Wednesday, Sep 28, 2022

صفحه نخست » با خشونت "زن، زنده‌گی و آزادی" زاده نمی‌شود، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgجنبش زن زنده‌گی و آزادی تا همین‌جا هم تغییرات شگرفی در آرایش و برآیش نیروها‌ی سیاسی هم در درون و هم در بیرون ایران ایجاد کرده است؛ اما همانند همیشه بختک خشونت به آسانی دست از سر ما برنمی‌دارد. شوربختانه درک ناتمام ما از خشونت، کاربرد آن و تجویز حدی از خشونت در ‌و برای پیش‌رفت جنبش دوباره به بگومگوها‌ی بسیاری به‌ویژه در میان آماتورها دامن زده است.

آیا چیزی به عنوان خشونت ضروری یا خشونت بهداشتی وجود دارد؟
چه‌کسی و با چه استدلالی می‌تواند به‌ کاربرد خشونت فرمان بدهد؟

یکم. می‌گویم آماتورها چون ناباورانه می‌دانم حرفه‌ای‌ها‌ی سیاست با همه‌ی ابهت و اهمیتی که این جنبش دارد، دچار این خطا و توهم شوند که بخواهند آن را بریده از تاریخ و مناسبات فرهنگی و اجتماعی ایران، منطقه و جهان تفسیر و تحلیل کنند! تاریخ ما تاریخ چرخه‌ی ناکارآمد خشونت و تسلیم است؛ و کاربرد خشونت در پهنه‌ی سیاست با هر استدلالی وجهی از عصبیت قومی و یکی از سازوکارها‌ی پایه در کشاکش‌ها‌ی سیاسی ما است. به زبان دیگر جمهوری اسلامی ایران خود برآمد انحطاط، توسعه‌نایافته‌گی و سنت شبان‌رمه‌گی در ایران است و آن‌ها خود برآمد خشم و خشونت و نبود مدنیت و قانون.

دوم. خشونت مساله‌ای نیست که ام‌روز و در این جنبش دیده یا کشف شده باشد؛ خشونت و ریشه‌ها‌ی آن امری شناخته شده است و داده‌ها‌ی بسیاری در مورد آن وجود دارد. کاربرد خشونت حتا اگر محدود، دفاعی و موردی باشد به آسانی می‌تواند پیش برود و به توجیه و حتا تقدیس خشونت هم برسد.

از اتفاق و در مورد جنبش باشکوه «زن، زنده‌گی و آزادی» ًهرچه قدر خشونت دفاعی از سو‌ی جنبش محدودتر شود، و پرهیز از خشونت جدی‌تر رعایت شود، جمهوری اسلامی ایران را در توزیع خشونت و کاربرد آن پرمساله‌تر خواهد کرد. در چنین شرایطی حکومت ناروا‌ی جمهوری اسلامی احتیاج مبرم به کاربرد خشونت برای خلوت کردن خیابان‌ها دارد و چه استدلالی مناسب‌تر از برخورد با مردم به بهانه‌ی بازگرداندن امنیت به خیابان‌ها! (گزارش‌ها‌ی فراوانی هست که نشان می‌دهد نظام برای توجیه رفتار خود گروهی از نیروها‌ی لباس‌شخصی‌ را جهت دامن زدن به تخریب اموال دولتی و شخصی به خیابان‌ها و به میان مردم فرستاده است.)

جنبش "زن، زنده‌گی و آزادی" بالنده خواهد ماند اگر خشونت‌پرهیزی هم راه‌برد و هم تاکتیک آن باشد. در چنین وضعیتی است که تعداد زنان هر روز در خیابان‌ها بیش‌تر خواهد شد؛ حرمت زنده‌گی هر روز بیش‌تر از دی‌روز می‌شود؛ و فاصله‌ی جنبش از انقلاب به آزادی نزدیک‌تر خواهد شد. نباید گذاشت نفرت، ترس و نادانی بر ما غلبه کند و ما را همانند دشمنان‌مان کند.

سوم. در پنجم مهرماه ۱۴۰۱ در اطاق «در راه بنیادی برای جمهوری و دمکراسی» در کلاب‌هاس مهرداد درویش پور با آن‌که بارها به فمینیست بودن و خشونت‌پرهیزی خود در کش‌مکش‌ها سیاسی اشاره داشت، با آوردن نقل قولی از روان‌شناس آلمانی‌آمریکایی اریک فروم ابتدا به تفکیک خشونت دفاعی از خشونت تهاجمی دست یازید و سپس با آوردن نمونه‌هایی از جوامع دمکراتیک همانند رفتار پلیس در برخورد با برخی از متهمان و نیز دفاع شخصی برخی از زنان در مواجهه با آزارگران جنسی و خانواده‌گی، به این نتیجه رسید که بسیاری از آن‌چه در خیابان‌ها‌ی ایران و در این روزها دیده می‌شود از جنس خشونت تدافعی است و به صورت خودکار از مجموعه‌ی رفتارها‌ی خشونت‌آمیز بیرون گذاشته می‌شود.
در داوری من این استدلال هم نادرست است و هم خطرناک. نادرست است زیرا سیاست امری خودبسنده است و با ره‌یافت‌ها‌ی روان‌شناختی، یا اخلاقی و دینی (حتا اگر به باور ما درست باشد) نمی‌توان و نباید به سیاست‌ورزی خطر کرد. اما این روی‌کرد خطرناک هم هست؛ زیرا با عادی کردن خشونت در خیابان‌ها دست حکومت و نظامیان حاکم برای سرریز سرکوب و توجیه آن را بازتر خواهد شد. و چه کسی است که نمی‌داند با گسترش سرکوب و افزایش هزینه‌ها خیابان‌ها خلوت‌تر خواهد شد. در میدان سیاست اهمیت ندارد چه کسی «حق دارد» آن‌کس که از منازعه پیروز بیرون بیاید، حق را جدول‌کشی و علامت‌گذاری خواهد کرد. در گذار از جمهوری اسلامی ایران پیروز شدن اهمیت دارد؛ و نه ضربه زدن به حکومت یا حتا حق‌داشتن! در گذار دمکراتیک اما هم پیروز شدن اهمیت دارد و هم حق‌بودن.

چهارم. خشونت پدیده‌ای ساده‌ و ناشناخته نیست و در پهنه‌ها‌ی گوناگون داوری‌ها‌ی گوناگونی را در مورد آن دیده می‌شود؛ بی‌تردید خشونت امری زیست‌مانی است؛ یعنی ریشه‌ها‌ی عمیقی هم در تاریخ، فرهنگ، محیط زیست و روان‌شناسی آدمی دارد و هم در کش‌مکش‌ها‌ی سیاسی! با این همه حتا اگر صورت‌بندی روان‌شناختی فروم را از خشونت بپذیریم و برخی از خشونت‌ها را از جنس دفاعی تلقی کنیم، دش‌وار بتوان از این نکته به تجویز حدی از خشونت در پهنه‌ها‌ی سیاسی رسید؛ زیرا خشونت‌پرهیزی در منازعات سیاسی در اساس برآمد این پندار نیست که خشونت به لحاظ اخلاقی، دینی، یا حتا علمی ناپسند است؛ و نباید در سیاست همانند اهرمی در کنار سیاست‌ورزی به کار گرفته شود.

کاربرد خشونت در جهت دفاع از خود بخشی از اعلامیه‌ی جهانی حقوق‌بشر و برفراز همه‌ی حقوق‌ها‌ی مدنی و سیاسی است؛ و باید باشد. یعنی هر شهروندی حق دارد از خود دفاع کند. و این‌ نکته‌ای نیست که بتوان بر سر آن مناقشه کرد؛ و در اساس همانند دیگر حقوق شهروندی کاربست آن در عهده و اختیار هر شهروندی است. خشونت‌پرهیزی یک فلسفه‌ی سیاسی و یک سازوکار و آچار مدرن دیگر در جعبه‌ی ابزار سیاست‌مدارها و در کنار آن حقوق است.

یعنی از "حق داشتن" نمی‌توان‌ به "حق بودن" رسید. یعنی چون ما حق داریم از خود دفاع کنیم، نمی‌توانیم از خودمان دفاعی کارآمد داشته باشیم. دفاع کارآمد تنها برآمد یک حق ساده نیست، به دانایی و توانایی ما هم مربوط می‌شود. به درک توازن قوا و نیز برآمدها‌ی دیرآیند واکنش‌ها‌ی دفاعی ما هم بسته‌گی دارد. جنبش "زن زنده‌گی آزادی" نباید خود را با جمهوری اسلامی و رفتارها‌ی کثیف و استانداردها‌ی سخیف آن متر بزند و هماهنگ کند! اگر در زمین جمهوری اسلامی و با قوانین آن‌ها بازی کنیم دیر یا زود همانند آن‌ها خواهیم شد. به اضافه، دمکراسی خواهی یک بار اضافه بر دوش ما است؛ و همه‌ی برآوردها و آوردها‌ی ما را در پهنه‌ی سیاسی تغییر می‌دهد. زیرا گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی همان گذار از جمهوری اسلامی نیست؛ و الزامات ومناسبات گوناگونی را مطالبه می‌کند.

به زبان دیگر جنبش‌ها‌ی خشونت‌پرهیز استدلال نمی‌کنند که شهروندی که سرکوب می‌شود، حق دفاع از خود را ندارد؛ استدلال آن است که شهروندانی که قربانی خشونت هستند، با آن که حق دارند از خود دفاع کنند، برای رسیدن به آماجی مهم‌تر و والاتر هم‌چون توسعه و‌ دمکراسی می‌توانند و باید از این حقوق خود، به‌صورت خودخواسته دست بکشند و به خیر و حقی بزرگ‌تر بیندیشند.

مدنیت، توسعه‌ی سیاسی و گذار دمکراتیک که به ستایش و پاس‌داشت "زن زنده‌گی و آزادی" می‌رسد برآمد چنین نگاه، تحلیل و راه‌بردی است.

بگذارید در پایان به پرسش‌ها‌ی آغازین برگردم و پاسخ فشرده و مشخص خودام را پیش بگذارم.
آیا چیزی به عنوان خشونت ضروری یا خشونت بهداشتی وجود دارد؟
چه‌کسی و با چه استدلالی می‌تواند به‌ کاربرد خشونت فرمان بدهد؟

خشونت ضروری و بهداشتی (اگر در اساس قابل دفاع باشد) تنها و تنها در حکومت‌ها و مناسبات دمکراتیک و در نظارت کامل مردم به‌ صورت محدود و از سر اجبار (و ناتوانی و نادانی به روش‌ها‌ی مناسب‌تر) قابل تجویز است. یعنی پیشادمکراسی کاربرد خشونت و توجیه آن در به‌ترین حالت، یک نادانی دیگر در کنار نادانی‌ها‌ی انبوهی است که روی هم توسعه‌نایافته‌گی و انحطاط نامیده شده است. پیشادمکراسی آن کس که راه خشونت را می‌گشاید، اهمیت ندارد کجا ایستاده است و چه می‌گوید او بخشی از مشکل است و نه راه حل.

در نتیجه اهمیت ندارد کسانی که به تجویز خشونت اقدام می‌کنند چه نیتی در سر دارند؛ و چه استدلالی برای آن پیش می‌گذارند؛ خشونت خشونت است؛ و هیچ هدفی و آرمانی آن را مقدس یا حتا عادی نمی‌کند. خشونت خشونت می‌آورد و در پهنه‌ی سیاست مدنیت را نابود می‌کند. خشونت همانند سمی است که می‌تواند گذار دمکراتیک را با دش‌واری‌ها‌ی فراوان روبه‌رو کند.

خشونت همیشه با دفاع شروع می‌شود؛ اما نه در دفاع محدود می‌ماند و نه واژه‌ی بی‌زبان دفاع چنان دست‌وپا بسته است که سر از پا خطا نکند! به جوان‌کشی و اسیرکشی ۱۳۶۷ نگاه کنید، ادبیات آن جنایت‌کاران لبریز از واژه‌ی بی‌پناه "دفاع" است. همه کسانی که خشونت را در جنبش‌ها و گرایش‌ها‌ی سیاسی گوناگون رصد کرده‌اند بر همانندی‌ها‌ی خانواده‌گی آن‌ها اشاره کرده‌اند. هرچند میان قدرت و خشونت رابطه‌ای مستقیم دیده می‌شود، اما خشونت همیشه برآمد ضعف، رومانتیسم (۱)، یوتوپیاگرایی، اراده‌گرایی و گسست از واقعیت است.

خشونت همیشه برآمد نادانی و ناتوانی است. درک این نکته بسیار مهم، اما دش‌وار است؛ زیرا خشونت‌ همیشه نوعی واکنش دفاعی است. حتا آن‌کس که تهاجم می‌ورزد، در ساحت روان، گرفتار نوعی از الگوها‌ی روانی و واکنش‌ها‌ی دفاعی است. (۲)

خشونت خطرناک است؛ زیرا ما را به پیشاسیاست می‌کشاند و ما را در نهایت در برابر زن، زنده‌گی و آزادی می‌گذارد. اهمیت ندارد نیت ما چه‌اندازه پاک و انسانی است، فجایع تاریخ و ناپاکی‌ها‌ی بسیاری (از جمله همین نکبت جمهوری اسلامی ایران) غالبن و قالبن با نیت‌ها‌ی پاک آغاز شده‌اند. با خشونت زن زنده‌گی و آزادی زاده نمی‌شود، همه نابود می‌شوند.

پانویس‌ها
۱- برای مطالعه‌ی رابطه‌ی رومانتیسم و خشونت به کتاب بسیار خواندنی ریشه‌ها‌ی رومانتیسم مراجعه کنید.
برلین، آیزایا، ریشه‌ها‌ی رومانتیسم، ا. ماهی،‌م. عبدالله کوثری، ۱۳۹۹.
۲- پوشیده‌ترین و گسترده‌ترین نوع خشونت که در ادیان و ایدیولوژی‌ها و سنت‌ها به فراوانی دیده می‌شود، خشونتی است که برآمد برهان لطف است. یعنی در این‌جا جلاد و خشونت‌گر مدعی مهرورزی به قربانی و خشونت‌دیده هستند. خشونت برآمده از برهان لطف هم شکلی تصعیدیافته از خشونت دفاعی است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy