Monday, Mar 17, 2025

صفحه نخست » در تفسیر ایده رفاه، احمد فعال

Ahmad_Faal_2.jpgمن فکر می‌کنم سخنان رهبری که از قول روغنی زنجانی و او از قول رفسنجانی نقل کرده است، بد فهمیده شده است. در تفاسیری که از زمان پخش این برنامه وجود دارد، چنین به نظر می‌رسد که رهبری چون معتقد هستند، رفاه موجب سُست شدن ایمان و اعتقادات مردم می‌شود، پس این همه فشارها و فقر و فلاکتی که بر جامعه تحمیل شده و می‌شود، یک برنامه ایدئولوژیک ضدتوسعه است، که می‌خواهد با فشار آوردن روی مردم، ایمان و اعتقادات آنها را تقویت و یا کنترل کنند. آنطور که می‌فهمم این برداشت غلط است، و ایشان، یعنی رهبری با چنین هدفی با ایده رفاه مخالف نباشند. واقعیت این است که باید تصدیق کرد، ایده رفاه موجب سُست شدن ایمان و اعتقادات دینی جامعه می‌شود. نه تنها این، بلکه حتی ممکن است موجب سست شدن بنیان‌های اخلاقی جامعه شود. شما اگر بخواهید ایمان و اعتقاد هر فردی را سست کنید، کافی است او را در رفاه و ناز و نعمت قرار دهید. ایمان و اعتقادات و باورهای دینی او به تدریج سست و از میان می‌روند. لذا این حرف خلاف حقیقت نیست، ابن خلدون هم همین حرف را زده است که یک حکومت وقتی حکمرانانش در نسل‌های سوم و چهارم گرفتار تجارت پیشگی می‌شوند، و به ناز و نعمت دست پیدا می‌کنند، آن عامل پیش‌برنده حکمرانی که از دید ابن خلدون عنصر "عصبیت" است، به تدریج سست می‌شود و از میان می‌رود، و در نهایت حکومت توسط یک نیروی با عصبیت جدید ساقط می‌شود. ضمن اینکه نباید از این آیه قرآن هم چشم پوشید که می‌گوید: کلاّ انّ الانسان لَیَطغی ان راهُ استغنی. یعنی هرگاه انسان مستغنی می‌شود، راه طغیان را پیش می‌گیرد.

این توضیح لازم است که رهبری وقتی این حرف را می‌زند که رفاه موجب سست شدن و از بین رفتن ایمان و اعتقادات مردم می‌شود، قطعا ایشان از روایتی که می‌گوید، "کادالفقر ان یکون الکفراً، یعنی، اگر فقر ایجاد شود منجر به کفر می‌شود"، یا این روایتی که گفته می‌شود، اگر "فقر از یک دَرِ خانه وارد شود، ایمان از دَرِ دیگر خارج می‌شود"، از همه اینها آگاه بوده است. پس مراد ایشان نمی‌توانست به فقر و فلاکت کشاندن جامعه باشد، آنچنانکه این روزها در تفسیر سخنان او بیراهه می‌روند، و نسبت‌های دروغ می‌زنند. لیکن از آنجایی که کار نگارنده نه توجیه قدرت، بلکه بیان حقیقت است - به قدر دانشی که در بضاعت اوست- اینهایی که تا اینجا بیان کردیم همه حقیقت نیست. حقیقت این است که:
۱- آنچه امروز در جامعه با آن مواجه هستیم، چالش بین رفاه و عدم رفاه نیست، بلکه چالش میان فقر و غناست. یک فاصله طبقاتی وحشتناک میان یک اقلیتی که در غنا و ثروت‌ها و رانت‌های باد آورده هستند، و یک اکثریت عظیم از جامعه که با فقر دست و پنجه نرم می‌کنند. و بخشی از طبقه متوسط که در حال ریزش و اسباب‌کشی به این دو طبقه هستند. یعنی وضیعتی که هم به لحاظ آنچه قرآن می‌گوید: "کلا انّ الانسان لَیَطغی ان راهُ استغنی، یعنی هرگاه انسان مستغنی می‌شود، راه طغیان را پیش می‌گیرد"، و هم به لحاظ آنچه که پیامبر گفته است: "کادالفقر ان یکون الکفرا یعنی، فقر موجب کفر می‌شود". به عبارتی، از هر دو سر وضعیت جامعه در معرض کفر و بی‌ایمانی است. در نتیجه آن زمانی که این سخنان به مرحوم هاشمی رفسنجانی منتقل شد، اگر امروز و یا حتی ده الی بیست سال قبل از آن دیده می‌شد، نیازی نبود نسبت به فزونی رفاه جامعه، و بی‌ایمانی و بی‌اعتقادی مردم اظهار نگرانی شود. حاصل آنکه، سیاست گذاری‌ها و تدابیر اقتصادی مسئولیت آن به عهده هرکس هست، تمامیت جامعه را در معرض بی‌ایمانی و بی‌اعتقادی سوق داده است، چنانچه آمارهایی هم که در آخرین گزارش "پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌ها"ی جامعه توسط وزرات وزارت ارشاد تهیه شده است، همین امر را حکایت می‌کند.
۲- اینکه رفاه و در ناز و نعمت زیستن موجب کاهش ایمان و اعتقادات می‌شود، یک قاعده فردی و تجربی است - اگرچه می‌تواند مطلق نباشد- اما هیچ فرمولی و هیچ قاعده‌ای و هیچ برنامه‌ریزی معقولی برای تحقق این قاعده نمی‌تواند در مخیله انسان بگنجد - دستکم در مخیله نگارنده این نوشتار نگنجیده است- که طبق آن بتوان تدابیری تدارک دید تا جامعه بدون اینکه دچار فقر و نکبت نشود، به رفاه و تجملات و ناز و نعمت هم نرسد. تنها دو راه‌حل نامعقول وجود دارد، اگر راه سومی هست به اینجانب اطلاع دهید. نخست اینکه، دولت به کمک صدها هزار نفر از مأموران خود دستور دهد، دَرِ تک تک منازل را بزنند و اندازه داشته‌های آنان را چک کنند، اگر مازاد احتیاج داشتند که در کار رفاه و ناز و نعمت صرف می‌شد، مصادره کنند. این راه‌حل مضحک است درسته؟ راه‌حل دوم این است که یک برآوردی از میزان کل احتیاجات اولیه هر فرد، ضربدر کل جمعیت کشور داشته باشند، که حاصل آن می‌شود "میزان کل احتیاجات جامعه". سپس جلوی مازاد آن که منجر به رفاه می‌شود، را به هر طریق بگیرند. اما این "میزان کل احتیاجات جامعه" و به عبارتی "کاهش رفاه کل" هرگز به یکسان در جامعه توزیع نمی‌شود. بلکه همین وضعی به وجود می‌آید که امروز شاهد هستیم. به این معنا که رفاه کل کاهش یافته، اما درصد اندکی از فرط غنا جوری زندگی می‌کنند که سران اشراف دوران پهلوی غبطه یکروز زندگی کردن آنها را می‌خورند، و اکثریتی چنان در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند که درآمد سرانه آنها با کشورهای عقب‌مانده آفریقایی برابری می‌کند. یعنی باز از هر دو سر ایمان و اعتقادات جامعه سُست می‌شود: فقر و غنا. راه‌حل سومی وجود دارد که سیستم به جامعه برنامه توسعه، برنامه پیشرفت را در دستور کار قرار داده است. که مراد آنها از پیشرفت قدرتمند شدن کشور است. در اولین فرصت در این باره خواهیم نوشت.
۳- رابطه و قاعده میان ایمان و اعتقادات با میزان رفاه و در ناز و نعمت زیستن و به تعبیری سختی کشیدن، یک انتخاب فردی است. چنانچه همان پیامبری که برای جامعه می‌گفت کادالفقر ان یکون الکفرا، یعنی فقر موجب کفر و بی‌ایمانی مردم می‌شود، اما همین پیامبر در رابطه با خود گفت، "الفقر و فخری به این معنا که فقر افتخار من است". این یک انتخاب فردی و شخصی است. چنانچه نقل است، ایشان از فرط فقر کشیدن و رنج دادن به خود، برای کاهش درد گرسنگی، سنگ بر شکم خود می‌بست. خوب این یک انتخاب فردی است. هیچ فردی نمی‌تواند این انتخاب را بر جامعه تحمیل کند. هیچ دستورالعملی هم در قرآن وجود ندارد. به عکس باز به فرموده همان پیامبری که بدان تأسی می‌جوییم گفته می‌شود، ایشان دستیابی به "غنایم کثیره" که همان رشد و نعمت‌های فروان است را برای جامعه می‌ستود. ممکن است به لحاظ فردی، هر فردی هر انتخابی داشته باشد، از جمله ریاضت کشیدن در سلوک عرفانی، و یا تحمل مصائب در سلوک رواقیون و کلبیون یونان باستان، اما هیچ جامعه‌ای چنین انتخابی نخواهد داشت.
۴- اگر حکمرانان ایران نگران سست شدن ایمان و اعتقادات مردم هستند، آزمودن این نگرانی عین آب خوردن تجربه کردنی است، دقیقا عین آب خوردن. بنا به همه مطالعات و تجربه‌ها، روز به روز ایمان و اعتقادات مردم دارد سست می‌شود. کافی است یک روز گذرتان در کوچه و خیابان و در معابر عمومی و در اماکن عمومی و در مغازه‌ها بیافتد، و بی‌پرده و عیان نام ببرید، فحش ناموسی نه تنها به سرتا پای حکمرانان از صدر تا ذیل، بلکه متأسفانه فحش ناموسی به دین و پیامبر می‌دهند. در یادداشتی که مدتی پیش با عنوان " اگر یک ذره و فقط به اندازه یک ذره درد دین دارید؟ " نوشتم: «چهل سال وعده‌های دروغ، چهل سال ناکارآمدی، دروغگویی‌های سیستماتیک، فساد سیستماتیک و غارت‌های پی در پی نجومی که فقط یک به ده آن در هر کجای دنیا رخ می‌داد، چندین دولت را کن فیکون و چندین بار نظام سیاسی را در معرض فروپاشی کامل قرار می‌داد، به فقر و نکبت کشاندن اقشار و طبقات جامعه، محتاج کردن نزدیک دوسوم جمعیت کشور به یارانه‌هایی به قدر چند صد گرم گوشت و چند قرص نان سنگک، چندین موج مهاجرت، از هم پاشیده شدن کانون‌های خانواده، بی‌آینده کردن نسل جوان و تیره و تاریک کردن افق آینده کشور، دست به دست شدن هزاران ویدئو مضحکی که دهها و صدها واعظ جاهل و ابله با اظهارات اراجیفی در معجزات و کرامات ائمه - که نوزاد غورباغه را هم به خنده می‌اندازد- اگر دین و ایمان مردم و جامعه از جنس فولاد هم می‌بود تا حالا صدبار آب می‌شد و به زمین فرو می‌رفت. با این وصف و دهها و صدها فقره دیگر که در این فهرست نیامدند، دیگر چه نیازی به تلاش و هدف دشمن وجود دارد، که حالا دشمن ایمان مردم را هدف قرار داده باشد یا قرار نداده باشد؟؟». بنابراین نیازی به شرح و استدلال و توجیه زیادی نیست، اگر فقط یک ذره دلتان برای ایمان و اعتقاد مردم می‌سوزد، همین فردا با یک اعلام عمومی بروید کنار و خیر و سعادت دو دنیا را هم برای مردم و هم برای خودتان بخرید.

احمد فعال
https://t.me/ayane_azadi



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy