یکشنبه 6 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کارگردان عزيز کرده، لات بازی و هويت کور می فروشد، در باره "اخراجی ها"، مجيد محمدی، راديو بين المللی فرانسه

فروش پنج ميليارد تومانی فيلم اخراجی‌های دو ( تا آخر فروردين ۱۳۸۸) و فروش خوب اخراجی‌های يک اين پرسش را در برابر اهل سياست، فرهنگ و رسانه‌ها در ايران قرار می دهد که اين فيلم‌ها از چه ويژگی‌هايی برخوردار است و در کدام بافت و سياق فرهنگی و سياسی توليد و به نمايش در آمده‌اند که به اين فروش بی سابقه دست يافته‌اند. اين در حالی است که نه کارگردان فردی پذيرفته شده در ميان اهل فرهنگ و سينمای ايران بوده است (او يکی از اعضای سابق و مشهور انصار حزب الله در ايران است)، نه روند ساختن فيلم پاک و پاکيزه بوده است (سرقت ادبی داستان فيلم "اخراجی‌های دو" از يک نويسنده‌ی ادبيات جنگ در ايران (۱) و نه منتقدان فيلم در ايران به اين فيلم نمره‌ی قبولی داده‌اند. همچنين اين اتفاق در حالی رخ می دهد که کل فروش بليط سينما در يک دهه‌ی اخير در ايران علی رغم رشد جمعيت نصف شده است.

"اخراجی‌های دو" دنباله ی اخراجی‌های يک است که در ادامه ی حضور کسانی که در ادبيات حکومتی "اراذل و اوباش" خوانده می شوند در جبهه، به اسارت نيروهای عراقی در می آيند. سه شخصيت اصلی داستان و همراهانشان به يک اردوگاه اسرای جنگی منتقل می شوند در حالی که خانواده های آنها در يک عمليات تروريستی با دشمن در جبهه‌ای ديگر در گير می شوند. تبليغات محور اساسی کار نيروهای دشمن است و با تطميع و تهديد به پيش می رود. تک تک خطوط روايی و گفتگوهای فيلم ادبيات رسانه‌های اقتدارگرا در سه دهه‌ی اخير را بازمی نماياند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




عوامل عمده‌ی جذب تماشاگر

در فضای بسته‌ی فرهنگ عمومی در ايران و بسته بودن دست هنرمندان ديگر انديش و ديگر باش در توليد آثار هنری، جذابيت خبری ده نمکی عامل اول فروش اين فيلم همانند قسمت اول آن بود. مردم ايران که هر روز و به طور نهادينه حقوقشان توسط حکومت دينی و نيروهای شبه نظامی آن (مثل انصار حزب الله) نقض می شود، می خواستند ببينند کسانی که قبلا در خيابان‌ها آنها را برای تار مويی يا رژ لبی کتک می زده اند يا شبها داشبورد اتومبيل آنها را برای يک کاست يا سی دی می گردند يا کتابفروشی و سينما آتش می زنند چه می گويند. بخشی ديگر از مردم برای شوخی‌های عامه پسند و لودگی‌ها که بدون انسجام روايی بر سر و روی تماشاگر ريخته می شود به تماشای آن رفتند. ژانر لات بازی از دوران فيلم قيصر ساخته‌ی مسعود کيميايی پر مخاطب بوده است و جالب اين است که در بررسی‌ها و نقد فيلم در مجلات سياسی و سينمايی و نامه نگاری‌های مربوط به اين فيلم دوباره سرو کله‌ی ادبيات مربوط به فرهنگ لات بازی در ايران پيدا شده است. (۲) در اين ژانرغيرت نقش اول را بازی می کند اما غيرت ناموسی در قيصر به غيرت دينی و تا حدی ملی در اخراجی‌ها تحول می يابد و تيغ کشی برای ناموس به تيغ کشی برای مذهب تبديل می شود. اخراجی‌ها می خواهد شعبان بی مخ‌ها را به طيب‌ها و ده نمکی‌ها تبديل کند.

شعارهای عدالت خواهانه و ملی گرايانه در جامعه ای که هر روز شکاف غنی و فقير در آن بيشتر می شود و نمادهای ملی مورد غفلت يا انکار قرار می گيرد، نمايش اراذل و اوباش مورد توجه حکومت که بايد نقش بسيجی‌های حافظ حکومت را بر عهده بگيرند و تناقضات فرهنگ رسمی در اين باب، کمدی جنگی و ادبياتی که فقط نيروهای خودی می توانند به اين محدوده وارد شوند، آزادی عمل کارگردان در طراحی ديالوگ‌ها که
مخصوص به وفاداران رهبری است، تبليغات تمام عيار تلويزيون در ايام عيد که تنها شامل فيلم‌های کاملا خودی می شود، اکران نوروزی، و استفاده از نمادهای ملی مثل سرود ای ايران در فيلم از عوامل ديگر فروش بالای فيلم هستند.

