یکشنبه 19 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


چرا اعدام خشونت را گسترش می دهد؟ جهانگير گلزار

جهانگير گلزار
اگر ما اعدام را تنها وسيله و امکان بدانيم، همان وسيله ای را انتخاب کرده ايم که قاتل انتخاب کرده است. اين وسيله بی حقوق کردن انسان است. اين وسيله زور عريان است. اين وسيله تحقير انسانيت است. نمی شود با وسيله بد و يا با وسيله ای که قاتل به کار برده جبران خسارت کرد  ... [ادامه مطلب]

سازمان افسران حزب توده، دکترمصدّق و رويداد ۲۸ مرداد ۳۲ (بخش دوّم)، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
دکتر مصدّق: "بودجهء دولت، با کسری حدود چهارصد ميليون تومان روبرو است و فقر و آشوب در سراسر کشور، گسترده است. معلّمين مدارس، حقوق ماهيانه‌ای به مبلغ يکصد تومان ـ که معادل ۲۵ دلار است ـ دريافت می‌کنند، اين مبلغ به دشواری هزينهء پرداخت اجارهء يک اطاق را در ماه کفايت می‌کند، در نتيجه: بسياری از معلّمين، هوادار و متمايل به کمونيسم شده‌اند، و اين افکار را در سراسر مدارس کشور ترويج می‌دهند" ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

داستان شاه و ميرغضب و حفظ قدرت، ج. پاکنژاد

بيست و هشت سال از تصرف سفارت آمريکا توسط دانشجويان پيرو خط امام ميگذرد، حادثه ای که طرح آن در آمريکا ريخته و توسط عاملی که تاکنون نا شناخته مانده است در قالب يک طرح "انقلابی،دانشجويی" در ايران اجراشد. تسخير سفارت آمريکا و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت و سپس روندی که آزاد سازی گروگانها با روابط پنهانی بين خط امامی ها( بيت آقای خمينی،حزب جمهوری اسلامی، موتلفه، مجاهدين انقلاب اسلامی،و...) و ستاد تبليغاتی ريگان - بوش برای اخلال در آزاد کردن گروگانها و به تاخير انداختن اين عمل تا شکست کارتر در انتخابات گرفت، نقطه عطفی در تاريخ معاصر ايران و يکی از پايه های انحراف از هدف انقلاب که مردم سالاری و جمهوريت بود به استبداد و ولايت مطلقه در ايران و تغيير روانشناسی جامعه آمريکا به پرخاشگری و استقرار ريگانيسم و تبعات آن در آمريکا و جهان شد. شايد آقای خمينی با آگاهی کامل از اين تاثير بود که اين عمل غير متعارف را که عملی نافی استقلال و آزادی و خيانتی به آرمان مردم بود و توسط عده ای که آلت و وسيله قدرتمداری بودند انجام گرفت را انقلاب دوم و حتی بزرگ تر از انقلاب ۵۷ خواند که تمامی ملتی برای استقرار استقلال و آزادی در وطن خويش کردند. او انقلاب و حقوق مردم را توسط ميرغضبان پيرو خطش به پای قدرت و خود کامگی قربانی کرد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آقای خمينی برای استقرار ولايت استبداديش بر جامعه ايران( اوسودای ولايت برجهان تشيع و برمسلمين را در سر داشت) به هر کار، از دروغ و تزوير تا جنايت دست زد و خط امامی ها که، اينک بعضی لباس اصول گرا و بعضی اصلاح طلب به بر دارند، بازوان او دراين عمل شدند و هنوز نيز حاضر نيستند در اين خطای خود بازنگری کرده و در جبران آن بکوشند. آقای خمينی در اين کار از قربانی کردن نزديکان خود نيز ابا نداشت. چه او راه قدرت و قدرتمداری را برگزيده بود. درتاريخ است که روزی شاه عباس به فرزند خود مشکوک شد. جلاد و مير غضب دربار را فراخواند و به او فرمان داد که هم پسرشاه و هم فرزند خويش را به قتل برساند. دوباره او را به حضور خواند و پرسيد قتل فرزند بر تو سخت بود؟ او گفت آری. من فقط اين يک پسر را داشتم. شاه عباس گفت بر من هم به همان اندازه سخت بود، اما برای حفظ قدرت و سلطنت اگر لازم باشد تمامی فرزندان خود را قربانی خواهم کرد و البته راست گفت و در کشتن عده ای از نزديکان ابا نکرد. حکايت آقای خمينی و آنچه بر نزديکان او که دم ازمخالفت ميزدند که هيچ، حتی انتقادی داشتند همان حکايت شاه عباس است و حفظ قدرت بود وهست اما اينبار در پوشش حفظ اسلام عزيز و ولايت مطلقه فقيه:
بياد بياوريم روزی را که آقای خمينی شهيد لاهوتی را قلب خويش خواند و گفت آزردن لاهوتی به منزله آزردن قلب اوست. اما چندی نگذشت که همين لاهوتی در زندان ولايت فقيه به شهادت رسيد. گناه او چه بود؟:
او از هواداران آقای بنی صدر، نه به عنوان شخص بلکه به عنوان نماينده رای مردم بود و به رای مردم احترام ميگذاشت و در اين راه با راه و روش استبداد خو و استبداد جوی آقای خمينی و اعوان و انصارش بخصوص سران حزب جمهوری اسلامی، مخالفت ميکرد و ازمخالفان سرسخت طرح عدم کفايت سياسی آقای بنی صدر در مجلس بود واين امراز ديدگاه آقای خمينی قابل قبول نبود. رفسنجانی در خاطرات خود در اين باره می نويسد:« ... شب آقای لاهوتی آمد و بحث زيادی در باره موضع ايشان داشتيم. ايشان از موضع امام، ما، مردم، صدا و سيما و مجلس انتقاد داشت.( عبور از بحران ص ۱۵۱)» و «... سه بعد از ظهر، خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای حسن لاهوتی ريخته اند و خانه را تفتيش می کنند. به آقای اسدالله لاجوردی گفتم با توجه به سوابق مبارزاتی آقای لاهوتی به او بی حرمتی نشود. گفت، دنبال مدارک وحيد لاهوتی هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان برده اند و احمد آقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوئيم ايشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پيدا نشد. به آقای سيد حسين موسوی تبريزی، دادستان کل انقلاب گفتم. قرار شد فورا آزاد کنند. احمد آقا گفت: امام از شنيدن خبر ناراحت شده اند... اول وقت بعد از نماز و کمی مطالعه، عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را ديشب به بيمارستان قلب برده اند. بلافاصله تلفن زد و گفت از دنيا رفته... جلسه علنی تشکيل شد من خبر فوت ايشان را دادم و ضمن اعلان خبر گريه کردم... ساعت سه و نيم بعد از ظهر، تشييع جنازه آقای لاهوتی را اعلام کرده بودم. سعيد و فاطی در مجلس بودند. گفتند دادستانی ساعت سه بعد از ظهر، قبل از آمدن مشايعين، جنازه را حرکت داده. به لاجوردی اعتراض کردم.گفت کميته خود سری کرده...» (صص۳۴۸و ۳۴۹ )
اما ۲۸ سال بعد، فائزه و فاطمه(فاطی) دختران رفسنجانی و سعيد پسر شهيد لاهوتی در مصاحبه با شهروند امروز شرح مسموم کردن و کشتن او را توسط لاجوردی، جلاد اوين از مير غضبان دربار ولايت فقيه، می دهند. وبلاگ تورجان با استناد به نشريه شهروند امروز( در خبر است که اين نشريه را اکنون توقيف کرده اند) در اين باره چنين آورده است:
« حميد لاهوتی و همسرش فائزه (دختر جنجالی هاشمی رفسنجانی) و نيز فاطمه (دختر ارشد هاشمی) برای نخستين بار دليل مرگ آيت الله لاهوتی را مسموميت با سم استرکنين در زندان اوين اعلام کرده و بدين ترتيب گزارش های تاريخی موجود درباره سکته قلبی لاهوتی را زير سؤال برده اند. به گفته حميد لاهوتی و فاطمه هاشمی، مرحوم سيد احمد خمينی احتمال می داده که لاهوتی با اين سم خودکشی کرده است. احتمالی که به گفته فاطمه هاشمی بسيار بعيد می نمايد. در اين گفتگو فائزه هاشمی نيز از مرحوم سيد احمد خمينی به دليل عدم پيگيری شايسته مرگ مشکوک پدر همسرش انتقاد کرده است. نکته ديگری که در اين گفتگوها وجود داشت، زير سؤال رفتن خودکشی وحيد لاهوتی (فرزند آيت الله لاهوتی) است. فائزه هاشمی معتقد است که برادر شوهرش خودکشی نکرده و احتمالاً ضربه ای به سرش وارد شده و در زندان اوين فوت کرده است. فاطمه هاشمی نيز گفته کسانی که لاهوتی را دستگير کرده و به اوين بردند، از مرحوم لاجوردی دستور داشته اند که در صورت تمرد، لاهوتی را بکشند. به گفته دختران هاشمی، همسرانشان ترجيح دادند که برای پدرشان هيچ مراسمی نگيرند. هاشمی نيز از دو داماد و دو دخترش خواسته بود که به خاطر انقلاب سکوت کنند.»
چگونه ميشود باورکرد که لاجوردی در دسترس نبوده و عليرغم دستور باصطلاح دادستان کل، خود سرانه دست به قتل قلب مراد خود زده باشد و باز کميته خود سرانه جنازه او را به خاک سپرده باشد؟.آقای رفسنجانی که در آن موقع رئيس مجلس و از مردان توطئه گر دربار خلافت ولی فقيه بود و خود معترف است که پرونده را خوانده، دست کم اگر از قبل اطلاع نداشته، بنا بر گفته دو دختر و دامادش که او را به استرکنين مسموم کرده و کشته اند، از چگونگی به قتل رساندن او مطلع شده است. اما مصالح نظام و در واقع حفظ قدرت، ايجاب کرده که فرزند آن شهيد و دختران خود را نيز به سکوت وادارد. اما حقيقت را نميشود هميشه پنهان کرد. هر روز که ميگذرد، برگی از جنايات آقای خمينی بنيانگذار نظام ولايت فقيه و کاگزاران او در اين جنايات، رو و آشکار ميشود. امروز آقای رفسنجانی در مسند رياست بر مجلس خبرگان رهبری و تشخيص مصلحت نظام، با اينکه مطبوعات را موعضه ميکند تا سانسور و خود سانسوری نکنند، چون به خلوت ميرود آن کار ديگر ميکند و روزی نيست که مصلحت نظام و قدرت، روزنامه نگار و وبلاگ نويس و هر معترضی را به بند نکشد. او و امثال او ميدانند آگاهی و دانايی و معرفت بر حقوق خويش از سوی مردم کار استبداد را در حکومت کردن بر جامعه دشوار ميکند. بدين سبب است که دروغ گويان و مفتريان در دروغ پردازی و افترا، آزاد و حق گويان در بند سانسور و زندان گرفتارند و او و امثال او تا بتوانند از آشکار شدن حقيقت ممانعت به عمل می آورند. اما دير نمی پايد که با آگاهی مردم برحقوق و توانائيهای خويش به برخاستن و خاتمه بخشيدن به عمر استبداد، صبح آزادی خواهد دميد.

jmpaknejad@yahoo.fr





















Copyright: gooya.com 2016