سه شنبه 27 دی 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اينترنت دولتی يا فاجعه‌ای انسانی در ايران، شکوه ميرزادگی

شکوه ميرزادگی
همان‌گونه که آزادی پوشش در سال‌ها قبل از انقلاب جزو حقوق زنان ايران شده بود و ۳۳ سال زور و توسری و شکنجه و زندان و جريمه نتوانست حجاب اسلامی را به دلخواه همگانی کند، بستن درها نيز، آن‌گونه که در کشورهايی چون چين و کره انجام شده‌اند، در ايران کارايی نخواهد داشت و بی‌شک مردمان، و به‌خصوص جوان‌های کشور، بالاخره روزنه‌ها و دريچه‌های زيادی را برای وصل شدن به جهان پيش‌رونده پيدا خواهند کرد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اين روزها سخن از قطع اينترنت در ايران، مردمان و به خصوص جوان های سرزمين مان را به شدت نگران کرده است. حکومت آزادی کش انسان ستيز، که فقط در مدت سی و سه سال، جوانی سه نسل را به بيهودگی و افيون و ترس و زندان و شکجه کشانده است، و باز شاهد بوده که جوانان با کمترين فرصتی دوباره با جان زنده و حق طلب خود، به عشق آزادی جوانه زده و سر برکشيده اند، اکنون می خواهد درهای جهان را به روی آن ها ببندد، می خواهد جوانی را که زاده ی جهان امروز است، پشت ديوارهای کهنه قرون وسطايی به پوسيدگی بکشاند، می خواهد عشق فردايی روشن را که تنها از آتشکده ی سينه های جوان شعله می کشد، به خاموشی بکشاند.

و در اين راستا است که اعلام داشته که قرار است «اينترنت ملی!» (نامی جعلی برای «اينترنت حکومتی» که چيزی نيست جز يک سيستم فيلترينگ عظيم) به پشتوانه ی ميليون ها دلاری که برای آن هزينه ای می شود بزودی براه افتد تا ارتباط مردم ايران را با جهان قطع کرده و اينتر نت جايگزين را تنها به ارتباط در داخل کشور محدود می شود.

اين روزها می توان اضطراب کاربران جوان ايرانی را ديد که در فضای اينترنتی موج می زند: «می خواهند ارتباط ما را با جهان قطع کنند»، «آيا اين تنها دريچه ای هم که برای ارتباط با جهان داريم بسته خواهد شد؟»، «يعنی اين حکومت می تواند ما را چون جوانان کره شمالی و چين پشت ديوارهای بی خبری بکشاند؟»، «آيا هيچ کسی به داد ما نخواهد رسيد؟» و... و...

نگرانی اين جوان ها، که به راستی قلب ِ تپنده ی ِ سرزمين مان بشمار می روند، نه تنها نفس هر ايراندوستی، که نفس هر انساندوستی را بند می آورد. براستی که سخت هراس انگيز است زندان ديکتاتوری از يک سو، و درد قطع رابطه با جهان پيشرونده ای که جوان هايش در يکجا بر سنگفرش های خيابان های سرزمين های آزاد با «اشغال وال استريت ها»، و در جای ديگرش بر کوچه ها و خيابان های سرزمين های ديکتاتور زده با نشانه گرفتن ترس ها و تبعيض ها، می خواهند فردای روشن جهان را بسازند. هيچ انسان دوستی نمی تواند از اين فاجعه که در شرف اتفاق است به آسانی بگذرد. اما به راستی آيا حکومت می تواند با قطع شريان های اينترنت در ايران راه ارتباط مردم ما را با جهان سد کند؟

تاريخچه پيدايش اينترنت؟
در اکتبر سال ۱۹۵۷، وقتی «اسپونيک»، نخستين ماهواره ی جهان، به وسيله ی «شوروی» به فضا پرتاب شد و در پی آن مقامات شوروی مدعی شدندکه از آن پس می توانند شبکه های ارتباطی آمريکا را به وسيله ی موشک های دوربرد خود نابود کنند، جهان غرب گرفتار هراس شد و آمريکا برای چاره جويی بلافاصله به ايجاد موسسات پژوهشی تازه ای اقدام کرد، موسساتی که بتوانند روشی را پيدا کنند تا، در صورت از بين رفتن مسيرهای ارتباطی موجود، خطوط ارتباطی مشترک ديگری نيز داشته باشند که در آن واحد چندين کاربر بتوانند از آن استفاده کنند. اين اولين قدم برای رسيدن به فکر ايجاد اينترنت بود. سپس، در اوايل دهه ی ۶۰، شخصی به نام بارانBaran به فکر ايجاد شبکه ای که اکنون به نام «اينترنت» خوانده می شود افتاد. در سال ۱۹۶۵ بر مبنای اين فکر، نيروی هوايی آمريکا، با سرمايه گذاری پنتاگون، تحقيقاتی را در اين زمينه شروع کرد و نتيجه اش يک سال بعد اتصال دو کامپيوتر، يکی در شرق و ديگری در غرب آمريکا، بود. اين اتصال در واقع انقلابی در دنيای ارتباط های جهانی بوجود آورد که اکنون شاهد نتايج شگرف آن هستيم.

اهميت اينترنت
اگر چه ساختن سيستم اينترنت يکی از عواقب جنگ سرد سياسی ـ دفاعی بين دو ابر قدرت جهان بود اما، و بلافاصله، اين سيستم در خدمت ارتباط های آموزشی ـ فرهنگی و رسانه ای در کل جهان قرار گرفت. اگر به تاريخ پيوستن موسسات غير نظامی مختلف جهانی به اينترنت نگاه کنيم متوجه خواهيم شد که اولين موسساتی که به سيستم اينترنتی وصل شدند موسسات دانشگاهی و علمی بودند. در عين حال، بازرگانان آزاد از يکسو و دستگاه های توسعه ی اقتصادی دولت ها، از سوی ديگر، وارد نوعی بهره برداری مسابقه مانند از امکانات اينترنتی شدند، و بر اساس منافع و برنامه های خود، به موازات مجهز کردن هر چه بيشتر اين سيستم، امکان گسترش هرچه بيشتر آن را فراهم کردند که اين امر نيز به بخش های فرهنگی و رسانه ای مدد رسان شد. اکنون اينترنت به يک شبکه ی عظيم جهانی تبديل شده که ارتياط مردم جهان با يکديگر را، در سطوح مختلف، ميسر کرده است.

بدون ترديد جهان تنها پس از کشف اينترنت است که می تواند ادعا کند به راستی «بنی آدم اعضای يکديگرند» چرا که اين اعضا در هر لحظه می توانند از حال هم با خبر باشند و «چو عضوی به درد آورد روزگار»، عضوهای ديگر بی قرار و دردمند به آن بپيوندند؛ که نمونه ی روشن آن بروز جنبش اشغال وال استريت در کشورهای آزاد و جنبش های ضد ديکتاتوری در خاورميانه است؛ جنبش هايی که اعضای جوان شان تنها از طريق اتصال به يکديگر توانسته اند برای بهتر شدن جهان شان اقدام کنند.

اين ارتباط گسترده ی منطقه ای ـ جهانی بيش از هر چيز مستبدان، ديکتاتورها، و استثمارگران جهان را ترسانده است. زيرا به خوبی روشن است که هر نوع سوء استفاده ی سياسی، اقتصادی و فرهنگی در فضايی که به دليل ارتباط های وسيع و همگانی به شفافيتی بی نظير رسيده، يا امکان پذير نيست و يا کار مبارزه با آنها به راحتی انجام می پذيرد.

و چنين است که می بينيم اکنون بزرگترين دشمن اينترنت، اين رسانه ی جهانی شده، حکومت های ديکتاتوری هستند و يکی از آن ها، که حکومت اسلامی مسلط بر کشور ما است، پس از مدت ها اعمال سانسور و فيلترينگ های موضعی، اکنون در تدارک بستن کلی راه اين رسانه ی جهانی به روی مردم ايران است.

