پنجشنبه 6 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

موسيقی بانوان تعطيل است

سما بابايی - روزنامه بهار ـ حالا درست هشت سال است که ديگر از همان صدای نصفه و نيمه بانوان خبری نيست. مدت‌هاست که جشنواره گل ياس به عنوان تنها جشنواره‌ای که زنان موسيقيدان در آن فرصت اندکی برای حضور داشتند، برگزار نمی‌شود. بخش بانوان جشنواره موسيقی فجر نيز تعطيل است. خبری هم از کنسرت‌های موسيقی بانوان که روزگاری به شکل رنگارنگی در تالارهای شهر برگزار می‌شد، نيست. تعدادی از چهره‌های زنی که در سال‌های دور در اين عرصه می‌درخشيدند، حالا يا روی در نقاب خاک کشيده‌اند يا مدت‌هاست کسی از آنان خبر ندارد. اين مشکلات به همين‌جا ختم نمی‌شود. انگار وضعيت بانوان موسيقيدان روز به روز سخت‌‌تر و سخت‌تر می‌شود. حالا ديگر حتی نوازندگان زن هم اجازه حضور در صحنه را در بسياری از شهرستان‌ها ندارند و اين يک عقب‌گرد بزرگ برای زنانی است که قرار است صدای نيمی از جامعه باشند و نيستند. دردناک‌تر آن‌که هيچ‌يک از اين اتفاقات براساس قانون خاصی صورت نگرفته است؛ همه‌چيز براساس تصميم مديرانی است که هرچند وقت يک‌بار بر اين مسند می‌نشينند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


همکاری زنان با بزرگان موسيقی
مردمان زاگرس‌نشين آذری، کرد، لر، لک، بختياری، قشقايی و بويراحمدی از صدها و ‌هزاران سال پيش بنا به سنت فرهنگی خود در شادمانی‌هايشان می‌نوازند و پايکوبی می‌کنند و هيچ‌گاه بحث زن و مرد را نداشته‌اند. زنان منطقه جنوب ايران آنچنان در زمينه موسيقی فعال هستند که حتی در مراسم آيينی‌شان نيز حضور گسترده‌ای دارند. اين ماجرا را می‌توان به تمام نواحی سرزمين ايران تسری داد. اين در حالی است که از آن طرف زنان همواره در موسيقی سنتی ايران نيز حضور داشته‌اند. از چهره‌های آوازی سال‌های دور اگر بگذريم، در اين سال‌ها نيز بسياری از بزرگان موسيقی سنتی ايران از حضور آنان بهره جستند. شهرام ناظری در تعدادی از کنسرت‌های خود از حضور نگار خارکن به عنوان نوازنده کمانچه بهره برده، محمدرضا شجريان سه‌تار نوازی‌اش را به فرزندش «مژگان» سپرده و محمدرضا لطفی نيز گروه بانوان شيدا را راه‌اندازی کرده است. از آن طرف زنان در گروه کامکارها نقش مهمی‌دارند و از قشنگ- به عنوان مسن‌ترين زن گروه- تا هانا – جوان‌ترينشان- در برنامه‌ها می‌نوازند و همخوانی می‌کنند. شايد به همين خاطر است که «حسين عليزاده» همواره يکی از منتقدان اصلی حذف زنان در موسيقی بوده است. او که در تعدادی از مهم‌ترين برنامه‌های خويش – از ايران گرفته تا تورهای خارجی‌اش- از حضور «افسانه رثايی» بهره برد، ‌در اين‌باره اظهارنظر جالبی دارد و می‌گويد: «وقتی صدای زن در موسيقی نباشد يعنی فاجعه، يعنی مثل آن‌که به يک نقاش بگويی از اين رنگ‌ها نبايد در اثرت استفاده کنی، يعنی آن‌که به من به عنوان آهنگساز بگويی به جای چهار نوع صدا برای ارکستر تنها بايد از دو صدا (صدای بم و زير مرد) استفاده کنی.» زنان موسيقيدان در حالی اينچنين از صحنه‌های موسيقی حذف می‌شوند که در اين سال‌ها بخش مهمی از دانشجويان و همچنين هنرجويان موسيقی را تشکيل می‌داده‌اند.

جشنواره‌هايی که ديگر نيست
در زمان اصلاحات زنانی که حدود ۲۰ سال از هرگونه حضوری در صحنه محروم مانده‌ بودند، روی صحنه آمدند. اگرچه از سال ۶۷ و بعد از فتوای تاريخی امام‌خمينی زنان نوازنده کم‌وبيش می‌توانستند روی صحنه بخوانند و برنامه‌هايی را اجرا کنند يا در گروه‌های کر شرکت داشته باشند اما اين زمان اصلاحات بود که زنان خواننده توانستند فرصت حضور در صحنه را پيدا کنند. بانوانی که با وجود تمام محروميت‌ها همچنان وطنشان را برای زيستن انتخاب کرده بودند. از مرحوم خاطره پروانه گرفته تا پری زنگنه و همچنين سيمين غانم، پری ملکی و بسياری ديگر. جوان‌تر‌ها نيز روی صحنه آمدند و حتی گروه پاپ بانوان را تشکيل دادند. از آن گذشته بسياری از نوازندگان چون افليا پرتو، نوشين عقيقی و... نيز گروه تشکيل دادند و خواندند و نواختند. بعد از آن بود که همزمان با ايام تولد حضرت فاطمه (س) نخستين جشنواره‌ موسيقی بانوان را تشکيل دادند. جشنواره‌ای که گل ياس نام گرفت. زنان از سالن‌های خالی سينما شروع کردند و به تالار وحدت رسيدند. حالا اما در اين سال‌ها تنها سهمشان سکوت بوده است و سکوت.

زنان موسيقيدان چه‌ می‌گويند
«پری ملکی» سال‌هاست که گروه «خنيا» را دارد. او اول تنها برای زنان می‌خواند اما بعد گروه را به شکلی ترتيب داد که بتواند اجراهای عمومی‌تری نيز داشته باشد. شايد تصميم درستی هم گرفته است زيرا نه اجازه ضبط از آثار موسيقيدان زن وجود دارد و نه حتی عکاسی. انگار کنسرتی در خلأ شکل می‌گيرد و بعد همه‌چيز فراموش می‌شود. خودش البته می‌گويد: «موسيقی بانوان در حال حاضر به شکل رسمی تعطيل است. به نظر می‌رسد که هيچ ديواری کوتاه‌تر از خانم‌ها وجود ندارد. از آن طرف از آنجا که مخاطبان اين کنسرت‌ها اندک هستند و نمی‌توان تبليغی برای آن انجام داد، آهنگسازان نيز تمايلی به حضور در اين عرصه ندارند و زنانی که در اين زمينه فعاليت می‌کنند، همواره ناچار به تکرار مکررات هستند.» اين همه مشکلات زنان موسيقيدان نيست. آن‌ها همواره بدترين زمان ممکن را برای کنسرت‌ها در دست دارند. ساعت‌های ميان سه يا پنج بعداز ظهر، آن هم در تالارهايی که همواره مشمول طرح ترافيک است. به همين خاطر است که ملکی می‌گويد:
«به نظر می‌رسد مسئولان موسيقی هيچ دلشان نمی‌خواهد تا سر و سامانی به وضعيت نامناسب موسيقی بانوان دهند. به همين خاطر است که مخاطبان نيز در اين سال‌ها کاهش پيدا کرده‌اند و ديگر تمايل چندانی به حضور در برنامه‌هايی از اين دست ندارند. آنان هم انگار اعتمادشان را به برنامه‌های موسيقی از دست داده‌اند و از شنيدن تصنيف‌ها و قطعات تکراری خسته شده‌اند.» او هم البته به استعدادهای بسياری اشاره دارد که در زمينه موسيقی بانوان وجود دارد اما کسی از آنان بهره‌ای نمی‌گيرد. شايد به همين خاطر است که بسياری از اين هنرمندان در اين سال‌ها مهاجرت کرده‌اند و آنان هم که مانده‌اند، به شکل عملی هيچ‌گونه فعاليتی ندارند. به همه اين‌ها بايد هزينه‌های بالای کنسرت‌های موسيقی را نيز اضافه کرد که به زنان موسيقيدان اجازه اجرای برنامه‌هايی از اين دست را نمی‌دهد، حتی اگر مجوزی در دست داشته باشند که معمولا هم ندارند. در همين زمينه «سهيلا پورگرامی» به اين مسئله اشاره دارد که آن زمان که جشنواره موسيقی بانوان در حال برگزاری بود، تا حدی نوعی فرهنگ‌سازی در برنامه‌های موسيقی بانوان در حال شکل گرفتن بود، اتفاقی که در اين سال‌ها بار ديگر از ياد رفته است: «برای اجرای موسيقی توسط مردان همه‌چيز فراهم است اما ما بايد با انواع و اقسام مشکلات دست‌وپنجه نرم کنيم،‌ای کاش کسی بود تا لااقل تکليف ما را روشن می‌کرد و می‌گفت که بالاخره امکان اجرا در ايران را داريم يا خير؟» در اين سال‌ها حتی آن زمان که بخش بانوان جشنواره موسيقی وجود داشت، هيچ گاه از زن نوازنده حمايت نشد. خاطره پروانه سال‌ها خواند و سال‌ها از وضعيت نابسامانی که دچار آن بود گله کرد و سرانجام هم در حالی درگذشت که بارها می‌گفت من از تمام فعاليت‌هايم تنها يک نواز ضبط شده می‌خواهم که برای نوه‌ام در آن سوی مرزها بفرستم.
در اين ميان يک‌بار از «پری ملکی» ‌تجليل شد؛ اما به اشتباه نام «پری صابری» ‌را خواندند. همان قانونی که صدای زن را در کنسرت‌ها ممنوع اعلام می‌کند، می‌تواند در رسانه‌ای که حتی نمايش سازها غيرممکن است، از صدای زن در تيتراژ سريالی بهره گيرد. اين سياست يک بام و دو هوا همواره وجود داشته است، آن‌قدر که ديگر نفس بسياری از فعالان اين عرصه را گرفته است. آن‌طور که «نوشين عقيقی» می‌گويد: «مشکلات موسيقی بانوان در اين سال‌ها به اندازه‌ای زياد شد که من ديگر عطای فعاليت در آن را به لقايش بخشيدم. نمی‌توانستم هر روز به آنچه در اين فضا می‌گذرد اعتراض کنم و برای همين خودخواسته فعاليت‌هايم را کنار گذاشتم تا ذهن آرام‌تری داشته باشم. طبيعی است که بانوان در جامعه هنری نقش ضعيفی دارند و نقشی در اين ميان ندارند.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016