Friday, Oct 22, 2021

صفحه نخست » تجلّی اعلای یک عادت، احمد فعال

Ahmad_Faal_2.jpgدر جایی این قول را از مرحوم دکتر بنی صدر دیده بودم که: «ما ایرانی‌ها یک عادت بد داریم، و آن این است که هرگاه یک نفر را خوب دیدیم، هر چه خوبی در عالم هست به او نسبت می‌دهیم، و هر گاه یک نفر را بد دیدیم، هر چه بدی که او نکرده و در عالم هست، به او نسبت می‌دهیم». در واقع آقای دکتر سید جواد طباطبایی بنا به پاره‌ای از تجربه‌های دیگر، نمونه اعلای تربیت شده این عادت بد ایرانیان است. با کسی که بد می‌شود، باکی از هرگونه هتاکی و دروغ ندارد. برای اینکه بتواند یک نفر را تا انتهای اسفل‌السافلین تباه کند، باکی ندارد، به کسی که تحصیل کرده اقتصاد از دانشگاه سوربن فرانسه است، خواه با نظرات او موافق باشیم و یا مخالف، اما صدها کار اقتصادی ارائه داده است، از طرف او که اقتصاد نخوانده، عنوان می‌شود که تعریف اقتصاد را نمی‌دانست۱. اینکه به یک تحصیل کرده دکترای اقتصاد که ۷۰ سال از عمر خود را دستکم روزی بیش از ده ساعت به مطالعه و تحقیق می‌پرداخت، و با بیش چند ده هزار صفحه مقاله و کتاب، بگوید تعریف اقتصاد را نمی‌داند، تجلّی یکی از عادات بد ایرانی است.

این روش‌ها نزد عوام در روابط و خصومت‌های شخصی با یکدیگر، متداول است. مثلا گفته می‌شود، "تو از شیطان پست‌تری"، یا "این کاری که کردی روی شیطان را هم سفید کرد"، اما بیان این نوع ادبیات از کسی که خود را لابد در قلّه علوم سیاسی و فلسفی معرفی می‌کند، هیچ توجیهی جز کینه‌ورزی و عقده حقارت ندارد. حالا جلوتر می‌گویم، چرا عقده حقارت. و یا به کسی که عمر خود را در اثبات خردگرایی نهاده، و کتاب عقل آزاد را نوشته، و به عنوان یک روشن‌اندیش سرسخت دینی، تا آنجا پیش می‌رود که معتقد است، "حکم خداوند هم معیار حق نیست، بلکه باید از راه عقل آزادِ مستقل از هر نوع ملاحظات (که تعبیر روشن‌تری از همان عقل خودبنیاد است)، حق و یا ناحق را در حکم خداوند جست، می‌گوید، گسیخته‌خرد. این نوع هتاکی نیز، توجیهی جز از آن همان قسم نمی‌یابد. آقای طباطبایی برای تکمیل کردن هتاکی‌های خود، گویی آن دو برچسب دروغ، احساسات او را ارضاء نمی‌کرد، از قول اکبر لاجوردیان ادعایی سرتاپا دروغ، با این مضمون از او نقل می‌کند: «اکبر لاجوردیان از خویشاوندان حبیب لاجوردی تلاش کرد تا گروه صنعتی بهشهر را حفظ کند... برای همین دیداری با ابوالحسن بنی ‌صدر در خانۀ خواهر بنی‌صدر ترتیب داد تا او را با گروه صنعتی بهشهر بیشتر آشنا کند. او می‌گوید که آن‌ها را به یک اتاق کوچک راهنمایی کردند و ابوالحسن بنی‌صدر با پیژامه و صورت نتراشیده وارد شد. بنی‌‌صدر پس از سلام بلافاصله گفت که همه صنایع ایران مونتاژی هستند و برای کشور مفید نیستند. او در هنگام گفتگو توجهی به حرف‌های اکبر لاجوردیان نکرد و یکباره از جای خود بلند شد و گفت که برای سخنرانی باید برود و جلسه را ترک کرد». بنی صدر در سال ۱۳۹۶ در یک یادداشت مفصل با عنوان "تناقض‌زدایی از دروغ" چندین دروغ او را برملا می‌کند. از جمله می‌نویسد: «... ۲- غیر از نظم و نظافت و مراقبت در نظیف و مرتب بودن لباس که بنی‌صدر بدان شناخته‌ است، ضرورت شروع کار از ساعت ۷ صبح، حتی از لحاظ آمادگی بدن، استحمام را ناگزیر می‌کرد. بخصوص که سازنده دروغ می‌گوید بنی‌صدر گفته است برای ایراد سخنرانی باید برود. پس آماده خارج شدن از منزل بوده‌است نه صورت نتراشیده و...
