تحلیل سایت نقطه
آری، در بین بسیاری از ایرانیان، دست به قلمها، کارشناسان کار رسانهای، رسم است که واکنشی به «آنچه میگزد» نشان ندهند. میگویند؛ چکار داری! ولش کن، واکنش نشان دهی، مردم توجهشان جلب میشود! فکر کنید! صاحب این گونه سیاق و روش در برخورد با «اندیشهها»، چه مسخ شدهای در عالم «جریده»های تاریخ است. اینان، آنگاه که واژهها و خطوط میگزند، سکوت میکنند و خود را به کوچهی «نفهمی» میزنند. گویی پشهای آنها را گزیده است. و خود را «صاحب» قلم و اندیشه میدانند.
***
***
ناشناسی، شاید هم سرشناسی، از بیم واکنشها و هجمهی شکوههای دیگر سرشناسان، در ناشناختگی مینویسد. نقطه میداند این ناشناس چه احساس و چه گوشهای دارد. این ناشناس، هر چند قلماش جوان است، اما، بسیار رسا، روان و دور از تکلفها و روابط نوشته است. نوشتهی او از سویی، نگاهی دارد به پرسشی که سالهاست در گوش سرشناسان وز وز میکند؛ چرا درون ایران ما را آنچنان تحویل نمیگیرند؟ این ناشناس درسی به ما میدهد درسی که باید بتوانیم آنرا یاد بگیریم، وگرنه «عشق» ما ثبت جریدههای تاریخ نخواهد شد. او میگوید:
اگر شکیبایی داشته باشیم،
اگر بتوانیم شهامت شفاف گفتن را در یک قدمی سرشناسیمان داشته باشیم،
اگر بتوانیم تاریخچهی کنشگری خود را با نقدی، زنده نماییم،
اگر بتوانیم، خود را از تئوریسازی و تئوریهای کپیشده دور نماییم،
اگر بتوانیم از ساده دیدن و ساده کاویدن رهایی یابیم،
اگر بتوانیم گذشتهی خود را از زیر گرد و غبار بیرون بکشیم،
اگر بتوانیم خلسه و خماری «بزرگ دیدن» خود را ترک کنیم،
و اگر بتوانیم با مردم ایران، و نه در پچ پچهای خود، به صراحت و «مستدل» سخن بگوییم،
آنگاه میتوان هنوز امیدی به نجات از دست اهریمن داشت.
پیام دیگری نیز در پس این نوشته دیده میشود؛ « از دست شماها خسته هستیم، ننویسید و نگویید! پشتکار کافی نیست. اینکه هر روز و هر هفته حاضر شوی و بنویسی و بگویی، نشان از کار «درست» ندارد. محکم بنشینی و بگویی؛ «من که دست بر نمیدارم»، «من کار خودم را میکنم»، «تاریخ گواه من خواهد بود»، « آقا! مشکل ما استبداد بوده است» و ...، از دید این ناشناس، کسالتآور و مایوسکننده شده است. او میگوید: بازببینید و بازبیافرینید! او میگوید «راهی» بجویید و گرنه تکرار چهل ساله با کمینه دگرگونی ممکن، بیماریزاست. او میگوید، شما نمیتوانید قبل از دستیابی به «سیستم» کار، تنها با بمباردمان «آگاهی» به گوشهای ایرانیان، تحولی را که ایران را «نجات» دهد، شاهد باشید.
و درود بر خوانندگان گویا، که این متن تراژیک، و نه طنز، این متن واقعگرایانه و نه مکتبی را، نزدیک به هزار لایک زدهاند. این متن تیریست از کمانی در سیاهی! هدفاش را نمیشناسد. ولی گویی سالهاست در هوا پرواز میکرده و زوزهی پروازش شنیده خواهد شد.
و سپاس از «گویا» که اینگونهها را انتشار میدهد، وگر نه هیچ کدام از رسانههای «قدر» این کار را نمیکردند.
https://news.gooya.com/2021/08/post-55059.php
نقطه