دوشنبه 31 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ناظرزاده کرمانی متن تئاتر ماست

روزنامه شرق ـ همه چهره‌های شناخته‌شده‌ای که شامگاه شنبه بيست‌ونهم تيرماه به تماشاخانه ايرانشهر آمده بودند، از دانشجويانش بودند. دانشجويان سابق و هنرمندان و همکاران امروز. او نامش را به سالن شماره‌يک تماشاخانه شماره يک ايرانشهر داده است اگرچه به اندازه بعضی از دانشجويان سابقش در ميان مردم شناخته‌شده نبود؛ اما يکی از پايه‌های آموزش تئاتر در ۳۰ سال اخير بوده و به همين دليل است که از اين پس آن دانشجويان افتخار می‌کنند که در سالن «دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی» اجرا خواهند داشت. شبی که شاگردان از استاد گفتند و از او تجليل کردند و شاهد پرده‌برداری از لوح سالن با تصوير استاد توسط جمشيد مشايخی و هما روستا بودند. مراسم در همان سالن برگزار شد.

سالن بزرگ تماشاخانه ايرانشهر که صحنه آن با دکور متفاوتی از برنامه‌های رسمی پر شده بود، طراحی دکور را منوچهر شجاع انجام داده بود. يک نيم‌ست مبل راحتی کرم‌رنگ با ميزی که رويش فنجان و قوری چای قرار داشت. اما در دو سوی اين دکور لوح‌های تقدير و جوايز دکتر ناظرزاده قرار داشت و در سوی ديگر شمار زياد هدايای نهادها و دانشگاه‌هايی بود که به مناسبت تقدير از او آماده شده بودند. شمار دانشگاه‌هايی که فرهاد ناظرزاده در آنها بنيانگذار گروه تئاتر بوده يا تدريس کرده کم نبود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از دانشکده هنرهای زيبای دانشگاه تهران و دانشگاه سينماتئاتر تهران مرکز دانشگاه آزاد تا دانشگاه استراسبورگ فرانسه. اما شايد مهم‌تر از اين، حضور و يادداشت‌هايی بود که دانشجويان سابق برای استاد فرستاده بودند. از يادداشت استاد بزرگی چون محمدابراهيم باستانی‌پاريزی که درباره او و خانواده فرهيخته‌ای که او در آن رشد کرده نوشته و افسوس خورده بود که به دليل نبودن در تهران نمی‌تواند در اين مراسم شرکت کند؛ تا صحبت‌های محمدرضا اصلانی در اين مراسم که گفت اگر خود ناظرزاده کرمانی نبود؛ به اين مراسم نمی‌آمد. اما فرهاد ناظرزاده که استاد اصطلاح‌سازی برای تئاتر است - و اين را در فيلم مستند متفاوت که حميدرضا اردلان ساخته بود نيز گفت-برای صحبت‌کردن واژه کم آورده بود. او بعد از صحبت‌های مجيد سرسنگی يکی از دانشجويان سابقش که حالا هم در دانشگاه همکارش هست و هم مديريت تماشاخانه ايرانشهر را برعهده دارد و بانی اين مراسم بود به روی صحنه رفت و گفت: «من که واژه‌ساز تئاتر هستم، دچار تنگنای واژگانی شدم.»

او با سپاسگزاری از برگزاری چنين مراسمی گفت: «ويژگی اين مراسم شايد ديدن بسياری از دوستان پس از سال‌ها دوری از آنها باشد. ديدن حميد فرخ‌نژاد يا حميد افشار که گفت امشب پرواز دارد و رفت. ما از دوران دانشجويی خاطرات زيادی داريم. بسياری از دوستان را امشب بعد از ۲۵ سال ديدم که موجب شد سفری دوباره به دنيای گذشته داشته باشم و حتی فراموش کنم به چه دليل امشب به اين محل دعوت شده‌ام؛ حتی می‌خواستم به آنها پيشنهاد کنم با هم قهوه‌ای بخوريم.»

ناظرزاده با مقدمه کوتاهی درباره متن اين شعر «از جمادی مردم و نامی شدم مولانا» گفت: «دليلم از آنچه درخصوص تفسير متن بيان کردم آن بود که همانند آنچه از اين شعر مولوی تاويل می‌شود بايد گفت اگر انسان بخواهد زنده بماند بايد دايما بميرد و زاده شود و اين تاويل من از اين شعر است. رستاخيز تاويل چيزی است که در اين سال‌های پايانی عمر از اين شعر برداشت کرده‌ام، يعنی انسان بايد مدام بميرد تا زنده و جاويدان بماند.»

به گفته اين استاد هنرهای نمايشی: «هنر همزمان می‌تواند براساس پايه‌های محکم و استوار بنا شود که بميرد و زنده شود و اين رويه مدام ادامه پيدا کند تا سرانجام بازگشتی ققنوس‌وار داشته باشد؛ چراکه در غير اين صورت هنر به معنای امری جاويدان و اثرگذار به هيچ‌وجه رخ نخواهد داد و به مرداب تبديل می‌شود. اميدوارم «ريختار‌شناسی» و شمايل‌نگاری تئاتر ايران، زايش مجددی را تجربه کند و با دگرديسی دوباره در آينده به پروانه‌ای بدل شود و رو به بالا پرواز کند؛ تا به اين واسطه رستاخيزی را در تئاتر ايران شاهد باشيم که موجبات زندگی جاويد آن فراهم شود.»

محمدرضا اصلانی سينماگر شناخته‌شده، بعد از کليپ کوتاهی که درباره ناظرزاده پخش شد به روی صحنه رفت و گفت: «بايد به دکتر ناظرزاده به مدت ۳۰سال سلام کرد. او در اين ۳۰سال يک متن برای تئاتر بوده است. تاريخ تئاتر دانشگاهی‌مان را می‌توانيم در او ببينيم. کاری که او کرد حالا جواب می‌دهد و تئاترهايی که از نسل جوان می‌بينم بسيار پيشرو هستند و من را متحير می‌کنند. اگر دکتر ناظرزاده و چند نفر ديگر نبودند تئاتر ما بعد از انقلاب اسلامی در فرودست‌ترين وضعيت خود قرار می‌گرفت. کاری که دکتر ناظرزاده در اصطلاح‌شناسی تئاتر کرده است فرهنگستان ادب ما متاسفانه نتوانسته انجام دهد. در اين ملک افراد به تنهايی کار سازمانی و نهادی انجام می‌دهند.»

بعد از حرف‌های اصلانی ميکروفن سيار به داخل جمعيت آمد تا بعضی از دانشجويان سابق درباره ناظرزاده کرمانی صحبت کنند. حميد فرخ نژاد نخستين دانشجو بود که گفت: «وقتی در سال ۶۸ وارد دانشگاه شدم نخستين استادی که ديدم ايشان بود. برای ما بچه‌های شهرستانی از همه‌جا بی‌خبر، آنقدر قشنگ بود که ديد ما را به تئاتر تغيير دادند. هميشه اسم دکتر ناظرزاده کرمانی برای ما يادآور لحظات خوب زندگی‌مان است و از اين رو از استاد ناظرزاده بابت همه بزرگواری‌ها و خوبی‌هايش ممنونيم.»

فرخ‌نژاد گفت: «من آدم مهمی هستم که ويراستاری سه کتاب از کتاب‌های استاد را انجام داده‌ام.»

فرخ نژاد بعد ميکروفن را به حسين مسافر‌آستانه سپرد که گفت: «افتخاری است که اين شب با شکوه به نام شما نام‌گذاری شده است.»

پانته‌آ بهرام دانشجوی ديگری بود که گفت اعتراف می‌کنم از استادم چيزی ياد نگرفتم: «استاد شما هميشه آنقدر خوش‌تيپ و جذاب بوديد و اساطيری صحبت می‌کرديد و با سواد بوديد که من که تازه از مدرسه به دانشگاه آمده بودم محو آن می‌شدم. می‌خواستم خواهش کنم که يک ترم برای من دوباره کلاس بگذاريد.»

افسر اسدی شعری برای ناظرزاده سروده بود و اصغر همت آن را خواند. فردوس حاجيان که رياست دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز را دارد درباره استادش صحبت کرد و از تاسيس رشته دکترای پژوهش‌های تئاتر به نام ناظرزاده کرمانی در دانشگاه آزاد خبر داد. عليرضا نادری که از جنگ به دانشگاه رفته بود نيز گفت: «نسل من، فرخ‌نژاد و فرهادی، اميدی به آينده نداشتيم.

برای اينکه انسان سير درستی از نطفه تا مرگ داشته باشد نيازمند قهرمان يا عاشق‌بودن است. دکتر ناظرزاده کرمانی قهرمان ما نبود ولی ما عاشقانه دوستش داشتيم و او به نسل ما اميد به آينده را داد.»
بعد از خاطره شيرينی که دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی از جمشيد مشايخی تعريف کرد نوبت به رونمايی از لوح سالن استاد ناظرزاده کرمانی توسط هما روستا و جمشيد مشايخی بود که به وسيله ويديو پروژکشن در خارج از سالن انجام شد. روستا گفت: «من ايشان را از طريق سمندريان می‌شناختم و او هيچ‌گاه جز با احترام درباره آقای ناظرزاده صحبت‌نمی‌کرد.»

مشايخی نيز قبل از پرده‌برداری گفت که افتخارش شاگردی پدر استاد ناظرزاده بوده است.

اين مراسم با رونمايی از کتاب نمايشگان فرهاد ناظرزاده کرمانی به پايان رسيد. اما بيرون از سالن استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی، چهره‌های شناخته‌شده‌ای که آمده بودند ادای دين به استاد کنند؛ کم نبودند. جمشيد مشايخی، ولی‌الله شيراندامی، گوهر خيرانديش، ناصر آقايی، حسين مسافرآستانه، افسانه ماهيان، اصغر همت، هما روستا، فردوس حاجيان، عليرضا نادری، ياسر خاسب، قادر آشنا، اصغر دشتی، بهرام افشاری، نويد محمدزاده، شهره سلطانی، محمد حاتمی، هادی مرزبان، بهروز بقايی، آتش تقی‌پور، پانته‌آ بهرام، حميد فرخ‌نژاد، شکرخدا گودرزی، رضا ثروتی، رحمت امينی، کوروش سليمانی، نصرالله قادری، علی سليمانی، اشکان خليل‌نژاد و رضا گوران چهره‌هايی بودند که در اين مراسم حضور داشتند و لوح يادبود را امضا کردند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پيام اصغر فرهادی برای بزرگداشت ناظرزاده
دانشگاه را با شما آغاز کردم

آقای ناظرزاده عزيز در زندگی هر کدام از ما کسانی هستند که برای همه عمر خاطرشان در گوشه دنجی از ذهن بی‌آنکه رنگ ببازد يا غبار فراموشی بگيرد محفوظ می‌ماند،‌ تعدادشان زياد نيست و دير به دير و هرازگاه کسی به اين جمع اضافه می‌شود،‌حتما شنيده‌ايد که می‌گويند:«فلانی خاطرش عزيز است.» شما يکی از آنها هستيد. گاه‌گاهی که در خلوت گوشه‌های ذهنم را می‌گردم شما آنجاييد با کت و شلوار سرمه‌ای تيره‌رنگ‌، پيراهن يقه‌بلند سفيد و کفش‌های سياه تازه واکس‌خورده‌، يک دست در جيب شلوار و دست ديگر از شکاف بالای دگمه بسته‌شده کت روی سينه‌، با لبخندی که نه رنگ باخته و نه به خنده نشسته و موهايی که هنوز جوگندمی‌اند. من دانشگاه را با شما آغاز کردم و اين آغاز از عزيزترين خاطرات من است. با مهر.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016