من عملیات کشتن قاسم سلیمانی را پیش بردم
ارتشبد «کِنِت فرانکلین فرنک مکنزی جونیور»، فرمانده تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا است که بهعنوان چهاردهمین فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) فعالیت کرده است. عملیات کشتن «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس شعبه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دی۱۳۹۸، از مهمترین ماموریتهای او در زمان فرماندهی سنتکام است. او اخیرا در کتابش با عنوان «نقطه ذوب: فرماندهی عالی و جنگ در قرن بیست و یکم»، روایت دسته اولی از عملیات آمریکا علیه سلیمانی نوشته است
فرامرز داور - ایران وایر
پس از جنگ «آخوندک» در بهار ۱۳۶۷ که درگیری دریایی بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی بود، عملیات کشتن قاسم سلیمانی، جدیترین تنش نظامی میان دو کشور را شکل داد. عملیات علیه فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پساز آن انجام شد که حملات نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی علیه منافع آمریکا، شکل بیسابقهای به خود گرفته بود.
ارتشبد مکنزی در کتاب خود نوشته است: «تاریخ معاصر نشان میدهد که موضع قوی ایالات متحده در خاورمیانه، ایران را مهار میکند. بهعنوان رهبر فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام)، من مسوولیت مستقیم عملیاتی بودم که منجر به کشته شدن قاسم سلیمانی، ژنرال بیرحم و مسوول مرگ صدها تن از نیروهای آمریکایی شد. ایران شروع به تردید در اراده آمریکا (برای ایستادن در برابر جمهوری اسلامی) کرده بود. حمله به سلیمانی، این موضوع را اثبات کرد. این حمله در ۱۳دی۱۳۹۸، رهبران ایران را مجبور به بازنگری در افزایش ماهها حملات علیه نیروهای آمریکایی کرد. در نهایت، من معتقدم این حمله جانهای بسیاری را نجات داد.»
مکنزی مینویسد که ارزیابی از آینده خاورمیانه باید با یک حقیقت ناخوشایند مواجه شود: «ایران همچنان اهدافی را دنبال میکند که هم تهدید علیه منطقه است و هم منافع ایالات متحده را به خطر میاندازد و این اهداف با رشد زرادخانه موشکهای بالستیک و سیستمهای دفاع هوایی این کشور و بهبود فناوری پهپادهای آن، به دسترس نزدیک میشود.»
فروردین۱۴۰۳، زمانی که ایران یک رشته حملات موشکی و پهپادی علیه اسراییل انجام، به این حقیقت تلخ به نمایش درآمد. هیچ تلفاتی وجود نداشت، این نتیجه دفاع و پدافند قابلاطمینان اسراییل و همچنین کمک نیروهای آمریکایی و متحدین بود.
مکنزی میگوید: «این حمله نشان داد که حضور مستمر آمریکا در منطقه برای جلوگیری از تهاجم بیشتر، حیاتی است؛ اما سیاست فعلی ما پاسخگو به این واقعیت نیست. تواناییهای نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بهطور پیوسته کاهش یافته است، که ایران را جسورتر کرده و با کاهش حمایت بینالمللی از اسراییل، اهرم فشار آن قویتر شده است. علاوهبر این، تمایل واضح آمریکا برای کاهش حضور در منطقه، روابط ما با متحدانمان را تضعیف کرده است.»
به عقیده فرمانده پیشین سنتکام، وضعیت در ایران تغییر کرده است، اما حمله به سلیمانی درسی ارائه میدهد که به عقیده او، از سوی دولت «جو بایدن» نادیده گرفته میشود: «ایران ممکن است گاهی غیرقابلپیشبینی بهنظر برسد، اما به قدرت آمریکا احترام میگذارد و به بازدارندگی پاسخ میدهد. وقتی ما عقبنشینی میکنیم، ایران پیشروی میکند. وقتی ما خود را تحکیم میکنیم -با سنجیدن خطرات و آماده شدن برای همه احتمالات- ایران عقبنشینی میکند. زندگی و مرگ سلیمانی، گواهی بر این قانون است که باید راهنمای سیاست آینده ما در خاورمیانه باشد.»
ارزیابی فرمانده سنتکام از سلیمانی: ژنرال بی رحم ایران
از نظر مکنزی، سلیمانی شخصیتی محوری در تاریخ مدرن روابط آمریکا و ایران است. در طول ۳۰ سال، او از چهرههای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. شاخهای کاملا مستقل از نیروهای مسلح که وظیفه تضمین تداوم موجودیت جمهوری اسلامی را داشت. سلیمانی سال ۱۳۵۸ پس از تشکیل سپاه پاسداران به این نیرو پیوست، یک سال قبل از اینکه «صدام حسین» به ایران حمله کند. در جنگی که بهدنبال آن رخ داد، سلیمانی شهرتی بهعنوان رزمنده بیباک و کنترلگر پیدا کرد و در دهه ۲۰ زندگی، به فرماندهی یک لشکر رسید. او با نفرت تلخی از آمریکا که بهدلیل کمک به عراق مسوول شکست کشورش بود، از جنگ بیرون آمد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
فرماندهی سلیمانی بر نیروی قدس با حکم «علی خامنهای» است که در سال ۱۳۶۸ در ۵۰ سالگی به رهبری جمهوری اسلامی رسیده بود. نیروی قدس از دید مکنزی، گروهی نخبه در سپاه پاسداران است که بر عملیات غیر متعارف فراتر از مرزهای ایران تمرکز دارد. سلیمانی در توسعه نیروی قدس نقش حیاتی داشت، با تکیه بر کاریزما و تسلط به زبان عربی خود، برای گسترش نفوذ ایران در منطقه تلاش کرد و به عقیده فرمانده پیشین سنتکام بهعنوان فرمانده، یک ارتباط مستقیم با رهبر مطلق جمهوری اسلامی ایران داشت و به مانند فرزند او عمل می کرد. خامنهای در بهمن ۱۳۸۹ به او درجه سرلشکری داد و کمتر از سه سال بعد، او در میان طرفداران حکومت بهعنوان یک قهرمان در ایران معرفی شد.
ارتشبد مکنزی افزایش شهرت سلیمانی را اینطور توصیف میکند: «با افزایش شهرت سلیمانی، کیش شخصیت او هم افزایش یافت. او تبدیل به یک مستبدی شد که در سراسر منطقه بدون مشورت با سایر نهادهای اطلاعاتی ایران، ارتش متعارف یا حتی سپاه پاسداران، عمل میکرد. او بهطرز هوشمندانهای از بازگشت نیروهای آمریکایی به عراق حمایت و ایالات متحده را وادار به انجام کارهای سنگین برای شکست دادن داعش کرد. سپس او ما را از عراق بیرون راند، نیروهای آمریکایی و ائتلاف را به کشتن داد، همچنین عراقیها و سوریهای بیگناه را به مسلخ برد. در ذهنش، او شخصیتی دستنیافتنی بود. وقتی در سال ۲۰۱۹ در این مورد از او پرسیدند، او پاسخ داده بود که چه کار میخواهند بکنند، من را بکشند؟»
ارتشبد مکنزی میگوید: «وقتی بهعنوان یک ژنرال جوان به سنتکام پیوستم، شاهد ناکامی دولت باراک اوباما -و پیش از آن، دولت جورج بوش- در مقابله با پویایی و رهبریای که سلیمانی به میدان نبرد میآورد، بودم. همچنین شاهد و درجریان تلاشهای اسراییلیها علیه او بدون هیچ موفقیتی بودم. بنابراین زمانی که در مارس ۲۰۱۹ فرماندهی را به عهده گرفتم، یکی از اولین کارهایی که انجام دادم این بود که پرسیدم در صورت درخواست رییسجمهور، آیا برنامهای برای حمله به او داریم؟ پاسخ رضایتبخش نبود.»
او میگوید: «من به فرمانده نیروی عملیات ویژه مشترک سنتکام دستور دادم تا راهحلهایی پیدا شود. سازمانهای دیگری نیز به سلیمانی علاقهمند بودند -ازجمله اطلاعات مرکزی (سیا) و شرکای منطقهای- و ما شواهدی داشتیم که برخی از آنها لابی کرده بودند تا کاخ سفید علیه او عمل کند. چندین طرح مورد بحث قرار گرفت و کنار گذاشته شد، یا بهدلیل اینکه از نظر عملیاتی قابل اجرا نبودند، یا هزینه سیاسی زیادی داشتند، قبول نشد. اما سرانجام طرحها به گزینههایی تبدیل شدند؛ درصورتیکه کاخ سفید دستور اقدام صادر میکرد.»
اقدامی که تصمیم به کشتن سلیمانی را قطعی کرد
مکنزی میگوید «از دو ماه پس از شروع فرماندهی من، پایگاههای آمریکایی در عراق ۱۹ بار توسط خمپاره و موشک مورد حمله قرار گرفتند. سلیمانی بهوضوح این حملات را هدایت میکرد، عمدتا از طریق شبکههای خود در داخل همچون «کتائب حزبالله»، یک گروه شبهنظامی رادیکال در عراق. مجموعه حملات در شب جمعه ۶دی۱۳۹۸ به اوج خود رسید، زمانی که یکی از پایگاههای هوایی ما توسط حدود ۳۰ موشک مورد حمله قرار گرفت.
چهار عضو خدماتی ایالات متحده و دو عضو پلیس فدرال عراق زخمی شدند و یک پیمانکار آمریکایی کشته شد. درحالیکه حملات قبلی برای اذیت یا هشدار دادن بودند، این حمله -که به منطقهای پرجمعیت از پایگاه انجام شد- برای ایجاد تلفات گسترده طراحی شده بود. میدانستم که باید پاسخ دهیم.»
صبح زود روز بعد، اعضای کلیدی کارکنان من در دفتر خانگیام جمع شدند تا طیفی از گزینههایی را که ماهها روی آن کار کرده بودیم مرور کنیم. این اقداماتی احتیاطی بود، مجوز اجرای حمله فقط از طرف رییسجمهور «دونالد ترامپ»، از طریق «مارک اسپر»، وزیر دفاع میتوانست صادر شود، اما میدانستیم که آنها میخواهند ما گزینههایی را به آنها پیشنهاد دهیم.»
ما یک هدف در یمن داشتیم که مدتی بود به آن توجه داشتیم، یک فرمانده نیروی قدس با سابقه طولانی در هماهنگی عملیات علیه نیروهای ایالات متحده و ائتلاف. سایر اهداف ممکن، شامل یک کشتی جمعآوری اطلاعات با خدمه سپاه پاسداران بود که در جنوب دریای سرخ گشتزنی میکرد. یعنی کشتی ساویز و همچنین زیرساختهای دفاع هوایی و نفتی در جنوب ایران.
تصمیم به انجام عملیات داخل سوریه و عراق شد و نه ایران
به نوشته ژنرال مکنزی، او «بعد از بحث و بررسی کامل همه گزینهها، به افرادش گفت که فقط اهداف داخل عراق و سوریه را توصیه خواهیم کرد: «جایی که ما قبلا عملیات نظامی داشتیم، تا از گسترش بیشتر درگیری جلوگیری کنیم. ما احساس میکردیم که چهار "هدف لجستیکی" و سه "هدف شخصیتی" مرتبط با حمله هستند. دو نفر از این شخصیتها تسهیلکنندگان کتائب حزبالله بودند و نفر سوم، سلیمانی بود. همچنین ما گزینههای یمن، دریای سرخ و جنوب ایران را نیز ارائه میدادیم، اما توصیه نمیکردیم که روی آنها اقدامی انجام شود.»
او میگوید: «تا اواسط صبح، توصیههای خود را از طریق "مارک میلی"، رییس ستاد مشترک، به وزیر اسپر ارسال کردم. تا بعدازظهر، تاییدیهای برای اجرای گزینه مورد ترجیح من دریافت کردیم؛ حمله به انواع اهداف لجستیکی، اما نه به سلیمانی یا نیروهای نیابتی سپاه.
ما تصمیم داشتیم روز بعد، یعنی یکشنبه حمله را انجام دهیم و بعد از آن اسپر و میلی به ترامپ در مار-آ-لاگو گزارش دهند. میلی به من پیشنهاد داد که ترامپ ممکن است فکر کند که این حملات کافی نیستند. من میدانستم که این جلسات چگونه برگزار میشوند. چندتایی از آنها را دیده بودم و به میلی کاملا اعتماد داشتم. او میتوانست در جلسات طوفانی و پر از نظرات مختلف در حضور ریاستجمهوری که اغلب شامل نظرات زیادی از افراد مختلف بود، به خوبی از پس موضوع برآید.»
می دانستیم ایران پاسخ میدهد
مکنزی می نویسد «چون میدانستم که ربیسجمهور همچنان بسیار به سلیمانی علاقهمند است، عصر شنبه، ویرایش نهایی خود را روی یک سند انجام دادم که توضیح میداد اگر تصمیم به حمله به او بگیریم، چه اتفاقی ممکن است بیفتد. هیچ شکی نبود که او یک هدف مهم است و از دست دادنش، وضعیت تصمیمگیران ایران را بسیار دشوارتر میکند.
این همچنین نشانهای قوی از اراده ایالات متحده بود که در تعاملات ما با ایران برای سالهای زیادی غایب بود، اما من بسیار نگران نحوه پاسخ ایران بودم. حمله هم میتوانست اثر بازدارنده داشته باشد، هم میتوانست منجر به تلافی عظیم شود. پس از بررسی دقیق، معتقد بودم که آنها پاسخ خواهند داد، اما احتمالا نه با یک عمل جنگی. امکانی که سالها من را نگران کرده بود، اما آنها همچنان گزینههای زیادی برای آسیب رساندن به ما داشتند. سند را ارسال کردم. توصیه من این نبود که سلیمانی را هدف قرار ندهیم، اما ریسکهای مرتبط با آن را توضیح دادم.»
ایالات متحده به جمعبندی برای پاسخ به جمهوری اسلامی ایران رسیده بود: «ما روز یکشنبه بعدازظهر، حملات به کتائب حزبالله را با نتایج خوبی انجام دادیم. پنج پایگاه در سوریه و عراق را در حدود چهار دقیقه مورد هدف قرار دادیم. در حداقل یک مکان، در حین برگزاری جلسهای از کارکنان کتائب حزبالله حمله کردیم و چندین رهبر کلیدی را کشتیم. پس از حمله، وقتی اسپر و میلی به مار-آ-لاگو پرواز کردند، ارزیابیهای خسارت و هر جزییات دیگری که از حملات جمعآوری کرده بودیم را به آنها ارائه دادیم. ما یک پاورپوینت ساده یک اسلایدی آماده کردیم که میلی از آن برای توجیه رییسجمهور استفاده کرد.»
ترامپ راضی نبود و میخواست سلیمانی حذف شود
رییس ستادکل، آن شب با گزارشی از نتیجه جلسه با ژنرال مکنزی تماس گرفت. «همانطور که میلی هشدار داده بود، ترامپ راضی نبود؛ او دستور داد که اگر سلیمانی به عراق رفت، باید او را هدف قرار دهیم. من در دفتر کار خانگیام بودم وقتی میلی این را منتقل کرد. کارکنانم دور من جمع شده بودند، اما تلفن روی اسپیکر نبود، بنابراین هیچکدام از آنها نمیتوانستند بشنوند. برای یک یا دو ثانیه یخ زدم، سپس از او خواستم که حرفش را تکرار کند. درست شنیده بودم.»