خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
10 آبان» وزارت ارشاد رمان "سوختهدلان" زهره درانی را خمير کرد، ايلنا23 شهریور» کانديدای قلم زرين و کتاب فصل، در چاپ سوم متوقف شد؛ صدور سه نوع مميزی برای سه چاپ از يک کتاب، ايلنا 28 فروردین» دومین رمان مشترک سه نویسنده زن در نیمه راه 3 فروردین» پرفروشترین رمان دهه اخیر ادبیات آلمان به فارسی ترجمه شد 7 اسفند» رمانهای عامهپسند کتابخوان تربیت میکنند، مهر
بخوانید!
22 آبان » واکنش فرزندان ايرج افشار به اظهارات ايرج افشار سيستانی درباره پدرشان، مهر
22 آبان » گفتوگوی ناهيد طباطبايی نويسنده رمان "چهل سالگی" با مخاطبانش: هنوز میشود يک "چهلسالگی" ديگر ساخت، ايسنا 22 آبان » پنج شب طنين صدای همايون در تهران، شرق 22 آبان » رويا محقق میشود؟ نگاهی به ابلاغيه تازه وزارت ارشاد، مرضيه رسولی، اعتماد 21 آبان » فارسیوان با شبکه جديد "نشنال جئوگرافيک" میآيد، قانون
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گفتوگوی ناهيد طباطبايی نويسنده رمان "چهل سالگی" با مخاطبانش: هنوز میشود يک "چهلسالگی" ديگر ساخت، ايسناناهيد طباطبايی، نويسندهی رمان «چهلسالگی»، عصر روز گذشته (شنبه، ۲۱ آبانماه) در برنامهی ديدار با اهل قلم شهر کتاب، با مخاطبانش ديدار و گفتوگو کرد. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، ناهيد طباطبايی در ابتدای اين ديدار با بيان اينکه زياد بلد نيست حرف بزند و برای نويسندهها عادت شده که به جای حرف زدن، بيشتر بنويسند، گفت: يک داستان کوتاه آوردهام که آخرين کار من است. زمان جنگ ازدواج کردهام و آن موقع لوازم خانگی خيلی کم داشتيم و به سختی میتوانستيم خريد کنيم. حتما به ياد داريد که اولين لوازم خانگی که به ايران آمد، ايکيا بود. اسم اين داستان هم «ايکيا»ست. اين نويسنده در ادامه، داستان کوتاه جديدش را برای حاضران خواند و درباره جرقه شروع نويسندگی خود، گفت: خانواده من خيلی فرهنگی بودند. پدرم با اينکه دندانپزشک بود؛ اما آنقدر که به تئاتر و ادبيات علاقه داشت، شروع کرد به ترجمه نمايشنامههايی از کشور فرانسه؛ البته ليسانس ادبيات فرانسه هم داشت و در اداره هنرهای دراماتيک کار خود را با ترجمه آغاز کرد. بهرام بيضايی آن زمان يک جوان بيستويکی - دوساله بود که هماتاقی پدرم شد و آن زمان شروع کرده بود به کار درباره «نمايش در ايران» که بعدها چاپ شد و فکر میکنم هنوز هم جزو منابع درسی هنرجويان تئاتر است. او ادامه داد: بنابراين از همان موقع دور و برم آدمهايی بودند که بعدا هر کدام پلههای ترقی را طی کردند؛ همانند آقايان مشايخی، رشيدی و نصيريان که همه اينها دوستان ما بودند و با آنها معاشرت داشتيم تا بعد که کلاس دوم دبستان به خاطر مأموريت خارج از مرکز پدرم، ما به اهواز سفر کرديم و ۹ سال در آنجا مانديم. پدرم در آنجا تئاتر درس میداد و خيلی از هنرپيشههای امروز در آن زمان نوجوانهای دبيرستانی بودند که در اين کلاسها شرکت میکردند؛ مثل حميد لبخنده، کيانوش عياری و فياضی و من با اينها در ارتباط بودم و درواقع، تفريح من در خوزستان اين بود که به کلاسهای تئاتر بروم. طباطبايی با بيان اينکه برای ادامه تحصيل به دبيرستان خوارزمی در تهران میآيد، گفت: معلمهای خيلی خوبی داشتم و از آنجا فهميدم که استعداد نويسندگی دارم؛ به خاطر اينکه هميشه در درس انشا نمرههای خوبی میگرفتم و با يک موضوع، چهار مدل انشا برای همکلاسیهايم مینوشتم. ولی در عين حال هيچوقت فکر نمیکردم اين کار را ادامه دهم. درسخوان هم نبودم و ديدم تنها کاری که بلدم، نوشتن است و بعد دانشگاه هنرهای دراماتيک رفتم و از آنجا مسأله نوشتن برای من خيلی جدی شد. اين نويسنده افزود: شانس اين را داشتم در يک مؤسسه فرهنگی با محمد مختاری سر يک ميز بشينم که از او خيلی ياد گرفتم و کم کم شروع به نوشتن کردم. اولين کتابم را خودمان چاپ کرديم و دومين کتابم را نشر چشمه چاپ کرد و تا الآن هفت ـ هشت کتاب از من چاپ شده است. او در ادامه درباره ترجمه کتابهايش به زبانهای ديگر و روند ترجمه شدن داستانهای ايرانی به زبانهای ديگر و همچنين درباره برخورد مخاطبان خارجی، گفت: درواقع ترجمه کتابهایمان يک نوع غافلگيری است. اولين کتاب من به اسم «جامهدران» ترجمه شد که يک دفعه يکی با من تماس گرفت و گفت يک کتاب از ايتاليا برای من آورده است، گفت «جامهدران» ترجمه شده و يک نسخه از آن را برای من آورد. من خيلی غافلگير شدم؛ اما چون ما قانون کپیرايت نداريم، اصلا اجازهای از نويسنده گرفته نمیشود و درواقع روندی ندارد. بعد مرا دعوت کردند به ايتاليا. کتاب «جامهدران» را برای نوجوانان بين ۱۷ تا ۱۹ سال توزيع کرده بودند و ما به شهرستانهای مختلف رفتيم. آنها هيچ شناختی از ما ندارند و فکر میکردند زير چادر زندگی میکنيم و جامعه بدوی داريم. اما اين کتاب با استقبال خيلی خوبی از طرف نسل جوان آنها مواجه شد. ترجمه داستانهای ايرانی بازخورد خيلی خوبی در کشورهای ديگر دارد؛ با توجه به اينکه ما از ادبياتی غنی برخورداريم. طباطبايی سپس درباره علاقه به ترجمه کتابهايش توسط خودش، اظهار کرد: کار خيلی سختی است و من هيچوقت به اين مسأله که خودم کتابهايم را ترجمه کنم، فکر نکردهام و فکر کنم در ايران پنج نفر هستند که اين کار را میتوانند انجام دهند. او همچنين درباره اقتباس از کتاب «چهلسالگی» و ساخته شدن فيلمی با همين عنوان توسط عليرضا رئيسيان، گفت: کار اقتباس و ساخت فيلم در تمامی دنيا بسيار مرسوم است و ممکن است از يک کتاب چندينبار اقتباس شود؛ مثل «هملت» شکسپير، «اليور توييست»، «بينوايان»، «جنگ و صلح» و ... . در ايران قبل از انقلاب هم اقتباسهای بسيار خوبی مثل «گاو» و «دايی جان ناپلئون» داشتهايم که هم صاحب اثر و هم مردم خيلی راضی بودهاند. بعد از انقلاب، اين موضوع کمتر شده است؛ چون ما بيشتر داستان کوتاه داشتهايم تا رمان. اولين کاری که از من برای ساخت فيلم درخواست کردند، «زندان زنان» بود؛ اما از اواسط فيلم فهميدم يکجورهايی دارند مرا کنار میگذارند. متأسفانه کارگردان ايرانی با صاحب اثر نمیتواند خيلی ارتباط محکمی پيدا کند؛ اما کار اصولی اين است که نويسنده در کار فيلمنامه دخيل شود و از آن راضی باشد. ناهيد طباطبايی در ادامه افزود: علیرغم تمام چيزهايی که در قرارداد فيلم «چهلسالگی» داشتيم؛ اما تا زمانی که فيلم روی پرده نرفت، من نفهيدم چه بلايی سر سناريو آمده است و بعدا دريافتم که درصد خيلی کمی از قصه حفظ شده و به نظر من، هنوز میشود يک «چهلسالگی» ديگر ساخت که واقعا مسأله و موضوع آن، مسأله و موضوع کتاب باشد. اين نويسنده ادامه داد: البته اين کار با علم به اين بود که میدانستم اگر کارم را برای اقتباس به سينما بسپرم، خودم را بايد کاملا کنار بکشم؛ چون هيچ اطمينانی وجود ندارد و بالعکس در کشورهای ديگر اينچنين نيست و معمولا کارگردان و صاحب اثر فيلمنامه را مینويسند يا دستهجمعی شش نفر يا هفت نفر فيلمنامهنويسی میکنند. در اينجا صاحب اثر کنار گذاشته میشود و عجيب است کسانی که رشتههای مرتبط با فيلمنامهنويسی ندارند؛ مثلا اقتصاد يا فلسفه خواندهاند، فيلمنامه يا نمايشنامه مینويسند. خوشبختانه الآن يک کارگردانِ کار اولی مراحل پيشتوليد کار «جامهدران» را انجام میدهد که کاملا به من اعتماد دارد. طباطبايی همچنين دربارهی تأثير اقتباس بر کتاب «چهلسالگی» گفت: اين کار باعت شد هفت بار کتابم تجديد چاپ شود و خيلیها به من زنگ میزدند که کتابت خيلی بهتر از فيلم است و من پاسخ میدادم مقصر نيستم. در کل، اقتباس برای آشنايی عده بيشتری از مردم با کتاب، خيلی خوب است و اين نياز نويسنده است که ديده شود. اين نويسنده سپس در پاسخ به پرسش يکی از حاضران، با بيان اينکه اگر قرار باشد کار اولم جايزه بگيرد، برای کارهای بعدی فلج میشوم، درباره دريافت جايزههای ادبی، گفت: دريافت جايزه توقع مردم را بالا میبرد و معلوم نمیشود که کتاب بعدی را بايد چگونه بنويسد تا موفق شود و اين موضوع يک نوع اعتماد به نفس کاذب هم به همراه میآورد و بعضی اوقات پشت پرده بعضی جشنوارهها خيلی ادبی نيست. جايزه باعث میشود فردی که برنده شده، چند روزی خوشحال باشد؛ اما بعد از آن بايد دوباره به سر کار خود برگردد. در پايان اين نشست، ناهيد طباطبايی به برخی سؤالهای مخاطبان درباره اقتباس از کتاب «چهلسالگی» و ساخت فيلم از آن پاسخ داد. Copyright: gooya.com 2016
|