Tuesday, Oct 4, 2022

صفحه نخست » گفت و گو با خوانندگان؛ نفرت نویسنده از کلمه «اقلیت»؛ ف. م. سخن

86e979ade2d7a491b2d8c5f423ff70491b1180f1.jpegهمه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزاده اند...

این که ف. م. سخن نامی، قلم به دست گیرد و هر آن چه در ذهن دارد بنویسد و به اطلاع خوانندگان اش برساند، این، یک سوی ماجراست.

ف. م. سخن یا هر نویسنده ی دیگری، جهان فکری محدودی دارد که در مقابل جهان فکری نوع بشر، عدد صفر ممیز، بیست سی تا صفر و در انتهای صفرها عدد ۱ هم نمی شود. به همین ترتیب در مقابل جهان فکری ۸۰ میلیون هموطن اش.

از نظر دانش و معلومات هم یک گشت و گذار کوتاه در یک کتابخانه ی بزرگ در ایران یا خارج از ایران نشان می دهد که معلومات فردی ما در حد صفر است.

اما ف. م. سخن سعی می کند تا جایی که می تواند، افکار بخش هایی از جامعه و مقداری از معلوماتِ در اختیارش را بازتاب دهد. جالب اینجاست که گاه خود او با افکار اجتماعی که منعکس می کند موافقت و مرافقتی ندارد ولی چون خواست مردم است و ضد مردم هم نیست آن ها را مطرح می کند. در مورد معلومات هم ناگفته پیداست که چه میزان معلومات او اندک است ولی باز اندک را بهتر از هیچ می داند.

خوشبختانه، دوستان «خبرنامه گویا»، از چند روز پیش امکان نوشتن نظر در پای نوشته ی نویسندگان را فراهم کرده اند که می دانم اداره ی این نظرها و وجین کردن علف های هرز از میان آن ها،،، هم بسیار دشوار است و هم بسیار وقت گیر.

امیدوارم خرابکاران و مخالفان آزادی اندیشه و بیان، با هجویات و درج نظرهای سخیف، محیط نظرگذاری را چنان آلوده نکنند که دوستان خبرنامه ی گویا، مثل دو سه بار گذشته، عطای درج نظر را به لقای آن ببخشند و افراد خرابکار، مثل کسانی که صندلی اتوبوس ها و متروها را پاره می کنند، مانع استفاده همگان از این ابزار اطلاع رسانی و رشد اندیشه و جلوگیری از خطا نشوند.

در گذشته -که امروز خیلی دور به نظر می رسد- نویسندگان امکان ارتباط با خوانندگان شان را نداشتند و اگر از طریق نامه نگاری ارتباطی هم بر قرار می شد این ارتباط، کوتاه و یک طرفه بود.

به عبارتی خواننده باید با زحمت زیاد، نظر خود را در باره ی نوشته ی نویسنده به صورت نامه می نوشت و آن را به نشانی نویسنده یا روزنامه یا مجله یا انتشاراتی که کتاب او را منتشر کرده بود می فرستاد، حال این نامه به دست نویسنده برسد، یا نرسد، و او این نامه را بخواند یا نخواند، و اصولا جوابی برای آن نامه داشته باشد یا نداشته باشد، هیچ یک از این ها نه برای نویسنده نه برای خواننده ی صاحب نظر، مشخص نمی شد.

اما امروز امکانات شگفت انگیزی، هم در اختیار نویسنده و هم در اختیار خواننده هست که با آن ها می توان یک ارتباط مفید و سالم دو طرفه بر قرار کرد.

با این حال کسانی که روی صندلی وسایل نقلیه ای که همگان از آن استفاده می کنند تیغ می کشند در فضای مجازی هم هستند که مقابله با تیغ کشیدن های آن ها کار دشوار و وقت گیری ست.

آن ها این امکانات مفید را تخریب می کنند و مانع از استفاده ی دیگران از آن ها می شوند.

حال خوشحال ام که این امکان مجددا فراهم شده و امیدوارم در محیطی خوب و سالم با خوانندگان ام در ارتباط باشم و از آن ها بیاموزم و خطاهایم را تصحیح کنم.

به همین خاطر گه گاه، به برخی از نظر ها به صورت عمومی پاسخ می دهم و اگر اشتباهی هم در نوشته ها یم مرتکب شده باشم آن ها را تصحیح می کنم.

باری... همه چیز را همگان دانند....

ف. م. سخن

*************

نفرت نویسنده از کلمه «اقلیت»

خواننده ی ارجمندی نوشته است:
«به عنوان یکی از خواننده های آقای سخن من اقلیت هراسی را از ویژگیهای بارز او می دانم...».

به این دوست ارجمند باید بگویم که من از کلمه ی «اقلیت» در موضوعات سیاسی و اجتماعی و انسانی، نه تنها می هراسم بلکه نفرت شدید دارم ولی نه به آن مفهوم که ایشان در ذهن دارند! :)

من در نوشته هایم نهایت سعی ام را می کنم تا از کلمه ی «اقلیت» استفاده نکنم.

استفاده از کلمه ی اقلیت به نظر من ایجاد تبعیض می کند و اگر هم این تبعیض را کسان دیگر قائل می شوند، من با نوشتن ام بر آن صحه می گذارم که چنین مباد.

بحث را زیاد مفصل نمی کنم. برای من ۸۰ میلیون جمعیتی که شناسنامه ی ایرانی دارند و بیشترشان هم در داخل مرزهای جغرافیایی کشور زندگی می کنند، ایرانی هستند و بس و اگر حکومت مدّ نظر من بر ایران حاکم شود، هیچ تفاوتی میان هیچ کس، از هیچ نظر نباید وجود داشته باشد که ایجاد «اقلیت» و «اکثریت» کند.

زمانی که اولین فضانوردان به مدار زمین رسیدند و زمین آبی ما را از آن بالا دیدند شگفت زده بودند از کوچکی این سیاره ی زیبا، و مردمی که بر روی آن زندگی می کردند. نه مرزی آن ها را از هم جدا می کرد، نه جنگ و دعوایی از آن بالا دیده می شد، نه تفاوتی میان اشخاص وجود داشت.

در دوره ی آموزش خلبانی، من با هواپیماهای آموزشی به مناطق زیادی از کشورم پرواز کرده ام. اگر چه فاصله ی من از زمین هنگام پرواز، قابل مقایسه با فاصله فضانوردان از زمین نبود، اما دیدن شهرها و روستاها از بالا، و دیدن مردمی که از آن بالا «هیچ» تفاوتی با یکدیگر نداشتند، مرا به این اندیشه وا می داشت که این همه تفاوت را ما تنها در میان انسان های منفرد یا گروه های انسانی منفرد می بینیم والّا اگر اوج بگیریم و خود را از حصار افکار خود یا گروه هایی که درون آن ها زندگی می کنیم بیرون بکشیم همگی ما در کل، یکی هستیم.

بعدها که امکان پرواز در کشورهای خارجی را پیدا کردم، میان خارج و داخل هم هیچ تفاوتی ندیدم جز در اَشکال زمین و رنگارنگی آن.

بنابراین آری! برای من چیزی به نام اقلیت وجود ندارد. اگر هم امروز ناچار به پذیرش گروه های انسانی در محدوده های جغرافیایی هستیم، آن هم به خاطر شرایطی ست که بر ما تحمیل کرده اند والّا، بر داشته شدن مرزهای اروپا نشان داد که نیازی به این مرزها حداقل میان انسان ها نیست اگر حاکمان کشورها دندان طمع برای کشورهای دیگر تیز نکرده باشند.

امیدوارم این توضیح مفصل برای دوست خواننده ی ما کافی باشد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy