Sunday, Mar 16, 2025

صفحه نخست » استبداد اکثریت؛ خطری پنهان در سایه دموکراسی، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgتهدیدهای دموکراسی: نگاهی به گذشته و آینده ایران با الهام از «جان استوارت میل»
چند روز پیش، در حال مطالعه‌ی دیدگاه‌های «جان استوارت میل» بودم که دوستم و همکارم، «گوستاوو میکلتی»، آن‌ها را مطرح کرده بود. این مطالعه مرا بر آن داشت تا با تکیه بر نظریات «میل»، به بررسی خطراتی بپردازم که دموکراسی‌ها را تهدید می‌کنند و در این چارچوب، نگاهی به گذشته و آینده‌ی دموکراسی در ایران داشته باشم.
در سرتاسر تاریخ، آزادی همچون شعله‌ای لرزان در برابر تندبادهای استبداد ایستادگی کرده است. گاه این شعله را پادشاهان و حاکمان مستبد خاموش کرده‌اند، و گاه، در کمال شگفتی، خود مردم، همانانی که برای آزادی جنگیده‌اند، در هیاهوی اکثریت، آن را به دست خود خاموش ساخته‌اند.
«جان استوارت میل»، این فیلسوف بزرگ آزادی، با چشمانی تیزبین، خطری را دید که بسیاری در غبار شور دموکراسی از آن غافل بودند: استبداد اکثریت!
وقتی اکثریت، خود به ستمگری بدل می‌شود
دموکراسی، این دستاورد شکوهمند بشری، قرار بود پناهگاهی باشد برای عدالت، جایی که صدای همه شنیده شود و هیچ‌کس زیر پای قدرت له نگردد. اما «میل» هشدار داد که این رؤیای شیرین، اگر مهار نشود، می‌تواند به کابوسی هولناک تبدیل شود. اگر اکثریت، به پشتوانه تعداد خویش، زبان منتقدان را ببندد و سبک زندگی خویش را معیار مطلق حقیقت بداند، دیگر چه تفاوتی با یک حاکم مستبد خواهد داشت؟
چه بسیار اقلیت‌هایی که در هیاهوی اکثریت به فراموشی سپرده شده‌اند، چه صداهایی که در غوغای جمعیت خاموش گشته‌اند! استبداد، تنها آن نیست که از تاج و تخت فرمان برآید؛ گاه از دل صندوق‌های رأی، از میان فریادهای جمعیت، از پشت نقاب قانون، هیولایی زاده می‌شود که به نام "خواست مردم"، حقوق انسان‌ها را زیر پا می‌گذارد.
سقوط آزادی، طلوع شب
آری، استبداد همواره در هیئت یک حاکم ظالم بر تخت نشسته ظاهر نمی‌شود؛ گاه در نقاب شعارهای عدالت‌طلبانه و در جامه‌ی خواست اکثریت، هیولایی زاده می‌شود که از صندوق‌های رأی سر برمی‌آورد و با دستان همان مردمی که آزادی را آرزو داشتند، طناب بردگی را بر گردن جامعه می‌افکند.
ایران، آن روزها را به یاد دارد. هنوز فریادهای جمعیت در خیابان‌های ۵۷ طنین‌انداز است، هنوز آن رأی‌های ۹۸ درصدی که مهر تأیید بر زنجیرهای تازه شد، در حافظه‌ی تاریخ حک شده است. از دل همان شور و شوق، از میان آن رأی‌های بی‌شمار، سایه‌ی شومی برخاست که نه‌تنها آزادی را از میان برد، که روح عدالت را نیز در چنگال خود فشرد. آنان که خیال می‌کردند زنجیرها را گسسته‌اند، خود زنجیر تازه‌ای را بر دستانشان بستند، این بار به نام دین، به نام انقلاب، به نام اراده‌ی مردم.


چهل و شش سال اسارت در غبار خیانت
چهل و شش سال گذشت، اما زخم‌های آن روز هنوز بر پیکر ایران زنده است. ملتی که با امید به صبحی روشن قدم برداشت، خود را در ظلمت شبی بی‌پایان یافت. قوانین واپس‌گرایانه، دستان پرتوان زنان را بست، آزادی اندیشه را به مسلخ برد، و عدالت را در پیشگاه قدرت به زانو درآورد. به نام دین، آزادی کشته شد؛ به نام مردم، مردم به بند کشیده شدند.
ایران، ای سرزمین زخمی، ای خاکی که در هر وجبش رد پای خیانت و مقاومت توأمان نقش بسته است، آیا هنوز امیدی به سپیده‌دمی دیگر هست؟ آیا روزی خواهد آمد که این غبار سنگین از چهره‌ات کنار رود و بار دیگر طعم آزادی را بچشی؟
این داستان، هنوز پایان نیافته است. این قصه، حکایت سرزمینی است که گرچه در بند است، اما هرگز تسلیم نخواهد شد.
آزادی، تنها در سایه استقلال اندیشه زنده می‌ماند
«میل» باور داشت که جامعه‌ای که اجازه ندهد همه اندیشه‌ها بیان شوند، خود را از حقیقت محروم می‌سازد. حقیقت، نه در تک‌صدایی، بلکه در گفت‌وگو، در تضارب آرا، در شنیدن صدای مخالفان شکوفا می‌شود. آنجا که اکثریت، بر کرسی قدرت تکیه زده و به اقلیت می‌گوید: "این راه درست است و جز این، هیچ راهی نیست!"، آنجا مرگ آزادی را نظاره‌گریم.
دموکراسی، اگر بهانه‌ای شود برای سرکوب تفاوت‌ها، دیگر دموکراسی نیست، بلکه ستمی نوین در لباسی آراسته است. تفاوتی نمی‌کند که ستمگر، تاجی بر سر داشته باشد یا آرای مردم را پشتوانه خویش بداند؛ در هر دو حال، آزادی قربانی خواهد شد.
راه نجات چیست؟
«میل» راه نجات را در سه اصل می‌دانست که برای امروز می توان متصور شد:
1. محدود کردن قدرت اکثریت؛ هیچ اکثریتی، هرچند بزرگ، نباید آزادی‌های فردی و قوانین حقوق بشری که جهان‌شمول هستند، را نقض کند.
2. حفظ آزادی بیان؛ هر اندیشه‌ای، حتی اگر در اقلیت مطلق باشد، باید شنیده شود و آن فقط در سایه آزادی رسانه ها و منابع خبر پراکنی امکان پذیر است.
3. تقویت جامعه مدنی؛ آزادی، تنها با حضور نهادهای مستقل از حاکمیت ، رسانه‌های آزاد و مردم هوشیار حفظ خواهد شد.
آزادی، امانتی که نباید از کف رود
آزادی، امانتی است که تاریخ بارها شاهد به تاراج رفتن آن بوده است. اگر مردمان یک جامعه، هشیار نباشند، اگر به نام جمع، فرد را نابود کنند، اگر به نام خیر عمومی، حقیقت را قربانی سازند، همان چرخه تاریک تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد.
«میل» فریاد می زد که بزرگ‌ترین دشمن آزادی، گاه از درون خود دموکراسی سر برمی‌آورد! حال، پرسش این است: آیا ما این هشدار را جدی خواهیم گرفت؟ آیا در غوغای اکثریت، صدای خرد و عدالت را خواهیم شنید؟ آیا اجازه خواهیم داد که آزادی، این گوهر گران‌بها، زیر پای هیاهوی جمعیت لگدمال شود؟ پاسخ این پرسش، سرنوشت جامعه‌ای را رقم خواهد زد که خود را عاشق آزادی می‌داند!



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy