خبرآنلاین - داریوش خنجی فیلمبردار ایرانی - فرانسوی به این شهره است که به حرف کارگردانها بسیار خوب گوش میدهد و بعد پیام آنها را به پیام و هدف خودش بدل میکند.
به گزارش خبرآنلاین، رم یادآور خاطرات تلخ و شیرین برای داریوش خنجی است.
خاطره تلخش به بیش از 50 سال پیش برمیگردد که سه سال و نیمه بود و همراه خانوادهاش از تهران به رم سفر کرد. او یواشکی از هتل بیرون آمد تا به سمت اسباببازی فروشها برود، اما گم شد.
پلیس او را پیدا کرد، بعد نزد خواهران روحانی فرستاده شد تا ازش مراقبت کنند. حتی پلیسی که پیدایش کرده بود قصد داشت او را به فرزندی قبول کند، تا اینکه سه روز پس از گم شدنش خانوادهاش پیدا شدند.
رم اما یادآور خاطرات خوش هم برای خنجی هست: خنجی آنقدر به ایتالیا علاقه دارد که با وجود تسلط بر زبانهای انگلیسی و فرانسوی ترجیح میدهد ایتالیایی سخن بگوید، او به شوخی میگوید با اینکه پدرش ایرانی بوده و مادرش فرانسوی، اما حتما در زندگی قبلیاش ایتالیایی بوده است.
با او در آشپزخانه آفتابگیر خانه قرن هجدهمیاش در نزدیکی کلیسای سن-سولپیس در پاریس به گفتوگو نشستیم. او نمیتوانست در میان جرعههایی که از فنجان اسپرسو چینی طلایی و سفیدرنگش مینوشید از ایتالیا سخن نگوید. خنجی چشمانی تیره رنگ دارد و موهای فر و خندههایش به پهنای چهرهاش هستند.
«اگر والدینم پیدایم نکرده بودند مثل یک پسر اهل رم واقعی بزرگ میشدم. من بیشتر عمرم را در پاریس زندگی کردهام، اما ارتباطی با رم دارم که با هیچ شهر دیگری ندارم. تارهایی نامرئی مرا به این شهر متصل کرده است. همیشه بخشی از وجودم را خاطره گم شدن در این شهر به خود مشغول کرده است. قلب من ایتالیایی است.»
روبرتو بنینی در نمایی از «تقدیم به رم با عشق»
تاریکی کارنامه خنجی را پر کرده، اما آخرین کار او «تقدیم به رم با عشق» که سومین همکاریاش با وودی آلن است سرشار از نور و رنگهای شاد است. این فیلمبردار 56 ساله برای فیلمبرداری «تقدیم به رم با عشق» از دو نوع لنز استفاده کرده است؛ لنزهای قدیمی برای داستان ایتالیاییها که رنگها را اشباعشده نشان میدهد و لنزهای جدید و مدرن برای روایت داستان دو آمریکایی در ایتالیا، این لنزها حالتی مواج به تصاویر میدهند.
خنجی و آلن از نور درخشان آفتاب نفرت داشتند، برای همین از یک شرکت میلانی خواستند پردههایی غولآسا طراحی کند که در آن گاز هلیوم در جریان بود و در ارتفاع 12 متری سطح زمین قرار میگرفتند، درنتیجه آفتاب تیز روزهای رم را تلطیف میکردند. حتی گاهی روی این پرده، پردههایی مشکی یا نقرهای رنگ پهن میکردند تا شدت آفتاب را کمتر کنند.
خنجی درمورد همکاری با آلن میگوید: «بهترین تمثیل برای آلن موسیقی است. اگر همنوا با او بنوازید و ریتم او را پیدا کنید، او به شما همان آزادی را میدهد که برای بداههپردازی در روایت داستانش میخواهید.»
وودی آلن در پیامی الکترونیکی خنجی را «یکی از فیلمبرداران متفکر جهان» و «هنرمندی بسیار ظریف» توصیف کرده است.
داریوش خنجی (راست) با جیمز گری پشت صحنه فیلم جدید گری
همین ترکیب نوآوری و انعطافپذیری است که خنجی را به فیلمبرداری پرمشتری بدل کرده است. اوایل ماه ژوئیه او در میکونوس یونان بود و تبلیغ عطر جدیدی ساخته دیور را فیلمبرداری کرد. او این هفته به نیویورک میرود تا رنگ فیلم فعلا بدون نام جیمز گری را تصحیح کند. ماجرای این فیلم در نیویورک دهه 1920 میگذرد و ماریون کوتیار، هواکین فینیکس و جرمی رنر در آن بازی میکنند.
گری در تماسی تلفنی از نیویورک درمورد او گفت: «او از نظر تکنیکی آدم بسیار ماهری است که روحش، روح یک هنرمند والاست. او علاقهمند به تجربه کردن کارهایی است که از نظر تکنیکی اشتباه هستند، اما تاثیر احساسی عمیق میگذارند. مثلا اینکه بگذارد نیمی از قاب سیاه شود یا به عمد بگذارد بازیگر ناگهان وارد نقطه کور دوربین شود. من عاشق این مرد هستم.»
داریوش خنجی همچنین به این شهره است که به حرف کارگردانها بسیار خوب گوش میدهد و بعد پیام آنها را به پیام و هدف خودش بدل میکند.
ماریون کوتیار و هواکین فینیکس در فیلم جدید گری
او در تبلیغی که سال 2011 با بازی چارلیز ترون برای کمپانی دیور فیلمبرداری کرد، با چالش نورپردازی طلا، کریستال و آینه در گالری شیشهها در ورسای مواجه بود. ژان ژاک آنو، کارگردان فیلم مطرح «خرس» که از قدیم با خنجی همکاری کرده، در تماسی تلفنی از بلژیک درمورد ساختن این تبلیغ گفت: «میخواستم صحنهای شبانه را در ورسای بگیرم. درخشش طلا و رنگ طلایی با نور شمع بیشتر است. پس من و خنجی تمامی پنجرهها را کور کردیم، 400 تا پنجره میشد.»
خنجی برای گرفتن این نما از نور پایین شمع و لنز واید استفاده کرد.
آنو درباره همکاری خود با خنجی افزود: «ما زاویههای یکسانی را انتخاب میکردیم و سلیقه مشابهی داشتیم. هر غروب مدت زیادی را با هم میگذراندیم. روزهای لذتبخشی برای هر دو نفرمان بود.»
خنجی در کودکی شیفته سینما شد. پدرش که تاجری موفق بود از اولین کسانی بود که صنعت پنبه را در ایران به راه انداخت. او صاحب دو سینما در مرکز تهران بود، سینماهایی که فیلمهای ایتالیایی و فرانسوی نمایش میدادند و دایه داریوش سینما را به پارک ترجیح میداد.
نوجوانی خنجی در حومه شهر پاریس گذشت. او سوار قطار میشد و به مرکز پاریس میرفت تا فیلمهای ترسناک چون «روانی»، «هجوم ربایندگان جسد» یا هر فیلمی با حضور خونآشامها و ارواح را تماشا کند.
در 12 سالگی با جمع کردن پول توجیبی که میگرفت یک دوربین هشت میلیمتری پلاستیکی خرید. اولین کارهای او مجموعهای از فیلمهای کوتاه دراکولایی بودند، او کارگردان، فیلمبردار و بازیگر این فیلمها بود. «خودم خیلی کم در فیلمها بازی میکردم، خیلی بهتر است هیولا را کمتر نشان بدهید.»
او که در نظام آموزشی خشک و بسته فرانسه دانشآموزی متوسط بود پس از گذراندن سال اول کالج به نیویورک رفت و در دانشگاه نیویورک زیر نظر هیگ مانوگیان (استاد مارتین اسکورسیزی) و جوناس مکاس (کارگردان مطرح تجربی) به تحصیل پرداخت. او در برابر تمامی پیشنهادات برای تحصیل کارگردانی ایستاد. او همچنین مدتی در مرکز بینالمللی عکاسی تحصیل کرد.
پس از بازگشت به پاریس تدوین خواند و بعد به عنوان دستیار فیلمبردار مشغول به کار شد و بعد به عنوان مسئول نورپردازی در کلیپهای موسیقی یا تبلیغات تلویزیونی فعالیت کرد.
براد پیت و مورگان فریمن در نمایی از فیلم «هفت»
اولین موفقیت خنجی به عنوان فیلمبردار در سال 1991 با فیلمبرداری «اغذیهفروشی» به کارگردانی ژان پیر ژونه (کارگردان فیلم «آملی پولن») رخ داد. نقطه عطف کارنامه او چهار سال بعد با فیلبرداری «هفت» ساخته دیوید فینچر رقم خورد. او در فیلمبرداری «هفت» از ترفندی در زمان ظهور نگاتیو استفاده کرد که رنگ سیاه را سیاهتر از همیشه نشان میداد.
تاریکی بخش مهمی از آثار اوست، در «بیگانه: احیا» ساخته ژونه، «دروازه نهم» ساخته رومن پولانسکی، «اتاق امن» ساخته فینچر، «شبهای بلوبری من» ساخته ون کار-وای و «عشق» ساخته میشائیل هانکه که امسال برنده نخل طلای جشنواره کن شد، رنگ سیاه نقش مهمی دارد. او در فیلم «عشق» دوربینش را به نرمی به حرکت در میآورد و با فیدهایش به سیاهی غم و اندوره زوج هشتاد سالهای را که با مرگ دست به گریبانند به خوبی القا میکند.
یکی از استثناهای کارنامه خنجی همکاری او با برناردو برتولوچی در «زیبایی ربودهشده» (1996) است که در آن بازیگران را غرق در نورهای زنده مناطق روستایی توسکانی میبینیم و رنگ غالب رنگ گرم طلایی است. خنجی این احساساتگرایی رنگی را در سه فیلمی که با وودی آلن کار کرده است حفظ کرده است. این سه فیلم «چیزی دیگر» (2003)، «نیمهشب در پاریس» (2011، پرفروشترین فیلم آلن) و حالا «تقدیم به رم با عشق» هستند.
خنجی میگوید: «من تصور آلن از پاریس را که بسیار جذابتر از تصور من است دنبال کردم. در نظر او پاریس همیشه بارانی است. ما به خیابان میرفتیم تا فیلمبرداری کنیم و همان موقع باران میگرفت و بعد در باران دنبال هم میدویدیم! باران فیلم «نیمهشب در پاریس» بارانی واقعی است.»
از طرفی خنجی مرد خانواده هم هست. او پدر سه فرزند است و برای اینکه در کنار همسر و فرزندانش باشد همکاری در فیلم چهارم با آلن را رد کرد. «وودی یکی از قهرمانان من است. خیلی دوستداشتنی است. اما باید استراحت میکردم.»
خنجی جوایز متعددی به خانه برده، اما تاکنون برنده اسکار نشده و تنها یک بار برای فیلم «اویتا» (1996) ساخته آلن پارکر نامزد این جایزه شده است. «من یک جایزهگیر نیستم. اصلا از جایزه نگرفتن ناراحت نمیشوم. به قول وودی آلن اصلا خوب نیست به فکر چنین چیزهایی باشی. وقتی کارگردان واقعا از ته دل شاد باشد، من جایزهام را گرفتهام.»
تنها زمانیکه در طول این مصاحبه خنجی ناراحت شد زمانی بود که از او عکس (عکس بالای خبر را) گرفتیم. «باور کنید دوست ندارم ازم عکس بگیرند. از دیدن خودم در عکس خوشم نمیآید. البته گاهی خوشم میآید. اما با این نوری که حالا روی صورتم افتاده خوشم نمیآید، عصبی میشوم چون سایههای بدی روی چهرهام میاندازد، نه؟ بیایید دیگر درمورد سایه و نور روی چهره من صحبت نکنیم.»