گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
29 شهریور» آگهی استخدام: به يک شاه نيازمنديم! احمد وحدتخواه22 شهریور» آب و خاکی باقی نگذاشتهاند! احمد وحدتخواه 5 شهریور» خواب اسلامی! احمد وحدت خواه 18 مرداد» کاش ما هويج میکاشتيم! احمد وحدتخواه 28 تیر» شمشير اسکندر در قبضه رهبر! احمد وحدتخواه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چمدانها بسته میشوند! احمد وحدتخواهروزی که مقامات و مسئولين رژيم با چمدان دلارهای به يغما رفته از جيب ملت به چهار گوشه جهان میگريزند روز بستن چمدانهای پر از عشق به آزادی و آبادانی ميهن از سوی ميليونها تبعيدی برای بازگشت به کاشانه استاحمد وحدتخواه ـ ويژه خبرنامه گويا آنتونی مان کارگردان فيلم تاريخی «سقوط امپراتوری روم» برای هرچه مستندتر ساختن اين اثر از تاريخدان برجسته ويل دورانت درخواست کرده بود تا در تهيه فيلمنامه به او مشاوره و ياری برساند. دورانت نويسنده «تاريخ تمدن جهان» به آنتونی مان سفارش کرده بود که تلاش برای بزرگنمايی عوامل خارجی در سقوط امپراتوری هزار ساله روم باستان بيهوده است و او می بايستی در نمايش فيلم خود به عوامل داخلی بيشتر بها دهد، زيرا هيچ رژيم يا سيستم حکومتی بدون سقوط اوليه در درون خود نهايتا از بيرون ساقط نشده و نخواهد شد. اگر در نظام های دموکراتيک حاکميت قانون موجب بقای آنها می شود، در ساختار رژيم های استبدادی نظير جمهوری اسلامی تبعيت محض از ايدئولوژی حاکم خميرمايه چسبندگی طبقات حاکم می باشد که کوچکترين نافرمانی يا شکافی در آن برای جلوگيری از نشت آن به بدنه بزرگتر به شدت سرکوب می شود. بر همين اساس، بروز متعدد اين شکاف ها و ناتوانی رژيم از سرهم آوردن آنها آغاز پايان و فرو پاشی آن خواهد بود. با اين حال مدت زمان تکامل اين روند فروپاشی قابل پيش بينی نيست و در مواردی سقوط حکومت ها می تواند حتی با خطر سقوط و تجزيه يک ملت نيز همراه باشد. و اين همان طناب باريکی است که ميهن دوستان ايرانی امروز می بايستی با هشياری ميان همزمان حفظ تماميت خاک کشور و گذار به سوی آزادی با مهارت ويژه از روی آن عبور کنند. تجربه دوران حکومت احمدی نژاد نشان داده است که رژيم جمهوری اسلامی با ماهيت جديدی که در اثر تبديل تدريجی خامنه ای به مظهر انسجام آن پيدا کرده است راه بازگشتی به دوران حتی رفسنجانی هم برای صحنه سياسی-فرهنگی کشور نگذاشته است و در مسيری گام بر می دارد که ده ها رژيم ايدئولوژيکی پيش از آن پيموده و به تاريخ پيوسته اند، از ديدگاه رژيم چاره گريز ازاين مخمصه و بحران حکومتی تمرکز هرچه بيشتر بر ابزار سرکوب از يکسو و ترساندن مردم از عواقب سقوط خود از سوی ديگر می باشد. اشاره خامنه ای به امکان حذف مقام رئيس جمهوری و برگماردن يک نخست وزير به جای او، صرفنظر ازاينکه چگونه يک «جمهوری اسلامی» می تواند بدون داشتن يک رئيس جمهوری خود را به اين نام بخواند، در راستای اين تمرکز بخشی هرچه بيشتر به قدرت مطلقه ای انجام می شود که روسای قوه های قضاييه و مقننه آن جز مجريان حقير «منويات» رهبری عمل نکرده اند. اما قوه مجريه به علت انتخاب مسئول اول آن در مراجعه به آرای عمومی همواره خطر پيدايش يک قطب قدرت «مخالف» درمقابل ولی فقيه را در خود پنهان داشته است. از آن گذشته دستگاه عريض و طويل دولت و وزارتخانه ها و سازمانهای گوناگونی که منبع مشروعيت خود را از قوه مجريه می گيرند رياست دولت يعنی رئيس جمهوری را مرجع تصميمات خود می شناسند و اين همان اهرمی است که احمدی نژاد در رقابت های خود با جناح خامنه ای روی آن حساب می کرده است. اين تضادهای ريشه ای در ساختار جمهوری اسلامی امروز مورد توجه سران آن قرار گرفته و چاره را در حذف پست رياست جمهوری می بينند. در عين حال تغيير عوامل تهديد کننده خارجی در اختيار رژيم نيست و آنها کماکان به قوت خود باقی مانده که هيچ، شدت نيز پيدا کرده اند. داستان برنامه ريزی برای حملات تروريستی رژيم در خاک آمريکا، گزارش محکوم کننده نقض حقوق بشر حتی بدون ديدار از کشور و گزارش آژانس انرژی اتمی در ماه نوامبر آينده که احتمالا بر نظامی بودن کامل فعاليت های هسته ای ايران صحه می گذارد و سپس رجوع دستجمعی اين محکوميت های بين المللی به سازمان ملل همه و همه حاکی از يک توافق جهانی برای يکسره کردن تکليف با رژيمی است که در تحليل قدرت های خارجی امروز از درون خالی و اکنون عميقا ضربه پذير شده است. رژيم با بهره برداری از اوج گيری شدت تبليغات اين تهديدات در روزهای گذشته آنها را بهانه تغييرات درونی خود قرار داده تا بر بحران سياسی فزاينده ای که در اثر اختلاسات مالی جناح ها ی حکومتی شکل کرفته است غلبه کند. در حاليکه رژيم عوامل خارجی را به عنوان تهديدهای برانداز خود مطرح و بزرگنمايی می کند، در حقيقت امر اين عوامل داخلی، يعنی استبداد لجام گسيخته، هرج و مرج فرهنگی و اجتماعی، فقر و فشحا و دزدی و جنايت وو است که آن را به سوی فروپاشی می برد. عوض کردن جای اين دو در تبليغات حکومتی تغييری در اصل قضيه نمی دهد زيرا اين عوامل برشمرده داخلی است که بنيادهای رژيم را به چالش می کشد و اجزا و مجريان حکومت درمانده از حل آنها راه گريز و فرار را بر قرار ترجيح داه اند. Copyright: gooya.com 2016
|