مصاحبهی مهمی با علی مطهری دربارهی چالشها و آیندهی نظام
رادیو فردا - علی مطهری، نماینده مجلس ایران با تاکید بر اینکه «در حال انتقال از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی هستیم»، گفته است: «عدهای در درون حاکمیت به طور جدی به دنبال حکومت اسلامی هستند، چرا که رأی مردم را تزئینی میدانند».
او که با ویژهنامه نوروزی روزنامه سازندگی مصاحبه کرده، میگوید این افراد اعتقاد دارند «مجلس یک نهاد مشورتی و نهادی است که باید منویات رهبری را اجرا کند» و «رئیس جمهور مستقیماً باید منصوب رهبری باشد».
او بر همین اساس پیشنهاد داده است که رئيسجمهور آینده توسط رهبر جمهوری اسلامی منصوب شود.
آقای مطهری همچنین با تاکید بر اینکه «شرکت در انتخابات تأثیری در سرنوشت ما ندارد»، گفته است: «نهادهای انتخابی دکوری برای دموکراسی هستند و تصمیمات در جای دیگر گرفته میشود».
او در توضیح این جمله گفته است که در مجلس شورای اسلامی به طور دائم گفته میشود «پیغامی از بیت آمد» و «آقایان لاریجانی و عارف همیشه گوشبهزنگ بیت بودهاند».
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا
آقای مطهری گفته زمانی که نایب رئيس مجلس بوده، پیشنهاد داده درباره جایگاه مجلس با آیتالله خامنهای مذاکره شود ولی به آن توجه نشده و «اصلاً مجلس را در این حد نمیدانند که با رهبری صحبت کند».
این نماینده مجلس در انتخابات دوره یازدهم نیز کاندیدا شده بود ولی از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شد.
گفتوگوی کامل علی مطهری با روزنامه سازندگی:
سازندگی: روند انتخابات در ایران نشان میدهد در هر دوره آراء تحریمی افزایش مییابند. همچنانکه در این دور میزان مشارکت به کمترین حد خود در ۴۰ سال گذشته رسید. ریشههای نارضایتی به چه کسی و یا چه کسانی برمیگردد؟ به عملکرد نهادهای انتصابی مربوط است یا نهادهای انتخابی؟ از دید نهادهای انتصابی عملکرد مجلس و دولت آنقدر بد بوده و عملکرد اصلاح طلبان آنقدر غیرقابل دفاع است که در نتیجه مردم نارضایتی خود از دولت و شورای شهر و مجلس... را با عدم شرکت در انتخابات نشان میدهند. اما دست اندر کاران نهادهای انتخابی میگویند هم مداخله نهادهای انتصابی در کار نهادهای انتخابی آنها را بیاثر کرده و هم آنقدر ردصلاحیتهای گسترده ای رخ داده و مردم به مرور در هر دوره کاندیدای خودشان را کمتر در انتخابات حاضر دیدند، دیگر رغبتی به شرکت در انتخابات ندارند. اما نظریه سومی هم وجود دارد که معتقد است نهادهای انتخابی در عمل دیگر کارکردی ندارند و رای دادن قرار نیست چیزی را تغییر بدهد؛ آنها معتقدند که اساسا اصلاح دیگر معنایی ندارد. تحلیل شما چیست؟
علی مطهری: نظر اول درست نیست چون اگر دلیل آن ناکارآمدی دولت و مجلس بود مردم بیشتر شرکت میکردند تا مجلس را تغییر دهند و دولت را به حرکت آورند. ضمناً مجلس و دولت هم اصلاحطلب نبودهاند، بلکه در هردو اکثریت با اصولگرایان است. نظر دوم که دلیل کاهش مشارکت را دخالت نهادهای انتصابی در نهادهای انتخابی و نیز رد صلاحتیهای گسترده میداند، بخش زیادی از واقعیت را در خود دارد. اما نظریه کاملتر نظریه سوم است که مردم به این نقطه رسیدهاند که اصلاً نهادهای انتخابی کارهای نیستند و تصمیمات در جای دیگری گرفته میشود، لذا شرکت در انتخابات تأثیری در سرنوشت ما ندارد. من فکر میکنم مهمترین عاملِ کاهش مشارکت مردم همین سومی است و البته خطری است که کیان جمهوری اسلامی را تهدید میکند، چون اگر این تصور در مردم باقی بماند، در انتخاباتهای بعدی هم این مشکل را خواهیم داشت. راه حل این است که نهادهای انتصابی دست از دخالت در کار نهادهای انتخابی بردارند و نهادهای انتخابی به استقلال خود در قانون اساسی برگردند.
