قبل از هر چیز نکته ای در مورد مرگ مهسا امینی که موجب خیزش عمومی مردم شده است:
مرگ دلخراش مهسا امینی دختر ایرانی کردستان در بازداشتگاه گشت ارشاد، اگر گفته شود نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران و بویژه دختران، بانوان و زنان و مادران این کشور گشت اغراق نیست. البته این بدان معنا نیست که مبارزات از این زمان شروع شده بلکه بدین معنی است که مرگ مهسا موجب گشت، در این زمان بیش از پیش لباس ترس از تن کاوه ها، فریدون ها و مردم و بویژه، غالب طبقه نسوان فرو ریزد. وقتی لباس ترس در آورده شد، آدمیان چنان قدرتمند می شوند که هیچ سرنیزه و داغ و درفشی بر آن کارگر نیست، چون می دانند «آنها که می ترسند هر روز می میرند و هر کس که نترسد فقط یک بار می میرد.» و این است رمز قدرتمندی، پهلوانی، کاوه و فریدون شدن و به حمایت مردن ستمدیده برخاستن است.
آقای خامنه ای نگران از دست دادن تاج و تخت و حفظ آن برای ولیعهد خود مجتبی، با سبعیت تمام با فرمان های خود دست به کشتن و زجر و شکنجه دادن فریدون ها و کاوه ها و مردم زده و می زند (1) غافل از اینکه وقتی لباس تر فرو ریخته شد، قهرمانان که فرزندان و ملت ایران اند، برای رهائی از ظلم و ستم ولایت مطلقه ضحاک وارد میدان شده اند و روز را برضحاکیان تیره و تار کرده و می کنند. هنگامی که کاوه ها و فریدون ها لباس ترس از تن به در آوردند، مرگ ضحاک و ضحاکیان رقم خورده است.(2) و مرگ مهسا امینی به این زمان تبدیل شده است و این یعنی نقطه عطف مبارزه با ضحاکیان.
اکنون که حرکت مردمی آغاز و شدت گرفته است، برای پیروزی و موفقیت خود برای رسیدن به حق سرنوشت زندگی خود باید ادامه پیدا کند. خود به تجربه می دانید و این قانون تجربه شده است که وقتی حاکمان ستمگر و جبّار با جنبش مردمی مواجه می شوند، غالباً یک قدمی عقب می نشینند و هنگامی که جنبش آرام و خوابیده شد، چندین قدم به پیش می آیند و دمار از روزگار بسیاری در می آوردند. تا کی بعضی ها شک و شبهه دارند که شاید این رژیم بیدار شده و به حقوق مردم گردن نهد. سرطان رأس تا ذیل این رژیم مطلقه ضحاکی غارتگر را گرفته است و هر گز قابل اصلاح نیست و اصلاح آن یعنی استحاله و یا منحل شدن آن. پس کاوه ها، فریدون ها و مردم که مظهر نيرو و قدرت ملی و قدرتمند و مجری عدالت و پیروزی کشور هستند، باید در سرتاسر ایران زمین به پا خیزند تا شرّ ضحاک و ضحاکیان از کشور کنده شود.
کاوه ها، فریدون ها و مردم حتماً می دانند و باید بدانند که رژیم خود دست به تخریب بعضی از اموال عمومی و توهین به دین و آتش زدن قرآن می زند که آن را به گردن کسانی که برای حقوق و آزادی خود مبارزه می کنند بیندازد و بدینوسیله آنها را قلع و قمع کند. افزون بر این، سه دسته سران و رؤسای اصلاح طلبان، مجاهدین و سلطنت طلبان قدرت را اصل می دانند و با هم همانی دارند. (3) در دنیای امروز رژیم تجربه و عمل شده، دموکراسی و مردم سالاری بر اساس برابری همه آحاد کشور و شرکت در سرنوشت خویش و انتخاب آزاد نمایندگان و رئیس جمهوری خویش است. چرا سلطنت طلبان با طرح شعار سلطنت و این گونه شعارهای تفرقه آمیز در رسانه های بیگانه و باد کردن آن، آب به آسیاب جمهوری سلطنتی غارتگر ولایت مطلقه می ریزند. سه دسته فوق اگر خواهان حقوق، آزادی، اجرای عدالت و شرکت آحاد ملت ایران در سرنوشت خویش هستند واجب و لازم است که از شعارهای تفرقه افکنانه گروهی و دسته ای بپرهیزند و به شعارهایی روی آورند که اکثریت غالب ملت ایران که همان شرکت در سرنوشت خویش، حقوق، آزادی و استقلال خود و کشور خویش هستند بپردازند. بر کاوه ها، فریدونها و مردم هم هست که خود جلوی شعارها های تفرقه افکنانه که وسیلۀ دست حکومت مطلقه ضحاکیان برای قلع و قمع مردم می شود را بگیرند.
