یکشنبه 1 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چند رباعی بهاری از رضا مقصدی

رضا مقصدی
در خانه، صدای پای گندم سبزست / در سينه، سروده‌های گندم سبزست / شادا ز پس زردترين حادثه‌ها / شعر من و ماجرای گندم سبزست

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




درود بر آفتاب
آفتابی که از مشرق جان ما برمی‌آيد
و ما را با آب و آينه، پيوند می‌دهد.
زندگی، سبز. عشق‌ها آبی و آرزوهای ما
سرخابی‌اند. پابپای پيام‌آوران بهار، در جشنواره‌ی
معطر روزگار، حضور می‌يابيم و آسمان نوروز را
از رنگين کمان مهر، آذين می بنديم.
ايران جان ما گل افشان باد.

ا ز سبزترين جای وطن آمده‌ام
با خاطره‌ی چای و چمن آمده‌ام
مضمون زلال روزگارم عشق‌ست
در بازکن ای سپيده! من آمده‌ام

***

من آمدم از چراغ‌ها بنويسم
از درد بلند داغ‌ها بنويسم
تا شادی هر جوانه، جان تازه کند
يک‌بار دگر ز باغ‌ها بنويسم

***

برخيز و بيا بهار را مهمان کن
موسيقی بی‌قرار را مهمان کن
بگشا! بگشا! پنجره‌هايت را، باز
آواز دل انار را مهمان کن

***

در خانه، صدای پای گندم سبزست
در سينه، سروده‌های گندم سبزست
شادا ز پس زردترين حادثه‌ها
شعر من و ماجرای گندم سبزست

***

اينجايم و ريشه‌های جانم آنجاست
شادابی باغ ارغوانم آنجاست
ديريست در اين قفس، نفس می‌شکنم
گر خاک شود تنم، روانم آن‌جاست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016