Monday, Jun 17, 2024

صفحه نخست » پزشکیان نمایندهٔ رای دهندگان ناراضی نیست

ganji.jpgآیا پزشکیانِ «کارشناس محور» بسیج کننده ی رأی دهندگانِ ناراضی خواهد شد؟

اکبر گنجی - ویژه خبرنامه گویا

مسئله اصلی انتخابات مشارکت است. در انتخابات مجلس در اسفند ماه با آمارهای رسمی حکومت، ۴۰ درصد مردم شرکت کردند و ۶۰ درصد رأی ندادند. معمولاً در انتخابات ریاست جمهوری همیشه میزان مشارکت بیش از انتخابات مجلس بوده است. اما در فاصله ی انتخابات اسفند ماه تا انتخابات ریاست جمهوری ۸ تیر چه تغییر و تحولی رخ داده که مردم را به آینده امیدوار و به نظام نزدیک سازد؟ هیچ. فقط درگذشت ابراهیم رئیسی و تایید صلاحیت پزشکیان به همراه رد صدها همه رخ داده است.

در انتخابات ریاست جمهوری پنج نامزد اصول گرا و یک نامزد اصلاح طلب از سوی شورای نگهبان تایید شده اند. اگر میزان مشارکت بالای ۶۰ تا ۶۵ درصد باشد، داوطلب اصلاح طلب امیدوار به پیروزی می شود. آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟

افزایش مشارکت به علل متعددی بستگی دارد که بسیاری از آنها وجود ندارند. اما در چارچوب نامزدهای فعلی و شرایط موجود، نامزدی که نسبت به نامزدهای اصول گرا غیر خودی به شمار می رود، باید به گونه ای در رقابت ها حاضر شود که به نماد تغییر و تحول و صدای بی صدایان که صدایشان فقط در اعتراض های بزرگ شنیده می شود، تبدیل گردد تا بلکه موجی بیافریند. آیا تاکنون پزشکیان در چنین نقشی ظاهر شده است؟ خیر. گویی نمی تواند یا نمی خواهد چنان صدایی و چنان نمادی باشد و چنان تغییر و تحولی را نمایندگی کند.

یکم- بیشتر تأکید حامیان پزشکیان بر صداقت اخلاقی (راستگویی، دروغگو نبودن) ، پاک دستی(درستکاری، دزد و فاسد نبودن) و ساده زیستی اوست. آیا این ها فضلیت به شمار می روند. آری، ولی همه نامزدهای ریاست جمهوری باید این ویژگی ها را داشته باشند، اگر چه حتی در لیبرال دموکراسی های غربی هم ندارند، چه رسد به نظام غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی. بسیاری از شهروندان عادی راستگو، پاک دست و ساده زیست هستند، اما در عین حال هیچ صلاحیتی برای ریاست جمهوری ندارند. دروغگویی نظام های غیر دموکراتیک با دروغگویی فردی تفاوت دارد و پزشکیان باید در آنجا راستگو باشد. آنجا که این گونه نظام ها حقیقت را انکار می کنند و مانند دونالد ترامپ حقیقت های بدیل یا الترناتیو فکت می سازند. فاسد را صالح می کنند و صالح را فاسد. جنایتکار را شهید می کنند و شهید را جنایتکار. همانجا که وقتی حسن روحانی به نقش ابراهیم رئیسی در قتل های تابستان ۱۳۶۷ اشاره کرد و گفت اینها در سابقه شان چیزی جز اعدام و زندان نداشته اند، خامنه ای با توبیخ او گفت: جای شهید و جنایتکار را عوض کردی. در حالی که خودش را حال ساختن حقیقت بدیل بود.

دوم- نکته دیگری که پزشکیان بر آن تأکید می کند و حیامیانش آن را بسیار برجسته کرده اند، کارشناس محوری، تخصص گرایی و علم گرایی است. این ویژگی بسیار خوبی است. اما کاربرد عملی آن کجاست؟ آیا پزشکیان می تواند با تکرار مداوم این مدعا از زیر بار سخن گفتن درباره مشکلات و مسائل اساسی جامعه و حکومت و راه های رفع و حل آنها شانه خالی کند؟

پزشکیان اظهار نظر نمی کند و می گوید من کارشناس نیستم و کارشناسان باید تعیین تکلیف کنند. در موضوع بسیار حساس اقتصادی هم دو کارشناس با دو رویکرد کاملاً متعارض همراه خود آورد و بدین ترتیب معلوم نیست در دولت احتمالی او تیم اقتصادی احتمالاً متعارض اش را چه کسی هماهنگ خواهد کرد؟ یک کارشناس دیگر؟ مگر آن کارشناس هم به یکی از مکاتب اقتصادی تعلق ندارد؟ خودش تصمیم نهایی را خواهد گرفت؟ پزشکیان که کارشناس اقتصادی نیست.

سوم- پزشکیان فوق تخصص جراحی قلب است و ۵ دوره نماینده مجلس از تبریز بوده و چهار سال هم در دولت دوم خاتمی وزیر بهداشت بوده است. آیا این متخصص قلب با ۳۰ سال سابقه وزارت و نمایندگی مجلس می تواند در مسائل مختلف به کارشناسان ارجاع دهد؟ یک آدم بی سواد هم اگر ۳۰ سال در وزارت و نمایندگی مجلس باشد، کلی چیز یاد می گیرد و تجربه می اندوزد. چه رسد به یک متخصص که از قبل از انقلاب سابقه سیاسی داشته است. پس انتظار از او برای اظهار نظر پیرامون مسائل مشخص سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و غیره موجه است.

چهارم- پرسش کلیدی: ارجاع چه مسائل و مشکلاتی به علم تجربی، کارشناس و متخصص موجه است؟ هر حکومتی دستکم چهار رکن دارد:

الف- مدیریت: بخش تئوریک مدیریت، دانشِ علوم تجربی است و بخش عملی آن از جنس مهارت است که در اثر تجربه فرد ورزیده تر می شود، مثل رانندگی و خیاطی و آشپزی و رقص و هنرپیشگی.

ب- برنامه ریزی: تماماً وظیفه علوم تجربی است. علم روش های رسیدن به اهداف را نشان می دهد و در اختیار آدمیان قرار می دهد.

پ- حقوق: علم حقوق و فلسفه حقوق متکفل این بخش هستند. هم حکومت با حقوق می گردد، هم روابط حکومت و مردم در یک چارچوب حقوقی تعیین می شود، همچنین روابط شهروندان در سطح جامعه مدنی و خانواده. حکومت قلمرو حق است نه قلمرو خیر(خوبی و بدی). حکومت موظف به رعایت حقوق شهروندان است تا آنها آزادانه هر سبک زندگی و هر راه سعادتی را که خوب و خیر می دانند، برگزینند و به آن عمل کنند. افراد صاحب حق هستند و دستگاه مستقل قضایی باید حفاظی در برابر حقوق آنان در مقابل قدرت لویاتانی و متجاوز دولت به مثابه ی رژیم سیاسی باشد.

ت- اهداف: دین در سطح کلی مدافع و مبلغ ارزش هایی چون عدالت، کرامت انسانی، انصاف، صلح، و...است. اما توضیح دقیق این ارزش ها وظیفه فلسفه سیاسی است. عدالت موضوع و اساس فلسفه سیاسی است. فیلسوفان سیاسی چندین نظریه مهم درباره عدالت و برابری ارائه کرده اند. نظریه «عدالت انصافی» جان راولز، نظریه «توانمندی» آمارتیاسن و مارتانسبام، نظریه «برابری منابع» رونالد دورکین، و غیره. نظریه مارکس که توسط مارکسیستهای بعدی تکمیل شده است. البته برخی از فیلسوفان سیاسی گفته اند که مارکس فاقد نظریه عدالت و برابری بود، چون مارکس آرای خودش را علمی قلمداد می کرد و آنها را مدعیات اخلاقی و ارزشی به شمار نمی آورد. در هر صورت، سوسیالیسم یک نظریه در باب برابری است و جان راولز هم گفته است که نظریه برابری و لیبرالیسم سیاسی او نوعی سوسیال دموکراسی هم می تواند به شمار رود.

پزشکیان در باب مدیریت وعده داده تا قوی ترین مدیران را انتخاب کند. پس در این مورد خود را کارشناس به شمار می آورد. مگر نباید اعضای کابینه اش را انتخاب کند. اما در این مورد هم نمی تواند به وعده اش عمل کند. چون دستکم وزاری کلیدی امور خارجه، کشور، اطلاعات، فرهنگ و آموزش عالی، فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین معاون اول و رئیس سازمان برنامه و بودجه را خامنه ای باید قطعاً تایید کند. پس از آن، کل کابینه باید از مجلس اصول گرای افراطی کنونی رأی اعتماد بگیرد.

همانگونه که گفته شد، برنامه ریزی کار علم است و پزشکیان حق دارد که آن را به کارشناسان متخصص واگذار کند.

اما در مورد اهداف. این موضوع ربطی به کارشناسان ندارد. رئیس جمهور باید اهداف و سیاست ها را تعیین کند و کارشناسان برای رسیدن به آن اهداف برنامه ریزی کنند. پزشکیان باید بگوید چه رشد اقتصادی را در نظر دارد محقق سازد. آیا رشد اقتصادی سالانه ۸ درصدی را ممکن می داند. البته اقتصاددانها خواهند گفت که رشد مد نظر او محقق شدنی است یا نه. به عنوان مثال، مصطفی پورمحمدی گفت: رشد اقتصادی ۸ درصدی برنامه هفتم نمی تواند محقق شود، مگر اینکه سرمایه گذاری خارجی ۲۰۰ میلیارد دلاری صورت گیرد و این بدون لغو تحریم ها و مذاکره امکان پذیر نیست. لذا باید با دشمنان مذاکره کرد. قالیباف هم گفت که اولویت اول دولت من لغو تحریم هاست. اما پزشکیان در برنامه اقتصادی هیچ سخنی در این زمینه ها نگفت. همچنین درباره میزان تورم، بیکاری، ضریب جینی و تولید مسکن و کاهش فقر و فلاکت و غیره و غیره. البته رقبای او به دقت در این موارد وعده های بسیار دادند.

پزشکیان باید در دو بخش درباره ی اهداف سخن بگوید. در سطح کلی با دفاع از عدالت و حق. منتهی این دو باید با نظریه های جدید فلسفی توضیح داده شوند و با اطمینان می توان گفت که او در این زمینه ها هیچ مطالعه و اطلاعی ندارد. ادعای رجوع به کارشناسان باید در همین گام اول خود را نشان دهد. افراد برجسته ای در داخل کشور هستند که متخصص این نظریه های فلسفی هستند. چرا از آنها استفاده نشده است؟ به جای تکرار مکرر مفاهیم عدالت و حق، به راحتی می شد از نظریه برابری به مثابه توانمندی آمارتیاسن استفاده کرد که مارتا نسبام آن را عملیاتی کرده و دو سطح برای «زندگی انسانی» و «زندگی خوب» تعیین کرده و نشان می دهد برای تحقق سطح اول- زندگی انسانی- چه مواردی را باید محقق کرد تا نوبت به تحقق سطح دوم برسد(زندگی خوب).

بخش دوم، اهداف کمی. در بخش های مختلف به کجا می خواهیم برسیم. به عنوان مثال ایران به چه جمعیتی با توجه به منابع و وسعت نیاز دارد؟ این رشد جمعیتی را چگونه می توان محقق ساخت؟

در باب اهداف، جایی بود و هست که پزشکیان باید بیش از همه جا سخن بگوید. او از عدالت و حق و برابری و محرومترین اقشار سخن می گوید. و از مبارزه بی امان با فساد. همه اینها را می تواند با ارزشهای دینی و فرامین دینی موجه کرد. اما پس از آن باید بگوید که از کدام نظریه در باب برابری دفاع می کند. لازم نیست دلایل فلسفی آن نظریه را توضیح دهد یا تفاوت آن را با دیگر نظریه ها باز گوید. اما کسی که شعار محوری اش به درستی عدالت خواهی است، باید توضیح دهد که چه نوع عدالت خواهی مد نظر اوست. چون برخی نظریه ها نافی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر هستند.

از سوی دیگر، یک نظریه فلسفی در باب عدالت به مثابه ی برابری، با برخی مدل های اقتصادی سازگار و با برخی مدل های اقتصادی ناسازگار است. به عنوان مثال، جوزف استیگلیتز اقتصاد دان لیبرال مدافع برابری و مخالف نئولیبرالیسم است که مدتهاست از مرگ و پایان نئولیبرالیسم سخن می گوید. استیگلیتز نه تنها استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا و برنده جایزه نوبل اقتصاد است، بلکه در دولت بیل کلینتون و بانک جهانی کار کرده است. در سال های ۲۰۱۲ که کشورهای اسکاندیناوی هنوز حرکت به سمت راست را آغاز نکرده بودند، از سوسیال دموکراسی کشورهای اسکاندیناوی برای آمریکا دفاع می کرد. در کتاب بهای نابرابری پیامدهای منفی اقتصاد نئولیبرالی آمریکا را مفصل توضیح داده و «بنیادگرایی بازار» را به نقد می کشد. سپس در سال های حدود ۲۰۲۰ در سه مقاله از پایان و مرگ نئولیبرالیسم سخن گفت.

پنجم- متغیر ترامپ: معمولاً در ۱۲ مرداد خامنه ای رئیس جمهور را منصوب می کند و در همان روز کار رئیس جمهور جدید آغاز می شود و سپس تا نیمه های شهریور و اول مهر کابینه خودش را به تایید رهبری و مجلس می راند. این دوره شاید تفاوت اندکی داشته باشد. به هر حال، ۴ ماه پس از آن انتخابات، ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر تمام می شود و رئیس جمهور جدید از بیستم ژانویه (اول بهمن) کارش را آغاز می کند.

اگر جو بایدن رئیس جمهور شود، شوک اقتصادی به ایران وارد نخواهد شد. اما اگر دونالد ترامپ پیروز شود، در همان روز اعلام نتایج اثر خود را بر بازارهای ایران خواهد گذاشت. بدین ترتیب، هر کاندیدایی باید بگوید برنامه اش برای این شرایط جدید چیست؟ برنامه پزشکیان چیست؟ ترامپ جنگ طلب نیست، اما در رابطه با ایران به خاطر منافع اسرائیل که ترامپ مانند بایدن صهیونیست است و خود را از او صهیونیست تر قلمداد می کند، جنگ طلبِ جدی می شود. اتفاقاً ترامپ اهل مذاکره و معامله است. اگر مذاکره و معامله صورت گیرد و به توافق ختم شود، یک وضعیت پیش خواهد آمد، اگر با ترامپ مذاکره نشود، وضعیت دیگری پیش روی خواهیم داشت.

آیا خامنه ای اجازه مذاکره و توافق می دهد؟ احتمال دادنش به یک رئیس جمهور شبیه رئیسی و اصول گرا بیشتر است. در هر صورت پزشکیان باید بگوید برنامه اش برای چنین شرایطی چیست؟ سخن بر سر یک سال و دو سال بعد نیست، سخن بر سر چهار ماه پس از آغاز ریاست جمهوری جدید در ایران است. در اینجا نمی توان ادعا که سیاستِ نحوه ی مواجهه با ترامپ را به کارشناسان واگذار می کنیم. پزشکیان باید بگوید با ترامپ مذاکره می کنم یا نه؟ اگر نخواهد مذاکره بکند، یا اگر بخواهد و خامنه ای اجازه ندهد، و صادرات نفت به پایین ترین حد ممکن سقوط کند، پزشکیان چه برنامه ای برای آن شرایط دارد؟ اصلاً به آن شرایط فکر کرده است؟ گمان نمی کنم، اگر فکر کرده بود اصلاً نامزد نمی شد.

بایدن به خاطر اینکه گرفتار تنش با ایران در شرایط دو جنگ اوکراین و غزه نشود، صادرات نفت ایران- بخصوص به چین- را نادیده گرفته و درآمد نفتی ایران بسیار افزایش پیدا کرده است، نه اینکه رئیسی با برنامه های پیشنهادی سعید جلیلی یا خودش کاری کرده باشد. اما ترامپ چنین نخواهد کرد. او ده ها بار گفته است که در عرض یک هفته با ایران به توافق می رسد. منتهی خامنه ای تصمیم گیر اصلی است.

اگر پزشکیان رئیس جمهور باشد، وقتی داستان خروج ترامپ از برجام در دوران روحانی به نوع دیگری در این دوره توسط ترامپ تکرار شود؛ کل نهادهای حکومتی و اصول گرایان خواهند گفت که اصلاح طلبان آمده اند و دوباره همه شاخص های اقتصادی فاجعه بار شدند.

ششم- پزشکیان هنوز نتوانسته مردم ناراضی از جمهوری اسلامی را مجاب به شرکت در انتخابات کند، چه رسد به بسیج اجتماعی مانند دوران دوم خرداد و جنبش سبز. حتی اگر ۵۰ تا ۶۰ درصد مردم در انتخابات شرکت کنند، معلوم نیست با سخنان پر از ابهام و ایهام پزشکیان، به او رأی دهند.

این احتمال را در نظر بگیرید: همه اصول گرایان- بجز مصطفی پورمحمدی- پس از انجام وظیفه ی تخریب پزشکیان در مناظره ها، به سود قالیباف کنار روند و کل اصول گرایان بفهمند که خامنه ای و بیت رهبری و سپاه قصد دارند قالیباف فاسد دروغگو را رئیس جمهور کنند و تکلیف شرعی آنهاست که به قالیباف رأی دهند. در این صورت در وضعیتی که پزشکیان نتوانسته جامعه را دو قطبی سازد و خود را به نماد تغییر و تحول و اصلاحات ساختاری تبدیل سازد، چه رخ خواهد داد؟ آیا پزشکیان در این فرصت یازده روزه ای که از تبلیغات باقی مانده می تواند خود را به صدای معترضان به وضع موجود تبدیل سازد؟ یا همچنان به قیمت جلب اعتماد خامنه ای و نظام، اعتماد مردم را از دست می دهد؟ محل نزاع این است: جلب اعتماد خامنه ای یا جلب اعتماد مردم؟ محل نزاع درگیری با خامنه ای نیست، محل نزاع توجه بیش از حد به جلب اعتماد او کردن و جامعه ی به شدت سرخورده و ناراضی را از دست دادن است. و البته به همراه آن سرمایه اجتماعی خاتمی و اصلاح طلبان را با یک شکست بسیار بد- از نظر گفتمانی- بر باد دادن.

هفتم- به عنوان فردی که به شدت نگران آینده ایران و ایرانیان- بخصوص نسل جوان- است، دغدغه هایی دارم. می دانم که بیان این دغدغه ها در شرایط کنونی موجب کدورت دوستانی در ایران خواهد شد. اما حقیقت مهمتر از مصلحت اندیشی است. تفاوت های پزشکیان با رقبای فاسد و دروغگو و رانتی و جنایتکارش(آیت الله منتظری فرموند که اعضای هیئت مرگ، «جنایتکاران تاریخ» هستند) بسیار است. اطلاع دارم که بسیاری از فعالان سیاسی مرتبط با پزشکیان به آنچه تذکر دادم، آگاهی و شناخت کامل دارند. امیدوارم این مشکلات مرتفع شوند و پزشکیان از همین امشب در قامت صدای بی صدایانِ سرکوب شده و نماد تغییر و تحول و اصلاحات بنیادین ظاهر شود و عدالتِ آزادی خواهانه را پیش برد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy