برای رسیدن به این هدف حتما نیاز داریم ذات و صفات این حرکت را بشناسیم تا به یاری آن بشتابیم و تداومش را تضمین کنیم.
قتل دولتی مهسا امینی دختر بی گناه سقزی در تهران به دست نگهبانان ارتجاع و تاریک اندیشی، به بهانه " بد حجابی" به طوفان نیرومندی از خشم و خیزش سراسری تبدیل شد. آنگاه با سرعت برق آسائی به خارج مرزها و سپس به صدر تمام مطبوعات جهان ارتفا یافت.
ذات این خیزش چیست و از کدام سرمایه اجتماعی تغذیه میکند؟
۱- این خیزش، آغاز یک انقلاب در ایران است اما درمرحله سرنگونی نیست.
۲- در جوهر طبیعی خویش، مردمی و خود جوش است. به فرمان هیچ رهبر و شخصیتی آغاز نشده است. و ازهیچ جریان سیاسی تبعیت نمیکند. مسقل، قائم به خود و مغرور است.
۳- بیرون از اختیار و دخالت قدرتهای خارجی است و از این نظر اصیل و مردمی است.
۴- زن محور و فمینیستی اما عمیقا آزادی خواهانه و مترقی است.
۵- مرکزی ترین مسئله رژیم یعنی پوشش را که پرچم و نماد اسلام شیعی است، نشانه رفته است و از همین منظر بسیاری نیروهای بیرون اما موازی رژیم را با بحران مواجه ساخته است. مطالبات وسیعی دارد که نه به حجاب محدود و نه با برداشتن گشت ارشاد مبهوت میشود.
۶- عدالت خواه، سراسری و فراگیر است. حرکتهای اعتراضی در گذشته، محدود به گروه اجتماعی و یا صنف خاصی بودند که منافع و مشکلات آن گروه، ضرورتا درد مشترک همه جامعه نبود.
۷- فراتر از قومیت، مذهب، منطقه و مرام است.
۸- نه حامل بار ایدولوژیک است و نه پلاتفرم سیاسیاش رنگ یک هیچ نحله فکری خاص بر چهره دارد.
۹- مهمترین گروه جامعه، یعنی جوانان را در خط مقدم خود دارد. نسلی که ایران آزاد فردا میدان زیست اجتماعی و سکوی سعادت و رشد او خواهد بود.
۱۰- فزاینده، سمج و شجاع است. ترس را به کناری گذاشته و با جسم و جان در میانه میدان است.
۱۱- یکپارچه شده و افسانه داخل و خارج را در اذهان مردم باطل و پیوستگی/همبستگی بی نظیر بخش برون مرزی ایرانیان را به خود گره زده است و افزون بر آن از پشتیبانی بشریت مترقی و آزادی خواه نیز به شکل بی نظیری برخوردار شده است.
پاشنه آشیلها و نقاط آسیب پذیر جنبش
۱- رهبری منسجم و معرفی شده ندارد. از همین منظر میتواند توسط نیروهای نامردمی، فرصت طلب و تمامیت خواه، مصادره شده، به انحراف برود.
۲- عمدتا محدود به نیروی جوان است و هنوز نتوانسته است حمایت همه جانبه سایر نسلها را جلب کند. (اساسا مجال چنین کاری نداشته است)
۳- احساسی و مسلح به خشم و خروش است و میتواند در طی طریق، مرحله سوزانی کند، موانع مسیر را شناسائی نکرده و نیرویش را به راحتی از دست داده و یا بی مورد به هرز ببرد.
۴- در بخش سلبی و نفی تمام عیار رژیم حاکم تصویر نسبتا روشنی دارد اما در وجه اثباتی و در حوزه جایگزینی، چالشهای عمدهای فرا روی خویش دارد.
۵- همزمان است با بحرانهای جهانی و از از این رو نمیتواند، همهی توجه و حمایت دولتهای خارجی را داشته باشد. بحران اوکراین و به تبع آن بحران انرژی و تنش غرب و روسیه (وچین؟)، بی تردید ذهن مردم کشورهای خارجی و سیاستمداران را به خود مشغول کرده است و میل و اشتیاق کافی برای مدیریت یک بحران جدید باقی نگذاشته است. این مشکل را از منظر خارجیها باید نگاه کرد. سقوط رژیم درحال حاضر نوعی بی ثباتی و تشنج ایجاد میکند که به طور مرحلهای هم که شده برای خارجیها دردسر آور خواهد بود. طرح این واقعیت بی تردید به این معنا نیست که انقلاب مردم ایران میبایست بر محور حمایت خارجی بچرخد یا مبنای کار را بر این پشتیبانیهای استورا کند، اما برای بقا و قوام خود، ناگزیراز تنظیم رابطهای پویا با بیرون از مرزهای ایران است.
چه باید کرد و ضروری ترین اقدام تاریخی چیست؟
این روزها نه تکرار شدنی هستند و نه قابل باز باگشت. جنبش آزادی خواهی مردم ایران، بارها قبل از رسیدن به هدف یا به انحراف رفته و یا زمین گیر شده است. در فاصله بین این جنبشها و خیزشها، خلا موجود را استبداد در اشکال گوناگونش پرنموده و هزینههای انسانی و مادی بی کران بر کشور ما تحمیل کرده است.
این دور باطل تا کی قرار است ادامه یابد؟
ده سال پیش در نوشتاری با عنوان " چند معضل گرهای جنبش آزادی خواهی چنین نوشتم و ببینید امروز این تقاضا و تحلیل چقدرعینی شده است!
" جنبش آزادی خواهی ایران، به زبان، سیاست و رویکردهای کاملا متفاوتی نیازمند است که با نگاهی واقعگرایانه، تکوین یافته باشد. جامعه، گروهای سنی متفاوت با نیازهای گوناگون دارد. نسل جوان جامعه سرکوب شده ترین، مأیوس ترین و مهمترین گروه اجتماعی است. این نسل و این بخش از جامعه را دریابیم، با آن به گفتگو بنشنینم به دردها و رازهایش گوش فرا دهیم و ببینیم با کدام ساز و کار میتوانیم با او همراه و او را با خود هم گام نمائیم. برای این کار به یک تغییر دیدگاهی نیاز داریم. باید از امر و نهی کردن به این نسل خودداری و به زبانی امروزی با آن به تعامل برسیم! (۵)
این جنبش نیازمند رهبری است (۱). در نبود رهبری، هدفها نا روشن، تاکتیکها مبهم، هزینهها زیاد، تجربهها منفی و ناامیدی و یاس سایه گستر خواهد شد. رهبری باید بتواند فراگیر باشد و خواست عموم مردم را نمایندگی کند. از این منظر (و همانطور که خوانندگان این نوشتار به خوبی میدانند) چنین رهبری تنها از درون یک جبههی (۲) گسترده و بر بستر یک اجماع سیاسی (۳) و در روند یک مشارکت همگانی (۴) تکوین خواهد یافت.
ما اکنون با دو فاز یا مرحله مهم مواجه هستیم
۱- قبل از تلاش برای معرفی یک مجموعه شورائی رهبری کننده، شاید مبرم ترین نیازهم اکنونی جنبش، کمکهای مالی و تدارکاتی (لجستیکی باشد). تشکیل شورای هماهنگی کمکهای مالی و تدارکاتی، به جنبش ازادی خواهان داخل کشور تنها به دو عامل برای تحقق یافتن نیاز دارد. دلسوزی و درایت. دلسوزی در ما انگیزه و مسئولیت ایجاد میکند و درایت همان عقلانیت ضروری برای تشخیص وظایف تاریخی ما در این مرحله حساس از تاریخ ایران است.
۲- تشکیل یک جبهه فراگیر تا این جبهه به نوبه خود کنگره ملی ایرانیان را تدارک ببینید. ازدرون کنگره ملی، شورای رهبری تکوین خواد یافت. من از بدیهیاتی که اکنون دیگر داخل و خارجی در کار نیست و جنبش آزادی خواهی مردم ایران یک پارچه عمل میکند حرفی نمیزنم.
مجموعه نوشتارهای زیر (رفرنس ها) تمامی ابعاد تشکیل جبهه و ساز و کار آن را به روشنی بیان میکنند.
مسعود افتخاری - مهر ۱۴۰۱
رفرنس ها:
1- رهبری سیاسی جایگاه و جوانب آن | dr Massoud Eftekhari (dreftekhari.com)
2- جبهه متحد مردم سالاری | dr Massoud Eftekhari (dreftekhari.com)
3- اجماع سیاسی محال یا ممکن | dr Massoud Eftekhari (dreftekhari.com)
4- کنگره ملی ایرانیان | dr Massoud Eftekhari (dreftekhari.com)
چند معضل گره ای جنبش آزادی خواهی ایران | dr Massoud Eftekhari (dreftekhari.com)
روزگار ایستادگی، امیر امیری