July 2025 Archives

laritrump.jpgدعوت لاریجانی به ترور ترامپ: کشتن او مشروعیت قانونی دارد

ایران وایر - در یکی از بی‌سابقه‌ترین مواضع علنی یک مقام رسمی جمهوری اسلامی، محمدجواد لاریجانی، مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی و از چهره‌های امنیتی و سیاسی باسابقه حکومت، خواستار مشروعیت‌بخشی به ترور رییس‌جمهور آمریکا شد. لاریجانی مدعی شد که «ترور دونالد ترامپ در پاسخ به سنت تروری که آمریکا علیه جمهوری اسلامی پایه‌گذاری کرده، مشروعیت قانونی دارد.»

اظهارات تحریک‌آمیز لاریجانی در مراسم چهلم یکی از کشته‌شدگان حمله موشکی اسراییل به تهران بیان شد. او نه‌تنها قتل هدفمند ترامپ را مجاز دانست، بلکه با اشاره به فتوای بیش از ۴۰۰ روحانی حکومتی در این زمینه، آن را دارای وجاهت شرعی توصیف کرد؛ اقدامی که می‌تواند به تنش‌های دیپلماتیک جدی‌تر میان تهران و واشنگتن منجر شود.

او چندی پیش نیز در ویژه‌برنامه تلویزیونی «وعده صادق»، به‌صورت غیرمستقیم «دونالد ترامپ»، رییس‌جمهور آمریکا، را تهدید کرد و گفت: «ترامپ کاری کرده که دیگر نمی‌تواند در مارالاگو آفتاب بگیرد. وقتی با شکم رو به آسمان دراز کشیده، ممکن است یک پهپاد کوچک به نافش اصابت کند. خیلی ساده است.»

دونالد ترامپ نیز در واکنش به این سخنان در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: «خیلی وقت است آفتاب نگرفته‌ام. شاید از هفت‌سالگی. علاقه‌ای به این کار ندارم. مطمئن نیستم، شاید تهدید باشد، شاید هم نه.»

لاریجانی، که پیشتر در حوزه حقوق بشر نیز به‌عنوان نماینده قوه قضاییه فعالیت داشته، اکنون در قامت یک نظریه‌پرداز ترور دولتی ظاهر شده است. او ضمن تکرار ادعاهای همیشگی مبنی بر «قربانی‌بودن ایران» در برابر تروریسم ساختگی آمریکا، سخنانی گفت که بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت حقوق بین‌الملل یا اصول دیپلماسی باشد، بازتاب نگاه امنیتی و انتقام‌جویانه جمهوری اسلامی است.

در ادامه، او با حمله به روند مذاکرات هسته‌ای و تأکید بر «بی‌اعتمادی به غرب»، راهکار مقابله را نه در چانه‌زنی سیاسی، بلکه در «ورود با دست پر» و پاسخ به ترور با ترور معرفی کرد. از نظر او، غرب نه‌تنها فاقد مشروعیت اخلاقی است، بلکه شریک جرم در شهادت نخبگان ایرانی به‌دست اسرائیل محسوب می‌شود.

درحالی‌که جامعه جهانی قتل هدفمند مقامات یا شهروندان یک کشور در خارج از مرزها را به‌عنوان ترور می‌شناسد، لاریجانی با معکوس‌نمایی واقعیت، خواستار بازتولید همین چرخه خشونت تحت لوای «مشروعیت» شده است.

در سال‌هایی که حکومت جمهوری اسلامی بیشترین هزینه‌ها را برای دفاع از برنامه هسته‌ای، افزایش قدرت نظامی و توسعه نفوذ منطقه‌ای خود پرداخت کرده، چنین مواضعی به معنای باز کردن مسیر برخوردهای مستقیم امنیتی با آمریکا و متحدانش تلقی می‌شود.

در شرایطی که اقتصاد ایران در بحرانی‌ترین وضعیت چند دهه اخیر قرار دارد و افکار عمومی خواهان تنش‌زدایی است، لاریجانی، به‌عنوان یکی از چهره‌های نزدیک به بیت رهبری، مسیر تقابل را تشویق می‌کند؛ نه بر اساس استراتژی، بلکه با گفتمانی برگرفته از سال‌های دهه شصت و دوران انتقام.

khaminhiding.jpgغیبت ۲۴ روزه علی خامنه‌ای، بیش از آنکه موضوعی امنیتی باشد، نشانه‌ای عمیق از بحرانی بزرگ‌تر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی است: زوال اقتدار

امیر سلطان‌زاده - ایران اینترنشنال

اقتداری که زمانی، حتی در اوج سرکوب، پایه‌هایی از مقبولیت، روایت‌سازی و احساس اجماع را در خود داشت، امروز در سکوت مطلق رهبرش و اضطراب آشکار حامیانش، به نمودهای کاریکاتورگونه‌ای از تملق، استیصال و ترس فروکاسته شده است.

در تمام دوران این غیبت و خصوصا پس از آن، صحنه‌هایی از ستایش‌های اغراق‌آمیز و یادداشت‌های پرآب‌وتاب منتشر شد که نه از سر اطمینان، بلکه بیشتر در تلاش برای ترمیم خلایی بود که نبودِ رهبر ایجاد کرده بود. حتی حامیان پروپاقرص خامنه‌ای نیز نتوانستند جلوی طرح زمزمه‌هایی درباره جانشینی را بگیرند، مسئله‌ای که پیش‌تر نوعی «تابوی مقدس» محسوب می‌شد. حال، خود نظام ناچار شده است تا به‌جای اتکا بر اقتدار درونی، به ابزارهایی بیرونی، یعنی قدرت سرکوب، پناه ببرد.

فروپاشی کلان‌روایت؛ مرگ معنایی مشروعیت

اقتدار تنها زمانی امکان‌پذیر است که بر یک کلان‌روایتِ مقبول عمومی تکیه داشته باشد. روایت‌هایی که جامعه، حتی در شرایط سخت، آن‌ها را «با معنا» و «قابل دفاع» بداند. جمهوری اسلامی از بدو شکل‌گیری‌اش بر روایتی چند لایه استوار بود: تلفیق سنت دینی با آرمان‌های عدالت‌خواهانه، مقاومت در برابر «دشمن»، و حفظ امنیت ملی.

اما امروز، این روایت عملاً فرو ریخته است. چیزی که باقی مانده، صرفاً شعارهایی تکراری و بی‌اثر است که حتی در میان وفاداران نظام نیز دیگر برانگیزاننده نیست. نسل‌های جدید نه تنها با این روایت ارتباطی برقرار نمی‌کنند، بلکه با زیست روزمره‌ای در تعارض با آن مواجه‌اند.

به تعبیر تالكوت پارسونز، اقتدار سیاسی تنها زمانی کارآمد است که تعهدات اجتماعی آن، «مشروع» تلقی شوند و با «باورها، اهداف و ارزش‌های مردم» هماهنگ باشند.

او می‌نویسد: «قدرت، قابلیتی تعمیم‌یافته برای تضمین اجرای تعهدات الزام‌آور در نظام جمعی است. این قدرت زمانی مؤثر است که مشروعیت تعهدات، موجب پذیرش داوطلبانه آن‌ها شود.»

امروز، نه تنها مشروعیتی باقی نمانده، بلکه حتی نشانه‌هایی از «پذیرش قهری» نیز دیده نمی‌شود. مردم، به‌ویژه نسل جوان، نه تنها با نظام همراه نیستند، بلکه اساساً به هیچ سطحی از تعامل معنادار با آن باور ندارند. آنچه باقی مانده، فقط زور است.

arjomand.jpgیورونیوز - بیانیه میرحسین موسوی درباره ضرورت برگزاری همه‌پرسی و تشکیل مجلس موسسان برای تغییر قانون اساسی ایران با واکنش‌های گسترده و متفاوتی در میان فعالان سیاسی و اجتماعی داخل و خارج ایران مواجه شده است. در این باره یورونیوز فارسی با اردشیر امیرارجمند، مشاور سابق میرحسین موسوی گفتگو کردیم.

تا کنون حدود دو هزار نفر از چهره‌های سیاسی و مدنی از این بیانیه حمایت کرده‌اند.

همچنین هفده تن از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی نیز بیانیه‌ای منتشر کردند با عنوان «ما نگران سرنوشت ایرانیم»، و در این بیانیه خواهان احیاء حق تعیین سرنوشت به مردم ایران از طریق برگزاری رفراندوم آزاد با نظارت نهادهای بین‌المللی شدند. حاتم قادری، نرگس محمدی، نسرین ستوده، صدیقه وسمقی و ابوالفضل قدیانی جزو امضاکنندگان این بیانیه بودند.

درخواست برگزاری رفراندوم زیر نظر نهادهای بین‌المللی، شاید تفاوت اصلی این بیانیه با بیانیه میرحسین موسوی بود. هر چند که به نظر می‌رسد ضرورت عبور از جمهوری اسلامی، در بیانیه دوم با صراحت و قعطیت بیشتری مطرح شده است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

بخشی از منتقدین بیانیه میرحسین موسوی اما معتقدند این نامه نهایتا در پی ممانعت از براندازی کامل و حفظ پاره‌های قابل توجهی از نظام جمهوری اسلامی است.

با این حال اردشیر امیرارجمند، حقوقدان ایرانی که ریاست کمیتۀ حقوقی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در انتخابات سال ۱۳۸۸ را برعهده داشت و پس از آن مشاور میرحسین موسوی بود معتقد است بیانیه آخرین نخست وزیر ایران «می‌تواند به تأسیس نظام جدیدی» منتهی شود.

آقای امیرارجمند در گفت‌وگو با یورونیوز می‌گوید که مطابق بیانیه میرحسین موسوی «ساختار کنونی نظام» همه مردم ایران را نمایندگی نمی‌کند و بعد از برگزاری یک رفراندوم آزاد، می‌توانیم «تصمیم بگیریم که آیا این نظام باید باقی بماند یا باید تغییر کند؟»

sepkham.jpgخامنه‌ای خواستار «تجهیز بیشتر نظامی» و «حفظ اتحاد ملی» شد

ایران اینترنشنال - علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیامی به مناسبت چهلمین روز کشته شدن شماری از فرماندهان سپاه پاسداران و چهره‌های مرتبط با برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی در حملات اسرائیل، خواستار اقدامات گسترده‌تری در حوزه‌های امنیتی، علمی و اجتماعی شد.

او در این پیام بر «لزوم حفظ اتحاد ملی» تاکید کرد و آن را «وظیفه‌ای همگانی» دانست. خامنه‌ای همچنین از فرماندهان نظامی خواست تا کشور را «به‌طور روزافزون با ابزارهای حراست از امنیت و استقلال ملی» تجهیز کنند. به گفته او، نخبگان علمی نیز باید «با شتاب در مسیر پیشرفت دانش و فناوری در همه بخش‌ها» حرکت کنند.

خامنه‌ای در بخش دیگری از پیام خود خطاب به روحانیون، از آنان خواست تا با «هدایت معنوی» و «توصیه به صبر و ثبات مردمی»، به ایفای نقش خود در شرایط کنونی بپردازند.

getecht.jpgایران اینترنشنال - وال‌استریت ژورنال در تحلیل تازه‌ای به قلم افسر اطلاعاتی سابق سیا در امور ایران و مشاور ارشد وزارت خارجه آمریکا در دولت اوباما از تغییر ساختار قدرت در جمهوری اسلامی بعد از شکست در جنگ ۱۲ روزه و ظهور نسل جدیدی از نیروهای تندرو خبر داده که حاضر به مصالحه بر سر برنامه هسته‌ای نیستند.

رِئول مارک گرِشت، افسر اطلاعاتی سابق سیا در امور ایران و رِی تکیه، پژوهشگر اندیشکده شورای روابط خارجی، در این مقاله تحلیلی که چهارشنبه یکم تیر منتشر شد، نوشته‌اند که شکست جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و آمریکا، برخلاف جنگ با عراق که تقویت نهادهای انقلابی را در پی داشت، سبب تضعیف چشمگیر نهادهای جمهوری اسلامی شده و جایگاه رهبری علی خامنه‌ای را مخدوش کرده است.

به باور نویسندگان، این تضعیف راه برای ظهور نسل جدیدی از نیروهای تندرو و کمتر شناخته شده هموار کرده است، نیروهایی که اغلب‌شان از میان فرماندهان میانی سپاه و گروه‌هایی مانند جبهه پایداری سربرآورده‌اند.

این مقاله نسل جدید مورد اشاره را این‌طور توصیف می‌کند: «نسلی که برخلاف نسل نخست انقلاب اسلامی انگیزه‌ای برای توضیح اهداف و باورهای خود ندارد، بیشتر در ساختارهای امنیتی و موازی فعال هستند، و نه‌تنها خشونت علیه شهروندان ایرانی را مشروع می‌دانند، بلکه به دو چیز تعهد بنیادین دارند: ساخت بمب اتم و ادامه راه قاسم سلیمانی در منطقه.»

گرِشت و تکیه با بیان اینکه شبکه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در پی رویدادهای پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آسیب‌پذیر شده‌اند، پیش‌بینی می‌کنند که تندروهای نوظهور برنامه هسته‌ای و جنگ نیابتی در منطقه را با شیوه‌هایی پنهانی و پراکنده دنبال خواهند کرد.

آن‌ها به اسرائیل و آمریکا هشدار می‌دهند که جمهوری اسلامی از این به بعد به‌جای تاسیسات عظیم زیرزمینی، به ساخت مراکز کوچک‌تر و در ساختمان‌هایی روی خواهد آورد، مشروط بر اینکه بتواند شبکه جاسوس‌های اسرائیل درون مرزهای ایران را خنثی کند.

در این مقاله آمده است: «جمهوری اسلامی موجی از پاک‌سازی درون‌حکومتی برای حذف جاسوسان را آغاز کرده تا مانعی در مسیر این برنامه‌ها باقی نماند. هرچند این اقدامات برای مدتی پروژه‌های هسته‌ای را فلج خواهد کرد، اما در نهایت برنامه‌ای پنهانی را ممکن می‌کند که نه اسرائیل و نه آمریکا قادر به مهار آن نخواهند بود.»

تقلای بی‌فایده برای آشتی با جامعه

در بخشی از این مقاله به تلاش‌های جمهوری اسلامی برای بیدار کردن عواطف میهن‌پرستانه عموم مردم و تشویق مردم به اتحاد در برابر نیروی خارجی اشاره شده است، تلاش‌هایی که به نظر نویسندگان «در احیای هویت ملی ناموفق بوده است.»

آن‌ها با اشاره به خشونت افسارگسیخته از سوی جمهوری اسلامی برای سرکوب خیزش زن، زندگی، آزادی نوشته‌اند: «چنین خشونتی پیوند میان جامعه و حکومت را به‌شکلی غیرقابل جبران از هم گسسته است. حتی بمباران‌های اسرائیل و آمریکا هم این پیوند را بازسازی نخواهد کرد.»

به باور نویسندگان، نیروهای تازه‌قدرت‌گرفته سپاه خود را نه با پیوند با جامعه بلکه با آمادگی برای سرکوب حداکثری مردم تعریف می‌کنند.

eubanner.jpgکیهان لندن - نمایندگان جمهوری اسلامی و سه قدرت اروپایی، قرار است جمعه ۲۵ ژوئیه (سوم امرداد) در استانبول دیدار و گفتگو می‌کنند. دیپلمات‌های اروپایی، منطقه‌ای و حکومت ایران گفته‌اند که مذاکرات استانبول عمدتاً بر موضوع «مکانیسم ماشه» متمرکز خواهد بود.

برخی منابع از جمله رویترز گزارش دادند سه کشور اروپایی برای تمدید این مکانیسم برای حداکثر شش ماه، سه شرط برای جمهوری اسلامی خواهند گذاشت: پایبندی به تعهدات برجام از جمله همکاری کامل با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، پاسخگویی درباره محل اورانیوم‌های غنی‌شده که دست‌کم ۴۰۰ کیلوگرم آن غلظت ۶۰ درصدی دارد و آمادگی برای مذاکرات احتمالی با آمریکا. این دیدار در سطح معاونان وزارت خارجه خواهد بود.

کاظم غریب‌آبادی معاون وزیر خارجه جمهوری اسلامی که در مذاکرات استانبول حضور خواهد داشت، روز چهارشنبه هشدار داد که فعال‌سازی مکانیسم ماشه با واکنش شدید تهران مواجه خواهد شد. او توضیح نداد منظورش از «واکنش شدید» در حالی که این جمهوری اسلامی است که به شدت به یک توافق و فعال نشدن مکانیسم ماشه نیاز دارد، چیست.

این نخستین دور مذاکرات هسته‌ای میان رژیم ایران و طرفین غربی بعد از بمباران تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی توسط آمریکا و اسرائیل است. پیشتر آمریکا پنج دور با فرستادگان جمهوری اسلامی مذاکره داشت و دور ششم که محل آن مسقط اعلام شده بود، انجام نشد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

اکنون مذاکرات استانبول در حالی برگزار می‌شود که جمهوری اسلامی همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را متوقف کرده و بازرسان آژانس از ایران خارج شده‌اند.

اروپایی‌ها تا پایان تابستان به مقامات تهران فرصت دادند تا با آمریکا به توافق برسد، وگرنه مکانیسم ماشه فعال خواهد شد. با اینهمه دیپلمات‌های اروپایی و جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند که در حال حاضر امیدی به از سر گرفتن مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا وجود ندارد.

macron.jpgیورونیوز - انتشار پستی در شبکه اجتماعی ایکس از سوی امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه مبنی بر آنکه این کشور به طور رسمی کشور فلسطین را در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر به رسمیت خواهد شناخت، موجی از واکنش‌ها را برانگیخت. آقای ماکرون در این پست تأکید کرده بود: «اولویت فوری امروز پایان جنگ در غزه و نجات جمعیت غیرنظامی است.»

مارکو روبیو در واکنش به این اظهارات و در پستی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «این تصمیم بی‌پروا فقط به تبلیغات حماس خدمت می‌کند و روند صلح را به عقب می‌برد. این تصمیم توهینی به قربانیان ۷ اکتبر است.»

در همین‌باره و در یک رشته توییت، مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اسرائیل تصمیم رئیس‌جمهور فرانسه مبنی بر به‌رسمیت شناختن «کشور فلسطین» را به سخره گرفت.

او نوشت: «چه باهوش! اگر ماکرون بتواند تنها به وسیله «اعلام» کشوری را به وجود بیاورد، شاید بریتانیا هم بتواند فرانسه را به‌عنوان مستعمره‌ی خود اعلام کند!»

در توییتی دیگر او افزود: «اعلام یک‌جانبه‌ی مکرون درباره‌ی «کشور فلسطین» حتی مشخص نکرد که این کشور کجاست. من اکنون به‌طور انحصاری فاش می‌کنم که فرانسه قرار است ساحل جنوبش را واگذار کند و کشور جدید، «فرانس‌-ان‌-ستاین*» نام خواهد گرفت!» *یک بازی با واژهٔ فرانکنشتاین

:::

chec;hen.jpgیورونیوز - بر اساس گزارش رسانه‌های ترکیه، رمضان قدیروف، رهبر جمهوری چچن در روسیه، روز پنج‌شنبه ۲۴ ژوئیه (دوم مرداد ۱۴۰۴) در جریان تعطیلات خود در شهر ساحلی بودروم، نزدیک بود غرق شود.

رسانه‌های ترکیه گزارش دادند که حادثه پیش‌آمده برای رهبر چچن در یک هتل پنج‌ ستاره در منطقه قاینار رخ داده است. گفته می‌شود که رمضان قدیروف اندکی پس از ورود به هوشیاری خودرا از دست می‌دهد.

گفته می‌شود این حادثه در یک هتل پنج‌ستاره در منطقه قاینار در شهر بودروم، واقع در استان موغله رخ داده است.

طبق گزارش‌های رسانه‌ای، آقای قدیروف زمانی که برای شنا وارد آب می‌شود، «به‌طور ناگهانی شروع به از دست دادن هوشیاری» کرد و به زیر سطح آب فرو رفت.

نیروهای امدادی حاضر در محل، اقدامات اولیه پزشکی را انجام دادند و سپس آقای قدیروف را به یک کلینیک خصوصی منتقل کردند. وضعیت جسمی او بعداً باثبات گزارش شد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

منابع خبری اعلام کردند که پس از معاینات پزشکی و تحت نظر قرار گرفتن، مشخص شد که وی در وضعیتی که تهدیدکننده جان او باشد، قرار ندارد.

مقام‌های چچنی تاکنون واکنشی رسمی به این حادثه نشان نداده‌اند.

آقای قدیروف در زمان وقوع حادثه در حال گذراندن تعطیلات در سواحل اژه بود.

موجودی حساب شما چقدره؟

| No Comments

سرهنگ جواد نارنجی از مجروحان «جنگ ۱۲ روزه» کشته شد

👈کیهان لندن - پایگاه خبری «صابرین نیوز» روز پنجشنبه دوم امرداد ۱۴۰۴ گزارش داد که سرهنگ جواد نارنجی از فرماندهان سپاه آذربایجان غربی که در جنگ ۱۲ روزه مجروح شده بود، کشته شده است.

sardarlarge.jpg
او فرمانده گردان ادوات لشکر ۳ حمزه سپاه استان آذربایجان غربی بود.

صابرین نیوز نوشت جواد نارنجی پس از روزها تحمل درد و رنج ناشی از جراحات شدید، ساعاتی پیش در بیمارستان به درجه رفیع شهادت رسید.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgعلیرضا فغانی در گفت‌وگویی مفصل به تمام ابهامات و اتهامات پس از دیدار فینال جام‌جهانی باشگاه‌ها در آمریکا پاسخ داد.

جام جهانی باشگاه‌ها ۲۰۲۵ که برای نخستین‌بار با فرمت جدید و حضور ۳۲ تیم برتر دنیا در آمریکا برگزار شد، با حواشی و اتفاقات بسیاری همراه بود. در میان هیاهوی آغاز این تورنمنت و همزمان با وقوع تجاوز اسرائیل به خاک ایران، حضور موفق و درخشان علیرضا فغانی، داور استرالیایی ایرانی‌تبار، نقطه امیدبخشی برای جامعه فوتبال ایران و جهان بود.

فغانی در دیدار افتتاحیه میان اینترمیامی و الاهلی مصر به قضاوت پرداخت و سپس سوت بازی‌های حساس بایرن مونیخ - بوکاجونیورز و چلسی - پالمیراس را نیز بر عهده داشت. عملکرد بی‌نقص او مورد توجه ویژه پیرلوئیجی کولینا، رئیس کمیته داوران فیفا قرار گرفت و به همین دلیل فغانی به عنوان داور فینال پرتماشاگر چلسی و پاری‌سن‌ژرمن انتخاب شد.
انتخاب فغانی با واکنش گسترده رسانه‌ها و استقبال گرم ایرانیان در فضای مجازی مواجه شد، اما پس از مراسم اختتامیه و اهدای مدال توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، فضای دو قطبی و جنجال‌هایی نیز به وجود آمد.

علیرضا فغانی که در این رقابت‌ها به عنوان داور استرالیایی حاضر بود، در گفت‌وگویی اختصاصی با «تابناک» به سوالات متعددی درباره این مسابقات، شرایط دشوار سیاسی پیرامون آن و عملکرد خود پاسخ داد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

دو روز پیش از دیدار فینال جام جهانی باشگاه‌ها مشخص شد که علیرضا فغانی برای قضاوت این بازی انتخاب شده. ویدیوی لحظه اعلام نام شما توسط کولینا هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. از همان جلسه شروع کنیم و اینکه به نظر می‌رسید با توجه به قضاوت در دیدار افتتاحیه، انتظار چنین انتخابی نداشتید.

امسال جام‌جهانی باشگاه‌ها با ۳۲ تیم برگزار شد و به نوعی برای میزبان شبیه‌سازی جام‌جهانی بود. خب سال قبل از جام‌جهانی برگزار می‌شد که هم امکانات را بسنجند و هم اینکه از امسال این برنامه را برای تیم‌های باشگاهی دارند. برای همین از اهمیت بالایی برای فیفا برخوردار بود و اکثر داورهایی که آن‌جا بودند، از داوران باتجربه قاره‌ها بودند و من هم این شانس را داشتم که از طرف استرالیا، در این تورنمنت با کمک داوران استرالیایی حضور پیدا کنم. خوشبختانه در تمرینات شرایط طوری پیش رفت که اعتماد شد و بازی افتتاحیه را به ما دادند.

در هر تورنمنتی دو بازی مهم هست که بازی افتتاحیه را به ما دادند و بعد هم در طول مسابقات، مرحله گروهی یک قضاوت داشتیم، یک بازی هم در مرحله یک‌چهارم داشتیم و خودم فکر نمی‌کردم که فینال را هم به ما بدهند. هرچند که با توجه به عملکرد داوران و البته تیم‌هایی که بالا آمدند، ما را آن‌جا نگه داشتند، ولی حقیقتاً یک درصد شانس برای خودم قائل می‌شدم که فینال را قضاوت کنم. شرایط طوری پیش رفت که زمانی که اعلام کردند ما هستیم، واقعاً برای خودمان هم خیلی هیجان‌انگیز بود. از طرفی برایم باعث افتخار بود که در این تورنمنت مهم، هم بازی افتتاحیه و هم بازی فینال را در خاک آمریکا قضاوت می‌کنم.

شما پیش از این قضاوت در بازی‌ها و تورنمنت‌های مهم دیگری را تجربه کرده‌اید. این دوره از جام‌جهانی باشگاه‌ها تفاوت خاصی داشت که به چشم شما آمده باشد و بخواهید در موردش صحبت کنید؟

از نظر اجرایی که دقیقاً همان شرایطی که برای جام‌جهانی قرار است عملی شود، در این تورنمنت تست شد؛ چه استادیوم‌ها و چه بقیه موارد. این تورنمنت تقریباً جایگزین جام کنفدراسیون‌ها شده و یک سال قبل از جام‌جهانی، امکانات کشور میزبان مورد بررسی قرار گرفت. از طرفی برای اولین‌بار بود که تعداد زیادی از باشگاه‌های معتبر دنیا در این تورنمنت حضور داشتند و جوایزی هم که برایش در نظر گرفته بودند، اهمیت این بازی‌ها را خیلی زیاد کرده بود. من فینال جام جهانی باشگاه‌ها در سال ۲۰۱۵ و دیدار رده‌بندی را در سال ۲۰۱۳ قضاوت کردم، ولی خب آن مسابقات با شش، هفت تیم برگزار می‌شد، اما این فرمت جدید که ۳۲ تیم حضور داشتند تقریباً مثل جام‌جهانی قبلی بود و حدود ۳۳ روز هم طول کشید.

در طول برگزاری مسابقات، انتقاداتی به خاطر گرما یا استقبال نسبتاً کم تماشاگران مطرح بود. به نظر شما جام‌جهانی خوبی به میزبانی آمریکا در پیش است؟ البته کانادا و مکزیک هم هستند، ولی خب بیشتر ورزشگاه‌های میزبان مسابقات در آمریکاست.

یک‌سری موارد به خاطر شرایط جوی بود، اما در مجموع از امکانات و نحوه برگزاری رضایت داشتند. قطعاً پیش‌بینی‌هایی برای سال آینده انجام می‌دهند و همانطور که گفتید تعدادی از بازی‌ها هم در مکزیک و کانادا برگزار خواهد شد. به نظرم سعی می‌کنند تورنمنت را به بهترین نحو برگزار کنند.

برویم سراغ بازی فینال که خیلی هم خبرساز شد! مشخصاً درباره مراسم پایانی صحبت کنیم. برخی افراد می‌گویند شما طبق پروتکل‌ها رفتار کردید و بعضی هم نظر دیگری دارند.

این‌که رئیس‌جمهور آمریکا در آن مراسم حضور داشت، چیز عجیبی نبود، چون جام‌جهانی ۲۰۱۸ که در روسیه برگزار شد، اگر خاطرتان باشد یا به آرشیو رجوع کنید، آقای پوتین روی استیج بود. در جام‌جهانی ۲۰۲۲ هم امیر قطر روی استیج بود و در آمریکا آقای ترامپ. از طرفی می‌دانستیم در استادیوم حضور دارد و بازی را نگاه می‌کند، ولی نمی‌دانستیم که صددرصد برای مراسم پایین می‌آید.

به هر حال ما طبق همه استیج‌هایی که قبلاً رفته بودیم و مراسم‌هایی که برگزار می‌شود، طبق همان پیش رفتیم. ضمن این‌که یک نفر همراه ما هست و همه مواردی که باید رعایت شود، مثلاً رد شوید و دست بدهید و این‌جا بایستید و... همه اینها را گوشزد می‌کند و ما دقیقاً طبق شرایط و پروتکل‌ها پیش رفتیم. ضمن این‌که من آنجا نماینده استرالیا بودم. هرچند مردم لطف دارند و خب همه هم مرا به ملیت ایرانی می‌شناسند، ولی من آن‌جا با تابعیت کشور استرالیا روی استیج بودم.

واقعیت این است که شما در این تورنمنت داوری بودی از کشور استرالیا، با ملیت ایرانی. با این حال یکی از انتقاداتی که برخی مطرح کردند این بود که مثلاً چرا فغانی جلوی ترامپ کمی خم شد یا سرش را پایین آورد!

خیلی متوجه این موضوع نمی‌شوم؟ یعنی موقعی که مدال را می‌اندازند؟ (کمی مکث می‌کند) ... سال‌های سال است که این موارد را برای من رقم می‌زنند؛ در بهترین زمان‌های زندگی‌ام، در بهترین جایی که این موفقیت را کسب کردم و این حرف و حدیث‌ها را درست کرده‌اند، قبلاً بوده و الان هم هست و برای من چیز جدیدی نیست. اما دقیقاً مثل بقیه پیش رفتیم و مورد خاصی نبود که بخواهند از من توقع داشته باشند. توقع باید دوطرفه باشد.

من تعجب می‌کنم؛ برای چه از من توقع زیادی دارند؟ من پروتکل‌ها را انجام دادم و به اسم داور استرالیایی رفتم و کارم را انجام دادم. چطور زمانی که مردم عراق مرا مورد هجمه قرار داده بودند، خود شما خبرنگاران از مسئولان سوال کردید که این هجمه صورت گرفته، شما نمی‌خواهید کاری کنید و دفاعی انجام دهید؟ آن مسئول گفته بود داور استرالیا است و به ما ربطی ندارد. وقتی این موارد هست، چه توقعی از من دارند، آن هم در حالی که من صرفاً طبق پروتکل‌ها کاری را کردم که باید انجام بدهم.

لحظه‌ای که شما مدال را می‌گرفتی، یک دیالوگی با اینفانتینو انجام شد. بعضی‌ها هم به این موضوع پرداختند که شما برای مواجه نشدن با ترامپ، آن دیالوگ را شروع کردید.

یک نفر از نظر سن و سال از ما بزرگ‌تر است و آن‌جا دارد یک کاری انجام می‌دهد با هر سِمَتی؛ طبق روال ما پیش رفتیم و سلام و علیکی صورت گرفت و بعد آقای اینفانتینو سوال کرد که خسته شدی؟ گفتم نه، ما آماده‌ایم برای دو تا ۱۵ دقیقه دیگر که یک لبخندی هر دو، سه نفر زدند و ما هم رد شدیم و رفتیم.

nk.jpgمسعود نقره کار - ویژه خبرنامه گویا

در بارۀ جنایتکاران تحصیلکرده مقاله ها نوشته ام (1) از جمله در بارۀ محمد جواد اردشیر لاریجانی، تحصیلکردۀ دانشگاه برکلی در کالیفرنیای شمالی.

جنگ 12 روزه نبشِ قبر کرد و جنازه ها بیرون ریخت. آتش جنگ که خوابید گورزادها راه افتاده اند و از پاتوق شان در شمایل "هنرپیشه رسانۀ" صدا و سیمای جمهوری اسلامی، نفش کش می طلبند.

محمد جواد اردشیر لاریجانی یکی از این موجودات است که فرمان و فتوای ترور دونالد ترامپ را در محل سکونت ترامپ صادر فرموده و رجز می خواند که: " اگر آمریکا به ما حمله کند فقط واشینگتن را هدف قرار نمی‌دهیم بلکه تمام منافع، پایگاه‌ها، فضاها، دریاها و سرزمین‌هایی که از آن برای حمله به ما استفاده کرده، برای ما اهداف مشروع است."

از موجودی که در مقام " دبیر ستاد حقوق بشر اسلامی قوه قضائیه " در رسانه ها و محافل بین المللی از شکنجه و سنگسار و اعدام دفاع کرده است، و " ژنی" جنایتکار است، غیر از این انتطاری می رود؟

محمد جواد اردشیرلاریجانی بزرگ ترین پسر آخوند میرزا هاشم آملی، از روحانیون شیعه است. چهار پسر دیگراین روحانی و"خانواده مبارک خصال" نیز در حکومت اسلامی دارای مقام ها و موقعیت های مهم و کلیدی بوده اند. علی لاریجانی رئیس قوه مقننه، صادق لاریجانی رئیس قوه قضائی، باقرلاریجانی ریئس اسبق دانشگاه علوم پزشکی از مقام های بلند پایه دانشگاه های ایران و فاضل لاریجانی دارای پست های مهم دانشگاهی و فرهنگی بوده اند و حالا هم مشغول در پُست های آشکار و نهان.

محمد جواد اردشیر لاریجانی را "سیاستمدار اصولگرا و نظریه پردازسیاسی" و "مبدع دکترین ام القرای اسلامی"، معرفی کرده اند، در شهر نجف در عراق، به سال ۱۳۳۰ متولد شد. در قم تحصیلات حوزوی اش را گذراند، و سپس از دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد. وی به امریکا فرستاده شد تا تحصیلات خود را کامل کند، اما با پیروزی انقلاب ِآخوندیسم و جاهلیسم، تحصیلات اش را در دانشگاه برکلی نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. در ایران نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره های دوم و چهارم و پنجم شد. مدتی پست معاونت وزارت امورخارجه را عهده دار بود، و سپس معاون بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر اسلامی در قوه قضائیه شد. جواد لاریجانی مانند برادرانش پست ها و مقام های متعددی داشت، و دارد. مدیریت پژوهشگاه دانش های بنیادی (فیزیک نظری و ریاضیات) ، استاد ریاضیات، و فلسفه ریاضی در دانشگاه شریف و صنعتی اصفهان، مدرس اندیشه سیاسی در دانشگاه تهران و امام صادق، مدرس سلسله درس های سیاست خارجی در دانشگاه های مختلف، و نیز صاحب کتابی با عنوان "درس هائی از سیاست خارجی" که توسط انتشارات مشکوه به چاپ رسیده است. او به حق و به درستی، به عنوان یک بنیادگرای دینی خودش را از دشمنان سرسخت لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی معرفی کرده است و در این باب منبرها رفته و کارها منتشر کرده است.

از میان لاریجانی ها محمد جواد اردشیر نشان داد که بیش ازبرادران دیگرش با پست و مقام اش یگانه است، و به درستی سیمای واقعی "حقوق بشر اسلامی" و بازتاب و تجلی همه ی ویژگی های یک دزد با چراغ آمده در این عرصه است

مدافع خشونت، قتل و کشتار دگراندیشان عقیدتی و سیاسی، و قربانیان بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی است و از شکنجه ، قطع عضو ، سنگسارو اعدام با صراحت و وقاحت حمایت کرده است.

به یاد داریم قتل ندا آقا سلطان، که در تظاهرات خیابانی به دست ماموران امنیتی حکومت اسلامی صورت گرفت، را به گردن خارجی ها انداخت ، و خونسردانه و وقیحانه گفت :" قاتل هم شق شق در انگلیس را ه میره و کسی ام باهاش کاری نداره ". و در رابطه با فاجعه اسید پاشی ها به زنان نظرش این بود که میزان تبلیغاتی که درباره این فاجعه در خارج ازایران شده است درذهن ایشان این خلجان و شائبه را به وجود آورده که نکند در بروز این فجایع دست غرب در کار باشد وموذیانه القا می کرد که رابطه ای میان قتل ندا آقا سلطان درسال ۸۸ و اسیدپاشی در اصفهان سال ۱۳۹۳ وجود دارد. او می گفت "خارجی ها و غربی ها" می خواهند به "حکم نورانی" امر به معروف و نهی از منکرآنهم در ماه محرم و عاشورائی که این حکم نورانی باعث آن خون و خون ریزی شد، لطمه بزنند.

خونسردی و فقدان احساس و عاطفه انسانی این موجود را به هنگام سخن گفتن ازشکنجه و سنگسار و اعدام را به یاد داریم که گفت شکنجه و قطع عضو و سنگسار و اعدام " وجهی از لایف استایل زندگی ما مسلمانان است".

نظر این موجود درباره ی شادی نیز جای بررسی روانشناسانه دارد. او گفته است: " خوشحال بودن در لایف استایل اسلامی آداب دارد ، شما وقتی خوشحال هستید جیغ و عربده نمی کشید. این کار الاغ و حیوانات است. چهار پاها وقتی خوشحال می شوند جفتک می اندازند..."

وی به عنوان یک دماگوگ ورزیده و سفسطه گری فریبکار، هر گاه در مورد نقض حقوق بشر در ایران مورد پرسش قرارمی

چند پاسخ تکراری عوامفریبانه درچنته داشت که تکرار می کرد: گرفت

الف : به کسی مربوط نیست که ما چگونه زندگی می کنیم . کسی حق ندارد به ما بگوید بد و خوب چیست.

ب: آنها، یعنی امریکائی ها و اروپائی ها و غربی ها، صلاحیت ندارند در باره حقوق بشر حرف بزنند

ج: ما سازمان ملل و مخافل مختلف حقوق بشر بین المللی را قبول نداریم.

د: ما می خواهیم مسلمانانه زندگی کنیم و روش زندگی ما بر بنای قوانین اسلام است، و حقوق بشر هم از نظر مسلمین یعنی فهم صحیح قران و تعالیم اهل بیت.

abdi.jpgعباس عبدی، تحلیلگر سیاسی گفت: با انتخاب پزشکیان تغییر رخ داده است اما رییس جمهور بیش از حد نباید در شعار وفاق بماند. پیدا کردن نقطه بهینه خیلی مهم است. همان گونه که درباره قانون حجاب رفتار کرد باید در باره سایر قوانین مانع تحول عمل کند تا مسأله صداوسیما و روابط خارجی را در مسیر حل قرار دهد.

آقای عبدی که در حلقه‌ی فکری ستاد انتخاباتی پزشکیان یکی از اصلی‌ترین افراد بود، در گفت‌وگویی با انصاف نیوز به بهانه‌ی سالگرد آغاز ریاست جمهوری او، گفت: تا پایان همین امسال فقط وقت دارند که اصلاحات لازم را انجام دهند. فرصتی برای ساختار و آقای پزشکیان و همه منتقدان و موافقان باقی نمانده است. دور سه سال را خط بکشید، یا امسال یا هیچ وقت.

او با اشاره به اعلام آمادگی رئیس‌جمهور پزشکیان برای گفت‌وگو با اپوزیسیون گفت: این علامت بسیار کوچکی است و کفایت نمی‌کند. هنوز هم علامت و شواهدی که دال بر تغییر رویکرد باشد دیده نشده است. ولی باید امیدوار بود و کمک کرد که این تغییر رخ دهد. ناامید نیستم فقط نگرانم دیر و غیر قابل عمل شود.

متن گفت‌وگوی انصاف نیوز با عباس عبدی را می‌توانید در ادامه بخوانید:

رفتار مردم در جنگ راه را برای بهبود عملکرد دولت باز کرد

سالگرد انتخابات و جنگ ۱۲ روزه تقریبا همزمان شده بود. عملکرد دولت و شخص رییس جمهور در روزهای جنگ و پس از آن چطور بود؟ آیا اگر چنین جنگی در دولت سیزدهم رخ داده بود تفاوت چشمگیری در عملکردها وجود داشت؟

ـ عملکرد دولت پس از جنگ بیش از هر چیز مرتبط با نحوه رفتار مردم بود. واکنش مردم در این جنگ خوب و مسئولانه بود، لذا نه تنها فشاری بر وظایف دولت نداشت، بلکه راه را برای بهبود عملکرد و خدمات‌رسانی دولت نیز باز کرد. اگر این رفتار آن گونه بود که متجاوزان تصور می‌کردند، به طور قطع شاهد وضعیت و نتایج دیگری بودیم.

با این ملاحظه عملکرد مزبور قابل قبول و خوب بود، چرا که رفتار مردم را بازتابی از تصور آنان از دولت می‌دانم. پس در پاسخ به بخش دوم پرسش شما می‌توانم بگویم که از نظر من آمدن فردی چون جلیلی به پاستور می‌توانست شکاف موجود دولت ـ ملت را تشدید کند و بر رفتار و واکنش مردم در این جنگ اثر تعیین‌کننده و به‌شدت منفی بگذارد.

شاید اسراییل روی رفتار احتمالی مردم با وجود دولتی شبیه تندروها و جلیلی حساب کرده بود که در عمل ناموفق شد. مردم به صداقت پزشکیان اعتماد نسبی دارند، حتی اگر معتقد باشند که بخش مهمی از انتظارات آنان را برآورده نکرده است.

در اینجا باید بگویم که چرا عملکرد این دولت بر رفتار و واکنش مردم اثر گذاشت؟ به نظر من مهم‌ترین دلیلی که موجب شد متجاوزان در ارزیابی خود از واکنش مردم شکست خوردند این بود که مردم دیدند ایران دو ماه است که مذاکره می‌کند و طرف مقابل نیز هر روز یک حرف می‌زند و همه انتظار داشتند که به توافقی دست یابند.

پیش از گفت‌وگو با اپوزیسیون باید کارهای دیگری انجام شود

رییس جمهور در یک‌سالگی دولت خود به صراحت از گفت‌وگو با اپوزیسیون می‌گوید. حرفی که بیانش در این سطح سابقه‌ی چندانی ندارد. فکر می‌کنید پس از جنگ ۱۲ روزه مسیر تازه‌ای از سوی دولت و دیگر نهادها آغاز شده است؟

اگر سابقه ندارد، که ندارد، ما به ازای عملی آن چیست؟ مگر این مسأله در صلاحیت یا حدود اختیارات رییس جمهور به تنهایی است؟ اگر آقای پزشکیان از طرف شخص خودشان گفته‌اند، اهمیت چندانی ندارد*، ولی اگر از طرف حکومت گفته‌اند، پیش از رسیدن به این مرحله باید خیلی کارهای دیگر نیز انجام شود.

گفتگو باید براساس اختیارات باشد، من که نمی‌توانم برای فروش خودروی شما با دیگران گفتگو کنم. مگر اینکه وکالت و اختیار داشته باشم. هنوز بخش‌های اطلاعاتی، نظامی، قضایی، نظارتی و تقنینی و حتی سیاست‌گذاری کلان، به کلی خارج از حیطه اختیارات ایشان است.

اگر پزشکیان انتخاب نمی‌شد وضعیت کشور بسیار بسیار وخیم می‌بود

شما یکی از تلاشگران انتخابات پارسال بودید. با توجه به فراز و فرودهایی که در این یک سال رخ داد از آن تلاش‌ها پشیمان نشدید؟

معنای پشیمان شدن را متوجه نمی‌شوم. چون ممکن است به اهداف خود برسیم یا نرسیم، ولی ما که در آینده نیستیم تا بتوانیم نتیجه کارهای خود را به طور قطع و یقین ببینیم. ما باید آگاهانه و به دور از منافع شخصی و صادقانه وارد میدان شویم. سعی کنیم در ادامه راه نیز همین گونه رفتار کنیم. نقدها را بشنویم و منصفانه ارزیابی کنیم، ولی نتیجه را نمی‌توان تضمین کرد.

اگر از این زاویه نگاه و ارزیابی کنم، من در انتخابات ۱۴۰۳ تمامی مراحل و ضوابط رسیدن به یک تصمیم سیاسی قابل قبول را رعایت کردم. تعداد زیادی گفتگو با مخالفان انجام دادم و نظرم را گفتم، داوری هم به عهده مردم و مخاطبان بود. روزی هم که انتخابات تمام شد، خداحافظی کردم نه ریالی پول گرفتم و نه توقع دیگری داشتم.

امروز هم که نگاه می‌کنم رضایت نسبی دارم و گمان می‌کنم اگر پزشکیان انتخاب نمی‌شد، وضعیت کشور بسیار بسیار وخیم می‌بود. البته این فقط یک گمان و تحلیل است، به طور قطع نمی‌توان نظر داد، چون رخ نداده. من ۲۶ روز فعالیت سیاسی کردم که حس مفید بودن از آن دارم.

فرصتی نمانده است

اگر اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ ندهد دست‌کم سه سال دیگر از دولت پزشکیان باقی مانده. برای ادامه‌ی راه چه پیشنهادهایی دارید تا نقاط ضعف یک سال اخیر برطرف شود؟

ـ تا سه سال دیگر؟! تا پایان همین امسال فقط وقت دارند که اصلاحات لازم را انجام دهند. حتماً به یاد دارید که قبلاً در زمان رییسی دو بار گفته بودم که تا پایان ۱۴۰۳، ولی آمدن آقای پزشکیان فقط توانسته یک سال دیگر به تاب‌آوری سیاست‌های رسمی موجود کمک کند. فرصت‌ها چون ابر می‌گذرند. فرصتی برای ساختار و آقای پزشکیان و همه منتقدان و موافقان باقی نمانده است. دور سه سال را خط بکشید، یا امسال یا هیچ وقت.

:::

*هیئت تحریریه خبرنامه گویا بر این باور است که «فیل در اتاق» این مقاله، در واقع رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای است، و اینکه رئیس‌جمهور ایران چه بخواهد یا نخواهد، تأثیر چندانی ندارد.

به نظر می‌رسد بسیاری از مقالات نیمه‌انتقادی که در داخل ایران منتشر می‌شوند، به‌طور غیرمستقیم با هدف انتقاد از رهبری نوشته می‌شوند، بدون آنکه مستقیماً نامی از او برده شود (به دلیل ترس از پیامدها)

صدها روزنامه‌نگار، فعال مدنی و سیاسی در ایران، تنها به دلیل زیر سؤال بردن سیاست‌های جمهوری اسلامی و رهبر آن، زندانی شده‌اند.

:::

khakham.jpgرادیو فردا - خاخام شموئیل الیاهو، یکی از رهبران تندرو و ارشد یهودیان در اسرائیل، در یک ویدئو با علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، سخن گفته و دلایل «پیروزی» اسرائیل در جنگ اخیر را از منظر دینی برای او توضیح داده است.

🔸به گزارش رسانه‌های اسرائیل، ربای الیاهو که خاخام یهودیان شهر شمالی صفاد نیز هست، در پیام خود که چهارشنبه، اول مرداد، خطاب به خامنه‌ای و روحانیون حکومتی ایران منتشر شد، گفت حکومت شما در توجیه وضعیت خود در جنگ اخیر، حتی مدعی شده که اسرائیل در این جنگ از قدرت شیاطین و اجنه هم استفاده کرد، اما این اشتباه است و ما به شیاطین و اجنه متوسل نمی‌شویم.

🔸او از جمله با اشاره به سوره‌های قرآن در مورد قوم یهود گفت که فرشته‌های مقدس آسمانی طبق سوره‌های مصرح قرآن حافظ اسرائیل در جنگ‌ها هستند؛ «نه تنها در جنگ اخیر، بلکه در جنگ‌هایی مانند "نبرد شش روزه" که در آن اسرائیل بر مصر، سوریه، اردن و دیگران پیروز شد».

🔸خاخام الیاهو، ۶۸ ساله، افزوده است که جمهوری اسلامی برای نجات خود باید راه حقیقت را بپیماید و علیه خدایی که حافظ اسرائیل است، اقدام نکند در غیر این‌ صورت، راهی برای رهایی ندارد.

🔸عبدالله گنجی، مشاور شهردار تهران و یک چهره اصولگرا، بعد از جنگ ۱۲ روزه ادعا کرده بود که «طلسم‌هایی با نمادهای یهودی» در خیابان‌های تهران به دست آمده بود. آن ادعا در فضای مجازی ایران بازتاب گسترده یافت.

mesdaghibanner.jpgایرج مصداقی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، در گفت‌وگو با شبکه منوتو با انتقاد از جریان چپ در پیش از انقلاب اسلامی در ایران گفت:

چپ ایرانی نه تنها درک درستی از واقعیت‌های کشور نداشت، بلکه در شعارها و فرهنگ خود، ادامه‌ای از سنت شیعی بود.

به گفته او، چپ در دهه ۵۰ با نادیده‌گرفتن رشد اقتصادی ایران و اصلاحات، به سمت خشونت و اتحاد با خمینی رفت.

مصداقی تأکید کرد که شاه از بسیاری از مخالفانش جلوتر و دغدغه‌مندتر نسبت به ایران بود.

ایرج مصداقی: برخی گروه‌های چپ به‌رغم مخالفت با جمهوری اسلامی، با شنیدن نام شاهزاده رضا پهلوی در کنار رژیم می‌ایستند. او تأکید کرد که دشمنی با شاهزاده، امروز به معنای دشمنی با منافع ملی است و این جریان‌ها از گذشته عبور نکرده‌اند. مصداقی افزود: شاهزاده با حداقل امکانات به موقعیتی ملی رسیده، در حالی‌که چپ‌ها سرمایه سیاسی خود را از دست داده‌اند.

:::

کانال اینستاگرام مریم بختی

:::

وقتی که دریای خزر آزاد بود

| No Comments

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgرئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت:بنده رو به روی بشار اسد نشستم و به او گفتم پولی که از ایران گرفتید حق‌الناس است. برای این موضوع بدترین تاوان‌ها را دادم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حشمت‌الله فلاحت‌پیشه رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس در ویدیویی در شبکه اجتماعی اینستاگرام بیان کرد: بنده رو به روی بشار اسد نشستم و به او گفتم پولی که از ایران گرفتید حق‌الناس است و باید پس بدهید. بنده برای این موضوع در ایران به دادگاه رفتم. برای این موضوع بدترین تاوان‌ها را دادم.

رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس ادامه داد: ولی نقطه تلخ ماجرا این است که آخرین نخست وزیر بشار اسد و اولین وزیر خارجه جولانی، یعنی در دو رژیم، هردو تاکید کردند که ایران ۳۰ میلیارد دلار از سوریه طلب دارد. تنها پولی که در خارج هزینه شد و برای آن سند داریم، همین ۳۰ میلیارد دلاری است که بنده پیگیر شدم. مجلس سوریه قانون تصویب کرد و گفت که این پول مال ایران است،ولی من بخاطر این پول تاوان دادم.

فلاحت پیشه گفت: من یکی از کسانی بودم که قربانی جریانات افراطی ای شدیم که منافع ملی را به حاشیه بردند، این آفت سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران است.

هم‌بند زندان قصر

| No Comments
szk.jpgصادق زیباکلام - هم میهن

‌پیش از هر سخنی، لازم می‌دانم درگذشت دکتر احمد توکلی را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض کنم. ایشان شخصیتی بودند که چه در دوران مبارزه، چه در سال‌های پس از انقلاب، و چه در زندگی شخصی، همواره برای من محل تأمل و گاه حتی تحسین بودند. من با مرحوم توکلی در سال‌های ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴، زمانی که هر دو زندانی سیاسی بودیم، در یکی از ساختمان‌های قدیمی زندان قصر، موسوم به «حیاط مثلثی»، مدتی نسبتاً طولانی هم‌بند بودم.

در همان دوران نیز ایشان را انسانی بسیار متدین، پایبند به اصول، و باانگیزه‌ای راسخ برای مبارزه با ظلم و استبداد می‌دیدم. احمد توکلی پیش از انقلاب در رشته مهندسی برق با گرایش الکترونیک در دانشگاه شیراز تحصیل می‌کرد، اما به دلیل ارتباط با گروه‌های مخالف رژیم پهلوی، در سال دوم تحصیل بازداشت شد و مدتی را در زندان گذراند. پس از آزادی در جریان انقلاب، مانند بسیاری از فعالان سیاسی آن دوران، مسیر زندگی‌اش به سوی مسئولیت‌های دولتی و نقش‌آفرینی در عرصه سیاست تغییر کرد.

او مدتی وزیر کار در دولت اول آقای میرحسین موسوی بود و در چندین دوره نیز به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی فعالیت داشت. در دهه ۱۳۸۰ به عنوان یکی از چهره‌های شاخص جریان اصولگرا شناخته می‌شد و از جمله سیاستمدارانی بود که صراحت، پافشاری بر اصول، و نقدهای تند و تیز را در عرصه عمومی دنبال می‌کرد. با این حال، با چهره‌هایی چون آقای هاشمی‌رفسنجانی و آقای خاتمی میانه‌ای نداشت و همواره منتقد جدی دیدگاه‌های آنان بود. از منظر شخصی، ارتباط من با مرحوم توکلی در سطحی فراتر از آشنایی سیاسی بود.

از زمانی که دختر بزرگم با پسر ایشان ازدواج کرد، برای حدود ده سال بخشی از خانواده ایشان محسوب می‌شدم. در طی آن دوران رفت‌وآمد، رفتار و منش ایشان را از نزدیک دیدم و همواره ایشان را اسوه‌ای از پاکی، صداقت و خلوص دیدم. من صادقانه شهادت می‌دهم که هیچ‌گاه کوچک‌ترین امتیاز دولتی یا رانت اقتصادی در زندگی ایشان و خانواده‌شان وارد نشد. او حتی یک گام هم برای آن برنداشت که فرزندان یا نزدیکانش به مقامی برسند یا از قدرت بهره‌برداری شخصی کنند. این خصوصیت در سطح مسئولان بلندپایه کشور بسیار نادر و کم‌نظیر است.

goonei.jpgایران وایر - «مطهره گونه‌ای», زندانی سیاسی و فعال پیشین دانشجویی بعد از آزادی از زندان, روایت خود از حمله موشکی به زندان اوین را در حساب کاربری اینستاگرامش منتشر کرد.

او در این روایت کوتاه اما بسیار تکان‌دهنده نوشت ;i حکومت جمهوری اسلامی می‌خواست گروهی از زندانیان زن در زمان حمله اسراییل به این زندان، در زیر آوار جنگ دفن شوند.

به نوشته این فعال سیاسی او به همراه ۱۴زن دیگر، در بند زنان ۲۰۹ اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می‌شود در زمان حمله موشکی اسراییل به این زندان در سلول‌های انفرادی بوده‌اند.

مطهره گونه‌ای نوشت: «موقع انفجارها در سلول‌ها را شکستیم، در حالی که پاسدارها دستور داشتند در انفرادی‌ها و سلول‌ها را باز نکنند. ما را به قرنطینه قرچک منتقل کردند و دو روز بعد، به خانه‌ امن وزارت اطلاعات در ناکجاآباد فرستادند.»

او اسامی زنان زندانی که همزمان با او در بازداشتگاه ۲۰۹ بودند را «دنیا حسینی»، «ارغوان فلاحی»، «پرستو هاشمی» (مبتلا به سرطان)، «دنیا کمالی»، «رها ناظر»، «مینا» (سالمند و نیازمند رسیدگی فوری)، «لیدا» (زندانی یهودی)، «شیده»، «شیدا» و «نوشین» (هر سه بهایی)، «سیسیل»، «زینب» (زندانی عراقی-ترکیه)، «رودابه (زهرا)» و «تکتم» اعلام کرده است.

روایت زندانیان از حمله موشکی اسراییل به زندان اوین بخشی از تاریخ مستند جنگ ۱۲روزه را تشکیل می‌دهد چرا که جمهوری اسلامی از اطلاع‌رسانی دقیق و شفاف در مورد آن‌چه روی داد و شمار آسیب‌دیده و جان‌باختگان این حمله خودداری می‌کند.

imenabadi.jpg

من یک توئیت زدم شش بار با من تماس گرفته شد، بیست و یک نفر در یک شب شهید شدند دستگاه امنیت ما کجا بود؟!

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده پیشین مجلس، در گفت‌وگو با دیدارنیوز، از پاسخ‌گو نبودن دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی پس از حملات اسرائیل انتقاد کرد و گفت چرا این نهادها و اشخاص مسئول محاکمه یا استیضاح نشدند.

او با اشاره به گسترش نفوذ جاسوس‌ها در ساختار حکومت افزود وضعیت کشور به‌گونه‌ای شده که مقام‌های جمهوری اسلامی، حرف‌هایشان را روی کاغذ به هم منتقل می‌کنند.

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده پیشین مجلس، در اظهاراتی درباره فرماندهان سپاه که در حمله اسرائیل کشته شدند، با اشاره به نام علی شمخانی اینکه او هدف حمله اسرائیل قرار گرفته باشد را شبهه‌دار دانست و گفت: «او زیر آوار نبوده»

غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی، نماینده پیشین مجلس، با اشاره به کشته شدن سران جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه، گفت: سطح نفوذ در بالاترین رده‌های کشور است. همه چیز شنود شد و زندگی‌نامه همه اینها را داشتند؛ از گروه خونی و دی‌ان‌ای تا حساب بانکی. چرا نفوذ را در افغان‌ها خلاصه می‌کنید؟

:::

بدون شرح!

| No Comments
:::

sarkhosh.jpgهمایش مونیخ به مثابه یک آزمون تاریخی

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

در تاریخ سیاسی ملت‌ها، لحظاتی وجود دارد که یک رویداد، فراتر از اهمیت ظاهری خود، به یک «آزمایشگاه» تبدیل می‌شود؛ آزمایشگاهی که در آن، تمام آسیب‌ها، امیدها، ظرفیت‌ها و ضعف‌های یک جریان سیاسی در برابر چشم همگان به نمایش گذاشته می‌شود. همایش همکاری ملی در مونیخ، دقیقاً چنین لحظه‌ای است. این گردهمایی، نه صرفاً یک نشست سیاسی، که یک آزمون بالینی برای سنجش «بلوغ سیاسی» اپوزیسیون ایران است.

پرسش اصلی که این همایش باید به آن پاسخ دهد، این نیست که آیا مخالفان جمهوری اسلامی می‌توانند برای یک عکس یادگاری در کنار هم بایستند یا خیر. پرسش بنیادین این است: آیا اپوزیسیون ایران، به عنوان یک پدیده‌ی تاریخی و جامعه‌شناختی، قادر است بر آسیب‌های ساختاری و دیرپای خود غلبه کرده و از یک مجموعه‌ی پراکنده از «شخصیت‌ها» و «ایدئولوژی‌ها» به یک «آلترناتیو سیاسی نهادینه‌شده» و کارآمد تبدیل شود؟ این نوشتار، ضمن تشریح این آسیب‌های تاریخی، یک توصیه‌نامه‌ی راهبردی مشخص برای عبور از این آزمون دشوار ارائه می‌دهد.

بخش اول: تبارشناسی شکست؛ چرا اتحاد در اپوزیسیون ایران یک استثناست؟

برای فهم اهمیت همایش مونیخ، باید ابتدا به سه گسل عمیق و تاریخی که دهه‌هاست زیر پای اپوزیسیون ایران فعال است، نگاه کنیم. هرگونه تلاش برای اتحاد، بدون شناخت این گسل‌ها، مانند ساختن یک بنای مجلل بر روی زمینی لرزان است.

Jalal_Eijadi_8.jpgبحران تمام جامعه ایران را در برگرفته است و امکان فروپاشی جمهوری اسلامی خامنه ای بیش از هر زمان دیگر پدیدار شده است. جامعه ایران میخواهد از کهنگی دینی و استبداد توتالیتر شیعه خارج شود، نظام سیاسی دینی ولایت فقیهی در بهت و گیجی و تشتت با سرکوب و پروپاگاند میخواهد خود را نگه دارد. فضای کنونی یادآور دوران پایانی رژیم های توتالیتر است.

قدرت سیاسی و متحدان «ملی اسلامیست»

فروپاشی درونی سیاسی و نظامی و نزاع باندها و فرقه های اوج گرفته است. برای گروهبندی های داخل حکومت، شخص خامنه ای هم متهم است و هم حامی و حافظ محسوب می شود. متهم است زیرا خامنه ای با خودسری و استبداد فردی، امنیت همه آنها را به خطر انداخته است. در ضمن برای آنها، خامنه ای با قدرت فردی خود، حافظ و نگهبان است. بنابراین همه در برابر دیکتاتور بزرگ کرنش می کنند.

مکانیسم قدرت در هیات حاکمه ایران مخلوطی درهم تنیده از ایدئولوژی قرآنی و شیعه گری، فساد اخلاقی و مالی، رانتخواری و حیله گری، توطئه گری باندهای مافیایی و قاچاق اسلحه و پولشوئی، مخفی کاری و دروغپردازی، پیوندهای خانوادگی و حوزوی، جهادگرایی ضدآمریکائی و ضداسرائیلی، مرگ طلبی حسینی و مهدیگری، جنگ سایبری و پروپاگاند فاشیسم شیعی، سازماندهی عمودی نظامی مطلق و گروههای شبه فاشیستی خیابانی و غیره بشمار میآید. پس از جنگ اسرائیل و آمریکا و کشته شدن صدها سردار و مسئول سپاهی، این ساختار قدرت توتالیتر بشدت بحرانی شده و قدرت حاکم احساس میکند به نابودی خود نزدیک شده است. البته پول و اسلحه به رژیم دلگرمی می دهد ولی ترس و اضطراب از سقوط، رژیم را به رعشه انداخته است. به همین خاطر برای ماندگاری خود و جلوگیری از شورش و جنبش مردمی، پروپاگاند «ملی گرایی» و «ایران گرایی» و «همه با هم» را مطرح کرد و بویژه اقدام نمود تا اپوزیسیون را متفرق کند. یکی از شگردهای نظام اسلامی جلب لایه های جدید از اجتماع با اهرم «ناسیونالیسم اسلامی» و بعنوان حامی در لحظه حمله نظامی اسرائیل، به دستگاه نظامی حاکم است. افزون برآن، رژیم تلاش نمود تا از درون اپوزیسیون افرادی را خنثی نموده و بخشی را هم جبهه خود کند.

با جلب بخشی از جامعه و بخشی از اپوزیسیون رژیم اهداف زیر دنبال می کرد:

darkoob.jpgپرسش این است:

«آیا کسانی که برای شکست کارزار ملی رضا پهلوی در سرنگونی جمهوری اسلامی علیه وی متحد می‌شوند به معنای این نیست که حاضرین بر بالینِ در حالِ احتضار ایران، مانع از مداوای تنها پزشک این جمع شده‌اند؟»

از نخستین تلاش سازمان‌یافته در اعلان جرم 450 نفر موسوم به فعال مدنی و کنشگر سیاسی در تحریم ایران اینترنشنال تا شکایت پرستو فروهر، و از نفرت‌پراکنی و هتاکی سروش دباغ به شاهزاده رضا پهلوی تا بیانیه 700 نفر در حمایت از طرح سیاسی میرحسین موسوی برای ایجاد شوک الکتریکی روی جسد ج ا... همه و همه، حکایت از میزان ترس و وحشتی دارد که به جان موافقانِ به ظاهر مخالف ج ا، از بازگشت دوباره نظام پادشاهی در ایران افتاده است. باور این موضوع به نظر سخت می‌آید از بیانیه‌ای که بانیان اصلی سرکوب و کشتار مردم ایران را فرزندان نظامی ملت نامیده چنین حمایت وسیعی صورت بگیرد و به تنها رسانه‌ای که انعکاس واقعی احساس مردم ایران در این 12 روز بوده، با ارعاب و تهدید انگ تریبون تبلیغاتی جنگ اسرائیل-امریکا بچسبانند. جز اینکه هدف اصلی همه این تلاش‌های یکدستِ اپوزیسیونِ منهای پهلوی، شخص رضا پهلوی است که تقریباً دنیا به رهبری وی برای دوره گذارِ آرام و بدون خونریزی متقاعد شده بود. این "اپوزیسیون" بارها و بارها ثابت کرده که فقط با دو چیز مخالف است: 1)انحصارطلبی شخص خامنه‌ای و نه اصل ج ا. 2)ترس از استقرار مجدد نظام پادشاهی از طریق مراجعه به آرا مردم.

اصلاح‌طلبان و همه مخالفان اصل ج ا در نکته دوم اشتراک نظر دارند. پس جبهه فراگیر و متکثر اپوزیسیونِ منهای رضا پهلوی، روی دیگر سکه ج ا ست، به جز افراد یا گروه‌هایی که با تاکید و حفظ اعتقاد خود به نظام سیاسی جمهوری‌، به‌طور مشخص از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر دوره گذار حمایت کرده‌اند.

ایرانِ آزاد و دموکراسی

این کنشگران خوب می‌دانند که اولاً در فردای آزادی ایران، ایرانِ واقعاً آزاد که خبری از آزادی طبقاتی الیت و روشنفکر نیست، رای قاطع میلیون‌ها ایرانی به یک نظام پادشاهی مشروطه و به احتمال خیلی زیاد، تداوم پادشاهی نظام پهلوی خواهد بود. برای همین رضا پهلوی را حتی به‌عنوان رهبر دوره گذار نمی‌پذیرند چون می‌دانند وی تنها کسی است که انتخابات واقعاً آزاد با بالاترین استانداردهای دموکراسی تحت نظارت سازمان‌های بین‌المللی برگزار خواهد کرد که به احتمال قریب به یقین خروجی‌اش یک نظام مشروطه پادشاهی است.

دوم، اینان نیک آگاهند که مخالفت با استبداد شخص خامنه‌ای از جنس مخالفت با "دیکتاتوری" پادشاه فقید نیست؛ چون در زمان وی، یک دولت بااساس با اعتبار جهانی موجود بود که زندگی عادی شهروندان جریان داشت؛ اما در ایرانِ اکنون، اساساً دولتی وجود ندارد، تا اعتباری در جهان و جریانی به نام زندگی در آن دیده شود که بتوان با رفرمی از نوع عربستان، دولت فروپاشیده را ترمیم کرد، تازه اگر با هزار مصیبت موفق شوند رهبر متوهم یا جانشین وی را برای انجام چنین کاری متقاعد کنند.

سوم، جمهوری‌خواهان می‌دانند که فقط ذیل موجودیت ج ا قادر به ادامه حیات سیاسی هستند زیرا کسانی که بعد از چهار دهه ادعای حقوق بشر، دموکراسی و جامعه مدنی، در عمل حتی هنوز هم نمی‌توانند برای گپ دوستانه بر سر یک میز بنشینند و محترمانه با یکدیگر گفتگو نمایند، پس قادر نخواهند بود برای اعلام جمهوری دوم با ائتلاف بر یک رهبر، مبارزه‌ای مؤثر علیه ج ا شکل دهند. این باشندگان سیاسی بعد از تحولات سال 96، و شنیدن شعار «رضاشاه روحت شاد» اصولاً هم به دنبال اعلام جمهوری دوم نیستند چون نیک می‌دانند نه پشتیبانی و اقبال عمومی مردم را دارند؛ و نه در این طیفِ گسترده و متضاد جمهوری‌خواهی، جز با خونریزی و کشتار وسیع، می‌توان سایر مدعیان را مطیع کرد. دلیل می‌خواهید؟

اکنون اغلب این کنشگران، باشندگان و سلبریتی‌های سیاسی تحت عنوان "اپوزیسیون" در کشورهای متمدن زندگی می‌کنند و تنها وسیله‌ای که برای جدل با یکدیگر دارند "لفظ" و "انگ" است که نمونه‌اش همان 450 نفری ست که تحمل تنها رسانه‌ی بازتاب‌دهنده نظر مهمترین مخالف ج ا را نداشت... فرض کنید همین امروز ج ا سرنگون شد! و از جنس این 450 نفر + 700 و مخصوصاٌ آن یک نفر، فرمان جمهوری جدید را به دست گرفت! به ایران می‌آیند، چه کار خواهند کرد؟ آیا تضمینی هست که با دسترسی به انبار سلاح و مهمات، آقای سروش‌خمینی‌‌ایسم به جای دشنام به رضا پهلوی گلوله بر سر هوادارانش نریزد و در جنگ قدرت، مردم آسیب نبینند؟ ایشان را مثال زدم چون به لحاظ علم و تقوا گل سر سبد باشندگان دینی است، شخصیت آکادمیک دارد و در هاروارد تدریس می‌کند؛ اما نه فقط با رضا پهلوی و هرکس که مثل وی نمی‌اندیشد، که با گلشیفته و اصولاً با هر سبک زندگیِ متفاوت، مشکل دارد. یا شاید هم سخت است که بپذیریم بهترین دانشمندان و فیلسوفان جهان تا روز آخر در خدمت هیتلر بودند و کسی مثل هایدگر ذیل دکترین هایدگرنازیسم تا پایان عمر (1976) حتی حاضر نشد در این مورد اظهار تاسف کند.

من به عنوان احدی از مردم عادی و طبعاً قشر خاکستری هیچ اعتمادی به هیچیک از این مخالفان و روشنفکران عموماً جمهوری‌خواه نداریم تا حکمرانی جدید خود را با اعلام یک شرایط اضطرار دیگر برای سرکوب و کشتار ما مردم آغاز نکنند. کسانی که هرقدر بیشتر حرف می‌زنند بهتر می‌فهمیم نه تنها از کرده خود پشیمان نیستند که اکنون حتی حاضرند در این لحظات حساس به قیمت نابودی ایران، نظامِ ج ا را دو دستی بچسبند تا مبادا، زبانشان لال، ایران به دست آن شخص که نامش و تنها جرمش «پهلوی» است آزاد و آباد گردد.

Akbar_Karami_4.jpgدر جنگ ایران و اسراییل چه‌کسانی ایران‌یار و چه‌کسانی دشمن‌یار شدند؟ بنیادها ی ایران‌یاری چیست؟
این جنگ تا همین‌جا صف‌بندی‌ها تازه‌ای را به پادایست‌مان (Opposition) ایرانی چپانده است. گروهی این برهان را پیش‌گذاشته‌اند که جمهوری اسلامی و شخص آقای خامنه‌ای سودها و زیان‌ها ی ایران را نمی‌شناسد، یا در برآوردها ی سیاسی خود به حساب نمی‌آورد، و تا آن‌جا پیش می‌روند که حکومت سرکوب‌گر و نامردم‌سالار جممهوری اسلامی را غیرخودی، بی‌گانه و دشمن راستین ایران می‌خوانند.
پی‌آمد چنین نگاهی است که باره ی خیانت و دشمن‌یاری یا از روی میز گفت‌وگو‌ها ی ملی برداشته می‌شود، یا چنان بی‌رنگ می‌شود که امکانی برای کاربرد آن ‌و جدایش خودی از ناخودی حتا در زمان جنگ هم نمی‌ماند. (۱)

در این انگاره و نگرمان (نظریه) در بنیادها مرز میان خطا ی سیاسی (Political miscalculation) و خیانت (Treason) از میان برداشته شده است. (۲) این همان آسیبی است که پیش‌تر در جمهوری اسلامی رخ‌داده است؛ هزینه‌ها ی بسیاری بالاآورده است و مردمان ایران را به خودی و ناخودی دوپاره و در برابر هم قرار داده است. جمهوری اسلامی برای آماده کردن چماق سرکوب نخست با این‌همانی خود و مردم، مرز خطا ی سیاسی و خیانت را برداشت؛ و سپس منتقدان و دشمنان خود را دشمنان ایران و مردم نامید. در چنین ایستار خاکستری ی بود که پخش مرگ و سرکوب در جمهوری اسلامی آسان و ساده شد. جوان‌کشی تابستان ۶۷ و قتل‌ها ی زنجیره‌ای دو نمونه ی برجسته از این تبه‌کاری اند. (۳)
آن‌چه این روزها در پادایست‌مان ایرانی روی‌داده است، ادامه و برگردان همان چم‌گویی (منطق)، آسیب و شکاف است. انگار این نگاه از همان‌جا می‌آید و بازتاب همان بدخیمی و پلشتی است؛ با این دگرواری که بارها و شانه‌ها را جا‌به‌جا کرده است. یعنی لایه‌ای از این گروه‌ها ی تردشده و سرکوب‌شده خودی‌ها ی نظام جمهوری اسلامی را ناخودی برای ایران و بی‌گانه با ملت می‌خوانند و ایستادن در کنار آنان را هم‌تراز ایستادن کنار یک کشور متجاوز و تازش‌گر به ایران می‌دانند. و حتا بیش‌تر. آن‌ها می‌گویند دشمن راستین ایران همین جماعت ایران‌ویران‌کن هستند. آن‌ها هستند که ایران و ایرانیان را گروگان گرفته‌اند. این لشگر یعجوج و‌ معجوح جمهوری اسلامی است که ایران را اشغال کرده‌است.

در این تیره‌گی ی معنایی و‌ شلخته‌گی ی گفتمانی چه‌گونه می‌توان خیانت و دشمن‌یاری ‌را کران‌بند و تعریف کرد؟ چه‌کسانی ‌دشمن‌یار هستند؟ و چه‌کسانی دوستان نادان ایران و ایرانیان؟ مرز دشمن‌یاری (خیانت) و خطا ی سیاسی چیست؟ چه‌گونه این مرزبندی را می‌توان برجسته کرد؟ و به گفتمانی ملی بالاکشید؟ گفتمانی که از یک‌سو چماقی برای سرکوب نمی‌تراشد و از دیگرسو نمی‌گذارد در این شلم‌شوربا ی سیاست و جنگ در ایران، حساب‌وکتاب شهریاری و دشمن‌یاری در میان هم‌همه‌ها ی سیاسی و نادانی‌ها ی تاریخی و سیاست، از تور اندیشه‌ها و تیزی نگاه ما بگزیرد.

چه‌گونه می‌توان هم‌کاری و هم‌سویی با دشمنان ایران، و کمک‌گرفتن از بی‌گانه‌گان را از حساب‌وکتاب نادرست و ناراست سودها‌وزیان‌ها ی ملی و ایستادن کنار خامنه‌ای و ساختار و بافتار سرکوب جدا کرد؟ کدام‌یک دشمن‌یاری و خیانت است؟ و کدام‌یک (حتا اگر خطا) حق شهروندی؟ و دست‌بالا ریختی از خطا ی سیاسی؟

liaghatsmall.jpgنقدی بر مقاله «رهبری در آینه مسئولیت و واقعیت، از امیر دها»

مقاله‌ی «رهبری در آینه مسئولیت و واقعیت» نوشته‌ی امیر دها، تلاش دارد تا شاهزاده رضا پهلوی را به‌عنوان چهره‌ای ممتاز و مسئول در اپوزیسیون ایران معرفی کند. آن مقاله با زبانی ستایش‌گرانه، او را رهبر قابل اتکای دوران گذار می‌داند و از مسئولیت‌پذیری و صداقت او تمجید می‌کند.

در مقاله‌ی حاضر، ضمن حفظ احترام به دیدگاه نویسنده، نقش واقعی رضا پهلوی در فرآیند گذار دموکراتیک بازخوانی می‌شود. این بررسی با تکیه بر داده‌های تجربی، پروژه‌ی «وکالت»، منطق وکیل‌الرعایا، و خطرات تکیه بر کریدورهای خارجی، سعی دارد تصویری واقع‌گرایانه و تحلیلی از جایگاه او ارائه دهد.

۱. بررسی مقاله امیر دها: ستایش یا تحلیل؟

این مقاله با تمرکز بر شخصیت‌پردازی مثبت از رضا پهلوی، او را «تنها چهره‌ی مسئول» در اپوزیسیون معرفی می‌کند که حاضر شده «انگ‌ها و خدنگ‌ها» را به جان بخرد. اما زبان ستایش‌گرانه، بدون تحلیل دقیق از عملکرد میدانی، تجربه‌ی ارتباط با مردم، یا میزان پذیرش درون‌جنبشی، آن را بیشتر به تبلیغ شخصی نزدیک کرده تا نقد سیاسی.

فاصله‌گذاری مقاله با سایر نیروهای سیاسی، از جمله چهره‌های مدنی و زندانیان سیاسی که بی‌وقفه در میدان حاضر بوده‌اند، موجب نوعی تک‌صدایی در روایت می‌شود. مسئولیت‌پذیری، اگر قرار باشد معنا داشته باشد، باید با حضور میدانی، تحمل هزینه، و پاسخ‌گویی همراه باشد--نه صرفاً با نیت و نطق.

۲. پروژه‌ی «وکالت»: مردم‌باوری یا وکیل‌الرعایایی؟

پروژه‌ی «من وکالت می‌دهم»، با هدف تثبیت جایگاه رضا پهلوی به‌عنوان نماینده‌ی مردم ایران نزد قدرت‌های خارجی، در ابتدا با استقبال نسبی روبه‌رو شد، اما با گذشت زمان، نقدهای قابل توجهی را برانگیخت:

roshan.jpgکیهان لندن - نسرین روشن شهروند دوتابعیتی ایرانی- بریتانیایی روز ۲۵ آبان ۱۴۰۲ هنگام تلاش برای خروج قانونی از ایران و سفر به بریتانیا- محل اقامت دائمی‌اش- در فرودگاه بین‌المللی «خمینی» تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد. او پس از بازداشت به سلول انفرادی در بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد؛ بخشی از بازداشتگاهی که تحت نظارت مستقیم وزارت اطلاعات اداره می‌شود.

در نخستین بخش از گفتگوی اختصاصی با نازنین انصاری، نسرین روشن جزئیاتی از روند بازداشت خود در فرودگاه، انتقال به زندان اوین، بازجویی‌ها و روزهای بازداشت در بند ۲۰۹ را روایت می‌کند. او همچنین به خاطراتی از هم‌بند بودن با وریشه مرادی در آن دوران می‌پردازد.

نسرین روشن در مورد بازداشت خود در دهه ۱۳۶۰ که به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت و زندانی شد نیز توضیح می‌دهد. او از شرایط طاقت‌فرسای آن سال‌ها، رفتار مأموران و در نهایت دیدار و پوزش خود از شهبانو فرح پهلوی سخن می‌گوید. روشن پس از تحمل ۵۵۰ روز حبس در زندان اوین روز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ آزاد شد و به بریتانیا بازگشت.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

:::

pasa.jpgاز جنبش‌های صنفی تا خیزش نسل Z، ضرورت بازخوانی نقش رهبری در لحظه‌ای تاریخی

در تاریخ معاصر ایران، جنبش‌های مدنی همواره به‌ مثابه شعله‌هایی خاموش ‌نشدنی، در دل تاریکی‌های سرکوب و استبداد، روشنی بخشیده‌اند. در جمهوری اسلامی که نزدیک به نیم ‌قرن با سیاست‌های تمامیت ‌خواه، خفقان سیستماتیک، و مهندسی ترس به اداره جامعه پرداخت، آنچه سر باز زد و تسلیم نشد، روح جمعی مقاومت بود، مقاومتی نه لزوماً مسلحانه، که در رگ‌ و ریشه‌ جامعه مدنی جاری بود، گاه در قامتِ معلمانِ معترض، گاه با فریاد کارگران در خطوط تولید و گاه در سکوت بلند پرستارانی که خواهان کرامت انسانی بودند.

از کوی دانشگاه تا «زن، زندگی، آزادی»

جنبش دانشجویی کوی دانشگاه در تیر ۱۳۷۸، نخستین ترک جدی بر دیوار توهم ثبات رژیم بود. نسلی تازه در پی فهم و کنش سیاسی، آن‌هم خارج از دالان‌های قدرت، تولد یافت. اما آن حرکت، سرآغاز جریانی بود که تا به امروز ادامه یافته و در هر دهه، نه تنها خاموش نشده، بلکه بالغتر، پرتعدادتر، و رادیکالتر شده است.

از جنبش سبز سال ۱۳۸۸ که مطالباتی انتخاباتی را به خیابان آورد، تا خیزش‌های دی ۹۶ و آبان ۹۸ که با تمرکز بر عدالت اجتماعی و اقتصادی شکل گرفتند، و نهایتاً جنبش «زن، زندگی، آزادی» که نقطه اوج هم‌افزایی خیزش‌های اقشار مختلف با رهبری نمادین نسل Z بود. همه نشان دادند که جامعه ایران به بلوغ سیاسی و مدنی رسیده است. دیگر نه یک مطالبه، که کلیت نظم موجود را زیر سؤال می‌برد؛ نه یک قشر، که بدنه‌ی اجتماعی متکثر و پیوسته‌ای خواهان تغییر بنیادین است.

اپوزیسیون فشل، وارثان توهم و چهره‌های خود گمارده

در این گذار پرمخاطره، یکی از جدی‌ ترین موانع نه در دل حاکمیت، که در میان برخی مدعیان بیرون از قدرت است. گروهی از سلطنت ‌طلبان خودشیفته و انحصارطلب، که نه‌ تنها از حرکت تاریخی جامعه ایران چندین دهه عقب افتاده‌اند، بلکه همچنان در خیال خام احیای یک ساختار سیاسی موروثی و واپس‌ گرا به سر می‌برند. اینان، با اعتماد به ‌نفس کاذبِ ناشی از اتاق‌های پژواک در شبکه‌های اجتماعی و پوشش‌های گلچین‌شده‌ رسانه‌ای، خود را «تنها آلترناتیو» می‌نامند، حال آنکه در صحنه واقعی، نه پایگاه مردمی دارند نه فهمی از جامعه امروز ایران.

تنها راه نجات

| No Comments

asefi.jpgعراقچی: اسرائیل را نابود نمی‌کنیم | رهبری تأیید می‌کند یا نه؟

اگر عراقچی می‌گوید ایران دنبال محو اسرائیل نیست، این حرف باید از زبان رهبر نظام به‌صورت رسمی و علنی اعلام شود

حمید آصفی

جمهوری اسلامی اگر می‌خواهد ایران نابود نشود و خودش هم نابود نگردد، باید بجنبد. سریع، صریح، بدون تردید، بدون بازی‌های دوگانه. راه نجات، روشن است. ادامه دشمنی رسمی با اسرائیل، ادامه جنگ نیابتی، ادامه شعارهای پوسیده، ادامه رابطه خصمانه با آمریکا، فقط یک معنا دارد: انتحار سیاسی. انتحار اقتصادی. انتحار ملی.

هیچ دولت عاقلی چهل‌وهفت سال تمام نمی‌جنگد، بدون این‌که حتی یک سنگ از جای دشمن تکان داده باشد. اگر بعد از این همه سال، هنوز اسرائیل سر جایش است، اگر هنوز در حال امضای قراردادهای امنیتی با کشورهای عربی است، اگر در قلب جهان عرب سفارت دارد، پس یا جمهوری اسلامی شکست خورده، یا این جنگ از ابتدا دروغ بوده. هر دو حالت، یک نتیجه دارد: پایانش باید همین‌جا باشد.

نه به خاطر اسرائیل. نه به خاطر اخلاق. نه به خاطر فلسطین. به خاطر ایران. به خاطر این مردم. به خاطر این خاک له‌شده زیر چکمه تحریم‌ها. جنگی که نه سود دارد، نه دستاورد، فقط خرج دارد. خرج پول. خرج امنیت. خرج آینده.

اگر عراقچی می‌گوید ایران دنبال محو اسرائیل نیست، این حرف باید از زبان رهبر نظام به‌صورت رسمی و علنی اعلام شود. نه با ایما و اشاره. نه با مذاکره‌ پنهانی. نه با نیم‌جمله‌هایی که فقط مصرف خارجی دارند. یک بیانیه رسمی، شفاف، در تهران، با صدای بلند: ایران با اسرائیل در حال جنگ نیست و ترک مخاصمه کامل می‌کند. ایران هیچ اقدام عملی برای نابودی این کشور انجام نمی‌دهد. ایران سیاست خارجی‌اش را بر مبنای حمایت از نیابتی‌ها تنظیم نمی‌کند. تمام.

pezeshkian.jpgتشدید مجازات‌ها برای انتشار «اخبار خلاف واقع»

رادیو فردا - ارائه یک لایحهٔ دو فوریتی از سوی دولت مسعود پزشکیان به مجلس شورای اسلامی با موجی از مخالفت‌ها روبرو شده است، لایحه‌ای که به گفتهٔ منتقدان سرکوب آزادی بیان در ایران را تشدید می‌کند.

لایحهٔ ۲۲ ماده‌ای «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» روز هشتم تیر با قید دو فوریت در هیئت دولت جمهوری اسلامی تصویب و ۳۰ تیر با امضای مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، و امین‌حسین رحیمی، وزیر دادگستری، به مجلس شورای اسلامی فرستاده شد تا بررسی و تصویب شود.

مقابله با «بی‌اعتبارسازی نهادهای حاکمیتی و گزارش‌های رسمی، ایجاد ترس و وحشت عمومی، برهم‌زدن اجتماعی و تضعیف انسجام ملی» از طریق «نشر محتوای خبری تحریف‌شده و خلاف واقع» ازجمله دلایل تدوین این لایحه ذکر شده است.

بر اساس ماده ۱۴ این لایحه، «اگر نشر محتوای خلاف واقع در مواقع بحرانی یا شرایط اضطراری یا وضعیت جنگی... واقع شود، در صورتی که از مصادیق افساد فی‌الارض نباشد، مجازات مرتکب یک درجه تشدید می‌شود».

ماده ۱۵ هم می‌گوید که «چنانچه نشر محتوای خلاف واقع... از سوی اشخاصی که به دلیل داشتن شهرت، دانش، مهارت، موقعیت یا هر رابطه دیگر با مخاطبان خود دارای قدرت تأثیرگذاری بر تصمیمات آنان را دارند ارتکاب یابد، حسب مورد مجازات مقرر یک درجه تشدید می‌شود».

براساس این لایحهٔ دولت، هرگونه اطلاعات خبری به هر صورتی دربارهٔ امور امنیتی و دفاعی، سیاسی و اداری، اقتصادی و بازرگانی، صنعتی و فناوری، فرهنگی و اجتماعی، سلامت و رفاه، آموزش و پژوهش و حقوقی و قضایی، در هر قالبی، در مورد مصوبات، تصمیمات و اقدامات نهادهای حاکمیتی یا وابسته به حاکمیت و اظهارات مقامات و مسئولان «محتوا» تلقی می‌شود.

«خلاف واقع» نیز در این لایحه به هر محتوایی اطلاق شده که «مابه‌ازایی در واقعیت نداشته یا شکل تحریف‌شده‌ای از یک واقعیت یا انعکاس ناقص واقعیت مانند پنهان‌کردن عمدی بخش‌هایی از آن باشد».

میلاد علوی، روزنامه‌نگار در تهران، در پستی در شبکهٔ ایکس با اشاره به این لایحه نوشت: شاید باور نکنید «براساس مواد ۱۳، ۱۴ و ۱۵ لایحهٔ مقابله با اخبار غیرواقعی دولت، مجازات فرد مشهوری که در شرایط بحرانی یا جنگی، توئیتی بزند که کذب تشخیص داده شود، ۱۰ تا ۱۵ سال حبس است اما مجازات فردی که مرتکب سرقت با سلاح شود، براساس ماده ۶۵۲ قانون مجازات، ۳ ماه تا ۱۰ سال حبس است!»

محسن برهانی، حقوقدان و وکیل، هم در چند پست از این لایحه انتقاد کرده و نوشته که «در صورت عدم استرداد و تصویب نهایی» این لایحه، «همه باید لال شویم و الا مجازات می‌شویم».

او با بیان این‌که این لایحه «آخرین میخ بر تابوت آزادی بیان در ایران» است، همچنین اشاره کرده که در این لایحه از عبارت «نشر اکاذیب» که سابقه‌ای صدساله در نظام کیفری ایران دارد استفاده نشده، و از عبارت بسیار گسترده و مبهم «محتوای خلاف واقع» استفاده شده است.

ref.jpgاسفند۱۴۰۱ بود که «ابراهیم اکبرپور» داور بین‌المللی فوتبال ساحلی ایران، در نامه‌ای خطاب به فدراسیون جهانی فوتبال، دعوت کمیته داوران فیفا را برای قضاوت در رقابت‌های جام جهانی فوتبال ساحلی دبی رد کرد

پیام یونسی‌پور - ایران وایر

او باسابقه‌ترین داور بین‌المللی فوتبال ساحلی ایران بود که نمی‌خواست نسبت به یک موضع‌گیری غیرقانونی مدیران ارشد فدراسیون جهانی فوتبال سکوت کند.

«جیانی اینفانتینو»، رییس فدراسیون جهانی فوتبال، ۱بهمن۱۴۰۱ برای دومین بار پیاپی طی کمتر از دو هفته، رقابت‌های «جام عربی» (Arab Cup) را، با عنوان «خلیج عربی» معرفی کرد. او در سخنرانی‌اش از همین نام جعلی، برای معرفی تیم‌های حاشیه خلیج فارس برای حضور در رقابت‌های جام جهانی فوتبال ساحلی به میزبانی دبی استفاده کرده بود.

ابراهیم اکبرپور، بیش از ۲ سال قبل، به نشانه پایبندی به وطن و نشانه‌های وطن‌دوستی، از حضور در جام جهانی دبی کناره‌گیری کرد و فیفا نامش را برای همیشه از فهرست داوران بین‌المللی خود کنار گذاشت.

حالا و با وجود زنده شدن شعارهای «وطن دوستانه» و ادعاهای «میهن پرستانه» پس از جنگ ۱۲ روزه اسراییل و ایران، همچنان نه فدراسیون فوتبال و نه وزارت ورزش و جوانان، سراغی از ابراهیم اکبرپور نگرفته‌اند.

معنی «وطن» برای جمهوری اسلامی چیست؟

«علیرضا فغانی» داور بین‌المللی سابق فوتبال ایران پس از آن‌که ۲۲تیر۱۴۰۴ فینال جام باشگاه‌های جهان میان چلسی و پاری‌سن‌ژرمن را قضاوت کرد، به دلیل دست دادن، گرفتن مدال افتخار و عکس انداختن با «دونالد ترامپ» رییس جمهوری ایالات‌متحده آمریکا، از سوی رسانه‌های سپاه پاسداران و برخی مقامات حکومتی مورد هجمه‌ای از انتقادات قرار گرفت.

روزنامه رسمی فدراسیون فوتبال در بخش «تیتر یک» خود خطاب به علیرضا فغانی نوشت: «او اگر اینجا، در این جغرافیای دل‌نشین و پاک، کنار ۹۰ میلیون هم‌وطنانش هم نبوده باشد؛ می‌تواند از خانواده و نزدیکانش معنای تجاوز ظالمانه مستکبر را بپرسد.»

خبرگزاری «فارس» وابسته به سپاه، با تیتر «ناداوری فغانی علیه ایرانی‌ها» او را «بی‌وطن» نامید و روزنامه فرهیختگان دیگر رسانه نوشتاری سپاه، در گزارشی از عناوینی چون «دشمن تمامیت ارضی» و «ارتش دشمن» برای لقب دادن به این داور استفاده کرد.

خبرگزاری «تسنیم» دیگر رسانه سپاه پاسداران هم با تیتر «فغان از بی‌وطنی»، تک‌تک لحظات حضور فغانی در مراسم اختتامیه را زیر سوال برد و او را «نمک روی زخم ایران» نامید. «جوان» روزنامه سپاه، خبرگزاری «حوزه علمیه» و خبرگزاری «مهر» دیگر رسانه‌هایی بودند که علیرضا فغانی را صرفا به دلیل ایستادن مقابل دونالد ترامپ، دست دادن و عکس انداختن با او، بی‌وطن و وطن‌فروش نامیدند.

در گزارش این رسانه‌ها بارها تاکید شده بود که چرا علیرضا فغانی در زمان حضور در مراسم اهدای مدال‌ها، «حرکتی غیرمتعارف» مقابل دونالد ترامپ برای دفاع از ایران انجام نداد.

در همین بازه زمانی، شهرداری قم تصویری از علیرضا فغانی را منتشر کرد که مدالی از «سیب‌زمینی» به گردن داشت. شهرداری قم فغانی را به‌صورت مستقیم در تیتر روی بنر خود «وطن‌فروش» و به‌صورت غیرمستقیم با عکسی از مدال سیب‌زمینی،«بی‌غیرت» لقب داده بود.

همین رسانه‌ها و البته نهادهای نزدیک به حکومت، طی دو سال و پنج ماه اخیر، هیچ سراغی از ابراهیم اکبرپور داوری که برای دفاع از نام خلیج‌فارس از رقابت‌های بین‌المللی کناره‌گیری کرد نشان ندادند.

crash.jpgریانووستی - یک هواپیمای مسافربری حامل حداقل ۴۶ مسافر در شرق روسیه سقوط کرده است. این خبر را روز پنجشنبه آژانس فدرال حملونقل هوایی و وزارت وضعیت‌های اضطراری روسیه تأیید کردند.

مقامات امدادی افزودند که این هواپیما از نوع آنتونوف An-۲۴، متعلق به خطوط هوایی آنگارا، در مسیر پرواز از پتروپاولوفسک-کامچاتسکی به پالانا بود که در منطقه آمور در خاور دور روسیه از رادار‌ها محو شد و تنها چند کیلومتر مانده به فرودگاه نزدیک شهر تیندا، ارتباط خود را از دست داد.

مقامات گزارش دادند که هیچ سیگنال اضطراری پیش از ناپدید شدن هواپیما ارسال نشده بود و تیم‌های جست‌و‌جو به منطقه اعزام شده‌اند.

به گزارش خبرگزاری ریانووستی روز پنجشنبه، لاشه هواپیمای آن-۲۴ که با ۴۶ سرنشین در منطقه آمور روسیه از رادار‌ها ناپدید شده بود، در ارتفاعات کوهستانی در فاصله ۱۵ کیلومتری شهر تیندا کشف شد. این خبر با استناد به یک منبع در مرکز ایمنی آتش‌نشانی و دفاع غیرنظامی آمور منتشر شده است.

منبع این خبرگزاری اعلام کرد: «در ساعت ۱۵:۲۶ به وقت محلی (۹:۲۶ به وقت مسکو)، یک بالگرد لاشه هواپیما را در ۱۵ کیلومتری تیندا پیدا کرد. هنوز هیچ چیز مشخص نیست و بررسی‌های اولیه در حال انجام است.»

از میان ۴۶ سرنشین گزارش شده، ۶ نفر خدمه پرواز بودند که شامل ۵ کودک نیز می‌شد. نسخه مقدماتی سقوط هواپیما، خطای خدمه در شرایط آب‌وهوایی نامساعد عنوان شده است.

tajghad.jpgاحسان نگارچی

امروز در دو نوشته‌ی جداگانه، دو عزیز زندانی، تاج‌زاده و قدیانی، پرده از حقایقی برداشتند که سال‌ها در تاریکی تعصب پنهان بود و این همان نکته‌هایی‌ست که بارها گفته‌ایم و گفته اند، اما شنیدن آن از زبان آنان طنین دیگری دارد. تاج‌زاده امروز به روشنی گفته که آمریکا‌ستیزی ضرورتی ندارد.

دشمنی کور با جهان همانند چاهی‌ست که خود کنده‌ایم و در آن افتاده‌ایم. او دریافته است که ستیز کور با غرب گرهی از کار این ملت نگشود بلکه زنجیری تازه بر دست و پایش بست. قدیانی، آن پیر آزاده، بی‌پروا گفته آتش «جنگ دوازده‌روزه» را جمهوری اسلامی افروخت نه اسرائیل. این سخن چون سنگی‌ست که بر شیشه دروغ‌ها می‌خورد و حقیقت را می‌نمایاند. کار این دو شجاعانه و خردمندانه بود و بیهوده نیست که خشم حاکمان را برانگیخته‌اند، حاکمانی که از آینه‌ی حقیقت هراس دارند،چون زشتند .

امیدواریم دیگران نیز این دو نوشته را دیده باشند و بدانند آهسته‌آهسته حتی اپوزیسیون آمریکا‌ستیز هم سلاح دشمنی را زمین گذاشته و فهمیده است که دشمنی با آمریکا و وارونه‌نمایی جنگ دوازده‌روزه، فرزند ایدئولوژی است و نه آگهی. اکنون انتظار می‌رود آن زندانیان عزیز یک قدم دیگر بردارند و دست دوستی به آقای پهلوی نشان دهند، دستی که پیش‌تر از سوی او دراز شده و نفع ملک و ملت نیز در آن است. شاهزاده رضا پهلوی همان ایرانی میهن‌دوست و خاموش‌ناشدنی‌ست که بیشتر از نیمی از مردم در طوفان تاریک او را دیده‌اند. او بارها گفته با جمهوری و جمهوری‌خواهی خصومتی ندارد و تنها از رفراندوم، مجلس مؤسسان و یکپارچگی سرزمین سخن می‌گوید.

با این حال، دو نکته‌ نیز لازم است با این دو عزیز در میان گذاشته شود:

۱. بهتر نیست دیگر آقای خامنه‌ای را خطاب قرار ندهید؟ اگر او گوش شنوایی داشت، کاظم صدیقی دوباره نماز جمعه برگزار نمی‌کرد، جنتی در سمتش ابقا نمی‌شد و مدت زندان شما هم بیشتر نمی‌شد. اکنون وقت آن است که مردم را صدا بزنید و آنان را به کنشگری و ارائه راه‌حل فراخوانید.


۲. لازم است از دل این شجاعت، نقشه‌ای عملی بیرون بیاید. مردم امروز به جای شنیدن هشدار به حکام، به امید و طرح‌های اجرایی نیاز دارند. هر کلمه‌ و حرکت شما می‌تواند جرقه‌ی حرکت جمعی باشد . به عنوان نمونه اتحاد با احزاب پادشاهی مشروطه خواه یا شخص آقای پهلوی می تواند یکی از این آغاز ها و عمل گرایی ها باشد .

این روزهای سرنوشت‌ساز پایان قبیله‌گرایی سیاسی را می‌طلبد. اگر دست‌ها را در دست هم نهیم، دخالت بیگانه توهمی بیش نخواهد بود و استبداد از درون فرو می‌ریزد. امروز هر شهادت به حقیقت و هر دست‌دادن از سر راستی، خنجری‌ست بر قلب استبداد. آینده روشن‌تر از همیشه است ، اگر این همدلی را دریابیم و دل به آستانش بسپاریم.

mooshak.jpgسعید رضوی فقیه (سخنگوی ستاد و مشاور مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری دهم) روزنامه‌نگار اصلاح طلب ایرانی است. او با مدرک دکتری فلسفه از دانشگاه تربیت مدرس تهران برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری در رشته‌ای دیگر به فرانسه عازم شد و در آنجا نیز در مهر ۱۳۸۵ بعنوان دبیر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا انتخاب شد

سعید رضوی فقیه، روزنامه‌نگار اصلاح طلب نزدیک به کروبی نوشت:

از سالها پیش عده‌ای آگاهانه یا ناآگاهانه یک نظریۀ ساده‌انگارانه را ترویج می‌کنند مبنی بر اینکه موشک امنیت نمی‌آورد اما در جریان جنگ تحمیلی دوازده روزه دیدیم که دست کم در آن شرایط مشخص و در برابر ارتش صهیونیستی، موشک برای ایران امنیت به ارمغان آورد.


اگر موشکهای ایران پیاپی در قلب تل آویو، حیفا و بئرالسبع فرود نمی‌آمد با پیگیری اسرائیل و مداخلۀ آمریکا آتش بس در روز دوازدهم جنگ تحمیلی برقرار نمی‌شد. اگر ایران انواع موشک با سرعت، دقت، قدرت تخریب و کارکرد متفاوت نمی‌داشت، شاید قرار بود مثل سوریۀ دست و پا بستۀ جولانی و لبنان بی‌پناه هر روز در معرض حملات وحشیانۀ هوایی و عملیات تروریستی در شهرهای ایران باشیم و در نهایت هم پس از کشتار مردم و نابودی زیرساختهای نظامی و غیر نظامی، اعتراض و شکایت خود را به شورای امنیت ببریم یا برای فشار بر اسرائیل به آمریکا و اروپا التماس کنیم (همین و بس و نه بیشتر). بی آنکه بتوانیم هیچ عمل متقابل متوازن با حملات دشمن جهت بازداشتنش از تداوم تهاجمات تجاوزکارانه انجام دهیم.


اما دیدیم که موشک (در موارد و در شرایط مشخص) امنیت می‌آورد و شلیک مداوم، منظم و حساب‌شده‌اش می‌تواند ارتش هار اسرائیل را حداقل تا مدتی سر جایش بنشاند. این ادعا یک واقعیت است نه شعار. چیزی است که ما اینجا در ایران مستقیما تجربه کردیم. واقعیت آن است که دست پر ایران از موشکهای متنوع و پیشرفته حملات را متوقف کرد. اتفاقی که نه در لبنان می‌افتد و نه در سوریه. اگر راکتها و موشکهای حزب الله همچنان در کریات شمونه، حیفا، عسقلان و تل آویو فرود می‌آمد به احتمال زیاد لبنانی‌ها هم امروز از حملات هوایی اسرائیل در امان می‌بودند که متاسفانه نیستند.

رمز حملات اسرائیل به زیرساختهای نظامی سوریه پس از روی کار آمدن هیئت تحریر الشام در دمشق همین بود. با آنکه تیم جولانی برای قطع خطوط مواصلاتی ایران و حزب الله و تامین امنیت اسرائیل روی کار آمد اما اسرائیل پیش از هر کار دیگر بساط بنیۀ دفاعی سوریه را نابود کرد تا این کشور در آیندۀ طولانی مدت توانی برای مقابلۀ احتمالی نداشته باشد. حالا اسرائیل با دست باز می‌تواند نقشه‌های خود را در سوریه پیاده کند بی آنکه جولانی و حتی اردوغان توان چانه‌زنی داشته باشند.


این درست است که سلاح به تنهایی امنیت نمی‌آورد اما خلع سلاح خودخواسته قطعا به ضعف و سپس ناامنی منتهی می‌شود (مورد اوکراین). در واقع تسلیحات نظامی و قوۀ دفاعی همه‌جانبه و قوی اگر چه برای بازدارندگی و تضمین امنیت شرط کافی نیست اما به یقین شرط لازم است. وقتی یک کشور جزیره‌ای تنها در اقیانوسی از دشمنان باشد چه چاره دارد جز مستحکم کردن دیوارهای دفاعی؟ دست کم تاریخ دویست سال گذشتۀ ایران نشان می‌دهد بی‌طرفی، صلح‌طلبی و مصالحه‌جویی بدون بازدارندگی دفاعی ضامن صلح و امنیت برای کشور نیست.

در زمان جنگ هشت ساله با صدام نیز تجربه کردیم سلاح متناسب از جمله موشک کلید امنیت است، چون موازنه در تسلیحات یکی از مولفه‌های بازدارندگی و تامین امنیت است. اگر در آن زمان موشک داشتیم دستهای ما در دفاع و بازدارندگی بسته و دستهای صدام در کشتار مردم و تخریب زیرساختها و منازل مسکونی در شهرهای متعدد ایران باز نمی‌ماند.


البته موشک و حتی بمب اتم در برابر تعارضات اجتماعی و سیاسی داخلی امنیت نمی‌آورد، چنانکه کلاهکهای هسته‌ای برای اتحاد جماهیر شوروی در برابر تحولات منتهی به فروپاشی امنیت نیاورد و از اضمحلالش جلوگیری نکرد. تسلیحات در برابر قدرتهای متخاصم بیرونی موازنه ایجاد می‌کند و امنیت می آورد ولی البته موجب توسعه، رشد اقتصادی، برقراری عدالت اجتماعی، ترویج رضایت عمومی، تحکیم ساختارهای سیاسی و نوسازی بنیادهای اجتماعی نمی‌شود. همه اینها (از جمله قوۀ بازدارندگی نظامی) با هم لازم است اما هیچ یک از آن ها به تنهایی کافی نیست. اینها همه با هم مولفه‌های تاثیرگذار در تامین امنیت در برابر تعرضات بیرونی‌ (و نیز تعارضات درونی)اند. چنانکه گفته شد همه شرط لازمند نه شرط کافی.

shart.jpgبی بی سی - در آستانه مذاکره با سه کشور اروپایی، کاظم غریب‌آبادی، معاون وزیر خارجه ایران، بار دیگر در مورد شرایط تهران برای مذاکره با واشنگتن تاکید کرد که آمریکا باید اعتماد ایران را جلب کند، از مذاکره برای دستورکارهای پنهان مانند اقدام نظامی استفاده نکند و حقوق ایران را تحت معاهده عدم اشاعه شامل غنی‌سازی به رسمیت بشناسد.

آقای غریب‌آبادی که در نیویورک است در شبکه ایکس گزارشی از سه فعالیتش در سازمان ملل داد و بار دیگر شروط ایران برای مذاکره با آمریکا را برشمرد.

قرار است او صبح فردا با سه کشور اروپایی، بریتانیا، فرانسه و آلمان در ساختمان سرکنسولگری ایران در استانبول ترکیه مذاکره کند.

مذاکرات ایران و کشورهای انگلیس، آلمان و فرانسه صبح فردا جمعه در ساختمان سرکنسولگری ایران در استانبول برگزار می‌شود.

عباس عراقچی، وزیرخارجه ایران هم در روزهای گذشته گفته بود که تهران از حق غنی‌سازی خود و برنامه موشکی‌اش عقب‌نشینی نخواهد کرد.

fakhrayee.jpgپویان فخرایی (فعال اصلاح‌طلب و از اعضای شاخه جوانان نهضت آزادی)

رییس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، از تمایل خود برای گفت‌وگو با اپوزیسیون ایرانی، به‌ویژه در خارج از کشور سخن گفته است.


این اظهار تمایل زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد و تا حدی از دیگر اظهارنظرهای مشابه رؤسای‌جمهور «تحول‌خواه» متمایز می‌شود که اخباری از رویکردی مشابه در برخی نهادهای امنیتی نیز به گوش می‌رسد.


این رویکرد تازه را باید در پرتو جنگ ۱۲ روزه اخیر و تجربه حکومت از عدم همراهی مردم با طرح‌ کودتای اسرائیلی در این جنگ تحلیل کرد. همچنین موضع‌گیری اکثر فعالان منفرد اپوزیسیون خارج از کشور و ایستادن آنها در کنار ارتش و مردم ایران در برابر دشمن متخاصم، تجربه‌ای جدید برای جمهوری اسلامی بود.


تجربه‌ای که به نظر می‌رسد تا حدودی فهم دستگاه سیاسی-امنیتی جمهوری اسلامی را تغییر داده و آنان را به این نتیجه رسانده است که تهدیدی از جانب این فعالان متوجه بقای حکومت نیست.

با این حال، چند نکته در این زمینه اهمیت دارد:

۱. اهمیت رفتار جامعه در دوران جنگ


نقش تعیین‌کننده فعالان سیاسی، به عنوان فرعی از رفتار مردم ایران در دوره جنگ قابل‌فهم است. جامعه موتور محرک و چرخ‌دنده همه طیف‌ها بود. مردم با فعالانی که با حس وطن‌دوستی علیه تجاوز اسرائیل موضع گرفتند، همراه شدند و در مقابل، با فعالانی که سکوت کردند یا حتی رضایت و حمایت خود را از حمله عنصر خارجی نشان دادند، برخوردی انتقادی و حتی خصمانه داشتند.


اما دلیل این رفتار جامعه را نباید اشتباه تحلیل کرد. شاید این زاویه که رفتار جامعه ایران بخاطر «انباشت‌» محوری آن بوده، بهترین تحلیل از دلیل عدم همراهی جامعه ایران با طرح کودتای اسرائیل باشد.


بر همین اساس، آنچه باید در فهم سیاسی حکومت تغییر کند، بدون اصلاح رویکرد کلان اقتصادی ناقص است: برخی در جمهوری اسلامی باید کلان استراتژی اقتصادی خود را از دستبرد به سفره‌های مردم به سمت حمایت از معیشت جامعه و اجازه تعمیق جامعه مدنی از جمله سندیکاهای کارگری و سمن‌ها، احزاب و ... تغییر دهد و پخش عادلانه ثروت را به عنوان اصلی‌ترین استراتژی خود برگزیند. تنها در این صورت است که حس تعلق جامعه و مقاومتش علیه عنصر خارجی عمق بیشتری خواهد یافت.

نمونه ای از پیام های پویان فخرایی در شبکه اکس:

tweet.jpg

۲. لزوم تغییر رفتار رسانه‌ای حاکمیت

اگر حاکمیت به فکر ترمیم رابطه خود با فعالان سیاسی و تغییر رویکرد امنیت‌محور افتاده، نباید تصور کند این مسیر با میان‌بر زدن کوتاه می‌شود. یکی از مهم‌ترین گام‌ها در این مسیر، تغییر رفتار رسانه‌ای است.


سال‌هاست که رویکرد امنیت‌محور، یک‌سویه و شعاری بر رسانه‌های رسمی حاکم بوده است. این رویکرد با تلاش عامدانه برای تند کردن فضا، به بیرون هدایت کردن عاملیت رسانه‌ای و بی‌اعتبار کردن رسانه‌های داخلی، عملاً به فرسایش اعتبار کلیت رسانه‌ها در کشور انجامیده است.


از سوی دیگر، رادیو و تلویزیون دولتی به‌جای ایفای نقش رسانه‌ای، به منبرهای یک طرفه تبدیل شده‌اند که نشانه‌ای از نگاه کلان برخی در جمهوری اسلامی به مقوله رسانه است.


مضرات این رویکرد، امروز و پس از جنگ ۱۲ روزه، بیش از پیش آشکار شده است: رسانه‌های فارسی‌زبان غربی در طول یا در بزنگاه‌ها در کنار اسرائیل قرار گرفتند و مخاطب ایرانیِ دل‌زده از این رسانه‌ها، درمانده به سراغ شبکه‌های داخلی رفت؛ اما صداوسیما، با همان پروپاگاندای گل‌درشت همیشگی‌اش، نتوانست پاسخ‌گوی نیازها باشد.


اگر حاکمیت واقعاً تصمیم به تغییر رویکرد امنیتی گرفته، این گفت‌وگوها نباید پشت میزهای کارشناسی نهادهای امنیتی انجام شود؛ بلکه باید در حوزه عمومی، به‌ویژه در رسانه، صورت گیرد، که صدا‌وسیما از انجام آن ناتوان است و اصلاحات موردی هم جوابگو نیست.


جمهوری اسلامی در صورت حس ضرورت تغییر می‌تواند با کنار گذاشتن رویکرد محدودکننده رسانه‌ای، به تأمین آزادی رسانه‌ای و حتی اعطای مجوز فعالیت شبکه‌های مستقل تلویزیونی روی آورد. چنین اقداماتی می‌تواند به شکل‌گیری دوباره فضای گفت‌وگوی سیاسی میان جامعه و حکومت کمک کند.

۳. ضرورت عفو عمومی برای فعالان سیاسی


نگاه تهدیدمحور به فعالیت سیاسی طی این سال‌ها باعث شده این حوزه سوژه دستگاه‌های امنیتی باشد. همین نگاه، بسیاری از فعالان وطن دوست را روانه محاکم قضایی کرده و با تحمیل احکام سنگین، آنها را یا به سکوت واداشته یا به خروج از کشور.
تغییر این وضعیت نیازمند بازنگری اساسی است. یک عفو عمومی، به‌ویژه برای فعالان وطن دوست خارج از کشور، می‌تواند زمینه بازگشت یا دست‌کم رفت‌وآمد آزادانه بسیاری از آنان را فراهم کند.

در مجموع، این قلم یادآور می‌شود که سرنا را نمی‌توان از سر گشاد زد. همان‌گونه که دیوار نگاه امنیتی آجر به آجر چیده شده، باید آجر به آجر پایین بیاید. رویکردهای ضد‌جامعه در حوزه معیشت، جامعه مدنی، رسانه و فضای سیاسی باید رفع شوند تا نگاه مثبت جامعه نسبت به حکومت عمق یابد و فضایی که در این ۱۲ روز شکل گرفت، تکرارپذیر شود.

ag.jpgاکبر گنجی

👈 در تابستان ۱۳۹۹ «بی بی سی» فارسی نوار درگیریهای سپاه تهران در پاییز ۱۳۶۳ را منتشر کرد. انتشار آن نوار انعکاس وسیعی داشت و بسیاری از سرداران سپاه در مصاحبه ها به آن واکنش نشان دادند.

✅بی بی سی یک مصاحبه مفصل هم با من کرد و در دو بخش آن را منتشر کرد.

🔺برای توضیح آنچه آیت الله منتظری «کودتای خزنده» نامید، تصمیم گرفتم در ۱۰ جلسه یک ساعته با ذکر جزئیات، علل و دلایلی که به آن درگیری ها و موفقیت «کودتای خزنده» منتهی شد را توضیح دهم. در همان تابستان ۱۳۹۹ جلسه اول را ضبط کردم و منتظر شدم که پس از ضبط چند جلسه دیگر، یکی یکی آنها را منتشر کنم. اما دیگر نشد که نشد.

🔺آن فیلم باقی ماند و حال که احمد توکلی درگذشته است، تصمیم به انتشار همان نوار جلسه گرفتم. چون اینک دیگر فرصت و توانی برای نقل باقی داستان ندارم. در اینجا مفصل به نزاع های فکری و عملی مهندس موسوی، بهزاد نبوی، ناطق نوری، احمد توکلی، خمینی، منتظری، خامنه ای، و...پرداخته شده است. دیدنش برای بازیگران و تماشاگران آن دوره قطعاً نوستالوژیک است و خاطره ها را زنده می سازد. بخصوص که روزنامه هم میهن امروز با خطای صد در صدی احمد توکلی را «چپ جدید» قلمداد کرده است.

:::

eshkbanner.jpgدو خاطره از احمد توکلی

حسن یوسفی اشکوری

خبر رسید که احمد توکلی درگذشت. با توکلی در مجلس اول آشنا شدم. بخشی از خاطرات با ایشان را در کتاب «بیم و امیدهای یک انقلابی - روزنوشت های مجلس اول شورای اسلامی» آورده ام. در آغاز جنبش سبز در 1388 توکلی نامه ای خطاب به میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی نوشت و در آن وفق مبانی اعتقادی و سیاسی دیرینه اش به آنان تاخت و نسبت به نافرمانی از «ولی فقیه مظلوم» هشدار داد و تهدید کرد. در همان زمان در نقد او مطلبی نوشته و در وب سایت جرس انتشار دادم.

اما اکنون که احمد توکلی فوت کرده و درگذشته است بدون پرداختن به افکار و اعمالش در این کمتر از نیم قرن، صرفا دو خاطره از سال های 59-60 را عینا از یادداشت های آن دوران در اینجا می آورم. این خاطرات تا حدودی اندیشه و دیدگاه اعتقادی و سیاسی توکلی را عیان می کند.

«. . . در آن دوران [پس از هفتم تیر] یکبار در گفتگو با آقای احمد توکلی در این باره صحبت کرده و از خشونت ها انتقاد کرده و گفتم به تعبیر آیت الله طالقانی (که پس از ترور استاد مطهری گفت) خشونت خشونت می آورد و این راه پایان ندارد و بدعاقبت است. توکلی با قاطعیت گفت اگر بیست هزار نفر از این «منافقین» را بکشیم، کار تمام است و برای همیشه از شرّ آن ها نجات پیدا می کنیم! این نظر نشان می دهد که اگر نگویم عموم حداقل اغلب حزب اللهی های حکومتی در آن زمان چگونه فکر می کنند».

« . . . به یاد می آورم که یکبار (احتمالا در زمستان 59) در سلف سرویس مجلس دور میزی نشسته بودیم و با هم گرم بحث شدیم. بحث به اینجا رسیده بود که ایشان مدعی بود که شما امام را قبول ندارید و من می خواستم به هر قیمتی ثابت کنم که به ایشان اعتقاد دارم و از ایشان اطاعت می کنم. هم به عنوان یک مرجع تقلید و هم به عنوان رهبر سیاسی و نظام. بحث داغ شد. در نهایت آقای توکلی گفت: ببین! درست است! هردو به امام اعتقاد داریم، اما با دو معیار! تو می گویی استثمار بد است و غیرقابل قبول و آمریکا هم استثمارگر است و از این رو مردود و امام هم چون با استثمار و آمریکا مخالف است، مورد قبول است. اما من درست برعکس، می گویم چون امام با استثمار و آمریکا مخالف است، من هم با این دو مخالفم، و گرنه دلیلی برای مخالفت با استثمار و آمریکا وجود ندارد.

گفتم اگر امام با استثمار (توجه داشته باشید که در آن سالها بحث استثمار و امپریالیسم یک موضوع محوری در جریان گرایشهای چپ - دینی و غیر دینی - بود و حتی راستگراها نیز مجبور بودند در برابر آن موضع خود را اعلام کنند) موافق باشد و در نتیجه امپریالیسم و آمریکا را تأیید کند، اشکالی ندارد؟

گفت: نه، ندارد. با هیجان گفتم: بارک الله! با این مثال به بهترین بیان اختلاف بنیادین بین ما را گفتی، حقیقت همین است و تفاوت اساسی ما نیز همین معیار و مبنا است! ایشان با خشم و ناراحتی بلند شد و میز را بی خداحافظی معمول ترک گفت. پس از آن روابط و دوستی ما به سردی گرایید و دیگر بین ما بحث و گفتگو کم پیش می آمد».

در هرحال از باب توصیه دینی ما از درگذشتگان به خیر یاد می کنیم. خداوند عواقب امور ما را ختم به خیر کند. به خانواده و بازماندگان مرحوم احمد توکلی تسلیت می گویم.

منتشر شده در زیتون

:::

*بخش نظرات این مقاله به درخواست نویسنده غیرفعال شده است
**تیتر اول این مقاله از منبع اصلی برداشته نشده است

:::

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgفخرالسادات محتشمی همسر مصطفی تاجزاده امروز چهارشنبه به دیدار مهدی کروبی رفت و گزارشی از نحوه انتقال زندانیان سیاسی پس از حمله رژیم اسرائیل به اوین داد و وضعیت زندانیان در زندان تهران بزرگ را «بسیار نگران کننده» خواند.

کروبی در این دیدار ضمن اظهار تاسف از آنچه وضعیت بسیار بد زندانیان سیاسی خواند، از روسای قوه مجریه و قضاییه خواست که زمینه آزادی فوری تمامی زندانیان سیاسی را فراهم کنند.

او همچنین گفت: از ایستادگی مصطفی تاجزاده، ابوالفضل قدیانی و دیگر زندانیان سیاسی قدردانی می‌کنم. همه موظفیم جهت آزادی زندانیان سیاسی، صرف نظر از عقاید و باورهایشان، تمام تلاش و رایزنی خود را به کار بگیریم.

کروبی با اشاره به تجاوز رژیم صهیونیستی اسرائیل، گفت: دشمن پلید روی خشم و نفرت مردم که محصول سیاست‌های بد چند دهه‌ی اخیر بوده حساب کرده بود اما بصیرت و ایران دوستی مردم و فعالان سیاسی و مدنی در کنار مقاومت دلیرانه قوای نظامی، ایران را از ورطه سقوط و تجزیه نجات داد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgفرارو - در پی درگذشت احمد توکلی، عباس عبدی، فعال اصلاح طلب، در گفت‌و گویی اشاره کرد: «احمد توکلی معتقد بود که مبارزه با فساد جناحی نیست، یا این ویروس مرگباری است که به کالبد نظام رخنه کرده.»

آقای توکلی جزو نسل اول سیاستمداران اصولگرا بودند. تفاوت سیاستمداران نسل آقای توکلی و خود آقای توکلی با نسل بعدی اصولگرایان در چه بود؟

به طور طبیعی نسل اول جوانان در انقلاب گرایش‌های گوناگون و از همان ابتدا نیز مرزبندی‌هایی داشتند، بویژه پس از اختلافات درون زندان شاه، این مرزبندی‌ها ابتدا میان مذهبی‌ها و غیر مذهبی‌ها و سپس میان خود مذهبی‌ها شدید بود.

بخشی از آنان روحیه مخالف دیدگاه‌های جدید داشتند و تعلق خاطر فراوانی به روحانیت به عنوان حاملان اسلام راستین داشتند و همه چیز را در فقه خلاصه می‌کردند. گروه مقابل چنین نگاهی نداشتند و عقل بشر، عرف و علم را فدای فقه نمی‌کردند.

این تفاوت آن زمان خیلی برجسته شد. مرحوم توکلی نیز در چهارچوب فقهی فکر می‌کرد و با اینکه در جوانی وزیر کار و سخنگوی دولت شد، با قانون کار مخالف بود و شورای نگهبان هم نسبت به این قانون همین رویه را داشتند تا اینکه توجیهاتی برای تأیید آن قانون پیدا کردند و آقای توکلی هم به راحتی از دولت رفتند.

آن نسل از جوانان انقلاب که به اصولگرا مشهور و سپس در روزنامه رسالت متمرکز شدند، چند ویژگی مثبت داشتند که آنان را متمایز می‌کند. اول اینکه اغلب در دانشگاه‌های خوب درس خوانده بودند و دانشگاه آنان رانتی نبود.

دوم اینکه به آنچه می‌گفتند معتقد بودند و برای منافع شخصی نبود. سوم و مهم‌تر این که بسیار اخلاقی و اهل گفت‌وگو بودند. من با تعدادی از آنان در جلسات زیادی مناظره و گفت‌وگو می‌کردم. به یاد ندارم پا را از روی ادب فردی و انسانی فراتر گذاشته باشند. بسیار مؤدب و مبادی آداب بودند.

درک خوبی از ادب اسلامی و احترام متقابل داشتند. صداقت آنان نیز با نسل جدید به کلی متفاوت است. هنگامی هم که آقای توکلی دید فساد ریشه‌های انقلاب و نظام را خشک می‌کند، از امکان و موقعیت خود استفاده کرد و نهادی ضد فساد ایجاد کرد که تا حدودی موفق بود.

شاید موانع بیرونی و بیماری ممتد او را از این کار مهم بازداشت.توکلی زندان رفته و مبارزه کرده و هزینه داده بود، اما یادم نمی‌آید که بخواهد نان این رفتارش را بخورد، در حالی که امروزی‌های آنان اغلب نان‌خوری مبارزان قبلی را می‌کنند. خداوند رحمتش کند.

شما در دوره‌ای دعوت شدید تا در نهاد «دیده بان شفافیت» با آقای توکلی و گروه او فعالیت کنید. این دغدغه آقای توکلی، به نظر شما ناشی از چه بود؟ چقدر موفق بود و اشکالات این دیدگاه آقای توکلی، در مبارزه با فساد چه بود؟

ایشان معتقد بود که مبارزه با فساد جناحی نیست، یا این ویروس مرگباری است که به کالبد نظام رخنه کرده. سابقه اقدامات مرا در روزنامه «سلام» در مبارزه با فساد می‌دانست.

در ماجرای ۱۲۳ میلیاردی پرونده مشهور بانک صادرات، در ماجراهای واگذاری‌ کارخانجات دولتی، در ماجرای بانک سپه پاریس یا در ماجرای فساد برنج، دیده بود که چگونه دقیق و مؤثر ورود کرده بودیم. من هم هر گاه دعوت کرد رفتم، اما در مقطعی دیدم توان انتشار برخی از گزارش‌ها را ندارد و از این جهت طبعاً ناراحت بود.

kp.jpg*اصطلاح "سیاست سیاه، سفید و خاکستری" برای توصیف رویکردها و جریان‌های مختلف سیاسی به کار می‌رود؛ جایی که سیاست سیاه و سفید به مواضع روشن و مشخص و سیاست خاکستری به رویکردی میانه‌رو و گاه مبهم اشاره دارد. "مدل فکری خاکستری" به معنای دیدن هر موقعیت یا فردی در تمام طیف‌های آن، یعنی هم جنبه‌های مثبت و هم جنبه‌های منفی، و پرهیز از قضاوت‌های مطلق "صفر و صدی" است

:::

اسرائیل دشمن است یا دوست؟

یدالله کریمی پور (تحلیلگر و عضو پیشین هیات تحریریه روزنامه حکومتی کیهان)

کاملا به این بسته است که از چه منظری به آن بنگری. با عینک امتگرایی (عربی،اسلامی) یا از چشم انداز ایران دوستی. تا جایی که تا کنون دیده و شنوده ام، امتگرایان، اسرائیل را دشمن، سهل است که دشمن ترین می انگارند. حتی برای این دشمنی به آیات و روایات پرشمار اِسناد می دهند.

ولی از دیدگاه منافع ایران بماهو ایران، من تا کنون نتوانسته ام‌ تارمویی دشمنی بین ایران-اسراییل بیابم. به ویژه از زاویه دید استراتژی درازمدت.

گرفتاری سخت اسرائیل

امروز کنست در اقدامی نمادین و غیر الزام‌ آور، با ۷۱ رأی موافق از مجموع ۱۲۰ نماینده، طرح الحاق رسمی کرانه باختری و دره رود اردن به حاکمیت سرزمینی اسرائیل (اشغالگر) را تصویب کرد. این مناطق از زمان جنگ شش‌روزه در سال ۱۹۶۷ در اشغال نظامی اسرائیل قرار دارند، ولی تاکنون به‌صورت رسمی به قلمرو اسرائیل ضمیمه نشده بودند. این گام به‌معنای ابراز پارلمانی اسرائیل برای اعمال حاکمیت کامل بر مناطق اشغالی است.

چه انگیزه ای موجب چنین تصمیم شگفتی شد؟

۱- این رویکرد، نشانگر نیات ائتلاف کنونی در اسرائیل با وجود احزاب راست تندرویی مانند "صهیونیسم دینی" است که کرانه باختری را یهودیه و سامره و متعلق تاریخی یهود می پندارند؛


۲- پیام این اقدام نمادین به جامعه جهانی، که برای نخستین بار انجام شده آن است که اسرائیل(اشغالگر) در پی راه حل دو کشوری نیست؛


۳- این رویکرد نمادین، پاسخی به تحولات منطقه ای و جهانی اخیر است؛


۴-چنین اقدام شگفتی هم چنین پاسخی به شهرک نشینان راستگرای اسرائیلی(تشکل ها) برای گسترش حاکمیت اسراییل بر کرانه باختری قلمداد می شود.

با این که اقدام‌ امروز کنست نمادین و غیر الزام آور است، چند پیامد سخت برای اسراییل در بر خواهد داشت:


۱- ملل متحد، اتحادیه اروپا و بیشتر کشورهای جهان، آن را محکوم‌ خواهند کرد؛


۲- تنش با کشورهای عربی، به ویژه آن دسته کشورهایی که دارای مناسبات دیپلماتیک با اسراییل هستند، بیشتر خواهد شد؛


۳- چنین تصمیمی ضربه مهلکی بر هرگونه‌ تلاش در جهت احیای مذاکرات صلح بین اسراییل(اشغالگر) و فلسطینان خواهد بود؛


۴- چنین رویکردی بستر افزایش خشونت و درگیری بین اسرائیلی ها و فلسطینی شده و چشم انداز امنیتی را بی ثبات تر کند؛


۵- با چنین تصمیمی وضعیت زندگی فلسطینی های کرانه باختری وخیم تر شده و ممکن‌است مالکیتشان بر زمین و باغات نقض شود؛


۶- در عین حال این تصمیم می تواند پرسش های جدی در باره موقعیت جمعیتی اسراییل و سرنوشت میلیون ها فلسطینی در کرانه باختری ایجاد کند.

کوتاه آن که رای امروز کنست، اقدام نمادین و خطرناکی است که تنش ها در خاورمیانه را افزایش‌ داده و هر گونه امید به صلح پایدار را کمرنگ‌ می‌کند.

احمد توکلی و کارنامه‌اش

| No Comments

24.jpgاحمد زیدآبادی

فردی که چهره در نقاب خاک فرو می‌کشد، در ابتدا مورد داوری ترحم‌آمیزی قرار می‌گیرد، اما همینکه خاکش سرد می‌شود، داوری‌های بی‌رحمانه هم از راه می‌رسند!

قاعدتاً در مورد مرحوم احمد توکلی هم داستان همین‌گونه رقم خواهد خورد. مرحوم توکلی در دانشگاه پهلوی شیراز دانشجوی بسیار فعال و پرجنب و جوشی بوده و در حوزهٔ عقاید مذهبی، خود را سختگیر نشان می‌داده است. در ابتدای انقلاب هم گویا برای مدتی سمت قضایی داشته است.

دربارهٔ عملکردش در آن دوره شایعاتی وجود دارد، شایعاتی که اگر هم رنگی از واقعیت داشته باشند، به شدت اغراق‌آمیز به نظر می‌رسند چرا که عمدتاً دشمنانش آن را بر سر برخی زبان‌ها انداخته‌اند و به همین جهت، بدون ارزیابی دقیق و بی‌طرفانه قابل اتکاء نیستند.

حضور در دولت مهندس میرحسین موسوی دوره‌ای دیگر از فعالیت مرحوم توکلی بود. او که در آن زمان هنوز چهره‌ای بسیار جوان به شمار می‌رفت، عملاً سهم جناح فقاهتی و بازاری در دولت میرحسین محسوب می‌شد. توکلی در مقام وزیر کار، خواهان تنظیم روابط کارگر و کارفرما بر اساس رساله‌های عملیهٔ مراجع فقهی بود و هر نوع نوآوری به نفع حقوق کارگران را از جنس التقاط اسلام با کمونیسم می‌دانست و با آن مخالفت می‌کرد. از این جهت، حضورش در دولت شبه‌سوسیالیستی میرحسین وصله‌ای ناچسب بود و نهایتاً با دلخوری، کار به جدایی کشید.

حضور چشمگیر بعدی مرحوم توکلی در سیاست، رقابتش با مرحوم هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1372 بود. هاشمی در آن دوره به صورتی پنهان مورد غضب بخشی از متحدان راستگرای سنتی خود قرار گرفته بود که چهارنعل رو به سمت بنیادگرایی داشتند.

مرحوم توکلی با نقد سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی و انگشت نهادن بر پیامدهای تورم‌زا و آزاردهندهٔ آن، مخاطبانی در بخشی از تودهٔ محروم پیدا کرد، اما رأی نزدیک به پنج میلیونش در آن انتخابات عمدتاً ناشی از حمایت حزب‌اللهی‌های سرخورده از مرحوم هاشمی بود. بعدها مرحوم توکلی با بورسیهٔ وزارت علوم راهی بریتانیا شد تا در آنجا در رشتهٔ اقتصاد دکترا بگیرد.

بعد از بازگشت از بریتانیا دیدگاه‌های اقتصادی مرحوم توکلی نسبت به دورهٔ حضورش در کابینهٔ میرحسین انگار چرخشی 180 درجه‌ای پیدا کرده بود. حالا دیگر عنایتی به مکانیسم بازار آزاد و حرمت مالکیت و قواعد فقه سنتی در حوزهٔ کار و تجارت، از خود نشان نمی‌داد. گویی یک پا سوسیالیست شده بود.

در این دوران، او به جای مناصب حکومتی، وارد حوزهٔ مطبوعات خصوصی و آموزش غیرانتفاعی شد. عملکردش در این حوزه‌ها بدون شائبه نبود و موفقیت چشمگیری هم به دنبال نداشت، با این حال، شائبه‌ها که برخی از آنها از سوی مطرح‌کنندگان آن نیز تکذیب شد، ظاهراً او را بسیار دلشکسته و رنجور کرد.




نرخ ارز در بازار

| No Comments

هالک هوگان در گذشت

| No Comments

HH.jpgمنوتو - بر اساس گزارش‌ها، هالک هوگان، با نام اصلی تری جین بولیا، اسطوره دنیای کشتی کج، در سن ۷۱ سالگی درگذشت. پیکر او صبح پنج‌شنبه در منزلش در کلیر‌واتر، فلوریدا، پیدا شد.

بنا بر گزارش‌ها نیروهای امدادی پس از دریافت تماس مربوط به ایست قلبی، به محل اعزام شدند. آمبولانس و نیروهای پلیس نیز در مقابل خانه او حضور داشتند.

طبق این گزارش، هوگان با برانکارد به داخل آمبولانس منتقل شده است. علت دقیق مرگ تاکنون اعلام نشده است. در هفته‌های منتهی به درگذشت او، گزارش‌هایی از وخامت وضعیت جسمانی‌اش منتشر شده بود؛ از جمله شایعاتی مبنی بر کما و وضعیت بحرانی.

با این حال، همسر او «اسکای» این شایعات را رد کرده و گفته بود که قلب او سالم است و پس از عمل گردن در حال بهبود است.

:::

enfejar.jpg

بنا بر گزارش شاهدان عینی این دود در سمت جماران در شمال تهران به هوا برخاسته است. گزارش‌ها حاکی است یک مجموعه انبار و سوله در این منطقه قرار داشته است.

ویدیوهای ارسالی به ایران‌اینترنشنال نشان‌دهنده برخاستن دود در کوه‌های اطراف تهران در روز چهارشنبه ۱ مردادماه است. یک شهروند می‌گوید: «آتش‌سوزی جماران همچنان ادامه دارد و همین الان دو صدای انفجار شنیده شد.»

:::

مجتبی واحدی در تلگرام نوشت: رسانه های مختلف دارند تصاویری از دود در نواحی شمال تهران منتشر می کنند. من واقعا نمی دونم چه خبره در سراسر ایران. شاید هم حق با معاون سازمان آتش نشانی باشه که گفته "حوادث، زیاد نشده، بلکه حساسیت مردم زیاد شده".

اما می دونین مشکل چیه؟‌ اینه که مسئولان نظام و ف* خانه های صدا و سیما و تسنیم و فارس و.... اونقدر به مردم دروغ گفتن که دیگه کسی حرفشون رو باور نمی کنه.

در ساعات اولیه سقوط هلیکوپتر رئیسی، یادتونه منصوری معاون رئیسی چی می گفت؟ خنده مشمئز کننده و حرفهای عراقچی در مورد تورقوزآباد یادتونه؟

مصاحبه های تلویزیون با شاهدان صحنه ترور فخری زاده که یادتون نرفته؟

گزارش اولیه تلویزیون از فوردو بعد از حمله امریکا؟‌اون آقاهه بلال فروشه رو یادتون می آد؟ نقش پای مرغ در انفجارهای بندرعباس چی؟ کسی را که عادت بود راستی/ خطا گر کند در گذارند از او وگر نامور شد به ناراستی/ دگر راست باور ندارند از او

:::

Amir_Daha.jpgایران در طول یک سده گذشته، مسیری پرتنش و پرپیچ‌ و خم را طی کرده است؛ از جنبش مشروطه‌خواهی تا دوران پهلوی، از انقلاب ۵۷ تا روزهای پایانی جمهوری اسلامی. این مسیر را نه فقط با رویدادها، بلکه با ایده‌ها و ذهنیت‌هایی باید سنجید که جامعه ایرانی را هدایت یا محدود کرده‌اند. پرسش محوری این مقاله آن است که: چرا پروژه نوسازی در ایران بارها با شکست یا واگرایی روبرو شده و آیا می‌توان بر اساس روندهای تاریخی گذشته، آینده‌ای محتمل برای ایران ترسیم کرد؟ و در این میان، آیا عبور از نظام جمهوری اسلامی به سوی مدرنیته، سکولاریسم و توسعه، امری خودبخودی است یا مستلزم مسئولیت‌پذیری تاریخی نیروهای سیاسی؟

نوسازی بدون مشارکت: انتخابی محتوم یا اجتناب‌پذیر؟

در دوران رضاشاه و محمدرضاشاه، تلاش‌های گسترده‌ای برای نوسازی ایران صورت گرفت: ایجاد ارتش ملی، دانشگاه، سیستم قضایی مدرن، راه‌آهن، آموزش همگانی، حقوق زنان و اصلاحات ارضی و... اما چرا این نوسازی همزمان با توسعه سیاسی و نهادهای دموکراتیک نبود؟

پاسخ را باید در شرایط اجتماعی آن دوران و همچنین نگرش حاکم بر فضای روشنفکری آن روز ایران و واکنش نظام حاکم نسبت به آن جست. اکثریت مردم ایران بی‌سواد بودند، روحانیت قدرت فرهنگی مطلق در میان توده‌ها داشت، سنت سیاسی مبتنی بر تحزب و جامعه مدنی هنوز شکل نگرفته بود. در چنین زمینه‌ای، گشودن فضای سیاسی بدون همراهی و هم‌اندیشی نخبگان و قشر الیت جامعه می‌توانست به تقویت بنیادگرایی دینی و هرج‌ و مرج اجتماعی بیانجامد. حتی در دهه ۵۰ خورشیدی نیز تجربه‌ی فضای باز سیاسی در نتیجه فشار دولت کارتر، عملاً مسیر را برای بازگشت نیروهای واپسگرا وبرپایی نظام جمهوری اسلامی هموار کرد.

روشنفکران و تابوی همکاری: چرا توسعه، تنها ماند؟

یکی از موانع بزرگ مشارکت سیاسی در دوران پهلوی، گفتمان ضدسلطنتی‌ بود که به ویژه با ظهور حزب توده در فضای روشنفکری ایران غالب شد. از چپ مارکسیستی گرفته تا ملی‌گرایان جبهه ملی و نهضت آزادی، همکاری با حکومت-- حتی برای اهداف ملی و توسعه‌ای-- نیز تابو محسوب می‌شد. هر سیاستی که شاه داشت در هر زمینه‌ای و فارغ از درست یا غلط بودنش، مورد انتقاد و نکوهش قرار می‌گرفت. از توسعه زیرساخت‌ها تا اصلاحات گسترده انقلاب سفید و تا آزادی‌های اجتماعی و رشد اقتصادی شگفت‌انگیز و اعتبار و جایگاه برجسته ایران در مناسبات بین‌المللی، همه و همه مایه نقد و نکوهش «روشنفکران» آن روز بودند! این ذهنیت عمدتا ریشه در آموزه‌های حزب توده، گفتمان ضدامپریالیستی، و رقابت ایدئولوژیک با غرب داشت.

در نتیجه، بسیاری از نخبگان توانمند و وطن‌دوست نیز بجای برقراری مناسبات با ساختار قدرت برای اصلاح از درون، به مخالفت و انزوا روی آوردند. حکومت نیز به ناگزیر، از بیم خیانت عوامل وابسته به شوروی یا بی‌اعتمادی، به نیروهای تکنوکرات و گاه نظامی- امنیتی بیش از نخبگان مدنی تکیه کرد. در این دوگانه خطرناک، فرصت تاریخی برای همگرایی توسعه‌محور از دست رفت.

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

در سال‌های گذشته، به‌ دنبال راهی بودم فراتر از شعارهای سیاسی و طرح‌های تکراری برای آینده ایران. راهی که بر پایه واقع‌گرایی علمی، برنامه‌ریزی فنی و ظرفیت ملی بنا شده باشد. نتیجه این تلاش‌ها، کتابی است که به‌ تازگی به انگلیسی منتشر کرده‌ام: «فراتر از ایدئولوژی: نقشه‌راه تکنوکراتیک برای رسیدن به ایرانِ آزاد».

این کتاب برآمده از تجربیاتم در فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری است و از پیشینه‌ام در مهندسی و امور مالی تغذیه می‌کند. هدف، ارائه چارچوبی ساختارمند و قابل‌ اجرا برای عبور ایران از بن بست کنونی به نظمی پایدار، شایسته‌سالار و غیرایدئولوژیک است. طرحی که عملکرد را بر جناح‌بندی، شایستگی را بر هویت، و پایداری بلندمدت را بر هیجان زودگذر ترجیح می‌دهد.

کتاب به هیچ جریان یا ایدئولوژی خاصی وابسته نیست. در عوض، این دیدگاه را مطرح می‌کند که آینده ایران در گرو عبور از روایت‌های فرسوده و طراحی مسیر تازه‌ای است که بر اساس اصول فن‌سالاری، پاسخگویی و اجرای مرحله‌به‌مرحله مبتنی باشد.

درس‌هایی از تاریخ

این کتاب تنها نگاهی به آینده ندارد، بلکه در امتداد تجربه‌های تاریخی ایران نوشته شده است. از ساختار اداری دوران هخامنشیان تا اصلاحات تکنوکراتیک دوران پهلوی، هرگاه تخصص بر ایدئولوژی غلبه کرده، ایران به ثبات و انسجام بیشتری رسیده است. این نگاه البته نوستالژیک نیست؛ بلکه با تحلیل تاریخی بررسی می‌کند که کدام تجربه‌های مدیریتی و کشورداری در گذشته مؤثر بوده‌اند، کدام ناکارآمد بوده‌اند، و چه الگوهایی برای امروز قابل اقتباس‌اند.

فرا‌روایت‌های شکست‌خورده و ‌مرسوم

در فصل‌های ابتدایی، کتاب به نقد چهار چارچوب‌های رایج در جامعه سیاسی و سیاست ایران می‌پردازد:

• انقلابیگری ایدئولوژیک: وعده دگرگونی سریع بدون جایگزین واقعی
• دین‌سالاری ایدئولوژیک: درآمیختگی دین و دولت، با پیامدهایی چون سرکوب و ناکارآمدی
• ناسیونالیسم نوستالژیک: تکیه بر گذشته‌ای که دیگر برای امروز کارآمد و ابزار تحول ندارد.
• پوپولیسم: احساس‌گرایی و فردمحوری بجای برنامه‌ریزی، سیستم‌محوری و نهادسازی

بر اساس آنچه در این کتاب استدلال شده، این فرا‌روایت‌ها نه‌تنها ناکارآمد شده‌اند، بلکه مانع تفکر استراتژیک، تحولات نهادین و بازسازی ساختاری‌اند.

«ابتکار گذار ایران به دموکراسی»: استراتژی دو‌ساختاری برای دوران گذار

بجای شعارهای کلی درباره تغییر رژیم، کتاب یک مدل گذار ساختاری و روشن را پیشنهاد می‌دهد که بر دو نهاد تکنوکراتیک مکمل استوار است:

۱- گروه پژوهش و برنامه‌ریزی: نهادی متشکل از متخصصان، پژوهشی و فراجناحی برای برنامه‌ریزی پروسه گذار، زمان‌بندی، ارزیابی ریسک‌ها و طراحی ساختار مدیریت و کشورداری در دوران گذار

۲- ستاد اجرایی گذار: یک نهاد عملیاتی برای اجرای نقشه گذار از رژیم حاکم و سپس حفظ نظم، تأمین خدمات و مدیریت ساختار نظام و دولت گذار جانشین. تفکیک طراحی از اجرا، برای جلوگیری از بی‌برنامگی و تمرکز خطرناک قدرت، حیاتی است. همان عواملی که بسیاری از تجربه‌های ناکام گذار در منطقه را به شکست کشاندند.

هفته هم‌افزایی ملی؛ گذار با برنامه، نه اعتراض بی‌برنامه

یکی از ارکان اصلی این طرح، ابتکار «هفته هم‌افزایی ملی» است؛ رویدادی هماهنگ که دست‌کم شش ماه پیش اعلام می‌شود تا شبکه‌های درون‌مرزی و برون‌مرزی-- از متخصصان گرفته تا نیروهای میدانی-- بتوانند خود را برای اجرای طرح آماده کنند، تا بسیج و هم‌افزایی ملی با حمایت بین‌المللی، نظام نو را جایگزین نظام کهنه کند.

برخلاف مدل‌هایی که صرفاً بر اعتراض ناگهانی تکیه دارند، این رویکرد بر آمادگی مدنی، زمان‌بندی دقیق و سازماندهی گسترده تأکید می‌کند. مردم تماشاگر نیستند؛ بلکه متخصصان، هماهنگ‌کنندگان میدانی و کنشگران ارتباطی‌اند که در شکل‌گیری نظم جدید نقش دارند. جریان‌های سیاسی با پیشینه‌های مختلف می‌توانند هر کدام مستقل و یا هماهنگ در این بسیج و هم‌افزایی ملی نقش ایفا کنند.

darkoob.jpgتأملی بر شکایت علیه صدراعظم آلمان و برخی اظهارات و بیانیه‌های اخیر

دارکوب - کیهان لندن

بلاگا دیمیتروا شاعر و سیاستمدار بلغاری که در سال ۲۰۰۳ درگذشت می‌گوید: «هراسناک‌تر از نابینایی، دیدن است با دو چشم باز، که چه بر سر سرزمین‌مان می‌آید.»

حمله هدفمند اسرائیل به نقاطی در ایران و تسخیر فضای کشور حکایتِ فریاد آن کودک بود که گفت: «پادشاه لخت است»! همه آن اقتدار پوشالی که به وسیله سرداران سپاه پاسداران به تنِ بی‌قواره خامنه‌ای شده بود، به فوتی بر باد رفت و بدن لخت و عور این عجوزه‌ی قرن در دید جهانیان قرار گرفت.

از نخستین تلاش سازمانیافته در اعلان جرم ۴۵۰ نفر موسوم به فعال مدنی و کنشگر سیاسی در تحریم «ایران اینترنشنال» تا شکایت «پرستو فروهر»، و از نفرت‌پراکنی و هتاکی «سروش دباغ» به شاهزاده رضا پهلوی تا بیانیه ۷۰۰ نفر در حمایت از طرح سیاسی میرحسین موسوی برای ایجاد شوک الکتریکی روی جسد جمهوری اسلامی... همه و همه، حکایت از میزان ترس و وحشتی دارد که به جان موافقانِ به ظاهر مخالف رژیم، از بازگشت دوباره نظام پادشاهی در ایران افتاده است. باور این موضوع به نظر سخت می‌آید از بیانیه‌ای که بانیان اصلی سرکوب و کشتار مردم ایران را فرزندان نظامی ملت نامیده چنین حمایت وسیعی صورت بگیرد و به رسانه‌ای که انعکاس واقعی احساس مردم ایران در این ۱۲ روز بوده، با ارعاب و تهدید انگ تریبون تبلیغاتی جنگ اسرائیل- آمریکا بچسبانند. جز اینکه هدف اصلی همه این تلاش‌های یکدستِ اپوزیسیونِ منهای پهلوی، شخص رضا پهلوی است که به نظر می‌رسد دنیا به رهبری وی برای دوره گذارِ آرام و بدون خونریزی متقاعد می‌شود. این "اپوزیسیون" بارها و بارها ثابت کرده که فقط با دو چیز مخالف است:

۱)انحصارطلبی شخص خامنه‌ای و نه اصل جمهوری اسلامی.
۲)ترس از استقرار مجدد نظام پادشاهی از طریق مراجعه به آرا مردم.

اصلاح‌طلبان و همه مخالفان جمهوریخواهِ اصل جمهوری اسلامی در نکته دوم اشتراک نظر دارند. پس جبهه اپوزیسیونِ منهای رضا پهلوی، روی دیگر سکه جمهوری اسلامی ست، بجز افراد یا گروه‌هایی که با تاکید و حفظ اعتقاد خود به نظام سیاسی جمهوری‌، بطور مشخص از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر دوره گذار حمایت کرده‌اند.

ایرانِ آزاد و دموکراسی

این کنشگران خوب می‌دانند که اولاً در فردای آزادی ایران، ایرانِ واقعاً آزاد که خبری از آزادی طبقاتی الیت و روشنفکر نیست، رای قاطع میلیون‌ها ایرانی به یک نظام پادشاهی مشروطه و به احتمال خیلی زیاد، تداوم پادشاهی نظام پهلوی خواهد بود. برای همین رضا پهلوی را حتی به‌ عنوان رهبر دوره گذار نمی‌پذیرند چون می‌دانند وی تنها کسی است که انتخابات واقعاً آزاد با بالاترین استانداردهای دموکراسی تحت نظارت سازمان‌های بین‌المللی برگزار خواهد کرد که به احتمال قریب به یقین خروجی‌اش یک نظام مشروطه پادشاهی خواهد بود.

دوم، اینان نیک آگاهند که مخالفت با استبداد شخص خامنه‌ای از جنس مخالفت با "دیکتاتوری" پادشاه فقید نیست؛ چون در زمان وی، یک دولت با اساس با اعتبار جهانی موجود بود که زندگی عادی شهروندان جریان داشت؛ اما در ایرانِ اکنون، اساساً دولتی وجود ندارد، تا اعتباری در جهان و جریانی به نام زندگی در آن دیده شود که بتوان با رفرمی از نوع عربستان، دولت فروپاشیده را ترمیم کرد، تازه اگر با هزار مصیبت موفق شوند رهبر متوهم یا جانشین وی را برای انجام چنین کاری متقاعد کنند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

سوم، جمهوریخواهان می‌دانند که فقط ذیل موجودیت جمهوری اسلامی قادر به ادامه حیات سیاسی هستند زیرا کسانی که بعد از چهار دهه ادعای حقوق بشر، دموکراسی و جامعه مدنی، در عمل حتی هنوز هم نمی‌توانند برای گپ دوستانه بر سر یک میز بنشینند و محترمانه با یکدیگر گفتگو نمایند، پس قادر نخواهند بود برای اعلام جمهوری دوم با ائتلاف بر یک رهبر، مبارزه‌ای مؤثر علیه رژیم کنونی را شکل دهند. این باشندگان سیاسی بعد از تحولات سال ۹۶، و شنیدن شعار «رضاشاه روحت شاد» اصولاً هم به دنبال اعلام جمهوری دوم نیستند چون نیک می‌دانند نه پشتیبانی و اقبال عمومی مردم را دارند؛ و نه در این طیفِ گسترده و متضاد جمهوریخواهی، جز با خونریزی و کشتار وسیع، می‌توان سایر مدعیان را مطیع کرد. دلیل می‌خواهید؟

دلیل: اکنون اغلب این کنشگران، باشندگان و سلبریتی‌های سیاسی تحت عنوان "اپوزیسیون" در کشورهای متمدن زندگی می‌کنند و تنها وسیله‌ای که برای جدل با یکدیگر دارند "لفظ" و "انگ" است که نمونه‌اش همان ۴۵۰ نفری است که تحمل تنها رسانه‌ی بازتاب‌دهنده نظر مهمترین مخالف جمهوری اسلامی را نداشت... فرض کنید همین امروز رژیم سرنگون شد! و از جنس این ۴۵۰ نفر + ۷۰۰ و مخصوصاٌ آن یک نفر، فرمان جمهوری جدید را به دست گرفت! به ایران می‌آیند، چه کار خواهند کرد؟ آیا تضمینی هست که با دسترسی به انبار سلاح و مهمات، آقای سروش‌خمینی‌‌ایسم بجای دشنام به رضا پهلوی گلوله بر سر هوادارانش نریزد و در جنگ قدرت، مردم آسیب نبینند؟ ایشان را مثال زدم چون به لحاظ علم و تقوا گل سر سبد باشندگان دینی است، شخصیت آکادمیک دارد و در هاروارد تدریس می‌کند؛ اما نه فقط با رضا پهلوی و هرکس که مثل وی نمی‌اندیشد، که با گلشیفته فراهانی و اصولاً با هر سبک زندگیِ متفاوت، مشکل دارد. یا شاید هم سخت است که بپذیریم بهترین دانشمندان و فیلسوفان جهان تا روز آخر در خدمت هیتلر بودند و کسی مثل هایدگر ذیل دکترین هایدگرنازیسم تا پایان عمر (۱۹۷۶) حتی حاضر نشد در این مورد اظهار تاسف کند.

من به عنوان احدی از مردم عادی و طبعاً قشر خاکستری هیچ اعتمادی به هیچیک از این مخالفان و روشنفکران عموماً جمهوریخواه ندارم تا حکومت جدید خود را با اعلام یک شرایط اضطرار دیگر برای سرکوب و کشتار ما مردم آغاز نکنند. کسانی که هرقدر بیشتر حرف می‌زنند بهتر می‌فهمیم نه تنها از کرده خود پشیمان نیستند که اکنون حتی حاضرند در این لحظات حساس به قیمت نابودی ایران، نظامِ جمهوری اسلامی را دو دستی بچسبند تا مبادا، زبانشان لال، ایران به دست آن شخص که نامش و تنها جرمش «پهلوی» است آزاد و آباد گردد.

mashayekhi.jpgمقدمه: برخورد جامعه ایران با مهاجران افغانستانی نه‌ فقط یک مسئله اجتماعی، بلکه بازتابی از بنیان‌های روانی، هویتی در جامعه ایران وساختار قدرت در ایران است. به نظر من ، بسیاری از رفتارهای مردم ایران با مهاجران افعانستانی که در ظاهر میهن پرستانه جلوه می‌کنند، در لایه‌های پنهان خود حامل عناصر نژاد پرستی، و فاشیسم هستند.


فاشیسم دارای سه مشخصه اصلی است

- توده‌سازی: تبدیل شهروندِ مسئول که خود را مسئول شرایط حاکم بر جامعه می داند به «توده مطیع» که در تصمیم‌های جمعی مشارکت حقیقی ندارد، بدون سازماندهی مدنی و بدون اندیشیدن، به راحتی بازیچه رسانه ها وپروپاگاندای حاکم می شوند . توده توانایی داوری اخلاقی و نه ‌گفتن در لحظه‌هایی که اکثریت یا ساختار حاکم، خلاف حقیقت و اخلاق عمل می‌کنند، ندارد.

- ابتذال شر: جنایت نه لزوماً به دست سیاستمداران، یا بیمارانی روانی، بلکه توسط انسان‌های «معمولی»، میهن پرست و حتی وظیفه شناس رخ می‌دهد؛ شر، محصول بی‌فکری و اطاعت کور است: وقتی فردی از دستوری غیرانسانی اطاعت می‌کند، حتی در حد تایپ یک گزارش و در پاسخ می‌گوید: مامور بودم و معذور! بدین ترتیب، فاشیسم نه تنها از مشارکت منفعت طلبان ، بلکه از سکوت و بی عملی توده‌ها (قشر خاکستری) نیز نیرو می‌گیرد.

- دشمن‌سازی: فاشیسم بدون ساختن دشمن نمی‌تواند زنده بماند. دشمن سازی فرایندی است که در آن حکومت، گروه یا گروه‌هایی از مردم را به‌عنوان تهدیدی وجودی و عامل بدبختی ملت معرفی می‌کند، تا با تحریک ترس ونفرت بر جامعه مسلط شود. یهودی، بهایی، اسرائیل، امریکا، زن آزاد، روشنفکر، اقلیتهای قومی ودینی، افراد دارای گرایشهای جنسی متفاوت و مهاجران و ...، به ‌عنوان دشمن تعریف میشود.

مشخصه های فاشیستی در رفتار مردم ایران با مهاجران افغانستانی: مهاجران افغانستانی غالباً به‌عنوان "اتباع بیگانه"، "کارگر"، یا "کم‌فرهنگ" شناخته می‌شوند. این تصویر در ذهن عموم مردم ایران، نوعی "بیگانه سازی" است که عنصر مرکزی در همه نظام‌های فاشیستی است. مهاجران افغانستانی نه تنها در نگاه عمومی مردم ایران، فروتر حساب می شوند که از نظر حقوقی هم مورد تبعیض آشکار و محرومیت از حقوق اولیه خود هستند. نظام حقوقی ایران، با اعمال این تبعیض‌ها، نابرابری را به قانون تبدیل کرده و آن را به وجدان عمومی جامعه منتقل کرده است و رسانه‌ها، به بازتولید و نهادینه سازی این تبعیض علیه مهاجران دامن می‌زنند. استفاده از واژگانی مانند "اتباع بیگانه، بزرگ نمایی میزان جرم و جنایت بین مهاجران افغانستانی[1] همگی بخشی از سازوکار فاشیسم اجتماعیست. این دیدگاه، حضور مهاجران افغانستانی را به مسئله‌ای امنیتی یا تهدید علیه منافع ملی، هویت اصیل ایرانی تبدیل می کند. متاسفانه، درصد قابل توجهی از اعضای جامعه یا با این رویه فاشیستی حکومت همسو هستند و یا با سکوت خود مهر تأیید برآن می زنند

مهربانی مسئولانه یا مهرطلبی ابزاری

در فرهنگ فارسی، «مهربانی» ارزش والایی است؛ اما تفاوتی ظریف میان مهربانی اصیل و مهرطلبی وجود دارد:

  • مهربانی اصیل برخاسته از همدلی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی است؛ بدون انتطار دریافت پاسخ، نیازی به تشکر، کسب احترام و اطاعت و ثواب اخروی ندارد. این نوع مهربانی باعث رشد فرد شده و او را به انسان بهترو همدل تری تبدیل می کند که درد و رنج دیگران را حس می کند، اما نه با نگاهی از بالا به پایین و از سر ترحم، بلکه با نگاهی مسئولانه، هم سرنوشتی و همبستگی اجتماعی را درک می کند و به ریشه ها و بسترهایی که درد را میسازد، می اندیشد.
  • مهرطلبی: رفتاری به ظاهر خیرخواهانه اما مشروط به کسب سود مادی یا احترام، ثواب اخروی یا موقعیت اجتماعیست. این «مهربانی» در اصل معامله‌ای از موضع بالا به پایین، ترحم آمیز است و می‌تواند تحقیرآمیز باشد. ریشه های مهر طلبی ابزاری را می توان در ضرب المثلهای عامیانه نیز پیدا کرد: «بشکند دستی که نمک ندارد» یا «کاسه جایی رود که بازآید شاه قدحی»

در بستر مهرطلبی، کمک به مهاجران، آلوده به ترحم و خودمحوری می‌شود. چنین نگرشی نابرابری را بازتولید می‌کند و زیرپوستِ «مهربانی و ایرانی اصیل»، نژادپرستی و ریاکاری اجتماعی را گسترش می دهد. مهرطلبی، فرد را به سمتی می‌برد که برای دریافت تأیید دیگران، نسبت به مهاجر "خوب" رفتار کند، اما نه از سر باور به برابری، بلکه از سر ترحم یا برای نمایش خود به عنوان «شهروند خوب». نوعی ریاکاری که البته در بحرانهای اجتماعی نقاب از چهره برمیدارد

Manouchehr_Taghavi_Bayat.jpgسی‌ ام تیر ۱۳۳۱ خورشیدی برابر با یکشنبه، ۲۲ ژوئیه ۱۹۵۲ ترسایی بود. من در آن روز یازده سال داشتم. چون پدرم روزنامه می خواند و در خانه ی ما از سیاست گفت و گو می شد، من هم با نام شاه، دکتر مصدق، مجلس، وکیل و وزیر آشنا شده بودم. گو این که کسانی که آن روزگار را دیده اند بیشترشان امروز در زیر خاک هستند به هر روی کسانی چون من هنوز آن روزها را به یاد می آورند. از آن روز که خلیل طهماسبی در شانزدهم اسفند ماه 1329 نخست وزیر کشور؛ سپهبد حاجعلی رزم آرا، را در مسجد شاه با شلیک سه گلوله کشت،(این شوربختی است که کسی نخست وزیر کشور خود را بکشد.) مبارزات ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت و بیرون راندن انگلیس ها از ایران، شتاب گرفت. من در آن روز، هنگامی که شنیدم رزم آرا را در مسجد شاه کشته اند، از خانه مان که اول بازارچه عباس آباد در خیابان خیام بود تا مسجد شاه دویدم تا کشته شدن رزم آرا را ببینم. نمی دانستم که تا من به آنجا برسم دیگر پیکر کشته شده ی او در آنجا نیست. من که به مسجد شاه رسیدم مسجد آرام و بی سر و صدا بود. انگار نه انگار که نخست وزیر را در آنجا کشته بودند.

از 16 اسفند 1329 که رزم آرا کشته شد تا 28 مرداد 1332 که انگلیس ها به کمک آمریکایی ها نقشه ی کودتا را برای سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق به انجام رسانیدند، روز به روز تاریخ ایران، پر از ماجراهای سیاسی گوناگون بود. هر روز روزنامه فروش های دوره گرد، فوق العاده ها و آخرین اطلاعیه های دولت را در کوچه ها و خیابان ها با فریاد به گوش مردم می رساندند. در آن روزگار نام دکتر مصدق شب و روز به گوش می رسید. او در هفتم اردیبهشت 1330 در درون مجلس با رأی اکثریت نمایندگان به نخست وزیری برگزیده شد. شاه که می خواست سید ضیاء را نخست وزیر کند، در هشتم اردیبهشت بنا بر فرمان مجلس شورای ملی، به ناچار حکم نخست وزیری دکتر مصدق را امضاء کرد.

پس از روی کار آمدن دولت ملی دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت در ایران، کارکنان انگلیسی شرکت سابق نفت؛ (شرکت نفت ایران و انگلیس) در دهم و یازدهم مهرماه ۱۳۳۰ (۱۹۵۱ میلادی)، از ایران اخراج شدند. در آن روزها ۳۵۰ نفر از کارشناسان انگلیسی و خانواده‌ های آن ها ایران را ترک کردند.

دکتر مصدق پس از پیروزی در سازمان ملل، در سال ۱۳۳۱، در دیوان داوری لاهه، در دفاع از حقوق ملت ایران، پیروزی دیگری در برابر شکایت انگلیس به دست آورد. او یک حقوق دان برجسته بود و با دفاعیات خود در دیوان داوری جهانی، توانست عدم صلاحیت آن دادگاه را برای رسیدگی به موضوع شکایت انگلستان اثبات کرده و از حقوق ایران در برابر استعمار انگلیس دفاع کند.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgنهادهای امنیتی جمهوری اسلامی سیم‌کارت‌های ده‌ها منتقد را برای ساکت‌کردن‌شان مسدود کردند

ایران اینترنشنال - نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه، در راستای کنترل روایت‌ها و خاموش‌کردن صداهای منتقد، دسترسی ده‌ها شهروند به سیم‌کارت‌هایشان را قطع کرده‌اند. برخی از شهروندان می‌گویند برای وصل مجدد سیم‌کارت خود، ناچار به حذف مطالب انتقادی و انتشار پست‌های حمایتی از حکومت شده‌اند.

هدی، مدرس دانشگاه و یکی از کسانی که سیم‌کارتش به دلیل انتقاد از سیاست‌های جمهوری اسلامی مسدود شده، در گفت‌وگو با سایت «امتداد» توضیح داده که حتی توییت‌های قدیمی‌اش درباره مهسا امینی و تصویر پروفایلش با شعار «زن، زندگی، آزادی» نیز از سوی نهاد مربوطه به‌عنوان مشکل تلقی شده است.

علی‌اکبر گرجی ازندریانی، استاد حقوق اساسی دانشگاه بهشتی، در گفت‌وگو با «شبکه شرق»، گفت سیمکارتش به دلیل طرح مطالب انتقادی در شبکه‌های اجتماعی‌اش، در دوران جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل قطع شده است.

گرجی، که در دولت حسن روحانی به عنوان معاون حقوق اساسی معاونت حقوقی ریاست جمهوری مشغول فعالیت بود، گفت: «قطع تلفن شهروندان بدون دادرسی منصفانه و صدور حکم، عملا محروم کردن فرد از خدمات عمومی است.»

pmohsen.jpgبرای اولین بار فاش شد که اسرائیل حدود یک ماه پیش به یک پایگاه موشکی مخفی بین قزوین و کرج حمله کرده. تاسیساتی مرموز با وسعت هفت کیلومتر که به گفته موسسه علوم و امنیت بین‌المللی ممکن است بخشی از برنامه ساخت سلاح هسته‌ای خامنه‌ای باشد

گزارش ماه پیش تسنیم:

سپاه: درگیری با عوامل موساد در آزادراه کرج-قزوین و تیراندازی در تور‌های ایست و بازرسی صحت ندارد

تسنیم: سپاه شهرستان البرز استان قزوین در اطلاعیه‌ای اخبار غیررسمی شبکه‌های اجتماعی با عنوان درگیری با عوامل موساد در آزادراه کرج-قزوین و تیراندازی در تورهای ایست و بازرسی را تکذیب کرد.
این مطلب می‌افزاید: تا این لحظه، هیچ‌گونه درگیری مسلحانه، عملیات امنیتی یا حادثه‌ای مشابه آنچه در برخی کانال‌ها و صفحات غیررسمی مطرح شده، در محدوده اتوبان قزوین-کرج از سوی یگان‌های بسیج و یا سایر نیروهای سپاه گزارش یا ثبت نشده است.
در این پیام آمده است: ادعاهای مطرح شده مبنی بر «هلاکت دو نفر، بازداشت یک فرد، و کشف سلاح و تجهیزات پروازی (پهپاد)»، نادرست و مورد تأیید هیچ‌یک از مراجع رسمی امنیتی و نظامی نیست.
سپاه شهرستان البرز تأکید می‌کند: انتشار این‌گونه اخبار بی‌پایه و شایعات هدف‌دار، علاوه بر ایجاد تشویش در افکار عمومی، می‌تواند در راستای عملیات روانی دشمنان نظام تلقی شود.

گزارشی از مجتبا پورمحسن:

:::

mousavi.jpgرادیو فردا - وزیر دفاع اسرائیل شامگاه سه‌شنبه ۳۱ تیر در نشستی که رسانه‌های اسرائیل آن را «ارزیابی چندجانبه وضعیت» خواندند، گفت که احتمال ازسرگیری کارزار نظامی علیه ایران وجود دارد.

هم‌زمان یکی از روزنامه‌های پرنفوذ اسرائیل خواهان برقراری مناطق «پرواز ممنوع» در آسمان ایران شد.

ییسرائل کاتس در این نشست که با حضور رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل و نمایندگان موساد و سازمان امنیت داخلی برگزار شد، بر «لزوم حفظ دستاوردها و برتری هوایی ایجاد شده» در آسمان ایران تأکید کرد.

آقای کاتس به تدوین «طرح اجرایی مؤثر» برای آینده به منظور «اطمینان یافتن از عدم احیای برنامه‌ٔ هسته‌ای و موشکی ایران» اشاره کرد.

به نوشتهٔ روزنامه معاریو، غیر از سپهبد ایال زمیر رئیس ستاد کل ارتش و نمایندگان ارشد موساد و شباک، سرلشگر تامیر یداعی معاون ریاست ستاد و فرماندهان سازمان اطلاعات نظامی، ادارهٔ اطلاعات، ادارهٔ مبارزه با تروریسم و سایر فرماندهان بخش‌های مهم ارتش در نشست با ییسرائل کاتس شرکت کردند.

روز چهارشنبه اول مرداد نیز سید مجید موسوی، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دربارهٔ تکرار حملات اسرائیل هشدار داد و گفت: «امروز باید عرصه را این‌گونه دید که کشور یک عاشورای مکرری‌ است که ممکن است تکرار هم شود. بنابراین خودمان را برای هر وضعیتی آماده کنیم».

معاریو نوشت: وزیر دفاع اسرائیل گفت که رویکرد «تهاجمی» ارتش در قبال ایران، (حزب‌الله) در لبنان و سوریه جواب داده است ولی جبهه‌های غزه و یمن هنوز برای ارتش باز محسوب می‌شوند و برای فیصله دادن کار در این دو جبهه، باید از شیوه‌هایی که در ایران، لبنان و سوریه به کار گرفته شد، استفاده کرد.

آقای کاتس بلندپایه‌ترین دولتمرد اسرائیلی است که روز سه‌شنبه از احتمال تکرار عملیات نظامی کشورش در ایران سخن گفت.

سعید حجاریان

📌بعد از اطلاعیه اخیر مسعود رجوی - مرده یا زنده - انتظار می‌رود نتانیاهو، بولتون و حتی نوادگان کُنت دراکولا وارد میدان شوند و به زبان خود از مهندس موسوی⁩ و ایده‌های‌ او سخن بگویند.

📌‏به هر حال سنگ مفت است و گنجشک در قفس!

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایران وایر - «احمد توکلی»، وزیر اسبق کار در دولت‌های «میرحسین موسوی» و «اکبر هاشمی رفسنجانی»، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، درگذشت.

رسانه‌های داخلی خبر دادند امروز چهارشنبه۱مرداد۱۴۰۴، احمد توکلی که در پی سکته قلبی و وخامت حال در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بود، درگذشت.

ریاست مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، از آخرین مناصب اجرایی احمد توکلی به شمار می‌رفت. توکلی، از چهره‌های شناخته‌شده سیاسی ایران بود و سال‌ها در مقام‌هایی چون وزارت کار، نمایندگی مجلس و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام ایفای نقش کرد.

او از خانواده‌ای مذهبی و سیاسی بود. احمد توکلی پسرِ دخترخاله ناتنی «علی لاریجانی»، رییس سابق مجلس شورای اسلامی، بود و همسرش نیز، دخترخاله برادران لاریجانی است.

ایران اینترنشنال - مرکز اطلاع‌رسانی پلیس خراسان رضوی خبر داد که راننده یک وانت هنگام بازرسی در منطقه فردوسی در ورودی مشهد یک بطری کوچک «مواد سوختی» روی مامور تیم گشت پلیس راه ریخته و او را آتش‌ زده است.

پلیس خراسان رضوی افزود راننده حدود ۳۰ ساله پس از این اقدام فرار کرده اما ماموران او را دستگیر کردند و مامور پلیس و راننده وانت را که به‌شدت آسیب دیده بودند به مراکز درمانی منتقل کردند.
Untitled-3.jpg

chalehmeydooni.jpgوب‌سایت «ورزش سه» سه‌شنبه ۳۱تیر۱۴۰۴ با تیتر «یک چهره آشنا سرپرست تیم امید شد» از انتخاب و معارفه غیررسمی «رضا نقی پور» از سوی کمیته المپیک و فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی برای سرپرستی تیم فوتبال زیر۲۳ سال (امید) ایران خبر داد

پیام یونسی‌پور - ایران وایر

رضا نقی پور، مامور سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، رئیس پیشین حراست فدراسیون فوتبال، مسئول تشریفات دفتر ریاست جمهوری در دوره «ابراهیم رئیسی» و فحاش و هتاک کاروان هیات دولت ایران در نیویورک که رسانه‌های نزدیک به حکومت او را «چهره آشنا» و برخی دیگر از رسانه‌های ایران او را «چهره سیاسی» نامیده‌اند کیست و چگونه بار دیگر به فوتبال ایران بازگشته است؟

نام رضا نقی پور چه زمانی در ورزش ایران پررنگ شد؟

نام رضا نقی پور به‌عنوان یک مدیر اطلاعاتی نزدیک به فوتبال ایران، نخستین بار نه زمانی که ریاست حراست فدراسیون فوتبال را بر عهده گرفت که از زمان حضورش در دفتر ریاست جمهوری بر سر زبان‌ها افتاد.

۲۴مرداد۱۴۰۱ «مرضیه سلیمانی»، خبرنگار و عکاس خبرگزاری «ایرنا» که اخبار حوزه ریاست‌جمهوری و دولت را پوشش می‌دهد، در حساب توییتری خود مدعی شد «مهدی طارمی» و «علیرضا جهانبخش» را در ساختمان ریاست‌جمهوری دیده و از این دو بازیکن خواست توضیح دهند که چرا به دفتر ابراهیم رئیسی رفته بودند.

ساعاتی بعد، خبرنگار ایرنا مجبور می‌شود، توییت خود را حذف کند. بااین‌حال، اخبار مرتبط با این دیدار به‌سرعت در رسانه‌های ایران منتشر شد. پیگیری‌های خبرنگاران نیز به یک نام رسید؛ رضا نقی پور.

دلیل حضور مهدی طارمی و علی‌رضا جهانبخش در دفتر ریاست‌جمهوری، ملاقات با «محمد مخبر»، معاون اول رییس‌جمهور و شخص ابراهیم رئیسی برای دو هدف بود؛ نخست گرفتن وعده پاداش حواله واردات خودرو برای صعود تیم فوتبال به جام‌جهانی و دوم، تغییر سرمربی تیم فوتبال.

در هر دو مورد نیز موفق شدند. هم به پاداش ویژه صعود رسیدند و هم «کارلوس کی‌روش» جانشین «دراگان اسکوچیچ» شد.

رسانه‌های ایران اما عامل برگزار شدن این جلسه و دیدار مهدی طارمی و علی‌رضا جهانبخش با رییس‌جمهور و معاونش را، رضا نقی پور، «مدیرکل تشریفات دفتر ریاست جمهوری» معرفی کردند.

از افسر کم‌سواد و بددهن وزارت اطلاعات چه می‌دانیم؟

دومین بار نام رضا نقی پور جایی بر سر زبان‌ها افتاد که ابراهیم رئیسی، رییس جمهور وقت، همراه با هیاتی برای حضور در نشست سالانه سازمان ملل متحد، به نیویورک سفر کرد.

«کیان امانی»، خبرنگار «ایران اینترنشنال»، ۲۹شهریور۱۴۰۲ در حال گزارش دادن از سخنرانی ابراهیم رئیسی در صحن سازمان ملل و حضور همراهان رییس‌جمهور در مراکز خرید یهودیان در نیویورک بود که هم‌زمان، فردی از هیات همراهان دولت رئیسی، با ظاهری دیپلماتیک اما رفتاری غیرموجه، بی‌ادبانه و چاله‌میدانی وارد کادر دوربین شد.

za.jpgاحمد زیدآبادی

برخی افراد و دسته‌ها عشق‌شان آتش‌افروزی است. همیشه‌ی خدا در جنگل و دشت و دمن دنبال بوته یا شاخه‌ی خشکی می‌گردند تا با کبریت کشیدن زیر آن، آتش به پا کنند و صحرا یا جنگلی را بسوزانند!

کارشان فقط همین است. از آن لذت می‌برند. انگار فقط برای همین یک کار ساخته شده‌اند! آتشی که به پا نباشد، احساس بیهودگی و عاطل و باطل بودن می‌کنند!

روزنامه‌ی کیهان بدون کمترین اغراقی، آتش‌افروز است! از بی‌ثباتی و کشت و کشتار در جامعه‌ی ایرانی لذت می‌برد. سه دهه کارش همین بوده است. به قصد آتش‌افروزی ابتدا سناریوی مورد علاقه‌ی خود را عمومی می‌کند. بعد از طریق تهمت‌پراکنی‌های شنیع، با تمام قوا به تحریک و تحقیر اهداف مورد نظر خود می‌پردازد تا آنان را به واکنش اندازد. به محض مشاهده‌ی کوچکترین واکنشی از طرف مقابل، سناریوی ذهنی خود را به عنوان پیش‌بینی به خورد عده‌ای می‌دهد و بعد از آن هم بلافاصله خواستار برپایی چوبه‌های دار می‌شود!

از ۳۰ سال پیش تاکنون این روزنامه در هر حادثه‌ی ریز و درشتی خواستار برپایی چوبه‌های دار در این کشور شده است. گویی از دست و پا زدن انسان‌ها بر بالای چوبه‌ی دار حظی وافر می‌برد! در مواجهه با هر مشکلی مهمترین توصیه‌اش برپایی چوبه‌ی دار است حتی مشکلات اقتصادی!

آیا کسی به یاد دارد که در سه دهه‌ی گذشته این روزنامه یک بار به حلم یا صبر یا تدبیر، یا تعقل، یا عفو یا بخشش یا هر چه که بوی کمی مهربانی و گذشت داشته باشد، کوچکترین توصیه‌ای کرده باشد؟

جز توصیه به بازداشت و زندان و اعدام و برپایی چوبه‌های دار، کسی از آن چیز دیگری به یاد دارد؟

حالا هم در این شرایط نیمه‌جنگی که تقریباً عموم مردم و مسئولان به اتحاد و همبستگی برای عبور از تهدیدها اصرار دارند، کیهان بار دیگر مشغول سناریونویسی و تحریک به قصد ایجاب آشوب و ناامنی به بهانه‌ی بیانیه‌ی میرحسین است تا آتش تازه‌ای در مملکت برافروزد!

تا این قبیل آتش‌افروزان و سناریونویسانِ مروج خشونت و کشت و کشتار، پایی در قدرت رسمی داشته باشند، نه این کشور روی ثبات و سعادت می‌بیند و نه خداوند به ما رحم می‌کند!

tajzadeh.jpgاستعفاء یا تمکین به رای ملت!

مصطفی تاجزاده

✅یکم: راهبردهای اشتباه رهبر و خطاهای محاسباتی وی، جمهوری اسلامی را در ضعیف‌ترین و شکننده‌ترین وضعیت خود قرار داده است. گرانی و تورم و نیز رکود و بیکاری کمر قشرهای وسیعی را خم کرده؛ ارائه خدمات به شهروندان روز‌به‌روز وخیم‌تر گشته؛ تحریم‌های اقتصادی دست‌وپای کشور را بسته و ترسیم چشم‌اندازی روشن را ناممکن کرده است. بلاتکلیفی و تعلیق در بسیاری از زمینه‌ها یکه‌تازی می‌کند.

✅دوم: درحال‌حاضر احتمال کسب امتیازات متقابل و متناسب با دستاوردهای طرف مقابل، در مذاکره با آمریکا شدیداً کاهش یافته و لغو موثر تحریم‌ها تقریبا منتفی است. به‌ویژه آن‌که طرف مذاکره به‌تازگی علاوه بر غنی‌سازی صفر، زمزمه محدودکردن برنامه موشکی ایران را سر داده است. ترک میز مذاکره هم به نتانیاهو و ترامپ برای ماجراجویی و تجاوزهای نظامی احتمالی بعدی بهانه می‌دهد. بدون مذاکره تحریم‌ها ادامه می‌یابد و مشکلات میهن و مردم تشدید می‌شود.

✅سوم: دنیاناشناسی رهبر و تعیین اهداف غیرواقع‌بینانه و نامناسب با ظرفیت و جایگاه نظام به‌دست او ازیک‌سو و بستن فضای گفت‌وگو و نقد، حذف شایستگان و برکشیدن "بله‌قربان‌"گویان ازسوی‌دیگر، ایران را چنان آسیب‌پذیر کرده است که افزون بر متحمل‌شدن تحریم‌های کمرشکن، به آمریکا و اسرائیل مجال داد تا برخلاف موازین بین‌المللی به کشورمان حمله کنند. من در محکومیت تجاوز خونین و خسارت‌بار ۱۲ روزه ارتش اسراییل و مشروعیت مقاومت علیه آن تردید ندارم، اما حاکمیت می‌توانست و می‌بایست به‌گونه‌ای عمل می‌کرد که قدرت‌های بزرگ، با اختلافات بعضا عمیق خود، در تحریم کشورمان به توافق نرسند، یا ایران مورد تجاوز هوایی قرار نگیرد. با اندوه فراوان باید اعتراف کرد نتیجه آمریکاستیزی غیرضرور و پرهزینه و نیز ستیز با خواست اکثریت ملت، چیزی جز اقتصاد ورشکسته، افق تیره و سرگشتگی رهبر و دیگر مقامات متوهمی نبوده است که فکر می‌کردند قادرند در تهران سوار خودرو شده و در بیروت پیاده شوند.

loan.jpgبه گزارش بولتن نیوز، علی اکبر راه انجام نوشت: یک تبعه خارجی با "شناسنامه‌ی ایرانی" از اصفهان اومده یک استان دیگه، ٣۵٠ میلیارد وام کارآفرینی از بانک ملی گرفته و یک کارخونه‌ی ساخت پهپاد انتحاری دقیقا چسبیده به نیروگاه برق تاسیس کرده.

جالب اینجاست که استاندار و فرماندار هم بهش جایزه‌ی بهترین کارآفرین رو دادند.

خلاصه کارخونه رو توی یه سوله‌ی بزرگ نزدیک نیروگاه سیکل ترکیبی راه‌اندازی می‌کنه.

استاندار و فرماندار محترم وقتی می‌بینند کارآفرین خوبی بوده هم معرفیش می‌کنن وام کارآفرینی بگیره و هم بهش جایزه‌ی بهترین کارآفرین استان رو دودستی تقدیم می‌کنن.

از این سوله حدود دو تا سه تن چاشنی و مواد انفجاری نیز ضبط می‌کنند.

احتمالا می‌خواسته در آخر سر نیروگاه برق رو هم منهدم کنه.

malley.jpgیورونیوز - رابرت مالی، فرستاده ویژه پیشین آمریکا در امور ایران در گفتگو با ام‌اس‌ان‌بی‌سی (MSNBC) که متن آن روز سه‌شنبه ۲۲ ژوئیه منتشر شد، گفت که حملات اسرائيل به نوعی به تقویت حس ملی‌گرایی در ایرانیان منجر شده است، اما این حملات منجر به خیزش مردمی در ایران نخواهد شد.

آقای مالی گفت: «مساله را باید به صورت کوتاه‌مدت و بلند‌مدت بررسی کرد. کسانی که فکر می‌کردند که حملات اسرائیل به ایران منجر به خیزش مردمی می‌شود، مشخصا اشتباه می‌کردند.»

فرستاده پیشین آمریکا در امور ایران با اشاره به تخریب اماکن غیرنظامی و غیرهسته‌ای در حملات اسرائيل به ایران گفت: «اسرائیل تنها تاسیسات هسته‌ای را هدف قرار نمی‌داد، بلکه به بیمارستان‌ها هم حمله کرد و غیرنظامیان را کشت. من دوستان ایرانی-آمریکایی بسیاری دارم که مخالف سرسخت رژیم ایران هستند، اما اعضای خانواده‌شان در ایران زندگی می‌کنند. آن‌ها می‌گفتند که با اتفاقات وحشتناکی در ایران می‌افتد، بیشتر ملی‌گرا شده‌اند.»

رابرت مالی افزود: «البته من این را لزوما به معنای حمایت از رژیم نمی‌دانم، بلکه حمایت از ایران است، حمایت از وطنشان.»

این دیپلمات ارشد پیشین آمریکایی درباره آن‌چه در مورد جمهوری اسلامی و مردم ایران محتمل می‌داند، گفت: «در دراز مدت به نظرم مردم ایران وارد یک فرآیند حسابرسی از حکومت می‌شوند. حکومت ایران از زمان انقلاب تاکنون صدها میلیون دلار هزینه چه چیزهایی کرده است؟ هزینه برنامه هسته‌ای، برنامه موشک‌های بالستیک، پدافند هوایی و اتحاد با روسیه، چین و شبه‌نظامیان مثل حزب‌الله. حالا همه این‌ها دود شده و به هوا رفته، دیگر چه چیزی برایشان باقی مانده است؟»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

رابرت مالی همچنین گفت: «بنابراین، آن حسابرسی بالاخره فرا خواهد رسید. این‌که کی فرا می‌رسد، نمی‌دانم. برخی می‌گویند این تغییر نظام به زودی به وقوع می‌پیوندد. اما، اول از همه، وقتی این نوع تغییر از بیرون تحمیل شود، ما سابقه فاجعه‌باری در این زمینه داریم. حتی از درون هم، با رژیمی طرف هستیم که به‌نظر می‌رسد برای بقای خود آماده کشتن و مردن است. مطمئن نیستم که مردم ایران همین حالا بخواهند وارد چنین فاز خطرناکی شوند.»

nytfire.jpg

رادیو بین المللی فرانسه - روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در گزارشی که روز چهارشنبه ۲۳ ژوئیه منتشر شد، فاش کرده که مقامات ایرانی در محافل خصوصی معتقدند موج آتش‌سوزی‌ها و انفجارهای اخیر در نقاط مختلف کشور ممکن است نتیجه یک کارزار هماهنگ خرابکارانه باشد. آن‌ها مظنون اصلی را اسرائیل می‌دانند.

به گزارش روزنامه نیویورک تایمز، طی بیش از دو هفته گذشته، مجموعه‌ای از آتش‌سوزی‌ها و انفجارهای مشکوک تقریباً به‌صورت روزانه در ایران رخ داده‌است. این حوادث مکان‌هایی چون مجتمع‌های مسکونی، پالایشگاه‌های نفت، جاده‌ای در نزدیکی فرودگاه بین‌المللی مشهد و حتی یک کارخانه کفش را درگیر کرده است.

در حالی که مقامات ایرانی به‌صورت علنی این رویدادها را -در تلاش برای آرام کردن جامعه آسیب دیده از جنگ دوازده روزه- ناشی از سهل‌انگاری یا فرسودگی زیرساخت‌ها دانسته‌اند، سه مقام ایرانی از جمله یکی از اعضای سپاه پاسداران در گفتگو با نیویورک تایمز گفته‌اند که به احتمال زیاد، بخشی از این وقایع نتیجه خرابکاری است. این مقامات که به دلیل نداشتن مجوز رسمی به صورت ناشناس صحبت کرده‌اند، باتوجه به سابقه عملیات‌های مخفی ترورها و انفجارها در داخل ایران، اسرائیل را به عنوان مظنون اعلام کرده‌اند.

مقام اطلاعاتی اروپایی که با ایران در ارتباط است نیز به این روزنامه گفته است که ارزیابی‌اش از این حوادث، خرابکاری بوده و با توجه به پیشینه اسرائیل در این‌گونه اقدامات، آن را به تل‌آویو نسبت داده است.

هرچند مقامات رسمی ایرانی تاکنون مدرکی برای این اتهامات ارائه نکرده‌اند، اما پاسخی قانع‌کننده برای اینکه چرا انفجارهایی که علت آن‌ها نشت گاز عنوان شده، به شکل روزانه در کشور اتفاق می‌افتند، ارائه نداده‌اند. برخی از این حوادث، همچون آتش‌سوزی در پالایشگاه بزرگ آبادان که به کشته شدن یک نفر، زخمی شدن چندین نفر و توقف یک خط تولید انجامید، زیرساخت‌های حیاتی را هدف قرار داده‌اند. دیگر انفجارها در ساختمان‌های مسکونی و کارخانه‌ها، نوعی احساس بی‌ثباتی و آشفتگی را در جامعه ایجاد کرده‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

مقامات ایرانی به‌دلیل نگرانی از پیامدهای احتمالی، از مطرح کردن آشکار نام اسرائیل پرهیز می‌کنند، چرا که اعلام چنین اتهامی ممکن است آن‌ها را به واکنشی نظامی وادار کند. بنابر گزارش نیویورک تایمز، در جریان جنگ ماه گذشته، سامانه‌های پدافندی، پایگاه‌های نظامی و تأسیسات هسته‌ای ابران به شدت آسیب‌ دیدند. اگرچه ایران توانایی خود را برای پرتاب موشک‌های بالستیک به اسرائیل تا آخرین ساعات قبل از آتش‌بس حفظ کرد، اما از سرگیری جنگ می‌تواند توان نظامی کشور را بیش از پیش تضعیف کند.

ماجرای آخرین بمب!

| No Comments

roostayee.jpgفرزانه روستایی

آخرین بمبی که روز چهارم این جنگ ۱۲ روزه به محل جلسه سران قوا در شمال غرب تهران اصابت کرد منفجر نشد. اینکه بمب سی ام در حفاظت شده ترین محل نظامی با اشکال فنی مواجه شده کار اجنه بوده، دعانویس ها کاری کردند، یا انگشتر یکی از آقایان معجزه کرده باشد را نمی دانیم. اما این را می دانیم که کسی در حد و اندازه های رییس دفتر یکی از سران قوا باید محل جلسه را به موساد اطلاع داده باشد.

این بار روئسای قوا از این حمله نجات یافتند اما آن کسی که محل جلسه را برای اسراییل اطلاع رسانی کرده بی تردید هم ریش و ته لحجه عربی دارد هم تسبیح و احتمالا یک جای مهر بر پیشانی. او همراه یکی از سران قوا می رود و می آید، پس می توان گفت که ماجرا ادامه دارد و امروز نشد یک روز دیگر این برادر مکتبی جای دقیق تر را به اطلاع خواهد رساند.

آزمایش موشک ماهواره بر برای جمهوری اسلامی نیز یک موفقیت بود، می دانید چرا یک پیروزی بزرگ است؟ زیرا با نفوذی که اسراییل در میان سرداران سپاه دارد همین که موشک ماهواره بر قبل از آزمایش هدف یک پهپاد قرار نگرفت برای خودش یک پیروزی است. اما یک علامت خیلی بد هم هست. و آن اینکه این آزمایش موشکی فعال کردن مکانیسم ماشه را تقریبا قطعی می کند.

مواضع اخیر عراقچی حداقل در حد مصاحبه ها به شکلی است که گویی نظام قصد تجدید نظر در سیاست هایش را دارد. اما وقتی موضعگیری دیگر مسئولان نظام و آخوندها را می شنویم می توان به این نتیچه رسید که ظاهرا هیچ توافقی وجود ندارد بر سر اینکه قرار است چه سیاستی را در پیش بگیرند. وقتی ولایتی متعلق به عصر حجر از تغییرات و اصلاحات می گوید دیگر حتما باید مطمئن بود که هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد و نظام خودش را سر کار گذاشته است.

rasoulpur.jpgبر اساس اطلاعات رسیده به ایران‌وایر پیکر «قادر رسول‌پور»، فعال مدنی و زندانی سیاسی ۵۳ ساله اهل مهاباد روز دوشنبه ۳۰تیر۱۴۰۴ در شرایطی بسیار امنیتی به خاک سپرده شد

یحیی سرخانی - ایران وایر

این زندانی سیاسی تنها چند ساعت پیش از آزادی‌اش از زندان، در شرایطی مشکوک جان خود را از دست داد؛ اتفاقی که به نگرانی‌ها درباره امنیت جانی زندانیان سیاسی در ایران دامن زده است.

ایران‌وایر دریافته است که مراسم تدفین قادر رسول‌پور در فضایی امنیتی انجام‌شده. پیکر او را در حالی به خانواده تحویل دادند که اجازه ندادند به روال مرسوم همه خاک‌سپاری تابوت او روی دوش عزیزانش تا محل خاک‌سپاری حمل شود و همچنین اجازه داده نشده که آمبولانس حامل پیکر او توسط حاضران در مراسم خاک‌سپاری مورد استقبال قرار بگیرد.

از قادر رسول‌پور چه می‌دانیم؟

بر اساس اطلاعاتی که یک منبع آگاه در اختیار ایران‌وایر قرار داده، قادر رسول‌پور ۵۳ ساله و اهل مهاباد در بهمن‌ماه ۱۴۰۳ در پی بازداشت‌های خودسرانه نیروهای امنیتی، به دست ماموران اطلاعات دستگیر و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هشت ماه حبس تعزیری محکوم شد.

این منبع آگاه تایید کرده است که شعبه اجرای احکام دادگاه انقلاب مهاباد با آزادی زودهنگام و درخواست پایان حبس این زندانی سیاسی موافقت کرده و قرار بود او روز جمعه ۲۷تیر۱۴۰۴ آزاد شود، موضوعی که به اطلاع خانواده او نیز رسیده بود.

«کومار رشی»، فعال سیاسی و از بستگان قادر رسول‌پور، در گفت‌وگو با ایران‌وایر می‌گوید: «چند ساعت پیش از آزادی، قادر در حمام عمومی بند ۳ زندان مهاباد هنگام استحمام، دچار خونریزی شدید از ناحیه گوش و بینی شد و بنا بر گزارش‌ها، در همان لحظات اولیه جان خود را از دست داد.»

alavai.jpgشاهد علوی

چرا بخشی از افکار عمومی در ایران همزمان با مخالفت با سرکوب و کود‌کشی حکومتی در ایران، کشته‌شدن کودکان فلسطینی به دست اسرائیل در غزه و یا اخراج کودکان افغانستانی از ایران را توجیه می‌کند؟

ملیت به‌مثابه معیار انسانیت

وقتی ملیت یا مذهب به اصلی‌ترین شاخص هویت تبدیل شود، دامنه همدلی به شعاع همان گروه ملی یا مذهبی محدود می‌شود. در این چارچوب، جان کودک ایرانی به‌عنوان عضوی از «خانواده تصوری ملت» واجد ارزش مطلق است و کشتن او حمله به خود درک‌شده جمعی تلقی می‌شود.

در مقابل، کودک فلسطینی بیرون از دایره هویتی قرار گرفته و حتی برای شماری از ایرانیان که در حمایت از اسرائیل کاسه داغ‌تر از آش شده‌اند، کودک فلسطینی دشمن‌زاده به شمار می‌رود و در چارچوب منطق پیشامدرن ملی‌گرایی منحط، کشته‌شدنش به‌منزله پیروزی تلقی می‌شود.

کودک افغانستانی نیز دیگرسازی شده و اخراج او با زندن انگ‌‌های امنیتی و اقتصادی و باورهای نژادپرستانه، نه تنها همدلی برنمی‌انگیزد، بلکه توجیه و تشویق می‌شود.

این تقسیم‌بندی با سازوکار انسان‌زدایی از قربانیان تحکیم می‌شود و با زبانی که دیگری را بی‌ارزش، مادون انسان، کثیف، جانی و تروریست می‌نامد، کشتن یا تبعیدش را از منظر روانی آسان می‌کند.

اقتصاد سیاسی همدلی


همدلی سرمایه است و خرج‌کردن آن باید صرفه سیاسی داشته باشد. ایستادن مقابل جنایت کشتن کودکان ایرانی به دست جمهوری اسلامی، برای منتقد و مخالف حکومت به درستی اعتبار اخلاقی تولید می‌کند.

اما در مقابل، محکوم‌کردن کشتن کودکان فلسطینی به دست حکومت اسرائیل، برای منتقد هزینه دارد و راست افرطی او را به یهودی‌ستیزی یا همدستی با جمهوری‌اسلامی متهم می‌‌کند.

ترکیه دروغ می گوید!

| No Comments

kp.jpgیدالله کریمی پور

هاکان‌ فیدان وزیر امور خارجه ترکیه: آنکارا هر گونه تلاش برای تجزیه سوریه را تهدیدی برای امنیت ملی اش دانسته و ترکیه را ناگزیر به مداخله مستقیم خواهد کرد.

وی افزود: اسراییل سیاستی را دنبال می کند که به گونه ای فزاینده منطقه ما را تضعیف می کند و آن را در حالت هرج و مرج نگاه می دارد. اجازه تداوم‌ این کار را نخواهیم داد.

دو سال پیش پاسخ صداقت دشمنی آنکارا با اسراییل را نماینده مجلس ترکیه خطاب به پرزیدنت اردوغان داد:

خلبانانی که غزه و فلسطین را بمباران می کنند، در قونیه (ترکیه) آموزش دیده اند. سوخت جت های اسرائیلی از اسکندرون ارسال می شود. خوراک سربازان اسراییلی از آلانیا ارسال می گردد و آب آنان از ماناوگات. شما پهپاد به اوکراین و آذربایجان می فرستید، ولی برای غزه به دعا بسنده می کنید؟!

:::

سرداران فاسد اقتصادی نظام

| No Comments

ferasati.jpg

فراستی درباره «حقیقتِ جنگ، جنگِ حقیقت» در تلویزیون اینترنتی همشهری گفت : در ۴۰ سال اخیر، اسرائیل اینقدر نخورده بود و مستندسازان و فعالان رسانه‌ای ما هم قدرت ایران را باور ندارند.

به گزارش همشهری آنلاین، ویدئویی از گفت‌وگو مسعود فراستی با جواد موگویی، درباره «حقیقتِ جنگ، جنگِ حقیقت» در تلویزیون اینترنتی همشهری را مشاهده می‌کنید.

:::

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpg

سایت خبری وای‌نت اسرائیل به نقل از منابع محلی گزارش داد سمر ابو زَمر، همسر یحیی سینوار، فرمانده کشته‌شده شاخه نظامی حماس، با گذرنامه جعلی از مرز رفح گریخته و اکنون در ترکیه زندگی می‌کند.

وای‌نت افزود او چند ماه پس از مرگ سینوار ازدواج مجدد کرده است.

طبق این گزارش، این ازدواج به ابتکار یک عضو دفتر سیاسی حماس انجام شده که به فراری دادن خانواده‌های رهبران حماس مرتبط دانسته می‌شود.

berg.jpg

crash.jpgسقوط یک هواپیمای کوچک در بزرگراهی در شهر آتزانو مِلا در ایتالیا منجر به جان باختن دو سرنشین آن شد. علت این حادثه تاکنون اعلام نشده است

مجتبی واحدی در تلگرام نوشت: فکر کردین حادثه، فقط توی ایران اتفاق می افته؟ بفرما. اینم توی ایتالیا.‌ فقط هنوز مشخص نشده علت حادثه، ترکیدن آبگرمکن بوده یا نشت گاز.‌ بعضی ها هم می گن احتمالا هواپیما داشته "پای مرغ" حمل می کرده که منفجر شده.‌ خبرهای راست رو فقط از صدا و سیمای ج.ا بشنوید...

:::

IMG_2202.png...اول این که از مخالفای شاهزاده بارها و بارها به انواع و اقسام زبون ها خواهش کردم، درخواست کردم، حتی به عجز و لابه افتادم که آقاجون! شاهزاده بد! شاهزاده به قول حزب اللهی ها و مجاهدین خلق و مسعود رجوی، بچه ی شاه! می فرمایید به ایشون ژن برتر، بسیار خب ژن برتر! اصن هر چی شما میگید. باشه؟ حالا شما بفرما، ما ایشون رو از صحنه ی روزگار و عالم سیاست ایران حذف می کنیم. جناب عالی، شما خانم و آقای محترم، جناب آقای چپ! سرکار خانم مخالف هر چی شاه و پادشاه و سلطان و ملکه و هر چیز دیگه ای از این قبیل! شما بفرما، یک نفر یا چند نفر یا یک گروه رو به ما معرفی کن، که از نظر قابلیت ها و لیاقت ها بهتر از شاهزاده باشه، و برای مدیریت سرنگون کردن حکومت اسلامی و دوران پر آشوب بعد از اون که هر کی ساز خودش رو میخواد بزنه و مملکت رو به هرج و مرج بکشونه کی رو سراغ داری، کی رو معرفی می کنی، که ما هم به جای شاهزاده بریم دنبال ایشون و زیر پرچم ایشون! این درخواست زیادیه؟ درخواست مشکلیه؟ درخواست غیر قابل انجامیه؟...

کانال گاراژ ــ مهدی تدینی

ترجمهٔ فارسی صحبت‌های امروز محمدعلی ابطحی:

آقای پزشکیان! ما اصلاح‌طلبان کلی وعده دادیم، هیچ کدوم محقق نشده! وضع بدتر هم شده! شدیداً نیاز به یه دستاورد داریم! یه دستاورد برای ما جور کن سر جدّت!

abtahi.jpg***

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری اسلامی، در جلسه هیئت دولت با اشاره به بحران‌های فزاینده کشور از جمله آب و برق هشدار داد: «در تمام زمینه‌ها در لبه‌ی پرتگاه هستیم.» او با تأکید بر وخامت وضعیت آب در تهران گفت اگر روند مصرف فعلی ادامه یابد و تصمیمی برای تعطیلی پایتخت گرفته نشود، دولت او قادر به تأمین آب شرب شهروندان نخواهد بود.

:::

دسیسۀ آشکار!

| No Comments

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgاحمد زیدآبادی

کیهان‌لندن مدعی صدور بیانیه‌ای از جانب مسعود رجوی در حمایت از پیشنهاد و رویکرد اخیر مهندس میرحسین موسوی شده است.

سالیان درازی است که از رجوی عکس یا فیلمی منتشر نشده و همین موضوع زنده بودن او را در محافل سیاسی دنیا با تردید جدی روبرو کرده است.

اگر ادعای کیهان‌لندن درست باشد، بیانیۀ منسوب به مسعود رجوی را بدون شک فقط می‌توان در قالب ایجاد بی‌ثباتی سیاسی در ایران تفسیر کرد.

در واقع سازمان متبوع رجوی عملاً به افراطیون داخلی بهانه داده است تا با علَم کردن این موضوع، علیه میرحسین و حامیانش شدت عمل به خرج دهند و ثبات جامعه را در این شرایط نیمه‌جنگی به هم بزنند.

البته شماری از محافل افراطی داخلی، منتظر بیانیۀ منسوب به رجوی هم نماندند و پیشاپیش به استقبال دسیسۀ سازمان رفتند!

نیروهای عاقل‌تر حکومت قاعدتاً باید متوجه این دسیسه و نیرنگ باشند و آن را خنثی کنند.

sarkhosh.jpgویژه خبرنامه گویا
مناقشات اخیر پیرامون ارزیابی جایگاه بازیگران سیاسی در ایران، که با بیانیه‌ی معنادار و مداخله‌جویانه‌ی سازمان مجاهدین خلق در حمایت از میرحسین موسوی ابعاد جدیدی یافت، ضرورت عبور از جدل‌های سیاسی روزمره و ورود به یک تحلیل استراتژیک بالینی را آشکار می‌سازد. این نوشتار، در پی دفاع یا تخریب هیچ شخصیتی نیست. این یک کالبدشکافی بی‌طرفانه از یک مفهوم حیاتی در علم سیاست است: ماهیت، کارکرد، شکنندگی و «آلودگی» سرمایه‌های سیاسی، با استفاده از این رخداد به عنوان یک مطالعه‌ی موردی دقیق.

برای درک دینامیک‌های قدرت، باید ابتدا ابزارهای آن را به درستی تعریف کرد. در تحلیل استراتژیک، «سرمایه» یک مفهوم خنثی و معادل «دارایی» در ترازنامه‌ی یک بازیگر سیاسی است. این دارایی، ابزاری برای کسب نفوذ است و ذاتاً بار مثبت یا منفی ندارد. در کنار «سرمایه‌ی فیزیکی» (مانند قدرت نظامی و اقتصادی) و «سرمایه‌ی نمادین» (مانند میراث تاریخی)، «سرمایه‌ی اخلاقی» قرار دارد. این سرمایه، به معنای تقدس یا بی‌نقصی کارنامه نیست؛ بلکه به معنای «توانایی یک بازیگر در جلب اعتماد و وفاداری یک بخش مشخص از جامعه، بر اساس تصویری از «انسجام» و «پایداری» بر سر یک اصل ادعاشده» است.

هیچ دارایی سیاسی به اندازه‌ی سرمایه‌ی اخلاقی، شکننده و آسیب‌پذیر نیست. مسیر سیاسی میرحسین موسوی پس از سال ۱۳۸۸، یک نمونه‌ی مطالعاتی برجسته از چگونگی شکل‌گیری و در عین حال، آسیب‌پذیری ذاتی این نوع از سرمایه است. پایداری او در حصر و وفاداری‌اش به اصل «رأی مردم»، برای بخش مهمی از طبقه‌ی متوسط که از اصلاحات سرخورده اما همچنان به تغییرات مدنی باور داشت، یک سرمایه‌ی اخلاقی قابل توجه ایجاد کرد. این سرمایه، او را به نماد «مقاومت از درون» برای این قشر خاص از جامعه تبدیل نمود.

این دارایی، با وجود قدرت نفوذ در مخاطب هدف خود، همواره یک شکنندگی ذاتی را حمل می‌کرد. بیانیه‌ی اخیر سازمان مجاهدین خلق، دقیقاً به همین نقطه‌ی ضعف حمله کرد. این بیانیه، یک رخداد «آلوده‌کننده» (A Contamination Event) بود. در عالم سیاست، اینکه «چه کسی» از شما حمایت می‌کند، گاهی مهم‌تر از این است که «شما که هستید». حمایت یک نیروی بسیار نامحبوب و مطرود در افکار عمومی داخل ایران، مانند یک «ارتباط سمی» (Toxic Association) عمل می‌کند. این کنش استراتژیک از سوی سازمان مجاهدین، چه با هدف کسب اعتبار برای خود و چه با هدف مسموم کردن جایگاه موسوی، عملاً باقی‌مانده‌ی سرمایه‌ی اخلاقی او را در میان طیف‌های گسترده‌ی اپوزیسیون و جامعه‌ی داخل، به شدت آلوده و بی‌اثر ساخت. این بیانیه، یک «بوسه‌ی مرگ» سیاسی بود که امکان هرگونه اجماع حداقلی حول محور او را از بین برد.

این مطالعه‌ی موردی، چند درس راهبردی حیاتی برای هر کنشگر یا تحلیل‌گر سیاسی به همراه دارد:

اول، سرمایه‌ی اخلاقی، فرّارترین و شکننده‌ترین نوع دارایی سیاسی است. اتکای یک استراتژی بلندمدت صرفاً بر این نوع از سرمایه، بسیار پرریسک است.

دوم، یک جنبش سیاسی موفق، نیازمند «مدیریت مرزهای» قاطع است. توانایی در تعریف «خودی» از «غیرخودی» و رد صریح حمایت‌های سمی، برای حفظ سلامت و اعتبار یک جنبش، امری حیاتی است. ناتوانی یک بازیگر در رد قاطعانه‌ی چنین حمایتی، آسیب‌پذیری مرگبار او را به نمایش می‌گذارد.

و سوم، وظیفه‌ی اصلی یک رهبری سیاسی، نه تنها «کسب» سرمایه‌های مختلف، بلکه «حراست» بی‌وقفه از این سرمایه‌ها در برابر آلودگی‌های سیاسی است. ماجرای موسوی و مجاهدین، یک هشدار تاریخی برای تمام نیروهای اپوزیسیون است که مراقب باشند «بوسه‌های مرگ» سیاسی، آن‌ها را پیش از رسیدن به نبرد اصلی، از صحنه خارج نکند.

Ata_Houdashtian.jpgمخالفین و موافقین

پیام آقای میر حسین موسوی، نخست وزیر سابق جمهوری اسلامی که از دوران اعتراضات سال ۸۸ تا امروز به حبس خانگی محکوم شده است، بحث های زیادی را در میان محافل ایرانی در داخل و خارج کشور پدید آورد. این پیام پس از انتقاد کوبنده به سران جمهوری اسلامی، خواسته های خود را در تعامل با جهان، تغییر قانون اساسی، تشکیل مجلس موسسان، و برپایی یک رفراندم سراسری جهت تغییر نظام حاکم در ایران، اعلام کرده است.

پس از انتشار پیام مذکور، وابستگان به رژیم اسلامی آنرا شدیدا محکوم کرده و آنرا گامی در مسیر تضعیف جمهوری اسلامی، دانستند. برخی دیگر پیام مذکور را گامی در جهت حفظ رژیم دانسته اند. لیکن عده ای دیگر از آن استقبال کردند و حتی اطلاعیه ای با امضا بیش از ۸۵۰ تن از اصلاح طلبان سابق و حتی برخی از شخصیت های اپوزسیون سکولار دمکرات در دفاع از بیانیه موسوی منتشر کردند. از سوی دیگر ۱۷ تن از کنشگران شناخته شده در ایران، همچون نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و نسرین ستوده وکیل نام آور ولی زندانی، بیانیه ای را در حمایت از ضرورت رفراندوم منتشر نمودند که بر اهمیت این جریان دوچندان افزود. آن‌ها به عاملیت مردم اشاره کردند، و همچنین از «تشکل‌ها، گروه‌ها و کنشگران» خواستند با همکاری یکدیگر زمینه را برای «برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان» فراهم کنند.

اما نقاط ضعف و قوت پروژه رفراندوم و بیانیه میر حسین موسوی چیست؟ جایگاه ویژه آن کدام است؟ از اولی شروع کنیم.

نادیده های بیانیه

میر حسین موسوی در بیانیه خود حمله اسرائیل به ایران را در جنگ ۱۲ روزه محکوم کرد، لیکن جمهوری اسلامی را همچون یک رژیم جنگ طلب و عامل اصلی این ستیز، مورد خطاب قرار نداده است. بیانیه از «جنبش زن زندگی آزادی» که دستاورد بزرگ مردم ایران بوده است، نامی نبرده و از مسلح کردن نیروهای اسلامی جنگ طلب در منطقه توسط رژیم اسلامی سخن نگفته است. بیانیه در برابر حملات اسرائیل، از «دفاع ملی» گفته است، گویی ستیز نظامی میان رژیم اسلامی و اسرائیل یک «جنگ میهنی» بوده است، یعنی جنگی که در آن مردم برای دفاع از میهن خود پشتیبان حکومت وقت می باشند. که هرگز چنین نبوده است. مردم ایران در جنگ ۱۲ روزه از حکومت دفاع نکردند. و بلاخره از همه مهمتر اینکه این بیانیه پروژه رفراندوم را درشرایطی عنوان میکند که هیچ امکان عملی برای تحقق رفراندمی شفاف و با نظارت بین المللی با وجود این رژیم وجود ندارد. این همه خواننده را میتواند در هاله ای از توهم و خوش خیالی نسبت به رژیم اسلامی بکشاند، و میدان را برای برخی منتقدین صادق ، از جمله شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلح، باز نگهدارد. اینها و بسیاری بیشتر از جمله انتقادهای مشروع به بیانیه مذکور است.

بیانیه موسوی و بهمراه آن بیانیه ۱۷ تن، هم اکنون میان اطلاح طلبان سابق و اپوزسیون سکولار دمکرات موجی را پدید آورده، که در درون بسیار نا همگون بوده و تا این مرحله، نه از یک ساختار هماهنگ، و نه از یک بدنه رهبری قابل عرض برخوردار نیست، و رابطه اش با خواسته های مردم نا مشخص است.

اما نقاط قوت بیانیه کدام اند؟

رفراندوم ناممکن و رفراندم ممکن

بیانیه موسوی در ضرورت تغییر قانون اساسی و ساختار نظام حاکم بر ایران، نشان میدهد که وی، بدنبال چند اقدام دیگرش در سالهای اخیر، و بهمراه بسیاری از اصلاح طلبان سابق، از جمهوری اسلامی گذر کرده و ادامه حیات این رژیم را بر خلاف منافع ملی مردم ایران میداند. در هنگام انجماد سیاسی و خطر فروپاشی رژیم از یک سو، و ناتوانی عیان اپوزیسیون کلاسیک، از سوی دیگر، این بیانیه در فضای سیاسی ایران توانسته جایی باز کند. اما میدانیم که با وجود استبداد حاکم و خامنه ای در راس آن، امکان برپایی یک رفراندوم شفاف و دمکراتیک وجود ندارد و نظارت سازمانهای بین المللی در ایران در این مسیر ناممکن است. پس چگونه موسوی مدعی برپایی رفراندوم شده است؟ در این رابطه راه های خروج و سناریوهای محتمل کدامند؟

Mehrdad_Khansari_2.jpgتا این لحظه، در پی از دست رفتن جان بیش از یکهزار نفر از همیهنان و میایارد ها دلار از سرمایه و دارئی های ملت ایران که همراه با سرافکندنگی و تحقیر هولناکی برای مردم سربلند ایران در نتیجه‌ی جنگ فاجعه‌بار دوازده‌ روزه با اسرائیل بوده است، ،شاهد آن هستیم که نظام حاکم تلاشی آشکار و مشهود برای آنکه بدون پاسخ‌گویی یا معرفی هیچ فردی به‌عنوان مسئول این فاجعه، به‌سادگی از کنار این فاجعه عبور کند.

بیش از هر چیز، حتی عناصر همیشگی و پرسر‌و‌صدای اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز، به‌طرز عجیبی، در این مورد خاص سکوت کرده‌اند و در عوض در پی تعقیب رؤیاها و سراب‌هایی غیرواقعی و خیالی برای تغییر رژیم هستند.

اما این به معنای آن نیست که پیشبرد تغییر معنادار، مطابق با آرمان‌های میلیون‌ها ایرانی - به‌ویژه جوانانی که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و نیازمند تضمین آینده‌ای امن و پر رونق در سرزمین خود هستند - دور از دسترس باشد. در واقع، چشم‌انداز گذار مسالمت‌آمیز از نظامی که بر ایدئولوژی بنیادگرایانه تندرو بنا شده، به سوی حکومتی انتقالی بر پایه منافع ملی و با ساختاری تکنوکرات که بتواند زمینه را برای برگزاری انتخابات آزاد و تدوین قانون اساسی جدید بر اساس حاکمیت مردم و حاکمیت قانون فراهم سازد، در طول چهار و نیم دهه گذشته هیچ‌گاه تا این اندازه امیدبخش نبوده است.

سقوط اهرم‌های منطقه‌ای و پیامدهای آن

تردیدی نیست که حوادث یک سال گذشته، به‌ویژه پس از فروپاشی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه به رهبری افرادی چون حسن نصرالله و بشار اسد، و اوج‌گیری آن در قالب عملیات نظامی اخیر اسرائیل و ایالات متحده علیه تاسیسات اتمی ایران و برخی از پرسنل های ارشد سپاه پاسداران، که ضمنا شامل حال برخی از مردم بی‌دفاع کشورما نیز بوده است، منجر به بازنگری جدی - و شاید مهم‌تر از آن، زیر سؤال رفتن کلیت دستگاه سیاست‌گذاری و فرآیند تصمیم‌گیری در کشور - شده که نتیجه آن چنین فاجعه‌ بی مانندی بوده است.

آتش‌بس موقتی و نگرانی‌های حل‌نشده

گرچه استقرار آتش‌بس شکننده در جنگ با اسرائیل - که شاید دوام آن از آتش‌بس چند ماه پیش میان اسرائیل و حماس هم کمتر باشد - بتواند اندکی آرامش برای رژیم اسلامی و به‌ویژه سپاه پاسداران و تصمیم‌گیران ارشد در «دولت پنهان» فراهم آورد، اما واقعیت این است که هیچ‌یک از مسائل اصلی مورد نگرانی اسرائیل و آمریکا حل‌وفصل نشده‌اند. افزون بر این، اگر در هفته‌های آینده پیشرفت جدی در این زمینه حاصل نشود، نه‌تنها خبری از کاهش تحریم‌ها در ازای توافقی احتمالی با آمریکا نخواهد بود، بلکه همان‌طور که اروپایی‌ها وعده داده‌اند، «مکانیسم ماشه» فعال خواهد شد و تحریم‌های بین‌المللی که پس از توافق برجام در سال ۲۰۱۵ برداشته شده بودند، دوباره اعمال خواهند شد؛ و این روند بحران اقتصادی ایران را به‌شدت وخیم‌تر خواهد کرد.

خسارت‌دیدگان اصلی، خودِ دولت پنهان

طنز تلخ ماجرا اینجاست که بزرگ‌ترین بازندگان تصمیمات اشتباهی که کشور را به این نقطه رسانده‌اند، خود اعضای ارشد «دولت پنهان» هستند؛ یعنی فرماندهان عالی‌رتبه سپاه پاسداران و الیگارش‌های ثروتمند. در واقع، بیش از سی فرمانده ارشد سپاه که پس از حذف پیشینیانشان توسط اسرائیل در آغاز جنگ دوازده‌روزه، به سرعت به پست‌های فرماندهی منصوب شدند، با وجود اعلام وفاداری به خامنه‌ای، به‌خوبی آگاه‌اند که تصمیمات سرنوشت‌ساز پیش رو ممکن است به سرنوشتی مشابه برای آنان منجر شود.

Babak_Khati.jpgدر تمام میثاق‌های گروه‌های پرتعداد اپوزیسیون به عدالت انتقالی و یا عدالت ترمیمی به عنوان یکی از اصول غیرقابل مذاکره و خدشه ناپذیر هر نوع گذاری اشاره شده است که هر دوی آنها مربوط به بررسی اقدامات مسوولین حکومت سابق و رسیدگی به درخواست‌های دادخواهان و قربانیان حکومت قبلی بعد از فروپاشی و گذار از آن است.

از طرفی میرحسین موسوی و تمام افرادی که چون او از جمهوری اسلامی گذر کرده‌اند، بدون شک صاحب یک اعتبار و برتری سیاسی مشخص نسبت به سایر حاکمان ادواری جمهوری اسلامی هستند.

پافشاری موسوی بر صیانت از آرای مردم در انتخابات سال ۸۸ و تحمل بیش از ۱۵ سال حصر پس از آن را هم بدون شک باید برای او یک ارزش سیاسی به حساب آورد.

بنابراین آنچه در سپهر سیاست دیده می‌شود این است که موسوی که خود روزی نخست‌وزیر جمهوری اسلامی بود، با مواضع و بیانیه‌های اخیرش، عبور از ساختارهای قدرت داشته، طوری که حتی اصلان‌طلبان حکومتی و ایادی آنان در اپوزیسیون نیز با او مرزبندی کرده‌اند و روایت این تحول نشان می‌دهد که تغییر، حتی در دل نظام نیز، ممکن بوده، این مساله در صورت راستی آزمایی سیاسی حتی الهامبخش است.

اما با تمام این اوصاف این تمام ماجرا نیست و این تغییرات هرگز نمی‌تواند نافی مسوولیت میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر یعنی قدرتمندترین فرد اجرایی بعد از رهبر در دهه تاریک و سیاه شصت باشد که از قضا و در بسیاری از موارد- خصوصا در جنگ قدرت با خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت-مورد حمایت ویژه و گاهی فراقانونی روح‌الله خمینی قرار داشت.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgافسانه آرش نمادی از پایداری یک ملت.

بسیار سرزمین ها گشته ام .بسیارمردمان دیده وافسانه ها شنیده ام.

هر سرزمینی قهرمانان وافسانه های خود رادارد.اما هرگز افسانه ای به زیبائی افسانه آرش وجانی که در تیر نهاد نشنیده ام.

بارها با خود اندیشیده ام .چرا بهای آزادی در این سرزمین قربانی شدن ونهادن جان است در تیر ؟

چرا آرش زمانی به قهرمان بدل می شود که جان در تیر می نهد وپرتاب می کند؟

چه رازی میان مرگ یک قهرمان و آزادی یک ملت وجود دارد ؟

آیا بهای آزادی ورهائی یک ملت نهادن جان زیباترین وآگاه ترین فرزندان آن سرزمین در تیر است ورها کردن آن در فراخنای آسمان ونشاندن آن بر تناور ساق گردوئی که نشان از کهن بودن ،پایدار بودن،بارور گشتن وتداوم یافتن نسل هاست.

بسیارکوه ها و دره ها را در نوردیده ام . بر تن تنومند، بسیار درختان کهن دست کشیده ام همراه بسیار جان های عاشق سرود خوان تا ستیغ البرز بالا رفته ام! سحرگا هان آن گاه که خورشید , تن به صخره ها می سائید و در نجوا بانسیم صبحگاهی بالا می آمد ,نشان تیرآرش گرفته ام. تیری اساطیری بر آمده ازآرزو های یک ملت . آرزوهائی بدرازنای تاریخ که هنوز در پرواز است.

تیر نشسته برتن تناور درخت گردو، تنها یک نشانه است .نشان از دیر پائی و ریشه دار بودن یک ملت که نه یک تیر بل هزاران تیر بر آمده از جان آرش های هر نسل بر تن آن نشسته است .تا یاد آور تداوم نبردی باشد، که پیوسته میان تاریکی وروشنائی ،میان آزادگان و دشمنان آزادی در جریان است.

تیر آرش وجان او نمادی از خرد ،عشق ،امید و رجعتی بسوی روشنائی است .گذر از تاریکی جهل است ،از جنایت حاکمان جانی . گذری سخت جانفرسا که تنها شهامت ،خرد و دریغا جان بازی تحمیل شده برحیات برومند ترین فرزندان این سرزمین عبور ازمیان این همه لشکر تا بن دندان مسلح را ممکن می سازد.

تیر آرش تیر یک جان نیست! وحدت جان های آزادیست تبلور یافته در تیر آرش.

Farid_Ansari_Dezfouli_3.jpgمرتس در کانادا پس از پایان کنفرانس رهبران هفت کشور صنعتی جهان با شبکه زد‌ دی‌ اف (ZDF) آلمان مصاحبه کرد. خبرنگاری که با او مصاحبه می‌کرد به مرتس یادآوری کرد که رژیم ایران از دیدگاه بسیاری از مردم جهان به عنوانی «عاملی ویرانگر» شناخته می‌شود و از او می‌پرسد: «آیا اینکه اسرائیلی‌ها این کار سخت و کثیف را انجام داده‌اند جالب نیست؟». مرتس اینطور پاسخ می‌دهد: «من از مطرح کردن مفهوم «کار سخت و کثیف» ممنونم. این کار سخت و کثیفی است که اسرائیل برای همه ما (غربی ها) انجام داد». در واقع او می گوید ما اسرائیل را تشویق می کنیم تا کاری را انجام دهد که خودمان جرات انجام آن را در حال حاضر نداریم. این سخن از آنرو عنصری افشاکننده دارد که شتاب دهنده فاشیسمی است که در وجود دولت های غربی جا کرده و ریشه دوانده است.
منطبق با این سخن است که جنگ‌های نیابتی اسرائیل در کشورهایی مانند سوریه، غزه و کرانه باختری، لبنان ، ایران و ... بازتابی از هماهنگی استراتژیک بین ایالات متحده و اسرائیل با حمایت اروپا می باشند. بنابراین، اساساً ابزارهای ژئوپلیتیک طراحی شده برای بازسازی ساختارهای منطقه‌ای در راستای منافع غرب بویژه آمریکا و اسرائیل هستند. یک همسویی سیستماتیک بین اهداف امنیتی محور اسرائیل و سیاست‌های مداخله‌ای مبتنی بر ارزش‌های غربی وجود دارد. در واقع، سخن صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، «اسرائیل کار کثیف را برای همه ما در ایران انجام می‌دهد»، به طور آشکار درک غربی از اسرائیل به عنوان یک قدرت نیابتی که عملیات‌های پنهانی را در درگیری‌های منطقه‌ای هدایت می‌کند، منعکس می‌سازد.
موضعی که مرتس، عضو حزب محافظه‌کار دموکرات مسیحی در مورد حمله جنایتکارانه اسرائیل به ایران در پیش گرفته در آلمان با واکنش مواجه شد و کارشناسان و احزاب سیاسی گوناگون واکنش‌های تندی نسبت به آن نشان دادند. تنها ۳روز بعد از اظهارات صدراعظم آلمان در تجلیل و تقدیس تجاوز ضد قوانین بین الملل اسرائیل به میهن ما، در ۲۰ ژوئن، هنرپیشه معروف و مترقی آلمانی، "دیتر هالرفوردن"، "آلبرشت مولر" و عده ای دیگر از اساتید دانشگاه و سیاستمداران آلمانی شکایت کیفری علیه صدراعظم آلمان "فریدریش مرتس" به دادگاه برلین بردند.
در این میان پرستو فروهر مدافع حقوق بشر و کنشگر سیاسی و فرزند زنده یادان پروانه و داریوش فروهر از شخصیت های برجسته ملی و از پویندگان دیرپای راه مصدق که همانا استقلال و آزادی ایران است بهمراه ده‌ها شهروند میهن دوست ایرانی- آلمانی با امضای کارزار اینترنتی و ثبت یک شکایت در دادگاه فدرال آلمان از «فریدریش مرتس» صدراعظم این کشور را به دلیل اظهاراتش درباره حمله اسرائیل به ایران شکایت کردند. پرستو فروهر درباره علت طرح این شکایت می‌گوید: «در این اظهارنظر [سخنان فریدریش مرتس] مردم ایران هیچ محلی از اعراب ندارند و به نابودی جان و مال آنان هیچ اشاره‌ای نمی‌شود.»
صدراعظم آلمان به نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، استناد می‌کند که "از ساخت بمب هسته‌ای ایران جلوگیری کرده و مانع توسعه آن شده است!" چیزی که آژانس بین المللی انرژی اتمی و حتی سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا نیز آن را رد می‌کنند. نتانیاهو لاینقطع از سال ۲۰۰۲، یعنی به مدت ۲۳ سال، علناً درباره نزدیک بودن ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران صحبت کرده و دروغ گفته است. آوی شلایم، تاریخ‌نگار سرشناس اسرائیلی، در گفت‌وگویی با شبکه الجزیره در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸، به صراحت اعلام کرد: «در چهل سال گذشته، این اسرائیل بوده که همواره تهدیدی جدی برای ایران محسوب شده است. ایران هرگز به اسرائیل حمله نکرده؛ ضمن آنکه عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است، در حالی که اسرائیل نه تنها از امضای این معاهده سر باز زده، بلکه خود دارای زرادخانه هسته‌ای است و ایران فاقد چنین تسلیحاتی است.

azar.jpgحمید آصفی


تنش ژئوپلیتیکی تازه‌ای در قفقاز جنوبی در حال شکل‌گیری است که موقعیت منطقه‌ای ایران را به‌طور مستقیم تهدید می‌کند. در حالی‌که رئیس‌جمهور آذربایجان رسماً ارمنستان را تهدید می‌کند که باید هرچه سریع‌تر ساخت گذرگاه زنگزور را تکمیل کند، گزارش‌های موثق از احتمال واگذاری کنترل این مسیر به ایالات متحده برای یک دوره طولانی‌مدت خبر می‌دهند. در این میان، جمهوری اسلامی همچنان در موقعیت انفعالی قرار دارد؛ بدون ابتکار، بدون راهبرد و بدون اقدام مشخص. واکنش رسمی ایران تاکنون فراتر از چند اظهار نظر پراکنده نرفته است، آن‌هم در حالی‌که یک تغییر ژئوپلیتیکی گسترده در جنوب قفقاز در حال وقوع است که مستقیماً بر امنیت ملی ایران تأثیر می‌گذارد.


کریدور زنگزور صرفاً یک پروژه اتصال زمینی میان نخجوان و خاک اصلی جمهوری آذربایجان نیست. این مسیر، بخشی از یک طرح گسترده‌تر ارتباطی میان دریای خزر و مدیترانه است که با مشارکت و حمایت مستقیم ترکیه، اسرائیل و ایالات متحده طراحی شده است. این تحول، یک تغییر راهبردی در نظم امنیتی منطقه محسوب می‌شود. خطوط قرمز تاریخی ایران در قفقاز جنوبی، اکنون با سکوت و انفعال جمهوری اسلامی عملاً حذف می‌شوند؛ نه به‌واسطه جنگ یا تحمیل خارجی، بلکه به‌دلیل غفلت ساختاری در سیاست خارجی تهران.


بر اساس برخی تحلیل‌ها، بحث واگذاری کنترل این کریدور به آمریکا به‌مدت یک قرن در دستور کار است. چنین اقدامی در عمل، یعنی نهادینه شدن حضور آمریکا در مرزهای شمال‌غرب ایران. جمهوری اسلامی که همواره نسبت به حضور آمریکا در منطقه حساسیت امنیتی نشان می‌داد، اکنون هیچ موضع عملی مشخصی در برابر این تحول ندارد. پرسش کلیدی این است: چرا حکومت نسبت به یکی از مهم‌ترین تغییرات امنیتی در مرزهایش، چنین منفعل عمل می‌کند؟


پاسخ روشن است. اولویت اصلی جمهوری اسلامی، نه حفظ موقعیت ژئوپلیتیک ایران، بلکه تداوم پروژه‌های ایدئولوژیک و نفوذ منطقه‌ای در خارج از مرزها بوده است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی دو دهه گذشته بر پایه گسترش نفوذ در سوریه، لبنان، عراق و یمن تعریف شده، در حالی‌که تحولات حیاتی در مرزهای شمالی ایران عملاً نادیده گرفته شده است. قفقاز، که باید در صدر اولویت‌های امنیتی کشور قرار گیرد، به حیاط‌خلوت رقبا تبدیل شده است.

mardom.jpgفرهادی

تو یه کشور خارجی زندگی میکنیم. خوب پول درمیاریم. به حکومت هم کاری نداریم. فقط چند وقت یه بار میریم ایران، دوغ آبعلی می‌خوریم، آشناهارو می‌بینیم، کلی خاطره بازی می‌کنیم و برمیگردیم

با ما که کاری ندارن-هواپیماشون رو رو هوا زدن

تو بهترین جای تهران زندگی می‌کنیم. کاسبی خودمون رو داریم، کلی از وضعیت بیمار اقتصادی بهره میبریم، مهمونی‌های آنچنانی میریم و چند وقت یه بار هم میریم خارج و عشق و حال میکنیم

با ما که کاری ندارن-خونه‌شون رو که نزدیک خونه فرمانده سپاه بود زدن

من خودم یکی از اعضای نظام هستم، از کلی رانت و مصونیت برخوردارم، برای بچه خودم هم کلی آرزو دارم که بزرگ بشه و امپراتوری منو ادامه بده
با ما که کاری ندارن-بچش رو تو کهریزک کشتن

دوتا جوان سرخوش و با انرژی هستیم. ما که کاری به حکومت نداریم، یه ماشین شاسی بلند داریم، چند وقت یه بار میریم کویر و آفرود میکنیم
با ما که کاری ندارن-بسیجی ها هر دو رو به ضرب گلوله کشتن

ما که خانواده شهید هستیم، تو نیرو انتظامی هم که هستیم، بالاخره یه آب باریکه ای میاد، هرجا هم کارمون گیر کرد، میریم آشنا بازی می‌کنیم و کارمون رو راه میندازیم

با ما که کاری ندارن-کل خانواده رو تو ایست بازرسی به رگبار بستن از جمله کودک سه ساله

برای جمهوری اسلامی فرقی ندارد که هستی، کجا هستی و چه کار می‌کنی. کافی‌ست ایرانی باشی. بالاخره یک روز نوبتت می‌‌شود

*از کانال مهدی نصیری

:::

آزی آزبورن درگذشت

| No Comments

ozzy.jpgآزی آزبورن، خواننده مشهور گروه بلک سبث و از پیشگامان موسیقی هوی متال، در سن ۷۶ سالگی درگذشت

به گزارش تجارت نیوز، اوزی آزبورن با نام کامل جان مایکل آزبورنمتولد ۳ دسامبر ۱۹۴۸ در بیرمنگام، انگلستان، از مشهورترین و تأثیرگذارترین خوانندگان تاریخ موسیقی راک و هوی متال است. او در دهه ۱۹۷۰ با گروه افسانه‌ای Black Sabbath به شهرت جهانی رسید.

بلک سبث به‌عنوان پدر سبک هوی متال شناخته می‌شود و صدای خاص اوزی در شکل‌گیری این ژانر نقشی اساسی داشت.

اوزی آزبورن پس از جدایی از بلک سبث در سال ۱۹۷۹، فعالیت انفرادی‌اش را آغاز کرد و با انتشار آلبوم‌هایی مثل "Blizzard of Ozz" و "Diary of a Madman" موفق شد جایگاه خود را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های راک تثبیت کند. آثار او به خاطر تلفیق ریف‌های قدرتمند گیتار، فضاهای تاریک و صدای منحصربه‌فردش محبوبیت فراوان یافتند.

اوزی آزبورن که به "شاهزاده تاریکی" (Prince of Darkness) شهرت دارد، علاوه بر موسیقی، به دلیل رفتارهای جنجالی، سبک زندگی افراطی، و مسائل مربوط به مواد مخدر و الکل همیشه در مرکز توجه رسانه‌ها بوده است. یکی از مشهورترین لحظات زندگی حرفه‌ای او، گاز گرفتن سر یک خفاش در جریان اجرای زنده بود که هنوز در فرهنگ عامه یادآوری می‌شود.

در دهه ۲۰۰۰، با برنامه تلویزیونی "The Osbournes" که زندگی روزمره خانواده‌اش را به تصویر می‌کشید، بار دیگر در مرکز توجه جهانی قرار گرفت و به محبوبیت جدیدی دست یافت. این برنامه آغازگر موج جدیدی از رئالیتی‌شوهای خانوادگی شد.

دو هفته پیش، او با وجود بیماری پارکینسون، در بیرمنگام برای طرفدارانش آخرین کنسرت خود را اجرا کرد:

اوزی در سال‌های اخیر با بیماری‌های متعدد از جمله پارکینسون دست و پنجه نرم کرده اما همچنان به فعالیت موسیقی ادامه می‌دهد. او در کنار همسرش شارون آزبورن که نقش مهمی در مدیریت حرفه‌ای او داشته، یکی از چهره‌های ماندگار موسیقی راک محسوب می‌شود.

nationalR.jpgبنجامین برد - نشنال ریویو

بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران در تاریخ ۲۱ ژوئن توسط آمریکا ممکن است رؤیای دستیابی رژیم به سلاح هسته‌ای را برای چند سال به عقب انداخته باشد، اما اگر سیاست‌گذاران آمریکایی از این فرصت استفاده نکنند، جمهوری اسلامی بازسازی خواهد شد و برای روزی دیگر آماده جنگ می‌شود.

سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی‌اش همچنان تهدیدی برای آمریکا و متحدانش هستند. از زمان برقراری آتش‌بس میان اسرائیل و ایران، ایران و گروه‌های نیابتی‌اش تقریباً هر روز به پایگاه‌های میزبان نیروهای آمریکایی در عراق حمله پهپادی کرده‌اند. همچنین، زرادخانه موشک‌های بالستیک ایران که می‌توانند به طور مؤثر سامانه‌های پدافند اسرائیل را پشت سر بگذارند، همچنان دست‌نخورده باقی مانده است.

برای این مشکل اما راه‌حلی وجود دارد: کنگره آمریکا می‌تواند با ارائه مجموعه‌ای از لوایح به میز رئیس‌جمهور، رژیم ایران را به‌طور مؤثر خنثی کرده و زمینه سقوط آن را فراهم کند--بدون آنکه حتی یک سرباز آمریکایی به میدان جنگ برود یا گلوله‌ای شلیک شود. لوایحی که سیاست «فشار حداکثری» رئیس‌جمهور دونالد ترامپ را قانونی می‌کنند، فروش انرژی ایران را تحریم کرده و گروه‌های نیابتی آن را به‌عنوان سازمان‌های تروریستی معرفی می‌کنند، نقش مهمی در مهار رژیم خواهند داشت.

خوشبختانه، بسیاری از این لوایح قبلاً توسط جمهوری‌خواهان مجلس نمایندگان و سنا معرفی شده‌اند و فقط نیاز به بررسی و رأی‌گیری دارند.

بسته قانون‌گذاری «فشار حداکثری»

کمیته مطالعاتی جمهوری‌خواهان (RSC) در تاریخ ۱ آوریل بسته‌ای قانونی با عنوان «اجرای فشار حداکثری: پاسخگویی به ایران» منتشر کرد که هدف آن تضعیف رژیم، مقابله با نیابتی‌های آن، و تقویت مردم ایران است. این بسته با بستن شکاف‌های تحریمی، حمایت از آزادی اینترنت در ایران، و جلوگیری از انتقام‌جویی رژیم، قدم‌های موثری برداشته است.

لایحه اصلی این ابتکار «قانون فشار حداکثری» است که توسط نماینده زک نان (Zach Nunn) از آیووا معرفی شده. این لایحه تحریم‌های ترامپ را دائمی می‌کند و مانع از لغو آن توسط دولت‌های بعدی می‌شود. این قانون همچنین تحریم‌های جدیدی را علیه صادرات فولاد، معدن، ساخت‌وساز، مالی و انرژی ایران و اشخاص درگیر در تولید موشک‌های بالستیک اعمال می‌کند.

سایر لوایح مهم

  • قانون حمایت حداکثری (HR 2614): این لایحه تمرکز ویژه‌ای بر آزادی اینترنت و ابزارهای ضدنظارتی دارد و همچنین صندوق اعتصاب برای حمایت از کارگرانی که در اعتراضات شرکت می‌کنند، تأسیس می‌کند.
  • قانون پیشگیری از تروریسم ایرانی: توسط نماینده گرگ استیوب (Greg Steube)، با تحریم و تروریستی اعلام کردن ۲۹ گروه شبه‌نظامی شیعه در عراق، که در ساختار رسمی نظامی عراق حضور دارند.
  • قانون آزادسازی عراق از ایران: نماینده جو ویلسون (Joe Wilson) از کارولینای جنوبی خواهان قطع بودجه دولت عراق در صورت ادامه حضور گروه‌های نیابتی ایران در ساختار آن است.
  • قانون لغو معافیت تحریم‌ها (HR 2575): این لایحه معافیت دولت بایدن در مورد ۶ میلیارد دلار دارایی بلوکه‌شده ایران در قطر را لغو می‌کند و مانع از هرگونه معافیت جدید برای گروه‌های تروریستی می‌شود.

نتیجه‌گیری

با وجود حمله آمریکا به ایران، تاکنون تنها لایحه‌ای که به رأی‌گیری عمومی رسید، تلاشی ناکام برای محدود کردن اختیارات جنگی رئیس‌جمهور بوده است. زمان آن فرا رسیده که رقابت‌های حزبی کنار گذاشته شود، مردم ایران مورد حمایت قرار گیرند و رژیم مخرب و سرکوبگر جمهوری اسلامی به‌طور کامل در هم شکسته شود.

"بنجامین برد یک کارشناس امور عمومی است که کمپین‌های مردمی را در حمایت از پروژه‌های اندیشکده «فروم خاورمیانه» (Middle East Forum) سازماندهی می‌کند. او با بسیج افکار عمومی برای حمایت از اهداف سیاستی MEF، هماهنگی کمپین‌های مؤثر فشار عمومی، و بهره‌گیری از روش‌های جسورانه و خلاقانه برای ایجاد اختلال در فرآیند سیاست‌گذاری فعالیت می‌کند. آقای برد از کهنه‌سربازان پیاده‌نظام ارتش ایالات متحده است و مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه نظامی آمریکا (American Military University) دریافت کرده است. نوشته‌های او در رسانه‌های معتبری همچون نشنال ریویو (National Review)، نیویورک پست (New York Post)، جروزالم پست (Jerusalem Post) و سایر رسانه‌های برجسته منتشر شده است."

:::

👈دویچه وله - جمعی از هنرمندان آزاداندیش ساکن ایران با انتشار بیانیه‌ای مخالفت خود با جنگ را اعلام کرده و آورده‌اند: «سلاح ما هنر ماست.»

در بیانیه این هنرمندان که با بخشی از نمایشنامه‌ تاریخی "مرگ یزدگرد" از بهرام بیضایی انتشار یافته، آمده است: «ما هنرمندان ایرانی، نسل تبعیدشده، سانسورشده، فراری‌داده‌شده، دربند، نسل خفه‌شده در گلوگاه گلوله و گاز و غربت، امروز یک‌صدا فریاد می‌زنیم: ما جنگ نمی‌خواهیم! نه جنگ شما با جهان، نه جنگ شما با مردم ما، نه جنگتان با صدای ما!»

jlarge.jpgتصویری از شهر تهران در یکی از روزهای جنگ ۱۲ روزه

:::

این هنرمندان مستقل با بیان اینکه "ما هیچ‌گاه در صف شما نبوده‌ایم. نه پشت پرچم‌هاتان ایستاده‌ایم، نه شریک خون‌هایی هستیم که می‌ریزید" آورده‌اند: «ما نه با اسرائیل، نه با فلسطین، نه با هیچ کشوری دشمنی نداریم اما با سرکوب و دروغ و جنایت، در هر لباسی، در هر جغرافیایی، دشمنیم.»

این هنرمندان با اشاره به اینکه "ما وارثان حافظ و خیامیم، نه فرمان‌بران جنگ‌افزور" اعلام کرده‌اند: «ما با موسیقی، نقاشی، فیلم، شعر، صدا، بدن، تصویر و کلمه می‌جنگیم. سلاح ما هنر ماست و هنری که از درد زاده می‌شود، نمی‌تواند خنثی بماند.»

بیانیه این افراد که اسامی آنها به خاطر جو امنیتی پس از جنگ ایران و اسرائیل و موج گسترده بازداشت‌ها به صورت علنی منتشر نشده، این طور پایان یافته است: «تا وقتی که ظلم هست، ما ایستاده‌ایم. در هر تبعید، در هر زندان، در هر سالن تئاتر خاموش، در هر نت ممنوع، در هر جمله بریده، در هر نمای سانسور‌شده. ما جنگ نمی‌خواهیم. ما آزادی می‌خواهیم.»

missC.jpgآیا جمهوری اسلامی بار دیگر غافلگیر خواهد شد؟

مراد ویسی - ایران اینترنشنال

جمهوری اسلامی ایران در جنگ ۱۲ روزه اخیر با اسرائیل به‌طور آشکاری غافلگیر شد؛ این مسئله‌ای است که حتی برخی مقامات رسمی نظام نیز به آن اذعان کرده‌اند.

در همان ساعات و روزهای ابتدایی جنگ، شمار قابل توجهی از فرماندهان ارشد سپاه کشته شدند، پدافند هوایی جمهوری اسلامی فلج شد، و بیش از ۱۴۰۰ هدف حساس نظامی، هسته‌ای و زیرساختی از جمله انبارهای موشکی مورد حمله قرار گرفت و نابود شد.

با این پیش‌زمینه، سوال اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی در جنگ بعدی نیز غافلگیر خواهد شد؟ اگر پاسخ مثبت است، این غافلگیری‌ها در چه حوزه‌هایی خواهد بود و چه عواملی در بروز آن نقش دارند؟

پس از موج نخست حملات اسرائیل، جمهوری اسلامی تلاش کرد خود را بازسازی کند. خامنه‌ای فرماندهان جدیدی را منصوب کرد و بخش موشکی سپاه، علی‌رغم از دست دادن چهره‌های کلیدی همچون امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضا، و محمود باقری، فرمانده موشکی، به سرعت بازسازی شد و حملات موشکی متقابل را علیه اسرائیل آغاز کرد.

این حملات، از دید مقامات جمهوری اسلامی، نوعی «توازن جنگی» ایجاد کرد اما تحلیل‌ دقیق‌تر نشان می‌دهد که این توازن واقعی نبود و اسرائیل در طول جنگ همچنان دست بالا را حفظ کرد.

واقع‌بینانه اگر نگاه کنیم، حملات موشکی سپاه نه بی‌تاثیر بوده و نه آن‌گونه که برخی رسانه‌های نظامی ادعا می‌کنند، تعیین‌کننده. این حملات تنها توان موثر جمهوری اسلامی در آن جنگ بودند و تا حدی شوک اولیه را جبران کردند، اما نتوانستند برتری عملیاتی اسرائیل را از بین ببرند.

با توجه به اهمیت این بخش، هم جمهوری اسلامی و هم اسرائیل به این نتیجه رسیده‌اند که توان موشکی جمهوری اسلامی عنصر کلیدی در موازنه‌ آینده خواهد بود.

بنابراین، اسرائیل در صدد نابودی این ظرفیت برخواهد آمد، و سپاه نیز به دنبال تقویت آن است؛ چه از نظر بُرد، چه از نظر دقت و قدرت تخریب. افزایش بودجه دفاعی و تمرکز ویژه بر تقویت بودجه برنامه‌های موشکی در مجلس شورای اسلامی نشانه‌ای از همین رویکرد است.

اروپا نیز نگران است

اروپا که پیش‌تر کمتر به‌طور مستقیم درگیر بحران موشکی ایران بود، اکنون با توجه به احتمال دستیابی جمهوری اسلامی به موشک‌هایی با برد بیش از دو هزار کیلومتر، احساس تهدید می‌کند.

آزمایش اخیر موشک ماهواره‌بر «قاصد» تنها چند روز پیش از مذاکرات با تروئیکای اروپایی در استانبول، پیامی واضح برای اروپاست: اگر شما مکانیسم ماشه را فعال کنید، ما نیز توان تهدید موشکی خود را نشان خواهیم داد.

اروپایی‌ها نگران آن هستند که در صورت دستیابی جمهوری اسلامی به کلاهک هسته‌ای، این کلاهک‌ها بر روی موشک‌هایی با برد اروپا نصب شوند. همین نگرانی باعث شده که اروپا نیز به صورت جدی در کنار آمریکا و اسرائیل به دنبال محدودسازی برنامه موشکی جمهوری اسلامی باشد.

رفتار اخیر جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که امید چندانی به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات با اروپا ندارد. نامه هشدارآمیز عباس عراقچی به دبیرکل سازمان ملل و لحن تهاجمی مقامات ایرانی، موید این نکته است که تهران بازگشت تحریم‌های سازمان ملل را تقریبا قطعی می‌داند. اگر این تحریم‌ها بازگردند، حتی چین و روسیه نیز بر اساس موازین بین‌المللی نمی‌توانند به همکاری خود با ایران ادامه دهند؛ تجربه تحریم‌های سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲ نیز این مسئله را ثابت کرده است.

manafzadeh.jpgشنبۀ گذشته ۱۹ ژوئیه برابر با ۲۹ تیرماه ۱۴۰۴ آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع پیشین اسرائیل، در مصاحبه با شبکۀ ۱۲ تلویزیون آن کشور گفت: تنها چیزی که هم‌اکنون رهبران جمهوری اسلامی ایران به آن می‌اندیشند، انتقام‌جویی از اسرائیل است. آنان خود را برای حمله‌ای بزرگ‌تر آماده می‌کنند. بنابراین، اسرائیل باید پیش‌دستی کند و ضربۀ نخستین را بزند. او سپس افزود: تنها راه تضمین امنیت اسرائیل تغییر رژیم در ایران است

علیرضا مناف زاده - رادیو بین المللی فرانسه

تغییر رژیم (یا: رژیم چنج) اصطلاحی است در علوم سیاسی و معنایِ فشردۀ آن جایگزین کردن زورگویانۀ رژیم سیاسی یک کشور با رژیم سیاسی دیگر است. تغییر رژیم در یک کشور ممکن است سرانجامِ فرایندهای داخلی مانند انقلاب، کودتا و جنگ داخلی یا نتیجۀ مداخلۀ آشکار و پنهان خارجی باشد. اما کارشناسان این اصطلاح را بیشتر به معنای تغییر رژیم سیاسی در یک کشور از راه مداخلۀ خارجی به کار می‌برند. ممکن است این مداخله حملۀ نظامی باشد یا دیپلماسی زورگویانه.

برپایۀ پژوهش‌هایی که در این باره انجام گرفته، از سال ۱۸۱۶ تا ۲۰۱۱ میلادی، مداخلۀ خارجی به منظور تغییر رژیم به برکناری ۱۲۰ رهبر سیاسی در کشورهای گوناگون انجامیده است.

در دوران جنگ سرد، ایالات متحد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی برای تغییر رژیم‌ها در چهار گوشۀ جهان آشکار و پنهان مداخله می‌کردند. کودتا، حملۀ نظامی و دیپلماسی زورگویانه روش‌های رایج و آشکار آن دو ابرقدرت در تغییر رژیم‌ها بود. شوروی‌ها به بهانۀ برانگیختن «انقلاب سوسیالیستی» و آمریکایی‌ها برای جلوگیری از چنین انقلاب‌هایی می‌کوشیدند رژیم‌ها را به ویژه در کشورهای در حال توسعه تغییر دهند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

جالب اینکه اصطلاح «دخالت‌پرهیزی» یا «عدم مداخله» را نخستین بار ایالات متحد آمریکا بود که در سال ۱۹۱۵ در سیاست خارجی خود گنجانید چنان که این اصطلاح تبدیل به هنجاری در روابط بین‌الملل شد. کارشناسان معتقدند که یکی از علت‌های اصلی «عدم مداخلۀ» ایالات متحد آمریکا در جنگ‌های جهانی اول و دوم یا «بی‌طرفی» قدرت‌های لیبرال اروپا در جنگ داخلی اسپانیا نتیجۀ پایبندی آن‌ها به این هنجار مهم در روابط بین‌الملل بود. در حالی که آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی از سویی و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از سوی دیگر در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کردند.

water.jpgمسعود پزشکیان می‌گوید که امروز دولتش وارث بسیاری از ناترازی‌های گذشته است و امکان ادامه بقای تهران به‌عنوان پایتخت وجود ندارد. پیشتر سخنگوی او گفت که برای مدیریت مصرف آب احتمال ادامه تعطیلی‌ها وجود دارد. گرمای شدید تابستان و بحران آب و برق، دست‌کم ۱۸ استان از ۳۱ استان ایران را تعطیل کامل یا نیمه تعطیل کرده است. بیشتر کسب‌وکارها به دلیل نبود آب و برق عملا متوقف شده است و شهروندان به‌خصوص در مناطق گرمسیر با دشواری روزافزون در زندگی روزمره مواجهند.

چهارشنبه اول مرداد شماری از استان‌های ایران به‌طور کامل تعطیل خواهند بود

با ادامه موج گرما و کمبود شدید آب و برق در ایران، مقام‌های جمهوری اسلامی به اعمال تعطیلی‌های کامل و فراگیر و یا کاهش ساعت کاری ادارات در استان‌های مختلف کشور روی آورده‌اند.

طبق آخرین تصمیمات، سه‌شنبه ۳۱ تیر و چهارشنبه اول مرداد شماری از استان‌های ایران به‌طور کامل تعطیل خواهند بود و برخی دیگر کاهش ساعات کاری اعمال می‌کنند.

بر اساس مصوبات کمیته‌های بحران استانی، چهارشنبه اول مرداد در تهران، یزد، کرمان، مازندران، البرز، قم، خوزستان، هرمزگان، بوشهر و خراسان شمالی، ادارات به‌طور کامل تعطیل است.

هشدار یک نماینده مجلس درباره احتمال جیره‌بندی گسترده آب در ماه‌های آینده

با شدت گرفتن بحران انرژی در ایران، رضا سپهوند، عضو کمیسیون انرژی مجلس، از احتمال جیره‌بندی آب در ایران طی ماه‌های آینده خبر داد. اعضای شورای شهر تهران نیز باوجود تلاش دولت برای مقصر خواندن بخش خانگی در کمبود آب، بر آبیاری فضای سبز با آب شرب و هدررفت در بخش کشاورزی تاکید کردند.

سپهوند سه‌شنبه ۳۱ تیر به وبسایت تجارت‌نیوز گفت: «در حال حاضر تنها راه مدیریت این است که قطعی‌ها را کاهش دهیم... متاسفانه احتمالا در ماه‌های آینده شاهد جیره‌بندی آب در بیشتر نقاط کشور خواهیم بود که در برخی استان‌ها و شهرها شروع شده است.»

او تاکید کرد بحران کمبود انرژی، چه در برق و چه در آب، ریشه در «دهه‌ها سوء‌مدیریت» دارد.

tamasha.jpgهاشم بافقی

در هر نظام سیاسی، حکمرانی مسئولیتی است فراتر از قدرت داشتن. حکومت یعنی نظم دادن به منابع، پیش‌بینی بحران، پاسخ‌گویی به نیازهای مردم، و ساختن آینده.

اما آنچه امروز در ایران رخ می‌دهد، نمونه‌ای بی‌سابقه از حکومت بدون مدیریت است.

برق می‌رود، بدون برنامه‌ جایگزین.

سدها خشک می‌شوند، بدون سیاست روشن برای مدیریت منابع آب.

تورم، رکود، مهاجرت نخبگان، فروپاشی زیرساخت‌ها... و حکومت فقط نظاره‌گر است، یا در بهترین حالت، اطلاعیه‌دهنده.

بر اساس گزارش‌های رسمی و پژوهش‌های مستقل داخلی و بین‌المللی تولید برق ایران به‌شدت وابسته به منابع فرسوده‌ای‌ست که بیش از ۳۰٪ ظرفیت اسمی آن‌ها بلااستفاده مانده است و تا سال ۲۰۳۰، ایران با کاهش ۳۰-۴۰٪ بارندگی و افزایش میانگین دمای سراسری مواجه است، اما هیچ نقشه عملیاتی برای حفاظت منابع آبی در دست نیست.

تاریخ نمونه‌های زیادی از حکومت‌های تماشاچی در دل خود دارد، که پیشبینی را برای ادامه مسیر امروز بسیار راحت میکند! آینده ای تاریک برای ایران مظلوم!

حکومت‌هایی که به جای تدبیر، صرفاً نظارت کرده‌اند، نه‌تنها کارآمد نبوده‌اند بلکه زمینه‌ساز بحران‌های گسترده اجتماعی و سقوط ملی شده‌اند:

شاه سلطان حسین صفوی

آخرین پادشاه صفوی، در حالی که افغان‌ها به اصفهان نزدیک می‌شدند، مشغول دعا و مراسم مذهبی بود. هیچ اقدام نظامی مؤثری نکرد. نتیجه؟ سقوط پایتخت، قتل‌عام مردم، و پایان سلسله صفوی.

آداب حضور در رستوران

| No Comments

آدمیرال و ناوگان سایه

| No Comments

shamk.jpgحسین شمخانی؛ آقازاده در بازی بزرگ نفت، جنگ و تحریم

عطا محامد - ایران وایر

نام خاندان شمخانی سال‌هاست که در صحنه سیاست و امنیت ایران حضوری پررنگ دارد؛ از روزهای پرخطر میدان مین‌های خرمشهر گرفته تا بزنگاه‌های پشت‌پرده در میدان سیاست تهران. در این میان، اما چهره‌ای بیش از دیگران در این خاندان نامش با فساد و دور زدن تحریم‌ها گره‌خورده است: «محمدحسین شمخانی»، فرزند «علی شمخانی»، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی.

اتحادیه اروپا روز دوشنبه، ۳۰ تیر۱۴۰۴، حسین شمخانی را یکی از «عوامل کلیدی» در ساختار «ناوگان سایه» روسیه خواند و با استناد به نقش او در دور زدن تحریم‌های نفتی، نامش را به فهرست تحریم‌های این اتحادیه افزود.

نام او چند سالی است در میان بازیگران اصلی شبکه‌های پیچیده دور زدن تحریم‌های نفتی ایران مطرح‌شده است؛ اما آنچه ماجرا را پیچیده‌تر کرد، ورود او به حلقه مالی روسیه پس از آغاز جنگ اوکراین بود. گزارش «بلومبرگ»، او را به‌عنوان یکی از معماران پنهان اقتصاد جنگی پوتین معرفی کرده است. درواقع، حسین دیگر فقط یک چهره در حاشیه قدرت جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه بدل به یکی از کلیدی‌ترین بازیگران بازی چندلایه نفت، سیاست و جنگ شده است.

شمخانی‌ها؛ تبار قدرت پنهان

خاندان شمخانی، به‌ویژه در دهه اخیر، به یکی از نمادهای پیوند میان قدرت نظامی، نفوذ سیاسی و ثروت خصوصی در ساختار جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند. علی شمخانی، وزیر دفاع دولت خاتمی و دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، گرچه زمانی منتقد ساختار سیاسی بود، اما با نزدیکی دوباره به رهبر جمهوری اسلامی در قامت مشاور، جایگاه خود را در نهادهای عالی حفظ کرد.

از اواخر دهه ۹۰ نام او و خانواده‌اش بیشتر به فساد آمیخته شد. در سال ۱۳۹۸، «مهدی صدرالساداتی»، روحانی منتقد مفاسد اقتصادی، اسنادی از سبک زندگی خانواده شمخانی منتشر کرد؛ ازجمله مجتمع مسکونی هزارمیلیاردی در فرشته تهران به نام مادر خانواده تا حساب بانکی ۹ و نیم میلیارد تومانی به نام نوه سه‌ساله (در سال ۹۶) شمخانی برای خرید ملک در لواسان.

این پرونده‌ها عموما پس از اتمام دوره ریاست جمهوری «حسن روحانی» برملا شد. در کنار پدر مهم‌ترین عضو خانواده که نامش به فسادها گره خورد، حسین شمخانی بود. وی متولد دهه شصت و تحصیل‌کرده مدیریت بازرگانی است. گفته می‌شود او تحصیلات خود را در دانشگاه دولتی مسکو و سپس در دانشگاه آمریکایی بیروت تکمیل کرده و بعدها وارد دنیای تجارت بین‌الملل شده است؛ اما برخلاف برخی دیگر از آقازاده‌ها، حسین، مسیر شهرت و رسانه‌ای شدن را انتخاب نکرد؛ او در سکوت و با استفاده از نام‌های مستعار، به‌خصوص لقب «هکتور»، وارد شبکه‌های پیچیده مالی شد.

آدمیرال و ناوگان سایه

اکثر ایرانیان اولین بار چهره حسین را در برنامه «مثلث شیشه‌ای» با مجری‌گری «رضا رشیدپور» دیدند. آنجا چهره جوانی ماخوذ به حیا داشت که پدرش به او توصیه می‌کرد وارد کار دولتی نشود؛ اما ۱۰ سال بعد یعنی در بهمن ۱۴۰۰، نام او با توقیف نفت‌کشی به نام «کابل» در بندر کاندلای هند که به شرکت «آدمیرال» تعلق داشت، به‌طور رسمی در مظان اتهام نقض تحریم‌ها قرار گرفت.

این کشتی به دلیل نقص مدارک و حرکت تحت پرچم کشور ثالث توقیف‌شده بود و مسوولان سازمان بنادر ایران نیز با استناد به همین پرچم، از پیگیری آن طفره رفتند. در همان زمان، علی شمخانی در توییتی نوشت «زخم تحریم با برنامه غرب و شمشیر بی‌تدبیری و وادادگی غرب‌گراهای داخلی، پیکر مقاوم مردم ایران را مجروح ساخته. برای التیام این زخم از جان و آبرو مایه می‌گذاریم. ناگفته‌ها بماند برای بعد.» این گفته به‌وضوح از آگاهی و رضایت ضمنی او از نقش پسرش در شکستن محاصره اقتصادی نشان داشت. شرکت آدمیرال که توسط حسین و برادرش حسن اداره می‌شد، از سال ۱۳۹۰ فعالیت خود را آغاز کرده و ظرف پنج سال به ظرفیتی بالغ‌بر ۱۶ هزار کانتینر ۲۰ فوتی در خلیج‌فارس و بنادر خاور دور رسید؛ رقمی قابل‌توجه که آن را به یک بازیگر غیررسمی مهم در صادرات نفت تبدیل کرد.

prof.jpg

با فاطمه شمس استاد ادبیات فارسی در دانشگاه پنسیلوانیا آشنا شوید

خبرنامه گویا

فاطمه شمس استاد ادبیات فارسی دانشگاه پنسیلوانیا و ساکن امریکا در شبکه اکس نوشت:

نشت تشعشع*... دارم دیوانه می‌شم. لعنت ("فاک") به آمریکا، لعنت به اسرائیل، لعنت به متحدانشون. لعنت به ریاکاری و دموکراسی لعنتی‌تون:
t1.jpg
*هیچ گزارشی از نشت تشعشع در نتیجه حملات به ایران وجود ندارد
:::
نمونه ای از "ادبیات" پروفسور "ادبیات فارسی" دانشگاه پنسیلوانیا:
t22.jpg
واکنش خانم شمس به این ویدئو بود:

نمونه ای از دیدگاه‌های سیاسی خانم شمس

:::
shams.jpg
:::

تصویر جنگ / همسر شهید!

ادعای سایت ایران بریفینگ

شغل همسر مرد (حمید رضا ذبیحی) تروریست وسرکوبگر و قاتل سپاهی

شغل زن: پرستو، نفوذی گرداننده چندین سایت و پرفایل و اکانت سکسی رد زنی و تله گذاری

iblarge.jpgحالا به یکباره چند اکانتش را دی اکتیو کرده، البته همچنان هستند کسانی که مدعی هستند آنجا موهاش فر هست اینجا نه، صورتش اینجوری و آنجوری و جالب اینکه تاکنون ده‌ها اکانت مدعی شده‌اند این خواهرشان هست و دختر خاله‌شان و خجالت بکشید از همسر شهید.

صرفنظر از شباهت ظاهری ده‌تا نشانه دیگر است که اکانتهای توییتری برای این فرد است، حالا براحتی می‌شود سایبری‌های حامی این پرستو را شناخت.



*خبرنامه گویا از صحت یا سقم این نوشته اطلاعی ندارد
:::

تصاویری تازه از سیمین قدیر (غانم) خواننده پیشکسوت، در حال تماشای یکی از اجراهای قدیمی خود منتشر شده است. در این تصاویر، قدیری مشغول تماشای ویدیویی از ترانه «یک گل، ده گل، صدها گل» است که با شعر محمود کیانوش در سال ۱۳۵۴ و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا شده بود.

:::

anzali.jpgبه گزارش گروه رسانه‌ای شرق، رئیس دانشگاه علوم پزشکی گیلان، از مصدومیت ۱۶ تن در حادثه حریق مجتمع تجاری ونوس در منطقه آزاد انزلی خبر داد و گفت که بیشتر آسیب‌دیدگان به‌صورت سرپایی درمان شده‌اند.

ایران وایر - ویدیوهایی که روز سه‌شنبه ۳۱ تیر در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، از آتش‌سوزی گسترده در مجتمع ونوس بندر انزلی حکایت دارد؛ حادثه‌ای که هنوز مهار نشده و باعث تعطیلی کامل منطقه آزاد انزلی شده است.

مهدی کاظمیان، سخنگوی منطقه آزاد بندر انزلی، در گفت‌وگو با ایسنا اعلام کرد: «همه غرفه‌ها تخلیه و غرفه‌داران به بیرون از محل هدایت شدند. همچنین از ورود گردشگران جلوگیری به عمل آمده است.»

به گفته او، به دلیل گسترش حریق، همه درب‌های ورودی فاز گردشگری و تجاری منطقه بسته شده و عملیات مهار آتش همچنان ادامه دارد.

سخنگوی منطقه آزاد انزلی تاکید کرد که این منطقه تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد بود.

:::

انفجار در شهرک فاطمیه قم

| No Comments

در پی وقوع انفجار در یک واحد مسکونی در شهرک فاطمیه قم، چهار نفر مصدوم و برای درمان به مراکز درمانی منتقل شدند. خبرگزاری ایرنا، علت احتمالی این حادثه را «انفجار آبگرمکن» اعلام کرده است.

:::

رستوران رقیب و بیانیه ۸۰۰ نفره

از کانال اکس نیما افشارنادری

tweet11.jpg
:::

rajavi.jpg... با حمله به رضا پهلوی

کیهان لندن - وبسایت سازمان مجاهدین خلق روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۴، در بیانیه‌ای به‌ امضای مسعود رجوی، با حمایت از میرحسین موسوی نخست‌وزیر دولت علی خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری در دوران خمینی و دهه شصت، اعلام کرد، «لگد زدن و نیش‌زدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد خاص، به سود خامنه‌ای است.»

در این بیانیه با اشاره به درخواست موسوی برای «برگزاری رفراندوم به‌منظور تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی» آمده است: «ضربه‌ای که پیام موسوی به بساط ادعایی وحدت خامنه‌ای در درون رژیم وارد کرده، قابل کتمان نیست و نباید نادیده گرفته شود.»

در بخش دیگری از بیانیه، انتقادات تندی علیه شاهزاده رضا پهلوی مطرح شده است. در این قسمت آمده: «همانگونه که خدمات فرزند شاه به رژیم، به‌ویژه نقش او در تفرقه‌افکنی از طریق ترویج شاه‌پرستی ارتجاعی و وابسته- به نفع خامنه‌ای، سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تمام شده، این واقعیت قابل انکار نیست.»

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در پایان این بیانیه تأکید شده است: «همانند ۱۶ سال گذشته، بر حقوق موسوی در برابر ظلم و ستم خامنه‌ای پافشاری می‌کنم و خواهان تأمین امنیت او و همسرش در برابر تهدیدات ولی‌فقیه، و آزادی آنها از حصر خانگی طولانی‌مدت هستم.»

در حالی که بیش از یک دهه است گفته می‌شود مسعود رجوی مُرده و در هیچ محیط عمومی دیده نشده، سازمان مجاهدین همچنان به نام او بیانیه صادر می‌کند.

:::

Esmaeil_Nouriala.jpg(متن سخنرانی در مهستان سکولار دموکرات های ایران)

1

چند روزی بیشتر تا «همایش همکاری ملی برای نجات ایران» - که به دعوت و میزبانی شاهزاده رضا پهلوی و با هدف «ارائهء نقشهء راه برای گذار دموکراتیک و بازسازی کشور» برگزار می شود - باقی نمانده است. من اگرچه بیش از آنچه از دعوتنامهء این همایش نقل کردم اطلاع دیگری در مورد جزنیات برنامه هایش ندارم اما، فکر می کنم که این همایش «می تواند» مرحله ای مهم در روند بلند آلترناتیو سازی در برابر حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان باشد.

من بیست سال است که دریافته، و مگرراً گفته و نوشته ام، که برای منحل کردن یا برانداختن یک پدیده، وجود آلترناتیوی برای مقابله با آن ضرورت دارد و، بدون وجود چنان آلترناتیوی، از یکسو ممکن است که پدیدهء مورد نظر برجا بماند و یا، از سوی دیگر، اگر بهر دلیلی از هم بپاشد جایش را یا دیکتاتوری و یا هرج و مرج و تفرقه و جنگ بین جویندگان قدرت می گیرد. اکنون نیز باور دارم که «همایش مونیخ» توان آن را دارد که مقدمات ایجاد آلترناتیوی را فراهم سازد که سال هاست منتظر اش بوده ایم.

آشکار است که از یکسو شکل گیری یک آلترناتیو منوط به بوجود آمدن شرایطی خاص است و، از سوی دیگر، اکثر آن شرایط در وضعیت کنونی کشورمان بوجود آمده اند، همزمانی نارضایتی آشتی ناپذیر ملت ایران از حکومت اسلامی، و میل وافرش به داشتن آزادی های غیرایدئولوژیک و همه جانبه، با مساعد شدن فضای بین المللی همزمان شده است؛ آنگونه که در این 46 ساله هیچگاه شرایط منحل کردن حکومت اسلامی مسلط بر ایران اینگونه فراهم نبوده است.

در این میان، اپوزیسیون سکولار دموکرات ایران، بخصوص در خارج کشور، از دو بخت نیک عمده هم برخوردار بوده است: نخست اینکه شاهزاده رضا پهلوی را، بعنوان شناخته شده ترین شخصیت ایرانی در سطح ملی و بین المللی، در میان خود دارد؛ و دو دیگر اینکه این شاهزاده، یک ایرانی سکولار دموکرات است که پایهء تفکر و تلاش خود را تنها بر شالودهء سه محور حداقلی نهاده است: حفظ تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی ایرانیان، تلاش برای استقرار سکولار دموکراسی در ایران، و مبتنی کردن این سیستم بر مفاد اعلامیه جهانگستر حقوق بشر؛ اموری که راه را برای استقرار حاکمیت ملت می گشایند.

2

من، با جمع کردن ملاحظات فوق امیدوار شده ام که اکنون، در روند طولانی ساختن یک آلترناتیو، به بزنگاهی رسیده ایم که همایش مونیخ می تواند بصورت مرحله ای مهم از آن عمل کند؛ و اجازه می خواهم تا، در ادامهء مطلب، مختصری از مراحل این روند را توضیح داده و نشان دهم که ساختن و پیروزی آلترناتیو نه امری ناگهانی، بلکه حاصل تلاقی شرایط عینی و ذهنی، تاریخی و ساختاری است و چرا - اگر نشست مونیخ به درستی برگزار شود - می توان امیدوار بود که سکولار دموکرات های ایران (که هرگز شامل تجزیه طلبان، اسلامیست ها و ایدئولوژیست های تمامیت خواه نمی شوند) قادر خواهند بود که از دل این نشست راهی برای رسیدن به آلترناتیو مطلوب خود پیدا کنند.

1. نخستین مرحله در روند شکل گیری آلترناتیو یک رژیم ایدئولوژیک، فراگیری تدریجی و عمیق شدن بحران مشروعیت و کارآمدی در سراسر وجود آن است. چرا که حکومت‌های ایدئولوژیک مذهبی یا غیر مذهبی، و حتی ضد مذهبی، معمولاً مدعی حقیقت نهایی‌اند و مشروعیت خود را از ایدئولوژی‌ جهان‌شمول خود می‌گیرند؛ اما هنگامی که میان وعده‌های ایدئولوژیک و واقعیت زندگی مردم شکاف می‌افتد، ناکارآمدی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا اخلاقی آنها آشکار می‌شود، و اقشار مختلف احساس محرومیت و بی‌قدرتی می‌کنند، فضا برای شکل‌گیری آلترناتیو باز می‌شود و اگرچه هنوز نهادی نیرومند سر بر نیاورده اما تضادهای درونی رژيم بصورت بارزی عیان می گردند.

Mehran_Mostafavi_2.jpgبخشی از مخالفین رژیم در داخل و خارج از کشور، به جنگ 12 روزه یعنی به تجاوز نظامی اسرائیل و بعد هم امریکا که برخلاف همه قوانین بین المللی به ایران صورت گرفت، امید بسیار بسته بودند و گمان می کردند که با حمله اسرائیل و زدن سایتهای هسته ای و نظامی و به قتل رساندن فرماندهان سپاه و حمله به روسای سه قوه و حتی شخص خامنه ای، رژیم سقوط خواهد کرد.

اما این امید، مانند برف زیر آفتاب، در عرصه واقعیتهای عینی جامعه ایران و تاریخ ایران، توسط رفتار بینظیر مردم در دفاع از میهن، همزمان با ندادن کوچکترین باج به رژیم جنایت و خیانت، آب شد و نتیجه آن روسیاهی همراهان نتانیاهو بود و این روسیاهی نیز پاک شدنی نیست زیرا همکاری با متجاورز به ایران، بویژه وقتی متجاوز جنایتکاری مانند نتانیاهو باشد که از سویی تحت پیگرد قانونی بین المللی بخاطر نسل کشی در غزه است و از سوی دیگر در داخل اسرائیل هم بخاطر فساد تحت پیگرد قرار دارد، خیانتی بی مانند و فراموش نشدنی به مردم ایران و به آرمانهای آزادی خواهی و استقلال طلبی است. بدینسان اسرائیل نتوانست به قول نتانیاهو "بدهی تاریخی خود ـ در قبال آزادی قوم یهود توسط کوروش ـ را به مردم ایران بپردازد و برای مردم ایران دمکراسی بیاورد".

با اینکه تلاشهای آقای رضا پهلوی برای "کوبیدن سرمار" توسط قدرتها ادامه دارد و با اینکه نتانیاهو به تهدیدهای خود ادامه می دهد اما شکست این روش، عیان و روشن است. اینجانب ماهها قبل از حملات اخیر، در چندین مصاحبه گفته بودم که با حمله به سایتهای اتمی و حتی چند سایت نظامی، رژیم سقوط نمی کند و خامنه ای هم بخاطر ویران شدن سایتهای نظامی خم به ابرو نخواهد آورد زیرا تنها چیزی که برای او اهمیت دارد همان حفظ نظام اهریمنی حاکم است.

در هفته اخیر، با اینکه هنوز کابوس جنگ از سر ایران کنار نرفته است و با اینکه تلاش اسرائیل برای تجریه ایران همچنان ادامه دارد شاهد دو تلاش برای ابراز صدایی دیگر بودیم. از یک سو آقای میرحسین موسوی اطلاعیه ای داد و در آن از جمله نوشت:

"تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور، احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام، نماینده همه ایرانیان نیست. مردم می‌خواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس می‌کند."

Amir_Daha.jpgامیر دَها - کیهان لندن

در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، مسئله رهبری همواره موضوعی مناقشه‌برانگیز و سرنوشت‌ساز بوده است. در دوره‌ای که جامعه ایران گرفتار استبداد دینی، بحران‌های اجتماعی و فروپاشی سرمایه اعتماد عمومی است، بار دیگر نگاه‌ها به سوی پرسشی بنیادین دوخته شده: چه کسی می‌تواند رهبری دوران گذار را بر عهده گیرد؟ پاسخ به این پرسش صرفاً در قالب شعار و محبوبیت خلاصه نمی‌شود، بلکه مستلزم بررسی دقیق ویژگی‌های یک رهبر سیاسی در تراز ملی است. در میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، چه در داخل و چه در خارج کشور، تنها شخصیتی که به دور از هر گونه منزه‌طلبی و یا محافظه‌کاری، با پذیرفتن همه انگ‌ها وخدنگ‌ها، پا به میدان گذاشته، و به وظیفه ملی و تاریخی خود برخاسته، شاهزاده رضا پهلوی است؛ شخصیتی که با رفتار سیاسی متفاوت خود، شایسته تأمل جدی است.

برخلاف بسیاری از کنشگران سیاسی که یا به خاطر ترس از "انگ قدرت‌طلبی"، خود را از معادلات سیاسی کنار می‌کشند یا منزه‌طلبانه در موضع منتقد صرف باقی می‌مانند، رضا پهلوی از همان ابتدا مسیر دشوار اما صادقانه‌ای را برگزیده است. او در طول بیش از چهار دهه، با همه فشارهای سیاسی، رسانه‌ای و شخصی، نه تنها از مسئولیت‌پذیری در برابر سرنوشت ایران شانه خالی نکرده، بلکه بارها اعلام کرده که هدفش نه بازگشت سلطنت، بلکه استقرار یک نظام مردم‌سالار سکولار بر اساس اراده ملت است.

ریسک‌پذیری در مسیر نجات ملی

ویژگی مهم دیگر رضا پهلوی، ریسک‌پذیری سیاسی اوست. او در شرایطی که بسیاری از چهره‌های سیاسی از اتخاذ مواضع صریح می‌گریزند، نه‌تنها مسئولیت‌ رهبری دوران گذار را پذیرفته، بلکه با جسارت، از صلح کوروش و برقراری روابط دیپلماتیک آینده ایران با اسرائیل سخن گفته است. چنین مواضعی در یک فضای پر از شعار، نیازمند شهامت است؛ شهامتی که کمتر سیاستمداری در صحنه امروز ایران دارد.

مرزبندی با گذشته، همگرایی با آینده

رضا پهلوی همواره تأکید کرده که از همکاری با همه نحله‌های سیاسی که خواهان یک ایران آزاد، سکولار و یکپارچه هستند، استقبال می‌کند. اما در عین حال، از مرزبندی با کسانی که در بقای نظام جمهوری اسلامی شریک بوده‌اند یا به نوعی برادامه‌ وضع موجود اصرار می‌ورزند، نیز ابایی ندارد. او به‌ روشنی می‌گوید که گفتگو و همکاری باید بر اساس اصول مشخصی چون گذار از جمهوری اسلامی، تمامیت ارضی، جدایی دین از حکومت، و التزام به آراء مردم باشد.

وفاداری بلندمدت به ایران، نه واکنش کوتاه‌مدت به تاریخ

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شاهزاده رضا پهلوی، وفاداری‌اش به مردم ایران در طول زمان است. او می‌توانست، مانند بسیاری دیگر از چهره‌های تاریخی، پس از فروپاشی حکومت پدرش، از صحنه سیاست کناره‌گیری کند و زندگی شخصی خود را دنبال کند. اما او مسئولانه انتخاب کرد که بجای عافیت‌طلبی، با تعهدی تاریخی و اخلاقی، نقش خویش را در کمک به بازسازی ایران ایفا کند.

الگویی نو برای رهبری ملی

شاهزاده رضا پهلوی در مقام یک شخصیت سیاسی که نه در پی قدرت شخصی بلکه در پی نجات یک ملت است، مدلی متفاوت از رهبری در فضای سیاسی ایران امروز ارائه داده است. او نه ناجی است، نه پیشوا، بلکه یک رهبر ملی با روحیه‌ای مسئول، خط‌ مشی‌ روشن، و صداقتی کم‌نظیر در فضای سیاست‌زده ایران است.

چرا با وجود همه ویژگی‌های رهبری، رضا پهلوی از سوی همه اپوزیسیون پذیرفته نمی‌شود؟

با همه آنچه پیشتر گفته شد، از مسئولیت‌پذیری کم‌نظیر تا ریسک‌پذیری سیاسی، از مرزبندی صریح تا وفاداری بلندمدت به مردم، این پرسش همچنان باقیست: چرا شاهزاده رضا پهلوی، با وجود این سرمایه‌های نمادین و عملی، هنوز از سوی همه نیروهای سیاسی (حتی برخی از دلسوزان صادق وطن) به‌ عنوان رهبر دوران گذار پذیرفته نمی‌شود؟

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پاسخ به این پرسش، درک عمیق‌تری از وضعیت روانی، سیاسی و تاریخی جامعه سیاسی ایرانی می‌طلبد. در اینجا می‌توان چند عامل کلیدی را بازشناسی کرد:

زخم‌های تاریخی و میراث انقلاب

بخشی از مخالفت‌ها با رضا پهلوی نه برخاسته از ارزیابی عملکرد امروز او، بلکه محصول گره‌های حل‌نشده تاریخی است. برای برخی از نسل انقلابیون و روشنفکران چپگرا، «پهلوی» همچنان یادآور یک دوره اقتدارگرایانه است، بی‌آنکه بازنگری واقع‌بینانه‌ای نسبت به کارنامه حکومت پهلوی انجام داده باشند و یا به تحولات ذهنی و سیاسی شخص رضا پهلوی در چهار دهه اخیر توجه شود.

razmi.jpgازسال 2009 به بعد با تصفیه اصلاح طلبان از درون حکومت اسلامی ایران، ایرانیان بارها برای ایجاد تغییر در شیوه حکومت داری اسلامی خیز برداشته اند و تلفات وخسارات زیادی نیز متحمل شده اند اما موفق به تغییر رفتار حکومت نشده اند از جمله در 2017 ، در 2019 و 2022 که مردم به خیابان ها آمدند، اعتراض کردند و بشدت توسط سپاه پاسداران سرکوب شدند و نتوانستند خواسته های خود را به حاکمیت به قبولانند اما حمله اسرائیل و شکست حاکمیت دردفاع از کشور و مردم ، تغییرات ساختاری را اجباری کرد . حکومت اسلامی در ایران با مخالفت 80% مردم مواجه است وبزورسرنیزه قدرت را نگاه داشته است و برای طرفداران ولایت مطلقه فقیه هم، «حفظ نظام اوجب واجبات است» که به معنی حفظ اقلیت حاکم و مناسبات رانتی موجود است.

با حمله اسرائیل به ایران ، جنگی که معلوم بود اجتناب ناپذیراست شروع شد وجمهوری اسلامی درجنگ 12 روزه با دولت اسرائیل شکست همه جانبه خورد . رهبران پر مدعای ایران از نظر نظامی ، اطلاعاتی ، دیپلماتیک و حتی اخلاقی شکست خوردند و معلوم شد که علیرغم شعار« مرگ براسرائیل» که 47 سال است ورد زبان طرفداران جمهوری اسلامی است ، ماموران مخفی دولت اسرائیل توانسته اند تا بالا ترین رده های حکومتی، نظامی و اطلاعاتی ایران نفوذ بکنند.

شیوه های نفوذ متعدد بوده از خریدن کارگزاران حکومتی گرفته تا بهره برداری از فساد ، به کارگیری افراد معمولی و بیشتر ازهمه از طریق جنگ سایبری واستفاده ازهوش مصنوعی و به کار بردن از ابزارهای تکنولوژیک پیشرفته و اشراف اطلاعاتی از طریق ماهواره ها بر جزئیات تحرکات در سراسر ایران.

در تمام دنیا رعایت امنیت دولت ها درچهار درجه طبقه بندی می شود که عبارتند ازمحرمانه ، خیلی محرمانه ، سری و بکلی سری .کشتن مقامات درجه یک جمهوری اسلامی که اطلاعات درباره آنان بکلی سری می باشد نشان می دهد که اسرائیل توانسته تاحلقه مرکزی قدرت در ایران نفوذ پیدا بکند و همچنین با استفاده از عملیات فریب ، سران رژیم را به دام بیاندازد. بقول سون تسو ، جنگ ، هنر فریب دادن است.

نخست وزیراسرائیل روز 12 ژوئن 2025 اعلام کرده بود که فردا برای شرکت در عروسی پسر بزرگ خود به شمال اسرائیل مسافرت خواهد کرد ، رئیس جمهورآمریکا نیز گفته بود که دوهفته فرصت می دهم که مذاکرات اتمی آمریکا با ایران به نتیجه برسد که قراراست 15 ژوئن دردورششم مذاکرات ، نمایندگان ایران وآمریکا درمسقط پایتخت عمان مذاکره بکنند و به اسرائیل هم گفته ام که تا پایان این مذاکرات اقدامی علیه ایران انجام ندهد. اما خیلی زود مشخص شد که اظهارات نخست وزیراسرائیل و رئیس جمهورآمریکا ، عملیات فریب و یک تاکتیک هماهنگ شده جنگی بوده است زیرا چند ساعت بعد جنگ شروع شد.

ساعت 2 بامداد 13 ژوئن اسرائیل یک جنگ هیبریدی را علیه ایران با موشک ، هواپیما های بمب افکن ، پهپاد و عملیات تروروخرابکاری همزمان شروع کرد که درنتیجه آن کلیه فرماندهان اصلی سپاه پاسداران و دانشمندان هسته ای ایران درعرض چند ساعت کشته شدند. این موفقیت های جنگی در سایه نفوذ باورنکردنی اسرائیل طی سال های طولانی درحساس ترین مراکز حکومتی جمهوری اسلامی ایران بدست آمده .اسرائیل این عملیات را« طلوع شیران » نام گذاری کرده بود وعملا نشان داد که اظهارات رئیس جمهورآمریکا وعروسی رفتن نخست وزیر اسرائیل برای غافلگیر کردن ایران بوده است و رهبران ناتوان جمهوری اسلامی هم بی خیال جنگ ، جلسه گذااشته بودند و یا در خانه های خود به خواب رفته بودند.

روزنامه های آمریکائی بعد ازمصاحبه با کارشناسان اسرائیلی و آمریکائی نوشته اند که ، درایران برای دعوت فرماندهان و روسای حکومتی به جلسات رسمی از اپلیکیشن « آلارم» استفاده می کردند ، درساعات قبل از حمله 13 ژوئن ، اسرائیل ،آلارم را حک کرده و تمام فرماندهان را به جلسه دعوت کرده و بعد از تشکیل جلسه آن ها را بمباران نموده است. البته بعدا در تهران گفته شد که مسئول برگزاری جلسه بعنوان عامل نفوذی دستگیر شده است.

اکنون که نزدیک یک ماه از پایان جنگ می گذرد ، هنوز شبکه نفوذ اسرائیل شناسائی نشده و همچنان فعال است وآزادانه عملیات می کند. روزی نیست که مرکز حساسی منفجر نشود و یا فرد قدرتمندی کشته نشود . اسرائیل در جنگ با جمهوری اسلامی ضمن استفاده حد اکثری ازهوش مصنوعی ،از فن آوری ها ، سلاح ها وابزارهای جدیدی استفاده می کند که برای رهبران جمهوری اسلامی ناشناخته هستند . اسرائیل سال ها بود که می گفت بعد از قطع کردن بازوهای نیابتی جمهوری اسلامی به سراغ سراوختاپوس درتهران خواهد رفت و طبق گفته خود نیز عمل کرد.

عملیات کشتن فرماندهان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی « عروسی خونین » نامگذاری شده بود این نام از سریال « بازی تاج وتخت » گرفته شده است و عملیات کشتن دانشمندان و گردانندگان نیروی اتمی جمهوری اسلامی هم «عملیات نارنیا» نامیده شد که الهام گرفته شده از مجموعه داستان های تخیلی سی .اس. لوئیس است که «عملیات نارنیا » نام دارند . بیشتر این عملیات با پهپاد های انتحاری انجام گرفته اما کشته شدن دسته جمعی فرماندهان هوا فضای سپاه پاسداران و حمله به جلسه شورای امنیت ملی با بمب های سنگر شکن انجام گرفته است .

سپاه پاسداران محل کشته شدن 8 تن از فرماندهان هوا فضای سپاه ازجمله امیرعلی حاجی زاده را به دلایل امنیتی اعلام نکرده است اما بنوشته بعضی ازسایت های ایرانی، او در بمباران ساختمان وزارت دفاع کشته شده است که با همکارانش در زیر زمین آنجا جلسه داشته اند . وزیردفاع اسرائیل نیز گفته که ما از محل جلسه فرماندهان هوا فضای سپاه اطلاع داشتیم و آنها را در محلی که بودند مشغول کردیم و سپس به همان ترتیب که حسن نصر اله را کشته بودیم آنان را نیز کشتیم.

بامداد روز 13 ژوئن ،هواپیما های اف 15 و اف 35 اسرائیل ازپایگاه های نظامی خودشان به پرواز در می آیند و ساعت 2 بامداد به ایران می رسند. یک ساعت ونیم قبل از رسیدن هواپیماهای اسرائیل ، حسین سلامی ازحمله باخبر شده بود که با تلفن بقیه فرماندهان را خبر می کند اما برای حفظ امنیت آنها کاری انجام نمی دهد . امیرعلی حاجی زاده و7 نفر دیگر از همکارانش در زیرزمین وزارت دفاع جلسه گذاشته بودند وگویا ااسرائیلی ها به آنها زنگ می زنند و آنها را مشغول می کنند که از پناهگاه بیرون نیایند . این تلفن می خواست آنان را تا رسیدن هواپیماهای اسرائیلی درهمانجا معطل بکند که موفق می شود و بمب افکن های اسرائیل می رسند و وزارت دفاع را با 6 بمب سنگر شکن ، بمباران می کنند و حاجی زاده وهفت نفر از دیگر فرماندهان هوا فضای سپاه درآنجا کشته می شوند.

بگفته وحید جلیلی معاون رئیس رادیو وتلویزیون ایران، قبل از بمباران شدن ساختمان رادیو وتلویزیون در تهران ، به جلسه شورای امنیت ملی ایران نیز حمله شده است که بعد از آتش بس در روز 13 ژوئیه خبرگزاری فارس اعلام کرد که به جلسه شورای امنیت ملی که در زیر زمین یک ساختمان در دامنه کوههای چیتگرتشکیل شده بود و رئیس جمهور نیز در آنجا حضور داشته ،حمله شده . شش بمب سنگر شکن به آنجا زده شده ساختمان تخریب شده ، برق زیر زمین قطع شده ولی اعضای شورای امنیت ملی توانسته اند از خروجی اضطراری خارج بشوند که پای مسعود پزشکیان درآنجا زخمی شده است . گفته شده است که اسرائیلی ها حتی صبر کرده اند تا آخرین نفر نیز حاضرشود و بعد بمباران انجام گرفته است یعنی اسرائیل از محل جلسه شورای امنیت ملی ایران ، اطلاعات لحظه ای مستقیم دریافت می کرده.

هدف اصلی ارتش اسرائیل در روز اول حمله ، زدن سران سپاه پاسداران بوده است تا ازعکس العمل نظامی ایران جلوگیری شود و با از بین رفتن فرماندهان اصلی سپاه ، ایران نتواند ضربه متقابل به اسرائیل بزند . سپاه پاسداران که قدرت اصلی نظامی را درایران دراختیار دارد،همواره اسرائیل را تهدید می کرد بهمین جهت اسرائیل به فرماندهان ارتش ایران حمله نکرده و تلفات ارتشی ها درطول 12 روز جنگ بیشترازکادر پدافند هوائی بوده است که فرماندهان رده پائین و رده میانی ارتش آنرا اداره می کردند. حمله به جلسه شورای امنیت ملی نیز بعد از آن انجام گرفته که ایران با موشک بالستیک مرکز بنیاد وایزمن در تل آویو را زده و بعد از آن اسرائیل می خواسته که رهبران سیاسی ایران را بکشد تا حکومت اسلامی از هم بپاشد اما وجود راه خروجی مخفی ، عملیات را ناکام گذاشته است. اکنون به نظر می رسد دشمنی ایران واسرائیل به حدی رسیده که اسرائیل دیگرنمی تواند موجودیت جمهوری اسلامی را تحمل بکند و باید حساب خود را با آن یکسره نماید.

سپاه پاسداران فقط یک ارتش ایدئولوژیک نیست بلکه یک دولت نظامی کامل در درون ساختار حکومتی ایران است که امپراطوری مالی آن بخش عمده اقتصاد ایران را در دستان خود دارد . سپاه دارای امکانات اقتصادی ، نظامی ، رسانه ای ، سایبری و امنیتی گسترده در ایران است . سپاه در سال 1358 برای حفاظت از انقلاب اسلامی تشکیل شده و نام رسمی اش « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی » است و با هدف دفاع از انقلاب اسلامی با تمام ابزار های ممکن شکل گرفته است . این نیرو در جریان 8 سال جنگ ایران وعراق انسجام پیدا کرد و بعد از جنگ وارد فعالیت های اقتصادی شد و در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ،پست های سیاسی دولتی را نیز قبضه کرد در عین حال همیشه جنگ قدرت در درون سپاه جریان داشته و زمینه های نفوذ خارجی را فراهم کرده است.

از زمان جنگ ایران وعراق،سه باند بزرگ در درون سپاه شکل گرفته بود که عبارتند ازباند خوزستانی ها به سرکردگی محسن رضائی ، باند اصفهانی ها به سرکردگی حسین سلامی و باند مشهدی ها به سرکردگی محمد باقر قالیباف . علی خامنه ای همیشه پاسداران را به وحدت دعوت می کرد اما قدرت دشمن وحدت است و باند های مافیائی درون سپاه همیشه در جنگ قدرت با همدیگر بودند تا اینکه اسرائیل به ایران حمله کرد و به دو باند از سه باند شناخته شده سپاه پاسداران ضربات مرگبار وارد ساخت .

ـ باند خوزستانی ها بیشتر از لرهای ساکن خوزستان و چند نفر عرب خوزستانی تشکیل شده بود. باند خوزستانی ها قدرتمند ترین مافیای سیاسی ، اقتصادی در جمهوری اسلامی بود با پدرخواندگی محسن رضائی ،علی شمخانی و غلامعلی رشید. آنان در بیت رهبری ، ستاد کل فرماندهی نیروهای مسلح ، شورای امنیت ملی ، مجمع تشخیص مصلحت نظام و بنگاه های مالی حضور پررنگ داشتند .

غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء که قدرتمند ترین فرمانده سپاه بعدازقاسم سلیمانی بود وغلامرضامحرابی معاون اطلاعات نیروهای مسلح ایران در شب اول حمله اسرائیل کشته شدند وعلی شمخانی هم در بمباران خانه اش زخمی شد و به این ترتیب ضربه سختی به این باند وارد شد . زنده ماندن علی شمخانی که از عرب های خوزستان است ، شایعه مشکوک بودن او را تقویت کرده است تا آنجا که زخمی شدن او نیز صحنه سازی قلمداد شده است.

علیرضا اکبری معاون شمخانی در شورای امنیت ملی سه سال پیش به اتهام جاسوسی برای انگلستان دستگیرواعدام شد ، معاون دیگر شمخانی غلامرضا عسگری بود که 20 سال پیش در ترکیه نا پدید شد و گفته شد که به اسرائیل گریخته است .

NIKA.jpg"من نمی دانم خودت باید بهتر بدانی"

در این روزهای تلخ و پر از ناملایماتِ زیست اجتماعی و سیاسی که بر ما ایرانیان می‌گذرد، روزهایی که هر یک از ما به‌ نوعی در اسارتِ پناه بردن به واسطه‌ها و ملجأهای بیرونی گرفتار آمده‌ایم، اگر اندکی در خود بنگریم، شاید بتوانیم غیبتِ "من" خویش را، بی‌واسطه و بی‌پیرایه، احساس کنیم. در چنین لحظاتی، بی‌اختیار به یاد جمله آرامش دوستدار می‌افتم که گفت "من نمی‌دانم، خودت باید بهتر بدانی".

جلوه‌های رفتاری آرامش دوستدار نسبت به پیرامون خود و شیوه‌ی ارتباطش با دیگران را نمی‌توان مستقل از بنیاد اندیشه‌ورزانه و سیر پرسشگری او فهم کرد. او همواره نسبت به شأن فردی انسان آگاهی داشت و حرمت آن را بی‌کم‌ و کاست پاس می‌داشت. این احترام، نه در سطح تعارفات معمول، بلکه از دلِ درکی ژرف از مسئولیت‌پذیری فرد در برابر اندیشه و عمل خویش نشأت می‌گرفت.

یکی دو سال پیش از درگذشتش، مقاله‌ای نوشته بودم در پاسخ به نوشته‌ای دیگر که در "نقد" تز "دین‌خویی" دوستدار سخن گفته بود. برای ارزیابی نهایی، از روی ادب محتوای مقاله را با او در میان گذاشتم و نظر خواستم. پاسخ‌اش مختصر اما پُرمعنا بود: "خوشحال می‌شوم اگر مقاله را مطالعه کنم اما برای انتشار آن، من نمی‌دانم خودت باید بهتر بدانی."

21.jpgفیروزه نوردستروم - کیهان لندن

منابع داخلی در ایران پنجشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۴ از مرگ ناگهانی علی طائب نماینده پیشین علی خامنه‌ای در قرارگاه امنیتی «ثارالله» خبر دادند. هرچند علت مرگ طائب اعلام نشد اما همزمانی مرگ وی با وقوع چند رشته انفجار در خانه‌های امن متعلق به عوامل حکومتی به شدت مشکوک به نظر می‌رسد و حدس و گمان‌های مختلفی را در پی داشته است.

احتمال کشته شدن علی طائب وقتی تقویت شد که مراسم تشییع جنازه او روز جمعه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۴ در مقابل «گلزار شهدا» در «بهشت زهرا»ی تهران برگزار شد.

در همین حال، محمد پاکپور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیام تسلیت خود به خانواده طائب آرزو کرد که او «همنشین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین» باشد و برای برادران طائب آرزوی «صبر، شکیبایی و ثبات قدم در خیمه ولایت» کرد.

نام علی طائب نسبت به دو برابر دیگر خود (حسین و مهدی) کمتر در فضای عمومی مطرح بود اما او سال‌ها در واحدهای اطلاعاتی و امنیتی سپاه پاسداران سمت‌های کلیدی داشت. سرشناس‌ترین آنها حسین طائب است که فرمانده حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. او تا پیش از کشته شدن حسین سلامی، به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران فعال بود. مهدی یکی دیگر از برادران طائب نیز رئیس شورای «قرارگاه راهبردی عمار» است. این قرارگاه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ برای مقابله با جنگ نرم تشکیل شد.

در همین ارتباط، کیهان لندن برای بررسی ابعاد کمتر شنیده‌ شده از زندگی، عملکرد و مرگ علی طائب با محمد غفوریان خوش‌بیان روحانی سابق و فعال سیاسی گفتگوی کوتاهی انجام داده است.

-آقای خوش‌بیان، مرگ مشکوک علی طائب بدون انتشار تصویر یا جزئیاتِ این چهره امنیتی توجه بسیاری را به خود جلب کرده. تحلیل شما از این مرگ مشکوک چیست؟

-خبر مرگ علی طائب صرفاً در حد چند خط و بدون انتشار آخرین تصاویر وی یا توضیحی در مورد علت مرگ وی در رسانه‌های داخلی منتشر شد. این مدل اطلاع‌رسانی از مرگ یک چهره امنیتی، الگویی کاملا آشناست؛ معمولاً در حذف‌های کنترل‌شده امنیتی همینگونه اطلاع‌رسانی می‌شود. علی طائب یکی از چهره‌های اصلی مدیریت امنیت داخلی در تهران و مشاور رده‌بالای ولی‌فقیه در قرارگاه ثارالله بود. حذف چنین شخصیتی با سکوت خبری، خود یک پیام است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

-موقعیت واقعی او در ساختار قدرت چه بود؟ فقط نماینده رهبری در «قرارگاه ثارالله»؟

-جایگاه علی طائب بسیار فراتر از عنوان‌های رسمی‌اش بود. او از دهه ۶۰، در «قرارگاه رمضان» فعال بود؛ جایی که به‌ نوعی سنگ‌ بنای نیروی قدس سپاه شد. در همان سال‌هایی که در پاکستان، ترکیه و حتی در اروپا ترورهایی انجام می‌شد، رد پای علی طائب به چشم می‌خورد. در دهه ۹۰ با تشدید اعتراضات مردمی، او به یکی از معماران سرکوب شهری تبدیل شد. بسیاری از طرح‌های مقابله با اعتراضات خیابانی و برنامه‌ریزی «پیشگیرانه» برای خاموش‌ ساختن اعتراضات مردم، زیر نظر مستقیم او اجرا شد.

Bahram_Farokhi_2.jpgپس از چهار دهه خصومت ایدئولوژیک، عملیات اطلاعاتی، جنگ نیابتی، و در نهایت دوازده روز نبرد مستقیم و نفس‌گیر، اکنون آتش‌بسی شکننده میان ایران و اسرائیل برقرار است. اما پرسش بزرگ‌تری بر افق سیاست خاورمیانه سایه افکنده: آینده این دو ملت باستانی که ریشه‌هایشان در اعماق تاریخ گره خورده، به کدام سو خواهد رفت؟
آیا بنیامین نتانیاهو قادر است وعده‌ای تاریخی را عملی کند؟ وعده‌ای که ریشه در ۲۵۰۰ سال پیش دارد، هنگامی که کوروش بزرگ، یهودیان را از اسارت بابل آزاد کرد و راه بازگشت به اورشلیم و بازسازی معبد سلیمان را برایشان گشود. آیا اکنون زمان آن فرارسیده که فرزندان اورشلیم، با ادای دین تاریخی خود، به ملت ایران در رهایی از چنگال رژیمی ستمگر و قرون‌وسطایی یاری رسانند؟
یا آن‌گونه که منتقدان قسم‌خورده کشور یهود ادعا می‌کنند، اسرائیل در پی تضعیف ساختار ملی ایران است؟ آیا هدف نهایی چیزی جز هرج‌ومرج، فروپاشی و تجزیه این سرزمین کهن نیست؟ آیا سیاست‌های امنیتی اسرائیل در قبال ایران، نه بر پایه اتحاد تمدن‌ها، بلکه بر مبنای مهار و تجزیه استوار است؟
یا باید گوش فرا داد به آن دسته از تحلیل‌گران و دوستداران نظم نوین منطقه‌ای که آینده را در شراکت و همگرایی می‌بینند؛ در اتحاد میان دو ملت هوشمند، با فرهنگ‌هایی ریشه‌دار و تاریخی پرشکوه، که می‌توانند در کنار یکدیگر ستون‌های جدیدی برای ثبات و پیشرفت خاورمیانه بنیان نهند؟
ایران و اسرائیل، دو تمدن زنده در قلب منطقه‌ای آشفته؛ هر دو زخمی، هر دو امیدوار، و هر دو در تقاطعی سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند که می‌تواند یا به آشتی تمدن‌ها بینجامد یا به تکرار کابوس‌های ویرانگر.
در مقاله پیش‌رو، تلاش کرده‌ام تا از ورای شعارها، توهمات و پروپاگاندا، با نگاهی ژرف و بی‌پرده، به این پرسش‌های سرنوشت‌ساز پاسخی بدهم: آیا فصل جدیدی در روابط ایران و اسرائیل آغاز خواهد شد؟ و اگر آری، چه کسانی آن را خواهند نوشت؟ دشمنان آزادی یا معماران آینده؟

lf.jpgبا نهایت اندوه و تأثر، درگذشت هنرمند گرانقدر و اسطوره سینمای ایران، همايون عزیز را تسلیت می‌گویم.

همایون عزیز استاد بی بديل هنر نمایش و خاطره ساز دوران طلایی سینمای ایران پس از چهل سال سکوت و دوری از صحنه ، صبحگاه امروز جمعه ۲۷ تیرماه به ابدیت پیوست.

او تنها یک چهره ماندگار در دنیای هنر نبود، بلکه برای من همچون پدری مهربان، راهنما و الگوی زندگی بود. یاد، خاطره، و تأثیر عمیق او نه‌تنها در ذهن من، بلکه در قلب همه دوستداران هنر ایران تا همیشه زنده خواهد ماند.

از خداوند بزرگ برای روح بلند ایشان آرامش، و برای خانواده محترم، به‌ویژه دخترخاله عزیزم، صبر و شکیبایی آرزو دارم.

مراسمِ وداع با آن هنرمندِ فقید، روز یکشنبه ۲۹ تیرماه در قطعه هنرمندان واقع در بهشت زهرا تهران برگزار شد.

همچنین مراسم سوم آن مرحوم روز سه شنبه ۳۱ تیرماه ساعت ۱۵ الی ۱۶:۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب واقع در میدان صنعت ابتدای بلوار فرحزادی برگزار می گردد.

حضور شما سروران گرامی در این مراسم موجب شادی روح ایشان و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود.

یادش گرامی، نامش ماندگار، و هنرش جاودان باد.⁩⁩

⁨ ⁨ همايون عزيزمان به خاک سپرده شد، همان قطعه ای كه ميخواست ، در كنار دوستان صميمی اش بزرگ مردان دوران طلایی سينماى گذشته، فردين و ناصر ملك مطیعی دو اسطوره ی سينما با عرض تسلیت به خانواده تبریزیان، تقوی، فرحزادی، و فرزندانش آرزو و امید ، همچنین خانواده های نزدیک، ملت ایران و جامعه ی هنری و با تشكر از همه هنرمندان، رسانه ها و عزیزانی كه با تماس هايشان ، شركت در مراسم و کمک هايشان به خانواده، با ما همدردى كردند بخصوص پورى بنایی نازنینم كه مانند یک خواهر در تمام لحظات كنار خانواده ما هستند و حضورشان تسکینی بر دلهای ما بوده که دور از ایران و عزیزانمان هستیم.

لیلا فروهر

ea.jpgبر اساس اطلاعاتی که به دست «عدالت علی» رسیده پس از هک بانک سپه در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵ (۲۷ خرداد ۱۴۰۴) تمام اطلاعات بانک از جمله داده‌ های مربوط به وام ها و سپرده ها به طور کامل حذف شده است.

بانک سپه هیچ سندی از تراکنش های بانکی و همچنین وام های پرداخت شده در اختیار ندارد.

هیچ امکانی برای بازیابی این اطلاعات وجود ندارد به ویژه داده های مربوط به روزهای منتهی به حمله که در هیچ جا ثبت یا ذخیره نشده بودند هیچ اثری از آن ها باقی نمانده است.

در نتیجه دریافت کنندگان وام میتوانند ادعا کنند که هیچ وامی دریافت نکرده اند چون هیچ مدرکی برای اثبات آن وجود ندارد. مشتریان هم میتوانند مدعی شوند که مبالغی را به سپرده های خود منتقل کرده اند اما این تراکنش ها در سیستم ثبت نشده اند.

تاکید میکنیم این یک توصیه نیست صرفا اطلاع رسانی است.
شرایط فعلی امکان سو استفاده از بانک سپه را برای برخی فراهم کرده و بانک هیچ راهی برای رد ادعاهای مشتریان ندارد.

اگر تجربه ای در این مورد دارید با ما در میان بگذارید.

mooshaki.jpgایران اینترنشنال - سازمان فضایی ایران از آزمایش یک موشک ماهواره‌بر جدید به نام «قاصد» خبر داد و هدف این آزمایش را «ارزیابی برخی فناوری‌های جدید در حال توسعه صنعت فضایی ایران» اعلام کرد.

رسانه‌های ایران به نقل از این سازمان گزارش دادند که این آزمایش موشکی دوشنبه ۳۰ تیر انجام شد.

بر اساس گزارش‌های منتشر شده در رسانه‌های داخلی، «نتایج حاصل از این آزمون در جهت ارتقای عملکرد ماهواره‌ها و سامانه‌های فضایی کشور به کار گرفته خواهد شد».

آزمایش موشکی در میانه تنش‌ها

این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی در میانه تنش‌ها با غرب دست به آزمایش موشکی می‌زند.

در موارد قبلی نیز آمریکا و سه کشور اروپایی طرف برجام (آلمان، بریتانیا و فرانسه)، پرتاب موشک ماهواره‌بر از سوی ایران را محکوم کرده و آن را اقدامی «ناسازگار با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد و بی‌ثبات‌کننده‌ منطقه» عنوان کردند.

سال ۱۴۰۱، کاخ سفید پرتاب ماهواره‌بر ذوالجناح را اقدامی «غیرمفید و بی‌ثبات‌کننده» خواند و اعلام کرد به استفاده از تحریم‌ها و سایر اقدامات برای جلوگیری از پیشرفت بیشتر در برنامه موشکی ایران متعهد است.

همان سال، روزنامه هاآرتص به نقل از منابع امنیتی اسرائیل از برنامه جمهوری اسلامی برای توسعه فناوری موشک‌های ماهواره‌بر با برد چهار هزار کیلومتر و استفاده از آن‌ها برای حمل کلاهک اتمی خبر داد.

velayati.jpg

ایندیپندنت فارسی - علی‌اکبر ولایتی، مشاور علی خامنه‌ای در امور بین‌المل، روز دوشنبه ۳۰ تیر با انتشار پیامی در اکس نوشت «شیوه‌های منقضی شده دیگر پاسخگوی جامعه پس از جنگ نخواهد بود.»

ولایتی با ارجاع به سخنرانی هفته گذشته خامنه‌ای در جمع مسئولان قوه قضائیه درباره «حفظ انسجام ملی» نوشت این مساله «می‌تواند شامل تغییر برخی رویکرد‌های اجتماعی حاکمیت و محور قراردادن ‎رضایت مردم‌ بشود به گونه‌ای که برای آن ها ملموس باشد.»

این پیام احتمالا یکی از اولین نشانه‌ها از عقب‌نشینی هسته سخت حاکمیت در اوج بحران‌های اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی به شمار می‌رود.

:::

abdi.jpg- انتخاب مجدد آقای جنتی ۹۹ساله توسط اعضا به عنوان دبیر شورای نگهبان که مهم‌ترین و قدرتمندترین و غیر پاسخگوترین نهاد کشور است چه معنایی دارد؟

- آیا انتخاب‌کنندگان معنای این کار خود را نمی‌دانستند؟ چگونه ممکن است که حوزه‌های علمیه در ۵۰ سال اخیر نتوانسته‌اند، حداقل ده یا بیست نفر مجتهد مسلم و باسواد تربیت کنند تا این‌بار را از دوش این پیرمرد بردارند؟ به‌طور قطع بعید است که این تعداد روحانی تربیت نشده باشند

عباس عبدی - اعتماد

🔘تقریباً این گزاره لقلقه زبان همه است که؛ "باید از جوانان استفاده کرد." علت هم روشن است چون همه بصورت غریزی می‌دانند که پسندیده نیست، افراد مسن بطور پیوسته ۵۰-۴۰ سال در سریر قدرت باشند. اول اینکه مردم خسته می‌شوند، حتی اگر این افراد نزد مردم محبوب باشند؛ باز هم مردم دوست دارند که چهره‌های مطلوبشان در اوج کنار بروند تا شاهد اُفت آنان نباشند، چه رسد که بخواهند افول و ناتوانی آنان را ببینند.

🔘اصولاً ورزشکاران اغلب با آخرین دستاوردهایشان به یاد می‌آیند. شاید این داوری با گذشت زمان برای ورزشکاران اصلاح شود، ولی احتمالا برای سیاست‌مداران بر همین اساس داوری خواهد شد. به نظرم عملکرد آنان هم تعیین کننده نیست، بلکه دیدن چهره‌های تکراری در قدرت خوشایند نیست. به هر دلیل هنگامی که سیاست‌مداران از یک سو می‌خواهند بمانند و از سوی دیگر یا تن به تغییر نمی‌دهند و یا اگر هم بخواهند قادر به تغییر نیستند، پس مجبور می‌شوند که به هم‌سن و سال‌های خود یا جوانانی فاقد اعتبار بسنده کنند.

🔘انتخاب مجدد آقای جنتی ۹۹ ساله به عنوان دبیر شورای نگهبان که مهم‌ترین و قدرتمندترین و غیر پاسخگوترین نهاد کشور است چه معنایی دارد؟ آیا انتخاب‌کنندگان معنای این کار خود را نمی‌دانستند؟ چگونه ممکن است که حوزه‌های علمیه در ۵۰ سال اخیر نتوانسته‌اند، حداقل ده یا بیست نفر مجتهد مسلم و باسواد تربیت کنند تا این بار را از دوش این پیرمرد بردارند؟ به طور قطع بعید است که این تعداد روحانی تربیت نشده باشند. حتما ده‌ها و صدها روحانی باسوادتر از آقای جنتی هستند که اغلب میانسال بوده، و آماده ایفای چنین نقشی هم هستند، ولی به عنوان دبیر انتخاب نمی‌شوند. چرا؟

🔘پاسخ اجمالی من این است که نیروهای جوان برای آنان از دو جهت غیر قابل اعتماد هستند. اول از جهت نگرش‌ها و برداشت‌ها متفاوت هستند. اغلب جوانان و نیروهای جدید با تفکرات و قالب‌های ذهنی گذشتگان که به نوعی منجمد است، همسویی و همراهی ندارند. حق هم دارند، چون نیروهای جوان ارتباط بیش‌تری با جامعه دارند، و مهم‌تر اینکه در تعامل با دیگران از موضع قدرت عمل نکرده‌اند، چون قدرتی نداشته‌اند، و همین موجب شده چیزهایی را به لحاظ منطقی بپذیرند که افراد سالمند نمی‌پذیرند. این سالمندان همیشه از موضع قدرت و اقتدار و غیر پاسخگویی حرف زده‌اند، و به همین علت دچار انسداد شده‌اند.

arrest.jpgایران وایر - فرماندهی انتظامی شهرستان آستانه اشرفیه، روز دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴ از شناسایی و دستگیری زنی خبر داد که اقدام به ایجاد آتش‌سوزی عمدی در محل بنیاد شهید این شهرستان کرده بود.

سرهنگ رضا شمسایی، فرمانده انتظامی آستانه اشرفیه، اعلام کرد: در پی دریافت گزارشی درباره وقوع آتش‌سوزی در بخشی از درِ ورودی بنیاد شهید در بلوار معین، ماموران انتظامی به همراه نیروهای آتش‌نشانی به محل اعزام شدند.

وی با اشاره به آغاز تحقیقات پلیسی برای شناسایی عامل یا عاملان این حادثه، افزود: با بررسی میدانی و بازبینی دوربین‌های مداربسته، یک زن ۵۳ ساله به عنوان مظنون اصلی شناسایی و دستگیر شد.

سرهنگ شمسایی خاطرنشان کرد که متهم پس از تشکیل پرونده، برای طی مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شده است.

فرمانده انتظامی آستانه اشرفیه تهدید کرد که «برخورد قاطع و قانونی با برهم‌زنندگان نظم و امنیت عمومی» از اولویت‌های اصلی ماموریت‌های پلیس در این شهرستان است.

mousavi.jpgروزنامه دولت جمهوری اسلامی: بیشتر حملات کار عوامل داخلی موساد بود

ایندیپندنت فارسی - روزنامه ایران، ارگان دولتی جمهوری اسلامی روز دوشنبه ۳۰ تیر، در مصاحبه با محمود موسوی، معاون عملیات ارتش جمهوری اسلامی اعلام کرد بخش عمده حملات از طریق عوامل داخلی موساد انجام می‌شد.

این مقام ارتش جمهوری اسلامی با ادعای بازسازی سامانه پدافند هوایی پس از جنگ ۱۲ روزه نوشت: «شواهد نشان می‌دهند تعداد قابل‌توجهی از این حملات از طریق عملیات‌های خرابکارانه عوامل داخلی موساد اجرا شده است. این عملیات‌ها شامل قاچاق ریزپرنده‌ها و سلاح‌های دقیق به داخل ایران، حملات هدفمند به پرتابگرهای موشکی، و اقدامات خرابکارانه علیه مراکز نظامی و راداری بود. این اقدامات بخشی از استراتژی اسرائیل برای تضعیف توان دفاعی ایران از داخل و ایجاد اختلال در سامانه‌های پدافندی به شمار می‌آید و نشان ‌دهنده یک عملیات روانی گسترده از سوی اسرائیل بود که سعی داشت با بزرگ‌نمایی نقش جنگنده‌های خود و ادعای تسلط بر آسمان ایران، توانمندی پدافند هوایی ایران را کم‌اهمیت جلوه دهد و توانایی خود را پررنگ‌تر کند.»

واکنش علی جوانمردی:

تلاش روزنامه «ایران» برای لاپوشانی آبروریزی بی‌سابقه پدافند هوایی جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه

در حالی‌که اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه، آشکارا اعلام کرد آسمان ایران را تحت کنترل درآورده و تصاویر حملات دقیق به مراکز حساس نظامی، پدافندی، و هسته‌ای جمهوری اسلامی را در رسانه‌های خود منتشر کرد، روزنامه دولتی «ایران» مدعی شد اکثر حملات از درون ایران و توسط «عوامل موساد» انجام شده است!

این مصاحبه مضحک با محمود موسوی، معاون عملیات ارتش جمهوری اسلامی نه تنها نشانه‌ای از ناتوانی حاکمیت در مدیریت افکار عمومی است، بلکه اعتراف تلخی‌ست به نفوذ شبکه‌ای گسترده از دشمنان در بدنه‌ امنیتی، نظامی و پدافندی نظام.

اگر حرف روزنامه «ایران» درست باشد، باید پرسید:

- چگونه موساد با این حجم از تجهیزات، پهپاد، سلاح و عوامل انسانی، آزادانه در سراسر ایران عملیات کرده و ارتش و سپاه حتی توان تشخیص یا پیشگیری نداشته‌اند؟

- اگر پدافند هوایی مشکلی نداشته، پس چرا ده‌ها نقطه حساس نظامی و هسته‌ای بدون حتی یک واکنش موثر هدف قرار گرفتند؟

- آیا این همان اقتداری است که خامنه‌ای وعده‌اش را می‌داد؟

جمهوری اسلامی حالا میان دو سناریو مانده:

۱. یا واقعاً اسرائیل با جنگنده و پهپاد از آسمان ایران عبور کرده و پدافند هوایی حتی قدرت شلیک نداشته؛

۲. یا کشور تا این حد از درون پوسیده شده که موساد، بی‌هراس از نهادهای اطلاعاتی، با ده‌ها تیم عملیاتی، در قلب تهران، اصفهان، و شیراز پروژه انفجار و ترور اجرا کرده است.

در هر دو صورت، آنچه فرو می‌ریزد، اسطوره‌ی امنیتِ ساختگی نظام است.

حقیقت غیرقابل انکار این است:

اسرائیل، بدون اعلان رسمی جنگ، در بزرگ‌ترین رزمایش اطلاعاتی-عملیاتی، ستون‌های پدافند و بازدارندگی جمهوری اسلامی را فروریخته است.

:::

rasht.jpgدو انفجار گاز در استان گیلان؛ دست‌کم ۲۶ نفر مجروح شدند

👈دویچه وله - رسانه‌های ایران روز دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴ گزارش دادند که در پی وقوع دو انفجار جداگانه ناشی از نشت گاز در استان گیلان، دست‌کم ۲۶ نفر مجروح شدند. یکی از این حوادث در مرکز شهر رشت و دیگری در شهرستان رضوانشهر رخ داده است.

برپایه گزارش‌های منتشر شده، انفجار در رشت منجر به تخریب سه واحد تجاری شامل یک طلافروشی، آموزشگاه زبان و گیم‌نت شده است. در همین زمینه شهرام مومنی، رئیس سازمان آتش‌نشانی رشت با بیان اینکه عملیات آواربرداری به پایان رسیده و "هیچ فردی در زیر آوار محبوس نمانده است" اعلام کرد که در پی این انفجار، ۱۸ نفر مصدوم و به مراکز درمانی رشت منتقل شدند.

هنوز علت دقیق انفجار مشخص نشده و بررسی کارشناسی در این زمینه ادامه دارد.

تصاویری از یک انفجار و آتش‌سوزی گسترده در یکی از خیابان‌های رشت در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است:

xrasht.jpg

:::

از سوی دیگر، در نقطه‌ای دیگر در استان گیلان، یعنی در شهرستان رضوانشهر نیز انفجاری دیگر حوالی ساعت ۲۳ یکشنبه شب گذشته در یکی از واحدهای مسکونی فاز یک فرهنگیان رخ داده است. ایرج شاهی، فرماندار رضوانشهر، به خبرگزاری ایرنا گفت که در این حادثه، واحد مسکونی محل وقوع انفجار و هشت واحد مجاور آن آسیب دیدند.

به گفته شاهی، ساکنان واحد اصلی در زمان وقوع حادثه در منزل حضور نداشتند و بنابراین این حادثه تلفات جانی در پی نداشته است، اما هشت نفر از ساکنان خانه‌های اطراف به دلیل شدت انفجار آسیب دیده‌اند که به‌صورت سرپایی مداوا شدند.


ویدیوهای منتشرشده، ساختمانی را در رضوانشهر استان گیلان پس از وقوع انفجار در شامگاه یکشنبه ۲۹ تیر نشان می‌‌دهد:

مقامات محلی می‌گویند علت هر دو انفجار در دست بررسی است.

:::

ویدیویی که روز دوشنبه ۳۰ تیرماه منتشر شد، نشان می‌دهد یک کارگاه تولید فرآورده‌های نفتی در محدوده جاده زیار شرق استان اصفهان دچار آتش‌سوزی مهیب شده است. این حادثه حوالی ساعت چهار بعدازظهر آغاز و شعله‌های آتش به‌سرعت به انبارهای مجاور سرایت کرد

:::

احسان شادمانی، فرزند علی شادمانی، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا که در جنگ ۱۲ روزه کشته شد، در جریان گفت‌وگوی خود با سایت شبکه افق، برای توصیف وضعیت جنازه این عضو بلندپایه سپاه پاسداران، او را به «جوجه تیغی» تشبیه کرد

:::

از شبکه‌های اجتماعی...

mirophonelarge.jpg

Abdolsatar_Doshouki_3.jpgمقدمه: جواب ایمیلی شاهزاده به پرسش نگارنده

در این اوضاع بغایت چند قطبی و آشفتهِ بازار اپوزیسیون, چند روز پیش ایمیلی تحت عنوان "آخرین مکاتبه" برای "آخرین بار" از شاهزاده رضا پهلوی سوالی در مورد کمپین "کیوآرکـُد" و اعتماد اختصاصی و انحصاری ایشان به تلویزیون ایران اینترنشنال و حتی ممنوعیت تلویزیون منو و تو در بازپخش این کیوآرکُد پرسیدم؛ که ایشان بلافاصله جواب تندی به بنده دادند که در ربع قرن اخیر مکاتبات, ملاحظات و تعاملات خصوصی با ایشان سابقه نداشته است, که خود حاکی از غضب غالب در شرایط "پساجنگ ۱۲ روزه" بر همه ماست که آن را می گذارم و میگذرم. زیرا واقعیت این است گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند. دلیل پرسش بر مبنای تعجب من و حیرت بسیاری از هموطنان بود. زیرا همه می دانند در طی دو سال گذشته سلطنت طلبان در کمپین هشتگ معروف "بایکوت ایران اینترنشنال" این رسانه را تحریم و بایکوت کرده بودند؛ و منبع موثق حقیقت آنها (source of truth) شبکه منو تو بود. لذا خیلی از آنها مثل من متعجب و شگفت زده شده بودند و من خام اندیشانه تصور می کردم پرسیدن سوال جرم نیست.

همراهی جمهوری خواهان سکولار با نخست وزیر دوران طلایی امام

kayhan.jpg

ایمیل دیگری برای رئیس دفتر یا مشاور و دستیار سابق و قدیمی شاهزاده در مورد بیانیه ۸۵۲ تن در حمایت از طرح رفراندوم میرحسین موسوی فرستادم که وی نیز با افتخار آن را امضا کرده بود. گفتم حاضرم در برنامه تلویزیونی اش که معمولا به صورت هیستریک ضدپهلوی است شرکت کنم و بپرسم شما که به گفته خودتان به طرز جنون آمیزی با طرح رفراندوم قریب به دو دهه پیش مخالف بودید و آن را نقشه رفسنجانی برای حفظ رژیم می خواندید, حال چطور با افتخار به همراه برخی به ظاهر چپ های جمهوریخواه ء امضای خود را در کنار عوامل و مسئولین سابق جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان و خانواده امثال رفسنجانی و صادق خلخالی (مثل دخترش فاطمه خلخالی ـ صادقی) و شکنجه گر های سابق قرار می دهید و از رفراندوم نخست وزیر محبوب امام در دوران کشتارهای هولناک سال ۶۷ که خواهان حجاب اجباری, و بازگشت به "دوران طلایی امام"بود دفاع می کنید؟ آیا این چرخش ۱۸۰ درجه ای از بغض معاویه است یا از حُب علی؟

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgهمایش بزرگ ملی زیر عنوان "همکاری ملی برای نجات ایران" در روزهای آتی بر گزار خواهد گردید.

همزمان بیانیه هفده نفر از چهره‌های سرشناس مدنی و حقوق بشری ایران با انتشار بیانیه‌ای با عنوان «ما نگران سرنوشت ایرانیم» هشدار دادند کشور در بحرانی‌ترین دوره تاریخ معاصر قرار گرفته و تنها راه نجات، بازگرداندن حق تعیین سرنوشت به مردم از مسیر رفراندوم آزاد با نظارت نهادهای بین‌المللی است..

سئوال بزرگ این است چگونه این نجات امکان پذیر خواهد شد؟آیا هیچ گروه ویا هیچ جریان سیاسی بتنهائی قادر به ارائه برنامه ای فرا گیر که قابل قبول دیگر نیروهای سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی باشد وجود دارد؟

جریانی که بتواند آن چنان نیروئی حول خود وبرنامه های خود گرد آورد که قادر به تحول بنیادی که همانا سرنگونی رژیم اسلامی باشد؟گردد.

نیروئی که توان آماده سازی زمینه های لازم برای دوران گذار مسالمت آمیزرا فراهم سازد ؟

دوران گذاری که در آن مجلس موسسان شکل بگیرد و در جهت برگزاری یک انتخابات کاملا آزاد در جهت برپائی حکومتی سکولار ،آزاد و دموکراتیک حرکت نماید واز دل خود رژیمی مبتنی بر خواست و اراده آزاد مردم بیرون دهد؟

انتخاباتی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد منطبق با منشور حقوق بشرسازمان دهد؟ رژیمی انتخابی که بتواند پاسخگوی خواسته های ملتی که این همه رنج کشیده ومحنت دیده باشد وبتواند آینده ای روش برای این سرزمین ونسل های آینده آن رقم زند .

debate.jpgایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند چهره‌ای است که بتواند فراتر از اختلافات، حامل یک پیام دموکراتیک، مدرن و انسانی باشد و من بر این باور هستم که شاهزاده رضا پهلوی تنها کسی است که می‌تواند این نقش را ایفا کند.

نقش پدر ملت یا غیبت از صحنه سیاست؟

اما در سال‌های اخیر، شاهزاده رضا پهلوی بارها مورد انتقاد قرار گرفته که چرا به ‌صورت مستقیم با رقبای خود وارد مجادله و مناظره نمی‌شود. برخی این رفتار را به عنوان نشانه‌ای از ضعف یا بی‌میلی به مسئولیت سیاسی تعبیر می‌کنند، اما گروهی دیگر معتقدند که این رویکرد از یک دیدگاه کلان‌تر و فلسفی‌تر ناشی می‌شود: شاهزاده رضا پهلوی خود را نه یک سیاستمدار حزبی یا فعال جناحی، بلکه «پدر ملت» می‌داند فردی که فراتر از تنش‌های روزمره و دعواهای سیاسی قرار دارد.

پدر ملت، نه رقیب سیاسی

از دیدگاه بسیاری از هوادارانش، شاهزاده رضا پهلوی تنها فردی است که می‌تواند انسجام ملی ایجاد کند. اگر او به سطح درگیری‌های زبانی، مناظره‌های تند و پاسخ به تخریب‌های شخصی سقوط کند، شأن نمادین و وحدت‌آفرین خود را از دست خواهد داد. در واقع، او تلاش می‌کند تا به جای رقابت، مرجعیت اخلاقی و سیاسی داشته باشد نقشی که در بسیاری از جوامع از آن به عنوان «نماد ملی» یاد می‌شود، شبیه به نقش ملکه در بریتانیا یا رئیس‌جمهور آلمان که بیشتر نماد وحدت هستند تا عامل اختلاف.

Behrouz_Varzandeh.jpg۱- نقد مواضع شیرین عبادی درباره رفراندوم و قانون اساسی
۲- تأکید بر ضرورت تحمیل خواست رفراندوم در شرایط بحرانی کنونی
۳- پرسش از پیامدهای رفراندوم و لزوم درک ساختار واقعی قدرت در ایران

اخیراً خانم شیرین عبادی، فعال حقوق بشر، در یادداشتی به بیانیه‌ای واکنش نشان داده‌اند که به امضای ۸۳۰ تن از کنشگران اجتماعی در حمایت از دیدگاه‌های اخیر میرحسین موسوی درباره ضرورت برگزاری رفراندوم رسیده است. متن ایشان تلاشی است برای رد، یا دست‌کم به پرسش کشیدن، امکان‌پذیری حقوقی و سیاسی رفراندوم در جمهوری اسلامی ایران. اما نکته تأمل‌برانگیز آن‌جاست که تحلیل خانم عبادی در پایان خود دچار یک تناقض بنیادین می‌شود که نقد آن ضروری است.

خانم عبادی در این نوشته استدلال خود را بر اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی بنا کرده‌اند و به‌ویژه با تکیه بر اصل ۱۷۷، نتیجه می‌گیرند که امکان تغییر بنیادین در ساختار نظام - از جمله گذار به حکومتی دموکراتیک، سکولار و ملی - عملاً وجود ندارد. در این اصل تصریح شده است که مفاد مربوط به «اسلامی بودن نظام»، «ولایت امر»، «مذهب رسمی» و نظایر آن غیرقابل تغییر است. در نتیجه، به باور ایشان، طرح برگزاری رفراندوم در چارچوب این قانون اساسی از اساس بی‌معناست، چرا که هر نوع رفراندومی نیازمند موافقت رهبر جمهوری اسلامی است، و چنین ساختاری ذاتاً با هرگونه تغییر ماهوی ناسازگار است.

از این منظر، ایشان نتیجه می‌گیرند که حتی اگر فرضاً حکومت با چنین خواستی موافقت کند - که احتمال آن نزدیک به صفر است - این رفراندوم تنها به تحکیم ساختار موجود منتهی خواهد شد و مردم را از «چاله به چاه» خواهد انداخت. به‌علاوه، ایشان تأکید دارند که جمهوری اسلامی همواره از ابزار انتخابات و مراجعه به آراء عمومی، صرفاً به‌منظور کسب مشروعیت بین‌المللی سوءاستفاده کرده است.

اما نکته تعجب‌برانگیز آن است که خانم عبادی، پس از این استدلال دقیق حقوقی و رد امکان رفراندوم، ناگهان در پایان نتیجه می‌گیرند که چنین رفراندومی، اگر تحت نظارت سازمان ملل متحد برگزار شود، می‌تواند راهگشای بن‌بست سیاسی ایران باشد. این چرخش ناگهانی در نتیجه‌گیری، بدون ارائه هیچ مکانیسم یا توضیح عملی برای چگونگی گذار از وضعیت اول به دوم، تحلیل ایشان را دچار تناقضی جدی می‌کند.

bazgashtal.jpgحمید آصفی

در سیاست ایران، برخی چهره‌ها هیچ‌گاه تمام نمی‌شوند. علی لاریجانی یکی از آن‌هاست. چهره‌ای که تا همین یک سال پیش در حاشیه‌ای مطلق قرار داشت، اکنون دوباره به مدار تصمیم‌سازی بازگشته؛ نه به عنوان تحلیل‌گر یا مشاور صوری، بلکه به‌عنوان بازیگر مستقیم، میانجی، نماینده ویژه و شاید حتی مهره‌ جایگزین در ترکیب شورای عالی امنیت ملی. سفر اعلام‌نشده‌اش به روسیه، در میانه بحرانی‌ترین روزهای دیپلماتیک کشور، هیچ شباهتی به مأموریت‌های معمول ندارد. این بازگشت، بازتعریف موقعیت سیاسی است. پس از پنج دور مذاکره با آمریکا که توسط تیم عراقچی انجام شد، حالا ناگهان لاریجانی وارد زمین شده است. بازگشت او نه ادامه‌ی همان مسیر، بلکه نشانه‌ای از تغییر فاز در مدیریت بحران است؛ تغییری که به‌وضوح می‌گوید ظرفیت وزارت خارجه به‌تنهایی کافی نبوده یا دیگر کفایت نمی‌کند. اگر عراقچی چهره‌ی فنی مذاکره است، لاریجانی حامل پیامی سیاسی از رأس نظام است.

ورود او به این معادله یعنی نقشه‌هایی که تیم وزارت خارجه طراحی کرده بودند، حالا زیر سایه تصمیم‌گیرندگان بالادست یک ریل‌گذاری جدید می‌شود. نظام به‌روشنی تصمیم گرفته که مدیریت پرونده هسته‌ای و روابط خارجی را تنها به دست تکنوکرات‌های وزارت خارجه نسپارد. عراقچی مذاکرات را پیش برد، اما توافق نشد. حالا نوبت کسی‌ست که هم زبان سیاست را بلد است، هم زبان قدرت را و مهم‌تر از همه، کسی است که در جلسات بالادستی شرکت دارد، نه فقط در سالن‌های دیپلماتیک.

پنج دور مذاکرات گذشته با امریکا، با واسطه‌های غیررسمی و مدل‌های تدریجی، راه به جایی نبرد. امروز نه اروپا مثل قبل در دسترس است، نه آمریکا حاضر به امتیازهای دوره بایدن است. ایران سه بحران هم‌زمان دارد: خطر مکانیزم ماشه، تهدید انزوای حقوقی کامل، و احتمال صف‌آرایی نظامی جدید. اروپا در بهترین حالت حاضر است اجرای ماشه را برای شش ماه یا یک سال معلق کند، مشروط به اینکه ایران روابطش با آژانس را ترمیم کند، ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی را از کشور خارج یا نابود کند، و در موضوعات منطقه‌ای، به‌ویژه پرونده یمن، که امنیت تجاری دریای سرخ از بین رفته همکاری جدی نشان دهد. بازگشت علی لاریجانی، بازگشت به عقلانیتی نسبی در دل ساختاری است که از درون شکاف برداشته. لاریجانی اهل چانه‌زنی‌ست، با سابقه مذاکره موفق در ۱۳۸۶ با سولانا، و البته قربانی همان ساختاری که بعدها در احمدی‌نژاد آن را خلاصه کردند. امروز اما فضا فرق کرده. احمدی‌نژاد دیگر نیست. جلیلی راهی به ساختار تصمیم ندارد. رئیسی درگذشته. و جمهوری اسلامی نیاز به کسی دارد که بقا را بفهمد و معادله را بشناسد. لاریجانی تند حرف می‌زند، اما تند عمل نمی‌کند.

تهدیدش به گروسی، تهدید به عملیات فیزیکی نبود؛ ارسال پیام از دهان فردی بود که هم‌زمان گوش اروپایی‌ها را هم دارد. این تعادل در زبان، همان چیزی‌ست که نظام در غیاب دیپلماسی رسمی مؤثر، به آن پناه برده. کسی که بتواند شعار را داد بزند، اما در پشت پرده امتیاز را تنظیم کند. اکنون، به نظر می‌رسد نظام دیگر نمی‌خواهد مذاکرات تکه‌تکه باشد، به‌دنبال مذاکرات جامع است. مذاکره‌ای که هم اروپا را در بر بگیرد و هم آمریکا را، هرچند به‌صورت غیرهمزمان. و این مأموریت به فردی سپرده شده که مستقیماً به رأس وصل است. این تغییر، نشانه شکست راهبردهای پیشین است. ساختار تصمیم به وضوح فهمیده که مسیر گذشته کار نکرده، تکنوکراسی وزارت خارجه به تنهائی به نتیجه نمی‌رسد.

امروز جمهوری اسلامی برای جلوگیری از شلیک ماشه و عبور از خطر انزوای همه‌جانبه، تنها یک ابزار باقی دارد: یک چهره قابل‌اعتماد برای مذاکره. کسی که نه غرب به‌راحتی او را پس می‌زند، نه ساختار نظام با او دچار بی‌اعتمادی است. اگر این مسیر هم شکست بخورد، در برابر نظام تنها دو گزینه می‌ماند: تشدید بحران یا ورود به یک فاز اجباری عقب‌نشینی. به همین دلیل است که علی لاریجانی، با همه تناقض‌هایش، ممکن است آخرین فرصت برای بازتعریف تعامل نظام با جهان باشد. نه به عنوان قهرمان، بلکه به‌عنوان آخرین مهره‌ای که هنوز می‌شود روی آن قمار کرد.

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

ایران در دهه گذشته با چالش‌های عمیق اقتصادی، زیست‌محیطی، نهادی، و اجتماعی مواجه بوده است. تحریم‌های گسترده بین‌المللی، به‌ویژه پس از خروج آمریکا از برجام در سال 2018، همراه با فضای آتش‌بس شکننده در مذاکرات هسته‌ای و تنش‌های منطقه‌ای، فشار بی‌سابقه‌ای بر اقتصاد کشور وارد کرده است. قطعی‌های مکرر آب، برق، و اینترنت، کاهش تولید صنعتی، فرسایش اعتماد عمومی، فساد ساختاری و سیستمیک، بحران‌های بانکی و صندوق‌های بازنشستگی، و بدهی‌های کلان دولت، نشانه‌هایی از ورود ایران به وضعیت فروپاشی نرم و تدریجی هستند. این مقاله با بهره‌گیری از نظریه دولت شکست‌خورده روبرت روتبرگ (2002، 2004) و مفاهیم فروپاشی نرم/سخت و تدریجی/ناگهانی، بررسی می‌کند که آیا ایران در مسیر فروپاشی عمومی اقتصادی قرار دارد یا با فروپاشی بخشی و نرم مواجه است که تحت فشار تحریم‌ها و فضای ژئوپلیتیکی شکننده در حال گسترش است.

چارچوب نظری

روبرت روتبرگ در نظریه دولت شکست‌خورده استدلال می‌کند که دولت زمانی «شکست‌خورده» تلقی می‌شود که توانایی انجام وظایف اساسی خود، از جمله تأمین امنیت، ارائه خدمات عمومی، مدیریت منابع، تولید مشروعیت، و حفظ پایداری اقتصادی را از دست بدهد (Rotberg, 2002). او در کتاب وقتی دولت‌ها شکست می‌خورند (2004) تأکید می‌کند که شکست دولت می‌تواند تدریجی یا ناگهانی باشد و در درجات مختلفی از ضعف تا فروپاشی کامل ظاهر شود.

مفاهیم فروپاشی نرم (soft collapse) و سخت (hard collapse) برای تحلیل دقیق‌تر ضروری‌اند. فروپاشی سخت به فروپاشی ناگهانی نظام‌های سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی اشاره دارد، مانند آنچه در لیبی پس از 2011 رخ داد (Acemoglu & Robinson, 2012). در مقابل، فروپاشی نرم به زوال تدریجی کارکرد نهادها در حالی که ساختارهای ظاهری آنها پابرجاست، اشاره دارد (Tainter, 1988). همچنین، فروپاشی تدریجی نتیجه انباشت بحران‌های مزمن و حل‌نشده است، در حالی که فروپاشی ناگهانی از شوک‌های شدید داخلی یا خارجی ناشی می‌شود (Diamond, 2005). در این تحلیل، تحریم‌های گسترده و فضای آتش‌بس شکننده به‌عنوان کاتالیزورهایی برای تسریع فروپاشی نرم بررسی می‌شوند.

شواهد تجربی از ایران معاصر در بستر تحریم‌ها و آتش‌بس شکننده

1. تأثیر تحریم‌های گسترده بر اقتصاد

تحریم‌های بین‌المللی، به‌ویژه پس از خروج آمریکا از برجام، اقتصاد ایران را به شدت تحت فشار قرار داده‌اند. کاهش صادرات نفت از 2.5 میلیون بشکه در روز در 2017 به 1.5 میلیون بشکه در 2024، همراه با محدودیت‌های بانکی و تجاری، درآمدهای ارزی کشور را به شدت کاهش داده است (World Bank, 2024). این محدودیت‌ها توانایی دولت برای تأمین مالی خدمات عمومی و پروژه‌های زیرساختی را تضعیف کرده و به افزایش کسری بودجه (58 میلیارد دلار در 2024) منجر شده است (IMF, 2024). فضای آتش‌بس شکننده، به‌ویژه در مذاکرات هسته‌ای و تنش‌های منطقه‌ای با کشورهای همسایه، عدم اطمینان اقتصادی را تشدید کرده و سرمایه‌گذاری خارجی را به حداقل رسانده است (Chatham House, 2023).

2. فساد ساختاری و سیستمایک

فساد ساختاری و سیستمایک به یکی از عوامل کلیدی فروپاشی نرم در ایران تبدیل شده است. گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل (2024) ایران را در رتبه 149 از 180 کشور از نظر شاخص ادراک فساد قرار داده است. فساد در تخصیص منابع، رانت‌خواری در قراردادهای دولتی، و سوءمدیریت در بنگاه‌های عمومی (مانند واگذاری‌های غیرشفاف به صندوق‌های بازنشستگی) به کاهش کارایی نهادها و افزایش شکاف دولت-ملت منجر شده است (Bayat & Yazdanpanah, 2022). تحریم‌های گسترده با محدود کردن نظارت بین‌المللی و کاهش شفافیت مالی، فساد سیستمیک را تشدید کرده‌اند، زیرا دولت برای دور زدن تحریم‌ها به شبکه‌های غیررسمی و غیرشفاف وابسته شده است (Farzanegan & Hayo, 2019).

3. بحران خدمات عمومی: آب، برق، اینترنت

تحریم‌ها با محدود کردن دسترسی به فناوری‌های مدرن و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، بحران خدمات عمومی را تشدید کرده‌اند. قطعی‌های برق، که بر اساس گزارش مرکز آمار ایران (2024) از سال 2021 تا 2024 سالانه 15 درصد افزایش یافته، تولید صنعتی و کشاورزی را مختل کرده است. خاموشی‌های اینترنت، چه به دلایل فنی و چه سیاسی، هزینه‌های اقتصادی سنگینی به کسب‌وکارهای دیجیتال وارد کرده است (Iran Chamber of Commerce, 2024). بحران آب، با فرونشست زمین در 70 درصد دشت‌های ایران، به تهدیدی برای زیرساخت‌های شهری تبدیل شده است (World Bank, 2023). این وضعیت مصداق فروپاشی نرم است: نهادها ظاهراً فعال‌اند، اما کارکرد مؤثری ندارند.

4. فرسایش نهادی و زوال اعتماد عمومی

کاهش مشارکت در انتخابات (از 73 درصد در 2009 به کمتر از 41 درصد در 2021) و اعتراضات سراسری (1396، 1398، 1401) نشان‌دهنده شکاف فزاینده دولت-ملت است (IranPoll, 2024). اعتماد به نهادهای دولتی به کمتر از 30 درصد رسیده است (IranPoll, 2024). تحریم‌ها با افزایش فشار اقتصادی و کاهش توانایی دولت برای پاسخ به مطالبات، به این زوال مشروعیت دامن زده‌اند. فضای آتش‌بس شکننده نیز با ایجاد عدم اطمینان سیاسی، مانع از اصلاحات نهادی شده است.

araqchi.jpgدر آستانه مذاکرات احتمالی میان جمهوری اسلامی و سه قدرت اروپایی، عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در نامه‌ای به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، نسبت به فعال شدن احتمالی مکانیسم ماشه علیه جمهوری اسلامی هشدار داد

ایران اینترنشنال - عراقچی در این نامه‌ که یکشنبه ۲۹ تیر از آن خبر داد، نوشت: «سه کشور اروپایی (آلمان، بریتانیا و فرانسه) از هیچ مشروعیت حقوقی، سیاسی و اخلاقی برای فعال‌سازی سازوکارهای برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ برخوردار نیستند.»

او این سه قدرت اروپایی را به حمایت از حمله نظامی اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران، نقض اصول برجام و عدم پایبندی به تعهداتشان، متهم کرد و افزود آنها عملا جایگاه شرکت‌کننده در برجام را از دست داده‌اند و هر تلاشی برای احیای قطعنامه‌های لغوشده، بی‌اعتبار و از نظر حقوقی باطل است.

وزیر خارجه جمهوری اسلامی ادامه داد: «ایران پس از خروج یک‌جانبه آمریکا، سازوکارهای حل اختلاف را طی کرد و مطابق بند ۳۶ اقدامات جبرانی انجام داد. اما سه کشور اروپایی نه‌تنها تعهدات خود را اجرا نکردند، بلکه با سیاست فشار حداکثری و حمله اخیر همراه شدند. ایران آماده پاسخ به دیپلماسی واقعی و متقابل است.»

اسکای‌نیوز: مذاکرات جمهوری اسلامی و اروپایی‌ها پنجم مرداد برگزار می‌شود

کمی قبل از انتشار این نامه، شبکه خبری اسکای‌نیوز گزارش داد مذاکرات جمهوری اسلامی با سه کشور اروپایی هفته آینده، پنج مرداد در ژنو برگزار می‌شود.

پیش از انتشار این خبر، تسنیم، خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران، نوشت که جمهوری اسلامی با سه کشور اروپایی برای آغاز مذاکرات با موضوع هسته‌ای به توافق رسیدند اما زمان و مکان آن مشخص نشده است.

این خبرگزاری تاکید کرد این مذاکرات در صورت آغاز، در سطح «معاون وزیر خارجه» برگزار خواهد شد.

:::

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgفرج سرکوهی

بیانیه‌ها در نفی نظامِ مسلط، با خواست‌هائی چون رفراندم برای گذار از جمهوری اسلامی و..، نشانه‌هائی هستند از زنده بودنِ صداهای مبارزه و مقاومت در داخلِ کشور و تلاش برای خلقِ گفتمان و چشم‌انداز.

اما بیان (حضورِ رسانه‌ای، مجازی، مقاله،‌ بیانیه و...)، گرچه ضروری، بدونِ عملِ متناسب با بیان و بدونِ سازمان‌یابی فعالانِ سیاسی پراکنده و سازمان‌دهی نیروها و گرایش‌ها و لایه‌های مردم، جای سیاست و ارائه‌ی استراتژی عملی برای تحققِ هدف‌های مقطعی و هدفِ نهائی را نمی‌گیرد.

گرایشِ سیاسی با هر سمت و سوئی، بدونِ رابطه‌ ارگانیک با پایگاه مردمی بالقوه‌ی خود، بدونِ توانائی بسیجِ آن‌ها و بدونِ بالفعل کردن حمایتِ بالقوه، به نیروی موثرِ سیاسی دارای عاملیت بدل نمی‌شود.

اما تمامی گرایش‌های گوناگونِ اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی در داخل و خارج، تاکنون، جز در برخی نهادهای صنفی/دموکراتیکِ داخلِ کشور، به دلایلِ گوناگون، از عهده سازمان‌یابی فعالانِ خود و سازمان‌دهی و بسیجِ هوادارن و پایگاه‌های بالقوه‌ی مردمی خود برنیامده‌اند.

اکثریتِ مردمِ ایران، بارها و بارها و به شکل‌های گوناکون، نشان داده‌ است که خواهان گذار از جمهوری اسلامی است، اما اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی تاکنون تنوانسته‌ است از این گرایش برای بسیجِ سازمان‌یافته خود و مردم بهره گیرد. جز در چند مورد و منطقه، جنبش‌ها و مقاومت در ایران، خودانگیخته بوده و نه سازمان‌یافته. به تقریب همه فراخوان‌های همه گرایش‌های اپوزیسیون به این یا آن کردارِ سیاسی نیز تاکنون با استقبالِ ‌مردم مواجه نشده‌اند.

حضور در رسانه‌ها و فضای مجازی، صدور بیانیه‌‌ها و اعلامِ مواضع، البته که کارهائی مفید و ضروری و بخشی از مبارزه است اما این همه، در غیبتِ سازمان‌دهی و بسیجِ مردمی، می‌تواند به بیانِ بدونِ عمل و توهمِ تاثیر به جای تاثیر بدل شود و توهمِ تاثیر به جای تاثیر، از نشانه‌های آسیب‌شناسی اپوزیسیونِ ناتوان است.

گرایشی در اپوزیسیون ایرانی به حمایتِ خارجی، حتا در حدِ حمله نظامی، به فروپاشی خودبه‌خودی نظامِ جمهوری اسلامی و ریزش!؟ دل بسته‌ است. کارِ این گرایش، بیانیه و مصاحبه و..،‌ و به‌ویژه تخریبِ گرایش‌ها و چهره‌هائی است که به «رهبری» خودخوانده این گرایش تن نمی‌دهند. این گرایش به سازمان‌دهی مردم و عاملیت در مقطعِ کنونی نیاز ندارد چرا که در سناریوی آن،‌ لحظه موعودِ طلائی، پس از حمله نظامی خارجی و فلج شدنِ حکومت، یا پس از فروپاشی نظام، خودبه‌خود فرا می‌رسد. در آن هنگامه مردم، با الهام از رسانه‌های حامی این گرایش، بر بسترِ نوستالژی گذشته و... نامِ رهبرِ را فریاد زده و برای ورودِ او فرشِ قرمز پهن خواهند کرد و... روی سخنِ من در این یادداشت با این گرایش نیست. روی سخن با گرایش‌های رنگارنگی است که به گذارِ دموکراتیک از جمهوری اسلامی، بر بسترِ مبارزه مردم و عاملیتِ خود و مردم باور دارند. اغلبِ ‌امضاکنندگان چند بیانیه اخیر در بابِ رفراندم خود را در این گرایش تعریف می‌کنند.

از موسوی، که به نمادِ مقاومتِ جنبش سبز بدل شد، چه با او همراه باشیم و موافق چه ناهمراه و مخالفِ، چشم داشتی جز بیانیه نیست که در حصر است. از زندانیانِ سیاسی نیز. استبداد امکانِ گفت‌وگو و عمل در عرصه واقعی را از موسوی و دیگر زندانیانِ سیاسی سلب کرده‌ است. سازمان‌یابی گرایش‌های سیاسی اپوزیسیون، که فعالان و هواداران آن‌ها،‌ اغلب پراکنده و منفرد هستند،‌ سازمان‌دهی لایه‌های گوناگونِ جامعه رنگارنگِ ایران، تدوین و ارائه استراتژی گذار بر بسترِ تلفیق عمل و نظر و آزمون و خطا و... نیز کارِ فردی نیست.

اغلبِ امضا کنندگان بیانیه ۷۰۰ نفره در حمایت از بیانیه‌ی موسوی (که در میان آنان نامِ برخی چهره‌ها و حامیانِ حکومت نیز هست!؟) و برخی از امضاکنندگانِ بیانیه‌ی ۱۷ نفره، که به تقریب در محتوا در همان حال و هوا است، زندانی نیستند.

اما اینان نیز، جز توصیه‌های کلی تکراری چون در بیانیه ۱۷ نفره، به اعلامِ موضع بسنده و درباره‌ی پرسش‌های اصلی چون چگونگی سازمان‌یابی خود و سازمان‌دهی مردمی یا راه‌های توسل به خردِ جمعی برای تدوینِ استراتژی گذار و... سکوت کرده‌اند.

آینده نشان می‌دهد که این بیانه‌ها مقدمه حرکت‌های عملی و سازمان‌دهی خود و مردم است یا تنها بیانِ مواضعی که چند روزی به خبرِ رسانه‌ها بدل شده، کنش را به بیان تقلیل داده و در غیبتِ عاملیت و سازمان‌دهی، در توفانِ رخدادهای پرشتاب و پی در پی، به دستِ فراموشی سپرده خواهند شد.

دو توضیح

رفراندم؟

رفراندم و انتخاباتِ آزادِ مجلسِ موسسان برای نوشتنِ قانون ِاساسی نظامِ نو، گام ضروری اما نهائی گذر از جمهوری اسلامی است. دستکم چند ماه آزادی بیان، رسانه، حزب‌ها و نهادهای مدنی، آزادی تجمع و... از استلزامات آن است.

:::

safir.jpgسفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان در گفتگو با یورونیوز تاکید که ایران در موقعیت کنونی باید تصمیمات سختی بگیرد چون که به باور او «نمی‌شود که رفاه مردم، امنیت ملی، یکپارچگی کشور و منافع ملی فدای غنی‌سازی اورانیوم شود.»

یورونیوز - آنتونی بلینکن اخیرا گفت که ایران پیش از حمله آمریکا آماده توافق با اروپایی‌ها بر سر غنی‌سازی «زیر یک درصد» بود. با وجود تکذیب وزارت خارجه روسیه، برخی رسانه‌های آمریکایی نیز گزارش دادند که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه نیز پس از برقراری آتش‌بس در جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، به جمهوری اسلامی توصیه کرده غنی‌سازی صفر را بپذیرد.

در شرایطی که مقام‌های مختلف جمهوری اسلامی تاکید دارند که آتش‌بس برقرار شده، شکننده است؛ ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا خواستار بازگشت ایران به میز مذاکره و حصول توافقی جامع و پایدار هستند که به نگرانی‌های جهانی و منطقه‌ای در مورد برنامه هسته‌ای، موشکی و منطقه‌ای ایران پایان دهد.

با این وجود، ایران تاکید دارد که غنی‌سازی اورانیوم خط قرمزی است که در هیچ مذاکره و توافقی قابل عبور نیست.

با توجه به این شرایط، آیا جمهوری اسلامی برای پرهیز از جنگی که می‌تواند به کشته‌شدن مهم‌ترین مقام‌های سیاسی و نظامی‌اش بینجامد، توافق مد نظر دونالد ترامپ را می‌پذیرد یا همچنان آماده است که موجودیتش را برای حفظ حق غنی‌سازی اورانیوم به خطر بیندازد؟

افشار سلیمانی، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در باکو، در پاسخ به این سوال، با یادآوری تحولات رخ داده طی ماه‌های اخیر از جمله برگزاری گفتگو‌های هسته‌ای میان ایران و آمریکا و نیز حملات نظامی رخ داده به ایران توسط اسرائیل و آمریکا گفت: «واقعیت این است که ایران در برابر دنیای قدرت ضعیف است.»

او افزود: «به نظر من عقلانیت حکم می‌کند که به هر شیوه‌ای ایران، منافع ملی، امنیت ملی، یکپارچگی کشور و رفاه مردم فدای غنی‌سازی نشود، نمی‌شود هم که بشود؛ هر چند که گفتن این جمله با این همه هزینه‌ای که شده سخت باشد.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

آقای سلیمانی خاطر نشان کرد: «امکان دارد به جایی برسیم که بگویند یا غنی‌سازی و یا این که مملکت را هم به باد بدهید. به هر حال در این شرایط باید تصمیمات سختی گرفت.»

سفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان احتمال داد که اسرائیل هم رضایت دهد که ایران غنی‌سازی زیر ۱ درصد را داشته باشد. او با ابراز خوشبینی به مذاکرات آتی تروئیکای اروپایی با ایران، احتمال داد که این مذاکرات با به تعویق افتادن بکارگیری مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی حاضر در برجام و افزایش فاصله میان خواسته‌های دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، منجر به توفق دیپلماسی بر افزایش تنش نظامی قدرت‌های جهانی با ایران شود.

putinlari.jpgرادیو بین المللی فرانسه - کاخ کرملین اعلام کرد ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در دیداری از پیش اعلام‌نشده با علی لاریجانی، مشاور علی خامنه‌ای، در باره برنامۀ هسته‌ای ایران گفتگو کرده است.

روز یکشنبه ۲٩ تیر، دمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، گفت: «علی لاریجانی ارزیابی‌های جمهوری اسلامی از تحولات منطقه‌ای و وضعیت پیرامون برنامه هسته‌ای ایران را به اطلاع رئیس‌جمهور روسیه رساند.» به گفته وی، پوتین نیز مواضع شناخته‌شدۀ مسکو در زمینه ثبات منطقه‌ای و راه‌حل سیاسی برای پروندۀ هسته‌ای ایران را تکرار کرده است.

خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی این خبر را به نقل از منابع روس منتشر کرده‌اند.

به رغم روابط نزدیک روسیه و جمهوری اسلامی ایران که «استراتژیک» توصیف می‌شود، مسکو از اتخاذ موضعی قاطع در قبال حملات اسرائیل و آمریکا به ایران خودداری کرد.

سفر ناگهانی لاریجانی به مسکو را باید از جمله تلاش‌های دیپلماتیک فشردۀ جمهوری اسلامی دانست که علاوه بر خطر حملۀ مجدد آمریکا و اسرائیل، تحت تهدید «مکانیسم ماشه» نیز قرار دارد.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

البته ساعتی قبل از انتشار خبر سفر لاریجانی به روسیه، منابع ایرانی و اروپایی تأیید کردند که بزودی مذاکرات هسته‌ای میان تهران و سه طرف اروپایی (لندن، پاریس و برلن) از سر گرفته خواهد شد.

هفته گذشته، مسکو گزارش آکسیوس را که مدعی شده بود پوتین ایران را به پذیرش توافق با آمریکا برای توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم تشویق کرده، قوياً تکذیب کرد. ایران همواره تأکید کرده است که به‌دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست اما از حق خود برای استفادۀ صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای نخواهد گذشت.

علی لاریجانی ده سال قبل، زمانی که رئیس مجلس شورای اسلامی بود در شهر سوچی با پوتین ملاقات کرده بود.

غزل صدر

| No Comments

alavai.jpgشاهد علوی

میان ایرانیان نقل معروفی‌ست: کسی که بیش از پنج سال از ایران دور باشد، درکی از وضعیت ندارد دیگر. عبارتی منطقی‌ست: به‌هرحال، منِ نوعی در آن هوا نفس نمی‌کشم، درکِ واقعی از قیمت پیاز و نان ندارم، در هراسِ «فردا چه خواهد شد» نمی‌خوابم. در یک کلام، بله--درک ملموس و جاری در رگ‌هایم از زیست روزمره، هر ثانیه کم‌رنگ‌تر می‌شود.

نکته‌ی مغفول، اما، این است که تجربه‌ی رنج اساساً ربط مستقیم به جغرافیا ندارد: برای درکِ درد، الزاماً نباید چارستون بدنت به خاک پرچ شده باشد. با این آگاهی، شاید بتوان بهتر فهمید که ایرانیِ آزادی‌خواه، هرجا باشد، از دیدن آخوندِ چرک دگوری دمپایی‌پلاستیکی‌پوش، و یقه‌آخوندی‌های آدم‌کش نوکرصفت، استفراغش می‌گیرد--به‌خصوص وقتی خودشان را داخلِ آدم حساب می‌کنند.

رنج‌های آدمی، اما، گستره‌ی وسیعی دارد. آدم گاهی دلش می‌خواهد برود، دست بگذارد روی شانه‌ی موسوی‌چی‌ها، و بپرسد: چه به سرت آمده که رد نشده‌ای؟ چه اتفاقی برای روح و روانت افتاده که گیری؟ چطور شد که در تمنای ساختِ شرایطی بهتر برای خودت و آیندگان، دست به طنابی پوسیده می‌آویزی که، طبق تمامی شواهد و مستندات، من و تو و مردم، "ملت شریف و نجیب ایران"، اصلاً دغدغه و اولویتش نبوده‌ایم؟ در واقع، داستان همان است که همیشه بوده: تا پونز در پیشانی خودت فرو نرفته باشد، درکی از دردش نداری--حتا اگر بر خاکی واحد راه بروی.

چرا کسانی حتی وقتی همه‌چیز عیان شده، هنوز طرفِ جنایت را می‌گیرند؟ شاید نه صرفن از سر جهل، از سر فرورفتن. از ترسِ روبه‌رو شدن با این حقیقت که گویی خودشان هم بخشی از آن ماشین بوده‌اند. بعد از سقوط فرانسه، فلانکیست‌ها--همدست‌های داخلی نازی‌ها--هنوز کسانی را داشتند که ازشان دفاع می‌کردند. با کت‌وشلوار، با ادبیات و ظاهر موجه، ولی شریکِ اشغال و آدم‌فروشی.

حالا پیداست که هیچ‌چیز پنهان نبود. اعدام‌ها در سکوت اتفاق نیفتادند، بلکه با نظمِ اداری، دستور رسمی، و مشارکت کاملِ نهادهای حکومتی اجرا شدند. هزاران نفر را تیرباران کردند--بی‌محاکمه، بی‌دفاع، بی‌فرصت. خانواده‌ها را به گورستان‌های بی‌نام کشاندند و از دادنِ نشانی قبر امتناع کردند. و نخست‌وزیر وقت، در همان ساختار بود. نه استعفا داد، نه مخالفت علنی کرد، نه حتی بعدتر کوشید توضیحی بدهد. در متن قدرت ایستاده بود و سکوت را انتخاب کرد. این سکوت، کم‌اهمیت‌تر از صدور حکم نیست. و حالا، همان چهره، بدل شده به نماد اعتراض--بی‌آن‌که بپرسیم اعتراض به چه؟ به ساختاری که خود، سال‌ها بخشی از آن بوده؟ به قانونی که به آن وفادار ماند و بارها به آن ارجاع داد؟ اگر کسی بخواهد این حجم از تناقض را نبیند، مسئله فقط ناآگاهی نیست. چشم بستن بر واقعیت، در نهایت به همدستی می‌رسد. و هیچ‌کس با حصر، از مسئولیتِ خون بیرون نمی‌ماند.

ما با روایت‌هایی روبه‌رو هستیم که از ابتدا با تناقض ساخته شده، و تا امروز با انکار زنده مانده. روایتی که خود را تاریخ می‌نامد، اما با حذف، با سانسور، با توجیه، با فریب دوام آورده. و اکنون، اگر هنوز کسانی به آن وفادار مانده‌اند، دیگر نمی‌توان تنها برچسبِ ساده‌دلی به آن‌ها زد.

آن‌که پس از این‌همه سال، پس از این‌همه خون، هنوز به نجاتِ درون ساختار امید دارد، یا خودش را نمی‌بیند، یا خودش را نمی‌بخشد. شاید هم هیچ‌گاه به‌درستی تصمیم نگرفته بایستد. فقط گیر کرده، میان دیروزی که رو به اضمحلال است، و فردایی که جسارتِ ساختنش را ندارد.

camel.jpgبی بی سی - یک شتر پاکستانی پس از «مجازات قطع عضو» با پای مصنوعی توان برخاستن و راه رفتن دوباره یافته است. تلاش برای ایستادن و راه رفتن این شتر باعث خوشحالی کارکنان پناهگاه حیوانات در کراچی شده است.

دامپزشکان می‌گویند این اولین باری است که یک حیوان بزرگ جثه در پاکستان پای مصنوعی دریافت می‌کند.

پای راست جلویی این شتر که کامی نام دارد، سال گذشته به دست یک زمین‌دار در استان سند، به عنوان مجازات ورود به مزرعه‌اش قطع شد.

مقام‌های محلی با دیدن فیلم او، حیوان ناقص شده را به پناهگاه بردند و در آنجا یک دامپزشک پای مصنوعی ساخت آمریکا را به او وصل کرد.

شیما خان، مدیر این پناهگاه، گفت که دیدن دوباره راه رفتن کامی «رویایی بود که به حقیقت پیوست.» به گفته خانم خان،‌ این شتر در بدو ورود به پناهگاه از انسان‌ها وحشت داشت.

:::

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgعزت‌الله ضرغامی با حضور در یک برنامه تلویزیونی با اشاره به نقل قولی از پیامبر اسلام گفت: «کمر من را دو گروه شکستند؛ عالم متهتک و جاهل متنسک» و افزود: امروز بهتر می‌فهمم این حرف یعنی چه. او با انتقاد از برخی خطبه‌های نماز جمعه، خواستار «نگاه ملی» در تریبون‌های رسمی شد

به گزارش انتخاب، عزت‌الله ضرغامی، رئیس پیشین صداوسیما گفت: برخی از ما مانند «ضرغامی»، اگر کاری برای مردم نمی‌کنیم، بلد هم نیستیم با آن‌ها حرف بزنیم یا احترام بگذاریم. کی فکر می‌کرد شب عاشورا سرود ای ایران خوانده شود و سینه بزنند؟ شاید اگر ده سال قبل کسی این پیشنهاد را می‌داد، اصلا قابل قبول نبود؛ این اتفاق به درستی افتاد.

وی افزود: زبان گویندگان ما باید ملی باشد؛ [که] نیست؛ کسانی که بلد نیستند جای خود را به افرادی که بلد هستند با مردم حرف بزنند، بدهند.

ضرغامی تاکید کرد: خیلی اوقات مردم یک فیزیک یا بیان فاصله‌دار با عقاید خود را که می‌بینند، همراهی نمی‌کنند. در اعتراضات ۱۴۰۱ هم گفتم این‌ دهه هشتادی‌ها بچه های ما هستند که نتوانستیم با آن‌ها درست حرف بزنیم؛ دو ماه پس از این صحبت من رهبری خیلی صریح تر فرمودند که این‌ها بچه های ما هستند و زبان [صحبت] با آن‌ها، باتوم نیست.

او ادامه داد: سردار باقری در روزهای آخر درباره تحول صحبت کردند و همین حرف‌ها زدند و خیلی به ایشان حمله شد. نباید دیگر به تنظیمات کارخانه برگردیم، باید رویه های خود را عوض کنیم.

:::

با پوزش از آقای نجات بهرامی، این مطلب که به اشتباه به او نسبت داده شده بود، از خبرنامه گویا حذف شد.

::::
:::

منوتو - کیوان ساکت، نوازنده تار و سه‌تار، که خانه‌اش در حمله اخیر اسرائیل آسیب دیده، در گفتگویی از عدم هشدار پیش از حملات اسرائیل و ساخته نشدن پناهگاه انتقاد کرده است. او به خبرگزاری رویترز گفت: «در این سال‌ها چرا یک پناهگاه ساخته نشد؟» او با اشاره به دوران جنگ با عراق گفت چرا «آن آژیرها به صدا در نیامدند؟»

آقای ساکت پیش‌تر هم در گفتگویی با رسانه‌‌ها در ایران گفته بود: «چرا حتی یک آژیر در طول این ۱۲ روز شنیده نشد؟» او گفته بود: «چرا پناهگاهی در دسترس مردم نبوده، چرا هیچ‌آژیری به‌صدا درنیامد، با وجود آنکه ما از سال‌ها پیش انتظار حمله اسرائیل را داشته‌ایم. اگر از ۲۰ سال پیش آماده بودیم، چرا کوچک‌ترین تمهیدی برای حفظ جان مردم بی‌دفاع ایران اندیشیده نشد؟»

Untitled-998.jpg

فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پزشکیان، در شبکه ایکس خبر داد که «با تصمیم هیئت دولت و در پی تداوم گرمای شدید و ضرورت صرفه‌جویی در مصرف آب و برق، روز چهارشنبه اول مردادماه در استان تهران تعطیل اعلام شد.»

او در ادامه نوشت: «فرصتی است برای استراحت، سفر کوتاه یا در کنار خانواده بودن؛ البته با رعایت نکات ایمنی و صرفه‌جویی در مصرف انرژی.»

با شدت گرفتن بحران انرژی در ایران، شهروندان در پیام‌هایی به ایران‌اینترنشنال از قطع چند ساعت در روز برق و آب گزارش می‌دهند.مقام‌های جمهوری اسلامی در این شرایط مسئولیت را متوجه مردم کرده‌اند، شهروندان را به «صرفه‌جویی» دعوت می‌کنند و درباره وضع بحرانی ذخایر آب سدها هشدار می‌دهند.

Untitled-3.jpg

وقتی یه موج گرما کمر جمهوری اسلامی رو می‌شکنه، یعنی کار حکومت از ضعف گذشته. تعطیلی تهران یعنی: نه برق داریم، نه آب، نه برنامه، نه ظرفیت اداره کشور. یه حکومت در حال فروپاشی، که فقط بلده موقتا «تعطیل» کنه تا وانمود کنه هنوز سر پاست.

france.jpgایران اینترنشنال - روزنامه لوموند در مقاله‌ای نوشت تعداد زندانیان فرانسوی در ایران چهار نفر است، اما نام یک نفر از آنان نه از سوی فرانسه و نه ایران اعلام نمی‌شود. لوموند افزود رویکرد پاریس درباره زندانیان در ایران، نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ اگرچه هنوز به میانجی‌گری قطر و عمان امید دارد.

این روزنامه نوشت حکومت ایران که در اثر جنگ با اسرائیل ضعیف شده، موضع خود را در قبال خارجی‌ها سخت‌تر کرده و سرنوشت اتباع فرانسوی بازداشت‌شده، به‌ویژه سیسیل کوهلر و ژاک پاریس که سه سال است در زندان هستند را پیچیده‌تر کرده است.

اکنون به این زوج گروگان، لنارت مونترلیوس، دوچرخه‌سوار ۱۸ ساله فرانسوی-آلمانی اضافه شده است.

این روزنامه به مصاحبه عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، اشاره کرده که ۱۰ ژوئیه در مصاحبه‌ای با لوموند بدون ارائه جزئیات بیشتر گفت: «طبق اطلاعات ما، فرانسه اخیرا یک تبعه چهارم در ایران دستگیر شده است.»

لوموند گزارش داد نه جمهوری‌‎اسلامی و نه مقامات فرانسوی هیچ جزئیاتی در مورد او ارائه نکرده‌اند.

یک دیپلمات توضیح داد که این دستگیری‌ها «راهی ارزان برای جمهوری اسلامی برای کنترل یک کشور ثالث است». اما به گفته وزیر امور خارجه فرانسه، این نوع باج‌گیری توسط جمهوری‌اسلامی «پذیرفته نمی‌شود».

تهران پس از اقدام نیابتی و استفاده از واسطه‌هایی مانند حزب‌الله لبنان برای ربودن اتباع فرانسوی در دهه ۱۹۸۰، اکنون چانه‌زنی‌های خود را با دستگیری‌های مبتنی بر دلایل مبهم پنهان می‌کند. سیسیل کوهلر و ژاک پاریس که در ابتدا به جاسوسی برای اداره کل امنیت خارجی فرانسه متهم شده بودند، اکنون به عنوان ماموران موساد معرفی می‌شوند.

رویارویی دولت با دولت

به نوشته روزنامه لوموند فرانسه، تغییر روش جمهوری اسلامی، منعکس‌کننده روش وزارت خارجه فرانسه در مدیریت بحران‌ها بوده است. دیگر از فرستادگان مرموز که با آدم‌ربایان سروکار داشتند، خبری نیست.

منبع وزارت خارجه فرانسه که با لوموند صحبت کرده، به این روزنامه گفت: «اکنون این یک رویارویی دولت با دولت است.» فرانسه رسما از ورود به رویکرد معامله‌ای با جمهوری اسلامی خودداری می‌کند. به طور غیررسمی، می‌توان وجوه را آزاد کرد و زندانیان را مبادله کرد.

liaghatsmall.jpgگذار از فردگرایی به کنشگری جمعی در ایران

اسماعیل لیاقت - ویژه خبرنامه گویا

در سال‌های اخیر و در شرایط بحرانی و گذار سیاسی ایران، برخی جریان‌های سیاسی با تأکید بر یک چهره خاص--رضا پهلوی--مدعی شده‌اند: «اگر آلترناتیوی جز او هست، این گوی و این میدان!» در ظاهر، این جمله دعوتی برای رقابت است، اما در باطن، حامل نوعی انحصارگرایی‌ست که با ارزش‌های دموکراسی، مشارکت مدنی، و واقعیت‌های موجود در جامعه ایران هم‌خوانی ندارد. این مقاله در پی آن است که به نقد این منطق پرداخته و نقش تشکل‌های مدنی در مسیر گذار سیاسی را برجسته سازد.

سیاست‌ورزی بر مدار جامعه، نه افراد

در جوامعی که مسیر تحول را در پیش دارند، تکیه بر یک فرد هرچند مشهور، از بنیان‌های مشارکت‌گرایانه فاصله می‌گیرد. تحولات پایدار زمانی رخ می‌دهند که از بستر مطالبات عمومی، خواست‌های مدنی، و سازمان‌های غیرمتمرکز شکل بگیرند. در ایران امروز، نیروهای اصلی تغییر نه در اتاق‌های سیاست‌ورزی رسمی، بلکه در خیابان‌ها، مدارس، کارخانه‌ها، و خانه‌های مردم حضور دارند.

نقش مؤثر تشکل‌های مدنی در ساختن آینده

مبارزات معلمان با خواست عدالت آموزشی، اعتصابات کارگران برای امنیت شغلی و زندگی آبرومند، و اعتراضات زنان علیه تبعیض ساختاری، ستون‌های اصلی مقاومت مدنی در ایران را تشکیل داده‌اند. این نهادها بدون نیاز به چهره‌سازی‌های تبلیغاتی، با تکیه بر مطالبات ملموس و اصیل اجتماعی، مسیر دگرگونی را هموار کرده‌اند.

نهادهای مدنی، نه‌تنها مقاومت کرده‌اند، بلکه چشم‌اندازی برای آینده ساخته‌اند--آینده‌ای که بر پایه همبستگی، برابری و عدالت بنا شده است.

جنبش زن، زندگی، آزادی: تجلی اراده اجتماعی و تحسین جهانی

اعتراضات تاریخی زنان پس از قتل مهسا (ژینا) امینی، منجر به شکل‌گیری جنبشی بی‌سابقه شد که شعار «زن، زندگی، آزادی» را به نمادی جهانی از مقاومت و امید بدل کرد. این جنبش نه از دل ساختارهای رسمی، که از درون زندگی روزمره ایرانیان و خواست کرامت و آزادی برآمده است.

بازتاب جهانی آن، نشانه‌ای روشن است از این‌که مسیر گذار در ایران دیگر به چهره‌ها محدود نیست--بلکه به ارزش‌هایی تعلق دارد که مردم با جان و دل فریادشان زده‌اند.

درس‌هایی از تجربه‌های تاریخی

مدل‌هایی چون لیبی نشان داده‌اند که حذف یک فرد بدون جایگزینی ساختارهای دموکراتیک و مدنی می‌تواند کشور را به بی‌ثباتی و خشونت بکشاند. در ایران نیز اگر تمرکز بر فردگرایی جای ساخت‌گرایی را بگیرد، خطر بازتولید انحصار همچنان باقی خواهد ماند.

گذار واقعی نیازمند سازمان‌دهی، اعتمادسازی، و حضور متکثر در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و رسانه‌ای‌ست.

نتیجه‌گیری

جمله «این گوی و این میدان» بیش از آن‌که به گفت‌وگو و رقابت سیاسی دامن بزند، روایتی از فردمحوری و انحصار سیاسی را القا می‌کند. در حالی‌که مسیر واقعی گذار از جمهوری اسلامی، در دستان شهروندانی‌ست که در قالب تشکل‌ها، جنبش‌های اجتماعی و سازمان‌های مدنی صدای تغییر را بلند کرده‌اند.

میدان آینده ایران، میدان مردم است--نه سکوهای قدرت

متولد هر ماه سلطان چیه ؟

| No Comments

مخفی ترین پدرخوانده دنیا

| No Comments

naghd.jpg- فقط ۶ درصد مردم جهان در کشورهای فاسدتر از ما زندگی می‌کنند

- جوان امروز راحت تر مهاجرت می کند؛چون ارتباطی با این سرزمین حس نمی کند

- ناصر ذاکری، اقتصاددان: یکی از شاخص‌های اصلی در زمینه مبارزه با فساد، «شاخص ادراک فساد» یا CPI است که توسط سازمان شفافیت بین‌الملل منتشر می‌شود. این شاخص کشورها را بر اساس امتیازی از صفر تا صد رتبه‌بندی می‌کند؛ امتیاز بالاتر نشان‌دهنده فساد کمتر است

- بررسی‌ها نشان می‌دهد تنها ۶ درصد جمعیت جهان در کشورهایی زندگی می‌کنند که وضع فسادشان بدتر از ماست. اگر وزن اقتصادی کشورها را در نظر بگیریم، این عدد به یک و نیم درصد می‌رسد؛ یعنی سهم کشورهایی که فساد بیشتری از ما دارند از اقتصاد جهانی بسیار ناچیز است.

به گزارش جماران، ناصر ذاکری، کارشناس اقتصادی، ناصر ذاکری اقتصاددان و پژوهشگر حوزه توسعه، با انتقاد از روند سه‌دهه‌ای مبارزه با فساد در کشور، آن را کند، غیرشفاف، دولت‌محور و بی‌توجه به شاخص‌ها و تجارب جهانی دانست و هشدار داد که نه‌تنها این سیاست‌ها به تقویت همبستگی ملی منجر نشده‌اند، بلکه با گسترش احساس بی‌عدالتی، تبعیض و بی‌اعتمادی، خود به یکی از عوامل تضعیف انسجام اجتماعی بدل شده‌اند.

جوان امروز ما اطلاعاتش درباره شخصیت‌هایی چون جومونگ بیشتر از دانسته‌هایش درباره قهرمانان ملی خودمان است

ذاکری همچنین به نقش کلیدی رسانه‌ها و نظام آموزشی در حفظ انسجام اجتماعی اشاره کرد و گفت: یکی از مهم‌ترین ابزارهای تقویت همبستگی ملی، آموزش تاریخ است. متأسفانه در سال‌های اخیر، در حوزه آموزش تاریخ، در کشور خطاهای زیادی رخ داده است. نتیجه این خطاها این است که ناگهان می‌بینیم جوان امروز ما اطلاعاتش درباره شخصیت‌هایی چون جومونگ ، به واسطه سریال‌های کره‌ای ، یشتر از دانسته‌هایش درباره قهرمانان ملی خودمان است. چرا؟ چون آن‌ها را معرفی نکرده‌ایم؛ چون تصویری منقطع و محدود از تاریخ خودمان ارائه داده‌ایم. بی‌توجهی به آموزش تاریخ در واقع بی‌توجهی به یکی از منابع کلیدی همبستگی ملی است.

وقتی تاریخ‌کشی به بی‌ریشگی می‌انجامد

جوان امروز راحت‌تر تصمیم به مهاجرت بگیرد؛ چون احساس می‌کند ارتباط عمیقی با این سرزمین ندارد

وی این پدیده را «تاریخ‌کشی» نامید و ادامه داد: بی‌توجهی به آموزش تاریخی، ریشه‌های فرهنگی را تضعیف می‌کند و در بلندمدت میل به مهاجرت و بیگانگی با سرزمین را افزایش می‌دهد. یعنی وقتی ما تاریخ را به درستی آموزش نمی‌دهیم، انگار داریم آن را اعدام می‌کنیم. این کار باعث می‌شود نسل امروز، پیوند خودش را با گذشته و ریشه فرهنگی‌اش از دست بدهد. و همین است که باعث می‌شود جوان امروز راحت‌تر تصمیم به مهاجرت بگیرد؛ چون احساس می‌کند ارتباط عمیقی با این سرزمین ندارد.

ذاکری در ادامه، نسبت به پیامدهای سیاست‌ ورزی حزبی در سطح عالی مدیریت کشور نیز هشدار داد و گفت: اگر دولت به جای ایفای نقش ملی، در جایگاه یک حزب خاص ظاهر شود، فاصله میان مردم و حاکمیت بیشتر شده و انسجام ملی آسیب می‌بیند.

وی همچنین گسترش فساد را از دیگر عوامل تضعیف‌کننده همبستگی دانست و تأکید کرد: فساد حاصل ناکارآمدی در حکمرانی است. وقتی فساد در جامعه گسترش می‌یابد، نابرابری افزایش می‌یابد. احساس بی‌عدالتی فراگیر می‌شود. گروهی از جامعه احساس می‌کنند که هیچ سهمی از منابع کشور ندارند، همه امتیازات و رانت‌ها در اختیار عده‌ای خاص است؛ افرادی که به دلیل نزدیکی به کانون‌های قدرت، به‌راحتی امتیاز می‌گیرند، ثروت می‌اندوزند و برنده‌اند. شکاف اجتماعی ناشی از فساد، جامعه را دچار دوپارگی می‌کند. بنابراین، فساد که در لایه میانی ساختار همبستگی ملی جای دارد، تهدیدی مستقیم برای آن است؛ چراکه هم از لایه‌های درونی تغذیه می‌شود و هم بر لایه‌های بیرونی تأثیر می‌گذارد.

ایران «بهشت تعارض منافع» است

به گفته این کارشناس، ایران اکنون «بهشت تعارض منافع» است و این مشکل در همه حوزه‌ها دیده می‌شود. به حدی تعارض منافع در کشور ما به سهل و آسانی انجام می شود که هیچ کشور دیگری چنین شرایطی ندارد.

دفتر ایران ایر در وین به زودی دونر فروشی خواهد شد

اعتمادآنلاین | شرق نوشت: عکسی در شبکه‌های اجتماعی از تغییر کاربری دفت ایران ایر به دونر فروشی معنی شده است.

طبق این عکس دفتر ایران‌ایر در وین، پایتخت اتریش، که پیش‌تر به عنوان نمایندگی رسمی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کرد، به‌زودی به رستوران «دونر مایستر» (Döner Meister) با شعار «urban soul food» تغییر کاربری خواهد داد.

111.jpg

:::

teymoori.jpgیوسف تیموری، بازیگر،‌ درباره جنگ ۱۲ روزه: جرئت دارید بیاید رو در رو بجنگید

در ویدیویی که از یوسف تیموری منتشر شده، این بازیگر تلویزیون که اظهارات اخیرش در حمایت از حجاب اجباری با واکنش مواجه شده، با حضور در میان مقام‌های شهرداری تهران گفته است:

«خدا لعنت کند کسانی که جزو آدم‌هایی بودند که باعث شدند پهپادها بیایند بمب روی سر مردم بریزند.»

او درباره جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل افزود اگر قرار بود جنگ باشد، خب نظامی می‌آمد نظامی را ترور می‌کرد، «جنگ می‌خواهید بکنید جرئت دارید بیایید رو در رو بجنگید.»

:::

سه پادشاه، یک تاج

| No Comments

sarkhosh.jpgتحلیل مقایسه‌ای جایگاه و استراتژی خامنه‌ای، پهلوی و موسوی در شطرنج آینده ایران

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

بخش اول: صفحه‌ی شطرنج و معرفی بازیگران

مقدمه: فراتر از تحلیل‌های روزمره

تحلیل صحنه‌ی سیاسی ایران اغلب در دوگانه‌های ساده‌انگارانه گرفتار می‌شود: حاکمیت در برابر اپوزیسیون، سنت در برابر مدرنیته، یا اصلاح‌طلب در برابر اصول‌گرا. این تحلیل‌ها، اگرچه بخشی از واقعیت را روشن می‌کنند، اما از درک دینامیک‌های عمیق‌تر و پیچیده‌تر قدرت که آینده‌ی ایران را رقم خواهد زد، عاجزند. واقعیت آن است که صفحه‌ی شطرنج سیاسی ایران، یک بازی دو نفره نیست؛ بلکه یک بازی سه‌جانبه‌ی نامتقارن و بسیار پیچیده است که در آن سه بازیگر اصلی، هر یک با سودای رسیدن به «تاج» - یا همان حاکمیت نهایی - با منطق، ابزار و استراتژی‌های کاملاً متفاوتی در حال بازی هستند.
این تحلیل در پی پیش‌گویی برنده نیست؛ پیش‌گویی در عالم سیاست، امری محال و غیرعلمی است. هدف این نوشتار، کالبدشکافی (Anatomy) دقیق جایگاه استراتژیک این سه رأس قدرت است: علی خامنه‌ای به عنوان «پادشاه مستقر»، رضا پهلوی به عنوان «پادشاه در تبعید»، و میرحسین موسوی (و تفکر همراه او) به عنوان «پادشاه محصور». من با کنار گذاشتن تحلیل‌های ایدئولوژیک صرف، تلاش خواهم کرد تا با منطق واقع‌گرایی سیاسی، موقعیت هر یک از این بازیگران را بر اساس سرمایه‌ها، بدهی‌ها و استراتژی‌هایشان ارزیابی کنم تا به درکی عمیق‌تر از خطوط گسل و احتمالات پیش روی ایران دست یابم.

چارچوب تحلیلی: ارزیابی استراتژیک بازیگران

برای فراتر رفتن از یک تحلیل توصیفی و رسیدن به یک ارزیابی استراتژیک، من هر یک از این سه شخصیت را بر اساس چهار محور کلیدی و مقایسه‌ای تحلیل خواهم کرد. این چارچوب، به مثابه یک اسکنر دقیق عمل می‌کند که نقاط قوت و ضعف هر بازیگر را به صورت عینی آشکار می‌سازد:

1. منبع مشروعیت و ادعای حاکمیت (Claim to Sovereignty): هر بازیگر، حق حکومت کردن را بر چه اساسی ادعا می‌کند؟ این بنیاد، پاشنه‌ی آشیل یا نقطه‌ی قوت اصلی اوست؟ آیا این حق، الهی و انقلابی است؟ آیا موروثی و مبتنی بر یک پیوستگی تاریخی است؟ یا آیا برآمده از اراده‌ی عمومی و جمهوریت است؟

2. سرمایه‌ها و پایگاه قدرت (Assets & Power Base): هر بازیگر چه مهره‌های ملموس و ناملموسی را در اختیار دارد؟ این سرمایه‌ها می‌توانند شامل کنترل بر دستگاه‌های دولتی و امنیتی، حمایت مالی و سیاسی بین‌المللی، اعتبار و کاریزمای شخصی، پایگاه اجتماعی مشخص، یا یک میراث و حافظه‌ی تاریخی باشند.

3. بدهی‌ها و محدودیت‌ها (Liabilities & Constraints): چه موانع و ضعف‌های ساختاری، حرکت هر بازیگر را محدود می‌کند؟ این بدهی‌ها می‌توانند شامل بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در کارنامه، فقدان تشکیلات و سازمان‌دهی داخلی، حصر فیزیکی و محدودیت ارتباطی، یا بار منفی یک کارنامه‌ی تاریخی باشند.

4. استراتژی بازی پایانی (Endgame Strategy): چشم‌انداز نهایی هر بازیگر برای آینده‌ی ایران چیست؟ آیا استراتژی او تدافعی و مبتنی بر حفظ وضع موجود است؟ آیا تهاجمی و مبتنی بر جایگزینی کامل سیستم است؟ یا آیا یک استراتژی تدریجی و مبتنی بر تغییر از درون است؟ درک «بازی پایانی» هر یک، به ما در تفسیر حرکات امروزش کمک می‌کند.

با به کارگیری این چارچوب تحلیلی، ما تصویری دقیق و چندبعدی از موقعیت هر یک از این «سه پادشاه» به دست خواهیم آورد و پیچیدگی‌های واقعی این شطرنج سرنوشت‌ساز را بهتر درک خواهیم کرد. در بخش بعدی، تحلیل خود را با قدرتمندترین مهره‌ی حاضر در این صفحه، یعنی «پادشاه مستقر»، آغاز می‌کنم.

بخش دوم: پادشاه مستقر (تحلیل جایگاه علی خامنه‌ای)

در هر بازی شطرنج، تحلیل باید از قدرتمندترین مهره‌ی صفحه آغاز شود؛ بازیگری که نه تنها مهره‌های بیشتری در اختیار دارد، بلکه قواعد حرکت دیگران را نیز تا حد زیادی تعیین می‌کند. در شطرنج سیاسی ایران، این بازیگر علی خامنه‌ای است. برای درک موقعیت او، از چارچوب تحلیلی چهارگانه‌ی خود استفاده می‌کنم.

۱. منبع مشروعیت و ادعای حاکمیت:

ادعای حاکمیت خامنه‌ای بر یک بنیاد دوگانه و در هم تنیده استوار است:


مشروعیت فقهی-کاریزماتیک: این مشروعیت، ارثیه‌ای مستقیم از روح الله خمینی و مبتنی بر نظریه‌ی «ولایت مطلقه فقیه» است. بر این اساس، او نه تنها یک رهبر سیاسی، که جانشین امام معصوم در دوران غیبت و دارای یک حق الهی برای حکومت است.


مشروعیت انقلابی: این مشروعیت، او را به عنوان یکی از رهبران و حافظان اصلی انقلاب ۱۳۵۷ معرفی می‌کند که وظیفه‌ی حراست از آرمان‌های آن (استقلال، مبارزه با استکبار و...) را بر عهده دارد.

هر دو منبع مشروعیت، در طول زمان دچار فرسایش شدید شده‌اند. مشروعیت انقلابی با درگذشت نسل انقلاب و فاصله‌گرفتن نسل‌های جدید از آن آرمان‌ها، به یک خاطره‌ی دور تبدیل شده است. مشروعیت فقهی نیز در اثر ناکارآمدی سیستم در حل مشکلات، فساد ساختاری، و سکولاریزه شدن بخشی از جامعه، دیگر آن مقبولیت فراگیر گذشته را ندارد. در نتیجه، مشروعیت او امروز کمتر از «مقبولیت» و بیشتر مبتنی بر «قانونیت» و «قدرت نهادینه‌شده» است؛ یعنی حاکمیت او نه به دلیل پذیرش قلبی بخش بزرگی از جامعه، که به دلیل تسلط او بر ساختارهای قانونی و اجرایی کشور، تداوم می‌یابد.

۲. سرمایه‌ها و پایگاه قدرت:

سرمایه‌های خامنه‌ای عظیم و عمدتاً از جنس «سخت‌افزاری» است:
کنترل مطلق بر ابزار سرکوب: بزرگترین و تعیین‌کننده‌ترین سرمایه‌ی او، فرماندهی کل نیروهای مسلح و کنترل انحصاری بر تمام نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و قضایی است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج، نه تنها ابزار اصلی سرکوب مخالفان، که یک بازوی قدرتمند اقتصادی و سیاسی هستند که بقای سیستم به بقای آن‌ها گره خورده است.


سلطه بر شریان‌های اقتصادی: در اختیار داشتن و نفوذ بر مجموعه‌های عظیم اقتصادی (مانند ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان و بنگاه‌های اقتصادی وابسته به نهادهای نظامی) به او استقلال مالی از دولت‌های منتخب و ابزاری قدرتمند برای توزیع رانت و ایجاد یک شبکه‌ی حمایتی وفادار می‌دهد.
پایگاه اجتماعی ایدئولوژیک: اگرچه این پایگاه در حال کوچک شدن است، اما همچنان یک اقلیت منسجم، معتقد و برخوردار از مزایای سیستم وجود دارد که در مواقع لزوم (مانند راهپیمایی‌ها یا انتخابات‌های کنترل‌شده) به عنوان پایگاه اجتماعی حاکمیت به میدان می‌آید.


قدرت مهندسی سیاست: از طریق نهادهایی مانند شورای نگهبان، او توانایی حذف هرگونه رقیب جدی از درون ساختار رسمی و مهندسی نتایج انتخابات را داراست. او نه تنها بازی می‌کند، بلکه داور اصلی بازی نیز است.

۳. بدهی‌ها و محدودیت‌ها:

در کنار این سرمایه‌ها، موقعیت او با بدهی‌های استراتژیک و فزاینده‌ای روبروست:


بحران ساختاری اقتصاد: این بزرگترین و مهارنشدنی‌ترین بدهی اوست. تحریم‌های بین‌المللی، سوءمدیریت و فساد ساختاری، یک بحران معیشتی عمیق ایجاد کرده که مشروعیت نظام را بیش از هر عامل دیگری تهدید می‌کند و حتی به پایگاه اجتماعی سنتی او نیز فشار وارد می‌آورد. این بحرانی است که با ابزار امنیتی قابل حل نیست.


گسست عمیق اجتماعی: بحران مشروعیت، به ویژه پس از اعتراضات سراسری سال‌های اخیر (به‌خصوص جنبش زن، زندگی، آزادی)، یک گسست بی‌سابقه میان حاکمیت و بخش‌های بزرگی از جامعه، به‌ویژه جوانان و زنان، ایجاد کرده است. این گسست، ظرفیت نظام برای بسیج اجتماعی را به شدت کاهش داده است.


معمای جانشینی: فقدان یک جانشین مشخص که دارای کاریزما یا مقبولیت حداقلی باشد، آینده‌ی نظام را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است. این ابهام، به رقابت‌های پنهان در لایه‌های بالای قدرت دامن می‌زند و سیستم را در برابر شوک‌های آینده آسیب‌پذیرتر می‌کند.
عامل سن و زمان: سن بالای او، یک «ساعت شنی» را برای تمام بازیگران سیاسی فعال کرده و محاسبات مربوط به «دوران پس از خامنه‌ای» را به یک متغیر اصلی در تمام تحلیل‌ها تبدیل کرده است.

۴. استراتژی بازی پایانی:

استراتژی کلان خامنه‌ای، یک استراتژی کاملاً تدافعی و مبتنی بر «حفظ بقای نظام» (System Survival) به هر قیمت است. او در پی گسترش ایدئولوژیک یا کسب محبوبیت گسترده نیست؛ بلکه به دنبال آن است که قلعه‌ای را که در اختیار دارد، در برابر فرسایش داخلی و فشارهای خارجی حفظ کند. تاکتیک‌های اصلی او در این راستا عبارتند از:

«خالص‌سازی» حاکمیت: تصفیه‌ی تدریجی تمام نیروهای غیرهمسو و میانه‌رو از بدنه‌ی قدرت با هدف ایجاد یک حاکمیت یکدست، وفادار و قابل اعتماد. این کار اگرچه پایگاه نظام را محدودتر می‌کند، اما ریسک مخالفت از درون را کاهش می‌دهد.


امنیتی‌سازی فزاینده: واگذاری نقش‌های کلیدی سیاسی و اقتصادی به چهره‌های برخاسته از نهادهای نظامی و امنیتی، به ویژه سپاه پاسداران، برای تضمین وفاداری و کارآمدی در سرکوب.


مدیریت فرآیند جانشینی: اصلی‌ترین هدف بازی پایانی او، مهندسی یک انتقال قدرت آرام به یک فرد یا شورای رهبری است که تداوم اصول نظام و منافع هسته‌ی سخت قدرت را تضمین کند.

در مجموع، بازی «پادشاه مستقر»، بازی یک فرمانده در "قلعه‌ای محاصره‌شده" است. او تمام ابزارهای دفاعی را در اختیار دارد، اما دیوارهای قلعه از درون در حال فرسایش هستند. استراتژی او نه پیروزی در یک نبرد جدید، که "نباختن در نبرد نهایی" است.
پس از کالبدشکافی دقیق موقعیت «پادشاه مستقر» که تمام مهره‌های سخت‌افزاری قدرت را در اختیار دارد، در بخش بعدی به تحلیل بازیگر متفاوتی می‌پردازم که با سرمایه‌ای از جنس دیگر - نمادین و تاریخی - در این شطرنج بازی می‌کند: «پادشاه در تبعید».

بخش سوم: پادشاه در تبعید (تحلیل جایگاه رضا پهلوی)

رضا پهلوی مهره‌ای است که در خارج از صفحه‌ی شطرنج فیزیکی ایران قرار دارد، اما سایه‌ی او بر روی بازی سنگینی می‌کند. او نه قدرتی اجرایی دارد و نه ابزاری برای کنش مستقیم در داخل، اما بازی خود را با منطق و سرمایه‌های کاملاً متفاوتی پیش می‌برد.

۱. منبع مشروعیت و ادعای حاکمیت:

ادعای حاکمیت پهلوی، برخلاف خامنه‌ای، نه الهی ؛ که تاریخی و سکولار است و بر دو ستون بنا شده است :
حق موروثی و پیوستگی تاریخی: به عنوان ولیعهد آخرین پادشاه ایران، او خود را وارث قانونی سلسله‌ی پهلوی و نماد یک پیوستگی تاریخی می‌داند که توسط انقلاب ۱۳۵۷ گسسته شد. این ادعا، برای آن بخش از جامعه که به دنبال بازگشت به یک نظم پیشاانقلابی هستند یا برای تاریخ پادشاهی در ایران اصالت قائلند، جذابیت دارد.

نمایندگی ناسیونالیسم مدرن: او خود را به عنوان نماینده‌ی یک ایران سکولار، مدرن، توسعه‌گرا و همگرا با غرب معرفی می‌کند؛ دقیقاً نقطه‌ی مقابل تصویری که جمهوری اسلامی از ایران ارائه می‌دهد.

این منبع مشروعیت، یک شمشیر دولبه است. «وراثت» برای طرفداران نظام پادشاهی یک اصل خدشه‌ناپذیر، اما برای تمام جمهوری‌خواهان (اعم از مذهبی و سکولار) یک اصل ذاتاً غیردموکراتیک و مردود است. به همین دلیل، او هوشمندانه با تأکید مکرر بر «صندوق رأی» و «رفراندوم آزاد» به عنوان تعیین‌کننده‌ی نهایی نوع حکومت، تلاش می‌کند تا از وجه غیردموکراتیک وراثت فاصله گرفته و خود را به عنوان یک چهره‌ی دموکرات و یک «عامل گذار» معرفی کند، نه یک پادشاه از پیش تعیین‌شده.

۲ . سرمایه‌ها و پایگاه قدرت:

سرمایه‌های رضا پهلوی عمدتاً از جنس «نرم‌افزاری» و نمادین است:
سرمایه‌ی نام و نوستالژی: برند «پهلوی» قدرتمندترین سرمایه‌ی اوست. برای بخش قابل توجهی از جامعه که از وضعیت فعلی سرخورده‌اند، این نام یادآور دوران ثبات اقتصادی، مدرنیزاسیون سریع و اقتدار بین‌المللی ایران است. این «نوستالژی دوران طلایی» (چه واقعی و چه خیالی) یک منبع عظیم قدرت نرم برای او محسوب می‌شود.


شناسایی و دسترسی بین‌المللی: او به عنوان شناخته‌شده‌ترین چهره‌ی اپوزیسیون ایران، به رسانه‌های جهانی و محافل سیاسی غربی دسترسی دارد که هیچ شخصیت دیگری از آن برخوردار نیست. این امر به او اجازه می‌دهد تا همواره در مرکز توجه باقی بماند و روایت خود را در سطح جهانی مطرح کند.
حمایت بخشی از دیاسپورا : او از حمایت سازمان‌یافته و مالی بخش مهمی از ایرانیان خارج از کشور برخوردار است که به عنوان پایگاه سیاسی و لابی او در کشورهای غربی عمل می‌کنند.

کارنامه‌ی شخصی پاک: برخلاف پدرش، او شخصاً کارنامه‌ی حکومتی ندارد و دستی در سرکوب‌های سیاسی دوران پهلوی نداشته است. این به او اجازه می‌دهد تا تصویری دموکراتیک‌تر و آشتی‌جویانه‌تر از خود ارائه دهد.

۳. بدهی‌ها و محدودیت‌ها:

محدودیت‌های پهلوی نیز به اندازه‌ی سرمایه‌هایش قابل توجه و استراتژیک هستند:

خلأ تشکیلاتی در داخل: این بزرگترین و مرگبارترین نقطه‌ضعف اوست. هیچ ساختار سیاسی، شبکه یا تشکیلات منسجم و سازمان‌یافته‌ای در داخل ایران وجود ندارد که به طور مستقیم تحت فرمان او عمل کند. حمایت از او در داخل، عمدتاً فردی، پراکنده و غیرمتمرکز است و فاقد توانایی برای اقدام سیاسی هماهنگ است.

میراث تاریخی پدرش: همانطور که نام پهلوی برای عده‌ای سرمایه است، برای عده‌ای دیگر یک بدهی سنگین است. خاطره‌ی حکومت تک‌حزبی، فقدان آزادی‌های سیاسی و نقش ساواک در سرکوب مخالفان، بخش بزرگی از روشنفکران، فعالان سیاسی، و اقلیت‌های قومی را نسبت به بازگشت هر نوع حکومت موروثی و متمرکز، به شدت بدبین و محتاط می‌کند.

وابستگی به عوامل خارجی: جایگاه و نفوذ او تا حد زیادی به حمایت دولت‌های خارجی و شرایط بین‌المللی گره خورده است. این وابستگی، او را در برابر اتهام «عامل بیگانه» که در فرهنگ سیاسی ایران بسیار پرقدرت است، به شدت آسیب‌پذیر می‌کند.

قدرت گفتمان جمهوری‌خواهی: بخش بزرگی از اپوزیسیون، چه در داخل و چه در خارج، اساساً با اصل «سلطنت» مخالف و خواهان یک نظام «جمهوری» هستند. این شکاف ایدئولوژیک، بزرگترین مانع بر سر راه او برای ایجاد یک ائتلاف فراگیر است.

۴. استراتژی بازی پایانی:

استراتژی کلان پهلوی، نه یک استراتژی انقلابی برای سرنگونی، بلکه یک استراتژی «موقعیت‌سازی برای دوران گذار» است. او در حال بازی برای «روز بعد از فروپاشی» است.

تاکتیک اصلی: تثبیت خود به عنوان «آلترناتیو آماده»: تمام تلاش‌های او معطوف به این است که در یک لحظه‌ی بحرانی (مانند مرگ رهبر یا فروپاشی اقتصادی)، او تنها گزینه‌ی در دسترس، شناخته‌شده، و دارای یک طرح کلی برای اداره‌ی کشور به نظر برسد. او می‌خواهد به گزینه‌ی طبیعی برای جامعه‌ی سردرگم داخلی و جامعه‌ی نگران بین‌المللی تبدیل شود.

تاکتیک‌های فرعی:

ایجاد اجماع نمادین: تلاش برای تبدیل شدن به محور وحدت اپوزیسیون خارج از کشور (مانند تلاش برای منشور مهسا یا برپایی همایش ملی نجات ایران).

مشروعیت‌زدایی مستمر از رقیب: تأکید مداوم بر ناکارآمدی، فساد و جنایات جمهوری اسلامی برای تقویت این ایده که هیچ راهی جز تغییر کامل رژیم وجود ندارد.

ارائه‌ی تصویری دموکراتیک: پافشاری بر ایده‌ی رفراندوم و دموکراسی پارلمانی برای جلب اعتماد جمهوری‌خواهان و جامعه‌ی جهانی.

بازی «پادشاه در تبعید» یک بازی انتظار است. او در حال ساختن یک «دولت در سایه»ی نمادین است، به این امید که وقتی قلعه‌ی «پادشاه مستقر» فرو ریخت، همه برای بازسازی به سراغ نقشه‌هایی بیایند که او در دست دارد.

با بررسی دو «پادشاه» که یکی بر اریکه‌ی قدرت فیزیکی و دیگری بر اریکه‌ی قدرت نمادین تکیه زده، در بخش بعدی به سراغ بازیگر سوم و پیچیده‌ترین آن‌ها می‌روم. بازیگری که نه اریکه‌ای فیزیکی دارد و نه تباری شاهانه، اما بر سرمایه‌ای از جنس دیگر، یعنی «اخلاق و مقاومت»، تکیه کرده است: «پادشاه محصور».

بخش چهارم: پادشاه محصور (تحلیل جایگاه میرحسین موسوی و راه سوم)

تحلیل جایگاه میرحسین موسوی، تحلیل یک فرد نیست؛ تحلیل یک «تفکر» و یک «نماد» است. او نماینده‌ی جریانی است که از درون خود نظام سر برآورده، اما در یک فرآیند رادیکالیزه شدن، به نقد بنیادین آن رسیده است. چهره‌هایی چون مصطفی تاج‌زاده و ابوالفضل قدیانی، بخش رادیکال‌تر و گویاتر همین تفکر در سال‌های اخیر بوده‌اند. این جریان، گزینه‌ی سوم و راهی متفاوت از دوگانه‌ی «حفظ نظام» یا «بازگشت به سلطنت» را نمایندگی می‌کند.

چرخش به سوی چین

| No Comments

china.jpgتهران در پی بازسازی توان دفاعی پس از جنگ ۱۲ روزه؛ آیا ایران ناامید از روسیه به چین روی آورده است؟

یورونیوز - در پی تضعیف نیروهای مسلح ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و واکنش دل‌سردکننده مسکو، شریک راهبردی تهران، به نظر می‌رسد که اکنون چین به گزینه اصلی ایران برای تامین تسلیحات پیشرفته با هدف بازسازی بازدارندگی و تقویت توان دفاعی تبدیل شده است.

با توجه به کاهش توانایی مسکو برای اجرای قرارداد‌های تسلیحاتی به دلیل درگیری در جنگ اوکراین و همچنین محدودیت‌های ژئوپولیتیکی، این روند نشانه فاصله گرفتن ایران از تلاش‌های دیرینه‌ برای خرید تسلیحات از روسیه است.

از سوی دیگر، چین حتی اگر همچنان به تقویت همکاری با مسکو و تهران ادامه داده باشد، از دو جنگ خونبار جاری در اروپا شرقی و خاورمیانه تا حد زیادی مصون مانده است.

هونگدا فان، استاد موسسه مطالعات خاورمیانه در دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای با اشاره به این که حریم هوایی ایران اکنون آسیب‌پذیرتر از هر زمان دیگری است، گفت: «تقویت توانایی‌های پدافند هوایی در حال حاضر به‌وضوح اولویت فوری ایران است و چین در حوزه‌هایی مانند توسعه جنگنده‌ها پیشرفت چشم‌گیری داشته که توجه جهانیان را جلب کرده است.»

این پیشرفت چین در درگیری پاکستان و هند در ماه مه به نمایش گذاشته شد. پاکستان در این درگیری از جنگنده‌های چندمنظوره جی-۱۰سی (J-10C) چینی برای مقابله با جنگنده‌های فرانسوی رافال ارتش هند استفاده کرد و بنابر گزارش‌ها موفق شد چند فروند از آن‌ها را سرنگون کند.

به گفته آقای فان با توجه به افزایش ناآرامی‌ها در جهان در ماه‌های اخیر، شرایط برای همکاری نظامی گسترده‌تر میان جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران مساعد است. او با این حال متذکر شد که اگر تهران به دنبال همکاری با پکن در سطحی مشابه روابط همه‌جانبه و پایدار چین و پاکستان است، احتمالا باید در رویکرد سیاست خارجی خود تجدید نظر کند.

هونگدا فان گفت: «نکته مهم این است که برخلاف اسلام‌آباد، برخی تصمیم‌گیرندگان در تهران، ایران را یکی از مرکزهای اصلی جهان می‌دانند. ذهنیت قدرت بزرگ در ایران معاصر غیرعادی نیست و این ذهنیت تا حدی توسعه روابط خارجی کشور را متاثر کرده است.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

او افزود: «شخصا معتقدم اگر تهران تمایل و اعتماد کافی به چین نشان دهد، پکن همکاری نظامی با ایران در حوزه‌هایی مانند تسلیحات را رد نخواهد کرد.»

چرخش به سوی شرق؟

به گزارش نیوزویک، در پی خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و در زمان ریاست‌جمهوری حسن روحانی، روند رسمی «نگاه به شرق» ایران از سال ۲۰۲۱ و با روی کار آمدن ابراهیم رئيسی آغاز شد. این درحالی است که گرایش کلی ایران از زمان انقلاب ۵۷ از غرب به شرق معطوف شده بود.

در زمان جنگ هشت‌ساله ایران و عراق اگرچه آمریکا و روسیه، دو رقیب سرسخت جنگ سرد از عراق حمایت کردند، اما چین به‌رغم ارسال برخی تجهیزات به عراق، در نهایت به یکی از تامین‌کنندگان اصلی تسلیحات برای ایران تبدیل شد.

larijani.jpgلاریجانی خطاب به نتانیاهو: ملت ایران امام حسین را وِل می‌کنند، تو را می‌چسبند؟

ایندیپندنت فارسی - علی لاریجانی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی در واکنش به اظهارات بنیامین نتانیاهو درباره کوروش بزرگ، گفت: «نتانیاهو گفته کوروش ما یهودیان را آزاد کرد و راه بازگشت به صهیون را هموار ساخت؛ امروز باید دست ایرانی‌ها را بگیریم. کوروش پیامبر بود که دست این‌ها را گرفت تا له نشوند؛ چه ربطی به صهیونیسم دارد که یک حزب سیاسی است؟»

او افزود: «این مزخرف را قبلا هم گفته بود. آدم باید به حال او گریه کند. واقعا کلمه‌ای درشان نتانیاهو پیدا نمی‌کنم. شخصیت درب‌وداغانی است که ایران را نمی‌شناسد.»

لاریجانی در ادامه گفت ایران اگر تمدن ۲۵۰۰ ساله دارد، با ورود اسلامی این تمدن بالاتر رفت وشان جدیدی پیدا کرد.


مشاور رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به جایگاه دینی و تاریخی ملت ایران گفت: «ملت ایران مگر امام حسین را رها می‌کند که تو را بچسبد؟ خاک تو سرت واقعا.»

:::

پا در هوا!

| No Comments

za.jpgاحمد زیدآبادی

۱) پا در هوا!

دوستانی مانند سعید لیلاز تحت عنوان "اصلاح‌طلب" با این نوع تحلیل‌ها و پیشنهادهای پا در هوا، مثلاً می‌خواهند به نظام سیاسی کمک کنند یا آن را گمراه سازند؟

آیا می‌خواهند کشور را حفظ کنند یا آن را به کلی به خطر اندازند؟

متأسفانه در هر بحرانی این قبیل دوستان که شمارشان رو به افزایش است، کنار تندروترین طیف‌ اصولگرا قرار می‌گیرند و با توجیه نگاه و مسیر آنان تحت عنوان اصلاح‌طلبی به چشم تصمیم‌گیران کشور خاک می‌پاشند!

قاعدتاً اظهارنظر حق آنان است و حق من هم نقد و رد اظهارات آنها!

۲) ریاکاری هم ته ندارد!

دولت افراطی حاکم بر اسرائیل خونِ مسیحیان و مسلمانان کرانۀ‌باختری و نوارغزه را به شیشه کرده است و بعد همزمان، در نقش مدافعِ اقلیت‌های علوی و دروزی و کُرد و مسیحی در سوریه خودنمایی می‌کند!


راستگرایان افراطی در اسرائیل اگر به اندازۀ ارزنی نسبت به حقوق "اقلیت‌های قومی و مذهبی" ارزش قائلند چرا حقوق مسیحیان و مسلمانان ساکن در دو منطقۀ تحت اشغال خود را رعایت نمی‌کنند و حتی کلیساها و مساجد آنان را بمبارن می‌کنند!


گویا ریاکاری و نفاق هم مثل هر رذیلت دیگری ته ندارد!


:::

roostayee.jpgفرزانه روستایی

پریروز که اعلام شد قرار است نمازجمعه تهران را کاظم صدیقی بخواند واقعا دلم خواست یک پهپاد یا موشک سایز کوچک از غیبی یا جایی می آمد و می خورد وسط جایگاه امام جمعه تهران و صدیقی را می فرستاد هوا. بعد از چند روز هم انشاالله تعالی تابوت خالی او را تشیع می کردند در حالیکه یکی از عمامه های سفید رنگ این آیت الله بی شرف را روی تابوت او گذاشته بودند و صد البته نماز میت او را رهبر انقلاب می خواند. از شما چه پنهان فکرهای دیگری هم برای وسط نماز میت برای کاظم صدیقی به سرم زد که بماند برای بعد و بیشتر شیطنت بود. بعدا خودم خودم را تادیب کردم که این افکار شیطانی چیست که از ذهن من می گذرد و اینکه اساسا دنیای امروز را نمی توان با ترور و خشونت و پهپاد انتحاری اداره کرد، زیرا خشونت با خودش خشونت می آورد.

کمی بعد دلم برای ما مردم ایران سوخت که با این همه فارغ التحصیل دانشگاهی نخبه زن و مرد و با این فرهنگ و تمدن ریشه دار بین آرواره های نتانیاهو و دندان های دایناسور فرصت طلبی مثل کاظم صدیقی گیر کرده است. اولی استعدادی آسمانی دارد برای اینکه کشورها را به خاک سیاه لبنان یا یمن تبدیل کند و کاری کند که مملکت دیگر مملکت نشوند. اما دومی نیز استعداد شگرفی دارد در اینکه همه بنیاد اخلاقی و فرهنگی و انسانی و دینی را لجنزار کند و بعد کانالی به ماه محرم و صحرای کربلا بزند و سندی از حوری های بهشتی رو کند و ملت را به خون شهدا سوگند بدهد ، اما در آخر وقتی فرصت فراهم شد از میان زمین های گران قیمت، اراضی لوکس ازگل را انتخاب کرده و به جای هزار میلیارد تومان برای آن شش میلیارد تومان پرداخت کرده است.

از سالهای اولی که دانشجوی دانشکده حقوق بودم همیشه این بحث در جمع های سیاسی مطرح بود که برای خلاصی از نکبت این آخوندهای دروغگوی وقیح و پررو چه ترفندی موثراست. زیرا آخوندها روی صندلی مخصوص خدا نشسته اند و به صغیر و کبیر رحم نمی کنند و همزمان هم نقش خدا و جبرییل و امام زمان را بازی می کنند و هم نقش شعبان بی مخ و پری بلنده و اصغر قاتل و پابلو اسکوبار سلطان قاچاق کوکایین را. از همان زمان این ذهنیت وجود داشت که شاید یک ضربه سنگین خارجی بتواند ملت را از شر این رژیم نجات بدهد چرا که زور مردم به آنها نخواهد رسید.

سه دهه از آن زمان گذشت و آنچه تجربه کردیم این است که مداخله خارجی در این کشور به حال خدا رها شده می تواند ۱۲ روزه کشور را به اشغال غیر درآورد بی آنکه رژیم چنجی صورت گرفته باشد. یادآوری می کنم که در دنیای امروز در دست گرفتن کنترل آسمان کشوری که پدافند ندارد همان اشغال کشور به صورت نرم است. این اشغال عملا با اشغال خاک تفاوتی نداردِ. زیرا قلمروهای آبی خاکی و هوایی کشورها پایه های تمامیت ارضی کشورها هستند و یکی که از دست برود به سختی بتوان آن دو تای دیگر را حفظ کرد.

دقیقا به همین علت است که وقتی احمد خاتمی و علم الهدی و دژاکام امام جمعه شیراز و دیگر امامان جمعه را در کنار صدیقی قرار می دهیم متوجه می شویم که ایران ما هم از داخل اشغال شده است و هم از خارج. به قولی ملت تازه از جنگ ۱۲ روزه فارغ شدند که کاظم صدیقی برای امامت جمعه و دهن کجی به ملت و لجبازی آخوندی از پرده به در آمد و اینترنت کشور نیز طبقاتی شد. اما کاش می گذاشتند ملت یکی دو هفته نفسی تازه کنند بعد می رفتند سراغ گشت ارشاد و لایحه معروف حجاب و عفاف.

چهل سال ملت ازترس بدتر در انتخابات شرکت کردند و بد از درون صندوق بیرون آمد. حال که شمار قابل توجهی از مردم برای حمله اسراییل به خاک ایران قند در دلشان آب شده و هر چه استدلال می کنیم که با بمباران و موشک و ترور نمی شود کشور را نجات داد استدلال می کنند که: ۴۵ سال بد را از ترس بدتر انتخاب کردند. این دفعه برای خلاص شدن از این دور باطل از همان اول سراغ بدتر را گرفتند.
اما سوال همچنان باقی است و آن اینکه : بین آنکه برای لجبازی با مردم ایران کاظم صدیقی دزد را دوباره به امامت جمعه تهران منصوب کرد و آن دیگری که زیر سبیل وزارت اطلاعات و سپاه و دفتر رهبری کارخانه پهپادسازی راه انداخت و این همه خسارت به کشور وارد کرد چه تفاوتی هست؟ برای پاسخ به این سوال واقعا باید عمیق فکر کرد

behnoud.jpgمسعود بهنود

آقای خامنه ای فرضش بر این است که همه چیز رو میدونم و همه چیز را تا ته اش میدونم.

اين حكايت از ان رو نقل مي شود كه بدانيم اري ميهن خواهان ايرانى در مقابل دشمن مي ايستند. واقعيت اينست كه زمينه اي اگر ويران شود، اين نسل راه درست خود طي مي كند.

درست اين است كه به هر شكلي ( گرچه موقت) اگر حكومتگران ارام نماند و حاكمان فعلي همچنان سياستمندان و جوانان را در زندان نگاه دارند، يك نسل ديگر ' بار زحمت حكومتگران را نمي كشند.

روحانيت بهترست راهي خانه شود و ميدان را به مردمي واگذارد كه فرصت مسلماني سياه نماند.

تاريخ از نسل امروز و ديروز ايران فرمان مي گيرد. حكايت سلطان و رهبر و بالانشين تمام شد.

حكومت سلطنتي را تمام كرديد، حكومت مردمي با تعيين دوران، مردم و قانون را به كار مي ايد. در ان زمان وعده پيشوا روا مي شود، زندان ها گلستان.⁩

:::

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgبه گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، مهدی توکلی فرزند احمد توکلی، نماینده ادوار تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، اعلام کرد پدرش به دلیل سکته قلبی و وخامت حال به بیمارستان منتقل شده و هم‌اکنون در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شده است.

احمد توکلی در سال‌های اخیر به دلیل ابتلا به بیماری مزمن به نسبت قبل فعالیت‌های سیاسی و رسانه‌ای کمتری داشته و عمدتاً در جلسات هفتگی مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر شده است.

وی در کنار عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست شبکه مردم‌نهاد دیدبان شفافیت و عدالت را نیز بر عهده دارد.

khomein.jpgشهروندان قتل یک کودک در خمین با شلیک ماموران را تکرار تراژدی کیان پیرفلک خواندند

ایران اینترنشنال - چهار شهروند، از جمله یک کودک خردسال و مادرش، شامگاه ۲۶ تیر با تیراندازی نیروهای امنیتی و نظامی در شهرستان خمین کشته شدند. شماری از کاربران رسانه‌های اجتماعی قتل این کودک را با کشته شدن کیان پیرفلک مقایسه کردند. نرگس محمدی و شاهزاده رضا پهلوی، به این رویداد واکنش نشان دادند.

مقام‌های جمهوری اسلامی جمعه ۲۷ تیر اعلام کردند «نیروهای حفاظت یکی از مراکز نظامی» استان مرکزی شامگاه پنج‌شنبه «به دو خودروی عبوری مشکوک شدند»، به سوی آن‌ها تیراندازی کردند و در نتیجه این شلیک‌ها، سه شهروند جان خود را از دست دادند.

ساعاتی بعد اعلام شد شمار کشته‌شدگان این تیراندازی به چهار نفر افزایش یافته است.

چهار فرد کشته شده شامل محمدحسین شیخی، محبوبه شیخی و دختر خردسالش رها، و فردی به نام فرزانه حیدری است که به نظر می‌رسد عروس خانواده شیخی باشد.

برخی منابع اشاره کرده‌اند که رها، سه ساله بوده است.

ابراهیم گمیزی، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان خمین، ساعاتی پس از انتشار این خبر، از تشکیل پرونده قضایی خبر داد و گفت که «عوامل این حادثه اکنون در بازداشت هستند».

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

مقام‌های جمهوری اسلامی به نام نهادی که این ماموران عضو آن هستند اشاره‌ای نکرده‌اند. با این‌ حال، شماری از کاربران رسانه‌های اجتماعی از جمله حساب اینستاگرامی منتسب به یکی از اعضای خانواده شیخی، تاکید کردند که این نیروها عضو بسیج بوده‌اند و این تیراندازی در یک ایست بازرسی اتفاق افتاده است.

familydead.jpg

برخی کاربران نیز اشاره کردند که فرزند فرزانه حیدری نیز بر اثر شدت جراحات وارده در کما است.

تصویری منتسب به اعلامیه خاکسپاری این خانواده در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که بر اساس آن، همسران دو زن کشته شده در این تیراندازی «کارمند نیروی انتظامی» معرفی شده‌اند.

pezeshkian.jpgیوسف پزشکیان، فرزند رئیس جمهور، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «به بهانه مصاحبه رئیس جمهور با تاکر کارلسون» نوشت:

قسمت اول - مخاطب مصاحبه / تصویر مخدوش از ایران

مخاطب مصاحبه با تاکر کارلسون جامعه آمریکا و به اصطلاح پایگاه رأی آقای ترامپ بود. کارشناسان بسیاری موضوع را شرح داده‌اند من به اختصار به دو نکته اشاره می‌کنم:

اول - رئیس‌جمهور آمریکا با این شعار از مردمش رأی گرفته بود که «من آغازگر هیچ جنگی نخواهم بود». حمله آمریکا به ایران و حمایت آمریکا از اسرائیل چگونه با ادعای صلح‌طلبی ترامپ قابل جمع است؟ مردم آمریکا می‌توانند از رهبرانشان بخواهند که به وعده‌هایشان عمل کنند.

دوم - نتانیاهو و عواملش (اپوزسیون سلطنت‌طلب و منافق) در سال‌های گذشته ایران را کشوری یاغی، جنگ طلب، حامی تروریسم و ضد حقوق بشر معرفی کرده‌اند.

یکی از ماموریت‌های عوامل نفوذی یا سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل در داخل کشور به احتمال زیاد باورپذیر کردن این ادعا برای افکار عمومی و سیاستگذاران اروپایی و آمریکایی بوده است. دقت کنید این سرویس‌ها به قدری دقیق عمل کرده‌اند که برخی در داخل کشور هم حرف‌شان را باور کرده‌اند.

چگونه؟

ایجاد و تقویت یک قطب تند، احساسی و هیجانی ضد آمریکایی و ضد غرب.

قطعاً بسیاری از افرادی که در این دسته قرار می‌گیرند جاسوس یا نفوذی نیستند، اما هدایت و جهت‌دهی این دوستان گاهی به دست عوامل مستقیم و غیرمستقیم دشمن صورت می‌گیرد.

کارویژه این گروه تقویت و دمیدن در آتش ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی و به جوش آوردن احساسات و هیجانات مردمی است. تا جایی که دست به کارهایی بزنند که بتواند دستاویز اسرائیلی‌ها شود برای اثبات ادعاهای نادرست‌شان درباره ایران! مثلاً چه کارهایی؟

۱- تسخیر سفارت‌های کشورهای دیگر

۲- سخنرانی‌های هیجانی در رسانه‌ها و صدا و سیما

۳- دادن بیانیه‌های تند علیه کشورهای دیگر دنیا

۴- نفوذ در ارکان تصمیم‌گیری و جلوگیری از اتخاذ تصمیمات عاقلانه

۵- پررنگ کردن شعارهایی که با «مرگ بر ...» شروع می‌شوند از جمله «مرگ بر آمریکا»، بدون توضیح اینکه هدف ما ترور کردن آمریکایی‌ها نبوده و نیست؛ بلکه ما با سیاست‌های استعماری و ظالمانه آمریکا دشمنیم،

و ...

بدین وسیله بخشی از جامعه ما ناخواسته نشانه‌هایی را ارسال می‌کند که ناظر بیرونی ادعاهای نتانیاهو و همراهانش را باور کنند.

چه کار باید کرد؟

مقابله با نقشه نفوذ اسرائیل البته نیاز به اقدامات متنوعی در عرصه داخلی و بین‌المللی دارد.

در داخل کشور

اولین و مهم‌ترین کار (به نظر من) عقلانی‌تر کردن جامعه و تلاش برای پرهیز از انجام اقدامات هیجانی و احساسی است. کار دیگری که می‌توان کرد تقویت اتحاد، دوستی و یکپارچگی درونی است.

در بخش بین‌الملل

۱- رابطه با کشورهای همسایه، کشورهای مسلمان و سایر کشورهای دنیا گسترش پیدا کند.

۲- دستگاه دیپلماسی ما باید روشنگری کند. حرف بزند و توضیح بدهد که ما قصد مداخله در کشورهای همسایه را نداشتیم و نداریم. ما قصد ساخت بمب هسته‌ای نداشته و نداریم.

به باور من، رئیس‌جمهور در یک‌سال گذشته در راستای خنثی کردن نقشه‌های اسرائیل حرکت کرد. و در آخرین اقدام خود در مصاحبه با تاکر کارلسون این پیام را مخابره کرد که تصور برساخته اسرائیل درباره ایران نادرست است و انگاره مخدوشی که از ایران در ذهن آن‌ها ایجاد کرده‌اند باید ترمیم و تصحیح شود.

در نهایت خوب است اشاره کنم که به گمان من علت شروع جنگ در این برهه زمانی توسط اسرائیل این بوده که آن‌ها به این تحلیل رسیدند که روند پیش‌روی‌شان در حال معکوس شدن است و نقشه‌های چندین ساله‌شان بیش از این نمی‌تواند مؤثر باشد و هرچه در حمله تأخیر کنند، شرایطشان سخت‌تر خواهد شد.

amirifar.jpgبی بی سی - عباس امیری‌فر، دبیرکل جامعه وعاظ ولایی، که پیش‌تر مشاور دولت احمدی‌نژاد بوده، در گفت‌وگویی با دیدار نیوز که در تاریخ ۲۵ تیر منتشر شده است، با انتقاد از اولویت‌های کنونی برخی نهادها، خواستار تمرکز بر مسائل اساسی‌تری همچون امنیت ملی و مشکلات اقتصادی شد.

‎او با اشاره به جنگ ۱۲ روزه اخیر گفت: «نزدیک به ۱۰۰ نفر از مقامات عالیرتبه و باتجربه کشته شدند» و هشدار داد که این افراد سرمایه‌های امنیتی کشور بودند که به راحتی از دست رفتند. امیری‌فر تاکید کرد: «به جای پرداختن به مسائلی چون حجاب و موی دختران، باید به دغدغه‌های مهم‌تر مردم توجه کنیم و امنیت ملی را جدی بگیریم.»

‎او همچنین خواهان تغییر در ساختار مدیریتی کشور شد و گفت: نباید اداره نهادهای مهم کشور مانند شورای نگهبان را به دست پیرمردهای ۹۰ ساله و صد ساله سپرد. وقت آن رسیده که میدان را به نیروهای جوان‌تر و شایسته‌تر بدهیم تا هم اعتماد مردم را جلب کنیم و هم کشور را بهتر اداره کنیم.

‎عباس امیری‌فر در بخش دیگری از سخنانش از بی‌اعتمادی عمومی نسبت به چهره‌هایی چون علی لاریجانی، حداد عادل و علی‌اکبر ولایتی سخن گفت و افزود: «این افراد حتی حاضر نیستند فرزندان خود را جانشین خود کنند. زمان آن رسیده که کنار بروند و اجازه دهند خون تازه‌ای وارد مدیریت کشور شود.»



‎او در پایان تأکید کرد که اولویت امروز کشور، دلگرم کردن مردم و حل مشکلات اقتصادی است: «مردم باید احساس امید و امنیت کنند، و این تنها با حل مشکلات معیشتی و اصلاح ساختارهای فرسوده ممکن است.»⁩

:::

عباس امیری‌فر درباره حمله به محل جلسه شورای عالی امنیت ملی در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، می‌گوید بمب آخر در حملات اسرائیل عمل نکرد در غیر اینصورت مسعود پزشکیان، محمدباقر قالیباف و غلامحسین محسنی اژه‌ای در مکان زیرزمینی کشته شده بودند. این روحانی اصولگرا و نزدیک به حکومت سیستم امنیتی جمهوری اسلامی را «سوراخ» توصیف کرد.

shiebadi.jpgشیرین عبادی

میرحسین موسوی، پس از ۱۵ سال حصر، با انتشار بیانیه‌ای راه حل عبور از شرایط فعلی را «برگزاری رفراندوم» اعلام کرده است. متعاقب این بیانیه، متنی با امضای ۸۳۰ تن از کنشگران اجتماعی منتشر شد که ضمن حمایت از راه‌حل موسوی و درخواست آزادی او و سایر زندانیان سیاسی خواهان برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلسس موسسان قانون اساسی شده‌اند.

بیانیه یاد شده دارای مشکلات بنیادی است و نمی تواند « حق تعیین سرنوشت » را برای مردم به ارمغان آورد زیرا :

در اصل ۱۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، که ناظر به بازنگری قانون اساسی است قید شده‌: «مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام طی حکمی خطاب به رییس جمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب زیر پیشنهاد می نماید. » و در بخش دیگرهمان اصل مقرر شده « مصوبات شورا پس از تایید و امضای مقام رهبری باید از طریق مراجعه به آرای عمومی به تصویب اکثریت مطلق شرکت کنندگان در همه‌پرسی برسد.» بنابراین هرگونه رفراندوم در جمهوری اسلامی ایران ، موکول به موافقت رهبر است. از همه مهم‌تر در انتهای اصل ۱۷۷ ‌آمده است :

«محتوی اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایه‌های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره کشور با اتکا به آرای عمومی، دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است».‌

با در نظر گرفتن اصل ۱۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسلما حکومت نمی تواند تغییر ماهیت داده و تبدیل به حکومتی دموکرات و سکولار شود و «دولت ملی و فراگیری » که مورد خواست امضا کنندگان بیانیه است را برآورده سازد؛ چرا که بسیاری از مشکلات این کشور، ناشی از نهاد ولایت فقیه و اختیارات وسیع آن خصوصا در امر قانون‌گزاری است. با این توضیح که تمامی قوانین باید منطبق با موازین اسلامی باشد ( اصل چهارم قانون اساسی ) و تشخیص این امر بر عهده شش فقیه شورای نگهبان است، که همگی مستقیما از طرف رهبر تعیین می شوند (اصل ۹۶ و بند الف اصل ۱۱۰).

در سیستم مبتنی بر ولایت فقیه، عقاید سایر فقها قابل ترتیب اثر نیست. ای بسا اگر ایشان شهامت ابراز عقیده‌ای مخالف نظر رهبر را داشته باشند با برخورد امنیتی شدید مواجه می شوند. ایت الله حسینعلی منتظری و ایت الله یوسف صانعی دو نمونه بارز هستند. این اصول و حکومت مبتنی بر آن معنایی جز استبداد مطلق ندارد و ریشه‌ی بسیاری از مشکلات نیز در همین «اصول غیر قابل تغییر» است.

بنابراین اعلام رفراندوم به عنوان راه‌حل در جمهوری اسلامی ایران، یک اشتباه فاحش حقوقی و سیاسی است؛ چه اگر این درخواست برفرض محال مورد قبول حکومت قرار گیرد، مجددا مردم را از چاله‌ای به چاه عمیق‌تر خواهد انداخت.

جمهوری اسلامی ایران همواره از انتخابات به عنوان نمایشی جهت مشروعیت خود و فروش آن به جهان بین الملل سواستفاده کرده و در عین حال ادعا می‌کند که آزادترین کشور منطقه است زیرا هر دو سال،‌انتخاباتی در این کشور برگزار می‌شود. مهندسی انتخابات و آزاد نبودن فرایند آن، برای همه ما روشن است. چنین انتخاباتی به هیچ وجه نمی‌تواند نشان از رأی مردم و مشروعیت نظام داشته باشد.

بنابراین با فرض پذیرش برگزاری رفراندوم از سوی حکومت، اصول فوق الذکر که منشا اصلی مشکلات و ایجاد بن‌بست سیاسی است به قوت خود باقی خواهد ماند و جمهوری اسلامی از آن به عنوان گواه مقبولیت و وجود دموکراسی حکومت سواستفاده خواهد کرد. از این رو درخواست رفراندوم می‌بایست مقید به سقوط رژیم باشد؛ چرا که هر حکومتی از جهت حقوقی- سیاسی مبتنی بر قانون اساسی است و در نتیجه نمی تواند علیه موجودیت خود رفراندوم برگزار کند. پس چنین درخواستی از حکومت نادرست است. بر فرض که شهروندان هم امکان برگزاری رفراندم را داشته باشند، پرسش دیگری مطرح خواهد شد: کدام گروه و با کدام امکانات؟

درخواست «رفراندوم» برای خروج از بن بست سیاسی ایران به شرطی مفید و نتیجه بخش خواهد بود که تحت نظارت سازمان ملل متحد باشد. تنها در این صورت است که می‌توان از امکانات اداری ، لجستیکی و حقوقی آن سازمان برای طی «دوران گذار» بهره مند شد. این همان موضوعی است که در بیانیه سال ۱۳۹۶ من به همراه ۱۴ نفر از شهروندان به عنوان مینیاتور جامعه متکثر ایرانی اعلام و منتشر کردیم. جالب است که تعدادی اندک هر دو بیانیه را که ماهیتا متضاد است امضا کرده اند.

با توجه به موارد یاد شده، به نظر می‌رسد بیانیه‌ای که به امضای بیش از هشتصد نفر از کنشگران رسیده، بیشتر متاثر از کاریزمای سیاسی میرحسین موسوی و حمایت از بیانیه‌ای است که او قبلا منتشر کرده بود و در شرایط فعلی در عرصه عمل گره‌ای از گره مشکلات مردم باز نخواهد کرد.

شیرین عبادی

۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴.

IMG_2081.pngالبته واضح و بدیهی ست که شاهزاده ی پهلوی بد است و مهندس موسوی خمینی خوب، و نفس شاهزاده چون بچه ی شاه است با هزار آب زمزم و کوثر تطهیر نمی شود ولی هزاران جنایت زمان نخست وزیری موسوی با یک بیبیدی بَبیدی بوو از حافظه تاریخ و انسان ها پاک می شود، اما خب برای انسان سالم العقل، یک سری تضادهای استدلالی به وجود می آید که بد نیست به آن ها جوابی داده شود!

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

حکومت مافیای اسلامی ایران که این روزها از ناچاری با ریاکاری از اسلام‌پناهی به ایران پناهی روی آورده است و هنوز از گیجی ضربه‌های سهمگینی که خورده است بیرون نیامده، در سردرگمی دست به کارهای شگفتی زد تا هم هوش و حواس مردم را به جاهای دیگر بکشاند و هم با بگیر و ببند اینک به بهانه یافتن جاسوس، ترس و وحشت را در جامعه حاکم کند تا کسی را یارای اعتراضی به ناکارآمدی و چنین شکست حقارت‌باری نباشد. شمار زیادی را به بهانه جاسوسی دست‌گیر کرده‌اند و کسی نمی‌داند چه بلایی بر سر دستگیر شدگان آمده و یا خواهند آورد تا سرانجام به روال همیشگی این حکومت مافیایی، آنان در برابر دوربین قرار گرفته و به جاسوسی اعتراف کنند. سرکوب‌گران شماری کول‌بر زحمتکش و کارگران را دستگیر کرده اند در حالی‌که جاسوسان می‌باید در لانه رهبری و یادر میان پیرامونیان او قرار داشته باشند نه در میان مردم عادی که دستشان از همه‌جا کوتاه است ! حتا در روزهای جنگ نیز حکومت از آزار و اذیت مردم و خالی کردن جیب مردمی که می‌خواستند در پی هُشدا‌رهای اسراییل از تهران بگریزند، دست بر نداشت و پس از آتش‌بس در جنک 12 روزه نیز با ایجاد پست‌های بازرسی جنگی عصبی را علیه مردم بی‌پناه به‌راه انداختند.

‌ این رفتارها به خوبی نشان می‌دهد که ایران‌پناهی این حکومت همآن رفتار دروغین و شیادی حکومت برای فریب ساده‌دلان است و در ماهیت ضد ایرانی وضد انسانی این حکومت اندک دگرگونی ایجاد نشده است.

دروغ‌گویی، گنده‌گویی و پنهان‌کاری

این حکومت مافیایی با رهبری روانی و متوهم و لشگر خیانت‌کاران به ایران، تا میهن ما را بدتر از این ویران نکنند دست برنخواهند داشت. تردید نباید داشت که این سخنی که بارها بر زبان رانده‌اند که "رهبر دستور ساخت بمب اتم را نداده است"و"اسلام مخالف ساخت بمب اتم و جنگ‌افزار کشتار جمعی است" یک دروغ بزرگ است و من به نوبه خود پیش‌تر انگیزه‌های چنین دروغی را برشمرده‌ام که پنهان کاری همیشگی روشن‌گر ترین آن‌ها است. نه تنها مردم هیچ آگاهی در باره کارهای پنهان زیرزمینی این حکومت ندارند که حتا حق پرسش نیز ندارند و بیگانه‌اند!

Shahab_Borhan_3.jpgپس از جنگ دوازده روزه، میر حسین موسوی بیانیه ای از محبس خانگی اش صادر کرده است و باز جماعتی با طومار امضا، دسته ی سینه زنی یاحسین میرحسین راه انداخته اند. از نقد تفصیلی بیانیه موسوی درمیگذرم جز با اشاره به چند نکته شاخص:

  • علیرغم خطای باصره ای که با طلب رفراندم برای تغییر قانون اساسی ایجاد می کند، کماکان به دنبال اصلاح رژیم است حتا از طریق تغییر قانون اساسی.
  • مشکل خود او با رژیم، چیزیست که آن را به مردم نسبت می دهد: " رنجیدگی عمیق" و نارضائی از "شیوه حکمرانی ناکارآمدشان" و " یک رشته خطاهای بزرگ".
  • خواست اصلاح رژیم را به مردم نسبت می دهد که: "مردم می‌خواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند".
  • می گوید "ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست" یعنی مشکل برسر موجودیت و ذات این نظام نیست، ساختار آن [انحصار جناحی قدرت ؟] است که همه ایرانیان را نمایندگی نمی کند.
  • به قصد اصلاح نظام یعنی "تجدیدنظر درخطاها" و "تغییر شیوه حکمرانی و اصلاح ساختار نمایندگی نظام "، برگزاری رفراندم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی را پیشنهاد می کند.
  • و برگزاری رفراندم برای این اصلاحات را "تحقق حق تعیین سرنوشت مردم" جا می زند.
  • برای میرحسین موسوی "در کوتاه‌مدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان‌ سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است"؛ توقع از که؟ توقع از حکمرانانی که از قضا امروز پس از شکست های جنگ دوازده روزه بیش از هر زمان دیگری برای بقای خود به زندان و دستگاه دروغ پراکنی و سانسور نیاز و تکیه دارد!
  • اما جوهر این پیام، خطاب میرحسین به حکمرانان است که: " به راستی که در روزهای زمانه نسیم‌هایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید"؛ او هنوز از فرصت اصلاح دم می زند؛ اما در عین حال، هویجِ تعیین سرنوشتِ آحاد شهروندان از طریق رفراندم برای تإسیس مجلس مؤسسان را هم بر سر چوب برای مردم می گیرد؛ چرا؟ چون می داند که مردم نه تغییر در شیوه حکمرانی و اصلاح ساختار نمایندگی نظام بلکه سالهاست که سر نظام را میخواهند. وضعیت عدم تعینّی که در جامعه حاکم است نمی تواند دوام بیاورد. از فضای نومیدی، بن بست، سرگشتگی و خشم توده ای بوی نگران کننده ای می آید. باید به مردم امید داد، امید کاذب! باید سرگرم شان کرد که خیال کنند دارند کاری جدی برای رهائی خودشان می کنند؛ باید از حق تعیین سرنوشت شان حرف زد و این تصور را القإ کرد که خود مردم سوژه و فاعل تغییرات اند: رفراندم برای تاسیس مجلس مؤسسان و به دست گرفتن سرنوشت خود! و نکته ظریف فریبنده دقیقا در همینجاست که مردم به رفراندمی دل و امید ببندند که گویا سوژه اش خودشان اند، اما خودشان نمی توانند عملی کننده و مجری رفراندم باشند!

بیش ازین روی بیانیه موسوی درنگ نمی کنم ولی مکثی بر روی چند موضوع مرتبط با فراخوان به رفراندم را که بارها در جمهوری اسلامی به میان آمده است خالی از فایده نمی دانم.

یاد آوری سابقه

بعد از انتخابات 1376 و پیروزی خاتمی، اوضاع بر وفق مراد اصلاح طلبان بود. ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و قوه اجرائیه دولت و بخش مهمی از مطبوعات و رسانه های عمومی و بسیار ی از اهرم های دولت را در اختیار و حتا بعضا در قبضه داشتند. تنها قوه قضائیه و ارکان قدرت واقعی در اختیارشان نبود. وقتی با ترفند های هزار نیرنگی و به ظاهر قانونی جناح صاحب قدرت واقعی به محاصره و تنگنا افتاده و زیر ضرب رفتند، تازه به یاد مردم افتادند که رفراندم برگزار شود تا بر سر اقتدارات شورای نگهبان و فلان ماده قانون اساسی و برخی دیگر موارد تشنج زای بین جناح ها نظر بدهد .اما اصلاح طلبان در زمانی که صبح دولت شان می دمید و همه امکانات را در اختیار داشتند، هیچ از پیش نبردند چون مُطاع و مُنقاد مراکز اصلی قدرت بودند، حالا که دندان ها و ناخن هایشان را کشیده بودند چطور می توانستند برگزاری رفراندم را به آن ها بقبولانند؟!

ﺑﻌﺪها ﺟﺮﻳﺎﻧﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺻﻼح ﻃﻠﺐ ﺑﻴﺮون از ﺣﮑﻮﻣﺖ، اﺳﺘﺤﺎﻟﻪ ﭼﯽ ها و ﻧﻴﺰ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن رژﻳﻢ هم هریک ﺷﻌﺎر رﻓﺮاﻧﺪم را ﺑﺎ ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن مطرح ﮐﺮدﻧﺪ : از رﻓﺮاﻧﺪم ﺑﺮای ﺣﺬف ﻧﻈﺎرت اﺳﺘﺼﻮاﺑﯽ، حذف ولایت مطلقه از ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ، ﻳﺎ تغییر ﺧﻮد ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ، ﺗﺎ "رﻓﺮاﻧﺪم ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺷﮑﻦ ". ﻣﻄﺮح ﮐﻨﻨﺪﮔﺎن ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﻳﻦ ﺷﻌﺎر، برگزاری رﻓﺮاﻧﺪم ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ ﺧﻮد را از ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺁن را ﺷﺪﻧﯽ ﻣﯽ دانستند. ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ اﻳﻦ ﺗﻮﻗﻌﺎت و اﻣﻴﺪواری ها از ﭘﻴﺶ روﺷﻦ ﺑﻮد و در گذر زمان هم روشن تر شد!

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgمسابقه هیجان انگیزی است مسابقه والیبال جهانی مصاف بین دوتیم ایران و چین.
ته دلم آرزوی پیروزی تیم ایران را دارم.حسی غریب که هر جا با نام ایران گره می خورد قلبم را به لرزه در می آورد.
باور نکردنیست حرکت مواج جام طلائی با سرشیری خوابیده، یادگارعظمت وقدرت دوران هخامنشیان که بر آستین پیراهن بازی کنان ایران بعنوان لگوی بانگ پاسارگارد نقش بسته است.
برایم مهم نیست که این شیر طلائی لگوی کدام بانگ است. آنچه که قلبم را می لرزاند.حضور معنوی این شیر طلائی بعنوان نمود سرزمینیست که هنوز بعد گذشت دوهزاروپانصد واندی سال این شیر کشف شده از دوران باستان با این همه هجوم ،با این همه کینه ورزی مهاجمان گوناگون به این سرزمین ونهایت هجوم تلخ و ویران گر خودی عرب زده در جامه اسلام ناب محمدی در جامه خمینی وخلخالی که یکی هر چه بدبختی بود را از چشم ملیون می دید ودیگری کلنگ بدست به هر چه که نماد عظمت وتاریخ این سرزمین بود هجوم می آورد و میخواست "موال "بسازد!
نهایت نیز طی چهل سال از کشوری آباد و قدرتمند در منطقه کشوری ساختند ویران شده در تمامی عرصه ها ، حکومتی ناتوان در پاسخگوئی به حداقل های زندگی مردم.عاجز از صیانت مرزهای خود.حکومتی ابله و متحجر که نیروی نیابتی می ساخت لشگر فاطمیون به سوریه اعزام می کرد ،حزب الله در لبنان علم می نمود .زیر بازوی جیش الشعبی در عراق را می گرفت با هر موشکی که از لبنان به اسرائیل می زد بانگ هل من المبازسر میکشید و وعده نابودی اسرائیل می داد.نهایت تمامی این رجز خوانی ها به فرو پاشی نیروهای نیابتی منجر گردید.

Mehran_Rafiei.jpg

چرا گاز گشته کنون دشنم؟

بسوزد چو کاهی روان و تنم

:

مگر گاز دارد ز دل ها خبر؟

که کوبد بر این جسمِ ناقص تبر

:

ز فتوایِ من او نترسد چرا؟

به قدرِ پشیزی نگیرد مرا

:

نشاط و طراوت گریزد ز من

در اطرافِ بیتم بسوزد چمن

:

اگر گاز گردد چو آن اکبرم

دمارم درآرد ز پشتِ سرم

:

گریزم ز خانه به حالِ خراب

بمیرم چو یارم در آغوشِ آب

:

به تندی بگویم به هر خطِ گاز

که دارم به درمان و دارو نیاز

:

مبادا که گازی بترکد ز نو

که مرگم بیفتد به سرعت جلو

:

Reza_Farmand_2.jpg

هنگامی‌که از هزار جای ایران خون می‌رود
رفقا که سرسختانه انقلابی‌اند
در میدان اینترناسیونال
همدوش سربازان گمنام شیخ
در غزه و لبنان می‌رزمند
تا ستاره داوود را به زیر کشند
ستاره‌ای را که کوروش برکشید
:
کاش کسی بیاید
و این رفقا را از صف جهادی‌ها بیرون بیاورد
جهادی‌هایی که فرهنگ پرنیانی ایران را
همچو فرش بهارستان پاره می‌کنند
و ثروت‌های‌اش را غنیمت جنگی خود می‌دانند
و آسوده‌خاطر تاراج می‌کنند
:
هنگامی‌که از هزار جای ایران خون می‌رود
رفقا که سرسختانه انقلابی‌اند
هنوز در جنگل‌های سیاهگل
به سایه‌ی شاهان پهلوی‌ شلیک می‌کنند
که چرا آنان غرب‌گرا بوده‌اند
و چرا نمی‌خواستند که ایران
افتخار برادری کوچک کرملین را بپذیرند
و چرا نمی‌گذاشتند که ایران به خواست
همرزمان ملا و مجاهد ما کربلایی شود
یا به «جامعه‌ی بی طبقه‌ی توحیدی» مبدل شود
و دیگر اینکه چرا نمی‌گذاشتند که ما
سرمایه‌کاران و بزرگان کشوری و لشگری را
ترور انقلابی کنیم
:
آیار روزی خواهد آمد
که این رفقا که سرسختانه انقلابی‌اند
غرب را پیرامونشان ببینند
و دریابند که به همان غرب پناه آورده‌اند
:
آیا روزی خواهد آمد
که این رفقا که سرسختانه انقلابی‌اند
گورستان‌ها و فرصت‌های سوخته را
زیر پوتین کاسترو و استالین ببینند؟

:

آیا روزی خواهد آمد
که این رفقا و همرزمان‌شان دریابند
که یک ایران
به تاریخ و ایرانیان بدهکارند
و بیش از همه
یک زندگی
به زنان ایرانی
:
رضا فرمند

:

Mehdi_Estedadi_Shad.jpgفریدریش شلگل که بعنوان یکی از نظریه پردازان جنبش ادبی و فرهنگی رمانتیکهای آلمانی شهرت جهانی دارد و نکته های خواندنی و دانستنی در مورد شاعرانگی و ادبیات جهانی بیان کرده، همچنین مقاله‌ای در مورد " مفهوم جمهوری‌خواهی" نگاشته است. مطلبی که در سال ۱۷۹۶ منتشر شده است.

او در این مطلب که در واکنش به اثر ایمانوئل کانت با نام "صلح جاودانه" نوشته شده، نگرش فیلسوف کونیگسبرگی را زیر سوال میبرد و رهیافت و آلترناتیو خود را ارائه میکند. وی از آن مدل حاکمیت جمهوری به دفاع برمیخیزد که بر اساس "عالی جناب" بودن توده مردم بنا شده است.

در کنار آن حرمت و احترام که به عدالت میان مردم تقسیم شده، شلگل البته در پی فراخواندن و جلب مخاطبی است که ایده مشارکت فعال شهروندانه را نیز اشاعه میدهد. بنابراین شلگل جمهوری‌خواهی را نوعی حکومت مبتنی بر فضیلت و خوش آمد عمومی شهروندان میداند. برخلاف لیبرالیسم که بیشتر بر فردگرایی مجرد و سود اقتصادی متمرکز است.

بر این منوال آن مقالۀ سیاسی شلگل را باید بر بستر مباحث سیاسی و فلسفی آن زمان و بویژه در واکنش به استقبال جمعی از مطلب " صلح جاودانه" کانت دریافت و فهمید. چرا که وی از مفهوم جمهوری‌ نه‌ فقط بعنوان شکل خاصی از حکومت حرف میزند، بلکه همچنین به معنای شکل خاصی از فرهنگ سیاسی مبتنی بر مشارکت فعال شهروندان از آن حمایت کرده است.

در آغاز نوشته خود میآورد:"جانی که در هوای متن "صلح جاودانه" کانت نفس کشیده، میداند که آن هوا برای دوستان عدالتخواه نیز فرحبخش است. آن درسنامه، نکاتی پویا دارد و اشراف جدیدی را برای مسائل سیاسی، اخلاقی و تاریخی بشریت ارائه میکند. برای نگارنده آن افکار کانتی دربارۀ طبیعت جمهوریخواهی در قیاس با سایر اشکال حکومتی بسیار جذاب است. بطوری که مرا بر انگیخت تا این موضوع را از نو مورد توجه قرار دهم".

wartwo.jpgایران اینترنشنال - در پی آتش‌بس شکننده میان جمهوری اسلامی و اسرائیل که با میانجی‌گری ایالات متحده برقرار شده، فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی هشدار داده‌اند که برای آغاز دوباره جنگ کاملاً آماده‌اند.

نشریه آمریکایی نیوزویک، جمعه ۲۷ تیر در گزارشی اختصاصی نوشت: «فرماندهان نظامی حکومت ایران تاکید کرده‌اند که در صورت حمله مجدد، این کشور نه عقب‌نشینی خواهد کرد و نه رحمی نشان خواهد داد.»

به گزارش نیوزویک، اگرچه درگیری ۱۲ روزه اخیر با آتش‌بس متوقف شده، اما تنش‌ها در منطقه همچنان بالاست. جمهوری اسلامی هشدار داده که کوچک‌ترین تحریک یا تجاوز نظامی می‌تواند به ازسرگیری فوری جنگ منجر شود؛ موضوعی که می‌تواند توازن شکننده بین صلح و درگیری در خاورمیانه را برهم بزند.

محمد پاکپور، فرمانده کل سپاه پاسداران که پس از کشته شدن حسین سلامی در اولین ساعات حمله اسرائیل جانشین او شد، در جریان دیداری با امیر حاتمی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی، گفت: «نیروهای ما کاملاً آماده‌اند تا دقیقاً از همان نقطه‌ای که جنگ متوقف شد، درگیری را از سر بگیرند.»

او افزود: «متجاوزان در امان نخواهند بود.»

تردیدها درباره میزان خسارت حملات آمریکا به تاسیسات هسته‌ای

در ادامه گزارش نیوزویک آمده است که هم‌زمان با اظهارات فرماندهان سپاه، دولت آمریکا در حال رد یک ارزیابی اطلاعاتی جدید است که با ادعاهای دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری ایالات متحده درباره «نابودی کامل» تاسیسات هسته‌ای ایران در تناقض است.

بر اساس گزارش شبکه ان‌بی‌سی نیوز، پنج مقام فعلی و پیشین آمریکایی گفته‌اند که تنها سایت غنی‌سازی فردو تا حد زیادی در حملات ایالات متحده تخریب شده و دو سایت دیگر، یعنی نطنز و اصفهان، ممکن است تنها برای چند ماه متوقف شده باشند.

بازگشت به مذاکرات؛ فقط با شروط ایران

نیوزویک در ادامه نوشت: عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، پس از تماس با همتایان خود در فرانسه، بریتانیا، آلمان و اتحادیه اروپا، اعلام کرده که بازگشت به مذاکرات هسته‌ای تنها زمانی ممکن خواهد بود که شرایط «منصفانه و متوازن» برای تهران فراهم شود.

منطقه در آستانه بحران تازه

نیوزویک در پایان گزارش خود نوشت: «در حالی که آتش‌بس به‌ظاهر به درگیری‌ها پایان داده، سطح تنش به‌شدت بالا باقی مانده است. ایران هشدار داده که در صورت هرگونه تحریک، بی‌درنگ به جنگ بازخواهد گشت. اسرائیل نیز تاکید کرده که این درگیری هنوز به پایان نرسیده است.»

در این میان، واشینگتن همچنان به‌دنبال احیای مذاکرات است اما هم‌زمان تهدید به حملات بیشتر را مطرح می‌کند. جمهوری اسلامی نیز موضعی سخت اتخاذ کرده و گفته تنها در صورت تحقق شرایط منصفانه وارد گفتگو خواهد شد. در چنین شرایطی، خطر آغاز دوباره جنگ بیش از هر زمان دیگری جدی است.

کاظم صدیقی در خطبه‌های نماز جمعه تهران در روز جمعه ۲۷ تیر‌ماه مردم را به تقوا دعوت کرد. او در بخشی از خطبه‌های خود درباره جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی با اسرائیل گفت: «خامنه‌ای فرماندهان جدید را به قول عوام در آب‌نمک خوابانده بود و برای اینها حساب باز کرده بود.» او همچنین هر صدایی غیر از صدای حاکمیت را «صدای نفاق‌افکن که صدای دشمن است» نامید و گفت: «به یکدیگر گیر ندهید.» صدیقی در حالی امامت نماز جمعه تهران را برعهده داشت که در هفته‌های اخیر، بازداشت فرزند و عروس او در ارتباط با یک پرونده فساد مالی و اقتصادی خبرساز شده است. این پرونده با بازداشت شش نفر، از جمله پسر و عروس صدیقی، علنی شد و گمانه‌زنی‌هایی نیز درباره نقش خود او در این ماجرا شکل گرفت.

:::

sadighi.jpg

"خامنه‌ای اینجوری داره به همه پیغام میده..."آرتین - برگشت صدیقی به نماز جمعه یه پیام روشن داشت؛ خامنه‌ای اگه جایی هم عقب بشینه، واسه تاکتیکه، نه اینکه واقعا کوتاه بیاد. بعدم اینم ثابت شد که تو قاموس دیکتاتور، نه محبوبیت مهمه نه کارایی، فقط و فقط وفاداری شرطه. صدیقی رو نه مردم قبول دارن، نه حتی بخشی از همین بچه‌حزب‌اللهی‌ها، اما تا وقتی وفادار به بیت باشه، نه تنها حذفی در کار نیست، بلکه هروقت لازم باشه، برش می‌گردونن جلو صحنه. خامنه‌ای اینجوری داره به همه پیغام میده که بازی دست خودشه و حساب‌کشی فقط با خودشه، نه مردم، نه حتی مزدورانش. همینم یه مشت تو دهن اوناییه که هنوزم توهم رفرم یا تغییر از درون دارن.

:::

انتقاد کاظم صدیقی از «گیر دادن به همدیگر»

کاظم صدیقی، در خطبه های نماز جمعه امروز تهران، به مومنین گوشزد کرد: «اگر با دو بال صبر و تقوا پرواز کنید، همواره در حال اوج هستید و هیچ چیزی از ناحیه دشمنان بر شما تحمیل نمی‌شود.»

این روحانی، که به خاطر پرونده «زمین‌خواری» ۴۲۰۰ متری در ازگل* توجهات زیادی را جلب کرده، همچنین بر اهمیت الگوگیری مومنین از «کسانی که سفره نعمت خدا برای آنها گسترده شده» و «کسانی که در خط آسمانی رهبری هستند» تاکید کرد.

امام جمعه منصوب رهبر، که ریاست «ستاد امر به معروف و نهر از منکر» را هم بر عهده دارد، نهایتا از همگان خواست «به یکدیگر گیر ندهند» و «هر صدای وفاق‌شکن را صدای دشمن بدانند».
:::

*صدیقی در حالی امامت نماز جمعه تهران را برعهده داشت که در هفته‌های اخیر، بازداشت فرزند و عروس او در ارتباط با یک پرونده فساد مالی و اقتصادی خبرساز شده است. این پرونده با بازداشت شش نفر، از جمله پسر و عروس صدیقی، علنی شد و گمانه‌زنی‌هایی نیز درباره نقش خود او در این ماجرا شکل گرفت.

تصاویر "جنیفر لوپز ایرانی"

| No Comments

اگر درس ها آدم بودند

| No Comments

19.jpgکیهان لندن - اگرچه اعلام آتش‌بس میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، آرامشی نسبی و موقت در پی داشت، اما شماری از کارشناسان می‌گویند انفجارهای زنجیره‌ای در شهرهای مختلف ایران که حکومت ادعا می‌کند «نشت گاز» است، نشان می‌دهد که موساد همچنان در ایران فعال است.

وبسایت «وای نت» روز جمعه ۲۷ تیرماه ۱۴۰۴ به نقل از یک کارشناس امنیتی نوشت که رشته انفجارهای متداوم در ایران برخلاف ادعای مقامات تهران «نقص فنی مرتبط با گاز» نیست.

در این گزارش آمده آتش‌بس شکننده‌ای که جنگ آشکار بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل را متوقف کرده، نتوانسته ثبات واقعی به همراه آورد. پس از اعلام آتش‌بس، مجموعه‌ای از انفجارهای مرموز در داخل ایران رخ داده، در حالی که درگیری‌های تازه‌ای در مرز شمالی اسرائیل شعله‌ور شده‌اند که نشانه‌ای از ادامه ناآرامی‌ها در منطقه است.

در این گزارش با اشاره به انفجارهایی در پردیسان قم، تهران، کرج و دیگر شهرها، آمده هرچند مسئولان در تهران می‌گویند این انفجارها ناشی از ترکیدن لوله گاز است اما تردیدهای مردم در حال افزایش است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

نیما بهلی تحلیلگر سیاسی ایرانی می‌گوید: «اینها نقص‌های فنی نیستند. یک الگو وجود دارد. این انفجارهای‌ پی‌ در‌ پی و سکوت بیش از حد حکومت نمی‌تواند تصادفی باشد.»

azadibanner.jpgنصب علایم مذهبی در میدان آزادی؛ چرخش دوباره حکومت از نمادهای ملی‌ به مذهبی

تصاویر منتشر شده در رسانه‌های داخلی ایران نشان می‌دهد شهرداری تهران نمادها و ماکت‌هایی با علایم مذهبی در کنار برج میدان آزادی تهران مستقر کرده است.

این در حالی است که مقام‌های حکومت چندی پیش و در پی جنگ ۱۲ روزه و روزهای پس از آن به تبلیغات با نمادهای ملی‌گرایانه و ترانه‌های وطنی روی آورده بودند. در همین راستا، جمهوری اسلامی پس از آتش‌بس ارکستر سمفونیک تهران را به میدان آزادی آورد تا ترانه‌های ملی ایران را اجرا کنند.

میدان آزادی، نمونه‌ای از تداخل "امر مقدس" و "نامقدس"

ح-درویشی

azadilarge.jpgتصویر بالا در فرسایش یکدیگر محصول در هم آمیختن امر مقدس و نامقدس است.

زدن موکب پیرامون اماکن تاریخی و باستانی مدتی است که مد شده است و تقریبا اکثر شهرهای ایران را فرا گرفته؛

اینان می خواهند تحت هر شرایطی مردم را پای ایدئولوژی خود بکشانند حتی اگر شده باشد نماز جماعت و‌موکب را در میدان اصلی و یا پیاده راه های منتهی به بازار برپا کنند.

به عبارتی مردم به مسجد نمی روند به تلافی مسجد را به میدان می آورند.

:::

:::

:::

abadan.jpgدویچه وله - خبرگزاری شانا، وابسته به وزارت نفت ایران، اعلام کرد که واحد ۷۰ شرکت پالایش نفت آبادان دچار حریق شده است. در این حادثه یکی از کارکنان این پالایشگاه جان خود را از دست داده است.

به گزارش روابط عمومی شرکت پالایش نفت آبادان، در روز شنبه ۲۸ تیر (۱۹ ژوئیه)، آتش‌سوزی در واحد ۷۰ پالایشگاه آبادان رخ داده و نیروهای عملیاتی، آتش‌نشانی و امدادی به محل اعزام شده و در حال مهار شعله‌های آتش هستند.

انفجارها متعدد در شهرهای مختلف ایران طی روزهای گذشته توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده و تردیدهایی را در خصوص علت آنها برانگیخته بود. خبرگزاری فارس در واکنش به این تردیدها اعلام کرده بود که منابع به گفته این خبرگزاری "ضدانقلاب" و مرتبط با اسرائیل «تلاش می‌کنند هر سانحه یا حادثه طبیعی متداول را با هدف ایجاد اضطراب در بین مردم به جنگ مرتبط کنند.»

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

این خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران در ادامه از قول "یک منبع آگاه" نوشته است: «اگر اتفاق خصمانه‌ای در کشور رخ دهد اخبار آن بلافاصله و همزمان با فعال شدن آژیر خطر در سرزمین‌های اشغالی به اطلاع مردم خواهد رسید.»

:::

irib.jpgمدیریت ایرانی اسلامی

مجید مرادی در تلگرام نوشت:

صدا و سیما شماری لاستیک زاپاس دارد که در هر بار کشور ناآرام می‌شود سراغ آنان می‌رود. در جریان جنبش مهسا بعد از ربع قرن سراغ غلامحسین کرباسچی و چند تن دیگر رفتند. این بار هم پس از بیست سال سراغ عطاءالله مهاجرانی رفتند و چند نفر دیگر هم که تنها در آشوب‌ها دعوت می‌شوند. به اینها می‌گویند مهمانان اضطراری یا ناچاری!

به محض رسیدن به نخستین آپاراتی، این لاستیک ها با سعید جلیلی و کاظم صدیقی که در دو سه روز پیش هر دو سخنرانی شان زنده پخش شد جابه‌جا شدند. زاپاس ها به جای خود برگشتند تا چهره‌های ثابت هم به جای خود برگردند. مدیریت ایرانی اسلامی یعنی همین؟! بازگشت به تنظیمات کارخانه در اسرع وقت.

tweet.jpg

:::

:::

trobot.jpgایندیپندنت فارسی - ایلان ماسک با بازنشر ویدیویی از لحظه‌ای که ربات انسان‌نمای شرکت تسلا، «اپتیموس» در حال ریختن ذرت بوداده (پاپ‌کورن) برای مشتریان است، نوشت: «این در چند سال آینده عادی خواهد شد.»

این ویدیو که در افتتاحیه رستوران و ایستگاه شارژ جدید تسلا در لس‌آنجلس ثبت شده، اپتیموس را در حال اجرای روان یک وظیفه ساده روزمره نشان می‌دهد. کاری که ماسک آن را نشانه‌ای از آینده نزدیک می‌داند، آینده‌ای که در آن ربات‌ها وارد زندگی روزمره انسان‌ها شده‌اند.

ربات اپتیموس نخستین بار در سال ۲۰۲۱ معرفی شد و ماسک وعده داد که این ربات می‌تواند کارهای ساده‌ای مانند حمل اجسام، کار در خطوط تولید و حتی مراقبت از سالمندان را انجام دهد. او در همان زمان اعلام کرد که تولید انبوه این ربات می‌تواند «بیشترین تاثیر اقتصادی» در آینده بشر را داشته باشد.

با این حال، بسیاری از کارشناسان حوزه رباتیک هنوز نسبت به میزان واقعی استقلال و کارایی اپتیموس تردید دارند. ویدیوهایی که تاکنون از این ربات منتشر شده، اغلب تحت شرایط کنترل‌شده و با اعمال محدود نمایش داده شده‌اند.

:::

pourmohammadi.jpgانتقاد پورمحمدی از صداوسیما؛ روی روان مردم راه نروید

مصطفی پورمحمدی در بخشی از اظهارات خود در گفتگو با صدا و سیما گفت: حرکت‌هایی نکنیم؛ روی روان مردم راه برویم. صدا و سیما خیلی‌ها را دعوت کرد، خیلی کار خوبی کرد؛ گفتگوها، بحث‌ها، اما از خیلی از نظرات هم استفاده شود؛ موافق، ولی روی روان مردم نباید راه بروند.

برخی تکرارها؛ مُمِل و مضر است، برخی حرف‌ها؛ سالی یک بار یک نفر نظر خود را بدهد، ولی آن می‌گوید، نفر بعدی می‌گوید، آن هم می‌گوید، آن یکی هم می‌گوید، دیگر یک سری کارهایی در کشور می‌شود که همان طور که آقا فرمودند با بی‌اطلاعی اینجا تحلیل، اظهارنظر، پیش‌بینی و پیشنهاد داده می‌شود، اینها؛ روی روان مردم راه رفتن است، آن انسجام را تضعیف کردن است.

پورمحمدی در توصیف ترامپ: دنیا گرفتار «غلومیست» است؛ شاخ دارد، «نامیزون» است

مصطفی پورمحمدی، رئیس پیشین سازمان بازرسی کل کشور و وزیر سابق دادگستری، در گفتگویی با صداوسیمای جمهوری اسلامی، دونالد ترامپ را فردی با «شخصیت متزلزل و چندگانه» توصیف کرد و گفت: «دنیا نمی‌داند با ترامپ چه کار کند. آدمی نامیزون با شخصیت متزلزل و چند‌گانه است.» او در ادامه با انتقاد از وضعیت جهانی گفت: «دنیا گرفتار غلومیست است.

این غلومی زور، پول و شاخ دارد و عقل کم دارد و نامیزون هم هست.»

:::

nasiri.jpgمهدی نصیری

یکی از جدی ترین عوامل ویرانی ایران توسط جمهوری اسلامی، سیاست خارجی جهان ستیز، غرب ستیز، آمریکا و اسراییل ستیز دو رهبر انقلاب، خمینی و خامنه ای بوده است. این دو تحت تاثیر اسلام تکفیری سید قطب و نواب صفوی با چاشنی غلیظ چپ گرایی به خصوص در مورد خامنه ای که در آثار قلمی و خطابی قبل از انقلابش از جامعه بی طبقه توحیدی سخن گفته، بدون فهمی درست از دنیای سیاست و روابط بین الملل و آیین قدرت، بنیاد یک سیاست خارجی کور و کر و مهاجم را گذاشتند و ۴۷ سال صدها میلیارد دلار ثروت مردم مظلوم ایران را هزینه آن کردند تا آن که اسرائیل با جلب حمايت آمریکا در جنگی ۱۲ روزه همه آنچه را که آقای خامنه ای با توهم رشته بود، پنبه کردند و این ابرقدرت متوهم منطقه را به قعر پناهگاه فرستادند.

در همین گیر و دار شاهد صدور بیانیه ها و موضع گیری هایی از سوی افراد و جریان‌هایی در اردوگاه اصلاح طلبان یا اپوزیسیون بودیم که در این جنگ قابل حدس و پیش بینی - که جمهوری اسلامی به عنوان مسبب، نقشی کاملا فراتر از مباشر یعنی اسراییل داشت و مباشر با استناد به قوانین بین المللی می تواند حقانیت خود را در حمله تلافی جویانه یا پیشگیرانه اثبات کند - جانب جمهوری اسلامی را گرفتند و بدون آن که یک سوزن به خامنه ای، سلسله جنبان این جنگ، بزنند، دهها جوالدوز به آمریکا و اسراییل زدند.

بدون شک این بیانیه ها مایه دلگرمی و خوش آمدن آقای خامنه ای در قعر پناهگاه شکست و هزیمتش خواهد بود و او را بر ادامه مقاومت در برابر مذاکره و تسلیم مصمم خواهد کرد اما در تاریخ نوشته خواهد شد که کسانی از اصلاح طلبان و اپوزیسیون که حتی بعضا شلاقی و زندانی خامنه ای بودند، در آخرین روزهای حکمرانی ویرانگرش به او روحیه دادند تا او آخرین لجاجتها و سرسختی هایش را برای عدم سازش و گفتگو به خرج دهد و باعث ویرانی بیشتر ایران و وطن شود.

kayhan.jpgتلاشی برای بقای نظام در پوستینی نو

دکتر رضا سعیدی فیروزآبادی - کیهان لندن

در سال‌های اخیر، بخشی از بدنه حکومت جمهوری اسلامی، با آگاهی از بحران‌های عمیق مشروعیت، ناکارآمدی ساختاری، و فاصله فزاینده میان نظام و مردم، به اجرای نوعی تغییرات ظاهری و حساب‌شده روی آورده است. این روند که از سوی ناظران و تحلیلگران با عنوان «پروژه جمهوری اسلامی۲» شناخته می‌شود، تلاشی هدفمند برای حفظ بنیان‌های اصلی نظام، اما با بازسازی سطحی در ظاهر، گفتمان، و حتی برخی نهادهاست؛ تغییری که در عمل بیشتر شبیه به یک کودتای نرم از درون حکومت علیه مردم تعبیر می‌شود.

