کیهان لندن - از زمانى که آمریکا مذاکرات مربوط به برنامه هستهای ایران را قطع کرد و در کنار اسرائیل، در یک کارزار هوایی ۱۲روزه و نامتوازن، جمهوری اسلامی را هدف قرار داد، فقط حدود پنج ماه مىگذرد. سامانههای پدافندی ایران در هم کوبیده شد، عالیرتبهترین فرماندهان نظامی آن کشته شدند و تأسیسات هستهایاش به اعماق زمین فرو برده شد. واکنش طبیعی چنین رژیم زخمی، شاید میبایست بازگشت به انزوا، مرهم نهادن بر جراحات خویش و نفرین کردن دو شیطان بزرگ و کوچک باشد. با این همه، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، عباس عراقچی، نشانههایی کاملا برخلاف این انتظار بروز داده است.
اینکه عباس عراقچی، نشریه «اکونومیست» را برای انجام مصاحبهای به تهران دعوت کرد، به خودی خود شگفتانگیز بود. شگفتی زمانی بیشتر شد که او، برخلاف توصیه تیم رسانهایاش، مصاحبه را به زبان انگلیسی انجام داد؛ و از آن نیز فراتر، وى پذیرفت با خبرنگاری گفتگو کند که قبلا توسط مقامات ایرانی بازداشت شده بود. اقدامی که این غافلگیری را دوچندان کرد.
مجموعه این رویکردهای غیرمنتظره، گویی برای برجسته ساختن نکتهای شگفتآورتر از همه طراحی شده بود. وزیر خارجه جمهورى اسلامى اعلام کرد که ایران، به جاى اینکه در کینه و خشم بجوشد، آمادگی دارد با آمریکا به یک «توافق عادلانه و متوازن» دست یابد!
گمان میرود محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، همین پیام را در تاریخ هجدهم نوامبر، در جریان سفر خود به واشنگتن، از جانب جمهورى اسلامى مستقیما به دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده منتقل کرده باشد. به گفته یک تحلیلگر ایرانی، رژیم اکنون «به شدت تشنه دستیابی به توافق» است.
نمایش قدرت
آقای عراقچی نمیخواهد ضعیف یا تسلیمپذیر جلوه کند. او هشدار میدهد «ما آماده مذاکره هستیم، اما دیکته نمى پذیریم» و میگوید «اگر کار به رویارویی دیگری بکشد، ایران مهیاست. چرا که از جنگ ۱۲روزه درسهای سختی آموخته است». به ادعای او «ایران تاکنون انبار بزرگتر و پیشرفته ترى از موشکها به وجود آورده است».
شبکههای تلویزیونی ایران بیوقفه تصاویری از پایگاههای مخفی در دل کویر پخش میکنند. پایگاههایی انباشته از موشکها، مردانی با لباسهای رزمى سیاه که مهمات حمل میکنند و انفجارهای ویرانگری که آسمان را به رنگ سرخ درمیآورد. یکی دیگر از مقامات جمهوری اسلامی با لحنی هشدارآمیز میگوید: «شب دراز است و قلندر بیدار!»
در بیشتر موارد، اینها چیزی جز رجزخوانی نیست. دو محور از سه رکن بازدارندگی ایران، یعنی شبکه شبه نظامیان نیابتی در خاورمیانه و برنامه هستهایاش به شدت تضعیف شدهاند. اسرائیل حماس و حزبالله را که پیشتر تهدیدآمیزترین نیروهای نیابتی ایران بودند، در هم کوبیده است. شبه نظامیان حوثی همچنان در یمن فعالاند. اما برای اسرائیل تنها مزاحمتی دوردست محسوب میشوند. همچنین حملات آمریکا و اسرائیل، برنامه هستهای جمهورى اسلامى ایران را به عقب رانده است. اینکه توقف غنیسازى به سبب بمباران بوده یا از سر احتیاط، موضوعی است که عراقچی توضیح نمیدهد، اما تصریح میکند که غنیسازی «اکنون متوقف شده است.»
با این حال، ابهامی که درباره سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم وجود دارد که ایران آن را تا مرز درجه تسلیحاتی غنی کرده بود، همچنان برگ فشاری برای جمهوری اسلامی در هر مذاکره آینده محسوب میشود.
رژیم اسلامى، بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از بازدید تأسیسات هستهای بمباران شده که بنا به گفته عراقچی، ذخایر ایران در آن مدفون است، منع کرده است. جاسوسان غربی گمان میبرند که ایران توانسته پیش از آغاز بمبارانها، مقدار کافی از مواد شکافت پذیر را خارج و پنهان کند. به اندازهای که بتواند حداقل یک سلاح هستهای تولید کند. افزون بر این، احتمال وجود تأسیسات غنیسازى پنهان نیز مطرح است.
و همواره این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامیِ زخمی و به گوشه رانده شده، خطرناکتر شود. شماری از افراد در ساختار امنیتی کشور بر این باورند که واکنش جمهورى اسلامى به حملات اسرائیل و آمریکا «بیش از حد حساب شده و محدود» بوده است.
حمزه صفوی، تحلیلگر و فرزند یکی از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این گارد پیشتاز نظام، میگوید دفعه بعد پایگاههای آمریکا در خلیج فارس هدف مشروع خواهند بود. یکی دیگر از مقامات نیز تهدید میکند: «به هر پایگاهی در هر کشوری که در حمله به ایران نقش داشته باشد، پاسخ خواهیم داد.» حمله به دولتهای خلیج فارس نیز به نوبه خود، میتواند آشوب اقتصادی به پا کند و آتشی منطقهای را شعلهور سازد.
با این همه، آشکار است که دولت ایران از موضع قدرت، خواهان مذاکره نیست. رژیم، چه در داخل و چه در عرصه بینالمللی، در تنگنایی جدی گرفتار شده است. گرچه چین همچنان نفت ایران را، بیاعتنا به تحریمهای آمریکا، خریداری میکند، اما بعید است به آسانی آماده تأمین تسلیحات باشد. روسیه شاید ملاحظات کمتری داشته باشد، اما به همان اندازه نیز ذخایر تسلیحاتی محدودی برای عرضه دارد. اقتصاد کشور درهم ریخته است.
یکی از سردبیران مطبوعات که از «افول» ملی سخن میگوید، فهرستی طولانی از مشکلات روزمره مردم ارائه میکند. از کمبود آب و قطع برق گرفته تا مه دود گرفته خفه کننده و قیمتهای سرسامآور. نارضایتی عمومی در قالب اعتراضات پیرامون همین معضلات آشکار است. تعامل با غرب حتى اگر از منظر ایدئولوژیک ناخوشایند باشد، به ضروریات بدل گشته است.
تورم مهارناپذیر شده است. قیمت برنج در یک سال دو برابر شده، قیمت پیاز ۷۰ درصد و روغن خوراکی ۴۰ درصد افزایش یافته است. سقوط ریال نیز بر دشواریها افزوده است. میان سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲، درآمد سرانه در ایران نزدیک به یک پنجم کاهش یافته است. اکنون یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر دولتی، یعنی ۴۰۰ دلار در ماه، زندگی میکنند. معلمان معمولا کمتر از ۲۵۰ دلار در ماه دستمزد میگیرند، رقمی ناچیز در مقایسه با حقوق آنان پیش از انقلاب ۱۳۵۷ است.
خیابانهای تهران پاکیزهاند، اما ساختوساز جدید تقریبا متوقف شده است. شهر فرسودهتر، عبوستر و خستهتر از زمانی به نظر میرسد که گزارشگر این مقاله شش سال پیش آخرینبار از آن دیدار کرده بود. تعداد گدایان بیشتر شده و جرثقیلهای ساختمانی کمتر و اغلب همین اندک باقی مانده نیز بیحرکت و خاموش ایستادهاند.
ترافیکی که زمانی سراسر شهر را قفل میکرد، اکنون سبکتر شده است. در شمال تهران هنوز کافههای شیک فراواناند، اما مشتریان، براى خرید نوشیدنىهاى خود، صرفهجویى نشان مىدهند.
ایران سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در جهان را در اختیار دارد، با این حال تابستانی آکنده از خاموشیها را پشت سر گذاشته است. نیروگاهها به جای استفاده از گاز، به سوزاندن نفت سنگین و ارزان روی آوردهاند. اقدامی که بحران آلودگی هوا را که پیشتر نیز شدید بود، تشدید کرده است. تولید نفت که اکنون حدود ۳/۲۵ میلیون بشکه در روز است؛ هرگز دوباره به سطح ۶ میلیون بشکه در روز دوران شاه در اواخر دهه ۱۹۷۰ نرسیده است. حتی یک هدف اقتصادی از برنامه بیست ساله دولت در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) نیز محقق نشده است.
👈مطالب بیشتر در کیهان لندن
شش سال خشکسالی، رکود اقتصادی را تشدید کرده است. مخازن آبی پیرامون پایتخت در حال خشکیدن هستند. قُلههاى مُشرف بر تهران معمولا پوشیده از برفاند، اما این روزها هرگاه مه فرو مینشیند، تنها صخرهای برهنه و بیآب و علف نمایان میشود. در بوشهر، بندر بزرگ جنوب کشور، آب لولهکشى از هم اکنون قطع شده است.
مسعود پزشکیان، رئیس جمهور، دستور داده سال آینده کشت برنج تنها در پنج استان مجاز باشد، نه مانند گذشته در هفده استان. او به تازگی گفته «اگر باران نبارد، پایتخت را تخلیه خواهد کرد»؛ هر چند زیردستانش به سرعت سخنان او را تعدیل و توجیه کردند.
رژیم حاکم بر ایران، همیشه خواسته مشکلات اقتصادی کشور را به گردن تحریمهای غرب بیندازد. اما گروههای ذینفع در درون ساختار قدرت، از انزوا و بسته بودن اقتصاد سود میبرند و با هرگونه گشایش مخالفت مى کنند. تحریمها شاید تجارت با کشورهای غربی را دشوار کند، اما این خود رژیم است که با وضع تعرفههای سنگین، واردات از چین را نیز مسدود کرده است.
ارسلان کاظم پور، مدیر یک مجموعه بزرگ صنعتى که از روغن خوراکى گرفته تا کاغذ تولید مىکند، گفته «این سیاستها بازار داخلی را تقویت میکند.»
او میگوید فروش محصولات شرکتش سالانه ۴۰ درصد رشد دارد. سپاه پاسداران نیز، که نقشی سرنوشت ساز در اقتصاد دارد، امپراتوری تجاری گستردهای را اداره میکند و از شبکههای پرسود قاچاق نیز بهرهمند است.
بسیاری از ایرانیان، سوءمدیریت و فساد را ریشه اصلی مشکلات اقتصادی میدانند. در برابر بیلبوردهایی که مردم را به صرفهجویی در مصرف آب فرا میخوانند، ماشینهاى آبپاش، حاشیه چمنزارهای خیابانها را غرق در آب میکنند. در باشگاههای تفریحی و استراحت گاه هایى که طبقه ثروتمند به آن رفت و آمد دارد، فوارهها همچنان شادمانه به هوا میجهند.