به نظر من اینکه بگوییم ناکارآمدی دولت و مجلس موجب کاهش مشارکت مردم در انتخابات شده است نمی تواند دلیل قانع کننده ای باشد، چون مردم میدانند با وجود موانع پیش روی دولت و مجلس و دستوراتی که به آنها دیکته میشد تا حد زیادی دست آنها در انجام وظایفشان بسته بوده است. تلاش بخشی از حکومت برای اجرا نشدن برجام که زمینه را برای خروج ترامپ از برجام آماده کرد یک نمونه آن است. علاوه بر این، خود دولت با بداقبالیهای زیادی روبرو شد. ظهور آقای ترامپ یا حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله که پی در پی به وجود آمد به هر حال دولت را تضعیف کرد. همچنین نباید از یاد ببریم که از ابتدا دولت چندان در انتخاب وزرا آزاد نبود و حتی فهرست کابینه را باید با برخی نهادها هماهنگ میکرد، و بدین ترتیب ما وزرایی در کابینه داشتیم که انتخاب دهم و یا حتی بیستم آقای رییس جمهور بودند.
مجلس هم همین طور است. در این دوره چندان اجازه فعالیت به مجلس داده نشد و مجلس در عمل نمیتوانست در مسائل کلان کشور وارد شود. در موضوع بنزین شما دیدید که شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه تصمیم گیری کرد و بعد که مجلس میخواست این تصمیم را اصلاح کند به آن اجازه ندادند؛ یا در مورد استیضاح وزیر کشور که خود من پیگیر آن بودم با اینکه با وجود همه مقاومتهای رییس مجلس، شرایط استیضاح برقرار بود اما در نهایت گفتند پیغام آمده به مصلحت نیست و انجام ندهید. خب همه اینها ممکن است چهره ناکارامد از مجلس نشان دهد، در حالی که مجلس ناکارآمد نبود اما به صورتی عمل شد که آنها را ناکارآمد جلوه دادند. به هرحال فرضاً تصور مردم این بوده باشد که دولت و مجلس کارآمد نبودهاند، باید مشارکت آنها بالاتر برود تا مجلسی قویتر تشکیل شود و مشکلاتشان بهتر حل شود. نظریه درست همان است که بخش بزرگی از مردم به این نقطه رسیدهاند که اساساً نهادهای انتخابی دکوری برای دموکراسی هستند و تصمیمات در جای دیگر گرفته میشود.
مسئله دخالت نهادهای انتصابی در انتخابی، دیگر کاملا آشکار شده و چون علنی شده خیلی از مردم عادی هم متوجه این مسئله شدهاند. این امر دلیل اصلی کاهش مشارکت است، خصوصا که این بار توأم شد با رد صلاحتیهای گسترده و بالاخص به بهانه اظهارنظر. یعنی مردم دلیل مضاعف پیدا کردند که قرار است نهادهای انتخابی کاملاً تابع و امر بر نهادهای انتصابی باشند و از خود استقلال نخواهند داشت.
اما این نگرش که برخی معتقدند در جمهوری اسلامی با توجه به رفتار نهادهای انتصابی اساساً راه اصلاح بسته است و از طریق مجلس و دولت کاری نمیشود کرد قابل بحث و بررسی است. اگر این نگرش را بپذیریم خیلی باید ناامید باشیم. ولی من بشخصه معتقدم اینطور نیست که راه کاملا بسته باشد. البته قطعا محدودیتهایی برای مجلس و دولتی که هم راستا با نهادهای انتصابی نباشند وجود دارد. بر هر دولت و مجلسی که اندک گرایش اصلاحی و اندک اختلافی با مواضع رسمی کشور داشته باشد آنقدر فشار میآورند که نتواند به هدفهای خودش برسد. متأسفانه این یک واقعیت است. اما با همه اینها من معتقدم همه چیز به شخصیت دولت و مجلس بستگی دارد. یعنی اگر ما رییس جمهوری جسور داشته باشیم که از حقوق مردم دفاع کند و طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی پای آن بایستد خیلی از این محدودیتها را میتواند از بین ببرد. مثلا خود آقای روحانی اگر از ابتدای دولت به خصوص از ابتدای دوره دوم، عقب نشینیهای بیجا نمیکرد، به اینجا نمیرسیدیم. ایشان از روز اول هنگام معرفی کابینه، به دنبال این بود که ابتدا تایید نهادها را دریافت کند و بعد فهرست کابینه را به مجلس معرفی کند در حالی که باید مستقیماً به مجلس میفرستاد. این یک نقطه ضعف بود.
برخی معتقدند این اقدام رییس جمهور برای تعامل بیشتر و نشان دادن حسن نیتش بوده؟ برای اینکه بتواند همراهی بیشتری برای گامهای بعدیاش به دست بیاورد...
من نمیدانم نیت ایشان چه بوده است اما با توجه به رأی بالا و پشتوانه مردمی که ایشان داشت خیلی بهتر میتوانست عمل کند. به هر حال تجربه نشان داده رؤسای جمهور و مجالس هر مقدار از مواضع خودشان عقبنشینی کردهاند طرف مقابل جلوتر آمده و اینطور نبوده است که این تعامل دوطرفه بوده باشد.
حرف من این است که نوع رفتار رییس جمهور و رییس مجلس مهم است. اجازه بدهید من از مجلس مثالی بزنم. وقتی موضوعی در مجلس مطرح است، دو نوع رفتار ممکن است در قبال آن انجام شود. یک حالت این که نمایندگان را آزاد بگذارند تا خودشان تصمیم بگیرند؛ حالا درست یا غلط بالاخره نتیجه کار و تصمیم خودشان را ببینند که این باعث رشد مجلس میشود. اما در حالت دیگر رییس مجلس میگوید ما دیروز با رهبری ملاقاتی داشتیم و من از محتوای سخنان ایشان احساس کردم که ایشان مخالف این طرح یا مخالف این استیضاح است و با گفتن همین عبارات، نمایندگان را منفعل میکنند و پیغام میدهند که نمایندگان امضایشان را پس بگیرند. نکته مهم اینجاست که به طور رسمی هم اعلام نمیکنند که به دلیل پیغامی که رسیده این استیضاح یا طرح منتفی شده است. به عنوان مثال طرح یک استیضاح را ۵۰ نماینده امضا کردهاند، یکباره اعلام می شود که استیضاح منتفی شده است. در این شرایط مردم حق دارند فکر کنند معامله و داد و ستدی شده که نمایندگان امضایشان را پس گرفته اند. در حالی که این طور نبوده و عامل دیگری دخالت داشته است. من معتقدم این اشکالی ندارد که رهبری پیغامی بدهند اما این مطلب باید اعلام شود.
**یعنی معتقدید که این قبیل پیغام ها باید به طور رسمی به مجلس اعلام شوند؟
اگر به طور رسمی هم اعلام نشود، بعدا باید اعلام همگانی شود که به دلیل اطاعت از نظر رهبری نمایندگان امضایشان را پس گرفتند. این اشکالی ندارد و بلکه لازم است، تا نمایندگان به زد و بند متهم نشوند.
**خب چرا اعلام نمی شود؟
نمیخواهند بگویند رهبری در این امور دخالت میکند. در حالی که اشکالی ندارد. ممکن است ایشان امری را به مصلحت ندانند؛ خب این را اعلام کنند. نمایندگان هم میگویند به دلیل اطاعت از ایشان امضایمان را پس گرفتیم. در حالی که این را امر بدی میدانند که نماینده بگوید به دلیل پیغام رهبری تصمیمش را تغییر داده است. میخواهند محرمانه بماند. ولی این محرمانه ماندن باعث میشود که نماینده پاسخی برای مردم نداشته باشد و بعد متهم به معامله میشود و میگویند مجلس کارآمد نیست. مواردی بوده که خود من اعلام کردهام به دلیل نظر رهبری فعلا موضوعی را منتفی کردهایم. اما دیدم عدهای ناراحت شدند که چرا اصلاً این را بیان کردید.
**شورای نگهبان به چنین مواردی حساسیت داشت؟
درباره من چنین موردی را مطرح نکردند اما بعید نیست نسبت به چنین مواردی حساس باشد. به هرحال من معتقدم اینها باید آشکار و شفاف باشد. نمیشود اراده و اختیار جایی باشد و مسئولیت و پاسخگویی را از جای دیگری بخواهیم. این به ضرر کشور است.
**فکر نمیکنید رسمیت بخشیدن به این اقدام منجر به تضعیف مجلس شود؟
البته من در مجموع با دخالت نهادهای خارج از مجلس در کار مجلس موافق نیستم. معتقدم خود نمایندگان باید درباره امور تصمیم بگیرند. حتی در مورد نظرات رهبری هم معتقدم بهتر است این نظرات از طریق شورای نگهبان اعمال شود. یعنی اگر رهبری با طرح یا لایحهای مخالف هستند نظرشان را به شورای نگهبان بگویند تا آنها این نظر را اعمال کنند؛ اما مجلس آزاد باشد. اینطور نباشد که دائم بگویند پیغامی از بیت آمد. این خوب نیست. چون بیت هم به معنای خود رهبری نیست. ممکن است کسی در بیت نظری داشته و این را به مجلس منتقل کند در حالی که نظر رهبری نباشد. متأسفانه در این دوره آقایان لاریجانی و عارف همیشه گوش به زنگ بیت بودهاند و در مواردی واقعاً معلوم نیست که نظر خود رهبری است یا افراد دیگر. لذا بهتر است نظرات رهبری از طریق شورای نگهبان اعمال شود.
**یعنی چنین چیزی اتفاق افتاده است؟
گاهی اتفاق افتاده است. گاهی میگویند از بیت تماس گرفتهاند و فلان پیغام را دادهاند. اما ما واقعاً نمیدانیم نظر رهبری است یا خیر.
**با توجه به اینکه شما تجربه حضور در ادوار قبل را هم دارید، میتوانید مقایسهای داشته باشید. آیا این مداخلات در مجلس دهم افزایش پیدا کرده؟
در مجموع در این مجلس دخالتهای عوامل خارجی بیشتر بوده است. در مجلس دهم شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه پیدا شد که در واقع مجلس را دور زده است. اما جز این، پیغامهایی هم درباره استیضاحها مکرر به مجلس رسیده است. یا در مسئله بنزین که همه دیدند چه اتفاقی افتاد. البته در مجالس قبلی هم این گونه اتفاقات میافتاد. مثلاً در دولت دوم آقای احمدی نژاد که فهرست کابینه را به مجلس آورد نمایندگان تصمیم داشتند ۹ وزیر پیشنهادی را رد کنند. اما پیغام آمد که سعی کنید به همه رأی بدهید. هر چند باز هم نمایندگان به سه نفر رأی ندادند. بنابراین چنین مواردی در مجالس قبل هم وجود داشته است اما فراوانی آن در مجلس دهم بیشتر بوده است. حالا علاوه بر اینکه خود آقای لاریجانی دائم پیغام میآورد، آقای عارف هم یکی از افراد گوش به زنگ بیت است. هر مسئلهای که پیش میآید ایشان میگوید از بیت به من اینطور گفتهاند.
**یعنی در تصمیمات فراکسیون امید هم این موضوع پررنگ بوده است؟
بله آقای عارف در تصمیمگیریها خیلی به بیت استناد میکرد. من نمیگویم این خوب است یا بد. اما این گونه بود. به هرحال مقصود من این است که این موضوع کاملاً به شخصیت دولت و مجلس بستگی دارد که چه مقدار خودشان بخواهند از دخالتهای عوامل خارج از دولت و مجلس استقبال کنند. گاهی نهادهای بیرون از مجلس و دولت و یا خود شخص رهبری اصلا نظری درباره یک موضوع ندارند اما خود افراد مدام میروند سؤال میکنند. این باعث میشود خودمان دست خودمان را ببندیم و این خوب نیست.
