پنجشنبه 11 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شمس‌لنگرودی: ادبيات چپ پاسخگوی نياز جامعه امروز نيست

روزنامه بهار ـ آيناز محمدی - شعر غنايی و عاشقانه‌های سياســــی – اجتماعی شمس‌لنگرودی در اين ‌سال‌ها در فضای مجازی و در عرصه کتاب‌های کاغذی مخاطبان فراوانی دارد. لنگرودی آن‌قدر مورد توجه است که آهنگسازان به سراغش می‌روند و يکی، دو سی‌دی از ترانه‌هايش ضبط و پخش شد. در يک فيلم بلند سينمايی نقش قاضی دادگاه را بازی کرد که در دهه فجر به نمايش گذاشته می‌شود. سه رمان نوشت که جلد دوم آن مجوز چاپ نگرفت. با اين همه لنگرودی شاعر کماکان بيشتر مورد توجه است. هم‌نسلان او خاطره مجموعه شعر «قصيده لبخند چاک‌چاک» را مرثيه شکست نسل خود ارزيابی می‌کنند و بازتاب آرمانگرايی آن دوران. اما نسل جديد که نه تجربه دوران انقلاب و دهه ۶۰ را دارد و نه دغدغه آگاهی از چند و چون آن، شمس‌لنگرودی را با همين ويژگی‌های امروزش دوست دارند. همين که هست.

«تو ديگر نيستی/ انار شکسته‌ای که خاطره‌های خونينش تنها بر دست و دهان می‌ماند.
تو ديگر نيستی/ مگر به صورت شعری در دهان/و لمس سرانگشت‌های تمام‌شده‌ات/ در دست‌هايمان./
شگفت، لعل‌گونه، درخشان، پرداخت شده، آبگون،.../ انار دهان گشوده/ از اين بيش/نمی‌ماند/ بردرخت.»

* در مقطعی از تاريخ شعر نو، شعر سياسی علاقه‌مندان فراوانی داشت. به ويژه در ميان اقشار دانشجو و تحصيلکرده، زمانی انتشار يک شعر از فروغ، اخوان و شاملو جامعه روشنفکری را تکان می‌داد، چه شد که آن شور و شوق ديگر وجود ندارد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


- زمانی بود که چپ‌ها- به ويژه در حوزه هنر و ادبيات- جهان را به تسخير خودشان درآورده بودند. به‌ويژه مارکسيست‌ها. سوال را می‌شود شکل ديگری مطرح کرد. چرا با وجود اين که بحران‌های عظيمی جهان را در خود گرفته، خبری از چپ نيست. همه در سکوت فرورفته‌اند، درگيری‌ها غالبا بين راست سنتی و راست مدرن است و چپ‌ها نظاره‌گر صحنه‌اند. برای اين که متاسفانه عملکرد چپ‌ها خوب نبود، برای اين که انديشه چپ به نيازهای جوامع پاسخ لازم را نداد، هميشه انگيزه‌هاست که محرک اصلی انسان است. چپ‌ها سال‌ها فکر می‌کردند کليد حل معضلات جوامع بشری در دست‌شان است و شاعران و نويسندگان چپ هم به دنبال اين تئوری با شور و هيجان اين آرمانگرايی را تبليغ می‌کردند. منتها وقتی خود تئوری‌ها زير سوال رفت يا دست‌کم مورد ترديد يا مورد بازبيبنی قرار گرفت نقش هنر و ادبيات هم در اين عرصه کمرنگ شد. الان ديگر آن نوع از ادبيات به نياز جامعه پاسخ نمی‌دهد. برای روشنفکر دهه ۵۰ مسلم بود که مشکل زيربنا و روبناست. اما امروز تقريبا برايش روشن شده که چنين خبرهايی نيست که زيربنا اگر عوض شد روبنا هم عوض می‌شود.

* آيا به همين دليل شعر از اريکه سلطنت به زير افتاد و رمان جايش را گرفت؟
- شعر ساليان دراز است که کارکرد اوليه‌اش را در جهان از دست داده است. منتها در کشورهای اصطلاحا پيرامونی اين اتفاق تازه دارد می‌افتد. فقط اين نيست که شعر ديگر جايگاه سابق را ندارد. تئاتر، باله، نقاشی و... هم همين وضع را دارند. هنرهای ديگری آمدند و آن‌قدر با صدای بلند اعلام حضور می‌کنند که صدای هنرهايی مثل شعر شنيده نمی‌شود. مثل موسيقی و سينما، بسياری از عناصر شعر در موسيقی تجلی پيدا می‌کند يا وارد سينما شده است. برای همين کارکرد اين هنرها افزايش پيدا کرده است. موسيقی شاعرانه، سينمای شاعرانه. يک کنسرت موسيقی هزاران هزار نفر را جمع می‌کند اما شعر چنين توان و امکانی ندارد. حتی رمان هم چنين امکانی ندارد. بهترين رمان را در کمتر از دو ساعت می‌توانيد در يک فيلم سينمايی ببينيد. در حالی که خواندن آن رمان اگر خيلی سرعت داشته باشيد يک ماه طول می‌کشد. اما سرانجام هيچ‌کدام از اين هنرها از بين نمی‌روند.

* امروز با توجه به فضای مجازی و حضور انواع هنرها در اين فضا و نشر الکترونيک آينده شعر و داستان و رمان را چگونه می‌بينيد؟
- کتاب جالبی منتشر شده به اسم «سارقان آتش» که گفت‌وگوهايی است در باب رمان و شعر که تعدادی مصاحبه است با ساراماگو، امبرتو اکو، هانتکه، پل آستر و... کتاب بسيار جالب و جذابی است. يک بخش از کتاب مربوط به مصاحبه‌ای است با امبرتو اکو که سوال خبرنگار از او همين است. امبرتو اکو جواب دقيقی به اين سوال می‌دهد. مختصرش اين است که می‌گويد اقيانوسی که با اينترنت پيدا شده مسلما خيلی‌ها را از مراجعه به کتاب بی‌نياز می‌کند اما خاصيت کاغذ -کتاب و روزنامه- اين است که به سادگی از دست نمی‌رود.
وقتی رمان درآمده بود خيلی‌ها در اواخر قرون ۱۸ و ۱۹ می‌گفتند دوره شعر ديگر تمام شده است. اما بعدها ديديم که تمام نشد. سينما که پيدا شد بسياری می‌گفتند دوره رمان ديگر تمام شده است. امبرتو اکو می‌‌گويد وقتی از روی رمان «نام گل سرخ» فيلم سينمايی ساختند، در واقع اين فيلم چيز ديگری شد که اصلا رمان من نبود. اکو می‌گويد در آن‌جا فهميدم هر کسی روايت خودش را می‌تواند داشته باشد بنابراين هم سينما هست و هم اين که رمان در جای خودش خواهد ماند. اکو می‌گويد جالب اين است که ديدم تازگی از روی فيلم رمان می‌نويسند. نتيجه عرض بنده اين است که هر کدام کارکرد خودشان را حفظ خواهند کرد. اگرچه نهايتا آن‌که تازه‌تر است جای بيشتری برای خودش باز می‌کند. به‌ويژه که امکانات بيشتری دارد و به ويژه که قابليت دسترسی مخاطبان به آن بيشتر است.

* دوره احمدی‌نژاد چگونه گذشت؟
- بسيار بيمارگونه و سخت. در آن دوره هزاران اثر منتشر نشد. سانسور فقط جلوی اثر را نمی‌گيرد، به مرور خلاقيت را نابود می‌کند. و اين چيزی است که آن‌ها می‌دانند.

* ولی کتاب‌های زيادی از شما منتشر شد.
- در آن دوره تنها کتاب من نبود که منتشر می‌شد. هزاران کتاب از نويسندگان و شاعران و مترجمان منتشر شد. کتاب‌های فراوانی هم اجازه چاپ نگرفت. اين که اگر شاعری کتابی منتشر کرد پس هيچ مشکلی نداشت ديدن يک‌طرف قضيه است. بعضی‌ها کم‌کارند و بعضی پرکار. کم‌کارها مسلما در مواجهه با مشکل مميزی بيشتر ديده می‌شوند. اما وقتی شما پرکار باشيد و چند کتاب تحويل وزارت ارشاد برای گرفتن مجوز بدهيد سرانجام کاری از شما منتشر می‌شود. در دوره احمدی‌نژاد جلوی انتشار رمان من گرفته شد. رفتيم با مسئولان اداره کتاب صحبت کرديم ولی سر سوزنی تاثير نداشت و غيرمجاز اعلام شد. اسم رمان بود «شکست‌خوردگان را چه کسی دوست دارد؟». يک مجموعه شعر ديگر به اسم «صبح آفتاب‌تان بخير گر‌به برفی» داشتم که مجوز چاپ نگرفت. يا مجموعه‌هايی که از من منتشر شد، بدون مميزی نبود.

* شعرهای خطابی شما برای چه کسی است؟ آيا در عشق کسی است که شکست خورده‌ايد؟
- اين شعرها خطاب به هر کسی که باشد، خب نمی‌توانم اسم ببرم. اما آن عشق مورد نظر شما شکست نيست. زيرساخت ذهنم اصلا اين گونه نيست. يعنی در عاشقانه‌ترين شعرهايم هم اگر دقيق شويد، مطلقا صحبت شکست به ميان نمی‌آيد. اما اندوه ازدست‌دادگی، هميشه در من هست. اين از کجا می‌آيد، نمی‌دانم و علتش را کشف نکرده‌ام. يک حس تنهايی هميشه با من بوده و هست که شايد اين شعرهای خطابی آن خلاء درون را پر می‌کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016