یکشنبه 2 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از عاليجناب بنفش‌پوش تا درگذشت يکی از مفاخر آذربايجان

ف. م. سخن
ويژه خبرنامه گويا

در کشکول شماره ۱۸۰ می خوانيم:
- عاليجناب بنفش پوش
- قيامتی که دکتر سروش بر پا خواهد کرد
- رکورد رقص دسته جمعی زندانيان در ايران
- فهيمه خانم و خانم های کتابخوان
- درگذشت يکی از مفاخر آذربايجان



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


عاليجناب بنفش پوش
"دکتر حسن روحانی رئيس جمهور ايران شد." «خبرگزاری ها»

به مبارکی و ميمنت٬ آقای حسن روحانی به عنوان رئيس جمهور حکومت اسلامی انتخاب شدند. حکومتِ اسلامیِ عزيزِ ما که مثل آب نبات چوبی به رنگ های مختلف عرضه می شود اين بار رنگ بنفش را برای ما در نظر گرفته است. قبلا آقای خاتمی را به رنگ شکلاتی و آقای موسوی را به رنگ سبز و آقای کروبی را به رنگ سفيد در اختيار داشتيم که البته رنگ سبز و سفيد را چون حکومت فکر می کرد رنگ صنعتی دارد و ما را مريض می کند از دست مان به زورِ چک و لگد گرفت و داخل گنجه قايم کرد. حالا اين ما هستيم و رنگ بنفش آقای روحانی.

می دانيم که ادبيات فارسی مشحون است از استعاره ها و تشبيه ها. از منوچهری شاعر گرفته تا شاعران سبک هندی هر يک چيزها را به چيزهای ديگر تشبيه کرده اند طوری که باعث شگفتی خواننده می شود. ما هم چون فرزند خلف همين شعرا هستيم و اين جور استعاره ها و تشبيه ها را از آن ها به ارث برده ايم لذا با به ياد آوردن عاليجناب سرخ پوش و عاليجناب خاکستری پوش٬ خود به خود استعاره ی عاليجناب بنفش پوش به ذهن مان می رسد.

البته ربط اين به آن ها و ربط آن ها به اين چيست خودمان هم نمی دانيم و اميدواريم تشبيه بی ربطی باشد. اروپايی ها و امريکايی ها سعی می کنند يک جوری اين ربط را با زير ذره بين گذاشتن بمب گذاری آرژانتين و اين حرف ها به وجود آورند که البته اصلا به ما مربوط نيست و ما همچنان به شادی و پايکوبی خودمان ادامه می دهيم. تا کور شود هر آن که نتواند ديد!

قيامتی که دکتر سروش بر پا خواهد کرد
"خدا سخن نگفت و کتاب ننوشت٬ بل انسانی تاريخی به جای او سخن گفت و کتاب نوشت و سخنش همان سخن او بود..." «دکتر سروش٬ جرس»

در هياهوی انتخابات و مسابقات مقدماتی جام جهانی٬ اظهارات جناب دکتر سروش در باره ی قرآن ناشنيده ماند.

آن چه ايشان در مورد قرآن بيان کرده اند می تواند توفانی در محافل دينی بر پا کند. اگر پيش تر حکم به ارتداد ايشان داده شده است٬ با مقاله ی اخير ايشان٬ اين حکم قطعا تجديد و تحکيم خواهد شد.

عنوان مقاله ی ايشان که در سايت «جرس» منتشر شده «محمد (ص): راوی روياهای رسولانه» است که خلاصه آن عبارت است از اين که قرآن خواب نامه ای ست که زبان اش زبان بيداری نيست و ما بايد به جای تفسير بيدارانه ی قرآن آن را مانند خواب تعبير کنيم.

اين ادعايی ست که اگر چه در گذشته نيز نظرات مشابهی برای آن وجود داشته اما می تواند هياهوساز باشد و دوباره دکتر را در مرکز توجهات قم و پاستور قرار دهد.

اميدواريم دکتر از گزند گزمگان خارج نشين حکومت در امان بماند و ما از نظرات بديع او که روز به روز شکوفاتر می شود بهره مند شويم.

رکورد رقص دسته جمعی زندانيان در ايران
"رقص دسته جمعی زندانيان در پرو رکورد شکست." «دويچه وله»

تو را قرآن خبر را ببين: ۱۲۰۰ زندانی در يکی از زندان های بدنام در شرق کشور پرو اخيرا با انجام يک رقص دسته جمعی به گفته مسئولان زندان٬ رکورد رقص های گروهی در زندان را شکستند!

دويچه وله اين را می بيند اما رقص دسته جمعی چند ميليون نفری زندانيان در يکی از بد نام ترين کشورهای دنيا را نمی بيند!

اگر گفتيد اين کشور کجاست؟

فهيمه خانم و خانم های کتابخوان
"فهيمه رحيمی در گذشت." «خبرگزاری ها»

خدايش بيامرزد. شايد جزو معدود نويسندگانی باشد که هيچ يک از آثارش را نخوانده ام ولی در باره اش می نويسم. او نويسنده ی من نبود ولی نويسنده ی مردم بود. نويسنده ی مردان و زنان ايرانی به خصوص زنان ايرانی. بسياری از زنان را ديده ام که رمان های قطور او را با اشتياق بسيار٬ در عرض دو سه روز می خواندند.

می شد ديد که زبان مردم را خوب بلد است و اين زبان را خوب روی کاغذ می آوَرَد. هنری ست کسانی را که اهل کتاب نيستند کتاب خوان کردن. همين که اين حجم گرامی در دست کسی قرار می گيرد و ورق می خورَد و خوانده می شود امری مقدس است. بسياری٬ اين حجم را در دست می گيرند ولی نمی خوانند. بسياری٬ از محاسن آن سخن می گويند ولی در واقعيت بر آن ارج نمی نهند.

اين که بانوی خانه داری کتابی سيصد چهارصد صفحه ای را در دست بگيرد و خط به خطِ آن را بخواند امری ست پسنديده و مبارک. گيرم نويسنده بسيار ساده بنويسد؛ از خودِ مردم بنويسد؛ طوری بنويسد که ذهن٬ کم ترين نيازی به تفکر و عمل نتيجه ساز نداشته باشد و همه چيز توسط نويسنده در اختيار خواننده قرار گيرد. به قولی٬ غذا خوب طبخ شود و به صورت لقمه در دهان خواننده قرار گيرد و او فقط زحمت جويدن و هضم را متقبل شود.

فهميه رحيمی از نسل چنين نويسندگانی ست که تبار آن ها به حسينقلی مستعان و محمد حجازی و ذبيح الله منصوری باز می گردد. خداوند همگی شان را بيامرزد.

قطعا اهالی بهشت با حضور اينان همگی کتابخوان خواهند شد! روح شان شاد و يادشان گرامی!

درگذشت يکی از مفاخر آذربايجان
مطلع شديم که دکتر جعفر بنکداريان که به حق يکی از مفاخر استان آذربايجان بودند در کانادا جان به جان آفرين تسليم کردند. اين مرد بزرگ که پزشک کودکان بود٬ بسياری از کودکان نسل قبلی را معالجه کرد و نامی نيک از خود بر جای گذاشت. مطب اين پزشک حاذق٬ همواره پر از کودکان دردمندی بود که به اميد معالجه به نزد او آورده می شدند. پدران و مادران دلنگران٬ وقت و بی وقت٬ حتی نيمه های شب٬ به منزل ايشان مراجعه می کردند و اين مرد بزرگ به درمان کودکان آن ها می پرداخت. او طبيبی بود که هيچ چشمداشت مادی نداشت و کودکان بی بضاعت را به رايگان درمان می کرد. مردم روستايی که فرزندان خود را برای معالجه به نزد او می آوردند گاه به جای ويزيت محصولات توليدی خود را به او می دادند.

نه تنها کودکان بلکه بزرگسالان نيز گاه و بی گاه از معالجات او بهره مند می شدند. زنده ياد دکتر مهدی روشن ضمير که ايشان نيز از مفاخر جليل آذربايجان بودند در کتاب «ياد ياران» خود از دکتر جعفر که نيمه های شب به دادِ همسر بيمار او رسيده بود ياد کرده و محبت او را يادآور شده است.

ايشان کسی بود که در دوران پيش از انقلاب به عنوان پزشک قانونی تبريز و استاد دانشگاه فعاليت می کرد و بعد از انقلاب در دوران بحران های اقتصادی به تکميل بيمارستان شمس که يکی از مجهزترين بيمارستان های غرب و شمالغرب کشور است همت گماشت.

اهالی تبريز هر گاه ايشان را در محل کار خود می ديدند نهايت احترام را به جا می آوردند و قدرشناسی خود را ابراز می کردند.

يادش گرامی باد!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016