**آقای لاریجانی سه دوره رییس مجلس بوده چرا این موضوع در دوره دهم تا این اندازه در مدیریت ایشان پررنگ شد؟ شرایط اداره کشور سختتر و پیچیدهتر شده و یا نهادهای انتصابی سختگیرتر شدهاند؟
هردو عامل مؤثر بوده است. سخت شدن شرایط میتواند مؤثر باشد چون در مواردی تصمیمگیری سخت بوده و خواستهاند مشورتی بگیرند. اما گاهی افرادی هستند که میخواهند مراتب اطاعت و جاننثاری خودشان را مدام به منصه ظهور برسانند. نهادهای انتصابی هم چون در شرایط ویژه و جنگ اقتصادی هستیم فکر میکنند که حق دخالت بیشتری دارند؛ در حالی که معتقدم باید مجلس و دولت را آزاد بگذاریم تا کارها در مسیر طبیعی خود انجام شود. در جایی که مخالفتی هست راه وجود دارد. درباره مجلس از طریق شورای نگهبان باید این مخالفت اعمال شود. این حق قانونی رهبری است. ایشان میتواند بگوید فلان طرح و یا لایحه با شرع و یا مصلحت کشور مخالف است و از طریق شورای نگهبان اعمال نظر شود. اما اینکه از طریق نمایندگان اعمال نظر شود و نماینده احساس کند خودش کارهای نیست، روند درستی نیست. این اثر بدی بر نمایندگان دارد. همان طور که بعد از ماجرای بنزین نمایندگان گفتند ما اصلا در کشور چه کاره هستیم؟ از طرفی مورد سؤال مردم واقع میشویم و از طرفی هم اختیار نداریم. اجازه بدهند مجلس تصمیم خودش را بگیرد و شورای نگهبان رد کند تا نمایندگان پاسخی برای مردم داشته باشند.
حتی راجع به بررسی صلاحیتها مخصوصاً در انتخابات ریاست جمهوری به اعتقاد من اگر مخالفتی وجود دارد باز هم از طریق شورای نگهبان باید اعمال شود. یعنی اگر کسی صلاحیت این سمت را ندارد رهبری نظرش را به شورای نگهبان اعلام کند. این حق قانونی ایشان است. تأیید صلاحیت بالاترین مسئول اجرایی کشور با رهبری است و مسئله تنفیذ دقیقاً به همین معنی است. اصلاً ولایت فقیه به همین معنی است که فقیه صلاحیت حاکم را تأیید میکند. اگر کسی را صالح نمیدانند به شورا اعلام کنند تا رد شود. اما الان این گونه است که افرادی تأیید میشوند بعد عدهای میگویند نظر آقا با فلان کاندیدا است و با فلان کاندیدا مخالف هستند. در این شرایط، مشابه فضایی که در انتخابات ۸۸ پیش آمد جامعه حالت دو قطبی پیدا میکند. عدهای راه افتادند که نظر رهبری به احمدی نژاد است و مدام پیغام میدادند. جامعه دوقطبی شد؛ کسانی که خیلی خود را ولایتمدار میدانستند میگفتند حتماً باید ایشان انتخاب شود و کسانی که احیاناً مخالف بودند میگفتند کاری کنیم که او انتخاب نشود. این دو قطبی باعث تنش میشود و بحران اجتماعی ایجاد میکند.
**شما به مداخلات غیر رسمی در کار مجلس اشاره داشتید. اما با وجود مداخلات رسمی شورای نگهبان و خوانش خاصی که از وظایف این شورا میشود، اصلاً مجلس و یا انتخاب نمایندگان معنایی خواهد داشت؟ به هر حال خیلی از طرحها و لوایح مصوب در مجلس توسط شورای نگهبان رد میشود و یا بعد از سوی مجمع مسکوت مانده و یا با تغییراتی به تصویب میرسد. با وجود این ساز و کار موجود به اعتقاد شما مجلس هنوز معنا و کارکرد خودش را دارد؟
البته تا الان که فقط شورای نگهبان طرف مجلس بود ما مشکل زیادی نداشتیم. شورای نگهبان باید اعلام میکرد یک مصوبه خلاف شرع و یا قانون اساسی است و یا خیر. در این شرایط مشکل زیادی نبود. بستگی داشت به نوع نگاه و یا ترکیب شورای نگهبان که چه تصمیمی درباره مصوبات بگیرند و از دست ما خارج بود.
اما اتفاقی که اخیراً افتاده مشکلساز است. چندین بار درباره آن صحبت کردم اما توجهی به آن نشده است. با وجود اینکه اکثر آن را قبول دارند و خود نمایندگان میگویند این رویه درستی نیست و دست مجلس را بسته است اما اقدامی هم نمیشود. هیاتی در مجمع تشخیص مصلحت به نام هیأت عالی نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام درست کردهاند. این هیأت مصوبه مجلس را بررسی میکند و اعلام میکند با سیاستهای کلی نظام مغایر است و به شورای نگهبان میفرستد. شورای نگهبان هم بدون بررسی به مجلس میفرستد و میگوید به استناد اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالف قانون اساسی است و باید آن را اصلاح کنید. مجلس هم اگر بر نظر خود اصرار کند به مجمع بر میگردد و بعد مجمعی که خودش این ایراد را گرفته است حالا در مقام داور میان نظر خودش و مجلس ظاهر میشود. این خلاف عقل است.علاوه بر این گاهی خود مجمع مصوبه مجلس را اصلاح میکند. همین چند وقت پیش دبیر مجمع توئیت کرده بود که ما مصوبه مجلس درباره بخشودگی جریمه و سود مرکب تسهیلات زیر صد میلیون تومان را اصلاح کردیم. خب یعنی مجمع تشخیص، دیگر تبدیل به مجلس سنا شده است. هم دو شورای نگهبان و هم یک مجلس سنا پیدا شده و در مقابل مجلس قرار گرفته اند. اینها دست مجلس را بسته است.
در دو لایحه پالرمو و CFT هم دیدید که این روال با آنها چه کرد. مجلس پالرمو را تصویب کرد شورای نگهبان هم آن را تایید کرد. اما فقط یک ایراد مجمع درباره آن وجود داشت که به صورت کلی گفتند مخالف سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی است. روشن است که این گونه ایراد گرفتن به هر مصوبهای آسان است. هر مصوبهای را به استناد بندی از دهها بند سیاستهای کلی میتوان رد کرد؛ در حالی که اساساً نمایندگان با لحاظ سیاستهای کلی طرح یا لایحهای را تصویب میکنند. در مورد CFT ، هم شورای نگهبان ایراد گرفته بود و هم مجمع. هر دو لایحه را بیش از یک سال معطل کردند تا وارد لیست سیاه شدیم. خب طبیعی است که مجلس بگوید پس ما چه کاره هستیم. در این شرایط واقعاً اختیارات مجلس کم شده و مرجعیت آن برای تصمیمگیری کمرنگ شده است.
این باید اصلاح شود. یکی از هدفهایی که من از ورود به مجلس یازدهم داشتم این بود که این مسائل را اصلاح کنیم. حتی در همین دوره هم زمانی که نایب رییس بودم در هیات رییسه به آقای لاریجانی پیشنهاد دادم که چند نفر از مجلس برویم و با رهبری در این باره صحبت کنیم.
**پیشنهادتان رد شد؟
به هرحال ترتیب اثر داده نشد. اصلاً مجلس را در این حد نمیدانند که با رهبری صحبت کند.
**شما در این باره نامهای هم به رهبری نوشتید. آن هم بی نتیجه ماند؟
جوابی به آن داده نشد. متن نامه را هم میان نمایندگان توزیع کردم. حتی پیشنهاد دادم جلسه غیرعلنی با حضور اعضای مجمع بگذاریم و در این باره بحث کنیم. گفتم اصلاً شاید ما اشتباه میکنیم. در این باره بحث کنیم و بالاخره تصمیمی بگیریم. من راه حل هم ارائه کردم. گفتم به جای اینکه مصوبه مجلس به وسیله مجمع بررسی شود، در حین بررسی طرح یا لایحهای، نماینده مجمع در کمیسیون مربوط و نیز در صحن علنی حاضر شود و نظراتش را بیان کند و نمایندگان با توجه به نظرات مجمع رای بدهند. نمایندگان هم قرار نیست مقابل مجمع بایستند. اما وقتی موضوعی مصوب شد دیگر نباید جایی به غیر از شورای نگهبان آن را بررسی کند و یا بدتر، آن را تغییر دهند. ما اینها را گفتیم، همه هم میگویند خیلی خوب و لازم است، اما در عمل به هیچ جا نرسید. البته علت آن این است که به آیین نامه مجمع تشخیص استناد میکنند که به تصویب رهبری رسیده است. میگویند چون این آیین نامه به تأیید رهبری رسیده پس این کار عین قانون است. من در پاسخ به آنها گفتم بالاخره اختیارات رهبری فراتر از قانون است یا محدود به قانون اساسی؟. در قانون اساسی اصل ولایت مطلقه فقیه آمده است اما در اصل ۱۱۰ وظایف و اختیارات رهبری برشمرده شده و محدود است. در واقع مطلقه بودن در اینجا مقید شده است. اختیارات و وظایف رهبری محدود به همان چیزی است که در اصل ۱۱۰ آمده است. اگر آییننامهای مخالف قانون اساسی باشد معتبر نیست. لااقل این امر که آیا اختیارات رهبری فراتر از قانون اساسی است یا خیر، قابل بحث است. این موضوع حتما قابل گفت و گو با خود رهبری است. یعنی میتوانیم به ایشان بگوییم این موضوع مشکلاتی را ایجاد کرده و باعث توقف خیلی از مصوبات مجلس شده و منهای بحثهای حقوقی و کلی که باید در جای خودش انجام شود، باید فکری برای آن شود. من در همین مجلس خیلی پیگیری کردم و خیلی از نمایندگان هم این حرف را قبول دارند. اما در عمل به جایی نرسید. نمایندگان مجلس یازدهم باید این موضوع را دنبال کنند چون دست و بال خودشان بسته شده است.
**نتیجه این امر دلسرد شدن مردم از صندوق رای است و تبعاتی دارد...
بله؛ این همان نگاه سومی است که معتقد است نهادهای انتخابی کارآیی خود را از دست دادهاند. که تا حد زیادی درست است. اگر این رویهها ادامه پیدا کند میتوانیم بگوییم مجلس و یا حتی دولت کارآیی خودش را تا حد زیادی از دست داده است. من اما حرفم این است که بستگی به اشخاص دارد. یعنی ممکن است رییس مجلس و یا رییس جمهوری روی کار بیاید که خیلی از این رویهها را اصلاح کند.
**چنین چشماندازی میبینید که حاکمیت بخواهد مردم را به انتخابات دلگرم کند و یا اشخاصی روی کار بیایند که این رویه ها را اصلاح کنند؟
مشکل است. چون شورای نگهبان اجازه نمی دهد رییس جمهوری با این ویژگیها روی کار بیاید. در همین دوره مجلس بسیاری از نمایندگان اصولگرا را هم صرفاً به دلیل اظهار نظر رد صلاحیت کردند. بنابراین به نظر میرسد یک دور کاذبی ایجاد شده؛ یعنی اگر چنین رییس مجلس یا رییس جمهوری بخواهد روی کار بیاید از ابتدا شورای نگهبان جلوی آن را میگیرد و اگر چنین رؤسای جمهور و یا مجلسی روی کار نیایند روند موجود ادامه خواهد یافت. لذا خیلی چشمانداز روشنی دیده نمیشود. با این همه فکر میکنم راه حل این است که این رویه از بالا اصلاح شود. شاید کاهش مشارکت در انتخابات اخیر هشدار و عاملی باشد که مقامات عالی رتبه به فکر تغییر رویه بیفتند. اگر این کاهش مشارکت ادامه پیدا کند آسیب جدی به انقلاب وارد میشود.
من فکر میکنم ترسی که اینها از افراد مستقل و یا اصلاحطلب دارند باید از بین برود. روشی که الان به کار گرفته میشود ناشی از ترسی است که از افراد مستقل و اصلاحطلبان دارند. اول اینها را در جایگاه امثال اسرائیل و آمریکا قرار دادند و بعد از آنها لولو درست کردهاند و از ورودشان به همه جا جلوگیری میکنند. دنبال افراد مطیع و فرمانبر هستند، در حالی که ملاک برای ما قانون اساسی است. اگر آن را مبنا قرار دهیم این ناهماهنگیها و تداخلها و حاکمیت دوگانه حل میشود.