نماد خرده فرهنگ روحانيت شيعه

"اخراجی‌های دو" نگرش هميشگی روحانيت و ايدئولوژی حاکم به فيلم ، انسان و فرهنگ را بازمی نمايد: فيلم محصولی فرهنگی است که نيروهای خودی حکومت توليد می کنند، از همه‌ی فرايندهای سانسور دولتی سر بلند بيرون آمده و داستانی را که رهبران سياسی دوست دارند بر پرده ببينند روايت می کند؛ انسان موجودی است اساسا شر (بر خلاف تبليع اين ايده که انسان فطرتا خير است) که با هدايت روحانيت و ايدئولوژی مذهبی در مسير هدايت قرار می گيرد؛ و فرهنگ بستری است برای تبليغات سياسی که بر مشروعيت سياسی و عمر حکومت مطلقه‌ی مذهبی می افزايد. از اين جهت "اخراجی‌های دو" يک "فيلم" است، انسان طراز مکتب ج.ا.ا. و مسير ضروری تحول ديگران به سمت وی را نشان می دهد، و سازنده‌ی فرهنگ مورد علاقه‌ و نگرش کاست حکومتی است.

اين فيلم، سينمای طراز مکتب دوران احمدی نژاد را نمايندگی می کند و از همين جهت همه‌ی حکومت به پشتيبانی از آن برخاست (حمايت مالی، تدارکاتی و تبليعی مرکز گسترش سينمای مستند و تجربی، سپاه پاسداران، ارتش، انجمن سينمای دفاع مقدس و بيناد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، سازمان صدا و سيما و وزارت ارشاد). اگر با فيلم ليلی با من است و مارمولک کمال تبريزی يا فيلم های حاتمی کيا همين برخورد حمايتی تمام عيار صورت می گرفت فروش آنها بسيار بيش از فروش واقعی آنها می بود. اما علی رغم محدود شدن تبليغات و برداشتن مارمولک از پرده در اوج فروش به علت رويکرد انتقادی آن، باز فروش اين فيلم قابل توجه بود. "برادر بزرگ" يا همان حکومت مطلقه‌ی فقيه در همين بزنگاه‌ها برای بالا بردن يا به زمين زدن يک محصول فرهنگی نقش بازی می کند. در دوران خامنه‌ای افرادی مثل تبريزی يا حاتمی کيا که روايتی ديگر از خرده فرهنگ جنگ يا بسيجی دارند به حاشيه رانده شده و افرادی مثل ده نمکی در متن هنر و فرهنگ حکومتی قرار گرفته‌اند.

جامعه شناسی اقتدارگرايان دينی

مردم ايران در اخراجی‌های يک و دو و نيز ديگر فيلم های طراز مکتب در ج.ا.ا. به دو گروه حزب‌اللهی‌های حکومتی و لات‌ها تقسيم می شوند و اين دو گروه به تعاملی سازنده با يکديگر می پردازند، همان رابطه ای که روحانيت با توده‌ی بی شکل و لشکر فقرا و بيکاران در دوران حکومت خامنه ای داشته و حکومت را تداوم بخشيده است. حاکمان مطلق ايران عاشق فيلم‌هايی مثل اخراجی‌ها هستند چون اين فيلم ها جامعه را به همان صورتی نشان می دهند که حکومت می خواهد و پاسخی است به روشنفکران که جامعه‌ی ايران را متنوع، چند فرهنگی، چند دينی و چند صدايی می بينند.[۱] در اين گونه فيلم‌ها هيچ صدا و مشروعيت و کرامتی غير از صدا و مشروعيت و کرامت حاکمان به چشم نمی خورد. فيلم به زبان گويای لات‌ها (معتادان، دزدها و بيکاره ها که هريک، يک شخصيت کليدی در فيلم دارند) تبديل شده است، کسانی که صدايشان در سه دهه‌ی اخير توسط حکومت (از نگاه فرهنگ سازان حکومت مطلقه) کمتر شنيده شده است. بقيه‌ی مردم ايران نيز يا پزشکان هالو هستند يا منافقان هواپيما ربا. اين نگاه کاملا مويد جامعه شناسی کاست حاکم حکومتی است که مردم را به خودی و غير خودی (متشکل از معاند، منافق، فريب خورده و جاهل) تقسيم می کنند.

اخراجی‌های جامعه‌ی ايران از منظر کاست حاکم و هنرمندان حکومت ساخته‌ی آن، نه اکثريت خاموش و سرکوب شده، نه اقليت‌های دينی، قومی يا زبانی، و نه اقشار دگر باش و ديگر انديش، بلکه لات ها و اراذل و اوباشی هستند که طرح امنيت اجتماعی رژيم آنها را در محاکمات چند ساعته بر بالای چوبه‌ی دار می فرستد يا قرار است به اردوگاه های اجباری کار فرستاده شوند (پيشنهاد اخير احمدی نژاد[۲]) اما در اين فيلم به نمادهای هويت و تحول
تبديل شده‌اند. به بيان فيلم، شنيده شدن صدای اينان مستلزم پيوستن به نهادهای تحت نظارت روحانيت، و تبعيت محض آنها از روحانيت حاکم و وفاداران به آنها است.

سياست‌های هدايتی- حمايتی- نظارتی و لشگر فقرا و بيکاران

چه بر سر جامعه‌ی ايران آمده که در دهه‌ی هفتاد از فيلم‌های با ارزش از نظر فرهنگی و هنری نيز در کنار فيلم‌های بازاری استقبال می شد و اکنون فيلم ده نمکی پر فروش می شود؟ آيا اين مخاطبان همان مخاطبان سابق‌اند يا ده نمکی مخاطبی متفاوت با مخاطبان مخملباف يا مهرجويی يا بيضايی دارد؟ اول آنکه توجه به اين گونه فيلم‌ها پديده‌ای تازه در سينمای ايران نيست. فروش فيلم‌های مسعود کيميايی با همين ژانر (زندگی اراذل و اوباش) يک پديده‌ی تاريخی در رسانه‌ی سينما در ايران است. دوم آن که اکنون دستگاه رهبری با يکدست کردن حکومت به دنبال خلق فرهنگ مورد نظر خود در جامعه است و همه‌ی ابزارها برای ترويج و تبليغ اين فرهنگ رسمی بهره می گيرد. ده نمکی‌ها عوامل مورد اعتماد حکومت در اين فرهنگ سازی هستند. از همين جهت همه جور امکانات برای اين فرهنگ سازی در اختيار آنها گذاشته می شود. سوم آن که سياست‌های هدايتی- حمايتی- نظارتی وزارت ارشاد در حوزه‌ی هنر و فرهنگ در دولت احمدی نژاد (با تاييد کامل دستگاه رهبری) عمدتا بر دغدغه‌های امنيتی تمرکز يافته‌اند. حکومت به همه‌ی نيروهای دگرباش و دگر انديش در بخش فرهنگ به عنوان تهديد امنيتی می نگرد. به همين دليل توليد محصولات فرهنگی توسط عوامل خودی (از منظر دستکاه رهبری) و با هدايت ميرانی که همه پس زمينه‌ی امنيتی و نظامی دارند سرلوحه‌ی کار قرار گرفته است. عموم مردم از قشرهای متفاوت در شرايط فقدان رقابت و بسته شدن زبان دگر انديشان نيز چاره‌ای بجز مصرف اين محصولات ندارند. و چهارم آن که هنوز حدود پنجاه درصد از مردم ايران به شبکه‌های تلويزيونی ماهواره‌ای و بيش از شصت درصد به اينترنت دسترسی ندارند و مواد فرهنگی مورد نياز خود را از رسانه های دولتی اخذ می کنند. اين افراد که از اقشار کم سواد، حاشيه‌ی شهری و نسبتا فقير هستند بديلی برای فرهنگ رسمی نمی شناسند تا بدانها رو کنند. امثال ده نمکی و صفار هرندی مسئوليت دارند تا برای لشگر بيکاران و فقرايی که دولت احمدی نژاد در دوران انتخابات به آنها سيب زمينی مجانی يا بليط تخفيفی استخر يا دو هزارتومانی می دهد خوراک فرهنگی توليد کنند.

طنز هنر و فرهنگ ايران در زير سايه‌ی حکومت دينی آنست که نمادهای عوام پرستی، دين فروشی، ظاهر بينی و تبعيض خود عليه اين موضوعات فيلم می سازند و مردم نيز برخی حرف های ناگفته و نشنيده‌ی خود را بايد از زبان حاکمان مطلقه و مستبد خود يا وفاداران به آنها بشنوند.

-------------------
۱- معرفی و نمايش دور از واقعيت اين شخصيت‌ها در فيلم «اخراجی‌ها» بدون ذکر نام نويسنده در فيلم. او ادعا می کند: "دريافتم سناريو، محيط‌سازی و حتی کلماتی که در زبان‌ بازيگران به کار رفته، همگی رونويسی از کتاب «در کوچه و خيابان»، نوشته اين حقير است." (سايت تابناک، ۲۰ فروردين ۱۳۸۸ )

۲- برای نمونه نگاه کنيد به دفاع دوست ده نمکی، حميد داود آبادی، که کاملا در چارچوب ادبيات و ژانر لات بازی از آين فيلم حمايت می[۱] کند. او البته از تعبير "لوتی" به جای لات استفاده می کند ولی جا به جا به اين فرهنگ اشاره می نمايد. (سايت تابناک، ۲۰ فروردين ۱۳۸۸ )

۳- مسعود ده نمکی: "اخراجی‌ها پاسخی محکم به متحجرها و روشنفکرهاست". (سايت سينت مگ، ۹ ارديبهشت ۱۳۸۸)

۴- احمدی نژاد در همايش فرماندهان نيروی انتظامی: "بايد با ابتکار عمل اراذل و اوباش را از کل جامعه جدا کنيم و با سپردن کارهايی مثل کار کردن در معادن و کوير تلاش کنيم تا اين افراد آدم شوند." (سايت آفتاب، ۳۰ فروردين ۱۳۸۸)





















Copyright: gooya.com 2016