اهداف «پروژه جمهوری اسلامی۲»

«پروژه جمهوری اسلامی ۲» در پی پاسخ دادن به چند بحران اساسی است:

۱- بحران مشروعیت: کاهش گسترده مشارکت مردم در انتخابات، اعتراضات سراسری و بی‌اعتمادی عمومی به نهادهای حکومتی، نشان‌دهنده فرسایش عمیق مشروعیت نظام است.
۲- بحران کارآمدی: سوء مدیریت اقتصادی، تحریم‌ها، فساد سیستماتیک و انسداد در سیاست‌گذاری‌های کلان، کارآیی ساختار فعلی را به شدت زیر سوال برده‌اند.
۳- بحران جانشینی رهبری: آینده رهبری جمهوری اسلامی و انتقال قدرت، یکی از نگرانی‌های مهم نخبگان درون نظام است که نیاز به بازطراحی چهره سیاسی برای آینده دارد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

مظاهر تغییر صوری

در ظاهر، حکومت تلاش دارد با تزریق چهره‌های جوان‌تر، دادن برخی آزادی‌های محدود فرهنگی، وعده‌های اصلاحات اقتصادی، یا حتی بازنگری در برخی سیاست‌های خارجی، نوعی بازسازی سطحی انجام دهد. اما این تغییرات:

• بدون هیچ تغییری در ساختار قدرت واقعی صورت می‌گیرد؛
• نهادهای امنیتی، نظامی و ایدئولوژیک همچنان دست بالا را دارند؛
• مفهوم جمهوریت همچنان در حاشیه قرار دارد و ولایت مطلقه فقیه اصل بنیادین باقی می‌ماند.

چالش‌های این پروژه

۱- عدم اعتماد مردم: جامعه ایران امروز، دیگر با وعده‌های اصلاح‌طلبانه یا بازسازی‌های سطحی فریب نمی‌خورد. حافظه جمعی از تجربه‌های شکست‌خورده گذشته (مانند اصلاحات دهه ۷۰ یا اعتدال روحانی) بسیار زنده است.

۲- شکاف درون‌ حکومت: میان جریان‌های تندرو، نظامیان، و برخی تکنوکرات‌های محافظه‌کار، در مورد میزان و نوع تغییر، اختلافاتی جدی وجود دارد که می‌تواند این پروژه را از درون تضعیف کند.

۳- فشار خارجی و انزوای بین‌المللی: هر نوع اصلاح صوری و ظاهری، بدون تغییر در سیاست‌های کلان منطقه‌ای و حقوق بشری، مورد پذیرش جهان قرار نمی‌گیرد.

۴- جنبش‌های مدنی و نسل نوین: نسل جدید ایرانیان، آگاه، شجاع و جهان‌نگر است و دیگر به کمتر از تغییرات بنیادین رضایت نمی‌دهد. «جمهوری اسلامی۲» از اساس، پاسخی ناکافی به خواست این نسل است.

«پروژه جمهوری اسلامی۲» نه نشانی از تغیرات بنیادی و واقعی، بلکه تلاشی برای بازتولید اقتدار در لباسی جدید است. این کودتای نرم، با هدف دور زدن حقوق و خواست‌های عمیق مردم و سرکوب انرژی جامعه برای تحقق تغییرات بنیادین صورت می‌گیرد. اما در عمل، به دلیل شکاف میان فرم و محتوا، و آگاهی فزاینده جامعه، به احتمال زیاد سرنوشتی مشابه دیگر پروژه‌های شکست‌خورده نظام خواهد داشت. ایران امروز در آستانه یک دگرگونی ریشه‌دار است، و هر تلاشی برای بزک کردن ساختار فرسوده حکومت، فقط لحظه فروپاشی را ممکن است به تعویق اندازد و نه جلوگیری از آن را.

pirbaranash.jpg

امیرحسین میراسماعیلی در شبکه اکس نوشت:

+ پهلوی این‌کاره نیست، ما یه طرح عالی داریم واسه گذر از ج.ا. _ چه عالی، کیا هستین؟

+ از همه گرایش‌ها هستیم؛ نوه خمینی، پسر خامنه‌ای، دختر هاشمی‌رفسنجانی، دختر خلخالی، نخست‌وزیر زمان خمینی و...

_ بی‌نظیره... واقعا ایده متفاوتیه. خوب گذر کردین انصافا.

tweet.jpg

احسان پیربرناش خبرنگار ورزشی، سردبیر سایت بانک ورزش و طنزنویس اجتماعی، ۶آبان۱۴۰۱ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد. او که به نوشتن توییت‌های اعتراضی و طنزهای سیاسی شهرت یافته بود، از سوی دادگاه انقلاب ساری به ۱۸ سال زندان محکوم شده بود که ۱۰ سال از این حکم لازم‌الاجرا بود. «بهناز میرمطهریان»، همسر احسان پیربرناش، ۱۹بهمن۱۴۰۱ در حساب توییتری خود خبر از آزادی همسرش داد. او مشمول عفوی شده بود که بعدها مشخص شد جنبه‌ای نمایشی داشته است. در آن زمان بسیاری از روزنامه‌نگاران، فعالان اجتماعی، یا حتی معترضین و آسیب‌دیده‌های خیزش «زن، زندگی، آزادی»، بار دیگر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. احسان پیربرناش بهار سال ۱۴۰۲ از ایران خارج شد و همراه با همسر و فرزندش، در آلمان سکونت دارد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgمهدی نصیری

یکی از جدی ترین عوامل ویرانی ایران توسط جمهوری اسلامی، سیاست خارجی جهان ستیز، غرب ستیز، آمریکا و اسراییل ستیز دو رهبر انقلاب، خمینی و خامنه ای بوده است.

این دو تحت تاثیر اسلام تکفیری سید قطب و نواب صفوی با چاشنی غلیظ چپ گرایی به خصوص در مورد خامنه ای که در آثار قلمی و خطابی قبل از انقلابش از جامعه بی طبقه توحیدی سخن گفته، بدون فهمی درست از دنیای سیاست و روابط بین الملل و آیین قدرت، بنیاد یک سیاست خارجی کور و کر و مهاجم را گذاشتند و ۴۷ سال صدها میلیارد دلار ثروت مردم مظلوم ایران را هزینه آن کردند تا آن که اسرائیل با جلب حمايت آمریکا در جنگی ۱۲ روزه همه آنچه را که آقای خامنه ای با توهم رشته بود، پنبه کردند و این ابرقدرت متوهم منطقه را به قعر پناهگاه فرستادند.

در همین گیر و دار شاهد صدور بیانیه ها و موضع گیری هایی از سوی افراد و جریان‌هایی در اردوگاه اصلاح طلبان یا اپوزیسیون بودیم که در این جنگ قابل حدس و پیش بینی - که جمهوری اسلامی به عنوان مسبب، نقشی کاملا فراتر از مباشر یعنی اسراییل داشت و مباشر با استناد به قوانین بین المللی می تواند حقانیت خود را در حمله تلافی جویانه یا پیشگیرانه اثبات کند - جانب جمهوری اسلامی را گرفتند و بدون آن که یک سوزن به خامنه ای، سلسله جنبان این جنگ، بزنند، دهها جوالدوز به آمریکا و اسراییل زدند.

بدون شک این بیانیه ها مایه دلگرمی و خوش آمدن آقای خامنه ای در قعر پناهگاه شکست و هزیمتش خواهد بود و او را بر ادامه مقاومت در برابر مذاکره و تسلیم مصمم خواهد کرد اما در تاریخ نوشته خواهد شد که کسانی از اصلاح طلبان و اپوزیسیون که حتی بعضا شلاقی و زندانی خامنه ای بودند، در آخرین روزهای حکمرانی ویرانگرش به او روحیه دادند تا او آخرین لجاجتها و سرسختی هایش را برای عدم سازش و گفتگو به خرج دهد و باعث ویرانی بیشتر ایران و وطن شود.

رادیو فردا - ۱۷ نفر از فعالان مدنی و سیاسی در ایران خواستار برگزاری «رفراندوم آزاد، شفاف و با نظارت نهادهای مستقل بین‌المللی برای تشکیل مجلس مؤسسان در راستای شکل‌گیری دولت ملی و فراگیر به‌منظور گذار دموکراتیک» شدند.

این فعالان مدنی در بیانیه خود که جمعه ۲۷ تیر منتشر شد، همچنین با تأکید بر این‌که خود می‌دانند «هیچ نظام استبدادی داوطلبانه تن به برگزاری رفراندوم نمی‌دهد»، از گروه‌ها و کنشگران مستقل سیاسی، مدنی و فرهنگی خواسته‌اند تا «با هم‌اندیشی، همبستگی و پیوستگی در مبارزه و استفاده از تمام ظرفیت‌های نافرمانی مدنی»، زمینه را برای احقاق حق تعیین سرنوشت مردم از طریق رفراندوم فراهم کنند.

bayaneeyeh.jpg

این فعالان مدنی در توضیح دلیل خود برای درخواست رفراندوم نیز نوشته‌اند وظیفۀ تاریخی و ملی خود می‌دانند راهی به برای نجات ایران بگشایند؛ «راهی که نه سازش و هم‌راهی با حاکمان داخلی و استبداد است و نه از مسیر جنگ و اتکا به قدرت‌های خارجی می‌گذرد».

ابوالفضل قدیانی، پرستو فروهر، حاتم قادری، حسین رزاق، سعید مدنی، صدیقه وسمقی، عباس صادقی، عبدالله مومنی، عبدالفتاح سلطانی، عطاءالله شیرازی، محمدرضا فقیهی، محمد سیف‌زاده، منظر ضرابی، مهدی محمودیان، نرگس محمدی، نسرین ستوده و فریبا هشترودی امضاکنندگان این بیانیه‌اند.

پیشتر، ۲۰ تیرماه، میرحسین موسوی نیز با انتشار بیانیه‌ای از زندان خانگی، با تأکید بر این‌که «ساختار کنونی نظام نماینده همهٔ ایرانیان نیست»، بار دیگر خواستار برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی شده بود.

arnz.jpgعلیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

کوه نازا است؛ اگر هم معجزه کند و بزاید، حاصلش ظهور موش کوری خواهد بود که به تعبیری می‌شود آقا مجتبی، ولیعهد نایب امام غایب یا میرحسین موسوی، نخست‌وزیر ۱۰ ساله خمینی که آرزو داشت ما را به «عصر طلایی امام» بازگرداند. اسدالله علم جا به جا در خاطراتش می‌نویسد: «الملک عقیم». بنابراین نمی‌توان از خلیفه‌‌ای که بساط سلطانی پهن کرده و هم مفتاح عالم فانی را در دست دارد و هم کلید جهان باقی را در جیب قبا دارد، انتظار داشت هنگام زایش، نوزادی شبیه به فرزند آدم را به ملت عرضه کند.

به عبارت دیگر، از درون ولایت سیدعلی، آزادمنشی به دنیا نمی‌آید. آن‌ها که از سفره او لقمه برمی‌چینند، از تیره حداد‌عادل‌اند که شرافت استادی و منزلت فرهنگ‌مداری را یک‌جا به پای سلطان فقیه ریخت.

سربازان نایب امام زمان یا از نوع ولایتی و یحیی رحیم‌صفوی و علی آقا شمخانی، بابای هکتورند، یا از تیره محمدی گلپایگانی و اصغر حجازی. مجتبی، فرزند ولی فقیه و رهبر حزب‌الله و چاقوکشان لباس‌شخصی، که قرار است به‌زودی عنوان ولایت‌عهدی خلیفه چهارراه آذربایجان را از مجلس خبرگان دریافت کند، در راس کمیته‌ای است که با حضور اصغر حجازی و قالیباف و محسنی اژه‌ای و حسین بازجو (شریعتمداری)، محمدباقر ذوالقدر، قائم‌مقام همه کارها، و البته غلامعلی خان حدادعادل تشکیل شده است.

نگویید چرا مرتب اسم «حضرت دکتر» را می‌آورم. انسانی که مظهر صیروره معکوس می‌شود و از پرش از مکان ملائک به نادیده‌ها، به قعر گودال فلاکت و ذلت نوکری سلطان خلیفه سقوط می‌کند، به‌مراتب آلوده‌دامن‌تر و جنایت‌پیشه‌تر از مثلا حاج طائب معزول (میثم سابق) است که از نوجوانی آدم کشته است.

کمیته ویژه سیدمجتبی جز سر کار گذاشتن همه ما هدفی ندارد و شگفتا که اصلاح‌طلبان داخل حکومت که از پس و پشت ماجرا باخبرند، با سر در صحنه‌ای افتاده‌اند که سیدمجتبی برایشان چیده است.

۱۲ روز کوبیدن خانه پدری و ۱۲ روز کل ولایت و اتباع به سوراخ‌موش‌ها خزیدن، به ملتی که حالا مقام ولایت برایش دستمال ابریشمی به دست گرفته، کاملا آشکار کرد که این طایفه حاکم ذره‌ای حب وطن ندارند. فردای آتش‌بس‌ بفرموده دونالد ترامپ، نجات‌دهنده سیدعلی از مرگ حتمی، ایروانی، رئیس هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل، با معاون همتای آمریکایی‌اش ملاقات کرد تا حرز جواد سالم ماندن ارباب فقیهش را از ترامپ دریافت کند.

تحولات روزهای پس از جنگ آشکار کرد که هیچ‌کدام از بازیگران اصلی جمهوری ولایت فقیه پایگاه مردمی وسیعی که بتوانند با تکیه بر آن قدرتمدار شوند، ندارند. در اینجا دوست دارم نکته‌ای را بازهم با اصلاح‌طلبان داخل و سینه‌زنان در خارجشان مطرح کنم.

این دوستان هرجا وضع خود را در خطر می‌بینند و به قولی، حقشان را می‌خوردند، به فکر ملت و آزادی‌خواهان می‌افتند و فریاد برمی‌دارند که مسلمانی نیست و آزادی و حقوق بشر و عدالت زیر پا گذاشته شد، اما هرگز حاضر نیستند برای کسانی که گاه به علت حمایت از آن‌ها خود متحمل هزینه‌های کلان شده‌اند، هزینه بدهند.

در این لحظاتی که اصلاح‌طلبان از فردای سرنگونی رژیم و بیرون ماندن از دایره قدرت نگران‌اند، قصد زخم‌زبان زدن و ملامت کردنشان را ندارم، اما ضروری است به این حضرات یادآور شوم اگر وارد این بازی زشت نمی‌شدید و با شفافیت، جنگ را ناشی از توهمات غلط سیدعلی و نوکرانش می‌دانستید و به خاطره کشتار یهود بنی‌غریضه (۷۵ تن در یک روز به دست مولا علی) مجال ظهور و فوران نمی‌دادید، امروز جایگاهی یافته بودید که ولی فقیه و نوکرانش به‌آسانی نمی‌‌توانستند تسخیرش کنند یا به تخریبش بپردازند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

جمهوری ولایت فقیه با‌ آبروی ازدست‌شده شماها جان می‌گیرد و امید سر پا شدن دارد. امروز هم به استمالت از شما و بازی دادنتان نیاز دارد.

حالا دیگر جای تردیدی نمانده که وزن اپوزیسیون ملی و محکوم‌کنندگان جنایت خامنه‌ای و نوکرانش از همه گروه‌ها و طوایف بیشتر است. تبلیغات گسترده نظام در این محور که ملت ایران در پشت سرش ایستاد و شهنشاه معمم، شاپور پایین‌خیابانی، «والرین نتانیاهو» را در جلو پای اسبش به کرنش واداشت، حتی اهالی ولایت فقیه را به تمسخر می‌کشاند.

etemaadibanner.jpgاز توهم یک انقلاب تا انتخابی که توهم بود

ناصر اعتمادی - ویژه خبرنامه گویا

چند هفته از سقوط نظام سلطنتی می‌گذشت و حکومت تازه‌تأسیس جمهوری اسلامی هنوز استقرار کامل نیافته بود. در همان روزها، ظهر یکی از روزهای اسفند ۱۳۵۷، پیش از رفتن به مدرسه، جمله‌ای شنیدم که سبب شد، به اصطلاح آن روزها، «چپی» شوم. نه از مارکس چیزی می‌دانستم و نه از مبانی نظری سوسیالیسم؛ اما این مواجهۀ تصادفی، به‌سان تصادم اتم‌ها در تعبیر اپیکور، زندگی مرا به مسیری انداخت که بازگشت از آن ممکن نبود.

این تجربه، در آن فضای پرآشوب، برای بسیاری از نوجوانان نسل من تکرار شد. واکنش‌هایی از این دست، بازتابی از سیالیت فکری و آشفتگی ساختاری جامعه‌ای بود که به تازگی انقلاب را تجربه کرده بود.

سال تحصیلی ۵۷-۵۸ به دو نیمۀ کاملاً متفاوت تقسیم شد: نیمۀ نخست، در واپسین ماه‌های سلطنت؛ نیمه‌ی دوم، در نخستین ماه‌های حاکمیت روحانیون. در پایان این سال، امتحان‌ها به‌قدری آسان گرفته شد که گویی قبولی دانش‌آموزان هدیه‌ای از سوی انقلاب بود؛ هدیه‌ای به نسلی که ماه‌ها در خیابان‌ها، در حمایت از خمینی - بی‌آنکه پیش‌تر حتی نام او را شنیده باشد - راهپیمایی کرده بود و با شعارهایش نظام سلطنت را به زانو درآورده بود.

با بازگشایی مدارس پس از ۲۲ بهمن، دو تحول آشکار شد: نخست، پایان یکدستی پیشین در پیروی از خمینی؛ دوم، شکل‌گیری دو قطب متقابل: طرفداران قدرت مذهبی و مخالفان آن. ترکیب هر دو گروه، از نیروهایی بود که تا چند ماه پیش، در حاشیه به سر می‌بردند و اکنون، به تعبیر دریدا، از حاشیه به متن پرتاب شده بودند: یکی در جایگاه قدرت، دیگری در موقعیت مقاومت.

برای بسیاری از نوجوانان و جوانان، انتخاب اردوگاه ضدقدرت، معادل انتخاب چپ بود. چپ، در ذهن آنان، نیروی اعتراض در برابر نظمی تلقی می‌شد که می‌کوشید با اجبار و خشونت، اقتدار تازه را در همۀ عرصه‌ها تحمیل کند. نخستین عرصۀ این تحمیل، زنان بودند؛ با اجباری شدن حجاب در ادارات و مؤسسات عمومی و خصوصی. این در حالی بود که کلیت نیروهای چپ، در قبال مقاومت زنان یا بی‌تفاوت ماند، یا با حکومت جدید همسو شد؛ به نام «اولویت‌های مبارزۀ طبقاتی» که قرار بود با رهایی طبقه‌ی کارگر، کل بشریت را از بند نابرابری برهاند.

با این همه، برای بسیاری از جوانان، پیوستن به چپ، نه فقط کنشی سیاسی، بلکه تلاشی برای کسب هویت فردی و اجتماعی به شمار می‌رفت؛ تلاشی برای به رسمیت شناخته شدن.

اما این توهم دیری نپایید. انشعاب در بزرگ‌ترین نیروی چپ ایران - سازمان فدائیان خلق - و پیوستن اکثریت رهبران آن به خط حزب توده، یعنی خط حمایت از جمهوری اسلامی، شوک بزرگی بود. برای کسانی که این نیروها را نماد مقاومت می‌پنداشتند، این چرخش پایان یک رؤیا با هزینه‌ای بسیار سنگین بود: هزاران نفر از جوانان، به‌ویژه پس از سی خرداد ۱۳۶۰، به جوخه‌های اعدام سپرده شدند یا سال‌ها در زندان ماندند. آنان که زنده ماندند، دهه‌ها در تبعید، درگیر تعهدات مبهم نوجوانی، مبارزه‌ای بی‌ثمر را ادامه دادند. این سرنوشت تراژیک، هنوز به‌طور کامل روایت نشده است...

امروز، پس از گذشت قریب نیم قرن، دیگر تردیدی نیست که چپ ایران هرگز در برابر روحانیت صف‌آرایی نکرد. از همان آغاز، نه تنها مخالفتی در کار نبود، بلکه هژمونی روحانیت بی‌چون‌وچرا پذیرفته شد؛ تسلیمی که ریشه در ساختار اجتماعی و ذهنیت نیروهای چپ داشت و تا امروز نیز پژواکش را می‌توان شنید.

در دو دهۀ منتهی به انقلاب ۵۷ و حتی پس از آن، برای بخش اعظم نیروهای چپ، شاه مظهر امپریالیسم آمریکا بود، و روحانیت، به‌گونه‌ای طبیعی، نیرویی «ضد امپریالیست» به‌شمار می‌رفت. این تلقی، روحانیت را در جایگاه متحد بالقوه یا بالفعل چپ در مبارزه با شاه قرار می‌داد. از همین‌رو، در ادبیات سازمان فدائیان خلق، مجاهدین و حزب توده و دیگر گروه‌های مارکسیستی روحانیت با عنوان «نیروی مترقی مذهبی» توصیف می‌شد و اتحاد با آن ضرورتی انکارناپذیر می‌نمود. این نگرش، البته متقابلاً در بین نیروهای مذهبی نیز مشهود بود؛ علی شریعتی و حتی خود خمینی از واژگان و ژارگون‌هایی وام‌گرفته از مارکسیسم در نقد غرب و امپریالیسم و در اصل علیه روشنگری و مدرنیت استفاده می‌کردند.

REFR.jpgآیا طرح موسوی، ادامه اصلاح‌طلبی‌ است؟

کانال تحکیم ملت

خیر. برعکس، پیشنهاد میرحسین موسوی برای برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان نه تکرار تجربه‌های پیشین اصلاح‌طلبی است و نه نوعی درخواست از حاکمیت. این طرح تلاشی است برای گشودن افق آینده ملت ایران، نه گفت‌وگو با ساختاری که دیگر توان شنیدن، تغییر یا اصلاح ندارد.

آیا حکومت خود، داوطلبانه رفراندوم برگزار خواهد کرد؟

خیر. هیچ حکومت اقتدارگرایی تاکنون به‌طور داوطلبانه قدرت را واگذار نکرده است. اما باید تأکید کرد که این طرح، مطالبه‌ای از حکومت نیست، بلکه فراخوانی است به جامعه. وقتی مردم دریابند مسیر گذار چیست و آینده چگونه می‌تواند باشد، آمادگی بیشتری برای همراهی و حرکت خواهند داشت. در غیر این صورت، ذهن محافظه‌کار جامعه ــ که از تغییر و ناشناخته‌ها بیم دارد ــ ناخودآگاه به حفظ وضع موجود گرایش خواهد یافت.


چرا ترسیم این افق آینده اهمیت دارد؟

در سه دهه گذشته، اصلاح‌طلبان با تکیه بر همین ترس عمومی، وعده دادند که حفظ وضع موجود به تدریج به دموکراسی خواهد انجامید. اما این وعده‌ها محقق نشد و ذهن جامعه همچنان در ابهام باقی مانده است. پیشنهاد موسوی به مردم می‌گوید: «قرار نیست چشم‌بسته پیش بروید؛ این چارچوب کلی مسیر است. درباره جزئیات آن باید به گفت‌وگوی عمومی پرداخت.»


آیا موسوی در سال ۸۸ نیز همین روش را داشت؟

در سال ۱۳۸۸، بسیاری او را نقد کردند که چرا مسیر آینده را روشن نمی‌کند. خود موسوی آن زمان می‌گفت جنبش مانند یک نقاشی است که در حین خلق، شکل نهایی خود را می‌یابد. واقعیت آن است که جنبش سبز، در مدت‌زمانی بسیار کوتاه، از یک کمپین انتخاباتی به جنبشی سیاسی-اجتماعی بدل شد و موسوی نیز آماده چنین تحول بزرگی نبود. اما اکنون، از دو سال پیش این مسیر را آغاز کرده و امروز صریح و روشن از لزوم شکل‌گیری ساختاری نو از دل رفراندوم و مجلس مؤسسان سخن می‌گوید.


آیا رفراندوم و مجلس مؤسسان بحران را حل می‌کند؟

رفراندوم و مجلس مؤسسان، نه راه‌حل بحران، بلکه نتیجه عبور از بحران‌اند. آنچه واقعاً تغییر ایجاد می‌کند، حضور فعال مردم در صحنه، جنبش‌های اجتماعی، انقلاب خشونت‌پرهیز و حرکتی از پایین است. این ابزارها تنها زمانی معنا پیدا می‌کنند که پشتوانه اجتماعی داشته باشند.


رضا پهلوی هم پیشنهاد رفراندوم داده؛ چه تفاوتی هست؟

تفاوت بنیادین است. طرح مورد حمایت رضا پهلوی از ابتدا نتیجه‌ای از پیش تعیین‌شده دارد: بازگشت به سلطنت. در این چارچوب، رفراندوم صرفاً ابزاری است برای مشروعیت‌بخشی به نظام پادشاهی. افزون بر این، پهلوی خود را «رهبر گذار» می‌داند و جریان حامی‌اش نیز عمدتاً رویکردی فرقه‌گرایانه دارد و بیشتر به حذف دیگر صداهای مخالف در اپوزیسیون مشغول‌اند تا مقابله با جمهوری اسلامی.

در مقابل، موسوی خود را «همراه» می‌خواند، نه رهبر. پیشنهاد او نیز نه‌تنها از سوی مردم، بلکه توسط جمع گسترده‌ای از نخبگان سیاسی و مدنی (نزدیک به ۱۰۰۰ نفر) با نام، سابقه و اعتبار تأیید شده است. این تفاوتی بنیادی است.

جمع‌بندی

طرح میرحسین موسوی، نه خواهشی از حاکمیت، بلکه دعوتی به خودآگاهی جمعی است. هدف او روشن ساختن مسیر گذار برای جامعه‌ای‌ است که زیر سلطه نظمی فرسوده، ناتوان و بی‌افق گرفتار آمده. در چنین شرایطی، تنها با ترسیم آینده‌ای روشن می‌توان جامعه را از رکود و ترس بیرون آورد.
در واقع، این پیشنهاد نشانه‌ای است از آغاز پایان نظمی که نه مشروعیت دارد، نه توان بقا.

homayon.jpgبه گزارش گروه رسانه‌ای شرق، محمدعلی تبریزیان با نام هنری همایون در سن ۸۸سالگی دار فانی را وداع گفت.

همایون یکی از مهم‌ترین بازیگران دوران سینمای پیش از انقلاب امروز و پس از طی دوره‌ای از بیماری، درگذشت.

بانی فیلم این خبر را منتشر کرده است و خبر از درگذشت این بازیگر پیش از انقلاب داده است.

محمدعلی تبریزیان با نام هنری همایون ث در سن ۸۸سالگی دار فانی را وداع گفت.

همایون که از قدیمی‌ترین نسل بازیگران سینمای موسوم به فیلم‌فارسی‌ست در آثار پرفروش بسیاری نقش‌آفرینی کرد مانند فیلم «سلطان قلبها» در کنار زنده‌یاد فردین و آذر شیوا بازی کرده است.

آخرین عکس

خرداد ۱۴۰۳ سعید سهیلی عکسی از او منتشر کرد که این روزها به عنوان آخرین تصویر او مورد توجه قرار گرفته است.

axl.jpg

سعید سهیلی هنگام انتشار این عکس جدیدی نوشت: «می گویند یاد برخی نفرات روان آدمی را گرم و روشن می کند ... همانند بوسه پرالتهاب شمعی آتشین بر شمعی خاموش».

در حسرت سینما

همایون هم مانند بسیاری از بازیگران سینما، پس از انقلاب اجازه فعالیت پیدا نکرد و سال‌ها در حسرت حضور در صحنه فیلم‌ها باقی ماند.

این چهره قدیمی سینما در مدت ۳۶ سال حضورش در سینما، در فیلم‌های متعددی نقش‌آفرینی کرد که در خاطر بسیاری از دوستداران سینما ماندگار شده است.

تنها حضور سینمایی زنده‌یاد همایون منحصر به شرکت او در برخی از مراسم سینمایی بود که اهالی سینما برای تجلیل از او برگزار کردند.

بیوگرافی همایون و نام برخی از فیلمهایش

همایون، متولد سال ۱۳۱۶، بازیگری را در سال‌های پایانی دهه ۳۰ و با فیلم‌هایی مانند «داماد میلیونر» و «بی‌ستاره‌ها» آغاز کرد و تا سال ۵۷ در بیش از صد فیلم سینمایی حضور داشت. «تپلی»، «دنیای آبی»، «باباخالدار»، «آقای جاهل»، «شاهرگ» و «شورش» از جمله فیلم‌های کارنامه هنری همایون به حساب می‌آیند. فعالیت همایون در سال ۱۳۵۷ با دو فیلم «زن و زمین» و «خوش‌ غیرت» کارنامه کاری‌اش بسته شد.

هنر بازیگری این هنرمند تنها در اجرای نقش‌های کمیک خلاصه نمی‌شد.

:::

southk.jpgایران اینترنشنال - بر اساس اطلاعات اختصاصی رسیده به ایران‌اینترنشنال، دادستانی شهر دِه‌گو در کره جنوبی به‌طور رسمی برای چهار عضو تیم دو و میدانی ایران به اتهام «تجاوز جنسی گروهی» به یک زن کره‌ای کیفرخواست صادر کرد. پیش‌تر اعلام شده بود نفر چهارم نقش مهمی در تجاوز گروهی نداشته است.

این چهار نفر شامل سه ورزشکار و یک مربی هستند که برای شرکت در رقابت‌های آسیایی به شهر گومی کره جنوبی رفته بودند.

به گفته مقام‌های پلیس، در روز حادثه ابتدا دو ورزشکار و یک مربی در محل هتل بازداشت شدند و پس از آن، نفر چهارم هم بازداشت شد.

پیش‌تر اعلام شده بود نفر چهارم نقش مهمی در ماجرا نداشته است اما بر اساس مدارک جدیدی که کشف شده، نفر چهارم هم نقشی کلیدی در این موضوع داشته.

دادستانی کره جنوبی با اشاره به «جدیت بالای جرم»، اعلام کرد تمام تلاش خود را به‌ کار خواهد بست تا مجازات مناسبی علیه متهمان اعمال شود.

۱۳ خرداد، «اسپو تی‌وی» کره جنوبی خبر داد دو دونده و یک مربی ایرانی به یک زن ۲۰ ساله کره‌ای در شهر گومی، «تجاوز گروهی» کرده‌اند و آن‌ها به این اتهام بازداشت شده‌اند.

دفتر حقوقی «ته‌ریان» که اعلام کرده وکالت زن کره‌ای را بر عهده دارد، همان زمان اعلام کرد: «مرتکبان این جنایت، به صرف داشتن تابعیت خارجی، از مسئولیت قضایی در امان نخواهند بود. ما بر اساس قوانین جزایی کره جنوبی، با قاطعیت و دقت تمام پیگیری قضایی را انجام خواهیم داد.»

مراقب وبا باشید

| No Comments

IMG_2057.jpegدیدم این چند روزه بدجوری به پر و پای داور بین المللی ما آقای فغانی پیچیده اند و او را وطن فروش نامیده اند گفتم این چند خط را خطاب به آقایان، از اون بالا تا اون پایین، از سدعلی دونگ تا بسیجی های دهن گشاد وسط خیابان بنویسم که آهای یاروئه! این قدر رو چرخ دستیِ بساط لبو و باقالی، وطن وطن می کنی وطن ات سیری چند؟!

آخه بی وطن تر از شماها هم آدم روو کره ی زمین پیدا می شه که به امثال فغانی میگید بی وطن؟ شماها که رسما و علنا و اصالتا و وقاحتا از سال ۵۷ اعلام کردید که وطن مطن حالی تان نیست و هر چه هست اسلام است! دیگه فحش و بد و بیراه و فضاحت و اصلا عدم وجود شاهان و پادشاهان پیش از اسلام در مملکت ایران هست که در فاضلاب دهان تان بالا نیاورده باشید؟

اون عمو جان من بود که گفت ما در اسلام، ملی نداریم و هر چه هست اسلام است و بس و اسلام با ملیت مخالف است، یا اون پیر فاسدالمغز فاسدالوجود، امام خمینی شما بود که این ها را می گفت؟

آن آقا دایی من بود که گفت اصلا اسم خلیج فارس غلط است و آن را می کنیم خلیج اسلامی و تمام یا اون آخوند گربه کش قاتل آدمخوار حضرت خلخالی جانی بود که این روزها هم صبیه ی نامحترم اش که کشف حجاب کرده و در خارج رحل اقامت افکنده با عده ای کلاش اسلامی و چپ افتاده اند دنبال رفراندوم نخست وزیر حضرت امام،،، جنابِ یا حسین میر حسین و بانو؟ همان که مُبْدِع اجرای «بی تنازل» قانون اساسی بود و بازگشت به دوران طلایی امام آدمخور؟ با همسری که برای حجاب و عطر ش شعر می سرود و زن های ما را توو سری خور مشتی آخوند شپشو کرد؟ البته من از صادر کنندگان بیانیه های دوزاری و دو متری خیلی متشکرم چرا که زحمت ما را برای تعیین خائنان به ایران و ایرانی در آینده کم می کنند و خودشان از خودهاشان لیست تهیه می کنند.

tehmoori.jpgیوسف تیموری، بازیگر سینما و تلویزیون ایران، در ویدیویی تازه به واکنش‌های گسترده نسبت به صحبت‌هایش درباره پوشش اختیاری پاسخ داد. او با اشاره به برخی شهروندان خارج از کشور گفت این افراد «از واقعیت‌های ایران دور شده‌اند» و تاکید کرد که قصد ورود به حاشیه‌ها را ندارد.

میترا جشنی در کانال اکس نوشت:

سلبریتی جماعت باید بی‌وقفه شعر ببافد و خزعبل تحویل بدهد! یوسف تیموری، در برابر دوربین صداو‌سیما ‌درباره‌ی پوشش زنان برای "چایی شیرین"بازی سخنانی بی‌ربط و سخیف بر زبان آورد و هنگامی که با خشم مردم در تارنماهای آزاد روبه‌رو شد، به‌جای پوزش از یاوه‌گویی‌هایش، باز هم چرند بافت.

همه‌چیزمان باید به همه‌چیزمان بیاید دیگر!

وقتی رهبرانِ ادعاییِ مبارزه برای آزادی زنان، و سردمداران شعار "ژن، زیان، ئازادی"، مزدورهایی اجیر می‌کنند تا زنانی را که با آنان هم‌سو نیستند آماج آزار و یورش سایبری کنند، دیگر چه انتظاری می‌توان از یک سلبریتیِ چهار سیلندرِ انقلابی داشت؟

:::

همسریابی یوسف تیموری در تایلند

خبرنامه گویا - یوسف تیموری (که با چگونگی پوشش خانم ها در ایران و خارج از کشور مشکل دارد) چند سال پیش در سفری به کشور تایلند (جایی که ظاهراً زنان برای لباس‌های پوشیده شناخته می‌شوند!) در جریان خرید از یک فروشگاه در این کشور با یک خانم تایلندی به نام راپان آشنا شد و این آشنایی باعث ازدواج این دو نفر شد. این خانم قبل از ازدواج قبلی خود صاحب یک فرزند پسر به نام آرمین بود که ابتدا یوسف تیموری او را به عنوان پسر خود معرفی کرد اما بعدها اعلام کرد که آرمین پسرخوانده‌ او بوده است. در نهایت یوسف تیموری در ۱۴ تیر ۱۳۹۹ خبر طلاق خود و همسرش راپان را منتشر کرد و گفت همسرم مدتی است من را ترک کرده و حالا من مجرد هستم.

wedding2.jpg
همسر تایلندی یوسف تیموری بر اثر سرطان درگذشت

راپان، همسر تایلندی یوسف تیموری دو سال پس از جدایی از او، بر اثر بیماری سرطان، درگذشت.

family.jpg

eq.jpg

وحشت‌ پدر...

کودک مطیع...

مادرِ ریلکس...

و برادر بزرگ‌ گرسنه...

دیدنی های، خبرنامه گویا - تصاویر دوربین مداربسته زیر خانواده‌ای را نشان می‌دهد که در شهر «چینگ‌یوان» چین در حال صرف شام هستند، که ناگهان زلزله‌ای ۴.۳ ریشتری رخ می‌دهد. در ویدیو دیده می‌شود که پدر، دست فرزند کوچکترش را میگیرد و فرار می‌کند، ولی پسر بزرگتر او اولویت‌های دیگری دارد! احتمالاً او فکر می‌کند که شاید این آخرین شام زندگیش باشد...

:::

مهدی خانعلی‌زاده کارشناس «سیاست خارجی» صدا و سیما در گفتگو با رضا علیجانی: در حال حاضر در دورترین نقطه نسبت به جنگ و حمله علیه ایران هستیم

ناصر دانشفر در اینباره نوشت:

شاید حضرت‌آقا تحت تأثیر به اصطلاح کارشناسان متوهمی چون جناب خانعلی‌زاده، فرمودند که نه جنگ می‌شود و نه مذاکره خواهیم کرد.اما کاش فقط جنگ و مذاکره‌ای متعارف صورت می‌گرفت.

جنگی در گرفت که به اقرار رئیس مجلس چهار درصدی‌ها در همان دو ساعت اولیه، مغز و چشم نیروهای مسلح هدف قرار گرفت، آسمان کشورمان از همانروز تاکنون عرصهٔ جولان هواپیماهای رژیمی خونخوارتر از نازی‌های آلمانی قرار گرفته و اکنون هر ناکسی که در اسرائیل صبح زودتر از خواب بیدار می‌شود، به تحقیرآمیزترین وجه ممکن برایمان خط و نشان می‌کشد.

روی میز مذاکره هم که نسبت به دوران برجام دستمان خالی خالی است. همان زمانی که اگر حضرتعالی تنها با ورود آمریکا به بازار ایران موافقت می‌کردید،اکنون ما علاوه بر همهٔ دارایی‌های از دست رفته به عنوان قدرت منطقه‌ای شناخته می‌شدیم و نیاز نبود که قطر میانجی‌مان باشد و بن‌سلمان با تبختر وزیر خارجه‌مان را به حضور بپذیرد.

راستی چه کسی بی‌بصیرت بود؟

:::

در همین زمینه:

:::

به گزارش خبرآنلاین، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید می‌گوید که رئیس جمهور ترامپ به نارسایی مزمن وریدی مبتلا شده است.

این موضوع توضیح می‌دهد که چرا قسمت پایین پاهای او اخیراً متورم شده‌اند.

چندی پیش شایعاتی در فضای مجازی آمریکا درباره تصاویر پاهای ترامپ خبرساز شده بود.

6263671.jpg

:::

باز هم شیخ کاظم صدیقی

| No Comments

zasa.jpgحضور دوباره کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، در نمازجمعه فردا (۲۷ تیر ۱۴۰۴)، پس از ماه‌ها جنجال بر سر اتهامات فساد مالی، واکنش‌های گسترده‌ای را در شبکه‌های اجتماعی و میان فعالان سیاسی برانگیخت که برخی آن را «دهن‌کجی به افکار عمومی» توصیف کردند.

این واکنش‌ها پس از افشای پرونده زمین‌خواری باغ ازگل و بازداشت پسر و عروس صدیقی در خرداد ۱۴۰۴ ، از سوی بسیاری به عنوان «لجاجت نظام» تعبیر شد.

مجید مرادی نوشت:

فردا نماز وحشت بخش به امامت صدیقی فاتح ازگل

فردا به جای نماز وحدت بخش جمعه نماز وحشت بخش به امامت امام صدیقی فاتح ازگل و پدر متهمی به ارتکاب ابرفساد اقامه خواهد شد. خودشان خودشان را تبرئه کردند و از اعمال انتسابی فرزند و عروسشان تبری جستند.

روال خوبی ست که از این پس قوه قضائیه رسیدگی به اتهام معاونت در جرم را به خود متهمان بسپارد.
البته تکلیف اتهام زمین خواری ازگل هنوز برای افکار عمومی روشن نشده است. چگونه سروته قضیه را به جایی ختم کردند که معلوم نشد چه کسی مجرم است.
اگر تدبیری در کار بود باید چهره‌ای مقبول مانند سیدحسن خمینی یا مسیح مهاجری نماز جمعه فردا را می‌خواند تا ملتی که در برابر دشمن وحشی فریب کار مقاومت کرد رغبت کند در نماز جمعه نمایشی از آگاهی خود را به رخ جنایت‌کاران جنگی تل آویو بکشد. پاداش پایداری مردم این نبود که کاظم صدیقی و وحید جلیلی دو‌ منبر اصلی جمهوری اسلامی را هم چنان در چنگ داشته باشند و چنگ به اعصاب و روان ملت بزنند تا رونق بازار شب پره اینترنشنال نکاهد! هر دو مایه وحشتند. به همان اندازه که نتانیاهو موجب همبستگی ملت ایران شد جلیلی و صدیقی مایه خشم ملت ایرانند. این وحشت آفرینان را برکنار کنید!

صدیقی هم دیگر احیاء نخواهد شد و ده جنگ دیگر هم سابقه او را از ذهن ها نخواهد زدود.

جلال رشیدی کوچی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در واکنش به این انتخاب گفت «به لجبازی خود با مردم ادامه دهید. حتماً در ضربه زدن به اتحاد ملی موفق خواهید شد.»

احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، نوشت: «این کار معنایی جز اصرار بر لجاجت با بخش بزرگی از افکار عمومی و نتیجه‌ای جز واکنش طعن‌آمیز و همراه با سرخوردگی آنها در بر دارد؟»

برخی کاربران، از جمله یاشار سلطانی، روزنامه‌نگار، حضور آقای صدیقی را با توجه به تأکید مقامات بلندپایه ایران بر وحدت ملی، نشانه بی‌توجهی زیرمجموعه‌های رهبری دانست و خواستار تذکر به آنها شد.

نوشته کامل احمد زیدآبادی:

من به اصل "مسئولیت فردی" سخت معتقدم. هیچکس بار گناه و جرم دیگری را به دوش نمی‌کشد حتی اگر از نزدیکترین اعضای خانواده‌اش باشد. از افراد هم به دلیل مواضع سیاسی یا نگاه اعتقادی‌شان گاه به تندی انتقاد می‌کنم اما از طرح هر اتهامی به اشخاص که جنبۀ حقوقی و کیفری داشته باشد، تا در یک "محکمۀ صالحه" به اثبات نرسیده باشد، فراری هستم حتی اگر طرف شمر ذی‌الجوشن یا ابن‌ملجم باشد!

faghani.jpgایران اینترنشنال - علیرضا فغانی، داور بین‌المللی ایرانی، پس از حملات گسترده رسانه‌ها و نهادهای حکومتی درپی دریافت مدال از دونالد ترامپ، با بازنشر ویدیویی از یک گفتگوی خود در سال ۲۰۱۹، گفت: «عده‌ای به من می‌گویند وطن‌فروش، مهم نیست. مهم این است همیشه قلبم برای آن تپیده و خوشحالم افتخاراتی که رقم زدم برای نام ایران و زادگاهم بوده است.»

پس از ایستادن علیرضا فغانی در کنار رئیس‌جمهور آمریکا و دریافت مدال از ترامپ در اختتامیه جام جهانی باشگاه‌ها، رسانه‌های حکومتی بلافاصله پس از انتشار عکس یادگاری آ‌نها کنار یکدیگر با ژست مشابه، به داور ایرانی فیفا، حمله کردند.

امروز هم تصاویری در رسانه‌های اجتماعی و برخی رسانه‌های ایران منتشر شد که نشان می‌دهد بنرهایی با لوگوی شورای شهر و شهرداری قم در خیابان‌های مختلف این شهر نصب شده که برشی از عکس یادگاری علیرضا فغانی با دونالد ترامپ پس از فینال جام جهانی باشگاه‌ها و ژست مشابه با رییس جمهور آمریکا را نشان می‌دهد و روی آن نوشته شده «مدال وطن‌فروشیت مبارک».

kayhan.jpgمدل لیبی برای جمهوری اسلامی؛ خامنه‌ای در نقش قذافی

حامد محمدی - کیهان لندن

در تهران بعد از «جنگ ۱۲ روزه» همچنان قدرت در دست علی خامنه‌ای است و جمهوری اسلامی حاکم، اما شواهد نشان می‌دهند که در هیچ مقطع زمانی رژیم تا این حد در آستانه سرنگونی قرار نگرفته است.

آنچه بیش از همه مخالفان حکومت را امیدوار نگه می‌دارد، این واقعیت است که رژیم عمده توان دفاعی و امنیتی خود را از دست داده، ماشین سرکوب صدمات سنگینی خورده و از همه اینها مهمتر گزینه‌های زیادی برای نجات از این مهلکه ندارد. درواقع تمام علت‌هایی که انباشت آنها باعث حمله نظامی اسرائیل به رژیم شد، نه تنها همچنان پابرجا هستند، بلکه تقویت هم شده‌اند.

فرانسه، بریتانیا و آلمان با حمایت آمریکا تا پایان ماه اوت (نهم شهریور) به جمهوری اسلامی فرصت داده‌اند که به توافق با آنها برسد وگرنه «مکانیسم ماشه» را فعال خواهند کرد.

دونالد ترامپ رئیس‌ جمهور آمریکا، در واشنگتن به خبرنگاران گفت: «ایرانی‌ها به شدت خواهان مذاکره هستند، اما من هیچ عجله‌ای برای گفتگو با [رژیم] ایران ندارم.»

ترامپ با اشاره به حملات اخیر آمریکا به تاسیسات هسته‌ای در ایران در جریان «جنگ ۱۲ روزه» مدعی شده، «ما سایت‌های هسته‌ای‌شان را نابود کردیم.» برخی منابع گزارش دادند در این حملات تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی آسیب جدی دیده اما نابود نشده‌اند. در واکنش به این گزارش‌ها، ترامپ گفت که هروقت لازم بود دوباره دست به اقدام خواهد زد.

روزنامه «گاردین» در گزارشی می‌نویسد از زمانی که ترامپ دستور حمله به تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی را در ایران صادر کرد، اروپا تا حد زیادی از دیپلماسی هسته‌ای کنار گذاشته شده اما اقدام آنها برای تصمیم گرفتن درباره «مکانیسم ماشه» درواقع تلاش برای بازگرداندن نقش اروپا در شکل‌ دادن به سیاست هسته‌ای غرب تلقی می‌شود.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در صورت عدم همکاری جمهوری اسلامی، تحریم‌های بین‌المللی علیه آن مجدد اعمال می‌شود اما مشخص نیست آیا اروپایی‌ها «مکانیسم ماشه» را به عنوان اهرم فشار فعال می‌کنند به این امید که مقامات تهران پای میز مذاکره بنشینند و توافقی جدید امضاء شود و یا منظور آنها زمینه‌سازی برای اهدافی مهم‌تر و بزرگتر است؟

آنچه در لیبی گذشت

برخلاف رهبران اسرائیل که با صراحت از «تغییر رژیم» در ایران توسط مردم حمایت می‌کنند، رهبران اروپایی، وزرای خارجه و دیپلمات‌های آنها در مورد «تغییر رژیم» در شرایط کنونی ایران موضعی اعلام نکرده‌اند اگرچه فریدریش مرتس صدراعظم آلمان در ارتباط با عملیات نظامی اسرائیل علیه حکومت ایران، از دولت آن کشور سپاسگزاری کرد و گفت که آن کشور «کار کثیف را برای همه ما انجام می‌دهد.»

Babak_Khati.jpgعمده‌ی مساله کنونی اپوزیسیون ما بین انتخاب بین نظام پادشاهی و جمهوری و بحث‌های بی‌انتهای مربوط به آن اختصاص یافته است در حالی که بحث اصلی بعد از اصل بودن دمکراتیک بودن نظام آینده این باید باشد که بین نظام ریاستی و پارلمانی که می‌توانند به هر دو شکل جمهوری پارلمانی یا پادشاهی پارلمانی ایجاد گردند، کدام برای شرایط ایران مناسب‌تر هستند.

اپوزیسیون امروز در مورد ایران به عنوان کشوری خسته از استبداد دینی با

-ساختار فروپاشیده قدرت

-شکاف‌های قومی-فرهنگی

-بحران اعتماد

طبعا توافق نظر دارند و به همین دلیل گذار مبتنی بر اجماع از چنین ماهیت صلبی و مسمومی نیز، به روشی غیرمتمرکز و کم‌تنش نیازمند است تا با جلوگیری از هرگونه تمرکز قدرت، مانع از بازتولید دیکتاتوری در خلأ قدرت ناگزیر پیش رو گردد.

بر همین اساس و برای ترمیم اعتماد تخریب‌شده به نهاد "قدرت" که طی دهه‌ها سوءاستفاده از قدرت به درستی شکل گرفته است و خصوصا با ویژگی‌های ایران، نظامی می‌تواند کارآمد باشد که قدرت در آن به طور کاملا پخش‌شده و غیرمتمرکز تقسیم گردد و این در یک نظام پارلمانی امکان موفقیت بیشتری دارد که در آن یک پارلمان (مجلس) قدرتمند که از نمایندگان منتخب مردم از احزاب متعدد و از تمام اقلیت‌ها تشکیل می‌شود، نخست وزیر را تحت نظارت کامل خود برای اداره کشور انتخاب می‌کند.

نخست‌وزیر؛ یعنی کسی که نه در یک سیستم دوقطبی نظام ریاستی (پرزیدنتال یا ریاست جمهوری) که در یک اکثریت شکننده پارلمانی انتخاب شده است و دستش همیشه زیر ساطور مجلس به عنوان نمایندگان همه‌ی مردم خصوصا اقلیت‌ها قرار دارد و به هیچوجه توان تضعیف استقلال قوا را ندارد.

در کنار این ساختار یک شخص نمادین اما بدون هرگونه قدرت اجرایی مثل رئیس‌جمهور منتخب مردم یا مجلس یا پادشاه مشروطه می‌تواند مکمل سمبولیک و متعادل کننده این ساختار قدرت باشد.

از آلمان، پرتقال، ایتالیا، اتریش، فنلاند، هند و یونان به عنوان جمهوری پارلمانی و از بریتانیا، سوئد. نروژ، هلند، دانمارک، ژاپن به عنوان پادشاهی پارلمانی می‌توان نام برد.

اما سوال اصلی این است که چرا یک نظام ریاستی می‌تواند به بازتولید استبداد در ایران منجر شود؟!

اول:

در نظام ریاستی( پرزیدنتال) قدرت به میزان زیادی به یک فرد واگذار می‌گردد که هرچند توسط مردم انتخاب شده اما برای کنترل او به ابزارهای مهار قدرت قدرتمند چون قوه قضاییه مستقل، رسانه‌های آزاد و خصوصا یک سنت دموکراتیک جاافتاده-چون آمریکا- نیاز است.

در نظام‌های ریاستی موفق چون آمریکا نیز سه قوه در تقابل دائم با هم هستند، ولی چون در آنجا، دادگاه‌های مستقل، احزاب قدرتمند، رسانه‌های آزاد و نهادهای مدنی به طور فعال و ناظر وجود دارند، این تقابل در خدمت توازن قوا کارکرد می‌یابد.

اما در ایران که بدون هرکدام از این زیرساخت‌ها است، این نگرانی بزرگ وجود دارد که رئیس‌جمهور در سایه قدرت محوله، همه نهادها و قوای دیگر را زیر سلطه بگیرد و بدین ترتیب تفکیک قوا عملا از بین برود و چون جامعه‌شناسی سیاسی ما نیز با «شخصیت‌محوری» انس تاریخی دارد، این خطر بزرگ وجود خواهد داشت که رئیس‌جمهور با تغییرات کاملا قانونی قدرت خود را بیشتر کرده، به ایجاد یک نظام استبدادی جدید به طور قانونی و با پشتیبانی آرای مردمی دست بزند.

چنانکه از نظر تجربه تاریخی نیز در بسیاری از کشورهای پسااقتدارگرا مثل روسیه، ترکیه، ونزوئلا یا مصر، نظام ریاستی باعث سوءاستفاده قانونی از قدرت گردیده، به ایجاد دیکتاتوری جدید و غیرپاسخگوی جدید انجامید.

در شق دیگر حتی اگر فرضا چنین هم نشود اختلافات قوا در نبود پیش‌نیازهای گفته شده به جای توازن قدرت به بن‌بست و فلج شدن دولت منجر می‌گردد و این خود می‌تواند به ارتش یا نهادهای امنیتی فرصت دخالت بدهد و به سقوط از طرف دیگر بوم دیکتاتوری یعنی وجه نظامی‌گری و حکومت‌های مبتنی بر کودتا منجر گردد.

ijadi.jpgجلال ایجادی - ویژه خبرنامه گویا

بیانیه آقای میرحسین موسوی، نخست وزیر سابق جمهوری اسلامی، مدافع دوران طلایی آیت الله خمینی و یکی از مسئولان جنایت در ایران و سرکوب مردم و پرده پوش اعدام های 67، که در تاریخ 20 تیرماه 1404 منتشر شد، مورد استقبال بیش از 700 نفر از سیاسیون و نویسندگان و کنشگران داخل و خارج قرار گرفت.

در این بیانیه از «جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا» صحبت می شود ولی هرگز از جنایت جمهوری اسلامی در کشور ایران و خاورمیانه و ایجاد و تقویت گروههای تروریستی مانند حزب الله و حشد شعبی و حماس و سیاست خانمان برانداز اتمی و یهودستیزی سخن نمی گوید. بیانیه از دشمن خارجی می گوید و فراموش می کند که بگوید «دشمن ما همین جاست».

بیانیه از «فرزندان نظامی ملت» که «شهید» شدند می گوید. حال آنکه سرداران سپاه مانند سلامی و باقری و حاجی زاده از جنایتکاران بوده و در کشتارهای گوناگون مسئول بوده اند. این سرداران مدافع خامنه ای همیشه ثروتهای کشور را نابوده کرده و انرژی خود را به جنگ طلبی و تروریسم اختصاص داده اند.

بیانیه از «شیوه حکمرانی ناکارآمد» سخن می گوید حال آنکه ما با واقعیت یک رژیم توتالیتر شیعه و استبداد فاسد فردی مواجه هستیم. ماهیت این حکومت مذهبی با پروپاگاند فاشیستی و سرکوب متداوم زنان و آزادیخواهان و دیگراندیشان مشخص می شود.

بیانیه از «برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی» می گوید و انتظار دارد حکومت خامنه ای مستبد راه را برای رفراندوم آزاد و مجلس موسسان مستقل و قانون اساسی تازه باز نماید. سخنان توهم انگیز و عوامفریبانه ای که بیش از 46 سال اصلاح طلبان تکرار می کنند.

این بیانیه که با جمله اسارتبار «بسم الله» شروع می شود با آیه ای از قرآن ضد ایرانی پایان می یابد و نشان می دهد که طرفدار فرهنگ استعماری عربی بنی هاشمی بوده و برضد فرهنگ و تمدن ایرانی است.

Behrouz_Varzandeh.jpgطنزی تند بر بازی خطرناک نژادپرستی با نقاب میهن‌پرستی

(در رابطه با ویدیویی که یک طالبانی متعصب مذهبی، خامنه‌ای و هواداران ایرانی‌اش را به‌خاطر اخراج افغان‌ها تکفیر می‌کند، و شاه‌اللهی‌هایی که خودشان در وقاحت نمونه‌اند، آن را با ذوق‌زدگی دست‌به‌دست می‌کنند تا به‌بهانه آن و معادل قراردادن او با کل افغانستانی‌ها آنها را بکوبند و مستقیم یا غیرمستقیم مهر تائیدی بزنند بر اخراج آنها از ایران).

این نوشته را بخوان، اگر هنوز هم فکر می‌کنی "اخراج افغان‌ها" یعنی پیروزی ملی

* * *

دمتون گرم واقعاً ! از شدت "وطن‌پرستی" می‌خوایین پرواز کنین!

چنان با ذوق این ویدیو رو پخش کردین، که آدم فکر می‌کنه همین الآن حکم آزادی ایران از اشغال اشرف افغان صادر شده!

آره دیگه، وقتی یه طالبان عقب‌مونده، از جنایت خامنه‌ای و جمهوری اسلامی شاکی می‌شه - یعنی حتی وجدان اونم یه لحظه قلقلک می‌خوره - شما بهانه‌ای طلاعی پیدا می‌کنین واسه معادل قرار دادن او با افغان‌ها در کل و برای خالی کردن عقده‌هاتون برضد هرچی افغانستانیه.

فوراًعلمش می‌کنین، نه به‌خاطر اون حرفی که زده، بلکه چون بهانه خوبی شده واسه‌تون برای حمله به افغان‌ها. چون شما فقط با طالبان مشکل ندارین، با هر چیزی که یه ذره بوی انسانیت بده هم مشکل دارین!

آهای تو، ای "وطن‌پرستِ" نوکیسه! و موافق اخراج افغان‌ها از ایران!

Nikrooz_Azami_3.jpg"انقلاب ملی" نمایانگر تلاشی برای برونرفت از مخمصه‌ای است که جامعه در آن گرفتار آمده؛ تلاشی برای عبور از وضعیت موجود، عمدتاً از منظر سیاسی و حاکمیتی. اما انقلاب "زن، زندگی، آزادی" فراتر از این افق کوتاه‌ مدت است؛ انقلابی است با افق فرهنگی، اجتماعی و انسانی. این انقلاب، حامل نگاهی است که بر پایه‌ی مفهوم شهروندینگی استوار است؛ یعنی ایجاد و گسترش بنیان‌های فرهنگ شهروندی، برابری، آزادی و مسئولیت‌پذیری فردی و جمعی در بستر یک جامعه‌ی مدنی، که همه این مفاهیم منجر به ایجاد فرهنگ نوین ایران خواهد شد.

"انقلاب ملی"در بهترین حالت ممکن است به جابجایی قدرت منجر شود، اما الزاماً به تغییر در بنیان‌های فکری و فرهنگی جامعه نمی‌انجامد. چه‌بسا بر بستری از فرهنگ سیاسی پیشین استوار بماند؛ فرهنگی که ریشه در استبداد دارد و تا کنون چیزی جز سلطه‌ و سرکوب از آن برنخاسته است. در مقابل، انقلاب "زن، زندگی، آزادی" تکیه بر زدودن همین دیرینگیِ فرهنگ استبدادی دارد؛ انقلابی است برای گسست ریشه‌ای از سنت‌های سلطه‌محور، و برای آفرینش نظمی نو بر پایه‌ی حقوق طبیعی انسان، آزادی و برابری شهروندان.

تحولات کنونی، جنبش‌های نسل‌های نو و خیزش‌های متوالی در جامعه‌ی ایران، گویای عطش برای ساختن نظمی اجتماعی و سیاسی هستند که در آن پرچم فردیت، آگاهی و مسئولیت فردی در اهتزاز باشد. در قبول کامل صداقت بیانگران و بازیگران اصلی "انقلاب ملی" محتاطم؛ اما از هر هم‌پیوستگی راستین که آنان با انقلاب "زن، زندگی، آزادی"، با همین نام و معنای اصیل و رهایی‌بخش آن، برقرار کنند، دلشاد و مشعوفم.

نیکروز اعظمی

AmirHossein_Ladan_4.jpgواقعیت های امروز

نخست، در کجا قرار داریم؟

نشریه تایمز اسرائیل، جنگ اسرائیل و ایران را، از نگاه اعداد، پس از ۱۲ روز نبرد، چنین گزارش میدهد:

از سوی ایران، ۵۵۰ موشک، و ۱۰۰۰ پهپاد شلیک شد؛ ۳۱ فروند در مناطق مسکونی اصابت کرد؛ ۲۸ کشته و بیش از ۳۰۰۰ زخمی بجا گذاشت؛ و بیش از ۹۰۰۰ تن اسرائیلی را، آواره ساخت.

ارتش اسرائیل میگوید، قابلیت‌ های ایران، بشدت کاهش یافته و برنامه هسته ‌ای سال ‌ها به عقب برگشته است. گزارش کارشناسان اطلاعاتی اسرائیل: ایران در آغاز جنگ حدود ۲۵۰۰ موشک بالستیک و هزاران پهپاد داشت. در حدود دو سوم از سکوهای پرتاب موشک بالستیک ایران، و در حدود ۱۰۰۰ موشک، در حملات هوایی نابود شده‌ اند.

در مورد پدافند ایران، ارتش اسرائیل اعلام کرد که در بحبوحه درگیریها، بر غرب ایران و تهران برتری هوایی پیدا کرد و بیش از ۸۰ باتری پدافند هوایی ایران را منهدم کرد.

در حملات گسترده و هدفمند اسرائیل، رهبران ارشد نظامی، دانشمندان هسته ‌ای، سایت ‌های غنی‌ سازی اورانیوم و برنامه موشک ‌های بالستیک ایران، از هدفهای نخستین بودند. حداقل ۱۵ دانشمند ارشد هسته ‌ای ایران که روی بمب کار میکردند و ۳۰ فرمانده نظامی در حملات اولیه کشته شدندد. چند تن دیگر نیز، در روزهای بعد کشته شدند. سپهبد ایال زمیر، رئیس ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل، روز سه ‌شنبه گفت که "ما پروژه هسته ‌ای ایران را سال‌ ها به عقب انداخته ایم." (1)

برآورد تعداد جان باختگان در ایران، 943 تن و 8 تن مفقود؛ احتمال دارد تعداد کشته شدگان تا 1100 تن افزایش یابد!

مبارزه پنهانی اسرائیل با تسلیحات هسته ای ایران

جنگ اسرائیل با ایران، یکماه پیش آغاز شد و 12 روز ادامه داشت؛ ولی مبارزه پنهانی اسرائیل با برنامه تسلیحات هسته ای ایران، سال ها پیش (سال 2002)، زمانی که آریل شارون (نخست وزیر اسرائیل)، میر داگان را مسئول سازمان موساد کرد، آغاز شد. داگان معتقد بود، دشوارترین راه، در عین حال مؤثرترین راه مبارزه با ایران، شناسایی دانشمندان هسته ‌ای - موشکی ایران؛ یافتن، و کشتن آنهاست. داگان، "عملیات سر بریدن" را، سال 2002 آغاز کرد.

- قتل مرموز پرفسور اردشیر حسین پور، کارشناس برجستۀ هسته ئی ایران، 19 سال پیش (در دیماه 1385) در کارخانۀ اورانیومِ اصفهان، یک نمونه ای از این مبارزه بود.

- میر داگان در سال 2007 (هجده سال پیش) در تل آویو علنا اعلام کرد، "ما باید قلب ایران (مردم) را هدف بگیریم".

- بیش از 16 سال پیش (6 اردیبهشت 1388) مقاله ی مستندی برای افشای "عملیات سر بریدن" موساد منتشر کردم. (2)

- از آغاز کار میر داگان (سال 2002) در موساد، در رابطه با "عملیات سر بریدن" و برنامه ضربه زدن به برنامه هسته ای کشور، حد اقل ده مقاله منتشر کردم و در چندین مصاحبه تلویزیونی و گفتگوهای اندیشکده آگاهی و شناخت، به آن اشاره نمودم.

- نشریه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت، دو بار، به "عملیات سر بریدن" اشاره کرد.

Ali_Tayefi.jpgعلی طایفی
نامه اخیر میرحسین موسوی در تاکید برای انجام رفراندوم ‌و تاسیس مجلس موسسان پس از جنگ اسراییل با ایران، سبب بروز واکنش‌های متفاوتی شده است. در این میان قریب چند صد فعال سیاسی و مدنی به حمایت از خواسته‌های او‌ پرداخته‌اند که بنظر من بیش از انگه نشانه فرصت باشد، گویای تهدیدی جدی علیه جنبش تحول‌خواهی‌ در ایران است.
از این منظر معتقدم حمایت جریانی از کنشگران مدنی از میرحسین موسوی حمایت از استبداد دینی است که با نوسانی متفاوت از واپسگرایی در اندیشه‌های موسوی پنهان است. سابقه آرا و عملکرد موسوی و مضمون اظهارنظ‌ر اخیر او درباره جنگ هیچ نشانه‌ای از عدول او از آرمان‌های امامش، خمینی ندارد.
در اینجا قصد ندارم به تحلیل گرایش حامیان موسوی صرفا از منظر سیاسی بپردازم بلکه تلاش می‌کنم از بعد جامعه‌شناختی به زمینه‌های رد چنین حمایتی و بسترهای اجتماعی فراتر رفتن از افکار میرحسین موسوی به سوی جنبش مطالبات تحول‌خواه مردم بپزدازم:
یک. اکثریت حامیان نامه موسوی، مجموعه‌ای از اصلاح طلبان داخل و خارج از حکومت و ایران هستند که بنظر می‌رسد بدلیل ناتوانی در مدیریت سیاسی و تغییر سیاسی در جامعه، دست به دامان کمترین‌های تحولات در کشور شده‌اند. این مجموعه توانایی درک ریشه‌ای و ساختاری مسایل اجتماعی و اقتصادی مردم را نداشته و از پیگیری مطالبات مردم از روشی مبتنی بر ساختار اجتماعی دین و سیاست در طی پنج دهه پیش وامانده‌اند.
دو. پس از قریب پنجاه سال استبداد دینی و شکست گزینه حکومت دینی دیگر نباید فرصت را به دین‌خویان پیشین داد که فرصت آزمون تلخ سیاست‌های واپسگرای خود را یافته‌اند. آنچه که امروز جامعه ایران را بسوی تباهی و مرگ کشانده است پیش از آنکه عملکرد حکومت اسلامی باشد، محصول نوع رویکرد و نظریه تغییر اجتماعی است که پیش از نگاه به متن جامعه به هرم قدرت نظارت و عنایت دارد.
سه. کنشگران مدنی حامی موسوی در این نامه، درک تاریخی و منطق موقعیتی تحول اجتماعی ‌‌سیاسی را از دست داده‌اند. اگر گروهی از مردم در مقطع تاریخی قریب بیست سال پیش در جنبش موسوم به سبز، بدنبال حمایت از موسوی بودند، امروز نسل جدید در پی روایت دیگری از تحول‌خواهی و مطالبه‌گری است. وقوع جنبش "زن زندگی آزادی" نشان داد که بخش بزرگی از مردم در پی تامین آرمان‌های سیاسی است که سال‌هاست از افکار کهنه و واپسگرای افرادی چون موسوی عبور کرده است.
چهار. جنبش مدنی عصر حاضر در ایران طبق اکثر مطالعات نگرش‌سنجی و شناخت جنبش‌های اخیر اجتماعی اصولا فرارویی‌خواه و آینده‌نگر است و از رویکردهای گذشته‌گرا دوری می‌جوید. جامعه‌شناسی جنبشی حاکی است که جامعه تحول‌خواه ایران دیگر در پی تامین آرزوهای خود از طریق کنشگران پیش از انقلاب و حین انقلاب نیست.

brown.jpgایران اینترنشنال - در پی انتشار اظهاراتی جنجالی از سوی یکی از استادان دانشگاه جورج‌تاون مبنی بر حمایت ضمنی از حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه‌های نظامی ایالات متحده، رییس موقت این دانشگاه اعلام کرد که این استاد از سمت ریاست دپارتمان برکنار و به مرخصی اجباری فرستاده شده است.

فاکس‌نیوز، سه‌شنبه ۲۵ تیر گزارش داد که جاناتان براون، استاد مطالعات اسلامی و دارنده کرسی الولید بن طلال در دانشکده روابط بین‌الملل جورج‌تاون، پس از انتشار پستی در شبکه اجتماعی «ایکس» در ماه ژوئن، تحت بررسی انضباطی قرار گرفته است.

براون در واکنش به حملات آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران نوشته بود: «من متخصص نیستم، ولی فرض می‌کنم ایران هنوز هم به‌راحتی می‌تواند بمب تولید کند. امیدوارم ایران یک حمله نمادین به یک پایگاه انجام دهد و بعد همه‌چیز متوقف شود. برایم شگفت‌آور است که این موضوع تا این اندازه مورد تمرکز و واکنش افراطی گروه‌هایی مانند بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها و نهادهای حامی اسرائیل قرار گرفته است..»

او در ادامه این پست نوشت: «به‌نظر من، نتایج اصلی این ماجراها ربطی به حمله آمریکا ندارد: اول اینکه ایران می‌تواند ضربه بخورد و دوام بیاورد؛ دوم اینکه اگر اسرائیل به شهرهای ایران حمله کند، خودش بدجوری ضربه می‌خورد - من واقعاً از میزان خسارت موشک‌های ایرانی شوکه شدم».

او همچنین شاهزاده رضا پهلوی را فاقد هرگونه جایگاه تاثیرگذار در تحولات جاری دانسته است.

tweet.jpg

به گزارش فاکس‌نیوز دیجیتال، این اظهارات با موجی از خشم کاربران در فضای مجازی همراه شد و بسیاری براون را به «تشویق به خشونت علیه نیروهای آمریکایی» و «تحقیر قربانیان حملات ایران» متهم کردند.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

سارا یائل هیرشهورن، پژوهشگر موسسه سیاست مردم یهود، در واکنش به این اظهارات نوشت: «من با جاناتان براون هم‌کلاس بودم. از اینکه او خواستار حمله ایران به نیروهای آمریکایی و هیجان‌زده از آسیب به غیرنظامیان اسرائیلی شده، شوکه‌ام. @Georgetown - کافی است!»

رابرت گرووز، رییس موقت دانشگاه جورج‌تاون، سه‌شنبه ۲۴ تیر در جلسه استماع کمیته آموزش و نیروی کار مجلس نمایندگان با عنوان «یهودی‌ستیزی در آموزش عالی» شهادت داد که براون دیگر رییس دپارتمان نیست، به مرخصی فرستاده شده و دانشگاه روند بررسی رسمی پرونده او را آغاز کرده است.

szk.jpgصادق زیباکلام

پاسخگویی حاکمیت‌ها در قبال تصمیمات و عملکردشان یکی از بنیادی‌ترین اساس حکمرانی‌های مبتنی بر دمکراسی است. ارکان مختلف حاکمیت در نظام‌های مبتنی بر دمکراسی در قبال سیاست‌ها و تصمیماتشان به پارلمان این نظام‌ها پاسخگو هستند و در موارد حاد اگر پارلمان از عملکرد دولت راضی نباشد، رأی به برکناری آن می‌دهد.

در نظام ما پاسخگویی بسیار محدود و در بسیاری موارد اساساً وجود ندارد. نظام هرچه کرده درست بوده و هرچه هم که نکرده درست‌تر. بخش‌های مختلف نظام بندرت در برابر مجلس در مقام پاسخگویی قرار گرفته‌اند.

رویدادهای مهمی در گذشته و حال در کشور اتفاق افتاده‌اند بدون آنکه مجلس کمترین نقشی در بررسی آن رویدادها داشته باشد. کانه آن رویدادها به ایران مربوط نمی‌شده و در کشور دیگری اتفاق افتاده‌اند.

کشور با کمبود برق، گاز و مهم‌تر از همه آب، مواجه بوده است. مجلس از کدام بخش از حاکمیت مطالبه پاسخگویی نموده که برنامه‌ریزی‌های بلندمدت نظام برای رفع این ناترازی‌ها ظرف سال‌های گذشته کدام بوده؟

ظرف سه دهه گذشته، هزاران میلیارد برای هسته‌ای هزینه شد؛ هسته‌ای کدام دستاورد و پیشرفت را برای کشور داشته؟ آیا مجلس نمی‌بایستی مطالبه پاسخگویی از نظام در قبال چاه ویل هسته‌ای می‌کرد؟

در جریان جنگ ۱۲روزه، معلوم شد که اسرائیلی‌ها نفوذ زیادی در دستگاه‌های نظامی و امنیتی ما کرده‌اند. آیا بعد از جنگ، پاسخگویی از سوی نظام دراین‌خصوص صورت‌گرفته؟

نه سخنی از اسباب و علل و چرایی آن جنگ صورت می‌گیرد، و نه کلامی پیرامون آثار، تبعات و خسارت‌های آن. فقط یکسره صداوسیما و دستگاه‌های تبلیغاتی دارند از عرق میهنی، وفاداری به خاک ایران و همبستگی ملی صحبت می‌کنند. گویی هدف آن جنگ ایجاد وحدت و عرق ملی بوده؟

آیا وقتی سه دهه سرمایه‌گذاری ما در سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و عراق از بین رفت، هیچ پاسخگویی از جانب نظام وجود داشت؟

آیا نظام تاکنون به این پرسش پاسخ داده که وظیفه نابودی اسرائیل را چه کسی به ایران محول کرده؟ آیا برای نظام اهمیتی دارد که چند درصد از مردم ایران موافق مرگ بر آمریکا هستند؟

نظام اساساً هرچه را که خودباور دارد درست و برحق است را پیش می‌برد صرف‌نظر از آثار و پی‌آمدهای کوتاه و بلندمدت آن سیاست‌ها برای کشور.

baeirootbanner.jpgیوسف تیموری، بازیگر، در گفت‌وگویی با شبکه نسیم، از پوشش برخی زنان در ایران انتقاد کرد و گفت: «اگر کسی چیزی نگوید، طوری به خیابان می‌آیی که حتی در اروپا هم نمی‌توان دید. ایران کشور خانوادگی‌ست.

خانم محترم باید درست بیرون بیایی. به خدا در لبنان هم این‌طور نیست.»

این در حالی است که به‌رغم تلاش مقام‌های جمهوری اسلامی برای پیشبرد طرح‌های مرتبط با تحمیل حجاب اجباری، نافرمانی مدنی و حضور زنان با پوشش آزاد در عرصه عمومی ادامه دارد.

تصاویری از تعطیلات تابستانی جوانان لبنانی در بیروت

beirout.jpg

perpanchi.jpgمهدی پرپنچی - جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل، فراتر از هزینه‌های نظامی و سیاسی آن، به نقطه‌ای تعیین‌کننده در ذهنیت جامعه ایران بدل خواهد شد. جنگی که شاید از نظر نظامی همچنان ادامه پیدا کند، اما از منظر روانی، به پایان رسیده است: پایانی به سود واقع‌بینی، و به زیان توهم و خودفریبی. برای میلیون‌ها ایرانی، این جنگ تصویری عریان و بی‌پرده از وضعیت امروز ایران و نظام جمهوری اسلامی ترسیم کرد: ساختار سیاسی فاسد، فرسوده و ناکارآمد، مردم خسته و سرخورده، اقتصاد منزوی، بیمار و غیرمولد، جامعه‌ چندپاره و سردرگم، و نیروی نظامی ناتوان در برابر تهدید! تصویری دهشتناک که نه با تبلیغات و دامن زدن به احساسات ملی‌گرایانه قابل ترمیم است، و نه با امنیتی‌سازی فضا قابل انکار.

ناتوانی حکومت در مهار جنگ و تبعات آن و ضعف شدیدش در روایت‌سازی، در کنار سکوت یا بی‌تفاوتی بخش بزرگی از جامعه، نشانه‌ای روشن از شکافی است که سال‌هاست میان مردم و حاکمان، عمیق‌تر می‌شود. مردمی که به‌درستی خود را وارث تمدنی کهن و سرزمینی پهناور می‌دانند، شاهد آن بودند که کشوری نوساز و کوچک، شکستی تحقیرآمیز را بر حاکمان نالایق‌ ایران تحمیل کرد. پیامدهای تلخ نزدیک به پنج دهه سیاست‌های مداخله‌جویانه جمهوری اسلامی، به‌وضوح پیش چشم ایرانیان آشکار شد و آنان را با جایگاه و امکانات واقعی کشورشان در جهان، آشنا‌تر کرد. آنان همچنین دریافتند که صرف‌نظر از میزان مخالفت یا موافقت‌شان با نظام سیاسی کشور، هزینه سیاست‌های مخرب آن را مردم ایران یک‌جا می‌پردازند و خواهند پرداخت. آنچه این رویداد را به یک نقطه عطف در ادراک تاریخی ایرانیان از وضعیت فعلی خود بدل می‌کند، هم‌زمانی آن با تحولی زیرپوستی در لایه‌های اجتماعی ایران است.

نسل جدید، نه با آرمان‌های انقلاب، که با عمل‌گرایی، خواسته‌های فردی، رفاه‌محوری و نگاه جهانی زندگی می‌کند. نسلی که در بستر شبکه‌های اجتماعی، بازارهای آزاد دیجیتال و سبک زندگی جهانی رشد کرده است، پیوندی با مفاهیمی چون «آرمان‌های جهان اسلام» یا «مقاومت منطقه‌ای» احساس نمی‌کند. خواسته‌ی این نسل، زندگی عادی، آزادی فردی و فرصت توسعه است، نه تکرار روایت‌های انقلابی. شکاف میان جمهوری اسلامی و این نسل، دیگر صرفاً سیاسی یا نسلی نیست؛ بلکه به سطحی تمدنی رسیده است.

جمهوری اسلامی کماکان در چارچوب ادبیات امنیتی دهه شصت شمسی و ایدئولوژی‌های شکست‌خورده دهه هفتاد میلادی عمل می‌کند، در حالی که نسل امروز ایران در جهانی دیگر تنفس می‌کند. از همین‌رو، حتی جنگی با این ابعاد نیز نتوانست انسجامی عاطفی یا ملی حول حاکمیت پدید آورد؛ برعکس، احساس شکست، بی‌پناهی و بی‌اعتمادی را در دل جامعه عمیق‌تر کرد. در کنار این تحولِ نسلی، روایت تاریخی نیز در حال بازنویسی است. ایرانیان، به‌درستی به تاریخ و تمدن گذشته خود افتخار می‌کنند، اما جهان امروز را نمی‌توان با شکوه تاریخی دیروز اداره کرد. قدرت در عصر حاضر، محصول توسعه، دیپلماسی، فناوری و پیوند با اقتصاد جهانی است.

شکست در این جنگ، فرصتی است برای بازنگری. فرصتی برای عبور از توهم قدرت نظامی به واقع‌گرایی ملی. برای درک این حقیقت که امنیت و رفاه، بیش از هر چیز، به داشتن حکومتی دموکراتیک و توسعه‌محور و بازسازی رابطه‌ دولت و ملت و پیوستگی با دنیای مدرن وابسته است، نه به بازتولید دشمنی و انزوا. شکست جمهوری اسلامی در جنگ با اسرائیل را باید در امتداد شکست‌های تاریخی ایران، از چالدران تا ترکمانچای، درک کرد: لحظاتی که ضعف ساختاری، غرور بی‌پشتوانه و انکار واقعیت، به تحقیر ملی انجامید.

آن شکست‌ها، هرچند تلخ، به بیداری نخبگان و آغاز مسیر اصلاح انجامید.

اما امروز، خطر بزرگ‌تر است: نظامی که نه‌تنها شکست می‌خورد، بلکه جامعه را از توان بازسازی و امید نیز تهی کرده است. اگر جامعه امروز ایران، ناظر خاموش وقایع جاری باشد و تلاشی برای ایفای نقش فعال در آن نکند، اگر این شکست به نقطه‌ای برای بیداری بدل نشود، سرنوشت ایران چیزی نخواهد بود جز تکرار ناکامی‌های گذشته در شکلی سهمگین‌تر؛ یک سرزمین سوخته و ملتی شکست‌خورده، گرفتار در چنبره‌ نظامی که نه توسعه می‌فهمد، نه آداب دوران مدرن را می‌شناسد، نه صلاح ملک را درمی‌یابد، نه می‌داند چگونه بجنگد، و نه چگونه صلح بسازد.

pezeshkian.jpgایران اینترنشنال - مصطفی مولوی، بازرس ویژه رییس‌جمهوری، فاش کرد که در جریان سفر غیررسمی مسعود پزشکیان به تبریز، سه خودرو حامل او و محافظانش به‌دلیل دریافت بنزین مخلوط با آب در استان قزوین در نیمه راه خاموش شده‌اند و رییس دولت در جمهوری اسلامی بقیه راه را با تاکسی تا تبریز پیموده است.

او سه‌شنبه ۲۴ تیر در استانداری قزوین از تخلف یک جایگاه سوخت بین‌راهی در این استان پرده برداشت و گفت که باک سه خودرو هیئت همراه رییس‌جمهوری با بنزینی پر شد که آلوده به آب بود.

او گفت: «قبل از تاسوعا رییس‌جمهوری به همراه محافظان زمینی با سه خودرو به سمت تبربز به راه می‌افتند و نرسیده به خروجی اتوبان رشت در یک مجتمع بنزین می‌زنند. بعد از بنزین زدن هر سه خودرو نرسیده به تاکستان خاموش می‌شوند که بعد از پیگیر شدن متوجه شدیم در این جایگاه سوخت بنزین بی‌کیفیت و مخلوط با آب عرضه می‌شود و پیشتر هم این تخلف را داشته است.»

ه گفته مولوی، مسعود پزشکیان در واکنش به این اتفاق نه با استانداری تماس گرفت و نه اقدامی رسمی انجام داد، بلکه با تاکسی شخصی به تبریز رفت.

مولوی همچنین گفت که تماس با شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی، وجود سابقه تخلف برای جایگاه مذکور را تایید کرده است.

او گفت: «این جایگاه پیش‌تر هم شکایاتی در همین زمینه داشته است.»

بازرس ویژه رییس دولت در جمهوری اسلامی اما توضیح نداد که این جایگاه چرا با داشتن سابقه تخلف و آگاهی دستگاه‌های مسئول از این تخلفات، همچنان فعال است.

از «آب در بنزین» تا «کم‌فروشی سیستماتیک»: روایتی تکرارشونده از جایگاه‌های سوخت ایران

ماجرای عرضه بنزین آلوده یا کم‌فروشی در جایگاه‌های سوخت، پیشینه‌ای طولانی در ایران دارد. بارها گزارش‌هایی مبنی بر اضافه شدن آب یا حتی هوا به بنزین منتشر شده، و بسیاری از رانندگان ایرانی نسبت به کیفیت سوخت، کاهش زودهنگام میزان بنزین پس از سوخت‌گیری، و فسادهای گسترده در این حوزه اعتراض کرده‌اند.

در مواردی، فیلم‌هایی از اختلاف فاحش بین میزان واقعی بنزین دریافتی و عدد نمایشگر پمپ منتشر شده است. یکی از این ویدیوها نشان می‌دهد بطری یک و نیم لیتری هنگام سوخت‌گیری پر می‌شود، اما عدد نمایشگر پمپ، سه لیتر را نشان می‌دهد.

sarkhoshbanner.jpgسروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

مقدمه: جنگ روایت‌ها بر دیوارهای شهر

در چشم‌انداز سیاسی ایران، جایی که هر دیوار یک بیانیه‌ی بالقوه و هر تصویر یک سرباز در جنگ روایت‌هاست، ظهور ناگهانی شمایل شاپور یکم ساسانی در خیابان‌های تهران یک رخداد عادی نیست؛ یک مانور سیاسی حساب‌شده است. این اقدام، به‌ویژه هم‌زمانی آن با ایام سوگواری محرم که در آن فضای شهری تحت سیطره‌ی نمادهای شیعی است، بیش از آنکه یک اتفاق فرهنگی باشد، نشانگان یک تغییر راهبرد عمیق در دستگاه قدرت است. این مقاله استدلال می‌کند که این کنش نمادین، نه یک چرخش ساده به سوی ملی‌گرایی، و نه یک اقدام تبلیغاتی سطحی، بلکه یک قمار هژمونیک (Hegemonic) پیچیده است؛ تلاشی برای تصاحب و خلع سلاح گفتمان رقیب (ناسیونالیسم سکولار) که از دل یک بحران در کارآمدی روایت‌های ایدئولوژیک پیشین و در بستر نزاع‌های جناحی درون ساختار قدرت، متولد شده است.

این تحلیل، با کالبدشکافی این استراتژی، به چهار پرسش کلیدی پاسخ خواهد داد: اول، چرا از میان تمام نمادهای تاریخی، «شاپور یکم» انتخاب شد؟ دوم، این انتخاب، بازتاب کدام منطق و نزاع درونی در ساختار دولت است؟ سوم، هدف نهایی این راهبرد تصاحب نمادین چیست؟ و چهارم، جامعه به عنوان مخاطب نهایی، چگونه با این پیام روبرو می‌شود و آیا این استراتژی به اهداف خود می‌رسد؟

۱. پادشاه برگزیده: چرا شاپور و نه کوروش؟

اولین قدم در رمزگشایی این مانور سیاسی، تحلیل انتخاب خودِ نماد است. این انتخاب، مانند اولین حرکت در یک بازی شطرنج پیچیده، استراتژی کلی بازیگر را آشکار می‌کند. انتخاب شاپور یکم، در برابر گزینه‌های مشهورتری چون کوروش کبیر یا داریوش بزرگ، یک انتخاب کاملاً هدفمند و استراتژیک است که دلایل آن را می‌توان در چند لایه بررسی کرد.

الف) عبور از نماد «آلوده» به گفتمان رقیب

کوروش کبیر، به عنوان مشهورترین چهره‌ی ایران باستان، یک نماد قدرتمند اما در عین حال «آلوده» به گفتمان‌های رقیب است. حکومت پهلوی، کوروش را به مرکز ثقل ایدئولوژی ناسیونالیسم شاهنشاهی خود تبدیل کرد و پس از انقلاب نیز، جریان‌های اپوزیسیون خارج از کشور به طور گسترده از او به عنوان نماد اصلی خود در برابر جمهوری اسلامی بهره برده‌اند. هرگونه استفاده‌ی مستقیم و پررنگ از کوروش توسط حاکمیت فعلی، می‌توانست به یکی از این دو معنا تفسیر شود: یا یک عقب‌نشینی آشکار در برابر گفتمان پهلوی، یا تأیید ناخواسته‌ی روایت اپوزیسیون. در هر دو حالت، یک ریسک سیاسی بزرگ محسوب می‌شد.

ب) گزینش نماد متناسب با گفتمان «مقاومت»

شاپور یکم، بر خلاف کوروش که نماد «عدالت و مدارا» است، پیام‌های بسیار مشخص و کارآمدتری برای گفتمان رسمی امروز ایران دارد:

1. نماد پیروزی بر غرب: برجسته‌ترین و ماندگارترین تصویر از شاپور در حافظه‌ی تاریخی، صحنه‌ی به زانو درآمدن والرین، امپراتور روم، در برابر اوست. در شرایطی که سیاست خارجی رسمی بر ایده‌ی «مقاومت» در برابر فشار قدرت‌های غربی (مشخصاً آمریکا که به عنوان «روم جدید» بازنمایی می‌شود) استوار است، هیچ نماد تاریخی بهتر از شاپور نمی‌تواند این پیام را به صورت بصری منتقل کند. او یک همتای تاریخی (Historical Analogue) بی‌نقص برای روایت «پیروزی شرق بر غرب» و تحقیر یک ابرقدرت متجاوز است.

2. نماد اقتدار نظامی خدشه‌ناپذیر: شاپور بیش از هر چیز یک فاتح و یک پادشاه جنگاور است. برجسته کردن او، تأکیدی مستقیم بر ارزش «اقتدار» و «قدرت نظامی» به عنوان ستون فقرات هویت و امنیت ملی است. این رویکرد، با دیدگاه جناح‌های امنیتی-نظامی در ساختار قدرت که بر راهکارهای مبتنی بر قدرت سخت تأکید دارند، هم‌سویی کامل دارد.

3. امکان تدوین یک روایت ملی جدید: از آنجا که شاپور به اندازه‌ی کوروش به یک گفتمان خاص گره نخورده است، به نظام این فرصت را می‌دهد که روایت ملی‌گرایانه‌ی «نسخه‌ی خود» را بنویسد؛ روایتی که ضمن بهره‌برداری از غرور ملی، کاملاً از ناسیونالیسم دوران پهلوی متمایز است و با اهداف ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک کنونی نظام تنظیم شده است.

بنابراین، انتخاب شاپور، یک انتخاب تصادفی نیست. این گزینش، نشان از یک تصمیم استراتژیک برای جایگزینی یک ناسیونالیسم لیبرال و جهان‌شمول (مرتبط با کوروش) با یک ناسیونالیسم مبارز، ضدغربی، و دولت‌محور دارد که با پازل سیاسی و امنیتی امروز حاکمیت، سازگارتر است.

nbc.jpgبی بی سی - شبکه خبری ان‌بی‌سی آمریکا به نقل از مقامات فعلی و سابق آمریکایی گزارش داد که «یک ارزیابی جدید» دولت آمریکا حاکی از آن است که «فقط یکی» از تاسیسات هسته‌ای ایران یعنی سایت فردو در حملات آمریکا «نابود شده» است و سایت‌های نطنز و اصفهان، «خسارات جزئی» دیده است. این گزارش در حالی منتشر شده که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، بارها گفته که قابلیت‌های هسته‌ای ایران را «کاملا» نابود کرده است. نهاد‌های اطلاعاتی و مقام‌های آمریکا گزارش‌هایی متفاوت و در مواردی ضد‌و‌نقیض از میزان خسارت وارد شده به تاسیسات ایران ارائه کرده‌اند.

به گزارش شبکه ان‌بی‌سی، چهار مقام «آگاه» گفتند که این ارزیابی بخشی از تلاش‌های مداوم دولت ترامپ برای تعیین وضعیت برنامه هسته‌ای ایران از زمان حمله به تأسیسات است که در روزهای اخیر به برخی از قانونگذاران آمریکایی، مقامات وزارت دفاع و کشورهای متحد ارائه شده است.

در گزارش ان‌بی‌سی که روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه / ۱۷ ژوئیه منتشر شده است، این شبکه خبری دریافته که فرماندهی مرکزی آمریکا طرح بسیار جامع‌تری را برای حمله به ایران تدوین کرده بود که به جای یک شب چندین‌هفته هم به طول می‌انجامید اما دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، این طرح را رد کرده است چون با سیاست‌های او مبنی بر بیرون کشیدن پای آمریکا از درگیری‌های خارجی در تضاد بود.

پیشتر یک گزارش محرمانه پنتاگون به بیرون درز کرده بود که در آن آمده بود که «حمله آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران را فقط چند ماه به عقب انداخته و آن را نابود نکرده است.» اما دونالد ترامپ این گزارش را «ناتمام» توصیف کرده بود و باردیگر تاکید کرده بود که «برنامه هسته‌ای ایران نابود شده است.»

بعد از واکنش خشمگینانه دونالد ترامپ به گزارش درز کرده پنتاگون که ظاهرا ارزیابی او مبنی بر نابود شدن برنامه هسته‌ای ایران را زیر سوال می‌برد، مقام‌ها و نهادهای اطلاعاتی آمریکا در گزارش‌ها و اظهارنظر‌هایی بر «موفقیت» حملات آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران تاکید کردند.

mousavi.jpgبیش از ۸۰۰ شخصیت ایرانی از پیشنهاد میرحسین موسوی برای تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی حمایت کردند

این گروه از شخصیت های سیاسی و فرهنگی در داخل و خارج ایران از پیشنهاد اخیر میرحسین موسوی برای برگزاری همه پرسی، تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی حمایت کردند. برخی از این افراد همچون مصطفی تاجزاده و ابوالفضل قدیانی اکنون در ایران زندانی هستند. در میان امضاکنندگان برخی از مقام‌های سابق جمهوری اسلامی هم دیده می‌شود.

:::

در روزهایی که گذشت ایران -- این سرزمین دیرین‌ با مردمانی نجیب و سربلند -- در نتیجهٔ سیاست خارجی اشتباه، فساد گسترده و خطاهای محاسباتی پی‌درپی حکمرانان، توسّط اسرائیل و آمریکا و بر مبنای طرحی درازمدت مورد تجاوز نظامی قرار گرفت. جان و مال ایرانیان در آتش جنگی سوخت که دلسوزان ملک و ملت سالها نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند. امّا خرد جمعی ملّت سرافراز ایران بار دیگر ثابت کرد که در عین تنّوع قومی و مذهبی، ریشه‌های همبستگی ملّی را هنوز در بطن خود زنده نگه داشته است. ما با تکیه بر خرد جمعی مردم شریف ایران هنوز به ساختن آینده‌ای روشن برای ایرانی آزاد، متکثّر و مستقل امید‌واریم و برای تحقّق چنین امیدیست که یک‌صدا و متّحد شده‌ایم.

‏ما جمعی از فعّالان سیاسی، مدنی و فرهنگی که از درون یا بیرون زندان‌های جمهوری اسلامی پیوسته شاهد دردها و رنج‌های این مردم بوده‌ایم، از مواضع اخیر میرحسین موسوی که در بیانیه‌ای مسئولانه و تاریخی از دل حصر خانگی در خیابان اختر منتشر شد، پشتیبانی می‌کنیم. تأکید او بر لزوم احترام به حق تعیین سرنوشت مردم ایران و ضرورت بازنگری بنیادین در ساختار سیاسی کشور، نه از سر ستیز بلکه برای نجات ایران از تکرار خطاهای مهلک تاریخی است.

‏همان‌گونه که میرحسین هشدار می‌دهد، دفاع ملّی در برابر تجاوز بیرونی نمی‌تواند بهانه‌ای برای تداوم سیاست‌های غلط داخلی باشد. اتّحاد در برابر تجاوز خارجی تنها در صورتی پایدار و مؤثر خواهد بود که ساکنان ایران‌زمین در سرزمین خود احساس امنیت، کرامت و مشارکت واقعی در تعیین سرنوشتشان را داشته باشند.

‏ما نیز بر این باوریم که گام نخستین و ضروری برای عبور از شرایط بحرانی کنونی، برگزاری همه‌پرسی آزاد جهت تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید است؛ قانونی که بر مبنای دموکراسی، حاکمیت ملی و موازین حقوق بشری تنظیم شده باشد.

‏بر مبنای چنین قانونی و در هنگامه‌ی همه‌پرسی آزاد، همهٔ ایرانیان -- با هر عقیده، گرایش سیاسی، و سبک زندگی -- باید خود را دارای نماینده‌ و شریک در تنظیم امور حاکمیت جدید بدانند.

‏ما هم‌چنین خواهان رفع فوری حصر از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، آزادی فوری و بی‌قیدوشرط همهٔ زندانیان سیاسی و عقیدتی، پایان سانسور و انحصار رسانه‌ای، و به رسمیت شناختن سیاست‌ورزی و جامعه مدنی مستقل هستیم.

‏در دفاع از ایران، هیچ‌چیز ضروری‌تر و اخلاقی‌تر از بازگرداندن قدرت به مردم نیست.

‏٢٥ تیرماه ۱۴۰۴

فهرست اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:

shahid2.jpgمرگ سرتیپ پاسدار غلامحسین غیب‌پرور یک دست‌اندرکار دیگر سرکوب

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای، ابراهیم بیانی، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس، در برنامه زنده تلویزیونی سیمای فارس با تسلیت شهادت سردار سرتیپ پاسدار غلامحسین غیب‌پرور از فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، گفت:

پاسدار غیب‌پرور در زمان شهادت سردار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران در نزدیکی این شهید بزرگوار بود و جزو اولین افرادی بود که بر بالین شهید حاضر شد و پس از آن، مدیریت صحنه به‌ویژه هماهنگی و مدیریت استان‌ها را بر عهده گرفت.

بیانی با بیان این‌که یک هفته قبل از جنگ ۱۲ روزه، این سردار شهید اسلام به علت عوارض شیمیایی دچار بیماری شده بود، افزود: شهید غیب‌پرور در مدت جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به‌طور کامل در قرارگاه امنیتی حضور فعال داشت و پس از اعلام توقف جنگ، به علت فشار‌های جسمی ناشی از عوارض شیمیایی دوران ۸ سال دفاع مقدس به بیمارستان منتقل شد.

وی ادامه داد: این شهید والامقام ساعت یک بامداد امروز به همرزمان شهیدش پیوست.

وی با اشاره به مسئولیت‌های مختلف این سردار رشید اسلام در دوران دفاع مقدس و پس از آن، گفت: سردار شهید غیب‌پرور همواره منشا خدمات بسیار ارزنده و مؤثری در سراسر کشور و محور مقاومت بود و شاگردان زیادی را برای دفاع از وطن تربیت کرد.

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس، آرامش و امنیت مردم را از دغدغه‌های اصلی شهید سردار سرتیپ پاسدار غلامحسین غیب‌پرور عنوان کرد و گفت: وقتی دشمنان به دنبال ناامن کردن کشور بودند، این شهید والامقام شب و روز نمی‌شناخت و برای حفظ امنیت کشور از خود و خانواده‌اش گذشته بود.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

ما برای حفظ ایران عزیز در این شرایط بسیار خطرناک با کسی شوخی نداریم. بزرگترین مشکل ما با دستگاه جمهوری اسلامی این است که قصد دارد کشور را فدای منافع آخوندهای چند حوزه علمیه کند که بیشتر از نوک دماغ خود را نمی بینند. می خواهند ایران را خرج مافیای دور زدن تحریم ها و طبقه نوظهور آقازاده های میلیاردر کنند. و اگر بتوانند تک تک ایرانی ها را به قربانگاه شرکت های تحت پوشش بیت- سپاه خواهند فرستاد که به کسی رحم نمی کنند.

وقتی یک نظام سیاسی از سوی کسانی اداره می شود که زندانی هذیان های تاریخی خود هستند همین می شود که امروز با آن مواجهیم. یعنی جمهوری اسلامی که در پشت یک در بسته با سه قفل از سه طرف گیر کرده است .این سه قفل تهدید اسراییل و حملات پهپادی است که بعد از آتش بس خاتمه نیافت. مکانیسم ماشه است که به نظر می رسد دارد فعال می شود و در نهایت فروپاشی اقتصادی که بعید است بتوان مانع آن شد.

جمهوری اسلامی امروز صریح تراز هر روز دیگری با اجبار توقف فعالیت های اتمی، غنی سازی صفر، و انهدام موشک های بالستیک دور برد با توانایی حمل کلاهک هسته ای مواجه است. در صورتی که باندهای حاکم تصمیم بگیرند از ان پی تی خارج یا به خود مغرور شوند و دور جدیدی از درگیری با اسراییل را بر مردم تحمیل کنند در آن صورت باید دید اسراییل و موساد که کنترل جاهای مهمی از ایران را در دست دارند چه آس هایی رو خواهند کرد.

در جریان جنگ ۱۲ روزه مردم شهرها و روستاهای مناطق مرزی بارها شاهد پرواز پهپاد و هواپیما از طرف جمهوری آذربایجان به طرف جنوب و به عمق خاک ایران بوده اند. سالهاست که اسراییل روابط گسترده ای با جمهوری آذربایحان به ریاست الهام علیف دارد. اسراییل از ادعاهای مرزی باکو در تنش با ارمنستان و علیه ایران حمایت می کند و رفت و آمد مقام های سیاسی نظامی اسراییل به جمهوری آذربایجان بیش از حد معمول بوده است.

کسی نمی تواند الهام علی اف را مجبور به پذیرش یا طرد یک سیاست خارجی کند. اما او با حمایت لجستیک از عملیات نظامی اسراییل علیه ایران عملا در طرف مقابل ایران قرار گرفته است. احیانا اگر سفر اخیر پزشکیان به باکو را سند روابط دوستانه تهران باکو تلقی کرده اید به این توجه داشته باشید که وزارت خارجه و بخصوص شخص پزشکیان در جریان أمور زیربنایی قرار ندارند و تهدید ناشی از همکاری اسراییل و باکو را درک نمی کنند. به احتمال زیاد در صورتی که بحران اسراییل با ایران به نقاط حساس ختم شود می توان انتظار داشت که رییس جمهور جمهوری آذربایجان با اشغال دالان زنگزور عملا ارتباط ایران با ارمنستان را قطع کرده و حمایت رجب طیب اردوغان را نیز با خود خواهد داشت. در آن صورت فقط یکی از آس های اسراییل رو خواهد شد که مسئولیت تاریخی آن بر عهده علی اف و رجب طیب اردوغان اردوغان خواهد بود.

دیدنی های، خبرنامه گویا - گروه موسیقی کولدپلی به‌طور تصادفی در کنسرت‌ خود، رابطه‌ی بین اندی بایرون، مدیرعامل شرکت بزرگ فناوری «آسترونومر»، و کریستین کابوت، رئیس منابع انسانی این شرکت را فاش کرد.

وقتی این زوج متوجه شدند که دوربین روی آن‌هاست، دچار دستپاچگی شدند. در آن لحظه، کریس مارتین خواننده گروه کولدپلی به تماشاچیان کنسرت می گوید «این دو نفر یا با هم رابطه‌ی نامشروع دارند، یا خیلی خجالتی‌ هستند»

مگان کریگن همسر اندی بایرون مدیرعامل شرکت آسترونومر است، این‌دو صاحب دو فرزند هستند.

p1.jpg

masih.jpg«یوسف تیموری»، بازیگر سینما و تلویزیون، در گفت‌وگویی با شبکه «نسیم» صدا و سیما خطاب به زنان ایرانی، در اظهاراتی سراسر ناهمخوان با واقعیت و در جهت دخالت در انتخاب و زندگی خصوصی زنان ایرانی مدعی شد: «اگر کسی چیزی نگوید، طوری به خیابان می‌آیی که حتی در اروپا هم نمی‌توان دید. ایران کشور خانوادگی‌ست. خانم محترم باید درست بیرون بیایی. به خدا در لبنان هم این‌طور نیست.»

مسیح علی نژاد روزنامه‌نگار و فعال مدنی در واکنش به او ویدئو زیر را منتشر کرد و نوشت: .

عجب! فقط یوسف تیموری را کم داشتیم که بیاید و در صداوسیما بنشیند و درباره انتخاب لباس و نوع پوشش زنان در ایران تعیین تکلیف کند.

بازیگر سینما و تلویزیون که در زندگی شخصی و مراودات اجتماعی خودش و حتی در نوع لباس پوشیدنش، یه گواه تصاویری که از او موجود است، هیچ محدودیتی برای خود قائل نیست، ناگهان برای زنان ایران معلم اخلاق شده است و پوشش زنان ایران را مناسب نمی‌داند.

چرا فکر کردی زنان در ایران با تمام هزینه‌هایی که در این سالها داده‌اند و می‌دهند، حالا برای این افاضات تو اهمیتی قائل خواهند شد؟ اصلا تو که هستی و از کدام جایگاه درباره پوشش زنان نظر می‌دهی؟

کدام پروژه چرب سینمایی و یا تلویزیونی‌ات لنگ بود که آمدی و اینچنین به قیمت بی‌آبرویی خودت درباره حق انتخاب لباس زنان، شکر تناول می‌کنی؟

اقای تیموری! سرت را از توی لباس زنان بیرون بکش! پوشش زنان ایران نه به تو و نه به گنده‌تر از تو هیچ ربطی ندارد.

این زنان از روی آخوند و سپاهی و گشت ارشاد رد شده‌اند و همه جور هزینه داده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند. تو که جای خود داری!

:::

jail.jpgرادیو فردا - محمد نوری‌زاد، فعال مدنی زندانی، با انتشار یک فایل صوتی از زندان تهران بزرگ (فشافویه) از تجمع زندانیان سیاسیِ این زندان در اعتراض به برهنه کردن زنان زندانی خبر داد.

در این فایل صوتی که روز پنج‌شنبه ۲۶ تیر منتشر شده، آقای نوری‌زاد می‌گوید که زندانیان زن روز چهارشنبه پیش از ملاقات با خانواده‌های خود به شکل «وقیحانه» و کاملا «برهنه» مورد بازرسی بدنی قرار گرفته‌ بودند.

او رفتار مسئولان زندان تهران بزرگ را از مصادیق «تجاوز جنسی» برمی‌شمارد و در عین حال آنان را به وارد کردن انواع مواد مخدر به داخل زندان متهم می‌کند.

او در ادامه با اشاره به آمادگی اعتصاب‌کنندگان برای برخورد گارد با آنها افزود: «این حرکت، حرکتی جمعی است و همگان از این رفتار وقیحانه که به عنوان تجاوز جنسی تعریف می‌شود، عصبی هستند.»



آقای نوری‌زاد در پیام خود همچنین به یک دختر زندانی ۱۳ ساله اشاره می‌کند که به دلیل شوک ناشی از برهنه شدن توسط بازرسان، در جریان ملاقات با پدرش بی‌وقفه گریه می‌کرده است.

پیش از آقای نوری‌زاد، پیام باستانی، دیگر زندانی سیاسی محبوس در زندان تهران بزرگ، در یک پیام صوتی ضمن اشاره به برخورد زنندۀ مأموران با خانواده‌های زندانیان در هنگام ملاقات، به موضوع برهنه کردن زنان زندانی اشاره کرده بود.

kayhan.jpgپزشکیان: معلوم شد در زمینه امنیتی اشکالات اساسی داشتیم

کیهان لندن - سه هفته پس از اعلام «آتش‌بس» در شرایطی که گفته می‌شود اسرائیل خود را برای حملات مجدد به مراکز استراتژیک جمهوری اسلامی آماده می‌کند، مسعود پزشکیان روز چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴ در جلسه هیئت دولت بر ضرورت رفع اشکالات امنیتی آشکار شده در جنگ ۱۲ روزه تاکید کرد.

پزشکیان گفته است، «در جنگ اخیر معلوم شد که در زمینه‌های امنیتی اشکلات اساسی داشته‌ایم؛ باید آسیب‌شناسی لازم در این زمینه صورت بگیرد تا آسیب‌ها به کشورمان در این موارد به حداقل برسد.»

در این میان، از یکسو فرماندهان نظامی و آندسته مسئولان که از جنگ ۱۲ روزه قِسِر در رفته‌اند همچنان برای اسرائیل و آمریکا رجزخوانی می‌کنند، اما کم نیستند کسانی که نسبت به خطرناک‌تر شدن اوضاع به ویژه در صورت فعال شدن «مکانیسم ماشه» هشدار می‌دهند.

حسن کاظمی قمی سفیر پیشین جمهوری اسلامی در افغانستان سه‌شنبه شب در یک برنامه زنده تلویزیونی هشدار داد «احتمال حمله مجدد به ایران قوی است زیرا بر اساس شواهد طرف مقابل به دنبال ترمیم و آماده‌سازی برای عملیات هستند.»

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پیش‌بینی‌ها درباره احتمال حمله مجدد اسرائیل با برخی روایت‌ها و اسناد که منابع غیررسمی منتشر کرده‌اند تطبیق دارد.

سیامک تدین طهماسبی روزنامه‌نگار و فعال ایرانی ساکن هلند رونوشت نامه‌ای منسوب به «شورای‌ عالی امنیت کشور» (شاک) خطاب به استانداران را منتشر کرده که طبق آن اعلام شده «تحرکات پایگاه‌های آمریکایی در حوزه سیگنالینگ و پهپادی افزایش یافته است.»

در این نامه با طبقه‌بندی «خیلی محرمانه» به تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴ با استناد به گزارش‌های اطلاعاتی، هشدار داده شده است که «اسرائیل هدف‌گذاری نموده تا فهرست دوم فرماندهان و بعضی دانشمندان کشور را به شهادت برساند، همچنین برخی از سایت‌های هسته‌ای پارچین، خجیر، اراک و اردکان و باقیمانده سایت‌های راداری و موشکی در دایره اهداف قرار دارند.» تأیید یا تکذیب اعتبار این نامه به صورت مستقل ممکن نیست.

طبق همین سند، علی‌اکبر پورجمشیدیان قائم مقام وزارت کشور که نامه به امضاء او رسیده، از استانداران خواسته ضمن «افزایش سطح هشیاری و ابلاغ هشدار به مجموعه دستگاه‌های امنیتی، انتظامی، اطلاعاتی، نظامی و پدافندی استان، مجموع دستگاه‌ها از آمادگی کامل، بدون ایجاد جو نگرانی در سطح عمومی جامعه برای مواجهه با هرگونه تحرکات احتمالی برخوردار شوند.»

عاغا انگشتر جنگ را از دست درآورده و انگشتر موسوم به بست گاز شیردار (که درواقع همان پدافند نشت گاز می‌باشد) را با چند واشر اضافی به دست کرد.

Untitled-1.jpg

سخنرانی حامیان "امام خامنه‌ای" در مسجدی در شهر دیربورن، میشیگان (امریکا): خامنه‌ای رهبر جهان آزاد است. یک سخنران دیگر افزود: «صهیونیست‌ها انسان نیستند، حتی اگر گوشت و استخوان داشته باشند.»

:::

moghadam.jpgدر روزهایی که ایران در یکی از تاریک‌ترین ادوار سرکوب، بحران مشروعیت، و فاجعه‌ی بی‌عدالتی به‌سر می‌برد، بیانیه‌هایی درفضای عمومی منتشرمی‌شوند که با زبانی به‌ظاهرمسالمت‌جو، می‌کوشند میان مردمِ زخم‌خورده و ساختار قدرت پلی بسازند. بیانیه‌ای میر حسین موسوی با مضمون تجدیدنظر در قانون اساسی، ضرورت گفتگو، و آشتی ملی منتشر شده، یکی از این نمونه‌هاست.

درظاهر، بیانیه می‌کوشد فضایی برای تنش‌زدایی بگشاید، اما در باطن، این متن نمونه‌ای تمام‌عیار از تلاش برای بازتولید نظم مسلط است، نظمی که با ظاهری معتدل، در پی آن است که با کمترین هزینه، مشروعیت از دست‌رفته‌ی خود را بازیابد.

نگاهی ساده به متن کافیست تا ببینیم چگونه زبان حاکم، از واژگان مذهبی تا فرزندان نظامی خطاب کردن نیروهای سرکوب و ملی خطاب کردن صدا وسیمای حکومتی و دعوت به برگزاری رفراندوم توسط جمهوری اسلامی در فرصتی که پروردگار برای حکومت فراهم کرده است، بر کل متن سایه انداخته است.

نخستین نشانه‌ی گمراه‌ کننده‌ بودن این بیانیه، فقدان صداقت تاریخی وحقوقی در پرداختن به نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران است. این متن نه از شکنجه سخن می‌گوید، نه از قتل‌های خیابانی، نه از تجاوز در بازداشتگاه‌ها، نه از سرکوب خونین خیزش زن، زندگی، آزادی، و نه از نسل‌کشی فرهنگی علیه اقلیت‌های قومی. حتی یک بار واژه‌ی اعدام، زندان، اعتراف اجباری، ممنوع‌القلمی، یا پناهندگی سیاسی در آن نمی‌آید. درعوض، با حال و هوایی دوستانه از تجدید نظر درخطاها، لزوم اعتمادسازی و ناامید کردن دشمنان سخن میگوید. بی آنکه در نظر بگیرد بزرگترین دشمن مردم ایران خود حکومت است واعتمادی برای ساختن نمانده است.

بیانیه تلاش می‌ کند فجایع دهه‌های گذشته را به امری قابل چشم‌پوشی یا مصالحه‌پذیر تقلیل دهد چرا که نگارنده ی آن یکی از مهره ای اصلی در دستگاه سانسور و سرکوب و ماشین جنگی جمهوری اسلامی در دهه ی شصت بوده است. البته به برگزاری رفراندوم اشاره میکند، اما این جمله‌ی وصله پینه شده که شبیه استدعایی از درگاه ساختاری تمامیت‌خواه است، انگار بیشتر برای ساکت کردن مخاطبانی است که موسوی را به خاطر گذرنکردن از جمهوری ناب اسلامی دوران طلایی امام، نقد میکنند.

او از سران بزرگترین و فاجعه بارترین تقلبات انتخاباتی میخواهد رفراندومی برگزار کنند و به نرمی فراموش میکند هر رفراندومی که بدون نظارت سازمان های مستقل دفاع از حقوق بشر صورت بگیرد، بزرگترین کمدی تاریخ را رقم خواهد زد چرا که قطعا نام جمهوری اسلامی به عنوان حکومت منتخب از آن بیرون خواهد آمد.

faqani2.jpgدر روزگار ما، هرجا که نخبه‌ای در آفاق علم و ادب و هنر و ورزش بر قله‌ای بایستد، پرچمی بیگانه در دست دارد و تبارش، آه حسرتی‌ست در دل ایرانیان. داستان علیرضا فغانی، آن داورِ نامدارِ میدان‌های بزرگ، این‌روزها حدیثی‌ست پر آبِ چشم؛ داستانی که چون افسانه‌ای تلخ در کوچه‌های وطن می‌پیچد.

او که سالیانی در میدان‌های پرآشوب فوتبال، با سوت عدالت، رسم امانت نگاه می‌داشت، امروز در غربت استرالیا، نه از آن رو که عشق به وطن در دل نداشته باشد، بل از آن رو که بی‌مهریِ اهل وطن، خویش را بیگانه کرد. او را، جمهوریِ اسلامی، چنان به تنگ آورد که طاقتش از مدارا ببرید و هجرت، چاره دید. در سرزمینی دیگر پذیرفته شد و امروز، در فینال باشگاه‌های جهان، در برابر چشم جهانیان ایستاد؛ سرافراز، منظم، بی‌خدشه، در کنار رئیس فیفا و رئیس‌جمهور وقتِ آمریکا، دونالد ترامپ، عکس یادگاری گرفت؛ و ما، از پس مرزهای سانسور و بغض، تنها تماشاگر بودیم؛ با حسرتی کهن در دل.

آری، این قصه تازه نیست. ما ملتی هستیم که چهل و هفت سال است در خزان نخبگان خویش می‌زی‌ایم. از دانشمندانی که نام‌شان در آزمایشگاه‌های ناسا می‌درخشد، تا هنرمندانی که صحنه‌های جهانی را با هنر ایرانی خود روشن کرده‌اند، تا ورزشکارانی که چون فغانی، افتخارِ سرزمین ما بودند، لیک دیگر در کنار ما نیستند. آنان چون پرندگان، از قفسِ تنگِ بی‌مهری پرکشیدند و دیگر بار بازنگشتند.

Bahram_Farokhi_2.jpgتاریخ، گاهی بی‌خبر و بی‌دغدغه دوباره در می‌زند. اما این‌بار که در آستانه‌ی دومین کنفرانس مونیخ ایستاده‌ایم، پرسشی بزرگ پیش روی ماست: آیا اپوزیسیون دموکرات ایران خواهد توانست از دام تفرقه رهایی یابد و بر سه اصل بنیادینی که شاهزاده رضا پهلوی سال‌هاست بر آن‌ها پافشاری می‌کند،تمامیت ارضی، سکولاریسم، و دموکراسی، به تفاهم و همیاری واقعی برسد؟ یا بار دیگر در تکرار دردناک همان خطاها، تنها شاهد انزوای بیشتر و فروریختن امیدها خواهیم بود؟

کنفرانس نخست مونیخ، علی‌رغم امیدواری‌هایی که در آغاز با خود آورد، به شکلی تأسف‌بار از مسیر اصلی خود منحرف شد. آنچه می‌توانست آوردگاهی برای اتحاد نیروهای آزادی‌خواه باشد، به صحنه‌ای یک‌جانبه و از پیش مهندسی‌شده بدل شد. به‌جای آن‌که جریان‌های گوناگون مشروطه‌خواه، سکولاردموکرات، و جمهوری‌خواه حول نقش ملی و اخلاقی شاهزاده گرد هم آیند، میدان به انحصار حلقه‌ای کوچک و وابسته به حزبی نزدیک به مشاوران شاهزاده درآمد. پیام روشن و بارها تکرارشده‌ی شاهزاده که گفته بود: «من در خدمت جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران هستم»، نادیده گرفته شد. حتی دو اصل اضافی نیز بی‌اجماع عمومی به «ده اصل» افزوده شد؛ اصولی که نه مورد توافق نیروهای اپوزیسیون بود، نه دردی از ملت در این فاز سیاسی دوا می‌کرد.
چه کسی فراموش کرده که چند نفری که به نمایندگی از احزاب مشروطه خواه و سکولار دمکرات در آن جلسه حضور داشتند چطور با آنها برخورد شد؟ قضاوت جای گفت‌وگو را گرفت، حذف جایگزین فراگیری شد، و از همه تلخ‌تر، روزهای پس از آن کنفرانس بود؛ زمانی که تریبون‌هایی چون تلویزیون من‌وتو و رسانه‌ ای چون «سینما رکس» در فضای مجازی، به بازوهای تبلیغاتی همان حلقه‌ی مهندسی صحنه بدل شدند، و با حضور مشاور اول شاهزاده در آن، به‌جای همبستگی، آتش تفرقه را شعله‌ور کردند. برخوردهای توهین‌آمیز با فعالان مشروطه‌خواه در بیرون از محل کنفرانس، نشانه‌ای گویا از فضایی ناسالم و تحقیرآمیز بود؛ فضایی که به‌جای پذیرش تکثر، زبان طرد و تمسخر را پیشه کرد.
و حالا، ما باز در آستانه‌ی مونیخی دیگر ایستاده‌ایم؛ این‌بار با امیدی تازه، اما زخمی از خاطراتی نه‌چندان دور.

Gileh_Mard.jpgآنجا در میدان ماکاندو ، سربازان تظاهر کنندگان را به رگبار می بندند .
همگان همچون برگ خزان بر خاک می افتند.
مردی خود را به مردن میزند ، در میان اجساد کشتگان دراز میکشد ، تکان نمی خورد ، انگارمرده است .
سرباز ها از راه میرسند ، جسد ها را در کامیون ها می ریزند ، می برند تا سر به نیست کنند.
مرد ، در میانه راه خودش را از کامیون بیرون می اندازد .
لنگان لنگان به شهر بر میگردد .
می بیند همه فروشگاهها بازند.
خون ها را از سطح خیابان ها شسته
اند.
مردم در بارها و رستوران ها نشسته اند .
میخورند و می آشامند
می پرسد : خب، چی شد ؟
همه میگویند : مگر چیزی شده بود ؟
(صحنه ای از کتاب صد سال تنهایی)
حالا حکایت ماست .

محمد آقازاده روزنامه‌نگار پیشکسوت در کانال اکس خود نوشت:

aghazadeh.jpgمجتبی واحدی در تلگرام نوشت:

بارها گفته ام و الان تکرار می کنم. رفتارهای وطن ستیزانه و جنایتکارانه جمهوری اسلامی،‌آنقدر آشکار است که فقط دو گروه می توانند از این نظام متعفن دفاع کنند. نخست افراد کم شعوری که توان درک واضح ترین جنایات و فسادها را ندارند‌. دسته دوم بیشرف هایی هستند که در کنار سفره انقلاب می چرند و عرعر مستانه سر می دهند.

دفاع عجیب شمس الواعظین از نظام و اهانت های عقده گشایانه او علیه براندازان هم مرا قانع کرده بود که سر در آخوری رنگارنگ دارد ‌. امروز که محمد آقازاده روزنامه نگار خوشنام ایرانی، تصویر ویلای شمس الواعظین - بخش آشکار رانت های او - را منتشر کرد خیالم راحت شد که اشتباه نکرده بودم.

روح الله رحیم پور با انتشار این ویدئو در شبکه اکس نوشت:

اگر بگویم‌ روایت شما دروغ است، متهم به وطن‌فروشی می‌شوم. اگر بگویم درست است که شهادت دروغ داده‌ام و اگر سکوت کنم خون خونم را می‌خورد چون نمی‌توانم لال بمیرم. آقای #شمس‌_الواعظین مگر از روز اول تجاوز اسرائیل به خاک ایران، جمهوری اسلامی خواستار توقف حملات نبود؟

مگر شرط بازگشت به مذاکره‌ها را پایان حملات اسرائیل عنوان نکرده بود؟ پس چرا باید با پیشنهاد آتش‌بس مخالفت می‌کرد؟ یعنی از نظر شما تهران با رد این پیشنهاد، نگران جان شهروندان و ویرانی تأسیساتش نبود؟

در مورد چراغ سبز ترامپ برای خرید نفت ایران توسط چین هم یادآوری می‌کنم که توافق آتش‌بس روز دوم تیر (یک روز بعد از عملیات هوایی آمریکا در ایران) نهایی شد و از صبح‌گاه روز سوم تیر توسط طرفین به اجرا درآمد. ترامپ هم مژدهٔ نفتی (به‌زعم خودش) را عصر آن روز یعنی سه‌شنبه سوم تیر اعلام کرد. اعلام این خبر پیش از آغاز آتش‌بس و برای راضی کردن تهران نبود استاد!

:::

allena.jpgیورونیوز - الن ایر، سخنگوی فارسی‌زبان سابق وزارت خارجه آمریکا گفت که جمهوری اسلامی در حال حاضر وارد مرحله‌ای از تغییرات داخلی قابل توجه شده و «تغییر رژیم» در ایران عملا آغاز شده است. با این حال، این تغییرات به نظر نمی‌رسد که به نفع دولت دونالد ترامپ باشد.

الن ایر، دیپلمات باسابقه آمریکایی که در زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما از اعضای تیم مذاکره‌کننده توافق برجام بود، روز سه‌شنبه در جریان نشست مجازی «موسسه خاورمیانه» گفت که اگرچه «تغییر رژیم» در ایران در پی جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائيل عملا آغاز شده است، اما این تغییر به احتمال زیاد «به معنایی که غربی‌ها در ذهن دارند یعنی جایگزینی ساختار حکومتی غرب‌گرا رخ نخواهد داد.»

به گفته آقای ایر، برخلاف تصور رایج مبنی بر تقویت جناح اصلاح‌طلب از جمله مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران که به‌رغم حملات بی‌سابقه آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران، بار دیگر بر ضرورت دیپلماسی با ایالات متحده تاکید کرده است، پیامدهای جنگ اخیر «احتمالا رژیم کنونی را نظامی‌تر، منزوی‌تر و امنیت‌محورتر خواهد کرد.»

آقای ایر در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که آیا فکر می‌کند دولت آقای ترامپ بتواند از این شرایط برای پیشبرد یک راه‌حل دیپلماتیک بهره‌برداری کند، گفت: «حتی در بهترین حالت، آمریکا در اجرای چنین دستکاری‌های ظریفی در ساختار قدرت دیگر کشورها، به‌ویژه برای روی کار آوردن حکومتی طرفدار غرب یا آمریکا چندان موفق نبوده است و اکنون، با ترکیب فعلی دولت آمریکا، نه تخصص لازم برای این نوع پیچیدگی‌ها وجود دارد و نه شاید حتی اراده‌ای برای ورود به آن. در حال حاضر، دموکراسی تبدیل به ابزاری کند و زنگ‌زده شده است.»

این دیپلمات پیشین آمریکایی افزود: «پیش از هر چیز، باید بگویم که اصلاح‌طلبان در ایران نقش حاشیه‌ای دارند و حتی اگر قدرتمندتر هم بودند، بعید است ایالات متحده بتواند به شکلی موثر با آن‌ها تعامل کند. البته آمریکا با برداشتن تحریم‌ها توانایی عظیمی برای اثرگذاری مثبت بر ایران، از جمله تقویت اصلاح‌طلبان خواهد داشت. اما این اتفاق نخواهد افتاد.»

به گزارش نیوزویک، ایالات متحده سابقه‌ای پرفراز و نشیب در مداخلات سیاسی در راستای منافع خود در ایران دارد. کودتای ۲۸ مرداد که با دخالت سازمان سیا انجام و به بازگشت شاه به قدرت منجر شد، در نهایت به انقلاب سال ۵۷ و سرنگونی سلطنت و روی کار آمدن جمهوری اسلامی انجامید.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در حال حاضر، ظاهرا نشانه‌ای از وقوع دگرگونی قریب‌الوقوع در ساختار حاکمیتی ایران دیده نمی‌شود. تمامی بازیگران اصلی، از فرماندهان سپاه و ارتش ایران گرفته تا سیاستمداران اصلاح‌طلب، همگی همچنان وفاداری خود را به علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران ابراز می‌کنند.

دعوت‌ها به قیام‌ سراسری از سوی اسرائیل و گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، پس از پایان جنگ ۱۲ روزه نیز تاکنون محقق نشده است.

نیوزویک اخیرا با چندین تحلیل‌گر با منابعی در داخل حکومت ایران گفتگو کرده است و این منابع از تحولات تدریجی در سازوکارهای قدرت داخلی سخن گفته‌اند که پیش از درگیری‌های اخیر آغاز شده و ممکن است با آن تسریع شود.

faqani.jpgمهدی تاج در این جلسه بر تشکیل پرونده قضایی‌‌ــ‌امنیتی برای فغانی تاکید کرد، اما خواست خبر آن رسانه‌ای نشود، تا فیفا فدراسیون ایران را تعلیق نکند

امیرحسین میراسماعیلی - اختصاصی ایندیپندنت فارسی

یکی از مدیران وزارت ورزش و جوانان جمهوری اسلامی روز چهارشنبه ۲۵ تیر در گفتگو با ایندیپندنت فارسی، از «پرونده‌سازی امنیتی» این وزارتخانه و فدراسیون فوتبال ایران برای علیرضا فغانی، پرافتخارترین داور ایرانی دنیای فوتبال، خبر داد.

علیرضا فغانی که پس از اخراج از فهرست داوران بین‌المللی ایران، از کشورش مهاجرت کرد و به‌عنوان داور اول فوتبال استرالیا انتخاب شد، شامگاه یکشنبه ۲۲ تیر فینال حساس جام جهانی باشگاه‌ها میان چلسی و پاری‌سن‌ژرمن را در ایالات متحده سوت زد و در پایان مسابقه موردتقدیر دونالد ترامپ، رئيس‌جمهوری آمریکا، تقدیر قرار گرفت؛ اتفاقی که خشم و عصبانیت مدیران نظام جمهوری اسلامی و چهره‌های وابسته به دستگاه‌های امنیتی تهران را برانگیخت.

اکنون منبع مطلع ایندیپندنت فارسی در وزارت ورزش و جوانان می‌گوید که روز سه‌شنبه جلسه‌ای با حضور احمد دنیامالی، وزیر ورزش، مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال و شماری از معاونان وزارت ورزش و اعضای حراست این وزارتخانه و فدراسیون فوتبال در خیابان سئول تهران برگزار شد که موضوع اصلی آن «چگونگی برخورد با علیرضا فغانی» بود.

بر اساس این گزارش، احمد دنیامالی در این جلسه تاکید کرد که «به‌زودی شکایتی از سوی نهادهای اطلاعاتی علیه فغانی ثبت شود تا دیگر هیچ‌کس جرات نکند با قاتل هموطنان ما خوش‌وبش کند». بر همین اساس تصمیم گرفته شد تا پس از ثبت شکایت و تکمیل پرونده‌سازی امنیتی، در صورت بازگشت این داور بین‌المللی به ایران، حکم بازداشت یا ممنوع‌الخروجی او نیز از قوه قضاییه جمهوری اسلامی گرفته شود.

این در حالی است که مقام‌های وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی طی ماه‌های گذشته پنج دور مذاکرات هسته‌ای‌‌ــ‌نظامی با مقام‌های دولت دونالد ترامپ برگزار کرده‌اند و اکنون می‌کوشند دور ششم این گفتگوها را برگزار کنند تا سایه جنگ و احتمال حمله دوباره اسرائیل و آمریکا را از سر جمهوری اسلامی دور نگه دارند.

به گفته منبع مطلع ایندیپندنت فارسی در وزارت ورزش و جوانان، مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، در این جلسه ضمن تاکید بر تشکیل پرونده قضایی‌ــ‌امنیتی برای علیرضا فغانی، خواستار جلوگیری از انتشار خبر دستورکار این جلسه در رسانه‌ها شده است تا فدراسیون جهانی فوتبال از ماجرا مطلع نشود و خطر تعلیق فدراسیون فوتبال ایران پیش نیاید.

کشته شدن بیش از ۳۰۰ فرمانده نظامی ارشد و میانی سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، فضای ورزش ایران را بیش از گذشته امنیتی کرده است. علاوه بر حملات پیاپی رسانه‌ها و چهره‌های حکومتی به علیرضا فغانی به دلیل دریافت مدال افتخار از دونالد ترامپ، ایندیپندنت فارسی روز چهارشنبه ۲۵ تیر مطلع شد که احمد دنیامالی به تمامی فدراسیون‌های ورزشی دستور داده است تا به دلیل حملات ارتش اسرائیل به مواضع جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران، ورزشکاران ایرانی در مسابقات بین‌المللی به سرود و پرچم جمهوری اسلامی «احترام نظامی» بگذارند.

در روزهای اخیر، انتشار تصاویری از احترام نظامی بازیکنان تیم‌ والیبال مردان، بازیکنان تیم‌ ملی فوتبال و تیم ملی بسکتبال زنان ایران به پرچم و سرود جمهوری اسلامی، با واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی مواجه شد و در حالی‌ که رسانه‌های حکومتی از این اقدام تمجید کردند، بسیاری از کاربران معترض ملی‌پوشان ایرانی را به «حمایت از جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران» متهم کردند.

هم‌زمان، در واکنش به حملات برخی چهره‌های ورزشی و رسانه‌ای وابسته به نظام از جمله علیرضا دبیر، وحید شمسایی، نیما نکیسا، جواد خیابانی و مهدی توتونچی به علیرضا فغانی، شماری از منتقدان در شبکه‌های اجتماعی با انتشار تصاویری از دیدارهای گذشته مقام‌های جمهوری اسلامی با مسئولان دولت‌های آمریکا یا صدام حسین، رهبر پیشین عراق، دلیل این حملات را «شکست سنگین جمهوری اسلامی از آمریکا و اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه» عنوان کردند.

telaviv.jpgبر اساس گزارش وال‌ استریت ژورنال، حملات موشکی اخیر ایران علیه اسرائیل، آزمایشی هدفمند برای سنجش و تقویت توان تهاجمی تهران بود. این تحقیق نشان می‌دهد که نرخ موفقیت نفوذ موشک‌های ایران از ۸ به ۱۶ درصد افزایش یافته است : نتیجه‌ای که حاصل تنوع‌بخشی به نقاط پرتاب موشک‌ها، تغییر زمان‌بندی حملات، پراکندگی اهداف و بهره‌گیری از موشک‌های فراصوت بوده است : اقداماتی که حتی سامانه‌های پیشرفته‌ای چون «پیکان ٣» و «فلاخن داوود» را با چالش جدی روبرو کرده‌اند

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

بر اساس یافته‌های وال‌استریت ژورنال، حملات موشکی اخیر حکومت ایران به اسرائیل، نه صرفاً یک سلسله حملات کور، بلکه آزمونگاهی برای سنجش و ارتقاء توان تهاجمی تهران بوده است. داده‌های تحلیلی این روزنامه نشان می‌دهند که در نیمۀ نخست درگیری، تنها ۸ درصد موشک‌های شلیک‌شدۀ تهران توانسته‌اند از سامانه‌های دفاعی اسرائیل عبور کنند، حال آن‌ که در نیمۀ دوم، این میزان به ۱۶ درصد افزایش یافته است : جهشی که از کارآمدی رویکرد تازه ایران حکایت دارد.

به نوشتۀ وال‌استریت ژورنال، سپاه پاسداران رویکردی گام‌به‌گام و تجربی را در پیش گرفت : با هر موج حمله، داده‌های تازه گردآوری شد و بلافاصله در طراحی موج بعدی به‌کار رفت. این تغییرات عمدتاً در سه محور رخ داده‌اند: تکثیر نقاط پرتاب: ایران، به‌جای تکیه بر چند مرکز ثابت، شبکه‌ای از پایگاه‌های پرتاب موشک را در پهنۀ جغرافیایی خود فعال کرد. تغییر زمان‌بندی حملات: الگوهای شلیک، از ریتم ثابت به الگویی نامتقارن و غیرقابل پیش‌بینی تغییر یافت. پراکندگی اهداف اسرائیلی: با گسترش جغرافیای اهداف، اسرائیل ناگزیر شد سپر دفاعی خود را روی محیطی وسیع‌تر بگستراند، امری که موجب پیدایش رخنه‌های قابل بهره‌برداری شد.

به نوشتۀ وال استریت ژورنال این تاکتیک‌ها، اسرائیل را در وضعیتی فرسایشی قرار داد که در آن حفظ چگالی آتش متقابل دشوار و پرهزینه می‌شود.

تحقیق وال‌استریت ژورنال تأکید می‌کند که ایران، برای نخستین بار، از موشک‌های «فاتح» با قابلیت فراصوت استفاده کرده است: موشک‌هایی که با سرعتی ده برابر صوت حرکت می‌کنند، دارای سرجنگی جداشونده هستند و در مرحله ورود مجدد به جو، با مانورهای انحرافی، رهگیری‌شان را دشوار می‌سازند. تنها سامانه‌هایی مانند «پیکان ٣» و «فلاخن داوود» توان مقابله با این نسل از موشک‌ها را دارند که البته شمارشان محدود و هزینه نگهداری‌شان سنگین است.

kham.jpg- نه‌تنها از آمریکا نمی‌ترسیم، بلکه آن‌ها را می‌ترسانیم

- خامنه ای مدعی شد که «هر گاه سانسورهای خبری برطرف شود، مشخص خواهد شد ایران چه ضربه بزرگی به آمریکا وارد کرده است»

ایندیپندنت فارسی - علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه ۲۵ تیر با حضور در میان جمعی از مقام‌های قوه قضاییه، درباره جنگ ۱۲ روزه با اسرائيل سخن گفت و بار دیگر مدعی پیروزی در این جنگ شد.

خامنه‌ای که در روزهای جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی در مخفیگاه پنهان بود و پس از جنگ هم تنها دو حضور عمومی از پیش اعلام نشده داشته است. او پیش از این سخنرانی، شامگاه شنبه چهاردهم تیرماه پس از ۲۲ روز غیبت از زمان آغاز جنگ، در انظار عمومی حاضر شده بود.

رهبر جمهوری اسلامی که حتی برای خواندن نماز میت فرماندهان کشته‌شده سپاه پاسداران نیز حضور نیافت، در دومین سخنرانی عمومی خود از زمان جنگ ۱۲ روزه، مدعی «نقش بر آب شدن محاسبات و نقشه‌های متجاوزان» شد و به «اتحاد عظیم ملت ایران با همه اختلاف سلائق سیاسی برای دفاع از ایران عزیز» اشاره کرد.

او در حضور پیشینش در مراسم عزاداری شب عاشورا هم تلاش کرده بود احساسات ملی‌گراینه ایرانیان را تحریک کند و از محمود کریمی، مداح حکومتی، خواست که ترانه «ای ایران» را بخواند. این نخستین‌ بار بود که در مراسمی رسمی با حضور رهبر جمهوری اسلامی، ترانه‌ای با مضمون ملی اجرا می‌شد؛ آنچه کاربران شبکه‌های اجتماعی ناشی از ترس و واهمه از دست دادن مقام و دلیل توسل به مضامین ایران‌دوستی را هم حفظ قدرت دانستند.

در عین حال، اگرچه طی سال‌های گذشته، میراث فرهنگی و هویت تمدنی ایران اغلب در حاشیه سیاست‌های رسمی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی قرار داشت، پس از حمله اسرائیل، موجی کم‌سابقه از رجوع به نمادهای ملی با نقش‌آفرینی مستقیم رسانه‌ها و نهادهای حکومتی شکل گرفت و این روزها از نصب بنرها و مجسمه‌ آرش کمانگیر گرفته تا پخش گسترده سرودهای میهنی، تصویری تازه از «ایران‌گرایی حکومتی» را شاهدیم.

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpg«حکم تعلیق و محرومیت طولانی‌مدت» از حضور در تمامی مسابقات بین‌المللی در انتظار فدراسیون دوومیدانی ایران خواهد بود.

یکی از مدیران وزارت ورزش و جوانان جمهوری اسلامی روز چهارشنبه ۲۵ تیر در گفتگو با ایندیپندنت فارسی خبر داد که پس از رسوایی تعرض سه ملی‌پوش دوومیدانی ایران به دختری در کره جنوبی، حالا دوومیدانی ایران در آستانه تعلیق و محرومیت سنگین قرار گرفته است.

بنا بر این گزارش، مسئولان کمیته جهانی المپیک و فدراسیون جهانی دوومیدانی در هفته گذشته، با ارسال ایمیل‌های جداگانه به کمیته ملی المپیک و فدراسیون دوومیدانی ایران، توضیحات شفاف و دقیق این نهادهای ورزشی را درباره پرونده تعرض امیر مرادی، حسین رسولی و مسعود کامران به زن ۲۷ ساله اهل شهر گومی کره جنوبی خواستار شدند.

منبع مطلع ایندیپندنت فارسی می‌گوید در این ایمیل‌ها، با اشاره به «جواب مثبت آزمایش‌های گرفته‌شده از دو ورزشکار و یک مربی ایرانی» در مرحله تحقیق برای بررسی ادعای قربانی، تاکید شده است که پس از برگزاری جلسات دادگاه تا یک ماه آینده و سپس صدور رای، در صورت قطعی شدن محکومیت ورزشکاران ایرانی، «حکم تعلیق و محرومیت طولانی‌مدت» از حضور در تمامی مسابقات بین‌المللی در انتظار فدراسیون دوومیدانی ایران خواهد بود.

پیش از این، یکی از اعضای تیم ملی دوومیدانی ایران روز ۲۱ خرداد در گفتگو با ایندیپندنت فارسی خبر داد که نتیجه تمام آزمایش‌های پزشکی از سه ملی‌پوش متهم به تعرض جنسی و زندانی در کره جنوبی، مثبت بوده است.

او توضیح داد: «اعضای خانواده بازداشتی‌ها و وکیل فدراسیون اعلام کردند جواب تمام آزمایش‌های مرحله‌ای دی‌ان‌ای و معاینه فیزیکی از امیر مرادی، حسین رسولی و مسعود کامران که با نتیجه آزمایش‌ها از شاکی مطابقت داده شد، مثبت اعلام و به دادگاه کره جنوبی ارائه شد. در نتیجه پیش‌بینی می‌شود مجازات حبس طولانی‌مدت در انتظار این سه نفر باشد.»

همچنین بنا بر اطلاعات دریافتی، امیر زمان‌پور، دیگر ملی‌پوش ایرانی که جزو بازداشتی‌ها بود و سپس با منفی اعلام شدن جواب آزمایش و رضایت شاکی، از زندان آزاد شد، تا زمان برگزاری دادگاه و صدور حکم نهایی، حق ندارد از کره جنوبی خارج شود.

Untitled-2.jpg

abdimedia.jpg

عبدی مدیا نوشت: هرچه بادا باد / دفعه پیش کانال یوتیوب عبدی مدیا بعد از انتشاراین کلیپ بسته شد

جاسوسی و نفوذ موساد در ایران

موساد چگونه پرستو به ایران میفرستد؟

بخش ممنوعه و حذف‌شده مصاحبه جنجالی کاترین شکدم

:::

ahmadi.jpgایران هاماوا - ساعت ۱۰:۳۰ صبح دوشنبه ۲۳ تیرماه ۱۴۰۴، محمد احمدی برای دفاع از خود در برابر اتهاماتی که پیش‌تر درباره برنامه «دیالوگ» علیه او مطرح شده بود، در دادگاه حاضر شد.

اما پس از تشکیل اولین جلسه، بر اساس «شواهد موجود»، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

تا این لحظه، هیچ اطلاع دقیقی از وضعیت یا محل نگهداری او در دست نیست.

آنچه به‌روشنی در جامعه امروز ایران یک کمبود اساسی‌ست، توانایی گفت‌وگو، مهارت شنیدن، و ایجاد گفتمان سازنده میان نگاه‌ها، نسل‌ها و جریان‌های متفاوت است و این دقیقاً همان چیزی‌ست که نبودش عمر جمهوری اسلامی را طولانی کرده.

برنامه دیالوگ تلاشی بود از طرف گروهی در ایران برای باز کردن فضایی برای گفتگو، اما در حکومتی که حتی «گفت‌وگو» را تهدید می‌داند، گویا سازندگان گفت‌وگو نیز در امان نماندند.

:::

خودکُشی جمهوری اسلامی؟

| No Comments

lemonde.jpgاَلن فراشون ( روزنامه لوموند)

ترجمه ی علی شبان - خبرنامه گویا

یادداشت مترجم:

"کشور هایی مانند اسرائیل، پاکستان، بدون اینکه در میان دولت های امضاء کننده ی پیمان منع ِ گسترش سلاح های هسته ای باشند و بدون اینکه هیچگونه تحریمی متحمل شوند «بمب» را توسعه دادند. چرا؟ علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی دوست دارد بگوید «غده سرطانی اسرائیل باید از منطقه ریشه‌کن شود». این رژیم حداقل به اندازه اقداماتش، در قبال لفاظی هایش نیز باید پاسخگو باشد. اَلن فراشون"

اَلن فراشون، روزنامه‌نگار کهنه کار و سرمقاله نویس سرشناس لوموند که مدتی در تهران و واشنگتن خبرنگار بود، معتقد است که حملات اسرائیل طی [دوازده روز] در ماه ژوئن، برنامه هسته ای ایران را تا حد زیادی به عقب رانده است.و این در حالی است که به بخشی از جایگاه کلیدی حاکمیت دینی ی ایران در منطقه و نیزبه هویت آن لطمه ی فراوان واردآورده است.احتمالا آنطور نیست که به گفته ی دونالد ترامپ، «حذف»، «نابود» و یا ریشه‌کن شده باشند. اما حداقل، به تأخیر افتاده و کاهش یافته است.

فراشون در لوموند ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵، چنین ادامه می‌دهد: تهران سوگند خورده است که برنامه هسته ای او هیچ هدف نظامی ندارد.اما هیچ‌کس ۴۰۰ کیلو اورانیوم را تا حد ۶۰ در صد غنی سازی نمی کند مگر اینکه روزی بتواند "بمب» را مونتاز کند. و همین ابهام در بیان ِ واقعیت و بویژه امتناع از برخی بازرسی های سازمان ملل، راهی جز تردید باقی نگذاشت. و افزون بر این، ایران توسط چین و روسیه، که بویژه نگران گسترش ِ سلاح های هسته ای نیستند حمایت می شود. و گذشته از این، ایران در سال ۲۰۲۴، به اقتصاد نوظهور کشور های عضو بریکس ( برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی، مصر، امارات متحده ی عربی، اندونزی و اتیوپی) پیوست.

در حالی که بنظر می‌رسید رژیم ایران گاهی عمل گرا بوده است، در طول این سالها، به دست ایدئولوژیک ترین جناح ها افتاده است : داشتن وسواس به امنیت، ناتوانی در به کنار گذاشتن ِ گفتمان [ و ایجاد] شبه نظامیان در منطقه، و تکامل بخشیدن آن به یک استبداد داخلی و یک ماشین ِ بی ثبات سازی ی منطقه ای که ترور و تروریسم را به کار می گیرد.

الن فراشون در ادامه می‌نویسد :در پس زمینه ی فساد و بی‌کفایتی ی اقتصادی، این انحراف اکنون جمهوری اسلامی را به یک «زامبی» تبدیل کرده است. به سخنان کریم سجاد پور، اندیشمند علوم سیاسی در نیویورک تایمز شماره ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ توجه کنید : « رژیمی که از نظر ایدئولوژیکی مرده است ( یعنی دیگر مردم حرفش را نمی فهمند) اما هنوز سرکوبگر است،کمی شبیه اتحاد جماهیر شوروی در دوره پایانی خود». یک ترکیب زشت، یک رژیم ایستا که بیشتر نگران خود نمایی در نیرو های برون مرزی است تا رفاه یک جامعه مدنی پویا؛ رژیمی که مردم خود را سرکوب می‌کند اما نمی‌تواند از آنها محافظت کند.

کشور هایی مانند اسرائیل، پاکستان، بدون اینکه در میان دولت های امضاء کننده ی پیمان منع ِ گسترش سلاح های هسته ای باشند و بدون اینکه هیچگونه تحریمی متحمل شوند « بمب» را توسعه دادند.چرا؟ علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی دوست دارد بگوید « غده سرطانی اسرائیل باید از منطقه ریشه‌کن شود». این رژیم حداقل به اندازه اقداماتش، در قبال لفاظی هایش نیز باید پاسخگو باشد.ع.ش

و اینک مقاله الن فراشون با عنوان « مشغله ی ذهنی ِ جمهوری اسلامی به داشتن بمب اتمی، می‌تواند سرانجام کُشنده ای داشته باشد» را میخوانیم. این مقاله ۱۹/۰۶/۲۰۲۵ در روزنامه لوموند منتشر شده است *:

Maryam_Adelkhani_2.jpgمقدمه

در حالي كه ايران در يكي از تاريك‌ترين دوره‌هاي تاريخ اجتماعي و سياسي خود به سر مي‌برد، حكومت جمهوري اسلامي به شيوه‌هاي سنتي و در عين حال مدرن بازگشته است تا سلطه‌اش را حفظ كند؛ سلطه‌اي كه ديگر نه بر مشروعيت اخلاقي، بلكه بر ترس و مهندسي رواني بنا شده است. اعدام در ملا عام، به‌ويژه در شهرهاي كردنشين مانند بوكان، تنها مجازات جنايتكار نيست؛ بلكه صحنه‌اي حساب‌شده براي مهار افكار عمومي، تحريك احساسات، و ايجاد فضاي امنيتي است.

در ۱۲ تيرماه ۱۴۰۴، مردي به جرم تجاوز و قتل يك دختر ۷ ساله در بوكان در ملا عام اعدام شد. تصويري كه منتشر شد، پر از گريه، شعار، خشم و سكوت بود. اما آيا اين يك عدالت واقعي بود؟ يا صرفاً ابزار ديگري براي نمايش قدرت در برابر مردم، به‌ويژه كردها، كه در سال‌هاي اخير پيشگام اعتراضات سراسري بودند؟ اين مقاله تلاشي است براي واكاوي ابعاد فرهنگي، رواني و سياسي اين رخداد.

چرا جمهوري اسلامي به اعدام‌هاي نمايشي بازگشته است؟

جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر به‌گونه‌ای حساب‌شده به سنت فراموش‌شده یا سرکوب‌شده‌ی «اعدام در ملأ عام» بازگشته است؛ اما این بازگشت نه از سر ضرورت کیفری، بلکه تلاشی است عمیقاً نمادین، روانی و سیاسی. اعدام در خیابان، در برابر دوربین‌ها، کودکان، پدران و مادران، نوعی زبان جدید برای حکومتی‌ست که دیگر به گفت‌وگو و اقناع باور ندارد. در چنین شرایطی، طناب دار نه فقط ابزار مرگ، بلکه خط قرمز جدیدی‌ست که نظام برای کنترل بدن‌ها و ذهن‌ها ترسیم کرده است. وقتی طناب از جرثقیل آویزان می‌شود، مخاطب اصلی آن نه مجرم، بلکه هزاران تماشاگری‌ست که باید پیام را دریافت کنند: «من هنوز هستم. من هنوز می‌توانم بکشم.»

کارکرد این خشونت نمایشی، چیزی ورای مجازات است. آن‌چه در این صحنه اجرا می‌شود، نوعی «قدرت‌نمایی آئینی» است، همان‌طور که نظام‌های توتالیتر در تاریخ بارها انجام داده‌اند. با استفاده از شدیدترین نوع جرم--تجاوز به کودک، قتل، یا جنایت جنسی--حکومت روایت اخلاقی را مصادره می‌کند. در واقع، پیش از آنکه طناب دار بسته شود، زمینه ذهنی مخاطب مهندسی شده: رسانه‌ها، با انتشار روایتی احساسی و اغراق‌آمیز، ذهن توده را آماده‌ی تماشا و حتی مشارکت می‌کنند. این عملیات روانی، نه‌تنها خشونت را عادی می‌کند، بلکه آن را قابل توجیه، و حتی شرافتمندانه جلوه می‌دهد.

در شرایطی که مشروعیت سیاسی و اخلاقی نظام دچار فرسایش شدید شده، چنین نمایش‌هایی می‌کوشند تا صورتکی تازه بر چهره فرسوده‌ قدرت بکشند. جمهوری اسلامی دیگر نمی‌تواند ادعای کارآمدی اقتصادی، عدالت اجتماعی یا دینداری اخلاقی داشته باشد؛ اما هنوز می‌تواند چهره‌ای «قاطع» و «مجازات‌گر» از خود بسازد. این همان نقطه‌ای‌ست که اعدام به ابزار بازسازی اقتدار تبدیل می‌شود: اجرای عدالت گزینشی برای جلب همدلی عمومی، در حالی که خود حکومت هم‌زمان هزاران بی‌عدالتی دیگر را یا انکار می‌کند یا پنهان.

ویژگی خطرناک این فرآیند در مهندسی احساسات عمومی نهفته است. مردم خشمگین از جرم، قربانی، و درد، در چیدمانی رسانه‌ای گرفتار می‌شوند که از آن‌ها یک واکنش معین را انتظار دارد. خشم باید به‌جای ساختار، متوجه فرد شود. نفرت باید از بانیان شرایط، به سوی گناهکار نهایی سوق داده شود. اشک‌ها باید در جای امن جاری شوند، نه در خیابان‌های اعتراض، بلکه زیر دار. در این بازی پیچیده، جامعه خشمگین می‌ماند، اما بی‌جهت؛ تهییج‌شده، اما بی‌سمت.

اعدام در ملأ عام، به‌ویژه در مناطق مرزی و پرتنش مانند کردستان، کارکرد دوگانه‌ای دارد: هم‌زمان ابزار تهدید و کنترل است. در این مناطق که خاطره‌ی اعتراضات شدید، اعتصابات گسترده و مقاومت مدنی هنوز زنده است، هر اقدام عمومی از سوی حکومت لایه‌ای امنیتی و هشدارآمیز دارد. آن‌چه در بوکان رخ داد، صرفاً اجرای حکم نبود؛ صحنه‌ای از تئاتر سیاسی بود که به مردم می‌گفت: «ما در همه‌چیز دست بالا را داریم. نه‌تنها زندگی، بلکه مرگ را هم ما نمایش می‌دهیم.»

از سوی دیگر، این گونه نمایش‌ها بذرهای تردید اخلاقی در ذهن جامعه می‌پاشند. مردم در برابر تصویری قرار می‌گیرند که احساسات متضاد را در آن واحد برمی‌انگیزد: آیا باید از مرگ این فرد شاد بود، یا از دیدنش رنج کشید؟ این ابهام احساسی، یک تکنیک روانی مهم است: هنگامی که مردم درگیر واکنش‌های آنی و دوگانه می‌شوند، تحلیل عمیق‌تر به تعویق می‌افتد. نظام این خلا را با روایت خود پر می‌کند: «ما به‌درستی عمل کردیم، چون همه گریه کردند، همه تشویق کردند، همه راضی بودند.»

در این میان، تصویر تماشاگر بی‌صدا، تماشاگر منفعل، یکی از مهم‌ترین عناصر این صحنه است. آن‌کس که فقط می‌بیند، و هیچ نمی‌گوید، در واقع در دام عادی‌سازی افتاده است. حکومت با تکرار صحنه‌ی مرگ، با عادت‌دادن چشم‌ها به خشونت، ذهن را از مقاومت تخلیه می‌کند. این جامعه، اگرچه ممکن است با صدای بلند اعتراض نکند، اما دیگر حساس هم نخواهد بود. بی‌حسی، مرگ نرم روان جمعی است.

با برجسته‌سازی قربانی، به‌ویژه وقتی کودک است، همدلی کنترل‌شده‌ای تولید می‌شود که جهت‌دار است. مردم برای «این» قربانی اشک می‌ریزند، اما نسبت به صدها کودکی که قربانی فقر، زندان، یا خشونت حکومتی هستند، بی‌تفاوت می‌مانند. حکومت موفق می‌شود به‌واسطه یک واقعه، احساسی را فعال کند، اما در چارچوبی که خودش تعریف کرده است. این همدلی محدود و جهت‌دار، توهم اخلاقی ایجاد می‌کند: اینکه جامعه هنوز سالم است، چون «دلش می‌سوزد»؛ درحالی‌که این دل‌سوزی، از پیش مهندسی شده و به‌جای حقیقت، به سود حاکمیت مصادره شده است.

در نهایت، بازگشت به اعدام‌های علنی، نوعی مهندسی خشونت در روان ملی است. خشونتی که ابتدا با هدف سرکوب و کنترل آغاز می‌شود، اما به‌تدریج به بخشی از فرهنگ بصری جامعه بدل می‌شود. جامعه‌ای که بارها مرگ در خیابان را دیده، آرام‌آرام دیگر نه از آن متأثر می‌شود و نه علیه آن می‌ایستد. این همان نقطه‌ای‌ست که نظام در پی آن است: جامعه‌ای که نه بی‌تفاوت است و نه معترض، بلکه صرفاً نظاره‌گر است؛ جامعه‌ای که نگاه می‌کند، اما نمی‌بیند.

به این ترتیب، اعدام در ملا عام، از ابزار عدالت خارج شده و به وسیله‌ای برای تولید ترس، بازآفرینی اقتدار، و دفن کردن حافظه‌ی مقاومت تبدیل شده است. و خطرناک‌تر از مرگ، این است که جامعه به مرگ به‌مثابه نمایش عادت کند.

dead.jpgقرارگاه مرکزی امام علی از سال ۱۳۹۰ تشکیل شد و نقش پررنگی را در سرکوب اعتراضات آبان خونین ۹۸ و خیزش سراسری سال ۱۴۰۱ ایفا کرد

ایران اینترنشنال - رسانه‌های ایران از مرگ غلامحسین غیب‌پرور،‌ رییس پیشین سازمان بسیج، خبر دادند. رسانه‌های دولتی دلیل مرگ او را «بیماری به دلیل عوارض شیمیایی» ناشی از جنگ ایران و عراق عنوان کردند. او در سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ رییس سازمان بسیج، وابسته به سپاه پاسداران، بود.

غیب‌پرور جانشین فرمانده‌کل سپاه پاسداران در قرارگاه «امام علی» بود. قرارگاه مرکزی امنیتی امام علی، فرماندهی و گسترش گردان‌های امام علی در سراسر ایران را بر عهده دارد. گردان‌هایی که از آن به عنوان یک نیروی امنیتی ویژه برای سرکوب اعتراضات شهری در ایران نام برده می‌شود.

این مقام سپاه از جمله نظامیانی بود که در زمینه مخالفت با برنامه‌های هنری از جمله برگزاری کنسرت و سخنرانی منتقدان حکومت موضع‌گیری می‌کرد.

غیب‌پرور شرکت‌کنندگان در اعتراضات سراسری را «تروریست» خوانده بود.

:::

دشمن کیست؟ صادق حسینی

| No Comments

hosseinibanner.jpgصادق حسینی - ویژه خبرنامه گویا

پاسخ به این پرسش کلیدی که در درگیری بین اسراییل و جمهوری اسلامی در کدام سوی این معادله ایستاده ای می تواند تا حدودی راهگشا باشد

نخست باید تعریف درست و جامعی از دشمن داشته باشیم تا به کمک آن معیار آن را برسی کنیم .واژه دشمن در درازای تاریخ به کس یا نیرویی گفته می‌شود که وارد حریم سرزمینی شده و دولت مستقر را ساقط و سرمایه های مادی را تصرف و جان و مال ساکنان آن را مورد تعدی و تجاوز قرار دهد و هر گونه اعتراضی را با شدیدترین وضع موجود سرکوب کند و مردم آنجا هیچ حق و حقوقی نداشته و سرنوشت آنها بوسیله دولت متخاصم تعیین می‌شود

اگر کشوری با توجه به مولفه های نامبرده مورد تهاجم قوای بیگانه قرار گیرد ،مردم کشور فارغ از اختلافات و نگرش های سیاسی رایج که تقریبا در همه کشور ها وجود دارد، همگی به دفاع از کیان وطن و مقابله با نیروی تجاوزگر بر می خیزند ،این مساله کما بیش در همه جا صادق است .برای نمونه اگر نگاهی به کشورهای پیرامون خود کنیم ، ترکیه،پاکستان ،آذربایجان و کمی انطرف تر اردن و مراکش ،هریک از این کشور ها چالش ها ،تضاد ها و چند دستگی خاص خود را دارند و با جود راضی نبودن همه شهروندان از وضع موجود از حداقل امکانات رفاهی یک دولت عرفی بر خوردارند و مردم بطور روزمره غم آب و نان و سایر نیاز های اولیه را ندارند و این دولت ها بخش عظیمی از خواسته مردم را تا حد امکان فراهم کرده اند

آیا اوضاع در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اینگونه است.

فقر محرومیت بیداد مکند ۶۰ در صد مردم زیر خط فقر هستند ،فساد ،دزدی بخش جدایی ناپذیر این سیستم تمامیت خواه شده ساختار وحشتناک ایدیولوژیک آن در جزیی ترین رفتار و سکنات روزمره شهروندان دخالت می‌کند و میکوشد با ارعاب و سرکوب جامعه را از درون متلاشی کند حس امید و آرزو راکه راز زنده ماندن و معنا بخش زندگی است ویران کنند ،در این نظام هیچ چیز جای خودش نیست .

در زمینه سیاست های منطقه ای ،بحران و آشوب ،باج گیری و گروگانگیری از روز نخست بخشی از خط مشی رایج آن بوده، و با اصرار ابلهانه در سیاست های مداخله جویانه منطقه ای، تاکنون دو جنگ طی حاکمیت ۴۷ ساله آش بر ایران تحمیل کرده و در آستانه جنگ سوم هستیم

بد نیست که اشاره کوچکی به بخشی از سیاست های ویرانگرش در ۴۷ سال گذشته بکنیم

  1. خشکاندن دریاچه ارومیه ،زاینده رود، باتلاق هورلعظیم،و دریاچه هامون
  2. ممنوعیت ورود واکسن کرونا که باعث مرگ بیش از ۵۰۰۰۰ تن شد
  3. تخریب محیط زیست،و حیات وحش که نسل های آینده بهای آن را خواهندپرداخت
  4. سرکوب و کشتار گسترده معترضین در سال های ۸۸ ،۹۶ ،۹۸ ،و ۴۰۱
  5. صرف دو تریلیون دلار از سرمایه های مردم برای جاه طلبی های هسته ای
  6. واگذاری بخش بزرگی از آبهای دریاچه خزر
  7. گذرگاه استراتژیک و ترانزیت زنگزور ‌صد هر مورد دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است

در این در گیری دوازده روزه برخلاف رجز خوانی ها و عربده کشی های سال های اخیر، ناتوانی و ضعف رژیم حتی از دفاع خود و نیروهایش بر همگان آشکار گردید و اسراییل شاکله نظامی انرا در کوتاه ترین زمان ممکن در هم کوبید و بخش بزرگی از امکانات سرکوب و کشتار انرا نابود کرد

اکنون آسمان بیدفاع کشور در معرض هر تهدیدی آسیب پذیر خواه بود این رژیم جنایتکار در بحبوبه بمبارانها ،ابتدایی ترین امکانات از قبیل ،آژیر خطر،مترو برای پناهگاه واینترنت را از مردمش دریغ کرد،در حالتی که خامنه ای و سایر ارکان رژیم بی تفاوت به سرنوشت مردم به سوراخ خزیده بودند،گروهی فرصت طلب و رانت خوار رذیلانه با سواستفاده از واژه وطن و طنپرستی به خامنه ای و رژیم رو به مرگش تنفس مصنوعی می‌دهند تا بماند و اعدام کند ،و دشمنی آشکار خامنه ای با مردم را به یک اختلاف خانوادگی تقلیل می‌دهند و بیشرمانه در کنار حکومتی می ایستند که هیچ نشانی از ایرانیت ندارد. این وطن دوستی مزورانه پوششی از بی عملی و ریزه خواری نیروهایی است که ۴۷ سال از خون مردم ارتزاق کرده اندو همواره بمنزله چوب لای چرخ عمل کرده اند

ما باید از جنگی که شروع کننده آن رژیم جمهوری اسلامی بوده و مردم در آن هیچ نقشی نداشته اند ،نهایت استفاده را برای خلاصی از بختک این رژیم پلید ببریم و یکبار برای همیشه به این کابوس وحشتناک خا تمه دهیم.

نباید بدام ترفند های دروغین میهن دوستی افتاد .وطن دوستی به ادعا و هیاهو نیست . وطن محدوده جغرافیایی خاصی است که عزت و کرامت و حقوق انسان‌ها در آن رعایت شود ،آیا رژیم خامنه ای اینگونه است

حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت نرمال نیست و مقایسه آن با دولت ملی قیاس مع الفارق است ،رژیمی که تمام مناسبات جهانی زیر پا میگذارد و پروتکل های جهان شمول را نادیده می‌گیرد شایسته نمایندگی ایران را ندارد ،و به گفته کشاورزان عزیز اصفهانی دشمن ما همین جاست دروغ میگن امریکاست.

اکثریت قریب به اتفاق مردم آن را دشمن واقعی ایران میدانند و از نابودی و انهدام دستگاه عریض و طویل سرکوبش شادمان می‌شوند ، هر گونه کمکی با هر وسیله ای به این رژیم رو به مرگ بر خلاف مصالح عالیه ایران است و تاریخ بر شما نخواهد بخشید .



ref.jpgدر جریان مسابقه تیم‌های فوتبال زنان ایران و لبنان که در چارچوب جام ملت‌های فوتبال بانوان در ورزشگاه ملک عبدالله دوم شهر امان برگزار می‌شد، در حالی که تیم ایران دو بر صفر از لبنان عقب بود، کار به درگیری فیزیکی کشید.

تیم ملی فوتبال زنان ایران، در سومین دیدار خود در مسابقات انتخابی جام قهرمانی آسیا، به مصاف لبنان رفت که با نتیجه ۳-۱ شکست خود. کریستی معلوف ۳ بار برای لبنان گلزنی کرد و تک گل ایران را فاطمه شبان به ثمر رساند.

تیم ملی ایران در گروه اول رقابت‌های انتخابی جام ملت‌های زنان آسیا با تیم‌های سنگاپور، بوتان، لبنان و اردن هم‌گروه است. صدرنشین این گروه به جام ملت‌ها صعود می‌کند.

با این شکست تنها راه صعود شاگردان مریم جعفری، بردن بازی شنبه مقابل اردن میزبان است.

17-1.jpgایران اینترنشنال - تصاویری که در رسانه‌های اجتماعی و برخی رسانه‌های ایران منتشر شده نشان می‌دهد بنرهایی با لوگوی شورای شهر و شهرداری قم در خیابان‌های مختلف این شهر نصب شده که برشی از عکس یادگاری علیرضا فغانی با دونالد ترامپ پس از فینال جام جهانی باشگاه‌ها و ژست مشابه با رییس جمهور آمریکا را نشان می‌دهد و روی آن نوشته شده «مدال وطن‌فروشیت مبارک».

علاوه بر این، مدال فغانی، با تصویری از سیب‌زمینی جایگزین شده است.

‌رسانه‌های حکومتی بلافاصله پس از انتشار تصاویر اهدای مدال به علیرضا فغانی، داور فینال جام جهانی باشگاه‌ها توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و سپس عکس یادگاری آ‌نها کنار یکدیگر با ژست مشابه، به داور ایرانی فیفا، حمله کردند.

آنها در مواضع مشابهی، داور ایرانی را «بی‌وطن» خطاب کردند.



کیهان، روزنامه زیر نظر علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، دراین‌باره با اعتراف به شایستگی فنی فغانی، انتخاب او به‌عنوان داور فینال را هدف‌دار دانست و نوشت: «اگر بخواهیم نگاهی واقع‌بینانه به این موضوع داشته باشیم، باید بگوییم که انتخاب فغانی- با وجود شایستگی‌های فنی‌اش- تصادفی نبوده است.»

ویدیویی از قدم زدن یک فلامینگو در خیابان‌های دبی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. این تصاویر فلامینگویی را نشان می‌دهد که با آرامش در حال قدم زدن بین ماشین‌ها در خیابانی در دبی است.

فلامینگو یکی از پرجمعیت‌ترین پرندگان مهاجر است و مشخص نیست این فلامینگو چرا به تنهایی در حال قدم زدن در خیابان‌های دبی است. پناهگاه حیات وحش راس الخور در چند کیلومتری دبی مکانی است که سالانه میزبان هزاران فلامینگو است.

safir.jpgکاظمی قمی: تنها ۳۰ خلبان رژیم صهیونیستی در یک عملیات ‌کشته شدند

منوتو - حسن کاظمی قمی، سفیر سابق جمهوری اسلامی در عراق و افغانستان، در گفت‌وگویی با شبکه خبر صداوسیما اظهار داشت: «در جریان جنگ ۱۲ روزه، ۳۰ خلبان رژیم صهیونیستی کشته شدند. هدف اسرائیل و آمریکا از جنگ، تغییر حکومت بود.»

کاظمی قمی همچنین در پاسخ به پرسشی درباره موضع روسیه نسبت به جمهوری اسلامی گفت: «روس‌ها درگیر جنگ با اوکراین هستند.»

:::

foroohar.jpgبررسی بستر تاریخی- فرهنگی سخن صدراعظم آلمان

« پرستو، هم دارای غرور انسانی است و هم عرق ملی و ترکیب این دو هم به او کرامت و هم درایت عطا کرده است تا بر خلاف منتقدانش، توهین بخش ناگفته سخن مرتز، که ایرانی را انسان نمی داند، هم ببیند و هم برنتابد و هم عرق ملی اش و عشقش بوطن که در هنر او متبلور است، این حمله را برنتابد و آن را محکوم کند.»

نقطه شروع پرستو فروهر، انسانیت است. انسانیتی نه فقط به معنی تجریدی و جهانی آن، بلکه انسانیتی که از تجرید هم فرو می آید و در بستر تاریخی و فرهنگی و فلسفی خود، رنگ و روی خاص خود را می یابد و در بستر حق طلبی، کشتار انسانها و تجاوز به مام وطن را محکوم میکند.

و نقطه مقابل، فردریش مرتز، صدراعظم آلمان است که در حمایت از حمله جنایتکارانه اسرائیل به ایران می گوید:

«این کار کثیفی است که اسرائیل برای ما(بخوانید غرب) انجام می دهد...ما باید قدردان جسارت ارتش اسرائیل و رهبران حکومت اسرائیل باشیم.» (1)

و از نتانیاهو برای انجام این کار کثیف تشکر می کند. در واقع، تایید سخن جمال صفری، تاریخدان تاریخ معاصر وطن، در کنفرانس ماه قبل در پاریس را می کند که از جمله گفت:

«نتانیاهو، نماینده وحشیگری غرب است.»

برای فهم بهتر سخن مرتز، نیاز است که به بستر تاریخی و فرهنگی این بیان پرداخت ولی قبل از آن شاید بهتر باشد تا معنی «کارهای کثیف» را با چند مثال روشن کرد. بگونه ای خلاصه، «کار کثیف» در سیاست به کاری گفته می شود که قدرت سلطه گر و استعماری، برای بدست آوردن اهدافش نیاز به انجام آن از جمله جنایت های گسترده دارد. در عین حال نیاز دارد که این جنایات به نام او تمام نشود. به همین علت، اوباش و جنایتکارانی را استخدام می کند تا آن "کار کثیف" را برایش انجام دهند. به سخن دیگر، اسرائیل، همان اوباش و جنایتکاری است که غرب به آن نیاز دارد تا کارهای کثیفش را انجام دهد ولی به نام او تمام نشود. چند نمونه:

• در میان گروه های مافیایی، هیچگاه پدر خوانده، شخصا دست خود را به خون کسی آلوده نمی کند و وظیفه آن بر عهده اوباش و جنایتکارانی است که در خدمت پدر خوانده در آمده اند.

• دولت انگلستان برای به استعمار کشیدن هندوستان و کنترل و سرکوب مبارزان هند، نیاز به کشتار و سرکوب شدید داشت و برای انجام این کار، تا حد امکان، این وظیفه را بر عهده جنایتکارانِ در خدمت کمپانی هند شرقی می گذاشت تا خود را از مسئولیت مبرا جلوه دهد.

• بیشترین کشتارهای آمریکایی های بومی (سرخپوستان) با هدف جنوساید/نسل کشی را دولتهای آمریکا از طریق میلیشا و کابوی ها، یعنی جنایتکارانی که نظامی نبودند، انجام داد و تا می توانست سعی در پنهان کردن نقش ارتش خود می کرد. مگر آنکه از پرده بیرون میافتاد.

• بیشتر نسل کشی استرالیایی های بومی را نیز دولت انگلستان از طریق لباس شخصی های مسلح خود انجام می داد.

حال با این شناخت، می شود متوجه میزان اهمیت اعتراف صریح فردریش مرتز شد. چرا که تا بحال، اینگونه واضح حمایت بی قید و شرط غرب از انجام تمامی جنایات اسرائیل، توسط یکی از این رهبران غرب، صریحا، بیان نشده بود.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgمیدانی باید خودت در ایران باشی تا قادر شوی برخی تغیرات اساسی را که طی همین چهل سال در جامعه چه از نظر ساختاری وچه فکری بوقوع پیوسته از نزدیک ببینی وتا جائی که تجربه و دانشت قد می دهد قضاوت کنی.

ناراحت نشو متاسفانه تغیرات فکری بخصوص در این چند ساله اخیر در بین جوانان چنان شتابزده بود که نسل ما بسختی می تواند پی به کنه آن ببرد.

برای دیدن این نسل باید قادر به ورود در دنیائی باشی که کلید وابزار های ما توانائی گشودن آنها را ندارد. بسیاری از دریچه ها که این نسل بخاطر احاطه به آن یعنی دنیای مجازی و دنیای دیجتالی دارد برروی خود می گشاید به نتایجی میرسید ودر عمل روزانه خود بکار می بندند که برای ما ناشناخته وغیر قابل درک است .

متاسفانه شما هنوز تصاویری از بافت شهری و عناصر تشکیل دهنده آن دارید که واقعی نیست.بخصوص در مورد نسل جوانی که فکر می کنید شباهت به نسل شما دارد! تفکری که بیشتر معطوف به زمان گذشته و تفکر شما در آن سال هاست. شماازارزش هائی سخن می گوئید وپا فشاری میکنید که در واقعیت جامعه امروز ایران اعتبار خود از دست داده است. از روابط دختر وپسر گرفته تا مقوله خجالت. بطور مثال تعریف های شما از همین مقوله زندگی که در شعاراخیر "زن ،زندگی ،آزادی" دارید. با تعریفی که نسل جوان امروزی اززن و زندگی دارد سخت متفاوت است .نبودی تا از نزدیک شاهد روزانه این تغیر باشی.از تغیر روابط والدین با بچه ها .

اصلامیدانی که طی این سال ها بافت شهرهاو روایط فامیلی چگونه تغیر یافت ؟چیزی شنیدی اما از نزدیک ندیدی که چگونه تغیر یافته ؟

هیچ میدانی که دیگر بندرت خبری ازآن رشته های قدیمی شهری که به عناصر جا افتاده خانواده های شهرنشین و ریشه دار منتهی می شد نیست واگر هم هست بسیار اندک می باشد .

خانواده هائی با عناصر فکری جا افتاده که تعاریف خود را از مقوله های مختلف اجتماعی داشتند. خانواده مرکز اصلی آموزش های اجتماعی آخلاقی وفرهنگی کودک بود که در شهربا ویژگی ها، توجه وامکانات شهری عمل میشدوفاصله عمیق فرهنگی با روستا وجود داشت.

کاری که انقلاب اسلامی انجام داد در هم ریختن این بافت و روابط بود. جای گزین کردن روستائیان در شهر پر وبال دادن به آنها بعنوان امت اسلامی با بهره گرفتن از خصلت های فرصت طلبی وعدم پایبندی آنها به معیار های مدرنیسمی که جامعه در مسیر آن بود.شهریتی که ازاقبال به دستگاه دین و آخوند و خرافات کم میکرد واجازه نمی داد که بدنه عظیم جمهوری اسلامی بیناد نهاده شده بر مبنای تعبد که سنخیتی با مدرنیسم وخصوصیات طبقه متوسط شکل گرفته در شهر ها نداشت این چنین متورم وگسترده شود.

rp.jpgدر آستانه‌ی نشست احزاب ملی در ۲۶ ژوئیه به دعوت شاهزاده رضا پهلوی، با هدف شکل‌گیری اپوزیسیونی منسجم و قدرتمند، این‌جانب، به‌عنوان یک هم‌وطن ایران‌دوست و عضوی کوچک از خانواده‌ی ملی‌گرایان، بر خود فرض می‌دانم پیامی خطاب به این احزاب و انجمن‌ها منتشر کنم.

چند ماه پیش، بیش از سی سازمان و گروه مخالف جمهوری اسلامی گرد هم آمدند تا با محوریت شاهزاده رضا پهلوی به گفت‌وگو و هم‌اندیشی بپردازند. آن دیدار، بارقه‌ای از امید در دل میلیون‌ها ایرانی برانگیخت؛ ایرانیانی که سال‌هاست در آرزوی آزادی و رهایی میهن از چنگال استبداد دینی به سر می‌برند. انتظار می‌رفت که پس از آن نشست، شاهد شکل‌گیری جبهه‌ای متحد و فراگیر علیه رژیم باشیم. اما در ماه‌های پس از آن، نه تنها اقدام مؤثری صورت نگرفت، بلکه فرصت‌های ارزشمندی نیز از دست رفت.

امروز، جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین وضعیت خود طی دهه‌های اخیر قرار دارد. فشارهای بین‌المللی--به‌ویژه از سوی ایالات متحده--جنگ دوازده‌روزه با اسرائیل، و فرورفتن برجام در خاک سرد اروپا، این رژیم را بیش از هر زمان دیگری در تنگنا قرار داده‌اند. مردم داخل کشور، با وجود سرکوب و خشونت بی‌امان، همچنان به مبارزه ادامه می‌دهند و چشم‌انتظار اقدامی واقعی و هماهنگ از سوی مخالفان در خارج از کشور هستند.

در چنین شرایط حساسی، تنها راه پیشِ رو، اتحاد بی‌قید و شرط نیروهای مخالف حول یک چهره‌ی مشروع، شناخته‌شده و مورد اعتماد مردم ایران است. شاهزاده رضا پهلوی، که همواره بر نفی خشونت، حفظ تمامیت ارضی ایران و استقرار دموکراسی تأکید داشته‌اند، بی‌تردید تنها گزینه‌ای معتبر و مورد پذیرش عمومی برای رهبری این گذار تاریخی به‌شمار می‌آیند.

بی‌عملی امروز می‌تواند فاجعه‌ی فردا را رقم بزند. اگر نتوانیم این رژیم را سرنگون کنیم، ایران در معرض خطراتی جدی قرار خواهد گرفت: جنگ، هرج‌ومرج، تجزیه‌طلبی و نفوذ قدرت‌های بیگانه. گروه‌های فرصت‌طلب و جدایی‌طلب که سال‌ها در انتظار چنین خلأیی بوده‌اند، امروز بیش از هر زمان دیگری فعال شده‌اند.

خطر، واقعی است. سیاست‌های جمهوری اسلامی نه‌تنها ناکارآمد، بلکه ویرانگر است. در همه‌ی عرصه‌ها--از سیاست خارجی و اقتصاد گرفته تا بافت اجتماعی، محیط زیست و حتی یکپارچگی ملی--رژیم مسیری را در پیش گرفته که ایران را مستقیماً به سوی بحران نظامی و فروپاشی تمام‌عیار سوق می‌دهد. ادامه‌ی بقای این نظام، به معنای نابودی تدریجی ایران است.

هیچ فرد یا گروهی به‌تنهایی قادر به سرنگونی این رژیم نیست. اما با اتحاد واقعی و سازماندهی تشکیلاتی، به‌ویژه در داخل کشور، می‌توان مردم، جامعه‌ی بین‌المللی و تمامی نیروهای آزادی‌خواه را بسیج کرد و پایه‌های ایرانی آزاد، آباد و دموکراتیک را بنیان نهاد. اکنون زمان آن فرا رسیده است که اختلافات کنار گذاشته شود و همگان با شجاعت و حس مسئولیت تاریخی، پشت سر رهبری شاهزاده رضا پهلوی قرار گیرند.

این نشست، باید نقطه‌ی عطفی باشد در تاریخ مبارزه‌ی چهل‌وشش‌ساله با استبداد دینی و چراغ راهی برای بازپس‌گیری کشوری خسته و مجروح از ضربات پیاپی رژیم فاسد جمهوری اسلامی.

فردا، دیر است. باید امروز اقدام کرد.

ایران، چشم‌به‌راه اتحاد شماست؛ و شاهزاده، سرمایه‌ای گران‌بها و برگ برنده‌ای است که می‌تواند مسیر آینده را هموار سازد.

Jahangir_Golzar_2.jpgدر هفته‌های اخیر، ایران شاهد اجرای یکی از گسترده‌ترین طرح‌های بازگرداندن اتباع غیرمجاز، عمدتاً افغان، به کشور مبدأ بوده است. این طرح که با هدف ساماندهی اقامت و کنترل جمعیت مهاجران فاقد مدارک در حال اجراست، از منظر قانونی شاید بتوان گفت که قابل درک است، اما از جنبه انسانی، اجتماعی و اخلاقی، سؤالات و درگیریهای مهم ذهنی و روحی را برمی‌انگیزد.

در این روزها و هفته ها صدها هزار مهاجر افغان از ایران به مرزهای افغانستان بازگردانده شده اند ، صحنه‌هایی تلخ در مرز دوغارون، اسلام‌قلعه و میلَک رقم می‌خورد. کودکانی که بدون کفش روی شن‌های داغ راه می‌روند، زنانی که با نوزاد در آغوش به‌دنبال سایه‌ای برای پناه می‌گردند، و مردانی که بدون فرصت خداحافظی، از خانه و کار و زندگی رانده شده اند.

در همین میان، شهروندانی ایرانی در مرز میلَک و زاهدان، با نان و آب و محبت از مهاجران بدرقه کرده‌اند. این صحنه‌ها نشان می‌دهد هنوز وجدان اجتماعی زنده است. اما فقط مهر مردمی کافی نیست. نیاز به سیاستی است که هم عادلانه باشد، هم انسانی.

مهم اینکه به این شهروندان در شرایط فعلی که بعد از حمله اسرائیل به ایران هستیم برچسب جاسوس هم زده می شود . برچسبی که بدون دادگاه و رسیدگی، به همه آنها این اتحام زده می شود .

واقعیت تلخ مهاجرت

مهاجرت شهروندان افغانستان به ایران، پدیده‌ای تازه نیست. دهه‌ها جنگ، فقر، ناامنی، و اخیراً بازگشت رژیم طالبان، میلیون‌ها افغان را وادار به ترک خانه و کاشانه خود کرده است. ایران، به‌عنوان همسایه‌ای نزدیک و دارای اشتراکات زبانی، فرهنگی و مذهبی، یکی از اصلی‌ترین مقاصد این مهاجران بوده و می باشد. آمارها حاکی از حضور حدود شش میلیون افغان در ایران است که بخش قابل‌توجهی از آن‌ها فاقد مجوز اقامت‌اند.

اکنون، با پایان ضرب‌الاجل دولت برای خروج این گروه، هزاران نفر در وضعیت نابسامان به مرزهای افغانستان رانده شده‌اند. گزارش‌های نهادهای بین‌المللی و رسانه‌ها، به روشنی از بروز یک بحران انسانی در مرز دوغارون-اسلام‌قلعه سخن می‌گویند؛ به‌ویژه برای زنان و کودکان، که اغلب بدون سرپناه، غذا یا حامی به افغانستان بازگردانده می‌شوند.

Jaleh_Vafa.jpgدر پی حمله تجاوزگرانه و غیرقانونی اسرائیل به ایران در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، که با پشتیبانی لجستیکی آمریکا صورت گرفت، سخنرانی زیر توسط ژاله وفا در چهارمین همایش حزب جمهوری‌خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران ایراد شد. این سخنرانی به پرسش حیاتی «موضع درست در شرایط جنگی از دیدگاه حقوق ملی چیست؟» پاسخ می‌دهد.

مقدمه

با درود به حضار محترم در همایش و نیز تمامی هم‌میهنانی که این سخنرانی را از طریق رسانه‌ها دنبال می‌کنند. همچنین سپاس‌گزارم از دعوت اینجانب به چهارمین همایش حزب جمهوری‌خواهان سوسیال دموکرات و لائیک ایران.

موضوع سخنرانی امشب: "بدیل و کسب اعتماد از جامعه" است. این سخنرانی در شرایطی ارائه می‌شود که ایران شاهد حمله‌ای تجاوزکارانه و غیرقانونی از سوی اسرائیل با همکاری لجستیکی ایالات متحده بوده است؛ حمله‌ای که صدها کشته و مجروح و نابودی زیرساخت‌ها را در پی داشته است.

بی‌تردید، هر زخمی بر پیکر یک ایرانی، جراحتی بر پیکر روح ملی ماست

دوران سرنوشت‌ساز و آزمون نیروهای سیاسی

ما در یکی از غم‌انگیزترین و در عین‌حال سرنوشت‌سازترین مقاطع تاریخی وطن قرار داریم. امروز هر نیروی سیاسی، چه در درون کشور و چه در بیرون، باید خود را در آینه شفاف استقلال، وطن‌دوستی، آزادی‌خواهی و مردمداری محک بزند

ما در یکی از غم‌انگیزترین و در عین‌حال سرنوشت‌سازترین مقاطع تاریخی وطن قرار داریم. امروز هر نیروی سیاسی، چه در درون کشور و چه در بیرون، باید خود را در آینه شفاف استقلال، وطن‌دوستی، آزادی‌خواهی و مردمداری محک بزند.

و در عین حال در پی این حمله وابستگی نیز آیینه محکی گردید برای آن بخش ازنیروهای سیاسی که دشمنی خود با وطن و دریوزگی قدرت از بیگانگان به هر قیمتی تا نزول خود را از چشم مردم بوضوح نظاره گر باشند.

شرایط امروز در عین حال آیینه شفافی است تا مردم ایران گروههای سیاسی را درمیزان اعتمادشان به توانایی ملت و یا القای ناتوانی به ملت محک زنند.

Mehran_Rafiei.jpg

خدایا کجایی حواست کجاست؟

مگر خود نبینی که لنگم هواست؟

:::

چرا کم بیایی به زیرِ زمین؟

مگر ترس داری ز بیتِ کمین؟

:::

تو هرگز ندانی پروستات چیست

نرنجی ز دردی که خوش ذات نیست

:::

ندانم که دشمن به گوشت چه گفت؟

که محروم گشتم ز یارانِ جفت

:::

چو خوردم فراوان لگدهایِ پاک

نمازی نخوانم در اعماقِ خاک

:::

بسختی بنالم از این روزگار

که خیری ندیدم ز زندان و دار

:::

خجسته همیشه بپیچد ز درد

دوایی نجوید بجز کیکِ زرد

:::

مُجی را ندانم که جایش کجاست

گمانم که نزدِ جنابِ عطا ست

:::

سلامی که سردارِ ویروس بود

ز بختِ سیاهم شبی گشت دود

:::

چه گویم من از مُردنِ باقری؟

ز دست که گیرم دگر ساغری؟

:::

شبم نیست دیگر چو شبهایِ پیش

ز هر سو ببینم ز هر مُهره کیش

:::

زبونی ببارد ز رخسارِ من

که دشمن بداند خود اسرارِ من

:::

خدایا به بانگم کنون گوش کن

نصیبم رفیقی به از موش کن

:::

بترسم من از بمبِ سنگر شکن

زبانم گرفته نگویم سخن

:::

مبادا گرایم به دشمن دهی

که از مُردنم سر کِشد فَرَهی

:::

اگر باز بخشی به من مهلتی

به بخشِ روانی روم ضربتی

:::

fpbanner.jpgروسوفیل‌ها ایران را فروختند

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس، با حمله‌ای بی‌سابقه به جریان‌های نزدیک به مسکو، فاش می‌کند که ایران در بحران‌های اخیر، از جنگ ۱۲روزه با اسرائیل تا جنگ اوکراین، قربانی بازی‌های روسیه شده است. او می‌گوید روس‌ها مانع توافق هسته‌ای شدند، وعده‌های نظامی را زیر پا گذاشتند و حتی در حساس‌ترین لحظات حاضر نشدند کوچک‌ترین حمایتی از ایران کنند

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی ایران، پرده از واقعیتی برمی‌دارد که سال‌ها در پشت درهای بسته دیپلماسی رژیم ایران پنهان مانده بود: «ایران فدای روسوفیل‌ها شد.»

او این جمله را نه به‌مثابه شعار، که برآمده از تجربه سال‌ها حضور در هسته تصمیم‌گیری بر زبان می‌آورد. فلاحت‌پیشه می‌گوید: «روسوفیل‌ها در ایران، رسالتشان ویرانگری بود؛ خلق دوستان خیالی و تحمیل دشمنان واقعی.» به باور او، همان‌گاه که ایران در نبرد ۱۲روزه با اسرائیل تنها ماند، پرده این توهم فرو افتاد: «ما با همه ناتو درگیر بودیم و هیچ دوستی نداشتیم. همه روابط را قربانی رابطه راهبردی با روسیه کردیم.»

فلاحت‌پیشه به روشنی می‌گوید: «در جنگ اوکراین، ایران بار دیگر قربانی استراتژی روس‌ها شد. آنها فرصت‌های ما را سوزاندند. تنها چیزی که به ما دادند، اس-۳۰۰ از رده خارج بود.» و وقتی سخن از جنگنده‌های سوخو-۳۵ به میان می‌آید، واژه‌هایی چون «خجالت‌آور» و «اوج رسوایی» رنگ واقعیات را به خود می‌گیرند : روسیه همان جنگنده‌هایی را که سال‌ها به رژیم ایران وعده داده بود، به هند فروخت.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

اما خیانت روس‌ها در فروش یا عدم فروش تسلیحات خلاصه نمی‌شود. به گفته فلاحت‌پیشه، روس‌ها هرگز نخواسته‌اند پرونده هسته‌ای ایران بسته شود: «سیاست مسکو همواره نگاهداشت این پرونده به‌عنوان بحرانی باز بوده است، اهرمی برای چانه‌زنی با ایران و غرب.» به گفتۀ فلاحت‌پیشه روس‌ها از پرونده هسته‌ای ایران برای پیشبرد جنگ اوکراین سود بردند. نتیجه؟ به گفتۀ فلاحت‌پیشه دو فرصت طلایی برای توافق هسته‌ای - یکی در واپسین سال دولت روحانی و دیگری در آغاز دولت رئیسی - به دست روس‌ها برباد رفت. «در ابتدای دولت رئیسی، دو کارگروه تحریم و هسته‌ای توافق کرده بودند، ولی روس‌ها در اجرا کارشکنی کردند و توافق فرو ریخت. کسانی که آن زمان این نقش را پنهان کردند، مرتکب خیانت تاریخی شدند.»

dual.jpgسیدمصطفی محقق داماد و محمد درویش‌زاده در مقاله ای مشترک به بررسی پدیده‌ای به نام "جهل مقدس" پرداخته اند که چگونه برخی اظهارات، اقدامات و سیاست‌گذاری‌های داخلی ناخواسته منجر به "تسلیح حقوقی دشمن" (به‌ویژه اسرائیل و آمریکا) شده و مستندات حقوقی برای تجاوزات آنها فراهم کرده است.

