Wednesday, Feb 19, 2025

صفحه نخست » کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، کنش برای برچیدن مجازات اعدام، رضا معینی

Reza_Moeini_2.jpgکارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، از درون رنج اعدام و از مرکز هراس‌افکنی نظام یعنی زندان برخاسته است. کنش زندانیانی که برخی از آن‌ها بیش از دو دهه است شاهد اعدام‌های هفتگی در زندان بودند و برخی افزون بر شاهد این رنج برای دیگران، خود از خانواده‌های اعدامی‌ها هستند. کنشی یگانه که برچیدن مجازات اعدام را برای همه و همیشه آماج قرار داده است.

در روزهایی که یادآور قدرت‌گیری حکومت جهل و جنگ و اعدام است، کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» وارد مبارک‌قدم دومین سال‌ کنش خود برای برچیدن مجازات اعدام شده است. آن‌گونه که این کارزار تا امروز پیش‌رفته است کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام کنشی‌ست یگانه، دادخواهانه و ملی.

کارزاری یگانه

در تاریخ معاصر ایران چنین کارزاری برای برچیدن مجازات اعدام یگانه است. بی‌شک از گذشته‌های دور تلاش‌هایی برای لغو مجازات اعدام داشته‌ایم. اما این تلاش‌ها پیش از کنشی گردآور، واکنشی از سوی روشنفکران و نخبگان جامعه بوده است. در نظام پیشین صداهای برخاسته برای لغو مجازات اعدام چنان سست‌نهاد بودند که در یادها نماندند. بایسته است گفته شود که در میان همان روشن‌فکران نیز توجه به لغو مجازات اعدام بیشتر اعدام سیاسی را هدف می‌گرفت. قانون مجازات عمومی سال ١٣۵٢ با آن‌که حبس با اعمال شاقه را پایان داد، اما دو سال بعد که ایران «میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی» را پذیرفت و در مجلس شورا آن را به‌مانند قانونی ملی به تصویب رساند، قانون مجازات عمومی با آن همسان نشد! همچنان حکم اعدام برای جرم‌های جنایت اعمال می‌شد. نکته آن‌که «اقدام علیه امنیت نظام مشروطه سلطنتی» جنایت محسوب می‌شد و برای متهم مجازات اعدام در پی داشت. بنا بر قانون «مجازات مقدمین علیه امنیت و استقلال مملکت» محکمه سیاسی با نقض اصل ۷۹ متمم قانون اساسی مشروطه که بر آن بود هیئت منصفه باید در دادگاه‌های سیاسی و مطبوعات حاضر باشند، در اختیار دادگاه‌های نظامی بود. با این حال باید گفت از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ حتا به روایت (مرکز اسناد جمهوری اسلامی) تنها نزدیک به صد نفر اعدام شده بودند. مخالفت با اعدام برای جرم‌های سیاسی نیز از سوی مخالفانی بود که خود موافق اعدام بودند!

از فردای انقلاب و اعدام رهبران نظام پیشین تا امروز، شمار اعدام‌ها برای جرم‌های سیاسی و جرم‌های عمومی به بیش از چند ده هزار رسیده است. کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، از درون رنج اعدام و از مرکز هراس‌افکنی نظام یعنی زندان برخاسته است. کنش زندانیانی که برخی از آن‌ها بیش از دو دهه است شاهد اعدام‌های هفتگی در زندان بودند و برخی افزون بر شاهد این رنج برای دیگران، خود از خانواده‌های اعدامی‌ها هستند. کنشی یگانه که برچیدن مجازات اعدام را برای همه و همیشه آماج قرار داده است.

«سعید ماسوری» یکی از چهره‌های کارزار سه‌شنبه‌ها علیه اعدام بیش از بیست سال است که زندانی است. در اوین و گوهردشت و سپس قزل‌حضار و شاهد بار بار اعدام هم‌بندان خود و بیشتر از زندانی‌های سیاسی قربانی‌های جرم‌های عمومی را دیده بود. اما سعید خود از خانواده‌های اعدامی‌ست. در شهریور ۱۳۶۰، دایی‌اش «ایرج ماسوری»، چهل و هشت ساعت پس از بازداشت اعدام شد. پاسداران مرگ خبر را تلفنی به خانواده دادند که هنوز در شوک بازداشت بودند. کسی که گوشی را برداشت و خبر تکان‌دهنده را شنید، پسر خردسالی بود به نام «سعید» که سخت از این بی‌رحمی آسیب دید.

راست این است که حتا امروز نیز اعدام برای بسیاری از ما بیشتر با اعدام سیاسی تعریف می‌شود. هزاران قربانی اعدام برای جرم‌های به زبان‌زد «عمومی» ناپیدا هستند. در این‌باره نیز این کارزار کنشی برای نمایاندن گستره‌ی حقیقی مجازات اعدام است و نشان داد که اعدام نه تنها یک ابزار سرکوب سیاسی که یک ابزار بیدادگری اجتماعی نیز هست. من پیش‌تر در‌این‌باره گفته بودم: «نظام حاکم، این‌ «جرم‌های» برخاسته از آسیب‌های اجتماعی را تنها با مجازات‌ اعدام چاره‌جویی کرد و می‌کند و بیشترین اعدام‌شدگان جرایم عمومی، زاده‌شد‌گان پس از برپایی جمهوری اسلامی هستند.»

کارزاری دادخواهانه

اگر دادخواهی تنها به پاره‌ی قضایی آن که بیشتر شناخته شده است، یعنی «مجازات آمران و عاملان جنایات» محدود نشود و خواست دگرگونی ژرف در ساختارهای حقوقی و قضایی ناعادلانه نیز باشد، نخستین گام آن در امروز کشور ما کنش برای برچیدن مجازات اعدام است. کنش سه‌شنبه‌های نه به اعدام هم‌آوردی با قانون ضد بشری مجازات اسلامی در همان میدان‌گاه اجرای آن است و از سوی قربانیان آن. قانونی که مجازات اعدام برای سه جز اصلی آن قصاص، حد و تعزیر را همچنان پس از این همه کشتار بی‌فرجام، چاره‌ساز برای نجات جامعه می‌داند. این کارزار انجام دادخواهی است برای دگرگونی بنیادی نه تنها برای فردایی ناپیدا و دوران گذار در عدالت انتقالی که این روزها کاروپیشه‌ی برخی برای درآمدزایی است! که در همین امروز و در انگارهای جامعه است. انگاری است برای نگرش به زندان و مجازات، زندانی و آسیب‌های اجتماعی، به راه‌یابی برای جامعه‌ای چنین آسیب‌دیده از کینه و نفرت تا مرگ را جایگزین مرگ نکند و با چشم در برابر چشم جهان را نابینا نکند. این کارزار در آورد روزمره با مرگ و در زندان به پیش می‌رود.

فراموش نکنیم که برای نخستین بار در کشور ما دو سال پیش خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام برای جرم‌های عمومی در برابر بیدادگاه‌های نظام برای توقف اعدام‌ها اعتراض کردند. و نخستین حامیان آن‌ها زندانی‌هایی بودند که نگرنده اجرای این جنایت‌ها در زندان بودند و آغازگران کارزار در واحد چهار زندان قزل‌حصار.

یکی از فرجام‌های دادخواهی بازسازی و استقلال کامل دستگاه قضایی نیز هست تا عدالت آن با معیارهای جهانی حقوق بشر هم‌سانی داشته باشد. دستگاهی که اجرای عدالت را در راه‌یافت‌هایی برای نخستین وظیفه این رکن یعنی تلاش پیش‌گیرانه از انجام جرم و تخلف به‌کار گیرد. بتواند مجازات بر پایه‌ی انتقام را نفی کند و نظامی را بنیان نهد که هدفش اصلاح و بازپروری انسان‌ها باشد. نظام قضایی که در آن حقوق متهم، دادرسی عادلانه، و برخوردار از همه‌ی حقوق بشر تضمین شود. این همه فرجام‌های دادخواهی است. «نه به اعدام» یعنی نفی قصاص و حد و تعزیر، یعنی نه به قانون مجازات اسلامی، در همین امروز است؛ دادخواهی امر فردا نیست، در همین کنش‌ها به پرسمان جامعه تبدیل می‌شود. پس از دادگاه «حمید نوری» کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام پر ارج‌ترین کنش دادخواهانه برای عدالت‌خواهی است.

کارزاری ملی

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، کارزاری ملی است، از درون جامعه ایران و زندان‌های آن که تجسم فشرده جامعه است، جوانه زده است و تا امروز مستقل و فراگیر عمل می‌کند. اقدامی سراسری است که در آن همه‌ی زندانیان در شهرهای گوناگون میهن با گرایش‌های مختلف حضور دارند. نشان از خواستی فراگیر و انسانی است که با یک جریان یا گروه خاص پیوند ندارد که با جامعه سخن می‌گویند و از او یاری می‌جوید.
این کارزار نه فقط در میان زندانیان، بلکه در میان خانواده‌های آن‌ها، فعالان حقوق بشر، کنش‌گران مدنی، و شهروندان نیز جایگاه پیدا کرده است. در شرایطی که اعدام به‌عنوان یک ابزار سرکوب و کنترل اجتماعی عمل می‌کند، مخالفت با آن می‌تواند به شکلی مستقیم به دموکراسی‌خواهی و گسترش حقوق بشر در جامعه منجر شود. خواست «نه به اعدام» توان آن را دارد که خواستی ملی باشد.
سه‌شنبه‌های نه به اعدام، کارزاری است که نه تنها برای برچیدن مجازات اعدام که تلاش می‌کند، نشان‌گر دگرگونی در نگرش به عدالت، حقوق بشر و کرامت انسانی است.

همبستگی با کارزار سه‌شنبه‌ها نه به اعدام

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، در هفته‌های نخست خود از حمایت امروزگونه‌ بی‌بهره بود. در اصل در شهریور سال روان و هشت ماه پس از آغاز به کار بود که بسیاری از نهادها و گروه‌های حقوق بشری از این کارزار حمایت کردند. این حمایت همچنان با انتشار بیانیه‌ها ادامه دارد. خودستایانه نیست! اما «بیداران» در نه یا دهمین هفته کارزار بر اهمیت این کنش ملی تاکید کرد.

راست این است که سال‌هاست که بسیاری از ما ناتوان در پهنه‌ی هم‌آوردی با نظام جمهوری اسلامی هستیم. به هر اقدام این نظام تنها واکنش نشان می‌دهیم. حال با بیانیه یا حتا گردهم‌آیی که بسیار گران‌قدر است اما تنها واکنش است و ناخواسته دنبال‌روی از ابتکار حاکمان در قدرت. در بهترین حالت حمایتی است روی کاغذ و یا صفحه‌ی کامپیوترمان. تازه‌ترین فعالیت‌ها هم در حد شبکه‌های اجتماعی است! و هر روز حکومت را متحدانه سست‌نهاد می‌کنیم! و لایک‌های فرا نرفته از صد را شمارش!
آیا از کنشی چنین پُراهمیت تنها باید با انتشار بیانیه حمایت کرد؟ آیا در این مدت گزارش‌گر ویژه سازمان ملل برای وضعیت حقوق بشر در ایران در این‌باره موضعی گرفته است؟ آیا کمیسیون تحقیق و بررسی از وضعیت ایران برای رخ‌دادهای پس از کشته شدن «مهسا - ژینا امینی»، که به آن خودسرانه رسانه‌ها و فعالان «کمیته حقیقت‌‌یاب» نام داده‌اند در گزارش خود از این کارزار نام برده است؟

آیا چندین و چند سازمان و گروه حقوق بشری که حامی این کارزار هستند، برای گسترش آن کاری جدی و بایسته‌ی این کارزار انجام داده‌اند؟ آیا اعدام‌های امسال که گویا و به گفته این نهادها بیشترین شمار در سال‌های اخیر بوده است قربانیان آن آشکاراند؟ نام و نشان همه آن‌ها وضعیت اجتماعی و چگونگی دادرسی و دادگاه آن‌ها پیداست؟ آيا این شناسه‌ها نیستند که باید برای حمایت از خواست کارزار و نیروبخشی به آن مورد استفاده قرار گرفته و در جامعه به پرسمان بدل شوند؟

آیا در برابر کنشی که از درون این‌گونه قدرت‌مند شکل گرفته ما تنها باید واکنش نشان دهیم؟
به گمان من این کارزار می‌تواند و باید برای ما نیز الگویی شود تا با گسترش آن واکنش‌زدایی کنیم! به کنش‌هایی بیندیشیم تا کنش کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام در جامعه به پرسمان‌های بیشتر و ژرف‌تر بدل شوند.

ما می‌توانیم در کنار این کارزار به کاوش و معرفی پرشمارترین قربانیان قانون مجازات اسلامی یعنی متهمان جرم‌های عادی اقدام کنیم. بسیاری از این افراد بی‌بهره از حقوق نخستین خود هستند. می‌توانیم با تشویق وکلا به دفاع از پرونده‌های زندانی‌هایی که از حق دفاع و وکیل بی‌بهره هستند، یاری رسانیم.

سخن پایان

در آغاز به‌کار بیداران در چکامه‌‌ی بر فراز تارنمای آن چنین نوشته شده بود: «ایرانی بدون زندان، شکنجه و اعدام ممکن است.» راست این است که پس از چند سال این چکامه را کنار نهادیم! چرا که از برون و درون بسیاری بر این باور بودند که این گفته نادرست است! برخی می‌گفتند بنویسم زندان و اعدام سیاسی! تا شاید ممکن شود! باری برای بسیاری از ما آن چکامه که امروز در کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام تبلور یافته است آن‌هم در روزگاری که رویا درباره‌ی فردای سعادتمند بشر بدون زندان و اعدام جرم انگاشته می‌شود، نادرست بود. چرا که ما عادتمند واکنش شده‌ایم.

متن سخنان گفته شده در نشست دادخواهی برای نه به اعدام در شهر کُلن ۱۲ بهمن ۱۴۰۳

برگرفته از [سایت بیداران]



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy