Monday, Sep 22, 2025

صفحه نخست » انتخاب سخت میان دو مرگ، سروش سرخوش

sarkhosh.jpgآسیب‌شناسی یک بن‌بست: چرا جمهوری اسلامی تغییرناپذیر است؟

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

تحلیل‌گران سیاسی در تلاش برای فهم بن‌بست استراتژیک جمهوری اسلامی، اغلب به مجموعه‌ای از قفل‌های ساختاری اشاره می‌کنند: قفس ایدئولوژیک، دوگانگی نهادی، و وابستگی به مسیر. این تحلیل‌ها، اگرچه صحیح، اما تنها «سخت‌افزار» این فلج را توصیف می‌کنند. برای فهم «چرایی» این بن‌بست خودویرانگر، باید به سراغ «نرم‌افزار» پنهان آن برویم: موتور روانی‌ای که حتی به قیمت فروپاشی، اجازه‌ی تغییر مسیر را نمی‌دهد.

از «وابستگی به مسیر» تا «وسواس تکرار»

در حالی که علوم سیاسی، این بن‌بست را با نظریه‌ی «وابستگی به مسیر» (Path Dependency) توضیح می‌دهد، یک لنز روانکاوانه، مکانیزم عمیق‌تر و قدرتمندتری را آشکار می‌سازد: «وسواس تکرار» (Repetition Compulsion). سیستم، تنها به این دلیل در مسیر فعلی باقی نمانده که تغییر آن «پرهزینه» است؛ بلکه به این دلیل در این مسیر مانده که از نظر روانی، قادر به تصور هیچ مسیر دیگری نیست. این تکرار، نه یک انتخاب، که یک اجبار ناخودآگاه است که از تروماهای بنیادین شکل‌گیری این نظام (جنگ، انزوای اولیه) نشأت می‌گیرد. برای رمزگشایی این کد نرم‌افزاری، باید به دو رویداد کلیدی در «کودکی» این سیستم بازگردیم. نخست، ترومای جنگ هشت‌ساله، که به بنیان‌گذاران رژیم آموخت که جهان یک محیط درنده است و بقا تنها در سایه‌ی مدلی از وحدت ممکن است که مستقیماً از منطق میدان نبرد گرفته شده باشد: فرماندهی متمرکز، به همراه سرکوب مطلق هر صدای مخالف داخلی به عنوان «ستون پنجم دشمن».

این، نرم‌افزار «جامعه‌ی پادگانی» را در ناخودآگاه سیستم نصب کرد. دوم، ترومای انزوای پس از انقلاب، به ویژه بحران گروگان‌گیری، این درس را از طریق مکانیزم دفاعی «دوپاره‌سازی» (Splitting) تقویت کرد؛ منطقی پارانوئیدگونه که جهان را به دو قطب مطلقاً خوب (ما) و مطلقاً بد (دشمن) تقسیم می‌کند. در این جهان‌بینی سیاه‌وسفید، «مصالحه» یک بده‌بستان عقلانی نیست؛ بلکه یک «آلودگی هویتی» و باز کردن دروازه‌های قلعه‌ی پاک خودی به روی ویروس‌های دنیای بیرونی است. هر مذاکره‌کننده‌ای ذاتاً یک «خائن» بالقوه است. نه یک دیپلمات .

یک «عامل نفوذی» است که در حال تسهیل این آلودگی است. مردان جمهوری اسلامی همان کاری را تکرار می‌کنند که در گذشته برایشان «احساس امنیت» به همراه آورده، حتی اگر آن کار امروز منجر به نابودی‌شان شود.

قفس ایدئولوژیک یا پناهگاه روانی؟

استعاره‌ی «قفس آهنین ایدئولوژیک» یک نقطه‌ی شروع مفید است، اما کامل نیست. این ساختار، تنها یک «قفس» نیست که آن‌ها را محدود کند؛ یک «پناهگاه روانی» (Psychic Bunker) است که از آن‌ها در برابر واقعیت تحمل‌ناپذیرِ شکست، محافظت می‌کند. همانطور که پیشتر در نظریه‌ی «ساعت‌های ناهمزمان» تشریح شد، رهبری نظام برای فرار از اضطراب ناشی از ناکارآمدی مطلق، به یک واقعیت موازی عقب‌نشینی کرده است. در اینجا، ایدئولوژی نه یک «باور»، که یک «مکانیزم دفاعی» است.

زخم خودشیفتگی و منطق واپسین

در نگاه اول، به نظر می‌رسد سیاست خارجی نظام بر «منطق بقا» استوار است. اما این تفسیر، با واقعیتِ سرسختانه‌ی «عدم تغییر مسیر حتی به قیمت فروپاشی» در تضاد است. یک بازیگر عقلانی که با منطق بقا عمل می‌کند، برای جلوگیری از فروپاشی، قطعاً مسیر خود را تغییر می‌دهد.

روانکاوی، ما را با انتخاب نهایی و هولناک این سیستم روبرو می‌کند: انتخاب میان مرگ فیزیکی (و از دست دادن قدرت) و مرگ روانی (فروپاشی تصویر خودبزرگ‌بینانه از خود). منطق واپسین این نظام، هراس از مرگ اول نیست؛ وحشت مطلق از مرگ دوم است. برای یک ساختار قدرت خودشیفته، «عقب‌نشینی» یا «پذیرش شکست»، یک مرگ روانی و تحقیرآمیز است که از نابودی فیزیکی دردناک‌تر است. بنابراین، نظام ترجیح می‌دهد در اوج مقاومت و در نقش «قربانی توطئه‌ی جهانی» نابود شود، تا اینکه با تغییر مسیر، دچار فروپاشی هویتی گردد. بن‌بست نظام، نه یک انتخاب سیاسی، که یک تشخیص بالینی است.


این تحلیل، ما را به تصویری دقیق از اتاق کنترل یک قطار سریع‌السیر می‌رساند که به سمت دره حرکت می‌کند. مشکل، نه نقص فنی قطار، که وضعیت روانی راننده‌ی آن است؛ راننده‌ای که در پناهگاه روانی خود محبوس شده، به تکرار یک مسیر وسواس دارد و برای فرار از تحقیر، حاضر است خود و تمام مسافرانش را به کام نابودی بکشاند.

این تشخیص، یک پیامد راهبردی روشن دارد: هرگونه استراتژی مبتنی بر فشار خارجی یا مذاکره که بر پایه‌ی «عقلانیت مبتنی بر بقا» طراحی شده باشد، از پیش شکست‌خورده است. تنها زبانی که یک ساختار قدرت خودشیفته می‌فهمد، نه زبان «منفعت»، که زبان «قدرت» است؛ تنها کنشی که می‌تواند آن را از «پناهگاه روانی» خود بیرون بکشد، نه یک «پیشنهاد برد-برد»، که یک «شکست تحقیرآمیز و غیرقابل انکار» است. هر راهبردی برای آینده، باید با این حقیقت تلخ آغاز شود.


سروش سرخوش
تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی



لطفا جهت ارتباط با نگارنده و مطالعه سایر نوشته هایش به آدرس https://x.com/sarkhosh1341 مراجعه فرمایید. خواندن مجموعه ی آثار در کنار هم، به درک بیشتر و بهتر خوانندگان محترم کمک می کند.


در همین زمینه مطالعه بفرمایید:
«ساعت‌های ناهمزمان؛ شمارش معکوس برای برخورد بزرگ در ایران»
https://news.gooya.com/2025/09/post-101423.php
رهبر محاصره شده در پناهگاه روانی
https://news.gooya.com/2025/08/post-101026.php



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy