سه شنبه 29 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آگهی استخدام: به يک شاه نيازمنديم! احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت‌خواه
مشکل صداوسيمای رژيم برای پيدا کردن يک "شاه بدلی" برای تهيه سريال زندگی محمدرضا شاه در اينجاست که چگونه بتوان از خيل هنرپيشه‌های مکتبی سازمانی که جز دروغ و ريا و تبليغات مسموم‌کننده دولتی به گوش و چشم مخاطبان‌اش نمی‌رساند انتظار داشت صادقانه در نقش کسی فروبرود که کردار، گفتار و خاطره او نافی تماميت رژيمی است که امروز بر ميهن ما حاکم شده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


احمد وحدت‌خواه ـ ويژه خبرنامه گويا

صدا و سيمای رژيم دربدر به دنبال هنرپيشه ای می گردد که بتواند برای سريالی که قرار است در ۳۰ قسمت درباره زندگی محمد رضا شاه ساخته می شود نقش او را ايفا کند.

علی لدنی نامی که به عنوان تهيه کننده اين پروژه معرفی شده است گفته است «سريال معمای شاه درامی ماندگار درباره شخصيت و زندگی محمدرضا شاه خواهد بود و ما مشکل و محدوديت خاصی در مورد توليد آن نداريم.» وی سپس تنها «مشکل» را پيدا کردن کسی می داند که «شبيه محمد رضا شاه باشد تا اين نقش به او بخورد».

فرانسيس فورد کاپولا کارگردان برجسته و معروف آمريکايی و خالق فيلم های بيادماندنی «پدر خوانده» هفته گذشته در مصاحبه ای با روزنامه فرانکفورتر آلگماينه که ترجمه آن را وب سايت راديو زمانه منتشر کرده است در پاسخ به اين سئوال که او بازيگران و هنرپيشه های خود را چگونه برای ايفای نقش داده شده به آنها انتخاب و هدايت می کند می گويد «خيلی ساده است. تمام نارسايی های کار يک بازيگر در عدم موفقيت از اجرای نقش محول شده به او از ترس است. وقتی ترس يک هنرپيشه از کاراکتری که در نقش او بازی می کند بريزد مشکل حل می شود. من سعی می کنم بازيگری را برگزينم که بتواند با نقش خودش يکی شود».

واقعيت اين است که در ميان مردان ايرانی و هنرپيشه های مرد کشور کسانی که اندکی يا کاملا شباهت ظاهری با شاه فقيد داشته باشند کم نيستند و مشکلی از نظر پيدا کردن يک «شاه بدلی» برای تهيه کننده مزبور وجود ندارد. گير کار آقايان در اينجاست که چگونه بتوان از خيل هنرپيشه های مکتبی سازمانی که جز دروغ و ريا و تبليغات مسموم کننده دولتی به گوش و چشم مخاطبانش نمی رساند انتظار داشت صادقانه در نقش کسی فرو برود که کردار، گفتار و خاطره او نافی تماميت رژيمی است که امروز بر ميهن ما حاکم شده است.

سختی مضاعف اين کار به ويژه در اين است که هر روز که می گذرد ابعاد پنهان و توطئه آميز چگونگی حاکم شدن اين رژيم مستبد و ويرانگر بر جان و مال و سرنوشت ايرانيان و پشت پرده سقوط سلطنت پهلوی نيز از لابلای نوشته های پژوهشگران و اسرار دولتی بيشتر از گذشته برملا می شود.

وب سايت آموزنده «برای يک ايران» اين هفته ترجمه بخشی از کتاب روزنامه نگار آمريکايی مايک اوانز در مورد نقش آمريکا و غرب در سرنگون ساختن حکومت شاه و معامله پنهان آنها با سران مخالفين را منتشر کرده است. اوانز می نويسد:
«حوادث در ايران نشان می داد که کشور در سراشيبی سقوط قرار گرفته است. ويليام سوليوان آخرين سفير آمريکا در ايران بدون هيچ اختيار و مجوزی از کاخ سفيد، اعلام کرده بود که حکومت شاه بايد هرچه سريع تر پايان يابد. سوليوان برای دستيابی به اين هدف شروع به مذاکره با رهبران مخالفان در ايران کرده بود. به علاوه او ليست کاملی از حدود يک صد نفر از نظاميان ارشد ايران را تهيه کرده بود که همراه شاه با وی از ايران خارج شوند.
تصميم بر آن بود تا در نهايت بعد از خروج شاه، نيروهای انقلابی در کشور جايگزينی برای او انتخاب کنند. عناصر ميانه رو در ميان مخالفين شاه از سوليوان خواسته بودند که وی اين اطمينان را به آنها بدهد تا در هنگام اجرای تصميم سرنگونی شاه هيچ خطری از جانب نظاميان آنها را تهديد نکند. مسخرگی و فضاحت اينکه سفير يک کشور بتواند تصميم به سرنگونی بالاترين مقام کشوری ديگر گرفته و در اين راستا وارد مذاکره با گروه های مخالف هم بشود. همزمان با اجرای اين ماموريت از سوی سوليوان در ايران، جيمی کارتر رئيس جمهور وقت ايالات متحده نيز با حضور در کنفرانس گوادولوپ به ميزبانی فرانسه و حضور متحدانی چون آلمان و انگليس به روشی ديگر در تلاش برای خالی کردن زير پای شاه ايران بود. کارتر قصد داشت تا حمايت کامل رهبران سه کشور را برای خلع شاه از قدرت و حکومت بدست آورد».

محمد رضا شاه ديگر در ميان ايرانيان به عنوان «شاه سابق» شناخته نمی شود. او اکنون نماد يک برهه تاريخی سرشار از حوادث تلخ و شيرين در ميهن ماست که طی آن ملتی باستانی خود را از زير خرابه های تخت جمشيد ها و توطئه های رنگارنگ اجنبی بيرون کشيده بود و با تکيه بر تاريخ و فرهنگی کهن و همزمان کسب دانش و بهره وری از استعدادها و منابع طبيعی خود به سوی آينده ای روشن و سعادت همگانی گام بر می داشت. خلاصه کردن اين جهش ملی به «اراده ملوکانه» همانقدر بی معنی و خالی از حقيقت است که نديدن نقش و همراهی محمد رضا شاه با آن.

به عبارت ديگر، محمد رضا شاه نه يک شخص، بلکه شخصيت و اراده ملی مردم ما برای گذر از عقب ماندگی های قرون وسطی و گام نهادن به جاده پيشرفت اجتماعی و اعتلای زندگی يکايک مردمان اين سرزمين باستانی بوده است.

برای به تصوير کشيدن اين «شخصيت» پيدا کردن هنرپيشه ای به بزرگی نام و ملت ايران کاری است کارستان. اگر چه نسل قهرمان و جوان امروز ايران با دست رد زدن به سينه ارتجاع و استبداد ولايت فقيه و در پی آرزوهای دست يافتنی آزادی و زيستن در صلح و عدالت بهترين «هنرپيشه» ای است که هم اينک در حال اجرای نقش واقعی محمد رضا شاه می باشد.

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016