چهارشنبه 23 مرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

علی حاتمی، شاعر سينما ۶۹ ساله شد

روزنامه شرق، عسل عباسيان: «خوش‌به‌سعادتتون که می‌رين روضه، جاتون وسط بهشته، ما که دنيامون شده آخرت يزيد. کيه مارو ببره روضه؟ آقامجيد تورو چه به روضه، روضه خودتی، گريه‌کن نداری، وگرنه خودت مصيبتی، دلت کربلاس! » و دل ما کربلا می‌شود هربار که اين ديالوگ آقامجيد ظروفچی جوبچی فيلم «سوته‌دلان» را می‌شنويم. اشک در چشمانمان حلقه می‌زند و دلتنگ سکانس‌هايی می‌شويم که قلم «علی حاتمی» در ذهن و روحمان حک کرده. امروز زادروز ۶۹سالگی کارگردان مانای سينمای ايران «علی حاتمی» است. مردی که با «سوته‌دلان»، «سلطان صاحبقران»، «هزاردستان»، «کمال‌المک»، «مادر» و... هميشه در گوشه ذهن هر ايرانی، جاودانه است و حتما به‌گواه همين جاودانگی، به‌قول «عزت» سينمای ايران، «جايش حالا وسط بهشت است.» امروز شانزدهمين سالی است که اهالی هنر تولدش را در غياب او جشن می‌گيرند. حرف دل شما که رفيق و همکار او بوده‌ايد پس از اين سال‌ها، خطاب به «علی حاتمی» و دوستدارانش چيست؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


عزت‌الله انتظامی - بازيگر
ای‌کاش اين روزها در سينماهای ما، به بهانه زادروز و به بهانه بزرگداشت‌ «علی حاتمی»، مجموعه فيلم‌های اين کارگردان بی‌بديل تاريخ سينمای ايران به نمايش دربيايد. دخترش «ليلا» ميراث هنری اوست که در کارش درجه يک است و خوب توانسته نام پدرش را بزرگ بدارد. تجربه کارهايی که با «علی حاتمی» داشتم، همه عالی هستند. تجربه‌هايی فراموش‌نشدنی که خودم بهترينش را سريال «هزاردستان» می‌دانم. در طی اين سال‌ها اين‌ همه سريال ديده‌ايم اما هيچ‌کدام به اندازه يک سکانس «هزاردستان» درخشان و عجيب نيستند. مردی که هر لحظه فيلم‌هايش شبيه بهشت بود، حتما حالا هم جايش وسط بهشت است. خوشا به حالش. روحش شاد و تولدش مبارک.

داوود رشيدی - بازيگرو کارگردان
علی عزيزم، چندين سال گذشته از آن صبح غم‌انگيز پاييزی که خبر ازدست‌دادنت را شنيدم. از هتل بيرون زدم. شش‌صبح بود و هوای پاريس مه‌آلود و بارانی... انگار تمامی خاطرات سه‌دهه را در همان چنددقيقه در ذهنم مرور کردم. به ياد آوردم که تو چندماهی را برای نوشتن «هزاردستان» در اين شهر گذراندی، در تنهايی... در کدام هتل يادم نيست. اما هميشه با من شوخی می‌کردی و سر‌به‌سرم می‌گذاشتی برای معرفی آن هتل... تو هميشه شوخی می‌کردی... . هرجا تو بودی، شادی بود... موسيقی بود... دوستی بود... گفت‌وگو بود... سال‌های زيادی را در کنار هم گذرانديم، روزهای دانشکده هنرهای دراماتيک، روزهايی که نمايش «حسن‌کچل» تو را به صحنه بردم. روزهای موفقيت فيلم‌هايت. روزهای تلاش برای ساخت سريال‌های «سلطان صاحبقران» و «هزاردستان»... سال‌های معاشرت‌های زيبای خانوادگی و تولد فرزندانمان... همه و همه در آن صبح مه‌آلود پاييزی از جلوی چشمانم گذشتند. هر تولدت و هر سالروز از دست‌دادنت از من می‌خواهند درباره‌ات بگويم و بنويسم اما خودم خوب می‌دانم در تمام اين سال‌ها، روز و لحظه‌ای نبوده که در يادم همه خاطرات را مرور نکرده باشم. کدام را بگويم؟ از چه بنويسم؟

محمدعلی کشاورز - بازيگر
«علی حاتمی» يکی از بهترين کارگردان‌های تلويزيون و همين‌طور سينمای ايران بود. کارگردانی که هرچقدر هم فيلم‌های جديد ساخته شود، بازهم فيلم‌های او تا هميشه در تاريخ سينمای ايران جاودان و يکه می‌ماند و فيلم‌هايی که از او برجای مانده گواه بر اين ادعاست. او در سينمای ايران جزو اولين‌هاست، از نظر محتوا، معنی، ديالوگ و تصاوير. چراکه خودش سناريست کم‌نظيری بود و اشراف خوبی بر سينما داشت. مهم‌ترين و بزرگ‌ترين خدمت او به سينما ساخت «شهرک سينمايی غزالی» بود که در آنجا «هزاردستان» ساخته شد. من تعجب می‌کنم که چرا شهرکی که «علی حاتمی» زحمت ساخت آن را کشيد و لحظه‌به‌لحظه برای پاگرفتنش خون‌دل خورد، سرانجام «شهرک‌سينمايی غزالی» نام گرفت و نه «شهرک‌سينمايی علی حاتمی». روحش شاد و نامش هميشه جاودان بماند. تمام مدتی که با او کار کردم همه برايم بهترين خاطرات دوران کاری‌ام بوده. از «علی حاتمی» علاوه بر فيلم‌ها و نمايشنامه‌هايش، يادگار عزيز ديگری هم هست و آن يگانه دخترش ليلاست که يکی از بهترين بازيگران سينمای ايران است که اميدوارم سلامت و سرزنده باشد و راه پدرش را همواره همچون حالا، شايسته پی بگيرد.

سيروس ابراهيم‌زاده - بازيگر و کارگردان
نوشته‌اند «ميرزا حسينقلی‌خان صدرالسلطنه» که يکی از اجله متجددان زمان خويش بوده است، به‌عنوان نخستين سفير ممالک محروسه ايران تعيين و به نيويورک فرستاده می‌شود. روز عيدقربان طبق سنت اسلاف گرانمايه خويش، در بالکن هتل «والدرف استوريا» گوسفندی را سر می‌برد و به همين اتهام به تهران احضار می‌شود. ناصرالدين يکی از شرورترين شاهان قاجار، که چون بسياری ديگر در تب و تاب تجددخواهی کور می‌سوخت، بی‌آنکه درک درستی از گفت‌وگوی تمدن‌ها داشته باشد، به او می‌گويد: «ما را نزد جوان‌ترين دولت دنيا بی‌آبرو کردی و ملت چندين و چندهزارساله ما را سخره عالميان نمودی...» و سلطان صاحبقران سمبل استبداد برای حفظ حيثيت ازدست‌رفته، از گناه مردی که به‌زعم خود جز پاسداری از ارزش‌های به‌اصطلاح سنتی خويش خطايی نکرده بود، در نمی‌گذرد و... اکران فيلم «حاجی واشنگتن» که به باور نگارنده يکی از بهترين کارهای «علی حاتمی» فيلمساز بی‌همتای ايران است، شگفتا که خود، آخر و عاقبتی بس حسينقلی‌خانی پيدا کرد... بگذريم! کارگردان فيلم «کمال‌الملک» واله و شيدای ارزش‌های ديرين فرهنگی و اجتماعی خاک پاک بود. به هنر سينما عشق می‌ورزيد و به کاربرد زبان فاخر فارسی در سينما جهت بالابردن سطح استواری جامعه اعتقاد داشت. «علی حاتمی» چراغی است که تا هميشه در هنر و فرهنگ و سينمای ايران تابناک خواهد ماند و آيين چراغ، خاموشی نيست.

عزيز ساعتی - عکاس
مبارکی تولد هرکس بستگی به شيوه زندگی و نگاه و رفتارش با مردمان پيرامونش دارد. «علی حاتمی» ايران، مردم ايران و فرهنگ ايرانی را دوست داشت و برای زنده نگاه داشتن آن کوشش کرد. تولدش هرروز مبارک باد.

احمد طالبی‌نژاد- منتقد
سلام آقای حاتمی! حال شما چطور است؟ چقدر سفرتان طولانی شد؟ آخر گفته‌اند: از دل برود هرآنکه از ديده برفت. درمورد شما البته اين ضرب‌المثل قطعا صدق نمی‌کند. هرسال که از رفتنتان می‌گذرد، جای خالی‌تان بيشتر به چشم می‌آيد. من يکی که هميشه جای شما را خالی می‌کنم. هرچند شما از من دلخوريد. پيش از سفرتان، چندبار به منزل زنگ زدم. جواب می‌دادند که داريد نماز می‌خوانيد، يا حالتان خوب نيست و بهانه‌هايی از اين دست. راستش می‌خواستم دليل دلخوری‌تان را بدانم. هرچند خودم حدس‌هايی می‌زنم ولی مطمئن نيستم. يادتان هست روز‌های نزديک به آغاز فيلمبرداری دلشدگان، در محوطه بنياد سينمايی فارابی، پيشنهادی به من داديد که نپذيرفتم؟ حتما يادتان هست. گفتيد می‌خواهم امور تبليغاتی فيلم را بسپارم دست تو که جواب دادم بايد فکر کنم و فردايش به شما زنگ زدم و گفتم نمی‌توانم قبول کنم. وقتی دليلش را پرسيديد، گفتم ارادت من به شما، قلبی و عاطفی است و نمی‌خواهم رابطه کاری، به اين حس لطمه بزند. دليل دوم هم اينکه بنده در آن روزگار، چنين کار‌هايی را کسر شأن يک منتقد می‌دانستم. استدلال شما اين بود که فلانی قبلا در فيلم «سوته‌دلان» اين کار را کرده. گفتم هرکس مسوول کار خويش است. به‌هرحال حدس می‌زنم آن روز از من دلخور شديد. البته سال بعدش در مراسم جشن منتقدان که من درباره فيلم دلشدگان سخن گفتم، شنيدم که از يک جمله حرفم ناراحت شده‌ايد و تماشاگران حاضر در سالن، ناراحتی شما را روی پرده ديده‌اند. بعدش من آمدم خدمتتان و توضيح دادم که... بگذريم. من هنوز هم ارادتم به شما پايدار است. باور کنيد طی اين سال‌ها که به سفر رفته‌ايد، بار‌ها و بارها در مراسم بزرگداشت يا مرور بر آثار شما در تهران يا شهرستان‌ها شرکت کرده و با تمام وجود درباره شما و آثارتان حرف زده‌ام و خواهم زد. اين نه يک وظيفه اخلاقی که برای بنده باعث افتخار و مباهات است درباره کسی حرف بزنم که همه فکر و ذکرش ايران و ايرانی بوده است. باور کنيد هربار حسن‌کچل، طوقی، سوته‌دلان، مادر و... را می‌بينم، يک دل سير گريه می‌کنم. نه از اينکه محتوای اين فيلم‌ها عاطفی و گريه‌آورند، بلکه از اين جهت که نمی‌توانم درمقابل سيل واژه‌های ترک‌خورده و پرنکته شما غرق در احساس نشوم و البته وقتی آدم خيلی احساساتی شود، گريه‌اش می‌گيرد. نسل ما خوشبخت است که در عهدی زندگی می‌کند که شما هم حضور داريد. آقای حاتمی، تو را به خدا برگرديد. سفرتان طولانی شد. دلمان برای واژه‌هايتان تنگ شده. صندلی‌تان هم هنوز خالی است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016