Sunday, Sep 24, 2023

صفحه نخست » پاسخی به نازنین بنیادیِ، سیاوش سهراب

Dialog.jpgدر چهار بخش:

جریان فراگیر "ایران در حرکت" جهت انتخابات "مجلس مؤسسان موقت" تنها راه عملی برای اتحاد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه ایران و پیروزی آن است

بخش 1، جایگاه مقالۀ شما و معرفی بخشهای دیگر، سیاوش سهراب

خانم بنیادی گرامی با درود، ابتداء مایل بتاکید بر این نکتۀ مهم هستم که مقالۀ پر ارزش شما: "اتحاد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه؛ معمای حل نشده‌ ۴۴ سال" 1) از دیدگاه من بعنوان نقطۀ عطفی در تاریخ بیش از چهار دهۀ مبارزات ایرانیان برای احراز آزادی و استقرار نظام دموکراسی در میهن عزیزمان قابلیت ارزیابی دارد. زیرا اولا شما در کنار همکار والاقدرتان گلشیفته فراهانی و قهرمان ملی ایران علی کریمی جزء شخصیتهای معروف، محبوب و نادری هستید که دربارۀ آنها کمتر از سایر همرزمانتان در "گروه همبستگی مهسا" حرف و حدیث ساخته شده. ثانیا شما هر سه با شمّ قوی اجتماعی، نسبتا سریع متوجه شدید که باید خود را از گروه هشت نفره که از سوی همۀ آنها با حسن نیت تشکیل شده ولی به بحثهای جناحی رسیده بود، کنار بکشید و بی طرف بمانید. زیرا تحت آن شرایط، کارکرد گروه را بی فایده و بدون نتیجۀ عینی حس نمودید. ثالثا بین سه شخصیت نامبرده شما تنها کسی هستید که با این مقالۀ پرمحتوی در حوزۀ عمومی تاکید میکنید که فعالیت‌هایتان همیشه نتیجه‌محور بوده و خواهد بود، و اگر راهی جواب نداد، آماده اید مسیر را عوض کرده و پلتفرم خود را در اختیار جنبشی هماهنگ و دموکراتیک قرار دهید و در عین حال، بلندگویی برای مردم ایران در صحنه جهانی باشید. این سخنان شما از اعماق قلب من برمیخاست که آنرا شرح خواهم داد. رابعا شما در مقالۀ خود به سه نکتۀ اساسی اشاره میکنید:

1 - اهمیت عملگرائی در مقابل آرمان گرائی 2 - نیاز به رهبری سازمانی-تشکیلاتی و همچنین در مورد چشم اندازیِ عینی، نیاز به ایرانیان دارای مهارت، با دستاورد و با نفوذ در سراسر جهان در حوزه‌هایی مثل ارتباطات و کارشناسی در زمینه قانون اساسی که در این موارد بسیار ضروری نیز راه حلهای عملی را تشریح خواهم کرد. 3 - باین نکتۀ مهم اشاره میکنید که "در نهایت اپوزیسیون در عمل متفرق‌تر از حکومت از کار درآمد." این جمله را باید سران اپوزیسیون با طلا قاب کنند و برای رؤیت روزانه روی میز تحریر خود قرار دهند! خامسا شما زمان نشر مقالۀ خود را در حساسترین مقطع تاریخ مبارزات نوین ایرانیان یعنی چند صباحی پیش از سالروز قتل عمد و سبعانۀ دختر ایران مهسا بدست مزدوران حکومت اسلامی انتخاب نموده اید. لذا مطمئنّم که مقالۀ شما قابلیت گشودن فصل جدید و امیدوارکننده ای را در مبارزات ایرانیان دارد.