بعد از این مقدمه مختصر به این نکته هم پرداخته می شود که هدف از حجاب اجباری و اینهمه جنایت وکشتار بنام حفظ حجاب اسلامی در طول چهل و اندی سال راه انداخته اند، برای ساخت آدمهای قالبی، کلیشه ای، فرمانبردار و برده منش است که در آن شکست سختی خورده اند و حجاب اجباری جهت ساخت آدم های فرمانبردار و برده منش نقش برآب گردیده است.
شکست فاحش در ساخت آدمهای قالبی، کلیشه ای، فرمانبردار و برده منش
هدف از حجاب و اینهمه جنایت و کشتار بنام حفظ حجاب اسلامی، در حکومت ولایت مطلقه غارتگر ضحاکی، ساخت آدمهای آدمهای قالبی، کلیشه ای و فرمانبردار برده منش است. و با وجودی که رژیم در این برنامه استراتژیک خود، بطور مطلق شکست خورده، و بویژه زنان، دختران و بانوان این کشور آنان را به ورطه سقوط کشانده اند، همچنان بر آن پای می فشرند تا اینکه سقوطشان کامل گردد.
طبیعی است که وقتی دین و دولت هر دو یکجا در دست فرد و یا افرادی متمرکز بشود و حکومت سخنگو و بیانکننده دین مردم هم بگردد، هم دین را فاسد می کند و هم حکومت و دولت را، امری که در کشور ما اتفاق افتاده است در چنین حالتی حکومت برای تحقق قدرت خود، نیاز به مهار جامعه دارد، و چون یکی از مهمترین وسیلههای مهار، مهار مردان و بویژه زنان از راه ایجاد ترس از دین و از جهنم و از دست دادن بهشت است، در اینجا است که لباس نقش اساسی پیدا میکند. وقتی بنام دین چگونگی لباس پوشیدن مردم و به ویژه زنان را در اختیار داشته باشند، بسادگی قادر خواهند بود بدون پرداخت هزینه و یا با هزینه کمتر بر نیمی از جمعیت سیطره داشته باشند و اگر وقتی به مهار آنها فائق آمدند به تدریج از آنها آدمهای قالبی، کلیشه ای و فرمانبردار برده منش باب طبع حکومت و قدرت ساخته میشود. این نیمه جامعه یعنی بانوان نظر به اینکه مربی و پرورش دهنده نسلهای آینده در دامان خود هستند، وقتی آدمهای فرمانبردار و کلیشهای شدند، آنها در دامان خود و حتی بدون جیره و مواجب از نسلهای آینده آدمهای کلیشهای و برده وار باب طبع حاکمیت میسازند. افزون بر اینکه در تمامی کشورها، مسؤولیت آموزش و پرورش کودکان و دانشآموزان، در کودکستان و دبستان، قریب به اتفاق، با بانوان است و تعلیم و تربیت این دوران نقش اساسی در طرز فکر و رفتار نوباوگان کشور در دورانهای بعد از آن دارد. این امر از مهمترین دلایلی است که میگوید چرا حکومت همه چیز را در حجاب و پوشش بانوان خلاصه کرده است و حاضر نیست که لباس پوشیدن مردم را به خود مردم واگذار کند. با وجود که می داند که از متن دین و قرآن چنین چیزی بر نمی آید. نو جوانی و بویژه دوران کودکی 6-7 سالگی دورانی حساسی است این دوران را رواشناسان و مغز شناسان آن دوران بحران و یا ( critical point)می نامند که آینده نو جوان و کودک را می سا زد. و چون در این دوران فرزندان و نسلهای آینده کشور در دامان مادران و بانوان کشور پرورش می یایند یل شدند، طبیعی است که اگر بانوان کشور به آدمهای کلیشه ای و فرمانبردار برده منش تبدیل شدند، خیال قدرت جبار مطلقه فقیه از آینده خود راحت می شود که می تواند بی رادع و مانعی به حکومت جبار، خون آشنام و ضحاکی خود ادامه دهد. این است رمز وراز اصلی لباش و حجاب بانوان در این رژیم.
وقتی بینان گذار این رژیم ولایت مطلقه غارتگر ضحاک منش می گوید: برای حفظ اسلام یعنی حکومت مطلقه روحانیت، جاسوسی کردن واجب است. (4) و آقای مهندس بازرگان در نامه ای به ایشان می نویسد که قران تجسس و جاسوسی کردن را حرام کرده است چگونه شما آن را واجب می شمردید. آقای خمینی در سخنرانی خود می گوید در 27 مرداد 60، در ضمن اینکه با بی احترامی تمام و بدون اینکه نامی از مهندس بازرگان ببرد، می گوید: «یک بیچاره ای به من نوشته بود... خوب در قرآن می فرماید که : ولا تجسسوا» ولی نمی داند که وقتی اسلام در خطر است (یعنی حکومت روحانیت)، برای حفظ اسلام یعنی حکومت مطلقه روحانیت، جاسوسی کردن، دروغ گفتن و شراب خوردن هم واجب است.(5) و بعد هم در سال 66 وقتى همين رهبر فعلى در مقام رياست در نامه ای اعتراضی به آقای خمینی گفت: «قدرت ولایت فقیه هم نا محدود نیست»(6) آقای خمینی در جواب گفت: « ولایت فقيه را نشناختهاى» (7) و هنگامى كه توبه كرد و گفت : بله ! حق با شماست. آقاى خمينى در جواب گفت :«... و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى هستيد كه چون خورشيد روشنى مىدهيد.» (8). آقای خامنه ای و سایر سران حکومت مطلقه ضحاکی و بویژه احمد آقا خمینی و هاشمی رفسنجانی که با توطئه این دو، خامنه ای را بر کرسی رهبری کشور نشانده شد - و در نهایت هم خود فدا شدند - خامنه ای با تجربه از آقای خمینی در یافت که برای حفظ قدرت خود باید دین را وسیله قرار داد، و تحت نام دین دست به هر جنایتی زد و دین برای حفظ قدرت وسیله ای بیش نیست. وقتی سخنرانی های آقای خامنه ای زمانی که هنوز امام جمعه تهران است، با سخنرانی هایش در زمانی که رهبر است، مقایسه شود، هر آدم ساده ای هم بسادگی می تواند بفهمد که در نزد او مانند آقای خمینی دین وسیله ای بیش نیست. و الاّ خوب می داند، حتی به لحاظ فقه شیعه تا قرن هشتم، حجاب به عنوان یک مسأله شرعی و واجب مطرح نبوده است. هراندازه از قرن دوم و سوم دور میشویم، به ویژه از دوره صفویه بدینسو که فقهای شیعه به نوعی در قدرت سیاسی سهیم و شریک شدند، فقه بیشتر از قرآن فاصله میگیرد و یا به قول صاحب المیزان از فقه بریده از قرآن است تا آنجا که حتی شخص به اجتهاد می رسد در حالیکه حتی به قران نزده باشد (9) و با قدرت و حاکمیت همآهنگ میشود تا اینکه در دوران ما با همین فقه قدرتمدار، حکومت را بنام دین تئوریزه و بر مردم تحمیل کردند. ساختهای که ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه است، هیچ رابطهای با قرآن ندارد و با شاهنشاهی و فرعونیت پهلو میزند و حتی در مواردی از آن پیشی میگیرد.
هدف اصلی ازحجاب و پوشش سراسری و روسری، «نگهداری، استمرار و حفظ قدرت» است. زیرا در برنامه استراتژی خود چنین تصور کرده اند که با وسیله قرار دادن دین و رسول خدا و ترس از جهنم و یا طمع بهشت، نیمی از انسانها یعنی به ویژه بانوان را تحت نفوذ و انقیاد خود درآورند، با آنچه در بالا گفته شد توسط نیمی از جمعیت که نسلهای حال و آینده در دامان آنها پروده می شود، آدمهای باب میل حکومت و فرمانبردار ساخته شده و خیالشان از هر جهت راحت است. این است که حجاب را به یک مسئله استراتژیک برای خود تدیل کرده اند.
با وجودی که این کذابان به لحاظ تاریخی و حتی فقه می دانند و تحقیق های انجام شده (10) هم آشکار می کند که تا قرن هشتم هجری در نزد فقهای شیعه بحث پوشش موی سر مطرح نبوده است، وکسی از فقها، هیچ عبارتی در باره «موی سر» و «لزوم پوشش آن» مطرح نکرده است. اولین فقهای قائل به وجوب ستر مو، حدود 9 تا 10 قرن پس از رسول اکرم (ص) و حدود 8 قرن پس از امام جعفر صادق میزیستهاند. بنابراین آیا نباید این سؤال مطرح شود که 9 تا 10 قرن بعد، چگونه میتوان مباح را حرام کرد؟! البته از دست فقها همه چیز بر میآید و این هم یکی از آنها است! وقتی در قرآن حتی یک کلمه درباب حکومت و کشورداری نیامده است، و فقها به دروغ، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب، به حکومت سرایت دادهاند و بعد هم فقیه را متولی آن ساخته، همه چیز از دستشان برمیآمده است!
برای کسانی که به دین باور ندارند و حتی سایر ادیان مسئله ای بنام حجاب با این سبک وسیاق وجود ندارد. اما برای دینداران و علاقه مندان به قرآن و اسلام به طور فشرده و مختصر نکاتی را در مورد حجاب و هدفی را که قرآن دنبال کرد است یاد آور می شوم.
به مرور زمان معنی واژه «حجاب» در قران را که حایل و پرده و حاجب است به لباس و روسری تغییر داده اند. درجاهائی که در قران از کلمه حجاب بکار برده است در معانی «حایل و پرده و حاجب» بکار رفته و هیچ ربطی به روسری و حجابی که ولایت مطلقه ضحاک منش تبیین می کند ندارد (11) استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتاً جديد است. در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها كلمه «ستر» كه به معنی پوشش است بكار رفته است. فقهاء چه در كتاب الصلوۀ و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شدهاند كلمه «ستر» را به كار بردهاند نه كلمه حجاب را. بر خلاف آنچه امروزه در بین ایرانیان رایج است، معنای واژه «حجاب» در این آیه ای که به آیه حجاب معرف شده «پوشش» نیست، بلکه به معنای «پرده و حائل» است و هیچ ربطی هم به حجاب شرعی ندارد. (12)
آیه خمار و جلباب و زینت یعنی آیات 30 و 31 سوره نور (13) را که فقها کاملترین و حاوی ریزترین توضیح در باره رعایت حجاب شرعی زنان میدانند. باز ربطی به حجاب مورد نظر ولایت مطلقه ضحاکی ندارد. مطابق روایات و در بیان عایشه و ام السمله مربوط به ظهور روسری؛ در پی نزول آیات جلباب و خمار، فقط زنان انصار به روسری روی آوردند و زنان مهاجر مکه چنین نکردند. (14) از این موارد نیز چنین مستفاد میشود که حتی وقتی این آیات نازل شده، باز هم پوشش سر، اجباری و واجب نبوده است. زیرا اگر چنین بود حتماً زنان مؤمن مکه از آن تبعیت میکردند و نه اینکه فقط زنان انصار از آن پیروی کنند.
از حدود قرن 12 و 13 بحث «استتار موی سر» با جدیت و بیشتری مورد بررسی فقها قرار گرفته و از این زمان به بعد است که فقهائی که موافق پوشش مو بودند، چون مستند فقهی قوی و حدیثی در دست نداشتند، برای اولین بار دست به دامان آیاتی از قرآن شدند «که در طول تاریخ فقه جعفری هرگز مورد استناد هیچ یک از فقهای قدیم و میانه برای اثبات پوشش مو قرار نگرفته بود» (15) تا با ارائه برداشتی جدید، رأی خود را به اثبات برسانند. از این زمان است که واژه خمار در آیه «وَ لْيَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبهِنَّ» (نور 31) تبدیل به روسری امروزی میگردد و کارکرد شرعی پیدا میکند و برای اثبات و توجیه آن به چند روایت تفسیری که برای فقهای ما قبل قرن دوازدهم فاقد ارزش فقهی بود، استناد میشود.
و از این رو؛ موی سر که تا پیش از قرن هشتم موضوعیت نداشت و تازه پس از ورودش به متون فقهی، تا یکی دو قرن اخیر دارای موافق و مخالف بود، امروز برای حکومت ولایت مطلقه جبار ضحاکی حکمی بیمعارض و مسئله ای استراتژیک خوانده می شود. تازه در یکی دو قرن اخیر هم هیچگاه پوشش موی سر نزد غالب فقها از جمله مقدس اردبیلی، ملا محسن فیض کاشانی، آیت الله منتظری و آن را اجماعی تلقی نکرده و آن را مسأله اختلافی میدانند، عده ای هم اصلاً متعرض این بحث نشده و یا آن را واجب ندانسته و بلکه مستحب معرفی کرده اند.
کوشش قرآن بر این بوده و هست که سلامت جنسی را در جامعه بیبند و بار آن روز و در هر عصر و زمانی به گونهای که رابطه تن با تن در چارچوب قانونی و مشخص برقرار شود و زنان از اذیت و آزار جنسی، و جامعه از اثرات رواج فحشا، در امان بمانند را تحقق بخشد. و چون اذیت و آزار جنسی طبقه نسوان از امور مستمر بوده و هست، در صورت بکار گیری رهنمودهایش در همه دوران ها آنان را اذیت و آزار جنسی محفوظ نگاه دارد. حجاب و پوشش امری، مطلق نبوده و نیست و آن یک مسأله سنتی، اقلیمی، اجتماعی و مقید به زمان و مکان و شرایط اجتماعی است و علاوه بر محفوظ نگهداشتن آدمی از سرما و گرما، به منظور تکمیل زیبایی آفرینش و صیانت جنسی و اعلام پرهیز از آلودگی نیز مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین فلسفه پوشش هم که از آن به حجاب شرعی یاد میشود، صیانت جنسی و اعلام پرهیز از آلودگی جنسی است. هدف اصلی قرآن و پیامبر هم از پوشش و حجاب و لباس خودداری از فحشا ورعایت پاکدامنی جهت استحکام بنیاد خانواده و اجتماع و دوری از آلودگی هاست و نه اینکه لباس و پوشش خود هدف باشد. نه تنها پوشش هدف نیست بلکه در برهه هایی از زمان لباس می تواند، لباس خفت و ذلت باشد. و حتی پوشش، لباس و حجاب چه برای مرد و چه برای زن اگر به قصد خود برتر بینی، تفاخر، دلربایی باشد، مذموم و ناپسند است. چرا که پیامبر اسلام مانند دیگران لباس میپوشید وشکل وشمایل پیامبرهم مانند همه مردم بود و تفاوتی در لباس پوشیدن و در امور روزمره زندگی با دیگران نداشت. نه تنها پیامبر اسلام، بلکه همه پیامبران، لباسشان لباس مردمان هم دوره خود بوده است و آنها لباس خاصی را به خود اختصاص نداده بودند و مثل امروز نبود که روحانیون لباس خاصی را به خود اختصاص داده و خود را از لحاظ لباس و پوشاک هم از سایر طبقات مردم جدا کرده باشند و حتی هر روحانی را که بخواهند مجازات و یا تنبیه کنند اول او را از پوشیدن آن لباس محروم می کنند! (16)
خلاصه اینکه میتوان گفت اهداف قرآن در امر حجاب و پوشش عبارتند از:
1ـ نگهداری از سرما و گرما
2ـ تکمیل زیبایی آفرینش
3ـ صیانت جنسی، و اعلام پرهیز از آلودگی
خداوند از آفرینش انسان در قرآن سخن بمیان میآورد، از زیبایی چنین آفرینشی در عرصه خلقت به خود تبریک میگوید و او را در عرصه خلقت ممتاز میگرداند و معرفی میکند:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ... فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخْلِقِينَ (مؤمنون 12 و 14)، ... آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.»
خداوند این آفرینش ممتاز خود را چنین وصف میکند:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ في أَحْسنِ تَقْوِيمٍ (تین 4)، ما انسان را به زیباترین و والاترین صورت در عرصه خلقت آفریدیم.»
بنابراین زیبایی پیکره انسان، خارق العاده است. اما از آنجا که در طول تاریخ و در همه جوامع از لباس به عنوان وسیلهای که به انسان زیبایی میبخشد و یا انسان را زیباتر میکند، استفاده شده و میشود، قرآن نیز بر این خواست طبیعی انسان که امری مستمر در تمامی دورانها بوده و خواهد بود، صحه گذاشته و در آیات حجاب به انسان یادآور شده است. پس در قرآن از جامه و لباس به عنوان یک وسیله زیبا کننده آدمی یاد شده است.
زیبایی از چنان اهمیتی برخوردار است که بنا بر روایت تماشای زن زیبا اگر به شرط قصد پاک و خارج از پلشتی باشد وحتی خوشایند بیننده و موجب شگفتیاش باشد، «روا و شرعی» قلمداد شده است (17)
انسان که به خودی خود زیبا است وقتی جامه بر تن میکند زیباتر و آراستهتر میگردد. امری مستمر در طول تاریخ است که زنان و مردانی که جامه بر تن دارند در مقایسه با مردم برهنه که به زیبایی خدادادی اکتفا میکنند، بر زیبایی و آراستگی خود میافزایند. باز امر مستمر این است که یکی از کاربرد مهم لباس در نزد آدمیان تکمیل زیبایی و آراستگی بیشتر خود میباشد. بدین لحاظ انسان خواسته که با بهرهگیری از پارچه و جامه بر زیبایی خود بیفزاید و در واقع به آفرینش زیبایی بیشتری دهد. آیات قرآن نیز آراستگی و زیبایی به وسیله لباس را مورد تأکید قرار داده است. (18)
با توجه به توضحات مختصری که داده شده است، حجاب و پوشش به خودی خود هدف نیست زیرا رعایت آن بر خلاف بسیاری از احکام مستقل قرآنی، هیچگاه به صورت مطلق و به عنوان حکمی مستقل نیامده است.
این حکومت جبار ضحاکی است که فکر میکند که طبقه نسوان کمتر از مردان به فکر دین و ارزشهای آن در جامعه هستند؟! زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، در تصمیمگیری در مورد مسائل مربوط به خود در جامعه غائب هستند! اگر کار به خود بانوان واگذار شود و حکومت مردان نخواهند آنها را تحت سلطه خود درآورند، خود قادرند در هر موقع و هر جامعهای ارزشهای دینی خود را حفظ و لباس مناسبی انتخاب کنند که بنیاد خانواده را از فحشا حفظ کند و از آزار جنسی هم در امان بمانند و دیگران چشم طمع به آنها نداشته باشند و هم به عفت شناخته شوند. من فکر میکنم، زنان برای حفظ دین خود و ارزشهای آن خود واقف و قادرند و میدانند که چگونه لباسی بپوشند که حافظ شخصیت و وقار خود باشند و مورد اذیت و آزار جنسی واقع نشوند. حقیقت این است که در بسیاری از بخشهایی هم که از زنان به عنوان سکس برای هرچه بیشتر پول به جیب زدن بکار گرفته می شوند، غالباً مردان هستند که آنها را به این کار وادار میسازند.
آیا نیمی از بشریت یعنی طبقه نسوان قادر نیستند دریابند پوشش، لباس و حجاب اگر به قصدخود برتر بینی، تفاخر، دلربایی و استفاده های جنسی باشد مذموم و ناپسند است؟ ! به نظر من خیلی خوب هم قادرند و می فهمند.
آیا پیامبر میخواست که بانوان و طبقه نسوان را با جبر و زور وادار به پوشش سراسری بکند و آنها را به بهشت ببرد؟! موافق گزارش تاریخ، حتی وقتی آیه جلباب که هدف اصلی آن شناخته شدن زنانی که اهل زنا نبوده و برای گرفتن بهانه از دست آزاردهندگان جنسی بوده (ذَلِك أَدْني أَن يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ) نازل شد، جلباب فراگیر نشد، و چه ما جلباب را بر بستن عمامه و یا پیچه و یا حتی روسری بگیریم، جلباب فراگیر نشد و زنان مهاجر از آن استقبال نکردند و اجباری و واجب هم نبوده است و در هیچ گزارشی هم نیامده است که پیغمبر به زنانی که از جلباب استقبال نکردند کمتر از گل گفته باشد. اگر به فرض محال؛ در دنیای امروز و در عصر ما و مسائل حادی که وجود دارد، پیامبر حاضر و ناظر بود و همین قرآن موجود را هم در دست داشت، چه رهنمون و راهکارهایی از همین قرآن برای حل مسائلی نظیر تن فروشی اجباری برای گذران زندگی، بردگی جنسی و به تن فروشی گرفتن دختران و نوباوگان، صیانت و سلامت بنیان خانواده، سلامتی جنسی و مصون بودن بانوان از آزار جنسی ارائه میداد؟ آیا روشی را که حکومت مطلقه جبّار فقیه بکار برده و خود هم در عمل معترفند که شکست خورده اند خوب به جای اصرار بر آن منطق می گوید که باد آن را رها و به خود مردم که ذی حقند واگذار کرد. حکومتی که تا این اندبزه نفهمیده که امور قلبی و اعتقادی را نمیتوان با زور به مردم باوراند و به قلب آنها وارد کرد. آیا با سرنیزه می تواند دوام بیاورد؟! قطعاً خیر.
محمد جعفری 12/ مهر 1401
نمایه و یادداشت:
1-برای اطلاع بیشتر،نگاه کنید به مقاله اینجانب در گویا
https://news.gooya.com/2022/02/post-61659.php
و یا انقلاب اسلامی
https://news.gooya.com/2022/03/---575.php
و یا انقلاب اسلامی:
3-اطلاعات بیشتر درسایت ایران گلوبال:
https://iranglobal.info/node/1817
و یا انقلاب اسلامی:
4- سخنرانی خمینی در تاریخ 19/5/60 صحیفه نور، ج 15، ص 90و 91.
5-سخنرانی خمینی در تاریخ 27/5/60 صحیفه نور، ج 15، ص100و101.
6- نمازجمعه آقاى خامنهاى، كيهان، شنبه 12 ديماه 1366، شماره ، 1408.
7- نامه آقاى خمينى، مورخ 16/10/66، صحيفه نور، جلد 20
8- نامه آقاى خمينى به خامنهاى، مورخ 21/10/66، صحيفه نور، جلد 20
توضيح اينكه در سال 66 براثر اختلافاتى كه بين نخست وزير (دولت)، مجلس، شوراى نگهبان و رئيس جمهور بروز كرد، آقاى خمينى حكم اجراى تعزيرات حكومتى را به دولت واگزار كرد و علاوه برآن فتوائى در مورد روابط كار، كارگر و كارفرما داد كه دولت مىتواند كارفرما را به يك سلسله الزامات و وظايف كه برعهدهاش گذاشته مىشود، الزام و اجبار كند. در اين رابطه، روحانيت مبارز، شوراى نگهبان و رئيس جمهور آقاى خامنهاى در مدرسه سپهسالار جمع شده و در اطراف اين دو موضوع به رايزنى و تبادل نظر پرداختند و سپس آقاى خامنهاى جمعبندى نظرات را كه مىگفت: "اقتدار دولت اسلامى تنها در چهارچوب احكام اسلام اعمال مىشود."، طى نامهاى به اطلاع آقاى خمينى رساند.
در اين رابطه، روحانيت مبارز، شوراى نگهبان و رئيس جمهور آقاى خامنهاى در مدرسه سپهسالار جمع شده و در اطراف اين دو موضوع به رايزنى و تبادل نظر پرداختند و سپس آقاى خامنهاى جمعبندى نظرات را كه مىگفت: "اقتدار دولت اسلامى تنها در چهارچوب احكام اسلام اعمال مىشود."، طى نامهاى به اطلاع آقاى خمينى رساند. و سپس آقاى خامنهاى در نماز جمعه 11 ديماه 66 به فتواى آقاى خمينى اشاره مىكند و در مورد و روابط مربوط به كار، كارگر و كارفرما مىگويد: اين يك نكته اسلامى به معناى برهم زدن قوانين پذيرفته شده و احكام پذيرفته شده اسلامى نيست و تكيه سؤال دبيرشوراى نگهبان نيز روى همين بود. حجتالاسلام والمسلمين سيدعلى خامنهاى گفت: برخى مىخواستند از فتواى امام اينطور استنباط و يا سوء استفاده كنند كه امام مىفرمايند: دولت مىتواند با كارفرما شرط كند كه در صورتى مىتوانى از خدمات استفاده كنى كه اين كارها را انجام دهى. چه كارهايى؟ كارهايى كه برخلاف مقررات پذيرفته شده و احكام پذيرفته شده اسلامى است. امام مىفرمايند: نه، اين ها شايعاتى است كه افراد مغرض اين شايعات را ايجاد مىكنند. يعنى چه ؟ يعنى چنين چيزى در پاسخ امام وجود ندارد. امام كه فرمودند: دولت مىتواند شرطى را بر دوش كارفرما بگذارد - اين هر شرطى نيست - آن شرطى است كه در چهارچوب احكام پذيرفته شده اسلامى است و نه فراتر از آن" كيهان، شنبه 12 ديماه 1366، شماره 1408 ص 18
آقاى خمينى در پاسخ به نامه رئيس جمهور پيرامون اختيارات حكومت اسلامى و بيانات وى در نماز جمعه مىگويد:
" از بيانات جنابعالى در نماز جمعه اينطور ظاهر مىشود كه شما حكومت را كه به معناى ولايت مطلقهاى كه از جانب خدا به نبى اكرم صلىاللَّه عليه و آله وسلمه واگذار شده و اهم احكام الهى است و بر جميع احكام فرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمىدانيد و تعبير به آن كه اين جانب گفتهام حكومت در چهارچوب احكام الهى داراى اختيار است، بكلى برخلاف گفتههاى اينجانب است ... . بايد عرض كنم حكومت يكى از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتى نماز و روزه و حج است...، حكومت مىتواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است در موقعى كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، يك جانبه لغو كند و مىتواند هر امرى را چه عبادى و يا غيرعبادى است كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادامى كه چنين است جلوگيرى كند. حكومت مىتواند از حج كه از فرايض مهم الهى است، در مواقعى كه مخالف صلاح كشور اسلامى دانست موقتاً جلوگيرى كند."
آنچه گفته شده است تا كنون و يا گفته مىشود، ناشى از عدم شناخت ولايت مطلقه الهى است. ...صريحاً عرض مىكنم كه فرضاً چنين باشد، اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسايلى است كه مزاحمت نمىكنم." نامه آقاى خمينى، مورخ 16/10/66، صحيفهنور، ج 20، ص 170
آقاى خامنهاى رئيس جمهور، بلافاصله بعد از دريافت پاسخ آقاى خمينى مجدداً نامهاى به وى مىنويسد و در آن از حرفهاى گذشته خود توبه كرده و به نظر آقاى خمينى در مورد اقتدار حكومت صحّه مىگذارد. متعاقب آن آقاى خمينى در تاريخ 21/10/66، در پاسخ به نامه آقاى خامنهاى رئيس جمهور، خطاب به وى چنين مىگويد:
" جناب حجت الاسلام آقاى خامنهاى، رئيس محترم جمهورى اسلامى دامت افاضاته، مرقوم شريف جنابعالى واصل و موجب خرسندى گرديد. اينجانب كه از سالهاى قبل از انقلاب با جنابعالى ارتباط نزديك داشتهام و همان ارتباط بحمداللَّه تعالى تاكنون باقى است، جنابعالى را كه يكى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مىدانم و شما را چون برادرى كه آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستيد و از مبانى فقهى مربوط به ولايت مطلقه فقيه جداً جانبدارى مىكنيد، مىدانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى از جمله افراد نادرى هستيد كه چون خورشيد روشنى مىدهيد..." صحيفه نور ج 20، ص 173.
9-علامه طباطبائی می گوید که قرآن یعنی هسته مرکزی اسلام به کناری گذاشته شده و احادیث و روایات اصل و قرآن فرع گردیده وعلوم اسلامی از قرآن بریده است:
«اگر در بارۀ این علوم دقت به خرج دهی خواهی دید که طوری تنظیم شده که پیدا است گوئی هیچ احتیاجی به قرآن ندارد، حتی ممکن است یک محصل همۀ آن علوم را فرابگیرد متخصص در صرف و نحو بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول بشود، و همۀ این درسها را تا آخر بخواند و قهرمان این علوم نیز گردد، و حتی به پایۀ اجتهاد نیز برسد، ولی قرآن را آنطور که باید نتواند قرائت کند، و یا به عبارتی اصلاً دست به قرآن نزده باشد، پس معلوم می شود از این دیدگاه هیچ رابطه ای میان علوم و میان قرآن نیست». ترجمه تفسیر المیزان، 20 جلدی، جلد 5، ص 450.
8-علاقه مندان می توانند به کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر و یا از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا و سایر تحقیقات مراجعه کنند.
10-علاقه مندان می توانند به کتاب های، حجاب در عصر پیامبر از ترکاشوند و از کی حجاب وارد اسلام شد و چرا از محمد جعفری و سایر تحقیقات مراجعه کنند.
11-
ـ «وَ بَيْنهُمَا حِجَابٌ» (اعرف 46)، و بین آن دو حایلی است
ـ «... مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ...» (احزاب 53)، از پشت پرده...
ـ «حَتى تَوَارَت بِالحْجَابِ» (ص 32)، تا اینکه [خورشید] در پس پرده پنهان شد
ـ «...وَ مِن بَيْنِنَا وَ بَيْنِك حِجَابٌ» (فصلت 5)، و میان ما و تو پردهای است
ـ «...إِلا وَحْياً أَوْ مِن وَرَاى حِجَابٍ» (شوری 51)، مگر از راه وحی یا از پشت پرده
ـ «...وَ مِن بَيْنِنَا وَ بَيْنِك حِجَابٌ» (فصلت 5)، و میان ما و تو پردهای است
12- ... و اذا سالتموهن متاعا فسلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن و ما كان لكم ان توذوا رسول الله و لا ان تنكحوا ازوجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عندالله عظيما (احزاب/53)
13- احزاب 30 و 31،«وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ يحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ لْيَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ ... ِوَ لا يَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ...»
14- از چ وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا، ص49-48.
15- همان سند ص 133؛ به نقل از: حجاب در عصر پیامبر ص 700؛ به نقل از: معارف قرآنی ص 486، 522 و 523.
16-آقای دکتر بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و اولین قاضی القضات در جمهوری اسلامی، وقتی هنوز به قدرت نرسیده بود، در مقالهای نوشت:
«... در اسلام هیچ چیز طبقاتی نیست و مناصب و مشاغل و حدود و حقوق و اصناف گوناگون و مزایای هر صنف متناسب با وضع طبیعی یا شبه طبیعی افراد و امتیازاتی است که واقعاً دارا هستند و با کار و کوشش به کسب آنها نائل شدهاند. روحانیت و شئون گوناگون آن نیز مخصوص طبقه معین یا خانواده معین نیست و برای روحانی هیچ گونه امتیاز طبقاتی مقرر نشده است. از این بالاتر، در اسلام سمت خاصی بنام روحانیت، نظیر آنچه در میان پیروان بسیاری از ادیان هست و تقریباً شغل و حرفه خاص روحانیون شمرده میشود، سراغ نداریم. آنچه در اسلام هست؛ یک سلسله تکالیف واجب یا مستحب عمومی است که برخی عینی و اغلب کفائی است بیآنکه کمترین شغل و حرفهای برای یکدسته داشته باشد.» و نیز میافزود که علمای دین لباس خاص ندارند و این لباس مختص روحانیون نیست:
«... هر کس مختصر اطلاعی داشته باشد لا اقل از طرز لباس پوشیدن مردم نقاط مختلف میتواند به آسانی بفهمد که اولاً عبا و عمامه و قبا در هیچ دوره لباس منحصر علمای دین نبوده و حتی در عصر ما مردم عادی بسیاری از بلاد قبا میپوشند و عمامه بر سر میگذارند. ثانیاً در هیچ زمانی از طرف روحانیون تشکیلات و مقرراتی وجود نداشته که کسی را از پوشیدن این لباس محروم کنند. هر کس میتواند این لباس را بپوشد.»
اما آقای دکتر بهشتی وقت رئیس دیوان عالی کشور یعنی قاضی القضات کشور بود و لباس قدرت بر تنش پوشیده شد، تمام آن حرفها که «سمت خاصی بنام روحانیت... سراغ نداریم»، «هیچ گونه امتیاز طبقاتی» و یا لباس ویژه مخصوص به خود ندارند، به بوته فراموشی سپرده شد، ونه تنها لباس روحانیت لباس ویژهای شد بلکه در دادگاه ویژهای لباس برخی از روحانیون از تنشان کنده شده و تشکیلات روحانیت هم مسلط بر جان و مال و ناموس مردم گردید. ن. ک. به کتاب بحثی در بارۀ مرجعیت و روحانیت، شرکت انتشار 1341، ص 154-140)
17-«به نقل از علی بن سوید گفت به امام کاظم عرض کردم: من گرفتار نگاه کردن به زن زیبایی [؟زنان زیبا] هستم که دوست دارم به او [؟آنها] نظر کنم، فرمود: ای علی مانعی ندارد هنگامی که خدا از نیت تو راستی را بداند و از زنا حذر کن که آن برکت را نابود میسازد و دین را هلاک میکند.» (حجاب شرعی در عصر پیامبر ص 628 به نقل از آثار الصادقین ج 23 ص 280 ح 23578/ تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 590/ کافی ج 5 ص 542 )
18-«...خُذُوا زِينَتَكمْ عِندَ كلّ مسجد» (اعراف 31) .
فراتر از خودانگیختگی، دُران صدرایی