گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 دی» مخالفين ۱۷ دی لطفا لباس مردها را هم عوض کنند! شکوه ميرزادگی6 دی» پديده هراسانگيز "ديکتاتور شيفتگی"، شکوه ميرزادگی 28 آذر» جشنهای ملی ما، زير تيغ بیدادگر تبعيض، بهمناسبت يلدا، شکوه ميرزادگی 15 آذر» ۱۶ آذر و جوانی که هميشه حق با اوست! شکوه ميرزادگی 7 آذر» زنان مراکش و پيروزی اسلاميستها: برندهاند يا بازنده؟ شکوه ميرزادگی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اينترنت دولتی يا فاجعهای انسانی در ايران، شکوه ميرزادگیهمانگونه که آزادی پوشش در سالها قبل از انقلاب جزو حقوق زنان ايران شده بود و ۳۳ سال زور و توسری و شکنجه و زندان و جريمه نتوانست حجاب اسلامی را به دلخواه همگانی کند، بستن درها نيز، آنگونه که در کشورهايی چون چين و کره انجام شدهاند، در ايران کارايی نخواهد داشت و بیشک مردمان، و بهخصوص جوانهای کشور، بالاخره روزنهها و دريچههای زيادی را برای وصل شدن به جهان پيشرونده پيدا خواهند کرداين روزها سخن از قطع اينترنت در ايران، مردمان و به خصوص جوان های سرزمين مان را به شدت نگران کرده است. حکومت آزادی کش انسان ستيز، که فقط در مدت سی و سه سال، جوانی سه نسل را به بيهودگی و افيون و ترس و زندان و شکجه کشانده است، و باز شاهد بوده که جوانان با کمترين فرصتی دوباره با جان زنده و حق طلب خود، به عشق آزادی جوانه زده و سر برکشيده اند، اکنون می خواهد درهای جهان را به روی آن ها ببندد، می خواهد جوانی را که زاده ی جهان امروز است، پشت ديوارهای کهنه قرون وسطايی به پوسيدگی بکشاند، می خواهد عشق فردايی روشن را که تنها از آتشکده ی سينه های جوان شعله می کشد، به خاموشی بکشاند. اين روزها می توان اضطراب کاربران جوان ايرانی را ديد که در فضای اينترنتی موج می زند: «می خواهند ارتباط ما را با جهان قطع کنند»، «آيا اين تنها دريچه ای هم که برای ارتباط با جهان داريم بسته خواهد شد؟»، «يعنی اين حکومت می تواند ما را چون جوانان کره شمالی و چين پشت ديوارهای بی خبری بکشاند؟»، «آيا هيچ کسی به داد ما نخواهد رسيد؟» و... و... نگرانی اين جوان ها، که به راستی قلب ِ تپنده ی ِ سرزمين مان بشمار می روند، نه تنها نفس هر ايراندوستی، که نفس هر انساندوستی را بند می آورد. براستی که سخت هراس انگيز است زندان ديکتاتوری از يک سو، و درد قطع رابطه با جهان پيشرونده ای که جوان هايش در يکجا بر سنگفرش های خيابان های سرزمين های آزاد با «اشغال وال استريت ها»، و در جای ديگرش بر کوچه ها و خيابان های سرزمين های ديکتاتور زده با نشانه گرفتن ترس ها و تبعيض ها، می خواهند فردای روشن جهان را بسازند. هيچ انسان دوستی نمی تواند از اين فاجعه که در شرف اتفاق است به آسانی بگذرد. اما به راستی آيا حکومت می تواند با قطع شريان های اينترنت در ايران راه ارتباط مردم ما را با جهان سد کند؟ تاريخچه پيدايش اينترنت؟ اهميت اينترنت بدون ترديد جهان تنها پس از کشف اينترنت است که می تواند ادعا کند به راستی «بنی آدم اعضای يکديگرند» چرا که اين اعضا در هر لحظه می توانند از حال هم با خبر باشند و «چو عضوی به درد آورد روزگار»، عضوهای ديگر بی قرار و دردمند به آن بپيوندند؛ که نمونه ی روشن آن بروز جنبش اشغال وال استريت در کشورهای آزاد و جنبش های ضد ديکتاتوری در خاورميانه است؛ جنبش هايی که اعضای جوان شان تنها از طريق اتصال به يکديگر توانسته اند برای بهتر شدن جهان شان اقدام کنند. اين ارتباط گسترده ی منطقه ای ـ جهانی بيش از هر چيز مستبدان، ديکتاتورها، و استثمارگران جهان را ترسانده است. زيرا به خوبی روشن است که هر نوع سوء استفاده ی سياسی، اقتصادی و فرهنگی در فضايی که به دليل ارتباط های وسيع و همگانی به شفافيتی بی نظير رسيده، يا امکان پذير نيست و يا کار مبارزه با آنها به راحتی انجام می پذيرد. و چنين است که می بينيم اکنون بزرگترين دشمن اينترنت، اين رسانه ی جهانی شده، حکومت های ديکتاتوری هستند و يکی از آن ها، که حکومت اسلامی مسلط بر کشور ما است، پس از مدت ها اعمال سانسور و فيلترينگ های موضعی، اکنون در تدارک بستن کلی راه اين رسانه ی جهانی به روی مردم ايران است. آيا جمهوری اسلامی قادر به چنين کاری هست؟ کارشناسان معتقدند که چيزی به نام «اينترنت ملی»، که حکومت اسلامی مدعی اجرای آن است، وجود ندارد زيرا اينترنت يک ارتباط آزاد جهانی است. اگر حکومتی اين ارتباط را قطع کند و چيز ديگری به نام اينترنت در جامعه ی زير سلطه خود راه بيندازد، در واقع يا شريان های اينترنت جهان را به روی مردمان اش قطع کرده و يا يک فيلترينگ گسترده و عظيم دولتی را بوجود آورده است. اتصال به شبکه ی جهانی اينترنت در کشورهای مختلف در حال حاضر از سه راه امکان پذير است: ۱. از طريق سيستم تلفن مخابرات (DIAL UP) حال اگر حکومتی بخواهد که، به اصلاح، «اينترنت دولتی» به راه بياندازد بايد راه های بالا را مسدود کند؛ مثل سانسور شديد و فيلترينگ سيستم های تلفنی، يا قطع کردن شريان های کابلی اينترنتی، و يا جلوگيری از ورود و فروش کامپيوترهايی که می توانند از طريق ساتلايت با اينترنت ارتباط برقرار کنند. البته در حال حاضر کشورهايی چون آمريکا انواع ديگری از ارتباط اينترنتی را تدارک ديده اند يا در حال تدارک شان هستند که مهمترين آن اينترنت چمدانی است، يعنی جعبه ای کوچک که می تواند در يک چمدان مسافرتی جای بگيرد و می تواند مردمان يک محل يا يک منطقه را را از طريق اينترنت به هم پيوند دهد. شيوه ی کار اين اينترنت چمدانی در واقع به همان شکل کار ماهواره است. اين شيوه می تواند از طريق راديوهای اف ام، و حتی جا دادن جمدان در سقف يک اتوميبل در جاهايی که اينترنت ممنوع است خط ارتباطی برقرار کند، که ما فعلاً با اين گزينه کاری نداريم چون در فضاهای به شدت پليسی مثل ايران چنين کاری خطرات بيشماری به همراه دارد. کشورهايی که موفق به فيلترينگ يا قطع شريان های اينترنتی کشور خود شده اند طبق گزارش های منتشر شده ،در حال حاضر، با وجود اين که سال گذشته سازمان ملل متحد در گزارشی دسترسی به اينترنت را جزو حقوق بشر به شمار آورده و قطع اينترنت را نقض حقوق بشر خوانده است، ۳۷ کشور جهان از روش های چينی، يعنی سانسور و فيلترينگ از يک سو و سرکوب از سويی ديگر، استفاده کرده و در مقابل اينترنت ايستاده اند. در ايران چه می گذرد حجتالسلام حسين ابراهيمی، عضو کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس شورای اسلامی، معتقد است که:« به دليل اينکه در کشور چين اين نوع اينترنت راهاندازی شده است، در کشور ما نيز میتواند اين کار انجام شود. بنابراين، ممکن است که ما نيز اينترنت پاک داشته باشيم و اين کار غير ممکن نيست». نکته ی مهم در اين مورد آن است که، برخلاف ادعاهايی که می کنند، هدف از ايجاد «اينترنت دولتی» در ايران هدفی «اخلاقی» نيست، بلکه برنامه ای کاملاً سياسی، يا مذهبی ـ سياسی، را تعقيب می کند. عبدالصمد خرم آبادی، مشاور قضايی دادستانی کل کشور، معتقد است که «اينترنت آسيب های اجتماعی زيادی بر جامعه تحميل می کند. دشمنان با سوء استفاده از اينترنت می خواهند هويت دينی ما را مورد تهاجم قرار دهند. » همين منظور بصورت مبارزه با «تهاجم فرهنگی» نيز بيان می شود و مسئولين حکومت اسلامی بارها اينترنت را وسيله ای برای انجام «جنگ نرم و ابزاری در راستای تهاجم فرهنگی به جمهوری اسلامی» خوانده اند. به اين ترتيب اکنون حکومت اسلامی خود را برای بستن درهای ارتباط جهانی به روی مردمان ايران، و به خصوص جوان های ايران که بيشترين کاربران اينترنتی هستند، آماده می کند؛ بخصوص که با اعمال بحران های تحريم اقتصادی و سياسی عليه حکومت اسلامی روز به روز فضا به روی آن ها بسته تر شده و امکان اداره ی کشور به اشکال کشيده و احتمال بروز اعتراض های همگانی بيشتر شده است. کارشناسان، با توجه به سيستم ارتباطی اينترنتی، معتقدند که ايران نيز می تواند چون کره، و بيشتر همچون چين، با بکار بردن زور و قلدری و سرکوب، به دور ايران ديوارهايی نامريی بکشد و ارتباط مردم کشور را با جهان قطع کند. اما در اين ميانه يک نکته ی مهمتر هم وجود دارد. نبايد فراموش کنيم که وقتی اينترنت بوجود آمد چين و کره درهايی بسته داشتند و توانستند يا ورودش را بکلی مانع شده و يا آن را بصورتی کنترل شده به کشورشان راه دهند. يعنی مردم شان هيچگاه بطور کامل با اين پديده آشنا نشدند. در حالی که بخاطر عدم توجه گردانندگان حکومت اسلامی به تأثير ورود اينترنت به کشور، و بخاطر سودطلبی سردمداران بازار وارادات اسلامی، سال هاست که اينترنت جزو زندگی بخش بزرگی از مردم و به خصوص جوانان ايران شده است و آمارهای داخلی و بين المللی نشان می دهند که چيزی بين ۱۱ تا ۳۳ در صد از مردم ايران يا جزو کاربران اينترنت هستند و يا با آن آشنايی دارند. در واقع اکنون مردم تحصيل کرده و طبقه ی متوسط ايران داشتن اينترنت را جزو حقوق خود می دانند و سلب چنين حقوقی نمی تواند به سادگی انجام پذيرد. در واقع، همانگونه که آزادی پوشش در سالها قبل از انقلاب جزو حقوق زنان ايران شده بود و ۳۳ سال زور و توسری و شکنجه و زندان و جريمه نتوانست حجاب اسلامی را به دلخواه همگانی کند، بستن درها نيز، آنگونه که در کشورهايی چون چين و کره انجام شده اند، در ايران کارايی نخواهد داشت و بی شک مردمان، و به خصوص جوان های کشور، بالاخره روزنه ها و دريچه های زيادی را برای وصل شدن به جهان پيشرونده پيدا خواهند کرد. در اين ميان، به باور من، ما کسانی که در خارج از ايران زندگی می کنيم، به خصوص کسانی که در کشورهای آزاد ساکن اند، بايد همه ی توان خود را برای جلوگيری از وقوع چنين فاجعه ی غير انسانی و ضد حقوق بشری به کار گرفته و اجازه ندهند که حکومتی قرون وسطايی در اوايل قرن بيست و يکم ميليون ها انسان را به پشت ديوارهای نامريی و نفس گير بی ارتباتی و بی خبری بکشد. اگر چنين اراده ای در ما بوجود آيد، با اين همه امکان فنی و مالی که در ميان ايرانيان خارج از کشور وجود دارد دستيابی راه های نو و امکانات کارآمد ناممکن نيست. Copyright: gooya.com 2016
|