خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 آبان» هشدار نسبت به وضعيت ايمنی تئاتر شهر13 آبان» "نه ديگه اين واسه ما دل نمیشه ..."، جشن تولدی برای استادمحمد برپا شد 17 مهر» خاطرات سالهای دور تئاتر ايران در گفتوگو با جعفر والی 24 شهریور» ورود پليس امنيت به مساله اجراهای تئاتر، فعالان تئاترآزاد به دادگاه فراخوانده شدند 20 شهریور» ايرج راد: با مساله مديريت فرهنگی مشکل داشتيم
بخوانید!
5 آذر » بیش از سه میلیون ایرانی 10 تا 49 ساله بیسواد هستند
4 آذر » بيستمين فستيوال تئاتر ايرانيان در تبعيد در شهر کلن خجسته باد، گزارشی از عباس رحمتی 4 آذر » توافق هستهای به روايت مردم کوچه و خيابان 3 آذر » گراميداشت ياد بيدار غلامحسين ساعدی در گورستان پِر لاشِز پاريس 3 آذر » حامد بهداد و شرح ماجرای خواننده شدنش در رادیو
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بيستمين فستيوال تئاتر ايرانيان در تبعيد در شهر کلن خجسته باد، گزارشی از عباس رحمتیبيست سال از آغاز فستيوال تئاتر کلن ميگذرد در طول اين بيست سال ، کارهای هنری زيادی ارائه شده است عده ای از افراد و گروه های نمايش رفته اند و گروهايی مانده اند و استوارتر و با تجربيات بيشتر از گذشته به بارورتر کردن اين فستيوال ادامه داده اند از طرفی گروه های ديگری ، کارهای جديدی را ارائه کرده اند تا اين فستيوال در تبعيد، تنومندتر از گذشته بماند و بکار خود ادامه دهد. هنوز يادم نرفته است که چند سال پيش مجيد فلاح زاده يکی از پايه گذاران اين فستيوال در حاليکه در مقابل دانشجو واستادش (مريم آخوندی) که بگفته خودش از او زياد آموخته بود برای تجليل از استادش گفته بود که ما ريشه داريم! و امروز می بينيم که بيستمين سال فستيوال تئاتر "کلن" ريشه هايش قوی تر شده و بکارش همچنان ادامه ميدهد ، فستيوالی که با همه ی درد و سرها و مشکلاتش ، از مسائل مالی تا تهيه وسايل و ابزار و آلات تئاتر و تا جا و مکان برای اجرای نمايش ها و... بيست سال ادامه يافته است و در آينده هم ادامه خواهد يافت ،کار مسئولين اين فستيوال واقعا قابل تقدير است . بايد اين ريشه ها را تقويت کرد تا تئاتر در تبعيد شهر "کلن" بماند و به کارش ادامه دهد ، همانطوری که در طول اين بيست سال پر محتواتر ادامه يافته است ، بطوری که در طول اين سالها علاوه بر ايرانيان ، آلمانی ها و ديگر مليت ها هم از اين فستيوال استقبال کرده اند. همانطور که گفتم بايد به ريشه دار بودن اين کار و تئاتر و فستيوال کلن ايمان داشت و بايد از پايه گذاران و دست اندر کارانی ، چون مجيد فلاح زاده ، بهرخ بابايی ، کمال حسينی ، احمد نيک آذر ، علی رستانی ، عليرضا کوشک جلالی و دهها تن ديگر قدردانی کرد وبه آنها دست مريزاد گفت و از آنها خواست تا به اين حرکت بزرگ ادامه دهند با اينکه می دانيم آنها از ايستادن باز نمی مانند و به حرکت خود ادامه ميدهند و برای سال آينده آماده تر ومصمم (در برگزاری فستيوال ) تلاش خواهند کرد ، و اين ايرانيان در تبعيد هستند که بايد از اين حماسه بزرگ با حضورشان تقدير کنند . حال گزارش مختصری از بيستمين فستيوال کلن را در پايين مياورم . خجسته باد تولد بيست سالگی فستيوال کلن روز افتتاحيه بعد از تئاتر اول،" خانم بهرخ بابايی" ترانه های آذری و فارسی خواند و با رقص تئاتر عروسک کوکی با الهام از شعر فروغ فرخزاد ادامه پيدا کرد (کلن - کلمبيا) در روزافتتاحيه شاهد هنر نمايی خانم مريم آخوندی نيز بوديم ، "خانم آخوندی" اين بار با گروه جديدش بنام " پاز " ( بر گرفته از پارسی و جاز ) به روی صحنه آمده بود او هنرمندی است که ترانه ها ی اصيل و آواز ايرانی را با موزيک "پاپ " و " جاز" و اين بار نيز با " رب " تلفيق کرده و کارهای با ارزشی ارائه داد. او در اين شب با ترانه های خاطر انگيز ايرانی ،و با اجرای جديد تحسينِ تماشاگران و حضار را برانگيخته و شب به ياد ماندنی به آنها تقديم کرد . در اين شب فرزند او >سياوش رستانی < با تمبک خود هنر نمايی کرده و کارهای زيبايی ارائه داد که تحسين بر انگيز بود ، در واقع " خانم آخوندی " بعد از همشيره اش ، نسل سوم خانواده خود را وارد گروه هنری خود کرده است که قابل تقدير است [١] هنر مندان ديگری که او را ياری ميکردند" ايتای سوبل [Itai Sobol] "با پيانو و "رُمان کوشکنيارو[Roman Kushniarou]" با فلودهايش آهنگهای اصيل ايرانی را براحتی وبشکل اعجاز انگيزی خلق ميکردند ، هنر نمايی هرکدام از نوازندگان بطور جداگانه هيجان خاصی به اين کنسرت داده بود ، "خانم آخوندی" اين بار يکی از ترانه های قديمی را باموسيقی " رَپ Rap " تلفيق کرده بود که از تماشاچی هم کمک می گرفت . روز دوم فستيوال با تئاتر " افسانه ببر" کاری از صدرالدين زاهد شروع بکارکرد ، داستان از سری داستانهای داريوفو بود که به زبان فارسی اجراشد داستان سربازی است که در شرايط جانکاه هيماليا مجروح ميشود و توسط يارانش رها می شود و به غاری که مسکن ببر و بچه اش است پناه می برد ، به او جا و مکان ميدهند و با کف دهانش او را مداوا کرده و تکه ای از کبابش را برای تغذيه به او ميدهند و سرباز که قادر به خوردن گوشت خام نيست آنرا کباب می کند و کباب به دهان ببرها مزه ميکند و بدبن ترتيب ببر شکار ميکند و سرباز کباب ! تا زمانی که حوصله سرباز سر ميرود و به چاک ميزند ، ببرها او را ميگيرند و او را در دهکده ای که مورد هجوم راهزنان است او را می يابند و بجای انتقام در صف اول جبهه او از اهالی ده دفاع ميکنند . دومين نمايش" خان شريف خودمان " بود ( در دومين روز ) داستان مربوط به ١٣٩ سال پيش بود . داستان حاکمی است که نسبت به مردم ظلم و ستم فراوانی روا داشته است که با قيام مردم حاکم را از شهر خود فراری ميدهند ، حاکم جديدی از راه پرداخت رشوه و با کمک بيگانگان روی کار ميايد و به مردم وعده ميدهد که به شکايات مردم از حاکم قبلی و اطرافيانش رسيدگی کند و... نمايشی که که با استفاده از سمبلهای رو حوضی يا سياه بازی نوشته شده بود که در بعضی قسمتها مثل سيلی زدن و يا حرف تو حرف پريدن مستقيما از نمايش سياه بازی روحوضی گرفته بود . داستانی که در چند جا از نمايش " وزير خان لنکران نوشته " ميرزا آخوند زاده" ونمايشنامه " ادب مرد به زدولت اوست " نوشته " ايرج پزشکزاد" بهره گرفته شده بود . روز سوم نمايش ٧.١١.٢٠١٣ را گروه تئاتر " هيس ( کلن ) به کارگردانی "محسن طارمی" (فارسی ) نمايش خود را روی سن می برد . اين داستان "دلقکها دوباره می خندند "نام داشت . کله سفيدها و کله سياه ها خنده ی تمام دلقک ها را دزديده اند و حالا سالهاست که دلقک ها نمی توانند بخندد وکسی را بخنداند ، بنابراين دو دلقک ( دلقی و دولقی ) تصميم ميگيرند به محل کله سياه ها و کله سفيد ها بروند و شادی را از آنها پس بگيرند که در نهايت "دولقی "موفق ميشود ، با چرب زبانی خاص خود ، وارد ساختمان آنها ميشود و اما در پايان ... - شب سوم فستيوال نمايش ديگری هم بهمراه داشت ، نمايش " سيستم گرون هلم " نوشته متن از " جوردی گالچران " با اجرای تئاتر" فلچ پيزل" از شهر درتموندِ( آلمان )با زبانِ آلمانی و به کارگردانی " عليرضا کوشک جلالی بود، او که مثل هميشه در طول اين بيست سال با فستيوال همکاری داشته است هيچگاه کمتر از دو نمايش نداشته است ، اين بارهم دو نمايش فارسی و آلمانی را در اين فستيوال روی صحنه برد که هردو نمايش با استقبال زيادی روبرو شد . عليرضا کوشک جلالی با هر دو زبان فارسی آلمانی مينويسد و کارگردانی می کند.نمايش" سيستم گرون هلم" که ترکيبی است از درام ، کمدی و نمايش روانکاوانه ی جنائی ، مشگل روز بسياری از کشورهای جهان ( بيکاری ) را با خشونت تمام و درعين حال بسيار مفرح ، به تصوير می کشد و به نوعی هم جامعه ی بشری را کالبد شکافی ميکند . در اين نمايش ،آخرين مصاحبه ی مسئولين يک کنسرن بسيار مقتدر چند مليتی با چهار نفر متقاضی يک شغل بسيار مهم درجريان است و باز در اين نمايش ما شاهديم که چهار نفر برای رسيدن به هدف مادی اشان حاضر به نابودی تمام ارزش های معنوی خود وديگران هستند . رقيبان سر سختی که برای تصاحب اين شغل پر زرق و برق ، تن به هرخفتی می دهند و همچون گرگ های وحشی با زير پا گذاشتن تمام معيار های انسانی و اخلاقی به جان هم می افتند . ترکيب لحظات آبزورد ، کميک ، گروتسک و تراژيک ، باعث فرود و فرازهای بی شمار و خلق شرايط بی نظيری ميگردد که گاه تماشاگران را از شدت خنده به گريه می اندازد . البته < خنده تلخ من از گريه غم انگيزتر است/ کارم از گريه گذشته است بدان می خندم . اين نمايش برای اولين بار در سال ٢٠٠٣ روی صحنه رفته بود و پس از آن صحنه های جهان تئاتر را تسخير کرد . نمايش دوم در اين شب " زير آوار عشق " نام داشت که با گروه تئاتر " آرشام " از لندنبه کارگردانی " سودابه فرخ نيا " با متن داستان از قاضی ربيحاوی روی صحنه رفت . همه نمايش در يک شب تا صبح اتفاق می افتد . شبی بعد از وقوع يک زلزله که شهری را با روستاهايش را ويران می کند ، نمايشگران را زن و مردی ميان سال هستند که مرد زير آوار گير افتاده و تنها اميدش به رهايی و کمک و همکاری زن است . از طرفی زن منتظر رسيدن صبح است تا گروه امدادگران برسند ، درتمام مدت نمايش چهره مرد ديده نمی شد و حتا صدايی هم از او شنيده نمی شود ، اما سايه سنگين و نابيداينردانه اش بر صحنه حضور دارد . همه تلاش زن برای زنده نگه داشتن مرد است و سرگرم کردن او در آن شب بخصوص با مرور و زنده کردن خاطرات مشترک تلخ و شيرين زندگی اشان که در گذشته سير می کند . - نهمين " مرگ و دختر " نام داشت ، نمايش می بايد در اولين سانس روز شنبه ی فستيوال توسط گروه تئاتر "اميد لندن " روی صحنه ميرفت ولی بدليل طولانی شدن بحث در جلسه برنامه های تئوريک بهمن فرسی و ادامه نمايشنامه خوانی آقای مجيد فلاح زاده کنسل شد . کارگردان اين نمايشنامه مجيد بهشتی است . دومين نمايش روزشنبه کمدی " هزارو يک " توسط گروه تئاتر علی جلالی ( کلن ) از داستانهای با ارزش " فرانکا راما داريوفو "( برنده جايزه ی ادبی نوبل سال ١٩٩٧) به کارگردانی : عليرضا کوشک جلالی روی صحنه رفت داستان بر اساس روابط آزاد زناشويی اجراشد ، نسخه ای پيجيده می شود که برای تداوم زندگی توام با خوشبختی بود که اگر چنين بود چه کسی نمی پسنديد! اين نسخه را " داريوفو در سبک کمدی ِفارسی /ايتاليايی برای بيماری قرن يعنی زندگی زناشويی پيچيده است . در نمايشنامه ی او مرد ، حتا از نوع روشنفکرش ، خواهان رابطه آزاد و باز برای خودش است و البته در کنارش طالب پذيرش و بزرگ منشی از جانب همسرش ! همان چيزی که در ايران کنونی فراوان ديده ميشود با اينکه زن از معشوقه شوهرش با اطلاع است در کنار او به خاطر مسئله اقتصادی و امرار ومعاشش به زندگی اش ادامه ميدهد و تماشا دارد آنزمان که زمين زير پای مرد خالی ميشود ، زمانی که زن ، بعد از تلاش ها و سختيهای آغازين ، سرانجام رهايی را تجربه می کند و... نتيجه: آش شله قلمکاری است بنام" رابطه ی باز زناشويی " و نوع کمی ايرانی تر آن" هزار ويک و... " که تک تک موادش هنوز پس از بيست و اندی سال هنوز تازه است وقابل ديدن و شنيدن وزندگی ادامه دارد. تئاتر کودکان : خلاصه فستيوال کودکان را هم فراموش نکرده و يک روز به پايان نمايش ها مانده داستان " کوتی و موتی " را توسط گروه تئاتر کودکان آويش ( کلن ) روی صحنه برد اين داستان بر اساس متنی از بيژن مفيد و به کارگردانی" سيما سيد " به زبان آلمانی پارسی نمايش داده شد . داستان دو خرگوش جوانی بود که هنگام آشنايی باهم کوشش ميکنندخود رابسيار مهم نشان دهند به همين دليل دروغهای بزرگ و گاهی شاخدار را برای هم تعريف ميکنند آنقدر که کنترل از دستشان خارج ميشود و نه تنهاخود که خانواده و ديگر ساکنين جنگل را نيز به زحمت می اندازند و... آخرين روز فستيوال :آخرين روز هم نمايش فيلم بود و هم تئاتر و هم بريدن کيک بيست سالگی فستيوال را نيز بهمراه داشت . قبل از همه اينها در يک بحث و گفتگو ، آينده فستيوال را آناليز ( تجزيه وتحليل ) کرده تا در فستيوال های بعدی شاهد برگزاری بهتری باشيم . در اين روز ابتداء نمايش فيلم" تئاتر و هدايت " ساخته احمد نيک آذر شروع شد که با شرکت و يا بهتر بگويم با پژوهشگری آقای "صدرالدين زاهد" کارگردان و نويسنده معروف تئاتر در پاريس همراه بود او در اين فيلم تلاش کرده بود ، نوشته های صادق هدايت را بر صحنه های تئاتر جستجو کند .از طرفی فيلم ، تلاش سينماگری است که با دوربين خود گريزی به انديشه و زندگی صادق هدايت دارد و در جستجوی زوايايی پنهان از زندگی اوست که تا کنون مطرح نشده است ، خصوصا انگيزه خودکشی هدايت و اينکه آيا او اعتراض به زندگی داشت يا به مرگ که جبر تحميلی بر انسان بوده وهست ؟ فيلم ديدگاه هدايت را باز گو ميکند و می خواهد بگويداو با مرگ به مرگ اعتراض کرده است ! اين فيلم در واقع حاصل پديداری نوعی از سينما است که در آميزش تصويرکلام و تصوير در سينما تبلور می يابد ولی با اين پديده (فيلم ) در ميابيم که نه بيوگرافی کاملی از هدايت را به نمايش ميگذارد و نه پژوهش کاملی از تمامی انديشه های صادق هدايت بود بر اينها نقص فنی نمايش را بايد افزود . آخرين نمايش بيستمين فستيوال کلن بانمايش "به ياد نيست " به کارگردانی داريوش رضوانی ( دستيار رضاپور )به کار خود پايان داد اين نمايش کمدی بر اساس قصيه " مرده خورها " اثر صادق هدايت به روی صحنه رفت گروه با تجربه لندن که بازيگرانی چون سوسن فرخ نيا(و مشاور هنری اين نمايش ) ، کتايون وکيل ، فروغ صلاحی ، فرشيد آريان و داريوش رضوانی در آن نقش ايفا کردند . دو تا هوو که شوهرشان حاج جواد (جمی ) فوت می کند ، سر ارث شوهر به جان هم می افتند تا اينکه سرو کله ی طلبکاری که از فرنگ برگشته پيدا ميشود و او نيز گلويش بيش هردوگير می کند و... در حاشيه فستيوال امسال بر خلاف سالهای پيش به محتوی فستيوال توجه ويژه شده بود و در اين رابطه سه برنامه فوق العاده از سری بحثهای تئوريک تئاتر در سه روز آخر فستيوال بر گزار شد که برای عموم آزاد اعلام شده بود تا همه بتوانند از پشت پرده های نمايش ها آگاه شوند . "بازگشت به تراژدی" از سری بحثهايی بود که استاد "محسن يلفانی " مسئوليتش را بعهده گرفته بود و نقش تراژدی را در سياست های جهانی و بن بست های کنونی تشريح کرد در پايان بحث آزاد و پرسش ها از سوی حضار مطرح ميشد . نمايشنامه خوانی " چراغ آخر " که متن نوشته شده ی استاد " بهمن فرسی " به زبان فارسی بود ، توسط خود او خوانده شد ، بدنبال آن متن نمايش " مرگ اختياری يک وبلاگ نويس " بود که مسئوليت خوانش اين متن با " مجيد فلاح زاده " بود . در پايان هم " آينده فستيوال " موردبحث و گفتگو قرار گرفت ، در اين بحث عده ای معقتد بودند که از سال آينده ، دور ديگری از فستيوال آغاز شود ،ولی بنيانگذاران اصلی با اين طرح موافق نبودند . همانطوری که در بحث بالا آمد ريشه های اين فستيوال قوی تر از گذشته شده است و نهال بيست ساله ای است که اکنون نيز ، درخت تنومندی شده است ، کار ريشه دار را بايد ادامه داد زيرا بعد از بيست سال افراد همديگر را بخوبی می سناسند و می توانند کار ريشه دار را بهتر پيش ببرند ، چه لزومی دارد که اين درخت تنومند را به حال خود رها کرد و باز نهال جديدی را را بکاريم در حين اينکه با کاشتن نهال کسی مخالف نيست ، بايد گفت برای کاشتن نهال نو هميشه موقعيت فراهم است ولی هيچ آينده ای برای آن تضمين شده نيست ، لذا به نظر نگارنده بايد درخت تنومند بيست ساله را مراقبت کرد تا بارور تر شود تا ريشه هايش همچنان قوی تر شود و ميوه هايش مفيدتر ، نهال نو را می توان پايه گذاری کرد ولی در کنار درخت تنومند و پايدار و با تجربيات بيست ساله اس در فستيوال کلن ، در همين جا مجددا بايد گفت بيست سال از فستيوال تئاتر کلن گذشت ما انتظار کارهای بهتر و جديد تر را در سال آينده می کشيم. خجسته و بيروز باشيد Copyright: gooya.com 2016
|