مسابقه قوتبال در استادیوم خالی از تماشاچی، قدرت نمائی حکومت طالبانی، تحقیر یک ملت و نهایت تحقیر قهرمانانی بود که برای برکشیدن نام ایران با بغضی خفته در گلو و آرزوی شنیدن فریاد هزاران تماشاچی واقعا دوستدار فوتبال که جلوی ورودشان به استادیوم گرفته شده بود برگزار گردید.
رویدادی زیبا و هیجان انگیز که در میان این همه غم و اندوه میتوانست شادی بخش فوتبالیستها و مردم بی لبخند به جان آمده از حکومت اسلامی باشد. مردمی که از روزها قبل با شادی در تدارک حضور پرشور خود در این بازی حیثیتی بودند.
برگزاری مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی هر کشور به مناسبتهای مختلف که انتخابی جام جهانی مهمترین این مسابقات شمرده میشود یک رویداد خوشحال کننده است که مردم هم پای قهرمانان خود تا آخرین ثانیههای بازی فریاد میکشند هیجان زده به تشویق تیم خود که پیروزیش توام با افتخار وغرور ملی است میپردازند.
فوتبالیستهای برجسته هر کشور چشم و چراغ مردم و الگوی زیبای هزاران نوجوان برای پرداختن به این ورزش جمعی وجهانی است که در میان این شور ملی مردم به هیجان میآیند! نیرو میگیرند! بر میبالند و تمام ظرفیتهای خود را برای ارائه یک بازی خوب بکار میبندند. تشویقهای دریای بیکران مردم که الهام بخش و مشوق نوجوانان وکشانده شدن باعشق وعلاقه آنان بدنیای ورزش است.
کمتر کسی غیر این آخوند جماعت و متعصبین مذهبی که با هر مورد شادی مردم مسئله دارند میتوان یافت که در زمان پخش این مسابقات به استادیومها نروند و یا پای تلویزیونهای خود نشسته به نگاه نکنند. بخصوص تماشاگران ایرانی که جزء پرشورترین تماشاگران جهان هستند.
اما حکومت متعصب مذهبی که تجمع مردم را تنها در نماز جمعه، عزاداری عاشورا و متینگهای حکومتی قبول دارد از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن به عناوین مختلف نارضایتی خود را از این تجمع وسیع مردمی نشان داد.
حکومت متشرع طالبانی نخست ورود بانوان را به استادیومهای ورزشی ممنوع ساخت که مبادا بیضه اسلام در خطر افتاده ومنکری بزرگ ازاین تماشاگران مختلط صادر گردیده و از شادی پیچیده در فضا خیمه پاک ومطهرحکومت اسلامی که در پاکیزگی آن جای تردید نیست! لکه دارشود. ممنوعیتی که جدا از بنمایش گذاشتن چهره متعصب وعقب مانده جمهوری اسلامی تا به امروز مورد کشمکش و آبروریزی حکومت وچه بخواهیم یا نخواهیم جامعه ایران گردیده است.
این گونه احکام دل بهم زن عهد حجر که از حجرههای نم گرفته و بوی ناک اسلامی بر میخیزد باعث آزردگی روح عمومی جامعه و دلمردگی مردم میگردد. جامعه ایرانی را به برهوتی خشگ وخالی از نشاط بدل میکند که میل به هر گونه حرکت که انبساط خاطر جماعت را فراهم کند در آن کمتر وکمتر میگردد.
بستن دروازههای استادیوم آزادی بر روی تماشاگران که به بهانه کرونا صورت گرفت. مقاومت و قدرت نمائی حکومتی است که هیچ نقشی برای مردم قائل نیست. مردم از نظر او امتی است که با همان در صد محدود نماینده گان انتصابی مجلس را انتخاب میکند. با حداقل رای رئیس جمهور منتصب مینماید و شهرداری که برای نشستن بر صندلی چرب و پر برکت شهرداری شورای شهر را با تلفن شبانه تهدید میکند و بر صندلی به زور تهدید گرفته مینشاند.
حکومتی که برای برگزاری اربعین و راه انداختن امت به سوی کربلا در همین دوران کرونائی روزها و روزها با دولت عراق چانه میزد و نهایتا امت همیشه در صحنه را گله وار در هواپیماهای نظامی زور چپان کرده و بطرف عراق گسیلشان میکند بی آن که سخنی از کرونا در میان باشد.
آن اصرار آن قدرت نمائی درارسال وباز کردن به زور مرزهای عراق! واین بستن به زور دروازههای استادیوم گ"آزادی! "
تمامی اینها تنها یک پیام دارد. برای ما آن چیزی مهم است که فکر میکنیم در خدمت حکومت است! نه نظر مردم، نه ورزشکار ونه پیروزی در این مسابقه برای ما محلی از اعراب ندارد!
چنانچه در ممنوع کردن ورود واکسن تاثیر گذار فایزر نیز تنها نظر رهبر مهم بودوبس البته یا کاتالیزورمافیای دارو!
هیج گاه استادیوم آزادی را این گونه مغموم، تو سری خورد که بیشتر به خرابهای بزرگ وتک افتاده شبیه بود ندبده بودم.
چه سنگین بود برای فوتبالیست هائی که در این فضای خالی از تماشاچی و غم گرفته بدون هیچ حسی که تماشاگران به آنها منتقل میکنند بازی میکردند! بخصوص قبل از خوردن گل که گزارشگر دولتی نیز با تاسف گفت " باور کنید این یک بازی انتخابی برای جام جهانی است نه یک بازی ساده دوستانه "
فضائی که شور بازی از ورزشکار ایرانی را گرفت و باعث سرشکستگی آنها و یک ملت درتن دادن به عمل مرتجعانه یک رژیم را بنمایش گذاشت.
ابوالفضل محققی
مهوش، رضا فرمند
تجربهای در استقلال و آزادی زیستن، احمد فعال