۳. او در عمر خود هرگز پیژامه نپوشیده‌است. در خانه، پیراهن معمولی و شلوار کردی می‌پوشید و می‌پوشد.
۴. اگر او به این گروه وقت داده بود، پس نمی‌توانست در همان وقت، برای سخنرانی وقت معین کرده باشد. و مدت دیدار نمی‌توانسته‌ است، چند دقیقه، برای مبادله این چند جمله، باشد۲».
به این ترتیب رئیس جمهوری که با دکترای اقتصاد از سوربن، فرد خردگسیخته‌ای بود که تعریف اقتصاد را هم نمی‌دانست، با سرو وضع ژولیده و صورت اصلاح نکرده و پیژامه، به دیدار این و آن می‌آمد. اما این ویژگی‌ها و بدی‌ها، همه آن ویژگی‌ها و بدی‌هایی نیست که باید همه بدی‌های عالم را بر سر یک نفر آوار کرد. برای همین منظور فهرست کننده بدی‌ها، باید یک بدی‌ای را بیافزاید که به اندازه همه عالم بدی‌ها وزن داشته باشد. این است که در پایان یادداشت خود، بنی صدر را در زمره "صدر سیاهه جنایتکاران اقتصادی" می‌شمارد، با کارنامه‌ای بدتر از مغول‌ها. اجازه بدهید از همین قسم آخر شروع کنم. به صفحه ۲۶۰ کتاب زوال اندیشه سیاسی اثر خود آقای دکتر سید جواد طباطبایی رجوع می‌کنیم، که از قول جوینی می‌گوید: «آمدند، و کندند و سوختند، کشتند و بردند و رفتند». و در تکمیل همین جنایات مغول‌ها، آقای عباس عدالت در مقاله‌ای با عنوان "فرضیه فاجعه‌زدگی و تأثیر پایدار مغول‌ها" از قول ابن اثیر می‌نویسد: «اگر می‌گفتند که از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده است، راست گفته بودند، زیرا تاریخ چیزی که شبیه به این و یا نزدیک به این باشد نشان نمی‌دهد... شاید تا آخرالزمان مردم چنین وقایعی را مگر هجوم یاجوج و ماجوج دیگر نبیند». اما ابن اثیر نمی‌دانست که آقای طباطبایی جنایتکاری بدتر از مغول‌ها، حتی قبل از ظهور امام زمان یافته است.
جهت اطلاع خوانندگان، برای آنکه با جنایت اقتصادی مغول‌ها آشنا شوند، و قطعا آقای طباطبایی بنا به تخصص خود نیک می‌دانند، یکی از عوامل بازماندگی اقتصاد ایران از مدار توسعه، هم‌جواری اقتصاد شبانی با اقتصاد کشاورزی است. حتما او نیک می‌داند که اقتصاد شبانی یا گله‌داری، در جوامعی مثل غرب که مسیر طبیعی تحول فرماسیون‌های اقتصادی را پشت سر گذاشته است، قبل از اقتصاد کشاورزی وجود داشت، و وقتی هم در حاشیه اقتصاد کشاورزی و حتی اقتصاد صنعتی به حیات خود ادامه داد، مکمّل این اقتصادها بود. اما در ایران اقتصاد شبانی همواره رقیب و حتی ویران کننده اقتصاد کشاورزی بود. اقتصاد شبانی بنا به روایت ایرج افشار در دو جلد کتاب ارزشمند خود درباره نظام ایلیاتی، و بسیاری از مطالعات دیگر که محل ذکر آن در اینجا نیست، همواره هم‌جوار اقتصاد کشاورزی به حیات خود ادامه داده است. عدم تداوم اقتصاد کشاورزی و فئودالی، و فقدان طبقه آریستوکراتیک در ایران، یکی به دلیل همین تداوم و ویرانگری اقتصاد شبانی در اقتصاد کشاورزی، و دولت‌هایی بودند که سرچشمه در نظام ایلیاتی داشتند. به گفته خسرو خسروی در کتاب "جامعه شناسی روستا در ایران" یکی از کارهایی که مغول‌ها وقتی به ایران حمله کردند، این بود که دستور دادند، تمام شهرها و روستاها را خراب کنند و همه آنها را به محل چراگاه دام‌ها تبدیل کنند. اکنون آقای طباطبایی برای اینکه عادت ایرانیان را در بدکردن به غایت برساند، نقش بی نقش بنی صدر را در اقتصاد، بدتر از مغول‌ها، و به مثابه "صدر سیاهه جنایتکار اقتصادی" معرفی می‌کند.
به غیر از این عادت بد ایرانیان که تجمیع همه خوبی‌ها و بدی‌ها را از اعلاء تا اسفل، به افراد مورد عزت و غضب خود منتسب می‌کردند، اما اغراق کردن از خدا تا شیطان هم از ویژگی عوام است. این ویژگی‌ها و عادات را وقتی به یک نفر که اهل اندیشه است نسبت می‌دهیم، دیگر نه عادت بد در اغراق گویی، بلکه سرچشمه این بی‌اخلاقی را باید در کینه و حقارت جستجو کرد. برای اینکه یک نمونه از عقده حقارت ایشان را نشان بدهم، خوب است قولی را در همین رابطه که یکی از دوستان اندیشمندم که از اساتبد دانشگاه است نقل کنم. ایشان می‌گوید: «من در حالیکه احترام فراوانی برای آثار علمی ‌آقای دکتر طباطبایی قائل هستم و تقریبا در همه ترم‌های تحصیلی دانشجویان را با کتاب‌های ایشان درگیر می‌کنم، با وجود این همواره برای من این غصه وجود داشت و آرزو می‌کردم، ای‌کاش در شخصیت دکتر طباطبایی عنصر تخریب تا این حد وجود نمی‌داشت، تا دانش او درخشان‌تر و در عمل موثرتر به نتیجه می‌رسید. نقدهای بسیار تند او نسبت به آل‌احمد و شریعتی و حتی نسبت به هواداران شناخته شده شریعتی، مثل آقای اشکوری و... آن‌قدر توام با تخریب و بی‌رحمانه و مکرر است، که بر همگان امری بسیار آشکار است. در سال‌های پیش با خود فکر می‌کردم ایشان که تا این اندازه در نفرت از شریعتی اصرار دارد، چرا هرگز تاکنون حتی در حد یک نقد ساده نسبت به‌ بنی‌صدر و اندیشه‌های او، که بالاخره این هر دو جزو روشنفکران دینی به شمار می‌آیند، هنوز ورود نکرده است. یک روز به یکی از دانشجویانم که به‌ دکتر طباطبایی بسیار نزدیک بود و به گفته خود او، پس از جلسات درس تاریخ اروپا، دکتر را با خودروی شخصی‌اش تا منزل می‌رساند و در بین راه گفتگوها داشتند، از این دانشجوی جوان خواستم تا از آقای دکتر طباطبائی بخواهد که به برخی از آثار مرحوم بنی‌صدر، از جمله کتاب حقوق بشر در اسلام، که به چندین زبان ترجمه شده است، نقدی بزند. بعد از مدتی که مساله را پیگیری کردم، آن دانشجو ادعا کرد که مطلب را با دکتر طباطبایی در میان گذاشته ولی ایشان نپذیرفت. ایشان ادامه داد که آقای دکتر می‌گوید، به بنی‌صدر نمی‌شود نزدیک شد، چون هم خودش و هم طرفدارانش اهل جنجال و فالانژ (به لحاظ مفهومی چیزی در این حد. چون این مطلب مربوط به سال‌های پیش است) هستند. من از آن جا بود که به یقین رسیدم، دکتر طباطبایی انسانی ضعیف‌کش است. اگر طرف گفتگوی خود را ضعیف بپندارد، چه از دنیا رفته باشد و چه در حیات باشد، از نقادی مخرب و کشنده خود در امان نمی‌گذارد، ولی چنانچه طرف را از خود توانا‌تر بداند، به محدوده او ورود نمی‌کند. پس از خبر مرگ بنی‌صدر، انتظار داشتم که دکتر طباطبایی با نقدهای بمباران‌گونه‌اش، حالا به سراغ بنی‌صدر هم، که به قول قدیمی‌ها دستش از دنیا کوتاه‌ست، بیاید».
در تکمیل این اظهارات اضافه می‌کنم، اطرافیان بنی صدر را تا آنجا که من در ایام دور اطلاع داشتم، تنها کسی که به نقدها علیه بنی صدر ورود می‌کرد، آقای دکتر دلخواسته بودند. من با بسیاری از نقدهای ایشان همواره به طور جدی مخالف بوده‌ام، اما باز تا آنجا که بعضی از کارهای او را دیده‌ام، خواه با نظرات او مخالف باشیم و یا موافق، اما در فخامت کلام و ادب، و کوشش در تحلیل علمی، پافراتر ننهاده است. این از اطرافیان، اما خود بنی صدر در ادب و نزاکت و سعه صدر با مخالفان و منتقدان، نمونه یک شوالیه اروپایی بود. این برخورد و نقدهای علمی را نباید با مناقشات یا مبارزات سیاسی او در اوایل انقلاب تا چهل سال بعد از انقلاب یکسان گرفت. بنابراین، ترس از این هو و جنجال‌ها چی بود؟ که ایشان حاضر نبودند تا زمانی که آن مرحوم در قید حیات است، نقدی به آثار و اندیشه‌های او وارد کنند، و به محض فوت انبوه انباشه نقدهای بدخوانده خود را به قامت یک عالم، در قالب چند ناسزا و هتاکی، در یک یاداشت بسته‌بندی و به خورد مخاطبان خود کنند. اگرچه می‌توان حدس زد، چهل سال از هزاران صفحه کارهای بنی صدر بی‌اطلاع است.
آقای طباطبایی حتماً ضرورتی نمی‌بیند تا از خود بپرسد، نقش بنی صدر در آن مدت یکسال و اندی در اقتصاد چی بود؟ به جز ایده با‌نک‌داری ملی، کدام قسم از نظرات و طرح‌های او به عمل درآمدند که گفته شود: «آسیبی بود که بر پیکر اقتصاد کشور وارد آمد و تاکنون نیز ج. ا.، به‌رغم شکست همۀ تدبیرهای ممکن برای سرـ وـ سامان دادن به اقتصاد کشور، نتوانسته است خود را از اثرات سموم آن نظریۀ «اقتصادی» رها کند». دیدگاه‌های سوسیالیستی بنی صدر (که خود ایشان همواره از این واژه امتناع می‌کردند)، برخلاف سوسیالیسم‌های رسمی و دولتی، هرگز دولت محور نبود. به ترتیبی که یک دولت سیاسی مسلط بر اقتصاد شکل بگیرد. دفاع از آزادی‌های فردی و اجتماعی، مبارزه با سانسور، عمومی کردن رهبری در قامت یکایک مردمان جامعه، دفاع از دموکراسی مستقیم بر اصل مشارکت عمومی، بدون هیچ قید بومی و ایدئولوژیک، دفاع از یک نظام حقوقی مستقل، اعتراض دائمی و بی‌وقفه به نظام حقوقی‌ای که فرآورده دستگاه سیاسی است، هسته راهنمای برنامه‌های اقتصادی و سیاسی او بودند. کدام قسم از برنامه‌های اقتصادی و سیاسی وی به اجرا در آمدند که هنوز اقتصاد کشور نتوانسته است، اثرات خود را از سموم نظریه‌های اقتصادی ایشان رها کند؟ دروغ گفتن و هتاکی کردن هم حد و اندازه دارد. به جز کمتر از سه ماهی که در وزارت "اقتصاد و دارایی" وزیر بودند، در مدتی که در ریاست جمهوری بودند، چه کاره بودند که برنامه‌های اقتصادی او اثرات مسموم خود را تا امروز به جای گذاشت؟ در مدتی که وزیر بودند تنها کاری که کردند این بود که با وام‌های با بهره کم، بخش بزرگی از مردم را صاحبِ خانه کردند، و در کشاورزی به منظور فعال کردن این بخش، بهره بانکی را صفر کردند، کدام برنامه اقتصادی او بود که نقش مسموم کننده آن تا امروز باقی است؟ اگر ایشان از "جامعه شناسی توسعه" چیزی نمی‌داند، بداند که علت‌العلل زمین‌گیر شدن اقتصاد، بستنِ بندِ نافِ اقتصاد به سیاست خارجی است، این یک، دوم اصرار جدی بر توسعه ناپایدار. در کنفرانسی که در انجمن جامعه شناسی قزوین ارائه دادم، توضح دادم، به چه دلیل علی‌رغم اینکه همه کارشناسان اقتصادی، همه صاحب نظران علوم سیاسی و جامعه شناسی، و حتی همه مسئولان و حکمرانان، اذعان دارند که توسعه ناپایدار چه زیان‌های جبران‌ناپذیری بر اقتصاد کشور وارد می‌کند، اما همه دولت‌هایی که آمدند و رفتند، اصرار و سماجت خاصی در ادامه همین سیاست توسعه ناپایدار دارند. در همان کنفرانس، سرچشمه‌های اصرار و سماجت تمام دولت‌ها، از دوران مرحوم ‌هاشمی رفسنجانی تا کنون را، بر ادامه سیاست اقتصادی توسعه ناپایدار، توضیح دادم. نگارنده این سطور مثل ایشان که هیچ تخصص اقتصادی نداشت، اما مثل ایشان در خود این صلاحیت را نمی‌یابد تا در چند و چون اقتصاد اظهار نظر کند، اما از چند و چون جامعه شناسی توسعه با اطلاع است. آقای طباطبایی که یک ساعت سابقه مبارزه در طول زندگی سیاسی و علمی خود نداشته است، این شهامت را نداشت تا آفات سیاسی‌ای که بر پهنه اقتصاد دامن گسترده است، به نظم موجود نسبت بدهد، آن را در قالب آنچه که به تخلیه عقده‌های حسادت و حقارت مربوط است، به کابوس فانتزیای ذهنی خود نسبت می‌دهد.
با نقدی که تا اینجا به اظهارات آقای طباطبایی آوردم، قصد ندارم تا تلاش‌های علمی او را نادیده بگیرم. نگارنده این یادداشت بنا به علائق فکری و تخصصی که به آن مشغول است، همیشه از آثار و نوشته‌های ایشان بهره برده است، اما اگر ایشان به جای هتاکی و بازگشت به عادت بد ایرانیان، به نقد همین فقره دیدگاه خود که می‌گوید: «کسی که ارتباطی با دنیای واقعی و واقعیات آن ندارد، و به نوعی با خود سخن می‌گوید»، می‌پرداخت، شاید می‌توانست کار ارزشمندی ارائه دهد. اما پیش از ورود به این مسئله لازم است توضیح بدهم، بسیاری از فیلسوفان اجتماعی و سیاسی بودند که نظرات آنها ارتباط چندانی با واقعیت نداشتند. با این وجود منظومه فکری ساختند که آیندگان به درست و یا غلط در واقعیت به کار بستند. نظریه مثل افلاطونی مگر ارتباطی با واقعیت داشت؟ نظریه‌های که هگل در باب حق نوشت، یا نظریه‌هایی که به تاریخ، عقل، روح، رابطه کلی و جزئی، و صورت معقول ووو نسبت داد، ارتباطی با واقعیت داشتند؟ اما بعدها به غیر از اینکه مارکس دیالکتیک او را وارونه کرد، هربرت ماکوزه نظرات هگل را در آغاز به انقلاب فرانسه، و در پایان، در توضیح دو فلسفه اثباتی و انتقادی، به کار بست، و تا فوکویاما که پایان تاریخ را بازگشت به همان قاعده‌ای شمرد که هگل بنا به تصورات خود، غرب را غایت مطلق تاریخ می‌پنداشت. به نظر نگارنده این یادداشت، بنی صدر منظومه انسان‌وار و برجسته و بسیار پرحجمی در نقد قدرت، و رابطه آن با آزادی، ارائه دادند. در باب تعریف حق و حقوق انسان، و رابطه حقیقت با مصلحت، اثار نابی بجا گذاشتند. و دهها نظریه دیگر که هم در فلسفه سیاسی و هم در فلسفه حقوق قابل اعتنا هستند. اما نقدی که همین نگارنده به آثار و اندیشه‌های ایشان دارد، این است که بنی صدر در کاربست این نظریات در امور واقع بسیار ذهنی و خوش‌بینانه بود. نمونه آن حقوق پنچ‌گانه او بود، که تنها در ذهن کاربرد داشتند. دیدگاه‌های او نسبت به انسان‌های واقعی و جامعه‌های واقعی بسیار ذهنی و خوش‌بینانه بود. فکر می‌کرد، هر کس اگر به حقوق ذاتی خود، آگاه و زور را از ذهن خود پاک کند، و خویشتنی را از روابط قدرت آزاد کند، در دم کل جامعه از شرّ زور و ستم آزاد خواهد شد. خود او بیش از ۶۰ سال چنان در خلوت خود منزه زیست، که آمیزش و اختلاط حق و ناحق، خیر و شر، خوبی و بدی را در سرشت زندگی فردی و اجتماعی درک نمی‌کرد. یکی از دوستان اندیشمندم تعبیر خوبی از این امر دارد می‌گوید: «با اینحال بى‌اعتنایى به واقعیت‌هاى اجتماعى و تاریخى و ناخردگرایى از جمله در خصوص اسلام تاریخى، به مرحوم بنى صدر اجازه نمى‌داد بیندیشد که جامعه‌ها، صرفآ از اجتماع مغزها و عقول تشکیل نمى‌شوند، پیشتر از آن، از اجتماع واحدهاى طبیعى‌اى بنام انسان تشکیل مى‌شوند که سائقشان پیش و بیش از هرچیز دیگر، حیات آنها با همه اقتضائات آن و پاسداشت این حیات و حقوق ناشى از آن است و زندگى اجتماعى نیز زیر تأثیر همین سائق‌هاست که روان و متحول مى شود». حاصل آنکه، سرسختی او روی پرنسیپ‌هایی که‌ای کاش یک به هزار آن نزد روشنفکران و سیاستمداران ما می‌بود، مانع از انعطاف و همراهی او با امور واقع شد.

https://t.me/BayaneAzadi
Ahmad_faal@yahoo.com

۱- یاداشت دکتر سید جواد طباطبایی https://t.me/jtjostarha/64
۲- پاسخ دکتر بنی صدر به اکبر لاجوردیان
https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/10-banisadr/mosahebe/26160-2017-10-02-09-03-45.html



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy