December 2025 Archives

IMG_2809.png...یک توصیه به خانواده های سختگیر و متعصب مقیم خارج از کشور دارم. شما می توانید خودتان همچنان در فضای ایران بمانید و فقط چیزهای ایرانی را بپسندید اما به بچه های تان به نوه های تان و کم کم به نتیجه های تان سخت نگیرید. آن ها در اینجا در خارج بزرگ شده اند و بر خلاف شما زبان اول شان زبان کشور محل زندگی شان است. فرهنگ اول شان فرهنگ کشور خارجی ست. اگر به احترام شما و به خواست شما ایران را دوست می دارند و می خواهند ایرانی هم بمانند آن ها را با تعصب اذیت نکنید. بگذارید تا هر مقدار می خواهند و می توانند ایرانی بمانند. این که حتما فارسی نوشتن را یا فارسی خواندن را یاد بگیرند نگذارید زوری شود. این ها در اینجا شاید هرگز به کارشان نیاید و در نهایت یک چیز ناقص دستگیرشان شود. در جشن ها. و عیدها بگذارید با دوستان خارجی شان مطابق جشن های اینجا جشن بگیرند آن وقت جشن نوروز و غیره هم به دل شان خواهد نشست. داستان شبی که من کاج شدم استاد هادی خرسندی را بخوانید و ببینید عاقبت کسانی که می خواهند با ضرب و زور و فشار بچه ها را ایرانی خالص نگه دارند چه می شود. هادی عزیز این را در قالب قصه ای با مزه و کمی تلخ بیان می کند و در نهایت نشان می دهد که اهل فشار و زور گویی عاقبت شکست می خورند و خودشان تبدیل به درخت کاج می شوند.

برای ایرانی شدن بچه ها روی کنج کاوی آن ها حساب کنید و این که دارای یک فرهنگ دوم و بسیار غنی هستند و آن ها روی این کنج کاوی سعی می کنند بدانند ایران چیست و ایرانی کیست و حتی اشتیاق به سفر به کشورشان پیدا کنند....

za.jpgهشدار عراقچی درباره "خطر از درون" و اذعان به بحران اقتصادی

عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، امروز پنجشنبه ۴ دی‌ماه (۲۵ دسامبر) در نشستی در اتاق بازرگانی اصفهان، از "توطئه جدید دشمن" برای ایجاد بحران و افزایش نارضایتی اجتماعی سخن گفت و هشدار داد که هدف این روند آن است که «نظام و حکومت از داخل دچار مشکل شود».

هرچند عراقچی همچنان بر نقش تحریم‌ها و "تلاش سازمان‌یافته خارجی" تأکید کرد، اما اعتراف صریح او به نقش "فساد، ناکارآمدی و مافیای قدرت" در شکل‌گیری بحران، می‌تواند تأیید تلویحی عمق وخامت اقتصاد ایران باشد.

این سخنان در شرایطی بیان می‌شود که اقتصاد ایران با یکی از دشوارترین دوره‌های خود در چهار دهه گذشته روبه‌روست؛ دوره‌ای که بسیاری از شاخص‌های کلان اقتصادی، از تورم و رشد اقتصادی گرفته تا ارزش پول ملی و امنیت غذایی، هم‌زمان در وضعیت هشدار قرار گرفته‌اند.

زیدآبادی: نقشهٔ آمریکا برای به زانو در آوردن اقتصاد ایران یک برنامهٔ کاملاً علنی است، حالا این چه توطئه‌ای است که عراقچی تازه آن را کشف و افشا کرد؟

کدام توطئه؟

زیدآبادی

سید عباس عراقچی: "اکنون به نظر می‌رسد که توطئه جدیدی در راه است و دشمن به دنبال این است که به لحاظ اقتصادی شرایط را به جایی برسانند که از دید آن‌ها نارضایتی‌ها افزایش پیدا کند و این نظام و حکومت از داخل خودش دچار مشکل بشود."

توطئه معمولاً به نقشه‌های مخفی و غیرعلنی گفته می‌شود. نقشهٔ آمریکا برای به زانو در آوردن اقتصاد ایران، یک برنامهٔ کاملاً علنی است. تحریم اساساً امری آشکار با هدفِ آشکارِ مضمحل کردن اقتصاد و نارضایتی مردم و برانگیختن آنهاست!

حالا این چه توطئه‌ای است که آقای عراقچی تازه آن را کشف و افشاء کرده است؟

***

عکاس ایرانی به رسانه اوکراینی: برای کار به روسیه رفتم، به‌اجبار به جنگ اوکراین فرستاده شدم

پایگاه خبری عصر ایران از «اسارت اولین ایرانی در جنگ اوکراین» خبر داد. پیش‌تر وب‌سایت اوکراینی «یونایتد۲۴» در گزارشی به وضعیت آرش دربندی، عکاس ۳۴ ساله اهل اهواز پرداخته و نوشته بود که او برای پیدا کردن کار به روسیه رفت اما هرگز تصور نمی‌کرد که درگیر جنگ شود.

prisonerlarge.jpgعصر ایران پنج‌شنبه چهارم دی نوشت این شهروند ایرانی «طی آموزش نظامی، با فشار شدید، کتک و تهدیدهای روزانه روبه‌رو شده و دیده که روس‌ها غیرنظامیان خارجی را به‌عنوان نیروهای مصرفی به جبهه می‌فرستادند».

دربندی پیشتر در مصاحبه با وب‌سایت اوکراینی «یونایتد۲۴» توضیح داده بود که چگونه تلاش او برای امرار معاش در روسیه به بازداشت و در نهایت اعزام اجباری به جبهه جنگ اوکراین انجامید.

او همچنین به شیوه‌هایی اشاره کرد که روسیه از طریق آن‌ها غیرنظامیان خارجی را در چرخه جنگ گرفتار می‌کند.

یونایتد۲۴ نوشت: «با وجود آنکه تحصیلاتش در رشته مهندسی نفت بود، آرش بیشتر عمر خود را پشت دوربین گذرانده بود. او با ویزای توریستی وارد سن‌پترزبورگ شد و از راه عکاسی از رهگذران امرار معاش می‌کرد.»

دربندی تاکید کرد هیچ پیشینه نظامی نداشته و تا زمان اعزام به جبهه، «حتی چاقو هم به دست نگرفته» بود.

صحت و جزییات روایت این شهروند ایرانی به‌طور مستقل قابل تایید نیست و این مطلب صرفا بر اساس گزارش رسانه اوکراینی و مصاحبه انجام‌شده از سوی آن تنظیم شده است.

تاکنون مقام‌های جمهوری اسلامی، اوکراین و روسیه به این گزارش واکنشی نشان نداده‌اند.

جمهوری اسلامی که از متحدان نزدیک مسکو محسوب می‌شود، پهپادهای انتحاری شاهد را برای استفاده روسیه در جنگ اوکراین در اختیار این کشور قرار داده است.

prisonerlarge2.jpg

حمایت نظامی حکومت ایران از کرملین با واکنش‌های گسترده‌ای در غرب روبه‌رو شده و به‌ویژه نارضایتی شدید کشورهای اروپایی را در پی داشته است.

دربندی چگونه به جبهه جنگ با اوکراین اعزام شد؟

دربندی تحولات مربوط به اعزام شدنش به جبهه را چنین روایت کرد: «اوایل فوریه پس از درگیری با یک افسر پلیس در خیابان بازداشت شدم و به پادگانی در منطقه لیگوفسکی پراسپکت منتقل شدم. به من گفتند یا باید سه تا پنج سال زندان بروم یا یک سال به جنگ اعزام شوم.»

او افزود با وجود مخالفتش، او را مجبور کردند وارد خدمت نظامی شود و پس از چند ماه، برای آموزش به نزدیکی بلگورود فرستاده شد.

alidoosti.jpgخبرنامه گویا - متن زیر یادداشتی است از خبرگزاری دانشجو، وابسته به بسیج دانشجویی، در واکنش به مستند ترانه علیدوستی و گفت‌وگوی او با بی بی سی فارسی؛ یادداشتی که بیش از آنکه نقدی رسانه‌ای یا فرهنگی باشد، بر حمله‌ای ایدئولوژیک و شخصی استوار است. در این نوشته، مفاهیمی چون فمینیسم، پول کثیف و منافع ملی نه برای تحلیل، بلکه به‌عنوان ابزار برچسب‌زنی و بی‌اعتبارسازی یک هنرمند به کار گرفته شده‌اند.

بازنشر این متن از سوی ما نه به قصد تأیید محتوای آن، بلکه برای نشان دادن نوع مواجهه رسانه‌های نزدیک به نهادهای امنیتی با صداهای منتقد، به‌ویژه زنان هنرمند--است؛ مواجهه‌ای که نقد را با تخریب و اختلاف نظر را با اتهام سیاسی جایگزین می‌کند.

خبرگزاری دانشجو، وابسته به بسیج دانشجویی، در متنی درباره‌ی مستند ترانه علیدوستی که به کارگردانی پگاه آهنگرانی تولید شده، نوشت:

ترانه علیدوستی؛ محصول «فمینیسم رادیکال و پول کثیف» از شهرزاد تا مستند بی بی سی

فراگیر شدن مستند «ترانه» که توضیحات و روایت ترانه علیدوستی بازیگر زن معروف ایرانی است توسط بی بی سی به کارگردانی پگاه آهنگرانی واکنش های متفاوتی داشته، اما واقعیت این است که رفتار سالهای اخیر سلبریتی های ایرانی با حمایتهای خارجی نه ماجرای جدیدی است و نه مسئله ای که منجر به غافلگیری شود!

در سال‌های اخیر، چهره‌های سلبریتی بیش از آنکه با هنرشان شناخته شوند، با کنشگری‌های سیاسی و اجتماعی خود در صدر اخبار قرار گرفته‌اند. ترانه علیدوستی هم یکی از آنهاست که اما فعالیتهایش سالهای اخیر او را مستعدتر از بقیه برای گرفتن پروژه هایی در مقابل مردم می‌کرد.

ترانه علیدوستی سلبریتی مستعدی در موضع گیری های تندروانه که قابل تأمل است و می توان آن را در دو پرونده مجزای «فمنیسم رادیکال» و «پول کثیف» در سینما و رسانه داخلی و خارجی بررسی کرد.

از تتو تا تئوری؛ فمینیسم رادیکال در تقابل با فرهنگ ایرانی

سال ۱۳۹۵ برای اولین در جریان نشست خبری عوامل فیلم فروشنده تصویری از یک تتو بر روی دست ترانه علیدوستی موجب خبرسازی در فضای مجازی شد. ماجرای آن تتو برمیگردد به شاخه ای از فمنیسم رادیکال با نماد «قدرت زن» (woman power) یا «مشت فمینیستی» بود که معمولاً با فمینیسم رادیکال مرتبط دانسته می‌شود.

فمنیسم رادیکال با ساختار شکنی‌های افراطی و نادیده گرفتن بافتار فرهنگی و مذهبی جامعه ایران، نه تنها نتوانسته با توده مردم ارتباط برقرار کند، بلکه به نوعی تقابل و دوقطبی‌سازی دامن زده است. علیدوستی با تکیه بر شعارهای «پوسیده و نخ‌نما» که عمدتاً دیکته شده از محافل غربی است، مسیری را برگزیده که با واقعیت‌های زیست زن ایرانی فرسنگ‌ها فاصله دارد.

مسیری که نه تنها به گفته خودش علیه سنت نیست! بلکه علیه حرمت ملی و توجه به قوام جامعه مدنی است. تضادی که رو در روی هویت زن ایرانی می ایستد. فمنیسم رادیکال نوعی خوانش چپ تندرو از این جریان است که تا اعتقاد به آزاد بودن سقط جنین و سلب حیات نیز پیش می‌رود که این فقط یک مصداق از مصادیق مسیر رادیکال و ضد انسانی آن است!

آنچه علیدوستی تحت عنوان فمنیسم ترویج می‌کند، نسخه‌ای کپی‌برداری شده و رادیکال است که هیچ نسبتی با مطالبات واقعی زنان نجیب ایرانی ندارد. این جریان که به دنبال تقابل جنسیتی و فروپاشی نهاد خانواده است، عمداً چشم خود را بر روی وضعیت معیشتی زنان کارگر و خانه‌دار می‌بندد تا فقط به دنبال فانتزی‌های روشنفکرانه خود باشد. تتوهای روی دست و شعارهای دیکته شده، تنها نقابی است برای پنهان کردن عدم شناخت او از عمق جامعه ایران.

به گزارش شبکه العربیه، جسد احمد طویسه، یکی از فرماندهان گروه‌های شبه‌نظامی در بصره عراق، روز چهارشنبه چهارم دی در نزدیکی مرز ایران پیدا شده است.

kboarderlarge.jpgاحمد طویسه از فرماندهان شبه‌نظامی همسو با جمهوری اسلامی در استان بصره بود که این گروه‌ها در سال‌های گذشته تحت نفوذ و هماهنگی شبکه‌ای قرار داشتند که قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، در شکل‌گیری و پشتیبانی از آن نقش محوری داشت.

نیروهای امنیتی عراق روز چهارشنبه جسد کشته‌شده احمد عبدالکریم، ملقب به «احمد طویسه»، از فرماندهان گروه موسوم به «فرقه مرگ» را در استان بصره، در نزدیکی منطقه مرزی شلمچه با ایران، پیدا کردند.

یک منبع امنیتی اطلاع داد این جسد در یک رودخانه رها شده بود و آثار اصابت ۸ گلوله در نقاط مختلف بدنش وجود داشت.

احمد طویسه تحت تعقیب دستگاه قضایی عراق بود و به دست‌داشتن در مجموعه‌ای از ترورهای هدفمند علیه کنش‌گران و روزنامه‌نگاران در جریان اعتراضات اکتبر ۲۰۲۰ در بصره متهم شده بود.

گروه موسوم به «فرقه مرگ» که طویسه عضو آن بود، همچنین به ترور محمد مصبح الوائلی، استاندار پیشین بصره، مکی التمیمی، مسئول مقابله با ساخت‌و‌سازهای غیرمجاز، و نیز ریهام یعقوب، کنش‌گر مدنی، متهم است.

احمد طویسه در پرونده‌های دیگری نیز به‌عنوان متهم مطرح بوده است. از جمله در ترور جنان ماذی الشحمانی، کنشگر مدنی معروف به «ام جنات» که در ژانویه ۲۰۲۰ کشته شد.

او همچنین به دست‌داشتن در ترور احمد عبدالصمد، روزنامه‌نگار، و صفاء غالی، تصویربردار او، پیش از ترک محل تحصن معترضان در مرکز بصره در ژانویه ۲۰۲۰ متهم شده است.

terror.jpgدر بیانیه‌ای مشترک، ارتش اسرائیل و سازمان امنیت داخلی اسرائیل (شین‌بت) اعلام کردند که در عملیاتی هماهنگ در لبنان، یکی از عناصر ارشد مرتبط با نیروی قدس سپاه پاسداران ایران را کشته‌اند

ایران اینترنشنال - بر اساس این بیانیه، حسین محمود مرشد الجوهری در سال‌های اخیر در طراحی و اجرای اقداماتی علیه اسرائیل در جبهه سوریه و لبنان نقش داشته است.

در بیانیه مشترک ارتش اسرائیل و شاباک آمده است که این عملیات به صورت مشترک انجام شده و هدف آن «حذف یک عنصر کلیدی» در واحد عملیات نیروی قدس بوده است. در این بیانیه، از حسین محمود مرشد الجوهری به عنوان «تروریست کلیدی» نام برده شده است.

به گفته ارتش اسرائیل، این حمله بامداد پنج‌شنبه چهارم دی انجام شده و هدف آن حسین محمود مرشد الجوهری بوده است؛ فردی که در این بیانیه، از او به‌عنوان یکی از فرماندهان ارشد «یگان عملیات» نیروی قدس نام برده شده است.

نیروی قدس، بازوی برون‌مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و مسئولیت هدایت و اجرای عملیات خارج از مرزهای ایران را بر عهده دارد.

خبرگزاری رسمی لبنان پیش‌تر گزارش داده بود که در حمله پهپادی اسرائیل به یک خودرو در جاده‌ای منتهی به مرز سوریه، دو نفر کشته شده‌اند.

در بیانیه ارتش اسرائیل آمده است که الجوهری در سال‌های اخیر «در پیشبرد طرح‌های تروریستی علیه اسرائیل در سوریه و لبنان نقش داشته است».

روزنامه اورشلیم‌پست نیز گزارش داده است که الجوهری یک عامل اطلاعاتی بسیار حرفه‌ای بوده و توانمندی‌هایی فراتر از سطح معمول نیروهای نخبه نیروی قدس داشته است. بر اساس اطلاعاتی که این روزنامه به دست آورده، او حتی پس از آنکه اسرائیل موفق شد شماری از مقام‌های ارشد نیروی قدس و همچنین حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، را هدف قرار دهد، هرگز به‌طور دائم منطقه لبنان و سوریه را ترک نکرد.

btwo.jpg«دور پیروزی در ۶ ماهگی» جنگ ۱۲ روزه با ایران

یورونیوز - دفتر رسانه‌ای نخست وزیر اسرائیل روز چهارشنبه ویدیویی ساخته شده توسط هوش مصنوعی را با حضور بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ در حساب رسمی اینستاگرام خود منتشر کرد.

در این ویدیو، آقای نتانیاهو و ترامپ به عنوان خلبان‌های یک فروند بمب‌افکن بی-۲ در حال پرواز بر فراز اقلیمی خشک و نیمه کوهستانی هستند.

این ویدیو با عنوان «در حال دور پیروزی‌مان» و با هشتگ شش‌ماهگی منتشر شده که اشاره‌ای است که به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران؛ جنگی که با حمله هوایی اسرائیل در ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد) گذشته آغاز و در ۲۴ ژوئن (۳ تیرماه)؛ دو روز پس از حمله بمب‌افکن‌های بی-۲ ایالات متحده آمریکا به تاسیسات اتمی ایران متوقف شد.

در پایان این ویدیوی ۷ ثانیه‌ای رهبران اسرائیل و ایالات متحده با چهره‌ای مصمم و سرشار از غرور به یکدیگر نگاه می‌کنند و خیره می‌مانند.

انتشار این ویدیو در آستانه سفر رسمی روز یکشنبه (۲۸ دسامبر) نخست وزیر اسرائیل به ایالات متحده صورت گرفت. مطابق اعلام دفتر نخست وزیر اسرائیل، آقای نتانیاهو روز دوشنبه با آقای ترامپ در عمارت مار-آ-لاگو در ایالت فلوریدا دیدار خواهد کرد.

پیشتر شبکه ان‌بی‌سی آمریکا به نقل از مقام‌های آگاه خبر داده بود که نتانیاهو با طرح حمله مجدد به ایران به دیدار ترامپ می‌رود.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در حالی که آقای ترامپ بارها از حمله هوایی روز ۲۲ ژوئن به تاسیسات هسته‌ای ایران با افتخار یاد کرده و آقای نتانیاهو نیز حملات هوایی اسرائیل را در ضربه زدن به توان دفاعی و تهاجمی ایران موفق ارزیابی کرده، در مقابل مقام‌های ایرانی نیز خود را پیروز این جنگ ۱۲ روزه می‌دانند که فعلا متوقف شده ولی مقام‌های ایران و اسرائیل همچنان از برقراری سایه جنگ دیگری بر دو کشور سخن می‌گویند.

arnz.jpgروحانی زوال رژیم را درک کرده و برخلاف خاتمی می‌کوشد از وحشت خود پلی برای عبور به فردای بدون خامنه‌ای بسازد

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

حسن روحانی بدون شک از سید محمد خاتمی هوشمندتر است. محمد خاتمی می‌گوید: اگر رژیم سقوط کند ایران از دست می‌شود. روحانی اما بعد از جنگ ۱۲روزه با ناز و غمزه به غرب می‌گوید رژیم ما نمی‌تواند دوام داشته باشد، اما شما غربی‌ها می‌توانید با کم‌ترین هزینه آنچه را می‌خواهید با من حسن روحانی محقق سازید.

من این سخن را از روی تحلیل نمی‌گویم بلکه از یکی از اعضای کابینه سایه روحانی در جلسات هفتگی نقل می‌کنم.

روحانی آدم باهوشی است و یکی از مهم‌ترین دلایل ماندگاری‌اش همین هوش مردرندانه اوست. او در جمع یاران خمینی نه زیر عبای مطهری رفت و نه سرسپرده بهشتی شد؛ خامنه‌ای که اصلا کسی نبود تا زیر علمش سینه زند. او تشخیص داد بعد از خمینی آنکه قاپ او را دزدیده و از همه سو مورد اعتمادش است و احمد خمینی را هم در جیب دارد کسی نیست به جز شیخ علی‌اکبر هاشمی بهرمانی ملقب به رفسنجانی. از همان آغاز سر و دل به او سپرد.

در جلسات شورای انقلاب پشت در می‌نشست و انتظار می‌کشید. خیلی زود همراه و هم‌نفس هاشمی شد. در جریان عزل مرحوم بنی صدر بخشی از بازی به او واگذار شد. در جنگ هم خیلی زود وردست هاشمی شد و تا نیابت او در فرماندهی جنگ بالا رفت. بعد هم به شورای عالی امنیت ملی رفت و گاه در مجلس هم حاضر بود و حلال مشکلات، یک روز با عربستان و روز دیگر با انگلیس. به مدد لطف دکتر امین از اسکاتلند دکترا گرفت بی‌آنکه زبان بداند یا در بحث و فحصی به زبان اهل این ولایت شرکت کند.

در دوره دوم ریاست‌جمهوری هاشمی، وقتی نمکدان‌شکنی خامنه‌ای را دید، محتاط شد و کوشید در عین حفظ ارادت به شیخ علی‌اکبر، سید علی را هم دریابد. چنین شد که دو هفته یک بار در نماز بیت مشارکت کرد.

در بیرون از بیت رابطه‌ای بسیار دوستانه با برادران لاریجانی برقرار کرد. از دیرباز با ناطق نوری و محمدی گلپایگانی و علی‌اکبر ولایتی و حداد عادل رابطه‌ای بسیار دوستانه داشت. در عروسی پسر حداد و دختر خامنه‌ای در جمع میهمانان اندک و ازجمله خواص بود. وقتی بعد از مشورت با خامنه‌ای و قبل از آن با تشویق و تشجیع هاشمی نامزدی‌اش را برای ریاست‌جمهوری اعلام کرد، مطمئن بود که ریاستش قطعی است، اما وقتی خبردار شد که قالیباف با عینک ریبن و اونیفورم خلبانی و پوسترهای سه چهار متری در کوی و بازار و برزن و داشتن شماری از اهالی موثر قلم در جیب و امکانات مالی نامحدود برای تبلیغ، احتمال دارد از او پیشی گیرد، سراغ هاشمی رفت که قبلا از موجود دست‌ساخته خود یعنی ولی فقیه رودست خورده بود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

هاشمی حاضر نشد نزد خامنه‌ای برود اما همه امکاناتش را برای پیروزی او بسیج کرد، با این‌همه در روز انتخابات این خامنه‌ای بود که قبل از خاتمه شمارش آرا و اعلام رای نهایی به صدا و سیمایش دستور داد با تفاوت نمادین آرا روحانی را پیروز انتخابات معرفی کند. در عمل در گزینش وزرا هم روحانی امتثال امر کرد و صندلی‌های ویژه نامزدهای سید علی آقا را پر نکرد و به آقا و گزینه‌هایش لبیک گفت. اما روزی که هاشمی برای همیشه خاموش شد جهان روحانی تاریک شد.

قصه بر جام را خود او بسیار گفته است؛ رهبر شهد برجام را به کام او زهر هلاهل کرد و بعد هم مانع عملی شدن برجام ۲ شد. روحانی ریاست را از احمدی‌نژاد تحویل گرفت و به رئیسی تحویل داد. بعد از کشته شدن رئیسی گزینه پزشکیان برای روحانی مناسب‌ترین بود، به نوعی هم‌فکر بودند، تیم روحانی هم می‌توانست در چیدمان کابینه‌اش نقش مهمی داشته باشد.

روحانی دست ظریف را در دست پزشکیان گذاشت، اما به این وضعیت رضایت نداشت و همکاری ظریف و پزشکیان کوتاه شد.

در این میان جنگ ۱۲روزه و عریانی تندیس قدرتی که خامنه‌ای از خود و سپاهش ساخته بود و حتی مردم عادی هم به‌سادگی دریافتند، روحانی با سختی پذیرا شد. او باور کرده بود که سید علی با موشک‌هایش، پهپادهایش و از همه مهم‌تر نیابتی‌هایش، کم و بیش قدرت اول منطقه است و با ۱۷ سازمان اطلاعاتی‌اش بر همه رویدادها اشراف دارد و عبور از او و ولیعهدی که تدارک جانشینی‌اش را می‌چیند (یعنی مجتبی) ناممکن است.

اما بعد از جنگ ۱۲روزه حقیقت در چشم مردی که هشت سال رئیس‌جمهور بود، بیست سال در شورای امنیت ملی، چند دوره نماینده و نایب رئیس مجلس و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و آشنا به اسرار آشکار و نهان، آشکارتر شد.

روحانی زوال رژیم را با پوست و گوشت و چشم و دل درک کرد و، برخلاف خاتمی که هنوز نگران فردای خویش بعد از سرنگونی است، می‌کوشد از وحشت خود پلی برای عبور به فردای بدون خامنه‌ای بسازد. گمان می‌کند مردم کارنامه او را از خون‌های دهه شصت، تظاهرات کوی دانشگاه، که او خواستار اعدام همه تظاهرکنندگان شد، از روزهای خونین دی ۹۶، خیزش مردمی در اعتراض با بالا رفتن قیمت بنزین و آن‌همه کشتار و زندان در آبان ۹۸ پاک خواهند کرد و اسلام وعده‌ رحمانی او را پذیرا خواهند شد.

آیا گمان می‌کند فقط رنگ عمامه مشکل مردم است؟ حسین فریدون برادرش که در دوران سفارتش در مالزی با بسیاری از دیپلمات‌های غربی آشنا شده بود لابد این پیام برادر را به گوش تصمیم‌گیرندگان بزرگ در غرب و منطقه رسانده است؛ به دنبال که هستید، اخوی هم پایه‌گذار نظام است هم قادر به تغییر زیروروی نظام. اخوی می‌‌تواند مبشر آرامش و سازندگی و صلح باشد، نیابتی‌ها را رها کند، سر به زیر اندازد و با کمک نخبگان (لابد مثل آقای آشنا و محمود واعظی و اسحاق جهانگیری و...) جامعه نوینی بسازد.

آقای محمد خاتمی!

| No Comments

آقای محمد خاتمی!

طرح از محمد رنجبر

Untitled-4.jpg

سفر دختر پزشکیان به آذربایجان به عنوان سرپرست هیأت ایرانی برای تبریک تولدِ پزشکیان به الهام علی‌اف!!!

zanza.jpgتک‌خوانی (بدون حجاب) ترانه "بسه برگرد" با صدای هنگامه قاضیانی
مریم مقدم در شبکه اِکس نوشت: هنگامه قاضیانی حجاب اجباری را برداشت، به سینمای ج ا نه گفت و کنار خانواده‌های دادخواه ایستاد -این هم ترانه‌ جدیدی که اجرا کرده. جهان با این زنان «ترانه می‌شود».
موزیک ویدئویی با عنوان «بسه برگرد» با صدای هنگامه قاضیانی، از بازیگران شناخته شده ایران که پس از همراهی با زنان در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ ممنوع الکار شد، روز چهارشنبه منتشر شد. این ترانه بازخوانی ترانه‌ای از روزبه بمانی است و هنگامه قاضیانی آن را در حساب اینستاگرام خود منتشر کرده است. هنگامه قاضیانی آبان ۱۴۰۱ به دلیل حمایت از اعتراضات بازداشت شد و در آذر ماه با قرار وثیقه آزاد شد. او پس از آزادی ممنوع الکار شد.

taj.jpgدویچه وله - بر اساس تصمیم فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، قرار است سومین دیدار تیم ملی فوتبال ایران در مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۲۶ مقابل ملی‌پوشان مصر تحت عنوان "دیدار افتخار دگرباشان" برگزار شود. طبق تقویم مسابقات، این بازی روز ۲۷ ژوئن (۶ تیر) در استادیوم شهر سیاتل در ایالات متحده انجام خواهد شد.

در همین رابطه مقامات جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند که قصد دارند از برگزاری بازی "افتخار دگرباشان" جلوگیری کنند. به گفته آن‌ها، این دیدار نباید تحت نمادهای رنگین‌کمانی برگزار شود و تهران برای جلوگیری از آن اقدام خواهد کرد.

به نقل از روزنامه "هم‌میهن"، مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی در این زمینه گفته است: «ما هیچ علاقه‌ای نداریم که سومین بازی جام جهانی‌مان زیر پرچم رنگین‌کمان برگزار شود. ما قطعاً می‌خواهیم از این موضوع جلوگیری کنیم و این کار را هم انجام خواهیم داد.»

او افزود که دیدار ایران و مصر هم‌زمان با ماه محرم است. این ماه در ایران به‌عنوان ماه عزای اسلامی و یادبود شهادت امام حسین، سومین امام شیعیان، شناخته می‌شود. به گفته تاج، در چنین شرایطی برگزاری رویدادی با این مضمون برای ایران "غیرقابل تصور" است.

در جمهوری اسلامی، همجنس‌گرایی به‌عنوان "گناه" تلقی می‌شود و می‌تواند با مجازات‌های سنگین، از جمله حکم اعدام، روبه‌رو شود. مقام‌های جمهوری اسلامی برنامه برگزارکنندگان جام جهانی در سیاتل برای اختصاص دادن این دیدار به جامعه دگرباشان را "توهینی به ارزش‌ها و مقدسات اسلامی" ارزیابی کرده‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

با این حال، برخی کارشناسان فوتبال در ایران تردید دارند که تهران به دلیل این برنامه‌ها از انجام مسابقه انصراف دهد. تیم ملی ایران در گروه G با تیم‌های مصر، بلژیک و نیوزیلند هم‌گروه است و با توجه به شرایط جدید مسابقات در مرحله گروهی، امیدوار است برای نخستین بار در تاریخ حضورش در جام جهانی از این مرحله صعود کند.

isr.jpgدویچه وله - یک شهروند اسرائیلی به ظن همکاری با سرویس‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی در ازای دریافت پول، بازداشت شد. گفته می‌شود این فرد از نفتالی بنت، نخست‌وزیر سابق اسرائیل، جاسوسی کرده است. مظنون به اتهام جاسوسی محاکمه خواهد شد.

نیروهای امنیتی اسرائیل امروز پنجشنبه چهارم دی‌ماه (۲۵ دسامبر) از بازداشت یکی از ساکنان شهر "ریشون لتسیون" به ظن انجام فعالیت‌های جاسوسی به دستور سرویس‌های اطلاعات جمهوری اسلامی ایران خبر دادند.

سازمان امنیت داخلی اسرائیل (شین‌بت) و پلیس این کشور در بیانیه‌ای مشترک، ضمن اعلام این خبر، تصریح کردند که از جمله فعالیت‌های این مظنون، زیر نظر گرفتن خانه نفتالی بنت، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل بوده است.

مظنون، وادیم کوپریانوف، شهروند اسرائیلی که در اوایل دهه چهارم زندگی خود به سر می‌برد، اوایل همین ماه در پی تحقیقات مشترک واحد ملی مبارزه با جرایم پلیس اسرائیل، موسوم به "لاهاو ۴۳۳"، و شین‌بت بازداشت شد.

به گفته مأموران اسرائیلی، کوپریانوف با عوامل اطلاعاتی ایران در تماس بوده و طی دو ماه گذشته، در ازای دریافت پول، مجموعه‌ای از مأموریت‌های امنیتی را انجام داده است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

طبق این بیانیه، کوپریانوف پس از عکس‌برداری از مناطقی در نزدیکی محل سکونت شخصی نفتالی بنت در شهر "رعانانا" شناسایی شده است. در جریان تماس‌های او با رابط‌های ایرانی، به وی دستور داده شده بوده یک دوربین نصب‌شونده بر روی خودرو جهت تسهیل مراقبت‌های اطلاعاتی خریداری کند.

حاتم قادری، استاد فلسفه سیاسی در مناظره با هادی صادقی، معاون فرهنگی قوه قضاییه، می‌گوید: «دانشجویی در شاهرود به جرم جاسوسی برای اسرائیل اعدام شد.آیا روس‌ها در ایران جاسوس ندارند؟ آخرین جاسوس آنها چه زمانی بازداشت شده؟»

او افزود: «شاید هم روس‌ها نیازی به جاسوسی در ایران ندارند.»

***

IMG_2794.pngالبته غرب بسیار جای خوب و دمکراتیکی ست و شما در غرب آزادی بیان دارید و کسی نمی آید شما را به خاطر نوشتن فلان مطلب یا درست کردن فلان برنامه دستبند بزند و توی سلول دو نیم در یک و نیم بیندازد و شما در حالی که از لنگ یا دست به سقف آویزان شده اید یا قپونی شده اید توبه نامه امضا کنید و من بالشخصه از جناب غرب بابت این آزادی ها متشکرم اما به قول همشهری های من آمممممما....
برای استفاده از آزادی های سیاسی و رسانه ای و اینجور چیزها شما باید به لشگری از حقوق دانان و قانون شناسان و مقدار زیادی پول و این حرف ها متکی باشید تا وقتی عده ای آن ها هم به اسم آزادی، به جان آزادی های حقه ی شما افتادند و خواستند آن ها را از دست شما در آورند، بتوانید با آن ها مقابله کنید و در حفظ آزادی های تان بکوشید.

حالا شده حکایت «ف. م. سخن» گردن شکسته که چند وقتی ست گرفتار چنگال قوانین «یوتوب» و «فیس بوک» و «اینستاگرام» شده و اگر چه این بنده ی خدا اسم و رسمی هم ندارد و حداکثر در محدوده ی صفر تا هزار مطالب و برنامه هایش خوانده و دیده می شود با این حال این چند تا خواننده و بیننده هم ظاهرا مثل خار در چشم آدمخوران حکومت نکبت و مخالفان بی جربزه ی همین حکومت و مخالفان فکری این جناب فرو می رود و تلاش می کنند صدای او را خفه کنند.

دوستانی که در فیس بوک خرده نوشته های مرا دنبال می کنند، خبر دارند که جناب «یوتوب» کل کانال مرا که حُکم انبار و ذخیره کَده ی ویدئوهای مرا داشت و سال ها ویدئوهای مرا ذخیره کرده بود، «به ناگهان و بدون اطلاع و اخطار قبلی» کلا و تماما از صحنه ی روزگار محو شد و من از حدود ماه سپتامبر یا اکتبر امسال تا این لحظه به تنهایی در مقابل لشگر یوتوبیان قرار گرفته ام و با آن ها در حال دست و پنجه نرم کردن هستم، نه برای بازگرداندن کانال، بل برای وادار کردن یوتوب به این که بگوید برای چه و به چه دلیل کل کانال و ویدئوهای حاصل سال ها کار مرا حذف کرده و فقط همین و همین!

2525.jpgتوانا - فیلم «ترانه» ساخته آهنگرانی، که روز گذشته در بی‌بی‌سی فارسی پخش شد، واکنش‌های زیادی و غالبا تحسین برانگیز درباره ترانه علیدوستی را برانگیخته است.


پریسا شمس، فیلمنامه‌نویس، از ترانه علیدوستی به‌عنوان نماد زن، زندگی، آزادی و سنگ محک و «نه» بزرگ به انتخاب بد و بدتر می‌نویسد. متن نوشته او که در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده به شرح زیر است:

برای تشخیص اصالت طلا و عیار آن چیزی وجود دارد به‌نام سنگ محک. اگر سنگ محک نباشد تشخیص زر ‌و بدل ممکن نیست. ما ایرانیان در مقطعی از دوران گذار هستیم که مانند اتاق تاریک است. مشتی آدم زخمی در کوری مطلق این سیاهی، ناتوان از دیدن چهره هم چون نمی‌توانیم دوست را از دشمن تشخیص دهیم، بی‌هدف به هم‌ مشت می‌زنیم. اما نیاز به تعلق داشتن باعث می‌شود با همان کوری هم دست‌هایی را بگیریم که ظن دوستی دارند. ناگهان نوری می‌تابد و چهره‌ها روشن می‌شوند.

ساکنین زخمی اتاق تاریک چشم بر حقیقتِ صورت هم باز می‌کنند و دوست و دشمن عیان می‌شود. امثال ترانه همان نورند. ترانه علیدوستی به عنوان نماینده تمام عیار انقلاب زن، زندگی، آزادی همان سنگ محک است که جامعه ما به آن نیاز دارد. او‌ کمتر از یک ساعت مقابل دوربین ظاهر می‌شود و آنقدر حضورش منور است که میزان تعفن و حقارت جشن حافظ‌ها و امثالش در عظمت حضور او مشخص می‌شود. او با آن شکوه و گردن افراشته، غرور مبارزگری را بخاطرمان می‌آورد.

با آن دستان هنوز زخمی‌ اما محکمش امید تغییر را در دل زنده می‌کند. دیگر این ترانه نیست که به کارنامه سینمایی‌اش افتخار کند، این تاریخ سینمای ایران است که وجود چنین زن مقتدر، موثر و قهرمانی افتخار خواهد کرد.

هنرمندی تمام عیار که وقتی صحنه هنر را در اسارت حکومت دید، شاه‌نقشش را کف خیابان، توی سلول انفرادی، در انزوای بیماری، کنار مردم و میان مردم آفرید. تا وقتی ترانه و ترانه‌ها هستند یعنی نور هست، توان تشخیص سره از ناسره است و تشخیص آزادگی از بردگی شدنی‌ست. این بزرگ‌ترین وحشت این حکومت است که قریب به نیم‌قرن بقایش را فقط و فقط با نفوذ بین لایه‌های مردم حفظ کرده.

با فریب دادن و راضی کردن ما به انتخاب بین بد و بدتر. ترانه و تمام مبارزان به‌حق راه آزادی یک نه بزرگند، یک فریاد رسا ‌و‌ بدون ترس و ملاحظه‌گری از جانب ملتی که دیگر بسش است انتخاب‌گری میان بد و بدتر. آنها صدای مردمی‌اند که هزینه داده‌اند و می‌دهند برای اینکه دیگر تنها یک چیز می‌خواهند: ایران آزاد و عبور از جمهوری اسلامی.

2525.jpgایران وایر - حالا تصاویر لب‌های خندانش که رژ لب نارنجی ناشیانه آن‌ها را پوشانده، در شبکه‌های مجازی فراگیر شده است. «ترانه علیدوستی» بدون حجاب اجباری رو به روی دوربین رفیق بیست‌ساله‌اش «پگاه آهنگرانی» نشسته و از تمام آنچه در سه سال گذشته بر سرش آمده حرف زده است؛ از روزهای بازداشت و بیماری، از ساعت‌های سلول انفرادی و شکستن و گریه کردن در بازجویی تا روزهایی که بیماری پوست بدنش را از نوک مو تا توک پا درگیر کرده بوده و او مطمئن نبوده که دوباره به چهره آشنای خودش باز می‌گردد یا نه.

ترانه که تا روزگاری نه چندان دور سوپر استار سینمای ایران بود حالا قاطع و بدون هیچ لکنتی می‌گوید که «در هیچ شرایطی با حجاب بازی نخواهم کرد»

این یادداشت فقط داستان ترانه نیست که «مقاومت» را زندگی می‌کند و «مبارزه» را تبدیل به داستان روزمره‌اش کرده است؛ بدون حجاب اجباری به کافه و رستوران می‌رود، با مردم عکس یادگاری می‌‌گیرد و از این که از سینمای ایران حذف شود، هیچ ابایی ندارد. داستان نسلی است که بلد بود چارچوب‌ها را بشکند، نه بگوید و در بزنگاه‌های تاریخی کنار مردم بایستد و از تاوان دادن نترسد.

ترانه، پگاه و گلشیفته و باران را شاید بتوان با وام‌گرفتن از نام فیلم «ایرج کریمی» که توقیف شد و رنگ پرده ندید، «نسل جادویی» بنامیم؛ نسل جادویی سینمای ایران که از مقابله با اجبارها نمی‌هراسد.

ترانه، گلشیفته و پگاه هر سه دانش‌آموزان هنرستان موسیقی بودند، رویای موسیقی در سر داشتند از نوازندگی تا خوانندگی اپرا اما از نوجوانی سر از سینما درآوردند، ترانه و پگاه هر دو در پانزده شانزده سالگی مقابل دوربین «رسول صدرعاملی» نقش نوجوانانی را بازی کردند که عاصی از عقاید و سنت‌های جامعه می‌خواستند راه خودشان را بروند و با همان نقش‌ها به شهرت رسیدند.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

گلشیفته یکی دو سالی زودتر مقابل دوربین «داریوش مهرجویی» در فیلم «درخت گلابی» بازی کرده بود. باران کوثری البته دانش‌آموز هنرستان موسیقی نبود اما به واسطه خانواده سینمایی‌اش از کودکی تجربه بازیگری داشت. هر چهار نفر به واسطه اعضای خانواده‌ شهرت را تجربه کرده بودند اما در دهه هشتاد و نود خورشیدی خودشان به اوج شهرت رسیدند.

tad.jpgترانه علیدوستی به روایت پگاه آهنگرانی؛ در هیچ شرایطی «با حجاب بازی نخواهم کرد»

پگاه آهنگرانی - بی بی سی

من و ترانه سال‌هاست باهم دوستیم، قبل از ورود به سینما هم‌کلاس بودیم و باهم موسیقی می‌خواندیم. در تمام این سال‌ها هم رفاقت‌مان ادامه داشت. وقتی ترانه با اعتراضات همراهی کرد و حجاب اجباری را از سر برداشت، من ایران نبودم و همیشه کنجکاو بودم که بدانم چرا این تصمیم را گرفت و با چه عواقبی روبرو شد.

خودم سابقه بازیگری دارم و می‌دانم که دست زدن به چنین «عمل انقلابی» اصلا کار آسانی نیست. می‌دانستم که سال‌هاست در زمینه زنان فعالیت می‌کند ولی واکنش او حتی برای من هم ستودنی بود و به رغم شناختی که از او داشتم، فکر نمی‌کردم چنین واکنش قاطعی داشته باشد.

بخش زیادی از دلیل این که ترانه حاضر شد جلوی دوربین من بیاید هم به سابق دوستی‌مان برمی‌گردد. ضمن این که من در تمامی این سال‌ها کارنامه بازیگری ترانه را رصد می‌کردم و مهارتش برایم تحسین‌آمیز بود.

آبان ۱۴۰۱ بود که ترانه علیدوستی موهای بلندش را شانه کرد، دستی به ریمل ریخته پای چشم‌هایش کشید و با کاغذی سفید که رویش نوشته شده «ژن، ژیان، ئازادی» جلوی دوربین ایستاد.

می‌دانست برای بازداشتش خواهند آمد و این به معنای خداحافظی با سینمای جمهوری اسلامی است اما نمی‌دانست که در زندان انفرادی، جلوی بازجو بغض چند ساله‌اش خواهد شکست و تصور نمی‌کرد که بیماری سخت و بی‌درمانی به جانش می‌افتد.

ترانه علیدوستی برای اولین بار از تصمیمش برای پیوستن به جنبش اعتراضی پس از کشته شدن مهسا امینی، حرف می‌زند؛ از روز بازداشت در خانه و مقابل دختر کوچکش، سرود خواندن زندانیان برای او در انفرادی و از بین رفتن بخشی از پوستش بر اثر یک بیماری خودایمنی.

tnbanner.jpgدیدار چند روز دیگر نتانیاهو با ترامپ‌ در آمریکا بازار گمانه‌زنی‌ها درباره‌ی اهداف این سفر و رخدادهای احتمالی پس از آن را در رسانه‌های داخلی و بین‌المللی داغ کرده است.

گزارش انصاف نیوز به بهانه‌ی تحلیل‌ها و خبرها در این باره را در ادامه بخوانید:

چه خبر است؟

  • بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، تا چند روز دیگر با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، دیدار خواهد کرد.
  • نشست در بحبوحه‌ی تنش‌های منطقه‌ای و پس از پایان جنگ ۱۲ روزه و همینطور آتش‌بس در غزه برگزار می‌شود.
  • رسانه‌های داخلی و بین‌المللی توجه زیادی به اهداف و پیامدهای این ملاقات نشان داده‌اند.
  • این احتمال مطرح می‌شود که ممکن است در این دیدار محورهای مهم مسیر سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا و اسرائیل تعیین شود.

چرا مهم است؟

  • از نگاه دو طرف فرصتی برای هماهنگی راهبردهای آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه است.
  • شکنندگی آتش‌بس غزه و تداوم حیات و فعالیت گروه‌های مقاومت، اهمیت نشست را دوچندان کرده است.
  • سیاست داخلی آمریکا و فشار افکار عمومی ممکن است بر تصمیمات ترامپ تأثیرگذار باشد.

زمینه‌ی تاریخی

  • روابط آمریکا و اسرائیل با وجود اختلافات تاکتیکی با اشتراکات راهبردی قابل توجهی همراه بوده است.
  • ترامپ پیش‌تر حمایت خود از اسرائیل را از طریق انتقال سفارت به قدس و به رسمیت شناختن بلندی‌های جولان نشان داده است.
  • این دیدار می‌تواند ادامه‌ی سیاست‌های قبلی را تثبیت یا تغییراتی در آن ایجاد کند که بر امنیت منطقه تأثیر مستقیم دارد.
  • هر تصمیم و توافق در این نشست می‌تواند تاثیر بلندمدت بر وضعیت منطقه داشته باشد.

sarkhoshbanner.jpgطلوع «صبح» در تاریکی؛ هشداری به کاسبان «خشم مقدس»

در ضرورت مهار «کیهانِ» درون!

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

چند روز پیش، یادداشتی با عنوان «رقص انقلاب روی لبه‌ی تیغ حذف» نوشتم که در آن، ضمن تأیید محوریت رضا پهلوی برای گذار، هشدار دادم که «سنگ‌پرانی به نرگس محمدی و شعارهای حذفی، تیشه‌زنی به ریشه پهلوی و افتادن در تله‌ی امنیتی رژیم است».

جناب آقای مهدی نصیری، حاضر به انتشار این یادداشت نشد. تا اینجای کار، حق ایشان در مدیریت کانال‌شان محفوظ است. اما امروز دیدم که پس از انتشار آن متن در «گویا نیوز»، یادداشتی با امضای «امیر موحد» در کانال ایشان منتشر شده که در واقع پاسخی پرخاشگرانه به آن یادداشت بود. این متن، بر پایه‌ی یک «دروغ بزرگ» و یک «مغلطه‌ی خطرناک» بنا شده است که لازم است برای ثبت در تاریخ و تنویر افکار عمومی به آن پاسخ دهم.

آدرس غلط ندهید؛

من «اصلاح‌طلب» نیستم، من «کابوسِ اصلاح‌طلبانم»

نویسنده (و منتشرکننده) با فرار به جلو، مغلطه‌ی «استاندارد دوگانه» را پیش کشیده و پرسیده‌اند: «چرا سال‌ها در برابر توهین به پهلوی سکوت کردید و حالا نگران شدید؟» و تلویحاً من را به قبیله‌ی اصلاح‌طلبان یا ملی‌مذهبی‌ها چسبانده‌اند.

کارنامه‌ی «سروش سرخوش» با ده‌ها یادداشت در همین گویا نیوز و سایر رسانه‌ها، روشن‌تر از آن است که بتوانید به او برچسب «اصلاح‌طلبی» یا «سکوت در برابر تخریب پهلوی» بزنید. من نه دنبال «روزنه‌گشایی» بوده‌ام و نه دل‌مشغول بحث‌های درون‌دینی. قلم من در پی سلاخی گفتمان پزشکیان، نقد رادیکال اصلاح‌طلبی (و از آن سخیف‌تر روزنه‌گشایی) و حتی نقد بنیادین دین بوده است. اگر نویسنده که خود را رزمنده جنگ ایران و عراق معرفی می‌کند و یادداشتش نشانی از تخصص که هیچ، حتی ردپایی از آشنایی با علوم انسانی ندارد، مرا نمی‌شناسد، مهدی نصیری صاحب این قلم را بیش از هر کس دیگری در فضای مجازی می‌شناسد.

من نه متدینم که نگران «اسلام رحمانی» باشم، و نه اصلاح‌طلبم که نگران «میز مذاکره». من یک تحلیلگر لائیک و براندازم که معتقدم «رضا پهلوی» سرمایه‌ی ملی است؛ اما دقیقاً به همین دلیل، اجازه نمی‌دهم عده‌ای با نادانی یا «مأموریت»، این سرمایه را با «رادیکالیسم کور» بسوزانند. پس لطفاً مترسک نسازید و به آن حمله کنید. زدن اتهام «سکوت» به صاحب بلندترین فریاد علیه استمرارطلبان، انتشار اسکناس دو ریالی است در زمانه‌ای که دولت به دنبال حذف چهار صفر از پول ملی است!

سانسور؛ میراث شوم کیهان

آقای نصیری، شجاعت یعنی انتشار متن منتقد و سپس پاسخ دادن به آن. اینکه متن هشدارآمیزِ من را سانسور کنید تا مخاطبان کانال‌تان آن را نبینند، و سپس متنی را منتشر کنید که به آن یادداشت دیده‌نشده، بدون ذکر نام نویسنده (که لابد ترس از آشنا شدن خوانندگان‌تان با روشنگری‌های صاحب این قلم است) حمله می‌کند، نامش «ژورنالیسم» نیست؛ تکنیک «بولتن‌نویسی امنیتی» است. این همان روشی است که سال‌ها در «کیهان» و «صبح» تمرین کرده‌اید. شما لباس‌تان عوض شده، اما خوی سانسورچی را حفظ نموده‌اید.

کسی که امروز تحمل یک یادداشت دلسوزانه (که می‌گوید به برنده نوبل سنگ نزنید) را ندارد، فردا اگر قدرت بگیرد، با منتقدانش چه می‌کند؟ لابد بجای تعطیل اوین، فقط نامش را به «ندامتگاه میهن‌پرستان» تغییر می‌دهد!

دفاع از پهلوی با «انتحار» فرق دارد

نویسنده در یک شعبده‌بازی کلامی، رفتارهای خشن و شعارهای مرگ در مراسم ختم را «نشانه بلوغ» و «سلب وکالت سیاسی» نامیده است!

etebari22.jpgویژه خبرنامه گویا

آغاز سال نو معمولاً زمانی برای ارزیابی، فارغ از واکنش‌های روزمره است؛ و برای ایران، این ارزیابی امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می‌رسد. ورود به سال جهانی ۲۰۲۶ صرفاً یک تغییر تقویمی نیست، بلکه می‌تواند آغاز دوره‌ای باشد که پیامدهای آن فراتر از یک سال و حتی فراتر از سرنوشت یک حکومت یا یک ملت باستانی امتداد یابد. شاید لازم باشد این گفت‌وگو را با دقت و صداقت، دست‌کم در فاصلهٔ آغاز سال نو میلادی تا نوروز پیشِ رو، ادامه داد؛ نه به سبک پیش‌گویی‌های رایج، بلکه برای درک روندهایی که از هم‌اکنون در حال شکل‌گیری‌اند.

نشانه‌ها حاکی از آن است که ایران در آستانهٔ ورود به مرحله‌ای پرهزینه قرار دارد؛ مرحله‌ای که خطر آن صرفاً در تداوم جمهوری اسلامی یا حتی در سقوط احتمالی آن خلاصه نمی‌شود. هم‌زمانی چند روند فرساینده می‌تواند حتی پس از هر تغییر سیاسی، جامعه‌ای شکاف‌خورده‌تر، ضعیف‌تر و مستعد بحران‌های تازه بر جای بگذارد. آنچه امروز در جریان است، ورود تدریجی به دوران فروپاشی است؛ فروپاشی اعتماد، فروپاشی گفت‌وگو و فروپاشی حداقل‌های اجماع ملی.

در سطح منطقه‌ای، احتمال درگیری نظامی تازه میان ایران و اسرائیل بیش از گذشته جدی شده است؛ چه به‌صورت مستقیم و چه نیابتی. چنین جنگی، حتی اگر محدود باشد، بر بستر جامعه‌ای فرسوده از فشار اقتصادی، سرکوب و ناامیدی، می‌تواند پیامدهایی ویرانگر به‌همراه داشته باشد. هزینهٔ اصلی این درگیری نه‌تنها متوجه ساختار قدرت، بلکه بیش از همه متوجه مردمی است که پیشاپیش زیر بار بحران‌ها نحیف شده‌اند.

در حوزهٔ اقتصاد و تحریم‌ها، ایران در یک بن‌بست ساختاری گرفتار است. در ساختار فعلی، چه تحریم‌ها ادامه یابد و چه برداشته شود، برآیند نهایی در عمل به سود حاکمیت و به زیان مردم رقم می‌خورد. ادامهٔ تحریم‌ها به حکومت و شبکه‌هایی که طی سال‌ها اقتصاد موازی، غیرشفاف و امنیتی شکل داده‌اند امکان می‌دهد منابع ملی را به حراج بگذارند و تاراج کنند. رفع تحریم‌ها نیز، در غیاب پاسخ‌گویی و با تداوم اقتصاد رانتی، صرفاً به تحکیم اقتصادی همان ساختارها خواهد انجامید. در هر دو حالت، ملت ایران نظاره‌گر باقی می‌ماند.

در داخل ایران، سرکوب ساختاری امکان سازمان‌یابی پایدار را به‌شدت محدود کرده و هم‌زمان، فضای مجازی و رسانه‌ایِ غالباً شکل‌گرفته در خارج از کشور، به‌تدریج تفرقه و بدبینی را به درون جامعه منتقل کرده است. فشار سنگین اقتصادی نیز بدنهٔ جامعه را چنان نحیف کرده که توان انسجام، کنش مؤثر و حتی امید جمعی به حداقل رسیده است.

در خارج از کشور نیز، بخش بزرگی از اپوزیسیون برون‌مرزی در جناح‌های چپ و جمهوری‌خواه با بحرانی مشابه سایر جریان‌ها مواجه است. با وجود تفاوت‌های ایدئولوژیک، الگوی رفتاری این نیروها تفاوت معناداری با دیگر جناح‌ها ندارد: تمرکز بر حفظ موقعیت (پوزیسیون)، حذف جایگاه دیگران، امرار معاش سیاسی، رقابت‌های فرسایشی، درجا زدن در ایدئولوژی‌های شکست‌خورده و تحلیل‌های واکنش‌محور. در چنین فضایی، سیاست‌ورزی اغلب به واکنش و تحلیل رسانه‌ای تقلیل یافته و همچنان فاقد افق، انسجام و برنامه‌ای قابل اتکاست.
در این بستر، امید بستن به رضا پهلوی به‌عنوان محور انسجام یا رهبری گذار، با واقعیت‌های موجود هم‌خوانی ندارد. او علی رغم پتانسیل بالا، از آغاز نتوانسته ابتدایی‌ترین رسالت یک چهرهٔ سیاسی، یعنی کنترل، هدایت و شکل‌دهی به حلقهٔ پیرامونی خود را انجام دهد؛ نه در سطح خانواده، نه در دایرهٔ نزدیکان، و نه در میان هواداران، نشانی از مدیریت منسجم و راهبردی دیده نمی‌شود.

وی طی هشت سال گذشته حلقه‌ای از مشاوران تکراری را پیرامون خود گرد آورده است که حتی در دوران اصلاح‌طلبی نیز بر اسبی که از ابتدا شانسی برای برد نداشت شرط بسته بودند. این مشاوران، پس از هر تغییر جبهه، از ایدهٔ «میدان میلیونی» تا فراخوان‌های متوهم سالگرد جنبش مهسا، از کنفرانس‌شوهای صرفاً رسانه‌ای تا دفترچه‌های رنگی، هیچ راهکاری جز فروش توهم پس از توهم ارائه نکرده‌اند.

سخنگوی عربی ارتش اسرائیل که این روز آخرین روز کاری‌اش بود، ویدئویی (با کمک هوش مصنوعی) منتشر کرد و در آن با سنوار و دیگر رهبران مشهوری که از میان ما رفته اند، یک خداحافظی نهایی کرد.

***

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

در سال‌های اخیر، شعار «مرگ بر سه فاسد؛ ملا، چپی، مجاهد» از سوی بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی، به‌ویژه طیف‌های نزدیک به پادشاهی‌خواهی، در تجمع‌ها و شبکه‌های اجتماعی تکرار شده است. شعاری که در نگاه نخست، ظاهراً مرزبندی روشنی با نیروهایی دارد که در انقلاب ۵۷ و یا شکل‌گیری وضعیت کنونی ایران نقش داشته‌اند، اما با کمی دقت می‌توان دید که این شعار نه‌تنها از منظر اخلاقی و دموکراسی‌خواهی مسئله‌دار است، بلکه از نظر عملی و راهبردی نیز به زیان همان جریانی تمام می‌شود که آن را سر می‌دهد.

ایراد نخست: تناقض آشکار با ادعای حقوق بشر و دموکراسی

نخستین اشکال این شعار، خودِ «مرگ‌خواهی» است. سر دادن شعار مرگ از سوی کسانی که خود را مدافع زندگی، حقوق بشر، آزادی و دموکراسی معرفی می‌کنند، تناقضی آشکار و توضیح‌ناپذیر است. مرگ‌طلبی، حتی اگر در قالب شعار سیاسی بیان شود، یادآور همان منطق حذف فیزیکی است که جمهوری اسلامی دهه‌ها با آن مخالفانش را سرکوب کرده است. اگر قرار است بدیلی اخلاقی و سیاسی برای این نظام ارائه شود، این بدیل نمی‌تواند از همان واژگان، همان منطق و همان زبان نفیِ هستیِ دیگری استفاده کند.

مدافعان این شعار، در مواجهه با این انتقاد، معمولاً می‌گویند منظورشان «مرگ بر اشخاص» نیست، بلکه **«مرگ بر ایدئولوژی‌ها»**ست؛ مرگ بر ایدئولوژی ملا، چپ و مجاهد. اما این تفکیک، در عمل گرهی از مسئله باز نمی‌کند. انسان‌ها از تعلقات فکری و ایدئولوژیک‌شان جدا نیستند. وقتی از «مرگ بر ایدئولوژی» سخن گفته می‌شود، نتیجه‌ی منطقی آن عدم آزادی احزاب و حذف سیاسیِ حاملان آن ایدئولوژی است.

به بیان روشن‌تر، «مرگ بر ایدئولوژی» یعنی ممنوع‌کردن فعالیت بخشی از احزاب و جریان‌های سیاسی در نظام آینده. یعنی حذف نمایندگان سیاسی بخش‌هایی از جامعه. حال آنکه «ملا»، «چپی» و «مجاهد» ــ با همه‌ی تنوع درونی‌شان ــ هر سه بخشی مهمی از مردم ایران‌اند، نه موجوداتی بیرون از جامعه. اگر دغدغه‌ی زندگی، آزادی، رعایت حقوق شهروندی و احترام به کرامت انسان‌ها مطرح است، چگونه می‌توان هم‌زمان شعار مرگِ بخشی از همان مردم را سر داد؟

دفاع از این شعار با این استدلال که «مردم این شعار را می‌دهند» نیز نادرست است. مگر هر شعاری که مردم دادند یا هر کاری که مردم کردند، درست است؟

ایراد دوم: ساده‌سازی خطرناک و ضدتکثر

ایراد مهم دیگر این شعار، یکسان‌سازی و ساده‌سازی افراطی است. این شعار همه‌ی روحانیون را ذیل عنوان «ملای حکومتی» قرار می‌دهد؛ گویی هیچ تمایزی میان روحانیِ طرفدار ولایت فقیه و روحانیِ مخالف حکومت دینی وجود ندارد. حال آنکه در واقعیت، در سطوح مختلف حوزه‌های علمیه، روحانیون بسیاری حضور دارند که نه‌تنها مخالف ولایت فقیه‌اند، بلکه اساساً تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را نامشروع می‌دانند. همان روحانیونی که در سنت فقه شیعه، کنار آمدن با قدرت شاهان و مصالحه و بده‌بستان با حاکمان جائر را بر درافتادن با آنان ترجیح می‌دادند.

noghrekar.jpgهرچه بیشتر به سالمندی و کهنسالی نزدیک تر می شوی، هرچه قطار زندگی به ایستگاه پایانی نزدیک تر می شود عاشق تر می شوی، عاشق ترِ هرکس که عاشق اش هستی، عاشق ترِ هر چیز، گل و پرنده و سگ و باران و اشیاء، عاشق ترِ خودت و دلداده هایت.

فکری می شوی که چرا زودتر عاشق تر نشدی؟ و فکری تر که راستی این عشق و عاشق ترشدن، این ساده ی پیچیده چیست؟

چرا هیچ واژه، مفهوم و پدیده ای به اندازۀ عشق معنا و تعریف وتفسیر وتوصیف نشده است، یک حس و این همه مترادف و متضاد؟ یک حس واین همه حاشیه ومتن و سفیدی بینِ متن، این همه تنوع؟

شاید چون بیشتر با قلب و چشم دیده و فهمیده و تعریف می شود، شاید.

گریزگاهی برای تنهایی انسان؟ مفهومی انتزاعی و متافیزیک، و صرفا"حسی و روانی؟ لذت همخوابگی و مغازله؟ درد و رنجی که درمانش عاشق تر شدن است؟ ارزشی مطلق؟ که حتی به مرگ نپیچیده تا آن را بخشکاند، پیچیده تا معنایش کند.

چگونه حس و درکی است این عشق که در روند شناخت و شکل گرفتن اندیشه و شعور و عقل و خرد، حتی در بیخردی، در زندگی روزمره، منزل به منزل جا خوش کرده است؟ درموج موهای یک زن، در لبخندی مردانه، در نگاه یک گُل و لطافت خندۀ یک کودک، در صدای بالِ یک گنجشک و یاکریم و کبوتر، درتکان دُم و نگاه یک سگ، خوانده و دیده می شود.

چگونه است این این حس که همه جا هست اما فقط به شرط عاشق بودن می توان آن را دید .

شاعران بیش از دیگران از عشق گفتند اما عشق را بیشتر در نگاه و چشم و زلف وقد و قامت و برجستگی ها و فرورفتگی های یار حس کردند و دیدند. اما نگفتند دلیل عاشق ترشدن در زمانۀ پیری چیست و کجاست؟

اهل علم گفته اند عشق عملِ به عاریه سپردن مرزهای خودی به دیگران است، این مرزها که سال ها و دهه ها قبل به دیگری سپرده شده است چرا با پیری که شورجوانی و شهوت و زیبایی فروکش می کند ومواد عشق زای مغز و بدن رو به افول اند به "دیگری" عاشق تر می شوی؟

چرا؟

سوتِ قطار خبر می دهد به ایستگاهِ پایانی نزدیک تر شده است. دشت ها زیبا تر و سرسبزتر هم آوا با مسافرعاشق زمزمه می کنند:

چرا حالا عاشق تر؟

اورلندو 23 دسامبر 2025

فیس بوک مسعود نقره کار

Amir_Daha.jpgمراسم گرامیداشت وکیل مبارز و آزادی‌خواه، زنده‌یاد خسرو علیکردی در مشهد، به‌جای آن‌که فرصتی برای یادآوری «قانون»، «کرامت انسانی» و محکومیت جنایت عوامل جمهوری اسلامی باشد، به میدان تازه‌ای برای جدال‌های لفظی میان طیف‌های اپوزیسیون تبدیل شد؛ جدال‌هایی که بار دیگر بهانه‌ای شد تا هر جناح، جناح مقابل را با تندترین الفاظ بنوازد و بر آتش کهنه‌ی تفرقه بدمد.

این مقاله قصد ندارد نقش «داور اخلاقی» را بازی کند یا به کسی درس مدارا بدهد. هدف، دقیقاً برعکس است: می‌خواهیم کمی به این «تاول‌های چرکین» نیشتر بزنیم تا روشن شود عمق زخم کجاست، چرا هر بار سر باز می‌کند، و اگر درمانی هست، از چه مسیری می‌گذرد.

ریشه‌های تاریخی یک زخم کهنه

رویداد مشهد، یک حادثه‌ی مقطعی یا محصول سال‌های اخیر نیست؛ زخمی کهنه است که جامعه‌ی ایران بیش از یک قرن آن را با خود حمل می‌کند. نخستین جراحات جدی‌اش در دوران انقلاب مشروطه رخ داد؛ همان‌جا که «شریعت» در هیبت شیخ فضل‌الله نوری، اما در پوشش یک نزاع حقوقی ـ سیاسی، به مقابله با مشروطه برخاست؛ نزاعی که در عمق، بیان یک تعارض ریشه‌دارتر بود: جنگ سنت با مدرنیته.

از همان زمان، مسئله صرفاً این نبود که کشور «قانون» داشته باشد یا «سلطنت» محدود شود؛ بلکه مسئله این بود که چه کسی حق دارد مرجع نهایی حقیقت و قدرت باشد: نهاد دین سنتی یا نهاد دولت مدرن.

این تعارض، نه با یک پیروزی سیاسی، بلکه تنها با یک تحول فرهنگیِ پایدار می‌توانست ترمیم شود؛ تحولی که هیچ‌گاه مجال کافی برای تثبیت خود نیافت. نفوذ مذهب سنتی در جامعه، بارها اجازه نداد این زخم التیام یابد. هرجا مدرنیته خواست «نهاد» بسازد--مدرسه، دادگستری، ثبت احوال، ارتش ملی، دولت متمرکز، حقوق شهروندی--«سنت» در برابر آن قد علم کرد؛ مقابله‌ای که صرفاً در سطح اختلاف نظر باقی نماند، بلکه به سازوکار پایدار جعل، تحریف، برچسب‌زنی و حتی ترور فیزیکی تبدیل شد.

در منطق آنان، «ترمیم زخم» خطرناک بود؛ زیرا ترمیم یعنی پذیرفتن این اصل که جامعه برای اداره‌ی امورش به قواعد و نهادهای مدرن نیاز دارد؛ و این همان چیزی بود که اقتدار سنتی را به چالش می‌کشید. نتیجه چه شد؟ زخم، هر بار که داشت جوش می‌خورد، دوباره نیشتر خورد.

دولت مدرن؛ کانون نزاع پنهان

مدرنیزاسیون رضاشاه یکی از همان بزنگاه‌ها بود؛ جایی که یک پروژه‌ی دولت‌سازی و نظم اداری ـ حقوقی، به‌جای آن‌که به‌عنوان ضرورتی تاریخی دیده شود، به میدان جنگ روایت‌ها بدل شد. از یک‌سو، بخش بزرگی از موجودیت اداری و نهادی ایران امروز--از تمرکز دولت تا سازوکارهای نوین آموزش، امنیت و دیوان‌سالاری--بر شانه‌ی همان دوره بنا شد. اما از سوی دیگر، دستگاه‌های تبلیغاتی و جریان‌های ذی‌نفع، با تحریف‌های پرشمار، کوشیدند چهره‌ی معمار نوسازی کشور را تیره و مخدوش کنند؛ زیرا اگر درک و اقبال عمومی با «نقش دولت مدرن» همسو می‌شد، بسیاری از بازیگران اقتدار سنتی به حاشیه رانده می‌شدند. نزاع اصلی، نزاع بر سر «یک شخص» نبود؛ نزاع بر سر «اصل دولت مدرن» بود.

Ali_Fayaz.jpgمدت زمانی است که اصطلاح "پنجاه و هفتی" ها بر زبان ها جاری شده است، و هر فرد با پیشینه و بی پیشینه مشخص سیاسی، از این کلمه چماقی ساخته است تا بر سر هر شخصی که نسبت به رژیم سلطنتی پیشین انتقادی دارد، بکوبد. البته انتقاد اگر از استبداد و سیستم های استبدادی به طور عام و رژیم جمهوری اسلامی به طور خص باشد، مورد تشویق این مدعیان مخالفت با استبداد قرار می گیرد، اما اگر این انتقاد متوجه استبداد رژیم سلطنتی شود، آنگاه تهدیدها و توهین ها به سوی فرد منتقد سرازیر می گردد.

شخص منتقد حتا اگربه تکرار تاکید کند و توضیح دهد که؛ من با استبداد مخالف هستم، با زندان و شکنجه در هر لباسی و شکلی مخالف هستم، با سانسور و محدود سازی رسانه ها مخالف هستم، و ... اینها دیگر به گوش این افراد نمی رود. حتا اگر فرد منتقد توضیح دهد که من جمهوری خواه هستم، و با سلطنت به این دلیل مخالف هستم که حکومت یک خانواده بر یک ملت را قبول ندارم، و در کشورهای آسیایی و خاورمیانه ای که "جمهوری" هایش هم به سلطنت و حاکمیت استبدادی تبدیل می شوند، سلطنت که سابقه بدتری دارد و استبداد در آن امری نهادینه شده است، خطرناک تر است، باز هم به گوش اینان نمی رود. اگر مثال بیاورید که در ایران خودمان هم همان قوانین مشروطه که افساری بر خر استبداد شاهان قاجاری بود و قرار بود راه را برای حاکمیت ملی هموار سازد، باز هم در سیستم سلطنتی پهلوی نادیده گرفته شد، و استبدادی فرا گیرتر جای گزین آن گردید، باز هم با دشنام هایی از نوع "پنجاه و هفتی" رو به رو می شوید!

و اکنون، از هنگامی که بخشی از نسل کنونی - به ویژه آنهایی که طرفدار سلطنت هستند - هر چه دم دستشان می آید به سوی "پنجاه و هفتی" ها پرتاب می کنند، جبهه دیگری در میدان مبارزه گشوده شده است. جبهه و جنگی که سودش تنها به جیب طرفداران استبداد کنونی و رژیم جمهوری اسلامی سرازیر می شود.

این نوع پرخاش گری ها و بی احترامی ها در نهایت، بین "پنجاه و هفتی" ها و نسل کنونی فاصله می اندازد. و حتا به تضعیف اتحاد مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی نیز می انجامد و به آن آسیب می رساند. چرا که بخش چشمگیری از بازماندگان "پنجاه و هفتی" در جبهه مخالفت با این رژیم حضور داشته و دارند و سال ها است که درگیر نبرد با این رژیم هستند.

بخشی از این نسل که همه ی "پنجاه و هفتی" ها را آماج اتهام و دشنام قرار می دهد، این موضوع را درک نمی کند که به تدریج از پدران و مادران خود فاصله می گیرد و در دراز مدت حمایت آنها را در مبارزه با این رژیم از دست می دهد. این نفرت پراکنی ها، به جز نفرت آفرینی و رو در روی قرار دادن نسل ها، تنها سودی که دارد، تضعیف جبهه مبارزه با رژیم آخوندها می باشد. این همه توهین و تحقیر که متوجه "پنجاه و هفتی" ها می شود، بی شک خود زمینه ساز واکنش بخشی از پنجاه و هفتی هایی خواهد شد که در مبارزه و مخالفت مدام با این رژیم بوده اند، و زندان، شکنجه، اعدام و آواره گی تنها "پاداش" آنها در زندگی بوده است.

هنگامی که همه پنجاه و هفتی ها را، بدون هیچ بررسی منطقی، تاریخی و سیاسی یکی ارزیابی می کنیم و همه را هم در خدمت خمینی و این حاکمیت پلشت قرار می دهیم، و هنگامی که از کشتار دهه شصت برای جنایت کار بودن رژیم استفاده می کنیم، بدون این یادآوری که قربانیان، همه از جوانان دهه پنجاه بودند که با خمینی و رژیم پلیدش به نبرد برخاستند، معنایی به جز پاشیدن خاک به چشم نسلی که با تمام وجود به نفی خمینی و رژیمش تا آخرین نفس مقاومت کرد، ندارد. نسلی که نه به خاطر مسائل فردی، بلکه به خاطر آرمان هایی چون آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و اقتصادی، آزادی احزاب و آزادی های سیاسی به نبرد با استبداد برخاست.

نتیجه موضع گیری هایی این چنین کاملا روشن است که به کجا می انجامد؟ و جامعه ما را به کجا می کشاند!

Babak_Khati.jpgحذف ارز ترجیحی دارو را نمی‌توان صرفاً یک "خطای اقتصادی" یا "اشتباه اجرایی" از طرف دولت و حاکمیت دانست.

در شرایطی که سیاستگذار می‌بیند شرایط اقتصادی اسفبار، نظام بیمه‌ای فروپاشیده و قدرت خرید مردم سقوط کرده است و به خوبی می‌داند دارو کالایی حیاتی و غیرقابل جایگزین است و با این حال حمایت ارزی از دارو را حذف می‌کند، با یک تصمیم صرفا اقتصادی مواجه نیستیم، بلکه با انتقال عامدانه هزینه‌ی یک بحران اقتصادی به مردم و بازی با جان و سلامت آنان روبه‌رو هستیم؛ بحرانی که علت تام و تمام آن اتفاقا خود حاکمیت است.

دفاع از حذف ارز ترجیحی نیز، معمولاً پشت واژه‌هایی خوش رنگ و لعابی چون "اصلاح ساختار"، "مبارزه با رانت" و "واقعی‌سازی قیمت‌ها" پنهان می‌شود. مفاهیمی که البته در یک حاکمیت معمولی و اقتصاد نرمال معنا دارند، اما در شرایط امروز ایران، بیش از آنکه ابزاری برای تحلیل باشند، پوششی برای شانه خالی کردن از مسئولیت‌ و بازی با سلامت و جان میلیون‌ها انسان است.

رانتی هم اگر هست نه در نسخه دارویی بیماران دردمند، که در سیستم تصمیم‌گیری و ساختار قدرتی ریشه دارد که طی چند دهه اخیر با توهمات موشکی، هسته‌ای و نیابتی خود دمار از روزگار مردم به در آورده، در عین نادرستی همچنان بر ادامه خود اصرار دارد.

از طرفی عواید حاصل از حذف این ارز ترجیحی نیز بلافاصله به بخشی از حاضران سیری ناپذیر نشسته بر سفره انقلاب واگذار خواهد شد تا برای ورود کالاهای غیرضروری یا نوسان‌گیری و حساب‌سازی یا ... خرج شود.

به همین خاطر به عنوان یک پزشک با صدای بلند نسبت عواقب شوم و کشنده این تصمیم به همه مسوولان امر هشدار می‌دهم تا جایی برای بهانه‌جویی باقی نماند.

هرچند بعید می‌دانم که حضرات از این واقعیت‌ها آگاه نباشند که گزارش‌های رسمی، هشدارهای پزشکان، بیانیه‌های انجمن‌های علمی و ...بارها و بارها در این مورد منتشر شده‌اند.

پس بدین ترتیب هر گونه آسیب به سلامت مردم که در جریان اجرای این طرح رخ دهد نه پیامد ناخواسته که نتیجه قابل پیش‌بینی و پذیرفته‌شده این تصمیم از نظر مسوولان امر خواهد بود.

Mahmoud_Zahraei.jpgسکوها بازتاب خشونت و سرکوب اجتماعی

فوتبال، در ذات خود، باید میدان رقابت، هیجان، همبستگی و شادی جمعی باشد؛ جایی که اختلاف رنگ‌ها به نفرت بدل نشود و کری‌خوانی از مرز کرامت انسانی عبور نکند. اما آنچه امروز در استادیوم‌های فوتبال ایران می‌گذرد، فاصله‌ای عمیق با این تصویر آرمانی دارد. سکوها دیگر فقط محل تشویق یا اعتراض نیستند؛ به صحنه‌ای برای فحاشی‌های رکیک، تحقیر فردی و خشونت کلامی سازمان‌یافته تبدیل شده‌اند.

نمونه‌های اخیر دیدارهای پرسپولیس و تراکتور، صرفاً یک «استثنا» یا «هیجان لحظه‌ای» نیستند. چند ماه پیش در مسابقه‌ای، بخشی از تماشاگران پرسپولیس بازیکنان تراکتور را هدف الفاظ رکیک جنسیتی قرار می‌دهند و در بازی دیگری، تماشاگران تراکتور همین رفتار را علیه بازیکنان و مربی پرسپولیس تکرار می‌کنند. این چرخه‌ی معیوبِ «تلافی» دقیقاً همان نقطه‌ای است که فوتبال از ورزش به نزاع اجتماعی سقوط می‌کند.

در فوتبال اروپا، همین واژه‌ی «تلافی» خط قرمز است. بازیکن یا مربی‌ای که فحاشی را توجیه کند، نه‌تنها از سوی رسانه‌ها بلکه از طرف باشگاه و افکار عمومی تحت فشار قرار می‌گیرد. در حالی که در فوتبال ایران، یکی از بازیکنان بعد از فحاشی های طرفداران این تیم به سرمربی تیم رقیب، بدون محکوم کردن نفس فحاشی، این فحاشی ها را پاسخ فحاشی های قبلی می داند و به طور صریح از آن دفاع می کند.

در این جا است که چنین اظهاراتی نه‌تنها عجیب نیست، بلکه گاه با همدلی بخشی از هواداران همراه می‌شود. این تفاوت، تفاوتِ فرهنگ پاسخ‌گویی است.

استادیوم در ایران سال‌ها یکی از معدود فضاهای همبستگی ملی بود؛ جایی که مردم، فارغ از شکاف‌های سیاسی و طبقاتی، در کنار هم می‌ایستادند و شادی جمعی را تجربه می‌کردند. اما جمهوری اسلامی این آخرین سنگر اجتماعی را نیز، مانند بسیاری از نهادهای دیگر، مصادره و تخریب کرده است. امروز فوتبال ایران نه فقط از بحران فنی، بلکه از بحران مشروعیت اجتماعی نیز رنج می‌برد.

نقطه عطف این گسست، جنبش «زن، زندگی، آزادی» بود. جایی که بخش بزرگی از بازیکنان تیم ملی ـ آگاهانه یا از سر ترس و منفعت ـ از ایستادن در کنار مردم خودداری کردند و در مواردی به ابزار تبلیغاتی رژیم بدل شدند. از همان‌جا، تیم ملی از نماد وحدت به نماد تفرقه تبدیل شد. مردمی که عزیزانشان در خیابان‌ها کشته شدند، طبیعی بود که دیگر نتوانند با تیمی همذات‌پنداری کنند که در بزنگاه تاریخی، پشت جامعه را خالی کرده بود.

به همین دلیل و دلایل دیگر، اگر محبوبیت فوتبال را نه با پول و زیرساخت، بلکه با نفوذ اجتماعی، فراگیری مردمی و نقش هویتی بسنجیم، ایران به لحاظ محبوبیت فوتبال در گروه کشورهای برزیل، آرژانتین، اوروگوئه و ترکیه قرار دارد اما به لحاظ شرکت مردم در استادیوم ها درجه متوسط را در بین کشورهای دنیا دارد. یعنی عشق به فوتبال بسیار بالاست اما حضور فیزیکی در استادیوم پایین‌تر از ظرفیت واقعی جامعه است

دلایل اصلی این عدم حضور در استادیوم ها را شاید بتوان در موارد چهارگانه زیر خلاصه نمود:

۱. حکومتی بودن فوتبال

۲. حذف زنان (عامل بسیار مهم)

۳. فضای غیرورزشی استادیوم ها

۴. نبود اعتماد به بازیکنان

در سطح باشگاهی، اوضاع از این هم وخیم‌تر است. فوتبال ایران عملاً به ملک خصوصی نهادهای نظامی و امنیتی، به‌ویژه سپاه پاسداران، تبدیل شده است. مدیریت باشگاه‌ها، فدراسیون فوتبال و حتی سکوها زیر کنترل مستقیم یا غیرمستقیم حاکمیت قرار دارد. در چنین ساختاری، فوتبال دیگر نه رقابت ورزشی، بلکه ابزاری برای مهندسی افکار عمومی و تخلیه کنترل‌شده خشم اجتماعی است.

در اینجا است که می توان به دلایل عدم مقابله جدی حاکمیت و نهادهای ورزشی جمهوری اسلامی با فضای خشن و ناسالم استادیوم ها، پی برد. حاکمیت از فوران خشم مهارشده تماشاگران بر علیه یکدیگر استقبال می کند و آنرا سوپاپ اطمینانی بر علیه فوران خشم عظیم انباشت شده جامعه علیه حاکمیت می داند. حکومت ترجیح می دهد تماشاچیان حتی با کلمات رکیک علیه همدیگر و علیه بازیکنان و مربیان و داوران شعار دهند تا علیه حکومت و حکومت رانان.

محمد خاکپور بازیکن سابق تیم ملی و از همراهان و حمایت کنندگان جنبش زن زندگی آزادی در ارتباط با وقایع تاسف برانگیز فحاشی های رکیک تماشاگران در مسابقه اخیر تیم های پرسپولیس و تراکتور، اظهار می دارد؛

" گاهی توهین از نفرت نمی‌آید؛ از فشار می‌آید. از جایی که اقتصاد له می‌کند، روان خسته می‌شود، آینده مبهم می‌شود، و انسان دنبال جایی می‌گردد تا خشمِ فروخورده‌اش را خالی کند. و چه تلخ که آن «جای امنِ تخلیه»، آدم‌های محترم، آرام و بی‌ادعا می‌شوند. جامعه‌ای که صدایش شنیده نمی‌شود، دادش را بر سر نزدیک‌ترین نمادِ بی‌دفاع می‌زند. نه چون او مقصر است، بلکه چون او در دسترس است."

یکی از فاجعه‌بارترین نتایج این سیاست‌ها، حذف سیستماتیک زنان از استادیوم‌هاست؛ تصمیمی ایدئولوژیک و تلاشی آگاهانه برای مردانه، خشن و عقب‌مانده نگه داشتن فضای عمومی است. جمهوری اسلامی با بیرون راندن زنان از ورزشگاه‌ها، استادیوم‌ها را به محیط‌هایی آلوده به فحاشی و خشونت کلامی تبدیل کرده است. این اتفاق تصادفی نیست؛ جامعه‌ای که نیمی از جمعیتش حذف شوند، حجم عظیمی از ظرفیت های اخلاقی و انسانی اش فرو می‌ریزد.

دکتر حسن صبوری پژوهشگر و تحلیلگر مسائل استراتژیک- در دهه‌های اخیر، جمهوری اسلامی ایران با دو تهدید عمده روبه‌رو بوده است: تهدید نظامی از سوی آمریکا و متحدانش و بحران اقتصادی داخلی

کیهان لندن - در حالی که جنگ مستقیم با آمریکا و اسرائیل احتمالاً محدود و قابل مدیریت است و رژیم می‌تواند با استفاده از سیستم بازدارندگی و دیپلماسی پنهان از آن اجتناب کند، بحران اقتصادی یک واقعیت غیرقابل انکار و فزاینده است که هر روز پایه‌های حکومت را سست‌تر می‌کند. تجربه تاریخی کشورها مانند شوروی نشان می‌دهد که ناکارآمدی اقتصادی و ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه، خطرناک‌ترین عامل فروپاشی یک نظام است و حتی توان نظامی بالا نیز نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد.

dojmanlarge.jpgجمهوری اسلامی به اقتصاد زودتر می‌بازد یا به آمریکا و متحدانش؟ برای پاسخ به اینکه جمهوری اسلامی به کدام یک «زودتر» می‌بازد، باید دینامیک هر دو تهدید را بررسی کنیم.

۱) جبهه جنگ با آمریکا و اسرائیل (تهدید بیرونی)

​آیا جنگ باعث سقوط جمهوری اسلامی می‌شود؟ ​استراتژی دشمن (آمریکا و اسرائیل): استراتژی فعلی آمریکا و اسرائیل «تغییر رژیم از طریق حمله نظامی تمام‌عیار» (مانند عراق ۲۰۰۳ یا افغانستان) نیست. آنها به دو دلیل از اشغال زمینی ایران پرهیز می‌کنند: ​هزینه انسانی و مالی بسیار بالا و ​جغرافیای پیچیده و وسعت ایران.

​هدف آن‌ها: استراتژی آنها «تضعیف»، «محدودسازی» و «جراحی دقیق» (Surgical Strikes) است. آنها می‌خواهند بازوهای نیابتی و توان هسته‌ای/موشکی را بزنند، نه اینکه لزوماً وارد تهران شوند.

​بازدارندگی جمهوری اسلامی: سیستم امنیتی جمهوری اسلامی تمام استراتژی خود را بر مبنای «هزینه ده‌دار کردن جنگ» برای دشمن چیده است (از طریق شبکه نیابتی، موشک‌ها و تنگه هرمز). این موضوع باعث می‌شود شروع یک جنگ تمام عیار توسط آمریکا به تاخیر بیفتد.

​نتیجه: جنگ نظامی کلاسیک، انتخابی است. جمهوری اسلامی می‌تواند با «عقب‌نشینی تاکتیکی» یا «جام زهر» (توافق‌های لحظه آخری) خطر جنگ مستقیم را رفع کند. سیستم نشان داده که در لبه پرتگاه جنگ، مهارت بالایی در ترمز گرفتن دارد.

۲) جبهه اقتصاد (تهدید درونی)

​آیا اقتصاد باعث سقوط جمهوری اسلامی می‌شود؟ ​دشمنِ غیرقابل مذاکره: برخلاف آمریکا، با «تورم» یا «کسری بودجه» نمی‌توان مذاکره کرد. اقتصاد قوانین ریاضی دارد و با شعار یا مانور نظامی عقب‌نشینی نمی‌کند.

​فرسایش پایه مشروعیت و امنیت: ​جمهوری اسلامی برای کنترل امنیت به «پول» نیاز دارد. وفاداری نیروهای امنیتی، بوروکراسی و پیمانکاران وابسته، همگی به جریان نقدینگی (نفت و بودجه) وابسته است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

​وقتی اقتصاد فروبپاشد (ابرتورم)، ارزش حقوق نیروهای سرکوب‌گر و بدنه اداری پوچ می‌شود. تجربه شوروی نشان داد که خطرناک‌ترین لحظه برای یک سیستم ایدئولوژیک، زمانی است که دیگر نتواند شکم سربازان و کارمندان خود را سیر کند.

​نتیجه: فروپاشی اقتصادی، اجتناب‌ناپذیر و غیرانتخابی است. روندهای فعلی (ناترازی انرژی، ورشکستگی صندوق‌ها، فساد) مثل موریانه زیربنای سیستم را خورده‌اند و دیگر با «عقب‌نشینی تاکتیکی» حل نمی‌شوند.

faezeh.jpgدشنه بر جگر بجای خود، با نمک پاشیدن بر زخمش چه کنیم؟

بهرام مشتاق - ویژه خبرنامه گویا

وقایعی که بر این پیرِ خاکِ کهن و مردمش--که به گواه تاریخ‌شناسان از پررنج‌ترین جوامع در طول حیات بشری و بدشانس‌ترین‌ها در تاریخ این مرز و بوم‌اند--می‌گذرد، و ما با درماندگی مرثیه‌خوانِ آن شده‌ایم، نه گاهی، نه سالی، نه ماهی و روزی، بلکه هر دقیقه بر ایران و مردمش آوار می‌شود؛ وقایعی به‌شدت تلخ، تکان‌دهنده و بی‌سابقه در طول تاریخ مدوّن جهان که آن‌چنان عادی و پذیرفتنی شده‌اند که دیگر هیچ بلا و رنج و غارتی متعجب‌مان نمی‌کند.

رانت‌خواران و غارتگران و اختلاس‌گران و دزدان مال مردم--هیچ؛ سکوت‌کنندگان در برابر این جماعت بیشرف--هم هیچ. اما مدافعان وضعیت موجود و آنان‌که فاش‌گویی را سیاه‌نمایی می‌دانند، نه به مردم، بلکه به وجدان خود سری بزنند و از خود بپرسند: وقایعی که در سکوت و بی‌تفاوتی رخ می‌دهد و بعدها به هر دلیلی افشا می‌شود، در کدام گوشه از جهان و در کدام کشور بی‌سر و صاحبی رخ می‌دهد؟ و اصلاً چرا؟ مگر این خوان یغما را از سادگی همین مردم ندارند؟

غارتِ عادی‌شده، وقاحتِ نهادینه

بی‌سر و پایی که در لوای انقلابی‌گری و با رانت اختصاص فضای مناسب در رسانه‌ی ملی مملکت، و با ادعای «حکیم» طب سنتی، در غیبت و بی‌تفاوتی نهادهای نظارتی، و با تشکیل کلاس‌های آموزشی در یکی از معتبرترین دانشگاه‌های کشور، در طول ۱۵ سال جوانان درمانده و ناامید از آینده‌ای مبهم را ده‌ها میلیون دلار و صدها میلیارد ریال سرکیسه می‌کند و متواری می‌شود، در کدام سرزمین بلازده نمونه دارد؟

چشم و دل‌گرسنگانی که با تأسیس بنگاه‌های کلاهبرداری به نام مؤسسه اعتباری و بانک و صندوق و... دسترنج ملت بی‌پناه را به تاراج می‌برند و پس از برملا شدن هم راست‌راست می‌گردند و به ریش قضا و حقوق و عدالت و دین و شرافت و معرفت و انسانیت می‌خندند، در کدام برهه از تاریخ شناخته‌شده‌ی مکتوب و مسموع سابقه دارد؟

اعتراف به غارت، بی‌هیچ هزینه

عضو سابق شورای شهر تهران به صراحت و وقاحت می‌گوید: در جنگ ۱۲روزه به اندازه‌ی یک سال حقوق کارمندان شهرداری از اطراف میدان تجریش «پول درآوردیم» (با تأکید بر واژه‌ی «درآوردیم» با بار معنایی مترادف با «کندیم») و یا از قطع درختان سه هزار میلیارد ریال درآمد داشتیم. این، نماد چنگ زدن به جیب مردم نیست؟

نورچشمی‌ها و آقازادگانی که نیمی از ارز حاصل از نفت‌فروشی را بالا کشیدند و آب از آب تکان نخورد و حتی زندگی سوپرلاکچری را هم در داخل و خارج به رخ می‌کشند--چطور؟

«هتل» نامیدن اوین؛ نمک بر زخم

در اظهاراتی مشعشع، خانم فائزه هاشمی نام زندانی را که از نخستین روزهای استقرار این نظام بی‌معرفت، با اعدام و شکنجه و انفرادی (قبر و قیامت) و حبس‌های بی‌بنیادِ طولانی‌مدت عجین شده است، «هتل» معرفی می‌کند. انگیزه‌ی «دختر بابا» هرچه که بوده و هر هدفی که در آن پنهان است، علاوه بر میلیون‌ها ایرانی--حتی آنان که هنوز صابون اوین به تن‌شان نخورده--آتشی مضاعف بر جگر حبس‌کشیده‌ها و خانواده‌هایشان انداخت.

چه باید کرد؟

زخمِ ناسور شده، نیشترِ کفتارهای درنده‌ای که بر پیکر نیمه‌جان آهوی زخمی وطن افتاده‌اند و هر گوشه‌اش را که به دندان بگیرند بیرحمانه پاره می‌کنند، به‌جای خود؛ اما با نمک‌پاشیدنِ متواری‌شده‌ها، با راست‌راست گشتن‌ها، با آب از آب تکان نخوردن‌ها، با خنده‌های شوم غارتگران، با نمایش زندگی‌های سوپرلاکچری، با دستان در جیب مردم، و بالاخره با تازه‌ترین نمک‌پاشی--«هتل» نامیدن اوین که جگر هر ایرانی را سوزانده است--چه کنیم؟

پی‌نوشت

نمونه وقایعی* که در متن این یادداشت آمده، در همین چند روز به رسانه‌ها منعکس شده و به خارج از کشور نیز رسیده است؛ نمونه‌های کوچکی از یک سیاهه‌ی بسیار بلندبالا و نوک کوه یخی که می‌رود ایران ما را به خاکستر بدل کند.

:::

*خبرنامه گویا - آنچه این وقایع را به مسئله‌ای فراتر از چند اظهار نظر یا چند پرونده فساد تبدیل می‌کند، فقدان سازوکار پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری در سطح ساختار قدرت است. جامعه‌ای که در آن غارت، اعتراف به غارت، تحقیر قربانیان و حتی تمسخر رنج زندانیان سیاسی بی‌هزینه می‌ماند، با بحران فرد یا جناح مواجه نیست، بلکه با بحران نظام حکمرانی روبه‌روست. استمرار چنین وضعیتی نه‌تنها اعتماد عمومی را فرسایش می‌دهد، بلکه هر امکان اصلاح تدریجی، گفت‌وگوی اجتماعی و بازسازی سرمایه‌ی ملی را از میان می‌برد.

اسم جدید لباسهارو یاد بگیر

| No Comments

hazrati.jpgایران اینترنشنال - الیاس حضرتی، رییس شورای اطلاع‌رسانی دولت پزشکیان در اظهارنظری بی‌سابقه از سوی مقام‌های جمهوری اسلامی گفت حدود ۲۰ درصد جمعیت ایران را اهل‌سنت تشکیل می‌دهند. رسانه‌های دولتی در ایران این بخش از سخنان او را حذف کرده‌اند.

الیاس حضرتی، چهارشنبه سوم دی‌ماه، در حاشیه جلسه هیات دولت گفت اهل‌سنت در جای‌جای مملکت در معاونت‌های وزیران و جاهای مختلف در هیات دولت حضور دارند و این موضوع که قبلا یک بت وحشتناک و دیوار غیرقابل تسخیری بود، تقریبا حل شده است.

شمار اندک اهل سنت در سطوح مختلف مدیریتی و اعتراضات پیوسته اهل سنت به تبعیض‌های سیستماتیک و فراگیر علیه خود، در تضاد کامل با سخنان رییس شورای اطلاع‌رسانی دولت پزشکیان و از چهره‌های جناح اصلاح‌طلب جمهوری اسلامی قرار دارد.

در گزارش‌های منتشرشده از سوی خبرگزاری‌های حکومتی و پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، اشاره حضرتی به «۲۰ درصد بودن» جمعیت اهل‌سنت بازتاب نیافته و حذف شده است؛ در حالی که این بخش از سخنان او در ویدیو اظهاراتش موجود است.

در ایران، مرکز آمار ایران به‌عنوان مرجع رسمی سرشماری، آمار تفکیکی جمعیت بر اساس دین و مذهب را منتشر نمی‌کند.

با این حال، پیش‌تر برخی مقام‌های جمهوری اسلامی و خبرگزاری‌های حکومتی، جمعیت اهل‌‌سنت را حدود هشت تا ۱۰ درصد اعلام کرده‌ بودند.

مولوی عبدالحمید، یکی از رهبران جامعه اهل‌سنت در ایران نیز مرداد ماه امسال گفت حدود ۲۰ درصد جمعیت کشور را اهل‌سنت تشکیل می‌دهند.

bushputin.jpgایران اینترنشنال - اسناد تازه منتشرشده از آرشیو امنیت ملی آمریکا نشان می‌دهد ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهوری روسیه، در گفت‌وگویی محرمانه با جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۱ به‌صراحت گفته است «هیچ تردیدی وجود ندارد که ایرانی‌ها خواهان دستیابی به سلاح هسته‌ای هستند.»

او تاکید کرده به کارشناسان روس دستور داده از انتقال هرگونه اطلاعات حساس به ایران خودداری کنند.

به‌تازگی آرشیو امنیت ملی آمریکا مجموعه‌ای از اسناد محرمانه مربوط به دیدارها و تماس‌های پوتین و بوش، روسای‌جمهوری روسیه و آمریکا، را منتشر کرده که بخشی از آن‌ها به‌طور مستقیم به ایران و برنامه هسته‌ای این کشور اختصاص دارد. این اسناد که حاصل یک دعوای حقوقی برای دسترسی عمومی به مکاتبات طبقه‌بندی‌شده است، تصویر کم‌سابقه‌ای از گفت‌وگوهای صریح و پشت درهای بسته دو قدرت بزرگ درباره ایران ارائه می‌دهد.

در یکی از مهم‌ترین این اسناد، مربوط به دیدار ۱۶ ژوئن ۲۰۰۱ در اسلوونی، پوتین خطاب به بوش می‌گوید: «کارشناسان ایرانی پرسش‌های زیادی درباره مسائل حساس از کارشناسان ما می‌پرسند. تردیدی نیست که آن‌ها خواهان سلاح هسته‌ای هستند. به افرادمان گفته‌ام چنین اطلاعاتی را در اختیارشان نگذارند.» این جمله، صریح‌ترین ارزیابی ثبت‌شده از نگاه رهبر کرملین به نیت هسته‌ای جمهوری اسلامی در اوایل دهه ۲۰۰۰ به شمار می‌رود.

پوتین در همین گفت‌وگو تاکید کرده است که مسکو انتقال فناوری موشکی به ایران را محدود خواهد کرد و هشدار داده برخی افراد و شبکه‌ها در پی کسب سود مالی از همکاری‌های حساس با تهران هستند. او همچنین از بوش پرسیده بود آیا آمریکا در مسیر عادی‌سازی روابط با ایران حرکت می‌کند؛ موضوعی که بوش و کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی وقت، آن را رد کرده و «شایعه» خوانده‌اند.

اسناد آرشیو امنیت ملی نشان می‌دهد حکومت ایران در آن مقطع یکی از محورهای اصلی گفت‌وگوهای راهبردی واشینگتن و مسکو بوده است. در توضیح کلی این مجموعه آمده است که این رونوشت‌ها «شامل گفت‌وگوهای صریح در بالاترین سطح درباره جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران» در کنار برنامه هسته‌ای کره شمالی و تحولات راهبردی دیگر است.

در سند دیگری مربوط به ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۵ و دیدار پوتین و بوش در دفتر بیضی‌شکل کاخ سفید، تمرکز گفت‌وگوها بار دیگر بر عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای و همکاری آمریکا و روسیه درباره ایران قرار دارد. بر اساس متن این سند، پوتین توضیح مفصلی درباره درک روسیه از برنامه هسته‌ای ایران، نگرانی‌های مسکو و دلایل مشارکت روسیه در پروژه نیروگاه هسته‌ای بوشهر ارائه می‌دهد. در همین جلسه، بوش با لحنی تند می‌گوید: «ما به آدم‌های مذهبی افراطی با سلاح هسته‌ای نیاز نداریم»؛ عبارتی که در متن سند به‌روشنی ناظر به ایران است.

این اسناد همچنین از اختلاف‌نظرهای تاکتیکی میان واشینگتن و مسکو پرده برمی‌دارند؛ از جمله درباره زمان ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل. پوتین هشدار داده بود که فشار زودهنگام ممکن است ایران را به مسیری مشابه کره شمالی سوق دهد، اما هم‌زمان تاکید کرده اگر تهران قوانین بین‌المللی را نقض کند، ارجاع پرونده به شورای امنیت قابل توجیه خواهد بود.

مجموعه اسناد منتشرشده نشان می‌دهد که در سال‌های نخست پس از حملات ۱۱ سپتامبر، اگرچه روابط آمریکا و روسیه در برخی حوزه‌ها نزدیک بود، اما ایران و برنامه هسته‌ای‌اش از همان زمان به‌عنوان یکی از نگرانی‌های مشترک و در عین حال پیچیده در روابط دو کشور مطرح بوده است؛ نگرانی‌ای که به گفته پوتین، ریشه در این باور داشت که تهران به‌دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای است، حتی اگر این هدف به‌صورت علنی اعلام نمی‌شد.

سند مربوط به سال ۲۰۰۱
سند مربوط به سال ۲۰۰۱

روایت سند | آنچه پوتین و بوش در دیدار ۲۰۰۱ درباره ایران گفتند

در گزارش رسمی دیدار محدود و دونفره پوتین و بوش، که ۱۶ ژوئن ۲۰۰۱ در قلعه برنو در اسلوونی برگزار شد، ایران به‌عنوان یکی از موضوعات اصلی روابط آمریکا و روسیه مطرح شده است.

2525.jpgوحید هاشمیان، سرمربی پیشین پرسپولیس شب گذشته در یک برنامه تلویزیونی و هنگام اعتراض به افشاشدن قراردادش با سرخ‌پوشان اعتراف کرد که دو قرارداد با پرسپولیس داشته است؛ یکی برای ثبت در فدراسیون فوتبال «تا سقف رعایت شود» و یکی هم با بانک شهر که «فدراسیون از آن خبر ندارد.»

پرداخت های خارج از قراردادهای رسمی توسط باشگاه های بزرگ لیگ برتری، یکی از ابهامات همیشگی فوتبال ایران بوده است؛ موضوعی که با قوانینی مثل سقف قرارداد هم از بین نرفته است.

هرچند که مدیران باشگاه‌ها از جمله رضا درویش،‌ مدیرعامل پیشین پرسپولیس و محمدرضا زنوزی، مالک باشگاه تراکتور، حاضر به تایید آن نشده‌اند، اما هاشمیان شفاف می‌گوید با پرسپولیس و در دوره رضا درویش، دو قرارداد داشته است؛ یکی رسمی و دیگری پشت پرده و بدون اطلاع فدراسیون فوتبال.

2525.jpgسال هزار میلیارد تومانی مرد حکومت

ایران وایر - «مسعود پزشکیان» رییس جمهوری اسلامی، ۲دی۱۴۰۴ لایحه بودجه سال ۱۴۰۵ را به مجلس شورای اسلامی تحویل داد. خبرگزاری «فارس» مدعی شد که این لایحه، «با رویکردی انقباضی» و با هدف «مهار کسری بودجه» و «مدیریت ناترازی‌های مزمن اقتصاد کشور» تنظیم شده است.

همان روز خبرگزاری «ایسنا» با مرور این لایحه از یک ناترازی در تقسیم بودجه دولتی در بخش ورزش خبر داد و بدون ارایه تحلیل نوشت که بودجه در نظر گرفته شده برای «کمک به فدراسیون کشتی» ۴۰۰ میلیارد تومان و بودجه در نظر گرفته شده «جهت کمک به تمامی فدراسیون‌های ورزشی» ۵۵۰ میلیارد تومان است.

اما رقم در نظر گرفته شده در این لایحه برای فدراسیون‌های ورزشی، برخلاف تصور اولیه برخی رسانه‌ها در ایران، نه «بودجه سالیانه» که «تعهد مالی دولت» در قبال آن‌هاست.

فدراسیون تحت مدیریت «علیرضا دبیر» چگونه صاحب بیش از نیمی از بودجه وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۴۰۵ شد؟

صفحات لایحه بودجه دولت، به وزارت ورزش چه می‌گویند؟

ابتدا دستوراتی که دولت مسعود پزشکیان به وزارت ورزش و جوانان در راستای «بذل و بخشش» از بودجه سال ۱۴۰۵ به فدراسیون‌های ورزشی داده را بررسی می‌کنیم؛ این بخش، از «بودجه سالیانه فدراسیون‌های ورزشی» جدا است.

در صفحه ۲۲۴ لایحه ۳۱۹ صفحه‌ای بودجه دولت جمهوری اسلامی برای سال ۱۴۰۵ در بخش «اعتبارات رديف‌های متفرقه منتقل شده به دستگاه های اجرايی» با دو ردیف بودجه نامتوازن روبرو می‌شویم.

در ردیف اول وزارت ورزش مکلف شده که مبلغ ۴۰۰میلیارد تومان با موضوع «کمک به فدراسیون کشتی» در سال ۱۴۰۵ به این فدراسیون «کمک» کند.

khatami.jpgاگر جمهوری اسلامی برود، ایران از بین خواهد رفت

محمد خاتمی، رییس پیشین دولت جمهوری اسلامی، گفت: «معتقدم چه در داخل و چه در خارج می‌توان تصویر و تعریفی از جمهوری اسلامی داشته باشیم که ما را با مشکلاتی که داریم مواجه نکند. اگر این نظام با همه کاستی‌ها و عیب‌هایش کنار برود سرنوشت ایران به مراتب تلخ‌تر از این خواهد شد که هست. تجزیه طلبی، دخالت خارجی و نفوذها، ایران را از بین خواهد برد.»

یورونیوز - سید محمد خاتمی، رئيس جمهور پیشین ایران در تازه‌ترین اظهارات خود از مقام‌های حکومت جمهوری اسلامی خواست با تن دادن به اصلاحات اساسی، اجازه ندهند ایران، ویران شود.

محمد خاتمی، رئیس‌جمهور پیشین ایران، در دیدار با جمعی از اصحاب رسانه، هنرمندان و استادان دانشگاه، بار دیگر بر ضرورت اصلاحات، مشارکت مردم و تغییر رویکرد حاکمیت برای عبور از بحران‌های داخلی و خارجی تأکید کرد.

خاتمی در این نشست گفت هدف اصلی باید «توسعه همه‌جانبه کشور همراه با عدالت» باشد و افزود امنیت و اقتدار واقعی، صرفا با توان نظامی و قدرت بازدارندگی به دست نمی‌آید، بلکه به گفته او، اقتدار پایدار بدون رضایت مردم و پیوند نزدیک میان حاکمیت و جامعه امکان‌پذیر نیست. او تأکید کرد رضایت عمومی زمانی شکل می‌گیرد که مردم در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت داشته باشند، حقوقشان تأمین شود و اقتصاد کشور پویا و توانمند باشد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

این سخنان در حالی مطرح می‌شود که در سال‌های اخیر، شکاف میان حاکمیت و بخش‌هایی از جامعه ایران عمیق‌تر شده و اعتراضات گسترده، کاهش مشارکت در انتخابات و مهاجرت فزاینده نخبگان، نشانه‌هایی از این فاصله تلقی می‌شود. هم‌زمان، فشارهای اقتصادی، تورم بالا و گسترش فقر، رضایت عمومی را بیش از پیش تحت تأثیر قرار داده است.

sardarRD.jpgسردار محسن رفیق‌دوست، در گفتگو با ابوالفضل دولتشاهی، ۱۸ اسفند ۱۴۰۳: "ما تیمی در آنجا داشتیم اویسی، پسر اشرف، فرخزاد و بختیار. همه این‌ها را تیم‌هایی که آنجا بودند. معمولاً بچه‌های [جدایی‌طلب] باسک اسپانیا مامور اجرا می‌شدند، این‌ها را می‌زدند و دیگر هیچکی به هیچی..."

"اصلاً ما آنجا رفتیم. این‌ها آدم‌های جنگجویی هستند. ما گفتیم می‌خواهیم چنین آدمی را ترور ‌کنیم. گفتند: اینقدر می‌گیریم. روحانی مصری در آلمان بود که رفیق آنها بود. ما پول را پیش او گذاشتیم گفتیم اگر زد به او بدهید."

به رئیس جمهور فرانسه گفتم اگر سفارتخانه شما منفجر شد یا یک هواپیمای شما را ربودند دیگر گله نکنید!

بازنشر گفتگوی دیده بان ایران با محسن رفیق دوست

به جدایی طلبان "باسک اسپانیا" پول دادیم که برخی ترورها را انجام دهند

محسن رفیق دوست، اولین وزیر سپاه و رئیس اسبق بنیاد مستضعفان در گفت و گو با برنامه تاریخ شفاهی دیده بان ایران به تشریح ترور تیمسار اویسی، فریدون فرخزاد، شاپور بختیار و شهریار شفیق (پسر اشرف پهلوی) پرداخت. رفیق دوست در بخشی از گفت و گوی تفصیلی بیش از دو ساعته خود به نقش خود در ارائه سفارش قتل چند نفر از مخالفان نظام جمهوری اسلامی و چگونگی انجام سفارش قتل از سوی دولت ایران و پرداخت پول به جدایی طلبان ایالت باسک اسپانیا پرداخت.

ماجرای ترور آقای اویسی چطور بود؟

ماجرای اویسی تقریباً همه اینها را که دادگاه‌ها در خارج حکم دادند. ما تیمی که در آنجا داشتیم اویسی، پسر اشرف، همان پسر قرتیه (فریدون فرخزاد)، بختیار و... همه این‌ها را تیم‌هایی که آنجا بودند. معمولاً بچه‌های باسک مامور اجرا می‌شدند، این‌ها را می‌زدند و دیگر هیچکی به هیچی.

در ترور آقای بختیار (ترور اول بختیار) آقای انیس نقاش بود؟

در آن ترور من رئیسش بودم.

می‌گویند از شما و حاج محسن(محسن رضایی) برای ترور دستور گرفتند؟

بله، اصلاً در دادگاه هم گفتند. مسئولش من بودم. اینها را فرستادم و رفتند و بالاخره گیر کردند. انیس نقاش به خاطر طولانی شدن، اعتصاب غذا کرد. حالا نمی‌دانم که چطور بود که دولت فرانسه نمی‌خواست این بمیرد.

farari.jpgایران اینترنشنال - اواسط آبان خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، خبر داد به اسنادی دست یافته که راز تخلفات «آقای ح.خ»، مدعی طب سنتی را که با تاسیس دانشگاه جعلی از جوانان کلاهبرداری چند هزار دلاری کرده است، فاش می‌کند.

تسنیم گزارش داد پرونده مرتبط با «دانشگاه پزشکی و طب سنتی ارمنستان» بوده و شکایات علیه این دانشگاه از سال ۱۳۹۴ آغاز شده است.

بر اساس یافته‌های ایران‌اینترنشنال، متهم ردیف اول این پرونده، حسین خیراندیش، چهره مورد علاقه صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مدعی طب سنتی و کسی است که به گفته خودش، حتی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی را حجامت کرده است.

صدور حکم جلب سیار خیراندیش که به گزارش رسانه وابسته به سپاه پاسداران اکنون فراری است، نقطه عطف داستان فردی است که سال‌ها تحت پوشش «طب سنتی» و با استفاده از تریبون‌های رسمی جمهوری اسلامی، یکی از پیچیده‌ترین شبکه‌های کلاهبرداری و جعل اسناد را در ایران مدیریت کرده است. فردی که خود را «حکیم» می‌نامید.

سال ۱۳۸۷ و آغاز یک پروژه آموزشی مشکوک

نخستین نشانه‌های این پرونده به اواخر دهه ۱۳۸۰ بازمی‌گردد؛ زمانی که در سال ۱۳۸۷ نهادی با عنوان نمایندگی «دانشگاه میختاری گوش ارمنستان» فعالیت خود را در غرب تهران آغاز کرد.

خیراندیش همراه دخترش، لیلا، جریانی از جذب دانشجو راه انداختند که از اساس بر پایه «اطلاعات غلط» بنا شده بود.

این مجموعه با تمرکز بر رشته‌هایی چون طب سنتی و پزشکی، اقدام به جذب متقاضیانی کرد که عمدتا یا علاقه‌مند به تحصیل پزشکی بودند یا از مسیرهای رسمی آموزشی، جا مانده بودند.

بر اساس شکایت‌های ثبت‌شده در سال‌های بعد که اولین آن مربوط به سال ۱۳۸۹ بوده و اسناد برخی از آن‌ها به ایران‌اینترنشنال رسیده است، این مرکز در دفتری در جنت‌آباد شمالی فعالیت می‌کرد و با صدور کارت دانشجویی، ارائه برنامه درسی و برگزاری کلاس، ظاهری رسمی به خود داده بود.

در همان مقطع، هیچ شکلی از اعلام عمومی از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، درباره غیرمجاز بودن این فعالیت‌ها، منتشر نشد.

مبالغ دریافتی در این به ظاهر دانشگاه از دانشجویان تکان‌دهنده بود: مبالغی بین پنج هزار تا ۱۱ هزار دلار به همراه هزینه‌های ریالی سنگین.

شکایت‌کنندگان در پرونده‌های متعدد شهادت داده‌اند مبالغ کلانی را به حساب شخصی حسین یا لیلا خیراندیش یا شرکت‌های اقماری آن‌ها واریز کرده‌اند.

برخی دانشجویان گفته‌اند تعدادی از کلاس‌های دانشگاه جعلی خیراندیش، در ساختمان دانشگاه بهشتی تهران برگزار شده و همین مسئله تا حد زیادی موجب اعتماد آنان به دانشگاه خیراندیش بوده است.

جزییات دقیق ارقام در قرار جلب به دادرسی سال ۱۴۰۰، عمق این کلاهبرداری را آشکار می‌کند.

برای نمونه، مصطفی خدادادی، مبلغ ۷۴۱۲ دلار به علاوه ۷۲ میلیون ریال، امیرحسین رضایی ۱۰۹۰۰ دلار به علاوه ۷۴ میلیون ریال و اسماء عبدالملکی ۵۰۶۰ دلار به علاوه ۱۰۹ میلیون ریال پرداخت کرده بودند.

حقیقت اما زمانی آشکار شد که این دانشجویان پس از اتمام دوره، با کاغذهایی بی‌ارزش مواجه شدند که وزارت بهداشت و وزارت علوم، صراحتا اعتبار آن‌ها را رد کردند.

معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران، در برگ ۱۵۹ پرونده، با صراحت اعلام کرده فعالیت این مرکز از ابتدا «کاملا غیرمجاز» بوده و هیچ مجوزی برای کار در ایران نداشته است. پاسخی که نشان می‌دهد تمام آن سال‌های تحصیل و هزینه‌های دلاری، برای دانشجویان دود شده و به هوا رفته‌ است.

روند اتفاقات رخ داده برای دانشگاه جعلی حسین خیراندیش

nemoodar.jpgنخستین شکایت‌ها

اولین مرتبه‌ای که یک شعبه رسمی در قوه قضاییه به پرونده خیراندیش رسیدگی کرد، سال ۱۳۹۵ بود.

دی‌ماه این سال، شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ناحیه ۵ تهران، پس از بررسی شکایت‌هایی با محور «کلاهبرداری آموزشی»، برای خیراندیش قرار منع تعقیب صادر کرد.

afghan.jpgایران اینترنشنال - منابع افغانستان‌اینترنشنال خبر دادند ژنرال اکرام‌الدین سریع، فرمانده ارشد پلیس در حکومت پیشین افغانستان و از چهره‌های مخالف طالبان، و یک همراه او به نام فرمانده الماس با شلیک گلوله در تهران کشته شده‌اند.

این منابع چهارشنبه سوم دی گفتند سریع به‌همراه یکی از همراهانش، در نزدیکی محل اقامت‌شان در شهرک ولیعصر تهران هدف حمله قرار گرفت و در مسیر انتقال به بیمارستان جان باخت.

هنوز مشخص نیست چه کسانی پشت قتل این دو نظامی پیشین قرار دارند، اما یک مقام بلندپایه نظامی سابق افغانستان انگشت اتهام را به‌سوی طالبان نشانه رفت.

او گفت طالبان بدون آگاهی برخی محافل در ایران نمی‌توانند دست به این «ترور» بزنند.

نورالرحمن اخلاقی، از اعضای ارشد جمعیت اسلامی، نیز طالبان را به دست داشتن در این رویداد متهم کرد، اما گفت جمهوری اسلامی مسئول تامین امنیت افرادی است که برای نجات جان خود از تهدید طالبان به این کشور پناه آورده‌اند.

عطا محمد نور، رهبر جمعیت اسلامی افغانستان و از مقام‌های ارشد در حکومت پیشین افغانستان، نیز با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، خواهان «پیگیری و تعقیب عاملان ترور» سریع شد.

او نوشت: «روان‌شاد جنرال سریع انسان جسور و پر تلاشی بود که در ماموریت‌های دولتی در ولایات کشور نقش موثری داشت و خدمات شایانی انجام داد. در زمان مهاجرت نيز پيوسته در خدمت هموطنان و افسران قرار داشت، ضمن نکوهش عوامل این رویداد و درخواست پیگرد عوامل ترور جنرال سریع و فرمانده الماس، مراتب عمیق همدردی خود را با خانواده و بستگان ايشان ابراز داشته, روان شان را شاد و جایگاه شان را بهشت برین تمنا می‌کنم.»

سریع فرمانده پیشین پلیس ولایت‌های بغلان و تخار بود. او مانند بسیاری از نظامیان سابق افغانستان، پس از بازگشت طالبان به قدرت، به ایران پناه برد.

پیش‌تر گزارش‌هایی منتشر شده بود که نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی سریع را بازداشت و بازجویی کرده‌اند.

سریع از فرماندهان شناخته‌شده ضد طالبان بود و پس از سقوط حکومت پیشین نیز از مخالفت با این گروه دست نکشید.

2424.jpg ایندیپندنت فارسی - پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و با گسترش فساد، رانت و سوءاستفاده در بخش‌های مختلف حاکمیتی و اقتصادی، مفاهیم و اصطلاحات تازه‌ای وارد ادبیات عمومی شد، اصطلاحاتی که همگی ریشه در فسادهای ساختاری داشتند، از «کوه‌خواری» و «جنگل‌خواری» گرفته تا دیگر اشکال متنوع تاراج منابع عمومی. در روزهای اخیر نیز در محدوده بازار بزرگ تهران پدیده‌ای تازه رخ داده است که مسئولان از آن با عنوان «پی‌خواری» یاد کرده‌اند.

بر اساس اطلاعات منتشرشده در رسانه‌های داخلی، ماجرا از این قرار است که افراد ناشناس به حفر تونل‌هایی وسیع در زیر سراهای آزادی، نادری و زیبا در بازار بزرگ تهران اقدام کرده‌اند. ویدیوهای منتشرشده از این تونل‌ها، از گستردگی و عمق قابل‌توجه آنها حکایت دارد، تونل‌هایی که نه‌تنها سازه‌های تاریخی و فرسوده بازار را در معرض خطر جدی قرار می‌دهند، که احتمال فروریزش و تهدید جان هزاران شهروند و کاسب را نیز به دنبال دارند.

در واکنش به این رخداد، مسئولان حکومتی، از معاون دادستان تهران گرفته تا شهردار منطقه ۱۲، با مباهات از «ورود به موضوع» و جلوگیری از ادامه تخلف سخن گفتند. با این حال، هیچ‌یک توضیح روشنی درباره این پرسش اساسی ارائه نکردند که چگونه و به دست چه کسانی، حفاری‌هایی به وسعت حدود پنج هزار متر مربع در عمق زمین بازار و در برابر چشم ده‌ها کسبه انجام شده است.

خبرگزاری ایسنا، روز دوشنبه یکم دی‌ماه گزارشی از این حفاری‌های غیرمجاز و بازدید مسئولان شهری، مقام‌های قضایی و خبرنگاران منتشر کرد. فارغ از آنکه در این گزارش هر یک از مسئولان با ادعای جلوگیری از ادامه تخلف برای خود دستاوردسازی کردند، تصاویر منتشرشده به‌روشنی نشان می‌دهد که این تونل‌های عمیق نه در یک شب، که طی ماه‌ها حفر شده‌اند.

نوشداروی برخورد پس از وقوع تخلف

اکنون دستگاه قضایی، شهرداری، سازمان مدیریت بحران و مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی وارد مرحله «برخورد فوری» و تصمیم‌گیری برای پلمپ، ایمن‌سازی و نوسازی شده‌اند، اما مشخص نیست چرا این برخورد درست در زمانی صورت می‌گیرد که کار از کار گذشته و تونل‌هایی با چنین وسعت و عمقی در دل بازار بزرگ تهران حفر شده‌اند؟

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

بر مبنای گزارش روزنامه پیام ما، مسیر حفاری‌ها از ورودی بازار کفاش‌ها آغاز می‌شود و با امتداد به سمت بازار حمام‌چال، در نهایت به سرای دستمالچی می‌رسد. در این محدوده، زیر سه پاساژ اصلی سرای آزادی، زیبا و نادری به گونه‌ای حفاری شده که سازه‌های روی زمین را ناایمن و دچار سستی کرده است.

در این گزارش آمده است که «حفاران برای ردگم‌کنی و دور نگه داشتن مغازه‌داران و احتمالا هیئت‌مدیره پاساژها از اصل ماجرا، دست‌کم ۱۲ خروجی تعبیه کرده‌اند تا نخاله‌های حاصل از این زاغه‌کنی به‌صورت پنهانی از بازار خارج شود».

فرامرز داور - ایران وایر

تجاوز نظامی روسیه به اوکراین که کم‌کم به چهارمین سال رسیده، در حال کشیده‌شدن به خزر، دریای مشترک پنج کشور از جمله روسیه و ایران است؛ دریایی که به درخواست همین دو کشور «دریای غیرنظامی» عنوان شده بود.

ukrwarlarge.jpgارتش اوکراین در آخرین روزهای دسامبر ۲۰۲۵ و آذر ۱۴۰۴ ادعا کرد که یک سکوی نفتی و یک فروند شناور گشتی روسیه را در دریای خزر هدف قرار داده است.

اوکراین گفته تاسیسات نفتی مسکو را که منبع تأمین مالی جنگ را فراهم می‌کند، هدف مشروع نظامی تلقی می‌کند و آن را هدف قرار می‌دهد. اوکراین ادعا می‌کند که در سه هفته گذشته دست‌کم دو بار دیگر این سکوی نفتی را در سواحل خزر هدف قرار داده است.

میدان نفتی فیلانوفسکی که اوکراین مدعی سه حمله به آن است، از میادین بزرگ نفت و گاز روسیه در دریای خزر است که بیست سال پیش کشف شد و «ولادیمیر پوتین» رهبر روسیه حدود ده سال پیش آن را افتتاح کرد؛ اما این حملات فقط یکی از اقدامات نظامی اوکراین در دریای خزر است.

کمتر از ده روز پیش از این حمله، اوکراین اعلام کرد که دو کشتی مورد استفاده روسیه برای تبادل سلاح با جمهوری اسلامی ایران را در دریای خزر هدف قرار داده و مدعی شد این دو کشتی به نام‌های «کمپوزیتور رخمانینوف» و «واسیلی ساریتسکوف» به دلیل انتقال سلاح بین روسیه و ایران، تحت تحریم آمریکا قرار داشتند.

دو کشتی نزدیک ساحل جمهوری داغستان روسیه هدف قرار گرفتند. پهپادهای اوکراینی پنجشنبه ۱۱ دسامبر برابر با ۲۰ آذر هم حمله دیگری به سکوهای نفتی روسیه در ساحل دریای خزر کرده بودند.

دریای خزر که تا پیش از فروپاشی شوروی، پهنه آبی مشترک بین دو کشور بود، با استقلال جمهوری‌های شوروی دارای پنج کشور ساحلی شد. جمهوری آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان سه کشور جدیدی بودند که خواهان آزادی عبور‌و‌مرور کشتی در خزر بودند، اما به اصرار ایران و روسیه قرار شد این دریا منحصراً برای کشتیرانی این پنج کشور باقی بماند و هیچ استفاده نظامی از آن علیه دیگر دولت‌ها نشود.

faaezeh.jpgخانواده‌های زندانیان زن اوین: تجربه فائزه هاشمی از زندان نتیجه رانت و روابط شخصی اوست

در پی اظهارات فائزه هاشمی رفسنجانی که زندان اوین را «هتل» توصیف کرده بود، شماری از خانواده‌های زندانیان زن محبوس در اوین، در تماس با ایران‌اینترنشنال، این سخنان را «تحقیر رنج زندانیان سیاسی» دانستند.

این خانواده‌ها گفتند: «اوین برای فائزه هاشمی هتل بود، اما برای دیگر زنان زندانی سیاسی جهنم و شکنجه‌گاه است.»

به گفته این خانواده‌ها، تجربه‌ای که فائزه هاشمی از زندان روایت می‌کند، تجربه‌ای استثنایی و مبتنی بر رانت و روابط شخصی و خانوادگی بوده و هیچ نسبتی با واقعیت زندگی اکثریت زنان زندانی ندارد.

این خانواده‌ها توضیح داده‌اند در دوره‌ای که فائزه هاشمی در بند زنان اوین حضور داشت، هر آنچه می‌خواست برای او فراهم بوده است؛ از تغذیه خاص، گوشت، پسته و خوراکی‌های متنوع گرفته تا لباس‌های برند خارجی، لوازم بهداشتی وارداتی و امکان ملاقات و تماس منظم.

یکی از این خانواده‌ها به ایران‌اینترنشنال گفت: «اگر فائزه هاشمی فقط یکی از موش‌های بزرگ بند تازه زنان اوین را می‌دید، دیگر خوابش نمی‌برد؛ چه برسد به اینکه مانند برخی زندانیان، شبی موش روی صورتش بپرد.»

assadbanner.jpgروزنامه نیویورک تایمز در گزارشی تازه به بررسی زندگی رئیس جمهور مخلوع سوریه پرداخت و از زندگی لاکچری گفت که او در روسیه دارد.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، در این گزارش آمده است: تنها چند هفته پس از اینکه شورشیان توانستند کنترل سرزمین مادری‌اش را به دست بگیرند، یک مهاجر سوری برای صرف وعده غذایی خود به بلندترین آسمان خراش مسکو رفت.

رستوران سیکستی با چشم اندازی از طبقه ۶۲ ام، معمولا میزبان شخصیت‌های سیاسی و میهمانی‌های خارجی است؛ بنابراین وقتی از این مهاجر سوری که نخواست نامش فاش شود، خواسته شد تا از گرفتن عکس خودداری کند، از این مسأله تعجب نکرد. اما وقتی دید در بخش وی‌آی‌پی چه کسی نشسته، شگفت زده شد؛ او کسی نبود جز بشار اسد.

assad1.jpgنمای رستوران «سیکستی» در مسکو که خود را یکی از مرتفع‌ترین رستوران‌های اروپا معرفی می‌کند. این مکان پاتوق شناخته‌شدهٔ دیکتاتور برکنار شدهٔ سوریه، بشار اسد، است

:::

برای بیش از ۵ دهه خاندان اسد نامشان با حکومت مستبدانه در سوریه گره خورده بود؛ اما حالا اسد در مسکو زندگی می‌کند.

تحقیقات نیویورک تایمز در خصوص زندگی لاکچری بشار اسد در مسکو

هم بشار اسد و هم برادرش ماهر اسد که یکی از سران قدرتمند ارتش بود، اطلاعات اندکی در خصوص چگونگی گذران زندگی‌شان در روسیه به بیرون درز داده اند؛ کشوری که در زمان حضور آن‌ها در قدرت از آن‌ها حمایت می‌کرد و پس از سقوط نیز آن‌ها را پذیرفت؛ اما خبرنگاران نیویورک تایمز از طریق شاهدان، دوستان خانوادگی و سرنخ‌های دیجیتالی موفق شده‌اند به زندگی لاکچری آن‌ها نگاهی بیاندازند.

جزئیات زندگی بشار اسد در خلال تحقیقات نیویورک تایمز در خصوص ۵۵ نفر از مقامات ارشد حکومت سابق سوریه فاش شد. افرادی که با نیویورک تایمز گفت‌وگو کردند، به خصوص دوستان خانوادگی، آشنایان و مقامهای سابق سوری به دلیل نگرانی در خصوص ایمنی شان، بر ناشناس ماندن هویت‌شان تأکید داشتند.

به گفته دو نفر از دوستان خانوادگی و دو نفر از افسران نظامی از لشکر چهارم که ماهر اسد رهبری آن را بر عهده داشت، تبعید لاکچری بشار اسد از نخستین لحظاتی شروع شد که آن‌ها با جت شخصی به مسکو فرار کردند. تحت نظارت دقیق سرویسهای امنیتی روسیه اسد و خانواده‌اش در ابتدا در آپارتمانهای مجللی که از سوی هتل «فورسیزنز» اداره می‌شد، سکونت یافتند؛ آپارتمانهایی که گاه هزینه‌های ان به هفته‌ای ۱۳ هزار دلار می‌رسید.

assad2.jpgسپس بشار اسد و خانواده‌اش از آنجا به پنت‌هاسی در «برج فدراسیون» که آسمان خراشی در مسکوی روسیه است، نقل مکان کردند؛ همان آسمان خراشی که رستوران سیکستی در آنجا قرار دارد. بعدا یک مقام سابق سوری و یکی دیگر از آشنایان و دیپلماتهای منطقه گفتند که مقامات روسیه گفته‌اند اسد به ویلایی در حومه خلوت و آرام بارویخا، در غرب مسکو نقل مکان کرده است.

assad3.jpgبارویخا لاکچری ویلیج در منطقه‌ای بسیار مجلل واقع شده است که گفته می‌شود در حال حاضر میزبان بشار اسد است

***

منطقه‌ای محبوب

به نوشته نیویورک تایمز، این منطقه محصور در میان نخبگان روسی منطقه‌ای محبوب است و دارای مجتمع خرید «دهکده لوکس» است. مقامات سابق سوریه و برخی دیپلماتهای منطقه‌ای گفته‌اند بشار اسد همچنان تحت نظارت سرویسهای امنیتی روسیه قرار دارد و به خانواده اسد گفته شده تا اظهارات علنی بیان نکنند.

سه مقام سابق سوری گفتند در ماه فوریه زمانی که حافظ، پسر ۲۴ساله بشار اسد مطلبی را در خصوص فرار خانواده‌اش در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد و ویدئویی را از قدم زنی خودش در مسکو به اشتراک گذاشت، مقامهای روسیه به سرعت وارد عمل شدند و از آن تاریخ به بعد نیز او هیچ پستی را منتشر نکرده است.

همچنین دو منبع گفته‌اند بارها ماهر اسد (برادر کوچکتر بشار اسد) را با کلاه بیس بالی که تا بالای چشمانش به پایین کشیده شده، دیده اند. در ماه ژوئن نیز ماهر اسد در ویدئویی در بار قلیان یک مجتمع خرید دیده شد:

***

بهاره رهنما دکترا گرفت

| No Comments

یک اندیشکده ایتالیایی به نقل از منابع خود در تهران در گزارشی ادعا کرد که علی خامنه‌ای، رهبر ایران در ماه اکتبر دستور داده تا کلاهک‌های کوچک هسته‌ای که قابلیت سوار شدن روی موشک‌های بالستیک خرمشهر را داشته باشند، ساخته شود

یورونیوز - ابهام در وضعیت برنامه هسته‌ای، رفع نشدن کامل مسئله بین ایران و اسرائيل در جنگ ۱۲ روزه و همچنین سنگینی سایه یک مناقشه نظامی دیگر در خاورمیانه باعث شده تا کارشناسان، در ارزیابی خطرها و بحران‌های پیش‌رو در سال آینده میلادی، مورد ایران را یکی از نمونه‌هایی معرفی کنند که باید با دقت آن‌را ارزیابی کرد.

minNlarge.jpgیک اندیشکده ایتالیایی در گزارشی به این موضوع پرداخته و تاکید می‌کند باتوجه به اتفاقاتی که در طول ماه‌های اخیر در مناقشات ایران و اسرائيل رخ داده، تهران در سال ۲۰۲۶ احتمالا به سمت ساخت سلاح اتمی حرکت خواهد کرد.

موسسه ایتالیایی برای مطالعات سیاست بین‌المللی یا ISPI در این تحلیل می‌نویسد: با وجود اتهام‌های مکرر اسرائیل و در بسیاری موارد ایالات متحده، تا پیش از جنگ دوازده‌روزه، علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، همواره مخالف ساخت سلاح اتمی از سوی ایران بوده است. به صورت مشخص‌تر او در مقابل خواسته‌ها در درون حکومت ایران برای افزایش غنی‌سازی اورانیوم تا سطح ۹۰ درصد و آغاز ساخت کلاهک‌های هسته‌ای کوچک مخالفت کرده است؛ کلاهک‌هایی که قابلیت نصب روی موشک را داشته باشند.

این در حالی است که به باور اندیشکده ایتالیایی، فشارهای جدی برای حرکت به سمت ساخت سلاح هسته‌ای از سوی سپاه پاسداران وجود داشته است. این گزارش ادامه می‌دهد که تمام منابعی که در طول سالهای اخیر با نویسندگان این گزارش تحلیلی گفتگو کرده‌اند، همواره تاکید داشتند که هیچ تصمیمی برای ساخت بمب اتمی گرفته نشده بود.

نویسنده این تحلیل ادامه می‌دهد که باور او، اگر ایران قصد ساخت سلاح هسته‌ای را داشت، می‌توانست سالها قبل وقتی در اوایل دهه ۹۰ میلادی بنیامین نتانیاهو یک نماینده پارلمان بود، با دستور خامنه‌ای چنین کاری را انجام داده بود.

برنامه هسته‌ای ایران؛ وضعیت کنونی چگونه است؟

طبق گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ژوئن ۲۰۲۵، ایران ۴۴۱ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار داشته است. با چنین سطحی از غنی‌سازی، از نظر فنی امکان ساخت بمب اتمی وجود دارد، اما نه بمب‌هایی که به اندازه کافی کوچک باشند تا بتوان آنها را روی موشک‌های بزرگ ایران، مانند موشک خرمشهر، نصب کرد.

موشک خرمشهر بردی حدود دو هزار کیلومتر دارد و می‌تواند نزدیک به دو تن محموله حمل کند، اما برای نصب کلاهک هسته‌ای روی آن، نیاز به سلاحی کوچک و فشرده وجود دارد. برای ساخت چنین کلاهک‌هایی، اورانیوم با غنای بسیار بالا، یعنی حدود ۹۰ درصد، لازم است.

افزایش غنی‌سازی از ۶۰ به ۹۰ درصد، در صورت در اختیار داشتن سانتریفیوژهای پیشرفته فعال مانند IR-4 و IR-6، می‌تواند تنها چند هفته زمان ببرد. بنابراین اگر ایران قصد ساخت بمب اتمی داشت، منطقی‌ترین زمان برای این کار، زمانی بود که به حجم قابل توجهی از اورانیوم ۶۰ درصد دست یافته بود.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

با این حال، طبق آخرین بازرسی‌های آژانس، چنین اقدامی انجام نشده است. نویسنده تحلیل نتیجه می‌گیرد که آقای خامنه‌ای به‌جای حرکت به سمت ساخت بمب، تلاش کرده از نقض‌های محدود چارچوب عدم اشاعه، به‌عنوان ابزاری برای فشار بر آمریکا استفاده کند تا واشنگتن را به احیای توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ یا توافقی مشابه آن وادار کند.

رویارویی با اسرائیل؛ نقطه تغییر معادله

جنگ دوازده‌ روزه اما شرایط را تغییر داد. به گفته نویسنده، موضوع نه انتقام‌جویی سیاسی، بلکه فروپاشی ناگهانی تصور غلط ایران از کارآمدی سامانه‌های دفاعی خود بود.

در جریان این درگیری، تنها بخشی از توان نظامی ایران که عملکرد موثری داشت، زرادخانه موشک‌های میان‌برد آن بود. پیش از آن نیز، شکست ایران در سوریه و تضعیف حزب‌الله لبنان، تردیدهای جدی درباره کارآمدی دیگر ابزار بازدارنده تهران، یعنی انباشت موشک‌ها و راکت‌های کوتاه‌برد در لبنان، ایجاد کرده بود.

موشک‌های میان‌برد و دوربرد ایران در نهایت این امکان را فراهم کردند که تهران بتواند به آتش‌بس ژوئن تن دهد؛ در شرایطی که البته اسرائیل هم با کمبود موشک‌های رهگیر پدافندی دست و پنجه نرم می‌کرد. این گزارش مدعی است که اسرائيل توانسته بخش قابل توجهی از موشک‌ها و لانچرهای ایران را نابود کند.

بر اساس این ارزیابی، اگر آمریکا به‌صورت گسترده‌تر وارد جنگ می‌شد، حتی با تلاش ایران برای جایگزینی ذخایر از دست‌رفته، زرادخانه موشکی تهران احتمالا بیش از چند هفته دوام نمی‌آورد.

2323.jpgایران وایر - دو منبع «ایران وایر» در فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش تایید کرده‌اند که مدیران ارشد فدراسیون، کادر فنی و «برخی بازیکنان» تیم فوتبال ایران از نهادهای اطلاعاتی و امنیتی دستور گرفته‌اند که تا زمان آغاز رقابت‌های جام جهانی ۲۰۲۶ از هرگونه اظهارنظر در مورد سیاست‌های ایالات متحده آمریکا یا جبهه‌گیری مستقیم علیه اسراییل چه در مصاحبه‌ها و چه در شبکه‌های اجتماعی‌شان پرهیز کنند.

نگرانی‌های حکومت از اظهارنظرهای بازیکنان تیم فوتبال در قبال سیاست‌های آمریکا در مقطع زمانی کنونی از کجا می‌آید و همسو شدن دوباره بازیکنان این تیم با سیاست‌های ضد آمریکایی، چه پیامدهایی می‌تواند برای بازیکنان، مربیان و تیم فوتبال در رقابت‌های جام جهانی ۲۰۲۶ داشته باشد؟

چه کسانی چه دستوراتی از بالا گرفتند؟

ایران وایر از طریق دو منبع خود مطلع شده است که پس از انجام مراسم قرعه‌کشی رقابت‌های جام جهانی، برخی از نهادهای امنیتی به‌خصوص نمایندگان سازمان اطلاعات سپاه در تماس‌هایی با «مهدی تاج» رییس فدراسیون فوتبال، «امیر قلعه‌نویی» سرمربی تیم فوتبال، «مهدی طارمی»، «علیرضا جهانبخش»، «علیرضا بیرانوند» و «شجاع خلیل‌زاده»، به صورت جدی «دستور داده‌اند» که از هرگونه اظهارنظر ضد سیاست‌های ایالات متحده و انتقاد از سیاست‌های «دونالد ترامپ» رییس جمهوری آمریکا خودداری کنند.

یک منبع ایران وایر گفته است که از بازیکنان تیم فوتبال خواسته شده هیچ‌گونه پست انتقادی در صفحات‌ اجتماعی‌شان منتشر نکنند و به سوالات خبرنگاران داخلی و رسانه‌های بین‌المللی در مورد «احتمال عدم صدور ویزای آمریکا برای برخی بازیکنان» پاسخ ندهند.

این منبع آگاه گفته به چهار کاپیتان این تیم به صورت ویژه دستور داده شده که این موضوع را به سایر بازیکنان نیز منتقل کنند.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

همچنین یکی از منابع ایران وایر گفته است که از فدراسیون فوتبال خواسته شده هیچ واکنش رسمی شامل «نامه‌نگاری تند» یا «انتقاد صریح» از فیفا یا میزبان مسابقات (آمریکا) در خصوص برگزاری «رژه غرور» یا «جشن افتخار رنگین‌کمانی‌ها» برای بزرگداشت همجنس‌گرایان در روز بازی ایران و مصر در شهر سیاتل نداشته باشد و اظهارنظرها، به صحبت‌ها با رسانه‌های داخل کشور خلاصه شود.

2323.jpgاحمد زیدآبادی

حامیان سرسخت لایحۀ حجاب و نیروهای نزدیک به جبهۀ پایداری دیگر خود را در چارچوب سیاست‌های رسمی تعریف نمی‌کنند. نه اینکه صرفاً مخالف و منتقد باشند بلکه علناً تهدید به شورشگری عملی می‌کنند.

سخنان اخیر امیرحسن بانکی‌پور نمایندۀ مجلس از اصفهان معنایی جز اعلام شورشگری علنی علیه نظامات موجود ندارد. او تهدید کرده است: «مردم ایران در برابر بی‌حجابی خودشان وارد میدان خواهند شد!»

در واقع برخی نهادهای حاکم با میدان دادن به این نوع نیروها، عملاً در آستین خود مار پرورش داده‌اند! میدان‌داری نیروهای تندرو از هر تهدید دیگری علیه نظام‌های مستقر، خطرناک‌تر است. در مرحله‌ای نه می‌توان به مطالبات افراطی آن‌ها پاسخ داد و نه می‌توان مهار و کنترل‌شان کرد. از این رو، بهتر و مؤثرتر از هر اپوزیسیونِ براندازی اوضاع را بی‌ثبات می‌کنند!

امیرحسین بانکی‌پور، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: «مردم طبقه محروم به ما فشار می‌آورند که مشکلات اقتصادی را می‌توانیم تحمل کنیم چون مقطعی است اما نمی‌توانیم بی بند و باری را تحمل کنیم.»


بانکی‌پور گفت: «۸ ماه در اصفهان به بی‌حجاب‌ها و بدن‌نماها پیامک می‌زدیم و گزارش آن را به رییس‌جمهور و رییس مجلس هم دادیم، با بررسی نتایج آن شخص شد ۷۰ درصد بی‌حجابی کاهش یافته است.»

او افزود: «در شناسایی و احراز هویت فرد بی‌حجاب، محل و مکان زندگی او نیز مشخص می‌شود و در اصفهان اغلب مرتبط با بالای شهر بود.»

***

2525.jpgایندیپندنت - احمد خاتمی، امام‌جمعه تهران روز پنج شنبه ۴ دی از دستاوردهای «مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی» تقدیر کرد و گفت که «خدمت ارزشمند» این مرکز در سال جاری این بود که نشان داد «ذبح گوسفند با چاقوی استیل» در صورتی که چاقو از مصادیق آهن باشد جایز است و در غیر این صورت جایز نیست.

مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی در سال ۱۳۹۱ و با دستور آیت‌الله علی خامنه‌ای در قم ایجاد شد. این مرکز هر سال در بودجه سالیانه ردیف اختصاصی دارد و امسال نیز ردیف بودجه آن حفظ شده است.

علی کریمی با انتشار ویدئو زیر در لایو اینستاگرام خود نوشت: فرداد فرحزاد كه بخاطر پول كِس و كارشو ميفروشه، هيچى. شبكه‌اى كه تا ديروز سايز آلت مردانه اندازه گيرى ميكرد ، الان از فحش بَدش اومده.

فرداد فرحزاد شب گذشته در برنامه «۲۴ با فرداد فرحزاد» در گفت‌وگویی کوتاه با خانم مهرانگیز کار به "فحاشی‌ علی کریمی" علیه شماری از شخصیت‌های سیاسی، مدنی داخل و خارج از ایران پرداخت؛ به‌جز نسخه کامل منتشرشده در یوتیوب، این ویدئو در هیچ‌یک از پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی ایران اینترنشنال و حتی در صفحات شخصی خود فرداد فرحزاد بازنشر نشد است

***

نرخ ارز در بازار

| No Comments

***

namayandeh.jpgفاطمه محمدبیگی، رئیس فراکسیون زنان در مجلس:

🔺همکاران بنده را متهم به اشتباه نکنند کاملا آگاه هستم.

🔺اینکه می‌گویند زن باید ۲ سال از زوجه‌اش جدا زندگی کند تا بتواند طلاق بگیرد، آیا خود این آموزش طلاق نیست و آیا این فسادزا نیست؟

🔺تشویق زنان به ترک زندگی زناشویی توسط قانونگذار، آیا حکیمانه است؟

🔺آیا این امر فرصت اصلاح روابط بین زوجین را مسدود نمی‌کند و آیا خلاف آیات قرآن نیست؟

تکمیلی:

مصوبه پرحاشیه مجلس: زن می‌تواند تا قبل از دریافت مهریه از رابطه‌ی جنسی با همسر امتناع کند / مخالفت مجلس با ساقط شدن حق حبس زوجه در مهریه

▫️نمایندگان مجلس با پیشنهاد اصلاحی ماده ۵ طرح اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی و قانون مدنی موافقت کردند که براساس آن، عبارت مربوط به حق حبس زوجه در ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی به «تمکین خاص» محدود شد و تبصره‌های پیش‌بینی‌شده در متن اولیه این ماده حذف شد.

▫️نمایندگان با اصل ماده اصلاحی ۵ این طرح موافقت کردند که براساس آن در ماده (۱۰۸۵) قانون مدنی مصوب ۸/ ۸/ ۱۳۱۴ عبارت «از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد» به عبارت «از تمکین خاص» اصلاح می‌شود.

▫️بر اساس اصلاح صورت‌گرفته در ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی آمده: زن می‌تواند تا مهر به او تسلیم نشده از «تمکین خاص» امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.

فائزه هاشمی اوین هتله، امکانات خوب داره، مخصوصا برای زنها مردها رو نمی‌دونم

کلیپ کامل:

***

maduro.jpgنیکولاس مادورو در این ویدئو می گوید عیسی مسیح فلسطینی بوده و او را «نخستین ضد‌امپریالیست» توصیف می کند.

مادورو همچنین ادعا می کند که عیسی توسط امپراتوری اسپانیا و الیگارشی به صلیب کشیده شد.

واقعیت: عیسی مسیح حدود سال‌های ۳۰ تا ۳۳ میلادی توسط امپراتوری روم مصلوب شد؛ قرن‌ها پیش از آن‌که امپراتوری اسپانیا اساساً وجود داشته باشد. اشاره اشتباه مادورو به «امپراتوری اسپانیا» به‌عنوان تلاشی دروغین تلقی می‌شود برای پیوند دادن تجربه عیسی مسیح با مبارزه تاریخی کشورهای آمریکای لاتین علیه استعمار اسپانیا.

***

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgخط سوم ابداعی آقای درویش‌پور تا آنجائی که دنبال کردم، خطی است برای مطرح کردن خود به عنوان پدیده نو ورهائی‌بخش در محدوده چند نفر که قدم به میدان نهاده و می‌خواهند کاری کارستان کنند.

وظیفه این خط، مبارزه هم‌زمان با خط جمهوری اسلامی و خطی منتسب به شاهزاده رضا پهلوی است.

این خط ابداعی آقای درویش‌پور که سبقی از گذشته برای ایشان دارد، خطی است جدید که حضوری در جامعه ندارد و هیچ‌کجا نقش سازنده‌ای از آن در جهت ایجاد فضائی دوستی و اتحاد نیروهای خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی دیده نمی‌شود. در این میان تنی چند از جمله آقای درویش‌پور این مهم را بر گردن گرفته‌اند که بخش نظری این خط را به هر بهائی که شده، حداقل در دنیای رسانه و میان اپوزیسیون خارج از کشور، به نقطه چالش‌برانگیزی که ضربه بر اعتماد عمومی بزند و بر عدم همگرائی در میان اپوزیسیون خارج از کشور بیفزاید، تبدیل کنند.

این حرکت مخرب از زمانی آغاز شد که افکار عمومی جامعه در جریان چهل سال تجربه زندگی در زیر فشار خردکننده و ایران بر باد ده جمهوری اسلامی، به نفی و تقابل با این حکومت رسیده و زندگی امروز خود را با زندگی و چشم‌اندازهائی که دوران پهلوی ترسیم‌گر آن بود مقایسه نموده و به شعار «رضا شاه روحت شاد» رسیدند.

بن‌مایه این خط، با هر نیتی که باشد، جز نفرت‌پراکنی و اتهام‌زنی در جهت تفرقه نیروهای اپوزیسیون در خارج و کشاندن دامنه آن به داخل نیست. این نگاه به‌جای این‌که جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر آن را مورد حمله قرار دهد، نوک شمشیر خود را به طرف شاهزاده رضا پهلوی گرفته و طرفداران او را متهم به آشوب می‌کند. آخرین نماد آن برخوردی است که با جریان برگزاری شب هفت زنده‌یاد خسرو کردی می‌نماید.

«اقتدارگرایی نوظهور در بخشی از اپوزیسیون نیز در این مراسم رخ نمود: گروه‌های فشار راست افراطی سلطنت‌طلب با شعارهایی چون «جاوید شاه» و «مرگ بر سه فاسد» و با سنگ‌پراکنی به تنها سخنران برنامه نرگس محمدی کوشیدند متن را به حاشیه و حاشیه را به متن بدل سازند؛ رخدادی که هم تنش آفرید و هم بهانه‌ای برای مداخلهٔ امنیتی مأموران شد... استقبال سلطنت‌طلبان--به‌ویژه رضا پهلوی--از شعارهایی به سود او و سکوت در برابر رفتارهای شبه‌فاشیستی و مخرب مدعیان حامی او، نشان می‌دهد با پروژه‌ای مستقل روبه‌رو هستیم؛ پروژه‌ای که الگوی برهم‌زنندگی و تحمیل شعارهای خود را از تجمعات خارج کشور در جنبش مهسا به درون منتقل کرده است. بدین‌سان، نیروهای «صدای سوم» ناگزیرند در دو جبهه هم‌زمان مبارزه کنند: از یک‌سو علیه استبداد دینی به‌مثابه مانع اصلی، و از سوی دیگر در برابر گروه‌های فشار سلطنت‌طلب‌ها ... با اتکا به گزارش‌هایی دربارهٔ ارتباط برخی عناصر راست افراطی سلطنت‌طلب با دستگاه‌های امنیتی نظام و همچنین دسترسی گزینشی آنان به اینترنت بدون فیلتر، از به‌کارگیری «کارت سلطنت‌طلبی» برای مهندسی شکاف‌ها سخن می‌گوید. در این چارچوب، حکومت با میدان‌دادن به روایت‌های افراطی، اپوزیسیون دموکرات را بی‌اعتبار می‌سازد.»

این چند پاراگراف از مقاله آقای درویش‌پور «طنین آزادی...» مندرج در سایت گویا است.

جان‌مایه تحلیل استاد نظریه‌پردازی است که امروز یکی از مطرح‌کنندگان «خط سوم» است؛ خطی که وظیفه آن مبارزه در دو جبهه است: از یک‌سو با استبداد دینی و از سوی دیگر با شخص شاهزاده رضا پهلوی که به زعم ایشان از رفتارهای شبه‌فاشیستی سلطنت‌طلبان افراطی حمایت می‌کند؛ از کسانی که دستگاه‌های امنیتی نظام به آن‌ها اینترنت بدون فیلتر می‌دهد و با میدان دادن به آن‌ها، اپوزیسیون دمکرات را بی‌اعتبار می‌سازد. منظور از اپوزیسیون دمکرات همین خط سومی است که آقای درویش‌پور مبلغ آن است.

Ali_Sedarat_3.jpgرژیمهای استبدادی، پایهٌ مردمی ندارند، مردم‌سالار نیستند، قدرت‌سالارند!

قدرت تمایل به انباشت و تمرکز دارد. ترجیح میدهد، قدرت در دست یک نفر قرار داشته باشد. در دنیای این زمان، تعداد این رژیمها، انگشت شمار است. ولی همگی به تدریج و به درجات مختلف، و به انواع گوناگون، از طرف مردم به چالش کشیده میشوند. در این زمان، مستبد چند راه برای «حفظ نظام» و ادامهٌ سلطهگری دارد:

۱- سرکوبهای بیشتر برای ادامهٌ حاکمیت فردی: ادامه سرکوبها به همان شکلهای سابق، از تزلزل پایههای آنها نمیکاهد، و حکمران مستبد، برای ادامهٌ حکمرانی خویش، خود را ناچار میبیند که بر کیفیت و کمیت سرکوب و اختناق بیافزاید. این روشها به هیچ وجه استمرارپذیر نیستند، و خود باعث بیثباتی بیشتر وضعیت میگردد(مانند قتل دولتیِ مهسا امینی). گرچه در بسیاری از موارد، فرد مستبد قادر به دیدن این واقعیت نیست.

در این زمینه، روش گذار به مردمسالاری، خشونتزدایی با پرهیز از همجنسِ رژیم شدن است، با حقوقمداری.

۲- ادامهٌ همان حاکمیت، ولی به شکل شورایی: مستبدان از سازوکار قدرت باخبر نیستند و نمیدانند که قدرت قابل تقسیم نیست! در ایران، سرنوشت «شورای سلطنت» را برای «حفظ نظام» حفظِ نظامِ شاهنشاهیِ پهلوی دیدیم. به همان ترتیب، شورای فقها هم به عنوان یک راهِ حلِ طولانی و پایدار برای «حفظ نظام» ممکن نشده، و نمیشود، و نخواهد شد.

۳- روش دیگر مراجعه به «اپوزیسیون» است. در زمان ولایت مطلقه پهلوی، تعویض نخستوزیرها بعد از امیرعباس هویدا، و سپس مراجعه به افرادی در خارج از رژیم شاه نتیجه نبخشید، و هیچ یک از آنها، با درایت، این مقام را نپذیرفتند. شاپور بختیار این دوراندیشی را از خود نشان نداد، و در تاریخ ۱۶ دیماه ۱۳۵۷، نخستوزیر شاه و شاهنشاهیِ در حال سقوط شد. سرنوشتی که بختیار برای خود ساخت، نقشی که وی در نحوهٌ فروپاشی رژیم ولایت مطلقه پهلوی، و سپس روی کار آمدن رژیم ولایت مطلقهٌ فقیه بازی کرد، و بهطور کلی سرنوشت ایران و ایرانیان بعد از انقلاب، بسیار عبرتآموز است. این در حالی است که درست ۲۰ ماه قبل از انقلاب یعنی در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۵۶، خود او به همراه کریم سنجابی و داریوش فروهر، نامهای هشدارآمیز به محمدرضا پهلوی نوشتند، ولی گوش مستبد شنوایی هشدارها، و چشم او بصیرت خطرات پیشِ رو در آیندهٌ نزدیک را نداشت. خامنهای هم مانند پهلوی و سایر مستبدان، از آن شنوایی و بصیرت، عاجز است.

در سالهای منتهی به ۱۳۵۷، خیل عظیمی از مردم ایران، بهتدریج منقلبتر شدند که شاهد انقلاب ۲۲ بهمن شدیم. ولی در تعدادی از مردم این منقلب شدن، صورت نگرفت، و آنها به مردم پشت کردند، و به قدرت روی آوردند. شاپور بختیار از آن جمله بود. وی اهمیت مردمسالاری را درک نکرد، و قدرتسالاری پیشه کرد، و آن کرد که کرد! هیچ گونه دلیلی موجود نیست که بگوییم بختیار صمیمانه قصد بهبود اوضاع ایران و ایرانیان را نداشت. ولی تصمیمات وی، از جمله عوامل بسیار مهمی بودند که منجر به این سرنوشت برای ایران و ایرانیان، و حتی آن سرنوشت برای خود وی شد!

امکان این هست که ولایت مطلقه فقیه هم خود را در همان شرایط ببیند، و شخصی و یا اشخاصی مثل بختیار را وارد بندبازیِ قدرت بکند. آیا آن شخص یا اشخاص، از پیآمدهای عملکرد بختیار عبرت خواهند گرفت؟ و یا آیا آنها هم با قدرتسالاری، با سالار فرض کردنِ قدرت، رو به قدرت میکنند، و پشت به مردم و مردمسالاری میکند؟

در همین زمینه، سناریوی دیگری هم ممکن است، و آن شرایطی مشابه «جنبش سبز» که شخصی مانند آقای میرحسین موسوی، در کانون جنبش مشابه سال ۱۳۸۸ قرار بگیرد. آن تجربه هم مانند تجربهُ بختیار بسیار عبرتآموز است! برای بسیاری از ما مردم، از جمله میرحسین موسوی، اهمیت شعارِ پرشعورِ خودانگیختهٌ «پشت به قدرت، روی به ملت» دریافته نشد، و بر عکس آن یعنی «روی به قدرت» رویه شد! در مثالِ بختیار، وی رو به قدرت خارجی کرد، ولی در این مثال، روی به قدرت داخلی و انتظار اصلاحپذیری آن در عین تناقض عدم عبور از «خط قرمزِ» قانون اساسی را شاهد بودیم. در همیمجا لازم است تجاوزها به حقوق آقای موسوی و خانم رهنورد را محکوم کنیم، و ایستادگی در مقابل فشارها را قدر بدانیم.

۴- ترفند دیگر اینکه، حاکم و یا شورای حاکمیت، خود را مجبور میبینند، البته به شکلی ظاهری و مزورانه، به مردم مراجعه کنند، و یا جرح و تعدیلهایی در سختگیریها نشان دهند. از آن جمله تمهیدات: بهراه انداختن جنگهای زرگری از راه آزادی نسبی و صوری در احزاب و تشکیلات؛ «انتخاب» نمایندگان به ظاهر مخالف رژیم؛ و گروهها و تشکیلات سیاسی و مدنی قابل کنترل توسط رژیم. از سوی دیگر رژیم خود را مجبور میبیند که در مقابل تخطی مردم از فرمانبرداری و عبور از خطوط قرمز (مانند حجاب اجباری، دوچرخه و موتور سواری بانوان،...) سکوت کند. همین اجبار و ناتوانی باعث سرخوردگی بسیاری از طرفداران رژیم و کاهش پشتیبانی آنها و سست شدنِ بیشتر پایههای اقتدار رژیم میگردد. تحمیل حجاب اجباری، مثال خوبی است، و اینکه آنرا «آخرین خاکریز نظام» خواندند، بسیار گویایی دارد. از همان زمانی که «ملاتاریا» (نقل قولِ هادی غفاری) انگلِ انقلاب شدند، تحمیل حجاب اجباری را لازم دیدند. تا قبل از کودتای خرداد ۱۳۶۰ علیه بنیصدر و با حصور وی در مقام ریاست جمهوری، خمینی و شرکا نتوانستند حجاب را به میزانی که تمایل داشتند به جامعه تحمیل کنند. ولی بعد از کودتا و حذف بنیصدر، سختگیریهای اجبار حجاب را به میزان زیادی افزایش دادند. رژیم نمیتوانست این تحمیل را بدون کمک مردمِ عادیِ طرفدار خود انجام دهد، و با جنگ روانی، حجاب را در کنار «عفاف» در افکار آنها جا انداخت. با دردسر و اشکال فراوان، بالاخره قانون «حجاب و عفاف» را در قوهٌ مقننه تصویب کرد. در عمل قوهٌ مجریه و قوهٌ قضاییه، باز هم خود را در مقابل مردم، در رابطه با این قانون هم علیل یافتند. حالا افرادی که با مغزشویی و پروپاگندای رژیم در این باره، توسط دستگاه حاکم رادیگال شده بودند، حالا خود مدعیِ رژیم «اسلامی» شدهاند! که چرا برای تحمیل حجاب اجباری، سرکوبهای سابق را اعمال نمیکند! بدین ترتیب، پایههای رژیم در بین طرفداران پر و پا قرص خود هم متزلزلتر میشود، و «حفظ نظام» مشکلتر میگردد.

Behrouz_Fathali.jpgاگر بخواهیم صادقانه و بی‌ پرده, بدون رو برتافتن از حقیقت و پناه بردن به شعار, به صحنه واقعی سیاست ایران بنگریم, ناگزیر خواهیم بود که از این پرسش کلیدی آغاز نماییم:

در توازن قوای موجود، با بازیگران واقعی و نه خیالی آن, آیا اساسا بجز جریان پادشاهی خواهی, آنهم با محوریت شاهزاده رضا پهلوی, هیچ بدیل ملی و عملی برای مقابله با جمهوری اسلامی و در جهت بازگشت به ریل ثبات و توسعه در فردای ایران دیده می شود؟

پاسخ، برخلاف جنجال‌ های رسانه‌ ای، بسیار روشن‌تر از آن است که وانمود می‌شود. چرا که با کمی دقت در طیف های مختلف جمهوری خواهان, می توان در یافت:

- نیروهای رادیکال، تجزیه‌طلب یا برانداز بی‌ریشه که بکل از دایره سیاست ملی خارجند.

- جمهوری‌ خواهان غیرحکومتی خارج از کشور نیز, عملا وزنه‌ای در معادلات قدرت به شمار نمی آیند؛ چرا که علاوه بر آنکه سخت آلوده به معاملات باندی و ناسالم می باشند, نه از پایگاه اجتماعی قابل توجهی برخوردار هستند، نه در ارتباط ارگانیک با داخل کشور می باشند و نه امکان مداخله در لحظه تصمیم را دارند.

- می‌ماند طیف جمهوری‌ خواهان درون‌ ساختاری یا نیمه ‌درون‌ ساختاری با چهره‌ هایی مانند تاج‌ زاده که نه به سرنگونی باور دارند و نه به بدیل‌ سازی ملی؛ بلکه چشم به شکاف‌ های درونی قدرت و بزنگاه‌ هایی چون مرگ خامنه ‌ای دوخته اند. چهره هایی که برخلاف جمهوری‌ خواهان بیرون از کشور، "اعتبار" دارند؛ اما این اعتبار نه از دل جامعه، بلکه از سابقه حضور آنان در ساختار قدرت برمی‌آید. به دیگر سخن, سرمایه چهره های شاخص این جریان را نه اعتماد عمومی، بلکه تجربه اداره سیاسی, فعالیت در شبکه‌ های بوروکراتیک و داشتن زبان مشترک با هسته سخت نظام تشکیل می دهد. درست همین واقعیت است که مرز این جریان را با مفهوم "بدیل ملی" روشن می سازد: این جریان, اساسا برای "عبور از جمهوری اسلامی" ساخته نشده و برعکس, برای "مدیریت پس از خامنه‌ ای در چارچوب همان نظام" شکل گرفته است. جمهوری‌ خواهی این جریان, نه به مثابه یک آلترناتیو برای حکومت خانمان برانداز اسلامی، بلکه به عنوان سناریوی تداوم اصول این نظام با اصلاح چهره آن عمل می کند.

وقتی به تصاویر انقلاب ۱۳۵۷ نگاه می‌کنیم، با صحنه‌هایی روبه‌رو هستیم که هیچ نیازی به تفسیر ندارند. خیابان‌هایی پر از آتش، تخریب، هجوم جمعی، واژگون‌کردن اتوبوس‌ها، حمله به ساختمان‌ها و خشونتی افسارگسیخته که نه پنهان است و نه استثنا. این تصاویر نه حاشیه‌اند و نه انحراف؛ آن‌ها چهره واقعی انقلابی هستند که از همان آغاز، خشونت را نه به‌عنوان خطا، بلکه به‌عنوان ابزار مشروع و حتی فضیلت معرفی کرد. در آن فضا، حذف مخالف ضرورتی تاریخی تلقی می‌شد، قانون بی‌اعتبار بود، دادرسی معنایی نداشت و جان انسان در برابر «هدف انقلاب» ارزشی نداشت. اعدام‌ها با کف و شادی همراه بودند و خمینی نه به‌خاطر خویشتن‌داری، بلکه به‌خاطر قاطعیت در کشتار تشویق می‌شد.

imagejavid.jpg

این گذشته نه دور است و نه مبهم. بسیاری از چهره‌ها، جریان‌ها و سنت‌های فکری که امروز با زبان اخلاق، حقوق بشر و اعتراض بدون خشونت سخن می‌گویند، یا مستقیماً در آن فضای خشونت‌بار نقش داشتند، یا با سکوت و توجیه، آن را مشروع کردند. انقلاب ۵۷ بدون این مشارکت جمعی ممکن نبود. خشونت آن انقلاب حاصل انحراف چند گروه تندرو نبود؛ محصول یک فرهنگ سیاسی بود که حذف را فضیلت و خشونت را موتور حرکت تاریخ می‌دانست.

اما امروز، همین وارثان آن سنت، در جایگاه دادستان اخلاق ایستاده‌اند. امروز اگر در یک مراسم چند نفر هو کنند، اگر شعاری برخلاف ذائقه سیاسی آنان شنیده شود، اگر اعتراضی تند اما محدود رخ دهد، فریاد بی‌اخلاقی و «راست افراطی» سر می‌دهند، بیانیه صادر می‌کنند و کل یک جریان سیاسی را محکوم می‌سازند. این تغییر ناگهانی نه نشانه بلوغ اخلاقی است و نه نتیجه بازنگری صادقانه در گذشته؛ این جابه‌جایی حساب‌شده‌ای است برای فرار از مسئولیت تاریخی با پناه‌گرفتن پشت واژگان شیک.

تناقض دقیقاً همین‌جاست: کسانی که دیروز طناب دار را تشویق می‌کردند، امروز از مسالمت موعظه می‌کنند. کسانی که دیروز حذف فیزیکی مخالف را ضروری می‌دانستند، امروز کوچک‌ترین واکنش اعتراضی را با برچسب «راست افراطی» می‌کوبند. منطق تغییر نکرده؛ ابزار تغییر کرده است. دیروز گلوله و دار، امروز حذف اخلاقی و انگ‌زنی سیاسی. دیروز خشونت عریان، امروز خشونت نمادین.

ماجرای مراسم هفتم خسرو علی‌کردی در مشهد لحظه‌ای بود که این ریاکاری عریان شد. جمهوری اسلامی طبق الگوی همیشگی خود با یورش امنیتی، بازداشت و سرکوب وارد شد؛ این واقعیت اصلی و غیرقابل انکار ماجراست. اما بخش قابل توجهی از وارثان سنت پنجه‌هفتی به‌جای تمرکز بر سرکوب حکومتی، روایت را به‌سمت دیگری بردند. تمرکز وسواس‌گونه بر شعار «جاوید شاه» و حمایت از شاهزاده رضا پهلوی جای اصل مسئله را گرفت. رفتار چند نفر بهانه‌ای شد برای محکوم‌کردن میلیون‌ها مشروطه‌خواه؛ گویی مسئله ایران نه حکومت سرکوبگر، بلکه حضور نماد مشروطه‌خواهی در خیابان است.

این جابه‌جایی روایت خطا یا سوءتفاهم نیست؛ انتخاب است. انتخابی آگاهانه برای به حاشیه بردن خشونت ساختاری حکومت و برجسته‌کردن نمادی که یادآور نظمی است که با انقلاب ۵۷ ویران شد. مشروطه‌خواهی با تأکید بر قانون، محدودسازی قدرت، حقوق فردی و دادرسی عادلانه دقیقاً نقطه مقابل سنت انقلابی پنجه‌هفتی قرار دارد. به همین دلیل است که این جریان تا این اندازه آماج حمله می‌شود؛ نه به‌خاطر خشونت، بلکه به‌خاطر یادآوری نظم، حساب‌کشی و مسئولیت.

راست افراطی با شعار سنجیده نمی‌شود؛ با منطق حذف شناخته می‌شود. جایی که رقیب سیاسی به دشمن بدل می‌شود، جایی که حقوق فردی قربانی «ضرورت تاریخی» می‌گردد و جایی که خشونت، هر بار با نامی تازه، توجیه اخلاقی پیدا می‌کند. اگر کسی واقعاً نگران راست افراطی است، باید پیش از هر چیز به آینه نگاه کند و با گذشته‌ای روبه‌رو شود که هنوز درباره‌اش هیچ حساب‌رسی‌ای صورت نگرفته است.

اعتراض مسالمت‌آمیز فقط نبود سلاح نیست؛ پذیرش حق مخالف، احترام به قانون و کرامت انسان است. انقلاب ۵۷ در ذات خود نفی همین مفاهیم بود. خیابان ابزار فشار مدنی نبود؛ ابزار سرنگونی بود. اعتصاب برای اصلاح نبود؛ برای فلج‌کردن کشور بود. خشونت انحراف نبود؛ اصل بود. امروز، بدون حتی یک عذرخواهی صریح، بدون نقد روشن آن گذشته و بدون پذیرش مسئولیت، موعظه اخلاقی نه باورپذیر است و نه معتبر.

کسی که در ویرانی یک کشور نقش داشته، پیش از آن‌که دادستان اخلاق شود، باید پاسخ‌گو باشد. تا زمانی که وارثان خشونت ۵۷ با گذشته خود تسویه‌حساب نکنند، هر سخن از حقوق بشر، مسالمت و دموکراسی از سوی آنان صرفاً نقابی تازه بر همان منطق قدیمی است. ایران امروز بیش از هر چیز به حافظه تاریخی نیاز دارد؛ زیرا بدون آن، همان خشونت دیروز، این‌بار با واژه‌هایی شیک‌تر و ظاهری اخلاقی‌تر، دوباره بازتولید خواهد شد.


Darvish_Ranjbar_2.jpgمقدمه

مناظرهٔ دو ساعتهٔ زیر بین حاتم قادری، استاد فلسفهٔ سیاسی و شیخ هادی صادقی را باید از جهتی به فال نیک گرفت؛ چرا که اصل «ولایت» و به‌ ویژه ولایت فقیه - که در چهار دههٔ گذشته به یکی از بنیادی‌ترین ستون‌های قدرت سیاسی در ایران بدل شده - به‌طور مستقیم به چالش کشیده می‌شود. اصلی که در عمل زمینه‌ساز یکی از سخت‌گیرانه‌ترین و پایدارترین پیکره استبداد در تاریخ ایران معاصر بوده است. با این حال اگر این مناظره را در افق گسترده‌تر تاریخ اندیشه قرار دهیم، روشن می‌شود که این بحث‌ها در تمدن غرب دست‌کم پنج قرن پیش آغاز شده و نتایج آن مسیر تاریخ را به‌کلی دگرگون کرده است.

۱- چالش اصل ولایت

قادری بحث خود را از نقد «اصل ولایت» آغاز می‌کند؛ اصلی که به‌زعم او نه‌تنها مبنای نظری ولایت فقیه است، بلکه توجیه‌کنندهٔ قدرت مطلقه و مادام‌العمر رهبر جمهوری اسلامی نیز محسوب می‌شود. او تصریح می‌کند که با هرگونه ولایت و سرپرستی - اعم از دینی یا غیردینی - مخالف است و ریشهٔ این مفهوم را در امامت شیعه می‌داند؛ مفهومی که به باور او اساساً نصّ صریح الهی ندارد و ساخته‌ و پرداختهٔ تفسیرهای تاریخی و کلامی پسینی است.

از نظر او ولایت فقیه یک انحراف اجرایی یا سوء‌استفادهٔ تاریخی نیست، بلکه نتیجهٔ منطقی پذیرش این فرض است که انسانی می‌تواند از سوی خدا سرپرستی انسان‌های دیگر را برعهده بگیرد.

در مقابل شیخ هادی صادقی استدلال می‌کند که امامت ادامهٔ نبوت پیامبر اسلام است و از دل همین تداوم مفهوم ولایت - تا حد شمول ولایت فقیه - استخراج می‌شود. در این روایت زنجیره‌ای از مشروعیت الهی ترسیم می‌شود که از خدا آغاز و تا فقیه حاکم امتداد می‌یابد.

۲- نبوت در ترازوی عقل

نقطهٔ عطف مناظره جایی است که قادری پا را فراتر گذاشته و خودِ مفهوم نبوت رابه دادگاه عقل می کشاند. او با یک مثال ساده اما بنیادین استدلال می‌کند که اگر کسی نامه‌ای برای ما بیاورد و مدعی شود این پیام از سوی فرستنده‌ای خاص است، عقل حکم می‌کند که بتوانیم به نحوی با فرستنده تماس بگیریم یا دست‌کم راهی برای راستی‌آزمایی وجود داشته باشد. در مسئلهٔ نبوت محمد این امکان به‌کلی منتفی است؛ تنها چیزی که در دست داریم ادعای خودِ پیام‌آور است. قادری تأکید می‌کند که دستگاه شناختی انسان اساساً توان داوری دربارهٔ صحت و سقم چنین ادعایی را ندارد. نهایتِ صداقت عقلانی این است که بپذیریم از داوری در این باره ناتوانیم نه اینکه ادعا را اثبات شده تلقی کنیم.

۳ - استدلال اعتماد اخلاقی و نقد آن

شیخ هادی در پاسخ می‌گوید چون محمد انسانی راستگو، درستکار و مورد اعتماد جامعهٔ خود بوده می‌توان به صدق ادعای او اعتماد کرد. اما قادری بلافاصله نشان می‌دهد که این استدلال اگر مبنا قرار گیرد راه را برای هر فرد خوش‌نام و درستکار دیگری باز می‌کند تا مدعی پیامبری شود. به بیان دیگر «فضیلت اخلاقی» به‌هیچ‌وجه معیار کافی برای اثبات «ماموریت الهی» نیست و از سوئ دیگر از کجا معلوم که این فرد صادق، راستگو و درستکار دچار توهم نشده است؟

azari.jpgیکی از خطاهای مزمن در تحلیل سیاست ایران، نادیده‌گرفتن شکاف عمیق میان تجربه زیسته جامعه داخل کشور و روایت‌سازی بخشی از مخالفان پهلوی در خارج از کشور است. مردم داخل ایران، نه از مسیر نظریه و تحلیل‌های انتزاعی، بلکه از دل زندگی روزمره، به‌خوبی می‌دانند جمهوری اسلامی چگونه با نفوذ، تحریک و بزرگ‌نمایی حاشیه‌ها، صف مخالفان خود را به‌هم می‌ریزد. این شناخت، محصول زیستن در میدان سرکوب است، نه حاصل مشاهده از راه دور.

در مقابل، بخشی از مخالفان پهلوی در خارج از کشور، با وجود آگاهی از همین الگوهای شناخته‌شده، آن‌ها را آگاهانه نادیده می‌گیرند. مسئله اصلی برای این طیف، دیگر مقابله با جمهوری اسلامی نیست؛ اولویت جابه‌جا شده و به مهار و بی‌اعتبارسازی شاهزاده رضا پهلوی رسیده است. رخدادهای مشهد و روایت‌هایی که پس از آن ساخته شد، این جابه‌جایی اولویت را با وضوحی کم‌سابقه آشکار کرد.

تفکیک واقعیت‌های میدانی؛ پیش از قضاوت

برای هر داوری منصفانه، نخست باید واقعیت‌ها همان‌گونه که رخ داده‌اند دیده شوند:

یک نفر شیئی را به سمت نرگس محمدی پرتاب کرد.
چند نفر محدود او را هو کردند.
هیچ نشانه معتبر و مستندی وجود ندارد که این رفتارها سازمان‌یافته یا برنامه‌ریزی‌شده بوده باشد.

نادیده‌گرفتن این واقعیت ساده، راه را برای یک لغزش خطرناک باز می‌کند: تبدیل رفتار یک یا چند فرد محدود به اتهام علیه یک جریان سیاسی کامل. در حالی که جمعیت حاضر یک‌دست نبود و از طیف‌های گوناگون، از مأموران حکومتی گرفته تا جمهوری‌خواهان و مشروطه‌خواهان، در آن حضور داشتند. درست از همین‌جا تحلیل کنار می‌رود و اتهام‌زنی و حذف سیاسی جای آن را می‌گیرد.

تناقض اول: از کنش فردی تا اتهام جمعی

با وجود محدود و پراکنده بودن این رفتارها، بلافاصله تلاش شد آن‌ها به کل هواداران شاهزاده رضا پهلوی تعمیم داده شود. کنش یک فرد، ناگهان به نشانه هویتی یک جریان سیاسی تبدیل شد.

این همان خطای کلاسیک کلی‌سازی جزء به کل است؛ خطایی که در سیاست بی‌طرف نیست و اغلب به‌عنوان ابزار حذف رقیب به کار می‌رود.

تناقض دوم: فاشیست‌خوانی بدون معیار

در این میان، پرسشی وجود دارد که نمی‌توان از آن گریخت. تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، شاهزاده رضا پهلوی، هواداران او و مشروطه‌خواهان را به‌طور کلی فاشیستی توصیف می‌کند، بی‌آن‌که توضیح دهد این برچسب دقیقاً بر چه مبنا و با چه معیار مشخصی به یک جریان سیاسی کامل تعمیم داده می‌شود، نه به رفتار محدود چند فرد.

اگر معیار این داوری، پرتاب یک شیء یا هو کردن باشد، پرسش روشن است: آیا همه حاضران چنین رفتاری داشتند؟ آیا همه کسانی که شعار جاوید شاه سر دادند، در این رفتارها نقش داشتند؟ پاسخ روشن است: خیر.

در نبود هرگونه شاهد معتبر، تعمیم این رفتارها به مشروطه‌خواهان و هواداران شاهزاده رضا پهلوی، نه داوری منصفانه، بلکه برچسب‌زنی سیاسی است.

2323.jpgکو آن‌چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
بخشید آقای مدیری که ما اینقدر کم‌ایم!

امید فاخِر

این تفکر، خودخواهی و حق‌به‌جانب بودن، آشناست. تفکری که هر چند وقت یک‌بار سر بلند می‌کند و با صدایی آمرانه به مردم می‌گوید: «کم‌اید، نفهم‌اید، به درد نمی‌خورید». این‌بار در قالب واکنش مهران مدیری به نقد کنسرتش. نقدی که نه فحش بود، نه نفی مطلق؛ فقط گفت: «صدایت خوب نیست» یا «از صدایت خوشمان نیامد». پاسخ اما، نه دفاع هنری بود و نه گفت‌وگوی حرفه‌ای؛ تحقیر بود. همان جمله آشنای بالا به پایین: «شما به درد نمی‌خورید!»

مسئله این نیست که چرا از مهران مدیری انتقاد می‌شود. چرا بخشی از چهره‌های مشهور در حوزه‌های هنری و فرهنگی و حتی سیاسی، هنوز نقد را با عقده، بیکاری یا دشمنی اشتباه می‌گیرند. وقتی‌وقتی پول و اعتماد مردم خرج می‌شود، پرسش و اعتراض نه لطف است و نه زیاده‌خواهی؛ حق است. نقد، واکنش طبیعی جامعه‌ای است که هر روز در ساحت‌های مختلف تحقیر می‌شود و حداقل می‌خواهد در قلمرو فرهنگ، صدایش شنیده شود.

وقتی مدیری می‌گوید «شما به درد نمی‌خورید»، این فقط پاسخ به چند نظر درباره عملکردش نیست. این لحن، آشناست. شبیه همان جمله‌ای که می‌گوید «نمی‌خواهید جمع کنید از کشور بروید». شبیه همان توصیه‌هایی که می‌گویند «میوه و گوشت نخورید»، «به‌جای برنج، جو بخورید». این‌ها یک خانواده زبانی‌اند؛ زبانی که مردم را مسئله می‌بینند، نه صاحب حق. زبانی که به‌جای شنیدن، دستور می‌دهد و به‌جای پاسخ، تحقیر می‌کند.

تناقض اینجاست؛ بسیاری از همین چهره‌ها، ادعای «مردمی بودن» دارند. مدیری سال‌ها با متن‌هایی درخشید که اتفاقاً از دل شناخت توده مردم بیرون آمده بود؛ متن‌هایی که زخم‌های طبقه متوسط، ریاکاری قدرت و تناقض‌های روزمره را نشان می‌داد. اما شناخت روی کاغذ، جای تجربه زیسته را نمی‌گیرد. کسی که سال‌ها با پای پیاده در دل مردم راه نرفته، کسی که فقط از قاب برنامه، قرارداد و سالن VIP با جامعه مواجه شده، کم‌کم مردم را به تماشاگرانی خاموش تقلیل می‌دهد که فقط باید کف بزنند.

این برخورد تازه نیست. به قولی مشهور: «ما اینقدر به درد نخور نیستیم». بی‌استعداد، اغلب کسی‌ست که با پول و رانت بالا آمده و بعد، مخاطب را متهم می‌کند به نفهمیدن؛ نمونه‌اش همین آقازاده جناب مدیری. فراموش نکنیم که خود مدیری، سال‌ها پیش دقیقاً با نقد تند دیده شد، رشد کرد و محبوب شد. با همه استعدادش، خوش‌شانس هم بود؛ هزاران نفر شاید توانمندتر بودند اما هرگز امکان بروز پیدا نکردند، چون مسیرها در انحصار ماند و قدرت، فرصت را بین خودی‌ها تقسیم کرد.

این فقط یک فرد نیست؛ یک الگوست. رامبد جوان از آن‌سوی دنیا می‌آید و منت می‌گذارد که «من حتی یک خودکار ایرانی در خانه‌ام ندارم اما برای شما که زندگی‌تان رونق بگیرد، تبلیغ کالای ایرانی می‌کنم». مدیر یک شرکت بزرگ لبنی، قیمت‌ها را بالا می‌برد و می‌گوید «ده روز به شما حال دادیم». سخنگوی دولت با خونسردی اعلام می‌کند «بدون اطلاع من، اینترنت سفید روی گوشی‌ام فعال شده». در همه این‌ها یک منطق مشترک وجود دارد: امتیاز، انکار و طلبکاری. گویی مردم همیشه بدهکارند؛ بدهکار شادی، سرگرمی، کالا، اینترنت و حتی شاید نفس کشیدن.

مشکل از جایی شروع می‌شود که هنرمند، تشویق را حق مسلم خود بداند و نقد را توهین. دوست دارد حلواحلوا شود، نه پرسش شود. شنیده‌ها می‌گوید که چند میلیاردی هم برای حضور در این برنامه گرفته‌ای که گلویت را متورم می‌کنی و می‌گویی چقدر کمید، چقدر حقیرید که ضعف‌های ما را می‌بینید. جناب مدیری این ارقام کلفت حساسیت را دو چندان می‌کند؛ وقتی فاصله اقتصادی این‌قدر عمیق است، تحقیر ما مردم بی‌چیز، بی‌مواهب، بی‌قدرت، بی همه چیز فقط نمک پاشیدن روی زخم است.

جناب مدیری؛ مردمی که بلیت می‌خرند، می‌بینند، می‌شنوند و حتی تحمل می‌کنند، «به درد نخور» نیستند. همین مردم‌اند که هنرمند را به جایگاه، ثروت و اعتبار رسانده‌اند. هنرمندی که تاب شنیدن «صدایت را دوست ندارم» را ندارد، پیش از آن‌که سقوط کند، از مردم جدا شده است. و جدایی از مردم، برای هر هنرمندی، آغاز افول است؛ حتی اگر سالن‌ها هنوز پر باشند و کف زدن‌ها هنوز بلند.

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آن‌چنان کسی که نرنجد ز حرف راست

کانال جامعه مدنی ایران

غرب و آمریکا بدنبال یک سرنگونی کم‌هزینه هستند و قطعا اولویتشان عدم دخالت قدرت نظامی و جنگ است و بیشتر از سناریوی شبه‌انقلابی و یا شبه‌کودتایی حمایت کرده که بخواست و اراده مردم ایران صورت پذیرد.

zaminilarge.jpgفروپاشی جمهوری اسلامی بدون اینکه تغییرات اساسی در آن صورت نگیرد حتمی است و با مرور زمان و در آینده خیلی نزدیک به آن مرحله می‌رسد.

حال یا از طریق یک سقوط انقلابی و یا کودتای نظامیان که پازل آن در حال کامل شدن است.

امروز دیگر مردم با قطعیت از پایان جمهوری اسلامی حرف می‌زنند چرا که تحمل این وضعیت غیر ممکن و چیزی نیست جز مرگ تدریجی و بزودی بجای می‌رسد که مرگ با گلوله سرکوبگران را به ادامه زندگی ترجیح می‌دهد و غرب هم با علم به این آگاهی به وسعت تحریم‌ها افزوده تا هر چه بیشتر مردم را تحت فشار بگذارد.

فضای کشور جوری شده که همه الان تحت فشار هستند حتی دزدان بیت‌المال هم از این وضعیت خشنود نیستند و خلاصه همه مردم بی‌محابا‌تر به حکومت می‌تازند و این تازه اول راه است.

روزهای خیلی سختی برای روحانیون در راه است و تجسم اینکه بالاخره بدست مردم گرفتار بیایند دیگر دور از ذهن نیست و مردم هم برای چنین روزهایی ثانیه‌شماری و خودشان را اماده می‌کنند.

حاکمیت اگر دست از جاه‌طلبی برندارد قطعا انفجار بزرگ بزودی اتفاق می‌افتد.

اختناق سیاسی و فشار اقتصادی از همه خط قرمزها رد شده و با مرور زمان بالاخره به سرنگونی می‌انجامد حتی کارش به جایی می‌رسد که نیروهای انتظامی و بسیج و سپاه هم نتواند برایش کاری بکند؛ اوضاع آنقدر رقت‌انگیز و سخت شده که خود این نیروها هم در مرحله بعدی در کنار مردم قرار گرفته و حاکمیت را رها خواهند کرد.

وضع جمهوری اسلامی به مثابه پیچی می‌ماند که آنقدر آن را سفت کرده‌اند که بریده و کاری از دست کسی بر نمی‌آید.

البته در اتاق فکر آمریکایی و اروپایی برای حذف حکومت ملایان گزینه سومی را دارند بررس می‌کنند مثل کودتای نظامی؛ یعنی وقتی نظامیان احساس کنند کشور در حال فروپاشی است برای در امان ماندن از خشم مردم خودشان پیش‌دستی کرده و حکومت را سرنگون می‌کنند.

و اگر همه این سناریوها جواب ندهد حمله نظامی تمام‌عیار زمینی و هوایی و دریایی که در بند ۷ منشور مکانیزم ماشه گنجانده شده است بقصد سرنگونی، حمله نظامی گسترده به حکومت می‌کنند.

2525.jpgکیهان لندن - دکتر حسن صبوری پژوهشگر و تحلیلگر مسائل استراتژیک- در دهه‌های اخیر، جمهوری اسلامی ایران با دو تهدید عمده روبه‌رو بوده است: تهدید نظامی از سوی آمریکا و متحدانش و بحران اقتصادی داخلی.

در حالی که جنگ مستقیم با آمریکا و اسرائیل احتمالاً محدود و قابل مدیریت است و رژیم می‌تواند با استفاده از سیستم بازدارندگی و دیپلماسی پنهان از آن اجتناب کند، بحران اقتصادی یک واقعیت غیرقابل انکار و فزاینده است که هر روز پایه‌های حکومت را سست‌تر می‌کند. تجربه تاریخی کشورها مانند شوروی نشان می‌دهد که ناکارآمدی اقتصادی و ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه، خطرناک‌ترین عامل فروپاشی یک نظام است و حتی توان نظامی بالا نیز نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد.

​ جمهوری اسلامی به اقتصاد زودتر می‌بازد یا به آمریکا و متحدانش؟ برای پاسخ به اینکه جمهوری اسلامی به کدام یک «زودتر» می‌بازد، باید دینامیک هر دو تهدید را بررسی کنیم.

​۱) جبهه جنگ با آمریکا و اسرائیل (تهدید بیرونی)

​آیا جنگ باعث سقوط جمهوری اسلامی می‌شود؟ ​استراتژی دشمن (آمریکا و اسرائیل): استراتژی فعلی آمریکا و اسرائیل «تغییر رژیم از طریق حمله نظامی تمام‌عیار» (مانند عراق ۲۰۰۳ یا افغانستان) نیست. آنها به دو دلیل از اشغال زمینی ایران پرهیز می‌کنند: ​هزینه انسانی و مالی بسیار بالا و ​جغرافیای پیچیده و وسعت ایران.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

​هدف آن‌ها: استراتژی آنها «تضعیف»، «محدودسازی» و «جراحی دقیق» (Surgical Strikes) است. آنها می‌خواهند بازوهای نیابتی و توان هسته‌ای/موشکی را بزنند، نه اینکه لزوماً وارد تهران شوند.

​بازدارندگی جمهوری اسلامی: سیستم امنیتی جمهوری اسلامی تمام استراتژی خود را بر مبنای «هزینه ده‌دار کردن جنگ» برای دشمن چیده است (از طریق شبکه نیابتی، موشک‌ها و تنگه هرمز). این موضوع باعث می‌شود شروع یک جنگ تمام عیار توسط آمریکا به تاخیر بیفتد.

2323.jpgکیهان لندن - پتکین آذرمهر- نلسون، نه مشهورترین دریاسالار تاریخ بریتانیا، بلکه شهری کوچک در ایالت لانکشایر در شمال‌ غرب انگلستان، در سال‌های اخیر به یکی از کانون‌های نگران‌کننده افراط‌گرایی و فعالیت‌های تروریستی بدل شده است. از جمله چهره‌هایی که نامشان با این شهر گره خورده، جهاد الشام، مهاجم سوری‌تبار حمله دوم اکتبر به یک کنیسه در منچستر، است؛ فردی که گفته می‌شود روند رادیکال‌ شدن او در یکی از مساجد شهر نلسون شکل گرفته بود. با این حال، او تنها نمونه‌ای نیست که توجه نهادهای امنیتی بریتانیا را به این شهر جلب کرده است.

نلسون، شهری کوچک و سابقاً صنعتی که به نام دریاسالار نامدار بریتانیا نام‌گذاری شده، طی ماه‌های گذشته بارها در گزارش‌ها و تحقیقات ضدتروریسم بریتانیا مطرح شده است. این شهر که روزگاری با صنعت نساجی و ۱۳ میخانه محلی‌اش شناخته می‌شد، امروز میزبان ۱۹ مسجد است و از آن به‌عنوان «مسلمان‌ترین شهر» انگلستان یاد می‌شود.

در ژوئن ۲۰۱۷ و پس از حملات تروریستی «لندن بریج» و «وست‌مینستر»، ترزا می نخست‌وزیر وقت بریتانیا، ضمن روال معمول قدردانی از پلیس و نیروهای امدادی، هشداری صریح داد: بریتانیا «بیش از حد در برابر افراط‌گرایی مدارا کرده» و جوامع ایزوله به «فضایی امن» برای رشد ایدئولوژی‌های رادیکال تبدیل شده‌اند.

این کلیسای مسیحی در شهر نلسون، واقع در لانکاشرِ بریتانیا، در حال تبدیل شدن به یک مسجد است:

او خواستار «گفت‌وگوهای دشوار، حتی اگر دردسرساز» شد و تأکید کرد که جوامع تفکیک‌شده با یکپارچگی پادشاهی متحد بریتانیا در تضادند. با این حال، این گفت‌وگوها نه در دوران نخست‌وزیری او و نه در دوره جانشینانش هرگز به‌طور جدی و معنادار انجام نشد. امروز، پیامدهای این تعلل در شهرهایی مانند نلسون به‌وضوح دیده می‌شود.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

نلسون با جمعیتی حدود ۳۵ هزار نفر، در دهه گذشته دستخوش تحولی سریع در بافت جمعیتی شده است. بر اساس سرشماری ۲۰۱۱، حدود ۴۰ درصد جمعیت شهر مسلمان بودند؛ جمعیتی که عمدتاً ریشه پاکستانی، هندی یا بنگلادشی داشتند. ده سال بعد، این رقم به حدود ۵۵ درصد رسید و نلسون به شهری با اکثریت مسلمان تبدیل شد. برای شهری که زمانی نمونه‌ای کلاسیک از یک شهر کارگری انگلیسی با فرهنگ میخانه‌نشینی و صنایع شیرینی‌سازی بود، این تغییر بافت اجتماعی و فرهنگی بسیار تکان دهنده است.

جردن همیلتون، فوق‌ستاره آمریکایی تیم بسکتبال شهرداری گرگان که با درخشش خیره‌کننده، در واپسین ثانیه بازی روز گذشته برابر استقلال در لیگ برتر بسکتبال ایران، امتیاز منجر به پیروزی تیمش را بدست آورد، در پایان بازی با بوسه بر لب‌های همسرش، برتری در این نبرد انتقامی را جشن گرفت.

امتیاز دیدنی جردن همیلتون

jordanlarge.jpg

2323.jpgعلی اعطا عضو سابق شورای شهر درمورد توجیه ساخت هتل ولنجک بر روی گسل: می‌گفتند این هتل آبروی نظام است چراکه پوتین گفته تهران هتل خوب ندارد

علی اعطا عضو سابق شورای شهر در گفت‌و‌گو با «انتخاب» بیان کرد: [در خصوص هتل ولنجک] تعدادی از افراد رفتند شکایت کردند از کارشناسان شهرسازی و اساتید و اینها، یکی از آن‌ها می‌گفت که گفتند که این هتل آبروی نظام است، تهران هتل خوب ندارد.
وی افزود: بعد می‌گفتند که روسیه گفته، پوتین گفته تهران هتل خوب ندارد. حرف های عجیب و توجیهاتی که مطرح کردند که این کار باید پیش برود.

پروژه هتل ولنجک از سال ۱۳۹۶ که آغاز شد به علت تخلفاتی که در مورد آن ذکر می شود، حاشیه های فراوانی را رقم زده است و گاه و بیگاه شایعاتی در مورد توقف این پروژه شنیده می شود اما بلافاصله دوباره صحبت از ادامه پروژه می شود.


حمله موشکی به گنجشک

| No Comments

abdi.jpgتناسب وسیله و هدف

عباس عبدی

🔘اگر ببینیم که کسی برای شکستن یک شاخه نازک از پتک استفاده کند، حتماً به عقل او شک می‌کنیم، چون این کار را با یک فشار کوچک هم می‌توان انجام داد. با تیربار به جنگ گنجشک نمی‌روند. اینها برای همگان ملموس و روشن است، ولی فهم این تناسب در اجتماعیات نیازمند دقت است و به این اندازه روشن نیست. چه بسا بسیاری از افراد متوجه این عدم تناسب میان ابزار و اهداف نشوند. نکته دیگر این که، اگر از یک ابزار حتی مناسب خیلی استفاده شود، کم‌کم کُند شده و کارآیی خود را از دست می‌دهد. مثل چاقویی که زیاد استفاده شود و تیز نیز نشود.

🔘برای مهار و راهبری جامعه ابزارهای گوناگونی وجود دارد، رسانه، دین، قدرت قهریه، دستگاه قضایی، افکار عمومی، آموزش و پرورش، قانون و... اینها هر کدام کارکرد خاصی دارند. مثال می‌زنم. همیشه گفته می‌شود که فلان رسانه خارجی زیر نظر حکومت آنان است و منویات آن را پیش می‌برد. این حرف در کلیت خود قابل نقض نیست، ولی توجه کنیم که آنها مثل رسانه رسمی ایران نیستند که همه اخبار و گزارش‌های خود را در مسیر این اهداف شکل دهند و تیزی ابزار رسانه را نابود کنند، آنها حدی از الزامات و قواعد رسانه‌ای را رعایت می‌کنند. در مقابل رسانه رسمی در ایران چون تبدیل به بوق تبلیغاتی می‌شود اثرگذاری خود را از دست می‌دهد، حتی در مواردی هم که حق دارد، حرفش شنیده نمی‌شود و اثر معکوس دارد.

🔘دستگاه قضایی شاید مهم‌ترین نهاد نظم‌دهنده به جامعه و مهارکننده رفتارهایی است که می‌تواند خلاف رویکرد کلان حکومت تلقی شود. این نهاد در عین حال که اهمیت اول را دارد و حتی اعتبار آن معادل مشروعیت نظام حاکم است؛ محدودیت‌هایی هم دارد و نمی‌توان هر هدفی را با آن محقق کرد، و چه بسا استفاده نابجا از آن کارآیی اصلی آن را هم تضعیف کند، مثل این است که با ارّه چوب‌بُر، بخواهیم آهن را برش دهیم. نه تنها موفق نمی‌شویم، بلکه کارآیی آن در برش چوب نیز از میان می‌رود.

🔘اخیراً آقای اسماعیل کهرُم کارشناس معتبر محیط زیست در پی آلودگی شدید هوای تهران اظهار نظری کردند و تعریضی ظریف به سرمایه‌گذاری در موشک و مقایسه آن با عدم سرمایه‌گذاری در فن‌آوری تولید مازوت کردند که در سایت جماران منتشر شد.

گزاره ایشان یک جمله معترضه‌ای در میان یک مصاحبه مفصل بود و در همین حد مورد توجه قرار گرفت. ولی هنگامی که به دلیل ناکارآمدی رسانه‌‌های رسمی، یک شبکه ماهواره‌ای آن را برجسته کرد بازتاب بیش‌تری یافت و دادستانی تهران بلافاصله علیه ایشان و سایت منتشرکننده اعلام جرم کرد.

***

یورونیوز - مجموعه‌ای از گزارش‌های نگران‌کننده درباره احیای تهدید ایران، که حدود شش ماه پس از پایان عملیات «طلوع شیران» منتشر شده‌اند، افکار عمومی در اسرائيل را که جنگ ۱۲روزه را از نزدیک تجربه کرده‌اند، نگران کرده است.

zakhmilarge.jpgنشریه اسرائيلی «اسرائيل هیوم» در گزارشی به این موضوع پرداخته و تحلیل کرده که جنگ دوباره با ایران نزدیک‌تر از چیزی است که اسرائيلی‌ها تصور می‌کنند. در این مطلب آمده است: تغییر لحن گزارش‌ها درباره درگیری احتمالی با ایران بازتاب‌دهنده نگرانی واقعی در اسرائيل است؛ نگرانی‌ای که پس از ارزیابی‌های اطلاعاتی شکل گرفته و از تلاش ایران برای تسریع در تولید موشک‌ها و حتی احتمال آزمایش روند احیای برنامه هسته‌ای این کشور حکایت دارد.

در کنار این موارد، وضعیت داخلی ایران نیز به‌عنوان عاملی بالقوه مطرح است که می‌تواند حکومت ایران را به سمت منحرف کردن توجه‌ها به یک درگیری خارجی سوق دهد.

این بحث با گزارشی از شبکه ان‌بی‌سی آغاز شد که تنها بخشی از آن دقیق بود. در این گزارش ادعا شده بود ایران توانایی تولید ۳۰۰۰ موشک زمین‌به‌زمین دوربرد را در مدت‌زمانی کوتاه دارد. واقعیت اما فاصله زیادی با این ادعا دارد، چرا که ایران در حال حاضر قادر نیست چنین حجمی از موشک را در بازه‌ای کوتاه تولید کند. با این حال، مقام‌های امنیتی در گفت‌وگو با روزنامه «اسرائيل هیوم» تأیید کرده‌اند که انگیزه ایران در هفته‌های اخیر برای بازسازی آرایش موشکی خود افزایش یافته است؛ به‌ویژه با تمرکز بر سکوی‌های پرتاب، که به‌عنوان گلوگاه اصلی در سرعت شلیک موشک‌ها به سمت اسرائيل شناخته می‌شوند.

بر اساس ارزیابی‌های اسرائيل، ایران در پی آن است که نه‌تنها ذخایر موشکی خود را به‌طور قابل توجهی افزایش دهد، بلکه مهم‌تر از آن، تعداد سکوی‌های پرتاب را بالا ببرد تا بتواند با شلیک حجمی گسترده از موشک‌ها، در حمله‌ای اولیه، اسرائيل و سامانه‌های پدافند هوایی آن را فلج کند.

گزارش دیگری که وب‌سایت اکسیوس منتشر کرد، مدعی شد اسرائيل گمان می‌برد یک رزمایش نظامی که هم‌اکنون در ایران در جریان است، پوششی برای یک حمله غافلگیرانه احتمالی علیه اسرائيل باشد. در این مورد نیز، به گفته منابع امنیتی، بخشی از واقعیت وجود دارد. اسرائيل این رزمایش را زیر نظر دارد، اما طبق اطلاعات موجود، هیچ نشانه اطلاعاتی مشخصی وجود ندارد که نشان دهد ایران تصمیم گرفته از این رزمایش به‌عنوان پوشش برای حمله‌ای غافلگیرانه استفاده کند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

به نظر می‌رسد فرد یا افرادی که نگرانی‌های اسرائيل درباره این رزمایش را به بیرون درز داده‌اند، هم‌زمان قصد داشته‌اند از طریق انتشار این گزارش، به ایران هشدار دهند که اسرائيل از این تمرین نظامی آگاه است و آن را به‌دقت رصد می‌کند.

ایران؛ «حیوان زخمی»

در اینجا باید به تغییر رویکرد فکری اسرائيل پس از هفتم اکتبر اشاره کرد؛ تغییری که نشان می‌دهد اسرائيل اکنون تحولات ایران را با دقت دنبال می‌کند و دیگر دچار این تصور نیست که توانمندی‌های ایران برای مدت طولانی از بین رفته یا تهدید آن به آینده‌ای دور موکول شده است. در اسرائيل، مقام‌ها به این جمع‌بندی رسیده‌اند که ایران یک «حیوان زخمی» است. اگر پیش از عملیات «غرش شیران» به‌دنبال نابودی اسرائيل بود و توانمندی‌هایی در این مسیر ایجاد می‌کرد، پس از این عملیات، انگیزه‌اش نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه افزایش نیز یافته است.

2323.jpgایندیپندنت فارسی - محمد منان رئیسی، «نماینده» قم در مجلس شورای اسلامی به نقل از فردی که تجربه نزدیک به مرگ داشته است، می‌گوید اسرائیل می‌خواهد رهبر جمهوری اسلامی را بکشد و برای جلوگیری از ترور او «باید خیلی صدقه بدهیم.»

این عضو مجلس شورای اسلامی در کانال پیام‌رسان «ایتا» نوشت: «مروز توفیق پیدا کردم تا با آقاصادق جلسه مبسوطی داشته باشم (آقا صادق همان فردی است که در بیمارستان بقیه‌الله تهران تجربه نزدیک به مرگ داشته است و بر اساس آن تجربه و آنچه در عالم معنا دیده است، مستند مشهور شنود را روایت کرده است).

یعنی در اصل، اوضاع و احوال کشور چنان نگرانم کرده بود که لازم دانستم با ایشان بنشینم و پرسیدنی‌هایم را بپرسم تا ببینم که ایشان درباره اوضاع و احوال این روزها، چه دیده است.»


به گفته محمد منان، «آقا صادق» درباره جنگ ۱۲ روزه و احتمال دوباره درگیری با اسرائیل به او گفته است: « درگیری با رژیم [اسرائیل] دوباره از سر گرفته خواهد شد و این بار، جنگ سخت‌تر و شدیدتری واقع می‌شود و علاوه بر جنگ هوایی، اعوان و اذناب آنها زمینی هم وارد کشور می‌شوند و قدری هم جلو می‌آیند؛ اما گفت که دیده است که نهایتا در این جنگ زمینی، چنان کشتاری از آنها می‌شود که مجبور می‌شوند همه راهی که آمده‌اند را عقب بروند و اینبار، این ایرانی‌ها هستند که آنها را رها نخواهند کرد و آنها را دنبال خواهند کرد تا آنکه وارد اورشلیم شوند.»

tabeed.jpgویژه خبرنامه گویا - چراییِ اجازه‌ی خروج برخی زندانیان سیاسی و عقیدتی از ایران را نمی‌توان با یک پاسخ ساده توضیح داد. این پدیده بیش از آن‌که نشانه‌ی نرمش واقعی باشد، بخشی از یک محاسبه‌ی پیچیده‌ی امنیتی و سیاسی است؛ محاسبه‌ای که هدف اصلی‌اش نه آشتی با منتقدان، بلکه مدیریت نارضایتی و حفظ ثبات است. جمهوری اسلامی در بزنگاه‌های حساس، به‌جای سرکوب عریانِ همیشگی، گاه به ابزارهای کم‌هزینه‌تر و هوشمندانه‌تر متوسل می‌شود.

۱. مدیریت اعتراضات داخلی

نخستین کارکرد این سیاست، مدیریت اعتراضات داخلی است. پس از موج‌های بزرگ نارضایتی--از اعتراضات ۱۳۸۸ گرفته تا خیزش ۱۴۰۱ پس از کشته‌شدن مهسا امینی--آزادی یا خروج چند چهره‌ی شناخته‌شده می‌تواند به‌طور موقت فشار افکار عمومی را کاهش دهد. این اقدام مانند باز کردن سوپاپ اطمینان است: خشم انباشته کمی تخلیه می‌شود، بی‌آن‌که ساختار قدرت تغییر کند.

۲. بُعد بین‌المللی و کارکرد تبلیغاتی

دوم، بُعد بین‌المللی ماجراست. جمهوری اسلامی زیر ذره‌بین نهادهای حقوق بشری و دولت‌های خارجی قرار دارد و هر آزادی حتی اگر مشروط و نمایشی باشد--می‌تواند به‌عنوان برگ تبلیغاتی استفاده شود. پیام غیررسمی روشن است: «ما آن‌قدرها هم که می‌گویند سرکوبگر نیستیم.» این تصویرسازی، به‌ویژه در زمان مذاکرات یا فشارهای دیپلماتیک، کارکردی حیاتی دارد.

۳. کشمکش‌های درون حاکمیت

سوم، این تصمیم‌ها اغلب محصول کشمکش‌های درون حاکمیت‌اند. همه‌ی جناح‌ها یکسان نمی‌اندیشند. بخشی از بدنه‌ی قدرت، با رویکردی عمل‌گرایانه، ترجیح می‌دهد عناصر مسئله‌ساز را از صحنه‌ی داخلی حذف کند، نه این‌که با نگه‌داشتن آن‌ها در زندان، هزینه‌ی سیاسی و امنیتی بیشتری بپردازد. در این نگاه، خروج منتقد از کشور، کم‌هزینه‌تر از زندانی‌بودن اوست.

۴. آزادی یا تبعید اجباری؟

چهارم، بسیاری از این آزادی‌ها در واقع «تبعید اجباری» هستند. فعالان سیاسی و مدنی بارها گفته‌اند که آزادی‌شان مشروط به ترک ایران بوده است. این یک معامله‌ی نابرابر است: آزادی در برابر سکوت و دوری. فرد دیگر نمی‌تواند در خیابان، دانشگاه یا شبکه‌های اجتماعی داخل کشور نقش سازمان‌دهنده داشته باشد؛ حتی اگر صدایش از خارج شنیده شود، اثرش به‌مراتب کمتر است.

۵. روایت رسمی و واقعیت سیاسی

پنجم، روایت رسمی همواره بر «عدم تهدید» تأکید دارد. مقام‌ها می‌گویند فرد «دیگر خطری برای امنیت ملی ندارد» یا «دوره‌ی محکومیتش تمام شده». اما تجربه نشان می‌دهد این روایت بیش از آن‌که حقوقی باشد، سیاسی است. همان فرد، اگر در داخل بماند و دوباره فعال شود، به‌سرعت تهدید تلقی خواهد شد.

در این میان، شائبه‌ی نقش‌آفرینی برخی از این افراد به‌عنوان ابزار اطلاعاتی یا حتی عاملان دوگانه، آگاهانه یا ناآگاهانه، نیز مطرح می‌شود.

۶. واکنش‌های دوگانه در خارج از کشور

در خارج از کشور، حضور برخی از این آزادشدگان با واکنش‌های دوگانه روبه‌رو شده است. از یک‌سو، آن‌ها به‌عنوان قربانیان سرکوب و شاهدان زنده‌ی زندان و شکنجه دیده می‌شوند و روایت‌شان برای افکار عمومی و رسانه‌ها اهمیت دارد. از سوی دیگر، شیوه‌ی آزادی، سرعت خروج، و محدودیت‌هایی که بعضاً همچنان بر خانواده‌هایشان در داخل ایران اعمال می‌شود، پرسش‌هایی را برانگیخته است.

آیا همه‌ی این افراد صرفاً منتقدانی رهاشده‌اند، یا برخی از آن‌ها، خواسته یا ناخواسته، در نقش پیام‌رسانان یک سیاست امنیتی ظاهر می‌شوند؟ حتی اگر نیت فردی پاک باشد، چارچوبی که در آن از زندان به تبعید منتقل شده، می‌تواند او را به حامل پیامی تبدیل کند که لزوماً به نفع جنبش‌های اعتراضی نیست.

sardar.jpgایران بریفینگ - در حالی که خامنه‌ای مدعی است در ⁧ #جنگ۱۲روزه ⁩ آمریکا و اسراسیل سیلی سختی خوردند و دست خالی برگشتند اما یک سردار سپاه می‌گوید در این جنگ به‌شکل همه‌جانبه شکست خوردیم!

‏علی عبدی دکترای علوم استراتژیک و مدرس دانشگاه امام حسین سپاه پاسداران ادعا دارد جمهوری اسلامی کوچکترین موفقیتی در جنگ ۱۲ روزه نداشت و در همه جوانب ذلیلانه شکست خورد.

‏این تئوریسین حکومتی دلیل این شکست بزرگ را سرکار بودن کیف کش‌ها و پاچه خورهای چاپلوس به جای نخبگان می داند.

***

232323.jpgعلیرضا اتحادیه یک ایرانی دیگر در پرونده اپستین

ایران وایر - پرونده‌ «جفری اپستین»، سرمایه‌گذار پرحاشیه و مجرمِ جنسیِ محکوم‌شده، که مدتی است به یکی از جدی‌ترین بحث‌های سیاسی و رسانه‌ای آمریکا تبدیل شده، شبیه راهرویی است که هر بار دری تازه در آن باز می‌شود و چهره‌ای نو آشکار می‌شود. در تازه‌ترین موج انتشار اسناد و تصاویر، این بار نام یک ایرانی‌تبار در حاشیه این ماجرا خودنمایی می‌کند: «سالار کمانگر»، مدیر پیشین یوتیوب و از چهره‌های کلیدی تاریخ «گوگل» که نقش مهمی در شکل‌گیری موتور درآمدی این شرکت و توسعه یوتیوب داشته است.

نام ایران و ایرانی‌ها پیش‌تر هم در حاشیه ماجرای اپستین شنیده شده بود؛ او علاوه بر علاقه‌مندی به موضوعات سیاست بین‌الملل که بخشی از آن مربوط به ایران بوده، با برخی سرمایه‌گذاران ایرانی نیز در شبکه ارتباطات خود گفتگو داشت، از جمله «علیرضا اتحادیه». او و کمانگر دو ایرانی‌ای هستند که بیشتر وجهه‌ای تجاری دارند تا سیاسی و در پرونده اپستین نقش جدی‌ای ندارند. نام آن‌ها تاکنون در کنار نام اپستین، نه در قالب اتهام قضایی، بلکه صرفاً در یک قاب عکس و یک ایمیل آمده است.

سالار کمانگر کیست؟

سالار کمانگر که در سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمده، امروز یکی از چهره‌های شناخته‌شده‌ دنیای فناوری آمریکا است؛ مدیری ایرانی‌تبار که مسیرش از دانشگاه استنفورد آغاز شد و خیلی زود به قلب سیلیکون‌ولی رسید. او در استنفورد در رشته‌ی بیولوژي درس خواند و پس از فارغ‌التحصیلی در ۲۲ سالگی، به حلقه ابتدایی شکل‌ دهندگان شرکت گوگل پیوست؛ آن‌قدر زود که از او به عنوان نهمین کارمند گوگل یاد می‌شود. بسیاری مهمترین کار وی در سال‌های نخست حضورش در این شرکت را، رهبری تیم ابداع‌کننده AdWords می‌دانند؛ پلتفرمی که به شاهرگ حیاتی درآمد گوگل تبدیل شد.

کمانگر همچنین نقش تعیین کننده‌ای در یکی از مهم‌ترین معاملات تاریخ فناوری، یعنی خریداری یوتیوب توسط گوگل به ارزش ۱.۶۵ میلیارد دلار ایفا کرد. او از اصلی‌ترین حامیان این معامله بود و توانست مدیران گوگل را متقاعد کند که آینده‌ی اینترنت در گروی محتوای ویدیویی است. او در سال ۲۰۱۰ رسماً بر صندلی مدیرعاملی یوتیوب تکیه زد و طی چهار سال، این پلتفرم را از یک سایت ساده‌ اشتراک ویدیو، به یک غول رسانه‌ای جهانی با بیش از یک میلیارد کاربر تبدیل کرد.

حضور کمانگر در کنار اپستین

نام کمانگر، در میان اسنادی که اخیراً توسط کمیته نظارت مجلس نمایندگان آمریکا منتشر شده، به دلیل حضور در یک عکس مربوط به «شام میلیاردرهای اج» (Edge Billionaires' Dinner) در سال ۲۰۱۱ دیده می‌شود. رویدادی که وی درآن حضور یافته بود، یک ضیافت خصوصی برای نخبگان حوزه فناوری، علم و رسانه بود که توسط بنیاد «اج» سازماندهی شده بود و اپستین نیز یکی از شرکت‌کنندگان بود. در این اسناد، کمانگر در کنار «سرگئی برین» و «دیوید بروکس» دیده می‌شود که در این ضیافت بوده‌اند. با این حال هیچ‌گونه ادعا یا اتهامی مبنی بر ارتباط شخصی وی با اپستین یا دخالت در فعالیت‌های مجرمانه او در این گزارش‌ها مطرح نشده است.

232323.jpgعطاءالله مهاجرانی - روزنامه ایران

یکی از مهم‌ترین محورها بلکه بنیاد جنگ روانی، القای این مضمون به کشورها و ملت‌هاست که «نمی‌توانید!» در نقطه مقابل، تأکید و تثبیت این ایده یا این باور از سوی آنان است که «هرکاری از ما ساخته است، ما می‌توانیم.» به این معنی که در برابر نیروی نظامی و اقتصادی و توان تبلیغاتی و سیاسی و علمی و فنی ابرقدرت آمریکا، هیچ کشوری نمی‌تواند بایستد و مقاومت کند. پس بایست در برابر آمریکا و در برابر ترامپ زانو زد!

باید از او اطاعت کرد تا بتوان زندگی سیاسی- اجتماعی دلپسندی داشت! این دوگانه‌ای است که در صحبت‌های ترامپ نسبت به ایران و ملت ایران تکرار می‌شود. از سویی تعریف از ایران و ملت باهوش ایران و تمدن و فرهنگ ایران و ستایش دوستان ایرانی ترامپ است، از سوی دیگر تهدید به جنگ و ویرانی و اینکه ایران نبایست توانایی هسته‌ای و موشکی داشته باشد. برخی نیز با رنگ و لعاب عقلانیت‌نمای پیدا و پنهان می‌گویند نمی‌توان در برابر آمریکا ایستاد!

ژنرال «نورمن شوارتسکف» (۲۰۱۲- ۱۹۳۲) فرمانده مرکزی ارتش آمریکا و فاتح جنگ آمریکا و متحدانش علیه اشغال کویت بود. ایشان فرزند «هربرت شوارتسکف» از افسران ارشد سیا و از طراحان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بود. پس از شکست عراق و تسلیم این کشور، مرحوم شیخ زاید (شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، حاکم پیشین ابوظبی) شوارتسکف را به ابوظبی دعوت کرد و در یک ضیافت تماشایی به او جایزه داد. یکی از سران کشورهای منطقه به شیخ زاید گفته بود: «حالا لازم بود جایزه هم بدهی!؟» شیخ زاید گفته بود: «ببین سلطان! دستی را که نتوانی قطع کنی، باید ببوسی!»

برای جا انداختن و ترویج این ایده که آمریکا قدرتش افسانه‌ای است و حتی نمی‌توان اندیشه مخالفت و مقاومت در برابر آمریکا را به ذهن راه داد، از همه ابزارها استفاده شده است. سینمای هالیوود با خلق انسان‌های افسانه‌ای مانند «رمبو» می‌خواهد به مردم جهان نشان دهد که آمریکایی‌ها اساساً از جایی و جنسی دیگرند. آمریکایی‌ها هستند که با جایزه اسکار جهت سینمای جهان را هدایت می‌کنند. با اعلام شخصیت سال یا صد روشنفکر و رهبر تأثیرگذار جهانی به جهان فکر و فرهنگ و سیاست خط می‌دهند.

با اعلام اینکه کدام کشور طرفدار تروریسم است و کدام نیست، کدام گروه وارد این لیست یا از آن خارج شد، با اعلام اینکه کدام نهاد یا مؤسسه تروریستی است و کدام نیست، چهره‌ای از جهان را تنظیم و سازمان می‌دهند که فرضاً اگر جوان بااستعداد افغانستانی رمان «بادبادک‌باز» را می‌نویسد، سرانجام رمان و نجات‌دهنده اصلی، سفارت آمریکا در اسلام‌آباد پاکستان است. رمز خوشبختی و نشانه مدینه فاضله پرچم آمریکاست که بر بام سفارت، چشمان نویسنده رمان را خیره کرده است.

جنگ روانی در تمرکز بر ضعف رقیب صورتبندی دیگری نیز داراست. مانند دو روی سکه به یکدیگر معنی می‌دهد؛ توانایی افسانه‌ای خود در همه زمینه‌ها و (ضعف رقیب در همه زمینه‌ها.) اسرائیل از این شیوه در منطقه غرب آسیا و در ارتباط با کشورهای عربی منطقه استفاده کرده است. باید بپذیرند که اسرائیل مرکز علمی، فنی، سیاسی و نظامی غرب آسیاست و ارتش اسرائیل شکست‌ناپذیر است. آمریکا بیش از هر کشور دیگری با تأسیس و ترویج اتاق‌های فکر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و بهره‌گیری از پیاده‌نظام اتباع کشورهای منطقه در گروه‌های کارشناسی خود این فکر را دامن زده است. واشنگتن در واقع کندوی زنبورهای زهرآگین همین اتاق‌های فکر است.

اما واقعیت‌های تاریخی در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که جهان مطابق خواست آمریکا قرار پیدا نمی‌کند. یعنی امور چنان‌که دولت آمریکا می‌خواسته و می‌خواهد جریان نمی‌یابد.

نمونه‌های شاخص، مانند جنگ ویتنام و فرار ارتش آمریکا از افغانستان- حتی اگر با نوعی هماهنگی صورت گرفته باشد، نشان داد که آمریکا با سرافکندگی و هزینه‌های هنگفت سیاسی، نظامی و اجتماعی نه‌تنها شکست‌ناپذیر نیست بلکه کاملاً شکست‌پذیر است. دوران مسئولیتم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دعوت وزیر فرهنگ ویتنام به اتفاق دوست تمام عمر و معاون سینمایی وقت، مرحوم سیف‌الله داد به ویتنام رفتیم. با شخصیت‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و هنری حرف زدیم. گردنشان را بالا می‌گرفتند، مستقیم در چشمان ما نگاه می‌کردند، لبخند می‌زدند و از شکست ارتش آمریکا در ویتنام سخن می‌گفتند. «هوشی مین» در ذهن شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی ویتنام زنده و الهام‌بخش بود. وزیر فرهنگ ویتنام برای‌مان شعری از هوشی مین خواند:

«راه انقلاب پر از کوهستان و مه‌آلود است اما کسی که به قله ایمان دارد از تاریکی و دشواری راه نمی‌هراسد.» «اگر راه سخت است گام‌هایت را محکم‌تر بردار استوار راه برو پیروزی از آن کسانی است که دیرتر خسته می‌شوند.»

در پیروزی انقلاب اسلامی، از پانزده خرداد ۱۳۴۲ تا بهمن‌ماه ۱۳۵۷ یک جریان فکری -سیاسی در ایران و بویژه در حوزه علمیه قم وجود داشت که مدام بر «نمی‌شود» و «نمی‌توان» تمرکز و تأکید داشت. می‌گفتند: «سینه برهنه که با سرنیزه نسبتی ندارد!» سخن امام(ره) را که در سخنرانی خرداد ۱۳۴۲ گفته بود، «ملت ایران شاه را بیرون می‌کند!» مسخره می‌کردند و دست می‌انداختند. از ساواک یک قدرت افسانه‌ای شکست‌ناپذیر ساخته بودند. می‌گفتند آمریکا از شاه حمایت می‌کند. مگر ندیدید جیمی کارتر آمد ایران و از شاه تعریف کرد! تمام این هیمنه جنگ روانی به نفع محمدرضا شاه و آمریکا، فروریخت.

در افغانستان، به روایت ترامپ، آمریکا 20 سال افغانستان را اشغال کرده بود. بیش از 2 هزار میلیارد دلار هزینه کرد، بخشی از هزینه‌ها با چاپ دلار در پایگاه نظامی بگرام انجام می‌شد. ولی سرانجام در برابر نیروی 50 هزارنفره طالبان که نه هواپیما داشتند و نه تانک، ناگزیر به فرار از افغانستان شد. هنوز تصویر و فیلم‌های گریز آمریکایی‌ها و افغان‌هایی که همکاران اطلاعاتی، نظامی و امنیتی ارتش آمریکا و هم‌پیمانان بودند از یاد نرفته است.

آمریکا در طول 20 سال اشغال افغانستان به صورت معدل روزانه 20 میلیون دلار در افغانستان هزینه کرد. بخشی از این هزینه‌ها نیز از طریق قرضه فراهم شد. 2 هزار و 40 نفر از نیروهای آمریکایی کشته شدند. قربانیان افغانستانی اشغال و آوارگی ملت افغانستان و ویرانی زیربناهای اقتصادی و خدماتی، داستان دیگری است. اما با همه این هزینه‌ها و مداخله کشورهای اروپایی، آمریکا ناگزیر به فرار از افغانستان شد. مانند همان داعیه‌ها که آمریکا درباره ویتنام داشت و با شکستی سنگین از سایگون گریخت و مبارزان «ویت کنگ» به پیروزی رسیدند، در افغانستان تکرار شد.

پرده جدید این سناریو، با ترامپ در مورد ایران شدت گرفت. ترامپ گمان می‌کرد با ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، ایران دچار رعب و هراس می‌شود. دولت ترامپ می‌تواند جنگ روانی علیه ایران را با چنان دستاوردی به پیش برد. حمله ایران به پایگاه «عین‌الاسد» در ۱۸ دی‌ماه ۱۳۹۸ ضربه‌ای تعیین‌کننده به سناریوی جنگ روانی بود.

کشور و دولتی در منطقه پیدا شد که به پایگاه استراتژیک آمریکا در عراق حمله کرد. در آغاز ترامپ و دولت آمریکا و رسانه‌های تحت سلطه آمریکا و سخنگویان رسمی و غیررسمی آمریکایی، کوشیدند حمله ایران را کم‌اهمیت جلوه دهند. چنانکه ترامپ با همان روش و منش دلالی و لودگی مشهورش گفت: «آره، گفتیم بیایید بزنید تا آبروتون محفوظ بمونه!»

این هم پرده‌ای دیگر از عملیات روانی است. آمریکا همیشه آسیب‌ها، هزینه‌ها و تلفات خود را کوچک و کم‌اهمیت جلوه می‌دهد، اما آسیب به دشمن خود را چندین برابر بزرگنمایی می‌کند. همین ماجرا درباره حمله ایران در هفتم تیرماه امسال به پایگاه «العدید» در قطر تکرار شد. حمله ایران به «عین‌الاسد» و «العدید» را نبایست با خسارت‌های بشری و مادی و تجهیزاتی صرفاً سنجید. این حملات قلب جنگ روانی و هیمنه آمریکا را نشانه گرفته بود. در برابر «نمی‌توانید» که شعار جنگ روانی بود، ایران با استفاده از توانایی موشک‌های بالستیک به آمریکا پاسخ داد.

یعنی توانایی هم در ساحت نظری و هم در سطح اعمال اراده سیاسی محقق شد. افزون بر آن، توانایی موشک‌های بالستیک ایران نشان داد که شکیبایی آمریکا در برابر هر دو حمله با محاسبه منطقی صورت گرفته است. اگر آمریکا می‌توانست، بلافاصله پس از حمله ایران به «عین‌الاسد» و «العدید» پاسخ می‌داد.

منظومه جنگ روانی که مبتنی بر ضعف و ضعیف‌نمایی حریف و توانمندی افسانه‌ای خویش صورتبندی می‌شود، وجه دیگری دارد؛ ایجاد رعب در جبهه حریف. وقتی ترامپ بعد از حمله به ایران با بمب‌افکن‌های «بی‌۵۲ زیبا!» مردم تهران را تهدید به خروج از تهران کرد، به این ایده به صورت پنهانی دامن زدند که آمریکا ممکن است از بمب اتمی علیه ایران استفاده کند. چنین سابقه‌ای را هم دارد. در دو دهه اخیر حتی برخی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، ایران را تهدید به حمله اتمی کردند.

هیلاری کلینتون در مبارزات انتخاباتی از حمله اتمی به ایران سخن گفت، حمله‌ای نابودکننده که از ایران چیزی باقی نمی‌ماند. ترامپ در فرودگاه آلاسکا می‌خواست پوتین را با پرواز هواپیماهای «بی‌۵۲» و «اف۳۵»ها بترساند، «بی ۵۲‌» همان هواپیمایی است که با آن به ایران حمله کردند. تابوی حمله به ایران هم شکست. سناتور «مک کین» هم که آرزوی بمباران تهران را داشت و از سازمان مجاهدین دلار می‌گرفت، 6 سال پیش به رحمت خدا رفت!

ترس و تشویش و اضطراب یکی از مهم‌ترین عناصر جنگ روانی است. نکته قابل توجه این است که در قرآن مجید «رعب» یا ترس و تشویش به عنوان ویژگی خداناباوران و کافران معرفی شده است، نه صفت اهل ایمان: «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کفَرُوا الرُّعْبَ...» ﴿آل عمران: ١٥١﴾ به این معنی که «بزودی در دل‌های کسانی که کفر ورزیده‌اند، بیم خواهیم افکند.»

منطق اهل ایمان، منطق روشن و والای شهید سید حسن نصرالله است: «نحن لا نهزم... عندما ننتصر ننتصر؛ و عندما نستشهد ننتصر»؛ «ما شکست نمی‌خوریم... هنگامی که پیروزیم، پیروزیم. وقتی که شهید شویم، پیروزیم!»

این سخن، باطل‌السحر جنگ روانی است. در واقع «شهید» با تکیه بر آرمان، ایمان و ایثار در برابر دشمنان می‌ایستد. در این باره بیشتر تأمل می‌کنم. جنگ روانی؛ آرمان، ایمان و ایثار را هدف می‌گیرد.

2323.jpgظریف سیاستمداری مفلوک با سرنوشتی سیاه است

خلاصه یادداشت سردبیر روزنامه جوان:

جواد ظریف با انتشار مقاله‌ای در فارن‌افرز بار دیگر روایتی را تکرار کرد که سال‌هاست در ادبیات جریان اصلاح‌طلب دیده می‌شود؛ روایتی که «امنیتی‌شدن ایران» را نه محصول خصومت ساختاری غرب، بلکه نتیجه گفتار و رفتار داخلی معرفی می‌کند. او می‌پذیرد که روایت‌سازی آمریکا و اسرائیل نقش داشته، اما همزمان القا می‌کند که برخی مواضع و سیاست‌های داخلی به این روند دامن زده و پیامدهای آن، از فشار اقتصادی تا محدودیت‌های اجتماعی، گریبان مردم را گرفته است.

این چارچوب فکری پیش‌تر نیز از سوی دولت روحانی و رسانه‌های همسو دنبال شده بود؛ نگاهی که در ظاهر خودانتقادی و واقع‌گرایانه جلوه می‌کند، اما در باطن مسئولیت دشمنی ایدئولوژیک و راهبردی غرب را از دوش آن‌ها برمی‌دارد. منتقدان می‌گویند این روایت عملاً همان چیزی است که مقامات آمریکایی و اروپایی دوست دارند بشنوند: اینکه مشکل اصلی نه سیاست‌های خصمانه آن‌ها، بلکه «رفتار خود ایرانی‌ها»ست.

روایت دفاع، باطنی از تردید

ظریف در مقاله‌اش اقدامات دفاعی ایران ـ از افزایش غنی‌سازی تا کاهش همکاری با آژانس ـ را واکنشی ناگزیر به فشار و حمله معرفی می‌کند، اما همزمان می‌نویسد این اقدامات در «سطح ادراک ذهنی» تهدید را کاهش نمی‌دهد. به بیان دیگر، او ضمن مشروع دانستن واکنش‌ها، آن‌ها را از نظر سیاسی بی‌ثمر و حتی تقویت‌کننده روایت‌های امنیتی غرب می‌داند.

در همین چارچوب، ظریف به برخی اظهارات تند داخلی اشاره می‌کند و آن‌ها را خوراک پروژه امنیتی‌سازی علیه ایران می‌خواند؛ گویی چند جمله از «افراد غیرمسئول» می‌تواند مبنای تحریم و حمله قرار گیرد. منتقدان این استدلال را ساده‌انگارانه می‌دانند و می‌پرسند: آیا واقعاً قدرت‌های غربی منتظر یک تریبون داخلی می‌مانند تا تازه متوجه «تهدید ایران» شوند؟

ذهنیت محاصره یا وارونه‌سازی واقعیت؟

ظریف در بخش دیگری از مقاله، از شکل‌گیری «ذهنیت محاصره» در ایران سخن می‌گوید؛ ذهنیتی که به‌زعم او به کنترل‌های اجتماعی، محدودیت اینترنت و نارضایتی عمومی می‌انجامد. اما مخالفان معتقدند این تحلیل، رابطه علت و معلول را وارونه می‌کند و فشار خارجی را نتیجه واکنش‌های داخلی جلوه می‌دهد، نه برعکس.

از نگاه منتقدان، جمع‌بندی مقاله ظریف به این معناست که اگر ایران «تغییر کند» و از برخی مؤلفه‌های قدرت و بازدارندگی دست بکشد، غرب نیز دست از فشار برمی‌دارد. این همان منطقی است که پیش‌تر درباره توان موشکی و حتی مفهوم «ایران قوی» مطرح شده و حالا در قالبی آکادمیک‌تر بازتولید می‌شود.

در همین راستا، پیشنهاد ظریف برای عبور از روایت «ایران قوی» به سمت «منطقه قوی» نیز با واکنش تند روبه‌رو شده است؛ به‌ویژه آنکه این سخنان همزمان با تأکید مقامات عالی کشور بر ضرورت تقویت قدرت ملی مطرح می‌شود. منتقدان می‌پرسند چگونه می‌توان با تکیه بر کشورهایی که امنیت خود را به آمریکا گره زده‌اند، از منطقه‌ای قوی سخن گفت؟

در نهایت، مقاله ظریف بیش از آنکه نقدی درون‌زا باشد، به‌زعم مخالفانش نوعی آموزش غیرمستقیم به سیاستمداران غربی است: اینکه مسئولیت وضعیت کنونی ایران را متوجه خود ایرانی‌ها بدانند. از همین‌روست که این نوشته نه صرفاً یک تحلیل سیاسی، بلکه نماد سرنوشت سیاستمداری تلقی می‌شود که در نگاه منتقدان، به جای دفاع از منافع ملی، روایت مطلوب طرف مقابل را بازگو می‌کند.

شهره آغداشلو بازیگر سرشناس ایرانی آمریکایی با انتشار ویدیویی در صفحه اینستاگرامش از مردم خواست صدای فاطمه سپهری زندانی سیاسی باشند.

ejeyi.jpgمی‌خواهم جوری با فساد برخورد کنم که فاسدان ماست‌هایشان را کیسه کنند

غلامحسین محسنی اژه‌ای، رییس قوه قضاییه، سه‌شنبه دوم دی‌ گفت: «سیاستی که برای مقابله با فساد در پیش گرفته‌ام این است که تمرکز کنم روی ریشه‌های فساد، طوری که وقتی با یکی برخورد کردیم، ده‌ها مورد خودشان ماست‌ها را کیسه کنند.»

اظهارات آقای اژه‌ای در حالی مطرح می‌شود که در هفته‌های اخیر گزارش‌هایی در خصوص احتمال پایان دوره حضور او در قوه قضائيه و منصوب شدن در شورای نگهبان منتشر شده بود.

232323.jpgکمیته انضباطی فدراسیون فوتبال آرای خود در خصوص بازی ذوب‌آهن-تراکتور را اعلام کرد که بر اساس آن خداداد عزیزی، مدیر تیم فوتبال تراکتور، به‌دلیل «رفتار غیرورزشی» ۵۱ میلیون تومان جریمه شد.

عزیزی در جریان این مسابقه در واکنش به شعارهای هواداران ذوب‌آهن، رو به آنها به آلت تناسلی خود اشاره کرد

این جنجال تنها به اتفاقات داخل زمین محدود نماند. پس از مسابقه روز سه‌شنبه تراکتور و ذوب‌آهن در اصفهان، عزیزی در گفتگو با خبرنگاران، در واکنش به پرسشی درباره همین حرکات رکیک، همان عبارات توهین‌آمیزی را تکرار کرد که پیش‌تر در یک برنامه تلویزیونی به زبان آورده بود و حتی خبرنگاران را با لحنی تهدیدآمیز خطاب قرار داد.


رفتارهای غیرمتعارف و فحاشی‌های علنی خداداد عزیزی، مهاجم سابق فوتبال ایران و مدیر فعلی تراکتور، دیگر به‌عنوان یک لغزش لحظه‌ای یا نتیجه هیجان کنار زمین توصیف نمی‌شود. بر زبان راندن فحش‌های جنسیتی، استفاده از حرکات زشت حاوی توهین‌های جنسی در مواجهه با تماشاگران و لحن تهدیدآمیز، اکنون به بخشی از رفتارهای تکرارشونده او تبدیل شده است.

2323.jpgکیهان لندن - ریزش در بین نیروهای مسلح طرفدار نظام؛ اعتراض سرهنگ فراجا با ۲۵ سال سابقه یک سرهنگ نیروی انتظامی با ۲۵ سال خدمت، می‌گوید «این لباس دیگر مایحتاج زندگی من را فراهم نمی‌کند و مجبورم فکری برای آینده‌ام کنم، مجبورم از این لباس خارج شوم و شغل دیگری را برای خودم ایجاد کنم.»

او همچنین تأکید می‌کند: «در این ۲۵ سال خدمت با تمام وجود خدمت کردم اما متأسفانه نه فضا برای ما مهیا شد و نه دوستانی که دور و برم بودم دوست داشتند رشد کنم، متاسفانه خودخواهی خودپسندی خیلی زیاد شده...

تمام این تشکیلات در نفس پرستی حرکت می‌کند و دیگران را مقصر همه چیز می‌بیند و خودش را مبرا می‌بیند.» ریزش در بین نیروهای مسلح آنقدر گسترده شده است که به خودی‌ها و پرسنل معتقد به نظام هم رسیده است و این نشان می‌دهد تا چه اندازه نظامی‌ها درگیر مشکلات معیشتی و سازمانی هستند.

2424.jpgایران اینترنشنال - رسانه‌های ایران خبر دادند محمد منصوری، قهرمان و مربی پیشین تیم ملی جوجیتسو ایران، پس از تحمل یک دوره بیماری و مبارزه با بیماری سرطان، شب گذشته درگذشت. او به تازگی فعالیت در حوزه‌ سینما و بازیگری را نیز آغاز کرده بود و در فصل دوم سریال وحشی به کارگردانی هومن سیدی مقابل دوربین رفت.

منصوری سابقه‌ کسب مدال در مسابقات جهانی و آسیایی جوجیتسو و بازی‌های داخل سالن آسیا را در کارنامه داشت.

او در سال ۲۰۲۴ مربی تیم ملی جوجیتسو کشورمان بود و در مقطعی نیز به‌عنوان سرمربی تیم ملی MMA جوانان ایران فعالیت می‌کرد.

2323.jpgایران اینترنشنال - به گزارش اسرائیل هیوم، مقامات ارشد اسرائیل اعلام کردند کشورشان تحرکات ایران پس از عملیات «طلوع شیران» را با دقت دنبال می‌کند و نسبت به توانمندی‌های موشکی و هسته‌ای تهران هشدار داده‌اند.

اسرائیل هیوم تاکید می‌کند، یکی از نگرانی‌های مهم، وضعیت داخلی پیچیده ایران و کاهش ارزش پول ملی است. مقامات اسرائیلی هشدار داده‌اند که رژیم ایران ممکن است برای حواس‌پرتی از مشکلات داخلی، جنگ خارجی با اسرائیل را آغاز کند.

براساس گزارش اسرائیل هیوم، ارکان دفاعی اسرائیل تمام اطلاعات و مواد عملیاتی لازم برای مذاکرات نتانیاهو با رئیس‌جمهور ترامپ را آماده می‌کنند.

مشکل اصلی این است که ترامپ متعهد به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است، اما درباره خطر موشک‌های زمین به زمین ایران تضمینی نداده است. نتایج مذاکرات نتانیاهو و ترامپ در پایان ماه، تأثیر زیادی بر ارزیابی آینده خواهد داشت.

اظهارات امروز احمد زیدآبادی درباره احتمال «جنگی تازه» را نمی‌توان صرفاً واکنشی به یک خبر رسانه‌ای دانست

جنگ تازه‌ای در انتظار است؟ احمد زیدآبادی تحلیل می‌کند:

za.jpgویژه خبرنامه گویا - گزارش شبکه ان‌بی‌سی نیوز درباره تلاش نتانیاهو برای متقاعد کردن ترامپ به حمله دوباره به ایران، برای زیدآبادی بیشتر یک نشانه است تا یک برنامه عملی. او به‌عنوان یک اصلاح‌طلبِ درون‌نظام که هم به بقا و هم به اصلاح ساختار قدرت می‌اندیشد، تلاش می‌کند زمین بازی واقعی را از هیاهوی تبلیغاتی جدا کند. پرسش محوری او این نیست که «آیا جنگ می‌شود یا نه»، بلکه این است که اگر تقابلی در پیش باشد، ماهیت آن چه خواهد بود.

زیدآبادی با صراحت احتمال جنگ مستقیم میان ایران و آمریکا یا اسرائیل بر سر برنامه هسته‌ای و موشکی را بسیار پایین می‌داند. استدلال او بر منطق بازدارندگی استوار است: هزینه چنین جنگی برای همه طرف‌ها بالاست، پیامدهای منطقه‌ای و جهانی آن غیرقابل‌کنترل است و هیچ تضمینی برای دستیابی به اهداف اعلام‌شده وجود ندارد. به باور او، حتی تندروترین بازیگران نیز می‌دانند که حمله نظامی به این حوزه‌ها نه مسئله هسته‌ای را «حل» می‌کند و نه امنیت پایدار به همراه می‌آورد. بنابراین، تهدیدها بیشتر ابزار فشارند تا مقدمه جنگی تمام‌عیار.

اما این به معنای نبود خطر نیست. زیدآبادی معتقد است اگر جنگی محتمل باشد، نه جنگی فنی بر سر سانتریفیوژ و موشک، بلکه جنگی سیاسی با هدف تغییر رژیم است. در این چارچوب، مسئله اصلی «رفتار» یا «برنامه» جمهوری اسلامی نیست، بلکه خودِ ساختار قدرت است. فشارها، تحریم‌ها، جنگ روانی و حتی درگیری‌های محدود می‌توانند در خدمت تضعیف حاکمیت و باز کردن راه برای یک نظم جایگزین قرار گیرند؛ نظمی که از دید او لزوماً از دل خواست اکثریت جامعه ایران برنخاسته است.

در این نقطه، زیدآبادی به‌طور مشخص به توهم برخی جریان‌های سلطنت‌طلب اشاره می‌کند. از نظر او، این گروه‌ها که گمان می‌کنند در صورت فروپاشی نظام، قدرت به‌طور طبیعی به آنان بازخواهد گشت، در حال زندگی در رؤیا هستند. نه واقعیت اجتماعی ایران چنین ظرفیتی دارد و نه بازیگران خارجی سرمایه‌گذاری راهبردی روی بازگشت سلطنت کرده‌اند.

در مقابل، زیدآبادی خطر را بیشتر از ناحیه سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن، به‌ویژه مریم رجوی، می‌بیند؛ جریانی که اگرچه در داخل ایران از کمترین پایگاه مردمی برخوردار است، اما به‌دلیل شبکه‌سازی، لابی‌گری و آمادگی برای ایفای نقش نیابتی، می‌تواند برای برخی قدرت‌های خارجی «گزینه‌ای آماده» به نظر برسد. از نگاه او، این دقیقاً همان سناریوی خطرناک است.

با این حال، زیدآبادی به نفی و هشدار بسنده نمی‌کند و گزینه سومی را نیز مطرح می‌سازد؛ گزینه‌ای که از نظر او، هرچند بعید، اما عقلانی‌تر است. الگویی شبیه برخی تحولات سوریه یا دیگر کشورهای بحران‌زده، که در آن یک چهره نظامی یا امنیتیِ غیرایدئولوژیک، با اولویت دادن به منافع ملی، ثبات داخلی و عادی‌سازی روابط خارجی، سکان قدرت را به دست می‌گیرد. این سناریو نه بازگشت به گذشته است، نه تداوم وضع موجود، و نه تحمیل یک گروه منفور؛ بلکه تلاشی است برای عبور کم‌هزینه‌تر از بن‌بست. طرح چنین گزینه‌ای نشان می‌دهد زیدآبادی، حتی در تاریک‌ترین تحلیل‌ها، همچنان به امکان عقلانیت سیاسی باور دارد.

از نگاه شخصی نگارنده، آنچه در تحلیل زیدآبادی بیش از همه جلب توجه می‌کند، نحوه قاب‌بندی آینده ایران است؛ گویی انتخاب‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه به دو قطب خاص محدود می‌شوند: از یک‌سو «مجاهدین خلق» به‌عنوان گزینه‌ای منفور و ترس‌آفرین، و از سوی دیگر، یک منجی فرضی از دل ساختار قدرت؛ چهره‌ای نظامی، عمل‌گرا و غیرایدئولوژیک که قرار است در لحظه بحرانی ظاهر شود و کشور را نجات دهد. این نوع روایت، عملاً میدان سیاست را از کنش جمعی جامعه و نیروهای مدنی تهی می‌کند و آینده را به بازی میان بد و بدتر، یا دست‌کم میان ترس و انتظار می‌سپارد.

👈 مطالب بیشتر در خبرنامه گویا

در این چارچوب، مجاهدین نقش «تهدید مطلق» را بازی می‌کنند؛ خط قرمزی که قرار است جامعه را از هر نوع فروپاشی بترساند، و هم‌زمان، تصویر آن منجی درون‌سیستمی به‌مثابه تنها روزنه امید باقی می‌ماند. از منظر نگارنده، این دوگانه‌سازی هرچند ممکن است ریشه در واقع‌گرایی سیاسی داشته باشد، اما خطر آنجاست که به یک خودتحقق‌بخشی تحلیلی تبدیل شود: وقتی گزینه‌های دیگر دیده یا جدی گرفته نمی‌شوند، خودبه‌خود حذف می‌شوند. آینده ایران، اگر قرار است از بن‌بست عبور کند، شاید بیش از آنکه نیازمند ترس از یک گروه منفور یا انتظار یک ناجی باشد، محتاج بازگشت سیاست به جامعه و بازتعریف امکان‌های مغفول‌مانده است.

232323.jpgاعتماد آنلاین - آنتونی بلینکن وزیر خارجه سابق آمریکا با انتقاد از حمله به تاسیسات اتمی ایران گفت: مشکل ما در دولت با بمباران برنامه هسته‌ای ایران این بود که بله، می‌توانست آن را عقب بیندازد و شاید این عقب‌افتادگی بین یک تا دو سال بود.

بلینکن افزود:‌ در دوران اوباما توافق هسته‌ای با ایران را داشتیم که تضمین میکرد ایران برای مدت طولانی، توانایی تولید مقدار مواد لازم برای ساخت یک سلاح هسته‌ای را نداشته باشد؛ مگر آن‌که برای انجام آن زمان زیادی صرف کند. و اگر ایران تصمیم می‌گرفت توافق را نقض کند، ما متوجه میشدیم و می‌توانستیم اقدامی در واکنش به آن انجام دهیم. به این ترتیب دست‌کم یک دهه یا ۱۵ تا ۲۰ سال زمان خریدیم.

به گزارش همشهری‌آنلاین، وزیر خارجه سابق آمریکا بیان کرد: مشکل ما در دولت با بمباران برنامه هسته‌ای ایران این بود که بله، میتوانست آن را عقب بیندازد و شاید این عقب‌افتادگی بین یک تا دو سال بود. اما در صورت تصمیم ایران برای بازسازی برنامه هسته‌ای، آن هم با انتقال به عمق بیشتر در زیر زمین و در مکان‌هایی که به آن‌ها دسترسی نداشتیم، در آن صورت چند سال بعد با مشکلی حتی بدتر مواجه میشدیم...

بلینکن ادامه داد: هنوز نتیجه قطعی حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران روشن نیست و من فکر نمی‌کنم ما بدانیم ایران اکنون چه خواهد کرد ... نگرانم ایران در مقطعی برنامه هسته‌ایش را بازسازی کند؛ حتی به شکلی خطرناک‌تر!

UKPolice.jpgماموران محجبه پلیس بریتانیا به روسری های آهن ربایی مجهز می شوند

ایندیپندنت فارسی - پلیس بریتانیا اعلام کرد که افسران زن از این پس می‌توانند از روسری جدیدی با نام «حجاب نور آبی» استفاده کنند که با هدف حفظ جان آن‌ها در درگیری‌های فیزیکی طراحی شده است.

به گزارش روزنامه تلگراف، این طرح که با همکاری دانشگاه دِمونتفورت توسعه یافته، پاسخی به یک چالش امنیتی بزرگ است: خطر خفگی ناشی از کشیده شدن پارچه توسط مهاجمان. در مدل جدید به جای استفاده از سنجاق، از «آهنربا» استفاده شده تا در صورت کشیده شدن، حجاب فورا از گردن جدا شود و جان افسر به خطر نیفتد.

graphic.jpgدو قطعه پارچه که توسط یک بست مغناطیسیِ رهاشوندهٔ به هم متصل شده‌اند، طوری طراحی شده است تا به‌راحتی از هدبند جدا شود

***

این پوشش دو تکه، دارای سربند جداگانه برای پوشاندن موها در صورت جدا شدن بخش اصلی است و «خطر بی‌حجابی» حتی در درگیری‌های شدید، مامور محجبه را تهدید نمی‌کند. «روسری‌های آهن‌ربایی» همچنین منافذی برای عبور سیم بی‌سیم دارند.

پیش از این در سال ۲۰۲۰ پلیس نیوزیلند نیز مدلی مشابه را معرفی کرده بود، با این تفاوت که در طرح نیوزیلندی پارچه آویزان دور گردن حذف شده و از پارچه‌های ضد باکتری (آنتی‌باکتریال) استفاده شده است، در حالی که مدل بریتانیایی از جنس تِنسل و سازگار با محیط زیست است.

:::

ghmoradi.jpgتینا قاضی‌مراد در شبکه اکس نوشت:

فاجعه ۱۳۵۷ نه برای آزادی بود و نه دزدیده شد؛ ائتلافی بود از چپ‌ها، مصدقی‌ها و اسلام‌گرایان ارتجاعی علیه ایران. در این ائتلاف، اسلام‌گرایان غالب شدند و دیگران به حاشیه رفتند (ارتجاع مغلوب)، اما همچنان به آرمان‌های ۵۷ وفادارند.

اپوزیسیون واقعی نه به محل استقرار ربط دارد و نه به شدت انتقاد لفظی. معیار، نسبت آن با نظم برآمده از ۵۷ است. هر که ۵۷ را «درست اما منحرف‌شده» بداند یا مشروعیت آن را بپذیرد، عملاً درون همان نظم تعریف می‌شود. این‌ها اپوزیسیون واقعی نیستند؛ پوزیسیون‌اند، در ظاهر منتقد هستند اما همچنان از ۵۷ برآمده‌اند.

هم‌پیمانی یا ائتلاف تنها زمانی ممکن است که موضع نسبت به ۵۷ روشن باشد:

۱) آیا ۵۷ یک فاجعه بود؟

۲) اگر به سال ۵۷ بازمی‌گشتید، کنار شاه می‌ایستادید یا در ائتلاف ضد شاه؟

جواب به این دو پرسش، مسیر و مرز واقعی اپوزیسیون را مشخص می‌کند.
اگر پاسخ به پرسش ۱ این باشد که «۵۷ برای آزادی بود اما دزدیده شد»، بدانید با یک ۵۷یِ تمام‌عیار و ارتجاع مغلوب طرف هستید. نمی‌توان با بخشی از نیروی دشمن، علیه بخش دیگر در یک سنگر ایستاد.
امروز هم، همان ائتلافی که در ۵۷ شکل گرفت، در برابر شاهزاده رضا پهلوی صف کشیده است.

سمت درست تاریخ را انتخاب کنید.

***

پیشبینی های مانوک خدابخشیان در دوره اول ترامپ

**

zarif.jpgایران اینترنشنال - محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی و از چهره‌های موثر در شکل‌گیری توافق «برجام»، در یادداشتی نوشت می‌توان به توافقی رسید که تهران هرگز به سمت ساخت سلاح هسته‌ای نرود، مشروط به آنکه ایالات متحده علیه ایران «جنگ نظامی یا اقتصادی» به راه نیندازد.

یادداشت مشترک ظریف و امیرپارسا گرمسیری، دانشجوی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، دوشنبه اول دی در نشریه «فارن افرز» منتشر شد.

بخش غالب این یادداشت تکرار مواضع رسمی جمهوری اسلامی است؛ از جمله تاکید بر ادعای ناکامی سیاست‌های آمریکا در قبال تهران و اینکه «ایالات متحده و اروپا تنش‌های منطقه‌ای و جهانی را افزایش داده‌اند، بدون آنکه هیچ یک از اهداف اعلام‌شده خود را محقق کنند».

ظریف با اشاره غیرمستقیم به حملات آمریکا و اسرائیل به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی در جریان جنگ ۱۲ روزه نوشت: «ایالات متحده باید درک کند که نمی‌تواند توانایی‌های قابل توجه ایران را نابود کند، زیرا بیشتر آنها بومی و قابل بازسازی‌ هستند.»

این یادداشت در شرایطی منتشر شد که در روزهای اخیر، گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال حمله مجدد آمریکا و اسرائیل به ایران بالا گرفته است.

خلاصه یادداشت مشترک ظریف و امیرپارسا گرمسیری در فارن افرز:

ایران و معمای امنیتی‌سازی؛ راهی برای خروج از چرخه خصومت

در روابط بین‌الملل امروز، «امنیت» فقط به معنای حفاظت از خود نیست، بلکه اغلب به ابزاری برای کنترل، محدودسازی و جهت‌دهی به رفتار دیگران تبدیل می‌شود. در علوم سیاسی، این فرایند با مفهوم «امنیتی‌سازی» شناخته می‌شود؛ وضعیتی که در آن یک مسئله نه به‌عنوان چالشی قابل مدیریت از مسیر سیاست عادی، بلکه به‌عنوان تهدیدی وجودی معرفی می‌شود که اقدامات فوق‌العاده را توجیه می‌کند.

جمهوری اسلامی ایران طی دو دهه گذشته نمونه‌ای روشن از این روند بوده است. ایالات متحده و اسرائیل کوشیده‌اند ایران را نه به‌عنوان یک بازیگر عادی، بلکه به‌عنوان خطری استثنایی برای نظم جهانی معرفی کنند. نتیجه این تصویرسازی، تحریم‌های فلج‌کننده، تهدیدهای مداوم نظامی و حتی حملات مستقیم به خاک ایران بوده است؛ آن هم در مقاطعی که مذاکرات دیپلماتیک در جریان بوده است.

- فارس: آزمایش موشکی در خرم‌آباد، مهاباد، اصفهان، تهران و مشهد / صداوسیما: صحت ندارد؛ رد سفید در آسمان خط عبور هواپیما در ارتفاع بالاست

- صداوسیما: در پی انتشار تصاویری با محتوای آزمایش موشکی در برخی نقاط کشور، برخی منابع آگاه اطلاع داده اند که تصاویر منتشر شده به آزمایش موشکی مربوط نبوده و صحت ندارد.

بی بی سی - پیش از این تکذیب، در رسانه‌های ایران ویدئو و عکس‌هایی منتشر شد که حرکت یک شی‌ء را در آسمان نشان می‌داد که ردی از خود به جا می‌گذارد. هنوز هیچ بیانیه رسمی در این باره منتشر نشده است.

radsefid.jpgساعتی پیش از این تکذیب، خبرگزاری فارس گفته بود: «مشاهدات میدانی و گزارش‌های مردمی از آزمایش موشکی در نقاط مختلف ایران حکایت دارد» و «گزارش‌هایی از آزمایش موشک در خرم‌آباد، مهاباد، اصفهان، تهران و مشهد مخابره شده است.»

در چند روز گذشته گزارش شده است که اسرائیل از توسعه برنامه موشکی ایران نگران است و آن را «تهدید فوری» تلقی می‌کند، ساعتی پیش از انتشار این ویدئو، سخنگوی وزارت خارجه ایران گفته بود که برنامه موشکی ایران دفاعی است و قابل‌مذاکره نیست.

بازتاب وسیع این موضوع در رسانه‌های داخلی و بین‌المللی، همزمان با انتشار گزارشی در سایت اکسیوس است که می‌گوید مقام‌های اسرائیلی در دو روز گذشته به دولت دونالد ترامپ هشدار داده‌اند که سپاه پاسداران ممکن است از آزمایش موشکی به عنوان پوششی برای آماده‌سازی طرح حمله به اسرائیل استفاده کند.

سایت اکسیوس این خبر را به نقل از «سه منبع اسرائیلی و آمریکایی آگاه» گزارش کرده است.

درحالیکه برنامه موشکی جمهوری اسلامی و احتمال حمله اسرائیل به ایران، در چند روز اخیر دوباره در کانون توجه رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفته، مقام‌های جمهوری اسلامی هم واکنش‌های متعددی به این گزارش‌ها داشته‌اند.

در یکی از تازه‌ترین واکنش‌ها، سخنگوی وزارت خارجه ایران امروز گفت که برنامه موشکی ایران برای دفاع توسعه یافته است نه برای مذاکره.

شبکه ان‌بی‌سی آمریکا دو روز پیش در گزارشی نوشت که مقام‌های اسرائیل معتقدند که ایران در حال توسعه تولید موشک‌های بالستیک است و به همین دلیل در حال تهیه طرحی برای ارائه به دونالد ترامپ هستند تا گزینه‌های حمله دوباره به ایران را با او در میان بگذارند.

ان‌بی‌سی منبع این گزارش را «فردی که از برنامه اسرائیل اطلاع مستقیم دارد و چهار مقام پیشین آمریکا» ذکر کرد اما به نامی اشاره نکرد.

در این گزارش آمده که اسرائیل نگران بازسازی تاسیسات غنی‌سازی اورانیومی است که هدف حمله آمریکا قرار گرفتند اما نگرانی فوری آنها برنامه موشکی و بازسازی پدافند هوایی ایران است که در جنگ ۱۲ روزه تقریبا از کار افتاد.

قرار است که دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، سه‌شنبه آینده، ۳۰ دسامبر (۹ دی) در مارالاگو، اقامتگاه آقای ترامپ در فلوریدا، ملاقات کنند. بنا بر گزارش ان‌بی‌سی، در این دیدار، به رئیس‌جمهور آمریکا گفته خواهد شد که چرا از نظر اسرائیل گسترش برنامه موشکی ایران نیازمند یک «اقدام سریع» است.

در همین حال فرمانده ارتش اسرائیل، دیروز به «دشمنان» هشدار داد که «هر جا لازم باشد، دور یا نزدیک» هدف حمله قرار خواهند گرفت.

ژنرال ایال زمیر دیروز گفت: «در کانون طولانی‌ترین و پیچیده‌ترین جنگ در تاریخ اسرائیل، نبرد با ایران قرار دارد.»

او ایران را متهم کرد که با «تامین مالی و مسلح کردن حلقه پیرامون اسرائیل پشت برنامه‌های نابودی اسرائیل است.»

رسانه‌های اسرائیل اظهارات ایال زمیر را اشاره‌ای تلویحی به احتمال حمله مجدد به ایران تعبیر کرده‌اند.

یورونیوز - احمد علم‌الهدی روز جمعه در خطبه‌های نماز جمعه مشهد با استناد به کتابی با عنوان «رایحه مرگ؛ کتابچه راهنمای عملیات مهلک موساد داخل ایران» که به تازگی منتشر شده است، مدعی شد که سانحه سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی، عملیات موساد برای ترور او بوده است. آیا این ادعا که خلاف روایت رسمی است، حقیقت ماجراست؟

helilarge2.jpgاخیرا کتابی با نام «رایحه مرگ؛ کتابچه راهنمای عملیات مهلک موساد داخل ایران» منتشر شده که مدعی است به جزئیات فنی، اطلاعاتی و اجرایی عملیات موساد در ایران، از جمله جنگ ۱۲ روزه پرداخته است.

بنابر اطلاعات موجود در «گوگل بوکس» و «آمازون» نویسنده این کتاب اسحاق گلداشتاین و ناشر آن «خصوصی» معرفی شده است.

تاریخ انتشار این کتاب در آمازون اول دسامبر سال جاری ذکر شده است.

book1.jpgاما نکته عجیب این است که اطلاعات زندگی‌نامه به اشتباه منتشر شده و نام سیمون بکت، نویسنده رمانی با نام مشابه «رایحه مرگ» آمده است و اطلاعات بیشتری از اسحاق گلداشتاین در دسترس نیست.

احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد و پدر همسر ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری سابق ایران، روز جمعه در خطبه دوم نماز جمعه مشهد گفت: «[ابراهیم رئیسی] را متاسفانه با یک حرکت ناجوانمردانه ترور کردند و در کتابی که اخیرا منتشر کردند، جزئیات ترور او را توضیح دادند.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

کانال آقای علم‌الهدی در پیام‌رسان «ایتا» با بازنشر سخنان او تصویر کتاب «رایحه مرگ؛ کتابچه راهنمای عملیات مهلک موساد داخل ایران» را منتشر کرد.

«رایحه مرگ» چه می‌گوید؟

فصل نخست کتاب «رایحه مرگ؛ کتابچه راهنمای عملیات مهلک موساد داخل ایران» با عنوان «آبشاری از اتفاقات در ارتفاعات ایران» به سانحه سقوط هلیکوپتر و کشته‌شدن ابراهیم رئیسی اختصاص دارد.

در بخشی از آن آمده است: «[به‌رغم روایت رسمی] در راهروهای خاموش موساد محاسبه‌ای دیگر در حال انجام بود. مرگ یک رئیس‌جمهوری مستقر هرگز اتفاقی ساده نیست و مرگ ابراهیم رئیسی ردپای ظریف و تقریبا نامحسوس اقدام فعالانه‌ای که استادانه اجرا شده است را با خود داشت. عملیات طوری طراحی شده بود که به عنوان خواست خدا یا بدشانسی جلوه کند.»

Jahangir_Golzar_2.jpgاعضای کابینه چهاردهم در چهارشنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۴ در جمع خبرنگاران به سؤالات آن‌ها پاسخ دادند. متأسفانه وقتی گزارش آن جلسه را مطالعه کردم، این نکته را متوجه شدم که سؤال‌های اساسی متناسب با وضعیت کشور نبوده‌اند و پاسخ‌ها نیز دقیق و شفاف داده نشده‌اند.

در این جلسه، الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت، در رابطه با سانسور اینترنتی گفته است: «در یکی از جلسات پس از بحث‌های طولانی، جمع‌بندی این شد که محدودیت واتساپ و بخشی از خدمات گوگل رفع شود و دسترسی به یوتیوب نیز در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی تا حدی امکان‌پذیر شود، اما درباره سایر پلتفرم‌ها همچنان مقاومت وجود دارد.»
به سانسور آمار صحیح اقتصادی اشاره‌ای نکرده است.

دغدغه کابینه گویی بر روی مسائل اصلی نیست؛ زمانی که حداقل حقوق معادل ۱۲۰ دلار تا 140 دلار محاسبه می شود یعنی کمتر از 3و نیم دلار در روز

است و ارز ترجیحی کالاهای اساسی از جمله برنج حذف شده و قرار است گرانی بنزین یک شوک مجدد به بازار اقتصاد وارد آورد، چرا سؤال‌های اصلی مطرح نگردیده است؟ مخصوصاً در خصوص نامه ۱۸۰ اقتصاددان به پزشکیان.

نگاهی به وضعیت بازار بیندازیم. در حال حاضر قیمت یک کیلو برنج ایرانی حدود ۴۰۰ هزار تومان شده است؛ یعنی با حقوق یک کارگر می‌توان ۴۰ کیلو برنج خرید.

قیمت شیر پرچرب یک لیتری در ابتدای سال (حدود ۳۰ هزار تومان یا کمی بیشتر بود) با نرخ حیرت‌آور ۸۵ هزار تومانی آن در هفته دوم آذرماه، شوک به مردم وارد کرد. این جهش قیمتی در حالی بر خانوار کارگری تحمیل می‌شود که حداقل حقوق پایه کارگران حتی کفاف ۱۰ روز زندگی با حداقل‌ها را نمی‌دهد.

بنا بر گزارش‌های مرکز آمار، تورم نه‌تنها مهار نشده، بلکه به شکلی ناعادلانه توزیع شده است.

شوک‌های بی‌قاعده آذرماه بر کالاهای مورد نیاز مردم

نظم اقتصادی بازار در اواسط آذرماه به‌کلی از بین رفته است و قیمت‌ها هر ۴۸ ساعت با تورم تغییر می‌کنند. مثلاً قیمت یک بطری شیر تنها در فاصله ۴۸ ساعت (از ۶ آذر به ۸ آذر)، ۹ هزار تومان افزایش یافته است. هم‌زمان، بحران به سایر اقلام ضروری نیز سرایت کرده است؛ تورم نان و غلات با رشد نقطه‌به‌نقطه ۱۰۰ درصدی و میوه و خشکبار با جهش ۱۰۸ درصدی، سفره هم‌وطنان فقیر ما را نشانه گرفته است.

در بهار و تابستان امسال، تخم‌مرغ حدود شانه‌ای ۱۴۰ هزار تومان بود؛ اما روز ۱۲ آذر، قیمت‌ها در فروشگاه‌های مختلف به ترتیب ۲۷۵ تا ۲۸۵ هزار تومان اعلام شده بود. مرغ که چند ماه قبل کیلویی ۸۵ تا ۹۰ هزار تومان بود، اکنون هر کیلو بین ۱۵۵ تا ۱۶۵ هزار تومان قیمت یافته است.

فقر تأثیرات مختلفی در شهروندان دارد. مرکز پژوهش‌ها اعلام کرده که ۱۳ میلیون دختر و پسر بالای ۳۵ سال مجرد در کشور زندگی می‌کنند که مشکل اصلی عدم ازدواج آن‌ها اقتصادی است. در کشور، در حال حاضر ۱۲ درصد جمعیت بازنشسته هستند که ظرف ۲۰ سال آینده به ۳۵ درصد می‌رسد.

تورمی که مهار نمی‌شود، تأثیرات بسیار بدی بر خانوارهای ایران گذاشته است. فشار تورم سلامت نسل آینده و بنیان‌های اجتماعی کشور را هدف قرار داده است و تا زمانی که تورم مهار نشود، عواقب آن در شکل‌های مختلف همچون افسردگی و ناامیدی، اعتیاد، طلاق، دزدی، فحشا و... بیشتر قابل مشاهده خواهد شد.

دولت در مدیریت بازار ناموفق بوده و مردم هر روز منتظر یک شوک منفی تازه هستند. امروز گوشت و برنج، فردا قند و روغن و... انگار دولت روزانه مسابقه گرانی با مردم گذاشته است.

یکی از راه‌حل‌های محدود کردن تورم در کشور، خارج شدن از تحریم‌ها است.

متأسفانه افرادی در مجلس فعلی از گروه‌های تندرو و رانت‌خوار وجود دارند که در جریان مذاکرات برای خروج از تحریم‌ها، به‌عنوان معترضین در رابطه با گفت‌وگو با آمریکا دسته و گروه تشکیل می‌دادند و سعی می‌کردند با شعارهای علیه مذاکره مسیر مذاکرات را متوقف کنند. سود آن‌ها در رانت و بیشتر فقیر کردن مردم است؟!
جالب اینکه در زمانی که تورم ساعتی شده است و نرخ ارز و طلا روند صعودی دارد، چرا این افراد در مجلس و خارج از مجلس و در بیت آقای خامنه‌ای به‌جای کمک به برون‌رفت از این بن‌بست، روی مسئله عفاف و حجاب متمرکز شده‌اند؟!

صحبت وزیر اقتصاد، مدنی‌زاده، در این هفته در تاریخ سه‌شنبه ۱۴۰۴/۰۹/۱۸ گویای خواص خاصی دارد:
«نمی‌گویم وضع الآن خوب است، وضع خیلی بد است، اما همین اداره کشور در شش ماه گذشته بسیار سخت بوده است. درگیر این هستیم که پول یارانه سر ماه و پرداختی حقوق‌ها از کجا بیاید؟ شرایط الان بسیار دشوار است. خود من هم مطالبه اصلاح دارم، اما باید دید در چه شرایط زمانی هستیم.»
وی در ادامه می‌گوید: «بنگاه‌های کوچک و متوسط ما به‌شدت دچار آسیب شده‌اند و نزدیک به ۶۵۰ هزار نفر افزایش بیکاری در سه‌ماهه تابستان داشته‌ایم.»

Mehrdad_Darvishpour_2.jpgمراسم سوگ و اعتراض در جدال با اقتدارگرایی کهنه و نو

مراسم بزرگداشت خسرو علی‌کردی، وکیل دادخواه زندانیان سیاسی و از چهره‌های برجستهٔ جبههٔ ملی شاخهٔ خراسان، از محدودهٔ یک آیین سوگواری صرف فراتر رفت و به نخستین نماد اعتراض سیاسی نسبتا گسترده پس از جنگ دوازده‌روزه بدل شد. این رخداد پژواک ارادهٔ جامعه‌ای بود که نمی‌خواهد در برابر «مرگ‌های مشکوک» خاموش بماند، نمی‌خواهد زیر سایهٔ هراس جنگ مطالبات خود را معلق کند و نمی‌خواهد در دوگانهٔ کاذبِ «حمایت از حملهٔ خارجی» یا «پشتیبانی از حکومت» گرفتار شود.

در برابر، حاکمیتی که در بن‌بست استراتژیک فرو رفته، با تشدید سرکوب با شگردهای نو به تداوم بقا می‌اندیشد و بدین‌سان بحران مشروعیت و بی‌افقی خود را آشکارتر می‌سازد. هم‌زمان، سایهٔ اقتدارگرایی نوظهور در بخشی از اپوزیسیون نیز در این مراسم رخ نمود: گروه‌های فشار راست افراطی سلطنت‌طلب با شعارهایی چون «جاوید شاه» و «مرگ بر سه فاسد» و با سنگ‌پراکنی به تنها سخنران برنامه نرگس محمدی کوشیدند متن را به حاشیه و حاشیه را به متن بدل سازند؛ رخدادی که هم تنش آفرید و هم بهانه‌ای برای مداخلهٔ امنیتی ماموران شد و دوگانهٔ امید و هراس را پیش چشم نهاد. امیدی که در متن اعتراض جوانه می‌زند، و هراسی که جریان های استبدادی - چه در هیأت حکومت اسلامی و چه در قالب اپوزسیون اقتدارگرا - جامعه را به ورطهٔ حذف و خشونت می‌کشانند.

جنگ روایت‌ها و چرایی تحمیل حاشیه برمتن

پهلوی‌طلبان، در رأس آنان رضا پهلوی و نزدیک‌ترین دستیارانش و رسانه های همسو با آنان، نه‌تنها رفتارهای تخریبی مدعیان پهلوی طلبی در این مراسم را محکوم نکردند، بلکه با ابراز خرسندی و قدردانی از آنان و تلاش برای مصادره به مطلوب کردن مراسم، دیگر نیروها را به تمکین در برابر رضا پهلوی فراخواندند.

در سوی مقابل، حکومت و رسانه های وابسته به آن با تمسخر شکاف میان مخالفان، دخالت نیروهای امنیتی را با ادعای «پیشگیری از اغتشاش و اعادهٔ نظم» توجیه کرد؛ مداخله‌ای که به بازداشت حدود چهل کنشگر، از جمله نرگس محمدی - و ضرب و شتم او - و سپیده قلیان، انجامید. شایان توجه آن‌که در فهرست بازداشت‌شدگان حتی نام یک هوادار سلطنت‌طلب دیده نمی‌شود. این هم‌داستانی عملی میان حکومت و راست افراطی در تحمیل «حاشیه بر متن»، پژواک دادخواهی را به هیاهوی منازعات فرساینده فروکاست. بااین‌همه، بیانیه‌های صادرشده از سوی نیروهای مستقل - برخی با ملاحظه‌گری و برخی با زبانی صریح در نقد هم‌زمان رفتارهای تخریبی راست افراطی - با تأکید بر حق تجمع مسالمت‌آمیز و هشدار به «نمایش از پیش تدارک دیده»، سرکوب را محکوم و آزادی بازداشت‌شدگان را مطالبه کردند.

ترور در قلب مسکو

| No Comments

کمیته تحقیقات روسیه اعلام کرد فانیل سارواروف، از فرماندهان ارتش این کشور، در پی انفجار یک بمب که زیر خودرویی در جنوب مسکو کار گذاشته شده بود، جان خود را از دست داد

ایران اینترنشنال - این کمیته گزارش داد یک خودرو صبح دوشنبه اول دی در لحظه خروج رییس اداره آموزش عملیاتی نیروهای مسلح روسیه از پارکینگ منفجر شد و سارواروف ۵۶ ساله در اثر شدت جراحات جان باخت.

terrorMoscow.jpg
بازرسان کمیته اعلام کردند به احتمال دخالت سرویس‌های ویژه اوکراین در این انفجار مشکوک‌ هستند.

کی‌یف تاکنون واکنشی به این حادثه نشان نداده است.

تصاویر منتشرشده از محل حادثه نشان می‌دهد یک خودروی سفید به‌شدت آسیب دیده؛ به‌ گونه‌ای که درهای آن در اثر انفجار از جا کنده شده‌اند و آثار خون روی صندلی راننده دیده می‌شود.

از زمان آغاز تهاجم روسیه به اوکراین در اسفند ۱۴۰۰، شماری از مقام‌های نظامی روس در مسکو هدف حمله قرار گرفته‌اند.

کی‌یف به‌ندرت مسئولیت این عملیات‌های هدفمند را می‌پذیرد، اما شمار زیادی از این حملات به سازمان اطلاعات نظامی اوکراین نسبت داده شده‌اند.

پنجم اردیبهشت، یاروسلاو موسکالیک، معاون رییس اداره اصلی عملیات در ستاد کل ارتش روسیه، در پی انفجار بمب در خودرویی در نزدیکی مسکو کشته شد.

آذر سال گذشته نیز ایگور کیریلوف، رییس نیروهای حفاظت هسته‌ای، بیولوژیک و شیمیایی روسیه، به همراه دستیارش در اثر انفجار بمب جاسازی‌شده در یک اسکوتر برقی در مسکو جان باختند.

bayanieh.jpgایرج پزشکزاد، نویسندهٔ نامدار و ماندگار ادبیات معاصر ایران، از چهره‌هایی است که آثارش نه تنها به‌طور گسترده خوانده می‌شود، بلکه در حافظهٔ همگانی جامعه جای گرفته و نسل به نسل منتقل می‌شود. میراث ادبی او مرزهای زبان، زمان و جغرافیا را درنوردیده است. رمان «دایی‌جان ناپلئون» -- که به زبان‌های گوناگون ترجمه شده -- در شمار آثاری قرار دارد که فرهنگ‌ها و نسل‌ها را به یکدیگر پیوند می‌دهد. دیگر آثار او، همچون طنز فاخر «سعدی»، «اسمون ریسون» و ... نیز تحسین همگانی را برانگیخته است.

کتابی با عنوان «مورخه» یا «ادامهٔ دایی‌جان ناپلئون» در برخی محافل و وب‌سایت‌ها منتشر و به زنده‌یاد ایرج پزشکزاد نسبت داده شده است. بدین‌وسیله با صراحت اعلام می‌کنیم که این انتساب کاملاً بی‌پایه و عاری از حقیقت است

با بررسی دقیق و همه‌جانبهٔ نوشته‌ها، دست‌نوشته‌ها، یادداشت‌های خصوصی، اسناد آرشیوی و آثار منتشرنشدهٔ ایشان، آشکار شد که هیچ نشانی از چنین اثری وجود ندارد. نوشته‌ای تحت عنوان «مورخه، ادامهٔ دایی‌جان ناپلئون» به‌قلم ایرج پزشکزاد وجود خارجی نداشته و فاقد هرگونه شناسنامهٔ معتبر یا ارزش کتاب‌شناختی است. از نظر خانوادهٔ پزشکزاد، این اثر صددرصد جعلی است.

گواهی رسمیِ بهمن پزشکزاد، تنها فرزند و نگاهبان میراث نویسنده، با صراحت اعلام می‌کند که ایرج پزشکزاد هرگز چنین اثری ننوشته و انتساب آن به ایشان فاقد هرگونه مبنای واقعی، حقوقی و اسنادی است.

با توجه به جایگاه بلند آثار ایرج پزشکزاد در فرهنگ زبان پارسی و اعتماد گستردهٔ مردم به نام او، از نویسندگان، ناشران، کتاب‌فروشان، رسانه‌ها و مدیران وب‌سایت‌های مرتبط درخواست می‌کنیم از هرگونه انتشار، بازنشر یا تکرار این انتساب نادرست خودداری کنند.

یادآور می‌شویم که گرامیداشت نام و میراث ادبی ایرج پزشکزاد، ارج نهادن به حقیقت و شأن ادبیات این قلمرو فرهنگی است.

این بیانیه در پی پرسش‌ها و درخواست‌های مکرر دوستداران و بنا بر اظهارات تنها فرزند ایشان، بهمن پزشکزاد، و با تأیید برادرزاده ها شهلا و بدرالزمان پزشکزاد تنظیم یافته است. از دوستان همدلی که با دقت و حساسیت فرهنگی پیگیر روشن‌شدن حقیقت بودند، صمیمانه سپاسگزاریم.

با مهر و احترام

بهمن پزشکزاد

شهلا پزشکزاد
بدرالزمان پزشکزاد
تنظیم بیانیه : شهلا پزشکزاد

[email protected]

Changiz_Abbasi.jpgدر دورانی که افکار عمومی جهانی واقعیت‌های ژئوپلیتیک را شکل می‌دهد، درگیری مداوم اسرائیل با دشمنانی مانند حماس و حزب‌الله، ناهماهنگی آشکاری را نشان می‌دهد: برتری نظامی در میدان نبرد در برابر شکستی قاطع در «جنگ روایت‌ها». با گسترش رسانه‌های دیجیتال که صدای همه را در سراسر جهان تقویت می‌کند، غفلت دولت اسرائیل از دیپلماسی عمومی استراتژیک، زمین را به رقبا واگذار کرده و حمایت بین‌المللی را تضعیف و این کشور را منزوی ساخته است. ضرورت بررسی این ناکامی بیش از همیشه احساس می‌شود، به ویژه با توجه به رویدادهای اخیر که پیامدهای آن را به خوبی نشان می‌دهند.

برای مثال، تظاهرات عظیم حامی فلسطین در سیدنی که در آن ده‌ها هزار نفر در اوت ۲۰۲۵ بر روی پل بندر سیدنی راهپیمایی کردند و پایان اقدامات اسرائیل در غزه را خواستار شدند (بر اساس گزارش‌های روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد و شبکه ای‌بی‌سی نیوز)، احساسات ضداسرائیلی را در استرالیا و فراتر از آن تقویت کرده است. به همین ترتیب، خشم بین‌المللی پیرامون دخالت ادعایی اسرائیل در ترور دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران -- مانند ترورهای هدفمند گزارش‌شده در سال‌های ۲۰۲۴-۲۰۲۵ (پوشش داده‌شده توسط نیویورک تایمز و رویترز) -- اسرائیل را به عنوان متجاوز نشان داده و به ایران اجازه داده تا خود را قربانی در گفتمان جهانی جلوه دهد.

علاوه بر این، تظاهرات گسترده بین‌المللی -- با بیش از ۴۹ هزار اعتراض در ۱۳۳ کشور از اکتبر ۲۰۲۳ که عملیات غزه اسرائیل را نسل‌کشی می‌نامند (بر اساس گزارش‌های الجزیره و گاردین) -- نشان می‌دهد که چگونه روایت‌های کنترل‌نشده می‌توانند مخالفت جهانی را بسیج کنند و به عقب‌گردهای دیپلماتیک و افزایش یهودستیزی منجر شوند. این مقاله به علل غفلت اسرائیل در روایت‌پردازی و پیامدهای عمیق آن می‌پردازد و تأکید می‌کند که چرا پرداختن به این جبهه برای امنیت و مشروعیت بلندمدت این کشور ضروری است.

بم... بام، گیله مرد

| No Comments

Gileh_Mard.jpgبرف می‌بارید. چنان برفی می‌بارید که چهار قدم جلویم را نمی‌دیدم.

آهسته و ترسان رانندگی می‌کردم.

در جاده‌ای کوهستانی و خلوت و پیچاپیچ.بزرگراه شماره پنجاه .

رادیو را روشن کردم ؛ خبر آمد که جایی در دنیا زلزله آمده هزاران تن کشته شده‌اند. نفهمیدم کجا ؛ نام «بام» به گوشم آمد.
با خود گفتم: بام دیگر کجاست؟

رسیدم خانه‌؛ صبح که بیدار شدم دیدم «بام» همان «بم» ماست ؛ بم کرمان.

و دانستم بین پنجاه تا هفتاد هزار نفر جان باخته‌اند!

و دانستم ارگ بم که بزرگ‌ترین سازه خشتی جهان بود ویران شده است.

و دانستم ایرج بسطامی زیر آوار جان داده است.

و دانستم امدادگران آمریکایی به کمک ایرانیان شتافته دو بیمارستان صحرایی ایجاد کرده‌اند.

و دانستم کسانی رفته‌اند پشت همان بیمارستان‌ها شعار داده‌اند: مرگ بر آمریکا.

و نیز دانستم چادرها و تجهیزات پزشکی را بعدها در میدان قزوین فروخته‌اند.

و همه این‌ها در روز کریسمس بود.

جهان هنوز

کریسمس را تبریک می‌گفت

که زمین

در بم دهان گشود

و بم‌

در چشم‌بر هم‌ زدنی

از خواب به مرگ افتاد

سال ، سال سیاه ۱۳۸۲ بود؛ و قدرت زلزله ۶/۶ درجه ریشتر

گیله مرد ( حسن رجب نژاد )

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

اگر تا پیش از این مقامات رژیم ولایی، سخنان مخالفان مبنی بر تنگناهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را انکار می کردند، اینک خود به ناکارآمدی ها اذعان دارند. به زبان دیگر مقامات رژیم ولایی نه تنها گفتمان مخالفان رژیم و رسانه های را پذیرفته اند بلکه میدان گفتمان را به آنها واگذار کرده اند. برای مثال

نقدعلی نماینده مجلس ولایی می گوید: گرانی‌ها قابل‌تحمل نیست

قالیباف رئیس مجلس ولایی: گرانی افسارگسیخته‌ی کالاهای معیشتی مردم را نگران کرده است.

حسین علایی، فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران، با اشاره به رویدادهای جنگ ۱۲ روزه اذعان کرد ساختار اطلاعاتی جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل از کارآمدی لازم برخوردار نیست.

سیطره بر گفتمان در عرصه عمومی به مثابه شرط بقا

سیطره گفتمان در عرصه عمومی یکی از ارکان بقای رژیم‌های استبدادی و اقتدارگرا نظیر حاکمیت ولایی است. این رژیم‌ها نه‌تنها از ابزارهای سرکوب سخت، بلکه از طریق تولید معنا، تعریف مسئله و قاب‌بندی واقعیت اجتماعی، سلطه خود را بازتولید می‌کنند. در این چارچوب، زبان سیاسی صرفاً وسیله توصیف واقعیت نیست، بلکه ابزاری برای شکل‌دهی به آن است. با این حال، در سال‌های اخیر نشانه‌هایی در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی ایران مشاهده می‌شود که از نوعی جابه‌جایی مفهومی حکایت دارد: مقامات حکومتی، به‌ویژه در مواجهه با بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به بیان مضامینی می‌پردازند که پیش‌تر عمدتاً در گفتار مخالفان رژیم برجسته می‌شد. گزاره محوری این مقاله--«وقتی حاکمان، واژگان مخالفان را تکرار می‌کنند، یعنی بازی را در زمین آن‌ها پذیرفته‌اند»--به‌عنوان فرضیه‌ای تحلیلی، نقطه عزیمت پژوهش حاضر است.

هدف این یادداشت، تحلیل این پدیده نه به‌مثابه خطا یا تناقض فردی، بلکه به‌عنوان نشانه‌ای از تحول در موازنه قدرت گفتمانی است.

2. چارچوب نظری و مرور ادبیات

2.1 نظریه قاب‌بندی

نظریه قاب‌بندی، که ریشه در آثار اروین گافمن (1974) دارد و توسط رابرت انتمن (1993) در حوزه ارتباطات سیاسی بسط یافته، توضیح می‌دهد که چگونه کنشگران سیاسی با برجسته‌سازی برخی جنبه‌های واقعیت و حذف یا حاشیه‌رانی سایر جنبه‌ها، فهم عمومی از مسائل را شکل می‌دهند. قاب‌ها تعیین می‌کنند:

چه چیزی مسئله است،

مسئول آن کیست،

و چه راه‌حل‌هایی قابل تصور یا مشروع‌اند.

چیزایی که مد شده!

| No Comments

اعلام خداحافظی با خاورمیانه

| No Comments

2121.jpgهم میهن - انتشار متن ۳۳ صفحه‌ای استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده آمریکا با واکنش‌های متعددی در سراسر جهان مواجه شد. استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا در دولت دوم ترامپ، به شکل واضح عبور از رویکردهای سنتی آمریکا در نقاط مختلف جهان است.

انتشار سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده از یک سو باعث خشم متحدان اروپایی واشنگتن، تردید چین و روسیه در مورد اهداف بلندمدت آمریکا، نگرانی کشورهای آمریکای لاتین از صراحت سند در تلاش آمریکا برای مداخله و اعمال نفوذ در سیاست این کشور شد و از سوی دیگر در خاورمیانه نیز با واکنش‌های متناقضی مواجه شد. از یک سو مقام‌ها و دیپلمات‌های کشورهای عربی جنوب خلیج‌فارس از این استراتژی جدید استقبال کردند و آن را تحسین کردند و از سوی دیگر محافل سیاسی و اندیشکده‌های اسرائیلی این سند را با بدبینی نشانه‌ای از کاهش حمایت آمریکا از اسرائیل تعبیر کردند.

در این سند انتقادهای تندی از اروپا شده‌است و استراتژیک امنیتی ایالات متحده آمریکا بر نیم‌کره غربی و قاره آمریکا و تهدیدهای مستقیم علیه امنیت ملی آمریکا متمرکز شده‌است. نکته مهم در این سند، اعلام رسمی پایان اولویت خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا است.

در متن سند به وضوح قید شده است که «روزگاری که خاورمیانه بر سیاست خارجی آمریکا سایه افکنده بود، اعم از برنامه‌ریزی‌های کلان یا اقدامات اجرایی روزمره، سپری شده است.» سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در مورد دلیل این تغییر رویکرد توضیح می‌دهد: «این تغییر نه به دلیل بی‌اهمیت شدن خاورمیانه، بلکه به این خاطر است که این منطقه دیگر آن عامل آزاردهنده همیشگی و منبع بالقوه فاجعه‌های قریب‌الوقوع که زمانی بود، نیست.

در عوض، خاورمیانه در حال تبدیل شدن به عرصه‌ای برای مشارکت، دوستی و سرمایه‌گذاری است؛ روندی که باید از آن استقبال و به آن کمک کرد.» خروج آمریکا از فهرست تهدیدهای فوری و خارج شدن از دستور کار روزمره و بلندمدت امنیت ملی آمریکا به معنای تغییر مفهوم خاورمیانه در سیاست خارجه آمریکا است.

دنیس راس، دستیار ویژه رئیس‌جمهور پیشین آمریکا در خصوص جایگاه خاورمیانه در استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا برای اندیشکده واشنگتن می‌نویسد: «رویکرد سیاست جدید دولت ترامپ به خاورمیانه که در استراتژی امنیت ملی اخیر منتشر شده‌است به صورت مؤثر تمرکز ایالات متحده را از حضور نظامی، مبارزه با تروریسم و ادغام امنیتی به سمت شراکت، دوستی و سرمایه‌گذاری تغییر می‌دهد.»

استراتژی امنیت ملی جدید ایالات متحده با انتقاد از دولت‌های پیشین به دلیل تلاش برای رسیدگی به تمامی مسائل و درگیری‌های جهانی، این رویکرد را «غیرواقع‌بینانه» خواند. این سند بر اهمیت اولویت‌بندی تاکید کرده و خاطرنشان می‌کند که سیاست خارجی باید به جای مدیریت هر مشکل جهانی، بر حفاظت از منافع حیاتی ملی تمرکز کند.

از متن این سند بر می‌آید که دولت ترامپ کلیه منازعه‌ها و تهدیدها در منطقه خاورمیانه را حل‌شده یا در آستانه حل‌شدن می‌داند. این سند هرچند در پیروی از رویکردهای پیشین واشنگتن، ایران را همچنان «بزرگ‌ترین منبع بی‌ثباتی» در منطقه توصیف می‌کند، اما تاکید می‌کند که بعد از جنگ تحمیلی اسرائیل و عملیات پتک نیمه‌شب در خرداد و تیر سال جاری علیه ایران، این تهدید تا حد زیادی از بین رفته‌است.

این سند منازعه غزه را نیز با آتش‌بس ترامپ پایان‌یافته تلقی می‌کند و اشاره‌ای به منازعه‌های دیگر جاری در منطقه نمی‌کند. بسیاری از تحلیل‌گران این شکل از مفروض گرفتن پایان منازعه‌ها و تهدیدها در خاورمیانه را ساده‌لوحانه و ساده‌انگارانه می‌دانند.

اندیشکده مرکز سوفان در ارزیابی این سند می‌نویسد: «این سند راهبردی، بدون آنکه صراحتاً بیان کند، تلویحاً چنین القا می‌کند که تیم ترامپ جنگ غزه، درگیری اسرائیل و حزب‌الله در لبنان، تهدید حوثی‌ها در یمن و بی‌ثباتی در سوریه پس از اسد را یا کاملاً پایان‌یافته و یا در مسیر حل‌وفصل نهایی می‌بیند.

با این حال، کارشناسان به موانعی اشاره می‌کنند که همچنان مانع از دستیابی به یک توافق نهایی در درگیری غزه است؛ آن‌ها استدلال می‌کنند که تنش‌های منطقه بدون مشارکت مستقیم و مستمر دیپلماتیک، اقتصادی و احتمالاً نظامی ایالات متحده به‌طور کامل حل نخواهند شد.

برخی دیگر نیز معتقدند که این سند، احتمال بروز غیرمنتظره درگیری‌های جدید را نادیده گرفته است.» الکساندرا بل، مدیرعامل بولتن دانشمندان هسته‌ای نیز در مقاله‌ای به تناقض در سند استراتژی امنیت ملی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «هرچند ترامپ در موضوع هسته‌ای فاقد دانش و فصاحت برخی از رئیس‌جمهورهای پیش از خود است، اما اظهارات مکرر و اغلب شخصی‌اش درباره تهدیدات هسته‌ای و در مقابل، فقدان محتوای هسته‌ای در سند راهبردی امنیت ملی (NSS)، نشان‌دهنده گسست ترامپ و کارکنان اوست.

این گسست در جای دیگری از سند نیز، در ارزیابی اثربخشی حمله ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران، خود را نشان می‌دهد. رئیس‌جمهور در مقدمه مکتوب خود بر این سند می‌نویسد: ما ظرفیت غنی‌سازی هسته‌ای ایران را نابود کردیم، درحالی‌که در متن اصلی سند آمده است که ایالات متحده برنامه هسته‌ای ایران را به میزان قابل‌توجهی تضعیف کرد.»

ایران دیگر تهدید نیست

هرچند در این سند بر اساس ادبیات سنتی چند دهه گذشته، از جمهوری اسلامی ایران به عنوان «بزرگ‌ترین منبع بی‌ثباتی» در منطقه یاد شده‌است، اما بلافاصله یادآور می‌شود که بر اساس حملات اسرائیل در ماه ژوئن و عملیات موسوم به پتک نیمه‌شب توسط آمریکا، توانمندی‌های ایرانی به شکل قابل‌توجهی از بین رفته‌است.

این شکل از صورت‌بندی باعث می‌شود که عملاً موضوع ایران به یک «تهدید مربوط به گذشته» تقلیل پیدا کند و نشان می‌دهد که ایده بنیادین دولت ترامپ این است که با توجه به اتفاق‌های دو سال دیگر تهدیدی از سوی ایران متوجه امنیت ملی آمریکا نیست.

در واقع دولت ترامپ مسئله ایران را در این سند یک موضوع تمام‌شده جلوه داده‌است. مشخص نیست که عبارات این سند تا چه اندازه در سیاست‌های عملی دولت آمریکا ترجمه شود، اما بر اساس سند استراتژی امنیت ملی، واشنگتن دیگر ضرورتی برای مداخله در منطقه علیه ایران نمی‌بیند.

لئون هادار، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل در آسیا تایمز می‌نویسد: «این راهبرد مدعی است که ایران بر اثر اقدامات نظامی اسرائیل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و همچنین عملیات ایالات متحده موسوم به عملیات پتک نیمه‌شب در ژوئن ۲۰۲۵ که ظاهراً باعث تخریب برنامه هسته‌ای ایران شده، به شدت تضعیف شده است.

این ادعا، اگرچه توسط منابع مستقل تأیید نشده، اما منطق استراتژیک لازم برای کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه را فراهم می‌کند. از دیدگاه اسرائیل، اگر این ادعا درست باشد، نشان‌دهنده تغییری بزرگ در چشم‌انداز تهدیدات ایران است که می‌تواند پویایی‌های منطقه را بازتعریف کند.»

تفاوت با استراتژی‌های پیشین

سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا حتی با استراتژی امنیت ملی دولت نخست دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ نیز تفاوت‌های فاحشی دارد. در این سند از ایران ۳ بار و از اسرائیل ۶ بار یاد شده‌است و کره شمالی حتی یک بار هم در این سند مورد اشاره قرار نگرفته‌است.

مهم‌ترین تغییر در این استراتژی این است که نگاه به چین به عنوان یک چالش امنیتی اصلی برای آمریکا از این سند حذف شده‌است و اصلی‌ترین تهدید امنیتی مستقیم آمریکا، منطقه آمریکای جنوبی و لاتین تعریف شده‌است. به نوشته الجزیره برخلاف ارزیابی قبلی که در سال ۲۰۲۲ و در دوران ریاست‌جمهوری جو بایدن منتشر شد، راهبرد امنیت ملی جدید تمرکز اصلی خود را بر چین معطوف نکرده و رقابت با پکن را به عنوان چالش اصلی ایالات متحده معرفی نکرده‌است.

درحالی‌که دو راهبرد امنیت ملی گذشته، از جمله سندی که در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ منتشر شد، رقابت با چین را اولویت نخست آمریکا می‌دانستند، در سند جدید این رقابت در جایگاه کانونی و اصلی قرار نگرفته‌است. با این حال، این سند همچنان بر ضرورت پیروزی در رقابت اقتصادی در آسیا و متوازن‌سازی مجدد تجارت با چین تأکید می‌کند و در این راستا، بر لزوم همکاری با متحدان آسیایی، به‌ویژه هند، برای ایجاد یک وزنه تعادل در برابر پکن پافشاری می‌کند.

به نوشته الجزیره، دولت ایالات متحده بر سیاست‌های عدم مداخله تأکید کرده است. این رویکرد بازتاب‌دهنده بی‌اعتنایی ترامپ به چندجانبه‌گرایی و سازمان‌های بین‌المللی است و تصریح می‌کند که واحد سیاسی بنیادین جهان، همچنان «دولت-ملت» است و خواهد بود.

همچنین ایالات متحده با تقویت برداشت جدید از دکترین مونرو به دنبال بازگرداندن برتری خود در نیم‌کره غربی است. فراتر از بازداشتن نفوذ خارجی در این منطقه، واشنگتن برای مبارزه با تجارت مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی فشار خواهد آورد و همزمان «اقتصادهای خصوصی» را تشویق خواهد کرد.

سیاست تشویق «اقتصادهای خصوصی» به صورت مشخص در اقدام‌های اخیر آمریکا در مداخله در سیاست داخلی کشورهای آمریکای لاتین، از جمله ونزوئلا، هندوراس، برزیل و آرژانتین در حمایت از سیاستمداران وفادار به ایده‌های اقتصادی راست‌گرایانه و مقابله و تحت فشار قرار دادن دولت‌های چپ‌گرا مشهود است.

این سیاست‌ها تا جایی پیش رفته‌است که در ماه‌های اخیر نگرانی در مورد اقدام نظامی مستقیم آمریکا علیه حکومت ونزوئلا در صدر اخبار جهانی قرار گرفته‌است. در این سند آمده است که ایالات متحده از دولت‌ها، احزاب سیاسی و جنبش‌های منطقه‌ای که به‌طور گسترده با اصول و استراتژی واشنگتن همسو باشند، حمایت کرده و به آن‌ها پاداش خواهد داد.

همین امروز هم شاهد اقداماتی از سوی ترامپ از جمله درخواست برای عفو ژائیر بولسونارو، رئیس جمهور راست‌گرای پیشین برزیل، ادعای پیروزی ماریا ماچادو، سیاستمدار راستگرای ونزوئلایی در انتخابات این کشور و عفو رئیس‌جمهور پیشین هندوراس و حمایت از نامزد مورد حمایت او در انتخابات هندوراس هستیم. این راهبرد مجدداً تأکید می‌کند که خاورمیانه دیگر اولویت اول استراتژیک برای ایالات متحده نیست.

ملاحظات گذشته که این منطقه را بسیار مهم می‌ساخت، یعنی تولید انرژی و درگیری‌های گسترده، دیگر صدق نمی‌کنند. با افزایش تولید انرژی در داخل خاک آمریکا، دلیل تاریخی تمرکز این کشور بر خاورمیانه کاهش خواهد یافت.

این سند در ادامه استدلال می‌کند که درگیری و خشونت در منطقه نیز رو به کاهش است و به عنوان شاهد، به آتش‌بس در غزه و حمله ایالات متحده به ایران در ماه ژوئن اشاره می‌کند که به ادعای این سند، برنامه هسته‌ای تهران را به شکل قابل توجهی تخریب کرده است.

بر اساس این متن، اگرچه درگیری همچنان دردسرسازترین پویایی خاورمیانه است، اما امروزه این مشکل کمتر از آن چیزی است که تیتر اخبار القا می‌کنند. دولت ایالات متحده آینده‌ای درخشان برای منطقه متصور شده و معتقد است که خاورمیانه به جای سلطه بر منافع امنیتی واشنگتن، به‌طور فزاینده‌ای به منبع و مقصد سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی، از جمله در حوزه هوش مصنوعی، تبدیل خواهد شد.

این سند منطقه را به عنوان مکانی در حال ظهور برای مشارکت، دوستی و سرمایه‌گذاری توصیف می‌کند. الجزیره اشاره می‌کند با این حال، در واقعیت، خاورمیانه همچنان گرفتار بحران و خشونت است.

به‌رغم آتش‌بس در غزه، حملات تقریباً روزانه اسرائیل ادامه یافته و حملات مرگبار شهرک‌نشینان و سربازان علیه فلسطینی‌ها در کرانه باختری اشغالی تشدید شده است. همچنین اسرائیل حملات هوایی خود را در لبنان افزایش داده که این امر ترس از یک حمله تمام‌عیار دیگر به این کشور برای خلع سلاح اجباری حزب‌اللهِ تضعیف‌شده را تقویت کرده است.

اسرائیل و عقب‌نشینی آمریکا از خاورمیانه

همزمان با انتشار سند جدید استراتژی امنیت ملی آمریکا، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل قرار است ابتدای هفته آینده، در تعطیلات سال نو برای دیدار با ترامپ به اقامتگاه او در فلوریدا سفر کند. رسانه‌های آمریکایی گزارش داده‌اند که نتانیاهو قصد دارد در این سفر پرونده توسعه توان موشک‌های بالستیک ایران را به رئیس‌جمهور آمریکا ارائه دهد و برای صدور مجوز اقدام نظامی جدید یا مشارکت آمریکا در اقدام نظامی جدید علیه ایران با ترامپ مشورت کند.

مشخص نیست که پاسخ ترامپ به این درخواست نتانیاهو چه باشد، اما آنچنان که از متن سند استراتژی امنیت ملی ترامپ بر می‌آید، آمریکا قرار نیست دیگر از چنین عملیات‌هایی توسط اسرائیل حمایت کند یا در آنها مشارکت کند. محتوای سند استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا با بدبینی و سوءظن در اسرائیل مورد توجه قرار گرفته‌است.

تحلیل‌گران اسرائیلی اعتقاد دارند که اجرای این سند می‌تواند به شکل بازگشت‌ناپذیری حمایت‌های آمریکا را از اسرائیل در منازعه‌های منطقه‌ای کاهش دهد و فشارها به اسرائیل برای پیوستن به فرآیندهای آشتی در منطقه را تشدید کند.

تحلیل‌گران اندیشکده اسرائیلی موسسه مطالعات امنیت ملی (INSS) می‌نویسند: «این روایت که تهدیدات از جانب ایران، عرصه غزه، سوریه و لبنان حل و فصل شده‌اند، ممکن است مشروعیت اقدامات نظامی گسترده اسرائیل در آینده را کاهش دهد.

این امر همچنین می‌تواند شکاف میان دیدگاه آمریکا برای خاورمیانه و نیازهای امنیتی اسرائیل را عمیق‌تر کند. در نهایت، پیوندهای نزدیک‌تر میان دولت ترامپ و متحدانش در خلیج فارس و ترکیه، و همچنین اتکای بیشتر به سایر شرکای منطقه‌ای، ممکن است به فشاری بر اسرائیل برای برداشتن گام‌های سیاسی و امنیتی تبدیل شود که با منافعش در تضاد است؛ به‌ویژه در حوزه مسائل فلسطین.»

این تحلیل ادامه می‌دهد: «ادعاهای بزرگ ترامپ مبنی بر حل تمام مشکلات خاورمیانه، می‌تواند در آینده برای اسرائیل محدودیت ایجاد کند؛ زیرا اگر اسرائیل دوباره بخواهد علیه ایران یا غزه اقدامی کند، از نظر دولت ترامپ به عنوان خرابکار پیروزی‌های آمریکا دیده خواهد شد.»

لئون هادار، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل در آسیا تایمز می‌نویسد: «دولت آمریکا به صراحت اعلام کرده است که از جنگ‌های جدید میان اسرائیل و دشمنانش، خواه حماس، حزب‌الله یا ایران، استقبال نخواهد کرد. این مسئله محدودیت جدیدی برای برنامه‌ریزی‌های نظامی اسرائیل ایجاد می‌کند.

اگر رهبران اسرائیل عملیات‌های بزرگی را مد نظر داشته باشند - چه کارزاری برای خلع سلاح حزب‌الله در لبنان و چه ورود مجدد در مقیاس وسیع به مناطق پرجمعیت غزه - نمی‌توانند روی حمایت خودکار آمریکا یا محافظت در برابر پیامدهای بین‌المللی حساب کنند.

بعید است در واشنگتن از چنین طرح‌هایی استقبال چندانی صورت گیرد؛ که این امر به طور بنیادین محاسبات استراتژیکی را که برای دهه‌ها بر تصمیم‌گیری‌های اسرائیل حاکم بوده، تغییر می‌دهد.» عبدالعزیز حمدالعویشق، دستیار دبیر کل شورای همکاری خلیج فارس، می‌نویسد: «با توجه به تمرکز این سند بر مفاهیمی چون اول آمریکا، مشارکت در هزینه‌ها و بیزاری از جنگ، انتظار می‌رود که ایالات متحده سیاست خود را در قبال اسرائیل تغییر دهد؛ کشوری که حتی بیشتر از اروپا از آمریکا سواری مجانی می‌گیرد.

ایالات متحده بودجه جنگ‌های اسرائیل را تأمین می‌کند؛ جنگ‌هایی که به نظر می‌رسد با سیاست‌های آمریکا در تضاد است (مانند آنچه در سوریه می‌گذرد) و در مجموع به منافع ایالات متحده در منطقه آسیب می‌زند. این واقعیت برای سیاست‌گذاران و رای‌دهندگان آمریکایی در حال روشن‌تر شدن است، اما اقدام عملی بر اساس آن ممکن است زمان‌بر باشد.»

بنیان‌های نظری راهبرد جدید

سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ ایالات متحده آمریکا از اساس بر مبنای یک رویکرد جدید نوشته‌شده‌است و از رویکرد سنتی دهه‌های اخیر آمریکا کاملاً فاصله گرفته‌است. تعریف منافع ملی در این سند به شکل اساسی تغییر کرده و محدودتر شده‌است.

در این سند اولویت به تهدیدهای فوری و نزدیک (از لحاظ جغرافیایی) به خاک ایالات متحده آمریکا داده‌شده‌است و تعهدات مبتنی بر آنچه همواره از سوی آمریکا ارزش‌ها، ائتلاف‌ها و خیر جمعی جهانی از جمله ترویج دموکراسی، همکاری در حوزه اقلیم و عدم اشاعه هسته‌ای عنوان می‌شد، کنار گذاشته‌شده‌اند. دور شدن آمریکا از سیاست‌های مبتنی بر ترویج دموکراسی، نقش محوری در رویکرد جدید آمریکا در خاورمیانه دارد.

آنچه در این سند «واقع‌گرایی منعطف» نامیده‌شده‌است در واقع به معنای پذیرش دولت‌ها و حکومت‌های منطقه خاورمیانه به شکل موجود و کنار گذاشتن ادعاهای گذشته در خصوص ترویج حقوق بشر و دموکراسی در منطقه است.

این سند در تعریف واقع‌گرایی منعطف می‌نویسد: «سیاست ایالات متحده در تعامل با سایر ملت‌ها، نسبت به آنچه دستیابی به آن ممکن و مطلوب است، واقع‌بینانه خواهد بود. ما به دنبال روابط حسنه و مناسبات تجاری مسالمت‌آمیز با کشورهای جهان هستیم، بدون آنکه تغییرات دموکراتیک یا اجتماعی دیگری را که با سنت‌ها و تاریخ آن‌ها تفاوت فاحشی دارد، بر آن‌ها تحمیل کنیم.

ما اذعان و تأکید می‌کنیم که عمل کردن بر اساس چنین ارزیابی واقع‌بینانه‌ای، یا حفظ روابط خوب با کشورهایی که سیستم‌های حکومتی و جوامع‌شان با ما متفاوت است، به‌هیچ‌وجه تناقض یا ریاکاری محسوب نمی‌شود؛ حتی درحالی‌که دوستانِ هم‌فکر خود را برای پایبندی به هنجارهای مشترک‌مان تحت فشار می‌گذاریم و با این کار، منافع خود را پیش می‌بریم.»

خبر خوش با حاکمان جنوب خلیج فارس

شاید بتوان گفت که خرسند‌ترین دولت‌ها از متن سند منتشرشده توسط دولت ترامپ، حاکمان کشورهای عربی جنوب خلیج‌فارس بودند که سالیان دراز مجبور بودند با سران آمریکا در خصوص آنچه از سوی آمریکا ترویج دموکراسی و حقوق بشر خوانده می‌شد جدال کنند.

سند جدید استراتژی امنیت ملی به وضوح سیاست جدید آمریکا را در خاورمیانه بر مبنای تجارت و همکاری‌های فناوری قرار می‌دهد؛ اولویت‌هایی که مورد پسند دولت‌های دوست ترامپ در منطقه نیز هست. این استراتژی بیان می‌کند که ترامپ در چشم‌انداز خود، ادغام نزدیک‌تر کشورهای خاورمیانه را در صنایع کلیدی ایالات متحده مدنظر دارد؛ صنایعی که مواردی همچون هوش مصنوعی، فرآوری مواد معدنی کمیاب، انرژی هسته‌ای و فناوری‌های دفاعی را شامل می‌شود.

امیلی هاردینگ، معاون اندیشکده آمریکایی مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل (CSIS) می‌نویسد: «در بخش مربوط به خاورمیانه، سلاطین و پادشاهان منطقه از خواندن این عبارات بسیار خرسند خواهند شد: ایالات متحده تجربه گمراه‌کننده آمریکا در زورگویی به این ملت‌ها (به‌ویژه امیرنشین‌های خلیج فارس) برای رها کردن سنت‌ها و شیوه‌های حکومتی تاریخی‌شان را کنار خواهد گذاشت.

این استراتژی تصریح می‌کند که اصلاحات را در هر زمان و مکانی که به صورت خودجوش و درونی پدیدار می‌شود و آمریکا بدون تلاش برای تحمیل آن از بیرون، تشویق می‌کند و مورد تحسین قرار می‌دهد. اصطلاح رایج جوانان امروزی که می‌گویند «تو کار خودت را بکن» (You do you) اگر قرار بود به یک سیاست خارجی تبدیل شود، اکنون به‌طور کامل در این راهبرد امنیت ملی ظهور یافته است.

تا زمانی که امکان همکاری دوجانبه وجود داشته باشد، مستبدان هیچ فشاری از سوی ایالات متحده دریافت نخواهند کرد. شایان ذکر است که دولت ریگان نیز مایل بود با رژیم‌های نامطلوب همکاری کند، اما آن همکاری در راستای هدفی ایدئولوژیک و عمیقاً ضروری بود: شکست کمونیسم. اما هدف نهایی دولت ترامپ، شکوفایی اقتصادی است.» عبدالعزیز حمد العویشق، دستیار دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس، در یادداشتی برای عرب‌نیوز، خاورمیانه را «تنها نقطه درخشان» در سند استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا توصیف می‌کند.

ukbbc.jpgخبرنامه گویا - به گزارش بخش انگلیسی بی بی سی لینزی فورمن، مادر بریتانیایی، در پیام کریسمسی برای پسرش از «اندوه» خود می‌گوید؛ پیامی که از زندانی "فرسوده" در تهران فرستاده شده است.

این مادر بریتانیایی که از ماه ژانویه در زندان پر از موش اوین نگهداری می‌شود، شعری کریسمسی برای خانواده‌اش فرستاده و گفته است احساس می‌کند «تنها، غمگین و افسرده» است.

لینزی فورمن و همسرش، کریگ، در سفر دور دنیا با موتورسیکلت از اروپا به استرالیا بودند که توسط مقام‌های ایرانی بازداشت و به جاسوسی متهم شدند.

خانواده آن‌ها می‌گویند این اتهام‌ها کاملاً بی‌اساس است.

خانم فورمن، ۵۳ ساله، با نزدیک شدن کریسمس، پیام صوتی‌ای برای پسرش جو بنت فرستاده و از دلتنگی شدیدش برای خانواده گفته است.

او در این فایل صوتی با صدایی خش‌دار می‌گوید این پیام «برای خانواده‌ام و برای هر کسی است که عزیزی را از دست داده و برایش کریسمس زمان شادی نیست».

این شعر با عنوان «صدایی غمگین از زندان اوین - یک شعر کریسمس» آغاز می‌شود:

«در زمانی که باید درکنار هم باشیم، تنها مانده‌ایم، غمگین و افسرده. اندوه در حفره دل‌هایمان خانه کرده است. کسی غایب است، خانواده‌ای از هم گسسته.»

در ادامه می‌گوید:

«اگر می‌شد از آسمان‌ها دست دراز کنیم، آرزوی کریسمس‌مان برآورده می‌شد؛ بهترین غافلگیری. خاطراتی زنده برای ثبت در قاب‌ها، و چهره‌هایی شاد، رها از درد.»

این پیام صوتی که در اختیار بی‌بی‌سی قرار گرفته، نخستین باری است که صدای خانم فورمن از زمان بازداشت او و همسرش در ژانویه به‌طور عمومی شنیده می‌شود. این زوج اهل ایست ساسکس هستند.

mahmoudi.jpgوبسایت هرانا گزارش داد که شهین محمودی، شهروند دو تابعیتی ایرانی-نروژی، یکشنبه ۲۳ آذر پس از احضار تلفنی به اداره اطلاعات سقز بازداشت و سپس به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده است.

به گزارش این وبسایت با گذشت هشت روز از زمان بازداشت، او همچنان در بازداشت به‌سر می‌برد و وضعیتش بلاتکلیف است. خانواده او تاکنون هیچ اطلاعی از دلایل بازداشت، اتهامات احتمالی و وضعیت سلامت او دریافت نکرده‌اند.

شهین محمودی متولد سال ۱۳۵۸ و اهل سقز است و جمعه هفتم آذر از کشور سوئد به ایران سفر کرده بود که اندکی بعد بازداشت و پرونده‌ای قضایی برایش تشکیل شد.

وزارت خارجه نروژ بازداشت یک شهروند این کشور در ایران را تایید و اعلام کرد جزییات بیشتر به‌دلیل ملاحظات محرمانه اعلام نمی‌شود. سخنگوی وزارت خارجه نروژ دوشنبه اول دی ضمن اعلام این خبر به ایران‌اینترنشنال، بار دیگر بر توصیه دولت نروژ مبنی بر خودداری شهروندان این کشور از سفر به ایران تاکید کرد. این وزارتخانه به اطلاعات بیشتر مانند هویت این شهروند یا دوتابعیتی بودن او اشاره‌ای نکرد.

جمهوری اسلامی دهه‌هاست با بازداشت شهروندان خارجی و دوتابعیتی، سیاستی را دنبال می‌کند که در فضای عمومی به «دیپلماسی گروگان‌گیری» مشهور شده است. در این سیاست از گروگان‌ها برای آزادسازی دارایی‌های مسدوده شده جمهوری اسلامی یا آزادی ایرانیانی استفاده می‌شود که از جمله به‌دلیل دست داشتن در «اقدامات تروریستی» در غرب زندانی شده‌اند.

2121.jpgمهدی بیک‌اوغلی-اولتیماتوم‌ها علیه دولت را انگار پایانی نیست. هر روز بحرانی تازه و تهدیدی نو علیه دولت شکل می‌گیرد. دردآور اینکه برخی از این تهدیدات از سوی نهادها و ارگان‌هایی رسانه‌ای می‌شود که به‌طور طبیعی ‌باید گرانیگاه ثبات و آرامش و کارآمدی در کشور باشند.

به گزارش اعتماد، دیروز ابتدا محمدباقر قالیباف اعلام کرد: «اولویت با ترمیم کابینه توسط دولت است.» و در ادامه تاکید کرد: «اگر اصلاحات ضروری صورت نگیرد نمایندگان مجبور به آغاز فرآیند استیضاح هستند.» دقایقی پس از صحبت‌های رییس مجلس این اعضای جبهه پایداری و چهره‌هایی چون خضریان بودند که بر آتش این تهدیدات دمیدند و فریاد وا استیضاحا سر دادند. افکار عمومی و تحلیلگران اما با طرح پرسش‌هایی از این دست که آیا گرفتن آرامش و ثبات از کابینه و دولت در شرایطی که دشمنان بیرونی مدام تهدید می‌کنند و فشار حداکثری علیه ایران را در دستور کار قرار داده‌اند به صلاح کشور است یا نه؟ به این تهدیدات واکنش نشان دادند.

چهره‌های اصلاح‌طلب اما معتقدند این رفتارهای زیاده‌خواهانه از سوی جناح راست، ناشی از رویکردی است که دولت برای ایجاد وفاق داشته است. در واقع بخش‌هایی از اصولگرایان دچار برداشت اشتباه شده‌اند که می‌توانند امتیازات بیشتری از دولت بگیرند. در این کشاکش این وزرای اصلاح‌طلب کابینه هستند که سیبل تهدیدات قرار گرفته‌اند. چهره‌هایی چون احمد میدری (وزیر کار)، فرزانه صادق (وزیر راه و شهرسازی)، غلامرضا نوری‌قزلجه (وزیر جهاد کشاورزی) در صف نخست تهدید به استیضاح هستند.

پیگیری‌های «اعتماد» نشان می‌دهد که در برخی جلسات شبانه در ساختمانی نزدیک بهارستان حتی نسخه‌های جایگزین نیز مشخص شده‌اند. مسعود پزشکیان اما معتقد به ایجاد ثبات در کابینه است و با بررسی روندهای گذشته تلاش می‌کند به مدیرانش زمان و فضای کافی برای اثرگذاری را بدهد.

21212121.jpgکیهان لندن - یک روز پس از آنکه رسانه‌های داخلی خبر تغییر بنیاد شهید و امور ایثارگران با صدور حکمی از سوی مسعود پزشکیان را صادر کردند وبسایت «رویداد۲۴» وابسته به اصلاح‌طلبان گزارش داده سعید اوحدی، رئیس پیشین بنیاد شهید و معاون ایثارگران ریاست‌جمهوری، به علت دوتابعیتی بودن فرزندش از سمت خود برکنار شده است.

مسعود پزشکیان روز گذشته احمد موسوی را به عنوان رئیس جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران منصوب و سعید اوحدی را به‌عنوان مشاور رئیس دولت در امور ایثارگران معرفی کرد. وبسایت «رویداد۲۴» نوشته اوحدی سال گذشته شایعات مربوط به تابعیت مضاعف فرزندش را «شوخی رسانه‌ای» خوانده بود، اما کنار رفتن او از یکی از مناصب مهم دولت مسعود پزشکیان می‌تواند نشانه‌ای از جدی شدن اجرای این قانون باشد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

این گزارش همچنین به دو تابعیتی بودن فرزند محمدرضا عارف اشاره کرده و نوشته نام علی مدنی‌زاده، وزیر اقتصاد، نیز همچنان در فهرست گمانه‌زنی‌ها درباره تابعیت مضاعف قرار دارد. در آنسو اما برخی چهره‌های اصولگرا مدعی شدند سعید اوحدی به علت «اختلاف با سازمان برنامه و بودجه در تخصیص اعتبارات بنیاد شهید» استعفا داده است.

2121.jpgایندیپندنت - رسانه‌های فرانسوی از یک سرقت «کم‌سابقه» در کاخ الیزه، اقامتگاه رئیس جمهوری این کشور خبر می‌دهند؛ سارقان «آشنا» طی چند سال ظروف چینی ضیافت‌های رسمی را آرام آرام می‌دزدیدند و به عتیقه‌فروشان، می‌فروختند.

این خبر روز پنجشنبه ۲۷ آذر و همزمان با بازداشت دو متهم در شهرهای لوآر و ورسای منتشر شد. براساس گزارش‌های اولیه شبکه یک تلویزیون فرانسه و روزنامه پاریزین، از متهمان تعدادی ظروف چینی از جمله فنجان و نعلبکی و بشقاب کشف شده است.

هفته‌نامه فکاهی و افشاگر «کنر آنشنه» همزمان به نقل از منابع آگاه گزارش کرد ظروف به‌سرقت رفته، اجزای یک مجموعه ویژه بودند که در سال ۲۰۱۸ و به ارزش ۵۰۰ هزار یورو خریداری شد. به گزارش پاریزین، متهم ردیف اول پرونده توما ام، مسئول نقره‌های کاخ الیزه معرفی شده است. این مرد چهل‌وچند ساله در سال‌های گذشته، گنجینه چینی‌های کاخ ریاست جمهوری را می‌دزدیده و با دستکاری دفتر صورت دارایی‌ها، این کار را پنهان می‌کرده است.

ژیزلن ام، شریک زندگی توما، که ۳۰ سال دارد و نگهبان موزه لوور است، به همراه یک عتیقه فروش مستقر در ورسای (حومه پاریس) به همکاری با سارق و فروش تدریجی اشیای سرقتی متهم شده‌اند. هر سه مرد با قرار دادستانی در بازداشت به سر می‌برند و قرار است به زودی محاکمه شوند.

خبرنامه گویا - دو مظنون حمله تروریستی "بوندی" پیش از شروع به تیراندازی، چهار بمب‌ دست‌ساز را به میان جمعیت پرتاب کرده بودند که هیچکدام عمل‌نکردند، آنها همچنین آموزش استفاده از اسلحه دیده بودند.

بر اساس بیانیه‌ای که روز دوشنبه توسط یک قاضی در استرالیا منتشر شد، پدر و پسری که متهم به اجرای مرگبارترین حمله تروریستی تاریخ استرالیا هستند، در مکانی نامعلوم در مناطق روستایی آموزش استفاده از سلاح گرم دیده بودند.

اسناد دادگاه، با بخش‌هایی سانسورشده، شامل تصاویری از ویدیویی است که ساجد اکرم ۵۰ ساله و پسرش نوید اکرم ۲۴ ساله را در حال در دست داشتن تفنگ و حرکت به شکلی تاکتیکی نشان می‌دهد. در این سند آمده است که آن‌ها در طول ویدیو با شاتگان شلیک می‌کنند و به‌صورت هماهنگ حرکت دارند.

aus0.jpgدر تیراندازی ۱۴ دسامبر در ساحل بوندی، ۱۵ نفر کشته شدند. مقام‌ها اعلام کردند هدف این حمله، جمعی از خانواده‌های یهودی بودند که جشن حنوکا را برگزار می‌کردند. ساجد اکرم توسط پلیس کشته شد. پسرش با اتهام تروریسم، ۱۵ فقره قتل و ۴۰ فقره تلاش برای قتل روبه‌رو است.

طبق ادعاهای مطرح‌شده، این دو نفر لحظاتی پیش از آغاز تیراندازی، چهار وسیله انفجاری دست‌ساز را به سمت جمعیت پرتاب کردند، اما هیچ‌کدام منفجر نشد. سه بمب لوله‌ای و یک بمب دست‌ساز دیگر «قابل انفجار» توصیف شده‌اند. همچنین یک بمب مشکوک دیگر در صندوق عقب خودرویی که با آن به بوندی رفته بودند، پیدا شده است.

aus1.jpg
دادگاه می‌گوید این پدر و پسر چند ویدیو ضبط کرده‌اند که نشان می‌دهد بهایدئولوژی اسلامی افراط‌گرا باور داشته‌اند. در یکی از ویدیوها، مقابل تصویری از پرچم داعش، صحبت‌هایی علیه «صهیونیست‌ها» بیان کرده و به‌نظر می‌رسد تلاش کرده‌اند دلایل حمله خود را توجیه کنند.

در این سند تأکید شده که شواهد نشان می‌دهد که این حمله تروریستی برای ماه‌ها با دقت برنامه‌ریزی شده بوده است.

ویدیوهای مربوط به تمرین تیراندازی در مناطق روستایی، که گمان می‌رود در ایالت نیو ساوت ولز ضبط شده باشند، به ماه اکتبر بازمی‌گردند. پیش‌تر پلیس گفته بود این دو نفر در نوامبر به فیلیپین سفر کردند و نزدیک به یک ماه در هتلی اقامت داشته اند.

aus3.jpgاسناد جدید همچنین نشان می‌دهد آن‌ها دو روز پیش از حمله، در ۱۲ دسامبر، از محل ساحل بوندی بازدید کرده بودند.

aus4.jpgتصاویر دوربین‌های مداربسته آن‌ها را در نزدیکی پلی نشان می‌دهد که بعداً از همان نقطه به قربانیان شلیک شد. پلیس این اقدام را «شناسایی و برنامه‌ریزی برای اقدام تروریستی» توصیف کرده است.

aus2.jpgدو مظنون تیراندازی ساحل بوندی در حال خروج از آپارتمان اجاره‌ای خود دیده می‌شوند

***

پس از حمله، پلیس در بازرسی از یک خانه در غرب سیدنی، دو تلفن همراه، یک سلاح دست‌ساز، یک کمان بلند با ۱۲ تیر و قرآنی با بخش‌های علامت‌گذاری‌شده پیدا کردند. روز بعد نیز در اتاقی اجاره‌ای در جنوب‌غرب سیدنی، قطعات چاپ سه‌بعدی مرتبط با سلاح، تجهیزات ساخت بمب و نسخه‌هایی از قرآن کشف شد.

👈 مطالب بیشتر در خبرنامه گویا

نوید اکرم هنگام تلاش پلیس برای خنثی‌سازی حمله، از ناحیه شکم هدف گلوله قرار گرفت. او در بیمارستان و با توصیه وکیلش، از گفت‌وگوی رسمی با پلیس خودداری کرده است. او قرار است او در ماه آوریل دوباره در دادگاه حاضر شود.

2121.jpgبه گزارش هم‌میهن آنلاین، سید جلال ساداتیان دیپلمات بازنشسته و سفیر سابق ایران در انگلیس در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، در رابطه با عدم حضور طالبان در نشستی که ایران برای حل و فصل موضوعات افغانستان ترتیب داده بود و عدم موفقیت کامل ابتکارات دیپلماتیک ایران، از نشست چهار جانبه آستانه تا نشست سه به اضافه سه قفقاز که همه‌ی این ابتکارات دیپلماتیک بدون مخرج مشترک بلاتکلیف باقی مانده است، گفت: یک ضرب‌المثل قدیمی وجود دارد که می‌گوید: «یکی صدتا چاقو بسازد، یکی از آن‌ هم دسته ندارد». این حکایت از آن دارد که طرف از اعتبار لازم برخوردار نیست.

ما دیپلماسی فعالی در ارتباط با افغانستان نداریم

وی ادامه داد: طالبان که اقتصادش از اقتصاد ایران، با وجود وضعیت بی دولتی، بهتر است و به نوعی بهتر از اقتصاد ایران عمل می‌کند، فکر می‌کند که ایران در موقعیتی نیست که بتواند با ایران هماهنگ شود و بیشتر به سمت ایالات متحده و قدرت‌هایی که در آنجا نفوذ دارند، گرایش پیدا می‌کند اما ما بر این باوریم که باید با آن‌ها بیشتر هماهنگ باشیم و در نتیجه، هیچ‌کدام از مسائل مربوط به حق‌آبه و مهاجرین را نتوانسته‌ایم حل کنیم. همچنین، آن‌ها ناراضی هستند از اینکه مهاجرینی غیرقانونی توسط ایران به افغانستان بازمی‌گردند. آن‌ها از این شرایط دلخور هستند و به نوعی از موضع بالا با ایران برخورد می‌کنند. در نتیجه، ما دیپلماسی فعالی در ارتباط با افغانستان نداریم.

این تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل در رابطه با عدم موفقیت ایران در پیشبرد ابتکارات خود به ویژه در منطقه غرب آسیا تصریح کرد: آن‌ها نیز نگاهشان به قاعده جاری است. زمانی ما امتیازات خوبی داشتیم، در اواخر دوره آقای روحانی و آقای ظریف، موقعیت خوبی در منطقه داشتیم. به اندازه کافی ابزار داشتیم که بتوانیم برجام را حل کنیم. اگر مسئله برجام حل شده بود، بسیاری از مسائل دیگر نیز قابل حل بودند.

قربانی حرف‌های روسیه شده‌ایم

ساداتیان با تاکید بر اینکه ما موقعیت احیای برجام را از دست دادیم، عنوان کرد: پس از برجام متوجه شدیم که در منطقه نیز بسیاری از موقعیت‌ها را از دست داده‌ایم. سوریه به کلی از دست رفت، لبنان تضعیف شد و وضعیت فلسطین هم به همین صورت پیش رفت. در سمتی دیگر روسیه خودش را از مسئله سوریه کنار کشید و اکنون ما با اروپا مواجه هستیم. به نوعی می‌توان گفت که قربانی حرف‌های روسیه شده‌ایم و امتیازاتی که می‌توانستیم به اروپا بدهیم و گاز خود را به آن‌ها عرضه کنیم، ندادیم و زمستان سخت را مطرح کردیم.

وی افزود: در نتیجه، هم رابطه‌مان با اروپا به هم خورد و هم رابطه‌مان با مسائل منطقه‌ای. وقتی از ابزارهای خود به درستی استفاده نمی‌کنیم، طبیعی است که بسیاری از امتیازات از دست برود.

صدا و سيما براى جذب مخاطب آقاى حياتى را آورده همان آهنگى را بخونه كه بخاطرش اخراج شد .

میدونستید که قاضی پور همون طلب دانوش، فیزیک خونده؟! حالا توضیحاتش در مورد سیاه‌چاله ها براساس محاسبات فیزیک کوانتوم رو گوش بدید.

libyangeneral.jpgکیهان لندن - براساس گزارش منابع منطقه‌ای فرمانده ستاد ارتش لیبی سه‌شنبه ۲۳ دسامبر (دوم دی‌ماه) در سانحه سقوط هواپیما در ترکیه کشته شد.

وزارت کشور ترکیه تایید کرد لاشه هواپیمای حامل محمد علی احمد الحداد، رییس ستاد ارتش لیبی، در اطراف آنکارا پیدا شده است. شورای ریاستی لیبی نیز تایید کرد محمد الحداد، رییس ستاد ارتش لیبی، کشته شده است.

وزیر کشور ترکیه گفت این هواپیما حدود ۴۰ دقیقه پس از برخاستن، هنگام پرواز بر فراز منطقه هایمانا در آنکارا درخواست فرود اضطراری کرد، اما پس از آن ارتباط رادیویی با آن قطع شد.

عبدالحمید الدبیبه، نخست‌وزیر لیبی در بیانیه‌ای مرگ رئیس ستاد ارتش این کشور را در این سانحه تسلیت گفت.

دوربین‌های مداربسته در ترکیه لحظه سقوط یک جت خصوصی فالکن ۵۰ متعلق به لیبی را ثبت کردند؛ این هواپیما اندکی پس از برخاستن از آنکارا دچار سانحه شد

***

navabsafavi.jpgحسام نواب صفوی در صفحه اینستاگرامش نوشت:

سلام: یک خبر خوش: با تصمیم جدید و مثبتی که توسط مقامات قضایی به نفع مادر علی انصاریان گرفته شد، پرونده وارد مسیر دیگری شد .

اینجانب وکیل یکی از پرونده های مادر علی هستم ،که به نظر من مهمترین پرونده وی میباشد .که میتواند قاطع دعوا باشد به علت محرمانه بودن پرونده از ذکر جزییات آن خودداری میکنم. و در زمان مقتضی به تفصیل در این موضوع سخن خواهم گفت.

با تشکر: سید حسام نواب صفوی وکیل پایه یک دادگستری تهران

ماجرای حکم جلب برای مادر علی انصاریان چه بود؟

مادر علی انصاریان در این مصاحبه از بدهی 4 میلیارد و نیمی خود می گوید و اینکه قصد دارد خانه علی انصاریان را برای مزایده بگذارد و نگران حکم جلبی است که ممکن است برایش صادر شود.

ماجرای حکم جلب مادر علی انصاریان به بدهی‌های میلیاردی باقی‌مانده از دوران حیات فرزندش برمی‌گردد که پس از فوتش، طلبکاران پیگیر مطالبات خود شدند و به دلیل عدم توانایی مادر در پرداخت این بدهی (که به دلیل تورم افزایش یافته بود) و مسدود شدن حساب‌های بانکی‌اش، پرونده به صدور حکم جلب برای ایشان منجر شد؛ این موضوع در مصاحبه‌ای با شاهین صمدپور خبرنگار، توسط مادر علی انصاریان بیان و رسانه‌ای شد و نگرانی از زندانی شدن او را به وجود آورد، هرچند امید به کمک پیشکسوتان برای حل این مشکل وجود داشت
جزئیات ماجرا:

بدهی: علی انصاریان پیش از فوتش بدهی به فردی داشت که مبلغ آن پس از چند سال به حدود ۴.5 میلیارد تومان رسید.

حکم دادگاه: طلبکار پس از دریافت حکم دادگاه، پیگیر وصول طلب خود شد.

مسدود شدن حساب: حساب‌های بانکی مادر علی انصاریان مسدود شد و او با مشکلات مالی جدی مواجه شد.

نگرانی از جلب: مادر علی انصاریان نگران بود که به دلیل این بدهی، حکم جلب برای او صادر شود و به زندان بیفتد، که این موضوع در مصاحبه‌ها مطرح شد.

تلاش برای حل مشکل: در آن زمان صحبت از کمک پیشکسوتان و چهره‌های هنری و ورزشی برای حل این مشکل بود.

مهدی کوچک‌زاده، نماینده تهران، سه‌شنبه دوم دی‌ در صحن مجلس شورای اسلامی گفت: «می‌گویند آب نیست. آب ماده اولیه‌اش همان باران است. به سیل‌های چند سال گذشته کشور مراجعه کنید، این بهترین دلیل است که آب هست.»

یورونیوز - یک حساب کاربری در شبکه اجتماعی «ایکس» ویدیویی منتشر کرده که مدعی است یک پایگاه «محرمانه» ایران را که حدود هفت سال پیش در سوریه و در نزدیکی مرز عراق ساخته شده، افشا می‌کند. پایگاهی که به ادعای این حساب، پس از سقوط حکومت اسد رها شده است.

imamalilarge.jpgحساب «قلعه‌المضیق» که سال‌هاست به صورت تخصصی به جنگ داخلی سوریه پرداخته، نوشته است: «ایرانی‌ها و گروه‌های وابسته به آن‌ها، از جمله لشکر فاطمیون، شبکه‌ای گسترده و پیشرفته از تونل‌ها را در نزدیکی مرز عراق ایجاد کرده‌اند».

این حساب در توضیح افزوده است: «این ویدیو تونل‌های بزرگی را نشان می‌دهد که امکان عبور خودروها از آن‌ها وجود دارد و گمان می‌رود به‌عنوان مسیر اصلی قاچاق سلاح به حزب‌الله استفاده شده باشند».

به گفته این منبع، «تصاویر مربوط به آنچه پایگاه امام علی نامیده می‌شود، در نزدیکی شهر البوکمال و در فاصله‌ای حدود ۳ تا ۴ کیلومتری از مرز عراق» ضبط شده است.

در این ویدیو، فردی دیده می‌شود که با موتورسیکلت از یکی از تونل‌های بزرگ خارج می‌شود و فرد دیگری که خودرویی را به داخل یک تونل هدایت می‌کند؛ بدون آنکه نشانه‌ای از فعالیت فعلی در این محل مشاهده شود.

شبکه «فاکس‌نیوز» پیش‌تر در سپتامبر ۲۰۱۹ گزارشی منتشر کرده بود که بر اساس آن، تهران در حال حفر تونل و ساخت یک پایگاه نظامی جدید در سوریه با نام «پایگاه امام علی» است و قصد دارد هزاران نیرو را در آن مستقر کند.

فته می‌شد در جریان جنگ داخلی سوریه، بیش از «۱۸ هزار» شبه‌نظامی شیعه وابسته به ایران از کشورهای عراق، لبنان، افغانستان و پاکستان در حمايت از رژیم بشار اسد می‌جنگیدند.

در آن گزارش به نقل از تحلیلگران شرکت «ایمیج‌ست اینترنشنال» آمده بود که تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد امکان نگهداری موشک‌های هدایت‌شونده دقیق در پنج ساختمان جدید وجود دارد. این ساختمان‌ها با تپه‌های بزرگ خاکی احاطه شده‌ بودند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

فاکس‌نیوز همچنین در دسامبر ۲۰۱۹ گزارش داد که از این پایگاه برای ذخیره‌سازی موشک‌ها استفاده می‌شود و در ماه مه ۲۰۲۰ تصاویری ماهواره‌ای منتشر کرد که ساخت یک ورودی بزرگ تونل در این محل را نشان می‌داد.

این شبکه به نقل از تحلیل‌های اطلاعاتی شرکت «ایمیج‌ست اینترنشنال» اعلام کرد این تونل قابلیت نگهداری خودروهایی را دارد که سامانه‌های تسلیحاتی پیشرفته حمل می‌کنند.

اسرائیل پیش از این تصاویری از یورش کماندوهایش برای منفجر کردن یک مرکز زیرزمینی موشکی متعلق به سپاه در سوریه را منتشر کرده بود

عبدالرحیم جعفری، مدیر نشر نو، در گفتگویی با برنامه اینترنتی چاپ آخر گفت: مصطفی تاجزاده در سال ۱۳۶۲ و برای «فلج کردن» کار این انتشارات به سیدمحمد خاتمی، وزیر وقت ارشاد، گزارش داده بود که «نشر نو دارد همان کارها را می‌کند و دنبال همان برنامه‌ها است.»

جعفری گفت «ما البته نفهمیدم منظورشان از همان کار‌ها و همان برنامه‌ها چه بود.»

***

ویدیوی منتشرشده از نشستی برای بررسی لایحه سازمان ملی مهاجرت در ۲۹ آذر، نشان می‌دهد که محمدصالح جوکار، رییس کمیسیون شوراها، مانع قرائت متن نظر علی خامنه‌ای درباره موارد اقامت دائم برای مهاجران می‌‌شود. جوکار، یکشنبه ۳۰ آذر، متن خامنه‌ای را «نامه طبقه‌بندی‌شده» عنوان کرد.

kayhanbanner.jpgبه نوشته کیهان روحانی با طرح ادعاهایی درباره ناآگاهی دیگران پیش از جنگ و معرفی خود به‌عنوان فرد «هوشیار»، در حال روایت‌سازی شخصی و فرافکنی مسئولیت‌هاست. این رفتار، به‌گفته کیهان، تحریک احساسات مخاطب به‌جای استدلال عقلانی و شبیه همان کاری است که بلاگرها برای جذب دنبال‌کننده انجام می‌دهند؛ آن هم از کسی که نیم قرن در سیاست بوده و رئیس‌جمهور کشور بوده است

روزنامه کیهان - ادبیات آقای حسن روحانی مناسب یک سیاستمدار نیست و بیشتر شبیه ادبیات «بلاگر»‌های اینستاگرامی و سلبریتی‌های سیاست‌زده است که می‌خواهند خود را «بلاگردان» کشور نشان دهند؛ بلاگری در پوستین بلاگردان! برخی از ماندگارترین رجزخوانی‌های سیاسی که در سپهر سیاسی تبدیل به «مثل سائر» شد (لغو بالمره تحریم‌ها، آفتاب تابان برجام، گلابی برجام) از اوست.

روزنامه جوان با نقد اظهارات متوهمانه حسن روحانی نوشت: او درباره کنش برخی افراد نظامی و سیاسی قبل از جنگ 12 روزه، مطالبی را گفته که بیشتر شبیه گفتار بلاگر‌ها و سلبریتی‌های مجازی است که دقیقاً دست روی احساسات پوپولیستی مخاطبان می‌گذارند تا دنبال‌کننده جمع کنند. ایشان با مروری بر ادعای برخی افراد که حملات آمریکا و اسرائیل را غیرممکن می‌دانستند و «این اطلاعات را به مقام بالاتر» انتقال می‌دادند، خود را فردی هوشیار که چنین نمی‌پنداشته معرفی کرده است. این ادبیات مناسب کسی که نیم‌قرن در سیاست بوده و رئیس‌جمهور بوده نیست.

وقتی یک سیاستمدار و رئیس‌جمهور سابق، منتقدان را به «رجزخوانی»، «بلوف‌زدن» یا «هیجان‌سازی» خطاب می‌کند، در واقع می‌خواهد به مخاطب القا کند که شما نخبگان تصمیم‌ساز نداشته‌اید و حرف نخبه شما که من بودم هم شنیده نشد! این یعنی بردن مخاطب از منطق استدلال‌آوری عقلانی به منطق اقناع احساسی. این دقیقاً همان کاری است که بلاگر‌ها می‌کنند، یعنی ساده‌سازی بیش از حد. دوقطبی‌سازی (ما عقلانی/ آنها هیجانی- که شخص روحانی بیشتر از هر سیاستمدار دیگری در رسانه‌ها به دوقطبی‌سازی متهم شده است) و ساختن روایت شخصی به‌جای تحلیل ساختاری.

روحانی نیم قرن در سیاست ایران است و دولتش مطابق آمار بانک مرکزی خود آن دولت، یکی از خسارت‌بارترین دولت‌ها بود. در برجام شد هم مجموع رجزخوانی‌ها و دروغ‌های روحانی و ظریف مثنوی هفتاد من کاغذ است. کسی که هر از گاهی از پناهگاه تنهائی خود خارج می‌شود و با استانداران سابق جلسه می‌گذارد، باید هزینه‌های خطا را لحاظ کند. بلاگر است که فکر هزینه خطا‌های خودش نیست و حتی از خطاهایش نیز درآمدزایی دارد!

تحقیر مخالفان در موضوعات حیاتی مثل جنگ، نشانه قدرت نیست؛ نشانه شخصی‌سازی سیاست است. تفاوت سیاستمدار با بلاگر و سلبریتی دقیقاً این‌جاست. بلاگر در قبال پیامد‌های حرف‌هایش مسئولیتی ندارد؛ می‌تواند اغراق کند، روایت بسازد و هدف اصلی‌اش جلب‌توجه باشد. اما سیاستمدار در سطح جهانی با جان انسان‌ها، اقتصاد کشور و ثبات منطقه‌ای سر و کار دارد. آقای روحانی بهتر است بفهمد که محصول نیم قرن سیاست‌ورزی‌اش باید این باشد که محتاط سخن بگوید، به‌جای روایت‌سازی هیجانی، چارچوب تصمیم‌گیری ایجاد کند و تمرکزش نه بر دیده‌شدن، بلکه بر کاهش ریسک و مدیریت پیامد‌ها باشد.

کنش «درست» یا «بالغ» در این‌گونه موارد، آن است که به مخاطب نشان دهیم نه همه رجزخوانی‌ها علیه دشمن، یاوه است و نه همه هشدار‌ها و ترساندن مردم از دشمن، عقلانیت. گفته‌اند «الحرب بالرعب». شما قبل از جنگ باید دشمن را بترسانید نه مردم خودتان را، و بعد از جنگ مردم و نظامیان خودتان را ستایش کنید، نه ترفند دشمن در غافلگیری را!

وقتی سیاستمدار شبیه سلبریتی‌ها حرف می‌زند، سیاست را به چیزی تقلیل داده که مسئولیت‌گریز و مسئولیت‌ناپذیر می‌شود و نهایتاً امنیت را قربانی محبوبیت می‌کند. برای شخصی مثل حسن روحانی که وزیر خارجه‌اش برجام را نخواند و زبان‌دانی‌اش در برجام به کار او نیامد و گزارش غلط از «تیم مذاکره» گرفت و مقابل تریبون‌ها از «لغو بالمره تحریم‌ها» سخن گفت، خجالت‌آور است که اکنون بگوید تحلیل‌های غلط از امکان وقوع جنگ به مقامات ارشد داده‌اند ولی من خوبم! تو اگر خوب بودی کلاه برجام را به آن گشادی بر سر نمی‌گذاشتی و سیاست را به امری مبتذل مبدل نمی‌کردی.

21212121.jpgاحمد زیدآبادی

فردی در حضور رئیس‌جمهور سخنان تندی علیه یک مقام سابق بر زبان رانده است.

عده‌ای می‌گویند منظورش از مقام سابق، مرحوم سید ابراهیم رئیسی است اما خود آن فرد می‌گوید منظورش محمود احمدی‌نژاد بوده است.

با این حال برخی از حامیان مرحوم رئیسی اصرار دارند که نه! منظورش الا و بلا همان رئیسی بوده است!

به فرض که منظورش همان مرحوم رئیسی بوده باشد، این اصرار که زشت‌تر از اصل ماجراست!

در واقع، این اصرار مثل داستان همان فردی است که در روستایی به طور کلی ظالم را نفرین کرده بود و بعد مریدان خان او را به باد کتک گرفته بودند که منطورت نمی‌تواند کسی جز خان باشد!

از این گذشته، رؤسای جمهور سابق اگر احترامی دارند باید احترام همگی حفظ شود و اگر ندارند دیگر استثنا و تبعیض برای چه؟ چطور مرحوم هاشمی و خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی هیچ حرمت و حریمی نباید داشته باشند و فقط مرحوم رئیسی باید استثنا باشد؟

alamolhadi.jpgایران اینترنشنال - کانال ایتای احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد و پدر زن ابراهیم رئیسی،‌ رییس دولت سیزدهم با اعلام اینکه بخشی از خطبه‌ دوم نماز جمعه مشهد این هفته سانسور شده، متن قسمت‌های حذف شده را منتشر کرد. علم الهدی در این سخنرانی تاکید کرده علت مرگ رئیسی سانحه نبوده بلکه او ترور شده است.

کانال ایتای علم‌الهدی یک‌شنبه ۳۰ آذر متنی را منتشر کرد که علم‌الهدی در آن با استناد به کتابی که اخیرا منتشر شده، اسرائیل را عامل این ترور دانسته است.

علم‌الهدی در حالی از «ترور» ابراهیم رئیسی سخن گفته که در روایت رسمی جمهوری اسلامی، از جمله در گزارش‌های ستاد کل نیروهای مسلح از مرگ رئیسی به عنوان یک «سانحه» یاد شده است.

علی شمخانی، دبیر پیشین شورای‌عالی امنیت ملی، ۲۰ مهر گفت: «ستاد کل نیروهای مسلح تا لحظه آخر با توجه به هیات‌های بررسی‌کننده اعلام کرد که هیچ اتفاقی در داخل پرواز رخ نداده است.»

او تاکید کرد: «پس از جنگ ۱۲ روزه، این سوال قوت گرفت که آیا ترور رئیسی می‌تواند به اسرائیل مرتبط باشد؟»

به‌گفته شمخانی با توجه به توان فنی بررسی‌کنندگان، هیچ نشانه‌ای از دخالت خارجی در پرونده کشته شدن رئیسی مشاهده نشده، اما احتمال دارد این اتفاقات فراتر از توان فنی ما باشد.»

پیام عملی اسرائیل به تهران

محمد صدر، از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکم شهریرو در گفت‌وگویی اینترنتی سقوط بالگرد حامل رئیسی را به اسرائیل نسبت داد و گفت که اسرائیل با هدف قرار دادن رئیسی «پیامی عملی» به حاکمیت ایران داد.

او گفت: «همان لحظه‌ای که آقای رئیسی را زدند گفتم این کار اسرائیل است. چون در تماس‌هایی که با حزب‌الله و لبنان داشتم می‌دانستم که یکی از راه‌های ارسال پیام میان حزب‌الله و اسرائیل پیام در صحنه عمل است؛ یعنی عملیاتی انجام می‌دهند تا طرف مقابل پیامی بگیرد.»

صدر در دولت‌ محمد خاتمی معاون عربی-آفریقایی وزارت امور خارجه و در دولت حسن روحانی، مشاور ارشد محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه بود.

او در واکنش به اشاره مجری برنامه به رد دخالت اسرائیل در مرگ رئیسی در گزارش رسمی ستاد کل نیروهای مسلح، گفت: «من همه‌جا بدون استثنا نظرم را گفته‌ام. اسرائیل در صحنه عمل پیام داد که اگر بخواهید ادامه دهید، ما هم ادامه خواهیم داد.»

میثم نیلی، برادر داماد رئیسی ۲۵ مرداد او را «شهید ترور و مبارزه با اسرائیل» خواند و با اشاره به مراسم اربعین، نوشت: «امسال زیارت اربعین بسیاری از مردم به نیابت شهید مظلوم، رئیسی قدم برداشتند، شهیدی که فقط شهید خدمت نبود... شهید مبارزه با اسرائیل، شهید مقاومت و شهید ترور بود.»

232323.jpgبه گزارش هم‎‌میهن آنلاین، عباس عبدی در نوآوران نوشت:

اگر ببینیم که کسی برای شکستن یک شاخه نازک از پتک استفاده کند، حتماً به عقل او شک می‌کنیم، چون این کار را با یک فشار کوچک هم می‌توان انجام داد. با تیربار به جنگ گنجشک نمی‌روند. اینها برای همگان ملموس و روشن است، ولی فهم این تناسب در اجتماعیات نیازمند دقت است و به این اندازه روشن نیست. چه بسا بسیاری از افراد متوجه این عدم تناسب میان ابزار و اهداف نشوند. نکته دیگر این که، اگر از یک ابزار حتی مناسب خیلی استفاده شود، کم‌کم کُند شده و کارآیی خود را از دست می‌دهد. مثل چاقویی که زیاد استفاده شود و تیز نیز نشود.

برای مهار و راهبری جامعه ابزارهای گوناگونی وجود دارد، رسانه، دین، قدرت قهریه، دستگاه قضایی، افکار عمومی، آموزش و پرورش، قانون و... اینها هر کدام کارکرد خاصی دارند. مثال می‌زنم. همیشه گفته می‌شود که فلان رسانه خارجی زیر نظر حکومت آنان است و منویات آن را پیش می‌برد. این حرف در کلیت خود قابل نقض نیست، ولی توجه کنیم که آنها مثل رسانه رسمی ایران نیستند که همه اخبار و گزارش‌های خود را در مسیر این اهداف شکل دهند و تیزی ابزار رسانه را نابود کنند، آنها حدی از الزامات و قواعد رسانه‌ای را رعایت می‌کنند. در مقابل رسانه رسمی در ایران چون تبدیل به بوق تبلیغاتی می‌شود اثرگذاری خود را از دست می‌دهد، حتی در مواردی هم که حق دارد، حرفش شنیده نمی‌شود و اثر معکوس دارد.

دستگاه قضایی شاید مهم‌ترین نهاد نظم‌دهنده به جامعه و مهارکننده رفتارهایی است که می‌تواند خلاف رویکرد کلان حکومت تلقی شود. این نهاد در عین حال که اهمیت اول را دارد و حتی اعتبار آن معادل مشروعیت نظام حاکم است؛ محدودیت‌هایی هم دارد و نمی‌توان هر هدفی را با آن محقق کرد، و چه بسا استفاده نابجا از آن کارآیی اصلی آن را هم تضعیف کند، مثل این است که با ارّه چوب‌بُر، بخواهیم آهن را برش دهیم. نه تنها موفق نمی‌شویم، بلکه کارآیی آن در برش چوب نیز از میان می‌رود.

اخیراً آقای اسماعیل کهرُم کارشناس معتبر محیط زیست در پی آلودگی شدید هوای تهران اظهار نظری کردند و تعریضی ظریف به سرمایه‌گذاری در موشک و مقایسه آن با عدم سرمایه‌گذاری در فن‌آوری تولید مازوت کردند که در سایت جماران منتشر شد. گزاره ایشان یک جمله معترضه‌ای در میان یک مصاحبه مفصل بود و در همین حد مورد توجه قرار گرفت. ولی هنگامی که به دلیل ناکارآمدی رسانه‌‌های رسمی، یک شبکه ماهواره‌ای آن را برجسته کرد بازتاب بیش‌تری یافت و دادستانی تهران بلافاصله علیه ایشان و سایت منتشرکننده اعلام جرم کرد.

تا حدی متوجه می‌شوم که چرا دادستانی از آن موضع ایشان ناراحت شده، ولی ورود به آن برای مقابله و برخورد نه تنها اثرگذار نیست، بلکه با چند گفتگوی جدید ناخواسته این ماجرا تشدید هم شد. اگر می‌خواستند به آن موضع پاسخ دهند، باید از شیوه‌های دیگر وارد می‌شدند، چون آقای کهرم برحسب وظیفه حرفه‌ای خود در این باره گفتگو کردند تعقیب کیفری ایشان مساله‌ساز است، و حتی مسأله را برجسته‌تر کرد.

به علاوه افکار عمومی نمی‌پذیرد که آقای کهرم با آن سوابق محیط زیستی و در این سن و سال و حساسیت بحق ایشان به ایران، محاکمه شود. به علاوه سایت جماران یا ناشر گفتگو که وابسته به مرکز نشر و آثار امام است را چه خواهید کرد؟

اگر اطمینان داشتید که جمله آقای کهرم می‌تواند مصداق یک ماده قانونی مجرمانه باشد، باید آن ماده را اصلاح کرد نه اینکه آقای کهرم و امثال وی را محاکمه کرد، حتی اگر گزاره وی مطلوب حکومت نباشد. باید نظم خود را طوری تعریف کنید که بیان این گزاره‌ها در حوزه جرم نگنجد و اگر نسبت به آن گفتار اعتراضی هست، باید به فکر استفاده از شیوه‌های غیر حکومتی و‌ مدنی بود.

لیونل مسی، ستاره بزرگ فوتبال جهان، در جریان سفر اخیر خود به هند از مرکز حفاظت از حیات‌وحش «وانتارا» بازدید کرد. در این بازدید، آنانت امبانی، فرزند موکش امبانی (ثروتمندترین مرد آسیا)، هدیه‌ای خیره‌کننده به مسی اهدا کرد: یک ساعت بسیار کمیاب از ریچارد میل (مدلRM 003 Asia Boutique) که ارزش آن بیش از ۱.۲ میلیون دلار برآورد می‌شود.

تصاویر منتشر شده نشان می‌دهند مسی که پیش از ورود به این مرکز ساعتی به مچ نداشت، هنگام خروج این ساعت توربیون با بدنه کربنی و شیشه ضدخش یاقوت کبود را به دست بسته بود. نکته جالب دیگر، ساعت خود آمبانی در این دیدار بود؛ او یک مدل سفارشی و نارنجی‌رنگ از ریچارد میل (RM 056) به ارزش تقریبی ۵ میلیون دلار به دست داشت که یکی از گران‌ترین قطعات جهان محسوب می‌شود.

watch.jpg

trump_netanyahubanner.jpgیورونیوز - ان‌بی‌سی نیوز روز شنبه به نقل از مقامات اسرائيلی اعلام کرد که نتانیاهو قصد دارد در سفر به آمریکا در ماه جاری، طرح‌های حمله مجدد به ایران را به ترامپ ارائه کند. به گفته این مقامات، ایران بازسازی توان موشکی خود را تسریع کرده است و می‌تواند به توانایی تولید سه‌ هزار موشک در سال دست‌ یابد.

به گزارش رسانه آمریکایی «ان‌بی‌سی نیوز» به نقل از مقامات اسرائیلی، انتظار می‌رود که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل روز ۲۹ دسامبر با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا در عمارت «مارالاگو» او در فلوریدا دیدار کند. به گفته این مقامات، آقای نتانیاهو احتمالا در این دیدار تلاش می‌کند رئیس‌جمهوری آمریکا را قانع کند که برنامه موشک‌های بالستیک ایران تهدیدی است که به اقدام فوری نیاز دارد.

به گفته این مقامات، بخشی از استدلال آقای نتانیاهو این خواهد بود که برنامه هسته‌ای ایران نه تنها برای اسرائیل، بلکه برای منطقه و منافع آمریکا تهدید محسوب می‌شود. به گفته آن‌ها، نخست‌وزیر اسرائیل گزینه‌هایی مبنی بر میزان مشارکت احتمالی آمریکا در این حملات به آقای ترامپ ارائه خواهد کرد.

گزینه‌های احتمالی نتانیاهو برای ترامپ

به گفته یک منبع آگاه از طرح‌های اسرائیل، مقامات این کشور پیش از حملات ماه ژوئن به ایران چهار گزینه اقدام نظامی را در اختیار دونالد ترامپ قرار دادند. به گفته او، این مقامات، این طرح‌ها را روی یک میز قهوه‌ در دفتر بیضی کاخ سفید گذاشتند و به آقای ترامپ ارائه کردند.

netanyahu_trump.jpgطرح نخست مبنی بر اقدام یکجانبه اسرائیل بود. طرح دوم شامل حمایت محدود آمریکا، طرح سوم عملیات مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ایران و طرح چهارم این بود که آمریکا به تنهایی به ایران حمله کند. آقای ترامپ در نهایت طرح سوم، یعنی عملیات مشترک را انتخاب کرد.

به گفته این منبع آگاه، احتمالا آقای نتانیاهو در دیدار با دونالد ترامپ در «مارالاگو» طرح‌های مشابهی را به رئیس‌جمهوری آمریکا ارائه می‌کند.

به گزارش «ان‌بی‌سی نیوز»، این موضوع در حالی مطرح می‌شود که تنش میان مقامات اسرائیلی و آمریکایی بر سر رویکرد آقای نتانیاهو به آتش‌بس در غزه و گذار به مرحله دوم آن در جریان است.

به گفته دو مقام سابق اسرائیلی، اگر این تنش ادامه یابد، ممکن است که آقای ترامپ رغبت کمتری نسبت به اقدام نظامی مجدد علیه ایران داشته باشد.

به گفته مقامات آمریکایی و یک منبع آگاه از طرح‌های اسرائیل، توانایی ایران در تولید موشک‌های بالستیک در صورتی که مهار نشود، می‌تواند به تولید سه هزار موشک در سال برسد. به گفته مقامات اسرائیلی، توانایی تولید و تعداد موشک‌های بالستیکی که ایران می‌تواند در هر حمله به کار گیرد، نگرانی اصلی اسرائیل است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران ماه گذشته در گفتگو با روزنامه «نیویورک‌تایمز»، گفت که مقامات ایرانی به او گفته‌اند کارخانه‌های موشکی «به‌طور شبانه‌روزی» کار می‌کنند و «اگر جنگی دیگر رخ دهد، امیدوارند به‌جای ۵۰۰ موشکی که طی ۱۲ روز شلیک کردند، ۲۰۰۰ موشک را یک‌باره شلیک کنند تا پدافند اسرائیل را از کار بیندازند.»

2121.jpgایران وایر - سخنگو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدعی شد «براندازی نرم» از جنگ نظامی خطرناک‌تر است و گفت دشمن در آنچه «جنگ ۱۲ روزه» نامید، نتوانست درگیری را به داخل ایران بکشاند.

علی‌محمد نائینی، سخنگو سپاه پاسداران، در آستانه روز حکومتی ۹دی با اشاره به وقایع سال ۱۳۸۸ و آنچه «جنگ ۱۲ روزه» خواند، این رخدادها را از «پیچیده‌ترین پروژه‌های براندازی نرم» پس از انقلاب دانست و ادعا کرد این پروژه‌ها با «واکنش مردم» ناکام ماند.

نائینی گفت دشمن پس از شکست در «جنگ سخت»، مسیر خود را به سمت «جنگ شناختی» تغییر داده و از ابزارهایی مانند «سیاه‌نمایی، ناامن‌سازی و دامن زدن به نارضایتی‌ها» استفاده کرده است. او مدعی شد هدف اصلی این اقدامات، تضعیف انسجام داخلی و انتقال بحران به داخل کشور بوده است.

سخنگو سپاه بار دیگر اعتراضات پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ را «فتنه» خواند و گفت به ادعای او، دشمن طی سال‌ها برای این رویداد و همچنین «جنگ اخیر» برنامه‌ریزی کرده بود. وی تاکید کرد آنچه «تقلب» و «ایران ضعیف» نام گرفت، بخشی از جنگ تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی بوده و به گفته او با «حضور مردم» بی‌اثر شد.

21212121.jpgنقش خود مجلس در افزایش تورم چیست؟

به گزارش هم‌میهن آنلاین، مهرداد خدیر در عصرایران نوشت:

رییس مجلس شورای اسلامی دولت را تهدید کرده اگر با اصلاخات ضروری و ترمیم کابینه ارز، ارزان و معیشت آسان نشود، وزرا استیضاح می‌شوند. آقای قالیباف گفته اولویت با ترمیم کابینه است و تهدید او مشروط است (اگر اصلاحات ضروری صورت نگیرد) و اگر نشود دراین صورت نمایندگان ناگزیر از آغاز فرآیند استیضاح خواهند شد.

آن در این مجلس یک دست است و فارغ از تنوع های حزبی که رییس مجلس که در واقع مدیر مجلس برای یک سال است از جانب همۀ آنها سخن می گوید. حال آن که مواضع نمایندگان باید از زبان خودشان یا فراکسیون هاشان یا احزاب متبوع شان بیان شود. وااسفا که در این سرزمین دو انقلاب شده ( مشروطه/ 1285 و انقلاب اسلامی در 1357) و دو قانون اساسی نوشته شده هر یک با متمم و اصلاحیه و چنین پارلمانی داریم!

البته کمتر کسی تردید دارد که وضعیت کنونی اقتصادی قابل دفاع نیست و تدبیری باید اندیشیده شود ولی مردم کوچه بازار هم می دانند آن تدبیر نه ترمیم است نه استیضاح و البته اصلاحات ضروری است منتها با کی و چگونه؟ نکاتی را هم می توان با جناب قالیباف در میان گذاشت:

1. نقش خود مجلس در افزایش تورم چیست؟ این همه احکام تکلیفی که اضافه و بر بودجه تحمیل می‌کنید نقشی ندارد؟ به نظر می‌رسد استیضاح راهکار نمایندگانی است که در حوزه های انتخابیه مورد لطف اهالی قرار می گیرند و همان 10 تا 15 درصدی که به آنها رأی داده اند هم از این وضعیت ناراضی‌اند. وقتی راهکاری جز برخورد چه در داخل و چه در خارج نمی شناسند باید هم اینجا باز سراغ برخورد بروند. گروسی نشد میدری!

2. تجربه استیضاح عبدالناصر همتی وزیر وقت اقتصاد نشان می دهد برای شماری از نمایندگان سمت‌گیری های سیاسی و عزل و نصب‌ها و توجه کردن و نکردن به توصیه‌های آنها معیار رای در استیضاح است. اتفاقا گاهی استیضاح معکوس عمل می‌کند. خوب است جناب رییس مجلس به این پرسش پاسخ بدهند که مگر استیضاح و برکناری همتی بر قیمت ارز اثر داشت که دنبال تکرار تجربه آن هستند؟! زمان او دلار چند بود و حالا چقدر است؟ آن استیضاح جز محروم کردن سه ماهه وزارت اقنصاد از وزیر و بعد محروم ماندن دولت از همکاری با او چه ثمری داشته است؟

3. مثلث اقتصادی دولت سه ضلع دارد: وزیر اقتصاد، رییس کل بانک مرکزی و رییس سازمان برنامه و بودجه. کدام یک را می خواهید استیضاح کنید؟ دومین وزیر اقتصاد را یا دو رییس دیگر که دست نمایندگان به آنان نمی رسد؟

4. مشخص است که آب قالیباف با وزیر جهاد کشاورزی به یک جو نمی‌رود و تا او را برندارد ول کن قضیه نیست. اما نوری قزلجه نماینده همین مجلس بوده. جدای این وزارت جهاد کشاورزی متولی تولید و نهاده ها باید باشد و برای دفاع از حقوق مصرف کننده به تشکیلات دیگری نیاز است. اگر مجلس می خواهد کاری کند این همه نهاد بی مصرف بودجه خوار و آویزان را از سفره بیت المال محروم و بودجه آنان را صرف تأمین خوراک مردم کند. هزار سال قبل از ستاد اقامۀ نماز این مردم نماز نمی خواندند که بودجه می گیرد؟ اتفاقا وقتی یخچال مردم پر باشد بیشتر به عبادت می‌رسند.

5. اگر نوک استیضاح متوجه احمد میدری وزیر تعاون و کار و رفاه باشد مشخص است که سیاسی است و با ادعای مقابله با افزایش ارز نمی‌خواند.

6. این که مجلس یک بار به وزیری رأی دهد و ماه های بعد مدام او را احضار و به استیضاح تهدید کند و بعد کنار بگذارد و سه ماه وزارتخانه بی وزیر بماند چه کمکی به معیشت مردم می کند؟

7. شوراهای عالی عملا وزارتخانه ها را از تصمیم سازی ساقط کرده اند. شورای نگهبان بالای دست وزارت کشور در انتخابات. شورای عالی فضای مجازی بالای دست وزارت ارتباطات در فیلترینگ. شورای عالی انقلاب فرهنگی بالای دست وزارتخانه های فرهنگی و شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا بالای دست وزیران اقتصادی. بندگان خدا نمی دانند به نماینده مجلس توضیح یا امتیاز بدهند تا امضای خود را از استیضاح بردارد یا به اعضای فلان شورای عالی؟

8. این شکل استیضاح انفرادی در کمتر کشوری رایج است. دولت یک مجموعه است؛ یک تیم 30 نفری با مربی گری رییس جمهوری. وزیران در اختیار سیاست های او هستند. این که جناح رقیب وزیری را تحمیل کند از نشانه های دیگر ساختار سیاسی معیوب ماست. در نظام پارلمانی یا ریاستی - پارلمانی اگر مجلس چوب لای چرخ دولت بگذارد رییس جمهور پارلمان را منحل و انتخابات زودرس برگزار می کند. اگر دولت که برآمده از مجلس است موفق نباشد با خروج ائتلاف کنندگان یا استیضاح نخست وزیر کنار می رود.

اینجا رییس جمهور رییس دولت است اما اجازۀ انحلال پارلمان را ندارد و برای انتخاب وزیر و مدیر ارشد باید از فیلترهایی بگذرد که در اخیتار او نیست به خاطر همین ناچار است از نیروهایی استفاده کند که قبلا از فیلتر نهادهای امنیتی گذشته اند.

alayeebanner.jpgایران اینترنشنال - حسین علایی، فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران، با اشاره به رویدادهای جنگ ۱۲ روزه اذعان کرد ساختار اطلاعاتی جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل از کارآمدی لازم برخوردار نیست.

علایی شامگاه شنبه ۲۹ آذر گفت: «اگر دستگاه اطلاعاتی کشور به‌درستی بر فعالیت‌های اسرائیل متمرکز بود، باید از برنامه‌‌ها برای ترور فرماندهان و دانشمندان ایرانی، آن هم با استفاده از هواپیما، مطلع می‌شد.»

به گفته فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه، وقایع جنگ ۱۲ روزه نشان داد حکومت ایران تشکیلات اطلاعاتی خود را «متناسب با تلاش‌ها و اقدامات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل» سازماندهی نکرده است.

او «تجدید ساختار و تمرکز هدفمند» تشکیلات اطلاعاتی جمهوری اسلامی را ضروری دانست و افزود نهادهای موجود در مقطع کنونی «پاسخگوی نوع و سطح تهدیدات» اسرائیل نیستند.

mossadpagers.jpg

این نخستین بار نیست که مقام‌ها و چهره‌های وابسته به جمهوری اسلامی به برتری اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه اذعان می‌کنند.

۲۷ آذر، مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، اعلام کرد در جریان جنگ ۱۲ روزه برتری موشکی با اسرائیل بود.

او در همین رابطه گفت: «درست است موشک‌های ما بود، اما موشک‌هایشان بیشتر، قوی‌تر، دقیق‌تر و راحت‌تر بود. این مردم بودند که آنان را ناامید کردند.»

علایی: موساد یکی از قوی‌ترین دستگاه‌های امنیتی جهان است

فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران در ادامه اظهارات خود، موساد را «یکی از قوی‌ترین دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی جهان» توصیف کرد.

trump_netanyahubanner.jpgNBC News reported on Saturday, citing Israeli officials, that Netanyahu intends to present plans for renewed attacks on Iran to Trump during his trip to the United States this month. According to these officials, Iran has accelerated the rebuilding of its missile capabilities and could achieve the ability to produce three thousand missiles per year.According to the American media outlet "NBC News," citing Israeli officials, Benjamin Netanyahu, the Prime Minister of Israel, is expected to meet with Donald Trump, the President of the United States, at his Mar-a-Lago estate in Florida on December 29.

According to these officials, Mr. Netanyahu is likely to try during this meeting to convince the U.S. President that Iran's ballistic missile program is a threat that requires immediate action.According to these officials, part of Mr. Netanyahu's argument will be that Iran's nuclear program is a threat not only to Israel but also to the region and U.S. interests. According to them, the Israeli Prime Minister will present options to Mr. Trump regarding the potential level of U.S. involvement in these attacks.Netanyahu's Potential Options for TrumpAccording to a source familiar with Israel's plans, Israeli officials provided Donald Trump with four military action options before the June attacks on Iran. According to him, these officials placed these plans on a coffee table in the Oval Office of the White House and presented them to Mr. Trump.

The first plan was based on unilateral action by Israel. The second plan involved limited U.S. support, the third was joint U.S.-Israeli operations against Iran, and the fourth was for the U.S. to attack Iran alone. Mr. Trump ultimately chose the third plan, namely joint operations.According to this informed source, Mr. Netanyahu is likely to present similar plans to the U.S. President during his meeting with Donald Trump at Mar-a-Lago.According to "NBC News," this issue arises amid tensions between Israeli and American officials over Mr. Netanyahu's approach to the ceasefire in Gaza and the transition to its second phase.According to two former Israeli officials, if this tension continues, Mr. Trump may have less inclination toward renewed military action against Iran.According to U.S. officials and a source familiar with Israel's plans, Iran's capability in producing ballistic missiles, if not contained, could reach the production of three thousand missiles per year.

According to Israeli officials, Iran's production capability and the number of ballistic missiles it can deploy in each attack are Israel's main concerns.Ali Vaez, the Iran Project Director at the International Crisis Group, told the "New York Times" last month that Iranian officials have told him that missile factories are working "around the clock" and "if another war occurs, they hope to fire 2,000 missiles at once instead of the 500 missiles they fired over 12 days, to overwhelm Israel's defenses."

"

alayeebanner.jpgHossein Alaei, the former commander of the IRGC Navy, referring to the events of the "12-Day War," acknowledged that the Islamic Republic's intelligence structure lacks the necessary effectiveness against Israel.

On Saturday evening, December 20, Alaei stated: "If the country's intelligence apparatus were properly focused on Israel's activities, it should have been aware of the plans to assassinate Iranian commanders and scientists, particularly those involving the use of aircraft."
According to the former IRGC Navy commander, the events of the 12-day war demonstrated that the Iranian government has not organized its intelligence organizations "proportionate to Israel's intelligence and security efforts and actions."
He deemed a "restructuring and purposeful focus" of the Islamic Republic's intelligence organizations essential, adding that current institutions at this stage "do not meet the type and level of threats" posed by Israel.
This is not the first time officials and figures affiliated with the Islamic Republic have acknowledged Israel's superiority in the 12-day war.
On December 18, Masoud Pezeshkian, the head of the Islamic Republic's government, announced that missile superiority lay with Israel during the 12-day war. Regarding this, he said: "It is true we had our missiles, but their missiles were more numerous, stronger, more accurate, and more accessible. It was the people who disappointed them."
Alaei: Mossad is One of the Strongest Security Apparatuses in the World
Continuing his remarks, the former IRGC Navy commander described Mossad as "one of the strongest security and intelligence apparatuses in the world."

قالیباف دولت را تهدید کرد

| No Comments

2121.jpgایران وایر - «محمدباقر قالیباف»، رییس مجلس شورای اسلامی روز یک‌شنبه ۳۰آذر۱۴۰۴ با اشاره به گرانی فزاینده کالاهای اساسی و نگرانی شهروندان در این‌بار گفت: « افزایش قیمت ارز و طلا بخشی از دلایل یا بهانه گرانی‌ها محسوب می‌شود. اگر اصلاحات ضروری توسط دولت صورت نگیرد، نمایندگان مجبور به آغاز فرآیند استیضاح خواهند شد.»

او ادامه داد: «مجلس با جدیت این مساله را پیگیری کرده و پیگیری خواهد کرد.»

این اظهارات رییس مجلس شورای اسلامی پس از انتقاد نماینده خمینی‌شهر در مجلس از روند گرانی‌‌ها و تورم شدید در پایان پاییز ۱۴۰۴ صورت گرفت.

نماینده مردم خمینی شهر در مجلس با تاکید بر اینکه گران‌فروشی‌ها و روند اداره کشور توسط دولت قابل تحمل نیست از رییس مجلس خواست تا این هفته بررسی استیضاح وزرا را در دستور کار صحن علنی مجلس قرار دهد.

گزارش‌های میدانی از ایران نشان می‌دهد در آستانه زمستان و برگزاری آیین شب یلدا بسیاری از شهروندان قدرت خرید هیچ‌یک از کالاهایی که در گذشته برای گرامیداشت این شب تهیه می‌کردند را ندارند.بررسی‌ها نشان می‌دهد که هزینه‌های تهیه سفره شب یلدا در ده سال بیش از چهل برابر افزایش یافته است؛ این درحالی است که افزایش حداقل حقوق بازنشستگان در همین بازه ده سال حدودا ۱۶ برابر ارزیابی می‌شود.

افزایش چشمگیر قیمت میوه، آجیل و شیرینی در روزهای پایانی پاییز ۱۴۰۴موجب شده است که برخی شهروندان این اقلام و حتی اقلام ضروری خورد و خوراک خود را به شکل قسطی تهیه کنند.

پایگاه خبری «اقتصاد آنلاین» آذرماه۱۴۰۴ نوشت قیمت شیرینی در سال جاری نسبت به سال پیش ۵۰ تا ۶۰ درصد افزایش داشته است. «علی بهره‌مند»، رییس اتحادیه صنف قنادان، شیرینی‌فروشان و کافه‌قنادی‌های تهران، در آستانه یلدای ۱۴۰۴ گفت: «به‌دلیل گرانی، خرید شیرینی به جعبه‌های نیم‌کیلویی رسیده است.»

نرخ رسمی آجیل یلدا نیز یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان اعلام شده، اما مردم می‌گویند هر کیلو آجیل مرغوب تا دو میلیون و ۴۰۰ هزار تومان به فروش‌ می‌رسانند.

وضعیت در خانواده‌های کارگری نیز بسیار بحرانی است.یک بازرس کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور در گفتگو با ایلنا تایید کرده است که با این تورم و گرانی افسارگسیخته، دیگر سفره‌ای برای کارگران باقی نمانده است.

به گفته «حبیب صادق‌زاده تبریزی»، «یک گرم طلا معادل حدود یک ماه حداقل حقوق کارگر است» و این وضعیت نشان‌دهنده «شکاف عمیق میان دستمزدهای مصوب شورای عالی کار و هزینه‌های واقعی زندگی» مردم است.

صحبت‌های غافلگیر کننده و بی‌ربط به موضوع جواد خیابانی در ویژه برنامه جام ملت‌های آفریقا

در جریان پخش زنده شبکه ورزش و صحبت مجری درباره افتتاحیه جام ملت‌های آفریقا، جواد خیابانی به‌طور ناگهانی موضوع صحبت را تغییر داد و به شب یلدا اشاره کرد. او گفت: «اگر امشب دختری به دنیا آمد، اسمش را یلدا بگذارید.»

***

venz.jpgرادیو بین المللی فرانسه - بنا بر اعلام کاراکاس، پس از توقیف دومین نفتکش ونزوئلا توسط واشنگتن، ایران به ونزوئلا پیشنهاد داده است تا برای مقابله با «دزدی دریایی و تروریسم بین‌المللی» ایالات متحده، «در همه زمینه‌ها» با کاراکاس همکاری کند. با این حال، تهران در گزارش امروز خود از تماس تلفنی میان وزرای امور خارجه دو کشور، به هیچ اقدام مشخصی اشاره نکرده است.

ایوان خیل پینتو، وزیر امور خارجه ونزوئلا، شامگاه شنبه، پس از تماس تلفنی با عباس عراقچی، همتای ایرانی خود، اعلام کرد که این گفت‌وگو «بر تحولات اخیر در کارائیب، به‌ویژه تهدیدها، اقدامات دزدی دریایی ایالات متحده و سرقت کشتی‌های حامل نفت ونزوئلا» متمرکز بوده است. وزیر امور خارجه ونزوئلا تاکید کرد که کشورش «شاهد همبستگی کامل دولت جمهوری اسلامی ایران بوده و برای مقابله با دزدی دریایی و تروریسم بین‌المللی که ایالات متحده می‌کوشد با زور تحمیل کند، پیشنهاد همکاری در تمامی زمینه‌ها را دریافت کرده است.»

از سوی دیگر، گزارش رسمی ایران از تماس وزرای خارجه دو کشور که امروز یکشنبه ۲۱ دسامبر منتشر شد، بدون آنکه به اقدامات مشخصی اشاره کند، بر همبستگی و حمایت تهران از «مردم و دولت منتخب ونزوئلا» در برابر «تهدیدی آشکار علیه صلح و ثبات منطقه و جهان» تأکید دارد.

بنا بر اعلام وزارت امور خارجه ایران، عباس عراقچی در تماس با همتای ونزوئلایی خود «بر عزم رهبران دو ملت برای تحکیم و گسترش مناسبات در راستای منافع دو کشور» تأکید کرده است. در این بیانیه از اصطلاحات «دزدی دریایی» و «تروریسم بین‌المللی» استفاده نشده اما وزیر امور خارجه ایران «اقدامات آمریکا علیه امنیت دریانوردی در منطقه کارائیب و تهدید به استفاده از زور علیه ونزوئلا» را «نقض فاحش اصول بنیادین حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد» دانسته و ضمن اعلام همبستگی و حمایت از مردم و دولت منتخب ونزوئلا، بر «مسئولیت جامعه جهانی برای مخالفت قاطع با این اقدامات غیرقانونی و یکجانبه‌گرایانه که تهدیدی آشکار علیه صلح و ثبات منطقه و جهان است» تأکید میکند.

ایران یکی از متحدان اصلی نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، به شمار می‌رود. ایران و ونزوئلا در سال ۲۰۲۲ توافق‌نامه‌ای برای همکاری به مدت ۲۰ سال امضا کردند. تهران پیش‌تر نیز با ارسال سوخت، مواد غذایی و دارو به کاراکاس کمک کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

چین و روسیه، دیگر متحدان ونزوئلا، هم در واکنش به استقرار نظامی آمریکا، همبستگی خود را با رئیس‌جمهور مادورو اعلام کرده‌اند.

دومین بار در کمتر از دو هفته

در ادامه تشدید فشارهای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، بر نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، ایالات متحده که ناوگان نظامی گسترده‌ای را در دریای کارائیب مستقر کرده و مدعی است که این اقدام در چارچوب عملیات مقابله با قاچاق مواد مخدر انجام می‌شود، بامداد شنبه برای دومین بار در کمتر از دو هفته، یک نفتکش را در سواحل ونزوئلا متوقف کرد.

بر اساس داده‌های مارین‌ترفیک (MarineTraffic) که حرکت کشتی‌ها در سراسر جهان را ردیابی می‌کند، این نفتکش تحت پرچم پاناما فعالیت می‌کرده است.

آیا کارخانه محرمانه موشک‌سازی اوکراین معادلات جنگ را تغییر می‌دهد؟

بی بی سی - ما را با چشم بند به مکانی محرمانه می‌برند که اوکراین در آنجا مشغول ساخت یکی از تازه‌ترین سلاح‌های خود است.

از ما می‌خواهند تلفن‌های همراهمان را خاموش کنیم. تولید موشک کروز «فلامینگو» اوکراین در فضایی کاملا محرمانه صورت می‌گیرد.

ukrainmissile1.jpgبرای اوکراین، غیرمتمرکز و مخفی نگه داشتن مراکز تولید این‌گونه تسلیحات، حیاتی است. تاکنون دو کارخانه «فایر پوینت»، شرکت سازنده آن هدف حمله قرار گرفته‌اند.

در کارخانه‌ای که از آن بازدید می‌کنیم، به ما گفته می‌شود از ستون‌ها، پنجره‌ها یا سقف فیلم‌برداری نکنیم. همچنین از ما می‌خواهند چهره کارگران خط مونتاژ را نشان ندهیم. موشک‌های «فلامینگو» در این مکان در مراحل مختلف ساخت قرار دارند.

با وجود حملات مداوم، اوکراین صنعت تسلیحاتی خود را گسترش داده است. به گفته ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین اکنون بیش از ۵۰ درصد از سلاح‌های مورد استفاده در خط مقدم در کشور تولید می‌شوند و تقریبا همه تسلیحات دوربرد نیز تولید داخلی هستند.

در ابتدای جنگ، اوکراین بیشتر به تسلیحات به‌جا‌مانده از دوران شوروی تکیه داشت. کمک‌های نظامی غرب به نوسازی نیروهای مسلح کمک کرد، اما امروز این کشور در زمینه توسعه سامانه‌های بدون سرنشین، از پهپادها تا ربات‌ها، در جهان پیشرو است.

اکنون موشک‌های کروز تولید داخل به توان دوربرد اوکراین افزوده شده‌اند.

ukrainmissile2.jpgاوکراین این موشک‌ها را در کارخانه‌های محرمانه تولید می‌کند و تیم بی‌بی‌سی با چشم‌بند به این مکان منتقل شدند
***

ایرینا ترخ، مدیر فنی ارشد «فایر پوینت»، یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان پهپاد و موشک در اوکراین است، شرکتی با شعار لاتین «اگر ما نه، پس چه کسی».

او ۳۳ سال دارد و زمانی معماری خوانده، اما حالا تلاش خود را صرف تضعیف ماشین جنگی روسیه کرده است.

او کنار موشک عظیم «فلامینگو» بسیار کوچک دیده می‌شود و توضیح می‌دهد که برخلاف نمونه‌های اولیه، موشک دیگر صورتی نیست و سیاه‌ رنگ شده است، «چون نفت روسیه را می‌خورد».

محصول نهایی از نظر ظاهری به موشک آلمانی «وی-۱» در جنگ جهانی دوم شباهت دارد. این موشک از یک موتور جت بزرگ تشکیل شده که بر بالای بدنه‌ای به طول یک اتوبوس لندن قرار گرفته است.

مرجان اشتری مجری سابق منوتو

| No Comments

hasheim.jpgمرضیه حاجی هاشمی

🗒 «جبهه اصلاحات ایران» یک هشدارنامه به «پزشکیان» رئیس جمهور مورد حمایتشان نوشته‌اند و به تورم ۷۰ درصدی، فشار معیشتی، ناامیدی رای دهندگان، تضعیف پایگاه اجتماعی جریان اصلاح طلب و حمایت عمومی از دولت، فقدان نظم و هماهنگی و انسجام مدیریتی در دولت، استمرار رانت‌های بزرگ و فساد، تمرکز بر ملاحظات شخصی و شبکه‌های وابسته و منافع منسوبان، عدم شفافیت بخش بزرگتر اقتصاد کشور، تحولات اخیر منطقه‌ای و بین‌المللی و ضرورت بازنگری در سیاست خارجی متناسب با آن اشاره کردند.

⬅️ اصلاح طلبان چرا این نامه را نوشتند؟ آیا آنها تصور یا انتظار تغییر از فردی چون پزشکیان داشتند؟ به نظر می‌رسد چنین نبوده. اصلاح طلبان با حمایت از پزشکیان تلاش کردند اوضاع بدتر نشود، شکاف دولت- جامعه کمی ترمیم شود و سرمایه اجتماعی کاملاً صفر نشود. اکنون که این سرمایه را در حال تبخیر می‌بینند، سعی می‌کنند مسئولیت را از خویش دور کنند و به پایگاه اجتماعی به شدت تضعیف شده خود این پیام را انتقال دهند که «ما ساکت نماندیم». در اصل خطاب این نامه به تاریخ و به آن‌هایی است که با امیدی هرچند اندک به پای صندوق‌های رای کشاندند.

⬅️ به خوبی می‌توان دریافت که جریان اصلاح طلبی، پزشکیان را نه یک «دولت تغییر» که «دولت توقف فروپاشی» می‌دیدند. سیاست ایران سال‌هاست صحنه انتخاب بین بد و بدتر است و چنین نامه‌هایی بیش از هر چیز نشانه این است که فاصله این دو نیز در حال از بین رفتن است. وقتی حتی امیدهای حداقلی هم کار نمی‌کند، زبان سیاست به هشدارنامه تبدیل می‌شود و آنگاه که یک جریان سیاسی سال‌ها از «سیاست امکان» به «سیاست بقا» فرو می‌افتد، نمی‌تواند مطالبات مردم را نمایندگی کند و تاثیرگذاری‌اش در سیاست به صفر نزدیک می‌شود.

⬅️ «سیاست امکان» و «سیاست بقا» دو منطق متفاوتِ کنش سیاسی است که معمولاً در نظام‌های بسته یا نیمه‌بسته، به‌تدریج جای هم را می‌گیرند. سیاست امکان زمانی معنا دارد که یک جریان سیاسی باور دارد، می‌تواند برنامه ارائه کند، برای تغییرات مشخص رقابت کند و اگر رأی آورد، بخشی معنادار از قدرت واقعی را اعمال کند. در این وضعیت، سیاست‌ورزی حول این پرسش می‌چرخد: «چه تغییری ممکن است و چگونه می‌توان آن را محقق کرد؟». اصلاح‌طلبی دهه‌ی ۷۰ و حتی بخشی از دهه‌ی ۸۰ هنوز در این فاز بود، قانون، جامعه مدنی، تنش‌زدایی، گسترش حقوق شهروندی؛ یعنی سیاست به‌مثابه گشودن افق‌های تازه.

⬅️ اما سیاست بقا زمانی شروع می‌شود که همان جریان به این جمع‌بندی می‌رسد که قدرت تصمیم‌گیریِ مؤثر را از دست داده، ابزارهای تغییر یکی‌یکی مسدود شده‌اند و هزینه‌ی حذف شدن از صحنه، از هزینه‌ی سازش بیشتر شده است. در این منطق، پرسش اصلی عوض می‌شود و از «چه تغییری ممکن است؟» به «چطور کاملاً حذف نشویم؟» تقلیل می یابد. کنش سیاسی دیگر ناظر به آینده‌ی مطلوب نیست، ناظر به جلوگیری از مرگ سیاسی است.

⬅️ وقتی جریانی وارد سیاست بقا می‌شود، برنامه‌ها کوتاه، مبهم و حداقلی می‌شوند، از شعارهای بزرگ فاصله می‌گیرد و روی «کم‌هزینه‌ترین گزینه‌ قابل تأیید» سرمایه‌گذاری می‌کند. از اصلاحات واقعی عبور می‌کند و به مدیریت بحران قناعت می‌کند. حمایت از پزشکیان دقیقاً در این چارچوب قابل فهم است.

⬅️ سیاست بقا اگر طولانی شود، پایگاه اجتماعی را تحلیل می‌برد، امید را به عادتِ ناامیدی تبدیل می‌کند و جریان سیاسی را از «کنشگر فاعل تغییر» به «واکنش‌دهنده‌ی منفعل» تقلیل می‌دهد. در نهایت، آن جریان ممکن است بماند، اما دیگر معنا ندارد؛ زیرا تنها در حال زمان خریدن است و زمانی که سیاست فقط زمان بخرد، معمولاً آینده را می‌فروشد؛ هم چنان که سال هاست اصلاح طلبان در حال آینده فروشی هستند.

دوران نامزدی شاه و فرح دیبا

| No Comments

زن بدنام حرمسرای قاجار

| No Comments

دنت هم از ایران رفت

| No Comments

2020.jpgظاهرا دومینوی خروج سرمایه‌گذارهای خارجی از ایران به دنت رسیده. اوایل سال جاری میلادی بود که خبر آمد شرکت سرمایه‌گذاری اروپایی IIIC که حدود ۳۳٪ سهام دیجی‌کالا را داشت از ایران خواهد رفت. قبل از این هم شرکت عربستانی صافولا از صنعت غذا و شرکت اماراتی ماجدالفطیم از هایپراستار رفته بودند.

جیران تابعی، یکی از مدیران ارشد سابق دنون (دنت) در لینکدین نوشت: خبر کوتاه بود، اما غیرمنتظره نه: "دنون از ایران رفت." من از ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۵ یکی از ۷ مدیر ارشد دنون لبنی در ایران بودم؛ شاهد شکوه صدساله‌ی یکی از معتبرترین شرکت‌ها در سراسر جهان، و سقوط آن در ایران.

شاهد خروج آخرین مدیرعامل فرانسوی دنون و سپس تنزل دغدغه‌های مدیرعامل یک شرکت بین‌المللی از «چطور سهم ایران را در کسب‌وکار جهانی دنون به نحو شایسته ارتقا دهم»، به «فاکتور ناهار سرپرست فروش را تأیید نکنم.»

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgعبدی مدیا - محمد حاجی مزدارانی بعنوان مدیر بازداشتگاه اوین معرفی شد و هدایت الله فرزادی برکنار شد. محمد حاجی مزدارانی پیش از این مدیر اردوگاه حرفه‌آموزی و کاردرمانی فشافویه بود.

یادداشت سربسته من خطاب به رییس قوه قضاییه پس از موشک باران بازداشتگاه اوین یادتان هست؟ اکنون گویا بالاخره پس از حرف وحدیث های فراوان قرار شد هدایت الله فرزادی از مدیریت این زندان برکنار شود و یکی از مدیران مجموعه زندانهای استان تهران به جای او منصوب شود.

اما راز سربسته اصرار به کارکنان شهیدِ این زندان به حضور در زندان در حالیکه همه از هشدار و احتمال حمله به این زندان مطلع بودند و آقای مدیر، کارکنان بویژه کارکنان خانم را در ساختمان اداری تمرکز داد و خود در دفتر جداگانه خارج از ساختمان اداری به فعالیت مشغول بود، همچنان سربسته است. و البته این امر نافی محکومیت شدید حمله به زندان که مخالف همه کنوانسیون های بین المللی است، نیست.

خبرنامه گویا - نکاتی که عبدی مدیا در این نوشته کوتاه به‌طور غیرمستقیم مطرح می‌کند، اما از بیان صریح آن‌ به‌عنوان اتهام یا حکم قطعی خودداری می‌کند:

  • مدیر پیشین زندان اوین با وجود اطلاع از هشدار و احتمال حمله، آگاهانه جان کارکنان زندان را در معرض خطر قرار داده است.

  • او دستور داده یا اجازه داده کارکنان، به‌ویژه کارکنان زن، در یک ساختمان اداری آسیب‌پذیر تجمع داشته باشند.

  • در همان شرایط، خودِ مدیر در محل جداگانه و امن‌تری مستقر بوده است.

  • این تصمیمات می‌تواند مصداق قصور یا بی‌مبالاتی جدی مدیریتی با پیامدهای مرگبار باشد.

رضا عطاران در واکنش به گفت‌وگوهای قیاسی گفت که او در برنامه‌اش تلاش کرده بود با طرح سوالات تحریک‌آمیز، مهران مدیری را به واکنش وادار کند تا علیه او صحبت کند و بین آن‌ها اختلاف و تنش به وجود بیاورد.

وی با صراحت در ادامه افزود: «خواستم اینجا بگم که خیلی کثافتی!»

:::

***

بر اساس ویدیوهای منتشرشده، یکشنبه ۳۰ آذر و با آغاز مراسم یادبود کشته‌شدگان در سیدنی، ‌مردی با چفیه‌ای بر گردن در این مراسم حاضر شد که ماموران پلیس او را بیرون کردند. یک هفته پیش در ۲۳ آذر، با حمله به جشن حنوکای یهودیان در ساحل بوندای سیدنی، ‌دست‌کم ۱۶ نفر کشته شدند.

انتخاب - جواد عزتی به هنگام ورود به مراسم جشن حافظ برخورد متفاوتی با بادیگاردهای این مراسم داشت. وقتی این افراد قصد داشتند با گرفتن دست جواد عزتی او را همراهی کنند این بازیگر از انها خواست دستش را رها کنند و او را همراهی نکنند.

***

سان‌فرانسیسکو خاموش شد

| No Comments

ایران اینترنشنال - شرکت گاز و برق پاسیفیک در ایالات متحده اعلام کرد که قطعی گسترده برق، باعث بی‌برقی ۱۳۰ هزار خانه و محل کسب در شهر سان‌فرانسیسکو شده است.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، شنبه ۲۹ آذر، قطع برق باعث شد که بخش بزرگی از بخش شمالی سان‌فرانسیسکو در تاریکی فرو برود و از اوایل بعد از ظهر، محله‌های ریچموند و پرزیدیو و مناطق اطراف پارک گلدن گیت با خاموشی مواجه شدند که به تدریج بر وسعت آن افزوده شد.

sf1.jpg
شرکت گاز و برق پاسیفیک به درخواست‌ آسوشیتدپرس برای اظهار نظر در مورد علت خاموشی‌ها پاسخ نداد. قطعی برق تقریباً شامل یک سوم از مشتریان این شرکت در سان‌فرانسیسکو شده است.

کاربران شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های محلی از تعطیلی گسترده رستوران‌ها و مغازه‌ها و خاموش شدن چراغ‌های خیابان‌ها و تزئینات مربوط به کریسمس خبر دادند.

اداره مدیریت اضطراری سانفرانسیسکو در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که «اختلالات قابل توجهی در حمل و نقل عمومی» در سراسر شهر رخ داده است و از ساکنان خواست که از سفرهای غیرضروری خودداری کنند.

sf2.jpg
سازمان‌های حمل و نقل سان‌فرانسیسکو هم اعلام کردند که به دلیل قطعی برق، برخی از ایستگاه‌های اتوبوس و قطار درون‌شهری (مترو) را نادیده گرفته‌اند.

مقامات آتش‌نشانی نیز در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کردند که حداقل برخی از خاموشی‌ها ناشی از آتش‌سوزی در داخل یک پست برق شرکت گاز و برق پاسیفیک در دو خیابان این شهر بوده است.

پس از آن، شرکت گاز و برق پاسیفیک حدود ساعت ۴ بعد از ظهر اعلام کرد که شبکه برق را تثبیت کرده و انتظار قطعی برق بیشتر برای مشترکین را ندارد.

این شرکت اعلام کرد که نمی‌تواند تایید کند که آیا برق تا اواخر روز شنبه دوباره وصل خواهد شد یا خیر.

ویدیوی رسیده به ایران‌اینترنشنال نشان می‌دهد زنی حامی حکومت در قطار متروی تهران می‌گوید: «چادر و حجاب در دین کشورهای کفر نیست، ولی بروید ببینید که مردم آنجا به‌خاطر گناه‌های دیگرشان چه عذاب‌هایی می‌کشند و گرانی خیلی زیاد است.»

roostayee.jpgفرزانه روستایی

گزارش اخیر دبیر کل آژانس در مورد اینکه آژانس نمی داند تاسیسات هسته ای ایران در چه وضعیتی است بسیار نگران کننده است. مقام های جمهوری اسلامی گقته اند که ۴۴۱ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ ٪ غنی شده ایران در زیر آوارهای نطنز و فورو مدفون شده است و راهی برای رسیدن به‌ آنها وجود ندارد. رافائل گروسی نیز می گوید بیایید به ما نشان دهید این سه مرکز ویران شده و دیگر خطرناک نیستند و کسی به آنها دسترسی ندارد تا خیال همه راحت شود، اما ج ا با بازدید آژانس از این سه مرکز مخالفت می کند.

ترجمه ساده اصرار گروسی این است که آژانس می خواهد ببیند اگر این سه مرکز کاملا ویران نشده اند اطلاع رسانی شود تا آمریکا و اسراییل این بار بهتر از دفعه قبل این مراکز را بمباران کنند. بازی موش و گربه آژانس با ج ا یادآور دامی است که عراق در دوران صدام حسین در آن گرفتار آمد. آنسکام طبق قطعنامه ۶۸۷ شورای امنیت مسئول بازرسی و رسیدگی به خلع سلاح عراق و شناسایی سلاح های میکربی شیمیایی و مواد اتمی عراق بود. هر بار که اختلاف عراق و آنسکام تشدید می شد دور جدیدی از جنگ و حمله به عراق صورت می گرفت. آنسکام همواره متهم بود که نهاد بی طرف نیست و گزارش هایش از دفاتر سیا و نهادهای اسراییلی سر در می آورد. در هر حال، رهبران هر کشوری که وارد بازی های فکر نشده خطرناک با جامعه جهانی شدند یا در دام آنسکام دوران صدام حسین گرفتار می شوند و یا به دام رافائل گروسی در دوران علی خامنه ای می افتند.

yaldalarge.jpg

اخبار دیگری در مورد ساخت انبوه موشک بالستیک و نیز گزارش افزایش تحرکات سپاه در ارتباط با زیاد شدن پرواز پهپاد و فعال شدن دوباره پدافن هوایی همه می تواند بهانه هایی برای آغاز یک درگیری جدید باشد که به احتمال زیاد آخرین درگیری نیز نخواهد بود.

مهم نیست آژآنس با جمهوری اسلامی توافق کند یا نه. مهم نیست بازرسی ها از سه مرکز اتمی به فنا رفته فوردو نطنز و مرکز اصفهان انجام شود یا نه. مهم این است که ج ا در جریان هر تماس و مذاکره ای با آمریکا باید غنی سازی صفر درصد و بازرسی های صد درصدی را بپذیرد. همزمان محدود شدن برد موشک ها و تعطیل کردن هر ارتباط با نیابتی ها زیر بنای هر توافقی است که کشور را از این بحران نجات می دهد.

پیش بینی اینکه کپی کردن مدل بازی عراق با آنسکام در ایران کشور را به کجا می کشاند و اینکه چه بر سر رهبر ج ا می آید خیلی دشوار نیست. وقتی جنگ ۱۲ روزه سه چهار بار تکرار شد و عواقب آن فقط دامان مردم را گرفت نه دامان طبقه جدید نوکیسه را، در آن صورت هم پرونده اسلام برای همیشه در ایران بسته خواهد شد و هم پرونده هر کسی که در این حاکمیت هزار رنگ نقش بازی کرده است. بازی موش و گربه با آژانس از همین الان هم از مرحله کیش و مات گذشته است. ادامه قمار فعلی آینده ایران را نیز مانند ۴۷ سال گذشته بر باد خواهد داد. هر چند که این روزها مردم شادمان شب چله اند و هنوز کسی برای آنها نگفته است که آنسکام یعنی چه و چه بلایی بر سر عراق آورد.

***

21212121.jpgایران اینترنشنال - لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه آمریکایی در سفر به اسرائیل از این که حماس و حزب‌الله در حال مسلح شدن دوباره هستند، ابراز نگرانی کرد و گفت امیدوار است سال ۲۰۲۶ «سال از میان برداشتن آدم بد» باشد.

به گزارش تایمز اسرائیل، گراهام یک‌شنبه ۳۰ آذر در دیدار با نتانیاهو در اورشلیم گفت که «برای یک هدف» به اسرائیل آمده است و آن این است که اطمینان حاصل کند سال ۲۰۲۶ «سال صلح و از میان برداشتن آدم بد» باشد.

او توضیحات بیشتری درباره «آدم بد» ارائه نکرد، اما پیشتر گزارش‌هایی درباره تلاش اسرائیل برای هدف گرفتن علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در جریان جنگ ۱۲ روزه با جمهوری اسلامی منتشر شده است.

"ژورنال جنگ‌هاي کوچک"

ترجمه و ویرایش خبرنامه گویا

برای دهه‌ها، بحث بازدارندگی هسته‌ای در خاورمیانه عمدتاً بر توان زمینی متمرکز بود؛ از برد موشک‌ها گرفته تا پایگاه‌های زیرزمینی. اما در سال‌های اخیر، بعد دریایی بازدارندگی اسرائیل به‌تدریج به عامل مهمی در معادلات امنیتی منطقه تبدیل شده است.

sublarge.jpgاسرائیل با تکیه بر ناوگان زیردریایی‌های پیشرفته خود، به‌ویژه زیردریایی‌های کلاس Dolphin-II، توانسته است یک بازدارندگی متحرک و بقاپذیر در مدیترانه شرقی ایجاد کند. اگرچه تل‌آویو هرگز به‌طور رسمی وجود سلاح هسته‌ای در این زیردریایی‌ها را تأیید نکرده، اما گمانه‌زنی‌های گسترده‌ای درباره قابلیت حمل موشک‌های هسته‌ای و حفظ توان «ضربه دوم» وجود دارد.

این تحول، مدیترانه شرقی را به صحنه‌ای راهبردی برای اسرائیل تبدیل کرده است. حضور پنهان زیردریایی‌ها، عمق عملیاتی ایجاد می‌کند و هم‌زمان امکان سیگنال‌دهی سیاسی و نظامی به رقبا را فراهم می‌سازد. از منظر جغرافیایی نیز این منطقه اسرائیل را به فضای امنیتی اروپا و جناح جنوبی ناتو متصل می‌کند.

در مقابل، راهبرد دریایی ایران همچنان عمدتاً بر خلیج فارس و تنگه هرمز متمرکز است. هرچند تهران در سال‌های اخیر تلاش کرده حضور نمادینی در مدیترانه داشته باشد، از جمله اعزام ناوهای خود به بنادر سوریه، اما محدودیت‌های ساختاری مانع از تثبیت نفوذ پایدار ایران در این حوزه شده است. ناوگان فرسوده، توان محدود آب‌های آزاد و تضعیف شبکه‌های نیابتی پس از جنگ سوریه، از جمله این موانع به شمار می‌روند.

در شرایط کنونی، برتری دریایی اسرائیل عملاً دست ایران را در مدیترانه می‌بندد. فرماندهان نظامی ایران ناچارند خطر درگیری با قدرتی را در نظر بگیرند که می‌تواند از موقعیتی نامشخص در دریا پاسخ دهد. این موضوع، محاسبات بازدارندگی منطقه‌ای را به نفع اسرائیل تغییر داده است.

از سوی دیگر، کشف و بهره‌برداری از میادین گازی مهمی مانند لویاتان، تامار و کاریش، اهمیت امنیت دریایی اسرائیل را دوچندان کرده است. حفاظت از این زیرساخت‌ها، پیوند مستقیمی میان انرژی، امنیت و بازدارندگی ایجاد کرده و مدیترانه شرقی را به کانون رقابت بازیگران منطقه‌ای تبدیل ساخته است.

در مجموع، می‌توان گفت برتری دریایی و زیردریایی اسرائیل نقش مهمی در شکل‌دهی به نظم امنیتی جدید در مدیترانه شرقی ایفا می‌کند. نظمی که در آن، دامنه مانور ایران محدودتر شده و رقابت منطقه‌ای بیش از گذشته به دریا کشیده شده است.

Hanif_Heidarnejad.jpgحنیف حیدرنژاد- برخی از سُنت‌های باستانی ایرانی پیشینه‌ای چند هزار ساله دارند؛ آیین‌هایی چون نوروز، چهارشنبه‌سوری، سیزده‌به‌در، شب یلدا و جشن مِهرگان از شناخته‌شده‌ترین آنها هستند. این جشن‌ها نه‌تنها در ایران، بلکه در گستره‌ای وسیع از «ایرانِ فرهنگی» - فراتر از مرزهای سیاسی امروز - همچنان زنده و گرامی داشته می‌شوند.

این آیین‌ها عمیقاً با شادی، امید و زندگی جمعی گره خورده‌اند؛ آیین‌هایی خانوادگی و همگانی که همبستگی اجتماعی و پیوندهای انسانی را تقویت می‌کنند. هرچند در شیوه برگزاری آنها در مناطق مختلف تفاوت‌هایی دیده می‌شود، اما هسته مرکزی و معنای بنیادین‌شان کم‌وبیش یکسان باقی مانده است. حتی در کشورهایی که این جشن‌ها رسمیت دولتی ندارند، همچنان در میان مردم یا بخش بزرگی از جامعه زنده‌اند و با استقبال برگزار می‌شوند.

برای نمونه، نوروز افزون بر ایران، در کشورهایی چون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، ترکیه (به‌ویژه در مناطق کُردنشین)، عراق (به‌ویژه مناطق کُردنشین)، سوریه (به‌ویژه مناطق کُردنشین)، پاکستان، هند، مغولستان و چین (در میان اویغورها) جشن گرفته می‌شود. همچنین در برخی کشورهای منطقه بالکان، مانند آلبانی، بوسنی و هرزگوین و مقدونیه شمالی نیز نوروز جایگاهی فرهنگی دارد.

در سال ۲۰۰۹، نوروز به‌عنوان میراث فرهنگی ناملموس بشری در فهرست یونسکو ثبت شد. در حال حاضر، جدا از ایران، در کشورهای افغانستان، آذربایجان، عراق، ترکیه، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان، هند و مغولستان، نوروز در آنها به‌عنوان جشن یا مناسبت رسمی شناخته می‌شود.

با گسترش موج‌های مهاجرت در دهه‌های اخیر، کشورهای میزبان ایرانی‌تباران و دیگر مردمانی که نوروز را جشن می‌گیرند نیز به اشکال مختلف به گرامیداشت این آیین توجه نشان داده‌اند.
در کانادا، نوروز به‌عنوان جشن فرهنگی ملی در پارلمان به رسمیت شناخته شده، هرچند تعطیل رسمی نیست. در ایالات متحده آمریکا، نوروز تعطیل فدرال محسوب نمی‌شود، اما در برخی ایالت‌ها و شهرها، با حمایت شهرداری‌ها مراسم رسمی برگزار می‌شود و کاخ سفید نیز هر ساله پیام یا مراسم نوروزی دارد. در بریتانیا و آلمان نیز نوروز به‌عنوان جشن فرهنگی جوامع ایرانی، کُرد و افغانستانی شناخته می‌شود، بدون آنکه تعطیل رسمی باشد.

با وجود گذشت قرن‌ها، دگرگونی‌های شتابان سیاسی و جغرافیایی و پروژه‌های دولت-ملت‌سازی که به‌ویژه پس از جنگ جهانی اول شدت گرفت، این پرسش اساسی مطرح می‌شود: چگونه این سُنت‌ها همچنان زنده و ماندگار باقی مانده‌اند؟

راز ماندگاری، راز گسترش

در جهان باستان، گسترشِ یک باور، یک آیین یا جشن و تبدیل شدن آن به سُنتی همگانی که نسل اندر نسل تداوم یابد، امری ساده و بدیهی نبوده است. اگر امروز رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و سهولت جابه‌جایی انسان‌ها نقشی تعیین‌کننده در انتقال فرهنگ‌ها دارند، در دوران باستان چنین ابزارهایی وجود نداشت. انتقال و جاافتادن یک سُنت جدید، در شرایط دوری جغرافیایی، قطع ارتباط‌ها در ماه‌های طولانی سال، دشواری‌های اقلیمی، تفاوت زبان‌ها و باورهای مذهبی، کاری بسیار پیچیده و دشوار بوده است.

از همین‌رو، اینکه یک آیین بتواند در گستره‌ای وسیع از نظر جغرافیایی و فرهنگی رواج یابد و عناصر اصلی آن - کم‌وبیش به شکلی یکسان - پذیرفته و اجرا شود، اتفاقی تصادفی نبوده است. موفقیت چنین آیین‌هایی را باید پیش از هر چیز در محتوا و کارکرد اجتماعی آنها جست‌وجو کرد.

moghaddam.jpgراه‌های ممکن و احتمالات قابل پیش‌بینی در باره بازنگری، تغییر و یا اصلاح قانون اساسی

در اینکه قانون اساسی ج.ا.ا ایران و ساختاری که بر اساس آن شکل گرفته، به تعارض با جمهوریت و دموکراسی ختم شده، تردیدی نیست. هرچند اصولی از قانون اساسی به مشارکت مردم در سرنوشت خود و نقش آنها در اداره حکومت اشاره دارد، اما با وجود اصولی دیگر از جمله اصل ۱۱۰، هرچه پیش‌تر آمده‌ایم، نقش و نظر مردم در حاکمیت دچار محدودیت‌های بیشتری شده و در این دوگانگی، اعتبار و اصالت رأی مردم مغلوب دیگری شده است.

اکنون موضوع مهمی که در میان جریانات سیاسی ایران مطرح است و بسیاری از احزاب سیاسی، به‌خصوص اصلاح‌طلب، به آن می‌پردازند، ضرورت بازنگری در قانون اساسی است.

مراد از بازنگری در قانون اساسی چه می‌تواند باشد؟ آیا خواسته و مطالبه مردم ایران با اصلاح قانون اساسی محقق می‌شود یا تغییر آن؟

آیا نظام حاکم و یا حتی قانون اساسی موجود، اراده و توان ایجاد تغییر یا تغییرات در قانون اساسی را دارند یا خیر؟

مطلب زیر در پاسخ به سؤالات فوق است:

شاید برای اولین بار میرحسین موسوی که سال‌هاست در حصر خانگی است و به‌عنوان یکی از جدی‌ترین شخصیت‌های مخالف نظام و رهبری شناخته می‌شود، ایده تشکیل مجلس مؤسسان را اعلام کرد. در آن زمان جریانات سیاسی محافظه‌کارتر در مقابل آن موضع گرفته و از کافی بودن اصلاح قانون اساسی و تغییر برخی از اصول آن سخن به میان آوردند، اما با گذشت زمان و سوء‌مدیریت‌های خسارت‌بار نظام حاکم و اوضاع اسف‌بار مملکت، بار دیگر ایده تشکیل مجلس مؤسسان تبدیل به گفتمان غالب اصلاح‌طلبان شده است.

در این یادداشت به امکان ناپذیر بودن تغییر قانون اساسی از طریق همین قانون اساسی و روندی که باید برای این مهم طی شود می‌پردازم:

۱- از طریق اصل ۵۹

«در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.»

تفسیر شورای نگهبان:
«موضوع اصل ۵۹ قانون اساسی از مصادیق مصوبات مجلس شورای اسلامی است و باید طبق اصل ۹۴ قانون اساسی به شورای نگهبان ارسال شود.»

نتیجه قابل پیش‌بینی:

  • با وجود نمایندگان کنونی مجلس که اکثریتشان تابعیت محض از ولایت فقیه دارند و با توجه به نظر صریح رهبری در ابتدای سال ۱۴۰۲ مبنی بر اینکه:
    «تغییر قانون اساسی یا ساختار نظام حرف دشمن است!»
    استفاده از ظرفیت اصل ۵۹ قانون اساسی در مجلس فعلی بسیار ضعیف و حتی غیرممکن است. البته با توجه به مکانیسمی که برای نهادهای انتخابی ترسیم شده (منظور نظارت‌های استصوابی و مهندسی انتخابات است)، شکل‌گیری مجلس مستقل و برخوردار از آرای مردم در آینده هم خوش‌خیالی است.

  • با فرض محال و طرح و تصویب ضرورت برگزاری همه‌پرسی توسط نمایندگان مجلس، امکان کسب رأی دوسوم نمایندگان (با توجه به خاستگاه حکومتی نمایندگان و گرایشات فکری آنها) بسیار بعید است.

  • اما نکته مهم بعدی، پس از تصویب قانون همه‌پرسی و تحقق امکان محال فوق، تأیید چنین مصوبه‌ای توسط فقهای شورای نگهبان است. خیلی روشن است که شورای نگهبان با توجه به دیدگاه رهبری چنین مصوبه‌ای را مغایر با شرع و قانون اساسی اعلام کند، به‌ویژه که اگر مرتبط با اصل ۱۱۰ و یا اصل ۱۷۷ باشد.

۲- از طریق اصل یکصد و هفتاد و هفتم

که می‌گوید:

  • بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در موارد ضروری صورت می‌گیرد.

  • تشخیص چنین ضرورتی به عهده مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

  • تأیید ضرورت بازنگری در قانون اساسی به عهده مقام رهبری است.

مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام طی حکمی خطاب به رئیس‌جمهور، موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب زیر پیشنهاد می‌نماید:

  1. اعضای شورای نگهبان - ۱۲ نفر

  2. رؤسای قوای سه‌گانه - ۳ نفر

  3. اعضای ثابت مجمع تشخیص مصلحت نظام - ۴۶ نفر

  4. اعضای مجلس خبرگان رهبری - ۵ نفر

  5. منتخبین رهبری - ۱۰ نفر

  6. از هیأت وزیران - ۳ نفر

  7. از قوه قضائیه - ۳ نفر

  8. از نمایندگان مجلس شورای اسلامی - ۱۰ نفر

  9. از دانشگاهیان - ۳ نفر

assadi.jpgنسل‌کشی خاموش بهاییان در ایران؛ از طاهره قره‌العین تا سرکوب سازمان‌یافته امروز

بهاییان، بزرگ‌ترین اقلیت دینیِ به‌رسمیت‌نشناخته‌شده در ایران‌اند؛ جامعه‌ای که از زمان پیدایش آیین بابی و سپس بهایی در میانه قرن نوزدهم، همواره هدف سرکوب، طرد اجتماعی و حذف ساختاری بوده است. این سرکوب، پس از انقلاب ۱۳۵۷، نه‌تنها متوقف نشد، بلکه به شکلی سازمان‌یافته، نهادینه و مبتنی بر سیاست رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران ادامه یافت؛ به‌گونه‌ای که امروز می‌توان از یک پروژه مستمر حذف و نابودی تدریجی سخن گفت.

آنچه در روایت‌های غالب تاریخی و رسانه‌ای کمتر دیده می‌شود، صرفاً رنج امروز بهاییان نیست، بلکه چرایی این دشمنی دیرپا است. برای فهم آن، باید به لحظه‌ای بازگشت که آیین بابی و سپس بهایی، برای نخستین‌بار در تاریخ معاصر ایران، نظم دینی، اجتماعی و جنسیتی موجود را به چالش کشیدند.

اندیشه‌ای جلوتر از زمانه

پیدایش این آیین‌ها در فضایی رخ داد که جامعه ایران در ساختارهای بسته، مردسالار و مبتنی بر اقتدار مطلق دینی گرفتار بود؛ جهانی که در آن، آموزش همگانی، برابری انسانی، نقد قدرت دینی و مسئولیت اخلاقی فرد، نه فقط مفاهیمی بیگانه، بلکه تهدیدی علیه نظم مسلط تلقی می‌شدند. با این حال، بابیان و بهاییان این مفاهیم را به‌گونه‌ای منسجم وارد سپهر عمومی اندیشه کردند؛ آن هم دهه‌ها پیش از شکل‌گیری گفتمان‌های اصلاح‌طلبانه و مشروطه‌خواه.

b1.jpg

در این میان، نقش طاهره قره‌العین جایگاهی یگانه دارد. او در زمانی که زن عملاً از هرگونه حضور مستقل اجتماعی محروم بود، نه‌تنها به‌عنوان اندیشمند و شاعر ظاهر شد، بلکه با کنشی آگاهانه و نمادین، نظم دینی و جنسیتی زمانه را به چالش کشید. کنار گذاشتن حجاب اجباری از سوی او، صرفاً یک رفتار فردی یا نمادین نبود؛ بلکه اعلام گسست از نظامی بود که بدن زن را ابزار تثبیت اقتدار دینی و اجتماعی می‌دانست.

این کنش، زن را از جایگاه «موضوع کنترل» به «سوژه آگاه و کنشگر اجتماعی» ارتقا داد؛ تحولی که جامعه ایران، دهه‌ها بعد و با هزینه‌های سنگین، تازه به‌تدریج با آن مواجه شد.

از پیشامشروطه تا مشروطیت؛ تجربه‌ای حذف‌شده

بابیان و بهاییان، پیش از آنکه انقلاب مشروطه به وقوع بپیوندد، پرسش‌هایی بنیادین را مطرح کردند: مشروعیت قدرت از کجا می‌آید؟ نسبت دین و عقل چیست؟ زن چه جایگاهی در جامعه دارد؟ مسئولیت اخلاقی فرد در برابر اجتماع کجاست؟ بسیاری از مفاهیمی که بعدها در تحولات فکری منتهی به انقلاب مشروطه برجسته شد، پیش‌تر در تجربه بابی و بهایی به شکلی رادیکال، پرهزینه و سرکوب‌شده آزموده شده بود.

b2.jpg

همین پیش‌افتادگی تاریخی سبب شد که این جریان نه به‌عنوان نیرویی اصلاح‌گر، بلکه به‌مثابه تهدیدی وجودی علیه نظم سیاسی دینی وقت تلقی شود. سرکوب خونین بابیان در قرن نوزدهم و حذف تدریجی بهاییان در قرن بیستم و بیست‌ویکم، در همین چارچوب قابل فهم است: حذف یک اندیشه که «زودتر از زمانه خود» خواستار برابری، عقلانیت و کرامت انسانی بود.

Aref_Pejman.jpg

شبِ یلدا ،چو برگی ،چشم به چشم برف، کوچیدیم

تو یادت هست، شیبِ کوچهء بن بست، پیچیدیم:

دو چشمت، خوشهء انگورِ شب زنده داری، بود

نگاهت، همچو تهران، پایتختِ بیقراری بود

مرا در کوچه ها، با شعر شاملو ، آشنا کردی

و تنهایم، به آغوشِ شبِ یلدا، رها کردی

صدای دوره گردان، عابران، بسیار بالا بود:

خیابان ، غرقِ غوغا بود،

و تهران همچو دریا، ناشکیبا بود

+++

کنون ای آشنای لحظه های دور

سنگی نیست ،تا بر سر زند مَردی

سکوتت، همچو پای اسب اسفندیار، پر ترس است.

ازینجا تا به گردون، گورهای تازه، می بینی

و دندانِ گُرازِ پیر، بر نخلی که فخرِ روزگاران است!

+++

صدا، از دور می آید

سرودِ سرکشِ شبگیر، می آید

صفِ بشکستنِ زنجیر، می آید

خروشِ لحظه های سبز، نزدیک است:

برایت قصه خواهم گفت

از پیروزی فردا!

za.jpgاشارۀ پمپئو به کدام است؟

مایک پمپئو وزیر خارجۀ سابق آمریکا در یادداشتی در سایت فاکس‌نیور، وضعیت جمهوری اسلامی را در دو حوزۀ داخلی و خارجی "بسیار وخیم" توصیف کرده و نوشته است: "مردم ایران نه خواهان حکومت دینی و نه خواهان سلطنت هستند."

پمپئو در عین حال تصور "بسیاری در غرب" در بارۀ نبود آلترناتیو و جایگزین برای جمهوری اسلامی را به چالش کشیده و تأکید کرده است: " این تصور، وجود یک اپوزیسیون سازمان‌یافته و دموکراتیک را که بیش از چهار دهه علیه حکومت روحانیون مبارزه کرده و خود را برای روز پس از سقوط نظام دینی آماده کرده است، انکار می‌کند."


منظور پمپئو از اپوزیسیون "سازمان یافته و دمکراتیک" که به زعم او چهل سال علیه "حکومت روحانیون مبارزه کرده" ولی مورد انکار دولت‌های غربی است، مشخصاً کدام سازمان و گروه است؟


به طور روشن، منظور پمپئو "سازمان مجاهدین خلق" است! پمپئو البته "مقام سابق" است و نظرش ارزش سیاسی خاصی ندارد، اما آن دسته از گروه‌های مخالفی که از سخنان او مقداری ذوق‌زدگی به خرج داده‌اند، لازم است بدانند که منظور پمپئو از "اپوزیسیونِ سازمان‌یافته و دمکراتیک" آنها نیستند بلکه سازمان مجاهدین با آن کارنامۀ معرف حضورِ همگان است!

احمد زیدآبادی

در همین زمینه:

پمپئو در فاکس‌نیوز: تغییر در ایران فقط به دست مردم ایران ممکن است

مایک پمپئو، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، در گفت‌وگویی با شبکه فاکس‌نیوز با تأکید بر خواست مردم ایران برای گذار از حاکمیت کنونی، تصریح کرد که آینده ایران نه در قالب یک حکومت دینی و نه بازگشت به سلطنت، بلکه در شکل یک جمهوری آزاد، دموکراتیک و پاسخگو رقم خواهد خورد؛ آینده‌ای که تنها به دست خود مردم ایران محقق می‌شود.

پمپئو با اشاره به موج‌های پیاپی اعتراضات و خیزش‌های مردمی در سال‌های اخیر گفت مردم ایران به‌روشنی ترجیح خود را اعلام کرده‌اند. به گفته او، جنبش سازمان‌یافته دموکراسی‌خواهی در ایران از ظرفیت، پایگاه اجتماعی و برنامه‌ای منسجم برخوردار است که می‌تواند جایگزین «حکومت فرسوده و سرکوبگر ملایان» شود. او افزود این جنبش دارای نقشه‌راهی مشخص برای ایران آینده است؛ نقشه‌ای که بر انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، جدایی دین از دولت و تعهد به عدم پیگیری سلاح هسته‌ای استوار است.

اشرف بروجردی درگذشت

| No Comments

2020.jpgانتخاب - اشرف بروجردی (متولد سال ۱۳۳۶ در نجف)، فعال سیاسی شناخته‌شده اصلاح‌طلب و خواهر علاالدین بروجردی نماینده لارستان و نخستین زنی که به ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران رسیده بود، دار فانی را وداع گفت.

واکنش محمدعلی ابطحی به درگذشت اشرف بروجردی:

ایشان بعد از سال ۸۸ همچنان بر نظرات خود باقی ماند /به دو خصلت اصلاح طلبی و دفاع از حقوق زنان مشهور بود

محمدعلی ابطحی، روحانی اصلاح طلب در کانال تلگرامی خود نوشت:

خانم اشرف بروجردی در گذشت. در طول ۲۰ سال گذشته همیشه دلسوزانه هم دنبال اندیشه اصلاح طلبی بود و هم برای حقوق زنان از جان ودل مایه می گذاشت.

سالها بود از مریضی رنج می برد.


▫️بعد از دوم خرداد به کارهای زیادی اشتغال داشت. دوره ریاست کتابخانه ملی اش هم فعال بود. اما در همه جا به دو خصلت اصلاح طلبی و دفاع از حقوق زنان مشهور بود.

▫️با اینکه از نظر خانوادگی می توانست در اردوگاه های آب و نان دار باشد، اما در اوج فشارها وغربت های اصلاح طلبی بعد از سال ۸۸، همچنان بر نظرات خود باقی ماند.

20202020.jpgاعتمادآنلاین : سیما پروانه‌گهر

انتشار گزارشی در روزهای اخیر بار دیگر شهرداری تهران و نام علیرضا زاکانی را به صدر اخبار بازگرداند. این گزارش از اصلاحی آرام و کم‌سر و صدا در آیین‌نامه انتخاب شهرداران خبر می‌داد؛ اصلاحی که با نقش‌آفرینی محمدباقر قالیباف در مجلس و مسعود پزشکیان در دولت انجام شد و نتیجه آن، بسته شدن مسیر بازگشت زاکانی به شهرداری تهران است. طبق این اصلاحات، دیگر امکان استناد به استثناهای پیشین برای نادیده گرفتن مدرک تحصیلی غیرمرتبط وجود ندارد.

همین تغییر کافی بود تا رسانه‌ها تیتر بزنند که زاکانی تنها در صورت تغییر دوباره قانون می‌تواند شهردار بماند. انتخاب او در دوره گذشته نیز از ابتدا با حاشیه‌های حقوقی همراه بود و منتقدان معتقد بودند که این انتصاب، نه یک انتخاب مدیریتی، بلکه سهمی سیاسی پس از ایفای نقش «کاندیدای پوششی» در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ بود؛ سهمی که این بار دیگر به سادگی قابل تکرار نیست.

علیرضا زاکانی با مدرک پزشکی هسته‌ای و بدون سابقه مدیریت شهری مرتبط، با تفسیر خاصی از آیین‌نامه به شهرداری تهران رسید. ماده ۴ آیین‌نامه اجرایی، راه نجات او بود؛ ماده‌ای که شهرداران با سابقه را از شرط مدرک تحصیلی مرتبط معاف می‌کرد. اما همین بند، اکنون به نقطه پایان رسیده و از متن آیین‌نامه حذف شده است.

اصلاح جدید آیین‌نامه که در شهریورماه تصویب و اخیراً رسانه‌ای شد، تصریح می‌کند شهرداران شهرهای بالای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت باید دارای مدرک تحصیلی مرتبط با مدیریت شهری یا رشته‌های مشخص و حداقل پنج سال سابقه مدیریتی باشند. در فهرست جدید رشته‌ها، اثری از پزشکی دیده نمی‌شود و دامنه انتخاب محدودتر از قبل شده است.

وقتی این مصوبه به مجلس دوازدهم ارسال شد، هیات تطبیق مصوبات دولت آن را مغایر قانون دانست و محمدباقر قالیباف با امضای رسمی، خواستار اصلاح آن شد. محور اصلی ایراد مجلس، همان معافیت استثنایی ماده ۴ بود؛ معافیتی که به گفته قالیباف، فراتر از اختیارات دولت محسوب می‌شد. با حذف این ماده، همه نامزدهای شهرداری ملزم به داشتن مدرک مرتبط شدند.

منتقدان، اصلاح قانون را مانعی جدی بر سر راه پروژه سیاسی زاکانی می‌دانند؛ پروژه‌ای که شهرداری تهران را سکوی پرش به انتخابات‌های آینده، از شوراها تا ریاست‌جمهوری، تعریف کرده بود. حالا با بسته شدن این مسیر، پرسش اصلی این است که آیا قانون بار دیگر به نفع یک فرد تغییر خواهد کرد یا این بار، اصلاحات انجام‌شده پایان راه زاکانی در شهرداری تهران خواهد بود.

namdarbanner2.jpgایران اینترنشنال - در تازه‌ترین انتصاب‌های دیپلماتیک در واشینگتن، کمیته روابط خارجی سنای آمریکا انتصاب مورا نامدار را به‌عنوان دستیار وزیر امور خارجه ایالات متحده در امور کنسولی تایید کرد؛ انتصابی که با توجه به پیشینه حرفه‌ای، تخصصی و هویتی او بازتاب قابل‌توجهی داشته است.

نامدار که فرزند یکی از مهاجران ایرانی است و به زبان فارسی تسلط کامل دارد، تا ابتدای ماه دسامبر جاری به‌عنوان مقام ارشد دفتر امور خاور نزدیک در وزارت امور خارجه ایالات متحده فعالیت می‌کرد. این دومین بار است که او این مسئولیت کنسولی را بر عهده می‌گیرد؛ او پیش‌تر نیز در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، به‌طور موقت در همین سمت فعالیت داشت.

بر اساس سوابق رسمی، نامدار در وزارت امور خارجه آمریکا به‌عنوان مشاور ارشد نیز بر طیفی از پرونده‌های مهم جهانی، از جمله سیاست‌های مرتبط با ایران، کار کرده و در حوزه‌های امنیت ملی ایالات متحده و حقوق بشر بین‌الملل تخصص دارد. او پس از دوره نخست حضورش در این سمت، به‌عنوان معاون امور حقوقی، انطباق و ریسک در آژانس رسانه‌های جهانی ایالات متحده ـ نهاد ناظر بر صدای آمریکا و رادیو اروپای آزاد ـ منصوب شد.

namdarlarge.jpg

نامدار تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته علوم سیاسی در دانشگاه متدیست جنوبی در دالاس آغاز کرد، سپس در دانشگاه آکسفورد ادامه داد و در نهایت مدرک دکترای حقوق خود را از دانشگاه آمریکایی واشینگتن دریافت کرد. بنا بر وب‌سایت وزارت امور خارجه آمریکا، او پیش از ورود به خدمت دولتی، در صدای آمریکا فعالیت داشته و هم‌زمان دفتر حقوقی خود و چند کسب‌وکار خصوصی را راه‌اندازی کرده بود.

این انتصاب در حالی صورت می‌گیرد که در هفته‌های اخیر، وزارت امور خارجه آمریکا شاهد مجموعه‌ای از انتصاب‌های مهم و راهبردی بوده است؛ انتصاب‌هایی که همگی پس از بررسی و تایید کمیته روابط خارجی سنای آمریکا نهایی شده‌اند و از نظر پیام‌های سیاسی و نمادین مورد توجه قرار گرفته‌اند.

missileUnusual.jpgایران اینترنشنال - اطلاعات رسیده به ایران‌اینترنشنال حاکی از آن است که نهادهای اطلاعاتی غربی تحرکات غیرمعمولی را از سوی نیروی هوافضای سپاه پاسداران شناسایی کرده‌اند و این موضوع باعث افزایش سطح رصد و پایش این فعالیت‌ها شده است.

منابع مطلع شنبه ۲۹ آذر به ایران‌اینترنشنال گفتند این فعالیت‌ها شامل جابه‌جایی‌ها و هماهنگی‌هایی فراتر از الگوهای معمول هستند و یگان‌های پهپادی، موشکی و پدافند هوایی جمهوری اسلامی را دربر می‌گیرند.

به گفته مقام‌های غربی آگاه از موضوع، این تحولات می‌تواند با رزمایش‌های نظامی مرتبط باشد، اما گستره و هم‌زمانی این تحرکات موجب توجه و بررسی دقیق‌تر شده است.

این منابع افزودند سرویس‌های اطلاعاتی در حال ردیابی سیگنال‌های فرماندهی و کنترل، استقرار و جابه‌جایی‌های لجستیکی مرتبط با نیروی هوافضای سپاه هستند.

این تحولات در شرایطی رخ می‌دهد که تنش‌ها میان تهران و کشورهای غربی بر سر برنامه‌های هسته‌ای و موشکی جمهوری اسلامی ادامه دارد و گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال ازسرگیری حملات اسرائیل و حتی آمریکا علیه حکومت ایران بالا گرفته است.

شبکه ان‌بی‌سی‌نیوز ۲۹ آذر گزارش داد مقام‌های اسرائیلی معتقدند جمهوری اسلامی در حال گسترش برنامه موشک‌های بالستیک خود است و قصد دارند در دیدار آتی بنیامین نتانیاهو با دونالد ترامپ، گزینه‌هایی را برای پیوستن یا کمک واشینگتن به اسرائیل در حمله احتمالی به ایران، به رییس‌جمهوری آمریکا ارائه دهند.

20topB.jpg

تغییراتی که حمله اسراییل در ارتش جمهوری اسلامی رقم زد

ایران وایر- پس از جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل که به کشته شدن شمار زیادی از فرماندهان سپاه پاسداران انجامید، تغییر در ساختار فرماندهی نیروهای مسلح اجتناب‌ناپذیر شد. با این حال، نکته قابل توجه این بود که با وجود کشته نشدن فرماندهان ارشد ارتش (به‌جز فرمانده نیروی دریایی)، تقریبا همه فرماندهان این نیرو نیز تغییر کردند.

این جابه‌جایی‌ها در شرایطی رخ داد که ارزیابی جمهوری اسلامی از احتمال حمله دوباره اسرائیل حکایت دارد. تغییر فرماندهان ارتش با حداقل اطلاع‌رسانی انجام شد و حتی احکام انتصابی که باید به امضای علی خامنه‌ای می‌رسید، به‌طور رسمی منتشر نشد.

به‌طور کلی، این تغییرات را می‌توان نوعی جابه‌جایی مدیریتی دانست، نه نشانه یک تحول بنیادین. حمله اسرائیل ضعف‌هایی چون کارآمدی ساختار فرماندهی، آمادگی عملیاتی و هماهنگی میان نیروهای مسلح را بیش از پیش برجسته کرد و همین موضوع زمینه‌ساز این تغییرات شد.

ترکیب جدید فرماندهان بیش از هر چیز تلاشی شتاب‌زده برای کنترل ریسک، حفظ انسجام و سازگاری با وضعیت پرتنش کنونی است. این تحولات نشانه تغییر دکترین نظامی نیست، چرا که مشکلات اساسی مانند ناتوانی در تأمین تجهیزات مدرن، به‌ویژه در نیروی هوایی، همچنان پابرجاست.

تنها فرمانده‌ای که در سمت خود باقی ماند، دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش بود. از آن‌جا که جنگ دوازده‌روزه به دریا کشیده نشد، توان نیروی دریایی آزموده نشد و به نظر می‌رسد فرماندهی کل قوا این نیرو را منبع ریسک فوری تلقی نمی‌کند.

در نخستین روز جنگ، امیر حاتمی با ارتقا به درجه سرلشکری به فرماندهی کل ارتش منصوب شد. این انتصاب پس از کشته شدن محمد باقری و انتقال عبدالرحیم موسوی از فرماندهی ارتش به ریاست ستاد کل، تصمیمی ناگزیر برای پر کردن خلأ فرماندهی بود.

حاتمی که پیش‌تر وزیر دفاع در دولت حسن روحانی بود، پنجمین فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی شد. کارنامه او بیشتر مدیریتی و ستادی است تا فرماندهی میدانی و او نخستین وزیر دفاع در دوره رهبری خامنه‌ای بود که مستقیما از بدنه ارتش می‌آمد.

سابقه حاتمی شامل فعالیت در حوزه‌های اطلاعاتی و نیروی انسانی ارتش است و او چهره‌ای آشنا با سازوکارهای درونی این نهاد به شمار می‌رود. با این حال، برخلاف بسیاری از فرماندهان، تجربه برجسته‌ای در عملیات‌های شاخص رزمی ندارد.

فرماندهی نیروی زمینی ارتش به سرتیپ علی جهانشاهی سپرده شد؛ انتصابی که بدون اعلام رسمی حکم خامنه‌ای انجام گرفت. جهانشاهی جایگزین کیومرث حیدری شد که به‌دلیل نقش در سرکوب اعتراضات داخلی، تحت تحریم قرار داشت.

2020.jpgایران اینترنشنال - کریم باقری، مربی تیم فوتبال پرسپولیس، در پاسخ به بیانیه باشگاه تراکتور که پرسیده بود آیا او در برابر فرزندانش و بابت توهین با ترک‌زبان‌ها، خجالت کشیده‌است یا نه، نوشت: «بله، خجالت کشیده‌ام؛ اما نه امروز.

من آن احساس را حدود چند سال پیش، در کنار آقای علی دایی، زمانی تجربه کردم که در خانه خودمان در تبریز مورد توهین و بی‌احترامی قرار گرفتیم.» باقری که این پاسخ در متنی مکتوب را برای سایت ورزش سه فرستاده است، در ادامه گفته که در همان سال‌ها «واکنش مؤثر و روشنی» از طرف باشگاه تراکتور ندیده است: «باشگاه‌ها فقط مسئول نتیجه نیستند؛ مسئول پیامی هم هستند که به سکوها می‌دهند.

وقتی مرز اخلاق شفاف ترسیم نشود، فردا همین رفتار، شدیدتر و گسترده‌تر تکرار خواهد شد.» او نوشت: «فوتبال ایران بیش از دفاع، به مسئولیت‌پذیری نیاز دارد. بی‌احترامی، با هر لهجه، از هر سکو و علیه هر فرد یا خانواده‌ای، محکوم است و اساساً نیازی به توجیه ندارد.»

بهترین هافبک فوتبال ایران، درباره بی‌پاسخ گذاشتن توهین‌ها نوشت: «تا امروز سکوت کرده‌ام؛ نه از سر بی‌تفاوتی، بلکه به این دلیل که نیازی به اثبات خود ندارم و باور دارم اصلاح برخی رفتارها از توان یک فرد خارج است.»

باقری ضمن آرزوی «عاقبت به‌خیری برای همه مردم ایران، با هر زبان و قومیت»، نوشته است: «در شرایطی که مردم کشور با مشکلات و دغدغه‌های فراوانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، پرداختن و دامن‌زدن به چنین حاشیه‌هایی ارزش وقت و انرژی ندارد. فوتبال باید محل رقابت سالم، همدلی و احترام متقابل باشد، نه بستری برای نفرت و تحقیر.»

modiri.jpgمهدی تدینی

از آن روز که مهران مدیری ترس‌های بجای مردم ایران را به سخره گرفته بود تا امروز قیمت دلار ۳۲ برابر شده؛ سی‌ودو برابر! یعنی ۳۳۰۰ درصد افزایش بهای دلار و این معنایی جز کاهش ارزش پول ملی ندارد. قرار بود طنز برای دفاع از مردم در برابر صاحب قدرت باشد؛ قرار بود حرفی را که نمی‌توان مستقیم به صاحبان قدرت گرفت، به زبان طنز بیان کرد، نه اینکه دردهای مردم را به سخره گرفت؛ به ریش مردمی خندید که سفره‌شان به دلیل مداخلۀ سیاست در زندگی روبه‌نابودی است.

حالا می‌توان برگشت و از این کمدین پرسید: آیا مردم حق داشتند از صعود دلار وحشت کنند؟ شهروند معمولی، بدون اینکه خطی اقتصاد بداند، فهمیده است صعود ارزش دلار یعنی آب رفتن توان خریدش در برابر کالا.



یک مقایسۀ ساده انجام می‌دهم:

-- یک لیتر شیر در سال ۹۶ حدود ۲۷۰۰ هزار تومان بود، الان هفتاد هزار تومان شده: حدود ۲۶ برابر شده
-- یک کیلو گوشت گوسفند حدود ۴۰ هزار تومان بود، الان به حدود یک میلیون رسیده: حدود ۲۵ برابر شده
-- قیمت لوبیا چیتی ۱۲ هزار تومان بود، الان به ۳۲۵ هزار تومان رسیده، حدود ۲۷ برابر شده

اما کف حقوق فقط ده برابر شده! یعنی توان خرید حدوداً یک‌سوم شده! و این یعنی فاجعه‌ای هولناک!

اینها پایه‌های غذای مردم ایران است. پایۀ غذایی مردم در خطر جدی قرار گرفته. بله، ما یک دسته دلار را ندیده‌ایم که بفهمیم این دلار است یا صابون گلنار، اما می‌دانیم و می‌دانستیم بهای دلار دماسنجِ معیشت و تورم ماست. اما همیشه یک ارکستر کامل در دولت و رسانه‌های وابسته به نهادهای دولتی قیمت دلار آزاد را بی‌ارزش و بی‌اعتبار معرفی می‌کرد، در حالی که همان عدد بی‌اعتبار دقیقاً بر گردۀ مردم تحمیل می‌شد و پس از مدتی دولت هم دلار دولتیِ اختصاص‌داده‌شده به کالاها را یکی یکی حذف می‌کرد.

ما انتظار نداریم هر کسی قلم و هنر و صدایش را در خدمت بیان دردهای مردم قرار دهد، اما اجازه داریم به هنرمندی که فرو رفتن مردم در لجنزار تباهی را به سخره می‌گیرد، خرده گیریم. ما تا زیر گلو در لجن فرو رفته‌ایم ــ به ما نخند!

کسانی که از رسانه‌ و صدایشان برای انکار خواسته‌های مردم استفاده می‌کنند، کسانی که از رسانه استفاده می‌کنند تا صدای مردم شنیده نشود، کسانی که به درد و رنج مردم می‌خندند، کسانی که با انکارکنندگان مردم و خواست مردم همنوا می‌شوند، ننگ این کردار زشت بر پیشانی‌شان خواهد ماند. اگر هنرمندید، اگر صدایی دارید، اگر رسانه دارید، اگر خبرنگارید، حق ندارید به ابزاری برای شنیده‌نشدن صدای مردم تبدیل شوید ــ و اگر چنین خیانتی کردید، منتظر پاسخ جامعه باشید.

روحانی پرده را کنار زد

| No Comments

pardeh.jpgاعتراف روحانی به خطایی که نشان می‌دهد انکار احتمال حمله اسرائیل و آمریکا چگونه جمهوری اسلامی را به بن‌بست امنیتی رساند

حمید آصفی

حرف حسن روحانی نه تحلیل تازه است و نه شجاعت سیاسی؛ این یک لغزش زبانی است که ساختار تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی را لو می‌دهد. وقتی رئیس‌جمهور پیشین می‌گوید برخی باور داشتند اسرائیل هرگز به ایران حمله نمی‌کند، چون در صورت حمله نابود می‌شود، در واقع اعتراف می‌کند که امنیت ملی کشور سال‌ها بر پایه گزاره‌هایی کودکانه و خودفریبانه بنا شده است. این نه خطای فردی، بلکه محصول یک دستگاه فکری است که «احتمال» را دشمن اقتدار می‌داند.

مسئله اصلی این نیست که اسرائیل یا آمریکا حمله می‌کنند یا نه؛ مسئله این است که جمهوری اسلامی خود را از فکر کردن به حمله منع کرده بود. در چنین سیستمی، سناریونویسی نشانه تردید تلقی می‌شود و تردید مساوی با خیانت. نتیجه روشن است: سیاست خارجی به میدان شعار بدل می‌شود و نه ابزار مهار بحران.

این گزاره که «اگر حمله کنند نابود می‌شوند» نه تحلیل امنیتی است و نه حتی خطای محاسباتی؛ این یک توجیه روانی برای فرار از تصمیم سخت است. با چنین فرضی، مذاکره بی‌معنا می‌شود، توافق تحقیر می‌گردد و هر هشدار عاقلانه‌ای به ترس‌فروشی متهم می‌شود. وقتی دشمن از پیش شکست خورده فرض شود، عقلانیت هزینه‌بر اضافی است.

جمهوری اسلامی سال‌ها دشمن را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که برای آرام‌کردن خود نیاز داشت، تصویر کرد.

اسرائیل و آمریکا قرار نیست وارد جنگ تمام‌عیار شوند؛ آن‌ها به‌دنبال ضربه‌های دقیق، محدود و قابل مدیریت‌اند. کسانی که همه‌چیز را به جنگ نهایی تقلیل دادند، عملاً راه را برای همین نوع فشار باز کردند.

این خطا اتفاقی نبود؛ حاصل سیاست‌ورزی مزمن با «ناممکن‌ها»ست. ناممکن بودن حمله، ناممکن بودن اجماع جهانی، ناممکن بودن فروپاشی اقتصادی، ناممکن بودن نارضایتی پایدار. جمهوری اسلامی نه به‌خاطر کمبود اطلاعات، بلکه به‌دلیل سرپیچی از واقعیت، هزینه داد. واقعیت هرچه خشن‌تر شد، انکار آن هم سرسخت‌تر شد.

سخنان روحانی یک سند است؛ سندی علیه ساختاری که در آن هشدار جرم است و انکار فضیلت. این ساختار نه اصلاح می‌شود و نه می‌آموزد؛ فقط وقتی عقب می‌نشیند که دیگر چیزی برای باختن نمانده باشد. سیاست در این چارچوب، هنر پیشگیری نیست، هنر توجیه شکست‌های بعدی است.

پذیرش احتمال حمله نشانه ضعف نیست؛ نشانه عقل سیاسی است. اما جمهوری اسلامی سال‌هاست عقل را با صلابت نمایشی عوض کرده است. نتیجه، افزایش فشار، کاهش انتخاب و حرکت خزنده به سمت همان سناریوهایی است که قرار بود هرگز رخ ندهند.

اعتراف روحانی نه پایان ماجراست و نه نقطه اصلاح؛ این فقط ترک برداشتن یک روایت رسمی است. پرسش اصلی این نیست که چرا آن‌ها حمله می‌کنند، بلکه این است که چرا نظامی که مدعی شناخت دشمن است، از فکر کردن به رفتار دشمن وحشت دارد. همین وحشت، خطرناک‌تر از هر حمله‌ای است.

20202020.jpgاطلاعات آنلاین

سعید جلیلی می‌گوید کافه‌ها «سبک زندگی جدید» می‌سازند، خانواده را از هم می‌پاشند و افراد را به تنهایی دو سه‌ساعته عادت می‌دهند

بی‌آن‌که برای این ادعاها هیچ آمار، پژوهش یا استدلال روشنی ارائه دهد. سخن او بیشتر یک داوری ارزشی از موضع بالا است تا تحلیلی جدی؛ گویی هر پدیده‌ای که با سلیقه او سازگار نیست، الزاماً مضر و خطرناک تلقی می‌شود.

مسئله اصلی، جابه‌جا کردن علت و معلول است. کافه‌ها علت فروپاشی خانواده یا بحران اجتماعی نیستند، بلکه نشانه شرایطی‌اند که سیاست‌های کلان خود ایجاد کرده‌اند. وقتی خانه‌ها کوچک شده، فضاهای عمومی امن و رایگان از میان رفته، پارک‌ها و کتابخانه‌ها کارکردشان را از دست داده‌اند و جوانان جایی برای گفت‌وگو و نفس کشیدن ندارند، کافه به پناهگاه تبدیل می‌شود. کافه محصول بحران است، نه طراح آن.

نگرانی از این‌که «دیگر لازم نیست خانواده‌ها دور هم باشند» در واقع اعتراف به شکست سیاست‌هاست. خانواده‌ها را گرانی، بیکاری، فشار روانی، ناامنی شغلی و آینده مبهم از هم دور کرده، نه چند ساعت کافه‌نشینی. سیاستمداری که سال‌ها در قدرت بوده، اگر واقعاً دل‌نگران خانواده است، باید توضیح دهد چرا سیاست‌های مورد حمایت او خانواده را به این نقطه رسانده‌اند.

در پس این نگاه، ذهنیتی امنیتی نسبت به فضاهای اجتماعی دیده می‌شود؛ هر آنچه خارج از کنترل رسمی باشد، مشکوک تلقی می‌شود. اما این فضاها با «نگاه بقا» شکل گرفته‌اند: بقا در اقتصادی خفه، شهری بی‌فضای جمعی و نسلی ناامید از سیاست رسمی. مسئله کافه نیست، مسئله سیاستی است که جامعه متحول امروز را نمی‌فهمد و به جای پذیرش مسئولیت، بحران‌های عمیق را به گردن چند میز و فنجان قهوه می‌اندازد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایندیپندنت فارسی - کامران غضنفری، نماینده تهران در مجلس روز شنبه، ۲۹ آذر در گفتگو با دیده‌بان ایران مدعی شد کاهش بارندگی تنها محدود به ایران نیست و در برخی کشورهای دیگر نیز مشاهده می‌شود.

او با اشاره به بریتانیا گفت بر اساس گزارش‌هایی که اخیرا دیده، کاهش محسوس بارش‌ها باعث خشک شدن برخی رودخانه‌ها و نارضایتی کشاورزان شده است.

او در ادامه گفت: «در انگلستان به همین دلیل برخی رودخانه‌ها خشک شده و در ترکیه هم درگیر همین مسئله هستند.» غضنفری این وضعیت را در چارچوب دیدگاه اعتقادی خود، به «گسترش بی‌بندوباری و کاهش برکات الهی» نسبت داد و تاکید کرد: «در بسیاری از کشورهای خارجی می‌بینیم که بی‌عفتی‌ها و بی‌بند و باری‌ها باعث کاهش نزول برکات الهی شده و این‌طور نیست که این کشورها با این مسئله مواجه نباشند و این موضوع صرفا متوجه ایران باشد.»

طنز واقعی، ولی تلخ

| No Comments

سحام نیوز

سمت چپ: حاج ادریس هستند، رئیس بانک مرکزی طالبان
‏رزومه: سواد درحد خواندن و نوشتن
‏سابقه کاری: گوسفندچرانی و کاشت خشخاش

دستاورد ۳ سال خدمت:
‏1. رشد اقتصادی ۱/۴ درصدی افغانستان
‏2. رشد ۸۰ درصدی پول افغان نسبت به ریال ایران
‏3. تورم طی۴ سال فقط ۵ درصد

سمت راست: محمدرضا فرزین
دستاورد: رساندن دلار ۴۵ هزارتومانی به ۱۳۰ هزارتومان

talibanlarge.jpg
:::

در همین زمینه:

از افغانستان یاد بگیرید؛ اروپا پیشکش!

جعفر بخشی بی نیاز - نویسنده و روزنامه نگار

🌐 تا همین چند وقتِ پیش تهِ ذهنم جایی که انگار نیست ؛ همه ی کشورها بود و ایضا افغانستان. جایی که گمان داشتم طلا هم بریزد فاقدِ یک گشت و گذار چند دقیقه ای ست. آدم عاقل که دبی ؛ یا ترکیه یا مثلا تفلیس در گرجستان را ول نمی کند برود از ایالت قندهار یا کابل یا بدخشان بازدید کند. توی خیابان هایش بگردد و خاطره سازی کند و از کافه هایش عکس یادگاری بگیرد. کشوری که تا همین چند وقت پیش زاده هایش را برای کارهای پست به ایران می فرستاد و نام افغانی با اموری خرده پا و یا ارزان عجین می شد. مثل کار توی باغ یا مزارع یا گاوداری ها و تهش چاه کنی. آن جا که می گفتند برای کارهای سخت و دشوار هیچ نیرویی بهتر از کارگرانِ افغانی نیست‌. که هر کدام شان به قد دو یا سه ایرانی کار می کنند‌. تسلیم هم بودند و گاها آن قدر خوب کار می کردند که کارفرمایان نگهشان می داشتند. حتی قاچاقی و پنهانی‌. توی همین ایران می ماندند و تشکیل خانواده هم می دادند.

sarnegoon.jpgایران اینترنشنال - سایت اسرائیلی وای‌نت در یادداشتی تحلیلی در مورد چشم‌انداز سرنگونی جمهوری اسلامی، با اشاره به بحران‌های همه‌جانبه، به‌ویژه در اقتصاد نوشت چنین تغییری در درجه اول به «عواملی خارج از کنترل اسرائیل»، و بیش از همه، «به خود مردم ایران» بستگی دارد.

وای‌نت جمعه ۲۸ آذر نوشت در هفته‌های اخیر، بار دیگر شاهد گزارش‌ها و تفسیرهایی در مورد وخامت اوضاع داخلی ایران بوده‌ایم. برخی از آنها تحت عنوانی آشنا منتشر شدند که در طول دهه گذشته بارها تکرار شده است: «رژیم ایران در آستانه فروپاشی است.»

در این یادداشت تحلیلی با اشاره به اینکه «شکی نیست که وضعیت جمهوری اسلامی از همیشه وخیم‌تر است» تاکید شده است: «نه تنها در اسرائیل، وضعیت ایران وخیم ارزیابی می‌شود، بلکه ایرانیان نیز همین نظر را دارند.»

وای‌نت با استناد به «داده‌های نگران‌کننده» روزنامه هم‌میهن در مورد وضعیت اقتصاد ایران افزود تورم از مرز ۵۰ درصد عبور کرده، قیمت مواد غذایی بیش از ۶۰ درصد افزایش یافته است و حدود یک سوم از شهروندان ایران با درآمد کمتر از ۲ دلار در روز در فقر مطلق زندگی می‌کنند.

این سایت اضافه کرد آمار رسمی بیکاری همچنان نسبتاً پایین است، اما دلیل بزرگش این است که بسیاری از افراد بیکار از روی ناامیدی از جستجوی کار دست کشیده‌اند.

وای‌نت با اشاره به کسری بودجه بی‌سابقه در ایران نوشت که این مشکل، حکومت را مجبور کرد که برای اولین بار پس از سال ۲۰۱۹، قیمت بنزین را به شدت افزایش دهد.

بر اساس این گزارش، «ارزش ریال ایران به پایین‌ترین حد خود، یعنی بیش از ۱.۳ میلیون ریال در برابر هر دلار رسیده است.»

وای‌نت در مورد «کمبود برق و فروپاشی تقریباً کامل بخش آب»‌ هم نوشت این‌ها مشکلاتی هستند که بعید است باران و برف روزهای اخیر بتواند آنها را حل کند.

«تغییر رژیم در ایران تنها از طریق تغییر در موازنه قدرت ممکن است»

این سایت با اشاره به «شباهت‌ها» بین وضعیت جاری در ایران و شرایط اتحاد شوروی سابق تاکید کرد که هر یک از این عوامل می‌تواند هر لحظه اعتراضات مردمی را دوباره شعله‌ور کند.

وای‌نت در ادامه به یکی از نوشته‌های عباس عبدی، روزنامه‌نگار در ایران، در پنجم مرداد سال جاری اشاره کرد که از عبارت «مرگ خاموش» برای شرایط کنونی ایران استفاده کرده بود. عبدی در پاییز سال گذشته هم از این عبارت استفاده کرده بود.

وای‌نت در بخشی از یادداشت تحلیلی خود نوشت که حتی اگر درباره وخامت اوضاع جمهوری اسلامی ــ اوضاعی که با بحران مزمن مشروعیت، تعمیق بحران اقتصادی و شکاف رو‌به‌گسترش میان حکومت و جامعه، به‌ویژه در میان نسل‌های دوم و سوم پس از انقلاب اسلامی شناخته می‌شود ــ اختلاف نظری وجود نداشته باشد، این وضعیت لزوماً به معنای وقوع تغییر سیاسی در آینده‌ای نزدیک نیست.

hshajarian.jpgبه گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، آیین رونمایی دو آلبوم «سر در گریبان» و «بانگ دُهُل» از آثار منتشرنشده زنده‌یاد استاد محمدرضا شجریان ظهر شنبه ۲۹ آذرماه در موزه هنرهای معاصر برگزار شد. در این نشست مجید درخشانی، سعید فرج‌پوری و همایون شجریان حضور داشتند.

مواضع همایون درباره هنر و جامعه

همایون شجریان در مراسمی درباره مرزبندی «خواننده حکومتی یا مردمی» گفت: «اگر من همین الان، در یک جمله بگویم من خواننده حکومتی هستم، همه می‌گویند عاقبت گفت، اما در مقابل، من به هزار زبان، روش و عمل ثابت کرده‌ام و گفته‌ام که جزئی از مردم و خواننده مردمی‌ام.»

او این وضعیت را یک ضعف دانست و افزود: «این‌که فقط به آنچه من الان اینجا می‌گویم اکتفا شود، ضعف است، چون من می‌توانم در یک جمله خودم را این‌طور معرفی کنم و همه هم می‌گویند، پس همین است و همان را تکرار می‌کنند، چون دوست دارند همان را بشنوند.»

شجریان درباره لغو شدن اجرای کنسرت خیابانی‌اش که قرار بود در میدان آزادی برگزار شود، گفت: «تا خیابان هست و مردم هستند این همیشه آرزوی من است.

ولی این تجربه به من نشان داد این بار باید خیلی جوانب را بسنجیم زیرا در میان دوستداران من همه هم‌نظر نیستند؛ برخی خرسند بودند و برخی آن را زمان مناسبی نمی‌دانستند، حالا هر دلیلی که داشته است. امیدوارم روزی این آرزوی من به حقیقت بپیوندد.»

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران اینترنشنال - مرتضی طلایی، فرمانده پیشین انتظامی و عضو سابق شورای شهر تهران گفت: «دیگر موضوع بدحجابی به شکل گذشته مطرح نیست، اکنون دچار برهنگی و مسائل عدیده و عجیبی شده‌ایم. در هایپرمارکت میوه، فرد با لباس زیر میوه می‌خرد.

این‌ها را در جامعه می‌بینیم و در همین جامعه زندگی می‌کنیم.» او اضافه کرد: «معتقدم آنچه امروز در جامعه با عنوان مسئله بدحجابی با آن مواجه هستیم، بخش قابل توجهی از آن ناشی از مقاومت، مقابله و اعتراض جامعه زنان ما نسبت به شیوه مدیریت اداره جامعه است. هر قدر فشار را بیشتر کردیم، نتیجه معکوس گرفتیم.»

***

execStIsr.jpgایران وایر - قوه قضاییه از اجرای حکم اعدام عقیل کشاورز، دانشجوی رشته معماری دانشگاه شاهرود، امروز شنبه ۲۹آذر۱۴۰۴ با اتهام «جاسوسی برای اسراییل» خبر داده است.

بر اساس گزارش میزان خبرگزاری وابسته به قوه قضاییه، خانواده عقیل کشاورز روز جمعه در زندان مرکزی ارومیه آخرین ملاقات خود را با او انجام داده بودند.

عقیل کشاورز از جمله دانشجویانی بود که در جریان این درگیری نظامی جمهوری اسلامی ایران و اسراییل با اتهام جاسوسی بازداشت شدند. پرونده او در شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه بررسی شد و این شعبه حکم اعدام را علیه او صادر کرد. این زندانی از روز چهارشنبه ۲۷آذر۱۴۰۴، پیش از اجرای حکم، به سلول انفرادی زندان مرکزی ارومیه منتقل شده بود.

این دانشجوی ۲۷ ساله در جریان سفری به ارومیه و به دست نیروهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد. او ابتدا در بازداشتگاه این نهاد نگهداری شد و پس از آن به زندان اوین و سپس به زندان مرکزی ارومیه انتقال یافت.

حکم اعدام عقیل کشاورز در پایان تابستان ۱۴۰۴ صادر و به‌تازگی پس از تایید در دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم جاسوسی به او ابلاغ شده بود. خانواده او پیش‌تر به دلیل فشارهای امنیتی، از اطلاع‌رسانی درباره روند پرونده و وضعیت فرزندشان خودداری کرده بودند.

kamangar.jpgسالار کمانگر، مدیرعامل سابق یوتیوب

رؤیت نام یک شخص ایرانی به نام سالار کمانگر در فایل‌های جفری اپستین توجه مردم را در شبکه‌های اجتماعی به خود جلب کرد.

جفری ادوارد اپستین یک سرمایه‌دار و مدیر صندوق پوشش ریسک آمریکایی بود که به‌دلیل جرایم جنسی و مدیریت یک شبکه‌ی گسترده‌ی سوءاستفاده، بر سر زبان‌ها افتاد. او در سال ۲۰۱۹ درگذشت.

در ماه جاری میلادی، بر اساس قانون «شفافیت پرونده‌های اپستین»، وزارت دادگستری آمریکا موظف شد فایل‌های تحقیقات جنایی مربوط به او را منتشر کند و حالا نام مدیرعامل سابق یوتیوب را در این اسناد می‌بینیم.

salarkamangar.jpgیکی از تصاویر منتشر شده از سالار کمانگر در پرونده اپستین

:::

اپستین کار خود را به عنوان معلم ریاضی در مدرسه «دالتون» منهتن آغاز کرد و سپس وارد دنیای بانکداری در شرکت "بِر استرن" شد. بعدها شرکت مدیریت مالی خود را تاسیس کرد و با نخبگان سیاسی و اقتصادی جهان روابط نزدیکی داشت.

او با چهره‌های مشهوری چون دونالد ترامپ، بیل کلینتون و شاهزاده اندرو (عضو خانواده‌ی سلطنتی بریتانیا) در ارتباط بود که این موضوع باعث جنجال‌های سیاسی بزرگی شد.

gates.jpg

تصویری جدید از بیل گیتس در پرونده جفری اپستین

:::

سالار کمانگر (متولد ۱۳۵۶ در تهران)، مدیر ارشد ایرانی-آمریکایی در گوگل و مدیرعامل سابق یوتیوب بود. او به عنوان نهمین کارمند گوگل شناخته می‌شود و نقشی کلیدی در تبدیل این شرکت به یک غول تکنولوژی ایفا کرد. او در ۲۲ سالگی، بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، به گوگل پیوست ابداع‌کننده‌ی سیستم تبلیغاتی گوگل محسوب می‌شود.

پرونده اپستین از بحث‌برانگیزترین پرونده‌های قضایی سال‌های اخیر آمریکا به شمار می‌رود و در اسناد آن نام افراد سرشناس متعددی از حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آمده است؛ با این حال، مقام‌های قضایی تأکید کرده‌اند که درج نام افراد در این اسناد لزوماً به معنای اتهام یا اثبات تخلف نیست و هر مورد نیازمند بررسی مستقل و رسیدگی جداگانه است.

2020.jpgفرارو - شهربانو منصوریان به یک میلیارد ریال جریمه و ۱۴ ماه محرومیت از فعالیت در ووشو محکوم شد. علت: تخلفات منافی اخلاق، توهین، افترا، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی.

سهیلا منصوریان به ۵۰۰ میلیون ریال جریمه و ۱۰ ماه محرومیت از فعالیت در ووشو محکوم شد. علت: تخلفات منافی اخلاق، توهین، افترا و نشر اکاذیب در فضای مجازی.

فدراسیون تأکید کرده در صورت تکرار تخلفات، مجازات‌ها تشدید خواهد شد.

شهربانو منصوریان بعد از اینکه در بازی های کشورهای اسلامی در ریاض موفق به کسب مدال طلا نشده بود، در قبال انتقادات یک صفحه اینستاگرامی الفاظ عجیب و توهین آمیزی را به کار برد و سپس این اتفاق برای سهیلا منصوریان هم رخ داد.

***

nuke.jpgایران اینترنشنال - پایگاه خبری وای‌نت گزارش داد جمهوری اسلامی پیش از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، در حال تحقیق درباره توسعه نسل چهارم تسلیحات هسته‌ای بر اساس همجوشی خالص بود.

بر پایه این گزارش که جمعه ۲۸ آذر منتشر شد، تحقیقات در ایران درباره نوعی سلاح هسته‌ای کاملا جدید صورت گرفته که تاکنون هیچ کشوری موفق به تولید آن نشده است.

در این گزارش آمده است: «این نوع همجوشی‌ به اورانیوم یا پلوتونیوم نیاز ندارد و تقریبا هیچ‌گونه تشعشع یا آلودگی رادیواکتیوی بر جای نمی‌گذارد.»

این گزارش در شرایطی منتشر شد که در روزهای اخیر، گمانه‎‌زنی‌ها درباره سرنوشت برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی و واکنش احتمالی آمریکا، اسرائیل و تروئیکای اروپایی به آن بالا گرفته است.

مایک هاکبی، سفیر ایالات متحده در اسرائیل، ۲۷ آذر برنامه هسته‌ای تهران را محور اصلی نگرانی‌های امنیتی منطقه دانست و گفت امیدوار است تهران «به خود بیاید» و از مسیری که می‌تواند به یک درگیری جدید منجر شود، عقب‌نشینی کند.

تهران در این طرح به دنبال چه بود؟

وای‌نت در ادامه نوشت با توجه به پیچیدگی فنی بسیار بالای همجوشی خالص، انگیزه حکومت ایران از ورود به این حوزه پژوهشی به‌طور دقیق مشخص نیست.

این رسانه اسرائیلی چند سناریوی احتمالی را در این خصوص مطرح کرد؛ از جمله اینکه این تحقیقات ممکن است با هدف منحرف کردن توجه‌ها از ادامه تمایل تهران به تولید تسلیحات هسته‌ای متعارف انجام شده باشد.

سناریوی دیگر، تلاش جمهوری اسلامی برای عبور از محدودیت‌ها و چارچوب‌های نظام بین‌المللی عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای، از طریق ورود به حوزه‌ همجوشی خالص است.

farkhondeh.jpgخبرنامه گویا

بدون ارزش‌گذاری، در فاصله سه سالی که میان «اتحاد در جرج‌تاون» و «تفرقه در مشهد» گذشت، شاهزاده رضا پهلوی و حلقه مشاورانش دو چرخش سیاسی مهم انجام دادند. چرخش‌هایی که یکی از منظر منطقِ رهبریِ یک انقلاب یا پروژه سرنگونی قابل فهم و تا حدی درست بود، اما دیگری از حیث سیاست‌ورزی، روابط عمومی و بسیج اجتماعی، به‌شدت پرهزینه و حتی مهلک از کار درآمد.

واقعیت تاریخی این است که رهبری هیچ‌کدام از انقلاب‌ها نه با رأی‌گیری در اتحادها و ائتلاف‌های سیاسی و نه حتی با رأی‌گیری درون‌حزبی تعیین نشده‌اند. رهبری انقلابی، محصول کاریزما، اتوریته شخصی، تشخیص درست لحظه و توانایی انتخاب‌های به‌موقع بوده است. رهبر، با تصمیمات هوشمندانه و به‌موقعِ خود در دل رویدادها نقش خود را تثبیت می‌کند و همگان، چه در حلقه نزدیکان سیاسی و چه در ابعاد ملی، اتوریته او را می‌پذیرند. نیازی نیز به اعلام رسمی «به عهده گرفتن رهبری» ندارد. در این روند، طبق توافقی ناگفته، هم جامعه انقلابی و هم خود او، این نقش را به‌عنوان واقعیتی موجود می‌پذیرند.

از این زاویه، فاصله گرفتن شاهزاده رضا پهلوی از اتحاد جرج‌تاون تصمیمی قابل درک بود. هم به این دلیل که، فارغ از تعارفات سیاسی، هم او و هم هوادارانش خود را چند سر و گردن بالاتر از دیگر اعضای آن اتحاد می‌دانستند، و هم چنان‌که اشاره شد، رهبری یک انقلاب با راه خود رفتن، اعمال اتوریته و انتخاب مستقل به دست می‌آید، نه با رأی اکثریت در این شورا یا آن ائتلاف. رهبران انقلاب‌‌های دنیا نیز حتی اگر پشتیبانی حزب و تشکیلاتی برخوردار بوده‌اند، در آنجا نیز با تکیه بر کاریزما، نفوذ و کارایی خود رهبر شده‌اند نه از طریق انتخابات درون حزبی. کسی که می‌خواهد سرنگونی یک نظام را رهبری کند، اگر اتکای اصلی‌اش به مردم خودش است نیز باید چنین ویژگی‌هایی را داشته باشد.

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

نگارنده خیلی کوشش می‌کند وارد این بحث‌های بیهوده و ارزان نشود ولی گاه برخی نوشته‌ها که اثر سم برای آینده ایران دارد مرا وادار به واکنش می‌نماید.

بانو اختر قاسمی و کج‌اندیشی

این بار نخست نیست، ایشان بارها به بهانه پشتیبانی از پادشاهی‌خواهان بیش‌تر به پراکندگی دامن زده است.

ایشان در مقاله‌ای :" نامه سرگشاده ..."

نامه‌ای سرگشاده خطاب به فعالین اپوزیسیون ایران؛ از پادشاهی‌خواه تا جمهوری‌خواه - Gooya News

در اندیشه خود خواسته‌اند بگویند دست از اختلاف و مبارزه علیه یک‌دیگر بر داشته و در اندیشه ایرانی باشیم که دارد از دست می‌رود و لی از همآن آغاز نوشته با بزرگ‌نمایی بیهوده و پنهان نمودن بخشی از حقیقت، یورش به دیگران را آغاز کرده است. گرفتاری همین تعصب بی مرزی است که نه تنها به زیان پادشاهی‌خواهان است که درست به زیان همآن مردمانی هستند که در ایران دارند له می‌شوند.

ماجرا چیست؟

در گرد‌هم‌آیی هفتم وکیل دلاور و مردمی، ایرانی پاک‌باخته خسرو علی‌کردی که مردمان زیادی می‌توان گمان بُرد از همه لایه‌های اجتماعی شرکت کرده‌اند، در آن‌جا بانونرگس محمدی نیز سخنرانی کرده، شماری به او توهین کرده و حتا سنگ پرتاب کرده‌اند، شماری از مردم نیز یرای آقای پهلوی شعار داده‌اند و به گونه‌ای به این گرد‌همآیی آسیب وارد آمده است . ولی توجه کنیدکه حکومت به سه خواسته‌اش دست یافته است:

1. برهم زدن گرد‌همایی،

2.بازداشت شماری از مخالفان، بیش از سی‌تن و از آن میان بانو نرگس محمدی بازداشت شدند.

3. ایجاد هرچه بیش‌تر پراکندگی در میان مخالفان حکومت و شعله ورساختن اختلاف‌ها.

نتیجه را به روشنی در مقاله بانو اختر قاسمی می‌توانید مشاهده کنید. ایشان در همآن آغاز نوشته‌اند:

"پادشاهی‌خواهان تصاویر و فریادهای واقعی مردم را منتشر کردند؛
و در مقابل، دشمنان پهلوی نه‌تنها این واقعیت اجتماعی را انکار کردند، بلکه مردمی را که «جاوید شاه» گفتند یا «ولیعهد کجایی» فریاد زدند. با وقاحت مهره‌ی سپاه و فاشیست نامیدند."

در همین چند جمله چند نکته نهفته است:

ـ تردیدی نیست که آقای رضا پهلوی در ایران بیش از همه هوادار د ارد (من خود بارها به آن اشاره کرده‌ام)ولی آیا این همه مردم هیستند؟ یعنی یک درسد هم مخالف وجود ندارد؟

ـ مشکل بانو اختر قاسمی و مانند‌های ایشان تعصب شددیدی است که حتا حاضر نیستند بپذیرند که در ایران صداهای دیگری نیز هست.

ـ ایشان به آسودگی چون من در جای گرم خود در بیرون از کشور نشسته‌اند و با خیال آسوده به بانویی چون نرگس محمدی توهین می‌کنند. خود من با برخی دیدگاه‌های بانو محمدی زاویه دارم ولی ایشان از زندگی و آسایش خود با دوری سال‌ها از فرندانِ خود درراه آرمان‌هایش که شاید همه خواست ما در آن نباشد، مبارزه کرده‌اند و تاوان بسیار سنگینی هم برای آن پرداخته‌اند.

tasnim.jpgایران اینترنشنال - خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، به اظهارات اخیر کاترین شکدم واکنش نشان داد و در یادداشتی، چهار بار تکرار کرد که نقل قول مطرح شده مبنی بر انحراف جنسی علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی «احمقانه» است.

خبرگزاری تسنیم در یادداشتی که شامگاه پنجشنبه ۲۷ آذر منتشر کرد، به مصاحبه اخیر کاترین شکدم، پژوهشگر یهودی بریتانیایی-فرانسوی، با شبکه ایران‌اینترنشنال، واکنش نشان داد.

این خبرگزاری بدون نام بردن از خامنه‌ای، آن بخش از اظهارات شکدم درباره تمایلات جنسی رهبر جمهوری اسلامی به «پسرهای کم‌سن و سال» را به‌طور تلویحی تکذیب کرد.

با توجه به وابستگی تسنیم به خبرگزاری سپاه پاسداران و همچنین ممنوعیت کلی و نانوشته بحث درباره جزئیات زندگی خصوصی خامنه‌ای، به نظر می‌رسد که این یادداشت بدون هماهنگی با دفتر رهبر جمهوری اسلامی نوشته و منتشر نشده است.

تسنیم در یادداشت خود اظهارات اخیر شکدم را «جنگ شناختی رسانه‌ای» و تلاشی برای تخریب «فرد محبوبی در ایران» خواند.

ادعای «محبوبیت» خامنه‌ای در جامعه ایران در شرایطی است که در دهه‌ها و سال‌های گذشته مردم معترض بارها علیه خامنه‌ای در تظاهرات مختلف شعار سر داده و حتی عکس‌های او را آتش زده‌اند.

شکدم به نقل از نادر طالب‌زاده، فیلمساز حکومتی، گفت که خامنه‌ای «اهل زن نیست» و به «پسرهای کم‌سن و سال» تمایل دارد.

تلاش برای «نفوذی ایران» معرفی کردن شکدم

علاوه بر دفاع از خامنه‌ای، بخش دیگر یادداشت تسنیم، مربوط به شکدم است و در آن تلاش شده، این پژوهشگر «عنصر نفوذی اطلاعات ایران» معرفی شود.

Reza_Farmand_2.jpg

شعار کلیدی خواجه
« دل با یار، دست با کار»
همه‌ جا نوشته شده است

آرامگاه خواجه
در قصر عارفان
در گذر روزگاران گسترده‌تر شده است
اکنون آن را
مسجد‌ها، خانقاه‌ها،‌ چله‌خانه‌ها
و حجره‌های زائران در برگرفته‌اند
دیوارها به شعر فارسی آراسته است
شعرهایی که بومیان دیگر نمی‌توانند بخوانند

از جوانی که کلاه اُزبکی پوشیده وَ دعا می‌خواند
کارش را جویا می‌شوم
می‌گوید:‌ «امام‌ام»

هرگوشه‌ای امامی، بی‌عبا و عمامه
برای عده‌ای دعا می‌خواند
و اسکناس‌هایی دست به دست می‌شود

در چله‌خانه
عده‌ای خلوت کرده‌اند
و در دل دعا می‌خوانند

می‌شنوم که پیرزنی‌ از امامی می‌خواهد
که برای دلبند بیمارش دعا بخواند
و امام چند ثانیه دعا می‌خواند
و سپس دستی به سر و روی خود می‌کشد

در بخارا
دعاها فشرده و اقتصادی‌اند

در سقاخانه، زائران
از لیوان‌های پلاستیکی همگانی آب می‌نوشند
لیوان‌هایی که سدها بار لب به لب می‌شود
به زائری جوان می‌گویم که بهداشتی نیست
و شگفت زده نگاهم می‌کند و چیزی نمی‌گوید

در قصر عارفان،
بوی سکوت شنیده‌ می‌شود
و فتیله‌ی زندگی پائین کشیده شده است
چنگال‌های نرم دین
کز زندگی آویخته ‌است دیده نمی‌شوند
و بوی مرگ‌اش که به ژرفای واژه‌ها
چکیده است شنیده نمی‌شود


بخارا، سپتامبر ۲۰۲۵

رضا فرمند

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

اعلام حمایت اخیر چین از موضع امارات متحده عربی درباره جزایر سه‌گانه، بار دیگر این پرسش را برانگیخت که چرا پکن و گاهی مسکو، به خود اجازه می‌دهند چنین نظراتی را درباره تمامیت سرزمینی ایران ابراز کنند. در در بیانیه‌ای که پس از ملاقات وزیر خارجه چین با همتای اماراتی‌اش در ابوظبی در تاریخ ۱۲ و ۱۳ دسامبر منتشر شد، چین از «تلاش‌های صلح‌آمیز امارات عربی متحده برای حل مسئله جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق گفت‌وگوهای دوجانبه مطابق با منشور سازمان ملل و قوانین بین‌المللی» حمایت می‌کند.

اختلاف بر سر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، یکی از مناقشات نسبتا قدیمی ژئوپولیتیک خلیج فارس است. ایران بر پایه اسناد تاریخی، نقشه‌های بین‌المللی و حضور مستمر اداری، این جزایر را از دوران پیشامدرن بخشی جدایی‌ناپذیر از قلمرو خود می‌داند. در آستانه خروج بریتانیا از خلیج فارس و استقلال امارات متحده عربی در سال ۱۹۷۱، ایران حاکمیت خود بر این جزایر را اعمال کرد. این امر البته که از نگاه امارات «اشغال» تلقی شد اما به دلیل جغرافیای اقتصادی و جغرافیای سیاسی ضعیف این شیخ نشین ها در آن دوره - نسبت به ایران دوره پهلوی- این ادعاهای واهی مجالی برای طرح نیافت. نزدیکی به تنگه هرمز (مسیر عبور حدود یک‌پنجم تجارت جهانی نفت)، موقعیت ممتاز کشتیرانی، و وجود ذخایر انرژی، این جزایر را به نقطه‌ای کلیدی در معادلات ژئواکونومیک و ژئوپولیتیک منطقه بدل کرده است.

ادعاهای جدید امارات و تغییر توزیع قدرت منطقه‌ای

در سال ۲۰۲۵، امارات با اتکا به حمایت‌های جدید بین‌المللی- بخصوص چین و روسیه-، لحن خود را درباره این سه جزیره به شکل بی‌سابقه‌ای شدت بخشید. در ۶ اکتبر ۲۰۲۵، بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا، برای نخستین بار ایران را صریحاً به «اشغال سه جزیره» متهم کرد. این موضع‌گیری نه‌تنها حمایت اروپا از ادعای امارات را بیان کرد، بلکه نشان‌دهنده انتقال این موضوع از یک اختلاف دوجانبه به سطحی چندجانبه و شبه‌حقوقی است.

واکنش ایران شامل احضار سفرای اروپایی و خلیجی، صدور بیانیه‌های تند، و ثبت «روز ملی جزایر ایرانی خلیج فارس» (۲۹ نوامبر ۲۰۲۵) در تقویم رسمی بود. فرماندهان سپاه نیز هشدار دادند که هر «محاسبه غلط» با پاسخ نظامی مواجه می‌شود. با این حال، این واکنش‌ها بیشتر کارکرد نمادین دارند تا تأثیری عملی بر میدان واقعیت.

نکته کلیدی این است که این ادعاها ناگهانی نیستند؛ آنچه تغییر کرده، محیط ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک منطقه و جایگاه ایران در آن است.

nejat.jpgنوشتۀ قلم کاوه - کانال ایران آزاد و آباد

آنچه امروز هم‌زمان با تشدید حملات هماهنگ به شاهزاده رضا پهلوی از سوی جمهوری‌خواهان و برجسته‌سازی برخی چهره‌ها شاهدیم، تصادفی نیست. این یک پروژه است؛ پروژه‌ای برای ارسال سیگنال به غرب. پیام روشن است: «نگران فروپاشی جمهوری اسلامی نباشید؛ ما می‌توانیم نسخۀ ملایم‌تر، کم‌هزینه‌تر و قابل‌مدیریت‌تری از آن بسازیم.»

اصلاح‌طلبان حکومتیِ سابق و فعلی، با ادبیاتی نرم، حقوق‌بشری و آراسته به واژگانی چون گذار مسالمت‌آمیز، مجلس مؤسسان و انتخابات آزاد، در پی القای این گزاره‌اند که جایگزینی جمهوری اسلامی با نظام پادشاهی به رهبری شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند پیامدهای «غیرقابل پیش‌بینی» داشته باشد؛ اما بقای جمهوری اسلامی در قالبی تعدیل‌شده، هیچ خطری نه برای ایران دارد و نه برای منافع غرب.

این دقیقاً همان نقطه‌ای است که باید زنهار داد.

این پروژه، نه نمایندۀ خواست مردم ایران، بلکه تلاشی برای مصادره و مهار آن است.

اکثریت مردم ایران، دیگر هیچ نسبتی با جمهوری اسلامی ندارند؛ نه سخت و نه نرم، نه خشن و نه بزک‌شده. خواست جامعه روشن است: سقوط کامل جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با نظام پادشاهی پهلوی. هر نسخه‌ای که این خواست را دور بزند، تحریف کند یا به تعویق اندازد، عین بی‌عدالتی و استمرار ظلم است، حتی اگر با زبان حقوق بشر بیان شود.

غرب اگر واقعاً به دموکراسی باور دارد، اگر حقوق بشر برایش صرفاً ابزار فشار سیاسی نیست، نباید فریب این بازی را بخورد. حمایت از «نسخۀ نرم‌تر جمهوری اسلامی» به‌معنای نادیده‌گرفتن خواست اکثریت مردم ایران و بازتولید همان نظامی است که چهار دهه ناقض سیستماتیک حقوق بشر بوده است؛ با چهره‌ای قابل‌قبول‌تر و هزینه‌ای کمتر برای جهان خارج.

مردم ایران نیز باید آگاه باشند. تاریخ ایران بارها نشان داده که هرگاه مردم از صحنه کنار رفته‌اند، دیگران برای‌شان تصمیم گرفته‌اند. امروز نیز اگر جامعه منفعل شود، این خطر وجود دارد که آینده ایران در اتاق‌های فکر خارجی و با تکیه بر چهره‌هایی بزک‌شده از دل همان نظام رقم بخورد. حتی صفحۀ فارسی وزارت امور خارجه آمریکا و برخی سیاست‌مداران غربی، با بزرگ‌نمایی جایزۀ صلح نوبل نرگس محمدی، نشانه‌هایی از تأثیرپذیری از این سناریو را بروز داده‌اند.

اما ایران، مصر یا سوریه نیست.

ایران کشوری کهن است؛ دولت-ملتی با ریشه‌های عمیق تاریخی، تمدنی پیوسته از دورۀ ساسانیان تا امروز، با زبانی زنده و هویتی پایدار که از هجوم اعراب، ترکان و مغولان عبور کرده و نه مغلوب شده و نه مستحیل. این سرزمین، حتی پس از سقوط حکومت پهلوی و جایگزینی آن با گروهی روحانی بی‌پرستیژ، فاقد فهم سیاسی و دولت‌داری مدرن، دچار جنگ داخلی و فروپاشی نشد.

پس این هراس‌افکنی‌ها دربارۀ هرج‌ومرج پس از سقوط جمهوری اسلامی، بیش از آنکه تحلیل باشد، ابزار بقاست.

پهلوی یک‌بار، ایران تکه‌تکه‌شده و فقیرِ دورۀ قاجار را حفظ کرد، متحد ساخت و به کشوری مدرن و قابل‌قیاس با کشورهای طراز اول جهان بدل کرد. امروز نیز، با این امتیاز تاریخی که اکثریت مردم ایران آگاهانه و با جان و دل حامی شاهزاده رضا پهلوی هستند، آینده‌ای باثبات‌تر، امن‌تر و ملی‌تر در انتظار ایران است.

مسأله، ترس از فروپاشی نیست.

مسأله، ترس برخی از پایان‌یافتن جمهوری اسلامی و بازگشت شکوه ایران‌زمین با مدیریت پهلوی سوم است.

ship.jpgدویچه وله - ترامپ دستور تحریم ۱۸۵ کشتی مرتبط با ناوگان سایه ایران را صادر کرده اما فروش نفت ادامه دارد و تغییری در سیاست تهران ایجاد نشده است. آیا آمریکا می‌تواند با محاصره دریایی و نفتکش‌های تحریم‌شده‌ جلوی فروش نفت ایران را بگیرد؟

جان هرلی، معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، اعلام کرد، "ایالات متحده اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد" و این وزارتخانه تلاش خواهد کرد تا "درآمدهای نفتی رژیم ایران را که برای تامین مالی برنامه‌های نظامی و تسلیحاتی استفاده می‌شود، قطع کند".

از زمان بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، دولت او بیش از ۱۸۵ کشتی مرتبط با حمل نفت و فرآورده‌های نفتی ایران را تحریم کرده است؛ اقدامی که در چارچوب سیاست "فشار حداکثری" علیه اقتصاد این کشور ارزیابی می‌شود.

در تازه‌ترین مورد، وزارت خزانه‌داری آمریکا روز چهارشنبه ۱۷ دسامبر (۲۶ آذر) دست‌کم ۲۹ کشتی دیگر مرتبط با ناوگان سایه ایران را به اتهام دور زدن تحریم‌ها و نقش داشتن در صادرات نفت تحریم کرد.

با این حال، این پرسش همچنان مطرح است که آیا تحریم ناوگان سایه کشتی‌های ایران تاثیری بر اقتصاد این کشور داشته و اگر چنین بوده، چرا تاکنون به تغییر سیاست‌های تهران منجر نشده است؟

همایون فلکشاهی، کارشناس ارشد شرکت داده‌پردازی نفت و کالا "کپلر" (Kpler) در پاسخ به این پرسش دویچه‌وله می‌گوید: «عامل اصلی تداوم صادرات نفت ایران، نقش چین و پالایشگاه‌های خصوصی این کشور است.»

به گفته این کارشناس با افزایش تخفیف‌ها، خرید نفت ایران همچنان برای شرکت‌های چینی سودآور است و بسیاری از این شرکت‌ها ریسک تحریم‌های آمریکا را جدی نمی‌گیرند.

فلکشاهی اضافه می‌کند که تحریم برخی شرکت‌ها و نفتکش‌ها باعث شده ارائه خدمات مالی، بانکی و بیمه‌ای دشوارتر شود و در نتیجه میزان خرید نفت ایران کاهش یابد. با این حال، به گفته او صادرات نفت ایران از حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه در روز در یک سال گذشته به حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه رسیده و تنها نیمی از این کاهش را می‌توان مستقیما به تحریم‌ها نسبت داد.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

امید شکری، استراتژیست انرژی و پژوهشگر مدعو دانشگاه جورج میسون نیز می‌گوید: «ایران با روش‌هایی مانند تغییر پرچم کشتی‌ها، خاموش یا دستکاری سامانه ردیابی جهانی AIS، انتقال کشتی به کشتی و استفاده از ناوگان جایگزین، تحریم‌ها را دور می‌زند.»

به گفته شکری نیز تحریم‌های نفتی تا کنون به تغییر سیاست منجر نشده‌اند، زیرا جمهوری اسلامی توانسته مشتری اصلی خود یعنی چین را حفظ کند و در عین حال، ضعف هماهنگی بین‌المللی و اجرای ناقص تحریم‌ها از اثرگذاری کامل آن‌ها کاسته است. با این حال، تحریم‌ها با افزایش هزینه حمل‌ونقل، بیمه و خدمات مالی، "پریمیوم ریسک" هر بشکه نفت ایران را بالا برده‌اند.

deadsuspect.jpgخبرنامه گویا - به گزارش سی بی اِس مقام‌های پلیس می‌گویند همان فرد مسلحی که در دانشگاه براون تیراندازی کرد، دو روز بعد یک استاد "اِم آی تی" MIT را نیز به قتل رساند. مظنون هر دو حادثه کلودیو مانوئل نِوِس والِنته معرفی شده است.

به گفته مقام‌ها، او پنجشنبه شب پس از یک تعقیب گسترده در نیوهمپشایر پیدا شد و جان باخته بود.

در تیراندازی دانشگاه براون در پراویدنسِ رودآیلند، دو دانشجو کشته و ۹ نفر زخمی شدند. این حادثه شنبه رخ داد. سپس دوشنبه، استاد "اِم آی تی"، نونو لوریرو، در خانه‌اش در بروکلاینِ ماساچوست هدف گلوله قرار گرفت و جان باخت.

دادستان کل رودآیلند، پیتر نرونها، گفت تحقیقات نشان می‌دهد مظنون به‌تنهایی عمل کرده است.

مظنون کیست؟

مقام‌ها مظنون را کلودیو مانوئل نِوِس والِنته، ۴۸ ساله معرفی کردند.

او تبعه پرتغال بود و آخرین محل اقامت شناخته‌شده‌اش میامیِ فلوریدا اعلام شد.

به گفته مقام‌ها، او سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ در دانشگاه براون تحصیل کرده بود. همچنین در سال ۲۰۱۷ پس از دریافت گرین‌کارت از طریق قرعه‌کشی ویزا به آمریکا مهاجرت کرد.

مظنون کجا پیدا شد؟

والنته در یک انبار ذخیره‌سازی در سالمِ نیوهمپشایر که آن را اجاره کرده بود، با شلیک به خود جان باخت.
در کنار او یک کیف و دو سلاح گرم پیدا شد.

نرونها گفت: «۱۰۰ درصد مطمئنیم که او هدف ما بود و از نظر تعقیب افراد مرتبط، پرونده بسته است.»

با این حال، انگیزه حملات هنوز نامشخص است.
نرونها افزود: «نمی‌دانیم چرا حالا؟ چرا براون؟ چرا این دانشجویان و این کلاس؟ فعلاً پاسخ روشنی نداریم.»

ibrahimHamidi.jpgابراهیم حمیدی - المجله

ویرایش و ترجمه: خبرنامه گویا

دیگر نمی‌توان سیاست خارجی دونالد ترامپ را آشوب یا بداهه‌کاری شخصی دانست. این سیاست، انتخابی آگاهانه برای فروپاشی نظم بین‌المللی هشتادساله و جایگزینی آن با منطقی ساده‌تر و خشن‌تر است. جهانی که در آن مناطق نفوذ حاکم‌اند، نه قواعد؛ معامله‌ها جای ائتلاف‌ها را می‌گیرند؛ قدرت بر قانون می‌چربد؛ «باغ‌های پشتی» مهم‌تر از جبهه‌های دوردست‌اند؛ و دایره‌ها جای جهان باز را می‌گیرند.

آخرین راهبرد امنیت ملی آمریکا یک سند فنی نیست؛ اعلام گسست از ایده رهبری غرب و نقش «پلیس جهانی» است. آمریکا در این نگاه، دیگر ضامن نظم بین‌المللی نیست. یک ابرقدرت است که می‌کوشد حوزه حیاتی، «باغ‌ها» و «دایره‌های» خود را ایمن کند، تعهداتش را کاهش دهد و برای نزدیک‌شدن به خطوط قرمز و حیاط خلوتش هزینه‌ای سنگین تحمیل کند؛ با آمادگی آشکار برای چشم‌پوشی از آنچه بیرون می‌گذرد.

خطرناک‌ترین بخش این راهبرد، نه آن چیزی است که می‌گوید، بلکه آن چیزی است که عامدانه نادیده می‌گیرد. روسیه تقریباً از متن حذف شده و جنگ اوکراین به نزاعی حاشیه‌ای تقلیل می‌یابد؛ با وجود آن‌که بزرگ‌ترین جنگ اروپا از ۱۹۴۵ است. این حذف تصادفی نیست. بازتاب مستقیم منطق مناطق نفوذ است. اوکراین جزو حوزه حیاتی آمریکا نیست و امنیت اروپا دیگر اولویت راهبردی به شمار نمی‌آید؛ بلکه باری مالی و سیاسی است. پیام واشنگتن روشن است: اروپایی‌ها یا از خود دفاع کنند، یا مشکلاتشان را خود حل کنند، یا به توافق‌هایی تن دهند که بالای سرشان ترسیم می‌شود--even اگر به معنای تثبیت نفوذ دائمی روسیه در شرق قاره باشد. اروپا نه فقط با بی‌توجهی، بلکه با بازتعریف جایگاهش به‌عنوان بازیگری تابع روبه‌روست، نه شریک.

در مقابل، تهدیدهای واقعی آمریکا بازتعریف می‌شوند؛ در مسیری که انکفا به داخل و پیرامون نزدیک را نشان می‌دهد. مهاجرت گسترده، مواد مخدر، جرم فراملی و فروپاشی اجتماعی در غرب، خطرهای وجودی معرفی می‌شوند. درگیری‌های بزرگ، تا وقتی بیرون از حوزه آمریکایی‌اند، به حاشیه می‌روند.

این چرخش، بازگشت آشکار دکترین مونرو است. نیمکره غربی «حیاط خلوت» واشنگتن تلقی می‌شود و هر نفوذ خارجی در آن تهدید مستقیم امنیت ملی است.

khanegi.jpgنکته کلیدی آن است که این چهره‌ها، با وجود ادعای استقلال، در بزنگاه‌های سیاسی بارها همسویی خود را با حاکمیت نشان داده‌اند

امیرحسین میراسماعیلی - ایندیپندنت فارسی

صداوسیمای جمهوری اسلامی نه با بحرانی مقطعی، بلکه با فروپاشی تدریجی مرجعیت رسانه‌ای خود روبرو است و تلویزیونی که دهه‌ها تنها منبع تصویر، سرگرمی و روایت رسمی بود، حالا برای بخش بزرگی از جامعه ایران به رسانه‌ای غیرقابل‌اعتماد و حتی نامرئی، تبدیل شده است.

ریزش مخاطب، حذف گسترده چهره‌های محبوب، سانسور فزاینده و پیوند آشکار با نهادهای امنیتی، صداوسیما را به رسانه‌ای بی‌اثر در قاب رسمی خود بدل کرده، با این حال این‌ها به عقب‌نشینی یا شکست نهایی منتهی نشده و راهبرد جدید این رسانه تغییر بستر و نه تغییر منطق، بوده است.

در حالی که مدیران صداوسیما سال‌ها در برابر گسترش شبکه نمایش خانگی ایستادگی می‌کردند و با دستور توقیف سریال‌ها و فشار بر پلتفرم‌ها، می‌کوشیدند این فضا را مهار کنند، اکنون پس از تصویب قوانین جدید در مجلس شورای اسلامی و تثبیت جایگاه «ساترا»، سیاستشان از تقابل به نفوذ کامل تغییر کرده و شبکه نمایش خانگی که زمانی پناهگاه مخاطبان گریخته از تلویزیون حکومتی بود، امروز عملا به زیرمجموعه‌ای از همان ساختار مداخله‌گر و سانسور‌کننده تبدیل شده است.

طبق قوانین مصوب مجلس، تمام تولیدات صوتی و تصویری در ایران، از سریال و برنامه‌های واقع‌نما گرفته تا برنامه‌های گفتگومحور و حتی تولیدات منتشرشده در یوتیوب، برای فعالیت قانونی، باید از ساترا مجوز بگیرند؛ نهادی که مستقیم زیر نظر صداوسیما فعالیت می‌کند. به این ترتیب، پلتفرم‌هایی مانند فیلیمو و نماوا، فارغ از ظاهر خصوصی‌شان، بدون رضایت نهادهای حکومتی امکان ادامه حیات ندارند. همین وابستگی ساختاری شبکه نمایش خانگی را از یک جایگزین رسانه‌ای به «نسخه دوم» سیمای جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.

در این فضا، چهره‌هایی که از آنتن صداوسیما حذف یا کنار گذاشته شدند، دوباره در قالبی تازه بازتولید می‌شوند. مجری‌ها و برنامه‌سازانی مانند علی ضیا، رامبد جوان، احسان علیخانی، مهران مدیری، سروش صحت، سیامک انصاری، مهران غفوریان، مجید واشقانی و امیرمهدی ژوله، اگرچه تلاش می‌کنند خود را مستقل از حاکمیت نشان دهند، تولیداتشان دقیقا در همان چارچوبی شکل می‌گیرد که صداوسیما تعیین کرده است و تفاوت تنها در میزان انعطاف‌پذیری درباره ظاهر مانند پوشش آزادتر، شوخی‌های بیشتر و فاصله‌ گرفتن از فرم رسمی تلویزیون است.

نمونه شاخص این روند برنامه «گنگ» با اجرای علی ضیا است؛ پروژه‌ای که با حمایت یکی از پلتفرم‌های اصلی شبکه نمایش خانگی تولید شد و به سراغ موسیقی رپ رفت، اما رپی که در این برنامه نمایش داده می‌شود، نسخه‌ پالایش‌شده و بی‌خطر، بدون اعتراض سیاسی، بدون صدای زنان، بدون زبان خشن و بدون مواجهه با واقعیت‌های اجتماعی است. در این قالب، ژانری که ذاتا معترض است، به محتوایی سازگار با خط قرمز‌های رسمی و نمونه‌ای روشن از مهار نرم اعتراض در پوشش سرگرمی تبدیل می‌شود.

این الگو محدود به یک برنامه نیست. رامبد جوان هم با «کارناوال»، در عمل ادامه‌ای رنگارنگ‌تر از «خندوانه» ارائه داد که سرشار از سرگرمی‌های پرهیجان، اما جدا از واقعیت‌های تلخ بیرون از قاب، بود. سروش صحت نیز «کتاب‌باز» را در قالبی جدید بازتولید می‌کند؛ با آزادی زبانی اندک، اما همان احتیاط‌های بنیادین.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

حتی در حوزه ورزش، عادل فردوسی‌پور، یکی از محبوب‌ترین مجریان تاریخ صداوسیما، پس از حذف از تلویزیون، با دریافت مجوز ساترا، برنامه «فوتبال۳۶۰» را در یوتیوب راه‌اندازی کرد. به نظر می‌رسد ساختار، داوری‌ها و نوع نقد در این برنامه همچنان در محدوده‌ای حرکت می‌کند که به سیاست، وضعیت اقتصادی و مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی که از اصلی‌ترین دلایل افول زیرساخت‌ها و کیفیت فوتبال ایران محسوب می‌شوند، کمترین نقدی وارد نشود.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgیادداشت ابراهیم متقی در روزنامه «اعتماد»:

ابراهیم متقی در یادداشتی با عنوان «آینده حزب‌الله و مقاومت در فضای تصاعد بحران» در روزنامه اعتماد نوشت: خاورمیانه از سال 2024 با نشانه‌هایی از بحران و تصاعد تهدیدات امنیتی همراه بوده است. هر یک از بازیگران منطقه‌ای در یک دوران تاریخی درگیر فضای بحران، ابهام و چالش‌های امنیتی شده‌اند. در این فرآیند حتی قطر که در فضای امنیت منطقه‌ای «نقش ملی بازیگر میانجی» را ایفا نموده، در معرض آتش تهدیدات امنیتی اسراییل قرار گرفت.

واقعیت‌های موجود خاورمیانه بیانگر آن است که هیچ کشوری قادر به تامین شاخص‌های امنیت ملی خود در فضای آنارشی نخواهد بود. امریکا و اسراییل به گونه‌ای مشترک «حزب‌الله لبنان» را تهدید کرده‌اند که اگر تا پایان دسامبر 2025 در وضعیت خلع سلاح قرار نگیرد، جنگ دیگری را علیه جبهه مقاومت آغاز می‌کنند. هم‌اکنون حدود 10 روز به پایان دسامبر باقی است. براساس چنین شواهد و اولتیماتومی، زمینه برای شکل‌گیری سطح جدیدی از منازعه علیه حزب‌الله فراهم شده است.

جنگ‌ها در شرایطی شکل می‌گیرند که بازیگر قدرتمند همانند امریکا و اسراییل در تلاش برای غلبه و شکست نهایی بازیگر ضعیف‌تر باشد، درحالی که گروه رقیب درصدد برمی‌آید تا از سازوکارهای مقاومت برای بقاء هویتی خود بهره‌مند شود. تهدید حزب‌الله ازسوی امریکا و اسراییل به خلع سلاح هیچ‌گاه نمی‌تواند مورد پذیرش گروه‌های شهروندی لبنان و نهادهای سیاسی امنیت‌محور در این کشور باشد. تجربه نشان داده که هرگاه لبنان دارای دولت ضعیف باشد و پیوند چندانی با ساخت اجتماعی نداشته باشد، در وضعیت اشغال نظامی قرار خواهد گرفت.

تاریخ سیاسی لبنان بیانگر این واقعیت است که اسراییل صرفا در شرایطی از حوزه‌های سرزمینی و جغرافیای لبنان در سال 1982 عقب‌نشینی کرد که با نشانه‌هایی از قدرت و مقاومت بازیگران هویتی روبه‌رو شده و این امر مانع توسعه‌طلبی آن کشور گردید.

1- ساخت هویتی خاورمیانه و موضوع خلع سلاح حزب‌الله

کشورهای خاورمیانه در زمره بازیگرانی هستند که بقاء سیاسی آنان نه تنها در چارچوب «ساخت دولت» معنا پیدا می‌کند، بلکه به دلیل نشانه‌هایی از آنارشی و آشوب، موجودیت و هویت خود را براساس نقش‌یابی بازیگران فروملی سامان می‌دهند. ظهور حزب‌الله به عنوان بازیگر اصلی جبهه مقاومت تابعی از واقعیت‌های ساختاری، هنجاری و اجتماعی خاورمیانه می‌باشد. اگرچه امریکا و اسراییل تلاش دارند تا نقش‌یابی جبهه مقاومت و حزب‌الله را انعکاس انقلاب ایران تلقی نمایند، اما واقعیت آن است که گروه‌های سیاسی و هویتی مقاومت در خاورمیانه دارای ریشه اجتماعی، تاریخی و فرهنگی با ساخت سیاسی کشور خود می‌باشند.

در چنین شرایطی، طبیعی است که هرگونه ظهور و نقش‌یابی بازیگران هویتی و جبهه مقاومت را می‌توان انعکاس متغیر دیگری به ویژه سیاست تهاجمی و الگوی اشغال نظامی کشورهای منطقه ازسوی اسراییل دانست. واقعیت‌های موجود در فضای سیاسی و امنیتی خاورمیانه بیانگر آن است که علت اصلی گسترش تهدید و بحران‌های منطقه‌ای خاورمیانه ناشی از نقش‌یابی نظامی و امنیتی ائتلاف امریکا و اسراییل بوده است. در این فرآیند، تداوم نشانه‌هایی از جمله آشوب، بی‌ثباتی و کنش فراساختاری بسیاری از بازیگران اجتماعی در برابر الگوی کنش تهاجمی قدرت‌های بزرگ و بازیگران نیابتی آنان اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد.

عبور از بحران بدون درک متغیر اصلی آشوب و بی‌ثباتی خاورمیانه امکانپذیر نخواهد بود. بحران در خاورمیانه را می‌توان انعکاس واقعیت، شرایط و فضایی دانست که نشانه‌هایی از کنش فراساختاری در آن اعمال می‌شود. از سال 1948 که اسراییل تاسیس شد، همواره حوادث بحران‌ساز و رویارویی هنجاری به موازات منازعات ساختاری در حوزه منطقه‌ای ازسوی این بازیگر شکل گرفته و تداوم یافته است. علت اصلی نقش‌یابی اسراییل به عنوان بازیگر مهاجم منطقه‌ای را می‌توان حمایت نظامی، اقتصادی و امنیتی امریکا از بازیگر نیابتی خود در محیط منطقه‌ای دانست.

2- فرضیه‌های تداوم مقاومت و امنیت‌سازی منطقه‌ای خاورمیانه

درباره نشانه‌ها و فرآیند امنیت‌سازی خاورمیانه، رویکرد و رهیافت‌های متفاوتی ارایه شده است. لابی‌های اسراییل‌محور همواره تلاش دارند تا ایدئولوژی‌های انقلابی خاورمیانه که پیوند درهم‌تنیده‌ای با گروه‌های اجتماعی کشورهای منطقه‌ای دارند را عامل اصلی بحران، بی‌ثباتی و مبارزه با سیاست‌های اسراییل در محیط منطقه‌ای تلقی نمایند. رویکرد دیگری نیز وجود دارد که تداوم بحران در منطقه را ناشی از ائتلاف راهبردی امریکا و اسراییل، نقش‌یابی لابی اسراییل‌محور و کارگزاری گروه‌هایی می‌دانند که سیاست خارجی و امنیت ملی امریکا را تحت‌الشعاع سیاست توسعه قدرت اسراییل قرار داده‌اند.

این امر نشان می‌دهد که فرضیه‌های مختلفی درباره علل تداوم بحران، جنگ و منازعه در خاورمیانه وجود داشته است. حمایت امریکا از اسراییل و ایفای نقش این کشور به عنوان بازیگر نیابتی امریکا، یکی از دلایل اصلی تداوم بحران بوده است. امریکا و اسراییل همواره درصدد پیروزی مرحله‌ای بوده، درحالی که درون هر جنگ و منازعه‌ که منجر به پیروزی امریکا و اسراییل شده، نشانه‌هایی از نفرت در جهان عرب، بازتولید و ادامه یافته است.

هم‌اکنون 6 نسل جهان عرب، جنگ با اسراییل را تجربه کرده‌اند. روندهای تاریخی بیانگر این واقعیت است که بازیگران نیابتی به گونه تدریجی قدرت خود را افزایش داده و شکل جدیدی از موازنه را در محیط منطقه‌ای به وجود می‌آورند. نظریه‌پردازانی ازجمله «جان مرشایمر» و «استفان والت» در ایالات‌متحده با انتشار مقاله مشترکی به این موضوع اشاره داشتند که لابی‌های اسراییل‌محور در ایالات‌متحده، عامل موثری در نادیده گرفتن منافع، ضرورت‌ها و نیازهای راهبردی امریکا در سیاست جهانی بوده و در نتیجه این فرآیند، امنیت ملی امریکا ازسوی اسراییل و لابی‌های اسراییل‌محور به گروگان گرفته و منجر به نقش‌یابی ایالات‌متحده در جنگ‌های بی‌پایان خاورمیانه شده است.

3- هویت‌یابی خاورمیانه در فضای سیاسی خلع سلاح حزب‌الله

موضوع خلع سلاح حزب‌الله را می‌توان یکی از دغدغه‌های اصلی ایران و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه‌ای دانست. برخی کشورهای خاورمیانه بر این اعتقادند که اسراییل و امریکا در شرایط مازاد قدرت تاکتیکی قرار داشته، درحالی که موازنه قدرت از سال 2024 به گونه تدریجی علیه جبهه مقاومت تغییر یافته است. در چنین شرایطی، آنان خلع سلاح حزب‌الله را به عنوان ضرورتی اجتناب‌ناپذیر در سیاست منطقه‌ای می‌دانند. براساس چنین انگاره‌ای، موازنه هویتی تغییر یافته و زمینه برای شکل‌گیری «دوگانه جنگ یا تسلیم» به وجود می‌آید.

«تام باراک» نماینده ویژه امریکا در مدیریت بحران منطقه‌ای خاورمیانه به این موضوع اشاره دارد که ساخت اجتماعی خاورمیانه به گونه‌ای است که تمایلی به تسلیم ندارد. جنگ به عنوان واقعیت اجتناب‌ناپذیر نسل‌هایی محسوب می‌شود که براساس حقانیت به مبارزه‌ای سیاسی برای بقا و هویت خود مبادرت می‌نمایند. مشابه چنین رویکردی نیز ازسوی «ولی نصر» ارایه شده است. ولی نصر به همراه «ماریا فانتاپه» مقاله‌ای با عنوان «آینده پس از جبهه مقاومت» در نشریه شورای روابط خارجی امریکا منتشر نموده که جبهه مقاومت را انعکاس ساخت اجتماعی، هویت گروه‌های مردمی و اندیشه مقاومت در برابر توسعه‌طلبی اسراییل می‌داند.

آنچه را که ازسوی نظریه‌پردازان و کارگزاران مختلف امریکایی ارایه شده، بیانگر این واقعیت است که بسیاری از گروه‌های اجتماعی و جریان‌های سیاسی جهان عرب همواره تلاش داشته‌اند تا هویت خود را از طریق مسالمت‌آمیز حفظ نمایند، درحالی که آنان با واقعیت‌هایی ازجمله فشار سیاسی، نظامی، امنیتی و بین‌المللی ازسوی اسراییل و امریکا روبه‌رو شده‌اند. در چنین شرایطی، گروه‌های مقاومت نه تنها موجودیت نسلی و هویتی خود را اعاده کرده، بلکه این امر ققنوس‌وار منجر به تداوم و بازتولید هویت مقاومت شده است، بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که علت اصلی شکل‌گیری و تداوم مبارزه در خاورمیانه هیچ‌گاه ایدئولوژی‌های انقلابی نبوده است.

اگرچه ایدئولوژی‌های انقلابی همانند ناسیونالیسم عربی دهه 1960 یا آرمان‌های اسلامی ناشی از «انتفاضه فلسطین» نقش موثری در بازتولید مقاومت ایفا نموده، اما تداوم مبارزه و بازتولید هویت مقاومت را می‌توان ناشی از سیاست‌های حمایتی امریکا و نقش نیابتی اسراییل به عنوان بازیگری با کنش تهاجمی در محیط منطقه‌ای دانست. این بازیگران همواره تلاش داشته‌اند تا به دلیل برتری نظامی و قابلیت‌های تاکتیکی خود، بر گروه‌های اجتماعی و هویتی حاشیه‌ای شده خاورمیانه غلبه نمایند. تاریخ خاورمیانه بیانگر این واقعیت است که پیروزی نظامی امریکا و اسراییل به منزله پایان رقابت سیاسی تلقی نمی‌شود. علت اصلی آن را باید در ساخت اجتماعی خاورمیانه دانست. در این حوزه جغرافیایی نشانه‌هایی از موازنه هویتی وجود داشته است.

gholhaki.jpgعلی قلهکی فعال رسانه، در مصاحبه با بشیر بی‌آزار:

🔺عروسی ستایش شمخانی که نام اصلی‌اش فاطمه است در هتل اسپیناس پالاس برگزار شد.

🔺رسانه‌ای شدن ماجرای هتل اسپیناس باعث شد پرونده مالی پسر شمخانی به حاشیه برود.

🔺روایت شمخانی از نحوه ترور خودش قابل نقد است.

***

avidnia.jpgآناتومیِ یک سقوط؛ زمستانِ حسرت‌های بزرگ

وقتی «زندگی» به «زنده ماندن» تقلیل می‌یابد

نیما آویدنیا | روزنامه‌نگار مستقل

ویژه خبرنامه گویا

عبور از «بحران» به «تراژدی»

امروز و در آخرین نفس‌های پاییز بی‌باران، به چهرهٔ زمختِ زمستانِ پیش رو خیره شده‌ایم؛ زمستانی که شاید سردترین فصلِ تاریخِ معاصر این سرزمین باشد. ما در نقطه‌ای از تاریخِ این سرزمین ایستاده‌ایم که آمارهای عقیمِ اقتصاددانان و هرمِ مازلویِ جامعه‌شناسان، در برابرِ «هیولایِ واقعیت»، اخته و بی‌معنا شده‌اند؛ چراکه رنجِ مردم، دیگر در هیچ نموداری جا نمی‌شود. واژه‌هایی مثل «رکود» یا «تورم»، برای توصیفِ آتشی که امروز در آذرماه ۱۴۰۴ به جانِ زندگیِ مردم افتاده، بیش‌ازحد کلیشه‌ای هستند.

ما از مرزِ «بحران» رد شده‌ایم و وسطِ میدانِ «تراژدی» ایستاده‌ایم؛ ما دچارِ «تراژدیِ خود خواری» شده‌ایم. تصور کنید درختی را که از فرطِ بی‌آبی و استیصال، شروع به خوردنِ ریشه‌های خودش کند تا شاخه‌هایش چندی بیشتر سبز بمانند. بلایی که امروز بر سرِ جوانان، منابعِ آب‌وخاک و آیندهٔ این سرزمین می‌آید، دقیقاً همین تصویر است: سرزمینی که دارد «ریشه‌هایش» را می‌جود تا «امروزش» را به‌زور سر پا نگه دارد. جایی که حکومت و مردم مثل دو خطِ موازی، آن‌قدر از هم دور شده‌اند که دیگر «هم سرنوشت» نیستند.

برای میلیون‌ها ایرانی، «خط فقر» دیگر مرزِ هشدار نیست؛ بلکه به «سقفی» تبدیل‌شده که آرزو دارند روزی دوباره دستشان به آن برسد. ما دیگر زیرخط نیستیم؛ ما در «قعر جدول لیگ بازنده‌ها» دفن شده‌ایم. وقتی حقوقِ کارگر و معلم، فرسنگ‌ها با این خط فاصله دارد، فقیر بودن به یک «رؤیایِ دست‌نیافتنی» و فلاکت به «واقعیتِ روزمره» تبدیل می‌شود.

زمانی که یک ملت نتواند به ده سالِ بعد فکر کند و تمامِ نگرانی‌اش بشود «تأمینِ شامِ امشب»، یعنی روحِ آن جامعه مرده است. آمارهایی که این روزها از گرانیِ چهل‌وپنج درصدی و دلارِ صد و سی هزارتومانی می‌شنوید، دیگر صرفاً عدد و رقم نیستند؛ این‌ها صدایِ سیلی‌هایی هستند که هرروز به‌صورت خانواده‌های این سرزمین می‌خورد. این‌ها سوگ‌نامه‌هایی برای کرامتِ انسانیِ بربادرفته ایرانیان‌اند وقتی پولِ ملی بی‌آبرو می‌شود، یعنی کارگرِ ایرانی بی‌آبرو شده است. یعنی نیمی از عمر و جوانیِ ما، در عرضِ یک سال دود شده و به هوا رفته است.

سفره‌های خالی، داروخانه‌های مرگ

این دود، فقط تویِ چشمِ جیب‌ها نمی‌رود؛ دارد نفسِ سفره‌ها و جانِ آدم‌ها را می‌گیرد. امروز، وضعیتِ ما طوری شده که پدری برای خریدِ یک شانه تخم‌مرغ یا یک کیلو گوشت، باید با «شرم» کلید را در قفلِ خانه بچرخاند. حذف شدنِ گوشت و لبنیات از سفره‌ها، دیگر اسمش «صرفه‌جویی» نیست؛ اسمش «خاموش شدنِ چراغِ سلامت» است. ما داریم با دستِ خودمان نسلی را بزرگ می‌کنیم که چون غذای درست نخورده، کوتاه، ضعیف،کندذهن و رنجور است.

اما دردِ بزرگ‌تر اینجاست که همین بدنِ ضعیف، وقتی بیمار می‌شود، پناهی ندارد. این روزها، علاوه بر صفِ نان و مرغ، «صفِ وحشت و مرگ» هم در داروخانه‌ها تشکیل‌شده است. دردناک‌ترین صحنهٔ این روزهای ایران، تصویرِ مادری است که نسخهٔ فرزندِ تب‌دار یا همسرِ سرطانی‌اش در دستش مچاله شده، اما دارو نیست. داروهای مؤثرِ خارجی حکمِ کیمیا را پیداکرده‌اند و نمونه‌های داخلی، گاه به قرص‌هایی گچی و بی‌جان بدل شده‌اند که تنها نامِ دارو را یدک می‌کشند. وقتی «درد» هست اما «درمان» کالای لوکس می‌شود، وقتی بیمار باید بین «خریدِ نان» و «خریدِ دارو در بازار سیاه» یکی را انتخاب کند، این دیگر فقر نیست؛ این «مرگ تدریجی یک ملت» است. حکومتی که مردمش را در میانهٔ بیماری و بی‌پولی به حالِ خود رها کرده تا ذره‌ذره تمام شوند.

حراجِ تن؛ وقتی انسان «قطعه» می‌شود

وقتی همهٔ درها بسته شود، وقتی نه نانی در سفره باشد و نه دارویی در قفسه، انسان برای زنده ماندن دست به خودفروشی می‌زند: «حراجِ بدن». دیگر روی دیوارهای شهر، فقط آگهیِ فروشِ کلیه با گروه‌های خونی مثبت و منفی نمی‌بینیم؛ کار به فروشِ تکه‌ای از کبد، قرنیهٔ چشم و مغز استخوان رسیده است. جوانی که حاضر است «چشمش» را بفروشد تا بدهی‌اش را بدهد، یعنی: «من آینده‌ای ندارم که بخواهم آن را ببینم». اینکه دلال‌ها در این کشور می‌چرخند تا اعضای بدنِ ایرانی‌های مستأصل را بخرند و صادر کنند، یعنی ما به مرحلهٔ «خودخوری» رسیده‌ایم. این دیگر اسمش اقتصاد نیست؛ این پایانِ انسانیت است. نظامی که شهروندش را به‌جایی رسانده که بدنش را اوراق می‌کند تازنده بماند و شهروندی که جسم و جانش را چوبِ حراج زده است.

NBennet.jpgگروه هکری «حنظله» که گفته می‌شود وابسته به نهاد‌های اطلاعاتی ایران است، مدعی نفوذ به تلفن نفتالی بنت، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل شد. این گروه همچنین مدعی شد که ۲۰۰ هزار پیام خصوصی، هزار و ۹۰۰ گفتگو، چندین عکس و یک فهرست تماس ۱۴۱ صفحه‌ای را منتشر کرده است

یورونیوز - نفتالی بنت روز چهارشنبه ۱۷ دسامبر در واکنش به انتشار بخش نخست این اطلاعات از سوی گروه هکری «حنظله»، گفت که حساب تلگرام او هک شده و محتوایی شامل فهرست تماس‌ها، عکس‌ها و گفتگوهایش منتشر شده است. او همچنین با اشاره به این که بخشی از محتوای منتشر شده واقعی و بخشی جعلی است، تاکید کرد که تلفن همراهش هک نشده است.

با این حال، گروه «حنظله» روز پنجشنبه با انتشار یک فایل فشرده حاوی هزار و ۹۲۸ فایل پی‌دی‌اف، مدعی شد که ۲۰۰ هزار پیام آقای بنت را منتشر کرده است. این گروه در وبسایت خود خطاب به نخست‌وزیر پیشین اسرائيل نوشت: «در حالی که تلاش می‌کردید حقیقت را کتمان کنید و اصرار داشتید که تلفن شما هک نشده است و همه گزارش‌ها جعلی هستند، ما ویدیوی شما را با لذت فراوان تماشا کردیم.»

این گروه افزود: «گروه هکری حنظله امروز ۲۰۰ هزار پیام شما را به صورت خام و بدون ویرایش منتشر می‌کند تا جهان آن را ببیند. روزنامه‌نگاران و کارشناسان در هر جایی اکنون آزادند بررسی کنند، تحلیل کنند و خودشان تصمیم بگیرند چه کسی اینجا داستان‌سازی می‌کند.»

به گزارش «وال‌استریت ژورنال»، این حمله در ادامه حملات گسترده گروه‌های هکری منتسب به ایران به اهداف اسرائیلی از آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳ انجام شده است. این گروه‌ها به ویژه در عملیات «هک و افشا» بسیار موفق عمل کردند. در این عملیات مهاجم پس از نفوذ به سامانه هدف و سرقت اطلاعات، آن‌ها را به صورت آنلاین منتشر می‌کند.

گروه هکری «حنظله»، ماه گذشته نیز با انتشار تصاویری در وبسایت خود مدعی شد که با نفوذ به سیستم‌های‌ مرکز تحقیقات هسته‌ای «سورک» اسرائيل موفق به استخراج اطلاعات شخصی، تحصیلی و موقعیت مکانی اسحاق گرتس، یکی از دانشمندان هسته‌ای ارشد اسرائیل شده است.

این گروه همچنین تصاویری از یک دسته‌گل به همراه پیامی تهدیدآمیز که درون یک خودرو گذاشته شده است منتشر کرد و مدعی شد که این خودرو متعلق به آقای گرتس است و این گروه هکری توانسته وارد آن شود.

به گزارش «وال‌استریت ژورنال»، شماره تلفن یکی از خبرنگاران این روزنامه آمریکایی در فهرست تماس‌های آقای بنت که توسط گروه «حنظله» منتشر شد، قرار داشت. این خبرنگار اعلام کرد پیامی از سوی یک شماره اسرائیلی دریافت کرده است که ادعا می‌کرد از سوی نهادهای اطلاعاتی ایران است و از او جهت جاسوسی برای ایران کمک خواسته و گفته بود به هر سفارت ایران که می‌تواند مراجعه کند. اداره ملی سایبری اسرائیل اعلام کرد که چنین پیامی برای چندین نفر ارسال شده است.

«حملات ایران مثل حملات اسرائیل پیچیده نیست»

به گزارش «وال‌استریت ژورنال»، به‌رغم گستره بالای حملات هکرهای منتسب به ایران به اهداف اسرائیلی، نفوذ تایید شده‌ای به موساد و دیگر نهادهای حساس دولتی و امنیتی این کشور گزارش نشده است. در عوض، به نظر می‌رسد که گروه‌های هکری نهادهایی چون وزارت دادگستری اسرائيل را هدف قرار می‌دهند که اگرچه عموما اسناد آن‌ها محرمانه نیست، اما همچنان با مسائل حساس سروکار دارند.

سرگی شایکویچ، مدیر گروه تهدید اطلاعاتی در شرکت امنیت سایبری «چک‌پوینت» گفت: «هدف [گروه‌های هکری منتسب به ایران] این است که نشان دهند دولت [اسرائیل] قادر به حفاظت از شهروندانش نیست و برای تحقق این امر تلاش کنند. آن‌ها سایبر را به عنوان ابزاری دیگر برای دستیابی به همان اهداف مفهومی خود می‌دانند.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

اسرائيل به انجام عملیات سایبری پیچیده مشهور است. ارتش اسرائیل در همکاری با آژانس امنیت ملی آمریکا در یکی از مشهورترین پروژه‌های سایبری، روی بدافزار «استاکس‌نت» کار کرد. بعدها مشخص شد که این بدافزار در سال ۲۰۱۰ به تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم ایران نفوذ کرده است. با این حال، اسرائيل و آمریکا درباره نقش خود در این پروژه اظهار نظر نکرده‌اند.

به گفته آقای شایکویچ، حملات ایران به این اندازه پیچیده نیست. هکرهای منتسب به ایران معمولا سامانه‌های امنیتی به‌روزرسانه‌نشده و ضعیف را هدف می‌گیرند یا از روش‌های سنتی فیشینگ استفاده می‌کنند.

naom.jpgخبرنامه گویا - وزیر امنیت داخلی آمریکا، کریستی نوم، به دستور دونالد ترامپ، تعلیق برنامه قرعه‌کشی گرین‌کارت را اعلام کرد. او گفت این برنامه به مظنون تیراندازی‌های دانشگاه‌های "براون" و "اِم آی تی" اجازه ورود به آمریکا را داده بود.

به گفته اسکار پرز، رئیس پلیس پراویدنس در ایالت رود آیلند، مظنون کلودیو نِوِس والِنته، شهروند پرتغال، در سال ۲۰۰۰ با ویزای دانشجویی وارد آمریکا شد و در سال ۲۰۱۷ از طریق برنامه ویزای لاتاری اقامت دائم گرفت.

نوم در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «این فرد جنایتکار هرگز نباید اجازه ورود به کشور ما را می‌گرفت.»

G8gd7jZaMAAKPeh.jpg
ترامپ از مدت‌ها پیش با برنامه قرعه‌کشی ویزای تنوع مخالف بوده است. اعلام نوم تازه‌ترین نمونه استفاده از یک تراژدی برای پیشبرد اهداف سیاست مهاجرتی است.

پس از آن‌که در نوامبر، یک مرد افغان به‌عنوان عامل تیراندازی مرگبار به نیروهای گارد ملی شناسایی شد، دولت ترامپ محدودیت‌های گسترده‌ای علیه مهاجرت از افغانستان و چند کشور دیگر اعمال کرد.

برنامه ویزای DV-1 هر سال تا ۵۰ هزار گرین‌کارت را از طریق قرعه‌کشی به شهروندان کشورهایی با سهم اندک مهاجرت به آمریکا اختصاص می‌دهد؛ بسیاری از این کشورها در آفریقا هستند.

نزدیک به ۲۰ میلیون نفر برای قرعه‌کشی ویزای ۲۰۲۵ ثبت‌نام کردند. با در نظر گرفتن همسران برندگان، شمار افراد انتخاب‌شده به بیش از ۱۳۱ هزار نفر می‌رسد. پس از برنده شدن، متقاضیان باید مراحل بررسی امنیتی را برای ورود به آمریکا طی کنند.

***

19topA.jpg
ایران وایر - انتشار ویدئویی جنجالی در شبکه اجتماعی تیک‌تاک از درگیری شدید یک زن ایرانی مست با کارکنان یک رستوران لوکس در سان‌فرانسیسکو آمریکا، به اخراج او از محل کارش انجامید.

در این ویدئوی وایرال، زنی که به‌وضوح در حالت مستی قرار دارد، با فریاد، فحاشی و حمله فیزیکی به کارکنان رستوران «هیزی» در محله هیز ولی دیده می‌شود. این زن پس از تشدید درگیری، با زور از رستوران بیرون برده می‌شود.

پلیس سان‌فرانسیسکو هویت این فرد را «شیرین افکاری» اعلام کرده است؛ فردی که بر اساس اطلاعات درج‌شده در صفحه لینکدین (که پس از انتشار ویدئو حذف شد)، مدیر ارشد بخش بازاریابی رشد و حفظ کاربران در شرکت استراوا بوده است. ساعاتی پس از گسترش واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی، شرکت استراوا تایید کرد که همکاری خود با او را قطع کرده است.

استراوا در بیانیه‌ای اعلام کرد: «ما از رفتار بسیار نگران‌کننده یکی از کارکنان خود در خارج از محیط کاری آگاه شدیم. خشونت به هیچ عنوان برای ما قابل قبول نیست و چنین رفتاری با استانداردهای تیم ما هم‌خوانی ندارد. تصمیم به پایان همکاری با این فرد گرفته شد.»

به گفته «میگل مارچسه»، متصدی بار این رستوران، ماجرا حدود ساعت ۹ شب و پس از ورود افکاری و همراه مردش آغاز شد. کارکنان رستوران به‌سرعت نسبت به میزان مستی آن‌ها ابراز نگرانی کردند و پس از بروز رفتارهای توهین‌آمیز، مدیریت تصمیم گرفت از ادامه سرو نوشیدنی خودداری کند و از آن‌ها خواست رستوران را ترک کنند.

ویدئوهای منتشرشده نشان می‌دهد شیرین افکاری در برابر درخواست کارکنان برای خروج، به آن‌ها حمله می‌کند، به سمت فرد فیلم‌بردار یورش می‌برد و در صحنه‌ای دیگر به یکی از کارکنان مرد ضربه می‌زند. حتی پس از خروج از رستوران نیز درگیری ادامه پیدا می‌کند و او موی متصدی بار را می‌کشد.

پلیس در نهایت در محل حاضر شد و افکاری را بازداشت کرد. او با اتهام مستی در ملاعام به زندان سان‌فرانسیسکو منتقل شد.

این حادثه که در ابتدا یک درگیری شبانه به نظر می‌رسید، با بازتاب گسترده در شبکه‌های اجتماعی به نمونه‌ای هشداردهنده از پیامدهای رفتار خشونت‌آمیز، حتی خارج از محیط کار، تبدیل شد.

ویدئوی منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، گروهی از زنان و مردان در تهران را نشان می‌دهد که روز جمعه ۲۸ آذر و در آستانه شب یلدا، در خیابان‌های تهران به رقص و شادی پرداختند. آنها در بافت تاریخی تهران در حوالی بازار گردهم آمدند و با شادی و دویدن در این مسیر که در نهایت به پارک شهر تهران ختم شد، به پیشواز جشن یلدا رفتند.

***

خانوم اون شناسنامه منو بده بلغارستان رئیس جمهور نداره! من رفتم...

mohsenR.jpg

roostayee.jpgفرزانه روستایی - آنقدر که ماجرای کاترین شکدم و شایعه روابط خیلی خصوصی او با سران کشور در این مدت خواننده داشت انتظار می رفت این بار کاترین شکدم کودک سه چهار ساله ای را همراه خود به مصاحبه با ایران اینترنشنال می برد و کودک را به عنوان فرزند علی خامنه ای، حاجی زاده، یا سلامی معرفی می کرد. شاید هم بعدها این کار را انجام دهد. او چندین دور در راس همه اخبار رسانه ها قرار داشت اما دیگر حرف تازه ای ندارد و پدیده ای تکراری شده است.

او هر چند ماه یک بار خود را در افکار عمومی ایرانی ها آپدیت می کند و اگر هنوز توجهی را جلب می کند فقط به علت نفرتی است که مردم از آدم های این نظام دارند و گرنه کاترین شکدم به نظر می رسد سوخته است.


پیام پدیده کاترین شکدام برای افکار عمومی ایران این است که به غیر از چاپلوسی، هزینه ارتقا تا عالی ترین سطح ج ا برای خانم ها فقط یک عدد چادرمشگی و برای آقایان یک مشت ریش و تسبیح و جای مهر است و دیگر هیچ. هر قدر بیشتر شعار دهند و خود را برای فلسطینی ها و حزب الله پاره کنند سوار آسانسور پر سرعت تری برای ارتقا و رسیدن به امتیازها می شوند. اما اگر در باره نابودی اسراییل و موشک باران تل آویو و فروش بلیط زیارت بیت المقدس عربده کشی کنند بی شک در ردیف جلو و هم سطح مداحان بیت مورد استقبال قرار می گیرند.

احتمالا این فقط کاترین شکدم و طالب زاده و الکساندر دوگین نیستد که با اظهارنظرهای مثلا تخصصی خود ج ا را باد کرده اند تاهر چند وقت یک بار این رژیم در حال احتضار را به بازی بگیرند. سراسر ج ا پر از آدم های مشکوک دو نبش است که خسارت آنها کمتر از شکدم نیست. محمد باقر بنایی از کمیسیون فرهنگی مجلس گفته است که صدا و سیما در دوران جنگ ۱۲ روزه اخبار دروغ در باره سرنگون کردن چند اف ۳۵ اسراییلی و اسارت خلبان زن منتشر کرده اند. جلیلی اخیرا گفته است که آمریکا پنهانی از ما تکنولوژی پیچیده خریداری می کند. مدیریت مسعود پزشکیان در این شرایط خاص نیز حاکی از این است که او نه تفاوت چندانی با جلیلی دارد و نه اصلا درکی از بازی های پیچیده ای دارد که کشور در گرداب آن گرفتار است.

کشور بتدریج دارد وارد دوران خزانه کاملا خالی و ناپدید شدن اقلام غذایی از قفسه مغازه ها و صفر شدن توان مردم برای خرید مواد غذایی می شود. اگر گران شدن بنزین و کمبود گاز و برق و مازوت سوزی را نیز به آن اضافه کنیم تقریبا پازل جهنم برای مردم ایران دارد کامل می شود. ایران ما تنها کشور خیلی مصیبت زده جهان است که هیچ کس هیچ طرح و ایده ای برای نجات کشور از بحران ندارد و سطح مدیریت کشور به جایی رسیده است که با ادامه ترس از شنود و رهگیری شدن، اساسا اداره کنندگان اصلی کشور ارتباط زیادی با هم ندارند و کشور با حال خود رها شده است، الا مدیریت صنایع تولید موشک بالستیک.
یکی نیست از این استراتژهای نظام بپرسد کشوری که مردمانش دیگر توان خریدن نان قسطی ندارند و سالمندانش آنطور که در ویدئو وایرال شده از پیرمرد باربر بازار دیدیم نان خشک و آب می خورند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد که موشک بالستیک به کار آن بیاید.

اینجاست که می شود پرسید آیا امثال کاترین شکدم ها هستند که پشت فرمان نشسته اند و دارند کشور را مستقیم به گودترین بخش دره هدایت می کنند یا خشگه مقدس هایی با صورت نورانی که خسارتشان برای کشور بیشتر از صد عدد کاترین شکدم است. اگر آنطور که شنیده می شود پول فروش نفت در چند ماه گذشته از سوی آدم های مورد اعتماد نظام به صورت صوری و با سوییفت جعلی به خزانه واریز شده ولی عملا پول ها ناپدید و دزدیده شده و اینکه بانک مرکزی تقریبا خالی است، یعنی داریم به مراحل آخر کابوس جمهوری اسلامی نزدیک می شویم.

سرسره‌بازی یک آخوند در برف

| No Comments

ویدیوی منتشر‌شده در شبکه‌های اجتماعی سرسره‌بازی یک آخوند را در یک سراشیبی برفی نشان می‌دهد.

در برابر سرکوب جمهوری‌اسلامی و حرکت‌های تخریبی سلطنت طلبان باید تمام قد ایستاد.elamieh.jpg

مراسم یادبود زنده‌یاد خسرو علی‌کردی وکیل مردمی و کنشگر جمهوری‌خواه ملی در مشهد دچار حاشیه‌های مشکل‌سازی شد. تلاقی حرکت تخریبی جریان پهلوی‌طلب و سرکوب همیشگی جمهوری اسلامی علیه آزادی بیان و آزادی تجمعات، وضعیت نگران‌کننده‌ای را رقم زد. این اتفاق نشانگر مشکلات دیرینه سیاسی ایران در استقرار دموکراسی است. در جریان این مراسم نرگس محمدی،سپیده قلیان، هستی امیری و جواد علی‌کردی و دیگر بازداشت‌شدگان، قربانی مشترک سرکوب حکومتی و حملات طرفداران استبداد سلطنتی شدند.

در این رخداد دو نیروی متفاوت، ستیز با مبانی سیاسی و اندیشه‌گی مدرن و دموکراسی و رویکرد مشترک‌شان در نفرت‌پراکنی، تحکیم انسداد سیاسی و برنتافتن جامعه چندصدایی را به نمایش گذاشتند. ژرف‌کاوی ماجرا نشان می‌دهد که فراخوان‌های اتحاد تنها بر اساس ملاک مخالفت با جمهوری‌اسلامی تا چه میزان گمراه‌کننده است و مشکلات را در سطح زیربنایی استمرار می‌بخشد. آنچه به کنش اپوزیسیونی اعتبار می‌دهد، علاوه بر نفی و مبارزه بی‌امان با استبداد دینی و تلاش برای گذارخشونت‌پرهیز از جمهوری اسلامی به دموکراسی، نیازمند تعهد به سویه‌های ایجابی در زمینه حق‌طلبی، دفاع از استقلال کشور و حاکمیت ملی، باور به یکپارچگی سرزمینی ایران، اعتقاد به موازین حقوق‌بشری، آزادی‌های سیاسی و فرهنگی، تاکید بر ستیز آشتی‌ناپذیر با تبعیض، طرفداری از توسعه‌ پایدار، التزام به کثرت‌گرایی و رواداری است.

ابهامات جدی پیرامون چگونگی تخریب‌های انجام شده در مراسم ختم علی‌کردی وجود دارد. نشانه‌ها و گمانه‌هایی وجود دارد که نهادهای اطلاعاتی جمهوری‌اسلامی با نفوذ در جریان پهلوی‌طلب ویا بهره‌برداری از اقدامات آنها، فضا را برای تخریب فعالان حقوق بشر و نیروهای سیاسی و مدنی دموکراسی‌خواه در داخل و خارج از کشور مساعد کرده و سپس پروژه سرکوب خود را با هزینه کمتر به گونه‌ای جلو بردند که جلوه بدهند بخشی از شرکت‌کنندگان در تجمع علیه نرگس محمدی شعار داده‌اند! اما حتی اگر این فرضیه درست نباشد، باز در این واقعیت تغییری ایجاد نمی‌کند که این اقدام هواداران سامانه پادشاهی پهلوی مانند بخش قابل توجهی از اقدامات دیگر گذشته آنها، آب به آسیاب دستگاه سرکوب ریخته است.

در ادامه جریان پهلوی‌طلب و رسانه‌های مبلغ آن‌ها در خارج از کشور بمانند قبل بابزرگ‌نمایی و بازنمایی واژگونه رسانه‌ای، واقعیت حادثه را تحریف کرده و اقلیت ستیزه‌جو و خشونت‌طلب را بمثابه اکثریت شرکت‌کنندگان بازتاب دادند. فیلم‌ها نشان می‌دهد که در جمع هزاران نفری که در مراسم یادشده حضور پیدا کردند، تنها بخش کوچکی شعارهای پهلوی‌طلبانه دادند. اکثریت جمعیت گسترده‌ای که در مراسم شرکت کردند به شعارهای تفرقه‌افکنانه پهلوی‌طلب‌ها بی‌اعتنایی کرده و برخی هم مخالفت کردند. آن‌چه تاسف را بیشتر می‌کند تشکر رضا پهلوی از فعالیت‌های تخریبی شعاردهندگان پهلوی‌گرا و توهین‌کنندگان و پرتاب‌کننده‌های سنگ به نرگس محمدی است. این اتفاق نشان داد که ادعاهای وی در مخالفت با برخوردهای تخریبی جنبه شعاری و توخالی داشته و او پشتوانه اصلی تحرکات تفرقه‌افکنانه و فحاشی از ناحیه اپوزیسیون در عرصه سیاسی ایران است.

آن‌چه در مشهد رخ داد پدیده جدیدی در تاریخ خونین سرکوب در ایران معاصر نیست. کسانی که فحاشی کردند و سنگ پرتاب کردند پا در جای پای شعبان بی‌مخ‌ها و «حزب‌اللهی‌ها» گذاشتند. در ایران پساجمهوری اسلامی آن‌چه اهمیت دارد، بسته شدن پرونده گروه‌های فشار و ناشکیبایی در خصوص فعالیت‌های سیاسی و طرح دیدگاه‌های متفاوت است. دیگر نباید اجازه داد چرخه تباهی‌آور بازسازی گروه‌های فشار مانند آنچه که بعد از انقلاب بهمن ٥٧ اتفاق افتاد، تداوم پیدا کند.

اما آسیب‌شناسی واقعه مشهد سویه دیگری از مشکل را نیز بازتاب می‌دهد. سکوت، انفعال، حساسیت‌زدایی خواسته و یا ناخواسته و خطای محاسبه برخی از نیروهای مخالف دموکراسی خواه در نادیده گرفتن خطر جریان فاشیستی و مدافع بازگشت به استبداد پهلوی، باعث شده که اپوزیسیون اقتدارگرا در انجام حرکت‌های تخریبی خود جسورتر شود. در بین نیروهای سلطنت‌طلب، پارادایم مشروطه‌خواهی پادشاهی در شکل واقعی و نه نمایشی، در موقعیت ضعیفی قرار دارد و قافیه را به جریان هوادار سلطنت مطلقه باخته است. «همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران» از سال‌ها پیش نسبت به تهدید این جریان و تاثیر آن در تقویت دستگاه سرکوب و اخلال در همگرایی و قدرت گرفتن اپوزیسیون دمکرات هشدار داده بود.

به نظر ما باید به صورت جدی به معضل اقتدارگرایی در شکل جامع آن پرداخت و بر صف‌بندی متمایز نیروهای دمکراسی‌خواه با اقتدارگرایان غالب و مغلوب تاکید کرد و اجازه نداد تا اقتدارگرایی در کنش نیروهای مخالف و پهنه اعتراضات سیاسی و اجتماعی قوت پیدا کند. اقتداگرایان پهلوی‌طلب در سالیان اخیر با حمایت برخی نیروها و نهادهای خارجی و بهره‌برداری تاکتیکی نهادهای اطلاعاتی جمهوری‌اسلامی نقش مخربی ایفا کرده و به وجهه اپوزیسیون در جامعه ایران لطمه زده‌اند.

بی‌توجهی و سکوت در برابر تهدید رو به رشد مدافعان سلطنت مطلقه در ایران می‌تواند به نتایج مخربی هم برای کشور و هم جامعه بین‌المللی منجر شود. سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی با کاربست یک ترفند مشترک، سعی می‌کنند که از برحسته‌شدت شخصیت‌های موثر در افکار عمومی و ظهور رهبران میدانی جلوگیری کنند؛ برای اینکه فقط رضا پهلوی مطرح باشد و همه دنباله‌رو او شوند. آنها قوت گرفتن رهبری سیاسی در داخل کشور را یک تهدید موجودیتی برای بقاء خود می‌دانند. با استفاده از این حرکات، حکومت نیز می‌کوشد تا بین معترضان تفرقه انداخته و از این طریق آنها را مهار کرده و از قدرت گرفتن نیروهای مخالف و خواهان تغییر جلوگیری کند.

ازاینرو نادیده گرفتن تهدید فوق می‌تواند به عادی‌سازی خودکامگی در ایران کمک کند. عدم مهار خشونت‌طلبی در هر شکل آن،‌ این ظرفیت را دارد که با افزایش ناآرامی، وحشت‌آفرینی، خشونت و درگیری‌های نابجا، ثبات کشور را تحت تأثیرات منفی بیشتر قرار دهد. همچنین می‌تواند به ناامیدی بخشی از نیروهای اجتماعی منجر شود که به دنبال تغییر و دموکراسی هستند و شهروندان را از حمایتی که برای به چالش کشیدن نیروهای سرکوب‌گر نیاز دارند، محروم کند.

«همگامی» با تاکید بر محکومیت شدید خشونت‌های انجام شده دو طرفه نهادهای انتظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی و حامیان سامانه پادشاهی پهلوی، از نیروهای آزادی‌خواه و مدافع دمکراسی دعوت می‌کند که در تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی- عقیدتی همصدا شده و مبارزه‌ی مشترک‌ را ادامه بدهند. تمامی بازداشت‌شدگان رخداد مشهد از جمله خانم نرگس محمدی باید فوری و بدون قید و شرط آزاد شوند.

ما همچنین،بر این باوریم که ضرورت دارد نخبگان سیاسی، تشکل‌های سیاسی دموکراسی‌خواه و نیروهای جامعه مدنی بیشتر از گذشته در مقابله با تمامی اشکال اقتدارگرایی و نابردباری در برابر آزادی‌های سیاسی و فرهنگی فعالانه برخورد کرده و در مقابل جریان اقتداگرای پهلوی طلب که در جنگ تجاوزکارانه دوازده روزه نگاه ضدملی و مغایر با استقلال و حاکمیت ملی خود را نشان داد، ایستاده، اجازه مصادره مراسم اعتراضی را به آنها نداده و از کسانی که برای آزادی، دموکراسی، حاکمیت ملی، حقوق بشر و عدالت در چارچوب ایران مستقل، یکپارچه و متکثر تلاش می‌کنند، حمایت نمایند.

«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»

٢٦ آذر ١٤٠٤ برابر با ١٧ دسامبر ٢٠٢٥

به عنوان مقدمه:IMG_2651.png
این نکاتی که در این مطلب کوتاه به آن ها اشاره می کنم در مطالبی که تعدادشان کم هم نبوده بارها نوشته ام و یک‌جا نوشتن آن ها در یک مطلب فشرده فقط برای توضیح وضعیت فکری خودم نسبت به جناب عالی است که اگر نکات نا روشنی در تفکر من نسبت به شما وجود دارد، این ناروشنی را اندکی روشن کنم تا موجب سوء تفاهم شما و هواداران تان نشود.

این را هم خدمت تان بگویم که من اگر خطاب به کسی نه چند بار بلکه حتی یک بار چیزی بنویسم و از مخاطب ام جوابی ضمنی یا صریح دریافت نکنم محال است شخصیت و شان ام اجازه بدهد سخن را مکرر کنم و مجددا حرف دیگری خطاب به او بزنم ولی چون مساله ی اصلی من جدی تر از برخوردهای شخصی و شخصیتی و رفتاری شخص خودم است و آن سرنگون کردن حکومت نکبت اسلامی و بر سر کار آوردن حکومت و حاکمی آزادی خواه و دمکرات و مدرن است بر همه ی دلخوری های عادی و شخصی خودم قلم می کشم و کاری را که در حالت عادی نمی کنم چندین و چند بار انجام می دهم و این که جناب عالی را مکررا خطاب قرار می دهم در جایی که حتی جواب سلام خودم را از شما یا دفتر حضرت عالی دریافت نمی کنم تنها به این خاطر است، والّا می توانم دور شما را هم در عالم سیاست مثل خیلی های دیگر قلم بکشم و بگذارم هر کاری را که صلاح می دانید انجام دهید و من هم بی خیال از کنار درست و غلط آن بگذرم.

برای من شخص شما به صورت فردی ابدا اهمیتی ندارید و من عاشق چشم و ابروی «شخص شما» و یا فردیت اعضای خاندان شما نیستم و تنها خدمات بزرگی که این خاندان به ایران و ایرانیان کرده اند برایم مهم بوده و هست و حتی این که شما از اعضای خاندان سلطنت هستید نیز حُسن و امتیازی برای من به شمار نمی آید چون تفکرا معتقد به جمهوریت و دستکم به پادشاهی نوع اروپایی هستم و بر این باورم که جناب عالی می توانید مجری تفکر شخص من به عنوان یکی از آحاد ملت ایران باشید.

در حمایت از شما به عنوان یک الگو و شخصیت آزاد اندیش و مدرن و فهمیده ی سیاسی آن قدر جلو رفته ام که خیلی ها مرا سلطنت طلب می نامند و حامی شما که ایرادی هم ندارد و بسیاری از دوستان و همفکران گذشته ام تصور می کنند که من آدم دیگری شده ام و امروز سلطنت را به جمهوری ترجیح می دهم حال آن که اگر دلیل من از این حمایت را که نقطه ی اتکای ملی بودن شما و خاندان پهلوی است را درست متوجه شوند هیچ ایرادی در این نوع نامگذاری ها نمی بینم و بگذار مرا اصلا سلطنت طلب و پادشاهی خواه بدانند و کنش مرا هر طور که می خواهند تفسیر کنند.

تصور من از کار سیاسی هم همیشه این بوده که باید بر تعداد طرفداران خود با عمل و کلام و دانش مان بیفزاییم نه این که بر تعداد مخالفان مان بیفزاییم و دوستداران مان را کاهش دهیم و این کار ی بوده که تمام تفکرات سیاسی و گروه های سیاسی در طول تاریخ اندیشه سیاسی در ایران و سراسر جهان انجام داده اند و تصور می کنم شما هم بر این باور باشید که عمل و گفتار و رفتار شما و جمعیت هوادار شما باید باعث جذب بیشتر مردم شود نه دفع آن ها چنان که ما هم به عنوان جمهوری خواه و حتی چپ غیر وابسته در طول این سال ها جذب شما شده ایم که دلایل مختلف داشته است مثلا شخص من یکی از دلایل جذب ام عدم وجود جایگزینی برای شما برای یکپارچه نگه داشتن ایران و ایرانی برای بر انداختن حکومت نکبت فعلی بوده که منطقا جز شما کسی را برای براندازی این حکومت و یک پارچه نگه داشتن ایران و ایرانیان و هدایت آن ها به سمت جامعه ای انسانی و مدرن نمی بینم و نمی شناسم.

حرف را زیادی کش نمی دهم و طولانی نمی کنم اما متاسفانه باید بگویم وضعیتی که شما را در آن گرفتار می بینم هر روز بدتر از دیروز در حال پس راندن افرادی مثل خودم است از دور و پیرامون شما که باور کنید اگر مصالح ملی ما در نظر نبود، دور شما را هم مثل خیلی از اندیشه ها و افکار سیاسی دیگر قلم می گرفتم و اصلا از کار سیاسی کناره می گرفتم و خودم را مشغول چه می دانم ادبیات و فرهنگ اجتماعی و کارهای تخصصی خودم می کردم که دستکم حرف ام شنونده ای داشته باشد و به درد کسی بخورد.

بله. آن چه طرفداران شما چه واقعی چه غیر واقعی و نفوذی می کنند به شخص شما مربوط نیست و شما نمی توانید روی همه ی افراد مدعی حمایت از شما کنترل داشته باشید اما واکنش شما در مقابل این ها مهم است چون نگاه مردم به شما تنها به شخص شما نیست بلکه به این اشخاص نیز هست و نمی توان با سکوت از کنار آن ها گذشت و آن ها را به حساب شما نگذاشت.

Gileh_Mard.jpgدر طول تاریخ، مردمان «آتش‌به‌اختیار» بسیار داشته‌ایم. مردمانی که پاره‌استخوانی از زرمداران و زورمداران و قدرتمندان می‌گیرند و خنجر بر گلوگاه برادران و خواهران و پدران و مادران خویش می‌نهند.

نمونه‌های بسیاری از این مردمان آتش‌به‌اختیار را در دوره‌های مختلف تاریخ ایران می‌توانیم ببینیم که چیگین‌ها و قزلباشان و تبرائیان عصر صفوی و نیز محتسب‌ها و داروغه‌ها و شحنه‌ها و عسس‌ها و گزمه‌ها و قاضیان و نقیب‌الاشراف‌ها و شیخ‌الاسلام‌ها و پنهان‌پژوهان از جمله آن‌ها هستند.

از اوباش سیاسی و قداره‌بندهای شناخته‌شده دوران استبداد صغیر، مردی است به‌نام «اصغر دوه‌چی» که شباهت‌هایی با شعبان بی‌مخ و رمضان یخی و ده‌نمکی و زهرا خانم دوران ما دارد.

او از چهره‌های شناخته‌شده طرفدار محمدعلی‌شاه قاجار بود که هم‌زمان با به توپ بستن مجلس شورای ملی، با پشتیبانی شیخ فضل‌الله نوری، به‌همراه گروهی از اوباش و قداره‌بندان به سرکوب مشروطه‌خواهان می‌پرداخت.

او وابسته به شبکه‌ای از اوباش درباری بود که با دریافت دستمزد در خدمت سیاست‌های شاه قاجار قرار گرفته بود و در حمله به خانه‌ها و حجره‌های بازاریان مشروطه‌خواه و انجمن‌ها و روزنامه‌های طرفدار مشروطه نقش بسیار فعالی داشت.

در دوره استبداد صغیر محمدعلی‌شاه قاجار، او را که از سرکردگان اراذل و اوباش تبریز بود به تهران آورد؛ به او درجه سرهنگی داد و به جان آزادی‌خواهان انداخت. آنان ضمن حمله به انجمن‌ها و روزنامه‌ها، مشروطه‌خواهان را لت‌وپار می‌کردند و شعارشان هم این بود:

ما سنگ‌زن و تیشه‌زن ممد علی‌شاهیم
هرکس بزند حرفی؛ ما خوارشو میگاییم!

IMG_3031.jpeg

این شعار و شعارهایی از قبیل «ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» بیش از آن‌که باور شخصی این اوباش باشد، زبان القاشده منبری‌ها و مشروعه‌خواهان افراطی بود که به‌دست لات‌ها اجرا می‌شد.

بسیاری از منابع تاریخی عصر مشروطیت، از جمله تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناطم‌الاسلام کرمانی، تاریخ مشروطه کسروی و تاریخ مشروطیت ملک‌زاده، تأکید می‌کنند که این اوباش ـ از جمله اصغر دوه‌چی ـ مردمانی پول‌محور، فاقد مرام، ابزار قدرت و نماد پیوند استبداد و مذهب عوامانه و خشونت خیابانی بوده‌اند؛ چیزی که متأسفانه امروز هم آن را در جامعه خود می‌بینیم.

آن‌چه هفته گذشته در مشهد گذشت مرا به یاد سنگ‌زنان و تیشه‌زنان ممد علی‌شاهی انداخت و دانستم تاریخ تکرار می‌شود.

گیله‌مرد (حسن رجب‌نژاد)

faqr.jpgخبرنامه گویا

«فقرا نباید در سیاست و اقتصاد وارد شوند. این علوم نیاز به ظرفیت‌های ذهنی‌ای دارند که فقرا فاقد آن هستند. در آینده ایران نباید اجازه دهیم از این طبقات وزیر شوند.»

چندی پیش، توئیت کوتاه جناب دکتر سریع‌القلم با این مضمون که ورود به دنیای سیاست و اقتصاد نیاز به ظرفیت‌های ذهنی دارد که «فقرا» فاقد آن می‌باشند و نباید اجازه داد به وزارت برسند، داغ بر دل نشسته از وضعیت اسفناک کشور را تازه کرد و واکنش‌هایی هم به‌دنبال داشت؛ که نقد جناب زیدآبادی در رد این نظر در گویا نیوز، لااقل از نظر نگارنده تعجب‌برانگیز می‌نمود.

قطعاً جناب ایشان بهتر می‌دانند که واژه «فقر» مفهومی از فقدان همه و یا هر یک از خصوصیاتی مانند قدرت بالای روابط اجتماعی، آشنایی با مقتضیات زندگی مدرن، سواد کلاسیک، تحمل‌پذیری و سعه‌صدر در برابر اعتقادات متفاوت و ... و بالاخره مهم‌تر، توان مادی و اقتصادی است. هر مفهومی که مدنظر دکتر سریع‌القلم باشد، تغییری در ماهیت این یادداشت ایجاد نمی‌کند.

نگارنده، حتی اگر متهم به ساده‌انگاری و تأثیرپذیری احساسی ناشی از وضع موجود شود، سعی دارد به‌دور از اصطلاحات قلمبه‌سلمبه نظریات فلاسفه و علم اقتصاد، به تجربه‌ای تلخ اشاره کند که به‌وضوح در برابر چشم قرار دارد و مهر تأییدی است بر توئیت کوتاه دکتر سریع‌القلم؛ تجربه‌ای که نشان می‌دهد عملکرد بخش عمده‌ای از حاکمان برخاسته از بستر فقر ـ با هر توصیفی از این واژه ـ بلایی بدتر از طاعون سیاه بر وطن ما آورد.

شاید خاستگاه فردی عادی چون نگارنده آن‌چنان اهمیتی نداشته باشد ـ که ندارد ـ اما وقتی در جایگاه تصمیم‌گیری و تأثیرگذاری بر سرنوشت یک کشور بررسی شود، تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز خواهد بود. مگر می‌توان تردید داشت که عملکرد مدیران بی‌سواد و برآمده از این خاستگاه، چنین سرنوشت تلخ و پر از فلاکت و بدبختی را بر این ملک و ملت آوار کرد؟

البته همه با جناب زیدآبادی هم‌نظرند که «چه بسیار مردم فقیر و ناداری که با بلندطبعی و غنای وجودی اصلاً احساس محرومیت نمی‌کنند و کمترین اثری هم از عقده‌مند بودن در آن‌ها دیده نمی‌شود»، اما در مباحث علمی و جامعه‌شناسی، «استثنا» نمی‌تواند ملاک قضاوتی جامع و عادلانه قرار گیرد. صدالبته اگر «فقر» خاستگاه برگزیدگان و نخبگان و «استثنا»های حاکم بر سرنوشت یک کشور شود که بحثی نیست.

سوالی بپرسم: در یک حاکمیت نرمال، آیا حتی یک ستوان ساده اما تحصیل‌کرده، زیر بار خبط بزرگ ماجرای تحقیرآمیز و مشهور رونمایی از «کرونایاب مستعان» می‌رفت؟ و یا آن فرمانده سابقی که در اولین روزهای استقرار جمهوری اسلامی و در سن هفده‌سالگی و در جستجوی کار، از یک روستای چند ده‌خانواری به شهر سفر می‌کند و به استخدام سپاه در می‌آید و چند سال بعد هم بدون هیچ تحصیلات و تخصصی به فرماندهی می‌رسد؟

sarkhosh.jpgویژه خبرنامه گویا

اگر داعش را نه به‌عنوان یک گروه تروریستی، بلکه به‌عنوان یک «فرماسیون سیاسی» تعریف کنیم که هدفش «تأسیس اتوپیای مرگ‌بنیاد» بر روی ویرانه‌های «زندگی روزمره» است، آنگاه کاظمی، وزیر آموزش‌وپرورش پزشکیان، نماینده‌ی تکامل‌یافته‌ی این تفکر است. تفاوت‌شان در اینجاست که داعش کلاسیک، «آنتروپی» (بی‌نظمی) ایجاد می‌کرد، اما کاظمی «استبداد بوروکراتیک» ایجاد می‌کند. او سر نمی‌برد، بلکه «مغز» را تهی می‌کند. انتحاری تربیت نمی‌کند، «شهروندان مرگ‌آگاه» تولید می‌کند که فقر و ناامنی را نه به‌عنوان «ناکارآمدی دولت»، بلکه به‌عنوان «رنج مقدس» بپذیرند. وزارتخانه‌ی تحت امر کاظمی، وزارت «آموزش و پرورش» (Education) نیست؛ وزارت «تلقین و قربانی» (Indoctrination & Sacrifice) است.

در سیستم مطلوب او، «شادی زمینی» دشمن «رستگاری آسمانی» است و «کودک» نه موجودی برای رشد، که ابزاری برای جنگ است. کاظمی موسیقی را ممنوع می‌کند، چون موسیقی نماد «زندگی خودمختار» است و او خواهان «بدن‌های مطیع» است. سخن او، مبنی بر این‌که «کجای دنیا کار وزیر ساخت‌وساز است؟» و «اولویت با نماز است نه کانکس»، نباید به‌عنوان یک «لغزش زبانی» یا «فرار از مسئولیت» تفسیر شود. این یک گزاره‌ی ساده نیست؛ این اعلام رسمی یک «پارادایم شیفت» خطرناک در فلسفه‌ی حکمرانی است. ما در حال مشاهده‌ی استحاله‌ی وزارت آموزش‌وپرورش از یک «نهاد مدنی» به یک «قرارگاه ایدئولوژیک» هستیم. مانیفست اعلامی وزیر، یک «انحراف هستی‌شناسانه» در قلب نهاد آموزش است؛ مانیفستی که در آن، «فیزیک مدرسه» (امنیت، سقف، جان) در برابر «متافیزیک مدرسه» (نماز، ایدئولوژی، شهادت) قربانی می‌شود.

برای درک عمق فاجعه، این یادداشت، ذهنیت حاکم بر این وزارتخانه را تشریح می‌کند.

تقلیل «زیست» به «حیات برهنه»: پارادایم زوئی و بایوس

نخستین انحراف، در نگاه وزیر به مفهوم «جان» نهفته است. در فلسفه‌ی سیاسی (با ارجاع به آگامبن و ارسطو)، حیات دو ساحت دارد: «زوئی» (Zoē) یا همان حیات بیولوژیک (نفس کشیدن، خوردن، زنده ماندن) و «بایوس» (Bios) یا حیات سیاسی و ارزشمند اجتماعی. کاظمی، وظیفه‌ی تأمین «مدارس امن» را که ضامن «زوئی» (زنده ماندن فیزیکی) کودکان است، با تحقیر پس می‌زند. در الهیات سیاسی او، «زنده ماندن» فاقد ارزش ذاتی است. بدن دانش‌آموز تنها زمانی ارزشمند می‌شود که در خدمت یک «بایوس ایدئولوژیک» (نماز، مقاومت، شهادت) قرار گیرد.

او با مدارس ناامن مشکلی ندارد، زیرا در دستگاه فکری او، بدن دانش‌آموز یک «حیات برهنه» است که می‌تواند و باید در محراب «معنا» قربانی شود. این همان نقطه‌ی آغازین «نکروپالیتیکس» (سیاست مرگ) است؛ جایی که حاکمیت تصمیم می‌گیرد چه کسی «ارزش زنده ماندن» دارد و چه کسی «می‌تواند بمیرد». کاظمی خود را نه یک مدیر اجراییِ مسئول رفاه دانش‌آموزان، بلکه در قامت یک «پدر روحانی» یا یک «چوپان عقیدتی» می‌بیند. برای چنین پدری، فروریختن سقف کلاس بر سر دانش‌آموزان یک «سانحه‌ی فرعی» است، اما نخواندن نماز یک «فاجعه‌ی اصلی». این جابه‌جایی اولویت‌ها، وزارتخانه را از یک نهاد مدنی ـ خدماتی به یک نهاد تبلیغی ـ فرقه‌ای تبدیل کرده است.

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

در ایران امروز تناقضی روشن وجود دارد: نارضایتی فراگیر است، فشار اقتصادی واقعی است، بی‌اعتمادی عمیق است، اما آن حرکت فراگیر و پایدار که بسیاری انتظارش را دارند، به‌سادگی شکل نمی‌گیرد. پاسخ ساده و رایج، برچسب «بی‌تفاوتی» است؛ گویی جامعه بی‌حس شده یا انگیزه ندارد. اما این توضیح هم سطحی است و هم اشتباه. آنچه رفتار جمعی ایرانیان را بهتر توضیح می‌دهد «حس بقا» است، نه بی‌تفاوتی.

حس بقا یعنی سازوکار طبیعی انسان در محیط ناامن. هنگامی که آینده مبهم و خیابان پرهزینه باشد، انسان‌ها به سمت کم‌ریسک‌ترین انتخاب‌ها می‌روند؛ حفظ جان و خانواده، حفظ حداقل درآمد، و دوری از موقعیتی که می‌تواند به خشونت و هرج‌ومرج ختم شود. در این وضعیت، حرکت نکردن الزاماً سکون سیاسی نیست، بلکه یک محاسبه است. جامعه می‌سنجد هزینهٔ تغییر چه اندازه است و هزینهٔ بی‌ثباتی پس از تغییر چقدر. این ترس طبیعی از بی‌ثباتی با بی‌تفاوتی فرق دارد. بسیاری از کسانی که امروز خاموش‌اند، در واقع «بی‌حس» نیستند، بلکه «بی‌اعتماد»ند. و بی‌اعتماد بودن، در جامعه‌ای با زخم‌ها و تجربه‌های تلخ تاریخی، واکنشی قابل انتظار است.

از همین زاویه باید یک سوءبرداشت رایج را اصلاح کرد. فقر شدید به‌تنهایی انقلاب نمی‌آفریند. جامعه‌ای که در وضعیت بقا قرار می‌گیرد، انرژی روانی‌اش کاهش می‌یابد و توان ریسک‌پذیری‌اش پایین می‌آید. فشار اقتصادی می‌تواند زمینه‌ساز باشد، اما تنها زمانی به انفجار سیاسی نزدیک می‌شود که با «باور به امکان پیروزی» همراه شود. بدون این باور، مردم حتی زیر فشار هم معمولاً راه‌حل‌های فردی را انتخاب می‌کنند؛ مهاجرت، انزوا، یا سازگاری موقت.

پرسش اصلی روشن است: مردم چه زمانی وارد «ریسک بزرگ» می‌شوند؟ تجربه تاریخی و ادبیات علوم سیاسی نشان می‌دهد سه مؤلفه باید همزمان کنار هم قرار گیرد: نارضایتی گسترده، احساس امکان‌پذیری تغییر، و چشم‌انداز روشن از فردای تغییر.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

ایران امروز مؤلفه اول را دارد، اما دو مؤلفهٔ بعدی هنوز به شکل یک روایت مشترک و قابل اتکا تثبیت نشده‌اند. جامعه به همان اندازه که از وضع موجود خسته است، از فردای مبهم نیز می‌ترسد. اینجاست که حس بقا فعال می‌شود.

در این میان، «حافظه تاریخی» را نیز نباید دست‌کم گرفت. ملت ایران با حافظه‌ای چند هزار ساله، تجربه‌های تلخ و شیرین پس از انقلاب مشروطه، تجربه تلخ ۵۷، و چند دهه بحران، سرکوب، جنگ، تحریم و تبلیغات حکومتی، از نظر سیاسی خام نیست. جامعه‌ای که بارها برایش شکست را «پیروزی» نامیده‌اند، طبیعی است نسبت به ادعاهای بزرگ و شعارهای توخالی حساس باشد. در چنین فضایی، اپوزیسیون هم اگر زبان ادعا را جایگزین زبان توانایی کند، اعتماد نمی‌سازد؛ تردید را عمیق‌تر می‌کند.

نوستالژی سیاسی نیز در همین چارچوب معنا پیدا می‌کند. نوستالژی صرفاً عشق به گذشته نیست، بلکه نشانهٔ نارضایتی از اکنون است. ذهن جمعی در بحران و بی‌افقی، به تصور «گذشته بهتر» پناه می‌برد. رشد نوستالژی، از جمله نوستالژی پهلوی، بیش از آنکه برنامهٔ سیاسی باشد، بیان یک مطالبه است: دولت کارآمد، رفاه نسبی، ثبات و افق قابل پیش‌بینی. اما نوستالژی به‌تنهایی اعتماد عملی تولید نمی‌کند. اعتماد با برنامه، سازمان و قابلیت اجرا ساخته می‌شود.

رژیم این معادله را به‌خوبی فهمیده است و در محاسبهٔ بقای خود، سیاست «نه جنگ، نه صلح» را هم در داخل و هم در سیاست خارجی به ابزار کنترل تبدیل کرده است. این وضعیت، جامعه را در اضطراب مزمن نگه می‌دارد، امنیتی‌سازی دائمی را توجیه می‌کند و با نااطمینانی اقتصادی، نوسان ارز، تشدید تحریم‌ها و ترس از شوک‌های ناگهانی، مردم را به سمت احتیاط سوق می‌دهد. هم‌زمان، با گسترش فضای تقابل و اتهام، سنگ‌پراکنی و ترس از خشونت و سرکوب، تصویر فردای پس از تغییر را ناامن‌تر جلوه می‌دهد تا شهروند ناراضی به‌جای حرکت جمعی، درگیر مدیریت بقا بماند. رژیم تنها با سرکوب فیزیکی حکومت نمی‌کند؛ حربهٔ دیگر آن مهندسی ترس است.

nik.jpgگندی که از لجن‌زار سیاست ما برمی‌خیزد، حاصل دردها و ناکامی‌های حوزه‌های دیگر است.هیچکاره‌هایی هستیم که در هیچ زمینه‌ای هیچ در چنته نداریم تا عرضه کنیم؛ از همین رو به این دروازهٔ باز پناه می‌بریم. امنگاهی که خود آن را به لجن‌زار تبدیل کرده‌ایم تا عقدهٔ هیچکاره بودن‌مان را در آن تخلیه کنیم. کنش‌ها و واکنش‌ها در مراسم هفتِ خسرو علی‌کردی، چیزی جز این واقعیت را به ما نمی‌گوید. دروازهٔ بی‌ در و پیکر سیاست، نزد ما به پناهگاهی برای خالی‌کردن دق‌ و دلی ها بدل شده است.

چنین پدیده‌ای نشان می‌دهد که ادعای نو شدن ما نیز بوی کپکِ کهنگی می‌دهد؛کهنگی‌ای ایدئولوژیک. نوجوی کهنه‌خواه ایم آنگاه که به هر نقطه ارزش می رسیم در همانجا، خود را زندانی می کنیم. در زبان از فردا می‌گوییم و در ذهن، دیروز را می‌پرستیم. و این خود نشان می دهد که فردایی در کار نیست فردایی که لازمه اش، درک و مسئولیت مشترک مان در قبال همبستگی ایرانیان است. و در این بی مسئولیتی اگر شخصی بلند شود و بخواهد کاری کند چنان می کنیم که آخوند با رضاشاه کرد و زهر ضدیت با او را چنان در حلق مان فرو کرد که در بهترین حالت می گوییم، ترقی و پیشرفت آمرانه بوده است! بی آنکه تحول تاریخی آن را بالحاظ اجتماعی ببینیم.

سخن من این نیست که رضا پهلوی خوب است یا بد، سخن من این است که ما کی هستیم که خوب و بد را تعیین می‌کنیم؛ پرسشی که نه فقط دربارهٔ رضا پهلوی، بلکه در تمام عرصه‌های زندگی ما مصداق دارد. ماهیت این "کی" چیست و هر یک از ما که مدعی داوری‌ایم، سرِ نخ اندیشه‌مان به کدام الگوی ارزشی گره خورده است؟ نگویید به آزادی و دموکراسی، چرا که این مفاهیم در زبان و رفتار ما چنان تهی و مبتذل شده‌اند که به لجن بدل گشته‌اند. آخر کدام آزادمنشی است که حتی یکبار با صراحت لهجه اعلام نکند خواهان تعیین نوع نظام سیاسی از طریق یک رفراندوم آزاد پس از سرنگونی این حکومت است؟

آیا جز این است که برای تحمیل الگوی مطلوب خود بر جامعه و مردم، به هر خفتی تن می‌دهد و از هیچ هرزه‌گویی‌ای فروگذار نمی‌کند؟ به همان اندازه که اعلام آمادگی برای سپردن تعیین نوع نظام حکومتی به رأی مردم پس از سرنگونی، شهامت و شجاعت می‌طلبد، اعلام نکردنِ آن نیز بزدلی و رذالت است. به همین دلیل است که گروهی از "اپوزیسیون" از اعلام قبول نوع حکومت آینده ایران از طریق رأی مردم، سر باز می زند و از آن وحشت دارد. توسل به ترفند تفرقه افکنی این گروه از "اپوزیسیون"، از همین منشأ "وحشت" بر می خیزد.

نیکروز اعظمی

trumpmessage.jpgیورونیوز - یک رسانه آمریکایی گزارش داده که بعد از آغاز حمله اسرائيل به ایران، دونالد ترامپ به تهران پیشنهادی داده که اگر جمهوری اسلامی آن‌را قبول می‌کرد، تمام تحریم‌های ایران لغو می‌شد.

روزنامه واشنگتن پست در گزارشی به تحولات هفته‌ها و حتی ماه‌های پیش از حمله اسرائيل به ایران پرداخته و در گفت‌وگو با مقام‌های ارشد اسرائيل و ایالات متحده، روندی را شرح داده است که در نهایت به جنگ ۱۲ روزه و پایان آن انجامید.

بر اساس این گزارش و به نقل از یک منبع آگاه که نامش فاش نشده، در ابتدای بازگشت ترامپ به کاخ سفید، بنیامین نتانیاهو چهار سناریو درباره نحوه حمله اسرائيل به ایران در نظر داشته و آن را به رئيس‌جمهور ایالات متحده ارائه کرده است.

در این چهار سناریو، نخست‌وزیر اسرائيل چشم‌اندازهای مختلفی را برای ترامپ ترسیم کرده است: حالتی که اسرائيل به‌تنهایی وارد عمل شود، حمله اسرائيل با حمایت محدود آمریکا، همکاری کامل دو کشور در حمله به ایران و در نهایت سناریویی که در آن ایالات متحده به‌طور کامل رهبری عملیات را برعهده داشته باشد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

با این حال به نقل از منابع آمریکایی، ترامپ ترجیح می‌داد فرصتی به دیپلماسی بدهد و شانس رسیدن توافق با ایران را امتحان کند. این در حالیست که مقام‌های اسرائيلی امیدوار بودند این مذاکرات به شکست بینجامد.

ضمن اینکه بر اساس این گزارش، اخباری که در خصوص اختلاف نظر میان استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ، و خود رئيس‌جمهور آمریکا با بنیامین نتانیاهو منتشر شده بود، چندان واقعی نبوده است؛ هرچند در نهایت به هدف مشترک آمریکا و اسرائيل کمک کرده و ایران متوجه برنامه‌ریزی برای انجام حمله نشده است.

azarb.jpgوبسایت آذربایجانی کاسپین‌پست در تحلیلی درباره تقابل اسرائیل و جمهوری اسلامی و تشدید احتمال حمله دوباره به ایران نوشت گزارش‌ها حاکی از افزایش تمرین‌های نیروی هوایی اسرائیل در بردهای بلند، هماهنگی با متحدان منطقه‌ای، گسترش فعالیت اطلاعاتی با آن‌ها و آمادگی عملیاتی جدی است

خبرنامه گویا - به گزارش کاسپین‌پست خاورمیانه بار دیگر به آستانه‌ای خطرناک و تعیین‌کننده نزدیک می‌شود. آمادگی فزاینده اسرائیل برای انجام یک حمله مستقیم علیه ایران دیگر در پایتخت‌های جهان به‌عنوان گمانه‌زنی یا نمایش سیاسی تلقی نمی‌شود. آنچه زمانی در حد گزارش‌های اطلاعاتی و پیام‌های دیپلماتیک غیرعلنی بود، اکنون به مرحله برنامه‌ریزی نظامی، پیام‌رسانی راهبردی و بحث‌های آشکار میان تصمیم‌گیران رسیده است. پرسش اصلی دیگر این نیست که آیا اسرائیل چنین گزینه‌ای را مدنظر دارد، بلکه این است که منطقه تا چه اندازه به عبور از خطی نزدیک شده که می‌تواند امنیت منطقه‌ای و جهانی را به‌طور بنیادین دگرگون کند.

برای اسرائیل، برنامه هسته‌ای ایران تهدیدی مستقیم و وجودی است که ریشه در موقعیت جغرافیایی محدود، تجربه‌های تاریخی و آسیب‌پذیری‌های راهبردی این کشور دارد. از نگاه تل‌آویو، ایرانِ دارای توان هسته‌ای موازنه قدرت در خاورمیانه را تغییر می‌دهد، متحدان منطقه‌ای تهران را جسورتر می‌کند و آزادی عمل نظامی اسرائیل را به‌شدت محدود خواهد ساخت.

به همین دلیل، رهبران مختلف اسرائیل با هر گرایش سیاسی، همواره جاه‌طلبی هسته‌ای ایران را خط قرمزی غیرقابل عبور دانسته‌اند.

نشانه‌های اخیر حاکی از آن است که اسرائیل دیگر صرفاً به بازدارندگی لفظی تکیه ندارد. گزارش‌هایی درباره تشدید تمرین‌های نیروی هوایی در بردهای بلند، افزایش هماهنگی با شرکای منطقه‌ای و گسترش فعالیت‌های اطلاعاتی، از آمادگی عملیاتی جدی حکایت دارد. هرچند مقام‌های اسرائیلی به‌طور رسمی چیزی را تأیید نمی‌کنند، اما اظهارات عمومی و درزهای حساب‌شده اطلاعاتی، پیامی روشن دارند: اسرائیل آماده است در صورت شکست دیپلماسی، به‌تنهایی دست به اقدام بزند.

در این میان، ایالات متحده نقشی کلیدی اما حساس دارد. واشنگتن از یک‌سو بر حق اسرائیل برای دفاع از خود تأکید می‌کند و از سوی دیگر خواستار خویشتنداری و راه‌حل دیپلماتیک است. آمریکا به‌خوبی می‌داند که هرگونه حمله مستقیم اسرائیل می‌تواند پایگاه‌ها، نیروها و منافع این کشور در خلیج فارس، عراق، سوریه و دیگر نقاط منطقه را در معرض خطر پاسخ ایران یا حملات نیابتی قرار دهد. این وضعیت، آمریکا را وادار به موازنه‌ای دشوار میان بازدارندگی ایران، مهار اسرائیل و آمادگی برای سناریوهایی کرده است که امیدوار است هرگز رخ ندهند.

ایران نیز راهبردی مبتنی بر ابهام و فشار غیرمستقیم را دنبال می‌کند. تهران همچنان قصد خود برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را رد کرده و برنامه‌اش را صلح‌آمیز می‌خواند، اما هم‌زمان ظرفیت غنی‌سازی را افزایش داده و نظارت‌های بین‌المللی را محدودتر می‌کند. در کنار این، شبکه‌ای گسترده از نیروهای هم‌پیمان و نیابتی، از حزب‌الله لبنان گرفته تا گروه‌های مسلح در عراق و سوریه، ابزار اصلی ایران برای بازدارندگی و اعمال فشار بر اسرائیل به شمار می‌روند.

خطر تشدید تنش دقیقاً در همین ساختار لایه‌لایه نهفته است. حمله مستقیم اسرائیل به تأسیسات ایران اتفاقی محدود و جدا از سایر تحولات نخواهد بود. تهران گزینه‌های متعددی برای پاسخ دارد؛ از حملات موشکی و پهپادی گرفته تا جنگ سایبری و فعال‌سازی نیروهای نیابتی. نقش حزب‌الله در این میان حیاتی است، زیرا زرادخانه گسترده و نزدیکی جغرافیایی آن به اسرائیل می‌تواند هر درگیری محدودی را به‌سرعت به جنگی چندجبهه‌ای تبدیل کند.

فراتر از میدان نظامی، پیامدهای اقتصادی و دیپلماتیک چنین تقابلی جهانی خواهد بود. بازارهای انرژی به‌شدت آسیب‌پذیرند و هر اختلالی در خلیج فارس یا تنگه هرمز می‌تواند جهش قیمت نفت و تشدید تورم جهانی را به دنبال داشته باشد. از منظر سیاسی نیز، یک حمله، نظام بین‌المللِ از پیش قطبی‌شده را بیش از پیش دچار شکاف می‌کند. در نهایت، خاورمیانه در نقطه‌ای سرنوشت‌ساز ایستاده است؛ جایی که حاشیه خطا به کمترین حد و هزینه شکست به بیشترین میزان خود رسیده و انتخاب میان دیپلماسی، بازدارندگی یا خطای محاسباتی، آینده منطقه و نظم جهانی را رقم خواهد زد.

پیام دختران پارکور کار

| No Comments

abdi.jpgعباس عبدی

🔘شبکه‌های اجتماعی نه فقط یک رسانه مهم، بلکه ظرفیتی هستند که نیروهای زیادی علاوه به مصرف کننده، در مقام تولید و مشارکت و تولید کننده محتوا و پیام نیز بروز و ظهور می یابند. از این نظر شبکه‌های اجتماعی عرصه‌ای شده‌اند برای بروز خلاقیت‌ها و آرا و عقاید مستقل از ساختار رسمی. برای به نمایش در آوردن منویات زیر پوست شهر که انتشارش در رسانه رسمی ممنوع است.

🔘چند روز پیش فیلم کوتاهی دیدم از چند دختر جوان مشهدی پارکور کار که یکی از آنان که موتورسوار بود، موتور خود را جلوی خودروهای ایستاده پشت چراغ قرمز پارک کرد، سپس چند دختر برای مدت کوتاهی و با حرکات نمایشی در عرض خیابان و جلوی خودروهای متوقف شده پشت چراغ قرمز، مردم را متوجه و مشغول حرکات نمایشی خود کردند و پس از ۳۰ ثانیه تمام به کار خود پایان دادند.

🔘نکته جالب، حجاب آنان بود که همگی با سرهای به نسبت پوشیده و لباس کامل ورزشی این برنامه را انجام دادند. به نظر می‌رسد که این کار خلاف ضابطه عبور و مرور شهری است، ولی گمان نمی‌کنم کسی از آن ناراحت شده باشد. پیام آن روشن بود. آنان برای سرگرم کردن مردم نیامده بودند. آنان حتی برای اعتراض به حجاب هم نیامده بودند.

🔘آنان دختران مشهدی بودند که می‌خواستند بگویند، "ما هم هستیم" و توانمندیم و می‌خواهیم در جامعه دیده و از نظر حکومت و سیاست به رسمیت شناخته شویم. می‌توانیم در پشت چراغ قرمز برنامه اجرا کنیم و آن را برای همه مردم ایران منتشر کنیم. این صدای آنان بود. احتمال می‌دهم که اغلب آنان اعتقادی هم به محدودیت‌های رسمی حجاب ندارند، ولی می‌گویند که مشکلی با رعایت حجاب متعارف و مورد قبول جامعه ندارند، بلکه با نادیده گرفته شدن مسأله دارند.

🔘به نظر نمی‌رسد که در هیچ جامعه متعارفی، دختران و پسران آن به علت نداشتن فرصت‌هایی برای نشان دادن خود مجبور شوند که سر چهار راه و پشت چراغ قرمز به چنین حرکاتی مشغول شوند. آنان باید در مدرسه و دانشگاه و محیط‌های مدنی چنین فرصت‌هایی را داشته باشند. هم‌چنین به نظر نمی‌رسد که برای اعلان درخواست‌ها و مطالبات خود به جامعه بتوان تا این حد آگاهانه و مدنی و محترمانه عمل کرد. این زیباترین و مدنی‌ترین شکل تولید و ارسال پیام مطالبه جوانان این جامعه است.

🔘متولیان سیاست‌های رسمی ظاهراً در غارهای خودساخته زندگی می‌کنند و دنبال اجرای مصوبه ضد امنیتی مجلس هستند. هنوز فرصت هست تا با این جوانان و این جامعه کنار آمد و به خواسته‌های آنان احترام گذاشت، و الا دیری نخواهد گذشت که کار از دست نیز در خواهد رفت. حکومت و نهادهای امنیتی و قضایی آن نباید خود را تابع مطالبات کسانی کنند که نه تنها اقلیت محض هستند، بلکه در پیگیری مطالبات خود نیز صادق نبوده و صرفاً به دنبال منافع خود هستند.

🔘مشکل سیاست‌های رسمی این است که زبان، مفاهیم و ارزش‌های آن از کار افتاده و قدرت و توانش نیز به میزان گذشته نیست، ولی هنوز نمی‌خواهد این واقعیت‌های روشن را بپذیرد. نتیجه این بازی پیشاپیش روشن است. مگر اینکه به تفاهمی قابل قبول با جامعه رسیده شود. بازی سیاست را صفر و یک نکنیم. اجازه دهیم مردم منویات و خواسته‌های متعارف خود را بروز دهند، گمان نکنیم که اگر نتوانند نشان دهند، پس چنین مطالبات و خواسته‌هایی هم وجود ندارد.

🔘به هر میزان که مخزن و دیگ جوشان خواسته‌های جامعه، دارای دریچه‌های اطمینان برای خروج فشار و حرارت باشد، به سود همه است. متأسفانه عده‌ای بی‌ مسئولیت و تندرو که فقط در پی منافع خود هستند، از یک سو با اقدامات خود زیر این دیگ را روشن کرده تا حرارت و فشار آن بالا رود و از سوی دیگر می‌کوشند که دریچه‌های خروج فشار را نیز ببندند تا دیگ به مرحله انفجار برسد، غافل از اینکه خودشان قربانیان این اتفاق خواهند بود.

🔘باعث تأسف است که سیاست‌گذاران کشور حقایق را می‌دانند و سیاست‌‌های مناسب و لازم را اتخاذ نمی‌کنند. حقایقی که انتشار آنها می‌تواند تندروها را برای همیشه ساکت و از عرصه سیاست کشور خارج کند.

پیشنهاد می‌شود که تمامی نظرسنجی‌های موجود در کشور منتشر شده و مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. نظرسنجی‌هایی که از طرف چندین نهاد حتی حکومتی انجام می‌شود، به خوبی نگاه و خواست مردم را بازتاب می‌دهند.

🔘تولید نکردن نظرسنجی و یا عدم انتشار آنها نه تنها هیچ مسأله‌ای را حل نمی‌کند، بلکه کار عاقلانه‌ای هم نیست. دیر یا زود ابزارهای دیگر شناخت اجتماعی به میدان می‌آیند و انحصار این ابزار هم از دست حکومت خارج خواهد شد. همان گونه که روزگاری ویدیو هم کنترل می شد، امروز از جهان ارتباطی ما حذف شده است.

🔘عدم تولید و انتشار نظرسنجی مثل این است که ما نتایج آزمایش‌های پزشکی خود را به پزشک نشان ندهیم یا در آن دستکاری کنیم. البته ما به لحاظ حق شخصی خود می‌توانیم به سلامتی خود خیانت کنیم، ولی این کار را در باره مردم و جامعه و حقوق عمومی نمی‌توان انجام داد و حق آن را نداریم.

🔘🔘اگر شفافیت اطلاعات رخ دهد، عملاً آگاهی جمعی نسبت به حقیقت موجب حل اغلب مسایل خواهد شد. پیام دختران پارکور کار را هم فراموش نکنید.

gachpaz.jpg🔹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فارس - علیرضا گچ‌پززاده معاون ارزی بانک مرکزی امروز پنجشنبه اعلام کرد که طبق بررسی‌های انجام شده «حدود ۹۰۰ کارت بازرگانی اجاره‌ای» ثبت شده است که بیش از ۱۵ میلیارد دلار ارز را به چرخه رسمی برنگردانده‌اند.


🔹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌این رقم به اندازۀ کل ارز ترجیحی ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی است که دولت در بودجۀ امسال برای کالاهای ضروری مردم اختصاص داده است.

🔹به گفتۀ گچ‌پززاده «۱۵ نفر از این افراد به‌تنهایی حدود ۶ میلیارد دلار تعهد ارزی دارند» که آدرس بسیاری از آن‌ها در روستاهای دورافتاده و شهرهای مرزی ثبت شده است.

🔹آبان ماه امسال معاون سازمان توسعه تجارت مرتضی احمدی گفته بود که برخی افراد برای اینکه ارز را برنگردانند از «کارت‌هایی به نام افراد بی‌بضاعت استفاده می‌کنند» و پس از پایان مهلت اعتبار، کارت را دور می‌اندازند. طبق آمارهای اعلامی معاون ارزی بانک مرکزی سال ۱۴۰۳ حدود ۱۸ میلیارد دلار ارز برگشت داده نشده و در سال جاری تاکنون این رقم به ۹ میلیارد دلار رسیده است.

خلاصه مقاله پژمان تهوری در ایران وایر

حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران اسلامی، در مقاله‌ای که ۲۱ آذر ۱۴۰۴ در روزنامه سازندگی منتشر شد، نسبت به نزدیکی «شورش نان» هشدار داد و نوشت بحران تأمین مواد غذایی، مردم گرسنه را به خیابان‌ها خواهد کشاند. او این خطر را «جدی و بسیار نزدیک» توصیف کرد و تأکید داشت که ناامنی غذایی می‌تواند کاری را انجام دهد که فشار خارجی و جنگ سیاسی از انجام آن ناتوان بوده‌اند.

marashi.jpg
مرعشی با طرح این هشدار، صرفاً از یک اعتراض معیشتی سخن نمی‌گوید، بلکه از امکان «شورش منجر به تغییر» پرده برمی‌دارد. به همین دلیل این پرسش مطرح می‌شود که آیا شورش نان می‌تواند به تغییر ساختار سیاسی منجر شود یا خیر، و اساساً در تاریخ معاصر، اعتراض گرسنگان تا چه حد توانسته نظام‌های سیاسی را دگرگون کند.

او در تحلیل شرایط اقتصادی می‌نویسد که اقتصاد ایران طی دو دهه گذشته گروگان پرونده هسته‌ای بوده است. رشد اقتصادی ناچیز، تورم بالای ۵۰ درصد، ناتوانی دولت در تأمین ارز کالاهای اساسی و واردات غذا و دارو با دلار گران، همگی نشانه‌هایی از بحرانی عمیق هستند که به گفته او، در آینده نزدیک به اعتراض خیابانی گرسنگان خواهد انجامید.

هم‌زمان، مهدی رحمانیان مدیرمسئول روزنامه شرق نیز از «فروماندگی اجتماعی» سخن گفته و جامعه ایران را در وضعیت انفجار توصیف کرده است؛ وضعیتی که در آن خستگی، بی‌رمقی و ناتوانی ادامه مسیر، به احساسی عمومی بدل شده و هر شوک اقتصادی می‌تواند جرقه اعتراض را بزند.

با این حال، تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که گرسنگی مطلق به‌تنهایی معمولاً به انقلاب منجر نمی‌شود. در شرایط فقر شدید، مردم بیشتر درگیر بقا هستند و توان سازمان‌دهی، شبکه‌سازی و برنامه‌ریزی سیاسی برای تغییر نظام را ندارند. به همین دلیل، شورش‌های گرسنگان غالباً کور، پراکنده و کوتاه‌مدت بوده‌اند.

در ایران نیز نمونه‌های روشنی وجود دارد. در دهه ۷۰ و هم‌زمان با تورم شدید ناشی از سیاست‌های تعدیل اقتصادی، شورش‌های نان در شهرهایی مانند اسلامشهر، مشهد و قزوین رخ داد که همگی با سرکوب پایان یافتند و به تغییر سیاسی نینجامیدند.

در اغلب کشورها، موتور اصلی تغییرات سیاسی نه فقیرترین لایه‌ها، بلکه طبقه متوسط شهری، تحصیل‌کرده‌ها و فعالان مدنی بوده‌اند. با این حال، بحران اقتصادی و فقر می‌تواند نقش «سوخت» اعتراضات را ایفا کند و نارضایتی گسترده‌تری را به حرکت درآورد.

saeidi.jpgکیهان لندن - دانشگاه آرکانزاس در نامه‌ای رسمی، که توسط گروه «ائتلاف علیه توجیه‌گران و مدافعان رژیم اسلامى ایران» منتشر شده است، برکناری دکتر شیرین سعیدی از مدیریت «مرکز ملک فهد برای مطالعات خاورمیانه» را تأیید کرده است. این نامه که در تاریخ ۵ دسامبر ۲۰۲۵ از سوی رئیس دانشکده هنر و علوم، برایان رِینزر، صادر شده سعیدی را از سمت مدیریت برکنار نموده تا بررسى‌هاى لازم را انجام و تصمیم نهایى را اتخاذ کند.

برایان رِینز نوشته است «امیدوار بودم این نگرانی‌ها را به‌ صورت حضوری یا از راه دور با شما در میان بگذارم، اما شما به‌ روشنى اعلام کرده‌اید که در این هفته خود را برای دیدار در دسترس قرار نخواهید داد. با توجه به ضرورت رسیدگی فوری به این موضوعات، در راستای منافع مرکز و دانشگاه، این نامه را در این مقطع به شما ارائه می‌کنم.»

این دانشگاه تأکید کرده است که این تصمیم صرفاً بر اساس نظارت بر جایگاه اداری شیرین سعیدی بوده و در چارچوب آیین‌نامه‌ها و سیاست‌های داخلی اتخاذ شده است.

رئیس دانشکده در این نامه تأکید کرده که هرچند دانشگاه آرکانزاس به آزادی بیان اعضای هیئت علمی احترام می‌گذارد، اما تصدی مناصب مدیریتی مستلزم رعایت استانداردهای مضاعفی است.

برایان رِینز یادآوری کرده است که در ژوئیهٔ ۲۰۲۵، شیرین سعیدی به‌ دنبال ارسال یک شهادت‌نامه با استفاده از سربرگ دانشگاه آرکانزاس به دادگاه در سوئد در سال ۲۰۲۳ در دفاع از حمید نوری متهم به مشارکت در اعدام‌های زندانیان سیاسی در سال دهه هشتاد و ندادن توضیحی روشن مبنی بر اینکه این اظهارات صرفاً دیدگاه شخصی بوده است، هشدار دریافت کرده بود. « شما هرگز درخواستی برای استفاده از سربرگ دانشگاه در ارتباط با این فعالیت ارائه نکردید و مجوزی نیز دریافت ننمودید.»

در این نامه همچنین آمده است که پیش‌ از این نیز به دکتر سعیدی درباره نحوه حضور و اظهارنظر در فضای عمومی تذکراتی داده شده بود، اما ادامه این رفتارها، نهایتا دانشگاه را به این نتیجه رسیده است که ادامه مسئولیت اداری وی با ماموریت و منافع نهادی دانشگاه همخوانی ندارد.

در پایان نامه آمده است که دانشگاه آرکانزاس حق خود را برای اتخاذ اقدامات تکمیلی در صورت لزوم محفوظ می‌داند.

گفتنى است، اسماعیل بقایى، سخنگوى وزارت امور خارجه جمهورى اسلامى نیز در یک نشست خبرى هفتگى در ٢٣ آذرماه، در بخشى از سخنان خود به برکنارى شیرین سعیدى اشاره کرده و گفته «این نشانه رویکرد مطلقا تبعیض‌آمیز در آمریکاست که یک فرد دانشگاهى صرفا به دلیل اعلام موضع خود درباره نسل‌کشى رژیم صهیونیستى و دفاع از کشور خود، مورد آزار و اذیت قرار مى‌گیرد.»

از سوى دیگر، اصغر جهانگیر، سخنگوى قوه قضائیه نیز در سى و نهمین نشست خبرى روز سه شنبه ٢۵ آذرماه با اشاره به برکنارى شیرین سعیدى گفت «در کشورى که خود را مهد آزادى و تمدن مى‌داند، هرگونه صداى آگاهى بخش، انسان‌شناس و انسان‌خواه که با فطرت انسان ها موافق است و مورد نظر جهانخواران نیست، تلاش دارند خفه کنند!»

اظهار نظرهاى این سخنگویان در حالى است که دانشگاه آرکانزاس شیرین سعیدى را اخراج نکرده بلکه او را از سمت مدیریت برکنار نموده تا بررسی‌هاى لازم را انجام و تصمیم نهایى را اتخاذ کند.

به گزارش نیویورک پُست، سعیدی متهم شده که از سربرگ دانشگاه برای درخواست آزادی حمید نوری استفاده کرده، فردی که در سال ۲۰۲۲ در دادگاهی در سوئد به‌ دلیل مشارکت در اعدام زندانیان سیاسی در ایران در سال ۱۹۸۸ محکوم شده بود و سال گذشته در چارچوب تبادل زندانیان آزاد شد.

بر اساس این گزارش، سعیدی همچنین در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی «ایکس» (توییتر سابق)، که اکنون تعلیق شده، مواضع تندی علیه اسرائیل اتخاذ کرده و از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، تمجید کرده بود.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

بر اساس قوانین جاری ایالت آرکانزاس، پیمانکاران دولتی موظف‌اند تعهدنامه‌ای امضا کنند مبنی بر این‌ که در تحریم اسرائیل مشارکت نخواهند داشت.

در دادخواستی که پیش از برکناری سعیدی از سوى گروهى موسوم به «ائتلاف علیه توجیه‌گران و مدافعان رژیم اسلامى ایران» با بیش از از ۳۸۰۰ امضا گردآورى شده، آمده است: «این اقدامات با نقض اصول بنیادین علمی و اخلاقی، از جمله صداقت در پژوهش، دقت در کار علمی، حفاظت از موضوعات انسانی پژوهش، سلامت رفتار حرفه‌ای و احترام به بازماندگان جنایات گسترده، به‌ شدت اعتبار دانشگاه آرکانزاس را خدشه‌ دار کرده است.»

agh.jpgایران در حال سقوط کامل است، بس کنید!

اختر قاسمی - خبرنامه گویا

ایران در حال سقوط است؛ نه سقوطی انتزاعی در تحلیل‌های آکادمیک، بلکه سقوطی عینی در زندگی روزمره‌ی مردم:

خشکسالی، نابودی جنگل‌ها و رودخانه‌ها، گرانی و تورمی که کمرها را شکسته، بی‌آبی، بی‌برقی، سفره‌های خالی، سرکوب، زندان، اعدام و کشتارهای خاموش و پنهان.

در چنین شرایطی، آنچه می‌بینیم نه مقابله با حکومتی است که این فجایع را رقم زده و نه همبستگی؛ بلکه جنگ داخلی اپوزیسیون است.

پس از مراسم هفتم زنده‌یاد خسرو علیکردی، جایی که خشم واقعی مردم خالصانه و بی‌سازمان خودش را نشان داد، به‌جای شنیدن صدای جامعه، اسلحه‌ها را به سمت هم گرفتیم.

پادشاهی‌خواهان تصاویر و فریادهای واقعی مردم را منتشر کردند؛
و در مقابل، دشمنان پهلوی نه‌تنها این واقعیت اجتماعی را انکار کردند، بلکه مردمی را که «جاوید شاه» گفتند یا «ولیعهد کجایی» فریاد زدند،
با وقاحت مهره‌ی سپاه و فاشیست نامیدند.

حتی پا را فراتر گذاشته و بازداشت برخی شرکت‌کنندگان را به پادشاهی‌خواهان نسبت دادند.

در روزهای گذشته نیز، بیش از هر زمان دیگر، نوک حمله و سرنیزه‌شان نه به‌سوی جمهوری اسلامی،
بلکه فقط و فقط به‌سوی شاهزاده رضا پهلوی و پادشاهی‌خواهان نشانه رفته است.

گویی حاکمان ایران شاهزاده رضا پهلوی و پادشاهی‌خواهان‌اند!

شرم بر ما، و شرم بر آن‌هایی که در برابر این همه بدبختی و ویرانی،
حتی سر سوزنی نگران مردم و کشور نیستند.

تا کی می‌خواهید آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت تداوم جمهوری اسلامی باشید؟

واقعیت جامعه

واقعیت جامعه روشن است:

مردم ایران پس از ۴۷ سال رنج، هیچ اعتمادی به پروژه‌های «تداوم نظام با تغییر چهره» ندارند.

واقعیت این است که نرگس محمدی، به‌عنوان چهره‌ای شناخته‌شده‌ی جریان اصلاح‌طلب و حامی خانواده (باند) هاشمی رفسنجانی، هرگز خواهان براندازی این نظام نبوده است؛
بلکه تلاشش محدود به بهبود شرایط در چارچوب همان ساختار

(جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه) بوده؛
خواستی که حتی بخشی از حاکمیت نیز پیدا و پنهان با آن هم‌نظر است.

او نه‌تنها هیچ‌گاه تلاشی برای همدلی با بخش قابل‌توجهی از جامعه‌ که پادشاهی‌خواهند نکرده،
بلکه آشکارا آنان را نادیده گرفته و در مواردی در برابرشان ایستاده است.

جایزه صلح نوبل و فرصت‌های از دست‌رفته

ما ایرانیان تنها ملتی بودیم که این امکان را داشتیم دو زن از جامعه‌مان برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل شوند:

شیرین عبادی و نرگس محمدی.

این دو، اگر واقعاً دلسوز مردم ایران و خواهان براندازی جمهوری اسلامی بودند، می‌توانستند نقشی تاریخی ایفا کنند؛
نقشی شبیه مادر و خواهر برای یک ملت زخم‌خورده،
و عاملی مؤثر در ایجاد همبستگی ملی.

arns2.jpgدر دو سه سال اخیر و به‌ویژه بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، آیت‌الله خامنه‌ای با باختن همه اعتبار زمینی‌اش در رویارویی با اسرائیل و در حد محدودی، آمریکا، حالا با شتاب به دنبال احیای مشروعیت شرعی نداشته‌اش است

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

آیت‌الله خمینی به هیچ قدیسی باور نداشت. او فرصت‌طلبی بود که از خرافات، سادگی و حماقت توده‌ها به بهترین وجه بهره جست، در حالی که خودش نه به دست بریده عباس معتقد بود، نه به گلوی بریده علی‌اصغر. از سال ۱۳۴۰ تا پایان عمرش یک بار هم به مشهد نرفت.

با آنکه خمینی در چندین رساله و کتاب از جمله «حکومت اسلامی» و «نامه‌های کاشف‌الغطاء» و اعلامیه‌هایی که در روزهای پس از پاریس منتشر کرد، هدفش را از دستیابی به قدرت کم‌وبیش، گاه صریح و زمانی در پرده مصلحت عامه و امت، و مشروعیت ناشی از بیعت مردم‌ــ با او‌ــ بیان کرده بود و ترکیب جمهوری اسلامی ترکیبی ناآشنا و گنگ برای خواص جامعه نبود، مفهوم و معنا و ابعاد حضور فردی با عنوان «ولی فقیه» در راس قدرت، هم با تعابیر ضدونقیض خود خمینی و هم آقای منتظری که در خبرگان اول، جن ولایت را از شیشه بیرون آورد و هم بعد از او، از جانب «سیدعلی آقا» و اصحابش که طی چهار دهه با تحلیل و تفسیر، سرانجام به «ولایت مطلقه» رهبر رسید، هنوز هم بعد از ۴۶ سال، تعریف و جایگاه شرعی و قانونی مشخصی ندارد.

روح‌الله خمینی اگرچه مرجع و مجتهد بود، با بودن شخصیت‌هایی چون آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و مراجع ثلاثه قم، شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی نجفی، حاج آقا حسن طباطبائی قمی، سید احمد خوانساری، سید محمد روحانی و یک دوجین مرجع و ملای مجتهد دیگر، آنقدر هوش و ذکاوت داشت که مدعی نیابت خاصه امام زمان و داشتن ماموریت الهی و گزیده شدن از عالم بالا نشود.

تودهنی او به فخرالدین حجازی که گفته بود «امام فروتنی کناری بنه و بگو که خودتی»، از همین هوشمندی مایه می‌گرفت، وگرنه خوب می‌دانست در کشوری که حسین شریعتمداری، ملقب به بازجو، مدیر بزرگ‌ترین موسسه مطبوعاتی رژیم، افتخار خواهد کرد که در کودکی در دماوند تفاله چای او را خورده و به‌ همین دلیل نور رستگاری از همان زمان در دلش تابیده و کسانی که خاک نعلین او را می‌تراشند و به‌عنوان تربت شفابخش، در گلوی بیماران روبه‌مرگ می‌ریزند، خیلی ساده می‌شود فره ایزدی را به نفع خود مصادره کرد و با منظر ضحاکی، لباس فریدونی پوشید.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

البته روح‌الله خمینی گهگاه به ذکر مطالبی از این دست می‌پرداخت که ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است. (صحیفه نور جلد اول ص ۲۶)، اما هم او هنگام انتصاب مهندس بازرگان به‌عنوان نخست‌وزیر موقت، ضمن اشاره به اینکه دارای ولایت شرعی است، بلافاصله از اعتمادی که ملت به او دارد و در واقع مشروعیتی که بیعت به او داده بود، سخن گفت و بر اساس همین مشروعیت نیز بازرگان را به نخست‌وزیری منصوب کرد.

در دوران حکومت آیت‌الله خمینی، او یک بار خود را فراتر از مردم قرار داد و به بند نافی متوسل شد که تا آسمانش می‌برد. آن هم در زمان عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری بود: «امروز وظیفه من عزل او است. حتی اگر فریاد مرگ بر خمینی را در همه کشور بشنوم.»

با این همه، خمینی نه در اعمال حاکمیت و نه در بسط مفهوم ولایت و قبض حاکمیت ملی، مستقیم خود را به آسمان وصل نکرد. برعکس، خیلی هم زمینی بود. به همین دلیل نیز وقتی خامنه‌ای کوشید شرع را در برابر عرف قرار دهد و به این وسیله زهرش را در جان میرحسین موسوی و دولتش خالی کند، چنان تودهنی نثار سیدعلی آقا کرد که تا مدت‌ها زبانش بند آمده بود. او قصه احکام دولتی را پیش کشید که بر احکام شرع ارجح است و حکومت می‌تواند اصلی چون حج را معطل کند، مساجد را ویران کند و مصلحت حکومت بالاتر از شرع و آسمان است.

خمینی شیفته قدرت بود، اما می‌دانست با «قدرت‌ خانم» به حجله شدن و ماندن، راه و اسلوب ویژه‌ای دارد.

بعد از مرگ خمینی، خامنه‌ای مطابق صفات اولیه‌ای که برای فقیه اعلم و اصلح برای تصدی منصب ولایت ذکر شده بود، در ردیف صدم هم قرار نمی‌گرفت. یک دوجین مرجع در قم و مشهد و تهران و نجف، برای جانشینی خمینی شرعا اهلیتی به‌مراتب بیشتر از خامنه‌ای داشتند (البته بسیاری از آن‌ها چون مرحوم خویی و گلپایگانی و سید محمد روحانی و وحید خراسانی اصولا ولایت فقیه را جز بر صغار و مهجوران و در امور شرعیه قبول نداشتند).

تعدیل قانون اساسی با موافقت خمینی در روزهای احتضار، در واقع برای این بود که جنبه قانونی و مدنی ولایت پررنگ‌تر از جنبه شرعی و الهی آن شود. رفسنجانی با این استدلال وارد شد که «اعلمیت و حتی اتقی بودن سایر آقایان موردقبول ما است، اما کشور نیاز به شخصیتی مدیر و مدبر دارد که با احوالات جهان و اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور آشنا باشد و بتواند در این شرایط بحرانی، نظام را رهبری کند و این شخص کسی به جز برادر عزیز جناب آقای خامنه‌ای نیست...»

pezmissile.jpgایران اینترنشنال - رییس دولت جمهوری اسلامی اذعان کرد در جریان جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و حکومت ایران، برتری موشکی با اسرائیل بوده است.

مسعود پزشکیان پنج‌شنبه ۲۷ آذر در جریان سفر خود به خراسان جنوبی گفت: «درست است موشک‌های ما بود، اما موشک‌هایشان بیشتر، قوی‌تر، دقیق‌تر و راحت‌تر بود. این مردم بودند که آنان را ناامید کردند.»

او بر ادامه برنامه موشکی جمهوری اسلامی تاکید کرد و افزود: «اینکه بگویند شما موشک نداشته باشید، بعد اسرائیل را تا دندان مسلح کنند که هر وقت دلش خواست بیاید اینجا را شخم بزند و برود، بنده این کار را نمی‌کنم.»

مجبور باشیم، زمستان هم برق را قطع می‌کنیم

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، می‌گوید وضعیت انرژی کشور خوب نیست و هشدار داده است در صورتی که دولت او «مجبور» باشد، زمستان هم برنامه قطعی برق وجود خواهد داشت. آقای پزشکیان طی دو سخنرانی در تهران و بیرجند که به فاصله چند ساعت انجام شده درباره وضعیت انرژی کشور و احتمال قطع برق در زمستان هشدار داده است.
او در بیرجند با اشاره به قطعی پی در پی گاز و برق در ماه‌های اخیر در ایران گفت: «چاره‌ای نداشتیم مجبور بودیم قطع کنیم. الان هم زمستان در راه است، اگر نتوانیم درست عمل کنیم مجبور خواهیم شد بعضی جاها برق را قطع کنیم.» آقای پزشکیان یک روز پیش در تهران گفته بود: «دولت چهاردهم عامل ناترازی‌های موجود نیست، بلکه وارث آنهاست است» ما وعده داد که «دولت تلاش می‌کند در کوتاه‌ترین زمان ممکن این ناترازی‌ها را رفع کند.»

01_zeyd_pzsh.jpgاحمد زیدآبادی

دکتر مسعود پزشکیان در دیدار دیروزش با جمعی از سران احزاب و فعالان سیاسی مذاکره با آمریکا را رد کرد و شرایط آن را تحقیرآمیز دانست.

حتی به فرض همدلی با رئیس‌جمهور، این رویکرد وی، حل کردن مسئله نیست بلکه پاک کردن صورت مسئله است. اگر این حرف آقای پزشکیان را بپذیریم که آمریکا "نامرد" است، آیا عدم مذاکره با آن موجب خنثی کردن "نامردی"‌اش می‌شود یا اینکه به عکس، کشور را تحت چنان فشاری می‌گذارد که اقتصاد مملکت به کلی مضمحل شود؟

به نظرم جلساتی مانند جلسۀ دیروز نه کمکی به حاضران و نه کمکی به رئیس جمهور است. اینکه بیش از 60 نفر دور میزی جمع شوند و جمعی از آنها چند دقیقه از زاویای متضاد از هر دری سخن بگویند، نه فقط مخرج مشترکی ندارد بلکه عین اتلاف وقت و متأسفانه بعضاً نوعی نمایش از سوی برخی حاضران است.


اگر دم و دستگاه ریاست‌جمهوری واقعاً خواهان اطلاع بلاواسطه از نظرات و دیدگاه‌های جریان‌های مختلف سیاسی است، به جای این نوع برنامه‌ها بهتر است از هر جریان بخواهد که یک نفر آدم صاحب دید و صاحب نظر و مسلط به مسائل کشور را معرفی کنند تا در یک جمع بسیار کوچک، ضمن طرح نظرات خود امکان یک بحث اقناعی با رئیس‌جمهور را پیدا کنند.
متأسفانه آقای پزشکیان در این وضعیت گویی در در دام پاره‌ای امور جزئی و اجرایی افتاده است و تصویر کلان را به درستی نمی‌بیند. این برای شخص وی، دولت و مجموعۀ کشور بسیار خطرناک است.

آیا این یادداشت که خطابش به طور مشخص آقای پزشکیان است به اطلاع یا رؤیت وی می‌رسد؟ پیش از این تصور می‌کردم که چنین مطالبی به نحوی به رئیس‌جمهور منتقل می‌شود اما الان می‌دانم که ممکن است روح او هم از چنین نقدی خبردار نشود!



برادر شصتچی!

| No Comments
pez.jpgهاشم فیروزی
ای کاش مسعود پزشکیان همین جمله را روبه‌روی آیینه یکبار دیگر تکرار کند:
:
«من برای ماندن در قدرت به هیچکس باج نمی‌دهم»!
یکنفر به ایشان بگوید:
:
بزرگوار در وفاق درون ساختاری جناح و فردی باقی مانده که شما بدان باج نداده باشید؟
:
وزارت راهبردی آموزش و پرورش سهم برادران شد و وزارت خارجه را دوستان حسین شریعتمداری برداشتند و بانک مرکزی را دیگرانشان و قس علی هذا....
:
لیکن این سخن برادر مسعود اگر مخاطبش ملت باشد و خواسته‌های برحقش، حرف کاملا درستی‌ست.
:
مسعود پزشکیان برای رفع تحریم‌ها، بهبود وضعیت اقتصادی، دور نمودن قطعی سایه جنگ، رفع فیلترینگ و دیگر خواسته عموم هیچگاه حاضر نشد به ملت باج بدهد و همچنان دل در گرو وفاق ساختاری دارد.
:
منظورش یحتمل این است من دیگر نیازی به پشتوانه شما ندارم.
:
غافل از آنکه برادر مسعود شصتچی عنقریب کشتی و صاحب کشتی و مسافران کشتی را با هم غرق خواهد کرد. یعنی برهم‌کنشی و همزمانی بحران‌ها در دو سطح داخلی و بیرونی این اتفاق را رقم خواهد زد و به نام او ثبت خواهد شد.
:
این خط و این نشان...
***

مایکل دوران، تحلیلگر برجسته آمریکایی و مدیر مرکز صلح و امنیت خاورمیانه در مؤسسه هادسون، در گفت‌وگویی مفصل با نشریه "مجارستان محافظه‌کار" هشدار می‌دهد که بازسازی برنامه موشکی ایران می‌تواند به‌تنهایی جرقه یک جنگ جدید در خاورمیانه باشد. او که سابقه فعالیت در شورای امنیت ملی کاخ سفید و وزارت دفاع آمریکا را دارد، تحولات اوکراین، روسیه، ایران، غزه و نظم امنیتی جهانی را به‌هم‌پیوسته می‌بیند.

doranlarge2.jpg

خبرنامه گویا - مایکل دوران درباره جنگ اوکراین می‌گوید ولادیمیر پوتین دیگر امید چندانی به تصرف بندر اودسا ندارد، اما هدف اصلی او اکنون تبدیل اوکراین به کشوری ناکارآمد و ناتوان است. تا زمانی که اودسا به‌عنوان یک بندر مستقل اوکراینی فعال بماند، کنترل کامل اوکراین برای روسیه دشوار خواهد بود.

به‌گفته او، تغییر موضع واشنگتن، به‌ویژه در دوران دونالد ترامپ، به نفع مسکو عمل کرده است. مایکل دوران معتقد است ترامپ با فشار بر کی‌یف برای واگذاری امتیازات ارضی، راهی به پوتین پیشنهاد می‌کند تا بدون پیروزی نظامی کامل، دستاورد سیاسی کسب کند؛ مسیری که می‌تواند به افزایش مطالبات روسیه منجر شود.

او هشدار می‌دهد که در مواجهه با شخصیتی مانند پوتین، هرگونه امتیازدهی می‌تواند به مطالبه امتیازات بیشتر بیانجامد. به اعتقاد دوران، سیگنال‌های ترامپ مبنی بر تمایل شدید به پایان سریع جنگ، این تصور را در کرملین تقویت کرده که زمان به نفع روسیه است.

در مورد احتمال گسترش جنگ به اروپا، دوران می‌گوید سناریوی درگیری مستقیم روسیه با اروپا بعید نیست. به‌نظر او، مسکو ممکن است به‌جای تهاجم مستقیم، از ابزارهای بی‌ثبات‌سازی در کشورهایی مانند مولداوی یا حتی کشورهای بالتیک استفاده کند تا هزینه مقابله با روسیه را بالا ببرد.

sk.jpgخبرگزاری «فارس» سه‌شنبه ۲۵آذر۱۴۰۴ در خبری از اعلام رای دادگاه در پرونده اتهام تجاوز ۴ دونده و ورزشکار ایرانی در کره جنوبی خبر داد. این رسانه وابسته به سپاه، بدون نام بردن از «منبع خبری» خود نوشت: «دادگاه کره‌ای رای خود را در خصوص این افراد صادر کرد که ۲ نفر از آنها از اتهامات تبرئه شدند، اما برای ۲ نفر دیگر حبس کوتاه مدت ۲ تا ۴ ساله در نظر گرفته شده است.»

پیام یونسی‌پور - ایران وایر

فارس مدعی شد که رای صادره در دادگاه کره جنوبی «بدوی» بوده و به زودی دو متهمی که برای‌شان رای زندان صادر شده، به دادگاه تجدید نظر شکایت خواهند کرد. این رسانه نامی از دو متهم تبرئه شده نیاورده و زمان بازگشت آن‌ها به ایران را مشخص نکرده بود.

بررسی رسانه‌های رسمی کره‌جنوبی نشان می‌دهد که هیچ خبری از دادگاه پرونده ورزشکاران منتشر نشده است و منابع «ایران وایر» می‌گویند که به فدراسیون دوومیدانی وعده داده شده که چهار دونده ایرانی، به صورت غیررسمی «مبادله» شوند.

منبع اولیه خبر بازداشت ورزشکاران ایران کدام رسانه‌ها بودند؟

نخستین خبری که در مورد بازداشت ورزشکاران و یک مربی کاروان دوومیدانی ایران در کره جنوبی مخابره شد را وب‌سایت روزنامه کره‌ای «Korea Daily» ساعت ۱۸:۲۹ روز ۱۰خرداد۱۴۰۴ منتشر کرد. خبرگزاری «تسنیم» یک روز بعد این خبر را به نقل از همین رسانه پوشش داد.

خبر این بود؛ دو ورزشکار و یک مربی ایرانی شرکت‌کننده در مسابقات قهرمانی دو و میدانی آسیا ۲۰۲۵ به اتهام «تجاوز جنسی» به یک زن کره‌ای بازداشت شده‌اند. تعداد بازداشت شده‌ها باز هم براساس گزارش رسمی رسانه کره‌ جنوبی به ۳ دونده و یک مربی رسید. وب‌سایت «یوهان نیوز تی‌وی» از بازداشت یک مظنون دیگر در پرونده‌ای خبر داد که با شکایت یک زن از ورزشکاران ایرانی به اتهام «تجاوز گروهی» تشکیل شده بود.

آخرین خبر منتشر شده در رسانه‌های رسمی کره‌ جنوبی به تاریخ ۲۶تیر۱۴۰۴ برمی‌گردد. رسانه‌های این کشور به نقل از دستگاه قضایی کره جنوبی خبر دادند که ۴ ورزشکار و یک مربی ایرانی، «تفهیم اتهام» شده‌اند. پس از آن هیچ خبر رسمی دیگری نه از سوی دستگاه قضایی کره و نه از سوی رسانه‌های این کشور منتشر نشده است.

***

attack.jpgدر حمله یک مرد مسلح به چاقو در پایتخت تایوان، تایپه، دست‌کم سه نفر کشته و پنج نفر زخمی شدند.

به گفته نخست‌وزیر تایوان، «چو جونگ‌تای»، مظنون ۲۷ ساله ابتدا در ایستگاه مرکزی متروی تایپه بمب دودزا منفجر کرد. سپس به ایستگاهی دیگر در یک منطقه شلوغ تجاری رفت و در مسیر با چاقو به مردم حمله کرد.

این حمله در ساعت اوج تردد عصرگاهی رخ داد. ویدئوهای منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی، فرار مردم وحشت‌زده از محل حادثه را نشان می‌دهد.

چو گفت مظنون در ایستگاه اصلی تایپه، که به یک مرکز خرید زیرزمینی شلوغ متصل است، بمب‌های دودزا و کوکتل مولوتوف منفجر کرده بود.

گزارش‌ها حاکی است مردی که تلاش کرد مهاجم را متوقف کند، با یک جسم سخت مورد ضربه قرار گرفت و بعداً در بیمارستان جان باخت.

مهاجم سپس به ایستگاه متروی دیگری در حدود ۸۰۰ متر آن‌سوتر رفت و دوباره با منفجر کردن بمب دودزا، چند نفر دیگر را با چاقو زخمی کرد.

مظنون کمی بعد پس از سقوط از یک ساختمان جان باخت. انگیزه این حمله هنوز مشخص نیست.

چنین حملاتی در تایوان نادر است و این کشور نرخ پایینی از جرایم خشونت‌آمیز دارد. آخرین حادثه مشابه در تایپه به سال ۲۰۱۴ بازمی‌گردد.

در آخرین حادثه بزرگ مشابه در سال ۲۰۱۴، مردی چهار نفر را در قطار زیرزمینی تایپه به قتل رساند؛ رویدادی که جامعه تایوان را شوکه کرد. عامل آن حمله دو سال بعد اعدام شد.

***

shahed.jpgخبرنامه گویا - نیروی دریایی آمریکا اعلام کرد که ناو رزمی «یواس‌اس سانتا باربارا» برای نخستین‌بار از «پهپاد یک‌طرفه لوکاس» رونمایی کرده است.

این آزمایش به‌عنوان گامی جدید در مسیر ادغام پهپادهای انتحاری کم‌هزینه در عملیات دریایی آمریکا ارزیابی می‌شود.

پهپاد انتحاری «لوکاس» که در ایالات متحده تولید می‌شود، از نظر طراحی از پهپاد ایرانی شاهد-۱۳۶ الهام گرفته است.

***

attacLbz.jpgخبرنامه گویا - پلیس آلمان اعلام کرد یک پناهجوی سوری پس از آن‌که از ورودش به یک کلاب شبانه در لایپزیگ جلوگیری شد، یک اسلحه "اِی کی ۴۷" بیرون کشید!

او بلافاصله توسط نگهبانان این کلاب به زمین زده شد. بررسی‌ها نشان داد این سلاح فاقد سوزن ضربه‌زن بوده و قابل شلیک نبوده است، اما مشخص نیست که آیا فرد از این موضوع اطلاع داشته یا نه.

ماجرا حوالی ساعت ۲ بامداد مقابل ورودی کلاب معروف «N 39» آغاز شد. مرد جوانی با شلوار جین و کلاه کپ قصد ورود داشت، اما توسط نگهبانان کلاب متوقف شد. به گفته مدیر کلاب، در آن زمان به‌دلیل حضور حدود ۶۰۰ نفر، ورود افراد موقتاً متوقف شده بود.

این مرد ۲۷ ساله که بشار الف. معرفی شده، این موضوع را نپذیرفت. او برای چند دقیقه محل را ترک کرد و سپس بازگشت تا با اصرار و زور وارد شود. پس از رد دوباره بود که او کلاشینکف "اِی کی ۴۷" را از لباسش بیرون کشید.

پلیس او را بازداشت کرد و در بازرسی از آپارتمانش، یک اسلحه مشقی دیگر نیز کشف شد.

قضات آلمانی تصمیم گرفتند که او تهدید جدی محسوب نمی‌شود! و تا زمان رسیدگی به اتهامات تهدید به مرگ و حمل سلاح، از بازداشت آزاد شد.

این مرد اکنون دوباره در خیابان‌های لایپزیگ است.

ستار سعیدی در اینستاگرام نوشت: با پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آیت‌الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی تماس بگیرید و استعلام کنید که ایشان برای آرایش ابروهای معظم‌اله از کدام ژل حالت‌دهنده استفاده می‌کنند و کدام برند را به مومنان توصیه می‌فرمایند.

abroo0.jpgabroo1.jpg

tajzadeh.jpgایران اینترنشنال - مصطفی تاجزاده،‌ زندانی سیاسی و معاون وزیر کشور در دولت خاتمی، در مصاحبه‌ای با نشریه لوپوئن فرانسه گفت که نباید برای تغییر در وضعیت ایران منتظر مرگ علی خامنه‌ای ماند و «تغییرات می‌تواند در زمان حیات او رخ دهد.»

تاجزاده درباره تغییر حکومت گفت: «اگر اسرائیل و آمریکا به‌دنبال سرنگونی باشند، فاجعه رخ می‌دهد؛ چه شکست بخورند و چه پیروز شوند.»

او درباره جنگ ۱۲ روزه افزود :«تحریم‌ها و حتی جنگ به حاکمیت ضربه می‌زنند، اما بیشترین آسیب به جامعه مدنی و طبقات فرودست می‌رسد و بهانه سرکوب داخلی می‌دهد.»

این فعال سیاسی از داخل زندان گفت: «راه فوری، تغییر رویکرد رهبری، برگزاری انتخابات آزاد و بازنگری قانون اساسی از طریق مجلس موسسان و حذف اصل ولایت فقیه است. این مسیر، امن‌ترین و مسالمت‌آمیزترین راه عبور از بحران است.»

تاجزاده اضافه کرد:‌ «اسرائیل نتوانست ماشین نظامی ایران را کاملا از کار بیندازد و ایران نیز شاهد استقبال مردمی از بمباران‌ها نبود. حتی زندانیان سیاسی هم بمباران اوین را فرصت ندانستند. امیدوارم این جنگ توهمات دو طرف را زدوده باشد.»

hamsar.jpgرویداد ۲۴ | انتشار ویدئویی از حضور همسر وزیر امور خارجه در یک مراسم رسمی و متعارف، بار دیگر بهانه‌ای شد تا خبرگزاری دانشجو (SNN) با نگاهی مداخله‌گرانه و قیم‌مآبانه، به‌جای جامعه سخن بگوید و سبک زندگی، پوشش و کنش شخصی یک شهروند را به مسئله‌ای عمومی و مناقشه‌برانگیز تبدیل کند. این رویکرد، نه‌تنها پرسش‌های جدی درباره مرز‌های اخلاق حرفه‌ای رسانه ایجاد کرده، بلکه بار دیگر نقش رسانه‌های رانتی و وابسته در تحمیل قرائت‌های شخصی و جریانی به افکار عمومی را به نمایش گذاشته است.

یکی از مهم‌ترین انتقاد‌ها به رویکرد اخیر خبرگزاری دانشجو، جایگاهی است که این رسانه برای خود تعریف کرده است؛ جایگاهی فراتر از اطلاع‌رسانی و در مقام تصمیم‌گیری به‌جای مردم. این پرسش اساسی مطرح است که یک رسانه با چه حقی، خود را سخنگوی «جامعه» می‌داند و بر اساس سلایق سیاسی و ایدئولوژیک خود، درباره درست یا نادرست بودن سبک زندگی افراد اظهارنظر می‌کند؟

tweet.jpg

جامعه متکثر ایران، نه یک‌دست است و نه نیازمند قَیِّمی که به‌جای شهروندانش قضاوت کند. رسانه، اگر قرار است نقش حرفه‌ای خود را ایفا کند، باید آینه واقعیت باشد، نه ابزار تحمیل دیدگاه‌های شخصی و جناحی.

حضور همسر وزیر امور خارجه در مراسمی رسمی، با پوششی عرفی و منطبق با مناسبات دیپلماتیک، نه پدیده‌ای تازه است و نه امری خارج از هنجار‌های عمومی جامعه. چنین حضوری نه فخر‌فروشی محسوب می‌شود، نه خودنمایی و نه نقض فرهنگ عمومی. آنچه رخ داده، یک کنش شخصی در چارچوب عرف دیپلماتیک و اجتماعی است؛ کنشی که در بسیاری از کشور‌ها امری بدیهی و عادی تلقی می‌شود.

am.jpgیاد مردی که شادی برای همگان می‌خواست

شورشیِ زیبای شهر با چشمانی بسته، محاصره‌شده در میان جلادان، به دار آویخته شد.

در شهری که سایه‌ی گنبدی از طلا و بارگاهی ساخته‌شده بر جهل مردمی که هنوز دخیل بر مردگان هزارساله می‌بندند، بر آن سنگینی می‌کند.

شهری که در کنار ثروت عظیم آستان قدسش! بزرگ‌ترین مجموعه‌ی فقیران و گرسنگانِ حاشیه‌نشین، دورتادورش حلقه زده‌اند.

گرسنگانی گرفتار در توهم مذهب که گاه دیده بر آسمان می‌دوزند و گشایش از ضریحی طلایی می‌جویند؛ گاه خسته و درمانده سر به عصیان برمی‌دارند.

هرازچندگاهی مردی علیل و جنایت‌پیشه در قامت ولی‌فقیه، به ریا در آن ضریح می‌گشاید و از مرده‌ی هزارساله‌ی درون آن اذن بر کشتار مخالفان خود می‌گیرد.

شهری که نقاره‌خانه‌ی آن هر روز خبر از حضور سنگین مذهب و صلای نماز می‌دهد.

در چنین فضایی، شورشیِ دلیرِ شهر، بی‌هراس از گزمگان حلقه‌زده بر دورش، بی‌هراس از حلقه‌ی دار آویخته‌شده بر فراز سر! نفی نماز می‌کند.

نفی صدای دل‌خراش قاریان قرآن؛ قاریانی که قرن‌هاست بر جسم و روح مردمان این سرزمین سوهان می‌کشند، ترس جهنم را بر دل‌های مشتاق رهایی می‌نهند.

چه سرزمین است این خراسان؛ این نگینِ زیبا آمیخته با شعر، موسیقی، مبارزه برای رهایی در سیمای فردوسی‌ها، شجریان‌ها، ابومسلم‌ها؛ در سیمای قهرمانان امروز، خسرو علی‌کردی‌ها و رهنوردها.

سرزمینی که دریغا امروز با نام نحس خامنه‌ای‌ها و علم‌الهدی‌ها گره می‌خورد، دل به‌هم می‌زند و نفرت ایجاد می‌کند.

چند روزی از کشته‌شدن وکیل دریادلِ حامی مبارزان نمی‌گذرد که سال‌روز به دار آویخته‌شدنِ انقلابیِ مردی آزاده و عاشق فرا می‌رسد؛

مردی که حلاجِ آگاهِ زمانه‌ی خود بود.

مردی که هویتِ خود را در هیئت انسانی آزاد و خردمند جست‌وجو می‌کرد؛ انسانی مشتاق زندگی و شادی.

مردی که می‌دانست نمازِ چنین عشقی راست نیاید مگر آن‌که وضویش به خون کنی و پای بر دار نهی!
که معراج مردانی از این دست بر سر دار است.

«آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد»

مردی که در جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» همراه با نسل جوان پای در میدان نهاد و قدح بر قدح دولتِ عشق می‌زند.
نسلی که «قبله‌شان یک گل سرخ، جانمازشان چشمه، مهرشان نور است. اذانشان را باد می‌گوید بر سر گلدسته‌ی سرو.»

شورشیان جوان و زیبای سرزمین من که سجاده‌ای به وسعت جهان گشوده‌اند.

به‌جای خواندن اورادی موهوم، گم‌گشته در توهمی تاریخی که هرگز پای بر واقعیت‌های زمینی نمی‌نهد و دست‌های آفرین‌کار را به رقاب سجود می‌بندد، ترانه‌ای می‌خوانند برای یک زندگی ساده؛
برای کودک زباله‌گردی که نمی‌داند آرزو چیست؟

برای یک کودک افغان؛ برای زن، برای زندگی و آزادی.

با شکوه انسانی که بر بالای دار رفت، ترانه‌خوانی چنین بود؛ ترانه برای شادی می‌خواند و شادیِ همگان آرزو می‌کرد.

«جویندگان شادی در مجرای آتشفشان‌ها،
شعبده‌بازان لبخند در شب‌کلاه درد.»

«مجیدرضا رهنورد» مردی که برابر آتش و گلوله‌های نفرت‌انگیز حکومت اسلامی ایستاد.

از زیر شب‌کلاه درد، از پشت چشم‌بندی سیاه که گزمگان حکومتی بر چهره‌ی زیبایش کشیده بودند، با لهجه‌ی شیرین مشهدی از شادی گفت و شادیِ مردم خواست.

با آرامش، با نفی نماز و نفی قرآن، تف بر صورتِ تولیت‌دارانِ احکام و مناسک مذهبی انداخت و رفت.

او را بر بالای جرثقیلی که در تمامی جهان نماد سازندگی است و در ویرانه‌خانه‌ی نکبتِ جمهوری اسلامی نماد مرگ! حلق‌آویز کردند.

جسمش آونگِ آسمان گردید و روحش حلول‌یافته در وجود میلیون‌ها جوان که امروز در نبردی نابرابر شعار «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه‌ای، سلام بر آزادی» سر می‌دهند.

او روح زنده‌شده‌ی نسلی است و در فرازی نه‌چندان دور، ملتی است! که یک زندگی ساده در فضای شادی و آزادی را خواهان است.

او روح زنده‌شده‌ی یک ملت است.

هیچ قدرتی قادر به زندان‌کردن و کشتنِ روحِ زنده‌شده‌ی یک ملت نیست!

یادِ عزیزِ او و یادِ خسروِ خوبان، آخرین آزاده‌ی کشته‌شده به‌دست حکومتِ جور و ستم که جز تباهی و مرگ برای این سرزمین نیاورد، گرامی باد.

ابوالفضل محققی

keramati.jpgنزدیک به شش ماه از جنگ مستقیم و پرهزینه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل می‌گذرد؛ جنگی که اگرچه از نظر نظامی فروکش کرده، اما پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن همچنان بر زندگی روزمره مردم ایران سنگینی می‌کند. جامعه‌ای که پیش‌تر نیز با بحران‌های مزمن دست‌به‌گریبان بود، اکنون با انباشت بحران‌هایی مواجه است که دیگر نه قابل انکارند و نه قابل مهار با ابزارهای امنیتی و تبلیغاتی

در حالی که افکار عمومی انتظار داشت پس از جنگ، تمرکز حاکمیت بر ترمیم اقتصاد، کاهش فشار معیشتی و بازسازی اعتماد اجتماعی باشد، واقعیت میدانی نشان‌دهنده تداوم سیاست‌های سرکوب‌محور، دشمن‌سازی خارجی و ناتوانی ساختاری در اداره کشور است

دادگاه‌های انقلاب اسلامی همچنان با شتاب به صدور احکام سنگین زندان و اعدام به اتهام «همکاری با اسرائیل» ادامه می‌دهند. در غیاب دادرسی عادلانه و شفاف، این دادگاه‌ها بیش از آنکه ابزار عدالت باشند، به ابزاری برای ایجاد رعب و کنترل سیاسی تبدیل شده‌اند. دشمنی ایدئولوژیک با اسرائیل جایگزین عقلانیت حکمرانی شده و هزینه آن را شهروندان عادی می‌پردازند

در کنار این فضای امنیتی، بحران محیط زیست و کمبود آب به مرحله هشدار قرمز رسیده است. خشک‌سالی، فرونشست زمین و نابودی منابع آبی کشور نتیجه دهه‌ها سوءمدیریت است، اما پاسخ حاکمیت نه اصلاح ساختارها، بلکه پناه بردن به خرافاتی چون «نماز باران» است؛ رویکردی که ناتوانی حکومت در مواجهه علمی با بحران‌های حیاتی را آشکار می‌کند

هم‌زمان، فقر در حال گسترش و شکاف طبقاتی عمیق‌تر شده است. تورم افسارگسیخته، قدرت خرید طبقه متوسط را عملاً نابود کرده و میلیون‌ها نفر را به زیر خط فقر رانده است. این وضعیت با سقوط بی‌سابقه ارزش پول ملی تشدید شده؛ جایی که نرخ دلار به مرز ۱۳۰ هزار تومان نزدیک شده و ریال بیش از هر زمان دیگری بی‌اعتبار شده است

فشار بر اقلیت‌های مذهبی، به‌ویژه بهاییان، همچنان ادامه دارد. بازداشت‌ها، مصادره اموال، محرومیت از تحصیل و اشتغال و آزار سیستماتیک این شهروندان، نه‌تنها نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه نشان می‌دهد حکومت حتی در اوج بحران‌های ملی نیز حاضر به عقب‌نشینی از سیاست‌های تبعیض‌آمیز خود نیست

Bahram_Farokhi_2.jpgاگر با کمی فاصله و بدون تعصب اردوگاهی به صحنه‌ی سیاسی ایران نگاه کنیم، به واقعیتی می‌رسیم که گفتنش ساده است، اما پذیرفتنش دشوار: بحران امروز ایران صرفاً بحران "کمبود سیاستمدار" نیست. مسئله، فروپاشی مرز میان سیاست، کنش مدنی و هیجان جمعی است, وضعیتی نه طبیعی و نه سالم که بیش از آن‌که نوید تغییر بدهد، نشانه‌ی آشفتگی ذهنی جامعه است.
در یک جامعه‌ی متعادل، نقش‌ها روشن‌اند. سیاستمدار سیاست می‌ ورزد، کنشگر مدنی مطالبه‌گری می‌کند، هنرمند اعتراض خود را از مسیر هنر بیان می‌کند و شهروند حق دارد خشمگین باشد، اما قرار نیست جای همه بنشیند. آنچه در سال‌های اخیر در ایران رخ داده، دقیقاً وارونۀ این قاعده است. صحنه‌ی سیاست اپوزیسیون دموکرات آن‌چنان از سیاستمداران حرفه‌ای تهی شده که عملاً همه ناچار شده‌اند سیاست‌ورزی کنند، از پزشک و استاد دانشگاه گرفته تا بازیگر و ورزشکار. این وضعیت نشانه‌ی بلوغ سیاسی نیست، بلکه علامت یک خلأ عمیق است. وقتی سیاستمدار وجود ندارد، جامعه سیاست را فریاد می‌زند.
در یک جامعه‌ی عادی، چنین شکافی اساساً وجود ندارد. کنشگر مدنی، زندانی سیاسی، هنرمند معترض و چهره‌ی سیاسی رقیب یکدیگر نیستند، هرکدام قطعه‌ای از یک پازل‌اند. فقدان این نگاه مکمل، نه‌تنها اپوزیسیون را ناتوان کرده، بلکه امکان شکل‌گیری یک حرکت ملی منسجم را نیز از میان برده است.
مسئله‌ی ایران تعدد صداها نیست، مسئله، ناتوانی ما در تمایز نقش‌ها و ساختن حداقلی از عقلانیت سیاسی جمعی است.
در چنین بستری، سوءتفاهم‌های خطرناک شکل می‌گیرد. برخلاف آنچه در شبکه‌های اجتماعی القا می‌شود، افرادی مانند نرگس محمدی یا نسرین ستوده سیاستمدار نیستند و هرگز هم چنین ادعایی نداشته‌اند. آن‌ها کنشگران مدنی و حقوق بشری‌اند، نقشی که در یک جامعه‌ی سالم باید جایگاه نهادی مشخص و "احترام عمومی" داشته باشد. تبدیل‌کردن این افراد به بازیگران اصلی رقابت‌های سیاسی، هم به آن‌ها ظلم است و هم به خود سیاست.
اما مشکل به همین‌جا ختم نمی‌شود. در فضای بی‌مرز و ملتهب امروز، محبوبیت خود به جرم تبدیل شده است. این قاعده‌ای آشناست: گروه‌های تمامیت‌خواه، چه در قدرت و چه در اپوزیسیون، با محبوبیت مسئله دارند. هر چهره‌ای که دیده شود، مرجعیت اخلاقی پیدا کند یا صدایش شنیده شود، به‌جای حمایت، هدف تخریب قرار می‌گیرد.
نرگس محمدی زندان رفته، هزینه داده و موضع دارد. نگاه او به مسیر گذار می‌تواند و باید محل نقد باشد، اما نقد سیاسی هرگز جایگزین نفی اخلاقی نمی‌شود. القای این‌که تنها معیار "مخالفت واقعی" با رژیم، مرگ زیر شکنجه یا اعدام است، نه تحلیل سیاسی است و نه موضع انقلابی، بلکه بازتولید همان منطق خشونتی است که دهه‌ها جامعه‌ی ایران را فرسوده کرده است.

shokouhmirzadegi.jpgهزاران سال ایرانیان با هر مذهب ومرامی در شب بلند یلدا در خانه ها، گذرگاه ها، بلندی ها وآتشکده ها دور هم جمع شده و در انتظار تولد خورشید، آن یگانه ی حیات بخش و پاک کننده تاریکی ها، به رقص و شادمانی و نوش خواری می پرداختند.

از ۱۴۰۰ سال پیش (که گرفتار اشغال انقلابیون مسلمان شدیم) اگر چه همچنان هر ساله پنهان و آشکار یلدا را گرامی داشته ایم؛ اما دو عنصر عمده جشن های یلدایی از مراسم ما حذف شده اند:


- جشن و شادمانی در اماکن عمومی و گذرگاها، که انقلابیون مسلمان آن را برنمی تافتند و به ناچار پنهانی و خانگی شدند
- برچیدن رسم تزئین درختان همیشه سبز سرو و کاج که به باور نیاکان مهر پرست ما مظهر ایستادگی در مقابل سرما و امید رسیدن به روشنایی بودند، به وسیله متعصبین مسلمان.


خوشبختانه اهمیت درخت همیشه سبز یلدا و رسم تزیین آن، به وسیله ی سربازان رومیِ باورمند به مذهب مهر، به کشورهای اروپایی برده شد، و هنوز به عنوان درخت کریسمس یکی از عناصر زیبای جشن های سال نوی میلادی در همه جای دنیاست و در واقع ما آن را گم نکرده ایم.


و باز خوشبختانه ما یک دوره پنجاه و چند ساله پهلوی ها را داشته ایم که بازگشت یا در واقع به روزشدن شکوهمند جشن های ملی ما، و کشیده شدن آن به اماکن عمومی بوده، که اثراتی فراموش نشدنی از خود به جای گذاشت، تا جایی که اشغال دوباره سرزمین مان در سال ۵۷، و کشیدن شمشیر ممنوعیت و ویرانی بر میراث ملی ملموس و ناملموس ما،عشق به این میراث را چند برابر کرده است؛ اگر چه متاسفانه دوباره مردم از برگزاری گسترده و عمومی جشن های ملی شان منع شده اند.


سال هاست می بینیم در حالی که عیدها وعزاهای مذهبی -حکومتی با بودجه های هنگفت و با های وهوی و تبلیغ در اماکن عمومی برگزار می شود، از قول «دانشمندان» قلابی و بیانیه های «شورای انقلابی»شان مردم را به گذراندن جشن های ملی در خانه ها و در حد یک «میهمانی خانوادگی» تشویق می کنند.


و چنین است که یکی از مبارزات مهم فرهنگ دوستان این است که جشن های ملی مان را همانگونه که در گذشته، به اماکن عمومی بکشانیم


برهمین اساس بنیاد میراث پاسارگاد افتخار دارد که در بیست سال گذشته علاوه بر این که یکی مشوقین برگزاری جشن های ملی ایرانی مان بوده ، همیشه تلاش داشته که بر اهمیت اجتماعی بودن و بیرون کشیدن این جشن ها از خانه ها تاکید داشته باشد.


ما همچنین تلاش کرده ایم که با مطرح کردن اسناد معتبر تاریخی، درخت همیشه سبزمان را به جشن های یلدایمان، بازگردانیم، به امید آن که در فردای ایران، دوباره این درختان زینت بخش سراسر خیابان ها و اماکن عمومی ما نیز باشند.
یلدای زیبای ایرانی خجسته باد

Screenshot 2025-12-14 164134.png
شکوه میرزادگی
از سوی بنیاد میراث پاسارگاد

liaghat.jpgدر هر جامعه‌ای، جدال بر سر آینده تنها نزاعی بر سر قدرت نیست، بلکه نبردی بر سر حافظه‌ی جمعی است. گذشته بازنویسی می‌شود تا آینده‌ای مطلوب مشروعیت پیدا کند. آنچه در این میان خطرناک است، ساده‌سازی واقعیت‌های پیچیده و تبدیل مردم به ابزار مشروعیت. این همان چیزی است که در بسیاری از انقلاب‌ها دیده‌ایم: در فرانسه شعار آزادی و برابری به نیرویی عظیم برای بسیج بدل شد، اما در عمل به خشونت و ترور انجامید؛ در روسیه وعده‌ی نان و صلح و زمین، جامعه‌ی چندملیتی و پیچیده را به یک روایت ساده فروکاست و به استبداد حزبی انجامید. در ایران نیز روایت‌هایی که انقلاب ۵۷ را صرفاً کودتای خارجی می‌نامند، نمونه‌ای از همین ابزارسازی‌اند؛ زیرا پیچیدگی‌های اجتماعی و مذهبی را حذف می‌کنند تا یک داستان بسیج‌کننده ساخته شود.
در کنار این ساده‌سازی، جدل‌های مغالطه‌آمیز همواره نقش داشته‌اند. استدلال‌هایی که در ظاهر منطقی‌اند اما حقیقت را قربانی می‌کنند. در کوبا، فشارهای فزاینده‌ی آمریکا واقعیتی انکارناپذیر بود و بسیاری از سیاست‌های سخت‌گیرانه با توجیه «حفظ استقلال» توضیح داده شدند. اما این فشار خارجی به‌تنهایی توضیح‌دهنده‌ی شکل‌گیری اقتدارگرایی نیست. همزمان با مقاومت در برابر آمریکا، ساختار قدرتی بنا شد که نقد و مخالفت داخلی را سرکوب کرد. کوبا نمونه‌ای است از تلاقی فشار خارجی و انتخاب‌های داخلی؛ نه صرفاً واکنش دفاعی، نه صرفاً میل به اقتدار. در ایران نیز نمونه‌های امروزین مغالطه را می‌توان در درخواست سند محضری برای داده‌های علمی یا در شگردی دید که نقد گذشته یا نقد روایت‌های تاریخی را به چیزی کاملاً متفاوت تعبیر می‌کنند؛ گاهی آن را مساوی با توجیه وضع موجود یا همراهی با قدرت جلوه می‌دهند. این نوع تحریف نمونه‌ای از مغالطه‌ی مرد پوشالی است: تغییر معنای سخن طرف مقابل و حمله به آن. چنین جدل‌هایی بخشی از شبکه‌ی قدرت‌اند؛ قدرتی که نه فقط در دولت، بلکه در زبان و روایت عمل می‌کند.

سوگِ خسرو، مهران رفیعی

| No Comments

Mehran_Rafiei.jpg

در سوگِ خسرو علی کُردی

دوباره آمدی از دخمه بیرون

که نقشی برکِشی در دفترِ خون

بکوبی با تبر بر سروِ آزاد

سپس گامی زنی با شاخِ زیتون

چه آزارت دهد در خلوتِ شب؟

که احوالت کُند بدتر ز مجنون

شمارِعمرِ تو هشتاد و چند است

چرا ظلمت شود هر لحظه افزون؟

ز هر بندی رسد نامِ تو بر گوش

که از جورت شده هر دیده گلگون

نمیدانم چرا پندی نگیری؟

از آنچه می کند این چرخِ گردون

نفهمیدی گهی اینِ نکتهِ ناب

به این خاکِ کهن هستی تو مدیون

چو دیدم مجلسی در سوگِ خسرو

یقین کردم که آید روزِ میمون

بگوید ملتِ غمدار هر روز:

"نپاید دولتت ای شیخِ ملعون"

1717.jpgایران اینترنشنال - رسانه‌های ایران خبر دادند که بهمن بهمرد، سرتیپ خلبان، به پیشنهاد امیر حاتمی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی و با حکم علی خامنه‌ای به‌عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش جایگزین حمید واحدی، فرمانده پیشین این نیرو شد.

سرتیپ خلبان، حمید واحدی، نیز به عنوان مشاور فرمانده کل ارتش در امور هوایی منصوب شده است.

حمید واحدی که از سوی اتحادیه اروپا تحریم شده پیش‌تر در جریان جنگ ۱۲ روزه گفته بود خلبانان به دسته‌های ۴ یا ۵ فروندی هواپیماهای دشمن یورش برده و آن‌ها را از انجام عملیات منصرف کرده و بازگرداندند.

روز چهارشنبه مراسم معارفه علیرضا الهامی به عنوان فرمانده جدید قرارگاه مشترک پدافند هوایی «خاتم الانبیا» و نیروی پدافند هوایی ارتش، نیز با حضور فرماندهان و مسئولان نظامی جمهوری اسلامی برگزار شد.

nukesci.jpgخبر تکمیلی:

روزنامه اسرائیلی معاریو گزارش داد که مقام‌های این کشور در حال بررسی اطلاعاتی درباره ارتباط احتمالی جمهوری اسلامی با کشتن نونو لوریرو، دانشمند ارشد هسته‌ای موسسه فناوری دانشگاه ماساچوست، هستند.

روزنامه معاریو چهارشنبه ۲۶ آذر تاکید کرد که این ارزیابی هنوز تایید نشده و با یافته‌های رسمی نهادهای تحقیقاتی ایالات متحده همخوانی ندارد.

تاکنون نشانه‌ای از ورود اجباری به محل حادثه گزارش نشده و مقام‌های تحقیق از اظهارنظر درباره انگیزه‌های سیاسی یا امنیتی خودداری کرده‌اند.

با وجود این، احتمال دخالت جمهوری اسلامی در این قتل به‌عنوان اقدامی تلافی‌جویانه در واکنش به ترور دست‌اندرکاران برنامه هسته‌‌ای ایران مورد توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است.

خبرگزاری تسنیم، رسانه وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی قربانی این قتل را «دانشمند صهیونیستی» معرفی کرد و پایگاه خبری فرارو نیز از عبارت «ترور دانشمند هسته‌ای» استفاده کرده است.

نگهدار فرخ!

| No Comments

fadayee.jpgنادر معتمدی

شلتاق افراد و گروه‌های سیاسی وابسته به افکار چپ وابسته و ارتجاع مذهبی علیه نیروهای ملی‌گرا و پادشاهی‌خواه در روزهای اخیر شدت گرفته است.

آنها با اوج‌گیری تضاد جناح‌های رژیم که خودشان هم فرزندان خلف آنها بوده‌اند بوی کباب شنیده‌اند، غافل از آنکه در تهران خر داغ می‌کنند.

مذهبی و بسیجی سابق، علی افشاری، به بهانه حمله به شاهزاده رضا پهلوی بر روی خانواده‌های داغدار و جوانان آسیب‌دیده از جنایات رژیم شمشیر کشیده و آنها را «نیروهای نیابتی اسراییل» خوانده است.

دیگری، محسن سازگارا، که در طول جنبش سبز از اتاق خوابش چگونگی ساختن کوکتل مولوتوف را به معترضان خیابانی یاد می‌داد، فغان برآورده که چرا رضا پهلوی در جریان جنگ دوازده‌روزه از مردم می‌خواسته علیه رژیم به خیابان‌ها بیایند و نتیجه گرفته «شاهزاده رضا پهلوی شایستگی رهبری جنبش مردم ما برای آزادی را ندارد».

از این دو بدتر، فرخ نگهدار است که اگر عدالتی در دنیا حاکم بود می‌بایستی بابت نقش خود و همپالگی‌اش مهدی فتاپور در به قدرت رساندن رژیم اهریمنی جمهوری اسلامی و نیم‌قرن قتل و غارت ملت ایران محاکمه بشود، امروز مدعی حامی استقلال میهن ما در مقابل قدرت‌های خارجی شده است!

تکلیف افشاری و سازگارا روشن است. از دید من آنها هیچ اعتباری نزد ملت ایران، به‌ویژه نسل جوان آن، ندارند و یکی به نعل و یکی به میخ می‌زنند.

اما فرخ نگهدار را باید جدی گرفت. او دست‌پرورده حزب خیانتکار توده است و از دید من، او دانسته یا ندانسته در زمین رژیم بازی می‌کند، به‌ویژه آنکه با حضور مزدوران روسوفیل در ساختار سپاه و نیروهای امنیتی از آنها گرای تبلیغاتی هم می‌گیرد.

اوج‌گیری تضادهای جناح‌های رژیم که عمدتاً بیانگر نفوذ قدرت‌های غربی و روسیه و منافع عظیم اقتصادی و سیاسی و نظامی این جناح‌هاست حکم می‌کند که پیش از هرج‌ومرج ناشی از یک حمله احتمالی دیگر اسراییل، میخ خود را برای قبضه کامل قدرت در آینده نزدیک در ایران بکوبند.

جناح وابسته به مسکو به دلیل نیازهای شدید رژیم به تسلیحات روسی پس از حمله اسراییل و حمایت خامنه‌ای از آنها، در حال حاضر دست بالا را در ساختار حکومتی دارد. این همان امامزاده‌ای است که فرخ نگهدار و توده‌ای خجالتی دیگر، مسعود بهنود، بر آن بخیل بسته‌اند.

اما میزان «استقلال و میهن‌دوستی»‌ این ها را از کتابی که از سوی یکی از رفقای خودشان به‌زودی منتشر می‌شود بسنجیم.

این هفته در وبسایت خبری «ایران امروز»‌ آمده است که کتاب «اسناد تاریخی جدید درباره چپ ایران» به کوشش مهری کیا مجموعه‌ای حاوی اسناد بکر و منتشرنشده‌ای از کوشش‌های فکری چپ ایران در سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ شمسی است که در آن زمان بخش بزرگی از کادر رهبری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اقامت داشت.

در آن مقطع، سازمان فدائیان در تدوین برنامه جدید خود جلسه‌های مشورتی و تبادل نظر با مطرح‌ترین تئوریسین‌های اتحاد جماهیر شوروی ترتیب داده بود.

مجموعه حاضر شامل مشروح مشاوره‌ها و آموزه‌های صاحب‌نظران شوروی و دیدگاه‌ها و پرسش‌هایی است که برای کادر رهبری سازمان فداییان خلق (اکثریت) مطرح شده بود».

به عبارت دیگر، رهبران سازمان اکثریت، برای برنامه‌ریزی درباره آینده خود و سازمانشان دست به دامان تئوریسین‌های شوروی (تو بخوان پوتین و کا.گ.ب آن روز) شده بودند.

آیا ملت زخم‌دیده ایران از رژیم اسلامی که وابستگی ارکان سیاسی و نظامی آن به روسیه بر همگان آشکار است، نوکران سرسپرده آنها را در صف مبارزه خود برای سرنگونی بساط ولایت فقیه و آزادی میهن به حساب می‌آورد؟

rouhani.jpgخبرنامه گویا - حسن روحانی، رئیس‌جمهور پیشین ایران، در سخنانی انتقادی با تمرکز بر خطاهای تصمیم‌سازی در ساختار حاکمیت، نسبت به پیامدهای نادیده‌گرفتن واقعیت‌های امنیتی، سیاسی و اجتماعی کشور هشدار داد. او تأکید کرد که بزرگ‌نمایی امنیت و کوچک‌انگاری تهدیدها، به‌ویژه در سال‌های گذشته، کشور را در معرض آسیب‌های جدی قرار داده است.

روحانی با اشاره مستقیم به اشتباه تصمیم‌سازان درباره‌ی غیرمحتمل دانستن حمله‌ی آمریکا و اسرائیل گفت در مقاطعی، برخی تحلیلگران و نهادهای تصمیم‌ساز با اطمینان ادعا می‌کردند که اسرائیل یا آمریکا هرگز به ایران حمله نخواهند کرد، زیرا هزینه‌های آن برایشان بالا خواهد بود. به گفته او، این نوع تحلیل‌ها «غیردقیق و خوش‌بینانه» بود و می‌توانست کشور را غافلگیر کند. روحانی تصریح کرد که همواره با این دیدگاه‌ها مخالف بوده و بر ضرورت تقویت واقعی توان کشور بدون اتکا به محاسبات فرضی تأکید داشته است.

او با بیان نمونه‌هایی از خطاهای گذشته، توضیح داد که گاهی تصمیم‌سازی‌های نادرست در سطوح کارشناسی، اگر بدون بررسی دقیق پذیرفته شود، می‌تواند کل کشور را دچار بحران کند. روحانی با یادآوری یک گزارش اطلاعاتی نادرست در اوایل دهه ۷۰ شمسی گفت که چگونه تحلیل اشتباه یک دستگاه می‌توانست ایران را وارد یک مواجهه پرهزینه کند و افزود: اطلاعات باید مبتنی بر واقعیت باشد، نه تحلیل‌های سست و غیرقابل اتکا.

روحانی انتقاد خود را فراتر از حوزه امنیتی برد و به ضعف‌های ساختاری در تصمیم‌سازی اقتصادی و مدیریتی نیز پرداخت. او با اشاره به نمونه‌هایی مانند طرح‌های غیرعلمی برای حل بحران آب، تأکید کرد که برخی پروژه‌ها صرفاً بر پایه ادعا و بدون پشتوانه کارشناسی اجرا شدند و نتیجه‌ای جز اتلاف منابع نداشتند. به گفته او، نبود دقت علمی و غلبه منافع گروهی یکی از آسیب‌های جدی در فرآیند تصمیم‌گیری کشور است.

رئیس‌جمهور پیشین همچنین با انتقاد از دوقطبی‌سازی‌های گسترده در جامعه گفت که بر سر هر موضوعی، از سیاست خارجی تا مسائل اجتماعی، جامعه به دو قطب متخاصم تقسیم می‌شود؛ وضعیتی که به گفته او انسجام ملی را تضعیف کرده و امنیت کشور را به خطر می‌اندازد. روحانی پرسید: «بدون وحدت و انسجام، آیا امنیت امکان‌پذیر است؟»

او با تأکید بر اینکه امنیت صرفاً با سلاح و قدرت نظامی تأمین نمی‌شود، گفت حتی بالاترین سطح توان دفاعی نیز بدون همراهی مردم کارآمد نخواهد بود. روحانی یادآور شد که در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، قدرت نظامی ایران ارتقا یافت، اما عامل اصلی ثبات و امنیت را «امید و حضور مردم» دانست.

روحانی در بخش دیگری از سخنانش به انتقاد از وضعیت جمهوریت پرداخت و گفت اگر مشارکت مردم در انتخابات کاهش یابد، به معنای تضعیف جمهوریت است. او با اشاره به رد صلاحیت‌ها و محدود شدن انتخاب مردم، تأکید کرد که جمهوریت نباید به بازی جناحی و قبیله‌ای تقلیل پیدا کند. به گفته او، اسلامیت نیز بدون «اخلاق محمدی و عدالت علوی» معنای واقعی خود را از دست می‌دهد.

او با اشاره به از دست رفتن فرصت‌ها در سیاست خارجی، از جمله در دوره‌های اوباما و بایدن، گفت که نگاه بن‌بست‌محور به دیپلماسی خطرناک است. روحانی تأکید کرد: برای ایران باعظمت، بن‌بست سیاسی معنا ندارد و حتی امروز نیز ممکن است فرصت‌هایی وجود داشته باشد که اگر به‌موقع استفاده نشوند، برای همیشه از دست بروند.

در جمع‌بندی، روحانی از دولت چهاردهم خواست که دست‌کم یک اقدام مهم و ملموس انجام دهد تا مردم احساس تحول و امید کنند. به گفته او، اگر دولت نتواند هدفی بزرگ و قابل لمس برای جامعه تعریف و اجرا کند، ناامیدی افزایش می‌یابد و در چنین شرایطی، دشمنان خارجی نیز طمع خواهند کرد. او تأکید کرد که اصلاح مسیر تصمیم‌سازی، بازگشت به عقلانیت، شفافیت و اعتماد به مردم، تنها راه عبور کشور از وضعیت کنونی است.

با وجود تلاش‌های عباس عراقچی، دولت و دستگاه قضایی کره جنوبی حاضر نشدند ورزشکاران ایرانی بازداشتی در کره جنوبی را به ایران مسترد کنند

امیرحسین میراسماعیلی - ایندیپندنت فارسی

رای دادگاه دوومیدانی‌کاران بازداشتی کاروان اعزامی جمهوری اسلامی ایران به کره جنوبی، سرانجام پس از گذشت حدود هفت ماه، صادر شد و برخلاف ادعاهای پیشین احمد دنیامالی، وزیر ورزش و جوانان و شروین اسبقیان، معاون او، دو ورزشکار ملی‌پوش ایرانی به حبس محکوم شدند.

arrestlarge2.jpg
بر اساس اطلاعات رسیده به ایندیپندنت فارسی، طبق حکم دادگاه شهر سئول، مسعود کامران، دونده ایرانی و قهرمان مسابقات غرب آسیا، و حسین رسولی، پرتابگر دیسک تیم ملی و دارنده مدال طلای بازی‌های آسیایی، به اتهام «مشارکت در تجاوز جنسی گروهی» به ترتیب به چهار سال و دو سال حبس محکوم شده‌اند.

دو متهم دیگر، یعنی امیر مرادی، یکی از مربیان تیم ملی دوومیدانی ایران، و امیر زمانپور، دونده تیم، که در اتاق محل وقوع جرم در هتل شهر گومی کره جنوبی حضور داشتند و طی هفت ماه گذشته در بازداشت به سر می‌بردند، به دلیل نبود مدارک کافی تبرئه شدند و به‌زودی به ایران بازخواهند گشت.

یکی از مدیران ارشد وزارت ورزش و جوانان جمهوری اسلامی پیش از این روز ۲۰ آبان در گفتگو با ایندیپندنت فارسی، خبر داده بود که ادعاها و مدارک ارائه‌شده در آخرین جلسه دادگاه اعضای بازداشتی کاروان دوومیدانی ایران در کره جنوبی نشان می‌دهد که «صدور احکام حبس برای برخی متهمان قطعی به نظر می‌رسد».

این در حالی است که احمد دنیامالی، وزیر ورزش و جوانان دولت پزشکیان، در مردادماه، بدون اشاره به مثبت اعلام شدن نتیجه آزمایش‌های پزشکی تعرض جنسی دو ورزشکار ایرانی به زن ۲۷ ساله اهل کره جنوبی، در تلاش برای بی‌تقصیر جلوه دادن این وزارتخانه و فدراسیون دوومیدانی ایران در چنین رسوایی بزرگی، گفته بود: «نمی‌توانم تور اطلاعاتی ایجادشده برای ورزشکاران کشورمان را ۱۰۰ درصد رد یا تایید کنم. ان‌شاالله شرایط به گونه‌ای شود تا از این بحث‌هایی که وجود دارد، تبرئه شوند. چیزی هنوز معلوم نیست و طبیعتا ما موظفیم پیگیری کنیم. به همین منظور ما یک تیم وکالت برایشان گرفته‌ایم که جا دارد از سفیرمان در سئول تشکر کنم.»

شروین اسبقیان، معاون ورزش قهرمانی در وزارت ورزش و جوانان و از اقوام مسعود پزشکیان، هم در یک گفتگوی تلویزیونی، از دوومیدانی‌کاران متهم به تعرض به دختر کره‌ای دفاع کرد و گفت: «این‌ها فرزندان ایران‌اند. مرتکب قصور، اشتباه و تخلف بزرگی شدند، اما پیگیری‌هایی انجام می‌گیرد که بتوانیم این افراد را به کشور برگردانیم.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

اخبار این پرونده جنجالی زمانی منتشر شد که یکی از اعضای تیم ملی دوومیدانی ایران روز ۱۲ خرداد در گفتگو با ایندیپندنت فارسی، ضمن اعلام اسامی افراد بازداشتی و جزئیات این پرونده که از ۶ خرداد در شهر گومی در استان گیونگبوک کره جنوبی باز شد، خبر داد که تعداد ملی‌پوشان ایرانی بازداشت‌شده در حاشیه مسابقات قهرمانی دوومیدانی آسیا پنج نفر بود که چهار ورزشکار همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

این گزارش چهار بازداشتی کاروان ایران به اتهام تعرض گروهی به یک زن اهل کره‌ را حسین رسولی، پرتابگر دیسک، مسعود کامران، دونده، امیر مرادی، یکی از مربیان تیم دوومیدانی ایران، و امیر زمانپور، دونده تیم ملی ایران، اعلام کرد.

ship.jpgیدالله کریمی پور

دیشب ​فرمان ترامپ برای محاصره دریایی ونزوئلا و قرار دادن این رژیم زیر چتر «سازمان‌های تروریستی خارجی» "اِف تی او" صادر شد؛ این‌ دستور فراتر از یک بحران در کارائیب است؛ بلکه به طرزی خطرناک، تغییر پارادایم حقوقی است.

با برچسب "اِف تی او"، هرگونه تعامل تجاری، بانکی یا نفتی، دیگر «دور زدن تحریم» محسوب نمی شود، بلکه «پشتیبانی مادی از تروریسم» است

این یعنی دادن مجوز قانونی به نیروی دریایی آمریکا برای شکار کشتی‌ها و مصادره تمام اموال، بدون نیاز به اعلان جنگ رسمی.

ولی مخاطب واقعی این آزمایش ژئوپلیتیک، کاراکاس نیست؛ بلکه پکن، مسکو و به‌ویژه تهران هستند. پیام روشن است:

دوران فعالیت در «منطقه خاکستری» به پایان رسیده است. اگر این الگو در ونزوئلا تثبیت شود، استراتژی آمریکا علیه ایران از «فشار اقتصادی» به «خفه‌سازی کامل فیزیکی» و انسداد شریان‌های حیاتی ارتقا می‌یابد. ونزوئلا اکنون آزمایشگاهی است که در آن، سناریوی آینده برخورد با ایران تمرین می‌شود.

در همین زمینه:

اورشلیم‌پست: محاصره نفتی ونزوئلا، ایران را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد

اورشلیم‌پست درباره تصمیم دونالد ترامپ برای اعمال تحریم و محاصره کامل آمریکا بر نفتکش‌های ونزوئلا نوشت این اقدام نه تنها این کشور، بلکه کشورهای دیگری مانند ایران را که با کاراکاس در حوزه نفت همکاری دارند و از نفتکش‌های تحریم‌شده استفاده می‌کنند، تحت تاثیر قرار می‌دهد.

به گزارش این نشریه، آمریکا پیش‌تر نیز در سال ۲۰۲۰ چهار نفتکش مرتبط با سپاه پاسداران را که حامل محموله سوخت به مقصد ونزوئلا بودند، هدف قرار داده بود.

در همین راستا، توقیف نفتکشی به نام «اسکیپر» به اتهام حمل نفت تحریم‌شده، موجب شد چند نفتکش دیگر مسیر خود به سمت ونزوئلا را تغییر دهند. ایران و ونزوئلا در سال ۲۰۲۲ یک توافق همکاری ۲۰ ساله امضا کرده‌اند.

گزارش‌ها حاکی است که آمریکا در حال بررسی توقیف نفتکش‌های بیشتری است و هزاران نیروی نظامی و چندین ناو جنگی، از جمله یک ناو هواپیمابر، به منطقه اعزام شده‌اند. ناظران هشدار می‌دهند که تشدید این تنش‌ها ممکن است پیامدهایی فراتر از آمریکای لاتین، از جمله در خاورمیانه، به‌همراه داشته باشد.

wapo.jpgخبرنامه گویا - بر اساس یک تحقیق مشترک روزنامه واشنگتن‌پست و برنامه «فرانت‌لاین» شبکه PBS، جزئیات تازه‌ای از عملیات نارنیا فاش شده است؛ کارزاری پنهان که هدف آن ترور دانشمندان هسته‌ای ایران بود. این عملیات در آستانه جنگی تمام‌عیار طراحی شد؛ زمانی که ده‌ها عامل آموزش‌دیده اسرائیلی در داخل ایران مستقر بودند و نیروی هوایی اسرائیل برای حمله به زیرساخت‌های هسته‌ای، موشکی و پدافندی ایران در حالت آماده‌باش قرار داشت.

مقام‌های امنیتی اسرائیل به این جمع‌بندی رسیده بودند که برای وارد کردن ضربه‌ای پایدار به برنامه هسته‌ای ایران، صرف بمباران تأسیسات کافی نیست و باید نسل متخصصان و مغزهای متفکر این برنامه نیز از میان برداشته شود؛ دانشمندانی که به باور آمریکا و اسرائیل، روی تبدیل مواد شکافت‌پذیر به سلاح اتمی کار می‌کردند.

در ساعت ۳:۲۱ بامداد ۱۳ ژوئن، هم‌زمان با آغاز جنگ ۱۲روزه اسرائیل و ایران، حملات به خانه‌ها و مجتمع‌های مسکونی در تهران آغاز شد. این لحظه، شروع رسمی عملیات نارنیا بود؛ عملیاتی که مستقیماً دانشمندان هسته‌ای را هدف گرفت.

محمدمهدی تهرانچی، فیزیک‌دان نظری و کارشناس مواد منفجره که تحت تحریم آمریکا قرار داشت، در آپارتمان خود در مجتمع موسوم به «اساتید» کشته شد. ساعاتی بعد، فریدون عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران، نیز در حمله‌ای دیگر جان باخت. اسرائیل اعلام کرد که در مجموع، ۱۱ دانشمند ارشد هسته‌ای ایران طی این عملیات ترور شدند.

این حملات گسترده و چندلایه، خاورمیانه را به لرزه درآورد، وعده‌های انتقام‌جویانه ایران را به دنبال داشت و عملاً مسیر دیپلماسی برای مهار برنامه هسته‌ای تهران را مسدود کرد. با این حال، مقام‌های بین‌المللی تأکید کردند که برنامه هسته‌ای ایران «نابود کامل» نشده است.

تحقیقات واشنگتن‌پست و فرانت‌لاین، بر پایه گفت‌وگو با مقام‌های فعلی و سابق اسرائیلی، ایرانی، آمریکایی و عرب انجام شده است؛ منابعی که بسیاری از آنان برای نخستین بار و به شرط ناشناس ماندن درباره عملیات‌های محرمانه سخن گفتند.

به گفته مقام‌های اسرائیلی، آمریکایی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، برنامه هسته‌ای ایران احتمالاً چند سال عقب افتاده است، اما نه آن‌گونه که دونالد ترامپ ادعا کرد که «کاملاً نابود شده باشد». ایران همچنان بر ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای خود تأکید دارد.

امیر تهرانچی، برادر محمدمهدی، در گفت‌وگو با فرانت‌لاین گفت: «با کشته شدن این استادان، شاید خودشان نباشند، اما دانش‌شان از کشور ما حذف نمی‌شود.» این جمله بازتابی از موضع رسمی تهران است.

اسرائیل پیش‌تر نیز دانشمندان ایرانی را ترور کرده بود، اما همواره با انکارپذیری. از بمب‌های مغناطیسی در ترافیک تهران تا ترور محسن فخری‌زاده با سلاح کنترل از راه دور در سال ۲۰۲۰. اما در ژوئن، اسرائیل دیگر پنهان‌کاری نکرد.

یک ژنرال نیروی هوایی اسرائیل گفت که برای عملیات نارنیا، فهرستی از ۱۰۰ دانشمند کلیدی تهیه و سپس به حدود یک دوجین هدف محدود شد. برای هر یک، پرونده‌هایی دقیق از محل زندگی، رفت‌وآمد و نقش علمی‌شان تدوین شد.

با این حال، عملیات بدون تلفات غیرنظامی نبود. واشنگتن‌پست و بلینگکت مرگ دست‌کم ۷۱ غیرنظامی را در حملاتی که دانشمندان را هدف می‌گرفت، تأیید کردند. در حمله به مجتمع اساتید، ۱۰ غیرنظامی از جمله یک نوزاد دوماهه جان باختند.

در حمله‌ای دیگر، فرزند ۱۷ساله محمدرضا صدیقی صابر کشته شد. خود او چند روز بعد، در مراسم عزای فرزندش در استان گیلان هدف قرار گرفت و همراه با اعضای خانواده‌اش جان باخت. در این حمله، ۱۵ غیرنظامی از جمله چهار کودک کشته شدند.

مقام‌های اسرائیلی مدعی‌اند که تلاش کرده‌اند تلفات جانبی را به حداقل برسانند. در مقابل، ایران اعلام کرد که بیش از هزار نفر در حملات اسرائیل کشته شده‌اند که ۲۷۶ نفرشان غیرنظامی بوده‌اند.

این عملیات بخشی از کارزار بزرگ‌تری به نام «شیر خیزان» بود؛ کارزاری که طی آن، اسرائیل با کمک عوامل داخلی، بیش از نیمی از پرتابگرهای موشکی ایران و بخش بزرگی از پدافند هوایی آن را نابود کرد. حملات آمریکا با بمب‌افکن‌های B-2 و موشک‌های کروز نیز این روند را تکمیل کرد.

IMG_2629.jpeg

هنوز تهران غرق در آتش و دود انقلاب ۵۷ بود. انقلابی‌ها پشت سنگرهای خیابانی و روی پشت‌بام‌ها موضع گرفته بودند و با افراد نیروی ارتش و کلانتری‌ها جنگ تن‌به‌تن می‌کردند.

در همان روزها من اولین مطلبم علیه اسلامی‌ها را نوشتم و به دست بچه‌هایی رساندم که با دستگاه پلی‌کپی نشریات چندصفحه‌ای منتشر می‌کردند. به خیال خودم دست به روشنگری زده بودم. این‌که آخوندها در صدد فتح یک‌به‌یک مواضع و نهادهای کشور هستند و اگر ما کفار بی‌خدا نجنبیم، این‌ها همه‌چیز را قبضه می‌کنند.

از حدود دو سال مانده به انقلاب، کتاب‌های دکتر شریعتی را خوانده بودیم. فهمیده بودیم که فاطمه آن خانم چادرچاقچوری که بالای منبرها از او شنیده بودیم نیست، بلکه یک خانم مبارز است شبیه اشرف دهقان. جناب ابوذر هم یک خداپرست سوسیالیست است که اعصاب معصاب ندارد و مثل چریک‌ها یک‌جورهایی کمونیست است. حضرت علی هم هر کسی را که عادل نباشد با یک ضربت شمشیر دو نصف می‌کند. وقتی هم دشمنان را شقه می‌کند، آن‌قدر عادل است که اگر هر کدام از شقه‌ها را روی ترازو بگذاری، یک گرم هم با شقه دیگر تفاوت وزن ندارد.

باری، دیدیم این‌هایی که دارند سر کار می‌آیند همان آخوندهایی هستند که می‌خواستند سر به تن دکتر نباشد. همان‌ها که او را بهایی و کمونیست و از این جور چیزها می‌نامیدند و به خون آن شهید، دود سیگار تشنه بودند.

گفتیم به دوستان طرفدار دکتر و رفقای کمونیست آگاهی بدهیم. این‌که چه نشسته‌اید که آخوندها دارند بر سر کار می‌آیند. این‌که اگر شاه را نمی‌خواهید، دست‌کم به دکتر بختیار رضایت بدهید.

اما دیدیم ای دل غافل. آقایانی که باید علی‌القاعده دشمن یا حداقل مخالف مذهبیون باشند، چنان از حضرت امام و تشیع علوی و تشیع امام خمینی و تشیع ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی تعریف می‌کنند و به‌به و چه‌چه می‌کنند که نگو. انگار غلط کردند خود مذهبی‌ها.

اگر هم اسم دکتر بختیار را می‌آوردی، انگار داشتی از ابن‌ملجم مرادی صحبت می‌کردی. هر که طرفدار پادشاه بود، تو گویی خودِ خودِ یزید بن معاویه است.

لذا مطلب من و بقیه نوشته‌هایم رفت توی سبد کاغذهای باطله.

اکثر کسانی که ما رفیق می‌دانستیم، تبدیل شدند به اخوی و برادر...

mosssad.jpgجمهوری اسلامی از آرزوی نابودی اسرائیل دست نکشیده است

یورونیوز - دیوید بارنیا، رئیس موساد در مراسم اهدای جوایز عالی موساد در اقامتگاه رئیس‌جمهور در بیت‌المقدس گفت که ایران «از آرزوی نابودی کشور اسرائیل دست نکشیده است.» او هشدار داد که تهران به محض اینکه شرایط اجازه دهد «به جلو» خواهد رفت و نسبت به تلاش‌ها برای پیشبرد «یک توافق هسته‌ای بد» هشدار داد.

دیوید بارنیا، رئیس موساد سه‌شنبه شب در مراسم تقدیر از ماموران این سازمان در بیت‌المقدس گفت: «رژیم آیت‌الله‌ها در یک لحظه از خواب بیدار شد و متوجه شد که ایران کاملا مورد نفوذ و رخنه قرار گرفته؛ اما ایران از آرزوی نابودی اسرائیل دست نکشیده است.»

هشدار نسبت به راهبرد ایران برای ساخت بمب اتمی

وی در مراسمی که در موزه یادبود هولوکاست در بیت‌المقدس برگزار شد، با هشدار نسبت به خروج ایران از هر توافقی گفت: «ما اجازه ندادیم و نخواهیم داد که توافق بدی محقق شود. کشوری که نقش نابودی اسرائیل را بر پرچم زده، در حین توسعه سلاح‌های هسته‌ای جهان را فریب داده و اورانیوم را بدون هیچ توضیحی جز تمایل به توانایی هسته‌ای نظامی غنی‌سازی کرده، کشوری است که به محض اینکه بتواند، از آن توافق خارج خواهد شد.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

او مدعی شد: «ایده ادامه توسعه بمب هسته‌ای هنوز در قلب آنان می‌تپد. ما باید مطمئن شویم که پروژه هسته‌ای که با همکاری نزدیک آمریکایی‌ها به شدت آسیب دیده است، هرگز عملیاتی نخواهد شد.»

ادعای تلاش ایران برای هدف قرار دادن اماکن یهودی و اسرائیلی

بارنیا به خانواده‌های قربانیان قتل عام در استرالیا تسلیت گفت و به شرح تلاش‌های ایران و سازمان‌های تروریستی برای هدف قرار دادن اماکن یهودی و اسرائیلی پرداخت.

او گفت: «آسیب رساندن به غیرنظامیان بی‌گناه در هسته راهبرد امنیتی فعلی رژیم ایران بوده و همچنان هست.»

در این مراسم که روز سه شنبه ۱۶ دسامبر برگزار شد، به چهار زن و هشت مرد، از جمله مموران فعال در کشورهای متخاصم با اسرائیل، اپراتورهای رابط همکار، پرسنل عملیاتی، جنگجویان سایبری و مراکز دانش پیشرو در ستاد فناوری و اطلاعات، جوایزی اهدا شد.

DmitryAsinovsky.jpgنویسنده: دیمیتری آسینوفسکی*

*آقای آسینوفسکی یک تحلیلگر سیاسی روس است که به دلیل پژوهش‌های گسترده‌اش درباره دیدگاه اتحاد جماهیر شوروی نسبت به انقلاب ۱۳۵۷ ایران شناخته می‌شود. او پژوهشگر «دانشگاه اروپایی در سن‌پترزبورگ» است و با موسسات تحقیقاتی بین‌المللی نیز همکاری دارد

:::

خبرنامه گویا - انقلاب ۱۳۵۷ ایران همچنان یکی از بحث‌برانگیزترین رویدادهای تاریخ معاصر به‌شمار می‌رود؛ انقلابی که نه‌تنها ساختار قدرت در ایران را دگرگون کرد، بلکه معادلات جهانی دوران جنگ سرد را نیز به چالش کشید. این رویداد، به‌ویژه برای اتحاد جماهیر شوروی، پدیده‌ای غیرمنتظره و دشوار برای تحلیل بود.

کارشناسان، سیاست‌مداران و نهادهای اطلاعاتی دو ابرقدرت آن زمان، یعنی شوروی و ایالات متحده، در درک ماهیت واقعی این انقلاب ناکام ماندند. آن‌ها انقلاب ایران را در چارچوب‌های شناخته‌شده‌ی انقلاب‌های ضداستعماری یا چپ‌گرا می‌دیدند و ظهور اسلام سیاسی را جدی نگرفتند.

در فضای فکری دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، هم در ایدئولوژی لیبرال و هم در مارکسیسم، دین پدیده‌ای متعلق به جوامع سنتی و پیشامدرن تلقی می‌شد. از این‌رو، تصور اینکه یک انقلاب بزرگ بتواند با رهبری روحانیت و ایدئولوژی دینی شکل بگیرد، برای نخبگان سیاسی جهان تقریباً ناممکن بود.

به همین دلیل، روایت آیت‌الله روح‌الله خمینی از «انقلاب اسلامی» پس از بازگشت به ایران در بهمن ۱۳۵۷، نه در واشنگتن و نه در مسکو، به‌عنوان یک پروژه سیاسی مستقل و پایدار جدی گرفته نشد.

از دید بسیاری از مقامات شوروی، آنچه در ایران رخ داد، صرفاً یک انقلاب مردمی علیه رژیم شاه بود؛ انقلابی که انتظار می‌رفت در نهایت، نیروهای چپ و به‌ویژه حزب توده، رهبری آن را در دست بگیرند. این برداشت، پایه‌ی اصلی سیاست خوش‌بینانه‌ی مسکو نسبت به جمهوری اسلامی در سال‌های نخست بود.

اتحاد شوروی انقلاب ایران را در چارچوب رقابت جهانی با آمریکا تحلیل می‌کرد. سقوط محمدرضا شاه، متحد کلیدی ایالات متحده و «پلیس منطقه‌ای» خاورمیانه، در نگاه کرملین یک شکست راهبردی برای واشنگتن محسوب می‌شد.

این خوش‌بینی در شرایطی شکل گرفت که شوروی در دهه‌ی ۱۹۷۰ شاهد پیروزی‌های متعددی در جهان موسوم به «جهان سوم» بود؛ از ویتنام و آنگولا گرفته تا اتیوپی و نیکاراگوئه. انقلاب ایران در ابتدا، حلقه‌ای دیگر از این زنجیره تلقی شد.

با این حال، انقلاب ایران با الگوی رایج انقلاب‌های مارکسیستی تفاوت بنیادین داشت. نه حزب چپ منسجمی در رأس آن بود و نه ایدئولوژی سوسیالیستی نیروی اصلی بسیج توده‌ها به‌شمار می‌رفت.

با وجود این تفاوت‌ها، شوروی تا سال‌ها پس از انقلاب، جمهوری اسلامی را یک نیروی ضدامپریالیستی و مترقی معرفی می‌کرد. حتی پس از سرکوب کامل نیروهای چپ در ایران و استقرار نظامی آشکارا دینی، این نگاه در تحلیل‌های رسمی شوروی ادامه یافت.

یکی از عوامل کلیدی این رویکرد، تجربه‌ی تاریخی شوروی در ایران بود؛ به‌ویژه کودتای ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر محمد مصدق که با دخالت آمریکا و بریتانیا انجام شد. بسیاری از مقامات شوروی این رویداد را «اشتباه بزرگ» مسکو می‌دانستند که در آن، از یک دولت ضدامپریالیستی حمایت نکرده بود.

همین تجربه باعث شد که رهبران شوروی در سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ بیش از هر چیز نگران مداخله‌ی احتمالی آمریکا برای مهار انقلاب ایران باشند و سیاست «عدم مداخله» و حمایت سیاسی از حکومت جدید را در پیش بگیرند.

روابط اقتصادی گسترده میان ایران و شوروی در دهه‌های پیش از انقلاب نیز در شکل‌گیری این سیاست بی‌تأثیر نبود. ده‌ها پروژه‌ی مشترک صنعتی، کشاورزی و انرژی، منافع متقابلی برای دو کشور ایجاد کرده بود.

در عین حال، دستگاه تصمیم‌گیری شوروی به‌شدت تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیستی کلاسیک بود. بسیاری از مسئولان بخش بین‌الملل حزب کمونیست معتقد بودند ایران در مسیر «گذار غیرسرمایه‌داری» به‌سوی سوسیالیسم قرار دارد.

نهادهای اطلاعاتی شوروی، از جمله کا.گ.ب، نیز ارتباط نزدیکی با حزب توده داشتند و امیدوار بودند این حزب در آینده‌ی سیاسی ایران نقش محوری ایفا کند؛ امیدی که هرگز محقق نشد.

حتی پس از اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی و افزایش شدید احساسات ضدشوروی در ایران، مسکو همچنان تلاش کرد روابط خود با جمهوری اسلامی را حفظ کند. در این دوره، شعار «نه شرقی، نه غربی» برای شوروی نگران‌کننده، اما همچنان قابل تحمل تلقی می‌شد.

در محافل دانشگاهی و کارشناسی شوروی، به‌تدریج بحث‌هایی درباره‌ی نقش سیاسی اسلام شکل گرفت، اما این دیدگاه‌ها به سیاست رسمی راه نیافتند. رهبران شوروی ترجیح دادند مسئله‌ی بنیادگرایی اسلامی را نادیده بگیرند.

به گفته‌ی دیپلمات‌های ارشد شوروی، در آن دوران حتی مفهومی به نام «بنیادگرایی اسلامی» در سطح تصمیم‌گیری سیاسی وجود نداشت و هرگز موضوع بحث جدی در دفتر سیاسی حزب کمونیست نشد.

در نهایت، ناتوانی شوروی در درک ماهیت انقلاب ایران، بخشی از شکست بزرگ‌تر این ابرقدرت در فهم تحولات ایدئولوژیک جهان متأخر قرن بیستم بود؛ شکستی که پیامدهای آن، نه‌تنها در ایران، بلکه در کل نظام بین‌الملل آشکار شد.

انقلاب اسلامی ایران، برخلاف انتظار قدرت‌های بزرگ، نشان داد که دین می‌تواند به نیرویی تعیین‌کننده در سیاست جهانی تبدیل شود؛ درسی که نه مسکو و نه واشنگتن، در زمان وقوع انقلاب، آماده‌ی پذیرش آن نبودند.

fp.jpgبحث اصلاح قانون اساسی که هرچند سال یک‌بار در فضای سیاسی کشور مطرح می‌شود، این‌بار پس از اظهارات حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، نماینده سابق مجلس، دوباره در کانون توجه قرار گرفت. او با اشاره به ناکارآمدی برخی ساختارها تأکید کرده بود که برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، قانون اساسی ایران سازوکاری برای استعفای دولت یا مجلس ناتوان پیش‌بینی نکرده و همین موضوع، ضرورت بازنگری در قانون اساسی را پررنگ‌تر می‌کند.

در همین زمینه، خبرآنلاین نظر منصور حقیقت‌پور، فعال سیاسی اصولگرا و نماینده سابق مجلس، را جویا شده است. حقیقت‌پور معتقد است قانون اساسی «وحی منزل» نیست و همان‌طور که در مجلس خبرگان اول تصویب شده، می‌تواند متناسب با شرایط زمان اصلاح، تکمیل و به‌روزرسانی شود. به باور او، اگر مشکلات قانونی یا تداخل وظایف مانع پیشرفت کشور شده باشد، اصلاح قانون اساسی نه‌تنها ضعف نیست، بلکه نقطه قوت نظام محسوب می‌شود.

حقیقت‌پور تأکید می‌کند که انجام هرگونه بازنگری در قانون اساسی منوط به تشخیص و صلاحدید رهبر معظم انقلاب است. به گفته او، اگر ایشان احساس کنند که اصلاحاتی لازم است، این روند می‌تواند به‌صورت قانونی آغاز شود. او یادآور می‌شود که قانون اساسی ایران بیش از چهار دهه بدون تغییر باقی مانده و طبیعی است که با تحولات سیاسی، اجتماعی و مدیریتی، نیاز به بازنگری در آن احساس شود.

این نماینده سابق مجلس، دامنه اصلاحات را محدود به قانون اساسی نمی‌داند و می‌گوید سایر قوانین نیز باید متناسب با نیازهای روز تغییر کنند. او به‌عنوان نمونه به شرط «فقیه بودن» وزیر اطلاعات اشاره می‌کند و می‌پرسد چه میزان از ظرفیت فقاهت در مدیریت حرفه‌ای اطلاعات و امنیت مؤثر است. به اعتقاد او، چنین قیودی ممکن است دست کشور را از انتخاب نیروهای تخصصی و حرفه‌ای ببندد و می‌توان با تعریف سازوکارهای جایگزین، این محدودیت‌ها را برطرف کرد.

حقیقت‌پور همچنین به برخی محدودیت‌های ساختاری در قانون اساسی اشاره دارد؛ از جمله اینکه چرا یک رئیس‌جمهور شایسته تنها مجاز به دو دوره ریاست است یا چرا امکان تداوم مدیریت موفق پیش‌بینی نشده است. او می‌گوید اگر اصلاح این موارد به افزایش کارآمدی نظام منجر شود، نباید از تغییر قانون اساسی هراس داشت.

از نگاه او، یکی از مهم‌ترین چالش‌ها، ناتوانی مجلس در نظارت و پاسخگو کردن برخی نهادهاست. حقیقت‌پور تصریح می‌کند که بخش‌هایی از حاکمیت، از جمله برخی نهادهای امنیتی، رسانه‌ای و قضایی، خود را پاسخگوی مجلس نمی‌دانند و این مسئله باعث شده بخش بزرگی از نظام از چرخه نظارت عمومی خارج بماند؛ موضوعی که به‌زعم او نیازمند شفاف‌سازی در قانون اساسی است.

در پایان، این فعال سیاسی اصولگرا تأکید می‌کند که بسیاری از نهادهای قدرتمند اقتصادی و اجرایی کشور، مانند بنیاد مستضعفان یا ستاد اجرایی فرمان امام، جایگاه و حدود پاسخگویی مشخصی در قانون اساسی ندارند. به باور او، اصلاح قانون اساسی باید به‌گونه‌ای انجام شود که حدود اختیارات، مسئولیت‌ها و پاسخگویی همه نهادها روشن شود؛ اقدامی که می‌تواند به شفافیت، کارآمدی و اعتماد عمومی بیشتر منجر شود.

jsp.jpgجروزالم پست، ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵

نویسنده: افشین الیان، برگردان به پارسی: محسن بنائی

در سال ۲۰۲۲، رژیم آیت‌الله‌ها به شکل گسترده‌ای توسط ایرانیان به چالش کشیده شد. پس از قتل مهسا امینی، میلیون‌ها زن ایرانی - و دیرتر همچنین مردان - به خیابان‌ها آمدند تا علیه حجاب اجباری اعتراض کنند. جهان تصاویری باورنکردنی دید: در شهرهای ایران، زنان روسری‌های خود، این مهم‌ترین نماد دولت شریعت آیت‌الله‌ها را سوزاندند.

در این دوره پرتلاطم، گروه بزرگی از مخالفان، عمدتاً لیبرال‌های اجتماعی اما همچنین تعدادی از مخالفان چپ میانه‌رو، تصمیم گرفتند در بروکسل گرد هم آیند. آن‌ها دو روز را صرف بحث درباره تشکیل جبهه‌ای متحد برای ترویج همبستگی بین مخالفان داخل و خارج ایران کردند. سرنگونی رژیم و گذار به رژیمی مبتنی بر حقوق بشر، حاکمیت قانون و دموکراسی، به عنوان هدف مشترک به رسانه‌ها ارائه شد.

من نیز آنجا بودم. یک هفته پیش از آن چندین وزیر اروپایی از من خواسته بودند که فعالانه در مسائل ایران درگیر شوم: «بالاخره زمان آن رسیده که ایرانیان اروپایی مبارزه علیه آیت‌الله‌ها را سازماندهی کنند». تا پیش از آن من از ۲۰ سالگی در حال تحصیل و تدریس بوده‌ام. ما باید نامی برای این گروه در بروکسل انتخاب می‌کردیم. ما برای این هدف تاریخ برگزاری نشستمان را انتخاب کردیم: هفتم آبان، روز کوروش بزرگ. جبهه هفت آبان متولد شد.

طولی نکشید که گروهی از فعالان جوان در ایران، که خود را «جوانان محلات تهران» می‌نامیدند، به هفت آبان پیوستند. آن‌ها تظاهرات شبانه در تهران را سازماندهی کردند. از آن لحظه، جبهه هفت آبان به جنبشی در داخل ایران تبدیل شد. در داخل و خارج ایران، هفت آبان سازمانی منسجم ساخت. همگان می‌دانند که سرویس‌های اطلاعاتی ایران عمدتاً برای جلوگیری از پیدایش هرگونه جایگزین برای رژیم یا تشکیل یک اپوزیسیون واقعی ایجاد شده‌اند. به همین دلیل، هفت آبان تصمیم گرفت اقدامات امنیتی خاصی اتخاذ کند و سازمانده ای هوشمند به به شکلی جدید را به اجرا در آورد. تهران نتوانست سازمان را نابود کند یا با اختلاف‌افکنی آن را از درون متلاشی کند. اکنون اکنون افسران حرفه‌ای‌ها در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات برای نابودی هفت آبان کار می‌کنند. ولی آنها دقیقاً از چه می‌ترسند؟

صدایی جدید و قدرتمند از مخالفان مستقل، دانش‌آموخته و لیبرال با استعداد سازماندهی و نفوذ سیاسی در کشورهای مختلف اروپایی با روایتی سنجیده درباره ایران:

ملت ایران در برابر امت؛

وفاداری به منافع ملی در برابر انترناسیونالیسم [شیعی] (حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی)؛

ایران‌گرایی در برابر امت‌گرایی (اسلام‌گرایی)؛

دیدگاهی ایرانی، جهانی‌گرایانه و انسانی به جهان در برابر شووینیسم؛

نه غزه یا لبنان، بلکه بلوچستان و لرستان؛

نه دین دولتی، بلکه آزادی دین؛

نه خشونت دولتی، بلکه حاکمیت قانون دموکراتیک،

و غیره.

خبرگزاری «ایسنا» دوشنبه ۲۴آذر۱۴۰۴ خبر از بازگشت «بهمن نصیری» ملی‌پوش سابق قایقرانی به ایران را داد و نوشت: «نصیری در سال ۱۴۰۱ به آذربایجان رفت و با تغییر تابعیت برای این کشور مسابقه می‌داد اما او مجددا به ایران برگشته و به اردوی تیم ملی هم دعوت شده است.»

پیام یونسی‌پور - ایران وایر

ایسنا در تیتر و متن خبر خود از عبارت «بازگشت یک ورزشکار دیگر به ایران» استفاده کرد و اشاره‌ای هم به خبر بازگشت «عاطفه احمدی» ملی‌پوش سابق اسکی زنان به ایران و «پس دادن پناهندگی‌اش» داشت.

آیا بهمن نصیری برای بازگشت به ایران با موانعی مانند سایر ورزشکاران پناهنده ایرانی مواجه بود و چرا بازگشت عاطفه احمدی به کشور، ورزشکاران ایران را شگفت‌زده نکرد؟ از پروژه مشترک کمیته المپیک جمهوری اسلامی و سپاه برای بازگرداندن ورزشکاران و خبرنگاران پناهنده ایرانی چه می‌دانیم؟

atefeh2.jpg

خبرگزاری «ایسنا» دوشنبه ۲۴آذر۱۴۰۴ خبر از بازگشت «بهمن نصیری» ملی‌پوش سابق قایقرانی به ایران را داد و نوشت: «نصیری در سال ۱۴۰۱ به آذربایجان رفت و با تغییر تابعیت برای این کشور مسابقه می‌داد اما او مجددا به ایران برگشته و به اردوی تیم ملی هم دعوت شده است.»

nasiri.jpg
ایسنا در تیتر و متن خبر خود از عبارت «بازگشت یک ورزشکار دیگر به ایران» استفاده کرد و اشاره‌ای هم به خبر بازگشت «عاطفه احمدی» ملی‌پوش سابق اسکی زنان به ایران و «پس دادن پناهندگی‌اش» داشت.

آیا بهمن نصیری برای بازگشت به ایران با موانعی مانند سایر ورزشکاران پناهنده ایرانی مواجه بود و چرا بازگشت عاطفه احمدی به کشور، ورزشکاران ایران را شگفت‌زده نکرد؟ از پروژه مشترک کمیته المپیک جمهوری اسلامی و سپاه برای بازگرداندن ورزشکاران و خبرنگاران پناهنده ایرانی چه می‌دانیم؟

atefeh.jpg

بهمن نصیری که بود و چرا از ایران رفت؟

بهمن نصیری متولد ۱۶ دی ۱۳۷۵ در زنجان، اردیبهشت ۱۴۰۱ «تبعه» کشور آذربایجان شد. پیش از آن‌که بدانیم تفاوت «تغییر تابعیت» با «درخواست پناهندگی» چیست باید به یاد بیاوریم که بهمن نصیری صرفا به دلیل مشکلات مالی و رد شدن درخواست استخدامش در سازمان آتش‌نشانی، با تغییر تابعیت بیش از سه سال برای آذربایجان رقابت کرد.

بهمن نصیری سال ۲۰۱۹ میلادی (۱۳۹۸ خورشیدی) در رقابت‌های قهرمانی روئینگ آسیا در «چونگجو» کره جنوبی به مدال طلا در ماده تک‌نفره سنگین‌وزن و مدال برنز در بخش چهار نفره سنگین‌وزن رسید. یک سال بعد هم در بازی‌های قهرمانی آسیا، مدال طلا در تک‌نفره و مدال برنز در چهار نفره را به دست آورد.

همان سال موفق شد سهمیه رقابت‌های المپیک توکیو را هم بگیرد، اما کمیته برگزاری مسابقات، فقط یک سهمیه را به ایران اختصاص داده بود. یعنی میان ورزشکار مرد و ورزشکار زن ایرانی که هر دو موفق به کسب سهمیه المپیک ۲۰۲۰ شده بودند، یک نفر باید راهی توکیو می‌شد. رفتاری که رسانه‌های ایران آن را «جوانمردانه‌ترین رفتار سال ورزشکار ایرانی» خوانده بودند.

بهمن نصیری سال ۱۴۰۰ از خودگذشتگی کرد و داوطلبانه جای خود را به «نازنین ملایی»، قایقران زن رشته روئینگ ایران داد. با این حال مدیران کشور هیچ‌ قدمی برای او برنداشتند. نصیری بارها در مصاحبه‌هایش از آن‌چه «دغدغه مالی» می‌خواند، حرف زد و گفت که درخواستش نه پول نقد و هدیه و حواله که فقط استخدام در سازمان آتش‌نشانی کشور است.

بهمن نصیری سال ۱۴۰۱ به آذربایجان رفت و با تغییر تابعیت برای این کشور در رقابت‌های جهانی و اروپایی حاضر شد. در کمتر از سه سال نیز به مدال برنز مسابقات دانشگاهی جهانی (World University Games) در چین، مدال طلای رقابت‌های جهانی روئینگ «وین» اتریش (Vienna International Regatta) و دو مدال طلا در رقابت‌های پاروزنی «قازان» روسیه دست یافت.

araqchi.jpgایران اینترنشنال - وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی اذعان کرد حملات آمریکا به تاسیسات هسته‌ای در ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه «موفق» بوده و به این سایت‌ها «آسیب جدی» وارد کرده است.

عباس عراقچی در مصاحبه با شبکه خبری الجزیره که مشروح آن چهارشنبه ۲۶ آذر در رسانه‌های داخلی منتشر شد، گفت: «آمریکا در حمله به تاسیسات هسته‌ای موفق بوده و تاسیسات ما آسیب دیده و آسیب‌های جدی دیده‌ایم. در اثر حمله هوایی، بسیاری از تجهیزات ما در این تاسیسات از بین رفته است.»

او در عین حال با تکرار مواضع پیشین علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقام‌های حکومت تاکید کرد «دانش» هسته‌ای در ایران از بین نرفته و «قابل احیا» است: «ما برنامه هسته‌ای خود را بدون تجهیزات وارداتی راه‌اندازی کردیم تا در صورت بمباران دست‌خالی نباشیم.»

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ۲۴ آذر اعلام کرد بازرسی‌های این نهاد در ایران مجددا آغاز شده، اما بازرسان هنوز به تاسیسات هسته‌ای کلیدی نطنز، فردو و اصفهان دسترسی ندارند.

۲۹ آبان شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با تصویب قطعنامه پیشنهادی آمریکا، فرانسه، بریتانیا و آلمان، جمهوری اسلامی را ملزم کرده بود «بی‌درنگ» درباره وضعیت ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود و سایت‌های هسته‌ای آسیب‌دیده در جریان جنگ ۱۲ روزه گزارش دهد.

«صحبت از حمله مجدد برای ایجاد ترس و التهاب در کشور است»

عراقچی در ادامه این مصاحبه، اسرائیل را متهم کرد که با راه‌اندازی «جنگ روانی» و دامن زدن به گمانه‌زنی‌ها درباره حمله دوباره به ایران، در پی ایجاد «واهمه و التهاب» در داخل کشور است.

او در این رابطه گفت: «سالیان طولانی آمریکا همیشه می‌گفت که همه گزینه‌ها روی میز است، گزینه نظامی روی میز است. بنابراین بیشتر تلاش برای ایجاد یک التهاب و ایجاد یک ترس در جامعه بود و این کاری هست که الان هم دارد صورت می‌گیرد.»

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی افزود اسرائیل و آمریکا در تحقق اهداف خود در جنگ ۱۲ روزه «شکست خوردند» و در صورت تکرار نبرد، چیزی جز «همان نتیجه قبلی» برای آن‌ها حاصل نخواهد شد.

ks.jpgایران اینترنشنال - کاترین شکدم، پژوهشگر یهودی بریتانیایی-فرانسوی، در گفت‌وگویی اختصاصی با ایران‌اینترنشنال، از نفوذ خود به لایه‌های قدرت در حکومت ایران سخن گفت و از برخی جزییات دیدارش با علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، و روایت‌هایی جنجالی درباره نگاه او به جایگاه خود پرده برداشت.

شکدم در این مصاحبه که پنج‌شنبه ۲۷ آذر منتشر شد، گفت در مجموع هفت تا هشت بار به ایران رفته و هر بار حدود یک هفته در کشور بوده است.

او افزود فعالیت‌های رسانه‌ای خود را با مصاحبه در شبکه‌هایی مرتبط با حزب‌الله آغاز کرده و در ادامه با رسانه‌هایی مانند راشا تودی و پرس تی‌وی، همکاری داشته است.

این پژوهشگر همچنین از جزییات آشنایی خود با نادر طالب‌زاده، مجری و چهره رسانه‌ای نزدیک به حکومت، سخن گفت و تاکید کرد که او «مجوز تمام و کمال» حضورش در ایران را فراهم کرد.

فیلم کامل گفتگو:

شکدم همچنین تصریح کرد با وجود نداشتن کارت خبرنگاری و ورود به ایران به‌عنوان گردشگر، به‌دلیل اقدامات طالب‌زاده توانست در جریان کارزار انتخاباتی ابراهیم رئیسی حضور داشته باشد و با او مصاحبه کند.

طالب‌زاده که سخنانش درباره موضوعاتی از جمله شیوع ویروس کرونا و شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراینی واکنش‌های گسترده‌ای برانگیخت، اردیبهشت ۱۴۰۱ درگذشت.

او پیش‌ از مرگ در پاسخ به اظهارات شکدم درباره مصاحبه با رئیسی گفته بود: «انجام مصاحبه را مشروط به این کردیم که سوالات از طرف خود ما باشد.»

از نصب نماد یادبود در سفارت جمهوری اسلامی تا نامگذاری مجتمع مسکونی امیرعبداللهیان در روسیه

تابناک - «سید عباس عراقچی» وزیر خارجه کشورمان که با هدف رایزنی‌های دوجانبه با مقامات روسیه به مسکو سفر کرده است، با رونمایی از نماد یادبود با عنوان «سردار دیپلماسی انقلابی شهید دکتر حسین امیرعبداللهیان» در ورودی سالن تشریفات اقامتگاه سفارت کشورمان، یاد و خاطره وزیر امور خارجه شهید ایران را گرامی داشت.

01.jpg02.jpg

putin.jpgمسکو با زور یا دیپلماسی به اهداف خود در اوکراین می‌رسد

یورونیوز - ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، با لحنی تند رهبران اروپایی را هدف حمله لفظی قرار داد و تاکید کرد که مسکو بدون قید و شرط به اهداف خود در اوکراین چه از مسیر مذاکره و چه از طریق اقدام نظامی خواهد رسید. او همچنین اعلام کرد که «روسیه آزادسازی سرزمین‌های تاریخی خود را در میدان نبرد دنبال خواهد کرد.»

ولادیمیر پوتین روز چهارشنبه در سخنرانی خود در نشست سالانه وزارت دفاع روسیه، رهبران اروپایی را «خوک‌های کوچک» توصیف کرد و گفت روسیه به اهدافش تحت عنوان آن‌چه آن را «عملیات ویژه نظامی» می‌نامد «به‌طور قطعی» خواهد رسید.

او گفت: «اگر طرف مقابل حاضر به گفت‌وگوی واقعی و اساسی نباشد، روسیه آزادسازی سرزمین‌های تاریخی خود را در میدان نبرد دنبال خواهد کرد.» پوتین تاکید کرد که مسکو ترجیح می‌دهد ریشه‌های مناقشه از طریق دیپلماسی حل‌وفصل شود، اما در صورت لزوم از ابزار نظامی نیز استفاده خواهد کرد.

مذاکره برای صلح با اروپایی‌ها «بعید» است، مگر با تغییر نخبگان سیاسی

رئیس‌جمهور روسیه همچنین مدعی شد دولت پیشین ایالات متحده عمدا شرایط را به‌سوی درگیری مسلحانه سوق داده و تصور می‌کرد می‌تواند روسیه را در مدت کوتاهی تضعیف یا حتی نابود کند. او رهبران اروپایی را متهم کرد که در این مسیر با دولت جو بایدن همراه شده‌اند.

پوتین گفت: «خوک‌های کوچک اروپایی فورا به دولت پیشین آمریکا پیوستند، به این امید که از فروپاشی کشور ما سود ببرند.» همچنین پوتین افزود که مذاکره برای صلح با اروپایی‌ها «بعید» است، مگر با تغییر نخبگان سیاسی در اروپا.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

این اظهارات تند در حالی مطرح می‌شود که مقام‌های آمریکایی اعلام کرده‌اند مذاکرات پیشین با اوکراین در برلین حدود ۹۰ درصد از دشوارترین مسائل را حل کرده است، هرچند تردیدهای جدی درباره آمادگی پوتین برای عقب‌نشینی از خواسته‌های گسترده مسکو همچنان باقی است.

menora2.jpgایندیپندنت فارسی - نمایندگی اسرائیل در سازمان ملل در جریان مراسم جشن «حنوکا»، از منورایی رونمایی کرد که نه از طلا و نقره، بلکه از بقایای جنگ ساخته شده است. به گفته مقامات اسرائیلی، این شمعدان با استفاده از ترکش‌های موشک‌های بالستیک شلیک شده از سوی جمهوری اسلامی و بقایای موشک‌های رهگیر سامانه «گنبد آهنین» ساخته شده است.

برگزارکنندگان این مراسم، ساخت این نماد مذهبی از ابزار جنگی را تلاشی برای «تبدیل نفرت به نور» توصیف کرده‌اند. این اولین‌بار نیست که بقایای موشک‌های جمهوری اسلامی و حماس به منورا تبدیل می‌شوند.

پیش از این نیز بنیاد خیریه «آله» از بقایای موشک‌هایی که در جریان جنگ ۱۲ روزه، ویرانی گسترده‌ای در بخش آموزشی و درمانی بنی‌براک ایجاد کرده بود، منورای بزرگی ساخت و در اولین روز از جشن حنوکا در همان محل که اکنون تا حدی بازسازی شده است، روشن کرد.

***

baggage.jpgایندیپندنت فارسی - مسافر آلمانی در فرودگاه ایتالیا برای فرار از پرداخت هزینه اضافه‌بار، دست به اقدامی غیرمنتظره زد و چرخ‌های چمدان خود را شکست.

این اتفاق که ویدیوی آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر و پربازدید شده، مربوط به پرواز «ایزی‌جت» است؛ شرکتی که قوانین سخت‌گیرانه درباره حجم و وزن بار دستی دارد.

بر اساس گزارش‌ها، این مسافر در پرواز رفت هزینه اضافه‌بار را پرداخت کرده بود، اما در مسیر بازگشت تلاش کرد از پرداخت دوباره آن خودداری کند.

او ابتدا دو چرخ چمدان را جدا کرد و در نهایت هر چهار چرخ را کند تا اندازه چمدان با معیار شرکت هواپیمایی تطبیق پیدا کند.

***

161616.jpgیکروز بعد از تشکر محمد مهاجری از علم‌الهدی برای نشان دادن علائم انعطاف‌پذیری، علم الهدی دوباره دلواپس شد

ایران اینترنشنال - احمد علم‌الهدی، نماینده علی خامنه‌ای در خراسان گفت: «دوچرخه‌سواری در خیابان یا دانشگاه، از نظر شرعی و فرهنگی مناسب نیست. رهبری نیز که مرجع تقلید است، دوچرخه‌سواری بانوان در برابر مردان را حرام اعلام کرده‌اند. اگر دختری در مقابل دانشجویان پسر دوچرخه‌سواری کند، طبق فتوا حرام است.»

به نوشته روزنامه قدس او که در جمع خبرنگاران زن حرف می‌زد، در پاسخ به درخواست‌ها برای اجازه ورود زنان به استادیوم‌ها و دوچرخه‌سواری زنان مدعی شد که طرفدار ورزش زنان است، اما فقط در پارک‌های تک‌جنسیتی ویژه زنان.

علم‌الهدی گفت: «تاکنون چندین پارک «بانوان» در اطراف شهر ایجاد شده که مجهز است. ما گفتیم همه وسایل ورزشی مورد نیاز زنان از جمله دوچرخه و موتور در پارک‌ها فراهم شود. شهرداری نیز دوچرخه تهیه کرده و در پارک‌ها قرار داده تا زنان بتوانند دوچرخه‌سواری کنند.»

او با حرام دانستن دوچرخه‌سواری زنان با توجه به فتوای علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، گفت: «دوچرخه‌سواری در خیابان یا دانشگاه، از نظر شرعی و فرهنگی مناسب نیست. قرآن کریم دستور داده از تبرج زنان جلوگیری شود و رهبری نیز که مرجع تقلید است، دوچرخه‌سواری زنان در برابر مردان را حرام اعلام کرده‌اند.»

علم‌الهدی گفت: «بنابراین، اگر دختر خانمی در مقابل دانشجویان پسر دوچرخه‌سواری کند، طبق فتوا حرام است. اما در پارک‌ها، دوچرخه‌های رایگان برای بانوان فراهم شده و آنان می‌توانند به راحتی ورزش کنند. در خصوص پیست موتورسواری مخصوص زنان نیز پیگیری‌هایی انجام شد اما متأسفانه اداره کل ورزش در زمان پیگیری کوتاهی کرد و موضوع به نتیجه نرسید.»

او همچنین مدعی شد که در دوره وزارت حمید سجادی گفته که مخالف حضور زنان در استادیوم‌ها نیست: «نظر فقهی من این است که ورود زنان به ورزشگاه هیچ مانعی ندارد. بحث ما با آقای سجادی این بود که در ورزشگاه آزادی محلی مخصوص زنان در نظر گرفته شود تا شور و هیجان آنان به مردان منتقل نشود.»

علم‌الهدی گفت: «اگر زنان در جایگاه ویژه خود بازی را تماشا کنند، اشکالی ندارد. اما اگر در کنار مردان باشند و هیجان و احساسات خود را بروز دهند، ممکن است ناهنجاری ایجاد شود. بنابراین، باید جایگاهی مجزا برای زنان در نظر گرفته شود.»

نماینده علی خامنه‌ای در مشهد گفت: «در ورزشگاه ثامن نیز از ابتدا تأکید کردم که محلی برای بانوان در نظر گرفته شود. نظر من این است که زنان می‌توانند در ورزشگاه حضور داشته باشند و بازی را تماشا کنند، اما باید جایگاه آنان جدا باشد تا هیجان و احساساتشان به مردان منتقل نشود.»

monarchist.jpgیلدای امسال، یلدای خیابان است

ایران اینترنشنال - ۴۲ سازمان پادشاهی‌خواه با صدور بیانیه‌ای اعلام کردند «یلدای امسال، یلدای خیابان است» و بر برگزاری آیین یلدا در فضای عمومی تاکید کردند.

در این بیانیه آمده است: «ما این باور را که ریشه‌ای دیرینه در فرهنگ ایرانی دارد، در یلدای امسال در خیابان زنده نگه می‌داریم و در برابر چهل و هفت سال فساد، سرکوب، تبعیض و تحقیر هویت ایرانی، این نمادین‌ترین شب سال را به فریادی سیاسی برای نجات ایران تبدیل می‌کنیم.»

امضاکنندگان بیانیه با اشاره به عملکرد جمهوری اسلامی، اعلام کردند این حکومت پس از چهل و هفت سال ایران‌ستیزی، سرکوب و کشتار، ناکارآمدی و فساد گسترده و چپاول ثروت ملت ایران، در اداره کشور به بن‌بست رسیده است. در این بیانیه همچنین آمده است که «این قبیله تاریکی از نمادهای ملی ایران که یادآور نور و غرور ملی هستند متنفر است و این کینه را در خشکاندن منابع ایران، اعدام فرزندان میهن و توهین و تمسخر تاریخ کهن ایران نشان داده است.»

این ۴۲ سازمان در پایان تاکید کردند اگرچه «رژیم اسلامی دوران تاریکی را بر کشور تحمیل کرده»، اما به باور آن‌ها «پیروزی نور بر تاریکی نزدیک است» و یلدای امسال به عنوان نمادی فرهنگی، به عرصه‌ای برای بیان این باور در فضای عمومی تبدیل خواهد شد.

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

مراسم شب هفت خسرو علیکردی، وکیل مدافع گروهی از معترضان جنبش سبز، برخی از چهره‌های فعال سیاسی و همچنین وکیل برخی از خانواده‌های آسیب‌دیدگان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، به‌جای اینکه ظاهراً به فرصتی برای همدلی و همبستگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شود، به صحنه یکی از نگران‌کننده‌ترین نشانه‌های شکاف در میان اپوزیسیون داخل کشور تبدیل شد. پرتاب سنگ به سوی نرگس محمدی در این مراسم، اگرچه از نظر فیزیکی حادثه‌ای محدود بود، اما این سنگ کوچک نشانه‌ای بزرگ بود؛ هم نشانه اینکه هر نیروی سیاسی که مخالف نظام جمهوری اسلامی باشد لزوماً دموکراسی‌خواه نیست، و هم نشانی از اینکه کپی‌کردن شیوه انقلاب اسلامی از سوی سلطنت‌طلبان به رهبری رضا پهلوی، به چه تنش‌هایی میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در تجمعات مردمی می‌تواند بینجامد.

نمونه مجاهدین خلق به‌عنوان مخالف سرسخت اما غیردموکراسی‌خواه نظام جمهوری اسلامی را از دهه شصت بدین‌سو داشتیم؛ نمونه سلطنت‌طلب آن را در سال‌های اخیر، به‌ویژه بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، در صحنه سیاسی ایران تجربه می‌کنیم. سلطنت‌طلبان تندرو در خارج کشور رفتارهای غیردموکراتیک و ضرب‌شست خود به مخالفان را اینجا و آنجا گهگاه نشان داده بودند؛ در داخل کشور اما برای اولین بار است که شاهد این رفتار حذفی از سوی آنها هستیم.

بر اساس گزارش‌های رسمی، خسرو علی‌کردی بر اثر سکته قلبی درگذشت؛ رخدادی که خانواده و هوادارانش آن را مشکوک می‌دانند و مرگ او را به حکومت نسبت می‌دهند. هواداران این وکیل و فعال حقوق بشر، او را طرفدار نظام سلطنت محسوب می‌کنند و ظاهراً به همین دلیل حضور مردم طرفدار خاندان پهلوی در این مراسم مشهود بود. نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل که در مرخصی از زندان به سر می‌برد، به دعوت خانواده علی‌کردی برای شرکت در مراسم شب هفت او به مشهد رفت. اما آنچه در این مراسم رخ داد، فراتر از انتظار برگزارکنندگان بود.

ویدئوهای منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که هنگام سخنرانی نرگس محمدی، گروهی از حاضران با شعارهایی در حمایت از رضا پهلوی و سلطنت، و گروهی دیگر با شعارهای تند و توهین‌آمیز، سخنرانی را مختل کردند. در نهایت نیز سنگی از میان جمعیت به سوی نرگس محمدی پرتاب شد؛ واقعه‌ای که به‌سرعت به نمادی از آغاز یک روند خطرناک در میان مخالفان جمهوری اسلامی بدل شد. نرگس محمدی و تعدادی از دیگر شرکت‌کنندگان در این مراسم، پس از سخنرانی نیمه‌تمام او، در آن محیط متشنج دستگیر شدند.

1616.jpg

ایران وایر - دادگاهی در کره جنوبی رای پرونده چهار عضو کاروان دوومیدانی ایران را که در جریان مسابقات قهرمانی آسیا بازداشت شده بودند، صادر کرد. این افراد در خرداد۱۴۰۴ و به اتهام آزار و تجاوز جنسی به یک زن کره‌ای توسط پلیس این کشور بازداشت شده و در چند جلسه دادگاه حاضر شدند.

بر اساس رای صادرشده، دو نفر از متهمان از اتهامات وارده تبرئه شده‌اند، اما دو عضو دیگر تیم ملی به احکام حبس کوتاه‌مدت بین دو تا چهار سال محکوم شده‌اند. این حکم در مرحله بدوی صادر شده و امکان اعتراض برای محکومان وجود دارد.

پیش‌تر خبرگزاری فارس با اشاره به این پرونده نوشته بود که اتهام مطرح‌شده علیه این افراد «تجاوز گروهی» بوده و دادگاه کره جنوبی پس از بررسی پرونده، دو نفر را محکوم و دو نفر دیگر را تبرئه کرده است.

روز ۱۱خرداد۱۴۰۴، روزنامه «هانکیوره» کره جنوبی گزارش داده بود که سه نفر از اعضای کاروان ایران، شامل دو ورزشکار دوومیدانی و یک مربی، در جریان مسابقات قهرمانی دوومیدانی آسیا ۲۰۲۵ در شهر گومی به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله بازداشت شدند. بنا بر این گزارش، یک هفته بعد یک عضو دیگر تیم ملی نیز به جمع متهمان اضافه شد و در نهایت، از کاروان ۱۹ نفره اعزامی ایران، ۱۴ نفر به کشور بازگشتند.

climber.jpgایران وایر - مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر مازندران، روز سه‌شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از پیدا شدن پیکر زن کوهنوردی خبر داد که به صورت انفرادی برای صعود به قله دماوند اقدام کرده بود. به گفته غلامعلی فخاری اشرفی، پیکر «طاهره حاصلی» در ارتفاع حدود ۴۶۰۰ متری جبهه جنوبی دماوند و با مشارکت نجاتگران هلال‌احمر مازندران و آمل شناسایی شده است.

فخاری اشرفی توضیح داد که ساعت ۱۴:۳۵ روز یکشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴، گزارشی از سوی قرارگاه کوهنوردی پلور درباره مفقودی یک کوهنورد در ارتفاعات جنوبی دماوند دریافت شد. پس از این گزارش، تیم‌های تخصصی امداد و نجات کوهستان از پایگاه رینه و شعبه آمل با استفاده از تجهیزات زمینی و پروازی، از جمله پهپادها و ریزپرنده‌ها، عملیات جست‌وجو را در چند محور آغاز کردند.

به گفته مدیرعامل هلال‌احمر مازندران، شرایط نامساعد جوی و سرمای شدید منطقه باعث شد عملیات با حساسیت و رعایت کامل اصول ایمنی انجام شود و در نهایت پیکر این بانوی کوهنورد در ارتفاع ۴۶۰۰ متری کشف شد.

climpberlarge.jpgمحمدحسین کبادی، معاون عملیات سازمان امداد و نجات جمعیت هلال‌احمر نیز در این‌باره گفت این کوهنورد در محدوده جبهه جنوبی و پشت یکی از پناهگاه‌ها توقف کرده و وسایل شخصی‌اش را در همان محل گذاشته بود، اما بازگشتی به پایین‌دست نداشت.

کبادی افزود که پس از اطلاع خانواده، تیم‌های امداد کوهستان از پایگاه رینه به منطقه اعزام شدند و پیکر این کوهنورد در یخچال موسوم به کافر دره مشاهده شد.

این زن کوهنورد پیش‌تر و در پاسخ به هشدارها درباره خطرات صعود انفرادی به دماوند در فصل سرما، اعلام کرده بود که از تجهیزات کامل برخوردار است.

برگی از تاریخ، کوروش گلنام

| No Comments

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

دیگر بر کسی پوشیده نیست که انقلاب ۵۷ انقلابِ هیجان و بی‌خبری بود و در کنار دیگر فاکتورها، این ولی از مهم‌ترین آن‌ها بود.

اگر ما حتا از گذشتهٔ تاریخ دهه‌های نزدیک‌تر به خود آگاهی درستی داشتیم، انقلاب به دست پست‌مانده‌ترین، ارتجاعی‌ترین و تبه‌کارترین لایه‌های اجتماعی که تاریخ وجودی و زندگی‌شان بر بی‌قانونی، مخالفت با هرچه بوی تمدن می‌داد، قتل، تجاوز و ایجاد رعب و وحشت در جامعه استوار بوده است، نمی‌افتاد. گروه حاکم کنونی بر ایران همان تبهکاران «فداییان اسلام» این بار در دهه‌های پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست‌ویکم هستند.

فراموشی‌ها، بزرگ‌نمایی‌ها و دیدگاه‌های نادرست

تاریخ ایران چهره‌های نام‌آور و میهن‌دوست کم به خود ندیده است. دربارهٔ برخی چهره‌ها بسیار بزرگ‌نمایی شده و راستی‌هایی پنهان مانده است؛ دکتر مصدق با آن‌که پاک‌دست بوده و آرزوی پیشرفت ایران را داشته، ولی اشتباه‌های مهمی انجام داده که به زیان ایران پایان یافته است و عنوان «پدر ملت» و «پیشوا» می‌یابد، ولی واژگونهٔ آن، خدمت‌گزاران بزرگی که همهٔ کوشش و تلاش‌شان در راه پیشرفت و سربلندی ایران بوده است، در غباری از شایعه‌سازی‌ها و بدگویی‌ها که ریشه در تنگ‌چشمی، خودخواهی، حسادت و تعصب کور داشته است، به عنوان «خائن» شناسانده شده‌اند: رضا شاه بزرگ و قوام‌السلطنه (اگرچه قوام در دوران رضا شاه به کار گرفته نمی‌شود).

سخت‌گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون‌آشامی است

قربانی چنین «خامی»، تنگ‌چشمی و حسادتی، یکی نیز احمد قوام‌السلطنه بوده است؛ مردی که در همهٔ دوران کوشندگی در سیاست و وزارت، جز در اندیشهٔ سربلندی و نجات ایران، به‌ویژه از چنگ روسیه، نبود. روسیه‌ای که نمی‌توانید در تاریخ آن همسایه‌ای برای او بیابید که برای زمین‌خواری و سود خود به آن تجاوز نکرده یا مورد آزار و اذیت قرار نداده باشد.

قوام و روسیه

تاریخ کشور کوچک فنلاند و رنج‌هایی که از همسایگی با روسیه برده است یک نمونهٔ روشن، آن‌چه که اینک در اوکراین می‌گذرد نمونهٔ روشن دیگر، و سرزمین خود ما ایران نیز نمونه‌ای دیگر است. روس‌ها گذشته از بردن یک‌پنجم خاک ایران، در هر مجالی نیز کوشیده‌اند که در کار درونی ایران دخالت کرده و هرگاه توانسته‌اند با قلدری به باج‌خواهی پرداخته و دست به غارت ایران زده‌اند. (۱)

قوام شاید پس از هیتلر دومین کسی بود که سر استالین کلاه گذاشت. هیتلر با اندیشهٔ تبه‌کارانه با قرارداد تقسیم لهستان با استالین و ابراز دوستی او را فریفت تا در آینده به خاک روسیه یورش برد، ولی قوام با اندیشه‌ای پاک و درست، برای سربلندی و رهایی میهن از سپاهیان متجاوز روسی، او را فریب داد. تفاوت میان این دو قابل سنجش نیست.

قوام تنها کسی در تاریخ روسیه بود که توانست با درایت، تیزهوشی و مهارت، استالین و نمایندگان او را نه یک بار که چند بار تشنه تا لب چشمه آورد و تشنه برگرداند.

Aliakbar_Omidmehr_2.jpgرسانه‌های جمهوری اسلامی با افتخار، مهم‌ترین دستاورد سفر اخیر پزشکیان، به ترکمنستان برای شرکت در اجلاس عشق‌آباد، با شرکت کشورهای منطقه را، دیدار وی با پوتین نام برده و مهم‌ترین بخش آن را، قول پزشکیان به پوتین، در تکمیل راه‌آهن ۱۱۰ کیلومتری آستارا به رشت، اعلام نموده و این که پوتین بلافاصله در دیدار با پزشکیان از وی سؤال نموده، این راه‌آهن کی تکمیل و راه‌اندازی خواهد شد!؟ که پزشکیان نیز، قول داده، تا آخر سال جاری خورشیدی، راه‌آهن آستارا ـ رشت، شروع به کار و روسیه را، به بنادر جنوب ایران، وصل کند.

لازم به یادآوری است که یکی از مفاد قرارداد استعماری راهبردی ۲۵ ساله رژیم اسلامی، با روسیه، پروژه کریدور شمال و جنوب است و این که، کریدور مزبور مسیری چندوجهی (ریلی، جاده‌ای، دریایی) از سن‌پترزبورگ، تا بندر بمبئی هند، به طول هفت هزار کیلومتر می‌باشد که از ایران عبور نموده، هند و ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس را، از طریق آستارا به روسیه و سرانجام اروپا وصل می‌کند.

با توجه به مراتب فوق و نظر به این که، روسیه از قرن هفدهم میلادی تاکنون، به‌علت عدم دسترسی به آب‌های گرم، همواره در صدد استفاده از راه‌های همسایه جنوبی خود، ایران، به آب‌های خلیج فارس بوده و در طول هشت قرن گذشته، بارها در صدد کشورگشایی در ایران و منتظر یک رژیم دست‌نشانده بوده، تا این مکنونات استعماری خود را، به سرانجام برساند، در نتیجه تکمیل راه‌آهن آستارا به رشت، ایران را تبدیل به یک مستعمره تمام‌عیار و کامل تزار جدید روسیه می‌کند.

این پروژه ننگین و استعماری را، تنها اتحاد، هم‌دستی و خیزش پرتوان و سرتاسری ملت ایران، در میدان‌های میلیونی، می‌تواند نقش بر آب نموده و دست این رژیم دست‌نشانده اجنبی و اربابانش را، از ایران ما کوتاه نماید و بس.

Ali_Fayaz.jpgدر سالگشت پیام هشت ماده ای خمینی و آنچه محمود حکیمی به من گفت!

"پیام هشت ماده ای امام" در 24 آذر ماه 1361 انتشار یافت. خمینی در این پیام همچنان که مخالفان را مستثنا ساخته بود، برای رعایت "حقوق"! مردم نکاتی را به سردمداران و دست اندرکاران حکومتش یادآوری کرده بود. حدت و شدت اخنتاق و سرکوب به گونه ای پیش رفته بود، که فضا حتا برای عوامل حکومت نیز غیر قابل تحمل شده بود. جاسوسی و تعقیب و گریزها به حدی بود که دامن برخی از عوامل و اطرافیان خمینی را نیز در بر گرفته بود. فسادهای اخلاقی و ... که امروز دیگر بر همه گان آشکار است، آن روزها پنهانی و تقریبا غیر قابل ردیابی بود. هر چند که رسوایی روابط افرادی چون "حجت الاسلام" معادی خواه که روزگاری وزیر ارشاد بود هم به نوعی بر ملا شده بود.

تدوین کنندگان نوشته ها و گفته های خمینی در کتاب های چند جلدی "صحیفه نور"، در مقدمه این پیام چنین نوشته اند:

"بدون شک در زمینه ارزش گذاری به انسانها و احترام به حقوق شهروندی قانونی آنها در مقابل حکومت و قدرت، یکی از ارزنده ترین آثار، پیام هشت ماده ای حضرت امام می باشد که به حق به عنوان "منشور کرامت انسان" نامگذاری شده است. این بیانیه که مخاطب آن قوه قضائیه و ارگانهای اجرایی می باشد، در تمامی مواد به محترم شمردن حقوق افراد و رعایت ضوابط قانونی در برخورد با حقوق شرعی ـ مدنی تأکید دارد و در نوع خود شاهکاری است که در راستای حقوق بشر از دیدگاه عدالت محور اسلام صادر شده است"!

این که روح الله خمینی تا چه حد به حقوق بشر و شهروندی پای بند بود را می توان با ارائه فاکت ها و آثار حکومت وی به روشنی مشاهده کرد. اعمال شکنجه، به دار آویختن، کشتار 67، عدم پای بندی به حتا قوانین جزایی خود و ... نیز زمینه سازی و تداوم جنگ ویرانگر هشت ساله و ... ده ها موارد دیگر، نشان می دهد که خمینی تا چه حد به حقوق شهروندی پای بند بود.

سال 1361، یک سال قبل از خروجم از ایران، سری به شرکت سهامی انتشار زدم. معمولا هر از چند گاهی به آنجا می رفتم و از جمله پاتوق هایم شده بود. البته عموما هنگام وقت آزاد، پاتوق هایم کتاب فروشی ها و انتشاراتی ها بودند. در این رفت و آمدها، گاه افراد نویسنده و شناخته شده آن زمان را نیز ملاقات می کردم. یکی از این افراد، زنده یاد محمود حکیمی بود. نویسنده ای که در دهه پنجاه کتاب هایی را برای کودکان و نوجوانان می نوشت و بین آن نسل محبوبیتی نیز داشت.

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

رسوایی‌های مالیِ مرتبط با حوزویان ولایی نه حادثه‌ای منفرد که بخشی از یک الگوی گسترده‌تر فساد ساختاری در ایران توصیف می‌شود؛ الگوئی که هم مشروعیت نهادهای دینی و حکومتی را تهدید می‌کند و هم تبعات اقتصادی و اجتماعیِ ملموسی به‌جا می‌گذارد. شاخص ادراک فساد شفافیت بین‌الملل در ۲۰۲۴ نشان‌دهندهٔ سطح پایین اعتماد و وضعیت بحرانی فساد در ایران است.

روش‌شناسی

این بررسی تلفیقی بر تحلیل کیفی منابع ثانویه مبتنی است: گزارش‌های خبری تحقیقی، مطالعات تحلیلی، و محتوای شبکه‌های اجتماعی که به‌صورت مستند در متن اولیهٔ کار شما آمده‌اند. برای گزاره‌های بارآور و نمونه‌های کلیدی، منابع خبری و گزارش‌های تحقیقی معتبر مرور و ارجاع شده‌اند.

بخش اول -- دلایل رسوایی‌های مالی حوزویان ولایی

دلایل را می‌توان در سه لایهٔ اصلی دسته‌بندی کرد.

۱. علل ساختاری و سیاسی

پیوند دین و قدرت و مصونیت نهادی: سازوکارهایی مانند نهادهای خارج از دستگاه قضائی رسمی (مثلاً دادگاه‌های ویژه یا مجموعه‌های نهادی تحت کنترل نهادهای مراکز قدرت) و کنترلی که نهادهای موازی بر دارایی‌ها دارند، فضای مصونیت و فرصت رانت را فراهم می‌آورد. نمونهٔ تاریخی و عام‌المنصوب از تجمع دارایی‌های نهادی تحت کنترل رهبران سیاسی/مذهبی در گزارش‌های تحقیقی ذکر شده است (برآوردهایی دربارهٔ مجموعهٔ «ستاد اجرایی فرمان امام»/موسسات وابسته و ارزش‌های میلیارد دلاریِ مرتبط).

نفوذ در اقتصاد نیمه‌دولتی: خصولتی‌سازی و نفوذ نهادهای حکومتی/نزدیکان نهاد قدرت در بنگاه‌ها منجر به توزیع رانت و قرارگیری حوزویان ولایی در هیئت‌مدیره‌ها و مدیریت دارایی‌های اقتصادی شده است.

۲. علل اقتصادی

رانت نفتی و ساختار توزیع ولایی منابع: تخصیص درآمدهای نفتی، ارز ترجیحی و یارانه‌ها همراه با تحریم‌ها، رقابت بر رانت را تشدید کرده و انگیزهٔ سوءاستفاده را افزایش داده است. این مسئله در کنار تضعیف طبقهٔ متوسط و رشد نابرابری، زمینهٔ اقتصادی لازم برای فساد را فراهم می‌کند.

استفادهٔ موسسات مذهبی/موقوفات به‌عنوان ابزار اقتصادی: برخی آستان‌ها و مؤسسات مذهبی به‌واسطهٔ بودجه و دارایی‌های غیراشتراک‌پذیر، فرصت‌های اقتصادی فراهم کرده‌اند که بدون شفافیت تبدیل به منبع سوءاستفاده می‌شود.

۳. علل فرهنگی-مذهبی

تقدسِ نمادین و مصونیت قضائی نسبت داده‌شده به حوزیان: اقتدار اخلاقیِ منتسب به حوزویان ولایی می‌تواند همراه با پوششِ رفتاری برای اعمال اقتصادی پرهزینه باشد؛ به‌علاوه خویشاوندسالاری («آقازاده‌ها») و شبکۀ روابط خانوادگی نقش مهمی در تسهیل رانت و انتقال منافع داشته‌اند. نمونه‌هایی از افشاگری‌ها در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های تحقیقی تأییدکنندهٔ این الگوها هستند.

بخش دوم -- نمونه‌های کلیدی (خلاصهٔ موردی)

بسیاری از پرونده های حوزوی ولایی در خصوص زمین خواری در به اصطلاحات دادگاه ویژه روحانیت یا مفتوح است یا با فرمان یا اذن خامنه ای به فراموشی سپرده شده اند.

در جدول زیر سه نمونهٔ منتخبِ مطرح‌شده در منابع تلخیص شده‌اند (اعداد و ارقام از گزارش‌های خبری/تحقیقاتی نقل شده‌اند):

kooroshi.jpgویژه خبرنامه گویا

متن سند راهبردی امنیت ملی پیامی است که آمریکا به همه کشورهای دنیا ارسال می‌کند و چارچوب سیاست‌های خود را اعلام می‌کند و از آنجایی‌که آمریکا قدرت غالب در سراسر جهان است، بنابراین تأثیر سیاست‌هایش تنها به آینده این کشور منحصر نمی‌شود بلکه به‌طور طبیعی برای سراسر جهان اثرگذار است.

در آغاز این سند آمده است که:
«ما خواهان تداوم بقا و امنیت ایالات متحده به‌عنوان یک جمهوری مستقل و دارای حاکمیت هستیم؛ جمهوری‌ای که دولت آن حقوق طبیعی و خدادادی شهروندان خود را حفظ کرده و رفاه و منافع آنان را در مرکز توجه قرار می‌دهد. ما می‌خواهیم کنترل کامل بر مرزهای خود، بر نظام مهاجرتی خود و بر شبکه‌های حمل‌ونقلی داشته باشیم... هیچ دشمن و هیچ خطری نباید قادر باشد آمریکا را تهدید یا در وضعیت گروگان‌گیری قرار دهد... ما جهانی را می‌خواهیم که در آن مهاجرت منظم باشد.»

آمریکا خواهان یک زیرساخت ملیِ مقاوم است که در برابر بلایای طبیعی تاب بیاورد، در برابر تهدیدهای خارجی مقاومت کرده و آن‌ها را خنثی کند، و از بروز یا تشدید هر رویدادی جلوگیری کند که ممکن است به مردم آمریکا آسیب برساند یا اقتصاد آمریکا را مختل کند.

متن راهبردی امنیت ملی ایالات متحده هدف اصلی آمریکا را تضمین ابرقدرت ماندن آمریکا با برتری اقتصادی، فناورانه و ژئوپولیتیکی در قرن بیست‌ویکم توصیف می‌کند. محور اصلی آن یک سیاست خارجی و اقتصادی سخت‌گیرانه و مبتنی بر شعار «اول آمریکا» است که مدعی است رقابت را می‌پذیرد. یکی از اهداف این سیاست‌ها دادن مسئولیت بیشتری به متحدان آمریکا و کاهش وابستگی‌های آمریکا خوانده می‌شود.

منطق بنیادین این راهبرد، قدرت اقتصادی را پایهٔ امنیت و بازدارندگی می‌داند که با حفظ برتری اقتصادی، برتری فناوری و نظامی آمریکا، از بروز درگیری‌های نظامی جلوگیری می‌کند. راهبرد امنیت ملی آمریکا همکاری‌های بین‌المللی را مطلوب می‌داند، به شرطی که به‌طور روشن در خدمت منافع آمریکا باشد. آمریکا در این متن وفاداری خود را به تجارت آزاد اعلام می‌کند، اما به شرطی که منصفانه، متقابل و کنترل‌شده باشد. در متن مشخص است که آمریکا تنها کشوری است که منصفانه بودن تجارت را تعیین می‌کند و بر آن باید کنترل داشته باشد، که این خود جملات پیشین مبنی بر وفاداری به تجارت آزاد و مطلوب دانستن همکاری‌های بین‌المللی را بی‌معنی می‌کند.

سیاست‌های اقتصادی سخت‌گیرانه

اقتصاد آمریکا در چند دهه گذشته رشدی کُند و در مقایسه با دیگر نقاط جهان رشد کمتری داشته و بخش مهمی از سهم خود را در تجارت جهانی از دست داده است و این سهم با شصت درصد کاهش از ۱۵ درصد در سال ۱۹۷۰ به ۹ درصد در سال ۲۰۱۹ رسیده است. البته علت‌های این کاهش تنها یک شاخص نیست بلکه تمام شاخص‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان بر این فرایند تأثیرگذار بوده‌اند. اما مهم‌ترین شاخص تأثیرگذار بر این فرایند، یعنی کاهش سهم اقتصادی آمریکا در تجارت جهانی، ظهور قدرت‌های تازه‌نفس جهانی مانند چین، هند، برزیل ... بوده است.

چین در حال حاضر با بیش از ۱۵ درصد سهم در صادرات جهان بزرگ‌ترین کشور صادرکننده کالا در جهان است، در حالی که سهم آمریکا کمی بیش از ۱۳ درصد است. بنابراین در این سند ایجاد توازن در روابط تجاری هدف عمده ایالات متحده است که باید پیگیری شود.

کشف ۳ تن گوشت الاغ و قاطر با برچسب «گوساله منجمد برزیلی» در تهران

یورونیوز - مقام‌های قضایی تهران حدود ۳ تن گوشت غیرمجاز از جمله گوشت الاغ و قاطر را در یک واحد بسته‌بندی کشف کردند. در کنار آن، حدود ۵ هزار برچسب جعلی «گوشت گوساله منجمد برزیلی» نیز ضبط شد.

meatlarge.jpgمقام‌های قضایی ایران از کشف حدود سه تن گوشت غیرمجاز در یکی از واحدهای بسته‌بندی گوشت در تهران خبر داده‌اند؛ محموله‌ای که بررسی‌های آزمایشگاهی نشان می‌دهد از گوشت حیوانات تک‌سمی از جمله الاغ و قاطر تهیه شده است.

این کشف در جریان بازرسی‌های دادسرای ویژه جرایم پزشکی و امور بهداشتی تهران انجام شده و گوشت‌های توقیف‌شده پس از نمونه‌برداری رسمی، وارد فرآیند رسیدگی قضایی شده‌اند.

به گفته مسئولان پرونده، در کنار این محموله، حدود پنج هزار برچسب جعلی با عنوان «گوشت گوساله منجمد برزیلی» نیز کشف شده است؛ لیبل‌هایی که برای عرضه این محصولات به‌عنوان گوشت گوساله در بازار مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

متهم پرونده در اظهارات خود هرگونه تخلف را رد کرده و مدعی شده گوشت‌ها از مناطق غربی کشور تأمین شده و وی تنها وظیفه بسته‌بندی را بر عهده داشته است. با این حال، مقام قضایی پرونده تأکید کرده نتایج آزمایش‌های انجام‌شده بر روی نمونه‌ها، استفاده از گوشت حیوانات تک‌سمی را تأیید می‌کند.

اختلاف قابل توجه قیمت خرید و فروش این گوشت‌ها با نرخ رایج گوشت گوساله نیز از دیگر مواردی است که به‌عنوان نشانه‌ای از غیرمجاز بودن محموله مورد توجه دستگاه قضایی قرار گرفته است.لازم به ذکر است قیمت واقعی گوشت گوساله منجمد برزیلی حدود ۸۰۰ هزار تومان و گوشت گوساله سردست ایرانی حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان در هر کیلوگرم می‌باشد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

معاون دادستان تهران با اشاره به نظارت مستمر بر صنوف مرتبط با مواد غذایی اعلام کرده است هر اقدامی که سلامت عمومی را به خطر بیندازد، با برخورد قاطع قضایی مواجه خواهد شد. او از شهروندان خواست در صورت مشاهده تخلفات مشابه، موضوع را از طریق سامانه‌های رسمی وزارت بهداشت گزارش دهند.

sj.jpg۷۷ درصد سقط‌ها خودبه‌خودی است

رویداد۲۴ به آمار تازه و منتشرنشده وزارت بهداشت درباره سقط جنین و مرده‌زایی در کشور دست یافته است؛ آماری که نشان می‌دهد از ابتدای سال ۱۴۰۴ تاکنون بیش از ۷۷ درصد سقط‌های ثبت‌شده، خودبه‌خودی بوده و هزاران مورد مرده‌زایی نیز به ثبت رسیده است.

رویداد۲۴ | سقط جنین و مرده‌زایی در ایران همواره یکی از پنهان‌ترین بحران‌های سلامت باروری بوده است. تازه‌ترین آمار وزارت بهداشت که به دست رویداد۲۴ رسیده، تصویری هشداردهنده از وضعیت باروری در کشور نشان می‌دهد. این آمار نه تنها میزان سقط خودبه‌خودی را روشن می‌کند، بلکه زوایای پنهان نقش آلودگی هوا و مازوت‌سوزی در افزایش خطر مرده‌زایی را نیز افشا می‌کند.

مسیری که به آمار ختم شد

خبرنگار رویداد۲۴ برای دسترسی به آمار سقط جنین دربازه زمانی ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۴، درخواست خود را در سامانه ملی انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات ثبت و طی یک پروسه چند روزه، به آمار نهایی دست پیدا کرد. حسین کرمانپور مدیر مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت که این آمار را به رویداد۲۴ داده، ضمن ارسال اطلاعات، تاکید کرده که این آمار، «دقیق و کامل نیست»؛ چراکه مواردی نظیر «سقط‌های سرپایی، غیرقانونی، در منزل یا سقط‌های اتفاقی» در آمار وزارت بهداشت ثبت نمی‌شوند.

به گزارش رویداد۲۴، سامانه ملی انتشار و دسترسی آزادبه اطلاعات سامانه، یک بستر الکترونیکی برای اجرای قانون دسترسی آزاد به اطلاعات است. طبق ماده ۲ این قانون، هر شهروند ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را دارد. با این حال، بررسی‌ها نشان می‌دهد که برخی نهاد‌های حاکمیتی از جمله سپاه پاسداران و آستان قدس از عضویت در این سامانه امتناع ورزیده‌اند.

آمار رسمی، تصویر هشدار دهنده از سقط و مرده‌زایی

بر اساس اطلاعات سامانه ملی باروری سالم که به دست رویداد۲۴ رسیده، از ابتدای سال ۱۴۰۴ تا ۱۵ آذرماه _بیش از ۹ ماه_ در مجموع ٦٨٣ هزار و ٦١٥ مورد زایمان در کشور به ثبت رسیده است. در همین مدت، مجموعاً ٥٠ هزار و ٧٤٤ مورد سقط ثبت شده است. نگران‌کننده‌ترین بخش ماجرا، آمار سقط‌های «خودبه‌خودی» است؛ به طوری که از کل سقط‌های خود به خودی ثبت‌شده،٣٩ هزار و ٢٩٧ مورد معادل بیش از ٧٧ درصد، خودبه‌خودی بوده‌اند.

این در حالی است که سقط‌های قانونی نیز رقم قابل توجه ۶ هزار و ۹۸۷ مورد معادل نزدیک به ۱۳ درصد را به خود اختصاص داده و متأسفانه سقط‌های عمدی با هزار و ۶۸۹ مورد، معادل ۳ درصد به ثبت رسیده‌اند.

علاوه براین، ۲ هزار و ۳٤٤ مورد ( معادل بیش از ۴ درصد) بارداری خارج رحمی و ۴۲۷ مورد سقط مکرر نیز گزارش شده است.

از سوی دیگر، آمار مرده‌زایی طی این مدت ۴ هزار و ۷۰۹ مورد بوده که معادل ۰.۷۱ درصد کل زایمان‌ها است. البته وزارت بهداشت اعلام کرده که درصد مرده‌زایی با توجه به آمار سامانه ثبت زایمان، از ۰.۸۴ درصد درسال ۱۴۰۱ به ۰.۷۷ درصد در سال ۱۴۰۴ کاهش یافته است.

mkoTr.jpgکیهان لندن - سخنگوی قوه قضاییه درباره آخرین وضعیت پرونده عملیات تروریستی در کاخ دادگستری تهران ادعا کرده ارتباط فردی که این دو قاضی را ترور کرد با مجاهدین خلق محرز شده است. او افزوده عامل تیراندازی به افرادی گفته بوده که «قصد دارم سران دیوان عالی کشور را به قتل برسانم».

اصغر جهانگیر سخنگوی قوه قضاییه روز سه‌شنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۴ در نشست خبری درباره آخرین جزییات پرونده مربوط به ترور قاضی رازینی و قاضی مقیسه که طی یک عملیات تروریستی در دیوان عالی کشور واقع در داخل کاخ دادگستری تهران رخ داد مُردند گفته «در تحقیقاتی که انجام‌شد ارتباط تروریست که خودکشی کرد، با گروهک تروریستی منافقین محرز شد و نامبرده با یکی از سرپل های منافقین در ارتباط بوده است.»

اصغر جهانگیر افزوده عامل این عملیات تروریستی «چند بار گفته به دنبال این هستم تعدادی را در دیوان عالی به قتل برسانم و افرادی این مطلب را شنیده بودند و به عنوان شاهد احضار شدند و گواهی کردند که این فرد تحت تاثیر سرپل منافقین قرار گرفته و واسطه و سرپل شناسایی شد و معلوم شد که کیست.»

سخنگوی قوه قضاییه افزوده «فروشنده‌ای که سلاح را در اختیار تروریست قرار داده بود شناسایی و دستگیر شد و اعتراف کرد که سلاح را در اختیارش قرار داده و افراد دیگر نیز شناسایی و دستگیر شدند. همه دستگیرشدگان به ارتباط او با گروهک منافقین اذعان داشتند و می‌دانستند از عوامل‌ مرتبط با منافقین است.»

او همچنین مدعی شده «از وضعیت خانوادگی او جویا شدیم که در سال ۶۷ چند تن از بستگانش به علت ارتباط با منافقین اعدام شده و دونفر دیگر نیز در زندان بودند» و افزوده بنابراین او انگیزه زیادی برای انجام این عملیات تروریستی داشته است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در یک حمله تروریستی ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۳ در دیوان عالی کشور در درون کاخ دادگستری تهران رخ داد سه نفر از حاکمان شرع معروف دادگاه‌های انقلاب اسلامی و دیوان عالی جمهوری اسلامی ترور شدند. در این عملیات محمد مقیسه و علی رازینی مُردند و حسینعلی نیری زخمی شد. ضارب نیز که نیروهای شاغل در بخش خدمات دیوان عالی کشور بود پس تیراندازی اقدام به خودکشی کرد و جان باخت.

ساعاتی پس از این حمله، خبرگزاری «میزان» مرکز اطلاع‌رسانی قوه قضائیه جمهوری اسلامی در خبری اعلام کرده بود «فرد مسلح نفوذی در دیوان عالی در اقدامی برنامه‌ریزی شده اقدام به ترور دو قاضی شجاع و پرسابقه در مبارزه با جرائم علیه امنیت ملی، جواسیس و تروریسم کرد.»

خبرنامه گویا - به گزارش جروزالم پست، اگر مشخص شود که جمهوری اسلامی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم پشت حمله تروریستی ساحل بوندای بوده است، پاسخ اسرائیل باید قاطع، سریع و بازدارنده باشد

پس از این حمله خونین که ۱۵ نفر از شهروندان بی‌گناه را به کام مرگ کشاند، مقامات اسرائیلی و استرالیایی بلافاصله بررسی ابعاد حادثه و هویت عاملان را آغاز کردند. در تصاویر منتشرشده، نوید اکرم ۲۴ ساله و پدرش ساجد اکرم ۵۰ ساله در حال تیراندازی "بطور حرفه ای" دیده می‌شوند و کشف پرچم داعش در خودروی آن‌ها، در نگاه نخست وابستگی ایدئولوژیکشان را آشکار می کند.

attacklarge.jpgنخست‌وزیر استرالیا، آنتونی آلبانیزی، در یک نشست خبری اعلام کرد که این دو نفر به‌تنهایی عمل کرده و وفاداری خود را به داعش ابراز کرده‌اند. با این حال، هم مقامات اسرائیلی و هم نهادهای امنیتی استرالیا تأکید کردند که احتمال نقش‌آفرینی یک بازیگر بزرگ‌تر و سازمان‌یافته‌تر را نمی‌توان نادیده گرفت. سرعت، دقت و مهارت تیراندازی در ویدئوهای حمله، این گمانه را تقویت کرد که عاملان آموزش حرفه‌ای دیده‌اند؛ موضوعی که فرضیه دخالت یک بازیگر دولتی را مطرح ساخت.

یک مقام ارشد آمریکایی به فاکس‌نیوز گفت اگر ثابت شود جمهوری اسلامی ایران دستور این حمله را صادر کرده، ایالات متحده حق اسرائیل برای پاسخ نظامی به ایران را به‌طور کامل به رسمیت خواهد شناخت. این موضع‌گیری نشان داد که موضوع تنها یک مسئله داخلی برای استرالیا نیست، بلکه می‌تواند ابعاد ژئوپلیتیکی گسترده‌تری داشته باشد.

توجه به جمهوری اسلامی بی‌دلیل نیست. در ماه‌های گذشته، دولت استرالیا اعلام کرده بود که جمهوری اسلامی پشت حداقل دو حمله بزرگ ضدیهودی در خاک این کشور قرار داشته است. آلبانیزی در ماه اوت گفت تهران طراح اصلی حملات آتش‌سوزی علیه مراکز یهودی بوده و در پی آن اعلام کرد سفیر ایران اخراج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان یک سازمان تروریستی معرفی خواهد شد. سرویس اطلاعات امنیتی استرالیا نیز اعلام کرده بود شواهد کافی برای نسبت‌دادن این حملات به رژیم ایران در اختیار دارد.

هم‌زمان، نشانه‌های دیگری نیز ظن دخالت ایران را تقویت کرد. احمد غدیری ابیانه، فرزند سفیر پیشین ایران در استرالیا، ساعاتی پیش از حمله به تجمع یهودیان، پیام‌هایی به‌شدت ضدیهودی در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد و جشن‌های حنوکا را «آیین‌های شیطانی» خواند. همچنین حساب‌های رسانه‌ای نزدیک به سپاه پاسداران، پیام‌هایی تهدیدآمیز با مضمون «مجازات متقابل» منتشر کردند؛ پیام‌هایی که زمان‌بندی آن‌ها بسیار قابل‌تأمل بود.

واکنش رسمی تهران نیز بر ابهامات افزود. وزیر خارجه ایران، بدون اشاره‌ای به یهودیان یا یهودستیزی، صرفاً «خشونت و کشتار جمعی» را محکوم کرد. رسانه‌های دولتی ایران نیز تلاش کردند این حمله را در چارچوب جنگ اسرائیل و حماس تفسیر کنند و حتی مشروعیت هدف‌قرارگرفتن قربانیان را زیر سؤال بردند.

اگر تحقیقات مشترک اسرائیل، استرالیا و آمریکا نشان دهد که ایران از طریق کنترل عملیاتی، تأمین مالی، ارسال سلاح یا تحریک ایدئولوژیک در این حمله نقش داشته است، پاسخ اسرائیل باید سریع، شدید و بدون ابهام باشد. اعلام آمادگی واشنگتن برای به‌رسمیت‌شناختن حق اقدام اسرائیل، نشان‌دهنده جدیت این پرونده است.

با این حال، چنین پاسخی تنها در صورت وجود مدارک غیرقابل‌انکار امکان‌پذیر است. اسرائیل نمی‌تواند و نباید بر اساس حدس و گمان عمل کند. اما تهران نیز نباید دچار سوءبرداشت شود؛ اگر این شواهد به‌طور قاطع اثبات شود، واکنش اسرائیل می‌تواند بسیار فراتر و قدرتمندتر از درگیری محدود ماه ژوئن باشد. چنین تقابلی، با توجه به بحران‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، هزینه‌ای سنگین خواهد داشت؛ هزینه‌ای که ایران به‌سختی توان تحمل آن را دارد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایندیپندنت فارسی - اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی روز سه‌شنبه ۲۵ آذر در نشست خبری هفتگی ادعا کرد یک شهروند ایرانی با تابعیت مضاعف سوئدی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل در استان البرز بازداشت شده است.

جهانگیر درباره این پرونده گفت: «این فرد در سال ۱۴۰۲ جذب سرویس‌های جاسوسی اسرائیل شده است» و یک ماه پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه به ایران بازگشته و در «ویلایی در حومه کرج مستقر شده است.»

جهانگیر با اشاره به گزارش کار نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی گفت: «او در پایتخت ۶ کشور اروپایی آموزش جاسوسی دیده است.» دستگاه‌های قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی در ماه‌های پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل صدها نفر را به اتهام همکاری با دشمن بازداشت و چند نفر از محکومانی که در سال‌های قبل به اتهام همکاری با اسرائیل زندانی و محاکمه شده بودند را اعدام کرده است.

161616.jpgایران وایر - کاهش کم‌سابقه درآمد یوتیوبرهای فارسی‌زبان در هفته‌های اخیر موضوع شکایت بسیاری از فعالان این حوزه کاری بوده است. افتی که بر اساس ادعای افراد شناخته‌شده در این حوزه، به ۸۰ درصد کاهش درآمد رسیده و ادامه فعالیت حرفه‌ای و کاری را در این حوزه برای بسیاری از تولیدکنندگان محتوا با چالش جدی مواجه کرده است.

به گفته تعداد قابل توجهی از یوتیوبرهای فارسی‌زبان، تمرکز بر هویت بازدیدکنندگان و شناسایی و تشخیص دقیق‌تر موقعیت جغرافیایی کاربران و نحوه اتصال آن‌ها در آپدیت جدید یوتیوپ بالا رفته است. به این ترتیب، تماشای ویدیوها از داخل ایران که اغلب با VPN انجام می‌شود به ‌عنوان ترافیک کم‌ارزش‌تر برای تبلیغ‌دهندگان شناسایی شده و همین موضوع باعث شده درآمد حاصل از نمایش تبلیغات برای این دسته از بازدیدها به‌شدت کاهش پیدا کند.

«آریا کئوکسر»، یوتیوبر مطرح فارسی‌زبان، در ویدیویی که به‌تازگی منتشر کرده، این موضوع را تأیید کرده و گفته است که پس از اعمال تغییرات جدید یوتیوب، درآمد کانال او و بسیاری از همکارانش به یک‌پنجم یا حتی یک‌دهم گذشته رسیده است. ادعایی که از سوی دیگر یوتیوبرهای فارسی نیز بارها تکرار شده و به نظر می‌رسد محدود به یک یا دو کانال خاص نیست.

تمرکز جدید یوتیوب بر بازارهایی با تبلیغ‌دهندگان قدرتمندتر، باعث شده محتوایی که بخش عمده مخاطبانش از کشورهای تحت تحریم یا با اتصال‌های غیرمستقیم (VPN) دیده می‌شود، در اولویت پایین‌تری برای نمایش تبلیغات پردرآمد قرار بگیرد.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

این تغییر الگوریتم برای تولیدکنندگان محتوای فارسی، ضربه‌ای مستقیم به درآمد آنهاست. کانال‌هایی که با تکیه به بازدید میلیونی مخاطبان داخل ایران در طی سال‌‌ها رشد کرده‌اند اما حالا با سیاست جدید یوتیوب، دیگر «تعداد بازدید» به معنای «درآمد» بالا نیست.

معضل چین در قبال ایران: چرا پکن نمی‌تواند به‌طور کامل متحد تهران شود

منبع: "چاینا تینک"

ترجمه: خبرنامه گویا

پس از آغاز جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، موازنه ژئوپلیتیکی خاورمیانه به‌طور چشمگیری تغییر کرده است. ایران در نتیجه تضعیف «محور مقاومت» و مواجهه با حملات مستقیم اسرائیل و ایالات متحده، با کاهش قدرت بازدارندگی و نفوذ منطقه‌ای روبه‌رو شده و به دنبال بازیگران جدید برای جبران این خلأ راهبردی است.

chinalarge.jpgدر این شرایط، نگاه تهران بیش از گذشته به سوی چین معطوف شده است. ایران امیدوار است که پکن بتواند به‌عنوان یک پشتوانه سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی عمل کند. با این حال، آنچه در عمل شکل گرفته نه یک اتحاد راهبردی کامل، بلکه نوعی همکاری محدود و حساب‌شده است که چین به‌دقت مرزهای آن را تعیین می‌کند.

افزایش تمایل ایران به چین تا حد زیادی ناشی از بی‌اعتمادی عمیق به ایالات متحده و برداشت عمومی در ایران است که مذاکرات با واشنگتن صرفاً پوششی برای اقدامات نظامی اسرائیل است. در چنین فضایی، چین در ذهن بخشی از نخبگان و افکار عمومی ایران به‌عنوان گزینه‌ای کم‌هزینه‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر مطرح شده است.

هم‌زمان، تحولات داخلی ایران نیز بر این معادله سایه انداخته است. شکاف‌های سیاسی، نارضایتی اجتماعی و بن‌بست اصلاحات باعث شده آینده کشور برای حتی خود ایرانیان نامشخص باشد. این بی‌ثباتی داخلی یکی از عواملی است که چین را از هرگونه تعهد عمیق و بلندمدت نسبت به ایران بازمی‌دارد.

از منظر منطقه‌ای، کاهش نفوذ ایران و تضعیف نیروهای هم‌پیمان آن، قدرت چانه‌زنی تهران را پایین آورده است. در مقابل، موقعیت ژئوپلیتیکی اسرائیل تقویت شده و این عدم توازن، هزینه نزدیک شدن بیش از حد به ایران را برای چین افزایش می‌دهد؛ به‌ویژه در شرایطی که پکن به دنبال حفظ روابط پایدار با سایر بازیگران خاورمیانه است.

در حوزه نظامی، اگرچه در ایران بحث‌هایی درباره خرید جنگنده‌ها و سامانه‌های پدافندی چینی مطرح شده، اما چین به‌خوبی می‌داند که هرگونه همکاری نظامی گسترده می‌تواند واکنش شدید آمریکا و متحدانش را در پی داشته باشد. پکن ترجیح می‌دهد از عبور از خطوط قرمز تحریمی و امنیتی که منافع کلان جهانی‌اش را تهدید می‌کند، پرهیز کند.

تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران همچنان بزرگ‌ترین مانع بر سر راه اتحاد کامل دو کشور است. شرکت‌های بزرگ و بانک‌های چینی حاضر نیستند به بهای همکاری با ایران، دسترسی خود به بازارهای جهانی و نظام مالی بین‌المللی را به خطر بیندازند. از این رو، حتی در صورت تمایل سیاسی، ظرفیت عملی چین برای حمایت گسترده از ایران محدود است.

افزون بر این، چین انتظار دارد شرکای راهبردی‌اش دارای راهبرد روشن، ثبات سیاسی و محیط سرمایه‌گذاری قابل پیش‌بینی باشند؛ عناصری که ایران در وضعیت کنونی فاقد آن‌هاست. از نگاه بسیاری از تحلیلگران چینی، تهران نه‌تنها با اولویت‌های راهبردی پکن همسو نشده، بلکه انتظاراتی فراتر از واقعیت‌های موجود دارد.

در مجموع، چین ایران را بازیگری مهم اما پرریسک می‌داند. پکن مایل است تحریم‌ها کاهش یابد و ایران وارد مسیر توسعه‌ای باثبات شود، اما تا آن زمان، سیاست چین مبتنی بر موازنه، احتیاط و فاصله‌گذاری حساب‌شده خواهد بود. به همین دلیل، رابطه دو کشور بیش از آنکه یک اتحاد کامل باشد، شراکتی محدود است که چین آگاهانه از تبدیل آن به یک هم‌پیمانی تمام‌عیار خودداری می‌کند.

روزنامه واشینگتن‌پست گزارش داد بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، و دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، چند ماه پیش از جنگ ۱۲ روزه و پس از نخستین دیدارشان، برنامه‌ریزی برای حمله احتمالی به برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را آغاز کردند و هم‌زمان یک کارزار فریب پیچیده را پیش بردند.

واشینگتن‌پست چهارشنبه ۲۶ آذر به نقل از یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، نوشت اواسط بهمن سال گذشته که نتانیاهو به‌عنوان نخستین رهبر خارجی برای دیدار با ترامپ که به تازگی به ریاست‌جمهوری رسیده بود به کاخ سفید رفت، چهار سناریو از چگونگی پیشبرد حمله به ایران را ارائه کرد.

نخست‌وزیر اسرائیل ابتدا به ترامپ نشان داد که عملیات در صورت حمله یک‌جانبه اسرائیل چگونه خواهد بود.

گزینه دوم این بود که اسرائیل با حداقل حمایت آمریکا پیشگام شود.

گزینه سوم، همکاری کامل دو متحد و گزینه آخر این بود که آمریکا رهبری عملیات را بر عهده بگیرد.

پس از آن، ماه‌ها برنامه‌ریزی راهبردی پنهان و فشرده آغاز شد.

جزییاتی از عملیات فریب

به گفته دو فرد آگاه از موضوع، ترامپ می‌خواست به دیپلماسی هسته‌ای با جمهوری اسلامی فرصت بدهد، اما هم‌زمان تبادل اطلاعات و برنامه‌ریزی عملیاتی با اسرائیل را ادامه داد.

یکی از این منابع گفت: «منطق این بود که اگر مذاکرات شکست بخورد، آماده اقدام باشیم.»

رهبران اسرائیل بر این باور بودند که دادن فرصت به دیپلماسی، در صورت تصمیم نهایی برای حمله به ایران، برای افکار عمومی جهانی اهمیت دارد.

با این حال، آن‌ها نگران بودند که ترامپ، در اشتیاقش برای دستیابی به توافق، به یک توافق بد تن بدهد.

ترامپ اواخر فروردین به تهران ۶۰ روز مهلت داد تا با یک توافق هسته‌ای موافقت کند. این ضرب‌الاجل ۲۲ خرداد به پایان رسید.

او و نتانیاهو تلاش کردند طوری عمل کنند که جمهوری اسلامی برای آنچه در ادامه رخ خواهد داد، غافلگیر بماند.

ترامپ در پایان این مهلت، به خبرنگاران گفت حمله اسرائیل به ایران «کاملا ممکن است رخ دهد»، اما در عین حال ترجیح خود را مذاکره عنوان کرد.

مقام‌های اسرائیلی همان زمان گزارش دادند ران درمر، مشاور ارشد نتانیاهو، و دیوید بارنیا، رییس موساد، به‌زودی با استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا، دیدار خواهند کرد. همچنین قرار بود دور جدیدی از مذاکرات هسته‌ای آمریکا و ایران ۲۵ خرداد برگزار شود.

اما اسرائیل تصمیم خود برای حمله را گرفته و آمریکا نیز به‌خوبی از آن آگاه بود.

دیپلماسی برنامه‌ریزی‌شده یک فریب بود و مقام‌های هر دو کشور به گزارش‌های رسانه‌ای درباره شکاف میان آمریکا و اسرائیل دامن زدند.

واشینگتن‌پست به نقل از منبع خود نوشت: «تمام گزارش‌هایی که نوشته شد مبنی بر این‌که نتانیاهو با ویتکاف یا ترامپ هم‌نظر نیست، درست نبود. اما اینکه چنین برداشتی شکل بگیرد خوب بود؛ چون کمک کرد برنامه‌ریزی بدون جلب توجه زیاد ادامه پیدا کند.»

آخرین شانس آمریکا به تهران با آغاز جنگ

حتی پس از آغاز بمباران‌ها و عملیات ترور اسرائیل، دولت ترامپ آخرین تلاش دیپلماتیک را انجام داد و به‌طور محرمانه پیشنهادی را برای حل بن‌بست برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ارسال کرد.

ایران اینترنشنال - وزارت امور خارجه کانادا چهار نفر از مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی به نام‌های محسن کریمی، احمد خادم سیدالشهدا، مصطفی محبی و حسن آخریان را به دلیل مشارکت در «نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر» و «ایفای نقش قابل توجه در تسهیل و هدایت سیاست‌های سرکوبگرانه» تحریم کرد.

tahrimlarge1.jpgتوضیح تصویر، از راست: مصطفی محبی،‌ رئیس سابق سازمان زندان‌های استان تهران، احمد خادم سیدالشهدا،‌ فرمانده قرارگاه کربلا نیروی زمینی سپاه و محسن کریمی،‌ فرمانده قرارگاه نجف اشرف در کرمانشاه. از حسن آخریان ،‌ رئیس سابق بند یک زندان رجایی‌شهر که به «جلاد» شهرت دارد، نفر دوم از راست، عکسی موجود نیست.

***

تحریم‌شدگان چه کسانی هستند؟

محسن کریمی و احمد خادم سیدالشهدا سرداران سپاه انقلاب اسلامی هستند. هر دوی آنها در سال‌های گذشته به‌طور فعال در سرکوب اعتراض‌ها نقش داشتند و این ایفای نقش را به‌صراحت در رسانه‌ها مطرح می‌کردند.

«سردار سرتیب محسن کریمی» عنوان نظامی فرمانده کنونی قرارگاه نجف اشرف سپاه پاسداران است. او که ۱۱ آبان ۱۴۰۱ به این سِمَت منصوب شد، در جریان اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۲ فرمانده سپاه روح‌الله در استان مرکزی بود.

محسن کریمی
محسن کریمی
***

«سپاه روح‌الله مرکزی» یگان نظامی-امنیتی و از سپاه‌های استانی سپاه پاسداران است و وظیفه فرماندهی و کنترل تمام یگان‌های سپاه و بسیج مستقر در استان مرکزی را برعهده دارد.

سپاه روح‌الله تحت فرماندهی محسن کریمی در دستگیری معترضان و سرکوب اعتراض‌های ۱۴۰۱ در شهر اراک و دیگر شهرهای استان مرکزی نقش داشت.

کریمی که آذر ۱۴۰۱ به دلیل ایفای نقش در سرکوب گسترده شهروندان از سوی اتحادیه اروپا تحریم شد، ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در سالگرد خیزش انقلابی ۱۴۰۱ گفت: «بعضی‌ها وقایع سال گذشته را به‌اشتباه اغتشاش می‌گویند، در حالی که آن وقایع یک جنگ تمام‌عیار بود.»

او افزود: «می‌خواستند ابتدا شهرهایی را در کردستان بگیرند و بعد تصرف شهرها را گسترش دهند.»

۱و بهمن ۱۴۰۱ درباره مساله حجاب و زنان این‌طور اظهار نظر کرده بود: «دشمن به دنبال جابه جا کردن معروف و منکر است. اگر باورها تغییر یابد، زن به برداشتن حجاب تن می‌دهد و آغوش رایگان و بی‌عفتی را می‌پذیرد.»

احمد خادم سیدالشهدا که در برخی منابع احمد دانش‌پژوه معرفی شده است، از سال ۱۳۸۸ به‌عنوان فرمانده قرارگاه کربلای نیروی زمینی سپاه جنوب غرب به این نیروی نظامی خدمت می‌کند.

احمد دانش‌پژوه مشهور به احمد خادم سیدالشهدا
احمد دانش‌پژوه مشهور به احمد خادم سیدالشهدا
***

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، رسانه وابسته به ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، درباره دانش‌پژوه نوشته است که او از ۱۷ سالگی وارد گروه‌های مخالف حکومت پهلوی در شهرستان شوشتر شد و «مبارزات انقلابی» او «دستگیری و شکنجه» به دنبال داشت.

به نقل از این رسانه، دانش‌پژوه در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب در سرکوب درگیری‌ها در استان کردستان نقش داشت. او با آغاز جنگ هشت‌ساله با عراق به خوزستان بازگشت و «مسئولیت محور سوسنگرد-اهواز» را بر عهده گرفت.

دانش‌پژوه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۲ به دلیل استفاده از «مهمات جنگی و گلوله واقعی علیه معترضان در خرم‌آباد و ایذه» در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ از سوی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده تحریم شده بود. سه روز بعد، اتحادیه اروپا نیز او را به همین اتهام‌ها تحریم کرد.

مصطفی محبی، که در خلال سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ مدیریت کل زندان‌های استان تهران را بر عهده داشت، مسئول مستقیم یا غیرمستقیم سرکوب بسیاری از فعالان سیاسی محبوس در زندان‌های تهران به شمار می‌آید.

مصطفی محبی
مصطفی محبی
***

او تیر ۱۳۹۸ در پی قتل یک زندانی سیاسی به نام علیرضا شیرمحمدعلی در زندان تهران بزرگ مشهور به فشافویه به‌دست دو زندانی دیگر، از سمت خود برکنار شد.

همان زمان خبرگزاری تسنیم، نزدیک به نهادهای حکومتی، این برکناری را «نتیجه بررسی‌های کمیته تحقیق درباره قتل علیرضا شیرمحمدی» خواند.

در سال‌های ۱۳۹۶ تا پایان دوران مدیریت محبی بر زندان‌های استان تهران گزارش‌های متعددی از مسمومیت و بیهوشی زندانیان سیاسی و عقیدتی با دارو، خوراندن اجباری داروهای ناشناخته به زندانیان و بازداشت‌شدگان سیاسی منتشر شد.

حسن آخریان نیز از مقام‌های ارشد سازمان زندان‌های جمهوری اسلامی است که تابستان ۱۳۹۸ از ریاست بند یک زندان گوهردشت برکنار شد.

زندانیان گوهردشت کرج به حسن آخریان لقب «جلاد بند» داده بودند. او پیش‌ از انتصاب به ریاست ایند بند، در فهرست تحریم‌های اتحادیه اروپا قرار گرفته بود.

mohajeri.jpgمحمد مهاجری، عضو شورای اطلاع رسانی دولت، در یادداشتی در صفحه‌ی شخصی خود نوشت:

لطفا جملات زیر را بخوانید.

"بدترین نوع مواجهه با بی حجابی برخورد احساسی است. به‌محض دیدن دختر بی‌حجاب یا کسی که بدنش آشکار است، نباید با توهین و نشان دادن نفرت برخورد کرد. در نوشتار و گفتار نیز باید منطقی سخن گفت؛ ادبیات باید منطقی و استدلالی باشد، نه صرفاً امر و نهی به «با حجاب باشید». مشکلی که اکنون در برخی تشکل‌های عفاف و حجاب وجود دارد این است که دوستان خودمان هم گاهی گوش نمی‌دهند خود را تافته جدا بافته از زن بی‌حجاب فرض نکنید. این‌گونه برخوردها پذیرش ندارد. ابتدا زمینه دوستی و ارتباط عاطفی را فراهم کنید، سپس در حاشیه همان رابطه دوستانه، منطقی و آرام مسئله را طرح کنید و توضیح دهید. پیشنهاد من این بوده که «طرح کافه‌گفت‌وگو» را در پارک‌ها و فضاهای عمومی اجرا کنیم تا خانم‌ها بنشینند و با هم گفت‌وگو کنند؛ شاید این روش مؤثرتر باشد. در برخورد با بی‌حجابی، دفاع از حجاب زمانی مؤثرتر است که از احساسات فاصله بگیریم؛ آنگاه کلام ما تأثیر بیشتری خواهد داشت و نقش‌آفرینی‌اش افزون‌تر می‌شود."

اینها عینا سخنان جناب آقای علم الهدی امام جمعه مشهد است. حق دارید شگفت زده شوید و باور نکنید و مثلا بگویید در نقل قول اشتباه صورت گرفته. اما واقعا این طور نیست.

چه شده که آقای علم‌الهدی هم دریافته که روشهای دیرین جواب نمی دهد؟ دلیلش آن است که لابد ایشان هم به حرف افراد دلسوز و مصلحان اجتماعی گوش فرا داده و دل را برای پذیرش آن آماده کرده است. اصولا انسانها همین جوری عاقبت به خیر می‌شوند.

با ناسزا و حرف درشت و بگیروببند و گشت ارشاد و توهین و قانون عفاف و حجاب حتی یک نفر را نمی‌شود باحجاب کرد؛ با آن شیوه ها فقط حس لجبازیشان تحریک می شود و خدای ناکرده بی احترامی به دین هم عادی می شود.

کاش سخنان ایشان در صداوسیما و فضای مجازی منتشر شود و پس از ان آقای علم الهدی در خیابانها و پاساژها و پارکهای مشهد با دختران و زنان کم حجاب و بی حجاب روبرو شود و تاثیر سخنانش را بر آنها ببیند. کاش مانند امام جمعه فقید مشهد به ورزشگاه و سینما برود و در آن مکانها لذت امر به معروف را تجربه کند. کاش در آنجا مفهوم آیه ای را که در ان خداوند خطاب به پیامبر می گوید:" اگر درشت خوی و سخت دل بودی مردم از پیرامونت پراکنده می شدند" با تمام وجود حس کند.

خلاصه آنکه می‌شود علم الهدی بود و مهربان بود. می شود علم الهدی بود و آدم درشت گوی دیروز نبود. می توان علم الهدی بود و مثل پیامبر مهربان بود. می توان علم الهدی بود و مثل کاسه های داغ تر از آش نبود. می‌توان علم الهدی بود و ترجمه واقعی اسمش (=پرچم هدایت) بود.

امید که این چند سطر باعث نشود حرف خناسانی که گرد ایشان جمع می شوند تا او را به روش پیشین فرابخوانند، در جناب امام جمعه تاثیر بگذارد.

آقای علم الهدی متشکرم!

miloni2.jpgخبرنامه گویا - نخست‌وزیر ایتالیا، جورجیا ملونی، هفته گذشته هنگام استقبال از رئیس‌جمهور موزامبیک، دانیل چاپو، در رم با صحنه‌ای غافلگیرکننده و کاملاً مشهود روبه‌رو شد.

در مقر دولت ایتالیا، ملونی و چاپو کنار یکدیگر ایستاده بودند و اختلاف قدشان به‌قدری چشمگیر بود که نمی‌شد نادیده‌اش گرفت. دوربین‌ها لحظه‌ای را شکار کردند که ملونی برای دست دادن به سوی رئیس‌جمهور چاپو جلو آمد؛ او سرش را بالا گرفت، نگاهی به او انداخت و سپس با لبخندی خجول واکنش نشان داد. در مقطعی نیز به نظر می‌رسید با حالتی ناباورانه چیزی زیر لب زمزمه می‌کند.

گفته می‌شود دانیل چاپو، ۴۸ ساله، حدود ۲۰۳ سانتی‌متر قد دارد، در حالی که قد نخست‌وزیر ملونی حدود ۱۵۷ سانتی‌متر است.

***

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایندیپندنت فارسی - همزمان با افزایش قیمت سکه و ثبت رکورد جدید ۱۴۴ میلیون تومان، سکه‌های پلاستیکی و تقلبی به بازار تهران وارد شدند. به گزارش تسنیم، سکه‌های پلاستیکی، غیرفلزی و وکیوم‌های جعلی و نیز طلای آب‌شده کم‌عیار در حال گسترش در بازار است. سکه‌های پلاستیکی که تشخیص آن‌ها حتی برای برخی فعالان صنفی هم ساده نیست.

aussiepolice.jpgجزئیات سفر

ساجد اکرم، ۵۰ ساله، و پسرش نوید اکرم، ۲۴ ساله، در تاریخ ۱ نوامبر ۲۰۲۵ وارد فیلیپین شدند و در ۲۸ نوامبر ۲۰۲۵ این کشور را ترک کردند.
ساجد اکرم با گذرنامه هندی سفر کرده بود، در حالی که نوید اکرم از گذرنامه استرالیایی استفاده می‌کرد.
این دو نفر شهر داوائو، واقع در جزیره جنوبی میندانائو، را به‌عنوان مقصد نهایی خود اعلام کرده بودند. میندانائو به‌عنوان منطقه‌ای شناخته می‌شود که در آن هسته‌های فعال شورشیان اسلام‌گرا حضور دارند.

هدف سفر

بر اساس ادعاها، منابع امنیتی استرالیا و گزارش‌های رسانه‌ای اعلام کرده‌اند که این پدر و پسر برای دریافت «آموزش‌های شبه‌نظامی» به فیلیپین سفر کرده بودند.

با این حال، مقام‌های فیلیپینی تا تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵ اعلام کرده‌اند که هنوز هیچ ارتباط مستقیم و تأییدشده‌ای میان این افراد و گروه‌های شبه‌نظامی محلی شناسایی نشده است. شورای امنیت ملی فیلیپین در حال بررسی و راستی‌آزمایی فعالیت‌های آن‌ها در داخل کشور است.

بی بی سی - پلیس استرالیا جزئیات بیشتری در مورد حمله مسلحانه روز یکشنبه به یک جشن یهودیان در ساحل بوندای در سیدنی منتشر کرده و گفته است که دو مهاجم ماه گذشته به فیلیپین سفر کرده بودند و دلیل این سفر در دست بررسی است.

پلیس ایالت نیوساوت‌ولز همچنین تایید کرد که دو پرچم داعش و بمب‌های دست‌ساز در خودروی یکی از مهاجمان، پیدا شده است.

در پی انتقادات مبنی بر کندی واکنش پلیس به تیراندازی، کریس مینز، وزیر اول ایالت نیوساوت‌ ولز بار دیگر از عملکرد پلیس در طول حمله دفاع کرد.

روز یکشنبه (۱۴ نوامبر/۲۳ آذر) ۱۵ نفر پس از تیراندازی دو فرد مسلح به تجمع شب اول جشن حنوکا در ساحل بوندای سیدنی کشته شدند.

مال لانیون، کمیسر پلیس در نیوساوت‌ولز گفت که این دو مرد به‌تازگی به فیلیپین سفر کرده بودند.

او افزود: «دلایل سفر آنها، هدفشان و اینکه در مدت اقامتشان کجا رفته‌اند، در دست بررسی است.»

پیش از این، شبکه خبری ای‌بی‌سی به نقل از منابع امنیتی اعلام کرده بود که این مهاجمان یک ماه قبل از تیراندازی در ساحل بوندای، برای «آموزش‌های نظامی» به فیلیپین سفر کرده بودند.

مهاجمان پدر و پسری به نام‌های ساجد و نوید اکرم معرفی شده‌اند. ساجد، ۵۰ ساله، در جریان تیراندازی کشته شد و پسرش نوید مجروح و بازداشت شده است.

مقامات مرزی در مانیل، پایتخت فیلیپین به بی‌بی‌سی گفتند که ساجد اکرم با گذرنامه هندی و پسرش، نوید با گذرنامه استرالیایی به این کشور سفر کرده‌ بودند.

گیس کشی در پارلمان مکزیک

| No Comments

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgدوشنبه ۲۴ آذر ماه، صحن پارلمان مکزیکوسیتی به صحنه زد و خورد شدید میان نمایندگان تبدیل شد. این درگیری در جریان بحث بر سر اصلاحات قانون شفافیت و انحلال موسسه شفافیت این شهر رخ داد.

نمایندگان اپوزیسیون، دولت محلی را متهم کردند که به توافق پیشین مبنی بر ایجاد یک نهاد نظارتی سه‌جانبه پایبند نبوده است. اعتراض مخالفان با اشغال تریبون آغاز شد اما به سرعت به خشونت فیزیکی، فریاد زدن، هل دادن و حتی کشیدن موی یکدیگر انجامید.

جلسه پارلمان موقتا تعلیق شد؛ اما پس از بازگشت نمایندگان، اعضای اپوزیسیون به نشانه اعتراض صحن را ترک کردند و دولت در غیاب آن‌ها اصلاحات مورد نظر خود را تصویب کرد.

1616.jpgتوصیه به جو خوری بجای برنج توسط کارشناس شبکه افق صدا و سیما

توصیه کارشناس صداوسیما به مردم که با توجه به گرانی برنج به جای آن جو بخورند که با زیرکی مجری موضوع بحث هدایت شد.

محسن ستاری، پزشک طب سنتی در برنامه انارستان شبکه افق سیمای جمهوری اسلامی در پاسخ به مجری که «آیا می‌توانیم به جای برنج جو بخوریم» گفت: «مردم می‌توانند با توجه به قیمت برنج، جو بخورند.» او در ادامه گفت: «جو نسبت به خواصش الان ارزان است».

1616.jpgیک دختر رپر ایرانی با انتشار ویدیویی در اینستاگرام از تماس ماموران امنیتی جمهوری اسلامی برای بستن صفحه‌اش خبر داد. او در این ویدیو می‌گوید: «پست‌هایم را پاک نمی‌کنم و اظهار پشیمانی هم‌ نمی‌کنم.»

او در شرح این ویدیو نوشته است: «اصلا فکر نمی‌کردم برای من هم پیش بیاید ولی حالا که پیش آمده نمی‌ترسم، چون شماها را دارم. خیلی‌ها بودند که در شرایط من قرار گرفتند پس من هم تا تهش سفت می‌ایستم چون هنرم را در کنار آزادی‌اش دوست دارم. دوست دارم کلی دختر قوی یاد بگیرند و به قوی بودن ادامه بدهند.»

به گزارش سایت دیده‌بان ایران؛ چند روز پیش در روستایی در ۱۵کیلومتری شهرستان فاریاب در استان کرمان حادثه عجیبی رخ داد.

آن روز ۲برادر ۳۸ و ۴۰ساله که با پدرشان بر سر انتقال وی به آسایشگاه درگیر شده بودند، پیرمرد را در خانه حبس کردند و راهی کلانتری شدند تا از مأموران پلیس برای حل این مشکل کمک بگیرند.

explarge.jpg
مأموران پلیس بعد از شنیدن شکوائیه 2برادر تصمیم گرفتند برای گفت‌وگو با پیرمرد و بررسی موضوع راهی خانه آنها شوند. 2مامور کلانتری همراه 2برادر به سمت خانه آنها به راه افتادند، غافل از حادثه هولناکی که در کمین‌شان بود.‌

انتقام هولناک


زمانی که مرد سالخورده در خانه زندانی بود، نقشه هولناکی برای انتقام‌گرفتن از پسرانش کشید. او شیر گاز را باز گذاشت تا خانه پر از گاز شود و خودش به دخمه کوچکی که در یکی از اتاق‌ها بود پناه برد و پتویی رویش انداخت و منتظر ماند تا پسرانش برگردند. دقایقی بعد، صدای در به گوش رسید و پیرمرد در مخفیگاهش پنهان شد و پسرانش به همراه مأموران پلیس وارد خانه شدند.

ماموران پلیس به همراه پسران پیرمرد وارد خانه شدند، اما به محض ورود به اتاقی که تصور می‌کردند پیرمرد در آن حضور دارد، صدای انفجار هولناکی به هوا بلند شد. در چشم برهم‌زدنی خانه مملو از شعله‌های آتش شد و 2مأمور پلیس به‌شدت از ناحیه دست و صورت آسیب دیدند. پسران پیرمرد نیز زخمی شدند و درست زمانی که همگی قصد خروج از خانه را داشتند، متوجه شدند که پیرمرد در داخل اتاق و در میان شعله‌های آتش گرفتار شده است.

hadi.jpg

کلابهاوس

-آقای خرسندی، در رابطه با برون رفت از بن بست کنونی نظر شما را میخواستم. شما که در این چهار دهه فعال بوده اید، بهرحال نظرتان قابل توجه است.

-«بهرحال» را خوب آمدی!

-ببخشید. منظور اینست که از هرجهت صاحب نظر هستید. قصد کنایه نداشتم. احترام شما سر جاش. شاعر و نویسنده مبارز. سرتون مثل سر شاه!

-بی انصافی نکن، شاه کچل نبود!

-خواهش میکنم. نظر شما را درباره رهائی از وضعیت فعلی و برون رفت از بن بستی است که ایرانیان در داخل و خارج در آن گیر کرده اند، میخواستم.

-دموکراسی. انتخابات آزاد. انتخابات فراگیر آزاد!

-منظور از فراگیر؟

-یعنی همه گروه ها، انجمن ها، سازمان ها، و حزب های مخالف حکومت اسلامی در داخل و خارج، آزادانه در آن شرکت داشته باشند: سلطنت طلب، جمهوریخواه، پادشاهی خواه، چپ، راست، مجاهدین، چریک، فدائی، ملی، مصدقی، تجزیه طلب، سوسیالیست، دموکرات .... همه و همه شرکت کنند و رأی بدهند و نظر اکثریت اجرا بشه.

-خیلی متشکرم آقای خرسندی. پس شما هم نظرتون به انتخابات آزاد هستش.

-بله. همینطور است.

-ممنون.

-موفق باشید.

-راستی آقای خرسندی، فرمودید انتخابات راجع به چی باشد؟ مردم برای چی رأی بدهند؟

-رأی بدهند که باید با حکومت اسلامی مبارزه کرد یا نه؟

تمام

sarkhosh.jpgسقوط میانه‌روها، ظهور رادیکالیسم

ویژه خبرنامه گویا

آنچه در مراسم شب هفتم جاویدنام «خسرو علیکردی» در مشهد رخ داد، عبور از یک مرز روانی بود. وقتی جمعیت، با شعار «مرگ بر سه فاسد: ملا، چپی، مجاهد» فضا را تسخیر کرد و مانع سخنرانی «نرگس محمدی» (برنده جایزه نوبل صلح) شد، پایان عصر «سیاست‌ورزی با دستکش‌های سفید» را اعلام نمود. این رخداد، اعلام ورشکستگی رسمی گفتمان «ائتلاف همگانی» و «گذار نرم»، در کف خیابان‌های ایران بود. برای دهه‌ها، استراتژی اپوزیسیون بر مبنای «ائتلاف منفی» استوار بود؛ اتحاد همه علیه جمهوری اسلامی. اما شعارها در مشهد نشان داد که «حافظه‌ی تاریخی» بر «مصلحت سیاسی» غلبه کرده است. جامعه‌ی معترض، دیگر دشمن را صرفاً در «حاکمیت فعلی» نمی‌بیند، بلکه در کلیت «ائتلاف سرخ و سیاه» سال ۵۷ جستجو می‌کند. قرار دادن «چپ‌ها» و «مجاهدین» در کنار «ملاها» به عنوان اضلاع یک مثلث فساد، نشان می‌دهد که خیابان به دنبال «بازگشت به تنظیمات کارخانه» و عبور از هر نیرویی است که در زایش وضعیت موجود نقش داشته است. این یعنی «دیوارکشی» میان «ایران ملی» و «ایران ایدئولوژیک»، جایگزین «پل‌سازی» میان جریانات سیاسی شده است.

اگر غرب با اعطای جایزه نوبل به نرگس محمدی، تلاش کرده بود تا رهبری جنبش را به سمت چهره‌های «حقوق‌بشری»، «اصلاح‌طلب» و دارای «ادبیات امن» کانالیزه کند، رخداد مشهد، شکستی مفتضحانه برای این مهندسی سیاسی بود. خیابان پیامی صریح فرستاد: «شما نمی‌توانید برای جنگی که ماهیت هویتی و وجودی پیدا کرده، فرماندهان نمادین و بی‌خطر بتراشید.» مردمی که زیر فشار خردکننده‌ی اقتصادی و امنیتی هستند، به دنبال «منجی قاطع» می‌گردند، نه «فعال مدنی». غرب اکنون با واقعیتی روبروست که دیگر نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد: سرمایه‌گذاری روی «میانه‌روها» در ایران، سرمایه‌گذاری روی اسب بازنده است.

با وجود درک دلایل خشم مردم، باید با دیدگان باز به هزینه‌ی استراتژیک این رفتار نگریست. حمله به یک زندانی سیاسی که نماد جهانی مظلومیت زن ایرانی است، از نظر «دیپلماسی عمومی»، یک «خودزنی» تمام‌عیار بود. جهان، پیچیدگی‌های تاریخی ما و نفرت از ۵۷ را نمی‌شناسد؛ جهان تصویری را می‌بیند که در آن، معترضان حتی به قهرمانان در بند خود رحم نمی‌کنند. این تصویر، انقلاب را از یک «خیزش دموکراتیک و متمدنانه» به یک «شورش کور و غیرقابل پیش‌بینی» تقلیل می‌دهد. خطر بزرگ اینجاست که این رفتار، «مشروعیت اخلاقی» جنبش را در چشم افکار عمومی جهان خدشه‌دار کند و به تبع آن، چتر حمایتی رسانه‌ها و نهادهای بین‌المللی که تاکنون به عنوان یک «سپر انسانی» عمل می‌کردند، جمع شود. رژیم دقیقاً منتظر همین لحظه است تا با استناد به «خشونت و افراطی‌گری معترضان»، سرکوب خونین را توجیه کند.

شعار «مرگ بر سه فاسد»، حاوی یک پیام دوگانه برای بدنه نظامی و بوروکراتیک رژیم (ارتش، سپاه، مدیران) است:
از یک سو، نمایش «اقتدار» و «تمایل به نظم پادشاهی»، برای نظامیانی که ذاتاً عاشق هژمونی و سلسله‌مراتب هستند، جذاب است و می‌تواند آن‌ها را جذب کند.

Hanif_Heidarnejad.jpgشرکتِ همزمان مخالفان سیاسی در یک مراسم، با مخالف سیاسی خود چگونه برخورد کنیم؟

حنیف حیدرنژاد- در مراسم هفتم خسرو علیکردی در مشهد عده ای به طرفداری از رضا پهلوی شعار می دادند. به وضوح می شد دید که اکثریت حاضران، از این طیف بودند. نرگس محمدی و سپیده قلیان نیز در این مراسم شرکت کرده و قصد سخنرانی داشتند. برخی ویدئوها از تجمع اعتراضی مشهد نشان می دهند که عده ای نرگس محمدی را هو کرده و زمانی که سپیده قلیان در کنار او قرار دارد و تلاش می کند سخنرانی کند، با شعار «مرگ بر سه مفسد- ملا، چپی، مجاهد»، مانع سخنرانی هر دوی آنها می شوند.

این امکان وجود دارد که بهم زدن سخنرانی نرگس محمدی و حمله به او و سپیده قلیان کار افراد حکومت باشد. همانطور که سایبری های حکومت در فضای مجازی فعال هستند، می توانند در میدانِ اعتراضات نیز حاضر شده و به اختلافات دامن بزنند. زمانی که رژیم ببیند نمی تواند جلوی اعتراض مردم را بگیرد، بهترین روش برای بی اثرکردن آن، ایجاد تفرقه و چند دستگی است. هر چقدر مبارزه مردم ایران بر علیه رژیم حاکم جدی تر شود، امکان توسل رژیم به چنین روش هائی نیز بیشتر می شود.

تا آنجا که به مبارزه با جمهوری اسلامی بر می گردد، مخالفان رژیم باید از تجمع و همراهی افراد و نیروهای سیاسی با گرایشات مختلف استقبال کنند. در مراسم غیرحزبی، این امری طبیعی است که افراد یا گروه های مختلف که ممکن است همدیگر را قبول نداشته یا حتی مخالف هم باشند، در کنار هم قرار بگیرند. اما جدا از نقش و تلاش رژیم برای ایجاد چند دستگی و دامن زدن به اختلافات، پرسشی که ما مخالفان جمهوری اسلامی باید به آن پاسخ دهیم این است: در مراسمی که مخالفان فکری- سیاسی ما حضور دارند، با سخنرانی که با او مخالفیم چگونه باید برخورد کنیم؟

nik.jpgدر مراسم هفت خسرو علیکردی، نرگس محمدی برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل، که برای سخنرانی حاضر شده بود، به‌ دست پاسداران جهل با خشونتی آشکار بازداشت شد. در همان مراسم، گروهی انگشت‌ شمار با ادعای طرفداری از رضا پهلوی علیه نرگس محمدی شعار دادند. به‌گمانم، اگر رضا پهلوی رسماً از نرگس محمدی حمایت و بازداشت او را محکوم کند، می‌توان نقشهٔ تفرقه‌افکنانهٔ عوامل امنیتی جمهوری اسلامی را نقش بر آب کرد و او را نیز در موقعیتی بهتر برای تقویت همبستگی ایرانیان قرار داد.

واقعیت این است که جامعهٔ ایران جامعه‌ای متکثر است. نه می‌توان و نه باید همهٔ این تکثر را زیر چتر یک "فرد" گرد آورد. اما می‌توان همه را زیر چتر "همبستگی ایرانیان" و در پرتو یک رهبری نمادین گرد هم نشاند. رهبری‌ ای که نه مدعی انحصار، بلکه نماد اتصال باشد. نزدیکی نیروهای گوناگون در چنین سازوکاری، نگرانی‌های برخی درباره تجزیهٔ کشور را نیز کاهش می‌دهد. زیرا همبستگیِ واقعی تنها در احترام به تکثر شکل می‌گیرد، نه در حذف آن.

جمهوری اسلامی همان تجربهٔ دیرینهٔ تفرقه‌افکنی میان ایرانیانِ بیرون از مرزهای ایران را امروز در داخل نیز به کار گرفته است. راهِ مقابله با این سیاست روشن است؛ هشیاری، و هشیاری ما چیزی جز همبستگی ما نیست. هر قدمی که در این مسیر برداشته شود، گامی در پس‌زدن تاریکی و ابطال پروژهٔ جدایی‌ افکنی حاکمیتی است که در سراشیب سقوطی محتوم قرار گرفته است. رضا پهلوی به دلیل موقعیت اش می تواند فضای تفرقه‌افکنانهٔ جمهوری اسلامی و نیز رفتار برخی ناآگاهانی را که در این دام گرفتار شده‌اند، خنثا کند و گامی مؤثر در راه ایجاد نهاد "همبستگی ایرانیان" بردارد.

نیکروز اعظمی

flags.jpgدفاع از هویت ایرانی و حاکمیت ملی ما بر جزایر سه گانه، نه تنها نشان، که تمام قد، همان دفاع از تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی ایران است. همصدایی در تحکیم حق تاریخی و جغرافیایی حاکمیت ما بر جزایر ایرانی خلیج هميشه فارس یک فرصت ملی و ابتکار سیاسی است تا کنار هم برای آرمان کلان ملی گرد آییم. بیاییم یکبار که شده بپذیریم که همه ما ریشه در یک خاک داریم و آن نام جاويدان ایران است. باور کنیم که سرنوشت همه ما، با هر نام و مرام و در هر کجا که باشیم به یک هویت و مدنیت تاریخی گره خورده است. به هم و به با هم بودن دلگرم و امیدوار باشیم. به حس هموطنی ریشه دار ماندگار خود افتخار کنیم.

بیاییم نامی و عامی جدا نکنیم. بنام شاه و ملا به هم بغض نفروشیم. برای کیان کشور، تیمسار و سردار را به جان هم نیاندازیم. نوستالژی پهلوی را گرامی داشته، سپاسداری کنیم؛ اما، از آن بُت نسازیم. آن تجربه مدرن مدنی را ایده آل و یا امر محال ندانیم. پهلوی را مرز سواسازی بین چپ و راست نخواهیم. پهلوی را آزمون بزرگ و خاطره ای درس آموز بدانیم که مشروطه را از مشروعه باز می شناساند؛ نه پادشاهی را از جمهوری. بزرگوارانه بپذیریم که در دمکراسی فردا، دمکرات کرد و فارس، اگر چه در قومیت دو تا، در ملیت، یک هویت و یک غایت دارند. بفهمیم که جداسازی ها تنها آب به آسیاب ضحاک سفاک ریختن است. آنها که از سر عصبیت و عصبانیت بر طبل فراق می کوبند، تخم نفاق می کارند و نه بذر وفاق. تنها، اگر یکصدا باشیم می توانیم آن دیوانه که کشورمان را ویرانه ساخته براندازیم‌‌. آری، گذار، با گذشت هموار می شود؛ این است و بس! باور کنیم که نیاز داریم همدیگر را به هم ببخشیم تا بتوانیم راه را برای نو شدن و ساختن باز کنیم.

Gileh_Mard.jpgروایت میکنند: خری را به درختی بسته بودند
شیطان آمد افسار خر را برید آزادش کرد.
خر به راه افتاد رفت مزرعه همسایه را خراب کرد
زن همسایه خر را تیر زد و کشت.
صاحب خر آمد زن همسایه را کشت
مرد همسایه آمد زنش را کشته دید؛ رفت مرد همسایه را کشت!
از شیطان پرسیدند : چیکار کردی؟
گفت: کار مهمی نکردم ؛ فقط خر را آزاد کردم !
حبیب یغمایی تعریف می‌کرد: " شبی در راه سمنان بودم و چون دیر وقت شد به منزل دوستی وارد شدم تا فردا صبح ادامه طریق بدهم . دوستم پذیرایی کرد و بعد از شام هم به عادت مالوف به رختخواب رفتم ؛ ولی خر صاحبخانه تا کله سحر عرعر کرد نگذاشت راحت بخوابم!
صبح دوستم بعد از صبحانه مرا بدرقه کرد و دم در پرسید که انشاالله بد نگذشته باشد ؟
و منهم فی البداهه گفتم :
خود آدمک بدی نبودی
اما پدر خرت بسوزد !
و همین تک بیت فی البداهه دوستی چندین و چند ساله ما را خراب کرد!
یک آقایی آمده است در تلویزیون میگوید چند هزار متر زمین در مریخ خریده است !
می پرسند : کره مریخ ؟ زمین در مریخ به چه کاری میآید ؟
میگوید : ای آقا ! قبل از ما روسیه و امریکا هم‌در کره مریخ زمین هایی خریده اند ! ایران اکنون سومین کشوری است که در کره مریخ صاحب زمین است !
می پرسند : خب ! این زمین به چه کاری میآید ؟
میگوید : میخواهم در آنجا دانشگاه آزاد بسازم !
آقای خبرنگار البته یادش رفته است بپرسد خب این زمین ها را از چه کسی خریده است ؟!
شیخ بهایی در دفتر پنجم کشکول میفرماید :
در گردش افلاک چو کردم نظری
از مردم آدمی ندیدم اثری
هر جا که سری بود فرو رفت به خاک
هر جا که خری بود بر آورد سری.
ای خدا ! ای فلک ! ای طبیعت ! لطفا خرها را آزاد نکنید
گیله مرد (حسن رجب نژاد)

aiwar.jpgکیهان لندن - کنفرانس «سایبرویک ۲۰۲۵» برای پانزدهمین سال پیاپی در تل‌آویو آغاز شد؛ رویدادی که برگزاری آن به‌دلیل جنگ ۱۲ روزه با ایران، از زمان معمول تابستانی خود به تعویق افتاده بود. مدیرکل اداره ملی سایبری اسرائیل در این کنفرانس پیش‌بینی کرد نخستین جنگ سایبری تمام‌عیار به زودی در خاورمیانه رخ می‌دهد.

به گزارش «جوئیش‌نیوز سندیکا» ۱۰ دسامبر (۱۹ آذرماه) این کنفرانس جشن شکوفایی بخش امنیت سایبری اسرائیل و فرصتی برای استارتاپ‌های جوان بود تا فناوری‌های جدید خود را به کارشناسان امنیت سایبری، رهبران صنعت، سرمایه‌گذاران، دانشگاهیان، دیپلمات‌ها و مقامات دولتی معرفی کنند.

سایبرویک ۲۰۲۵ در شرایطی برگزار شد که پیش‌تر اعلام شده بود بخش امنیت سایبری اسرائیل در سال ۲۰۲۵ رکورد جذب ۴/۴ میلیارد دلار سرمایه را ثبت کرده است؛ رقمی که برای نخستین بار، بخش عمده آن در تمامی مراحل از سوی سرمایه‌گذاران بین‌المللی تأمین شده بود. بیش از ۱۱ هزار شرکت‌کننده از ۹۹ کشور جهان در این رویداد حضور یافتند تا در پایان یک سال رکوردشکن، درباره دوران پس از جنگ اسرائیل اطلاعات بیشتری کسب کنند.

قدرت هوش مصنوعی به‌عنوان یک سلاح

در سال ۲۰۲۵، تمرکز ویژه‌ای بر اهمیت هوش مصنوعی، رایانش کوانتومی، عملیات نفوذ و رمزنگاری وجود داشت. همچنین نگرانی‌های مهمی درباره آینده جنگ‌های سایبری در میدان‌های نبرد و نظام‌های دموکراتیک مطرح شد.

در سخنرانی افتتاحیه، پروفسور آریل پُرات رئیس دانشگاه تل‌آویو، دو خطر اصلی برای امنیت جهانی را تشریح کرد: «ترکیب حملات سایبری تهاجمی با هوش مصنوعی، و گسترش اطلاعات نادرست همراه با افزایش اخبار جعلی. برخی حتی می‌گویند این بزرگ‌ترین خطر است؛ اینکه مردم دیگر نتوانند تشخیص دهند چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست. با ظهور هوش مصنوعی مولد و چت‌جی‌پی‌تی، این تهدیدها جدی‌تر و خطرناک‌تر شده‌اند.»

مقام‌های امنیت سایبری اسرائیل می‌گویند در پی جنگ ۱۲‌روزه و افزایش سطح تقابل با جمهوری اسلامی ایران، تهران دامنه حملات سایبری خود را گسترش داده است.

بزرگترین جنگ سایبری در خاورمیانه

مدیرکل اداره ملی سایبری اسرائیل در کنفرانس «هفته سایبری» در تل‌آویو، با ارائه تصویری «نگران‌کننده» از آینده نسبت به اقدامات ایران هشدار داد و گفت نگرانی‌ها به دلیل «روش‌های حمله و نفوذی است که ایران طی شش ماه گذشته علیه اسرائیل به‌کار گرفته است».

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

سرتیپ یوسی کارادی که تاکنون هرگز تا این حد علنی و هشدارآمیز درباره ایران صحبت نکرده بود، گفت: «یک کلیک می‌تواند یک کشور را زمین‌گیر کند.»

sardar.jpgیورونیوز - سرتیپ علیرضا الهامی طی حکمی رسما به سمت فرمانده نیروی پدافند هوایی ارتش ایران منصوب شد؛ تا پیش از این سرتیپ علیرضا صباحی‌فرد عهده‌دار فرماندهی نیروی پدافند هوایی ارتش بود.

روز دوشنبه بیست‌وچهارم آذر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران از قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا بازدید کرد و در این بازدید، سرتیپ علیرضا الهامی او را همراهی کرد.

ماجرای سرنگون کردن اف-۳۵ و انهدام هواگردهای اسرائیل

از جمله این اخبار، خبری بود که حتی در تلویزیون هم پخش شد مبنی بر این که یک یا چند فروند جنگنده اف-۳۵ اسرائیل هدف پدافند هوایی ایران قرار گرفته و سرنگون شده است. برخی کارشناسان در تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی با تایید این ادعا، جزئیاتی هم به آن اضافه کرده و با آب و تاب شرح می‌دادند، تا حدی که مثلا می‌گفتند خلبان یکی از این جنگنده‌ها زن بوده و به اسارت نیروهای ایرانی در آمده است. اما هرگز هیچ سند و نشانه‌ای درباره این ادعا ارائه نشد.

خبرگزاری تسنیم در روز ۲۴ خرداد، یعنی یک روز پس از آغاز جنگ با حمله اسرائیل از «انهدام» یک جنگنده اف-۳۵ اسرائیل خبر داد و نوشت که خلبان این هواپیما «ایجکت» کرده و از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. در پایان این خبر کوتاه نوشته شده «اطلاعات تکمیلی متعاقبا منتشر خواهد شد»؛ جمله‌ای که معمولا در پایان خبرهای فوری می‌‌گذارند و بعد از آن خبر را تکمیل و به‌روز می‌کنند. اما این خبر هرگز تکمیل نشد و تا لحظه تنظیم گزارش حاضر روی سایت تسنیم دیده می‌شود.

tas1.jpg
روگرفت از سایت تسنیم سایت تسنیم
***

در همان روز ۲۴ خرداد، تسنیم از قول سرتیپ صباحی‌فرد از «انهدام ۱۰ هواگرد اسرائیلی در منطق مختلف کشور طی یک ساعت» خبر داد. این خبر کوتاه دو خطی نیز که در زیر آن نوشته شده «ادامه دارد...» هرگز به‌روز نشد.

tas2.jpg
روگرفت از سایت تسنیم سایت تسنیم
***

روز سه‌شنبه ۱۸ آذر، پیمان جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما با اذعان به دروغ بودن خبر سقوط اف-۳۵ گفت که در این ماجرا به «اعتبار صدا و سیمای ایران لطمه خورده» است.

او گفت: «یک جا به اعتبار ما لطمه خورد آن هم ماجرای جنگنده اف-۳۵ بود؛ مگر ما در آسمان یا پشت پدافند بودیم؟ کسی از مقامات رسمی نظامی به ما اطلاع داد و بعد به دلایلی متوجه شدیم آن اطلاعات موثقی نبوده؛ ما هم عینا منعکس کردیم.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

این گزارش‌های دروغین همگی در دوره فرماندهی صباحی‌فرد منتشر شده است. اما در شرایط تنش روزافزون میان ایران و اسرائیل و در حالی که سایه تهدیدها همچنان بر سر ایران سنگینی می‌کند، به طور قطع نمی‌توان گفت که آیا فقط همین دلیل برکناری او بوده یا ضعف پدافند در زمان جنگ. شاید هم مجموعه‌ای از این دلایل عامل تغییر فرماندهی پدافند هوایی بوده است.

هر چه هست، فرمانده جدید قاعدتا باید برنامه‌هایی برای رفع این نقطه ضعف بزرگ نظامی ایران داشته باشد.

mohagheghi.jpgابوالفضل محققی

خبرنامه گویا

مردی کشته می‌شود. مردی در کسوت یک قاضی دادخواه. مردی آزاده، ایستاده در برابر ستمگران.

روز هفتم بزرگداششت او می‌تواند روز اعتراض عمومی بر این جنایت بزرگ باشد.

اما هنوز عامه مردم را توان چنین رفتن و برخاستنی نیست! کسانی که خطر کرده و در این بزرگداشت شرکت می‌کنند می‌دانند که شرکت در این مراسم یعنی رویارویی آشکار با حکومت سرکوب و دادن هزینه سنگین.

تجمعی از طیف‌های گوناگون با گرایشات مختلف، اما مشترک در یک چیز:

مخالفت با رژیم حاکم، برکناری آن!

خواهان برپائی حکومتی سکولار، دموکراتیک بر پایه انتخاباتی آزاد.

اکثر چهره‌های مبارز شناخته‌شده که سال‌هاست شکنجه و زندان را تحمل کرده و می‌کنند، شرکت‌کنندگان شحاع این بزرگداشت، یا بهتر است گفته شود تحمع اعتراضی، هستند.

صف‌آرائی مشخص و برنامه‌ریزی‌شده!

هرکس با شعارهای خود.

در این بین نیروهای سازمان‌یافته رژیم در دو بخش فعالند.

بخشی علنی؛ یعنی همان کسانی که آشکارا به مردم هجوم آوردند، ضرب و شتم کرده و نهایتاً تعدادی چهره‌های شناخته‌شده و شاخص را دستگیر نموده و با خود بردند.

بخش دیگر آن افرادی در کسوت مخالفان رژیم، با شعارهای تفرقه‌افکنانه و تخریب‌کننده، با هدف انشقاق هرچه بیشتر در صفوف مخالفان رژیم.

در آن هیاهو هیچ کسی قادر نیست معین کند که شعاردهندگان آیا به‌تمامی مأموران رژیم بودند یا نه! کسی نمی‌تواند به‌صرف این‌که از مجموع دستگیرشدگان چرا چهره‌های سلطنت‌طلب دیده نمی‌شوند؟ و طرح سوالی شک‌برانگیز؛ سوالی که حکومت می‌تواند از قبل برنامه‌ریز آن باشد و با ایجاد چنین فضائی بر جدائی هرچه بیشتر نیروهای اپوزیسیون دامن زند، شک در دل‌ها بیاندازد.

دویچه وله - افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها، کاهش قدرت خرید و تنگنای تأمین ارز برای واردات، ایران را در آستانه بحران غذایی قرار داده است. یک مأمور پلیس از فکر "فروش کلیه"اش خبر داده. کارشناسان درباره "خطر قحطی" و شورش گرسنگان هشدار می‌دهند.

ویدئوی منتشرشده از یک مأمور نیروی انتظامی در استان کهگیلویه و بویراحمد بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی داشته است. این مأمور در ویدیوی مزبور با اشاره به شرایط معیشتی نابسامانش، از این سخن گفته که فشار اقتصادی بر او چنان بوده که حتی به فروش کلیه خود نیز فکر کرده است.

hungrylarge.jpg
به گزارش "رویداد۲۴" در روز دوشنبه ۲۴ آذر (۱۵ دسامبر)، این مأمور که در ابتدا اعتراض خود به حقوق پایین و فشارهای اقتصادی را مطرح کرده بود، سپس در واکنشی دیگر سخنانش را تعدیل کرده و گفته است که هدفش تنها "درد دل" درون‌سازمانی بوده است. واکنش‌ها اما نشان‌دهنده وخامت وضعیت اقتصادی و فشار کمرشکن معیشتی بر قشرهای مختلف، به‌ویژه گروه‌های آسیب‌پذیرتر اجتماعی است.

تورم سرسام‌آور و فشار معیشتی

این نمونه تنها نمادی از بحران عمیق اقتصادی در ایران است که در گزارش‌های رسمی و تحلیل‌های کارشناسی نیز برجسته شده است. حسین مرعشی، دبیرکل حزب سازندگی، در سرمقاله ۲۱ آذر روزنامه این حزب تصریح کرده بود که در دو دهه گذشته رشد اقتصادی ایران به حدود یک درصد رسیده و تورم از میانگین حدود ۲۱ و ۲۲ درصد به بیش از ۵۳ درصد در سال جاری افزایش یافته است؛ سطحی که نه تنها قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده، بلکه تأمین ارز برای واردات کالاهای اساسی را نیز بحرانی کرده است.

مرعشی با بیان اینکه اقتصاد ایران در ۲۰ سال گذشته "گروگان مسئله هسته‌ای" بوده، و با تأکید بر لزوم "جدی گرفتن" تأمین مواد غذایی، تصریح کرده بود که دولت "برای جلوگیری از بروز قحطی" ناگزیر شده است کالاهای اساسی را با دلار ۱۲۵ هزار تومانی وارد کند تا "حداقل کالا در بازار موجود باشد، هرچند با قیمت بالا".

داده‌های رسمی و گزارش‌های رسانه‌ای نیز حکایت از افزایش چشمگیر قیمت اقلام غذایی در ماه‌های گذشته دارد. برای مثال، تورم مواد غذایی در شهریور امسال تا حدود ۵۸ درصد گزارش شده بود که بیش از دو برابر مدت مشابه سال پیش بوده است. چنین جهش‌هایی فشار معیشتی بر خانوارهای کم‌درآمد را به سطحی بحرانی رسانده است.

بحران غذا؛ از افزایش قیمت تا کاهش مصرف

افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها حتی فراتر از موضوعی اقتصادی، به بحرانی تغذیه‌ای نیز تبدیل شده است. داده‌های غیررسمی و گزارش‌های میدانی نشان می‌دهند که بسیاری از خانوارها دیگر توان خرید غذاهای پروتئینی را ندارند و مصرف لبنیات، گوشت و حتی غلات در سطح جامعه کاهش یافته است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

هم‌زمان، داده‌های گمرکی حکایت از کاهش قابل‌توجه واردات خوراک دام دارد؛ موضوعی که امنیت غذایی را به ویژه در بخش کشاورزی و تولید گوشت و لبنیات با خطر روبرو می‌کند. این کاهش واردات و افزایش هزینه‌های تولید، به ویژه در دوره‌ای که اقتصاد کشور با کمبود ارز مواجه است، نه تنها قیمت نهایی غذا را افزایش داده، بلکه روند کاهش دسترسی به غذاهای پروتئینی را تسریع کرده است.

علاوه بر این، تحلیل‌های میدانی حاکی از آن است که در بخش‌هایی از کشور، مصرف لبنیات که نقش مهمی در تغذیه کودکان دارد، به شدت کاهش یافته، به‌گونه‌ای که تنها درصد اندکی از خانوارها به شکل روزانه لبنیات مصرف می‌کنند و بخش چشمگیری از خانواده‌ها اصلاً مصرف پروتئین ندارند.

cobrabanner.jpgچگونه پهپادهای اسرائیل کبراهای ایران را از میدان جنگ خارج کردند

بابک تقوایی - نشریه نظامی-آلمانی، فلوگ ریویو

ترجمه خبرنامه گویا - بالگردهای تهاجمی "بل ای‌اچ-۱ جی" کبرا نیروی هوانیروز ایران در دهه ۱۹۸۰ نقش مهمی در متوقف‌کردن پیشروی تانک‌های عراق ایفا کرده بودند. اما ۴۰ سال بعد، این بالگردهای افسانه‌ای آخرین حضور عملیاتی خود را نه به‌عنوان شکارچی، بلکه به‌عنوان اهدافی آسیب‌پذیر در برابر پهپادهای اسرائیلی تجربه کردند. در عرض چند روز، کبراها یا مجبور به فرار شدند یا روی زمین منهدم شدند.

جنگ ایران و اسرائیل در ماه ژوئن، شدیدترین درگیری متعارف خاورمیانه از زمان عملیات طوفان صحرا در سال ۱۹۹۱ توصیف شده است. عملیات اسرائیل فراتر از حملات محدود به تأسیسات نظامی بود و نیروی هوایی این رژیم تلاش کرد بر بخش‌های وسیعی از حریم هوایی ایران برتری مستمر ایجاد کند. در این چارچوب، پهپادهای تهاجمی Hermes 900 و Heron TP نقش محوری ایفا کردند.

ناوگان سالخورده اما پرشمار

در زمان آغاز حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن، جمهوری اسلامی با ۸۸ فروند بالگرد بل ای‌اچ-۱ جی کبرا یکی از بزرگ‌ترین دارندگان و کاربران این نوع بالگرد در جهان به‌شمار می‌رفت.

اما دهه‌ها فرسایش، تحریم‌ها و کمبود قطعات باعث شده بود آمادگی عملیاتی ناوگان به‌شدت کاهش یابد. بسیاری از کبراها در عملیات‌های ضدقاچاق، مقابله با گروه‌های مسلح و مأموریت‌های امنیت داخلی مستهلک شده بودند و نگهداری آن‌ها به بازار سیاه قطعات وابسته بود.

از اوایل دهه ۲۰۰۰، ایران تلاش کرد با پروژه‌های بومی، بخشی از ناوگان را نوسازی کند. ارتقای سامانه‌های هدف‌گیری، افزودن حسگرهای فروسرخ و توسعه موشک‌های ضدزره «طوفان-۲» و «طوفان-۳» از جمله این اقدامات بود. با این حال، تنها بخش کوچکی از ناوگان واقعاً مدرن‌سازی شد.

upgrade.jpgاین کبرا به استاندارد طوفان ۲ ارتقا خواهد یافت

***

نگرانی اسرائیل از کبراهای مسلح

در آستانه جنگ، ناوگان کبرا شامل:

  • ۵۲ فروند کبرا بدون توان شلیک موشک های هدایت‌شونده ضد تانک

  • ۲۷ فروند کبرا مجهز به شلیک موشک های هدایت‌شونده ضد تانک

  • ۹ فروند کبرا ارتقایافته به استاندارد «طوفان-۲» تجهیز به دوربین‌های حرارتی و سامانه‌های هدف‌گیری پیشرفته

موشک‌های تازه معرفی‌شده مانند قائم-۱۱۴ و دهلاویه (نسخه ایرانی موشک ضدزره Kornet) باعث نگرانی جدی برنامه‌ریزان نظامی اسرائیل شد و کبراها به اهداف اولویت‌دار تبدیل شدند.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران وایر - رابطه لبنان و جمهوری اسلامی ایران بر سر مسلح بودن حزب‌الله به پیچیده‌ترین وضعیت خود در تاریخ رسیده است. دولت لبنان متعهد است تا هرچه زودتر زمینه خلع سلاح مهم‌ترین گروه شبه‌نظامی نیابتی جمهوری اسلامی، یعنی حزب‌الله را فراهم کند، حزب‌الله مقاومت می‌کند و تهران به‌وضوح می‌گوید جانبدار این گروه شبه‌نظامی است و حتی ابایی ندارد که اظهارنظرهایش به وضوح دخالت در امور لبنان معنی بدهد.

از زمان تاسیس لبنان، روابط این دو کشور هیچگاه تا به این حد بحرانی نبوده است؛ به‌جز مقطعی در دهه ۱۳۵۰ که لبنان «تیمور بختیار» اولین رییس ساواک را سال‌ها پس‌ازاین سمت، در بیروت به اتهام حمل غیرمجاز سلاح بازداشت کرد. ایران خواهان انتقال بختیار به تهران بود چرا که بختیار مشغول فعالیت‌هایی ضد شاه بود اما لبنان به بختیار پناهندگی سیاسی داد. این رفتار باعث ناخشنودی شدید ایران شد، اما حتی آن زمان هم ارتباطات دولت ایران و لبنان این‌چنین تیره‌وتار نبوده است.

وقتی پاهای علی لاریجانی در دیدار عون می‌لرزید

«جوزف عون» رئیس‌جمهور لبنان که میانه تابستان امسال میزبان «علی لاریجانی» در اولین سفر خارجی‌اش پس‌از انتصاب مجدد به دبیری شورای عالی امنیت ملی ایران بود، می‌گوید در آن دیدار چنان به لاریجانی بابت سیاست‌های ایران تاخته است که پاهای او می‌لرزیده است.

عون سه ماه پس‌ازآن سفر تعریف کرده که «سخنان بسیار تندی از من شنید و معلوم بود که شوکه شده است... چنین موضعی و حتی شدیدتر از آن باعث شد که تلاش کند بر اعصاب خود مسلط شود تا جایی که پاهایش لرزید. با چهره‌ای گرفته کاخ را ترک کرد. دوباره وقت ملاقات خواست، اما من نپذیرفتم.»

در زمان همان سفر، مقام‌های دولتی لبنان گفتند که به لاریجانی گفته‌اند جمهوری اسلامی باید دخالت در امور لبنان را پایان دهد و امور شیعیان لبنان هم به دولت این کشور مربوط است و نه حکومت ایران.

روابط سیاسی دو کشور هنوز برقرار است و در سطح سفیر هم قرار دارد، اما چنان تشنجی در روابط حاکم است که احتمال کاهش آن دور از ذهن نیست.

وزارت خارجه لبنان سفیر پیشنهادی جمهوری اسلامی در بیروت را پس از ماه‌ها هنوز تأیید نکرده است. به این معنی که عملاً جمهوری اسلامی اکنون سفیری در پایتخت لبنان ندارد، اما وضعیت آن‌قدر شکننده است که سخنگوی وزارت خارجه ایران در پاسخ به سوالی دراین‌باره، «کارشکنی لبنان» در شروع به کار سفیر جمهوری اسلامی، ترجیح داده توضیحاتی چندانی ندهد و به ابراز امیدواری برای «حل مساله به‌صورت طبیعی» بسنده کند.

وزرای خارجه لبنان و ایران در هفته‌های اخیر اختلاف فزاینده را به سطح علنی کشانده‌اند. ایران به دنبال مسلح ماندن حزب‌الله و دولت لبنان به دنبال اجرای توافق‌نامه آتش‌بس با اسرائیل است که یکی از مهم‌ترین مفاد آن خلع سلاح این گروه است.

پس از بالا گرفتن تنش لفظی، «عباس عراقچی» گفت که جمهوری اسلامی در امور لبنان دخالتی ندارد و از «یوسف رجی» وزیر خارجه لبنان برای سفر به تهران دعوت کرد و دعوت‌نامه خود را در شبکه ایکس هم منتشر کرد.

تلاش ناکام عراقچی با اظهارات علنی ولایتی

رجی به‌تندی به او پاسخ منفی داد: «واقعاً مایل بودم سخنان شما را بپذیرم که ایران در امور داخلی لبنان دخالت نمی‌کند تا این‌که مشاور رهبر شما ظاهر شد و به ما آموخت چه چیزی در لبنان «مهم» است و ما را از پیامدهای خلع سلاح حزب‌الله بر حذر داشت.»

منظور رجی گفته‌های «علی‌اکبر ولایتی» مشاور «علی خامنه‌ای» بود که علناً و پس از دعوت عراقچی از رجی گفته بود «امروز وجود حزب‌الله از آب‌ونان برای لبنان ضروری‌تر است» و برخلاف عراقچی که نوشته بود ایران در امور لبنان دخالت نمی‌کند، ولایتی گفته بود «ایران از حزب‌الله و جبهه مقاومت حمایت کرده و خواهد کرد.»

رجی نه‌تنها دعوت عراقچی برای سفر به تهران را رد کرد، بلکه گفت حاضر به ملاقات با عراقچی در یک کشور بی‌طرف است؛ یعنی از او هم دعوتی برای سفر به بیروت نمی‌کند؛ اما عراقچی به‌سرعت گفت که خود او پیش‌قدم سفر به بیروت می‌شود و باوجود این‌که رجی دیدار را در کشور ثالث پیشنهاد کرده بود، عراقچی خودش را به پایتخت لبنان دعوت کرد.

عراقچی سعی کرده بود با دعوت از رجی و سپس پیش‌قدم شدن برای دیدار در بیروت و با لحنی که گویی تنش چندانی وجود ندارد، فضا را آرام کند، اما رجی پس از آخرین گفته‌های عراقچی و آماده شدنش برای سفر به بیروت، در شبکه ایکس نوشت: «نقش ایران در لبنان و منطقه بسیار منفی است و تهران باسیاست‌های فعلی خود، یکی از منابع بی‌ثباتی در منطقه و به‌ویژه در لبنان است.»

جمهوری اسلامی حزب‌الله لبنان را در اوایل دهه ۱۳۶۰ و با پیشنهاد «روح‌الله خمینی» و در مأموریت «علی‌اکبر محتشمی پور» سفیر وقت خود در دمشق، برای مواجهه با اسراییل به نیابت از خود تأسیس و مسلح کرد.

آخرین سنگر نیابتی‌های جمهوری اسلامی

در جریان تحولات دو سال اخیر، پس از حمله پانزدهم مهر ۱۴۰۲ یا هفتم اکتبر حماس به اسراییل که واکنش تل‌آویو تحولات عظیمی در منطقه به وجود آورد و عملاً گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی را فلج کرد، حزب‌الله، این قدیمی‌ترین گروه شبه‌نظامی جمهوری اسلامی، هم ضربات مهلکی خورده است.

به‌غیراز مرگ «حسن نصرالله» رهبر این گروه و جانشین او در یک عملیات هوایی اسرائیل در بیروت، شمار گسترده‌ای از شبه‌نظامیان حزب‌الله و حتی فرماندهان اصلی آن‌که اسراییل می‌گوید از دهه ۱۳۶۰ علیه اسرائیل عملیات انجام می‌دادند، کشته شدند.

در عملیات انفجار پیجرهای شبه‌نظامیان حزب‌الله که توسط اسرائیل انجام شد، «مجتبی امانی» سفیر وقت جمهوری اسلامی هم از ناحیه چشم مجروح شد و مدت‌ها در تهران تحت مداوا بود.

همین‌که در این عملیات نحوه ارتباطات نزدیک سفیر ایران با یک گروه شبه‌نظامی داخل لبنان روشن شد، برای جمهوری اسلامی که هنوز از سوی اسرائیل به‌طور مستقیم هدف حمله نظامی قرار نگرفته بود، هم این ارتباط غیرقابل‌انکار شد و هم زنگ خطر برایش به صدا درآمد.

برای داشتن تصویری دقیق‌تر از دلیل ناخشنودی شدید دولت لبنان از جمهوری اسلامی، تصور کنید سفیر یک کشور خارجی در تهران با یک گروه شبه‌نظامی مستقل از حکومت جمهوری اسلامی در تماس باشد، آن را مسلح کند و با دادن پول و آموزش در خدمت سیاست‌های خود بگیرد.

لبنان و ایران، خون به‌جای فرهنگ

لبنان از نیمه قرن نوزدهم به بعد، به دلیل فضای باز سیاسی و اجتماعی و البته علمی و رواج سطح مطلوبی از آزادی بیان، توجه ایرانیان را به خود جلب کرد و آرام‌آرام مأمنی برای روشنفکران ایرانی در کنار روشنفکران دیگر کشورهای عربی شد.

به دلیل سابقه حضور فرانسه در لبنان و استقرار دانشگاه‌های فرانسوی و سپس ورود دانشگاه‌های آمریکایی که معروف‌ترین آن‌ها دانشگاه آمریکایی بیروت است، ایرانیانی که فرزندان خود را برای تحصیل به بیروت می‌فرستادند، از راه لبنان با تحولات فکری جهان غرب آشنا می‌شدند. شروع جنگ جهانی اول و دوم این مراجعه فرهنگی و علمی ایرانیان به بیروت را بیشتر کرد. ایرانیان در نظر لبنانی‌ها به‌مرور شهروندانی بودند که برای تحصیلات تکمیلی و امور فرهنگی عازم کشورشان می‌شدند؛ کشوری که از آزادی نسبی بیان و کار علمی برخوردار بود.

چهره‌های پرتعداد و مهمی از عالم سیاست در پیش و حتی پس‌ازانقلاب

۱۳۵7 تحصیل‌کرده بیروت هستند که ازجمله آن‌ها «اردشیر زاهدی» پیش از انقلاب و «علی‌اکبر صالحی» پس‌ از انقلاب است که هرکدام از آن‌ها مدتی وزیر خارجه ایران بودند.

با این‌که ایران در زمان «محمدرضا شاه» سیاست ملی داشت و نه قومی و مذهبی، حمایت شاه ایران ـ که تنها پادشاه یک کشور شیعه بود ـ از شیعیان لبنان غیرقابل‌انکار بود و نه‌تنها حساسیتی برنمی‌انگیخت، بلکه با احترام و تمجید دولت لبنان همراه بود.

آن تصویر، اینک با سیاست‌های جمهوری اسلامی به‌جایی رسیده که ایران به‌عنوان مؤسس و حامی بزرگ‌ترین گروه شبه‌نظامی و نیابتی منطقه در لبنان شناخته می‌شود و این گروه، یعنی حزب‌الله، هم به‌غیراز اموری که به نیابت از جمهوری اسلامی انجام می‌دهد، یکی از بزرگ‌ترین کارتل‌های مواد مخدر در جهان است.

اعمال و رفتار جمهوری اسلامی، تصویر جهانی لبنان را هم که روزگاری مشهور به «عروس خاورمیانه» بود، به وضعیتی کشانده که با بی‌ثباتی، تروریسم، جنگ و شبه‌نظامی‌گری عجین شده و بیش از شهرتی که سابقاً در فرهنگ و آزادی بیان داشت، اینک با درگیری و خون آمیخته است.

dollarbanner2.jpgبازارهای ارز و طلا در ایران روز دوشنبه ۲۴ آذرماه، بار دیگر ثبت رکوردهای جدیدی را شاهد بود. در این روز، در حالی تابلو صرافی‌های خیابان فردوسی تهران اعدادی حوالی ۱۳۱ هزار تومان را برای هر دلار آمریکا نشان می‌دهند که بنا بر سخنان یک فعال بازار ارز در گفتگو با ایندیپندنت فارسی، با قیمت‌های فعلی کمتر فروشنده‌ای در بازار یافت می‌شود و قیمت خرید دلار هم به بیش از ۱۳۳ هزار تومان رسیده است.

امیرحسین میراسماعیلی - ایندیپندنت فارسی

هر پوند انگلستان هم ۱۷۶ هزار تومان، یورو ۱۵۴ هزار و ۵۰۰ تومان، لیر ترکیه سه هزار و ۱۴۰ تومان، یوآن چین ۱۸ هزار و ۶۰۰ تومان، درهم امارات ۳۵ هزار و ۸۲۰ تومان و دلار کانادا نیز ۹۵ هزار و ۷۰۰ تومان خریدوفروش می‌شود.

در همین حال، هر گرم طلای ۱۸ عیار در تهران به ۱۳ میلیون و ۸۱۶ هزار تومان رسیده است، بهای یک مثقال طلا ۵۹ میلیون و ۸۵۰ هزار تومان شده و سکه امامی نیز از رکورد ۱۴۴ میلیون تومانی عبور کرده است. سکه بهار آزادی هم روز دوشنبه ۱۳۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان و نیم‌سکه و ربع‌سکه، به ترتیب ۷۷ میلیون و ۴۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان قیمت‌گذاری شدند.

حسین امیری، اقتصاددان ساکن ایران، روز دوشنبه در گفتگو با وب‌سایت آفتاب، تشدید تحریم‌های اقتصادی دولت دونالد ترامپ علیه اقتصاد جمهوری اسلامی را از اصلی‌ترین دلایل افزایش چشمگیر قیمت‌ کالاهای اساسی دانست و گفت: «کاهش بازگشت ارز حاصل از صادرات نفت و پتروشیمی در تغییرات اخیر نرخ دلار نقش قابل‌توجهی ایفا کرد. عوامل غیراقتصادی هم بر نوسان‌های بازار ارز تاثیر قابل‌ملاحظه‌ای داشتند؛ از جمله اخبار مربوط به تنش‌های سیاسی، تحولات منطقه‌ای، درگیری‌های نظامی و مسائل سیاسی که معمولا انتظارات تورمی را تشدید می‌کنند و به افزایش قیمت ارز منجر می‌شوند.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

تجربه تاریخی نشان می‌دهد در ماه‌ها و سال‌های پایانی حکومت‌های اقتدارگرا، پیش از هر چیز ارزش پول ملی فرو می‌ریزد، تورم از کنترل خارج می‌شود، قیمت‌ها ناگهانی و مهارنشده، جهش می‌کنند و جامعه وارد چرخه‌ای از بی‌ثباتی و فقر می‌شود که به خیزشی گسترده و تاریخی منجر خواهد شد. در این وضعیت گرانی افسارگسیخته نه یک خطای اقتصادی مقطعی، بلکه یکی از نشانه‌‌های سنتی فرسایش ساختار قدرت است؛ همان الگویی که در واپسین دوره بسیاری از دیکتاتوری‌ها تکرار شده و امروز در بازار ایران، با دلار ۱۳۱ هزار تومانی و سکه ۱۴۴ میلیونی، بار دیگر خود را نشان داده است.

aabdi.jpgعباس عبدی - روزنامه اعتماد

اگر سیاستگذاران گمان کنند که افزایش قیمت بنزین موجب اعتراض مردم می‌شود، پس برای جلب رضایت مردم، آن را افزایش نمی‌دهند. در حالی که این غلط است. اعتراض مردم ریشه‌های دیگری دارد و در حال متراکم شدن است.

ابتدا بگویم که موافق افزایش قیمت حامل‌های انرژی نیستم. بیش از دو دهه است که با سیاست‌های جاری در مورد انرژی قاطعانه مخالفم، هم از نظر اقتصاد سیاسی و هم از نگاه اقتصادی. در واقع مخالف قیمت‌گذاری هستم و این را به زیان کشور و اقتصاد و مهم‌تر از همه به زیان فقرا می‌دانم. بنابراین معتقدم که به جای همه اینها بهتر است سهم همه مردم ایران (بدون استثنا) از حامل‌های انرژی به خودشان داده شود و به کلی قیمت‌گذاری این حامل‌ها از دستور دولت و حکومت خارج شود. حتی بالاتر از آن معتقدم کل منابع نفت و انرژی باید از حکومت و دولت منتزع و به مردم داده شود.

اگر از این شهادتنامه اولیه بگذریم، پرسش این است که آیا رابطه‌ای میان افزایش قیمت بنزین و اعتراضات عمومی وجود دارد؟ پاسخ به این مساله اهمیت زیادی دارد. خلاصه پاسخ بنده این است که هیچ رابطه‌ای علّی میان آنها وجود ندارد. علل و دلایل اعتراضات چیزهای دیگری است که در موضوعی عمومی و حساس مثل افزایش قیمت کالایی فراگیر به ویژه بنزین خود را نشان می‌دهد و اگر آن علل زمینه‌ای نباشد، هیچگاه اتفاق خاصی رخ نخواهد داد. این تصور باطل است که با افزایش بنزین همه کالاها گران خواهند شد. الان ۶ سال است که بنزین به قیمت جاری ثابت است، ولی شاخص تورم حدود ۱۰ برابر شده است در واقع قیمت واقعی بنزین یک دهم شده است ولی رشد قیمت‌ها با سرعت ادامه دارد.

چرا؟ برای اینکه ماشین چاپ پول و تولید نقدینگی با سرعت هر چه تمام‌تر در حال کار است. از عجایب است که اغلب سیاستگذاران مهم ایران درکی از مفهوم رابطه نقدینگی و تورم ندارند. کسی که این رابطه را نفهمد، حتی قابل گفت‌وگو هم نیست. به نوعی انکار بدیهیات است. درباره کم و کیف این رابطه و حواشی آن می‌توان حرف زد ولی اصل این رابطه قابلیت گفت‌وگو هم ندارد. بنابراین افزایش قیمت را باید در همین قالب علمی دید و نه افزایش قیمت بنزین. پس چرا با افزایش قیمت بنزین شاهد اعتراضاتی بوده‌ایم، به‌ویژه در سال ۱۳۹۸ که خسارات فراوانی هم زد؟ اول اینکه موارد زیادی بوده که افزایش چشمگیر قیمت رخ داده، ولی کوچک‌ترین اعتراضی هم نشده است. در سال ۱۳۵۹ قیمت‌ها سه برابر شد، در سال ۱۳۶۹ حدود ۶۶ درصد اضافه شد..

نفس حاجی‌شریف نوجوان ۱۴ ساله ساکن تهران یکی از قربانیان تحمیل حجاب اجباری است. این ویدئو مربوط به بازداشت وی در تاریخ اول تیرماه ۱۴۰۳ در خیابان «وطن‌پور شمالی» و حاوی تصاویر خشونت‌آمیز و تکان‌دهنده است.

مریم عباسی، مادر نفس، در آن زمان در گفتگو با «انصاف‌ نیوز» از ثبت شکایت علیه مأموران گشت ارشاد اسلامی خبر داد و گفت سر نفس را به پست برق کوبیدند و پس از بازداشت در داخل ون نیز برخوردها با او ادامه پیدا می‌کند و مأموران پایشان را روی گردن دخترش گذاشتند.

گزارش جدید انصاف نیوز:

مادر نفس: ناامیدم | فقط برای یک نفر کیفرخواست صادر شد

مادر نفس بعد از یک‌سال‌ونیم پیگیری قانونی جلوی دوربین انصاف نیوز نشست: آن ۸ نفر را مجازات کنید

motherlarge.jpgمریم عباسی، مادر نفس حاجی‌شریف، دختر نوجوانی که حدود یک سال و نیم پیش در جریان برخورد گشت ارشاد دچار آسیب شد، می‌گوید پس از پیگیری‌های طولانی قانونی به نقطه‌ای از ناامیدی رسیده است. او تاکید دارد که خواسته‌اش از ابتدا روشن بوده: رسیدگی عادلانه و تنبیه تمام هشت ماموری که به گفته او در این ماجرا نقش داشته‌اند، نه دیه و نه بهره‌برداری سیاسی یا رسانه‌ای.

به گفته عباسی، در آن روز ماموران گشت ارشاد با خشونت با دختر ۱۳ ساله‌اش برخورد کردند، او را روی زمین کشیدند، سرش را به پست برق کوبیدند و به داخل ون بردند؛ صحنه‌ای که فیلم آن حدود یک ماه و نیم بعد منتشر شد. مادر نفس توضیح می‌دهد که دلیل تاخیر در انتشار فیلم، امید به نتیجه گرفتن از مسیر قانون بوده است، امیدی که حالا کمرنگ شده.

او می‌گوید پس از یک سال و نیم دوندگی، با وجود احضار هشت نفر، تنها برای یک مامور کیفرخواست صادر شده است؛ آن هم پس از تحمل فشارهای روحی، هزینه‌های مالی و پیگیری‌های مداوم. از نگاه او، محدود شدن پرونده به یک نفر، نادیده گرفتن مسئولیت جمعی تمام کسانی است که در صحنه حضور داشته‌اند؛ از ضارب گرفته تا راننده ون و فردی که از ماجرا فیلم گرفته است.

این مادر از آسیب‌های روحی عمیق دخترش می‌گوید؛ دختری که هنوز پس از گذشت یک سال و نیم، از دیدن پلیس می‌ترسد و حتی نگران بازداشت مادرش است. عباسی روایت می‌کند که نفس در ون چنان ترسانده شده که هنوز آثار آن ترس با او مانده و یادآوری ماجرا برای خودش نیز آرامش را ناممکن کرده است.

یکی از بخش‌های تکان‌دهنده روایت او، نقل قول شاهدی است که دیده ماموری برای ساکت کردن نفس، دستش را روی دهان او گذاشته و تنها پس از تذکر یک رهگذر، دستش را برداشته است؛ لحظاتی که به گفته مادر، چند ثانیه طول کشیده تا نفس دخترش بازگردد. او می‌پرسد اگر اتفاقی جبران‌ناپذیر رخ می‌داد، امروز چه کسی پاسخگو بود؟

عباسی همچنین به ابهامات حقوقی پرونده اشاره می‌کند و می‌گوید هنوز مشخص نیست ماموران حاضر در صحنه ضابط قضایی بوده‌اند یا نه. او توضیح می‌دهد که شکایت در نهادهای مختلفی ثبت شده، اما پرونده بین مراجع گوناگون دست‌به‌دست شده و همین موضوع روند رسیدگی را فرسایشی و مبهم کرده است.

به گفته او، برخوردها فقط به روز حادثه محدود نبوده و در مراجعات بعدی نیز در پلیس امنیت اخلاقی با رفتارهای تند، توهین‌آمیز و حتی درگیری لفظی و فیزیکی مواجه شده است. عباسی می‌گوید در حالی که انتظار همدلی و رسیدگی داشته، با سرزنش و طلبکاری روبه‌رو شده و حتی مدتی ادعاهایی علیه خانواده‌شان مطرح شده که بعدا کنار گذاشته شده است.

در نهایت، این مادر می‌گوید حداقل انتظارش صدور حکم انفصال از خدمت برای ماموران خاطی بوده؛ حکمی که به باور او می‌توانست نشانه‌ای از جدی بودن برخورد با تخلف باشد، اما محقق نشد و به گفته‌اش، این افراد هنوز در همان بخش مشغول به کارند. عباسی تاکید می‌کند که مساله او حجاب یا گشت ارشاد نیست، بلکه حق کودکی است که در روز روشن و در خیابان، با خشونت مواجه شده و حالا پاسخ روشنی از قانون نگرفته است.

pesarsafir.jpgپست پسر سفیر سابق جمهوری اسلامی در استرالیا علیه یهودیان، ساعاتی قبل از حمله سیدنی

احمد قدیری ابیانه، فرزند سفیر پیشین جمهوری اسلامی در استرالیا، ساعاتی پیش از حمله به مراسم یهودیان در سیدنی در شبکه ایکس پستی یهودستیزانه منتشر کرد و جشن‌های حنوکا را «بستر برگزاری مناسک شیطانی محافل ماسونی» خواند.
او با اشاره به تاکید علی خامنه‌ای، «دفاع معنوی» در روزهای مراسم حنوکا یهودیان را «ضروری» خواند.

احمد قدیری ابیانه خود را در شبکه‌های اجتماعی «مدرس و پژوهشگر» در حوزه حقوق بین‌الملل معرفی کرده که کتاب‌هایی در حوزه عملیات روانی در رسانه و حوزه اسلام از او منتشر شده است.

این چهره حامی حکومت ایران و علی خامنه‌ای در حوزه دفاع از گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی بارها مطالبی را منتشر کرده است.
پدر او، محمدحسن قدیری ابیانه، در سال‌های اخیر از حمله حماس و جمهوری اسلامی به اسرائیل در مصاحبه‌ها و اظهاراتش حمایت کرده بود.

ausytweet.jpg

پیش‌تر جرمی لیبلر، یکی از رهبران جامعه یهودیان استرالیا، به تایمز اسرائیل گفت که مقامات این کشور در حال بررسی احتمال نقش داشتن جمهوری اسلامی در حمله سیدنی هستند.

اسرائیل هیوم نیز به نقل از یک مقام اسرائیلی نوشت که در ماه‌های اخیر فعالیت جمهوری اسلامی برای حملات علیه اهداف اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان افزایش یافته و شکی نیست که حمله سیدنی از تهران سرچشمه گرفته است.

نشریه آلمانی دِراستاندارد - ترجمه خبرنامه گویا

جنگ دوازده‌روزه میان اسرائیل و ایران در تابستان گذشته، در میان بسیاری از یهودیان ایرانیِ ساکن اسرائیل این امید را تقویت کرده که شاید روزی بتوانند دوباره به سرزمین مادری خود سفر کنند. جمله «جنگ دیگری در راه است» در اسرائیل مدت‌هاست به امری بدیهی تبدیل شده، اما پس از جنگ ژوئن با ایران، این جمله با نگرانی بیشتری بر زبان‌ها جاری می‌شود. دوازده روز جنگ کافی بود تا حتی مردمی که به جنگ عادت دارند، از رویارویی دوباره با ایران هراس داشته باشند.

malarge.jpg
با این حال، همه از درگیری‌های بیشتر با دشمن دیرینه اسرائیل پرهیز نمی‌کنند. در میان حدود ۲۵۰ هزار اسرائیلی با ریشه‌های ایرانی، افرادی هستند که حتی خواهان تکرار جنگ‌اند. امیر مناشه، متولد تهران و مهاجر به اسرائیل در ۱۹سالگی، می‌گوید: «اسرائیل جنگ ژوئن را خیلی زود متوقف کرد.»

مناشه که امروز ۸۵ ساله است، چهره‌ای شناخته‌شده در میان ایرانیان اسرائیل به شمار می‌رود و عمر خود را صرف ایجاد پل میان وطن قدیم و جدید کرده است. او سال‌ها مدیر کانال فارسی‌زبان رادیوی دولتی اسرائیل بود و میلیون‌ها شنونده داشت. در برنامه‌های روزانه‌اش، اخباری را پخش می‌کرد که در ایران سانسور می‌شد و موسیقی‌هایی را به گوش مخاطبان می‌رساند که در فهرست سیاه قرار داشت. شنوندگان داخل ایران می‌توانستند در برنامه زنده تماس بگیرند؛ آن هم از طریق یک شماره تلفن آلمانی، چون تماس مستقیم ممکن نبود.

ترس و قدردانی

مناشه هنوز هم ارتباط خود با ایران را حفظ کرده است. وقتی از او می‌پرسند روزی چند ساعت رسانه‌های ایرانی را دنبال می‌کند، با لبخند می‌گوید: «حداقل ۲۵ ساعت در روز.» به گفته او، در جریان جنگ ۱۲روزه، بسیاری از ایرانیان با وجود خسارت‌ها و ترس از حملات هوایی، از این‌که اسرائیل علیه حکومت تهران وارد جنگ شده، احساس قدردانی داشتند.

خانه مناشه با فرش‌ها، تابلوها و آثار هنری ایرانی آراسته شده است. مهمانان ظهر با برنج ترد و قورمه‌سبزی خانگی پذیرایی می‌شوند. پسران او در اسرائیل به دنیا آمده‌اند و این شانس را داشتند که پیش از بسته‌شدن راه‌ها، دو بار به ایران سفر کنند.

اما اُرا، زنی حدوداً سی‌وچندساله از اورشلیم، تنها می‌تواند چنین سفری را در رویا ببیند. او در ۱۵سالگی همراه خانواده‌اش ایران را ترک کرد. می‌گوید: «می‌دانستیم این آخرین باری است که ایران را می‌بینیم. وقتی کسی به اسرائیل، یعنی سرزمین دشمن، می‌رود دیگر راه بازگشتی ندارد.» در اسرائیل ناچار شد زندگی را از ابتدا یاد بگیرد؛ از زبان گرفته تا آداب و شیوه‌های رفتاری. آزادی و صمیمیت کودکان اسرائیلی در برخورد با والدین‌شان در آغاز برای او شوک‌آور بود. او می‌گوید: «ایرانی‌ها احترام زیادی برای والدین قائل‌اند. من هنوز هم پدر و مادرم را با 'شما' خطاب می‌کنم.»

رویای بازگشت

اُرا در عین حال از آزادی بیشتر در اسرائیل می‌گوید؛ جایی که کودکان از رفتن به مدرسه نمی‌ترسند و خبری از تنبیه بدنی نیست. با این حال، به نظرش آزادی پوشش گاهی زیاده‌روی می‌شود. او می‌گوید در ایران، دخترانی که مجبور به حجاب هستند، قابل ترحم‌اند و «چیزی میان این دو وضعیت ایده‌آل است». اُرا که یهودی متدین است، پوششی بر سر دارد که بیشتر زینت‌بخش موهای بلندش است تا پوشاننده آن.

او آرزو دارد روزی دوباره به ایران سفر کند و به فرزندانش نشان دهد کجا بزرگ شده است؛ از شیراز و اصفهان، شهرهایی که تابستان‌های کودکی‌اش را در آن‌ها گذرانده. به گفته او، خانواده یهودی‌شان با همسایگان مسلمان رابطه‌ای بسیار صمیمی داشتند: «آدم‌های فوق‌العاده و مهربانی بودند.» اُرا معتقد است بیش از ۸۰ درصد مردم ایران خواهان تغییر حکومت‌اند، اما آن‌قدر سرکوب شده‌اند که به تنهایی قادر به انجامش نیستند. به باور او، جنگ ژوئن خیلی زود پایان یافت.

هشدار درباره جنگی دیگر

با این حال، برخی استراتژیست‌های نظامی اسرائیل نسبت به تکرار جنگ هشدار می‌دهند. اودد آیلام، استراتژیست پیشین موساد، می‌گوید اسرائیل مسائل مهم‌تری مانند درگیری‌های حل‌نشده در غزه و لبنان دارد. خسارت‌های جنگ ۱۲روزه هنوز جبران نشده و سامانه پدافند هوایی اسرائیل نیز به استراحت نیاز دارد. افزون بر این، این نگرانی وجود دارد که حکومت ایران از تجربه ژوئن درس گرفته و اکنون نقاط ضعف دفاعی اسرائیل را بهتر بشناسد.

اما امیر مناشه این هشدارها را نمی‌پذیرد و خود را صدای مردم ایران می‌داند: «مردم می‌خواهند حکومت را سرنگون کنند. فریاد می‌زنند: اسرائیل، لطفاً بیا و به ما کمک کن.»

علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش، دوشنبه ۲۴ آذر گفت: «کجای دنیا کار وزیر و آموزش ‌و پرورش ساخت‌وساز مدرسه است؟ ۹۹ درصد وقت من گرفته می‌شود که بروم جواب بدهم چرا مدارس کانکسی و سنگی داریم.»

1515.jpgعبدی مدیا - علم الهدی: مشهد جای گردشگر نیست جای زائر است؛ گردشگر باید برود مازندران

به محض دیدن دختر بی حجاب نباید به او توهین کنیم گردشگر به مازندران می‌رود تا از جنگل و طبیعت سرسبز بهره ببرد و تفریح کند. اما در مشهد، اصطلاح «گردشگر» و «شهروند» جایگاهی ندارد. وی درباره روش صحیح امر به معروف در عرصه حجاب و مقابله با ناهنجاری بی‌حجابی نیز تأکید کرد: بدترین نوع مواجهه در این زمینه برخورد احساسی است.

به‌محض دیدن دختر بی‌حجاب یا کسی که کشف حجاب کرده و روسری ندارد یا بدنش آشکار است، نباید با توهین و نشان دادن نفرت با حالت و چهره برخورد احساسی کرد.

مشکلی که اکنون در برخی تشکل‌های عفاف و حجاب وجود دارد این است که دوستان خودمان هم گاهی گوش نمی‌دهند و بارها گفته‌ام این است که در تشکل‌های حجاب، خود را «تافته جدا بافته» از زن بی‌حجاب فرض نکنید./ قدس

aust.jpg- پلیس سیدنی تأیید کرده است که ۱۶ نفر در این حمله کشته شده‌اند که یکی از آن‌ها از مظنونان بوده است.

- دست‌کم ۲۹ نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند که در میان آن‌ها دو افسر پلیس دیده می‌شوند. مظنون اول کشته و وضعیت مظنون دوم وخیم گزارش شده است

- جنبش شاباد تأیید کرد که خاخام الی شلانگر، رئیس هیئت شاباد، در این حمله به قتل رسیده است

خبرنامه گویا - در پی تیراندازی به سوی مردم در ساحل بوندایِ سیدنیِ استرالیا در روز یکشنبه ۲۳ آذر، شبکه اسکای‌نیوز گزارش داد که ۱۶ نفر در جریان تیراندازی به مراسم جشن حانوکای یهودیان در این ساحل کشته شده‌اند و در میان جان‌باختگان، یک کودک نیز دیده می‌شود.

پلیس اعلام کرد عاملان حمله تروریستی پدر و پسری ۵۰ و ۲۴ ساله بوده‌اند. به گفته پلیس، پسر خانواده «نوید اکرم» نام دارد که در جریان تیراندازی زخمی شده است. پدر ۵۰ ساله او نیز در محل حادثه کشته شد.

تصاویری از نوید اکرم؛ که زاده پاکستان است:

id.jpgویدئوها نشان می‌دهد صدها نفر از شرکت‌کنندگان مراسم حانوکا در رویداد شاباد در ساحل باندایِ سیدنی، در حالی‌که وحشت‌زده بودند، از محل گریختند. چندین شاهد گفته‌اند که مهاجمان پس از هر شلیک فریاد «الله‌اکبر» سر می‌دادند.

به گفته گزارش‌ها، دو فرد مسلح به سوی تجمعی با بیش از دو هزار نفر تیراندازی کردند که در پی آن چندین نفر زخمی و کشته شده اند. پلیس اعلام کرده هر دو مهاجم در ساحل باندای خنثی شده‌اند و مأموران در صحنه در حال انجام احیای قلبی-ریوی بر روی مهاجمان دیده شده‌اند.

ویدئو زیر نشان می‌دهد که یک شهروند شجاع با دخالت به‌موقع، یکی از مهاجمان مسلح را زمین‌گیر کرده و سلاح او را خلع کرده است:

بیش از ۵۰ گلوله به سوی جمعیتی حدود دو هزار نفر شلیک شده است. با آغاز تیراندازی، مردم با ترس و هراس شروع به فرار کردند. شاهدان می‌گویند چندین صدای تیراندازی را در نزدیکی خیابان کمپبل پارید شنیده‌اند.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران وایر - ۲۷ سال پس از قتل‌های زنجیره‌ای (حکومتی) روشنفکران، نام فردی که از سوی متهمان این پرونده به‌عنوان منبع «اطلاعات» ذکرشده، در شبکه‌های اجتماعی و به‌ویژه در میان فعالان محیط‌زیست بحث‌برانگیز شده است. در اعترافات مرتکبان قتل‌های زنجیره‌ای نام «احمد افقهی» نویسنده و فعال محیط‌زیست به‌عنوان منبع اطلاعاتی که بانام مستعار «داریوش» در این پرونده، نقش داشته ذکرشده است. در اعترافات متهمان قتل‌های زنجیره‌ای آمده که حتی از ماشین احمد افقهی در جریان قتل یکی از نویسنده‌ها استفاده‌شده است.

احمد افقهی کیست؟ حالا چه‌کار می‌کند و چرا ۲۷ سال پس از قتل‌های زنجیره‌ای نام او مطرح‌شده و فعالان محیط‌زیست را شوکه کرده است.

ایران‌وایر برای پاسخ به این پرسش‌ها و آنچه درباره احمد افقهی در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای آمده با او نیز تلفنی گفت‌وگو کرده است.

***

گرچه سال ۱۳۸۷ وب‌سایت ملّیون در مطلبی تحت عنوان «برگزیده پرونده قتل های حکومتی» به افشای نقش احمد افقهی بانام مستعار «داریوش» در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای (حکومتی) دهه هفتاد پرداخت و «شیرین عبادی» وکیل خانواده فروهر براساس مندرجات در پرونده درباره نقش او به اعضای کانون نویسندگان هشدار داد، اما به‌تازگی و هم‌زمان با بیست و هفتمین سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای (حکومتی) بحث درباره عملکرد افقهی برسر زبان‌ها افتاده است. این موضوع با انتشار بخش دوم به یادداشتی از باربد گلشیری با عنوان «فاش‌گویی در پیشگاه مرگ» موردتوجه قرارگرفته است. او در بخش اول یادداشت «فاش‌گویی در پیشگاه مرگ» هم به اعترافات علیخانی که گفته بود احمد افقهی بانام مستعار داریوش به‌عنوان منبع درآن دوره با وزارت اطلاعات کار می‌کرد، اشاره‌کرده و نوشته بود: «فعالیت‌های او چنان گسترده است که نام حقیقی او برای بسیاری از اهل‌قلم و فرهنگ و محیط‌زیست و انفورماتیک به‌غایت آشناست».

حالا پس از انتشار دومین بخش از یادداشت باربد گلشیری، فعالان محیط‌زیست با پرسش‌های مختلفی درباره نقش افقهی در این سال‌ها مواجه شده‌اند و می‌پرسند آیا با وجود سابقه او در قتل‌های زنجیره‌ای، ممکن است برای فعالان محیط‌زیست هم تجربه مشابهی رقم خورده باشد؟

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

در یک دهه گذشته به‌جز ماجرای مرگ «کاووس سید امامی» در زندان و بازداشت ۸ کارشناس موسسه میراث پارسیان تعدادی از فعالان محیط‌زیست در بندرلنگه نیز بازداشت شدند. گرچه هیچ رابطه مستقیمی میان فعالیت افقهی و اتفاقات محیط‌زیست نمی‌توان به دست آورد اما پرسش این است که باوجود سابقه احمد افقهی او در عرصه محیط‌زیست مشغول چه‌کاری بوده است؟

ایران‌وایر برای گرفتن پاسخ احمد افقهی درباره آنچه از نقش او در قتل‌های زنجیره‌ای گفته می‌شود با او تماس می‌گیرد. افقهی اما در پاسخ فقط به گفتن این جملات اکتفا می‌کند: «من تمایلی به ورود به بازی بی‌ارزش، سخیف و سراسر افترا چپ‌ها ندارم. من مطلبی را نوشته‌ام و در اختیار دوستانم قرار می‌دهم و علی‌الظاهر آن‌ها هم راضی‌اند و برایشان مجاب‌کننده بوده صحبت‌های من».

حکمت های نهفته در کله پاچه

| No Comments

کانال قلم بیداری، ح-درویشی

نقل میکنند که روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند. سلطان فرمود: در این کله پاچه اندرزها نهفته است.

kplarge.jpgسپس لقمه نانی برداشت و یک راست "مغز" کله را تناول نمود، سپس گفت: اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از "مغز" تهی کنید. سپس "زبان" کله پاچه را نوش جان و فرمود: اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید "زبان" جامعه را کوتاه و ساکت کنید. سپس "چشم ها و بناگوش" کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود: برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.

وزير اعظم عرض کرد:

پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب شکم ما را چه میدهید؟

ذات ملوكانه، در حالی که دست خود را بر سبيل های چرب خویش می کشیدند، با ابروان خود اشاره ای به " پاچه " انداختند و فرمودند:

شما " پاچه " را بخورید و " پاچه خواری " را در جامعه رواج دهید تا حکومت مان مستدام بماند...!

tadayoni.jpg
مهدی تدینی در تلگرام با بازنشر ویدئو زیر نوشت:
یعنی نیم تریلیون دلار هزینهٔ هسته‌ای کردیم تا کسی بهمون نگه چی‌کار باید کنیم؟
هفت میلیارد دلارمون رو آخر از قطر گرفتیم یا اینکه هنوز بهمون اجازه ندارند پولمون رو برداریم؟
***

در این قسمت از برنامه، مجتبا پورمحسن در گزارش روزش، به بازداشت امین جوادی، روحانی و مدیرعامل پیشین موسسه اعتباری ملل می‌پردازد که به اختلاس کلان از طریق پرداخت ۳۶ هزار میلیارد تومان وام به اعضای خانواده‌اش، با همکاری سه همسرش متهم شده.

***

راب راینر، کارگردان برجسته هالیوود، و همسرش میشل سینگر در خانه‌شان در لس‌آنجلس به قتل رسیده‌اند

تحقیقات اولیه نشان می‌دهد که هر دو بر اثر ضربات چاقو جان خود را از دست داده‌اند

نیک راینر، پسر این زوج که سابقه اعتیاد طولانی‌مدت و بی‌خانمانی داشته، به عنوان مظنون اصلی معرفی شده است.

rrlarge.jpg
راب راینر در طول زندگی حرفه‌ای خود آثار ماندگاری را ساخته و نخستین‌بار با سریال «همه در خانواده» به شهرت رسید. این حادثه جامعه هالیوود را در شوک فرو برد.

بدن بی‌جان راینر ۷۸ ساله و همسر ۶۸ ساله‌اش پس از آن یافت شد که نیرو‌های امدادی روز یکشنبه به خانه این زوج در منطقه برنت‌وود لس‌آنجلس فراخوانده شدند. بر اساس اعلام اداره پلیس لس‌آنجلس، مرگ این زوج به‌عنوان یک قتل در حال بررسی است. گزارش شده که آنها با ضربات چاقو به قتل رسیده‌اند.

چندین منبع به مجله پیپل گفته‌اند که عامل قتل، پسر این زوج، نیک است که پیش‌تر به طور علنی درباره مبارزه طولانی‌مدت خود با اعتیاد به مواد مخدر و دوره‌هایی از بی‌خانمانی صحبت کرده بود.

راینر کارگردان، تهیه‌کننده و بازیگری بود که کارنامه‌اش شامل برخی از محبوب‌ترین فیلم‌های تاریخ هالیوود می‌شود؛ از نخستین تجربه کارگردانی‌اش «این اسپینال تپ است» در سال ۱۹۸۴ گرفته تا «کنار من بمان» (۱۹۸۶)، «شاهزاده عروس» (۱۹۸۷)، «وقتی هری سالی را دید...» (۱۹۸۹)، «میزری» (۱۹۹۰) و «چند مرد خوب» (۱۹۹۲). او نخستین‌بار با ایفای نقش مایک در سیت‌کام «همه در خانواده» ساخته نورمن لیر به شهرت رسید.

بخشی از فیلم وقتی هری سالی را دید...

بخشی از فیلم کنار من بمان

راینر در سال ۱۹۴۷ در برانکسِ نیویورک متولد شد. پدرش کمدین افسانه‌ای کارل راینر و مادرش بازیگر و خواننده، استل لوبوست، بود. راب و میشل زمانی با یکدیگر آشنا شدند که راب در حال کارگردانی فیلم «وقتی هری سالی را دید...» بود. این زوج در سال ۱۹۸۹ ازدواج کردند و صاحب سه فرزند شدند.

نیک راینر در گفت‌وگویی با پیپل در سال ۲۰۱۶ درباره سال‌ها مبارزه‌اش با اعتیاد به مواد مخدر صحبت کرده بود؛ مبارزه‌ای که از اوایل نوجوانی آغاز شد و در نهایت او را به زندگی در خیابان‌ها کشاند. او گفته بود از حدود ۱۵ سالگی بار‌ها وارد دوره‌های ترک اعتیاد شده، اما با تشدید اعتیاد، بیش‌ازپیش از خانه فاصله گرفت و در ایالت‌های مختلف، دوره‌های طولانی بی‌خانمانی را تجربه کرد. نیک تأکید کرده بود این دوره آشفته اعتیاد ــ از جمله شب‌ها و گاهی هفته‌هایی که در فضای باز می‌خوابید ــ بعد‌ها به پایه‌ای برای فیلم نیمه زندگی‌نامه‌ای «چارلی بودن» ساخته پدرش تبدیل شد؛ فیلمی که او یکی از نویسندگانش بود. او در آن زمان به پیپل گفته بود: حالا مدت زیادی است که به خانه برگشته‌ام و کم‌کم دوباره به زندگی در لس‌آنجلس و بودن کنار خانواده‌ام عادت کرده‌ام.

راینر از سال ۱۹۸۷ به بعد تهیه‌کنندگی بیشتر فیلم‌هایش را نیز برعهده داشت. او در گفت‌وگویی با گاردین در سال ۲۰۰۸ گفت: من فیلم‌هایی را می‌سازم که خودم می‌خواهم بسازم. استودیو‌ها به‌دنبال صد‌ها میلیون دلار سود هستند و این را با یک فیلم کوچک به دست نمی‌آورند...، اما من برای بیان خودم و روایت داستان‌ها وارد این حرفه شدم، نه فقط برای تولید محصول. راینر از حامیان پرشور نامزد‌های دموکرات و منتقد سرسخت رئیس‌جمهور فعلی آمریکا دونالد ترامپ به‌شمار می‌رفت. وی که از صریح‌ترین فعالان سیاسی هالیوود بود، بر روی مبارزه‌ای طولانی با لابی صنعت دخانیات تمرکز داشت--موضوعی که شاید یکی از دلایل آن اعتیاد پسرش نیک بود.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران اینترنشنال - به گزارش جروزالم پست، یک فرد مسلح روز شنبه ۲۰ گلوله به خانه‌ای در کالیفرنیا، که برای جشن حانوکا یهودیان تزئین شده بود، شلیک کرد.

مهاجم حین حمله فحاشی‌های ضدیهودی سر داد. خانواده هدف تیراندازی، دقایقی پیش از این حادثه به خانه بازگشته بودند. به گفته مقامات مظنون هنوز شناسایی و دستگیر نشده است. مقامات اعلام کردند تهدید علیه امنیت یهودیان نباید تحمل یا عادی‌سازی شود.

IMG_2554.pngدیده اید کلاهبرداری های مالی را در متن جمهوری نکبت اسلامی که آنقدر رذیلانه و خانمان برانداز است که سرکرده ی کلاهبرداران در جمهوری مافیایی اسلام هم نمی تواند از دست مردم و دستگاه قضا در برود و طرف را برای خواباندن سر و صدای مالباختگان خیلی سریع بالای دار می کشند و به خیال خودشان قال قضیه را می کَنند؟

حالا شما تصور کنید عده ای آدم مثلا سیاسی با حقه بازی های ضد انسانی نه باعث ضرر مالی بلکه باعث از بین رفتن جان و مال و هستی انسان های شریفی شوند که دنبال پول و بهره ی بالای سپرده و امثال این ها نبوده اند و اتفاقا هر چه مال و جان داشته اند در راه این کلاهبرداران بی وجدان به باد داده اند و چه خانواده ها که به خاطر این کلاهبردارها جوانان نازنین شان را از دست داده اند و زخم عمیق آسیبی که به آن ها وارد آمده هنوز بعد از ۵۰ سال بر جسم و روح و روان شان پیداست.

دوست و همرزم عزیزم آقای محققی مطلب مفصلی نوشته است در باره ی ۲ تن از این حقه بازان رذل به نام های فرخ نگهدار و مهدی فتاپور که مطلبی ست استدلالی و با زبانی که آدمیزادها از آن سر در می آورند و نه کلاهبرداران زبان باز که فکر می کنند هر کاری در هر زمانی بکنند درست ترین کار است و آن ها برایش دلیل موجه دارند.

راستش من وقتی این ها و وقاحت شان را می بینم احساس خفگی می کنم و چون نمی توانم با آن ها در عرصه ی رسانه با زبانی که می فهمند سخن بگویم احساس عجز و ناتوانی می کنم ولی وقتی قبر بچه ها و خاک های بی نشان و تصویر مادران و پدران داغدیده و عزیز از دست داده را به ذهن می آورم تمام وجودم فریاد دادخواهی می شود و آرزو می کنم عمرم قد بدهد و روزی این ها را در مقابل خود ببینم و دستکم دندان های مصنوعی شان را توی حلقوم شان بکنم که این گونه وقیحانه با قاتلان بچه ها و دوست های از جان گذشته ی ما لاس می زنند و لابد انتظار مرحمتی در خوری از طرف حکومت نکبت اسلامی هم دارند.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

یهودی کشی امروز در سیدنی را همان هایی راه انداختند که ۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ به آن جشنواره موسیقی در اسراییل حمله کردند و نتیجه آن ویرانی غزه، بمباران های هولناک، قحطی و رنجی بود که بر فلسطینی ها هموار شد. یک تفاوت حمله تروریستی دو سال پیش و حمله امروز در این است که دو سال پیش حماسی ها فکر نمی کردند بعد از ۷ اکتبر غزه چندین بار با خاک یکسان شود و از حماس و تشکیلات آن تقریبا چیزی باقی نماند. اما امروز این عملیات یهودی کشی در شرایطی شکل گرفته است که نمی شود عواقب جنایت ۷ اکتبر دو سال پیش را از معادلات نادیده گرفت.

چه کسانی چنین کینه سنگینی از یهودی ها بر دل دارند که به رغم فاجعه غزه باز هم دل به جهنم زده اند و یک یهودی کشی دیگر را سازماندهی کرده اند. تا جایی که می دانیم جمهوری اسلامی و قطر تنها دو مرجعی هستند که به منابع مالی برای حمایت از یک عملیات گران قیمت در استرالیا را دارند. قطری ها در شرایطی که مشغول مذاکره و مغازله با همه هستند بعید است موقعیت خود را به خطر بیاندازند و درگیر تامین هزینه های چنین عملیاتی شوند. از حماس و حزب الله ورشکسته نیز بعید است چنین توانایی پیچیده ای داشته باشند تا در سیدنی استرالیا ابراز وجود کنند و با اسراییل درگیر شوند.

تقریبا شکی نیست که این عملیات فقط از تهران می تواند تامین مالی و سازماندهی شده باشد، اما مهمتر از هزینه های سیاسی و نظامی و عواقبی که ممکن است جنایت امروز دامان کشور بحران زده ما را بگیرد ذهن آن دایناسورهای تسبیح به دست است که در این شرایط حساس سیاسی و امنیتی باز هم دارند از بنیه مردم ایران عملیات تروریستی مدیریت می کنند.

ظاهرا روح سعید امامی در قالب مدیران ج ا حلول کرده است که گفته بود هر کاری که جمهوری اسلامی انجام نداده ننیجه کم کاری ما بوده است. وگرنه در وضعیتی که مردم در حال له شدن زیر بار فشار اقتصادی هستند و اینکه هر تنش سیاسی و هر بار اضافی که سوء مدیریت و بلاهت تشکیلات امنیتی و فرنگی کارها بر توان ملی کشور تحمیل کند خسارتی بیش از پیش و بیش از جنگ ۱۲ روزه بر مردم وارد می کند. آن روزهایی که تونل های جماس در غزه حفر می شد و جمهوری اسلامی هزینه عملیات و پول سیمان آن را تامین می کرد تخم مرغ در ایران هنوز یک غذای لوکس نشده بود و می شد. امروز تامین نان روزانه یک بحران جدی برای اقشار وسیعی از ایرانیان است و کشور در آستانه قحطی و کمبود اقلام زیربنایی.

هر چند سخنگوی وزارت خارجه دست داشتن ج ا در این حمله را تکذیب کرد، ولی باید پرسید که اسماعیل بقایی سخنگوی کدام وزارت خارجه است: وزارت خارجه ای که قاسم سلیمانی راه انداخت یا وزارت خارجه ای که دولت بر آن نطر دارد یا وزارت خارجه مستقر در بیت، یا وزارت خارجه ای که با بودجه ای بی پایان هیچ دفتر و وزیری ندارد، اما به نیابت از جمهوری اسلامی پشت هر عملیات تروریستی در منطقه پنهان است.

متاسفانه جمهوری اسلامی به طور هم زمان هم می تواند عملیات تروریستی انجام دهد و هم آن را محکوم کند، هم با آمریکا مذاکره کند و هم مذاکره را از بیخ و بن تکذیب کند. اساسا این متن سخنرانی های کینه توزانه علی خامنه ای علیه اسراییل و تهدیدهایی که علیه اسراییل صادر می کند زبان اصلی سیاست در جمهوری اسلامی است که به شبکه تروریست های بین المللی نیز وصل می باشد. ما به این تکذیبیه ها، دروغگویی ، دو رویی، عادت کرده ایم. زیرا هیچ نهادی در خاورمیانه توان مالی و لجستیک و جسارت احمقانه مدیران جمهوری اسلامی را ندارد.

imamJ.jpgامام جمعه اهل‌سنت کنارک:

«همین ترامپی که شما به او می‌گویید ملعون، وقتی به ریاست‌جمهوری رسید مملکت خودش را مثل شما رسوا نکرد. شما آبروی مملکت ایران را بردید.

شما کشور را به وضعیت فجیعی رساندید.

مملکتی را تحویل گرفتید که دلار هفت تومان بود، حالا رساندیدش به صد و بیست و شش هزار تومان.

چرا شرم نمی‌کنید؟! یک جو حیا ندارید؟!

باز هم می‌گویید ما قدرت داریم و فلان می‌کنیم و بهمان می‌کنیم...

همین ترامپ برای آبادانی کشورش تمام تلاشش را می‌کند، ولی شما جز ویرانی، بدبختی، بیچارگی و جز شومی و شقاوت، دقیقاً چه چیزی برای این مملکت آوردید؟!



امنیت آوردید؟!

امنیت اقتصادی آوردید؟!

اصلاً چه کار درستی برای کشور انجام دادید؟!

می‌گویید در جنگ ۱۲ روزه کامیاب شدیم؛ اصلاً به چه پیروزی و کامیابی دست یافتید؟

یک هواپیمای شما به اندازه یک مگس پرواز نکرد!

یک هواپیمای شما یک تیر یا یک موشک شلیک نکرد!

حتی نتوانستید بال یک جنگنده دشمن را بشکنید!

بعد باز ادعا می‌کنید پیروز شدیم؟!

این حرف‌ها دیگر چیست؟!»

baghayee.jpgخبرنامه گویا - اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ایران در شبکه ایکس نوشت: «ما حمله خشونت‌آمیز در سیدنی استرالیا را محکوم می‌کنیم. ترور و کشتار انسان‌ها در هر کجا ارتکاب یابد مردود و محکوم است.»

در حمله تروریستی امروز به جامعه یهودیان استرالیا در شهر سیدنی، ۱۲ نفر از جمله یکی از دو مهاجم مسلح کشته شدند.

روابط جمهوری اسلامی و استرالیا در ماه‌های اخیر و در پی اخراج سفیر جمهوری اسلامی با تنش‌هایی همراه بوده است.

استرالیا شهریورماه امسال ایران را به دست داشتن در حملات یهودستیزانه در سیدنی و ملبورن متهم و سفیر جمهوری اسلامی را اخراج کرد. آنتونی آلبانیز، نخست‌وزیر استرالیا گفته بود بر اساس اطلاعات سازمان امنیت داخلی (ASIO) روشن است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هدایت دو حمله آتش‌افروزی در رستوران "لوئیس کانتیننتال کیچن" سیدنی و کنیسه آدس اسرائیل ملبورن را بر عهده داشته است. او ادامه داد که این حملات "با انگیزه یهودستیزی و ایجاد تفرقه در جامعه استرالیا" انجام شده است. به گفته آلبانیز، این اتهامات نشان‌دهنده "سطح تازه‌ای" از مداخله خارجی است و این "اقدام مستقیم و خشونت خارجی علیه شهروندان استرالیایی‌ است که با تامین مالی و استفاده از شبکه‌های جنایی در این کشور انجام شده است." نخست‌وزیر استرالیا اضافه کرد که مدارک انتقال پول از جمهوری اسلامی به عاملان محلی "کاملاً روشن" است.

اتحادیه نهادهای ایرانی استرالیا: باید نظارت بر افراد مرتبط با تهران در استرالیا تشدید شود

اتحادیه نهادهای ایرانی استرالیا حمله تروریستی در ساحل باندای سیدنی را محکوم کرد و از دولت استرالیا خواست این حادثه را با بالاترین سطح بررسی امنیت ملی دنبال کند.

آن‌ها تاکید کردند ایرانیان، تجربه تلخ «افراط‌گرایی و نفرت دولتی» را به‌خوبی می‌شناسد.

در بخشی از این بیانیه خطاب به قربانیان، خانواده‌های آنان و یهودیان آمده است: «ما در کنار شما ایستاده‌ایم و خواهان امنیت، عدالت و پاسخگویی هستیم.»

نویسندگان بیانیه یادآوری کردند پس از قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی، ضروری است نظارت بر شبکه‌ها و افراد مرتبط با جمهوری اسلامی در داخل استرالیا تشدید شود.

به گفته آن‌ها، جمهوری اسلامی سابقه‌ای طولانی در «صدور ایدئولوژی افراطی و فعالیت از طریق شبکه‌های نیابتی، مالی و ایدئولوژیک» در کشورهای دموکراتیک دارد.

austiran.jpgخبرنامه گویا - به گزارش اسرائیل هیوم یک منبع ارشد امنیتی این کشور می‌گوید تهران و نیروهای نیابتی‌اش تلاش‌ها برای هدف قرار دادن مراکز اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان را تشدید کرده‌اند. هم‌زمان با افزایش شمار قربانیان حمله تروریستی در "ساحل باندی"، این مقام ارشد امنیتی اسرائیل به روزنامه اسرائیل هیوم گفت: «در ماه‌های اخیر، فعالیت ایران برای سازمان‌دهی حملات علیه اهداف اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان افزایش یافته است.» او افزود: «هیچ تردیدی نیست که هدایت و زیرساخت این حمله از تهران سرچشمه گرفته است.»

در تیراندازی امروز دست‌کم ۱۲ نفر کشته شده اند.

«اهداف اسرائیلی در سراسر جهان»

یک منبع اطلاعاتی اسرائیلی نیز به اسرائیل هیوم گفت: «در ماه‌های اخیر افزایش چشمگیری در فعالیت ایران و نیروهای نیابتی‌اش، یعنی حزب‌الله و حماس، برای اجرای حملات علیه اهداف اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان مشاهده شده است.» به گفته این منبع، «این فعالیت‌ها شامل استرالیا نیز می‌شود؛ جایی که دولت این کشور پس از هشدارهای اطلاعاتی مشخص، اقداماتی محدود علیه سفارت ایران انجام داد، از جمله اخراج سفیر. تردیدی نیست که هدایت و زیرساخت این حمله از تهران نشأت گرفته است.»

هادی حطیط، خبرنگار شبکه پرس‌تی‌وی، در حساب کاربری خود در شبکه ایکس نوشت: «آیا کسی که افرادی را می‌کشد که همچنان از دولتی حمایت می‌کنند که به مدت ۷۷ سال علیه مردم بومی فلسطین و لبنان دست به نسل‌کشی مداوم زده است، تروریست محسوب می‌شود؟»

tweethadi.jpg

mohagheghi2.jpgابوالفضل محققی

عزیزی لیستی از رهبری سابق و کنونی سازمان فدائیان اکثریت را در ارتباط با مبارزه چریکی سال‌های پنجاه که با روزنامه شرق مصاحبه کرده‌اند، برایم ارسال کرده و نوشته است:

"هر دم از این باغ بری می‌رسد تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد."

به صف کشیدگان برای مصاحبه با روزنامه‌ای که در نهایت مانند کبریت بی‌خطر زنجان عمل می‌کند نگاه می‌کنم. تمامی آن‌ها را می‌شناسم؛ آن‌ها که روزی در پشت رکاب فرخ نگهدار می‌دویدند تا این‌که مقهور سوارکار خبره‌تری بنام کیانوری شدند و این بار در رکاب او، در میدانی که هنوز میدان‌داران جمهوری اسلامی فرصت حصارکشی به دور آن نیافته بودند، سواره و پیاده تاختند.

غرق در رویای رسیدن به شهری که خمینی نام حکومت مستضعفان به آن می‌داد و آن‌ها آن را به حکومت زحمتکشان که نوعی حکومت سوسیالیستی رقیق‌شده بود تعبیر می‌کردند، کیفور از شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی خمینی و تصرف سفارت آمریکا بودند، که آن‌ها پای ثابت شعارنویسی بر دیوارهای آن بودند.

عرق‌ریزان با لشکر پیاده‌نظامی که من و من‌نوعی حکم افسران و درجه‌داران آن را داشتیم، با مهندسی کیانوری در حال ساختن جاده‌ای بنام خط امام بودیم که انتهایش به کشور شوراها ختم می‌شد. چه سال‌های خوش بی‌خبری و نشئگی! چنان نشئه که چشم بر شکل‌گیری گروه‌های فشار متشکل از لات‌های کف خیابانی و متعصب‌ترین لایه‌های مذهبی که خون کمونیست‌ها را مباح می‌دانستند، می‌بستیم و با گفتن این‌که این از شلتاق‌های نخستین دموکرات‌های انقلابی است از کنارش می‌گذشتیم.

نمی‌دیدیم قوانین سخت‌گیرانه شریعت در رابطه با جامعه، با محدودیت‌های مضائف بر زنان که تحقیرآمیزترین شکل آن تحمیل حجاب اجباری بر سر زنان و محدود ساختن دایره فعالیت آن‌ها بود، شکل می‌گیرد.

ما مبارزه مسلحانه خود با دیکتاتوری شاه را مدال افتخار خود کرده بر سینه آویخته بودیم، اما در برابر شکل‌گیری غولی بنام ولی فقیه که خمینی بر صدر قانون اساسی کشور نهاد و لباس خلیفه خدا بر روی زمین را بر او پوشاند، نمی‌دیدیم.

لباسی که در تداوم خود، خشن‌ترین نوع حکومت، تحجر و عقب‌ماندگی را بر این کشور حاکم کرد. اما چه باک! اگر حکومت می‌گرفت، شکنجه می‌کرد، اعدام می‌نمود، اما هنوز مخالف سرسخت آمریکا و اسرائیل بود و خوش‌وبش با اتحاد شوروی داشت.

هیچ چیز وحشتناک‌تر از گرفتار شدن در چاه تفکر ایدئولوژیک بسته نیست؛ چاهی که دیواره‌های آن با جهل و محتوای آن فضولات فکری عقب‌مانده‌ترین لایه‌های اجتماعی است.

نهایت حصارهای میدان از طرف حکومت چنان تنگ شد که نه تنها اسب‌سواری را مشکل ساخت، بلکه بسیاری از سوارکاران اصلی را به جرم جاسوسی به شکنجه‌گاه‌ها و میدان اعدام‌ها روانه ساخت.

زمان فرصت داد تا نسل بعدی این سوارکاران ناشی، که ما باشیم، جان خود بدر بریم. نخست به کشور شوراها بگریزیم و با فروپاشی آن، راه اروپا و آمریکا را در پیش گیریم.

اما این ختم داستان نبود. رهبرانی که سال‌ها در لباس رهبران بودند و بر بخشی از افکار جامعه و اعضا حکم‌راندن در جان آن‌ها نشسته بود، از آن‌ها معجونی درهم‌جوش ساخته بود که هنوز لذت در قامت رهبر بودن و تشکیلاتی ولو کوچک را هدایت کردن زیر دندانشان بود. آن‌ها در مبارزه با امپریالیسم آمریکا و اسرائیل هم‌فکر با جمهوری اسلامی گام بر می‌داشتند. این گونه تفکر بخش اصلی شخصیت آن‌ها شده بود.

با وجود دیدن تمام فجایعی که در همان کشور شوراها توسط استالین صورت گرفته بود و شاهد بر فروپاشی این سیستم بودند، مهر آن تفکر و نگاه از دل بیرون نرفت و از چشم آن‌ها نیافتاد؛ به گونه‌ای که هنوز خود را در کسوت همان چریک‌ها و مبارزان دوران پهلوی و در تقابل با آمریکا می‌بینند.

muslim.jpgجوان مسلمان فرانسوی مردم را به قیام علیه اسلام‌گرایی فراخواند

یونس بن حدو (هفته نامه ماریان)

برگردان:علی شبان - ویژه خبرنامه گویا

اشاره:

من از شهروندان ِ جوان مسلمانمان در خواست می‌کنم : جمهوری و آزادی را به جای تاریک اندیشی انتخاب کنند، ذهنیت خود- قربانی نشان دادن را نپذیرند و مبارزه شجاعانه و اساسی علیه اسلام گرایی را درپیش بگیرند. اسلا گرایی چیزی جز نفرت نیست. این ایدئولوژی خطری است که در سراسر جهان، از جمله در فرانسه، حضور فعال دارد. این ایدئولوژی ی نژاد پرستانه؛ همجنسگرا ستیزی، یهود ستیزی و جنسیت زدگی را گسترش میدهد. من به عنوان یک مسلمان فرانسوی می‌گویم : ما هرگز تسلیم نخواهیم شد. یونس بن حدو- دانشجو و فعال سیاسی

در آخرین نظر سنجی ی مؤسسه Ifop [این موسسه در سال ۱۹۳۸ در فرانسه شروع بکار کرد و به مؤسسه ی پیشرو و معتبر ِ متخصص در نظر سنجی ها تبدیل شد]، می‌بینیم که مسلمانان در فرانسه اقلیت کوچکی هستند و بطور فزاینده ای به ایمان خود عمل می کنند. آیا بنیاد گرایی در حال پیشرفت است؟ در حالی که ما شاهد « اسلامی شدن فرانسه» نیستیم، ولی در‌واقع شدت «اسلامی شدن ِ مجدد مسلمانان» وجود دارد. نکته ی نخست، مربوط به نفوذ اسلام در فرانسه است. تنها ۷% از افراد بالای۱۵ سال ساکن فرانسه، خود را مسلمان می دانند. این رقم بطور قابل توجه ای کمتر از کاتولیک ها (۴۳%)، افراد بی دین %۳۷، و کمی بیشتر از پروتستان ها ( ۴%) است. «جایگزینی بزرگ» [ توسط دین اسلام ] همچنان یک افسانه بنظر می‌رسد و جمهوری فرانسه به هیچ وجه به خلافت تبدیل نخواهد شد. و این نظر سنجی بروشنی نشان می‌دهد که تولد، بزرگ شدن و تحصیل در فرانسه، امروزه مانع ِ نفوذ ِ بنیادگرایانه نمی شود؛ و شاید گاهی بر عکس آن است.

با این حال، اسلام دینی است که پیروانش بیشترین وابستگی را به انجام مراسم مذهبی آن نشان می دهند. هشتاد در صد از مسلمانان خود را مذهبی می دانند؛ در حالی که این رقم برای سایر ادیان روی هم رفته تنها چهل وُ هشت در صد است. تقریباً یک چهارم مسلمانان حتی خود را «به شدت » یا «خیلی مسلمان» تعریف می کنند. تعداد فزاینده ای حداقل یک بار در روز نماز می‌خوانند ( ۶۲ در صد در مقایسه با ۴۱ در صد در سال ۱۹۸۹) یا جمعه ها به مسجد می‌روند (۳۵ درصد در مقایسه با ۱۶ درصد در سال ۱۹۸۹). این افزایش ها به ویژه در بین جوانان مشهود است. ( از ۲۶ درصد به ۶۷ درصد برای نماز و از ۷ درصد به ۴۰ درصد برای حضور در مسجد در روزهای جمعه). در همین حال، پوشیدن حجاب همچنان یک رسم وُ رسوم اقلیت است، اما در عین حال رو به افزایش است ( ۳۱ درصد در مقایسه با ۱۹ درصد در سال ۲۰۰۳).

مدیر بخش سیاست و رویدادهای جاری ی این مؤسسه ی صاحب نام فرانسوی؛ که این نظر سنجی را مدیریت کرده است، معتقد است که « تولد، بزرگ شدن، و تحصیل در فرانسه، امروزه مانع ازگرایش های بنیاد گرایانه نمی شود.تقریبا می‌شود گفت که بر عکس است.» او توضیح می‌دهد که« برخلاف کاتولیک ها، که اکثر ِ افراد معتقد به آن مسن ترها هستند؛ در اسلام این جوانان هستند که [ درخارج از کشورشان] دینداری را تجدید می کنند». بر اساس این نظر سنجی ، نگران کننده ترین بخش از آن، ۱۵ در صد مسلمانان ِ فرانسوی هستند که معتقدند شریعت ( قانون اسلامی) باید «بطور کامل ، صرف نظر از کشوری که در آن زندگی می کنند»اعمال شود. این رقم تقزیبا ثابت مانده است. مدیر این مؤسسه ِ نظر سنجی، تأکید می‌کند «هدف نهایی، داشتن جامعه‌ای سازگار با شریعت در فرانسه و غرب است.». پیش از خواندن مقاله ی یک جوان عرب و مسلمان، باید یادآوری کنم که پس از انتشار این نظر سنجی، جدال شدید رسانه ای در پاریس براه افتاد. و مخالفان و موافقان بسیاری را به جان هم انداخت؛ که هنوز پس از یکماه ونیم که از انتشارش می گذرد، سوژه بحث و مجادله های زیادی است. ع.ش

***

یونس بن حدو،Younes ben Haddou بیست و دو ساله، از دوران نوجوانی فعال حقوق بشر و دانشجوی رشته بازرگانی، عضو جنبش جمهوری خواهان در فرانسه است.او که از نتایج «نا امید کننده» ی نظر سنجی Ifop شگفت زده شده است، از جوانان فرانسوی مسلمان می‌خواهد که «جمهوری » را به اسلام گرایی ترجیح دهند. مقاله‌ای را که از او می خوانید در شماره ۲۴/۱۱/۲۰۲۵ هفته نامه ماریان تحت عنوان ِ « ذهنیت قربانی بودن را کنار بگذارید»، فراخوان یک جوان فرانسوی برای جهش علیه اسلام گرایی» منتشر شده است :

برای رویارویی با ظهور گسترده اسلامیسم که بخش رو به رشدی از جوانان ما را تحت تأثیر قرار می دهد، زمان بیداری جمهوری خواهانه فرا رسیده است. برای مقابله با این ایدئولوژی مرگبار که در میان تعداد نگران کننده ای از جوانان مسلمان فرانسوی در حال گسترش است، دیگر خشم کافی نیست. در مواجهه با انکار و رضایت خاطر چپ افراطی ، و در مواجهه با خیال پردازی های «جایگزینی بزرگ» راست افراطی، تأکید باید هر روزه و قاطع بر اصول جمهوری خواهی و کوشش برای خنثی کردن ِ مار چند سر ِ اسلام گرایی، به اولویت مطلق بدل شود. از آنجایی که از نوجوانی به مبارزه با اسلام گرایی، خود را متعهد دانسته ام؛ هرگز از تلاش برای جامعه‌ای مبتنی بر رهایی و آزادی دست نکشیده ام. من شاهد رشد اسلام گرایی در جامعه مان، در سکوتی کر کننده بوده ام.

Amir_Daha.jpgآنچه در مراسم هفتمین روز قتل حکومتی وکیل آزاده، خسرو علیکردی، در مشهد اتفاق افتاد، رخدادی تلخ، نگران‌کننده و عمیقاً تأمل‌برانگیز بود. شکوه جمعیتی که برای ابراز خشم، نفرت و انزجار خود از جمهوری اسلامی گرد آمده بودند، در کنار شعارهای میهن‌دوستانه و روحیه اعتراضی حاکم بر فضا، بی‌تردید مایه امید و دلگرمی بود. اما این تصویر امیدبخش، هم‌زمان با صحنه‌هایی مخدوش شد که نمی‌توان و نباید از کنارشان به‌سادگی گذشت.
شعارهای تفرقه‌افکنانه و برخوردهای توهین‌آمیز با برخی از شخصیت‌های حاضر در مراسم ــ و به‌طور مشخص خانم نرگس محمدی ــ نه‌تنها تأسف‌بار، بلکه به‌غایت مشکوک بود. تأسف‌بار از آن رو که حتی اگر ــ به فرض محال ــ بپذیریم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در شکل‌گیری این فضا هیچ نقشی نداشته‌اند و صرفاً برای کنترل و حفظ نظم در محل حضور داشته‌اند، باز هم باید اعتراف کرد که میزان تحمل‌ناپذیری، رفتارهای آنتاگونیستی و حذف‌گرایانه، حتی در میان قشری که عموماً تحصیل‌کرده و آگاه به مسائل سیاسی تلقی می‌شود، زنگ خطری جدی و نگران‌کننده است. این واقعیت که چنین رفتارهایی در جمعی شکل گرفته که به احتمال قوی از فعالان و شهروندان آگاه تشکیل شده، خود نشانه‌ای از عمق یک بحران فرهنگی و سیاسی در صفوف اپوزیسیون است.
اما چرا نمی‌توان آنچه در مشهد رخ داد را صرفاً یک حادثه عادی، خودبخودی و فاقد پشت‌صحنه دانست؟ در جرم‌شناسی یک اصل ابتدایی و راهگشای تحلیلی وجود دارد: «در وقوع یک حادثه، چه کسی ذی‌نفع است؟» پاسخ به این پرسش، بسیاری از ابهامات را روشن می‌کند. در ماجرای مشهد، بدون تردید این جمهوری اسلامی بود که بیشترین سود را از برهم خوردن فضایی برد که می‌توانست به فرصتی کم‌نظیر برای همبستگی، هم‌صدایی و نزدیکی طیف‌های مختلف اپوزیسیون بدل شود. صحنه‌ای که می‌توانست نماد وحدت علیه یک دشمن مشترک باشد، عملاً به میدان واگرایی و شکاف بدل شد؛ و این، باختی آشکار برای اپوزیسیون و یک پروژۀ امنیتی موفق برای رژیمی بود که بقای خود را سال‌هاست در تفرقه میان مخالفانش جست‌وجو می‌کند.

mosbanner.jpgبهرام مشتاق - ویژه خبرنامه گویا

در میانه بمباران خبرهای تلخ این روزها، بار دیگر پروپاگاندای چندش‌آور نظام اسلامی توی ذوقمان زد: بنر تبلیغاتی شهرداری تهران با تصویری از یک "مستراح" با این شرح و توضیح بلند بالا:

"این توالت عمومی در یکی از پارک‌های منطقه یک تهران البته با کمک اهالی محل ساخته و مورد بهره‌برداری قرار گرفت..."

به نوبه خود نورعلی نور است. بلایی را که شهرداری‌ها و بویژه شهرداری تهران بر سر مردم آورد، روزگاری "تلخ‌تر از زهر" برای شهروندان به ارمغان آورده است. شوربختانه از شهرهای بزرگ، بویژه تهران با شمیرانش، درخت‌های توت و چنار چندصد ساله‌اش، قنات‌های پرآبش، معابر پر از سار و کلاغ و گنجشکش، البرز شکوهمند و پربرفش، خانه‌های حیاط‌دار پر از شمعدانی و حوض ماهی قرمزش، کوچه‌باغ‌های باصفایش و بالاخره مردم سلیم‌النفس و بسیاری از ویژگی‌های دیگرش اثری بر جا نیست.

از اولین روزها که اداره شهرها مانند دیگر دستگاه‌های کشوری و لشکری، به دست حاکمان بی‌سواد، خشک‌مغز، متعصب و ناآشنا با الزامات زندگی مدرن افتاد، شهرهای ایران یکی پس از دیگری و به سرعت رو به تخریب و هرج و مرج گذاشت. امروز که به هر گوشه این محدوده جغرافیایی با وسعت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربعی بنگری، جز ویرانه دیده نمی‌شود.

گزافه نیست بگویم که اگر کشورمان در طول این نزدیک به نیم قرن اصلًا اداره نمی‌شد (؟!) شاید روزگار امروز وطن به این سیاهی نبود و ایضًا در مورد شیوه‌های مدیریت شهری، که از تمام ملزومات یک شهر قابل سکونت تنها ساختمان‌های بی‌قواره بلند و کوتاه و خیابان‌های قفل شده با خودروهای غیر استاندارد و معدود فضاهای خالی در تسخیر سطل‌های زباله، جعبه خالی، صندلی شکسته که امکان توقف چند دقیقه‌ای برای احدالناسی ممکن نیست، درخت‌ها و نهرهای خشک و جولانگاه موش‌های گربه‌خوار، حسرت به دل ماندن یک نفس هوای پاک و هزار درد بیدرمان دیگر که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است.

بر این شاهکار مدیریت شهری اضافه کنیم بافت جمعیتی رها شده و ناهماهنگ را به گونه‌ای که شیرازی‌ها در شیراز، اصفهانی‌ها در اصفهان، مشهدی‌ها در مشهد و بالاخره تهرانی‌ها در تهران بشدت احساس تنهایی و غربت می‌کنند. با چنان کارنامه سیاه، چنین شاهکار؟! مدیریتی و بنر تبلیغاتی شهرداری و منت‌گذاری برای ساخت یک توالت عمومی (آن هم با کمک اهالی)، مانند مشتی محکم و گیج‌کننده بر صورت می‌نشیند و جایگاه پروپاگاندای حکومتی را به رخ می‌کشد.

Ali_Mirfetrous_2.jpg* روشنفکران ایران با تقلیل آزادی به «آزادی سیاسی» از فهم و درک آزادی های فردی و اجتماعی -خصوصاً آزادی زنان- غافل بودند.

* آل احمد:«مخالفتِ روحانیّت با کشفِ حجاب یک عملِ روشنفکرانه بود».

*شاه خطاب به رئیس جمهور آمریکا:هیچ کس نمی‌تواند چیزی را به ما تحمیل کند، هیچ کس نمی‌تواند به نشانۀ تهدید انگشت‌اش را به سوی ما بگرداند،چون ما نیز انگشت خود را به سوی او خواهیم گرداند.

***

«توسعۀ ناموزون» عامل«انقلاب اسلامی»؟

بخش نخست مقالۀ حاضر ناظر بر این بود که در بارۀ علل «انقلاب »57 زاویۀ دید را باید در استقلال طلبی ها و درگیری های شاه با کمپانی های بزرگ نفتی متمرکز کرد بی آنکه علل و عوامل دیگر (مانند فقدان توسعۀ سیاسی و...)نادیده گرفته شوند،روشن است که توفّقِ عددی و آماری تعداد مساجد و نمازگزاران در هیچ کشوری بیانگرِ تمایل مردمِ آن کشورها به استقرار «حکومت اسلامی»نیست.از این گذشته،چنانکه در نقد آرای دکتر عبّاس میلانی گفته ام -پژوهشگرانی که تعدّد مساجد و تکثّرِ کتاب های مذهبی را جلوه ای از «اسلام پناهی شاه» تلقّی کرده و آنرا از عوامل مهم«انقلاب اسلامی» دانسته اند ،رشد جمعیّت شهر ها و روستاها و نیازهای مربوطه به آن را از نظر دور می دارند. از این گذشته،همزمان با ایران در ترکیه، اندونزی، عراق، اندونزی،پاکستان،مصر و مالزی نیز تحوّلاتی همراه با رشد ناموزون توسعه در جریان بود.در همۀ این کشورها نفوذ مذهب ، فقرِ آموزشی بیشتر از ایران بوده و انجام مراسم و مناسک مذهبی شدیدتر و انتشار کتاب های اسلامی و شکاف اجتماعی - فرهنگی گسترده تر بود، (غیر از ترکیه)،ولی هیچ نوع انقلاب اسلامی در آن کشورهای اسلامی روی نداده بود!،در واقع،طرح پیکار با بیسوادی شاه(به همّت استاد پرویز ناتلِ خانلری)، اعزام «سپاه دانش» ،«سپاه ترویج و آبادانی» و «سپاه بهداشت» چهرۀ روستاهای ایران را تغییر داده بود آنچنانکه می توان گفت که در رویدادهای سال ۵۷ روستاپیان ایران حضورِ پُررنگی نداشتند. دکتر ابراهیم یزدی که در عروج و ظهور آیت الله خمینی در مطبوعات بین المللی نقش مؤثری داشت-ضمن تأکید بر «بی سازمانی»شان، دربارۀ موقعیّت روحانیون در زمان شاه تأکید کرده:

اکثریت قریب به اتّفاقِ روحانیان ایران،باوضعیّت و مقتضّیات سیاسی، اجتماعی و گرایشات ذهنیِ مردم بیگانه بوده اند.این بی اطلاعی نقطۀ ضعفی در جنبش روحانیان بود.»(شصت سال صبوری و شکوری ، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی یزدی ، ج3، ص15).

آزادی،شاه و روشنفکران

در دوران محمد رضاشاه روشنفکران و رهبران سیاسی ایران با تقلیل آزادی به آزادی سیاسی از فهم و درک آزادی های فردی و اجتماعی - خصوصاً آزادی زنان- غافل بودند آنچنانکه جلال آل احمد -به عنوان تأتیرگذارترین نویسنده و روشنفکر زمانه-ضمن انتشار آزادانۀ کتابش در رژیم شاه، معتقد بود:

[حکومت شاه]در زیر پوشش ترقیّات مشعشعانه اش، هیچ چیز جز خفقان و مرگ و بگیر و ببند نداشته است.»[1]

جلال آل احمد«مخالفتِ روحانیّت با کشفِ حجاب»را« عملِ روشنفکرانه» می دانست و ضمن تحقیر آزادی زنان می گفت:

- « درحقیقت چه کرده‌ایم؟ تنها به زن اجازهٔ تظاهر در اجتماع را داده‌ایم؛ فقط تظاهر؛ یعنی خودنمایی؛ یعنی زن را که حافظِ سُنّت و خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیده‌ایم؛ به کوچه آورده‌ایم؛ به خودنمایی و بی‌بندوباری واداشته‌ایم که سر وُ رو را صفا بدهد و هر روز ریختِ یک مُدِ تازه را به خود ببندد و وِل بگردد...در حقیقت تنها به زن اجازهٔ تظاهر در اجتماع را داده‌ایم؛ فقط تظاهر؛ یعنی خود- نمایی؛ یعنی زن را که حافظِ سُنّت و خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیده‌ایم؛به کوچه آورده‌ایم؛به خودنمایی و بی‌بندوباری واداشته‌ایم که سر وُ رو را صفا بدهد و هر روز ریختِ یک مُدِ تازه را به خود ببندد و وِل بگردد. ما در کار آزادیِ صوریِ زنان هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیلِ مصر‌ف کنندگانِ پودر وُ ماتیک -محصول صنایع غرب- نداریم.»[2]

در طول سال های 1350 شاه با اعتقاد به نوعی«دموکراسی هدایت شده» استقرار آزادی و دموکراسی را نیازمند زمینه ها و مقدّماتی می دانست ،از جمله ارتقای سواد آموزی و اعتلای سطح اقتصادی جامعه.شاه معتقد بود:

«اگر بپذیریم که تنها راه تحقّق یک دموکراسی راستین،وجود یک اقتصادسالم و توانا است،باید الزاماً قبول کنیم که کشورهای درحال توسعه ،ناگزیرند که برای نیل به دموکراسی،ابتداء همۀ نیروها و منابع و امکانات خود را برای ایجاد زیربنای اقتصادیِ لازم ،تجهیز نمایند.در روزگار ما استقلال سیاسی بدون یک اقتصاد توانا مفهومی ندارد.توسعۀ اقتصادی،شرط لازم و واجب تحقّق دموکراسی سیاسی و نیل به ترقی اجتماعی است.»[3]

در حالیکه در همان زمان عموم روشنفکران ایران آزادی و دموکراسی را «مقوله ای بورژوائی» و «متعفّن» می دانستند چندانکه آل احمد می گفت:

ما نمی توانیم از دموکراسی غربی سرمشق بگیریم.احزاب و سازمان های سیاسی در کشورهای غربی، منبرهائی هستند برای تظاهرات مالیخولیا -آمیزِ آدم های نامتعادل و بیمارگونه...لذا تظاهر به دموکراسی غربی یکی از نشانه های بیماری غرب زدگی است.»[4]

علی شریعتی معتقد بود:

آزادی، دموکراسی و لیبرالیسم غربی، چونان حجاب عصمت بر چهرۀ فاحشه است.»[5]

حقوقدان برجسته،ناصر زرافشان نیز در مرداد ماه سال 1357 معتقد بود:

- «حقوق بشر و دموکراسیِ غربی،فریب است! خطابه‌های پرطمطراق مُبلّغین «حقوق بشر» وقتی از آزادی‌های دموکراتیک و حق بیان عقاید و نظرات فرد صحبت می‌کنند، طنین ریاکارانه‌ای پیدا می‌کند. نمی‌توان در شعار «حقوق بشر غرب» صداقتی سراغ کرد.»

به سوی سرنوشت

طبق اسناد سازمان برنامه و بودجه ایران (تهران، ۱۳۵۵) شاه می‌خواست که تا سال ۱۳۷۰ ایران از استانداردهای رفاه اجتماعی، بهداشت، سطح زندگی و پیشرفتِ کشورهای اروپائی برخوردار شود و تا سال۱۳۸۰ از نظر صنعتی و رفاه اجتماعی همتراز فرانسه، انگلیس و ایتالیا گردد.از این رو،توسعۀ زیرساخت ‌های صنعتی و طرح‌های عظیم اقتصادی و اجتماعی در دستور کارِ شاه قرار گرفت،مانند تاسیس کارخانۀ ذوب آهن اصفهان، تراکتور سازی تبریز، ماشین سازی اراک و تولیدات کارخانه‌های ایران ناسیونال، ارج، آزمایش و...

سیاست‌های توسعۀ صنعتی کشور، تجهیز ارتش ایران به پیشرفته ترین و مدرن ترین سلاح‌ها (در مقابله با حملۀ احتمالی روس ها یا صدّام حسین) ، انجام اصلاحات گستردۀ اجتماعی (خصوصاً تامین بهداشت، دارو و درمان رایگان درشهر و روستا، تحصیل رایگان برای همگان از دوران ابتدائی تا دانشگاه، راهسازی‌ها و توسعۀ شبکه‌های صنعتی و تولیدی و مدیریّت محیط زیست و جنگل ها) شاه را بیش از پیش به در آمدهای نفتی نیازِمند ساخت.با توجه به بیماری شاه، او احساس می‌کرد که زمان به نفع وی نیست و او فرصت زیادی ندارد تا طرح‌های بلند پروازانه‌اش را تحقّق بخشد.

شاه که در ۶ بهمن ۱۳۴۹ پیش بینی کرده بود:«بین قدرت های امپریالیستی و ما برخوردی روی می دهد!»، پس از استقرار ثبات و امنیّت اجتماعی و با رسیدن به اقتدار منطقه ای، در سخنرانی معروفی به کمپانی های نفتی اخطار کرد:

در سال ۱۹۷۹[یعنی در سال ۵۷] قرار داد نفت با کنسرسیوم نفت خاتمه پیدا خواهد کرد و شرکت های نفتیِ فعلی در ردیف بلندی خواهند ایستاد و بدون هیچ مزایائی،مثل دیگران برای خرید نفت ایران باید بیایند صف بکشند. در سال ۱۹۷۹[یعنی در سال ۵۷] ما قرارداد نفت خودمان با کنسرسیوم را دیگر به هیچوجه تمدید نخواهیم کرد.»

22.jpg
تأکید بر سال ۱۹۷۹برای درک و فهم رویدادهای ۵۷ بسیار ضروری است.شاه- بعدها - در کتاب«پاسخ به تاریخ» یادآور شد:

-«شاید اکنون همه متوجّه بشوند که چرا انقلاب در سال 57(۱۹۷۹) وقوع یافت و همه چیز را متوقّف کرد...»

سه هفته مانده به ضرب‌الاجل اسرائیل، نماینده حزب‌الله در دیدار با مشاور خامنه‌ای گفت این گروه خلع سلاح را نمی‌پذیرد. همزمان کانال ۱۲ اسرائیل از قول مقام‌های اطلاعاتی این کشور خبر داد اسرائیل با حذف حزب‌الله، راه را برای حمله دوباره به ایران هموار می‌کند

***

جاوید شاه! بهروز فتحعلی

| No Comments

Behrouz_Fathali.jpgدر وضعیت کنونی ایران، نبود یک رهبری منسجم، فراگیر و مورد اجماع، کشور را وارد مرحلهای تازه کرده است؛ مرحلهای که در آن، مردم خود نقش فعال "ساختن رهبری" را بر عهده گرفتهاند. این خلاء, نه به سردرگمی انجامیده و نه به انفعال، بلکه به شکلگیری یک کنش ملی خودجوش و معنادار منجر شده است؛ کنشی که پژواک آن را میتوان در مشهد، شیراز، تهران، تبریز و دیگر نقاط کشور، در شعار فراگیر "جاوید شاه" دید.

این شعار, نه بازگشت احساسی به گذشته است و نه دلبستگی شخصی به یک چهره تاریخی. "جاوید شاه", امروز یک گزاره سیاسی است؛ پاسخی روشن به بیسازمانی، فقدان آلترناتیو مشخص و بلاتکلیفی ساختاری!

در غیاب احزاب کارآمد، نهادهای مستقل و رهبری رسمی، جامعه مستقیما و بیواسطه اعلام میکند چه نوع نظم سیاسی، چه نوع رهبری و چه آیندهای را برای ایران میخواهد.

این روند را باید در چارچوب تجربه تاریخی ایران فهمید. در سنت سیاسی ایران، ملت همواره منشاء مشروعیت بوده است. رهبری ملی و نهاد شاهنشاهی, نه حاصل تحمیل از بالا، بلکه برآمده از پذیرش عمومی و پیوند میان ملت، تاریخ و حاکمیت بودهاند. مشروعیت در این سنت، ریشه در اراده ملی داشته است.

hijab.jpgمجید متقی‌فر، سخنگوی جبهه پایداری گفت: «دشمن با تغییر اولویت‌ها از موشک به مناظر شهوانی، ادبیات ترویج‌کننده فساد و پوشش به سبک آمریکایی، در پی آندلسی کردن جامعه است، چرا که اگر ولنگاری و بی‌حجابی نهادینه شود، حتی موشک‌ها هم نمی‌توانند جمهوری اسلامی را حفظ کنند.»

او ادامه داد: «جریان غربگرا با استفاده از بوق‌های قدرتمند رسانه‌ای داخلی و خارجی، با برچسب جعلی حجاب اجباری در صدد سازماندهی حمله به یک واجب قطعی الهی هستند.»

او افزود: «هدف، نهادینه‌سازی کشف حجاب و به محاق بردن قانون عفاف و حجاب است تا عملا کشف حجاب را جایگزین عفت‌مداری جامعه کنند.»

داستان حجاب به کجا می‌کشد؛ «جنگ ترکیبی» یا «تغییر تاکتیک» جمهوری اسلامی؟

یورونیوز - اظهارنظر و موضع‌گیری مسئولان و مقامات جمهوری‌اسلامی درباره «بی‌حجابی» بار دیگر اوج گرفته و در بحبوحه تورم فزاینده و بحران‌های روزمره، فضای سیاسی و اجتماعی کشور را بیش از پیش ملتهب کرده است. آیا موج تازه یک تاکتیک حساب شده برای مدیریت افکار عمومی است یا بیشتر نشانه‌ای است از اختلاف داخلی در حاکمیت؟

mooshakhijablarge.jpgچند ماه از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بیشتر نگذشته، دوباره زمزمه‌های مسولان و سران نظام در لزوم مبارزه با آنچه «بی‌حجابی و بی‌عفتی» می‌نامند بالاگرفته و بر عوامل التهاب در جامعه به‌شدت بحران‌زده ایران افزوده است.

مشخص نیست که این استراتژی جدید نظام برای منحرف‌کردن اذهان و افکار عمومی است یا واقعا نشات‌گرفته از محاسبات و تجزیه‌و‌تحلیل داده‌هایی است که «هسته سخت قدرت» را متقاعد کرده، ریشه این به‌قول آن‌ها «ناهنجاری اجتماعی»، دسیسه قدرت‌های خارجی و از محورهای اصلی «جنگ ترکیبی» علیه ایران و نظام جمهوری‌اسلامی است.

نگاهی گذرا اما دقیق به وقایع چند ماه اخیر نشان می‌دهد که همزمان با تشدید بحران اقتصادی، تورم فزاینده و کوچک و کوچک‌تر شدن سفره اغلب خانواده‌های ایرانی، شاهد ترندشدن «تعمدی» موضوعات متفاوتی در فضای مجازی و رسانه‌ای بوده‌ایم. یک روز خبر اتهام تجاوز فلان هنرپیشه و سلبریتی بولد می‌شود و روز دیگر خبر یورش پلیس به جشن تولد هنرمندی دیگر؛ از معضل همیشگی آلودگی کلان‌شهرها بگیر تا خالی‌شدن سدها و خطر قطع و جیره‌بندی آب؛ تا آزادی‌های یواشکی که حالا دیگر آنقدرها هم یواشکی نیستند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

پخش تصاویر مراسم‌های شادی در فضای مختلط و بعضا همراه با سرو مشروبات الکلی تا وایرال شدن نوع پوشش زنان و به‌ویژه دختران جوان که نه‌تنها با معیارهای جمهوری‌اسلامی همخوانی ندارند که از فرهنگ غالب در منطقه خاورمیانه هم فاصله معناداری پیدا کرده‌اند؛ در حالی خبرساز و جنجالی شده‌اند که کابوس جنگ دوباره با اسرائیل همچنان بشکل «معناداری» بر آسمان ایران سنگینی می‌کند و اوضاع اقتصادی با سرعتی باور نکردی به مسیر قهقرایی خود ادامه می‌دهد.

azari.jpgبازداشت نرگس محمدی در حاشیه مراسم یادبود خسرو علی‌کردی یک اقدام اتفاقی یا امنیتی معمول نبود. این بازداشت باید نقطه عزیمت تحلیل قرار بگیرد، زیرا ماهیت بحران حاکمیت را به‌روشنی آشکار می‌کند. حکومتی که از حضور یک کنشگر مدنی در یک مراسم سوگواری هراس دارد، در واقع به گسست عمیق خود از جامعه اعتراف می‌کند. این ترس نه از اخلال در نظم عمومی، بلکه از معناست؛ معنایی که چنین حضورهایی با خود حمل می‌کنند.

نرگس محمدی بازداشت شد، زیرا حضور او یادآور یک واقعیت ساده اما خطرناک برای قدرت است: مشروعیت اجتماعی امروز از دل جامعه می‌جوشد، نه از نهادهای رسمی. حکومت به‌خوبی می‌داند که چهره‌های مدنی مستقل، که بدون تکیه بر ساختار قدرت اعتبار یافته‌اند، از هر سازمان و نهاد رسمی برایش تهدیدآمیزترند. بازداشت او تلاشی برای شکستن وزن نمادین مراسم بود، اما همان دستگیری، به سندی عینی از هراس حاکمیت تبدیل شد.

هم‌زمان با این بازداشت، آنچه فضا را برای حکومت غیرقابل تحمل کرد، فقط حضور یک فعال مدنی نبود، بلکه صدایی بود که از دل جمعیت برخاست. شعارهایی که در این مراسم شنیده شد، نه تصادفی بودند و نه واکنشی لحظه‌ای. مردم، آگاه از هزینه و زیر نگاه نیروهای امنیتی، انتخاب کردند که صدا شوند. این انتخاب، خود یک کنش سیاسی بود.

در میان شعارها، فریاد نام شاهزاده رضا پهلوی جایگاهی ویژه داشت:
رضا پهلوی برگرد
این است شعار ملی، رضا رضا پهلوی
رضاشاه، روحت شاد

این شعارها نه حاصل فراخوان سازمانی بودند و نه محصول برنامه‌ریزی حزبی. دقیقاً همین خودجوش بودن است که آن‌ها را معنادار می‌کند. در فضایی که هر کنش جمعی با سرکوب مواجه است، تکرار نام شاهزاده رضا پهلوی به نشانه‌ای از جست‌وجوی جامعه برای یک نماد ملی فراگیر بدل شده است؛ نمادی که بیرون از ساختار قدرت حاکم و بیرون از چرخه ایدئولوژی‌های فرقه‌ای قرار دارد.

نکته مهم این است که این صداها هم‌زمان با بازداشت نرگس محمدی شنیده شدند. این هم‌زمانی تصادفی نیست. جامعه با این رفتار نشان داد که از یک‌سو سرکوب چهره‌های مدنی مستقل را نمی‌پذیرد و از سوی دیگر، در حال آزمودن زبان تازه‌ای برای بیان همگرایی ملی است. این پیوند، برای حکومتی که بقایش بر تفرقه، چندپارگی و فقدان نماد مشترک بنا شده، تهدیدی واقعی محسوب می‌شود.

واکنش حکومت به این وضعیت، یورش و بازداشت بود؛ نه از موضع اقتدار، بلکه از سر درماندگی. نظام‌هایی که از پشتوانه اجتماعی برخوردارند، نیازی به حمله به سوگواری ندارند. این حکومت‌های لرزان‌اند که از هر تجمع انسانی، تهدید سیاسی می‌سازند و با بازداشت، می‌کوشند معنا را خفه کنند.

بازداشت نرگس محمدی و فریاد نام شاهزاده رضا پهلوی در یک قاب واحد، تصویری روشن از وضعیت کنونی ایران ارائه می‌دهد: از یک‌سو قدرتی که برای حفظ خود به سرکوب نمادهای اجتماعی متوسل می‌شود، و از سوی دیگر جامعه‌ای که در دل همین فشار، در حال بازتعریف زبان، نماد و مسیر خود است. این مسیر شاید آرام پیش برود، اما نشانه‌های آن دیگر قابل انکار نیست.
ویدیویی از شعارهای مردم در مراسم خسرو علیکردی در مشهد؛
https://www.youtube.com/shorts/maSf8UMlu8o

جواد علی‌کردی، برادر خسرو علی‌کردی در یک لایو اینستاگرامی گفت تا ساعت ۲۴ جمعه به مسئولان ایران فرصت می‌دهد تا نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان مراسم هفتم برادرش را آزاد کنند، و در غیر این‌صورت «متن محرمانه‌ای» را منتشر خواهد کرد.

https://www.instagram.com/p/DSK3rN4jIrZ/
⁨ ‌
دکتر جواد علیکردی، ساعاتی قبل در لایو اینستاگرامی اعلام کرد که تا ساعت ۱۲ امشب به سرکوبگران جمهوری اسلامی فرصت می‌دهد تا بازداشت‌شدگان را آزاد کنند و در غیر این صورت متن محرمانه‌ای را منتشر خواهد کرد.
او هشدار داد اگر نرگس محمدی و فعالان مدنی بازداشت‌شده را هر چه سریع‌‌تر آزاد نکنند، ساعت ۱۲ شب متنی را که آنها نمی‌خواهند منتشر شود،

Darvish_Ranjbar_2.jpgدر فضای آشفته و پرصدا‌ی سیاست ایران فخرآور بیشتر نه به‌عنوان «چهره سیاسی» بلکه به‌صورت یکی از محصولات جانبیِ دوران شبکه‌های اجتماعی ظهور کرده است. کسی که با چند مشت گزاره قطعی، چند شعار پرطمطراق و یک «کنگره ملی»‌ خود را در جایگاهی می‌نشاند که گویی اپوزیسیون ایران بدون او یتیم می‌ماند.

اما همین صدای بلند- كه بر خلاف محتوایش، برای معدودى ممكن است جذابیت داشته باشد - باعث شد اکبر کرمی در «پشت عینک دیگران» روبه‌روی او بنشیند. اين گفتگو نه برای مشروعیت‌بخشی بلکه برای روشن شدن حقیقت‌فروشیِ فخر اور صورت گرفته است. انتخابی که البته برای برخی نزدیکان کرمی خوشایند نبود اما در روزگاری که هر پرچم تکان‌خورده‌ای ممکن است «رهبر» بسازد گاهی چاره‌ای نیست جز اینکه با صاحبان همین پرچم‌ها مستقیم گفت‌وگو کرد تا وزن واقعی‌شان معلوم شود.

در گفت‌وگوی ویدیویی زیر میان اکبر کرمی و عباس فخرآورنزاعی شکل گرفته که فراتر از یک جدل شخصی است. این بحث درواقع به یک پرسش قدیمی و اساسی برمی‌گردد: قانون اساسی را باید «کشف» کرد یا باید «ساخت»؟ و مهم‌تر اینکه: آیا اصولی مثل آزادی و کرامت انسانی حقیقت‌هایی ثابت و تغییرناپذیر هستند یا محصول توافق و سازش انسان‌ها؟ اين همان گرانيگاهى است كه سال‌هاست سیاست ایران را فلج کرده است: باور به حقیقت مطلق. این ‌بار نه در قالب دین یا ایدئولوژی انقلابی بلکه در پوشش حقوق طبیعی و فلسفه غربی. اما نتیجه دقیقاً همان است.

فخر آور می گوید حقیقت مطلق را جان لاک، منتسکیو و جفرسون کشف کرده‌اند و او به پیروی از آنها به حقیقت مطلق رسیده لذا همه باید بی چون و چرا هر آنچه را که او برای سعادت ایرانی ها درست تشخیص داده بپذیرند.

این تصور که «من حقیقت را یافته‌ام و دیگران اگر نپذیرند غیرمنطقی‌اند» همان نقطه‌ای است که استبداد از آن متولد می‌شود؛ چه اسمش خدا باشد، چه منطق ریاضی، چه تجربه بشری.

کرمی: سیاست با حقیقت مطلق جمع نمی‌شود

کرمی در این میان نقش کسی را بازی می‌کند که به‌راحتی حاضر نیست با نام‌های زیبا فریب بخورد.

او رک و بی‌پرده می‌گوید: هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد - نه در دین، نه در اخلاق، نه در سیاست.

حقوق بشر؟

آزادی؟

کرامت؟

به باور او این‌ها همگی برساخته‌های انسانی‌اند که محصول توافق‌اند نه کشف‌های آسمانی. اگر قرار باشد کسی بگوید "این اصول مطلق‌اند غیرقابل مذاکره‌اند و هر مخالفتی غیرمنطقی است" این یعنی پایان سیاست؛ سیاست یعنی سازش؛ سیاست یعنی چانه‌زنی؛ سیاست یعنی کنار آمدن انسان‌های متفاوت با دیدگاه‌های متعارض.

کرمی هشدارمی‌دهد:

shooterbrownUni.jpgخبرنامه گویا - تیراندازی در محوطه دانشگاه براون رود آیلند دست‌کم ۲ کشته و ۹ زخمی بر جای گذاشت و باعث شد چندین ساختمان دانشگاه به حالت قرنطینه درآید. مقام‌های محلی اعلام کردند نیروهای پلیس و امدادی بلافاصله به محل اعزام شدند و تدابیر امنیتی گسترده‌ای در اطراف دانشگاه به اجرا درآمد.

جست‌وجو برای یافتن عامل تیراندازی همچنان ادامه دارد.

دانشگاه براون عصر ۲۲ آذر به وقت محلی در نخستین هشدارهای خود از وجود یک «تیرانداز فعال» در محوطه دانشگاه خبر داد و از دانشجویان خواست درها را قفل کنند، تلفن‌های همراه خود را بی‌صدا بگذارند و تا اطلاع ثانوی در محل‌های امن پناه بگیرند.

در این ویدیو که در داخل یکی از ساختمان‌های دانشگاه براون ضبط شده است، نیروهای پلیس دیده می‌شوند که پس از تیراندازی در محوطه دانشگاه، گروهی از دانشجویانی را که در این محل پناه گرفته بودند را پیدا می‌کنند:

این هشدارها هم‌زمان با آغاز دومین روز امتحان‌های پایان ترم پاییز اعلام شد، موضوعی که نگرانی درباره شمار افراد حاضر در ساختمان‌های دانشگاه را افزایش داد.

به گفته مقام‌های دانشگاه، تیراندازی در نزدیکی ساختمان مهندسی باروس و هالی رخ داد، ساختمانی هفت‌طبقه که محل استقرار دانشکده مهندسی و گروه فیزیک است و ده‌ها آزمایشگاه، دفتر اداری و کلاس درس را در خود جای داده است.

اف‌بی‌آی ویدیویی از دوربین‌های امنیتی مربوط به فرد مظنون منتشر کرده است

مردی حدوداً ۳۰ ساله که گمان می‌رود مظنون اصلی باشد، با لباسی تیره در ویدیو در حال قدم زدن در خیابان نزدیک محل وقوع تیراندازی به دانشجویان، دیده می شود. به گفته پلیس، شاهدان گزارش داده‌اند که ممکن است او ماسک استتاری خاکستری به صورت داشته باشد.

بیشتر قربانیان دانشجو بودند: دو نفری که در این حمله جان باختند و هشت نفر از مجروحان، همگی دانشجو بودند. همچنین ۹ بیمار با جراحات ناشی از سلاح گرم به بیمارستان رود آیلند منتقل و بستری شدند.

مقام‌های دانشگاه تاکید کردند دانشجویان تنها در صورت اطمینان از امنیت خود، محل را ترک کنند و در غیر این صورت در پناهگاه‌های امن باقی بمانند.

ostad.jpgخبرنامه گویا - به گزارش نیویورک پست استاد ایرانی‌تبار علوم سیاسی دانشگاه آرکانزاس به دلیل مواضع جنجالی خود در حمایت از جمهوری اسلامی ایران و حملات تند علیه اسرائیل، از سمتش برکنار شد. شیرین سعیدی، رئیس برنامه مطالعات خاورمیانه این دانشگاه، متهم است که با استفاده از سربرگ رسمی دانشگاه از رهبر جمهوری اسلامی تمجید کرده و مواضعی به‌شدت ضداسرائیلی اتخاذ کرده است.

بر اساس اطلاعاتی که در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته، سعیدی با استفاده از سربرگ دانشگاه آرکانزاس خواستار آزادی حمید نوری شده است؛ مقام پیشین قضایی جمهوری اسلامی که در سال ۲۰۲۲ توسط دادگاهی در سوئد به دلیل نقش داشتن در اعدام هزاران زندانی سیاسی در زندان گوهردشت در سال ۱۳۶۷ محکوم شد. این موضوع توسط اتحاد علیه حامیان رژیم اسلامی ایران (AAIRIA) افشا شده است.

سعیدی همچنین در شبکه اجتماعی ایکس، در آبان‌ماه، از آیت‌الله علی خامنه‌ای تمجید کرده و برای «حفظ و حراست» او دعا کرده است. او خامنه‌ای را «رهبرى که ایران را در جریان حمله اسرائیل حفظ کرد» توصیف کرده و به حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل اشاره کرده است. سعیدی در پست‌های متعدد، اسرائیل را «دولت تروریستی» و «دولت نسل‌کش» خوانده است.

دانشگاه آرکانزاس روز جمعه اعلام کرد که سعیدی دیگر در دپارتمان مطالعات خاورمیانه فعالیت ندارد و تحقیقات رسمی درباره استفاده او از سربرگ دانشگاه در حال انجام است. این تصمیم پس از فشارهای فزاینده عمومی و جمع‌آوری ۳٬۷۸۲ امضا در یک طومار اینترنتی برای برخورد با او اتخاذ شد.

مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اسرائیل، در واکنشی تند، اظهارات سعیدی را «سرشار از نفرت و یهودستیزی» توصیف کرد و گفت ستایش از رهبری که خواستار نابودی اسرائیل و آمریکا است، با جایگاه استادی در یک دانشگاه آمریکایی هم‌خوانی ندارد.

قانوندان بازَرگان، زندانی سیاسی سابق و فعال حقوق بشر ایرانی، گفت که جمهوری اسلامی برای تطهیر گذشته خود به «ایدئولوگ‌ها و ساده‌لوحان مفید» در نهادهای دانشگاهی غرب متکی است. او افزود فعالیت‌های سعیدی بخشی از همین سازوکار است که با روایت‌های تحریف‌شده، واقعیت زندان‌ها و مقاومت در ایران را پنهان می‌کند.

بازرگان همچنین تأیید کرد که اف‌بی‌آی در ماه مه با او تماس گرفته و همین موضوع باعث شد AAIRIA تحقیقات دقیق‌تری درباره فعالیت‌های سعیدی انجام دهد. به گفته او، این پرونده ابعاد فراتر از یک اختلاف دانشگاهی ساده دارد.

مسـیح علینژاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر ایرانی-آمریکایی، نیز اعلام کرد که سعیدی به‌طور مستمر به او و دیگر فعالانی که در برابر «همان دیکتاتور» ایستاده‌اند، حمله می‌کند. علینژاد خواستار جلوگیری از نفوذ حامیان جمهوری اسلامی در نهادهای آکادمیک غرب شد.

بر اساس گزارش AAIRIA، سعیدی در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۵ از دو طومار ضداسرائیلی حمایت کرده است. خاخام آبراهام کوپر، معاون مرکز سیمون ویزنتال، این رفتار را «نمونه آشکار یهودستیزی» دانست و گفت تنها یک هفته پس از وقایع هفتم اکتبر، سعیدی به تطهیر جنایات تروریستی حماس پرداخته است.

london.jpgnictv24 - یک یوتیوبر آمریکایی به نام نیت فریدمن در سفر خود به شرق لندن، تمرکز بالای مساجد و جوامع اسلام‌گرا را مستند کرده و در همین چارچوب گفت‌وگویی اختصاصی با تامی رابینسون، فعال جنجالی بریتانیایی، انجام داده است.

رابینسون در این مصاحبه با اشاره به محله وایت‌چپل می‌گوید: «در وایت‌چپل حدود ۱۴ مسجد وجود دارد.

سؤال این است: این مساجد بزرگ را چه کسانی تأمین مالی می‌کنند؟ قطر و عربستان سعودی. هر کسی که پول می‌دهد، تعیین می‌کند چه نوع اسلامی ترویج شود.»

او همچنین با اشاره به نفوذ اقتصادی قطر در بریتانیا افزود: «قطر مالک بارکلیز، هارودز و حتی خیلی از بنادر این کشور است.

آن‌ها حدود سه‌چهارم میلیارد پوند برای رادیکالیزه‌کردن اروپا هزینه کرده‌اند. قطر یک مشکل بزرگ است.» این گزارش بار دیگر بحث درباره نفوذ خارجی، تأمین مالی ایدئولوژیک و تغییر بافت اجتماعی بریتانیا را به صدر توجه رسانه‌ها و افکار عمومی بازگردانده است.

***

fire.jpgسینما ایران سوخت؛ ضربه‌ای دیگر به حافظه فرهنگی تهران

داریوش معمار - ایندیپندنت فارسی

آتش‌سوزی سینما ایران در لاله‌زار، بار دیگر بی‌توجهی به سینماهای تاریخی تهران، رهاشدگی بناهای فرهنگی و روند هدفمند حذف حافظه شهری پایتخت را در کانون توجه قرار داد

در نخستین ساعات بامداد یکشنبه ۲۳ آذر، سینما ایران، یکی از قدیمی‌ترین و خاطره‌سازترین سالن‌های سینمای تهران در خیابان لاله‌زار، دچار آتش‌سوزی گسترده شد. این حادثه، بار دیگر نگاه‌ها را به وضعیت نگران‌کننده سینماهای قدیمی، متروک و رهاشده پایتخت معطوف کرد- سالن‌هایی که نه‌تنها بخشی از تاریخ سینمای ایران، که جزئی جدایی‌ناپذیر از حافظه فرهنگی و شهری تهران به شمار می‌آیند.

جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی تهران، با تایید این خبر اعلام کرد: «آتش‌سوزی در یک سینمای متروکه در محدوده خیابان لاله‌زار، پایین‌تر از خیابان جمهوری رخ داد. بلافاصله پس از اعلام حادثه، نیروهای عملیاتی به محل اعزام شدند و عملیات مهار آتش آغاز شد.» به گفته او، خوشبختانه این حادثه تلفات جانی نداشت، اما خسارت واردشده به بنا گسترده بوده است.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

سینما ایران اگرچه از ابتدای دهه ۱۳۷۰ از چرخه اکران و فعالیت رسمی سینمایی خارج شده بود، همچنان نماد دوران طلایی سینمای ایران به شمار می‌آمد. آتش‌سوزی این بنا، فراتر از تخریب یک ساختمان متروک، به‌نوعی سوزاندن خاطرات جمعی چند نسل از شهروندان تهرانی بود. بر اساس بررسی‌های اولیه، رها شدن ساختمان و تردد افراد بی‌خانمان و معتادان در آن، ازجمله علت‌های احتمالی این حادثه است؛ موضوعی که پیش‌تر نیز درباره دیگر بناهای تاریخی و متروک تهران بارها هشدار داده شده است.

لاله‌زار؛ حافظه متروک سینمای تهران

آتش‌سوزی سینما ایران تنها یک حادثه شهری نبود، بلکه زنگ خطری جدی درمورد وضعیت کلی سینماهای قدیمی تهران، به‌ویژه در خیابان لاله‌زار به شمار می‌رود. لاله‌زار که زمانی به «شانزه‌لیزه تهران» شهرت یافته بود، دهه‌ها قلب تپنده فرهنگ و هنر پایتخت محسوب می‌شد. این خیابان میزبان سالن‌های سینمای پررونقی بود که جدیدترین فیلم‌های ایرانی و خارجی را به نمایش می‌گذاشتند و محل تجمع هنرمندان، روشنفکران و علاقه‌مندان به سینما بودند.

ostandar.jpg

سید سعید شاهرخی، استاندار لرستان:

🔺نماینده اومده اتاق من گفته خط قرمز من پسرداییم هست باید بزاری مدیرکل یه جایی.

🔺منم گفتم از خط قرمز خودتو، پسردایی و... عبور میکنم، تنها خط قرمز من مردمه.

telegram@iran24

تا حالا دیدین رئیس‌جمهوری بنشینه پای حرف‌های یک رئیس‌جمهور دیگه و مثل دانش‌آموز یادداشت برداره؟

pezlarge2.jpg

pezeshkian.jpgیک فروشگاه لباس‌های محلی در آلماتی قزاقستان تصاویری از حضور دختر و داماد رئیس جمهور در این فروشگاه را منتشر کرد.

زهرا پزشکیان، دختر رئیس‌جمهور ایران، به همراه همسرش حسن مجیدی، از فروشگاه تاربیا در قزاقستان بازدید کردند.

این فروشگاه به عرضه لباس‌ها و محصولات با الهام از فرهنگ و هویت ملی قزاقستان شناخته می‌شود و بخشی از صنایع فرهنگی این کشور را معرفی می‌کند. این بازدید در جریان سفر به قزاقستان انجام شده است.

2.jpg1.jpg3.jpg4.jpg

khiabani.jpgایران اینترنشنال - شجاع خلیل‌زاده، کاپیتان تیم فوتبال تراکتور، پس از بازی با پیکان در اعتراضی شدید به اظهارات جواد خیابانی که گفته بود «آدم پاک و با شخصیت، فوتبالیست نمی‌شود»، گفت: «یک دلقک می‌گذارند در تلویزیون که افکار عمومی را درگیر کند.

بیا از قیمت بنزین حرف بزن، مردم پول ندارند، نان ندارند بخورند. رفتی تلویزیون دلقک‌بازی درمی‌آوری برای من؟ دلقک! درباره فوتبال حرف می‌زنی؟»

خلیل‌زاده جمله اعتراضی که در دو هفته گذشته خطاب به خداداد عزیزی استفاده شده است را به خیابانی گفت: «یک بازی ایران-استرالیا نبود که تو هیچ‌چیز نداشتی در زندگی‌ات بعد درباره فوتبالیست‌ها حرف می‌زنی و خودشیرینی می‌کنی؟ از صداوسیما می‌خواهم اینها را به تلویزیون راه ندهد.

او دلقک است و برای دلقکی او را آورده‌اند. هر چه گفته نثار خودش و خانواده‌اش. از خانواده‌اش می‌خواهم نگذارند او به تلویزیون بیاید. آبروی همه را می‌برد.»

رادیو فردا - یک مرد ۷۷ ساله ایرانی‌تبار که نزدیک به شش دهه در ایالات متحده زندگی کرده است، با وجود مشکلات جدی پزشکی از سوی اداره مهاجرت و گمرک آمریکا (ICE) بازداشت شده و دخترش خواستار آزادی فوری او شده است.

arrestedlarge.jpg🔸به گزارش شبکه‌ ای‌بی‌سی در لس‌آنجلس، اولیا مجد، دختر کاظم مجد، می‌گوید پدرش حدود سال ۱۹۶۵ میلادی در نوجوانی با روادید دانشجویی از ایران به آمریکا آمد و از آن زمان تاکنون در این کشور زندگی کرده است.

🔸به گفته او، کاظم مجد سال‌ها دارای گرین‌کارت بوده و خانواده‌اش از هیچ سابقه کیفری او اطلاعی ندارند، اما حدود ۲۳ سال پیش گرین‌کارت او پس از یک پرونده حقوقی مرتبط با مسائل مالی لغو شد و از آن زمان موظف بود هر سال خود را به اداره مهاجرت معرفی کند؛ روندی که به گفته خانواده بدون هیچ مشکل یا تخلفی انجام شده بود.

🔸به گفته دخترش، کاظم مجد که ساکن سن‌دیگو است، به بیماری نادر و جدی کبدی، دیابت و مشکلات حرکتی مبتلاست و به‌تازگی نیز تحت عمل جراحی کیسه صفرا قرار گرفته است.



🔸او ماه گذشته در مراجعه سالانه خود مدارک پزشکی‌اش را به مقام‌های مهاجرتی ارائه داد و سپس برای مراجعه دوباره فراخوانده شد، اما هنگام حضور مجدد در دفتر اداره مهاجرت در سانتا آنا، بازداشت شد. او اکنون در مرکز نگهداری مهاجرتی آدلانتو در شهرستان سن‌برناردینو نگهداری می‌شود.

🔸خانواده او نسبت به وضعیت سلامتی‌اش در بازداشت ابراز نگرانی کرده و خواستار بازگشت او به خانه برای ادامه درمان هستند.

🔸هنوز هیچ مقامی از اداره مهاجرت یا وزارت امنیت داخلی به این خبر واکنش نشان نداده است. دونالد ترامپ از جمله با وعده مبارزه با مهاجرت غیرقانونی و اخراج خارجی‌هایی که به طور غیرقانونی در آمریکا زندگی می‌کنند برای بار دوم به کاخ سفید رفت.

کن پولاک تحلیلگر پیشین سیا: ایران در وضعیت پیشا انقلابی است

انقلاب تنها در دو حالت به نتیجه میرسد یا حکومت توان استفاده از زور را از دست میدهد، یا دیگر تمایلی به استفاده از آن را ندارد

pollacklarge.jpgکن پولاک، تحلیلگر پیشین سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سی آی ای) و مدیر سابق شورای امنیت ملی، به پادکست ایران‌اینترنشنال گفت نارضایتی ایرانیان از نحوه اداره کشور رو به افزایش است، اما جمهوری اسلامی به دلیل توان و تمایل خود برای سرکوب مخالفان با استفاده از زور همچنان پابرجا مانده.

خبرنامه گویا: از دیدگاه ما آنچه کن پولاک در این گفتگو می‌گوید، صرفاً توصیف وضعیت ایران نیست، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در این تصور رایج که «نارضایتی گسترده» به‌خودیِ خود به انقلاب منجر می‌شود. استدلال اصلی او بر تجربه تاریخی استوار است: دولت‌ها نه با از دست دادن محبوبیت، بلکه با از دست دادن انحصار زور سقوط می‌کنند. به بیان دیگر، شکاف میان مردم و حکومت شرط لازم انقلاب است، اما شرط کافی نیست. تا زمانی که ساختار قدرت بتواند هزینه نارضایتی را با ابزار سرکوب مدیریت کند، خشم عمومی لزوماً به تغییر سیاسی تبدیل نمی‌شود.

در این چارچوب، توصیف ایران به‌عنوان جامعه‌ای «پیشاانقلابی» بیش از آنکه پیش‌بینی سقوط باشد، هشداری درباره تعادل ناپایدار موجود است. نارضایتی فزاینده ایرانیان واقعی و عمیق است، اما حکومت نیز از تجربه، سازمان و منابع لازم برای مهار آن برخوردار است. تحلیل پولاک دقیقاً بر این نکته انگشت می‌گذارد که جمهوری اسلامی نه‌تنها هنوز توان استفاده از زور را دارد، بلکه از نظر ذهنی و ایدئولوژیک نیز مانعی جدی برای استفاده از آن احساس نمی‌کند. این تمایل، که در بسیاری از نظام‌ها در مراحل پایانی فرسوده می‌شود، فعلاً یکی از ستون‌های بقای حکومت است.

در نهایت، منطق این تحلیل به یک نتیجه‌گیری ناخوشایند اما واقع‌گرایانه می‌رسد: اگر قرار است تغییری بنیادین رخ دهد، نقطه عطف آن نه در خیابان، بلکه در درون ساخت قدرت خواهد بود. انقلاب زمانی ممکن می‌شود که سرکوب یا غیرممکن شود، یا بی‌فایده و پرهزینه جلوه کند. بنابراین پرسش اصلی نه این است که «مردم تا چه حد ناراضی‌اند»، بلکه این است که «حکومت تا چه زمانی حاضر است و می‌تواند با زور پاسخ دهد». پاسخ به این پرسش است که مرز میان وضعیت پیشاانقلابی و لحظه انقلابی را تعیین می‌کند.

«فشار حداکثری» ترامپ وارد مرحله جدید شد؟

روزنامه وال‌استریت ژورنال گزارش داده است که کماندوهای آمریکایی در ماه نوامبر وارد یک کشتی که مقصدش ایران بودند شدند

یورونیوز - بنا به همین گزارش این کشتی از مبداء چین عازم ایران بود و در اقیانوس هند مورد حمله کماندوهای آمریکایی قرار گرفت. محموله این کشتی که شامل اقلامی مرتبط با امور نظامی بود در جریان این عملیات توقیف شد.

seamessagelarge.jpg
مقام‌های آمریکایی می‌گویند این اقدام در راستای تلاش برای جلوگیری از بازسازی زرادخانه ایران انجام شد. سخنانی که تلویحا به ضربات وارده به ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و حمله آمریکا به مراکز هسته‌ای تهران اشاره دارد.

کماندوهای آمریکایی پس از توقیف محموله کشتی مورد اشاره به آن اجازه دادند که به مسیر خود ادامه دهد. حمله‌ای که در چند صد کیلومتری ساحل سریلانکا در اقیانوس هند انجام شد.

این عملیات از آنجا اهمیت دارد که برای اولین بار است که آمریکا محموله‌ای از مبداء چین به سوی ایران را توقیف می‌کند.

به نظر می‌رسد که واشنگتن با این اقدام به تهران پیام داده باشد که اجازه بازسازی تسلیحاتی ایران را نخواهد داد و کارزار «فشار حداکثری» مورد نظر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا در جریان است.

این در حالی است که آمریکا هفته گذشته نیز اعلام کرده بود که یک نفتکش تحریم‌شده را که پیش‌تر برای انتقال نفت از ونزوئلا و ایران مورد استفاده قرار می‌گرفت توقیف کرده است.

اقدامی که به نظر می‌رسد در راستای کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ علیه ایران و ونزوئلا صورت گرفت.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

خبرگزاری رویترز نیز پس از توقیف نفتکش تحریم‌شده به نقل از شش منبع آگاه گزارش داده بود که واشنگتن در حال برنامه‌ریزی برای رهگیری شناورهای بیشتری است که نفت ونزوئلا و حتی ایران را حمل می‌کنند.

حمله به کشتی عازم ایران؛ «مرحله جدید از راهبرد فشار ترکیبی»

سعید جعفری، روزنامه‌نگار و تحلیلگر امور بین‌الملل درباره توقیف محموله کشتی از مبداء چین به مقصد ایران به یورونیوز گفت: «این یورش بیشتر از آن‌که «تغییر استراتژی» باشد، مرحله جدید اجرای همان راهبرد فشار ترکیبی است: بعد از حمله به زیرساخت هسته‌ای، حالا نوبت زنجیره‌های تدارکاتی است. ضمن اینکه این پیام را به تهران منتقل می‌کند که بازسازی توان نظامی و موشکی حتی از طریق چین تحت رصد آمریکا است و در دریا هم با آن برخورد می‌شود. ضمن اینکه یک پیام فرعی به پکن نیز در بطن خود دارد که اگر به صادرات اقلام حساس به ایران ادامه دهد، حتی کشتی‌های چینی هم در دریا هدف عملیات آمریکایی قرار می‌گیرند.»

حتی اسلحه هم نتوانست بین این مشتری و لقمه آخرش فاصله بیندازد

***

trr.jpg«محمدحسن قدیری ابیانه» تحلیلگر سیاسی در گفت‌وگو با ایران ۲۴:

🔺امیرحسین ثابتی خیلی صریح با فساد درافتاده.

🔺فتنه‌گران و مفسدان از این اقدام ثابتی ناراحتند.

🔺ممکن است ثابتی را ترور کنند.

🔺البته من مدافع همه مواضع ثابتی نیستم.

🔺ولی روش کلی ثابتی در مبارزه با فساد را می‌پسندم.

***

avabanner.jpgآوا کودک چهارساله‌ای بود که اواخر پاییز دو سال پیش دچار ضایعه مغزی شده و بر اثر شدت جراحات ناشی از شکنجه های نامادری پس از ۱۰ روز بستری در بیمارستان فوت کرد

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق، رییس کل دادگستری آذربایجان‌غربی گفت: حکم قصاص نفس نامادری «آوا» دختر بچه چهارساله ارومیه‌ای که دو سال پیش به قتل رسیده بود، به اجرا درآمد.

آوا کودک چهارساله‌ای بود که اواخر پاییز دو سال پیش دچار ضایعه مغزی شده و بر اثر شدت جراحات ناشی از شکنجه های نامادری پس از ۱۰ روز بستری در بیمارستان فوت کرد.

نامادری ارومیه‌ای نیز بلافاصله پس از دریافت گزارش‌ها، با دستور مقام قضایی دستگیر و روند بررسی پرونده آغاز شده بود.

koodakK.jpg

روزهای آخر آذرماه بود که در عصر جمعه ای سرد و پاییزی خبر آزار و اذیت کودکی چهارساله به اسم آوا قهرمانی توسط نامادری در فضای مجازی منتشر شد؛ ساعتی بیشتر طول نکشید که عکسهایی از محیط بیمارستان و این کودک معصوم که در شرایطی نامطلوب قرار داشت و براثر ضربه وارد شده به سر در حالت کما به سر می برد، دوباره فضای رسانه ای و مجازی را تحت تاثیر قرار داد و هزاران نظر در این باره بر خبرهای منتشر شده درج شد.

مصاحبه فردی با رسانه ها در فضای مجازی که خود را پدر این کودک چهارساله معرفی می کرد، اولین فایل تصویری و ویدئویی بود که در این زمینه منتشر شد و فرد یاد شده بخشی از داستان زندگی نابسامان خود را در این ویدئو به اشتراک گذاشت.

پدر آوا در این باره گفت: محل کارم در تبریز است بعد از اینکه سال گذشته مادر آوا به صورت بی خبر از خانه خارج شد، تلاش برای پیدا کردن او را انجام دادم و در نهایت پلیس آگاهی خبر از خروج وی از کشور به مقصد ترکیه را داد.

«عمر قهرمانی» ادامه داد: من نیز با بچه ها تنها ماندیم و نگهداری از آنان را بعد از ازدواج مجدد به همسر دومم سپردم؛ یک روز همسرم زنگ زد و گفت که آوا شب وقتی خواب آلوده بود، تشنج کرده است و حال خوبی ندارد و او را به بیمارستان برده اند.

وی اضافه کرد: موضوع را مجدد از پسرم پیگیری کردم و پسرم هم همین حرف را تکرار کرد ولی در بیمارستان گفتند که دخترت شکنجه شده است و من چون باور نکردم برای بررسی بیشتر دوربین خانه را کنترل کردم که در دوربین کتک خوردن دخترم را توسط همسرم دیدم.

او اظهار کرد: حالا از مسوولان می خواهم او را اعدام کنند و خودم چهارپایه اعدام را از زیر پایش خواهم کشید.

دستگیری نامادری اوا

بلافاصله پس از انتشار این فیلم و مطالبه رسانه ها از دستگاه قضایی دادستان عمومی و انقلاب ارومیه دستور پیگیری این موضوع را صادر کرد و در این زمینه گفت: نامادری ارومیه‌ای که فرزند شوهرش را روانه بیمارستان کرده بود، با واکنش سریع دستگیر شد.

حسین مجیدی در گفت و گو با ایرنا اظهار کرد: این طفل به لحاظ ضربات وارده و شدت صدمات هشیاری خود را در لحظات اولیه از داد و در مراحل اولیه تحت مداوا درمان قرار گرفت.

وی بیان کرد: در ساعات اولیه نامادری تفهیم اتهام و روانه زندان شده است و با قرار بازداشت موقت به زندان ارومیه و بند نسوان اعزام شد و در نهایت در سحرگاه روز شنبه 22 آذر به دار مجازات آویخته شد

1313.jpgحسن رحیم‌پور ازغدی؛ «مهندس فرهنگ» و سیاستمدار جنجالی مورد علاقه خامنه‌ای کیست؟

ایران وایر - «حسن رحیم‌پور ازغدی» یکی از چهره‌های جنجالی و صداهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و از افراد معتمد «علی خامنه‌ای» دوباره با اظهاراتی که بوی نفرت پراکنی دارد، خبرساز شده است. او گفته اگر قدرت داشت تمام کاخ های تهران را تخریب می‌کرد و مدعی شده که پسر «ارنستو چگوارا» و «نلسون ماندلا» را در مراسم اربعین دیده در حالی که اساس چگوارا فرزند پسر ندارد.

***

فردی که نه از مسیر دانشگاه و پژوهش، بلکه از تریبون، تلویزیون و نزدیکی با نهاد قدرت به مرکز تصمیم‌گیری سیاست فرهنگی ایران راه یافته است. او بیش از بیست سال است که در شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور دارد و در این مدت کوشیده زبان دین را به ابزاری برای توجیه حکمرانی بدل کند. گفتار او معمولاً بر دوگانه‌سازی استوار است؛ دوگانه‌هایی مانند «ما و غرب».

او با زبانی گزنده، هرگونه تکثر اجتماعی را به چالش می‌کشد؛ در کارنامه او حمله به زنانی که پوشش اختیاری دارند، هنرمندان و اقلیت‌ها دیده می‌شود و حتی دانشگاه و حوزه علمیه را نیز به «انحراف» متهم کرده است.

ازغدی متولد ۱۳۴۲ در مشهد است، در حوزه علمیه قم تحصیل کرده اما لباس روحانیت بر تن ندارد، او که علیه تکثرگرایی کتاب نوشته است مدرک دانشگاهی ندارد ولی خود را «فوق‌دکترای کتاب‌خوانی» می‌داند. با این حال، از سال ۱۳۸۲ با حکم مستقیم رهبر جمهوری اسلامی به شورای عالی انقلاب فرهنگی راه یافت و به یکی از مدافعان اصلی «علوم انسانی اسلامی»، «اسلام حکومتی» و روحانیت حاکم بدل شده است.

او در طول دوره فعالیتش به جز تصمیمات آسیب‌بار بسیاری که بر عرصه فرهنگی کشور به ویژه در مورد، حجاب، کنکور و تحصیل بهائیان گرفته است، بارها خود را فردی فسادستیز معرفی کرده است. او اخیرا در یک برنامه تلویزیونی گفت: «خدایا، الگوی مصرف درست به ما ببخش؛ نه سبک زندگی اشرافی با ریخت و پاش، سرمایه‌دارهای فاسد با کاخ‌هایی که یکی از آن‌ها به اندازه خانه صد نفر است، اگر اختیارات دست من بود، این کاخ‌ها را خراب می‌کردم.»

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

نگران ناموس

رحیم‌پور ازغدی از جمله افراد نگران حجاب است و بر اجباری بودن این پوشش تاکید دارد. او اخیرا در واکنش به ماراتن کیش گفت ماراتن که اشکال ندارد، کشف حجابش مشکل داشت. وی ادامه می‌دهد «نمی‌توانیم کاری کنیم که مردها از زن‌ها خوششان نیاید و نگاه نکنند، نمی‌شود زن برای مرد جذاب نباشد منتها باید جذابیت زن را برای مرد مدیریت کنیم.»

isis.jpgایران اینترنشنال - وزارت جنگ امریکا اعلام کرد که دو سرباز و یک مترجم این کشور روز شنبه در سوریه بر اثر تیراندازی کشته و سه تن دیگر زخمی شدند. سنتکام، فرماندهی مرکزی ایالات متحده گفت که یک عضو مسلح داعش پس از کمین به سربازان امریکایی شلیک کرده و خودش در جریان درگیری کشته شده است.

بر اساس بیانیه سنتکام که شنبه ۲۲ قوس منتشر شد، این حادثه در نزدیکی شهر تدمر در استان حمص سوریه رخ داده است.

شان پارنل، سخنگوی پنتاگون، در پیامی در شبکه اکس گفت که این حمله زمانی رخ داد که سربازان در حال انجام دیدار و گفت‌وگو با یک رهبر کلیدی بودند. او گفت که مأموریت آن‌ها در حمایت از عملیات جاری ضد داعش و مقابله با تروریسم در این منطقه انجام می‌شد.

پارنل گفت این حمله در حال حاضر به‌گونه جدی تحت بررسی قرار دارد و نام سربازان و همچنین اطلاعات شناسایی مربوط به یگان‌های آن‌ها تا ۲۴ ساعت پس از اطلاع‌رسانی به نزدیک‌ترین بستگان، منتشر نخواهد شد.

رئیس‌جمهور امریکا گفت که این حمله، حمله‌ای از سوی داعش علیه ایالات متحده و سوریه بود و در بخش بسیار خطرناکی از سوریه رخ داد که به‌طور کامل تحت کنترول آن‌ها نیست. دونالد ترامپ گفت که احمد شرع، رئیس‌جمهور سوریه به‌شدت از این حمله خشمگین و متأثر است.

پیت هگست، وزیر جنگ امریکا، در واکنش به این رویداد در صفحه اکس خود نوشته است: «بدانید اگر امریکایی‌ها را در هر نقطه‌ای از جهان هدف قرار دهید، باقی عمر کوتاه خود را با این هراس خواهید گذراند که ایالات متحده شما را تعقیب خواهد کرد، خواهد یافت و بی‌رحمانه خواهد کشت.»

ایالات متحده صدها سرباز در شرق سوریه دارد که بخشی از یک ائتلاف بین‌المللی برای مبارزه با داعش هستند.

سوریه پس از بهبود روابط اش با کشورهای غربی، ماه گذشته به ائتلاف بین‌المللی مبارزه با داعش پیوست.

در دوران حکومت بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین سوریه، ایالات متحده روابط دیپلوماتیک با این کشور نداشت، اما پس از پایان حاکمیت پنجاه‌ساله خانواده اسد، روابط دو کشور گرم‌تر شده است.

احمد شرع، رئیس‌جمهور موقت سوریه، ماه گذشته سفر تاریخی به واشنگتن انجام داد و در آن‌جا با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، دیدار و گفت‌وگو کرد.

داعش در سال ۲۰۱۹ در سوریه شکست خورد، اما هسته‌های خفته این گروه هنوز هم حملات مرگبار را در این کشور انجام می‌دهند.

سازمان ملل متحد می‌گوید که این گروه همچنان بین ۵۰۰۰ تا ۷۰۰۰ جنگجو در سوریه و عراق دارد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgخلاصه نوشته عباس عبدی در روزنامه اعتماد

هفته گذشته سازمان ثبت احوال اعلام کرد که بیشترین نامگذاری دختران در ایران مربوط به حضرت فاطمه زهرا است؛ نام فاطمه با بیش از ۴.۵ میلیون نفر و نام زهرا با ۳ میلیون نفر در رتبه‌های اول و دوم قرار دارند. نام‌های مریم، معصومه و زینب نیز پس از آن‌ها بیشترین انتخاب را به خود اختصاص داده‌اند.

این آمار، هرچند درست و مبتنی بر ثبت رسمی است، اما نباید مانع توجه به روندهای تاریخی و تغییرات واقعی در نام‌گذاری‌ها شود. نام‌های مذکور همیشه در گذشته سهم بالایی داشتند و این واقعیت دیگر تکرارپذیر است.

سازمان ثبت احوال از این آمار به عنوان نشانه‌ای از گرایش مذهبی مردم استفاده کرده است، اما جمع‌بندی چند دهه در یک گزارش نمی‌تواند روند واقعی تغییرات را نشان دهد. پرسش مهم این است که در دهه‌های اخیر چه تحولاتی در انتخاب نام‌ها رخ داده است؟

در گذشته، به ویژه پیش از انقلاب، خانواده‌ها اغلب فاطمه یا زهرا را اولین گزینه برای دختران خود انتخاب می‌کردند. اما روند نام‌گذاری در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که این نام‌ها با شیب تندی کاهش یافته‌اند و اکنون ممکن است به رتبه‌های پایین‌تر سقوط کرده باشند.

یکی از دلایل این تغییرات به دوران پهلوی بازمی‌گردد؛ حکومت وقت گرایش ملی و باستانی را تبلیغ می‌کرد و نام‌های مذهبی را کم‌رنگ می‌دانست. مردم نیز با انتخاب نام‌های مذهبی، به نوعی مخالفت خود را نشان می‌دادند.

این تمایز میان گرایش ملی و مذهبی، مبتنی بر رابطه با قدرت بود؛ گرایش ملی قدرت‌محور بود و گرایش مذهبی بیشتر متکی به استدلال و مباحث فکری و از سوی حکومت مغضوب قلمداد می‌شد. نگاه‌های روشنفکرانه‌ای مانند مطهری نیز نشان می‌دهد که دین باید با منطق و استدلال تقویت شود و حضور منتقدان نباید تهدید محسوب شود.

مطهری در کتاب خود به امتزاج دین و حکومت در دوره ساسانی اشاره کرده و آن را عاملی برای تضعیف دین می‌داند. پیش از انقلاب، مردم با منطق و استدلال با مسائل مذهبی مواجه می‌شدند، اما پس از انقلاب این تعادل تغییر کرد و قدرت و امنیت‌محوری بر مباحث دینی غالب شد.

امروزه مشاهده می‌کنیم که حتی بحث‌های علمی و فکری میان روحانیون به شدت محدود شده و هر اظهار نظر غیر متعارف به حمله و محکومیت امنیتی منجر می‌شود. چنین فضایی نه تنها اندیشه دینی، بلکه اصول آزادی فکری و فرهنگی را نیز محدود می‌کند.

در نتیجه، با این وضعیت قدرت‌محور و امنیتی، انتظار تداوم نامگذاری‌های سنتی مذهبی مانند فاطمه و زهرا در صدر فهرست نام‌ها بیهوده است. نمونه‌های عینی از کلاس‌های کودکانه نشان می‌دهد که حتی نام‌های مذهبی متعارف به ندرت انتخاب می‌شوند و روند تغییرات ادامه دارد.

trr.jpg«محمدحسن قدیری ابیانه» تحلیلگر سیاسی در گفت‌وگو با ایران ۲۴:

🔺امیرحسین ثابتی خیلی صریح با فساد درافتاده.

🔺فتنه‌گران و مفسدان از این اقدام ثابتی ناراحتند.

🔺ممکن است ثابتی را ترور کنند.

🔺البته من مدافع همه مواضع ثابتی نیستم.

🔺ولی روش کلی ثابتی در مبارزه با فساد را می‌پسندم.

ایران در این نظم جدید آمریکایی، نه شریک است و نه دشمن محوری؛ بلکه بازیگری است که اگر تهدیدی مستقیم ایجاد کند، «چکش نیمه‌شب» بر سرش فرود خواهد آمد و اگر چنین نکند، در حاشیه نظم جهانی رها خواهد شد

علی رسولی - رادیو زمانه

در استراتژی امنیت ملی تازه‌ای که دونالد ترامپ در ۵ دسامبر منتشر کرد، سیاست خارجی آمریکا دچار چرخشی بنیادین شده است. این سند ۲۹ صفحه‌ای، که بیش از آن‌که متنی دیپلماتیک باشد یک بیانیه سیاسی صریح است، جهان را از زاویه‌ای ملی‌گرایانه، تهاجمی و مبتنی بر بازتعریف دوستان و دشمنان ترسیم می‌کند. از نگاه حاکمیت ایران، این سند حامل پیام‌هایی عمدتاً نگران‌کننده است و نشان می‌دهد تهران جایگاه روشنی در نظم مطلوب واشنگتن ندارد.

irancornerlarge.jpgبرخلاف استراتژی امنیت ملی دولت بایدن که تمرکز خود را بر مهار چین و روسیه گذاشته بود، سند جدید ترامپ نشان می‌دهد آمریکا دیگر تمایلی به ایفای نقش «پلیس جهان» ندارد. واشنگتن قصد دارد منابع و تعهدات خود را بازتوزیع کند و تنها در جایی مداخله کند که منافع مستقیمش به خطر بیفتد. به تعبیر خود ترامپ، آمریکا دیگر نمی‌خواهد بار کل جهان را بر دوش بکشد.

محور اصلی این استراتژی، تمرکز بر نیم‌کره غربی است؛ رویکردی که یادآور نسخه‌ای به‌روز‌شده از دکترین مونرو است. دولت ترامپ با معرفی مفهوم «ترامپ کورالری» تأکید می‌کند که تسلط کامل آمریکا بر نیم‌کره غربی شرط امنیت ملی و شکوفایی اقتصادی این کشور است. این سیاست به معنای افزایش حضور نظامی و فشار بر کشورهای آمریکای لاتین برای مهار نفوذ چین و روسیه خواهد بود.

این تغییر جهت، پیامدهایی مستقیم برای خاورمیانه و اروپا دارد. آمریکا بخشی از توان و توجه خود را از مناطق بحران‌خیز سنتی خارج می‌کند و هم‌زمان مهاجرت را به‌عنوان یک تهدید امنیتی اصلی بازتعریف می‌کند. کنترل مهاجرت از مبدأ، به یکی از اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا بدل شده و همین نگاه می‌تواند زمینه حمایت واشنگتن از دولت‌های اقتدارگرا را فراهم کند.

در بخش مربوط به اروپا، لحن سند بی‌سابقه و تند است. اروپا نه شریک راهبردی، بلکه قاره‌ای بحران‌زده، گرفتار مهاجرت و دچار زوال هویتی توصیف می‌شود. از نگاه واشنگتن، دولت‌های اروپایی توان مدیریت بحران‌های داخلی خود را از دست داده‌اند و به همین دلیل دیگر نمی‌توانند نقش مؤثری در مدیریت بحران‌های جهانی، از جمله خاورمیانه، ایفا کنند.

این ارزیابی، نقش اروپا در پرونده‌هایی مانند مسئله هسته‌ای ایران را نیز تضعیف می‌کند. قاره‌ای که زمانی بازوی دیپلماتیک غرب در تعامل با تهران بود، اکنون خود با شکاف‌های عمیق سیاسی و اجتماعی دست‌به‌گریبان است و احتمالاً تأثیرگذاری کمتری در معادلات مربوط به ایران خواهد داشت.

در مورد چین، سند ترامپ رویکردی دوگانه دارد. چین بزرگ‌ترین رقیب بلندمدت آمریکا معرفی می‌شود، اما در عین حال، واشنگتن خواهان مدیریت رقابت و حفظ روابط اقتصادی کنترل‌شده است. این به معنای جنگ سرد ایدئولوژیک نیست، بلکه رقابتی حساب‌شده است. برای ایران، این پیام روشن است که چین لزوماً حاضر نیست به خاطر تهران وارد تقابل پرهزینه با آمریکا شود.

در بخش مربوط به روسیه و جنگ اوکراین، سند از پایان سریع جنگ و دستیابی به ثبات راهبردی با مسکو سخن می‌گوید. آمریکا به‌جای تأکید بر ارزش‌های دموکراتیک، به‌دنبال مدیریت تنش با روسیه است. چنین رویکردی می‌تواند جایگاه ایران را تضعیف کند، زیرا در صورت معامله واشنگتن و مسکو، تهران ممکن است به یکی از قربانیان توافق‌های پشت‌پرده تبدیل شود.

مطالب بیشتر در رادیو زمانه

خاورمیانه در این سند دیگر مرکز بحران نیست، بلکه منطقه‌ای با اولویت کاهشی معرفی می‌شود؛ جایی برای سرمایه‌گذاری، همکاری اقتصادی و مدیریت امنیت اسرائیل. ایران در این چارچوب نه تهدید اصلی است و نه شریک قابل‌اتکا. آمریکا هشدار می‌دهد تنها در صورت عبور تهران از خطوط قرمز، واکنشی سخت و محدود نشان خواهد داد.

در مجموع، سند جدید نشان‌دهنده نظمی جهانی است که بر حوزه‌های نفوذ، رقابت قدرت‌های بزرگ و کاهش تعهدات ایدئولوژیک بنا شده است. در چنین نظمی، ایران در موقعیتی مبهم قرار دارد: نه دشمن محوری آمریکا است و نه شریک آن. اگر تهدیدی مستقیم ایجاد کند، با واکنشی سخت روبه‌رو می‌شود و اگر نکند، در حاشیه نظم جهانی جدید رها خواهد شد.

لینک به گزارش کامل

hoveida.jpgدرسی که می‌توان از دانتون و انقلاب فرانسه گرفت

بهزاد پرنیان - کیهان لندن

این مقاله با الهام از مباحث مطرح در راهبرد پیشاسرنگونی و دوران گذار نوشته دکتر عظیم بادامدوست شکل گرفته است؛ اثری که نشان می‌دهد مهمترین ضامن ثبات در دوران گذار، وجود یک نهاد وحدت‌بخش و مشروعیت‌آفرین است. بادامدوست در‌ واقع به ما هشدار می‌دهد که غیبت این نهاد در دوران گذار، می‌تواند کشور را در معرض همان سرنوشت‌‌های تلخی قرار دهد که بسیاری از انقلاب‌ها به ورطه آن افتادند. هرج‌ومرج، انتقام‌جویی، قطبی‌سازی، بحران مشروعیت و فروپاشی نظم عمومی.

در دل همین هشدار است که نقش رضا شاه دوم پهلوی معنای تاریخی و عملی پیدا می‌کند. نقشی که برای قبضه‌کردن قدرت اجرایی نیست، بلکه در پی ایجاد سقف مشروعیت و چارچوب ثبات برای نخستین دولت پسابراندازی است؛ چارچوبی که اگر نباشد، نیروهای متکثر جامعه به سرعت در برابر یکدیگر صف‌آرایی خواهند کرد.

الهه بقراط نیز سال‌ها پیش، در مقاله «رهبران انقلابی علیه انقلاب‌های بدون رهبر» (۲۰۱۱)، به همین خطر اشاره کرده بود: انقلاب‌هایی که بدون محور رهبری وارد براندازی می‌شوند، یا از درون شکسته می‌شوند یا میدان را به تندروترین نیروها واگذار می‌کنند. اشاره به آن مقاله، از آن‌رو مفید است که نشان می‌دهد این بحث نه محصول شرایط امروز، بلکه دغدغه‌ای دیرینه و ریشه‌دار درباره سرنوشت کشورهایی‌ست که بی‌آنکه به مسئله رهبری بیندیشند، وارد فرایند براندازی می‌شوند.

با چنین زمینه‌ای، این یادداشت تلاش می‌کند به اهمیت وجود یک مدیریت تکنوکرات و آرام در نخستین دولت پسابراندازی بپردازد؛ مدیریتی که در تاریخ معاصر ایران، عباس هویدا بهترین نمونه آن است. برای روشن‌تر شدن ضرورت این الگو، نخست به تجربه انقلاب فرانسه و نقش ناکام دانتون خواهم پرداخت و سپس به تفاوت‌های بنیادین جنبش ملی امروز ایران با انقلاب‌های کلاسیک میپردازم.

گمان می‌کنم این برداشت که «انقلاب‌ها را معمولاً از سرنوشت دیکتاتورهای سقوط‌کرده‌شان می‌شناسند»، تنها بخشی از حقیقت را بازگو می‌کند و در بهترین حالت، می‌تواند راهنمایی ابتدایی برای آنان باشد که با مرور انقلاب‌های گوناگون در پی یافتن نسخه‌ای بومی برای تحولات کشور خود هستند. اما حقیقت ژرف‌تر این است که سرنوشت یک انقلاب نه در لحظه سقوط دیکتاتور، بلکه در لحظه‌ای رقم می‌خورد که قرار است نخستین دولت دوران گذار شکل بگیرد؛ و این حقیقتی است که سرنوشت یک کشور پس از سقوط حکومت، بسیار بیشتر به دست کسانی رقم می‌خورد که باید دولت نخستِ دوران گذار را بسازند.

این حقیقت، در تاریخ نمونه‌های روشنی دارد. انقلاب فرانسه (که به‌عنوان مادر انقلاب‌های مدرن شناخته می‌شود)، به‌خوبی نشان می‌دهد چگونه فقدان مدیریت اجراییِ میانه‌رو و غیاب رهبریِ ملی واحد می‌تواند انقلاب را از مسیر آزادی به مسیر خشونت منحرف کند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

ژرژ دانتون در انقلاب فرانسه نماد امکان از دست‌ رفته‌ای بود که می‌توانست کشور را از سقوط در ورطه خون بازدارد. دانتون، برخلاف بسیاری از انقلابیون رادیکال، سیاست را میدانِ عمل‌گرایی، سازش و آشتی ملی می‌دانست. او هشدار می‌داد که انقلاب برای ایجاد نظم نوین است، نه برای نابودی انسان‌ها. اما این صدا در برابر تعصب اصول‌گرایانه روبسپیر و نیروهایی که فضیلت را با خشونت می‌سنجیدند، خاموش شد؛ و نتیجه آن شد که انقلاب فرانسه به‌جای آزادی، وارد دوران وحشتی شد که در آن هزاران نفر قربانی دستگاهی گردیدند که در آغاز قرار بود نگهبان حقوق مردم باشد.

اسلام برباد رفت

| No Comments

islam.jpgبین تمام این دختران ژیمناست ایرانی، حتی یک نام مذهبی هم دیده نمی‌شود

علی‌صاحب‌الحواشی

در حالی‌که در آستانه و اوایل انقلاب قاعده بر نام‌گذاری زینب، و زهرا و فاطمه و آسیه و سمیه و... بود. زینب و فاطمه‌های دیروز اسم دختران یا نوه‌هایشان را اسامی بچه‌های بالا گذاشته‌اند!

یادتان باشد که به اسم دانش‌آموزان ممتازی که برخی مدارس به‌صورت بَنِر به سردر مدرسه می‌زنند هم دقت کنید! همین کاستی شدید نام‌های مسلمانی را خواهید دید.

قدیم‌ها اگر می‌خواستند اسم نوزادی را غیراسلامی بگذارند، تیمناً و تبرکاً یک اسم‌ مسلمانی هم به‌موازاتش می‌گذاشتند که نشان از عمق تدینِ والدین داشت، و امروز به اینجا رسیده‌ایم.

آنچه برباد رفته، "اسلام" است!



ایرانیان قاطعانه "اسلام‌گریز" شده‌اند! این یک انقلاب فرهنگی بَر رُسته و خودروئیده است، بی‌هیچ سازماندهی و هدایتی. اصل "انقلاب" این‌طور می‌شود! که از عمق وجدان‌ها می‌جوشد، تلقینی و تبشیری نیست، عاطفه اصیلِ صرف است.
باقی ماجرا هم بی‌نیاز از تفصیل است!

زنی جوان روز جمعه ۲۱ آذر ماه با راه رفتن روی بند نازکی میان دو ساختمان بلند مرتبه در تهران، خبرساز شد.
بر اساس ویدیوی منتشر شده از این واقعه، نیروهای اورژانس و آتش‌نشانی برای امدادرسانی پس از حادثه احتمالی در محل حاضر شده‌اند. حرکات آکروباتیک و خطرناک این زن، با تجمع مردم همراه شد.
***

terror.jpgارتش اسرائیل با انتشار بیانیه‌ای، از کشته شدن رائد سعد، فرمانده ارشد گردان‌های قسام، در حمله‌ای پهپادی در نوار غزه خبر داد و اعلام کرد او پس از عزالدین الحداد، فرمانده شاخه نظامی حماس، دومین مقام این گروه به‌ شمار می‌رفت.

خودروی سعد شنبه ۲۲ آذر با شلیک چهار موشک در غرب شهر غزه هدف قرار گرفت.

در این خودرو چند فرد مسلح دیگر نیز حضور داشتند که به گفته شبکه العربیه، محافظان شخصی یا همراهان او بودند.

بر اساس بیانیه ارتش اسرائیل، طی هفته‌های اخیر دو عملیات برای هدف قرار دادن او در دقایق پایانی لغو شده بود.

attackscene.jpg
این نهاد سعد را مسئول بخش تولید تسلیحات در گردان‌های قسام معرفی کرد.

یک مقام اسرائیلی نیز اعلام کرد عملیات اخیر علیه سعد در واکنش به انفجار یک بمب کنار جاده‌ای علیه نیروهای اسرائیلی انجام شده است.

اسرائیل در ابتدای جنگ غزه، نام سعد را در فهرست پنج چهره اصلی شاخه نظامی حماس منتشر کرده بود.

رائد سعد کیست؟

العربیه سعد را از فرماندهان قدیمی شاخه نظامی حماس معرفی کرد و نوشت او تا چند سال پیش، ریاست بخش عملیات این گروه را بر عهده داشت.

پس از عملیات موسوم به «نگهبان دیوارها» در سال ۲۰۲۱، یحیی سنوار، رهبر پیشین حماس، او را از سمت ریاست بخش عملیات برکنار کرد و سعد پس از آن به مسئولیت‌های دیگری در چارچوب رهبری شاخه نظامی منتقل شد.

نام او حدود دو ماه پیش نیز مطرح شده بود؛ زمانی که دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، به حماس کمتر از یک هفته مهلت داد تا به «طرح صلح» پیشنهادی خود درباره غزه پاسخ دهد.

به گفته یک منبع اسرائیلی، سعد در آن مقطع یکی از چهره‌های کلیدی شاخه نظامی حماس در غزه محسوب می‌شد؛ فرمانده‌ای ارشد که انتظار می‌رفت به‌دلیل نفوذ و جایگاهش، نقشی تعیین‌کننده در تصمیم‌گیری‌های این گروه ایفا کند.

agtweet.jpg

***

messiebanner.jpgآغاز جنجالی تور هند لیونل مسی؛ پرتاب صندلی و آشوب هواداران پس از خروج زودهنگام ستاره آرژانتینی

بی بی سی - ‌پس از آنکه لیونل مسی بازدید از ورزشگاه سالت‌لیک کُلکته را ناگهان متوقف و آنجا را ترک کرد، جمعیت حاضر به تخریب ورزشگاه روی آوردند.

مسی در تور خود در هند قرار است در کنسرت‌، کلینیک فوتبال جوانان و یک تورنمنت ورزش پدل شرکت کند و در کلکته، حیدرآباد، مومبای (بمبئی) و دهلی مراسم خیریه‌ برگزار کند.

جنجال زمانی آغاز شد که مسی به همراه رودریگو دِ پل و لوئیس سوارز، در حالی که جمعی از سیاستمداران و مهمانان ویژه آنها را احاطه کرده بودند ، دوری در ورزشگاه زدند. مسی در بعضی لحظات حیرت‌زده به نظر می‌رسید و پس از بیست دقیقه، ناگهان محل را ترک کرد.

اندکی پس از خروج مسی، جمعیت حاضر صندلی‌های ورزشگاه را از جا کندند و آنها را همراه با اشیای دیگر به داخل زمین پرت کردند.

پلیس، ساتادرو دوتا، برگزارکننده اصلی این رویداد را پس خروج مسی از ورزشگاه بازداشت کرد.

ماماتا بانرجی، سروزیر ایالت بنگال غربی، از مسی عذرخواهی کرد و دستور تحقیق در این باره را داد.

سند «نقشه دادخواهی؛ راهنمای عدالت انتقالی برای ایران» با مشارکت گروه‌های دادخواه، کنشگران مدنی، فعالان صنفی معلمان و نمایندگان جوامع اتنیکی منتشر شد. این پیش‌نویس ۱۴۹ صفحه‌ای که توسط پلتفرم مستقل «جاستیداد» تهیه شده، تلاشی است برای گشودن گفت‌وگو درباره مسیر گذار، حقیقت‌یابی و تحقق عدالت در آینده ایران و به‌عنوان پیشنهادی باز، از همه دغدغه‌مندان عدالت، دادخواهی و کرامت انسانی برای مشارکت و تکمیل آن دعوت می‌کند

edalatlarge.jpgدویچه وله - سند «نقشه دادخواهی» از ابتدا به‌عنوان متنی بسته و از پیش‌تعیین‌شده طراحی نشد، بلکه در یک روند مشارکتی و گفت‌وگومحور شکل گرفت. آرش محبی، از همکاران «جاستیداد»، می‌گوید این سند با مشارکت دادخواهان، جوامع اتنیکی تحت تبعیض، فعالان صنفی، روزنامه‌نگاران و پژوهشگران تدوین شده و هدف آن بازتاب دادن صداها و تجربه‌های متنوع جامعه است.

arashmohebi.jpgبه گفته آرش محبی، میزان درگیری جامعه با متن چشمگیر بوده است؛ به‌طوری‌که یکی از نسخه‌های میانی بیش از شش هزار بار بازویرایش شد. همین بازخوردها به تغییرات اساسی در ساختار سند، مفاهیم کلیدی و حتی منطق بخش‌ها انجامید؛ از بازنویسی کامل مقدمه گرفته تا جایگزینی اصطلاح «اقلیت قومی» با «جوامع اتنیکی تحت تبعیض» و افزودن مفهوم چندلایه «تاریخ پنهان».

محبی تأکید می‌کند این روند مشارکتی نه‌تنها سند را غنی‌تر کرده، بلکه به اعتمادسازی و کاهش فاصله‌ها میان گروه‌های مختلف انجامیده است. به گفته او، «نقشه دادخواهی» اکنون متنی است که بخش‌هایی از جریان دادخواهی می‌توانند خود را در آن ببینند و این فرایند همچنان ادامه دارد. او این راهنما را متنی آموزشی و گفتمانی می‌داند که هدفش آشنا کردن جامعه با عدالت انتقالی و سازوکارهای دادخواهی است.

در پاسخ به این پرسش که عدالت انتقالی در شرایط تداوم اعدام‌ها و سرکوب چه کارکردی دارد، محبی می‌گوید عدالت انتقالی از آینده‌ای نامعلوم آغاز نمی‌شود، بلکه از همین امروز و در دل سرکوب شکل می‌گیرد. به باور او، آموزش عمومی، گفت‌وگوهای هم‌اندیشی، رسیدگی به نیازهای بازماندگان، مستندسازی حرفه‌ای، دیده‌بانی مداوم و روایت‌گری، هرچند ممکن است فوراً جلوی یک اعدام را نگیرد، اما مانع عادی‌سازی خشونت و باعث افزایش هزینه آن می‌شود.

محبی همچنین بر پیوند این تلاش‌ها با سازوکارهای بین‌المللی تأکید می‌کند و می‌گوید اقداماتی مانند تحقیقات ساختاری، صلاحیت قضایی جهانی، دادگاه‌های مردمی و پروژه‌های تاریخ شفاهی در همین چارچوب معنا پیدا می‌کنند و می‌توانند به تقویت روند دادخواهی کمک کنند.

minoo_mahsa.jpgمهسا پیرایی، دختر مینو مجیدی که در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ کشته شد، از استقبال خانواده‌های دادخواه از این سند می‌گوید. به باور او، عدالت انتقالی پاسخی به این پرسش اساسی است که «از امروز چه باید کرد». پیرایی تأکید می‌کند جامعه برای گذار به دموکراسی نیازمند آمادگی، آموزش و گفت‌وگوی مستمر است و این پیش‌نویس باید به‌طور پویا تکمیل شود.

او عدالت را به معنای پایان دادن به چرخه خشونت و پاسخگو شدن آمران و عاملان جنایت‌ها بر اساس معیارهای حقوق بشری می‌داند. به گفته پیرایی، یکی از نقاط قوت این سند استقلال آن از گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی است؛ ویژگی‌ای که باعث شده خانواده‌های دادخواه احساس کنند تلاش برای فراموش نشدن عزیزانشان بی‌ثمر نبوده است.

منصوره بهکیش، از اعضای مادران و خانواده‌های خاوران، نیز بر اهمیت این پلتفرم تأکید می‌کند و می‌گوید خانواده‌های خاوران از نخستین گروه‌هایی بودند که بر حق دادخواهی در جمهوری اسلامی پافشاری کردند. او معتقد است بررسی جنایت‌های چند دهه گذشته، کشف حقیقت و پاسخ به پرسش‌هایی مانند محل دفن جان‌باختگان، بدون ایجاد ساختارهای سیاسی و قضایی عادلانه پس از سرنگونی حکومت ممکن نخواهد بود.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

بهکیش عدالت را جدایی‌ناپذیر از عدالت اجتماعی می‌داند و می‌گوید این سند با پرداختن به تبعیض‌ها و ستم‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست‌محیطی، گامی در همین مسیر برداشته است. هرچند او به برخی کاستی‌ها، از جمله پرداخت ناکافی به جنایات دهه شصت، اشاره می‌کند، اما تأکید دارد که پیش‌نویس بودن سند و تعهد تدوین‌کنندگان به تکمیل آن، امید به پوشش کامل‌تر این جنایت‌ها را زنده نگه می‌دارد.

esmail_abdi.jpgاسماعیل عبدی، عضو کانون صنفی معلمان تهران، نیز که در تدوین این سند نقش داشته، می‌گوید «نقشه دادخواهی» بر پنج رکن حقیقت‌یابی، دادرسی منصفانه، جبران آسیب‌ها، به‌خاطرسپاری و بازسازی ساختاری استوار است.

به گفته او، گسترش مستندسازی و روایت‌گری در سطح ملی و بین‌المللی باعث شده سرکوب برای حکومت پرهزینه‌تر شود؛ به‌طوری‌که امروز هر اعدام، برخلاف دهه شصت، با پیامد و هزینه همراه است و همین روند را می‌توان گامی تدریجی به سوی آگاهی عمومی و گذار از حاکمیت استبدادی دانست.

لینک به گزارش کامل

ابوالقاسم امامی، امام جماعت دو روستای نصرآباد و علی‌آباد در شهرستان تفت، هنگام سخنرانی بر بالای منبر دچار سکته قلبی شد.

گزارش‌های منتشر‌شده حاکی است او بلافاصله به بیمارستان منتقل شده و هم‌اکنون تحت درمان و مراقبت پزشکی قرار دارد.

***

هم‌سطح‌سازی هنرمندان ناراضی با حامیان رژیم؛ تاکتیک ترس یا تحلیل؟

ﻣﺎﻧﺎ ﻧﻴﺴﺘﺎﻧﻲ

تازگی در یکی از بخش‌های برنامه‌ای که مجید واشقانی اجرای آن را برعهده داشت، او ادعایی مطرح کرد که شایان تأمل است: هر هنرمندی که در ایران کار می‌کند به‌نوعی مورد تأیید حکومت است، از حکومت پول می‌گیرد و بنابراین «حکومتی» محسوب می‌شود؛ پس هنرمند اپوزیسیون داخل کشور وجود ندارد و هر ادعایی غیر از این «دروغ» است.

manalarge.jpg
این استدلال، از جهاتی یادآور صحنه‌ای در ماجراهای تام سایر است؛ جایی که «اینجون جو» پس از ارتکاب قتل، آن را به گردن «مَف پاتر» همدست مست و بی‌آزارش انداخت و به او القا کرد که هر دو مجرمند و اگر گیر بیفتند مجازات خواهند شد. منطقی که در آن صحنه عمل می‌کند، نه منطقی برای کشف حقیقت، بلکه تاکتیکی برای هم‌پیمانسازی از طریق ایجاد هراس، تهدید و پاک‌کردن مرز جرم است.

در حکومت‌های تمامیت‌خواه نیز چنین الگویی به‌گونه‌ای ساختاری عمل می‌کند. یکی از روش‌های دیرپای رژیم‌های اقتدارگرا--از ایران تا شوروی سابق--گسترش بدنه‌ی دولت، فربه‌سازی بوروکراسی و تبدیل بخش بزرگی از جامعه به کارمندان و وابستگان مالی حکومت است. این فرآیند، نه‌تنها امکان اداره‌ی فشل و کنترل‌شده‌ی جامعه را فراهم می‌کند، بلکه نقش مهم‌تری دارد: ایجاد لایه‌ای گسترده از افراد ناراضی اما محافظه‌کار که به دلیل وابستگی اقتصادی، توان و شهامت کنش سیاسی مستقل را از دست می‌دهند.



با این‌حال، رخدادهای ۱۴۰۱ در ایران نشان داد که این مدل همدست‌سازیِ عمومی رو به فرسایش است. در میان چهره‌های شاخص سینما و تلویزیون--کسانی که سال‌ها در تولیدات سفارشی حضور داشتند--تمایلی کم‌سابقه به فاصله‌گیری از نهادهای حکومتی و پیوستن به صف معترضان دیده شد. بایکوت همکاری با صداوسیما و کناره‌گیری از پروژه‌های دولتی، نشانه‌هایی روشن از شکستن همان پیوندهای اجباری بود که حکومت بر آن بنا شده است.

از همین‌رو می‌توان گفت استدلالی که واشقانی و هم‌نظرانش تکرار می‌کنند، نه تحلیلی از واقعیت، بلکه نوعی بازی روانی از جنس همان الگوی «اینجون جو» است؛ تاکتیکی که هدف آن ایجاد احساس گناه مشترک و هم‌سطح‌سازی میان کسانی است که صرفاً در ساختار کار کرده‌اند، با کسانی که آگاهانه بازوی تبلیغاتی حکومت بوده‌اند. این منطق می‌کوشد هنرمندان ناراضی اما همچنان شاغل در صداوسیما یا سینمای رسمی را در موقعیتی قرار دهد که گویی هرگونه فاصله‌گیری، اعتراض یا انتخاب اخلاقی از اساس بی‌اعتبار است؛ چرا که «همه به یک اندازه مقصرند».


در حقیقت، نگرانی اصلی طراحان چنین روایت‌هایی چیزی جز بیم از ریزش‌های بیشتر در بدنه‌ی هنرمندان خاکستری نیست--هنرمندانی که نشان داده‌اند در بزنگاه‌های تاریخی توان و تمایل پیوستن به جریان تغییر را دارند. با هم‌سطح‌سازی آنها با هنرمندان ایدئولوژیک و رسمی حکومت، تلاش می‌شود پیام روشنی ارسال شود: خاموش بمانید، زیرا شما نیز در جرمی مشترک سهیم‌اید. اما این روایت، همان‌قدر ساختگی است که منطق اینجون جو؛ و درست به همین دلیل است که تأکید بر آن، بیش از آن‌که نشانه‌ی «واقعیت» باشد، نشانه‌ی ترس از فروپاشی آن سازوکار قدیمیِ همدست‌سازی است.

eteraf.jpgایران اینترنشنال - یکی از اعضای خانواده روزبه وادی، دانشمند هسته‌ای که تابستان امسال به اتهام جاسوسی برای اسرائیل اعدام شد، به ایران‌اینترنشنال گفت که او زیر شکنجه سنگین و تهدیدها به آزار مادرش، اعتراف اجباری کرد.

وحید رضوی، از اعضای خانواده وادی، به ایران‌اینترنشنال گفت که او حدود ۱۸ ماه پیش، در پی مشاجره با روسای خود بازداشت و سپس به جاسوسی متهم شد.

رضوی تاکید کرد که در پرونده تشکیل شده برای وادی، مدرکی برای اثبات جاسوسی وجود نداشت.

وادی،‌ عضو پژوهشگاه علوم و فنون هسته‌ای وابسته به سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، ۱۵ مرداد اعدام شد. قوه قضاییه همان زمان اعلام کرد که این کارشناس هسته‌ای از طریق «فضای مجازی جذب موساد شد» و با آنها همکاری کرد.

رضوی گفت: «روزبه پس از بازداشت به شدت شکنجه شد تا جایی که در ناحیه پا و دو دنده‌اش دچار شکستگی شد و پس از آن هم مادرش را بازداشت و زندانی کردند. بازجوها از او حین بازداشت عکس گرفتند و تصاویر را به پسرش نشان دادند تا از او اعتراف اجباری بگیرند.»

او افزود: «بازجوها به روزبه گفته بودند در صورتی که به جاسوسی اعتراف نکند و در مصاحبه تلویزیونی شرکت نکند، ‌مادرش را شکنجه خواهند کرد.»

به گفته رضوی وادی در چنین شرایطی به قبول اتهام «ساختگی» جاسوسی و اعتراف اجباری در تلویزیون وادار شد.

نهادهای حقوق بشری همواره درباره اعتراف‌گیری اجباری و تحت شکنجه در جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده‌اند.

رضوی گفت اعتراف اجباری، تنها مدرک ارائه شده علیه وادی در دادگاه انقلاب اسلامی بود و قاضی ابوالقاسم صلواتی و سپس ابراهیم صلواتی حکم اعدام او را صادر کردند.

به نقل از رضوی، مقام‌های جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه «به سرعت وارد عمل شدند و بدون اطلاع قبلی، حکم اعدام روزبه را در ۱۵ مرداد اجرا کردند.»

رضوی در مورد اعترافات تلویزیونی وادی به ایران‌اینترنشنال گفت: «ادعا می‌شود که روزبه یک کیف سیاه پر از پول نقد به عنوان وجه دریافت کرده است ولی در عصر تراکنش‌های دیجیتال، چرا یک دانشمند با تحصیلات عالی باید پول نقد را در کیف بپذیرد؟»

ns.jpgتوانا - نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، امروز در کنار خانواده خسرو علیکردی بود و در مراسم یادبود او در مشهد سخنرانی کرد.

امروز در مراسم هفتم جاویدنام دکتر خسرو علیکردی وکیل آزاده در شهر مشهد، ماموران گارد ویژه به شرکت‌کنندگان حمله کردند

لازم به ذکر است، در مراسم امروز نرگس محمدی، نسرین ستوده، سپیده قلیان، پیام درفشان، خانواده آدینه‌زاده، مادر جاویدنام مریم آروین و جمع زیادی از وکلا، زندانیان سابق و فعالان مدنی حضور یافتند و طبق خبرهای دریافتی، نیروهای سرکوبگر به آن‌ها حمله کردند.



گفته شده که نرگس محمدی و سپیده قلیان با ضرب و‌شتم بازداشت شدند، همچنین خبرهایی درباره بازداشت پدر ابوالفضل آدینه‌زاده، داوود علیکردی و احمد علیکردی به دست ما رسیده است.. مردم جواد علیکردی را فراری دادند، از سایر میهمانان هنوز خبری نداریم.

طبق خبر دریافتی، داخل مسجد گاز اشک آور‌ زدند

ماموری گفته: هرکس را گرفتنید تا می‌توانید بزنید

بسیاری را بازداشت کرده‌اند.

:::

مراسم هفتم این وکیل جان‌باخته از صبح جمعه در مسجد غدیر مشهد آغاز شد. شهروندان حاضر در آن با سردادن شعارهای اعتراضی یاد او را گرامی داشتند. حاضران در این مراسم همچنین شعارهایی از جمله «مرگ بر خامنه‌ای، «مرگ بر دیکتاتور»، «امسال سال خون است، سیدعلی سرنگون است»، «می‌جنگیم، می‌میریم، ذلت نمی‌پذیریم»، «زن، زندگی، آزادی»، «این است شعار ملی، رضا رضا پهلوی»، «رضاشاه، روحت شاد» و «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» سردادند.

جمهوری اسلامی تحت فشارهای فزاینده داخلی و خارجی، خود را در یک جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای و شناختی می‌بیند و می‌کوشد تا به واسطه روایت‌سازی در مورد ارزش‌ها و باورهای خود در مقابل این وضعیت بایستد. سخنان ۲۰ آذر «آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی نیز آشکارا نشان می‌دهد که میدان نبرد اصلی از نگاه او دیگر مرزهای جغرافیایی یا مناقشات نظامی نیست، بلکه ذهن و ادراک عمومی مردم است؛ جایی که به تصریح او، دشمن «هویت دینی و انقلابی» جامعه را نشانه گرفته است

belaghmobayanlarge.jpg
عطا محامد - ایران وایر

جمهوری اسلامی برای مواجهه با آنچه زمانی جنگ نرم نامیده می‌شد، مداحان، جهاد تبیین و این روزها قرارگاهی جنگ ترکیبی به نام «بلاغ مبین» را به وجود آورده است. قرارگاهی که بیش از ۴۰ هزار نفر از طلاب در آن کار می‌کنند و یکی از اهدافشان مقابله با دشمن برای خالی کردن دل مردم است. آن‌ها یکی از وظایف خود را یادآوری حجاب به ملت و مسوولان می‌دانند و رییس این قرارگاه می‌گوید: «بی‌حجابی بخشی از طرح‌های امنیتی و اطلاعاتی سرویس‌های بیگانه برای تضعیف جمهوری اسلامی است.»

جنگ تبلیغاتی در مرکز سیاست خامنه‌ای

«سیدعلی خامنه‌ای» رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی اخیر خود می‌گوید دشمنان برای اینکه مردم را «دل‌به‌شک نگه دارند، دلهره ایجاد کنند» تلاش می‌کنند، اما به نتیجه نخواهند رسید. به‌گفته او، مساله اصلی تهاجم نظامی نیست، بلکه «جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای» است. دشمن تلاش دارد «هویت دینی، تاریخی و انقلابی» ایرانی‌ها را تغییر بدهد. «در مواجهه‌ی با دشمن، به دفاع از آنچه او شبهه‌آفرینی می‌کند، اکتفا نکنید. البته دفاع لازم است، باید شبهه‌آفرینیِ دشمن را رد کرد لکن دشمن نقطه‌ضعف زیاد دارد؛ آن نقطه‌ضعف‌ها را هدف قرار بدهید، به آنها هجوم بیاورید.»

اگرچه بخش مهمی از سخنان رهبر جمهوری اسلامی متوجه مداحان بود، اما سیاست روایت‌سازی حکومت صرفاً به این گروه تکیه ندارد. در داخل جمهوری اسلامی نهادهای متعددی وجود دارند که رسالت تبلیغ را بر عهده دارند و «قرارگاه جنگ ترکیبی بلاغ مبین» تازه‌ترین آن‌هاست. قرارگاهی که مدیریت آن در اختیار حوزه علمیه است و مأموریتش مقابله رسانه‌ای و شناختی با دشمن. در این قرارگاه باور بر این است که هدف اصلی واشینگتن ایجاد ترس، ناامیدی و اختلال ذهنی در جامعه ایران است و دشمنان علیه مردم «جنگ روانی و جنگ شناختی» به راه انداخته‌اند.

به‌نظر می‌رسد دلیل این تصمیم جدید به خاطر آن باشد که پروژه «جهاد تبیین» که خامنه‌ای در سال ۱۴۰۰ به‌عنوان نسخه نجات‌بخش معرفی کرد، عملاً نتوانست آن‌گونه که حاکمیت انتظار داشت کار کند. در میانه اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱، جانشین فرمانده سپاه گفت اگر جهاد تبیین موفق بود، «خیابان‌های تهران این‌گونه نبود». با وجود این اعتراف صریح، بودجه‌های کلانی صرف تولید محتوا، فعالیت سایبری و انبوهی برنامه تبلیغاتی شد، اما چندان نتیجه بخش نبود. حالا جمهوری اسلامی، به‌جای بازنگری در ناکامی‌های پیشین، لایه تازه‌ای به تلاش‌هایش برای مهندسی افکار عمومی افزوده و پروژه‌ای پیچیده‌تر و متمرکزتر را پیش می‌برد.

بلاغ مبین؛ نقشه تازه برای حوزه و دولت

ایده «بلاغ مبین» در اردیبهشت ۱۴۰۴ و پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه، از زبان خامنه‌ای مطرح شد و از همان ابتدا سنگ‌بنای یک اقدام نهادی برای حوزه‌های علمیه بود. خامنه‌ای این مفهوم را مهم‌ترین مأموریت حوزه معرفی کرد: «رساندن پیام دین به شکلی روشن، شفاف و همه‌جانبه». از نظر او، بلاغ مبین فقط تبلیغ نیست؛ یک پروژه تمام‌عیار است که باید از عمیق‌ترین لایه‌های توحید تا سبک زندگی، محیط زیست، ساختار نظام اسلامی و روابط اجتماعی را پوشش دهد. او حوزه را نهادی توصیف کرد که خروجی آن باید مستقیم به ذهن و فرهنگ جامعه برسد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgاعتمادآنلاین - فرماندار مشهد از بازداشت نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۲۳ خبر داد. این بازداشت به دلیل «بیان شعارهای هنجارشکنانه» بوده است.

به گزارش خراسان آنلاین، ساعاتی پیش خبری مبنی بر بازداشت تعدادی از فعالان سیاسی در مشهد از جمله نرگس محمدی در فضای مجازی مطرح شد که فرماندار مشهد ضمن تائید این خبر اظهار کرد: این بازداشت موقت با حکم دادستانی انجام‌شده است و دلیل آن بیان شعارهای هنجارشکنانه بوده است.

حسینی تأکید کرد: بر اساس هماهنگی‌های انجام‌شده در شورای تأمین شهرستان بنا بود این افراد برای شرکت در مراسم ترحیم خسرو علی کردی که در یک مسجد برگزار شد شرکت کنند و در فضای آرام مراسم برگزار شود اما متأسفانه عده‌ای این فضا را رعایت نکرده و اقدام به بیان شعارهای هنجارشکنانه بیرون مسجد کردند.

وی افزود: برای اینکه مشکلی پیش نیاید دادستانی مشهد ورود کرد و تعدادی بازداشت شدند که به‌نوعی این افراد تحت الحفظ هستند و بیشتر برای حمایت از آن‌ها این کار انجام‌شده است زیرا در چنین شرایطی ممکن است گروه‌های دیگر هم اقدام به تقابل کنند به همین دلیل دادستانی ورود کرد تا مشکلی برای این افراد پیش نیاید.

***

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران وایر - بر اساس اطلاعات رسیده به «ایران‌وایر»، «جواد علیکردی»، برادر «خسرو علیکری» توسط نیروهای امنیتی در مشهد بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده است.

جواد علیکردی شامگاه جمعە ٢١ آذرماه ١٤٠٤ پس از برگزاری مراسم هفتم برادرش و اعتراض بە بازداشت میهمانان این مراسم، توسط ماموران ادارە اطلاعات مشهد بازداشت شده است.

او در اعتراض به ده‌ها تن از شرکت‌کنندگان در مراسم هفتم برادرش خواهان آزادی آن ها شده بود.

جواد علیکردی با انتشار ویدیویی به نهادهای حکومتی هشدار داد که باید فعالان و شخصیت‌های بازداشت‌شده در مراسم برادرش را آزاد کنند؛ در غیر اینصورت «شربت شهادت» خواهد نوشید و آنچه را که «متن محرمانه» نامید، منتشر خواهد کرد.

ده‌ها فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق که برای حضور در مراسم هفتم «خسرو علیکردی» به مراسمی که خانواده او در مسجد برگزار کردند، رفته بودند، با ضرب و شتم بازداشت شدند.

ایران‌وایر تاکنون توانسته اسامی «نرگس محمدی»، برنده جایزه نوبل صلح، «پوران ناظمی»، فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق و «سپیده قلیان»، فعال مدنی، «علی آدینه‌زاده»، پدر دادخواه «ابوالفضل آدینه زاده»، از موکلان آقای علیکردی و «عالیه مطلب‌زاده»، عکاس‌خبرنگار و زندانی سیاسی سابق، «هستی امیری» فعال دانشجویی و مادر دادخواه «مریم آروین» از وکلای کشته شده در اعتراضات ۱۴۰۱ را احراز کند.

گفته شده که احتمالا «حسن باقرنیا»، استاد دانشگاه حکیم سبزواری و زندانی سیاسی سابق و «ابوالفضل ابری»، فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق نیز در میان بازداشت‌شدگان هستند.

بر اساس اطلاعات رسیده به ایران‌وایر، این افراد که برخی از آن ها در اثر ضرب و شتم زخمی شدند، احتمالا به بازداشتگاه‌های اطلاعات سپاه در مشهد منتقل شده‌اند.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgکیهان لندن - آریا چَمروش- ترور دولتی به استفاده سازمان‌یافته و غالباً پنهان یا فراقانونیِ خشونت از جمله حذف فیزیکی، ناپدیدسازی، ارعاب و عملیات برون‌مرزی توسط نهادهای دولتی اطلاق می‌شود؛ خشونتی که هدف آن مدیریت رقابت سیاسی، ایجاد رعب ساختاری و تثبیت قدرت حاکم است.

لازم به توضیح است که سرکوب دولتی معمولاً واکنشی و در چارچوب رسمی برای کنترل وضعیت است، اما ترور دولتی حذفِ پنهان و فراقانونیِ سازمان‌یافته‌ای است که به‌صورت پایدار بخشی از منطق حکمرانی می‌شود.

تمایز این پدیده با خشونت دولتی معمول در دو عنصر اساسی نهفته است: نخست، هدف سیاسی روشن آن مهندسی جامعه، حذف رقیب یا تثبیت ایدئولوژی و دوم، تداوم ساختاری آن، یعنی اینکه حذف نه واکنشی مقطعی به بحران، بلکه بخشی از منطق درونی دولت باشد. هنگامی که دولت دشمن دائمی تعریف می‌کند و دستگاه امنیتی متمرکز اختیار تشخیص و اقدام علیه آن را در دست دارد، سیاست به امنیت فروکاسته می‌شود و امنیت به حذف؛ در چنین ساختاری، ترور دیگر رویدادی استثنایی نیست، بلکه یکی از شیوه‌های عمل دولت است.

رژیم‌های ایدئولوژیک هنگامی که سه مؤلفه دشمن‌سازی رسمی، دستگاه امنیتی متمرکز و استمرار حذف را هم‌زمان دارند، ترور دولتی را از ابزار موردی به روش پایدار حکمرانی بدل می‌کنند. اتحاد شوروی از نخستین نمونه ساختاری این الگو بود؛ اقمار آن حاملان منطقه‌ای همین منطق شدند؛ و جمهوری اسلامی یکی از آخرین واحدهای سیاسی معاصر است که با وجود تفاوت‌های شکلی ایدئولوژیک، همین منطق امنیتی را بازتولید کرده است.

در روسیه پس از انقلاب ۱۹۱۷، ترور دولتی به‌شکل نهادینه پدید آمد. «ترور سرخ» که از ۱۹۱۸ آغاز شد، تحت هدایت چکا نه یک واکنش اضطراری، بلکه نخستین برنامهٔ سیستماتیک حذف سیاسی بود. پژوهش‌هایی چون آثار رابرت کانکوئست و ریچارد پایپس نشان می‌دهند که چکا و سپس GPU، OGPU، NKVD و در ادامه KGB، نه ابزار سرکوب، بلکه ستون اصلی قدرت در دولت جدید بودند. سه رکن اصلی این الگو دشمن‌سازی دائمی، محوریت دستگاه امنیتی، و حذف سازمان‌یافته به‌گونه‌ای عمل می‌کرد که دولت، بقای خود را نه در کارآمدی، بلکه در تداوم حذف می‌دید.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پاکسازی‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸، با حذف چهره‌هایی چون بوخارین و توخاچفسکی، نمونه‌های برجسته‌ای از این منطق بودند؛ مجموعه‌ای از حذف‌های هدفمند که نه ناشی از وحشت مقطعی، بلکه بخشی از فناوری حکمرانی برای تثبیت قدرت بود.

بازسازی نظم ملی در قالب چنین ساختاری، تنها راه خروج از چرخه‌ای است که از مسکو آغاز شد، در جهان و خاورمیانه بازتکثیر شد و امروز در تهران ادامه دارد؛ چرخه‌ای که مهار و گذر از آن با بازگشت به ایرانیت و سامانه پادشاهی ایرانی ممکن است.

121212.jpgایران وایر - «آناهیتا همتی» بازیگر تئاتر و تلویزیون در واکنش به روز« زن و مادر» در تقویم جمهوری اسلامی، استوری در حساب اینستاگرام خود منتشر کرد و نوشت: « زنان بعد از ازدواج همان نیمچه استقلالی که دارند هم از دست می‌دهند.

من برای خودم نمی‌توانم حتی پاسپورت بگیرم چه برسه به این‌که سفر بروم.» پنجشنبه ۲۰آذر۱۴۰۴ در تقویم جمهوری اسلامی، همزمان با تولد دختر پیامبر اسلام، روز گرامیداشت مقام «زن» و روز «مادر» نامگذاری شده است.

بسیاری از زنان با اشاره به حقوقی که توسط حکومت در طول بیش از چهاردهه گذشته از آن‌ها نقض شده یادآوری کردند که بازگرداندن این حقوق خواست و مطالبه آن‌هاست.

G7-mXQPbQAAM7xB.jpg

arnz.jpgخسرو علیکردی آخرین آرش نخواهد بود؛ آرش‌ها صف زده‌اند

آنچه زنده‌نام داور با رشته‌های عدل و آزادی بافت، خمینی یک‌شبه پنبه کرد

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

خسروخوبان ما (خسرو علیکردی) نه نخستین قربانی بود و نه اگر مجال دهیم، آخرین خواهد بود. دلاور خراسانی ما با ایمان به میثاق وکالتی که زنده‌یاد میرزاعلی‌اکبر خان داور واژه‌واژه‌اش را با خون دل نوشته بود، در سرزمین اشغال‌شده به دست اهالی حوزه جهل و جور و فساد و سربازان گمنام و بدنام امام زمان، پرچم دادخواهی و عدالت برافراشت و جان و جهانش را فدای آرمانش کرد.

خمینی و مکتب ارتجاعی‌اش در درجه اول، نهاد سلطنت و حوزه عملکرد آن را در وجه سیاسی، حقوقی و نظامی هدف قرار داد و در درجه دوم، تشکیلات آموزش و پرورش، فرهنگ و آموزش عالی و در کنار آن دادگستری را هدف گرفت. او با گماردن موجود مخبط و وحشی و بیمار به نام شیخ صادق خلخالی در مقام قاضی شرع، عنوانی که فقط هنگام اعدام محکومان به مرگ ظاهر می‌شد و سپردن جان و مال و زندگی هزاران دولتمرد و نظامی و کارکنان ارشد دولت و کارآفرینان برجسته کشور به دست او، گام نخست را در نابودی دادگستری نوین ایران برداشت. بعد سید محمد بهشتی را در مقام رئیس قوه قضائیه و موسوی اردبیلی را در مقام دادستان کل به کاخ دادگستری فرستاد؛ دادگستری نوینی که به همت مشیرالدوله پیرنیا ، فرمانفرما در دوران مشروطه، و سپس در ابعاد تحسین‌برانگیز به دست و همت میرزا علی‌اکبر خان داور و حمایت رضاشاه کبیر پی‌ریزی و استوار شد.

کشتن زنده‌یاد فرخ‌رو پارسا، نماد روشن آموزش و پرورش مدرن و ملی، گام منحوس دیگری بود که سید روح‌الله کشمیری، ملقب به مصطفوی و خمینی، برداشت.

به علت اینکه دانشجوی حقوق بودم و پدرم هم سردفتر بود و ده‌ها تن از دوستان او در کسوت قضا بودند و تعداد زیادی از دوستان و همکلاسی‌های من نیز بعد از دانشگاه در مقام قاضی یا وکیل ره به دیوان قضا کشیدند، من از نوجوانی با دستگاه قضایی در ارتباط بودم. حالا روزنامه‌نگاری هم به این دلبستگی‌ها افزوده شده بود. بنابراین بسیار بودند روزهایی که به کانون وکلا می‌رفتم تا به زیارت دوستان پدر یا همکلاسی‌های خودم نائل شوم یا به دفاتر وکالتشان سر می‌زدم. دفاتر مرحوم نائینی، دکتر عبدالکریم انواری، محسن پزشک‌پور، حسن نزیه، مرحوم احمد متین‌دفتری و فرزندش دکتر هدایت‌الله متین دفتری که بخت دیدارشان را در دانشکده حقوق داشتم و هر دو استادم بودم (بعدها با دکتر هدایت‌الله دیدارهای بیشتری داشتم حتی در تبعیدگاه و دور از خانه پدری).

این همه گفتم تا به اصل موضوع برسم؛ بخش عمده دشمنی و عداوت خمینی با پهلوی در دشمنی و خشم خود او و اهل حوزه از سلب اختیار از آخوند در امر قضا و سپردن آن به تحصیلکردگان حقوق و مومنان به قوانین مدنی و نه قصاص و دیات، ریشه داشت. گو اینکه هر دو این مباحث در قوانین جزای ما به‌نوعی منظور شده بود و اصولا انقلاب مشروطه با تقاضای تاسیس عدالتخانه آغاز شد.

توصیه می‌کنم حتما کتاب ارزنده دکتر ماشاءالله آجودانی «مشروطه ایرانی» را مطالعه کنید. فرمانفرما با داشتن فرزندانی که اغلب در فرنگ درس خوانده بودند و میرزا حسین خان مشیرالدوله که خود علم حقوق آموخته بود و شماری از فارغ‌التحصیلان مدرسه حقوق در واقع بنایی را پی‌ریزی کردند که بزرگی چون داور با حمایت رضاشاه کبیر، ستون‌هایش را بالا برد و سقف بر آن زد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

دادگستری نوین یعنی پایان دادن به دوران سیاه قضاوت آخوندی و احکام ضدونقیض و فساد گسترده.

۵۷ سال در عصر دو پهلوی، دادگستری نوین پی گرفت، ریشه زد و شاخ و برگش عطر عدالت گرفت. عبده، سادات‌اخوی، قانع‌ بصیری، دکتر نصیری، وجدانی، امین، فولادوند، ابوالحسن ورزی در دادگستری و وکلای برجسته‌ای چون دکتر شاهکار، سیدهاشم وکیل و دکتر متین‌دفتری در صحنه وکالت در عصر پهلوی اول، از جان و جهان مایه گذاشتند تا آن رویای جان‌نواز داور و رجال هم‌عصرش تحقق پیدا کند.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

علی خامنه ای ۳۶ سال رهبر جمهوری اسلامی بوده و بی شک تاریکترین رکورد تاریخ معاصر ایران را به خود اختصاص داده است. در دوران او چنان به کشور آسیب وارد شد که در کتاب های درسی بسیاری از کشورها از او به عنوان دیکتاتور بدنام یاد می شود. در این ۳۶ سال او در مورد همه چیز از دامن بانوان و انتخاب هنرپیشه برای فیلم ها در سینما اظهارنظر کرده است تا مدل سانتریفوژها و درصد غنی سازی. نتیجه مدل کشورداری او این شده که اکنون با دوران رهبری او از درون تاریکخانه های مخفی نظام مواجهیم که بی شک سر آغاز دورانی سیاه تر و فاجعه بارتر خواهد بود که قحطی و گرانی و تورم استخوان خرد کن و اعدام و سرکوب، همه را با خود دارد.

در دوران او سدها مرکزی برای انداختن جنازه مخالفان شد که مشابه تجربه دوران دیکتاتوری ژنرال های آرژانتین است اما وقتی در مخازن آب شهری نیز جنازه انداختند می شود فهمید که واقعا رمال ها و فال بین ها دوش به دوش او و مدیران دفتر او دستی در اداره کشور داشته اند. بیخود نیست که اخیرا گفته شده است سعید امامی خود و باند همراه خود را مغز متفکر نظام می دانسته و نه حتی چشم نظام. از او نقل شده است که هر کاری که نظام انجام نداده است به این علت بوده که ما از او درخواست نکرده بودیم و عملا ما نظام را اداره می کردیم.

همه دیکتاتورها از ژنرال های آرژانتین تا صدام حسین پنج ویژگی مشترک دارند که تو گویی از روی دست هم کپی کرده اند. کیش شخصیت، سرکوب مخالفان تا آخرین نفر و تا آخرین لحظه، سیاست خارجی تهاجمی و ماجراجویانه، کنترل رسانه و روایت سازی، و نیز اقتصاد رانتی و منفعت رسانی به شبکه هواداران و اطرافیان. علی خامنه ای همه این فاکتورها را داشت، ولی دو ویژگی هم اضافه بر دیکتاتورها دارد. اول اینکه به صورت داوطلبانه نیابتی دو ابرقدرت و عملا تبدیل به حیاط خلوت روسیه و چین شد. دوم اینکه اقتصاد یک کشور بسیار ثروتمند را دربست در اختیار نطامیان و روحانیون طبقه تازه به دوران رسیده ای قرار داد که از موتور گازی به جت خصوصی و از کربلا و نجف به شانگهای زیبا و تورنتو رسیده بودند.

این طبقه تازه به دوران رسیده مافیای همه چیز خواری اند که از بیت ریشه گرفتند. آنها هر آنچه را که تصور کنید به صورت انحصاری در اختیار دارند. حتی در شرایطی که کشور دارد وارد قحطی می شود از سود معاملات و واردات مواد غذایی دست نمی کشند. با این حال، کثیف ترین معامله ای که جدیدا درگیر آن هستند خرید و فروش و مصرف مازوت است که در پالایشگاهها و نیروگاهها و شرکت هایی که فراورده های نفتی تولید می کنند به وفور خرید و فروش و مصرف می شود.

خبرنامه گویا - تنش میان تهران و بیروت بر سر آینده حزب‌الله در حالی شدت گرفته که انتشار تصویر محمدمهدی نصرالله، فرزند دبیرکل کشته‌شده حزب‌الله، در مراسم رسمی بیت علی خامنه‌ای، بار دیگر بحث نفوذ ایران بر این گروه لبنانی را به صدر خبرها بازگردانده است. انتشار این تصویر، به‌ویژه پس از بروز اختلافات دیپلماتیک میان دو کشور درباره خلع سلاح حزب‌الله، حساسیت‌ها را افزایش داده و واکنش وزارت خارجه اسرائیل را نیز برانگیخته است.

hizblarge.jpgاین مراسم که پنج‌شنبه ۲۰ آذر در حسینیه خمینی برگزار شد، با حضور مقامات ارشد جمهوری اسلامی همراه بود و برخی رسانه‌های داخلی از فرزند نصرالله به‌عنوان «مهمان ویژه» یاد کردند. سابقه پیام‌های او خطاب به خامنه‌ای و اعلام وفاداری کامل، اکنون بار دیگر نمادی از پیوند عمیق سیاسی و ایدئولوژیک حزب‌الله با تهران ارزیابی می‌شود.

هم‌زمان با این حاشیه‌ها، جدال دیپلماتیک میان ایران و لبنان درباره خلع سلاح حزب‌الله وارد مرحله جدیدی شده است. عباس عراقچی در واکنشی تند تصمیم وزیر خارجه لبنان برای نپذیرفتن سفر به تهران را «شگفت‌آور» دانست، هرچند گفت شرایط ناشی از حملات اسرائیل ممکن است تردید او را توضیح دهد.

aachitweet.jpgروز پیش از این اظهارات، وزارت خارجه لبنان اعلام کرد که یوسف راجی دعوت رسمی تهران را رد کرده و تأکید داشته است فضای فعلی برای گفت‌وگو مناسب نیست. او بار دیگر بر این موضع ایستادگی کرد که انحصار سلاح باید در اختیار دولت و ارتش ملی باشد و تصمیم‌گیری درباره جنگ و صلح نیز تنها بر عهده دولت قرار گیرد.

این موضع‌گیری در ادامه طرحی است که کابینه لبنان با حمایت آمریکا دنبال می‌کند؛ طرحی که می‌گوید تا پایان سال ۲۰۲۵ فقط ارتش لبنان حق حمل سلاح و تعیین تکلیف جنگ و صلح را خواهد داشت. طرحی که با مخالفت شدید حزب‌الله و جمهوری اسلامی مواجه شده و از نگاه آنان تضعیف «محور مقاومت» تلقی می‌شود.

در سطح داخلی لبنان نیز فشارها بر حزب‌الله افزایش یافته است. نظرسنجی تازه مؤسسه گالوپ نشان می‌دهد اکثریت مردم لبنان از جمله بخش بزرگی از اهل سنت و بخشی از جامعه شیعه خواهان انحصار سلاح در دست ارتش‌اند. هم‌زمان چهره‌های سیاسی همچون ولید جنبلاط هشدار داده‌اند که لبنان نباید به ابزار پیام‌رسانی ایران در مذاکرات منطقه‌ای تبدیل شود:

ولید جنبلاط در برنامه «وقتشه» گفت: لازم است در میان محافل حزب‌الله گفت‌وگوهای داخلی انجام شود تا بار دیگر به یک ابزار تبدیل نشوند. ما شهیدان حزب‌الله در دفاع از لبنان، و صدها و هزاران شهید از خِیام تا میس‌الجبل و سراسر جنوب را فراموش نخواهیم کرد... اما به ما فرصت بدهید. ما نمی‌خواهیم ابزار دست ایران باشیم

در ایران اما رسانه‌های نزدیک به حاکمیت تلاش کرده‌اند این تنش را کم‌اهمیت جلوه دهند یا حتی با ارائه تیترهایی تحریف‌شده، فضای خبری را تغییر دهند. تنها معدودی از رسانه‌ها، از جمله روزنامه شرق، به تحلیل مستقل پرداخته و این وضعیت را نشانه فاصله‌گذاری مرحله‌ای لبنان از تهران دانسته‌اند.

ترکیب این دو روند تنش درباره خلع سلاح حزب‌الله و حاشیه‌های ناشی از حضور فرزند نصرالله در مراسم رسمی بیت رهبری نشان می‌دهد شکاف میان تهران و بیروت عمیق‌تر شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند لبنان در تلاش است ساختار حاکمیت خود را بازیابی کند، در حالی که جمهوری اسلامی با تکیه بر موقعیت حزب‌الله در «محور مقاومت» قصد ندارد در راهبرد منطقه‌ای خود تجدیدنظر کند.

منابع خبر: ایران ایترنشنال، شبکه اکس و خبرگزاری‌های داخلی



viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgبه گزارش هم‌میهن آنلاین، در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی آمده است:

در حالی که با گذشت بیش از 4 سال از سلطه گروه سلفی طالبان بر افغانستان این گروه نتوانسته موافقت دولت‌ها را برای به رسمیت شناخته شدن حکومت خودخوانده جلب کند و دولت جمهوری اسلامی ایران نیز این حکومت غیرمردمی و نامشروع را به رسمیت نشناخته، چندین نهاد دانشگاهی و حوزوی با استقبال از فردی که به عنوان سرپرست وزارت تحصیلات عالی طالبان به ایران سفر کرد، به تفکر متحجرانه و قرون وسطائی این گروه رسمیت دادند!

سفر ندا محمد ندیم که به او عنوان «وزیر تحصیلات عالی حکومت طالبان» داده شده، به ایران و دیدارش با وزیر علوم جمهوری اسلامی ایران، مسئولین دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه‌های قم، حوزه علمیه و جامعة‌المصطفی، اقدامی خارج از چارچوب‌های معمول در روابط بین‌الملل به ویژه در بخش علمی بود. وزیر علوم در دیدار با ندا محمد ندیم به نوعی تلاش کرد ناخشنودی خود از رفتار طالبان با زنان و دختران به ویژه در زمینه تحصیلات را به او منتقل کند.

دکتر سیمائی صراف به ندا محمد ندیم گفت ممنوعیت تحصیل زنان و دختران، خلاف اسلام است و اینکه می‌گوئید آموزش زنان باعث اعتراض علمای دینی و هواداران آنها و بروز آشوب می‌شود نشان می‌دهد از این نکته که ممکن است این ممنوعیت باعث اعتراض مردم و به ستوه آمدن آنها شود، غافل هستید.

این تذکر معترضانه وزیر علوم کشورمان به سرپرست وزارت تحصیلات عالی حکومت خودخوانده طالبان، قابل تحسین است ولی اصل پذیرش او در سطح یک مقام رسمی علمی از حکومتی که مشروعیت ندارد قابل قبول نیست. این نوع تعامل فقط با مقامات دولت‌هائی قابل پذیرش است که اولاً دارای مقبولیت مردمی باشند، ثانیاً از مشروعیت بین‌المللی برخوردار باشند و ثالثاً توسط دولت میزبان به رسمیت شناخته شده باشند.

حکومت خودخوانده طالبان فاقد این هر سه امتیاز است و به همین دلیل اصل پذیرش این فرد به عنوان سرپرست وزارت تحصیلات عالی حکومت طالبان، خارج از چارچوب‌های معمول است. همین روش غیرعادی و خلاف عرف بین‌الملل را آقای عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان نیز بکار برد و برخلاف تأکیدات مکرر صاحبنظران به کابل سفر کرد و البته همگان دیدند که آن سفر هیچ دستاوردی نداشت غیر از اینکه حکومت خودخوانده و نامشروع طالبان توانست از آن به نفع خود بهره‌برداری تبلیغاتی کند.

از اقدام وزرا بدتر، میزبانی مراکز حوزوی از سرپرست وزارت تحصیلات عالی حکومت خودخوانده طالبان بود که طبق گزارش خبرگزاری‌های وابسته به طالبان، مسئولان دانشگاه‌ها و مراکز علمی حوزه علمیه قم از جمله جامعة‌المصطفی آمادگی خود را برای گسترش همکاری‌های علمی، آموزشی و تحقیقاتی با افغانستان اعلام کردند.

مسئولان این مراکز حوزوی معلوم نیست برای همکاری با یک گروه سلفی متحجر که با تحصیل دختران و زنان مخالف است، علم را در افکار سلفی‌گری محدود می‌داند، تمام شاخص‌های علمی اعم از اسلامی و علم روز ر ا مردود تلقی می‌کند، با آموزش و تحقیق براساس استانداردهای روز جهانی مخالف است و حقوق مردم را در هیچ زمینه‌ای به رسمیت نمی‌شناسد، چه معیاری را در نظر دارند که برای آن اعلام آمادگی می‌کنند؟ علاوه بر اینها، طالبان در اوج نژادپرستی، قومیت‌گرائی، قانون‌ستیزی، دشمنی با آگاهی‌بخشی به مردم، مقابله شدید با علوم روز و حتی باطل دانستن تعالیم مذاهب مختلف اسلامی و جمود بر افکار سلفی‌گری قرار دارند و اینها، عواملی هستند که این گروه را در حصار تنگ خود برتربینی قرار داده و هیچ زمینه‌ای برای تبادل علمی و فکری با دیگران برایش باقی نگذاشته است. این تصور که این گروه تغییر کند نیز چیزی جز یک خیال باطل نیست.

اینها واقعیت‌هائی نیستند که بر مسئولین حوزه‌های علمیه و نهادهای علمی دینی و دانشگاهی ما مخفی باشند. اینکه با اینحال آنها حاضر می‌شوند به استقبال سرپرست وزارت علوم حکومت خودخوانده گروه متحجر طالبان بروند و برای همکاری علمی، آموزشی و تحقیقاتی! با این گروه اعلام آمادگی کنند از عجایب روزگار است.

می‌دانیم که در کشور ما یک جریان خودمحور تلاش می‌کند طالبان را تطهیر کند و دستگاه‌های مختلف را با قوه قهریه با خود همراه می‌کند. متأسفانه دستگاه‌ها هم ناخواسته تسلیم و مقهور این جریان می‌شوند و تأسف‌ بالاتر اینست که نهادهای علمی و حوزوی هم قرار است دستوری عمل کنند!

1313.jpgایران اینترنشنال - حامد لک، دروازه‌بان تیم فوتبال فولاد خوزستان، در کنایه به عرضه بنزین ۵ هزار تومانی در ایران، با انتشار تصویری از خود در حال انجام حرکت کششی روی یک پژو ۲۰۷، نوشت: «با این بنزین فقط باید روی ماشین کشش گرفت.»

لک پیش‌تر نیز در واکنش به رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران موضع‌گیری کرده و یکی از بازیکنانی بود که بارها در همراهی با خیزش انقلابی مردم ایران در پی کشته شدن مهسا امینی، واکنش‌های مختلفی نشان داده بود.

احمد ایراندوست مرد هزار چهره

| No Comments

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgامروز وقتی به آن روز ها می اندیشم وصادقانه از خود می پرسم تو که با چنان شوری در مبارزات دانشجوئی که عمدتا شکل تظاهرات داشت شرکت میکردی !بعنوان یکی از سردسته های این تظاهرات چه میزان از تحولاتی که در کشور صورت میگرفت اطلاع داشتی؟

میزان شناخت تو از روابط اجتماعی ،سیر تاریخ وحوادث اجتماعی ،چه میزان بود؟ ازجامعه بیمار ،گرفتار در فقر ، ازنا امنی که هر قلدری کنترل محله ای می کرد ورفتن از شهری بشهری از ترس راهزنان نیاز به تفنگچی داشت !چه میدانستی.از قلدری رضا شاه می گفتیم بی آن که بدانیم چرا ؟از این که در شانزده سال سلطنت خود چه کرد سخنی در میان نبود بجز کشیدن راه آهن که آنرا نیزمنتسب به جنگ و بخاطر کمک به انگلیسی ها ارزیابی می کردیم. دشمنی بی دلیل مایع گرفته از تبلیغات عمدتا آخوندی.

تظاهرات گسترده در رابطه با جشن های دوهزار پانصد ساله راه می انداختیم ،مخالفت با کانون پرورشی جوانان ونو جوانان میکردیم وآنجا را مرکزی غربی ارزیابی می نمودیم که اشاعه فرهنگ غربی می کرد.مرکزی که از نظر ما محل تجمع جوانان غرب زده چوخ بختیاروآلامد بود. امری که دانشجویان چپ و مذهبی به آن حساسیت داشتند. در فرهنگ آنروز هر دختری که پوشیده لباس می پوشید! در کوه خوب کوله می کشید. مبارزبود ومورد توجه. دانشجویانی که عمدتا درتشکل های چپ سازمان یافته بودند.با هر چیزعمیق که درک آن نیاز به تلا ش ورفتن در عمق داشت بیگانه بودند.

ادبیاتمان از چند کتاب شناخته شده مانند ژان کریستف رومن رولان ویا مادرماکسیم گورکی وتعدادمحدودی شعر فرا تر نمی رفت .در هنر نیز هیج تمایلی به نقاشی چه کلاسیک،چه مدرن نداشتیم ! موسیقیدان های جهان را جز تنی محدود نمی شناختیم .فرهنگ موسیقیائی ما را چند هنرمند روس وتعدادی نوازنده وخواننده محدود تشکیل می داد.موسیقی کلاسیک وارکستر فالارمونیک ها را با یک کلمه موسیقی درباری واشرافی توصیف می کردیم وهرگز از ساخته شدن تالار رودکی ،موزه هنر های معاصر استقبالی نکردیم .مخالف برگذاری جشن های فرهنگ وهنر بودیم وآنرا معادل خرج کردن از کیسه مردم می دانستیم .چرا که درکمان از ساختن مانند درک احمدی نژاد بود از برباد دادن میلیارد ها ثروت که فکر می کردیم اول جیب مردم باید پر شود وبعد سراغ چنین کار هائی رفت .ما نقش چنین برنامه هائی را غارت سرمایه مردم می دانستیم.

هرگز قادرنشدیم برای نمونه از عمل کردهای مثبتی که برای بهبود ورشد جامعه صورت می گرفت حمایت کنیم .دشمن سرسخت خیامی ها ،خسرو شاهی ها ولاجوردی ها بودیم وتلاش آنها برای شکل دادن به یک جامعه صنعتی، حضور گسترده زنان در عرصه های مختلف از سپاه دانش تا پست های مختلف را مانند یک متعصب دینی نوعی فساد اجتماعی می دیدیم .چرا؟ منصفانه نمی توانستیم به بسیاری از وزرا ومدیران گمارده شده در راس کاری های اجرائی نگاه کنیم ؟کار های مثبتشان را تشویق وکار های منفی رانقد نمائیم؟

Aliakbar_Omidmehr_2.jpgبدلایل علمی و تاریخی زیر، ماموریت جمهوری اسلامی خاتمه پذیرفته، در مسیر حذف از صحنه گیتی است.

رژیم دو ماموریت داشت، که به این ترتیب بود:

1- گرفتار کردن ارتش سرخ شوروی در افغانستان بکمک مجاهدین افغان، پاکستان و... (در محاصره قرار گرفتن شوروی با کمربند سبز سایر دول و سرزمین‌های اسلامی همچون چچن‌ها و...) و سرانجام فروپاشی آن از هر نظر، از جمله اقتصادی و سیاسی... تا سقوط نهایی.

2- تشکیل امپراطوری شیعی با محوریت تهران، یعنی هلال شیعه در خاورمیانه بود. تا با تقسیم اسلام به دو گروه مقتدر:
سنی، با تروریست‌های مخصوص بخود چون القاعده و...

و شیعه، با تروریست‌های مربوطه همچون حزب‌الله لبنان و...

و رقابت و جنگ سرد و گرم این دو، تا زمینه فرسایش هر دوی این امپراطوری‌ها فراهم و در نتیجه صلح و آرامش و آسایش و آبادانی سایر نقاط جهان برقرار گردد.

اکنون این دکترین به علت سیاست‌های رژیم و شرارت‌هایی که در هفتم اکتبر تروریست‌های وابسته به رژیم با چراغ سبز خامنه‌ای، رهبر رژیم، در سه سال پیش به اسرائیل و تا راستای همکاری با روسیه پوتین تا قلب اوکراین هم پیش رفت و بالعکس فروپاشی سنی‌های افراطی (لیبی، سودان و...) و اصلاحات در بقیه جهان سنی و در رأس همه آنها عربستان و همکاری آن با جامعه جهانی، نتیجه معکوس داده، بعلاوه پروسه جغرافیای سیاسی ایران و گرایش رژیم به چین و روسیه و نزدیکی و همکاری این دو با هم، دنیای غرب و متحدین آن را نگران و مورد مخاطره قرار داد.

با توجه به مراتب فوق و بدلایل زیر، اکنون ایران (در دهه سوم قرن ۲۱)، بجای اوکراین در اوایل قرن گذشته، به‌عنوان یک منطقه سرنوشت‌ساز جهانی از نظر ژئوپولیتیک - ژئواستراتژیک، تبدیل به هارتلند جهان شده است.

1- اولین بار، فردریک راتزل بنیانگذار ژئوپولیتیک در ۱۸۹۲ توجه و تمرکز به جغرافیای سیاسی کشور یا مجموعه‌ای از کشورها یا سرزمین‌ها و اتحاد این مجموعه را عامل قدرت برتر در جهان نام برد.

2- هلفورد مکیندر، با توجه به درس‌های راتزل، سنگ بنای تئوری فضای حیاتی را در سال ۱۸۹۷ گذاشت که در سال ۱۹۰۴ از آن بعنوان حصول به منطقه هارتلند نام برد. از نظر وی کنترل این منطقه یعنی کنترل بقیه جهان. وی مناطق بین هیمالیا، رود ولگا - دریای سیاه و سیبری شرقی تا قطب شمال با محوریت اوکراین (بدلایل زیاد، ار جمله استپ‌های سیاه تولید گندم برای تبدیل‌شدن به مرکز خوار و بار جهانی) را فضای حیاتی برای رسیدن به قدرت جهانی نام برد.

rezaRazi.jpg(از مشروطه اولیه تا مشروطه‌خواهان معاصر)

مقدمه: چرخه استبداد و حذف
تاریخ سیاسی معاصر ایران شاهد حذف مداوم رقبای فکری و سیاسی بوده است. این مقاله سه بُعد این حذف را بررسی می‌کند: کشتار و ترور حیثیتی مشروطه‌خواهان اولیه (خواهان قانون) و سرکوب و حذف فیزیکی و شخصیتی مخالفان سیاسی در دوره معاصر، به‌ویژه فعالانی که آرمان حاکمیت قانون و مشروطه‌خواهی را دنبال می‌کنند.

۱. کشتار مشروطه‌خواهان اولیه

جنبش مشروطه (۱۲۸۵-۱۲۸۸ ش) با واکنش خونین محمدعلی شاه قاجار روبه‌رو شد که به دوره «استبداد صغیر» انجامید.

  • به توپ بستن مجلس و قربانیان: در ۲ تیر ۱۲۸۷ ش، مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی به توپ بسته شد. این سرآغاز موج اعدام‌هایی چون ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل بود.

  • مقاومت و سرکوب منطقه‌ای: مقاومت‌هایی نظیر قیام ستارخان و باقرخان در تبریز، در نهایت سرکوب شد.

۲. حذف فیزیکی و حیثیتی مخالفان مشروطه‌خواه در تبعید

پس از استقرار جمهوری اسلامی، سیاست حذف رقبای سیاسی در خارج از کشور شکل تازه‌ای یافت و طیفی از مخالفان--including چهره‌های مشروطه‌خواه یا همسو با گفتمان حاکمیت قانون--با ترور، تهدید یا حذف حیثیتی مواجه شدند. این امر انسجام اپوزیسیون را به‌طور مستقیم هدف گرفته است.

  • ترورهای برون‌مرزی:

    • ناخدا شهریار شفیق در آذر ۱۳۵۸ در پاریس ترور شد.

    • دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر پهلوی، در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در پاریس به قتل رسید.

    • فریدون فرخزاد، شومن و فعال سیاسی، در مرداد ۱۳۷۱ در آلمان با ضربات چاقو به قتل رسید.

    • رافی خاچاطوریان، هنرپیشه، در تیرماه ۱۳۶۷ مورد ضرب و شتم شدید هواداران جمهوری اسلامی قرار گرفت و آسیب جدی دید.

  • ترور حیثیتی و نفوذ:
    حکومت از طریق نفوذ عناصر اطلاعاتی در گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشور، به تفرقه‌افکنی و بدنام‌سازی چهره‌های مؤثر (ترور شخصیتی) می‌پردازد تا اتحاد آن‌ها را خنثی کند.

تغییر اصلی این بخش: عنوان و روایت از «مشروطه‌خواهان در تبعید» به «مخالفان مشروطه‌خواه یا همسو» اصلاح شده تا همسو با مصادیق ذکرشده و از نظر مفهومی منسجم باشد.

۳. سرکوب مشروطه‌خواهان معاصر در داخل کشور

نسل جدید فعالان سیاسی و مدنی که خواهان دموکراسی و حاکمیت قانون هستند، تحت سرکوب شدید قرار دارند.

  • زندانیان برجسته: بانو فاطمه سپهری (امضاکننده بیانیه درخواست استعفای رهبر) و برادرش محمدحسین سپهری به حبس‌های طولانی محکوم شده‌اند. بیتا شفیعی و مادرش مریم عباسی نیکو از جمله فعالان جوانی هستند که به صورت همزمان بازداشت شده‌اند.

  • مرگ‌های مشکوک: خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر، در آذر ماه ۱۴۰۴ در شرایطی پرابهام درگذشت. فعالان سیاسی مرگ وی را «مشکوک» یا «قتل حکومتی» خواندند.

۴. نتیجه‌گیری: تداوم حذف سیاسی و راهکار انسجام

استبداد، حذف مخالفان و جلوگیری از شکل‌گیری اپوزیسیون منسجم را به‌عنوان یک راهبرد ثابت دنبال می‌کند. مهم‌ترین چالش پیش‌روی مشروطه‌خواهان معاصر، پرهیز از تفرقه و مقابله با ابزار نفوذ حکومت است.

  • اهمیت اتحاد: تلاش‌هایی نظیر آنچه شاهزاده رضا پهلوی و حزب مشروطه ایران لیبرال دموکرات بر آن تأکید دارند، یعنی تشکیل یک جبهه واحد از طیف‌های مختلف مشروطه‌خواه و دموکراسی‌خواه، یک ضرورت حیاتی برای گذار موفق است.

  • دکترین عمل مشترک: این اتحاد باید بر پایهٔ اصول مشترک (حاکمیت قانون، حقوق بشر و جدایی دین از دولت) و نه اختلافات جزئی استوار باشد. تنها راهکار، درس گرفتن از تفرقه‌های گذشته و تمرکز بر هدف مشترک از طریق همبستگی و اتحاد عمل است.

رضا رازی
دانش‌آموخته روزنامه‌نگاری و ارتباطات جمعی

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

یکی از کامنت‌های تکراری به مطلب «آل‌احمدِ بعد از واقعه» از جنسی بود که بیش از آنکه نقد باشد، سوء‌تفاهم بود. سوء‌تفاهم درباره‌ی ماهیت نویسندگی، جستارنویسی و نسبت ادبیات با علم. گفتند چون جلال آل‌احمد فلاسفه‌ای چون دکارت، کانت، هگل و فیشته را «کامل» نخوانده و از سیر سیصدسالهٔ روشنگری در غرب مطلع نبوده، اساساً «حق» نداشته مدرنیته را نقد کند.

من در آن مقاله به‌روشنی نوشته بودم که آل‌احمد نه تاریخ‌نگار بود، نه فیلسوف مدرنیته، نه جامعه‌شناس آکادمیک. او یک نویسنده‌ی جستارنویس بود. کسی که مأموریت خود را نه تولید علم، بلکه ثبت «درک» و «حس» خود از وضع زیستهٔ جامعه‌اش می‌دانست. او نیامده بود «تز» بدهد، «روش‌شناسی» ارائه کند یا پایان‌نامهٔ علمی بنویسد. او آنچه را در زیر پوست شهر در دوران خودش می‌گذشت، آن گیر و گرفتی که در جانِ زمانه‌اش حس می‌کرد را روی کاغذ می‌آورد.

یک تاریخ‌دان، یک اقتصاددان، یک جامعه‌شناس یا یک معمار، باید در کار خود متخصص باشد؛ یعنی هم از دانش علمی رشتهٔ خود برخوردار باشد و هم، بنا بر ماهیت تحصیل دانش، از تاریخ علم در حوزهٔ خویش کم‌وبیش آگاهی داشته باشد. کار نویسنده و ادیب اما از لون دیگری‌ست. قلم جستارنویس آداب و ترتیب علمی نمی‌جوید.

انسان ممکن است وارد خانه‌ای شود و بدون آن‌که از معماری سرشته داشته باشد، ایراد و اشکالاتی در طراحی و نقشهٔ آن خانه ببیند و احساس کند «یک جای کار می‌لنگد». آیا می‌شود به او گفت چون معمار نیستی، حق نظر دادن نداری؟ اول برو رشتهٔ معماری و طراحی بخوان بعد ایراد بگیر؟ اگر سال‌ها بعد، عده‌ای با بیل و کلنگ آمدند و به‌جای ترمیم، کل خانه را کوبیدند و خراب کردند آیا باید یقهٔ کسی را گرفت که روزگاری از عیب و ایراد این خانه گفته بود؟ اگر حاکمان جمهوری اسلامی با سوءاستفاده از بریده‌هایی از گفته‌های آل‌احمد خواستند برای خود حقانیت بتراشند یا اگر برخی افراد نقد او به نظام پهلوی را جواز انقلاب کردن برای خود تفسیر کردند، مقصر نویسنده‌ای است که زمینه و زمانهٔ خود را در آثارش منتشر کرده است؟

این همان خلط مبحثی است که در مورد آل‌احمد اتفاق می‌افتد. آل‌احمد ادعای ارائهٔ کار و روش علمی نداشت که با ذره‌بین علم و دقت ریاضی مچ او را بگیریم. او حتی در عرصهٔ نویسندگی اعتراف می‌کند که زمانی که نوشتن را آغاز کرد، آثار صادق هدایت را هم نخوانده بود. او ندانسته‌های خود، محدودیت‌های انسانی، تغییر نظرها، و حتی لغزش‌هایش را به بخشی از متن تبدیل کرد و خود را در برابر خواننده عریان ساخت. او جست‌وجوگری مدام و پرشتاب بود.

ایراد علمی گرفتن از کسی که نه مدعی علم بوده و نه سبک نوشته‌اش ربطی به قالب مقالهٔ علمی دارد، هدف را اشتباه گرفتن است.

این سخن البته به معنای کم‌ارزش دانستن کار عالمان ابزاربه‌دست نیست. برعکس، کار پژوهشگران در کشف خطاهای تاریخی و آماری بسیار ارزشمند است. اما این ارزش، جایگاه ادبیات را عوض نمی‌کند.

اگر بخواهیم زبان نویسنده و ادیبان را به زبان آزمایشگاه و پژوهش‌های علمی تقلیل دهیم، توقع از نویسنده را به سطح و سبک انتظار از محقق برسانیم، از ادبیات چه باقی می‌ماند؟ و دنیای بدون ادبیات چه بی‌روح می‌شود.

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

رژیم ولایی ایران که پس از سقوط سلسله پهلوی در سال۱۳۵۷ در قالبی ترکیبی از موسسات دینی و ساختارهای شبه‌جمهوری شکل گرفت، بر دکترین ولایت فقیه به عنوان بنیانی الهی-سیاسی استوار است. این دکترین--که روح الله خمینی و اطرافیانش آن را صورت‌بندی نظری کرد--اختیارات گسترده‌ای را در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی به فقیه واجد شرایط تفویض می‌کند و در عمل، مکانیزم‌های نظارتی و تعادل قوای مدرن را به حاشیه می‌راند.

در طول چهار دهه گذشته، این ساختار منجر به شکل‌گیری «طبقه جدید»ی شده است که مشروعیت خود را از وفاداری به گفتمان ولایی، سابقه سرسپردگی و دسترسی انحصاری به منابع به دست می‌آورد. این طبقه لزوماً واجد شایستگی‌های اداری، مدیریتی یا تخصصی نیست؛ برعکس، در بسیاری از موارد گزینش و ارتقای سیاسی بر اساس معیارهایی صورت می‌گیرد که با الگوهای شایسته‌سالارانه تضاد دارد. چنین سازوکاری با تعریف کلاسیک کاکیستوکراسی--حکومت بدترین و نالایق‌ترین افراد--هم‌پوشانی مفهومی و عملی قابل توجهی دارد.

در این یادداشت، با استناد به مفهوم «طبقه جدید» در آثار میلوان جیلاس، نشان داده می‌شود که الیگارشی ولایی شباهت‌های ساختاری مهمی با بوروکراسی انقلابی در نظام‌های سوسیالیستی دارد: هر دو از دل انقلاب پدید آمده‌اند؛ هر دو با ادعای رهبری طبقات فرودست قدرت را در دست گرفته‌اند؛ و هر دو در نهایت به لایه‌ای ممتاز، بسته و رانت‌محور تبدیل شده‌اند.

بررسی ادبیات

۱. مبانی نظری کاکیستوکراسی (Kakistocracy)

کاکیستوکراسی به عنوان گونه‌ای از حکومت، به ساختارهایی اشاره دارد که در آن‌ها:

سرسپردگی سیاسی بر شایستگی مقدم است؛

دستگاه ها و موسسات جامعه مدنی و نهادهای نظارتی تضعیف شده‌اند؛

منابع عمومی در اختیار گروه‌های کوچک و همبسته خویشاوندسالار قرار می‌گیرد؛

سازوکارهای پاسخ‌گویی، شفافیت و گردش نخبگان مختل می‌شود.

اگرچه این مفهوم از یونان باستان ریشه می‌گیرد، کاربرد معاصر آن اساساً برای توصیف نظام‌هایی است که زوال نهادی و حکومت پخمگان و نالایقان به‌طور همزمان رخ می‌دهد.

Mehdi_Estedadi_Shad.jpgبه واقع در جوامع بشری، پیش از انقلاب دیجیتالی، رسانه های کاغذی عادتی را اشاعه میدادند. عادت مطالعاتی که توسط روزنامه نگاران تثبیت شده و مشهور عملی میشد. وقتی ایشان در جراید "یادداشت هفتگی" مینوشتند و وقایع اتفاقیه روزهای قبل را گزارش و بررسی میکردند.

البته مبتنی بر این نکته که دبیر مُجرب مطبوعات از کجا حقوق دریافت و به کدام دار و دسته سیاسی احساس نزدیکی میکرد، فراخوان حرفش نیز بدانجا تمایل مییافت. فراخوانی که میخواست مخاطب بسیج کند و تولید اراده سیاسی.

در زمان پهلوی دوم مثلا سردبیرهایی داشتیم که همزمان مجیز دربار و نهاد روحانی را در یادداشت خود میآوردند. یا این که نفوذی حزب متمایل به مردم زحمتکش و اُمت مومن در رسانه رسمی بودند. در میان سطرهای خود به وجود نابرابری و کفر اشاره میکردند. تلویحی از ستم و ظلم جاری میگفتند. گفتاری که البته تاثیرات خود را بر ذهنیات عوام داشت و آنان را مُعلق میساخت. به راستی که نخبگان اغلب در پیچاندن عقل عوام نقش ایفا کرده اند.

اما اگر اهل تاریخ بودید، زیاد در بند روزنامه نویسی و ژورنال هفتگی نمیماندید. عقل خود را بدست دبیر و هیئت تحریریه این و آن جریده نمیسپردید. کسانی که دنبال منافع ماهیانه خود قلم میزد. فارغ از این که کدام صندوق و بودجه آن را میپرداخت. گرچه در توضیحات تئوریک، مطبوعات آزاد یکی از ارکان دمکراسی خوانده شده است.

از این گذشته اگر در روند تاریخ فلسفه آن توصیه و وصیتنامه شوپنهاوری را میشناختید، قضیه کمی فرق میکرد. او که به ژورنالیسم تازه بال و پر گرفته در قرن نوزده تاخته بود. آنهم بخاطر این که در محدوده مسائل پیش پا افتاده میماند و به عمق قضایا ورود نمیکرد. یعنی به درختی خیره میشد و جنگل را نمیدید. بزعم آن فیلسوف آلمانی، که دنیا را همچون بازساخت قدرت و اراده تصورارزیابی مینمود، روزنامه نگار در گفتن از امور روزمره مخاطب را اسیر یکسری حرفهای چل من یک غاز نگه میدارد. نظرات مُشعشانه ای که بی اعتباریشان اغلب یکی و دو هفته بعد افشا میشد.

اکنون، برای شناخت قضیۀ سطحی نگری ژورنالیستی، به جای دوری نباید رفت. همین چند دهه ای که هیولای خلیفه گری "خ" اول و "خ" دوم امورات ایران را به چنگال گرفته، میتواند نمونه باشد.

به رُزومه و میانگین سردبیران و چهرههای مطبوعاتی مشهور بنگرید که چه تعریفات و تمجیداتی از روسا و کارگزاران منصوب فقیه خودکامه بعمل آوردند. چنان که روزگاری درملایانی از لون رفسنجانی و خاتمی آن مُنجی کشور و ایرانیان را دیدند و زمانی در فلکزده ای موسوم به "نژاد احمدی" آن پدیدۀ شگرف قرن آتی را.

trumpwarning.jpgاگر ایران بخواهد بدون توافق توان خود را بازسازی کند، دوباره آن را نابود می‌کنیم

ایران اینترنشنال - دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری ایالات متحده، بار دیگر جمهوری اسلامی را تهدید کرد و گفت اگر تهران بخواهد بدون توافق برنامه هسته‌ای خود را احیا و توان خود را بازسازی کند، آمریکا «بار دیگر آن را نابود خواهد کرد».

او در دیدار شامگاه پنج‌شنبه ۲۰ آذر به وقت محلی در کاخ سفید با خبرنگاران، حمله به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی را «زمینه‌ساز صلح» خواند و گفت: «این حمله کامل‌ترین نابودی ظرفیت هسته‌ای ایران بود و همین باعث شد صلح ممکن شود، چون پیش از آن همه از ایران می‌ترسیدند و حالا دیگر نمی‌ترسند.»

ترامپ با اشاره به خسارت‌های سنگین ایران گفت: «آن‌ها گفته‌اند شاید هیچ‌وقت نتوانند دوباره از همان نقطه شروع کنند و اگر بخواهند، باید جای جدیدی انتخاب کنند.»

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، ساعاتی پیش از این اظهارات ترامپ، در دیدار با گروهی از مداحان حکومتی، به تکرار اظهارات مرتبط با «وقوع مجدد درگیری نظامی در ایران» اشاره کرده و آن را «اقدامی عامدانه برای ایجاد نگرانی و تردید در میان شهروندان» خوانده بود.

او همچنین گفت: «آمریکا در مرکز این جبهه‌ وسیع و فعال قرار دارد و برخی کشورهای اروپایی در اطراف او هستند.»

تهدید دوباره جمهوری اسلامی

رییس‌جمهوری آمریکا به‌طور مستقیم جمهوری اسلامی را تهدید کرد و گفت که واشینگتن قادر است «خیلی سریع» موشک‌های ایران را نیز از کار بیندازد.

ترامپ با اشاره به جنگ جاری در منطقه، همه جنگ‌ها را «خشن» و «ویران‌گر» خواند و «نبرد بر سر توان هسته‌ای ایران» را نقطه عطفی در تحولات منطقه توصیف کرد: «این جنگ یک ضربه تمام‌عیار بود، البته این به آن معنی نیست که آنها دو یا سه سال دیگر تلاش نکنند، اما ضربه‌ای که خوردند چنان سنگین بود که بعید می‌دانم بخواهند دوباره امتحان کنند.»

رییس‌جمهوری آمریکا با استناد به اظهارات مقام‌های آمریکایی گفت که برخی کارشناسان از لفظ «نابودی کامل» در توصیف ضربه وارد شده به جمهوری اسلامی استفاده کرده‌اند و افزود: «ایران خودش گفته احتمالا هرگز نمی‌تواند به آن سایت‌های هسته‌ای برگردد و اگر روزی بخواهد دوباره شروع کند باید جای دیگری را انتخاب کند.»

او با تمجید از رهبران عربستان سعودی و امارات متحده عربی، گفت که ایران «دیگر آن کشور سابق نیست» و جایگاهش «به‌شدت تنزل یافته» است، هرچند هشدار داد که تهران ممکن است در آینده برای احیای برنامه هسته‌ای خود تلاش کند: «می‌توانند تلاش کنند، اما مدت زیادی طول می‌کشد تا به حالت قبل برگردند.»

arrestvid2.jpgتصاویر دیگری از سخنرانی نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، در مراسم یادبود جاویدنام خسرو علیکردی

نیروهای سرکوب، امروز به مراسم حمله کردند و ضمن ضرب و شتم حاضران، جمعی از آن‌ها را بازداشت کردند.

تا کنون از بازداشت نرگس محمدی، سپیده قلیان، کمال جعفری یزدی، هستی امیری، عالیه مطلب‌زاده، پوران ناظمی، داوود علیکردی، احمد علیکردی و علی آدینه‌زاده خبرهایی منتشر شده است.

همچنین از رضا آدینه‌زاده و دکتر حسن باقری‌نیا، خبری در دست نیست.

***

مهدی رستم‌پور - شهربانو منصوریان افشای جزئیات حیرت‌انگیز و اسنادی که تاکنون پنهان مانده و منتشر نشده بود، از فساد، تقلب و تخلفات باند خواهران پولکی و حکومتی: شهربانو، الهه و سهیلا منصوریان. علاوه بر روشنگری درباره منصوریان‌ها، در این برنامه با مستندات، کارنامه غیر اخلاقی مدیران فاسد و سابقه‌دار فدراسیون ووشو جمهوری اسلامی را هم ورق می‌زنیم.

***

1212.jpgساعاتی پیش تعدادی از شرکت‌کنندگان در مراسم یادبود خسرو علیکردی بازداشت شدند و از تعداد دیگری از شرکت‌کنندگان هم خبری در دست نیست.


جواد علیکردی، برادر دادخواه خسرو علیکردی اعلام کرد که تا ساعت ۱۲ امشب به سرکوبگران جمهوری اسلامی فرصت می‌دهد تا بازداشت‌شدگان را آزاد کنند و در غیر این صورت متن محرمانه‌ای را منتشر خواهد کرد.


جواد علیکردی در لایو اینستاگرامی که دقایقی پیش منتشر شد، به جمهوری اسلامی هشدار داد اگر نرگس محمدی و فعالان مدنی بازداشت‌شده را هر چه سریع‌‌تر آزاد نکنند، ساعت ۱۲ شب متنی را که آنها نمی‌خواهند منتشر شود، منتشر می‌کند و عواقبش را هم به جان می‌خرد.

ترس جمهوری اسلامی از آزادی‌خواهانی ست که در مراسم یادبود این وکیل آزادی‌خواه کاملن مشهود است. در ویدیوهای منتشر شده از این مراسم، شعارهایی از جمله «پاینده باد ایران»، «میجنگیم، میمیریم، ذلت نمیپذیریم» و «مرگ بر دیکتاتور» شنیده می‌شود.

ایران اینترنشنال - نیروهای ویژه اوکراین در بیانیه‌ای اعلام کردند در حمله‌ای با همکاری یک «جنبش مقاومت محلی»، دو کشتی مرتبط با انتقال تسلیحات و تجهیزات نظامی روسیه را در دریای خزر هدف قرار دادند.

این بیانیه که جمعه ۲۱ آذر در پیام‌رسان تلگرام منتشر شد، به زمان انجام این عملیات اشاره‌ای نکرد.

shipcaspianlarge.jpg

بنا بر اعلام نیروهای ویژه اوکراین، این دو کشتی که «کامپوزر راخمانینوف» و «اسکار-ساریدژا» معرفی شدند، در نزدیکی سواحل قالمیقستان، یکی از جمهوری‌های روسیه، هدف قرار گرفتند.

در این بیانیه همچنین آمده است این دو شناور به‌دلیل حمل محموله‌های نظامی میان ایران و روسیه، در فهرست تحریم‌های ایالات متحده قرار دارند.

نیروهای ویژه اوکراین درباره شیوه هدف قرار دادن این شناورها یا میزان خسارت واردشده به آن‌ها توضیحی ارائه نکردند و تنها گفتند جنبش «بلک اسپارک» اطلاعات دقیقی درباره مسیر حرکت و محموله این کشتی‌ها در اختیار کی‌یف قرار داد.

پیش‌تر در ۲۰ آذر، یک مقام اوکراینی اعلام کرد پهپادهای کی‌یف برای نخستین بار به یک سکوی نفتی روسیه در دریای خزر حمله کردند.

او افزود این عملیات به توقف استخراج نفت و گاز در بیش از ۲۰ حلقه چاه این تاسیسات انجامید.

جمهوری اسلامی که از متحدان نزدیک مسکو محسوب می‌شود، پهپادهای انتحاری شاهد را برای استفاده روسیه در جنگ اوکراین در اختیار این کشور قرار داده است.

حمایت نظامی حکومت ایران از کرملین با واکنش‌های گسترده‌ای در غرب روبه‌رو شده و به‌ویژه نارضایتی شدید کشورهای اروپایی را در پی داشته است.

روسیه عملیات نظامی خود را علیه اوکراین اسفند ۱۴۰۰ کلید زد و از آن زمان، درگیری‌های مرگبار میان دو کشور ادامه داشته است. از زمان آغاز جنگ کنونی، روسیه حدود یک‌پنجم خاک اوکراین را به تصرف خود درآورده است.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران اینترنشنال - پس از تشویق گسترده رسول خادم، اسطوره ورزش ایران و قهرمان پیشین کشتی المپیک در جریان مسابقه فینال لیگ برتر کشتی آزاد ایران، فوتبالی ویدیویی منتشر کرده که نشان می‌دهد مسئولان مسابقات از بلندگوهای سالن موزیکی با صدای بلند پخش کردند تا صدای تشویق شدن رسول خادم در هنگام حضور علیرضا دبیر، رییس فدراسیون کشتی، شنیده نشود.

علیرضا دبیر، رییس فدراسیون کشتی، پس از فینال لیگ برتر کشتی آزاد درباره تشویق جهان‌پهلوان رسول خادم، قهرمان المپیک و رئیس پیشین فدراسیون کشتی در جریان مسابقه فینال گفت: «اصلا برای من مهم نیست. زمان همه چیز را مشخص می‌کند. این حاشیه‌ها مثل کف روی آب است. حق است که می‌ماند.»

rp.jpgهم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید

ایران اینترنشنال - رضا پهلوی در واکنش به بازداشت شماری از بازداشت‌شدگان در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی در مشهد خطاب به مردم ایران گفت هم‌صدایی و همبستگی‌تان را حفظ کنید و خواستار آزادی بی‌قیدوشرط همه بازداشت‌شدگان باشید.

رضا پهلوی در سخنانی ویدیویی که در شبکه اجتماعی ایکس منتشر شد، گفت: «به همه هم‌میهنان عزیزم، به‌ویژه مردم شریف مشهد، درود می‌فرستم. قدردان شجاعت شما و سپاسگزار حمایت‌های ارزشمندتان هستم. هم‌صدایی و همبستگی‌تان را حفظ کنید و خواستار آزادی بی‌قیدوشرط همه بازداشت‌شدگان در مراسم یادبود زنده‌یاد خسرو علیکردی باشید. پیروزی از آنِ شماست. به امید دیدار هرچه زودتر در وطن عزیزمان.» در این مراسم شعارهایی در حمایت از رضا پهلوی سر داده شد.

بر اساس گزارش‌های دریافتی، شماری از شرکت‌کنندگان در مراسم هفتم علی‌کردی که جمعه ۲۱ آذر در مسجد غدیر مشهد برگزار شد، به دست ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدند.

تاکنون اسامی دست‌کم ۱۶ نفر از بازداشت‌شدگان از سوی سازمان حقوق بشری هه‌نگاو اعلام شده است: نرگس محمدی، عالیه مطلب‌زاده، هستی امیری، پوران ناظمی، سپیده قلیان، اسدالله فخیمی، اکبر امینی، علی آدینه‌زاده، رضا آدینه‌زاده، حسن باقری‌نیا، ابوالفضل ابری، حبیب فدایی، کمال جعفریزدی، نورا حقی، داوود علی‌کردی و احمد علی‌کردی.

جواد علی‌کردی، برادر خسرو علی‌کردی نیز در پی مراسم و دقایقی پس از انتشار ویدیویی هشدارآمیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

برخی گزارش‌ها نیز حاکی از بازداشت تعداد بیشتری از شرکت‌کنندگان در مراسم به دست ماموران امنیتی است. در همین ارتباط، یاشار تبریزی، زندانی سیاسی سابق و فعال سیاسی لیبرال مشروطه‌خواه در شبکه اجتماعی ایکس از «ضرب‌و شتم تعداد بیشماری» در مراسم و بازداشت «بیش از ۵۰ نفر»‌ خبر داد.

در این ارتباط منابع نزدیک به خانواده محمدحسین حسینی، زندانی سیاسی سابق، هم از بازداشت او هنگام شرکت در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی خبر داده و می‌گویند که هیچ اطلاعی از وضعیت او در دست نیست.

madarbasteh.jpgسیامک تدین طهماسبی در شبکه اکس نوشت: ویدیو از روی تصاویر دوربینهای مداربسته مجددا فیلمبرداری شده و
تاریخ و ساعت آن در بالای اسکرین حذف شده!

دادستانی مدعی سکته قلبی است، اما سکته قلبی به چه دلیلی؟ حکومت جمهوری اسلامی سابقه سیاهی در ترور مخالفان از طریق استفاده از سموم و پتاسیوم و ... دارد که باعث بروز سکته قلبی ناگهانی می شوند!

گزارش کالبد شکافی و سم شناسی پزشکی قانونی کجاست؟

هویت ملاقات کنندگان قبل از این فیلم و فیلم حضور آنها چرا منتشر نشده؟ چه اتفاقی در هنگام حضور آنها افتاده؟

اصلا این فیلم مربوط به همان روز و ساعت هست؟ چرا ساعت و تاریخ را حذف کردید؟

***

دویچه وله - عاطفه احمدی، ورزشکار و اسکی‌باز ایرانی پناهنده در آلمان با انتشار پستی در حساب اینستاگرامی خود اعلام کرد که به ایران بازگشته است. او در این پست نوشته است: «در کشورم ایران حضور دارم، قطعاً کشورم، خاکم، وطنم امن‌ترین جای دنیا برای من هست».

ahmadilarge.jpgاحمدی در ادامه گفته است که باز‌گشتش "با حمایت و کمک‌های مقام معظم رهبری" انجام شده است، جمله‌ای که معلوم نیست چقدر واقعیت دارد و تا چه حد برای مصون‌ماندن از تعقیب و برخوردهای قضایی و امنیتی مربوط به پیامدهای ناشی از پناهندگی به آلمان مؤثر است.

احمدی از سال ۲۰۱۷ در سطح بزرگسالان رقابت کرده و در رقابت‌های قهرمانی ایران و آسیا مدال‌های مختلفی به دست آورده است.



او تنها زن ایرانی حاضر در المپیک زمستانی ۲۰۲۲ پکن بود و در مراسم افتتاحیه این المپیک در رأس کاروان ایران حرکت می‌کرد.

احمدی در دی‌ماه ۱۴۰۱ در جریان سفری به اروپا برای شرکت در مسابقات قهرمانی جهان، در آلمان درخواست پناهندگی سیاسی داد.

او همان زمان در مصاحبه‌ای گفت که "ایران را ترک کردم تا به هدفم برسم، اما قلبم با ایران است".

از آرشیو ویدئو:



پناهندگی احمدی با حمایت نهادهای بین‌المللی ورزش پیگیری شد و در دسامبر ۲۰۲۳ به‌عنوان اولین اسکی‌باز زمستانی دارای "وضعیت پناهنده" در اتحادیه جهانی اسکی (FIS) شناخته شد.


در سال‌های اخیر به دلیل گیروگرفت‌های ایدئولوژیک و اجتماعی و سیاسی، ممنوعیت رقابت با ورزشکاران برخی کشورها و نیز نبود امکانات و چشم‌انداز برای ارتقای حرفه‌ای، نزدیک به ۷۰ ورزشکار ایران به بازی در تیم‌های خارجی روی آورده یا اقدام به پناهندگی کرده‌اند. احمدی جزو موارد نادری است که حالا به کشور بازگشته است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

بیشتر ورزشکارانی که از ایران خارج شده و با پرچم کشوری دیگر مسابقه می‌دهند، دلیل خود را "تبعیض" در ورزش، از جمله تصمیم‌های به گفته آنها، سیاسی که بر سرنوشت حرفه‌ای آنها تاثیر گذاشته است عنوان می‌کنند.

با این همه، علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی در شهریور ۱۴۰۰ این دسته از ورزشکاران را "وطن‌فروش" و "خودفروش" نامید.

ahmadilarge2.jpg

arrest.jpgخبرگزاری فارس - از روز گذشته اخباری در برخی رسانه‌ها و فضای مجازی با عنوان بازداشت مدیرعامل موسسه اعتباری ملل منتشر شده است.


یک منبع آگاه در این موسسه گفت فردی که اخبار بازداشت آن منتشر شده مدیر عامل سابق این بانک است و در حال حاضر هیچ سمتی در این موسسه ندارد.


گفتنی است برای وی در دادگاه مرتبط، پرونده قضایی تشکیل شده است. در حال حاضر هیئت سرپرستی بانک مرکزی مدیریت این موسسه را بر عهده دارد.

تصویری از جوادی مدیرعامل موسسه اعتباری ملل که دو‌روز پیش بازداشت شد

photo_2025-12-11_15-31-25.jpg

***

ayelar.jpg«من فریاد زدم/ من جیغ کشیدم/ برای آن‌ها که می‌توانستند باشند/ برای آن‌ها که می‌توانستند من باشند.

من مرگ دختران را دیده‌ام/ گریه مادران را دیده‌ام/ آزاد بودن بهای ناعادلانه‌ای دارد که باید پرداخت شود.»

این ترجمه فارسی بخش‌هایی از جدیدترین موزیک «آیلار» است؛ آهنگ «دختر (Daughter)» که او هم ترانه‌اش را نوشته و هم آن را خوانده است. «آیلار میرزازاده»، با نام هنری «Eyelar» حالا در دنیای حرفه‌ای موسیقی نامی شناخته شده است؛ او ترانه‌سرا و خواننده ایرانی-هلندی است و با خوانندگان مطرحی در کسوت ترانه‌سرا کار کرده است، در آلبومی که جایزه «گِرَمی» برده نامش به‌عنوان ترانه‌سرا ذکر شده و آهنگ‌های مستقل خودش بارها شنیده شده است.

مازیار بهاری - ایران وایر

تازه‌ترین اثر آیلار اما احتمالا برای ایرانی‌ها پرمعناتر باشد. موزیک‌ویدیوی دختر که به زبان انگلیسی درد و رنج‌های مشترک زنان ایرانی را روایت می‌کند. با تصاویری از مهمانی‌ها، رقص‌های ایرانی و پیامی به زبان فارسی که وسط آهنگ پخش می‌شود.

هفته گذشته تازه‌ترین اثر آیلار منتشر شد؛ آهنگی که ترانه‌اش را چند ماه پس از جان باختن «مهسا امینی» در ایران در عرض بیست‌دقیقه نوشته است: «وقتی این آهنگ را نوشتم، در لس‌آنجلس بودم و داشتم با "مونا" کار می‌کردم که یک تهیه‌کننده زن و ایرانی است. دقیقا هم‌زمان بود با زمانی که مهسا امینی کشته شد، یک دوره‌ بسیار احساسی بود، چون کشته شدن مهسا خیلی از اتفاقات مشابه دیگر را هم زنده می‌کند. من واقعا می‌خواستم یک آهنگ بنویسم برای ادای احترام، نه فقط به او، بلکه به همه زنان ایرانی.

دیدن آن تروماهایی که نسل‌به‌نسل منتقل شده بود و چیزهایی که در مادرم، در خواهرهای مادرم، در مادرِ مادرم و در کل آدم‌های ایرانی اطرافم دیده بودم، روی من تاثیر گذاشت و وقتی آن اتفاق افتاد، حس کردم باید کاری انجام بدهم.

مخصوصا چون کنار یک تهیه‌کننده زن ایرانی بودم. به او گفتم: «ببین، من می‌خواهم یک آهنگ درباره این موضوع بنویسم» و جالب این‌که نوشتن این آهنگ فقط در حدود ۲۰دقیقه طول کشید.»

sal.jpgبانک سپه به سرنوشت بانک آینده نزدیک می‌شود

ایران اینترنشنال - یک سخنرانی از صادق آملی لاریجانی، رییس مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام، ابعاد جدیدی از فساد ساختاری و ورشکستگی شبکه بانکی را آشکار کرد. او که خود متهم دریافت رشوه از مالک سابق بانک آینده است، گفت در ۵ سال اخیر، مدیران بانک مرکزی، این بانک را اداره می‌کردند و بانک سپه در نوبت ورشکستگی است.

آملی لاریجانی که پیش‌تر ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی را برعهده داشت، چهارشنبه ۱۹ آذر، در جریان مراسمی به مناسبت «روز دانشجو» با انتقاد از تاسیس بانک‌های خصوصی گفت این روند از زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی آغاز شد؛ روندی که به اعتقاد او «صد در صد غلط» بود.

او ضمن این سخنرانی که در ظاهر، قرار نبود منتشر شود، فاش کرد بانک آینده در ۵-۶ سال اخیر، زیر نظر بانک مرکزی اداره می‌شد. او گفت: «مدیرعامل و هیات مدیره بانک آینده را بانک مرکزی تعیین می‌کرده؛ نمی‌شود ۵ سال مدیریت بانک در اختیار بانک مرکزی باشد و بعد، یقه فرد دیگری را بگیرد؟»

در جریان دادگاه اکبر طبری، مدیرکل سابق امور مالی قوه قضائیه در سال ۱۳۹۸، فاش شد آملی لاریجانی دست‌کم هزار میلیارد تومان از علی انصاری، مالک سابق بانک آینده رشوه دریافت کرده است. در آن دوران، بسیاری بازداشت معاون آملی لاریجانی را بهانه‌ای برای تضعیف جایگاه خانواده لاریجانی در ساختار جمهوری‌اسلامی ارزیابی کردند.

grapg.jpg
ادغام ۵ بانک نظامی

سال ۱۳۹۷، دولت حسن روحانی تصمیم گرفت ۵ بانک و موسسه مالی و اعتباری وابسته به نهادهای نظامی را ادغام کند. این بانک‌ها و موسسات با پشتوانه نیروهای مسلح، عملا به رقیبی برای دولت روحانی تبدیل شده بودند. این تصمیم روحانی، یکی از نشانه‌های تقابل او با نیروهای مسلح به خصوص سپاه پاسداران تعبیر شد.

صرف‌نظر از ابعاد سیاسی آن تصمیم، از نظر اقتصادی ادغام آن بانک‌ها، با بدهی‌های بالا، در بانک سپه از ابتدا از سوی کارشناسان مورد انتقاد قرار گرفت. مساله این بود که تحلیل‌گران معتقد بودند دارایی‌های این بانک‌ها، ارزش‌گذاری واقعی نشده، اما در مقابل بدهی‌های آنها واقعی هستند.

cfive.jpgواکنش کاخ سفید به اسناد افشا‌شده: هیچ نسخه محرمانه‌ای از راهبرد امنیت ملی وجود ندارد...

ویژه خبرنامه گویا - افشاگری‌های اخیر درباره نسخه طولانی و طبقه‌بندی‌شده «راهبرد امنیت ملی» دولت آمریکا، بحث‌های گسترده‌ای را در اروپا و واشنگتن برانگیخته است. طبق گزارش‌هایی که نخستین‌بار در وب‌سایت "دیفنس وان" منتشر شد، این سند محرمانه به برنامه‌هایی اشاره می‌کند که هدفشان ترغیب چند کشور اروپایی به ترک اتحادیه اروپا پس از برگزیت است؛ اقدامی که در راستای شعار «اروپا را دوباره بزرگ کنیم» طراحی شده است.

در این گزارش ادعا شده که دولت دونالد ترامپ چهار کشور اتریش، مجارستان، ایتالیا و لهستان را به‌عنوان گزینه‌های بالقوه برای خروج از اتحادیه اروپا مدنظر قرار داده است. دلیل این انتخاب نیز نزدیکی برخی جریان‌های سیاسی این کشورها به رویکردهای ملی‌گرایانه و ضدبروکسل عنوان شده است.

نسخه طبقه‌بندی‌شده راهبرد امنیت ملی همچنین ظاهراً نسبت به «محو تمدنی» در اروپا هشدار می‌دهد و مهاجرت گسترده و چندفرهنگ‌گرایی را عامل تهدیدکننده هویت سنتی اروپا می‌داند. طبق این ادعا، سند مذکور خواستار حمایت واشنگتن از احزاب و جنبش‌هایی است که بر «حفظ یا احیای شیوه‌های سنتی زندگی اروپایی» تأکید دارند.

در کنار موضوع اروپا، بخش دیگری از این افشاگری به پیشنهاد شکل‌گیری یک ساختار بین‌المللی جدید با عنوان «هسته پنج‌گانه» یا C5 می‌پردازد؛ گروهی متشکل از آمریکا، چین، روسیه، هند و ژاپن که عملاً ساختارهایی مانند G7 را کنار می‌زند و ائتلافی با حضور رقبای سنتی واشنگتن ایجاد می‌کند.

این ایده در واشنگتن عجیب تلقی شده، اما برخی تحلیلگران می‌گویند که چنین طرحی با شیوه نگاه ترامپ به سیاست خارجی همخوانی دارد؛ نگاهی که کمتر ایدئولوژیک است و بیشتر بر روابط فردی با رهبران قدرتمند و معامله مستقیم با رقبا تکیه دارد.

نمونه‌هایی از این رویکرد در دوره کنونی شامل موافقت ترامپ با فروش تراشه‌های پیشرفته هوش مصنوعی شرکت انویدیا به چین و همچنین اعزام جارد کوشنر و استیو ویتکوف به مسکو برای گفت‌وگو با ولادیمیر پوتین عنوان شده است.

یک مقام دولت پیشین ترامپ که نامش فاش نشده، گفته است گرچه در آن دوره بحث رسمی درباره C5 یا C7 مطرح نبود، اما این احساس وجود داشت که ساختارهایی مانند G7 یا حتی شورای امنیت سازمان ملل دیگر با واقعیت‌های ژئوپولیتیک امروز سازگار نیستند و نیاز به بازطراحی دارند.

با وجود این، کاخ سفید وجود هرگونه نسخه محرمانه، جایگزین یا طولانی‌تر از سند رسمی ۳۳ صفحه‌ای راهبرد امنیت ملی را قویاً تکذیب کرده است. سخنگوی کاخ سفید اعلام کرده که گزارش‌های منتشرشده «هیچ پایه و اساسی» ندارند.

با این حال، برخی کارشناسان امنیت ملی می‌گویند در صورت صحت این ایده‌ها، تشکیل C5 کاملاً با نگاه ترامپ به نظم جهانی مطابقت دارد؛ نگاهی که قدرت‌های بزرگ را ستون‌های اصلی نظم بین‌الملل می‌داند و نسبت به نقش اروپا بدبین است.

بر اساس این تحلیل‌ها، حذف اروپا از چنین ساختار نظری، این برداشت را ایجاد می‌کند که دولت ترامپ روسیه را قدرت مسلط بر اروپا می‌بیند؛ تفسیری که می‌تواند نگرانی متحدان اروپایی واشنگتن را درباره آینده امنیت قاره افزایش دهد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgسلیمانی اردستانی: هرگاه دین متصدی حکومت شده، خودْ ضربه خورده است. آنچه در این ۴۸ سال دیده‌ام، با مطالعاتم در تاریخ ادیان کاملا منطبق است از نگاه من هدف دین، اخلاق و حقوق انسان‌هاست؛ جمهوری اسلامی در این زمینه موفق نبوده در روزهای اخیر هم حتی یکی از این روحانیون به بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته اعتراضی نداشت.

فایل کامل گفتگوی اختصاصی عبدی مدیا با حاج شیخ عبدالرحیم سلیمانی اردستانی پژوهشگر ادیان، استاد بازنشسته دانشگاه مفید و عضو سابق مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

«اسد ما را کشت؛ با او چه کردیم؟»

کودکی که ۱۳ سال پیش در ویدیویی وجدان سوری‌ها را تکان داد در سالگرد پیروزی با الشرع دیدار کرد

العربيه فارسى - در ویدئویی که 13 سال پیش وجدان‌های سراسر جهان را تکان داد و اشک هزاران سوری را درآورد، علی مصطفی المحمد شش ساله در حالی که گریه می‌کرد، از درد جنگ و آوارگی از شهر «کفرنبوده» در حومه حما و رنج آوارگان سوری صحبت می‌کرد.

thirteenyearslarge.jpgدر این ویدئو که در آن زمان به سرعت پخش شد، پسر بچه رنج خود و خانواده‌اش را اینگونه بازگو کرد: «بشار اسد ما را کشت... او ما را غارت کرد... او خانه‌های ما را ویران کرد... ما با او چه کردیم؟ گناه ما چه بود؟»

اما پسری که آن کلمات معروف را بر زبان آورده بود، عصر دوشنبه، سالگرد «روز آزادی»، پس از گذشت 13 سال از آن ویدئوی معروف و یک سال پس از سقوط اسد، دوباره ظاهر شد و اشک حضار در کاخ کنفرانس دمشق را درآورد.

علی جوان به روی صحنه آمد و از درد و امیدهایش برای آینده‌ای جدید سوریه صحبت کرد، با کلماتی که بسیاری از حضار از جمله احمد الشرع، رئیس جمهوری سوریه و همسرش که به وضوح کاملا متأثر شدند، را به گریه انداخت.

الشرع پس از شنیدن صحبت‌های این جوان سوری به سمت او رفت و در آغوش گرفت و در لحظه‌ای تأثیرگذار به مناسبت یکمین سالگرد سقوط رژیم سابق، روی شانه‌اش زد.

رئیس جمهوری سوریه روز دوشنبه در سخنرانی خود در کاخ کنفرانس‌ها، عصر جدیدی مبتنی بر عدالت و همزیستی را وعده داد و بر تعهد خود برای پاسخگو کردن همه کسانی که مرتکب جنایت علیه مردم سوریه شده‌اند، تأکید کرد. صدها هزار سوری برای جشن گرفتن به خیابان‌های شهرهای بزرگ آمدند.

الشرع گفت: «امروز، با طلوع آزادی، ما یک گسست تاریخی با آن میراث، برچیدن کامل توهم دروغ و عزیمت دائمی از دوران استبداد و خودکامگی به سوی طلوعی جدید، طلوعی مبتنی بر عدالت، خیرخواهی، شهروندی و همزیستی را اعلام می‌کنیم.»

از ساعات اولیه صبح دیروز، صدها هزار سوری در میان تدابیر شدید امنیتی، میادین عمومی شهرهای بزرگ از جمله دمشق، حلب، ادلب، حما و حمص را پر کردند و با تکان دادن پرچم‌های کشورشان و سر دادن شعارها و سرودهایی در حمایت از دولت جدید، به خیابان‌ها آمدند.

وزارت دفاع سوریه نیز همزمان با برگزاری مراسم رژه‌های نظامی را در خیابان‌های اصلی دمشق و سایر شهرها اجرا کردند.

kozovo.jpgزینب موسوی در گفت‌وگویی با مجید واشقانی نسبت به حملات شدیدی که پس از ساخت کلیپی درباره یکی از داستان‌های شاهنامه فردوسی علیهش شکل گرفت، تاکید کرد معتقد است شوخی هیچ حد و مرزی ندارد

او با تاکید بر این‌که قصد عقب‌نشینی ندارد، شفاف اعلام کرد که هیچ عذرخواهی‌ای برای کلیپ تولید شده ارائه نخواهد داد. او افزود: «طنز همین است، گاهی چالش ایجاد می‌کند. نمی‌توانید انتظار داشته باشید همیشه همه موافق باشند.»

این در حالیست که او قبلا در ویدیو دیگری گفته بود بابت شوخی انجام‌شده درباره مردم غزه که نماد کامل مظلومیت هستند، عذرخواهی می‌کند و قصد نداشته است آن ویدیو باعث رنجش شود.

***

kham.jpgچرا مردم ساکتند؟

یدالله کریمی پور

خاموشی جوامع در برابر استبداد را نباید با رضایت از وضع موجود یکی دانست. این سکوت بیش از هر چیز محصول سه متغیر است:

نخست آن که ، مردم زمانی که اثرگذاری مشارکت یا اعتراض را ناچیز می‌بینند، کنش را پرهزینه و بی‌ثمر تلقی می‌کنند؛ بنابراین خاموشی، نتیجه کاهش کارایی کنش سیاسی است.

دوم، بی‌اعتمادی نهادی(به سازوکارهای انتخاباتی، رسانه‌ای و قضای)فضای عمومی را تهی از امید به تغییر می‌کند و افراد را به گوشه‌گیری سوق می‌دهد.

سوم، افزایش هزینه بیان و اعتراض، جامعه را به سمت مکانیسم‌های بقا از طریق «عقب‌نشینی» می‌برد.

ولی سکوت، پایان نارضایتی نیست؛ انتقال آن از سطح رفتار به سطح «ذخیره احساسی» است.

این سکوت در حقیقت حالتی از «تعلیق کنش» است: ظاهری آرام، ولی درونی پرفشار و در عین حال پایدار؛ نیرویی که ممکن است دیر بجنبد، اما هرگز محو نمی‌شود.

هیچ جامعه استبداد زده ای در خاموشی مطلق و دائمی فرو نمی رود، بلکه آتش سوزان زیر خاکستر است که دیکتاتور آن را تا لحظه فوران حس نمی کند.

دویچه وله - دولت دونالد ترامپ روز چهارشنبه دهم دسامبر (۱۹ آذر) رسما برنامه ویزای "کارت طلایی ترامپ" را راه‌اندازی کرد. طبق این برنامه ثروتمندان غیرآمریکایی از این پس در ازای پرداخت یک میلیون دلار می‌توانند اقامت آمریکا را کسب کنند.

tgclarge.jpgدر وبسایت راه‌اندازی‌شده به آدرس "Trumpcard.gov" متقاضیان باید ۱۵ هزار دلار برای پردازش درخواست خود به وزارت امنیت داخلی آمریکا پرداخت کنند که این مبلغ غیرقابل بازگشت است. پس از بررسی‌های امنیتی و پرداخت یک میلیون دلار کارت طلایی برای متقاضیان ثروتمند صادر خواهد شد.

کارت طلایی مشابه گرین کارت فعلی است و کسانی که از این طریق وارد آمریکا شوند، اجازه زندگی و کار در این کشور را دارند. ترامپ در گفت‌وگو با خبرنگاران در کاخ سفید گفت: «این در اصل گرین کارت است، اما بسیار بهتر از آن.»

او سپس با انتشار پستی در شبکه اجتماعی "تروث سوشال" با اعلام خبر رونمایی از کارت طلایی نوشت: «یک مسیر مستقیم برای کسب شهروندی برای همه افراد واجد شرایط و بررسی‌شده. بسیار هیجان‌انگیز است. شرکت‌های بزرگ آمریکایی‌مان بالاخره می‌توانند استعدادهای ارزشمند خود را حفظ کنند.»

روی این کارت طلایی تصویر ترامپ و امضای او در پس‌زمینه مجسمه مشهور "آزادی" دیده می‌شود. در وبسایت کارت طلایی همچنین به فهرست انتظار برای نسخه دیگری به نام "کارت پلاتین" اشاره شده که ثروتمندان با پرداخت پنج میلیون دلار، می‌توانند تا ۲۷۰ روز در سال بدون پرداخت مالیات بر درآمد خود در خارج از ایالات متحده، در این کشور اقامت داشته باشند.

در این میان شرکت‌های آمریکایی می‌تواند با پرداخت دو میلیون دلار نسخه‌ای از کارت طلایی را دریافت کنند که به آنها اجازه می‌دهد در "سریع‌ترین زمان ممکن" برای یک کارمند خود اجازه اقامت دریافت کنند.

به گفته دولت آمریکا دارندگان کارت طلایی همچنین می‌توانند پس از چند سال تابعیت بگیرند.

وزیر بازرگانی آمریکا اعلام کرد از زمان آغاز دوره پیش‌ثبت‌نام، تا کنون ۱۰ هزار نفر برای کسب کارت طلایی ثبت‌نام کرده‌اند و انتظار می‌رود تعداد متقاضیان در روزهای آتی افزایش یابد.

هاوارد لوتنیک به خبرگزاری رویترز گفت برنامه کارت طلایی افرادی را وارد آمریکا می‌کند که برای اقتصاد این کشور مفید خواهند بود. او دارندگان این کارت را با "میانگین" صاحبان گرین کارت مقایسه کرده و مدعی شد، دارندگان معمولی گرین کارت درآمدی کمتر از میانگین آمریکایی‌ها دارند و بیشتر احتمال می‌رود که خود یا اعضای خانواده‌شان از کمک‌های هزینه‌های دولتی استفاده کنند. لوتنیک برای این ادعای خود شواهدی ارائه نکرد.

راه‌اندازی کارت طلایی در حالی صورت می‌گیرد که دولت ترامپ در ماه‌های اخیر تغییرات گسترده‌ای را در نظام مهاجرت قانونی این کشور اعمال کرده و اخراج مهاجران غیرقانونی را شدت بخشیده است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

وزارت بازرگانی آمریکا پیش‌تر برآورد کرده بود کارت طلایی بیش از صد میلیارد دلار برای آمریکا درآمدزایی داشته باشد و با ارائه نسخه کارت پلاتین این مبلغ ممکن است به یک تریلیون دلار برسد.

ashenaemami.jpgآشنا: سعید امامی گفت ...

حسام الدین آشنا ضمن بیان نقل قولی از سعید امامی، معاون وزیر اطلاعات در زمان قتل‌های زنجیره‌ای و متهم ردیف اول این پرونده، گفت: ممکن است تصمیم‌گیران ندانند اما همه‌ی تصمیم‌سازان می‌دانند. تصمیم‌سازان از نادانی، ناتوانی و یا سوگیری تصمیم‌گیران استفاده‌ی بسیاری می‌کنند.

مشاور رئیس جمهور در دولت حسن روحانی گفت: تصمیم‌سازان با استفاده از نادانی تصمیم‌گیران کاری می‌کنند که آنها تصمیمی را بگیرند که این تصمیم‌سازان آماده کرده‌اند.

آقای آشنا گفت: فردی از سعید امامی نقل می‌کرد که او گفته بود «اگر حرفی را رهبر، رئیس‌جمهور، وزیر، نماینده‌ی مجلس گفتند که ما در دهان آنها قرار نداده بودیم یعنی کوتاهی کرده‌ایم. ما مغز حاکمیت هستیم نه چشم حاکمیت»

حسام‌الدین آشنا درباره‌ی این نقل قول از آقای امامی گفت: اگر دستگاه امنیتی یا نظامی یا نظارتی یا هر اسمی که روی آن می‌گذاریم احساس کرد مغز حاکمیت است و نه چشم و گوش و دست حاکمیت، این را بدانید که آن دستگاه می‌تواند اقدامات تکان‌دهنده‌ای انجام دهد.

او ادامه داد: به این دلیل که او به این قائل شده که مغز در جای دیگری نیست. آن زمان است که او آنجایی که باید مغز حاکمیت باشد را تبدیل به دست و پا می‌کند.

:::

سعید امامی (که بعدها با نام سعید اسلامی نیز شناخته شد) از مدیران ارشد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در دههٔ ۱۳۷۰ بود. او یکی از چهره‌های بحث‌برانگیز در تاریخ سیاسی معاصر ایران است. نام او بیش از همه با پروندهٔ «قتل‌های زنجیره‌ای» گره خورده است؛ مجموعه‌ای از ترورهای سیاسیِ نویسندگان و مخالفان که در اواخر دههٔ هفتاد رخ داد. پس از افشای این قتل‌ها، وزارت اطلاعات اعلام کرد که «عوامل خودسر» در این ماجرا دخیل بوده‌اند و سعید امامی به‌عنوان یکی از متهمان اصلی معرفی شد.

در سال ۱۳۷۸ اعلام شد که او در بازداشت و در جریان بازجویی با «خوردن داروی نظافت» خودکشی کرده است؛ روایتی که از سوی برخی فعالان سیاسی و خانوادهٔ قربانیان مورد تردید قرار گرفت و همچنان محل بحث است. به دلیل ماهیت امنیتیِ فعالیت‌های او و محدودیت اطلاعات رسمی، جزئیات کامل نقش و عملکردش همچنان روشن نیست، اما نام او به‌عنوان یکی از چهره‌های کلیدیِ دوره‌ای حساس در وزارت اطلاعات در حافظهٔ عمومی باقی مانده است.

بر اساس ویدیوی رسیده به ایران‌اینترنشنال جمعه ۲۱ آذرماه در مشهد و در جریان برگزاری مراسم هفتم خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی پیشین، شماری از زنان بی‌روسری در مسجد شعار «جاوید شاه» سردادند.

masih.jpg
مسیح علی نژاد در کانال تلگرام خود نوشت: با دعوت ماریا کورینا ماچادو به اسلو آمدم و از نزدیک دیدم چگونه گروه‌های مختلف اپوزیسیون ونزوئلا کنار هم ایستاده‌اند. مخالفان مادورو از زخم‌ها و اشتباهات گذشته درس گرفته‌اند؛ متحد شده‌اند و توانسته‌اند جامعه جهانی را وادار کنند مطالبه‌شان و رهبر دموکراتیک‌شان را برای پایان‌دادن به این رژیم به رسمیت بشناسند.
برای پایان دادن به دیکتاتوری باید از هم بیاموزیم و از تمام ظرفیت‌ها برای به زیر کشیدن دیکتاتور و گذار به دموکراسی استفاده کنیم.

https://t.me/masih_alinejad

میباخ بابک

| No Comments

خبرگزاری آخرین خودرو - ویدیو منتشرشده از افتتاح شرکت جدید #بابک_زنجانی در کرج، نشان می دهد که زنجانی با مرسدس میباخ Z223 به این مراسم رفته که توسط تیم اسکورت سوار بر تویوتا لندکروزر سری۳۰۰ همراهی می‌شود.

babakzlarge.jpgاین دو خودرو که سال تولید آنها قطعا به بعد از سال۲۰۲۱ برمی‌گردد با پلاک ملی تردد می‌کند و همین موضوع مورد تعجب بسیاری است که با ممنوعیت واردات این خودروها چگونه پلاک ملی دریافت کرده‌اند.

مرسدس بنز میباخ بابک زنجانی یکی از گران‌قیمت‌ترین خودروهای پلاک ملی در بازار ایران است و تعداد انگشت‌شماری از این مدل مرسدس بنز در بازار ایران وجود دارد؛ قیمت حدودی این میباخ که معلوم نیست نسخه ۵۸۰ یا ۶۸۰ این خودرو است، در محدوده ۲۰۰ الی ۳۰۰هزار دلار قرار دارد.



البته، امکان دارد این خودرو نسخه S500 باشد که کیت میباخ روی آن نصب شده و بابک زنجانی تنها سوار بر یک خودرو طرح میباخ است.

اومدیم ثواب کنیم، کباب شدیم! / با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟

***

eghbali.jpg

پدیده شوهرکشی در ایران از زنکشی بیشتر است

🔺آمار نهادهای رسمی است؛ اما من گزارش این آمار را در اختیار رسانه قرار نمی‌دهم.

🔺الان هم حضور ذهن ندارم کدام نهاد است.

🔸ابوالفضل اقبالی؛ جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه!

***

مرد هم مردهای قدیم!

| No Comments

زن گردشگر با شجاعت مهاجم را عقب راند؛ همراه مرد در گوشه ای پناه گرفت

خبرنامه گویا - ویدئویی که به‌تازگی در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده، لحظهٔ حمله یک فرد مسلح به دو گردشگر جوان امریکایی را در مقابل ورودی یک مرکز مالی در کلمبیا نشان می‌دهد. در این تصاویر، مردی با سلاحی شبیه چاقو به سمت زن یورش می‌برد و تلاش می‌کند کوله‌پشتی او را برباید.

colombialargte.jpgاین زن پس از غافلگیر شدن، در برابر فرد مهاجم مقاومت می‌کند و او را به عقب می‌راند، در حالی که همراه مردش لحظاتی از صحنه فاصله می‌گیرد و پشت دیوار پناه می‌گیرد. هرچند او برای لحظه‌ای به جلو قدم می‌گذارد، اما عملاً وارد درگیری نمی‌شود و زن ناچار به ادامهٔ دفاع از خود است.

در این مدت، یک رهگذر دیگر نیز تلاش کوتاهی برای کمک انجام می‌دهد اما سریع عقب می‌نشیند.

پس از حدود پانزده ثانیه کشمکش، یک شهروند رهگذر وارد عمل می‌شود و با ضربهٔ کلاه موتور به مهاجم حمله می‌کند.

لحظاتی بعد، سه رهگذر دیگر به کمک می‌شتابند و مهاجم را بر زمین می‌اندازند و خنثی می‌کنند.

همراه زن، با وجود اینکه خطر تا حد زیادی رفع شده بود، در درگیری نقشی ایفا نمی‌کند و تنها پس از پایان ماجرا به سوی زن بازمی‌گردد.

در پایان، موجی از واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته و بسیاری از کاربران رفتار همراه مرد را به سخره گرفته‌اند؛ کاربرانی که می‌گویند پنهان شدن او در لحظات خطر، بیش از خود حادثه توجه‌ها را جلب کرده و او را به سوژهٔ اصلی شوخی‌ها و انتقادها تبدیل کرده است.

کدام پیش‌بینی؟

عباس عبدی - اعتماد

🔘فرض کنید که یک نفر روی پیروزی تیم مورد علاقه‌اش شرط‌بندی می‌کند، حتی ممکن است تیم مورد علاقه او نباشد ولی شرط می‌بندد که آن تیم برنده می‌شود. در واقع پیش‌بینی او معطوف به خواست درونی او نیز هست چون شرط بسته که در صورت پیروزی جایزه‌ای هم دریافت کند. به همین علت اگر پیش‌بینی او غلط از آب در آید ناراحت می‌شود.

abdilarge.jpg
🔘ولی اگر یک پزشک بگوید که فلان بیمار مثلاً تا بیش از مدت معین زنده نمی‌ماند و فوت می‌کند، آیا دوست دارد بیمار فوت کند؟ قطعاً خیر. او بر حسب وظیفه خود چنین گفته‌ است، از اینکه پیش‌بینی‌اش نادرست شود نیز نگران نیست، بویژه اگر این پیش‌بینی بر اساس شواهد علمی بوده و از سوی پزشکان دیگر نیز تأیید شود. حتی اگر بیمار سلامت شود، خوشحال هم می‌شود و اتفاقاً خودش هم می‌کوشد که بیمار زنده بماند، ولی تجربه و شواهد نشان می‌دهد که بیمار در بازه زمانی معینی فوت خواهد کرد.

🔘در تحلیل و پیش‌بینی وضعیت ایران باید میان این دو نوع پیش‌بینی تمایز قایل شد. پزشک خواهان فوت بیمار نیست، ولی وظیفه دارد تا آنچه را که می‌فهمد اظهار کند، چه بسا این شناخت به درک بهتر و حتی بهبودی بیمار کمک کند. بنابراین در پیش‌بینی آینده ایران هم می‌توان هر دو نوع تحلیل را دید.

🔘اول پیش‌بینی‌هایی که وقوعش برای گوینده مطلوب است. مثل پیش‌بینی مخالفان هر نظام که در سال‌های طولانی هر روز وعده سقوط را می‌دهند یا پیش‌بینی طرفداران نظام‌ها که خود را ابدی می‌دانند. در نوع دیگر، تحلیل‌گر پیش‌بینی خود را براساس مطلوبیت تحقق آن نمی‌گوید، بلکه براساس شواهد و قرائن موجود می‌گوید. او بی‌تفاوت نسبت به نتیجه، یا حتی ناراحت از احتمال وقوع پیش‌بینی خود است. اگر کسی بگوید که فلان فرد می‌بازد یا زنده نمی‌ماند یا موفق نمی‌شود، لزوماً به این معنا نیست که دوست دارد او ببازد، یا بمیرد یا موفق نشود، او به دلیل درکش از واقعیت چنین سرنوشتی را برای او پیش‌بینی کرده است. اتفاقاً این نوع پیش‌بینی‌ها بی‌طرفانه و حتی مخالف مطلوبیت فرد، می‌تواند اثرگذار باشد و توجهات را به مسأله و حل آن جلب کند.

🔘در هفته گذشته گفتم: ▪️"اگر روند عوض نشود، حکومت به راحتی وارد سال ۱۴۰۵ نمی‌شود. فکر می‌کنم پیش از این سال اتفاقاتی خارج از اراده سیستم رخ می‌دهد."▪️ دلایل این ادعا را در همان گفتگو با اکو ایران به صورت خلاصه گفته بودم، که در هیچ یک از نظام‌های مالی، پولی، اجتماعی، بین‌المللی و رسانه‌ای کشور چشم‌انداز مثبتی دیده نمی‌شود و با توجه به فقدان چشم‌انداز، و رکود تورمی، در ادامه نیز وضع بدتر می‌شود و بدتر از وضعیت عمومی، نداشتن چشم‌انداز و امید است.

🔘پس از پخش این بخش از سخنان برخی آشنایان می‌پرسیدند که آیا اطلاعی دارم؟ پاسخم منفی بود. بویژه اینکه اطلاعات پشت پرده در ایران بی ارزش و غیر قابل اعتماد است. من صرفاً براساس شاخص‌های عینی و رضایت مردم به علاوه شاخص امید به آینده تحلیل می‌کنم. البته در همه زمینه‌ها اطلاعات معتبری وجود دارد که بتوان خبرهای به نسبت معتبری داد.

🔘آیا تحقق این پیش‌بینی مطلوب من است؟ به صورت پیش‌فرض مخالف هرگونه فروپاشی یا تغییرات تند و رادیکال هستم. پس امیدوارم که چنین اتفاقی رخ ندهد. برخلاف شرط‌بندی‌ها که طرف خواهان صحت پیش‌بینی خود است، در اینجا من خواهان عدم تحقق آن هستم.

🔘عده‌ای نیز با تمسخر نظرم، سعی کردند که پیش‌بینی مزبور را مصداق انتظارات برآورده نشده بدانند، غافل از اینکه چون پیش‌بینی‌های خودشان از روی آرزوهایشان است، گمان دارند که دیگران هم لزوما نیز از روی آرزو و منافع خود پیش‌بینی می‌کنند.

🔘شخصاً علاقه دارم که این پیش‌بینی محقق نشود، ولی علت عدم تحقق آن مهم‌تر است. یا براساس انفعال جامعه و توان آن برای تحمل وضعیت کنونی است، یا براساس انجام اصلاحات و تغییرات قابل قبول در رویکردهای کنونی است. نسبت به حالت اول هیچ علاقه‌ای ندارم، زیرا موجب تشدید شکاف شده و تحولات و تغییرات آینده را رادیکال‌تر و پرهزینه می‌کند. ولی اگر دومی و ناشی از تغییرات مطلوب باشد، قطعاً باید از آن استقبال کرد.

🔘یکی از علل طرح این پیش‌بینی‌ها نیز همین است که توجه را بر گریز از تحقق پیش‌بینی یا کم کردن احتمال آن متمرکز می‌کند. مثل پیش‌بینی انفجار ظرف گاز است که برای جلوگیری از آن می‌کوشند فشار یا حرارت داخل مخزن را کاهش دهند. در یادداشت جداگانه‌ای شواهد بیش‌تر این ادعای خود را می‌نویسم. گر چه تمامی کوشش‌ها معطوف به این است که چنین اتفاقی رخ ندهد، ولی فراموش نکنیم که روند همین است که پیش‌بینی شد، دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد، مگر اینکه تغییراتی رخ دهد.

🔘🔘آنان که با این تحلیل مخالف‌اند می‌توانند مستدل و علمی آن را نقد کنند. مسخره کردن مشکلی از آینده ایران را حل نمی‌کند.

Mehran_Mostafavi_2.jpgبه دنبال حملات نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران، از درون حاکمیت، نشانه‌های مختلفی در کنشها و واکنشهای سیاسی رژیم بروز می‌کند. این نشانه‌ها دیگر ربطی به تقسیم بندی سنتی اصلاح‌طلبی یا اصول‌گرایی ندارد بلکه بر محوریت توافق با غرب و تعامل با ترامپ و یا بر محور مقاومت در برابر خواسته‌های غرب و نزدیک شدن به چین و روسیه می گردد. این دوگانگی، حتی در جبهه اصول گرایان هم مشاهده می شود. ویژگی این دو گروه چنان نیست که تعامل و تقابل را در سیاست ـ که امری عادی است ـ در روابط و موضع گیریهای خود در نظر بگیرند بلکه آنها محور سیاست خود را در تعامل و یا تقابل با غرب می دانند و بر مبنای این محوریت عمل می کنند.

تقابل‌گرایان بر این نظرند که کوچک‌ترین قدمی در راه تعامل با غرب، به تشدید مطالبات و خواسته‌های پی‌درپی غربی ها خواهد انجامید و رژیم توان پاسخ‌گویی به این درخواست‌ها را ندارد، به‌ویژه اینکه به غرب نمی‌توان اعتماد کرد؛ چنانچه آمریکا بدون دلیل از برجام خارج شد و رژیم در مخمصه باقی ماند. تقابل‌گرایان اصولا در برنامه خود، مشکلات را از جانب سلطه گران غرب می دانند و هرگونه نزدیکی به غرب را خطری برای دستآوردهای نظام. آنها می گویند تعامل گرایان، با برجام امتحان خود را پس داده اند و برجام کمکی به رژیم نکرد. تحریمها ادامه دارد و امروز، ایران باید مسلح به تدابیری شود که تحریمها را بی اثر کند و خود را در برابر حملات نظامی آماده سازد. تعامل‌گرایان بر این نظرند که بدون همراهی با غرب، امکان زیست درازمدت رژیم وجود ندارد و تحریم‌ها به‌طور پیوسته وضعیت را سخت‌تر می‌کنند و مرگ تدریجی رژیم در راه است. به یاد داریم که بخشی از اصلاح طلبان و اعتدالیون رژیم، قبلا توافق هسته‌ای برجام را پیروزی بزرگ خوانده بود و به کشورهای غربی قول سرمایه‌گذاری‌های بزرگ در ایران را داده بود.

اما این دوگانگیِ محوریتِ تعامل و تقابل در سیاست، تنها به درون رژیم محدود نیست؛ بلکه در بین برخی از مخالفان رژیم نیز این دو دستگی وجود دارد. بخشی از آن‌ها ، بدون دخالت نظامی، تغییر رژیم را ممکن نمی دانند. همه امیدشان را به دولت ترامپ بسته‌اند که البته در این رابطه، حضور اسرائیل برای آن‌ها نقش برجسته‌ای پیدا می‌کند. از دید آنها تنها اسرائیل است که می‌تواند ترامپ را قانع سازد تا پروژه تغییر رژیم در ایران کلید بخورد. از این رو بیشتر از همراهی با ترامپ، به نتانیاهو نزدیک هستند و نگران از دست دادن این متحد خود در منطقه می‌باشند تا به کمک او "اتحاد ابراهیم" را با "اتحاد کوروش" کامل کنند. این گروه، حمله نظامی به ایران را پنجره‌ای می‌دانند که در واقع محل عمل را برای آن‌ها باز و راه رسیدن به قدرت در ایران را برای آنها فراهم خواهد کرد. چنانچه در جریان جنگ ۱۲ روزه، تنها ناراحتی آن‌ها پایان یافتن برخورد نظامی بدون سقوط نظام بود. آنها از اینکه این فرصت از دست رفت، ابراز ناراحتی می‌کنند، هرچند از پا نیفتاده‌ و به دنبال فرصت دیگری هستند و امید خود را به نتانیاهو از دست نداده‌اند.

nik.jpgجستار حاضر حاصل تأملاتی است که در پی یک گفتگو چند جانبه شکل گرفت

به‌طور کلی "اندیشهٔ سیاسی" یعنی اندیشیدن دربارهٔ قدرت، دولت، جامعه و امکان زیست مشترک، آن هم بر پایهٔ منافع، مصالح و واقعیت‌های یک فرهنگ و یک جامعهٔ معین. اندیشهٔ سیاسی تلاشی است برای فهم اینکه قدرت چگونه پدید می‌آید، شایستگاری آن بر چه مبنایی استوار است، و در شرایط مشخص چگونه باید سازمان یابد تا بتواند جامعه را در همان شرایط اداره کند. از این‌رو، اندیشهٔ سیاسی صرفاً نظریه‌پردازی دربارهٔ قدرت نیست، بلکه اندیشیدن دربارهٔ امکان زندگی انسان‌ ها در کنار یکدیگر در بستر یک وضعیت تاریخی و اجتماعی است. این "وضعیت معین" نیز، خود تعیین می‌کند که چه نوع قدرتی لازم است و آن قدرت چگونه باید عمل کند تا آن وضعیت را مدیریت و سامان دهد.

اندیشه سیاسی همواره محصول یک زمان و یک موقعیت تاریخی مشخص است. زمانی که جامعه با نوعی بحران هویتی، نهادی یا ارزشی رو به رو می‌شود. افلاتون در متن فروپاشی نظام سیاسی آتن، ماکیاولی در میانهٔ آشفتگی ایتالیا و شهرهای رقیب، و هابز در دل جنگ داخلی انگلستان توانستند دستگاه‌های فکری تازه‌ای که معطوف به سیاست تازه بوده پدید آورند. در دوران معاصر نیز بحران‌های دولت/ملت، جهانی‌شدن، و شکاف‌های هویتی موجب شکل‌گیری نظریه‌های جدید (درست یا نادرست) شده‌اند، مانند نظریه پساسکولاریسم هابر ماس. به بیان دیگر، اندیشهٔ سیاسی بطور معمول در واکنش به بحران‌ها زاده می‌شود. زیرا بحران‌ها همان لحظه‌هایی هستند که مفاهیم قدیمی در حوزه سیاست ناکارآمد می‌شوند و ضرورت بازتولید و بازآفرینی اندیشهٔ سیاسی پدید می‌آید.

چگونگی تولید اندیشه سیاسی:

اندیشهٔ سیاسی نه بصورت الهام ناگهانی، بلکه در یک فرایند چند لایه به منصه ظهور می رسد. نوع زیست جمعی و تجربه زندگی اجتماعی، از جمله آن است. هر تحولی در زیست جمعی، نخست بواسطه تجربه مردم و جامعه واقع می‌شود. بی‌عدالتی، بحران، جنگ، انقلاب، شکست دولت، تغییرات اقتصادی یا فرهنگی، مسائلی اند که برای رفع و رجوع آنها تعریف تازه ای از سیاست و مدیریت سیاسی را می طلبد که از آن اندیشه های سیاسی بر می خیزد. در واقع، اندیشهٔ سیاسی نقد قدرتی است که با تحولات اجتماعی ناسازگار شده و با آن همراهی نمی کند و نیز دیگر توان ساماندهی جامعه را ندارد. نقدی که هدفش گشودن راه برای شکل‌گیری نوع تازه‌ای از قدرت و نظم سیاسی هماهنگ با شرایط نوین است. اندیشهٔ سیاسی زمانی زاده می‌شود که ساختار موجود ناتوان از پاسخگویی به تغییرات باشد و جامعه نیازمند باز آفرینی مفاهیم و شیوه‌های حکمرانی جدید شود. در سنت ما این نوآوریِ مفهومی بندرت دیده می‌شود و تازه همان ها هم، ریشه های فکری/ مفهومی غربی دارند. اما در سنت فکر سیاسیِ غرب نمونه‌های برجسته‌ای از آن وجود دارد؛ مانند "قرارداد اجتماعی"نزد روسو، "هژمونی" نزد گرامشی، و "فضای عمومی" یا "پساسکولاریسم" نزد هابرماس که هر یک تلاشی برای بازتعریف قدرت و نسبت آن با جامعه در شرایط دگرگون‌شوندهٔ زمان خود بوده‌اند.

"تجدد ایرانی" در انقلاب مشروطه را نمی‌توان اندیشهٔ سیاسی بکر و خودبنیاد دانست، زیرا این تجدد بیش از آنکه حاصل نوآوری فکری/سیاسی باشد، تقلیدی از اندیشه و نهادهای سیاسی مدرنیته بود. قانون اساسی مشروطه نیز اقتباسی از قانون اساسی فرانسه بود که در مواجهه با شرع اسلامی، چنان دچار محدودیت و تغییر شد که نتوانست حامل یک اندیشهٔ سیاسی تازه فرای ارزشهای دین باشد. همین کمبودِ اندیشهٔ سیاسی در دوران رضاشاه و محمدرضاشاه، و نیز در میان اپوزیسیون ایرانی، کاملاً مشهود است. با آنکه در این دوره تحولات اجتماعی عمیقی در ایران رخ می‌داد، نازایی در تولید اندیشه سیاسی باعث شد نظام سیاسی موجود نتواند خود را با این تحولات تطبیق دهد و بر آنها تکیه کند. نتیجه آن شد که هم حکومت شاه فرو ریخت، و هم اپوزیسیونی بر سر کار آمد که فاقد توان فکری لازم برای پاسخگویی به همان تحولات عظیم اجتماعی بود. این چرخه نشان می‌دهد که در غیاب اندیشهٔ سیاسیِ سازگار با شرایط جامعه، هیچ نظم سیاسی‌ توان پایداری و پاسخگویی ندارد.

فرقه‌گرایی حاکم بر ذهن ایرانی یکی از مهم‌ترین موانع تولید اندیشهٔ سیاسی است. در سنت ما، فرقه‌گرایی به اصلی نانوشته بدل شده است که هر مفهومی عمومی، از منافع و مصالح کشوری گرفته تا آشتی و همبستگی ایرانیان، را در انحصار یک گروه یا یک تفسیر یا یک منافع محدود قرار می‌دهد و سپس دیگران را دعوت به پذیرش همان انحصار می‌کند. در چنین وضعیتی، هیچ مفهوم سیاسی نمی‌تواند به سطح عمومیت و قابلیتِ اجماع برسد و تا زمانی که مفاهیم سیاسی در حصار فرقه‌ها باقی بمانند، اندیشهٔ سیاسیِ سازگار با تحولات اجتماعی امکان بروز و رشد پیدا نمی‌کند. با نگریستن به مضمون درونیِ انقلاب بزرگ فرهنگی/اجتماعیِ "زن، زندگی، آزادی"، مقصود ما دربارهٔ اندیشهٔ سیاسی بهتر و روشن‌تر بیان می‌شود. این انقلاب نشان می‌دهد که چگونه یک تحول اجتماعیِ عمیق که از دل تجربهٔ زیسته و بحران‌های واقعی برآمده، می‌تواند زمینهٔ شکلگیری زبانی تازه برای اندیشهٔ سیاسی را فراهم کند. زبانی که دیگر در انحصار فرقه‌ها نیست و از عمومیت مفهومی برخوردار می‌شود. همین توان تبدیل تجربهٔ مشترک به مفاهیم فراگیر است که آنچه را اندیشهٔ سیاسی می‌نامیم، معنا‌دارتر و دقیق‌تر می‌سازد. در توضیح از مضمون انقلاب اجتماعی "زن زندگی آزادی"، چگونگی تولید و تدوین اندیشه سیاسی را مستدل می کنیم.

noghrekar.jpgکلاب هاوس را" یک برنامه رسانه اجتماعی یا پلاتفورم " صدا محور" بر پایهٔ گفتگوی صوتی تعریف کرده اند. امکانی برای تبادل افکار ونظر سیاسی و فرهنگی، سخنرانی، پرسش و پاسخ، و گفت و شنید که ایرانیان به ویژه مخالفان حکومت اسلامی برای تبلیغ و ترویج نظرات خود و نقد دیدگاه ها وسیاست ها، روشنگری و " افشاگری" استفاده می کنند.

این رسانه اجتماعی امروزه به خیلِ شواهدی پیوسته که نشان داده اند، گفت وگو یا " گفت و شنید"ِ دموکراتیک و سازنده هنوز غایبِ بزرگِ فرهنگ و سیاست در جامعه ایرانی بویژه در بافت و ساختارِ گفتار و رفتار اپوزیسیون خارج کشور است. کلاب هاوس گواه است که " شنیدن" و شنیده شدن دیگری، ضعفِ بزرگ فرهنگی وسیاسی ایرانیان است. کلاب هاوس گواه است که در میان ما برای "گفت و گفتن" و" حرافی" آمادگی و علاقه بسیار است اما تمایل و فرهنگِ دقیق و با حوصله گوش کردن و شنیدن دیگری مهم و جدی تلقی نمی شود. همه می خواهیم شنیده شویم اما ظرفیت و توان شنیدن دیگری کمتر وجود دارد و شاید به همین خاطر ضروری است لااقل روی کاربُرد و جا انداختن ِ ترکیبِ "گفت و شنید" تاکید بیشتری بشود.

نکته دیگری که در کلاب هاوس چشمگیر است، و این نیز ناشی از همان نیاموختن " شنیدن" است، عدم تمرکز روی موضوعی است که" تیتر و عنوان " اتاق"های کلاب هاوس برای سخنرانی و پرسش و پاسخ، و یا گفت و شنید، تعیین و اعلام می شود. بسیارند شرکت کنندگان دائمی و حرفه ای که با سخنرانی های از پیش آماده کرده، که در اکثر موارد ربطی به موضوع مورد گفت و شنید ندارد از هر دری سخن می گویند، این دست شرکت کنندگان در کلاب هاوس برای اثبات خود و نفی دیگری وارد بحث می شوند و آن هم فقط در حدِ " گفت و گفتن "، واینگونه است که بحث های کلاب هاوسی در اکثر اتاق های کلاب هاوس به فضای قهوه خانه ای و " دورهمی" تبدیل می شود، دورهمی هایی که در بسیاری از آن ها چاشنی فحاشی و اتهام زنی و ترور شخصیت هم در کار است.

دربارۀ گفت وگو، گفت و شنید، دیالوگ دموکراتیک و" گفتمان"، به عنوان مؤلفه هایی مهم در فرهنگ سازی و یادگیری و محقق کردن آزاداندیشی و دموکراسی بسیار گفته و نوشته شده است اما هنوز میزانِ درک و فهم و کاربُرد درست و سازندۀ این پدیده یکی از مشکلات اساسی جامعه ما، به ویژه جامعه سیاسی و فرهنگی و روشنفکری میهنمان است. به نظر می رسد مدعیانِ " دموکراسی خواهی" در حرف باور دارند که گفت و شنید از مهم ترین ابزارِهای ارتباط انسان ها برای شناخت، درک حضور دیگری و فهمِ اهمیت انتقاد و رقابت و تفاوت ها، و وسیله ای برای راهیابیِ حل مشکلات و دستیابی به زندگی ای شایسته انسان است. این دست مدعیان پاسخی به اینکه چرا هنوز علیرغم ادعاها پدیده و فرهنگ گفت و شنید در جامعه سیاسی و فرهنگی و روشنفکری ما بسانِ یک روش و منش و شخصیت شکل نگرفته است، ندارند.

اینان به جای پاسخ یابی و چاره جویی تلاش کرده اند فرافکنانه ضعف و تقصیر خویش به گردن دیگران اندازند. بدون تردید ذهنیت و فرهنگ استبدادی، دینی، قبیله ای، و روش ومنشِ آخوندی و منبری و مونولوگیسمِ غالب در جامعه سبب جان سختی حضور این پدیده در جسم و جان جامعه است، با این حال تداوم حیات چنین غیبتی در سطحی چنین گسترده در جامعه سیاسی و فرهنگیِ مدعی " دموکراسی خواهی" قابل توجیه نیست. هنوز در میان کنشگران سیاسی و فرهنگی، به ویژه فرقه گرایان، خود بزرگ بین ها و خود رهبر پنداران تصور می شود "شنیدن" موجودیت آن ها را زیر سئوال می برد و بی ربط و با ربط فقط باید گفت و حرف زد و " فک نوردی" کرد تا موجودیت و هویت یافت.

به گمان من بسیاری از برنامه هایی که ایرانیان در" کلاب هاوس" و سایر رسانه ها برپا می کنند آینه ای است پیشاروی ما تا نشانمان دهد زیست استبدای- مذهبی ما چه بلایی بر سرِ فرهنگ دموکراتیک آورده است، آینه ای تا نشانمان دهد هنر "گفت و شنید" که نشانه و پیام آور همدلی و همراهی و رواداری و دموکراسی است، حتی نزد ایرانیانی که سال ها در"غرب" و فضایی دموکراتیک زندگی کرده اند، وجود ندارد. هنوز اهمیت و هنر" گفت و شنید"ِ دموکراتیک در میان ما درک، باور، بارور و نهادینه نشده است.

Aliakbar_Omidmehr_2.jpgدر پی مانور هفته گذشته آزمایش موشک های بالستیک رژیم، در ارتفاعات حومه تبریز،که به تاکید رژیم ،به اصطلاح تحت چهارچوب سازمان همکاری شانگهای انجام گرفت.وزارتخارجه آمریکا ،طی بیانیه ای، این مانور را ،ناقض قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سارمان ملل متحد، نام برده و عاقب آن را ،علیه رژیم گوشزد نمود.بموجب قطعنامه مزبور،این عواقب عبارتند از:

- ممنوعیت کامل فعالیت های اتمی و موشکی

- اعضای سازمان ملل را موظف می کند.همه محموله های هوایی و دریایی رژیم را، درحال ورود به ایران یا خارج از آن،در فرودگاهها،بنادر و قلمرو هوایی ، بازرسی و هر نوع تخطی ازین قطعنامه را، به شورای امنیت گزارش نمایند.


- بازرسی و توقیف محموله های مشکوک دریایی رژیم در آبهای آزاد.


- ممنوعیت تامین سوخت یا خدمات کشتیرانی،به کشتی های رژیم یا خارجی، که مشکوک به حمل محموله های غیر قانونی رژیم اند.


- کنترل مبادلات مالی و پولی رژیم ،اعم ازانتقال ، ورود به ایران ،یا خروج از ایران.
یا توجه به مراتب فوق باید خاطر نشان ساخت:


۱- در حال حاضر ناوگان مخفی حامل نفت و گاز صادراتی رژیم، بخاطر ترس از جرایم بین المللی مزبور،در بندرگاههای مربوطه ،متوقف شده و در حال فرصت مناسبی برای انتقال مخفی محموله هستند .که این هشدار وزارتخارجه آمریکا، همه دوربین های دیده بانی را،متوجه این نقل و انتقالات نموده،رژیم و همکاران بندری کشورهای مربوطه را، وادار به مخفی کاری بیشتر و عدم تحرک لازم برای رساندن محموله به مقصد مربوطه را، در پی خواهد داشت.که به معنی عدم تامین پول مورد نیاز و کافی، برای سرکوب در داخل کشور و نیز صدور شرارت ،به منطقه و بقیه نقاط دنیا می باشد.


۲- رژیم عنوان شانگهای را، برای این مانور نام برده ،که کشورهای چین و روسیه را پشتیبان خود معرفی نماید و این در حالی است.که هر دو کشور مزبور، قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت ، را وتو ننموده اند و این امر می تواند، عواقبی سنگین، در پی داشته و هر دو کشور مذکور را،وادار به واکنش و اعتراض به این عنوان نماید.


نتیجه آن که : این قطعنامه نوعی محاصره زمینی دریایی و هوایی رژیم است. که در مقطع فعلی، که رژیم با مشکلات مالی و پولی و تورم افسار گسیخته مواجه است. کلیت رژیم را، یک گام دیگر به ورشکستی مالی، پولی ، تجاری ، اقتصادی و در نتیجه فروپاشی نهایی ، نزدیک تر می کند.
علی اکبر امیدمهر

Gileh_Mard.jpgاینجا رودخانه ای است که تابستان‌ها در ساحلش میآساییم و تن به آب میدهیم.

اکنون اما ، چنان می جوشد و میخروشد که زهره آدم آب میشود.

اینجا روزی روزگاری کعبه آمال طلا جویان و کاشفان فروتن شوکران بوده است ، امروز اما تنها آسیابی و پلی و موزه ای از آن بر جای مانده است

کودکانی را از مدرسه ای دور به تماشای بقایای معادن طلا آورده اند.

معلم شان توضیح میدهد تنها بیست در صد از طلای موجود در این‌معادن را توانسته اند استخراج کنند و هنوز هشتاد در صد آن در دل کوهها و کوهساران باقی است .

کم مانده است بروم بیلی ‌و کلنگی فراهم کنم در دل کوهساران دنبال طلا بگردم ! خدا را چه دیدی؟ یکوقت دیدی ما هم شده ایم یکی از کاشفان فروتن طلا !

taremibanner.jpgایران وایر - در ظاهر، اظهاراتی ساده به نظر می‌رسید. «مهدی تاج» رییس فدراسیون فوتبال در گفت‌وگویی با برنامه «فوتبال برتر» در صداوسیمای جمهوری اسلامی گفت: «ممکن است ایالات متحده آمریکا به دلیل محل خدمت سربازی برخی بازیکنان به آن‌ها ویزا ندهد. برای همین از الان شروع کردیم و برای برای بازیکنانی که ممکن است ویزا نگیرند جایگزین‌های‌شان را انتخاب کرده‌ایم.»

خبرگزاری‌های ایران صحبت‌های رییس فدراسیون فوتبال را به صورت مستقیم متوجه «مهدی طارمی» دانسته و مدعی شده تنها بازیکنی که ممکن است به واسطه محل خدمت سربازی‌اش، ویزای آمریکا را دریافت نکند، مهاجم شماره ۹ تیم فوتبال ایران خواهد بود.

چرا سربازی مهدی طارمی با بقیه بازیکنان فرق می‌کند؟

خبرگزاری تابناک در استدلال نگرانی فدراسیون فوتبال در صادر نشدن ویزای مهاجم تیم فوتبال ایران نوشته است: «مهدی طارمی خارج از فوتبال خدمت سربازی خود را گذرانده و در نیروی دریایی سپاه پاسداران بوشهر خدمت کرده است.»

عبارت «گذراندن خدمت سربازی، خارج از فوتبال» به معنی اعزام شدن یک سرباز بدون استفاده از «امریه‌های ورزشی» است.

بازیکنان فوتبال غالبا به عنوان «سرباز - فوتبالیست» عازم تیم‌های نظامی مانند ملوان انزلی (وابسته به نیروی دریایی ارتش)، فجرسپاسی (وابسته به نیروی زمینی سپاه پاسداران) یا نیرو زمینی (وابسته به نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی) می‌شوند.

برخی بازیکنان فوتبال مانند مهدی طارمی اما پیش از آن‌که به عنوان فوتبالیست حرفه‌ای وارد تیم‌های باشگاهی یا ملی شده باشند، خدمت سربازی خود را مانند سایر مردان ایرانی پشت سر گذاشته‌اند.

مهدی طارمی به واسطه ارتباطات قوی و حضور گذشته پدرش «علیرضا طارمی» در سپاه پاسداران، حدفاصل سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ به نیروی دریایی سپاه اعزام شد. خودش در گفت‌وگویی در سال ۱۳۹۴ گفته بود: «خدمتم همان بوشهر بود. نزدیک خانه خودمان، در پادگان نیروی دریایی سپاه. اصلا سخت نبود.»

پس او لااقل با بازیکنان خدمت نرفته‌ای مانند «علیرضا جهانبخش» و «علیرضا بیرانوند» یا بازیکنانی مانند «شجاع خلیل‌زاده» که با امریه ورزشی به سربازی رفته‌اند، تفاوت‌هایی دارد.

آیا مشکل طارمی فقط مکان و زمان سربازی است؟

برخی گمانه‌زنی‌ها از «احتمال یک بازی رسانه‌ای» پیش از آغاز جام جهانی ۲۰۲۶ برای زیر فشار گذاشتن فیفا، جهت صدور ویزای «تمامی اعضای کاروان فوتبال» خبر می‌دهند.

taramitweet.jpg
در فهرست اولیه‌ای که فدراسیون فوتبال برای اعزام لشگر ۹ نفره به مراسم قرعه‌کشی جام جهانی به سفارت ایالات متحده معرفی کرد، نام «مهدی ملک‌آبادی» افسر امنیتی وزارت اطلاعات و رییس کنونی حراست فدراسیون فوتبال هم به چشم می‌خورد. پس طبیعی به نظر می‌رسد که فدراسیون فوتبال بار دیگر برای اعزام این تیم به آمریکا قصد داشته باشد که تحت فشار وزارت اطلاعات و سپاه، نیروهای امنیتی را به عنوان همراه، با تیم فوتبال به شهرهای آمریکا اعزام کند.

اما یک احتمال دیگر برای استدلال وزارت خارجه آمریکا در اعطا نکردن ویزای ایالات متحده به مهدی طارمی، در کنار «خدمت سربازی خارج از فوتبال» وجود دارد.

مهدی طارمی ۱۷مرداد۱۳۹۶ توییتی در مورد «نابودی اسراییل»، با تصویر علی خامنه‌ای منتشر می‌‌کند که مورد توجه رسانه‌های وابسته به سپاه پاسداران از جمله خبرگزاری «فارس» قرار می‌گیرد. او با انتشار تصویری از رهبر جمهوری اسلامی، به سه زبان فارسی، انگلیسی و عبری، آرزوی «نابودی اسراییل» را با عبارتی از خامنه‌ای بازنشر کرد و نوشت «امام خامنه‌ای: اسراییل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.»

او شش ماه بعد از پرسپولیس به «الغرافه» قطر پیوست و سال ۱۳۹۸ همزمان با عقد قرارداد با باشگاه «ریو آوه» پرتغال، این توییت را از صفحه اینستاگرام خود حذف می‌کند. با این حال تصاویر این توییت همچنان در شبکه‌های مجازی به صورت پرتعداد دیده می‌شود.

عظمایِ بسیجی، مهران رفیعی

| No Comments

Mehran_Rafiei.jpg

خروشید حیدر به جمعِ بسیج

مبادا که غافل شوید از هویج

.

گرفتم بصیرت از این روی زرد

از این پس نیاید دو چشمم به درد

.

ولاکن شجاعت ز تن رخت بست

گریزم ز میدان چو دنیا پرست

.

چو بودم بسیجی ز روزِ نخست

ندارم پسندی بجز پول و پُست

.

چماقی سپردم به دستِ سپاه

که سیلی ز مردم نیفتد به راه

.

نخواهم ز شادی ببینم نشان

و یا هر فسادی که باشد نهان

.

کتک خورد دشمن ز دستان ما

چو دوشید شیری ز پستانِ ما

.

ندیدیم چندان خسارتِ ز جنگ

ز کوخی نیاید گزندی به سنگ

.

چو دادم به دشمن شکستی خفن

ندوزد خجسته برایم کفن

.

فرستند مردم مرتب پیام

که آماده باشم برای قیام

.

چو شرمی ندارم ز سیلابِ خون

ز خیزش نگردم دگر سرنگون

.

من از ناترازی نگردم تباه

به دست رقیبان بیفتم به چاه

.

چنانچه شود شیطنت بیش از این

شبانه گریزم از ایران زمین

.

اگر در ببندد به رویم زمان

به بمبی بکوبم ستونِ جهان

lebanon.jpgحمید آصفی

اینکه وزیر خارجه لبنان دعوت رسمی تهران را پس بزند، یک اتفاق عادی دیپلماتیک نیست؛ این یک «پدیده سیاسی» است. نشانه‌ای است از لرزشی که زیر پای جمهوری اسلامی افتاده؛ لرزشی که نه با شعار مهار می‌شود، نه با رزمایش پهپادی، و نه با نمایش‌های «اقتدار محور مقاومت». لبنان، که چهار دهه در نقش عمود میانی چادر منطقه‌ای ایران بازی کرد، حالا می‌گوید: نه، این‌بار به تهران نمی‌آیم؛ اگر قرار است حرفی بزنیم، آن را در زمین بی‌طرف می‌زنیم.

این اتفاق، فراتر از یک امتناع دیپلماتیک است. این یعنی برای نخستین‌بار، دولت مرکزی لبنان جرأت کرده به زبان نانوشته منطقه پاسخ دهد: «دوران اینکه ایران به‌تنهایی تعیین می‌کند چه کسی کجا بنشیند و چگونه گفتگو کند، تمام شده است.»

همزمان اسرائیل بی‌محابا دامنه حملات خود به حزب‌الله را گسترش می‌دهد. این‌بار نه فقط برای تنبیه، نه برای مهار، بلکه برای برچیدن سپر شمالی ایران. اسرائیل دارد معادله‌ای را تست می‌کند که پیام آن کاملاً روشن است: اگر حزب‌الله توان پاسخ متقابل نداشته باشد، و اگر لبنان رسماً از تهران فاصله بگیرد، آن‌وقت بازدارندگی ایران در کل منطقه سوراخ می‌شود.

پرسش درباره اینکه آیا این حملات مقدمه‌ای بر حمله مجدد به ایران است یا نه، امروز دیگر یک سناریوی «اغراق‌آمیز» نیست. اسرائیل و آمریکا به‌خوبی می‌دانند جمهوری اسلامی ضعیف‌تر از آن است که تصویر می‌کند: محور استراتژیکش از غزه تا بیروت در حالت نیمه‌فروپاشی است؛ روسیه سرگرم جنگ اوکراین است؛ و چین از حکومتی که حتی اقتصاد داخلی‌اش را کنترل نمی‌کند، فاصله گرفته است. در چنین وضعیتی، شکل‌گیری یک جبهه شمالی بی‌دفاع برای ایران به معنای باز شدن دالانی است که می‌تواند امنیت ملی‌اش را آسیب‌پذیر کند.

لبنان حس کرده عصر تازه‌ای آغاز شده؛ عصری که دولت‌ها می‌خواهند خودشان تصمیم بگیرند، نه از طریق نیابتی‌ها. اما تهران هنوز در نقشه‌ای زندگی می‌کند که فکر می‌کند با چند نیروی نیابتی فرسوده می‌تواند به منطقه شکل بدهد. بیروت دارد از نقش «تابع» خارج می‌شود، اما تهران هنوز خود را «فاعل» می‌پندارد. این شکاف، بزرگ‌ترین شکست نرم‌قدرت جمهوری اسلامی طی دو دهه اخیر است.

حملات اسرائیل به حزب‌الله می‌تواند مقدمه حملات محدود به ایران باشد؛ نه لزوماً جنگی گسترده، بلکه ضربه‌های محدود و هدفمند برای تغییر رفتار. وقتی حزب‌الله زیر فشار است، لبنان در حال فاصله‌گذاری رسمی است، عراق در مسیر احیای دولت مرکزی است و یمن به‌واسطه توافقات منطقه‌ای آرام‌تر شده، ایران نخستین‌بار طی سال‌هاست که بدون کمربند امنیتی مانده است. و این برای طراحان امنیتی تل‌آویو و واشنگتن یک فرصت طلایی است.

لبنان با رد دعوت تهران، در واقع گفت: «نمی‌خواهم بخشی از معادله‌ای باشم که ممکن است دوباره منطقه را به جنگ بکشاند.» این یعنی نیابتی‌های ایران دیگر نمی‌خواهند نیابتی بمانند. کشورهایی که زیر فشار فروپاشی اقتصادی‌اند نمی‌توانند نقش پیاده‌نظام ژئوپلیتیک تهران را بازی کنند. ایران این را دیر فهمیده است.

این تازه آغاز ماجراست. رد دعوت وزیر خارجه لبنان تنها یک علامت بود. بازی منطقه‌ای در مرحله‌ای قرار گرفته که دولت‌ها می‌فهمند هزینه پیوند با تهران از هزینه فاصله گرفتن از آن بیشتر شده است. لبنان فهمید. عراق در حال فهمیدن است. سوریه هم که یک سال است از رژیم بشار اسد خلاص و تهران از آنجا بیرون رانده شده است . اما ایران؟ همچنان در رویای پیرامون مطیع زندگی می‌کند، در حالی که پیرامون دارد یکی‌یکی از آن اعلام استقلال می‌کند.

rapperbanner.jpgرپرهای نسل زد قوانین جمهوری اسلامی را به چالش می‌کشند

خبرنامه گویا - در پارک‌های تهران، نوجوانان نسل زد با رپ‌خوانی و رقص جمعی فضاهایی خلق می‌کنند که هر لحظه ممکن است با ورود پلیس به هم بخورد. برای بسیاری مانند آرشیا، ۱۹ ساله، این تعقیب و گریز بخشی از هیجان مقابله با محدودیت‌هاست. نوجوانانی که یک‌بار بازداشت می‌شوند، آخر هفته بعد دوباره در همان محل حاضر می‌شوند.

این نسل برخلاف والدینشان که زیر سایه جنگ و سرکوب دهه‌های اولیه جمهوری اسلامی بزرگ شدند، از کودکی با اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و سبک زندگی جهانی آشنا بوده‌اند. آن‌ها مد لباس سئول، آرایش لس‌آنجلس و موسیقی جهان را دنبال می‌کنند و نمی‌پذیرند که قوانین ۴۶ سال پیش باید همچنان زندگی‌شان را تعیین کند.

این تفاوت در همه جا دیده می‌شود؛ از پارک‌هایی که جوانان در آن‌ها به رپ اعتراضی می‌رقصند تا آپارتمان‌هایی که زوج‌های مجرد در آن‌ها با هم زندگی می‌کنند. دخترانی که بی‌حجاب از کنار گشت ارشاد عبور می‌کنند و ویدیوهایشان را با نام واقعی در اینستاگرام منتشر می‌کنند، معلمانی را شگفت‌زده کرده‌اند که می‌گویند این نسل قوانین «ناعادلانه» را به‌جای تحمل، نادیده می‌گیرد.

اما این نافرمانی بدون هزینه نیست. حکومت با بازداشت گسترده، فشار و اعترافات اجباری تلاش می‌کند هنرمندان و جوانانی را که از موسیقی و شبکه‌های اجتماعی برای نقد حکومت استفاده می‌کنند، ساکت کند. عباس دغاغله‌، رپر ۲۲ ساله عرب مشهور به «رشاش»، یکی از چهره‌هایی است که به‌دلیل پرداختن به تبعیض علیه عرب‌های خوزستان بازداشت شد.

رشاش که روزها کار ساختمانی می‌کرد و شب‌ها می‌نوشت و ضبط می‌کرد، در ترانه‌هایش از فقر، تبعیض و ناپدیدشدن فعالان عرب می‌گفت. او تنها یکی از ده‌ها رپ‌خوان نسل زد است که در ماه‌های اخیر دستگیر شدند. چند روز پس از بازداشت او، رسانه‌های حکومتی اعترافات اجباری سه رپر تهرانی را منتشر کردند؛ ویدیوهایی که به‌سرعت با اعتراض گسترده هنرمندان مواجه شد.

در این ویدیوها، برخی رپرها برای نخستین‌بار بدون نقاب، با سر تراشیده و نیمه‌عریان مقابل دوربین ظاهر شدند و از رهبر جمهوری اسلامی عذرخواهی کردند. توماج صالحی، رپر سرشناسی که خود سال گذشته با حکم اعدام روبه‌رو بود، این اعترافات را حاصل فشار و تهدید دانست و پرسید «چه کسی به مأموران اجازه داده چنین نمایش تحقیرآمیزی بسازند؟»

threerapperslarge.jpg
در کنار موسیقی، موضوعاتی مانند رقص نیز نماد چالش نسل جدید با حکومت شده است. جمهوری اسلامی دهه‌هاست بسیاری از انواع رقص را ممنوع دانسته و رقصیدن زنان در برابر دیگران را «حرام» اعلام کرده است. با این حال، جوانانی مانند نازنین ۱۸ ساله می‌گویند این ممنوعیت‌ها دیگر برایشان معنا ندارد و حاضر نیستند شیوه زندگی‌شان را به خواست حکومت تنظیم کنند.

نازنین می‌گوید بسیاری از خانواده‌ها نیز نسبت به گذشته تغییر کرده‌اند و حتی زندگی مشترک بدون ازدواجِ دختران و پسران جوان را می‌پذیرند. موضوعی که تا همین چند سال پیش می‌توانست به بازداشت ختم شود. او می‌گوید مشکل اصلی این است که «هیچ‌کس نسل ما را جدی نمی‌گیرد» و تنها خواسته‌شان این است که «بگذارند ما به حال خودمان باشیم».

برای جوانانی مثل آرشیا، رپ‌خوان تهرانی، فشارها دیگر اثر ندارد: «ما را بازداشت می‌کنند تا مجبور شویم طور دیگری فکر کنیم، اما نمی‌دانند نسل ما چیزی برای از دست دادن ندارد.» همین احساس بی‌هراسی و بی‌پروا بودن، بزرگ‌ترین چالشی است که جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته از درون با آن روبه‌رو شده است.

منبع: تلگراف

azizi.jpgجعفر بخشی بی نیاز - نویسنده و روزنامه نگار

🌐 خیلی ها هنوز بر این باورند که محبوب‌ ترین گل صعود به جام جهانی با گذشت ۲۴ سال همان گلی بود که خداداد در بازی ایران و استرالیا وارد دروازه کرد. همان توپی که و همان گلی که و همان بازی ای که لقب غزال تیز پای ایرانی را به هیبتِ خداداد چسباند تا بعدها بتواند پشت آن پنهان شود ؛ دماغش را باد کند و کلماتی را در دهانش بجنباند که معرفِ شخصیت و شعورش است. البته که لیچار گویی و هجو پرانی و استفاده از کلمات نامربوط مختص به او نیست. گرچه فوتبالیست ها و اهل هنر متاسفانه به آن شهره اند و در قیاس با دیگران با این گونه ادبیات قرابت بیشتری دارند. این روزها بسیاری از بزرگان و نام آوران و سیاسیون و افراد موجه هم گاهی نامربوط حرف می زنند و دایره ی واژه گانشان پر شده از الفاظ رکیک و ناسزا. ملاحظات هم مطلقا وجود ندارد. وقتی پرده ی حیا و شرم دریده شود فرقی چندانی ندارد که مزخرفات را خداداد عزیزی بگوید یا فلان نماینده ؛ فلان مدیر ؛ فلان سیاست مدار و حتی فلان رییس جمهور.

🌐 شعور بی گمان ربطی به تحصیلات ندارد. شعور ذاتی ست و برآمده از فهم و ادب و شخصیت است. یک عده دارند و عده ای دیگر نه. باسوادان هیچ گاه به معنای عام با شعور نبوده اند ؛ همچنان که بی سوادان بی شعور. اما این که یک انسان بتواند از کلمات و واژه ها درست استفاده کند و فهم آن را داشته باشد که شخصیتِ خودش را در مواجهه با مردم خوب نشان دهد به سواد یا بی سوادی ارتباطی ندارد. پزشک یا مدیر یا مهندس بسیار دیده ایم که ادب در آنها مطلقا وجود نداشته و عیار بی شخصیتی شان به قدری بالا بوده که گمان ها را از باسوادها بسیار دور کرده‌. و دیده ایم افراد عادی در جامعه که به ظاهر هیچ نبوده اند اما دنیایی از شخصیت و ادب و کمال را در باطن خود پرورش داده اند. می دانستند کجا ؛ چطور و با چه زبانی سخن بگویند که به دل بنشیند.

🌐 ما فقط در معیشت فقیر نشده ایم. در اقتصاد به ضعف نرسیده ایم‌‌. در سیاست آبرویمان نرفته و در فرهنگ سکه ی یک پول نشده ایم. ما مدتهاست که در رفتار و شخصیت و شعور هم بازنده بوده ایم و در ساختارِ انسان بودن به شدت به قهقرا رفته ایم. رفتارهایمان دیگر قابل کنترل نیست و واژه گانی که از دهان به بیرون پرتاپ می کنیم همان بمب های خطرناکی ست که در جامعه و در بین مردم تنفر می زاید و حرام زاده تولید می کند. این که هنوز امثال خدادادها و بسیاری دیگر فرق بفرمایید و بتمرگید را نفهمیده اند و در جهالت و نادانی و غرورند و ادبیاتی فاخر در دهان های گشاد دارند ؛ شاید مقصر نباشند. آبِ امروزِ جامعه ی ایرانی این گونه می برد که با بعضی ها مثل خودشان رفتار کنی. ادب را کنار بگذاری و همانی باشی که دیگران هستند. این روزها شعور نایاب و ناپیداست. پیدا کردید سلام ما را هم به او ابلاغ بفرمایید.

sardar.jpgمشاور فرمانده سپاه: فخری‌زاده توسط اراذل و‌ اوباش ایرانی با هدایت اسرائیل ترور شد

به گزارش خبردانشجو، مشاور فرمانده کل سپاه گفت: در کشور ما یهودی و مسیحی همدل و همراه با نظام مقدس جمهوری اسلامی بسیار حضور دارند و زندگی می‌کنند و سرویس اطلاعاتی ما تعدادی از نوکیشان مسیحی که قبلا مسلمان بودند و دشمن جذبشان کرده بود را دستگیر کردند.
سردار جباری مشاور فرمانده کل سپاه در یازدهمین کنفرانس بین المللی حقوق بشر آمریکایی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب گفت: در دفاع مقدس 12 روزه دستگا‌ه‌های اطلاعاتی ما ۱۲۳ نفر از سر شبکه سلطنت‌طلب‌ها را تحت عنوان گارد جاویدان شناسایی و دستگیر کردند و در کشور ما یهودی و مسیحی همدل و همراه با نظام مقدس جمهوری اسلامی بسیار حضور دارند و زندگی می‌کنند همچنین سرویس اطلاعاتی ما تعدادی از نوکیشان مسیحی که قبلا مسلمان بودند و دشمن جذبشان کرده بود را دستکیر کردند.
وی افزود: چند نفر از سران داعش روز دوم جنگ ۱۲ روزه وارد کشور شدند.
در جلسه ۱۲ ساعته روز ۲۴ خرداد برنامه ریزی تسخیر اماکن حکومتی توسط ترامپ طرح ریزی شده بود
او ادامه داد: جریانات ضد انقلاب کردی، ضد انقلاب بلوچ، ضد انقلاب ترکی، سلطنت طلب، منافقین و داعش در این جلسه حضور داشتند و عناصر خود را برای تجزیه و براندازی کشور آماده کرده بودند.
از ۸ سال قبل اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها اراذل و اوباش شاخص کشور را جذب کردند
وی تصریح کرد: اراذل و اوباش جذب شده را به سفر ترکیه و دبی بردند و در گروه‌هایی مباحث سیاسی سنگین را به آن‌ها آموزش دادند و هر یک نفر از اراذلی که خارج رفته بود سه دوره‌ی ۲۱ روزه را دیده بود همچنین برای هر نفر ۲۵ هزار دلار خرج کردند.
شهید فخری زاده توسط اراذل و‌ اوباش داخلی و با هدایت سرویس اطلاعاتی اسرائیل به ترور شد
سردارجباری گفت: قبلا برای ترور دانشمندان ما عوامل سرویس‌های اسرائیلی وارد کشور می‌شدند و اما برنامه‌ریزی ترورهای جدید از اراذل و اوباش ایرانی استفاده کردند.
روایت سردار جباری از برگزاری جلسه خاص ۱۲ ساعته با هدایت ترامپ و طراحی توطئه و کودتای خونین در روز ۲۴ خرداد
وی اظهارداشت: روز ۲۴ خرداد یک‌روز پس از شروع دفاع مقدس ۱۲ روزه، جلسه‌ای ۱۲ ساعته در یکی از کشورهای اروپایی برگزار شد و همه عناصر ضد انقلاب، سرویس‌های آمریکایی و اسرائیلی و سران ضد انقلاب اعم از تجزیه طلب‌ها، سلطنت‌طلب‌ها و حتی سران داعش در این جلسه حضور داشتند همچنین ترامپ و نتانیاهو هدایت کننده این جلسه بودند.
او ادامه داد: قرار بود با آغاز حمله این‌ها از نقاط مختلف و خطوط مرزی وارد کشور ما شوند و در این جلسه گفتند کار جمهوری اسلامی تمام است‌ همچنین حتی با بعضی افراد خاص در داخل کشور برای حضور تماس گرفتند.

sep.jpgایران اینترنشنال - سپاه پاسداران کشته شدن سه عضو نیروی زمینی خود در زاهدان و در جریان درگیری با افراد مسلح را تایید کرد.

روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چهارشنبه ۱۹ آذر «گروهک‌های تروریستی و معاند» را به‌عنوان عوامل حمله به نیروهایش معرفی کرد و نوشت که عملیات در این منطقه ادامه دارد.

سایت حقوق بشری حال‌وش در همین روز گزارش داد چهار خودروی سپاه پاسداران که در حال حرکت به سوی پایگاه خود در منطقه مرزی لار زاهدان بودند، هدف حمله افراد مسلح قرار گرفتند.

بر اساس این گزارش، فرمانده عملیات سپاه پاسداران در لار کشته شده است.

درگیری میان نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی و افراد مسلح در منطقه سیستان و بلوچستان، به شکلی کم‌وبیش پیوسته برقرار است.

روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران، ۱۰ آبان در بیانیه‌ای اعلام کرد «دو بسیجی بومی» در حمله افراد مسلح در محور زاهدان-خاش کشته شدند.

بر اساس این بیانیه، «افراد مسلح گروهک‌های تروریستی» ۹ آبان به‌ سوی خودروی محمدرضا شاهوزهی که سپاه پاسداران از او با عنوان «سرطایفه ایل شاهوزهی» یاد کرده، آتش گشودند.

سپاه پاسداران افزود در پی این حمله که در جاده خاش به زاهدان در منطقه اسکل‌آباد نزدیک دهپابید به وقوع پیوست، دو تن از همراهان شاهوزهی به نام‌های اسماعیل شاورزی و مختار احمد شاهوزهی، به‌شدت مجروح شدند.

به نوشته حال‌وش، شاهوزهی «از فرماندهان بومی سپاه پاسداران و همکاران اداره اطلاعات سیستان ‌و بلوچستان» بوده است که از این سوءقصد جان سالم به در برد و با انتشار ویدیویی کوتاه، از زنده ماندن خود خبر داد.

سال ۱۴۰۱ و در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، پس از برگزاری نماز جمعه هشتم مهر، نیروهای امنیتی و نظامی مستقر در کلانتری ۱۶ زاهدان به سوی مردم معترض به‌صورت مستقیم تیراندازی کردند و دست‌کم ۱۰۰ شهروند را کُشتند.

این حادثه از آن زمان با عنوان «جمعه خونین» شناخته می‌شود.

خانواده‌های کشته‌شدگان و مجروحان «جمعه خونین زاهدان» ۲۶ آبان اعلام کردند با وجود وعده‌های مقام‌های قضایی درباره پرداخت دیه و رسیدگی به وضعیت آنان، هیچ نهادی تاکنون پاسخ روشنی ارائه نداده است.

این در حالی است که علی موحدی‌راد، رییس کل دادگستری سیستان و بلوچستان، دی‌ماه ۱۴۰۳ اعلام کرد ماموران دخیل در تیراندازی به مردم، از اتهام قتل عمد تبرئه شده‌اند و برای آنان تنها حکم ۱۰ سال زندان صادر شده است.

lona.jpgیورونیوز - از الجزیره استعفا داد و مشاور رسانه‌ای بشار اسد شد. قاسم سلیمانی او را جاسوس می‌دانست و اسما اسد طردش کرد. برادرش پس از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در آوریل ۲۰۲۴ ناپدید شد و خودش در ژوئیه همان سال به طور مشکوکی در یک تصادف رانندگی جان باخت. «لونا شبل» که بود؟

نشریه سعودی «المجله» در گزارش مفصلی به زندگی و مرگ مشکوک «لونا شبل»، مجری سابق اخبار «الجزیره» و مشاور رسانه‌ای بشار اسد، رئیس‌جمهوری مخلوع سوریه پرداخته است.

بنابر این گزارش، لونا شبل که از دوران تحصیل به عضویت حزب «طلائع بعث»، سازمان جوانان حزب حاکم «بعث» سوریه درآمده بود، پس از فارغ‌التحصیلی در رشته زبان فرانسه دانشگاه دمشق در اوت ۲۰۰۳ به عنوان مجری خبر به «الجزیره» پیوست.

درباره نحوه آشنایی او با بشار اسد گزارش‌های متناقضی وجود دارد. برخی می‌گویند این کار توسط یک واسطه قطری صورت گرفته و برخی دیگر معتقدند ابتکار عمل شخصی او بوده است.

به هر حال، رابطه ويژه ميان اين دو در سال ۲۰۰۸ شکل گرفت و او به صورت مخفيانه برای ديدار با اسد به دمشق رفت و آمد ميکرد. تا اين که در دسامبر ۲۰۱۱ با حضور در شبکه خصوصی سوری «دنيا» اعلام کرد که در پنجم ماه مه ۲۰۱۰ از شبکه «الجزيره» استعفا داده و می‌خواهد «تجارب» خود را در اختیار نظام سوریه بگذارد.

بنابر این گزارش، لونا شبل در ابتدا کار خود را دفتر امنیت ملی سوریه آغاز کرد. علی مملوک کمی بعد ریاست این دفتر را بر عهده گرفت و خانم شبل در فوریه ۲۰۱۲ با انتقال به نهاد ریاست‌جمهوری سوریه، مسئول دفتر رسانه‌ای این نهاد شد. او در این نهاد رقبا را کنار زد و در عین حال به اسما اسد، همسر رئیس‌جمهوری سوریه نزدیک شد.

به گزارش «المجله»، خانم شبل در چندین پرونده، از جمله دیدارهای طولانی بشار اسد با خالد مشعل، رئیس وقت دفتر سیاسی حماس پیش از خروج از دمشق، نقش میانجی را ایفا می‌کرد.

با این حال ماهر اسد، برادر بشار اسد و فرمانده «لشکر چهارم» و «گارد ریاست‌جمهوری» سوریه، به او اجازه نمی‌داد که در محافلش حاضر شود. حتی پس از این که خانم شبل در سال ۲۰۱۶ با عمار ساعاتی، از جمله اشخاص مورد اعتماد ماهر اسد ازدواج کرد، باز هم اجازه ورود به این محافل را نیافت.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

به گفته نزدیکان ماهر اسد و همچنین اطلاعات واصله به «المجله»، ماهر اسد و همچنین قاسم سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران درباره لونا شبل به مشاوران بشار اسد هشدار داده بودند.

قاسم سلیمانی او را «جاسوس» می‌دانست

نشریه «المجله» به متن گفتگوی قاسم سلیمانی و علی مملوک درباره خانم شبل دسترسی پیدا کرده است. این گفتگو هنگام خروج خانم شبل از دفتر آقای مملوک همزمان ورود قاسم سلیمانی انجام شده است.

قاسم سلیمانی: این کیست؟

علی مملوک: او لونا شبل، مشاور آقای رئيس‌جمهور است.

قاسم سلیمانی: می‌دانم، می‌دانم، اما واقعا کیست؟ کجا کار می‌کرد؟

علی مملوک: در شبکه «الجزیره»

سلیمانی: چقدر حقوق می‌گرفت؟

مملوک: نمی‌دانم.

سلیمانی: من می‌گویم، ۱۰ هزار دلار. حالا چقدر حقوق می‌گیرد؟

مملوک: نمی‌دانم.

سلیمانی: من می‌گویم، ۵۰۰ هزار لیره سوریه (در آن زمان معادل حدودا ۹۷۰ دلار آمریکا). آیا منطقی است که کسی کار ۱۰ هزار دلاری را به خاطر ۵۰۰ هزار لیره سوریه ترک کند؟ او جاسوس است.

با این وجود، بشار اسد او را به خود نزديک کرد، به عنوان مشاور رسانه ای برگزيد و با صدور فرمان رياست جمهوری، سمت او را رسميت بخشيد.

khamsis.jpgایران اینترنشنال - مجله فارن‌افرز با اشاره به تغییر در مناسبات میان جمهوری اسلامی و گروه‌های شیعه متحد آن در منطقه، نوشت ایران اکنون به‌جای رهبری نیابتی‌ها، از آن‌ها پیروی می‌کند و شبکه نفوذ به‌جای ساختار چرخ‌پره‌ای، شبیه فدراسیونی از گروه‌های هم‌سو شده است.

این رسانه با اشاره موضوع خلع سلاح حزب‌الله در لبنان و تشویق گروه‌های شبه‌نظامی در عراق به تبعیت از سیاست رسمی دولت و همچنین «کاهش» سخت‌گیری‌های دینی و تقویت ملی‌گرایی از سوی حکومت در ایران نوشت «رهبران شیعی نیز در حال خروج از صحنه‌اند.»

فارن‌افرز افزود علی خامنه‌ای ۸۶ سال دارد و علی سیستانی ۹۵ ساله نیز بیمار است. این نشریه با اشاره به رقابت دیرینه حوزه‌های علمیه قم و نجف نوشت جانشین سیستانی، و نه خامنه‌ای،‌ مسیر مذهبی شیعیان را تعیین خواهد کرد.

در ادامه گزارش اشاره شده که اسرائیل نیز می‌کوشد با تشدید شکاف‌ها میان شیعیان، شبکه جمهوری اسلامی را تضعیف کند. به نوشته این رسانه، حمایت از دولت‌های ضعیف در لبنان و سوریه که اقلیت‌هایشان را سرکوب می‌کنند، انرژی شیعیان را به نزاع داخلی معطوف می‌کند.

فارن‌افرز نوشت گر آمریکا خواهان ثبات منطقه و استقلال عراق از ایران است، باید گروه‌های شیعه را در نظم جدید جای دهد.

شرایط گفت‌وگو فراهم نیست

ایران اینترنشنال - وزیر خارجه لبنان در نامه‌ای دعوت وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی برای سفر به تهران را رد و اعلام کرد در حال حاضر فضای مناسب برای گفت‌وگو میان تهران و بیروت، فراهم نیست.

leblarge.jpgحساب رسمی وزارت خارجه لبنان در شبکه ایکس چهارشنبه ۱۹ آذر تاکید کرد: «عذرخواهی آقای وزیر از پذیرفتن دعوت، به معنای رد گفت‌وگو نیست، بلکه اکنون فضای مناسب فراهم نیست.»

یوسف رجی در نامه‌اش به عباس عراقچی تاکید کرد باور راسخی دارد «ساخت هر دولت نیرومند تنها زمانی امکان‌پذیر است که دولت، تنها با ارتش ملی خود، حق انحصاری حمل سلاح را در اختیار داشته باشد و تصمیم‌گیری درباره جنگ و صلح به طور کامل در اختیار دولت باشد».

وزیر خارجه لبنان ۱۵ آذر در مصاحبه با شبکه العربیه، به نقش حکومت ایران در موضوع خلع سلاح در لبنان اشاره کرد و گفت دغدغه امروز این گروه، خرید زمان و حفظ جایگاه در داخل لبنان است تا بتواند قدرت خود را پس بگیرد.

او افزود حزب‌الله همان‌طور که مقام‌هایش اعلام کرده‌اند، به شیوه‌های مختلف، از جمله با پول، خود را بازسازی می‌کند تا هر زمان فرصتی فراهم شود، نفوذ و موقعیت پیشینش را در لبنان بازیابد.

وزیر خارجه لبنان تاکید کرد از این رو، فعالیت حزب‌الله اکنون دیگر متمرکز بر نقاط مرزی و جنگیدن با اسرائیل نیست.

sevom.jpg... و حرکت نمادین و تاریخی شاهزاده رضا پهلوی

بهرام فرخی - ویژه خبرنامه گویا

در فضای سیاسی ایران، جایی میان تاریکی بقای رژیم اسلامی و شعله‌ی پرهزینه‌ی جنگ خارجی، زمزمه‌ای جدیدی شنیده می‌شود که شاید در نگاه نخست خیال‌پردازانه به نظر برسد، اما این روزها در محافل سیاسی غرب، در پنتاگون و تل‌آویو، و حتی در محافل خاموش تهران، جدی گرفته می‌شود:

آیا راه سومی برای گذار از جمهوری اسلامی وجود دارد؟

آیا می‌توان بدون فروپاشی کشور، بدون تکرار سناریوی سوریه و لیبی، و بی‌آنکه ایران به میدان نبرد قدرت‌های جهانی بدل شود، به پایان این نظام رسید؟

این پرسش دیگر تنها دغدغه‌ی روشنفکران تبعیدی نیست. این روزها، در واشنگتنِ ترامپ، در تل‌آویوی پرتنش پس از جنگ دوازده‌روزه، و حتی در حلقه‌های امنیتی نزدیک به سپاه پاسداران، این سؤال به زمزمه‌ای جدی بدل شده است.

فشار از آسمان، تنگنا بر زمین

جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل، نقطه‌ی عطفی در معادلات خاورمیانه بود. برای نخستین‌بار پس از دهه‌ها تهدید و شعار، توازن نظامی ایران آشکارا شکسته شد. مراکز هسته‌ای، انبارهای موشکی و پایگاه‌های سپاه در عمق خاک ایران هدف حملات دقیق قرار گرفتند، و آنچه رژیم سال‌ها با پروپاگاندا «قدرت بازدارندگی» می‌نامید، در برابر فناوری اسرائیل و دستور قاطع ترامپ فرو ریخت.

اما این جنگ، برخلاف تصور برخی، پایان نبود، آغاز مرحله‌ای جدید بود. مرحله‌ای که در آن فشار نظامی اسرائیل و فشار سیاسی و اقتصادی ایالات متحده درهم تنیده شد تا «محاصره‌ی چندلایه»‌ای را شکل دهد:

فشار از آسمان و زمین، از بازار جهانی انرژی تا اتاق‌های فکر سیاست خارجی در واشنگتن.

اکنون، با ادامه‌ی فشارهای سیاسی و اقتصادی دولت ترامپ و تحریم‌های ثانویه، قطع دسترسی مالی ایران به چین و روسیه، و انزوای بین‌المللی رژیم، بقای ساختار فعلی دیگر نه ممکن، بلکه تنها به قیمت نابودی کامل اقتصاد و جامعه ممکن است.
و درست در همین نقطه است که پرسش اصلی سربرمی‌آورد:

آیا می‌توان رژیم را بدون جنگ، از درون، از طریق یک رفراندوم کنترل‌شده و مرحله‌به‌مرحله کنار زد؟

طرحی که تعدادی از مخالفین نظام در ماه های پیش مطرح کردند ولی شرایط اجرای آن را نتوانستند برای دیگر گروه های اپوزیسیون و مردم ایران بخوبی روشن سازند.

بیداری ملی‌گرایی پس از جنگ و بازنگری سیاست در کاخ سفید

اما پس از پایان جنگ دوازده‌روزه، تحولی غیرمنتظره رخ داد؛ نه در میدان نبرد، بلکه در افکار عمومی.
مردم ایران، با تمام خشم و نفرتی که از رژیم داشتند، از حملات خارجی استقبال نکردند.

واکنش سرد جامعه نسبت به حملات اسرائیل و آمریکا، و در عوض بیدار شدن موجی از احساسات ملی‌گرایانه، حتی در میان رژیم و قشری از مخالفانش، برای واشنگتن زنگ خطری بود.

sazkara.jpgیورونیوز - محسن سازگارا، تحلیل‌گر سیاسی در گفت‌وگو با یورنیوز درباره سیاست جمهوری اسلامی ایران در تعامل با جهان غرب برای تداوم بخشیدن به بقای خودش گفت: «سیاست اصلی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا و اروپای غربی، همین بلاتکلیفی و دفع‌الوقت کنونی است.»

او گفت که علی خامنه‌ای، رهبر ایران «مرد تصمیمات بزرگ نیست و این بلاتکلیفی، کشتی مملکت را مثل کشتی تایتانیک دارد غرق می‌کند.»

شبکه خبری «المانیتور» اخیرا به نقل از دیپلمات‌های اروپایی نوشت که اسرائیل در سال ۲۰۲۶ به احتمال زیاد حتی بدون چراغ سبز دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا به ایران حمله خواهد کرد زیرا بیم آن می‌رود که تهران به‌رغم خسارات سنگین حملات ماه ژوئن آمریکا و اسرائیل مجددا مصر به پیگیری جاه‌طلبی‌های هسته‌ای و توسعه برنامه موشکی خود باشد.

یک رسانه اسرائیلی نیز خبر داد که نماینده ارشد ارتش اسرائیل در جریان جلسه غیرعلنی کمیته‌ امور خارجی و دفاعی پارلمان اسرائيل «کنست» به قانون‌گذاران هشدار داده است که ایران با گذشت شش ماه از جنگ ۱۲ روزه، تولید گسترده موشک‌های بالستیک خود را از سر گرفته است. این مقام ارتش اسرائیل تاکید کرد که اقدامات ایران برای بازسازی توان موشکی با سرعت بالایی در حال انجام است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در داخل ایران نیز انتظار روشن‌شدن دوباره آتش جنگ، در بین مردم عادی، نخبگان و حتی مقامات حکومتی، آشکارا احساس می‌شود. در اواسط شهریور ماه سال جاری نیز علی خامنه‌ای وضعیت کنونی کشور را «نه جنگ، نه صلح» توصیف کرد و گفت: «روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت نه جنگ، نه صلح که دشمن می‌خواهد بر ما تحمیل کند. یعنی یکی از ضررها و خطرهای کشور همین حالت نه جنگ، نه صلح است.»

از سوی دیگر، برخی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی در ایران هشدار داده‌اند که در صورت تداوم فشارهای اقتصادی فعلی بر مردم ایران، احتمال تکرار اعتراضاتی نظیر آنچه که در آبان ۹۸ رخ داد، قابل توجه است.

احتمال سقوط جمهوری اسلامی از طریق جنگ و یا به علت کاهش چشمگیر مشروعیت و کارآمدی این نظام، که اولی محصول عملکرد تهران و دومی تا حد زیادی محصول فشارهای جهان غرب است، تلویحا و تصریحا در سخنان نخبگان و مردم عادی ایران و البته تحلیلگران خارجی مکررا به گوش می‌رسد.

در ایران تقریبا همه بر این رأی‌اند که وضع موجود باید تغییر کند اما درباره چگونگی تغییر وضع موجود، موافقان و مخالفان حکومت اختلاف نظر اساسی دارند. اما از آنجا که ستیزۀ جمهوری اسلامی با غرب یکی از علل اساسی وضع موجود ایران است، نحوۀ تعامل با جهان غرب مسئله‌ای مهم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgکیهان لندن - بیانیه ده‌ها وکیل دادگستری درباره مرگ مشکوک خسرو علی‌کردی: مستندات و اطلاعات در سریع‌ترین زمان ممکن در اختیار خانواده قرار بگیرد.

- بیش از ۸۰ وکیل دادگستری روز چهارشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۴ در بیانیه‌ای مشترک خواستار آن شدند که همه مستندات و اطلاعات مرتبط به جان باختن مشکوک خسرو علی‌کردی در اختیار خانواده این جانباخته قرار بگیرد.

- در این بیانیه آمده که «انتظار می‌رود که رخداد مربوط به جان‌باختن ایشان با دقت و رویکرد کاملا فنی و کارشناسی بررسی شود.»

- فرزانه زیلاوی، امیرسالار داوودی، پیام درفشان، مانوش منوچهری، مریم کیان‌ارثی، محمدحسین آقاسی، فرشته تابانیان، حسین تاج، نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی، محمد سیف‌زاده، امیر رئیسیان، مصطفی نیلی، فرشید یدالهی و حسن یونسی از جمله وکلای امضاکننده این بیانیه هستند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

- جواد علی‌کردی برادر خسرو که او نیز وکیل پایه یک دادگستری است با اعلام اینکه نیروهای امنیتی ۱۶ دوربین مداربسته دفتر کار برادرش را ضبط کرده‌اند، هشدار داده اگر تصویر همه دوربین‌ها بدون کم‌وکاست در اختیار خانواده قرار نگیرد، فریاد خون‌خواهی برادرش را در مجامع بین‌المللی مطرح خواهد کرد.

trumptriangle.jpgسمیرا قرائی - ایران اینترنشنال

دونالد ترامپ این روزها با زبان تهدید و عملیاتی نیمه‌پنهان، اصرار بر به شماره افتادن روزهای نیکلاس مادورو دارد. هم تهدید لفظی در جریان است و هم اقدامات نظامی در غالب درگیری مسلحانه علیه قاچاقیان مواد مخدر.

گفته‌های رییس‌جمهوری آمریکا و واکنش‌های سناتورهای هر دو حزب نشان می‌دهند تهدید نظامی کامل هنوز محل نزاع است، اما برنامه‌ریزی برای «روز بعد از مادورو» در دستگاه اجرایی به صورت خاموش در حال تدوین است.

آنچه بنیاد این استراتژی را می‌سازد، دو نکته است:

اول، تلاش برای تحقق «تغییر رژیم» بدون پرداخت مستقیم هزینه‌های کلان سیاسی و انسانی. یعنی بدون دخالت گسترده زمینی یا جنگ، مواردی که ممکن است به سرعت افکار عمومی و کنگره آمریکا را تحت تاثیر قرار داده و خشمگین کند؛

دوم، استفاده از قالب‌های حقوقی و رسانه‌ای جایگزین؛ مثل اینکه این حملات ضربات هدفمند به قایق‌های قاچاقچیان است تا واکنش‌های بین‌المللی کم‌هزینه‌تر شود.

منتقدان می‌گویند این صورت‌بندی همان تاکتیک کلاسیک «پوشش» است: عملیاتی به ظاهر محدود، اما زمینه‌ساز تغییراتی عمیق؛ این رویکرد در واشینگتن مساله تازه‌ای نیست و مسبوق به سابقه است.

یک نکته حائز اهمیت دیگر، تحرکات کشورهای همسایه ونزوئلا و بلوک‌های منطقه‌ای است. گزارش‌ها می‌گویند برخی از دولت‌های آمریکای جنوبی خود را برای روز بعد از مادورو آماده می‌کنند؛ این آماده‌سازی‌ها شامل مکانیسم‌های کمک‌های بشردوستانه، ابتکارات امنیتی موقت و هماهنگی سیاسی برای برگزاری سریع انتخابات است.

tankeSeizer.jpgبه گزارش یورونیوز داده‌های حمل‌ونقل دریایی نشان می‌دهد که بیش از ۳۰ نفتکش دیگر نیز که در ونزوئلا فعالیت دارند مشمول تحریم‌های آمریکا هستند. اقدامی که باعث افزایش قیمت نفت و تشدید تنش‌ها بین واشنگتن و کاراکاس شده است

ایران اینترنشنال - پم باندی، دادستان کل ایالات متحده، چهارشنبه اعلام کرد که آمریکا حکم توقیف یک نفتکش حامل نفت خام را که برای حمل نفت تحریم‌شده ونزوئلا و ایران استفاده می‌شد، اجرا کرده است.

باندی در پیامی در شبکه ایکس نوشت: «این نفتکش طی سال‌های متعدد به دلیل نقش داشتن در یک شبکه غیرقانونی حمل‌ونقل نفت که از سازمان‌های تروریستی خارجی حمایت می‌کند، از سوی آمریکا تحت تحریم قرار داشته است.» او افزود که عملیات توقیف در سواحل ونزوئلا انجام شده است.

bonditweet.jpg

در همین زمینه کش پتل، مدیر اف‌بی‌آی، نیز با اشاره به این اقدام گفت تلاش‌ها برای قطع منابع «سازمان‌های تروریستی خارجی» شبانه‌روز ادامه دارد. پتل گفت اف‌بی‌آی و شرکایش حکم توقیف این نفت‌کش نفت خام را «که برای انتقال نفت تحت تحریم از ونزوئلا به ایران به کار گرفته می‌شد»، در سواحل ونزوئلا اجرا کردند.

او در ایکس نوشت: «تلاش‌های این دولت برای درهم‌شکستن سازمان‌های تروریستی خارجی و قطع منابع آنها شبانه‌روز ادامه خواهد یافت.»

اما ونزوئلا در واکنش به این اقدام، آمریکا را متهم کرد که با توقیف نفتکش در کارائیب «سرقت آشکار» انجام داده است.

پیش از این خبرگزاری رویترز به نقل از گروه بریتانیایی مدیریت ریسک دریایی «ونگارد» اعلام کرده بود که نفتکش توقیف شده احتمالا «اسکیپر» نام دارد که در بامداد چهارشنبه در نزدیکی سواحل ونزوئلا توقیف شده است. آمریکا پیش‌تر این نفتکش را ـ زمانی که «آدیسـا» نام داشت ـ به دلیل آنچه واشینگتن «دخالت در تجارت نفت ایران» عنوان کرده بود، تحریم کرده بود.

دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، چهارشنبه ۱۹ آذر این عملیات را تایید کرد و به خبرنگاران گفت: «ما همین حالا یک نفت‌کش را در سواحل ونزوئلا توقیف کرده‌ایم؛ نفت‌کشی بزرگ، بسیار بزرگ، در واقع بزرگ‌ترین نفت‌کشی که تاکنون توقیف شده است.»

او بدون اشاره به جزییات بیشتر، گفته بود: «اتفاقات دیگری هم در جریان است که بعدا خواهید دید و با دیگران درباره‌اش صحبت خواهید کرد.»

این در حالی است که رویترز به نقل از سه مقام آمریکایی گزارش داد ترامپ دستور استقرار گسترده نیروهای نظامی این کشور در منطقه را شامل یک ناو هواپیمابر، جنگنده‌ها و ده‌ها هزار نیروی نظامی، صادر کرده است.

این مقام‌ها که به شرط فاش نشدن نامشان صحبت می‌کردند، گفتند که عملیات توقیف نفتکش از سوی گارد ساحلی آمریکا هدایت شده است.

آن‌ها نام نفت‌کش، کشور پرچم آن یا محل دقیق توقیف را اعلام نکرده بودند.

پس از انتشار خبر توقیف، بهای نفت که پیش‌تر در طول روز در محدوده منفی معامله می‌شد، افزایش یافت.

ونزوئلا ماه گذشته میلادی بیش از ۹۰۰ هزار بشکه در روز نفت صادر کرده بود.

یورونیوز - سال‌ها تحریم منجر به تضعیف شدید طبقه متوسط ایران و اندازه نسبی آن شده است. در نتیجه بسیاری از افراد این طبقه که نیروی فعال جامعه در جنبش‌های اصلاح‌طلبانه بودند، اکنون به طبقات پایین‌تر درآمدی نزدیک شده و خواستشان تغییر کرده است. این تغییر چه تاثیری در اهداف جنبش‌ها و اعتراضات ایرانیان گذاشته است؟

uprisinglarge.jpgمحمدرضا فرزانگان، استاد کرسی اقتصاد خاورمیانه در مرکز پژوهش‌های خاورمیانه دانشگاه فیلیپسِ ماربورگ در آلمان در پژوهشی که اخیرا در نشریه «اقتصاد سیاسی اروپا» (European Journal of Political Economy) منتشر شده، نشان داده است که چگونه این تحریم‌ها موجب تحلیل رفتن طبقه متوسط شده و باعث شده در حالی که گروه کوچک نخبگان و سران نظام ثروتمندتر می‌شوند، شمار بیشتری از ایرانیان با درآمدهای پایین دست‌وپنجه نرم کنند.

به گفته آقای فرزانگان، تضعیف طبقه متوسط منجر به تضعیف جنبش‌های جنبش‌های اصلاح‌طلبانه در ایران شده و پایگاه اجتماعی جنبش‌هایی را که به‌دنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند، بیش از پیش تقویت کرده است.

محمدرضا فرزانگان در گفتگو با یورونیوز گفت: «به نظر من تضعیف طبقه متوسط جنبش‌های اصلاح‌طلبانه در ایران را تضعیف می‌کند. چون بخشی از این تقاضا برای اصلاح و اصلاحات تدریجی بیشتر زمانی در جامعه مسلط می‌شود که درجه‌ای از رفاه اقتصادی شکل گرفته باشد، افراد درباره یک سری از نیازهای اساسی‌شان آسوده‌خاطر باشند و در بخش سرمایه انسانی، از جمله تحصیلات، آموزش و آگاهی اجتماعی شروع به سرمایه‌گذاری کنند. این‌ها همیشه نیاز دارند که حدی از رفاه اجتماعی را در پیش‌زمینه داشته باشند.»

او افزود: «بنابراین تحریم‌ها با تضعیف بنیه‌های اقتصادی طبقه متوسط، این قشر را به گروه‌های پایین درآمدی می‌راند و درواقع پایگاه آن بخش از جنبش‌های اجتماعی که نگاهشان بیشتر نگاه اصلاح‌طلبانه و بلند‌مدت بوده است را تضعیف می‌کند.»

این در حالی است که غرب مدت‌هاست که از تحریم‌ها به عنوان ابزار سیاست خارجی و دیپلماسی استفاده می‌کند. موافقان، آن‌ها را غالبا دقیق و جراحی‌گونه توصیف کرده و می‌گویند که این تحریم‌ها با کمترین اثر بر غیرنظامیان، حکومت‌ها و رهبران هدف قرار می‌دهند. با این حال، بنابر پژوهش آقای فرزانگان، در مورد ایران به عنوان یکی از کشورهایی که بیشترین حجم تحریم را تجربه کرده است، این تحریم‌ها نه تنها اقتصاد را زمین‌گیر کرده، بلکه به طبقه متوسط، یعنی بخشی از جامعه ایران که محرک اصلاح و تغییر بوده، آسیب وارد کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

به گفته این پژوهشگر، اگر غرب با وضع تحریم‌ها به دنبال گسترش دموکراسی در کشور هدف بوده یا چنین اهدافی در ورای سیاست تحریم مد نظر بوده است، موفق عمل نکرده است.

کاهش میل به اصلاح و افزایش تمایل به براندازی

به گفته آقای فرزانگان، با توجه به این که تحریم‌ها طبقه متوسط را از لحاظ درآمدی به طبقه پایین نزدیک می‌کند، ممکن است ائتلاف ناخواسته‌ای بین این دو گروه شکل دهد و اگر فرصتی برای اعتراضات اجتماعی به دست آورند، ممکن است آن پایگاه تندرو اعتراضات اجتماعی حال حمایت طبقه متوسطی را که اکنون عضو جدیدی از طبقه فقرا شده است، از نظر تعدادی و کمی به دست آورد. یعنی این تغییر طبقه اجتماعی از طبقات متوسط به طبقات پایین‌تر، خطر ناامنی بالقوه را برای کشور و حاکمیت تحت تحریم به وجود بیاورد.

10Kman.jpgایندیپندنت فارسی - سازمان «انسستورال ویسپررز» که میراث ژنتیکی را به‌صورت تخصصی بررسی می‌کند، چهره یک مرد از دوران نوسنگی را بازسازی کرده‌ است که حدود ۱۰ هزار سال پیش در محوطه گنج‌دره، در غرب ایران، زندگی می‌کرد. این سازمان که پیش از این نیز نمونه‌هایی از بازسازی چهره از بقایای باستانی انجام داده بود، این‌بار سراغ این نوجوان رفت که بقایایش در تپه گنج‌دره در شهرستان هرسین، شرق کرمانشاه، کشف شده بود؛ محوطه‌ای که به‌دلیل ارائه نخستین شواهد از آغاز اهلی‌سازی بز اهمیت ویژه‌ای دارد.

این سازمان توضیح داد که مردم گنج‌دره به خوشه ژنتیکی «ایران‌اِن» تعلق دارند و بیشتر آن‌ها هاپلوگروه «آر۲» در «کروموزوم وای» را حمل می‌کنند؛ ویژگی‌ای که با پراکنش تبار «شمال اوراسیایی باستان» مرتبط دانسته می‌شود.

بر اساس گزارش پروژه، اسکلت این مرد جوان تقریبا کامل بوده و ساختار عضلانی او نشان می‌دهد هنگام مرگ حدود ۱۵ تا ۱۸ سال داشته است. جمجمه بازسازی‌شده نشانه‌هایی از تغییر شکل مصنوعی دارد که به‌گفته پژوهشگران، بهترین نمونه مشاهده‌شده در گنج‌دره است.

محوطه گنج‌دره نخستین‌بار در سال «۱۹۶۵» شناسایی شد و طی دهه‌های «۱۹۶۰» و «۱۹۷۰» توسط «فیلیپ اسمیت»، باستان‌شناس کانادایی، کاوش گردید. این محوطه در سال‌های «۲۰۱۷» و «۲۰۱۸» نیز توسط تیمی ایرانی-دانمارکی بازنگری شد. لایه‌های باستانی این منطقه مربوط به حدود «۸۲۰۰ سال پیش از میلاد» است و قدیمی‌ترین شواهد شناخته‌شده از اهلی‌سازی بز را در خود دارد.

estebdad.jpgمشکل ما استبداد هست!
استبداد هست که دسترسی آزاد به اطلاعات را از بین می برد
می گه اگر یه حکومتی آمد رسانه های محلی آزادش را از بین برد، روزنامه های محلی و رادیو و تلویزیونش را از بین برد و انحصاری کرد ..!
میگه مردم آنجا می روند به طرف سیاست های پوپولیستی و رادیکال و عوام فریبانه..!!
کسانی که امروز در اینترنشنال کار می کنند ، کسانی هستند که تا ۱۰ سال پیش در ایران بودند
چرا همه مردم را از خودمون تارونیدبم..»
کانال تاریخ معاصرایران

ferdowsi.jpgفکر نمی‌کردم موج ایجاد کنه / شوخی هیچ مرزی نداره

زینب موسوی:

🔺من یک وفاق ملی تشکیل دادم.

🔺از وزیر ارشاد تا شاهین نجفی متحد شدن!

🔺فکر نمی‌کردم استندآپ فردوسی و شاهنامه همچین موجی ایجاد کنه!

telegram@iran24

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgکیهان لندن - پیام اعتراضی یک مأمور نیروی انتظامی به فرماندهان آبروی پرسنل رفته است، تو اسنپ کار می‌کنند استوار دوم محمدامین اردشیر مقدم جمیع فرماندهی انتظامی استان کهگیلویه و بوراحمد می‌گوید به دلیل ناتوانی مالی و مشکلات معیشتی مجبور است کـلیه خود را بفـروشد.

او خطاب به فرماندهان ارشد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی تأکید کرد وضعیت معیشتی پرسنل نظامی بسیار وخیم است و مجبورند در اسنپ کار کنند. او اعلام کرد که می‌داند ممکن است با انتشار این ویدیو مجازات شود اما علی خامنه‌ای به عنوان «رهبر معظم» را خطاب قرار داد و گفت: «امیدوارم پیام بدست او برسد.»

اردشیر مقدم در این پیام از اسرائیل به عنوان «رژیم خبیث صهیونیستی» نام برد و هشدار داد که آرزو می‌کند وضعیت ایران شبیه سوریه نشود که بشار اسد در آخرین روزها برای فرار از سقوط مجبور به افزایش حقوق نظامی‌ها شد.

حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی، در صداوسیما گفت: «من پسر نلسون ماندلا و پسر چگوارا را در پیاده‌روی اربعین دیدم. خیلی جالب بود.»

او از قول آنها گفت: «آن دینی که ما قبول نداشتیم دین پاپ و کلیسا بود چون کنار سرمایه‌داران هستند.»

***

eustupid.jpgرادیو بین المللی فرانسه - ترامپبخش بزرگی از مصاحبۀ پولیتیکو با دونالد ترامپ که در روز سه‌شنبه ۱۸ آذر منتشر شد، به موضوع جنگ اوکراین و سیاست‌های اروپاییان اختصاص یافت. ترامپ مطابق عادت بسیار از خود تمجید کرد و گفت که اگر وی رئیس جمهور نشده بود، احتمالاً مسئلۀ اوکراین به جنگ جهانی سوم کشیده می‌شد.

او گفت که روسیه بسیار قوی‌تر از اوکراین است و در هرصورت برنده است. ترامپ گفت: «وقت آن رسیده که در اوکراین انتخابات برگزار شود. شاید اصلاً زلنسکی برنده شود. من نمی‌دانم چه کسی به پیروزی خواهد رسید اما در هرصورت خیلی وقت است که در این کشور انتخابات برگزار نشده...»

ترامپ تکرار کرد که «من جنگ‌های زیادی را فیصله داده‌ام. من به هشت جنگ پایان دادم. کار سختی نیست، حرفۀ من است»، اما پایان دادن به جنگ اوکراین دشوار است زیرا «کینه میان پوتین و زلنسکی بسیار قوی است.»

رهبران احمق

ترامپ در پاسخ به پرسش‌هایی در باره پشتیبانی اروپاییان از اوکراین گفت: «اروپا... من با همۀ آنها رابطه خوبی دارم. همۀ آنها را دوست دارم. من واقعاً دشمن ندارم. در طول سال‌ها چند نفری بودند که دوست‌شان نداشتم. ولی من تیم فعلی را خیلی دوست دارم... من آنها را خیلی خوب می‌شناسم. بعضی از آنها دوست من هستند. من رهبران خوب را می‌شناسم، رهبران بد را هم می‌شناسم. باهوش‌ها را می‌شناسم، احمق‌ها را هم می‌شناسم. بعضی‌هاشان واقعاً احمق‌اند... اروپا در بسیاری از زمینه‌ها خوب کار نمی‌کند... زیاد حرف‌ می‌زنند اما چیزی تولید نمی‌کنند.»

***

شاهکاری دیگر از خداداد عزیزی

| No Comments

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران اینترنشنال - تصاویر منتشرشده از بازی ذوب‌آهن-تراکتور در هفته سیزدهم لیگ برتر فوتبال ایران نشان می‌دهد خداداد عزیزی، مدیر تیم فوتبال تراکتور، در واکنش به شعارهای هواداران تیم فوتبال ذوب‌آهن، رو به آنها کرده و دستانش را به سمت آلت تناسلی خود می‌برد.

عزیزی که بابت این رفتارش در میکسدزون از سوی خبرنگاران مورد سوال قرار گرفت، با ادبیاتی زننده به آنها گفت: «من کاری را انجام بدهم، نه از شما می‌ترسم، نه از گنده‌تر از شما. من دارم، خیلی هم گنده دارم! از کسی هم نمی‌ترسم.»

پیش‌تر نیز شجاع خلیل‌زاده، کاپیتان تیم تراکتور، در فصل گذشته به سمت هواداران چادرملو حرکتی مشابه انجام داد که در توجیه مدعی شد به کادر پزشکی تیمش گفته دچار «گرفتگی کشاله ران» شده اما در تصاویر بعدی مشخص شد اصلا کادر پزشکی تراکتور در مقابل خلیل‌زاده قرار نداشتند.

dualcitizens.jpgایران اینترنشنال - تابعیت مضاعف در قوانین ایران به رسمیت شناخته نمی‌شود و شهروندان ایرانیِ دارای گذرنامه خارجی در صورت حضور در کشور، فقط «ایرانی» محسوب می‌شوند. در پی طرح یک پرونده تازه امنیتی درباره یک ایرانیِ دارای تابعیت اروپایی که در دادگاه انقلاب کرج به اتهام «جاسوسی برای موساد» محاکمه می‌شود، دوباره توجه‌ها به وضعیت حقوقی دوتابعیتی‌ها در جمهوری اسلامی جلب شده است.

این پرونده، که به گفته مقام‌های رسمی در جریان تنش‌های امنیتی اخیر و پس از بازداشت فردی در ویلایی در کرج با «تجهیزات جاسوسی» تشکیل شده، بار دیگر این پرسش را مطرح کرده که قانون ایران چگونه با تابعیت دوم برخورد می‌کند و چه محدودیت‌هایی برای دارندگان آن وجود دارد.

مطابق ماده ۹۷۷ قانون مدنی، تابعیت دوم در ایران معتبر نیست و فردی که تابعیت ایرانی دارد حتی با داشتن گذرنامه خارجی در خاک کشور صرفاً ایرانی محسوب می‌شود. این رویکرد پیامدهای مهمی دارد، از جمله اینکه دوتابعیتی‌ها هنگام سفر باید از گذرنامه ایرانی استفاده کنند و کشور دوم نیز در صورت بازداشت، حق ارائه حمایت کنسولی ندارد.

این قوانین در حالی پابرجاست که میلیون‌ها ایرانی مقیم خارج از کشور، بسیاری با تابعیت دوم، با چالش‌های حقوقی جدی مواجه‌اند؛ چالش‌هایی که در دوره‌های تنش سیاسی یا امنیتی، از جمله جنگ ۱۲ روزه اخیر، تشدید می‌شود و حساسیت نهادهای امنیتی را نسبت به افراد مرتبط با خارج بیشتر می‌کند.

در سال‌های گذشته، چند پرونده دوتابعیتی توجه گسترده‌ای برانگیخته؛ از جمله جمشید شارمهد که روایت رسمی از اعترافاتش انتقادهای حقوق بشری را برانگیخت و پس از مرگ او در سال ۲۰۲۴ روابط تهران و برلین به شدت تیره شد. الگوهای مشابهی در پرونده‌های دیگر نیز دیده می‌شود که اتهام‌هایی مانند جاسوسی، همکاری اطلاعاتی یا اقدام علیه امنیت ملی را شامل بوده است.

رسیدگی به این پرونده‌ها در دادگاه انقلاب انجام می‌شود؛ نهادی که صلاحیت بررسی اتهام‌های امنیتی را دارد. این روند معمولاً با بازداشت امنیتی آغاز می‌شود، سپس تحقیقات مقدماتی تحت نظارت بازپرس انجام می‌گیرد؛ مرحله‌ای که بنا بر گزارش‌های متعدد، متهم دسترسی آزاد به وکیل ندارد و اعترافات اجباری نقشی تعیین‌کننده پیدا می‌کند.

جلسات رسیدگی در دادگاه انقلاب اغلب غیرعلنی است و متهم معمولاً فرصت انتخاب وکیل مستقل ندارد؛ بلکه باید از وکیل مورد تأیید قوه قضاییه استفاده کند. نتیجه این فرایند می‌تواند به صدور احکام بسیار سنگین منجمله حکم اعدام--منجر شود و امکان تجدیدنظر نیز در موارد امنیتی با محدودیت‌های جدی همراه است.

در سال‌های اخیر، نمونه‌هایی مانند سیامک نمازی، مراد طاهباز و ناهید تقوی نشان داده‌اند که پرونده دوتابعیتی‌ها گاهی از مسیر قضایی فراتر می‌رود و به ابزار مذاکرات سیاسی و تبادل زندانیان تبدیل می‌شود؛ روندی که از پیچیدگی‌های امنیتی، حقوقی و دیپلماتیک این نوع پرونده‌ها حکایت دارد.

نبود شفافیت و عدم پذیرش تابعیت دوم موجب شده سازمان‌های حقوق بشری نسبت به روند رسیدگی در این پرونده‌ها هشدار دهند و از «بازداشت خودسرانه» و «محاکمه‌های غیرمنصفانه» سخن بگویند؛ انتقادهایی که با هر پرونده جدید، بار دیگر تکرار می‌شود.

پرونده‌های مرتبط با دوتابعیتی‌ها فقط مسأله‌ای حقوقی یا امنیتی نیست؛ بلکه برای میلیون‌ها ایرانی دارای تابعیت دوم، تعیین‌کننده تصمیم‌های مهمی درباره سفر به ایران، دیدار با خانواده و فعالیت حرفه‌ای است. این موضوع همچنان یکی از چالش‌های جدی روابط ایران با جوامع ایرانیان خارج از کشور و دولت‌های غربی به شمار می‌رود.

france.jpgیورونیوز - ادوار فیلیپ، شهردار لهاور و نخست وزیر اسبق فرانسه در یک برنامه تلویزیونی در شبکه ال‌س‌ای با اجرای روزنامه‌نگار سرشناس، داریوش خوش‌بین، رویکرد به حجاب در ایران و فرانسه را مقایسه کرد.

این سیاستمدار که بنیانگذار و رهبر حزب میانه‌رو «افق‌ها» (اوریزون) است، گفت: «من هیچ‌گاه در رابطه با پوشش حجاب راحت نبوده‌ام و به شما خواهم گفت چرا. اول اینکه چون یک نشانه مذهبی آشکار است و من با نشانه‌های آشکار مذهبی راحت نیستم. اما مهم‌تر اینکه، حجاب غالبا نشان‌دهنده نوعی از تسلیم و اجبار است که بر زنان تحمیل می‌شود، به‌گونه‌ای که آن‌ها خودشان نباشند، چون ممکن است توجه و میل مردان را برانگیزند.»

بر اساس قوانین فرانسه، به تن کردن هر گونه نشانه مذهبی آشکار از جمله حجاب اسلامی، صلیب‌های بزرگ مسیحی یا کپی یهودی در مدارس دولتی و نیز پوشیدن صورت‌پوش‌های کامل مانند نقاب و برقع در اماکن عمومی ممنوع است. این قوانین با هدف حفظ سکولاریسم و امنیت عمومی تصویب شده‌اند.

آقای فیلیپ در این برنامه تلویزیونی افزود: «به نظر من، این مردان هستند که باید خودشان را کنترل کنند، نه اینکه زنان مجبور باشند حجاب داشته باشند. من شخصاً تحسین بیشتری برای زنانی دارم که در ایران تلاش می‌کنند حجاب را بردارند تا کسانی که در فرانسه این گونه توجیه می‌کنند که این رفتار، نوعی رشد و شکوفایی است.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

با این حال، آقای فیلیپ تاکید کرد که موضع او به معنی حمایت از ممنوعیت پوشش حجاب در اماکن عمومی نیست و افزود: «آنچه من می‌گویم، و صادقانه هم می‌گویم، به معنای این نیست که بخواهم پوشش حجاب در فضای عمومی را ممنوع کنم.»

eghbali.jpgابوالفضل اقبالی جامعه‌شناس حکومتی، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و خانواده و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا است. او همچنین به عنوان یکی از طراحان اصلی "لایحه عفاف و حجاب" در ایران شاخته می‌شود

🔺نوجوان‌ها در ایران به دلیل فضای اروتیک اجتماعی درگیر خودارضایی هستند.

🔺من به نمایندگی از نوجوان‌ها این موضوع را اعلام می‌کنم.

بلندگوهای نفرت‌پراکنی؛ ابوالفضل اقبالی، نویسنده لایحه حجاب و عفاف کیست؟

خلاصه مقاله ایلیا قنبرزاده در ایران وایر

در حالی‌ که برخوردهای انتظامی با «بی‌حجابی» در ایران شدت گرفته، پرسش درباره طراحان پشت سیاست‌های تازه بیش از همیشه مطرح است. گزارش‌ها از جمله در «عصر ایران» نام ابوالفضل اقبالی را به‌عنوان چهره مؤثر در تدوین لایحه عفاف و حجاب مطرح می‌کنند؛ فردی که اگرچه نگارش لایحه را محصول کار گروهی می‌داند، اما هدف آن را «دیوار کشیدن مقابل برهنگی و کشف حجاب» عنوان می‌کند. اقبالی از لزوم مواجهه جدی با آنچه «بی‌هنجاری» در خیابان‌ها می‌خواند دفاع می‌کند و مسئله زنان را محور اصلی فعالیت‌هایش می‌داند.

اقبالی، متولد ۱۳۶۲ و دارای دکترای «علوم اجتماعی اسلامی»، در سال‌های گذشته سمت‌هایی عمدتاً مرتبط با حوزه زنان، از جمله مدیرکل گفتمان‌سازی ستاد حجاب و عفاف و مدیر روابط عمومی ستاد امر به معروف را بر عهده داشته است. پس از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، او در رسانه‌ها فعال‌تر شد و روایت رسمی حکومت از وقایع ۱۴۰۱ را تکرار و تقویت کرد. به باور او، اعتراضات نه محصول عاملیت زنان، بلکه نتیجه «مداخلات رسانه‌ای» بوده و شعار «زن، زندگی، آزادی» نیز حامل «شورانگیزی جنسی» است، نه خواست واقعی برای رفاه یا آزادی.

tereraz.jpgمحمدعلی غیبی - کیهان لندن

تلاش‌های رژیم‌های توتالیتر برای ممانعت از فروپاشی خود چیز جدیدی نیست و بسیاری‌ از این رژیم‌ها برای بقا دست به هر جنایتی می‌زنند اما گاهی اوقات برخی از این رژیم‌ها جنایت را از کشتار ده‌ها یا صدها یا حتی هزاران نفر فراتر برده و ملتی را به سوی بدبختی و تباهی می‌کشند تا این ملت دیگر با از دست دادن توانمندی‌های خود تبدیل به مردمانی سازگار شوند و فریادی از کسی برنخیزد. چنین روش‌های توطئه‌آمیزی در گذشته توسط شوروی به بالاترین شکل ممکن به کار بسته‌ شد و حالا بنا به آنچه می‌بینیم رژیم اسلامی مرزهای توطئه‌های نرم را جابجا کرده‌ است.

بسیاری از تحلیلگران و صاحب‌نظران و مجریان و دلسوزان و ... مدام در حال تأسف‌اند که چرا مردم ایران برنمی‌خیزند و به خیابان نمی‌آیند. در چرایی این مسئله تا به حال مطالب بسیاری منتشر کرده‌ام و البته خودم نیز با انتشار همین مطالب آموخته‌ام و مطالب کاملتری طبع کرده‌ام. اما وقتی این سوال اهمیتش بیشتر می‌شود، به‌ خصوص با این ذهنیت که اسرائیل و آمریکا اگر اراده‌ای در میان خود مردم ایران نبینند سیاست تغییر رژیم در ایران را کنار می‌گذارند، یا اینکه اسرائیل وقتی در جنگ ۱۲ روزه دید مردم علیه رژیم برنمی‌خیزند پس جنگ را نیمه‌کاره رها کرد، با چنین تحلیل‌هایی، ذهن کنجکاو خودبه‌خود به سمت چرایی عدم خیزش مردم می‌رود.

واقعیت این است که رژیم‌های توتالیتر، به‌ خصوص از نوع جمهوری اسلامی که تمام شاهکارهای ریخته‌ی شوروی را در خود جمع می‌کند، از راه‌های کمتر تصورشده‌ای برای مهندسی روانی مردم استفاده می‌کنند. یکی از این راه‌ها، تنها و منزوی کردن معترضان از طریق ایجاد منافع نابرابر در میان تعدادی از آنهاست. رژیم‌های توتالیتر مردم را از هم جدا می‌کنند تا مخالفان تنهاتر شوند. مثلا با دادن بنزین سهمیه‌ای به عده‌ای و زدودن همین حق از آنهایی که ماشین نو دارند! و جالبتر ماهیت غیرمنطقی این تقسیم‌بندی هاست.

وقتی به تعداد بسیار زیادی از دانش‌آموزان و دانشجویانی که نمرات پایینتری دارند، با سهمیه‌های متعدد فرصت حضور به جای دانشجویان مستعد در دانشگاه‌ها و مشاغل دولتی داده می‌شود، وقتی ۳۰ الی ۵۰ درصد دانشجویان دانشگاه‌های برتر کشور و در رشته‌های پرطرفدار سهمیه‌ای‌ هستند، هدف جبران آلام خانواده‌های رزمندگان و جانبازان و شهیدان نیست، بلکه هدف آشکار ایجاد طبقه‌ای وفادار در میان تحصیل‌کردگان و کارمندان است که به خوبی می‌دانند اگر رژیم سقوط کند، تمام این سهمیه‌ای‌ها از درس و کارشان اخراج خواهندشد؛ لذا با ایجاد این طبقه‌ای که با نابرابری و پایمال کردن حقوق دیگران به منزلت می‌رسند، یکپارچگی برای مبارزه با رژیم از بین می‌رود؛ حتی کارمندان و دانشجویان این‌گونه توانایی اعتصاب هم نمی‌یابند.

از بین بردن تشکل‌های صنفی مشاغل و به‌ جای آن تشکیل نهادهای جعلی همچون بسیج مستضعفین، دستگیری و شکنجه یا اعدام تعداد مشخصی از مخالفان، از میان بردن طبقه متوسط با تورم‌های شدید عمدی آن هم در طول سال‌های طولانی، مشغول کردن معلمان و حتی به تازگی اساتید دانشگاه به امور اقتصادی با پایین نگه داشتن عمدی حقوق آنها، برای از بین بردن مخالفت طبقه‌ای که آموزش و اندیشه‌ی جامعه را تأمین می‌کنند و صدها توطئه‌ی دیگر و روش‌های اهریمنی، اقداماتی سازمان‌یافته برای تبدیل جامعه، به جامعه‌‌ای افسرده و ناتوان است که اگر هم در آن کسی در خیابان به اعتراض برخیزد، از سوی دیگران حمایت نشود و تنها بماند و حتی مورد استهزا قرار گیرد و مأموران امنیتی به‌ راحتی دستگیرش کنند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در شرایطی که مردم را یارای حرکتی نباشد رژیم حتی به این حدود هم قناعت نمی‌کند و فراتر می‌آید. وقتی رهبر رژیم و دستیارانش می‌بینند که مردم تا چه حدی از آنها نفرت یافته‌اند دنبال جلب رضایت نمی‌روند. کسی دنبال جلب رضایت و اعتماد مردم می‌رود که خالصانه و صادقانه خدمت کند؛ همچون محمدرضاشاه پهلوی که پس از آنهمه تلاش و اصلاحات و انقلاب سفید و سپاه دانش و سلامت و ایجاد صنایع و ...، نارضایتی و قیام مردم را حتی باور نمی‌کرد و تلاش داشت با دادن آزادی بیشتر به مردم رضایتشان را جلب کند. برعکس، رهبر رژیم اسلامی و اطرافیان و اتاق فکرش پس از این همه تبهکاری، وقتی نارضایتی مردم را می‌بینند درصدد کسب انتقام از ملت برمی‌آیند. برای این رژیم، مهم نیست که مردم در فشار اقتصادی اند؛ مهم نیست که دچار افسردگی و انواع بیماری‌های دیگر اند؛ مهم نیست که مهاجرت می‌کنند؛ می‌گویند به جهنم؛ پنج میلیون جمعیت طرفدار رژیم بماند و بقیه بمیرند بهتر از آن است که ۸۰ میلیون مخالف رژیم هم در ایران زندگی کنند؛ برای این خواسته شیطانی خود حتی تئوری‌های فقهی هم ارائه کرده‌اند.

azarb2.jpgدر سال ۱۳۲۴ و پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای شوروی که علیرغم تعهدشان مبنی بر خروج از ایران، همچنان در بخش‌هایی از شمال باقی مانده بودند، از تشکیل یک حکومت خودمختار به نام «فرقه دموکرات آذربایجان» به رهبری سید جعفر پیشه‌وری حمایت کردند.

این اقدام به نوعی تهدیدی برای تجزیه آذربایجان از ایران بود.

پس از ماه‌ها مذاکرات دیپلماتیک توسط احمد قوام (نخست‌وزیر وقت) و با فشار بین‌المللی، نیروهای شوروی سرانجام موافقت کردند که ایران را ترک کنند.

در ۲۱ آذر ۱۳۲۵، ارتش ایران وارد تبریز و سایر مناطق آذربایجان شد. این نیروها با استقبال پرشور مردم محلی مواجه شدند که خود علیه حکومت خودمختار قیام کرده بودند.

این روز به عنوان نماد وحدت ملی و استقلال سرزمینی ایران جشن گرفته شد و محمدرضا شاه پهلوی پس از این واقعه به آذربایجان سفر کرد.

در دوران حکومت پهلوی، این روز به عنوان یک عید ملی و روز جشن شناخته می‌شد، اما پس از انقلاب ۱۳۵۷، این مناسبت از تقویم رسمی ایران خارج شد.
کیهان لندن - امروز شماری از نظامیان میهن‌دوست داخل ایران به مناسبت ۲۱ آذر (روز نجات آذربایجان) ضمن حمایت از شاهزاده رضا پهلوی تحت عنوان «تیپ سیمرغ» اعلام موجودیت کردند.

در بیانیه‌ای که در همین ارتباط صادر شده، اعلام گردید که این گروه شامل افسران ارشد و میانی و درجه‌داران هستند و برای سربلندی ایران و حفظ تمامیت ارضی کشور و حمایت از مردم آماده جانفشانی هستند.

***


viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgایران اینترنشنال - مجتبی زارعی، نماینده مجلس از خداداد عزیزی، بابت حضور پرحاشیه در ویژه‌برنامه صدا و سیما برای پوشش مراسم قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶، تشکر کرد:

او گفت: «تلویزیون از روی غفلت با بردن تصاویر سیرکِ یک قاتل و متجاوز به خانه‌های مردم دروازه ایرانیان را بازکرد اما خداداد عزیزی با بازسازی گل زنی جام جهانی ۱۹۹۸ به آمریکا نتیجه را به سود ایران تغییر داد.»

زارعی همچنین نوشت: «به عنوان مسئول کمیته «قدرت ملی و جنگ‌های شناختی» کمیسیون امنیت ملی از او تشکر می‌کنم.»

خداداد عزیزی، بازیکن پیشین تیم ملی ایران جمعه شب و همزمان با پخش تصاویر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و جیانی اینفانتینو، رییس فیفا، با کلمات سخیفی، به آنها توهین کرد و این دو نفر را مسخره کرد.

او در خلال کنایه‌ها و تمسخر ترامپ و اینفانتینو، با فحش سخیف، آنها را نواخت و همین دو بخش، در فضای مجازی پربازدید شد. اما نکته اینجاست که نه صدا و سیما و عوامل ویژه‌برنامه مراسم قرعه‌کشی و نه خداداد عزیزی، درباره این اتفاقات اظهار نظری نکرده‌اند.

روزنامه شرق پیش از این درباره فحاشی خداداد به ترامپ و اینفانتینو نوشته بود: «شواهد و قرائن و البته ادعای اطرافیان ویژه‌برنامه قرعه‌کشی جام جهانی، مؤید آن است که این موضوع، با برنامه و هدفمند رقم خورده و پخش تصاویر و سخنرانی چنددقیقه‌ای ترامپ، نمی‌تواند غفلت باشد. با کنار هم قراردادن تمام اتفاقات جمعه‌شب، این شائبه به وجود می‌آ‌ید که خداداد عزیزی برای انتقاد از اینفانتینو و ترامپ، در هماهنگی کامل با مسئولان برنامه و حتی بالاتر از آن یعنی مدیران شبکه سوم سیما بوده است.»

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgسیما پروانه گهر - همه‌چیز از انتشار یک مطلب کوتاه از جانب محمدمنان رییسی در کانالش در شبکه ایتا شروع شد. وقتی ساعات پایانی روز دوشنبه 17 آذر نوشت که مهری طالبی دارستانی عضو پیشین ستاد امر به معروف و نهی از منکر بعد از احضار به دادستانی در اثر فشار سکته کرده و در بیمارستان بستری است.

رییسی در یادداشتی که در کانال خود در پیام‌رسان ایتا منتشر کرده، نوشته است که خانم طالبی دارستانی ساعتی بعد از احضار توسط دادسرای امنیت به دلیل حضور و سخنرانی در تجمع حجاب و عفاف و بازجویی بی‌ادبانه توسط برخی نیرو‌های امنیتی و قضایی دچار حمله شدید عصبی و سکته شده و اکنون در بیمارستان بستری است.

به گزارش اعتماد، او نوشت که «در کمال تاسف و تحیر مطلع شدم که سرکار خانم طالبی دارستانی (دختر شهید دارستانی)، ساعتی بعد از احضار توسط دادسرای امنیت (به دلیل حضور و سخنرانی ایشان در تجمع حجاب و عفاف و بازجویی بی‌ادبانه توسط برخی نیرو‌های امنیتی و قضایی) دچار حمله شدید عصبی و سکته شده‌اند و اکنون در بیمارستان بستری هستند. اینکه کار جریان نفوذ و نفاق در جمهوری اسلامی به جایی رسیده که نیرو‌های انقلابی و مطالبه‌گران منویات رهبری را اینچنین مورد هتاکی و بازجویی قرار می‌دهند حقیقتا جای تاسف دارد.

در تمامی یادداشت کوتاه تلگرامی رییسی لحن عصبانی او مشخص بود. به خصوص در پایان یادداشت که پا را فراتر از همیشه گذاشته و نوشته بود: «به بدنه متدین و دلسوز نهاد‌های امنیتی و قضایی توصیه می‌کنم که هرچه سریع‌تر تکلیف خود با این جریان نفاقی که در نهادهایشان نفوذ کرده را مشخص کنند، وگرنه دیری نمی‌پاید که این جریان فاسد، خود آنها را نیز می‌بلعد! به این جریان فاسد مثلا مدعی اسلام که آبروی اسلام و جمهوری اسلامی را برده‌اند هم عرض می‌کنم که خاک بر سرتان با این نوع اسلامتان! اگر اسلام این چیزی است که شما مدعی آن هستید پس من مسلمان نیستم!» محمد کرباسی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان قم نیز با تایید این خبر در شبکه اجتماعی ویراستی نوشت: مطلع شدم خانم دکتر طالبی دارستانی دچار حمله عصبی شده، شرایط وخیمی دارند و شدیدا محتاج دعای مومنین.

در این ایام متعلق به حضرت مادر، برای سلامتی عاجل ایشان دعا کنیم. اتهامات واهی و رفتار‌های خارج از چارچوب به ظاهر قانونی فلان نهاد، بالاخره کار خودش را کرد! ستاد امر به معروف با تمام ظرفیت پیگیر است. آقایان! آیا واقعا در این شرایط بغرنج اقتصادی و معیشتی که عده‌ای زالوصفت، معیشت مردم را گروگان گرفته‌اند رسالت خود را به جای تمرکز بر مفسدان اقتصادی، برخورد با نیرو‌های انقلابی و مطالبه‌گران حجاب می‌دانید؟! و آیا اوج بصیرت شما این است که در چنین شرایط بغرنجی، سنگ‌ها را ببندید و سگ‌ها را رها کنید؟!» محمدمنان رییسی اما به نوشتن یادداشت اکتفا نکرد و در جلسه علنی روز گذشته مجلس نیز در تذکری موضوع را تکرار و انتقاد خود را بیان کرد.

که این ماجرا صحت ندارد. علاوه بر این قوه قضاییه در متن بیانیه خود از شکایت حراست دستگاه‌ها از طالبی‌دارستانی نیز خبر داد و نوشت: «چندی پیش شکایتی از سوی حراست تعدادی از نهادها مطرح می‌شود، پرونده با ورود به عدلیه به یکی از ضابطان قضایی ارجاع می‌شود و دستگاه نظارتی تحقیقات خود در این زمینه را آغاز می‌کند. با تکمیل تحقیقات ابتدایی، ضابط نفراتی از جمله یکی از فعالان اجتماعی- سیاسی را برای تحقیق به عنوان مطلع فرامی‌خواند اما فرد مورد اشاره از حضور نزد ضابط سر باز می‌زند.

با همراهی به‌عمل‌آمده از سوی مقام قضایی تصمیم بر این می‌شود ضابط پرونده تحقیقات خود را در ساختمان دادسرا انجام دهد و فرد یادشده به عنوان مطلع به دادسرا فراخوانده می‌شود.» مرکز رسانه‌ای قوه قضاییه تاکید کرده است که «با مراجعه این فعال اجتماعی- سیاسی برای انجام تحقیقات در تاریخ 16 آذر ماه که این روند نیز یک‌ساعت‌وسی دقیقه به‌طول می‌انجامد، وی بلافاصله محل دادسرا را ترک کرده یک روز بعد با پای خودش از منزل به بیمارستان مراجعه و اظهار می‌کند مشکلات پزشکی دارد، ساعت 14: 11 روز دوشنبه 17 آذر ماه 1404 وی تحت‌نظر پزشکان قرار می‌گیرد تا علائم وی بررسی شود و نتایج آزمایش‌ها مشخص شوند.

با گذشت ساعاتی از تحت‌نظر بودن وی پس از انجام معاینات و آزمایش‌های لازم پزشکی، پزشکان عنوان می‌کنند وی مشکل بالینی حادی ندارد و حتی در ادامه با انجام بررسی‌های تکمیلی شامل بررسی‌های قلب و عروقی، مغز و اعصاب و... صحت موارد فوق تأیید گردید. این گزارش حاکی است مطالب عنوان‌شده در فضای مجازی و از تریبون مجلس در مورد سکته فرد مورد اشاره صحت ندارد و با توجه به گزارش‌های تیم پزشکی این فعال سیاسی و اجتماعی سکته قلبی یا مغزی نداشته است و از نظر پزشکان پس از اخذ جواب آزمایش‌های تکمیلی لازم بیمار می‌تواند از بیمارستان مرخص گردد». مرکز رسانه‌ای دستگاه قضا همچنین تاکید کرده بود که «خانم دارستانی با سلامت از دادسرا خارج شده است».

threeresane.jpgخط سفید حق ماست!

توانا - سه فعال رسانه‌ای با وجود انتقاد از فیلترینگ، تأکید کردند که خبرنگاران برای انجام وظایف حرفه‌ای خود باید به اینترنت بدون فیلتر دسترسی داشته باشند و این موضوع را تبعیض یا رانت نمی‌دانند.

اکبر نصراللهی: تسهیلاتی مثل اینترنت سفید برای انجام وظایف حرفه‌ای ضروری است و «رانت» محسوب نمی‌شود.

بیژن مقدم: عدالت الزاما به معنای برابری نیست و خبرنگاران برای کارشان نیاز به اینترنت پرسرعت دارند.
بهروز بهزادی: خبرنگاران هدف حمله قرار گرفته‌اند، در حالی که آنها «محق‌ترین» افراد برای برخورداری از اینترنت بدون فیلتر هستند.

آقایان مدافع خط سفید! بیایید فرض کنیم اینترنت شما سرعت نور دارد و تمام فیلترها برایتان برداشته شد؛ سوال اساسی اینجاست: حاصل کارتان را قرار است چه کسی بخواند؟!

مگر نه اینکه حیات یک رسانه به مخاطبش وابسته است؟ وقتی مردمی که مخاطب اصلی شما هستند، پشت سد فیلترینگ گرفتارند و برای باز کردن یک خبر ساده جانشان به لب می‌رسد، شما دقیقا برای چه کسی تولید محتوا می‌کنید؟ برای خودتان؟ یا برای همان مسئولانی که اینترنت را بسته‌اند؟

🔹این اوج کمدی تراژیک ماجراست: خبرنگار با اینترنت سفید و سرعت بالا خبری را مخابره می‌کند که مردم باید با «فیلترشکن» و خون دل آن را ببینند! اگر مردم دسترسی نداشته باشند، قلم شما و اینترنت سفیدتان پشیزی ارزش ندارد.


اینکه مدیری بگوید «عدالت به معنای برابری نیست» و «اینترنت ابزار کار ماست»، تنها بازی با کلمات برای سفیدشویی یک تبعیض آشکار است.

🔹مگر اینترنت برای دانشجویی که تحقیق می‌کند، برای برنامه‌نویسی که کد می‌زند، یا برای کسب‌وکار خُردی که نان شبش به اینستاگرام وابسته است، ابزار کار نیست؟ با کدام منطق معیوب، خبرنگار را محق‌ترین فرد جامعه می‌دانید، اما میلیون‌ها ایرانی دیگر را لایق دیوار بلند فیلترینگ می‌پندارید؟

جناب آقای نصراللهی! شما نمی‌توانید هم‌زمان هم ژست مخالفت با فیلترینگ بگیرید و هم برای حفظ روزنه اختصاصی خودتان یقه پاره کنید.

اوج فاجعه آنجاست که سردبیر روزنامه اعتماد با غروری حیرت‌انگیز می‌گوید: «ما محق‌ترین افراد جامعه هستیم»! این جمله، نماد مهوعی از خودبرتربینی است. آقایان! شما تافته جدابافته نیستید. دردناک است که به‌جای تلاش برای شکستن حص اینترنت برای "همه"، نگرانید مبادا مسئولان این امتیاز ویژه را از شما بگیرند!

🔹شما امروز نشان دادید که برخلاف ادعاهایتان، دغدغه‌تان آزادی جریان اطلاعات نیست؛ دغدغه‌تان این است که خودتان در ترافیک نمانید، حتی اگر راه برای بقیه مسدود باشد. این خط سفید حق شما نیست؛ لکه سیاهی است بر کارنامه شما!

szk.jpgصادق زیباکلام» در گفت‌وگو با برنامهٔ «زوم» در «فرارو»:

«در انتخابات سال گذشته خیلی سعی شد موجی به‌راه بیفتد و مردم را بکشانند که در انتخابات شرکت کنند، اما آقای پزشکیان ۱۶ میلیون رأ بیشتر نیاورد. درحالی‌که ۷ سال قبلش، آقای روحانی ۲۴ میلیون رأی آورده بود و بالای ۶۰ درصد در انتخابات شرکت کرده بودند.

اما سال گذشته ۴۰ درصد بیشتر شرکت نکردند. امروز که آبان ۱۴۰۴ است، اگر انتخابات برگزار شود، بواسطهٔ سرخوردگی مردم از عملکرد آقای پزشکیان، آن ۱۶ میلیون ممکن است از نصف هم کمتر شده و به پنج - شش میلیون برسد و رأی دکتر جلیلی در بهترین حالت، همان ۱۲ میلیون بماند یا اندکی بیشتر شود.

این وضعیت نشان‌دهندهٔ عمق سرخوردگی و ناامیدی مردم از نظام است و جای نگرانی جدی دارد. من اگر جای نظام بودم، واقعاً از این روند روی‌گردانی و ناامیدی مردم از نظام می‌ترسیدم و نگران می‌شدم. اصلاً وضعیت جالبی برای نظام نیست».

***

abolMohagh.jpgخبرنامه گویا - در این مقاله، ابوالفضل محققی ــ از فعالان سیاسی و رهبران جنبش دانشجویی پیش از انقلاب ــ با شجاعت و صداقتی کم‌نظیر به بازخوانی مسیر طی‌شده و نقد عملکرد خود و هم‌نسلانش می‌پردازد. این نوشته نه توجیه گذشته است و نه نفی همهٔ آنچه آن نسل خواهانش بود؛ بلکه تلاش صمیمانه‌ای است برای گفت‌وگو با تاریخ، زدودن غبار خودفریبی، و پذیرش مسئولیتی که سال‌ها بر دوش روشنفکری و سیاست‌ورزی ایرانی سنگینی کرده است.

نقد یک فعال دانشجوئی بر راه رفته خویش

چرا؟ چرا ؟ قادر نیستیم حتی در دهه هفتاد و یا هشتاد زندگی بعنوان فعالان سیاسی دانشجوئی در دوران قبل از انقلاب ویران گر جمهوری اسلام دقیق تر به عملکرد خود وراه رفته خویش بنگریم؟

ابوالفضل محققی

خود را وراه رفته خویش را در آیئنه زمان بعنوان کسانی که نقشی دراین گذرتاریخی بر این آیئنه زدند به انصاف وپایبندی بنگریم!

با تکیه به حقیقت که مادر تاریخ است و امروزگذر زمان بسیار گوشه های تاریک ومبهم آن را گشوده ! باز بینی کنیم و مورد نقد قرار دهیم .

آیا هنوز زمان آن نرسیده که اعتراف کنیم ما نه تنها به بیداری مردم ،به راه رشد وترقی کشور ،به یاوری درست جهت ساختن ایرانی مترقی ،ایرانی باسیمای معاصر ،ایرانی با چهره اندیشمند وهمگام با زمان یاری نرساندیم و دانشگاه را بمرکزیتی علمی ومحلی برای رشد فکری خود وارتقای فکری جامعه در جهت درست تبدیل نکردیم ! بلکه با روند آغاز شده و روندگان سخت کوش آن در سیمای استادان ودانشجویان برخوردی تلخ وغیر سازنده داشتیم.غیرسازنده با استادان ومتخصصان سخت کوش وتحصیل کردگانی که در قامت استادان متعهد به علم و پرورش دهندگان دانشجویان مستعد برای ساختن ایران فردا تلاش می کردند. ایرانی که روی به آینده داشت و میخواست جایگاه تاریخی خود را احیا کند.

نه تنها کمکی نکردیم !بلکه با کج فهمی ،کج اندیشی ،کج رفتاری ونهایت با شرکت و اثر گذاری در انقلابی شوم وویران گربهمن لطمات جدی بر کشورمان ایران زدیم. !چرا قادر نیستیم بگوئیم که ما دانشجویان به اصطلاح انقلابی با تمام عشق و علاقه ای که به مردم واین سرزمین داشتیم فاقد دانش لازم ،فاقد یک بینش عمیق نسبت به جامعه ،به تاریخ ،به روند های مثبت آغاز شده بودیم وآنچه که می خواستیم بسازیم در عمل مشخص با تفکر ایدئولوژیک و وابستگی فکریمان به اردوگاه سوسیالیست چیزی فرا تر از عمل کرد همین رژیم با اندکی تخفیف نبود.

ما همان موقع با عمل کرد اشتباه خود نوعی انقلاب فرهنگی راه انداخته بودیم وتنها استادانی از گزینش طبقاتی ما عبور می کردند که ما مهر قبولی بر آن ها می زدیم. ما شعار می دادیم بی آنکه به نتیجه حاصل از آن شعارها فکر کنیم . ما علم را در مرکزعلم تحقیر می کردیم .از دانشجویان سخت کوش ودرس خوان دوری می جستیم ما از آن ها وآن ها از ما . دیواری ضخیم بین ما با این دسته از دانشجویان درس خوان بود .دیواری عظیم تر با استادنی که تنها مسئله شان بعنوان استاد اشاعه علم بود وتحقیقات دانشگاهی .هر استادی که تعدادشان بسیار کم هم بود را صرفا به این خاطر که با رژیم زاویه داشت بر سر نهاده حلوا حلوا می کردیم وبلعکس استادانی که این موئلفه نداشتند را تحقیر.

شیدان وثیق درگذشت

| No Comments

vbanner.jpgدرگذشت شیدان وثیق، فعال دیرین جنبش چپ ایران

سایت اخبار روز - با اندوه فراوان، جامعه فعالان سیاسی و مدنی ایرانی از درگذشت شیدان وثیق، مبارز دیرین آزادی، عدالت اجتماعی و استقلال ایران، مطلع شد. او روز یکشنبه ۷ دسامبر ۲۰۲۵ در شهر پاریس، در اثر ایست قلبی چشم از جهان فروبست.

شیدان وثیق، فارغ‌التحصیل رشته نقشه‌برداری در سال ۱۹۷۰، از دوران دانشجویی فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد و یکی از دبیران کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی بود. او همچنین در جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ فرانسه حضور فعال داشت و در سازمان اتحاد مبارزه برای ایجاد حزب طبقه کارگر فعالیت می‌کرد و ارگان تئوریک آن، «مسائل انقلاب و سوسیالیسم»، را منتشر می‌نمود.

وثیق قبل از انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و در حزب رنجبران ایران فعالیت کرد و مسئول نشریۀ تئوریک «خلق» بود. وی در سال ۱۹۸۴ بار دیگر به فرانسه بازگشت و با همفکرانش شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران را تأسیس کرد و به مدت ۱۵ سال با نشریۀ «طرحی نو» همکاری داشت.

vasighlarge.jpg
در سال ۱۳۸۰ (۲۳ مه ۲۰۰۱ میلادی)، شیدان وثیق نقش فعالی در بنیان‌گذاری جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک ایران در پاریس داشت، جنبشی که با هدف مبارزه برای جمهوری، دموکراسی و لائیسیته در ایران شکل گرفت. مقالات او در زمینه سوسیالیسم، دمکراسی، جمهوری، لائیسیته و جنبش‌های مدنی در رسانه‌های مختلف چپ ایرانی منتشر شده است و کتاب او در سال ۲۰۰۵ با محوریت لائیسیته و تفاوت‌های آن با سکولاریسم منتشر شد.

شیدان وثیق مفهوم دمکراسی را به مشارکت مستقیم و بی‌واسطه افراد جامعه در اداره امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می‌دانست و همواره بر آزادی، عدالت اجتماعی و رفاه مردم تأکید می‌کرد.

جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک ایران با صدور اطلاعیه‌ای، درگذشت او را به خانواده، دوستان و همراهانش تسلیت گفت و تأکید کرد که خاطره تلاش‌های بی‌وقفه وثیق برای آزادی، عدالت اجتماعی و لائیسیته همیشه در میان فعالان آزادی‌خواه ایران زنده خواهد ماند.

شیدان وثیق با نگاهی عمیق به ناکارآمدی تئوری‌های سیاسی و اجتماعی کلاسیک، همواره بر ضرورت ابداع تئوری‌ها و راهکارهای نوین برای پاسخ به مسائل پیچیده جوامع معاصر تأکید داشت. میراث فکری و سیاسی او الهام‌بخش نسل‌های جدید فعالان و پژوهشگران چپ خواهد بود.

Masoud_amirkhalili.jpg"بعضی ایده‌ها چنان احمقانه هستند که تنها روشنفکران به آنها باور دارند". (جرج اورول) اورول به پیامدهای گسترده این خطا بر اساس تأثیر روشنفکران بر وقایع سیاسی نیز اشاره می کند.

این پرسش که چه کسی روشنفکر است به دفعات مطرح شده است. کارل پوپر تعریف جامع و دقیقی از روشنفکر ارائه داده است:

" روشنفکر ویژگی افرادی است که به ایده‌ها علاقه‌مند هستند، به خصوص کسانی که می خوانند و شاید هم می‌نویسند"

اکثریت مردم عادی می تواند بخوانند و بنویسند، اما ایده داشتن مشخصه روشنفکران است: ایده سوسیالیسم را طبقه گارگر مطرح نکرد، بلکه روشنفکران نظریه پردازان ایده سوسیالیسم برای کارگران بودند.

بسیاری از ایده‌هایی که توسط روشنفکران مطرح شده‌اند در عمل ( در جامعه ) به اثبات نرسیدند. اما هنگامی که آنها به اجرا درآمدند اغلب به فاجعه ختم شدند و به همین علت نیز نباید به پیشگویی‌های استادانه روشنفکران باور داشت. به گفته کارل پوپر روشنفکران وحشتناک‌ترین جنایت ها را به بار آورده‌اند: روشنفکران مسبب تمام قتل عام های که به نام ایده کمونیست و فاشیسم در قرن 20 به وقوع پیوستند بودند

روشنفکران چپ غربی:

-سیمون دو بووار، فیلسوف فرانسوی، از چین مائو به عنوان کشوری که در آن " ژنرال‌ها و دولتمردان هم دانشمند هستند و هم شاعر " به وجد آمده بود.

-ژان پل سارتر، پس از بازدیدش از اتحاد جماهیر شوروی، یک سال پس از مرگ استالین، ادعا کرد

که آزادی انتقاد در این کشور امکان پذیر است.

-برتولت برشت از سیاست‌های استالین حمایت می‌کرد و پس از مرگ دیکتاتور برایش ماتم گرفت.

- هربرت مارکوزه ( پدر چپ ها ) با توتالیترهای چپ‌گرای آدمکش مشکلی نداشت.

liaghat.jpgانقلاب‌ها تنها رویدادهای سیاسی نیستند؛ آن‌ها میدان جدال روایت‌ها و حافظه‌ی جمعی‌اند. هر جریان سیاسی تلاش می‌کند گذشته را به شکلی بازنویسی کند که آینده‌ی مطلوب خود را مشروعیت ببخشد. در ایران امروز، پس از بیش از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، مشروعیت این نظام به‌شدت فرسوده شده است و بحث بر سر آینده‌ی ایران به دو آلترناتیو اصلی گره خورده: جمهوری دموکراتیک پایبند به حقوق بشر یا بازگشت به سلطنت پهلوی. در این میان، روایت‌های تاریخی و پوپولیستی نقش کلیدی در شکل دادن به حافظه‌ی جمعی دارند. مقاله‌ی علی میرفطروس نمونه‌ای برجسته از این تلاش برای بازنویسی تاریخ است که نیازمند نقد علمی و مقایسه با پژوهش‌های معتبر است.
میرفطروس در نوشته‌های خود انقلاب ۵۷ را نه یک روند اجتماعی، بلکه «کودتای انقلابی» طراحی‌شده از سوی قدرت‌های خارجی و کمپانی‌های نفتی معرفی می‌کند. او مدعی است طرح سرنگونی شاه از سال ۱۳۵۳ آغاز شد، زمانی که شاه با کمپانی‌های نفتی دچار اختلاف شد. به سخنرانی‌های رضا براهنی در آمریکا و تظاهرات «سازمان احیا» در برابر کاخ سفید اشاره می‌کند و آن‌ها را نشانه‌های آغاز سقوط شاه می‌داند. همچنین نقش روشنفکران را در «ماه‌زدگی» و تسلیم در برابر خمینی برجسته می‌کند. این ادعاها در ظاهر قاطع و جذاب‌اند، اما از نظر علمی نیازمند بررسی دقیق هستند.
کلیدی‌ترین ضعف روایت میرفطروس، فرض اولیه‌ی او درباره‌ی «ضعف اسلام» در زمان شاه است. او با استناد به سخنان شریعتی و مطهری که از «وضعیت نیمه‌مرده دین» سخن گفته‌اند، نتیجه می‌گیرد که اسلام به‌عنوان یک آرمان حکومتی ناتوان بوده است. اما داده‌های علمی موجود در همان سال‌ها خلاف این را نشان می‌دهند. در سال ۱۳۵۳ پروژه‌ای ملی با عنوان «طرح آینده‌نگری» توسط دکتر مجید تهرانیان و دکتر علی اسدی، با همکاری مرکز تحقیقات رادیو و تلویزیون ملی ایران و مرکز ملی مطالعات علمی فرانسه (CNRS)، اجرا شد. این پژوهش در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه‌ی آماری گسترده شامل ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی و ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون انجام شد. نتایج حیرت‌انگیز بودند: جامعه درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و در عین حال گرایش روزافزون به مذهب بود.

maghsoodnia.jpgایران امروز در وضعیتی بی‌سابقه و پیچیده به ‌سر می‌برد؛ حالتی آکنده از سکون، تردید و چشم‌انتظاری که همه عرصه‌ها را فرا گرفته است. کشور در نقطه‌ای عطف از تاریخ معاصر خود ایستاده؛ نقطه‌ای پیوند خورده با چالش‌های فزاینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. سایه سنگین بلاتکلیفی بر تصمیم ‌گیری‌های کلان افتاده و امور مهم به امید تغییری نامعلوم، پیوسته به فردا موکول می‌شود؛ تغییری که شاید بتواند گره‌های فروبسته امروز را بگشاید و این انتظار فرساینده را پایان دهد. این تعلیق گسترده نه تنها بر ساختار قدرت و مدیریت کلان اثر گذاشته، بلکه بر زندگی روزمره مردم نیز تأثیری عمیق نهاده و حس ناپایداری را به تجربه‌ای مشترک در سراسر جامعه بدل کرده است. این حالت انتظار در سه سطح اصلی قابل مشاهده است: در حکومت و دولت و جناح‌های درونی آن؛ در اپوزیسیون و نیروهای سیاسی؛ و در جامعه و مردم.

حکومت و جناح‌های درونی: دولتی در حالت تعلیق

اقتصاد ایران با ناترازی‌های عمیق روبرو است؛ از بحران آب و برق تا کسری بودجه، بدهی‌های انباشته، سرمایه‌ گذاری خالص منفی و بیکاری پنهان. تنها نیمی از ظرفیت تولیدی کشور فعال است، رئیس دولت اذعان می‌کند که مردم باید به کار نیمه ‌وقت رضایت دهند. نشانه‌های آشکار بی‌عملی و بلاتکلیفی در سخنان مسعود پزشکیان دیده می‌شود. او می‌گوید:
«نفت را خواستند تحریم کنند و دارند تحریم می‌کنند. نمی‌شود هم یار طلب کنی، هم سر خواهی. اگر استقلال می‌خواهی باید خیلی از مشکلات را تحمل کرد. تصور نمی‌کنم با دعوا به جایی برسیم. در ذات ما تسلیم شدن نیست.»
و در جای دیگر می‌افزاید:

«حرف نمی‌زنی؟ خب می‌خواهی چه‌کار کنی؟ می‌خواهی بجنگی؟ خب آمد و زد؛ حالا برو درست کن، دوباره می‌آید می‌زند.»

او همچنین می‌گوید:

«امروز بیش از هفت میلیون میلیارد پروژه نیمه‌تمام در کشور داریم که کلنگ‌زنی شده و تکمیل نشده است. پروژه‌ای که باید یک‌ساله تمام می‌شد، بیست سال طول کشیده است و این درست نیست. باید همه توان و منابع موجود را صرف تکمیل این پروژه‌ها کنیم.»

در همین حال، علی خامنه‌ای با اشاره به وضعیت «نه جنگ و نه صلح» اظهار می‌کند:

«دشمن در صدد تحمیل حالت نه جنگ نه صلح است... در حل مشکلات نباید منتظر تحولات بیرونی بود.»

اما خود او یکی از اصلی‌ترین عوامل تثبیت همین وضعیت است و در حالی در مقام ناظر سخن می‌گوید که مسئولیت مستقیم در ایجاد شرایط کنونی دارد.

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

نیروی هوایی شاهنشاهی در دهه ۵۰ خورشیدی در زمره‌ ۱۰ نیروی برتر هوایی جهان قرار داشت؛ پس از آمریکا، شوروی، چین، بریتانیا، فرانسه، ژاپن، آلمان غربی و اسرائیل، و هم‌تراز با هند و پاکستان.

این نیرو در سال ۱۳۵۲ تنها نیروی هوایی خاورمیانه با توان بمباران شبانه بود و با در اختیار داشتن حدود ۴۵۰ فروند هواپیمای مدرن و بیش از سه هزار خلبان رزمی، هفتگی نزدیک به ۳۰ ساعت پرواز آموزشی و عملیاتی انجام می‌داد. ایران همچنین تنها کشوری بود که پس از آمریکا به جنگنده F-14 مجهز شد؛ هواپیمایی مجهز به نخستین پردازنده‌های دیجیتال، رادار رهگیری هم‌زمان (TWS)، و موشک‌های فینیکس با برد ۱۰۰ مایل.

در همان دوران، F-15 هنوز در مراحل میانی توسعه بود و سال‌ها بعد در میانه دهه ۱۹۸۰ به بلوغ رزمی رسید. جالب آنکه حتی برخی کارشناسان و پرسنل نیروی هوایی ایران نیز تا سال‌ها بعد، برتری فنی تامکت نسبت به F-15 را به‌درستی درک نکرده و همین ناآگاهی، دستاویز حملات سیاسی علیه شاه و مسئول صنایع نظامی کشور، ارتشبد طوفانیان، شد؛ فرمانده‌ای که نقش و دانایی فنی او در تاریخ کمتر شناخته شده است.

سیاست جذب همافران آموزش‌دیده در آمریکا و انگلستان بدون اعطای درجات افسری، نارضایتی عمیقی پدید آورد و بخش قابل توجهی از آنان را به همکاری با نیروهای انقلابی ۵۷ سوق داد. این امر نخستین شکاف جدی در انسجام ارتش شاهنشاهی بود و در روزهای پایانی حکومت شاه، خروج کنترل‌نشده سلاح از پادگان‌ها را تسهیل کرد.

برخی روایت‌های شفاهی خلبانان حاکی از آن است که آمریکا در آستانه انقلاب قصد خارج کردن تامکت‌ها از ایران را داشته، اما سند رسمی معتبری در تأیید این ادعا وجود ندارد. در هر حال، پس از انقلاب و در حالی که بسیاری از پادگان‌ها غارت شدند، شماری از خلبانان باقیمانده برای حفاظت از جنگنده‌های پیشرفته کشور تلاش کردند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پرسنل تعمیر و نگهداری که برای آموزش F-16 در آمریکا بودند، با لغو قرارداد توسط دولت موقت به ایران بازگشتند.

قرار بود F-16 به‌تدریج جایگزین F-5 شود، اما تا آن زمان هیچ خلبان ایرانی برای هدایت آن آموزش ندیده بود.

آموزش‌های تکمیلی تامکت‌ها نیز نیمه‌تمام ماند و بخشی از خلبانان که میلیون‌ها دلار برای تربیت‌شان صرف شده بود، یا با نظام جدید همکاری نکردند یا در تصفیه‌های سیاسی از خدمت کنار گذاشته شدند.

مقدمه، تصویری دوگانه از کنترل اجتماعیalam.jpg

سه سال پس از جنبش سراسری ۱۴۰۱، جمهوری اسلامی ایران رفتاری دوگانه و در نگاه نخست متناقض از خود نشان داده است. از یک ‌سو، صحنه‌هایی که تا چند سال پیش غیرقابل‌تصور بودند اکنون در شهرهای ایران قابل مشاهده‌اند: کنسرت‌های خیابانی با حضور جوانان، مسابقات ورزشی با شرکت زنان بدون حجاب اجباری، جشنواره‌های شهری پرشور، و فضاهای عمومی که در آن‌ها آزادی‌های اجتماعی محدود اما قابل ‌توجهی وجود دارد. از سوی دیگر، سرکوب فعالان سیاسی، زندانی‌کردن روزنامه‌نگاران منتقد، نظارت دیجیتالی بر شبکه‌های اجتماعی، و برخوردهای امنیتی هدفمند نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه هوشمندانه‌تر و دقیق‌تر شده است. این دوگانگی پرسشی اساسی را مطرح می‌کند: آیا جمهوری اسلامی در حال نرم‌شدن و حرکت به‌سوی اصلاحات است، یا این تغییرات بخشی از استراتژی کنترل پیچیده‌تری است که هدف اصلی آن بقای نظام در شرایط جدید است؟

این مقاله با رویکردی توصیفی- تحلیلی استدلال می‌کند که آنچه در ایران شاهد آن هستیم، نه اصلاحات واقعی است و نه باز شدن سیاسی؛ بلکه یک استراتژی بقای محاسبه‌ شده است که بر پایه اقتدارگرایی عمل‌گرایانه و سیاست‌زدایی فعال شکل گرفته است. این الگو، که نمونه‌های آن را در روسیه پوتین، چین معاصر، سنگاپور، و برخی کشورهای خلیج‌فارس می‌توان یافت، تلاش می‌کند تا با دادن آزادی‌های اجتماعی کنترل‌شده، فشار اجتماعی را تخلیه کند و در عین حال با سرکوب هدفمند، هرگونه سازمان‌دهی سیاسی را از پیش خنثی سازد. برای فهم دقیق این تحول، ابتدا باید به چارچوب‌های نظری‌ای که این رفتار را تبیین می‌کنند، نگاهی بیندازیم.

چارچوب نظری، اقتدارگرایی عمل‌گرایانه چیست؟

اقتدارگرایی عمل‌گرایانه مدلی از حکومت است که در آن حاکمان دیگر بر پایه ایدئولوژی انقلابی یا باورهای ایدئولوژیک سخت عمل نمی‌کنند، بلکه ابزارهای کنترل اجتماعی را با منطق بقا و کارآمدی تنظیم می‌کنند. به‌زبان ساده، در این مدل، حکومت به این نتیجه رسیده که حفظ قدرت از طریق سرکوب صرف و ایدئولوژی ‌زدگی مطلق، نه‌تنها هزینه‌ بر است، بلکه خطر انفجار اجتماعی را نیز افزایش می‌دهد. بنابراین، حاکمان تصمیم می‌گیرند در حوزه‌های غیرسیاسی انعطاف نشان دهند تا از انباشت فشار و خیزش‌های گسترده جلوگیری کنند. این مدل پنج ویژگی اصلی دارد که به‌خوبی در رفتار جمهوری اسلامی پس از ۱۴۰۱ قابل مشاهده است.

ویژگی نخست، سرکوب سیاسی هدفمند است. برخلاف دوران‌های پیشین که سرکوب گسترده و همه‌ گیر بود، اکنون سرکوب به‌صورت انتخابی و دقیق انجام می‌شود: فعالان سیاسی اصلی، روزنامه‌نگاران منتقد، و افرادی که توانایی سازمان‌دهی دارند، شناسایی و خنثی می‌شوند، اما شهروندان عادی که در فضای عمومی به فعالیت‌های اجتماعی می‌پردازند، تحت فشار قرار نمی‌گیرند. ویژگی دوم، آزادی‌های اجتماعی محدود و کنترل‌شده است: افراد می‌توانند در کنسرت‌ها شرکت کنند، در فضاهای شهری به تفریح بپردازند، یا در پوشش خود آزادی نسبی داشته باشند، اما تمامی این فعالیت‌ها در چارچوبی مشخص و بدون حق تبدیل شدن به فعالیت سیاسی صورت می‌گیرد. ویژگی سوم، مدیریت رسانه‌ای و روایتی است: حکومت تلاش می‌کند تصویری نو از خود به‌عنوان نظامی «منعطف ‌تر» و «مدرن‌ تر» ارائه دهد و این تصویر را از طریق رسانه‌های رسمی و شبه‌رسمی بازتولید کند. ویژگی چهارم، مهندسی اجتماعی مبتنی بر آرام‌سازی است: با برگزاری جشنواره‌ها، رویدادهای ورزشی، و فعالیت‌های شاد، حکومت تلاش می‌کند هیجانات جمعی را از حوزه سیاسی به حوزه اجتماعی- تفریحی هدایت کند. ویژگی پنجم، اقتصاد سیاسی مبتنی بر تخلیه فشار اجتماعی است: با ایجاد مکانیسم‌هایی که انرژی نارضایتی را جذب و تبدیل به فعالیت‌های غیرسیاسی می‌کنند، حکومت از انباشت انرژی اعتراضی جلوگیری می‌کند. این مدل به‌جای تولید یک «دولت ایدئولوژیک»، نوعی «ماشین اداری- امنیتی انعطاف ‌پذیر» ایجاد می‌کند که در آن، بقای نظام بر ایدئولوژی ترجیح دارد.

این الگو، به‌ویژه در مقایسه با روسیه پوتین، بُعد «عمل‌گرایی» خود را بهتر آشکار می‌سازد. حکومت پوتین با استفاده از استراتژی «بی‌ثباتی کنترل‌شده» و ایجاد یک «دموکراسی مدیریت‌شده» ، فضای سیاسی را نه به‌طور کامل حذف، بلکه آن را به‌دقت مهندسی می‌کند تا نارضایتی‌های محلی و اقتصادی را از طریق کانال‌های هدایت‌شده تخلیه سازد، اما اجازه سازماندهی اپوزیسیون سراسری و مؤثر را ندهد. اقتدارگرایی عمل‌گرایانه در ایران نیز، با تمرکز بر حفظ ثبات سیاسی و مشروعیت (بر اساس الگوی ارائه شده توسط دیمیتراف که بر سرکوب و پاسخگویی به نیازها تأکید دارد.)، تلاش می‌کند تا با دادن آزادی‌های اجتماعی کنترل‌شده، انرژی سیاسی بالقوه جنبش ۱۴۰۱ را به انرژی صرفاً اجتماعی و مصرفی تبدیل کند و بقای رژیم را از خطر انفجار سیاسی دور سازد. به بیان دیگر، هدف، نه حل ریشه‌ای مشکلات بلکه مدیریت عوارض سیاسی آنها با ابزار اجتماعی است.

نظریه دیمیتراف بر این فرض استوار است که دوام و بقای رژیم‌های اقتدارگرای مدرن، صرفاً محصول سرکوب محض نیست، بلکه یک «تعادل ظریف» بین سرکوب هدفمند و پاسخگویی به نیازهای غیرسیاسی جامعه است. دیمیتراف استدلال می‌کند که رژیم‌هایی اقتدارگرای مدرن بقای خود را با خنثی کردن تهدید سیاسی از طریق سرکوب نخبگان و کاهش انگیزه اعتراض توده‌ای از طریق پاسخگویی به نیازهای غیرسیاسی تضمین می‌کنند.

سیاست‌زدایی فعال، تخلیه سیاست از زندگی روزمره

یکی از مفاهیم کلیدی برای فهم رفتار جدید جمهوری اسلامی، سیاست‌زدایی است. سیاست‌زدایی به معنای خارج کردن امر سیاسی از زندگی روزمره مردم و جایگزینی آن با فعالیت‌های فردی، اجتماعی، و مصرفی است. این مفهوم در ادبیات علوم سیاسی و جامعه‌شناسی توسط متفکرانی همچون آنتونیو گرامشی، جیمز فرگوسن، و کالین هی توسعه یافته است. به‌زبان ساده، سیاست‌زدایی یعنی اینکه افراد از اندیشیدن و عمل‌کردن سیاسی منصرف شوند و به‌جای آن، بر زندگی خصوصی، سرگرمی، و رفاه فردی تمرکز کنند. در این فرآیند، نارضایتی سیاسی به نارضایتی اجتماعی یا اقتصادی تبدیل می‌شود و کنش جمعی جای خود را به کنش فردی می‌دهد.

در ایران، این الگو با آزادی‌های اجتماعی انتخابی، سرگرمی‌سازی جامعه، و مدیریت هیجانات جمعی قابل مشاهده است. برای مثال، حکومت اکنون به جوانان اجازه می‌دهد در کنسرت‌های خیابانی شرکت کنند، در پارک‌ها به فعالیت‌های ورزشی بپردازند، یا در فضاهای عمومی بدون حجاب اجباری حضور داشته باشند. این امتیازها به‌ظاهر نشانه آزادی است، اما در عمق، ابزاری برای تخلیه انرژی اعتراضی و منحرف کردن توجه مردم از مسائل سیاسی است. هنگامی که جوانی در یک جشنواره شهری سرگرم است یا در یک کافه با دوستان خود وقت می‌گذراند، احتمال کمتری دارد که به فعالیت سیاسی یا سازمان‌دهی اعتراضی بپردازد. این دقیقاً همان چیزی است که حکومت به دنبال آن است: جامعه‌ای که در حوزه اجتماعی فعال اما در حوزه سیاسی منفعل است. این استراتژی با هدف شکستن پیوند میان نارضایتی روزمره و کنش سیاسی طراحی شده و به‌خوبی در چین، روسیه، و برخی کشورهای خلیج‌فارس نیز اجرا شده است.

نکته مهم این است که سیاست‌زدایی در ایران فعال است؛ یعنی حکومت به‌صورت عمدی و برنامه‌ریزی‌شده فضاهای غیرسیاسی را گسترش می‌دهد تا مردم را از مشارکت سیاسی دور کند. این فرآیند با ایجاد وابستگی روانی به امتیازهای کوچک همراه است: وقتی شهروندی احساس کند که آزادی‌های اجتماعی نسبی دارد، ممکن است از انجام فعالیت سیاسی که خطر ازدست‌دادن این امتیازها را دارد، بترسد. این مکانیسم روانی به حکومت اجازه می‌دهد تا بدون استفاده از سرکوب گسترده، کنترل اجتماعی را حفظ کند. بنابراین، سیاست‌زدایی نه یک فرآیند طبیعی، بلکه یک استراتژی کنترل است که به‌دقت طراحی و اجرا می‌شود.

زمینه تاریخی، جنبش ۱۴۰۱ و نقطه عطف رفتار حکومت

برای فهم دلایل این تحول رفتاری، باید به جنبش ۱۴۰۱ به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران نگاه کنیم. جنبش «زن، زندگی، آزادی» که در پی مرگ مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، از چند جهت بی‌سابقه بود. نخست، این جنبش سراسری بود: از تهران تا کردستان، از بلوچستان تا گیلان، در تمامی استان‌ها اعتراضات گسترده‌ای صورت گرفت. دوم، این جنبش چندنسلی بود: نه‌تنها جوانان، بلکه نسل‌های میانسال و حتی برخی از سالخوردگان نیز در آن مشارکت داشتند. سوم، این جنبش ضد‌ایدئولوژیک بود: مردم دیگر خواستار اصلاح نظام نبودند، بلکه خواهان تغییر بنیادین و حذف ساختارهای اقتدارگرایانه بودند. چهارم، این جنبش زن‌محور بود: برای نخستین بار، حقوق زنان و آزادی پوشش در مرکز یک جنبش سیاسی قرار گرفت و زنان نقش رهبری و پیشتاز را ایفا کردند.

سرکوب خشن این جنبش، با کشته‌شدن صدها نفر، زندانی‌شدن هزاران تن، و اعدام برخی از بازداشت‌شدگان، هزینه سنگینی برای جمهوری اسلامی به همراه داشت. حکومت دریافت که سرکوب صرف نه‌تنها جنبش را متوقف نمی‌کند، بلکه شکاف میان نظام و جامعه را عمیق‌تر می‌سازد و مشروعیت حکومت را در سطح جهانی و داخلی تضعیف می‌کند. از سوی دیگر، حکومت به این نتیجه رسید که ادامه الگوی تماماً سخت‌گیرانه پیشین، جامعه را در آستانه انفجار دائمی قرار می‌دهد. بنابراین، از اواخر سال ۱۴۰۱ و به‌ویژه در سال‌های ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳، شاهد چرخشی رفتاری هستیم که ماهیت آن بازتنظیم ابزارهای کنترل است، نه اصلاح یا باز شدن واقعی ساختار قدرت. این چرخش بر پایه درس‌گیری از جنبش ۱۴۰۱ صورت گرفته است: حکومت فهمیده که برای بقا، باید در حوزه‌های غیرسیاسی انعطاف نشان دهد تا از خیزش‌های مجدد جلوگیری کند، اما در عین حال باید با سرکوب هدفمند، هرگونه سازمان‌دهی سیاسی را از پیش خنثی سازد.

الگوی اول، امتیازدهی اجتماعی کنترل‌شده

یکی از بارزترین مؤلفه‌های رفتار جدید حکومت، امتیازدهی اجتماعی کنترل‌شده است. این الگو شامل فعالیت‌هایی است که تا چند سال پیش در ایران ممنوع یا بسیار محدود بودند: کنسرت‌های خیابانی، ورزش‌های شهری، مسابقات با حضور زنان بدون حجاب، برنامه‌های شاد، و آزادی‌های پوششی انتخابی. برای مثال، در برخی شهرها، جوانان می‌توانند در میادین و پارک‌ها به برگزاری کنسرت‌های کوچک بپردازند، در مسابقات ورزشی زنان بدون روسری شرکت کنند، یا در جشنواره‌های شهری به فعالیت‌های گروهی و تفریحی بپردازند. این فعالیت‌ها در گذشته یا ممنوع بودند یا با برخوردهای امنیتی مواجه می‌شدند، اما اکنون حکومت نه‌تنها با آن‌ها مخالفت نمی‌کند، بلکه در برخی موارد از آن‌ها حمایت می‌کند.

هدف اصلی این امتیازدهی، تخلیه فشار اجتماعی و کاهش انگیزه کنش سیاسی است. حکومت به‌خوبی می‌داند که جوانان و طبقه متوسط شهری، که موتور اصلی جنبش ۱۴۰۱ بودند، خواهان آزادی‌های اجتماعی هستند. با دادن این آزادی‌ها در سطحی محدود، حکومت تلاش می‌کند تا بخشی از نارضایتی را مدیریت کند و از انباشت فشار جلوگیری نماید. این استراتژی با منطق «شیر تخلیه» قابل توضیح است: به‌جای اینکه فشار انباشته شود و منجر به انفجار گردد، حکومت به‌صورت کنترل‌شده فضا را باز می‌کند تا فشار آرام‌آرام تخلیه شود. نکته کلیدی این است که این امتیازها کنترل‌شده هستند: حکومت مشخص می‌کند که کجا، چه زمانی، و تا چه حدی این فعالیت‌ها مجاز هستند. برای مثال، کنسرت‌های خیابانی در محلات خاصی از تهران ممکن است مجاز باشند، اما در مناطق مذهبی یا حساس ممنوع هستند. همچنین، این فعالیت‌ها مادامی که جنبه سیاسی پیدا نکنند، مجاز هستند؛ به‌محض اینکه نشانه‌ای از سازمان‌دهی سیاسی یا انتقاد مستقیم از حکومت در آن‌ها مشاهده شود، با سرکوب مواجه می‌شوند. این مکانیسم به حکومت اجازه می‌دهد تا به‌نظر انعطاف‌پذیر باشد، اما در عین حال کنترل کامل را حفظ کند.

الگوی دوم، سرکوب سیاسی هدفمند و دیجیتالی

در حالی که حکومت در حوزه اجتماعی امتیازاتی می‌دهد، در حوزه سیاسی نه‌تنها سرکوب را ادامه داده، بلکه آن را هدفمندتر و کارآمدتر کرده است. این الگو از چند ویژگی کلیدی برخوردار است. نخست، سرکوب اکنون انتخابی است: به‌جای اینکه همه منتقدان تحت فشار قرار گیرند، حکومت افراد کلیدی را که توانایی سازمان‌دهی و بسیج دارند، شناسایی و خنثی می‌کند. این افراد شامل روزنامه‌نگاران، وکلا، فعالان حقوق بشر، و رهبران جنبش‌های اجتماعی هستند. دوم، سرکوب اکنون دیجیتالی است: با استفاده از فناوری‌های نظارتی، حکومت می‌تواند فعالیت‌های آنلاین افراد را رصد کند، شبکه‌های ارتباطی آن‌ها را شناسایی نماید، و قبل از اینکه سازمان‌دهی جدی صورت گیرد، مداخله کند. سوم، سرکوب اکنون کم‌هزینه‌تر است: به‌جای سرکوب گسترده که هزینه سیاسی و اقتصادی بالایی دارد، حکومت با سرکوب نقطه‌ای و هدفمند، هزینه‌ها را کاهش داده و در عین حال کارآمدی را افزایش داده است.

برای مثال، به‌جای اینکه تمامی منتقدان را دستگیر کنند، حکومت ممکن است تنها چند روزنامه‌نگار یا فعال کلیدی را زندانی کند و از این طریق، پیامی ارسال نماید که فعالیت سیاسی همچنان خطرناک است. این استراتژی با هدف ایجاد اثر بازدارنده طراحی شده است: دیگران که شاهد سرنوشت این افراد هستند، از ادامه فعالیت سیاسی منصرف می‌شوند. همچنین، حکومت از ابزارهای دیجیتالی برای شناسایی و خنثی‌سازی شبکه‌های اعتراضی استفاده می‌کند. برای مثال، تحلیل داده‌های شبکه‌های اجتماعی، رصد تلگرام و اینستاگرام، و استفاده از هوش مصنوعی برای شناسایی الگوهای ارتباطی، بخشی از این استراتژی است. این مدل که در چین و روسیه نیز به‌کار گرفته شده، به حکومت اجازه می‌دهد تا قبل از اینکه اعتراضات شکل بگیرند، از آن‌ها جلوگیری کند. نکته مهم این است که سرکوب هدفمند با امتیازدهی اجتماعی کنترل‌شده همزمان اتفاق می‌افتد: شهروندان عادی که در فضاهای عمومی به فعالیت‌های اجتماعی می‌پردازند، دستگیر نمی‌شوند، اما کسانی که تلاش می‌کنند این فعالیت‌ها را به فعالیت سیاسی تبدیل کنند، با سرکوب مواجه می‌شوند. این دوگانگی به حکومت اجازه می‌دهد تا به‌نظر انعطاف‌پذیر باشد، اما در عین حال از هرگونه چالش سیاسی جلوگیری کند.

الگوی سوم، سرگرمی‌سازی و مدیریت هیجانات جمعی

یکی دیگر از ابزارهای اصلی سیاست‌زدایی، سرگرمی‌سازی و مدیریت هیجانات جمعی است. این الگو که در چین و روسیه نیز به‌خوبی قابل مشاهده است، بر پایه این اصل است که هیجانات و انرژی جمعی مردم را می‌توان از حوزه سیاسی به حوزه‌های اجتماعی و تفریحی هدایت کرد. در ایران، این استراتژی با برگزاری جشنواره‌ها، کارناوال‌ها، رویدادهای ورزشی، برنامه‌های توریسم داخلی، و موسیقی شهری اجرا می‌شود. برای مثال، در برخی شهرها، جشنواره‌های غذا، نمایشگاه‌های هنری، و رویدادهای فرهنگی برگزار می‌شود که هزاران نفر در آن‌ها شرکت می‌کنند. این رویدادها نه‌تنها سرگرمی فراهم می‌کنند، بلکه فرصتی برای تجمع و تعامل اجتماعی ایجاد می‌کنند که در چارچوبی کنترل‌شده صورت می‌گیرد.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgایران وایر - در ادامه موج فشار بر هنرمندان زن، صفحه اینستاگرامی نیوشا مفیدی، خواننده‌ای که صدای او در کنسرت اخیر حمید حامی مورد توجه گسترده قرار گرفت، امروز توسط پلیس فتا مسدود شد.

چند روز پیش ویدیویی از کنسرت حامی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد؛ جایی که او هنگام همخوانی یک زن در سالن، سکوت می‌کند تا صدای او واضح شنیده شود. این رفتار که عملا حمایت از حضور و صدای یک خواننده زن روی صحنه بود، بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی داشت و با استقبال کاربران روبه‌رو شد.

اما تنها چند روز بعد، صفحه اینستاگرام نیوشا مفیدی که ویدیو را نیز بازنشر کرده بود با پیام پلیس فتا مبنی بر «تولید محتوای مجرمانه» مسدود شد؛ پیامی که معمولا در برخوردهای حکومتی با صفحات هنرمندان، کنشگران و رسانه‌های منتقد دیده می‌شود.

این اقدام، از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان پاسخی مستقیم به دیده‌شدن صدای یک زن در فضای عمومی و تلاش برای کنترل حضور زنان در عرصه موسیقی تعبیر شده است. کاربران رفتار حکومت جمهوری اسلامی با زنان را به حکومت طالبان در افغانستان تشبیه کرده‌اند.

moghadam.jpgاعمال نظر رهبری در امور داخلی قابل کتمان نبوده ونیست اگر چه که این امر می تواند توسط دست اندرکاران نظام به موجب پذیرش اصل 110 والتزام به ان توجیه یا تکذیب شود و موجب اعتراض هم نباشد .

اما در عرصه بین الملل که دولتهای خارجی و سازمانهای بین المللی سمت مقابل ما هستند هیچگاه ماجرا به صورتی که در داخل مدیریت می شود نبوده ونخواهد بودو اعمال نظر که هیچ , ابراز نظرها هم می تواند با بهانه وبی بهانه موجب اختلال در روابط خارجی شده وهزینه سازگردد.

بعد از جنگ 12 روزه که در حالت عدم حضور مردم ونبود همبستگی ملی می توانست سرنوشت دیگری را برای هیات حاکمه رقم بزند بسیاری از فعالان ارشد سیاسی وابسته به حکومت از پذیرش تغییر الگو( پارادایم شیفت ) توسط رهبری خبر دادند که برای خودشان هم نوید بخش بود و می توانست باعث التیام دردها وسختیهای بی حساب وکتاب مردم شده وگشایش در امور تلقی شود . البته این پذیرش را نمی توان پای پیشنهاد خیرخواهانه جبهه اصلاحات ایران و یا سایرین گذاشت بلکه به زعم بنده تحت تاثیر فشارهای داخلی وخارجی وبا اکراه صورت گرفت که در ادامه توضیح خواهم داد.

به نظر من مهمترین مساله ایران بعد از جنگ 12 روزه با فرض موثق بودن اصل پارادایم شیفت تغییر رویکرد در سیاست خارجی بود و حکومت پذیرفت که به جای پرداختن به میدان ( که البته میدانی هم برای حضور نیابتی ویا مستقیم باقی نمانده بود) راه متعارف دیپلماسی را در پیش گیرد و فشارهای داخلی و خارجی انقدر زیاد شده بود که بالضروره باید این اتفاق می افتاد.

جنگ 12 روزه درسهای اموزنده ای برای نظام حکمرانی که چشم خود را بر واقعیتهای خارجی بسته بود به همرا ه داشت .

خلاصه ای از پیام ها ودرسهای جنگ 12 روزه به شرح زیر بود :

1- پایان دیپلماسی ، آغاز جنگ و پایان جنگ ، آغاز دیپلماسی است .

2- خیر مردم و مملکت در جدی گرفتن مسیر دیپلماسی است. ودر شرایط و اوضاع کنونی ایران راهی جز دیپلماسی نیست.

3- بروز جنگ بر اثر نا اگاهی از کارکرد دیپلماسی بود.

4- تحمیل جنگ و بستن راه دیپلماسی ورویکرد میدانی خواست کاسبان داخلی تحریم و دشمنان سودجوی خارج بود.

5- قبول زیانهای از دست دادن زمان و اجبار دررفتن به سمت دیپلماسی ولو فرض که نوشداروی بعد از مرگ سهراب باشد.

اما داستان خیلی کوتاه و نا امید کننده تمام شد !

- شاید اولین اتفاق مهم بعد ازجنگ 12 روزه ، سفررییس جمهور به سازمان ملل بود

برخی از سیاسیون کشور در توصیه به پزشکیان، از وی خواستند از فرصت ارتباط رودررو با مسئولان ارشد آمریکایی غفلت نکند. به زعم ایشان، چنین اقدامی به فرض وقوع، بر وضعیت اقتصادی کشور، هم اثر عینی داشت و هم اثر روانی.

حامیان این ایده معتقد بودنداگر پزشکیان بتواند حتی به‌طور محدود باب گفت‌وگو را بگشاید، یک «یخ‌شکنی تاریخی» رقم خواهد خورد و به تصور انها (با توجه به دریافت تحلیل و تفسیرها پیرامون تغییر راهبرد های حکمرانی )پزشکیان با داشتن اختیار کامل می توانست چراغ سبز را نشان دهد.

1010.jpgمحمدولی حیدربیگی، جانباز ۷۰ درصدی جنگ ایران و عراق، برای ابراز همدردی با خانواده خسرو علیکردی، از ابهر به مشهد سفر کرده است.

حیدربیگی که هر دو پای خود را در جنگ از دست داده، در اعتراضات ۱۴۰۱ به اتهام «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت و در پی پرونده‌سازی به ۱۳ سال حبس محکوم شد که با وکالت خسرو علیکردی این حکم به تحمل چهار ماه حبس کاهش پیدا کرد.

azarb.jpgایران حق دیکته کردن ندارد!

فضایل آغامالی، عضو کمیته سیاست‌های حقوقی پارلمان آذربایجان در گفتگو با بخش فارسی دویچه وله گفته است:

🔹ایران روابط دوستانه‌ای با آذربایجان نداشته و همیشه با دشمنان ما روابط خوبی داشته است

🔹وزیر خارجه ایران، رهبران مذهبی و فرماندهان سپاه؛ بارها ما را تهدید کرده‌اند

🔹ما برای روابط خارجی به دعای خیر ملاها و روحانیان ایران نیاز نداریم

افشار سلیمانی، سفیر پیشین ایران در باکومی‌گوید: «در دوره پزشکیان، با توجه به مواضع سازنده او نسبت به آذربایجان، روابط دو کشور از حالت تنش خارج شده است.» به گفته او، مشکل اصلی، نبود اعتماد متقابل بوده است.

با وجود رشد تجارت دوجانبه، ایران نقشی در پروژه‌های چند ده میلیارد دلاری بازسازی قره‌باغ ندارد. سلیمانی این موضوع را نه صرفا اقتصادی، بلکه "سیاسی و امنیتی" می‌داند و تاکید می‌کند که در مناسبات بین‌المللی روابط دو کشور هیچ‌وقت نباید به زیان کشور ثالث باشد. او می‌گوید اگر روابط آذربایجان و اسرائیل آسیبی به ایران وارد کند، تهران واکنش نشان می‌دهد؛ همان‌طور که روابط ایران با دیگر کشورها نیز نباید به ضرر باکو باشد.

فضایل آغامالی، عضو کمیته سیاست‌های حقوقی پارلمان آذربایجان ولی می‌گوید: «ایران روابط دوستانه‌ای با آذربایجان نداشته و با دشمنان ما روابط خوبی داشته است؛ اما ما هرگز اعتراض نکرده‌ایم. ایران نیز حق ندارد اعتراض کند. آذربایجان کشوری مسئول و پایبند به حقوق بین‌الملل است.»

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

او می‌افزاید: «چه وزیر خارجه ایران باشد، چه رهبران مذهبی یا فرماندهان سپاه؛ بارها به‌دلیل روابط ما با اسرائیل تهدید کرده‌اند، اما دولت آذربایجان به این تهدیدها اعتنایی نمی‌کند و روابط خود با اسرائیل را ادامه می‌دهد.»

آغامالی در گفتگو با بخش فارسی دویچه وله به سابقه دیرینه روابط مردم آذربایجان و جامعه یهودی این کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: «برای روابط خارجی به دعای خیر ملاها و روحانیان ایران نیاز نداریم».

بدل نتانیاهو در تهران

| No Comments

netlarge.jpg

پس از انتشار فیلمی از حرکت مخاطره‌آمیز یک خودروی زانتیا روی سه چرخ در کمربندی جنوبی شیراز، پلیس راهور ضمن تأکید بر غیرقانونی بودن چنین اقدامی، راننده را به مرجع قضایی معرفی کرد.

***

toilet.jpgآقای شهردار! آن هنرهای فراوانی که شعارش را می دهید در این عکس خلاصه شده؛ ساخت یک سرویس بهداشتی در یک پارک در یک محله

روزنامه هم میهن نوشت: شخص شهردار تهران، یک‌روز کمر ترافیک را می‌شکند. یک‌روز پنج‌هزار اتوبوس به ناوگان اضافه می‌کند. یک‌روز مشکل آب تهران را حل می‌کند و... خلاصه آنکه چنان خودش را سرشلوغ و همه‌چی بلد می‌داند که بیا و ببین.

مشکل اما اینجاست که ما هم اهل همین شهریم و هرروز و هرروز معضلات و مشکلات را کف خیابان و در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر با پوست و استخوان‌مان لمس می‌کنیم.

دقت کنید! شهرداری ناحیه‌یک منطقه‌یک شهرداری تهران، آنقدر دست‌اش خالی است که بابت بازسازی سرویس بهداشتی یک بوستان ـ که آن‌هم با مشارکت اهالی به سرانجام رسیده ـ عمل شاق‌اش را روی یکی از بیلبوردهای شهری، به اطلاع عموم رسانده است.

billboard.jpg

فرارِ بی‌صدا

| No Comments

farar.jpgسپاه پاسداران دو روز پیش از سقوط اسد سوریه را ترک کرده بود

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

یک سال پس از فروپاشی حکومت بشار اسد، منابع آگاه به خبرگزاری فرانسه گفته‌اند که سپاه پاسداران و دیپلمات‌های جمهوری اسلامی دو روز پیش از فرار اسد از دمشق، بی‌سروصدا سوریه را ترک کرده بودند : همان حکومتی که تهران بیش از یک دهه با صرف صدها میلیارد دلار، هزاران کشته و ویرانی گسترده، وعده «حفاظتش» را می‌داد. خروجی شتاب‌زده که برای بسیاری در منطقه تنها یک معنا دارد: وقتی کار به بحران می‌رسد، تهران حتی نزدیک‌ترین متحدان خود را هم تنها می‌گذارد.

یک سال بعد از سقوط رژیم اسد در سوریه، چندین منبع آگاه به خبرگزاری فرانسه گفته‌اند که حکومت ایران دو روز پیش از فرار بشار اسد، در ۸ دسامبر ۲۰۲۴، نیروهای نظامی و دیپلماتیک خود را از سوریه خارج کرده بود : کشوری که تنها و مهمترین حامی و متحد حکومت ایران در منطقه طی بیش از چهار دهه به شمار می‌رفت.

حکومت تهران برای حفظ رژیم اسد ده‌ها مشاور نظامی سپاه پاسداران، بخشی از رزمندگان وابسته به آن و شبکه‌ای از گروه‌های مسلح متحد، به ویژه حزب‌الله لبنان و شبه نظامیان شیعه عراقی و افغان را در سوریه مستقر کرده و هدایت می نمود. با فرمان مستقیم علی خامنه‌ای به فرماندۀ وقت نیروی قدس، قاسم سلیمانی، این نیروها از آغاز جنگ داخلی سوریه در ۲۰۱۱ تا واپسین روزهای رژیم اسد در کنار حکومت او در دمشق و دیگر مناطق سوریه ایستاده بودند. این همکاری به بهای کشته شدن بیش از پانصدهزار نفر از اتباع سوریه، ویرانی دست کم شصت درصد از زیرساخت‌های این کشور، آواره شدن نیمی از جمعیت آن و بالاخره تحمیل هزاران کشته و زخمی به حزب‌الله و سپاه پاسداران و صدها میلیارد دلار خسارت مالی به اقتصاد ایران تمام شد و در نهایت با پیشروی برق‌آسای ائتلاف اسلام‌گرایان و سقوط دمشق همچون حباب فروپاشید.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

یک افسر پیشین ارتش سوریه که در یکی از مقرهای سپاه پاسداران در دمشق خدمت می‌کرد، به خبرگزاری فرانسه گفته است که روز پنجم دسامبر ٢٠٢٤ از سوی یک مقام ایرانی بالادست به نام «حاج ابراهیم» فراخوانده شد که به او و بیست نظامی دیگر سوری حاضر در جلسه گفت : «از امروز دیگر سپاه پاسداران در سوریه نخواهد بود. ما می‌رویم. اسناد حساس را بسوزانید و هارد کامپیوترها را خارج کنید. همه چیز تمام شد. از امروز دیگر مسئول شما نیستیم.»

این افسر که به دلایل امنیتی نخواسته نامش فاش شود، گفته است که این تصمیم برای آنان «غافلگیرکننده» بود. نیروهای شورشی از ۲۷ نوامبر حملۀ بزرگ خود را از ادلب آغاز کرده بودند و ارتش سوریه به سرعت در مقابل پیش روی آنان فرو می‌پاشید. پس از این ملاقات افسر سوری و دیگر کارکنان با دریافت یک ماه حقوق پیش به خانه‌های خود بازگشتند و منتظر سقوط حکومت اسد در بامداد ۸ دسامبر ماندند، آنهم بدون کمترین درگیری و پس از فرار بشار اسد به مسکو.

کانال رستاخیز

🔹 اخیرا دیده شده که نهادهای وابسته به سفارت روسیه در تهران، با وعده‌های مالی سراب‌گونه، شهروندان ایرانی را برای جنگ اوکراین جذب می‌کنند. این عملیات که زیر پوشش "برنامه رسمی استخدام اتباع خارجی" صورت می‌گیرد در حقیقت قاچاق سرباز به خط مقدم جنگی است که روسیه در آن با بحران شدید نیروی انسانی مواجه شده.

02.jpg🔹 در این برگه‌ها وعده پول می‌دهند اما نمی‌گویند که نیروهای قراردادی خارجی پایین‌ترین سطح حقوق، کمترین امکانات و بیشترین ریسک را دارند. نمی‌گویند که اجساد بسیاری از این نیروها پس از کشته شدن، حتی به کشورشان برگردانده نمی‌شود. نمی‌گویند که قانون روسیه اجازه می‌دهد این نیروها را در سخت‌ترین محورهای جنگی پرتاب کنند؛ جایی که حتی سربازان روس حاضر نیستند بروند.

🔹 این اقدام توهینی آشکار به حاکمیت ملی ایران و ملتی است که هرگز اجازه نداده‌اند خاکشان مبدا مزدور پروری برای قدرت‌های خارجی باشد. وقتی ارتش روسیه حتی از زندانیان و شبه‌نظامیان خصوصی نیز نتوانسته نیروی کافی تهیه کند، حالا نوبت به فریب جوانان ایرانی با وعده‌های پوشالی رسیده است.

01.jpg

بانک مرکزی در تسخیر یک چهره پرابهام امنیتی و مالی؛ چنبره فرزین بر حساس‌ترین نهاد اقتصادی کشور

یاشار سلطانی - روزنامه‌نگار تحقیقی

محمدرضا فرزین رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در دولت سید ابراهیم رئیسی و مسعود پزشکیان یکی از پرابهام‌ترین چهره‌های امنیتی و اقتصادی-سیاسی ایران کنونی است. دوران ریاست او بر بانک مرکزی با مجموعه‌ای از تصمیم‌های عجیب و غریب و مخرب برای اقتصاد ایران همراه بوده که علیرغم انتقادهای فراوان اقتصاددانان، همچنان ادامه دارد. همه روسای کل بانک مرکزی همیشه با چالش‌هایی در زمینه کنترل قیمت ارز مواجه بودند. تقریبا می‌توان گفت که فرزین در این عرصه یک بازنده بزرگ بوده و قیمت دلار در دوران ریاست او از مرز افسانه‌ای ۱۲۵ هزار تومان عبور کرده است.

yslarge.jpgاما به جز بازار ارز، او در جنبه‌های گوناگون دیگری هم مدیریت پرچالشی داشته است. از مقاومت در برابر ماجرای بانک آینده که نهایتا با اولتیماتوم رئیس دستگاه قضا به سرانجام رسید تا اتخاذ سیاست‌های سخت‌گیرانه و محدودکننده در حوزه‌های مختلف که مسیر توسعه و رشد اقتصاد کشور را مسدود کرده است.

یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی فعالیت فرزین که نشان دهنده دور بودن ذهنیت او از فضای رشد و توسعه کشور است، درگیری او با بدنه اقتصاد دیجیتال کشور است. جایی که فرزین با سیاست‌های سنتی مانع از رشد و فعالیت این بازارها شده و جریان پولی و سرمایه‌گذاری کشور را به سمت بازارهای غیررسمی سوق داده است.

برای نمونه او خواستار تعیین ساعت کاری برای بازارهای آنلاین خرید و فروش طلای آب شده بود که با ذات و ماهیت این بازارها در تقابل است و انتقادات شدیدی را به همراه داشته. به ویژه اینکه این بازارها مورد اقبال مردم قرار گرفته و چنین تصمیم‌هایی سرمایه مردم را به بازارهای غیررسمی و غیرشفاف سوق می‌دهد.

این‌ها تنها بخشی از انتقادات از تصمیم های اقتصادی فرزین در چند ماه اخیر است. اگر نگاهی به مرام و مسلک سیاسی او هم بندازیم سوال‌های زیادی در ذهن شکل می‌گیرید.

فرزین از جمله مدیران احمدی‌نژادی به حساب می‌آید. اما به نظر می‌رسد در فضای سیاسی ایران چرخش و نرمش را به خوبی یاد گرفته و البته شاید حمایت‌هایی هم دارد که توانسته هم رئیس کل بانک مرکزی دولت سید ابراهیم رئیسی باشد هم این پست را در دولت مسعود پزشکیان حفظ کند. آن هم با وجود تغییر وزیر اقتصاد دولت پزشکیان که همچنان جایگاه او تزلزلی پیدا نکرده است.

نگاهی به کارنامه عملکرد فرزین پیش از بانک مرکزی و طرح چند سوال مهم

محمدرضا فرزین دانش‌آموخته اقتصاد از دانشگاه‌های تهران، بهشتی و علامه طباطبائی است و مدرک دکتری خود را از دانشگاه علامه دریافت کرده است. در سوابق اجرایی او پست‌های مهمی چون معاونت اقتصادی وزارت امور اقتصاد و دارایی در دولت محمود احمد‌ی‌نژاد، ریاست صندوق توسعه ملی در اواخر دولت احمدی‌نژاد، مدیرعاملی بانک کارآفرین و ملی و دبیری ستاد هدفمندی یارانه‌ها در دولت احمدی‌نژاد دیده می‌شود.

فعالیت او در این سال‌ها البته با علامت سوال‌های فراوانی هم همراه است. برای نمونه او در حالی معاون وزیر اقتصاد در دولت محمود احمدی‌نژاد شده که استعلام‌های لازم از نهادهای امنیتی برای او انجام نگرفته بود. این موضوع وقتی قابل توجه می‌شود که بدانیم در یکی از پست‌های اجرایی او در بنیاد مستضعفان، اشتغال او با قید «عدم دسترسی به اسناد طبقه‌بندی شده محرمانه» همراه بود.

یکی از پرابهام‌ترین اقدامات اجرایی فرزین اما در سال ۱۳۹۰ رخ داد. وقتی او دبیر ستاد هدفمندی یارانه‌ها در دولت محمود احمدی‌نژاد بود و به همراه هیات ایرانی برای شرکت در اجلاس بهاره بانک جهانی راهی آمریکا شده بود.

در مسیر برگشت فرزین از تیم ایرانی جدا و ۵ ساعت تنها در فرودگاه مانده بود. نهایتا او با پروازی از شرکت لوفت‌هانزا راهی هلند و نهاتا ایران می‌شود. بعد از این اتفاق لوفت‌هانزا ۲۰ هزار مارک آلمان به حساب فرزین در بانک ماینراندمور به عنوان غرامت واریز می‌کند.

نگاهی به کارنامه فرزین نشان می‌دهد که او در سال‌های اخیر ارتباط‌های گسترده‌ای با کشورهای خارجی و نهادها و سازمان‌های خارجی داشته است. از جمله در زمان دبیری سازمان هدفمندی یارانه‌ها که او در کنفرانس‌های متعددی شرکت می‌کرده و اطلاعات گوناگونی را ارائه می‌داده که نهایتا منجر به ارتباط با بنیاد کربل آلمان شد.

و یا بانکی که او با سرمایه‌گذاری خارجی در کیش با سرمایه ۱۰۰ میلیون دلاری تاسیس کرده که ۸۰ درصد سرمایه‌گذاری از طرف خارجی آن تامین شد و ۲۰ درصد آن معادل ۲۰ میلیون دلار توسط فرزین تامین شد. البته هیچگاه این بانک خارجی و سرمایه‌گذار آن شناسایی نشدند.

زندگی فردی فرزین هم علامت سوال‌های فراوانی دارد که می‌تواند با توجه به جایگاه مهم‌اش در تصمیم‌گیری اقتصادی ایران سوال‌برانگیز باشد. از جمله نگاهی به سوابق برادران او که در میان آنها پرونده‌هایی چون زمین‌خواری، کلاهبرداری، حمل و نگهداری موارد مخدر و مهم‌تر از همه عضویت در گروهک مجاهدین خلق به چشم می‌خورد.

در کشوری که تابعیت فرزند برخی مسئولان دستاویزی برای تنش‌های سیاسی و حساسیت‌های بالایی می‌شود؛ چشم‌پوشی از کارنامه، عملکرد و سوابق محمدرضا فرزین یک علامت سوال بزرگ است.

lgbt.jpgیک غافلگیری بزرگ برای جمهوری اسلامی!

خبرنامه گویا - در سیاتل، برگزاری «بازی پراید» در جریان جام جهانی ۲۰۲۶ به‌طور ناخواسته با حضور دو تیمی همراه شده که همجنس‌گرایی در آن‌ها جرم محسوب می‌شود: ایران و مصر. این مسابقه که برای ۲۶ ژوئن در ورزشگاه لومن‌فیلد برنامه‌ریزی شده، هم‌زمان با جشن‌های پراید شهر است؛ رخدادی که به‌طور طبیعی تضاد چشمگیری میان پیام همبستگی با جامعه LGBTQ+ در آمریکا و سیاست‌های سخت‌گیرانه علیه این جامعه در ایران ایجاد می‌کند.

فدراسیون فوتبال ایران در پیامی به فیفا اعلام کرده‌ که حاضر به پذیرش هیچ‌یک از تشریفات ویژه این نامگذاری نیست. از جمله مواردی که مورد مخالفت قرار گرفته، استفاده از بازوبند کاپیتانی رنگین‌کمان و نمادهای مرتبط با جامعه همجنسگرایان در جریان مسابقه است.

کمیته مشورتی بازی پراید اعلام کرده که این رویداد مدت‌ها پیش از انتخاب تیم‌ها برنامه‌ریزی شده بود و هدف آن «تجلیل از پراید و ارتقای پیام شمول‌گرایی» در سیاتل و سراسر آمریکاست. برگزارکنندگان تأکید دارند که فوتبال می‌تواند فراتر از مرزها و باورها، مردم را متحد کند و می‌خواهند فضایی ایجاد کنند که همه--از بازیکنان تا هواداران--احساس امنیت و تعلق داشته باشند. این پیام در تضاد مستقیم با رویکرد جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد؛ جایی که روابط همجنس‌گرایانه غیرقانونی است و برخوردهای امنیتی و قضایی علیه افراد LGBTQ+ گزارش‌های مکرر دارد.

lebFatwa.jpgایران اینترنشنال - روزنامه لبنانی ندا الوطن گزارش داد نبیه بری، رییس پارلمان این کشور و از متحدان حزب‌الله، از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، خواسته است فتوایی صادر کند تا حزب‌الله پهپادها و موشک‌های نقطه‌زن خود را به ارتش لبنان تحویل دهد.

این روزنامه دوشنبه ۱۷ آذر در گزارشی به مناسبت نخستین سالگرد سقوط حکومت بشار اسد به نقل از یک منبع آگاه نوشت شکاف درون دو حزب اصلی شیعی در لبنان، حزب امل به رهبری بری و گروه حزب‌الله، آشکار شده است.

این منبع فاش کرد رییس مجلس لبنان از طریق کانال‌های مستقیم ارتباطی‌، سه مطالبه اساسی را به مقام‌های جمهوری اسلامی منتقل کرده که «بازتاب‌دهنده نگرانی روزافزون او از تداوم درگیری لبنان در بازی محورهای منطقه‌ای است».

۱۵ آذر، یوسف رجی، وزیر خارجه لبنان، با تاکید بر خلع سلاح حزب‌الله به‌عنوان «ضرورتی ملی» اعلام کرد این گروه نمی‌تواند بدون تایید جمهوری اسلامی سلاح‌های خود را تحویل دهد.

سه مطالبه بری از حکومت ایران

ندا الوطن در ادامه گزارش خود نوشت نخستین درخواست بری از تهران این بود که لبنان از هرگونه رویارویی احتمالی آتی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل کاملا دور بماند و در مذاکرات تهران با واشینگتن به‌عنوان ابزار یا اهرم فشار مورد استفاده قرار نگیرد.

بر اساس این گزارش، مطالبه دوم که شامل درخواست از خامنه‌ای برای صدور فتوایی درباره واگذاری پهپادها و موشک‌های نقطه‌زن حزب‌الله به ارتش لبنان بود، حساسیت بیشتری داشت.

بری در سومین مطالبه خود از تهران خواست تا حمایت مالی فوری برای کمک به ده‌ها هزار شیعه‌ای فراهم کند که در پی جنگ اخیر خانه‌ها، مشاغل و منابع درآمد خود را از دست داده‌اند.

بنا بر اظهارات این منبع آگاه، پاسخ جمهوری اسلامی به بری «مبهم بود»؛ تهران تنها با مطالبه سوم موافقت کرد و درباره دو درخواست دیگر «هیچ پاسخ روشنی ارائه نداد».

پایگاه خبری والانیوز ۱۶ آذر به نقل از مقام‌های اطلاعات نظامی اسرائیل گزارش داد جمهوری اسلامی طی ماه‌های گذشته صدها میلیون دلار از راه‌های مختلف برای بازسازی و تقویت توان نظامی حزب‌الله اختصاص داده است.

za.jpg*خبرنامه گویا - انتشار یادداشت زیر به قلم احمد زیدآبادی در حالی صورت می‌گیرد که برخی ناظران معتقدند اظهارات اخیر محمود سریع‌القلم، هرچند به‌ظاهر ناظر به یک بحث کلی درباره «طبقات اجتماعی و حکمرانی» است، اما احتمالاً کنایه‌ای به واقعیت‌های سیاسی امروز ایران دارد؛ واقعیتی که در آن بخش مهمی از مدیران و تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی، پیش از انقلاب از اقشار کم‌درآمد و بعضاً فاقد آموزش تخصصی بوده‌اند و اکنون سرنوشت کشور را در دست دارند. از آنجا که نقد مستقیم ساختار قدرت در ایران پیامدهای قابل توجهی دارد، این گمان نیز مطرح است که سریع‌القلم نتوانسته یا نخواسته به‌صراحت به این لایه از واقعیت اشاره کند. این مقدمه، زمینه‌ای است برای طرح و بررسی انتقادی ادعای او.

ادعای نادرست دکتر سریع‌القلم و عوارض آن

احمد زیدآبادی - هم میهن

اینکه یک صاحب نظر یا اندیشمند در مورد موضوع خاصی نظر شاذ و در عین حال نااستوار و نامنصفانه‌ای ابراز کند، خیلی چیز عجیب و نادری نیست. هیچ انسانی قادر به درک تمام امور عالم به نحو راستین و درستین آن نیست. بنابراین، آدمیزاد بنا به سرشت و محدودیت‌های فراروی تفهم خود، خواه‌ناخواه در مورد مسائلی دچار بدفهمی و لغزش ذهنی می‌‌شود و دیگران را به واکنش می‌اندازد.

از این رو، گشتی در آراء و نظرات انواع فلاسفه و حکما و اندیشمندان تاریخ اعم از بزرگ و کوچک و قدیم و جدید نشان می‌دهد که اگر هر کدام مسائل نغز و راهگشایی را مطرح کرده‌اند، در کنارش نظرات شاذ و بعضاً چندش‌آوری را نیز به میان آورده‌اند. با این حساب، اینکه دکتر محمود سریع‌القلم با نوعی نگاه طبقاتی منفی، فرزندان خانواده‌های نادار و فقیر را شایسته حکمرانی و فعالیت اقتصادی نداند، به قول عرب‌ها «نخستین شیشه‌ای نیست که در اسلام شکسته است!» (لیس هذا اوّل قارورة کسرت فى‌الاسلام) مشکل در واقع آنجاست که عده‌ای از افراد جامعه به دلایلی، این نوع سخنان به مذاق‌شان خوش آید و به نحوی از آن استقبال کنند که گویی برای توسعه اقتصادی و اصلاح حکمرانی در کشور باید مانع تحصیل فرزندان خانواده‌های کم‌بضاعت یا بی‌بضاعت در رشته اقتصاد و سیاست شد و راه آنان را برای ورود به این دو حوزه مسدود کرد!

اما چه دلایلی موجب شده است که بخشی از افراد جامعه از سخن ناروای آقای سریع‌القلم استقبال کنند؟ پیش از پرداختن به این موضوع، ابتدا لازم است توضیح داده شود که چرا ادعای آقای سریع‌القلم سست و نارواست و در یک جامعه بهنجار اساساً نباید جدی گرفته شود و مورد بحث قرار گیرد. عمده‌ترین ضعفی که برای یک انسان برخاسته از طبقات محروم جامعه جهتِ تصدی پست‌های سیاسی و اقتصادی می‌توان فرض کرد، همانا «عقده‌های پنهان و فروخفته ناشی از محرومیت» است که می‌تواند در هنگام تصمیم‌گیری‌های حساس و تأثیرگذار آنان را به سمت انتقامجویی و عقده‌گشایی سوق دهد.

نمی‌توان کتمان کرد که محرومیت معمولاً عقده‌آفرین است اما این موضوع نه لزوماً به امور معیشتی محدود است و نه به طبقۀ خاصی اختصاص دارد. در عین حال، محرومیت می‌تواند مادی و غیرمادی باشد. برای نمونه، افرادی که از آزادی به معنای پرورش قوه اختیار و تصمیم‌گیری چه در خانواده، چه در مدرسه و چه در اجتماع و چه در سایر سطوح زندگی جمعی محروم می‌شوند، در واقع کاملاً در معرض عقده‌ای شدن قرار دارند.

با این حساب، هر فردی که در محیط‌های بسته فرهنگی و جوامع استبدادی زیسته و پرورش یافته باشد، طبقِ نگاه آقای سریع‌القلم فردی عقده‌ای است و نباید به قلمرو اقتصاد و سیاست وارد شود! حال اگر بخواهیم با همین منطق درباره شهروندان ایران داوری کنیم، همگان از جمله شخص آقای سریع‌القلم را هم شامل می‌شود! گذشته از این، محرومیت اساساً یک احساس روانی است و به شرایط مادی ربط اندکی دارد.

چه بسیار مردم فقیر و ناداری که با بلندطبعی و غنای وجودی، اصلاً احساس محرومیت نمی‌کنند و کمترین اثری هم از عقده‌مند بودن در آنها دیده نمی‌شود. رفتارشان چنان با وقار و فداکارانه و انسان‌دوستانه و خیرخواهانه و همراه با گشاده‌دستی است که مدعیان این حوزه‌ها را شرمسار می‌سازد! در عوض چه بسیار افراد دارا و حتی متمول که خود را در قیاس با بالاتر از خودشان از هر جهت محروم حس می‌کنند و برای افزودن بر مال و منال‌شان چنان حقارت‌ها و حق‌کشی‌هایی از خود نشان می‌دهند که حال هر آدم طبیعی را به هم می‌زند!

به واقع، آز و طمع و زیاده‌خواهی طبقه نمی‌شناسد! چه‌بسا فقیرانی که از شدت بی‌نیازی ارباب جهانند و چه‌بسا مالداران و ثروتمندانی که از شدت نیاز از پست‌ترین گداهای سامره نیز گداترند! به نظرم همین دو مورد برای ابطال ادعای آقای سریع‌القلم کفایت کند و ورود به حوزه‌های محرومیت جنسی و یا عقده‌های ناشی از عدم دستیابی به موفقیت و شهرت و محبوبیت و منزلتِ مورد نظر افراد که امری غیرطبقاتی است، مورد نیاز نباشد!

با این حال، چرا جمعی از افراد با ادعای آقای سریع‌القلم همدلی نشان دادند؟ پاسخش روشن است. مثل بسیاری از امور دیگر این هم حرکتی واکنشی به وضع موجود است. وضع موجود مورد نارضایتی و خشم اقشار گسترده‌ای در جامعه ماست. هر امری که به نحوی آن را به چالش بکشد مورد استقبال بخشی از مردم قرار می‌گیرد حتی اگر از زوایه‌ای نادرست و بنا به ادعایی باطل و خطرناک باشد.

شعار «مستضعف‌گرایی» در سایه جولان و مانور تجملِ تازه‌به‌دوران رسیده‌های سیاسی و اقتصادی، در کنار تظاهر به ساده‌زیستی‌های ریاکارانه و عوام‌فریبانه در عین توزیع ظالمانه‌ترین نوع رانت سیاسی و اقتصادی و منزلتی، حال مردم تحت فشار را به اندازه‌ای خراب کرده است که بخشی از آنها به هر چالشی با این وضع روی خوش نشان می‌دهند؛ هرچند که آن چالش خود پا در هوا و بی‌بنیاد باشد.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpg

توانا - قوه قضائیه جمهوری اسلامی، به جای رفع بحران‌های محیط‌زیستی ورشکستگی آبی و آلودگی هوا، علیه یک فعال محیط زیست اعلام جرم کرد.

مشاور پیشین سازمان محیط‌زیست کشور، اسماعیل کهرم، پیشتر گفته بود حکومت می‌تواند «با پول ۱۰ موشک مازوت‌ها را استاندارد کند»، به همین دلیل علیه این بوم‌شناس و فعال محیط‌زیست اعلام جرم شده است.

رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی دلیل پیگرد قضایی مشاور پیشین سازمان حفاظت محیط‌ زیست را «اظهارات خلاف واقع و ضد امنیت ملی» او عنوان کردند.

اسماعیل کهرم، در مصاحبه با جماران، به هزینه دو میلیون دلاری هر موشک اشاره کرده و گفته بود اگر سلامت مردم برای مقام‌های حکومت اهمیت داشته باشد، آن‌ها می‌توانند با هزینه ۱۰ موشک مشکل کیفیت سوخت مازوت در ایران را برطرف کنند، اما چنین کاری انجام نمی‌دهند زیرا «اولویت‌ها چیز دیگری است».

خبرنامه گویا - در ویدئوی زیر از آرشیو سال ۲۰۲۰، آقای اسماعیل کهرم به مسائلی می‌پردازد که امروز هم مطرح هستند. او درباره اتلاف منابع مالی دولت--که به جای صرف برای مردم کشور، صرف متحدان خارجی می‌شود--و همچنین مشکلات مداوم سوء‌مدیریت آب صحبت می‌کند.

***

roostayee.jpgفرزانه روستایی

فردا که جمهوری اسلامی رفت بی درنگ با یک تصمیم مهم مواجه هستیم که با بازجوها و ماموران اطلاعات و شکنجه گرها چه کنیم. آیا می شود همه آنها را به دریا ریخت؟ آیا می شود حقوق آنها راقطع کرد تا به انتقام آزاری که به ملت دادند خود و خانواده هایشان گرسنگی بکشند؟ آیا می شود اصلا آنها را نادیده گرفت تا کم کم بمیرند و تمام شوند؟

یا باید مانند فرزند معتاد خانواده یا مانند دختر خانواده که رفتارهای مشکوک اخلاقی دارد آنها را تحت پوشش گرفت و استانداردهای حقوق بشر را در مورد این شهروندان بدبو مو به مو رعایت کرد. در هر حال، در یک نکته تردیدی نیست که هرقدر در رژیم بعدی انسانی تر و با تسامح و تساهل رفتار شود بی شک پایه های روابط دمکراتیک و انسانی استوارتر خواهد بود. اگر هم روزی زمینه های ابراز وجود یک خلخالی دیگر در ایران شکل گرفت شک نکنیم که رژیم بعدی هم ساقط خواهد شد

شانزده آذر سال ۸۸ بازداشت شدم و دو ماه را میهمان ۲۰۹ اوین بودم. ۴۵ روز از دو‌ماه زندانی را در یک سلول بدون پنجره دو و نیم در سه متری گذراندم. روزی ۸ تا ۱۲ کیلومتر در سلول راه می رفتم تا تعادل روحی خود را حفظ کنم. از کسانی که قبلا تجربه انفرادی داشتند شنیده بودم که باید برای خودم برنامه ریزی و ذهن خود را درگیر کنم تا در سکوت مطلق ۲۰۹ دوام بیاورم. اما کلماتی که زندانیان قبلی روی دیوار حک کرده بودند صحنه های هولناکی را تداعی می کرد از اینکه قبلی ها چه شکنجه هایی را تحمل کرده اند. با اینکه دیوارها را چند بار رنگ زده بودند هنوز نوشته ها قابل خواندن بود: ما چهار نفریم و ما را شبانه ربوده اند، بیرون رفتید به این شماره زنگ بزنید مادرم بیمار آست، امروز من را خونین مالین کردند، دیگه طاقت ندارم. یکی هم روی دیوار توالت نوشته بود عین بولدوزر داریم انفرادی میکشیم.

روزهای اول گاهی ساعت ها گریه می کردم از ترس اینکه چه بلایی بر سر فرزندم می آید اما بعدا اوضاع کمی آرام شد. با شروع ماه محرم لعنتی و عاشورا تاسوعا یک باره بازجویی ها قطع و تحمل انفرادی صد برابر دشوارتر شد، زیرا بازجویی ها برای خودش یک مشغله فکری بود. من شکنجه جسمانی نشدم و کسی به من توهین نکرد، اما سکوت بند انفرادی ۲۰۹ نوعی شکنجه سفید بود، یعنی شکنجه ای که مانند ضربه شلاق اثری از خود باقی نمی گذارد اما تا سالها روان انسان را هنوز خراش می دهد.

در مقایسه با فاطمه ک. که در دهه ۶۰ هشت سال را با ده دختر دیگر را در یک سلول اوین گذراند آنچه بر من گذشت یک هتل ۷ ستاره بود. دخترهای هم بند فاطمه بیش از دوبار اجازه رفتن به توالت را نداشتند و اگر وضعیت اضطراری پیش می آمد در یک پاکت پلاستیکی قضای حاجت می کردند و در گوشه سلولی می گذاشتند تا بعدا آن را خالی کنند. همه این دخترها بعدا در اثر استنشاق بوی بد دچار بیماری ریوی شدند. بدتر از فاطمه همسر سعید امامی بود و بدتر از او دخترانی که شاهد تجاوز بودند و سپس اعدام. اما هنوز رکورد بدترین شکنجه متعلق به کسانی است که کسی نمی داند در کجا دستگیر بازجویی شکنجه و اعدام شدند، اما جنازه آنها بعد از سالها از کف دریاچه سدها بیرون آمد. سعید زینالی بعد از ۲۵ سال هنوز رکورد دار بدترین سرنوشت است تا جایی که یکی از حرامزاده های دادگاه انقلاب یک بار از مادر او پرسده بود صلا مطمئن هستی که پسری به نام سعید داشتی!؟

osoolieh.jpgتجمع پنج‌هزار نفری کارگران پارس جنوبی با شعار «حاصل دسترنج ما، گمشده سهم ما»

به‌گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، هزاران کارگر پیمانکاری پارس جنوبی امروز، با وجود مسدود شدن مسیرهای ورودی توسط نیروهای انتظامی، از ساعت ۹ صبح در میدان سلیمانی عسلویه گرد آمدند و یکی از بزرگ‌ترین تجمعات اعتراضی صنعت نفت در پنج دهه اخیر را رقم زدند.

جمعیتی حدود پنج‌هزار نفر پس از شکل‌گیری تجمع اولیه، در راهپیمایی اعتراضی به‌سمت ساختمان فرمانداری عسلویه حرکت کردند و خواست‌های صنفی خود را با قدرت و انسجام کم‌نظیر مطرح کردند.

به گزارش منابع محلی، نیروهای انتظامی برای جلوگیری از تجمع کارگران، علاوه بر ایجاد محدودیت در مسیرهای اصلی، میدان رسول‌الله را نیز تحت کنترل قرار گرفته بودند و همین اقدام باعث شده بود که تجمعات اولیه پراکنده و در میدان شهرداری و سه‌راه عسلویه شکل بگیرد.

تصاویر ارسالی به ایران‌اینترنشنال از تجمع کارگران پارس جنوبی عسلویه، در اعتراض به محقق نشدن وعده‌ها درباره حقوق و مزایا خبر می‌دهد. گفت‌وگو با ستار رحمانی، فعال کارگری

:::

panjahohavthashti.jpgویژه خبرنامه

«پنجاه و هفتی» دُشـ«نامی» است که گرایشی سیاسی،‌ چون چماق، بر سر مخالفان خود و میلیون‌ها مردمی می‌کوبد که در سال ۵۷ به امید «استقلال و آزادی ........ » ، (یا استقلال و آزادی بیشتر!)، به پا خاستند. «پنجاه و هشتی» را من اما به کسانی اطلاق می‌کنم که از فردای ۵۷، یعنی از همان نوروز ۵۸، (یا حتی پیش از نوروز، از شب چهارشنبه سوری!) دیدند که انقلاب به بیراهه کشیده شده و «استقلال، آزادی .....» میرود که پایمال دنباله شعار شود: «......... جمهوری اسلامی»!.

پس آنان - ۵۸تی ها - هشیاری را مایه هشدار کردند. به مبارزه برخاستند و هزاران تن از زنان و مردان، جوانان و دانشجویان، هنرمندان،شاعران، روشنفکران، سیاستمداران، و بازرگانان و... تا پای جان به نبرد با رژیم حاکم برخاستند، زندانی شدند، شکنجه شدند و کشته شدند یا به تبعید تلخ رانده شدند.

«پنجاه و هفتی»‌های «پنجاه و هشتی» شده، در چهل و اندی سال گذشته، و اکنون نیز، به رغم حضور مدام در عرصه مبارزه با حکومت اسلامی، همواره با چماق اتهام و تکفیر ِ عاملان ماسک‌زده حکومت، نفوذی ها، سایبری ها، یا مدعیان نوخاسته مبارزه، کوبیده شدند و به اختناق و سانسور گرفتار. اما در این تنگنا، جماعت پنجاه و هشتی همچنان در داخل و خارج از وطن، به مبارزه با حکومت جنایتکار، جبّار ، مردم ستیز، خرافات گستر و ایران بر باد ده، ادامه می‌دهند و گاهی هم گلایه می‌کنند از مبارزان انحصار طلب نسل‌های بعدی، که در همدلی تنگ نظر هستند و در تخطئه، گشاده‌دست! این قصیده پیشکش آنهاست:

با من پنجاه و هشتی!

هموطن با نسل من امروز همکاری بکن

وز خود و از مملکت رفع گرفتاری بکن

.

شاه میخواهی، رئیس جمهور میخواهی، بجنب!

بهر کاخ آرزو، یکچند معماری بکن

.

انقلابی را که ملت گفت و شه فرمود او-کی

وصف امروزش نه با این خفّت و خواری بکن

.

رو حوادث را مروری کرده، تاریخی بخوان

آن زمان از والدین خود طلبکاری بکن

.

انقلابی، فتنه ای، خبطی، قیامی، هرچه بود

جای این «سرکوفت»، اهل رزم را یاری بکن

.

کُرکُری خواندن، ملامت، هموطن جان کار نیست

حیف وقت تو، حذر از کار تکراری بکن

.

از گذشته تا کجا ذکر مصیبت میکنی؟

راه امروزی برو، ترک عزاداری بکن

.

از لباس زینب تعزیه پنجاه و هفت

در بیا جان برادر! کمترک زاری بکن

.

اینهمه کوشندگان را با چماق اتهام

چند میکوبی؟ کمی همزاد پنداری بکن

.

سایبری، «کامنتی مخفی»، «بزن دررو» نباش

ترک این خُفیه نویسی، مردم آزاری بکن

.

از من پنجاه و هشتی درس تاریخی بگیر

در کنار ما تو هم قدری فداکاری بکن

.

خط نزن دست مبارزهای کوشا را عزیز
لطف خود را اندکی در حق ما جاری بکن

.

جان فشانی های آن پنجاه و هشتی ها ؟ کجاست؟

لااقل قدری برو تحقیق آماری بکن

.

در گذشته زندگی کردن چه دارد فایده؟

هموطن آپدیت شو!، کاری به هشیاری بکن

.

همره نسل هزار و سیصد و پنجاه و هفت

جنگ با خصم هزار و چارصد و چاری بکن!

www.gorbehe.com

dollar.jpgایران اینترنشنال - با ادامه روند صعودی نرخ ارز و طلا در ایران، قیمت هر دلار آمریکا به ۱۲۵ هزار تومان رسید و قیمت سکه طرح جدید موسوم به «امامی» از ۱۳۲ میلیون تومان عبور کرد. هم‌زمان، وزیر امور اقتصادی و دارایی، در مراسم روز دانشجو در دانشگاه شریف تلاش کرد افزایش تورم در شرایط کنونی را توجیه کند.

در هفته‌های گذشته، موج صعودی بازارهای ارز و طلا را در بر گرفته و با رکوردزنی‌های پیاپی، مسیر جدیدی از افزایش قیمت‌ها را رقم زده است.

سکه طرح جدید دوشنبه ۱۷ آذر با بیش از ۲.۵ درصد افزایش نسبت به روز نخست هفته، با قیمت ۱۳۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان معامله شد.

بر اساس گزارش سایت‌های اطلاع‌رسانی قیمت ارز و طلا، دلار آمریکا نیز نسبت به روز نخست هفته، حدود ۲.۵ درصد افزایش قیمت داشت.

پوند بریتانیا با رشد نزدیک به سه درصدی طی دو روز، با قیمت بیش از ۱۶۶ هزار و ۷۰۰ تومان معامله شد. قیمت هر یورو هم با ۲.۵ درصد رشد در مدت مشابه، از ۱۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان فراتر رفت.

خبرگزاری‌های وابسته به سپاه پاسداران، از جمله فارس و تسنیم، هم‌زمان با ثبت رکورد جدید دلار، انگشت اتهام را به سوی دولت مسعود پزشکیان نشانه گرفتند و برخلاف رویه معمول خود که قیمت‌های بازار آزاد ارز را به رسمیت نمی‌شناسند، به انتقاد از «دلار ۱۲۴ هزار تومانی» پرداختند.

دفاع وزیر اقتصاد از افزایش تورم

علی مدنی‌زاده، وزیر اقتصاد دولت پزشکیان، دوشنبه در مراسم روز دانشجو در دانشگاه شریف تلاش کرد افزایش تورم در شرایط کنونی را توجیه کند.

او با اشاره به تحولات دوران ریاست‌جمهوری پزشکیان گفت: «در این شرایط انتظار دارید که دلار ارزان شود؛ وقتی کشور تحت بی‌سابقه‌ترین حمله جنگی قرار گرفت؟»

مدنی‌زاده ادامه داد: «داستان مثل پزشکی است که در یک بیمارستان صحرایی وسط جنگ در اهواز یا خرمشهر و زیر بمباران جراحی می کند. وسط جنگ انتظار دارید که تورم بالا نرود! اگر بالا نمی‌رفت باید تعجب می‌کردید.»

sog.jpgمراسم خاکسپاری خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی پیشین که مرگ او موجی از واکنش‌ها مبنی بر مشکوک بودن دلیل مرگ برانگیخته است، روز یکشنبه ۱۶ آذر با حضور مردم در سبزوار برگزار شد.

مهدی نصیری، فعال سیاسی، در گفتگو با من‌وتو پادکست از نحوه آشنایی خود با خسرو علی‌کردی گفت.

آقای نصیری در ارتباط با مرگ مشکوک این وکیل دادگستری، به سوابق فعالیت علی‌کردی و ارائه خدمات حقوقی و رایگان او به خانواده‌های داد‌خواه و زندانیان سیاسی اشاره کرد و گفت حاکمیت «زهر خود» را بر خسرو علی‌کردی ریخت.

جواد علیکردی، برادر خسرو علیکردی، در مراسم خاکسپاری پیکر او درباره شهامت و مصایب برادرش سخنرانی کرد. مراسم خاکسپاری پیکر خسرو علی‌کردی، وکیل دادگستری و فعال حقوقی، روز یکشنبه شانزدهم آذر برگزار شد. پیکر خسرو علی‌کردی امروز با همراهی دوستدارانش به سمت روستای عبدل‌آباد سبزوار تشییع شد.

:::

درخواست برادر خسرو علیکردی

| No Comments

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgجواد علیکردی، برادر خسرو علیکردی ـ وکیل زندانیان سیاسی و خانواده‌های دادخواه که به‌طور مشکوک جان باخت ـ با اشاره به «خون‌خواهی برادرش» خواستار آن شد که فیلم هر ۱۶ دوربین دفتر کار او که به‌گفته او توسط نیروهای امنیتی ضبط شده، «بی‌کم‌وکاست» در اختیار خانواده قرار گیرد.

سینا یوسفی، وکیل دادگستری، روز گذشته در پستی در شبکه اکس از «ابهامات جدی» در مورد مرگ خسرو علیکردی «بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده از نزدیکان و منابع موثق» خبر داد.

یوسفی نوشت نیروهای پلیس و مأموران اطلاعاتی پس از این واقعه «دوربین‌های مداربسته» دفتر او را بردند و «قاضی کشیک قتل نیز بلافاصله در صحنه حاضر شد».

eq.jpgخبرنامه گویا - یک زمین‌لرزه قدرتمند با بزرگی ۷.۶ ریشتر شمال‌شرق ژاپن را لرزاند و باعث صدور هشدار سونامی و دستور تخلیه برای ساکنان شد.

سازمان هواشناسی ژاپن (JMA) اعلام کرد احتمال می‌رود سونامی‌ای تا ارتفاع سه متر، سواحل شمال‌شرقی کشور را در پی این زمین‌لرزه که ساعت ۱۱:۱۵ شب به وقت محلی رخ داد، در بر بگیرد.

هشدار سونامی برای استان‌های هوکایدو، آئوموری و ایواته صادر شد و پیش از نیمه‌شب، سونامی ۴۰ سانتی‌متری در بندرهای موتسو-اوگاوارا در آئوموری و اوراکاوا در هوکایدو ثبت شد.

طبق گزارش این سازمان، زمین‌لرزه در حدود ۸۰ کیلومتری سواحل استان آئوموری و در عمق ۳۰ کیلومتری قرار داشته است.

ژاپن یکی از زلزله‌خیزترین کشورهای جهان است و به طور متوسط هر پنج دقیقه یک لرزش در آن گزارش می‌شود.

شرکت راه‌آهن شرق ژاپن برخی از خدمات قطار را در این منطقه--که در مارس ۲۰۱۱ نیز با زمین‌لرزه مهیب ۹ ریشتری روبه‌رو شده بود--به حالت تعلیق درآورد.

ژاپن که در «حلقه آتش» اقیانوس آرام واقع شده است، حدود ۲۰ درصد زمین‌لرزه‌های با بزرگی ۶ ریشتر یا بیشتر در جهان را تجربه می‌کند.

خلاصه مقاله شِین هریس برای آتلانتیک

ترجمه خبرنامه گویا


در سال ۲۰۱۱ سقوط یک پهپاد پیشرفته آمریکایی در ایران توجه جهانیان را به توان سایبری این کشور جلب کرد. سال‌ها بعد، یک گروه هکری ایرانی به نام «پرستو» ادعا کرد که از پشت پرده ماجرا خبر دارد و روزنامه‌نگاران را به گفت‌وگو دعوت کرد. یکی از این روزنامه‌نگاران با فردی ارتباط برقرار کرد که خود را «پ» معرفی می‌کرد و مدعی بود می‌تواند تمام حقیقت را فاش کند.

aalarge2.jpgارتباط با «پ» از راه پیام‌های رمزگذاری‌شده آغاز شد. او به‌تدریج گفت که یک افسر ارشد در وزارت اطلاعات ایران است و در واحدی نخبه از جنگ سایبری فعالیت می‌کند؛ واحدی که به گفته او در عملیات گسترده علیه آمریکا، عربستان و زیرساخت‌های حیاتی کشورهای مختلف نقش داشته است.

«پ» که بعدها خود را «محمد حسین تاجیک» معرفی کرد، مدعی بود مسئولیت بسیاری از عملیات‌های سایبری ایران را بر عهده داشته است. او حتی گفت که ایران با کمک چین و روسیه توانسته است پهپاد آمریکایی را مختل کرده و بر زمین بنشاند. هرچند صحت این ادعا مشخص نبود، اما روایتش کمتر به اغراق شبیه بود.

محمد کم‌کم هدف اصلی‌اش را آشکار کرد: انتقام از حکومت ایران. او می‌خواست مجموعه‌ای از اطلاعات محرمانه را در اختیار خبرنگار قرار دهد تا فساد، اقدامات پنهانی و عملیات‌های سایبری جمهوری اسلامی افشا شود. او از زندگی دوگانه خسته بود و خود را دشمن واقعی حکومت توصیف می‌کرد.

اما بخش دومِ برنامه‌اش عجیب‌تر بود. او می‌خواست دوباره با سیا ارتباط برقرار کند و از خبرنگار خواست واسطه شود. محمد ادعا می‌کرد سال‌ها برای سیا جاسوسی کرده، اما رابطه‌شان تیره شده و تنها راه برگشتنش، نمایش ارزش اطلاعاتی‌اش بود. خبرنگار این پیشنهاد را رد کرد، اما انتشار اطلاعات را پذیرفت.

در طول گفت‌وگوهای طولانی و هفتگی، محمد چهره‌ای متفاوت از یک افسر اطلاعاتی ارائه می‌داد: تنها، مضطرب، شوخ‌طبع و در عین حال مغرور. او عاشق فرهنگ غرب بود، زندگی اجتماعی نداشت و از کودکی در خانواده‌ای عمیقاً انقلابی رشد کرده بود.

محمد از ارتباطاتش با حزب‌الله لبنان، همکاری‌های سایبری ایران با چین و روسیه، و جزئیات عملیات‌های حساس مانند حمله به آرامکو سخن گفت. برخی ادعاهای او قابل تأیید نبود، اما چند منبع امنیتی غربی بعدها اصل حضور او در ساختار سایبری ایران را تأیید کردند.

او اعتراف کرد که سال‌ها برای سیا اطلاعات جمع‌آوری کرده است؛ از ساختار حزب‌الله گرفته تا پروژه‌های محرمانه ایران. اما این رابطه سرانجام برای او پرهزینه شد. پس از قطع همکاری، ایران شبکه ارتباطی سیا را شناسایی کرد و محمد بازداشت شد.

محمد در زندان اوین ماه‌ها شکنجه شد. او به دوستانش گفته بود که در چاله‌ای شبیه قبر نگه داشته می‌شد و حتی اعضای بدنش را سوزانده بودند. با دخالت پدرش--یک مقام امنیتی قدرتمند--به‌طور غیرمعمولی به قید وثیقه آزاد شد، اما از نظر جسمی و روحی فروپاشیده بود.

پس از آزادی، او به تماس با مخالفان و خبرنگاران روی آورد. او با روح‌الله زم، روزنامه‌نگار تبعیدی، ارتباط برقرار کرد و شب‌های زیادی برای او اطلاعات محرمانه فرستاد. محمد می‌خواست در آینده مانند «اسنودن ایرانی» شناخته شود.

در تابستان ۲۰۱۶، درست زمانی که قرار بود اطلاعات جدیدی را منتقل کرده و برای دیدار با زم به ترکیه پرواز کند، ناپدید شد. چند روز بعد خبر رسید که او مرده است. بر اساس پیام‌های خانواده‌اش، پدرش محمد را کشته بود؛ روایتی که هرگز رسماً تأیید نشد اما در میان فعالان سیاسی باور گسترده‌ای پیدا کرد.

مرگ ناگهانی محمد باعث شد خبرنگاری که با او در تماس بود، نگران نقشش در این ماجرا شود. اف‌بی‌آی بعداً هشدار داد که گروه‌هایی در ایران درباره او گفت‌وگو می‌کردند، اما نشانه‌ای از تهدید مستقیم وجود نداشت. ارتباطات محمد احتمالاً روی لپ‌تاپش ثبت شده بود.

تحقیقات بعدی خبرنگار نشان داد که محمد واقعاً از ارزشمندترین منابع انسانی سیا در ایران بوده است. اما پس از بازداشت، شکنجه و آزادی، کسی نمی‌دانست او واقعاً برای چه کسی کار می‌کند. حتی ممکن بود ناخواسته تبدیل به بازیگر چندجانبه‌ای شده باشد که هیچ‌یک از طرفین به او اعتماد نداشتند.

در روزهای آخر زندگی، محمد تحت فشار بود. برای خروج آماده می‌شد، پول تبدیل کرده بود و اسناد دولتی را اسکن می‌کرد. اما قبل از آنکه بتواند ایران را ترک کند، کشته شد. هیچ گزارش پزشکی رسمی منتشر نشد و علت مرگش در گواهی دفن ذکر نشده بود.

سال‌ها بعد، هنگامی که خبرنگار خواست ماجرا را تکمیل کند، دریافت که زم نیز قربانی عملیات اطلاعاتی ایران شده و در ۲۰۲۰ اعدام شده است. دو منبع اصلی این شبکه‌ی ناگفته، هر دو از میان رفته بودند.

امروز نام محمد حسین تاجیک تنها در چند پرونده، چند وبلاگ و یک مدخل کوتاه در اینترنت باقی مانده است. او نه به «اسنودن ایران» تبدیل شد و نه توانست از حلقه خطرناکی که میان خیانت، انتقام و سیاست تنیده بود رهایی یابد.

در نهایت، تصویری که از محمد باقی ماند، چهره مردی بود که سال‌ها در سایه زندگی کرد، زیر سنگینی رازهایش خرد شد، و میان وفاداری، نفرت و عطش دیده شدن گرفتار ماند. خودش روزی گفته بود: «۳۵ ساله‌ام، اما هزار ساله احساس می‌کنم.» شاید حق داشت.

barrack.jpgیورونیوز - تام باراک، فرستاده ویژه ترامپ در امور سوریه و سفیر آمریکا در ترکیه عصر یکشنبه در فروم دوحه گفت که هیچ‌گاه در خاورمیانه دموکراسی وجود نداشته است و اسرائیل تنها می‌تواند ادعای دموکراسی داشته باشد. او افزود که در این منطقه «سلطنت خیرخواه» بیشترین کارایی را داشته است.

تام باراک در نشستی درباره حکومت جدید سوریه که با حضور محمد بن عبدالعزیز خلیفی، وزیر دولت قطر، اسعد شیبانی، وزیر خارجه سوریه و اسپن بارت ایده، وزیر خارجه نروژ برگزار شد، گفت که حکومت‌هایی از نوع «سلطنت خیرخواهانه» در خاورمیانه بهترین عملکرد را داشته‌اند.

آقای باراک گفت: «در مورد سوریه اولین کاری که باید انجام شود این است که اجازه دهیم آن‌ها خودشان برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند، بدون این‌که با انتظارات غربی بیاییم و بگوییم ظرف ۱۲ ماه یک دموکراسی می‌خواهیم.»

تام باراک افزود: «ما هیچ‌وقت هیچ‌جا [منطقه] دموکراسی نداشتیم. من دموکراسی نمی‌بینم. اسرائیل می‌تواند ادعای دموکراسی داشته باشد. اما در این منطقه آن‌چه بهترین کارایی را داشته، چه خوشتان بیاید و چه نه، سلطنت خیرخواهانه است. این مدلی است که در عمل جواب داده است.»

آقای باراک در ادامه سخنان خود گفت: «هر بار که غرب وارد می‌شود و می‌گوید بفرمایید، این هم نوع گفتگوی پارلمانی‌ که ما می‌خواهیم، هر بار که دخالت می‌کنیم، چه در لیبی، چه در عراق و چه در تمام جاهایی که تلاش کرده‌ایم یک نوع قیومیت استعماری ایجاد کنیم، نتیجه زیاد موفقیت‌آمیز نبوده؛ در نهایت به فلج شدن اوضاع رسیده‌ایم.»

او در این گفتگو که همزمان با سالروز سقوط رژیم بشار اسد در سوریه برگزار شد، افزود: «[حکومت جدید سوریه] تازه کنترل امور و فرماندهی را در دست گرفته است. آن‌ها پیش از هرچیز به ثبات نیاز دارند. ما باید به آن‌ها فرصت بدهیم که همه دیدگاه‌ها را در ساختار خود جای دهند. اما در نهایت، اجماع دیدگاه‌ها به خودی خود ملت نمی‌سازد. آن‌ها خودشان باید تعریف کنند چه چیزی ملت می‌سازد. آیا این ملت بر محور تمرکزگرایی است؟ فدرالیسم است؟ یک مدل ترکیبی است؟ قرار است چه چیزی باشد؟ و از منظر آمریکا، آنچه ما آموخته‌ایم این است که ما در تحمیل این انتظارات بر دیگران، مخصوصا در خاورمیانه، موفق نبوده‌ایم.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

این سخنان آقای باراک در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی با واکنش گسترده اسرائیلی‌ها مواجه شد. روزنامه «جروزالم‌پست» نوشت: «تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه، عصر یکشنبه در جریان سخنرانی‌اش در بیست‌و‌سومین فروم دوحه طوری سخن گفت که به نظر می‌رسید اسرائیل را دموکراسی نمی‌داند.»

همچنین حساب کاربری Israel War Room ضمن بازنشر سخنان آقای باراک نوشت: «ظاهرا تام باراک معتقد نیست که اسرائیل دموکراسی است و فکر می‌کند که حکومت‌های استبدادی سرکوبگر برترین شکل حکومت هستند.»

خبرنامه گویا - بر اساس گزارش شبکه ۱۲ اسرائیل، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، از عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، خواسته است که همزمان با حضور بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در نشست‌هایی در اقامتگاه مار-آ-لاگو در فلوریدا شرکت کند.

sissilarge.jpg
در این گزارش مشخص نشده که آیا دیداری مستقیم میان السیسی و نتانیاهو انجام خواهد شد یا نه؛ اقدامی که در صورت وقوع، السیسی را به نخستین رهبر عرب تبدیل می‌کند که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با نخست‌وزیر اسرائیل دیدار کرده باشد.

ترامپ می‌گوید حضور السیسی را برای مذاکره درباره «یک توافق راهبردی مرتبط با غزه» ضروری می‌داند. طرح صلح او برای غزه متوقف مانده و هنوز هیچ نیروی بین‌المللی برای تثبیت وضعیت در این منطقه مستقر نشده است.

اسرائیل نیز بارها با حملات در غزه و محدود کردن ورود کمک‌های انسانی به این منطقه، آتش‌بس را نقض کرده است. حماس هم هنوز خلع‌سلاح نشده؛ موضوعی که یکی از بندهای اصلی طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ برای غزه است.

ترامپ قصد دارد پیش از کریسمس، گذار به مرحله دوم این طرح را اعلام کند.

به گفته شبکه ۱۲، این مرحله شامل ارائه «مدل اداره مدنی» برای رفح است. درباره این منطقه در جنوب غزه - که تحت کنترل نیروهای اسرائیلی قرار دارد - به‌عنوان گزینه‌ای برای ایجاد مناطق موقت امن برای فلسطینی‌های «از پیش بررسی‌شده» گفت‌وگو شده است.

کشورهای عربی و اسلامی همچنان با هرگونه طرحی که به تقسیم نوار غزه منجر شود مخالفت می‌کنند.

خواهر روحانی که کشف لباس کرد

| No Comments

حمید رسایی پیشنهاد داد رشیدی کوچی را داخل پراید جلیلی بنشانند و او را تیرباران کنند تا مشخص شود ماشین جلیلی ضدگلوله است یا نه!

rtweet.jpgجلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس در یک برنامه گفت‌وگوی اینترنتی مدعی شد که هزینه صرف شده برای تجهیز خودروی پراید سعید جلیلی، معادل قیمت دو دستگاه بنز S500 ضد گلوله بوده است.

دفتر جلیلی: پراید جلیلی به لحاظ امنیتی ارتقا یافته

در پی اظهارات اخیر جلال رشیدی کوچی نماینده سابق مجلس در گفت‌وگویی اینترنتی که گفته بود هزینه ای معادل دو دستگاه بنز S۵۰۰ برای ضدگلوله سازی خودروی تیبای سعید جلیلی صرف شده بود. دفتر جلیلی در توضیحاتی با تکذیب این اظهارات اعلام کرده است که خودروی تیبای مورد استفاده وی اصلاً ضد گلوله نیست و تنها خودرویی که به لحاظ امنیتی ارتقا یافته، یک دستگاه پراید بوده است.
دفتر جلیلی یادآور شده است: این اقدام نیز نه به خواست شخص بلکه با فشارهای نهادهای نظارتی و در شرایط خاص امنیتی سال ۱۳۸۹ - دوره اوج ترورها - انجام شده و هزینه ارتقای امنیتی آن پراید در آن مقطع، حدود ۸ میلیون تومان بوده است، مبلغی که فاصله نجومی با ارقام ادعایی دارد.

victory.jpg

آوا تودی - در ویدیویی که جواد علیکردی، برادر خسرو علیکردی منتشر کرده، هانا، دختر کوچک این وکیل جان‌باخته، در حالی دیده می‌شود که تصویر پدرش را در دست گرفته و با این اقدام به دختران دادخواه ایران پیوسته است.

در چهره او همزمان اندوه و نوعی استواری کودکانه دیده می‌شود؛ تصویری که برای بسیاری از بینندگان به‌شدت تکان‌دهنده بوده و واکنش‌های گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی به همراه داشته است.

***

tanesh.jpg

تابناک - در حاشیه دیدار مصطفی پورمحمدی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز با دانشجویان دانشگاه علوم تحقیقات تهران، گفت‌و‌گوی پورمحمدی با دانشجویان طرفدار جلیلی به تنش کشیده شد. آنها مطالبه کرسنت را از پورمحمدی کردند و فضا را برای پورمحمدی که ظاهراً حرف‌هایش به ضرر جلیلی تمام شده به سمتی بردند که پورمحمدی رها کرد و رفت.

***

murder.jpgهمشهری آنلاین - صبح روز پنجشنبه دهم آذرماه امسال جسد میرزایی همسر مرضیه یونسی در خانه‌شان کشف شد. مرضیه یونسی سرپرست تعزیرات حکومتی استان همدان و از بانوان تاثیرگذار این استان است که پیش‌تر بارها همکاران و افرادی که با ایشان در ارتباط بودند، او را با صورتی کبود مشاهده کرده بودند، اما هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد که این زن با چنین جایگاه اجتماعی مورد خشونت خانگی باشد.

قتل هولناک خانوادگی

وقوع این قتل درست همزمان با کاهش سقف مجازات کیفری مهریه از ۱۱۰ به ۱۴ سکه و در حالی که لایحه امنیت زنان پس از ۱۴ سال همچنان در صف انتظار معطل مانده است؛ بسیار جای تامل پیدا کرد. حالا این سوال وجود دارد که وقتی زنی در مقام یک مدیر دولتی و با جایگاه اجتماعی ویژه با خشونت خانگی مواجه می‌شود، تکلیف بقیه زنان چیست؟

دستگیری قاتل و بیان انگیزه‌اش

پس از کشف جسد رضا میرزایی، تحقیقات و تلاش تیم جنایی استان همدان برای یافتن ردی از عامل جنایت آغاز و مشخص شد که مقتول دقایقی قبل از وقوع جنایت با پسر ۲۸ساله خود درگیر شده بود و به این ترتیب اقدامات پلیسی و قضایی برای دستگیری متهم کلید خورد.

در فاصله زمانی کمی از وقوع جنایت متهم بازداشت شد. او در برخورد ابتدایی با ماموران جنایی انگیزه خود از قتل پدرش را در دفاع از مادرش عنوان کرد.

دادستان عمومی و انقلاب مرکز همدان در واکنش به این ماجرا از کشف قتل یک شهروند بر اثر اختلافات خانوادگی و دستگیری قاتل ۲۸ساله در این شهر خبر داد و گفت: جوان ۲۸ ساله‌ای در شهرستان همدان در جریان اختلافات خانوادگی، پدر خود را با سلاح سرد مورد حمله قرار داد.

وی افزود: مصدوم بلافاصله به بیمارستان منتقل شد، اما متأسفانه به‌دلیل شدت جراحات وارده در بیمارستان جان خود را از دست داد. قاتل در زمان کوتاهی پس از حادثه توسط پلیس شهرستان همدان دستگیر شد. تحقیقات تخصصی برای روشن شدن دقیق علل و انگیزه قتل ادامه دارد. گفته می‌شود این قتل در حمایت از مادر خانواده رخ داده است.

بارها سروصدای دعوای زن و شوهری آن‌ها را شنیده بودیم

در حالی که موقعیت اجتماعی این خانم باعث شد که خبر قتل شوهرش در استان همدان بحث‌برانگیز باشد، تعدادی از نزدیکان او که از این حادثه به‌شدت متاثر بودند در واکنش به ماجرا صحبت‌هایی را مطرح کردند. خانم یونسی ۲ فرزند پسر دارد که فرزند ارشد او الان به اتهام قتل پدرش بازداشت شده است.

dastmalchi.jpg(ممکن ها و ناممکن ها)

با احترام به تمام کسانی که در این راه مبارزه می کنند، در اینجا می خواهم توجه آنها را در این راه به یک مشکل ساختاری جلب کنم. مبارزه را باید ادامه داد، اما آگاه بود که برای دست یازی به این هدف والا باید از حکومت دینی عبور کرد، چرا؟ بنابر دلایل زیر:

ميان لغو قانون و مجازات "اعدام"در (نمونه) ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا یا کانادا و... با جمهوري اسلامي تفاوت اساسی ماهوی و كيفي، و نيز تفاوت های كمي وجود دارد. در جوامع باز و دمکراتیک قانون مقدس برفراز انسان وجود ندارد. در این جوامع اگر اصولاً حكم اعدام صادر شود، از نگر کمی در یک یا دو مورد است و قوانین موجود می توانند هر زمان با اکثریت آرا نمایندگان منتخب ملت در پارلمان لغو و کنار گزارده شوند که چنین نیز شده است. یعنی اين حكم وقانون اعدام براساس قوانین مقدسی که غیرقابل تغییرباشند، نیست. در ج.ا. صدور احکام اعدام (قانونی، به قتل های فراقانونی فعلا کاری ندارم) از سوی حکومت (قوه قضایی) نه استثناء بلکه قاعده و بخشی از حدود (حقوق) الاهی است که مقدس اند و حكومت مجاز به تغییر آنها نیست. قانون مجازات اسلامی* در بيش از بیست مورد حكم قتل قانونی (اعدام) مانند به دار آويختن، مصلوب كردن، سنگسار كردن، تیرباران و... پیش بینی کرده است که عمده آنها از حدود یا حقوق الاهی و تغییر ناپذیراند و کسانی که آنها را نادرست اعلام و خواهان تغییر یا لغو آنها شوند خود شامل توهین مقدسات اسلام یا مشمول حکم ساب النبی می شوند که مجازاتش اعدام است.

Ali_Sedarat_3.jpgافول قدرت حاکم بر ایران بر کسی پوشیده نیست. ایرانیان در نقطه عطف تاریخی مهمی هستند، بر سر یک دو راهی!

یک راه- راهِ فعالیت برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش و خودانگیخته مردمی برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری.

راه دیگر- بی‌راههٌ انفعال و سکون و سکوت و انتظار که ببینند قدرت‌ها بالاخره می‌خواهند چه بلاهای جدیدی بر سر ما بیاورند! و کدامیک از قدرت‌ها در جنگ و ستیز با یکدیگر، چه مقدار از ایران و ایرانیان را می‌خواهند برای سفرهٌ گستردهٌ منافع خود، قربانی کنند!

تصمیم با ما است!

افول قدرت داخلی، همزمان با افول بسیاری از قدرت‌های خارجی بوده است. سرنوشت این قدرت‌ها به مصداق این شعر گشته است که:

«سر شب سر قتل و تاراج داشت، سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت»

بسیاری از آن‌ها مانند قدرت داخلی، خود را مجبور دیده‌اند که از ابعاد کمی و کیفی زور و خفقان و سرکوب بکاهند. هم جنس بودن خامنه‌ای و نتانتانیاهو و ترامپ و... را بارها مورد بحث قرار داده‌ایم. همچنین بارها توضیح داده‌ایم که همهٌ اینها، مانند ظروف مرتبطه، به هم اتصال دارند، و بلکه حتی لازم و ملزوم یک‌دیگر هستند!

بلندپروازی‌های متوهمانهٌ آنها هم شباهت‌های زیادی دارند، و در راه رسیدن به هدف، همدیگر را ایجاب می‌کنند. خمینی و خامنه‌ای و شرکا از «کمربند سبز» سخن گفتند، نتانیاهو و شرکا کابوس «اسرائیل بزرگ» را بر مردم منطقه تحمیل می‌کنند، و ترامپ و شرکا سودای «آمریکای کبیر» را در سر می‌پرورانند! وجه مشترک همهٌ این بلندپروازی‌ها، دستاویز «دین» است! یعنی نقض لائیسیته! و در نتیجه یعنی تبعیض! و در نتیجه یعنی خشونت و جنگ و خون‌ریزی!

مشاهده و بررسیِ شباهت‌های روش و منش و سرنوشت قدرت‌ها، حتی قدرت‌هایی که در ظاهر دشمن یکدیگرند، می‌تواند در تحلیل وضعیت کنونی و چاره‌جویی برای مشارکت در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر، بسیار مفید باشد.

سرنوشت امروز ما، نتیجهٌ محبوس کردن خویش در زندان «بد و بدتر» بوده است، و اینکه: «چون نیک نظر کرد، پر خویش در آن دید!» در حالی‌که با نگاهی به جهان می‌بینیم که در واقع دلیل «خلقِ رضایت» برای این خودزندانی کردن، چیزی به‌غیر شکست ما در جنگ روانی قدرت‌ها علیه ما مردم نبوده است، و اینکه: «گفتا ز که نالیم، که از ماست که بر ماست!»

هفته پیش، به بحث در باره وژدان احساسی-روانی پرداختیم:

روانشناسی انفعال، آسیب احساسی-روانی

بررسی 'انفعال' فردی و ملی، از دیدگاه روانشناختی. سی ‌و دو نکته!:

alisedarat.com/2025/11/24/14902

بحث «پذیرش سلطه‌گری! نقشِ برجستهٌ سلطه‌بران در پویاییِ ساختارِِ استبداد!» را هم قبل از آن ارائه دادیم:

alisedarat.com/2025/11/17/14887

از همان سال ۱۳۵۷، بعد از شکست قدرت‌ها و پیروزی انقلاب، یکی از ابزارهای اصلی این جنگ روانی، ترساندن مردم از انقلاب بوده است. رسانه‌های وابسته و غیروابسته تلاش می‌کنند تا واژه «۵۷ی» (انقلاب ۱۳۵۷) را به یک «فحش و ناسزا» تبدیل کرده و از طریق تخریب انقلاب در اذهان عمومی، تخریبی به این اتفاق تاریخی وارد سازند. حتی یکی از برندگان صلح نوبل نیز در کلامش اشاره می‌کند که اگر در انقلاب شرکت کرده، به دلیل «کم عقلی» بوده است! البته این‌گونه اظهارات توسط رسانه‌های در دست قدرت، نه تنها سانسور نشده، بلکه به کثرت منتشر می‌شوند.

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

از همان سال‌های اول پس از انقلاب ۵۷، بخشی از جامعه خشم و ناکامی خود از پیامدهای انقلاب که یکی پس از دیگری بر پیکر جامعه ایران وارد می‌شد را متوجه روشنفکرانی کرد که منتقد حکومت پهلوی بودند. در این بازنویسیِ شتاب‌زده‌ی تاریخ، نام دو نفر بیش از همه تکرار شد: جلال آل‌احمد و علی شریعتی.

اگر شریعتی از اسلام یک ایدئولوژی و از شیعه یک حزب تمام ساخت و برای انقلاب و روحانیت سرباز روانه خیابان‌ها کرد، آل‌احمد اما سمبل روشنفکر سکولار و راه‌گم‌کرده‌ای شد که گویا در مخالفت با مدرنیته تحمیلی یا وارداتی پهلوی به سنت پناه برده بود و جاده‌صاف‌کن انقلاب اسلامی شده بود. در حالی‌که آل‌احمد نه انقلابی بود و نه مخالف مدرنیته. او با غرب‌زدگی یا مدرنیته تقلیدی و ناهمخوان با فرهنگ و جامعه ایران مخالف بود.

نقد روشنفکران و نیروهای سیاسی فعال در انقلاب و بازخوانی آنچه گذشت نه تنها حق همه مردم است، بلکه اصولاً نیاز همگان نیز هست. در نگاه به راهِ طی شده اما کلیشه‌سازی از روشنفکران یا شخصیت‌های سیاسی به شناخت نادرست پدیده‌های تاریخی منجر می‌شود و می‌تواند به تشدید و تجمیع نفرت و تکرار اشتباهات بینجامد. وقتی عشق به رهبران، شخصیت‌ها و سازمان‌های سیاسی می‌تواند کور‌کننده باشد، نفرت از آنها به مراتب کورکننده‌تر است.

این نوع مقصر‌شناسی و داوری درباره روشنفکران و مردم ایران قبل از انقلاب، از اساس «پسینی» است و می‌تواند تجربه تاریخی یک ملت و به شمول روشنفکران و سیاست‌مدارانش را خارج از ظرف تاریخی خود مورد ارزیابی شتاب‌زده و با عینک نیم‌قرن بعد، قرار دهد.

آل‌احمد اساساً برخلاف آنچه او را بدان متهم می‌کنند اهل ایدئولوژی نبود، نویسنده‌ای ناآرام و جست‌وجوگر بود که هیچ ایسمی او را در خود حل نمی‌کرد. از خانواده‌ای مذهبی به حزب توده و بعد به نیروی سوم خلیل ملکی رفت. نارضایتی از ایدئولوژی و فهم جامعه‌شناختی چپ‌ها از بافت جامعه ایران او را به سوی توجه به نهاد مستقل‌مانده‌ی روحانیت و نیروی نهفته در آن سوق داد. نوعی بازگشت به مذهب داشت، بدون اینکه چون خسی در میقاتِ دین گم شود. او جستارنویسی صریح بود که با صداقت و شجاعت کارها، تناقض‌ها و تردیدهای خود را بی‌پرده مقابل خواننده می‌گذاشت. همه اینها نشانه‌ای از رفتار انسانی مدرن است که به ضعف، کمبودها و محدودیت‌های انسانی خود آگاه است.

افزون بر این، اینکه جلال آل‌احمد از اعدام شیخ فضل‌الله نوری انتقاد می‌کند، خود نشانه فهم عمیق‌تر او از مدرنیته است. می‌فهمید مدرنیته قرار نیست نمایندگان سنت را بالای دار ببرد، مدرنیته از دل سنت زاده می‌شود و آن را می‌فهمد، حتی اگر با آن موافق نباشد.

Thumbnail image for f2.jpgنگاهی به رمان

روسپیان صادق ترین معشوقه های عالمند!

فخرالدین فانی

«روسپیان صادق‌ترین معشوقه‌های عالمند!» نام یکی از آخرین رمان‌های مسعود نقره‌کار، نویسنده و پژوهشگر نام آشناست که در اول پائیز 1402 توسط انتشارات فروغ انتشار یافت. از ایشان تا کنون بیش از 30 عنوان کتاب در چند حوزه مختلف انتشار یافته است. آخرین اثر او نیز رمانی است با عنوان «ذره های خاکستری عشق - وصیت‌نامه» که اول تابستان 1404 توسط انتشارات فروغ منتشر شده است.

در نوشته پیش‌رو سعی کرده‌ام خوانش خود را از رمان «روسپیان ...» با خوانندگان به اشتراک بگذارم.

یکم - نام رمان:

نام رمان برگرفته از متن آن است. این نام در خود حاوی حکمی کلی همراه با یک داوری فرا زمانی _ مکانی است. عنوانی که نویسنده آنرا بنا به اظهارات خود با دقت و آگاهی برگزیده است. هم از اینرو فکر میکنم که درنگ بر آن حائز اهمیت است.

نخست در باره واژه روسپی؛ از خود بپرسیم روسپی به چه کسی اطلاق میشود. پاسخ به این پرسش کار آسانی نیست. روسپیگری که به عبارتی آنرا کهن ترین شغل انسان دانسته اند، پدیده‌ای‌ست که در طول تاریخ و در بسترهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و ... همواره و تا امروز در حال تغییر و تحول بوده است.

سپس درباره صفت معشوقه؛ معشوق یا معشوقه به چه کسی اطلاق میشود؟ این را هم میتوان به سان پرسش پیشین در طول تاریخ بشر بطور جامع مورد توجه قرار داد، در اینصورت به راحتی به کلی بودن و جزمی بودن حکم پی میبریم، و در همین ابتدای کنکاش خود این پرسش به ذهن متبادر میشود که چگونه سهراب پس از سالها معاشرت با سودابه به این حکم کلی و جزمی رسیده؟ و این پرسش همان هسته مرکزی رمان است و نه اینکه آیا به راستی «روسپیان صادق ترین معشوقه های عالم اند!» یا نه؟ چرا که این پرسش میتواند به گزاره ‌ای برسد که از بن مشکلات ذاتی دارد. در ادامه باید دید آیا خوانش ما از رمان کمکی برای یافتن پاسخی به این پرسش میکند یا نه.

دوم - نویسنده رمان به مثابه دانای کل، و راوی داستان:

نویسنده به عنوان دانای کل همواره در طول رمان حضور دارد، و گرچه این حضور غیر مستقیم و نا محسوس است اما وی «جانبداری» خود را پیشاپیش روشن کرده است. دلیل این برداشت از جمله انتخاب نامهای دو شخصیت اصلی رمان (سهراب و سودابه) است که حامل ارجاعات و ارزش های اسطوره‌ای‌اند. این انتخاب از یکسو، و انتخاب شخصیت سهراب به عنوان راوی، خواننده را بر بستر همین جانبداری در مسیر داستان هدایت میکند. سایه ی این جانبداری، همچون یک تبانی تاریخی میان دانای کل و راوی داستان، خواننده را، از ابتدا تا انتهای رمان، درگیر تلاش برای حفظ استقلال رای خود میکند. بگذارید داستانی را در نظر بگیریم که خواننده فارغ از هدایت اولیه نویسنده، دو بازیگر اصلی رمان (که دیگر نامشان سهراب و سودابه نیست و در نتیجه حامل ارجاعات تاریخی هم نیستند) را زیر ذره بین خود دنبال میکرد، آیا در اینصورت تلاش بیشتری برای درک ماهیت هر یک از آنان و مناسبات شان با یکدیگر نمیکرد؟

sukhoie.jpgخبرنامه گویا - به گزارش المانیتور افشای اسناد تازه از مجتمع نظامی ـ صنعتی روسیه نشان می‌دهد که فروش جنجالی جنگنده‌های سوخو-۳۵ به ایران وارد مرحله تولید شده است. در این مکاتبات که توسط رسانه‌های اوکراینی منتشر شد، آمده است که ۱۶ فروند سوخو-۳۵ مخصوص ایران هم‌اکنون روی خط مونتاژ قرار دارند و تحویل آنها بین سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۷ برنامه‌ریزی شده است؛ موضوعی که در صورت تحقق، بزرگ‌ترین ارتقای کیفی نیروی هوایی ایران در چند دهه گذشته خواهد بود.

این اسناد نشان می‌دهد که قرارداد صادراتی با کد «K10» مستقیماً به ایران مربوط است و کارخانه‌های کلیدی روسیه، از جمله مجموعهٔ «کنا‌آز» روسیه، در حال ساخت نخستین سری این جنگنده‌ها هستند. قطعاتی مانند صندلی‌پران و سامانه‌های حسگر نیز از کارخانه‌های مستقر در اطراف مسکو تأمین می‌شوند و برخلاف گمانه‌زنی‌ها، این برنامه بر پایه بازسازی بدنه‌های قدیمی نیست، بلکه شامل تولید کامل هواپیماهای تازه است.

اسناد تأکید دارند که همه تجهیزات با پیکربندی صادراتی و برچسب‌گذاری انگلیسی تهیه می‌شوند و پرداخت‌های ایران نیز در سه مرحله طی سال ۲۰۲۴ انجام گرفته است. این روند نشان می‌دهد که پروژه به‌طور کامل تأمین مالی شده و چندین کارخانهٔ اصلی روسیه هم‌زمان مشغول کار روی آن هستند.

اهمیت این تحول در بستر تلاش‌های ناکام ایران برای نوسازی ناوگان هوایی خود قابل فهم است. نیروی هوایی ایران همچنان متکی به جنگنده‌های قدیمی دوران پیش از انقلاب و پس از جنگ ایران و عراق است؛ از جمله F-14، F-4، F-5، میگ-۲۹ و سوخو-۲۴. با وجود ارتقاهای محدود داخلی، این ناوگان با نارسایی قطعات، محدودیت سازگاری با سامانه‌های مدرن و شکاف فزاینده در برابر پدافندهای پیشرفته روبه‌رو است.

انزوای تسلیحاتی ایران در دهه‌های اخیر نیز بر شدت این مشکل افزوده است. تلاش تهران برای خرید جنگنده‌های خانواده سوخو-۳۰ در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۵ به‌دلیل فشار تحریم‌ها و تردید روسیه درباره انتقال فناوری به نتیجه نرسید. در سال‌های اخیر نیز تقریباً تمام واردات تسلیحاتی ایران از روسیه تأمین شده، آن هم در شرایطی که صادرات دفاعی روسیه در خاورمیانه به‌طور چشم‌گیری کاهش یافته است.

در همین حال، جنگ ۱۲ روزهٔ ایران و اسرائیل در تابستان گذشته آشکار کرد که از نگاه اسرائیل، ناوگان جنگنده‌های ایران تهدیدی درجه‌دو محسوب می‌شود و حملات اصلی بر زیرساخت‌های فرماندهی، پدافند و برنامه‌های موشکی و هسته‌ای متمرکز شده بود. این رویداد نارضایتی تهران از تأخیر روسیه را تشدید و به این معامله وزن سیاسی تازه‌ای بخشید.

برای مسکو، تکمیل این قرارداد علاوه بر جبران پهپادها و موشک‌های ایرانی مصرف‌شده در اوکراین، فرصتی برای حفظ خطوط تولید و ارسال پیامی به مشتریان احتمالی مانند الجزایر است؛ اینکه روسیه همچنان قادر به تحویل سامانه‌های پیچیده حتی زیر فشار جنگ است. برای تهران نیز ورود حتی تعداد محدودی جنگنده پیشرفته، شکاف قابلیت‌های هوایی را تا حدی کاهش داده و نشان‌دهندهٔ تعمیق همکاری دفاعی با مسکو است.

با وجود این، محدودیت‌ها همچنان پابرجاست. ساخت توان عملیاتی برای سوخو-۳۵ نیازمند ساعت پروازی بالا، آموزش گسترده و زنجیره تأمین پایدار است؛ عواملی که تحت تحریم‌ها آسیب‌پذیر باقی می‌مانند. افزون بر این، جنگنده‌های ایران در هر درگیری احتمالی با رقبایی مانند F-35، F-15، رافال و تایفون روبه‌رو خواهند شد که از پشتیبانی گستردهٔ هشدار زودهنگام و سوخت‌رسانی هوایی برخوردارند.

کارشناسانی مانند اکرم خریف معتقدند که اسناد کشف شده معتبرند اما ظرفیت صادراتی روسیه محدود است. او می‌گوید روسیه سالانه نهایتاً چهار تا شش فروند سوخو-۳۵ تولید می‌کند؛ به گفتهٔ خریف، انتخاب این مدل از سوی روسیه نیز حساب‌شده است: «روسیه با عرضهٔ سوخو-۳۵ و نه سوخو-۵۷ رفتار هوشمندانه‌ای دارد. این کار باعث برهم‌زدن توازن منطقه‌ای نمی‌شود و در عین حال چیزی را به ایران می‌دهد که فوراً به آن نیاز دارد: یک جنگندهٔ دوربرد با توانایی درگیری فراتر از برد دید که ایران دهه‌ها فاقد آن بوده است.»

clubhouse.jpgپیوند به قسمت اوّل

توضیح ضروری - نگارنده ضمن نفی هر گونه حاکمیت ایدِئولوژیک ، دیکتاتوری ، حکومت فردی و مادام العمر، معتقد به حاکمیتی سکولار، مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشربوده که درنوشتار حاضر سعی دارد فارغ ازهرگرایش سیاسی، نگاهی بیطرفانه به جایگاه کنونی بخشی از کلاب هاوس فارسی درعرصه رسانه ای بپردازد.

در قسمت اول این یادداشت ، به سابقه و دلیل عادی سازی فحاشی و پورن کلامی از سوی برخی از فعالان کلاب هاوس فارسی اشاره شد که در این روزها ودربعضی از دورهمیها بگونه ای شگفت آور و آزار دهنده از سوی کسانی دیده میشود که با تآثیر پذیری از دریده شدن پرده عفت و حیا توسط فردی هتاک و بشدت بددهان و " اسکپتیک" نام ، که با فریاد ادعاهای پوشالی " رهایی وطن "، گوش فلک را کر کرده اند دربخش دوم و درادامه به اختصار به تشابه این سقوط رسانه ای با ماهیّت فرهنگی و اجتماعی مهاجران بی هدف در دو - سه دهه ی اخیر اشاره میشود.

- شوربختانه " الیت " این روزهای فضای این بخش از کلاب هاوس فارسی نیز از این قماش تشکیل شده که علیرغم ادعاهای گوشخراش آزادیخواهی و رهایی ملت غریب ایران ، مانع بزرگی در برابر مبارزان و آزادیخواهانی شده اند که براستی و صمیمانه ، دل در گرو ملک و ملت داشته و بنظر میرسد بزرگترین اقدام مفیدی که این قماش میتوانند در جهت آزادی و رفاه ایران و ایرانی بردارند، جز پرهیز از توهمات نیست.

Hamid_Rafi.jpgضد‌انقلابِ واقعی کسانی چون علی خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، محمد بهشتی، حسن آیت و ...بودند که در کنار روح‌الله خمینی ــ که خود به رهبریِ ضد انقلاب بدل شده بود ــ توانستند با یک کودتا علیه انقلاب بزرگ مردم ایران، حق ملت بر تعیین سرنوشت خود و میهن را که با انقلاب از شاه مستبد بازپس گرفته شده بود، دوباره از مردم سلب کنند و به «ولی فقیه» آن هم به شکل مطلقه بسپارند. برای پوشاندن این حقیقت، شعار «مرگ بر آمریکا» سر دادند؛ شعاری که در واقع معنای «مرگ بر استقلال ایران» را در دل خود داشت.

چرا؟

زیرا محور تصمیم‌گیری که باید بر دفاع از حقوق ملی استوار می‌بود، بار دیگر آمریکا شد؛ این بار در قالب توهین آشکار و معامله پنهان. به این ترتیب، استبدادی که ملت ایران با انقلاب خود از کشور بیرون رانده بود، دوباره این بار به نام «اسلام» بازسازی شد.

ژان پل سارتر می‌نویسد: «آدمی مدام شکست می‌خورد، اما از دل این شکست‌ها پیروزی‌ای بیرون می‌آید که آدم‌های معمولی متوجهش نمی‌شوند. من تاریخ را همیشه این‌گونه دیده‌ام.»

خدا رحمتش کند؛ حق با او بود و هست. زیرا شکست، نشانه پذیرش تجربه و در حرکت بودن است. از دل هر شکست، راه‌های پیروزی ترسیم می‌شوند، اگر انسان از ترسِ شکست، تجربه کردن را رها نکند.

در پایان، نقش دانشجویان وطن را یادآوری می‌کنم؛ آنان که در تاریخ مبارزات، همواره کاتالیزوری بوده‌اند که اعتراضات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به اعتراضات سیاسی بدل کرده‌اند.

این دانشجویان‌اند که باید حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خود و میهن را ــ بدون هیچ شریک ــ با التزام به برابری تمامی ایرانیان، فارغ از جنسیت، قومیت، دین یا مرام، به عنوان انسان و شهروند، شناسانده و پاس دارند.

باید بیاموزانند که حقوق ملی و حقوق طبیعت، حق همگانی ملت است و نباید اجازه داد هیچ ایرانی به ابزار دین، شاه، رهبر یا هر قدرت دیگری بدل شود.

باید آموخت که پاسدار این حقوق، تک‌تک افراد جامعه‌اند؛ تا هر کس به عنوان انسانی مستقل و آزاد، در پی احیا و حفظ حقوق خود برآید.

باید آموخت که خشونت ــ چه در قالب خشونت‌طلبی و چه خشونت‌پذیری ــ حقوق انسان را پایمال می‌کند، و تنها در پرهیز از خشونت است که جایگاه حقوق، استوار و محترم می‌ماند.

روز دانشجو مبارک باد.

شاد باشید. حمید رفیع

محمدرضا غفاری اعدام شد

| No Comments

exec.jpgقوه قضائیه: محمدرضا غفاری، مدیرعامل شرکت «رضایت خودروی طراوت نوین» اعدام شد

ایندیپندنت فارسی - میزان (خبرگزاری قوه قضائیه) روز یکشنبه ۱۶ آذر از اعدام محمدرضا غفاری، مدیرعامل شرکت «رضایت خودروی طراوت نوین» به جرم «اخلال کلان در نظام اقتصادی کشور» و کلاهبرداری خبر داد.

پرونده شرکت رضایت خودروی طراوات نوین از سال ۱۴۰۱ و با شکایت چند صد نفر گشوده شد. مدیران این شرکت متهم شدند که با تبلیغات کاذب در قزوین و چند استان دیگر، سرمایه مردم را جمع کرده و از همان محل به آن‌ها سود پرداخت می‌کردند. کاری که پس از مدتی دیگر توانایی آن را نداشتند.

ایران اینترنشنال - آخرین مورد اجرای حکم اعدام به دلیل جرایم اقتصادی در ایران، مربوط به اول دی‌ماه سال ۱۳۹۷ و پرونده حمید باقری درمنی بود. او با عنوان «سلطان قیر» و با اتهام «افسادفی‌الارض» اعدام شده بود.

غفاری پیش‌تر گفته بود راه‌اندازی کارخانه رضایت خودروی طراوت نوین، «لبیک به علی خامنه‌ای» در نام‌گذاری سال «جهش تولید» است.

سپاه پاسداران استان قزوین اسفندماه ۱۴۰۰ حضور سه نیروی خود، از جمله دو تن از بازنشستگان سپاه را در این شرکت تایید کرد.

econ.jpg🔺چیزی ساخته‌ایم به نام «بانکداری اسلامی» که نه بانکداری است و نه اسلامی.

🔺در جنگ اخیر دو چیز آشکار شد؛ شکاف فناورانه ایران و ایزوله بودن اقتصاد کشور.

🔺ایران در اقتصاد جهانی چنان سهم کوچکی دارد که حتی اگر ۱۰روز زیر بمباران باشد هیچ اثر قابل‌توجهی بر اقتصاد جهانی نمی‌گذارد.

🔺من ایران را با کره جنوبی، چین، اروپا یا آمریکا مقایسه نمی‌کنم؛ مقایسه واقعی ما باید با کشورهای همسایه باشد که با وجود محدودیت منابع به‌سرعت در حال فاصله گرفتن از ما هستند.

به گزارش اقتصادنیوز، «چه کنیم که در نیم‌قرن آینده به «افغانستان منطقه» تبدیل نشویم؟» این سوالی است که پویا ناظران، اقتصاددان در یادداشتی در هفته نامه تجارت فردا به آن پرداخته است. خلاصه این مطلب در زیر آمده است:

فرصت صدساله‌ای که از دهه ۱۳۵۰ آغاز شده، اکنون به نیمه دوم خود رسیده است؛ دوره‌ای که ایران باید از منابع انرژی رو به کاهش برای ساختن آینده استفاده می‌کرد اما به‌جای تبدیل نفت و گاز به سرمایه پایدار، سال‌ها آن را مصرف و هدر داده است. با تداوم روند کنونی، ایران پس از ۱۴۵۰ در مقایسه با همسایگانش به جایگاهی مشابه موقعیت امروز افغانستان نسبت به ایران سقوط خواهد کرد؛ زیرا کشورهای منطقه با سرعت در حال رشد و فاصله گرفتن‌اند و منابع انرژی ایران نیز در حال افول است.



یورونیوز - دیکتاتور پیشین سوریه از ۸ دسامبر ۲۰۲۴ که ولادیمیر پوتین به او پناه داد، ظاهرا چنان به زندگی دنج و اشرافی در مسکو خو گرفته که کوچک‌ترین تلاشی برای بازسازی حکومت ساقط شده‌اش نکرده و خود را به کلی از عالم سیاست محو کرده است.

apt0.jpg
به‌نظر نمی‌رسد حضور بشار اسد در مسکو جای تردید داشته باشد. چنان که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، نیز در اکتبر گذشته این موضوع را تایید کرد.

روسیه که متحد دیرین دمشق است، اکنون از آقای اسد و خانواده‌اش در برابر سرنوشت محاکمه عادلانه که دشمنانش برایش آرزو کرده و می‌کنند، حفاظت می‌کند، اما در عین حال نمی‌خواهد این حضور این مهمان ناخوانده، در شرایطی که مسکو روابط دوستانه‌ای با حکومت احمد شرع برقرار کرده، دردسرساز شود. در نتیجه، مطلوب روسیه هم زندگی در سکوت و خفا برای آقای اسد است.

بنا بر گزارش دیده‌بان حقوق بشر سوریه، نهاد مستقل مستقر در لندن، اسد و خانواده نزدیکش، از جمله سه فرزندش، زیر چتر امنیتی سرویس مخفی روسیه (FSB) قرار دارند. به طوری که تحت «حفاظت فوق‌العاده شدید» نهاد امنیتی روسیه، رفت‌وآمدهای آقای اسد بسیار محدود و هرگونه سخنرانی‌ عمومی‌اش کاملا متوقف شده است.

آخرین اظهارنظر عمومی او به ۱۶ دسامبر ۲۰۲۴ بازمی‌گردد؛ هشت روز پس از سقوط که در بیانیه‌ای مدعی شد خروجش از سوریه «از پیش برنامه‌ریزی‌شده نبود» او قصد ادامه مبارزه داشته ولی مسکو بر «خروج فوری» او در شب ۸ دسامبر اصرار داشته است.

از آن زمان به جز ویدیوی کوتاهی که پسر بزرگش در فوریه گذشته منتشر کرد و او در حال قدم زدن در خیابان‌های اطراف کرملین از نحوه فرارش از سوریه سخن می‌گفت، سکوتی مطلق برقرار است؛ نه فراخوانی به نیروهای وفادارش صادر کرده و نه خبری از تلاش او برای بازسازی حکومتش از خارج از کشور منتشر شده است.

اما روایت زندگی آقای اسد در مسکو از طریق شایعه‌ها و اخبار غیررسمی ادامه دارد. دیده‌بان حقوق بشر سوریه در ۲۰ سپتامبر گذشته مدعی شد که او در پی مسمومیت شدید به بخش ویژه بیمارستانی در نزدیکی مسکو منتقل شده است. رسانه‌های ترکیه نیز خبر دادند که اسما اسد خواستار متارکه با او و ترک مسکو شده است؛ اخباری غیررسمی که هر دو توسط روسیه تکذیب شد.

البته هنوز اخبار موثقی در مورد وضعیت سلامت همسر او که پس از بهبودی از سرطان پستان به سرطان خون مبتلا شده، منتشر نشده و تنها روزنامه انگلیسی تلگراف مدعی شده که اسما اسد اواخر دسامبر گذشته در یکی از مراکز درمانی مسکو تحت قرنطینه قرار گرفته بود.

با وجود سکوت خبری حاکم بر موضوع زندگی خانواده اسد، هفته‌نامه آلمانی «دی تسایت» حدود دو ماه پیش با انتشار گزارشی نوشت که «قصاب دمشق» در یکی از برج‌های ۳۰۰ متری واقع در مجتمع مسکونی «شهر پایتخت‌ها» در قلب منطقه مالی مدرن مسکو، یعنی «مسکو سیتی»، ساکن است.

آپارتمان‌های این برج‌ها با سقف‌های بلند، پنجره‌های سرتاسری، متراژهای ۱۰۳ تا ۲۶۹ مترمربعی و دسترسی کامل به مراکز خرید، رستوران‌ها، پارک آبی و سالن‌های ورزشی توصیف شده‌اند؛ به مثابه «شهری در دل یک شهر» خبرنگار دی تسایت که یکی از این واحدها را از نزدیک دیده‌، در وصف آن نوشته است: «لوسترهای کریستال، چوب‌های گران‌بها، تجهیزات پیشرفته، حمام‌های مرمر کارارا و چشم‌اندازی تا مرز ابرها از پنجره‌ها.»

apt1.jpg
یک منبع نزدیک به خانواده اسد در ادعایی تایید نشده به این هفته‌نامه گفته که خانواده اسد «سه واحد آپارتمانی» را در این مجتمع در اختیار دارند و گاهی هم در ویلایی خارج از مسکو اقامت می‌کنند. او همچنین مدعی شده که بشار اسد «بخش عمده وقتش را صرف بازی‌های ویدئویی آنلاین» می‌کند و با محافظانی از یک شرکت تامین امنیت خصوصی که هزینه‌اش را دولت روسیه می‌پردازد، تردد می‌کند.

apt2.jpg
پیشتر نیز برخی اخبار غیررسمی از سرمایه‌گذاری خاندان اسد در بازار املاک روسیه منتشر شده بود. در همین حال، روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز، نوشته بود که بین سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ رژیم اسد حدود ۲۵۰ میلیون دلار پول نقد به مسکو منتقل کرده و حداقل ۱۸ آپارتمان لوکس توسط اعضای خاندان در این شهر خریداری کرده بودند. وزارت خارجه آمریکا نیز در سال ۲۰۲۲ ثروت بشار اسد و خانواده‌اش را بین ۱ تا ۲ میلیارد دلار برآورد کرده بود؛ ثروتی که از «قاچاق اسلحه و مواد مخدر و اقتصاد رانتی» و از طریق شبکه‌ای پیچیده از شرکت‌های پوششی تامین شده بود.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

منبعی آگاه به هفته‌نامه دی تسایت گفته که خانواده اسد در حال لذت بردن از ثروتی هستند که از سوریه کسب کرده‌اند و دیگر لحظه‌ای هم به مردم کشورشان فکر نمی‌کنند. ادعایی که بر پایه محتوای ویدیو‌های قدیمی که به تازگی توسط رسانه العربیه منتشر شده چندان غیرواقعی به نظر نمی‌رسد. در یکی از این این ویدیو‌ها بشار اسد و لونا الشبل، مشاور رسانه‌ای سابقش، سربازان سوری را که هنگام بازید دستش را می‌بوسیدند، مسخره می‌کنند. در ویدیوی دیگری، او با توهین به مردم معترض منطقه «غوطه» در حومه دمشق می‌گوید: «لعنت بر غوطه!»

everest.jpgفرزاد دهقانیان - عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد

داستان ما درباره سه کوهنورد است؛ دکتر استوارت هاچیسون، دکتر جان تاسکی و لو کازیشکی؛ افرادی که شاید نامشان را کمتر شنیده باشید. هنگامی که گروه اعزامی هنوز در پایگاه بود، رهبر گروه زمان «بازگشت» روز صعود به قله اورست را ساعت یک بعدازظهر تعیین کرد.

زمان بازگشت یعنی لحظه‌ای که کوهنورد-- حتی اگر تنها چند قدم تا قله فاصله داشته باشد--باید صعود را متوقف کند و برگردد. این قاعده برای پیشگیری از خطرات برگشت است؛ مرحله‌ای که نیازمند مهارتی بیش از صعود است. آمارها نیز هشدار می‌دهند که شمار افرادی که هنگام پایین‌آمدن از اورست جان خود را از دست می‌دهند هشت برابر افرادی است که حین صعود می‌میرند.

اما هیچ کوهنوردی دوست ندارد پس از تحمل سختی‌ها و تا نزدیکی نوک قله، بازگردد. فلسفه‌ی تعیین زمان بازگشت دقیقاً برای مقابله با همین وسوسه طراحی شده است؛ فلسفه‌ای که سه پیام مهم دارد:

۱. پافشاری همیشه فضیلت نیست

شرایط جسمی، وضعیت مسیر و پیش‌بینی هوا باید تعیین‌کننده ادامه یا توقف باشند. هنگامی که نشانه‌ها حکم به بازگشت می‌دهند، ادامه دادن دیگر شجاعت نیست؛ بی‌پروایی است.

۲. تصمیم درست نیازمند «برنامه‌ریزی پیش از موقعیت» است

به قول دنیل کانمن، بدترین زمان برای تصمیم‌گیری «زمانی است که در موقعیت قرار دارید».

وقتی در اورست به قله نزدیک می‌شوید و سرمایه‌گذاری عاطفی و فیزیکی زیادی کرده‌اید، عملاً صلاحیت تصمیم عقلانی درباره ادامه مسیر را ندارید.

برای همین، زمان بازگشت پیشاپیش تعیین می‌شود؛ نه در لحظه بحران.

۳. هدف واقعی، «بازگشت ایمن» است

رسیدن به قله جذاب و مهم است، اما هدف نهایی زنده ماندن و بازگشت سالم به دامنه کوه است.

این یادآوری، تمرکز را از «قله‌پرستی» به «حفظ جان» تغییر می‌دهد.

هاچیسون در میانه راه از رهبر گروه پرسید چه مدت تا قله مانده است. پاسخ سه ساعت بود. آنها به ساعت نگاه کردند؛ ۱۱:۳۰ صبح بود و نزدیک ۱۲ ساعت در حرکت بودند. زمان بازگشت یک بعدازظهر تعیین شده بود.

پس برخلاف میل طبیعی و قله‌وسوسه‌کننده، تصمیم گرفتند در همان ۱۱:۳۰ بازگردند. بی‌هیچ حادثه‌ای به کمپ ۴ و سپس به دامنه کوه رسیدند.

و اما چرا داستان آنها مشهور نیست؟

چون اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ نداد. چون مانند قهرمان‌های کلاسیک «تا سر حد مرگ پیش نرفتند». آنها فقط از قانون پیروی کردند، قله را نادیده گرفتند و زنده ماندند.

رهبر اعزام، راب هال--همان کسی که اهمیت زمان بازگشت را به آن‌ها گوشزد کرده بود--همراه چهار نفر دیگر که به قله رسیدند، در مسیر برگشت جان خود را از دست داد [برداشت از کتاب «رها کن!» نوشته انی دوک].

🔸تحلیل و تجویز راهبردی

برای مدیران، رهبران و سیاست‌گذاران، مفهوم «زمان بازگشت» حیاتی است. هر راهبرد و سیاست باید نقطه‌ای داشته باشد که رسیدن به آن، الزاماً به معنی توقف، اصلاح یا تغییر مسیر باشد. اما آیا در مدیریت کشور این نقاط از پیش تعیین شده‌اند؟

🔹نقطه بازگشت حکمرانی آموزش عالی کجاست؟
وقتی ورودی دانشگاه‌ها به صفر برسد؟ یا بسیار قبل‌تر از این‌ها باید تصمیم گرفت؟

🔹نقطه بازگشت حکمرانی آب و انرژی چیست؟
پایان یافتن منابع؟ فرونشست غیرقابل‌برگشت؟ یا هزاران نشانه کوچک‌تر که پیش‌تر دیده می‌شوند؟

🔹نقطه بازگشت مدیریت هوای شهرها کجاست؟
مرگ‌ومیر ۵۰ درصدی؟ یا سال‌ها قبل از آن؟


مدیرانی که بدون توجه به این نقاط هشداردهنده بر ادامه مسیر اصرار می‌کنند و آن را به‌عنوان «استقامت، مقاومت و شجاعت» ثبت می‌کنند، در حقیقت جان مردم و آینده سازمان یا کشور را به خطر می‌اندازند.

شجاعت واقعی، گاهی در «بازگشت به‌موقع» است، نه ادامه دادن به هر بهایی.

jamshidi.jpg- دادگاه تجدیدنظر پژمان جمشیدی با بررسی دوباره پرونده اعلام کرد هیچ دلیل یا سند تازه‌ای برای ادامه بازداشت او وجود نداشته و به همین علت رأی بدوی را نقض و قرار بازداشت را لغو کرده است

- وکیل جمشیدی تأکید کرده که مستندات پرونده از ابتدا تغییری نداشته و دادگاه با استناد به همان مدارک، به نفع موکلش رأی داده است

مهر - وکیل مدافع پژمان جمشیدی گفت: به علت نبود دلیل تازه در پرونده، دادگاه تجدیدنظر قرار بازداشت پژمان جمشیدی را فک و رأی اولیه را نقض کرد.

کامبیز برجاس، وکیل مدافع پژمان جمشیدی در توضیح آخرین وضعیت پرونده موکلش گفت: گواهی پزشکی قانونی موجود در پرونده مربوط به روزهای آغازین طرح شکایت است و پس از آن هیچ‌یک از طرفین دوباره به پزشکی قانونی ارجاع نشده‌اند؛ بنابراین اطلاعات پزشکی موجود همان داده‌های اولیه پرونده است و هیچ سند جدیدی به آن اضافه نشده است.

وی با بیان اینکه رأی صادره از شعبه اول دادگاه تجدیدنظر مؤید اظهارات دفاعی وکیل و تیم حقوقی پرونده است، افزود: اگر در گواهی پزشکی قانونی یا سایر مستندات پرونده، دلیلی مبنی بر وقوع اتهامات ادعایی وجود داشت، دادگاه تجدیدنظر هرگز رأی بدوی را نقض نمی‌کرد. اما دادگاه با اشراف کامل بر سوابق و نظریات پزشکی قانونی، رأی اولیه را نقض و قرار بازداشت را نیز فک کرد.

برجاس تصریح کرد: پرونده یک مجموعه ادله ثابت دارد که تغییری در آن ایجاد نشده است. این‌طور نیست که یک طرف ادعایی مطرح کند و طرف دیگر چیزی متفاوت بگوید؛ در نهایت داور اصلی، یعنی دادگاه تجدیدنظر، با بررسی همان مدارک تعیین می‌کند که ادعاها درست است یا خیر.

این وکیل دادگستری با اشاره به استدلال مهم مندرج در متن رأی تجدیدنظر اظهار داشت: دادگاه تجدیدنظر در بخش صریحی از دادنامه اعلام کرده است که هیچ دلیل جدیدی که بتواند ادامه بازداشت آقای جمشیدی را توجیه کند در پرونده حادث نشده است. بنابراین، دادگاه وفق قانون، مکلف به فک قرار بازداشت و نقض رأی بدوی بوده است.

برجاس در پایان تأکید کرد: قطعیت دادنامه تجدیدنظر و استناد قانونی آن، پاسخ تمام ادعاهای بی‌پایه است و نشان می‌دهد ادله پرونده از ابتدا حکایت دیگری داشته است.

گفتنی است؛ در ۲۹ مهرماه گزارش بازداشت یک «بازیگر مشهور» منتشر شد و ساعاتی بعد نام پژمان جمشیدی به‌عنوان فرد مورد شکایت مطرح شد. پرونده با شکایت یک زن تشکیل و جمشیدی ابتدا بازداشت و سپس با وثیقه آزاد شد.

*برخی کاربران در شبکه‌های اجتماعی شایعاتی مطرح کرده‌ بودند که ماجرای بازداشت و حواشی پیرامون پرونده پژمان جمشیدی ممکن است به‌عنوان سوژه‌ای پوششی برای منحرف‌کردن توجه افکار عمومی از انتشار ویدئوی جنجالی مربوط به جشن عروسی دختر شمخانی مطرح شده باشد.

ایرنا: بنا به اعلام پژوهشگران و کارشناسان سازمان زمین‌شناسی جنوب کشور، نقاط مختلف دشت مرودشت ۲ تا ۲۰ سانتی‌‎متر فرونشسته است؛ در مواجهه با این رخداد، نگاه‌ها و افکار نگران بیش از همه متوجه میراث جهانی هخامنشی می‌شوند؛ آیا شکست زمین، جان این نقش رستم را تهدید می‌کند؟

nrostamlarge.jpg فرونشت زمین به معنای افتادگی، شکست یا ترک خوردگی و ایجاد اختلاف سطحی در زمین است که در سازنده یا تشکیلات زمین شناسی عهد حاضر ( دوره کواترنر) رخ می‌دهد؛ در این دوره تاریخی سطوح آبرفتی با رسوبات مخروط افکنه‌ها شکل گرفته و تمدن‌ها نیز در چنین نقاطی و بر روی همین دشت‌ها تشکیل شدند.

تمدن هخامنشی نیز بر روی یکی از پرآب‌‍‌ترین و حاصلخیزترین دشت‌ها، یعنی دشت مرودشت ایجاد شد و این پایتختی، مرودشت فارس را میراث دار آثاری کهن کرده و به آن شهرت جهانی بخشیده است.
اما طی ده‌ها خشکسالی متداوم و همراه با آن، برداشت بی‌رویه آب از دل زمین با عمیق‌تر کردن چاه‌ها، سبب از بین رفتن عدم تناسب بیلان آب آبرفتها شده و دشت مرودشت را همچون برخی دیگر از دشت‌های کشور با معضل فرونشست مواجه کرده است.
چنانکه علی نیک عهد، مدیرکل زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی جنوب کشور گفت: اگر چه تعیین زمان دقیق آغاز فرونشست دشت مرودشت ممکن نیست، اما احتمالا آغاز این شکست، از حدود ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر (بعد از انقلاب) آغاز شده است؛ هنگامی که الکتروپمپ ها با استفاده از انرژی الکتریسیته، آب را از عمق ۳۰۰ تا ۴۰۰متری زمین برداشت کردند؛ با عمیق‌تر شدن چاه‌های کشاورزی و برداشت بی‌رویه آب از سفره‌های آبرفتی تاریخی، بخشی که مانند بالشتکی منعطف عمل می‌کرده از بین رفته و این سبب می‌شود تا زمین بر اثر یک تکان بسیار جزئی (در حد نیم ریشتری) دچار شکست و فرونشست شود.
تایید یک حقیقت تلخ
شکاف ایجاد شده در نزدیکی میراث صخره‌ای نقش رستم، بیش از همه، نگرانی‌هایی را از بابت تهدید میراث جهانی هخامنشیان در دشت مرودشت ایجاد کرده است.
اگه چه به گفته نیک عهد، هر دهانه، خندق، شکاف یا حتی تغییر سطحی، ناشی از فرونشست زمین نیست بلکه ممکن است ناشی از فرسایش آبی ناپایدار، فرسایش خندقی؛ لغزش، ایجاد یک گالی یا دیگر پدیده‌های ژئومورفولوژیکی باشد؛ اما او اذعان کرد که شکاف ایجاد شده در این نقطه از دشت مرودشت ناشی از فرونشست است.
مدیرکل زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی جنوب کشور تایید کرد که ترک ایجاد شده در دشت در فاصله دور از نقش رستم، ناشی از فرونشست زمین است.
نقش رستم باستانی در مواجهه با فرونشست؛ سنگ نگاره‌ها در امان هستند، کعبه زرتشت در خطر
نقش رستم یک منطقه کامل باستانی تاریخیه که شامل چهار آرامگاه مهم هخامنشی شامل آرامگاه خشایارشا، داریوش اول و دوم و اردشیر اول، کعبه زرتشت و بارویی باستانی است که اکنون در ورودی این مجموعه تاریخی قرار دارد.
با توجه به اعتبارات ناکافی اختصاص یافته به مرمت این میراث باستانی، اولویت‌های مرمتی احصا شده و به گفته مدیر پایگاه جهانی تخت جمشید، مرمت آرامگاه خشایار شاه در حال انجام است.
محمدجواد جعفری در حاشیه بازدید خبرنگاران از نقش رستم، گفت: آرامگاه داریوش آرامگاه داریوش دوم و کعبه زردتشت نیز نیازمند پروژه‌های مرمتی است و باید هر چه سریعتر مطالعات مربوط به آن تکمیل شود.
او درباره فرونشست در این نقطه از دشت مرودش گفت: فرونشست در تمام دشت مرودشت وجود دارد و متاسفانه در نقش رستم نیز در نقطه تلاقی بین دشت و صخره، یک شکاف ایجاد کرده است.
جعفری گفت: این مطالعات نشان می‌دهد که فرونشست رخ داده به آثار صخرهای از جمله آرامگاه‌های شاهان هخامنشی و ۲ سنگ نگاره آسیب نمی‌زند.
او ادامه داد: اما این شکست زمین ممکن است، آثاری که پای کوه وجود دارد از جمله کعبه زرتشت و باروی تاریخی و لایه‌های باستانی که ممکن است در زیر این باروها مدفون باشد، را تهدید کند.
او اظهار کرد: فرونشست یکی از پدیده‌های خطرناکی است که اگر تدبیر نشود ممکن است مشکلات خیلی اساسی تری رخ دهد که شاید در حد فاجعه باشد.



bayaniyeh.jpgایران اینترنشنال - چندین تشکل و گروه دانشجویی با انتشار بیانیه‌ای مشترک به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو، تاکید کردند حکومتی که هر صدای مخالفی را بسته و برای معترضان حکم اخراج و زندان و اعدام صادر می‌کند، باید در هم شکسته شود.

نویسندگان بیانیه شرایط ویژه‌ای را که از آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۴ در جامعه و به تبع آن در دانشگاه حاکم شده، به «آتش زیر خاکستر» تشبیه کردند.

آن‌ها موجودیت جمهوری اسلامی را توام با جنایت، سرکوب و نابودی مستمر زندگی و معیشت مردم خواندند و گفتند حکومت چاره‌ای ندارد جز اینکه به موازات تبلیغات ملی-میهنی-اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه، به سرکوب آزادی، برابری و «زن، زندگی، آزادی» بپردازد.

به گفته این تشکل‌ها، جامعه در شرایط کنونی انتظار دارد آزادی‌خواهی، رفع تبعیض، برابری‌طلبی، دادخواهی و مبارزه را به‌گونه‌ای پررنگ‌تر از سوی دانشجویان ببیند.

در این بیانیه آمده است: «وجود ابربحران‌‌هایی که جمهوری‌اسلامی خلق کرده، به این عاملیت اهمیتی دوچندان می‌دهد. جامعه ما آبستن یک تغییر بزرگ است و در این تغییر، امید و اعتماد سیاسی به دانشجویان جایگاه ویژه‌ای به جنبش مبارزاتی پرافتخار ما می‌دهد.»

۱۵ آذر، شاهزاده رضا پهلوی در پیامی صوتی خطاب به دانشجویان و جوانان ایران، به فشار شدید اقتصادی، خفقان و سرکوب در دانشگاه‌ها و نبود آزادی اشاره کرد و در عین حال، از جوانان خواست از امید به تغییر دست نکشند.

در روزهای اخیر، گروهی از فعالان و تشکل‌های دانشجویی و صنفی در بیانیه‌هایی جداگانه بر ضرورت پیوند دادن مبارزات صنفی با مبارزات سیاسی به‌منظور ایجاد تغییرات بنیادین در ایران تاکید کرده‌اند.

نصب تصاویر احسان فریدی، علی یونسی، امیرحسین مرادی، فهیمه سلطانی، میلان خواجه‌ای، امید کرمی، علیرضا قربی و مهرداد سیفی، دانشجویان زندانی، در محوطه دانشگاه علامه تهران
نصب تصاویر احسان فریدی، علی یونسی، امیرحسین مرادی، فهیمه سلطانی، میلان خواجه‌ای، امید کرمی، علیرضا قربی و مهرداد سیفی، دانشجویان زندانی، در محوطه دانشگاه علامه تهران
***

تاکید بر آزادی فوری و بی‌قید و شرط تمامی دانشجویان زندانی

تشکل‌ها و گروه‌های دانشجویی در ادامه بیانیه مشترک خود از بی‌آبی، آلودگی هوا، گرانی، اقتصاد فروپاشیده و سایه جنگ و قحطی، به‌عنوان عواملی یاد کردند که سبب نابودی آینده و امید شهروندان به زندگی بهتر شده‌اند.

به گفته نویسندگان بیانیه، پیام ۱۶ آذر «در هم شکستن سرکوب و ستم و دیکتاتوری» است.

تشکل دانشجویان پیشرو، نهاد دانشجویان آزادی‌خواه تهران شمال، انجمن آزادی‌خواهان دانشگاه بهشتی، کمیته سراسری دانشجویان کردستان، صدای آزاد دانشگاه (دانشگاه هنر اصفهان) و جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های مختلف استان اصفهان، ارومیه، علامه، خوارزمی کرج، تهران، الزهرا، کردستان و آزاد سنندج از امضاکنندگان بیانیه هستند.

آن‌ها همچنین خواهان لغو فوری حکم اعدام احسان فریدی، دانشجوی ۲۲ ساله محبوس در زندان تبریز، لغو همیشگی اعدام، توقف قتل‌های عمد حکومتی و شکنجه، آزادی فوری و بی‌قید و شرط تمامی دانشجویان زندانی و زندانیان سیاسی، و بازگشت به تحصیل و تدریس همه دانشجویان و اساتید اخراجی و تعلیقی شدند.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpg

ایران‌وایر به‌طور اختصاصی به متن یک نامه از «خسرو علیکردی»، وکیل حقوق‌بشری که شامگاه جمعه ۱۴آذرماه در دفتر کارش در مشهد جان‌باخت، دست یافته که در آن خطاب به هیات حقیقت‌یاب سازمان ملل متحد درباره تهدیدهایی که در سال‌های اخیر با آن مواجه بوده، توضیح داده است. آقای علیکردی پیش از مرگش، از این هیات خواسته بوده، به‌عنوان یک «وکیل در معرض خطر»، از او «حمایت‌های لازم به‌عمل آورده» شود.

از سوی دیگر «ایران‌وایر» به اطلاعاتی درباره روزهای آخر زندگی آقای علیکردی دست یافته که فرضیه «مرگ مشکوک» او را تقویت می‌کند. بر اساس این اطلاعات، پلیس آگاهی برای این وکیل جان‌باخته پرونده «قتل» باز کرده و پیکر او برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی برده شده است. با این‌حال، ماموران آگاهی بدون این‌که به خانواده فرصت «بک‌آپ» گرفتن از محتوای شانزده دوربین حاضر در محل کار و زندگی او را بدهد، وسایل شخصی او، هارد دوربین‌های مداربسته و گوشی موبایل او را با خود برده‌اند.

همچنین به ایران‌وایر گفته شده که ماموران امنیتی در تماس‌های تلفنی با دوستان او تهدید کرده‌اند که «بهانه دست رسانه‌های معاند» ندهند و به خانواده گفته شده، بگویند «سکته» بوده تا بتوانند «راحت‌تر» پیکر را تحویل گرفته و او را تشییع کنند. منابع ایران‌وایر می‌گویند که نیروهای امنیتی اجازه نداده‌اند این وکیل جان‌باخته زندانیان سیاسی و برخی خانواده‌های دادخواه، در مشهد، شهر محل اقامت خانواده‌اش و یا در سبزوار، شهر محل تولدش دفن شود، بلکه مجوز دفن او در روستای «عبدل‌آباد»، روستای پدری‌اش صادر کرده‌اند؛ چون از شلوغ شدن مراسم خاکسپاری او می‌ترسیدند. بر اساس متنی که خانواده و نزدیکان آقای علیکردی تهیه کرده‌اند و نسخه‌ای از آن هم به‌دست ما رسیده، قرار است پیکر این وکیل حقوق‌بشری، ظهر روز یک‌شنبه، ۱۶آذرماه در گورستان روستای عبدل‌آباد به‌خاک سپرده شود.

***

خسرو علیکردی که بود و چرا در ۴۵ سالگی، «سکته» کرد؟

خبرهای اولیه از جان باختن خسرو علیکردی، ساعات اولیه روز شنبه ۱۵آذر۱۴۰۴ منتشر شد. به ایران‌وایر گفته شده که ساعت ۸صبح، کارگر نظافت‌چی دفتر کار او قصد داشته وارد ساختمان شود ولی متوجه شده کرکره ورودی بالا نمی‌رود. دفتر آقای علیکردی که در طبقه همکف ساختمان ۵طبقه‌ای در مشهد است که خود و برادرش و خانواده‌هایشان در آن زندگی می‌کنند، از داخل ساختمان نیز یک درب ورودی دارد و به‌همین دلیل، شخصی که کارهای نظافت دفتر آقای علیکردی را انجام می‌داده با منزل او تماس می‌گیرد تا درب را از داخل برایش باز کنند و این‌گونه پیکر او توسط خانواده‌اش در حالی‌که از روی صندلی که بر آن نشسته بوده، روی زمین افتاده و صورتش با زمین برخورد کرده و خون از بینی‌اش جاری شده بوده، پیدا شده است. به ما گفته شده که سر او هم احتمالا در تماس با زمین، زخمی شده بوده است.

آقای علیکردی، یکی از سرشناس‌ترین وکلای حقوق‌بشری در استان خراسان رضوی بود و وکالت شماری از خانواده‌های دادخواه اعتراضات «زن زندگی آزادی»، از جمله خانواده «عرفان رضایی نوایی» و «ابوالفضل آدینه‌زاده»، نوجوان کشته شده در مشهد را برعهده داشت. او وکالت زندانیان سیاسی چون «فاطمه سپهری»، «محمدحسین سپهری» و «کمال جعفری یزدی» از امضاکنندگان نامه استعفای خامنه‌ای موسوم به ۱۴نفر را برعهده داشت و بابت اطلاع‌رسانی درباره این پرونده‌ها، به حبس و جریمه نقدی محکوم شده بود.

بر اساس نامه‌ای که خود آقای علیکردی خطاب به هیات حقیقت‌یاب سازمان ملل که در اوج اعتراضات به کشته شدن «مهسا (ژینا) امینی» شکل گرفت تا جنایت‌های حکومت ایران را بررسی و ثبت کند، نوشته، او دست‌کم ۵بار با پرونده‌سازی نهادهای امنیتی روبه‌رو شده بوده است.

منابع ایران‌وایر اما می‌گویند که او در روزها و هفته‌های اخیر «تحرکات زیادی» در زمینه دفاع از حقوق موکلانش داشته است و پرونده‌های بیشتری را به‌ویژه پرونده حدود صد نفر از معترضان آب در سبزوار را برعهده گرفته بوده است. اعتراضات آب سبزوار در تابستان ۱۴۰۴ و در پی بحران مدیریت مصرف منابع آبی شکل گرفت و در جریان این اعتراضات که دست‌کم دو شب به‌طول انجامید، ده‌ها نفر در این شهر و مناطق اطراف آن بازداشت شدند.

خسرو را با صورت خونین روی زمین پیدا کردند

منابع ایران‌وایر می‌گویند که هم ماموران امنیتی و هم پزشکی قانونی به خانواده آقای علیکردی گفته‌اند، «بگویید سکته کرده تا سریع‌تر پیکر را تحویل دهیم که بروید دفن کنید و مشکل‌تان سریع‌تر حل شود.»

به گفته دست‌کم دو منبع مطلع، مرگ او «بسیار مشکوک» است و برای همین ماموران امنیتی خانواده را تحت فشار قرار داده‌اند: «پیکرش را به پزشکی قانونی منتقل کردند. بعضی ارگان‌هایش را که لازم بوده خارج کرده‌ و اجازه دفن دادند و تاکید کردند بگویید سکته بوده تا سریع‌تر پیکر را تحویل دهیم که بروید دفن کنید.»

به گفته یک شخص مطلع، «پزشکی قانونی برای این‌که بتواند بررسی کند، بخشی از معده و مری و بعضی دیگر از ارگان‌ها را خارج کرده و پیکر را قرار است فردا تحویل دهند تا ساعت ۱۲ظهر در روستای عبدل‌آباد از توابع سلطان‌آباد سبزوار، یعنی محلی که پدر شهید خسرو دفن شده، او هم تشییع و دفن شود.»

یکی از منابع ایران‌وایر گفته که پیکر او در حالی‌که از روی صندلی که روی آن نشسته بوده به زمین افتاده بود، پیدا شده است. سر و صورتش به زمین برخورد کرده و از بینی‌اش خون جاری شده بوده است. پس از یافتن پیکر این وکیل حقوق‌بشری و تماس با اورژانس، اورژانس به خانواده گفته که او حدودا ده ساعت پیش فوت کرده و باید به پلیس اطلاع داده شود: «قاضی ویژه قتل را در جریان می‌گذارند و صحنه را بررسی کردند. گوشی تلفن همراهش را و هارد دوربین‌های محل را که ۱۶ دوربین دارد از ورودی تا محل کار خسرو، همه را بردند.»

یکی دیگر از منابع ایران‌وایر تاکید دارد که پلیس آگاهی از وضعیت شوکه بودن خانواده «سوءاستفاده» کرده و بدون این‌که به آن‌ها اجازه «بک‌آپ» گرفتن از محتوای دوربین‌ها را بدهد، هاردهای دوربین‌ها به‌علاوه گوشی تلفن همراه و وسایل شخصی او را برده‌اند: «نه رسیدی به خانواده داده‌اند و نه به کسی اطلاع داده‌اند. فقط به نظافت‌چی گفته‌اند که این‌ها را با خود می‌برند.»

بر اساس اطلاع ایران‌وایر، ماموران امنیتی همچنین اجازه تشییع و تدفین این وکیل حقوق‌بشری در دو شهر مشهد که محل اقامت او و خانواده‌اش و سبزوار که محل تولد او بوده را نداده‌اند: «اجازه تشییع در مشهد که ۴میلیون جمعیت دارد را ندادند. مشهد بزرگ است و می‌دانند شلوغ می‌شود. سبزوار هم شهر بزرگی است و آقای علیکردی خیلی آن‌جا محبوب بود، به‌همین خاطر آن‌جا هم اجازه ندادند. اجازه دفن را در روستای پدری‌اش دادند، همان‌جا که پدر و عموی شهید خسرو هم دفن هستند.»

بر اساس متنی که از سوی خانواده و نزدیکان آقای علیکردی تنظیم شده و نسخه‌ای از آن نیز در اختیار ایران‌وایر قرار گرفته نیز زمان و مکان برگزاری مراسم تدفین پیکر او، به همین شکل اعلام شده است. در این متن همچنین آمده است: «خسرو عزیزمان شرافتمندانه و آزاده زیست و مظلومانه و با مرگی شهادت‌گونه از جهان فانی هجرت کرد و خار چشم دشمنان و خائنان به ایران و خون‌های مطهر شهدای میهن و راه آزادی بود...»

خسرو نه بیمار بود نه دارویی مصرف می‌کرد

به اطلاع ایران‌وایر رسیده که با وجود فشار نهادهای امنیتی برای «سکته» اعلام کردن علت مرگ آقای علیکردی، قوه قضاییه جمهوری اسلامی برای او، پرونده «قتل» باز کرده است و کالبدشکافی و مراحل اولیه بررسی قتل او در پلیس آگاهی مشهد آغاز شده است.

«مرضیه محبی»، وکیل حقوق‌بشری که سال‌ها در مشهد کار و فعالیت کرده به ایران‌وایر می‌گوید که با آقای علیکردی مرتبا در ارتباط بوده و او کاملا سالم بوده و بیماری قبلی نیز نداشته است: «ایشان هیچ بیماری‌ای نداشتند. رفقای نزدیک وافراد موثق و معتمد اطلاع دادند که مرگ ایشان طبیعی نبوده و کشته شده، ضمن این‌که دوربین‌های محل را نیروهای امنیتی برده‌اند وهیچ یک از اطرافیان ایشان دسترسی به تلفن همراه ندارد.»

به گفته خانم محبی، «آقای علیکردی خودش بارها اظهار می‌کرده که در معرض خطر است.»

یکی از منابع ایران‌وایر نیز با گفتن این‌که این وکیل تنها ۴۵سال داشته و کاملا سالم بوده، می‌گوید: «از اداره اطلاعات با دوستانش تماس گرفتند و گفتند تلاش کنید بی‌سروصدا برگزار شود. بهانه دست شبکه‌های معاند ندهید که قتل و مرگ مشکوک ننویسند. این قضیه سکته بوده، همین.»

او ادامه می‌دهد: «خسرو کاملا سالم بود و نه دارویی مصرف می‌کرد نه مشکلی داشت. قبراق و سرحال بود.»

این شخص تاکید دارد که حتی اگر آقای علیکردی به مرگ طبیعی هم جان‌باخته باشد، فشارهای سال‌های اخیر، بارها احضار، تهدید و زندان بابت انجام‌وظیفه حرفه‌ای، یعنی دفاع از موکلانش در رساندن او به این شرایط بی‌تاثیر نبوده است.

این اظهارنظر در حالی مطرح می‌شود که پیش از این، «امیر رئیسیان»، دیگر وکیل دادگستری و از وکلای زندانیان سیاسی در شبکه اجتماعی ایکس خود نوشته بود: «خبر درگذشت جناب وکیل خسرو علیکردی شوک‌آور و مصیبت‌بار بود. حیف از آن همه شور و انگیزه. ستمی که در حق خودش و موکلانش اعمال شده بود فراموش نخواهد شد و چنین مرگی، مستقیم یا غیرمستقیم، نتیجه‌ این ستم‌هاست.»

علت مرگ زودهنگام و ناگهانی خسروعلیکردی که بسیاری آن را «مشکوک» می‌خوانند احتمالا تا زمان اعلام نتیجه پزشکی قانونی، همچنان پر از ابهام باقی خواهد ماند. هرچند که منابعی که با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده‌اند امیدی به افشای حقیقت از سوی پزشکی قانونی ندارند و می‌گویند که پیش از این در پرونده‌های مشابه، مانند پرونده «غلامحسین دوست‌علی مکی»، وکیل مشهدی که در سن ۵۷سالگی در منزلش در مشهد فوت کرد، واقعیت هرگز برای افکار عمومی شفاف نشد.

دستگاه‌های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته، ده‌ها وکیل که پرونده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی را برعهده می‌گرفتند را تحت پیگرد قرار داده، به زندان‌های طولانی محکوم کرده و بعضی را تا پای جان، مورد آزار و اذیت قرار داده است. خبر جان‌باختن ناگهانی و مشکوک علیکردی در حالی منتشر شده که «طاهر نقوی»، وکیل تُرک آذربایجانی برای حق دسترسی به درمان در زندان اوین، ۴۰ روز است که در اعتصاب غذاست و با جان و سلامتی خود بهای آن را می‌دهد. ویدیوی دست‌ها وصدای لرزان «عبدالفتاح سلطانی»، دیگر وکیل حقوق‌بشری و زندانی سیاسی سابق که تنها زمانی‌که دختر جوانش تحت فشارهای امنیتی به خانواده‌شان جان باخت، از احکام پیاپی و بلندمدت زندان رهایی یافت نیز در هفته‌های اخیر، خشم و اندوه افکار عمومی و کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخته است.

تصاویر نوید محمدزاده و همسرش

| No Comments

ایران اینترنشنال به اطلاعات و تصاویری اختصاصی از یک ویلا منتسب به علی انصاری، مالک بانک منحل‌شده آینده، دست یافته که محل دیدار او با برخی از مقامات ارشد نظامی و سیاسی و چهره‌های ذی‌نفوذ حکومت بوده است.

villa.jpgوسعت این ویلا که در ابتدای جاده چالوس، در بلوار جانبازان عظیمیه کرج قرار دارد، ۵ هکتار معادل ۵۰ هزار متر مربع است، رقمی معادل حدود یک هشتم واتیکان.

دو منبع مطلع به ایران‌اینترنشنال گفتند که کار ساخت این ویلا از سال ۱۳۹۸ آغاز شد، اما از ۳۰ آبان، یعنی زمان اعلام انحلال بانک، شمار زیادی از افراد شاغل در این پروژه کنار گذاشته شده و کار تقریبا متوقف شده است. در کنار ویلای انصاری، ویلای دیگری قرار دارد که متعلق به علی‌اکبر انصاری، پدر علی انصاری است.

همچنین دو منبع مطلع به ایران‌اینترنشنال گفتند ویلای مجلل منتسب به علی انصاری، میزبان قرارهای او با مقام‌های ارشد کشور و چهره‌های بانفوذ بوده و او در این مکان با سردار محمد پاکپور، فرمانده کل سپاه پاسداران، سردار محمد کرمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، سرتیپ سعید منتظر‌المهدی، معاون فرهنگی و اجتماعی و سخنگوی نیروی انتظامی، محمد‌مهدی حسینی همدانی، امام جمعه کرج، محمدرضا طاهری و سعید حدادیان، مداحان بیت علی خامنه‌ای، دیدار کرده بود.

نهم مهرماه، امیرحسین ثابتی، نماینده تهران، در صحن علنی مجلس گفت مسعود پزشکیان در یک سال گذشته چند بار با انصاری جلسه برگزار کرده است.

بریتانیا هشتم آبان ماه گذشته، انصاری را به دلیل حمایت مالی از فعالیت‌های سپاه پاسداران تحریم کرد.

براساس اطلاعات و تصاویر رسیده به دست ایران‌اینترنشنال، ویلای مجلل انصاری، یک دریاچه مصنوعی، یک گلخانه بزرگ با گل و گیاه‌هایی از سراسر جهان، و چندین زمین بازی و پیست اسب‌دوانی دارد. تمام مصالح به کار رفته در عمارت واقع در ویلا هم مستقیما از آلمان وارد شده است.

انصاری و امپراطوری مالی‌اش به مجتبی خامنه‌ای، پسر دوم خامنه‌ای، و از مطرح‌ترین گزینه‌های جانشینی او منتسب دانسته شده است.

تصاویری از ویلا
تصاویری از ویلا
***

دو پیمانکار ایران‌مال پیش‌تر فاش کرده بودند که این پروژه متعلق به مجتبی خامنه‌ای است. هفت سال پیش روابط عمومی ایران‌مال تکذیب کرد که ۲۵۰۰ خودروی خارجی مستقر در پارکینگ ایران‌مال متعلق به فرزند دوم خامنه‌ای است.‌

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

خردادماه سال ۱۴۰۴هم شماری از افراد نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی در مراسم ختم پدر علی انصاری حاضر شدند. محمود لولاچیان، پدر همسر میثم خامنه‌ای، دیگر پسر خامنه‌ای، وحید حقانیان، مشاور بیت رهبر جمهوری اسلامی از جمله چهره‌های حاضر در این مراسم بودند.

علی انصاری و وحید حقانی
علی انصاری و وحید حقانی
***

محمد منان رئیسی، نماینده قم در مجلس، در شهریورماه گذشته، در مصاحبه با خبرگزاری دانشجو، حضور این چهره‌ها در مراسم ختم پدر انصاری را معنادار خواند.

mpm.jpgبراساس یک سند رسیده به دست ایران‌اینترنشنال، اکبر طبری، معان پیشین دو ريیس قوه قضاییه، که به اتهام فساد گسترده و ارتشا به زندان محکوم شده، در نامه‌ای به انصاری از او درخواست کرد مبلغ سه میلیارد تومان به وکیل سابقش بدهد. نامه‌ای که بخشی از نفوذ انصاری در سیستم قضایی جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد.

یک ماه پیش شبکه بین‌المللی مبارزه با جرایم سازمان‌یافته و فساد، اوسی‌سی‌آرپی فاش کرد انصاری یک ویلا در بیشاپ‌ اوینیو در لندن، یکی از گران‌ترین خیابان‌های جهان، به ارزش ۳۳.۷ میلیون پوند خریدای کرده است.

علاوه بر این او از طریق شرکت برچ ونچرز لیمیتد که ۲۵ سهامش به نام انصاری است ۱۱ ملک دیگر در بیساپ‌اوینیو به قیمت ۷۳ میلیون پوند خریداری کرده است.

این در حالی است که بانک آینده متعلق به انصاری، مجموعا بیش از ۷۵۰ هزار میلیارد تومان بدهکار است.

در شرایطی که علیرضا عباسی، نماینده کرج در مجلس، از صدور وثیقه ۵۰۰ میلیارد تومانی برای انصاری خبر داده بود، اما بعدا مشخص شد که این میزان وثیقه برای مدیرعامل سابق بانک آینده صادر شده و هیچ پرونده قضایی برای انصاری تشکیل نشده است.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgایندیپندنت فارسی - داریوش معمار

در حالی که زمستان ۱۴۰۴ با انبوهی از چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی بر ایران سایه انداخته است، گمانه‌زنی‌ها درباره پایان دوره ریاست غلامحسین محسنی‌اژه‌ای بر قوه قضائیه و احتمال دبیری او در شورای نگهبان، به یکی از موضوعات مورد توجه در محافل سیاسی و رسانه‌ای بدل شده است. هرچند مراجع رسمی هنوز این خبر را نه تایید نکرده‌اند و نه تکذیب، اما طرح آن از سوی برخی چهره‌های رسانه‌ای این موضوع را بیشتر مورد توجه قرار داده است.

محمد مهاجری، فعال رسانه‌ای، با انتشار متنی در رسانه‌های اجتماعی در این خصوص گفت که برخی افراد مطلع مدعی‌اند که به احتمال زیاد محسنی‌اژه‌ای جایگزین احمد جنتی در شورای نگهبان می‌شود. مهاجری همچنین خروج اژه‌ای از قوه قضائیه را موجب کند شدن روند مبارزه ادعایی با فساد دانست و در مقابل، کنار رفتن جنتی را حاوی پیامی مثبت ارزیابی کرد.

غلامحسین محسنی‌اژه‌ای از ۱۰ تیر ۱۴۰۰ ریاست قوه قضائیه را برعهده دارد. مطابق رویه رایج در جمهوری اسلامی، احکام روسای قوه قضائیه پنج‌ساله است و از سوی علی خامنه‌ای صادر می‌شود. بر این اساس، دوره رسمی ریاست اژه‌ای در تیرماه ۱۴۰۵ به پایان خواهد رسید. با این حال، برخی تحلیل‌ها فراتر از این می‌رود و بر نقش‌آفرینی بلندمدت او در ساختار قدرت تمرکز دارد، به‌ویژه با توجه به انتخابات بعدی مجلس خبرگان در سال ۱۴۱۰.

اژه‌ای در انتخابات خبرگان ۱۴۰۲، به‌رغم درخواست برخی مراجع قم برای مشارکتش، نام‌نویسی نکرد. در آن مقطع، این تصمیم به تمرکز او بر اداره قوه قضائیه نسبت داده شد. اکنون اما برخی منابع از احتمال بالای حضور او در ترکیب آینده خبرگان و حتی تصدی ریاست این نهاد سخن می‌گویند.

سن او، سابقه تدریس درس خارج فقه در قم، همسویی با روسای دیگر قوا و حمایت رهبر جمهوری اسلامی، ازجمله عواملی عنوان می‌شود که موقعیت او را در معادلات آتی سیاسی تقویت کرده است.

کارنامه چهار دهه‌ای در قضا و امنیت

غلامحسین محسنی‌اژه‌ای متولد ۱۳۳۵ در زنجان است و بیش از چهار دهه است که در ساختار قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی حضور دارد. ازجمله مهم‌ترین مسئولیت‌های او می‌توان به تصدی وزارت اطلاعات در سال‌های ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۹، دادستانی کل کشور در فاصله سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳ و معاونت اول قوه قضائیه اشاره کرد. جانشینی او در جایگاهی که پیش‌تر در اختیار ابراهیم رئیسی بود، در سال ۱۴۰۰ حامل پیامی روشن از استمرار همان مسیر ارزیابی شد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

در دوره ریاست اژه‌ای، مجموعه‌ای از برنامه‌ها تحت عنوان «سند تحول قضایی ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۵» معرفی شد که تمرکز آن بر مبارزه با فساد، کاهش حجم پرونده‌های ورودی از ۱۸ میلیون به ۱۴ میلیون در سال و دیجیتال‌سازی فرایند دادرسی بود. با این حال، منتقدان این اقدامات را بیشتر نمایشی توصیف کرده‌اند. آنها با اشاره به حضور نام اژه‌ای در پرونده فساد اکبر طبری، معتقدند دوره ریاست او برای بخشی از رانت‌خواران دوره‌ ثبات و آرامش بوده است، رانت‌خوارانی که به شبکه مدیران ارشد قضایی دسترسی داشته‌اند.

واکنش جریان‌های درون قدرت

طرح احتمال جابه‌جایی در راس قوه قضائیه با واکنش رسانه‌های نزدیک به نهادهای امنیتی نیز روبه‌رو شده است. وب‌سایت بولتن‌نیوز در مطلبی در این خصوص تصریح کرد: «بر اساس شنیده‌ها از منابع مطلع قوه قضائیه، این خبرسازی معاندین است و واقعیت ندارد.» در همین حال، برخی جریان‌های سیاسی به‌ویژه نزدیک به جبهه پایداری، گزینه‌های مطلوب خود را برای جانشینی اژه‌ای مطرح کرده‌اند.

در این میان، نام محمدمهدی میرباقری، روحانی تندرو، به‌عنوان گزینه مدنظر طیفی از حامیان سعید جلیلی مطرح شده است. حامیان این جریان، میرباقری را هم‌سطح مصباح یزدی می‌دانند و حتی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ او را گزینه بالقوه برای «رهبری سوم» عنوان می‌کردند. با این حال، شواهد نشان می‌دهد بدنه اصلی قدرت تمایل چندانی به چنین گزینه‌هایی ندارد.

با توجه به حساسیت بالای شرایط سیاسی در ایران و افزایش سطح تنش‌های منطقه‌ای، ازجمله احتمال درگیری نظامی مجدد با اسرائیل و آمریکا، دایره گزینه‌های جانشینی اژه‌ای به چهره‌هایی محدود می‌شود که وفاداری کامل آنان به علی خامنه‌ای و هسته مرکزی قدرت مسجل است. همین امر باعث شده محمدجعفر منتظری، معاون اول کنونی قوه قضائیه، بیش از سایرین مطرح شود.

محمدجعفر منتظری؛ بازرس امین بیت در قوه قضائیه

منتظری متولد ۱۳۲۷ در قم است و از سال ۱۳۹۵ در جایگاه معاون اول قوه قضائیه فعالیت می‌کند. او همزمان ریاست دیوان عالی کشور را نیز برعهده دارد. سابقه ریاست دادگستری قم در فاصله سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵، عضویت در هیئت نظارت بر مطبوعات و نقش‌آفرینی موثر در دوره روسای پیشین قوه قضائیه ازجمله آملی لاریجانی، رئیسی و اژه‌ای، ازجمله سوابق کاری او به شمار می‌رود.

منتظری را معمار تحول دیجیتال قوه قضائیه می‌دانند و برخی منابع او را رابط اصلی اژه‌ای با مراجع قم معرفی می‌کنند. نقش او در تشکیل سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز جایگاه ویژه‌ای در کارنامه‌اش دارد. این سازمان که وظیفه نظارت بر وفاداری نیروهای مسلح به رهبری و رسیدگی به تخلفات سپاه و ارتش را برعهده دارد، همزمان با آغاز رهبری خامنه‌ای تاسیس شد و در کنار گذاشتن نظامیان منتقد نقشی محوری ایفا کرد. منتظری «بازرس امین» خامنه‌ای در قوه قضائیه شناخته می‌شود.

با این حال، دوره مسئولیت منتظری خالی از حاشیه نبوده است. همزمان با افشای نقش فرزندان محمدمصدق کهنمویی، معاون اول اسبق قوه قضائیه، در برخی پرونده‌های فساد مالی، اخباری درباره دخالت فرزندان منتظری در پرونده هفت‌تپه منتشر شد؛ اتهامی که در مراحل ابتدایی دادرسی رد شد. در صورت تغییر ریاست قوه قضائیه، نزدیکی ساختاری اژه‌ای و منتظری سبب می‌شود این گزینه برای بدنه قدرت کم‌هزینه‌ترین گزینه باشد.

آرمان نهایی دولت ترامپ

| No Comments

trumpVZIRI.jpgهدف نهایی ترامپ براندازی حکومت‌های متحد روسیه است

ایران اینترنشنال - وب‌سایت شبکه خبری فاکس‌نیوز در تحلیلی نوشت تشدید فشارهای دولت آمریکا بر نیکلاس مادورو، رییس‌جمهوری ونزوئلا، بخشی از راهبرد گسترده‌تر واشینگتن برای تضعیف نفوذ جهانی روسیه و حذف تدریجی حکومت‌های وابسته به مسکو، از جمله جمهوری اسلامی، است.

در این مطلب که شنبه ۱۵ آذر منتشر شد، آمده است دولت دونالد ترامپ با هدف اعمال فشار بر کرملین و تغییر موازنه جنگ اوکراین، از مسیر ونزوئلا وارد شده و سیاست «مهار و حذف دولت‌های یاغی متحد مسکو» را دنبال می‌کند.

تحلیلگران فاکس‌نیوز معتقدند این رویکرد هم‌اکنون ایران و ونزوئلا را در بر می‌گیرد و پیش از این نیز حکومت بشار اسد، رییس‌جمهوری مخلوع سوریه، را شامل می‌شد.

فاکس‌نیوز تاکید کرد: «ونزوئلا یک کشور وابسته به روسیه است؛ همان‌طور که ایران چنین است و سوریه نیز تا زمان سرنگونی بشار اسد چنین بود. ترامپ یکی‌یکی ثابت کرده که پوتین نمی‌تواند از متحدان مساله‌دار خود در برابر قدرت آمریکا محافظت کند.»

بر اساس این گزارش، در حالی که ولادیمیر پوتین سرگرم مدیریت جنگ اوکراین است، ترامپ از مسیر فشارهای منطقه‌ای، توان روسیه را در حفظ نفوذ خارجی‌اش فرسوده می‌کند.

در روزهای اخیر گمانه‌زنی‌ها درباره چشم‌انداز روابط واشینگتن و کاراکاس، احتمال حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا و تغییر حکومت این کشور افزایش یافته است.

۱۵ آذر ابراهیم عزیزی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، در دیدار با سفیر ونزوئلا در تهران گفت ایران از «مقاومت» ونزوئلا در برابر ایالات متحده حمایت می‌کند.

با این حال، تهران‌تایمز، روزنامه انگلیسی‌زبان وابسته به جمهوری اسلامی، ۱۲ آذر نوشته بود در صورت حمله آمریکا به ونزوئلا، واکنش تهران بیشتر دیپلماتیک خواهد بود و حکومت ایران ابزار نظامی لازم را برای دفاع از ونزوئلا در آن سوی جهان در اختیار ندارد.

ardastani.jpgتوانا - عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، استاد سابق دانشگاه مفید و حوزه علمیه قم که اخیراً اظهارات بحث‌برانگیزی داشته، در واکنش به انتقادات سید محمد خاتمی و دیگر بزرگان اصلاحات تأکید کرد: «من عضو هیچ جریان سیاسی از جمله اصلاح‌طلبان نیستم و از هیچ شخصیتی تبعیت نمی‌کنم.»

🔸️اعتراض خاتمی‌ به سخنان اردستانی

محمدعلی ابطحی در این باره نوشت: آقای خاتمی بحث سخنان آقای اردستانی را پیش کشید. اعتراض داشت که چرا این مباحث را و این ادبیات را در این شرایط به کار گرفته است. دوستان جلسه که دوستان آقای اردستانی هم بودند نیز گلایه داشتند که محتوا و ادبیات آقای اردستانی بیشتر از هر چیز به تفکر آرام نواندیشی دینی، آسیب زده می‌زند.



🔹️همچنین پس از تهدید و واکنش‌های منفی از سوی مداحان حکومتی و برخی معمم‌های تندرو، اردستانی در پیامی در کانال تلگرامی خود خبر داد:

تا اطلاع ثانوی جلسات هفتگی به صورت عمومی برگزار نخواهد شد.

imamJ.jpgمحمد حمیدی‌نژاد در اظهاراتی مخالفان خامنه‌ای را حرام‌زاده نامیده بود. او در آن سخنرانی گفت: هر کسی نسبت به آقا سیدعلی اظهار تنفر کند، قطعاً حرام‌زاده است.

تابناک: امام جمعه عالیشهر بوشهر با انتشار بیانیه ای، بابت اظهارنظر اخیرش عذرخواهی و از سمت خود استعفا کرد. اخیرا این امام جمعه در اظهاراتی عجیب گفته بود: هر کسی نسبت به آقا سید علی خامنه‌ای اظهار تنفر کند، قطعاً حرام‌زاده است.

حمیدی‌نژاد روز یکشنبه با صدور بیانیه‌ای ضمن عذرخواهی از این اظهارات اعلام کرد از امامت جمعه‌ی عالیشهر استعفا کرده است.

متن کامل این بیانیه:

با عرض سلام خدمت مردم شریف، اخیرا در جریان یک سخنرانی، در بیان و تشریح احساس و ارادتم نسبت به رهبر انقلاب، جمله‌ای بر زبانم جاری شد که از نظر مفهومی صحیح نبود و علاوه بر بهره‌برداری معاندان، موجب رنجش خاطر دوستداران انقلاب و نظام شد. لذا ضمن عذرخواهی، استعفای خودم را از امامت جمعه اعلام می‌کنم.

farar.jpgمهاجرانی به دانشجویان معترض: من مادر شما هستم و خدانگهدار

فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت مسعود پزشکیان روز یکشنبه ۱۶ آذر در مراسم روز دانشجو در دانشگاه یزد پس از افزایش اعتراض‌های دانشجویان محل سخنرانی را ترک کرد.

***

***

zakani.jpgعلیرضا زاکانی، شهردار تهران، در مراسم روز دانشجو با تمسخر کردن یک دانشجوی منتقد که از او درباره خانه اندیشمندان علوم انسانی سوال کرده بود، گفت: «اینها که می‌گویی شعار است؛ قصه نگو، بگیر بشین.»

زاکانی در این جلسه مساله خانه اندیشمندان علوم انسانی را عین مساله بانک آینده معرفی کرد.

خانه اندیشمندان علوم انسانی، از معدود مراکز گفت‌وگو و نشست‌های علمی پایتخت بود که با فشار شهرداری تهران تعطیل و تابلوی آن از سردر ساختمان برداشته شد.

علیرضا زاکانی درباره مراسم رونمایی از مجسمه والرین امپراتور روم در مقابل شاپور اول ساسانی در میدان انقلاب گفت این مجسمه یکی از سیزده پرده تحقیر غرب بود.

او گفت: «البته مجسمه به صورت موقت در میدان انقلاب است و به فرودگاه منتقل می‌شود.»

او در ادامه افزود: «اصل ماجرا جریان میرزا کوچک‌خان و حاج‌قاسم است؛ یعنی «این جنس» اصل ماجراست.»



شهرداری تهران در روز ۱۶ آبان در کارزاری با عنوان «در مقابل ایران دوباره زانو می‌زنید»، نسخه‌ای از «نقش رستم» که صحنه زانو زدن والرین مقابل شاپور ساسانی را تصویر کرده بود، با اجرای چند نفر از خوانندگان موسیقی پاپ در میدان انقلاب تهران نصب کرد.

خبر خوش پزشکیان!

| No Comments

پزشکیان به‌جای رفع فیلتر، سیم‌کارت‌های سفید را سیاه کرد

مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، به ناتوانی خود در رفع فیلترینگ اینترنت در ایران اذعان کرد و گفت دستور داده «سیم‌کارت‌های سفید» که در اختیار گروهی از وابستگان حکومت قرار گرفته‌اند، غیرفعال شوند.

او گفت: «دستور داده‌ایم اینترنت‌هایی که سفید است را هم سیاه ‌کنند تا نشان دهند اگر سیاهی ادامه پیدا کند، چه بلایی سر مردم می‌آید.»

filtering.jpgخبرنامه گویا - تصمیم امروز مسعود پزشکیان برای تبدیل «سیم‌کارت‌های سفید» به «سیاه» شاید در ظاهر اقدامی برای مقابله با رانت اینترنتی باشد، اما در عمل بیش از هر چیز پرده از ناتوانی و استمرار مدیریت ناکارآمد در ساختار حاکمیت ایران برمی‌دارد. اینکه رییس‌جمهور کشوری با افتخار اعلام کند دسترسی بدون فیلتر حتی برای وابستگان حکومت باید قطع شود، عملاً اعترافی است به ادامه مسیری که سال‌هاست آزادی اطلاعات و حقوق شهروندی را قربانی نگاه امنیتی کرده است. این اقدام نشان می‌دهد که مسئله، رفع تبعیض یا گسترش آزادی نیست، بلکه یکنواخت‌سازی محدودیت‌ها است.

پزشکیان در سخنانش آشکارا اذعان کرد که توان و اختیار لازم برای رفع فیلترینگ را ندارد. جمله‌ی او که «اگر قرار بود با دستور حل شود، همان روز اول حل می‌شد» دقیقاً همان اعترافی است که چهره واقعی تمرکز قدرت و نابرابری را روشن می‌کند. او رئیس دولت است، اما در برابر ساختارهای فرادولتی که سیاست‌های اینترنتی و دیگر مسائل امنیتی را تعیین می‌کنند، عملاً تماشاگر است. پزشکیان نتوانست یا نخواست نشان دهد که هدفش باز کردن راه آزادی است؛ بلکه تلاش کرد ثابت کند همه باید در همان محدودیتی زندگی کنند که اکثریت مردم سال‌هاست با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

صدای خبرآنلاین هم درآمد!

صادق زیباکلام: شروع غنی سازی، خودکشی ایران است

***

منوتو - مراسم خاکسپاری پیکر خسرو علی‌کردی، وکیل دادگستری و فعال حقوقی، روز یکشنبه شانزدهم آذر در خانه او برگزار شد. پیکر جاویدنام خسرو علی‌کردی امروز با همراهی دوستدارانش به سمت روستای عبدل‌آباد سبزوار تشییع شد.

در همین زمینه: اختصاصی ایران‌وایر، مرگ مشکوک خسرو علیکردی؛ دوربین‌ها را بردند و گفتند بگویید سکته کرده

براساس اعلام سایت وکلاپرس، مرگ این وکیل دادگستری که در سال‌های اخیر وکالت برخی زندانیان سیاسی و خانواده‌های دادخواه را بر عهده داشت، شامگاه جمعه ۱۴ آذر رخ داد با این توضیح تأییدنشده که او «در دفتر کار خود دچار ایست قلبی شده است».

اما با گذشت بیش از دو روز از مرگ او و به‌رغم واکنش شمار قابل‌توجهی از دیگر وکیلان و فعالان مدنی که درگذشت او را «مشکوک» و یا «قتل» خوانده‌اند، مقامات قضایی و انتظامی هنوز اطلاعیه‌ای در این باره صادر نکرده‌اند.

***

نظر شما چیست؟

:::

مجتبی محرمی، بازیکن پیشین تیم فوتبال پرسپولیس و تیم ملی، شب گذشته در حالی در ویژه‌برنامه تلویزیون رسمی باشگاه پرسپولیس برای دربی ۱۰۶ حاضر شد که روی ساعد دست راست خود، امضای محمدرضا شاه پهلوی را تتو کرده بود.

tattoolarge2.jpg

این اقدام مجتبی محرمی بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت. این برنامه علاوه‌براینکه از حساب باشگاه پرسپولیس در یوتیوب پخش شد، در اینستاگرام باشگاه نیز به صورت زنده پخش می‌شد.⁩

***

assad.jpgسحام نیوز - شبکه العربیه فیلمی از آخرین روزهای بشار اسد منتشر کرده که در حال رانندگی و گشت و گذار در سطح شهر دمشق در آخرین روزهای حکومتش هست.

او در ماشین به مردم غوطه شرقی، سربازانش و حزب‌الله توهین می‌کند.

متن کامل حرف‌های بشار اسد و لونا الشبل در ویدئوی منتشرشده توسط العربیه (ترجمه فارسی دقیق و یک‌جا، به ترتیب زمانی ویدیو):



بشار اسد (در حال رانندگی و نگاه به اطراف غوطه شرقی):
«لعنت به پدر غوطه... لعنت به پدر این غوطه کثیف.»(اشاره به غوطه شرقی دمشق، منطقه‌ای که در جنگ داخلی سوریه نماد مقاومت مخالفان بود و اسد بمباران شیمیایی‌اش کرد. این فحش نشون‌دهنده نفرتش از مردم اونجاست).

لونا الشبل (با خنده و کنایه):
«حزب‌الله با قدرت‌هاش پُز می‌داد... حالا دیگه صدایی ازش درنمیاد، نه؟»

بشار اسد (در حال دست تکان دادن برای سربازان ارتش که کنار جاده ایستاده‌اند و سلام نظامی می‌دهند، بعد با لحن تحقیرآمیز و وقتی ماشین کمی دور شد):
«این احمق‌ها... این گوساله‌ها... فکر کردن من واقعاً بهشون اهمیت می‌دم.»
("شتائم حادة للجنود السوريين الذين قبّلوا يده" - فحش‌های تند به سربازانی که دستش رو بوسیدند).

لونا الشبل (در حالی که به خودروهای زرهی نگاه می‌کند):
«اینا مال اونا هستن یا مال ما؟»
بشار اسد (با تمسخر):
«جوان‌ها کجان؟ کجا غیبشون زده؟ همه‌شون در رفتن.»

لونا الشبل (آخرین جمله با خنده):
«خب حالا دیگه واقعاً تنهاییم، نه؟»
(تمامی این دیالوگ‌ها در کمتر از یک دقیقه و در حالی که اسد با یک هوندا قدیمی در خیابان‌های دمشق رانندگی می‌کند، ضبط شده است.)

لونا الشبل (متولد ۱۹۷۵، درگذشت ۲۰۲۴) یکی از نزدیک‌ترین مشاوران بشار اسد بود و به عنوان "بانوی اول سایه" یا "سرکش دوم سوریه" شناخته می‌شد. او در تیرماه ۱۴۰۳ (ژوئیه ۲۰۲۴) در یک "تصادف رانندگی مشکوک" در دمشق کشته شد. رسانه‌های مخالف رژیم سوریه و برخی منابع (مثل العربیه) ادعا کردن که مرگش عمدی بوده و احتمال جاسوسی برای امارات متحده عربی، اسرائیل یا حتی روسیه رو مطرح کرده بودند. مثلاً متهم به درز اطلاعات محرمانه مذاکرات سوریه-ایران به روسیه شده بود. انتشار این ویدیو حالا این شایعات رو دوباره زنده کرده، چون نشون می‌ده لونا دسترسی مستقیم به اسد داشته و ویدیوها رو ضبط می‌کرده - شاید برای اهداف شخصی یا جاسوسی.

rouhanibanner.jpgاز مرگ خبرساز پسر حسن روحانی چه میدانیم، چرا مرگ پسر حسن روحانی پس از سه دهه دوباره خبرساز شده است؟

بی بی سی - اظهارات تازه حمید رسایی، نماینده اصولگرای مجلس ایران، در یک برنامه ویدیویی، درباره «قتل» یکی از فرزندان حسن روحانی، یک رویداد تاریخی را دوباره به رسانه‌ها کشاند. واقعه‌ای که در نوروز ۱۳۷۵ رخ داد و طی نزدیک به سه دهه گذشته بارها در تبلیغات انتخاباتی یا مناقشات سیاسی مطرح شده است.

آقای رسایی گفته است که پسر رئیس‌جمهور پیشین ایران «با اسلحه پدرش» و «در خانه‌ای داخل یک پایگاه نظامی» کشته شده است. این اطلاعات البته تازگی ندارد و پیشتر نیز منتشر شده بود، اما مسئله‌ای که این اظهارات را جنجالی کرده، این است که او حسن روحانی را در پرونده مرگ پسرش متهم کرده است؛ ادعایی که برای آن هیچ شاهد و مدرکی ارائه نکرده است.

این نخستین بار نیست که چنین اتهامی مطرح می‌شود، اما کسانی که در گذشته این اتهام را مطرح کرده‌اند هم هرگز سندی در تایید ادعای خود منتشر نکرده و خبری از طرح شکایت به مراجع قضایی در این زمینه منتشر نشده است.

برخی جزئیاتی که آقای رسایی مطرح کرده است با گزارش‌های قبلی در این زمینه همخوانی دارند، هرچند او همه اطلاعات را ارائه نمی‌کند. در عین حال این اطلاعات لزوما نتیجه‌گیری او در متهم‌کردن حسن روحانی را تایید نمی‌کنند.

در ۳۰ سال گذشته، حسن روحانی در مورد مرگ فرزندش و اتهامی از این دست هیچوقت به طور رسمی واکنشی نشان نداده است.

بی‌بی‌سی امکان تایید یا تکذیب ادعاها درباره این واقعه را ندارد.

01.jpgتنها منبعی که روایت دقیقی از واقعه مرگ محمد روحانی ارائه می‌دهد، خاطرات روزانه اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت، است*

از حادثه سال ۱۳۷۵ چه می‌دانیم؟

داده‌های نسبتا قابل اعتماد درباره این حادثه محدود است. تنها منبعی که روایت دقیقی ارائه می‌دهد، خاطرات روزانه اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت، است.

در روز دوم فروردین ۱۳۷۵، آقای هاشمی می‌نویسد که با حسن روحانی که آن زمان نایب رئیس مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده، تلفنی صحبت کرده است: «خیلی متاثر بود و گفت [پسرش] دیشب در خانه با گلوله‌ای کشته شده است. ظواهر نشان می‌دهد که احتمالا در حال ور رفتن با اسلحه، از دست‌ خودش در رفته، ولی احتمالات دیگری هم مطرح است؛ در حال بررسی هستند.»

ده روز بعد، در ۱۲ فروردین ۱۳۷۵ اکبر هاشمی رفسنجانی در دیداری با خانواده روحانی، جزئیات بیشتری از زبان آنها می‌شنود:‌ «خیلی ناراحتند. حقشان هم هست. فرزند هیجده ساله‌ای را به وضع مشکوکی از دست داده‌اند و تحقیقات هم تاکنون چیزی را مشخص نکرده.»

«نه قاتل معلوم است و نه انگیزه قتل. گلوله از شقیقه راست وارد شده و از آن طرف بیرون رفته، تنها در خانه بوده، برادرش که نیمه شب رسیده، هنوز جان داشته و دامادشان را که دکتر است، فورا خبر کرده‌اند و هنوز نبض داشته و قبل از رسیدن آمبولانس، تمام کرده است.»

آقای هاشمی روز بعد با حسن روحانی و برادر و همسرش در مورد احتمالات علت مرگ محمد روحانی صحبت می‌کند و به سه احتمال اشاره می‌کند: «خودکشی، خروج تیر از سلاح بدون توجه و وجود قاتلی ناشناخته. هر سه احتمال، بعیدات و مقرباتی دارند، ولی کشف حقیقت مشکل شده است. راه‌هایی برای پیگیری در نظر است.»

02.jpgپیام‌‌ تسلیت مقام‌های بلندپایه حکومت ایران به حسن روحانی در صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۸ فروردین ‍۱۳۷۵

***

در ۱۹ خرداد همان سال، بر اساس گزارشی که رئیس حفاظت و اطلاعات ارتش به آقای هاشمی داده، مرگ «خودکشی» اعلام شده است: «تیمسار [مصطفی] ترابی، [رئیس حفاظت و اطلاعات ارتش] آمد و گزارش بررسی موضوع فوت فرزند آقای روحانی را داد. معتقد است که خودکشی بوده است. فکر می‌کنند که آقای روحانی، سوءظن به ساحفاجا [سازمان حفاظت و اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی] دارد.»

avidnia.jpgدرحالی‌که تهران همچنان مشغول ارزیابی تبعات «جنگ ۱۲ روزه» است و مقامات سیاسی از بسته بودن درهای مذاکره سخن می‌گویند، در تل‌آویو اتفاقی به‌مراتب خطرناک‌تر در جریان است. اسرائیل بی‌سروصدا وارد مرحله‌ای از «بازآرایی استراتژیک» شده؛ تحولی که معنای آن نه مدیریت تنش، بلکه آماده‌سازی برای یک جنگ تمام‌عیار است. جهش بودجه دفاعی، تغییر جهت خریدهای نظامی و جابه‌جایی چهره‌های کلیدی در ساختار اطلاعاتی و نظامی، تصویری روشن ترسیم می‌کند که همه نشانه‌ها حکایت از آن دارد که تل‌آویو در حال نزدیک شدن به نقطهٔ بی‌بازگشت رویارویی سرنوشت‌ساز است.

نیما آویدنیا | روزنامه‌نگار مستقل

ویژه خبرنامه گویا

عبور از دکترین «چمن‌زنی» به «ریشه‌کنی باغ»

برای دهه‌ها، دکترین امنیتی اسرائیل در قبال گروه‌های نیابتی ایران و تهدیدات منطقه‌ای، استراتژی معروف به «چمن‌زنی» بود؛ ضربات مقطعی برای تضعیف دشمن بدون ورود به یک جنگ پرهزینه و تمام‌عیار. اما تحولات پس از جنگ ۱۲ روزه نشان می‌دهد که این دکترین مرده است.

ناکارآمدی پدافند هوایی ایران در آن جنگ و ناتوانی در ره‌گیری مؤثر پهپاد ها و جنگنده‌ها، جسارت استراتژیک اسرائیل را بیشتر کرد. اکنون، ماشین جنگی اسرائیل بر اساس دکترین جدیدی در حال بازیابی است: دکترین «ریشه‌کنی باغ».

دکترین «ریشه‌کنی باغ» یک مفهوم در ادبیات امنیتی اسرائیل است که توسط فرماندهان پیشین ارتش و تحلیلگران مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل برای توضیح تغییر راهبرد نظامی کشور به‌کاررفته و در رسانه‌هایی مثل هاآرتص و کانال ۱۲ بازتاب داشته است. این گفتمان می‌گوید اسرائیل نباید دیگر فقط «شاخ ‌و برگ» دشمن را بزند، بلکه باید کل «اکوسیستم تولید قدرت» از تونل و انبار موشک تا مسیرهای مالی و لجستیک و تهدیدهای احتمالی در آینده خشکاند. این اصطلاح توضیح‌دهنده سیاست واقعی اسرائیل در سال‌های اخیر است.

برای فهم عمق این تغییر، باید سه نشانگر حیاتی را که در هفته‌های اخیر رخ‌داده‌اند، زیر ذره‌بین برد. تغییراتی که در کنار هم تشکیل‌دهنده قطعات یک پازل جنگ همه‌جانبه هستند.

محور اول: اقتصاد جنگ؛ بودجه‌ای برای «نابودی» نه «دفاع»

پول، صادق‌ترین شاخص برای پیش‌بینی جنگ‌هاست. سیاستمداران ممکن است در سخنرانی‌ها بلوف بزنند، اما در تخصیص بودجه هرگز دروغ نمی‌گویند.

بودجه دفاعی اسرائیل از حدود ۳۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۵ به ۳۴.۶ میلیارد دلار در ۲۰۲۶ رسیده؛ رشدی نزدیک به ۱۵ تا ۲۰ درصد، آن‌هم در اقتصادی که هنوز از تبعات جنگ‌های اخیر خارج نشده است. چنین جهشی در بودجه نظامی معمولاً فقط زمانی رخ می‌دهد که دولت تصور کند وارد «مرحله بعدی» یک بحران امنیتی می‌شود، نه اینکه از آن خارج‌شده باشد.

این افزایش نه صرفاً تقویت ارتش، بلکه نشانه تغییر مقیاس در نوع جنگی است که اسرائیل برای آن آماده می‌شود: جنگی پرهزینه، چند جبهه‌ای و طولانی‌مدت که نیازمند انباشت منابع، ساخت ظرفیت‌های جدید و تقویت زیرساخت‌های تهاجمی است.

خامنه‌ای و تشبیه زن به گل

| No Comments

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgفروکاستن زنان با تکریم و تقدس

ایران وایر - در روزهایی که خبر فرمان تازه رهبر جمهوری اسلامی برای دور جدیدی از «مقابله با بی‌حجابی» منتشر می‌شود، «علی خامنه‌ای» که حتی برای مراسم روز بسیج نیز از پناهگاه بیرون نیامده بود، ناگاه با گروهی از زنان هم‌سو دیدار می‌کند و با زبانی ملایم، آنان را در چارچوب صُلب ایدئولوژیک خود قرار می‌دهد. در این دستگاه ذهنی، زن به گُلی تبدیل می‌شود که نیازمند مراقبتِ دستان قدرت‌مند و پُرمهر مردان است؛ گُلی در گلدان چینی «خانواده اسلامی» که مسیر و سبک زندگی تقدس‌یافته‌اش از پیش، معلوم و مقدر شده است.

اما خامنه‌ای هیچ نمی‌گوید از زنانی که یک‌روزدرمیان در ایران به خشونت مردانه گرفتار می‌شوند و حق خود بر زیستن را از دست می‌دهند. از بیش از بیست مورد قتل‌عام خانوادگی با سلاح گرم در نُه ماه گذشته در «ام‌القرای اسلامی» سخنی نمی‌آورد.

از زنانی که در بازداشتگاه‌ها به‌دست مامورانش مورد تعرض و تجاوز قرار گرفته، بر زمین خیابان‌ها کشیده شده و به اعدام، حبس، بند و تازیانه محکوم شده‌اند، چیزی نمی‌گوید. از زنانی که فقر جان‌کاه، ستون زیست محرومانه‌شان را شکسته است. از دختر‌بچه‌های سیزده‌ساله‌ای که محکوم به ازدیاد جمعیت برای تامین کارگر و سرباز شده‌اند.

از نوجوانی و جوانی و عمر ربوده‌شده آنان و از زنان سرگردان در دادگاه‌های خانواده، در حق طلاق، تحصیل و اشتغال که در مشت مردان است، هیچ نمی‌گوید. سخن از «تکریم زنان» می‌گوید، اما از نیمی از مردم این سرزمین که شهادت، ارث و ارزش جان‌شان نیمه‌بهاست، حرفی به‌میان نمی‌آورد.

پشت پرده این زبانِ محبت‌آمیز، چیزی جز تلاش برای نامرئی‌سازی ساختار نابرابر قدرت و اختفای مشت آهنین یک نظم مردسالار علیه زنان وجود ندارد. منطق حاکم بر سخنان او همان بازتولید حذف، طرد، خانه‌نشین‌کردن، تبعیض، محرومیت و سرکوب زنان است.

گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، همواره میان دو قطب «تجلیل» و «تحدید» نوسان می‌کند، اما این نوسان تصادفی نیست، بلکه سازوکار هژمونیکی برای تثبیت سلطه سیاسی و فرهنگی بر ذهن و بدن زن است. زن ستایش می‌شود تا در همان سطح ستایش، کنترل شود. زن «انسانی عرشی» خوانده می‌شود، اما همین عرشی‌بودن، ابزار زمینی‌سازیِ قدرت مردانه است؛ زیرا قدرت، هر آن‌چه را تقدیس کند، از زمین واقعیت برمی‌کَند و حذف می‌کند.

سخنرانی خامنه‌ای با زنجیره‌ای از صفات قُدسی برای تصویر یک الگوی زنانه آغاز می‌شود: عبادت، خشوع، ایثار، تاب‌آوری، دفاع از مظلوم، فهم سیاسی، خانه‌داری، فرزندپروری و حضور تاریخی در صدر اسلام. این فهرست طولانی، که «سوژگی سیاسی» و «نقش خانگی» را بی‌هیچ تفکیکی در کنار هم می‌نشاند، نه برای تبیین جایگاه زن در سیاست، بلکه برای خانگی‌کردن سیاست زنانه است.

چنان‌که «جودیت باتلر» توضیح می‌دهد، وقتی زن‌بودگی به مرتبه‌ای فرازمینی و غیرانسانی ارتقا داده شود، امکان سخن گفتن از نابرابری واقعی از میان می‌رود؛ زیرا مساله دیگر زمینی نیست که بتوان با زبان انسانی بررسی‌اش کرد. زن واقعی، با زیست‌بودگی، میل، خشم، شکست و تجربه‌اش حذف می‌شود و جای آن را زن نمادینی می‌گیرد که برای تداوم هژمونی مردانه مفصل‌بندی شده و هویتش با تبعیت و دنباله‌روی تعریف می‌شود.

ky.jpgکوروش یغمایی، آهنگساز و نوازنده برجسته ایرانی، ملقب به «پدر راک ایران»، با انتشار پیامی از خداحافظی خود از دنیای موسیقی و فعالیت حرفه‌ای خبر داد.

🔸آقای یغمایی در آستانه انتشار آخرین آلبوم خود با نام «پلاک ۴۴» در پیامی نوشت: «دست‌کم شما یاران مهربانم آگاه هستید که برای ادامه کار در زمینه موزیک و گذر از این کوره‌راه سنگلاخ و دشوار آن هم با نداشتن کمترین امکانات، هر آنچه که در توان داشته‌ام برای فرهنگ و هویت پرشکوه و ورجاوند ایران نازنینم به کار گرفته‌ام.»

🔸او پیام خود را با این جمله پایان داد: «خداوند ایران را بپاید.»

🔸کوروش یغمایی در سال ۱۳۲۵ در شاهرود به دنیا آمد، نواختن سنتور را نزد پدر آغاز کرد اما گیتار مسیر زندگی او را تغییر داد.

🔸آقای یغمایی در جوانی به دلیل مهارت در نواختن گیتار به «پنجه طلایی» ملقب شد. او آثار ماندگاری از خود به جای گذاشته که از میان آن‌ها می‌توان به «گل یخ»، «نیمه‌شب» و «کاشکی» اشاره کرد.



🔸این هنرمند که پس از انقلاب ۵۷ ممنوع‌الکار شد، یک بار در کانال تلگرامی خود نوشت: «با ممنوع‌الکار شدنم همه راه‌های شرافتمندانه برای ادامه زندگی‌ به رویم بسته شد و برای ماندن در سرزمینم که همواره به آن عشق می‌ورزم تنها یک راه به ذهنم رسید که تقریبا نزدیک به کارم یعنی موزیک بود و آن، کار در زمینه کتاب و نوار قصه کودکان بود. البته بدون ذکر نامم! من ممنوع‌الاسم هم شده بودم.»

razmayesh.jpgنیروی دریایی سپاه پاسداران در دومین رزمایش بزرگ پس از جنگ هوایی خردادماه با اسرائیل، ده‌ها موشک بالستیک و کروز را در خلیج فارس و دریای عمان شلیک کرد. هم‌زمان، «مؤسسه مطالعات جنگ» می‌گوید که حکومت ایران با تکیه بر این رزمایش‌ها و تحرکات نیروهای نیابتی خود در عراق، لبنان و یمن، در حال آماده‌شدن برای سناریوی جنگی گسترده میان اسرائیل و حزب‌الله در سطح منطقه است

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

نیروی دریایی سپاه پاسداران در جریان یک رزمایش دو روزه در خلیج فارس و دریای عمان، مجموعه‌ای از موشک‌های بالستیک و کروز را به‌سوی اهداف شبیه‌سازی‌شده شلیک کرد. رسانه‌های دولتی ایران روز جمعه ۵ دسامبر اعلام کردند که این رزمایش با هدف «مقابله با تهدیدهای خارجی» انجام شده است.

بر اساس گزارش‌ رویترز، سپاه پاسداران در این رزمایش موشک‌های کروز قادر ۱۱۰، قادر ۳۸۰ و قادر ۳۶۰ و نیز موشک بالستیک ۳۰۳ را از نقاط مختلف در عمق خاک ایران به‌سوی اهدافی در دریای عمان پرتاب کرده است. هم‌زمان، پهپادهای تهاجمی سپاه به پایگاه‌های فرضی دشمن حمله کرده‌اند. به‌گزارش رویترز، کشورهای غربی برنامه موشکی ایران را تهدیدی برای ثبات منطقه می‌دانند و آن را ابزاری بالقوه برای حمل سلاح هسته‌ای در آینده ارزیابی می‌کنند.

رزمایش دریایی سپاه روز پنجشنبه در تنگۀ هرمز و خلیج عمان آغاز شد که یکی از حساس‌ترین آبراه‌های جهان و گذرگاه اصلی انتقال انرژی است. این دومین رزمایش دریایی ایران پس از جنگ هوایی ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در ژوئن گذشته است : جنگی که در آن آمریکا نیز در حملات به تأسیسات هسته‌ای ایران به اسرائیل پیوست. به موازات این رزمایش دریایی، سپاه پاسداران یک رزمایش دیگر تحت عنوان مقابله با تروریسم در استان آذربایجان شرقی با حضور اعضای سازمان همکاری شانگهای برگزار کرد. شبکۀ دولتی رژیم ایران، «پرس‌تی‌وی»، هدف از این رزمایش را هشدار به دشمنان اعلام کرد. عربستان، عراق، عمان و جمهوری آذربایجان نیز در این مانور مرزی شرکت داشتند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

آماده شدن تهران برای جنگی منطقه‌ای میان اسرائیل و حزب‌الله

در تازه‌ترین ارزیابی خود «مؤسسه مطالعات جنگ» (ISW) با استناد به رزمایش ها و تحرکات حکومت ایران و نیروهای نیابتی اش در منطقه نوشت که رژیم ایران خود را برای گسترش احتمالی درگیری نظامی اسرائیل و حزب‌الله در سطح منطقه آماده می‌کند. همین منبع بعید ندانست که تهران و متحدانش برای چنین سناریویی طرح‌های احتمالی تدوین کرده باشند. یک منبع امنیتی اسرائیلی در ۳۰ نوامبر به رسانه‌های این کشور گفته بود که حکومت ایران تلاش می‌کند نیروهای هم‌پیمان خود، از جمله حوثی‌ها، حزب‌الله و گروه‌هایی در کرانه باختری و سوریه را دوباره مسلح کند. به‌گفتۀ این منبع، حکومت ایران این روند را «رقابت تسلیحاتی» می‌داند، زیرا معتقد است که اسرائیل در صورت ناکامی دولت لبنان در خلع سلاح کردن حزب‌الله تا پایان مهلت تعیین شده در ۳۱ دسامبر، عملیات نظامی در لبنان را آغاز خواهد کرد.

velayati.jpgایران اینترنشنال - علی اکبر ولایتی، مشاور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی، با انتقاد از حمایت شورای همکاری خلیج فارس از حاکمیت امارات متحده عربی بر جزایر سه‌گانه تهدید کرد «صبر مردم ایران نامحدود نیست.»

ولایتی در سخنانی که روز جمعه ۱۴ آذر در خبرگزاری تسنیم ـ وابسته به سپاه پاسداران ـ منتشر شد، در واکنش به بیانیه اخیر شورای همکاری خلیج فارس درباره جزایر سه‌گانه، این موضع‌گیری را «ادعاهای پوچ و پی‌درپی درباره جزایر ایران» توصیف کرد و پرسید آیا چنین ادعاهایی در راستای «همکاری با کشورهای استعمارگر» صورت می‌گیرد؟

مشاور بین‌الملل علی خامنه‌ای سپس با انتقاد از امارات متحده عربی گفت: «باید از دولت امارات پرسید در یمن چه می‌کردید؟ آیا به مالکیت تنگه باب‌المندب هم علاقه دارید؟ چرا جزیره سقطرا را اشغال کردید و این اقدام چه ارتباطی با مطامع دریایی آمریکا داشت؟ آیا اکنون بر این جزیره و حتی تنگه هرمز نیز ادعای مالکیت دارید؟»

او همچنین ابوظبی را به «ریختن خون ده‌ها هزار مسلمان در یمن و اکنون در سودان» متهم کرد و این اقدامات را نتیجه «سیاست‌های توسعه‌طلبانه» امارات دانست.

ولایتی همچنین امارات متحده عربی را به تلاش برای تجزیه سودان و همکاری با بریتانیا متهم کرد و به نقل از «بسیاری از تحلیلگران» که نامی از آنان نبرد، اضافه کرد که این کشور برای ایجاد یک «امپراطوری توهمی فرامرزی» تلاش می‌کند.

همچنین به گزارش سایت تابناک،‌ وابسته به محسن رضایی، ولایتی خطاب به اعضای شورای همکاری خلیج فارس گفت بدانند که همراهی با «ادعاهای واهی» امارات متحده عربی، «نه‌تنها کوچک‌ترین کمکی به امنیت منطقه نمی‌کند، بلکه موجب رنجش و کدورت میان مردم ایران و این شورا خواهد شد.»

پیش‌تر اعضای شورای همکاری خلیج فارس چهارشنبه ۱۲ آذر در بیانیه پایانی نشست خود در بحرین بار دیگر موضع سابق‌شان در مورد جزایر سه‌گانه تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج فارس را تکرار کردند.

kebrit.jpgیدالله کریمی پور

درک کنونی واشنگتن از ایران نسبت به دهه‌های گذشته به کلی دگرگون شده است. در سال‌های اخیر، آمریکا به این جمع‌بندی رسیده که جمهوری اسلامی دیگر توانایی ایجاد تغییرات ساختاری در منطقه یا تهدید منافع بنیادین ایالات متحده را ندارد.

نخست آن‌ که ، ایران از یک «بازیگر پروژه‌ساز» به یک «بازیگر مزاحم اما قابل مدیریت» تنزل یافته است. نفوذ منطقه‌ای تهران در سوریه، لبنان و غزه محو و یا محدود شده و شبکه‌های نیابتی آن بیش از آنکه توان تهاجمی داشته باشند، درگیر بقای خود شده‌اند. از نگاه واشنگتن، تهران دیگر قادر نیست موازنه‌های راهبردی خاورمیانه را به‌هم بزند.

دوم؛ اولویت‌های ژئوپلیتیک آمریکا تغییر کرده است. دکترین امنیت ملی جدید، چین را تهدید اصلی معرفی می‌کند و واشنگتن منابع خود را به‌سوی مهار پکن، رقابت فناورانه و تثبیت بلوک هند-اقیانوس آرام سوق داده است. در چنین چارچوبی، ایران صرفاً یک «متغیر منطقه‌ای» است، نه یک تهدید حیاتی.

سوم؛ آمریکا به این درک رسیده که فروپاشی ایران از بیرون ممکن نیست و مدیریت وضعیت موجود کم‌هزینه‌تر است. اقتصاد فرسوده، شکاف‌های داخلی و فشارهای ساختاری، خودبه‌خود ظرفیت مانور تهران را محدود کرده‌اند. بنابراین سیاست آمریکا نه بر «براندازی»، بلکه بر «مهار نرم» و جلوگیری از تبدیل ایران به بازیگر برتر منطقه‌ای متمرکز است.

چهارم؛ محور مقاومت تضعیف شده و توان ضربه‌زدن استراتژیک ایران کاهش یافته است. تهدیدهای ایران امروز بیشتر تاکتیکی و پراکنده‌اند تا راهبردی و تعیین‌کننده.

برآیند این عوامل چنین است:
جمهوری اسلامی ایران دیگر برای آمریکا خطرناک نیست، زیرا قدرت آن محدود، فرسوده، قابل پیش‌بینی و قابل مهار شده است؛ تهدیدی درجه دو، نه تهدیدی سرنوشت‌ساز.

سرزمین دروغ، کوروش گلنام

| No Comments

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

نه تنها دروغ که خیانت و جنایت

گویا کشور حکومتی جز باندهای مافیایی وابسته به رهبر روانی ندارد.

یک. پزشکیان رییس جمهورحقیقتن بی‌کاره در آخرین روز پیش از سفرمحمد بن سلمان ولیعهد عربستان به آمریکا نامه‌ای برای او می‌فرستد. برای هر کس که رویداد‌های ایران را دنبال می‌کند روشن است که نامه درخواست مذاکره با آمریکا بوده است. پزشکیان و سخن‌گویان حکومت نامه را سپاس‌گزاری از عربستان در خدمت به حاجیان در سفر حج اعلام می‌کنند. یعنی پنج ماه پس از آن و درست در آستانه سفر ولیعهد عربستان به آمریکا!

پزشکیان بنا بر روال همیشگی حکومت، دروغ می ‌گوید. روشن است که درخواست مذاکره او بدون خبر رهبر روانی حکومت شدنی نبوده است. در این هنگام رهبر در پناه‌گاه سکوت کرده است. پس از دریافت پاسخ آمریکا بر مبنای همآن سه اصلی که تعیین کرده است، رهبر روانی شتابان از پناه‌گاه بیرون آمده و در صحنه نمایان شده و در خواست مذاکره را "دروغ محض" می‌نامد ولی خودش بهتر از هر کس دیگری می‌داند که این خود اوست که دروغ می‌گوید. دروغ ، پنهان‌کاری، جنایت و خیانت ریشه‌های بنیادی این حکومت ناب اسلامی است. دین اسلام از همآن آغاز نیز بر همین مبنا استوار بوده است و با غارت، جنایت و ایجاد وحشت رشد و نمو کرده است.

دو. گل بود به سبزه نیز آراسته شد.دراین وانفسا و این دوران یه شدت نگران کننده ‌ای که مردم ایران در آن گرفتار آمده‌اند، آقای فرخ نگهدار دست در دست مزدوران حکومت به حمله به آقای رضا پهلوی پرداخته است. آقایِ رضا پهلوی چه بپذیریم و چه نپذیریم، تنها کسی است که در روزگار کنونی هم در ایران، هم در بیرون از ایران وهم در میان سیاست‌مداران کشورهای به ویژه غربی منزلت و جایگاهی دارد و تنها کسی است که اگر برنامه‌ریزی درست، هم‌کاران زبده و میهن‌دوستی در کنار خود داشته باشد، به چاپلوسان و دست‌بوسان اجازه خودنمایی ندهد و ناسزاگویان پادشاهی خواه را از خود دورکند، توانایی رهبری ایران دردوران گذار را دارا هستند. داستان سیم‌کارت‌های بدون فیلترینگ نشان داد که شماری ازآنان همآن کسانی هستند که به پروپاگاندا، دشنام‌گویی و خراب‌کاری علیه آقای پهلوی و پادشاهی‌خواهان دست می‌زده و می‌زنند. آقای نگهدار نیز با این گروه مزدوران هم‌نوا شده است.

ایشان به عنوان پناهنده ولی به سفارتِ حکومت رفته و رای می‌دهد، به عنوان فراری از کشور، به رهبر تبه‌کار، قاتل و نابود کننده زندگی ده‌ها هزار جوان ایرانی نامه فدایت شوم می‌نویسد! من تصور نمی‌کنم در آینده ایران آزاد جایی برای نمونه‌هایی چون فرخ‌نگهدار و یا بهنود وجود داشته باشد، نه این‌که دولت ایرانِ آزاد، سدی در برابرآنان ایجاد کند، نه، زیرا هر ایرانی می‌باید بتواند به کشور خود بازگردد. مشکل این چنین کسانی شرم زدگی است زیرا هرجا پا بگذارند با نگاه نفرت‌بار بیش‌ترین شمار مردم ایران روبرو خواهند شد.

sarkhosh.jpgویژه خبرنامه گویا

برای درک عمق تراژدی دولتی که نام «پزشکیان» را یدک می‌کشد، شاید ناگزیر باشیم از ساحت سیاست مدرن فاصله گرفته و به اعماق «انسان‌شناسی دینی» در عصر جاهلیت نقب بزنیم. آن عرب بادیه‌نشین که در برابر «لات» و «عُزّی» پیشانی بر خاک می‌سایید و از قطعه‌سنگ و چوبی بی‌جان، طلب حاجت می‌کرد، در قیاس با انسان سیاسی امروز ایران که به پزشکیان دخیل بسته است، از «سلامت روانی» و «هوشمندی راهبردی» بیشتری برخوردار نبود؟

بت سنگی، واجد موهبتی بود به نام «سکوت». سکوت سنگ، بوم سفیدی بود که عابد می‌توانست آمال و آرزوهایش را بر آن فرافکنی (Projection) کند. سنگ، هرگز به زبان نمی‌آمد تا به ناتوانی ذاتی خود اعتراف کند. اما اینجا ما با پدیده‌ی نوظهور «بت نالان» مواجهیم؛ کارگزاری که بر مسند قدرت تکیه زده، اما هر روز با زبانی صریح، «مانیفست ناتوانی» خویش را قرائت می‌کند. این «سیاست‌ورزی» نیست؛ «فروپاشی اتوریته» در عریان‌ترین شکل ممکن است. بت‌پرست دیروز، در برابر «توهم قدرت» سجده می‌کرد، اما هوادار امروز، در برابر «یقین به ناتوانی» کرنش می‌کند و این، سقوط انسان ایرانی از جایگاه «شهروند پرسشگر» به قعر «رعیت مازوخیست» است.

Ali_Mirfetrous_2.jpg* در زمان شاه اسلام به عنوان یک «آرمان حکومتی» بسیار ضعیف و ناتوان بود چندانکه علی شریعتی و مرتضی مطهری از«حالت نیمه مُرده و نیمه زندۀ دین و وضعیّت بسیار بسیار خطرناک آن»سخن می گفتند.

* طرح سرنگونی شاه، ۵ سال پیش از وقایع ۵۷ (یعنی در سال ۱۳۵۳= ۱۹۷۴) کلید خورده بود.

* انتشار کتاب «سقوط ۷۹» در سال ۱۹۷۶، اختلافات شدید شاه با کمپانی‌های بزرگ نفتی، سخنرانی‌های تُند و اغراق آمیز رضا براهنی در رسانه‌های آمریکائی، سفر شاه به آمریکا در آبان ۱۳۵۶ و حملۀ چماقداران «سازمان احیا» به وی در محوطۀ کاخ سفید نشانه‌های سرنگونی قریب الوقوع شاه بود.

1.jpg
اشاره:

رویدادِ ۵۷، «یکی داستان است پُر آب چشم» و بررسی آن پس از گذشت ۴۷ سال هنوز آلوده به تعصّبات سیاسی - ایدئولوژیک برای تبرئۀ «اصحاب دعوی» است هر چند که برخی رهبران سیاسی و روشنفکران با شجاعت اخلاقی و فروتنی به بازاندیشیِ این رویداد سرنوشت ساز پرداخته اند.

متن حاضر چکیدۀ چند مقاله است و هدف آن ،نگاهی متفاوت به رویداد بزرگی است که به نادرستی-«انقلاب» و «انقلاب اسلامی»نامیده می شود. این مقاله به دنبال یک بحث تئوریک در بارۀ وقوع انقلاب ها نیست بلکه طرحی مقدّماتی بر نکاتی است که از سوی عموم پژوهشگران مغفول مانده اند.پس از فرو نشستنِ غبارِ کینه‌ها و کدورت ها و با فروپاشی دیوارهای ایدئولوژیک اینک بهتر و روشن تر می‌توان به این«داستان پُر آب چشم» پرداخت.

حدود۳۰ سال پیش گفته ام: در درخشان ترین دورۀ تاریخ معاصر ایران، ما، مات شده ایم.این را همه می دانند اما از اظهار آن شرمنده و ناتوانند. به قول تولستوی :«ما باید از چیزهائی سخن بگوئیم كه همه می دانند ولی هر كسی را شهامت گفتن آن نیست».

«انقلاب اسلامی» از آغاز برای من مشکوک و مجعول بود و لذا، ضمن انتشارِ کتاب اسلام شناسی (فروردین ۵۷) و حلّاج (اردیبهشت ۵۷) در «آخرین شعر» (مرداد ۵۷) نیز نسبت به حاکمیّتِ «تازی ها و نازی ها» هشدار داده بودم.

نظریّه های موجود در بارۀ علل و عوامل وقوع انقلاب و انقلاب اسلامی(از جمله استبداد سیاسی،بحران اقتصادی و «اسلام پناهی شاه») نارسا است زیرا که با اصلاحات ارضی و اجتماعی شاه در سال های ۱۳۴۰ -۱۳۵۰وقوع انقلاب در ایران -عملاً -«سالبه به انتفاء موضوع»بود.از این گذشته،رویداد ۵۷ در سکولار -ترین کشور خاور میانه به وقوع پیوسته بود که در آن، اسلام به عنوان یک آرمان حکومتی بسیار ضعیف و ناتوان بود و نقشی در عرصۀ سیاست و اجتماع ایران نداشت.علی شریعتی و مرتضی مطهری در این دوران از« حالت نیمه مُرده و نیمه زندۀ دین و وضعیت بسیار بسیار خطرناک آن» سخن می گفتند[1] چندانکه دانشگاه های ایران به قول محمد خاتمی: «مرعوب هیاهوی تبلیغی الحاد بودند و بچه های مسلمان در دانشگاه ها قاچاقی زندگی می کردند.»[2]

از این گذشته،وقوع دو رویدادِ عُمدتاً سکولار (یعنی انقلاب مشروطیّت و جنبش ملّی شدن صنعت نفت) تلقّیِ رویداد ۵۷ به عنوانِ «انقلاب اسلامی»را دچار تردید می کند.به عبارت دیگر،چه در انقلاب مشروطیّت، چه در جنبش ملّی شدن صنعت نفت و چه در ۱۵ خرداد ۴۲، جامعۀ ایران به اصطلاح «اسلامی تر» از سال ۵۷ بود و لذا،«انقلاب اسلامی» می بایست در این سه دورۀ مهم تاریخ معاصر ایران صورت می گرفت نه در سال ۵۷ که بر اثر سیاست های شاه، ایران در اوج شکوفائی اقتصادی و توسعۀ صنعتی و اجتماعی قرار داشت.

در سال های اخیر،با آزاد شدن اسناد مربوط به این رویداد و خصوصاً انتشار متن مذاکرات محرمانۀ شاه و سفیرِ وقت ایران در واشنگتن با مقامات آمریکا -که در تحقیقِ درخشانِ پروفسور اندرو اسکات کوپر انعکاس یافته - می توان از علل و عوامل سرنگونی رژیم شاه آگاه شد.

مهندسی افکار عمومی!

یکی از ویژگی های جنبش های پوپولیستی مُنحل شدنِ عقلانیّت و فردیّتِ انسان در یک جنون جمعی است. ماه زدگیِ عموم روشنفکران و رهبران سیاسی ایران و اضمحلال آنان در «روح خدا»(خمینی) نمونه ای از این موضوع است.ادوارد برنیز (Bernays Edward)استاد و متخصّصِ دستکاریِ افکار عمومی در کتاب «پروپاگاندا» معتقد است:

-«تودۀ مردم (Masse) موجوداتِ بی هویتّی هستند که با«تبلیغات» (پروپاگاندا) می توان آنها را به شکلِ موجوداتی دست آموز درآورد».

در مقاله ای به نمونه ای از «مهندسیِ افکار عمومی» اشاره کرده ام .بنظر نگارنده حضور گستردۀ توده های مردم به بسیاری از کودتاها خصلتی انقلابی می دهد. در چنان شرایطی به قول ادوارد برنیز:

-«توده های مردم - عموماً - پیاده نظامِ سیستمِ تبلیغات(پروپاگاندا) هستند».

بر این اساس،نگارنده«جنون جمعی»در رویداد سال ۵۷ را «کودتای انقلابی» دانسته است. مؤلّفه های این «کودتای انقلابی» عبارت بودند از:

۱- طرح سرنگونی شاه، 5 سال پیش از وقایع 57 (یعنی در سال ۱۳۵۳= ۱۹۷۴) کلید خورده بود، این طرح از بالا و توسط کمپانی‌های نفتی و حامیان آنان در دولت آمریکا تدارک شده بود،

۲- انتشار کتاب معروف « سقوط ۷۹» در سال ۱۹۷۶،

۳- سخنرانی‌های تُند و اغراق آمیز رضا براهنی در رسانه‌های آمریکائی و حملۀ چماقداران «سازمان کمونیستی احیا» به شاه در محوطۀ کاخ سفید در سال۱۹۷۷،

۴- تبلیغات حیرت انگیز رادیو-تلویزیون‌های جهانی (مانند بی بی سی) علیه شاه،

۵- حضور گستردۀ مردمِ مفتون و «ماه زده» در پائین (خصوصاً در راهپیمائی‌های تاسوعا و عاشورای ۵۷) به مثابۀ پیاده نظامِ شبکۀ تبلیغات و پروپاگاندا.

۶- کودتای کمونیستی در افغانستان (سال۱۳۵۶= ۱۹۷۸) و احتمال استقرار ارتش سرخ در آن کشور با توجه به مرز طولانی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وجود حکومت اسلامیِ شیعه در ایران و ایجاد «کمربند سبز» را برای دولت آمریکا ضرورتی استراتژیک می‌نمود.

۷- استفاده از شخصیّت‌های معروف جبهۀ ملّی (مانند بازرگان و سنجابی) به چهرۀ آیت الله خمینی رنگی «ملّی-مذهبی» داد و موجب بسیج هرچه بیشتر مخالفان شاه شد.

***

اوایل پادشاهیِ«محمدرضاشاه دموکرات»با آشوب ها و آشفتگی های فراوان همراه بود،دورانی که به«عصر سقوط کابینه ها»معروف است چندانکه از سال ۱۳۲۰تا ۱۳۳۲در فاصلۀ ۱۲سال ۱۹ کابینه و به طور متوسط در هر هفت ماه و نیم، کابینه ای سقوط می کرد و کابینۀ دیگری تشکیل می شد.

روزنامه هائی که«مثل قارچ از زمین می روئیدند» فاقد کمترین بضاعت اخلاقی و مطبوعاتی بودند و فضای سیاسی کشور را آشفته می کردند.نامِ برخی از این نشریّات به عنوان «آئینۀ روح و روانِ جامعه»، ما را با فضای سیاسی آن عصر آشنا می کند،مانند:

شورش،شلّاق،آتش،شفق انقلاب،زنگِ انقلاب،حمله،کارزار،شُعلۀ خشم،مُشتِ کارگر،واهمه،رزم،آخرین نبرد و...

2.jpg

سوء قصـد به شاه در دانشگاه تهران در بهمن ماه ۱۳۲۷، قتل عبدالحسین هژیر، وزیر دربار (۱۳ آبان ۱۳۲۸) و قتل سپهبُد حاجعلی رزم آرا، نخست وزیر (۱۶ اسفند ۱۳۲۹)بسیاری از دولتمردان ایران را به این باور رساند که با این آشوب ها و «هوچی بازی های سیاسی» امر توسعه و تجدّد ملّی ناکام خواهد ماند.لذا،به توصیۀ این دولتمردان، محمد رضاشاه جوان به تدریج از سلطنت به حکومت گرائید و روز به روز بر قدرت و اقتدار خود افزود.

tajzadeh.jpgآزادی با نقد بوجود می آید و درک حقیقت با بیان

"به‌جای مخاطب قرار دادن خامنه‌ای، مردم را خطاب قرار دهید؛ نجات جامعه از درون خود جامعه و با تکیه بر نیروی مردم ممکن است، نه با امید بستن به اصلاح مستبد"

فرید انصاری دزفولی - ویژه خبرنامه گویا

قبل از هر چیزی بگویم نقد بیانیه آقای تاجزاده به معنای عدم ستایش از شجاعت و مبارزات خستگی ناپذیر و استقامت پیگیرانه ایشان بر علیه مستبد حاکم نیست. آقای تاجزاده و امثالهم از چهره های برجسته و ارزنده مبارزاتی ایران به شمار می آیند.

آقای تاج‌زاده در سالهای اخیرانتقادات شدیدی الحنی نسبت به شرایط موجود و شخص آقای خامنه ای داشته و او را مسبب و عامل اصلی وضعیت مصیبت بار کنونی قلمداد می نماید. با این حال از آنجائیکه ایشان از جریان اصلاح طلبی برخاسته اند و هر چند تلاش کرده اند از این جریان فاصله بگیرند اما هنوز اندیشه و نظرشان آلوده به اصلاح طلبی است.
انگیزه ام از نقد بیانیه ایشان نشان دادن جایگاه فکریشان است که هنوز متاسفانه چون گذشته چاره کار را در مدار بسته و در قلمرو همین نظام توتالیتر به هدف اصلاح آن می داند و می جوید. هر الگو و بدیلی در جامعه که می خواهد از استبداد به دموکراسی گذر کند روشش باید منطبق با هدف باشد. ملت را مخاطب قرار دهد و از مدار بسته هرگونه استبدادی بیرون بیاید.

در نظر آقای تاجزاده عاملیت مردمی جایگاه موثری ندارد. بیانیه اش فاقد نظر و راهکاری هست که فاعلیت جامعه را برانگیزد و یا بتواند جنبشی راه بیندازد تا حکومت را مجبور به عقب نشینی نماید و یا حتی اگر جنبشی رخداد آن را هدایت و سازماندهی نماید. حکومت زمانی به عقب رانده میشود و تسلیم خواسته های مردم می شود که جامعه به جنب و جوش داشته باشد و به خیابان بیاید. تا جامعه دست به اعتصاب و اعتراض و مقاومت دائمی نزند حکومت تن به خواسته مردم نخواهد داد و تسلیم مردم نمی شود.

در روزگاری که بعلت بحرانها فاجعه بار، جامعه در آستانه‌ی وقوع جنبش اعتراضی احتمالی و جنبشی خونین است که به طور بالقوه زیر پوست جامعه موج می‌زند و ممکن است هر آن به دلیل اتفاقی به شکل یک شورش رادیکال بیرون بزند. در چنین وضعیتی آقای تاجزاده بیانیه ای منتشر کرده است. هر چند بیانیه لحنی ساختار شکنانه دارد ولی در نهایت از آقای خامنه‌ای می خواهد فکری به حال این اوضاع بن بستی و ابر بحران های کنونی کند و از مردم می خواهد عین شاگردان سر به زیری با حفظ نظم و امنیت صدای خود را به گوش رهبر رساند. او در بیانیه می گوید " هنر ملت آن‌است‌که با حفظ نظم و امنیت، رهبر را مجبور به شنیدن صدای خود کند تا ایران در مسیر توسعه دموکراتیک قرار گیرد".

رهبر بعنوان نماد جمهوری اسلامی صدای مردم را شنیده است ولی با التماس و موعظه و بدون جنبش همگانی عقب نشینی نخواهد کرد. آقای تاجزاده خود در بیانیه اذعان می دارد، نظام ولایت فقیه شکست خورده و خواهان تغییرات اساسی است و معتقد است رهبر نمی گذارد این تغییرات عملی شوند". ایشان بدون ارائه نظر و اندیشه راهنمایی جهت عملی کردن برون رفت از وضعیت سیاهی که خود ترسیم کرده است می خواهد ایران در مسیر توسعه دموکراتیک قرار گیرد. ایشان بدون برخورد به ساختار استبدادی حاکم بر جامعه تمامی کاسه کوزه ها را بر سر خامنه ای می شکند و از او می خواهد تا دیر نشده کاری کند و براه راست هدایت شود. لذا خواهان ترک تک صدائی و بازگشت به حاکمیت مردم از طریق حذف ولایت فقیه در قانون اساسی است و می نویسد: " اگرچه به‌نظر می‌رسد کف خواسته‌های ملی، حذف ولایت فقیه از قانون اساسی و خاتمه‌دادن به حکومت فقها و روحانیون است که ....".

clubhouse.jpgقسمت اوّل

توضیح ضروری - نگارنده ضمن نفی هر گونه حاکمیت ایدِئولوژیک ، دیکتاتوری ، حکومت فردی و مادام العمر، معتقد به حاکمیتی سکولار، مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشربوده که درنوشتار حاضر سعی دارد فارغ ازهرگرایش سیاسی ، نگاهی بیطرفانه به جایگاه کنونی بخشی از کلاب هاوس فارسی درعرصه رسانه ای بپردازد.

- اگرچه قریب به بیست و پنج سال از ظهور پلاتفرم " Club house " در حوزه روابط انسانی و تبادل نظرو گفتگو در عرصه بین المللی میگذرد اما بیش از یک دهه طول کشید تا کلاب هاوس فارسی بعنوان یک ابزاررسانه ای قدرتمند، نقش شایسته ای در تبادل افکار، گفتگو و مناسبات عمدتآ سیاسی در میان فارسی زبانان بر عهده بگیرد. با خصوصیاتی چون گستردگی جغرافیایی ، سهولت وعدم محدودیت درحضور افراد ( بعضأ با هویت غیر واقعی ) تا بیش از پنجهزار نفرو حاشیه امنیت در ابراز نقطه نظرات متفاوت، بستر مناسبی فراهم آمد تا فعالان ، کنشگران، صاحبظران سیاسی، ساعتهای متمادی و بدون محضورات زمانی و زبانی ، به مکالمه ، مناظره و حتی مشاجر ه بپردازند اما با حضور صاحبنظران و مشاهیر وسرشناسان دنیای سیاست ،رعایت ادب و اخلاق و رعایت حریم شخصی اجتناب ناپذیر مینمود.

پیدا شدن سرو کله پیرمردی کانادا نشین و با تصویروهویتی جعلی با نام مستعار "اسکپتیک" ، با مجموعه ای از عقده های فرو خورده اخلاقی وتربیتی و اهدافی بشدت مشکوک که تمام ارزشهای پدیرفته شده انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاشت و با فحاشیهای جنسی چندش آورو توهین به اقوام ، ادیان و باورهای اعتقادی بشری ، فضایی را که میبایست متناسب با معیارهای روابط اجتماعی و عاری از هر گونه آلودگی اخلاقی باشد را به لجنزاری مهوّع بدل کرد که سبب شد کنشگران سیاسی و اجتماعی، یا کمتر تمایلی به

گفتگو و مباحثه در کنار این فرد نشان دهند و یا ناگزیر از ترک کلاب هاوس فارسی شوند، اما میراث شوم این موجود هرزه زبان ، وارثانی یافت که این روزها قریب به اکثریت آنها که مجال سخن گفتن در برخی از اتاقهای گفتگو را بدست میآورند ، اغلب با فحاشیهای جنسی، بی ادبی و عدم پایبندی به هر نوع باورهای اخلاقی و فرهنگی ، فضایی که میتوانست بستر مناسبی برای گفتگو وتبادل نظر باشد را عملأ به فضایی متعفن و آلوده بدل کنند.ادبیات " چاله میدانی" ودهها ساعت لات بازی و گردن کلفتی - از نوع مجازی - ،اهانت به خانواده و نوامیس، حتّی اساِئه ادب به اموات و مقدسات یکدیگر، سکه رایج بازار این روزهای برخی از دورهمیهای کلاب هاوس فارسی است. شوربختانه دراین وانفسای بداخلاقی و فحاشی ّ کم نیستند کسانیکه اطلاق عنوان " زن " به آنان موجب وهن نام زن وتوهین به مقام شامخ مادر است.

فیلم تولیدی هوش مصنوعی کانال خبرچین

***

an.jpg

■ در مراسم یادبود خواهر احمدی‌نژاد، وقتی خبرنگار انصاف‌نیوز از او سوال کرد، محافظش گفت: «مصاحبه نکنید بهتر است!»

■ احمدی‌نژاد هم در پاسخ به خبرنگار اشاره کرد: «گوش دادید چه گفتند؟!»

■ به نظر می‌رسد احمدی‌نژاد که مدت‌هاست در رسانه‌ها صحبت نمی‌کند، اجازهٔ مصاحبه ندارد.

***

khodada.jpgرادیو فردا - حضور خداداد عزیزی و به کاربردن کلمات توهین‌آمیز و جنسیت‌زده در برنامه زنده قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶ که شامگاه جمعه ۱۴ آذر به‌صورت زنده از شبکه ۳ سیما پخش شد با واکنش‌های بسیاری همراه شده است.

🔸خبرگزاری ایسنا در یادداشتی با عنوان «آموزش "الفاظ رکیک" با خداداد عزیزی از تلویزیون» آورده است: «مشخص نیست که چرا باید تا این حد قبح به کار بردن الفاظ رکیک مقابل چشم میلیون‌ها بیننده تلویزیونی با توجه به محدودیت ایجادشده ساترا برای پلتفرم‌های دارای مجوز صوت و تصویر فراگیر، شکسته شود؟»

ادبیات زشت خداداد عزیزی در برنامه زنده قرعه کشی جام جهانی: سه تا ... خل آوردیم:

خداداد عزیزی در شبکه سه خطاب به اینفانتینو، رئیس فیفا: "خیلی *...ماله"


🔸مراسم قرعه کشی جام جهانی فوتبال ۲۰۲۶ از جام جهانی در حالی از شبکه سوم سیما پخش شد که ساترا در ابلاغیه‌ای به پلتفرم‌های دارای مجوز صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی، اعلام کرد انتشار زنده مراسم قرعه‌کشی جام‌جهانی ممنوع است!

🔸سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی یا ساترا یکی از نهادهای وابسته به صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است که مسئولیت تنظیم‌گریِ رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی ایران را بر عهده دارد.

🔸خبر ورزشی هم در یادداشتی گفت که «مردم سالی یک بار در دربی مجبورند تلویزیون ببینند، چون رانتی است که به بقیه نمی‌دهند! اما انصاف کجاست؟ با زور و انحصار، مردم را بنشانی پای تلویزیون تا این اهانت‌ها را تماشا کنند؟»

tweet.jpg

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgاحمد زیدآبادی

مروری بر روند تطور ادیان در تاریخ نشان می‌دهد که دین در حیثیت منطقی و معنوی و اخلاقی آن معمولاً از نقد و رد و حمله آسیب ندیده است. آنچه به ادیان آسیب رسانده دفاع بد از آنها بوده است. واضح است که هر نوع دفاعِ توأم با رعب‌افکنی و تهدیدآفرینی و خشونت‌طلبی و قلدرمآبی و واپسگرایی و خرافه‌پرستی و انجماداندیشی و جهالت‌پروری و اوباشگری، چشمه‌های دین را در وجدان افراد جامعه می‌خشکاند و از بین می‌برد.

متأسفانه در کشور ما زننده‌ترین دفاع‌های خرافه‌پرستانه و عقل‌ستیزانه و ارعاب‌افکنانه از دین به امری رایج تبدیل شده و از سوی محافل رسمی بخصوص دستگاه صدا و سیما به آن دامن زده می‌شود.

کار به جایی رسیده است که وقتی در پاسخ به پرسش جوانی از قول قرآن نقل می‌کنیم که"إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ" با تعجب می‌گوید:"مگر در قرآن این چیزها هم پیدا می‌شود؟ اینها را از خودت در آورده‌ای! قرآن فقط زور و خشونت را توصیه می‌کند!"

با این وضع روشن است که محافلی به قتل دین در این جامعه کمر بسته‌اند تا سرچشمه‌های آن را بخشکانند همانطور که دریاچه‌ها و رودها و تالاب‌های این سرزمین خشکیده شد!

به سختی می‌توان پذیرفت که این رفتارها همه از سر جهل و جمود و تعصب است. نوعی فعالیت سازمان یافته و آگاهانه احساس می‌شود!

به قول یک رانندۀ تاکسی، برای آنکه فردی گزینه‌های یک پرسش‌نامۀ امتحانی را به طور کامل و صد در صد غلط بزند، نیاز به آگاهی آن از گزینه‌های صحیح دارد وگرنه یک آدم کاملاً جاهل و نادان و بی‌سواد حتماً از سر شانس و تصادف چند گزینه را درست می‌زند!

genes.jpgدختر ۲۳ ساله بیل گیتس کمتر از یک سال صاحب ۱۸۰ میلیون دلار درآمد از شرکتش شد

ایندیپندنت فارسی - کوچک‌ترین دختر بیل گیتس دور تازه‌ای از تامین سرمایه را با موفقیت پشت سر گذاشته که شرکت نوپا (استارتاپ) خرید با هوش مصنوعی او را به یکی از پرمخاطب‌ترین پروژه‌ها در داغ‌ترین حوزه فناوری تبدیل کرده است.

به گزارش بلومبرگ، فوبی گیتس در حال جذب ۳۰ میلیون دلار برای «فیا - Phia» است، عامل خرید مبتنی بر هوش مصنوعی که او همراه با سوفیا کیانی، هم‌کلاسی‌اش در استنفورد، بنیان گذاشته است.

یک سخنگوی شرکت این دور جذب سرمایه را تایید کرده است، دوری که ارزش این شرکت نوپا مستقر در نیویورک را به ۱۸۰ میلیون دلار می‌رساند؛ رشد بسیار سریع تنها چند ماه پس از آن‌که «فیا» در سپتامبر نخستین سرمایه ۸ میلیون دلاری سرمایه‌گذاری اولیه را جذب کرد.

04.jpgفوبی که پیش‌تر اعتراف کرده بود نسبت به وضعیت «فرزند آقازاده» بودن (nepo baby) اضطراب دارد، حالا «فیا» را به آهنربایی برای سرمایه چهرهای سرشناس و سرمایه‌گذاران سیلیکون‌ولی تبدیل کرده است.

ارائه سرمایه‌گذاری، فهرستی از سرمایه‌گذاران برجسته را نشان می‌دهد: هیلی بیبر، کریس جنر، شریل سندبرگ و سارا بلیکلی، بنیان‌گذار اسپنکس، ترکیبی نادر برای هر استارتاپی، به‌ویژه برای شرکتی که کمتر از یک سال عمر دارد.

فوبی گیتس به «ووگ» گفته است که بیل گیتس در این شرکت سرمایه‌گذاری نکرده است، هرچند بنیان‌گذار مایکروسافت به‌طور عمومی از ماموریت این شرکت حمایت کرده است.

05.jpg«فیا» خود را به‌عنوان پاسخ هوش مصنوعی به آنچه «هرج‌ومرج خرید آنلاین» می‌نامد معرفی می‌کند، بازاری که مصرف‌کنندگان در آن زمان زیادی را صرف یافتن تخفیف‌ها می‌کنند و نشان‌های تجاری نیز تبلیغات خود را به افراد اشتباه نمایش می‌دهند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این شرکت در حال ساخت یک موتور جستجوی مبتنی بر هوش مصنوعی است که در کروم روی دسکتاپ و در سافاری روی موبایل قابل استفاده است. کاربران می‌توانند محصولات را جستجو کنند، قیمت‌ها را مقایسه کنند و تخفیف‌های لحظه‌ای را در میان خرده‌فروش‌ها و سکوهای فروش دوباره ردیابی کنند.

فوبی کوچک‌ترین فرزند از سه فرزند بیل و ملیندا گیتس است، زوجی که پس از آشنایی در مایکروسافت، در سال ۱۹۹۴ ازدواج کردند و پس از ۲۷ سال زندگی مشترک، در ۲۰۲۱ از هم جدا شدند.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgآزار پارسا پیروزفر آزار همه سینماست

هشدار داودنژاد درباره حملات به هنرمندان و گسترش بازار سیاه سینما

ایسنا: علیرضا داودنژاد در پی حواشی اخیر سینما متنی را خطاب به پارسا پیروزفر نوشت: پارسای عزیزم در مدتی که همبازی بودیم متانت و رفتار حرفه‌ای و مبادی آداب تو برایم چشمگیر بود؛ توجه و تمرکز تو را برای تجربه زنده و باورپذیر نقش شاهد بودم و برخوردهای متواضعانه و مهربان تو را با همه اعضا گروه می‌دیدم.

اجازه بده از این فرصت استفاده کنم و بپرسم کدام صاحب دستور است که از غلبه بازار سیاه صوت و تصویر بر بازار رسمی تولیدات داخلی استقبال می کند؟ چه کسی با مفهوم جنگ رسانه‌ها آشنا نیست؟


🔹آن‌ها که کمر به توهین و تحقیر و پرونده‌سازی برای اهل سینما می‌بندند نظرشان در باره کارد آجین شدن مهرجویی و همسرش چیست؟ آن‌ها که سینمای ایران را تضعیف می‌کنند و ملت را به سوی بازار سیاه صوت و تصویر می‌رانند، یا دشمن این مملکت هستند و یا بر شاخه نشسته‌اند و بُن می‌بُرند.

🔹پارسای عزیز، آزار تو آزار همه سینماست و هر اهانتی به شما و سایر هنرمندان متوجه شود، علی السویه بین همه ما تقسیم شده است...آیا سینمای ایران یک پارسا پیروزفر بیشتر دارد...؟ همچون هنرمندان یکتای دیگری که هر کدام سرمایه‌ای اجتماعی برای این مملکت محسوب می‌شوند؟ آیا اینجا نمی‌شود به دنبال رد پای نفوذ بود؟ آیا بازار سیاه تا همه بازار رسمی را نبلعد و پیش از آن ویران و تسخیرش نکند دست بر می‌دارد؟

rouhani.jpgایران اینترنشنال - در پی انتشار سخنان عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، روحانی شیعه، و تشکیک او در صحت روایات مذهبی مربوط به کشته شدن فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام، و نیز امام نهم شیعیان، برخی مداحان حکومتی با الفاظی رکیک او را مورد اهانت قرار دادند و حتی گروهی به خانه این روحانی حمله کردند.

در روزهای اخیر، ویدیوهایی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شدند که نشان می‌دهند برخی مداحان در هیئت‌های عزاداری با به‌کارگیری الفاظی جنسیت‌زده و زن‌ستیزانه، موسوم به «فحش‌های ناموسی»، سلیمانی اردستانی را به‌دلیل تردید در روایات شیعه درباره «شهادت فاطمه الزهرا» هدف قرار داده‌اند.

او پیش‌تر در مناظره‌ای با حامد کاشانی، روحانی نزدیک به حکومت، با اشاره به روایات شیعی درباره نحوه «شهادت» فاطمه زهرا گفته بود اگر «امام علی» به‌عنوان همسر او تنها نظاره‌گر بوده و اقدامی نکرده باشد، در آن صورت «شریک در قتل» به شمار می‌آید و «عدالت» او به چالش کشیده می‌شود.

سلیمانی اردستانی همچنین علت کشته شدن جواد، امام نهم شیعیان، را «حسادت» همسرش پس از ازدواج مجدد او دانست و تاکید کرد که عزاداری برای چنین رویدادی پس از گذشت ۱۳۰۰ سال، فاقد معناست.

در واکنش به این اظهارات، محمدعلی امانی، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی، بدون نام بردن از سلیمانی اردستانی، خواستار برخورد قضایی و خلع لباس «این شخص شیعه‌نما» شد و در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «توهین به مقدسات و اعتقادات شیعیان، گناهی نابخشودنی است.»

علیرضا سنجری اراکی که برخی رسانه‌ها در ایران از او با عنوان «آیت‌الله» یاد کرده‌اند، در پاسخ به استفتایی اعلام کرد اگر کسی «شهادت» فاطمه زهرا و «ولایت مطلقه اهل‌ بیت» را «به‌وضوح و با علم» انکار کند، «از اصول مذهب شیعه خارج شده و حکم به کفر یا خروج از دین بر او صادق است».

خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، هم نوشت موضوع فاطمه زهرا برای شیعیان «حتما یک موضوع ناموسی است و در این تعارفی هم نیست».

irib.jpgایران اینترنشنال - پس از آن‌که یک فعال محیط زیست در جریان نشستی با مسعود پزشکیان از دستور رییس دولت برای تکمیل سریع سدهای «ماندگان» و «خرسان-۳» انتقاد کرد، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، پخش زنده این نشست را قطع کرد.

در جریان نشست ۱۳ آذر پزشکیان با فعالان سیاسی و اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد، رحمان وفانژاد، فعال محیط زیست، خطاب به رییس دولت گفت: «با وجود مکاتبات صورت گرفته با معاونین شما، می‌بینیم سدهای غیرقانونی و تضییع حقوق این مردم در جریان است ... خبری [هم] از دستور ویژه شما برای سدهای خرسان و ماندگان مخابره شد.»

***

پزشکیان در واکنش به صحبت‌های وفانژاد، ضمن تلاش برای قطع سخنان او، صدور دستور ویژه خود را انکار کرد و گفت: «شما بگویید دستور ویژه ما کجاست؟ مگر ما آمدیم نابود کنیم؟ مگر ما در دولت این سدها را مصوب کردیم؟ ... بدون اطلاع دارند می‌گویند ما می‌خواهیم منطقه را نابود کنیم. چه کسی گفته ما بدون بررسی و تجویز زیست محیطی کاری می‌کنیم؟»

با آغاز تلاش پزشکیان برای ساکت کردن این فعال محیط زیست، شبکه دنا، کانال تلویزیونی استانی زیرمجموعه صدا و سیمای جمهوری اسلامی در استان کهگیلویه و بویراحمد، پخش زنده این نشست را قطع کرد.

پس از قطع پخش، مجری برنامه خطاب به مخاطبان گفت: «برنامه زنده و مستقیم است و اتفاقاتی است که می‌افتد.»

پزشکیان در حالی دستور ویژه خود را انکار کرد که ۲۰ آبان دستور داده بود روند احداث و تکمیل سدهای «کوهرنگ-۳، خرسان-۳ و ماندگان»، به‌منظور «تامین پایدار آب و خروج از وضعیت اضطرار آبی» در استان‌های اصفهان، یزد و چهارمحال و بختیاری، با شتاب بیشتری در دستور کار قرار گیرد.

ایران‌اینترنشنال ۱۳ آذر گزارش داد هم‌زمان با سفر پزشکیان به کهگیلویه و بویراحمد، گروهی از شهروندان مقابل محل برگزاری جلسات او در یاسوج تجمع کردند.

مخالفان سدسازی در این تجمع شعارهایی از جمله «خرسان، ماندگان/ ظلم به آیندگان»، «استاندار بی‌غیرت/ استعفا، استعفا»، «استاندار ما یا جیره‌خوار مافیا» و «مسئول بی‌لیاقت/ استعفا، استعفا» سردادند.

معترضان با غیرقانونی خواندن روند ساخت سدهای «ماندگان» و «خرسان-۳»، خواستار پاسخگویی پزشکیان به مطالبات شهروندان شدند و از او خواستند در میان معترضان حاضر شود.

آن‌ها تاکید کردند پزشکیان نباید از بانیان نابودی دنا و ۱۲ هزار هکتار از جنگل‌های بلوط منطقه باشد.

این اعتراضات ادامه موج مخالفت‌ها با سدسازی در استان کهکیلویه و بویراحمد و دیگر مناطق ایران است.

shhap.jpgماجرای مجوز گرفتن شروین حاجی‌پور مانند آن است که وسط یک مراسم ختم، ناگهان بلندگوی مسجد آهنگ شش‌و‌هشت پخش کند: هیچ‌کس با آهنگ مشکل ندارد، با تناقضِ لحظه مشکل دارد

از کانال تلگرام زهرا عبدی

جامعه‌ی پس از ۱۴۰۱ ، با قبل از آن تفاوت بنیادین دارد. مفهوم گرفتن مجوز از ارشاد پس از ١۴٠١ بار معنایی سنگینی یافته. این جامعه وقتی می‌شنود نماد اعتراض١۴٠١ از ارشادی مجوز گرفته که کارش حذف صدای مردم است، طبیعی است که احساس بدی داشته باشد.

انگار به مردم گفته باشند:

«آن خواننده‌ای که با صدایش گریه کردید؟ الان آمده از همان جایی مجوز گرفته که اشکتان را درآورده.»

خشم مردم از موسیقی نیست. مردم از «مهندسی معنای همکاری» حالشان بهم‌خورده.

همه می‌دانند این روزها مجوز یعنی: «بیا داخل فقط اول شخصیتت را پشت در آویزان کن.» و وقتی نماد اعتراضشان از این در رد می‌شود، حس می‌کنند ماجرا از «انتشار آلبوم» گذشته و به «بازسازی چهره‌ی حکومت» رسیده.

اما زمان‌بندی هم فاجعه‌بار بود. وسط رسوایی اینترنت سفید و حمله به نمادهای ایرانی، ناگهان خبر می‌رسد که: «آلبومِ هنرمند معترض، با مجوز رسمی منتشر شد.» انگار فردای زلزله، یکی بیاید بگوید: «سالن آرایشگاه ما تخفیف گذاشته.»
ویدئوی کارمند ارشاد هم که درست در همان روز منتشر شد؛ در خشم مردم بی‌تاثیر نبود که می‌گفت:«برای مجوز باید مخبری کنی و...»

جمهوری اسلامی مهارت شگفتی دارد در ساختن پوستر به‌نفع خودش، از هر آنچه که مردم دوستش دارند؛ از استخوان شهدا گرفته تا شاپور ساسانی و مهارت عجیبی دارد از اینکه از درد مردم، شوی تلویزیونی بسازد.

این‌ خشم از آنجا آمده که مردم حس کردند ج.ا دارد «نسخه‌ی نرمال‌سازیِ شر» را به خوردشان می‌دهند.
ما مردم این سیستم را از حفظ‌ایم:

سیستمی که همیشه می‌گوید «بنشین و حرف نزن» و اگر اطاعت کنی همان اطاعت را به عنوان «نشانه‌ی آزادی» به رسانه‌های جهان می‌فروشد.

به قول هانا آرنت، که سال‌ها پترن و الگوهای حکومت‌های توتالیتر را زیر میکروسکوپ گذاشته:

«در نظام‌های توتالیتر، قدرت هیچ‌کس را مجبور نمی‌کند؛ فقط انتخاب‌هایی باقی می‌گذارد که از قبل تعیین کرده است.»
یعنی:

«مجبورت نمی‌کنیم برای ما بخوانی، فقط اگر برای ما نخوانی، نمی‌گذاریم بخوانی.»

موج خشم از آلبوم موسیقی یک خواننده نیست، بلکه از این معناست که دیدند:

صدای اعتراض‌شان، از همان دستی مجوز گرفته که گلوی همان اعتراض را بریده.

kharami.jpgخاتمی به سخنان انتقادی اردستانی اعتراض کرد

ایران اینترنشنال - محمد خاتمی به سخنان عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، روحانی شیعه، به دلیل تشکیک در صحت روایات مذهبی مربوط به کشته شدن فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام، و نیز امام نهم شیعیان، اعتراض کرد. این اعتراض رییس‌جمهور سابق همزمان با حملات چهره‌های حکومت و مداحان به این روحانی منتقد صورت گرفت.

اردستانی پیش‌تر در مناظره‌ای با حامد کاشانی، روحانی نزدیک به حکومت، با اشاره به روایات شیعی درباره نحوه «شهادت» فاطمه زهرا گفته بود اگر «امام علی» به‌عنوان همسر او تنها نظاره‌گر بوده و اقدامی نکرده باشد، در آن صورت «شریک در قتل» به شمار می‌آید و «عدالت» او به چالش کشیده می‌شود. سلیمانی اردستانی همچنین علت کشته شدن جواد، امام نهم شیعیان، را «حسادت» همسرش پس از ازدواج مجدد او دانست و تاکید کرد که عزاداری برای چنین رویدادی پس از گذشت ۱۳۰۰ سال، فاقد معناست.

محمدعلی ابطحی،‌ معاون خاتمی در دولت اصلاحات، در اینستاگرام نوشت خاتمی اعتراض کرده که چرا اردستانی «این مباحث و این ادبیات را در این شرایط به کار گرفته است.»

او اشاره کرد جمعی که خاتمی در آن این سخنان را مطرح کرد نیز انتقاد کرده‌اند که سخنان اردستانی «به تفکر آرام نواندیشی دینی» آسیب می‌زند.

:::

نظر خاتمی درباره‌ی نظرات اردستانی

محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیس‌جمهور در دولت اصلاحات، در شبکه‌ی اجتماعی ایکس نوشت:

با جمعی از دوستان روحانی نو اندیش خدمت آقای خاتمی جلسه داشتیم.

آقای خاتمی بحث سخنان آقای ‎سلیمانی اردستانی را پیش کشید.

اعتراض داشت که چرا این مباحث را و این ادبیات را در این شرایط به کار گرفته است.

دوستان جلسه که دوستان آقای اردستانی هم بودند نیز گلایه داشتند که محتوا و ادبیات آقای اردستانی بیشتر از هر چیز به تفکر آرام نواندیشی دینی که نوپا ولی جدی است، آسیب زده می زند.

تقریبا همه دوستان هم این روزها با آقای سلیمانی در این مورد گفتگو کرده بودیم

باور داشتیم مناظره در مسائل مذهبی سنت خوبی بود که متاسفانه با ادبیات موهن از یکسو و فحاشی های رکیک از سوی دیگر دچار مشکل شد.

یادداشت تحلیلی نرگس محمدی

| No Comments
viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgنه جنگ، که صلح: توانمندسازی اپوزیسیون ملی ایران، مسیر دموکراسی است. یادداشت تحلیلی نرگس محمدی مردم ایران آماده‌ی تغییر بنیادین هستند. حتی وقتی هیچ بمبی سقوط نمی‌کند، مردم ایران آنچه واقعاً می‌توان صلح نامید را تجربه نمی‌کنند، زیرا تحت حکومتی زندگی می‌کنند که هر جنبه‌ای از زندگی شخصی و عمومی آنها را کنترل می‌کند.
صلح آنها با نظارت، کنترل، سانسور، بازداشت‌های خودسرانه، شکنجه و تهدید مداوم خشونت بار مختل می‌شود. این صلح توسط اقتصادی که فساد، ناکارآمدی و سوء مدیریت آن را تهی کرده، فشار تحریم‌ها، اضطراب روزانه تورم، گرانی، کمبود و بیکاری و همچنین تخریب بی‌وقفه محیط‌زیست ایران، از بین می‌رود.
صلح، نبود جنگ نیست؛ بلکه زیربنایی است که همه چیز باید بر آن بنا شود: دموکراسی، ثبات، رشد اقتصادی، تغییرات اجتماعی و امکان وجود یک جامعه مدنی کارآمد. اما پس از جنگ ۱۲ روزه، مردم ایران خود را در تقاطع جنگ رژیم علیه مردم خود و جنگ دولت‌های جمهوری اسلامی و اسرائیل یافتند. استبداد و جنگ دو روی یک سکه هستند. همان‌طور که مدافعان دموکراسی و صلح در بیانیه‌هایی که منتشر کردند، اعلام کرده اند.
این بیانیه‌ها خواستار یک نظم سیاسی جدید شده اند: دولتی سکولار و دموکراتیک که واقعاً نماینده مردم ایران باشد، یک همه‌پرسی آزاد و عادلانه تحت نظارت بین‌المللی سازمان ملل، و تدوین چارچوب قانونی جدید توسط مجلس موسسان منتخب. آنها سازوکارهای قانونی و روشن برای گذار مسالمت‌آمیز را نام برده اند، مبتنی بر استانداردهای بین‌المللی و اهداف دموکراتیک ایران.
موضع متحد آنها نشان داد که یک جنبش ملی گسترده و جمعی، ریشه‌دار در جامعه مدنی، حقوق بشر و حقوق زنان و سنت‌های متنوع دموکراتیک ایران، ظرفیت هدایت کشور به سمت یک تحول تاریخی تعیین کننده را دارد. تحولی که ابتدا باید مسالمت‌آمیز، مبتنی بر گفتگو، پاسخگویی، پیگیر تحقق عدالت و احترام به حقوق مدنی و انسانی جهانی باشد. زیرا هر چیز کمتر از آن - فروپاشی، هرج و مرج یا درگیری مسلحانه - میلیون‌ها نفر را در منطقه‌ای آسیب‌پذیر به خطر می‌اندازد.
ایرانیان همواره به حرکت ها و جنبش‌های دموکراتیک غیرخشونت‌آمیز مشهور و پایبند بوده‌اند. این کشور همیشه محل تلاقی فرهنگ‌ها بوده است. هزاران سال است که ایران خانه‌ی تکثر و تنوع قومی، زبانی و دینی بوده است. با وجود تفاوت های فرهنگی جدی و اختلافات فکری و سیاسی، مردم ایران سنت‌های دیرینه همزیستی، احترام متقابل و زندگی جمعی و شبکه های پایدار فرهنگی را حفظ کرده‌اند.
طی سالهای اخیر مردم ایران به وضوح نشان داده‌اند که رژیم مشروعیت خود را از دست داده است. بیش از چهار دهه، ایرانیان از طریق جنبش‌های مسالمت‌آمیز و دموکراتیک برای حقوق اساسی و انسانی خود تلاش کرده‌اند: از راهپیمایی‌های زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، جنبش سبز ۱۳۸۸، اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸و قیام «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱که با کشته شدن مهسا (ژینا ) امینی آغاز شد.
مقاومت مداوم زنان و جوانان، پایه‌ها و بنیان های جمهوری اسلامی را لرزانده و آن را به بدترین کابوس رژیم تبدیل کرده است. کسانی که رژیم بیشترین تلاش را برای سکوت آنها کرد، قدرتمندترین چالش‌گران آن شده اند. حقیقت این است که ایران در حال حاضر در مسیر گذار است. اما گذار می‌تواند در جهات مختلف حرکت کند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgدر ادامه ماجرای سیم کارت سفید و ارائه اینترنت بدون فیلتر، خبرها از ورود پارلمان اروپا به موضوع و درخواست این نهاد از شرکت‌های بزرگ فناوری نظیر گوگل و متا برای ارائه اینترنت بدون فیلتر در ایران شد.

به گزارش فرارو، پایگاه خبری شبکه یورونیوز در خبری مدعی شد: رئیس و دو نایب رئیس «هیأت روابط پارلمان اروپا با مردم ایران» در نامه‌ای رسمی به شرکت‌های بزرگ فناوری از جمله گوگل، متا (شرکت مادر اینستاگرام، واتس‌آپ، و فیسبوک)، یوتیوب، آمازون وب‌سرویسز (AWS) و سیگنال خواستار «اتخاذ اقدامات مشخصی برای حفظ دسترسی شهروندان داخل ایران» به اینترنت آزاد شدند.

در این گزارش همچنین آمده است که این نامه که نسخه‌ای از آن نیز برای یورونیوز ارسال شده، در ادامه سلسله گزارش‌هایی تهیه شده که از افزایش فیلترینگ در ایران حکایت دارد؛ از جمله استفاده فزاینده از نظارت‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، قطع‌های مکرر اینترنت و افشای سیستم موسوم به «سیم‌کارت‌های سفید» که دسترسی بدون فیلتر به اینترنت را تنها برای شماری از افراد فراهم می‌کند، حکایت دارد.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgکیهان لندن - کاهش صادرات نفت در واردات کالاهای اساسی اختلال ایجاد کرد جبار کوچکی‌نژاد، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی با اشاره به کاهش درآمدهای نقتی به علت تشدید تحریم‌ها گفته «واردات برخی از اقلام دچار مشکل می‌شود و ارز لازم برای واردات کالاهای اساسی تهیه نمی‌شود.»

این نماینده مجلس شورای اسلامی توضیح داده «با مشکلاتی در مسیر صادرات نفت مواجهیم و میزان تخصیص ارز ترجیحی و یارانه‌دار به کالاهای اساسی کاهش پیدا کرده است.»

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی «در سال ۱۴۰۳ مبلغی بالغ بر ۱۸ میلیارد دلار برای کالاهای اساسی اختصاص یافت اما امسال این عدد به ۱۱ میلیارد دلار کاهش پیدا کرد.»

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgکیهان لندن - در سال ۱۴۰۳ میزان مازوت‌سوزی در بوشهر ۵۴۳ درصد، در زنجان ۱۷۲ درصد و در کهگیلویه‌ و بویراحمد ۱۵۷ درصد افزایش داشته است. این نرخ در تهران ۸۲ درصد ثبت شده است.

- بر اساس داده‌های محرمانه وزارت نفت، دولت در سال‌های اخیر برای جبران کمبود فزاینده بنزین، به‌ طور گسترده به افزودن ترکیبات شیمیایی تولید شده خارج از چرخه پالایشگاهی روی آورده است. نسبت اختلاط این مواد با بنزین پالایشگاهی در فاصله سال‌های ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ حدود چهار برابر افزایش داشته است.

- همایون سامه‌یح نجف‌آبادی عضو کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی گفته الان با وجود اینکه صادرات گاز ایران به عراق قطع شده است و برای مصارف داخلی انجام می‌شود، مازوت‌سوزی در تمام شهرها صورت می‌گیرد.

- خبرگزاری «فارس» گزارش داده دست‌کم ۱۵ نیروگاه حرارتی تولید برق در کشور در حال مازوت‌سوزی هستند و این نیروگاه‌ها روزانه ۲۱/۱ میلیون لیتر مازوت می‌سوزانند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgایران اینترنشنال - دادستان عمومی و انقلاب جزیره کیش در گفت‌وگو با خبرگزاری قوه قضاییه اعلام کرد: «در پی وقوع تخلفات و رفتارهای مغایر مقررات قانونی در جریان برگزاری رویداد ورزشی «دو ماراتن کیش»، دو نفر از عوامل اصلی برگزاری این مسابقه تحت قرار قانونی بازداشت شدند.»

دادستان کیش دراین‌باره گفت: «همچنین برای مسئول دولتی، قرار نظارت قضایی مبنی بر منع اشتغال در ادارات دولتی و برای مسئول شرکت خصوصی برگزارکننده رویداد، قرار نظارت قضایی مبنی بر منع اشتغال در فعالیت‌های مدیریت ورزشی و برگزاری رویدادهای ورزشی اعمال شده است.»

او در ادامه توضیح داد: «یکی از افراد بازداشت‌شده، از مسئولان منطقه آزاد کیش بوده و دیگری از اشخاص شرکت خصوصی برگزارکننده مسابقه است. برای هر دو نفر، پس از تفهیم اتهام درخصوص جرائم صورت‌گرفته، قرار تأمین وثیقه صادر شده است.»

دو ماراتن کیش روز گذشته در این جزیره با حضور ورزشکاران زن مرد ایرانی و خارجی برگزار شد و بلافاصله دادستانی از تشکیل پرونده برای برگزارکنندگان ماراتن به اتهام «خدشه‌دار شدن عفت عمومی» خبر داد.

ترور ژورنالیست نامدار پاکستانی، امتیاز علی میر، موجی از نگرانی را در میان جامعه رسانه‌ای این کشور برانگیخت

ترجمه خبرنامه گویا

جیمزتان - تحقیقات پلیس نشان می‌دهد این ترور توسط گروه تازه‌ظهور شیعه‌مسلک «لشکر ثارالله» انجام شده است؛ گروهی که به گفته مقامات امنیتی پاکستان پیوندهای مستقیم با تیپ زینبیون وابسته به سپاه دارد. انگیزه اصلی این قتل، حمایت علنی میر از روند عادی‌سازی روابط با اسرائیل عنوان شده است؛ موضوعی که او پس از سفر رسانه‌ای خود به اسرائیل در سال ۲۰۲۳ درباره آن صحبت کرده بود.

pakterrorlarge.jpgعلی میر، مجری برنامه «امروز کی بات» در مترو منطقه ملیر کراچی هدف تیراندازی مرد و زنی موتورسوار قرار گرفت و یک هفته بعد بر اثر جراحات جان باخت. برادر بزرگ‌تر او که در خودرو همراهش بود، از این حمله جان سالم به در برد.

تحقیقات پلیس نشان داد که پشت این حمله یک شبکه سازمان‌یافته از نیروهای بازگشته از جنگ سوریه قرار داشته است.

پلیس کراچی در ۲۷ اکتبر چهار مظنون را در عملیات‌های هماهنگ در مناطق شرق کراچی بازداشت کردند. متهمان--سید اجلال زیدی، شہاب اصغر، احسان عباس و فراز احمد--ساکنان ناظم‌آباد معرفی شدند. مأموران هنگام دستگیری از آنان دو موتورسیکلت، سلاح و مهمات کشف کردند. بنا بر گزارش‌ها، یکی از اعضای بازجویی‌شده صراحتاً به دست داشتن گروه در قتل به دلیل «همدلی میر با اسرائیل» اعتراف کرده است.

در جریان بازجویی‌ها مشخص شد رهبری لشکر ثارالله در «کشوری همسایه» مستقر است. اجلال زیدی، که پلیس او را «طراح ترور» معرفی کرده، سابقه عضویت در تیپ زینبیون را از سال ۲۰۱۱ داشته و در عملیات‌های متعدد در سوریه مشارکت کرده است. او پس از بازگشت به پاکستان همراه با چند عضو دیگر این تیپ، هسته اولیه لشکر ثارالله را تشکیل داده است.

تیپ زینبیون که عمدتاً از نیروهای پاکستانی برای حفاظت از اماکن مقدس شیعیان در سوریه شکل گرفت، پس از پایان جنگ سوریه شاهد بازگشت جنگجویان به پاکستان بود. در شهرهایی مانند کراچی، کویته و پاراچنار، این نیروها با تکیه بر شبکه‌های مذهبی، ظرفیت‌های چندلایه‌ای برای سازمان‌دهی ایجاد کردند. لشکر ثارالله--که تا پیش از این پرونده امنیتی شناخته‌شده‌ای نداشت--به‌نظر می‌رسد در نتیجه اختلافات داخلی بر سر منابع مالی و راهبردهای عملیاتی از زینبیون جدا شده و فعالیتی نیمه‌مستقل اما همچنان وابسته به هدایت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی پیدا کرده است.

ترور امتیاز میر هشداری جدی درباره بازگشت خشونت‌های فرقه‌ای در پاکستان تلقی می‌شود؛ پدیده‌ای که در سال‌های اخیر رو به کاهش بود. کارشناسان امنیتی هشدار می‌دهند بازگشت جنگجویان آموزش‌دیده و ایدئولوژیک از سوریه--چه شیعه و چه سنی--ممکن است بار دیگر چرخه خطرناک تروریسم فرقه‌ای را فعال کند. اکنون نگاه‌ها به دولت پاکستان دوخته شده تا مشخص شود آیا این پرونده به نقطه عطفی در مقابله با شبکه‌های نیابتی تبدیل خواهد شد یا صرفاً به یک آمار دیگر در فهرست طولانی تهدیدهای رسانه‌سوز و امنیت‌برانداز بدل می‌شود.

فرهاد بیاشاد لواسانی، کارشناس اقتصادی: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بانک آینده یا موسسه ملل خلق پول را از طریق جذب سپرده انجام نداده‌اند، بلکه بدون جذب سپرده پول چاپ کردند.

arnz.jpgگو اینکه رژیم مثل همیشه، سعی کرد با مغلطه‌کاری و چهار کلمه که حکم آقای سیستانی شامل ایران نمی‌شود، آبروی امام‌جماعت‌های بی‌آبرو را به آنان بازگرداند، اما این حکم برخلاف اظهارات محمدرضا خان سیستانی، فرزند «در بیعت آقا»، فقط مشمول عراق و لبنان و ... نمی‌شود، بلکه در درجه اول ایران، یگانه کشور با مذهب رسمی شیعه، را دربرمی‌گیرد

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

استفتاء از آقای سیستانی بسیار کوتاه و پاسخ نیز کوتاه بود، اما همین کوتاه‌سخن رژیم را به توسل به داماد و آقازاده و مرید و... وادار کرد و رژیم جهل و جور و فساد یک هفته است در فضای مجازی، با ارتش سایبری و دارندگان سیم‌کارت‌های سفید، می‌کوشد نخست حکم سیستانی را «لغیرنا» یعنی «برای غیر از ما» جلوه دهد و بعد هم از کهولت سیستانی و درک نداشتن او از زمانه سخن به میان آورد.

اینک نص استفتاء و در پی آن، فتوای سیستانی را می‌آورم. پرسش این بود: «در برخی کشورهای اسلامی، دولت برای امام جماعت‌های مساجد حقوق ماهانه تعیین می‌کند و بخشی از آنان از روحانیون شیعه‌اند. نظر شریف شما دراین‌باره چیست؟»

ایشان در پاسخ فرمودند: «به مومنان، عزهم الله تعالی، توصیه می‌کنیم پشت سر کسی که حقوق دولتی دریافت می‌کند، نماز نخوانند. این نه از باب خدشه وارد کردن به او یا طعن در عدالت او است، بلکه برای آن است که این جایگاه‌ها و مواقف صاحبانشان از هرگونه دخالت احتمالی دولت‌ــ حتی در آینده‌ــ کاملا مصون بمانند.»

سوال این است که چرا استادان سیستانی یعنی خویی و حکیم و عبدالعلی السبزواری چنین فتوایی را قبل از سلطه فتنه خمینی صادر نکردند؟ اصولا جایگاه امام جمعه و جماعت و مسجد در زمان شاه فقید با امروز چه تفاوت‌هایی داشت؟

برای توضیح این مورد، ابتدا به مساجد در روزگار عزت و اعتبار دین نظری می‌اندازیم و بعد آن جایگاه را با جایگاه امروز مساجد و ائمه آن مقایسه می‌کنیم.

در پایتخت دولت شاهنشاهی، مساجدی با پیشینه تاریخی بودند که هم اعتبار تاریخی داشتند و هم جایگاه دینی.

‌ــ مسجد شاه تهران که پس از خمینی، نام او را گرفت، در زمان شکل‌گیری نهضت مشروطه با میزبانی از جلسه بازاریان پس از به چوب بسته شدن بازرگانان، نقش تاریخی خود را به‌خوبی ایفا کرد و بعدها نیز گهگاه به کانون بحران تبدیل می‌شد، اما همه‌گاه مسجد شاه بود و ماند.

ــ مسجد امین‌الدوله، موقوفه خاندان دکتر امینی، از معروف‌ترین مساجد تاریخی پایتخت بود و نزد اشراف و خاندان‌های سرشناس تهران جایگاه والایی داشت.

ــ‌مسجد جامع تهران نیز یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین مساجد پایتخت است. ساخت این مسجد در دوره پهلوی آغاز و پس از انقلاب اسلامی تکمیل شد. این مسجد به دلیل وسعت، طراحی معماری و اهمیت مذهبی، همواره موردتوجه مردم و گردشگران بود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

ــ مسجد سلطانی که نام خمینی را به‌عاریت بر پیشانی دارد، هم در دوران قاجار ساخته شد و یکی از نمونه‌های بارز معماری سنتی در تهران قدیم است. حیاط وسیع با ایوان‌های متقارن، کاشیکاری رنگارنگ و آیات قرآنی، گنبد و مناره‌های سنتی ایرانی از جلوه‌‌های جذاب آن برای بازدیدکنندگان است.

ــ‌ مسجد ارگ یکی از قدیمی‌ترین مساجد تهران است که قدمت آن به دوران قاجار بازمی‌گردد. این مسجد در قلب تهران قدیم واقع و به دلیل موقعیت تاریخی و معماری سنتی آن شناخته شده است.

ــ مسجد مدرسه سپهسالار در جنوب شرقی میدان بهارستان تهران و نزدیکی مجلس شورای ملی واقع است. این مسجد با مناره‌های بلند و گنبدی مرتفع با شگفتی‌هایی بی‌نظیر طراحی شد. سازندگان این بنا حاج میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی، صدراعظم دوران ناصرالدین شاه و برادرش، مشیرالدوله، بودند.

«خطر حمله پری‌»

| No Comments

tavana.jpg

شیوه جدید از ترویج خرافات: آب نماها در جذب پری موثر هستند!

توانا - در یکی از برنامه‌های مذهبی مربوط به یک موسسه دعا درمانی، کارشناس ادعا می‌کند که به خاطر وجود پری در آب، افراد نباید شب‌ها به ساحل دریا یا رودخانه نزدیک شوند.



یکی از همراهان با ارسال این ویدئو نوشته:

«در قرن بیست و یکم، در حالی که جهان با سرعتی سرسام‌آور مرزهای علم و تکنولوژی را درمی‌نوردد و هوش مصنوعی معادلات بشری را تغییر می‌دهد، عده‌ای از آخوندها در ایران هنوز مشغول بحث درباره‌ «خطر حمله پری‌» هستند! شنیدن این ادعا که «آب‌نماها و سواحل به دلیل وجود پری خطرناک هستند»، دیگر خنده‌دار نیست؛ بلکه شرم‌آور است.»

thaiIsr.jpgایندیپندنت فارسی - دو منبع آگاه روز پنجشنبه به اورشلیم‌پست گفتند، جمهوری اسلامی به تایلند پیشنهاد کرده بود در صورت موافقت بانکوک با معرفی اسرائیل به‌عنوان «کشوری ناامن» و صدور دستور خروج فوری ده‌ها هزار کارگر کشاورزی تایلندی از اسرائیل، برای آزادی گروگان‌های تایلندیِ در اسارت حماس کمک خواهد کرد.

به نوشته این روزنامه اسرائیلی، پیام تهران روشن بود: به ما کمک کنید بر اسرائیل فشار اقتصادی وارد کنیم تا ما هم به شما برای بازگرداندن شهروندانتان کمک کنیم.

اورشلیم‌پست می‌نویسد، در هفته‌های پرتنش و آشفته پس از حملات هفتم اکتبر، زمانی که اسرائیل هنوز در حال شمارش کشته‌ها و جست‌وجوی غیرنظامیان مفقود بود، هزاران کیلومتر دورتر در بانکوک ماجرای دیگری در جریان بود.

دولت تایلند که از ابعاد کشتار ــ که در آن ۳۹ شهروند تایلندی کشته شدند ــ شوکه شده و برای حفاظت از شهروندانش درمانده بود، تلاش‌های دیپلماتیک فوری را برای آزادی ۳۱ کارگر تایلندی ربوده‌شده توسط حماس و دیگر گروه‌های تروریستی آغاز کرد.

اورشلیم‌پست می‌نویسد، این یک بحران انسانی بود، نه سیاسی؛ تایلند هیچ اختلاف مستقیمی با حماس نداشت. اما همان‌طور که اغلب در خاورمیانه رخ می‌دهد، بحران‌های انسانی نیز می‌توانند به ابزار چانه‌زنی تبدیل شوند.

تهران که بر حماس نفوذ داشت، نشان داده بود ممکن است بتواند در آزادی گروگان‌های تایلندی نقش‌آفرینی کند؛ اما این پیشنهاد بدون شرط نبود.

احتمال آسیب به بخش کشاورزی اسرائیل

اگر تایلند با درخواست تهران همراهی می‌کرد، ضربه سختی به بخش کشاورزی اسرائیل وارد می‌شد، آن هم درست زمانی که این بخش در تلاش برای بازیابی پس از حمله بود.

بین ۳۰ تا ۴۰ هزار کارگر تایلندی در مزارع و گلخانه‌های اسرائیل کار می‌کردند؛ برخی از آنها در نواحی غرب نقب و نزدیک مرز غزه که در ۷ اکتبر بیشترین آسیب را دیدند.

خروج ناگهانی آنها می‌توانست تولید مواد غذایی اسرائیل را فلج و خسارت اقتصادی بلندمدتی ایجاد کند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

در نوامبر ۲۰۲۳، در شرایطی که عملیات نجات متوقف شده بود و خانواده‌های گروگان‌ها در جست‌وجوی پاسخ بودند، تایلند یک هیات عالی‌رتبه را به تهران اعزام کرد.

آنها با مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی و طبق برخی گزارش‌ها حتی با نمایندگان حماس از جمله موسی ابومرزوق، یکی از چهره‌های کلیدی دفتر سیاسی حماس، دیدار کردند. نشانه‌هایی از پیشرفت دیده می‌شد.

عارفین اوتاراسینت، نماینده وقت تایلند در ایران، علنا گفت حماس «آماده است گروگان‌های کارگر را در زمان مناسب آزاد کند». طی چند هفته، نخستین گروه ۲۳ نفره گروگان‌های تایلندی در جریان آتش‌بس اولیه آزاد شد.

هشت نفر دیگر نیز در مراحل بعدی طی سال بعد آزاد شدند.

hamasac.jpgایران اینترنشنال - در پی افزایش نگرانی از تلاش احتمالی اسرائیل برای ترور فرماندهان ارشد حماس در خارج از جهان عرب، این گروه دستورالعمل‌های امنیتی سختگیرانه‌ای صادر کرده است؛ از ممنوعیت استفاده از تلفن همراه و تجهیزات الکترونیک گرفته تا برگزاری جلسات در مکان‌های متغیر و حتی منع ورود کولرهای گازی.

روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن، در شماره روز پنج‌شنبه ۱۳ آذر خود گزارش داد که رهبران ارشد حماس پس از سوءقصد نافرجام در دوحه، پایتخت قطر، سطح حفاظت شخصی خود را به شکل قابل‌ توجهی افزایش داده‌اند.

به‌گفته یک منبع، «فرض بر این است که اسرائیل همچنان با فناوری‌های پیشرفته آنها را ردیابی خواهد کرد.»

این روزنامه سندی را منتشر کرده که مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های امنیتی داخلی برای اعضای ارشد حماس را تشریح می‌کند.

بر اساس این دستورالعمل‌ها، جلسات داخلی نباید در مکان‌های ثابت برگزار شود و زمان و محل برگزاری باید به‌طور مداوم تغییر کند تا از لو رفتن اطلاعات جلوگیری شود.

همچنین تاکید شده است که تلفن‌های همراه، رایانه‌ها و دیگر تجهیزات الکترونیکی و پزشکی باید دست‌کم ۷۰ متر دورتر از محل جلسه نگه داشته شوند.

افزون بر این، هیچ‌گونه وسیله الکترونیکی یا پزشکی -- از جمله کولرهای گازی، ساعت‌های هوشمند، روترهای اینترنتی، صفحه‌نمایش‌های تلویزیونی و سیستم‌های آیفون -- اجازه ورود به محل جلسه را ندارند.

این دستورالعمل‌ها همچنین الزام می‌کنند که پیش از آغاز هر نشست، مکان موردنظر به‌طور کامل از نظر وجود دوربین‌های مخفی یا ابزار شنود احتمالی بازرسی شود، تا احتمال نفوذ اطلاعاتی به حداقل برسد.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgرادیو زمانه - امسال حکومت فقط مانع از گرد آمدن اعضای کانون نویسندگان ایران بر مزار یاران خود نشد، بلکه با حمله و تهدید، دیگربار چهره‌ آزادی‌کش خود را در برابر آزادی‌خواهی و دادخواهی کانون به نمایش گذاشت.

جمعه ۱۴ آذر ماه، مأموران امنیتی حکومت با حمله به اعضای کانون نویسندگان ایران، از برگزاری مراسم سالگرد قتل‌های سیاسی-حکومتی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده جلوگیری کردند.

بنا به گزارش‌ کانون نویسندگان ایران، در مراسم امسال مأموران امنیتی پا را از محاصره‌ گورستان و خیابان‌های منتهی به آن فراتر گذاشتند و از ابتدا با تهدید سعی کردند اعضای کانون و سایر حاضران را متفرق کنند.

هنوز دقایقی از جمع شدن حاضران نگذشته بود که مأموران تلفن همراه سارا زارعی، یکی از اعضای کانون نویسندگان را به این بهانه‌ که از حاضران عکس گرفته است، ربودند. بلافاصله پس از اعتراض دیگر اعضای کانون، مأموران امنیتی سارا زارعی را با کشیدن و هل دادن و دشنام از جمع جدا کردند. با تدوام‌ اعتراض حاضران، حمله‌ی مأموران و تهدیدهای علنی آغاز شد.

این گزارش افزوده است که مأموران به علیرضا بهنام، رضا خندان (مهابادی)، روزبه سوهانی، قارن سوادکوهی، آیدا عمیدی، اکبر معصوم‌بیگی و سیامک میرزاده حمله و سایر حاضران را تهدید کردند.

در میانه‌ این یورش جملاتی چون «استخوان‌هایت را خُرد می‌کنم»، «سرت را می‌بُرم» و... بین دشنام‌ها شنیده می‌شد. اعضای کانون نویسندگان ایران ایستادند تا زارعی رها شود و پس از بازگشتن او به جمع یاران کانونی‌اش در پی فشار نیروهای امنیتی ناچار به ترک محل شدند.

۲۷ سال از قتل حکومتی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، دو عضو کانون نویسندگان ایران، گذشته است. امسال حکومت فقط مانع از گرد آمدن اعضای کانون نویسندگان ایران بر مزار یاران خود نشد، بلکه با حمله و تهدید، دیگربار چهره‌ آزادی‌کش خود را در برابر آزادی‌خواهی و دادخواهی کانون به نمایش گذاشت.

دو چهره نزدیک به اسد برای بسیج علوی‌ها و کنترل سواحل سوریه رقابت می‌کنند

ایران اینترنشنال - دو تن از نزدیک‌ترین یاران سابق بشار اسد، رییس‌جمهوری مخلوع سوریه که پس از سقوط او به مسکو گریخته‌اند، در حال هزینه‌کردن میلیون‌ها دلار برای سازماندهی ده‌ها هزار نیرو در مناطق علوی‌نشین سوریه‌اند؛ تلاشی پنهانی برای برهم‌زدن تعادل قدرت در «سوریه جدید» و بازپس‌گیری نفوذ از دست‌رفته.

assadlarge.jpgخبرگزاری رویترز جمعه ۱۴ آذر در گزارشی نوشت این تحرکات در حالی جریان دارد که حکومت جدید سوریه یک چهره سابقا نزدیک به اسد را مامور کرده در میان علوی‌ها علیه این طرح‌ها فعالیت کند و از بروز شورشی تازه جلوگیری شود.

به نوشته رویترز، بشار اسد که دسامبر سال گذشته پس از سقوط دمشق به روسیه گریخت، اکنون کم‌وبیش به زندگی در تبعید تن داده است، اما برخی چهره‌های حلقه نزدیک او، از جمله برادرش ماهر، هنوز شکست را نپذیرفته‌اند.

در مرکز این تلاش‌های تازه، نام دو نفر بیش از همه تکرار می‌شود: رامی مخلوف، میلیاردر و پسرخاله اسد، و سرتیپ کمال حسن، رییس سابق اطلاعات نظامی سوریه.

این دو که سال‌ها از ستون‌های اصلی ماشین قدرت اسد بودند، اکنون از مسکو و با شبکه‌ای از دستیاران در لبنان، امارات و روسیه می‌کوشند در سواحل سوریه و مناطق علوی‌نشین، به‌ویژه در لاذقیه، طرطوس، حمص و حما، نیروهای وفادار به خود را سازمان دهند.

اسناد داخلی که رویترز به آن‌ها دست یافته، نشان می‌دهد مجموعا برای بیش از ۵۰ هزار نفر حقوق و تجهیزات پیش‌بینی شده، هرچند فرماندهان میدانی می‌گویند مبالغ پرداختی ناچیز است و بسیاری از افراد هم‌زمان از هر دو طرف پول می‌گیرند.

یکی از جوایز اصلی این رقابت، شبکه‌ای از ۱۴ اتاق فرماندهی زیرزمینی و انبار تسلیحات است که در سال‌های پایانی حکومت اسد در مناطق ساحلی ساخته شد.

دو افسر و استاندار طرطوس وجود این پناهگاه‌ها را تایید کرده‌اند؛ اتاق‌هایی مجهز به سلاح سبک، مهمات، بی‌سیم، سامانه‌های خورشیدی و نقشه‌های عملیاتی که به گفته یک فرمانده محلی برای طراحان «مثل جزیره گنج» است.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgاحمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، در کانال تلگرامی خود نوشت: شروین حاجی‌پور جوان آهنگساز و خواننده‌ای که شاید تا حدی ناخواسته به وسط بازی سیاسی ایران پرتاب شد، اینک با تلخی‌های زهرآلود این بازی روبرو شده است.

او آلبوم تازه‌ای منتشر کرده و حالا جمعی از افراد به او می‌تازند که چرا برای آلبومش «مجوز» گرفته است. شروین این دسته از افراد را «بی‌معرفت و نامرد» نامیده اما برخی رسانه‌ها خطاب او را به «مردم» دانسته و همین را هم تیتر کرده‌اند تا مثلاً از او حیثیت‌زدایی کنند!

فقط کسانی که در چنین شرایطی قرار گرفته باشند، حال جوانی مثل شروین را درک می‌کنند، حالی که اینقدر بد می‌شود که ممکن است از نومیدی و افسردگی و کناره‌گیری از جامعه سر درآورد!

بازی سیاست در ایران هرگز تمیز نبوده و در شرایط کنونی به نهایت کثافت و بی‌رحمی خود رسیده است! در این بازی بی‌رحمانه گاه شهروندی را تا عرش برین بالا می‌برند تا بلکه سودی تبلیغاتی از آن عایدشان شود و به محض اینکه احساس کنند او در جهت امیال آنان حرکت نمی‌کند چنان به زمین گرمش می‌کوبند که نتواند قد راست کند!

به همین جهت است که من سال‌هاست به جوانان و بخصوص نوجوانان هشدار می‌دهم که از غرق کردن خود در این بازی بپرهیزند و به جای آن بر دانش و تجربه و توان خود بیفزایند تا روزی که بازی سیاسی در این کشور انسانی‌تر شود.

شروین حاجی‌پور به عنوان جوانی که اسمی در مجامع هنری بین‌المللی در کرده و جایزه‌ای در این زمینه گرفته است، باید بداند که همۀ این دار و دسته‌های سیاسی‌کار برای مطامع خاص خود به او طمع دارند و کارش را در خدمت پروژه‌های خود می‌خواهند. پس وقتی که تصمیم گرفته است راه مستقل و شیوۀ مورد علاقۀ خود را طی کند نباید از تهاجمات رسانه‌ای متعجب و همینطور افسرده‌خاطر شود.

جعفر بخشی بی نیاز - نویسنده و روزنامه نگار

نقل است و در حافظه ی تاریخ هم ثبت شده که وقتی دشمن پشت دروازه‌های اصفهان در کمینِ شهر گشایی بود تا اصفهان را بگیرد و دمار از روزگار مردم درآورد ؛ در دربار شاه سلطان حسین بحث بر سر حلال یا حرام بودن کشمش داخل پُلو بود. بی آن که ماجرای دشمن دغدغه ای برای شاه و اطرافیان باشد. تاریخ اما تکرار می شود و از مکانی و زمانی به زمانی و مکانی دیگر تغییر می یابد.‌ در تاریخ ما در سالی که در آنیم از این تکرارها بسیار است.

khamlarge.jpgتکرارهایی عجیب مثل همان رخداد که آیا حلال است یا حرام. مثل مجلسی که وسط بحرانِ فقر ؛ تورم ؛ گرانی های سرسام آور ؛ ناترازی انرژی ؛ بی‌ آبی ؛ تحریم های گسترده و آلودگی‌ هوا و ده ها و صدها معضل دیگر دغدغه‌اش اجرای قانون حجاب است و این که چه کنیم تا حجاب باشد؛ حتی اگر تورم و فقر و بیچاره گی از سر و کول مردم بالا برود. مهم نیست که سفره ها نان ندارد. مهم این است که گرسنگانِ توی سفره با حجاب باشند‌.

این روزها یک پرسش اساسی ذهنِ تمامِ ایرانیان را به خود مشغول کرده که چطور می شود راهبرانِ سیاست و اقتصاد و آنهایی که قدرت را در دست دارند در حل بحران های اقتصادی و اجتماعی و اساسا مدیریتِ ایران؛ تا این حد عاجز باشند و توانِ حل مشکلات را با این همه ادعا نداشته باشند. شاید هم دارند اما عمدا کشتی را به سمت غرق شدن می کشانند. مشکلاتی که هر روز دارد در کشور بزرگ تر می شود و درهایِ اصلاح را برای امور چهار قفله می کند. عامه ی مردم عملا در برزخِ گرانی رها شده اند و هیچ دستی به یاری شان دراز نمی شود.‌ اصلا انگار سنگ روی سنگ بند نیست و زور هر کس که به دیگری بچربد بیرحمانه لهش می کند. اجناس و کالاهای اساسی نه آرام آرام که به صورت جهشی و غیر قابل باور افزایش قیمت دارند و هر روز هم بر گرانی ها اضافه می شود تا نیمه جانِ باقی مانده هم از جان خالی شود و زندگی در بدترین حالت خود قرار بگیرد.

انگار همه ی ما در یک زندان بزرگ اسیر شده ایم و به بند رفته ایم. نه توان و اختیاری برای رهایی و آزادی از این مصیبت را داریم و نه یارایِ تغییر وضعیت در ما هست. در این زندان هر روز داریم محدودتر و ضعیف تر و رنجورتر می شویم. زندانی بزرگ که آزادیِ ما را تسخیر کرده و ما را به زنجیر بسته است. حتی اصحاب کهف هم این تغییر را چنین فجیع به تماشا ننشستند که ما دیدیم. ما از بعضی کالاها فقط نامشان و شکل شان و اندازه و قیافه شان یادمان مانده ورنه طعم و مزه هایشان را به کل فراموش کرده ایم. آقایان هم که جای پرداختنِ به الویت های مهم و راحت کردنِ زندگیِ مردم تمامِ فکر و ذکرشان شده حجاب و برخی امور فرعی.

که البته نانِ برخی ها دقیقا در همین مسئله ی طرح حجاب است. در همین به هم ریختگی. آشفتگی. بی سر و سامانی. همین گرانی. همین تورم. تا بعضی ها بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند و به نیت ها و خواسته هایشان برسند. همان هایی که ایران را برای ما جهنم کردند و از ایران برای خود بهشت ساختند.

isr.jpgیورونیوز - ایتان بن‌ الیاهو، فرمانده سابق نیروی هوایی اسرائیل، هشدار داد که عملیات «طلوع شیران» توان هسته‌ای ایران را به‌طور کامل نابود نکرده، بلکه تنها آن را برای چند سال به تأخیر انداخته و تهران هم‌اکنون در حال آماده‌سازی برای دور بعدی رویارویی است.

به گفته او، اسرائیل اکنون تنها دو گزینه واقعی پیش رو دارد: یا جنگ تمام‌عیار با ایران شامل حمله زمینی، یا بازگشت به فشار اقتصادی و مذاکرات.

ایتان بن‌ الیاهو، فرمانده سابق نیروی هوایی اسرائیل روز پنجشنبه گفت: «شاید ضعف عملیات ما این بود که برنامه هسته‌ای ایران را نابود نکردیم، هرچند آن را برای سال‌های زیادی به عقب انداختیم.»

وی اشاره کرد که ایران عملیات اسرائیل را با دقت مطالعه می‌کند و در حال سازگار شدن برای آینده است.

او افزود: «یا باید تصمیم به جنگ کامل با ایران بگیرید، شامل حمله زمینی، دوره‌ای طولانی از فشار بر جبهه داخلی و احتمالا درگیری در چند جبهه، و یا مسیر فشار اقتصادی و تلاش برای بازگشت به مذاکرات را انتخاب کنید. الان تنها همین دو مسیر واقعی وجود دارد.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

درس‌هایی که ایران از عملیات اسرائیل گرفت

آقای بن‌الیاهو گفت ایران از حملات اسرائیل چند درس مهم گرفته است. این درس‌ها به گفته او شامل افزایش تعداد و دقت موشک‌ها، انتقال سامانه‌های پرتاب به جنوب و شرق برای پراکندگی بیشتر و تعمیق پنهان‌سازی و مقاومت در برابر غافلگیری هستند.

daneshjoo.jpgتأکید تشکل‌های دانشجویی و آزادی‌خواه بر لزوم گذار از مبارزات صنفی به سیاسی

همزمان با برگزاری مراسم رسمی به مناسبت روز دانشجو از سوی جمهوری اسلامی، فعالان و تشکل‌های دانشجویی و صنفی گفتند که جنبش دانشجویی خاموش‌شدنی نیست و بر لزوم سوق دادن مبارزات صنفی به مبارزات سیاسی برای تغییرات اساسی در ایران تاکید کردند.

گزارش‌ها حاکی است مقام‌های جمهوری اسلامی در دانشگاه‌های مختلف حضور یافته‌اند، از جمله حضور برنامه‌ریزی‌شده مسعود پزشکیان در دانشگاه بهشتی. اما در مقابل، جمعی از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران با صدور بیانیه‌ای از ادامه بازداشت هم‌کلاسی‌هایشان و حتی قرار گرفتن یک دانشجو در معرض حکم اعدام سخن گفته‌اند و اعلام کرده‌اند که رئیس دولت را در دانشگاه نمی‌پذیرند.

فعالان دانشجویی سابق در گفت‌وگو با رسانه‌ها تأکید دارند که استقلال جنبش دانشجویی مهم‌ترین عامل نگرانی حکومت است؛ زیرا جنبشی مستقل، غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل مهار تلقی می‌شود. این فعالان می‌گویند که طی دهه‌ها تلاش شده با ایجاد نهادهای وابسته، از بسیج دانشجویی تا شوراهای حکومتی، نهاد دانشگاه از گروه‌های مستقل تهی شود؛ با این حال، این سیاست‌ها نتوانسته روح مطالبه‌گری را خاموش کند.

آنها معتقدند که اکنون دوره‌ای است که اعتراضات صنفی باید به‌تدریج به سطح مطالبه‌گری سیاسی ارتقا یابد، زیرا مشکلات دانشجویان ـ از معیشت تا فشارهای امنیتی ـ ریشه در ساختار سیاسی دارد. به باور آنان، پیوند جنبش دانشجویی با دیگر گروه‌های مطالبه‌گر مانند کارگران، معلمان و زنان، می‌تواند ساختاری فراتر از اعتراضات پراکنده ایجاد کند؛ موضوعی که به گفته فعالان، نقطه حساسیت اصلی حکومت است.

ساسان اردکانی، از فعالان دانشجویی، نیز با اشاره به تشدید مشکلات اقتصادی، رفاهی و سلامت روان در دانشگاه‌ها می‌گوید این فشارها زمینه نارضایتی گسترده را فراهم کرده است، اما شدت سرکوب و نبود حمایت کافی مانع گسترش اعتراضات شده است. به گفته او، ضعف تدریجی اقتدار حکومت و تداوم مبارزات اجتماعی، ظرفیت بازگشت کنش‌گری دانشجویی را تقویت کرده است.

در بیانیه‌های صنفی از جمله بیانیه اتحاد بازنشستگان نیز تأکید شده که جنبش دانشجویی با وجود دهه‌ها سرکوب، تعطیلی‌ها و فضای امنیتی هرگز خاموش نشده و از ۱۸ تیر ۷۸ تا اعتراضات ۸۸، ۹۶، ۹۸ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» نقش پیشران خود را حفظ کرده است. اکنون نیز بسیاری از فعالان معتقدند زمان آن رسیده که این انرژی اجتماعی بار دیگر در قالبی سیاسی‌تر به میدان بازگردد.

منابع: ایران اینترنشنال و خبرنامه گویا

دلار رکورد زد

| No Comments

ganji.jpgاکبر گنجی

شیوه جدید دفاع از امامت و ائمه شیعیان که باید در داشنگاه های جهان تدریس شود!

✅شیعه دگراندیش: تا حدی که من می فهمم، فقط پیامبر اسلام در «دریافت وحی و ابلاغ وحی» معصوم بوده است و غیر از ایشان معصومی وجود ندارد. این نظر اکثریت مسلمانان جهان هم هست.

🔺مدافع جدید: ای زنازاده.

✅شیعه دگراندیش: تا حدی که من تحقیق کرده ام فقط و فقط حضرت علی و امام حسین به شهادت رسیده اند وباقی ائمه شیعیان شهید نشده اند.

🔺مدافع جدید: ای زنازاده.

✅شیعه دگراندیش: تا حدی که من متون تاریخی را جستجو کره ام، امام یازدهم شیعیان فرزندی نداشته است، پس بدین ترتیب، امام دوازدهم وجود ندارد.

🔺مدافع جدید: ای زنازاده.

✅شیعه دگراندیش: مطالعات قرآنی من نشان می دهد که پس از پیامبر اسلام وحی پایان یافته و به ائمه شیعیان وحی نمی شده است. ولی ظاهراً شیعیان ۱۲ امامی به ارسال وحی به ائمه اعتقاد دارند. یا دستکم، علاوه بر عصمت، معتقد هستند که ائمه دارای علم غیب هم هستند. در صورتی که به گمان من، ائمه «علمای ابرار» بوده اند، نه بیش از این. و عالم به غیب و معصوم به شمار آوردن آنان با قرآن سازگار نیست.

🔺مدافع جدید: ای زنازاده.

✅شیعه دگراندیش: تا حدی که من اطلاع دارم، پس از انتشار کتاب استاد مدرسی در مورد ائمه و امام زمان، که در آن نظریه علمای ابرار هم مطرح شده، اعضای مجلس خبرگان در دیدار با آیت الله خامنه ای درخواست ارتداد استاد مدرسی را کردند که آیت الله خامنه ای به شدت مخالفت می کنند و می گویند فقط و فقط به مطالب ایشان پاسخ علمی و منطقی بدهید و حتی مجاز به هتاکی هم نیستید. نظر شما چیست؟

🔺مدافع جدید: نظر ما این است که شما زنازاده هستید.

***

swiss.jpgویدئوی منتشرشده، کلیپی ۴۵ ثانیه‌ای را نشان می‌دهد که در آن دیوارهای پوشیده از گرافیتی، محوطه‌های پر از زباله و تجمع گروهی از افراد در منطقه «لو لینیون» ژنو را نشان میدهد.

تصاویری که نشانه‌های فرسودگی شهری در یکی از کشورهای ثروتمند اروپا را نشان می دهد.

«لو لینیون» مجموعه‌ای مسکونی به طول حدود ۱.۲ کیلومتر است که در دهه‌ ۱۹۶۰ و ۷۰ برای حل مشکل کمبود مسکن ساخته شد و امروز بیش از ۶ هزار نفر--بخش قابل‌توجهی از آنان خانواده‌های مهاجر--در آن زندگی می‌کنند.

گفت: "جهان سوم"!

وارش

گفت:
با این وضع که من می بینم، ایران دیگر دارد رسماً جهان سوم محسوب میشود.

گفتم؛
این جهان سوم که تو میگویی، هیچ جای خاصی نیست؛
درواقع یک ضعف بزرگِ معیشت است که از شعورِ عاطفیِ پایین بوجود می آید.
می تواند هرجایی از این دنیا باشد.

همان لحظه ماشینی که ضبط صوتش روشن بود از خیابان رد شد و صدای باندهایش تقریبا تمام شیشه های اتاق را درگیر آهنگ جواد یساری کرد.
گفتم همین!
همین اتفاقی که الان افتاد، مصداقی از جهان سوم بود.

یا همین رئیسِ شرکت روبرویی مان که هر بار ماشین و یا موجود زنده ای از کنار ماشینش رد می شود، جوری آژیر دزدگیرش به صدا در می آید انگار به صندوق بین المللی پول دستبرد زده اند؛ تمام خیابان به روحِ زنده و مرده اش فاتحه می فرستند.

یا همین که تو می توانی این مسیر کوتاه را با دوچرخه به سرِ کار بیایی و از ترافیکِ ماشین و مازوت کم کنی ولی چون این کار را کسرِ شان خودت می دانی و این که همسایه ها و همکاران درباره ات چه می گویند برایت دغدغه تر است، ، باعث میشود تو هم مصداق جهان سوم باشی.

همان قانونی که زن ها را در استفاده از دوچرخه منع می کند، مصداق قانونِ جهان سوم است؛
این که زنی گوشه ای از کوچه یا خیابان به انتظار ایستاده باشد و مردانِ پیاده و سواره برایش ایجاد تنش و مزاحمت می کنند، مصداق جهان سوم است؛

یا آن که مثلا منِ نوعی بتوانم بعنوان یک رئیس جمهور؛ یک رهبر، برای منافع کشور و رفاه مردمانم ضمنِ حفظ استقلال ارضی، با سایر دولت ها و ملت ها در تعاملی زاینده و پویا و رشد دهنده باشم اما افیون ایدئولوژی و توهم، چنان روح و جانم را تخدیر کرده که اگرچه میبینم مراحلِ حقارت و خفت را تا فیها خالدونش یکی پس از دیگری طی کرده ام اما ذهنِ مه آلودم همچنان خیال می کند بر ستیغ قله است و اغیار به اقتدارش حسادت می کنند؛
این ها همان مصداق جهان سوم است.

جهان سوم از رکودِ شعور و عاطفه ایجاد میشود و این رکود، میشود منشاءِ فسادِ درونی و بیرونی که اگر هیچ عامل بازدارنده ای ترمزش را نکشد به سرنوشتِ محتومِ قهقرا، اضمحلال و نهایتاً نیستی می انجامد.

گفت:
قول نمی دهم ولی امتحان می کنم ببینم میتوانم از فردا با دوچرخه بیایم یا نه.
گفتم توانستنش که می توانی؛
دوتا دست لازم داری و دوتا پا و یک دوچرخه ی سالم که خب داری؛
می ماند همان شعور عاطفی که انشاالله آن را هم داری!

زیر چشمی نگاهی کرد و گفت:
تو فعلا یک یادداشت بنویس بچسبانم روی شیشه ماشین آقای رئیس!

***

roostayee.jpgفرزانه روستایی

عواقب بلایی که دارد بر سر مردم ایران می آید دیر یا زود دامن شیعیان عراق را نیز خواهد گرفت. نمی شود روحانیون حوزه های علمیه قم ثروت های کلان یک کشور تاریخی مانند ایران را به یغما و تاراج ببرند یا بدهند و مردم را به مرز قحطی و فحشا و اعتیاد بکشانند،اما خواهرهای این حوزه در نجف فقط نظاره گر باشند. عراقی هایی که به نیابت تایلند و تفرج به مشهد می آیند و انواع همه امکانات برای پذیرایی از آنها مهیاست حتما در بازگشت نقل می کنند که مردم ایران درگیر چه روزگاری اند. می شود احتمال داد که فتوای آیت الله سیستانی پیرامون حرمت نماز خواندن پشت سر امام جماعت دولتی تحت تاثیر اخباری باشد که از ایران می رسد.

ابتدا باید به این نکته اشاره داشت که حوزه نجف اموال و موقوفات زیادی در ایران دارد که داماد سیستانی مسئول رسیدگی به آنهاست، ولی این حوزه نه موافقتی با پروژه ولایت فقیه دارد و نه طمعی به منابع مالی قدرت حاکم. به این ترتیب این حوزه نه هیچگاه درگیر آبروریزی لاستیک دنا و تجارت شکر و ۶۰ حساب ویژه روئسای قوه قضاییه بوده و نه فتوای حلیت ترور روشنفکران و شلیک به تظاهرکنندگان و تجاوز به دختران در بازداشتگاه را صادر یا تایید کرده است. به عبارت دیگر، حوزه نجف جز در دو مورد دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات و مقابله با داعش هیچگاه درگیر جدی سیاست نشده است، این در حالی است که همه نهادهای امنیتی و قضایی و بازداشتگاههای ایران و سازمان های سرکوب با کمک و مشاوره روحانیون اداره می شود و اساسا هر خلاف یا انحراف قضایی سیاسی مالی بدون مجوز شرعی به سرانجام نمی رسد.

ایت الله علی سیستانی شهروند ایرانی و مرجع تقلید شیعیان عراق و از بنیانگذاران حوزه نجف هیچگاه در مورد ادوار مختلف اعتراضات مردم ایران و سرکوب های خونین و فساد سیستماتیک اظهار نظر نکرده است اما در شرایط امروز که مردم ایران به مصیبت ها و بحران های منشوری تقریبا لاینحل دچارند نمی شود بزرگ حوزه علمیه نجف بود تماشاچی. نمی شود ایرانی بود و مرجع تقلید شیعیان عراق و بزرگ حوزه علمیه نجف ، اما نسبت به فاجعه و جنایاتی که به نام مذهب در ایران انجام می شود بی تفاوت.

چگونه می شود ادعای دینی برای هدایت بشر داشت و شاهد بود که ثروتمندترین کشور منطقه به سطح فقیرترین کشور منطقه سقوط کند. اگر امروز با همان ابزار و منطق فقهی و شرعی که دارید برای کمک به هموطنان خود در ایران نشتابید بزودی در حوزه نجف نیز دیگر به سختی بتوان از خدا و پیامبران و ائمه روایتی نقل کرد. هر آنچه بلا طی این چهل و چند سال بر سر ایرانیان نازل شد روحانیون مصبب و مجری آن بوده و هستند. به همین دلیل از علی سیستانی انتظار می رود به عنوان یک مرجع شیعه ایرانی حتی اگر مردم دیگر اعتقادی به روایت های دینی نداشته باشند از باب انسانی برای دستگیری از مردم ایران تلاش کند.

جناب آقای سیستانی، کسی که خود را جانشین پیغمبر و نايب امام زمان در ایران می نامد مالک و بزرگ چندین نهاد غارتگر به ارزش حداقل دویست میلیارد دلار است و سرمایه های ملی را به جای ایران خرج لبنان و یمن می کند. او در میان مردم و بندگان خدا به ضحاک مار بر دوش شهرت یافته که از مغز جوانان دلیر ارتزاق می کند. همه کسانی که بزرگترین مفاسد را در ایران مسبب بوده اند هم لباس شما و معمم هستند. اکثر قضاتی که حکم به دار کردن جوانان بیگناه به گروگان گرفته شده به هنگام اذان صبح را صادر می کنند حوزوی اند.آخوندها هر قدر مناصب بالاتر عامل فساد بزرگتری بوده اند. نسل مردم ایران در اثر کاهش ازدواج و فرزند نیاوری در حال کاهش جدی است. دختران و زنان ایرانی که همه هموطن و هم دین شمایند برای تامین معاش در شهرهای منطقه در حال بدن فروشی اند و حکومت با رضایت از ارز آوری آنان استقبال می کند. جناب آقای سیستانی، فساد روحانیون در ایران باعث شده است که تعریف خانواده و تعهد زن و شوهر به یکدیگر به ابتذال کشیده و به ولنگاری ساختاری تبدیل شود. جمهوری اسلامی با همه جهان در حال جنگ است و تحریم های بین المللی نتیجه چنین دیدگاهی است.

ایران اینترنشنال - جعفر پناهی، فیلمساز سرشناس ایرانی، اعلام کرد که باوجود صدور حکم یک‌سال زندان به‌صورت غیابی، قصد دارد پس از پایان کارزاری که برای حضور فیلم آخرش در اسکار در جریان است به ایران بازگردد. او طی بیش از یک دهه با محدودیت‌ها و بازداشت‌های متعدد روبه‌رو بوده است.

panahilarge.jpgپناهی در گفت‌وگو با نشریه ورایتی در حاشیه جشنواره فیلم مراکش تایید کرد که حکم اخیر مانع از بازگشت او به ایران نخواهد شد.

او گفت: «این حکم وسط این کارزار صادر شد، اما من پس از اتمام آن، در اولین فرصت به ایران برمی‌گردم.»

این فیلم‌ساز منتقد با تاکید بر اینکه «من فقط یک گذرنامه دارم؛ گذرنامه کشور خودم و می‌خواهم آن را حفظ کنم» گفت: «حتی در سخت‌ترین سال‌ها هم هرگز به ترک کشور و پناهندگی فکر نکردم.»

حکم غیابی و محدودیت‌های تازه

این موضع‌گیری پس از آن صورت می‌گیرد که وکیل او، مصطفی نیلی، اعلام کرد پناهی این هفته به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به‌صورت غیابی به یک سال زندان محکوم شده است. این حکم شامل دو سال ممنوعیت خروج از کشور و ممنوعیت عضویت در گروه‌های سیاسی و اجتماعی نیز می‌شود. نیلی گفت که آن‌ها قصد دارند به این حکم اعتراض کنند.

بازگشت با وجود خطرات

پناهی که آثارش بارها او را در تقابل با مقامات جمهوری اسلامی قرار داده است، می‌گوید از پیامدهای بازگشت آگاه است: «می‌دانم فیلم‌هایم خوشایند حکومت نیست، اما این [موضوع] دلیل نمی‌شود که به کشورم برنگردم.»

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgمحمد دادکان، رئیس پیشین فدراسیون فوتبال در گفتگویی با «رادار» درباره ریاکاری مدیران جمهوری اسلامی گفت: «هی چفیه بندازی، جای مهر روی پیشانی‌ات ایجاد کنی، هر دولتی بیاید، می‌گوید بیا سر کار.

توانایی مگر به نمازجمعه خواندن و چفیه انداختن است؟» او با کنایه به نمازخواندن علیرضا دبیر، رییس فدراسیون کشتی در یک جلسه عمومی و رسمی، با انتقاد از افرادی که «ادای» دین‌داری را درمی‌آورند، گفت: «باید از چند قشر پرهیز کرد؛ جوجه ثروتمندان، آنهایی که از هیچی به همه چیز رسیده‌اند و آنهایی که ادای دین را در می‌اورند. وقت نماز است، بزند به کمرت، برو بخوان، چرا جار می‌زنی؟»

ویدیوی منتشرشده نشان می‌دهد یک روزنامه‌نگار اوکراینی، با الیزاوتا، دختر ولادیمیر پوتین، در خیابان‌های پاریس گفت‌وگو می‌کند. این روزنامه‌نگار به دختر پوتین می‌گوید که برادرش در جنگ کشته شده و الیزاوتا هم از وقوع جنگ روسیه و اوکراین ابراز تاسف می‌‌کند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgایران اینترنشنال - رضا صالحی امیری، وزیر میراث فرهنگی و گردشگری گفت: «اگر امروز نسل جوان از ما فاصله گرفته و دچار شکاف فرهنگی و آسیب‌های عدیده اجتماعی شده‌ایم و اگر در جامعه ایران، گرانی و تورم و انگ‌زنی و تخریب و هزاران آسیب دیگر رواج دارد، به دلیل فاصله گرفتن از اندیشه امام است.»

او افزود: «بازخوانی اندیشه امام در زیست فرهنگی جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد.»

بازنشر نوشته ای از مرحوم بیژن اشتری

قدمت آقازادگان کمونیست به دوران استالین باز می گردد. طبقه جدید یا "نومن کلاتورا"،به قول میلوان جیلاس،درهمه کشورهای کمونیستی از امتیازات ویژه برخوردار بوده و هستند.

madurolarge2.jpgاما در دوران معاصر این آقازادگان مرزهای تجمل و فساد را جا به جا کرده اند. یک نمونه بارزش در ونزوئلای امروز، کشوری که مردمش در فقر مطلق غوطه می‌ خورند و تورم وتحریمها امانشان را بریده. اما نیکولاس ارنستو مادورو، پسر سی و چهار ساله نیکولاس مـادورو رئیـس جمهور کمونیست ونـزوئلا، بی توجه به مصـائب مـردم کشورش حسابی خوش می گذراند.

مـردم اسـم این آقا را گذاشته اند "نیکولاسیتو" کـه معـنایش می شود "نیکـولاس کوچولو".ایشان که خودش را کمونیستی مومن ومتعـهد می نامد، رئیس بخش فلزات گرانبهای ونزوئلاست و کارش خرید طلا به قیمت ارزان از معدنکاران مستقل و فروش آن به قیمت های تورمی به بانک مرکزی ونزوئلا است.

نیکولاس کوچـولو مشاغـل دیگری هم دارد از جمـله مسئول امـور سینمایی کشور و معـاون پارلمـانِ خود ساخـته مادورو است و تازگی‌ ها هـم شده رئیس امـور بازرسی دفتر ریاست جمهوری. اما نیکولاسیتو شهـرت اصلی اش را به خاطر عیاشی های عنان گسیخـته اش کسب کـرده اسـت. چند سال پیش فیلـمی از او منـتشر شد کـه در یک مهمانی درهتلی مجلل در کاراکاس دخترهای زیبابه پایش اسکناسهای دلار میریختند.

البته نیکولاسیتو از آن زمان حواسش را کاملا جمع کرد کـه دیگر هیـچ عکس و فیلمی از عـیاشی هایش گرفته و پخش نشود. چندی پیش یکی از دوست دخـترهایش به اسم ریتا مورالس چند تا عکس از خوشگـذرانی های نیکولاسیتو گرفت اما بادیگارد های نیکولاسیتو بلافاصله به خانه ریتا ریختند، گوشی و لپ تاپش را مصادره کردند و خودش را هم به زندان مخوف "ال هلیوکوئیدا" بردند.

"مادورو" دو پسرخوانده هم دارد به اسامی اوسوال و گاویدیا کـه باخرج کردن پول های نجومی درسواحل زیبای اروپا وآمریکا به شهرت رسیده اند‌.پولی که این دو ظرف هجده روز در پاریس خرج کردند معادل با حقوق ماهیانه دو هزار کارگر ونزوئلایی بود. تعـداد بچه پولدارهای کمونیست ونزوئلایی البته پرشمار است. در راس آنها دختر چهل و چهار ساله هوگو چاوز قرار دارد که با دزدیدن ۴ میلیارد دلار پول در زمان پدرش تبدیل به ثروتمندترین زن ونزوئلا شده است. خواهر کوچکش،روسینس،هم دست کمی از او ندارد.اینها بچه های همان پدری هستند که زمانی گفته بود: "ثروتمند شدن کار بدی است؛ یک کمونیست خوب هرگز ثروتمند نمی شود."

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgیکی از مخاطبین ایران اینترنشنال، ویدیویی از ساعات پیش از دربی ۱۰۶ پرسپولیس و استقلال در اراک ارسال کرده که نشان می‌دهد بین هواداران و پلیس درگیری رخ می‌دهد. اعتراض هواداران، به جلوگیری از ورود آنها به استادیوم با وجود در اختیار داشتن بلیت است.
فرستنده ویدیو در توضیح می‌گوید که گارد ضدشورش با پینت‌بال به تماشاگران معترض شلیک کرده تا آنها متفرق شوند و پس از خروج آنها از درِ دیگر، ماشین آب‌پاش آوردند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgایران اینترنشنال - گوگوش در گفت‌وگو با آسوشیتدپرس درباره کتاب جدید خود با عنوان «صدایی گناه‌آلود» و تور خداحافظی این خواننده، درباره احتمال ادامه فعالیتش گفت ترجیح می‌دهد کار هنری را برای روزی بگذارد که جمهوری اسلامی دیگر در ایران وجود نداشته باشد.

گوگوش گفت: «جوانان و زنان ایران برای ابتدایی‌ترین حقوق خود از جمله حق انتخاب پوشش، آزادی بیان هنری و زندگی عادی می‌جنگند. مردم ایران برای آب پاک، هوای پاک و زمینی که بتوانند در آن زندگی کنند مبارزه می‌کنند. جوانان ما پیر شدند بدون آنکه هرگز از جوانی خود لذت ببرند.»

گوگوش تاکید کرد مردم ایران باید این چرخه دردناک را پایان دهند و آزادی‌هایی را به دست آورند که حق هر انسان است. او گفت: «۴۷ سال است که زندگی خود را کنترل نکرده‌ایم. هر چه برنامه‌ریزی کردیم اتفاق نیفتاد و هر چه اتفاق افتاد، برنامه‌ریزی نشده بود. من هم استثنا نیستم.»

madurotrump.jpgتلگراف: مادورو از ترامپ خواست در صورت کناره‌گیری، ۲۰۰ میلیون دلار سرمایه‌اش حفظ شود

ایران اینترنشنال - نشریه تلگراف گزارش داد نیکلاس مادورو، رییس‌جمهوری ونزوئلا، در گفت‌وگوی تلفنی اخیر با دونالد ترامپ، همتای آمریکایی خود، درخواست کرد در ازای تسلیم شدن و خروج از کشور، از «۲۰۰ میلیون دلار دارایی شخصی‌اش» محافظت شود و برای مقام‌های ارشد حکومت ونزوئلا «عفو کامل» در نظر گرفته شود.

تلگراف به نقل از منابع آگاه نوشت شرط دیگر مادورو برای کناره‌گیری از قدرت، پناه گرفتن در «یک کشور دوست» بوده است.

این رسانه افزود این طرح به‌دلیل درخواست مادورو برای عفو کامل حدود ۱۰۰ مقام ارشد حکومت ونزوئلا شکست خورد.

بر اساس این گزارش، ترامپ و مادورو در این مکالمه ۱۵ دقیقه‌ای درباره چگونگی تشکیل دولت انتقالی و محل اقامت مادورو پس از خروج از ونزوئلا نیز اختلاف نظر داشتند.

به گفته یک منبع آگاه، ترامپ اقامت در چین یا روسیه را پیشنهاد کرده بود، اما مادورو بر ماندن در نیم‌کره غربی، به‌عنوان مثال در «کشوری دوست» مانند کوبا، پافشاری می‌کرد.

در این گفت‌وگو، قطر به‌عنوان گزینه‌ای میانه برای اقامت مادورو مطرح شد.

مادورو ۱۲ آذر در یک برنامه تلویزیونی تایید کرد حدود ۱۰ روز پیش گفت‌وگویی «محترمانه و صمیمانه» با ترامپ داشته که نشانه‌ای از احتمال «گشایش در مسیر دیپلماسی» به شمار می‌رود.

روزنامه نیویورک‌پست ۱۲ آذر گزارش داد مقام‌های آمریکایی در حال بررسی طرحی هستند تا مادورو با میانجی‌گری قطر از ونزوئلا خارج شود و در تبعید زندگی کند.

makarem.jpgایران اینترنشنال - قاسم مکارم شیرازی، مشاور رستم قاسمی، وزیر پیشین راه و شهرسازی، به اتهام «ارتشا و پست‌فروشی» به ۴ سال و ۱۱ ماه حبس، انفصال از خدمات دولتی به مدت دو سال و منع از خروج از کشور به مدت دو سال محکوم شده است. او از نزدیکان برادر ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه است.

خبرگزاری ایسنا در گزارشی نوشت که قاسم مکارم شیرازی، عضو پیشین کمیسیون انتصابات وزارت راه، از طریق رابط خود در وزارتخانه به یکی از مدیران وقت پیشنهاد داده بود در ازای ابقا در سمت خود باید ۲۵ میلیارد تومان بپردازد.

در این گزارش آمده آن مدیر با هماهنگی نهادهای اطلاعاتی وجه مورد نظر را پرداخت کرد و در همان زمان رابط قاسم مکارم شیرازی بازداشت شد، خود او نیز نیمه شب در پارک هنگامی که قرار بود وجوه رشوه را دریافت کند بازداشت شد.

گزارش ایسنا:

قاسم مکارم مشاور وزیر پیشین راه به حبس و انفصال از خدمت محکوم شد

در پی رسیدگی قضایی به پرونده محمد قاسم مکارم، مشاور وزیر پیشین راه و شهرسازی و عضو کمیسیون انتصابات این وزارتخانه، حکم قطعی او صادر شد. براساس گزارش‌ها، مکارم با سوءاستفاده از موقعیت شغلی خود در فرآیند انتصاب و ابقای مدیران، اقدام به دریافت مبالغ کلان در قبال تثبیت یا اعطای سمت‌های مدیریتی کرده است. اتهام اصلی او «شروع به ارتشا» عنوان شده است.

در جریان بررسی پرونده مشخص شد که مکارم ابتدا از طریق رابط خود از یکی از مدیران وقت درخواست ۱۲ میلیارد تومان در قبال ابقای او در سمتش کرده بود. پس از رد این درخواست، او گزارشی علیه مدیر ارائه داد که به عزل وی منجر شد. مدیر عزل‌شده برای احقاق حق، موضوع را به نهادهای اطلاعاتی گزارش داد و با هماهنگی آنان، وارد مرحله‌ای شد که پرداخت وجه را ظاهراً می‌پذیرد تا فرایند اخاذی مستند شود. در این مرحله، رابط مکارم «سرقفلی» سمت مدیریتی را ۲۵ میلیارد تومان اعلام می‌کند.

پس از توافق بر مبلغی مشخص، عملیات اطلاعاتی اجرا شد و رابط مکارم هنگام دریافت پول بازداشت شد. مکارم نیز در ملاقات مخفیانه نیمه‌شب با رابط خود در پارک، هنگام درخواست دریافت رشوه، توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شد. پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، جلسات دادگاه با حضور وکلای متهمان برگزار شد.

در نهایت، دادگاه بدوی محمد قاسم مکارم را به ۴ سال و ۱۱ ماه حبس تعزیری، دو سال انفصال از خدمات دولتی و عمومی و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد. همچنین رضا دریانورد، رابط او، به ۲ سال و ۱۱ ماه حبس تعزیری، پرداخت جزای نقدی، دو سال انفصال از خدمت و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد. با تجدیدنظرخواهی متهمان، پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد و احکام صادره بدون تغییر تأیید شد.

mohamadian.jpgعباسعلی محمدیان، فرمانده انتظامی تهران بزرگ،‌ اعلام کرد ماموران پلیس در هفته گذشته به ۱۵ نفر تیراندازی کردند.

محمدیان با مجرم خواندن این افراد که هدف شلیک قرار گرفتند، گفت آن‌ها مقاومت کردند یا قصد فرار داشتند و به طرف ماموران حمله کردند. وی افزود: این مسئله هشداری است برای سایر مجرمان که بدانند نباید مقابل پلیس بایستند.

این مقام انتظامی اضافه کرد: پلیس با هیچ مجرمی تعارف ندارد مخصوصا اگر دست مجرمی به سلاح گرم یا سرد بخورد و قصد حمله به مأموران را داشته باشد. اگر برای مأمور محرز شود که ممکن است جانش در خطر بیوفتد می‌تواند بر اساس قانون به کارگیری سلاح، به سمت مجرم تیراندازی کند.

shabab.jpgایران اینترنشنال - رادیو ارتش اسرائیل به نقل از منابع امنیتی گزارش داد یاسر ابوشباب، رهبر مهم‌ترین گروه مخالف حماس در نوار غزه، پس از زخمی شدن در یک درگیری و انتقال به بیمارستانی در جنوب اسرائیل جان باخت.

رسانه‌های عربی پنج‌شنبه ۱۳ آذر خبر دادند ابوشباب به‌دنبال کمین اعضای حماس در رفح در جنوب نوار غزه کشته شده است.

پایگاه خبری تایمز اسرائیل نیز نوشت او پس از زخمی شدن در این رویداد، به بیمارستانی در اسرائیل منتقل شد و سپس بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست داد.

با این حال، روزنامه اورشلیم‌پست به نقل از «یک منبع» نوشت: «ابوشباب در یک درگیری طایفه‌ای داخلی کشته شد، نه به دست تروریست‌های حماس.»

رسانه‌های اسرائیلی در ابتدا گزارش داده بودند ابوشباب به مرکز پزشکی سوروکا در بئرشبع منتقل شده است. با این حال، بیمارستان بئرشبع این خبر را تکذیب کرد.

شبکه کان اسرائیل نیز گزارش داد برخی ویدیوها در شبکه‌های اجتماعی ظاهرا نشان می‌دهد شماری از نیروهای وابسته به ابوشباب به دست افرادی کشته شده‌اند که شعارهایی در حمایت از حماس سر می‌دادند.

گروه تحت رهبری ابوشباب موسوم به «نیروهای مردمی»، با اسرائیل در عملیات علیه حماس در جنوب غزه همکاری داشته است.

حماس که یکی از گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه به شمار می‌رود، ‌پیش از این ابوشباب را «همکار اسرائیل» می‌خواند، اما او با رد این اتهام در مصاحبه‌ای گفت نیروهایش «در سطحی مشخص» با ارتش اسرائیل همکاری می‌کنند.

او افزود: «وقتی ماموریتی در پیش داریم، آن‌ها را مطلع می‌کنیم. تنها در همین حد. و بعد عملیات نظامی را خودمان انجام می‌دهیم.»

۱۵ خرداد، منابع امنیتی اسرائیل اعلام کردند دولت این کشور در تلاش‌ برای تقویت مخالفان حماس، برخی طوایف در نوار غزه را مسلح کرده است.

بنیامین نتانیاهو، ‌نخست‌وزیر اسرائیل، پس از انتشار این خبر گفت: «در پی مشورت با مقام‌های امنیتی، از طوایفی در غزه که مخالف حماس هستند، استفاده کردیم.»

در روند شکل‌گیری گروه‌های مسلح مخالف حماس در نوار غزه، گروه ابوشباب یکی از جریان‌هایی بود که تلاش داشت در تعیین آینده این منطقه پس از پایان جنگ ایفای نقش کند.

همزمان با طولانی شدن جنگ اخیر، گروه‌های مخالف حماس که عمدتا به عشایر بانفوذ وابسته‌اند، قدرت بیشتری پیدا کردند و این امر موجب بروز چالش‌های داخلی برای حماس شد.

در ادامه تحولات اخیر، حماس در شهر غزه بیش از همه با طایفه دغمش درگیر بوده است.

پیش‌تر نیز در جریان جنگ غزه، گروه‌هایی از مردم با برگزاری تظاهراتی مخالفت خود را با حماس ابراز کرده بودند.

newsmussad.jpgرومن گافمن چهره‌ای کم‌حرف اما مصمم در دستگاه امنیتی اسرائیل است؛ فرمانده‌ای میدانی که به‌جای دیپلماسی، به عملیات دقیق و فشار تهاجمی باور دارد. انتصاب او به ریاست موساد پیامی روشن به جمهوری اسلامی از سوی نتانیاهو است

یدالله کریمی پور

در باره رومن گافمن، رییس جدید موساد

انتصاب سرلشکر رومن گافمن به ریاست موساد، تنها یک جابه‌جایی در رأس دستگاه اطلاعاتی اسرائیل نیست؛ پیام روشن نتانیاهو به داخل و بیرون است:

«موساد باید دوباره بخشی از خط سیاسی من باشد.»

گافمن، برخلاف دیوید بارنیه که گاهی بر استقلال حرفه‌ای موساد پافشاری می‌کرد، فرمانده‌ای میدانی، وفادار به دولت و معتقد به رویکرد سخت علیه ایران است. او از آن نسل مدیرانی است که نگاهش کمتر استراتژیک-دیپلماتیک و بیشتر عملیاتی-امنیتیاست؛ مردی که ترجیح می‌دهد با چند عملیات دقیق، موازنه را تغییر دهد نه با مذاکره.

برای اسرائیلِ امروز گافمن همان «ابزار تهاجمی»است که نتانیاهو می‌خواست. انتصاب او در حالی انجام شد که تل‌آویو زیر فشار انتقادهای امنیتی قرار دارد و بی‌بی نیازمند فردی است که هم او را به چالش نکشد و هم کار را پیش ببرد.

گافمن از ۵ منظر رییسی ایده آل برای نتانیاهو است:

۱. خط‌سیاسی هماهنگ:
گافمن از مدیرانی است که موساد مستقلِ بارنیه را دوباره به «موسادِ همراه با نخست‌وزیر» تبدیل می‌کند؛

۲. ایران‌محور و سخت‌گیر:
باور دارد تهران فقط با «فشار ترکیبی»--سایبری، میدانی و نفوذ--مهار می‌شود؛

۳.عملگرا و کم‌حرف:
از چهره‌های پشت‌پرده عملیات‌های حساس ارتش، نه ویترین دیپلماتیک؛

۴. طرفدار یکپارچگی امنیتی:
پیگیر اتصال موساد، ارتش و شاباک در قالب یک «اتاق جنگ دائمی» علیه محور ایران؛

۵. حامی رویکرد پیش‌دستانه:
معتقد است امنیت اسرائیل با ضربه‌های غافلگیرکننده حفظ می‌شود، نه انتظار دفاعی.

MEWapo.jpgایران اینترنشنال - دو سال جنگ پیاپی در خاورمیانه، در کنار ویرانی گسترده، شکاف‌هایی کم‌سابقه برای تغییر در غزه، لبنان، سوریه و ایران ایجاد کرد؛ اما واشینگتن‌پست گزارش می‌دهد که این فرصت‌ها به‌دلیل تعلل و سیاست‌گذاری نادرست آمریکا، اسرائیل و دولت‌های عربی در آستانه نابودی است.

یک مقام ارشد دفاعی اسرائیل به این روزنامه گفته است: «همه چیز متوقف شده.» او هشدار داد که دیپلماسی نتوانسته از آشفتگی ایران و متحدانش استفاده کند و «تمام جبهه‌های خاورمیانه همچنان باز هستند». غزه هنوز عمدتاً تحت کنترل حماس است، لبنان حاکمیت کامل خود را از حزب‌الله پس نگرفته و [حکومت] ایران نیز در حال بازسازی توان نظامی‌اش است.

به‌نوشته واشینگتن‌پست، طرح صلح دونالد ترامپ که جنگ اسرائیل و غزه را پایان داد، امیدهایی برای تحولات گسترده ایجاد کرد؛ اما پیگیری ناکافی از سوی واشینگتن و متحدان منطقه‌ای باعث شده بیشتر مفاد طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ، جز آزادی تمام گروگان‌های زنده اسرائیلی، عملاً بی‌اثر بماند.

اسرائیل در کارزارهای اخیر خود علیه حماس، حزب‌الله و [حکومت] ایران به موفقیت‌های نظامی مهمی دست یافت؛ اما رابرت ستلاُف، مدیر اندیشکده واشینگتن، به این روزنامه گفته است اسرائیل نتوانسته این پیروزی‌ها را به «دستاورد سیاسی» تبدیل کند و «این‌ها فرصت‌های از دست‌رفته‌ای هستند که تأسف‌آور و ناگوارند.»

این گزارش می‌افزاید غزه نمونه روشنی از محدودیت راه‌حل نظامی است: بیش از ۷۰ هزار فلسطینی کشته شدند، اما حماس همچنان نیمی از غزه را ـ که حدود ۸۵ درصد جمعیت آنجا زندگی می‌کنند ـ کنترل می‌کند.

طرح ترامپ برای تشکیل «نیروی بین‌المللی ثبات» جهت خلع سلاح حماس و ایجاد یک «هیئت صلح» برای بازسازی، هنوز در حد یک طرح روی کاغذ باقی مانده است.

کشورهایی مانند اندونزی و آذربایجان که وعده مشارکت در نیروی بین‌المللی داده بودند، از این برنامه عقب‌نشینی کرده‌اند و کشورهای کمک‌کننده نیز آغاز بازسازی را به ایجاد امنیت پایدار مشروط کرده‌اند. پیشنهاد جرد کوشنر برای «ایجاد جایگزین‌هایی از جوامع امن در نیمی از غزه که تحت کنترل ارتش اسرائیل است» هم با تردید جدی همراه شده است.

به‌گفته این روزنامه، تنها نیرویی که قادر است به‌طور موثر حماس را خلع سلاح کند، فلسطینی‌ها هستند؛ البته در همکاری با نسخه اصلاح‌شده‌ای از تشکیلات خودگردان.

iq.jpgخبر تکمیلی:

ایندیپندنت فارسی - پس از جنجال گسترده بر سر انتشار فهرستی در روزنامه رسمی عراق که در آن نام حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن در میان گروه‌های تروریستی قرار گرفته بود، دولت عراق اعلام کرد این موضوع ناشی از «خطا در انتشار» بوده و به‌زودی تصحیح می‌شود.

کمیته «توقیف اموال تروریست‌ها» بلافاصله در بیانیه‌ای توضیح داد که این فهرست بر پایه درخواست مالزی و در چارچوب اجرای قطعنامه ۱۳۷۳ شورای امنیت درباره افراد و گروه‌های مرتبط با داعش و القاعده تهیه شده بود، اما به دلیل انتشار «پیش از تنقیح»، نام برخی احزاب و گروه‌هایی که فعالیت تروریستی ندارند نیز در آن قرار گرفته است. این کمیته تاکید کرد که موافقت عراق تنها درباره اسامی مرتبط با داعش و القاعده بوده و نام‌های اضافه به‌زودی از فهرست حذف و اصلاحیه آن در روزنامه رسمی منتشر خواهد شد.

در همین حال، رئیس بانک مرکزی عراق با صدور نامه‌ای فوری، خواستار لغو بندهای مربوط به توقیف اموال احزاب و گروه‌هایی شد که «به اشتباه» در فهرست آمده‌اند. همچنین محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، دستور تحقیق فوری برای شناسایی مقصران و «مجازات مسئولان این خطا» را صادر کرد و تاکید کرد که دولت رفع این اشتباه و اصلاح رسمی فهرست را پیگیری خواهد کرد.

گزارش اولیه:

خبرنامه گویا - دولت عراق نیروهای مسلح مورد حمایت ایران: حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن را به‌عنوان «نهادهای تروریستی» در داخل این کشور معرفی کرد

روزنامه رسمی عراق، تصمیم دولت را که از سوی «کمیته مسدودسازی اموال تروریست‌ها» صادر شده، منتشر کرد. «کمیته مسدودسازی اموال تروریست‌ها» از سوی دبیرخانه عمومی هیات وزیران عراق تشکیل شده و ریاست آن بر عهده رییس کل بانک مرکزی این کشور است.

آمریکا مدت‌هاست تلاش می‌کند نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی را محدود کند، در حالی که تهران عراق را شریک حیاتی خود برای کاهش فشار تحریم‌ها می‌داند. بغداد، که با هر دو کشور همکاری دارد، نگران گرفتار شدن در میان رقابت و فشارهای فزاینده واشنگتن علیه تهران است.

نفوذ جمهوری اسلامی در عراق ـ از طریق گروه‌های شبه‌نظامی شیعه و احزاب سیاسی نزدیک به تهران ـ همچنان نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاست و امنیت این کشور دارند. اما فشارهای رو‌به‌افزایش آمریکا در سال گذشته، هم‌زمان با تضعیف جمهوری اسلامی به دلیل حملات اسرائیل علیه نیروهای نیابتی‌اش در منطقه، شرایط جدیدی ایجاد کرده است.

می‌توان این تصمیم بغداد را نشانه‌ای از تلاش آن برای ایجاد تعادلی دشوار میان دو کشور رقیب دانست.

shamkhanibanner.jpgنماینده علی خامنه‌ای در شورای عالی دفاع به بیانیه شورای همکاری خلیج‌فارس واکنش نشان داد. علی شمخانی در شبکه اجتماعی ایکس، اظهارات درباره جزایر سه‌گانه ایرانی و میدان نفتی آرش را بازی با خطوط قرمز ایران دانست.

نماینده خامنه ای در شورای دفاع:

🔹ادعاهای شورای همکاری درباره ‎جزایر ایرانی و ‎میدان آرش در میانه شرارت آمریکا و رژیم صهیونیستی غیرسازنده است.

🔹ایران در جنگ ۱۲ روزه با وجود برخی حمایت‌ها از تجاوز، خویشتنداری کرد.

🔹اقتدار ایران در ‎خلیج فارس نباید بدخوانی شود؛ نقش همسایگان امنیت‌آفرینی است نه بازی با خطوط قرمز ملت ایران.

shamkhanitweet.jpg

Hanif-HIDARNEJAD2.jpegحنیف حیدرنژاد- حسن حبیبی از وابستگان سازمان مجاهدین خلق در فرانسه است. او به لحاظ ایدئولوژیک «مجاهد» نیست، اما به لحاظ سیاسی از سیاست های سازمان مجاهدین حمایت و آن را تبلیغ می کند. او با حمایت این سازمان تریبونی در یوتیوب راه اندازی کرده، تا مواضع و سیاست های مجاهدین را به نام یک فرد غیر مجاهد، بطور روتوش شده، تبلیغ کند. او قبلا عضو «شورای ملی مقاومت» بوده، اما آنچنان که برخی مطلعین اظهار کرده اند، به دلیل رابطه اش با یک زنِ مامورِ سفارت جمهوری اسلامی، از این شورا اخراج می شود. در سال های اخیر، تلاش های او در دفاع از سیاست های سازمان مجاهدین در شبکه های اجتماعی متمرکز شده است.

او در یک ویدئو با عنوان «انقلاب ۵۷ از سرتان هم زیاد است»، به اسفندیار منفرد زاده آهنگساز و یک چهره فرهنگی کشورمان که در «برنامه کامبیز حسینی- گفت و گوی ملی با حضور اسفندیار منفرد زاده» در تلویزیون «ایران اینترنشنال»، بخاطر انقلاب 57 معذرت خواهی کرده بود، حمله می کند. حبیبی همچنین با پخشِ بخشی از گفته های چند نفر که با این برنامه تماس گرفته و نظر داده اند، به آنها فحاشی می کند.

در سخنان او منطق و چیزی به نام احترام به آزادیِ عقیده و بیان دیده نمی شود. آنچه در فریادهای او موج می زند توهین، فحاشی و پرخاشگری است.

اسفندیار منفردزاده مانند بسیارانی که در گذشته از انقلاب 57 دفاع می کردند، امروز صادقانه از مردم بخاطر همراهی اش با آن انقلاب معذرت خواهی می کند و این، دقیقا همان «خط سرخی» است که سازمان مجاهدین نمی تواند آن را تحمل کند.

«نقد» گذشته و محکوم کردن انقلاب 57، نقد یک گفتمان است؛ گفتمان امپریالیسم ستیزی و ضدیت با فرهنگ و تمدن غربی. گفتمان اسرائیل ستیزی و یهود ستیزی. گفتمان ضدیت با «فردیت»، لیبرالیسم و حقوق بشر. گفتمانی که خشونت و جنگ مسلحانه را تقدیس می کند و رفرم، مصالحه و سازش و دیپلماسی را برابر «خیانت و تسلیم» می داند. گفتمانی که در آن «منافع ملّی» به راحتی فدای منافع ایدئولوژیک می شود.

سازمان مجاهدین نمی تواند محکوم کردن انقلاب 57 را بپذیرد، زیرا با پذیرش آن، باید قبول کند که اشتباه کرده است. در اصرار بر همین سیاست است که سازمان مجاهدین با رضا پهلوی ضدیت دارد. زیرا اگرچه رضا پهلوی هیچ نقش و مسئولیت رسمی و حقوقی در قبال سیاست های حکومت محمدرضا شاه نداشته و در سخنرانی ها و گفتگوهای متعددی، نقدهای خودش بر آن دوران را هم بیان کرده است، اما سازمان مجاهدین در ادامه ی همان دشمنی کور با نظام پهلوی، با رضا پهلوی نیز ضدیت می کند. این سازمان بخوبی می داند که در بین بخش های بزرگی از مردم ایران مورد تنفر است و برعکس، رضا پهلوی از سوی بخش های بزرگی از مردم ایران حمایت می شود. سازمان مجاهدین برای آنکه مسئولیت خود در رقم زدن انقلاب 57 و همه پیامدهای خونبار و ویرانگش را که بعد از آن بر سر مردم و میهن آوار شد، نبپذیرد، همچنان بر ضدیت با خاندان پهلوی اصرار می کند. به بیان دیگر سازمان مجاهدین ادامه رژیم حاکم را بر یک ایران دموکراتیک که «شاید» توسط رضا پهلوی رهبری شود، ترجیح می دهد. این، ادامه همان سیاست فدا کردن منافع ملّی، بر پای منافع ایدئولوژیک و سازمانی می باشد.

حسن حبیبی، چهره «تعدیل شده» مجاهدین است. سازمان مجاهدین که از نفرت مردم نسبت به خود آگاه است، تلاش دارد تا با چنین «عربده کشی» هائی، به مخالفان خود «حالی کند»؛ اگر با من مخالفت کنید، بجای کلماتی که امروز و در اروپا با نفرت نثارتان میکنم، فردا «آتش و سُربِ مُذاب»، یعنی ترور و حذف فیزیکی تقدیمتان خواهم کرد.

سازمان مجاهدین درک نمی کند نسل جدید ایران که در خیابان های شهرهای کوچک و بزرگ کشور با پاسداران پنجه در پنجه شده اند، برای اینچنین تهدیدها اصلا اهمیتی قائل نیستند. این رفتارها فقط ماهیت این سازمان را برای مردم بهتر و بیشتر روشن می کنند.

آنان که سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت را می شناسند، بخوبی می دانند که اعضای این شورا و وابستگانی همچون حس حبیبی، همچون نیروهای استخدام شده، بطور منظم از سوی سازمان مجاهدین تامین مالی می شوند.

ویدئو: نمونه ای از تبلیغات حسن حبیبی برای سازمان مجاهدین خلق

mohagheghi.jpgابوالفضل محققی

مصاحبه آقای فرخ نگهدار با آقای منظر پور بیست نه نوامبر...

شاید نه مطمعنا امروز ایران سرزمین اجدادیمان بد ترین روز های خود را سپری می کند . روزهای تلخی که می تواند منجر به فروپاشی و ویرانی کشوری شود که قرن هاست در برابر طوفان های عظیم ایستادگی کرده در آتش هجوم بیگانه سوخته ،اما ققنوس وار بار دیگر از خاکستر خود برخاسته است.

حتما خواهید گفت اگر چنین است زیاد نگران مباش مسلم بعد این آتش افروخته شده توسط خمینی ودار ودسته او که آتش برهست ونیست این سرزمین زد وبا رویای مالیخولیائی خود در قرن بیست یکم ایران را به این فلاکت رساند باز این ملت بپا خواهند خواست .می گویم چگونه نگران نباشم نگرانی حاصل از تجربه تلخ ! دیدن زمانی که تمام کشور های تلاش می کردند فرمان آینده را بگیرند وسوار بر ماشین زمان بسوی آینده استوار بر دانش ودستاورد های بشری بتازند.انقلاب خمینی افسار خیالی دل دول را که گویا قاطر لنگی بود بدست گرفت وجامعه ای را که داشت بسوی آینده گام بر میداشت. به هزار چهار صدسال قبل برگشت داد.


برگشتی چنان تلخ وویران گر که از ایرانی شاد وآباد به یمن جنگ،کشت کشتار،برصدر نشاندن مشتی دزد ومفسد که بزرکترین هنرشان تبدیل یک دولت مدرن به جمعیتی "هیئتی"ازلای لای گویان علی اصغرگرفته تا منتظران ظهوربود چیز دیگری نداشتند ویرانه ای ساخت که امروز می بینی.


تجمعی که مبنای آن نه بر اساس تخصص و تجمیع درس خواندگان وبخش الیت جامعه برای شکل دادن بیک دولت منطبق بر دستاورد های بشری وایجاد نظامی مبتنی بر منافع مردم ،متکی بر دموکراسی و حقوق بشربود! ونه تلاشی برای تعامل ،مدارا و ایفای نقشی سازنده در ایجاد صلح وثبات در منظقه !


حکومت مورد نظر خمینی حکومتی بودکه میخواست شریعت را جای گزین قوانین مدرن امروز کند .از ملت یک امت بسازد که وجه اشتراکشان دشمنی با امریکا واسرائیل بود. تفکری که در بطن خوددشمنی با جهان اسلامی داشت که از نظر خمینی آلوده به غرب بود.دشمن مردم ! هیچ امری برای او بالاتر از بر پا کردن حکومت اسلامی به هرقیمت نبود. جان انسان هائی که در در چهار چوب خشن وارتجاعی او نمی گنجیدند! برایش کمترین ارزشی نداشت. یک جنایتکار قسی القلب که شروع حکومتش را با کشتارخدمتگزاران دوران پهلوی شروع کرد. "لطفا کسانی که موافق این اعدام ها بودند چه چپ وراست که من نیز از جمله این ایدئولوژی زدگان بودم بدنشان از شنیدن نام خدمتگزاران کهیر نزند!" جنگی خانمانسوز را بر جامعه تحمیل کرد و آنرا نعمت خواند. با یک دست خط چند سطری امر برکشتار هزاران زندانی سیاسی داد. مردی که با وقاحت می گفت " آنهائی که می گویند اسلام نباید آدم کشی کند ،آدم های نفهمی هستند که معنی اسلام را نفهمیدند .پیغمبر برای همین می آید که جنگ کند و آدم بکشد! سخنرانی به مناسبت سالروز تولد پیامبر اسلام، آذر 1363
کتاب کوثر/دفتر نشر آثار امام.

چنین بود سرنوشت تلخ ملتی که در یک نئشگی دسته جمعی حاصل از باوری غیر واقعی نسبت به اسلام وشعار های خمینی وروشنفکران عقب مانده ای مانند آل احمد ها و چپ های گوناگون به سر دستگی حزب توده ، خمینی بر دوش نهاده وتاریخی جدید وخونبار را برای این سرزمین رقم زدند.

تاریخی که در تداوم خود اژدهائی بمراتب خود شیفته تر از خمینی راحاکم بر سرنوشت این ملت کرد .اگر خمینی بر دهان حجازی که اورا در قامت امام زمان ترسیم می کرد می زد .این جانشین او ادعای جاری شدن کلام خدا از دهان خود می کند.

تمام قد در برابر ملتی که در این چهل واندی سال از برکت جمهوری اسلامی به فلاکت کامل رسیده اند ودیگر رمقی بر تنشان نمانده می ایستد.هر خواسته انسانی را با تکیه بر نیروئی سرکوبی که ساخته به خاک وخون می کشد .جنگی که برای هیچ کس لازم نبود را بر کشور تحمیل می کند! برای رسیدن به افکار وخواسته های ملیخولیائی خود تمام دارائی های کشور را بپای نیرو های نظامی نیابتی و برنامه هسته ای خود می ریزد . بی آنکه جوابگوی مردم تشنه وگرسنه ای باشد که حاصل این تفکرات ویران گر او هستند.

مردی که به هیچ کس جوابگو نیست .صد رحمت به کفن دزد اولی که شهامت سر کشیدن جام زهر حاصل از لجبازی و بی کفایتی خود راداشت. اما این پیامبر خودشیفته در اعماق ضمیر کینه ورز وتاریکش هرگز این فکر نمی گنجد که اشتباه کرده است .هر گز نمی تواند فکر کند که برای پایان دادن به آلام مردم اندک تجدید نظری در منش ورفتار خود ایجاد کند. چه برسد به آنکه کنار برود !

آقای نگهدار بیخود احساساتی می شوید .من براین ادعای احساساتی شدن شما باور ندارم !درون شما یک هم خوانی با خامنه ای وجود دارد .هم خوانی در نفرتی که از دوران پهلوی در وجود شما است .این همه جنایت های جمهوری اسلامی با فرمان دهی خامنه ای را می بینید وخوب می دانید که ادامه حکومت او چه روز های وحشتناکی را برای ایران رقم خواهد زد و جانشینی که او انتخاب کند چگونه همان خط ومعیار های او را پی خواهد گرفت! اما کینه وترس شما از بالا آمدن جریان پهلوی خواهی وسرازیر شدن مردم بخیابان ها به اندازه ای است که بقول خودتان عاجزانه در خواست گماردن جانشین از خامنه ای می کنید .خواستار تداوم حکومت آخوندی می شوید که معتقدهستید از نظر تاریخی کمتر ریشه دار بوده و مدت زمان پادشاهی در ایران طولانی وریشه دارولذا خطرناک!

چنان در کینه دوران پهلوی مصرید که آقای تاج زاده را بدلیل عدم برخورد ،تعین تکلیف با آقای رضا پهلوی وبستن محکم هر شبهه درنامه خود نسبت به ایشان سرزنش می کنید. واقعا در مورد شما وامثال شما چه گونه باید قضاوت کرد؟سکولار لائیک های" کاتولیک تر از پاپ کاسه های داغ تر از آش" از سلطنت موروثی می ترسانید و بر امامت موروثی جانشینی خامنه ای اصرار می ورزید .هنوز همان خط لعنتی بجا مانده از حزب توده که که بنام حمایت از توده یوق سنگین نهاده شده توسط خمینی بر گردن مردم را ریسمان خدائی قلمداد می کرد. چشم بر تمام فجایع می بست .امروز نیز چنین است در اوج این همه بدبختی وفلاکت حاصل از سیاست های ویران گر خامنه ای که هنوز در چنین وانفسائی بجای پرداختن به مشکلات معیشتی مردم حکم بر بگیر وببند زنان آزاده ای که بقیمت سال ها رنج،مرارت وکشته شدن سر از حجاب اجباری حکومت باز زده اند!می دهد !همچنان بر طبل جنگی که نتیجه آن ویرانی کامل کشور است می کوبد. اما چه باک که شما از این رژیم موجود وحاکم بر مردم هنوز حمایت می کنید ومی ترسانید مردم را از آمدن رضا پهلوی که امری بلقوه است.

تمامی این تب وتاب های حاصل از همان دید سابق است که امید دگرگونی در خامنه ای وتداوم همین حکومت با اندکی ملاطفت دارد .دیدی که چشم بر فقر ،صف اعدامیان ، حکومت لات های کف خیابانی ،غارتگران میلیاردی "که زیر ریش و روی سبیل آقا نقاره می زنند !"می بندد .بجای برخورد منتقدانه با این همه بدبختی و خشک سالی سهمگنین مملکت که مردم آنرا حاصل نیم قرن حکومت بی تعهد و بی مایه و دشمن تراش اسلامی می دانند و عمیقا خواهان سرنگونی این رژیم هستند، آقای نگهدار قد قامت صلات پشت سر آقا بسته نماز باران می خواند وامید باران از ابر یائسه دارد. چه چیز ها که ندیدیم !

liaghat.jpgچکیده

این مقاله به بررسی فرهنگ ولایت‌مداری در ایران می‌پردازد؛ فرهنگی که از «جاوید شاه» تا «جانم فدای رهبر» با شعارهای شخص‌محور بازتولید شده و ذهنیت جامعه را به اطاعت فردی سوق داده است. با تکیه بر اندیشه‌ی هانا آرنت، نشان داده می‌شود که قدرت واقعی نه از فرد، بلکه از ملت سرچشمه می‌گیرد و هیچ پروپاگاندایی نمی‌تواند جایگزین کنش جمعی مردم شود. آینده‌ی مردم‌سالاری در ایران نیازمند تغییر زبان و ذهنیت سیاسی است؛ گذار از شعارهای شخص‌محور به شعارهایی برآمده از قانون، آزادی، عدالت و مردم.


فرهنگ سیاسی ایران را می‌توان در آینه‌ی شعارها دید؛ شعارهایی که نه تنها بازتاب احساسات جمعی‌اند، بلکه ابزارهایی برای شکل دادن به ذهنیت عمومی و تثبیت اقتدار سیاسی بوده‌اند. از «جاوید شاه» در دوران پهلوی تا «جانم فدای رهبر» در جمهوری اسلامی، این شعارها نشان می‌دهند چگونه قدرت در ایران اغلب به جای آنکه از ملت سرچشمه بگیرد، به فرد نسبت داده شده است. پرسش اصلی این است که چرا جامعه‌ی ایرانی بارها میان اطاعت شخص‌محور و تلاش برای آزادی در نوسان بوده، و چگونه می‌توان از این چرخه‌ی تاریخی بیرون آمد.

«جاوید شاه» در دهه‌های پایانی سلطنت پهلوی به یکی از پرکاربردترین شعارها بدل شد. در مدارس، رسانه‌ها و جشن‌های رسمی، این عبارت بارها تکرار می‌شد تا وفاداری عمومی به شخص شاه تثبیت شود. در ظاهر، شعاری ساده بود؛ اما در باطن فلسفه‌ای اقتدارگرایانه را حمل می‌کرد: جاودانگی سلطنت فردی، نه جاودانگی قانون یا ملت. در پادشاهی‌های پارلمانی مانند بریتانیا یا سوئد، شاه نماد وحدت ملی است و قدرتش به قانون مشروط؛ اما در ایران پهلوی، «جاوید شاه» به معنای استمرار سلطنت مطلقه بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، همان منطق شخص‌محور با رنگ و لعاب مذهبی بازتولید شد. «جانم فدای رهبر» همان کارکرد «جاوید شاه» را دارد: اطاعت مطلق از فرد، این بار در قالب ولایت فقیه. تفاوت در منبع مشروعیت است؛ در پهلوی مشروعیت از تاریخ و ناسیونالیسم می‌آمد، در جمهوری اسلامی از دین و فقه. اما شباهت‌ها چشمگیرند: هر دو شعار تقدس‌ساز، شخص‌محور و ابزار پروپاگاندا برای تثبیت اقتدار فردی‌اند. هر دو ذهنیت مردم را از پرسشگری تهی می‌کنند و اطاعت را به فضیلت بدل می‌سازند.

تجربه‌ی حزب رستاخیز در دهه‌ی پنجاه خورشیدی نیز نمونه‌ی روشنی از همین منطق بود. شاه با هدف ایجاد یک حزب فراگیر و نهادسازی سیاسی، عضویت در رستاخیز را برای همه‌ی ایرانیان الزامی کرد. اما اجبار عضویت و حذف مخالفان، این حزب را به نماد تک‌صدایی بدل ساخت. در علوم سیاسی، چنین ساختاری به‌عنوان «حزب دولتی» شناخته می‌شود، نه «حزب دموکراتیک». این تجربه نشان داد که نهادسازی بدون آزادی و رقابت، به جای مردم‌سالاری، تنها به بازتولید اقتدارگرایی می‌انجامد؛ درست همان چیزی که در فرهنگ ولایت‌مداری نیز دیده می‌شود: سازماندهی ظاهری برای اطاعت، نه برای مشارکت آزاد.

Mahmoud_Zahraei.jpgجشنواره تازه تاسیس « نوروز » در شهر « سدروت » که شهرکی در مرز اسرائیل و نوارغزه است، در روزهای۲۵،۲۴ و ۲۶ نوامبر با نمایش چند فیلم ایرانی ازجمله فیلم هایی از آقایان اصغرفرهادی و محمدرسول اف، کار خود را شروع نمود.

این جشنواره که توسط یک شهروند اسرائیلی - ایرانی به نام خانم دانا سامخ برنامه ریزی شده، برای اولین بار با نام جشنواره ایرانی - اسرائیلی شروع به کار کرده است. برگزارگنندگان این جشنواره هدف خود از برگزاری این جشنواره را « پل زدن بین فرهنگ ایرانی و اسرائیلی » می دانند.

شهر سدروت محل برگزاری این جشنواره از شهرهای مرزی اسرائیل است که همیشه در معرض حملات نظامی و موشکی تروریست های حماس بوده و در حمله تروریستی ۷ اکتبر نیز متحمل صدمات جانی زیادی شده است.

آقای رسول اف پس از اطلاع یافتن از پخش آخرین فیلمش، « دانه انجیر معابد » در این جشنواره، متنی اعتراضی در اینستاگرامش منتشر نمود و خشم خود را از پخش فیلمش در کشوری که به گفته او سیاستمدرارانش با حمله به ایران موجب کشته شدن مردم ایران شده اند، ابراز نمود. او که این اقدام را سو استفاده سیاسی از اثرش خوانده، از خانم دانا سامخ خواست تا همانگونه که او در حد توانش نفرت و انزجارش از ظلم و ستم در ایران را در فیلم هایش به نمایش در می آورد، او هم اگر به ارزش های انسانی مثل عدل و آزادی پای بند است، شجاعت به خرج دهد و حاکمان سرزمینی که در آن زندگی می کند و به گفته رسول اف دستانشان به خون بسیاری آلوده است، محکوم نماید.

بدون تردید آقای رسول اف یکی از شجاع ترین فیلم سازان ایرانی است که با ساختن فیلم های ساختار شکنی نظیر « دست نوشته ها نمی سوزد »، « لرد »، « شیطان وجود ندارد »، « جنایت عمدی » و « دانه انجیر معابد » ابعاد کس مگوی جنایات جمهوری اسلامی را در معرض نگاه تماشاگران قرار داده است. او برای اولین بار بطور صریح و بی پرده جنایاتی از جمهوری اسلامی را به فیلم کشید که عده ای از کارگردانان طی سالیان گذشته تنها بخش هایی از آن را به صورت دوپهلو و استعاری در فیلم هایشان بیان کرده بودند.

برنده خرس طلایی جشنواره برلین و برنده جایزه بخش نگاه ویژه جشنواره کن که همان گونه که خود در این نوشته اعتراضی گفته است یکی از فیلم سازانی است که « نفرت و انزجارش از ظلم و ستم در ایران » را در فیلم هایش به نمایش درآورده است، آیا حق دارد از پخش فیلمش در جشنواره ای در اسرائیل اعتراض خشمگینانه کند؟

برای بررسی دقیق تر و بی طرفانه تر، ابتدا به بیان چند نکته می پردازیم که می تواند ما را در جهت پاسخ به این سئوال کمک کند :

۱- جشنواره های فیلم در کشورهای آزاد دنیا از جمله اسرائیل ضمن بهره وری از کمک های دولتی، هیج وابستگی به سیاست های دولت ندارند و در نمایش فیلم و سیاست های فرهنگی مرتبط با جشنواره بطور مستقل عمل می کنند. هیچ سندی وجود ندارد که ثابت کند جشنواره نوروز به دستور و یا با نظارت و کنترل نیروهای امنیتی و سیاستمداران دولت اسرائیل برنامه ریزی شده است.

۲- جشنواره های فیلم در کشورهای غیرآزاد دنیا از جمله جمهوری اسلامی به شدت تحت کنترل و نظارت نیروهای امنیتی است و فیلم سازان مردمی و آزادیخواه در این کشورها معمولا به عنوان اعتراض به وضع موجود از ارائه فیلم هایشان در این جشنواره ها خودداری می کنند. این یک اقدام موثر و پسندیده در اعتراض به جنایات و فریبکاری رژیم های مستبد است.

۳- آقای رسول اف همانگونه که در نوشته اعتراضی اش بیان کرده، با فروش این فیلم، اجازه اکران آن را در کشورهای مختلف صادر کرده و عملا هیچ حق قانونی برای اعتراض به اکران این فیلم در کشور اسرائیل را ندارد و گمان هم نمی رود موقع صدور اجازه برای اکران این فیلم هیچ استثنایی برای عدم نمایش آن در کشور اسرائیل قرار داده باشد.

hamzeh.jpgروابط ایران با ونزوئلا در دهه ۱۹۶۰ به‌عنوان یک همکاری اقتصادی محدود آغاز شد. آن زمان ایران و ونزوئلا به‌عنوان عضو مؤسس اوپک در بازار جهانی نفت همکاری می‌کردند. اما پس از ۱۳۵۷، این روابط به‌طور کامل دگرگون شد.
تهران در این كشور و تمام امريكاى لاتين فرصتی استراتژیک برای شکستن تحريم ها و گسترش ایدئولوژی انقلاب اسلامی دید و از وجود لبنانی‌ها ، سوريه اى ها و فلسطينى ها كه از قرن نوزدهم در سراسر كشورهاى امريكاى لاتين نشيمن داشته و شهروندان با نفوذ در سياست و اقتصاد اين كشورها هستند استفاده ببرد.
در اين زمينه نقش حزب الله لبنان در پايه ريزى و گسترش نفوذ جمهورى اسلامى بسيار مهم بود. به اين ترتيب شبکه‌های اولیه تأمین مالی و جذب نیرو را در مناطقی مانند مثلث مرزی بين آرژانتین-برزیل-پاراگوئه با مديريت عناصر حزب الله آغاز شد. در اين ميان نيروهاى وابسته به حزب‌الله و سپاه پاسداران در دهه ۱۹۹۰ با اجرای بمب‌گذاری در سفارت اسرائیل در بوئنوس‌آیرس (۱۹۹۲) و مرکز همیاری یهودیان آرژانتین (آمیا ۱۹۹۴) كه ده‌ها کشته بر جای گذاشت، توانایی خود را در انجام عملیات هاى مشترك تروريستى به نمايش گذاشتند.
در این چارچوب، ونزوئلا پس از به قدرت رسیدن هوگو چاوز در سال ۱۹۹۹ به دروازه اصلی ایران تبدیل شد. چاوز ایران را شریک ایدئولوژیک ضدآمریکایی خود می‌دانست. نتیجه آن شراكت امضای ده‌ها توافق نظامی و اقتصادی بود: تأسیس بانک مشترک توسعه ایران-ونزوئلا در سال ۲۰۰۷ که متهم به تأمین مالی حزب‌الله است. استفاده از خطوط هوایی کنویاسا برای انتقال بدون بازرسی تروريست هاى سپاه و سلاح.
احداث کارخانه‌های موشک و پهپاد در مناطق صنعتی نزدیک کاراکاس. -آموزش مشترک حزب‌الله و شبه‌نظامیان چاویستا در جزیره مارگاریتا که به پادگان آموزشی و مرکز جعل اسناد تبدیل شده بود. در اين ميان صدها عضو سپاه پاسداران و حزب الله با پاسپورت ونزوئلایی به آمریکا و اروپا سفر می‌کردند.
اين نفوذ مشترك حزب الله و جمهورى اسلامى همزمان به دیگر کشورهای اتحاد آلبا گسترش یافت.
براى نمونه مثلا:

Mehran_Rafiei.jpg

شنیدم کاسبی سنگی گران سُفت

به جسمِ ناقصی سروِ چمان گفت

بگفتا نکته ها از خط و خالش

مگر طوسی بداند اصلِ حالش

سیه سنگِ دلش دارد نشانی

ز کانِ کینه هایِ کهکشانی

نخواهد از کسان جز چاپلوسی

ولی در بر کِشد سردارِ روسی

به هر لنگش بچسبد پاچه خواری

اگر فرصت گذارد مُرده خواری

ز دندانِ گُلی رنگش چه گویم؟

که از آثارِ خون چیزی نگویم

دو چشم ِ هرزه اش مثل عقاب است

به هر کس بنگرد حذفش ثواب است

نه حرفی می رود در تویِ گوشش

نه گاهی شل شود تارِ گلویش

بلا بارد از آن دستِ درازش

اگر رقصد زنی با مویِ بازش

نمی گویم دگر از پشم و از ریش

که این چامه شود از مثنوی بیش

Ahmad_Alavi.jpg۱. مقدمه

درک پدیده فساد در جمهوری اسلامی تنها با مطالعه پرونده‌های مالی یا گزارش‌های رسمی ممکن نیست؛ این فساد در بستر یک «اکوسیستم» یا زیست‌بوم قدرت عمل می‌کند. اکولوژی فساد ولایی یعنی شبکه‌ای از نهادهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و ایدئولوژیک که فساد را تولید، بازتولید و از آن محافظت می‌کند. این مقاله در قالبی ژورنالیستی اما منسجم، ابعاد این اکوسیستم را بررسی می‌کند.

۲. مفهوم اکولوژی فساد

«اکولوژی» در این متن استعاره‌ای است از شبکه روابط، منابع، جریان‌ها و کنشگران که در تعامل با یکدیگر شرایط پایدار برای فساد ایجاد می‌کنند. فساد در اینجا رفتار فردی نیست؛ بلکه نتیجه وابستگی متقابل نهادهای قدرت و رانت است. اکولوژی فساد افراد را جذب می کند و به فساد می کشد و از او یک عامل مولد فساد مدیریتی می سازد.

۳. عناصر اصلی اکوسیستم فساد

۳.۱ ولایت مطلقه و تمرکز قدرت

نقطه مرکزی اکوسیستم، ساختار ولایت است که:

پاسخ‌گویی را بلاموضوع می‌کند،

شفافیت را تهدیدی برای «نظام» معرفی می‌کند،

و تعارض منافع را در دل ساختار قدرت نهادینه می‌سازد.

تمرکز قدرت باعث می‌شود رانت و امتیاز به شیوه سلسله‌مراتبی توزیع شود.

taba.jpgایران اینترنشنال - مصطفی هاشمی‌طبا، معاون سابق ریاست‌جمهوری،‌ در یادداشتی انتقادی به دولت پزشکیان ضمن اشاره به بحران‌ها و وضعیت کشور نوشت که دولت خود را به بازی مشغول کرده و مردم هم در این وضعیت بی‌تقصیر هستند.

مصطفی هاشمی‌طبا، معاون سابق ریاست‌جمهوری،‌ در یادداشتی انتقادی به دولت پزشکیان ضمن اشاره به بحران‌ها و وضعیت اقتصادی نوشت: «مردم هم بی‌تقصیرند زیرا روش زندگی و مقررات را باید مسئولان تدوین کنند و اگر در طول هشت سال گذشته به سخنان مسئولان توجه کنیم، کمتر کلمه حفظ ایران دیده می‌شود.»

او افزود: «گویا دولت که به‌سرعت تحلیل می‌رود، اعتمادبه‌نفس خود را از دست داده است.»

هاشمی‌طبا نوشت که فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پزشکیان، «بدون آنکه بداند مردم قوه دراکه دارند، سخنانی برای ماله‌کشی تصمیمات مثل تصمیم‌گیری نرخ بنزین می‌گوید که نرخ پنج هزارتومانی برای مبارزه با قاچاق بنزین تعیین شده است و اینکه بنزین قاچاق از جایگاه خارج می‌شود.»

این مقام سابق دولت اشاره کرد:‌ «دولت خود را به بازی و سرگرمی مشغول کرده و فعلا یا در پی تغییرات در تشکیلات است یا در پی جلسات متعدد و ادغام سازمان‌های بازنشستگی و دل‌مشغولی برای تهیه جدولی برای قیمت بنزین که رقیب جدول لگاریتم شود و به جای انتخاب خط‌مشی مشخص برای حفظ ایران -که باید شاخص همه تصمیم‌گیری‌ها باشد- به مسائل یادشده می‌پردازد.»

راهکار پزشکیان برای خروج از بحران‌: باید روحیه اداره جنگ داشته باشیم و دکانمان را برای جنگ ببندیم

یورونیوز - مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران گفت: «الان آنچه که ما داریم پیگیری می‌کنیم دقیقا بر مبنای این است که بتوانیم آن روحیه‌ای را توانست جنگ را اداره بکند، در جامعه داشته باشیم تا بتوانیم به راحتی از این بحران‌ها بیرون بیاییم.»

آقای پزشکیات که در «نشست هم اندیشی با فرهیختگان کهگیلویه و بویراحمد» سخن می‌گفت، افزود: «باید آن روحیه را داشته باشیم و باید دکان خودم را تعطیل کنم، کرکره دکه خود را بکشم پایین و برای جنگ خودم را آماده کنم.»

او تاکید کرد: «اگر این روحیه را داشته باشم، اسرائیل و اروپا و آمریکا هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.» رئیس جمهور ایران همچنین گفت که جز خداوند به هیچ‌یک از کشورهایی که «تصور می‌کنند که قرار است به ما کمک بکنند» دل نبسته‌ام.

رئیس جمهوری ایران افزود: «اگر چشم به بیرون بدوزیم، مشکلات حل نمی‌شود. چه کسی گفته اگر خارجی‌ها کمک نکنند نمی‌توانیم؟ هرجا نگاه به خارج باشد، کار پیش نمی‌رود، اما هرجا به توان داخلی، دانشمندان و جوانان تکیه شود و بستر رشد فراهم گردد، گره‌ها باز می‌شود. دیگران چه کرده‌اند که ما نمی‌توانیم؟»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

آقای پزشکیان در ادامه سخنان خود ضمن درخواست از مردم خواست برای کاهش توقعاتشان، اظهار داشت: «من در مجلس بودم بعضی ما را تحویل نمی‌گرفتند الان رئیس جمهور شدم همان آدم قبلی هستم. شما خیال می‌کنید من عوض شده‌ام و چیزی اتفاق افتاده است؟ خیال می‌کنید من به شهرها بروم و مشکلات را ببینم معجزه می‌کنم؟»

israelLebanon.jpgاکسیوس به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داد در حال حاضر مقام‌های اسرائیل و لبنان درباره طرح‌های مشترک کوچک گفت‌وگو می‌کنند، اما چشم‌انداز بلندمدت آمریکا ایجاد یک «منطقه اقتصادی ترامپ» در امتداد مرز است، منطقه‌ای که از حضور حزب‌الله و سلاح‌های سنگین خالی باشد

خبرنامه گویا - دیپلمات‌های اسرائیل و لبنان روز چهارشنبه با میانجی‌گری آمریکا در ناقوره-لبنان دیدار کردند؛ این نخستین گفت‌وگوی مستقیم و علنی بین دو کشور بعد از سال ۱۹۹۳ است. محور مذاکرات، همکاری‌های اقتصادی برای کمک به ثبات جنوب لبنان بود. مقام‌های آمریکایی امیدوارند این روند به کاهش تنش‌های مرزی و جلوگیری از بازگشت جنگ کمک کند. این نشست کمتر از دو هفته پس از ترور هيثم علی طباطبایی، فرمانده ارشد نظامی حزب‌الله، در حمله هوایی اسرائیل در بیروت برگزار شد.

دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، پیش‌تر اعلام کرد نشست نمایندگان اسرائیل، لبنان و آمریکا در فضایی مثبت برگزار شد و توافق شد برای پیشبرد همکاری احتمالی اقتصادی میان اسرائیل و لبنان، طرح‌هایی تدوین شود.

در گزارش اکسیوس به نقل از مقام آمریکایی آمده: «همه طرف‌ها توافق دارند که هدف اصلی همچنان خلع سلاح حزب‌الله است و سه ارتش از طریق سازوکار آتش‌بس به کار روی این موضوع ادامه خواهند داد.»

بر اساس این گزارش، طرف‌ها توافق کردند پیش از آغاز سال جدید دوباره دیدار کنند و با پیشنهادهای اقتصادی که به ایجاد اعتماد کمک کند پای میز مذاکره بیایند.

با وجود این تلاش‌ها، تنش‌ها همچنان بالاست. به گفته مقام‌های آمریکایی، اسرائیل به واشنگتن اعلام کرده که دولت لبنان در اجرای تصمیم خود برای خلع سلاح حزب‌الله به اندازه کافی جدیت نشان نمی‌دهد و هشدار داده است که ادامه روند تسلیح مجدد حزب‌الله می‌تواند به ازسرگیری جنگ منجر شود. در مقابل، دولت لبنان حملات اخیر اسرائیل را محکوم کرده، آن‌ها را مانعی برای عملیات ارتش لبنان می‌داند و همچنین خواستار خروج اسرائیل از پنج پایگاه مستقر در داخل خاک لبنان نزدیک مرز شده است.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgششمین دوره ماراتن کیش، صبح روز جمعه ۱۴ آذرماه با حضور نزدیک به ۵ هزار دونده زن و مرد در جزیره کیش برگزار شد؛ این رویداد در حالی برگزار شد که فدراسیون دوومیدانی با برگزاری آن به دلیل «دوری از دولت و حاکمیت» و رعایت نشدن «موازین قانونی و شرعی» مخالفت کرده بود.

ماراتن کیش از ۵ سال پیش با حضور ۵۰۰ ورزشکار آغاز به کار کرد و دو سال قبل، با حضور نماینده اتحادیه اعضای مستقل ورزش جهان (Aims) و فدراسیون جهانی، به عنوان تنها مسابقه معتبر ایرانی در فدراسیون جهانی ثبت شد.

دونالد ترامپ، رییس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، به‌عنوان نخستین برنده جایزه صلح فیفا، این جایزه را در مراسم قرعه‌کشی جام جهانی در کندی‌سنتر واشینگتن دریافت کرد. این جایزه به «فردی که از طریق تعهد بی‌وقفه و اقدامات ویژه در راه اتحاد مردم در صلح تلاش می‌کند»، اهدا می‌شود.

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا به همراه جیانی اینفانتینو، رئیس فیفا روی فرش قرمز مراسم قرعه‌کشی جام‌جهانی فوتبال ۲۰۲۶ حاضر شد.این مراسم قرار است ساعت ۲۰:۳۰ روز جمعه ۱۴ آذر به وقت تهران در مرکز تاریخی هنرهای نمایشی جان اف کندی در واشنگتن برگزار شود.

امیر قلعه‌نویی، سرمربی تیم ملی فوتبال، برای حضور در مراسم قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶، در کندی‌سنتر واشینگتن حاضر شد. قلعه‌نویی در این مراسم با وینچنزو مونتلا، سرمربی تیم ملی فوتبال ترکیه نیز عکسی به یادگار گرفت.

G7a3h9gWMAEKPe4.jpg

trumpgc.jpgایران وایر - دولت دونالد ترامپ اعلام کرده است که از روز سه‌شنبه ۱۱آذر۱۴۰۴، روند رسیدگی به تمام درخواست‌های مهاجرتی شامل اقامت دائم (گرین‌کارت) و شهروندی برای اتباع ۱۹ کشور غیراروپایی از جمله ایران متوقف شده است. این تصمیم که با عنوان «نگرانی‌های امنیت ملی» صادر شده، عملا موج تازه‌ای از محدودیت‌ها علیه مهاجران ایرانی ایجاد می‌کند.

ایالات متحده پیش‌تر در ژوئن ۲۰۲۵ این کشورها را مشمول «ممنوعیت سفر جزئی» قرار داده بود، اما اقدام جدید کاخ سفید دامنه محدودیت‌ها را گسترده‌تر کرده است. در اطلاعیه رسمی اداره خدمات شهروندی و مهاجرت آمریکا آمده است که تمام پرونده‌های مربوط به اقامت دائم و تابعیت اتباع ایران، افغانستان، سومالی، سودان، اریتره، هائیتی و چند کشور دیگر تا زمان بازبینی کامل متوقف می‌شود.

این تحول پس از تیراندازی هفته گذشته در واشنگتن صورت گرفته است؛ حادثه‌ای که یک عضو گارد ملی آمریکا کشته و یک نفر دیگر به شدت زخمی شد. مظنون این حمله یک مرد افغانستانی معرفی شده است. کاخ سفید در واکنش اعلام کرد که به دستور ترامپ، ورود مهاجران از «کشورهای جهان سوم» به‌طور کامل متوقف خواهد شد.

ترامپ همچنین وعده داده بود که «میلیون‌ها» مجوز اقامت صادرشده در دولت قبلی را لغو و مزایای فدرال برای غیرشهروندان را قطع خواهد کرد. اداره مهاجرت آمریکا نیز دو روز پیش تایید کرده بود که تمامی تصمیم‌ها درباره پرونده‌های پناهندگی «به طور موقت» تعلیق شده است. برخی متقاضیان ایرانی نیز گزارش داده‌اند که نامه لغو مراسم سوگند شهروندی یا مصاحبه تابعیت دریافت کرده‌اند.

مطابق اعلام رسمی دولت آمریکا، پرونده‌های ایرانیانی که گرین‌کارت دارند نیز دوباره مورد بررسی قرار خواهد گرفت و هیچ درخواست تازه‌ای از اتباع این ۱۹ کشور تا اطلاع ثانوی پذیرفته نمی‌شود.

ترامپ مهاجران سومالیایی را «زباله» خواند و گفت «برگردند مملکت خودشان را درست کنند»

یورونیوز - بنا بر گزارش رسانه‌های آمریکایی، دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده به اداره مهاجرت و گمرک (ICE) دستور داده تا مهاجران سومالیایی بدون مدرک را کلان‌شهر سینت پال-مینیاپولیس (معروف به شهرهای دوقلو) هدف قرار دهد.

آقای ترامپ روز سه‌شنبه با حمله‌ای تند به مهاجران سومالیایی، آنها را «زباله» خواند و گفت نمی‌خواهد مهاجران این کشور در آمریکا باشند زیرا «آنها هیچ آورده‌ای برای ایالات متحده ندارند».

او در جریان نشست کابینه گفت: «من آنها را در کشورمان نمی‌خواهم. با شما صادق هستم؛ حتی اگر کسی بگوید که این کار از نظر سیاسی درست نیست، من اهمیتی نمی‌دهم.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

او افزود: «اگر ما به ورود زباله‌ها به کشورمان ادامه دهیم، ایالات متحده به مسیر اشتباهی خواهد افتاد.»

اظهارات تحقیرآمیز آقای ترامپ چند روز پس از آن مطرح شد که دولتش اعلام کرد پس از تیراندازی به دو سرباز گارد ملی در واشنگتن، تمام تصمیمات مربوط به رسیدگی به درخواست‌های پناهندگی را متوقف می‌کند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgایران وایر - پس از انتشار خبر بازداشت چند هنرپیشه در مهمانی تولد «علی شادمان» خبرهایی مبنی بر لو دادن این پارتی از سوی یک کارگردان جوان با نام اختصاری «ک.د» منتشر شد.

در خبرها آمده بود که این کارگردان به دنبال اختلاف مالی با شادمان مهمانی او را لو داده است و باعث بازداشت چند تن از بازیگران مطرح سینما به خاطر شرکت در مهمانی مختلط و شرب خمر شده است.

ایران‌وایر در تماس با «ک.د» درباره این موضوع از این کارگردان سوال کرد. او اختلاف مالی خودش با علی شادمان را تایید کرد و گفت که چند ماهی است این اختلاف مالی را از طریق مراجع قضایی پیگیری می‌کند، با این حال تاکید کرد که هرگز نقشی در لو دادن این مهمانی نداشته و بسیاری از افراد بازداشت شده این مهمانی از دوستان نزدیک او هستند.

این کارگردان نخواست نامش به طور کامل مطرح شود و ترجیح داد توضیح بیشتری ندهد.

:::

بنابر گزارش‌های منتشر شده در رسانه‌های ایرانی، کارگردان جوانی که با نام اختصاری «ک.د» معرفی شده و شایعه شده بود مهمانی تولد علی شادمان را لو داده است، کاظم دانشی (کارگردان و فیلمنامه‌نویس) است.

miveh.jpgمحمدباقر تاج الدین

پدیده ای عجیب که به طور کامل نشان از فقیر و بلکه درمانده تر شدن مردم دارد که در برخی کسب و کارها دیده ام. یکی این که رفته بودم میوه فروشی محل که سال هاست با هم آشنایی داریم و دیدم که یکی از مشتریان بقیۀ میوه هایی که خریده بود را با خود آورده بود که پس بدهد و به فروشنده گفت حقیقتش مهمان داشتیم و چون وضعیت مالی بدی دارم فقط خواستم جلوی مهمان خجالت نکشم آمدم از شما میوه خریدم و حالا که مهمان ها میوه ها را نخورده اند می خوام پس شان بدهم.
میوه فروش به ایشان گفت: «خُب بمونه برای خودتون که مصرف کنید».

خریدار میوه گفت: «حقیقتش می خوام پس بدم که اگه بشه پولش رو بهم بدین چون خیلی وضع مالیم بده»!

میوه فروش هم به ناچار این کار رو کرد و به من گفت این پدیده ای است که مدتیه با اون روبرو هستم و انگار نشان از وخیم تر شدن وضعیت مردم داره!

تنها نانوایی سنگکی محلۀ ما که با قیمت مثلا دولتی و به نسبت ارزان (10 هزار تومان) نان به دست مردم می داد همیشه شلوغ بود و بقیۀ نانوایی هایی آزادپز که نان را به قیمت 30 تا 40 هزار تومان می فروشند خلوت! تا این که از آغاز همین هفته نانوایی مورد اشاره نان را به صورت آزادپز عرضه می کند و به قیمت 30 تا 40 هزار تومان می فروشد و به ناگهان این نانوایی که همیشه شلوغ بود به سمت خلوتی رفت و نانوا می گوید بخش زیادی از مشتریانم را از دست دادم. این یعنی ناتوانی مردم در خرید نان سنگک!

سوپر مارکتی محله نیز می گوید شاید باورتان نشود که در این مدت دست کم 50 میلیون تومان کالای نسیه به مردم فروختم و هنوز هیچ کدام شان برای تسویۀ حساب نیامده اند و اگر وضعیت به همین صورت باشد ادامۀ کاسبی برای من غیرممکن خواهد شد.

صاحب سوپر مارکتی می گوید من می دانم که قصد مشتریان ندادنِ پول من نیست بلکه واقعا توان این کار را ندارند! آنان مشتریان چندین سالۀ من هستند و کم و بیش همۀ آن ها را می شناسم! قبلا اصلا کسی جنس نسیه نمی خرید و به راحتی خرید می کردند و پول کالاها را درجا می پرداختند اما از آغاز سال جدید رفته رفته خرید نسیه زیاد شده است!

حس کنجکاوی اَم برانگیخته شد و با خود گفتم سری به سایر مشاغل و کسب و کارها هم در محله و اطراف بزنم تا ببینم وضع از چه قرار است(مشاهدات میدانی)! از تعویض روغنی گرفته تا مکانیکی و خیاطی و فروشگاه پوشاک و سایر اصناف هم این موضوع را جویا شدم که همگی به اتفاق همین موضوع را مطرح کردند و این جا بود که دریافتم تمامی این ها نشانه های مهمی از گسترش و افزایش سطح فقر و درماندگی شهروندان دارد.

از سوی دیگر آمارهای رسمی و غیررسمی هم همین مشکل را به خوبی تأیید می کنند از آمار تورم حدود 50 درصد تا خط فقر 55 میلیون تومانی! حالا دیگر این مردم فقط فقیر نیستند بلکه به درماندگی رسیده اند یعنی این که نمی دانند چه اقدامی انجام دهند تا همین زندگی معمولی را فقط حفظ کنند!

تصور کنید این مردم درمانده برای‌شان برخی حوادث به اصطلاح ناخواسته هم روی بدهد مانند بیماری، خرابی لوازم خانگی، خرابی تآسیسات ساختمان و برخی حوادث دیگر که آن گاه ممکن است مجبور شوند دست به کارهای ناخواسته بزنند و این یعنی فروپاشی جسم و روان و فروپاشی زندگی!

روحانی این آرزو را به گور خواهد برد

ایران اینترنشنال - اظهارات اخیر حسن روحانی درباره محدودیت‌های نظامی جمهوری اسلامی و اشاره‌های غیرمستقیم او به ضعف در شیوه حکمرانی علی خامنه‌ای، با واکنش تند رسانه‌ها و چهره‌های نزدیک به حاکمیت، از جمله بابک زنجانی که سال‌ها از او با عنوان «مفسد اقتصادی» یاد می‌شد، روبه‌رو شده است.

zanjanilarge.jpgموج تازه‌ای از حملات علیه رییس پیشین دولت جمهوری اسلامی به راه افتاده است.

در یکی از تازه‌ترین این حملات، زنجانی، متهم ردیف اول بزرگ‌ترین پرونده فساد نفتی در تاریخ ایران، با انتشار پیامی درباره روحانی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «این آرزو را با خود به گور خواهند برد. ایران را از ناتوانی و مدیران بی‌صلاحیت پاک خواهیم کرد.»

او اضافه کرد: «ایران‌زمین نیازمند نیروی جوان، باسواد و کارآمد است، نه دارندگان مدرک‌های تقلبی و بی‌پشتوانه. اسلحه‌ای که در لحظه نبرد گیر کرد، بار دیگر آن را بر کمر بستید. مستحق مرگ خواهید بود.»

tweet.jpgهرچند زنجانی در متن نوشته خود به‌طور مشخص به «آرزوی» روحانی اشاره‌ای نکرده، اما در پست خود عکسی از روحانی را به اشتراک گذاشته که با این تیتر منتشر شده است: «ناجی ایران اینجاست؛ چرا او رهبر بعدی ایران نباشد؟»

در روزهای اخیر شماری از چهره‌های حامی حکومت هشدار داده‌اند که رییس پیشین دولت با بیان مواضع انتقادی قصد دارد زمینه را برای مطرح شدن نام خود به‌عنوان «رهبری آینده نظام» فراهم کند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgارتش آمریکا اعلام کرده پهپادهای کپی‌برداری‌شده از هواپیماهای بدون سرنشین «شاهد-۱۳۶»، ساخت ایران را در منطقه غرب آسیا مستقر کرده است.

پایگاه «وار زون» این اقدام را نشان‌دهنده روی آوردن ارتش ایالات متحده «به یک سلاح ساده اما مؤثر» دانسته است.

خبرنامه گویا - امریکا نخستین یگان عملیاتی مجهز به پهپادهای تهاجمی انتحاری بردبلند را در خاورمیانه مستقر کرده است؛ پهپادهایی که نسخه‌ای شبیه‌سازی‌ شده از شاهد-۱۳۶ ایران هستند. مقام‌های آمریکایی می‌گویند این اقدام نه‌تنها پاسخی مستقیم به تهدیدات فزاینده تهران است، بلکه نشان می‌دهد که ما توانسته‌ایم ورق را علیه جمهوری اسلامی برگردانیم و اکنون از همان ابزارهایی استفاده می‌کنیم که آنها سال‌ها برای تغییر موازنه قدرت در منطقه به کار گرفته بودند.

فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) امروز اعلام کرد یگان جدیدی موسوم به «نیروهای ویژه عقرب ضربت» تأسیس شده که زیر نظر فرماندهی عملیات ویژه آمریکا در خاورمیانه فعالیت خواهد کرد. این یگان، بخشی از برنامه «غلبه پهپادی آمریکا»ست؛ برنامه‌ای که با هدف سرعت‌بخشی به ساخت و استقرار سامانه‌های جدید بدون‌سرنشین طراحی شده است.

shahed.jpg
بر پایه اطلاعات ارائه‌شده، حدود بیست سرباز آمریکایی مسئول به‌کارگیری این پهپادها هستند. پهپاد LUCAS که توسط شرکت SpektreWorks توسعه یافته، اندازه‌ای مشابه شاهد-۱۳۶ دارد و برای حملات دوربرد، عملیات فراتر از برد دید و مأموریت‌های گروهی خودکار طراحی شده است.

مقام‌های سنتکام می‌گویند هر فروند از این پهپادها حدود ۳۵ هزار دلار هزینه دارد و با وجود قیمت پایین، توانایی‌هایی را ارائه می‌دهند که معمولاً فقط در سامانه‌های گران‌قیمت در دسترس بوده است. این پهپادها با سازوکارهای پرتاب متنوع -- از لانچر تا سامانه‌های خودرویی -- قابل به‌کارگیری هستند و عملاً با الگوی ایرانی خود هماهنگ‌اند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgبرترین‌ها: پس از انتشار ادعایی از سوی شاهین صمدپور، خبرنگار و چهره فعال در حوزه پرونده‌های اجتماعی، مبنی بر اینکه «پزشکی قانونی برخی ادعاها درباره پژمان جمشیدی را تأیید کرده است»، این موضوع با واکنش خانواده این بازیگر و فوتبالیست سابق همراه شد.

مامک جمشیدی، خواهر پژمان جمشیدی، در استوری جدیدی این ادعا را «اکاذیب» خوانده و تأکید کرده است که «هیچ نتیجه و مدرک قانونی در این باره وجود ندارد». او نوشته است که این سخنان «غیرواقعی» بوده و تنها باعث «خنده و تعجب» اطرافیان شده است.

او همچنین گفته است که اظهار نظرهایی از این دست را «سطحی و ابتدایی» دانسته و مدعی شده است که این صحبت‌ها ارزش پاسخگویی ندارد. جمشیدی در بخش دیگری از استوری خود ابراز امیدواری کرده است که «آخرین تلاش‌ها برای دیده شدن» از سوی مطرح‌کنندگان این ادعا به پایان برسد.

این موضوع همچنان در فضای مجازی محل بحث و واکنش کاربران است و تاکنون هیچ مقام رسمی یا نهاد قضایی درباره صحت یا رد ادعای مطرح‌شده اظهارنظر نکرده است.

خم به ابرو نیاور!

| No Comments

za.jpgاحمد زیدآبادی

شروین حاجی‌پور جوان آهنگساز و خواننده‌ای که شاید تا حدی ناخواسته به وسط بازی سیاسی ایران پرتاب شد، اینک با تلخی‌های زهرآلود این بازی روبرو شده است.

او آلبوم تازه‌ای منتشر کرده و حالا جمعی از افراد به او می‌تازند که چرا برای آلبومش "مجوز" گرفته است. شروین این دسته از افراد را "بی‌معرفت و نامرد" نامیده اما برخی رسانه‌ها خطاب او را به "مردم" دانسته و همین را هم تیتر کرده‌اند تا مثلاً از او حیثیت‌زدایی کنند!

فقط کسانی که در چنین شرایطی قرار گرفته باشند، حال جوانی مثل شروین را درک می‌کنند، حالی که اینقدر بد می‌شود که ممکن است از نومیدی و افسردگی و کناره‌گیری از جامعه سر درآورد!

بازی سیاست در ایران هرگز تمیز نبوده و در شرایط کنونی به نهایت کثافت و بی‌رحمی خود رسیده است! در این بازی بی‌رحمانه گاه شهروندی را تا عرش برین بالا می‌برند تا بلکه سودی تبلیغاتی از آن عایدشان شود و به محض اینکه احساس کنند او در جهت امیال آنان حرکت نمی‌کند چنان به زمین گرمش می‌کوبند که نتواند قد راست کند!

به همین جهت است که من سال‌هاست به جوانان و بخصوص نوجوانان هشدار می‌دهم که از غرق کردن خود در این بازی بپرهیزند و به جای آن بر دانش و تجربه و توان خود بیفزایند تا روزی که بازی سیاسی در این کشور انسانی‌تر شود.

شروین حاجی‌پور به عنوان جوانی که اسمی در مجامع هنری بین‌المللی در کرده و جایزه‌ای در این زمینه گرفته است، باید بداند که همۀ این دار و دسته‌های سیاسی‌کار برای مطامع خاص خود به او طمع دارند و کارش را در خدمت پروژه‌های خود می‌خواهند. پس وقتی که تصمیم گرفته است راه مستقل و شیوۀ مورد علاقۀ خود را طی کند نباید از تهاجمات رسانه‌ای متعجب و همینطور افسرده‌خاطر شود. این بازی سالیان درازی همین ماهیت را داشته و سالیان درازی نیز همینطور خواهد بود. طبق ندای درون خود حرکت کردن در این کشور، هزینه دارد.

درود خدا بر کسی که این هزینه را در کمال شهامت و سرافرازی می‌پردازد و خود را اسیر و زندانی و عبدِ عبیدِ مرده‌باد و زنده‌باد این گروه و آن گروه نمی‌کند. امیدوارم شروین یکی از نمونه‌های درخشان این سلوک ماندگار باشد.

dimenthia.jpgآرزو بر پیرمردان عیب نیست!

حبیب رمضانخانی

واکنش‌ها به اظهارات شاذ محسن رضایی، که چندی پیش گفته بود «اگر امید دشمن را مایوس کنیم آمریکایی‌ها خودشان به تهران می‌آیند و در فرودگاه امام پیاده می‌شوند و می‌گویند، خواهش می‌کنم اگر رئیس جمهور شما با ما دیدار کرد بگویید سروپا به خدمت امام هم برسیم.» همچنان داغ است!

مشابه این محتوا را همزمان سردار نقدی تکرار کرده بوده: اگر کاروان دار بودم، از همین الان بلیت سفر به بیت‌المقدس را می‌فروختم!

نمونه‌های این خیال‌بافی، در تاریخ فروان است که خاصه بعد از شکست و تحقیر، از جانب سیاستمداران و حاکمان، در جهت توجیه، عوامفریبی و فرار از پاسخگویی، صورت پذیرفته است که در مورد اخیر و نمونه خارجی، یک مقام طالبان گفته بود: روزی فرا می‌رسد که آمریکا دست گدایی مقابل افغانستان دراز کرده و با ذلت و خواری از ما خواهد خواست که یک ده تا آمریکایی را به کارگری می‌گیرید یا نه؟»

یا در نمونه تاریخی، در جنگ دوم ایران و روس، وقتی قشون روس تبریز را تصرف و تهران را به سقوط تهدید می‌کند، فتحعلی‌شاه برای اعلان پذیرش شرایط صلح تحمیلی، جمعی از بزرگان را خبردار می‌کند.

در آنجا جمعی از قبل آماده شده، در جهت آبروداری برای شاه، مقابل هر گفته و شعار فتحعلی‌شاه که می‌گوید اگر فلان لشکر را فرابخوانم و بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی‌ایمان دربیاورند، چه خواهد شد؟ فورا می‌گویند « بدل به حال روس»...

نهایت شاه آن توهم باورش شده، ایستاده و دست به نیام برده و یک وجبی شمشیر را بیرون می‌کشد و این بیت شعر را می‌خواند:

کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد

نهایت آن جمع با حالت گریان و التماس به خاک افتاده و می‌گویند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.»

3333.jpg

ایران اینترنشنال - برنامه «پاداش برای عدالت» وزارت خارجه آمریکا جایزه‌ای تا سقف ۱۰ میلیون دلار برای ارائه اطلاعات به‌منظور شناسایی و مکان‌یابی دو ایرانی تعیین کرد که تحت «هدایت دولت خارجی و با نقض قانون کلاهبرداری و سوءاستفاده رایانه‌ای» عملیات حمله سایبری علیه زیرساخت‌های آمریکا انجام داده‌اند.

وزارت خارجه آمریکا با انتشار اطلاعات و تصاویر فاطمه صدیقیان کاشی و محمدباقر شیرین‌کار، نوشت که آن‌ها عوامل گروه «شهید شوشتری»، وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران هستند که در «کارزار حملات سایبری علیه زیرساخت‌های حیاتی آمریکا» دست داشته‌اند.

طبق این بیانیه، صدیقیان و شیرین‌کار رابطه نزدیکی دارند و صدیقیان در برنامه‌ریزی و اجرای عملیات سایبری با شیرین‌کار همکاری می‌کند.

به گفته وزارت خارجه آمریکا، «شهید شوشترى» یک سازمان سایبری وابسته به فرماندهی سایبری-الکترونیکی سپاه پاسداران است که پیش‌تر با نام‌های «آریا سپهر آینده‌سازان»، «آینده‌سازان سپهر آریا»، «ایمن نت پاسارگاد»، «ایلیانت گستر» و «نت پیگرد سماوات» معرفی شده است.

به گفته برنامه «پاداش برای عدالت»، اعضای این گروه با عملیات هماهنگ سایبری و اطلاعاتی موجب خسارت مالی گسترده و اختلال در فعالیت شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی آمریکا شده‌اند. این کارزارها زیرساخت‌های حیاتی در بخش‌های خبر، حمل‌ونقل دریایی، گردشگری، انرژی، مالی و مخابرات را در آمریکا، اروپا و خاورمیانه هدف قرار داده‌اند.

kham.jpgآیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در دیدار با جمعی از زنان با انتقاد از «فرهنگ غربی» گفت «وقتی درباره حجاب و پوشش زنان و همکاری زن و مرد بحث می‌شود نباید رسانه داخل کشور، حرف غربی‌ها را تکرار و برجسته کنند.»

خامنه‌ای در موضوع حجاب انتقاد از «فرهنگ غرب» را جایگزین فرمان سرکوب زنان کرد

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

علی خامنه‌ای امروز با حمله لفظی به «فرهنگ غرب» و نگاه سرمایه‌داری به زن، از صدور دستور صریح برای برخورد با «بی‌حجابی» خودداری کرد. اقدام او با توجه به اوج‌گیری نافرمانی مدنی زنان و فشار فزایندۀ مجلس برای تشدید سرکوب، نشانه‌ای از تردید و عقب‌نشینی او در تحمیل حجاب اجباری به نظر می‌رسد.

علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی ایران، امروز چهارشنبه دوازدهم آذرماه فرهنگ غرب و سرمایه‌داری را در خصوص زنان منحط توصیف کرد و سپس گفت : در حالی که «فرهنگ غلط غربی» نهاد خانواده را نادیده می‌گیرد و فراموش می‌کند، در اسلام زن و مرد و فرزندان به عنوان عناصر شکل‌دهندۀ خانواده حقوق متقابل و برابر دارند.

خامنه‌ای تعابیر قرآن در باره زن را «عالی‌ترین و مترقی‌ترین تعابیر» خواند و سپس مدعی شد که در جمهوری اسلامی زنان با مردان حقوق برابر دارند و بیشتر مناصب حکومتی در دسترس زنان است. رهبر جمهوری اسلامی امیال جنسی را «مخرب و خطرناک» توصیف کرد و گفت که اسلام برای «مهار خواهش‌های بسیار قوی و خطرناک جنسی محدودیت‌ها و احکامی در «ارتباط زن با مرد» و «حجاب زن» وضع کرده که به گفتۀ خامنه‌ای «کاملاً منطبق با طبیعت زن و مصلحت و نیازهای حقیقی جامعه است.» خامنه‌ای در ادامه افزود که در اختلاف با اسلام و حکومت اسلامی «مهار کشش‌های بی‌پایان و مخرب جنسی در فرهنگ غربی، مطلقاً مورد توجه نیست».

او گفت : «فرهنگ منحط غربی» اصرار دارد که محدودیت‌های اسلام در قبال زنان از جمله حجاب اجباری مانع پیشرفت زن می شود، در حالی که به گفتۀ او جمهوری اسلامی ایران «نشان داد که زن مقیّد به پوشش اسلامی می تواند در همه عرصه‌ها بیشتر از دیگران حرکت و نقش آفرینی» و پیشرفت کند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

خامنه‌ای در پایان از رسانه‌های داخل کشور خواست که «از ترویج تفکر غلط سرمایه‌داری غرب دربارۀ زن» پرهیز کنند. او گفت: «وقتی درباره حجاب و پوشش زنان و همکاری زن و مرد بحث می‌شود نباید رسانه داخل کشور، حرف غربی‌ها را تکرار و برجسته کند بلکه باید نگاه عمیق و کارسازِ اسلام در داخل و مجامع جهانی مطرح و بزرگ شود.»

اظهارات تازه علی خامنه‌ای درباره «فرهنگ غرب» و «جایگاه زن در اسلام» همزمان است با تعمیق شکاف‌های اجتماعی و سیاسی بر سر حجاب اجباری در ایران : در حالی که بخش بزرگی از زنان و جوانان، به‌ویژه پس از جنبش مهسا، یکی پس از دیگری تابوها و خط قرمزهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را کنار می‌زنند، نیروهای حاکم نگران‌اند که ادامۀ این روند به ویژه در زمینۀ حجاب به چالشی ساختاری برای بقا‌ی نظام تبدیل شود. دیروز سه شنبه یازدهم آذرماه ۱۵۵ نماینده مجلس اسلامی ایران از رئیس قوه قضاییه خواستند با «بی‌حجابی گسترده» در جامعه برخورد قاطع کند. با این حال، خامنه‌ای در سخنان امروز خود مستقیماً از برخورد با زنان سخن نگفت و ترجیح داد موضوع را در چارچوبی اعتقادی مطرح کند.

فاصله آشکار میان لحن نرم‌ خامنه‌ای و درخواست نمایندگان مجلس برای شدت عمل، نشان‌دهنده وضعیت سختی است که حکومت در آن گرفتار شده است: از یک ‌سو افزایش نافرمانی مدنی زنان و جوانان و از سوی دیگر نگرانی از اینکه برخورد شدید با زنان شکاف میان جامعه و حکومت را به مرحله‌ای برگشت‌ناپذیر برساند. به همین دلیل، رهبر جمهوری اسلامی تلاش می‌کند که مسئله را با روایت ایدئولوژیک توضیح دهد، بی‌آنکه مستقیماً مسئولیت برخورد امنیتی را بر عهده بگیرد، در حالی که فشارهای سیاسی در درون حکومت برای تشدید سرکوب در حال افزایش است.

طنزی تلخ و تاسف بار

| No Comments

velayatibanner.jpgسحام نیوز - در جلسه ای که صبح امروز با حضور ۳۷ نفر از مسؤولان و مدیران کشور در حوزه های مختلف که همگی سنی بالای ۷۵ سال داشتند در تهران برگزار شد.

🔺 *ابتدا آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس هیات مدیره متخصصان بیماری های عفونی و گرمسیری به حاضران خوشامد گفت.*

*🔺 پس از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس گروه طب اسلامی و سنتی به ایراد سخنرانی پرداخت.*

*🔺 سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس شورای مرکزی انجمن اسلامی پزشکان سخنرانی نمود.*

*🔺 بعد از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس گروه اسلامی معاصر بنیاد دایره المعارف اسلامی*

*🔺و سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس کنگره دوسالانه بین المللی بیماری های ریوی و مراقبت ویژه سل مطلبی را عنوان کرد.*

🔺بعد از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس انجمن حمایت از بیماران عفونی

velayati.jpg

و نیز آقای علی اکبر ولایتی رئیس کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران در شورای عالی انقلاب فرهنگی

🔺و بعد از آن نیز آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس مرکز پژوهشی و درمانی سل و بیماری های ریوی

🔺 و نیز آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس بیمارستان مسیح دانشوری

🔺 و نیز آقای دکتر علی اکبر ولایتی دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی

🔺و همچنین آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک

🔺و نیز آقای دکتر علی اکبر ولایتی رئیس هیات امنای دانشگاه آزاد

🔺و همچنین آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو هیات ممیزه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

🔺و سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام،

🔺 سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل

🔺و بعد از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی نماینده فرهنگستان علوم پزشکی در هیات امنای فرهنگستان

🔺و نفر یعدی آقای دکتر علی اکبر ولایتی مدیر مسئول و صاحب امتیاز مجله بیماری های عفونی و گرمسیری

🔺و نفر بعدی آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران

🔺و سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای عالی تحقیقات سل

🔺و بعد از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو هیات ممتحنه رشته فوق تخصص عفونی اطفال

🔺و بعد از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو هیات امنای سازمان حمایت از محرومان آسیب پذیر،

🔺سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو گروه طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

🔺 و در ادامه آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو هیات امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

🔺و بعد از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای عالی شعبه بين المللی دانشگاه شهید بهشتی

🔺و پس از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو هیات تحریریه فصلنامه تخصصی شیعه شناسی

🔺و پس از آن آقای دکتر علی اکبر ولایتی نایب رئیس شورای راهبردی روابط خارجی

🔺و در ادامه آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو کمیسیون رسیدگی به صلاحیت کادر های آموزشی اعضای هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی

🔺 و نیز آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای سیاستگذاری تاریخ علم در پژوهشگاه علوم انسانی

🔺و همچنین آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای ام بی اچ دانشگاه شهید بهشتی

🔺 و سپس آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای عالی پیوند اعضاء در دانشگاه شهید بهشتی

🔺 و نیز آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو گروه اخلاق و حقوق پزشکی

🔺و در ادامه آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی

🔺 و همچنین آقای دکتر علی اکبر ولایتی عضو کمیته دانشنامه فوق تخصصی رشته عفونی اطفال در وزارت بهداشت

🔺 و آقای دکتر علی اکبر ولایتی........... بیانات مهمی ایراد نموده و به اتفاق آرا تصمیمات مهمی برای فرهنگیان و بازنشستگان کشوری و لشکری اتخاذ کردند که متعاقبا مشروح آن به اطلاع خواهد رسید.

rp.jpgائتلاف پادگان و کرملین در برابر «پارادایم پهلوی»

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

ما با یک هیولای تکامل‌یافته روبرو هستیم: «دولت ناکارآمد پادگانی». سیستمی که استراتژی‌اش «رکود مدیریت‌شده» است.

برای فهم دقیق اینکه چرا سیستمی که در یک جنگ ۱۲ روزه ناتوانی نظامی‌اش عریان شده و در اقتصاد به مرحله‌ی «پوسیدگی» رسیده، همچنان با قاطعیت بر سر قدرت مانده است، باید وضعیتش را در چهار بخش‌ تشریح کنیم

موتور داخلی (انگل و میزبان)

«ناکارآمدی» جمهوری اسلامی یک خطا نیست، یک «کارکرد» است. این سیستم بر اساس یک رابطه‌ی بیولوژیک «انگل و میزبان» طراحی شده است:

میزبان (دولت مدنی/مردم): این بخش (اقتصاد رسمی) به عمد «ناکارآمد» نگه داشته می‌شود. وظیفه‌ی آن، تولید فقر و درگیری مردم با «نان شب» است تا انرژی سیاسی جامعه تخلیه شود.
انگل (هسته‌ی پادگانی): این بخش (سپاه/نیروهای امنیتی) از بیماری میزبان تغذیه می‌کند. «تحریم» که میزبان را می‌کشد، برای انگل حیاتی است؛ زیرا انحصار قاچاق و دلار را به او می‌دهد.

این ساختار، با «رکود مدیریت‌شده» زنده است. فشار را بالا می‌برد و درست قبل از انفجار، یک «سوپاپ» کوچک باز می‌کند. اما این بار، سیستم، «سوپاپ اطمینان» اصلی خود (پروژه پزشکیان) را پیش از موعد سوزانده است. در نتیجه، خشم ناشی از بحران اقتصادی دیگر توسط «دولت حائل» جذب نمی‌شود، بلکه مستقیماً به «هسته‌ی سخت قدرت» برخورد می‌کند. این، یک تهدید وجودی است که وحشت را به درون خود پادگان منتقل کرده است.


وضعیت بالینی (پارادوکس تیغ ماهی)

نتیجه‌ی این وضعیت، رسیدن به نقطه‌ی «فلج استراتژیک» است. وضعیتی که دقیق‌ترین توصیف آن، «پارادوکس تیغ ماهی» است: استخوانی در گلوی سیستم گیر کرده که نه می‌تواند آن را قورت دهد و نه می‌تواند آن را بالا بیاورد.

لیست «نمی‌تواندها»ی سیستم، که محصول این پارادوکس است، قابل توجه است:


نمی‌تواند سرکوب مطلق کند: چون جامعه (بعد جنبش مهسا) از ترس عبور کرده و هزینه‌ی خون بالا رفته است.
نمی‌تواند اصلاح کند: چون عقب‌نشینی، دومینوی سقوط را فعال می‌کند.


نمی‌تواند بجنگد: چون جنگ ۱۲ روزه نشان داد که توهم قدرت نظامی‌اش پوشالی است و فرماندهانش در رختخواب حذف می‌شوند.


نمی‌تواند صلح کند: چون صلح با غرب، یعنی پایان «کاسبی تحریم» برای انگل و پایان «سپر بلا بودن» برای حامی خارجی.

سیستم قفل شده است.

کارگردان خارجی (در جستجوی پوتین ایرانی)

این «انگل پادگانی» تنها نیست. او یک «پدرخوانده» دارد: روسیه. رابطه‌ی تهران-مسکو، رابطه‌ی «ارباب-رعیتی» است. پوتین، ایران را به عنوان «کارت بازی» و «سپر بلا» برای مواجهه با غرب می‌خواهد. اما روس‌ها با تجربه‌ی مستقیم فروپاشی شوروی، یک مزیت تحلیلی کلیدی دارند: آن‌ها می‌دانند سیستمی که وارد «رکود برژنفی» می‌شود (یعنی رکود اقتصادی کامل + تسلط مطلق امنیتی) دوام نمی‌آورد. آن‌ها می‌دانند که این رکود، در نهایت به یک «خلأ قدرت» (لحظه‌ی گورباچف/یلتسین) و آشوب پس از آن منجر خواهد شد.د.

خبرنامه گویا - در سال‌های اخیر، مقایسه سرنوشت اقتصادی ایران با تجربه فروپاشی اقتصادی اتحاد شوروی، از حاشیه تحلیل‌های دانشگاهی به متن گفت‌وگوهای عمومی رسیده است. این قیاس تنها یک هشدار تاریخی نیست، بلکه بازتاب نگرانی عمیقی است درباره چرخه‌ای از سیاست‌های اقتصادی، ایدئولوژیک و امنیتی که می‌تواند یک اقتصاد بزرگ را به نقطه انحطاط برساند.

gurbreagan.jpgمقایسه جمهوری اسلامی با اتحاد شوروی از این جهت اهمیت دارد که هر دو حکومت ایدئولوژیک، اقتصاد را ابزار تحقق اهدافی سیاسی و امنیتی می‌دانند و می‌دانستند، نه نظامی پویا و مبتنی بر کارایی. تفاوت مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که در اقتصادهای بازار، کمبود منابع باعث اصلاح رفتار تولیدکننده می‌شود. اگر آب کم باشد، کشاورز محصولی می‌کارد که آب کمتری مصرف می‌کند، یا اساساً به فعالیت دیگری روی می‌آورد. تجارت آزاد هم این امکان را فراهم می‌کند که نیاز داخلی از مسیر واردات تأمین شود. اما در جمهوری اسلامی، مانند شوروی، سیاست‌گذاران با طرح شعارهایی مانند خودکفایی و استقلال اقتصادی، مسیر طبیعی سازگاری را بسته‌اند.

این رویکرد تنها در حوزه کشاورزی مشاهده نمی‌شود. ترکیبی از اولویت‌های نظامی، سیاست خارجی پرهزینه و محدودیت‌های خودخواسته تجاری، منابع کشور را به سمت بخش‌هایی هدایت کرده که ارزش افزوده اندکی تولید می‌کنند. این همان نقطه‌ای است که شباهت‌های جمهوری اسلامی و شوروی بیشتر آشکار می‌شود: اقتصادی که از تولید ثروت بازمی‌ماند و در عوض، برای حفظ ساختار سیاسی، هزینه‌های امنیتی و نظامی را افزایش می‌دهد.

اگر یک نظام سیاسی بر اهداف ایدئولوژیک مقدماتی پافشاری کند، بدون آنکه هزینه‌های بلندمدت آن را بسنجد، اقتصاد دیر یا زود توان تأمین نیازهای جامعه را از دست می‌دهد. آنچه امروز در بحران آب، کاهش تولید گندم یا فرسایش سرمایه انسانی دیده می‌شود، بازتاب همین روند است.

تاریخ نه برای تکرار، بلکه برای عبرت گرفتن نوشته می‌شود. اما آنچه تجربه چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی نشان می‌دهد، چندان امیدی برای اصلاحات تفاوت پذیر نمی‌گذارد. نظامی که بارها هشدار کارشناسان را نادیده گرفته، تصمیمات هزینه‌زا را ادامه داده و به‌جای اصلاح ساختار، تنها حلقه‌های بسته قدرت را تقویت کرده است، بعید به‌نظر می‌رسد بتواند مسیر را به‌سوی عقلانیت اقتصادی تغییر دهد.

👈 مطالب بیشتر در خبرنامه گویا

اکنون پرسش مهم‌تری پیش روی ماست: آیا بحث‌های جاری درباره جانشین آینده رهبر جمهوری اسلامی می‌تواند زمینه‌ای برای ظهور چهره‌ای فراهم کند که نقش «گورباچف ایران» را ایفا کند؟ واقعیت این است که اگر چنین چهره‌ای قرار باشد پدیدار شود، به احتمال زیاد از دل جریان‌های شناخته‌شده امروز--اعم از اصول‌گرا یا اصلاح‌طلب--به‌وجود نخواهد آمد؛ چرا که هر دو در چارچوب‌های تثبیت‌شده‌ای عمل می‌کنند که مانع تغییر ساختاری است. به بیان دیگر، «گورباچفِ بالقوه» بیشتر ممکن است از نیرویی برخیزد که هم‌اکنون در فضای سیاسی رسمی ایران اساساً حضور ندارد: نسلی خارج از حلقه قدرت که تنها در شرایط بحرانی و از دل تحولات ناگزیر ممکن است مجال بروز پیدا کند. حال باید دید فرآیند جانشینی رهبر در ایران به سمت باز شدن چنین امکان تاریخی می‌رود، یا همچنان در مدار بسته‌ای می‌چرخد که کشور را سال‌هاست در وضعیت انجماد نگه داشته است.

Babak_Khati.jpgداستان سیم‌کارت‌های سفید مدتی است که خبرساز شده است؛ سیم‌کارت‌هایی که دسترسی آزاد به اینترنت را به طور گزینشی برای عده‌ای از افراد و در حالی‌که اکثریت جامعه از آن محروم هستند، فراهم می‌کند و بدون شک یکی از مصادیق آپارتاید اطلاع‌رسانی است.

اما آیا در اختیار گذاشتن چنین سیم‌کارت‌هایی فقط برای راحت کردن دسترسی به اینترنت و کم کردن زحمت استفاده از فیلتر شکن برای صاحبانش بوده است؟!ا

از این تعداد البته عده‌ای آشکار و نهان عمله و اکره تبلیغاتی رسمی نظام بوده‌اند، اما این همه‌ی داستان و درمورد همه دارندگان این نوع سیم‌کارت‌ها نیست و این مساله‌ای است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

در بررسی و توصیف رخدادها روایتگری حرف اول را می‌زند، امری که در عمل گاهی حتی از آنچه واقعا اتفاق افتاده نیز مهمتر می‌شود.

چرا که مخاطبان عملا از روی روایت منتشر شده در باره یک مساله -و معمولا غالب‌ترین آنها- در مورد یک مساله قضاوت کرده، موضع می‌گیرند.

به همین دلیل هم تمام سعی حکومت‌ها و گروه‌های سیاسی بر این است تا در ساختن روایت‌ها به سود خود، بیشترین نقش را داشته باشند و اهداف خود را در آن لحاظ کنند و به نوعی در جنگ روایت‌ها پیروز باشند.

اهمیت این مساله در بحران‌ها و مسائل مورد توجه جامعه جهانی چون جنگ، قحطی، نسل‌کشی، سرکوب معترضان و ... طبعا بیشتر هم می‌شود. چون قضاوت نهایی بر اساس روایتی است که توانسته فراگیر شود و خود را بر مخاطب تحمیل کند، نه آنچه واقعا رخ داده است.

همین مساله اهمیت رسانه‌های مستقل، خبرنگاران مستقل، فعالان رسانه‌ای شرافتمند را بهتر نشان می‌دهد.

کسانی که با نقل روایت‌های مستقل و منصفانه، در روایت غالب دروغین حکومت‌ها و متجاوزین خدشه وارد کرده، جلوه‌هایی از واقعیت رخ داده را به چشم جهانیان می‌رسانند.

اینجا است که متوجه کاربرد حیاتی خط سفید برای می‌شویم:

دوران گذار؟ حسین لاجوردی

| No Comments

Hossein_Lajavardi_2.jpgضرورت بازاندیشی در مفهوم و ابزارهای عبور از جمهوری اسلامی

با گذشت نزدیک به نیم‌قرن از استقرار جمهوری اسلامی و با آنکه جنبش‌های سیاسی، مدنی و فکریِ بسیاری در این دوران شکل گرفته‌اند، هنوز نمی‌توان گفت ایران وارد «دوران گذار» شده است. گویی میان آرزو برای گذار و توهمِ تحقق گذار معلق مانده‌ایم. این امر نشان می‌دهد که باید بار دیگر در تعریف و پیش‌نیازهای گذار تأمل کنیم: گذار چیست، چگونه آغاز می‌شود، و چرا تاکنون از دسترس ما دور مانده است؟

در ادبیات گذار، چه در مباحث فرایند دموکراسی‌سازی و چه در حوزهٔ عدالت انتقالی، نقطهٔ مشترک تحلیل‌ها این است که گذار پدیده‌ای تک‌بعدی نیست. گذار صرفاً تغییر حاکمیت سیاسی نیست؛ فرایندی چندلایه است که تحول در ساختار قدرت را با دگرگونی در فرهنگ، اقتصاد، روابط اجتماعی و نظام هنجاری جامعه پیوند می‌دهد.

با این حال، بخش قابل‌توجهی از اپوزیسیون ایرانی--از طیف‌های راست تا چپ--گذار را عمدتاً در قالب یک مسئلهٔ سیاسی فهم کرده‌اند: «چه کسی جایگزین می‌شود؟» یا «نظام سیاسی آینده چه خواهد بود؟»

اما تجربهٔ دیگر کشورها و نیز تجربهٔ زیستهٔ خود ما نشان می‌دهد که گذارِ صرفاً سیاسی، گذار نیست؛ بلکه تنها تعویض بازیگران در ساختاری حل‌نشده است.

گذار زمانی آغاز می‌شود که برای آن چشم‌اندازواقع گرا و برنامهٔ منسجم و دقیقی وجود داشته باشد:

assadi.jpgآقای مارتین هورن، و تمامی فراکسیون‌های شورای شهر فرایبورگ خواهر خوانده شهر اصفهان

بیتا شفیعی ۱۷ ساله است و به جای نشستن در کلاس درس، در زندان اصفهان زندانی است.
اکنون زمان آن است که شهرهای خواهرخوانده فرایبورگ-اصفهان اقدام کنند.

با سلام و احترام خدمت آقای شهردار هورن،
و با سلام خدمت بانوان و آقایان محترم اعضای فراکسیون‌های شورای شهر،

ما امروز با نگرانی عمیق و با یک درخواست انسانی جدی به شما مراجعه می‌کنیم.

بیتا شفیعی، دختر ۱۷ ساله و محصل از شاهین‌شهر اصفهان، در حال حاضر در زندان به‌سر می‌برد--در حالی که مطابق با استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر حق دارد که در یک مدرسه متوسطه به تحصیل بپردازد. او تنها به این دلیل بازداشت شده است که برای مادرش، مریم عباسی‌نکو، که او نیز در زندان است، درخواست عدالت کرده است. هیچ‌یک از آن‌ها به وکیل دسترسی ندارند و امکان تماس با خانواده نیز ندارند؛ هیچ اطلاعی از وضعیت جسمی و روانی آن‌ها در دست نیست.

این بازداشت نقض آشکار کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است.
اسنادی که جمهوری اسلامی ایران تعهد حقوقی به اجرای آن‌ها داده است.

1000681949.jpg

یک کودک جایگاهش در مدرسه است--نه در زندان.

اما بیتا تنها یک مورد نیست.

در اصفهان و دیگر شهرهای ایران، افراد بسیاری به دلیل عقایدشان زندانی هستند؛ از جمله زنان، دگراندیشان، پیروان آیین بهائی، فعالان، معلمان و بسیاری از نوجوانان.

Gileh_Mard.jpgاحمد کسروی در سال ۱۳۲۲ نامه ای به آقای بیات نخست وزیر وقت نوشت و طی آن نگرانی خود را کارشکنی های ملایان ابراز داشت.

کسروی در این نامه می نویسد:

«امروز در جایی سخن از بدبختی‌های تودۀ مردم ميراندم و از چارۀ آن گفتگو ميكردم ناگهان مردی قمی گفت : خدا لعنت كند که تخم همۀ اينها را عمَر كاشت.


ناچار گفتم خداوند آن انديشه‌های پست تو را لعنت كند!


در اين باره نخست بگويم كه در اين كشور بيش از ده كيش هست که با نام‌هایی مانند شیعه، سنی، زردشتی، مسيحی، علی‌اللهی، صوفی، بهايی، شيخی ، اسماعيلی و مانند اينها در گوشه و کنار ایران زندگی میکنند، این موضوع که مذهب جعفری مذهب رسمی است و قانون اساسی هم آنرا تصريح نموده حرفی نیست، اما این موضوع که شیعیان به تحريك ملايان به خود حق میدهند بر مذاهب دیگر با آسودگی تف و لعنت بفرستند خلاف مشروطه و دموکراسی است .

جناب آقای بیات! حقیقت آن است كه اينها معنی مشروطه را نيک نمی‌دانند زیرا مشروطه معنايش این است كه تودۀ مردم ، ایران را میهن خود بدانند و كوشش به آبادی و آزادی آن کنند و قانون را نیز پاس بدارند اما مُلّایان میگویند خدا تمام جهان را به پاس چهارده معصوم آفريده پس بايد آنها را دوست داريم و بر مقبرۀ آنها گنبد و بارگاه بسازیم و از راه دور به زيارت آنها برويم ...

آیا شما در اين سخنان نامی از كشور و كوشش در راه آبادی آن می‌بینید؟ انديشه يک مُلّا این است که باید بدی‌ها روز به روز فزونتر گردد و جهان پر از ستم شود تا هنگام ظهور امام زمان فرا برسد و جهان را پر از داد کند!

اينكه مشروطه در ايران به نيكی ممالک غرب به نتیجه نمیرسد همين ناسازگاری ملايان با قانون و از جمله قانون مشروطه است،


می‌بینید که برابر هر گام كه میخواهیم به سوی پيشرفت برداریم چه ايستادگی‌ و كارشكنی‌ میکنند و می‌گویند عدليه خلاف شرع است، دبستان خلاف شرع است ، نظام وظيفه خلاف شرع است، سِجل و ماليات خلاف شرع است ؛ دانشكده خلاف شرع است، اصلا هر آنچه بيرون از دستگاه آخوندی‌ست خلاف شرع است.

جناب آقای بیات نخست وزیر ایران، ما بيگانۀ اين كشور نيستيم و از جای ديگر به اينجا نيامديم، ما هم نيكی ایران را ميخواهيم و به آرامش و آسايش مردم دلبستگی داريم، ما خود هوادار دين هستیم و برآنيم كه تمام جهانيان بايد با دين زندگی كنند. اما اینکه ملايان بپندارند كه میشود با زور و تف و لعنت سخن مخالف خود را ساکت کنند دولت بايد به آنها بفهماند كه چنین نيرویی به آنها سپرده نشده
است


پيشنهاد مي كنيم اعليحضرت بفرمايند كه ملايان نمايندگانی بفرستند، تا آگاهان در اين زمينه كه رعايت قانون براى همه لازم الاجراست با آنها گفتگو کنند تا كار يكسره گردد، يعنى اگر اجرا كردند كه هيچ، درغير اينصورت سخت مجازات گردند، باور بفرمایید اين داستان ملاها امروز گرفتاری بزرگيست و اگر آن را سرسری بگيرید و با آنها مماشات كنید، روزى خواهد رسيد كه اين بيخردان ايران را به پهنه نابودى خواهند کشاند

گیله مرد ( حسن رجب نژاد)

launchers.jpgایران بریفینگ - این صدای سرهنگ پاسدار جواد شاه نظری است. او هدایت لانچرهای سیار سپاه پاسداران را در غرب اصفهان برعهده داشته ، لانچرهایی که در کانکس و کامیونت‌ها مخفی کرده بودند و سیستم کنترلش را هم در دو نیسان و تویوتا جاداده بودند.

این صدا مربوط است به لحظاتی قبل از شلیک یک موشک در ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ در خلال جنگ دوازده روزه، او همچنان مشغول دعا و صلوات و گریه است که صادق شیخی ارشد او تلویحا می‌گوید ول کن «بزن جواد»! آنها دقایقی بعد از این شلیک هدف قرار می‌گیرند و به همراه هفت تن دیگر در دم کشته می شوند.

جمهوری اسلامی با نمایش لندکروز سوخته شده آنها مدعی است آنها راننده و کمک راننده آمبولانس بوده‌اند و اسرائیل آمبولانسشان را هدف قرارداده!

***

Farid_Ansari_Dezfouli_3.jpgبه مناسبت ۱۲ آذر (سوم دسامبر) روز جهانی افراد دارای معلولیت

معلولیت به محدودیت‌های جسمی، ذهنی، حسی یا روانی گفته می‌شود که توانایی فرد در انجام فعالیت‌های روزمره یا مشارکت اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

جنبش‌های مدنی افراد دارای معلولیت یکی از جریان‌های مهم حقوق بشری در جهان معاصر به‌شمار می‌آیند. این جنبش‌ها با هدف به‌رسمیت‌شناختن حقوق انسانی افراد دارای معلولیت، حذف تبعیض، ایجاد دسترس‌پذیری و مشارکت برابر در جامعه شکل گرفته‌اند. مقاله حاضر به‌صورت جامع تاریخچه این جنبش‌ها از دوران اولیه تا امروز را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد چگونه معلولیت از یک مسئله پزشکی و خیریه‌ای به یک مسئله اجتماعی و حقوق بشری تبدیل شده است.

تا پیش از قرن بیستم، نگاه به افراد دارای معلولیت عمدتاً بر اساس مدل‌های پزشکی، خیریه‌ای و نگهداری‌محور بود. افراد اغلب در مؤسسات جدا از جامعه زندگی می‌کردند و نقش محدودی در تصمیم‌گیری درباره زندگی خویش داشتند. اما از نیمه دوم قرن بیستم، با گسترش جنبش‌های مدنی و حقوق بشری، افراد دارای معلولیت نیز برای دفاع از حقوق خود وارد عرصه مبارزه اجتماعی شدند و جنبش‌هایی را خلق کردند که امروز به‌عنوان جنبش مدنی معلولیت شناخته می‌شود.

۱. زمینه‌های اولیه جنبش معلولیت

در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نخستین انجمن‌های حمایتی برای نابینایان، ناشنوایان و جانبازان جنگ‌ها ایجاد شد. هرچند این فعالیت‌ها بیشتر جنبه رفاهی و خیریه‌ای داشت، اما پایه‌های اولیه سازمان‌یابی اجتماعی افراد دارای معلولیت را فراهم آورد.

در این دوره، معلولیت بیشتر به‌عنوان «ناتوانی فردی» تلقی می‌شد و تلاش‌ها معطوف به درمان یا نگهداری بود.

۲. شکل‌گیری جنبش مدنی نوین (دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰)

تحولات این دوره الهام‌گرفته از جنبش‌های اجتماعی بزرگ مانند جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان آمریکا، جنبش زنان و جنبش ضد جنگ بود. افراد دارای معلولیت با الگوگیری از شیوه‌های مدرن اعتراض، فعالیت‌های مدنی گسترده‌ای آغاز کردند.

Rasoul_Nafisi.jpgدیوانعالی کشورآمریکا احتمالا تا پایان امسال رای خود در مورد قانونی بودن اعمال تعرفه‌های بین المللی از طرف رئیس جمهور را اعلام می‌کند. درصورتی که دیوانعالی همجنان مطابق تئوری مناقشه برانگیز "قدرت واحده قوه مجریه"[1] به حمایت از ترامپ ادامه دهد و اعمال تعرفه را "درشرایط اضطراری" تعریف شده از طرف ترامپ قانونی بداند قدم بسیار مهمی در ایجاد "امپراتور- پرزیدنت" برداشته خواهد شد. . باید توجه کرد که مطابق قانون اساسی قانون گذاری در امور مالی درحوزه اختیارات کنگره است.و اگر اعمال تعرفه‌ها "درموقع اضطراری" ادعایی ترامپ حق پرزیدنت شناخته شود در واقع قدم دیگری به سوی دادن اختیارات بی حد و حصربه رئیس جمهوراست. البته سه قاضی محافظه کار دیوان نسبت به دادن این اختیارات به ترامپ اظهار شک کرده‌اند که این امر بی سابقه‌ای در سنوات اخیر است. معمولا تصمیمات و اقدامات ترامپ از طرف دیوان که تحت تسلط محافظه کاران تندرو است تایید شده است. ضمنا سابقه آرائ یک طرفه به نفع راست افراطی به ماقبل ریاست ترامپ بر می‌گردد و تاریخ بیست ساله از زمان ریاست "جان رابرتز" بر دیوانعالی دارد.

دیوانعالی کشور امریکا که تا سنوات اخیر محترم ترین نهاد کشوردرمقایسه با دوقوه مقننه و مجریه به شمار می‌رفت، در نظرسنجی های اخیر به پائین ترین درجه محبوبیت خود سقوط کرده و کمتر از چهل درصد مردم اعتباری برای آن قائلند. نظر کلی این است که این دادگاه بسیار پراهمیت موضع بیطرفی خود را رها کرده و شدیدا بطرف مواضع راست افراطی در حرکت است و تقریبا تمام اقدامات ترامپ را تایید میکند. ازمهم ترین آرائ سرنوشت ساز این دادگاه میتوان از "سیتیزنز یونایتد"[2] مصوب 2010 نام برد که بر اساس آن، کمپانی شخص حقیقی محسوب می‌شود و آرائ خودرا از طریق کمک مالی به کاندیداها انجام می‌دهد و می‌تواند آن کمک‌های مالی را به طریق سری و پنهانی هم انجام دهد. به نظر بسیاری از محققان قانون اساسی این رای دیوانعالی سرنوشت انتخابات آمریکار تا حدود زیادی به نفع کمپانی‌ها وصاحبان ثروت تغییرداد. ااین رای دیوانعالی سر جریان پول را به انتخابات بازکرد و باعث وضعیتی شد که بسیاری آن را فساد سیستم سیاسی میدانند تا آنجا که قول انتخاباتی هیلاری کلینتون کوشش در جهت نقض این رای دیوانعالی بود! این روند در تمام جوانب ادامه یافت. در سال 2022رای دیوانعالی معروف به "دابز"[3] خواست دیرین "اوانجلیست‌ها"[4] را برآورده کرد و باعث حمایت بیشتر آنان از ترامپ شد که آن قضات تندرو مذهبی-محافظه کار را روانه دیوانعالی کرده بود. بر اساس این رای، حق سقط جنین پشتوانه ای در قانون اساسی ندارد. سخت گیری نسبت به زنان بلافاصله شروع شد و بیست ایالت سقط جنین را ممنوع کردند.

economist.jpgکیهان لندن - از زمانى که آمریکا مذاکرات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را قطع کرد و در کنار اسرائیل، در یک کارزار هوایی ۱۲‌روزه و نامتوازن، جمهوری اسلامی را هدف قرار داد، فقط حدود پنج ماه مى‌گذرد. سامانه‌های پدافندی ایران در هم کوبیده شد، عالیرتبه‌ترین فرماندهان نظامی‌ آن کشته شدند و تأسیسات هسته‌ای‌اش به اعماق زمین فرو برده شد. واکنش طبیعی چنین رژیم زخمی، شاید می‌بایست بازگشت به انزوا، مرهم‌ نهادن بر جراحات خویش و نفرین کردن دو شیطان بزرگ و کوچک باشد. با این همه، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، عباس عراقچی، نشانه‌هایی کاملا برخلاف این انتظار بروز داده است.

اینکه عباس عراقچی، نشریه «اکونومیست» را برای انجام مصاحبه‌ای به تهران دعوت کرد، به خودی خود شگفت‌انگیز بود. شگفتی زمانی بیشتر شد که او، برخلاف توصیه تیم رسانه‌ای‌اش، مصاحبه را به زبان انگلیسی انجام داد؛ و از آن نیز فراتر، وى پذیرفت با خبرنگاری گفتگو کند که قبلا توسط مقامات ایرانی بازداشت شده بود. اقدامی که این غافلگیری را دوچندان کرد.

مجموعه این رویکردهای غیرمنتظره، گویی برای برجسته ساختن نکته‌ای شگفت‌آورتر از همه طراحی شده بود. وزیر خارجه جمهورى اسلامى اعلام کرد که ایران، به‌ جاى اینکه در کینه و خشم بجوشد، آمادگی دارد با آمریکا به یک «توافق عادلانه و متوازن» دست یابد!

گمان می‌رود محمد بن‌ سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، همین پیام را در تاریخ هجدهم نوامبر، در جریان سفر خود به واشنگتن، از جانب جمهورى اسلامى مستقیما به دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده منتقل کرده باشد. به گفته یک تحلیلگر ایرانی، رژیم اکنون «به‌ شدت تشنه دستیابی به توافق» است.

نمایش قدرت

آقای عراقچی نمی‌خواهد ضعیف یا تسلیم‌‌پذیر جلوه کند. او هشدار می‌دهد «ما آماده مذاکره هستیم، اما دیکته نمى پذیریم» و می‌گوید «اگر کار به رویارویی دیگری بکشد، ایران مهیاست. چرا که از جنگ ۱۲‌روزه درس‌های سختی آموخته است». به ادعای او «ایران تاکنون انبار بزرگتر و پیشرفته‌ ترى از موشک‌ها به وجود آورده است».

شبکه‌های تلویزیونی ایران بی‌وقفه تصاویری از پایگاه‌های مخفی در دل کویر پخش می‌کنند. پایگاه‌هایی انباشته از موشک‌ها، مردانی با لباس‌های رزمى سیاه که مهمات حمل می‌کنند و انفجارهای ویرانگری که آسمان را به رنگ سرخ درمی‌آورد. یکی دیگر از مقامات جمهوری اسلامی با لحنی هشدارآمیز می‌گوید: «شب دراز است و قلندر بیدار!»

در بیشتر موارد، این‌ها چیزی جز رجزخوانی نیست. دو محور از سه رکن بازدارندگی ایران، یعنی شبکه شبه‌ نظامیان نیابتی در خاورمیانه و برنامه هسته‌ای‌اش به‌ شدت تضعیف شده‌اند. اسرائیل حماس و حزب‌الله را که پیش‌تر تهدیدآمیزترین نیروهای نیابتی ایران بودند، در هم کوبیده است. شبه‌ نظامیان حوثی همچنان در یمن فعال‌اند. اما برای اسرائیل تنها مزاحمتی دوردست محسوب می‌شوند. همچنین حملات آمریکا و اسرائیل، برنامه هسته‌ای جمهورى اسلامى ایران را به عقب رانده است. اینکه توقف غنی‌‌سازى به‌ سبب بمباران بوده یا از سر احتیاط، موضوعی است که عراقچی توضیح نمی‌دهد، اما تصریح می‌کند که غنی‌سازی «اکنون متوقف شده است.»

با این حال، ابهامی که درباره سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم وجود دارد که ایران آن را تا مرز درجه تسلیحاتی غنی کرده بود، همچنان برگ فشاری برای جمهوری اسلامی در هر مذاکره آینده محسوب می‌شود.

رژیم اسلامى، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را از بازدید تأسیسات هسته‌ای بمباران‌ شده که بنا به گفته عراقچی، ذخایر ایران در آن مدفون است، منع کرده است. جاسوسان غربی گمان می‌برند که ایران توانسته پیش از آغاز بمباران‌ها، مقدار کافی از مواد شکافت‌ پذیر را خارج و پنهان کند. به اندازه‌ای که بتواند حداقل یک سلاح هسته‌ای تولید کند. افزون بر این، احتمال وجود تأسیسات غنی‌‌سازى پنهان نیز مطرح است.

و همواره این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامیِ زخمی و به گوشه رانده‌ شده، خطرناک‌‌تر شود. شماری از افراد در ساختار امنیتی کشور بر این باورند که واکنش جمهورى اسلامى به حملات اسرائیل و آمریکا «بیش از حد حساب‌ شده و محدود» بوده است.

حمزه صفوی، تحلیلگر و فرزند یکی از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این گارد پیشتاز نظام، می‌گوید دفعه بعد پایگاه‌های آمریکا در خلیج فارس هدف مشروع خواهند بود. یکی دیگر از مقامات نیز تهدید می‌کند: «به هر پایگاهی در هر کشوری که در حمله به ایران نقش داشته باشد، پاسخ خواهیم داد.» حمله به دولت‌های خلیج فارس نیز به‌ نوبه خود، می‌تواند آشوب اقتصادی به‌ پا کند و آتشی منطقه‌ای را شعله‌‌ور سازد.

با این همه، آشکار است که دولت ایران از موضع قدرت، خواهان مذاکره نیست. رژیم، چه در داخل و چه در عرصه بین‌المللی، در تنگنایی جدی گرفتار شده است. گرچه چین همچنان نفت ایران را، بی‌اعتنا به تحریم‌های آمریکا، خریداری می‌کند، اما بعید است به آسانی آماده تأمین تسلیحات باشد. روسیه شاید ملاحظات کمتری داشته باشد، اما به همان اندازه نیز ذخایر تسلیحاتی محدودی برای عرضه دارد. اقتصاد کشور درهم‌ ریخته است.

یکی از سردبیران مطبوعات که از «افول» ملی سخن می‌گوید، فهرستی طولانی از مشکلات روزمره مردم ارائه می‌کند. از کمبود آب و قطع برق گرفته تا مه‌ دود گرفته خفه‌ کننده و قیمت‌های سرسام‌آور. نارضایتی عمومی در قالب اعتراضات پیرامون همین معضلات آشکار است. تعامل با غرب حتى اگر از منظر ایدئولوژیک ناخوشایند باشد، به ضروریات بدل گشته است.

تورم مهار‌ناپذیر شده است. قیمت برنج در یک سال دو برابر شده، قیمت پیاز ۷۰ درصد و روغن خوراکی ۴۰ درصد افزایش یافته است. سقوط ریال نیز بر دشواری‌ها افزوده است. میان سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲، درآمد سرانه در ایران نزدیک به یک‌ پنجم کاهش یافته است. اکنون یک‌ سوم جمعیت کشور زیر خط فقر دولتی، یعنی ۴۰۰ دلار در ماه، زندگی می‌کنند. معلمان معمولا کمتر از ۲۵۰ دلار در ماه دستمزد می‌گیرند، رقمی ناچیز در مقایسه با حقوق آنان پیش از انقلاب ۱۳۵۷ است.

خیابان‌های تهران پاکیزه‌اند، اما ساخت‌‌وساز جدید تقریبا متوقف شده است. شهر فرسوده‌تر، عبوس‌تر و خسته‌تر از زمانی به‌ نظر می‌رسد که گزارشگر این مقاله شش سال پیش آخرین‌‌بار از آن دیدار کرده بود. تعداد گدایان بیشتر شده و جرثقیل‌های ساختمانی کمتر و اغلب همین اندک باقی‌ مانده نیز بی‌حرکت و خاموش ایستاده‌اند.

ترافیکی که زمانی سراسر شهر را قفل می‌کرد، اکنون سبک‌‌تر شده است. در شمال تهران هنوز کافه‌های شیک فراوان‌اند، اما مشتریان، براى خرید نوشیدنى‌هاى خود، صرفه‌جویى نشان مى‌دهند.

ایران سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در جهان را در اختیار دارد، با این حال تابستانی آکنده از خاموشی‌ها را پشت سر گذاشته است. نیروگاه‌ها به جای استفاده از گاز، به سوزاندن نفت سنگین و ارزان روی آورده‌اند. اقدامی که بحران آلودگی هوا را که پیش‌تر نیز شدید بود، تشدید کرده است. تولید نفت که اکنون حدود ۳/۲۵ میلیون بشکه در روز است؛ هرگز دوباره به سطح ۶ میلیون بشکه در روز دوران شاه در اواخر دهه ۱۹۷۰ نرسیده است. حتی یک هدف اقتصادی از برنامه بیست‌ ساله دولت در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) نیز محقق نشده است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

شش سال خشکسالی، رکود اقتصادی را تشدید کرده است. مخازن آبی پیرامون پایتخت در حال خشکیدن‌ هستند. قُله‌هاى مُشرف بر تهران معمولا پوشیده از برف‌اند، اما این روزها هرگاه مه فرو می‌نشیند، تنها صخره‌ای برهنه و بی‌آب‌ و علف نمایان می‌شود. در بوشهر، بندر بزرگ جنوب کشور، آب لوله‌کشى از هم‌ اکنون قطع شده است.

مسعود پزشکیان، رئیس‌ جمهور، دستور داده سال آینده کشت برنج تنها در پنج استان مجاز باشد، نه مانند گذشته در هفده استان. او به تازگی گفته «اگر باران‌ نبارد، پایتخت را تخلیه خواهد کرد»؛ هر چند زیردستانش به‌ سرعت سخنان او را تعدیل و توجیه کردند.

رژیم حاکم بر ایران، همیشه خواسته مشکلات اقتصادی کشور را به گردن تحریم‌های غرب بیندازد. اما گروه‌های ذینفع در درون ساختار قدرت، از انزوا و بسته بودن اقتصاد سود می‌برند و با هرگونه گشایش مخالفت مى کنند. تحریم‌ها شاید تجارت با کشورهای غربی را دشوار کند، اما این خود رژیم است که با وضع تعرفه‌های سنگین، واردات از چین را نیز مسدود کرده است.

ارسلان کاظم پور، مدیر یک مجموعه بزرگ صنعتى که از روغن خوراکى گرفته تا کاغذ تولید مى‌کند، گفته «این سیاست‌ها بازار داخلی را تقویت می‌کند.»

او می‌گوید فروش محصولات شرکتش سالانه ۴۰ درصد رشد دارد. سپاه پاسداران نیز، که نقشی سرنوشت‌ ساز در اقتصاد دارد، امپراتوری تجاری گسترده‌ای را اداره می‌کند و از شبکه‌های پرسود قاچاق نیز بهره‌مند است.

بسیاری از ایرانیان، سوء‌مدیریت و فساد را ریشه اصلی مشکلات اقتصادی می‌دانند. در برابر بیلبوردهایی که مردم را به صرفه‌جویی در مصرف آب فرا می‌خوانند، ماشین‌هاى آب‌پاش‌، حاشیه چمن‌زارهای خیابان‌ها را غرق در آب می‌کنند. در باشگاه‌های تفریحی و استراحت گاه هایى که طبقه ثروتمند به آن رفت‌ و آمد دارد، فواره‌ها همچنان شادمانه به هوا می‌جهند.

pezhijab.jpg- دولت وعده برخورد با مخالفان حجاب اجباری را داد

- سخنگوی دولت پزشکیان: جلوی جریانات سازمان‌یافته بی‌حجابی گرفته خواهد شد

ایران اینترنشنال - فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت جمهوری اسلامی، اعلام کرد گزارش وزارت اطلاعات درباره وضعیت حجاب اجباری در ایران در زمان مقرر به مسعود پزشکیان، رییس دولت و علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ارائه شده و قرار است در حوزه حجاب، جلوی «جریانات سازمان‌یافته» گرفته شود.

مهاجرانی در نشست خبری سه‌شنبه ۱۱ آذر خود، در پاسخ به پرسش خبرنگار وب‌سایت «انصاف‌نیوز» درباره این‌که چرا گزارش اخیر وزارت اطلاعات درباره حجاب اجباری پیش از خامنه‌ای در اختیار پزشکیان قرار نگرفته است، گفت: «این گزارش در زمان مشخص به هر دو تا بزرگوار تحویل داده شده بود.»

او در پاسخ به این سوال که آیا این گزارش به درخواست پزشکیان تهیه شده بود، توضیح داد که وزارتخانه‌ها بر اساس وظایف خود «در بازه‌های زمانی مشخص» گزارش‌های مختلفی تهیه می‌کنند و افزود طبیعتا در حوزه حجاب نیز قرار است جلوی «جریانات سازمان‌یافته» گرفته شود.

پنجم آذر، الیاس حضرتی، رییس شورای اطلاع‌رسانی دولت، گفته بود که خامنه‌ای، ابلاغیه‌ای درباره حجاب اجباری به قوه مجریه ارسال کرده است.

چهارم آذر، حسین رفیعی، معاون تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه، خبر داد سه ماه پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، وزارت اطلاعات گزارشی درباره وضعیت حجاب در کشور به خامنه‌ای ارائه کرد.

رفیعی گفته بود خامنه‌ای این گزارش را «تکان‌دهنده» خواند و دستور داد نسخه‌ای از آن در اختیار پزشکیان قرار گیرد تا دستگاه‌های اطلاعاتی «پروژه‌سازان و عوامل آن‌ها» در موضوع نافرمانی در برابر حجاب اجباری را شناسایی کنند و تحت پیگرد قرار دهند.

اصرار بر استمرار سرکوب

در هفته‌های اخیر، مقام‌های جمهوری اسلامی بر ضرورت تشدید سیاست‌های سرکوبگرانه برای تحمیل حجاب اجباری تاکید کرده‌اند.

در تازه‌ترین نمونه، ۱۱ آذر، ۱۵۵ نماینده مجلس شورای اسلامی طی نامه‌ای خطاب به غلامحسین محسنی اژه‌ای، رییس قوه قضاییه، نوشتند: «سران نظام باید اهمیت و ضرورت اعمال اراده حکمرانی نظام را در ابلاغ قانون ترویج فرهنگ عفاف و حجاب به عنوان ضرورتی انکارناپذیر بدانند و هر چه سریع‌تر نسبت به ابلاغ قانون و اجرای آن به جمع‌بندی برسند.»

این نمایندگان در نامه خود اعلام کردند: «کوتاهی برخی مدیران دستگاه‌های اجرایی در اجرای قانون و همچنین دستگاه قضایی در اعمال قوانین و مقررات موجود با یک ترک فعل بزرگ همراه شده است و این امر به‌دلیل بی‌انگیزه بودن برخی از مدیران و قضات، موجب رشد روزافزون بی‌عفتی و طراحی دشمنان انقلاب اسلامی جهت راه‌اندازی یک جنبش برهنگی در سطح اجتماعی شده است.»

پزشکیان ۹ آذر در نشستی با عنوان بررسی برنامه اقدام زیست اجتماعی سالم، «بدن‌نمایی و برهنگی» را «مغایر شأن زنان» خواند و گفت که «حجاب برتر» باید به‌عنوان «نماد خلاقیت، توانمندی، علم و صداقت» معرفی شود.

سوم آذر، احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان، عبارت حجاب اجباری را «ساخته دشمن» خواند و تاکید کرد «اصل دستور دینی» نباید به چالش کشیده شود.

سیامک انصاری عذرخواهی کرد

| No Comments

سیامک انصاری از مجریان برنامه «بازمانده» که در آن به سمت نمادهای ایرانی سنگ پرتاب می‌شد، از مردم ایران عذرخواهی کرد.

رشیدی کوچی: وقتی صدیقی می‌گوید من نمی‌دانستم ده هزار متر زمین به نامم کردند درحالی‌که میدانست جوان ایرانی نمی‌آید بگوید جمهوری اسلامی مشکل دارد می‌گوید دینتان مشکل دارد

***

444444.jpgرضا فیاضی، بازیگر شناخته‌شده، در ویدئویی روایتی از تجربه‌اش در یک کافه‌ـ‌رستوران و مشاهده هجوم نیروهای حکومتی به بهانه نظارت بر نوع پوشش مردم منتشر کرد.

او می‌گوید چند شب پیش همراه همسرش برای شام بیرون رفته بودند که ناگهان زمزمه‌ها شروع شد: «اماکن، اماکن...». وقتی نگاه کرده، دو مأمور اماکن را دیده که با مسئول رستوران در حال گفتگو بوده‌اند.


فیاضی ادامه می‌دهد که برای رفتن به دستشویی بلند شده اما در بسته بوده. پس از پرس‌وجو، متصدیان ناچار شده‌اند در را باز کنند و او با صحنه‌ای مواجه شده که به گفته خودش «اشک در چشم‌هایم جمع شد»:

دو دختر جوان، از اعضای خانواده گردانندگان رستوران، از ترس بازداشت یا بسته شدن محل کار، خود را در سرویس بهداشتی پنهان کرده بودند؛ فقط به خاطر نوع پوشش‌شان.

او با ناراحتی می‌گوید:

«چطور کسانی که باید محافظ امنیت ما باشند، خودشان عامل ترس و وحشت شده‌اند؟ چرا باید دختر جوانی از ترس اخراج یا برخورد، به دستشویی پناه ببرد؟»

این هنرمند تأکید می‌کند که مردم خسته‌اند و سایه ترس دائمی بر زندگی‌شان افتاده است:

«آقا، مسئله حجاب را حل کنید؛ هست یا نیست، تکلیف مردم را روشن کنید. این ترس دارد بچه‌های ما را فرسوده می‌کند. مردم را ذلیل و درگیر کرده؛ جوری که حتی توان فکر کردن برای حال خودشان را هم از دست می‌دهند.»


فیاضی در پایان یادآور می‌شود که حتی در این مورد خاص نیز مأموران هیچ کاری نکردند، اما ترسِ حضورشان همان‌قدر آسیب‌زا بوده است:

«این وحشتناک است؛ وقتی ترس از قبل از عمل مأمور، بر زندگی ما سایه می‌اندازد.»

ـ ترس، ستون فقرات بقای حکومت‌های توتالیتر است؛ درست همان چیزی که جمهوری اسلامی با مهارت بر آن سوار شده است. ترسی که هنوز پیش از آن‌که مأمور کاری بکند، در زندگی مردم ریشه می‌دواند و ذهن و جسم را فلج می‌کند.

همان «وحشت درونی‌شده»‌ای که هانا آرنت می‌گفت: جایی که قدرت واقعی دیگر از چماق نمی‌آید، از سکوت و انشقاقی می‌آید که خودِ مردم از ترس به آن تن می‌دهند. فوکو این را «انضباطی‌کردن بدن‌ها» می‌نامید؛ جایی که رژیم حتی وقتی حضور فیزیکی ندارد، حضور ذهنی‌اش مردم را مهار می‌کند. نتیجه روشن است: جامعه چندپاره می‌شود، فعالان تنها می‌مانند و حق‌خواهی به تأخیر می‌افتد.

جمهوری اسلامی با چنگ انداختن بر فضای عمومی و خصوصی، دقیقاً همین هدف را دنبال می‌کند: اینکه ترس، پیشاپیش وارد خانه‌ها، خیابان‌ها و قلب‌ها شود و سیطره‌اش را کامل کند.

راه مقابله با این ترس، همبستگی و نافرمانی مدنی است.

پليس شهری در کانادا پس از آن که تماس‌هایی درباره نصب نشان های «ضد سانتا» دریافت کرد، به مردم منطقه يادآوری کرد که «گرينچ» بودن ممکن است خوشايند نباشد، اما غيرقانونی هم نيست.

يک تصوير منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی چهار نشانه رنگی را روی يک پنجره نشان می‌داد که دو عدد از آنها با ماژيک سياه نوشته شده بود: «سانتا واقعی نيست» و «خانواده شما هدايای شما را می‌خرد».

nosantalarge.jpgدر روزهای پايان هفته گذشته، اين نشانه‌های مناقشه برانگیز روی پنجره يک خانه در مسير رژه کریسمس سانتا کلوز در برنتفورد ـ حدود ۱۰۳ کيلومتر غرب تورنتو ـ نصب شده بود.

به گفته پليس، «چند تماس از سوی ساکنان ناراحت» درباره اين نشانه‌های نصب شده دريافت شد و از فردی که آنها را نصب کرده بود، خواسته شد که آنها را بردارد.

يک سخنگوی پليس گفت: «هرچند غيرقانونی نيست که کسی مثل "گرينچ" رفتار کند، اما ما از همه می‌خواهيم که روح فصل جشن‌های زمستانی را بپذيرند و به ويژه در رويدادهايی مانند رژه سانتا، به ايجاد فضای مثبت و پذيرنده در جامعه کمک کنند.»

«گرينچ» -شخصیت کارتونی - که همراه سگ وفادارش، مکس، زندگی تنهايی در يک غار روی کوه کرامپت دارد، اصلی‌ترين عامل ناراحتی‌اش ایام کريسمس است؛ وقتی که همسايه‌های او با جشن‌های پر سروصدا اين مناسبت را برگزار می کنند.

هم‌زمان، بحث‌های فرهنگی دیگری نیز در جریان است، از جمله دیدگاه برخی جریان‌های چپ که پیشنهاد کرده اند «روز شکرگزاری» به «روز قدردانی از مردمان بومی» تغییر نام دهد، یا مخالفت‌هایی که با «روز کلمب» مطرح می‌شود زیرا کریستف کلمب را نمادی از استعمار و برده‌داری می‌دانند. این مجموعه رخدادها بار دیگر گفت‌وگو دربارهٔ نمادها، سنت‌ها و روایت‌های تاریخی در جوامع چپ‌گرا و راست‌گرای امروزی را پررنگ کرده است.

venz.jpgدویچه وله - مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا گفت که ونزوئلا به سکویی برای ایران، سپاه پاسداران و حزب‌الله در آمریکای جنوبی تبدیل شده و دولت نیکولاس مادورو با شبکه‌های قاچاق مواد مخدر همکاری دارد.

مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده در گفت‌وگویی تلویزیونی با فاکس‌نیوز، حکومت نیکولاس مادورو را "نامشروع" توصیف کرد و گفت که کاراکاس مسیر انتقال کوکائین تولیدشده در کلمبیا به سمت ایالات متحده را باز نگه داشته است. او همچنین گفت ایران، سپاه پاسداران و حتی حزب‌الله در آمریکای جنوبی حضور رو‌ به‌ گسترش دارند و یکی از پایگاه‌های اصلی آنها در خاک ونزوئلاست. این مواضع در شرایطی بیان می‌شود که دولت آمریکا مأموریت تازه‌ای برای مقابله با قاچاق در منطقه تعریف کرده و دونالد ترامپ از آغاز اقدامات زمینی علیه شبکه‌های ونزوئلایی در آینده‌ای نزدیک خبر داده است.

محورهای ادعا و مستندات مورد استناد واشینگتن

وزیر خارجه آمریکا با اشاره به پرونده‌های قضایی گذشته تأکید کرد که کیفرخواست هیئت منصفه در حوزه جنوبی نیویورک در سال ۲۰۲۰ علیه مادورو و برخی مقام‌های ونزوئلا همچنان پابرجاست و آن را دلیل دخالت حکومت ونزوئلا در قاچاق دانست. روبیو گفت: «این یک اتهام‌نامه است که از سوی هیئت منصفه صادر شده نه سیاستمداران.» او افزود که اعتراض کاراکاس به مأموریت ضدقاچاق آمریکا نشان می‌دهد رژیم مادورو با شبکه‌های قاچاق "درگیر" است. مادورو این اتهام‌ها را رد می‌کند و واشنگتن را به تلاش برای براندازی متهم می‌سازد.

به‌ گفته مقام‌های آمریکایی، از شهریور امسال تاکنون دست‌کم ۲۱ حمله به قایق‌های مظنون در کارائیب و اقیانوس آرام انجام شده که بنا بر آمارهای علنی دست‌کم ۸۳ کشته بر جای گذاشته است. منتقدان می‌گویند شمار نیروهای آمریکا از جمله حضور گروه رزمی ناو هواپیمابر این کشور با مأموریت ضدقاچاق تناسب ندارد و برخی حملات محل مناقشه است. پیت هگست، وزیر جنگ آمریکا پیش‌تر عملیات چندلایه‌ای را برای "حفاظت از نیمکره غربی از نتوکراسی‌ها و قاچاقچیان" (Netocracy) اعلام کرده بود و اکنون نیز برنامه گسترش آن به اقدامات زمینی هم مطرح شده است.

ابعاد منطقه‌ای و پیامدهای انسانی

روبیو ونزوئلا را منبع بی‌ثباتی در کل منطقه دانست و به موج مهاجرتی شهروندان این کشور اشاره کرد که به گفته او بیش از هشت میلیون نفر را دربر می‌گیرد. او مدعی شد همکاری عناصر حکومت با شبکه‌های قاچاق امکان خروج محموله‌ها از خاک ونزوئلا به‌سمت آمریکا را فراهم می‌کند. کاراکاس این ادعاها را سیاسی می‌خواند و می‌گوید تمرکز نظامی آمریکا در پیرامون ونزوئلا پوششی برای فشار و تغییر نظام است.

با تشدید اظهارات سیاسی در واشنگتن و کاراکاس، عملیات دریایی ایالات متحده در کارائیب وارد مرحله حساسی شده و طرح اقدامات زمینی می‌تواند تنش‌ها را افزایش دهد. در عین حال استناد دولت آمریکا به کیفرخواست‌های فدرال و رویکرد موسع در تعریف "نارکوتروریسم" (تروریسم مواد مخدر) احتمالاً پرونده را به میدان‌های حقوقی و دیپلماتیک تازه‌ای خواهد کشاند.

مادورو از سال ۲۰۱۳ قدرت در ونزوئلا را در دست دارد. آمریکا و اتحادیه اروپا و همچنین بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته در این کشور را که با اتهام تقلب همراه بود، به رسمیت نمی‌شناسند. مادورو ادعا می‌کند آمریکا به دنبال خلع او از قدرت است. آمریکا برای ارائه اطلاعاتی که منجر به بازداشت مادورو شود، جایزه‌ای تا سقف ۵۰ میلیون دلار تعیین کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

به گزارش رویترز، مادورو و مقامات عالی‌رتبه دولت او تقریبا به طور روزانه در تلویزیون دولتی این کشور ظاهر می‌شوند و در خطابه‌‌هایی تند و تیز "امپریالیسم" آمریکا را محکوم می‌کنند، اما با این حال هیچ‌کدام نام ترامپ را به طور مشخص به زبان نمی‌آورند.

رویترز به نقل از منابع امنیتی و دیپلماتیک گزارش داده است که دولت ونزوئلا احتمالا در تلاش برای کاهش تنش‌هاست. طبق این گزارش خشم دولت ونزوئلا پیش‌تر بر مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا متمرکز شده بود، اما در هفته‌های اخیر حتی اشاره‌ها به روبیو نیز کاهش یافته است.

moein.jpgهمتی: فیلم «بازگشت معین» را داریم می‌سازیم

سیروس همتی بازیگر و کارگردان تئاتر در گفت‌وگو با ایران۲۴:

🔺من یک کار سینمایی جدید دارم؛ «بازگشت معین» که قصه‌اش درباره بازگشت معین (خواننده) است و دعوای موافقان و مخالفان، و اتفاقاتی که می‌افتد.

:::

🔺یک نمایش هم دارم با نام «ویلا» که احتمالاً برای ایرانشهر یا تئاترشهر اجرا می‌شود و موضوعش برگرفته از ۱۲ روز حملات اخیر است.

🔺در «ویلا» ماجرای گم‌شدن طلا و سکه در یک مهمانی، بهانه‌ای می‌شود برای ورود به فضای پرتنش اقتصادی و اجتماعی.

🔺این نمایش را طوری نوشته‌ام که نشان دهد بعد از جنگ، آشتی‌ها و قهرهای خانوادگی گاهی شدیدتر از خود جنگ بیرونی است.

🔺برای من مهم بود نشان بدهم جنگ درونی و اختلافات داخلی چه‌قدر می‌تواند عمیق‌تر و ماندگارتر از جنگ واقعی باشد.


بی بی سی - کارکنان يک فروشگاه مشروب‌فروشی در ایالت ويرجينيا آمریکا روز شنبه گذشته وقتی کرکره‌ها را بالا زدند با صحنه غيرمنتظره‌ای روبه رو شدند؛ يک راکون وارد فروشگاه شده و خودش را به بخش نوشيدنی‌های الکلی رسانده بود.

اين «دزد نقاب‌دار» بیهوش بين توالت و سطل زباله پيدا شد، پس از آنکه از چند بطری در قفسه پايينی نوشيده بود.

racoonlarge.jpgسامانتا مارتين، مامور کنترل حيوانات، اين «مظنون» را برای تحقیقات به مرکز حمايت از حيوانات شهر منتقل کرد، اما نه پيش از آنکه او فرصتی برای هوش آمدن پيدا کند.

پس از چند ساعت خواب و بدون هيچ نشانه‌ای از آسيب (جز شباهت به یک مست لایعقل)، اين راکون با ايمنی کامل دوباره در طبيعت رها شد.

این فروشگاه مشروبات که برای تعطيلات شکرگزاری چند روزی بسته بود، روز «جمعه سياه» دچار این «نفوذ» غيرمنتظره شد.

وقتی کارکنان روز شنبه رسيدند، بطری‌های شکسته و الکل روی زمين پخش شده بود؛ از جمله نوشيدنی مورد علاقه مهمان ناخوانده، يعنی ويسکی اسکاتلندی - که با تعرفه های ترامپ اخیرا گران‌تر هم شده.

به گفته افسر مرکز کنترل حیوانات، اين راکون پس از سقوط از يکی از سقف‌های مشبکی فروشگاه، وارد «يک رشته خرابکاری تمام عيار» شد و «هر چه بود را نوشيد».

تنها يک تصوير دوربين امنيتی، آن هم تار و ناواضح، از اين ورود وجود دارد؛ بنابراين مشخص نيست اين موجود تشنه پيش از آنکه در سرويس بهداشتی بيهوش شود، چه مقدار الکل و «به سلامتی» چه کسی نوشیده است.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgبه گزارش هم‌میهن آنلاین و به نقل از ایسنا، مراسم قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶ روز جمعه در واشنگتن برگزار می‌شود و فدراسیون فوتبال ایران اعلام کرده است که امیر قلعه‌نویی، سرمربی تیم ملی، در این رویداد حضور خواهد داشت.

بر اساس برنامه‌ریزی انجام‌شده، قلعه‌نویی برای همراهی با روند آماده‌سازی تیم ملی در مسیر رقابت‌های پیش‌رو، به آمریکا سفر می‌کند. این سفر در حالی انجام می‌شود که در دوره‌های گذشته، روند صدور ویزا برای نمایندگان فوتبال ایران با موانعی روبه‌رو شده بود.

در جریان یکی از مراسم‌های پیشین مرتبط با جام جهانی، دولت آمریکا درخواست روادید تعدادی از اعضای فدراسیون فوتبال ایران را نپذیرفته بود. با وجود آن سابقه، فدراسیون فوتبال اعلام کرده است که هماهنگی‌های لازم برای سفر سرمربی انجام شده و او طبق برنامه در قرعه‌کشی شرکت خواهد کرد.

به گزارش رکنا، یک دستگاه خودرو به‌همراه بقایای جسد یک فرد، که برآورد می‌شود بیش از ۱۵ سال پیش به دلایل نامعلوم زیر خاک دفن شده باشد، در محدوده جاده رامشیر به غیزانیه در بخش مشرفه از توابع شهرستان اهواز کشف شد.

scullarge.jpgبه گفته‌ی یک منبع آگاه که خبر را برای رکنا تأیید کرده است، این خودرو از نوع پژو بوده و اسکلت انسانی داخل آن زمانی کشف شد که یک بیل مکانیکی متعلق به یکی از شرکت‌ها هنگام عملیات خاک‌برداری، به بدنه خودرو برخورد کرد و آن را از دل خاک بیرون آورد.

این منبع آگاه توضیح داد: «فک و جمجمه کشف‌شده برای انجام آزمایش‌های DNA و تعیین هویت احتمالی فرد و زمان دقیق حادثه، به مراکز تخصصی ارسال شده است. پس از اتمام بررسی‌ها، علت و زمان مرگ اعلام خواهد شد.»

براساس شرایط فعلی خودرو و وضعیت بقایای جسد، احتمال داده می‌شود که این حادثه بیش از ۱۵ سال پیش رخ داده باشد.

با کشف این خودرو و جسد، دستور قضایی صادر شده و بقایای انسانی برای بررسی‌های تخصصی به اداره تشخیص هویت پلیس آگاهی و پزشکی قانونی منتقل شده است. جزئیات بیشتر پس از روشن شدن نتایج تحقیقات تکمیلی منتشر خواهد شد.

فدریکا موگرینی بازداشت شد

| No Comments

mogrini.jpgایران اینترنشنال - فدریکا موگرینی، دیپلمات ایتالیایی و رییس پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در جریان یک عملیات گسترده ضد فساد و تحقیق در مورد کلاهبرداری از بودجه‌های اتحادیه اروپا بازداشت شد. این بازداشت توسط پلیس فدرال بلژیک و تحت نظارت دفتر دادستانی عمومی اروپا انجام شده است.

رسانه‌ها سه‌شنبه ۱۱ آذر گزارش کردند پلیس بلژیک او را صبح سه‌شنبه در ارتباط با اتهاماتی از جمله: کلاهبرداری، فساد ، تقلب در مناقصات عمومی، تعارض منافع و نقض محرمانگی حرفه‌ای بازداشت کرده است.

تمرکز تحقیقات بر برنامه آموزشی دیپلمات‌های جوان در کالج اروپا است که از اتحادیه اروپا بودجه دریافت می‌کند. علاوه بر موگرینی، استفانو سانینو، دیپلمات ایتالیایی نیز در همین رابطه متهم است. او رییس سابق دبیرخانه سرویس اقدام خارجی اروپا و مدیرکل فعلی خاورمیانه و شمال آفریقا در کمیسیون اروپا است.

fmlarge.jpgجستجوهای گسترده در بروکسل، کالج اروپا در بروژ و خانه‌های شخصی افراد مظنون انجام شده است. بنابر گزارش‌ها ۳ نفر بازداشت شده‌اند و مصونیت قضایی‌شان به عنوان مقامات سابق اتحادیه اروپا برداشته شده است.

تاکنون واکنش رسمی صریحی از سوی اتحادیه اروپا به موضوع منتشر نشده است.

وب‌سایت «یوراکتیو» گزارش داد پلیس بلژیک از بامداد سه‌شنبه در بروکسل به سرویس دیپلماسی اتحادیه اروپا یورش برد و هم‌زمان کالج اروپا در بروژ و چند خانه شخصی را نیز در چارچوب این تحقیقات بازرسی کرد.

روزهای آخر مادورو؟

| No Comments

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgاحمد زیدآبادی

روشن است که آمریکا در این باره چندان در قید قواعد و حقوق بین‌الملل نیست و خود رأساً در مقام مفسر و مجری این قواعد عمل می‌کند! این رفتار، برخی کشورها را نگران کرده است اما نه به اندازه‌ای که نگران سرنوشت دولت مادورو شوند و بخواهند به حمایت از آن دست به تحرکی در صحنه جهانی بزنند.

ونزوئلا حامیان پروپاقرص چندانی در صحنه بین‌المللی ندارد. این کشور گرچه از متحدان نزدیک روسیه و چین و از مدافعان بی‌چون و چرای سیاست‌های آن دو کشور در عرصه بین‌المللی است، اما پکن و مسکو تاکنون جز چند موضع‌گیری نه‌چندان شدید و قاطع لفظی، اقدام دیگری در جهت حمایت از دولت مادورو انجام نداده‌اند. از رفتار چین و روسیه چنین برداشت می‌‌شود که آنان در حوزه کارائیب منافع قابل توجهی برای خود تعریف نکرده‌اند و آماده هیچ نوع رویارویی با آمریکا بر سر سرنوشت این منطقه نیستند.

آنها در عوض به نوع رابطه خود با واشنگتن حساسیت بیشتری نشان می‌دهند. رهبران کرملین مشغول مذاکرات علنی و مخفی با آمریکا برای خاتمه دادن به جنگ اوکراین هستند و می‌کوشند تا با جلب رضایت ترامپ، او را به سمت فرمول صلحی به نفع خود ترغیب کنند. چینی‌ها نیز در اندیشه توافقی اقتصادی با آمریکا هستند که جنگ تعرفه‌ها بین دو کشور را به حداقل ممکن برساند.

با این وضع، مادورو در مواجهه با ایالات متحده حمایت چندانی از مسکو و پکن دریافت نخواهد کرد.

farari.jpgشبنم نعمت زاده دختر وزیر صمت بعد از جنگ ۱۲ روزه فراری است

- اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه‌ قضائیه‌ ایران می‌گوید که وثیقه ۹۰ میلیارد تومانی شبنم نعمت‌زاده به‌دلیل بازنگشتن او به زندان ضبط خواهد شد.

- آقای جهانگیر گفته است که خانم نعمت‌زاده پس از اعطای مرخصی «مرتکب غیبت شد» و به زندان برنگشت.

- سخنگوی قوه‌ قضائیه‌ ایران وثیقه‌گذار خانم نعمت‌زاده را محمدرضا نعمت‌زاده از سیاستمداران پیشین و از وزرای سابق در ایران اعلام کرد و گفت که ضبط ملک ۹۰ میلیاردی او در تهران در مرحله اجرایی است.

آواتودی - در حالی‌ که هزاران زندانی عادی برای کوچک‌ترین جرایم ماه‌ها و سال‌ها پشت میله‌ها می‌مانند، پرونده شبنم نعمت‌زاده، دختر یکی از وزرای دولت روحانی و از محکومان شاخص فساد دارویی، بار دیگر نشان می‌دهد عدالت در جمهوری اسلامی برای طبقه صاحب قدرت معنایی جز امتیاز و مصونیت ندارد.

علی محمدزاده، وکیل نعمت‌زاده، در گفت‌وگویی تازه با رسانه‌های حکومتی مدعی شده حکم ۲۰ سال حبس موکلش در دیوان عالی نقض شده است؛ حکمی که در سال ۱۳۹۹ به دلیل اختلال گسترده در نظام دارویی و اخلال در بازار کشور صادر شده بود.

این در حالی است که نعمت‌زاده ماه‌هاست از زندان اوین گریخته؛ او در جریان جنگ ۱۲ روزه به مرخصی شش‌ روزه اعزام شد و هرگز بازنگشت--پدیده‌ای که برای زندانیان عادی حتی قابل تصور هم نیست.

وکیل او ادعا می‌کند بخشی از بدهی‌های ناشی از رد مال پرداخت شده و تنها ۴۹ میلیارد تومان باقی مانده است؛ رقمی که در مقایسه با سودهای نجومی فساد دارویی خانواده نعمت‌زاده، "نقد کردن پول خرد" به حساب می‌آید.

در حالی که سخنگوی قوه قضاییه هنوز بر لزوم بازگشت او به زندان تأکید دارد، وکیل می‌گوید: «رأی قطعی برای بازگشتش وجود ندارد... من ارتباط مستقیمی با او ندارم.»


خبرنامه گویا - در سال‌های اخیر، ایده «دانشگاه‌های مجازی هوش مصنوعی» از یک مفهوم آینده‌نگرانه به موضوعی جدی در گفت‌وگوهای آموزشی و فناورانه تبدیل شده است. با سرعت پیشرفت فناوری‌های آموزشی، پلتفرم‌های یادگیری هوشمند و سیستم‌های ارزیابی مبتنی بر داده، این پرسش مطرح می‌شود که آیا تا یک دهه آینده ممکن است چنین دانشگاه‌هایی بتوانند مدارک رسمی و مورد تأیید دولت‌ها ارائه دهند؟ این سناریو در نگاه اول بلندپروازانه به نظر می‌رسد، اما مجموعه‌ای از عوامل نشان می‌دهد که تحقق آن چندان دور از ذهن هم نیست.

aiunilarge.jpg
یکی از مهم‌ترین دلایلی که این ایده را تقویت می‌کند، نیاز شدید صنعت فناوری به مهارت‌های تخصصی است. شرکت‌های تکنولوژی در سراسر جهان با کمبود نیروهایی مواجه‌اند که مهارت‌های مورد نیاز روز را داشته باشند. دانشگاه‌های سنتی معمولاً با سرعتی کمتر از تغییرات دنیای فناوری برنامه‌های درسی خود را به‌روزرسانی می‌کنند و این شکاف زمانی باعث ایجاد عدم تطابق بین آموزش و بازار کار شده است. در مقابل، دانشگاه‌های مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند برنامه‌های درسی را در بازه‌های زمانی کوتاه و حتی بلادرنگ با توجه به تحولات صنعتی به‌روزرسانی کنند.

انعطاف‌پذیری ساختاری این دانشگاه‌ها یکی از عواملی است که ممکن است روند اخذ تأییدیه‌های رسمی را تسریع کند. نهادهای تنظیم‌گر معمولاً زمانی به یک مؤسسه اعتبار می‌دهند که نشان دهد برنامه‌های آن با نیازهای واقعی جامعه و صنعت همسو است. اگر دانشگاه‌های مجازی هوش مصنوعی بتوانند این همسویی را ثابت کنند، احتمال دارد مسیر دریافت استانداردهای رسمی آموزشی برای آنها کوتاه‌تر از حد انتظار باشد.

با این حال، تحقق این چشم‌انداز بدون چالش نیست. بزرگ‌ترین مانع، استانداردهای اعتبارسنجی آموزشی است که غالباً بر مبنای ساختارهای سنتی آموزش حضوری تعریف شده‌اند. بسیاری از کشورها هنوز چارچوب مشخصی برای ارزیابی دانشگاه‌هایی که کاملاً مجازی‌اند یا توسط سیستم‌های هوشمند مدیریت می‌شوند، ندارند. ایجاد این چارچوب‌ها نیازمند زمان، تحقیق و توافق گسترده بین نهادهای دانشگاهی، دولت‌ها و صنعت است.

مسئله مهم دیگر، سلامت و اصالت ارزیابی‌ها است. اگر هوش مصنوعی مسئول طراحی، مدیریت و تصحیح آزمون‌ها باشد، باید سازوکارهای دقیقی برای جلوگیری از تخلف، تقلب، یا خطاهای سیستمی طراحی شود. اعتماد عمومی به مدارک صادرشده زمانی ایجاد می‌شود که سازوکارهای ارزیابی کاملاً شفاف، قابل بازبینی و قابل اعتماد باشند. این موضوع یکی از نقاط حساس در پذیرش عمومی چنین دانشگاه‌هایی خواهد بود.

در کنار این مسائل فنی، ادراک عمومی و فرهنگی نسبت به آموزش مجازی نیز نقش کلیدی دارد. بسیاری از خانواده‌ها، کارفرمایان و حتی دانشجویان هنوز تحصیلات حضوری را معتبرتر و قابل‌اتکاتر می‌دانند. برای تغییر این نگاه، دانشگاه‌های مجازی هوش مصنوعی باید کیفیت، عمق و ارزش‌افزوده‌ای ارائه کنند که بتواند با آموزش سنتی رقابت کند یا حتی از آن پیشی بگیرد.

👈 مطالب بیشتر در خبرنامه گویا

بعد اخلاقی و حقوقی این تحول نیز اهمیت فراوانی دارد. اداره یک دانشگاه توسط الگوریتم‌ها، پرسش‌هایی جدی درباره مسئولیت‌پذیری، شفافیت، حفظ حریم خصوصی داده‌ها و تصمیم‌گیری خودکار ایجاد می‌کند. دولت‌ها ناگزیر خواهند بود قوانین و مقررات دقیق‌تری تدوین کنند تا مشخص شود چه کسی و چگونه بر عملکرد این سیستم‌ها نظارت می‌کند و در صورت بروز خطا چه سازوکاری وجود دارد.

در مجموع، با وجود چالش‌های جدی، مسیر شکل‌گیری دانشگاه‌های مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی و ارائه مدارک رسمی کاملاً قابل تصور است. ترکیب فشار بازار کار، توانایی فناوری برای ارائه آموزش شخصی‌سازی‌شده، و تحول ساختارهای نظارتی می‌تواند در دهه آینده شرایط لازم برای این تحول بزرگ را فراهم کند. در صورت مدیریت درست چالش‌ها و تدوین استانداردهای شفاف، شاید بزودی دانشگاه‌هایی داشته باشیم که نه ساختمان دارند و نه استادان انسانی، اما می‌توانند آموزش‌هایی با کیفیت بالا و مدارک معتبر ارائه دهند.

mostanad.jpgکانال اندیشکده خرد جنسی

این دخترک ۱۲ ساله التماس می کند او را از آن مکان ناامن نجات دهند! او به جبر، در آن مکان به دنیا آمده و در همان مکان هم رشد کرده است!

در مکانی که مادرش تن فروشی می کرده است و مردان شهوتران در آن رفت و آمد می کرده اند ... مکانی بنام "قلعه" ... این بخش کوتاهی از مستند "قلعه" ساخته ی کامران شیردل است که سال ۱۳۴۵ در روسپیخانه پایتخت فیلمبرداری کرده.

:::



یکی از آسیب های اجتماعی، حضور اجباری کودکان در چنین مکان هایی است. حضوری پر مخاطره که هر ثانیه اش انبوهی زخم به همراه دارد! خصوصا اگر کودک دختر هم باشد، مثل همین دختر ...

وضعیت آن محله - قلعه یا شهرنو - در آن روزگار، وضعیتی در ظاهر کنترل شده زیر نظر نهادهای ناظر بود. اما در حقیقت آنچه که در آنجا می گذشت تنها بخشی از فعالیت مافیایی پنهان بود که شبکه‌ ای گسترده در سراسر کشور را اداره می کرد.

شبکه ای برای به دام انداختن دختران و هدایت آنها به چنین مکانهایی برای بهره کشی جنسی از آنها... در سال های منتهی به انقلاب سن دختران شاغل در آن مکان ها به ۱۵ سال هم رسیده بود!

مجله ی هفتگی "جوانان امروز"، در گزارش هایی پر مخاطب، هر هفته به معرفی چند تن از آن دختران می پرداخت!

روسپی خانه ها در شهرهای بزرگ به شکل کاملا رسمی دایر بودند ... در آن سال ها بخشی از تولیدات سینمای تجاری هم به داستان هایی از سرگذشت این دختران اختصاص داشت!

فعالیتی مشکوک به همکاری با آن مافیا... انقلاب اما مشکل آن تیره بختان را هرگز حل نکرد. برعکس، مشکل را در همان روزهای نخست پیچیده تر هم کرد، هنگامی که در یک غروب غمبار گروهی انقلابی، خانه های آن زنان را به آتش کشیدند و چند تن از آنها را زنده زنده در آتش سوزاندند...

از میان بزرگان انقلاب تنها کسی که با زنان آسیب دیده همدردی کرد، آیت الله سیدمحمود طالقانی بود که آن حرکت جنون آمیز را محکوم و گروهی را به نمایندگی از خود برای رسیدگی به آن محل اعزام کرد.

انقلاب، چندی بعد تعدادی از سرکردگان روسپی خانه ی معروف پایتخت را اعدام کرد، اما مشکل زنان تیره بخت را هیچگاه حل نکرد.

شهرنو را تعطیل و روسپیان را آواره ی خیابان ها کرد ... از آن پس روسپی گری به یک فعالیت زیر زمینی تبدیل شد ... و حالا که نزدیک به نیم قرن از انقلاب گذشته، پژوهش ها - برای نمونه پژوهش دکترسعید مدنی - نشان می l‌دهد که سن روسپیگری در ایران به زیر ۱۴ سالگی رسیده!

آیا همچنان مافیایی پشت پرده پنهان است؟

isr.jpgیورونیوز - گزارش بازرس دولتی اسرائیل می‌گوید که بدنه دفاعی ارتش این کشور در جریان جنگ ۱۲ روزه با ایران در حفاظت از زیرساخت‌های حیاتی مانند مرکز درمانی بئرشبع، پالایشگاه نفت بازان حیفا و و موسسه علوم وایزمن ناکام بوده است.

متانیاهو انگلمن، بازرس دولتی در اسرائیل در گزارش خود که روز سه‌شنبه منتشر شد وزارت دفاع، ارتش و شورای امنیت ملی این کشور را متهم کرد که نتوانستند از زیرساخت‌های حیاتی در برابر موشک‌های بالستیک ایران دفاع کنند.

بر اساس این گزارش، نخستین هشدار درباره ضعف‌های مربوط به محافظت از تاسیسات یاد شده در سال ۲۰۱۱ از سوی یکی از واحدهای وزارت دفاع مطرح شده بود. دفتر بازرس کل نیز در سال ۲۰۲۰ گزارش مفصلی درباره نفاط ضعف و ضریب آسیب‌پذیری‌ها ارائه کرده بود. با این حال تقریبا تمام تلاش‌ها برای حل موضوع تاکنون نادیده گرفته شده‌اند.

گزارش بازرس دولتی تاکید دارد که بحث دفاع فیزیکی از زیرساخت‌ها با مسئله عملکرد سامانه‌های پدافند هوایی «گنبد آهنین»، «فلاخن داوود»، «پیکان» (Arrow) و «پرتو آهنین» (Iron Beam) متمایز است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

این سامانه‌های پدافندی به منظور جلوگیری از عبور تهدیدات هوایی به حریم هوایی اسرائیل یا نزدیک شدن آن‌ها به تاسیسات مختلف و مناطق مسکونی طراحی شده‌اند.

در مقابل، بازرس دولتی اسرائیل مقامات مختلف را به دلیل ناکامی در تامین استحکامات فیزیکی خاص برای تاسیسات زیربنایی حیاتی، زمانی که موشک از سد پدافند هوایی عبور کرده و به آن تاسیسات اصابت می‌کند، مورد بازخواست قرار می‌دهد.

حفاظت از زیرساخت‌های حیاتی؛ آیا خلاء قانونی وجود دارد؟

انگلمن تاکید می‌کند که این مساله حیاتی است زیرا پدافند هوایی اسرائیل هرچقدر هم قوی باشد، نفوذناپذیر نیست و حماس، حزب‌الله، حوثی‌ها و ایران همگی موفق شدند در مقاطعی از جنگ به سایت‌های حیاتی مختلفی که فاقد دفاع فیزیکی بودند، آسیب برسانند.

به گفته بازرس دولتی موانع متعددی برای دفاع از این سایت‌ها وجود دارد.

نخست آن‌که وزارت دفاع و نهادهای ذی‌ربط تاکنون حتی فهرست جامع و به‌روزی از زیرساخت‌های حیاتی تهیه نکرده‌اند. به گفته انگلمن تلاش‌های پراکنده‌ای در این زمینه صورت گرفته است اما هیچ‌یک کامل یا به‌روز نیستند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgوزارت خارجه آلمان به ایران اینترنشنال اعلام کرد جمهوری اسلامی برای فعالیت دیپلمات‌ها و کارکنان آلمانی سفارت این کشور در تهران ویزا صادر نمی‌کند.


سخنگوی این وزارتخانه به ایران‌اینترنشنال گفت: سفارت آلمان در تهران و بخش صدور ویزا، در آینده قابل پیش‌بینی، با همان تعداد محدود کارکنانی که پیش از تعطیلی ماموریت در جریان جنگ ۱۲روزه فعال بودند، به کار خود ادامه می‌دهند.


او افزود: با وجود شرایط دشوار، روند رسیدگی به روادید طی هفته‌های گذشته به‌تدریج گسترش یافته و با واگذاری پذیرش اولیه درخواست‌ها به یک ارائه‌دهنده خدمات خارجی و انتقال بررسی پرونده‌ها به اداره فدرال امور خارجه، ظرفیت بیشتری برای رسیدگی به متقاضیان ایجاد شده است.


سخنگوی وزارت خارجه آلمان اضافه کرد این افزایش ظرفیت به‌ویژه به متقاضیان ویزای تحصیلی و پزشکانی که برای تایید صلاحیت حرفه‌ای خود در آلمان نیاز به ویزا دارند کمک می‌کند.
اخیرا نیز تغییراتی در روند تعیین وقت برای این گروه‌ها اعمال شده تا بیشترین تعداد ممکن از درخواست‌ها پذیرفته شود.


وزارت خارجه آلمان با وجود این بهبودها هشدار داد که محدودیت‌ها در صدور ویزا در تهران همچنان ادامه دارد.

palizdar.jpgایران اینترنشنال - قوه قضاییه جمهوری اسلامی از بازداشت عباس پالیزدار، عضو هیات تحقیق و تفحص از این قوه در دهه ۸۰ خبر داد و نوشت او در پی قطعی‌شدن حکم محکومیتش، بازداشت و برای اجرای حکم به زندان منتقل شده است.

خبرگزاری میزان، رسانه وابسته به قوه قضاییه، دوشنبه ۱۰ آذر در گزارشی نوشت: «اظهارات پالیزدار در مورد افراد مختلف، شکایت شاکیان خصوصی علیه وی را به همراه داشت. پس از طرح شکایت شاکیان خصوصی، پرونده وی در مرجع قضایی بررسی شد.»

میزان اعلام کرد پس از احضار پالیزدار به مرجع قضایی، او «نتوانست ادعاهای خود درباره افراد مختلف را اثبات کند» و شاکیان او «مستندات زیادی» در رد «این ادعاها» به دادگاه ارائه کردند و در نهایت دادگاه او را محکوم کرد.

در این گزارش هیچ اشاره‌ای به اتهام، مدت محکومیت و نام شاکیان خصوصی نشده و دستگاه قضایی نیز مشخص نکرده که این حکم به کدام بخش از اظهارات پالیزدار مربوط می‌شود.

با این حال، اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه، ۲۹ آبان ۱۴۰۳ از تشکیل پرونده علیه پالیزدار خبر داد و گفت: «برای این شخص که قبلا هم مجرم بودنش اثبات شده بود، پرونده تشکیل شده که در مرحله مقدماتی است.»

پالیزدار آبان ۱۴۰۳ در گفت‌وگویی با وب‌سایت «دیده‌بان ایران»، از وجود پرونده‌های فساد برخی مقامات جمهوری اسلامی از جمله محمد یزدی، محمود هاشمی شاهرودی، غلامعلی حداد عادل، امامی کاشانی، سخن گفته بود.

2222.jpgاختصاصی ایران وایر - منبع آگاه «ایران وایر» در وزارت ورزش و جوانان گفته است که طی هفته‌های گذشته، «برنامه‌ریزی» برای تشکیل جلساتی با حضور مدیران فدراسیون فوتبال، نمایندگان سازمان اطلاعات سپاه و دستگاه‌های اطلاعاتی برای «توجیه کردن بازیکنان تیم فوتبال ایران» پیش از آغاز جام جهانی ۲۰۲۶ آغاز شده است.

جام جهانی ۲۰۲۶ قاره آمریکا به میزبانی آمریکا، مکزیک و کانادا از ۲۱خرداد۱۴۰۵ آغاز خواهد شد و تیم فوتبال ایران نیز به عنوان یکی از ۸ نماینده قاره آسیا در این مسابقات شرکت خواهد کرد.

یک منبع آگاه در وزارت ورزش و جوانان گفته است که نهادهای امنیتی و نظامی در تلاش هستند تا مدیران فدراسیون، مربیان و بخصوص بازیکنان را برای هرگونه استفاده تبلیغاتی در طول رقابت‌های جام جهانی در صورت آغاز یک درگیری نظامی جدید میان ایران و اسراییل توجیه کنند.

او به ایران وایر می‌گوید: «تحلیلی که به ما ارائه دادند این است که با توجه به میزبانی آمریکا از جام جهانی، بعید است لااقل در طول رقابت‌های جام جهانی، اسراییل شروع کننده یک حمله نظامی به ایران باشد، چون محتمل است که حمایت آمریکا به عنوان میزبان جام جهانی را به صورت کامل کنار خود نبیند. اما به هر حال از بالا دستور آمده که باید مدیران فدراسیون، مربیان و بازیکنان تیم ملی برای یک درگیری احتمالی، توجیه شوند.»

baqi.jpgپژمان بازغی، بازیگر سینما و رئیس انجمن بازیگران خانه سینما، با انتشار متنی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی، رسما از ریاست این انجمن کناره‌گیری کرد. او در این اطلاعیه نوشت: «اینجانب پژمان بازغی با این اطلاعیه، پس از چند سال، استعفای خود را به‌دلایل شخصی و کاری از سمت ریاست انجمن بازیگران اعلام می‌کنم.»

این خبر دو روز پس از بازداشت چندین هنرپیشه در یک مهمانی شبانه در تهران اعلام می‌شود.

همزمان با استعفای پژمان بازغی، انجمن صنفی بازیگران سینمای ایران در بیانیه‌ای با ابراز «تاسف عمیق» بازداشت چند بازیگر در «یک مهمانی خصوصی» در تهران را «هتک حرمت هنرمندان» و «نقض آشکار اصول انسانی، اسلامی و قانونی» خواند. این در حالی است که سخنگوی قوه قضائیه امروز درباره بازداشت «هفت بازیگر سینما و آزادی برخی از آنها با وثیقه» اظهار بی‌اطلاعی کرد.

در بخشی از بیانیه‌ای که انجمن بازیگران در ساعات پایانی ۱۰ آذر منتشر کرده، آمده است: «جای بسی شگفتی و دریغ است که درست در ایامی که جشنواره جهانی فیلم فجر پس از چند سال رکود و وقفه، با همت، پایداری و همدلی آحاد سینماگران کشور جانی دوباره گرفته و در حال برگزاری است، شاهد چنین برخورد قهری و پرهزینه‌ای هستیم.»

شگفتی های پنهان شیر شتر

| No Comments

dollarbanner.jpgیورونیوز - هر قطعه تمام سکه طلا همزمان با افزایش قیمت جهانی طلا و بالا رفتن نرخ دلار در بازار تهران با افزایش قیمت ۲.۵ میلیون تومانی مواجه شد.

بازار آزاد ارز روز دوشنبه و در پی تیره شدن چشم‌انداز انجام مذاکره میان ایران و آمریکا، گمانه‌زنی‌ها در مورد کاهش درآمد ارزی ایران در پی سقوط احتمالی حکومت نیکلاس مادورو و بازگشت نفت ونزوئلا به بازارهای جهانی و نیز اظهارات مقام‌های ایران و اسرائیل در مورد احتمال رخداد رویارویی نظامی تازه و فشار کسری بودجه دولت مسعود پزشکیان در ماه‌های پایانی سال جاری خورشیدی شاهد ثبت رکوردهای تاریخی تازه بود.

هر دلار آمریکا با افزایش هزار و ۵۰۰ تومانی تا ۱۱۹ هزار تومان مبادله شد.

نرخ آزاد دلار در بازار تهران، پیشتر و در جریان مبادلات روز ۹ مهرماه (۱ اکتبر) گذشته برای نخستین بار به ۱۱۷ هزار تومان رسید؛ رکوردی که پس از فعالسازی مکانیسم ماشه توسط قدرت‌های اروپایی ثبت شد. البته بهای دلار طی دو ماه گذشته تا ۱۰۶ هزار تومان پایین آمده بود.

هر دلار آمریکا طی مبادلات هفته نخست اردیبهشت گذشته ۸۰ هزار تومان معامله می‌شد و طی ۷ ماه گذشته با جهش ۵۰ درصدی مواجه شده است.

هر یورو نیز روز دوشنبه تا ۱۳۸ هزار و ۳۰۰ تومان معامله شد و نرخ فروش هر پوند انگلیس هم به ۱۵۷ هزار و ۴۰۰ تومان رسید. هر افغانی نیز ۱۸۰۰ تومان فروش رفت.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

همزمانی افزایش ۲۵ دلاری نرخ جهانی هر اونس طلا (۴۲۵۶ دلار) با ادامه افت ارزش ریال ایران موجب شد تا قیمت هر قطعه تمام سکه طلا با افزایش دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی به قیمت بی‌سابقه ۱۲۶.۸ میلیون تومان برسد.

هر گرم طلای ۱۸ عیار هم ۱۷۶ هزار تومان گرانتر شد و ۱۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان مبادله شد.

همین؟!

soroosh.jpgتماس تلفنی بین مسعود پزشکیان و عبدالکریم سروش در جریان سفر پزشکیان به نیویورک در مهر ماه امسال (سپتامبر/اکتبر ۲۰۲۵) انجام شد.

بر اساس گزارش‌های منتشر شده، از جمله در مجله «آگاهی نو»، این گفتگو بخشی از تلاش‌های گسترده‌تر دولت برای تعامل با "ایرانیان برجسته" خارج از کشور و تشویق آنها به بازگشت به ایران بود.

این گفتگوها در ابتدا علنی نشدند، اما بعداً توسط رسانه‌های نزدیک به دولت گزارش شدند.

امید‌فراغت - روزنامه‌نگار

🔸سال‌هاست که ادبیات رسمی حکمرانان #جمهوری‌اسلامی با ادبیات رسمی اکثریت ملت #ایران، متفاوت شده است. توریست‌ها که به ایران نمی‌آیند اما اگر کسی از کشورهای #توسعه‌یافته به ایران سفر کند، متوجه این تفاوت فاحش بین مسئولان‌جمهوری‌اسلامی و ایرانی‌ها می‌شود.



bomber.jpg🔸نکته مهم این است اینجا ایران است بنابراین کسی می‌تواند حکمرانی آن را بر عهده داشته باشد که اولویت نخست، دوم و سومش ایران و ایرانی باشد. تاریخ، تمدن و فرهنگ اصیل و باستانی آن را به رسمیت بشناسد.

متاسفانه مسئولان‌جمهوری‌اسلامی ایران را با عراق یمن جنوب‌لبنان و حتی کشورهای عربی اشتباه گرفته و تصور می‌کنند بر مردمی عرب‌زبان حکمرانی می‌کنند.

بر همین اساس پس از ۴۷ سال حکمرانی، نتیجه وضع موجود می‌شود و چنین کلیپی در شبکه‌های اجتماعی وایرال می‌شود و پیام آن نیز کاملن مشخص است

***

مهدی تدینی در تلگرام نوشت:

ترامپ عکسش رو امضا کرده برای جولانی فرستاده، نوشته: «احمد، تو رهبر بزرگی می‌شی و آمریکا کمکت می‌کنه»

قدرت لابی عربی‌ــ‌ترکی! این لابی قطعاً علیه ملی‌گرایی ایرانی خواهد بود.

joulanilarge.jpg

attack3.jpgکلیپ تازه منتشرشده با مضمون حمله اسراییل به اتاق های فرماندهی سپاه در جنگ ۱۲ روزه

بن سبطی، سخنگوی پیشین فارسی‌زبان دولت اسرائیل، در حساب ایکس خود نوشت:

پس از انتشار اولین ویدیو که نشان داد راکت‌های اسرائیل به پایگاه راداری جمهوری اسلامی اصابت کرده‌اند، سپاه کلیپ‌ دیگری از حمله به اتاق های فرماندهی نیروی هوایی خود را منتشر کرد. هیچ‌کس نمی‌فهمد چرا جمهوری اسلامی اینقدر علاقه دارد با پخش چنین ویدیوهایی ناکامی‌هایش را نشان داده و خود را خجالت‌زده کند.

اصالت این ویدئو هنوز به‌طور رسمی تأیید نشده است

***

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgرفتار آنها در تضاد با ملی‌گرایی است

«فرخ نگهدار» فعال سیاسی مقیم انگلیس، با بیان اینکه رفتار سلطنت‌طلبان در تضاد با ملی‌گرایی و دموکراسی است، گفت:
«بخش عمده کسانی که حمله اسرائیل به ایران را محکوم نکردند، طرفداران نظام پادشاهی بودند. بعد جنگ دوازده روزه شاهد یک تغییر مفهوم بنیادی در پادشاهی‌خواهی هستیم که عاری از ملی‌گرایی شده است؛ برخلاف ادعاهای گذشته آنها. رفتار خاندان پهلوی حتی با منتقدان بسیار بد است ... همه امید آنها به اسرائیل است ...»
:::

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایندیپندنت فارسی - فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، روز سه‌شنبه ۱۱ آذردر واکنش به پرسش‌خبرنگاران درباره «سفید بودن خط» خود گفت که در زمان مصاحبه‌ درباره استفاده از فیلترشکن، سیم‌کارتش سفید نبوده و اعضای خانواده‌اش برای او فیلترشکن تهیه می‌کردند.

او مدعی شد که خط تلفنش «پیش از جنگ ۱۲روزه سفید نبود» و این اتفاق «در جریان همان جنگ و مانند بسیاری از خبرنگاران» رخ داده است. اصطلاح «سیم کارت سفید» که در ماه‌های اخیر جنجال‌ساز شده، در واقع به خطوط تلفن همراهی اطلاق می‌شود که بدون نیاز به فیلترشکن و بدون محدودیت به اینترنت بین‌الملل دسترسی دارند.

این نوع دسترسی ویژه، که تحت عنوان «اینترنت طبقاتی» نیز شناخته می‌شود، به فهرست محدودی از افراد، عمدتا مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، روزنامه‌نگاران و برخی نهادهای خاص، اختصاص داده شده است.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgعلیرضا زاکانی شهردار تهران در برنامه ماجرای جنگ درباره پناهگاه‌های تهران گفت: می‌خواهیم در مترو و پارکینگ‌ها شرایط پناهگاهی ایجاد کنیم.

وی افزود: برنامه‌ جدید شهرداری، ساخت پارکینگ‌های زیرسطحیِ مستحکم است؛ فضاهایی که در حالت عادی پارکینگ‌اند و در شرایط بحرانی می‌توانند پناهگاه باشند. از سه سال قبل پیگیر ایجاد زیرساخت‌های زیرسطحی در محور متوسلیان بودیم، اما بحران اخیر این موضوع را به اولویت جدی تبدیل کرد.

زاکانی در پاسخ به پرسشی درباره نبود پناهگاه در زمان جنگ ۱۲ روزه، مدعی شد که تهران پناهگاه دارد. او گفت: «بدون آژیر خطر، پناهگاه معنی ندارد. باید آژیری باشد که به مردم هشدار دهد که به پناهگاه بروند.»

به گفته زاکانی، آژیرهایی که در زمان جنگ با عراق در تهران وجود داشت، در دهه ۱۳۹۰ از سطح شهر جمع شده بود.در زمان جنگ ۱۲ روزه، نبود آژیر هشدار و پناهگاه در شهرهای کشور، به‌ویژه همزمان با قطع عمدی اینترنت، بر سردرگمی و بی‌خبری مردم افزود.

2222.jpgایران وایر - وزارت خارجه آمریکا با انتشار بیانیه‌ای در شبکه اجتماعی ایکس، خواستار آزادی فوری بازیگران ایرانی‌ای شد که به دلیل حضور در یک مهمانی خصوصی توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده‌اند.

در این بیانیه آمده است که جمهوری اسلامی حتی حریم خصوصی شهروندان را نیز هدف قرار داده و در حالی به زندگی شخصی هنرمندان یورش می‌برد که مقامات بلندپایه خود در مهمانی‌های پرزرق‌وبرق شرکت می‌کنند؛ موضوعی که وزارت خارجه آمریکا آن را «نماد آشکار ریاکاری حکومت» توصیف کرده است.

واشنگتن همچنین به حکم غیابی یک‌سال زندان و محدودیت‌های گسترده علیه «جعفر پناهی» اشاره کرده و این پرونده را نمونه دیگری از تلاش حکومت برای خاموش کردن صداهای مستقل دانسته است. در بیانیه تاکید شده: «در ایران امروز، هیچ‌کس خارج از حلقه قدرت از مداخله حکومت در امان نیست.»

این وزارتخانه با محکوم کردن موج یورش‌ها و بازداشت‌های اخیر، تصریح کرده: «هر فردی حق دارد آزادانه زندگی‌اش را جشن بگیرد و هنر خلق کند، بدون آن‌که نگران ورود نیروهای امنیتی به حریم خصوصی‌اش باشد.» آمریکا بار دیگر بر درخواست خود برای آزادی تمام افرادی که «به‌طور خودسرانه بازداشت شده‌اند» تاکید کرده و اعلام کرده در کنار مردم ایران برای مقابله با نقض‌های فاحش حقوق بشر می‌ایستد.

abtahi.jpgمحمدعلی ابطحی در تلگرام نوشت:

دیدم خانم بهروز آذر مشاور رییس جمهور از هنرمندان زن مقیم خارج از کشور دعوت کرده به ایران برگردند.

خواستم بگم خیلی خوبه. اما تو رو خدا هنرمندان خارج کشوردعوت دولتی ها را جدی نگیرند. به خصوص خانمها
دولت اگر توان داشت فیلترینگ را برداشته بود.

یا آواز زنان را مجور میداد.

فکر کنم خانم بهروز آذر منظورش اینه که تا فرودگاه امام تشریف بیاورید. بقیش دیگه من بی تقصیرم.

***

روزنامه هم‌میهن در گزارشی نوشت که این آلبوم «پس از کسب همه مجوزهای لازم حالا برای پیش‌فروش رسمی، در سایت رسمی این خواننده ارائه شد.»

پس از اعلام صدور مجوز رسمی برای انتشار آلبوم جدید شروین حاجی‌پور، موجی از انتقادها در فضای مجازی شکل گرفت. برخی کاربران با اشاره به صحبت‌های پیشین او که گفته بود حتی از رفتن به باشگاه و خرید خانه منع شده، این مجوز را در تناقض با ادعاهایش دانستند.

در واکنش به این انتقادها، شروین حاجی‌پور با انتشار یک توییت توضیح داد که بعد از سه سال ممنوع‌الفعالیتی و بیکاری، توانسته مجوز انتشار آلبومش را بگیرد و این موضوع را مغایر با منافع جمعی نمی‌داند. او تأکید کرد قصد ترک ایران را ندارد و می‌خواهد به فعالیت هنری‌اش ادامه دهد. حاجی‌پور همچنین در پایان نوشت که «آدم‌فروشی نکرده» و انتقادها از او بی‌انصافانه است.

shervintweet.jpg

مشکوک می‌زند!

| No Comments

za.jpgاحمد زیدآبادی

درخواست عفو نتانیاهو بدون اعتراف به جرم، خیلی مشکوک می‌زند!

او از "چالش‌های عظیم و فرصت‌های بزرگ برای اسرائیل" به عنوان بهانۀ درخواست عفو سخن به میان آورده است.
او وقتی با این زبان صحبت می‌کند، معمولاً اشاره‌اش به ایران است.

به لحاظ تحلیلی من وقوع جنگ بین اسرائیل و ایران را حداقل تا آخر سال جاری خورشیدی چندان محتمل نمی‌بینم، اما رفتار نتانیاهو مرا به تردید می‌اندازد.

باید اشارات و امارات را با دقت بیشتری دنبال کرد تا به جمع‌بندی دقیق‌تری رسید.

در همین زمینه:

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgآیا نامه درخواست عفو نتانیاهو با سقوط جمهوری اسلامی ارتباط دارد؟

ایران اینترنشنال - روزنامه اسرائیل‌هَیوم نامه رسمی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، به رییس‌جمهوری این کشور برای درخواست عفو خود در پرونده «فساد» را دارای نشانه‌هایی از تحولات احتمالی پشت‌پرده مرتبط با سقوط جمهوری اسلامی ارزیابی کرده است.

این روزنامه با اشاره به تشدید بحران‌های داخلی در ایران نوشت: «در‌کنار چالش‌ها، اسرائیل با فرصت‌های طلایی برای بازطراحی بنیادین کل خاورمیانه روبه‌رو است. نتانیاهو این موضوع را در درخواست عفو از رئیس‌جمهور اسحاق هرتزوگ مطرح کرد و افزود که در ماه‌های آینده، تحولات خارق‌العاده‌ای در خاورمیانه مورد انتظار است.»

این رسانه اسرائیلی افزود: «منابع اسرائیلی و آمریکایی فروپاشی رژیم ایران را در میان ناآرامی‌های مردمی قابل‌تصور می‌دانند؛ رخدادی که می‌تواند وضعیت امنیتی و راهبردی اسرائیل را دگرگون کرده و بزرگ‌ترین تهدید موجودیتی آن را برطرف کند.»

اسرائیل‌هَیوم با اشاره به پیشرفت توافق عادی‌سازی و همکاری‌های احتمالی میان اسرائیل و عربستان سعودی و فرصت‌های موجود در این مسیر نوشت: «پیام ضمنی در نامه نتانیاهو این است که او می‌تواند این دستاوردهای راهبردی را محقق کند -- یا دقیق‌تر بگوییم: تنها او قادر است.»

middleeastE.jpgتحلیل دقیق‌ سخنان خامنه ای نشان می‌دهد رهبر جمهوری اسلامی عملاً دیگر جامعه را «مردم خود» نمی‌بیند

خبرنامه گویا - به گزارش میدل‌ایست‌آی آیت‌الله علی خامنه‌ای، اخیراً در سخنرانی روز بسیج بار دیگر نشانه‌هایی از نگرانی نسبت به انسجام داخلی نظام بروز داد؛ سخنرانی‌ای که عملاً برای حامیان سرسخت حاکمیت تنظیم شده بود و نه مردم. او در ابتدای سخنانش گفت از اینکه نتوانسته در جمع «بسیجی‌ها» حضور یابد، متأسف است؛ تصاویر زنده نشان می‌داد که رهبر جمهوری اسلامی همچنان از حضور در جمع‌های عمومی خودداری می‌کند؛ روندی که پس از جنگ دوازده‌روزه با اسرائیل شدت یافته است.

خامنه‌ای بخش مهمی از سخنرانی خود را به روایت رسمی از جنگ پرداخت و مدعی شد ایران در این رخداد «هم آمریکا و هم صهیونیست‌ها» را شکست داده است. او سپس مدعی شد اسرائیل اعتبار جهانی خود را از دست داده است؛ در حالی‌که بخش عمدهٔ انتقادهای جهانی به تل‌آویو مربوط به جنگ غزه بود، نه نبرد دوازده‌روزه. این ادعا که جمهوری اسلامی خود را محور رخدادهای غزه می‌بیند، نشان‌دهنده برداشت خاص تهران از این بحران است.

خامنه‌ای در ادامه گفت دشمنان بیست سال برای دامن‌زدن به جنگ داخلی و تحریک مردم علیه نظام برنامه‌ریزی کرده بودند، اما «برعکس شد» و حتی کسانی که از نظام فاصله داشتند در کنار آن قرار گرفتند. این ادعا در تضاد با نتایج نظرسنجی‌های مستقل است که نشان می‌دهد اکثریت مردم عملکرد نظام در جنگ را منفی ارزیابی کرده‌اند.

تحلیل دقیق‌تر سخنان او نشان می‌دهد رهبر جمهوری اسلامی عملاً دیگر جامعه را «مردم خود» نمی‌بیند و بخش‌های ناراضی درون حکومت، از جمله اصلاح‌طلبان و نیروهای میانی امنیتی، را هدف پیام خود قرار داده است. خاطره اعتراضات ۲۰۱۹ و ۲۰۲۲ که در آن بخش‌هایی از نیروهای انتظامی از سرکوب سر باز زدند، همچنان بر نگرانی‌های درونی نظام سایه انداخته است.

به‌دلیل همین نگرانی‌ها، حکومت در ماه‌های اخیر بخشی از محدودیت‌های اجتماعی، از جمله سختگیری بر حجاب، را کاهش داده؛ اقدامی که نارضایتی جوانان تندرو را افزایش داده و همراه با بحران‌های اقتصادی، کمبود آب و برق، و پیامدهای شکست‌های نظامی، موجب فرسایش پایگاه ایدئولوژیک نظام شده است.

در بخش پایانی سخنرانی، خامنه‌ای به‌طور غیرمنتظره‌ای از دولت مسعود پزشکیان حمایت کرد؛ اقدامی نادر در قبال یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب. این چرخش به‌نظر می‌رسد تلاشی برای ترمیم شکاف‌های درونی و حفظ یکپارچگی نظام باشد.

fire.jpgعقده بی پایان آتش زدن عکس خامنه‌ای

مهدی سلیمی

در دل رشته کوههای زاگرس پهلوانی به تنگ آمده از ظلم ضحاک زمان، بیرق دادخواهی برافراشت و عکس او را به آتش کشید. بهای این جسارتش جانش شد اما شجاعتش تکثیر گشت و هزاران تن از هم میهنان به تاسی از کاوه دورانشان، عکس رهبر رژیم را در آتش خشم خود سوزاندند.

ضحاکیان هراسناک گشتند و کسی چه میداند شاید خودشان برای انحراف اذهان و توقف این حرکت بود که آتش بر جان جنگلهای چند ده میلیون سالانه شمال کشور انداختند‌.

اما اخیرا در یک برنامه تلویزیونی دو نماد ملی ایران زمین را سیبل کرده و به سمت آن سنگ پرتاب کردند و اتفاقا یکی از آن نمادها بیرق دادخواهی کاویانی بود. آنها ثابت کردند هنوز از حرکت امید سرلک و جریان ملی گرایی عقده در دل دارند

هم میهنان عزیزم این روز و این حرکت را خوب بخاطر بسپاریم که فردا دوباره از وطن پرستان دوازده روزه با سیم کارتهای سفیدشان فریب نخوریم. این نمایش ضد ایرانی نه در یک شبکه تلویزیونی آمریکایی یا اسراییلی بلکه در تلویزیون جمهوری اسلامی و با اجرای دلقک های آن برگزار شده است.

جمهوری اسلامی یک متجاوز است و او را با ایران و هویت ایرانی هیچ‌ نسبتی نیست. ما برای نابودی این ویرانگران میهن از هر فرصتی باید بهره ببریم

خبر مهم سخنگوی دولت

| No Comments

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgکیهان لندن - سخنگوی دولت پزشکیان از برنامه برای مبارزه با «بی‌حجابی» خبر داد

- فاطمه مهاجرانی از برنامه دولت پزشکیان برای مبارزه با «بی‌حجابی» خبر داده و گفته «در این زمینه قرار است جلوی جریانات سازمان یافته گرفته شود.»

- سخنگوی دولت پزشکیان گفته وزارتخانه‌ها متناسب با وظایف خود، گزارش‌های مختلف را در بازه‌های زمانی مشخص تولید می‌کنند.

- مسعود پزشکیان نیز سه روز پیش طی سخنانی گفته بود باید الگوهای مناسب در زمینه حجاب و عفاف به جامعه معرفی شوند.

- هفته گذشته نیز رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت مسعود پزشکیان تأیید کرد که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، درباره «ناهنجاری‌های اجتماعی و حجاب» ابلاغیه‌ای محرمانه به دولت ارسال کرده است.

- به نظر می‌رسد نگرانی عمیق مقامات جمهوری اسلامی از بروز موج تازه‌ای از اعتراضات مردمی در پی وخیم شدن شرایط اقتصادی علت اصلی سازماندهی نیروهای امنیتی، انتظامی و قضایی به بهانه حجاب اجباری است.‌

صادق زیباکلام، فعال اصلاح‌طلب، در اظهاراتی گفت به دلیل نقش خود در انقلاب ۱۳۵۷ با واکنش‌های منفی گسترده مواجه است. او افزود بسیاری از مردم، از جمله خانواده و آشنایانش، به خاطر حمایت او از انقلاب به او «بد و بیراه» می‌گویند و در خیابان نیز می‌شنود: «خدا از سر تقصیراتت بگذرد.»

sistaniveisi.jpgمراد ویسی - ایران اینترنشنال

انتشار یک جمله کوتاه از آیت‌الله سیستانی، این روزها به دردسری بزرگ برای حکومت خامنه‌ای تبدیل شده است؛ جمله‌ای به‌ظاهر ساده، با پیامدهایی که می‌تواند برای ساختار مذهبی-امنیتی جمهوری اسلامی بسیار سنگین باشد: «من به مومنین توصیه می‌کنم پشت سر کسی که حقوق دولتی می‌گیرد نماز نخوانند.»

این توصیه فقهی، در پاسخ به پرسش ساده‌ای مطرح شده بود: در برخی کشورهای اسلامی دولت به امامان جماعت حقوق می‌دهد؛ نظر شما در این باره چیست؟

پاسخ آیت‌الله سیستانی، فراتر از یک نظر فقهی معمول، به چالشی مستقیم برای مبانی حکومت مذهبی در ایران تبدیل شده است. او توضیح می‌دهد که دلیل توصیه‌اش به «نماز نخواندن» پشت سر امام جماعتی که از حکومت حقوق می‌گیرد، «حفظ جایگاه امام جماعت از هرگونه دخالت دولت، در اکنون و آینده» است.

همین چند خط، یک حمله بنیادین به مدل حکومتی است که جمهوری اسلامی طی ۴۷ سال بنا کرده است: حکومتی کردنِ روحانیت و خریدن وفاداری هزاران امام جمعه و امام جماعت با بودجه عمومی.

چرا این موضوع برای حکومت خامنه‌ای دردناک است؟

پیش از ورود به این بحث، باید توجه کرد که برای بسیاری از مردم امروز ایران، اختلافات درونی نهاد موسوم به روحانیت اهمیتی ندارد؛ نه نگاه سیستانی برایشان جذاب است و نه نگاه خامنه‌ای. ایرانیان پس از تجربه طولانی و پرهزینه حکومت دینی، تا حد زیادی از مباحث فقهی فاصله گرفته‌اند و اختلافات میان اعضای این نهاد مذهبی نیز برای آنها اهمیت زیادی ندارد.

این‌جا، نکته حائز اهمیت، پیامد سیاسی این فتوای سیستانی است، نه بحث‌های درون‌حوزوی.

حتی نزد مذهبی‌های سنتی که هنوز در مناسکی چون نماز جماعت شرکت می‌کنند، سیستانی مرجعی معتبر و بالاتر از خامنه‌ای است. او از جایگاهی بالاتر می‌گوید که «وابستگی ساختاری روحانیت به دولت» محل اشکال است. این را می‌توان ضربه‌ای محکم به همان اندک مشروعیتی دانست که حکومت خامنه‌ای میان گروه‌های محدودی از مؤمنان به تشیع حفظ کرده است.

به بیان روشن‌تر؛ سیستانی نه فقط امام جماعت حقوق‌بگیر را زیر سوال می‌بَرَد، بلکه در عمل کل ساختار مدل حکومتی ولایت فقیه را که بر همین امام جماعت‌ها و امام جمعه‌های منصوب حکومت متکی است، به چالش می‌کشد.

جمهوری اسلامی چگونه روحانیت را وابسته کرد؟

بنیاد قدرت جمهوری اسلامی بر «وابسته‌سازی روحانیت» بنا شده است؛ سیستمی که در آن حدود ۳۰ هزار امام جماعت در مساجد، ده‌ها هزار امام جماعت در ادارات دولتی، ۸۵۰ امام جمعه در شهرها و ۳۱ نماینده ولی فقیه در استان‌ها مشغول به کارند.

بیش‌ترِ امامان جماعت در اداره‌ها و امامان جمعه و نمایندگان ولی فقیه در سراسر کشور از دولت حقوق، امکانات، دفتر، راننده و جایگاه رسمی می‌گیرند. حکومت با این شبکه عظیم، پیام‌های سیاسی خود را در سراسر کشور توزیع می‌کند.

اکنون آیت‌الله سیستانی می‌گوید به نماز ایستادن پشت سر این افراد توصیه نمی‌شود یا به عبارتی از نظر شرعی بهتر است پشت سر این افراد نماز نخواند.

این یعنی از مساجد محلات که عمدتا پایگاه های بسیج هستند تا نماز جمعه‌های مراکز استان‌ها، همگی، زیر سوال رفته‌اند.

برای مثال، کارمندان نهادها و وزارت‌خانه‌ها می‌دانند که امام جماعت اداره معمولا فقط نزدیک اذان ظهر می‌آید، نیم ساعت نماز می‌خواند و حقوق و مزایا دریافت می‌کند. در بسیاری از اداره‌ها، نماز جماعت به ابزار کنترل و امتیازدهی اداری تبدیل شده است. اکنون سیستانی می‌گوید پشت سر چنین افرادی نباید نماز خواند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgتوانا - دادگاه انقلاب اسلامی، جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی را به یک سال حبس و دو‌ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد.


مصطفی نیلی، وکیل دادگستری، امروز دوشنبه ۱۰ آذر در شبکه ایکس نوشت شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به صورت غیابی جعفر پناهی را به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و دو سال ممنوعیت خروج از کشور و ممنوعیت عضویت در گروه‌ها یا دستجات سیاسی و اجتماعی محکوم کرده است.

آخرین ساخته این کارگردان سرشناس ایرانی، فیلم «یک‌تصادف ساده» تا کنون جایزه نخل طلای سینمای کن و دو جایزه اصلی فستیوال آسیا پاسیفیک را دریافت کرده است.

dkvideo.jpgبی بی سی - چهار نفر در کره جنوبی به اتهام هک کردن بیش از ۱۲۰ هزار دوربین در خانه‌ها و کسب‌وکارها و استفاده از فیلم‌ها برای تولید ویدیوهای سوءاستفاده جنسی بازداشت شده‌اند.

پلیس کره جنوبی با انتشار خبر بازداشت این چهار نفر می‌گوید که متهمان از آسیب‌پذیری‌ دوربین‌های خانگی، مثل داشتن رمز عبورهای ساده، سوءاستفاده کرده‌اند.

دوربین‌های آی‌پی که به عنوان دوربین‌های خانگی نیز شناخته می‌شوند، جایگزین ارزان‌تر دوربین‌های مداربسته هستند که به اینترنت خانه متصل می‌شوند و اغلب برای امنیت یا نظارت بر کودکان و حیوانات خانگی نصب می‌شوند.

طبق گزارش‌ها، مکان‌های هک شدن دوربین‌ها در کره جنوبی شامل خانه‌های شخصی، اتاق‌های آواز (کارائوکی)، یک باشگاه پیلاتس، و یک کلینیک زنان و زایمان بوده است.

دوستداران آوازخوانی از اتاق‌های کارائوکی استفاده می‌کنند تا با دیدن متن اشعار ترانه‌های معروف بر صفحه نمایش در حالی که آهنگ ترانه پخش می‌شود آواز بخوانند و آن را ضبط کنند.

بنابر بیانیه پلیس کره جنوبی، چهار مظنون مستقل از یکدیگر عمل می‌کردند و با هم در ارتباط نبودند.

یکی از مظنونان متهم به هک کردن ۶۳ هزار دوربین و تولید ۵۴۵ ویدیوی سوءاستفاده جنسی است که سپس آنها را به قیمت ۱۲هزار ۲۳۵ دلار فروخته است.

گفته می‌شود که یکی دیگر از متهمان ۷۰ هزار دوربین را هک کرده و با تولید ۶۴۸ ویدیو بیش از ۱۲ هزار دلار پول درآورده است.

ایران اینترنشنال -viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpg اسرائیل هیوم در گزارشی نوشت مقام‌های ارشد حکومت ایران از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، می‌خواهند ساخت سلاح هسته‌ای را تایید کند.

هفتاد نماینده مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای در اواخر شهریور به روسای قوا و شورای عالی امنیت ملی خواستار آن شدند که با تغییر فتوای پیشین خامنه‌ای، و برای ایجاد «بازدارندگی»، جمهوری اسلامی اقدام به ساخت و نگهداری بمب اتمی کند.

این نمایندگان نوشتند به‌کارگیری سلاح هسته‌ای مصداق حرمت فتوای رهبری در سال ۱۳۸۹ بوده «اما ساخت و نگهداری به‌عنوان بازدارندگی بحث دیگری است.»

به‌نوشته اسرائیل هیوم، حکومت ایران همچنین در حال بازسازی برنامه موشکی و افزایش برد موشک‌های خود است و برنامه‌ای برای بازسازی و تسلیح دوباره حزب‌الله پیش می‌برد.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

در این گزارش آمده جنگ ۱۲ روزه حکومت ایران را به لرزه درآورده و اکنون مجبور است دکترین امنیتی خود را بازطراحی کرده و آمادگی‌هایش برای یک رویارویی راهبردی با اسرائیل را دوباره ارزیابی کند.


viber_image_2025-09-05_16-01-46-442.jpgایران اینترنشنال - دادبان گزارش داد سجاد فتحی، زندانی سياسی محبوس در زندان اوين، به دليل فيلمبرداری از منزل شخصی خود که در جريان درگيری ۱۲ روزه آسيب ديده بود، از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به رياست قاضی ابوالقاسم صلواتی به پنج سال زندان محکوم شده است.

اين حکم با اتهام «اقدام تبليغی در جهت تاييد و تحکيم اسرایيل از طريق فيلم گرفتن از اماکن ممنوعه» صادر شده و گزارش قرارگاه ثارالله سپاه تهران به عنوان مستند اصلی اتهام مورد استناد قرار گرفته است.

منابع آگاه به دادبان گفتند ماموران بسيج هنگام بازداشت اين شهروند ۳۹ ساله او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. حکم صادره عليه سجاد فتحی در دادگاه تجديدنظر نيز بدون تغيير تاييد شده است.

prayer.jpgخبرنامه گویا - به گزارش سی ان ان بحران آب در ایران به مرحله‌ای رسیده که آثار آن از فضا نیز قابل مشاهده است. در تهران، هزاران نفر در مساجد برای باران دعا می‌کنند، در حالی که هفته‌ها بدون بارش گذشته و نگرانی‌ها درباره‌ی کمبود شدید آب رو به افزایش است. مقامات هشدار می‌دهند که این شهر ۱۵ میلیونی با وضعیتی بی‌سابقه روبه‌رو شده است.

کمبود بارش تنها محدود به تهران نیست. گزارش‌ها نشان می‌دهد حدود ۲۰ استان از آغاز فصل بارش حتی یک قطره باران هم دریافت نکرده‌اند و نزدیک به ۱۰ درصد سدهای کشور عملاً خشک شده‌اند. این شرایط محصول دهه‌ها برداشت بی‌رویه، زیرساخت‌های فرسوده، مدیریت نادرست و تأثیر تشدیدکننده‌ی تغییرات اقلیمی است.

sefidrood.jpgکارشناسان می‌گویند ایران در بدترین دورهٔ خشکسالی ۴۰ سال اخیر قرار دارد؛ دوره‌ای که برخلاف انتظار فصل پاییز، ذخایر آبی کاهش می‌یابند. سدهای اصلی تأمین‌کننده‌ی آب تهران اکنون تنها حدود ۱۱ درصد ظرفیت خود را دارند و سدهای لتیان و امیرکبیر نیز در وضعیت بحرانی قرار گرفته‌اند. در مشهد نیز ذخایر آبی به حدود ۳ درصد رسیده است.

sadAK.jpgبه باور متخصصان، مشکل آب ایران حاصل یک بحران کوتاه‌مدت نیست، بلکه نتیجهٔ چند دهه فشار مداوم بر منابع آبی سطحی و زیرزمینی است. سیاست خودکفایی غذایی و گسترش کشاورزی آبی‌بر در مناطق خشک، سهم بزرگی در کاهش منابع داشته و اکنون کشور در حالت «ورشکستگی آبی» قرار گرفته است.

افزایش سطح زیرکشت، مصرف بالای آب در کشاورزی و صنایع، رشد جمعیت شهری و زیرساخت‌های فرسوده باعث شده‌اند سالانه حدود ۳۰ درصد آب شرب در شبکه‌های توزیع هدر برود. از سوی دیگر، تغییرات اقلیمی با افزایش دما و کاهش بارندگی، سرعت تخریب منابع را تشدید کرده است. پیامد این روند در جاهایی مثل دریاچه ارومیه به‌وضوح دیده می‌شود.

ایران اکنون شش سال پیاپی خشکسالی را پشت سر گذاشته و شرایط فعلی بدون دخالت انسانی در تغییر اقلیم قابل تصور نبود. امیدها برای بارش پاییزی نیز تقریباً از میان رفته است. با وجود تهدید به تخلیه تهران، کارشناسان می‌پرسند در صورت چنین اقدامی مردم به کجا خواهند رفت، در حالی که اقتصاد کشور توان جابه‌جایی گستردهٔ جمعیت را ندارد.

مقامات پیش‌تر در تابستان با تعطیلی‌های اضطراری تلاش کردند جمعیت را از شهرهای بزرگ خارج کنند تا مصرف آب برای چند ساعت یا چند روز کاهش یابد. کارشناسان معتقدند برای حل پایدار بحران باید تغییرات عمیق اقتصادی و کاهش وابستگی به بخش‌های پرمصرف مانند کشاورزی انجام شود، اما این تغییرات احتمالاً با مخالفت‌های گسترده و آثار اقتصادی سنگین همراه خواهد بود.

با وجود دعاها، امید به بارش و هشدارهای پیاپی، حتی باران نیز نمی‌تواند همه مشکلات را حل کند. منابع زیرزمینی که سال‌ها برداشت شده‌اند به‌راحتی احیا نمی‌شوند و بسیاری از اکوسیستم‌های آسیب‌دیده قابل بازگشت سریع نیستند. آنچه اکنون روشن است اینکه بحران آب ایران تنها یک موضوع زیست‌محیطی نیست و پیامدهای اجتماعی و سیاسی عمیقی نیز خواهد داشت.

yakp.jpgیدالله کریمی پور

گرچه چشم‌انداز ورود جمهوری اسلامی به انقلاب یا شورش فراگیر ملی هنوز دور می‌نماید، ولی سه موتور پرقدرتِ بحران در حالت نیمه‌روشن قرار گرفته‌اند و هر لحظه امکان فعال شدن دارند:

نخست، پیامدهای فزاینده و انباشته‌شده‌ی بازتولید خشونت علیه پوشش زنان که به شکافی نمادین و عاطفی میان جامعه و حاکمیت تبدیل شده است.

دوم، خطر رسیدن به روز صفر آبی در کلان‌شهرها که می‌تواند اعتراضات پراکنده را به واکنشی سراسری، فوری و کنترل‌ناپذیر بدل کند.

و سوم، فرسایش ظرفیت حکمرانی؛ پدیده‌ای ساختاری که ناکارآمدی دولت در ارائه خدمات، تنظیم‌گری و اعتمادسازی را تشدید کرده و هر بحران کوچک را به حادثه‌ای سیاسی تبدیل می‌کند.

این سه موتور اگر هم‌زمان فعال شوند، می‌توانند کشور را وارد چرخه‌ای از تنش‌های خودافزا کنند؛ چرخه‌ای که مدیریت آن برای هر نظام سیاسی دشوار است.

هم‌میهن

🔹 ماجرا آن‌طور که خبرگزاری فارس ادعا کرده، نیست. در خبر این رسانه اشاره شده بود که مأموران پس از دریافت گزارش‌های مردمی درباره برگزارشدن یک میهمانی مختلط در یکی از ویلاهای شمال تهران، با هماهنگی مقام قضایی وارد محل شده‌اند و شرکت‌کنندگان را بازداشت کرده‌اند. اصل ماجرا نه گزارش مردمی، که گزارش «ک.د» است.

khosoomatshahksi.jpg🔹 «ک.د» یکی از کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویس‌های سینما و شبکه نمایش‌خانگی است که گویا با «ع.ش» اختلاف‌های مالی میلیاردی دارد. «ک.د» که ازجمله کارگردان‌های پرنفوذ و ثروتمند است، هنگامی‌که متوجه می‌‌شود «ع.ش» میهمانی تدارک دیده، موضوع را گزارش می‌دهد.

🔹 عملیات بازداشت هنرمندان، ماموران پلیس‌امنیت نیز حضور داشته‌اند برخوردها آرام نبوده و بازداشت‌شدگان را با ون و درحالی‌که به «ع.ش» دستبند قپانی زده‌ شده بود، منتقل کردند.

🔹 برخلاف آنچه در رسانه‌‌ها منتشر شده، میهمانی در یکی از برج‌های مجتمع «آ.‌اس.‌پ» برگزار شده است.

🔹 به‌جز «ع.ش» که دیروز آزاد شد، تعدادی از دستگیرشدگان همان‌شب ورود پلیس و پاره‌ای نیز فردای آن‌روز با قید وثیقه، از بازداشت بیرون آمده‌اند و قرار است به پرونده آنها در دادسرای ارشاد رسیدگی شود.

گزارش کامل:

داستان میهمانی آ.اس.پ / براساس شنیده‌های هم‌میهن بازداشت هنرمندان شرکت‌کننده در مهمانی خصوصی به‌دلیل انتقام‌گیری شخصی بوده است

بازداشت هنرمندان در یک مهمانی خصوصی ازآن‌دست اتفاق‌های غیرمنتظره است که کمتر اتفاق می‌افتد و کسی هم انتظار ندارد در رسانه‌ها خبری درباره آن بخواند. اما این اتفاق رخ داده، بازیگران هم بازداشت شده‌اند و فضای رسانه‌ای کشور تحت‌الشعاع این موضوع قرار گرفته است. درحالی‌که کارشناسان و کاربران در شبکه‌های اجتماعی از برخورد امنیتی با موضوعات مربوط به حریم‌خصوصی و رسانه‌ای‌کردن آن صحبت می‌کنند و پرسش‌هایی جدی درباره مبنای قانونی و شرعی این نوع اقدامات دارند، روایتی هم که در رسانه‌‌ها منتشر شده، چندان با واقعیت انطباق ندارد.

پای اختلافات مالی در میان است

دو شب پیش خبرگزاری فارس در خبری اعلام کرد، پلیس‌آگاهی تهران در عملیات اطلاعاتی ویژه‌ای که پنجشنبه (ششم آذرماه) انجام داده‌اند، هفت‌نفر از هنرمندان و بازیگران سرشناس را در یک میهمانی خصوصی شبانه مختلط بازداشت کرده‌اند و از آنها ۳۸ لیتر مشروبات الکلی دست‌ساز کشف شده است. اتهامی هم که به بازداشت‌شدگان نسبت داده شد؛ «تجمع غیرقانونی»‌، «جریحه‌دار کردن عفت‌عمومی»، «شرب‌خمر» و «نگهداری مشروبات الکلی» عنوان شده است.

هویت بازیگران به‌صورت رسمی اعلام نشد و در خبر خبرگزاری فارس هم نام کامل اشاره نشده بود. کمی بعد معلوم شد که میهمانی، تولد «ع.ش»، بازیگر سینما و تلویزیون بوده و در میان بازداشت‌شدگان هم نام‌های «پ.پ»، «س.پ»، «س.د»، «م.م» و «ا.س» و خودِ میزبان بوده ‌است. برخی رسانه‌ها تعداد بازداشتی‌ها را تا ۲۰ نفر هم اعلام کرده‌اند.

حزب رستاخیز، بهروز فتحعلی

| No Comments

Behrouz_Fathali.jpgبسیاری از ما, با داستان آن دریا ندیده در حکایت گلستان سعدی آشناییم که در کشتی, بی تاب و بی قرار, فریاد و زاری می نمود تا آنکه به آب افکنده و سپس بیرون آورده شد تا این بار, به یمن موهبت کشتی آرام بگیرد. سعدی در این حکایت نتیجه می گیرد:

"قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید."

مصیبتی که از بهمن ویرانگر ۵۷ تا به امروز بر ما گذشته و همچنان می گذرد نیز, ما را ناگزیر به بازخوانی تاریخ معاصر کشورمان, عافیتی که داشتیم و آرزویمان گشته است, می نماید.

نور افکندن و بازخوانی لحظه به لحظه دو پادشاهی دورانساز پهلوی, حقایق بسیاری را فرا روی ما می گذارد. یکی از این بازخوانی ها, پرداختن به حزب رستاخیز و بررسی علل تشکیل آن می باشد. کاری که بدون فهم بستر تاریخی دهه پنجاه خورشیدی, به داوری ناقص و گمراه کننده خواهد انجامید.

ایران در آن دوران, یکی از بی‌سابقه‌ترین دوره‌های نوسازی را تجربه می‌کرد: توسعه اقتصادی شتابان، گسترش طبقه متوسط، افزایش سواد و شهرنشینی و پیدایش نسلی که آرزوها و توانایی‌هایش بیش از ظرفیت‌های سیاسی موجود بود. در برابر این تحولات، ساختار حزبی کشور همچنان ضعیف، پراکنده و غیرکارآمد بود و هیچ سازوکاری برای جذب نیروهای تازه‌نفس و آموزش سیاسی جامعه وجود نداشت. این خلاء را محمدرضا شاه پهلوی با هوشمندی ژرفی که داشت, تشخیص داد و از آن به‌عنوان یک «پیچ تاریخی» یاد کرد.

شاه برخلاف تصویرسازی‌های مغرضانهٔ مخالفانش، حل مشکل را در "کنترل سیاسی" نمی‌دید؛ او ضرورت نهادسازی را می‌فهمید و به این آگاهی رسیده بود که توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی، دیر یا زود با بحران روبه‌رو خواهد شد. نگاه او به آینده ایران, چه از منظر ثبات و چه از منظر تربیت نسل مدیران و سیاست‌ورزان, در مقایسه با فضای فکری زمانه‌اش دهه ها جلوتر بود. او می دانست که جامعه در حال مدرن‌شدن, باید وارد مرحله مشارکت سازمان‌یافته شود. مشارکتی که بتواند رقابت سیاسی را از سطح واکنش‌های احساسی و خشونت‌آلود به سطح برنامه‌محوری و مسئولیت‌پذیری ارتقا دهد. حزب رستاخیز, ابزار تحقق این گذار بود.

حزب رستاخیز قرار بود نخستین حزب فراگیر مدرن ایران باشد؛ نه برای حذف صداهای دیگر، بلکه برای سامان‌دادن به سیاست و ایجاد ساختاری که در آن, نیروهای اجتماعی جدید بتوانند تجربه کار جمعی، سازمان‌یابی، تصمیم‌گیری و مدیریت را بیاموزند. هدف، تربیت طبقه سیاسی بود؛ طبقه‌ای که کشور در دهه‌های آینده به آن نیاز حیاتی داشت. برخلاف ادعاهای مخالفان، حزب رستاخیز قرار نبود تک‌صدایی ایجاد کند. هدف از تشکیل این حزب, ایجاد فضایی بود برای شکل‌گیری فراکسیون‌ها و جریان‌های فکری مختلف در چارچوب یک نهاد ملی.

Masoud_amirkhalili.jpg"تاریخ دوبار تکرار می شود، بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت تراژدی بیشتر" ( Lea Ypi)

بیش از 200 سال بعد از انقلاب فرانسه که منجر به سقوط لویی شانردهم شد ایرانیان با انقلاب اسلامی خود رژیم محمد رضا شاه را سرنگون کردند.

انقلاب اسلامی سال 57 در ایران نقطه متضاد (وارانه ) انقلاب فرانسه بود،

شرایط سیاسی فرانسه قبل از انقلاب

دولت و جامعه در فرانسه قبل از انقلاب به یک سلسله مراتب سخت تقسیم شده بودند: روحانیون (طبقه اول)، اشراف (طبقه دوم) که مالک بیشتر زمین‌ها بودند و مالیات هم پرداخت نمی کردند. طبقه سوم تشکیل شده بود از بورژوازی لیبرال در شهر ها، از بازرگانان، بانکداران، کارآفرینان، وکلا و روزنامه‌نگاران. به غیر از روحانیون و اشراف که از لویی شانزدهم پشتیبانی می کردند طبقه سوم در کنار دهقانان خواستار خاتمه دادن به نظم فئودالیسم، کاهش قدرت روحانیون ( کلیسا ) و قطع پرداختن مالیات های سنگین بودند. انقلاب فرانسه با به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت در سال 1799 به پایان رسید.

با این حال، انقلاب فرانسه سرآغاز عصری نو (عصر روشنگری ) بود که دیگر راهی برای بازگشت به سنت ها و روش های پیشین باقی نگذاشت. بعد از پیروزی انقلاب فرانسه ایده‌های آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، پیش روی پیروزمندانه‌ خود را در سراسر جهان آغاز کردند و تا به امروز ارزش‌های سیاسی ( فرهنگی) ما را تعیین می کنند.

شرایط سیاسی ایران قبل از انقلاب اسلامی سال 57:

اگر انقلاب فرانسه ساختار فئودالیسم را از بین برد و توان کلیسا را کاهش داد انقلاب ایرانیان روحانیون (مذهب ) را به قدرت رساند. همچنین انقلابیون سال 57 مخالف اصلاحات ارضی شاه نیز بودند.

جامعه شناس امریکایی - آلمانی مارتین ریزئبرودت ( Martin Riesebrodt) اشاره می کند:


"مهم‌تر از همه، اصلاحات ارضی و اعطای حق رأی به زنان با مخالفت قاطع بخش‌های وسیعی از روحانیت مواجه شد، مخالفتی که با روش تحریک‌آمیزی که شاه و دولت برای نمایش قدرت خود و تلاش برای ارعاب مخالفان مذهبی به کار می‌برند، تشدید کرد. شاه از یک سو مجلس را برای دو سال منحل کرد (از 1961 تا 1963) تا اصلاحات را به پیش ببرد و همچنین یک همه‌پرسی درباره شش اصل برنامه خود را اعلام می کند".

مارتین ریزئبرودت ادامه می دهد:

"سه روز پیش از این همه‌پرسی شاه به قم سفر می کند و در یک نشست با کشاورزان ،به طور نمایشی، زمین تقسیم کرد. شاه در یک سخنرانی، در حیاط یک مکان مذهبی، روحانیون را انگل و واپس‌گرایان سیاه می نامد.

ما از انگل‌های اجتماعی و سیاسی خسته شده‌ایم؛ من از واکنش سیاه حتا بیشتر از ویرانی سرخ بیزارم.

We are done with social and political parasites; I abhor the black reaction even more than the red destruction

این حمله به ویژه متوجه آیت‌الله خمینی بود. خمینی در سال 1962، پیش از آن نیز، در مخالفت با اعطای حق رأی به زنان سخنرانی‌های آتشینی ایراد کرده بود و به همین دلیل هم دستگیر شد. خمینی در ژانویه 1963 بار دیگر به دلیل محکوم کردن اصلاحات ارضی به زندان افتاد".

به گفته مارتین ریزئبرودت :

"محمد رضا شاه تاکید بر فرهنگ ملی ایرانی پیش از اسلام را داشت و به سیاست سکولاریسم در حوزه‌های آموزشی که پیش از این تحت نظر رضا شاه آغاز شده بود ادامه می دهد". (1 )

اگر با انقلاب فرانسه دوران روشنگری و سکولاریسم در اروپا فراگیر شد با انقلاب اسلامی فرایند سکولاریسم در ایران متوقف می شود و ایرانیان به گذشته تاریک تاریخ خود باز می گردند.

----------------------------------------------------

1 - Martin Riesebrodt, Fundamentalismus als patriarchalische Protestbewegung, Tübingen, 1990

Amir_Kareab.jpg"تنهاتر از انسان در لحظه ی مرگ. ساده تر از شبنم رو سفره ی برگ. مطرود هم قبیله، محکوم خویش ام . غریبه ای طعمه ی این کندوی نیش ام."

مهدی اصلانی را با خاطرات زندانش، کلاغ و گلسرخ می شناسیم، در آنجا هم نوید نویسنده ای را می داد که در آینده نزدیک به سمت داستان برود و حالا او را با کتاب " کافه رادیو" می شناسیم!

ابتکار جالبی که مهدی اصلانی به کار برده آمده بُرشهایی از زنده گی را بصورت داستان یا گفتار روایت حکایت کرده است.

book.jpgشهرنوش پارسی پور در عقل آبی می نویسد:
"ایده های بزرگ گاهی چنان انسان را پُر می کنند که جایی برای خواسته های کوچک نمی ماند."در واقع در زنده گی انسان خواسته ها یا اتفاقات کوچک و روزمره گی مهم است، ایده ها یا کارهای عمومی در همه انسانها وجود دارد جزئیات است که زندگی ما را شکل می دهد، و اینجاست که نویسنده کافه رادیو بعنوان دانای کل محدود به کوچه پس کوچه های زنده گی نقب و ورود کرده و از محل و خانوده خودش تا دوستان بچه محلش روایت کرده است و خواننده را با خود همراه می کند و زبان شسته رفته کتاب گاه طنزش آنقدر گزنده است که اشک خواننده را در می آورد و گاه طنز تلخش با قاه قاه خنده به اوج می رسد و انسانهایی در برابرت رژه می روند که خودت آنها را دیده ای و با آنها زنده گی کرده ای.

کافه رادیو، از چهار بُرش زمانی حکایت دارد، داستان کوچه ای در غرب تهران، سه راه اکبر آباد که بعد از ماجراهایی که دانای کل که خودش هم در این ماجراها سهیم یا درگیر است و این منطقه بعنوان جای تاریخی در ذهن خواننده ثبت می شود و زبان حکایت پر از اصطلاحات و زبان کوچه است که ثبت این جملات خودش هم زیباست و هم با روایتی از یک منطقه غرب تهران در خواننده اثر می کند و این شخصیت‌ها که واقعی اند بیشتر ما را درگیر خود می کنند و بعضی جاها برایشان دل می سوزانیم.

liaghat.jpgتاریخ ایران معاصر پر از تناقض است؛ امیدها و شکست‌ها، آرمان‌ها و تندروی‌ها در کنار هم قرار گرفته‌اند. انقلاب ۱۳۵۷، که در آغاز نوید آزادی و عدالت می‌داد، خیلی زود به یکی از پیچیده‌ترین رخدادهای سیاسی بدل شد. با این حال، بسیاری از روایت‌های امروز این پیچیدگی را ساده می‌کنند: گویی همه چیز فقط نتیجه‌ی توطئه‌ی خارجی بوده است. چنین روایت‌هایی گذشته را بی‌عیب و بی‌نقص به نسل جوان عرضه می‌کنند؛ نسلی که از جمهوری اسلامی به ستوه آمده و در جستجوی راهی تازه است. اما فلسفه تاریخ هشدار می‌دهد: هرگاه گذشته به اسطوره بدل شود، آینده در معرض تکرار همان خطاها قرار می‌گیرد.

گذشته در دست جریان‌های سیاسی همچون خاکی نرم است که می‌توان آن را به هر شکلی درآورد. بخش‌هایی از تاریخ برجسته می‌شوند: رشد اقتصادی، مدرنیزاسیون، چهره‌ی «ایران در حال پیشرفت». اما بخش‌های تاریک به فراموشی سپرده می‌شوند: نبود آزادی مطبوعات، سرکوب مخالفان، تمرکز قدرت در یک فرد. درست همین تاریکی‌ها بودند که استعداد انقلابی را در جامعه پرورش دادند و مردم را به نقطه‌ی انفجار رساندند. فراموش کردن این تاریکی‌ها، خطر بازتولید همان چرخه‌ها را در نظام‌های آینده به همراه دارد.

نسل جوان امروز، خسته از بحران‌های جمهوری اسلامی، در معرض روایت‌های ساده و نوستالژیک قرار می‌گیرد. این نکته باید دقیق بیان شود: خطر اصلی نه در «بازگشت به نظام گذشته»، بلکه در از دست رفتن قدرت نقد و پرسشگری است. اگر جامعه به جای تحلیل، به نوستالژی بسنده کند، چرخه‌ی اقتدارگرایی دوباره در نظام‌های آینده بازتولید خواهد شد. نقد گذشته و حال باید همزمان انجام شود؛ زیرا تنها با این نگاه می‌توان راه آینده‌ای متفاوت را گشود و از تکرار چرخه‌های اقتدارگرایی جلوگیری کرد.

در اینجا باید به یک پرسش اساسی اندیشید: آیا مردمی که در شرایط اضطراری و فشار شدید سیاسی و اجتماعی قرار داشتند، واقعاً راه دیگری می‌شناختند؟ پاسخ منصفانه این است که در سطح نظری، راه‌های دیگری همیشه قابل تصورند، اما در سطح عملی بسیاری از آن راه‌ها به دلیل سرکوب، بی‌اعتمادی و بحران، یا وجود نداشتند یا قابل باور نبودند. همین شرایط اضطراری بود که مسیرهای اصلاحی را بست و جامعه را به سمت انفجار سوق داد. این نکته نشان می‌دهد که مسئولیت تنها بر دوش مردم نیست؛ رفتار حاکمان، ساختارهای نهادی و نخبگان سیاسی نیز در محدود کردن گزینه‌ها نقش تعیین‌کننده داشتند. درس امروز این است که باید نهادها و میانجی‌های معتبر ساخته شوند تا در بحران‌های آینده، راه‌های دیگر واقعاً موجود و قابل اعتماد باشند.

Aliakbar_Omidmehr_2.jpgروز شنبه یک کشتی حامل سوخت اسواتینی ( سوازیلند ) یک کشور آفریقای جنوبی، در خلیج فارس توسط سپاه، توقیف و به سواحل ایران ربوده شد.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، هفته گذشته نیز، یک نفتکش کلمبیایی - آمریکای جنوبی، که حامل نفت امارات متحده عربی، به سنگاپور بود ،را توقیف نمود.قبلا نیز یک نفتکش دیگر متعلق به کشور آفریقایی توگو، ربوده و رژیم محموله آنرا ،به نفع خود مصادره نموده بود.


سازمان بین المللی دریانوردی ایمو،توقیف و ربودن کشتی های تجاری، در آبراههای بین المللی را، ممنوع اعلام و از آن به عنوان دزدی دریایی، نام برده است.توقیف کشتی ها و راهزنی، در کشتیرانی بین المللی ،دزدی دریایی محسوب و کشورهای صاحب کشتی ،یا پرچم و محموله آن می توانند . به دیوان بین المللی دادگستری، رکن قضایی سازمان ملل ،شکایت و درخواست خسارت نمایند.


محموله های هر سه کشتی ،متعلق به امارات بوده و هر سه نیز، در آبهای نزدیک امارات، توسط قایق های سپاه، توقیف و به بندر عباس برده و محموله های نفتی تخلیه شده اند.اینکه چرا امارات علیه رژیم شکایت نمی کند!؟ باین معنی است.که حاکمان این کشور، مانند همه اعراب این منطقه، منافع ملی خود را ،در ادامه بقای رژیم جمهوری اسلامی دیده و خواهان تغییر اوضاع به نفع نود و هشت در صد مردم ایران نیستند.این تنها ملت ایران است .که می تواند با یک خیزش میلیونی و سرتاسری ،بساط حاکم در ایران را، به نفع منافع ملی خود تغییر دهد.

gbubomb.jpgایران اینترنشنال - کشف یک بمب عمل‌نکرده آمریکایی از نوع «جی‌بی‌یو-۳۹بی» در بیروت به بحرانی ژئوپولیتیک تبدیل شده است. مقام‌های ایالات متحده می‌گویند اطلاعات این بمب می‌تواند در ارتقای سامانه‌های هدایت موشک‌های «فاتح» یا پهپادهای گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی کاربرد داشته باشد.

وب‌سایت تحلیلی-خبری دیفنس فیدز دوشنبه ۱۰ آذر نوشت این رویداد نگرانی‌ها درباره افتادن فناوری‌های پیشرفته نظامی آمریکا به دست رقبای جهانی‌اش را افزایش داده است.

اسرائیل سوم آذر هشت بمب به محله حاره‌حریک، منطقه‌ای تحت کنترل حزب‌الله در بیروت، شلیک کرد که یکی از آن‌ها منفجر نشد و به‌صورت سالم در محل سقوط کرد.

بازیابی این مهمات که گزارش‌ها می‌گویند حزب‌الله و مقام‌های لبنانی پیش از مداخله آمریکا آن را به دست آورده‌اند، اکنون محور تنش‌های دیپلماتیک میان واشینگتن، بیروت و بازیگران منطقه‌ای شده است.

بمب جی‌بی‌یو-۳۹بی از مهم‌ترین سلاح‌های دقیق ایالات متحده به شمار می‌رود؛ سلاحی کوچک و با طراحی پنهان که ارزش هر فروند آن بین ۷۰ تا ۹۰ هزار دلار است.

اما اهمیت واقعی آن به فناوری‌های هدایت پیشرفته، سامانه‌های الکترونیکی پیچیده و مواد کامپوزیتی‌اش بازمی‌گردد؛ فناوری‌هایی که واشینگتن برای توسعه آن‌ها سرمایه‌گذاری میلیارد دلاری کرده است.

این بمب‌ها به جنگنده‌هایی مانند اف-۱۵‌ای و اف-۳۵ امکان می‌دهند مهمات را با دقت از فاصله امن رها کنند.

change.jpgامروز اکثریت مردم، کارگزاران حکومت، و اپوزیسیون جمهوری اسلامی به این جمع بندی رسیده اند که ادامه نحوه کنونی حکمرانی مقدور نیست و باید در آن تجدید نظر شود، اما این جابجائی ریل از چه طرقی امکان پذیر است، ما در این یادداشت به سه راهکار می پردازیم:

  1. 1. تغییر،

این روش که بنام رویکرد چینی نامیده می شود، اشاره به تغییر پس از مرگ مائو دارد، که تنگ شیائو پینگ که قبلا توسط مائو خانه نشین شده بود به قدرت برگشت و با تغییر ریل حکمرانی، چین را وارد شرایط جدیدی کرد و آن همکاری با کشورهای سرمایه داری، جذب سرمایه، تولید کلان ارزان با استفاده از نیروی کار فراوان چینی، و به تبع آن توسعه اقتصادی البته بدون گشایش سیاسی بوده است.

در این روش ضمن حفظ نام "کمونیسم" در چین، هیچ نشانی از آن باقی نمانده است، و کارگزارانی که در زمان مائو میداندار صحنه بودند در قدرت باقی ماندند و به استفاده از منافع حضور در حکومت ادامه دادند.

این تغییر حامل دمکراسی برای کشور نخواهد بود.

در ایران افرادی مثل روحانی برای اجرای نقش تنگ شیائوپینگ آماده هستند، اما آنچه از اجرای این نقشه جلوگیری می کند، عدم مرگ خامنه ای است. آیا امکان وجود دارد که نیروهای سیاسی داخلی یا فشارهای خارجی، شرایط را برای تغییر سیاست‌ها و ریل حکمرانی ایران هموار کنند؟

بنظر می رسد، خامنه ای که تا بحال در برابر تغییر مقاومت کرده، با خود می اندیشد که عمر زیادی از او باقی نمانده لذا بهتر است این رفتار خود را تا مرگ ادامه دهد تا در تاریخ نوشته شود او مرد مقاومی بود و بر عقیده خود تا پایان زندگی پایبند ماند. از طرف دیگر علیرغم علاقه او به این لقب در تاریخ، بشدت به زندگی وابسته است و حاضر نیست خود را در معرض خطر قرار دهد، لذا با حساسیت بسیار در حفظ جان خود کوشش می کند.

  1. 2. تعویض،

مدل "تعویض" به تعویض حکومت در اتحاد جماهیر شوروی به روسیه کنونی اشاره دارد. در این مدل، بخشی از کارگزاران داخل حکومت، به ناتوانی حکومت به تامین زندگی مادی مردم تکیه کرده و با همراه کردن بخشی از مردم، علیه حاکمان رده اول حکومت حمله و آنها را به مبارزه می طلبند، این گروه به کمک مردمی که به دنبال یک زندگی نرمال هستند، بر علیه حکومت شوریده و آنرا با یک حکومت غیر ایدئولوژیک جایگزین می کنند، در این روش، بخش بزرگی از کارگزاران حکومت پیشین در قدرت باقی مانده و الیگارشی های مالی دست نخورده در حکومت بعدی با دست بازتری به فعالیت ادامه می دهند.

روشن است این تعویض حکومت ، به همراه خود دمکراسی نخواهد آورد.

برای اجرای این نقشه در جمهوری اسلامی، بخشی از اصلاح طلبان و حتی افرادی مثل موسوی و تاجزاده آماده اجرای نقش می باشند.

viber_image_2025-09-05_16-01-46-442995776.jpgشاخصه‌های مثبت بودن از نظر رژیم اجنبی و اشغالگر جمهوری اسلامی/افشای دستور آدم‌فروشی برای گرفتن مجوز از وزارت ارشاد

ویدئوی مخفی منتشرشده نشان می‌دهد یکی از کارمندان وزارت فرهنگ و ارشاد رژیم تروریستی جمهوری اسلامی به‌صراحت از متقاضی می‌خواهد «آدم‌فروشی کن تا مجوز فعالیت بگیری». این اعتراف عریان بار دیگر پرده از سازوکار پوسیده و فاسدی برمی‌دارد که در آن به‌جای قانون، اخلاق و شایستگی، تنها معیار پیشرفت همکاری امنیتی و لو دادن هموطنان است.

چنین رفتارهایی نشان می‌دهد چگونه ساختار فرهنگی رژیم به ابزار سرکوب و کنترل اجتماعی تبدیل شده و به‌جای حمایت از آزادی بیان و فعالیت حرفه‌ای، هموطنان را وادار به خیانت و گزارش‌نویسی می‌کند.

آزمون ۶۰ ثانیه ای زوال عقل

| No Comments

***

حامیان حکومت میگویند که با وجود ادعای اصلاح‌طلبان مبنی بر نداشتن سهم در قدرت، بررسی ارتباط آن‌ها با چند بانک خصوصی، تصویر دیگری از حضورشان در شبکه بانکی کشور نشان می‌دهد.



khatami.jpgاقتصادنوین؛ اولین بانک خصوصی با بنیان‌گذاران اصلاح‌طلب
بانک اقتصادنوین با حضور حسین عبده تبریزی اقتصاددان نزدیک به جریان اصلاحات و مشاور اقتصادی دولت پزشکیان تأسیس شد.

این بانک در ۶ ماه منتهی به شهریور امسال ۶ هزار میلیارد تومان اضافه‌برداشت از بانک مرکزی داشته و ۵۴۴ ملک در تملک دارد.

بانک سامان؛ ارتباط نزدیک با محمد خاتمی
سهامدار اصلی بانک سامان، محمد ضرابیه از حامیان مالی خاتمی است.

سال ۹۰ گزارش‌هایی نیز درباره سهامداری شخص خاتمی در این بانک و مدیریت برادرش در شرکت سرمایه‌گذاری بانک منتشر شده بود.

این بانک در پرونده فساد ۳ هزار میلیاردی نقش داشته و مدیرعامل وقت آن برکنار شد.

بانک گردشگری؛ سهامداری برادر معاون اول روحانی

مالک بانک گردشگری مهدی جهانگیری است.

به‌گفتۀ یک نماینده مجلس، سرمایه اولیۀ لازم برای تاسیس این بانک با فشار سیاسی به بانک مرکزی از ۴۰۰ میلیارد تومان به ۲۰۰ میلیارد کاهش پیدا کرد و نصف شد و این مجموعه در پروندۀ فساد ۳۰۰۰ میلیاردی نامش مطرح بود.

بخش زیادی از منابع بانک به شرکت‌های گروه مالی جهانگیری می‌رسد.

بانک ایران‌زمین؛ زیر سایه حسین مرعشی

این بانک با ارتقای مؤسسه مالی مولی‌الموحدین وابسته به مرعشی، تبدیل به بانک شد.

مدیران این مؤسسه با تصاحب سهام بانک ایران زمین، نه‌تنها دارایی‌های موسسه را وارد بانک نکردند، بلکه ۵ هزار میلیارد تومان نیز از آن خارج کردند.

ایران‌زمین اکنون یکی از ۵ بانک ناتراز کشور است و ۶.۸ هزار میلیارد تومان اضافه‌برداشت داشته.

بانک آینده؛ از مدیریت اصلاح‌طلبان تا گزیر

مدیریت بانک آینده با جلال رسول‌اف، چهرۀ نزدیک به اصلاح‌طلبان، بود.

او صورت‌های مالی غیرشفاف ارائه می‌کرد و به همین دلیل ۲۰ سال از مناصب دولتی و خصوصی محروم شد.

این بانک تا پایان شهریور ۳۱۱ هزار میلیارد تومان اضافه‌برداشت داشته و یکی از بحرانی‌ترین بانک‌های کشور شد.

خبرنامه گویا - امروز در یک ویدئوی وایرال شده، مرد جوانی در کافه لویی‌ویتون در بانکوک دیده می‌شود که محافظانش غذایش را در دهانش می‌گذارند. کاربران فضای مجازی در کنار این ویدئو او را «جی ما» و «فرزند جک ما، بنیانگذاران علی‌بابا، ثروتمندترین مرد چین» معرفی کرده‌اند.

LVfeeding.jpgاین ویدئو بحث‌های گسترده‌ای درباره نمایش‌های افراطی از سبک زندگی افراد فوق‌ثروتمند ایجاد کرده است. انتشار آن در پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام و ایکس موجی از واکنش‌ها، نقدها و شوخی‌ها را به همراه داشته و کاربران درباره واقعیت یا اغراق‌آمیز بودن این صحنه‌ها گمانه‌زنی می‌کنند.

با وجود تردیدها درباره اینکه آیا این فرد واقعاً فرزند ثروتمندترین مرد فعلی چین است یا خیر، اصل ویدئو واقعی است و در مقیاسی وسیع بازنشر شده است. تصاویر و نحوه رفتار افراد همراه او، سوژه‌ای داغ برای گفت‌وگو درباره شکاف طبقاتی و نمایشی از تجمل در فضای مجازی شده است.

محمد‌صادق کوشکی، فعال سیاسی و مدرس دانشگاهی حامی حکومت، در گفت‌وگویی با شبکه خبری «ایران۲۴» به نقل از سفارت جمهوری اسلامی در وین درباره حضور محمد‌جواد ظریف و تیم همراهش در دوره مذاکرات برجام گفت: «سفارت ۲۷۰ کیلو آجیل و پاستیل خریده است که تیم مذاکره‌کننده در هنگام مذاکره بخورد.» او در ادامه افزود که ظریف ۱۰۰ سکه طلا برای حق ماموریت گرفته است.

واکنش اسماعیل بقایی:

***

rescuebanner.jpgایسنا خبر داده که رضا امیرخانی، نویسنده شناخته شده، امروز یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴، در جریان پرواز با پاراگلایدر دچار سانحه و ضربه مغزی شد.

به نوشته خبرگزاری مهر امیرخانی که سال‌هاست علاقه‌مندی جدی به ورزش‌های هوایی از جمله چتربازی و پاراگلایدر دارد، به واسطه تغییرات ناگهانی باد در منطقه مشاء دچار سقوط شده است. امیرخانی از جمله نویسندگان مورد علاقه علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی است.

یکی از نزدیکان او با تأیید این خبر توضیح داد که امیرخانی سال‌هاست به‌صورت حرفه‌ای پاراگلایدرسواری می‌کند، امروز در ارتفاعات مشاء دماوند دچار حادثه شد و پس از سقوط، به بیمارستان گیلاوند منتقل شده.

در متنی که سایت رضا امیرخانی منتشر کرده‌، آمده است:

«رضا امیرخانی، نویسنده کشورمان، که بر اثر سانحه‌ای بعدازظهر یکشنبه ۹ آذر آسیب دیده، در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری شده و تحت مراقبت کامل تیم پزشکی حاذق قرار گرفته است.

به گفته خانواده وی، بنا بر تشخیص پزشکان، رضا امیرخانی از چند ناحیه دچار شکستگی و آسیب شده و در بخش مراقبت‌های ویژه تحت نظر و درمان است.

amirkhani.jpgیکی از پزشکان معالج امیرخانی گفت با توجه به آمادگی جسمانی بالای وی تا چند ساعت پس از حادثه امید آن می‌رود که در روزهای آینده وضعیت وی پایدار و بهبودی حاصل شود.

Monthly Archives

Pages

  • about
Powered by Movable Type 6.3.11

About this Archive

This page is an archive of entries from December 2025 listed from newest to oldest.

November 2025 is the previous archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.