hanifyazdani@gmail.com
جنبش ایرانیها که در اعتراض به قتل ظالمانه مهسا امینی شروع شد، تا همین جا که هنوز به سرنگونی رژیم اسلامگرا و جنایتکار جمهوری اسلامی نرسیده است، نتایج بسیار درخشانی داشته است که در این مقاله سعی میکنم تعدادی از آنها را برشمارم.
۱. پذیرش لایسیته توسط جامعه ایران و به عمل در آوردن آن.
جامعه ایرانی به دلیل جنبشهای متعددی که از انقلاب مشروطه ۱۹۰۶به بعد به انجام دادهاند به نتایج فکری فرهنگی و سیاسی بسیار ارزشمندی دست یافتهاند که آنها را از سایر کشورهای اسلامی متمایز میکند. یکی از نتایجی که ایرانیها در پی شکست انقلاب ۵۷ دست یافتند، ضرورت پذیرش لایسیته به معنی، جدایی نهاد دولت از نهاد سیاست، بی طرفی قدرت سیاسی نسبت به ادیان و آزادی تمام ادیان و اندیشهها در جامعه مدنی است. امروز با صراحت تمام میتوان مژده داد که این اندیشه در میان اکثریت ایرانیها پذیرفته شده است. به همین دلیل است که تمام ایران در حمایت از مهسا و خانوادهاش که از سقز، شهری کُرد سنی مذهب، میآیند بپا میخیزد بدون اینکه کوچکترین شکی در دفاع از آنها به عنوان یک انسان و هموطن داشته باشند. همین باور به لایسته است که به دختران ایرانی اجازه میدهد، حجاب تحمیلی اسلامگرایان را در آتش بسوزاند.
قطعا باور عمومی به لایسیته در ایران به عنوان یک کشور با ریشههای عمیق سنتهای اسلامی تحولی خارق العاده به حساب میآید. تحولی که با ایجاد یک دموکراسی واقعی جهان را به مرحلهی نو وارد خواهد کرد.
۲. تضاد مرکز و حاشیه از بین رفت!
سالیان دراز است که بسیاری از گروهها و شخصیتها و از همه مهمتر خود رژیم جمهوری اسلامی به اشکال مختلف ایرانیها را از قیام و انقلاب آزادی خواهانه میترسانند که اگر قدرت مرکزی از بین برود، ایران با خطر جدی تجزیه مواجه میشود. به این صورت آنها بسیاری از مردم را از حرکت باز داشته و به تحمل استبداد غیر قابل تحمل اسلامگرایان وامی داشتند. اما در جریان جنبش اعتراضی به قتل دلخراش مهسا دختر کرد ایرانی، تمام ایران به دعوت کردستان آری گفت. مردم ایران در تهران و رشت و تبریز و سیستان و بلوچستان و... شعار میدادند کردستان چشم و چراغ ایران. این عشق و علاقه بی نظیر مردم ایران به یکدیگر را سالها پیش هم در جریان زلزله و سیل و یا سرکوب دولتی خوزستان و متروپل و... هم دیده بودیم. اما با ابراز شفاف همبستگی و اتحاد ملت ایران در جریان جنبش اخیر برای مثال، کُردهای عزیز ایران، کدام آینده ایی بهتر از حضور در یک ایران دموکراتیک و لاییک در رویای خود میتوانند تصور کنند؟
آری، ایرانیها در تمام استانها و مناطق مختلف، یک ملت متحد و به هم پیوسته هستند که هیچ قدرت داخلی و خارجی نمیتواند ریشه دوستی و الفت بین آنها را پاره کند. جنبش زن، زندگی، آزادی نقشه تمام بدخواهان را نقش بر آب کرد.
۳. شعارهای سطحی درباره بازگشت استبداد پهلوی از بین رفت.
از دیگر امتیازات جنبش زن، زندگی، آزادی از میان رفتن شعارهای واپس گرایانه ایی بود که در جنبش دی ۹۶ و آبان ۹۸ از سوی اقلیتی از مردم بیان میشد. اما در جنبش اخیر به دلیل رشد فکری اکثریت مردم و همچنین حضور و فعالیت بارز دانشجویان کیفیت شعارها به سوی خواستههای اصیل ایرانیها برای آزادی، عدالت، استقلال و لایسیته متمرکز گشته است. حتی در بسیاری از شهرها، شعارهایی مانند مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر سر داده شده است.
۴. تضاد میان مرد و زن از بین رفته است.
اگر چه جنبش ایرانیها در اعتراض به مرگ یک دختر کرد ایرانی شکل گرفت و بسیاری از شعارهای آن از جمله شعار مرکزی آن بر حقوق زنان انگشت میگذازد ولی ایرانیها به درستی فهمیدهاند که ضمانت تشکیل یک دولت حقوق مدار و دموکراتیک، تضمین حقوق زنان است. لذا حتی در خط مقدم نبرد، پسران از دختران دفاع میکنند. این پذیرش حقوق زنان در صحنه نبرد و زندگی روزمره نتایج بسیار مثبتی برای جامعه ایران در پی خواهد داشت که به ایجاد و ثبات دموکراسی کمک مستقیم خواهد کرد.
۵. تضاد میان ایرانیهای داخل و خارج کشور از میان رفته است.
تا همین چند سال پیش از نظر بسیاری از هموطنان ساکن در ایران، ایرانیانی که به دلایل مختلف از کشور مهاجرت کردهاند و حتی در موارد زیادی توسط رژیم رانده شدهاند، نباید در مسایل روزمره دخالت میکردند. اما در جنبش اخیر یک همدلی صادقانه و عاشقانه بین تمام ایرانیان سراسر دنیا با مردم تحت ستم در داخل کشور برقرار شده است. ایرانیان در سراسر جهان به احترام انقلاب جوانان به پا خواستهاند و در صدد رساندن صدای مظلومیت و حق خواهی مردم ایران به گوش جهانیان برآمدهاند. ابعاد این همدلی و یک صدایی بی نظیر است.
۶. تضاد بالاشهر و پایین شهر از بین رفته است.
در چند روز گذشته شاهد بودیم که همزمان در تهران، که شهر همه ایرانیان است، همزمان هم در قیطریه، محله ایی در بالا شهر، و هم در نازی آباد، محله ایی در پایین شهر، اعتراضات انقلابیون در جریان بود. در واقع این اصلاح طلبان و سپس کمونیستها بودند که با طبقاتی کردن مبارزات مردمی از اتحاد مردم برای رسیدن به دولت حق مدار و دموکراتیک که در برگیرنده خواستههای همه طبقات است جلو گیری میکردند. برای مثال اصلاحطلبان که لیبرال مسلک و گمان میکردند طبقه متوسط پایگاه اجتماعی آنهاست، جنبش سبز را جنبش طبقه متوسط میدانستند، و کمونیستها جنبش آبان ۹۸ را جنبش طبقه کارگر و ضعیف میدانستند. در حالی که این تقسیم بندیها مانع از اتحاد برای رسیدن به دموکراسی و لایسیته است که متضمن خواستههای طبقه ضعیف، متوسط و حتی بالای جامعه است. جنبش کنونی مرز طبقاتی را در هم شکسته است مانند تمام جنبشهای پیروز ایرانی مثل جنبش انقلاب ۵۷.
۷. جوانان و انقلابیون برای مبارزه به قصد پیروزی به میدان آمدهاند.
در جنبش فعلی، با بررسی تصاویر و فیلمهای مبارزات مردمی میبینیم که بر خلاف جنبش ۸۸، ۹۶ و حتی ۹۸ مبارزان با برنامه و آموزش برای به تسلیم واداشتن قوای سرکوب به میدان آمدهاند. بسیاری از هموطنانی که سابقه دستگیری و مبارزه خیابانی دارند تجربیات خود را به دیگران به اشتراک گذاشتهاند. به همین دلیل است که شعارهایی مانند نیروی انتظامی حمایت در این جنبش اصلا سرداده نشد، زیرا جوانان به تجربه فهمیدهاند که اکثر نیروی انتظامی و سایر قوای سرکوبگر تا وقتی شکست را در یک قدمی خود نبینند، دست از سرکوب برنخواهند داشت.
۸. ترس خانه عوض کرده است و نیروی سرکوبگر به موضع دفاعی رفته است.
برای اولین بار بعد از انقلاب و تثبیت رژیم اسلامگرایان پس از کودتا علیه انقلاب در خرداد سال ۶۰، این قوای سرکوبگر است که از حضور در خیابان میترسد و خود و جانش را در خطر میبیند. از آبان ۹۸ به بعد، زد و خورد خیابانی، دستگیری و حتی شلیک به معترضان کارایی خود را از دست دادهاند و مانع از حضور گسترده مردم برای به ثمر رساندن انقلاب نمیشوند. از سوی دیگر معترضان به درستی فهمیدهاند برای به تسلیم واداشتن و تسریع ریزش قوای سرکوب باید مصمم و قاطع بود. قوای سرکوبگر وقتی از کار میافتد که میبیند در برابر امواج بی پایان و با اراده معترضان راهی ندارد و چه سرکوب بکند و چه نکند آنها به هدف خود که سرنگونی رژیم است، خواهند رسید. اما اگر ذره ایی تزلزل در چشمان معترضان بینند، مانند سال ۸۸، در سرکوب بی رحمانه تردید نخواهند کرد.
۹. صدای انقلاب ایران به گوش جهانیان رسیده است.
در جهان پر از خشونت کنونی، ملت ایران در مقابل یکی از خشن ترین رژیمهای سیاسی که عامل خشونت در سطح ملی و جهانی است، با شعارهایی مترقی آزادی و عدالت خواهانه به پا خواستهاند. صدای مظلومیت مرگ مهسا و ملت ایران آنقدر عمیق و مترقی است که جهانیان را ناچار به شنیدن و عمل کرده است. این در حالی است که حتی غرب دموکراتیک سالهاست با مشکلات بسیار از جمله اسلامگرایی، خطر بازگشت راست افراطی و فاشیستها روبر است. ذکر این نکته مثال زدنی است که در روزی که ایتالیا به فاشیست آری میگوید، ایرانیها پنجه در پنجه بنیادگرایی دینی انداخته و در شرف پیروزی تاریخی قرار دارند. اوضاع سایر کشورهای غرب دموکراتیک خیلی بهتر از ایتالیا نیست، در فرانسه، کشوری که به مهد دموکراسی شهرت دارد، راست افراطی رای بالایی آورده است، ترامپ همچنان دموکراسی امریکا را تهدید میکند و انگلستان همین چند وقت پیش به برگزیت رای داد، در سوید و اتریش هم راستگرایان قدرت را در دست گرفتهاند. این وقایع بیش از پیش اهمیت جنبش پیروز ایرانیها را نشان میدهند. جنبش آزادی خواهانه و پیروز ایرانیان، راه رهایی بشر و جهان از خشونت گسترده را باز خواهد کرد.
۱۰. به خدمت در آمدن ورزشکاران و اهل هنر.
از سوی دیگر، ورزشکاران و هنرمندان ایرانی نیز این بار بیش از پیش به همراهی با مردم به پاخواسته برخواستهاند. از جمله جا دارد از همراهی پررنگ علی کریمی به عنوان محبوب ترین ورزشکار پس از انقلاب ۵۷ یاد کنم. هر لحظه که جنبش بیشتر ادامه پیدا کند و پیروزی نزدیکتر شود افراد بیشتری جذب شده و صدای آزادی خواهانه مردم ایران رساتر خواهد شد. بدین شکل جنبش رفته رفته رهبران متناسب با خواستهای خود را هم میسازد.
آیا این انقلاب دههی هشتادیهاست؟ کورش عرفانی