در اقتصاد بیمار و فاسدی که تنها راه دستیابی به ثروتعظیم تاراج و به یغما بردن منابع عمومی از طرق مختلف من جمله رانت، استفاده از یارانه پنهان، قاچاق، خام فروشی و یا زد و بند است، نظاره زندگی لاکچری عدهای قلیل خیلی سخت و غیرقابل تحمل است.
این رنج زمانی مضاعف میشود که شما میبینید حسب درد تحریم تحمیلی، حداقلهای زیست اولیه عموم روز به روز آب میرود!
من برخی از کاخهای محمدرضا شاه پهلوی را از نزدیک دیدهام، آنچه در این چند دهه حسب توزیع ناعادلانه ثروت ملی بوقوع پیوسته است فاصله بسیار شگرف و چندصد و بلکم هزار برابری با دوره پهلوی دارد.
سید هاشم فیروزی
در اقتصاد بیمار و فاسدی که تنها راه دستیابی به ثروتعظیم تاراج و به یغما بردن منابع عمومی از طرق مختلف من جمله رانت، استفاده از یارانه پنهان، قاچاق، خام فروشی و یا زد و بند است، نظاره زندگی لاکچری عدهای قلیل خیلی سخت و غیرقابل تحمل است.
توسعه ثروت انباشته شدهی طبقات متصل که از درد و رنج ناتوسعهمندی ملت مستضعف ایران حاصل شده است، زمانش که برسد، دوباره آتشی عظیم بپا خواهد کرد.
حال که این دورهمی تعفن برانگیز اشرافی مشخصا از کنترل خارج شده است و امکان توقف هم ندارد، اگر امکان زیست حداقلی جامعه را همچنان با محوریت عدم رفع تحریم فراهم نکنید، من مطمئنم پایان این بازیمرکب خیلی خوشایند طبقات ثروتمند نخواهد بود!
قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران روز پنجشنبه ۲۰ دی اعلام کرد که یک شهروند سوئیسی که به جاسوسی متهم شده بود، در زندانی در شهر سمنان جان خود را گرفته است
:::
ایران وایر - در ادامه سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی از شهروندان خارجی و با استناد به گزارشهای رسمی، یک شهروند سوییسی که به اتهام «جاسوسی» در ایران بازداشت شده بود، در زندان سمنان جان خود را از دست داد.
خبرگزاری میزان وابسته به قوهقضاییه از قول محمدصادق اکبری، رییس کل دادگستری استان سمنان نوشت که این تبعه سوییسی که در یک سوییت به همراه یک زندانی دیگر نگهداری میشد، «به درخواست خودش» مدتی در سلول تنها مانده و در همین زمان «خودکشی» کرده است.
رییس دادگستری، بدون ارائه هیچ سندی از جزییات اتهام این فرد، ادعا کرد که «اسناد و مدارک جاسوسی» علیه او وجود داشته و پرونده در حال بررسی بوده است.
این حادثه در حالی رخ داده که سابقه فشارهای روانی و شکنجههای جسمی در زندانهای جمهوری اسلامی و خودکشیهای مشکوک بازداشتشدگان خارجی، انتقادات گستردهای را از نهادهای حقوق بشری به همراه داشته است.
گروگانگیری از شهروندان خارجی و متهم کردن آنان به جاسوسی یکی از ابزارهای جمهوری اسلامی برای فشار به کشورهای غربی است. اما این بار، پایان تلخ این پرونده، پرسشهای بسیاری درباره نحوه نگهداری این فرد در زندان و اتهامهای بیپایه جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.
گیدئون ساعر، وزیر خارجه اسرائیل به لبنان برای انتخاب ژوزف عون به عنوان رئیسجمهور این کشور تبریک گفت و اعلام کرد که اسرائبل امیدوار است انتخاب عون به ثبات و روابط خوب بین دو کشور همسایه کمک کند
:::
ایندیپندنت فارسی - مجلس لبنان روز پنجشنبه (۹ ژانویه) ژوزف عون، فرمانده ارتش را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کرد و بدین ترتیب جایگاه خالی ریاستجمهوری را با فردی پر کرد که مورد تایید ایالات متحده است.
این انتخاب نشاندهنده کاهش نفوذ گروه حزبالله، تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران، پس از جنگ ویرانگر آن با اسرائیل است. عون در دور اول رایگیری نتوانست حد نصاب ۸۶ رای را به دست آورد، اما در دور دوم با کسب ۹۹ رای از نمایندگان، از جمله نمایندگان حزبالله و متحد شیعه آن، جنبش امل، به پیروزی رسید. این موضوع را نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، اعلام کرد.
این نتیجه تغییرات در توازن قدرت در لبنان و خاورمیانه گستردهتر را بازتاب میدهد؛ چراکه حزبالله، گروه شیعه مسلمان، پس از جنگ سال گذشته به شدت تضعیف شده و متحد سوری آن، بشار اسد، در دسامبر سرنگون شده است.
این انتخاب همچنین نشاندهنده احیای نفوذ عربستان سعودی در لبنان است، کشوری که نفوذ ریاض در آن مدتها پیش تحتالشعاع جمهوری اسلامی ایران و حزبالله قرار گرفته بود.
ریاستجمهوری لبنان، که طبق نظام تقسیم قدرت فرقهای این کشور مختص یک مسیحی مارونی است، از اکتبر ۲۰۲۲ و پایان دوره میشل عون خالی بود. در این مدت، جناحهای عمیقا تقسیمشده لبنان نتوانسته بودند بر سر نامزدی که بتواند رای کافی از ۱۲۸ کرسی مجلس کسب کند، توافق کنند.
توافق سیاسی در لبنان
احمد زیدآبادی
انتخاب ژنرال جوزف عون فرماندۀ ارتش لبنان به عنوان رئیسجمهور این کشور، اتفاق خوبی در جهت ایجاد ثباتی پایدار در لینان است.
جوزف عون از پارلمان 128 عضوی لبنان موفق به کسب 99 رأی از نمایندگان شده است.
نمایندگان پارلمانی حزبالله و جنبش امل هم در دور دوم انتخابات، به ژنرال عون رأی دادهاند، بنابراین توافقی سیاسی بین آنها صورت گرفته است. در حقیقت، دو طرف، بخصوص حزبالله و جنبش امل انعطاف تاریخی بسیار مهمی برای دستیابی به توافق از خود نشان دادهاند.
انعطافِ معطوف به حفظ موجودیت و منافع یک کشور، جوهر سیاستورزی صحیح و شرافتمندانه است، درست همان چیزی که سیاسیون ایران اغلب با آن بیگانهاند و تا سرحد به خطر افتادن موجودیت کشور و نابودی منابع و منافع آن، بر نظرات صلب و انعطافناپذیر خود اصرار میورزند. در فرهنگ سیاسی ایران، جمود و یکدندگی به قیمت هدر رفتن جان و مال ملت، به صورت ارزش معرفی شده و در مقابل، از خودگذشتگی و انعطاف و عقبنشینی به قصد حفظ منافع عالی کشور ضد ارزش به حساب آمده است! این همه درگیریهای پر هزینه و خونین در تاریخ معاصر ما نتیجۀ همین وارونگی در معرفی ارزش و ضدارزش است!
کیهان لندن - رهبر گره تبهکار «یاکوزا» به تلاش برای قاچاق مواد هستهای به ایران اعتراف کرد -وزارت دادگستری آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که تاکشی ابیساوا رهبر جنایتکاران ژاپنی «یاکوزا» متهم به قاچاق مواد هستهای از میانمار به چند کشور از جمله ایران، به جرم خود اعتراف کرده است.
-خبرگزاری رویترز ۹ ژانویه (۲۰ دیماه) به نقل از وزارت دادگستری آمریکا گزارش داد این تبهکار ۶۰ ساله ژاپنی روز چهارشنبه ۱۹ دیماه در جریان بازجوییها به همکاری با شبکهای از تبهکاران برای انتقال مواد هستهای از جمله اورانیوم و پلوتونیوم با درجه تسلیحاتی، از میانمار به سایر کشورها از جمله ایران اعتراف کرده است.
-تاکاشی ابیساوا همچنین به قاچاق بینالمللی مواد مخدر و سلاح نیز اعتراف کرده است.
-مقامات فدرال آمریکا فوریه سال ۲۰۲۴ (اسفند ۱۴۰۲) گزارش داده بودند، تاکشی ابیساوا و همدست او نمونههایی از مواد هستهای را که از میانمار به تایلند برده شده بود به یکی از مأموران مخفی اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا که خود را به عنوان قاچاقچی مواد مخدر و اسلحه جا زده بود نشان دادند. این مامور مخفی ادعا کرده بود با یک افسر ارشد ایرانی ارتباط دارد.
روشنفکر چپ ایرانی ،به غلط گمان میکرد و هنوز هم گمان میکند که ایدئولوژی همان تکفرمول نجاتبخشی است که با آن می توان همه مسائل جامعه را ،از اقتصاد و سیاست تا اجتماع و فرهنگ،حل کرد. از نظر آنها دوره انقلاب دورهای است که میتوان با اسلحه از تاریخ جلو زد و .......
نمونه میخواهید؟ به این مصاحبه جناب مسعود کیمیایی (فیلمسازی که جایگاه هنریاش برایم محفوظ و محترم است اما برای عقاید سیاسیاش هیچ ارزشی قائل نیستم) توجه کنید که چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روزنامه میزان انجام داده است.من با دقت این مصاحبه را خواندم و هیچ نشانی از دموکراسیخواهی و مدنیتخواهی در آن ندیدم.باز هم هدف اول روشنفکر آن زمانی ما صرفا مبارزه با امپریالیسم و تقدیس خشونت چریکی بود.
بعد جناب جواد مجابی در مصاحبه امروزش با روزنامه اعتماد از این شاکی است که چرا مردم ایران روشنفکر ستیز شدهاند؟خوب اخوی ،این ستیز به خاطر اشتباهات فاحش سیاسی روشنفکران آن زمان بوده. باری، به این فرازها از مصاحبه جناب کیمیایی، که می دانم امروز نظرات کاملا متفاوتی دارند،توجه کنید:
"فیلم اگر دست کم فرهنگساز نیست ،نباید در نفی فرهنگ جهان سومی باشد،یا نباید گرایش های امپریالیستی در حیطه اندیشه فیلمساز باشد..."
"کشورهایی مثل ما که همیشه زیر نفوذ چپاول سرمایه و امپریالیسم بوده اند،به هیچ کیفیتی نمی توانند آرام باشند و آرام نبودن یعنی هنر ایدئولوژیکی داشتن."
"سینمای هنر محض ،سینمای هنر خاص،سینمایی از این دست،و فرهنگی از این دست ،مال کشورهای استثمارگر است،کشورهایی که ترجیح می دهم به آن ها کشورهای مهاجم بگویم."
چنین بود اندیشههای روشنفکرانی که در آن سالها ،خواسته و ناخواسته ،به الگوهای فکری و ذهنی ما بدل شده بودند. سالها باید میگذشت تا فاجعه ایدئولوژیگرایی و ژدانفگرایی را با پوست و گوشت و استخوانمان بفهمیم.
برخورد گرم ترامپ و اوباما در مراسم ادای احترام به جیمی کارتر خبرساز شد... کامالا هریس خیلی خوشحال نبود!
ویدئویی در شبکههای اجتماعی از خوش و بش دونالد ترامپ و باراک اوباما منتشر شده است که نشان میدهد باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین، و دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده،در مراسم جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین آمریکا، با یکدیگر خوش بش میکنند .
NEW: Donald Trump seen cracking jokes with former President Barack Obama at Jimmy Carter's funeral in Washington D.C.
Kamala Harris was seen looking back as the two men appeared to be getting along. pic.twitter.com/dHrB2m7GZi
این مقاله میکوشد به پرسشی که در عنوان آن مطرح شده پاسخ دهد. اما برای پاسخی هر چند ناقص به مسالهای دراین اهمیت نخست باید عمیقا به پرسشهای زیر اندیشید:
۱- چرا دموکراسی و قوانین اساسی آن بزرگترین و ارزشمندترین دستاوردهای اجتماعی بشر در طول تاریخ است؟ ۲-چرا جنگ و دیکتاتوری از آغاز تاریخ تا به امروز هرگز جوامع انسانی را رها نکرده است؟ ۳-چرا دموکراسی مادر عدالت است که بدون آن هرگونه تلاش در جهت برابریهای اجتماعی و عدالت اقتصادی و سایر جنبههای عدالت سرابی بیش نیست و در هیچ گونه دیکتاتوری اساسا شرایط برای تلاش آزادانه شهروندان در راه عدالت اقتصادی فراهم نیست. ۴-چرا دموکراسی و صلح از جمله در گرو پیروزی نهایی دموکراسی بر دیکتاتوری در اکثر قریب به اتفاق همه سرزمینهای جهان است.
• نیازی نیست انسانها را امتحان کنید، کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند. ارنست همینگوی
یک مخالف پهلوی در ایکس با طعنه و نیش بدین مضمون نوشته بود: «ماندهام که اگر رضا پهلوی شما بدبختها فوت کند دیگر چه خاکی بر سرتان خواهید ریخت؟» کامنت گذاشتم: قربانِ کلامت؛ هیچ خاکی! ادامه دادم شاید این بهترین دلیل باشد که باید فرصت را غنیمت شمرد تا وقتی هنوز هست و تواناست... گر هدف نجات ایران از شرّ ج ا باشد، چرا نباید به تنها تخته پارهی قابل اتکا در دریای خونینِ میهن چنگ زد؟ از نظر من و اکثر مردمی که بر این دریای خون شناورند و یکی-یکی به قعر دریا میرویم، در بدترین حالت، ادامه طریق حکمرانی پدر و پدربزرگش واقعیتر و قابل تکیهتر از آن سرابی است که دیگران با ژست دموکراسی و حقوق بشر میخواهند بر ما زور.. ان کنند. چرا راه دور برویم؟ بهترین نمود دموکراسیخواهی و حقوق بشرِ بخشی از این اپوزیسیون پر مدعا در شبکه ایکس دیدنی است که چه آسان و رها از هر انقیاد اخلاقی و انسانی، بیرحمانه به جان هر جنبندهای حمله میکنند و برای ترویج کینه و نفرت و دشمنی بین عقاید چنان حجم وسیعی از دروغها و دشنامها را مخابره میکنند که هیچ سفینه فضایی قادر به حمل این میزان از زباله اطلاعاتی نیست! «وسیله» تولید این فضای مسموم، فرقی نمیکند که بازی با آبروی یک کودک ۱۶ ساله باشد یا شکنجه نشدن زندانی سیاسی! عفو شروین حاجی پور یا رفتار برنده جایزه صلح در روز مرخصی از زندان، و یا رقصیدن در زندان و ادعای پوچ سفیدشویی؛ آنها که مثلاً حرفهایتر، اما وقیحترند، شهبانوی مهربان ایران را با همسر بیرحم جلاد سوریه مقایسه میکنند! تماس گلشیفته با حاج قاسم، و گهگاه تک مضرابی همچون برجسته شدن واقعهای که نمایش ادرار بر قبر یک مبارز سابق است و جالب اینکه همه این «وسیله»ها سرانجامش به خاندان پهلوی ختم میشود! بهگونهای که دوست شازده کوچولو در گذر از فضای ایران ابتدا تصور میکرد هنوز محمد رضا شاه پهلوی در ایران حکومت میکند! اما در سفر قبلی یادش آمد که ایرانیانِ جهانوطنی، از جنس دیگری هستند که با هیچ اپوزیسیون دیگری در دنیا قابل قیاس نیست!
در سایتهای مجازی با داشتن جایی برای نظر کاربران، معمول نیست که نویسنده یک مقاله، خود را کوچک نموده و به نظرات خوانندگان پاسخ دهد؛ البته انتظاری هم نباید داشت. خب میدانید، آدمهای مهمباید هم اینطور باشند؛ لابد. حداقلش آن است که ما کاربرانی که در رابطه با مطالب یک مقاله نظری داریم، به نرمش فکری میپردازیم و عضلات مغزمان را که سالهاست قلنج کرده است، کمی هم که شده، بکار میاندازیم.
البته پیش میآید گاهی که خود ما کاربران، نوشابهای برای هم باز کنیم. ولی بهندرت؛ آخر هر کدام از ما آنقدر درگیر مطالب خودمان هستیم که برایمان، فرصت چندانی برای خواندن نظرات دیگران باقی نمیماند.
در این میان، هستند جماعتی که مانند صفحههای گرامافون خشدار، میچرخند و تکرار میکنند و آدم را به یاد دکتر بهداری میدان خراسان در آن زمانهای قدیم میاندازند که برای هر دردی یک ظرف شیشهای پر از قرص داشت و مشتی از آن قرصها را کف دست هر مراجعهکنندهای میگذاشت. این جماعت نیز، در مقابل همه مسائل پیچیده ایران، پاسخهای حاضر آماده و شسته رفتهای دارند و همینطور نسخه حقوق بشر و دموکراسی و رأیگیری است که تجویز میکنند.
مرگ کارتر، در فضای سیاسی و مجازی به ویژه در بین ایرانیان واکنش هایی را برانگیخت، که البته تازه گی نداشت. اما از آن جایی که دوره ریاست جمهوری کارتر با یک روی داد تاریخی تعیین کننده در زندگی ما ایرانیان همراه شد، برخی بر این باور هستند که نقش او هم تعیین کننده و هم زیان بار بوده است. در باور اینان، نه فاکتورهای اجتماعی، نه نارضایتیهای مردم و نه ساختارها و تضادهای طبقاتی و فرهنگی هیچ جایگاهی ندارند و تنها عوامل جهانی و توطئه گران بین المللی از جمله کارتلهای نفتی زمینه ساز تغییر و تحولات جامعه ایران میباشد. اما به راستی نقش کارتر چه بوده است؟ و آیا به راستی او مسبب سقوط شاه و برآمدن خمینی بوده است؟ آیا کارتر در "قیام" ۱۵ خرداد و تبعید خمینی و سپس سالهای اخنتناق سنگین دهه ۴۰ و ۵۰ نقش آفرین بوده است؟ آیا اعتراضات و نارضایتیهای اجتماعی فقط در سال ۱۳۵۷ به وجود آمد؟ آیا فقر و تضاد طبقاتی وجود نداشت؟ فساد اقتصادی و سیاسی و سوء استفاده از قدرت؟ چرا شاه ایران در "من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم"، به صراحت گفت: شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید... بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم".
چرا آخرین نخست وزیر شاه، شاپور بختیار، خود به صراحت بر این موضوع تاکید کرد که: "اوضاع امروز نتیجه ۲۵ سال دیکتاتوری شاه است. " (۱)
توهم توطئه
در این بحثی نیست که توطئه وجود دارد. استعمارگران و امپریالیستها، انگشت در جهان کردهاند و قربانی میجویند. اما تر و خشک را هم به یکدیگر دوختن و همه گناهها را به گردن "خارجی ها" - به زبان شاه "ارتجاع سرخ و سیاه" و به زبان شیخ "استکبار جهانی" - انداختن، یا از سر مسئولیت گریزی است و یا تبرئه کسانی که مدافع آنها هستیم. این است که میبینیمطرفداران سلطنت پهلوی برای اینکه از نقش و مسنولیت آنچه در ایران روی داد بکاهند و خود شاه و رژیمش را تبرئه سازند کسان دیگری را مسئول آنچه روی داد میدانند. دقیقا همان گونه که کفتاری چون خمینی و دار و دستهاش "شیطان بزرگ" و استکبار جهانی را عامل ناکارآمدی خود و رژیمش میدانست و میدانند! به گفته بسیاری از نزدیکان شاه و سفرای خارجی، خود محمدرضا شاه پهلوی، در آستانه اعتراضات مردمی و انقلاب، دوستان خارجی خود، از جمله انگلیس، آمریکا، فرانسه و... را از جمله عوامل پشت صحنه بر میشمرد. در واقع توهم پراکنی و پناه بردن به تئوری توطئه از خود شاه شروع شد. شاه از حرکتهای اعتراضی آن چنان دچار شوک شده بود که فکر میکرد دنیای شرق و دنیای غرب هر دو دست به یکی شدهاند تا حکومت او را از میان بردارند: "شاه در تشریح و توضیح این نظر خود پای قدرتهای خارجی را به میان کشید و گفت آن چه پیش آمده از حدود توانایی و قابلیت ک. گ. ب (سازمان جاسوسی شوروی) خارج است و باید دست انتلجنس سرویس و سازمان سیا هم در کار باشد. ".. "آن چه شاه را بیشتر رنج میداد نقشی بود که سازمان سیا به خیال او در فعالیتهای ضد رژیم بازی میکرد. او با شگفتی میو ناراحتی پرسید مگر با آمریکاییها چه کرده است که سیا بر ضد او دست به کار شده است؟ " (۲) ریشههای تئوری توطئه در ایران، تاریخی طولانی به درازای استبداد دارد. متوهمان - از جمله رژیمهای استبدادی - همواره برای توجیه خود و رفتارشان از این تئوری برای انحراف اذهان و زدودن نقش خود بهترین بهرهها را بردهاند. و همواره با تکیهی بر آن هر جنبش اعتراضی و ضد استبدادی را سرکوب کردهاند. این تئوری، بعدها از طریق حکومتها دامان بخشی از روشنفکران و فعالان سیاسی را نیز گرفت.
عباس عراقچی: «نباید اجازه دهیم دشمن فضای ناامیدی را در کشور گسترش دهد»
عراقچی در چهارمین جشنواره «کارمند تراز مکتب حاج قاسم»، در میان خودیهای روحیهباخته در تلاش برای وصله کردن دلایل و عواقب شکست فضاحتبار سیاستهای منطقهای، میگوید ضربهای که به ارتش سوریه وارد شد قبل از اینکه نظامی باشد، رسانهای و روانی بود. اعتراف آشکار به شکست در جبهه سوریه و مهمتر از آن، اعتراف به کابوس ریزش «ارزشیها» و آنچه او اینک فضای ناامیدی در «خودیها» میخواند!
چه گویم ز پندارِ این پیرمرد؟ که از دردِ مردم نیاید به درد نه هرگز گزارش ز کارش دهد نه ارجی به آرایِ ملت نهد چو فیلش کُند یادِ هندوستان ز خامی خرد ننگِ طوسی به جان ز قاسم بگوید سخن هایِ مفت امیر پلیدانِ گردن کلفت بگوید که قاسم سلحشور بود نگوید که اموالِ میهن ربود چه جانها که قاسم بناحق ستاند فساد و جنایت به هر جا کشاند بیاید ز هر سو ندایی به گوش نگردد قیامی به فرمان خموش به زودی بگیرد عزیزش به بر فقیهی که کوبد به سروان تبر
کریستین لیندنر، وزیر دارایی سابق آلمان که ریاست حزب دموکرات آزاد را برعهده دارد، در جریان یک رویداد تبلیغاتی مورد حمله قرار گرفت. وقتی لیندنر تصمیم گرفت این کیک را بچشد، ناامید شد - معلوم شد که به جای خامه از کف اصلاح در تهیه این کیک تقلبی استفاد شده بود!
دویچه وله - کریستین لیندنر، رئیس حزب دموکرات آزاد (FDP)، در جریان یک سخنرانی انتخاباتی با یک کیک خامهای مورد حمله قرار گرفت. ویدئوها و تصاویر منتشرشده نشان میدهند که یک زن جوان، در حالی که وزیر سابق دارایی آلمان مشغول سخنرانی بود، از پشت به او نزدیک شده و کیکی را مستقیما به صورت او پرتاب میکند.
با وجود این حادثه، لیندنر تنها پس از چند لحظه به سخنرانی خود ادامه داد و با طنز به این اتفاق واکنش نشان داد. او گفت: "حیف که خامه واقعی نبود. ای کاش این لطف را چپها در حق من کرده بودند."
#sputnikviral | 🇩🇪 🎂 A former German finance minister gets a cake in the face during a campaign speech
However, Christian Lindner tried to share the treat with the young woman who attacked him, as seen in the video. pic.twitter.com/V436YL8wAD
به گزارش اشپیگل، لیندنر پیش از این حمله، به شدت از سیاستهای مربوط به "کمکهزینه شهروندی" انتقاد میکرد. پس از چندی زن معترض با فریاد گفت که "فکر میکنم دیگر کافی است" و کیک را به سمت او پرتاب کرد. ویدئوهای ضبطشده نشان میدهند که او کیک را از کیف خود بیرون آورده و پیش از مداخله تیم امنیتی، اقدام خود را عملی میکند.
پس از حمله، این زن توسط محافظان از سالن خارج شد و هنگام خروج فریاد زد: «برو کار کن». سخنگوی محلی حزب FDP تأیید کرد که این کیک از کف ریش ساخته شده بود و خطری جدی نداشت.
کیهان لندن - محسن هاشمیرفسنجانی: ۱۰۰ هکتار باغ پسته داریم و مشکل مالی نداریم محسن هاشمیرفسنجانی پسر اکبر رفسنجانی در یک مصاحبه که ۱۹ دیماه ۱۴۰۳ پخش شد، درباره ثروت خانوادگیشان گفته:
«ما مجموعاً ۱۰۰ هکتار باغ پسته در قم، رفسنجان و جاده ساوه داریم که من، پسرم عماد، علی پسر فاطمه، فائزه و یاسر مدیریت میکنیم و مشکل مالی نداریم.»
مصاحبهکننده نیز مرتب میگوید: ماشاالله! ماشاالله!
محسن هاشمیرفسنجانی پسر اکبر رفسنجانی در یک مصاحبه که ۱۹ دیماه ۱۴۰۳ پخش شد، درباره ثروت خانوادگیشان گفته: «ما مجموعاً ۱۰۰ هکتار باغ پسته در قم، رفسنجان و جاده ساوه داریم که من، پسرم عماد، علی پسر فاطمه، فائزه و... pic.twitter.com/XmRluEmN9i
کاربران شبکههای اجتماعی در لس آنجلس تصاویر ویرانههای این شهر پس از آتش سوزی را با تصاویر مکانیاب ماهوارهای گوگل در کنار هم قرار دادند. مقایسه این تصاویر حجم بالای نابودی این شهر زیبای ایالت کالیفرنیا را نشان میدهد
کاربران شبکههای اجتماعی در لس آنجلس تصاویر ویرانههای این شهر پس از آتش سوزی را با تصاویر مکانیاب ماهوارهای گوگل در کنار هم قرار دادند. مقایسه این تصاویر حجم بالای نابودی این شهر زیبای ایالت کالیفرنیا را نشان میدهد. pic.twitter.com/SVIOlV25ob
تصاویری از جلسه اخیر اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز گذشته جلسه اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور غلامرضا نوری قزلجه، وزیر کشاورزی و محمد مخبر، مشاور رهبر انقلاب برگزار شد.
همچنین در تصاویر گفتگوی مرتضی نبوی و علی لاریجانی دو تن از چهرههای قدیمی اصولگرا دیده میشوند. جلیلی هم در اولین صندلی کنار درِ خروج صحن مجلس قدیم نشسته است.
همچنین آملی لاریجانی رئیس مجمع نیز با همراهی وزیر جهاد کشاورزی و مجید انصاری معاون حقوقی رئیس جمهوری وارد صحن جلسه شد. این روزها انصاری در مجمع کار سختی برای پیشبرد موضوع FATF دارد.
تاریخ معاصـر ایران با انتشار این ویدئو نوشت: آیا زلزله شهر بم که باعث شهادت بیش از ۷۰ هزار نفر از هموطنان عزیزمان در این شهر شد ، در اثر آزمایش سلاح هسته ای بود ؟؟
اشاره عطا الله مهاجرانی وزیر وقت دولت خاتمی در زمان زلزله بم به این موضوع :
« در مورد آزمایش بمب هستهای در یکی از صحراهای ایران که منجر به زلزله شده است و دستیابی ایران به بمبهای الکترومغناطیسی - EMP ، تسلیحاتی که میتواند زیرساختهای دشمن را فلج کند...»
آیا زلزله شهر بم که باعث شهادت بیش از ۷۰ هزار نفر از هموطنان عزیزمان در این شهر شد ، در اثر آزمایش سلاح هسته ای بود ؟؟
اشاره عطا الله مهاجرانی وزیر وقت دولت خاتمی در زمان زلزله بم به این موضوع :
« در مورد آزمایش بمب هستهای در یکی از صحراهای ایران که منجر به زلزله شده است و... pic.twitter.com/4eXWxfHK93
خامنهای میداند که مذاکرات با ترامپ، آن هم در این شرایط که ابزار فشار و چانهزنی برای حکومت نمانده، فقط به اضمحلال حکومت و شروع خیزشهای مردمی منتهی میشود.
به همین دلیل در حالی که نظارهگر خیانتهای مکرر روسهاست، ترجیح میدهد روش همیشگی خود را ادامه داده و نامش با مقاومت در برابر غرب عجین شود و در یک حمله نظامی احتمالی ساقط شود، نه در قیام مردمی!
در هفتههای گذشته فشارها بر شهروندان، فعالان فرهنگی و مدنی، بهویژه شاعران و نویسندگان عرب در شهرهای مختلف استان خوزستان افزایش یافته است. براساس برخی گزارشها، بیشتر از سی فعال مدنی و فرهنگی بازداشت و بیش از صد تن نیز احضار یا تهدید شدهاند
فعالان مدنی بر این باورند که بازداشتهای اخیر و فشارها بر جامعه مدنی عرب در خوزستان ازجمله بازداشتهای فلهای، با هدف پیشگیری از هرگونه تجمع اعتراضی صورت گرفته است
در یک هفته گذشته، بیش از ده تن ازجمله «احلام بندر»، فعال مدنی و فرهنگی که در شهر اهواز کتابفروشی دارد، «میلاد بحری»، عکاسی که از مناطق حاشیهنشین اهواز عکس میگیرد و «سعید اسماعیل»، نویسنده و پژوهشگری که برای کودکان به زبان عربی کتاب مینویسد بازداشت و بعضی به مکانهای نامعلومی منتقل شدهاند.
درباره بازداشتهای اخیر در خوزستان چه میدانیم؟
براساس آخرین گزارشهایی که سازمان حقوقبشری فعال در خوزستان منتشر کردهاند، در حدود یک ماه گذشته، دهها شهروند عرب اهل نقاط مختلف استان خوزستان از سوی نهادهای امنیتی احضار، تهدید، بازداشت و تحت تعقیب قرار گرفتهاند.
سازمان حقوقبشری «کارون»، روز چهارشنبه ۱۹دی۱۴۰۳، از بازداشت پنج تن از شهروندان اهل سنت ساکن کوی ملاشیه اهواز توسط نیروهای امنیتی خبر داد. براساس این گزارش، این شهروندان روز دوشنبه۱۷دی بازداشت شدهاند و نام دو تن از آنها، «یونس غرباوی» و «رضا زهیری» عنوان شده است.
کارون در گزارشهای دیگری، از بازداشت احلام بندر، فعال فرهنگی و مدیر کتابفروشی «لاریس» در محله لشکرآباد اهواز، «هاشم موسوی (هرموشی)»، فعال سیاسی و فرهنگی و زندانی سیاسی سابق، میلاد بحری، عکاس و فعال اجتماعی، سعید اسماعیل مزرعه، نویسنده و پژوهشگر ادبیات عرب در خوزستان نیز خبر داده است.
تنها در روز چهارشنبه ۱۹دی ۱۴۰۳، نوزده تن از شهروندان عرب که عمدتا جوان هستند، در کوی علوی (حیالثوره) اهواز و رامشیر (خلفیه)، توسط اداره اطلاعات بازداشت شدهاند. سازمانهای حقوقبشری اسامی افراد بازداشت شده در کوی علوی اهواز را «رضا حیدری»، «جواد حیدری»، «علی سواری»، همچنین افراد بازداشتشده در منطقه حاشیننشین ملاشیه در شهر اهواز را «سید فواد موسوی»، «جواد عفری»، «یاسین سیلاوی»، «علی کروشات» و «محمد ناصری» از روستای غزاویه در نزدیکی این شهر عنوان کردهاند.
در رامشیر نیز سه برادر به نامهای «خالد عموری»، «علی عموری» و «محمد عموری» و پدرشان «فلک عموری»، توسط اداره اطلاعات رامهرمز بازداشت و به بازداشتگاه مخوف تحت نظارت این نهاد منتقل شدهاند. گفته شده که بازداشت این خانواده با خشونت شدید همراه بوده، بهنحوی که ماموران دست و پای خالد که در برابر آن ها مقاومت کرده بود را شکانده و او را با آن وضعیت با خود بردهاند.
در آخرین گزارشهای حقوقبشری عنوان شده که از آغاز ماه جاری تاکنون، حدود ۳۰ شهروند عرب از اهالی اهواز، شادگان (فلاحیه)، رامشیر (خلفیه)، شوشتر (تستر)، خرمشهر (المحمره) و سوسنگرد (خفاجیه) بازداشت و تا عصر روز چهارشنبه۱۹دی نیز بیش از صد شهروند در خوزستان به قرارگاههای اطلاعات سپاه، موسوم به ستاد خبری ۱۱۴ و وزارت اطلاعات، موسوم به ستاد خبری ۱۱۳ احضار شده و تحت بازجویی و تهدید قرار گرفتهاند.
در این میان، تنها خانم احلام بندر با انتشار استوری در اینستاگرام خبر بازداشت خود را نادرست اعلام کرده ،ولی حساب اینستاگرام او نیز مدتی بعد از دسترس خارج شده است، موضوعی که گمانهزنیها درباره بازداشت او را افزایش داده است.
دلیل بازداشتهای اخیر در خوزستان چیست؟
یک فعال مدنی عرب که بهدلایل امنیتی نام او نزد «ایرانوایر» محفوظ میماند، میگوید که این بازداشتها جنبه ایجاد ارعاب در شرایط بعد از سقوط «بشار اسد»، رهبر پیشین سوریه را دارد.
او توضیح میدهد که از حدود یک ماه و چند روز پیش که درگیریها در سوریه بهسمتی متمایل شد که نشان از سقوط قریبالوقوع رژیم اسد را داشت، نیروهای بسیج و سپاه پاسداران در خیابانهای اهواز و دیگر شهرهای خوزستان حضور ملموستری پیدا کرده بودند.
به گفته این فرد، با گشتهای شبانه و بازرسی خودروها، سعی در تشدید فضای امنیتی داشتهاند: «بعد از سقوط رژیم اسد و اتفاقات منطقه، بسیج برای مدتی در خیابانها بازرسی داشت. میترسند که مثل بهار عربی جرقهای ایجاد شود و هیجان عمومی ناش یاز سقوط یک دیکتاتور برایشان قابل کنترل نباشد.»
او توضیح میدهد که چند روزی است که بازداشت فعالان فرهنگی و شاعران و نیوسندگان نیز آغاز شده است و باتوجه به تجربه بازداشتهای فلهای پیشین در خوزستان، بهنظر میرسد که این روند فعلا ادامه داشته باشد: «بیشتر سراغ کسانی میروند که در شبکههای اجتماعی و بهصورت محلی شناخته شدهاند، چون هدف ارعاب است و اینکه این افراد شناختهشده هستند و مورد احترام جوانها، اثر ارعاب را برایشان بیشتر میکند.»
به گفته این فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق عرب که بهشرط محفوظ ماندن هویتش با ایرانوایر گفتوگو کرده، بازداشتها به شیوههای مختلف صورت گرفته است. بعضیها بعد از حمله نیروهای امنیتی به منزلشان و ضبط لوازم الکترونیکی بازداشت کردهاند و برخی دیگر تلفنی احضار شدهاند. همچنین این شخص مطلع تاکید کرده که بازداشتها در شهرهای مختلف بوده و اغلب افراد بازداشت شده حتی فعال سیاسی نیز نیستند و بهواسطه فعالیت فرهنگی و هنریشان در بین شهروندان و جوانان عرب شناخته شده هستند.
یک زندانی سیاسی سابق دیگر نیز به ایرانوایر میگوید که حدود یک ماه تا ۴۵ روز است که بازداشتها شروع شده: «اول از فعالان صنفی معلمان شروع شد و بعد ۵ شهروندان اهل سنت که برای مراسم حج رفته بودند را بازداشت کردند و همسرانشان را هم برای فشار بیشتر گرفتند. بعد کمکم دایره فشارها گستردهتر شد، تا جایی که سراغ شهروندان عادی و جوانان محلهها هم رفتهاند و همین چهارشنبه، ۱۵ تن را در مناطق مختلف اهواز و ۴ شهروند را نیز در رامشیر بازداشت کردهاند.»
اشاره این فعال مدنی به بازداشت و صدور حکم سنگین زندان برای چهار فعال صنفی معلمان است که هماکنون با قید وثیقه در بیرون از زندان هستند. همچنین در گزارشهایی که سازمان حقوقبشری کارون پیشاز این از بازداشت دو شاعر و فعال مدنی، به نامهای «رضا حزباوی» و «مصطفی هلیچی» توسط پلیس فتا منتشر کرده بود، آمده که این دو بهشدت تحت شکنجه بودهاند.
آلن فراشون، ستون نویس روزنامۀ لوموند، با اشاره به تحولات خاورمیانه طی ماههای گذشته، نوشته است که در سوریه ترکیه جای روسیه و جمهوری اسلامی ایران را گرفته است، در حالی که حکومت تهران، حزبالله و سازمان حماس متحل شکستهای سنگینی در مقابل اسرائیل شدهاند
مقاله نویس لوموند سپس افزوده است که سیمای خاورمیانه با برندگان و بازندگان جدید آن در حال دگرگونی است و در این بین رژیم دیکتاتوری اسلامی تهران پس از تحمل شکستهای سنگین در منطقه دورۀ انتقالی دشوار و در عین حال راهبردی را پیش رو دارد. به نوشتۀ لوموند در حالی که رهبر ٨٥ سالۀ جمهوری اسلامی از سرطان رنج می برد، رژیم اسلامی تهران سه متحد راهبردی خود در خاورمیانه (رژیم اسد، حزبالله و حماس) را از دست داده است و سقوط اسد بعضاً نتیجۀ معاملۀ پوتین بر سر جنگ اوکراین بوده است.
با این شکستها، به نوشتۀ مقالهنویس لوموند، چیزی از آنچه که رژیم ایران "محور مقاومت" می نامید باقی نمانده است. به نوشتۀ آلن فراشون : حقیقت امر این است که این "محور" که نقشی ویرانگر برای مردمان فلسطین، لبنان و سوریه داشته، هدفی جز صیانت از رژیم ایران و برنامۀ اتمی آن نداشته است.
به نوشتۀ ستوننویس لوموند، رهبران جمهوری اسلامی اکنون متوجۀ ضعف خود شدهاند. در تهران عدهای از مقامات حکومت اسلامی بیش از پیش بر ضرورت هر چه سریعتر دستیابی به سلاح اتمی تأکید میورزند، در حالی که برنامۀ اتمی رژیم ملایان تهران به نقطه بی بازگشت نزدیک میشود.
به نوشتۀ لوموند در این اثناء در اسرائیل کم نیستند کسانی که بر این باورند که فرصت برای بمباران تأسیسات هستهای ایران بیش از هر زمان مناسب است. برای چنین منظوری بنیامین نتانیاهو منتظر ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید در بیستم ژانویه است. اما، به نوشتۀ لوموند، ترامپ، این "خدای معامله"، ممکن است برعکس به دلیل ضعف رژیم ایران فرصت را برای ازسرگیری مذاکره و معامله با رژیم تهران مناسب تشخیص بدهد.
برنارد هورکد، پژوهشگر فرانسوی مسائل ایران، در مطلبی جداگانه در نشریۀ l'Orient XXI نوشته است که شکست بی نبرد سپاه پاسداران در سوریه مرحلۀ تعیینکننده و مهمی در روند تضعیف جمهوری اسلامی ایران بوده است. با شکست و تضعیف جمهوری اسلامی، از این پس، به گفتۀ پژوهشگر فرانسوی، راه برای هر امکانی اعم از بدترین یا بهترین آن، باز شده است.
از نظر پژوهشگر فرانسوی پیش از شکستهای راهبردی جمهوری اسلامی در خاورمیانه، رژیم اسلامی تهران از زمان ابراهیم رئیسی و سپس بعد از روی کار آمدن مسعود پزشکیان با حمایت علی خامنهای آمادۀ مذاکره و معامله با آمریکا بوده است.
برنارد هورکد نوشته است که از نظر دونالد ترامپ و شرکتهای آمریکایی ایران با ذخایر بزرگ نفتی و نود میلیون مصرفکنندۀ ساکن آن میتواند به عرصۀ اقتصادی مهم و ابزار مقابله با بلندپروازیهای چین تبدیل شود.
*منبع: روزنامه الشرق الاوسط *نویسنده: غسان شربل مدیرمسئول روزنامه الشرق الاوسط *ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
ماه ژانویه در تهران طنین و فضایی دردناک دارد. نمیتوان آنچه را که در سومین روز این ماه در سال ۲۰۲۰ رخ داد، فراموش کرد. مردی در دوردست خط قرمزی را که تهران برای خود ترسیم کرده بود، از بین برد و قاسم سلیمانی در نزدیکی فرودگاه بغداد کشته شد. فرمانده «سپاه قدس»، معمار «استراتژی بازوها منطقهای» و پروژه «ضربه بزرگ» علیه اسرائیل به قتل رسید.
حالا تهران در این ماه نمیتواند جز با نگرانی و دلهره به روز بیستم ژانویه ۲۰۲۵ نگاه کند. در این روز، کاخ سفید بار دیگر به دست مردی خواهد افتاد که دستور کشتن قاسم سلیمانی را صادر کرد. مردی که از توافق هستهای خارج شد و شریانهای اقتصادی رژیم ایران را خشکاند.
بشار اسد نیز بدون آنکه تمایلی به مقاومت در میدان نبرد داشته باشد، سوار هواپیمای تبعید شد و رفت. او ترجیح داد از مقاومتی که به پایان معمر قذافی در لیبی و علی عبدالله صالح در یمن انجامید، بپرهیزد و بدون آنکه مهارتی در خلق صحنه پایانی مانند «رفیق» بعثیاش صدام حسین داشته باشد، صحنه را مخفیانه و بی سر و صدا ترک گفت. فرار اسد پایانبخش یک سال پر از ماههای دردناک برای جمهوری اسلامی بود که شامل ترور حسن نصرالله و یحیی السنوار، و همچنین ترور اسماعیل هنیه در ضیافت سپاه پاسداران در تهران بود.
مسعود پزشکیان اکنون در دفتر خود تقویم ماهها و روزها را ورق میزند. شانس او بسیار بد بود زیرا پست ریاست جمهوری در زمان «توفان»ها به او رسید. مردی که آرزو داشت پنجرهها را حتی اگر شده به تدریج و با احتیاط باز کند و به خیال خود میخواست اگر پایان جنگها ممکن نباشد، حداقل آتشبسهای طولانی برقرار شود، توجه به اقتصاد را افزایش دهد و مشکلات معیشتی را برای غلبه بر ناامیدیهای وسیع که رویهم تلنبار شده حل کند. افزایش هیاهو در منطقه برای او نگرانکننده است و فرصتی برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد. درست است که پرونده سوریه و نیروهای نیابتی هیچگاه در مسئولیت رئیس قوه مجریه نبوده و به عهده فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و «سپاه قدس» و تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی است. اما واقعیت این است که پزشکیان میبایست تحولات و پیامدهایی را که در حال رخ دادن است، مرور کند چرا که موقعیت وی نتیجهی این رویدادهاست.
پزشکیان میداند که «حماس» با شدت مبارزه کرده است، اما او این را هم میداند که اکنون غزه از وضعیت نظامی و درگیریها خارج خواهد شد تا مشغول بازسازی و درمان زخمهای خود شود. البته آزادی زندانیان فلسطینی در هر توافقی، این واقعیت را تغییر نمیدهد که غزه ویران شده و بهای انسانی سنگینی پرداخته است.
«حزبالله» لبنان نیز با شدت جنگید اما بهایی سنگین پرداخت کرد و جنگ این گروه نیز این واقعیت را تغییر نمیدهد که تهران دو ضربه سنگین و کوبنده متحمل شده است: نخست، از دست دادن حسن نصرالله که جایگزینی وی بسیار دشوار است؛ دوم، از دست دادن «عمق استراتژیک» در سوریه که جغرافیای این کشور اجازهی پس گرفتن آن را نمیدهد.
بدون سوریه، حزبالله نمیتواند جنگی علیه اسرائیل به راه بیندازد، به ویژه پس از آنکه این جنگ، شکاف فناوری عظیم بین حزبالله و اسرائیل را بیش از پیش نمایان ساخت. گزینههای حزبالله بسیار محدود شده است. مرز لبنان- اسرائیل تحت نظارت قطعنامه ۱۷۰۱ و یک ژنرال آمریکایی است، و مسیر سابق قاسم سلیمانی بین تهران و بیروت بطور محکم بسته شده است.
درواقع سوریه بزرگتر از آن بود که سنگینی آن برای جمهوری اسلامی قابل تحمل باشد. «محور مقاومت» فرو پاشیده است. این روزها از سوی چندین کشور سخنان قاطعی شنیده میشود: دوران گروههای شبهنظامی و ارتشهای موازی و نیابتی باید پایان یابد!
گروههای شبهنظامی باید به جغرافیای خود بازگردند و حق ندارند موشکها و پهپادهای خود را به مأموریتهای منطقهای ارسال کنند. در کشورشان نیز سلاح باید تنها در اختیار دولت باشد دولتها نمیتوانند به گروههایی که متهم به ایفای نقشهای تروریستی هستند حقوق پرداخت کنند.
در حالی که عراق نیز نمیخواهد میدان جنگ باشد، آنسوتر موشکهای «حوثی» هم نمیتوانند فروپاشی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را جبران کنند.
کیفرِ و عقوبتی که به جمهوری اسلامی تحمیل شده بسیار شدید است. ماشین جنگی اسرائیل اکنون رژیم ایران را تهدید میکند و آمریکا خارج از این سیاست نیست. پیششرط آمریکا برای پذیرش جمهوری اسلامی، حذف شبهنظامیان منطقهای و عدم تلاش برای بمب هستهای است. این دوران سختترین روزهای جمهوری اسلامی و سختترین روزهای رهبر آن است.
🔹 عملیات وعده صادق ۳ زمانی انجام میشود که اثر راهبردی آن نسبت به وعده صادق ۲ بیشتر باشد
🔹 سرعت دادن به جنگ به معنی موفقیت در جنگ نیست
🔹 کسی که به توسعه در جنگ رسیده و قدرت برتر دارد، موشکباران وعده صادق دو و سه، او را به بازدارندگی نمیرساند؛ سلاح راهبردی او باید به موقع و به هنگام مورد استفاده گیرد
🔹 اگر جریان انقلابی واقعیت را در نظر نگیرد، تحلیل اشتباه ارائه میدهد
:::
حسین طائب، رییس پیشین سازمان اطلاعات سپاه، با اشاره به اینکه عملیات وعده صادق سه باید «اثر راهبردی» بیشتری نسبت به وعده صادق دو داشته باشد، گفت: «در شرایط فعلی اگر گفته شود، میدان باید تابع افکار عمومی باشد، این حرف اشتباه است.»
به گزارش ایرنا، حسین طائب چهارشنبه شب در همایش تبیینی بصیرتی بسیج مداحان و هیاتهای مذهبی قم در سالن اجتماعات جامعه مدرسین طی سخنانی در واکنش به مطالبههای مطرح شده در خصوص اجرای عملیات وعده صادق ۳ اظهار داشت: در شرایط فعلی اگر گفته شود، میدان باید تابع افکار عمومی باشد، این حرف اشتباه است.
طائب همچنین با بیان اینکه در شورای عالی امنیت ملی هیچ اختلافی از نظر دفاعی و امنیتی وجود ندارد خاطرنشان کرد: عملیات وعده صادق ۱ و ۲ و ۳ زمانی باید اجرا شود که به لحاظ راهبردی موثر باشد.
وی با بیان این نکته که از نظر آمریکاییها هیچ فرقی بین عملیات وعده صادق ۱ و ۲ وجود ندارد یادآور شد: وقتی عملیات وعده صادق یک میخواست اجرا شود، آمریکاییها توسط وزیر خارجه انگلیس به وزیر خارجه ایران پیغام دادند، به اسرائیل حمله نکنید ما به اسرائیل فشار میآوریم جنگ با حماس را تمام کند.
این مقام سپاه پاسداران با بیان این مطلب که ایران نیز در پاسخ به درخواست آمریکا گفت ما هر کاری بتوانیم برای نجات مردم مظلوم فلسطین انجام میدهیم افزود: آمریکاییها میخواستند عملیات وعده صادق یک را به عقب بیندازند ولی ما بازی آنها را به هم زدیم و به موقع این عملیات را انجام دادیم.
وی در ادامه افزود: در وعده صادق دو نیز آمریکاییها همه پیامها را برای ایران فرستادند، اما وقتی ناامید شدند گفتند، پایگاههای ما را نزنید ما هم در جنگ اسرائیل، وارد نمیشویم.
طائب با اشاره به اینکه آمریکاییها از نظر پدافندی به جنگ اسرائیل ورود پیدا کردند بیان داشت: آمریکاییها برای اینکه هجوم ایران به اسرائیل جدی نباشد، امکانات پدافندی را سه برابر افزایش دادند.
مشاور سپاه پاسداران همچنین با یادآوری اینکه سرعت دادن به جنگ به معنی موفقیت در جنگ نیست گفت: در جنگ بهنگام عمل کردن مهم است، دشمن نباید اعتماد مردم به قدرت دفاعی کشور را سلب کند.
وی ادامه داد: باید کاری کنیم، اعتماد مردم دچار تردید نشود و دوگانگی در کشور شکل نگیرد. انقلاب اسلامی هر چند به دلیل شهادت سران مقاومت، همچنین جدایی سوریه از مقاومت، دچار لطمه و آسیب شد، اما خط مقاومت همچنان زنده است و به فضل الهی به سمت کمال و پیروزی میرود.
کیهان لندن - وبسایت اسرائیلی «والا» جزئیات جدیدی را درباره عملیات کشته شدن حسن نصرالله دبیرکل سابق حزبالله منتشر کرده است. در این گزارش که اسکاینیوز عربی هفتم ژانویه (۱۸ دیماه) به بخشهایی از آن پرداخته، آمده است که یک افسر اسرائیلی با نام مستعار «جی» مدام مسئول ردیابی تحرکات نصرالله بود و در اجرای عملیات ترور او نیز مشارکت داشت.
مسئولیت این افسرِ ۲۹ ساله که «از نزدیکان نصرالله به شمار میرفت» این بود که بداند نصرالله و مقامات ارشد حزبالله هر لحظه در کجا حضور دارند. او دقیقترین جزئیات درباره وضعیت زندگی آنها را ثبت میکرد تا یافتن مکان برای از بین بردن آنها دقیق و آسان شود.
به گفته منابع امنیتی اسرائیل، تعقیب نصرالله برای ترور او پس از جنگ ۲۰۰۶ آغاز شد، اما در آن زمان تصمیم سیاسی برای اجرای این ترور گرفته نشد.
وقتی نصرالله تصمیم به حمایت از حماس در جنگ غزه گرفت، طرح ترور او در اسرائیل بطور جدی مطرح شد و پیش رفت و تصمیم گرفته شد که او را فریب دهند و این تصور را در او ایجاد کنند که اسرائیل قصد ندارد جنگ را به حزبالله در لبنان و علیه وی گسترش دهد.
نصرالله ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ در یک سخنرانی اعلام کرد که جنگ را متوقف نمیکند مگر اینکه اسرائیل جنگ علیه غزه را متوقف نماید. اسرائیل از این اظهارات به عنوان بهانهای برای تشدید اقدامات خود علیه لبنان استفاده کرد و نیروهایش وارد عملیات زمینی شدند.
با این عملیات، ۱۸ سال کار اطلاعاتی در سرویسهای امنیتی اسرائیل برای جمعآوری دقیق اطلاعات درباره تمامی اعضای حزبالله، از دبیرکل و رهبران ارشد تا پایینترین رده فرماندهان این گروه، نتیجه داد.
آمیر بوحبوت خبرنگار نظامی اسرائیلی فاش کرد که تصمیم ترور پس از عملیات انفجار زنجیرهای پیجرها در ۱۷ و ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۴ گرفته شد. طی این عملیات داخل دستگاههای ارتباطی اعضای حزبالله از جمله «پیجرها» و بیسیمهای «واکی تاکی» مواد منفجره کار گذاشته شده بود.
چند روز قبل از ترور نصرالله، یک افسر اطلاعاتی ارتش اسرائیل به مکان دقیق نصرالله دست یافت. شلومو بندر رئیس سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل از رؤسای واحدهای مختلف خواست نظرشان را درباره عملیات این ترور اعلام کنند. همگی موافقت کردند و سپس موضوع به هرتزی هالوی رئیس ستاد ارتش اسرائیل ارجاع داده شد. او نیز با عملیات موافقت کرد و آن را به بنیامین نتانیاهو مطرح نمود که او نیز تأیید نهایی را صادر کرد.
اطلاعات دقیق درباره محل حضور نصرالله نه فقط از طریق تونلها، بلکه از طریق تحرکات روی زمین نیز جمعآوری شد.
منابع اطلاعاتی اسرائیل پیشبینی کردند که او در مخفیگاه زیرزمینی واقع در مجتمع مسکونی شامل ۲۰ ساختمان عظیم در ضاحیه جنوبی حضور دارد. آنها این موقعیت را یک فرصت بینظیر دانستند که ممکن است هرگز تکرار نشود.
آخرین جلسه تصمیمگیری با حضور نتانیاهو برگزار و یک اسکادران هوایی آماده اجرای مأموریت شد. دستکم ۱۴ فروند هواپیمای جنگی به سلاح و مهمات مجهز شدند و در مجموع ۸۳ بمب با وزن ۸۰ تُن روی هواپیماها نصب شد. زمان اجرای عملیات برای ساعت ۱۸:۲۱ همزمان با اذان مغرب تعیین شد. در عرض ۱۰ ثانیه، عملیات به پایان رسید و سرنوشت نهایی حسن نصرالله با کشته شدن وی در این عملیات رقم خورد.
این آخرین شانس حکومت است تا با پذیرش برگزاری یک همه پرسی: "حکومت اسلامی آری یا نه" زیر کنترل کامل و همه سویه سازمان ملل و دیگر نهادهای حقوقبشری، هم حکومت و هم مردم ایران به چند نتیجه مهم برسند: یک. دورکردن سایه جنگ از آسمان ایران و بر سر مردم ایران. دو. در نتیجه مورد نخست، نه زیرساختهایِ کشور آسیب بینند و نه مردمِ ایران. سه. اگر نتیجه پاسخ منفی بود، جابهجایی قدرت بیخونریزی و مسالمتآمیز انجام خواهد گرفت. چهار. حکومت میتواند پس از ۴۶ سال جنایت و ویرانی ایران، یک کارنیک از خود به جا بگذارد و این در محاکمه و جزای آنان نیز اثر خواهد نهاد. روشن است که حکومتی که ۴۶ سال بر مردم ستم نموده و تا گلو در خون بیگناهان فرورفته است، نمیتواند از مردم چشمداشت بخشش داشته باشد. ولی در سایه قانون قرارگرفتن تبهکاران بهتر از این است که وسیله خیزش مردم خونبهدل و ۴۶ سال شکنجه شده، تکه پاره شوند.
در بین تجار و کسبه، رسم و آدابی وجود دارد که در پایان هر سال به محاسبه سود و زیان کسب و کار خود مینشینند؛ رسمی که کاش همگانی میشد، نه تنها برای محاسبه سود و زیان مالی بلکه برای سنجش اعمال و کردارهر دوره از طول عمر خود که همچون رد پا ازما باقی میماند. ۴۶ سال از عمرنظام ولایی میگدرد، و تو باور نمیکنی که ایام چه زود گدشت. گویی همین دیروز بود که با اولین نشانههای میل حکومت بی سئوال عالمان دین فروش، در خود شکستیم ودر صدد چاره برآمدیم. اما در اولین گام برای رهایی از شری که خود ساخته بودیم با این پرسش تاریخی سینه به سینه شدیم که " حالاچه باید کرد؟ " و ماجرا از همین جا آغاز شد. امروز کمتر کسی ازماایرانیان را میتوان یافت که نقش خویش را بعنوان جزیی از احاد ملت این سرزمین، درتداوم و دوام و بقای رژیم ولایی، که عنقریب عمر ان به ۴۷ سال میرسد، به گردن بگیرد، بلکه بر عکس با تبری جستن از نقش خود، ظهور و طول عمر این رژیم دین فروش را تا به امروز، مشیت الهی وتقدیر از پیش نوشتهای میدانند که ملت لاجرم جام شوکرانش را سرمی کشد، اما گروهی هم هستند که راز تسلط روحانیت و ایضا دوام و بقای ان را بر این اب و خاک، از آغاز، حاصل دسیسه و توطئه بیگانگان میدانند و در تائید و صحت این ادعا با نیم نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین اهورایی میگویند "این سرزمین بدهکار یک حکومت به روحانیت بود که ادای دین شد".
سالی دیگر بر عمر مهاجرتمان افزوده شد. چهل و اندی سال قبل چمدانهای خود را بستیم و به عنوان اپوزیسیون از ایران خارج شدیم. چمدانی که مرا یاد یکی از نوشتههای گارسیا مارکز میاندازد. داستان پدری که جنازه دختر خردسالش را که بعد از گذشت سالها از مرگش هنوز پوسیده نمیشد و طراوت کودکانه خود را حفظ کرده بود، داخل چمدانی نهاد و روانه واتیکان شد. چمدان را از این مراسم به آن مراسم، نزد این اسقف به آن اسقف میبرد و به نمایش میگذاشت. تا بلکه از پاپ لقب قدیس برای او بگیرد. سالها در رفت و آمد و در فقر و تنگدستی و تنهائی زندگی کرد. نه گذشت زمان دید و نه به چیزی جز آن جنازه و گرفتن لقب قدیس فکر کرد. و نهایتاً نیز لقبی نصیباش نشد.
ما نیز به گونهای این چمدانهای فکری خود را برداشته و خارج شدهایم و فکر میکنیم جنازه درون این چمدان همان طراوت جوانی و قدیسیتی که خود فکر میکند دارد. همراه این چمدان یک آینه جادو نیز داریم! که هر وقت در آن نگاه میکنیم خود را جوان و زیبا میبینیم مانند " تصویر دوریان گری ". آینهای که عیبهای ما را مخفی میکند. خودخواهی فردی، گروهی، کمبضاعتی، پربهادادن به نقش خود و ندیدن واقعیتها را و پیر شدنمان را! آینیهای که آن را با گذر زمان کاری نیست.
پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ (هفته جاری) مسعود پزشکیان بعنوان نهمین رئیس جمهور ایران به زادگاه نگارنده (چابهار) سفر میکند تا طبق روال همیشگی روسای جمهور سابق به "وعده درمانی" بپردازد. این دومین سفر وی به بلوچستان است که این بار به چابهار و سپس به زابل خواهد رفت تا در آنجا نیز در مورد حقابه هامون در سیستان همانند احمدی نژاد و روحانی و رئیسی فریبکارانه "وعده فروشی" کند. حدود دو ماه پیش در مقالهای تحت عنوان "سفر به بلوچستان: از بنی صدر تا پزشکیان" به تاریخچه مَکر مَکاران در سرزمین مَـکّـُران (Makkoran) و کل بلوچستان پرداختم. زیرا در اوایل انقلاب از نزدیک شخصا با رئیس جمهور بنی صدر در چابهار، و خامنهای (در دانشگاه زاهدان در نیمه دوم ۵۹ زمانی که نماینده خمینی در شورای عالی دفاع ملی در امور جنگ بود) صحبت کردم و وعده دریافت کردم که بلوچستان آباد و مرفه خواهد شد. بقیه روسای جمهور نیز وعدههای مشابه دادند، ولی بلوچستان همچنان در قعر جدول شاخصهای مختلف توسعه قرار دارد؛ الا در جدول اعدام و فقر و فرق که دارای رتبه اول است. نگارنده در طی یک ربع قرن اخیر بارها در باره ظلم و ستم و تبعیض علیه بلوچها نه تنها توسط جمهوری اسلامی، بلکه توسط رسانههای فارسی زبان برونمرزی وابسته به کشورهای استعماری و غربی و عربی و غیره نوشتهام که اکثر روزنامه نگاران آنها دست پرورده جمهوری اسلامی (حتی معاون وزیر) و "محصولات صادراتی" رژیم هستند، نوشتهام و سخن گفتهام و به شدت انتقاد کردهام. اما چه سود که جمهوری اسلامی نفوذ بسیار عمیق و گستردهای در همه این رسانهها دارد.
در هر کشوری که وجود یک رژیم حیات ملی را به خطر انداخته و ساختارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کشور را نه بر مبنای حقوق انسانی و شهروند و ملی و محیط زیست ملت و نیز جایگاه وطن در نظام جهانی بلکه برمبنای نیازهای قدرت ساخت داده است، زمانی میرسد که یک ملت ضرورت تغییرات ساختاری مبتنی بر حقوق خود حس کرده و از طریق ساختن و ایجاد یک بدیل و نیروی جانشین حیات ملی را نجات میدهد. اما هر ملتی که نسبت به حال و آینده وطن خود کنش گر است، بموقع در راستای ساختن چنین بدیلی وارد عمل میشود، تا فرصتهای طلایی تغییرات ضروری و مبتنی بر حقوق خود را از دست ندهد. ایران ما همانند بسیاری از کشورها این واقعیت را که «انقلابی» هایی که مرام قدرت درسر دارند، جانشین دولتهای میرنده شده و استبداد ویران گرتری را رویه کردهاند، بخود دیدهاند. اما چرا تجربه تکرار میشود؟ چرا زورپرستان برغم جنایتها و فسادها و خیانتها، عرصه سیاسی را ترک نمیگویند؟ چرا رژیم حاکم جنبشهای مردمی همچون جنبش انقلابی "رن، زندگی، آزادی " را بکمک اپورزیسیون وابسته میتواند به محاق برد هر چند موقت؟!
«ادرار پهلوی مسلکهای فاشیست بر مزار اندیشمند و دگراندیش و آن را با افتخار به نمایش گذاشتن، هشداری است به وجدان تاریخی جامعه ملی و اینکه اینها از همان قبیلهای میآیند که کریمپور شیرازیها را به جرم خبر نگاری به آتش کشیدند و در تیههای اوین دست به کشتار زدند و لبها را دوختند و ناختها کشیدند. هشداری است و بیان واقعیتی و آن اینکه فاشیسم سلطنتی و فاشیسم مذهبی دو روی یکی سکه میباشند...»
چند روزی به سفر رفته بودم و دسترسیام به اینترنت بسیار محدود بود و بگونهای اندک به اخبارِ دسترسی داشتم که ناگهان کلیپی دیدم که یکی از طرفداران آقای رضا پهلوی و خانم فرح دیبا، در فضای مجازی قرار داده که مشغول ادرار کردن بروی سنگ مزار غلامحسین ساعدی میباشد! دیدن چنین صحنه شرم آور و شنیعی بسرعت من را به یاد سالهای ۶۰ برد: «چند ماهی از کودتای خرداد ۶۰ که به روایت به سرقت رفته انقلاب بهمن تبدیل شده است، نگذسته بود که به بهشت زهرا بر سر مزار برادر شهیدم در قطعه ۱۷ رفته بودم. آن دوران، روزهایی بود که ماشین کشتار کودتاچیان، بکار افتاده بود و در برخی شبها صدها نفر از جوانان وطن را تیرباران میکردند. اگر حافظهام درست یاری کند، در کنار همین قطعه بود که متوجه وضعیت عجیبِ خاک و سنگ قبرها شدم. به سمت قبور این قطعه کناری رفتم. با شگفتی دیدم که سنگ قبر بسیاری از آنها شکسته شده است و در بعضی از قبرها حفره هایی را دیدم که معلوم بود برای بیرون کشیدن جسدها کنده شده بود. باور نمیکردم و با خود میگفتم که مگر ممکن است که انسانهایی باشند که چنان انباشته از خشونت و نفرت باشند و چنان از انسانیت خود تهی شده باشند که اعدام شدن را کافی ندانند و مرتکب چنین اعمال شنیع و باور نکردنی شوند؟ ولی بودند و کرده بودند و به نام مذهب مرتکب چنین پلشتی و شناعتی شده بودند.»
اغلب ترجيح ميدهم كه درباره مسائل اجتماعي بنويسم. ولي مسائل سياسي چنان مهم و سرنوشتساز شده است كه گريزي از پرداختن به آنها نيست. اكنون دو خبر مهم در روزهاي گذشته پيش آمده كه فرصتي مناسب را براي طرح مسائل اجتماعي فراهم كرده است، هر چند در نهايت نتايج آنها نيز سياسي است.
اولين خبر مربوط به گروگان گرفته شدن يك خانواده ۹ نفره در منزل خودشان به وسيله دو مرد و يك زن براي مدت ۲۹ ماه و ديگري انتشار فيلمي از يك خانم در فرودگاه كه عمامه يك روحاني را برداشته و به عنوان شال روي سر خود مياندازد. درباره حادثه اول مهمترين چيزي كه ميتوان گفت اين است كه چگونه چنين اتفاقي ميتواند رخ دهد؟ و چرا اكنون پس از گذشت ۶ ماه خبر آن منتشر ميشود؟
گر چه قصد ندارم كه بگويم كه اجزاي خبر رسمي نادرست و خلاف واقع است، ولي پذيرفتن اين خبر با اين حد از توضيحات، نميتواند معقول باشد و عقل سليم آن را نميپذيرد. اگر درست باشد، با جامعهاي بهشدت ضعيف و ناتوان و منفعل مواجه هستيم كه چنين اتفاق بسيار عجيبي در آن رخ ميدهد. چرا اين خبر پذيرفتني نيست؟ به اين دليل ساده كه نظام اطلاعرساني مستقلي نداريم كه در اين باره خبررساني كنند. اطلاعرساني مقامات رسمي گرچه محترم است ولي از نظر مخاطبان تنها هنگامي پذيرفتني است كه با گزارشهاي معتبر همراه شود. گزارشهايي كه از سوي روزنامهنگاران مستقل تهيه و توليد شود و تمام جوانب واقعه را بكاود و همه پرسشهاي ممكن را پاسخ دهد. چون چنين گزارشهايي در دسترس نيست، تا اطلاع ثانوي از پذيرش روايت رسمي بايد معذور بود. زيرا روايت رسمي و اجزاي آن با ابهامات فراواني مواجه است.
ابهاماتي كه براي رفع هر كدام بايد توضيحات و تحليلهاي مفصلي ارائه كرد و اگر اين روايت درست باشد، بايد نتيجه بگيريم كه با يك وضعيت ناهنجار و نابسامان شديد اجتماعي و اداري مواجه هستيم كه برايمان قابل تصور نبوده است. فقدان رسانه معتبر و مستقل و دسترسي آزاد به اطلاعات موجب بحرانهاي عميق شده است.
ولي اتفاق دوم آشكارتر و تا حدودي ابعاد آن روشنتر است. ابتدا يك فيلم از نحوه برخورد يك خانم با فرد روحاني را ميبينيم، فيلمي كه شهروندان گرفتهاند.
ولي فيلم رسمي از دوربين ثابت فرودگاه نشان ميدهد كه اين خانم قبل از اين مرحله روسري داشته، و با شوهرش دعوا كرده و يك سيلي سختي هم خورده، كنار آن فرد روحاني نشسته و آقاي روحاني بدون هيچ گفتوگويي آنجا را ترك كرده و رفته است و در ادامه با وجود پرش فيلم ديده ميشود كه اين خانم عمامه را برداشته و روي سر خود انداخته است.
روايت اوليه دنبال طرح مساله حجاب و پوشش زنان بود ولي فيلم كامل نشان ميدهد كه حداقل اين مساله وجود ندارد يا در فيلم چنين چيزي ديده نميشود.
نكته ديگر اينكه ظاهرا آقاي روحاني به كلي خارج از ماجرا است. پس علت رفتار اين خانم چيست؟ گفته ميشود مشكلات روحي و رواني داشته است.
فرض كنيم كه اينگونه بوده، پس چرا عمامه آن روحاني را برداشته است؟ چرا روسري و شال خودش را نگذاشته است؟ يا چرا روسري يك نفر ديگر را برنداشته؟ يا اصلا چرا ميخواسته چيزي را روي سر خود بيندازد؟
جالبترين بخش ماجرا اين است كه آقاي روحاني كاملا ساكت بود و بدون هيچ واكنشي از كنار آن خانم رفت، بعد هم كه عمامه او را برداشت، حتي كوشش نكرد آن را بگيرد. برخورد مردم يا افكار عمومي و حتي نظام اطلاعرساني رسمي نيز جالب است. براي نفي روايت غيررسمي، فيلم رويداد (البته نه خيلي كامل) را پخش كردند تا ثابت كنند آقاي روحاني هيچ نقشي در اين ماجرا نداشته است. چرا فوري به صلح و سازش و عدم شكايت منتهي ميشود؟ حداقل بخشي از اقدامات آن خانم جزو جرايم عمومي است، اگر هم دچار پريشاني رواني بوده، اين را بايد دادگاه تشخيص بدهد، چگونه همهچيز به يك باره حل شد؟
خامنهای: آمریکا میخواهد ایران را از چنگ انقلاب اسلامی درآورد!
کیهان لندن - علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی روز چهارشنبه ۱۹ دیماه ۱۴۰۳ در سخنانی به بیان دلایل عدم مذاکره جمهوری اسلامی با آمریکا پرداخت و گفت: «برخی میگویند چرا ایران با اروپاییها مذاکره میکند و ارتباط دارد اما با آمریکا حاضر به ارتباط و مذاکره نیست، آمریکا اینجا را تملک کرده بود ولی از کف و قبضه او بیرون کشیده شد؛ لذا کینه او نسبت به کشور و انقلاب کینه شتری است و به این آسانیها دستبردار نیست.»
او همچنین گفت: «آمریکا در این چهل و چند سال چقدر خرج کرده تا ایران را از چنگ انقلاب اسلامی در آورد اما نتوانسته است.»
به نظر میرسد خامنهای آنهم نه امروز بلکه از سالها پیش و به ویژه از هفتم آبان ۱۳۹۵ و تجمع بزرگ ایرانیان در پاسارگاد و کنار آرامگاه کوروش بزرگ فهمیده است که موضوع بر سر «انقلاب۵۷» و تقابل «ایران» و «جمهوری اسلامی» است اما برخی مدعیان مخالفت با رژیم که دل در گرو عشق ۵۷ و این پرانتز و گسست شوم بین ایران گذشته و ایران آینده دارند، هنوز یا متوجه این حقیقت نشدهاند و یا سودشان در انکار حقیقت است!
خامنهای: آمریکا میخواهد ایران را از چنگ انقلاب اسلامی درآورد!
علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی روز چهارشنبه ۱۹ دیماه ۱۴۰۳ در سخنانی به بیان دلایل عدم مذاکره جمهوری اسلامی با آمریکا پرداخت و گفت: «برخی میگویند چرا ایران با اروپاییها مذاکره میکند و ارتباط دارد اما با آمریکا... pic.twitter.com/y0kn2aoFvG
ایران اینترنشنال - دفتر جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا، چهارشنبه ۱۹ دی در بیانیهای اعلام کرد چچیلیا سالا، روزنامهنگار ایتالیایی که در ایران دستگیر و زندانی شده بود، آزاد شده و در هواپیما، در حال بازگشت به خانه است. او حدود ۲۰ روز در ایران زندانی بود.
بر اساس اعلام دولت ایتالیا، هواپیمایی که این روزنامهنگار را به خانه برمیگرداند، از تهران بلند شده است.
در بیانیه مطبوعاتی نخستوزیری ایتالیا آمده است: «به لطف کار فشرده در کانالهای دیپلماتیک و اطلاعاتی، هموطن ما توسط مقامات ایرانی آزاد شده و در حال بازگشت به ایتالیا است.»
گفته شده که این روند با همکاری ایالات متحده، «در چند ساعت گذشته» شتاب ناگهانی به خود گرفته است.
بر اساس این بیانیه، سالا روز گذشته با خانواده خود تماس گرفته و اطلاع داده که شرایط بازداشتش بهبود یافته است: «او یک تخت داشته و دو بسته تحویلی سفارت، به دستش رسیده است. سپس در طول شب آزاد شده. نخستوزیر که از یک هفته پیش پرونده را مدیریت میکرد، این خبر را به والدین چچیلیا داد.»
ملونی از همه کسانی که به «میسر شدن بازگشت چچیلیا کمک کردهاند و به او اجازه دادهاند خانواده و همکارانش را دوباره در آغوش بگیرد»، تشکر کرده است.
پیش از این، روزنامه لا استمپا در ایتالیا خبر داد که سالا از انفرادی خارج شده و با یک نفر دیگر در یک سلول به سر میبرد.
این روزنامه چهارشنبه ۱۹ دی در گزارشی نوشت که او در سلول جدید خود تخت دارد و وسایل شخصی از جمله عینکش را به او دادهاند.
سالا، ۲۹ ساله، روزنامهنگار و پادکستساز که با ویزای خبرنگاری به ایران سفر کرده بود، ۲۹ آذر در تهران بازداشت شد و در سلولی انفرادی در زندان اوین نگهداری میشد.
لا استمپا در گزارش خود گفته بود برای خبر جدید درباره سرنوشت سالا، باید منتظر جلسه بررسی درخواست آزادی مشروط محمد عابدینی نجفآبادی در دادگاه تجدیدنظر میلان بود.
محمد عابدینی نجفآبادی، ۳۸ ساله، ۲۶ آذر به درخواست ایالات متحده در فرودگاه میلان بازداشت شد و از سوی این کشور متهم شده است در فراهم کردن فنآوریای نقش داشته که در حمله پهپادی در اردن، باعث کشته شدن سه سرباز آمریکایی شده است.
ایران وایر - یک مقام ارشد اطلاعاتی اسراییل در گفتوگویی با اشاره به چالشهای امنیتی پیش روی این کشور، به تحلیل مسائل مرتبط با برنامه هستهای ایران، نقش نیروهای نیابتی ایران در منطقه، و فرصتهای اقتصادی و دیپلماتیک ناشی از توافقات آبراهام پرداخت.
زهار پالتی، رییس سابق اداره اطلاعات موساد در این گفتوگو تاکید کرد که ایران همچنان به سلاح هستهای دست نیافته است و اقدامات بینالمللی طی ۴۰ سال گذشته در این زمینه موثر بوده است. این مقام اسراییلی ضمن اشاره به عملیاتهای پیشگیرانهای مانند حملات سایبری و خرابکاریهای صنعتی علیه ایران، اظهار داشت که در صورت لزوم، اسراییل آماده حمله مستقیم به تاسیسات هستهای ایران است.
وی با اشاره به اهمیت همکاری اطلاعاتی میان اسراییل و آمریکا در جلوگیری از حملات ایران، ماجرای یکی از این عملیاتها را اینگونه توضیح داد: «زمانی که تهدید حمله ایران شناسایی شد، آمریکا تمامی رهبران منطقه را مطلع کرد و اعلام شد که در طی دو ساعت آینده، هیچ پرواز غیرنظامی در منطقه انجام نخواهد شد. این قدرت هماهنگی و شفافیت نشاندهنده قدرت نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده است.»
این مقام ارشد امنیتی به کاهش توان نیروهای نیابتی ایران در منطقه اشاره کرد و گفت: «در طول ۴۰ سال گذشته، ایران میلیاردها دلار برای تقویت نیروهای نیابتی مانند حزبالله هزینه کرده است، اما امروز این نیروها در مقایسه با گذشته ضعیفتر شدهاند. همچنین، سوریه بهعنوان پایگاه کلیدی ایران، دیگر همان کارایی سابق را ندارد و تهران در حال از دست دادن نفوذ خود در این کشور است.»
او در ادامه افزود که از دست رفتن نیروها و سیستمهای دفاعی ایران، به همراه محدودیت در استفاده از موشکهای زمین به زمین، ضربات سختی به تهران وارد کرده است.
کیهان لندن - اعتراف بهروز اثباتی به خیانت روسها در سوریه؛ روسها رادارهایشان را خاموش میکردند، اسرائیل فرماندهان سپاه را میزد سردار پاسدار بهروز اثباتی مسئول قرارگاه فضای مجازی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و از فرماندهان «سپاه قدس» در سوریه در یک سخنرانی محفلی گفته روسها در سوریه به جمهوری اسلامی «خیانت» کردند. فایل صوتی این سخنرانی را ۱۹ دیماه ۱۴۰۳ سایت «تابناک» نزدیک به محسن رضایی منتشر کرد.
اثباتی در این سخنرانی اعتراف کرده است روسها تمام سیستم رادارهایشان را خاموش کردند تا اسرائیل با خیال راحت فرماندهان مهم سپاه پاسداران از جمله محمدرضا زاهدی معاون سپاه قدس، سید رضی موسوی مسئول پشتیبانی سپاه قدس در سوریه و صادق امیدزاده معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران را هدف قرار دهد.
او همچنین عنوان کرد، نیروهای سپاه هزار قبضه سلاح کلاشنیکف از روسیه خواستند تا یکی از خطوط را حفظ کنند اما روسها دریغ کردند و در آخر اجازه نیز [اسرائیل] از ورود هواپیمای تسلیحات جمهوری اسلامی جلوگیری کرد.
اعتراف بهروز اثباتی به خیانت روسها در سوریه؛ روسها رادارهایشان را خاموش میکردند، اسرائیل فرماندهان سپاه را میزد
سردار پاسدار بهروز اثباتی مسئول قرارگاه فضای مجازی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و از فرماندهان «سپاه قدس» در سوریه در یک سخنرانی محفلی گفته روسها در سوریه... pic.twitter.com/YHXW5bTGmE
رادیو بین المللی فرانسه - به دنبال راهاندازی کارزار تشویق شهروندان در یک شهر فرانسوی برای تفکیک زباله با استفاده از تصاویر علی خامنهای، ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون، وزارت خارجه ایران با محکوم کردن این اقدام، آن را «مصداق بارز نفرتپراکنی» توصیف کرد.
بر اساس گزارش خبرگزاری ایرنا، مجید نیلی، مدیر کل غرب اروپای وزارت امور خارجه ایران استفاده از تصاویر رهبر جمهوری اسلامی برای تشویق به تفکیک زباله را «توهینآمیز» ارزیابی کرد.
واکنش ایران پس از آن صورت گرفت که شهرداری شهر بزیه واقع در جنوب فرانسه برای تشویق شهروندان به تفکیک زباله از تصاویر رهبران ایران، روسیه و کره شمالی در پوسترهای نصب شده بر روی اتوبوسهای این شهر استفاده کرد.
در تصویر چاپ شده، بالای عکس علی خامنهای، ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون با حروف درشت روی زمینه قرمز نوشته شده است: «فراموش نکنید زبالههای خود را تفکیک کنید».
ایرنا به نقل از این مقام وزارت خارجه ایران نوشت که جمهوری اسلامی ضمن بیان مراتب اعتراض خود به دولت فرانسه، «از طریق مجاری دیپلماتیک» از پاریس خواسته تا «برخورد مقتضی» برای «ممانعت از تکرار چنین اقدامات تحریکآمیزی» صورت بگیرد.
روبرت منارد، شهردار راست افراطی بزیه که به انجام اقدامات تحریکآمیز در هر زمینهای عادت دارد، در پاسخ به خبرگزاری فرانسه تاکید کرد که انتخاب مرتبط ساختن تصویر این سه رهبر با کارزار تفکیک زباله، طنزی کنایهآمیز است. اما او افزود: «بر اساس یک مشاهده واقعی، ما با دیکتاتورها سر و کار داریم».
ایران اینترنشنال - امیر رئیسیان، وکیل پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین از تایید حکم اعدام موکلش در دیوان عالی کشور خبر داد و اعلام کرد که شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بدون توجه به ایرادات متعدد شکلی و ماهوی پرونده، این حکم را تایید کرده است. نرگس محمدی هم خواستار اعتراض به این حکم شده است.
رئیسیان به شبکه شرق گفت دیوان عالی کشور به نقایص در تحقیقات و به مدارک و مستنداتی که نشان میدهد فعالیت امدادرسانی پخشان عزیزی در اردوگاههای آوارگان جنگ داعش در شمال سوریه مسالمتآمیز و غیرسیاسی بوده، هیچ توجهی نکرده است.
رئیسیان با ابراز نگرانی از تایید صدور حکم اعدام موکلش، تاکید کرد وکلای این پرونده بلافاصله تقاضای اعاده دادرسی را به دیوان عالی ارائه خواهند کرد.
او ابراز امیدواری کرد شعبهای که پرونده به آن ارجاع میشود، ملاحظات و ایرادات پرونده را مورد توجه قرار دهد و روند این پرونده را اصلاح کند.
رئیسیان آذرماه با انتشار اسنادی از فعالیتهای بشردوستانه موکل خود در شبکه اجتماعی ایکس، نوشته بود که مدارک و مستندات ارائهشده علیه عزیزی بیاعتبار است و باید موجب رفع اتهام «بغی» از او شود.
«مقابل اعدام همصدا شویم»
نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل که در مرخصی استعلاجی از زندان بهسر میبرد، تایید حکم اعدام پخشان عزیزی را نشان از عزم جمهوری اسلامی برای شدت بخشیدن به سرکوب زنان و انتقام از جنبش «زن، زندگی،آزادی» خواند و در حساب اینستاگرام خود نوشت: «جمهوری اسلامی میخواهد با شروع اعدام «زن زندانی سیاسی»، شدت رعب و وحشت و انتقام را به مردم ایران نشان دهد.»
او از مردم ایران، آزادیخواهان جهان، مجامع بین الملی حقوق بشری و سازمان ملل خواست در مقابل سیاست اعدام همصدا شوند.
پخشان عزیزی یکی از دهها زندانی سیاسی محکوم به اعدام در ایران است که حکم اعدامش بدون در نظرگرفتن اسنادی که نشاندهنده بیگناهی اوست، تایید میشود.
اسناد و اطلاعات اختصاصی رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهد دستگاه قضایی ایران با تن دادن به خواست نهادهای امنیتی، مدارک و شواهدی را که موید انساندوستانه بودن فعالیتهای پخشان عزیزی در شمال شرق سوریه است نادیده گرفته و او را در خطر تایید حکم اعدام قرار داده است.
پخشان عزیزی نخستینبار در سال ۱۳۸۸ در جریان یک تجمع دانشجویی بازداشت و پس از چهار ماه با تودیع وثیقه آزاد شد.
عزیزی ۱۳ مرداد ۱۴۰۲ برای بار دوم در تهران بازداشت شد و اواخر آذر ماه همان سال با پایان بازجوییها و پس از تحمل ماهها شکنجههای روانی و جسمی و تحمل انفرادی به بند زنان اوین منتقل شد.
یورونیوز - خسرو ملک، پدر مریم ملک از کشتهشدگان در سانحه سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی میگوید: «طی سالی که گذشت سردار حاجی زاده که ما از او به دلیل مسولیت مستقیم در وقوع جنایت شکایت کردهایم مفتخر به دریافت مدال شده است. چنانچه از زوایه ارتکاب به عملیات جنایتکارانه بنگریم باید گفت که الحق ایشان شایسته است.»
اشاره طعنهآمیز آقای ملک به ارایه «نشان فتح» به حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران است. اعطای این نشان از سوی علی خامنهای به حاجیزاده پس از عملیات «وعده صادق» انجام شد.
ملک در ادامه این مراسم خطاب به حاکمان جمهوری اسلامی ایران گفت: «بنگرید و تعقل کنید از روزی که این جنایت روی داده، هر روز آواری سنگینتر بر سرتان فرو ریخته. بحران روی بحران و شکست پشت شکست. اینها همگی حاصل خونهای پاکی است که توسط شما بر زمین ریخته شده و ضحجه انسانهای بیگناهی که بیهیچ دلیل به داغ فراق ابدی جگرگوشههایشان مبتلا شدند.»
اعتراض خانوادهها در مراسم سالگرد سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط سپاه همچنان بر روند «غیرعادلانه دادگاه» و دادرسی قضایی متمرکز است.
خانوادههای داغدار بارها گفتهاند که خواهان برگزاری دادگاهی عادلانه و نه «فرمایشی» برای رسیدگی به این «جنایت» هستند.
رفع نواقص پرونده در سازمان قضایی نیروهای مسلح
در همین حال احمدرضا پورخاقان، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح خبر داده «پرونده هواپیمای اوکراینی در سازمان قضایی نیروهای مسلح در حال بررسی مجدد و رفع نواقص است.»
او در ادامه به بررسی این پرونده در «دیوان عالی کشور» اشاره کرده و اینکه پرونده با دقت مورد بررسی مجدد قرار گرفت و ایرادات و نواقصی که در پرونده وجود داشت، احصاء و برای بررسی مجدد به سازمان قضائی نیروهای مسلح برگردانده شد.
سعید اوحدی، رئیس بنیاد شهید به ایرنا گفته «بعضی از خانواده جان باختگان پرواز اوکراین پرونده خود را در بنیاد شهید تکمیل و برخی دیگر در حال تکمیل پرونده هستند اما آمار نهایی خانوادهایی که تحت پوشش بنیاد شهید قرار گرفتهاند را ندارم چون برخی از آنها در شهرستانها هستند و فرایند کار در آنجا انجام میشود.»
او همچنین درباره پرداخت غرامت به خانوادهها گفته «در دولت دوازدهم غرامت شهدای پرواز اوکراین از سوی وزارت راه و شهرسازی تصویب و برخی از خانواده ها به این وزارتخانه مراجعه و پول به حساب آنها واریز شد.»
او سپس به سخن فرزانه صادق، وزیر راه و شهرسازی در خصوص خانواده هایی که غرامت دریافت نکرده اند، اشاره کرد و گفت: «ایشان اعلام کردند که این امانت در اختیار این وزارتخانه است و هر زمان خانواده ها مراجعه کنند پول به حساب آنها واریز میشود.»
حمله رسایی به قالیباف: تیم رسانهای قالیباف ویدیو من را منتشر کردند و این تخریب رسایی فقط یک معنی دارد؛ سلامت!
رسایی نوشته است: فضای مجازی رو ترکوندن که رسایی، خانوادگی رفته رستوران لاکچری برج میلاد غذاخورده!
سندش ۶ثانیه فیلم که نه رستوران، نه غذاخوردن، نه لاکچری بودن توشه، تازه جعبه شبیه کادو همراهشه، یعنی دعوت شده!
حالا خوبه رسایی سیسمونی ایتالیایی از ترکیه وارد نکرده یا یه هلدینگ رو باجاش نخورده
فیلم حضور رسایی به همراه خانواده در رستوران برج میلاد:
🚨حضور آخوند رسایی به همراه خانواده در رستوران لاکچری برج میلاد، رستورانی کهکمتر از یک درصد مردم توان غذا خوردن در آن را دارند! pic.twitter.com/FY96F606xz
ایران اینترنشنال - جمعه، سپاه تهران بزرگ قرار است رزمایشی با حضور ۱۱۰ هزار بسیجی برگزار کند. این مانور، به گفته سخنگوی سپاه، با هدف آمادهسازی برای مقابله با هرگونه تهدید احتمالی علیه پایتخت طراحی شده است. تهران دقیقا با چه تهدیدی مواجه است که چنین رزمایشی با این حجم از نیروها باید برگزار شود؟
اگر فرض کنیم که این رزمایش برای مقابله با کودتای داخلی علیه خود سپاه طراحی نشده باشد، تنها دو تهدید دیگر باقی میماند: حمله زمینی خارجی یا گروه مسلح داخلی و قیام مردم تهران علیه حکومت.
حمله زمینی خارجی یا گروه مسلح داخلی
شواهد و قرائن نشان میدهد که احتمال حمله زمینی خارجی به تهران کاملا منتفی است. آمریکا و اسرائیل، هیچ آمادگی یا امکانات لجستیکی برای چنین حملهای ندارند.
حتی تعداد نیروهای نظامی آمریکا در منطقه کمتر از ۵۰ هزار نفر است و اسرائیل نیز به دلیل محدودیتهای جغرافیایی و لجستیکی، توانایی انجام چنین عملیاتی در فاصله ۲ هزار کیلومتری مرزهای خود را ندارد.
همچنین، هیچ گروه مسلح داخلی که توان یا برنامهای برای حمله به تهران داشته باشد، وجود ندارد.
مراد ویسی، ایران اینترنشنال: حقیقت تلخ این است که بسیاری از مردم به دلیل ستمهای جمهوری اسلامی به ترامپ و نتانیاهو برای سرنگونی این نظام امید بستهاند. حکومت هم میداند که در تقابل با ترامپ، بخش بزرگی از مردم نه تنها در کنار نظام نمیایستند، بلکه آرزوی شکست نظام را دارند. pic.twitter.com/EphxEObl6B
با کنار گذاشتن احتمال حمله خارجی یا داخلی، تنها گزینه باقیمانده ترس از قیام مردمی است. سخنگوی سپاه با اعلام حضور ۱۱۰ هزار بسیجی، به نوعی نشان داده که این تهدید را جدی میداند.
این رزمایش، در واقع تمرینی است برای مقابله با اعتراضات گسترده مردمی که ممکن است مراکز حساس حکومتی را به خطر بیندازد.
این رزمایش درست در زمانی برگزار میشود که تغییرات سیاسی در آمریکا، از جمله بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید، نگرانیهایی را برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.
سپاه پاسداران بهعنوان مسئول امنیت تهران و مراکز حساس حکومتی، نگران است که حملات خارجی، در صورت وقوع، با اعتراضات داخلی همراه شود و موجب سقوط حکومت شود.
نشانههای ترس حکومت
۱-توصیفات تهدید؛ سخنگوی سپاه این تهدید را «انسانساخت» معرفی کرده که بهوضوح به قیام شهری مردم اشاره دارد.
۲-رزمایشهای مشابه؛ تنها دو ماه پیش نیز مانوری مشابه در اطراف تهران در جاده تلو و در مقر تیپ امنیتی آل محمدسپاه برگزار شد که تمرکز آن روی سرکوب اعتراضات شهری بود.
۳-تجربه سقوط بشار اسد؛ تجربه سقوط ناگهانی و سریع حکومت بشار اسد در سوریه، مقامات جمهوری اسلامی را بهشدت نگران کرده است. آنها بیم دارند که جمهوری اسلامی نیز به همان سرنوشت دچار شود، بهویژه با توجه به خشم عمومی و نارضایتی گسترده مردم.
۴-بحرانهای اقتصادی پیشرو؛ نگرانی از جهش ناگهانی قیمت دلار و پیامدهای اقتصادی ناشی از آن و نیز احتمال قیام مردم در صورت افزایش قیمت بنزین در ماههای آینده، یکی دیگر از دلایل افزایش نگرانیها است. احتمال فروپاشی اقتصادی میتواند جرقهای برای آغاز اعتراضات گسترده باشد.
این رزمایشها بیشتر از ترس عمیق حکومت از قیام مردمی حکایت دارد. تبلیغ اعداد و ارقام بزرگ، مانند حضور ۱۱۰ هزار بسیجی، نیز تلاشی است برای نشان دادن اقتدار و روحیه دادن به بدنه نیروهای حکومتی. با این حال، واقعیت این است که تهدید اصلی برای جمهوری اسلامی نه از مرزها، بلکه از خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران سرچشمه میگیرد.
زهرا رحیمی، نایبقهرمان پارالمپیک پیش از حضور در مسابقات گفته بود ۲ آرزو دارم اولی کسب مدال المپیک و دومی خریدن تریلی برای پدرم. حالا زهرا به عهدش وفا کرده و با تمام جوایزی که گرفته، یک تریلی برای پدرش خریده است
بزرگترین کادوی روز پدر امسال را یک دختر ۱۵ ساله خرید
زهرا رحیمی، نایبقهرمان پارالمپیک پیش از حضور در مسابقات گفته بود ۲ آرزو دارم اولی کسب مدال المپیک و دومی خریدن تریلی برای پدرم. حالا زهرا به عهدش وفا کرده و با تمام جوایزی که گرفته، یک تریلی برای پدرش خریده است pic.twitter.com/F6bx89AyuU
به گزارش "ورزش سه"، زهرا رحیمی، دختر 16 ساله تکواندوی ایران که در بازیهای پارالمپیک 2024 پاریس با وجود اینکه عنوان جوانترین عضو کاروان را یدک میکشید، توانست با درخشش خود مدال نقره پاراتکواندو را کسب کند، حالا بعد از گذشت چند ماه با یک اقدام هیجانانگیز مورد تحسین خیلی از مردم قرار گرفته است.
این دختر جوان تکواندوی ایران که بابت کسب مدال نقره پارالمپیک 2024 پاریس از کمیته ملی پارالمپیک 1.5 میلیارد و از وزارت ورزش 4 میلیارد پاداش دریافت کرده، در آستانه روز پدر سورپرایز بزرگی را برای پدرش داشته است.
روز گذشته زهرا رحیمی ویدیویی را روی اینستاگرامش منتشر کرد که نشان میداد او با جوایزی که دریافت کرده، برای پدرش یک تریلی خریداری کرده و در آستانه روز پدر توانسته پدرش را با این هدیه سورپرایز کند. این دختر جوان اهل مرند در این ویدیو از تریلی پیاده شده و سوئیچ آن را به پدرش تقدیم میکند تا احتمالا پدرش را به یکی از آرزوهای خود برساند.
البته قبلا نیز زهرا رحیمی در مصاحبهای گفته بود آرزویش این است که بعد از کسب پارالمپیک بتواند برای پدرش یک دستگاه تریلی تهیه کند که حالا او هم به آرزوی خودش رسیده است.
بی بی سی - ساعاتی پس از شروع باد خشک و شدید در جنوب کالیفرنیا، یک آتشسوزی بزرگ طبیعی در لس آنجلس باعث تخلیه محله ثروتمندنشین «پاسیفیک پالسِیدز» شده و لس آنجلس وضعیت اضطراری اعلام کرده است.
درحال حاضر ۳۰ هزار نفر از ساکنان «پاسیفیک پالیسِیدز» که یک ناحیه متمول میان کوههای سانتا مونیکا و اقیانوس آرام است دستور اجباری ترک محل گرفتهاند.
مقامهای آتشنشانی لس آنجلس میگویند که ۱۳ هزار خانه در معرض خطر هستند. حدود ۲۵۰ مامور آتشنشانی مشغول مبارزه با آتش هستند.
تصاویر ویدئویی خانههایی را درحال سوختن نشان میدهد و ساکنان برای در امان ماندن از شعلهها خانههای خود را رها کردهاند:
🚨 NOW: ENTIRE NEIGHBORHOODS are engulfed in flames in Southern California, per @MattSeedorff
This will likely get MUCH worse overnight as the winds pick up.
رشد انفجاری آتش ناشی از وزش باد است که گاه با سرعت بیش از ۱۰۰ کیلومتر در ساعت میوزد.
درحالی که مردم تلاش میکنند از محل خارج شوند گفته میشود راه بندان شدیدی مسیرها را بسته است. در یک مورد که مردم از ترسِ نزدیک شدن شعلهها خودروهای خود را وسط خیابان رها کردند، ماموران با بولدوزر ۲۰۰ خودرو را کنار زدند تا راه باز شود:
🚨 NOW: The California fires are getting SO BAD that people are abandoning their cars and fleeing on foot
Bulldozers have been called in to remove the abandoned cars
مقامهای آتشنشانی شرایط را «بسیار سخت» توصیف میکنند و هشدار میدهند که اگر باد در طول شب شدیدتر شود آتشسوزی ممکن است گسترش یابد. پیشبینیها حاکیست که وزش باد شدید در طول شب ادامه خواهد داشت.
وبسایت «Poweroutages.US» گزارش میدهد که بیش از ۴۶ هزار خانه و کسبوکار در بخش (کانتی) لس آنجلس با قطعی برق مواجه شدهاند.
درحال حاضر میلیونها نفر در کالیفرنیا با هشدار قرمز مواجه هستند، به این معنی که خطر آتشسوزی بسیار بالاست.
This is by far the craziest video from the fire in Los Angeles. This guy is filming huge walls of fire surrounding a house they're in, and there's another person and a dog. I have no idea why they didn't evacuate or what happened to them. Let's hope they're okay. #PalisadesFirepic.twitter.com/QYtsBSKvdl
برخی چهرههای سرشناس هم مجبور به ترک خانههای خود شدهاند. یوجین لِوی و جیمز وود، بازیگران سینما، از جمله این فراد هستند.
وودز که در «پاسیفیک پالیسیدز» زندگی میکند در شبکه ایکس نوشت: «از همه انسانهای مهربانی که از نگرانی زیاد با ما تماس گرفتهاند تشکر میکنم. فقط خواستم اطلاع بدهم که توانستیم با موفقیت محل را ترک کنیم»
گروهی از اهالی رسانه پس از انتشار مصاحبه محمدرضا یزدانپرست با آیدین آغداشلو میگویند «رسانهها باید در ساختار مردانه و جنسیتزده خود بازنگری کنند». از این مصاحبه و واکنشها به آن چه میدانیم؟ در قسمت نخست، روایت آزارهای جنسی و بازنگری این روایتها را در این مصاحبه بررسی میکنیم.
چهار سال پس از آنکه نیویورکتایمز در دی ۱۳۹۹ روایتهای ۱۳ زن از سوءرفتار جنسی منتسب به آیدین آغداشلو، نقاش، شاعر و نویسنده ۸۵ ساله را منتشر کرد، سرانجام او در مصاحبه با «شبکه شرق» روبهروی محمدرضا یزدانپرست، مجری سابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشست تا در کنار دیگر سوژههای این گفتوگو، دربارهی اتهامهای آزار جنسی هم صحبت کند.
همان ابتدا و اندکی پیش از انتشار مصاحبه، سامان موحدی راد، دبیر بخش آنلاین روزنامه شرق در اعتراض به این امر استعفا میدهد و در یک رشتو در شبکه اجتماعی ایکس مینویسد:
سه ماه و سه روز بعد از قبول مسئولیت بخش آنلاین روزنامه شرق امروز از این پست استعفا دادم. کوتاه اگر بخواهم بگویم اختلاف نظر با مدیرمسئول در نحوهی هدایت گروه آنلاین تنها دلیل بود. از برخی ناهماهنگیهای فرایندی میشد چشمپوشی کرد اما دعوت و تریبون دادن به فردی چون «آیدین آغداشلو» برخلاف نظر صریحم عبور از خط قرمزی است که نمیتوانم از آن چشمپوشی کنم. همین دوهفته پیش نوشته بودم شرق خانهی من و بهترین تصمیم کاریام بود. بیاغراق این ۹۳ روز بهترین روزهای تمام دوران کارم بود. از همکاری با دوستانم بیش از پیش لذت بردم و روزها و ساعتهای خوبی داشتیم.
در توضیح منتشر شده با این مصاحبه در یوتیوب، این گفتوگو برنامهای از «تاکشوی رُک» و «گفتوگوی مشروح و شفاف محمدرضا یزدانپرست» با آغداشلو معرفی شد که در آن «حرفهایی برای اولینبار» از «بیپناهی انسان معاصر و اثر انقلاب ۵۷ بر هنر و روشنفکری گرفته تا دو ازدواج و طلاق در زندگی شخصی و اتهامات اخلاقی و سرقت هنری و حواشی حراج تهران و رنج مهاجرت و دوستی و معاشرت با شعرا و سینماگران معاصر و...» بیان شدهاند.
از همان شروع مصاحبه، وعدههایی از جمله «رکگویی و مشروحیت» به نظر توخالی میرسند: یزدانپرست همان ابتدا با بیان اینکه «میهمان امروزم نقاش و تصویرگر پیشکسوتی است با چشمانی نافذ و هیاتی کاریزماتیک» مخاطب را به مکث وا میدارد، گویی از همان آغاز سبک و سوی مصاحبه را مشخص میکند: مجری در قامت یک پیرو یا شاگرد از محضر استاد، یا بگویی پیر یا پدرسالار، وقت حضور گرفته تا به فرمایشهای ایشان گوش کند و درس بیاموزد.
این تفاوت با خواسته مخاطبی دارد که در این چهار سال، دیگر نظرش با توجه به رویدادهای اجتماعی مانند جنبش «زن، زندگی، آزادی» به کل زیر و رو شده است و دیگر آن دنیایی را که در آن چهارچوب سنتی قدرت حاکم است قبول نمیکند؛ یعنی آن چهارچوبی که پدر/استاد میگوید و تو/شاگرد اطاعت میکنی، در این جامعه آگاهتر شده دیگر معنای خود را از دست داده است.
«این منبر خودستایشگری»
پیش از انتشار گزارش نیویورکتایمز، آغداشلو در بیانیهای که توسط وکیلاش نوشته و به نیویورکتایمز ارسال شد، این روایتها را رد کرد، چون نظر او را نسبت به این گزارش خواسته بودند. این روال رسانهها برای زمانی است که نقد و یا اتهام جدی دربارهی کسی مطرح میشود: از او پاسخ، نظر، یا واکنش میخواهند و به او فرصت میدهند که به اتهامهای وارد شده پاسخ دهد. انتظار بخشی از جامعه، بهخصوص اهالی رسانه از مصاحبه شرق، گفتوگویی در فضایی امن بین دو نفر است که در موضوعی مشخص با سوالاتی حرفهای و تلاش برای رسیدن به پاسخ همراه باشد اما آنگونه در فضای مجازی مکرر نوشتند، مجری میهمانش را «به چالش نکشید».
بخش حیرتانگیز اما اینجاست: در طول مصاحبه نه تنها آغداشلو به چالش کشیده نمیشود، بلکه به شکلی غیرحرفهای بارها تأیید و ستایش شد. این احساس به مخاطب دست میدهد که نیت برنامه بیش از گفتگو، تحسین خصال اخلاقی و ویژگیهای ظاهری او بوده است. او با «چشمان نافذ، صبر بسیار، چهره کاریزماتیک و هنرش» بارها تحسین میشود، بی آنکه حتی لحظهای خللی به این منبر خودستایشگری وارد شود.
آنچه گفته نشد، مهمتر جلوه یافت
در مصاحبه یزدانپرست با آغداشلو، روایتهای آزار زنان و پژوهشهای رسانهای در موضوع آن نادیده انگاشته میشوند. مجری، قضاوت شخصی خودش را به سوالها میآورد و بهرغم وجود نامها و عکسهای افراد در گزارش نیویورکتایمز به قلم فرناز فصیحی، در خلال گفتوگوی شرق تایید میکند که «نامی منتشر نشد» و «سند و مدرکی» وجود نداشت. سند و مدرک معنا نمیشوند و نه مجری و نه آغداشلو هیچیک توضیح نمیدهند که زنان دقیقا چگونه میتوانند وقوع آزار جنسی را ثابت کنند.
با وجود این، مانند دیگر حضورهای رسانهای، بخصوص مردانی که به آزارهای جنسی متهم شدهاند، آنچه در گفتوگو نیست از آنچه هست مهمتر جلوه میکند.
یکی از مهمترینهایی که نیست، نادیده گرفته شدن زنان در مثال روایتهای آزار، شیوه صحبت در مورد همسران پیشین آغداشلو است و اینکه در گذر مصاحبه، آغداشلو در صحبتهایش در موضوع تاریخ، هنر، فرهنگ، جامعه، ادبیات و شعر فارسی، مکرر از مردان به اسم کامل نام میبرد و عمدتاً اشاره به دوستیهایش با آنها میکند اما زنان انگار وجود خارجی ندارند، یا مهم نیستند. مجری هم در این زمینه با آغداشلو همراه است و «چالشی» درست نمیکند که بپرسد خب جای زنان در میانه این تاریخ معاصر کجاست؟ آنها چه اثری بر جای گذاشتند؟
همزمان، بخصوص در یک ساعت نخست گفتوگو که آغداشلو مفصل در موضوع گذشته صحبت میکند، او در جلوی چشمان مخاطب یک اقتصاد روابط شکل میدهد که در آن او، استادی است در میان دیگر پدران جامعه. مهم نیست خود این پدران، خویشتن را پدر بشناسند یا نه، ولی در اینجا، او در جمع آنان ایستاده نشان مخاطب میدهد و بهعنوان یک فرد در جایگاه قدرت، خود را در جایگاه قاضی میبیند تا روایتها را به شکلی که خود صلاح میداند، قضاوت کند، سپس مانند یک پدرسالار یا استاد نمره دهد و درنهایت به آنها امتیاز ردی اعطا کند.
خود آغداشلو در بخش نخست مصاحبه میگوید که «آدم باید بدنبال پدر خودش و پدران خودش بگردد و جستوجو کند و شاید بفهمد کدام را از کجا گرفته» اما انگار در چشمانداز او، انسان از «مادر خودش و مادران خودش» نمیآموزد. یا اگر آموخته، دلیلی برای بیانش وجود ندارد.
آغداشلو از مادرش تنها زمانی صحبت میکند که خودش را «کلفت» یک خانواده جا زده تا بتواند از سرکوب شوروی سوسیالیستی به ایران فرار کند. از همسرهایش فقط یک مرتبه نام میبرد و آنها اغلب در کلام او «دیگری یا او» هستند.
در جایی که آغداشلو میخواهد مثال از تلاش هنر ایران پس از انقلاب برای یافتن جایگاه خود بگوید هم از «قبا» - لباس مردانه با جایگاه مذهبی - استفاده میکند و میگوید:
پیدا کردن اینکه این قبا را کجا میخواهند بیاوزیند، آن میخی که این قبا باید بهش آویخته میشد، پیدا نبود و جایش توی تاریکی دیوار را دستمالی میکردند و یک جایی هم دستشان زخمی میشد، جای آویخته شدن معلوم نبود.
مجری هم به آغداشلو آغوش باز مردانهاش را واگذار میکند تا با روایتهای آزاد فعالیتهای «آن خانوم خبرنگار و آن آقا» را تحلیل کند و سپس «جنبش من هم» (Me too جنبشی جهانی که در آن زنان در موضوع آزارهای جنسی اغلب در فضای کار توسط قدرتمندترین مردان گفتند) را زیر سوال ببرد که هدفش از دید آغداشلو، «چپاندن» اتهام به «آدمی است که کسی شده» و «ارزش خبری دارد» و آن هم بهشکلی نظاممند.
آغداشلو تصویری ترسیم میکند که یک عدهای انگار نشستهاند تا بهشکل سیستماتیک جایگاه پدرانه او را زیرسوال ببرند. در این چشمانداز، زنانی که مثلا بهعنوان شاگرد پیش او آمده بودند تا از او هنر بیاموزند اما بعد با نام خود یا بدون ارائه نام گفتند که بهعنوان مثال، «دستمالی» شدهاند، در شیوه پرسش مجری، نامرئی میشوند چون از دید او، هدفشان «کامیابی» بوده اما به آن «نرسیدند»؛ آنجا که مجری میگوید:
آقای آغداشلو آیا بوده در همین موارد کسی یا کسانی، خانمی یا خانمهایی به واسطه هیئت ظاهری جذاب شما، به واسطه نام و شهرت و هنرتان به شما نزدیک شده باشد و به آنچه در ذهنش به کامیابی معنا میشود، نرسیده باشد و بعد بیاید آن نزدیکشدن را به تعرض تعبیر کند؟
بخشی دیگر از بیانیه اهالی رسانه در همین رابطه میگوید:
آغداشلو در این مصاحبه جنبش روایتگری را «اقدامی سیستماتیک» برای لکهدار کردن افراد صاحبنامی چون او میداند. او بارها تاکید میکند که این اتهامها به دلیل اعتبار بالای خود و «از روی توهم» و «غیظ» زنان بوده است... اینجا مسئله فقط رفتار غیرحرفهای روزنامهنگارانه نیست بلکه ضبط بیش از یک ساعت مدح از فردی با اتهام آزارهای زنجیرهای است. شبکه شرق قطعا میداند که انتشار چنین محتوایی کدام کفه نابرابریهای جنسیتی را سنگینتر میکند و تا کجا با ارعاب راویان به فرهنگ سکوتی که سالها حول روایتگری علیه خشونتهای جنسی بود دامن میزند. گویی به راویان بالقوه و بالفعل جنبش روایتگری گفته میشود که حتی اگر جرأت کنید و پا پیش بگذارید چندی بعد، یا به بیان آغداشلو «وقتی که گرد و خاک خوابید»، متهمان را جلوی دوربین میآوریم تا از آنان اعاده حیثیت کنیم.
«از روی توهم و غیظ زنان»
از نیویورک تایمز تا حتی خبرنگاران شرق، رسانهها در چند سال اخیر در تلاش برای گرفتن پاسخ از آغداشلو نسبت به اتهامهای مطرح شده علیه او بودند و این گفتوگو، شاید این انتظار را در مخاطب ایجاد میکرد که سوال پرسیده شود و پاسخ آغداشلو را بشنویم؛ اما سوالها به سبکی عجیب پرسیده میشود و پاسخ آغداشلو هم متمرکز بر «توهم و غیظ زنان» است، کل اتهامها را به «یک آقا و آن خانم خبرنگار» محدود میکند و میزبان، انگار روایت نیویورکتایمز از این اتهامها را نخوانده، چون برخلاف جزئیات آن صحبت میکند.
سانسور هم در اینجا حاضر است، مثالش چند مرتبهای است که میزبان نام «نیویورکتایمز» را نمیگوید و آن را به «یک رسانه آن ور آبی» محدود میکند.
به چالش نکشیدن میزبان، بیشتر از همه پس از سوال مجری در موضوع روایت آزارهای جنسی دیده میشود.
پس از آنکه پزدانپرست بحث «اتهاماتی که به شما زده بودند» را باز میکند، آغداشلو ابتدا چندین جمله در مورد این میگوید که «همیشه خواننده روزنامه شرق بودم» و بهرغم اینکه «به وسیله دوستی پیغام دادم که شما چرا صبح به صبح یک روزنامه مجانی برای من نمیفرستید؟»، همیشه وعده میدهند و «روزنامهفروشم شرق را برایم میفرستد». او در اینجا هم اقتصاد روابطش با دیگر مردان را ابتدا پیش میکشد تا جایگاه قدرت خودش را در کنار جایگاه قدرتمند دیگر مردان حاکم بر شبکه شرق نشان بدهد و بعد «ارادت» خود را ابراز میکند:
هنوز هم روزنامهفروشم [شرق را] برایم میفرستد. ولی این باعث کم شدن ارادت من به این روزنامه بسیار وزین نمیشود. اتفاقا من خیلی دوست داشتم خیلی پیشتر، چون الان دیگر فکر میکنم، سادهلوحانه است شاید، فکر میکنم گردوخاک نشسته به مقدار زیادی و شاید به این دلیل خیلی دوست داشتم که در همان سه چهار سال قبل یکی از من این سوال را میکرد.
میزبان میگوید «یک رسانه آنور آبی خواست از شما جواب بگیرد و رد کردید» و آغداشلو تکذیب میکند. محمد باقرزاده، روزنامهنگار در یک رشتو در ایکس در همین رابطه نوشت:
جایی که میگوید کاش این پرسش را همانزمان از او پرسیده میشد. من آن دوران خبرنگار اجتماعی شرق بودم و به شیوههای مختلف برای پرسیدن چنین پرسشی تلاش کردم اما نه امکان پرداختن داشتیم و نه آغداشلو تن به پاسخ داد. میدانم که یکی دو نفر از همکارانم هم درگیر این پرونده و جنبش می تو بودند و ادعای آغداشلو نادرست است. بحث اساسی اما همان چیزی است که سامان موحدیراد نوشت؛ تریبوندادن به آغداشلو. این هرچه هست پرسشگری نیست و وهن روزنامهنگاری است. خبرنگار مرعوب آغداشلو است و این وحشتناک است.
الهام علیاف، رییسجمهوری آذربایجان، در واکنش به سخنان اهانتآمیز یک مداح در مراسمی با حضور امام جمعه اردبیل، علیه او و رجب طیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه، گفت: «ما به خوبی میدانیم آن ملای ایالتی (امام جمعه اردبیل) را چه کسی منصوب کرده و مسئولیت متوجه خود اوست»
ایران اینترنشنال - به گزارش خبرگزاری دولتی جمهوری آذربایجان، الهام علیاف این صحبتها را سهشنبه ۱۸ دیماه در جریان یک کنفرانس خبری با حضور شبکههای تلویزیونی محلی این کشور و در پاسخ به پرسش یک خبرنگار ایراد کرد.
این خبرنگار از رییسجمهور آذربایجان درباره نوسانات روابط این کشور و ایران در چند سال گذشته و آنچه، رفتارهای غیرقابل ایران خواند، سوال پرسید.
علیاف در پاسخ مفصل خود با اشاره به سخنان مداحی که در مراسمی با عنوان «گرامیداشت شهدای جنگ چالدران و جبهه مقاومت» به علیاف و اردوغان توهین کرد، گفت این اولین بار نیست که این توهینها علیه آنها در ایران انجام میشود.
یکی از مداحان محلی در این مراسم که از شبکه خبر پخش میشد و با سخنرانی امام جمعه اردبیل افتتاح شد و با حضور او ادامه یافت، به رجب طیب اردوغان و الهام علیاف با کلماتی رکیک توهین کرد و در ادامه گفت علیاف خانوادهاش را در یک «قمار چند میلیارد دلاری با اسرائیلیها به رهن گذاشته بود.»
وزارت خارجه جمهوری آذربایجان، ۱۲ دیماه کاردار جمهوری اسلامی ایران در باکو را احضار و به شدت به این موضوع اعتراض کرد.
علیاف در ادامه صحبتهایش در این کنفرانس خبری با اشاره به امام جمعه اردبیل گفت «آن ملا از شهر اردبیل بارها از عبارات توهینآمیز علیه آذربایجان، مردم آذربایجان، از جمله خودم استفاده کرده است. سوال این است که نگرش فردی که او را به آن مقام منصوب کرده چیست؟»
سید حسن عاملی، امام جمعه اردبیل، ملایی است که رییسجمهور آذربایجان به او اشاره کرد. عاملی منصوب علی خامنهای و نماینده او در استان اردبیل است.
رهبر جمهوری اسلامی، از طرق شورای سیاستگذاری ائمه جمعه نمایندگان خود در مراکز استانها را به عنوان امام جمعه این شهرها منصوب میکند.
علیاف در ادامه صحبتهایش بدون نام بردن از علی خامنهای، با ذکر اینکه مشخص است چه کسی این ملا را منصوب کرده است، گفت «واکنش او چیست، آیا از این حمایت میکند یا نه، و چه کسی از آذربایجان عذرخواهی خواهد کرد؟ آیا آنها عذرخواهی خواهند کرد یا نه؟»
علیاف با اشاره به بیانیه وزارت خارجه جمهوریاسلامی که از این توهینها اظهار تاسف کرده است، گفت «تاسف در بیانیه وزارت خارجه ایران کافی نیست. یک توهین آشکار رُخ داده است: هم به روسای جمهور ترکیه و آذربایجان و هم مردم ما در طول پخش زنده در یک رویداد رسمی. اظهار تاسف صرف، غیرقابل قبول است. ما انتظار داریم که این ملای استانی مجازات شود. دستکم باید از مقام خود برکنار شود و مجبور به عذرخواهی از آذربایجان شود.»
رزمایشهای نظامی دو کشور
رییسجمهور آذربایجان در ادامه صحبتهایش با اشاره به برگزاری رزمایشهای نظامی از سوی دو کشور در دو سوی مرز، گفت آذربایجان با رزمایشهای متقابل نشان داد که از ایران نمیترسد.
او با اشاره به اینکه ایران در همین کارزار نمایش قدرت هم توهین به آذربایجان را در رسانههای خود ادامه داد، گفت: «به نظر میرسد {توهینکردن} سبک کاری برخی محافل حاکم در ایران است. توهین کردن نشانه ضعف است، افرادی که بیادب هستند وقتی نمیتوانند چیزی را به دست آورند، به توهین متوسل میشوند. کسی که از توهین استفاده میکند، در واقع به خود توهین میکند.»
اظهارات جنجالی اثباتی از فرماندهان ارشد نیروهای ایران در سوریه درباره سقوط اسد و نقش روسیه
العربیه - سرتیپ پاسدار «بهروز اثباتی» از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران در سوریه در یک سخنرانی در خصوص چگونگی فروپاشی رژیم بشار اسد روسیه را به «خیانت» متهم کرد و گفت: «ما در سوریه شکست بدی خوردیم.»
اثباتی در این سخنرانی که فایل صوتی آن در رسانههای داخلی ایران منتشر شده گفته «فساد در بدنه و فروپاشی اقتصادی از درون نیز باعث فروپاشی حکومت بشار اسد شد.»
او درباره نقش روسیه گفت مسکو تمام سیستم های راداری را خاموش کرد تا اسرائیل بتواند مقر اطلاعات نیروهای ایران موسوم به «شهید صادق» را بزند.
او درباره تهدیدات تهران درباره پاسخ به اسرائیل کفت «صحنه فعلی کشش وعده صادق۳ را ندارد» وافزود: «جمهوری اسلامی انتقام سید حسن نصرالله را گرفت.»
🎧📻 #بشنوید | سردار اثباتی از فرماندهان ارشد سپاه از خیانت روسیه به بشار اسد میگوید 🔸 روسها از عوامل مهم فروپاشی بشار اسد بودند.
-- AbdiMedia - Abdollah Abdi (@abdolah_abdi) January 7, 2025
این اظهارات در حالی مطرح شده که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران در اظهاراتی گفت که شکست ارتش سوریه باید برای جمهوری اسلامی یک زنگ هشدار باشد. به گزارش خبرگزاری «ایسنا»، عراقچی سهشنبه هجدهم دی گفت: «ضربهای که به ارتش سوریه وارد شد قبل از اینکه نظامی باشد، رسانهای و روانی بود و در واقع ارتش سوریه قبل از جنگیدن شکست خورد.»
حکومت ایران بیش از 13 سال با اعزام نیروهای خود به سوریه از حکومت بشار اسد پشتیبانی کرده و همچنین حزبالله لبنان و سایر گروههای نیابتی از جمله فاطمیون را نیز برای مقابله با مخالفان اسد در سوریه مستقر کرده بود.
با سرنگونی حکومت بشار اسد و فرار او به مسکو، ایران مهمترین متحد خود در منطقه را از دست داد.
سوریه، هفته گذشته از ایران خواست به حاکمیت و اراده مردم سوریه احترام بگذارد و نسبت به ایجاد هرجومرج در این کشور هشدار داد.
تنش لفظی بین دمشق و تهران در روزهای گذشته افزایش یافته است؛ علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، هفته گذشته در واکنش به سقوط رژیم بشار اسد گفت: «برخی کشورها اگر دچار اشتباه بزرگ شوند و عوامل ثبات و اقتدار خود را که همان جوانهای مومن هستند، از صحنه خارج کنند؛ همانند سوریه خواهند شد.»
خامنهای تاکید کرد که «مقاومت» دوباره در سوریه ظاهر خواهد شد. مسالهای که دمشق آن را مداخله آشکار در امور داخلی و تلاش برای شعلهور کردن نزاع میداند.
حسن قشقاوی، نماینده رباطکریم و نصیرشهر در مجلس شورای اسلامی در ارتباط با ویدئویی مربوط به یک جشن مذهبی در نصیرشهر که حدود دو هفته قبل برگزار شد توضیح داده است.
در ویدئوی منتشرشده، قشقاوی وقتی از سگهای ولگرد و دزدها میگوید، به نظر میرسد به امام جمعهای که در جلسه حضور دارد اشاره میکند. این ویدئو در روزهای گذشته بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشته است.
حسن قشقاوی، نماینده رباطکریم و نصیرشهر در مجلس شورای اسلامی در ارتباط با ویدئویی مربوط به یک جشن مذهبی در نصیرشهر که حدود دو هفته قبل برگزار شد توضیح داده است. در ویدئوی منتشرشده، قشقاوی وقتی از سگهای ولگرد و دزدها میگوید، به نظر میرسد به امام جمعهای که در جلسه حضور دارد... pic.twitter.com/EhqFayaqYe
به این قشقاوی، نماینده مجلس و سخنگوی سابق وزارت خارجه گیر دادن که چرا وقتی داشتی از «سگهای ولگرد و دزد» حرف میزدی، با دست امامجمعه نصیرشهر رو نشون دادی و از اینم اعتراف اجباری گرفتن :))))
به این قشقاوی، نماینده مجلس و سخنگوی سابق وزارت خارجه گیر دادن که چرا وقتی داشتی از «سگهای ولگرد و دزد» حرف میزدی، با دست امامجمعه نصیرشهر رو نشون دادی و از اینم اعتراف اجباری گرفتن :)))) pic.twitter.com/S7bOSEiNTE
-- Amirhossein Miresmaeili (@AmirMiresmaeili) January 7, 2025
دیشب و امروز موفق شدم فایل سخنرانی یکساعته یکی از سرداران و مستشاران ایران در سوریه را گوش کنم.
او میگفت جرو آخرین مستشارانی بوده که مجبور شده سوریه را ترک کند و همچنان از ارادتمندان سیاستهای شکست خورده حاکمان ایران بوده و هست.
سخنرانی هم در جمع هواداران نظام بوده.
چون میدانم همه حوصله شنیدن همه آن سخنرانی را ندارند، خیلی خلاصه مینویسم؛
ایشان میگوید از اینکه در ایران همه مسئولان متعجب بودهاند که چرا اسد سقوط کرده، خودش متعجب شده!
میگوید در آنجا مردم رژیمی فاسد، ناکارآمد، وابسته و دزد را به زیر کشیدند و همهشان میدانستهاند بزودی چنین اتفاقی خواهد افتاد.
میگوید در حالیکه مردم با قطع دائم برق مواجه بودند عدهای از مقامات و وابستگان آنها اصلأ نمیدانستند قطع برق چیست.
میگوید پول درشتی را آماده کردیم (نمیگوید از کجا و از جیب کدام مردم فلکزدهای) تا به نیروها بدهیم، بیشتر از نصف آن در مسیر چپاول شد، و به نیروها مبلغ بسیار اندکی رسید!
میگوید بشار اسد در عالم هپروت زندگی میکرده و اصلا نمیدانسته در کشور چه خبر است.
میگوید در رأس هرم حکمرانی سوریه چند دستگی شدید بهوجود آمده بود و هر کدام یک طرف میکشیدند.
میگوید روسیهای که ما به آن امید بسته بودیم، منافع اسرائیل را بیشتر در نظر داشت.
میگوید همه فرماندهان ایرانی که در سوریه شهید شدند با هماهنگی روسیه بوده و دقیقاً در هنگام بمباران، رادارها و پدافند روسها خاموش میشد.
او میگوید رئیس جمهور ما که رفته بود سوریه، حتی یک پرچم از ایران، در خیابانهای مسیر نزدند (و ما مستشاران ایرانی رفتیم خودمان پرچم زدیم!) اما وزیر خارجه امارات که میخواسته بیاید تمام مسیر و کل دمشق را به پرچمهای آن کشور آراسته کردند.
و باز میگوید؛ اسد در کشور بود، رئیس جمهور بود، ارتش داشت، خدم و حشم داشت، نوکر و چاکر داشت، کشورهای بزرگ حامی داشت، اما همهاش یک پوستۀ ظاهری بود.
و باز میگوید؛ عجیب بود که مقامات ایران متعجب شدهاند، اسد در کمتر از دو هفته، سرنگون و فراری شد!!
البته ایشان رجزخوانیهایی هم میکند که مقاومت شکست نخورده و قویتر هم شده، و جوانان سوری برمیخیزند، و مردم سوریه عاشق حکومت ایران هستند و اینکه ژنرالهای سوری میپرسیدهاند چرا همۀ طرفداران زن زندگی آزادی را در ایران نمیکشید!! و میپرسیدهاند مگر آنها نمیدانند زندگی ما بسته به حکومت ایران است!
آنی آلتمن، خواهر سام آلتمن، برادرش را متهم کرد که در دوران کودکی به او تعرض جنسی میکرده است. سام آلتمن، بنیانگذار اوپنایآی، سازنده چت جیپی تی است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، آنی آلتمن پروندهای را در یکی از دادگاههای کالیفرنیا علیه برادرش ثبت کرده است. سام آلتمن در پاسخ به این اتهام بزرگ با انتشار بیانیهای در اکس، این شکایت را مصداق توهین و افترا خواند و خواهرش را به دروغگویی و طرح اتهامات بیپایه و اساس متهم کرد. دیگر اعضای خانواده آلتمن هم این بیانیه را امضا کردهاند.
آنی آلتمن، خواهر سام آلتمن، برادرش را متهم کرد که در دوران کودکی به او تعرض جنسی میکرده است. سام آلتمن، بنیانگذار اوپنایآی، سازنده چت جیپی تی است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، آنی آلتمن پروندهای را در یکی از دادگاههای کالیفرنیا علیه برادرش ثبت کرده است.
در آثار حماسی شاعران و نویسندگان بزرگ بویژه در شاهکارهای دو حماسه سرای بزرگ تاریخ هومر و فردوسی شاهد جنگهای خونین و تراژدیهای بزرگی هستیم که از رهگذر خودخواهیها و قدرت پرستیها، انسانها را به مسلخ جنگهای خونین میفرستد. در آثار شکسپیر نیز قدرت پرستی و فساد ناشی از آن را نه فقط در هاملت و اتلو، مکبث و شاه لیر بلکه در بیشتر آثار او مشاهده میکنیم.
شاهنامه فردوسی اما به نظر من عمیق ترین و حیرت انگیزترین و آموزنده ترین شاهکار بشری در شناخت انسان و مناسبات انسانی و تصویر همه جانبه قدرت پرستی انسان و فساد و تباهی حاصل از قدرت پرستی است. در این شاهکار بزرگ پاکترین و ایثارگرترین قهرمانانی که علیه قدرت فاسد میجنگند از روزی که به قدرت میرسند، به وسوسه قدرت پرستی و ثروت اندوزی دچار شده و اسیر قدرت میشوند و لاجرم در اعتیاد سراسر فساد قدرت تا آنجا در منجلاب تباهی فرو میروند که اگر کسی را لایق تر از خود دیدند و یا حس کردند که دیگران چنین فکر میکنند با نقشه و توطئههای پلید او را قربانی قدرت پرستی خود میکنند حتی اگر این قربانی، فرزندشان باشد.
در شاهنامه تراژدی هایی که به مرگ سیاوش، اسفندیار، سهراب و حتی رستم و غیره میانجامد و یا داستان هول انگیز ضحاک و بسیاری از موارد دیگر همه جا داستان همیشگی قدرت پرستی بی حدوحصر انسان ترسیم شده است.
در شاهنامه، جنگ و خونریزی نتیجه غلبه خوی اهریمنی در پادشاهان و قدرت مداران دانسته میشود و جنگ تنها زمانی ضرورت پیدا میکند و به حماسه تبدیل میشود که علیه قدرتهای تبه کار اهریمنی سامان داده شود. در این اثر بزرگ، کناره گیری بهترین، پاکترین و لایق ترین پادشاه از قدرت (کی خسرو) به این دلیل اتفاق میافتد که این پادشاه میترسد مثل سلف خود به فساد و تبه کاری قدرت بی حدوحصر آلوده شود. او اسطورهای استثنائی است.
کی خسرو با آن که همه مردم سرزمین تحت قلمروش از او راضی و خشنودند، با آن که همه سپه سالاران و کار به دستان حکومت وی را ستایش میکنند و فرمانبردارش هستند در اوج قدرت از این که همچون سلف خود اسیر قدرت شود و به فساد و تباهی درغلتد داوطلبانه و با وجود زاری و التماس مردم و مشاوران و همکاران او تخت پادشاهی را رها میکند و از چشم همگان غیب میشود. طبعا در عالم واقعیت اسطورهای مثل کیخسرو هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت. داستان این اسطوره شاهنامه پیام جهانی این اثر بزرگ به بشریت است. فردوسی در این داستان یک دولتمرد آرمانی خلق میکند و از طریق آن فساد زا بودن قدرت را به نمایش میگذارد.
در حقیقت شاهنامه فردوسی که پر از حماسههای باشکوه مقاومت پهلوانان و دلاوران در جنگ علیه قدرتهای فاسد و تبه کار است، ستایشگر نبردها و جنگهائی است که برای سرنگونی قدرتهای اهریمنی و به امید و آرزوی برقراری صلح و آرامش انسان اتفاق میافتند و فردوسی افسوس میخورد که دوران صلح میان انسانها کوتاه است و خوی اهریمنی قدرت که قدرت مداران و پادشاهان را به زورگویی، ستمگری و تبه کاری میکشاند حماسه جنگ علیه اهریمن را اجتناب ناپذیر میکند. او با آفرینش تراژدی سیاوش از یکسو قدرت پرستی و تبه کاری افراسیاب را ترسیم میکند و از سوی دیگر به ما یادآور میشود که خوشباوری سیاوش نسبت به افراسیاب و خود داری او از مقاومت در برابر قدرت ستمگر که امری لازم برای صلح و آرامش است، نه فقط سیاوش را قربانی میکند، بلکه به جنگهای خونین میان ایران و توران میانجامد.
*طرح سرنگونی شاه، ۵ سال پیش از وقایعِ ۵۷ کلید خورده بود!
* شاه:«بین قدرت های امپریالیستی و ما برخوردی روی می دهد!».
* یکی از مشخّصات جنبش های پوپولیستی مُنحل شدنِ عقلانیّت و فردیّتِ افراد در یک جنون جمعی است.«ماه زدگیِ» عموم رهبران سیاسی و روشنفکران ایران و اضمحلال آنان در «روح خدا»(خمینی) نمونه ای از این موضوع است.
اشاره:
درگذشت جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا - بار دیگر- موضوع انقلاب اسلامی و نقش آمریکا را در منظرِ مباحثات سیاسی قرار داده است. در حالیکه برخی تحلیگران آمریکائی - از جمله«راس بریلی» (Russ Braley) -سرنگونی شاه توسط دولت کارتر را «سیلی به شاه» (The Scourging of Shah) دانسته اند، رونالد ریگان نیز سرنگونی شاه را «لکّه ای سیاه و شرم آور در تاریخ آمریکا»نامیده است.با اینهمه،بنظر می رسد که بسیاری از اسناد این رویدادِ سرنوشت ساز هنوز در طبقه بندی های «بکُلّی سِرّی» قرار دارند.بنابراین،تا آزادسازیِ کاملِ آن اسناد می توان گفت که انقلاب ۵۷، «معمّای پیچیده»ای است که در هاله ای از ابهام و افسانه سازی پنهان است و به قول حافظ:
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمیکشد
هر کس حکایتی به تصوّر [از آن] کند
عموم این حکایت ها از اهمیّتِ نقش کمپانی های نفتی در سرنگون کردن شاه غافل اند.مقالۀ حاضر طرحی مقدّماتی در این باره است که با اسناد بیشتر می تواند قوام و قبولیِ بیشتری یابد.
انقلاب اسلامی از آغاز برای نگارنده مشکوک و مجعول بود و لذا، ضمن کتاب کوچکِ اسلام شناسی (فروردین ۵۷) و حلّاج (اردیبهشت ۵۷) و نیز در «آخرین شعر» نسبت به حاکمیّتِ «تازی ها و نازی ها» هشدار داده بود.
متن زیر از «چند مقاله در بارۀ انقلاب اسلامی» استخراج شده و منابع و مآخذ آن در زیرِ همان مقالات مندرج است. از پروفسور اندرو اسکات کوپر که تحقیق درخشانش در بارۀ « نفت و کنفرانس دوحه» موجب غنای بخش دوم این مقال شده است ، سپاسگزارم. ع.م
نهادینه کردن دموکراسی در جامعه پسا جمهوری اسلامی مستلزم یک فرآیند همه جانبه و مشارکتی است. این فرآیند باید به شکلی پیش برود که اعتماد مردم جلب شود، نهادهای دموکراتیک شکل بگیرند و فرهنگ دموکراسی در جامعه تقویت شود. برای هدایت جامعه به سوی نهادینه کردن دموکراسی، اقدامات زیر میتواند راهگشا باشد:
در ابتدا روشن کنم تاج زاده را جزئی از معدود اصلاح طلبانی میدانم که به مشی دموکراتیک، شایسته سالاری و آزاد اندیشی باورمند هستند بر خلاف قاطبه اصلاح طلبان که گرگ هایی در لباس میش بودند و اصلاح طلبی برای آنها چیزی بیش از بهانهای برای نشستن بر سفره انقلاب و خوردن توامان از توبره و آخور نبوده است. دراین اردوگاه منهای میر حسین موسوی ابوالفضل قدیانی و معدودی دیگرکمتر ازانگشتان دست کسی نیست که چنین راست قامت در داخل کشور آیت ا.. خامنهای را مسئول نخست شرایط کنونی کشور معرفی کرده و برآن استمرار نشان داده باشد. اگر مصطفی شعاعیان به واسطه مشی مستقل و آزاد اندیشی کم نظیر در اردوگاه چپ ایران متفکری تنها و مغضوب جریان اصلی چپ ایرانی در دهه ۵۰ بود مصطفی تاج زاده نیز کم و بیش مشابه اوست و مغضوب جریان اصلی اصلاح طلبان اپورتونیست که دغدغهای جزاشغال صندلیهای بی خاصیت در مجلس و دولت با هر خفت و خواری از اواسط دهه هفتاد تا امروز نداشتند.
تحلیل و مقایسه تاریخی: از "رضاخان میرپنج فرمانده دیویزیون قزاق" تا "رضاشاه کبیر" بنیانگذار ایران نوین و خاندان پهلوی
قبل از هر چیز لازم به تذکر دارد که این مقاله، تحلیلی است که به بررسی شباهتهای تاریخی میان "سقوط خاندان اسد" در سوریه و یک رویداد مشابه "سقوط خاندان قاجار" در ایران صد سال پیش میپردازد. هدف از این مقایسه، نه تنها تأمل بر چرخههای تکرار تاریخ است، بلکه زنگ خطری است برای رهبران اپوزیسیون دموکراتیک ایران"چه در داخل و چه در خارج از کشور"تا اختلافات را کنار گذاشته، از نزاع و تخریب پرهیز کنند و دست در دست هم برای نجات ایران، جنبش «زن، زندگی، آزادی» را به سوی دروازه پیروزی هدایت نمایند.
در طول دو سال گذشته، بارها بر لزوم اتحاد در صفوف اپوزیسیون تأکید کرده و در بیش از ده مقاله، خطر وقوع کودتایی از سوی سپاه پاسداران را گوشزد کردهام. سپاه پاسدارانی که نهتنها اهرمهای نظامی بلکه قدرت اقتصادی را نیز در اختیار دارد، میتواند با انجام کودتایی حسابشده و اتخاذ اصلاحات بهظاهر مردمپسند، آینده سیاسی ایران را به شکلی دیگر رقم بزند. این اصلاحات میتواند شامل مواردی چون:
اعطای آزادیهای فردی محدود کنار گذاشتن ولایت فقیه حذف روحانیت از قدرت توقف برنامههای هستهای و جمعآوری نیروهای نیابتی باشد.
فرانسه: ۳ شهروند بازداشت شده ما در ایران در وضعی مشابه شکنجه قرار دارند
وزیر خارجه فرانسه اعلام کرد وضعیت سه شهروند فرانسوی بازداشتشده در ایران رو به وخامت است و برخی از آنها در شرایطی مشابه شکنجه نگهداری میشوند. ژان-نوئل بارو از فرانسویها خواست از سفر به ایران خودداری کنند.
لغو تحریمها به سرنوشت زندانیان فرانسوی در ایران بستگی دارد
فرانسه در مورد بدتر شدن وضعیت شهروندان خود که در ایران زندانی هستند به تهران هشدار داد. در هفتههای گذشته، مقامهای فرانسوی لحن خود را در قبال تهران بهویژه در مورد برنامه هستهای و سیاستهای منطقهای ایران تند کردهاند.
ژان نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه روز سهشنبه ۱۸ دی (۷ دسامبر) با بیان اینکه برخی از ۳ فرانسوی زندانی در ایران در شرایطی «مشابه شکنجه» نگهداری میشوند، گفت که آینده روابط پاریس و تهران و همچنین لغو تحریمها به سرنوشت و وضعیت این افراد بستگی دارد.
وزیر خارجه فرانسه که در نشست سفرای کشورش در پاریس سخن میگفت، بازداشت و زندانیبودن ۳ شهروند فرانسه در ایران را که از آنها بهعنوان «گروگان» نام برد، «غیر قابل قبول و ناعادلانه» توصیف کرد.
سسیل کوهلر و همسرش، ژاک پاری، در ایران به اتهام «جاسوسی» زندانی هستند. یک فرانسوی دیگر که تنها با نام کوچکش، اولیویه معرفی شده نیز درایران زندانی است.
در سالهای گذشته، سپاه پاسداران ایران دهها شهروند دوتابعیتی و غربی را عمدتاً به اتهام جاسوسی بازداشت کرده است. کشورهای غربی تهران را متهم کردهاند که از این زندانیان بهعنوان اهرم فشار و ابزاری برای چانهزنی در مذاکرات خود با این کشورها استفاده میکند.
ایران که تابعیت دوگانه را به رسمیت نمیشناسد بازداشت این افراد را برای چانهزنی در مذاکرات خود با کشورهای غربی رد میکند.
آقای بارو در حالی در جمع سفرای فرانسه از وضعیت فرانسویهای زندانی در ایران ابراز نگرانی کرده است که چچیلیا سالا، روزنامهنگار زن ایتالیایی که با روادید خبرنگاری به ایران سفر کرده بود، روز ۱۹ دسامبر در تهران بازداشت شد. سه روز پیش از بازداشت این خبرنگار، محمد عابدینی نجفآبادی، یک شهروند دو تابعیتی ایرانی-سوئیسی که از سوی آمریکا به نقض تحریمهای این کشور علیه ایران متهم شده است، در ایتالیا و بهخواست مقامهای آمریکایی بازداشت شده بود.
اتحادیه اروپا تاکنون چند تحریم علیه مقامها و نهادهای ایرانی وضع کرده است و این تحریمها یکی از اهرمهای فشاری است که این اتحادیه در مذاکرات خود با تهران در اختیار دارد.
دیپلماتهای فرانسوی، آلمانی و بریتانیایی قرار است در تاریخ ۱۳ ژانویه با همتایان ایرانی خود دیدار و درباره روابط دوجانبه و همچنین برنامه هستهای ایران گفتگو کنند. پیش از این آنها در ماه دسامبر با یکدیگر دیدار و گفتگو کرده بودند.
خداوند همه رفتگان شما را غریق رحمت بفرماید انشاالله!
ما یک دایی مم رضایی داشتیم که در تمامی عمر درازش هیچوقت پایش را توی هیچ مسجدی نگذاشته بود. اصلا دشمن خونی عمامه داران و جماعت اهل منبر بود.
یادم میآید هر وقت ماه رمضان میشد و اهل محله مان از شکم خودشان و زن و بچههاشان میزدند برای آخوند محله مان فطریه جمع میکردند زهر خندی میزد و میگفت: یک مرید خر به از صد توبره زر.
ایندیپندنت فارسی - وبسایت نیویورک پست روز دوشنبه ششم ژانویه در گزارشی به نقل از مقامهای اسرائيلی نوشت که حمله به تاسیسات هستهای ایران برای تلآویو «بسیار دشوار» خواهد بود. با این حال این منابع آگاه افزودند که دولت بنیامین نتانیاهو مایل است چنین اقدام جسورانهای را در صورتی که لازم بداند انجام دهد زیرا دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا با آن مخالفتی نشان نداده است.
اسرائیل از زمان حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس درگیر جنگ غیرمستقیم با جمهوری اسلامی ایران و همچنین نبرد با نیروهای نیابتیاش از جمله حماس، حزبالله لبنان و حوثیهای یمن بوده است؛ گروههای شبهنظامی که تلآویو آنها را شاخکهای «اختاپوسی به نام ایران» توصیف میکند.
اکنون، با تضعیف شدید گروههای نیابتی جمهوری اسلامی و حتی خود تهران در پی بیش از یک سال درگیری منطقهای، منابع آگاه اسرائیلی به نیویورک پست گفتهاند که در حال تلاش برای از بین بردن تواناییهای هسته ای ایران هستند و حتی اگر لازم بدانند در این مسیر به حمله متوسل خواهند شد.
یکی از این منابع آگاه گفته است: «ما به خوبی میدانیم که سلاحهای هستهای جمهوری اسلامی ایران تهدیدی برای اسرائیل محسوب میشود بنابراین موضع دولت اسرائیل این است که به شدت با آن مخالفت کند. ما امیدواریم راهی غیرنظامی برای توقف فعالیتهای هستهای تهران وجود داشته باشد اما اگر چنین راهکاری پیدا نشود، ما آماده اقدام نظامی هستیم.»
یکی دیگر از مقامهای دفاعی اسرائیل نیز به نیویورک پست گفت: «به نظر میرسد مقابله با برنامه هستهای ایران در حال حاضر بزرگتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. یکی از دشواریهای این مقابله، این است که ایران تاسیسات هستهای خود را در مکانهای زیرزمینی متعددی جا داده است که از بین بردن همزمان و با موفقیت آن را بسیار سخت میکند.»
او با اشاره به این که برخی از مکانهای هستهای جمهوری اسلامی در اعماق زمین قرار دارند، افزود: «پیچیدگی طرحی برای از بین بردن این تاسیسات مستلزم قابلیتهای نظامی بزرگی است، مانند بمبهای سنگرشکن که اسرائیل در حمله ماه سپتامبر خود در بیروت آنها را برای از بین بردن حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، استفاده کرد.»
مقامهای اسرائیلی همچنین تاکید میکنند که علاوه بر دشواریهای حمله به تاسیسات هستهای ایران، موضوع دیگر آن است که پیامدهای جهانی چنین اقدامی میتواند بسیار زیاد باشد، زیرا جمهوری اسلامی یکی از چهار کشوری است که در برابر غرب همسو هستند یعنی چین، روسیه و کره شمالی.
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب ایالات متحده، در حالیکه کمتر از دو هفته بعد به کاخ سفید بازمیگردد، روز سهشنبه ۱۸ دی در عمارت مارالاگو نشست خبری برگزار کرد. ترامپ در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران درباره احتمال «حمله پیشگیرانه» به تاسیسات هستهای در ایران گفت: «این مسئله به... pic.twitter.com/mQTcZPw5qx
یکی از منابع اسرائیلی در این زمینه گفت: «یک نگرانی درباره حمله به برنامه هستهای ایران این است که ممکن است ثبات جهان بیش از اکنون به خطر بیفتد. این احتمال وجود دارد که روسیه و کره شمالی بخواهند به اقدامی واکنشی دست بزنند و در اینجا است که این سوال مهم مطرح میشود که در آن صورت ایالات متحده چه خواهد کرد؟»
«ریچارد هاس»، از دیپلماتهای پرنفوذ در دولتهای آمریکا و رییس افتخاری شورای روابط خارجی، در مقالهای در مجله «فارن افرز» که متعلق به این موسسه است، پیشنهادهایی برای توافق با جمهوری اسلامی در این شرایط داده که به تعبیر او، ضعیفترین و آسیبپذیرترین دوره حیات حکومت از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ است
ایران وایر - هاس در این مقاله با عنوان «فرصت ایران» و «آنچه آمریکا باید برای دستیابی به یک تحول انجام دهد»، گفته است که «بهسختی میتوان به کشوری فکر کرد که در مدت کوتاهی به اندازه ایران نفوذ خود را از دست داده باشد. تا همین اواخر، مسلما مهمترین بازیگر منطقهای در خاورمیانه بود که از مصر، اسراییل، عربستان سعودی یا ترکیه تاثیرگذارتر بود. بااینحال در عرض چند ماه، بنای نفوذ ایران فرو ریخته است. ایران ضعیفتر و آسیبپذیرتر از دهههای گذشته است؛ احتمالا از زمان جنگ هشت سالهاش با عراق یا حتی پس از انقلاب بهمن ۵۷ است.»
مقاله میگوید «این ضعف دوباره، بحث را در مورد نحوه برخورد ایالات متحده و شرکای آن با چالشهای ناشی از ایران باز کرده است. برخی فرصتی را برای در نظر گرفتن همه ابعاد تهدید -هم تواناییهای هستهای تهران و هم فعالیتهای بدخیم منطقهای آن- در آن واحد میبینند. برخی دیگر، پایان جمهوری اسلامی را بهطور کامل به این ترکیب اضافه میکنند.»
هاس در این مقاله با ذکر از صدمات جبرانناپذیر و در هم شکستن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی پس از جنگ غزه نوشته «آغاز پایان برتری منطقهای ایران، از قضا، با چیزی فرا رسید که برای رژیم یک پیروزی به نظر میرسید؛ حملات حماس در ۱۵مهر۱۴۰۲، کمی بیش از یک سال بعد، آن برد تاکتیکی برای ایران با شکست استراتژیک خاتمه یافت. عملیات نظامی مستمر اسراییل، حماس را بهحدی تنزل داده است که دیگر نیروی جنگی موثری نیست که بتواند چیزی شبیه ۱۵مهر دیگر برپا کند. آن را بسیار ضعیفتر کرده و آن را مجبور به کنار گذاشتن اصرار دیرینه خود برای همراه شدن هرگونه آتشبس با اسراییل با آتشبس در غزه میکند.»
مقاله با مرور فروپاشی رژیم بیرحم «بشار اسد» در سوریه میگوید خود ایران نیز اکنون بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیرتر است. دو بار در سال جاری خورشیدی در پاسخ به حملات اسراییل به پایگاههای ایران در سوریه و ترور یکی از رهبران حماس در تهران، مستقیما با ترکیبی از پهپادها و موشکها به اسراییل حمله کرد. هاوس میگوید «حملات ایران خسارات کمی به بار آورد و اسراییل دو بار پاسخ داد و دفاع هوایی، انبارهای مهمات و عناصر حیاتی پایگاه دفاعی-صنعتی ایران را منهدم کرد؛ همه درحالیکه توانایی عملیات نظامی بر فراز آسمان ایران را با آزادی تقریبا کامل نشان داد.»
رییس شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: «بااینحال، علیرغم این عقبنشینیها، سه حوزه از رفتار ایرانیها همچنان باعث نگرانی است. اولین مورد، پشتیبانی آن از نیابتیها در ۱۵ ماه گذشته بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. دوم، برنامه هستهای آن است. ایران هم میزان اورانیوم غنیشده در اختیار خود و هم سطح غنیسازی را افزایش داده است. احتمالا تنها چند هفته تا توانایی تولید اورانیوم با درجه تسلیحات کافی برای سوخت دهها سلاح هستهای فاصله دارد. نگرانی سوم، وضعیت داخلی ایران است. رهبران ایران با زور حکومت میکنند. قدرت نهایی در دست روحانیون غیرمنتخب است. حقوق سیاسی برای همه ایرانیان بهشدت محدود شده است. در حالت ایدهآل، سیاست ایالات متحده بهدنبال رسیدگی به هر سه زمینه نگرانی است، اما هدفگذاری برای موفقیت در هر سه حوزه تقریبا بهطور قطع شکست خواهد خورد.»
هاس در این مقاله پیشنهاد کرده که برنامه اتمی جمهوری اسلامی باید بالاترین اولویت برای سیاستگذاران آمریکایی باشد.
او طرح تغییر حکومت جمهوری اسلامی را تصریحا رد کرده و گفته «نظامهای استبدادی اشکال و اندازههای مختلفی دارند. همه به یک اندازه شکننده نیستند. سوریه تحت حکومت اسد، خود ایران در زمان شاه، لیبی در زمان معمر قذافی، عراق در زمان صدام -ویژگیهای مشترکی دارند- حکومت توسط یک فرد بهجای رهبری جمعی، فقدان نهادها، وابستگی به اجبار بیش از وفاداری گسترده، فقدان مکانیسمهای پذیرفته شده برای جانشینی، تمرکز نیروهای امنیتی بر جلوگیری از کودتا، تا مبارزه سنتی جنگها؛ اما ایران امروزی متفاوت است. مطمئنا، رهبری درحالحاضر محبوبیتی ندارد و نظرسنجیها حاکی از آن است که اکثریت ایرانیان مخالف رژیم هستند.»
به گفته او اما «رژیم ایران دارای پایگاههای واقعی حمایت داخلی است که مایل به استفاده از خشونت برای محافظت از آن هستند.»
عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و پیامدهای آن از واقعیتهای بسیاری در منطقه پرده برداشت. حماس با طراحی و اجرای عملیات طوفانالاقصی چنان اقدام مخاطرهآمیزی انجام داد که هم خود و هم نوار غزه را به تباهی و ویرانی کشاند. جمهوری اسلامی هم با اعلام حمایت از حمله حماس به اسرائيل که به ویرانی غزه و کشته شدن دهها هزار غیرنظامی فلسطینی منجر شد، ماهیت حمایتش را از مردم فلسطین و آرمان آنها ثابت کرد. علاوه بر آن، رژیم ایران به جای حمایت از مردم غزه و نجات آنها از کشتار، از طریق حزبالله لبنان جنگی را علیه اسرائيل آغاز کرد که نهتنها برای غزه و مردم آن هیچ سودی نداشت، که مردم لبنان را هم به سرنوشت ساکنان غزه دچار کرد.
ماجراجویی که رژیم ایران با گروههای نیابتی و متحدانش در منطقه آغاز کرد، به ضرر جمهوری اسلامی تمام شد. اسرائیل حزبالله را بهشدت تارومار و رهبران و فرماندهان ارشد آن را حذف کرد و حالا آنچه از این بازوی قدرتمند جمهوری اسلامی باقی مانده، هم در حال مرگ و فروپاشی است.
حماس هم بهعنوان بازوی دیگر جمهوری اسلامی در منطقه در جنگی که علیه اسرائيل آغاز کرد، همه چیزش را از دست داد و به فروپاشی کامل سوق داده شد.
تنها گروه وابسته به جمهوری اسلامی که هنوز اندکی از قدرت آن باقی مانده، سازمان جهاد اسلامی در نوار غزه است و حتی سوریه هم که بهعنوان سنگرگاه اصلی سپاه پاسداران و محل تجمع شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی، از جمله لشکر فاطمیون متشکل از شیعیان افغانستان و زینبیون متشکل از شیعیان پاکستان، شناخته میشد، با سقوط رژیم بشار اسد، از کنترل رژیم ایران خارج شد و راه دسترسی جمهوری اسلامی به لبنان و فلسطین را قطع کرد.
جمهوری اسلامی که دهها میلیارد دلار از داراییهای مردم ایران را برای حمایت از رژیم بعثی سوریه هزینه کرد، سرانجام در برابر اراده مردم سوریه شکست خورد و نتوانست از بشار اسد حمایت کند. همه سرمایهگذاریهای رژیم ایران در سوریه بر باد رفت و ماهیت تلاش آن را برای آزادی قدس و حمایت از مستضعفان در لبنان، سوریه، عراق و یمن هم برملا شد.
رژیم جمهوری اسلامی در حالی پول مردم ایران را برای ماجراجویی در منطقه هزینه میکند که این کشور در بحران اقتصادی شدید گرفتار است و شمار شهروندان ایرانی که زیر خط فقر میروند، پیوسته رو به افزایش است. با این حال، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در مراسم پنجمین سالگرد ترور قاسم سلیمانی که سوم ژانويه ۲۰۲۰ در حمله هوایی به کاروان خودرو او و فرماندهان گروه حشدالشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد کشته شد، میگوید: «جریان مقاومت از بینرفتنی نیست. رمز پیروزی ما صبر و مقاومت است.»
آیا عراقچی از ضربات کوبنده که شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی در چهار پایتخت عربی متحمل شدهاند، خبر ندارد؟ آیا پس از این همه شکست و ناکامی، دیگر برای گروههای موسوم به محور مقاومت جایی باقی مانده است؟
با کشته شدن قاسم سلیمانی پرده از روی ناتوانیهای جمهوری اسلامی کنار رفت، زیرا حتی هدف قرار دادن پایگاه عینالاسد برای پاسخ به کشته شدن قاسم سلیمانی هم یک حمله نمایشی بود. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری وقت آمریکا، پس از مدتی ماهیت حمله جمهوری اسلامی به پایگاه عینالاسد را فاش کرد و گفت: «جمهوری اسلامی پیش از حمله به پایگاه عینالاسد با آمریکا هماهنگ کرده بود.» آنچه عمق ضعف و ناتوانی جمهوری اسلامی را آشکار و این پرسش را مطرح کرد که آیا واکنش به ترور شخصیتی مهم مانند قاسم سلیمانی باید نمایشی میبود؟
عباس عراقچی با چشمپوشی از خسارت سنگینی که رژیم جمهوری اسلامی و محور مقاومت متحمل شد، سعی کرد ضعف رژیم را با شعار توخالی دیگری توجیه کند. او گفت: «جریان مقاومت از بینرفتنی نیست، چون یک مکتب و آرمان است. جریان مقاومت وابسته به یک فرد و شخص نیست و با گلوله و بمباران از بین نمیرود.»
ورزش سه نوشت: این روزها بحث داغ موضوع انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال است و اینکه آیا مهدی تاج برای سومین بار بر این صندلی داغ تکیه میزند یا خیر
دو روز پیش شایعهای منتشر شد مبنی بر اینکه علیرضا دبیر علاقمند به حضور در این انتخابات است، اما با وجود وایرال شدن این خبر اهالی ورزش چندان آن را جدی نگرفتند.
رئیس فدراسیون کشتی از جایی برای این موضوع وسوسه شد که دوستان و اطرافیانش او را به این مسیر تشویق کرده و به قول معروف وسوسهاش کردند.
حالا دبیر دو سه روزی است که به شکل جدی به این موضوع فکر میکند تا پس فردا که مهلت ثبت نام در انتخابات فدراسیون به پایان میرسد، در این رقابت سیاسی ورزشی شرکت کند یا نه.
آیا علیرضا دبیر با فشار محمدباقر قالیباف رئیس آینده فدراسیون فوتبال میشود؟
طبق گزارشهای رسانههای رسمی در ایران، «علیرضا دبیر»، گزینه احتمالی برای ریاست بر فدراسیون فوتبال خواهد بود. دو روایت متفاوت از سوی دو رسانه نزدیک به حکومت، از آنچه «تمناها برای حضور علیرضا دبیر در انتخابات فدراسیون فوتبال» دانستهاند، رونمایی کردهاند.
روزنامه «اطلاعات» مدعی شده است که یک مقام ارشد حکومتی از علیرضا دبیر خواسته تا وارد عرصه انتخابات فدراسیون فوتبال شود و خبرگزاری «ایرنا» در خبری تعدیل شده، ادعا کرده است که «اعضای مجمع فدراسیون فوتبال و افراد تاثیرگذار در فوتبال ایران» از او خواستهاند وارد انتخابات فدراسیون فوتبال شود.
چرا روزنامه اطلاعات در گزارش خبری خود نامی از «محمدباقر قالیباف»، رییس مجلس شورای اسلامی نیاورده است؟
***
محمد باقر قالیباف پس از به دست آوردن وزارت ورزش و جوانان از طریق نیروی تحمیلی خود «احمد دنیامالی» به دولت «مسعود پزشکیان»، حالا سعی میکند از طریق یکی از جنجالیترین مدیران ورزشی کشور، مهمترین فدراسیون ورزشی ایران را نیز در دست بگیرد.
از علاقه همیشگی قالیباف به مدیریتهای ورزشی چه میدانیم؟
قالیباف در سالهای حضورش در فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، شهرداری تهران و ریاست بر مجلس شورای اسلامی، نگاهی خاص به «فوتبال» برای قدرتنمایی داشته است.
او باشگاه پاس تهران که وابسته به نیروی انتظامی بود را به محلی برای هزینههایی گزاف و در آن زمان فراتر از سطح فوتبال ایران تبدیل کرد. در میانههای دهه ۱۳۸۰ خورشیدی، در دیدار فرماندهان نیروی انتظامی با «علی خامنهای»، گلایهای به گوش رهبر جمهوری اسلامی رسید مبنیبر اینکه سربازهای نیروی انتظامی در مرزها و پاسگاههای دورافتاده از کمترین امکانات ممکن برخوردار نیستند و قرارداد کاپیتان تیم پاس «جواد نکونام» ۲۲۰ میلیون تومان (معادل ۲۴۰ هزار دلار یا حدود ۲۰ میلیارد تومان کنونی) است. رهبر ایران دستور توقف بودجه باشگاه پاس را صادر کرد.
پاس از تهران به همدان منتقل شد و پس از آن، تا مرز انحلال پیش رفت.
قالیباف که خود سرتیپ سپاه پاسداران است، سپس همان سبک مدیریت را با سرتیپ پاسدار «مصطفی آجرلو» در شهرداری تهران و در سازمان ورزش پیاده کرد. سازمانی که در آن طی بیش از یک دهه، چهرههایی مانند مصطفی آجرلو و علیرضا دبیر، بهعنوان رییس این سازمان و عضو شورای شهر، متهم به مواردی ازجمله «فساد مالی»، «جعل سند» و «کلاهبرداری» شدند.
همین میل به در دست داشتن بخشی از قدرت ورزش کشور، با حضور او در راس مجلس شورای اسلامی، افزایش یافت. گزارشها از تحمیلی بودن «حمید سجادی»، نخستین وزیر ورزش دولت «ابراهیم رئیسی» و پس از آن دستوری بودن وزارت احمد دنیامالی، گزینه نزدیک به محمدباقر قالیباف در شورای شهر به دولت مسعود پزشکیان خبر میدهند.
محمدباقر قالیباف پیشاز این دو بار در جریان انتخابات فدراسیون فوتبال، در تحمیل گزینه خود یعنی مصطفی آجرلو در انتخابات این فدراسیون ناکام ماند. او حالا مایل است روی یک «اسب جدید» برای پیروزی در انتخاباتی که بیشتر به انتصابات شباهت دارد، شرط ببندد؛ علیرضا دبیر.
رادیو فردا - گروه بنادر شاندونگ، بزرگترین پایانههای نفتی دریافت کننده نفت جمهوری اسلامی، روسیه و ونزوئلا، همزمان با افت چشمگیر صادرات نفت ایران در دو ماه گذشته، ورود نفتکشهای تحریم شده توسط آمریکا را ممنوع کرده است.
بخش اعظم نفت ایران از طریق این بندر تحویل پالایشگاههای چینی میشود.
ایران بخش دیگری از نفت خود را نیز در بندر دالیان و جواشان تحویل پالایشگاههای کوچک و مستقل چینی، موسوم به تیپات (قوری چای) میدهد، اما حجم آن نسبت به نفت تخلیه شده در شاندونگ بسیار کمتر است.
تیپاتها تنها مشتریان نفتی ایران در چین هستند.
ایران برای صادرات پنهانی نفت به چین نیاز به نفتکشهای موسوم به «ناوگان ارواح» (یا «ناوگان تاریک») دارد تا با خاموش کردن سیستم شناسایی خودکار و عملیاتهای تخلیهبارگیری مجدید در دل اقیانوسها، تغییر برند نفت و غیره، نهایتا نفتش را به بنادر چین برساند.
کابوسی به نام ترامپ برای صنعت نفت جمهوری اسلامی
ایالات متحده در ماههای اکتبر و سپتامبر دهها نفتکش عضو «ناوگان ارواح» را تحریم کرد و صادرات نفت ایران به چین در ماههای نوامبر و دسامبر به کمتر از ۱.۳ میلیون بشکه سقوط کرد که ۵۵۰ هزار بشکه کمتر از سطح ماه سپتامبر است.
خبرگزاری رویترز روز سهشنبه ۱۸ دیماه با استناد به آمارهای کپلر گزارش داد که بنادر شاندونگ پارسال روزانه یک میلیون و ۷۴۰ هزار بشکه نفت ایران، روسیه و ونزوئلا را دریافت کرده که معادل ۱۷ درصد از کل واردات نفت چین است.
اکنون دیگر هیچ نفتکش تحریمی قادر نخواهد بود نفت تحریمشده ایران، ونزوئلا و روسیه را تحویل بندر شاندونگ دهد.
رویترز اسامی هشت نفتکش بسیار بزرگ که هر کدام ظرفیت حمل دو میلیون بشکه را دارند، منتشر کرده که در ماه گذشته محمولههای خود در بنادر شاندونگ را تخلیه کرده و بخش اعظم این محمولهها نفت ایران بود.
این گزارش میگوید تحریم اخیر نفتکشهای حامل نفت ایران توسط آمریکا، هزینه حمل محمولهها را افزایش داده و اقدام گروه بنادر شاندونگ هزینه دور زدن تحریمها برای جمهوری اسلامی را باز هم بالا خواهد بود.
در همین زمینه، همایون فلکشاهی، کارشناس ارشد شرکت کپلر، به رادیو فردا میگوید مهمترین عامل سقوط صادرات نفت ایران در دو ماه گذشته، اعمال تحریمهای آمریکا علیه دهها نفتکش «ناوگان ارواح» بوده است.
او گفت از ماه سپتامبر، ذخایر نفت بیمشتری روی آب ایران بیش از دو برابر شده و به ۲۰ میلیون بشکه اوج گرفته است.
آقای فلکشاهی همچنین تاکید کرد که پالایشگاههای موسوم به «تیپات» راندمان پایین و آلودگی زیادی ایجاد میکنند و دولت چین از آنها خواسته است که یا نوسازی کنند و یا از رده خارج خواهند شد.
طی چند ماه گذشته دستکم سه «تیپات» رسما اعلام ورشکستگی کردهاند.
«نبايد از ياد برد كه روشنفكر جوياي استقلال فكري است، جوياي استقلال انديشه است و وظيفه او با يك سرباز يا يك پزشك فرق ميكند. انجام وظيفه روشنفكر نوع ديگري است. روشنفكر آرام نميگيرد، متحجر نميشود، تا ابد در يك قالب شكل نميگيرد، مدام در حال گشودن گرههاي تازهاي است، مدام در حال تغيير است، در حال تعالي است، در حال تكامل است و... در مورد روشنفكران ايراني زياده از حد ظلم شده است.
همه فكر خيال ميكنند كه آنها بايد همه كار ميكردند، هم رفتگر بودند، هم متخصص مسائل اقتصادي، هم معلم، هم مبلغ و هم رهبر سياسي...» اين نوشته، بخشي از گفتوگوي روزنامه ايرانشهر است با غلامحسين ساعدي. نويسندهاي كه 39 سال از مرگش ميگذرد و طي اين سالها همواره از جايگاه او در ادبيات داستاني و نمايشي، گفته و نوشته شده است. درباره زندگي و آثار اين نويسنده به قاعده بزرگ، دو «شناختنامه» منتشر شده است كه هر دو محبوب اهالي ادبيات داستانياند. يكي به قلم زندهنام كوروش اسد كه 9 سال پيش در عين ناباوري از دنيا رفت و ديگري اثر دكتر جواد مجابي كه خوشبختانه با همان انضباطي كه از او سراغ داشتهايم، همچنان مينويسد.
اخيرا انتشار ويدیويي از «پرلاشز» فرانسه - جايي كه ساعدي و بعضي ديگر از نويسندگان بنام دنيا در آن آرميدهاند - خبرساز شد. از شرح آنچه در آن ويدیو ميگذرد درميگذرم؛ چه هر جرياني كه پشت آن تصاوير موهن باشد، فرقي ندارد و به يك اندازه مبتذل است. سطحي چنان نازل از عقدهگشايي سياسي كه ارزش بازگفتن ندارد؛ با اين حال، بهانهاي به دست داد تا سراغ جواد مجابي برويم و با او در مقام مولف «شناختنامه غلامحسين ساعدي» گفتوگو كنيم.
طبعا از آنچه چندي پيش اتفاق افتاده و دوباره نام ساعدي را بر سر زبانها انداخته، باخبر هستيد. به عنوان كسي كه درباره زندگي، انديشهها و آثار ساعدي خوانده و نوشته، حتما حرفها و نظراتي در اين باره داريد.
درآمدوار بگويم در اين گفتوگو قصد ندارم درباره اهميت فرهنگي ساعدي، زندگي پربار و آثار ارجمندش صحبت كنم؛ چون اين وظيفه را موقعي كه نام او سالها در محاق سكوت حاسدان، حتي يارانش، قرار گرفته بود با نوشتن كتاب و مقالاتي درباره او انجام دادهام. همين طور، نميخواهم در تله عمومي گسترده در اين روزها بيفتم كه بسيار كسان - حتي به ظاهر دوستان - سعي دارند افكار عمومي را از هدف اصلي كه مبارزه براي آزادي و بهروزي است به حاشيههاي مهيج روزانه منحرف كنند. نه اينكه وقايع جاري كماهميت و ناديدني باشد، اما در دوراني حساس، پرداختن به مسائل بنيادي يك فرهنگ ميتواند همسويي با تقلاي ملتي باشد كه خواهان دگرگونيهاي اساسي است.
ميدانيم مشابه اين وضع بارها در بستر فرهنگي و ادبي ما رخ داده. اين خصومت و رفتارهاي كينهورزانه با نويسندگان و روشنفكران مستقل چرا متوقف نميشود و به نظر شما تا كي ادامه خواهد يافت؟
در پاسخ اين سوال كه در اينجا خصومت با روشنفكران كي پايان ميگيرد، ميگويم هيچ وقت. من در دو رژيم متفاوت بر كنار از وقايع اجتماعي نبودهام؛ با تكيه بر تجربه و تأملاتم شاهد بودهام كه اين دو نظام هر يك به گونهاي با روشنفكران جامعه ناسازگار بوده و آنها را مزاحم خود ميدانستهاند. رژيم قبلي ميخواست انديشهورزان مردمگرا را از حالت منتقد ناهنجاريهاي موجود و ناقد قدرت انحصاري درآورد و تبديل كند به طرفداران بيچون و چراي حكومت.
اين رسمي رايج بود و هست كه كارگزاران اقتدار در نظامهاي گوناگون ميكوشند بهگونهاي ذهن نوانديشان و واكنش تودهها را مهار كنند. آن نظام براي رسيدن به اين هدف سد و بندي براي مخالفان و رفاه و آوازهاي براي موافقان تدارك ميكرد. به تعبيري مدرنيسم بله اما مدرنيته نه. به هر حال افراد دست و زبان بسته، زنده و مطرود، اما بيفايده ميماندند.
در رسانهها و تبليغ عمومي تا جايي در انكار و بدنام كردن روشنفكران پيش رفتند كه علاوه بر صداوسيما و رسانههاي خود، مردم كوچه و بازار هم پس از مدتي روشنفكري را نوعي فحش تلقي ميكردند. خصومت با روشنفكري از حد قانون فراتر رفت.
در كتاب «شناختنامه ساعدي» بخشي از گفتوگوي او با روزنامه ايرانشهر را در بخش «گفتوگو و سخنراني» نقل كرديد كه درباره تعريف «روشنفكر» و وضعيت او در جامعه بود. بيش از 40 سال از آن روزگار گذشته. ميخواهم يك پرسش كلي از شما داشته باشم؛ «روشنفكر» از نظر شما كيست و چه تعريفي دارد؟
در تعبيري كلي، كار روشنفكر پراكندن روشنگري به خاطر بهروزي جامعه است. تعريفي از وظيفه فرزانگان در جامعه خودمان دارم: «روشنفكري نقد مستمر خردورزانه وضعيت انساني است از سوي انديشهورزان مردمگراي مستقل تا ملت را در رشد و دگرگوني ياري كنند.» حالا سر اين يا آن تعريف بحث نداريم؛ آنچه اهميت يادآوري دارد، اين است كه كاركرد روشنفكري نه تنها مايه امتياز و فخرفروشي نيست، منصبي و جايگاهي خاص نيست، بلكه وظيفه دلخواه شهروندي آگاه است در متن گفتوگوي راهگشا با مردمي كه تو را بركشيدهاند.
به نظر شما با چنين تعريفي روشنفكران معاصر ايراني به اين «وظيفه» عمل كردهاند؟
بايد به دو نوع روشنفكر در جامعه خودمان اشاره كنم كه شامل روشنفكر فرهنگي و روشنفكر سياسي است. روشنفكر سياسي بنا به طبيعت كارش اراده معطوف به قدرت دارد و با نقد اقتدار مطلق و انحصاري ميكوشد تا با اصلاح يا جايگزيني، به موازنه دموكراتيك قدرت كه در خدمت رشد و تكامل ملت باشد برسد.
روشنفكر سياسي در ايران، درون قدرت حكومتي و تابع آن نيست، بلكه بيرون از دايره اقتدار حاكم در جهت اصلاح يا دگرگوني به نقد آن قدرت و نهادهاي مستقر ميپردازد. همراه نقد قدرت و انتقاد از وضعيت جاري، پيشنهاد وضع مطلوب ممكن را هم ميدهد. بديهي است كه روشنفكر سياسي بيشتر به وقايع جاري، وضعيت موجود و بديل احتمالي موقعيتها ميپردازد و چه بسا وقتي به قدرت رسيد تثبيت وضع موجود را چون سلف خود وظيفه اصلياش بداند؛ اما روشنفكر فرهنگي و ادبي بنا به ذات وظيفهاش نميخواهد به قدرت سياسي دست يابد و مثلا وزير و وكيل شود.
چرا سوریه در یکی دو سال آینده، تمام رکورد های رشد اقتصادی را خواهد شکست؟
محمدعلی جنت خواه
مهمترین سیاست اسراییل و غرب برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی، نظامی نخواهد بود. بیش از یک سال پیش در زمان هایی که نمیتوانستم بنویسم به افرادی که نمیتوانم نام ببرم، گفته بودم که سیاست اسراییل و غرب برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام ایدئولوژیک، از بین بردن آبرو خواهد بود تا نیروهای ایدئولوژیکش فرو بریزند.
تمام اقداماتی که از هفتم اکتبر به این سمت توسط اسراییل و آمریکا و غرب انجام شده در همین راستا بوده. نیازی نیست بیان کنم که در این دو سال چه اتفاقاتی رخ داده است.
چند روز پیش بلافاصله بعد از سقوط سوریه، در حالی که همه از افغانستان شدن سوریه میگفتند، گفتم جولانی به خوبی از غربی ها آموزش دیده و حرف از صفر شدن تعرفه واردات تلفن همراه و اقتصاد آزاد میزند. همانجا گفتم که در راستای سیاست بی آبرو سازی جمهوری اسلامی، به سوریه خواهند رسید. سوریه از نظر نظامی مسلح نخواهد شد چرا که طبق دکترین امنیتی نیل تا فرات اسراییل، کسی نباید در این محوطه به سلاح های استراتژیک مسلح باشد، اما از نظر اقتصادی، تمام رکورد های مرتبط با رشد اقتصادی در سوریه شکسته خواهد شد. شاید سوریه تجزیه شود که البته من احتمال آن را کم میدانم، اما از نظر معیشت و اقتصاد جهش های خیره کننده ای در سطح منطقه و جهان خواهد کرد. شاید نمونه ای عربی شده از اتفاقات دولت جدید آرژانتین در آن دیده شود.
سفر وزیر خارجه آلمان به سوریه و سفر جولانی به عربستان، و نقل این حرف سعودی ها که کمک به دولت جدید سوریه برایشان سقف ندارد، موید این ادعای من است که سوریه رشد اقتصادی خیره کننده ای خواهد داشت.
این رشد اقتصادی به گونه ای خواهد بود که دولت عراق و شیعیان عراق را به این فکر بیندازد که شاید فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی بیشتر به نفعشان تمام شود. کما اینکه از سه سال پیش هشدار دادم که عراق با قطع وابستگی انرژیش به ایران در سیاست های دستوری آمریکا، از نظر سیاسی هم فاصله خواهد گرفت و میتواند در بلند مدت خطر بالقوه ای برای ایران شود.
حال رشد اقتصادی سوریه این شکاف عراق با ایران را دامن خواهد زد. روابط اقتصادی سوریه و عراق به مرور از روابط عراق و ایران پیشی خواهد گرفت و روابط اقتصادی پایه اصلی روابط سیاسی و فرهنگی هم خواهد شد.
پول کمی داریم، وقت کمی هم داریم اما کار زیادی داریم! راه حل هست و بارها نوشته شده. راه حل مستقل از نوع حکومت مستقر در ایران است. راه حلیست که چه جمهوری اسلامی و چه هر حکومتی در ایران باید از آن برود و آن هم احترام به حقوق مالکیت و سوسیالیسم زدایی از تمام بخش های کشور است. راه حل، خروج از جنون دیالکتیکی از جنس مقاومت و درگیری نظامیست.
ایران وایر - شهردار شهر شهر کرگان، استان هرمزگان، علی بلاک، هدف حمله یکی از شهروندان با بنزین قرار گرفت و به شدت دچار سوختگی شد.
گزارشها حاکی است که این شهروند با ریختن بنزین و آتشزدن عمدی، شهردار را هدف قرار داده است. پزشکان میزان سوختگی او را ۳۶درصد اعلام کردهاند و برای ادامه درمان به بیمارستانی در بندرعباس منتقل شده است.
این حادثه در پی اقدام شهرداری برای رفع سد معبر ایجادشده توسط این شهروند رخ داد. گفته میشود این سد معبر موجب اعتراضات گسترده مردم شده بود و پس از شکایات مکرر، شهرداری تصمیم به رفع آن گرفت.
ملاحی، عضو شورای شهر کرگان، توضیح داده است که شهردار برای رسیدگی به این مشکل در محل حضور داشت که فرد خاطی، به همراه همسر خود، با ریختن بنزین و شعلهور کردن آتش، این حمله را انجام داد.
محمد رادمهر، فرماندار میناب، نیز ضمن تایید این حادثه، اعلام کرد که حال عمومی شهردار مساعد است و روند درمان او در بیمارستان بندرعباس ادامه دارد.
برخی تحلیلگران این حادثه را نتیجه فضای پرفشار و نارضایتیهای عمیق مردم از مدیریت شهری و نحوه برخورد مسوولان با مشکلات روزمره میدانند. اگرچه مقامات تلاش کردهاند این حادثه را به یک «واکنش احساسی غیرقانونی» نسبت دهند، اما چنین رویدادهایی نشاندهنده زنگ خطری جدی در نحوه تعامل مردم و مسوولان در نظام جمهوری اسلامی است.
امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، در یکی از تندترین اظهارات خود علیه جمهوری اسلامی، خواستار همکاری با ایالات متحده برای مقابله با برنامههای هستهای، موشکی و سیاستهای منطقهای حکومت ایران شد.
این موضعگیری تند مکرون، نشاندهنده تغییرات جدی در رویکرد اروپا نسبت به جمهوری اسلامی است.
اظهارات مکرون بهویژه در شرایطی مطرح میشود که جمهوری اسلامی با ترکیبی از فشارهای بینالمللی و داخلی روبهرو است.
این اظهارات به وضوح نشان میدهد که تهران در آیندهای نزدیک ممکن است با یک ائتلاف قدرتمند شامل ایالات متحده، اسرائیل و اروپا مواجه شود.
مکرون در سخنان خود به سه محور اصلی تهدید جمهوری اسلامی اشاره کرد: خطر برنامه هستهای جمهوری اسلامی، برنامه موشکی آن و دخالتهایش در جنگ اوکراین.
سرعت پیشرفت برنامه هستهای تهران به حدی رسیده که مکرون آن را «در آستانه نقطه غیرقابل بازگشت» ارزیابی میکند.
این موضوع نگرانیهای عمیقی را در اروپا به وجود آورده است.
در همین راستا، فرانسه همراه با آلمان و بریتانیا، در سال ۲۰۲۴ قطعنامهای علیه برنامه هستهای ایران به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارائه کردند.
این قطعنامه که با ۱۹ رای مثبت به تصویب رسید، به عدم همکاری ایران با آژانس و غنیسازی بالای ۶۰ درصد بهعنوان تهدیدی جدی اشاره داشت.
توسعه روزافزون برنامه موشکی جمهوری اسلامی و تهدید مستقیم اروپا از سوی فرماندهان سپاه پاسداران نیز نگرانیهای امنیتی جدیای را برای اتحادیه اروپا ایجاد کرده است.
در جنگ اوکراین هم ارسال تسلیحات، از جمله پهپادها و موشکها از سوی جمهوری اسلامی به روسیه، بهعنوان تهدیدی مستقیم برای امنیت اروپا در نظر گرفته میشود.
با روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان، برخی تحلیلگران امیدوار بودند ایران به سمت تعامل با نظام بینالملل حرکت کند اما سخنان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در روز نخست کار دولت چهاردهم، مبنی بر این که «رفتن به سمت اروپا اولویت جمهوری اسلامی نیست»، این امیدها را کمرنگ کرد.
این اظهارات نشان میدهد خامنهای آماده تغییر رویکرد سنتی خود نبوده و همچنان بر موضع تقابلی با غرب تاکید دارد.
اظهارات مکرون و رویکرد تهاجمی تهران در برنامههای هستهای و موشکی، باعث شده است فضای مذاکره میان جمهوری اسلامی و اروپا به شدت تیره شود. گفتوگوهای اخیر میان مقامهای ایرانی و اروپایی نیز تاکنون دستاوردی نداشته و به نظر میرسد چشمانداز روشنی برای موفقیت این مذاکرات وجود ندارد.
به همین دلیل یکی از تغییرات اساسی در سیاست اروپا، تمایل به همکاری نزدیکتر با دونالد ترامپ است. اتحادیه اروپا بهویژه به حمایت ترامپ برای مقابله با روسیه در جنگ اوکراین نیازمند است. همین نیاز، زمینهساز تقویت همکاری اروپا با آمریکا علیه تهدیدات جمهوری اسلامی شده است.
ویدیویی منتشر شده است که نشان میدهد مدیریت دانشگاه صنعتی اصفهان حمام خوابگاه الغدیر را به سالن مطالعه تبدیل کرده است.
این اقدام با اعتراض شدید دانشجویان و اعضای شورای صنفی دانشگاه مواجه شده، چرا که به گفته آنها، فضایی که برای مطالعه ایجاد شده نه تنها استانداردهای لازم را ندارد، بلکه از تهویه و نورپردازی مناسب نیز برخوردار نیست.
ویدیویی منتشر شده است که نشان میدهد مدیریت دانشگاه صنعتی اصفهان حمام خوابگاه الغدیر را به سالن مطالعه تبدیل کرده است. این اقدام با اعتراض شدید دانشجویان و اعضای شورای صنفی دانشگاه مواجه شده، چرا که به گفته آنها، فضایی که برای مطالعه ایجاد شده نه تنها استانداردهای لازم را ندارد،... pic.twitter.com/K6nd1qQ7I5
ایندیپندنت عربی تصاویری از غرفه ایرانی در جشنواره موسم ریاض عربستان سعودی منتشر کرده است.
بنابر این تصاویری در این غرفه رقصهای پرشور سنتی و موسیقی دلنشینی و پرنشاط ایرانی بازدیدکنندگان را مجذوب خود کرده است.
ایندیپندنت عربی تصاویری از غرفه ایرانی در جشنواره موسم ریاض عربستان سعودی منتشر کرده است. بنابر این تصاویری در این غرفه رقصهای پرشور سنتی و موسیقی دلنشینی و پرنشاط ایرانی بازدیدکنندگان را مجذوب خود کرده است. pic.twitter.com/lwNOIgeQa2
روز چهارشنبه ۱۹ دی، در پی گزارش وضعیت یک خودرو مشکوک، پلیس لندن با بستن چند خیابان در اطراف خیابان اصلی رگنت در مرکز لندن، به کنترل وضعیت پرداخت.
در این زمان شنیده شدن چند صدای انفجار باعث هراس و فرار مردم شد اما پلیس اعلام کرد که این صداها مربوط به «انفجارهای کنترل شده» در اطراف خودرو مشکوک بوده است. به گفته پلیس، بعد از انفجارهای کنترلشده و بررسی دقیق وضعیت، مشخص شد که خودرو مذکور تهدیدی محسوب نمیشود.
روز چهارشنبه ۱۹ دی، در پی گزارش وضعیت یک خودرو مشکوک، پلیس لندن با بستن چند خیابان در اطراف خیابان اصلی رگنت در مرکز لندن، به کنترل وضعیت پرداخت. در این زمان شنیده شدن چند صدای انفجار باعث هراس و فرار مردم شد اما پلیس اعلام کرد که این صداها مربوط به «انفجارهای کنترل شده» در اطراف... pic.twitter.com/TlgMfMV4yG
ایران وایر - به دنبال گسترده ویدیویی که مواجهه یک زن معترض به حجاب اجباری و یک آخوند در فرودگاه مهرآباد تهران را نشان میدهد، یک خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران مدعی شد که زن معترض «از مشکلات روحی رنج میبرده است.»
در این ویدیو که روز ۱۷ دیماه منتشر شد، یک زن پس از یک مشاجره لفظی با یک آخوند، عمامه او را برمیدارد و بهعنوان شال بر سر خود قرار میدهد. سپس، در حالی که عمامه را همچنان روی سر دارد، در محوطه فرودگاه به دنبال همسرش میگردد.
خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران این که تذکر حجاب باعث عصبانیت زن و رخداد درگیری در فرودگاه مهرآباد شده را ادعایی نادرست قلمداد کرده است.
تسنیم روز دوشنبه به نقل از یک منبع آگاه مدعی شد: «خانمی که از مشکلات روحی رنج میبرده است بدون دلیلی شروع به فریاد در فرودگاه میکند و به سمت مردم حملهور میشود و به افراد متعددی حاضر در فرودگاه توهین میکند. با بازداشت ایشان و حضور خانواده و ارائه اسناد پزشکی مشخص میشود فرد خاطی دچار مشکلات روانی شدید بودهاند.»
این خبرگزاری امنیتی ادعا کرد: «افرادی که این خانم به آنها حمله کرده بود [از جمله آن آخوند] از شکایت منصرف شدند و وی ساعتی بعد آزاد شد.»
🎥 صبح امروز دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ ویدیویی از درگیری یک زن در فرودگاه مهرآباد با یک آخوند بر سر حجاب اجباری در شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا است. در این ویدیو یک زن پس درگیری لفظی با یک آخوند عمامه او بر میدارد و به عنوان شال بر سرش میگذارد و سپس به دنبال شوهرش میگردد. اطلاعاتی از... pic.twitter.com/5Il7sv0BeN
خبرگزاری تسنیم همچنین مدعی شده که آخوندی که در این ویدیو عمامهاش برداشته شده، «هیچ تذکر حجابی» به خانم عصبانی نداده است و «هیچ مواجههای نیز با این خانم رخ نداده است و بدون دلیل به او حمله و از این صحنه نیز فیلمبرداری شده است.»
گفتنی است که اتهام «مشکلات روانی» روش معمول جمهوری اسلامی برای بیاعتبار جلوه دادن اعتراضات زنان معترض به حجاب اجباری در مقابله با تعرض ماموران حکومت و دفاع از خود بوده است.
شورش آوارگان غزه در هتل اهدایی کشور میزبان (مالزی)
در ماه اوت سال گذشته، دولت مالزی ۴۱ فرد بیمار همراه با ۸۶ نفر از بستگان آنها (بیشتر زنان و کودکان) را برای درمان از غزه به این کشور آورد. آنها امروز مشغول آتش زدن و تخریب هتل رایگان اهدایی کشور میزبان خود بودند. معترضين فلسطینی خواستار انتقال خود به مصر هستند.
BREAKING:
Gazan refugees are rioting at a taxpayer-funded hotel in Kuala Lumpur.
In August, Malaysia brought in 41 chronically ill Gazans for treatment & 86 of their relatives from Gaza (via Egypt). They are now setting fires & vandalizing the hotel. Malaysians are furious... pic.twitter.com/wOdfTY5VMW
همان گونه که در ویدئو مشاهده می شود ، خانم مزبور عمامه را از سر روحانی بر می دارد و آن را بر سر خود می اندازد و از فرط عصبانیت فریاد می زند.
در باره این حادثه چند نکته وجود دارد:
۱. نه تنها عقلا و عرفا روحانی مزبور حق حتی تذکر زبانی و لو آرام و محترمانه را نداشته بلکه شرعا بر اساس فتوای همه فقها، یکی از شرایط جواز و وجوب امر به معروف، احتمال عقلایی و قابل اعتنای تاثیر است. یعنی اگر تذکر زبانی در باب یک عمل با فرض گناه بودن، فاقد تاثیر باشد و بدتر آن که موجب واکنش منفی و تند طرف مقابل شود نه تنها امر به معروف واجب و مجاز نیست بلکه شبهه قوی حرمت دارد.
۲. روحانیتی که در مصدر قدرت است و به جامعه آشکارا ظلم می کند و یا حتی روحانیتی که در مصدر قدرت نباشد اما در برابر حاکمیت ظالم و فاسد سکوت می کند، کمترین حق شرعی و عقلی و عرفی برای امر به معروف مردم و شهروندان ندارد و در صورتی که وارد این عرصه شود، بروز چنین برخوردهایی از سوی شهروندان کاملا طبیعی، عقلی و شرعی است و جامعه مدال شجاعت و افتخار به چنین شهروند و زن شجاعی می دهد.
بنا بر این روحانیت و کلا اهل شریعت حق ندارند وارد چنین چالشهایی با شهروندان و بویژه زنان مظلوم ایران شوند و الا چنین طوفانهایی و حتی شدیدتر از آن را درو خواهند کرد.
ایران اینترنشنال - اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، دوشنبه ۱۷ دی درباره خروج ناگهانی هلدینگ صافولای عربستان سعودی از ایران گفت ارزی از کشور خارج نشده و تنها انتقال سهام از یک شرکت به شرکت دیگر صورت گرفته است. رسانهها در ایران خبر دادند خانواده مدلل خریدار سهام صافولا بوده است.
۱۲ دی ۱۴۰۳، هلدینگ صافولای عربستان سعودی که سهمش از بازار روغن خوراکی در ایران بیش از ۵۰ درصد تخمین زده میشد، بهطور ناگهانی تمام سرمایه خود را از ایران خارج کرد.
این گروه که بزرگترین سرمایهگذار سعودیها در ایران بود، تمام دارایی خود در ایران را به ارزش ۷۰۵ میلیون ریال عربستان سعودی، معادل ۱۸۸ میلیون دلار، فروخت و از کشور خارج شد.
در اولین واکنش، خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، با کماهمیت جلوه دادن این اقدام، خبر داد خریدار سهام صافولا یک شرکت اماراتی بوده است.
صافولا حتی پس از رخدادهای دی ماه ۱۳۹۴ و حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران و مشهد، بازار ایران را ترک نکرده بود.
خبرگزاری ایلنا به نقل از تیمور محمدی، عضو هیات مدیره انجمن صنفی صنایع روغن نباتی ایران، نوشت میزان سرمایهگذاری صافولا در حوزه تولید روغن خوراکی کشور حدود ۸۰ درصد بوده است.
علی شریعتی، عضو اتاق بازرگانی ایران، در مصاحبه با تجارتنیوز گفت: «واقعیت این است که دلیل خروج صافولا از ایران بهطور رسمی اعلام نشده اما تنها دلیل قابل حدس این است که با توجه به قطعی شدن بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، ممکن است ریاض تصمیم داشته باشد سطح روابط خود را با ایران کاهش دهد.»
خانواده مدلل و سهام صافولا
با وجود ابهامها درباره خریدار سهام صافولا، اکثر رسانههای داخلی نوشتند خانواده مدلل خریدار سهام صافولا بوده است.
این خانواده از گذشته در حوزه صنایع غذایی، بهویژه واردات دانههای روغنی، فعال بوده و هماکنون نیز چندین مجتمع کشت و صنعت و روغنکشی در اختیار دارد.
نفوذ این خاندان در صنایع غذایی به حدی است که خرداد ۱۳۹۸، زمانی که از آنها خواسته شده بود درباره بدهی و ارز دریافتی خود توضیح دهند، حمید اسماعیلی، نماینده گروه مدلل در استان خوزستان، به تسنیم، خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران، گفت: «قیمت کالا به موجودی انبارهای گروه مدلل بستگی دارد ... اگر گروه مدلل نباشد، تنظیم بازار به هم میریزد.»
خانواده مدلل، فرزندان عبدالعلی مدلل، یکی از پرحاشیهترین و ثروتمندترین خانوادههای ایران به شمار میروند.
این خانواده در دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی فعالیتهای خود را توسعه داد و در اوایل دولت محمد خاتمی در سال ۱۳۷۶، با تاسیس مجتمع کشت و صنعت ماهیدشت کرمانشاه، جایگاه خود را بهعنوان یکی از الیگارشها در ساختار اقتصاد جمهوری اسلامی مستحکم کرد.
شخص عبدالعلی مدلل سال ۱۳۹۹ درگذشت و پس از او جواد مدلل سکاندار امپراطوری اقتصادی مدللها شد.
فرزندان و نوادگان مدلل صدها شرکت و مجموعه را در سراسر ایران در اختیار دارند.
مدللها امروز در حوزه سیمان با «سیمان مدلل»، در حوزه عمران با هلدینگ «ابتکار سازه»، در حوزه خوراک دام با مجموعه «کلهردانه»، در حوزه بازرگانی با «آوا تجارت صبا» و در حوزه روغن با مجموعههای «روغنکشی ماهیدشت»، «مجتمع کشت و صنعت شمال»، «مجتمع کشت و صنعت ماهیدشت کرمانشاه»، «روغنکشی نابدانه سمنان» و شرکتهایی دیگر فعال هستند.
احمد زیدآبادینویسنده و مشاور هممیهن- دکتر رنانی از جمله استادانی است که او را میتوان در شمار «کنشگران مرزی» به شمار آورد. منظور از کنشگران مرزی آن دسته از شهروندانی هستند که ضمن انتقاد به عملکرد حکومت و هشدار نسبت به پیامدها و نتایج سیاستهای آن، خواهان بهبود شرایط کشور از طریق تلاشهای مدنی و مسالمتآمیز و متقاعد کردن زمامداران به تغییر شیوۀ حکمرانی و رفتار خود هستند.
تعلیق فعالیت سایت و کانال تلگرامی دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان به دلیل آنچه «مرجع قضایی برخی مطالب آن را مجرمانه تلقی کرده است» میتواند دو تفسیر و برداشت داشته باشد. برداشت نخست این است که نظام سیاسی تحمل خود را در مقابل نوشتهها و اظهارنظرهای استادی در سطح و نوع آقای رنانی از دست داده و از این پس قرار است محدودیتهای بیشتری در برابر این نوع اظهارنظرها اعمال شود.
دکتر رنانی از جمله استادانی است که او را میتوان در شمار «کنشگران مرزی» به شمار آورد. منظور از کنشگران مرزی آن دسته از شهروندانی هستند که ضمن انتقاد به عملکرد حکومت و هشدار نسبت به پیامدها و نتایج سیاستهای آن، خواهان بهبود شرایط کشور از طریق تلاشهای مدنی و مسالمتآمیز و متقاعد کردن زمامداران به تغییر شیوۀ حکمرانی و رفتار خود هستند.
در واقع آقای رنانی در سالهای اخیر در این زمینه چیزی کم نگذاشته است. او با آنکه مشغول مطالعات بنیادی و معطوف به آینده است، اما در مقابل هر سیاست نادرستی موضع گرفته و با احساس مسئولیت ملی دربارۀ عواقب آن، گاه به نرمی و گاه به درشتی به مسئولان کشور هشدار داده است.
این هشدارها تاکنون در فضای رسمی کشور کم و بیش تحمل شده است، زیرا کمتر کسی یافت میشود که دغدغههای آقای رنانی را به عواملی جز حس میهندوستی و دلسوزی برای جامعه و حتی حکومت نسبت دهد. تشکیل پروندۀ قضایی برای آقای رنانی در مورد انتشار نظرات و دیدگاههایش اما نشانۀ واضحی از پایان تحمل این نوع نظرات در سطح رسمی است و این علامتی بسیار منفی در فضای کنونی تلقی میشود.
اگر این برداشت صحیح باشد، فعلاً مشخص نیست که آیا بیتحملی به اصل نظرات و هشدارهای آقای رنانی مربوط میشود و یا اینکه برخی درشتیهای لحن و کلام او عدهای را عصبانی کرده است. قاعدتاً نرمی یا درشتی گفتار دکتر رنانی به میزان نگرانی و بیمی است که از بروز هر مشکلی در سطح جامعه پیدا میکند.
از این رو، اگر موضوع به لحن کلام دکتر رنانی مربوط باشد، در واقع، پروندهسازی برای او بر سر موضوعی صوری و حاشیهای و در عمل نوعی اتلاف وقت دوجانبه است. چنین کاری درست مثل نادیده گرفتن خواص میوه و مشاجره بر سر پوست آن است!
تشکیل پرونده برای آقای رنانی و تعلیق فعالیت سایت و کانال تلگرامی او اما اگر به دلیل محتوای نظرات و هشدارهای او باشد، ماجرا نهفقط تغییر ماهیت میدهد بلکه از شخص آقای رنانی بسیار فراتر میرود. در صورت صحت این برداشت، تعلیق فعالیتهای قلمی آقای رنانی را باید به معنای پایان کنشگری مرزی در جامعۀ ایرانی قلمداد کرد.
اگر فعالیتهای فکری و نوشتاری در قالب کنشگری مرزی به عنوان امری مجرمانه و مستوجب محدودیت و مجازات تعریف شود، این به معنای خداحافظی عموم کنشگران این طیف با عرصۀ عمومی و تغییر فضای سیاسی جامعه و تبدیل آن به صورتی کاملاً دوقطبی است. عواقب دوقطبی شدن کامل فضای سیاسی هم آشکارتر از آن است که نیاز به هشداری تازه داشته باشد.
تفسیر و برداشت دوم از تعلیق فعالیت فکری آقای رنانی در فضای مجازی هم این است که ماجرا مربوط به یک سیاست کلان و تصمیمگیری در سطوح بالا نیست و کل داستان به فضای خاص حاکم بر شهر اصفهان ارتباط پیدا میکند.
سردار اثباتی از فرماندهان ارشد سپاه از خیانت روسیه به بشار اسد میگوید روسها از عوامل مهم فروپاشی بشار اسد بودند. فایل بدون سانسور / افشاگری و سخنان فوق جنجالی سردار اثباتی از فرماندهان ارشد سپاه در سوریه در خصوص چگونگی فروپاشی حکومت بشار اسد.
برخورد با اظهارنظر و نقد اندیشمندان مشفق راه را برای تشویش افکار عمومی توسط تندروهای منفعت طلب باز میکند.
ظریف نوشت: استاد دکتر محسن رنانی یکی از آگاه ترین و دلسوزترین اندیشمندان این مرز و بوم است که با شجاعت و صراحت به منظور پیشگیری و درمان پیش از وقوع فاجعه، به صورت خصوصی و هرگاه ضرورت باشد به شکل عمومی، هشدار میدهد.
محمدجواد ظریف در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«استاد دکتر محسن رنانی یکی از آگاه ترین و دلسوزترین اندیشمندان این مرز و بوم است که با شجاعت و صراحت به منظور پیشگیری و درمان پیش از وقوع فاجعه، به صورت خصوصی و هرگاه ضرورت باشد به شکل عمومی، هشدار میدهد.
انذارهایش برخاسته از دغدغهمندی است و نه برای تشویش اذهان. حضور راهگشا و سازنده ایشان در شورای راهبری یکی از نمونههای مشارکت مشفقانه ایشان است.
تهران میگوید از «همه ابزارها» برای گرفتن حقابه از طالبان، استفاده میکند
روزنامه جمهوری اسلامی نیز نوشته که باید سفارت افغانستان در تهران از طالبان پس گرفته شود
روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به اینکه سیاست ایران در قبال طالبان از دولت روحانی اشتباه بوده و در دولت رئیسی پررنگتر شده است؛ از دولت چهاردهم میخواهد که نسبت به تغییر آن اقدام کند.
این اقدامات شامل پس گرفتن سفارت افغانستان در تهران و کنسولگری مشهد از طالبان، تقلیل حضور اتباع مجاز افغانی به ۳ درصد که منطبق با مقررات بینالمللی است، اخراج سریع کلیه اتباع افغانی غیرمجاز و قطع روابط تجاری با طالبان میشوند. این، حداقل فشار سیاسی است که جمهوری اسلامی ایران میتواند به حکومت خودخوانده طالبان وارد کند.
:::
رادیو بین المللی فرانسه - وزارت خارجه ایران در واکنش به اختلافهای پسین با طالبان پیرامون مساله حقابه، میگوید که تهران از «همه ابزارها برای احیای حق» در زمینه حقابه استفاده میکند.
مساله اختلافات تهران با طالبان بر سر مساله حقابه، از مواردی بود که اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ایران در نشست خبری دوشنبه ۶ ژانویه، به آن پرداخت.
بقایی در پاسخ به پرسشی در مورد سدسازیها در افغانستان و بروز اختلافات میان تهران و رژیم طالبان، گفت که «در افغانستان، سرپرست سفارت جمهوری اسلامی ایران آقای بیگدلی، موضوع را در دست پیگیری دارند، اینجا هم از همه امکاناتی که داریم برای پیگیری موضوع استفاده میکنیم.»
خبرگزاری ایرنای ایران، در گزارشی به نقل از سخنگوی وزارت خارجه ایران، نوشته که مساله حقابه ایران از رود هیرمند، برای تهران «روشن» است و ایران «در برخی موارد، سند موافقتنامه مشخص» دارد.
از زمان برگشت طالبان به قدرت، تهران همواره با رژیم طالبان بر سر مساله حقابه، اختلافاتی داشته که در برخی موارد حتی به درگیری مرزی میان دو طرف نیز انجامیده است.
در روزهای پسین نیز تهران به محدود شدن حقابه از سوی طالبان، شکایت کرده است.
حالا سخنگوی وزارت خارجه ایران میگوید که آبهایی که از افغانستان به سمت ایران در طی هزاران یا میلیونها سال، روان بوده، «حقوقی» را برای همه طرفهای دو سوی مرز ایجاد میکند.
ویدیویی از فرودگاه مهرآباد منتشر شده که نشان میدهد زنی خشمگین که حجاب اجباری ندارد، در پی یک مشاجره عمامه یک روحانی را از سرش برداشته و به جای شال روی سر خودش میاندازد
در این ویدیو زنی که حجاب نداره، عصبانی میره سمت آخوندی که به نظر میرسه بهش تذکر حجاب داده، عمامهاش را از سرش برمیداره و سرش میکنه و پشت سر هم فریاد میکشه
ایران وایر - دوازده تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج با انتشار نامهای به تصمیم مقامات برای واگذاری بخشی از زندان قزلحصار به زندان مرکزی کرج اعتراض کرده و درباره وقوع فاجعه انسانی در این زندان هشدار دادهاند.
در این نامه که روز دوشنبه ۱۷ دی منتشر شد آمده است: «ظرفیت رسمی زندان قزلحصار حدود ۸۰۰۰ نفر است. اما در حال حاضر، تنها در یک واحد از چهار واحد این زندان (واحد ۱)، چنین ظرفیتی بهطور کامل اشغال شده است و سایر واحدها نیز بسیار بیش از ظرفیت رسمی خود زندانیان را در بر دارند. بهعنوان نمونه، در واحد ۲ حدود ۱۶۰۰ نفر که به اعدام محکوم شدهاند نگهداری میشوند.»
به نوشته این دوازده زندانی سیاسی، «در این شرایط، مقامات حکومت مستبد تصمیم گرفتهاند ۱۷۰۰ زندانی، عمدتاً از واحد ۴ زندان قزلحصار، را به واحدهای دیگر منتقل کرده و این واحد را به زندان مرکزی استان البرز واگذار کنند.»
این بیانیه اضافه کرده است: «بحث تنها جلوگیری از فاجعه نیست؛ چرا که زندان قزلحصار خود فاجعه است. در حال حاضر، حدود ۱۲,۰۰۰ زندانی در بندها، حسینیهها، و حتی راهروها به شکلی غیرانسانی و فاجعهآمیز نگهداری میشوند.»
به نوشته این دوازده زندانی سیاسی، بیعدالتی و تعدی که حتی حداقل حقوق انسانی، مانند فضای مناسب برای خواب و حرکت، را برای زندانیان فراهم نمیکند، ناشی از فقدان نظارت بر زندانهاست.
متن کامل بیانیه به این شرح است:
حکومتها را میتوان در خلوتشان، بدون جلوههای بیرونی، شناخت؛ همان جایی که هیچ نظارت خارجی بر آنها وجود ندارد. گرامشی، فیلسوف ایتالیایی، میگوید: "ماهیت هر حکومتی را از زندانهای آن باید شناخت؛ دقیقاً همانجایی که هیچ نظارتی وجود ندارد و ماهیت خود را بهطور کامل آشکار میسازد."
ظرفیت رسمی زندان قزلحصار حدود ۸۰۰۰ نفر است. اما در حال حاضر، تنها در یک واحد از چهار واحد این زندان (واحد ۱)، چنین ظرفیتی بهطور کامل اشغال شده است و سایر واحدها نیز بسیار بیش از ظرفیت رسمی خود زندانیان را در بر دارند. بهعنوان نمونه، در واحد ۲ حدود ۱۶۰۰ نفر که به اعدام محکوم شدهاند نگهداری میشوند.
در این شرایط، مقامات حکومت مستبد تصمیم گرفتهاند ۱۷۰۰ زندانی، عمدتاً از واحد ۴ زندان قزلحصار، را به واحدهای دیگر منتقل کرده و این واحد را به زندان مرکزی استان البرز واگذار کنند.بحث تنها جلوگیری از فاجعه نیست؛ چرا که زندان قزلحصار خود فاجعه است. در حال حاضر، حدود ۱۲,۰۰۰ زندانی در بندها، حسینیهها، و حتی راهروها به شکلی غیرانسانی و فاجعهآمیز نگهداری میشوند.
در خلوتگاه حکومتی که هیچ نظارتی بر آن وجود ندارد، زندانیان تنها بهعنوان اعداد و ارقامی دیده میشوند؛ نه کرامتی انسانی برایشان متصور است، نه خانوادههای چشمانتظارشان و نه حقوق حداقلی انسانیشان به رسمیت شناخته میشود.
شخصیت رهبران توتالیتر اسلامی مانند خمینی و خامنهای، چگونه قابل بررسی است؟ ویژگی روانشناختی و سیاسی و رفتاری آنها چیست؟ خصوصیت عرفانی و فقاهتی خمینی چه تاثیری در استبداد سیاسی فردی او دارد؟ آیا رهبران توتالیتر مذهبی شیعه مانند رهبران توتالیتر غیرمذهبی عمل میکنند؟
شیعهگری توتالیتر
در شیعهگری الله مطلق است، محمد رسول و نماینده الله و نفس او الهی است و امامان شیعه معصوم هستند، مانند انسان نیستند زیرا خطاکار و گناهکار نیستند. امامان مانند محمد هستند، مقدس هستند، از ماهیت الهی هستند، اراده الهی هستند، جهان را تکوین میکنند و معجزه میکنند. در شیعه امامیه جعفری امام ولایت و رهبری جامعه را به عهده دارد و امام از سوی الله تعیین شده است. مصطفی کامل شیبی در «الصلة بین التصوّف و التشیّع» مینویسد: «شیخ طوسی از عالمان نامدار شیعی، ویژگی شیعی و وجوه امتیاز آن را اعتقاد به امامت حضرت علی علیه السلام بر اساس اراده الهی و وصیت پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته است» (جلد اول). علامهّ طباطبائی در «شیعه در اسلام» از «مرجعیت علمی» اهل بیت میگوید. در تفکر شیعه اراده الله که آفریننده جهان هستی است به اراده انسان یعنی رسول و علی تبدیل میشود. بمعنای دیگر رسول و علی و امام همان الله هستند و مرجعیت «علمی» آنها همان مرجعیت الله عربی است. ایدئولوژی شیعه متکی بر اوهام، خیالبافی، اشباح، افسانههای ترسناک، موجودات عجیب و غریب و شعبده بازی برای فریب روان انسان است. شوربختانه در تاریخ، ما ایرانیان گرفتار این ایدئولوژی مذهبی زیانبار گشتیم. ازخودبیگانه شدیم و ایدئولوژی منحط شیعه را از آن خود کردیم. سلطانها و حکمرانان و ملاباشیها در انحطاط ما نقش فعال داشتند. سلطان محمد خدابنده مشهور به اولجایتو از ایلخانیان، امامیه را مذهب رسمی اعلام کرد. شاه اسماعیل صفوی در دوره ۱۵۰۱ تا ۱۵۲۴ میلادی حکومت میکرد شیعه امامیه را در پیروی از خاندان خود و در مقابله با خلافت عثمانی و با کمک ملاهای عرب و سرنیزه، مذهب رسمی ایران نمود. در زمان قاجاریه ملاباشی و سلطان به هم نزدیک تر میشوند و ولایت فقیه مطرح میشود. در جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی روح الله خمینی نظام سیاسی را بر طبق اصول مذهب و فقه شیعه دوازده امامی شکل داد. این نظام سیاسی دینی متکی بر ولایت فقیه و سپس ولایت مطلقه فقیه اعلام شد.
به مناسبت باز انتشار «دگردیسیها، مهاجرت»، اثر اَدونیس، شاعر پرآوازه سوری، گفتگویی با او در محل اقامتش در پاریس انجام گرفت. این مصاحبه توسط والِریمارَن لامِسله تنظیم و در مجله فرانسوی لوپوئن در ۲۵ دسامبر ۲۰۲۴ منتشر شد. در زیر، پس از مقدمه مترجم، ترجمهی مقدمه لوپوئن و متن مصاحبه را در اختیار خواننده قرار میدهیم.
---------------------------------------------
مقدمه مترجم
علی احمد سعید اِسبِر، شاعر نامدار سوری، روشنفکری نوآور، نویسنده، مترجم و هنرمند است. او نام معشوق اَفرودیته، خدای عشقِ اساطیر یونانی، یعنی اَدونیس را به عنوان اسم مستعار برای خود گزیده است. بسیاری در جهان عرب، در خاورمیانه و در اروپا، بهویژه نزد اهل کتاب، هنر و شعر، او را بهخوبی میشناسند و با آثار، اشعار و ایدههای او آشنایی دارند. بسیاری از کارها و نوشتارهای او نیز به زبانهای مختلف جهان، از جمله فارسی، ترجمه شدهاند.
انگیزهی اصلی من از ترجمه مصاحبه با اَدونیس و انتشار آن برای فارسی زبانان، تنها ادای احترام و تجلیلِ دوباره از این شاعر مدرنیست و ضددین نیست. گرامیداشتی مجدد از اشعار، آثار و کارهای هنریِ پر ارزش او نیست. بلکه چیز دیگری است.
این مصاحبه همزمان با یک رخداد تاریخیِ بزرگ و مهم، هم برای کشور و مردمان سوریه و هم برای خاورمیانه، انجام گرفته است. یعنی چند روز پس از ۸ دسامیر ۲۰۲۴، تاریخ سقوط رژیم بشار اسد و فروپاشی 53 سال دیکتاتوری خونخوارِ دودمان پدر و پسر در سوریه. نخستین پرسش مصاحبهکننده از اَدونیس نیز در همین رابطه است. بخش بزرگی از پرسش و پاسخها نیز روی همین موضوع دور میزند: سرنوشت خاورمیانه و جهان در چالش با دین و دینسالاری.
اظهار نظرهای اَدونیس، در شرایط تاریخیِ امروزی، برای مردمان خاورمیانه بسی آموزنده و تأملبرانگیز است. ایدههای روشنفکر متعهدی است که در دفاع از آزادی و در مخالفت با دیکتاتوری و دین، بخش کلانی از زندگی خود را در تبعید و مهاجرت در لبنان و سپس در فرانسه گذرانده است. اَدونیس، نواندیشی است ضد سنت و ضد دین، که به خاطر مبارزه و مخالفتش با اسلام، ادیان و مذاهب بهطور کلی، به خاطر افشاگریاش از نقش مخرب دین در جامعه و به خاطر دفاعش از لائیسیته در جهان موسوم به اسلام، از سوی اسلامگرایان و بنیادگرایان دینی، تهدید به مرگ شده و کتابهایش سوزانده میشوند.
به چند پاسخ اَدونیس در این مصاحبه و اهمیت آنها توجه کنیم:
«منمطلقاً در هیچ زمینهای از سقوط رژیم اسد متأسف نیستم... مسأله چندان بر سر تغییر رژیم نیست تا تغییر جامعه. یعنی این که چه نوع جامعهای میخواهیم ایجاد کنیم؟ اگر یک جامعهی مدنیِ لائیک، که حقوق زنان و مردان، آزادیها و آرزوهای آنان را محترم میشمارد، بنیاد نکنیم، به گونهای که در چنین جامعهای دین و مذهب تبدیل به امری شخصی گردند، ما هرگز از رکود و پسرفتی که در آن قرار داریم خارج نخواهیم شد.»
« زن و مرد واحدی تقسیمناپذیراند. مرد آزاد نیست اگر زن تحت فرمان باشد... قرآن، همچون کتاب مقدس، برتری و تقدم را به مرد میدهد، اما چنین برداشتی، خودِ هستی را تحریف میکند. مسأله، پس بدین ترتیب، از مذهب و دین برمیخیزد. و من نه تنها ضددین هستم بلکه به همان اندازه نیز ضد تکخداییام، بهویژه در مورد آن چه که مربوط به نگاه و بینش دینی نسبت به زن میباشد. من بر این باورم که تکخدایی آغاز انحطاط وجود بشری است.»
« امروزه، مهمترین مسأله، بنا نهادن و استقرار لائیسیته است... بیروت همیشه در گرداب باقی خواهد ماند تا زمانی که لائیسیته در آن جا برقرار و مستقر نشود. این بدین معناست که باید به طور اساسی مذهب و دین را از جامعه جدا کرد. مذهب یک تجربهی شخصی و یک رابطه فردی بین انسان و خدا ست و نباید در نهادهای جامعه یا دولت دخالت نماید.»
«اوضاع کنونی خاورمیانه ثابت میکند که سیاسی کردن دین یعنی نابود کردن جامعه. و من تنها از اسلام سخن نمیگویم، بلکه این موضوع حتا در مورد مسیحیت و یهودیت نیز صادق است. این دین است که امروزه مسأله است و همیشه مسأله شده است.»
بیایید یک ساعت وقت خودمان را بگذاریم و بی توجه به نام صاحبان فارسی زبان اکانتهای مجازی، (به ویژه ایکس) به نوشتهها و کامنتهای آنها نگاه کنیم. به راحتی و بدون هیچ پیش قضاوتی و با یک جمع بندی ساده میتوانیم در بیشتر این اکانتها فضای تاریکی را ببینیم که جز جنگ و خشونت و نفرتی بی منطق چیزی ندارد.
میگوییم فلان رسانه و بهمان رسانه را تحریم کنیم. تحریم یک رسانه، یعنی نخواندن و نشنیدن آن. عیبی هم ندارد و این حق حقوق بشری هر کسی میباشد، اما مرتب به آن رسانه تحریم کرده سر میزنیم، همهی مطالب آن را میخوانیم و میشنویم و براساس آنها تندترین ناسزاها را میگوییم و در اصل، این به اصطلاح تحریم، به نفع آن رسانه تمام میشود.
آنچه در اینجا مینویسم پاسخ به شما و دیگران نیست. بلکه نشان دادن حقیقت برای ثبت در تاریخ است. من خود بعنوان چپ در انقلاب مشروعه شرکت و فعال بودم. در عین حال تمام جریانهای چپ ایرانی و نوع نگاهشان به مقوله دموکراسی، آزادی، لیبرالیسم و کشورهای اروپایی و آمریکا را میدانم. بعد از به قدرت رسیدن آخوندها به دانمارک آمدم. امروز ۴۲ سال زندگی در غربت را تجربه میکنم. کنار آمدن با سختیهای نخست در یک کشور جدید چندان برایم مهم نبود. رنج و روح و روان زخمی از شوک انقلاب اسلامی بود که مدام آزارم میداد. دنبال پاسخی قانع کننده بودم. تقریباً دو سال طول کشید تا فهمیدم پاسخ این پرسش را باید درون خودم جستجو کنم. کار سختی بود. اما برای درک حقیقت میبایستی تن به این باستان شناسی دردناک بدهم. از خود پرسیدم: «درک و فهم تو از دموکراسی و آزادی، همین بود که در دانمارک میبینی؟ علت نفرت از مثلاً امپریالیسم آمریکا و غرب و صدها پرسش دیگر» حاصل این پرسش و پاسخ، نامه چند صفحهای شد که به دوست عزیزم ماشاالله آجودانی نویسنده مشروطه ایرانی نوشتم. با اجازه او بخش کوتاهی از پاسخ نامه را در اینجا نقل میکنم:
فاطی یونیفورمهای کثیفاش را داخل لباسشویی انداخت و روی صندلی راحتی مقابل تلویزیون نشست، همه لباس هایی را که در پنج شیفت گذشته پوشیده بود. نفس عمیقی کشید و منتظر ماند تا صدای قهوه جوش بلند شود و بویِ دلخواهش خانه را پر کند. نگاهی به ساعت آنتیک رویِ دیوار مقابل انداخت و زیر لب گفت: - تا چهار فقط پنج ساعت مونده، باید بجنبم. پردهها را کنار زد و نگاهی به خیابان انداخت. به جز دو دختر جوانی که مشغول دویدن بودند آدم دیگری را در خیابان فرعیشان ندید. انتظار دیگری هم نداشت. طبیعی بود که در آن وقت روز، مردم بوسیله ماشینهای کولر دار به این طرف و آن طرف بروند. از کمد کنار یخچال پاکتی را بیرون آورد و دو پیمانه دانه در بشقابی ریخت و آن را وسط بالکن کوچکشان گذاشت و از پشت پنجره آشپزخانه به آن خیره شد. انگار همه طوطیهای محله میدانستند که او امروز در خانه است. نه فقط از لابلای شاخههای لاله آفریقایی حیاط خودشان، بلکه از جاکارانداهای آن طرف خیابان هم پرندگان رنگانگ آمدند تا سکوت خانه را بشکنند. فاطی لبخندی زد و یواش یواش به طرف یخچال رفت. کیکی را که روز قبل پخته بود بیرون آورد، قطعه کوچکی را برید و آن را در بشقاب چینی لب طلاییاش گذاشت. قبل از آنکه قهوهاش سرد شود، فنجانش را در کنار بشقاب کیک در سینی نقره گذاشت و از پلههای داخل خانه به طبقه همکف رفت و وارد کارگاهش شد.
از همان وقتی که خانه را خریده بودند قرار شده بود که این اتاق را با اشکان نصف کنند، یک طرف برای وسایل ورزشی و بدن سازی او و طرف دیگر برای کارگاه نقاشی فاطی. وقتی که دو سال قبل برای اولین بار خانه را دیده بودند این اتاق مصرف دیگری داشت. یک میز بیلیارد در وسط آن بود و چهار صندلی بلند چوبی، قفسه مشروبات و یخچالی در گوشه سمت راست آن قرار داشت. از کارمندان بنگاه خرید و فروش املاک شنیده بودند که صاحب خانه به علت کووید کارش را از دست داده و به ملبورن رفته است.
اعتراضات مردمی در تعدادی از شهرهای مهم کشور از جمله اهواز، اصفهان، رشت، کرمانشاه، شوش و بوشهر، و.. با شعار "جنگ افروزی کافیه سفره ما خالیه"، آغاز یک خیزش عمومی در سراسر کشور را نوید میدهد. با این حال در پی اظهارات اخیر خامنهای مبنی بر این که هیچ تغییری در نیروهای مقاومت (مزدوران نیابتی سابق) ایجاد نشده و عنقریب همه چیز به شکل سابق خود در منطقه اعاده میگردد، وزیر خارجه و نیز دبیر شورای امنیت ملی رژیم، صحبت از احیای مجدد نیروهای نیابتی، در منطقه بخصوص در سوریه، علیه اسرائیل نمودهاند. این امر نشان میدهد که علیرغم شکستهای پی در پی رژیم در خاورمیانه و از دست دادن خیلی سریع مزدوران خود در غزه، لبنان، سوریه و... هنوز نمیتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد و در یک سر درگمی، گیجی و بلا تکلیفی کامل بسر میبرد.
این امر به معنی باخت - باخت در سیاست خارجی بوده و تکرار چنین مقاومت هایی در داخل کشور نیز، ساعات آخر حیات چائوشسکو دیکتاتور رومانی را تداعی میکند. که ماموران او را برای اعدام میبردند و وی صحبت از تنبیه آنان بخاطر رفتار بد و بی احترامی که به او و همسرش روا داشتند، مینمود. به نظر میرسد، روزهای پایانی این بساط نیز به شمارش افتاده، چون دول ذینفع در منطقه و جهان، به یک اجماع مشترک، جهت پاکسازی رژیم از خاورمیانه و جامعه بین المللی رسیدهاند و در درون کشور نیز، به جز آن چند درصد وفادار به راس هرم قدرت، دیگر کسی برای رژیم باقی نمانده، که جان خود را بخاطر بقای آن به خطر اندازد. حتی مزدورانش در خارج نیز به تکاپو افتادهاند. که به نحوی از رژیم اعلام جدائی و برائت نموده، خود را از عقوبتی که راس هرم قدرت دچار میگردد، رها سازند.
به گزارش رسانههای دولتی چین، در پی وقوع زمینلرزهای با قدرت ۷.۱ در منطقه تبت، دستکم ۳۲ نفر جانشان را از دست دادند.
خبرگزاری شینهوآ چین به نقل از سخنگوی سازمان امداد و نجات شیگاتسه اعلام کرد: زمینلرزهای که در ساعت ۹:۰۵ صبح (به وقت محلی) روز سهشنبه شهرستان دینگری در شهر شیگاتسه، واقع در منطقه خودمختار تبت را لرزاند، دستکم ۳۲ کشته و ۳۸ زخمی برجا گذاشت. تیمهای امداد و نجات درحال کمکرسانی به زلزلهزدگان هستند.
شیگاتسه یکی از شهرهای مقدس برای پیروان مذهب بودایی به شمار میرود.
خبرگزاری چینی شینهوا نوشت که پنج روستا در نزدیکی کانون اصلی این زلزله واقع شدهاند.
به گزارش رسانههای دولتی چین، در پی وقوع زمینلرزهای با قدرت ۶.۸ در منطقه تبت، دستکم ۳۲ نفر جانشان را از دست دادند. خبرگزاری شینهوآ چین به نقل از سخنگوی سازمان امداد و نجات شیگاتسه اعلام کرد: زمینلرزهای که در ساعت ۹:۰۵ صبح (به وقت محلی) روز سهشنبه شهرستان دینگری در شهر... pic.twitter.com/SAd9OEIoRp
کیهان لندن - سخنگوی دولت پزشکیان گفته: «پایتخت جدید کشور بطور قطع در منطقه مکران و جنوب کشور قرار خواهد گرفت!»
- معاون اول پزشکیان نیز گفته: «منطقه مکران به دلیل برخورداری از منابع طبیعی کافی و عدم محدودیتهای اساسی، یکی از گزینههای مناسب برای انتقال پایتخت به شمار میآید.»
- مکران در نقطه آبی و مرزی جنوب شرق و با فاصله حدود ۲ هزار کیلومتری از تهران قرار دارد که در سالهای گذشته اَبَرپروژههایی برای توسعه این منطقه تدوین و کلنگ زده شد اما اجرای آنها در مراحل نخستین باقی مانده است.
- در شرایطی که دولت پزشکیان با انبوهی از مشکلات مالی و طرحهای نیمهکاره از جمله «نهضت ملی مسکن» روبروست و حتی در تأمین هزینه دستمزد و مزایای شغلی کارمندان و بازنشستگان به دلیل کسری بودجه درمانده است اما اصرار دارد طرح انتقال پایتخت به جنوب کشور را اجرا کند!
آقای ترودو گفت که برای او روشن شده است که به دلیل «نبردهای داخلی» نمیتواند در انتخابات آینده کانادا رهبر حزبش باشد
یورونیوز - جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا روز دوشنبه از سمت خود کنارهگیری کرد. او در سخنرانی خود گفت که علاوه بر سمت نخستوزیری از رهبری حزب خود نیز کنارهگیری میکند.
به این ترتیب او پس از حدود یک دهه، به فعالیتش در مقام نخستوزیری چهارمین کشور پهناور جهان پایان خواهد داد.
آقای ترودو که ۵۲ سال دارد و اولین بار در سال ۲۰۱۵ میلادی بر این جایگاه تکیه زده، هفتههاست که تحت فشار سیاسی است و با نارضایتی شدیدی حتی در درون حزب خود روبروست.
پیش از این چند رسانه کانادایی اعلام کرده بودند که او به احتمال زیاد قبل از برگزاری نشست سراسری حزبش که قرار است چهارشنبه برگزار شود، استعفا خواهد داد.
خروج او باعث خواهد شد که حزبش تنها چند ماه مانده به برگزاری انتخابات پارلمانی ماه اکتبر، بدون رهبر بماند.
جاستین ترودو که حزبش در پارلمان کانادا در اقلیت قرار گرفته و موقعیت خودش نیز در درون حزبش ضعیف شده بود، در این سخنرانی گفت: «هر روز صبح به عنوان نخستوزیر با الهام از انعطافپذیری، سخاوت و اراده که مشخصه مردم کانادا است از خواب بیدار میشوم. اما امروز قصد دارم از پست خود به عنوان نخستوزیر استعفا دهم تا به حزب حق انتخاب بدهم.»
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا، روز دوشنبه ۶ ژانویه در یک سخنرانی اعلام کرد که پس از انتخاب رهبر جدید حزب لیبرال از سمت خود کنارهگیری خواهد کرد. ترودو گفت که بهدنبال آن، سمت نخستوزیری را نیز ترک میکند. با این حال، او تا زمانی که جانشینش تعیین شود، در سمت خود باقی خواهد ماند.... pic.twitter.com/muCqPMLnBh
به گفتهی یکی از نمایندگان مجلس ملی فرانسه، ایزابل رُوشIsabejje Rauche، نمایندگان حزب ِ چپ ِ افراطیی فرانسه، منطق جلب و جذب اتباع مسلمان خارجی در فرانسه را هدف خود قرار دادهاند: «این جریان سیاسی چپ، دست به واکنشهایی میزند که بتواند از آنها استفاده کرده و بهره برداری نماید. و این عمل تا آنجا پیش میرود که به نحوی خود را یهود ستیز نشان میدهد. هدف آنها ایجاد هرج و مرج، با بر انگیختن نفرت بین مسلمانان و دیگران؛ با بکارگیری اینکه بین مسلمانان و دیگران، این مسلمانان هستند که قربانی محسوب میشوند. و بویژه میخواهند؛ با این روش، یهود ستیزی را در میان مسلمانان تا آنجا که بشود، اشاعه دهند.» عُمر یوسف سلیمان- روزنامه نگار
عُمر یوسف سلیمان، روزنامه نگار، نویسنده و شاعر سوری - فرانسوی، توانست در میان فعالان حامی فلسطین در حزب ِ چپ ِ فرانسه، مقبولیت پیدا کند. با کفیه، سمبل طرفداران ِ فلسطین دور گردنش، در تظاهرات و گردهم آیی آنها شرکت کرد تا بتواند بهتر این بازیگران اسلام سیاسی و چپ افراطی در فرانسه را به ما نشان دهد. اما پیش از خواندن گزارش ِ مستند و حرفهای وی، خالی از لطف نیست که نگاهی به بیوگرافی کوتاهی از این روزنامهنگار سوری - فرانسوی بیاندازیم.
یک پناهجوی ایرانی در کانادا میگوید که شدیداً نگران آینده کانادا است، چرا که او همان طرز فکرهایی که در ایران قبل از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در حال ظهور بودند را امروز در این کشور می بینید.
او می گوید که این نوع "دوران انقلابی" همیشه با اتحاد بین چپ و گروههای اسلام گرا شروع می شود.
An Iranian refugee in Canada says that he is worried about Canada's future as he's recognizing the same patterns emerging as in Iran before the 1979 Islamic Revolution.
He says that Islamist revolutions always start with an alliance between the left and the Islamists.
حساب کاربری شبکه ایکس ( توئیتری ) منتصب به بهرام بیضایی کارگردان نام دار ایرانی از دست خارج شد. عدهای گمانهزنی میکنند، که شاید این پیام موضع رسمی آقای بیضایی نبوده باشد.
بهرام بیضایی در توییتر نوشت:
۱) در روشنفکری چپ بسیاری بهرغم ۱۲۰۰ سال نوشتههای زبان فارسی آن را تحمیل رضاشاه جلوه میدادند.زبانورزیهای بهآذین و ابراهیم گلستان در نثر، و احمد شاملو در شعر.
۲) گرچه دشنامهایی که گلستان و شاملو جداجدا به شاهنامه و فردوسی شمردهاند از شماره بیرون است. گلستان و شاملو با همهی اختلاف با هم در نقد دیگری، در دشنام دادن به فردوسی همسخن و همداستانند.
۳) اگر خلاصه کنیم جز میهن که مال پهلوی است و اسم ایران که دروغ است و حتی انکار فارسی که خود به آن مینوشتند، یکی از عقل دهاتی فردوسی میگوید و توطئهی دربار پهلوی که سعدی و حافظ را کنار گذاشتهاند تا فردوسی را بزرگ کنند.
۴) و دیگری شاعر شاهنامه را آشیخ ابوالقاسم فردوسی نام میدهد و زمیندار و مدافع منافع طبقاتی مالکان و مخالف ضحاک انقلابی میخواند.
تیم فوتبال میلان در یک بازی تماشایی در مقابل رقیب دیرینه موفق شد از شکست پیروزی بسازد و فاتح سوپرکوپا ایتالیا شود
مهدی طارمی بازیکن بوشهری تیم اینتر میلان در بازی دوشنبه شب تیمش مقابل میلان و مربی اسبقش کونسیسائو موفق به گلزنی شد و با رقص «بندری» خوشحالی بعد از گل خود را نشان داد.
🔸باشگاه اینترمیلان ویدئوی رقص «بندری» و شادی پس از گل مهدی طارمی به همراه کادر فنی و همتیمیهایش در داربی «دلامادونینا» را در صفحه خود در اینستاگرام منتشر کرده است.
🔸باشگاه اینترمیلان صبح شنبه ۲۳ تیر با انتشار پستهای پیاپی، از مهدی طارمی، نخستین بازیکن ایرانیاش در تاریخ این باشگاه، رونمایی کرد.
مهدی طارمی بازیکن بوشهری تیم اینتر میلان در بازی دوشنبه شب تیمش مقابل میلان و مربی اسبقش کونسیسائو موفق به گلزنی شد و با رقص «بندری» خوشحالی بعد از گل خود را نشان داد. باشگاه #اینترمیلان ویدئوی رقص «بندری» و شادی پس از گل مهدی طارمی به همراه کادر فنی و همتیمیهایش در داربی... pic.twitter.com/iqoSmOGvCb
علی کریمی: به محمدرضا احمدی (مصاحبه کننده با خاکپور) بگم آقا با اون پاچه خواری که جلوی سید علی چلاق کردی خیالت راحت تا زمانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشه تو بیمه کردی خودتو نگران مصاحبهها نباش راحت کار خودتو بکن.
آیت الله میرباقری عضو مجلس خبرگان رهبری ضمن انتقاد صریح از برخی رسانهها و جریانهای مدعی انقلابی گری، تاثیر پذیری از جنگ شناختی و روانی دشمن را دارای تبعات و پیامدهای بسیار خطرناک توصیف کرد
محمدمهدی میرباقری، عضو مجلس خبرگان گفت: «متاسفانه برخی دوستان خود ما با از دست رفتن سوریه میگویند کار جمهوری اسلامی تمام است و فکر میکنند که هیچ عقلانیتی در کار نیست، در حالی که این گونه نیست.»
او افزود: «طرح دشمن در ماجرای مقاومت، جنگ شناختی با حزباللهیها و انقلابیون است.»
آیت الله میرباقری تاکید کرد: اول باید با جنگ شناختی دشمن مقابله کرد، روایتی که اینها می سازند در رسانه های حزب اللهی دیده می شود، این خیلی خطرناک است. احساس نکنیم با از دست رفتن یک سرزمین کار تمام شد.
عضو مجلس خبرگان: دوستان خودمان میگویند بعد سوریه کار جمهوری اسلامی تمام است
محمدمهدی میرباقری، عضو مجلس خبرگان گفت: «متاسفانه برخی دوستان خود ما با از دست رفتن سوریه میگویند کار جمهوری اسلامی تمام است و فکر میکنند که هیچ عقلانیتی در کار نیست، در حالی که این گونه نیست.» او... pic.twitter.com/PIfCF4DPa9
اپوزیسیون خارج از کشورمجموعه رنگارنگی است ازسازمان ها، احزاب و افراد مستقلی که در یک چیز مشترک هستند و آن چیزی نیست جز پراکندگی و دمیدن بر شیپور جدائی. اپوزیسیونی که شهامت نقدعمل کرد خود نسبت به نقشی که دراین چهل سال مهاجرت بازی کرده ندارد.
اپوزیسیونی که کارش نه در جهت وصل کردن بلکه فصل کردن گروه ها و افراد از یک دیگراست.مخالفان جمع شده در خارج از کشور که حاضر نیستند نیم نگاهی منصفانه و تا حد امکان عمیق به خود ،به طرز تفکر خود وعمل کرد خودبیاندازند .این قدر شهامت داشته باشند که قبل از آن که شروع به کوبیدن مخالفان فکری خود کنند! از خود واز مجموعه ای در آن بعنوان اپوزیسیون فعال هستند سوال کنند که هدف از این کوبیدن هم دیگرچیست ؟ با این پرخاشگری؟ بااین گونه شاخ بشاخ شدن با هم چه سودی حاصل می کنند ؟
سوال کنند که آیا نتیجه چنین کاری چیزی جز تضعیف جبهه اپوزیسیون در کلیت خود ، تقویت واز زیر ضرب خارج کردن جمهوری اسلامی نمی باشد؟
آیاچنین برخورد های توهین آمیزنسبت بهم باعث تضعیف روحیه مبارزان داخل کشور که برعکس این همه چند دستگی در خارج ، آنها درصفوفی یک پارچه، بدون پرسش از تعلقات فکری هم در مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی هستند !نمی شود؟
چرا از خود نمی پرسند این تفاوت برخورد ناشی از چیست؟ وتا کی می تواند تداوم یابد ؟ اصولا چشم اندازی برای نزدیکی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور وجود دارد؟ یا نه ؟
سوالی کلیدی که بدون پاسخ گوئی به آن نمی توان ازنقش آفرینی و تاثیر جدی اپوزیسیون خارج از کشور در تحولات داخل و حمایت از جنبش اعتراضی درون کشورسخن گفت .تا زمانی که این اپوزیسیون پر مدعا نسبت به عملکرد خود، براه رفته خود، ونتیجه حاصل از سال ها فعالیت خود ، بیطرفانه وبا قاضی کردن کلاه خود نگاه نکند! نقاط قدرت ونقاط ضعف خود را از درون این همه سال بر سر وکله هم زدن بیرون نکشد!نقش تک تک افراد تاثیر گذار در این جدائی را بدون کوچکترین اغماض مورد بررسی وبرخورد جدی قرار ندهد.مسلما قادر به اصلاح خود و بر خورد های تضعیف کننده خود نخواهد شد . نخواهد توانست نقشی تاریخی وتاثیر گذار در مبارزه مردم با حکومت اسلامی ایفا نماید !!
جا دارد بعدچهل سال هر جریان سیاسی مخالف رژیم ازخود سوال کند دستاورد مشخص وتاثیر گذار من در داخل وخارج از کشور چه بوده است؟
چه میزان از نگاه نظری وعملی نسبت به گذشته جلو آمده به اپوزیسیونی قوی ویاری رسان و امید بخش مردم بدل گردیده است ؟
چه میزان قادر شده از پیله های تنیده شده گروهی خود و منیت های شخصی که متاسفانه یکی از مرض های مزمن گروه های سیاسی خارج از کشور است خارج شود ونقش تاثیر گذار در نزدیک کردن این جریان ها بیک دیگر بازی کند و نقشی سازنده که زمینه برای شکل دادن به یک ائتلاف ملی وگسترده را فراهم سازد ؟
سوال هائی که بنظر من جواب دادن به آن ها سخت نیست .چرا که کارنامه چهل ساله اپوزیسیون خارج از کشور، نقش رهبران وافراد تاثیر گذار در این کارنامه چهل ساله کاملا باز وقابل بررسی است .
کارنامه ای که بخوبی نتایج حاصل از این تلاش چهل ساله و پاسخ های داده نشده نسبت به نیازهای جنبش در آن مشخص است .کارنامه ای که نشان میدهد این اپوزیسیون هرگز نخواسته به مسئولیت و نقش تاثیر گذار خویش از دریچه چشم مردم در ایران و انتظاراتی که از اپوزیسیون خارج از کشور دارند نگاه کند وپاسخ دهد. پاسخ دهد که چرا هرگز طی این چهل سال حاضر نشده با دست کشیدن از ذهنیت روشنفکری و خود خواهی ناشی از کم بضاعتی فکری ومنیت فردی خویش، نقش خود را در جنبش اعتراضی درون کشورچنان که واقعی است ارزیابی کند ؟
چرا نتوانسته بنشیند محصول فکری وقلمی خود را طی این مدت نزدیک به نیم قزن بررسی نماید و از خود بپرسد؟ امروز من با پنجاه سال قبل من چه تفاوتی با هم دارد؟ جز این که چهره ام در هم شکسته ، جوانی ظاهر از دست داده سیمای پیران بخود گرفته ام ! اما همچنان گرفتار در ذهنیت گذشته خویش !لجباز"مانند خامنه ای " در چسبیدن به باورهای کنهه خود باقی مانده ام ؟
از خود بپرسد که چرا نتوانسته ام زبانی مشترک با نسل جوان ایران پیدا کنم ؟
چرا نسخه ها پیچیده شده توسط من دیگر جوابگوی نیازهای امروز نسل جوان ایران و جامعه سخت تغیر یافته ایران نیست ؟ مگردر تمامی این سال ها تاکید من بر نو کردن افکار خویش و همگام شدن با نیاز های زمان نبود؟ پس چه شد که من هنوز گرفتار در بند پیله های تنیده شده خود درهمان گذشته در جا می زنم ونمی توانم نقشی موثر در جنبش اعتراضی درون کشور ایفا نمایم ؟
چرا با وجود این که یقین می دانم در جریان بالا آمدن جنبش مردم مهم ترین وظیفه تمام جریان های مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفتن در صفی واحد درجهت شکل دادن بیک ائتلاف ملی برای گذار از جمهوری اسلامی جهت رسیدن بیک حکومت سکولار و دمکراتیک بر آمده از دل یک انتخابات آزاد است ! اما امروز در این فضای باز سیاسی، دراین شرایط آزاد خارج از کشور که تمام امکانات برای شکل دادن بچنین ائتلافی آماده است!چرا ما نمی توانم در آرامش و فضای باز به گفتگو بنشینم ؟ سنگهای خود را وا کنیم ؟ زمینه های لازم برای شکل دادن بیک ائتلاف ملی را فراهم آوریم ؟ کاری را که فردا در پاسخگوئی به خیزش انقلابی مردم در داخل کشور که دیر با زود بوقوع خواهد پیوست با عجله و اشتباهات زیاد ناگزیراز از شکل دادن به آن هستیم !" مگر این که حتی در آن شرایط انقلابی هم معتقد به تشکیل یک ائتلاف فرا گیر برای مقابله با جمهوری اسلامی نباشیم !" اگر امروز با روشنی در فضای آرام ودوستانه چنین ائتلافی را پایه ریزی نکنیم؟ بنقش سازنده وتاریخی خود بعنوان اپوزیسیونی متعهد در قبال مردم ومیهن پاسخ ندهیم !فردا سر شکستگان بتقصری خواهیم بود در برابر مردم ،تاریخ ومام وطن !
با افتتاح دومین سد بر روی رودخانه هریرود بنام سد پیشدان, که این بار نه منطقه سیستان بلکه خراسان جنوبی و خراسان رضوی تحت تاثیر شدید قرار خواهند گرفت. رودخانه هریرود قبلا یک سد در شرق هرات بنام سد سلما داشت و سد پیشدان در غرب هرات و نزدیک مرز با ایران مشخصا برای محدود ساختن جریان آب است که از افغانستان به خراسان جنوبی و سپس در امتداد مرز به سمت خراسان رضوی می رود. آب رودخانه های هیرمند, خاش, خوسپاس, فراه, و هاروت که به دریاچه های هامون سرازیر می شدند, با سدسازی های بیشمار افغانستان تقریبا منقطع شد و هیچ کس به داد هامون نرسید. اما با افتتاح سد پیشدان نه تنها کشاورزی در خراسان جنوبی نابود خواهد شد بلکه تأمین آب شرب مشهد (از جمله صدها هزار مهاجر افغانی) در استان خراسان رضوی با بیش از ۲ میلیون نفر جمعیت را دچار اختلال میکند. لذا سوال اینجاست: آیا جمهوری اسلامی برای تامین منافع ملی و بخصوص مردم خراسان رضوی عکس العمل نشان خواهد داد یا نه؟ این سد توسط یک شرکت آذربایجانی با ۱۸ ساعت کار روزانه به سرعت ساخته شد, و سدهای دیگری بر روی رودخانه هایی که بسوی ایران سرازیر می شوند نیز در دست تهیه است. حتی ساخت دو سد دیگر بنام های تیرپُل و گفگان بر روی همین رودخانه (هریرود) نیز در دستور کار قرار دارد.
مشخص نیست که چه مقدار از سیمان این سد توسط شرکت صنایع سیمان زابل تامین شده است. چون شوربختانه تمام سیمان سد بزرگ کمالخان بر روی رودخانه هیرمند که هامون را خُشک کرد توسط کارخانه بزرگ سیمان زابل تامین شده بوده. حقیقتا دشمن کامی و حماقت و خیانت جمهوری اسلامی حد و مرز ندارد.
آنچه که حیرت آور است تمکین و تسلیم زبونانه و تحقیرآمیز جمهوری اسلامی در مقابل زیاده روی های طالبان است که به احتمال زیاد به دستور چین و روسیه صورت می گیرد. یا وگرنه افغانستان بیش از هر همسایه دیگری به ایران وابسته است.
افغانستان فعلا درگیری جنگ با پاکستان است و بیشتر منابع نفتی و انرژی آن از طریق ایران تامین می شود. بنده هر موقع که واژه زادگاه خودم "چابهار" را در فضای مجازی مثل توییتر (ایکس) جستجو می کند, اکثر مطلق نتایج جستجو به زبان پشتون و یا هندی و انگلیسی ظاهر میشوند, آن هم از افراد و رسانه های افغانی و یا هندی. انگار که چابهار ارث پدری طالبان شده است و با مشارکت هند هر دو کشور عملا صاحب آن هستند. شوربختانه رژیم این بندر را "دو دستی" در اختیار این دو کشور گذاشته است. اکثر کالاهای اساسی افغانستان از طریق بندر چابهار تامین می شوند و هزینه سنگین آن را مردم بلوچ از طریق گرانی و تصادفات جاده ای می پردازند.
ایران اینترنشنال - امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، خواستار گفت و گوی راهبردی کشورهای اروپایی با دونالد ترامپ درباره جمهوری اسلامی شد و از احتمال تصمیمگیری درباره اجرای مکانیسم ماشه سخن گفت.
مکرون دوشنبه ۱۷ دی، در یک سخنرانی در جمع تعدادی از سفیران این کشور گفت که برنامه هستهای ایران به نقطه بیبازگشت نزدیک میشود.
رییسجمهوری فرانسه تاکید کرد که رهبران کشورهای اروپایی باید از خود بپرسند که آیا ضرورت دارد که پیش از اکتبر ۲۰۲۵ مکانیسم ماشه برای بازگرداندن تحریمها علیه تهران را فعال کنند یا خیر.
او رسیدگی به موضوع ایران را اولین و مهمترین اولویت و چالش امنیتی فرانسه، کشورهای اروپایی، کل منطقه و فراتر از آن خواند.
بریتانیا، فرانسه و آلمان ۱۵ آذر در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کرده بودند که در صورت لزوم آماده هستند تا برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای، مکانیسم ماشه را فعال کنند تا همه تحریمهای بینالمللی علیه تهران از سر گرفته شود.
بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، اگر جمهوری اسلامی از اجرای تعهدات برجامی خود سر باز زند، امکان بازگرداندن تمامی تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد را فراهم میآورد که با توافق اتمی موسوم به برجام به حالت تعلیق درآمده است.
این بند اجازه میدهد که تمامی تحریمهای سازمان ملل علیه ایران به صورت خودکار بازگردند، بدون آنکه اعضای شورای امنیت برای جلوگیری از آن امکان استفاده از حق وتو داشته باشند.
با این حال، فعال کردن مکانیسم ماشه تنها تا ۱۸ اکتبر سال آینده ممکن است، زیرا قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که سال ۲۰۱۵ صادر شد، اعتباری ۱۰ ساله دارد.
مقامات جمهوری اسلامی پیش از این تهدید کردهاند که فعال شدن مکانیسم ماشه، «پاسخ قاطع» خواهد گرفت.
از جمله مجید تخت روانچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، تهدید کرده بود که در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی سه کشور اروپایی، جمهوری اسلامی از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) خارج خواهد شد.
جمهوری اسلامی مهمترین چالش استراتژیک و امنیتی برای اروپا
رییس جمهور فرانسه در سخنرانی خود همچنین جمهوری اسلامی را مهمترین چالش استراتژیک و امنیتی برای فرانسه، اروپا و منطقه دانست و افزود که محدود نشدن جمهوری اسلامی یک ریسک بزرگ است.
دکتر رضا رئیس طوسی استاد دانشکده حقوق از جهان ما رفت
فرزانه روستایی - خبرنامه گویا
مدت ها شاهد رفت و آمد استادی بودم که مانند ژنرال ها در کریدور دانشکده حقوق راه می رفت. یک بار همراه دوستی به دیدار مسعود غفاری در روزنامه کیهان رفتیم. او از ما پرسید چرا سراغ دکتر رضا رییسی استاد جدید دانشکده را نمی گیرید. چند روز بعد متوجه شدم آن ژنرالی که هر روز در کریدور دانشکده سان می بیند دکتر رضا رییسی طوسی است. سه سال بعد همسر او شدم و بعد از پنج سال زندگی مشترک را آغاز کردیم.
اولین باری که به دفترش در دانشکده رفتم ورقه انتخاب واحد من را امضا کرد. تاکنون کسی را ندیده بودم اینقدر جدی و همزمان اینقدر مهربان باشد. فارغ التحصیل یکی از معتبر ترین دانشگاههای انگلیس که تقریبا همه سیاسیون و فعالان اجتماعی در حضور او دست به سینه می ایستادند چنان گرم و صمیمی بود که شما فراموش می کردید با گذشته با شکوهی که داشته قهرمان و الگوی اخلاقی نسلی از فعالان سیاسی بوده است.
خیلی زود با او دوست شدیم و مدتی بعد به منزل او رفتیم. همسرش در رختخواب بیماری بود و آخرین روزهای خود را می گذراند. کمی بعد در جلسات دوهفته یک بار تعداد معدودی از دانشجویان علوم سیاسی دانشکده حقوق به صورت هفتگی او را می دیدم و دیگر استاد تاریخ روابط ایران و آمریکا نبود بلکه دوست نزدیک همه ما بود.
به همراه دوستان نزدیک از جمله احمد زیدآبادی غلامرضا کاشی احمد خالقی، علیرضا رجایی، احمد تابنده، ناصر هاشمی، و بقیه که اکثرا دانشجویان دانشکده حقوق ومذهبی بودند کوه می رفتیم و بیشتر أوقات رضا برنامه را هماهنگ می کرد. همین رفت و آمد همه ما را تقریبا به یک خانواده بزرگ و صمیمی مبدل کرد.
دانشکده حقوق دانشگاه تهران هیچگاه با اساتیدی که خودی نبودند راه نیامد و او از خودی ها نبود. نجفقلی حبیبی رئیس دانشکده و نماینده نظام بود برای اینکه اساتیدی مانند دکتر رضا رئیس طوسی به هزار دلیل هیچگاه ارتقا نگیرند تثبیت نشوند و با دانشجویان نشست و برخاست نداشته باشند. آنها نتوانسته بودند مانع استخدام دکتر رضا رئیسی در دانشگاه شوند، اما او را در گوشه ای نگه داشتند تا خو بخود مستهلک شود.
یک بار دوستانی که با آنها قرار کوه گذاشته بودیم نیامدند و من و رضا که آن روزها دانشجوی او بودم به تنهایی راهی کلکچال شدیم. یک بار دیگر نیز کوه رفتیم اما در مسیری طولانی تر. این کوه رفتن ها سه سال ادامه یافت و کم کم بخش مهمی از زندگی خصوصی من و او شد. من کتاب یا مقاله هایی را می خواندم و خلاصه آن را برای رضا نقل می کردم. هر قدر بیشتر کوه می رفتیم من بیشتر می آموختم و او مهربانتر. شاید صد بار ساعت پنج صبح با تاکسی درب منزل من می آمد و راهی کلکچال یا گلابدره می شدیم. سه بار هم از مسیر ایستگاه هفت توچال راهی شهرستانک شدیم که مسیری طاقت فرسا بود.
روزهای اول گاهی رضا با سکوت به من نگاه می کرد و گاهی بی مقدمه لبخند عجیبی داشت. معلوم بود در أعماق ذهنش خاطرات غریبی را مرور می کند. می گقت رفتار تو من را به یاد یگانه می اندازد و تو مو به مو به نحو غریبی او را کپی می کنی. یگانه سعدوند خواهر دکتر عنایت الله سعدوند جراح و دوست نزدیک رضا بود. دختری باهوش بازیگوش و بسیار پرانرژی که رضا خیلی تلاش کرده بود او را از چنگال مجاهدین نجات دهد. یگانه در یک خانه تیمی دستگیر و زندانی و برای همیشه ناپدید شد. مادرش تا دم مرگ منتظر او بود برایش مویه می کرد. هیچ کس نمی داند یگانه چه زمانی چگونه و کجا اعدام یا کشته شد. رضا همیشه حسرت آن را می خورد که کاش برای نجات یگانه بیشتر تلاش کرده بودند و او به این سرنوشت دردناک دچار نمی شد.
چند اتفاق عملا زندگی من و رضا رئیس طوسی را در آن سالهای ابتدایی آشنایی به هم گره زد. در این میان یک دوره ادیتوری را در موسسه انتشاراتی انقلاب اسلامی یا فرانکلین سابق گذراندم که کمک بزرگی بود برای روان نویسی. با توصیه رضا و کمک محمد مهدی جعفری به محمود دعایی معرفی شدم و دعایی ۲۴ ساعته و تقریبا درجا من را در روزنامه اطلاعات استخدام کرد.
یکی از علل نزدیک شدن من و رضا ماجرای انتشار تز دکتری او از دانشگاه بیرمنگهام با عنوان نفت ایران بود. انتشارات صابرین مسئولیت انتشار این تز دکتری مهم را بر عهده گرفته بود اما هیچ ادیتوری از پس متن مغلق و پر دست انداز رضا بر نمی آمد. کتاب را به دو نفر برای ادیت داده بودند و بعد از دو سه سال هیچیک نتوانسته بودند حتی بخشی از این رفرانس دانشگاهی را ادیت یا تنظبم کنند.
به رضا پیشنهاد دادم که من کتاب نفت ایران را ادیت کنم. ابتدا آن را جدی نگرفت. اما من دو بخش از کتاب را آماده کردم و شجاعانه به جنگ دست نوشته های رضا رفتم و آن را با متن های ساده تر جایگزین کردم. در اصل ادیتورهای قبلی جرات تغییر متن و خط زدن دست نوشته های رضا را نداشتند. به رغم وسواس عجیبی که نسبت به متن داشت ساختار جملات را هر جا لازم بود به هم ریخته همه را دوباره نوشتم و آمار و اطلاعات را تنظیم کردم و کتاب نجات یافت. بعد از حدود شش ماه کار تقریبا شبانه روزی کتاب نفت ایران آماده انتشار شد. فقط قدرت عشقی که در سینه من ریشه دوانده بود می توانست ۳۰۰-۴۰۰ صفحه دست نوشته بسیار مغلق و پر از آمار و ارقام را روان نویسی کند.
یک روز نسخه ای از کتاب را برای دعایی رئیس روزنامه اطلاعات بردم تا در روزنامه معرفی کند. وقتی به او گفتم که ادیت و تنطیم این کتاب را من انجام دادم دعایی در جستجوی نام من در پشت جلد و در صفحات اول کتاب بود. تازه متوجه شدم نامی از من در هیچ جای کتاب نبود و حتی از من تشکر هم نشده بود. انتشارات صابرین نیز به غیر از پیش پرداخت هیچگاه هزینه ادیت این کتاب را به من پرداخت نکرد.
روزهایی را که من و رضا در خفا و عیان با هم طی کردیم بسرعت از چهار سال عبور کرد. بخش بسیار بزرگی از این روزها در سفر و کوه گذشت. یک علت که ما خیلی به هم نزدیک شدیم خواهرم بود که هزار اشتراکات فکری و روحی با رضا داشت. تا اینکه زندگی مشترک من با مردی شروع شد که هر جا ما بودیم یک مامور اطلاعات به بهانه ای در اطراف ما بود یا ما را شنود می کرد.
منزل ما برای سالها مرکز جلسات طیفی از فعالین سیاسی بود. هر بار که از سفر باز می گشتیم حضور چند ساعته ماموران را در خانه بزرگ سعادت آباد حس می کردیم. چیزهایی جابجا می شد که عجیب بود. یک بار شیشه پنجره اتاق خواب را درآورده بودند که بیش از یک متر طول داشت و یادشان رفته بود آن را سر جایش بگذارند. هر قدر می گشتیم شنود ها را نمی یافتیم اما همیشه این حس را داشتیم که در ویترین وزارت اطلاعات زندگی می کنیم.
یکی از شب های سرد اسفند ۷۹ رضا به همراه چهل نفر از فعالان سیاسی نزدیک به مهندس سحابی در منزل بسته نگار در تجریش جلسه داشتند. آخر های شب مهدیه همسر زید آبادی زنگ زد و اطلاع داد که همه حاضران جلسه منزل بسته نگار بازداشت شده اند. هیچیک از ما این بازداشت را جدی نگرفتیم اما هر ماه که می گذشت بیشتر مطمئن می شدیم که این دستگیری یک پروژه امنیتی سنگین است .
علی ربیعی، دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور اجتماعی، گفته است که "فقر در ایران پایه بسیاری از ناآرامیهای ساختارشکن و غیرساختارشکن است" و در جریان خیزش "زن، زندگی، آزادی" در سال ۱٤٠۱ علاوه بر عامل فقر یا به تعبیر او "بقاء"، عامل ارزشهای ستیزنده با ارزشهای تحمیلی حکومت مذهبی ایران منشاء اصلی ناآرامیهای اجتماعی بودند. علی ربیعی سپس تصریح کرده است که در ایران "فقر یک موضوع امنیتی است"
در نشستی با حضور علی ربیعی، دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور اجتماعی، و شمار دیگری از مقامات حکومت تهران از جمله اسماعیل گرجیپور، معاون رفاه و امور اقتصادی وزیر کار، ابراهیم صادقی، رئیس مؤسسۀ کار و تأمین اجتماعی، فقر در ایران به عنوان موضوعی امنیتی توصیف و همچنین گفته شد که در اعتراضهای سال ۱٤٠۱ طبقات متوسط که با ارزشهای تحمیلی رژیم اسلامی سر ستیز دارند طبقات فقیر را به میدان اعتراضها کشاندند.
در این نشست ابراهیم صادقی، رئیس مؤسسۀ کار و تأمین اجتماعی، گفت که حدود ٢٧ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر و ناتوان از تأمین مایحتاج اولیه خود هستند. او افزایش خروج کودکان از چرخۀ تحصیل، رشد بیماریهای مزمن و نابرابری میان مناطق مختلف کشور را از پیآمدهای جدید فقر دانست و افزود: جمعیت زیر خط فقر در ایران بیش از میانگین جهانی است و مشکلاتی نظیر بیماری، خشکسالی، تحریم و غیره باعث تشدید فقر در ایران شدهاند.
در اظهاراتی جداگانه علی ربیعی، دستیار ویژه رئیس جمهوری در امور اجتماعی، گفت که "فقر در ایران پایه بسیاری از ناآرامیهای ساختارشکن و غیرساختارشکن است" و در جریان خیزش "زن، زندگی، آزادی" در سال ۱٤٠۱ علاوه بر عامل فقر یا به تعبیر او "بقاء" عامل ارزشهای ستیزنده با ارزشهای تحمیلی حکومت مذهبی ایران منشاء ناآرامیهای اجتماعی بودند. علی ربیعی اعتراف کرده است که در آغاز این اعتراضها شاهد بروز ارزشهای طبقات متوسط بودیم که در ادامه اعتراض گروههای فرودست را در پی داشت. علی ربیعی سپس تصریح کرده است که در ایران "فقر یک موضوع امنیتی است."
ربیعی رفع تحریمها را نخستین گام جدّی برای از میان بردن فقر در جامعه دانست و سپس اعتراف کرد که مشکل جمهوری اسلامی نظام تخریب شدۀ دیوان سالاری است که خود نتیجۀ تحریمها و تورم و البته فساد و تعارض منافع و مدیریتهای خویشاوندسالار است. به گفتۀ علی ربیعی در نتیجۀ این فساد پولهای زیادی حیف و میل و خود فقر در جامعه به قاعده تبدیل شده و همین "مبارزه با آن را بسیار دشوارتر می کند."
به گفتۀ علی ربیعی تحریمها "فقر را به قاعده تبدیل کرده" و در نتیجه کلیه "سیاستهایی که رفع تحریمها را به تعویق انداختند به فقر گسترده منجر شدند."
علی ربیعی کلیه دولتهای جمهوری اسلامی را در زمینۀ کاهش فقر ناکام خوانده و نخستین عامل را در زمینۀ تشدید فقر در ایران سیاستهایی دانسته "که دستیابی به ثروت را نابرابر میکند." او تأکید کرده است که "در ذات این نوع سیاستها نابرابری و فقر نهفته است" و هر چقدر این سیاستها ادامه پیدا کنند نابرابری تشدید خواهد شد و امید به بهبود از میان خواهد رفت.
مسئولین جمهوری اسلامی سوریه را برای همیشه فراموش کنند سوریه احاطه شده از تمام ارتش های کشور های منطقه و از زمین و هوا شش دانگ تحت کنترول است و همه حواسشان جمع است که مبادا ناامنی در پروسه انتقال قدرت صورت بگیرد مضافا به اینکه اردن و عربستان و مصر و آمریکا و ترکیه و اسرائیل و قطر...مثل عقاب در منطقه حضور دارند و راه هرگونه نفوذی را بسته اند.
حرفهایی که مسئولین جمهوری اسلامی بعضا هر از چندگاهی بیان می کنند بیشتر از روی خشم و شکست و تصورات ذهنی این آقایان است و با واقعیت همخوانی ندارد سوریه برای همیشه از دسترس خارج شده و خیلی زود از مشکلاتش کاسته می شود و به یک کشور حداقل نیمه آزاد تبدیل می شود و الجولانی هم در این میان کاره ای نیست و مطیع اوامر آمریکا و عربستان و ترکیه است و چنانچه خلاف آنچه متعهد شده اقدامی بدون هماهنگی انجام بدهد توسط مردم و بعد آمریکا و ترکیه بلعیده می شود ضمن اینکه او یه مدت کوتاهی برای انتقال هر چه بهتر قدرت فعلا سیبل شده و بعد از انتقال قدرت کنار می رود و مسیر دموکراتیزه شدن در سوریه با شدت و حدت هر چه بیشتر ادامه پیدا می کند و در ثانی نافرمانی الجولانی و گروهش که دست خالی هستند بی معنی است و اسراییل تمام تجهیزات نظامی دوران اسد را نابود کرده که مبادا بدست این گروه بی افتد.
روی همین اصل و با علم به اینکه این گروه به اصطلاح جهادی دستشان خالی است و قابلیت حاکم شدن در سوریه را ندارد و تا همین جای کار هم پیروزیش را مدیون کمک های غرب است جای هیچ اما و اگری وجود ندارد.
ارتش اسرائیل تصاویری از عملیات کماندوهای اسرائیلی برای منهدم کردن تاسیسات زیرزمینی تولید موشکهای ایرانی در سوریه را منتشر کرد
یورونیوز - ارتش اسرائیل برای اولین بار انجام این عملیات را روز پنجشنبه گذشته در جریان نشستی با خبرنگاران فاش کرد.
نداو شوشانی، از سخنگویان ارتش اسرائیل گفت: «این یکی از مهمترین و پیچیدهترین عملیاتهای ویژه ما در سالهای اخیر بود.»
بر پایه اعلام ارتش اسرائیل، در جریان انهدام تأسیسات تولید موشکهای هدایت شونده در شبکهای زیرزمینی که در کنار کوهی حفر شده، مستقر شده بود، اطلاعات مربوط به برنامه تولید تسلیحات شیمیایی سوریه نیز کشف شد.
سخنگوی ارتش اسرائیل به خبرنگاران گفت که هدف از این عملیات که در ۸ سپتامبر گذشته (۱۸ شهریور) انجام شد انهدام «تاسیسات تولید موشکهای هدایت شونده نقطهزن (PGM) بود که تحت حمایت ایران در داخل خاک سوریه در نزدیکی مرز با لبنان مستقر شده بود. این کارخانه برای تولید ۱۵۰ تا ۳۵۰ فروند برای حزبالله طراحی شده بود تا در حملات هوایی آنها و گروههای نیابتی ایران در سوریه به اسرائیل استفاده شود.»
به گفته نداو شوشانی، به دلیل شرایط خاص زمین و زیرزمینی بودن این تاسیسات، ارتش اسرائیل نتوانسته بر حمله هوایی تکیه کند و در نتیجه از عملیات مخفی شبانه بیش از ۱۰۰ نیروی ویژه خود برای حمله به این تاسیسات استفاده کرده که دهها فروند هواپیما از جمله چند فروند بالگرد پشتیبانی از آنها را برعهده داشتند.
تصاویر منتشر شده توسط ارتش اسرائیل، ضمن نمایش اتاق فرمان این عملیات، اعزام و نفوذ کماندوهای اسرائیلی به تاسیسات زیرزمینی تولید موشک را نشان میدهد که با انهدام نقاط حساس آن به پایان میرسد.
ارتش اسرائیل گفته که ۳۰ سرباز سوری نیز در جریان این عملیات کشته شدند.
سخنگوی ارتش اسرائیل گفته بود که ساخت این تاسیسات موشکی سوریه اواخر سال ۲۰۱۷ آغاز شد و در سال ۲۰۲۱ با ارسال ماشینآلات و قطعات تولیدی از ایران به این تاسیسات پایان یافت.
مرحوم دکتر رئیسطوسی، علاوه بر درس تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر، مسئلۀ نفت و سیاست خارجی آمریکا را هم تدریس میکرد. نگاهش به سیاست خارجی آمریکا همان نگاه استیفن آمبروز در کتاب «روند سلطهگری» بود. این نگاه در دهۀ شصت مورد پذیرش عموم فعالان ملی - مذهبی قرار داشت.
نخستین روزی که پای درس زندهیاد دکتر رضا رئیسطوسی در دانشگاه تهران نشستم، با خود گفتم که چطور ممکن است این میزان از صلابت و ابهت و جدیت در جثۀ کوچکی چون او بگنجد؟ با اقتدار تمام درس میداد. سال 1363 و موضوع درس «تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران قبل از مشروطیت» بود. استاد حجم عظیمی از دادهها و اطلاعات در مورد وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن عصر به همراه جزئیات فراوانی از شرایط تولید کشاورزی در استانهای جنوب شرقی کشور ارائه میکرد.
نمونهای از این نوع تلاش علمی وی را میتوان در دو کتابش تحت عنوان «زوال نظام اجتماعی و فروپاشی دولت قاجار» و «زمین سوخته، دیپلماسی بریتانیا در سیستان» ملاحظه کرد. نمرۀ 20 گرفتن از استاد، ممکن بود اما بهصرفه نبود! ویکتور بارین چهاربخش همکلاسی فقیدمان برای گرفتن نمرۀ 20 جزوۀ پرحجم را 20 بار مطالعه کرد، من اما هیچ جزوهای را هرچند سنگین و حجیم بیش از یک بار نمیخواندم. از این رو، هنگامی که دکتر رئیسی متوجه شد جزوۀ درسیاش را فقط یک بار خواندهام، لبخندی زد و گفت؛ پس ترم آینده هم مهمان خودم هستی! با شیطنت پاسخ دادم؛ مطمئن نباشید استاد! از آن درس نمرۀ 14 گرفتم.
از این نتیجه، استاد شگفتزده، اما من ناراضی بودم! از آنجا که گویی هیچ امری نباید با آسایش و آرامش در این کشور پیش رود، چند دانشجوی متعصب و تمامیتخواه، محتوای درس دکتر رئیسی را که صرفاً بر مدارک و اسناد تاریخی استوار بود، خلاف علایق سیاسی خود دیدند و به «پروندهسازی» و «توطئهچینی» علیه او و زندهیاد استاد جواد شیخالاسلامی و زندهیاد استاد احمد ساعی پرداختند.
از آن پس این سه استاد ناخواسته درگیر حواشی سیاسی ایجاد شده توسط آن چند نفر شدند و کار شادوران دکتر رئیسی به اخراج از دانشکده هم رسید. در همان زمان، فریده همسر دکتر رئیسطوسی در بستر بیماری علاجناپذیر سرطان بود. همسرش چون شمع به تدریج ذوب شد و دکتر رئیسطوسی با شکیبایی و نگاه عرفانی بیمانندی، تا لحظۀ مرگ، مراقب او بود و لحظهای بالینش را ترک نکرد. در آن زمان، خانوادۀ دکتر رئیسطوسی در منزلی در سعادتآباد زندگی میکردند.
منزلی با هزار متر مساحت و باغچهای پر از گلهای رز و چمنی سرسبز و سازهای در دو طبقۀ همکف و زیرزمین در وسط آن که چشم را مینواخت و دل را میبرد. این خانه به شدت غلطانداز بود! هر که خانه را میدید، مالک آن را صاحب ثروتی بیکران و از طبقۀ بورژوا میشمرد. دکتر رئیسطوسی از مال دنیا اما فقط همین خانه را داشت که آن هم، نتیجۀ یک اتفاق بود! دکتر رئیسطوسی از خطۀ خراسان برخاسته بود. در عنفوان جوانی پای درس استاد محمدتقی شریعتی نشسته و با آیتالله میلانی ارتباط گرفته بود. متأثر از آنها با سیاست و مبارزه آشنا شده بود. جای تعجب نیست که در روند کار به سازمانهای اهل مبارزه پیوسته باشد.
او برای آموزش شیوههای مبارزه مدتی به مصر رفته و بعدها با دکتر مصطفی چمران رفیق شده بود. در زمان تحصیلش در بریتانیا، منزلشان مأمن هر مبارزی بود که گذارش به آن دیار میافتاد. فریده وظیفۀ خود میدانسته که برای این مبارزان که به ندرت به غذای گرمی دسترسی پیدا میکردهاند، طعامی مطبوع تهیه کند. رنج و محنتی که او به دلیل قلّت بضاعت و کمبود درآمد در ابتدای آن دوره کشیده بود، غیرقابل وصف است.
دکتر رئیس طوسی پس از اخذ دکترای علوم سیاسی از دانشگاه بیرمنگام با مختصر پساندازی به ایران برمیگردد. در همان ابتدای بازگشت، مواضع سازمان مجاهدین خلق را با رویۀ سیاسی خود ناسازگار میبیند و به اتفاق دکتر حسین رفیعی و مهندس حمید نوحی دو تن از همراهان و همفکران خود، جزوۀ «روند جدایی» را انتشار میدهد و از سازمان اعلام جدایی میکند.
در همان حال، مختصر پسانداز که به پوند بوده است، به دادش میرسد. پوند یکباره در برابر ریال جهش میکند و امکان خرید زمینی در سعادتآباد را ممکن میسازد. حمید نوحی خانه را به سبک خود میسازد.
سایت رسمی محسن رنانی از تعلیق سایت و کانال تلگرامی وی از سوی مرجع قضایی خبر داد
سایت رسمی محسن رنانی، پژوهشگر اقتصاد و استاد دانشگاه اصفهان، خبر داد مرجع قضایی برخی مطالب او را مجرمانه تلقی کردهاند و بر همین اساس و تا پایان مراحل رسیدگی قضایی فعالیت سایت و کانال تلگرامی محسن رنانی تعلیق میشود.
در صفحه اول این سایت آمده است: «برخی مطالب بارگذاریشده در این سایت اینترنتی (www.renani.net)، و کانال تلگرامی مرتبط با آن (@Renani_Mohsen) از نظر مرجع قضایی مجرمانه تلقی شده و پرونده نویسنده آنها (دکتر محسن رنانی) در حال رسیدگی است و بنابر دستور قضایی از سایت حذف شده است.
همچنین فعالیت این دو درگاه مجازی تا پایان مراحل رسیدگی قضایی به اتهامات مطروحه علیه نویسنده، تعلیق میشود.» نزدیک به پانصد یادداشت، مصاحبه و مقاله در دو درگاه مجازی این استاد اقتصاد قرار دارد که برای نزدیک به بیست مورد آنها اعلام جرم شده است، بیشتر این مقالات در دولت سیزدهم منتشر شده بود.
عباس علی آبادی، وزیر نیرو، در جلسۀ کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی و با حضور رئیس مجلس، محمدباقر قالیباف، هشدار داد که تابستان بسیار سختی در پیش است و کسری برق از ٢٠ هزار مگابایت به ٢٥ هزار مگابایت افزایش خواهد یافت
او از خدا خواست که چنین اتفاقی نیفتد و از مجلس خواست که به وزارت نیرو اجازه بدهد که خود را برای رویارویی با کسری بزرگ برق و آب در تابستان داغ آماده کند
عباس علی آبادی گفت که در "زمستان سرد میتوان کُت و لباس گرم پوشید، اما عبور از تابستان به این سادگی نخواهد بود." وزیر نیرو از مجلس خواست که بگذارد وزارت نیرو روی حل مسئلۀ کسری برق در تابستان متمرکز شود، چون "نگرانی بزرگ تابستان است."
بعید نیست که منظور وزیر نیرو این بوده که مجلس با افزایش بهای انرژی موافقت کند.
ناترازی برق در زمستان جاری به قطعی و جیره بندی برق، تعطیلی مدارس و ادارهها و همچنین واحدهای تولیدی جهت کاستن از مصرف انرژی منجر شد. تشدید این وضعیت در تابستان و همزمانی آن با کمبود آب نگرانی حکومت از اعتراضهای اجتماعی را افزایش داده است.
در سوم دیماه گذشته، عیسی بزرگزاده سخنگوی صنعت آب کشور بحران آب و تنش آبی در ایران را حادّ توصیف کرد و افزود که حل بحران آب حتا از برطرف کردن مشکلات برق سختتر شده و رئیسجمهوری از وضعیت مصرف آب با عنوان «فاجعه» یاد کرده است.
سخنگوی صنعت آب کشور یکی از مشکلات آب در کشور را طی چند دهه گذشته غیرواقعی بودن قیمت آن دانسته و گفته است : "سالانه ۲۱۷ هزار میلیارد تومان یارانه پنهان در بخش آب پرداخت می شود."
سخنگوی صنعت آب میزان کل بارش کشور از ابتدای سال آبی تا اول دی ماه را حدود ۴۱.۴ میلیمتر اعلام کرد و گفت : این میزان نسبت به متوسط درازمدت، ۳۳ درصد کاهش یافته و به جز سه استان گیلان، مازندران و خراسانرضوی، سایر استانها با کم بارشی از ۱ تا ۸۸ درصد مواجه هستند.
وی میزان پرشدگی مخازن سدهای کشور را حدود ۴۳ درصد اعلام کرد و گفت: حجم پرشدگی فعلی سدهای کشور تقریباً مشابه سالهای گذشته در این تاریخ است اما نسبت به متوسط بلندمدت حدود ۸ درصد کمتر است.
سخنگوی صنعت آب کشور درباره میزان پرشدگی ۵ سد تأمینکنندۀ آب شرب تهران نیز گفت: از ابتدای سال آبی تا اول دی ماه سال جاری حجم مخازن سدهای استان تهران بین دو درصد (سد لار) تا ۵۴ درصد (سد طالقان) بوده و میانگین پرشدگی در کل حدود ۱۹ درصد بوده است.
سه ماه، کشور بدون رئیسجمهور بود، آنقدر کشور خوب گشت که همه متوجه شدیم مقامات در کشور کاری نمیکنند. فقط اوضاع را به هم میزنند!
تازه فهمیدیم کشور خودبهخودی اداره میشود. یعنی مردم خودشان ادارهاش میکنند.
این چیز عجیبی نیست، سومالی هم همینطور است، اتیوپی، لیبی، یمن، افغانستان، خیلی کشورها بدون حکومت مرکزی میگردند، توسعه و آیندهای ندارند، اما اوضاع جاریشان آنقدرها بد هم نیست.
تورمشان هم به اندازه ما نیست.
من طرفدار سلطنت نیستم، اما محمدرضا شاه چقدر عاقلانه دی ماه ۵۷ تصمیم گرفت مدتی از ایران برود، تا مردم تصمیمشان را بگیرند.
نمیدانم مقامات ما جایی دارند بروند یا نه، فقط برای دو سه ماه!
عراق، مسکو، پکن، یا جزایر بیشماری که با پول همه کاری میکنند.
پول اقامتتان را از خزانه میدهیم. کامل! با صبحانه، ناهار شام، حتی میان وعده و چای و میوه مجانی. اصلا همان بهشتی که منتظرید شاید بروید! مگر بهشت را غیر از این برایمان تعریف کردهاید؟
البته سخنرانی نکنید، دشمنتراشی نکنید، کشورها را تهدید نکنید، خط و نشان نکشید، در کارها دخالت نکنید. جلوی ارتباط مسالمتآمیز و پر منفعت دوطرفه با دنیا و بخصوص آمریکا را نگیرید. حجاب حجاب نکنید. وای فلسطین وای اسلام نکنید...
اگر دلار از هشتاد هزار تومان به چهل هزار تومان پایین نیامد.
اگر مقامات و پولدارهای کشورها برای سرمایهگذاری در کشورمان صف نبستند. ایلان ماسک اولین نفر!
اگر مردم شادمانه دست بهدست هم ندادند، برای ساختن ایران.
اگر دودههای کشنده از شهرها نرفت.
اگر با آزاد شدن زندانیان بیگناه و برداشته شدن حصر، مردم شادی نکردند.
اگر دینداران دعایتان نکردند، که دیگر نمازمان را برای دل خودمان میخوانیم. روزهمان را بهخاطر خودمان میگیریم، مسجدمان را بخاطر دلمان میرویم.
آنها که اهل خوشگذرانی هستند هم دعایتان میکنند. دیگر همه چیز را دو سه برابر نمیخورند! نابینا هم نخواهند شد.
جوانها هم پارتیهایشان را از زیرزمین میآورند روی زمین!
به خدا اگر وضع خیلی بهتر نشد.
مردم خودشان دوباره برتان میگردانند.
با عذرخواهی!
که ببخشید.
مثل الان که میگوییم کاش شاه بود!!
آن وقت هم شاید بگوییم خامنهای، صدیقی، علمالهدی، برگردید!! ما بدون شما درمانده شدیم.
فکر میکنید یک شوخی است. نه!
میدانم کارتلهای حرامخور اقتصادی اجازه نمیدهند بروید.
میدانم بسیاری از مقامات تنها عروسکهایی هستند در دست عدهای با منافعی میلیارد دلاری.
اما استعفا که نه، اجازه یک مرخصی چند ماهه هم یعنی ندارید!
دادستان عمومی و انقلاب زاهدان در واکنش به اعتراض گسترده جامعه سنی مذهب به پخش یک کلیپ مداحی با محتوای «تفرقه افکنانه»، از دستگیری این فرد در قم خبر داد
ایران وایر - دادستان عمومی و انقلاب زاهدان، روز ۱۶ دیماه از بازداشت مداح توهینکننده به مولوی عبدالحمید و اهل سنت در قم خبر داد و گفت این فرد به زودی به زاهدان منتقل میشود.
مهدی شمسآبادی، بدون نام بردن از این مداح گفت: «بعد از صدور دستور جلب و بازداشت از سوی بازپرس پرونده، متهم دستگیر و در اختیار اطلاعات سپاه قم قرار گرفت.»
شمسآبادی گفت این فرد متهم برای ادامه روند قضایی به زندان زاهدان منتقل می شود.
🔻 سالهای قبل خامنه خواسته بود که شخصیت مولوی عبدالحمید را تخریب نمایند! بهر حال: با انتشار مداحی ضد اهل سنت، مقامهای بلوچستان از برخورد قضایی با این مداح خبر دادهاند. در این ویدیو کلیپ مداح میگوید نماز خواندن در مسجد مکی «حکم زنا» را دارد. pic.twitter.com/IMzYNLmtq1
در ویدیویی که چند روز پیش از این مداح منتشر شد، او به مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان و مسجد مکی زاهدان که محل برگزاری اجتماعات مذهبی اهل تسنن در مرکز استان است «هتاکی و اهانت» میکند.
در ویدیوی منتشرشده، مداح مذکور عباراتی اهانت آمیز درباره مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی و مسجد مکی به کار میبرد. او میگوید نماز خواندن در مسجد مکی «حکم زنا» را دارد و «نان عبدالحمید خوردن ندارد». این مداح مسجد مکی را بهعنوان «مسجد ضرار» توصیف میکند.
مولوی عبدالحمید، پیش تر به انتشار ویدیوی این مداح واکنش نشان داده و گفته بود: «ما به توهین و فحش جواب نمیدهیم، اما تهمت را بیپاسخ نمیگذاریم.»
مصطفی محامی، نماینده علی خامنهای در استان سیستان و بلوچستان، نیز در پاسخ به اعتراضات، محتوای مداحی این فرد را نمونهای از «تشیع انگلیسی» توصیف کرده و خواستار «وحدت» شد.
یورونیوز - رسانههای اسرائیلی روز یکشنبه گزارش دادند که هرتزی هالیوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، دستور آمادهباش کامل صادر کرد و از نیروهای نظامی کشورش خواست تا برای مواجهه با انواع سناریوهای احتمالی آماده باشند.
آقای هالیوی دلیل صدور این فرمان را «آمادگی در برابر اقدامات مخرب ایران طی روزهای آینده» اعلام کرده است.
به گزارش رسانههای اسرائیلی این تصمیم در پی انتشار گزارشهایی در مورد افزایش چالشهای داخلی حکومت ایران پس از آسیب دیدن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در لبنان و سوریه اتخاذ شده است.
منابع آگاه نظامی به این رسانهها گفتهاند که جمهوری اسلامی در آستانه بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید با مساله کاهش ارزش پول ملی، مشکلات زیرساختی در تامین انرژی و اعتراضات مردمی مواجه است و در چنین شرایطی احتمال انجام اقدام نظامی این کشور علیه اسرائیل افزایش پیدا کرده است.
به نوشته رسانههای اسرائیلی، سپاه پاسداران ایران طی روزهای اخیر تلاش های تازهای را برای بازسازی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه و به ویژه حزبالله لبنان آغاز کرده است.
منابع آگاه امنیتی به رسانههای اسرائیلی گفتهاند که توازن استراتژیک در خاورمیانه چه از طریق تحرکات نظامی و چه از طریق برنامههای اقتصادی در حال تغییر است و این تغییرات سران جمهوری اسلامی را از چشمانداز آتیِ خاورمیانه نگران کرده است.
در همین حال، برخی مقامهای جمهوری اسلامی نیز طی روزهای اخیر بار دیگر بر لزوم انجام علمیات موسوم به «وعده صادق ۳» علیه اسرائیل تاکید کردهاند.
علی خامنهای، رهبر ایران و فرمانده کل قوا، در پی حمله هوایی ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ (۵ آبان ۱۴۰۳) نیروی هوایی اسرائیل به اهداف «پدافندی، موشکی و هستهای» در ایران از لزوم پاسخگویی به این حمله سخن گفته بود.
در همین حال، علی محمدی سیرت، نماینده رهبر ایران در نیروی قدس سپاه هفته پیش گفت که «عملیات وعده صادق ۳» تحقق پیدا خواهد کرد. همچنین، علی نیکزاد، نائب رئیس مجلس شورای اسلامی هم هفته گذشته تاکید کرد که دولت و شخص رئیس جمهور با اجرای عملیات «وعده صادق ۳» مخالفتی ندارند.
حسین طائب، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران ایران هم در سخنان اخیر خود گفت که آثار «وعده صادق ۳» نیز به مراتب بیش از دو حمله موشکی پیشین ایران به خاک اسرائیل در سال ۲۰۲۴ خواهد بود؛ عملیاتی که «وعده صادق ۱ و ۲» نامگذاری شده است.
روزنامه تندرو وطن امروز، چاپ تهران، هم هفته گذشته به نقل از کارشناسان نظامی، امنیتی و سیاسی نوشت که «وعده صادق ۳» یک فرصت مهم برای دفع خطر اسرائیل، بازسازی گروههای نیابتی ایران و توان بازدارندگی و حفظ امنیت و تمامیت ارضی کشور است.
قبلا گفته میشد که بیبیسی دهتا خبر حرفهای به مخاطب ارائه میدهد تا یک خبر خاص را به نفع منافع دولت انگلیس بسازد و تحویل مخاطب دهد.
طی ماههای اخیر این روال بیبیسی فارسی کاملا عوض شده و بیشتر «خبرسازی» برای به هم زدن اوضاع ایران را در دستور کار قرار داده است، و دیگر خبری از اطلاعرسانی حرفهای نیست.
نکته ظریف دیگر این که قبلا در میان خبرنگاران بیبیسی جمالالدین موسوی بیشتر خبرنگاری حرفهای بود اما در این ماهها در اغلب برنامههای خبری در چارچوب «سرنگونی» کار میکند و به کار روزنامهنگاری حرفهای پشت پا زده است.
وضعیت سیاست داخلی در ایران از حد تاسفبار گذشته و وارد مرحله مضحکه شده است. جماعتی که سراپا اوهام و خیالات بودند و همچنان نیز هستند، دوباره آغاز به تنشآفرینی کردهاند
عباس عبدی - هم میهن
اگر در زمان دولت اصلاحات گفته میشد که هر ۹ روز یک مسئله ایجاد میکنند در دولت وفاق و بر خلاف راهبرد این دولت، در هر ۹ ساعت یک بار در حال مشکلآفرینی هستند و متاسفانه در حصارهای امن سیاسی و قضایی قرار دارند و هر چه بخواهند میگویند و به هیچ مرجعی هم پاسخگوی سخنان بیپایه خود نیستند؛ جماعتی که در پیروی از گوبلز مبدع تکرار هر چه بیشتر «دروغ بزرگ» کم و کسر نمیگذارند و هر روز در صدد ایجاد مشکل هستند.
از نظر این جماعت دروغ باید چنان عظیم باشد که هیچکس باور نکند که «کسی آنقدر گستاخ یا بیعقل است که چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند.» از نظر آنان «در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن موجود است، و مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور میکنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.»
حالا بیایید به گذشته برویم. یک زمان مدعی شدند که اگر هیچ کاری هم نکنیم دلار ۱۵ هزار تومان کم میشود. رفتند در دولت و اداره اقتصاد کشور را در دست گرفتند هر کاری توانستند کردند و دلار را ۱۵ هزار تومان گران کردند.
گفتند سالی یک میلیون مسکن میسازیم رفتند در دولت و آنقدر تعداد ساختهها اندک است که رویشان نمیشود اعلام کنند. گفتند تورم را نصف و تکرقمی میکنیم رفتند در دولت و تورم را زیاد کردند که کم نکردند تازه رکورد آن را هم شکستند.
گفتند با یک میلیون تومان یک شغل درست میکنیم رفتند در دولت و هزاران برابر این رقم را از جیب ملت خرج کردند ولی دریغ از ایجاد شغل مولد و کافی.
گفتند لامبورگینی تولید میکنیم در عوض رفتند در دولت و قیمت پراید را چند برابر کردند و البته کیفیتش را هم کاهش دادند. معنای سیاست در این مکتب سراسر خالیبندی و خلافگویی است.
اینها را بگذارید کنار اظهارنظرهایی نابخردانه و بهشدت هزینهزای آنان در امور خارجی و شکستهای پیاپی که در این زمینه برای ایران عزیز ایجاد کردند یا در کنار ادعاهای خندهدار آنان در امور دینی و ظهور که هر روحانی تحصیلکردهای آنها مسخره میکند و به اعتقادات دینی مردم ضربه زدند.
اینها حتی کارشان به دخالت در امور پزشکی و بازی با جان مردم هم رسید و ورود کرونا به ایران را دروغ محض دانستند و بعد هم بجای واکسن، عنبرالنسا به مردم تجویز کردند و با واردات واکسن مخالفت نمودند و....
سومین جشنواره «خواجه عطا» در روزهای ششم و هفتم دیماه در بندرعباس برگزار شد که در آن آیینهای کهن استان هرمزگان را همچون ازدواج سنتی و رزیف به نمایش گذاشتند.
چند روز پس از آن، ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان هرمزگان این جشنواره را «مروج فساد و بیبندوباری اجتماعی» دانست که «موجب تضعیف بنیانهای اخلاقی جامعه میشود.»
مدیر حوزههای علمیه هرمزگان هم از نهادهای مرتبط، بهویژه سازمان میراث فرهنگی و وزارت ارشاد خواست تا «بهطور فوری اقداماتی برای جلوگیری از تکرار این مشکلات» انجام دهند.
سومین جشنواره «خواجه عطا» در روزهای ششم و هفتم دیماه در بندرعباس برگزار شد که در آن آیینهای کهن استان هرمزگان را همچون ازدواج سنتی و رزیف به نمایش گذاشتند. چند روز پس از آن، ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان هرمزگان این جشنواره را «مروج فساد و بیبندوباری اجتماعی» دانست که... pic.twitter.com/UW2AuZKn7l
جلال ایجادی جامعه شناس، زیست بومگرا و پژوهشگر در باره اسلام، لائیسیته و جنبش های اجتماعی است. او در دانشگاه های «کنام»، «سوربن پاریس 13»، و «گوستاو ایفل» در رشته های جامعه شناسی، اقتصاد پایدار و نظام های مدیریتی تدریس می کند. تازه ترین کتاب این نویسنده «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران»، انتشارات فروغ، است.
جلال ایجادی در سال 2023 کتاب جامعه شناختی «انقلاب برای گسست» (انتشارات فروغ) را در 324 برگ منتشر ساخت. کتاب دیگر این جامعه شناس «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» است که در ۴۸۰ برگ، توسط انتشارات فروغ، منتشر شد. از این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی، نقد قرآن و اسلام و خاورمیانه، تهیه و پخش می کند. افزون بر آن، جلال ایجادی در تلویزیون های فرانسه به تحلیل و تفسیر در باره مسائل ایران، خاورمیانه و جهان می پردازد و نقش فعالی در جامعه سیاسی و روشنفکری و دانشگاهی فرانسه دارد.
انتشار کتاب «گیتی مداری و لائیسیته ، قدرت سیاسی در ایران» در 350 برگ، یک رویداد بزرگ و بیسابقه در ادبیات سیاسی و عرصه جامعه شناختی است. از نگاه نویسنده جامعه ایران بیش از پیش سکولار و گیتی مدار می گردد. ایرانیان در تفکر و رفتار خود بطرز روزافزون از وابستگی های دینی جدا می شوند و خردگرایی و علم گرایی را در کردار خود بنمایش می گذارند. تجربه انسانی و روش های عقلانی جای قرآن پرستی و امام پرستی و خرافه پرستی و تقدیر الهی را می گیرد. هدف جلال ایجادی در این کتاب، نقد مانع های تحول ایران، شرکت در آماده سازی گیتی مدارانه، سمتگیری ژرفتر برای استقرار قدرت سیاسی دمکراتیک و لائیک است. لائیسیته یعنی جدایی دین از قدرت سیاسی و نظام آموزشی و نظام قانونگذاری می باشد. تحلیل از قدرت سیاسی در ایران، تهیه پروژه لائیسیته برای ایران و آماده سازی فرهنگی برای تمدنی تازه، هدف این پروژه روشنفکری است. پرسش های این کتاب نه تنها برای جامعه ایران بلکه همچنین برای کشورهای مسلمان و همه کشورهایی است که رابطه سختی با دین اسلام دارند و در آنها، این دین منشا درگیری و تنش است.
شیوع ویروس متاپنوموویروس انسانی (اچامپیوی) در ایران
سلمان اسحاقی، سخنگوی کمیسیون بهداشت مجلس در گفتوگو با سایت خبری «آخرین خبر» اعلام کرد که ویروس شایعشده در چین وارد ایران هم شده است. اشاره او به ویروس متاپنوموویروس انسانی (اچامپیوی) است که موجب بیماری تنفسی میشود.
سلمان اسحاقی، سخنگوی کمیسیون بهداشت مجلس در گفتوگو با سایت خبری «آخرین خبر» اعلام کرد که ویروس شایعشده در چین وارد ایران هم شده است. اشاره او به ویروس متاپنوموویروس انسانی (اچامپیوی) است که موجب بیماری تنفسی میشود. pic.twitter.com/JviNpWYehR
اقتصاد بازار آزاد چیزی بود که ایران در دوره پهلوی به آن توجه کرد
ولی اقتصاد دولتی دستآورد انقلابیون کمونیست در سال ۵۷ بود، انقلابیون با کپی برداری از شوروی سوسیالیستی همه شرکتها و بنگاههای بزرگ اقتصادی کشور را مصادره و دولتی کردند.
ویدیو زیر از میلتون فریدمن است، برندهٔجایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۶، در این ویدئو او درمورد فرایند تولید مداد صحبت می کند.
به گفته او، عملیات آزاد بازار فقط تولید را کارآمدتر نمی کند بلکه صلح و همدلی را هم بین مردم جهان گسترش میدهد.
در توئیتر:
ویدیوی از میلتون فریدمن، برندهٔجایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۶، درمورد فرایند تولید مداد
عملیات آزاد بازار فقط تولید را کارآمدتر نمی کند بلکه صلح و همدلی را هم بین مردم جهان گسترش میدهد. pic.twitter.com/ix2tEv22qD
- همین امروز می توان دلار را به ۲۰ هزار تومان رساند
- ما حق این ملت مظلوم را از حلقوم کثیف شما بیرون خواهیم کشید
ایران وایر - ویدیویی از اظهارات یاسر جبرائیلی، فعال سیاسی نزدیک به سعید جلیلی، درباره قیمت دلار توجه رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی را به خود جلب کرده است.
در این ویدیو که روز جمعه ۱۴ دی منتشر شد، جبرائیلی، خطاب به حسین صمصمامی، نماینده مجلس، میگوید: «ما باید معادلات ناصواب اقتصادی را تغییر بدهیم و حل کنیم. آقای صمصامی! آیا ما میتوانیم همین امروز نرخ دلار را به قیمت ۲۰ هزار تومان که در سال ۷۴ بود، برسانیم؟»
حسین صمصامی، که استاد اقتصاد در دانشگاه «شهید بهشتی» است، گفته یاسر جبرائیلی را تایید میکند.
🎥 یاسر جبرائیلی، رییس سابق مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام در همایشی گفت همین امروز میتوان دلار را به ۲۰ هزار تومان رساند. حسین صمصامی، نماینده مجلس نیز که در این همایش حضور داشت، گفته جبرائیلی را تایید کرد. جبراییلی در سخنانش همچنین گفت: «ما حق این ملت را... pic.twitter.com/yKoVl0IAui
یاسر جبرائیلی در سخنانش بدون اشاره به مخاطب خاصی همچنین میگوید: «ما حق این ملت را از حلقوم کثیف شما بیرون خواهیم کشید.»
اظهارات رییس سابق مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام درشرایطی بیان شده که نرخ دلار در روزهای گذشته به بالای ۸۲ هزار تومان رسید و روز شنبه ۱۵ دی نیز نیز با قیمت ۷۹ هزار و ۹۰۰ تومان معامله شد.
بررسی بازار ارز و طلا نشان میدهد دلار آمریکا در یکسال گذشته، ۶۳ درصد و از زمان آغاز به کار دولت مسعود پزشکیان بیش از ۳۵ درصد افزایش قیمت داشته است. سکه نیز در یک سال گذشته بیش از ۱۰۷ درصد گران شده است.
محمدرضا زنوزی مالک تراکتور با حضور در برنامه شب های فوتبالی ضمن تشریح برنامه های صدرنشین لیگ برتر، از هواداران پرشور تراکتور دفاع کرد مالک تراکتور با حضور در برنامه شب های فوتبالی ضمن تشریح برنامه های صدرنشین لیگ برتر، از هواداران پرشور تراکتور دفاع کرد.
به گزارش خبرورزشی، مالک باشگاه تراکتور که در پی صدرنشینی تیمش در پایان نیم فصل اول لیگ برتر به برنامه شب های فوتبالی در شبکه ورزش رفته است، در دفاع از هواداران پرشور تراکتور که بعضا به خاطر کارهای افراطی پان ترکها به تجزیه طلبی متهم می شوند، گفت:
ما را به تجزیهطلبی محکوم کرده بودند، من گفتم این حرفها چیست؟ تجزیهطلب شما هستید که به این مسائل دامن میزنید. شما ۹۰۰ سال گذشته ایران را میبینید. ترکها اگر قرار بود زبان عوض کنند و تمامیت ارضی کشور را زیر سوال ببرند، همانموقع میکردند که اختیار همه چیز دستشان بود.
#تورک ها اگر #استعمار گر بودند همانموقع که دولت و حکومت دستشان بود، انجام میدادند #زنوزی در مصاحبه زنده تلویزیونی خود گفت: تجزیه طلب کسانی هستند که به این ناعدالتی ها دامن میزنند، تورک ها اگر قرار بود زبان عوض کنند یا تمامیت ارضی را تغییر دهند چند صد سال پیش که اختیار pic.twitter.com/F48IaDB4nB
همین الان رهبر ما میگوید من ترک هستم. وقتی با بچهای صحبت میکند، ترکی حرف میزند. چرا این حرفها را میزنند. ما حافظ ایران بودهایم. تا ما حرف میزنیم، میگویند اینها تجزیهطلب هستند. منِ زنوزی چهار سال جبهه بودم. مگر جنگ در آذربایجان بود؟ ما در جنوب و غرب بودیم و از کشورمان دفاع میکردیم. چرا این تهمتها را به ما میزنند؟
پوستری با تصاویر خامنهای، پوتین و کیم جونگاون همراه با شعار «تفکیک زبالهها را فراموش نکنید»، روی اتوبوسهای شهر بزییه فرانسه نصب شد. این پوستر بخشی از کارزاری است که روبرت منر، شهردار این شهر، راهاندازی کرده است. منر به مخالفت با جمهوری اسلامی، روسیه و کره شمالی شهرت دارد.
سرکار خانم محمدی با سلام، ابتدا خدمت شما عرض کنم که من به دلایلی از سرکار خوش ام نمی آید. ببخشید که حرف ام را صریح می زنم و مثل خیلی ها کار را به تنفر شدید یا علاقه ی شدید نمی کشانم.
اما خوش آمدن یا بد آمدن من ابدا ربطی به این نوشته ندارد. همه ی ما حق داریم از کسی خوشمان بیاید یا نیاید و این موضوع فعلا برای من جنبه ی شخصی دارد.
آن چه در حال حاضر مهم است این است که شما امروز به عنوان «زندانی سیاسی» شناخته می شوید و فعلا در «زندان» هستید لذا تنها از این منظر با شما سخن می گویم و در مورد سایر چیزها ان شاءالله وقتی که آزاد شدید.
اما نکته ای که می خواهم در باره ی زدن و رقصیدن تان در زندان خدمت تان عرض کنم از این قرار است: سرکار خود یک زندانی سیاسی هستید. برنده ی جایزه ی نوبل هستید. به مناسبت جایزه ی نوبل در جهان شناخته شده هستید. سوال من از شما این است: آیا شما فکر می کنید «تمام زندانیان» سیاسی از زندانیان زندان های سیستان و بلوچستان تا زندان های خراسان و مازندران، تا زندان های کردستان و خوزستان «عین» شرایط شما را دارند؟
ایراناینترنشنال به اطلاعاتی اختصاصی دست یافته که نشان میدهد یگان ۸۴۰ نیروی قدس سپاه پاسداران، با ایجاد سه جوخه ترور موسوم به «شبکه آلمان» در تلاش برای حذف مخالفان ایرانی خارج از کشور و شهروندان یهودی در سراسر اروپا بوده است.
یک منبع اطلاعاتی غربی و یک منبع در سپاه پاسداران به ایراناینترنشنال گفتند یکی از برنامههای این شبکه توطئه ترور شاهین نجفی، رپر سرشناس ایرانی مخالف حکومت، بود که شکست خورد.
بر اساس این اطلاعات، یک عامل ترور قرار بود ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۲، همزمان با سالگرد خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، شاهین نجفی را در سالن تئاتر ام اگی در شهر هانوفر آلمان ترور کند.
شاهین نجفی در پاسخ به درخواست ایراناینترنشنال برای اظهار نظر گفت در آن شب، کنسرت فضایی غیرعادی داشت و تدابیر امنیتی پلیس بهشدت افزایش یافته بود.
امور جنایی و تروریسم و امور ویژه پلیس فدرال آلمان و پلیس ایالت نیدرزاکسن تا این لحظه حاضر نشدند در این مورد اظهار نظر کنند.
۱۲ سال پیش، رسانههای وابسته به سپاه پاسداران گفته بودند شاهین نجفی به دلیل خواندن آهنگی به نام نقی که در آن به امام یازدهم شیعیان اشاره کرده بود، «مرتد» شناخته شده است.
خبرگزاری فارس هم گزارش داد برای قتل شاهین نجفی «جایزه مردمی» تعیین شده است.
بر اساس اطلاعات منابع ایراناینترنشنال، عامل ترور در شب برگزاری کنسرت به نزدیکی سالن رسید، اما با افزایش ناگهانی تدابیر امنیتی، در تماسی تلفنی از تهران دستور لغو عملیات را دریافت کرد.
طراحان ترور به این نتیجه رسیدند که توطئه احتمالا لو رفته است و برای جلوگیری از افشای کل شبکه، ترجیح دادند ماموریت را لغو کنند.
عامل ترور، دستور را از رامین یکتاپرست دریافت کرده بود، گنگستر ۳۶ ساله ایرانی-آلمانی که اردیبهشتماه به دست عوامل منتسب به موساد در تهران کشته شد.
همان زمان یک منبع اروپایی به ایراناینترنشنال گفت او همراه با یک عضو دیگر سپاه پاسداران در تهران هدف حمله قرار گرفته و احتمالا در نتیجه عملیات موساد حذف شده است.
روزنامه واشینگتن پست اسفندماه ۱۴۰۱ به نقل از پنج مقام امنیتی آلمان و دو مقام اطلاعاتی غربی خبر دادرامین یکتاپرست مظنون اصلی سازماندهی حمله به یک مرکز یهودیان در شهر اسن آلمان بوده است.
حلقه رابط یگان۸۴۰نیروی قدس سپاه و مزدوران ایرانی-اروپایی
یک منبع اروپایی به ایراناینترنشنال گفت ترور ناموفق شاهین نجفی یکی از پروژههای پنهانمانده از یگان ۸۴۰ سپاه پاسداران بود، واحدی سری که مسئول انجام ترورهای برونمرزی علیه اهداف غربی، اسرائیلی و همینطور مخالفان حکومت ایران است.
ریاست یگان ۸۴۰ را یزدان میر بر عهده دارد. مشهورترین عملیات شکستخورده این گروه، برنامهریزی برای ترور یک دیپلمات اسراییلی در استانبول، یک روزنامهنگار فرانسوی و یک ژنرال آمریکایی در خاک آلمان بود که لو رفت، زمانی که موساد در عملیاتی ضدجاسوسی در خاک ایران، از منصور رسولی، قاچاقچی همکار سپاه پاسداران، بازجویی کرد.
اندکی بعد حسن صیادخدایی، یکی از ماموران ارشد یگان ۸۴۰ در تهران ترور شد. کمتر از یک ماه بعد، حسین طائب از ریاست سازمان اطلاعات سپاه پاسداران برکنار شد.
ایران اینترنشنال از یک منبع اطلاعاتی غربی و یک منبع داخلی به اطلاعاتی اختصاصی دست یافته که نشان میدهد سپاه پاسداران قرار بود شهریورماه سال گذشته، شاهین نجفی، رپر و فعال سیاسی مخالف نظام را ترور کند. این یکی از ماموریتهای سه جوخه ترور جدید واحد ۸۴۰ بوده. گزارشی از مجتبا پورمحسن pic.twitter.com/ShpSWIjj66
دو منبع به ایراناینترنشنال گفتند یک مقام ارشد یگان ۸۴۰ مسئول عملیاتهای جدید این گروه در خاک اروپا است. روزنامه دیلی میل آبانماه به نقل از یک منبع اطلاعاتی غربی، او را محسن بزرگی نامید، اما بر اساس اطلاعات اختصاصی ایراناینترنشنال، نام واقعی این مامور ارشد سپاه پاسداران محسن علینژاد کری بزرگ است.
او متاهل است و دو فرزند دارد و در محله نارمک تهران زندگی میکند. محسن علینژاد کری بزرگ مسئول شبکه موسوم به آلمانیهاست.
در مراودات درونسازمانی، محسن را بزرگ صدا میزنند، اما رامین یکتاپرست شماره او را با نام سید در گوشی تلفنش ذخیره کرده بود.
بزرگ کسی است که اهداف را انتخاب و برنامههای عملیاتی را تایید میکند. او با مجموعهای وسیع از مزدوران ایرانی و خارجی کار میکند که در مجموعه سپاه، سربازان بزرگ خوانده میشوند.
سرتیم محافظان محسن فخریزاده و دیگر اعضای شبکه آلمان
دو منبع به ایراناینترنشنال گفتند حامد اصغری، سرتیم محافظ محسن فخریزاده، چهره برجسته برنامه هستهای نظامی ایران که چهار سال پیش به دست موساد ترور شد، عضو دیگر شبکه بزرگ در واحد ۸۴۰ سپاه پاسداران است.
او یکی از محافظهای باسابقه و مشهور مقامهای ایرانی است، زمانی مسئولیت حفاظت از منوچهر متکی، وزیر خارجه پیشین ایران، و اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی، را برعهده داشت و بعدا هم محافظ فخریزاده شد.
او در جریان ترور فخریزاده خودش را روی او انداخت و بر اثر اصابت چهار تیر مجروح شد. با این حال او مدتها تحت بازجویی قرار گرفت و کارش را از دست داد.
اما اسفندماه ۱۴۰۰ در دولت ابراهیم رئیسی، بهعنوان سرپرست مدیریت ورزش و سلامت سازمان منطقه آزاد قشم منصوب شد. به گفته منابع ایراناینترنشنال، اصغری رابطه تناتنگی با رامین یکتاپرست داشت و در شبکه موسوم به آلمان فعالیت میکرد. او در تدارک یک توطئه ترور دیگر هم علیه شاهین نجفی بود.
شبکه سربازان بزرگ چهار عضو دیگر هم دارد، خلیل در آلمان و ایران زندگی میکند و تدارک نقشههای رامین یکتاپرست را بر عهده داشت.
مهدی عزیز بنکدار مسئول جمعآوری اطلاعات گروه است که رامین او را به نیروی قدس سپاه پاسداران وصل کرد. او در تلاش برای ترور جوزف شوستر، مدیر شورای مرکزی یهودیان آلمان، با پهپاد بود که ناکام ماند.
در آن زمان یکتاپرست توانسته بود قطعات پهپاد مورد نظر را در بستههای اسباببازی و با کامیون از مرز ترکیه به آلمان برساند.
عضو دیگر گروه روزبه علیزاده نام دارد؛ او بخشی از شبکه پولشویی برای تامین مالی عملیاتهای تروریستی بوده نه خود عملیاتها. او یکبار به ترکیه سفر کرد تا مواد مخدر را با طلا معامله کند.
و عضو آخر هم پاشان فشا نام دارد، صاحب شرکتی در آلمان که فقط شش ماه پاییز و زمستان کار میکند و در شش ماه دیگر در خدمت شبکه آلمان است.
ایران اینترنشنال - غیث التمیمی، فعال سیاسی عراقی مخالف گروههای مورد حمایت جمهوری اسلامی، با انتشار ویدیویی از بازداشت مقتدی، پسرش و دو نفر از دوستانش از سوی یک گروه مسلح به دلیل چسباندن پرچم عراق بر روی عکسهای قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس خبر داد.
او گفت که آنان تنها عکس پرچم عراق را روی عکس سلیمانی و المهندس میچسباندند و «این یک حق قانونی برای هر مخالف» است.
سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بود که همراه با المهندس، رهبر شبهنظامیان کتائب حزبالله و معاون حشد الشعبی، ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ با حمله هوایی نیروهای آمریکایی به فرودگاه بغداد کشته شد.
اوایل تیر امسال دادگستری استان تهران از صدور کیفرخواست علیه ۷۳ نفر از مقامات آمریکا در پرونده کشته شدن سلیمانی خبر داد.
در روزهای گذشته مراسم پنجمین سالگرد کشته شدن سلیمانی و المهندس در نقاط مختلف از جمله سفارت جمهوری اسلامی در بغداد برگزار شد.
التمیمی که کمپین «فقط عراق» را به راه انداخته است، نخستوزیر و ريیسجمهوری عراق را مسئول حفظ جان پسرش و دو دوست او خواند.
برخی رسانههای عراقی سهشنبه هفته گذشته از دستگیری افرادی به دلیل «پاره کردن» تصاویر سلیمانی و المهندس خبر داده بودند.
در سالهای گذشته نیروهای حشدالشعبی برخی افراد را به اتهام پاره کردن یا سوزاندن تصاویر سلیمانی و المهندس دستگیر کردهاند. از جمله سال ۱۳۹۹، سه شهروند عراقی به اتهام سوزاندن پوسترهای سلیمانی در شهر موصل دستگیر شدند.
دو سال پیش نیروهای مسلح به افرادی که قصد ممانعت از برپایی مراسم سالگرد سلیمانی و المهندس در کوت در جنوب عراق را داشتند تیراندازی کردند و سه نفر مجروح شدند.
اعتماد - يكي از علتهاي سقوط بشار اسد و نظام حكومت در سوريه تبديل نظام جمهوري به جمهوري سلطنتي و خويشاوندسالاري بود. جواني كه در انگلستان مشغول درس خواندن بود و دوره تخصص چشمپزشكي ميگذراند، به دليل كشته شدن برادرش باسل در حادثه اتومبيل از سوي حافظ اسد فراخوانده و در دورهاي كوتاه قرار شد فوت و فن حكومت بياموزد. بشار اسد خوش استعداد بود، اما تجربه حكومت به ويژه در سيستم امنيتي- حزبي بعث سوريه را نداشت. گرچه ۲۲ سال حكومت نه تنها كم نيست، بلكه زياد هم هست. مشكل اين بود و هست كه اين دورهها متكي بر راي مردم و رضايت آنان و بهتبع حمايت مردم به دست نيامده بود. چنانكه در آلمان شاهد حكومت نسبتا طولاني ۱۴ ساله كنراد آدنائر و حكومت ۱۶ ساله هلموت كهل و حكومت ۱۶ ساله خانم آنگلا مركل بوديم. اما اين دورهها متكي بر راي مردم فراهم شده بود. حكومت حافظ اسد مشروعيت خود را از راي مردم نگرفته بود. او هم مثل صدام با كودتا و كودتا در كودتا قدرت را قبضه كرده بود. چنين زمينه قدرت و حاكميتي لرزان و لغزنده است و نابودي خود را در متن و بطن خويش دارد. اگر حافظ اسد به انتخابات آزاد تن ميداد و پس از خود نظام حكومتي در سوريه را متكي بر راي مردم و انتخاب شايسته سامان داده بود، ممكن بود سرنوشت سوريه اين نباشد كه اكنون هست. وقتي نظام حكومتي جمهوري است، يعني جمهور مردم اراده خود را در اعمال حاكميت تحقق ميبخشند. حكومت و جامعه تعادل و قرار پيدا ميكند.
انتخابات رياستجمهوري اخير در ايران و پيروزي مسعود پزشكيان همان تحقق اراده جمهور مردم ايران بود وگرنه در نظامهاي جمهوري شبهسلطنتي كه نيروهاي امنيتي- نظامي براي سرنوشت انتخابات تصميم ميگيرند، يك پزشك فوق متخصص جراحي قلب و استاد تمام دانشگاه هم كه باشد و تجربه بيست سال نمايندگي و حتي وزارت و رياست دانشگاه را هم كه داشته باشد، نميتواند پيروز انتخابات باشد و به قول پزشكيان نامش از صندوق در بيايد! كار را به دست كسي ميسپرند كه مشتي حرف تكراري در آستين كوتاه و دست دراز دارد و آسان ميتوان بر شانههاي ضعيفش سوار شد و رشتهاي بر گردنش افكند و به هر سوي كه خواست تاخت، چنانكه تاختهاند. خويشاوندسالاري سه پيام بسيار منفي و آسيبزننده و ويرانكننده به همراه دارد:
يكم: گويي كشور ملك يك خانواده و حياط خلوت يك خاندان است. چنانكه در نظامهاي سلطنتي شرقي چنين بوده و هست. در بحرانيترين شرايط كشور ايران در سال ۱۳۲۰ سرنوشت كشور را به دست جوان خام ۲۱ ساله سرد و گرم نچشيدهاي به نام محمدرضا شاه ميسپرند كه به قول داريوش همايون در دوران ۳۷ ساله حكومتش دو بار فرار كرد و چهار بار هم آماده فرار بود. در سالهاي ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ سرنوشت كشور را دست سفير امريكا و انگليس سپرده بود و سرمست از شب ژانويه با پرزيدنت كارتر كه در نطق ضيافت تهران از شاه تعريف كرد و گفت: «ايران جزيره ثبات است! » صد البته خداوند به ملت ايران رحم كرد كه خلفش اين شازده تماشايي شاه نشد!
دوم: پيام ديگر خويشاوندسالاري رانده شدن افراد صاحبنظر و دانشمند از عرصه مديريت كشور است.
سوم: شخصي كه صلاحيت علمي و تجربي حكومت و رهبري ندارد، زمينه لازم و مناسب براي نفوذ بيگانه و نيز سودجويي اطرافيان دلال را خواسته يا ناخواسته فراهم ميكند. كافي است به نقش اشرف پهلوي و ديگر عناصر خاندان پهلوي و حتي فريده ديبا توجه كنيم. چگونه گذران ميكردند. يادداشتهاي علم را ببينيد. براي دندانپزشكي مثلا كشيدن دندان فاسد هميشه يكي از بستگان شاه به سوييس ميرود. اينها نشانههاي عقبماندگي در حكومتي است كه بر بنياد خويشاوندسالاري شكل ميگيرد.
علیصاحبالحواشی - وقتی دین از میدان تخیلاتِ زیستجهانی مردم بیرون میرود، معنای "مرگ" هم عاری از تصوراتی چون رفتن به ملاءاعلی یا آمدن نکیر و منکر، یا فشار قبر، یا پلصراط، یا روز داوری و بهشتوجهنم میشود.
مراسم ختم در يكى از تالارهای شاهین شهر اصفهان به جای مسجد، تالار گرفتن و به جای مداح و روحانی، ارکستر آوردن pic.twitter.com/Zp23b5y2mm
آنگاه مردم درباره عزیزان از دست داده خود "تصوری از طوردیگر بودن" نمیکنند تا برای ایشان "حمد و سوره" بخوانند، نماز و ختمقرآن و خیرات "هدیهکنند". حالا دیگر "زیارتقبور" چندان معنایی ندارد، شاید مگر تجدید خاطرهای از فرد درگذشته.
نشانهشناسیِ تحولات زیستجهانی در ذهنیات مردم ایران، همین دست "نوپدید"هاست.
"ایمان" باور نیست، واردشدن به، یا زادهشدن و تلقینگشتن با آفاقی از تصورات ویژه هستیشناحتی است. سازه "ایمان" بر استخوانبندی "امید و تمنا" ایستاده است؛ پوشش روی آن، هستیشناسیِ مخلوط با ناخودآگاهی است. آن "امید و تمنای" ایرانیان در این نیمقرن اخیر فرسود تا سازه هستیشناختی دین آنان نیز درپیاش فروریخت!
ایندیپندنت فارسی - جورجا ملونی، نخستوزیر ایتالیا، برای دیدار با دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا، به فلوریدا سفر کرده است. به گزارش نیویورک تایمز و خبرگزاری رسمی آنسا، یکی از موضوعات اصلی این دیدار، بازداشت چچیلیا سالا، خبرنگار ایتالیایی در تهران، است.
دفتر ملونی و تیم انتقالی ترامپ هنوز بهطور رسمی درباره این سفر اظهارنظر نکردهاند. رسانههایی چون رویترز و سیانان گزارش دادهاند که ملونی شامگاه شنبه وارد اقامتگاه مارالاگو شد. برخی رسانهها تصاویر حضور او در کنار ترامپ را منتشر کردهاند.
چچیلیا سالا با ویزای معتبر برای تهیه گزارش به ایران رفته بود و ۲۹ آذر بازداشت شد. این بازداشت سه روز پس از دستگیری محمد عابدینی در ایتالیا، که به انتقال قطعات پهپادی به سپاه پاسداران متهم شده، صورت گرفت.
ایران اینترنشنال - به دنبال بالا گرفتن تنش میان تهران و آنکارا بر سر تحولات سوریه و سقوط بشار اسد، با تصمیم دولت ترکیه برای لغو معافیت کامیونهای ایرانی از پرداخت مالیات سوخت هنگام خروج از ایران، صدها کامیون ایرانی در مرز ترکیه و ایران متوقف و سرگردان شدهاند.
ویدیوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی و رسانهها نشان میدهند بیش از هزار کامیون به دلیل این تصمیم در مرز بازرگان و دیگر مناطق مرزی ایران و ترکیه متوقف شدهاند.
همزمان تردد کامیونهای ترانزیت ایرانی در گمرک پلدشت در مرز نخجوان نیز امکانپذیر نیست.
به دنبال این اقدام، دولت جمهوری اسلامی نیز اعلام کرد از ۱۴ دی ماه عرضه سوخت به کامیونهای ترکیهای را متوقف خواهد کرد.
سایت تابناک در این باره نوشت این اقدام «باعث نقرهداغ شدن و اعتراض کامیونداران ترکیهای» شد.
ترکیه هشتم دی ماه معافیت کامیونهای ایرانی از پرداخت مالیات سوخت هنگام خروج از ایران را لغو کرد و دلیل آن را «اصل عمل متقابل» خواند.
پس از آن اعلام شد که از این پس خودروهای تجاری و کامیونهای ایرانی هنگام ورود به ترکیه باید به اندازه حجم باک سوخت خودرو مالیاتی معادل ۱۵۵ درصد مالیات ویژه مصرفکننده در ترکیه پرداخت کنند.
کیهان لندن - روابط قطر با حاکمان جدید سوریه پس از سرنگونی بشار اسد رو به افزایش است. وزیر خارجه قطر در بین اولین مقامات ارشد آن کشور بود که پس از به قدرت رسیدن احمد الشرع (محمد الجولانی) در سوریه، برای دیدار با او به دمشق رفت. این در شرایطی است که دولتمردان جدید سوریه خواستهاند جمهوری اسلامی دست از دخالت در امور این کشور بردارد.
در این دیدار الجولانی گفته بود: «قطر همیشه شریک مردم سوریه بوده و مواضع خود را تا پیروزی انقلاب حفظ کرد و مرحله بعدی در سوریه مرحله توسعه خواهد بود و شاهد مشارکت موثر توسط قطر خواهیم بود.»
سقوط بشار اسد یک شکست استراتژیک تاریخی برای جمهوری اسلامی و رهبرش علی خامنهای به شمار میرود اگرچه زمامداران حکومت تلاش میکنند نه تنها این شکست را لاپوشانی یا فرافکنی کنند بلکه حتا آن را پیروزی جلوه دهند!
هرچند روابط قطر با جمهوری اسلامی نیز از سطح بالایی برخوردار بوده و هست، اما برخی مسائل از جمله بلوکه ماندن شش میلیارد دلار از پولهای ایران در بانکهای قطر، همسویی با سایر دولتهای عربی منطقه در مورد به چالش کشیدن حق مالکیت ایران بر جزایر سهگانه در خلیج فارس و میزبانی از نیروهای آمریکایی در پایگاه «الحدید» روابط تهران و دوحه را تحت تأثیر قرار داده است.
اقتصاد ممتاز قطر
وبسایت «مرکز دادههای باز ایران» دیماه سال ۱۴۰۳ در گزارشی به سرانه درآمد ناخالص ملی در کشورهای حوزه خلیجفارس پرداخت. این گزارش نشان میدهد که در میان ۸ کشور نفتخیز حاشیه خلیجفارس، ایران پایینترین سرانه درآمد ناخالص ملی و قطر بالاترین درآمد ناخالص را دارد.
بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۳ میلادی میزان سرانه درآمد ناخالص ملی در ایران ۴۶۸۰ دلار بوده در حالی که در قطر بیش از ۷۰ هزار دلار است.
سرانه درآمد ناخالص ملی معیار ارزیابی رفاه اقتصادی و استاندارد زندگی در یک کشور محسوب می شود و بر اساس تقسیم مقدار کل درآمد یک کشور به میزان جمعیت آن به دست میآید و سهم هر شخص را از این درآمد مشخص میکند.
بر اساس آخرین رتبهبندی «شاخص رفاه» از سوی مؤسسه «لگاتوم»، جمهوری اسلامی ایران در میان ۱۶۷ کشور در رده ۱۲۶ ایستاده در حالی که قطر در رده ۴۶ قرار دارد.
ایران وایر - بزرگترین سرمایهگذاری سعودیها در ایران، گروه «صافولا» عربستان که بیش از ۵۰درصد بازار روغنهای خوراکی ایران را در اختیار داشت، بهصورت ناگهانی، کل دارایی خود به ارزش ۷۰۵میلیون ریال عربستان که تقریبا معادل ۱۸۸میلیون دلار است را فروخته و از ترکیب سهامداران و بازار ایران، خارج شده است.
صافولا حتی در هفت سالی که روابط ایران و عربستان قطع بود هم در بازار ایران باقی مانده بود، اما اینک در شرایطی که وضعیت داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران نسبت به سالهای اخیر وخیمتر شده، ایران را ترک کرده است.
خروج عربستان سعودی از بازار صنایع غذایی ایران تقریبا دو سال پس از برقراری رابطه مجدد میان دو کشور رخ داده است. در زمان از سرگیری روابط دو کشور، گفته شده بود که عربستان به نشانه حسننیت، علاقهمند به سرمایهگذاری از جمله در صنایع غذایی ایران است.
بنیانگذار و رییس هیاتمدیره هلدینگ صافولا «سلیمان بن عبدالقادر المهدیب» است. مالکیت این شرکت به صورت سهامی عام بوده و در بازار بورس عربستان فهرست شده است.
بزرگترین بخش سهام یعنی حدود ۱۰درصد از کل سهام شرکت صافولا متعلق به دولت عربستان یا همان خانواده «آل سعود» است. خانواده «المهدیب» که از خانوادههای سرشناس در دنیای تجارت عربستان هستند هم بخش قابلتوجه و تاثیرگذار سهام این شرکت را در اختیار دارند. مالک باقی سهام این شرکت، افراد حقیقی و حقوقی هستند که سهام شرکت را از طریق بورس عربستان خریداری کردهاند.
خروج سرمایه سنگین اینچنینی از اقتصاد کشور درست در زمانی که اقتصاد ایران بیش از پیش به جذب سرمایهگذار داخلی و خارجی نیازمند است، در بلندمدت و کوتاهمدت چه آثاری بر بازار ایران و اشتغال در این بخش خواهد داشت؟
علت خروج ناگهانی در مقطع زمانی کنونی
شرکت صافولا در تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۲۴ قراردادی به ارزش ۱۸۷میلیون و ۶۰۰هزار دلار برای فروش کل تجارت خود در ایران امضا کرد.
تجارتی که شامل تولید و توزیع روغنهای خوراکی، غذاهای دریایی، نانوایی و محصولات شیرینیپزی میشود. مدیران این شرکت مدعی هستند که فروش تجارت آنها در ایران در جهت خروج از بازارهای غیراصلی و غیرکلیدی و تخصیص مجدد منابع به بازارهای مناطق با پتانسیل بیشتر است.
بر اساس بیانیه صافولا، فروش کلیه سهام این شرکت در ایران به عنوان بخشی از ادامه استراتژی این شرکت در خروج به موقع از تمام بازارهای غیرعمده مانند مراکش و عراق در سال ۲۰۲۳ بوده است.
این هلدینگ همچنین اعلام کرده که منابع حاصل از فروش داراییهای خود در ایران که معادل ۱۸۷/۶ میلیون دلار است را برای تقویت قدرت مالی شرکت استفاده خواهد کرد و این تصمیم را بخشی از تلاشهای گسترده برای بهبود ساختار مالی شرکت توصیف کرده است.
با وجود علتهایی که شرکت سعودی صافولا در خصوص خروج از بازار ایران در بیانیه خود برشمرده، برخی رسانههای داخلی، تصمیم به فروش و خروج از ایران را با پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات آمریکا و نزدیک شدن به آغاز حضور او در کاخ سفید مرتبط میدانند. این عده با استناد به عدم خروج سعودیها از ایران در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، معتقدند که این بار این تصمیم میتواند نشانهای از وضعیت وخیم دیپلماتیک پیشرو بین ایران و آمریکا باشد که زودتر به گوش طرف عربستانی رسیده است.
به گزارش «عربیک تریدر» Arabic Trader مدیران شرکت انتظار دارند که این خروج پس از کسر هزینههای مربوط به معامله برای صافولا حدود ۲میلیون و ۸۰۰هزار ریال سعودی سود داشته باشد.
ایران اینترنشنال - به دنبال طرح موضوع ضرورت مذاکره با غرب و آمریکا برای حل مشکلات از سوی برخی مقامهای جمهوری اسلامی، حسین شریعتمداری، نماینده علی خامنهای در روزنامه کیهان، در سرمقاله شنبه ۱۵ دی این روزنامه نوشت که مطرح کنندگان موضوع مذاکره با آمریکا یا خواب هستند یا مستاند یا دیوانه.
شریعتمداری با اشاره به شعری از ابوسعید ابوالخیر تاکید کرد مطرح کنندگان این موضوع یا «سادهلوحاند» یا «ناکارآمدند» و ناتوانی خود را در حل مشکلات، زیر پوشش مذاکره با آمریکا پنهان میکنند یا «به فریب یا به طمع، سر و سری با دشمن دارند».
در روزهای گذشته برخی مقامات دولت مسعود پزشکیان و بعضی فعالان سیاسی، خواستار مذاکره با دونالد ترامپ شدهاند که از ۲۰ ژانویه رسما رییسجمهوری آمریکا خواهد شد.
از جمله علی عبدالعلیزاده، نماینده ویژه پزشکیان در اقتصاد دریامحور و رییس ستاد او در دوره انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری ۱۴۰۳، سهشنبه ۱۱ دی ماه گفت که باید با ترامپ مذاکره کرد.
او گفت: «نمیشود مسائل کشور را معلق نگه داشت.»
عبدالعلیزاده تاکید کرد: «مجموع حاکمیت نظام هم به [ضرورت] مذاکره رو در رو رسیده است.»
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نیز جمعه ۱۴ دی در مصاحبه با شبکه سیسیتیوی چین اعلام کرد که تهران برای مذاکرات «سازنده و بدون تاخیر» بر سر برنامه هستهای خود آمادگی دارد.
شریعتمداری اما با اشاره به سخنان مقامات جمهوری اسلامی درباره مذاکره، در سرمقاله کیهان نوشت: «هر یک از چند احتمال یاد شده درباره پیشنهاددهندگان مذاکره با آمریکا صحت داشته باشد، در این نکته تردیدی نیست که صلاحیت حضور در مسئولیتهای نظام را ندارند.»
او همچنین به مواضع ریچارد نفیو، عضو سابق تیم مذاکرهکننده آمریکا در پرونده هستهای جمهوری اسلامی اشاره کرد که در مقالهای در فارن افرز نوشته است در حالی که ایالات متحده برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران آماده میشود، به دلایل مختلف از جمله هزینه بالای این حمله، کاخ سفید باید برای آخرین بار به دیپلماسی نیز شانس و فرصت دهد.
نفیو در مقاله مفصل خود با اشاره به محاسن و معایب حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی، در عین حال تاکید کرده است حمله به برنامه هستهای ایران «مزایای استراتژیکی به همراه دارد که فراتر از جلوگیری از هستهای شدن یک دشمن خطرناک» است.
برخی ناظران با در نظر گرفتن چینش احتمالی اعضای کابینه ترامپ معتقدند واشینگتن مجددا سیاست فشار حداکثری را در برابر تهران در پیش خواهد گرفت.
یورونیوز - یک مامور پلیس مست در زامبیا همزمان با جشن سال نوی میلادی ۱۳ فرد مظنون به ارتکاب جرائم مختلف را آزاد کرد.
بنا به اعلام پلیس این مامور به زندانیان گفته بود که در سال نوی میلادی آزاد هستند. ۱۳ زندانی آزادشده اکنون «فراری» محسوب میشوند.
از سوی دیگر خود مامور پلیسی که در حالت مستی آنها را آزاد کرد اکنون در بازداشت به سر میبرد.
بنا به گزارشها این مامور پلیس به زور کلید سلولهای زندانیان را از یکی از همکارانش گرفت و با باز کردن درب سلولها به زندانیان دستور داد که فرار کنند. از ۱۵ زندانی که درب سلولشان باز شد ۱۳ نفر فرار کردند.
به گفته پلیس برخی از زندانیان آزاد شده مظنون به ارتکاب «جنایتهای سنگین» هستند.
پلیس هشدار داده است که آزاد کردن آنها میتواند «تهدیدی جدی برای امنیت عمومی» باشد. زندانبانی که زندانیان را آزاد کرد تنها مدت کوتاهی پس از این اقدام خود بازداشت شد.
معاون قوه قضاییه خطاب به صنایع: هر کس برق شما را قطع کرد، به دادسرا شکایت کنید.
محمدباقر الفت: براساس قانون ۵۷۶ مجازات اسلامی، قطع کنندگان برق صنایع به یک تا ۵ سال انفصال از خدمات محکوم میشوند. جنجال و هیاهو نکنید، برقتان را قطع کردند، بروید کلانتری و یا دادسرای محل، شکایت کنید.
🔴 معاون قوه قضاییه خطاب به صنایع: هر کس برق شما را قطع کرد، به دادسرا شکایت کنید
💢محمدباقر الفت: براساس قانون ۵۷۶ مجازات اسلامی، قطع کنندگان برق صنایع به یک تا ۵ سال انفصال از خدمات محکوم میشوند.
📌جنجال و هیاهو نکنید، برقتان را قطع کردند، بروید کلانتری و یا دادسرای محل،... pic.twitter.com/jA7v3rZ5EN
-- AbdiMedia - Abdollah Abdi (@abdolah_abdi) January 5, 2025
گویا فامیلی اصلی گلوریا هاردی «علی اکبری» است و دختر محمد علی اکبری
به گزارش خبرورزشی، از زمان فراگیر شدن شبکه های اجتماعی و تعدد پلتفرم های مجازی، حواشی زندگی سلبریتی ها و افراد مشهور در هر حوزه ای چندین برابر شده و احتمالا مخفی کردن برخی اتفاقات گذشته برای آن ها، دشوارتر! یکی از ترندهای ۲۴ ساعت اخیر توییتر فارسی یا همان شبکه ایکس هم در همین خصوص است؛ اینکه هویت واقعی یکی از بازیگران خانم سینما که دست بر قضا همسر مشهوری هم دارد، دقیقا چیست و خودش هم با وجود انتشار اخبار و ادعاهای مختلف، تاکنون اظهارنظر رسمی در این خصوص انجام نداده است.
صحبت از گلوریا هاردی است؛ بازیگری که تقریبا یک دهه قبل در سینما و تلویزیون ایران چهره شد و خودش ادعا می کرد مادری ایرانی و پدری فرانسوی داشته و همین موضوع سبب شد او که از خارج از کشور آمده بود، به زندگی در ایران ادامه دهد، بازیگر رسمی شود و حتی با یک بازیگر دیگر یعنی ساعد سهیلی هم ازدواج کند.
که جزو بازیگران جوان سینمای ایران است و تقریبا همه طرفدارانش هم میدانند به شدت علاقه مند به پرسپولیس است و بازی های تیم محبوبش را مثل یک هوادار چند آتشه دنبال می کند. در واقع او جزو ستاره های پرسپولیسی سینمای ایران محسوب می شود و به این خصیصه شناخته می شود.
از شب گذشته تا کنون در خصوص هویت اصلی گلوریا هاردی تردید ایجاد شده است؛ پس از اینکه تصویری از اکانت توییتر منتسب به سال ۲۰۱۰ گلوریا منتشر شد که گویا نام خانوادگی وی نه هاردی، که اکبری بوده است! سپس نوبت به افشاگری یکی از دوستان قدیمی خانوم گلوریا رسید که در یک توییت نوشت: «جوری که این دختره زندگی قبلیش رو از اینترنت پاک کرد و بعد هم خودش رو با فامیلی «هاردی» به ملت شریف ایران قالب کرد، تعجب میکنم چطور توییترش از دستش در رفته! هر بار میبینم مردم قربون سادگی و صداقتش! میرن، دلم میخواد مثل قضیه چیستا یثربی یه پروژه حقیقتیابی راه بندازم براش.»
مهسا قربانی داور باتجربه فوتبال که مدتی پیش خبر مهاجرتش از ایران رسانهای شد، به تازگی در دانمارک به اتهام «جعل مدارک اقامت» دستگیر شده است
کیهان لندن - روزنامه «برلینسکه» ۱۴ دیماه ۱۴۰۳ گزارش داد او قصد داشت از دانمارک به ادینبورگ برود و آنجا درخواست پناهندگی بدهد که توسط پلیس بازداشت شد.
مهسا قربانی اولین زن ایرانی است که مسابقه مردان را داوری کرد و اولین داور زن فوتبال ایران است که مدرک VAR دارد.
قربانی کمتر از یک ماه پیش به دلایلی ایران را ترک کرد. آنطور که رسانههای دانمارکی میگویند او ابتدا با هواپیما به ترکیه رفته و از آنجا به ترتیب به سوئیس، سوئد و دانمارک پرواز کرده است.
رادیو زمانه - تنها ساعاتی پس از انتشار مصاحبه اختصاصی مجله فرانسوی اِل با نرگس محمدی، زندانی سیاسی و برنده جایزه نوبل صلح که در آن گفت دو کتاب، از جمله زندگینامهاش و دیگری، کتابی در موضوع آزار جنسی و سرکوب زنان زندانی در ایران را آماده انتشار میکند، ویدئویی از او بهطور گسترده در فضای مجازی منتشر شد و واکنشهای مثبت و منفی گستردهای بههمراه داشت.
در این ویدئو، محمدی همراه با دیگر زندانیان میرقصد و موج واکنشها به زبان فارسی به آن در تضاد با موج واکنشها به دیگر زبانها به مصاحبهای شد که در آن محمدی مشخصاً میگوید «چندین مورد آزار جنسی علیه زندانیان سیاسی زن» را ثبت کرده است.
منتقدان این ویدئو، محمدی را متهم به «سفیدشویی زندانهای جمهوری اسلامی»، «پروژه بودن» و «دروغگویی از وضعیت سلامتش» متهم کردند و در مقابل برخی دیگر مانند لیلا حسینزاده گفتند «این رقص هم یک مقاومته» و افرادی مانند آتفه چهارمحالیان، عضو کانون نویسندگان ایران، زندانی سیاسی و فعال حقوق کودک پرسیدند که اصلاً «چرا باید چنین فیلمی علیه زندانیها باشد؟»
این فیلمی که از رقص و آوازخوانی #نرگس_محمدی و بقیه اصلاحطلبها تو زندان جدیداً بیرون اومده، سفیدشویی محض زندانهای ج.اس. یه کثافت خالص به نفع رژیم. همون پروپاگاندایی که گلشیفته گفته بود. فیلمبردار هم صداش شبیه سپیده قلیانه. ای بابا بازم حق با پادشاهیخواهها بود؟ pic.twitter.com/QNxrKOBbfJ
در یک مثال دیگر، معصومه ناصری در شبکه اجتماعی ایکس/توییتر سابق نوشت:
در کشوری که «زندگی» ممنوع است، آنچه در این ویدئو اتفاق میافتد هم مبارزه است. روسریتو در بیار موهاتو باز باز باز کن / عشق من نترس، بخند، به گریه اعتراض کن
رقص با پیراهن نارنجی، پایکوبی با پیراهن زرد
ویدئوی رقص نرگس محمدی با پیراهن نارنجی، یکی از دو تصویری است که این هفته در فضای مجازی گسترده منتشر شد. در این ویدئو، یک نفر روبهروی برنده جایزه صلح نوبل است و از محمدی میخواهد «چیزی برایمان بخوان و برقص» و محمدی در نهایت ترانه «خیلی وقته که دیگه دلت برام تنگ نمیشه» از حسن شماعیزاده را میخواند و با آن میرقصد.
ترانهای که در آن کلمههای عشق، بوسه، روز عشق تکرار میشود و با تکرار «زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه» به رقص محمدی پایان میبخشد.
در ادامه ویدئو، محمدی با پیراهن زرد در میان زنانی دیگر است. بهقطع نمیتوانی بگویی اینجا زندان است. ولی مانند بخش نخست ویدئو، از یک گوشه ـ انگار پردهای را کنار زدهای و دید میزنی ـ او را میبینی که میرقصد، دست دیگر زندانیها را میگیرد و در تصویر، شادمانی موج میزند در حالی که ترانهای از مهدی ریاحی لبریز کلمه آزادی را با هم میخوانند:
روسریتو در بیار موهاتو باز باز باز کن / عشق من نترس، بخند، به گریه اعتراض کن
سقف و دیوار، همچنین فرش، ظاهر یک سالن اداری را دارد. در پایان ویدئو، افراد حاضر گروهی فریاد میکشند «آزادی، آزادی، آزادی» و همدیگر را تشویق میکنند.
پروفایلهای بینام و نشان شبکههای مجازی میگویند سپیده قلیان در بخش نخست ویدئو با محمدی صحبت میکند اما صورت او را نمیبینیم و نمیدانیم.
در فضایی که جمهوری اسلامی به شکلهای مختلف، چهرههای زن را از حتی صحبت در فضای مجازی هم منع میکند، مانند زینب زمان که برای نوشتن چند توییت به احکام عجیب قضایی از جمله «ممنوع المعاشره» (دید و بازدید، صحبت، نشستن و چایی خوردن) با «چهرههای اجتماعی و سیاسی» برای مدت پنج سال شده است، احتمالا ویدئوی رقص منتسب به درون زندان، میتوانست یک گام برنده برای جنبش «زن، زندگی، آزادی» باشد اما در تضاد آن، برخی کاربران مانند فرشید بابائی، یک سلطنتطلب، در ایکس ویدئوی رقص محمدی را کنار تصویر اعدام مجیدرضا رهنورد گذاشت و در توییتی که در زمان نوشتن این گزارش ۱۶۰هزار مرتبه دیده شده نوشت:
سهم نرگس محمدی از مبارزه با جمهوری اسلامی: اقامت خانوادگی فرانسه، یک میلیون دلار جایزه، جایزه نوبل، حمایت آنجلینا جولی و پادشاه نروژ. سهم مجیدرضا رهنورد: ۳۰ دقیقه حلق آویز با دست شکسته.
نمونه نگاهی دیگر به این رقص میتواند توییت امیرحسین مصلی، روزنامهنگار باشد:
اکانتهای ارزشی و برانداز فیلمی را که مخفیانه از بند زنان زندانی سیاسی گرفته شده، جهت تخریب نرگس محمدی پخش کردهاند که همراه دیگر زنان مبارز آواز میخواند و میرقصد اما احمقها نمیدانند همین کنش یادآور سکانس پایانی فیلم پاپیون است که میگوید: آهای حرومزادهها، من هنوز زندهام!
«متهم به نقض نظم زندان از طریق رقص در روز عزا در ماه محرم»
ویدئوی منتسب به رقص نرگس محمدی و دیگر زندانیان زن مکان و زمان نامشخص دارد. معلوم نیست چه کسی آن را ضبط کرده و چرا الان به فضای مجازی آمده ولی خبر تازهای نیست. پیشتر در ۱۳۹۹ جمهوری اسلامی محمدی را متهم به نقض نظم زندان بهواسطه برگزاری مجلس رقص در روز عزا در ماه محرم کرده بود. در ۱۳۹۵ و در مجالی دیگر، محمدی در نامهای سرگشاده در واکنش به آزادی آن زمان بهاره هدایت نوشته بود:
روز یکشنبه پس از ملاقات به بند بازگشتیم. غروب بود که نامه آزادیات به بند تحویل داده شد. هوا تاریک بود. بند سراپا هیجان و شادی بود. شروع کردیم دست یکدیگر را گرفتن و سرود خواندن، دست زدن و سوت زدن. مأموران، خانمها را به حیاط بردند. دست در دست هم سرود ای ایران، نام جاوید وطن و یار دبستانی را خواندیم. اشک از چشمانمان سرازیر بود. با اینکه در انتظار و آرزوی آزادیات بودیم اما باور نمیکردیم. بالاخره بهار آزاد شد. تا ساعتها بند، غرق آواز و سرود و رقص و پایکوبی بود. یکی از مأموران میگفت در تمام سالهای خدمتم تا این حد از آزادی کسی خوشحال نشده بودم. به بند بازگشتیم. تختی که کنار تختم خالی بود، هم مایه خوشحالیام بود و هم مایه دلتنگیام. به یاد آخرین شبهایی که با هم بودیم آهنگ «دل من و شیدایی» محسن چاوشی را گوش کردم. شنیدن واژه آزادی چه حس غریب و چند گانهای ایجاد میکند، شادی، غم، شور و...
محمدی همچنین بهطور مکرر از تلاش برای تغییر فضای زندان با کمک فعالیتهایی مانند رقص به رسانهها گفته است، از جمله در مصاحبهاش با مجله اِل وقتی که گفت:
برای زندانی سیاسی ایران، فضایی برای عادی (نرمال) بودن وجود ندارد. به جز این واقعیت که افراد بیگناه بهشکل خودسرانه محبوس شدهاند. سلول انفرادی در اینجا یکی از رایجترین ابزارهای شکنجه است. این جایی است برای مرگ زندانیهای سیاسی. شخصا موارد مختلف شکنجه و خشونت شدید جنسی علیه همبندیهایم را مستند کردهام. بهرغم تمامی اینها، برای ما زندانیهای سیاسی یک چالش مقاومت برای حفظ فضایی نرمال است، چون بدینشکل به شکنجهگران خود نشان میدهیم که نمیتوانند به درون ما دست بیاندازند، نمیتوانند ما را درهم بشکنند. در مواجه با خشونت و حس مرگ که میخواهند در وجود ما بکارند، زندگی همیشه باید پیروز باشد. حفظ روحیه کلید نجات برای تحمل محرومیتها، جدایی از عزیزان و خشونت است.
خبرآنلاین - او در بخشی از این گفتگو ماجرای تماس حاج قاسم با خانم بازیگری که در خارج از ایران برای او مشکلی ایجاد شده بود را روایت کرد. برخی رسانه ها مطرح کرده اند که این بازیگر زن گلشیفته فراهانی بوده است.
نرجس سلیمانی، دختر قاسم سلیمانی پنج سال پس از مرگ او مدعی شد که پدرش با یک بازیگر زن ایرانی که خارج از کشور حضور دارد، به صورت تلفنی صحبت کرده است.
او نام این بازیگر زن را مطرح نکرد اما گفت که او قاسم سلیمانی را بهعنوان «قهرمان ملی» دوست دارد.
به گفته نرجس سلیمانی، پدرش در این مکالمه به این بازیگر توصیه کرده است که هر جا حضور دارد «پرچم جمهوری اسلامی ایران» را بالا ببرد و برای «کشور و نظام» کار کند.
نرجس سلیمانی، دختر قاسم سلیمانی پنج سال پس از مرگ او مدعی شد که پدرش با یک بازیگر زن ایرانی که خارج از کشور حضور دارد، به صورت تلفنی صحبت کرده است. او نام این بازیگر زن را مطرح نکرد اما گفت که او قاسم سلیمانی را بهعنوان «قهرمان ملی» دوست دارد. به گفته نرجس سلیمانی، پدرش در این... pic.twitter.com/b5ZVyJHKIn
نرگس سلیمانی: بله دقیقا؛ در اصول اختلاف نکنیم. خب اصول هم مشخص است. لذا حاج قاسم نقطهاش وصل بود؛ هر جا احساس میکرد به کسی اجحافی شده و یا دلی شکسته شده، خودشان پیش قدم میشد. حتی شاید به ایشان ارتباط هم نداشت اما پیشقدم میشد؛ چون ایشان میگفتند اینها بچههای انقلاب و بچههای جنگ هستند و سعی میکردند دل اشخاص را به دست بیاروند و دلها را به هم نزدیک کنند. ایشان سعی میکرد روابط انسانها را با هم درست کند و واقعا حاج قاسم اگرچه آدم سیاسی نبود اما واقعا سیاستمدار بود.
حاج قاسم فارغ از مسائل، سیاسی کاری نمیکرد اما سیاست را میشناخت؛ و حقیقت رفتارش حقیقت وصل بود؛ همین بحثی که شما میکنید به اسم وفاق، واقعا همینطور است؛ ایشان بین عزیزانی که بنا به هر دلیلی به هر صورت درگیر امتحانی شدند یا در حقشان کم لطفی شده بود، نقطه اتصال میشد و سعی میکرد از دلشان در بیاورد و با آنها ارتباط میگرفت.
خیلی هم به ایشان ایراد میگرفتند. اینطور نبود که اگر کاری انجام میداد مورد شماتت برخی قرار نگیرد؛ اما معتقد بود هر کس که برای این نظام و برای انقلاب و برای این کشور کاری انجام بدهد، من دست او را میبوسم؛ حتی من خاطرم هست یک نفر تعریف میکرد که یک خانم بازیگر که الان خارج از ایران زندگی میکند، پیغام داده بود که من آقای سلیمانی را به عنوان یک قهرمان ملی دوست دارم؛ حالا به هر دلیلی....
مجری: در زمان حیات؟
نرگس سلیمانی: بله به ایشان اطلاع داده بودند. ایشان گفته بود که با او تماس بگیرید من صحبت میکنم با این خانم و به ایشان اینطور گفته بودند که هر جا که هستید پرچم کشورت را بالا نگه دار و برای وطنت تلاش کن. نگاه حاج قاسم این بود هر کس برای این کشور و برای این نظام و برای این مملکت، هر قدمی که برمیدارد، دستش را باید بوسید و این نگاه، نگاه ارزشمندی است.
مجری: ظاهرا فقط صحبت نبوده؛ یک مشکلی هم داشته داشتند که حاج قاسم مشکل را حل میکند.
نرگس سلیمانی: جزئیاتش را نمیدانم.
مجری: چون پدراین خانم با اینکه افکار و نظراتش مشخص است از آن روز به بعد میگوید که من تنها کسی را که در نظام جمهوری اسلامی به شدت قبول دارم، حاج قاسم است و برای تشییع آمده بودند و مطلب گفتند و هنوز هم میگویند که حاج قاسم این مشکل را حل کرد.
نرگس سلیمانی: حاج قاسم سرباز بود؛ حاج قاسم سرباز ولایت بود. سرباز صفر ولایت بود.
شبکه خبری «أخبار سوریا الحرة» که طرفدار گروه «هیأت تحریر الشام» و حاکمان جدید سوریه است، هنگام انتشار تصاویر دیدار سرکرده این گروه با وزرای خارجه آلمان و فرانسه، صورت وزیر خارجه آلمان را شطرنجی کرد.
دویچه وله - سفر آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان به دمشق نشان داد که رهبری جدید سوریهمشکلات عمدهای در برخورد با سیاستمداران تأثیرگذار زن خارجی دارد.
روز جمعه گذشته سوم ژانویه (۱۴ دیماه) احمد الشرع، حاکم بالفعل سوریه با آنالنا بربوک در دمشق دیدار کرد. در ویدیویی که از هنگام ورود وزیر خارجه آلمان به کاخ ریاست جمهوری سوریه منتشر شده، دیده میشود که الشرع احتمالا به دلایل مذهبی، از دست دادن با بربوک خودداری کرده است.
دست ندادن الشرع با بربوک موجی از انتقادات و اعتراضات را در شبکه های مجازی برانگیخت اما این تمام ماجرا نبود. طبق تحقیقات تیم راستیآزمایی شبکه خبری "انتیوی" آلمان، تصاویر بربوک در کانالهای وابسته به گروه شورشی اسلامگرای هیئت تحریر شام (HTS) تار و غیرقابل تشخیص شده است.
یکی از کانالهای نزدیک به هیئت تحریر شام به نام "المرار" جمعه شب چهار تصویر از دیدار رسمی بربوک و هیئت آلمانی-فرانسوی در دمشق منتشر کرد. در هیچیک از این تصاویر، چهره وزیر خارجه آلمان قابل مشاهده نبود، اما چهره وزیر خارجه فرانسه مشخص بود.
در یکی از تصاویر، چهره دو فرد دیگر نیز تار شده است. به نظر میرسد این افراد دو مترجم زن باشند که برای ترجمه مذاکرات دیپلماتیک در دیدار حضور داشتند. مقایسه تصاویر با منابع دیگر این موضوع را تأیید میکند.
رعایت حقوق زنان بهعنوان معیار اصلی روابط با اروپا
بر اساس آموزههای قرآن، دست دادن بین مرد و زن ممنوع اعلام نشده است. حتی مسلمانان معتدل معتقدند لمس بخشهایی از بدن که مشمول پوشش اجباری نیستند، مجاز است. اما مسلمانان سختگیر مانند اعضای هیئت تحریر شام از متون مذهبی اینگونه برداشت میکنند که دست دادن با زن، گامی به سوی "فساد اخلاقی" است.
پیش از سقوط بشار اسد در سوریه، پوشش مذهبی زنان اجباری نبود و حتی اسماء اسد، همسر رئیسجمهور سابق، در انظار عمومی بدون حجاب ظاهر میشد.
این تفسیر معتدل از اسلام در خبرگزاری رسمی سوریه (سانا) نیز دیده میشود. به گزارش تیم "انتیوی"، خبرگزاری "سانا" تصاویر مرتبط با سفر بربوک به دمشق را در گزارشهای خود تار نکرده است.
احمد نجفی بازیگر سینما و تلویزیون درباره شخصیت شهید سردار قاسم سلیمانی بیان کرد که او جان خودش را داد تا گروههای تروریستی نباشند و امنیت منطقه حفظ شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، احمد نجفی بازیگر سینما و تلویزیون با حضور در مزار شهید سردار سلیمانی درباره او، بیان کرد: هدف سردار سلیمانی دستیابی به صلح پایدار در منطقه و جنگ با کسانی بود که به کارهایی که نباید میکردند، دست زدند و متأسفانه امروز شاهدیم که این حرکات هنوز هم ادامه دارد.
این بازیگر ادامه داد: حاجقاسم در پی جلوگیری از گسترش تروریسم در منطقه بود؛ او جان خودش را داد تا گروههای تروریستی نباشند و امنیت منطقه حفظ شود و همه این اقدامات بزرگ هرگز فراموش نمیشود.
بغض و احترام احمد نجفی برای سردار شهید قاسم سلیمانی
در آستانه سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی احمد نجفی، جهانگیر الماسی و سایر اهالی هنر به زیارت مزار این شهید گرامی رفتند و ادای احترام کردند. pic.twitter.com/M9dzGBZ79T
وی درباره مهمترین ویژگی شخصیتی شهیدسلیمانی اظهار کرد: مهمترین ویژگی او صداقتی بود که در وجود و رفتارش تجلی مییافت. سردار سلیمانی هم محبوب بود، هم به ارزشهایش بسیار پایبند بود و هم بسیار روراست زندگی میکرد. کم صحبت میکرد و حیف شد که رفت، چون برایش استقلال و آزادی و راحتی و امنیت ما و مردم منطقه مهم بود.
نجفی ادامه داد: متأسفانه در توصیف شخصیت ایشان به شعار اکتفا کردهایم و با بازگویی بسیار ساده از زندگیاش فاصله داریم و کمتر از صفاتش گفتیم؛ چراکه نگاه سیاسی و گاهی قدسی درمورد او داشتیم که نباید اینگونه باشد.
بازیگر سریال «معمای شاه» تأکید کرد: باید نگاهی انسانی به حاج قاسم و خانوادهاش داشت و نشان داد که چگونه این شخصیت بزرگ توانست بهرغم همه مشکلات راه خودش را پیش ببرد و به امنیت منطقه کمک کند.
وی ادامه داد: نهفقط در صداوسیما که در دیگر سازمانها هم باید به زندگی او پرداخته شود.
نجفی در توضیح چگونگی آثاری که باید درباره سردار سلیمانی تولید شود، گفت: شکلی از قصههای زندگی که در آنها به شخصیت او و رابطهاش با خانواده و دوستان اشاره شود؛ اینکه از کجا آمده و به کجا رسیده است، میتواند کارساز باشد. گاهی حرفهایی زده میشود که از یادها میرود اما کارهایی چون سریال و تحلیلهای مقتدرانه و کارهایی قوی در یادها خواهد ماند.
جمهوری اسلامی شکنندهترین دوران حیات خود را سپری میکند. بحرانهای انباشته در کشور و مردمی که به عنوان مهمترین مخالفان حکومت، جدیترین تهدید علیه آن به شمار میروند، در کنار شکست توهم «جبهه مقاومت»، بسیاری از «خودی»ها را نیز با واقعیت «خطر سقوط» روبرو کرده و ایران را در یکی از مقاطع مهم تاریخساز قرار داده است
کیهان لندن - انواع سوخت و انرژی از برق و گاز تا بنزین و گازوئیل با کمبود شدید روبروست. هشدارها درباره کمبود منابع آبی در نیمه نخست سال آینده آغاز شده است. صنایع مختلف در پی قطع مکرر برق و گاز با تعطیلی یا نصف کردن سطح فعالیت تولیدی روبرو هستند و ناچار شدهاند تعداد زیادی از کارکنان را اخراج کنند. آلودگی هوا در شهرهای صنعتی و پرجمعیت کشور بیداد میکند و چون زهر کُشنده در جان شهروندان جاری میشود.
خزانه دولت خالیست و تجارت داخلی و خارجی با رکود عمیق روبروست. فساد در ساختار اداری و اجرایی کشور منابع ناچیز موجود را میبلعد. فقر فراگیر شده و درآمدهای ناچیز و تورم فزاینده بسیاری از گروههای شغلی را برای تأمین نیازمندیهای اولیه و ضروری با بحران روبرو کرده است. هر روز در جای جای کشور اعتراضات صنفی از سوی کارگر و بازنشسته و کارمند ادامه دارد و البته گوش شنوایی برای فریادهای مستأصل ناشی از بحرانهای معیشتی وجود ندارد. فرار سرمایه مالی و انسانی از کشور همچنان به شکل فراگیر ادامه دارد و آمارها نشان میدهد فقط ۱۶ درصد از شهروندان به مهاجرت «فکر نمیکنند»!
اینها تنها بخشی از کمبودها و مشکلات مستقیمی است که مردم ایران بطور روزانه با آن دست و پنجه نرم کرده و آثار این شرایط بر ابعاد مختلف زندگیشان سایه انداخته و اینهمه برای خود جمهوری اسلامی وضعیت «آخرالزمانی» ایجاد کرده است. قابل توجه اینکه بسیاری از مقامات حکومت بطور واضح روحیهی حقبهجانب و مدعی خود را از دست داده و اصراری به مقاومت برای عبور از این بحرانها نشان نمیدهند؛ در میان بسیاری از مقامات ناامیدی و بیارادگی موج میزند. مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم که ادعا میکرد آمده تا مشکلات را با «وفاق ملّی» حل کند و اختلافات میان جناحین حکومت را به «وحدت» تبدیل کند، با گذشت پنج ماه از فعالیت رسمی دولتاش با صراحت اعلام میکند پاسخی برای این حجم از تباهی که حکومت مورد دفاعاش در کشور ایجاد کرده ندارد!
بیرمقی و بیعملی در میان بسیاری از مقامات حکومت با «هراس» جدی از سقوط نظام درآمیخته است؛ سقوط بشار اسد در سوریه، فناپذیر بودن دژ دیکتاتورهای سرکوبگر را به مقامات جمهوری اسلامی یادآوری کرده و به بسیاری از «خودی»ها فهمانده است که سالها هزینه و وقت با آرزوی گسترش «عمق نفوذ» و «جبهه مقاومت» توهمی بیش نبوده است. به بیان دیگر، سرنگونی رژیم بعثی سوریه، شکستی همهجانبه برای جمهوری اسلامی به شمار میرود که سبب تردیدهای جدی در میان برخی مقامات حکومت شده است.
جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال گذشته بحران در بحران آفرید و همه این بحرانها حالا گرداگرد اساس و پایه حکومت پیچیده و به تهدید جدی علیه حیات خود نظام تبدیل شده است.
تلاش برای حل دو بحران مهم
در میان بحرانهای ریز و درشت ناشی از چهار دهه ناکارآمدی، مشکلات اقتصادی را میتوان بزرگترین تهدید برای جمهوری اسلامی ارزیابی کرد.
برنامه حکومت برای رسیدن به توافقی به سود نظام در مذاکرات پشت پرده با دولت جو بایدن بینتیجه ماند و از چند روز دیگر، ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، دولت دونالد ترامپ فعالیت خود را آغاز خواهد کرد. خزانه آنقدر خالیست که از هماکنون جریانی از درون حکومت در حال تلاش برای آغاز مذاکرات با دولت جدید ایالات متحده است تا شاید با دادن امتیازاتی به دولت ترامپ بتوانند با کاهش فشار تحریمها بخشی از شاهرگ مسدود درآمدهای ارزی را باز کنند.
در آنسو علی خامنهای ناچار شده حکم بررسی دوباره لوایح FATF را صادر کند تا شاید با خروج ایران از فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بتواند مسیر مسدود تجارت خارجی را باز کند. به نظر میرسد با از هم پاشیده شدن «جبهه مقاومت» و فلج شدن گروههای تروریستی نیابتی و دولتهای همپیمان جمهوری اسلامی در منطقه، فعالیت شبکهی رژیم برای پولشویی و تزریق منابع مالی به آنها نیز با مشکل جدی روبرو شده و در نتیجه مهمترین علت مخالفت برای تصویب لوایح FATF اکنون کمرنگ شده باشد.
با اینهمه وضعیت در ایران جدیتر و حادتر از آنست که امید بستن به مذاکره با دولت دونالد ترامپ و تصویب لوایح FATF و خروج ایران از فهرست سیاه این نهاد بینالمللی بتواند عبور جمهوری اسلامی از انواع مشکلات به ویژه بحرانهای اقتصادی را کاهش دهد چه برسد به آنکه بقای آن را «بیمه» کند!
تیرزهرآگین اقتصاد بر پیکر نظام
پابرجایی کسری بودجه و اقدامات دولت برای جبران این کسری سبب شده رقم نقدینگی در کشور به مرز ۱۰ هزار هزار میلیارد تومان برسد؛ رقمی که پیام واضح آن در ساختار اقتصاد ایران تشدید تورم فزاینده خواهد بود. از سوی دیگر بر اساس محاسبات کارشناسان، بودجه ۱۴۰۴ رقمی معادل ۱۸۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی عملیاتی دارد؛ به بیان دیگر حتی اگر همه درآمدهای گنجانده شده در لایحه بودجه تحقق یابد، باز هم هزینههایی که دولت باید در سال آینده پرداخت کند بیش از درآمد آن است. این در حالیست که درآمدهای نوشته شده در ردیفهای لایحه بودجه، از درآمدهای مالیاتی تا درآمدهای نفتی، همگی تحقق پیدا نخواهد کرد و در نتیجه رقم کسری بودجه بیشتر خواهد شد.
در آنسو افزایش قیمت دلار به دلیل کاهش صادرات نفتی و تحلیل رفتن بنیهی تولید در کشور، موضوعی قابل پیشبینی برای نیمه دوم سال ۱۴۰۳ بود. در این میان تصمیم نابجای تیم اقتصادی دولت پزشکیان برای حذف سامانه ارزی «نیما» و راهاندازی بازار جدید ارزی با عنوان «بازار ارز تجاری» سبب باز شدن فنر افزایش قیمت ارز در ایران شد. ساز و کار بازار ارزی جدید به گونهای است که قیمتهای آن تابع قیمت در بازار آزاد هستند. به بیان ساده، قیمت ارز در بازار جدید نسبت به سامانه «نیما» با افزایش چشمگیری روبرو شده و از آنجا که واردکنندگان کالا باید ارز مورد نیاز خود را در «بازار ارز تجاری» تهیه کنند، در نتیجه از این پس کالاهای وارداتی به کشور با قیمت گرانتری نسبت به گذشته وارد خواهند شد. این به معنی موجی از افزایش هزینه تولید و افزایش قیمت کالاهای مختلف در کشور است که فشاری مضاعف بر موج عمومی تورم تحمیل میکند.
نظام فاشیستی سوریه با چنان سرعتی فروپاشید که کمتر کسی تصور میکرد. انحصارطلبی سیاسی و حذف تمام منتقدان و مخالفان، وضعیت اسفناک اقتصادی، فساد فراگیر، ورشکستگی گفتمانی، بیاعتقادی نیروهای مسلح به رژیم، غفلت و گرفتاری دولتهای خارجی حامی، فرصتشناسی قدرتهای خارجی مخالف، تحریم و انزوای بینالمللی، نقض مستمر حقوق شهروندان و سرکوب خونین معترضان را میتوان مهمترین علل و عوامل سرنگونی پرشتاب بعث و اسد برشمرد.
درحقیقت وقتی راهبرد "النصر بالرعب" به اوج خود رسید و همزمان فقر، فساد و فلاکت عمومیت یافت و رژیم در ترسیم چشماندازی مثبت برای آینده ناتوان شد، مشت آهنین دیگر جواب نداد. سابقه و ژست ایستادگی مقابل اسرائیل نیز به یاری اسد نیامد. پوچی رای فرمایشی ۹۵ درصدی برملا شد و دوگانه "اسد یا داعش" کارکرد خود را ازدست داد. روسیه، ایران و حزبالله لبنان نیز نتوانستند بیمار روبهموت را همچنان زنده نگه دارند.
من نقش دولتهای خارجی مخالف را در تضعیف رژیم و سقوط اسد نادیده نمیگیرم، اما معتقدم علل و عوامل داخلی، سهم اصلی را در سرنگونی او ایفا کردند؛ بهعلاوه اسد و حزب بعث را متهم ردیف اول در جنگ داخلی سوریه میدانم که به کشتهشدن بیش از ۵۰۰هزار نفر، مجروح گردیدن بیش از ۱میلیون نفر، آوارگی ۶میلیون نفر و نابودی بسیاری از زیرساختهای کشور منجر شد. اسد میتوانست با انجام اصلاحات بهموقع و لازم، مانع اینهمه تلفات و ضایعات گردد، حتی اگر درنهایت به کنارهگیری مسالمتآمیزش از قدرت ختم میشد.
✅آینده ناروشن سوریه
فروپاشی رژيم مستبد و فاسد و پیروزی مخالفان مسلحی که سابقه سلفی و تکفیری دارند، آینده آن کشور را بهشدت مبهم و گشوده به هردو سوی سعادت و فلاکت کرده است. سوریه هم میتواند در مسیر همگرایی و توسعه دمکراتیک گام بردارد، انتخاباتی آزاد برگزار کند و دولتی ملی تشکیل دهد. هم ظرفیت آن را دارد که مانند لیبی در چاه ویل واگرایی، هرجومرج، ناامنی و جنگ داخلی جدید بیفتد. اینکه به کدام سو حرکت کند به عوامل زیادی بستگی دارد، و مهمتر از همه به عملکرد گروههای پیروز؛ گروههایی که سلاح و ظرفیت اعمال خشونت دارند.
اگر سوریه در ریل توسعه همهجانبه قدم بگذارد، آنرا باید در درجه نخست از درایت و دوراندیشی حاکمان جدید دانست و درسگرفتن آنها از سرنوشت بهار عربی. چنانچه به تمامیتخواهی، تخاصم و تنازع روی آورند و فرصتی تاریخی را ازدست بدهند، من هم رهبران تازه به قدرت رسیده را مقصر میدانم و هم رژیم بعث را که راه گذار مسالمتآمیز به اصلاحات دمکراتیک را در زمان حاکمیت خویش نگشود و تا لحظه سقوط در این توهم به سر برد که با تروریست خواندن مخالفان و با سیاست "مشت آهنین" میتواند تا ابد بر سوریه حکم براند. اسد حتی میتوانست پس از فروپاشی دولت داعش، "مذاکرات آستانه" را محترم شمرد و به توافقات آن عمل کند تا سوریه چنین فقیر، ضعیف و بیپناه نشود و به این روز نیفتد که اسرائیل بتواند آن را اینگونه تحقیر کند. خود نیز آواره نمیشد و حزب بعث هم منحل نمیگردید.
امیدوارم مردم سوریه، بهویژه گروههای پیروز به آن درک رسیده باشند که تنها راه دستیابی به امنیت پایدار در خاورمیانه متلاطم و آشوبزده کنونی، راهبرد برد-برد است که معنایی جز اولویتدادن به توسعه و رفاه و نیز جلب مشارکت همه شهروندان، با هر عقیده و سلیقه فکری و سیاسی در مدیریت کشور ندارد. در نقطه مقابل آرزو میکنم عملکرد رهبران جدید بهگونهای نباشد که پس از مدتی قشرهای وسیعی از مردم که اکنون از تغییر حکومت خوشحالند، حسرت دوران بعث را بخورند. بگذریم از اینکه حتی در آن صورت و برخلاف نظرات حامیان ایرانی اسد، جنایات رژیم بعث موجه نخواهد شد، همچنان که شکست بهار عربی به معنای درستی رویکرد رژیمهای پیشاجنبش در تونس و مصر و لیبی و یمن نبود و نیست.
✅سوءاستفاده رژیم اسرائیل
جاهطلبی، خشونتورزی و فرصتسوزی بعث و اسد امکانی بینظیر جهت سوءاستفاده از موقعیت برای اسرائیل فراهم آورد. نتانیاهو که در دیوان بینالمللی لاهه به جنایات جنگی متهم شده است، با اغتنام فرصت از خلاء قدرت، ضربات مهلکی بر تجهیزات دفاعی سوریه وارد آورد و با تصرف برخی نقاط سوقالجیشی در خاک سوریه، بر راه مواصلاتی بیروت-دمشق اشراف یافت. عملکرد نتانیاهو پس از سقوط اسد و بمباران تجهیزات راهبردی و پایگاههای دفاعی و نظامی سوریه، اندیشیدن درباره ابعاد و پیامدهای فاجعهبار خلاء قدرت احتمالی در ایران و پیشبینی تمهیدات لازم در این زمینه را جدیتر از همیشه کرده است.
✅درسهای سقوط یک دیکتاتور
سرنگونی رژیم بعث مسائل مهمی را به ما یادآور شد:
۱- این تصور یک اشتباه استراتژیک است که حکومت میتواند با اتکا به اقلیّت ۱۰-۱۵ درصدی وفادار، منسجم و مسلح، مطالبات اکثریت و ناخرسندی آنها را مستمراً نادیده بگیرد و در عصر جهانیشدن و انفجار اطلاعات بقای خود را تضمین کند؛
۲- فرصت مستبدان برای بازگشت به دامن ملت، اصلاح امور و تغییر روندها نامحدود نیست. صبر مردم حدی دارد؛
۳- قدرت هرچه متمرکزتر گردد و خشنتر اعمال شود، خشم مردم بیشتر، سقوط دردناکتر و جنایات رژیم رسواتر و عالمگیرتر میشود؛
۴- هنگامی که رژیم مستبد و فاسد از حل مشکلات عاجز میشود و درعینحال به لجاجت با ملت ادامه میدهد، نیروهای مسلح بیانگیزه میشوند، چون بدنه آنها از متن همین مردم است. ارتش بیایمان به رژیم سیاسی، حتی اگر بتواند مانع تعرض و تجاوز دولتهای بیگانه به مرزهای میهن شود، قادر یا حاضر به دفاع از حاکمان برابر مخالفان نیست، بهویژه زمانی که سوار بر امواج نارضایتیها میشوند. بگذریم از مورد خاص سوریه که ارتش آن مقابل تحقیر چندساله اسرائیل کمترین تحرک و همیتی از خود نشان نداد؛ تحقیری که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گسترش کمنظیری یافت. همین وضعیت نتانیاهو را جریتر و گستاختر کرد؛
ایران وایر - اطلاعات رسیده به ایرانوایر حاکی از آن است که غزاله حدودی زنی که به دلیل نه گفتن به درخواست ازدواج از سوی یک مرد سوزانده شده بود در بیمارستان کوثر سنندج جان خود را بر اثر جراحات ناشی از سوختگی درگذشت.
یکی از نزدیکان غزاله حدودی در گفتگو با ایرانوایر تایید کرده بود که او با نزدیک به ۶۰ درصد سوختگی - سوختگی درجه ۳- بستری شده و وضعیت نامناسبی دارد.
غزاله حدودی دو سال پس از جدایی از همسرش در شهر نایسر در نزدیکی سنندج در محل کار خود توسط مردی که خواهان ازدواج با او بود اما درخواستش توسط غزاله رد شده بوده به آتش کشیده شد.
یکی از نزدیکان غزاله حدودی به ایرانوایر گفت: «غزاله زن مستقلی بود که در مغازهای خیاطی میکرد و همراه با دختر ۱۱ سالهاش روزگار میگذرانید. مغازه او در نزدیکی منزل خانوادگیشان قرار داشت و مردی که حالا او را در محل کارش به آتش کشیده نیز فروشندهای در همسایگی آنهاست.»
بر اساس روایت نزدیکان غزاله، این مرد حوالی عصر چهارشنبه ۵ دیماه ۱۴۰۳ مغازه محل کار غزاله را در حالی که آنجا بود با بنزین به آتش کشید و گریخت. شاهدان عینی که در کلانتری حاضر شدهاند تایید کردهاند چند لحظه قبل از اینکه شعلههای آتش به جان غزاله بیفتند، خواستگار او در حال خوش و بش کردن با پدر غزاله بوده و گفته کارش پایان یافته و دارد به خانه باز میگردد اما ساعاتی بعد با پارچی از بنزین به محل کار او رفته و بعد از مشاجره لفظی او را آتش زده است.
غزاله حدودی ۲۷ ساله و صاحب یک دختر ۱۱ ساله بود و تنها دقایقی در آمبولانس به هوش بود که توانست در همان زمان کوتاه به پدرش بگوید چه کسی او را سوزانده است.
در سال ۱۴۰۳ بخش زیادی از خشونتهای جنسیتی علیه زنان که عموما به مرگ آنها منجر شده است به دلیل «رد درخواست ازدواج» رخ داده است.
فعالان حقوق زنان میگویند درخواستی که پاسخ رد به آن میتواند جان و سلامت زنان را تهدید کند «دستور و اجبار» است و باید دراینباره اقدامی جدی کرد.
شامگاه پنجشنبه ۱آذر۱۴۰۳، ایرانوایر از قتل سه شهروند ازجمله دو زن در روستای ولاغوز، از توابع کردکوی واقع در استان گلستان، با شلیک اسلحه شکاری مطلع شد.
منابع ایرانوایر هویت دو زن کشته شده به دست متهم به قتل را «زهرا مقدم» و «غنچه رسولی» احراز کرده و تایید کردهاند که همسر سالخورده غنچه رسولی به نام «خیراله رسولی» نیز، در جریان این تیراندازی کشته شده است.
بر اساس یافتههای باستانشناسی، نبرد گرانیک در سال ۳۳۴ پیش از میلاد در محلی در شمال غرب ترکیه امروزی رخ داده بود
ایندیپندنت فارسی - شواهد حاکی از آن است که پژوهشگران سرانجام محل رویارویی سپاه داریوش سوم هخامنشی و اسکندر مقدونی در نبرد گرانیک را شناسایی کردهاند.
به گزارش لایو ساینس، این محل در حدود ۱۰ کیلومتری شمال شهر بیگا در شمال غرب ترکیه واقع شده است. در سال ۳۳۴ پیش از میلاد، سربازان اسکندر در نبرد گرانیک سپاه هخامنشیان را شکست دادند و این پیروزی به آنها امکان داد به قلمرو امپراتوری پارس راه پیدا کنند و به عمق خاورمیانه امروزی پیشروی کنند.
ریحان کرپه، استاد باستانشناسی در دانشگاه ۱۸ مارس چاناکقلعه که هدایت این گروه پژوهشی را بر عهده داشت، به لایو ساینس گفت: «نبرد گرانیک نه تنها یکی از مهمترین نقاط عطف زندگی اسکندر بود که بعدها لقب کبیر را برای او به ارمغان آورد، بلکه لحظهای مهم در تاریخ جهان محسوب میشود.»
البته این کشف کاملا جدید نیست. هاینریش کیپرت، باستانشناسی که در قرن نوزدهم در این منطقه کار میکرد، احتمال داده بود که این مکان ممکن است محل نبرد باشد. اما گروه پژوهشی کرپه اکنون شواهد بیشتری یافتهاند که این موضوع را تایید میکند.
این گروه پژوهشی بقایای شهر باستانی هرمایون را یافتهاند که بر اساس منابع تاریخی، محل آخرین اردوگاه اسکندر پیش از نبرد بود. پژوهشگران سپس آزمایشهای زمینریختشناسی انجام دادند تا چشمانداز اطراف هنگام وقوع نبرد را بازسازی کنند. آنها دریافتند که مسیر رود گرانیکوس از زمان اسکندر تاکنون تغییر چندانی نکرده است.
آنها همچنین دریافتند که برخی مناطق در زمان اسکندر باتلاقی بوده است و بنابراین، با توصیف میدان نبرد مطابقت ندارند، همین دادهها به گروه پژوهشی امکان داد این مکانها را نامحتمل بدانند و از بررسی کنار بگذارند.
در منابع تاریخی باستانی آمده است که اسکندر مزدوران یونانیـایرانی را روی تپهای مستقر کرد. گروه پژوهشی تپهای را شناسایی کرده است که کشاورزان محلی در آنجا گورهایی با سلاحهایی پیدا کردهاند که احتمالا قدمتشان به دوران اسکندر بازمیگردد.
برای مثال، کشاورزان در سال ۲۰۲۴ هنگام شخم زدن محلی در نزدیکی دامنه جنوبی تپه، بقایای استخوان انسان یافتند. بررسی پژوهشگران نشان داد که این استخوانها متعلق به یک مرد بالغ است.
کرپه گفت: «نبود مشخصههای معمول گورها یا اشیاء دستسازه نشان میدهد که اینها بخشی از یک گورستان رسمی نبودهاند.» با این حال، آزمایشهای بیشتری باید صورت بگیرد تا مشخص شود این فرد به چه دورهای تعلق داشت و چگونه فوت کرده بود.
کرپه در ادامه افزود که گروه پژوهشیاش قصد دارد بررسیهای زمینشناسی و حفاریهایی انجام دهد تا شناخت بهتری از آنچه زیر زمین مدفون است به دست آورد.
- شب گذشته فرودگاه بینالمللی رفیق حریری بیروت پس از دریافت اطلاعاتی مبنی بر احتمال انتقال پول برای حزبالله از طریق یک پرواز ایرانی متعلق به خطوط هوایی ماهان ایر در حالت آمادهباش قرار گرفت
- بر اساس گزارش رسانههای لبنانی زمانی که هیئت دیپلماتیک ایرانی تلاش کرد مانع بازرسی هواپیما شود تنش بالا گرفت و نیروهای امنیتی بیشتری به فرودگاه فراخوانده شدند
- همزمان بسام مولوی، وزیر کشور لبنان، دیشب در گفتگو با شبکه «امتیوی» اعلام کرد که هواپیمای ماهان ایر ایران در فرودگاه بیروت کیف به کیف در حال بازرسی است
ایران اینترنشنال - پس از انتشار گزارشها درباره تن ندادن یک دیپلمات ایرانی به تفتیش کیفش در فرودگاه بیروت، وزارت خارجه لبنان اعلام کرد پولهای موجود در این کیف برای هزینه سفارت بوده و اجازه ورود آن را داده است.
وزارت خارجه لبنان صبح جمعه ۱۴ دی اعلام کرد پس از دریافت یادداشت رسمی از سفارت جمهوری اسلامی در بیروت، اجازه ورود کیف دیپلمات ایرانی از فرودگاه را بر اساس معاهده بینالمللی روابط دیپلماتیک صادر کرده است.
رسانههای ایران نیز خبر دادند سفارت جمهوری اسلامی یک «یادداشت توضیحی» درباره محتوای دو چمدان دیپلماتیک به وزارت خارجه لبنان ارسال و اعلام کرد آنها «حاوی اسناد و اسکناسهایی برای بازپرداخت هزینههای عملیاتی در سفارت» است.
سفارت جمهوری اسلامی در این یادداشت اعلام کرد این کیف حاوی «اسناد، مدارک و وجه نقد برای تامین هزینههای عملیاتی سفارت» بوده است.
ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، از وزارت امور خارجه خواست تفتیش هواپیمای شرکت ماهان در فرودگاه رفیق حریری بیروت را با سرعت پیگیری کند و اجازه تکرار آن را ندهد.
رضایی از دولت لبنان نیز خواست با توجه به شرایط حساس منطقه، «از هر گونه رفتار شائبهبرانگیز که میتواند تحت تاثیر کشورهای غربی باشد»، خودداری کند.
او افزود: «محور عبری-عربی بداند، مقاومت با چمدان نیامده که با تفتیش برود.»
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی هنوز به تفتیش هواپیمای ایرانی واکنش نشان نداده است.
شبکه العالم، وابسته به جمهوری اسلامی، جمعه خبر داد مقامات امنیتی فرودگاه بیروت در تلاش برای بازرسی چمدانهای هیات دیپلماتیک ایرانی بودهاند که با ممانعت دیپلماتها همراه شده و به بروز تنش انجامیده است.
فرارو - محسن چاوشی، خواننده محبوب کشورمان در واکنش به گزارش رئیس ستاد دیه در تلویزیون مبنی بر کمکهای میلیاردی او برای آزادی زندانیان، با اشتراکگذاری کلیپی از فرمایشات امیرالمومنین (ع) در اینستاگرام نوشت:
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
خاصیت کار جمعی، علیالخصوص کار خیر (اگر خدا قبول کند) حذف اسمها و ماندن رسمهاست و حذف اسم من، بهعنوان کوچکترین عضو «جمعیت حیدر» هم از این قاعده مستثنی نیست. آنچه تا امروز شده، اول به فضل پروردگار و برکت نام مولاعلی و بههمت بانیان اصلی «جمعیت حیدر» یعنی مردم ایران رقم خورده و خواهد خورد (انشاءالله) و این بندهی کمترین، کوچکترین حقی در آن برای خود نه قائلام، نه راضی به آن.
با ارادت فراوان خواهش میکنم اگر در خبرها و نظرها و نقلها، نیاز به آوردن نام و عنوانی بود صرفا از عبارت «جمعیت حیدر بههمت مردم ایران» استفاده کنید.
اپوزیسیون خارج کشور، فرد یا جریان سیاسی، در حرف سینه چاکِ ائتلاف واتحاد اپوزیسیون و همبستگیای فراگیر و دموکراتیک است اما درعمل اتحاد و همبستگی را بیعت کردن بقیه با خود ویا جریان فکری وسیاسیاش تعریف میکند.
اکثرما کنشگران سیاسی در اپوزیسیون خارج کشور به "جعبهی حرف" تشبیه وتعبیر شدنی هستیم. تجربه شده ومی شود که در عمل عاملِ باز تولید همان نظرها، گفتمانها و رفتارهایی هستیم که آنها را قاطعانه مورد نقد و نفی قرار میدهیم. در عرصهی سیاست وحدت طلبهای پرسرو صدا و درعمل ضد وحدتایم، سکتاریست ترین هستیم و منتقدانِ دو آتشۀ گریزان وبی زار از انتفاد از خود و خود نگری، و مُبلغان و مروجان به اصطلاح خرد و تفکر انتقادیای که با پیشداوری به سراغ آنچه خود حقیقت میپنداریم، میرویم.
در روزگاری که خاک میهن زیر چکمههای استبداد زخم بر زخم میخورد، در جایی دور از مرزهای مقدس ایرانزمین، هموطنانی که پرچم مبارزه را بر دوش کشیدهاند، در جبههای دیگر به جنگ برخاستهاند؛ اما نه جنگی علیه دشمن مشترک "رژیم کثیف اسلامی"، بلکه نزاعی فرساینده میان خویش. اپوزیسیون دموکرات خارج از کشور که در چشم ایرانیان داخل کشور، نماد امید و تجلی اراده ملت در تبعید است، این روزها به جای اتحاد و یکپارچگی، در باتلاق تفرقه و کشمکش و نزاع گرفتار آمده است.
این موضوع به وضوح بازتابدهنده شکاف عمیق سیاسی، تاریخی و فرهنگی در میان ایرانیان است که به ویژه در دوره پس از انقلاب ۱۳۵۷ شدت یافته است. برخوردهای اخیر با مزار غلامحسین ساعدی و ادبیات تند علیه شخصیتهای فرهنگی و روشنفکران چپ، همانند نادر ابراهیمی نشاندهنده یک بحران هویتی است که از گفتمانهای متقابل سلطنتطلبان و جریانهای چپ ناشی میشود.
صدای پای سنگین فاشیسم ایرانی را بشنویم قبل از آنکه باز ما مردم را در هم کوبد.
«فاشیسم ابدی» است (اکو). خصوصا در جامعه ایرانی. امروزه، علیرغم سواد وافر و مدارک متعدد، بسیاری از هموطنان ما متاسفانه نه تنها فاشیسم را درک و فهم نکردهاند بلکه عملکرد و افکار و دوستان و رهبرانی فاشیست دارند.
با وجود رنج و حتی مبارزه روزمره مقابل فاشیسم دینی مستقر، چنان دود فاشیسم در چشمان و فرهنگ مان نشسته که مشخصات فاشیسم را دارا میباشند و از ابزار فاشیسم و دیکتات بوفور استفاده میکنند. و چنان عادی سازی شده که باید نهایتا مشاهده کنیم که بسختی فراوان میتوانند این نشانههای بارز فاشیسم را رویت کنند چه رسد به چاره اندیشی.
پس باید ردپای گرایشهای فاشیستی را در انواع و اقسام کلیشهها و عادتهای گره خورده با گفتمانهای رسمی (اعم از لیبرالی) بازشناسی کرد. چرا که "کافی است یکی از این ویژگیها حاضر باشد تا اجازه دهد فاشیسم دور و بر آن شکل گیرد".
وقتى زمان فروپاشى یک نظام فاسد فرا میرسد چنان فرو میریزد که خود دیکتاتور هم نمى فهمند، لاجرم به فرار دیکتاتور منتهى میشود. فرارى که مسلمن مخفیانه صورت میگیرد. اولین راه فرار دیکتاتور بسمت فرودگاه است. در این زمان چنان ترسى در وجود دیکتاتور بوجود میآید که حتا طرح فرار را با نزدیکان خود هم مطرح نمى کند. بشار اسد [۱] دیکتاتور سابق سوریه، نمونه بارز آن است. در واقع اسد میباید در سال ۲۰۱۲ سرنگون مى شد، ولى با پولهاى باد آورده ى مردم ایران و کمک خامنه اى سرنگونى او به تعویق افتاد. خامنه اى به قاسم سلیمانى و فرمانده هان سپاه گفته بود بروید سوریه و بشار اسد را حفظ کنید! خامنه اى طى چهار دهه، دهها میلیارد دلار تنها در سوریه هزینه کرد. بشار گفته بود؛ که دیکتاتورها ار ترسشان فرار میکنند، ولى او که خود را پاک و منزه میدانست گفته بود؛ چه کسى فرار مى کند؟
هواپیمای حامل آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان روز جمعه ۱۴ دیماه در حالی در دمشق به زمین نشست که او و هیئت همراهش جلیقه ضدگلوله به تن داشتند. او که همراه با وزیر خارجه فرانسه به دمشق سفر کرده است، گفت زمان آن رسیده است که روسیه پایگاههای خود را در سوریه رها کند.
هواپیمای حامل آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان روز جمعه ۱۴ دیماه در حالی در دمشق به زمین نشست که او و هیئت همراهش جلیقه ضدگلوله به تن داشتند.
او که همراه با وزیر خارجه فرانسه به دمشق سفر کرده است، گفت زمان آن رسیده است که روسیه پایگاههای خود را در سوریه رها کند. pic.twitter.com/SjLCSz1At2
اومبرتواکو در "فاشیسم ابدی" مینویسد بدبینی و بی اعتمادی به دنیای روشنفکران از نشانهها و ویژگیهای «فاشیسم» ابدی است. این سخن منسوب به بنیان گذار گشتاپو «گوبلز» است: هر وقت نام روشنفکر میشنوم ناخداگاه دست به اسلحه و هفت تیرم میبرم.
مخالفت فاشیستها با روشنفکران و نخبگان جامعه مخالفت و دشمنی با اندیشه و اندیشیدن و جلوگیری کردن از آزادی بیان میباشد. در نظامهای تامگرا و دیکتاتوری چون نظام آریامهری سرکوب و کشتن روشنفکران و دگراندیشان در حقیقت به قصد کشتن فکر و اندیشه صورت میگرفت تا اشاعه فکر و اندیشه و تبادل اندیشه و ازادی بیان در جامعه کشته شود.
چندی است شاهد حرکات موزون و سامان یافته ساواکیهای میباشیم. ساواکیهای تربیت شده مکتب پرویز ثابتی در داخل و خارج از کشور بویژه در اروپا و آمریکا در حال جولان دادن میباشند. ساواکیهای نسل جدید با فحاشی، هتک حرمت و با استفاده از رکیک ترین کلمات ناموسی و جنسیتی دست به ترور شخصیت افراد و مخالفان رضا پهلوی میزنند تا شاید آنان خاموشی گزینند.
ایران اینترنشنال - وبسایت آکسیوس به نقل از منابع آگاهی که نامشان را اعلام نکرد، گزارش داد که جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، در یک جلسه محرمانه که حدود یک ماه پیش برگزار شد، پس از بررسی سناریوها و گزینههای مختلف، به حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران چراغ سبز نشان نداد.
به نوشته آکسیوس در این جلسه که خبر آن تا کنون محرمانه باقی مانده بود، مقامات ارشد دولت بایدن امکان حمله به تاسیسات هستهای ایران در صورت اقدام جمهوری اسلامی برای ساخت سلاح هستهای قبل از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید را بررسی کردند.
در این جلسه جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید گزینههایی را برای حمله احتمالی ایالات متحده به تاسیسات هستهای ایران به جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، ارائه کرد تا در صورت حرکت جمهوری اسلامی به سوی ساخت سلاح هستهای تا قبل از بازگشت ترامپ به کاخ سفید در روز اول بهمن (۲۰ ژانویه)، تاسیسات هستهای ایران بهطور مستقیم مورد حمله قرار گیرد.
جو بایدن در سالهای اخیر بهصراحت گفته بود که آمریکا اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند. دونالد ترامپ هم بارها، از جمله روز پنجم نوامبر پس از انداختن رای خود در صندوق انتخابات ریاست جمهوری، تاکید کرد که ایران نمیتواند سلاح هستهای داشته باشد.
قمار بزرگ
آکسیوس در ادامه گزارش خود نوشت: «حمله آمریکا به برنامه هستهای ایران در پایان دوران ریاست جمهوری جو بایدن قماری بزرگ است که خطر درگیر کردن رییسجمهوری جدید آمریکا در جنگی جدید را به همراه خواهد داشت.»
آکسیوس به نقل از منابع خود افزود که که جو بایدن در طول جلسه به پیشنهاد حمله به تاسیسات هستهای ایران چراغ سبز نشان نداد و اگرچه در طول جلسه گزینهها و سناریوهای مختلفی مورد بحث قرار گرفت، اما بایدن تصمیمی نهایی اتخاذ نکرد و از زمان برگزاری جلسه در حدود یک ماه پیش تا کنون نیز حملهای از سوی آمریکا به تاسیسات اتمی ایران انجام نگرفته است.
یکی از منابع به آکسیوس گفت جلسه کاخ سفید براساس اطلاعات جدیدی برگزار نشده بود و قرار نبود که با تصمیم بله یا خیر بایدن به پایان برسد.
او گفت که این جلسه بخشی از فرآیند برنامهریزی محتاطانه و بررسی سناریوهای مختلف در مورد نحوه واکنش ایالات متحده به اقداماتی نظیر غنیسازی اورانیوم تا خلوص ۹۰ درصد از سوی جمهوری اسلامی بود.
جمهوری اسلامی در حال حاضر اورانیوم را تا غلظت ۶۰ درصد غنی کرده است و از نظر فنی غنیسازی ۹۰ درصدی اورانیوم که کاربردی صرفا نظامی دارد، بیش از چند روز زمان نیاز ندارد. با این حال و بهرغم انتقاد گسترده آمریکا و کشورهای اروپایی از غنیسازی ۶۰ درصدی، هنوز گزارشی در مورد اقدام احتمالی جمهوری اسلامی برای برداشتن گامی دیگر برای ساخت سلاح هستهای منتشر نشده است.
فرصت حمله
آکسیوس همچنین به نقل از یک منبع دیگر خود نوشت که در حال حاضر هیچ بحث فعالی در داخل کاخ سفید در مورد اقدام نظامی احتمالی علیه تاسیسات هستهای ایران وجود ندارد.
به نوشته آکسیوس، برخی از دستیاران ارشد بایدن استدلال کردهاند که تسریع برنامه هستهای از یک سو و تضعیف جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش در جنگ با اسرائیل، فرصت یک حمله ضروری را در اختیار دولت بایدن قرار داده است.
شرق - احمدینژاد، رئیسجمهور پیشین ایران، در دوران تصدی خود بر دولتهای نهم و دهم، با چالشها و انتقادات متعددی در زمینه مدیریت منابع مالی و اقتصادی کشور مواجه بود.
در این دوره، ایران با وفور درآمدهای نفتی روبهرو شد؛ بهطوریکه منابع حاصل از فروش نفت حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود. بااینحال، بسیاری از کارشناسان و مسئولان وقت، نسبت به نحوه هزینهکرد و مدیریت این منابع انتقاد داشتند و معتقد بودند که این ثروت عظیم، بدون ایجاد تحولات زیرساختی و ظرفیتسازی مناسب، مصرف شده است.
بهعنوانمثال، در آن دوران، پروژههای متعددی در حوزههای مختلف آغاز شد که برخی از آنها بهدلیل نبود برنامهریزی دقیق و مدیریت کارآمد، به سرانجام مطلوبی نرسیدند. همچنین، سیاستهای اقتصادی ناپایدار و تصمیمات ناگهانی، منجر به افزایش بدهیهای دولت و ایجاد مشکلات اقتصادی برای کشور شد. برخی گزارشها حاکی از آن است که بدهیهای دولت در پایان دوره احمدینژاد به میزان قابلتوجهی افزایش یافته بود.
علاوهبراین، در حوزه سیاست خارجی، تصمیمات و رویکردهای اتخاذشده در آن دوران، منجر به تشدید تحریمهای بینالمللی علیه ایران شد که تأثیرات منفی بر اقتصاد کشور برجای گذاشت. این تحریمها، بهویژه در حوزههای مالی و نفتی، محدودیتهای جدی برای دسترسی ایران به منابع ارزی و تجارت بینالمللی ایجاد کرد.
در مجموع، دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد با وجود دسترسی به منابع مالی قابلتوجه، بهدلیل مدیریت نامناسب و تصمیمات نادرست، نتوانست تحولات مثبتی در زیرساختها و ظرفیتهای کشور ایجاد کند و برخی از سیاستهای اتخاذشده در آن دوران، تأثیرات منفی بلندمدتی بر اقتصاد و جایگاه بینالمللی ایران برجای گذاشت.
اموال احمدی نژاد چقدر است؟
روزنامه دنیای اقتصاد در ۱۱ دی ماه به این موضوع پرداخت و در این باره نوشت: «فهرست اموال رئیس جمهوری به شرح ذیل است:
۱- یک باب منزل مسکونی به مساحت ۱۷۵ متر و ۱۲۷ متر مربع زیربنا، ٤٠ سال سابقه ساخت در منطقه نارمک تهران
۲ - حساب جاری بانک ملت شعبه دانشگاه علم و صنعت ایران برای دریافت حقوق از دانشگاه
۳ - حساب جاری بانک ملی شعبه وزارت کشور مربوط به دوره استانداری اردبیل که در حال حاضر موجودی ندارد.
٤- یک دستگاه اتومبیل پژو ٥٠٤ مدل ۱۹۷۷ سفید رنگ.
ه - دو خط تلفن ثابت شهری طبق اصل ١٤٢ قانون اساسی، دارایی رهبر، رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط رییس قوه قضائیه رسیدگی میشود که برخلاف حق افزایش نیافته باشد.».
فرارو - فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیطزیست از صدور حکم قصاص برای پرونده محیطبان کرمانی که سال ۱۴۰۱فردی را در درگیری در محدوده منطقه شکار ممنوع رابُر براثر تیراندازی کشته بود، خبر داد.
به گزارش مهر، سرهنگ جمشید محبتخانی، فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیطزیست، اعلام کرد: در پرونده محیطبان خوارزمی، مأمور یگان حفاظت محیطزیست استان کرمان، حکم قصاص صادر شده است.
این حادثه مربوط به درگیریای است که در آبان ۱۴۰۱ در محدوده منطقه رابُر اتفاق افتاد. بر اساس گفتههای خود محیطبان، تیراندازی به صورت ناخواسته و غیرعمدی انجام شده، اما مقام قضائی با توجه به شواهد موجود در پرونده، حکم قصاص را صادر کرده است.
وی با بیان اینکه تلاشها برای جلب رضایت خانواده متوفی ادامه دارد تا از صدور حکم قصاص جلوگیری شود، عنوان کرد: در این راستا، رایزنیهایی توسط بزرگان و معتمدین محلی به ویژه خانم انصاری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در حال انجام است.
صدها مرکز ماینینگ با حداقل نیم میلیون دستگاه از سوی نهادها در سراسر کشور شبانه روز دارند رمزارز استخراج می کنند در حالیکه چهل میلیون ایرانی زیر خط فقر قرار دارند و یارانه ۲۵ میلیون نفر قطع شده است. مجوز بخشی از این مراکز از سوی وزارت صمت و وزارت نیرو صادر شده و بخش هایی نیز با برق دزدی ماینینگ می کنند.
هر بیت کوین بیش از ۹۶ هزار دلار قیمت دارد و وقتی تبدیل به تومان شود حدود ۸ میلیارد تومان می ارزد. به قدری گران و اغوا کننده است که خدا و پیغمبر و ائمه که هیچ، اگر لازم شد ایران را نیز قربانی می کنند تا اگر رژیم سقوط کرد هفت پشت خود را تامین کرده باشند.
چرا همه نهادها با هم دارند رمزارز استخراج می کنند؟
بعد از فروپاشی جبهه مقاومت و حمله موفق- موثر اسراییل به سیستم پدافند ایران و در نهایت سقوط اسد و ۱۸ روز مانده به ریاست جمهوری ترامپ، همه کارگزاران نظام مطمئن شده اند که دیر یا زود جمهوری اسلامی به سرنوشت اسد و نصرالله دچار خواهد شد. مسئولان نظام که در پس نهادها پنهان شده اند در تلاشند تا در فرصت باقی مانده و در میانه هرج و مرج دولت مسعود پزشکیان به هر شکلی شده آخرین بیت کوین را استخراج و به حساب هایی منتقل کنند که به کار فردای پس از سقوط نظام می آید.
احتمالا طیف هایی از حکومت نیز در تلاشند امور جاری کشور و دور زدن تحریم ها را با توسل به ماینینگ حل و فصل کنند، اما تجربه نشان داده است همه کسانی که در سپاه و بیت و بسیج و قوه قضاییه و وزارت اطلاعات شاغل بوده و هستند هیچگاه آنقدر پاک دست و اخلاق مدار نبوده اند که اگر به ده بیست میلیارد دلار پول استخراج شده هیاتی و بی نظارت و حسابرسی نشده دسترسی داشته باشند فتوایی برای دست درازی به آن از جایی پیدا نکرده و خود را با دزدی از اموال مردم خفه نکنند و بقیه ماجرا.
نقش مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور چیست !؟
در شرائطی که اوضاع کشور به وضعیت بی دولتی شبیه است تا هر چیز دیگری، این مسئولیت مسعود پزشکیان است که شاید با استناد به نهج البلاغه بتواند یک گام به سوی مردم برداشته و نام خود را در تاریخ ماندگار کند.
در شرائطی که سپاه و بیت و بسیج و قوه قضاییه و وزارت اطلاعات و به احتمال زیاد شرکت های تحت پوشش بیت علی خامنه ای که همگی خارج از نظارت دولت هستند با سرعتی حیرت آور در حال استخراج رمز ارز با برق مجانی هستند،
در شرائطی که کشور را تقریبا تعطیل کرده اند،
و در شرائطی که با استخراج گسترده رمزارز زمینه ساز فروپاشی اقتصاد و قحطی در آینده نزدیک شده است،
دولت مسعود پزشکیان موظف است بر اساس وعده ای که به رای دهندگان خود داده به پرسش های ذیل پاسخ بدهد، وگرنه در ردیف وطن فروشان دست و پاچلفتی تاریخ معاصر قرار خواهد گرفت که جاده صاف کن ایران فروشان شدند. پزشکیان حتی اگر توانایی اقدام و ایستادگی در برابر نظامیان و باندهای بیت و مافیای حاکم را ندارد باید به ۹ سوال ذیل در ارتباط با استخراج گسترده رمزارز پاسخی شفاف دهد:
شرق - قصه عاشقی و ازدواج و جدایی آیدین و شهره آغداشلو، در گفتوگو با محمدرضا یزدانپرست در تاکشوی "رک"(شبکه شرق): فکر کردیم اگر تماموقت، همراه هم باشیم، تضمینی است برای جدانشدن.
فکر میکردم آدمها در درازمدت که کنار هم هستند، میتوانند معنای خود را بیابند یا منتقل کنند، اما این اتفاق نیفتاد.
البته آدم که آهن نیست. بالاخره هر کسی از دیگری چیزهایی را میآموزد.
شهره از من، علاقه به ادبیات و عرصه دلپذیر روشنفکری را حاصل کرد. من از او نظم و باحوصله بودن را آموختم.
قصه عاشقی و ازدواج و جدایی آیدین و شهره آغداشلو، در گفتوگو با محمدرضا یزدانپرست در تاکشوی "رک"(شبکه شرق):
فکر کردیم اگر تماموقت، همراه هم باشیم، تضمینی است برای جدانشدن. فکر میکردم آدمها در درازمدت که کنار هم هستند، میتوانند معنای خود را بیابند یا منتقل کنند، اما این اتفاق... pic.twitter.com/LDDHTyFuev
یک منبع آگاه از گفتوگوها میان دولت ایتالیا و خانواده چچیلیا سالا، به ایراناینترنشنال گفت جمهوری اسلامی به مقامات ایتالیایی اعلام کرده تنها در صورت آزادی محمد عابدینی نجفآبادی، شهروند ایرانی بازداشت شده در میلان، روزنامهنگار ایتالیایی بازداشتشده در تهران را آزاد میکند.
درباره این درخواست جمهوری اسلامی پیشتر گزارشی منتشر نشده و مقامات ارشد ایتالیایی، از جمله جورجیا ملونی، نخستوزیر این کشور که مایل به پایان سریع این بحران هستند، تاکنون از بیان صریح آن خودداری کردهاند.
چچیلیا سالا، ۲۹ ساله، روزنامهنگار و پادکستساز که با ویزای خبرنگاری به ایران سفر کرده بود، ۲۹ آذر در تهران بازداشت شد و از آن زمان در سلولی انفرادی در زندان اوین نگهداری میشود.
محمد عابدینی نجفآبادی، ۳۸ ساله، ۲۶ آذر به درخواست ایالات متحده در فرودگاه میلان بازداشت شد و از سوی این کشور متهم شده است در فراهم کردن فنآوریای نقش داشته که در حمله پهپادی در اردن، باعث کشته شدن سه سرباز آمریکایی شده است.
دادگاه تجدیدنظر میلان جمعه ۱۴ دی، جلسه رسیدگی به درخواست حبس خانگی محمد عابدینی را برای ۲۶ دی ماه تعیین کرد.
منبع آگاه از گفتوگوهای بین دولت ایتالیا و خانواده سالا که به شرط ناشناس ماندن با ایراناینترنشنال صحبت کرد، گفت مقامات جمهوری اسلامی در جریان آخرین پیگیری سفیر ایتالیا در تهران، به او گفتهاند تنها در صورتی که روند رسیدگی به پرونده استرداد محمد عابدینی به آمریکا در ایتالیا متوقف شود و او از زندان لااوپرا آزاد شود تا این کشور را ترک کند، ایران رسیدگی قضایی به اتهامات سالا را «به دلایل بشردوستانه» متوقف میکند و او را بلافاصله آزاد میکند تا به ایتالیا بازگردد.
به گفته این منبع، مقامات وزارت خارجه و مقامات امنیتی ایتالیا با توجه به آنچه «حساسیت وضعیت پرونده چچیلیا سالا و پرهیز از تحریک مقامات جمهوری اسلامی» خوانده شده، به خانواده او توصیه کردهاند به سکوت خود درباره وضعیت این روزنامهنگار ادامه داده و از گفتوگو با رسانهها در مورد او پرهیز کنند. سکوتی که مشخص نیست با توجه به آنچه چچیلیا سالا چهارشنبه ۱۲ دی، در سه تماس تلفنی جداگانه با پدر، مادر و همسر روزنامهنگارش گفته است، شکسته میشود یا نه.
به گزارش روزنامه کوریر دلاسرا، صحبتهای سالا در این تماسها چنان تکاندهنده بوده که وزارت خارجه ایتالیا را بر آن داشته تا خواستار «آزادی فوری» او و همچنین دریافت «تضمین کامل درباره شرایط بازداشت او» شود.
در نخستین واکنش به این گزارش، دولت ایتالیا اعلام کرد عصر پنجشنبه با حضور معاون رییسجمهوری، وزیر دادگستری، وزیر خارجه و نمایندگان سرویسهای اطلاعاتی که مذاکرات موازی با طرف ایرانی را پیش میبرند، جلسهای برای بررسی پرونده چچیلیا سالا در کاخ نخستوزیری ایتالیا برگزار شد.
بر اساس گزارش کوریر دلاسرا، سالا در گفتوگو با خانوادهاش که روز اول سال نو میلادی انجام شده به آنها گفته بستهای حاوی اقلام ضروری اولیه (لباس و وسایل بهداشتی، چشمبند، سیگار و کتاب) که سفارت ایتالیا آماده کرده بود و طبق ادعای مقامات تهران باید به دستش میرسید، به او ندادهاند و حتی عینک طبیاش را هم از او گرفتهاند.
رسانههای ایتالیایی ۱۱ دی به نقل از وحید جلالزاده، معاون وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی گزارش دادند سالا، این بسته را که سفیر ایتالیا هفتم دی ماه برای او برده، تحویل گرفته است.
سالا همچنین گفته در سلولی که طول آن به اندازه قد اوست، روی یک پتو در کف سلول میخوابد و یک پتو هم به عنوان روانداز دارد.
او گفته نگهبانان را هم نمیبیند و غذایش را که بیشتر خرماست از طریق شکاف درِ سلول به او میدهند.
این فرد بازاری از رکود کسب و کار در ایران میگوید به طوری که چکهای پنج میلیون تومانی برگشت میخورند، فروشگاهها فروش ندارند و مجبور شدهاند که پرسنل خود را کاهش دهند.
دلار بالای هشتاد هزار تومان است، گاهی برق و گاه گاز قطع میشود و کارخانهدارها هم عصبی هستند و برخی دارند تعطیل میکنند.
این فرد بازاری از رکود کسب و کار در ایران میگوید به طوری که چکهای پنج میلیون تومانی برگشت میخورند، فروشگاهها فروش ندارند و مجبور شدهاند که پرسنل خود را کاهش دهند.
دلار بالای هشتاد هزار تومان است، گاهی برق و گاه گاز قطع میشود و کارخانهدارها هم عصبی هستند و برخی دارند... pic.twitter.com/o71fv0soIo
صدای امریکا - بازسازی عملیات دقیق و سری آمریکا برای هدف قرار دادن قاسم سلیمانی در مستند ۱:۲۰ بهوقت بغداد.
نحوه کشته شدن سلیمانی به گونهای بود که بسیاری از کاربران ایرانی آن را به «کتلت» شدن تشبیه کردند و حتی تا یک سال پس از آن بازداشتهایی به دلیل استفاده از اسم و تصویر کتلت و یا حتی آموزش تهیه کتلت صورت گرفت.
بخشی از مستند ۱:۲۰ بهوقت بغداد:
شبی که #کتلت ترند شد؛ بازسازی عملیات منجر به کشته شدن قاسم سلیمانی
نحوه کشته شدن سلیمانی به گونهای بود که بسیاری از کاربران ایرانی آن را به «کتلت» شدن تشبیه کردند و حتی تا یک سال پس از آن بازداشتهایی به دلیل استفاده از اسم و تصویر کتلت و یا حتی آموزش تهیه کتلت صورت گرفت. pic.twitter.com/twImVmKmEt
در بخشی از مستند ۱:۲۰ بهوقت بغداد که از صدای آمریکا پخش میشود، رضا حقیقتنژاد، روزنامهنگار فقید، جایگاه قاسم سلیمانی در نظام جمهوری اسلامی را توضیح میدهد و این که او درواقع نفر دوم نظام پس از خامنهای بود. pic.twitter.com/Y9Rqj0hJVb
یورونیوز - ارتش اسرائیل روز پنجشنبه و برای اولین بار جزئیات حمله ۸ سپتامبر واحد «شلداگ» به تأسیسات زیرزمینی تولید موشکهای ایرانی در خاک سوریه را افشا کرد.
واحد شلداگ یا همان «نیروهای ویژه تکاوری» بازوی عملیات ویژه نیروی هوایی اسرائیل محسوب میشود و معمولا اولین گزینه برای انجام عملیات ارتش اسرائیل در دیگر کشورهاست؛ بویژه کشورهایی که باید در آنجا از هلیکوپتر برای مناطق پیچیده برای فرود استفاده شود.
این کارخانه در نزدیکی شهر «مصیاف» سوریه قرار داشت و موفقیت این نیروها در حملهای که چهارماه پیش در خاک سوریه انجام شد، باعث گردید از تولید صدها موشک دوربرد جلوگیری شود.
بنا بر اعلام جروزالم پست، پنج تونل زیرزمینی به این تأسیسات راه داشت که توسط ۱۱ پست مختلف سوری که در سه موقعیت اصلی کنار هم قرار گرفته بودند، محافظت میشد و حدود ۳۰ نیروی سوری نیز در این پستها وظیفه کنترل منطقه را برعهده داشتند.
در روز عملیات، پیش از آنکه چهار هلیکوپتر اسرائیل دهها نیروی ویژه شلداگ را در این منطقه پیاده کنند، هواپیماها، پهپادها و هلیکوپترهای اسرائیلی به مواضع نیروهای سوریه حمله کردند.
DECLASSIFIED: In September 2024, before the fall of the Assad Regime, our soldiers conducted an undercover operation to dismantle an Iranian-funded underground precision missile production site in Syria.
نیروهای شلداگ از دو جهت به سمت این تاسیسات حرکت کردند و بخش اصلی تاسیسات در حدود ۷۰۰ متری ورودی اصلی را هدف گرفتند.
در جریان حملات هوایی غافلگیرانۀ نیروی هوایی اسرائیل، حدود ۲۶ نفر از ۳۰ نیروی محافظ سوری کشته شدند و چهار نفر زنده ماندند.
سپس نیروهای شلداگ وارد شدند و چهار نگهبان سوری باقی مانده را نیز کشتند.
تلاش سوریها برای حفظ پایگاه
با آغاز این حملات و در پی کشته شدن دستکم دو نفر از نیروهای محافظ ورودی پایگاه، تعدادی از سوریها سوار بر جیپ یا موتورسیکلت سعی کردند نزدیک شوند و به آنها کمک کنند.
در جریان حدود دو ساعت و نیم اول عملیات، دهها نیروی اضافی سوری نیز برای کمک به بیرون راندن ارتش اسرائیل از این مرکز، به منطقه فرستاده شدند.
اما برنامه اعزام آنها به منطقه زمان برد و هنگامی که رسیدند، ترکیبی از نیروی هوایی ارتش اسرائیل و نیروهای شلداگ بخوبی در منطقه مستقر شده بودند و مانع از دخالت آنها در عملیات شدند.
با این حال، بر اساس ارزیابیهای ارتش اسرائیل، اگر این عملیات تا یک ساعت دیگر ادامه مییافت، آنگاه صدها نیروی سوری از جمله نیروهایی با قدرت آتش بیشتر که در راه بودند، به منطقه میرسیدند که بطور بالقوه میتوانستند به نیروهای شلداگ آسیب جدی وارد کنند.
پس از درگیری اولیه، نیروهای شلداگ از ابزارهایی طبقهبندی شده برای شکستن درهای اصلی تأسیسات استفاده کردند که به روشی بسیار پیچیده قفل شده بودند.
این بخش از ماموریت نیز زمان قابل توجهی را به خود اختصاص داد و از همان ابتدای عملیات برای «اجرای آن در سریعترین زمان ممکن» برنامهریزی دقیقی شده بود.
ایران اینترنشنال - هلدینگ صافولای عربستان سعودی که سهمش از بازار روغن خوراکی در ایران بیش از ۵۰ درصد تخمین زده میشد، بهطور ناگهانی تمام سرمایه خود را از ایران خارج کرد.
صافولا حتی پس از رخدادهای دیماه ۱۳۹۴ و حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران و مشهد، بازار ایران را ترک نکرده بود.
در نیمه دهه ۱۳۹۰ خورشیدی و همزمان با افزایش تنشها میان تهران و ریاض، بسیاری از رسانههای نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی خواستار تحریم کالاهای عربستان سعودی در ایران شدند.
صافولا در آن زمان، مالک شرکت «صافولا بهشهر» به شمار میرفت و از طریق این شرکت، روغنهای خوراکی بازار ایران با نامهای تجاری «لادن»، «لادن طلایی»، «بهار» و «نسترن» را عرضه میکرد.
این گروه که بزرگترین سرمایهگذاری سعودیها در ایران بود، اخیرا تمام دارایی خود در ایران را به ارزش ۷۰۵ میلیون ریال عربستان سعودی، معادل ۱۸۸ میلیون دلار، فروخته است.
در بیانیه صافولا پس از خروج از بازار ایران آمده است این تصمیم در راستای راهبرد این شرکت برای «خروج به موقع از بازارهای غیرکلیدی» اخذ شده است.
خبرگزاری دانشجو دیماه ۱۳۹۴ گزارش داد صافولا ۳۵ تا ۶۰ درصد بازار روغنهای خوراکی ایران را در اختیار گرفته است.
دیماه ۱۳۹۹، خبرگزاری صدا و سیما در گزارشی با عنوان «معمای روغن؟ انحصار یا احتکار» نوشت اکثر بازار روغن نباتی ایران در انحصار شرکت صافولا قرار دارد.
بر اساس این گزارش، صافولا نه تنها از طریق صنایع بهشهر، بلکه از طریق تامین مواد اولیه سایر کارخانجات تولید روغن خوراکی، در بازار روغن ایران نقش قابل توجهی ایفا میکند.
خروج ناگهانی صافولا از بازار ایران در حالی رخ میدهد که مقامهای دولت مسعود پزشکیان بارها بر اهمیت جذب سرمایهگذاری خارجی برای خروج از بحران چندوجهی اقتصاد ایران تاکید کردهاند.
کیهان لندن - شبکه «الحدث» به نقل از منابع غربی خبر داد که جمهوری اسلامی قصد دارد با یک فروند هواپیمای «ماهان ایر» روز پنجشنبه دوم ژانویه ۲۰۲۵ (۱۳ دیماه) میلیونها دلار پول را از تهران به بیروت منتقل کند.
درباره این ادعا توضیحات بیشتری ارائه نشده اما طی ماههای اخیر بارها هواپیماهایی که از ایران به سوریه و لبنان پرواز کرده بودند در میانهی راه، توسط اسرائیل وادار به بازگشت شدند و به آنها اجازه فرود داده نشد.
پس از سرنگونی بشار اسد، حکومت جدید سوریه عبور تمام هواپیماهای جمهوری اسلامی از آسمان این کشور را ممنوع کرد. منابع امنیتی گزارش داده بودند که این تصمیم حاکمان جدید دمشق بازسازی تواناییهای نظامی حزبالله لبنان را بسیار دشوار خواهد کرد.
در همین ارتباط روزنامه «تایمز» سوم دیماه ۱۴۰۳ گزارش داده بود که در پی سقوط رژیم اسد در سوریه، حکومت ایران بررسی میکند که از فرودگاه بیروت برای قاچاق تسلیحات و پشتیبانی از گروههای نیابتی بهرهبرداری کند.
در ماههای اخیر پس از لو رفتن محمولههای هواپیمای «ماهان ایر» که به مقصد لبنان و سوریه پرواز میکنند شماری از پرسنل و خلبانهای آن توسط اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (ساس) مورد بازجویی قرار گرفتند.
لو رفتن محمولههای نظامی، ضربات سنگین امنیتی از جمله ترور فرماندهان و رهبران «محور مقاومت» و لو رفتن برنامههای اتمی جمهوری اسلامی تنها بخشی از پیامدهای نفوذ گسترده در سرویسهای امنیتی حکومت است، به حدی که بارها در مورد آن حتا مقامات ارشد مجبور به اعتراف شدند.
کنِت کاتزمن کارشناس مسائل ایران در کنگره آمریکا اواسط آبانماه ۱۴۰۳ به خبرگزاری فرانسه گفته بود: «میزان نارضایتی در تمام وزارتخانهها، ادارات، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و استانداریها به حدى بالاست که بسیارى حتى در درون حکومت آمادهاند تا در ازای دریافت پول به اسرائیل یاری برسانند، زیرا همگى با رژیم اسلامی مخالفند.»
ایران اینترنشنال - تام توگندات، وزیر امنیت سابق بریتانیا به روزنامه گاردین گفت کشته شدن قاسم سلیمانی به دستور دونالد ترامپ، زنجیره وقایعی را آغاز کرد که به تحولات سوریه انجامید. او گفت بحران داخلی سپاه پاسداران پس از سقوط دولت بشار اسد، به سرنگونی جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.
توگندات که رییس پیشین کمیته روابط خارجی پارلمان بریتانیا و عضو فعلی مجلس از حزب محافظهکار است، تاکید کرد کشته شدن سلیمانی، ماهیت جمهوی اسلامی را بهعنوان «طبلی تو خالی» آشکار ساخت.
او در یک پیشبینی گفت حکومت ایران طی چند سال آینده سقوط خواهد کرد.
به گفته توگندات، سلیمانی نقشی کلیدی در استفاده از سوریه و عراق بهعنوان پایگاهی برای عقب راندن داعش و تثبیت منافع جمهوری اسلامی در هر دو کشور داشت و مرگ او تبدیل به یک نقطه عطف شد.
سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بود که روز ۱۳ دی سال ۱۳۹۸ با حملات هوایی نیروهای آمریکایی در فرودگاه بغداد کشته شد.
توگندات با اشاره به «نقش بسیار محوری و تعیینکننده سلیمانی»، گفت او تمام روابط و توافقات منطقهای را در ذهن خود داشت و افزود که پس از مرگش، برای او جانشینی تعیین کردند اما در واقعیت، هیچکس نمیتوانست جایگزین روابط شخصی ۲۰ سالهای شود که سلیمانی برقرار کرده بود.
نماینده مجلس بریتانیا تاکید کرد: «این همان جایی است که همه چیز شروع به از هم پاشیدن کرد. بنابراین با این که میدانم این دیدگاه محبوب نیست اما باید بگویم ترامپ عملا ماشهای را کشید که آغازگر سقوط دولت اسد بود.»
او بحران درون سپاه پاسداران را نیز نتیجه از دست دادن سوریه دانست و گفت: «اعضای جوان سپاه پاسداران درباره دو نکته صحبت میکنند؛ اول این که معتقدند نسل قدیمی فاسد و بیکفایت است و برای همین حزبالله به حال خود رها شده و شکست خورده است. از همین رو، متحدان قدیمی مانند اسد سقوط کردهاند.»
توگندات گفت این شایعه پخش شده که علی خامنهای و دولت مسعود پزشکیان میخواهند با آمریکاییها گفتوگو کنند تا راهی برای خروج از وضعیت فعلی پیدا کرده و شاید بتوانند دوام بیاورند اما نیروهای جوان سپاه پاسداران میگویند که «هیچکس نمیتواند با قاتلان قاسم سلیمانی مذاکره کند».
از زمان مرگ سلیمانی، مقامهای جمهوری اسلامی از جمله شخص خامنهای بارها وعده گرفتن «انتقام سخت» از «آمران» و کسانی را دادهاند که در کشتن او دست داشتهاند.
انصاف نیوز - برخی از موسسههای مهاجرتی پولهای کلانی از متقاضیان مهاجرت میگیرند اما هیچ گونه خدمات و پاسخ روشن و مشخصی را به آنها ارائه نمیدهند. آنچه در ادامه میخوانید، مثالهایی واقعی از یک موسسهی مهاجرتی متفاوت از گزارشهای قبلی انصاف نیوز است.
مالک یکی از این شرکتهای مهاجرتی که تصویر سانسور شدهاش در این خبر آمده، دو سالی هست که ابتدا به کانادا و سپس یه آمریکا رفته و به ایران برنگشته است. صفحهی اینستاگرام این شرکت هم امکان پیام گذاشتن را بسته است.
طبق گزارشهایی که به انصاف نیوز رسیده است، افزایش مشکلات اقتصادی و اجتماعی در سالهای اخیر در کشور، تمایل مردم برای مهاجرت به کشورهای پیشرفته را به شکل چشمگیری افزایش داده است. اما همین تمایل، فرصت مناسبی برای سودجویانی را فراهم کرده که با وعدههای جذاب و رؤیاپردازی درباره زندگی در کشورهای پیشرفته، از متقاضیان هزینههای گزافی طلب میکنند!
بسیاری از این شرکتها که با عناوین رسمی و ادعای ارائه خدمات حقوقی فعالیت میکنند، تبلیغات گستردهای در فضای مجازی و رسانهها انجام میدهند. وعدههایی مانند ویزاهای تضمینی، اقامت سریع و آیندهای روشن در کشورهای پیشرفته، از جمله عباراتی است که به وفور در تبلیغات این شرکتها دیده میشود. اما آیا واقعاً چنین وعدههایی قابل تحقق هستند؟
وعدههای بیپایه و پاسخگویی ناکافی
طبق گزارشها بسیاری از این شرکتها، در میانهی مسیر مهاجرتی، از پیشرفت پرونده متقاضیان سر باز میزنند و با بهانههای مختلف، مبالغ بیشتری طلب میکنند! نکته جالب توجه این است که بیشتر این موسسهها، با وجود تبلیغات پر زرقوبرق، در مواجهه با متقاضیان پاسخگویی درستی ندارند.
یکی از ویژگیهای بارز این شرکتها، بستن بخش نظرات در شبکههای اجتماعی و غیرفعال کردن هرگونه ارتباط مستقیم با مشتریان است. این اقدام، به وضوح نشاندهندهی نبود تمایل این شرکتها به شفافیت و پاسخگویی است.
متقاضیانی که با مشکلاتی در روند پرونده خود مواجه میشوند، معمولاً با ایمیلهای بدون پاسخ، شمارههای تماس غیرفعال یا پاسخهای سربسته مواجه میشوند!
تجربه قربانیان: از امید تا ناامیدی
یکی از قربانیان این رویه، آقای م، (فعال صنعتی) میگوید «دو سال پیش با تبلیغات گستردهی یکی از این شرکتها مواجه شدم و برای تحقق رؤیای مهاجرت، با آنها قرارداد بستم. آنها وعده دادند که طی چند ماه پروندهام را به نتیجه میرسانند، اما بعد از پرداخت مبلغ اولیه، روند کار بسیار کند شد و هر بار برای ادامه کار، درخواست پول بیشتری کردند.»
او ادامه میدهد «بعد از مدتی، دیگر حتی پاسخ تماسهایم را هم نمیدادند! وقتی به دفترشان مراجعه کردم، با برخورد سردی مواجه شدم و گفتند: در حال بررسی پرونده هستیم، اما هیچ مدرکی ارائه نکردند. امروز، نه تنها پروندهام به جایی نرسیده، بلکه بخش بزرگی از پساندازم را نیز از دست دادهام!»
خانم «پ»، یکی دیگر از قربانیان، داستان مشابهی دارد. او میگوید «ابتدا با امید زیادی اقدام کردم و هزینههای بالایی پرداخت کردم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که روند کار متوقف شده و شرکت هیچ توضیحی نمیدهد!
وقتی سعی کردم از طریق شبکههای اجتماعی آنها را پیگیری کنم، دیدم که بخش نظراتشان را بستهاند و به هیچ شکایتی پاسخ نمیدهند. در نهایت مجبور شدم با تهدید به اقدام قانونی، بخشی از مبلغم را پس بگیرم.»
بنده ازآن دسته ایرانیهایی هستم که به همه چیز بدبینم، از اتفاق فردگرا، توسعه گرا، ضد استالین، لنین گریز، خمینی ستیز، مرکزگرا و گوشتخوار هم میباشم. فراموش کردم عرض کنم که تمامیت ارزی، ارضی و مرزی کشور هم برایم بینهایت مهم است. قطعا حدس میزنید که من احتمالا متعلق به چه سامانه فکری میباشم، بله درسته، بنده با افتخار یک پادشاهی خواه میباشم.
قسمت بدبین من در این چند روزه مرتب مرا به چالش میکشد که دعوت فلان متوهم به اینترنشنال، مقاله فلان سابق الچپ در بی بی سی فارسی، یک عالمه کارتونیست بازی، مصاحبه آقازادهای که شوهر سابق فلان خانم اختلاس گر بوده، داستان باسن جناب هالو و اخیرا داستان ساعدی و موارد دیگر قطعا نمیتواند اتفاقی باشد.
اقدام به بازنشر گسترده یا واکنشهای احساسی به یک عمل توهینآمیز، مانند آنچه در مورد توهین به مزار غلامحسین ساعدی شاهد بودیم، چیزی فراتر از یک اشتباه ساده است. این عمل در واقع به عنوان یک ابزار ناخواسته برای تحقق اهداف کسانی عمل میکند که چنین اقداماتی را برنامهریزی کردهاند. مجریان این اعمال، بهخوبی به ماهیت هیجانی مخاطبان و قدرت واکنش عمومی در شبکههای اجتماعی واقفاند و دقیقاً بر همین اساس، نقشه خود را طراحی میکنند. آنها آگاهانه دست به کاری میزنند که مطمئن باشند موجی از واکنشها را به دنبال خواهد داشت و این واکنشها، حتی اگر محکومیتآمیز باشند، باز هم باعث تثبیت پیام و نیت آنها میشود.
ملت ایران شاید تنها ملتی در دوران معاصر در جهان است که رفاه و امنیت و سربلندی خود را زیر پا گذاشت و با پیروی و همراهی با منادیان و کاسبان دینفروش که کالایی جز خرافات و موهومات دینی و مذهبی برای عرضه کردن ندارند و مولد فساد و دروغ و مبلغ تحجر و عقب ماندگی هستند با مشارکت کورکورانه خود در شورش ضد ملی در سال پنجاه و هفت روزگار سیاه و تلخی را برای خود و نسلهای بعدی و کشور رقم زدند.
مردم ایران از اولین روزهای به قدرت رسیدن رژیم ملایان در کشور تا زمان حاضر که نزدیک به نیم قرن است، تحت زشت ترین تحقیرها و آزارها از جانب حاکمیت قرار داشتهاند. قصاوت و بیرحمی حاکمان و سرکوبگران و مزدوران حکومت نسبت به مردم و خاصه زنان و دختران و عجز و ناتوانی مردم در دفاع از کرامت انسانی خود و درماندگی آنان از دادخواهی و مقابله با ایادی و عوامل آزار و سرکوب، اعتماد به نفس و خودباوری را نزد اکثریت مردم ایران خدشه دار کرده و ترس و بیتفاوتی نسبت به حکومت و مزدورانش را در طیف وسیعی از مردم نهادینه کرده است و از این بابت حکومت ضد ایرانی ملایان توانسته است همچنان موجودیت و حاکمیت خود را بر مردم و کشور ایران حفظ کند.
گاهی اوقات گوش دادن بە مصاحبەهایی از منابع معتبر اذهان را بخود مشغول میکند. بعنوان نمونە چندی پیش یکی از اقتصاددانان مملکت گفت منابع مادی ایران کفاف بیش از پنچ سال دیگر نمیکند. چند روز پیش پزشکیان گفت باید پایتخت را بە جایی نزدیک دریا منتقل کنیم و توجیهاتی مبنی بر اینکە امکانات تهران برای دە میلیون است!!. چند سال قبل نیز طرح استقلال استان قم از ایران بعنوان کشوری دینی همانند واتیکان را شنیدە بودیم.
بعد از دو هفته از سرنگونی بشار اسد، سه بانو در راس مهمترین مقام سیاسی و اقتصادی سوریه قرار گرفتند. مسیحیان شب سال نو را در دمشق و حمص و لاذقیه جشن میگیرند و در ایران «رژیم جمهوری اسلامی» به ظریف مجال میدهد همراه با بانویش در کلیسای انجیلی حضور بهم رساند و دعای ربانی سر دهد. اولی از سر هوش، دومی از سر فریبکاری و تظاهر.
از لحظه ورود احمد الشرع به دمشق، رفتار و گفتار او را زیر نظر داشتهام. احمد الشرع آرام، چونان یک دولتمرد پخته، هرروز از جعبه جادوییاش برگی بیرون میآورد و طرفداران و مخالفانش را همزمان به شگفتی میاندازد. او عایشه دبس را مسئول امور زنان در حکومت موقت میکند؛ بانویی با سابقهای طولانی در مبارزه با جنایات و فساد بشارالاسد. میسا صابرین، کارشناس اقتصادی و بانکی سوریه، هم به ریاست بانک مرکزی برگزیده میشود و در گام سوم، دولت موقت سوریه محسنه المحیثاوی، بانوی اقتصاددان متولد سال ۱۹۷۰، را به استانداری السویدا در جنوب سوریه، از مناطق درزینشین، برمیگزیند.
در ملاقاتهایش با نمایندگان و وزرای خارجه کشورهای عرب و دولتهای غربی و منطقهای از طرحهایش برای تحول سوریه میگوید و چشمانداز فردای کشورش را ترسیم میکند.
احمد الشرع در گفتوگو با طاهر برکه، دبیر ارشد شبکههای الحدث و العربیه، که با دهها دولتمرد بزرگ عرب در سالهای اخیر گفتگو کرده است، چنان سخن میگوید که پرسشگر باتجربه را به شگفتی میاندازد. بخشی از سخنانش را با هم مرور میکنیم: «من خود را آزادکننده کشور نمیدانم، زیرا همه با ازخودگذشتگی، کشور را آزاد کردند و ملت سوریه با دستان خود، خود را نجات داد.»
احمد الشرع میگوید: «گروههای مسلح در جریان عملیات آزادسازی تلاش زیادی کردند تا از کشته شدن یا آوارگی مردم جلوگیری شود. ما مجدانه تلاش کردیم که روند انتقال قدرت بهشکل آرام انجام شود. آزادسازی سوریه ضامن امنیت منطقه و حوزه خلیج فارس برای ۵۰ سال آینده است.»
در مقابل، خامنهای از تحولات سوریه چنین استقبال میکند: «نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاد، محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است.»
موضعگیری در قبال ایران
احمد الشرع، فرمانده عملیات نظامی سوریه، ابراز امیدواری میکند که حکومت ایران در محاسبات و سیاستهایش را در مورد مداخلات منطقهای بازبینی کند. به گفته او، بخش بزرگی از مردم منطقه خواستار ایفای نقش مثبت ایران در منطقهاند.
به گفته الشرع، «اداره عملیات نظامی» به وظیفهاش در قبال مراکز دیپلماتیک جمهوری اسلامی، به رغم مشکلاتی که ایجاد شد، عمل کرد و «ما انتظار اظهاراتی مثبت از تهران داریم». او افزود: «ما وارد تهران یا جنوب لبنان نشدیم، بلکه به شهرها و روستاهایمان بازگشتیم. منتظر اظهارات مثبت از سوی تهران بودیم و ایران باید با مردم سوریه همسو میشد.»
الشرع در خصوص شکایت علیه حکومت ایران برای الزام این کشور به پرداخت غرامت به سوریه به دلیل ویرانی کشورش در اثر مداخله نظامی تهران گفت: «کمیتههای حقوقی درخواستهای غرامت از کشورها یا گروههایی را که در ویرانی سوریه نقش داشتند، بررسی خواهند کرد.»
حل بحران با قسد و روابط منطقهای
الشرع میگوید که دولت کنونی در حال مذاکره با نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) به منظور حل بحران شمال شرق سوریه و ضمیمه کردن این گروه به نیروهای مسلح دولتی سوریه است. فرمانده «اداره عملیات نظامی» سوریه تاکید کرد که کردها بخشی جداییناپذیر از مولفههای سوریهاند و این کشور تجزیه نخواهد شد.
احمد الشرع ۴۰ ساله ابراز امیدواری میکند که دولت جدید آمریکا به ریاست دونالد ترامپ سیاست رفع تحریم از سوریه را در پیش بگیرد.
احمد الشرع در ادامه مصاحبه با العربیه، در ارتباط با مواضع اخیر ریاض تاکید میکند که این مواضع بسیار مثبت بود و عربستان سعودی به دنبال ثبات در سوریه است. او همچنین خاطرنشان کرد که عربستان سعودی از فرصتهای سرمایهگذاری عمده در سوریه برخوردار است و نقش آن در آینده سوریه بسیار اهمیت دارد.
الشرع با اشاره به اینکه متولد ریاض است، افزود که تا هفت سالگی در ریاض زندگی کرده و مشتاق سفر مجدد به این شهر است.
از نگاه او، عربستان سعودی به دنبال ثبات در سوریه است و فرصتهای سرمایه گذاری بزرگی در سوریه دارد و در آینده سوریه نقش مهمی خواهد داشت.
خامنهای اما درصدد است با «جوانان غیورش» سوریه را دوباره به آشوب کشد.
فارس - محمدرضا پهلوی در سالهای سلطنتش در ایران قراردادهای ننگینی برجای گذاشت که مهمترین آن شوهر دادن بحرین، واگذاری آرارات و حقآبه هامون و هیرمند بود و با این کارنامه سیاه برخی او را میهندوست میخوانند.
بحرین بنا بر گواه اسناد تاریخی همواره جزئی از خاک و قلمرو ایران بوده تا اینکه در سال ۱۷۸۳ میلادی برابر با ۱۱۶۳ قبیله بنی عتبه به رهبری آل خلیفه از پایگاه خود در الزباره(قطر) به این جزیره حمله کردند و آن را به اشغال خود درآوردند. خاندان آل خلیفه پیش از این در بصره ساکن بودند که به دلیل غارتگریهایشان توسط عثمانیها به کویت رانده شده و از آنجا به الزباره (قطر) کوچ کرده بودند.پس این کشمکش بر سر این جزیره بالا گرفت تا اینکه به اشغال انگلیسیها درآمد و نهایتاً در دوران قاجار و در اوایل حکومت پهلوی، دولت انگلستان بحرین را دوباره به صاحب اصلیاش ایران واگذار کرد و بحرین به عنوان استان چهاردهم در نقشه ایران قرار گرفت.
با اینکه بحرین، حاکمیت محلی و خودمختار داشت فشارها برای واگذاری و استقلال کامل بحرین آغاز شد.سال ۱۳۴۷ محمدرضا پهلوی اعلام کرد ایران حاضر است از مالکیت بر بحرین دست بردارد. به این ترتیب مقدمات جدایی بحرین از ایران آغاز شد و پس از رأی مجلس به جدایی بحرین این اتفاق ننگین در روز ۲۳ مردادماه سال ۱۳۴۹ رخ داد و دختر مروارید نشان ایران شوهر کرد.
محمدرضا پهلوی که زمانی در واکنش به جدایی بحرین از ایران به حمله نظامی تحدید کرده و گفته بود «در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود، قدرتمندانه اقدام خواهیم کرد» با فشارهای انگلیس کم آورد و در توجیه واگذاری بحرین گفت: مجمعالجزایر بحرین نفتش تمام شده و مرواریدهایش صرفه ندارد و دیگر منطقه مهمی نیست، در حالی که فقط روزانه بیش از ۳ میلیون بشکه نفت از این جزیره و اطرافش استخراج میشد.امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت هم در واکنش به اعتراضات به واگذاری بحرین گفت: «بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت و چون عضوی از خانواده ما بوده باید به مانند بزرگ هر خانواده از او پشتیبانی کنیم و خواهیم کرد!»
شوهر دادنهای خاندان پهلوی به بحرین ختم نمیشود و این خاندان قله آرارت کوچک با صدها هزار هکتار سرزمین را هم در جای دیگر ایران شوهر داد.
پهلویها جایی دیگر هم قطعهای از ایران را شوهر دادند و در ازایش قراردادی برای تقسیم مساوی آب هیرمند و هامون بستند تا از این راه مشکل آب سیستان حل شود. اما در سال ۱۳۵۲ در قراردادی جدید، ۵۰ درصد حقآبه هیرمند به ۵ درصد کاهش یافت.با این کارنامه سیاه خاندان پهلوی روز گذشته و در خلال بازگشایی ورزشگاه آزادی محمد خاکپور گفت: کسی که میهنش را دوست داشت این استادیوم را ۵۰وخردهای سال پیش ساخت.
شاید کمتر کسی به اندازه بنده درباره ضرورت اصلاح نظام رسانهای کشور بهویژه صداوسیما نوشته باشد. معتقدم که اصلاح امور کشور مستلزم اصلاح نظام رسانهای آن است. آقای پزشکیان نیز باید نسبت به آن حساس باشند، نه به دلیل ملاحظات شخصی، بلکه به این جهت که نظام رسانهای جزیی مهم از مجموعه نظام اجتماعی و حکمرانی است و نمیتوان تصور کرد که مسیر دیگری را طی کند و اثرات زیانباری بر کشور نداشته باشد.
با قاطعیت باید گفت ضعیفترین و ناکارآمدترین نهادهای اصلی کشور، نهاد رسانهای بهویژه صداوسیما است. گرچه اغلب نهادهای جامعه بهطور نسبی دچار ضعف و ناکارآمدی شدهاند، ولی صداوسیما در قعر این مجموعه قرار دارد. علت اصلی نیز به غلبه رویکرد روایتمحوری و محدود بودن تعداد مخاطبان اصلی آن برمیگردد.
در واقع، گویی صداوسیما از طریق انتشار روایتهایی که تناسبی با واقعیت ندارند، وظیفه شارژ کردن روحی عدهای مخاطب خاص را برعهده داشته، و کاری به حقیقت و واقعیت امور ندارد. جالب اینکه سالی دو بار هم «نشست تحول در صداوسیما» برگزار میکنند و مصداق «خود گویی و خود خندی» هستند.
با این حال، در پیام مقام رهبری به نشست اخیر آنان، نکتهای بود که ظاهراً مدیریت صداوسیما چندان متوجه آن نشده یا شدهاند و قصد پرداختن به آن را ندارند. «مقید کردن روایت به واقعیت» نکته موردنظر است. به طور قطع، هنگامی که اتفاقی رخ میدهد، هر رسانهای برحسب رویکرد و زاویه دید خود روایتی متفاوت از آن واقعه و رویداد ارائه میدهد ولی این روایت بر ستون واقعیت استوار است و نه اوهام و خیالات. به عبارت دیگر، روایت علیه واقعیت نیست، بلکه نحوه دیدن و تا حدی تفسیر آن است.
اگر کسی مرتکب قتلی شود و همه شواهد هم آن را تأیید کند، در این صورت انکار آن «روایت» محسوب نمیشود؛ بلکه دروغ و قلب حقیقت و واقعیت است. روایت واقعی نور تاباندن به ابعاد ناپیدا و نادیده این اتفاق است؛ به انگیزههای قتل، به حامیان پشت صحنه آن، به نقش احتمالی مقتول در بروز تنش، به زمینههای اجتماعی و روانی رویداد و... این کار باید با دقت تمام و تعهد به ارزشهای خبری و رسانهای صورت گیرد.
حتی در این روایت نیز نمیتوان خلاف واقع گفت. برای مثال، هیچگاه نباید کسی را که حامی قاتل نبوده، به دروغ حامی او معرفی کنیم. انکار یا قلب واقعیت بدترین سیاستی است که یک رسانه میتواند در پیش بگیرد. نکته مهمتر اینکه انکار واقعیت، موجب میشود که مخاطبان واقعیتهای مطلوب رسانه را هم نپذیرند.
به عبارت دیگر، رسانهای که واقعیت را انکار میکند، متوجه نمیشود که اگر در مواردی هم واقعیت را بگوید، مخاطب آن را نمیپذیرد و به حساب رویکرد کلی آن رسانه که نفی واقعیت است میگذارد و آن را دروغ تلقی میکند. دقیقاً مثل چوپان دروغگو میشود. در نتیجه، دستاندرکاران رسانه متوجه نمیشوند که چرا مردم در این موارد آنان را باور نمیکنند، حتی در مورد پذیرش اخبار و مطالب واقعگرایانه یا درست آنان واکنش منفی از خود نشان میدهند. بدتر اینکه دستاندرکاران رسانههای «روایتمحور» بیش از همه خودشان فریب روایتهای نادرست خود را میخورند و آنها را باور میکنند!
رسانه ملی یک مشکل دیگر هم دارد. هر نویسنده یا رسانهای میتواند مخاطبان معینی را برای خود تعیین کند و به خواستهای آنان پاسخ دهد. یک رسانه کارگری دنبال طرح مشکلات و تأمین منافع کارگران است، درحالیکه یک رسانه کارفرمایی برعکس عمل میکند و هیچکدام نیز نیاز و ضرورتی نمیبینند که به موضوعات مورد علاقه مخاطبان دیگر بپردازند.
ولی هنگامی که یک رسانه خود را «رسانه ملی» مینامد و از بودجه عمومی ارتزاق میکند، باید همه ملت را مخاطب خود قرار دهد. «رسانه ملی» نهتنها رسانه جناحی نیست، بلکه «رسانه حکومتی» هم نباید باشد. اولویت اول آن باید بازتابدهنده خواست عمومی باشد. قرار نیست که فقط مطالبات و خواستهای یک گروه اندک و یا حکومت و دولت را بازتاب دهد. این رفتار ازیکسو، موجب دوری مردم از آن رسانه میشود و از سوی دیگر، زمینه ریاکاری و دورویی را فراهم میکند. همچنین، افراد فاقدصلاحیت را عهدهدار امور میکند که تنها ویژگی آنها گام برداشتن در راه و مطالبات آن گروه اندک است.
خیلی مرا ببخشید که به عنوان یک چپ سابق و لاحق و یک پنجاه و هفتی ملعون غیرِ پشیمان، امسال هم در صدد بر تخت رهبری نشاندن شاهزاده رضا پهلوی خواهم بود!
این کار بی علت نیست: ما هر چه در سال ۲۰۲۴ از عزیزان جمهوری خواه خواستیم تا یک نفر را با اسم و رسم، برای نمایندگی سازمان های شان به ما معرفی کنند تا امثال من پرچم جمهوری خواهی را در پشت سر او بر افرازیم و به اتفاق با چارتر کردن چند فروند هواپیما به سمت تهران پرواز کنیم، انگار نه انگار که یه بابایی به اسم «سخن» هی دارد خواهش و تمنا می کند و ریش می گیرد و جان من جان من می کند که بابا! یه اسم! یه فامیل! یه شخص به من معرفی کنید که من دست از شاهزاده بردارم بیفتم دنبال او! نخیر! از اسم مسم خبری نشد که نشد!
ما جوان که بودیم و نه تنها ایران بلکه جهان را می خواستیم با عقاید قشنگ مان دگرگون کنیم (یعنی گند بزنیم به هیکل اش) چند تا حزب، چند تا سازمان، چند تا دسته و گروه بود که آدم می دانست وقتی می گوید فلان سازمان، با فلان کس به عنوان رهبر و پیشوا و دبیرکل و غیره رو به روست و می تواند او را الگوی خود قرار دهد. سازمان ها هم با کسی تعارف و رو در بایستی نداشتند و رهبران خود را با اسم و رسم معرفی می کردند.
ایندیپندنت فارسی - مصطفی خامنهای، پسر بزرگ رهبر جمهوری اسلامی روز چهارشنبه برای نخستین بار در یک مراسم عمومی درباره مصباح یزدی سخنرانی کرد.
در ماههای اخیر باتوجه به سناریوهایی که درباره پروژه جانشینی مجتبی ۵۵ ساله، مطرح میشود، پسر دوم خامنهای بیشتر در رصد اخبار رسانههای داخلی بوده است.
در ادامه خارج شدن پسران خامنهای از سایه در ماههای اخیر که شامل عکسی از هر چهار پسر او در دفتر حزبالله در تهران بود، سخنرانی مصطفی خامنهای ۵۹ ساله هم از صدا و سیما پخش شد.
مسعود و میثم خامنهای هم به ترتیب در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ متولد شدهاند.
حجتالاسلاموالمسلمین سید مصطفی خامنهای: بنده هیچگاه عکسالعملی دفاعا از آیتالله مصباح یزدی در برابر رفتارهای ناجوانمردانه و ناملایمات مشاهده نکردم ۱/۳ pic.twitter.com/sNfiLLLbaG
پس از آنکه «محمد خاکپور» در برنامه زنده شبکه ۳ صداوسیما، از «سازنده ورزشگاه آزادی» تقدیر کرد و او را «مردی میهندوست» نامید، ابتدا کاربران موسوم به «ارزشی» در شبکههای مجازی و پساز آن خبرگزاری «فارس»، وابسته به سپاه پاسداران، به این کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال ایران حمله کردند.
چنین حملاتی و حتی پروندهسازی «امیر حمزهنژاد»، یادداشتنویس خبرگزاری «فارس»، وابسته به سپاه پاسداران، برای محمد خاکپور پس از تقدیر از «محمدرضا پهلوی» پادشاه سابق ایران، قابل پیشبینی بود.
اما آنچه واکنش حتی معدود رسانههای مستقل در ایران را بههمراه داشته، تلاشی است که خبرگزاری فارس برای «القای ساخت و ساز ورزشگاهها پس از انقلاب» انجام دادهاند.
در گزارش فارس ادعا شده که رژیم جمهوری اسلامی طی ۴۵ سال اخیر، چندین ورزشگاه ساخته است، اما این خبرگزاری ننوشته چرا هیچیک از این ورزشگاهها از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا صلاحیت برگزاری بازیهای ملی و باشگاهی ایران را پیدا نکردهاند. فارس همچنین هزینه ساخت ورزشگاه آزادی در سال ۱۳۵۰ را «اسراف در بیتالمال» دانسته و از محمد خاکپور پرسیده است چرا به «چمدانهای دلاری» که شاه ایران با خود از کشور برد اشارهای نکرده است.
امیر حمزهنژاد، نویسنده این گزارش کیست و چرا اشارهای به هزینه ۶۳۵ میلیون دلاری که جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی برای ساخت دو ورزشگاه مدرن در شهرهای کربلا و بغداد که میزبان «بازیهای کشورهای عربی» بودند نکرده است؛ رقمی که امروز به بیش از ۵۳ هزار میلیارد تومان میرسد.
هزینه ساخت ورزشگاه صد هزار نفری ورزشی آزادی در دهه ۱۹۷۰ میلادی، ۲۵ میلیون دلار بود.
پروندهسازیهای امنیتی برای ورزشکاران
این نخستین بار نیست که خبرگزاری فارس با استفاده از نیروهای امنیتی که از آنها خبرنگار و تحلیلگر ساخته، ورزشکاران را با پروندهسازیهای امنیتیشان تهدید میکند. زمستان ۱۴۰۰، «محمد جماعت»، از نیروهای امنیتی رسانههای ورزشی، بهبهانه حضور «مهدی مهدویکیا» در ترکیب تیم منتخب فیفا، برای او پروندهای امنیتی ساخت. دلیلش این بود که پرچم اسراییل کنار بیش از ۱۰۰ پرچم دیگر، روی پیراهن مهدی مهدویکیا به چشم میخورد.
مجموعه گزارشهای محمد جماعت، هم مهدی مهدویکیا را بهصورت کامل از فوتبال ایران دور کرد و هم این دبیر سابق ورزشی فارس را به مدیریت در فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی رساند.
امیر حمزهنژاد اما برخلاف محمد جماعت، هیچ سابقهای در ورزشی نویسی ندارد. او از دی۱۴۰۲ کارش بهعنوان آنچه «تحلیلگر و روزنامهنگار» مینامد را با خبرگزاری فارس آغاز کرده و پیشاز آن، سابقهای جز فعالیتهای اداری در سپاه و پایگاههای بسیج نداشته است.
طی قریب به یک سال گذشته نیز گزارشهایی که از او منتشر شده، در موضوعاتی مانند «جاسوس نامیدن «نیلوفر حامدی» و «الهه محمدی»، «مقایسه سفرهای استانی محمدرضا پهلوی و «ابراهیم رئیسی»، «متهم کردن اپلیکیشن واتساپ به کشته شدن نیروهای حماس»، «حمایت از تظاهرات در آمریکا به سود فلسطین»، «معاند نامیدن «اشکان خطیبی» و «ارژنگ امیرفضلی» و «حمله به رسانههای فارسیزبان خارج از کشور» خلاصه شده است.
برای او، موضوعات مرتبط با شخصیتهای ورزش ایران نهتنها اهمیت نداشته، که بیاطلاعی او از موضوعات مرتبط با فساد سپاه پاسداران در ورزش نیز در گزارش او بهصورت کامل هویدا است.
گزارشنویس فارس با اشاره به هزینههای مازادی که پهلوی برای ساخت مجموعه ورزشی آزادی صرف کرده، چنین بودجهای را با توجه به پتانسیل جمعیتی ایران در آن زمان، غیرمعقول دانسته است.
سپاه چند صد میلیون دلار هزینه ساخت ورزشگاه در عراق کرده است؟
رسانه وابسته به سپاه پاسداران در گزارش خود اشارهای نکرده که چرا «خاتم الانبیا»، قرارگاه سازندگی سپاه پاسداران، به گفته «حسین طلا»، مدیرعامل شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی، ۱۹۰۰ میلیارد تومان برای بازسازی ورزشگاه آزادی دریافت کرده و باز هم این ورزشگاه را بهصورت نیمه تمام تحویل داده است. ورزشگاه آزادی این هفته نیز نتوانست میزبان دیدارهای لیگ برتر فوتبال ایران شود.
سپاه پاسداران از ابتدای دهه ۹۰ خورشیدی تاکنون، ورزشگاههای «المیناء» در بصره، «المثنی»، «دیالی»، «کرکوک»، «دهوک»، «بابل» و نیز «سنبل» در قادسیه، «ناصریه»، «المپیک» در الانبار و «فرانسو حریری» در اربیل و همینطور ورزشگاههای «صدر»، «الرصافه»، «الکرخ»، «الشعب» و ورزشگاه فوق مدرن «التاجیات» در بغداد را بهصورت کامل ساخته است.
«ایرانوایر» باخبر شده است که وزارت ورزش و جوانان دولت «مسعود پزشکیان» به «عباس ناطق نوری»، رییس فدراسیونهای ورزشی اولتیماتوم داده است که تا ابتدای هفته آینده، یا «علیرضا رستمی عزت»، رییس «انجمن موجسواری ایران» از سمت خود استعفا دهد یا خود ناطق نوری حکم اخراج و عزل او از ریاست انجمن موجسواری ایران را صادر کند.
طبق اعلام منبع «ایرانوایر» در وزارت ورزش و جوانان، «سید محمدشروین اسبقیان»، معاون توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای وزیر مسوولیت پیگیری برکناری علیرضا رستمی عزت از ریاست انجمن موجسواری را با توصیه و دستور نهادهای امنیتی برعهده گرفته است.
دلیل فشار وزارت ورزش و جوانان برای برکناری رییس انجمن موجسواری ایران، دست دادن او با یکی از زن مدالآور ژاپنی در رقابتهای جهانی و همینطور اعزام تیم موجسواری ایران به رقابتهای بینالمللی دانمارک بوده است.
علیرضا رستمی عزت رییس انجمن موجسواری ایران، نایب رییس «کنفدراسیون موجسواری آسیا» و از موسسان این رشته ورزشی در ایران است. هرچند «کمیته بینالمللی المپیک» و فدراسیونهای جهانی موضوع دخالت سیاست در امور ورزشی را مطابق با اساسنامههای خود ممنوع میدانند اما در سالهای اخیر این نهادهای بینالمللی به کرات چشمان خود را به روی این نقض آشکار قوانین و اساسنامههای خود بستهاند.
دست دادن با زنان چرا باعث برکناری یک مدیر در ایران میشود؟
خبرگزاری «مهر»، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی که نهاد حکومتی محافظهکار است، ۱۴ مهر ۱۴۰۳ با تیتر «سکوت فدراسیون انجمنهای ورزشی برابر تخلفات رییس انجمن موج سواری»، مدعی شد پرونده علیرضا رستمی، رییس این انجمن ورزشی هر روز پررنگتر میشود.
تصویری که این رسانه برای نشان دادن سنگین شدن پرونده رییس انجمن موجسواری انتخاب کرده است، لحظه دست دادن رستمی با یک زن ورزشکار ژاپنی روی سکوی اهدای مدالها را نشان میدهد.
در این گزارش نوشته شده است: «تخلفات رییس انجمن موجسواری پایانی ندارد. رییس این انجمن در مراسم اختتامیه یکی از سفرهای تیم ملی، هنگام توزیع مدال تیم ملی ژاپن، با خانمهای ژاپنی دست داده و در شرایطی با یکی دیگر از تیمها عکس یادگاری گرفته که دست در گردن یک خانم گذاشته است.»
اشاره خبرگزاری مهر از عکس یادگاری با تیمهای دیگر و دست انداختن دور گردن یک خانم، به تصویری است که از علیرضا رستمی با تیم ملی موجسواری عربستان منتشر شده بود.
در این تصویر، ورزشکاران مرد عربستانی در کنار دختران موجسوار این کشور که بدون حجاب اجباری در رقابتها شرکت کرده بودند، دور علیرضا رستمی ایستادهاند. رییس انجمن موجسواری ایران دستش را روی شانه یک دختر نوجوان موجسوار عربستانی گذاشته بود.
منبع آگاه «ایرانوایر» میگوید تصاویر و متن خبر مربوط به آنچه تخلف علیرضا رستمی در رقابتهای بینالمللی نامیده شده است، از ابتدا توسط وزارت ورزش و جوانان در اختیار برخی رسانهها، از جمله خبرگزاری مهر قرار گرفت تا فضا برای برکناری این مدیر از سمتهایش آماده شود.
ایندیپندنت فارسی - پلیس فدرال آمریکا روز پنجشنبه ۱۳ دیماه اعلام کرد که مهاجم حمله تروریستی در نیواورلئان ویدیوهایی منتشر کرده است که در آنها حمایت خود را از گروه داعش اعلام میکند.
کریستوفر رایا، معاون مدیر افبیآی، در یک نشست خبری گفت: «شمسالدین جبار از هوستون به نیواورلئان در شب ۳۱ دسامبر سفر کرد.
او همان شب چندین ویدیو در یک فضای آنلاین منتشر کرد که در آنها حمایت خود را از داعش اعلام کرده بود.»
در یکی از این ویدیوها، جبار توضیح میدهد که در ابتدا قصد داشته است به خانواده و دوستان خود آسیب برساند، اما نگران بوده است که تیتر اخبار به «جنگ میان مومنان و کافران» اشاره نکند.
:::
از شمسالدین جبار چه می دانیم؟
ارتش ایالات متحده، عصر چهارشنبه، ۱۲ دی، بهطور رسمی اعلام کرد که شمسالدین جبار، مرد ۴۲ ساله تگزاسی که به حمله با یک وانت به جمعیت در جشنهای سال نو در نیواورلئان متهم شده است، ۱۳ سال در ارتش آمریکا خدمت کرده بود و از جمله به افغانستان اعزام شده بود.
او پس از زیر گرفتن مردمی که در حال جشن بودند، در درگیری مسلحانه با پلیس کشته شد. این حمله ساعت سه و ربع بامداد چهارشنبه، اولین روز سال نو میلادی در یک محله توریستی نیواورلپان رخ داد و به کشته شدن دستکم ۱۵ تن و زخمی شدن دهها انجامید. مقامات فدرال و پلیس نیواورلئان میگویند که جبار به تنهایی عمل نکرده است. آنها اکنون بهدنبال همدستان او هستند.
افبیآی گفت جبار پرچم داعش را روی کامیون خود انداخته بود. افبیآی این حمله را بهعنوان یک اقدام تروریستی احتمالی تحت بررسی قرار داده است.
انتشار این ویدیو در چندین کانال تلگرامی و اینستاگرامی با چه هدفی است؟ سفیدشویی زندان؟ اینکه خانم نرگس محمدی در زندان با فرزندان خودش صحبت میکرد را بارها گفتیم هرچند مخالفان ما به دروغ میگفتند او با فرزندانش صحبت نمیکرد. این ویدیو فاجعه امنیتی است. باید از سپیده قلیان پرسید برای... pic.twitter.com/kfXPc9Ncua
-- Morteza Esmailpour مرتضی اسماعیلپور (@esmailpour_m) January 1, 2025
ایران اینترنشال - وحید هاشمیان، مربی پیشین تیم ملی فوتبال، در گفتوگو با تابناک درباره روند برکناری اسکوچیچ پیش از جام جهانی قطر، از نقش محمد مخبر، دستیار علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و معاون اول رییس وقت دولت جمهوری اسلامی به همراه پسرش در این تصمیم پرده برداشت.
هاشمیان در این گفتوگو با انتقاد از برکناری «غیرمحترمانه» اسکوچیچ و دستیارانش، گفت: «یک روزی آقای مخبر، معاون اول یک برنامه آنلاین گذاشته بود و در اخبار هم پخش شد که افراد نخبه به ایران برگردند و کمک کنند. حالا من خودم را نخبه نمیدانم، اما کار را در بالاترین سطح را دیدهام. اگر الان هم در آلمان زندگی میکنم، به خاطر خانوادهام است وگرنه ایران را خیلی دوست دارم و یک دقیقه هم دوست ندارم اینجا باشم. با این حال وقتی آقای مخبر میآید و این صحبتها را میکند و بعد مشخص میشود که او از طریق پسرش یا افراد دیگر در برکناری مربیهای تیم ملی نقش داشته، چه انگیزهای میماند؟»
پیش از برگزاری جام جهانی قطر و پس از حضور مهدی تاج در سمت ریاست فدراسیون فوتبال، دراگان اسکوچیچ که تیم ملی فوتبال را به جام جهانی رسانده بود، از سمتش برکنار شد و کارلوس کیروش جانشین او شد.
هاشمیان درباره وضعیت فوتبال ایران گفته: «خب طبیعی است مسائلی که امروز در فوتبالمان میبینیم و اینکه فوتبال ایران به اینجا رسیده، بیخود نیست. اینکه کریم باقری، وحید هاشمیان، مهرداد خانبان و قربانعلیپور را پس از زحمتی که کشیدند و تیم را به جام جهانی بردند را از تجربه جام جهانی محروم کنید، اجازه آیندهسازی به مربیان ایرانی ندهید و فرصت را به جوانان آیندهدار پرتغالی! بدهید، آیا فوتبالی و منطقی است؟»
مهاجم پیشین تیم ملی فوتبال که یازده سال در بوندسلیگا توپ زد، در ادامه گفته: «ببنیید که آقای محمد خاکپور کجاست؟ آقای حمید علیدوستی کجاست؟ وحید هاشمیان کجاست؟ مهدی مهدویکیا کجاست؟ سایر پیشکسوتان کجا هستند؟ خب اینها باید فوتبال ایران را بسازند.»
هاشمیان درباره دخالت بازیکنان در برکناری اسکوچیچ و حضور طارمی و جهانبخش در ساختمان ریاستجمهوری، گفت: «من هم این موضوع را شنیدم، اما چون ندیدم نمیتوانم درباره آن صحبت کنم. من اگر جای مخبر در نهاد ریاست جمهوری بودم و میگفتند بازیکنان تیم ملی میخواهند اینجا بیایند، دستور میدادم که آنها را راه ندهند و میگفتم که به فدراسیون فوتبال بروند،»
دستیار سابق ویلموتس و اسکوچیچ گفت: «اشخاصی منافعشان در این بود که ما برویم و اشخاص دیگری بیایند که از کنار آنها سود ببرند. سود آنها هم حالا یا دلاری بود یا جایگاهی بود.»
خطاب به دکتر صادق زیباکلام: زندان را جامعه و زندانبان را نظام سیاسی ندان
مصطفی مهر آیین
اینروزها آقای دکترزیبا کلام سخت در پی تشریح و توضیح این مساله است که افراد مدعی تغییر رژیم فقط به دنبال لایک در فضای مجازی و محبوبیت و هورا کشیدن مردم پر از بغض و کینه هستند و هیچ برنامه ای برای عبور از جمهوری اسلامی ندارند و من هم وارد بازی براندازی نمی شوم و با وجود همه مشکلات کشور سعی در گشودن همین بن بست دارم.
۱. جناب دکتر زیبا کلام عزیز: صرف تصویر وضعیت موجود به مثابه یک بن بست به معنای آن است که ما با سیاست روبرو نیستیم که بخواهیم آن را تغییر دهیم.ما با درب زندانی روبروییم که باید آن را بشکنیم. دوم آنکه تقلیل رنج و درد مردم و سخن گفتن از رنج مردم به جمع کردن لایک در فضای مجازی اوج بی اخلاقی و بی ایمانی و بی سوادی یک انسان دانشگاهی و اهل فکر است.اگر خودتون گرفتار این مشکل هستید همه فعالان مدنی و سیاسی را همچون خود تصویر نکنید. در جامعه ای که از ابتدا نظم اش بر این قرار گرفته که فقط یک نفر دیده شود و همین ایده اینهمه نابودی به بار آورده دیگر هیچ کس آرزوی تبدیل شدن به کانون دیده شدن مردم را ندارد: دیده می شوم پس نابود میکنم چون دیده شدن توسط مردم به من مشروعیت نابود کردن میدهد.این توضیح ساده اصل ولایت است.
۲. نکته مهم تر آنکه جناب زیبا کلام شما با کدام تعریف از نظام سیاسی، وضعیت سیاسی این کشور را دارای حکومت می دانید که بر جامعه اعمال قدرت میکند: سالهاست جامعه تبدیل به زندان و نظام سیاسی تبدیل به یک زندانبان و شکنجه گر شده است. شرایط زندگی در این جامعه چیزی جز زیستن در یک زندان نیست. اصلا نیازی نیست کسی نظریه تغییر رژیم بدهد.ما از قبل با تغییر رژیم روبرو هستیم چون رژیم تبدیل به زندانبان شده است و ما زندانیان آن هستیم. در این حالت یا زندانیان شورش می کنند یا کسی از بیرون به کمک آنها می آید. اینکه تعدادی تواب سیاسی اکنون به قدرت رسیده اند و به زندان سازی کشور مشروعیت بخشیده اند و هر روز در پی تعویض لامپ زندان یا خوشبو کردن هوای بدبوی آن هستند را حکومت می دانید؟
۳. جناب زیباکلام عزیز، به جای تکرار این مکررات و ناتوانی در روبرو شدن با ترس زندگی بدون جمهوری اسلامی، بهتر است به زبان دکتر حسین بشیریه به حکمت دیرین سیاست برگردید که همانا بهزیستی اخلاقی، اقتصادی و اداره امور عمومی جامعه و تدبیر امور مردم برای زیستن بهتر و تجربه کردن بالاترین میزان انسان بودن و آزادی و عدالت است.جناب زیبا کلام جمهوری اسلامی تمام شده و دیگر اینقدر غرق در نقش زندان بان و شکنجه گر و جنگ افروز شده است که نمی تواند همچون یک موجود عادی زندگی کند.شما نمی توانید به چنین پدیده ای حتی توصیه کنید که برای ماندن خودت هم که شده چنین و چنان کن که اگر هم بخواهد این زندان را زیباتر کند دیگر مردم زندانی این سرزمین آن را نمی خواهند: این جامعه به زبان آن فیلسوف نیاز به خروج از سیاهی جنگل و دیدن دشت صاف و فضای آزاد و تابیدن نور و سبک احساس کردن زندگی دارد. این همان فتح مبین ماست.سخن از چیز دیگر نگو اگر نمیتوانی این بگویی و به زبان ویتگنشتاین بهتر است در مورد چیزی که نمی توانیم سخن بگوییم سکوت کنیم.این سکوت البته فلسفی است و منظور حق سخن گفتن شما نیست که حق سخن گفتن شما جزیی از همان دشت صاف و آزاد است.
رادیو بین المللی فرانسه - جمهوری اسلامی نفسهای آخر خود را میکشد. این عبارت مدتی است ورد زبان بسیاری از کارشناسان و ناظران ایرانی و خارجی شده است. با نابودی حماس، زمینگیر شدن حزبالله و سقوط رژیم بشار اسد، جمهوری اسلامی موضع تهاجمیاش را به کل از دست داد و اکنون به وضع دفاعی رقتانگیزی دچار شده است. در ایران نیز مردم درماندگی رژیم را در برآوردن نیازهای روزمرۀ خود هر روز به چشم میبینند، چنان که صدای اعتراض به سیاستها و عملکردهای رژیم حتی از دهان کارگزاران پیشین آن نیز شنیده میشود. زورگویی رژیم را بسیاری از جوانان به ویژه زنان ایرانی برنمیتابند و پایداری آنان در برابر نهادهای سرکوب و «پلیس امنیت اخلاقی» جهانیان را به تحسین واداشته است.
کارشناسان همۀ این دادهها را نشانههای احتضار نظام جمهوری اسلامی میدانند. با این حال، دربارۀ چگونگی فروپاشی یا برچیده شدن آن همرأی نیستند. آیا رژیم با حملۀ خارجی برخواهد افتاد؟ آیا با قیام مردمی سقوط خواهد کرد؟ یا ترکیبی از این دو حالت به عمر رژیم پایان خواهد داد؟ بعضیها معتقدند که در درون سپاه پاسداران یا دیگر نیروهای نظامی کشور کم نیستند فرماندهانی که از ناکارآمدی و بیهودگی جمهوری اسلامی به جان آمده باشند و برای دگرگون کردن آن در اندیشۀ کودتای نظامی باشند.
اما بیشینۀ مخالفان جمهوری اسلامی با این گزینه موافق نیستند و خواهان برافتادن کلیت رژیم اند. آنان سالهاست از یک «دوره گذار سیاسی» سخن میگویند که پس از برافتادن جمهوری اسلامی آغاز خواهد شد و با برقراری نظام جدید پایان خواهد یافت. اگر فرضِ برافتادن رژیم به هر شکلی تبدیل به یقین شود آیا میتوان پیش بینی کرد که این دورۀ گذار چه مدت طول خواهد کشید و چه نیروهایی رهبری این دوره را عهده دار خواهند شد؟ آیا میتوان امیدوار بود که در این باره ایرانیان به نوعی اجماع یا همرأیی برسند؟
تجربه سوریه در این باره بسیار آموزنده است. زمام امور این کشور را پس از چهارده سال جنگ داخلی و کشاکشهای خونین دینی و قومی سرانجام ائتلافی از شورشیان اسلامگرا به رهبری احمد الشرع به دست گرفت. پیروزی این ائتلاف زمانی امکانپذیر شد که حامیان اصلی بشار اسد یعنی روسیه و ایران توانایی دفاع از او را از دست دادند و شورشیان از پشتگرمی- و نه لزوماً پشتیبانی- بعضی قدرتهای منطقهای به ویژه ترکیه اطمینان یافتند.
البته جمهوری اسلامی با رژیم بشار اسد و جامعۀ ایران با جامعۀ سوریه قیاسپذیر نیست. هریک از این دو رژیم گذشتهای جداگانه دارد. از نظر تاریخی، فرهنگی و جامعهشناختی نیز دو کشور قیاسناپذیرند. ایران کشوری کهنسال با فرهنگی ریشه دار و جوانانی دانشآموخته است. درحالی که سوریه، مانند بیشتر کشورهای عربی منطقه، کشوری است نوپدید که در اصل پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول پدید آمد. حتی کشورهای عربی منطقه نیز به رغم همزبانی و همانندیهای دیگر به آسانی قیاسپذیر نیستند.
به گفتۀ آنتوان بَسبوس، سیاست شناس فرانسویِ لبنانیتبار و مدیر دیدهبان کشورهای عرب در پاریس، میان برافتادن بشار اسد در سوریه و برافتادن صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی فرق اساسی وجود داشت. کافی است به این نکته توجه کنیم که در آن دو کشور مجسمههای صدام حسین و قذافی را در میدانهای شهرها سربازان خارجی به زیر افکندند، در حالی که مجسمههای بشار اسد و پدرش حافظ اسد را مردم سوریه پایین آوردند. اگر در معنای سخن این سیاست شناس اندکی درنگ کنیم متوجه نکات بسیاری دربارۀ اوضاع و احوال کنونی و احتمالاً آیندۀ آن کشورها خواهیم شد.
عراق و لیبی پس از سالیان دراز هنوز روی آرامش و ثبات به خود ندیدهاند. البته سوریه نیز معلوم نیست در آیندۀ نزدیک به ثبات و آرامش دست پیدا کند یا نه. روز یکشنبه ۲۹ دسامبر احمد الشرع، رهبر تازۀ سوریه، در گفت و گو با خبرگزاریهای «العربیه» و «الحَدَث» گفت: برای برگزاری انتخابات در سوریه به چهار سال زمان نیاز داریم. یک سال طول خواهد کشید تا سوریها شاهد تغییرات چشمگیر در کشور باشند. تهیۀ پیشنویس قانون اساسی تازه احتمالا سه سال به طول خواهد انجامید. انتخابات معتبر نیازمند سرشماری کامل جمعیت است.
در آن مصاحبه او افزود که قصد دارد گروه اسلام گرای «هیئة تحریرالشام» را که رهبری شورشیان را در سوریه در دست داشت، منحل کند. او با این کار میخواهد به گروههای مسلح دیگر از جمله «نیروهای دموکراتیک سوریه» زیر رهبری کردها نشان دهد که برای ایجاد ثبات در سوریه باید سلاحهاشان را به زمین بگذارند.
دویچه وله - علی خامنهای انتقادها از رویکرد ایران در قبال حکومت بشار اسد را ناشی از "فقدان فهم و شناخت درست از مسائل" دانست. او با اشاره تلویحی به محمد جولانی گفت که "نباید به این جوله و تحرک کنونی باطل نگاه کرد."
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی روز چهارشنبه ۱۲ دیماه طی سخنانی در آستانه پنجمین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس، اقدامات سلیمانی را "احیای جبهه مقاومت" نامید و ادعا کرد که او "از جوانان آماده بهکار در سوریه، لبنان و عراق به بهترین وجه استفاده میکرد."
خامنهای با تاکید بر "پیروزی دیر یا زود ملت سوریه" بر کسانی که آنها را "اشغالگران" نامید، از استمرار "مقاومت در یمن، فلسطین و لبنان" ستایش کرد.
رهبر جمهوری اسلامی افزود: «عدهای از روی فقدان فهم و شناخت و تحلیل درست از مسائل، اینگونه تصور و بیان میکنند که با وقوع حوادث اخیر منطقه، خونهای ریختهشده در راه دفاع از حرم، هدر رفته که این تصور و بیان آن، خطا و اشتباهی بزرگ است.»
او ادامه داد: «در فرهنگ قرآنی هر خونی که هر جا در راه حق و خدا ریخته شود حتی اگر پیروزی حاصل نشود، هدر نمیرود و نزد پرورگار با ارزش است.»
به دنبال سرنگونی حکومت بشار اسد در پی تحولاتی پرشتاب، انتقادهای فراوانی از حدود ۱۳ سال حضور جمهوری اسلامی در سوریه برای حمایت از حکومت اسد مطرح شده است. منتقدان با اشاره به از بینرفتن میلیونها دلار از ثروت ملی و کشتهشدن بسیاری از نیروهای ایران، این رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به سوریه را بیحاصل میدانند.
انتقادها و نگرانیها نسبت به هدررفت منابع ایران در سوریه تنها محدود به مخالفان نظام جمهوری اسلامی و کاربران در شبکههای اجتماعی باقی نمانده است.
از جمله در میان پیشروی برقآسای مخالفان اسد به سمت دمشق، بهرام پارسایی، عضو پیشین مجلس شورای اسلامی، در شبکه اجتماعی اکس (توییتر سابق) نوشت: «تا زمانی که مجلس بودم بدهی سوریه و بشار اسد به ایران ۳۰ میلیارد دلار بود که این بدهی به دلار ۷۰ هزار تومان برابر است با دو هزار تریلیون تومان. تکلیف این مبلغ کلان چیست؟»
ادبیات تهدیدآمیز خامنهای علیه محمد جولانی
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنان خود، پیروزی در سوریه را "قطعی" دانست و افزود: «نباید به این جوله [جولان] و تحرک کنونی باطل نگاه کرد؛ چرا که اینها که امروز جولان میدهند روزی زیر پای مؤمنین لگدمال خواهند شد.»
اشاره تلویحی او به احمد شرع، معروف به ابومحمد جولانی، رهبر گروه هیئت تحریر شام است که رهبری گروههای شبهنظامی مخالف را در سرنگونی بشار اسد بر عهده داشت و حال، قدرت را در این کشور بهدست گرفته است.
خامنهای استمرار حضور کسانی را که "اشغالگران متجاوز" در سوریه نامید، "ناممکن" خواند و ادعا کرد: «سوریه متعلق به مردم سوریه است و متعرضان به خاک سوریه، بدون تردید روزی در مقابل قدرت جوانان غیور سوری مجبور به عقبنشینی خواهند شد.»
او همچنین ابراز اطمینان کرد که "پایگاههای آمریکایی هم حتماً در زیر لگد جوانان سوری پایمال خواهند شد."
به گزارش روزنامه خراسان؛ پنج سال از آن بامداد تلخ جمعه ۱۳دی ۱۳۹۸ می گذرد . ساعات عجیبی که منطقه غرب آسیا با خبر شهادت سردار سلیمانی در بهت و حیرت فرورفت . منطقه ای پرتنش که با رشادت های قاسم سلیمانی، سردار دل ها ، کابوس تروریست های داعش را پشت سر گذاشته بود و رو به آرامش می رفت اما دست های همیشه مداخله گر آمریکایی نگذاشتند تا این آب خوش از گلوی مردم پایین رود و با ترور مرد صلح ساز و فرمانده مبارزه با تروریسم بار دیگر و تا امروز آرامش را از این منطقه گرفتند. اما قاسم سلیمانی به جهت ابعاد مختلف وجودی اش حرف های زیادی برای گفتن درباره اش وجود دارد که با گذشت پنج سال از شهادتش همچنان باقی است.
یکی از چهره های نزدیک به او در این سال ها محمدجواد ظریف وزیرخارجه اسبق جمهوری اسلامی ایران و معاون فعلی راهبردی رئیس جمهور است که در عرصه های مختلف سابقه همکاری با حاج قاسم را در منطقه داشته است . ظریف که در ۴۵ سال اخیر در عرصه دیپلماسی نقش انکارناپذیری در سیاست خارجی ایران داشته ، از افغانستان تا لبنان و از فلسطین تا عراق و سوریه ، خاطرات و حرف های شنیدنی زیادی برای گفتن از حاج قاسم دارد . او همچنان معتقد است قاسم سلیمانی قهرمان صلح و مبارزه با تروریسم در منطقه بود و بدون تردید یک اسطوره در حفظ منافع ملی . ظریف به خاطرات خود از سردار سلیمانی اشاره می کند و از دیدارهای هفتگی و صبحانه های کاری در وزارت خارجه ای می گوید که با شهادت سردار ، ساختمان محل دیدارها به نام شهید مزین شد. همان دیدارهایی که هماهنگی بالایی بین میدان و دیپلماسی ساخت و نتیجه اش پیروزی های درخشان در عرصه مقابله با تروریسم در نیمه دوم دهه نود بود.در ادامه، این گفت وگو را می خوانید:
به نظر شما چرا جمهوری اسلامی ایران نیروی قدس سپاه پاسداران را به وجود آورد و چرا حاجقاسم را مسئول آن کرد؟ آیا اصلاً نیاز بود و در راستای منافع ملی ماست؟
حاجقاسم اولین فرمانده نیروی قدس نبود، ابتدا یک اداره کل نهضتها در وزارت خارجه داشتیم در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ ، بعد این کار واگذار شد به نیروی قدس و نیروی قدس تشکیل شد. در واقع ما طبق قانون اساسی از آرمان نهضت های آزادی بخش حمایت می کنیم، ولی آن ها از طرف ما نمی جنگند، آن ها نیروهایی هستند که به خاطر اشغال خارجی به خاطر ظلم، استعمار و بر اساس مقاومت شکل می گیرند و از سوی ما حمایت می شوند. شما نمی توانید یک نیروی مقاومت ایجاد کنید. مقاومت را زمینه های واقعی ایجاد می کند و شما می توانید حمایت کنید. در یک مقطعی این حمایت به عهده اداره کل نهضت های آزادی بخش وزارت خارجه بود و سپس با نیروی قدس شد. تصمیمی بود که در سطح بالای کشور گرفته شد و دلایل خودش را داشت.
فکر میکنید که میدان در زمینه دیپلماسی به شما کمک میکرد؟
ببینید هم در قضیه افغانستان و هم در قضیه عراق، میدان و دیپلماسی با هم و مکمل هم بودند و دستاوردهای بسیار بسیار عظیمی برای کشور داشتند. اما بحثی که من راجع به دیپلماسی و میدان دارم، این است که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، شما ۵ عنصر تشکیلدهنده امنیت ملی دارید که نمایندگانشان در شورای عالی امنیت ملی حضور دارند. یکی نیروهای مسلح که طبق قانون اساسی یک نماینده دارد در شورایعالی امنیت ملی و آن رئیس ستاد کل است. یکی وزارت خارجه است، یعنی دیپلماسی، یکی رئیس سازمان برنامه و بودجه عضو شورایعالی امنیت ملی به عنوان نماینده اقتصاد، یکی انسجام داخلی که وزیر کشور عضو شورایعالی امنیت ملی، و یکی اطلاعات خارجی و امنیت که وزیر اطلاعات است. این پنج مؤلفه یا پنج ستون امنیت ملی است که طبق قانون اساسی شناسایی شدند. البته این شورا ۵ عضو دیگر هم دارد شامل رئیسجمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضاییه و دو نماینده رهبری که در زمانهای مختلف گرایشهای مختلفی داشته اند.
اعتقاد بنده این است که این پنج صنف باید با همدیگر یک جایی کارشان با هم هماهنگ بشود، به همدیگر کمک کنند، نهتنها برای همدیگر تزاحم نداشته باشند، بلکه همافزایی داشته باشند. هر زمانی که ما این کار را کردیم، حالا یا با هدایت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی و یا خود شورایعالی امنیت ملی، مثل همان که عرض کردم، مذاکرات بن و بعد از آن سرنگونی صدام حسین در عراق، توانستیم منافع زیادی را به دست بیاوریم و کاملاً هم همافزایی کردیم. در قضایای سوریه در مواردی توانستیم خیلی همافزایی داشته باشیم و در واقع ما زمانی که نیاز بود بازوی میدان بودیم و در برخی موارد هم میدان بر اساس نیازهای دیپلماسی عمل کرد. اما مواردی هم هست که این هماهنگی اتفاق نمیافتد، اگر این هماهنگی اتفاق نمیافتد یا نیفتاده گناه کنشگر میدان یا دیپلماسی نیست بهخاطر این است که او دارد به وظیفهاش عمل میکند، جایی که باید این ها را هماهنگ میکرد، کوتاهی کرده و هماهنگی نکرده است.
قبل از شهادت ایشان، شما فکر میکردید که حاجقاسم ترور بشود؟
همه ما نگران سلامتی حاجقاسم بودیم شاید بهغیراز خود ایشان، چون خودش هم طالب شهادت بود وهم بر اساس تعریفی که داشت معتقد بود که اتفاقی برایش نمیافتد. ما هر هفته همدیگر را می دیدیم و تقریباً بدون استثنا، هر وقت میگفت من می خواهم به منطقه بروم، در گوش ایشان «فالله خیر حافظا و هوالرحم الراحمین» را میخواندم، چون نگران بودم. میدانم که مقام معظم رهبری هم همیشه نگران سلامتی حاجقاسم بودند. آقای رئیسجمهور هم نگران سلامتی ایشان بودند.
ایران وایر - عربستان سعودی از اعدام شش شهروند ایرانی به اتهام قاچاق مواد مخدر به این کشور خبر داد. به گزارش رسانههای رسمی کشور عربستان، این افراد به دلیل قاچاق حشیش به عربستان محاکمه و در شهر دمام، واقع در منطقه الشرقیه، اعدام شدند.
بر اساس گزارش خبرگزاری سعودی «واس»، وزارت کشور عربستان سعودی مدعی شده است که نیروهای امنیتی، این افراد را دستگیر کرده و پس از انجام تحقیقات و بازجوییها، اتهام آنها در دادگاه ویژه به اثبات رسیده است.
بر اساس بیانیه این وزارتخانه، احکام اعدام پس از طی مراحل قضایی و تایید در دیوان عالی عربستان به اجرا درآمد. اجرای این احکام در حالی صورت گرفت که پیشتر برخی از سازمانهای حقوق بشری نسبت به افزایش موارد اعدام در این کشور هشدار داده بودند.
ما در فروپاشی تاریخی یا فرهنگی هستیم. فروپاشی در یک سال گذشته و هم اکنون ابعاد گسترده یافته. چگونگیاش را به اجمال مینویسم. وقتی آنرا خواندید، پیراموناش فکر کنید. اگر از بررسی من خوشتان نیامد یا مثلا موافقاش نبودید، زود واکنش نشان ندهید. سعی کنید رگهای گردنتان برافروخته نشود. چیزی را که مینویسم بسیار مهّم است. به درنگ یا تامّل زیاد احتیاج هست. بنابراین به آنچه که به تکرار بگویم، مختصر مینویسم، فکر کنید و زیاد فکر کنید.
دوباره سال نوی جهانی از راه رسیده، دوباره عطر شادمانی در خیابانها و خانههای آذین بسته کشورهای آزادی که میهماندار ما تبعیدیان هستند پراکنده شده، و دوباره من چون بسیاری از وطن از دست دادهها در این لحظات بیشتر از همیشه به یاد وطن و به یاد مردمانی هستم که محروم از این نوع شادمانیها شدهاند.
نه! نه این که از شادی این مردمان شاد نباشم؛ چون حاکمان مسلط بر سرزمینمان سیاه دل نیستم. خوشبختانه خون فرهنگی در رگهایم میدود که شادمانی را دوست دارد و از اندوه میگریزد.
یک آقای مومن نماز خوان امت اسلام که در شهر قم یک هیئت مذهبی بنام «هیئت انصار المحسن» را میچرخاند میگوید زنگ زدیم به یکی از این مداحان که بیاید در هیئت ما نیم ساعتی مداحی کند.
گفت بیست و پنج میلیون تومان برای نیم ساعت میگیرم! گفتیم: بیست و پنج میلیون تومان؟ آنهم برای نیم ساعت؟ مگر شما همان نیستید که در تلویزیون گفتهاید برای مداحی یکشاهی نمیگیرید و این کار را فقط برای رضای خدا میکنید؟ در جواب مان گفت: بیست و پنج میلیون تومان برای نیم ساعت، والسلام! حوصله چک و چانه زدن را هم ندارم! تازه اگر بخواهید توی مجلستان چند نفری غش بکنند مبلغ میرود بالا! ما چند نفر «غش کن» میآوریم که باید به آنها هم دستمزد بدهید!
آقا! خدا را صد هزار مرتبه شکر که در دوران حکومت پر شکوه این آقایان مشاغل جدیدی پیدا شده و اگر روزی روزگاری گذارمان به آن سرزمین عجایب افتاد نباید نگران بیکاری و بی پولی و این حرفها باشیم، میرویم در گروه غش کنان عضو میشویم نان و بوقلمونی برای مان فراهم میشود! یک نکته دیگر را بگوییم برویم پی بد بختیهای مان. میشود محض رضای خدا بما بگویید این «انصار المحسن» دیگر چه صیغهای است؟ میشود بفرمایید این آقا محسن دیگر کیست که اینهمه سینه زن و قمه زن و فدایی و زنجیر زن و سینه چاک و هیئت و انصار دارد؟
بعضی تحلیل میکنند کشورهای غربی و به ویژه کارتر باعث پیروزی انقلاب شدند! واقعاً عجیبه اینگونه تفاسیر. کسانی که چنین میگویند احتمالا آنموقع سنشان کم بود یا اصلاً به دنیا نیامده بودند که به چشم ببینند ثمره چهار دهه نفرت پراکنی چپ مذهبی و کمونیست آنچنان مردم ایران را یکدست علیه خاندان پهلوی بسیج کرده بود، کارتر که سهل است، حتی خداوند هم نمیتوانست مانع این خودکشی دسته جمعی شود.
طرفداري - نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی به شدت از مدافع سابق تیم ملی ایران بابت اظهاراتش در خصوص ورزشگاه آزادی انتقاد کرد.
صحبتهای محمد خاکپور درباره ورزشگاه آزادی پیش از بازی دوستانه پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس و تیم منتخب ۹۸ باعث ایجاد یکسری حواشی شد.
حمید رسایی نماینده تهران در مجلس از اظهارات محمد خاکپور بسیار عصبانی شد و در شبکههای اجتماعی نوشت: باید تاسف خورد برای ورزشکارانی مثل محمد خاکپور که یا بدون اطلاع هستند یا اطلاع دارند و واقعیتها را انکار میکنند.
رسایی با انتشار تصاویری از ساخت ورزشگاه که پس از انقلاب ساخته شد، نوشت: این تصاویر ورزشگاههایی را نشان میدهد که با استانداردهای روز دنیا و با بهره گیری از توان و تخصص متخصصان داخلی طی چند سال اخیر ساخته شدهاند.
رسایی افزود: بگذریم از اینکه ورزشگاه آزادی با هزینه گزاف و با نظارت شرکت آمریکایی توسط فرمانفرمائیان ساخته شده فردی که چند سال قبل از مرگش با خباثت آمریکاییها در دولت بیل کلینتون یک میلیون دلار از سرمایههای ایران را به نفع شخصیاش بلوکه کرد.
محمدرضا احمدی، مجری صداوسیما، گمان نمیکرد که در جریان مسابقه دوستانه تیم ملی فوتبال ایران در سال ۱۹۹۸ و تیم منتخب سرخابیها به مناسبت بازگشایی مجدد ورزشگاه آزادی تهران، محمد خاکپور در پخش زنده از محمدرضاشاه پهلوی تشکر کند و او را فردی میهنپرست بنامد. تلاشهای این مجری تلویزیون برای قطع سخنان این مدافع سابق تیم ملی فوتبال ایران هم نتیجهای نبخشید و او همچنان کوتاه نیامد و مجددا از پادشاه فقید ایران بابت ساخت ورزشگاهی که آن را «مایه آبروی ایرانیان» خواند، تقدیر کرد.
این اتفاق موجب شد تا در ۴۸ ساعت اخیر، هزاران ایرانی در شبکههای اجتماعی، شجاعت محمد خاکپور در بیان حقیقت را ستایش کنند و از تفاوتهای رفتاری آشکار میان نسل فوتبالی سال ۱۹۹۸ با نسل فعلی تیم ملی فوتبال ایران بنویسند.
این در حالی است که حواشی این مسابقه دوستانه تنها به کنایههای محمد خاکپور به مسئولان جمهوری اسلامی به دلیل ناتوانی از ساخت حتی یک ورزشگاه فوتبال با کیفیت ورزشگاه آریامهر یا آزادی در ۴۵ سال اخیر، محدود نبود و این خبر که علی دایی، اسطوره فوتبال ایران، به دلیل امتناع از دیدار با استاندار خراسان رضوی و پرویز برومند، دروازهبان سابق تیم ملی، به دلیل خودداری از احترام به سرود جمهوری اسلامی در دیدار دوستانه قبلی در مشهد، به مسابقه روز دوشنبه دعوت نشدهاند، هم بسیار در کانون توجه قرار گرفت.
کریم باقری، سرمربی پرسپولیس و دیگر عضو نسل پرافتخار فوتبال ایران در جام جهانی فرانسه، ملقب به نودوهشتیها، هم روز سهشنبه در نشست خبری تیمش برای مسابقه با هوادار، اعلام کرد دلیل اینکه در مسابقه دوستانه در ورزشگاه آزادی حاضر نشد، اعتراض به ممنوعالتصویر شدن علی دایی و پرویز برومند و محرومیت آنان از حضور در تیم خیریه نودیوهشتیها بود.
این نسل فوتبالی علاوه بر ثبت رکوردهایی جدید و دستیابی به افتخاراتی تکرارنشدنی در زمین چمن، مانند اولین صعود به جام جهانی پس از وقوع انقلاب اسلامی، اولین برد تاریخ فوتبال ایران در جام جهانی، حضور بیش از ۱۵ نفر از بازیکنان آن در لیگهای معتبر جهان، کسب سه عنوان بهترین بازیکن سال آسیا، معرفی علی دایی بهعنوان سومین گلزن برتر تاریخ فوتبال جهان پس از رونالدو و مسی یا معرفی کریم باقری بهعنوان گلزنترین هافبک تاریخ فوتبال جهان در رده ملی، در سالهای اخیر، ثابت کرده است که در همراهی با مردم معترض ایران علیه سرکوبهای جمهوری اسلامی نیز با سایر نسلهای فوتبال ایران تفاوتی آشکار دارد؛ مخصوصا در مقایسه با نسل فعلی فوتبال ایران که دائم به اشکال مختلف تلاش میکنند برای کسب منافع مالی بیشتر، پیوسته از مقامهای ارشد نظام جمهوری اسلامی تمجید کنند.
در اوج سرکوب و کشتار معترضان ایرانی در اعتراضهای پاییز ۱۴۰۱ نیز در شرایطی که شماری از اعضای نسلهای پیشین فوتبال ایران مانند دایی، برومند، باقری، گلمحمدی، غفوری، کریمی، مهدویکیا یا ماهینی به علت حمایت از شهروندان معترض با بازداشت، احضار، تهدید جانی یا ممنوعالخروجی مواجه شدند، بازیکنان تیم ملی فعلی در حاشیه مسابقات جام جهانی قطر مشغول رقص و پایکوبی بودند.
ایران اینترنشنال - حمید رسایی، نماینده تهران، در تذکری در جلسه علنی مجلس گفت که محمد باقر قالیباف، رییس مجلس، در پاسخ به پیگیری او دلیل ابلاغ نشدن قانون حجاب را تصمیم شورای عالی امنیت ملی ذکر کرده است.
رسایی روز چهارشنبه ۱۲ دی در تذکری در جلسه علنی مجلس در عین حال افزود که «من پیگری کردم و شورای امنیت ملی اعلام کرده ما در این باره مصوبه ای نداشتهایم.»
این نماینده تهران روز سه شنبه در تذکری گفت که شایعه شده شورای عالی امنیت ملی جلوی ابلاغ قانون حجاب را گرفته اما شورای عالی امنیت ملی در این زمینه بحث نکرده و خامنهای هم نظری نداشته است.
محمدباقر قالیباف، رییس مجلس، در پاسخ به این تذکر گفت:«اول اینکه میگویید شایعه است، خب اگر شایعه است، شایعه است دیگر.»
قالیباف درباره ابلاغ نکردن قانون حجاب در ۲۳ آذر گفت:«همان مرجعی که این تاریخ را به ما ابلاغ کرده بود، مجددا آن را تمدید کرد؛ پس من این موضوع را تعیین نکردم و ابلاغ را رعایت کردم.» او اشارهای به این مرجع نکرد. با این حال به گفته رسایی، قالیباف روز سهشنبه در گفتوگو با او در جایگاه هیات رییسه گفته که این مرجع شورای عالی امنیت ملی بوده است.
مسعود پزشکیان قانون حجاب را ابلاغ نکرده و بر اساس قوانین، پس از ممانعت رییسجمهور برای ابلاغ یک قانون رییس مجلس آن را ابلاغ خواهد کرد. محمد باقر قالیباف وعده داده بود که این قانون ۲۳ آذر ابلاغ خواهد شد.
با این حال این قانون در آن تاریخ ابلاغ نشد و اکبر رنجبرزاده، نماینده اسدآباد، گفت که ابلاغ نشدن آن به دلیل ممانعت شورای عالی امنیت ملی بوده است.
شهرام دبیری، معاون پارلمانی پزشکیان نیز گفت که دولت درخواست کرده این قانون فعلا ابلاغ نشود و در حال آمادهسازی یک لایحه اصلاحی برای ارسال به مجلس است.
تذکرهای رسایی انتقاد برخی نمایندگان را به دنبال داشت.
در آغاز سال نو اصولا باید تبریک گفت و سال خوبی برای همگان آرزو کرد. امید داشت و امیدوار بود به آن چه در روزهای پیشِ رو اتفاق خواهد افتاد و از دگرگونی های مثبت گفت و تغییراتی که دنیایی بهتر برای ما به وجود می آورد.
اما من ترجیح می دهم در آغاز سال ۲۰۲۵ بیشتر از نگرانی های خودم بگویم تا تصاویر خیالی از آینده. کاری که در ایام جوانی نکردیم چون جوان بودیم و با دانسته های آن روزی توان دورنگری نداشتیم و نمی توانستیم داشته باشیم.
این روزها که موضوع ساعدی پیش آمد، زخمی که ۴۶ سال است التیام نیافته دوباره سر باز کرد و زخم و چرک از آن بیرون زد و دلیلی شد برای این که این چند خط را بنویسم و از نگرانی های خودم بگویم.
حکومت نکبت اسلامی امروز نه فردا بالاخره سقط خواهد شد و به نظر بسیاری با رفتن این حکومت اوضاع رو به بهبود خواهد گذاشت و مانع بزرگی که بر سر راه پیشرفت ایران و ایرانی قرار گرفته از میان خواهد رفت. این به درستی یک طرف ماجراست اما از طرف دیگر ماجرا که ما خودهامان هستیم کمتر سخنی به میان می آید و همه چیز به فردای تغییرات اساسی سپرده می شود و انتخابی که ظاهرا در آرامش صورت خواهد گرفت و رسیدن به جایگاهی که آن را جایگاه آزادی و دمکراسی نام می نهیم.
به من می گویند چرا این قدر به موضوع قبر ساعدی اهمیت می دهی و بیشتر از این که به تبهکاری حکومت نکبت بپردازی به این موضوع می پردازی. خب. به اندازه ی کافی و به شکل همیشگی به موضوع حکومت فعلی پرداخته ایم و باز هم خواهیم پرداخت و یکی دو روز پرداختن به موضوع «ظاهرا» سخیف و بی ارزش قبر ساعدی مانع پرداختن به اصل مطلب نخواهد شد، اما موضوع ساعدی، با تمام سخافت و بی ارزشی اش موضوعی ست که منعکس کننده ی فردای ماست و از این جهت مجبوریم آن را مهم بشماریم و قدری هم به آن بپردازیم.
انفجار در نزدیکی برج ترامپ در لاس وگاس واقع در آمریکا گزارش شده است.
بر اساس اعلام این رسانه، حادثه زمانی رخ داد که یک خودرو تسلا سایبرتراک مقابل برج ترامپ در لاس وگاس آمریکا طعمه حریق شد و متعاقب آن صدای انفجاری نیز رخ داد.
نیروهای امنیتی و پلیس به منطقه حادثه اعزام شدند.
عملیات اطفای حریق کماکان ادامه دارد.
JUST IN: Footage shows the moment a Cybertruck exploded in front of Trump Hotel in Las Vegas on New Year's Day.
مقامات گفتند که ممکن است تعداد کشتهشدگان افزایش یابد زیرا برخی از مجروحان در وضعیتی بحرانی قرار دارند. خبرگزاری آسوشیتدپرس با استناد به بولتن اطلاعاتی پلیس ایالتی لوئیزیانا گزارش داد که ویدیو مداربسته سه مرد و یک زن را در حال قرار دادن یک بمب دستساز در محله فرانسوی نشان میدهد.
به گزارش آسوشیتدپرس، در همان بولتن آمده است که این دستگاهها در کولرها پنهان و برای انفجار از راه دور سیمکشی شده بودند. یک کنترل از راه دور در خودرو مشکوک پیدا شده است. پلیس همچنان در جستجوی افراد دیگری است که ممکن است همدست مهاجم باشند و در کار گذاشتن مواد منفجره در منطقه دست داشته باشند.
این حمله ساعت سه و ربع بامداد چهارشنبه ۱۲ دی در نزدیکی تقاطع کانال و خیابانهای بوربن رخ داد که یک مقصد گردشگری تاریخی است و بهخاطر موسیقی و بارهایش معروف است. در هنگام حمله، جمعیت زیادی سال نو میلادی را جشن گرفته بودند.
در همین زمینه: پس از آنکه علی خامنهای به دنبال شکستهای متعدد نیروهای نیابتی تهران در منطقه و سقوط بشار اسد در سوریه گفت که جمهوری اسلامی گروه نیابتی ندارد، علی لاریجانی، مشاور او نیز در گفتوگوی ویژه خبری مدعی شد که جمهوری اسلامی جریانهای مقاومت را بهوجود نیاورده است.
لاریجانی مدعی شد: «دلیلی در منطقه وجود داشت برای تشکیل جریانهای مقاومت. آقای سلیمانی و ایران کمک کردند، اما وقتی بود که اینها به وجود آمده بودند». لاریجانی در حالی منکر ایجاد جریانهای مقاومت میشود که عباس قرهخانی، فرمانده سپاه ناحیه ابوموسی اخیرا گفته بود، «تشکیل بسیج جریانی را با نام مقاومت ایجاد کرد که این مقاومت باعث شد که در تمام دنیا جریانی ایجاد شود تا حق مظلومان گرفته و در مقابل استکبار و دشمنان ایستادگی شود».
پس از آنکه علی خامنهای به دنبال شکستهای متعدد نیروهای نیابتی تهران در منطقه و سقوط بشار اسد در سوریه گفت که جمهوری اسلامی گروه نیابتی ندارد، علی لاریجانی، مشاور او نیز در گفتوگوی ویژه خبری مدعی شد که جمهوری اسلامی جریانهای مقاومت را بهوجود نیاورده است. لاریجانی مدعی شد:... pic.twitter.com/eTCPQTe2OS
مشروح گفت و گو با خبرنگار جماران با سید محمد انجام و رضا باقری در پی می آید:
اخیرا آقای حسین شریعتمداری در برنامه «جریان» که از شبکه یک سیما پخش شده ادعا کرده آقای خاتمی با جورج سوروس 2 مرتبه دیدار داشته و آقای خاتمی از شرکت در دادگاه خودداری کرده است.جنابعالی به عنوان وکیل پرونده چه توضیحی دارید؟
اولا، برخلاف ادعای آقای شریعتمداری پرونده به دادگاه ارجاع نشده و در مرحله دادسرا هم ایشان هیچ دلیلی برای اثبات ادعای خودشان ارائه نکردند و پرونده از سیر طبیعی و قانونی دادرسی خارج شد. در نهایت متأسفانه رسیدگی قانونی صورت نگرفت و مختومه شد.
ثانیا، بر خلاف ادعای آقای شریعتمداری اصلا قرار نبوده و لزومی نداشته آقای خاتمی به دادگاه مراجعه کند، اصولا حضور وکیل شاکی در کلیه مراحل دادرسی کافی است؛ مگر در موارد خاصی که مقام قضایی حضور شاکی را لازم تشخیص دهد که در ما نحن فیه چنین چیزی در کار نبوده است. ضمنا شکایت دیگری علیه ایشان در مرجع قضایی ثبت شده که امیدوارم این بار به طریق قانونی و سریع مورد رسیدگی قرار بگیرد.
آقای شریعتمداری مدعی شده اسناد فراوانی در دست دارند که اثبات کننده ادعای ایشان است؛ از جمله اشاره کردند که آقای خاتمی پس از ملاقات دوم به همراهشان گفته اند که مثل اینکه کار خوبی نکردیم.
ببینید! آقای شریعتمداری پرهیزی از دروغ و تهمت ندارند. دست ایشان خالی است. ایشان پس از سالها از طرح و طراحی این دروغ به عبارتی مبهم از شخص مجهول استناد می کنند! خب اگر اسناد فراوانی موجود بوده، چرا آن را همان زمان در همان پرونده و همان شعبه به مرجع قضایی ارائه نکردند و به جای ارائه اسناد رطب و یابس بافتند و از پاسخگویی طفره رفتند؟! چرا همین همراه کذایی را به مرجع قضایی به عنوان شاهد معرفی نکردند؟! روشن است که تکرار مدعا و تاکید بر ادعا هرگز نمی تواند جای خالی دلیل را پر کند.
در عین حال مصمم هستیم شکایت مطروحه علیه ایشان را تا حصول نتیجه و در صدور رأی قطعی در مرجع قضایی پیگیری کنیم. ما گزارش اقدامات و پیشرفت پرونده را هم به اطلاع عموم خواهیم رساند.
عصر ایران - مصطفی میرسلیم که با کاهش تعرفه واردات گوشی همراه مخالفت کرده بود ولی عکسی از او با گوشی آیفون منتشر شد و نیز کسی که بر حمایت از تولیدات داخلی تاکید داشت ولی تصویری از او با کفش آمریکایی ریباک در رسانه ها بسیار دیده شد، این بار در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام در حالی دیده شد که کاپشنی به تن دارد که لوگوی روی آن، سوال برانگیز شده است.
در تصویری که سایت مجمع منتشر کرده، بخشی از لوگوی شرکت آمریکایی "نورث فیس" روی کاپشن میرسلیم دیده می شود و بقیه لوگو به دلیل چین خوردگی لباس معلوم نیست.
نورث فیس یا The North Face شرکت پوشاک آمریکایی است، که از 1968 در زمینه تولید کفش، لباس و تجهیزات ورزشی فعالیت میکند و مقر آن در کالیفرنیاست.
وقتی کفش های ریباک میرسلیم خبرساز شد، او در توئیتی مدعی شد که آنها را سال ها پیش هدیه گرفته است و نوشت:
«پوشیدن کفش کتانی خارجی ولو هدیه ای باشد از سال های قبل، در صحن مجلس، کار موجهی نیست. اصالت با تولیدات داخلی و تشویق آن است حتی اگر برترین کیفیت را نداشته باشد.»
حال باید دید این بار مرد همیشه مبارز با آمریکا و استکبار و حامی برندهای داخلی - به ویژه از نوع خودرویی اش - در این باره چه خواهد نوشت؛ آیا با نشان دادن لوگوی کامل، مشخص خواهد شد که پوشاک آمریکایی نبوده است یا این که می نویسد: «پوشیدن لباس خارجی ولو هدیه ای باشد از سال های قبل، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام ، کار موجهی نیست. اصالت با تولیدات داخلی و تشویق آن است حتی اگر برترین کیفیت را نداشته باشد.»
نمیدانم طرفداران وضع موجود چقدر فرصت دارند که این یادداشت را بخوانند، شاید برایشان مفید باشد. قصدم از نوشتن آن اشاره به یکی از ویژگیهای بارز منفی چند صد سال اخیر در سیاست ایران است. ویژگی مقاومت از نوع شکننده آن است. این ترکیب در اصل عنوان کتابی خواندنی و ارزشمند از جان فوران درباره تاریخ تحولات اجتماعی ایران در ۵ قرن اخیر است که به صورت خلاصه با عنوان «مقاومت شکننده» توصیف شده است.
در واقع باید گفت که ما دو جور مقاومت داریم؛ مقاومت منعطف و مقاومت شکننده. مقاومت منعطف به معنای مقاومت عقلانی و علمی است. در برابر چیزی مقاومت میکند که ممکن باشد. اگر به لحاظ عقلی و علمی متوجه شود که در مواردی امکان مقاومت وجود ندارد، انعطافپذیر میشود.
مقاومت شکننده، مقاومت در ذیل رویکرد غیرعقلانی و ضد علمی است. گمان میکند بر غیرممکن میتواند فائق شود. کلید حل مسایل را مقاومت میداند. مقاومت برای پیروزی و تحقق اهداف آنان هم شرط لازم است و هم کافی. در حالی که مقاومت منعطف کلید حل مسایل را در فهم درست و برنامه صحیح و علمی میداند و وجود «مقاومت» در این راه را شرط لازمی میداند که کافی نیست.
بهتر است از کلیات بیرون آمده و به ذکر مصادیق بپردازیم. یکی از مصادیق که روزمره با آن مواجه هستیم در کنار موضوع پوشش زنان، مساله داشتن حیوانات خانگی است. ساختار رسمی به شدت با نگهداری حیوانات خانگی به ویژه سگ مخالف است. اولین علت آن سیاسی است.
گمان میکند که این نوعی سبک زندگی است که مخالف ارزشهای رسمی است و بقای آن را تهدید میکند. بنابراین با انواع اقدامات میکوشد که این رفتار را متوقف و سپس حذف کند. به همین علت هیچ گاه حاضر نیست که این رفتار را به سود جامعه و نه ارزشهای خودش قاعدهمند کند و آن را به رسمیت بشناسد.
در نتیجه حاضر نیست که قانونی عاقلانه و قابل اجرا که مورد پذیرش جامعه باشد برای آن تصویب کند. علت دوم هم عقیده آنان به نجاست سگ است. علت سوم نیز حساسیت روی فرزندآوری است. گمان میکنند که این رفتار موجب کاهش گرایش به فرزندآوری شده، در حالی که مساله برعکس است.
نتیجه چه میشود؟ هیچ عقل سلیم و منطق مورد پذیرشی وجود ندارد که نگهداری حیوانات خانگی را ممنوع کند. حتی امکان اجرای چنین منعی هم نیست. پس مقاومت در برابر آن نابخردانه و غیرعملی است. کافی است نگاهی به حجم عظیم اقتصاد این پدیده انداخته شود. تنها راه به رسمیت شناختن آن و البته قاعدهمند کردن آن است، چون قانوننویسی این موضوع را مترادف به رسمیت شناختن میدانند و از نوشتن آن پرهیز میکنند. نتیجه چه میشود؟
شیوع یک رفتار اجتماعی ناهنجار و زیانبار که داشتن حیوانات خانگی فارغ از هر گونه مقرراتی میشود که زیان آن به چشم مردم میرود، اعتراض بسیاری از نخبگان و حتی طرفداران محیط زیست را هم درآورده است. کافی است نگاهی به کشورهای غربی انداخته شود که چه مقررات سفت و سختی برای نگهداری این حیوانات دارند تا متوجه شویم در ایران با چه وضعیت ناهنجاری در نگهداری این حیوانات و حمایت از آنها مواجهیم.
تنها علت آن تن ندادن سیستم سیاسی در رسمیت شناختن این پدیده متعارف و حتی رو به رشد است. این مقاومت نابخردانه، موفق نخواهد شد و حتی شکسته میشود و رفتارهای ناهنجار در نگهداری حیوانات خانگی و حتی غیرخانگی گسترش پیدا میکند، در حالی که وظیفه حکومت، قاعدهمند کردن آن بر اساس خواست عمومی و نظم اجتماعی است.
مصادیق این ویژگی رفتاری بسیار زیاد است كه مورد حیوانات خانگی کم اهمیتترین آنهاست. درباره مواد حقوق جزایی، ماهواره استارلینک، فضای مجازی، پوشش زنان، اعتیاد و مواد مخدر، حضور زنان در ورزشگاهها، قیمتهای بازار، شکلهای جدید خانواده، از همه مهمتر در سیاست و به رسمیت نشناختن خیلی از نیروهای سیاسی و حتی قدرتهای دیگر، یک فرهنگ و رفتار عادی در کشور شده است.
برای نمونه با پوشش زنان به گونهای رفتار کردند که پوشش خانم مهسا امینی که برخورد با او جرقه اعتراضات ۱۴۰۱ را زد، اکنون به عنوان یک پوشش رسمی و قابل قبول تلقی میشود! نحوه رفتار ایران در جنگ نیز همین بود. در واقع اگر در سال ۱۳۶۵ به این نتیجه میرسیدیم که مقاومت در جنگ وضعیت شکنندهای دارد و باید منعطف بود، شاید در شکلگیری و تدوین قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ یا سال قبلش شرکت میکردیم و به محتوای بهتری هم میرسیدیم.
در این صورت نه با تبعات پذیرش قطعنامه مواجه بودیم و هم اینکه دستاوردهای بیشتری داشتیم. این رفتار در سیاست ما در سوریه نیز قابل مشاهده است. ببینید امریکاییها چطور افغانستان را با هزاران میلیارد دلار هزینه و ۲۰ سال حضور به راحتی ترک و همه آنان فراموشش كردند.
مقاومت شکننده مثل جسم شیشهای است که در برابر فشارها خم نمیشود و استوار میماند، البته هنگامی که فشار از حدی بیشتر شد، خسته میشود یا مقاومت او به پایان میرسد و میشکند و از میان میرود. مقاومت منعطف مثل لاستیک است که در برابر فشار تغییر شکل میدهد، ولی تغییر شکل آن نوعی رفتار موقتی برای رسیدن به هدف است.
انرژی خارجی را درونی میکند و هنگامی که فشار کم شود به جای اولیه خود برمیگردد. مقاومت لاستیک که منعطف است، در برابر ضربات سهمگین خیلی بیشتر از مقاومت شیشهای است که فاقد انعطاف است. شیشه در برابر ضربات کوچک مقاوم است ولی در برابر ضربات سنگین میشکند. لاستیک نه تنها در برابر ضربات کوچک، بلکه در برابر ضربات سنگین هم مقاومت خیلی خوبی دارد.
وضعیت امروز ایران با سال گذشته و با ۵ سال پیش و با ۹ سال پیش به کلی متفاوت است. تمامی ناترازیها نه تنها به خط قرمز رسیده، بلکه از آن عبور کرده است. در سیاست خارجی وضع روشن است. در ماههای آینده ممکن است وضع متفاوتتر شود. در ناترازیهای اقتصادی مساله روشن است.
ناترازی میان رسانههای رسمی و غیر رسمی، هر روز بیش از پیش بیشتر میشود. در ناترازی سیاسی از خلال افزایش کینه و نفرت، با شیب تندتری در حال حرکت هستیم همچنین در برابر مشارکت و حضور دیگران که غیرخودی میدانند به شدت مقاومت میکنند. در ناترازی و تعارضهای سبک زندگی با ارزشهای رسمی رکورد گذشته را زدهایم.
ایران اینترنشنال - یک کهنه سرباز مسلمان ارتش ایالات متحده، در اولین روز سال نو میلادی با پرچم داعش و با وانت خود موانع موقت را دور زد و وارد محله شلوغ فرانسوی نیواورلئان شد و دست کم ۱۵ نفر را کشت و ۳۵ نفر را مجروح کرد.
مهاجم در درگیری مسلحانه با پلیس کشته شد. پلیس، مظنون را شمسالدین جبار، ۴۲ ساله، معرفی کرده و گفته است که او یک شهروند آمریکایی اهل تگزاس بود. جو بایدن، رییسجمهوری ایالات متحده، این حمله را اقدامی «نفرتانگیز» خواند و آن را محکوم کرد.
او گفت که بازرسان در حال بررسی این موضوع هستند که آیا ممکن است ارتباطی بین این حمله و انفجار یک سایبرتراک ساخت شرکت تسلا متعلق به ایلان ماسک در مقابل هتل ترامپ در لاس وگاس وجود داشته باشد یا خیر.
🚨 BREAKING 🚨 Mass casualty event in New Orleans! At least 10 dead in a ramming and shooting attack. A truck was driven against the crowds on Bourbon street. The driver proceeded to get out of the vehicle and shoot other victims pic.twitter.com/2r9tYmOBuv
کرک پاتریک رئیس پلیس نیواورلئان چهارشنبه در یک کنفرانس مطبوعاتی تلویزیونی گفت: «این مرد سعی میکرد تا جایی که میتواند مردم را زیر پا بگذارد. او برای ایجاد قتلعام و آسیبی که وارد کرد، مشتاق بود.»
این حادثه در ساعت ۳ و ۱۵ دقیقه و همزمان با جشن سال نو رخ داد.
محل حادثه یک مقصد گردشگری تاریخی در محله فرانسوی شهر است که به دلیل جذب گردشگر زیاد و با موسیقی و بارهایش شناخته میشود.
تاکنون جزییات بیشتری از این حادثه منتشر نشده است.
پیشتر، شبکه خبری سیبیاس بر اساس گزارش شاهدان عینی نوشت که یک کامیون با سرعت زیاد به جمعیت برخورد کرده و سپس راننده از خودرو خارج شده و شروع به تیراندازی کرده است.
پلیس در واکنش به این حمله اقدام به تیراندازی به راننده کرد.
بیش از ۳۰۰ افسر در زمان حادثه در حال انجام وظیفه بودند. افبیآی تحقیقات در این زمینه را برعهده گرفت.
در شب سال نو میلادی در شهر نیواورلئان آمریکا، یک خودرو وانت با سرعت میان جمعیت حاضر در جشن سال نو راند. این حمله به کشته شدن ۱۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۳۰ نفر منجر شد.
پلیس فدرال آمریکا، روز چهارشنبه ۱۲ دی اعلام کرد که بازرسان یک بمب دستساز مشکوک را در خودرو مهاجم کشف کردهاند.... pic.twitter.com/c7sha1ybYX
ایندیپندنت فارسی - دونالد ترامپ، چهلوهفتمین رئیس جمهوری ایالات متحده در عمارت شخصیاش در پالم بیچ فلوریدا، میزبان جشن سال ۲۰۲۵ میلادی بود.
ویدیوهایی از رقص رئیس جمهوری منتخب به همراه ایلان ماسک، میلیاردر مدیر اداره بهرهوری دولت آتی آمریکا در این مهمانی، در شبکههای اجتماعی پربازدید شده است.
دونالد ترامپ، چهلوهفتمین رئیس جمهوری ایالات متحده در عمارت شخصیاش در پالم بیچ فلوریدا، میزبان جشن سال ۲۰۲۵ میلادی بود. ویدیوهایی از رقص رئیس جمهوری منتخب به همراه ایلان ماسک، میلیاردر مدیر اداره بهرهوری دولت آتی آمریکا در این مهمانی، در شبکههای اجتماعی پربازدید شده است. pic.twitter.com/9Jl8vpiXgx
دویچه وله - گلی امامی، نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی، در مراسم اختتامیه مسابقه ادبی ایران کتاب که روز ششم دیماه در تالار ایوان شمس در تهران برگزار شد، بدون حجاب اجباری حضور یافت و تندیس ویژه "یک عمر فعالیت در حوزه کتاب" را دریافت کرد.
در ویدئوهایی که از این مراسم منتشر شده دیده میشود که امامی بدون حجاب اجباری در میان تشویق پر شور حاضران به روی صحنه میرود. این مراسم با حضور فعالان حوزه کتاب برگزار شد.
گلی امامی، با نام اصلی گلرخ ادیب محمدی، مترجم آثاری مانند "دختری با گوشوارههای مروارید" اثر تریسی شوالیه، "حباب شیشهای" اثر سیلویا پلات و "جستارهایی در باب عشق" نوشته آلن دوباتن است. ترجمه کتاب سرافینا اثر مری ک. هریس، در سال ۱۳۵۰ بهعنوان بهترین ترجمه کتاب انتخاب شد و جایزه یونسکو را برای امامی به ارمغان آورد. ترجمه پیپی جوراب بلند، نوشته آسترید لیندگرن، یکی از بهترین آثار او در حوزه ترجمه محسوب میشود.
یورونیوز - وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان کاردار سفارت ایران در باکو را در اعتراض به «اظهارات توهینآمیز» و رجزخوانی یک مداح در اردبیل که در حضور حسن عاملی، امام جمعه و نماینده علی خامنهای در این استان ایراد شد، احضار کرد.
رسانههای جمهوری آذربایجان به نقل از وزارت خارجه این کشورو بدون اشاره به جزئیات سخنان منتسب به حسن عاملی، امام جمعه اردبیل که این مراسم را افتتاح کرد نوشتند در این مراسم در حضور عاملی در ۹ دی در مسجد اعظم اردبیل، اظهاراتی توهینآمیز علیه آذربایجان و الهام علیاف، رئیسجمهوری این کشور ایراد شده است. شبکه خبر صدا وسیمای ایران این مراسم را پخش کرد.
بر همین اساس و در اعتراض به آنچه در این مراسم مداحی عنوان شده، وزارت خارجه جمهوری آذربایجان سید جعفر آقایی مریان، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو را احضار کرده است.
ببینید چی آوردم براتون رجز خوانی شیر بچه اردبیلی درمقابل نوادگان ابو سفیان؛ اگر می خواهید بدونید آذربایجانی باغیرت کیه ، اگر می خواهید بدونید چطور با ۳۰-۴۰ هزار نفر در #حماسه_چالدران در مقابل حداقل ۱۰۰ هزار نفر مزدور عثمانی ایستادن نوادگان شاه اسماعیل رو امروز تو اردبیل ببینید.... pic.twitter.com/shvZKDtPNM
بدین ترتیب، مراتب اعتراض جمهوری آذربایجان نسبت به آنچه تبلیغات علیه کشور در ایران خوانده شده در جریان احضار کاردار ایران در باکو به اطلاع وی رسیده است.
در بیانیه وزارت خارجه جمهوری آذربایجان تاکید شده است که اینگونه اقدامات با «روح روابط و اهداف و وظایف تعیین شده از سوی دو کشور» مطابقت ندارد.
مسئولان وزارت خارجه جمهوری آذربایجان همچنین در این نشست اعتراضی خواهان پایان یافتن چنین اقدامات تحریکآمیزی علیه باکو در ایران شدند.
با توجه به آنچه از تلویزیون دولتی ایران پخش شده، به نظر میرسد که دلیل اصلی اعتراض باکو، اظهارات و رجزخوانیهای تند یک مداح در حضور حسن عاملی است.
مراسم یاد شده تحت عنوان «آیین گرامیداشت شهدای جنگ چالدران و جبهه مقاومت» برگزار شد.
مداح این مراسم که تحت تاثیر تحولات سوریه و سقوط رژیم بشار اسد به دست نیروهای تحت حمایت ترکیه قرار داشت در بخشی از اظهاراتش دست به تشابه سازی جنگ شاه اسماعیل صفوی با سلطان سلیم عثمانی در سال ۹۲۰ هجری قمری و مقایسه آن با رقابتهای منطقهای کنونی میان ایران و ترکیه زد که در حال حاضر به نظر میآید آنکارا بواسطه سقوط دولت سوریه دست بالا را از آن خود کرده است.