برای جلوگیری از ایجاد هرگونه سوء تفاهم باین نکته نیز اشاره میکنم که من مقالۀ شما را با در نظر گرفتن کلیۀ مؤلفه های فوق باهم و در کنارهم بینظیر میدانم. وگرنه گلشیفته فراهانی هم در فستیوال بین المللی فیلم برلیناله بعنوان عضو هیئت داوران، برای میهنمان و در راه انقلاب نوین بس درخشیدید و تاکید کرد که برای آزادی ایران همچنان مبارزه میکند و در مصاحبه ای گفت: "صدای مردم ایران را فریاد میزنم" و همراه با وزیر فرهنگ کشور آلمان با صدراعظم آلمان دیداری داشت و از درد و سرکوب ظالمانۀ زنان ایران سخن گفت. علی کریمی عزیز هم با کمال شجاعت و شهامت مبارزات طولانی خود را علیه رژیم، حتی از داخل ایران آغاز نمود و با ازخود گذشتگی بی بدیل، زندگی خود و خانواده اش را بخطر انداخت و بعنوان مبارزی آوانگارد (پیشگام) حتی قبل از تویت مشترک هشت نفره بدیدار رئیس جمهور آلمان رفت و صدای ملت ایران را بطور مشروح بگوش او رساند. ولی این اقداماتِ بسیار با ارزش همگی جنبۀ انفرادی داشتند. مزیت شما، خانم بنیادی گرامی، در این است که اولین شخصیت معروف، محبوب و بی طرفید که چنین مقالۀ سیاسی-اجتماعی نگاشته و بشیوه ای منسجم، شفاف و تیزبینانه افکار خود را روی مسائل اصلی و پایه ای اپوزیسیون متمرکز ساخته و از همه مهمتر اینکه اعلام هرگونه همکاری عملی برای ایجاد وحدت در میان گروههای مخالف رژیم را نموده اید. شما مینویسید: "من هر آنچه در توان دارم برای همکاری با جامعه مدنی ایران و گروه‌ها و افراد بیرون از ایران انجام‌ می‌دهم".

ذکر این نکته را نیز در مورد فداکاریهای هموطنان نازنین ما بویژه بانوان مبارز در داخل ایران واجب میدانم. و فقط بعنوان مثال از نرگس محمدی و بهاره هدایت نام میبرم که هردوی آنها در کنار مبارزات مداوم ، از خودگذشتگیهای غیر قابل تصور و تحمل آزارهای جسمی و روحی تألیفات پربهائی هم داشته اند.2) آخرین اثر نرگس محمدی حتی به بزبان آلمانی ترجمه شده و بهاره هدایت نیز مسائل اپوزیسیون را بسیار جامع و منطقی تشریح نموده است. ولی با کمال تأسف این عزیزان نیز مانند برخی دیگر از مبارزان در چنگال حکومت اسلامی اسیرند که خودِ من هم زمانی جزء همین زندانیان بودم و از سوی هادی غفاری به اعدام محکوم شدم3). یک عده نیز خارج از زندانها و داخل زندانی بزرگتر هستند که ایران اسلام زده است و بهمین دلیل امکانات محدودی برای مبارزه دارند. بنا بر این نقش شما، مقالۀ شما، شرایط شما و این همت و اقدام شما، خانم بنیادی گرامی، در حوزۀ عمومی و در این مقطع تاریخی کُلّا بی نظیر و بی بدیل است. لذا من نیز مایلم پاسخی بشما ارائه دهم که دارای فاکتهای منحصر بفردی است و بباور من این ایده تنها راه عملی و واقعی برای هدایت اپوزیسیون از کلیه اقشار ملت در یک مسیر مشترک و پیروزی بدون خشونت مبارزات است.

برای روشن شدن مطالبِ نامۀ سرگشاده ام مایلم در این بخش خلاصۀ آنرا بیان کنم تا شما بدانید در مورد چه موضوع حساسی بمقالۀ شما پاسخ میدهم که اغلب از سوی تحلیلگران سیاسی و بعضا در مصاحبه های رضا پهلوی نیز بطرزی اشتباه ارائه میشود. و آن مسئلۀ دولت موقت و دوران گذار است. بیشتر فعالان سیاسی این تصور را دارند که دوران گذار پس از براندازی رژیم شروع میشود و دولت موقت هم در حین دوران گذار تشکیل میگردد. برای پروسه های گوناگون در این دوران نیز زمان بندیهای دلخواهانه ای انجام میدهند که گویا پدیده های اجتماعی را باین سادگی میتوان پیش بینی و در مراحل زمانی مختلف جاسازی کرد. بیش از چهار دهه است که همواره میشنویم "اینها رفتنی هستند"، ولی ما خود با آرزوی براندازی و دوران گذار در سر، یکی بعد از دیگری از دنیا میرویم ولی "اینها" میمانند و حتی با پیروزی طالبان در افغانستان پشتوانۀ ایدئولوژیک جدیدی یافته اند. جان ماینارد کینز دانشمند انگلیسی که بزرگترین اقتصاددان قرن بیستم در جهان بود، میگفت: "در دراز مدت همۀ ما مرده ایم." لذا با سیاستهای علمی کوتاه مدت، راه مبارزه با نوسانات اقتصادی را نشان داد و کشورهای صنعتی با بکار بردن این آموزه های اقتصادی کوتاه مدت بر بحران جهانی اوائل دهۀ سیِ قرن گذشته پیروز شدند. بنابراین اگر واقع بین باشیم، میبایستی اشتباه فکری فعالین سیاسی را کنار گذاشته و دوران گذار، انتخاب مجلس مؤسسان موقت، تدوین قانون اساسی موقت، تشکیل پارلمان و دولت موقت و سایر نهادهای سیاسی موقت را از هم اکنون و از همین امروز آغاز نمائیم. من نشان خواهم داد که مکانیسم تشکیل این نهادها، بسیار عملی و شدنی است و برای جذب کلیه اقشار ملت ایران وتجمیع آنها، چه در داخل و چه در خارج از کشور زیر یک چتر، کاملا مناسب است و چگونه نهادهای موقتِ منتخب از سوی ملت، راه را برای گذار بدون خشونت ملت ایران از نظام کنونی بیک سیستم دموکراتیکِ پایدارهموارمیسازند و با تمهیدات و موازینی که آماده میکنند احتمال ایجاد یک استبداد جدید بعد از گذار در میهنمان دیگر وجود نخواهد داشت! این چکیدۀ پاسخ من بشماست که عاری از هرگونه بحث ایدئولوژیک بوده و راه اجراء و پیاده کردن پراگماتیک این مکانیسمِ کاملا عملی و شدنی را در طول این نامۀ سرگشاده برایتان شرح میدهد. و شما، خانم بنیادی گرامی، خواهید دید که خود سرکار میتوانید یک نقش بسیار بزرگِ تاریخی در این فرآیند داشته باشید.

شما در مقالۀ خود فعالیت‌های نتیجه‌محور و عملگرا را برجسته میکنید، لذا من در بخش دوم این پاسخ، برخی از پیشنهادات فعالین سیاسی را برای اتحاد اپوزیسیون مورد بررسی کوتاه قرار داده و نشان میدهم که چرا بیشتر این پیشنهادات که همگی با حسن نیت کامل ارائه شده، در عمل نتیجه‌محور نیستند. زیرا معمولا تحلیلگران مینویسند چه باید کرد. ولی از اینکه چگونه باید کرد ، صحبتی نیست. بهمین دلیل شما در این کانتکست حتی در تیتر مقالۀ خود، عبارت "معمای حل نشده‌ ۴۴ سال" را بکار میبرید. درست در همین ارتباط ذکر مثالی نشان میدهد که تا چه حدّ، الیت اپوزیسیون ایران در یأس و نومیدی سیاسی فرو رفته است. منوچهر تقوی بیات، دبیرکل حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران، در تاریخ چهارم مه 2023 در مقاله ای بنام "آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما"4) پیشنهاد میکند که
احزاب ، گروه ها ، اصناف ، سندیکاها و انجمن های مختلف نام چند نفر از رهبران خود را در یک لیست به آگاهی همگان برسانند. این نمایندگان در کنار هم نامزدهای کنگره ی ملی را پدید می آورند و باین ترتیب یک نمایندگی و فرمانروایی موازی در ایران میسازند که با فراخوانی مردم را بخیابانها میکشانند که آنها نیز در همان خیابان نمایندگان خود و دولت و یا شورای موقت خود را انتخاب میکنند.

در تمام این گزاره ها که منوچهر تقوی بیات آنها را مفصل و با حسن نیت برای خدمت بایران نگاشته است صرفا به "چه باید کرد" پاسخ داده، ولی نه باین سوال که "چگونه باید کرد"! نگاه او صرفا به مبارزین در داخل ایران معطوف است. و این پیشنهاد، کلیۀ اقشار ملت ایران را در بر نمیگیرد. مثل بیشتر خانمهای خانه دار، اکثر ایرانیان خارج از کشور، کارگران قراردادی و روزمزد، کارگران و کارمندان شرکتهای کوچک که عضو هیچ سندیکا و تشکلی نیستند.
بعلاوه معلوم نیست چگونه این انتخابات در داخل ایران انجام میشود؟ چه ضمانتی وجود دارد که مردم فراخوان نمایندگان این گروهها را بپذیرند و بخیابانها بریزند. طرز انتخابات برای این هموطنان در خیابان چگونه است؟ آیا یک نفر در هر محله ای نام نمایندگان را جار میزند و بقیه بیعت میکنند؟ چطور این آمار حساب میشود؟ چه کسی آنها را ثبت میکند؟ چه مقامی آنرا تأیید مینماید؟ عمال رژیم که رفتارشان خشن تر از گروه واگنر هست، چه میکنند؟ آیا در چنین موقعیتی علی خامنه ای مانند سالروز قتل دختر معصوم ایران دست به لشکرکشی نمیزند؟ آیا در چنین حالی هموطنان نازنین ما بقیمت شل و کور شدن و یا بازداشت و کشته شدن واقعا بخیابانها میروند تا نمایندگان گروهها را شفاهی انتخاب کنند؟ چه ضمانت اجرائی برای چنین انتخاباتی عظیم و مبهم وجود دارد؟

منوچهر تقوی بیات در این مقاله به پیشنهادهایی نیز اشاره میکند که از سوی حزب خود و جبهه ملی "به ملت ایران" داده شده است که ظاهرا بین انبوهی از فراخوانها، از سوی ملت شنیده نشده و بی پاسخ مانده اند. زیرا وی در مقاله ای جدید بتاریخ هفدهم اوت 2023 با تیتر "عجب آشفته بازاری است دنیا"5) مینویسد: "بر آن شدم تا نامه‌ای سرگشاده به
داریوش، ... و یک یک هم میهنانمان بنویسم و از همه برای پیدا کردن راه چاره‌ای برای رهایی میهن مان از نابسامانی کمک بخواهم." این فریادِ از اعماق سینه، برای یافتن راه چاره، نهایت یأس و ناامیدی این فعال سیاسی با سابقه را نشان میدهد، با این احساس که پیشنهادش شنیده و عملی نشده است. ولی مرا هم از تحول فرهنگ سیاسی میهنمان مأیوس میکند، هنگامیکه این جمله را در این مقاله میخوانم: "به فیسبوک و نوشته‌های داریوش نگاه کردم، برخی از نوشتارهای او را خواندم. دیدم او به مبارزه و تلاش برای رهایی میهن مان باور دارد. ناگهان با دیدن نام رضا پهلوی در میان آن نوشته‌ها همه‌ی امیدم را از دست دادم."

آیا ایرانیانی که اینگونه برداشتها را از سوی الیت سیاسی ایران میخوانند، هنوز به ائتلاف گروههای سیاسی اپوزیسیون باور دارند؟ آیا شیوۀ مبارزات دموکراتیک، دشمن بینی و دشمن تراشی است؟ چرا بجای جهت گیری نوک پیکان بسوی دشمن اصلی بیکدیگر ناسزا میگوئیم؟ چرا ما ایرانیان هیچگاه قواعد بازی دموکراتیک را نیاموخته ایم؟ آیا احمد زیدآبادی در این نکته محق نیست که "اپوزیسیون هزار تکهٔ خارج از کشور" را محکوم به "تفرقهٔ ابدی" میکند؟ جناب بیات عزیز، "آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما" درست از همین قدم شروع میشود که شما آنرا بدون حبّ و بغض بر نمیدارید! البته روی سخن من بتمام گروههای اپوزیسیون و هواداران تندروی آنهاست که از رواداری سیاسی بوئی نبرده اند. ولی میدانم، موعظه تا بحال زیاد شده و کارساز نبوده. لذا بنا دارم درطول این پاسخ مفصل بمقالۀ شما، خانم بنیادی گرامی، مکانیسمی را پیشنهاد کنم که با وجود تفرقه های گوناگون بین گروهها امکان تجمیع کلیۀ اقشار ایرانیان در یک مسیر و زیر یک چتر بطور کاملا عینی ایجاد گردد، با فرض اینکه شما واقعا همکاری کنید. زیرا بدون حمایت شما این پیشنهاد، عملی نخواهد شد. با این گزاره یکبار دیگر روشن میشود که چرا من مقاله و موقعیت شما را بی نظیر میدانم.

در انتهای بخش دوم نشان میدهم که برعکس پیشنهادات تئوریک چگونه اقدامات عملگرای اپوزیسیونِ ایران امواج و تلاطم های اعجاب انگیزی در سپهر سیاسی بین المللی ایجاد کرده است.

در بخشهای سوم و چهارم، پروژۀ "ایران در حرکت" را برای دوران گذار در زمان قبل و بعد از سرنگونی حکومت اسلامی در ایران بتفصیل تشریح خواهم کرد.

_____________________________________________________________________________
1) https://iranwire.com/fa/blogs/120139-اتحاد-اپوزیسیون-دموکراسیخواه-معمای-حل-نشده-۴۴-ساله
2) https://www.dw.com/fa-ir/نرگس-محمدی-به-پارلمان-اروپا-اراده-مردم-گذار-از-نظام-است/a-66052835,
https://news.gooya.com/2023/06/post-76855.php, متن کامل هشدارنامه بهاره هدایت از زندان درباره نزاع‌های اپوزیسیون برانداز و مسائل بنیادین ما
3) https://news.gooya.com/2022/11/post-70512.php, نامه سرگشاده سیاوش سهراب به ف. م. سخن
4) https://news.gooya.com/2023/05/post-75713.php
5) https://news.gooya.com/2023/08/post-78518.php



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy