Friday, Dec 12, 2025

صفحه نخست » باز هم بدفهمیِ آل‌احمد، حمید فرخنده

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

یکی از کامنت‌های تکراری به مطلب «آل‌احمدِ بعد از واقعه» از جنسی بود که بیش از آنکه نقد باشد، سوء‌تفاهم بود. سوء‌تفاهم درباره‌ی ماهیت نویسندگی، جستارنویسی و نسبت ادبیات با علم. گفتند چون جلال آل‌احمد فلاسفه‌ای چون دکارت، کانت، هگل و فیشته را «کامل» نخوانده و از سیر سیصدسالهٔ روشنگری در غرب مطلع نبوده، اساساً «حق» نداشته مدرنیته را نقد کند.

من در آن مقاله به‌روشنی نوشته بودم که آل‌احمد نه تاریخ‌نگار بود، نه فیلسوف مدرنیته، نه جامعه‌شناس آکادمیک. او یک نویسنده‌ی جستارنویس بود. کسی که مأموریت خود را نه تولید علم، بلکه ثبت «درک» و «حس» خود از وضع زیستهٔ جامعه‌اش می‌دانست. او نیامده بود «تز» بدهد، «روش‌شناسی» ارائه کند یا پایان‌نامهٔ علمی بنویسد. او آنچه را در زیر پوست شهر در دوران خودش می‌گذشت، آن گیر و گرفتی که در جانِ زمانه‌اش حس می‌کرد را روی کاغذ می‌آورد.

یک تاریخ‌دان، یک اقتصاددان، یک جامعه‌شناس یا یک معمار، باید در کار خود متخصص باشد؛ یعنی هم از دانش علمی رشتهٔ خود برخوردار باشد و هم، بنا بر ماهیت تحصیل دانش، از تاریخ علم در حوزهٔ خویش کم‌وبیش آگاهی داشته باشد. کار نویسنده و ادیب اما از لون دیگری‌ست. قلم جستارنویس آداب و ترتیب علمی نمی‌جوید.

انسان ممکن است وارد خانه‌ای شود و بدون آن‌که از معماری سرشته داشته باشد، ایراد و اشکالاتی در طراحی و نقشهٔ آن خانه ببیند و احساس کند «یک جای کار می‌لنگد». آیا می‌شود به او گفت چون معمار نیستی، حق نظر دادن نداری؟ اول برو رشتهٔ معماری و طراحی بخوان بعد ایراد بگیر؟ اگر سال‌ها بعد، عده‌ای با بیل و کلنگ آمدند و به‌جای ترمیم، کل خانه را کوبیدند و خراب کردند آیا باید یقهٔ کسی را گرفت که روزگاری از عیب و ایراد این خانه گفته بود؟ اگر حاکمان جمهوری اسلامی با سوءاستفاده از بریده‌هایی از گفته‌های آل‌احمد خواستند برای خود حقانیت بتراشند یا اگر برخی افراد نقد او به نظام پهلوی را جواز انقلاب کردن برای خود تفسیر کردند، مقصر نویسنده‌ای است که زمینه و زمانهٔ خود را در آثارش منتشر کرده است؟

این همان خلط مبحثی است که در مورد آل‌احمد اتفاق می‌افتد. آل‌احمد ادعای ارائهٔ کار و روش علمی نداشت که با ذره‌بین علم و دقت ریاضی مچ او را بگیریم. او حتی در عرصهٔ نویسندگی اعتراف می‌کند که زمانی که نوشتن را آغاز کرد، آثار صادق هدایت را هم نخوانده بود. او ندانسته‌های خود، محدودیت‌های انسانی، تغییر نظرها، و حتی لغزش‌هایش را به بخشی از متن تبدیل کرد و خود را در برابر خواننده عریان ساخت. او جست‌وجوگری مدام و پرشتاب بود.

ایراد علمی گرفتن از کسی که نه مدعی علم بوده و نه سبک نوشته‌اش ربطی به قالب مقالهٔ علمی دارد، هدف را اشتباه گرفتن است.

این سخن البته به معنای کم‌ارزش دانستن کار عالمان ابزاربه‌دست نیست. برعکس، کار پژوهشگران در کشف خطاهای تاریخی و آماری بسیار ارزشمند است. اما این ارزش، جایگاه ادبیات را عوض نمی‌کند.

اگر بخواهیم زبان نویسنده و ادیبان را به زبان آزمایشگاه و پژوهش‌های علمی تقلیل دهیم، توقع از نویسنده را به سطح و سبک انتظار از محقق برسانیم، از ادبیات چه باقی می‌ماند؟ و دنیای بدون ادبیات چه بی‌روح می‌شود.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy