پنجشنبه 18 خرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به ژيلا، برای بهمن، مجيد محمدی

مجيد محمدی
به بهمن بگو که نظرسنجی‌ات در زندان در باب دستاورد انقلاب ۵۷ کولاک بود. می‌شد به خوبی نبض کسانی را که از مزايای حکومت بهره‌مند نيستند اندازه گرفت. از اين کارها باز هم بکن و نتيجه‌اش را برای ژيلا بنويس. به او يادآوری کن که ده‌ها هزار نفر مثل من نامه‌‌های او را می‌خوانند و از آن‌ها بهره می‌برند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

ژيلای عزيز

امروز نامه‌ی بهمن را به تو خواندم و حسابی متاثر شدم. از يک طرف وقتی داشت برای تو دستور العمل آشپزی می نوشت يا در مورد هوا حرف می زد از استقامت او در زنده ماندن و زندگی کردن و عادی سازی شرايط زندان برای خود خوشحال شدم و از سوی ديگر وقتی ديدم در يک اتاق ۳۵ متری ۲۲ نفر از جمله بهمن زندگی می کنند از خودم و انسانيت خجلت زده شدم. داشتم فکر می کردم در يک سرزمين ۱.۵ ميليون کيلومتر مربعی به طور متوسط چند متر نصيب ۷۵ ميليون انسان می شود و کدام جانورانی می توانند اين همه گوشت و پوست و خون و اين همه احساس و زندگی و شور و عشق و اين همه اميد و باور و دغدغه را در ۳۵ متر زندانی کنند.

امروز صبح به همسرم می گفتم از روی دستور العملش کاری مرغ درست کن ببينيم چطور می شود. نکته‌ی جالب اينجاست که اين دستورالعمل از هند به ايالات متحده آمده و بعد توسط يکی از فارغ التحصيلان ايرانی سر از زندان جمهوری اسلامی در آورده و بايد ديد که اگر دوباره در امريکا به آن بر اساس روايت علی رشيدی (اقتصاد دان) و بهمن احمدی (خبرنگار اقتصادی) عمل شود چه چيزی از آب در خواهد آمد.

به بهمن بگو که نظر سنجی‌ات در زندان در باب دستاورد انقلاب ۵۷ کولاک بود. می شد به خوبی نبض کسانی را که از مزايای حکومت بهره مند نيستند اندازه گرفت. از اين کارها باز هم بکن و نتيجه‌اش را برای ژيلا بنويس. به او يادآوری کن که دهها هزار نفر مثل من نامه‌‌های او را می خوانند و از آنها بهره می برند.

اولين باری که بهمن را می بينی از قول من اول به خودش تبريک بگو که ۳۲ ماه را در اين شرايط غير انسانی تاب آورده و هنوز واقعا زنده است و دلش برای زندگی می تپد. بسيار جای خوشحالی است که در حالی که برای ۲۵ نفر آشپزی می کند هنوز به فکر بازار طلا و ارز، فوتبال باشگاه‌های اروپا، تحريم‌ها، و فلسفه‌ی اخلاق است.

به او بگو که خوابهايش را برای ما تعريف کند. اگر جسم او را در اتاقی پر از ازدحام زندانی کرده‌اند تخيل او را نمی توانند زندانی کنند. او با روايت خواب‌هايش می تواند از دنيای سياهی که در آن گرفتار است پا به عرصه‌ی اقيانوس‌ها بگذارد و با هر که می خواهد ديدار کند. من هم مثل بهمن خوابهايم را به ياد نمی آورم اما چندان هم بعيد به نظر نمی رسد که با ژيلا و بهمن در عالم رويا يکی از همين روزها در درياچه‌ی ايتاکا قايقی بادبانی کرايه کرده و بعد وسط درياچه قايقمان سرنگون شده باشد يا با هم بر فراز يکی از صخره های گراند کانيون ايستاده باشيم و به ريش عالم و آدم بخنديم.

در پايان هم از او خواهش کن سلام مرا به جواد مظفر برساند (خودخواهی مرا که دارم از وقت ملاقاتت می دزدم ببخش) و به يادش بياورد زمانی که باهم فيلم تايتانيک را ديديم و آخر فيلم چشم‌های هر دو ما پر از اشک شد. هر وقت به صدای جادويی و سحرانگيز سلين گوش می کنم جواد را به خاطرم می آورد. نه اين که بخواهم به جای سلين به جواد فکر کنم ولی دست خودم نيست. به او بگو که محمد (پسر بزرگم) هنوز يادش را می کند و سراغش را می گيرد.

به بهمن بگو مواظب خودش باشد و انرژی حياتی‌اش را حفظ کند برای زمان بيرون آمدن از زندان. کارهای زيادی هست که انجام نشده و هميشه به افرادی مثل بهمن در همه جای دنيا نياز هست.

ــــــــــــــــــــــ
در همين زمينه:
[نامه بهمن احمدی امویی: گزارشی از زندگی زندانيان سياسی در بند ۳۵۰]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016