آيا جمهوری اسلامی قادر به چنين کاری هست؟
من ضمن اين که به خاطر حرفه ی ژورناليستی ام، با اهميت فرهنگی و رسانه ای اينترنت آشنا هستم و هميشه از اين که در زمانه ی ظهور اينترنت زندگی می کنم حسی از شادمانی و غرور دارم اما، آشنايی فنی ام با اينترنت فقط در حد استفاده از آن برای کارهای روزمره است. به همين دليل نيز، وقتی خبر ايجاد اينترنت حکومتی در ايران را شنيدم، و به خصوص وقتی که نامه های نگران کننده ای را از جوان های ايران خواندم، اولين پرسش برايم اين بود که آيا اين حکومت می تواند چنين فاجعه ای را در ايران ايجاد کند؟ در همين ارتباط با دوستان و افرادی تماس گرفتم که از نظر فنی با اين پديده آشنا هستند و در آن تخصص دارند. پرسش هايی را مطرح کردم و پاسخ هايی گرفتم که حاصل شان را می توانم به طور فشرده اين گونه گزارش کنم:

کارشناسان معتقدند که چيزی به نام «اينترنت ملی»، که حکومت اسلامی مدعی اجرای آن است، وجود ندارد زيرا اينترنت يک ارتباط آزاد جهانی است. اگر حکومتی اين ارتباط را قطع کند و چيز ديگری به نام اينترنت در جامعه ی زير سلطه خود راه بيندازد، در واقع يا شريان های اينترنت جهان را به روی مردمان اش قطع کرده و يا يک فيلترينگ گسترده و عظيم دولتی را بوجود آورده است.

اتصال به شبکه ی جهانی اينترنت در کشورهای مختلف در حال حاضر از سه راه امکان پذير است:

۱. از طريق سيستم تلفن مخابرات (DIAL UP)
۲. از طريق کابل کشی مفتولی يا شيشه ای (Wire or fiber optic cable) که اکنون اغلب شهرهای بزرگ دنيا به آن مجهز شده اند.
۳. از طريق ساتلايت يا ماهواره؛ به اين ترتيب که کامپيوترهای مخصوص از طريق اتصال آنتنی به ماهواره و از طريق آن به شبکه ی جهانی اينترنت متصل می شوند.

حال اگر حکومتی بخواهد که، به اصلاح، «اينترنت دولتی» به راه بياندازد بايد راه های بالا را مسدود کند؛ مثل سانسور شديد و فيلترينگ سيستم های تلفنی، يا قطع کردن شريان های کابلی اينترنتی، و يا جلوگيری از ورود و فروش کامپيوترهايی که می توانند از طريق ساتلايت با اينترنت ارتباط برقرار کنند.

البته در حال حاضر کشورهايی چون آمريکا انواع ديگری از ارتباط اينترنتی را تدارک ديده اند يا در حال تدارک شان هستند که مهمترين آن اينترنت چمدانی است، يعنی جعبه ای کوچک که می تواند در يک چمدان مسافرتی جای بگيرد و می تواند مردمان يک محل يا يک منطقه را را از طريق اينترنت به هم پيوند دهد. شيوه ی کار اين اينترنت چمدانی در واقع به همان شکل کار ماهواره است. اين شيوه می تواند از طريق راديوهای اف ام، و حتی جا دادن جمدان در سقف يک اتوميبل در جاهايی که اينترنت ممنوع است خط ارتباطی برقرار کند، که ما فعلاً با اين گزينه کاری نداريم چون در فضاهای به شدت پليسی مثل ايران چنين کاری خطرات بيشماری به همراه دارد.

کشورهايی که موفق به فيلترينگ يا قطع شريان های اينترنتی کشور خود شده اند
مبتکر قطع شريان های اينترنتی، يا سانسور اينترنت، در دنيا چين و کره شمالی هستند. کره شمالی از همان ابتدا دسترسی به اينترنت را در کشور ناممکن کرده و از ورود و گسترش اين شبکه جلوگيری نمود. بدين ترتيب کره شمالی هيچگاه با شريان های جهانی اينترنت ارتباطی نداشته است. اما آشکار است که از لحاظ فنی امکان وصل شدن به اينترنت از طريق ماهواره وجود دارد که وسائل آن فقط در اختيار بخشی از حکومت و سفارت خانه های خارجی است و مردم کره، به دليل ممنوعيت شديد ورود کامپيوترهای مخصوص اين امکان را ندارند. در عين حال، اين کشور از سال ۲۰۰۰ يک شبکه ی «اينترنت دولتی» سانسور شده به نام «کوان ميونگ» ساخته است که مردم فقط می توانند از طريق آن با ديگر مردمان کره ارتباط ايميلی محدود داشته باشند و يا از خبرهايی مطلع شوند که دولت آن ها را بر روی اين شبکه پخش می کند.

چين اگرچه زودتر از همه جا جنگ با اينترنت را شروع کرد اما، به جای قطع شريان های اينترنتی، توانست با فيلترينگ های شديد و يا بازداشت و سرکوب جلوی استفاده از اينترنت جهانی را بگيرد و با استفاده از پيشرفته ترين روش ها و ابزارهايی که در ساختن آن بازرگانان کشورهای آزاد (به مثابه ی گفته معروف «سرمايه داری حتی از فروختن طناب دار خويش ابايی ندارد») شرکت داشتند توان نظارت بر اينترنت و سانسور آن را تقويت کرد. اکنون تنها بخشی از اينترنت که زير نظر خود دولت اداره می شود در چين کار می کند، که آن هم نام هايی چون «اينترنت ملی» و يا «اينترنت پاک!» و غيره دارد. بالطبع، با وجود اتصال شبکه اين کشور به شبکه ی جهانی اينترنت، بخاطر وجود فيلترينگ شديد، امکان دسترسی به هيچ کدام از رسانه های مرتبط با اينترنت، مثل فيس بوک، يوتيوب، توئيتر، و ديگر رسانه ها وجود ندارد.

طبق گزارش های منتشر شده ،در حال حاضر، با وجود اين که سال گذشته سازمان ملل متحد در گزارشی دسترسی به اينترنت را جزو حقوق بشر به شمار آورده و قطع اينترنت را نقض حقوق بشر خوانده است، ۳۷ کشور جهان از روش های چينی، يعنی سانسور و فيلترينگ از يک سو و سرکوب از سويی ديگر، استفاده کرده و در مقابل اينترنت ايستاده اند.

در ايران چه می گذرد
آن گونه که از سخنان مسئولين ايرانی برمی آيد، اکنون که اينترنت در ايران بوجود آمده و گسترش يافته است، حکومت اسلامی نيز قصد دارد که، برای بستن راه های ارتباطی اين شبکه با شبکه ی جهانی اينترنت، به همان راه چين و ايجاد «اينترنت پاک» يا «حلال!» و تازگی «اينترنت ملی» برود.

حجت‌السلام حسين ابراهيمی، عضو کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس شورای اسلامی، معتقد است که:« به دليل اينکه در کشور چين اين نوع اينترنت راه‌اندازی شده است، در کشور ما نيز می‌تواند اين کار انجام شود. بنابراين، ممکن است که ما نيز اينترنت پاک داشته باشيم و اين کار غير ممکن نيست».

نکته ی مهم در اين مورد آن است که، برخلاف ادعاهايی که می کنند، هدف از ايجاد «اينترنت دولتی» در ايران هدفی «اخلاقی» نيست، بلکه برنامه ای کاملاً سياسی، يا مذهبی ـ سياسی، را تعقيب می کند. عبدالصمد خرم آبادی، مشاور قضايی دادستانی کل کشور، معتقد است که «اينترنت آسيب های اجتماعی زيادی بر جامعه تحميل می کند. دشمنان با سوء استفاده از اينترنت می خواهند هويت دينی ما را مورد تهاجم قرار دهند. »

همين منظور بصورت مبارزه با «تهاجم فرهنگی» نيز بيان می شود و مسئولين حکومت اسلامی بارها اينترنت را وسيله ای برای انجام «جنگ نرم و ابزاری در راستای تهاجم فرهنگی به جمهوری اسلامی» خوانده اند.

به اين ترتيب اکنون حکومت اسلامی خود را برای بستن درهای ارتباط جهانی به روی مردمان ايران، و به خصوص جوان های ايران که بيشترين کاربران اينترنتی هستند، آماده می کند؛ بخصوص که با اعمال بحران های تحريم اقتصادی و سياسی عليه حکومت اسلامی روز به روز فضا به روی آن ها بسته تر شده و امکان اداره ی کشور به اشکال کشيده و احتمال بروز اعتراض های همگانی بيشتر شده است.

کارشناسان، با توجه به سيستم ارتباطی اينترنتی، معتقدند که ايران نيز می تواند چون کره، و بيشتر همچون چين، با بکار بردن زور و قلدری و سرکوب، به دور ايران ديوارهايی نامريی بکشد و ارتباط مردم کشور را با جهان قطع کند.

اما در اين ميانه يک نکته ی مهمتر هم وجود دارد. نبايد فراموش کنيم که وقتی اينترنت بوجود آمد چين و کره درهايی بسته داشتند و توانستند يا ورودش را بکلی مانع شده و يا آن را بصورتی کنترل شده به کشورشان راه دهند. يعنی مردم شان هيچگاه بطور کامل با اين پديده آشنا نشدند. در حالی که بخاطر عدم توجه گردانندگان حکومت اسلامی به تأثير ورود اينترنت به کشور، و بخاطر سودطلبی سردمداران بازار وارادات اسلامی، سال هاست که اينترنت جزو زندگی بخش بزرگی از مردم و به خصوص جوانان ايران شده است و آمارهای داخلی و بين المللی نشان می دهند که چيزی بين ۱۱ تا ۳۳ در صد از مردم ايران يا جزو کاربران اينترنت هستند و يا با آن آشنايی دارند.

در واقع اکنون مردم تحصيل کرده و طبقه ی متوسط ايران داشتن اينترنت را جزو حقوق خود می دانند و سلب چنين حقوقی نمی تواند به سادگی انجام پذيرد. در واقع، همانگونه که آزادی پوشش در سالها قبل از انقلاب جزو حقوق زنان ايران شده بود و ۳۳ سال زور و توسری و شکنجه و زندان و جريمه نتوانست حجاب اسلامی را به دلخواه همگانی کند، بستن درها نيز، آنگونه که در کشورهايی چون چين و کره انجام شده اند، در ايران کارايی نخواهد داشت و بی شک مردمان، و به خصوص جوان های کشور، بالاخره روزنه ها و دريچه های زيادی را برای وصل شدن به جهان پيشرونده پيدا خواهند کرد.

در اين ميان، به باور من، ما کسانی که در خارج از ايران زندگی می کنيم، به خصوص کسانی که در کشورهای آزاد ساکن اند، بايد همه ی توان خود را برای جلوگيری از وقوع چنين فاجعه ی غير انسانی و ضد حقوق بشری به کار گرفته و اجازه ندهند که حکومتی قرون وسطايی در اوايل قرن بيست و يکم ميليون ها انسان را به پشت ديوارهای نامريی و نفس گير بی ارتباتی و بی خبری بکشد. اگر چنين اراده ای در ما بوجود آيد، با اين همه امکان فنی و مالی که در ميان ايرانيان خارج از کشور وجود دارد دستيابی راه های نو و امکانات کارآمد ناممکن نيست.

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016