آن ها معتقدند این تسلیح حقوقی، که ماهیتی نرم و نامشهود دارد، خطرناک‌تر از کمک تسلیحاتی سخت‌افزاری است و ناشی از برداشت‌های جاهلانه از جهان معاصر و عدم شناخت سازوکارهای نظام سلطه جهانی است.

به نظر نویسندگان این مقاله، مهمترین این مصادیق عبارتند از:

اعلام و اظهارهایی که درصدد نفی و انکار عمق خسارت و تخریب‌های جنگ ۱۲روزه است و آسیب وارده به تأسیسات هسته‌ای را سطحی و جزئی می‌داند. این اعلام‌ها می‌تواند زمینه و مستندی حقوقی لازم را برای تجدید تجاوز فراهم کند.

تبلیغاتی که برای تحریک به ترور رؤسای اسرائیل و آمریکا و تسهیل ترور آنها مبادرت به جمع‌آوری پول می‌کند. این کارها می‌تواند بهانه حقوقی لازم را برای اقدامات پیشدستانه و تجاوزگرانة دشمنان فراهم کند.

پخش برنامه‌های تلویزیونی که در آن اشعاری خوانده می‌شود با این مضمون که همه یهودیان را نابود خواهیم کرد و... از آن‌جهت که مورد استناد مقامات اسرائیلی در مجامع بین‌المللی قرار گرفته و زمینه مظلوم‌نمایی و مستندی برای تهدید وجودی آنها را فراهم کرده است.

نصب تابلوی روزشمار نابودی اسرائیل و حمایت مقامات رسمی از موضوع، از آن جهت که این اقدام نیز مورد استناد دشمن صهیونی به عنوان تهدید وجودی قرار گرفته است.

شعارهای افراطی مقامات دولتی، نظامی و تریبون‌های رسمی، مبنی بر نابودی برخی طرفهای متخاصم مصداق دیگری است که مورد استناد در مجامع بین‌المللی قرار گرفته است.

برخی رجزخوانی‌هایی که درباره توان هسته‌ای و شهرهای موشکی و سکوهای پرتابی با مبالغه‌هایی در جزئیات فنّاوری هسته‌ای مطرح شده است.

سیاست‌گذاری‌هایی که در زمینه فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی انجام شد و موجب نصب دهها میلیون فیلترشکن روی گوشی مردم، مسئولان و خانواده‌های آنها شد؛ از آن جهت که فناوری مستندسازی حقوقی و جاسوسی را تسهیل و ترویج کرد.

سیاست‌گذاری‌هایی منتهی به ورود میلیون‌ها نفر اتباع بیگانه به داخل کشور شد؛ از آن جهت که زمینه استفاده از فقر آنها را برای مستندسازی حقوقی و جاسوسی تسهیل و ترویج کرد.

برخی احکام افراطی و پیش‌بینی شده در طرح اخیر مجلس با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم» آمده است و جالب اینکه در این طرح، با این‌همه سروصدا، از جرم‌انگاری صور مختلف تسلیح حقوقی و تسهیل حقوقی رژیم صهیونیستی و دولت متخاصم نامی به میان نیامده است!

KP.jpgیدالله کریمی پور (خبرنگار و عضو هیات تحریریه کیهان، طی سال های ۱۳۶۰-۱۳۶۱)

ماشالله شمس الواعظین گفته است اگر ما همچنان در سوریه با اسراییل می جنگدیدم، تهران آماج حملاتش نمی شد. این گزاره ای کم مایه نیست، که کاملا غلط است. وی به دلیل نداشتن تخصص در استراتژی تنها در همین جمله کوتاه، دچار چندین اشتباه شده است:

۱- مگر جمهوری اسلامی به میل خویش سوریه را رها کرد؟! خب تکفیرهای سازماندهی شده تحت رهبری ترکیه، شام را پس گرفتند و جمهوری اسلامی ناگزیر به رها کردنش شد؛

۲- دوم‌ آن که به قول رهبری، آسمان و زمین به روی کمک های متعاقب ایران برای مقاومت یا بازپس‌گیری سوریه بسته شد و خطر درگیری مستقیم با ترکیه نیز کم‌ نبود. آیا باید در آنجا می ایستاد و جلوی ارتش ترکیه می جنگید؟ پس چرا روسیه به عنوان‌ قدرتی جهانی سوریه را رها کرد؟

۳- سوم‌ این که خب چرا اسرائیل ریاض، قاهره، امان و ابوظبی و دوحه را بمباران نکرد و نمی کند؟ گیرم که ریاض و امان و قاهره حسابشان را از فلسطین جدا کرده اند، دوحه چی؟! مگر نه این که این پایتخت هنوز سکونتگاه رهبران و شهدای حماس است؟ (دکتر محمد علی عسگری. کانال تلگرامی نکته های تاریخی)

۴- چرا ۲۱ کشور عرب در سوریه عربی نجنگیدند؟ و چرا تهران باید در آنجا تنها در برابر ترکیه و اسراییل می ایستاد؟

۵- مگر همین هفته پیش، امام جمعه فلان شهر به صراحت نگفت، رهبری، نه تنها فرماندهی جنگ ۱۲ روزه را بر عهده داشت، که رهبری عملیات طوفان الاقصی را ایشان در دست داشتند. چه استدلالی در برابر خطر جمهوری اسلامی برای خطر بقای اسراییل در برابر نتانیاهو دارید؟

بهتر است جناب شمس الواعظین در اندیشه یافتن راهی برای چگونگی برون‌رفت کشور، از چاه های ویل جنگ‌ و تنش و منازعه باشد. شاید ایشان میز کناریشان را در کیهان سال ۱۳۶۰، تحت مدیریت سید محمد خاتمی و آن همه گوشزدها و انتقادات را برای جلوگیری از تند روی و افراطی گری به خاطر نیاورند.

ولی روشن است که مسئولیت و صلاحدید امروز همه اتباع ایران، کمک به خاموش کردن حلقه های آتش ویرانگر پیرامونی کشور است.


:::

france.jpgمذاکرات پیشرفت نکند، تا پایان ماه آینده مکانیسم ماشه را فعال می‌کنیم

یورونیوز - ژان-نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، روز سه‌شنبه ۱۵ ژوئیه (۲۴ تیر) اعلام کرد که اگر پیشرفتی در مذاکرات هسته‌ای با ایران صورت نگیرد، فرانسه به همراه بریتانیا و آلمان تحریم‌های موسوم به «اسنپ‌بک» را علیه ایران بازخواهد گرداند.

آقای بارو گفت که گروه موسوم به تروئیکای اروپایی شامل فرانسه، بریتانیا و آلمان این حق را دارد که «تحریم‌های جهانی در زمینه تسلیحات، بانک‌ها و تجهیزات هسته‌ای که ۱۰ سال پیش لغو شده بودند را دوباره اعمال کند.»

وی افزود: «بدون تعهدی محکم، ملموس و قابل راستی‌آزمایی از سوی ایران، ما این کار را حداکثر تا پایان ماه اوت انجام خواهیم داد.»

اسنپ‌بک یا مکانیسم ماشه بخشی از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است که در سال ۲۰۱۵ تحت نظارت دولت باراک اوباما رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده امضا شد.

در صورتی که این سازوکار فعال شود، تمامی تحریم‌های مصوب علیه ایران شامل تحریم‌های گسترده شورای امنیت بازخواهند گشت.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در واکنش، اسماعیل بقایی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت: «سه کشور اروپایی جایگاهی برای فعال‌سازی این مکانیسم ندارند. آنچه به‌عنوان اسنپ‌بک نامیده می‌شود، هیچ توجیه حقوقی، سیاسی یا اخلاقی ندارد.»

:::

ایندیپندنت فارسی - خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، در واکنش به هشدار اتحادیه اروپا درباره احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها، سناریوهایی برای پاسخ متقابل مطرح کرد و افزایش سطح غنی‌سازی و استفاده از اورانیوم در اهداف نظامی را از جمله گزینه‌های احتمالی جمهوری اسلامی دانست.

این خبرگزاری نوشت: «یکی از اقدامات کلیدی، افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم از ۶۰درصد به ۹۰ درصد یا نزدیک به آن است که پیامی قوی به طرف‌های مقابل ارسال می‌کند.» تسنیم همچنین تاکید کرد که جمهوری اسلامی می‌تواند از ذخایر گسترده اورانیوم غنی‌شده برای «کاربردهای نظامی غیرممنوع»استفاده کند؛ کاربردهایی که به گفته این خبرگزاری، غرب و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌خوبی از آن‌ها آگاه هستند.

:::

zarif.jpgخامنه‌ای در مخفیگاه و زیرزمینی‌شدن جمهوری‌اسلامی

مراد ویسی - ایران اینترنشنال

خبرگزاری دولتی ایرنا مصاحبه‌ای یک ساعت و چهل دقیقه‌ای با محمدجواد ظریف داشته است. در بخشی از مصاحبه، مدیر خبرگزاری دولت از او درباره عملکرد دولت پزشکیان پرسید. ظریف گفت: «بله، آقای پزشکیان وسط جنگ، با وجود اینکه اسمش در فهرست ترور بود، فرار نکرد و رفت بین مردم.»

اما بعد ناگهان متوجه شد حرفی زده که ممکن است برایش دردسرساز شود؛ چون این مقایسه ناخواسته، به نوعی عملکرد خامنه‌ای در زمان جنگ را زیر سوال می‌برد که پنهان شد و به مخفیگاه رفت.

او بلافاصله تلاش کرد موضوع را جمع‌وجور کند و گفت: «مقام معظم رهبری هم...» اما هرچه تلاش کرد، نتوانست جمله‌اش را درست ببندد. جمله‌ای هم که سرانجام درباره خامنه‌ای گفت، باز هم درباره پناه گرفتن او در مخفیگاه بود.

این جمله‌ ظریف، یک واقعیت مهم درباره وضعیت این روزهای جمهوری اسلامی را نشان داد: تبدیل تدریجی این نظام به یک ساختار زیرزمینی.

جمهوری اسلامی حالا دارد کم‌کم به نظامی تبدیل می‌شود که مقاماتش از ترس، یکی‌یکی از صحنه علنی زندگی سیاسی حذف می‌شوند. در هیچ دولتی در جهان معاصر، من چنین وضعیتی ندیده‌ام. حتی در اوج جنگ اوکراین، زمانی که کی‌یف در خطر سقوط بود، رییس‌جمهوری و فرماندهان ارتش همچنان در انظار عمومی حضور داشتند. اما در ایران، با وجود گذشت بیش از یک ماه از پایان جنگ اخیر با اسرائیل، خامنه‌ای هنوز در مخفیگاه است.

آن چند دقیقه‌ای هم که در مراسم عزاداری بیت رهبری ظاهر شد، بیشتر به «هواخوری» شبیه بود. دوباره به مخفیگاه برگشت. فرماندهان ارشد سپاه هم حالا اغلب به‌صورت مخفیانه در جلسات شرکت می‌کنند و در انظار عمومی دیده نمی‌شوند؛ بر خلاف گذشته که مدام در شهرهای مختلف سخنرانی داشتند و رجز می‌خواندند. بسیاری از این جلسات عمومی حالا لغو شده‌اند.

به همین دلیل است که می‌توان گفت نظام جمهوری اسلامی به‌تدریج دارد زیرزمینی می‌شود؛ مشابه آن‌چه در سال‌های پایانی زندگی حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، دیدیم. اما تفاوت اساسی اینجاست که حزب‌الله نهایتاً یک گروه بود، نه یک دولت؛ اما جمهوری اسلامی یک حاکمیت است. حالا رهبر جمهوری اسلامی، پسرانش و فرماندهان ارشد سپاه در پایتخت کشور، در دل تهران، احساس امنیت نمی‌کنند.

این یعنی خودِ حاکمان پذیرفته‌اند که فضای ایران، به‌ویژه تهران، همچنان تحت سیطره امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل است. حتی در زمین، نه فقط در هوا، نمی‌توانند احساس امنیت داشته باشند. بنابراین، چاره‌ای جز پناه گرفتن در زیرزمین‌ها ندارند.

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgبه گزارش خبرورزشی، همه فوتبال دوستان در جریان اتفاق اخیر و حواشی فینال جام جهانی باشگاه ها هستند.

علیرضا فغانی قضاوت این بازی را برعهده داشت تا کارنامه اش به عنوان پرافتخارترین داور تاریخ آسیا پربارتر شود. اما در مراسم اهدای جوایز، اتفاقاتی افتاد که موافق و مخالف زیادی داشت.

خیلی از فوتبالی ها با مصاحبه یا انتشار استوری و پست، از فغانی حمایت کردند و حالا ستاره اینترمیلان هم به آنها اضافه شده است.

جالب اینکه قرار بود طارمی در کنار فغانی تنها نمایندگان فوتبال ما در آمریکا باشند، یکی برای تیم ایتالیایی و یکی با پرچم استرالیا....

396565.jpg

مرتضی پورعلی گنجی مدافع ملی پوش پرسپولیس هم که این روزها در اردوی تیمش در ترکیه حضور دارد، با انتشار یک استوری به فغانی بابت قضاوتش در فینال جام جهانی باشگاه ها تبریک گفت و برای او آرزوی موفقیت کرد. پورعلی گنجی برای فغانی نوشت: "بهترین. همه ما به تو افتخار می کنیم دادا!

396371.jpg

abdi.jpg▫️در یکی از صریح‌ترین گفت‌وگوهای پس از جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل، عباس عبدی تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب در گفتگو با «اقتصادنیوز»، با نگاهی تحلیلی و انتقادی به ارزیابی عملکرد یک‌ساله دولت مسعود پزشکیان، وضعیت ساختار سیاسی ایران، واکنش جامعه در جنگ ۱۲ روزه و نسبت حاکمیت با سرمایه اجتماعی پرداخت.

▫️عبدی با اشاره به رفتار مردم در جنگ 12روزه، این رفتار را «فرصتی تاریخی برای بازسازی رابطه حاکمیت و جامعه» توصیف می‌کند، اما هشدار می‌دهد اگر به مردم پاسخ مناسبی داده نشود، دیگر این رفتار تکرار نخواهد شد.

▫️این گفت‌وگو، تحلیلی متفاوت از شرایط امروز ایران است؛ با محورهایی چون نقش رسانه، بحران اعتماد، جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل، مسئله نفوذ، ناکارآمدی سیاست‌های امنیتی، و نسبت مردم با حاکمیت.

فیلم کامل گفتگوی عباس عبدی با «اقتصادنیوز»؛ فرصت تاریخی برای بازگشت به مردم

:::

putin.jpgایندیپندنت فارسی - ترامپ گفت همسرش یکی از افرادی بود که مستقیم به او گوشزد کرد پوتین پس از تماس‌های تلفنی‌شان درباره توافق صلح، همیشه از وعده‌هایش پا پس کشیده است

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، روز دوشنبه گفت که شاید ملانیا، بانوی اول، در تصمیمش برای افزایش کمک‌های نظامی به اوکراین نقش داشته است.

به گزارش نیویورک پست، او در توضیح تصمیمش برای برخورد سخت‌گیرانه‌تر با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، گفت همسرش یکی از افرادی بود که مستقیم به او گوشزد کرد پوتین پس از تماس‌های تلفنی‌شان درباره توافق صلح، همیشه از وعده‌هایش پا پس کشیده است.

ترامپ با اشاره به یکی از تماس‌های اخیر، گفت: «من به خانه می‌روم و به بانوی اول می‌گویم می‌دانی، امروز با ولادیمیر صحبت کردم. گفت‌وگوی خوبی داشتیم. او می‌گوید واقعا؟ همین الان یک شهر دیگر هدف قرار گرفت.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

کرملین بارها پس از تماس‌ با ترامپ، اوکراین را هدف حملات پهپادی و موشکی فزاینده قرار داده است. رئیس‌جمهوری آمریکا اعلام کرد که از رفتار مسکو خسته شده است و وعده داد در صورتی که پوتین طی ۵۰ روز آینده به توافق آتش‌بس تن ندهد، میلیاردها دلار سلاح به اوکراین ارسال و تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی برای روسیه وضع خواهد کرد.

ملانیا ترامپ که اصالتا اهل اسلوونی است، پیش از این درباره جنگ اوکراین اظهارنظر علنی نکرده بود، اما کشور زادگاهش از زمان آغاز جنگ در فوریه ۲۰۲۲ روابط سردی با روسیه داشته است.

تنها یک ماه پس از آغاز جنگ، در جریان حمله هوایی روسیه به خارکیف، کنسولگری اسلوونی در اوکراین هدف قرار گرفت و ویران شد.

اسلوونی، یکی از اعضای اتحادیه اروپا، در سال ۱۹۹۱ از یوگسلاوی اعلام استقلال کرد و ارتش جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی پس از جنگی ده‌ روزه، عقب‌نشینی کرد.

سخنان ترامپ درباره نقش بانوی اول در حمایت از اوکراین با استقبال حامیان اوکراین مواجه شد و در رسانه‌های اجتماعی، او را متحدی علیه تجاوزگری روسیه نامیدند و تحسین کردند.

ملانیا اخیرا در فینال جام باشگاه‌های فوتبال جهان فیفا که روز یکشنبه در ورزشگاه مت‌لایف نیوجرسی برگزار شد، کنار رئیس‌جمهوری آمریکا حضور یافت.

za.jpgاحمد زیدآبادی - هم‌میهن

سایۀ ازسرگیری جنگ همچنان بر سر کشور سنگینی می‌کند و اضافه بر آن، تحرکات مشکوکی در برخی کشورهای همسایه جریان دارد که کم و کیف آن روشن نیست.

سیاستِ صبر و انتظار و تعلیق و بلاتکلیفی درحالی‌که روند تحولات زیرپوستی در خاورمیانه و مرزهای اطراف ما سرعتی خیره‌کننده به خود گرفته است، حکم زهر برای کشور دارد و برای خنثی‌سازی تهدیدها و توطئه‌ها لازم است دستگاه دیپلماسی کشور نوآوری‌های راهگشایی از خود نشان دهد.

این در حالی است که به نظر می‌رسد چنین نوآوری‌هایی از وزات‌خارجۀ بوروکراسی‌زده و بی‌رمق کشور برنمی‌آید و بنابراین باید برای آن چاره‌اندیشی اساسی صورت گیرد.

دیپلمات‌ها هرچند که از استعداد فردی در حرفۀ خود برخوردار باشند، اما حضور آنان در یک جایگاه سازمانی تعریف‌شده برای سالیان طولانی، به تدریج ذهن آنان را ایستا و رسوب‌زده می‌کند و قدرت ابتکار و نوآوری را از آنها می‌گیرد؛ به‌طوری‌که در یک دایرۀ خودساخته اسیر می‌شوند و توان و امکان خروج از آن را پیدا نمی‌کنند.

این عارضه البته مختص دیپلمات‌ها و وزارت خارجه نیست و در هر اداره و مرکز دولتی و غیردولتی اتفاق می‌افتد. با این حال، این عارضه در زمان‌های عادی خیلی به چشم نمی‌آید و از دیده‌ها پنهان می‌ماند ولی به محض پیدایش بحران، خود را در تمامی ابعادش نمایان می‌سازد.

صرف‌نظر از استعداد و تخصص شخصی سیدعباس عراقچی و تیم همراهش، متأسفانه نوعی رسوب‌زدگی در سخنان آنان دیده می‌شود که سبب تکرار ملال‌آور جملات کلیشه‌ای و فاقد خلاقیت از طرف آنان شده است.

شاید به دلایلی مشابه است که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا نمایندۀ خود را برای مذاکره با ایران از میان دیپلمات‌های باسابقه انتخاب نکرده و در عوض یکی از دوستان تاجرش را به این منظور برگزیده است تا فارغ از دایره‌های بستۀ مرسوم و ته‌نشست‌های ذهنی گذشته، با فکری باز و از زاویه‌ای بدیع به موضوع بنگرد و در مدت زمانی مشخص، به موضوعات مورد اختلاف هم‌جهت با انتظارات کاخ سفید فیصله دهد.

فواید شگفت انگیز موز سبز

| No Comments

14-1.jpgایندیپندنت فارسی - حمله شخصیت‌ها و رسانه‌های نظام به این داور ایرانی همچنان ادامه دارد. روزنامه همشهری خطاب به فغانی نوشت: «شاید داور خوبی باشی اما هموطن خوبی نیستی».

خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه، یادداشتی با عنوان «فغان از بی‌وطنی» را علیه علیرضا فغانی منتشر کرد، کیهان شریعتمداری او را «بی‌وطن و بی‌هویت» خواند و هم‌میهن، ارگان حزب «اصلاح طلب» کارگزاران سازندگی هم با انتشاری عکسی از شصت علیرضا فغانی در کنار ترامپ نوشت: «حالا ایستادی و عکس هم گرفتی لااقل آن شست لعنتی را غلاف کن. ناسلامتی بچه پایین این شهری مشتی.»

اما جنجالی‌ترین واکنش احتمالا مربوط به علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی بود که با تشویق به قتل رئیس جمهوری آمریکا نوشت: «غیرت اگر بود به جای فشردن دست قاتل، گلویش را می‌درید.» علیرضا فغانی از سه سال پیش، مانند ده‌ها و شاید صدها هزار ایرانی دیگر، جلای وطن کرد و در استرالیا زندگی می‌کند.

303020.jpg

دبیر تکذیب کرد: صفحه‌ای در توییتر ندارم!

به گزارش "ورزش سه"، شب گذشته دیدار فینال جام جهانی باشگاه‌ها بین دو تیم چلسی و پاری‌سن‌ژرمن برگزار شد؛ مسابقه‌ای که با برتری قاطع تیم انگلیسی همراه بود.

قضاوت این دیدار حساس بر عهده علیرضا فغانی، داور بین‌المللی فوتبال ایران، بود. فغانی که سابقه قضاوت در رقابت‌های جهانی و بین‌المللی بسیاری را دارد، بار دیگر در بالاترین سطح فوتبال دنیا قضاوت کرد.

با این حال، پس از پایان بازی و مراسم اهدای جام، حواشی‌ای پیرامون داور ایرانی این دیدار به وجود آمد. در ادامه نیز توییتی منتسب به علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی ایران، در انتقاد از فغانی منتشر شد که به سرعت در فضای مجازی دست به دست چرخید.

امروز دبیر با انتشار یک استوری در صفحه رسمی اینستاگرامش، هرگونه فعالیت در توییتر را تکذیب کرد و اعلام نمود که هیچ حسابی در این شبکه اجتماعی ندارد.

علی‌حسین قاضی‌زاده:

ج.ا. به سمت توافق نمی‌رود.

این را می‌شود در سخنان تمام مقام‌های سیاسی ‌و نظامی این حکومت دید. این تقابل محدود به مکانیسم ماشه نمی‌ماند.

کار به جنگ دوم می‌رسد و جنگ دوم، احتمالا جنگ آخر است.

اگر این بار این حکومت، باقی بماند، جهان باید آماده پذیرش تهدیدی دائمی باشد.

:::

👈کیهان لندن - منابع غیررسمی گزارش دادند هکر ایرانی معروف به «Mr Soul» طی یک انفجار در منطقه چیتگر تهران توسط اسرائیل کشته شده است.

گفته می‌شد که او نقش کلیدی در مقابله سایبری با حملات اسرائیل و آمریکا علیه سامانه‌های دفاع پدافندی ایران ایفا کرده‌ و حتی بر اساس گزارش‌ها، برای شناسایی‌ وی جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیین شده بود.

هنوز منابع رسمی داخلی یا بین‌المللی این خبر را تأیید نکرده‌اند.

Untitled-18.jpg

chamran.jpgایران اینترنشنال - مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران، اعلام کرد از مدیران شرکت گاز دعوت خواهد شد تا با حضور در شورا، گزارشی درباره حوادث اخیر ارائه دهند.

انفجارها و آتش‌سوزی‌های پی‌درپی در تهران و شهرهای دیگر ایران پس از توقف درگیری‌های نظامی با اسرائیل با واکنش افکار عمومی مواجه شده است.

خبرگزاری فارس، وابسته به صداوسیما، روز دوشنبه پس از انفجار یک ساختمان مسکونی در قم و واکنش‌ها به اعلام «نشت‌گاز» به عنوان دلیل انفجار، نوشت که بخشی از جامعه سخنان مسئولان را در این زمینه باور نمی‌کنند.

خبرگزاری وابسته به سپاه افزود: «چنین حوادثی در کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت و ۳۰ میلیون مشترک گاز کاملاً طبیعی محسوب می‌شود.»

چمران در بخشی دیگر از سخنانش همچنین گفته از سازمان محیط زیست و وزارت نیرو دعوت می‌شود تا در شرایط عادی در شورا گزارش‌هایی را درباره اقدامات و اتفاقات ارائه دهند.

رییس شورای اسلامی شهر تهران افزود قرار شد طرحی که از گذشته تهیه شده بود بررسی شود یا پارکینگ‌ها به عنوان پناهگاه استفاده شوند و یا پناهگاه‌هایی که پیش‌بینی می‌شود به صورت چندمنظوره مورد استفاده قرار بگیرد.

:::

مازیار ابراهیمی: قاضی صلواتی می‌گفت این حکم اعدامته برو با آقایون همکاری کن. برای شکنجه چند بار طناب دار را به گردنم انداختند.

مصاحبه با متهم ترور دانشمندان هسته‌ای که زیر شکنجه‌های وحشیانه به ترور این افراد اعتراف کرد و بعدا طی یک اتفاق نجات یافت و به آلمان پناهنده شد.

:::

hajjarian.jpgسعید حجاریان گفت: ورود به پروژه هسته‌ای و ماندن در آن خرج زیادی برای کشورها دارد و تاکنون مخارج قابل‌توجهی بر ما تحمیل شده است که با پول آن می‌شد لوکومتیو توسعه را کاملاً به حرکت درآورد. اما آنچه فعلاً دست ما را گرفته است ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم است که از ترس جاسوس‌ها و... باید آن را پنهان نگه داریم و نمی‌دانیم در میان مطالبه خروج از N.P.T و همکاریِ حداقلی باید کجا بایستیم. یعنی یک امر استراتژیک تبدیل به تفنن برخی افراد شده است. این راه از ابتدای‌اش پرخطر بود و روس‌‌ها به ایران تذکر دادند وارد این وادی نشوید اما توجهی نشد

متن کامل گفت‌وگوی روزنامه‌ی هم‌میهن با آقای حجاریان را بخوانید:

بعد از حمله اخیر اسرائیل به ایران و متعاقب آن جنگ ۱۲ روزه، این ادعا مطرح شد که احساس همبستگی ملی مردم ایران بیشتر شده است. علاوه بر اظهارنظرهای داخلی، به‌عنوان مثال در فایننشال‌تایمز هم نوشته‌ای می‌خواندم که معتقد بود تجاوز اسرائیل حس ناسیونالیسم ایرانی را برانگیخت و بیدار کرد؛ یعنی امری که تصور می‌شد تبدیل به پاشنه آشیل نظم موجود شود، به‌نحوی دیگر متعیّن شد. البته که می‌توان درباره چرایی این امر تأمل بیشتری داشت. به‌نظر شما- که هم در حوزه «الگوهای امنیت ملی» و هم «سرمایه اجتماعی» فعالیت‌های نظری داشته‌اید باید این احساس همبستگی را زودگذر و برآمده از احساسات تلقی کنیم؟

فکر می‌کنم برای پاسخ به این مسئله باید دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک کنیم. اولین آن‌ها «میهن‌پرستی» یا patriotism است و دیگری «ملی‌گرایی» یا nationalism. در مفهوم اول بیشتر جا و مکان محل بحث است و مشخصاً حس تعلق به «خاک» مورد توجه قرار می‌گیرد. گویی خانه‌ فرد را آتش زده‌اند و او برای اطفاء حریق دست به هر اقدامی می‌زند؛ چه جمعاً و چه انفراداً. اما در مفهوم دوم تمرکز و توجه عمدتاً بر «هویت» است. در واقع ناسیونالیسم ناظر بر امری وجودی و اگزیستنت است. یعنی فرد احساس می‌کند دیگری می‌خواهد او را به‌کلی نابود کند و هویت‌اش را از بین ببرد.

یعنی مشخصاً‌ از ایران، ایرانی‌زدایی کنند تا حدی‌که خون ایرانی در رگ غیرایرانی به جریان بیفتد. با این تفکیک و توضیح به گمان من آنچه در جنگ اخیر برجسته شد میهن‌پرستی بود نه ملی‌گرایی. یعنی ما با «همبستگیِ میهن‌پرستانه» مواجه بودیم. بنابراین اگر مردم مطمئن شوند سایه جنگ دیگر بر سرشان سنگینی نمی‌کند و اوضاع به حالت عادی برگشته است، از آنچه که میان «ملت» و «دولت» افتاده است، دوباره پرونده «ناسیونالیسم ایرانی» روی میز قرار خواهد گرفت. یعنی وقتی دولت قادر نیست کارویژه‌های خود را به‌درستی انجام دهد یا در حوزه‌هایی خود را در برابر مردم تعریف ‌کند، احساسات ملی‌گرایانه و در نتیجه تعلقات ناسیونالیستی فروکش می‌کند.

‌چگونه می‌توان این سنخ وضعیت‌ها را که شما ذیل عنوان «میهن‌پرستی» صورت‌بندی‌اش کردید، از حالت موقت به حالت پایدار درآورد؟ یعنی از وضعیت همبستگیِ موقعیتی و شکننده خارج شد و به افق بلندمدت و پایدار فکر کرد.

چنانکه قبلاً گفته‌ام ما هنوز به مرحله ملت-دولت نرسیده‌ایم ولی با این حال باید تأکید کرد که اوضاع تماماً تیره و تار نیست. ببینید! ناسیونالیسم، محصول دولتی است که دغدغه ملت‌اش را دارد. اگر توجه کرده باشید زمانی‌که کمی وضعیت جنگی مبتنی بر تجاوز اسرائیل فروکش می‌کرد، برخی می‌گفتند ممکن است موج بعدی از مرزها و از میان اقوام برخیزد. این یعنی ما با مسئله ملت-دولت مشکل داریم.

یک سؤال می‌پرسم؛ چرا برخی می‌گویند ملت ترک یا ملت کُرد اما نمی‌گویند ملت بلوچ؟ پاسخ این است که ترک‌ها و کردها در دوره‌هایی دارای دولت بوده‌اند؛ یعنی علاوه بر پیشینه‌های هویتی منضم به دولت (ولو به‌شکل پوشالی) بوده‌اند اما بلوچ‌ها چنین نبوده‌اند. یعنی بخش‌هایی از ترک‌ها و کُردها به‌خاطر تجربه پیشه‌وری یا قاضی‌محمد و برخی به‌دلیل حس بی‌عدالتی و تبعیض احساس می‌کنند دولت نمایندگی‌شان نمی‌کند و نتیجتاً خود را ملت می‌دانند.

می‌خواهم بگویم ملت-دولت یک پازل بزرگ است که در آن به‌واسطه نقش محوری دولت، هر موجودیتی باید سر جای خود قرار بگیرد و چنانچه این پازل به‌درستی چیده نشود، می‌تواند یک سرزمین را به خطر بیندازد. پس، دولت وظیفه دارد در میان‌مدت با احصاء این شکاف‌ها، درصدد پر کردن‌شان برآید و آشتی‌ ملیِ پایدار برقرار کند و در یک کلام دل مردم را به‌دست بیاورد. مهندس موسوی هم درباره حمله اسرائیل اطلاعیه‌ای صادر کرد که در بخشی از آن بر این مسئله تأکید کرده و گفته بود، «هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی واکنش جامعه را تأیید بر شیوه حکمرانی‌ ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار دیگر بتواند خدای‌ناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت، رخنه‌ای بیابد.»

Hasan_Hashemian.jpgصدا و سیمای جمهوری اسلامی در یکی از برنامه های خود، چند ثانیه از مصاحبه من با ایران اینترنشنال را طبق تخصص همیشگی سانسورچی های خود بریده و بر این جمله من متمرکز شده که گفته ام « حزب الله با پابلو اسکوبار ارتباط دارد» و در نتیجه استدلال کرده است که چگونه حزب الله لبنان می تواند با کسی ارتباط داشته باشد که در سال 1993 کشته شده است.

بر طبق اطلاعات اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا DEA و شصت سازمان محلی و بین المللی مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان یافته و همچنین براساس گزارش های پلیس دولت کلمبیا، «ایمن سعید جمعه» یکی از مهمترین عناصر فعال در شبکه های مواد مخدر و پولشوئی حزب الله که گفته می شود اکنون در تهران به سر می برد، در اواخر دهه 80 و اوائل دهه 90 میلادی قرن گذشته در شهر « میدیین» medellin کلمبیا که مرکز فعالیت کارتل پابلو اسکوبار بود، زندگی می کرد. در سال 2012 خزانه داری آمریکا چهار نفر را به اتهام فعالیت در شبکه های مواد مخدر و پولشوئی حزب الله در لیست سیاه تحریم های خود قرار داد که ایمن جمعه بعنوان سردسته این گروه معرفی شده و علاوه بر گذرنامه لبنانی، مدارک شهروندی کلمبیا را نیز در اختیار گرفته بود. قبل از آن در نوامبر 2011 دادگاهی در آمریکا براساس کیفرخواست وزارت دادگستری و اداره مبارزه با مواد مخدر، ایمن جمعه را متهم کرد که در گذشته مقادیر قابل توجهی از کوکایین را به آمریکا قاچاق کرده است.

از اینکه ایمن جمعه توانسته بود طبق این گزارشها شهروندی کلمبیا را به دست آورد، به این معنی است که برای مدت طولانی در کلمبیا و در شهر میدیین محل فعالیت کارتل پابلو اسکوبار زندگی کرده است و از اینکه باند وی متهم به قاچاق کوکایین شده است، واضح است که این مواد را از طریق کارتل اسکوبار تهیه کرده است که در آن زمان به سلطان کوکایین معروف بود.

Behrouz_Varzandeh.jpgبا نزدیک شدن به پایان عمر سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، پرسش اساسی این است که حذف یا کناره‌گیری او چه تأثیری بر ساختار قدرت در ایران خواهد گذاشت. آیا چنین رخدادی به ظهور یک دولت مردمی منجر می‌شود، یا تنها مسیر را برای استقرار شکل تازه‌ای از اقتدارگرایی نظامی هموار خواهد کرد؟ بررسی جهت‌گیری‌های ایالات متحده، به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه‌ای، می‌تواند به این پرسش پاسخ روشنی ‌دهد.

سیاست آمریکا: مهار تهدید، نه حمایت از دموکراسی

ایالات متحده در خاورمیانه همواره سیاستی عمل‌گرایانه را دنبال کرده است. هدف اصلی واشنگتن نه گسترش دموکراسی، بلکه مهار تهدیدهای امنیتی، کنترل برنامه‌های تسلیحاتی، و تضمین ثبات منطقه‌ای بوده است. جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه به‌دلیل پیگیری برنامه هسته‌ای و ایفای نقش در شبکه‌های نیابتی در عراق، سوریه، لبنان و یمن، همواره در مرکز این نگرانی‌ها قرار داشته است.

در این چارچوب، ایالات متحده آمادگی دارد با هر رژیمی که ثبات منطقه را تضمین کند و تهدیدی برای منافع آمریکا و اسرائیل نباشد، همکاری کند - حتی اگر آن رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر باشد.

خامنه‌ای و ساختار قدرت جمهوری اسلامی

رهبر جمهوری اسلامی در طول بیش از سه دهه رهبری، ساختاری متمرکز، امنیتی و ایدئولوژیک را بنا نهاده است. سپاه پاسداران، بازوی نظامی و امنیتی اصلی نظام، علاوه بر نقش نظامی، در اقتصاد، سیاست، رسانه و حتی فرهنگ نیز نفوذ گسترده دارد.

در وضعیت کنونی، خامنه‌ای عملاً از صحنه تصمیم‌گیری خارج شده و تنها به‌عنوان نماد بقای نظام باقی مانده است. قدرت واقعی، اکنون در دست نهادهای نظامی و تکنوکرات‌های همسو با سپاه قرار دارد. در این شرایط، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که در آینده‌ای نزدیک، رژیمی نظامی - مبتنی بر سپاه - محتمل‌ترین گزینه جانشینی خواهد بود.

تحلیل‌ رسانه‌های آمریکایی از سناریوی مورد نظر آمریکا:

بر اساس تحلیل‌هایی که در رسانه‌های آمریکایی - از جمله وال‌استریت ژورنال - مطرح شده، حذف خامنه‌ای می‌تواند به کشمکشی درونی برای قدرت منجر شود. با این حال، به باور تحلیلگران غربی، چنین فرآیندی بعید است به روی کار آمدن یک دولت مردمی منتهی شود. برعکس، احتمال قدرت‌گیری یک رژیم نظامی که برای حفظ بقا آماده معامله با غرب باشد، بیشتر است.

چنین رژیمی ممکن است:

  • برنامه هسته‌ای را متوقف یا محدود کند
  • نقش خود را در جنگ‌های نیابتی کاهش دهد
  • وارد مذاکرات محدود و کنترل‌شده با غرب شود
  • برخی اصلاحات سطحی برای مهار نارضایتی عمومی ارائه دهد

این سناریو، از منظر آمریکا، قابل قبول است. زیرا می‌تواند بدون فروپاشی کامل ساختار قدرت در ایران، تهدیدات منطقه‌ای را مهار کرده و ثبات نسبی را حفظ کند.

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

در روزگار تزلزل ساختاری و فروپاشی گفتمان‌های قدیمی، بازتعریف مفاهیم دیگر صرفاً یک دغدغه‌ی نظری نیست، بلکه ضرورتی تاریخی‌ست. یکی از پرسش‌های محوری در این میان، جایگاه نهاد پادشاهی در نظم نوین آینده ایران است: آیا بازگشت به آن ممکن است؟ اگر آری، چگونه؟ و بر چه بنیانی باید استوار شود؟

شعار «خدا، شاه، میهن» در دوران محمدرضاشاه پهلوی، به‌ ویژه پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲، تثبیت شد و به‌ عنوان نماد وفاداری سیاسی و وحدت ملی در ساختار رسمی کشور جای گرفت. هرچند این عبارت به‌ عنوان یک شعار ساختاریافته، پیشینه‌ای در سنت‌های کهن نداشت، اما از نظر مفهومی برآمده از پیوند ناسیونالیسم مدرن با سلطنت متمرکز و نوعی برداشت دینی از مشروعیت سیاسی بود؛ نظمی نمادین که در آن، خدا سرچشمه‌ی قدرت، شاه واسطه‌ی آن، و میهن قلمرو فرمانروایی تلقی می‌شد.

برای درک بهتر تحول این نظم، باید نگاهی به گذشته انداخت. در دوره‌ی قاجار، مشروعیت سیاسی بر پایه‌ی شریعت و سنت‌های سلطنتی شکل می‌گرفت؛ شاهان خود را «ظل‌الله» یا «نایب‌ امام» می‌دانستند. با روی کار آمدن رضاشاه، این گفتمان به‌ سوی ناسیونالیسم سکولار، دولت‌سازی متمرکز و‌ توسعه حرکت کرد، اما هنوز شکلی شعاری و نظام‌مند نیافته بود. در دوره‌ی محمدرضا شاه، این الگوی جدید در قالب شعار «خدا، شاه، میهن» رسمی شد و در ساختارهای آموزشی، نظامی و تبلیغاتی تثبیت گردید.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

با انقلاب ۱۳۵۷، این منظومه دگرگون شد. در جمهوری اسلامی، رهبر جای شاه، امت جای ملت، و الله جای خدا را گرفت، اما نه تنها در واژه‌ها، بلکه در مفهوم. قدرت از شاه به فقیه منتقل شد، ملت به جماعتی مؤمن و تابع تقلیل یافت، و حق نقد قدرت، اینبار در سایه‌ی تقدس دینی محدود شد.

rp.jpgبازخوانی بیانیه‌ی همبستگی رضا پهلوی، سیزده سال پس از انتشار

در فضای سرد و پراکنده‌ امروز سیاست ایران، جایی که گروه‌های مخالف حکومت بیش از آنکه به هم نزدیک شوند، از هم فاصله می‌گیرند، بازخوانی برخی فراخوان‌ها و بیانیه‌ها، معنایی دوچندان می‌یابد. یکی از این اسناد مهم، بیانیهٔ رضا پهلوی در تاریخ ۶ ژوئیه ۲۰۱۲ است؛ متنی که در همان زمان نیز فراخوانی جدی به همبستگی ملی بود، اما امروز و در دل بحران‌های متراکم ایران، به سندی تاریخی و هشدارآمیز بدل شده است.

در این بیانیه، رضا پهلوی سخن از «غرق شدن در ایران» به میان می‌آورد، نه در گروه، نه در حزب، نه در مرام‌نامه‌ها. او ما را فرامی‌خواند تا از منافع تنگ‌نظرانه عبور کنیم و ایران را جایگزین من سازیم؛ تا بفهمیم بدون یک میهن آزاد، هیچ‌یک از ما به چیزی دست نخواهیم یافت. این پیام ساده اما عمیق، چیزی فراتر از شعار است. این بیانیه، نقشه‌راهی‌ست برای بازسازی اعتماد ملی.

مسئله، نداشتن دشمن مشترک نیست؛ نداشتن زبان مشترک است

رضا پهلوی با بیانی صریح، اما بدون حمله و تخریب، ما را به پذیرش این واقعیت فرامی‌خواند که هیچ‌کس--even بهترین‌ها--نمی‌توانند به‌تنهایی راه آینده را بگشایند. او با این حرف، هم به مردم امید می‌دهد و هم اپوزیسیون را به تأمل وا‌می‌دارد. پیام روشن است: اگر هنوز بر سر آنچه «باید می‌شد» در گذشته مشغول جدل باشیم، چیزی از «آنچه باید بشود» در آینده نصیبمان نخواهد شد.

سال‌هاست که اپوزیسیون ایران، به جای آنکه دشمن مشترک خود را نشانه بگیرد، درون خود می‌جنگد. این بیانیه به روشنی می‌گوید: یا با هم آزاد خواهیم شد، یا جدا از هم، همچنان بردگان استبداد خواهیم ماند. این هشدار، تنها یک تعبیر شاعرانه نیست؛ تشخیص واقع‌گرایانه‌ای از مسیری است که داریم اشتباه می‌رویم. جملهٔ پایانی آن بیانیه، که اکنون پس از سیزده سال همچنان طنین دارد، چنین است:

«یا با هم آزاد خواهیم شد و آزاد خواهیم ماند، یا جدا از هم تا ابد بار سنگین استبداد را به دوش خواهیم کشید.»

این جمله، نه فقط پایان یک بیانیه، بلکه آغاز یک مسئولیت تاریخی است.

Manouchehr_Taghavi_Bayat.jpgواژه ی دموکراسی یا (dēmokratia)، فارسی نیست. دموکراسی به معنای حکومت مردم بوده و سرچشمه ی آن یونانی است. "دِموس (demos) در زبان یونانی یعنی(مردم) و "کراَتوس" (kratos)به معنای قدرت یا حکومت است. دموکراسی یک ساختار سیاسی است که در آن قدرت در دست مردم است و آنها با برگزیدن نمایندگان خود و یا مستقیم در اداره امور کشور همکاری می‌کنند.

دموکراسی نخستین بار در آتن باستان پدید آمد. دموکراسی آتن یک دموکراسی مستقیم بود، به این معنا که شهروندان مرد و آزاد آتن در گردهمایی های همگانی، با رأی گیری مستقیم، قانون را می نوشتند و یا اجرا می کردند. در روم باستان نیز شیوه هایی از دموکراسی بود که بیشتر جنبه جمهوری داشت و بر پایه ی انتخاب کسانی برای اداره امور کشور بود. دموکراسی های امروزی گونه ای پیشرفته تر از دموکراسی های یونان و روم باستان است که در سده های هجدهم و نوزدهم در اروپا و آمریکای شمالی بر پا شده است.

امروزه در بیشتر کشورهای جهان دموکراسی ها از راه انتخاب نمایندگان است. در این گونه دموکراسی ها، شهروندان نمایندگانی را برای اداره ی کشور خود در انتخابات آزاد بر می‌گزینند و این نمایندگان به جای مردم در کشور فرمانروایی می‌کنند. گونه های دیگر دموکراسی مانند دموکراسی مستقیم و دموکراسی مشارکتی، در روزگار ما کار برد چندانی ندارند. گونه ی دیگری از دموکراسی هست که به آن دموکراسی خلق می گویند مانند حکومت خلق چین و حکومت خلق کوبا.

dayheem.jpgمقدمه: یک پرسش، یک درد، یک واقعیت

در روزگار پرآشوب امروز که بسیاری از مفاهیم به‌واسطه سیاست‌زدگی دچار ابهام و تحریف شده‌اند، یک پرسش اساسی همچون صدایی در ذهن ما مردم کردستان طنین می‌افکند:
آیا مخالفت با جمهوری اسلامی، به معنای مخالفت با موجودیت ایران است؟
پاسخ ما روشن است:
نه! ما کردها، کردهای ایرانی، نه تنها مخالف ایران نیستیم، که ریشه‌ در خاک این سرزمین داریم؛ خاکی که جان‌مان را برایش می‌دهیم، اما ذره‌ای از آن را تسلیم تجزیه‌طلبی نمی‌کنیم.
ما کردها؛ نژادی اصیل، مردمانی مهربان
ما مردم کردستان، مردمانی هستیم از نژاد اصیل آریایی؛ فرزندان کوه‌های سترگ و دشت‌های آزاد. قرن‌ها در این سرزمین زیسته‌ایم، فرهنگ آفریده‌ایم، شعر سروده‌ایم، از خاک دفاع کرده‌ایم، و با همه ایرانیان، پیکره‌ای واحد ساخته‌ایم.
مهربانی، میهمان‌نوازی و آزادگی در جان ما جاری است. اما در طول تاریخ، از هر دو سوی قدرت مورد بی‌مهری و گاه ظلم قرار گرفته‌ایم.
تجربه تاریخی ما:

بی‌مهری به بهانه‌های واهی

از دوره پهلوی تا جمهوری اسلامی، ما همواره تحت نگاه امنیتی و با برچسب‌هایی چون «تجزیه‌طلب» یا «خطر قومی» مواجه شده‌ایم. در حالی‌که خواسته ما ساده و انسانی بوده:
برابری، عدالت، حفظ هویت فرهنگی، و توسعه‌ای متوازن در کنار دیگر مناطق ایران.
فرصت‌سوزی گروه‌های مسلح و چهره‌سازی غلط از کردستان
در سوی دیگر، رفتارهای بی‌خردانه برخی گروه‌های مسلح، که سلاح بر دوش گرفتند و از خاک بیگانه برای حمله به وطن استفاده کردند، ضربه‌ای سهمگین به ما زد.
آنان با تندروی و اتکا به بیگانگان، تصویر مردم کرد را تحریف کردند. آنچه آنان کردند، نه دفاع از حقوق ما، بلکه فرصت‌سوزی، خشونت، و کمک به توجیه سرکوب‌ها بود.
ما اما راه دیگری را برگزیدیم؛ راه گفت‌وگو، راه ایران
ما کردهای ایران، در کنار همه ایرانیان، خواهان آینده‌ای بهتر برای همه هستیم.
رهبرانی چون زنده‌یاد دکتر عبدالرحمن قاسملو، نماد همین نگاه بودند. قاسملو، سیاست‌مداری دانا و فرهیخته بود که به‌جای تفنگ، به‌زبان گفت‌وگو باور داشت.
او تلاش کرد که خواسته‌های مردم کردستان را در چارچوب ملت-دولت ایران پیگیری کند.

نفوذی‌ بزرگ چه می‌کند؟

| No Comments

mole.jpgزین‌العابدین صفوی

نفوذیِ کوچک اطلاعات صحیح به دشمن می‌دهد اما نفوذیِ بزرگ اطلاعات غلط به مسئولان می‌دهد.

اولی نشانی دوستانِ وطن را به دشمن می‌دهد، اما دومی دوستان را دشمن، و دشمنان را دوست معرفی می‌کند!

اولی خود را به شخصیت‌های موثر نزدیک می کند. اما دومی تلاش می‌کندخودش شخصیت‌ موثری باشد.

اولی تاکتیک‌های ما را به دشمن خبر می‌دهد، اما دومی می‌کوشد تا استراتژی‌های دلخواه دشمن را در داخل جا بیندازد و سیاست‌های کلان را با سودِ دشمن همسو کند.

اولی معمولاً افشا می‌شود و دومی معمولاً افشا هم می‌کند! اولی مین‌گذاری می‌کند، دومی ریل‌گذاری!


اولی در سامانه‌ها خرابکاری می‌کند اما دومی در ذهن‌‌ تصمیم سازان.

اولی به دشمنان امیدهای واقعی می‌دهد،
دومی به دوستان امید‌های کاذب.

اولی دشمنان را هشیار می‌سازد دومی دوستان را از واقعیت غافل می‌کند و در چشم او، نزدیک را دور، و دور را نزدیک‌، توانا را ناتوان و ناتوان را توانا می‌نماید و جدول اولویت‌ها را وارونه ترسیم می‌کند.

نفوذیِ بزرگ، بذر خود را در بسترِ "ظاهربینی" می‌پاشد و در قلب احمق‌ها ریشه می‌دوانَد و به دل‌های ساده، پیچیده می‌شود. او لازم نیست جاسوسی کند و شاید هیچ خط تماسی هم با دشمن نداشته باشد بلکه می‌کوشد تا سیاست‌های دشمن پیاده شود.


velayati.jpgرادیو فردا - رسانه‌های ایران روز دوشنبه گزارش دادند که وزیر کشور پاکستان با پیامی از سوی نخست‌وزیر و رئیس ستاد ارتش این کشور برای رهبر جمهوری اسلامی، به تهران سفر و با مشاور علی خامنه‌ای دیدار و گفت‌وگو کرده است.

بر اساس این گزارش، علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی در امور بین‌الملل، در این دیدار ضمن رد توقف غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران گفت: «ما با مذاکره‌ای که بدون پیش‌شرط و حفظ خطوط قرمز جمهوری اسلامی باشد مخالفتی نداریم».

او بدون اشاره به نام کشوری افزود: «آن‌ها می‌گویند که ایران باید از غنی‌سازی دست بکشد، در حالی که این مسئله از خطوط قرمز ماست و اگر قرار باشد مذاکره به توقف غنی‌سازی منوط شود، قطعاً چنین مذاکره‌ای انجام نخواهد شد».

رسانه‌های ایران اطلاعات بیشتری در مورد پیام نخست‌وزیر و رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان منتشر نکرده‌اند، ولی با توجه به اظهارات علی اکبر ولایتی، به نظر می‌رسد این پیام در ارتباط با از سرگیری مذاکرات بین ایران و ایالات متحده برای دستیابی به توافقی در مورد پرونده هسته‌ای تهران باشد.

پیشتر در ۲۰ تیرماه، علی لاریجانی در گفت‌وگو با شبکه الجزیره گفته بود که «در حال بررسی پیام‌هایی هستیم که از واشینگتن درباره ازسرگیری مذاکرات دریافت کرده‌ایم».

مشاور علی خامنه‌ای افزوده بود: «پس از جنگی که علیه ما صورت گرفت، دیگر هیچ اعتمادی به ایالات متحده آمریکا نداریم».

پاکستان در قبال حملات آمریکا و اسرائیل به مراکز هسته‌ای، موشکی و چهره‌های نظامی و اتمی جمهوری اسلامی موضع بی‌طرفی اتخاذ کرده است.

در ششمین روز از حملات اسرائیل به ایران، عاصم منیر فرمانده ارتش پاکستان پشت درهای بسته با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در کاخ سفید دیدار کرد و گزارش‌ها حاکی از این بود که بخش مهمی از محتوای این جلسه به تحولات مرتبط با درگیری نظامی اسرائیل و ایران اختصاص داشت.

giooteen.jpgاسنپ‌بک، اسرائیل، و فروپاشی اقتصادی

حمید آصفی

در اینجا قصد دارم به وضعیت فوق‌العاده خطرناکی بپردازم که جمهوری اسلامی در آن گرفتار شده است. وضعیتی که می‌توان آن را با سه تیغه مرگبار توصیف کرد: سه گیوتین که به‌طور همزمان بالای سر حکومت قرار گرفته‌اند و یکی پس از دیگری در حال فرود آمدن‌اند.

گیوتین اول: اسرائیل

اگر جمهوری اسلامی بار دیگر به‌سوی تشدید غنی‌سازی یا حرکت مخفیانه به‌سمت ساخت بمب هسته‌ای برود، دیگر تردیدی نیست که اسرائیل وارد عمل خواهد شد.


اسرائیلی که امروز تسلط اطلاعاتی قابل توجهی بر داخل ایران دارد؛ از خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای گرفته، تا ترور دانشمندان و حتی تهدیدهای مستقیم به اقدام نظامی.


این تهدید کاملاً جدی است، و با توجه به سیاست‌های دولت ترامپ، این‌بار حمایت ایالات متحده نیز پشت این تهدید خواهد بود، آن هم به‌مراتب قوی‌تر از گذشته.


گیوتین دوم: اسنپ‌بک یا مکانیسم ماشه


تا ماه اکتبر، فرصت محدودی برای توافق میان ایران و اروپا باقی مانده است. در غیر این صورت، مکانیسم ماشه می‌تواند فعال شود و تمامی تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل بازگردند.


یعنی بازگشتی کامل به دوران پیش از برجام، آن هم بدون هیچ ابزار دفاعی و بدون هرگونه پشتوانه‌ی حقوقی یا بین‌المللی.


گیوتین سوم: فروپاشی اقتصادی


حال تصور کنید که هر یک از دو سناریوی بالا محقق شود: حمله‌ی اسرائیل یا بازگشت تحریم‌های شورای امنیت. پیامد آن، چیزی جز انفجار اقتصادی نخواهد بود.


تمامی شاخص‌های کلان اقتصادی دچار اختلال می‌شوند: نرخ تورم، نرخ ارز، معیشت عمومی، سرمایه اجتماعی، و در نهایت، افزایش شدید احتمال اعتراضات گسترده و انفجارهای خیابانی.

IMG_1988.pngپیش از آن که هواداران شاهزاده ی گرامی مرا مورد تهاجم قرار بدهند که این آدم نحس و غرغرو باز کاری شروع نشده به وسط میدان پرید و آیه ی یاس خواندن اش را شروع کرد این چند کلمه را بگویم که من تنها و تنها کسی که بتواند ایران و ایرانیان را بعد از سقوط محتوم جمهوری نکبت اسلامی حول سه محور تمامیت ارضی، جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت و آزادی های منطبق با حقوق بشر و سیستم های حاکم در آزادترین و دمکرات ترین کشورهای جهان گرد آورد و مانع از درگیری ها و آشوب های بعد از سقوط نظام منفور شود و ایران را به طرف انتخاباتی واقعی و آزاد هدایت کند شاهزاده رضا پهلوی می دانم.

هیچ شخصیت و سازمان و حزب دیگری هم سراغ ندارم که به اندازه ی ایشان برای مردم ایران اعتبار و منزلت داشته باشد و نه تنها سراغ ندارم بلکه چنین شخصیت و سازمان و حزب دیگری فعلا وجود ندارد و ایشان یعنی شاهزاده رضا پهلوی تنها گزینه ی موجود برای چنین گذاری هستند.

اما....

اما کارهایی که شاهزاده بر اساس تفکر خودشان یا همراهان و مشاوران شان تا کنون انجام داده اند، مطلقا مورد تایید من نیست و قبول نکردن این کارها ربطی به باور من به ایشان به عنوان یگانه آلترناتیو جمهوری نکبت اسلامی ندارد.

بدبختانه «تمام» پیش بینی ها و مطالب هشدار دهنده ای که در مورد شکست طرح های ایشان «پیش» از اجرایی شدن این طرح ها نوشته ام «درست از آب در آمده» و هر چند از صمیم قلب آرزو کرده ام نظر من غلط باشد و طرح های ایشان با موفقیت قرین گردد ولی این مطالب و پیش بینی ها چون بر اساس منطق و عقل سلیم بوده متاسفانه صورت تحقق پیدا کرده است.

gas.jpg

ایران اینترنشنال - حساب فارسی‌زبان وزارت خارجه اسرائیل در اینستاگرام،‌ طی واکنشی به حوادث انفجار در روزهای اخیر در تهران و شهرهای دیگر ایران که مقام‌های حکومتی دلیل آن را «نشت گاز» عنوان می‌کنند، نوشت اگر جمهوری اسلامی «به جای ارسال میلیون‌ها دلار به تروریست‌های ورشکسته منطقه، لوله‌های گاز را ترمیم می‌کرد بهتر نبود.»

این پست پس از تازه‌ترین حادثه مشابه که طی آن ساختمانی در قم منفجر شد،‌ در اینستاگرام منتشر شده است.

اعلام «نشت گاز» برای این حوادث از سوی مقام‌های حکومت ایران با واکنش شهروندان مواجه شده است.

خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران،‌ دقایقی پس از انفجار قم با آن‌که دلیل و قربانیان آن به صورت رسمی از سوی مقام‌ها اعلام نشدند، نوشت که ساکنان ساختمان منفجرشده «شهروندان عادی»‌ هستند. فارس به مرتبط کردن انفجارها به جنگ با اسرائیل واکنش نشان داد.

:::

zarifaraq.jpgاقتصاد۲۴ - به گزارش بخش عربی العربیه، فردریش مرتس، صدراعظم آلمان، روز یکشنبه اعلام کرد که کشورش و دو کشور اروپایی دیگر درخواستی را به ریاست شورای امنیت سازمان ملل متحد برای فعال کردن «مکانیسم ماشه» علیه ایران ارائه خواهند کرد.

مرتس گفت که این درخواست روز سه‌شنبه، ۱۵ ژوئیه، به گزارش رسانه‌های ایران ارسال خواهد شد.

این در حالی است که تهران روز شنبه هشدار داد که فعال کردن «مکانیسم ماشه»، با اعمال مجدد تحریم‌های بین‌المللی علیه برنامه هسته‌ای ایران، به معنای «پایان» نقش اروپا در موضوع هسته‌ای خواهد بود.

رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس: فعال‌سازی مکانیزم ماشه آغاز چرخه‌ای پرهزینه برای اروپاست

ابراهیم عزیزی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در شبکه ایکس نوشت: فعال‌سازی مکانیزم ماشه آغاز چرخه‌ای پرهزینه برای اروپاست.

مقایسه صحبت‌های سال ۱۳۹۹ ظریف با صحبت‌های سال ۱۴۰۳ عراقچی

:::

ایران اینترنشنال- ده سال پس از امضای برنامه راهبردی جامع اقدام مشترک (برجام) میان جمهوری اسلامی و کشورهای ۵+۱ که امید می‌رفت به حل مناقشه اتمی تهران منجر شود، امیدها برای احیای اقتصاد ایران و روابط سیاسی با غرب، جای خود را به نگرانی از فعال شدن مکانیسم ماشه داده است.

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، دوشنبه ۲۳ تیر در نشست خبری هفتگی خود با اشاره به تهدید کشورهای اروپایی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه گفت: «استفاده از مکانیسم ماشه یک اقدام سیاسی و در راستای تقابل با ایران است.»

او افزود: «ایران کماکان خودش را عضو برجام می‌داند و تعهداتش را در واکنش به نقض فاحش مفاد برجام از سوی آمریکا و طرف‌های مقابل کاهش داده است.»

بقایی هشدار داد: «تهدید به اسنپ‌بک با پاسخ مقتضی ایران مواجه خواهد شد.»

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، هم ۲۱ تیر در دیدار با روسای نمایندگی‌های خارجی در تهران گفت اروپایی‌ها در چند ماه گذشته و به‌ویژه اخیرا اشاره‌هایی به امکان استفاده از مکانیسم ماشه برای برگرداندن خودکار تحریم‌ها علیه ایران داشتند، اما این «بزرگترین اشتباهی است که می‌توانند انجام دهند».

:::

dance.jpgایران اینترنشنال - محسن معزی‌فر، دبیر فدراسیون بسکتبال ایران تایید کرده است که ویدیوی رقص و شادی بازیکنان تیم ملی بسکتبال زنان ایران از صفحه اینستاگرام آسیاکاپ با فشار جمهوری اسلامی بوده است. او دراین‌باره به روزنامه هفت صبح گفت: «این کار، غیرحرفه‌ای از سوی فیبا بود که باید عرف فدراسیون بسکتبال ایران را رعایت می‌کرد.
:::
فدراسیون ایران از ساخت چنین ویدیویی بی‌اطلاع بوده و فیبا بدون هماهنگی اقدام به انتشار آن کرده است. ما از موضوع ساخت چنین ویدیویی خبر نداشتیم.» دبیر فدراسیون بسکتبال ایران گفت: «آنها طبق پروتکل فدراسیون‌ها که برخی مسلمان هستند، برخی مسیحی هستند و... عمل می‌کنند. ما هم مشکلی نداشتیم. با پخش این کلیپ مشکلی نداریم‌ اما باید ادیت بهتر و رعایت پروتکل‌ها انجام می‌شد.» معزی‌فر گفت: «این مسائل در رختکن خانم‌هاست و برای ساخت چنین ویدیویی باید حساسیت بیشتری نشان می‌دادند.
ما موافق این بودیم که ادیت مجددی شود. در آن زمان اگر هماهنگ می‌کردند، پروتکل خودمان را می‌گفتیم و مشکلی هم نبود.» او مدعی شده که هیچ برخورد تنبیهی با بازیکنان انجام نمی‌شود: «هیچ محرومیتی برای بسکتبالیست‌ها در کار نیست. ما، هم به خاطر محرم و هم فضای جنگ تحمیلی، سعی کردیم تمرکز بچه‌ها را روی مسابقات حفظ کنیم. با توجه به شرایط، ۱۰ روز زودتر آنها را فرستادیم تا همه چیز برایشان فراهم باشد.» معزی‌فر همچنین فشار از سوی نهاد خاصی را رد کرد: «هیچ فشاری از سوی جای خاصی در کار نیست و مشکلی هم نبوده است.
:::
ما باید پروتکل‌های خودمان را حفظ کنیم. بخش رسانه‌ای ورزش، بخشی از حکمرانی وزارت و مملکت است و نمی‌توانیم هر چیزی را پخش کنیم.» تیم ملی بسکتبال زنان ایران برای شرکت در رقابت‌های کاپ آسیا دیویژنB در کشور چین حضور دارد. ایران در گروه دوم این مسابقات با جزایر کوک، مغولستان و تایلند هم‌گروه است.
:::

ایران اینترنشنال - ایستادن علیرضا فغانی، داور ایرانی مقیم استرالیا، در کنار دونالد ترامپ در مراسم اهدای مدال‌های جام جهانی باشگاه‌ها و عکس مشترک آن‌ها خشم حامیان جمهوری اسلامی را برانگیخته است. در مقابل، بسیاری از شهروندان با دفاع از فغانی، حضور او در این رقابت مهم را افتخاری برای ایران دانسته‌اند.

flarge.jpg

خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، بامداد شنبه ۲۳ تیر در کانال تلگرامی خود نوشت: «درحالی که تنها چند روز از حمله اسرائیل و آمریکا به خاک ایران و شهادت بیش از هزار ایرانی نگذشته، علیرضا فغانی پس از دریافت جایزه از ترامپ، با او به گرمی خوش‌وبش کرد و در عکس یادگاری، ژست او را گرفت.»

کاربران حامی حکومت نیز در شبکه‌های اجتماعی از عکس فغانی و ترامپ انتقاد کرده و برخی حتی این داور برجسته را به «خیانت» به ایران متهم کرده‌اند.

یک کاربر که خود را «نسل سوم انقلاب خمینی» معرفی کرده، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت فغانی تمام مدارک تحصیلی‌اش را «در ایران و زیر سایه انقلاب اسلامی در امنیت» گذراند، اما «در نهایت با متجاوز به وطنش» عکس یادگاری گرفت.

کاربر دیگری با نام «صلاح‌الدین» گفت: «ای کاش علیرضا فغانی به هنگام دریافت جایزه بابت داوری فینال باشگاه‌ها به یاد می‌آورد که ترامپ در کنار نتانیاهو آغازگر جنگی بود که ایران ۱۲ روز در آن می‌سوخت. به نظر می‌رسد نفع شخصی اهمیت بیشتری نسبت به ایران‌پرستی فغانی دارد.»

کاربری با نام «حاج محمد» در پیامی در ایکس فغانی را «وطن‌فروش» خواند و خطاب به او نوشت: «خودتو خیلی ارزون‌قیمت فروختی، آقای داور.»

صفحه‌ای که به نام «پایگاه خبری تحلیلی ثمره نیوز» در ایکس فعالیت می‌کند، در همین رابطه نوشت فغانی در مراسم اهدای جوایز جام جهانی باشگاه‌ها در کنار کسی قرار گرفت که «خاک ایران را زیر پا گذاشت، خون ریخت، ترور کرد».

در این متن خطاب به فغانی آمده است: «ترامپ چهره جنایت علیه مردم ایران بود و تو به او لبخند زدی. این نه افتخار است، نه فراموش‌شدنی.»

دیدار نهایی نخستین دوره جام جهانی باشگاه‌ها در قالب جدید شامگاه شنبه ۲۲ تیر در آمریکا برگزار شد و چلسی با پیروزی سه بر صفر بر پاری سن ژرمن توانست جام قهرمانی را از آن خود کند. قضاوت این دیدار بر عهده فغانی بود که به نمایندگی از استرالیا در این رقابت‌ها حضور داشت.

فغانی شهریورماه ۱۳۹۸ به‌دلیل اختلاف با فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی از ایران مهاجرت کرد و راهی استرالیا شد.

doctro.jpgایران وایر - در جریان حمله اخیر اسراییل به زندان اوین، دکتر «سعیده مکارم»، متخصص بیماری‌های عفونی و پزشک داوطلب زندان، از لحظات نفس‌گیر نجاتش توسط زندانیان گفت؛ او که سال‌ها به‌صورت داوطلبانه برای درمان زندانیان به اوین می‌رفت، روز حمله در زندان حضور داشت و براثر این حمله مجروح شد.

مکارم در یادداشتی در صفحه اینستاگرامش نوشت: «نیمه‌جان بودم. زندانیان مرا به گوشه‌ای کشاندند، برایم آب و پتو آوردند، پایم را آتل بستند و خون‌های صورتم را پاک کردند. آن‌ها می‌توانستند فرار کنند، اما ماندند. یکی از آن‌ها گفت تو آبجی ما هستی، معلومه که تنهات نمی‌ذاریم.»

پزشک داوطلب اوین که به یاد پدرش هر هفته یک روز به معالجه زندانیان می‌پرداخت، اکنون با جراحات جدی در بیمارستان تحت درمان است. پیش‌تر اعلام شده بود که او یک دست و یک پای خود را از دست داده، اما طبق آخرین به‌روزرسانی، دست او تحت عمل پیوند قرار گرفته و آسیب پایش، همچنان در حال درمان است.

مکارم با قدردانی از زندانیانی که جانش را نجات دادند و افرادی که تا آخرین لحظه کنار او بود، نوشت: «نام‌شان را نمی‌دانم، اما هرگز فراموششان نخواهم کرد.»

evinstory.jpg

حمله هوایی اسراییل به زندان اوین در روز ۲تیر۱۴۰۴، به تخریب گسترده در چهار ناحیه از این زندان منجر شده و دست‌کم ۱۷ ساختمان این زندان آسیب دیده‌اند.

صفحه فارسی وزارت خارجه اسرائیل در شبکه ایکس در واکنش به صحبت‌های مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران، که از مدیران شرکت گاز دعوت کرده بود تا با حضور در شورا درباره «حوادث اخیر» گزارش دهند، نوشت: «سلطان گاز هنوز دستگیر نشده؟»

انفجارها و آتش‌سوزی‌های پی‌درپی در تهران و شهرهای دیگر ایران پس از توقف درگیری‌های نظامی با اسرائیل با واکنش افکار عمومی مواجه شده است.

خبرگزاری فارس، وابسته به صداوسیما، روز دوشنبه پس از انفجار یک ساختمان مسکونی در قم و واکنش‌ها به اعلام «نشت‌گاز» به عنوان دلیل انفجار، نوشت که بخشی از جامعه سخنان مسئولان را در این زمینه باور نمی‌کنند.

Untitled-1.jpg

رسانه‌های ایران از وقوع انفجار در مجتمع مسکونی «پردیسان» قم خبر دادند.

تصاویر منتشرشده از این انفجار،‌ تخریب شدید آن در طبقه اول ساختمان منفجرشده را نشان می‌دهد.

explarge.jpgهنوز دلیلی برای این حادثه اعلام نشده است. رییس اورژانس قم اعلام کرد انفجار در مجتمع پردیسان تاکنون هفت مصدوم داشته است. اکبر بهنام‌جو استاندار قم با اشاره به انفجار در یکی از مجتمع‌های مسکونی در پردیسان گفت: حادثه انفجار در یک واحد مسکونی در پردیسان تروریستی نبوده است، دلایل این انفجار در حال بررسی است و به‌زودی گزارش دقیق این حادثه اطلاع‌رسانی خواهد شد.

در روزهای اخیر واحدهای مختلف ساختمانی در تهران و نقاط دیگر بر اثر آن‌چه که مقام‌های ایران «نشت» یا «انفجار» گاز خوانده‌اند،‌ منفجر شده‌اند. این انفجارهای پی‌در‌پی در رسانه‌های اجتماعی با واکنش شهروندان مواجه شده است.

:::

jen.jpgطلسم، جن، موساد: روایات ماورایی از جنگ ایران و اسراییل

عطا محامد - ایران وایر

پس از جنگ ۱۲روزه ایران با اسراییل، مجموعه‌ای از ادعاهای عجیب درباره طلسم‌های عبری، اذان‌های نامعمول و استفاده دشمن از اجنه در فضای ایران گسترش یافت. این روایت‌ها فقط محصول رسانه‌های حاشیه‌ای نبودند؛ برخی چهره‌های سیاسی، امنیتی و مذهبی نیز آن‌ها را بازتاب دادند و به‌نوعی رسمیت بخشیدند.

ماوراءالطبیعه همیشه در حاشیه سیاست ایران حضورداشته، اما در لحظات بحرانی، این مفاهیم از سایه به متن می‌آیند. از ردیابی شهدا با طلسم گرفته تا نسبت دادن عملیات موساد به جن، همه نشان می‌دهند که مضامین دینی و امنیتی چگونه به هم پیوند می‌خورند تا واقعیت را تحت تأثیر قرار دهند.

ادعاهایی درباره طلسم‌های یهودی در تهران

نخستین موج این فضا با توییت «عبدالله گنجی»، مشاور شهردار تهران، آغاز شد. او مدعی شد که «پس از جنگ اخیر، چند برگ کاغذ حاوی طلسم با نمادهای یهودی» در کف خیابان‌های تهران پیداشده است. این اظهارنظر بدون ارائه تصویر یا سند، با واکنش‌های گسترده و متنوع در فضای مجازی همراه شد؛ برخی آن را نشانه‌ای از نفوذ دشمن دانستند و برخی دیگر به‌عنوان گسترش خرافه گرایی به آن نگاه کردند.

پیش‌تر، در جریان جنگ، تصویری هوایی از یک زمین خاکی در حوالی شهر خمین منتشرشده بود که نقش ستاره داوود بر آن دیده می‌شد. این تصویر نیز با گمانه‌زنی‌هایی همراه شد؛ برخی آن را نشانه‌ای از شناسایی موقعیت موشکی توسط اسراییل، برخی آن را نوعی طلسم و برخی دیگر، اثر احتمالی عملیات میدانی نیروهای اسراییلی دانستند. بااین‌حال، روزنامه «همشهری آنلاین» در گزارشی اعلام کرد که تصویر مربوط به یکی از رزمایش‌های پیشین سپاه پاسداران بوده و ارتباطی با عملیات نفوذی ندارد.

برخی چهره‌ها نیز روایات شخصی‌تری مطرح کردند. «شیخ مجتبی»، یکی از کاربران شبکه ایکس نوشت که در دیداری با خانواده یکی از شهدای جنگ ۱۲ روزه، «طلسمی با نماد یهودی» در لباس‌های آن شهید پیداشده است. به گفته او، «شهید رضوان‌ پور» از طریق همین طلسم‌ها ردیابی شده و به شهادت رسیده است. یا کاربر دیگری نوشته است: «نمونه‌هایی از علائم طلسم صهیونیستی در منزل اقوام دیده‌شده که شامل مثلث داوود، دماغ خوک و چشم‌دار بوده است.»

اذان‌های نامعمول و طلسم‌های مشکوک

درزمانی که گزارش‌های از وجود طلسم‌هایی در شهر منتشر می‌شد، برخی از شهروندان تهران از پخش اذان در ساعت‌هایی نامعمول خبر دادند. آن‌ها گفتند این اذان‌ها از «سازه‌های مناره‌ای» پخش می‌شود که از حدود یک سال پیش در نقاط مختلف شهر نصب‌شده‌اند. پخش این صداها در ساعاتی غیرمرسوم، در کنار فضای روانی ناشی از جنگ و روایت‌های ماورایی اخیر، باعث شکل‌گیری واکنش‌هایی ترکیبی از شوخی، سردرگمی و انتقاد شده است.

به‌‌ گزارش حال‌ وش / امروز سه‌‌شنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۴، تصویری از بستن تحقیرآمیز سه نوجوان بلوچ با طناب مقابل فرماندهی انتظامی شهرستان بزمان در فضای مجازی منتشر شده که واکنش‌های گسترده‌ای را در میان کاربران به‌ همراه داشته است.

در این تصویر سه نوجوان که هویت آنان و همچنین علت بازداشت‌شان و تاریخ بازداشت آنها بطور دقیق هنوز مشخص نیست، بدون پوشاندن چهره و بدون رعایت کرامت انسانی، با پارچه ضخیم به یکدیگر بسته شده‌اند و در برابر زنجیر ورودی ساختمان کلانتری در معرض دید عموم قرار گرفته‌اند.

blarge.jpg

به گفته منابع حال‌ وش: «این نوجوانان بدون طی شدن هیچ‌گونه روند قضایی، بدون حکم بازداشت رسمی و بدون رعایت اصول دادرسی عادلانه، در این وضعیت تحقیرآمیز نگهداری شده‌اند.»

چنین رفتاری مصداق آشکار نقض حقوق کودک و تعرض به شأن انسانی بازداشت‌ شدگان است.

فعالان حقوقی این اقدام را نه‌تنها خلاف اصل برائت، بلکه نمونه‌ای از «مجازات پیش‌دستانه» و «تحقیر علنی» می‌دانند که در تضاد کامل با منشور حقوق شهروندی، قوانین داخلی و تعهدات بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران در قبال حقوق کودک و بازداشت‌شدگان است.

برج زمرد تبریز، روز سه‌شنبه، بیست و چهارم تیرماه، دچار آتش‌سوزی شد. ویدیوهای منتشر شده در رسانه‌های اجتماعی، شعله‌های آتش و دود غلیظی را نشان می‌دهد که از این برج بلند می‌شود. هنوز علت این حریق اعلام نشده است.

:::

آتش‌سوزی گسترده در مجتمع تجاری قائم واقع در خیابان ۱۷ شهریور مشهد، بامداد سه‌شنبه آغاز شد و عملیات مهار آن پس از ساعت‌ها همچنان ادامه دارد. به گفته حمیدرضا کافی‌نیا، مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی مشهد، حریق از طبقه منفی یک در بخش لوازم آرایشی و بهداشتی شروع شده و گسترش یافته است.

ویدیوهای رسید و منتشرشده، وسعت آتش‌سوزی گسترده را در مجتمع تجاری قائم مشهد نشان می‌دهند. به گفته آتش‌نشانی، این حریق در بامداد سه‌شنبه ۲۴ تیر از طبقه منفی این پاساژ آغاز شده است.

:::

mashad.jpg👈کیهان لندن - ساعاتی پس از انفجار در پردیسان قم، انفجاری نسبتاً قوی در حوالی فرودگاه مشهد رخ داد.

منشأ این انفجارها مشخص نیست اما منابع حکومتی می‌گویند به علت «ترکیدن لوله گاز» است.

اکانت رسمی وزارت خارجه اسرائیل به فارسی در «ایکس» با کنایه نوشته است:

«اگر جمهوری اسلامی بجای ارسال میلیون‌ها دلار به تروریست‌های ورشکسته منطقه، لوله‌های گاز را ترمیم می‌کرد، بهتر نبود؟»

:::

zarif.jpgما باید بفهمیم نفوذ از کجا می‌آید. بفهمیم کاترین شکدم چطوری آمد در کشور ما؟! چرا اینها را فراموش می‌کنیم؟ بدانیم این نفوذ از کجا آمده؟ این از همان گسل‌هاست، از همین حذف‌ها و از همین فضاهایی که ایجاد شده

چند روز پس از آنکه مصطفی کواکبیان، رئیس حزب مردم‌سالاری و نماینده پیشین مجلس جمهوری اسلامی بیش از ۱۲۰ نفر از مقام‌های جمهوری اسلامی را به داشتن رابطه جنسی با کاترین شکدم متهم کرد، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت حسن روحانی و «معمار برجام» هم این خبرنگار فرانسوی اسرائیلی‌تبار را نمونه نفوذ در ایران معرفی کرد.

دادستانی جمهوری اسلامی، کواکبیان را به خاطر آن سخنان تحت پیگرد کیفری قرار داد

:::

ابوالفضل ظهره‌وند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، با انتقاد از عملکرد بمب‌افکن‌های استراتژیک بی-۲، این جنگنده‌های آمریکایی را «قارقارک» خواند و گفت: «غرب فرسوده شده و آمریکا در حال فروپاشی است.»

:::

arab.jpgیاسر عرب

از همان ساعات آغاز شروع جنگ اسرائیل طبلی بزرگ‌ در تمام رسانه‌های رسمی کشور نواخته شد که این میدان تازه دیگر میدان سکوت نیست!
به صراحت و هر زبانی اعلام شد بی‌طرفی بی همه‌چیزی است و اساسا بی‌طرف وجود ندارد. آدمیانِ این سرزمین یا تجاوز اسرائیل را محکوم کرده و در حد توان با هجمه‌ی او مقابله خواهند کرد یا در سپاه دشمن متجاوز و ضد وطن هستند!

از مردم عادی کوچه و بازار تا مدیران فعلی و اسبق و موافقان و منتقدان و حتی برخی مخالفان نظام سیاسی مستقر از خودرو تا مغازه تا زندان هر‌جا که بودند تجاوز اسرائیل به خاک کشور را محکوم کردند!

ملت که در زمین وطن خود بود. برخی مسئولین هم ناچار مدتی از خر شیطان پیاده شده و پشت وطن و سرزمین و ایران سنگر گرفته و پنهان شدند!

جنگ با مهاجم خارجی به آتش بس کشیده شد و بزرگواران به سر‌کار خویش برگشتند!

حال سوال این است که تکلیف ما با جنگ داخلی چیست؟ ما محکومانِ تحمل فقر و فساد و نابرابری و رانت‌خواری و آقا زاده‌بازی و دامادگماری و پروژه سازی و کارچاق‌کنی در جمهوری مؤمنین و مومنات و در حکمرانی هیئتی و سفره رفاقتی و مدح حکومتی در این جنگ نابرابر میدان را چگونه باید ارزیابی کنیم؟

کسانی که دیروز در مقابل جنگ خارجی آدمیان را به دو دسته‌ی معترضِ باشرف و ساکتِ بی شرف تقسیم می‌کردند، فی الحال در این جنگ داخلیِ بر سر معیشت و شایسته سالاری و مسئله ‌مندی در کدام سو قرار دارند؟

آنها خوب می‌دانند که هرگونه اعتراض واقعی و غیر قبیله‌ای به شرایط اداره کشور و کلیت حکمرانی موجب زدن زیر صندلی منافع و برچیدن میز امضا و بستن حساب بانکی و تخته شدن در دکان کاسبی‌شان است. پس به همان عملی دست می‌زنند که منتقد آن در جنگ بيرونی بودند! یعنی یا مدافع شرایط موجودند و یا سکوت پيشه می‌کنند!

حالا صفت آنها چیست؟

azarakhsh.jpgدیدگاه چپ در ایران دچار بیماری خطرناکی شده است که به‌رغم نفوذ بسیار محدود آن در جامعه، همچنان در مطبوعات تأثیرگذار است. نیروهای چپ در ایران به دلایل گوناگون، از جمله فقدان دموکراسی در اغلب مقاطع قرن گذشته، به‌جز دوره‌هایی بسیار کوتاه، هرگز در حیات سیاسی کشور به‌صورت مستقیم و مؤثر حضور نداشته‌اند. این نیروها عمدتاً به شکل گروه‌های زیرزمینی و خارج از ساختار رسمی قدرت، در نقش اپوزیسیون حکومت‌های وقت ظاهر شده‌اند. به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا امروز، نقش عمده‌ گروه‌های چپ در نقد ستم سیاسی و اقتصادی یا در اعتراض به نبود دموکراسی خلاصه شده است ولی نقشی در ساختار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، صنعتی، بهداشت و درمان، آموزشی یا به طور مثال محیط زیستی نداشته است. به این دلیل چپ ایرانی به دادن شعارهای کلی، ضد امپریالیستی و کلی گویی های پوپولیستی و غیرعملی آلوده شده و این فرهنگ در بخش وسیعی از پیروان آن نهادینه شده است.

در عرصه‌ی سیاست خارجی نیز، رویکرد ضدامپریالیستی و شعارهای پوپولیستی بر تحلیل‌های آنان سایه انداخته و این مسئله، در عمل اغلب برخلاف منافع ملی تمام شده است. برای درک دقیق‌تر این مدعا، چند نمونه‌ی مهم را بررسی می‌کنیم.

در آستانه انقلاب ۱۳۵۷، نیروهای چپ ایران با تمرکز افراطی بر شعارهای ضدامپریالیستی، از ارائه تحلیلی جامع، منصفانه و واقع‌گرایانه از دوران رضاشاه و محمدرضاشاه بازماندند. آنان به‌جای ارزیابی اصلاحات اقتصادی، روند مدرن‌سازی، تحولات زیربنایی و وجوه لیبرالیسم اجتماعی آن دوره، تمام ظرفیت خود را صرف مقابله با آن‌چه «امپریالیسم جهانی» می‌نامیدند کردند. این جریان، در حالی آزادی‌های سیاسی را به‌عنوان یکی از مطالبات محوری خود مطرح می‌ساخت، که نه در عمل و نه در اندیشه پایبندی واقعی به آن نداشت؛ امری که تجربه چندین دهه حکومت‌های کمونیستی در بخش بزرگی از جهان به‌روشنی آن را آشکار ساخته بود. در نتیجه، نیروهای چپ ناخواسته در هم‌سویی با یکی از ارتجاعی‌ترین جریان‌های تاریخ معاصر ایران قرار گرفتند و در سوق دادن جمهوری اسلامی برای به کارگرفتن روشهای استالینیستی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

در نشریه «دنیا» (ارگان تئوریک حزب توده ایران)، مقالات متعددی در سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ با محوریت افشای امپریالیسم آمریکا منتشر شد (مثلاً شماره‌های ۱۲ تا ۱۵)، بی‌آن‌که کوچک‌ترین هشدار یا تحلیلی درباره تهدید بنیادگرایی دینی و ارتجاع مذهبی در آستانه‌ی انقلاب ارائه شود.

پس از انقلاب نیز، حزب توده ایران با خوش‌بینی ساده‌انگارانه، حاکمیت نوپا را به دلیل مواضع ضدامپریالیستی‌اش تأیید و حمایت کرد. حتی زمانی که سرکوب‌های گسترده، تحمیل حجاب اجباری، تصفیه‌های سیاسی، محدودیت‌های قومی و مذهبی و دیگر فجایع آغاز شد، حزب توده همچنان مدافع سیاست‌های کلان نظام باقی ماند. در خاطرات نورالدین کیانوری (نشر اطلاعات، ۱۳۷۱)، آشکارا آمده که وی در دیدارهای خود با رهبران جمهوری اسلامی، بر حمایت بدون قید و شرط از نظام تأکید داشته، چون جمهوری اسلامی را ضدامپریالیست می‌دانست.

Mehrdad_Khansari_2.jpgمقدمه

در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، حملات هوائی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران منجر به واکنش سریع تهران و آغاز ۱۲ روز درگیری مستقیم نظامی میان دو کشور گردید - جنگی که ناتوانی رژیم جمهوری اسلامی در حفاظت از شهروندان، شهرها و تاسیسات کشور در برابر حملات خارجی را کاملا آشکار ساخت.

از برخی جهات، جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل، با وجود تحقیرها و تلفات وارد شده به نظام حاکم بر ایران و به‌ویژه رهبر آن، آیت‌الله علی خامنه‌ای، هیچ تغییری در معادله بین دو طرف ایجاد نکرده است. حاکمیت ایران و نظام اسلامی همچنان پا برجاست. اما شاید از برخی جهات دیگر، این جنگ بذر تغییر را کاشته و تفاوتی واقعی ایجاد کرده باشد.

پیش از هر چیز، اسرائیل توانست ایالات متحده را پس از ۳۰ سال تلاش، به یک حمله آشکار و مستقیم علیه ایران وادار کند. پس از آن، دونالد ترامپ -- علی‌رغم درخواست‌های مکرر برای از سرگیری مذاکرات با ایران -- همچنان اصرار دارد که برنامه هسته‌ای ایران چنان آسیب دیده است که آمریکا الزاما نیازی فوری به ادامه گفت‌وگو در این زمینه نمی‌بیند. این در حالی است که آنچه ایران از مذاکرات قبلی انتظار داشت -- مانند رفع تحریم‌ها یا تضمین‌های اروپایی برای عدم فعال‌سازی مکانیزم ماشه در شورای امنیت -- همچنان محقق نشده است.

با این حال، آنچه که از دید ایالات متحده و اسرائیل به‌عنوان موفقیت تلقی می‌شود، ممکن است چیزی جز توهمی از پیروزی نباشد -- توهمی که ایران دیگر توان ادامه برنامه هسته‌ای خود را ندارد یا اسرائیل پیروزی قاطعی علیه جمهوری اسلامی ایران به‌دست آورده است.

در حالی که تصور بسته شدن پرونده این تنش‌ها از سوی ایالات متحده و اسرائیل ممکن است خود توهمی دیگر باشد، واقعیت این است که تمام این برداشت‌ها می‌توانند موقتی باشند، در حالی که تنش‌ها در منطقه همچنان حل‌نشده باقی مانده‌اند -- و این همان نقطه‌ای است که تمامی طرف‌ها در حال حاضر در آن قرار دارند.

وضعیت کنونی بازیگران ایرانی

1.رژیم ایران و نیروهای سیاسی داخل کشور

دوره پس از آتش‌بس فرصتی برای شکل‌گیری تأملات و دیدگاه‌های جدید فراهم کرده است، به‌ویژه درباره مشروعیت رهبری جمهوری اسلامی و به‌طور خاص، جایگاه رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای.

غیبت آیت‌الله خامنه‌ای که طی سه دهه گذشته همه‌چیز را به‌صورت جزئی کنترل می‌کرد و ناپدید شدن او از انظار عمومی به‌مدت بیش از دو هفته (که فقط در یک مراسم ماه محرم امسال ظاهر شد)، شوک دیگری برای مردم بود.

در نتیجه همه این عوامل، تردیدی نیست که اعتبار و جایگاه خامنه‌ای به‌عنوان رهبر ایران به‌شدت خدشه‌دار شده است، به‌ویژه در حوزه‌های علمیه و در میان افسران ارشد و بدنه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

تردیدی نیست که بمباران تقریباً بدون مقاومت اسرائیل علیه ایران (که بدون تلفات نظامی برای اسرائیل انجام شد) نه تنها برای رژیم اسلامی، بلکه برای ملت ایران یک تحقیر جدی بود.و مهم‌تر اینکه این این موضوع اعتبار و اقتدار آیت‌الله خامنه‌ای را احتمالا به میزان غیرقابل جبرانی خدشه‌دار کرده است، و این امکان را نیزفراهم آورده که موضوع «تغییر در رأس قدرت» بدون انتظار برای درگذشت وی، سرعت بیشتری پیدا کند.

کشته شدن تعداد زیادی از سرداران ارشد سپاه پاسداران -- کسانی که به‌عنوان محافظان اصلی «نظام ولائی» شناخته می‌شدند -- آن هم در حالی که هیچ روحانی‌ای در رأس هرم سیاسی قدرت مورد هدف اسرائیل قرار نگرفت، اثر روانی شدیدی بر رهبری جدید سپاه گذاشته است.

همزمان، این وضعیت موقعیت کسانی را در «دولت پنهان» که به دلیل دیدگاه‌های مصالحه‌جویانه‌شان از سوی جریان‌های تندرو ساکت شده بودند، تقویت کرده است. بنابراین بسیار محتمل است که اینها بتوانند حکومت را بویژه در هر مذاکره احتمالی بعدی، وادار به تعلیق غنی سازی اورانیوم بکنند که محور اختلافات در مذاکره با آمریکاست.

در نتیجه، نه‌فقط موضوع «جانشینی خامنه‌ای» بلکه کل مسیر سیاست‌گذاری و استراتژی کلی نسبت به غرب (در شرایطی که نه روسیه و نه چین هیچ حمایت ملموسی از ایران نکردند)، در حال بازنگری است.

از سویی از طرف بخشی از افکار عمومی و نیروهای حاشیه نظام این انتظار می‌رود که چهره‌های کلیدی مانند روسای جمهور پیشین، حسن روحانی و محمد خاتمی، و نیز وزیر خارجه سابق، محمدجواد ظریف و حامیانشان در اطراف رئیس‌جمهور فعلی، مسعود پزشکیان (و نیز خود او)، نقش مؤثرتری در تعیین مسیر آینده ایفا کنند.

اگر این مسیر طی شود، این امکان نهایتا وجود دارد که فرصتی برای مقوله «آشتی ملي» پدید آید؛ آشتی‌ای مبتنی بر اصلاح و تغییر قانون اساسی و جایگزینی حاکمیت ولایت با حاکمیت مردم -- با مشارکت چهره‌های شناخته‌شده و محترمی چون میرحسین موسوی، نرگس محمدی، مصطفی تاج‌زاده و دیگرانی که اکنون در زندان هستند. ضمنا، چنین تغییری می‌تواند به گفت‌وگو با بخش‌هایی از اپوزیسیون خارج ازکشور که به این دستور کار متعهد می باشند نیز بیانجامد وگسترش یابد.

2.اپوزیسیون خارج از کشور

واکنش اپوزیسیون خارج‌ از کشور به جنگ ۱۲ روزه، متفاوت و گاه متضاد بود.

برخی از گروه‌های سیاسی مانند سازمان مجاهدین خلق بطور ضمنی از حمله اسرائیل حمایت کردند و آشکارا مردم را به شورش علیه رژیم فراخواندند. همزمان نیز، فرزند شاه فقید، هم در بیانیه ای از مردم خواست تا «آماده قیامی که زمان آن بزودی فرا خواهد رسید»، باشند.

در مقابل، برخی دیگر از شخصیت های منفرد و سازمان های سیاسی سکوت اختیار کردند و یا بخش زادی از آنها ضمن محکومت کردن تجاوز اسرائیل، اما جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای را مسبب و مقصر بوجود آمدن چنین شرایطی معرفی کردند. البته تعدادی از چهره‌های فرصت طلب و عوام فریب همراه با برخی از فعالان چپ‌گرای ارتدوکس، با رویکرد به شعارهای پوپولیستی و یا شعارهای ضد اسرائیلی- ضد آمریکایی، در کنار رژیم ایستادند.

اما این قابل توجه است که هیچ ‌یک از گروه‌های قومی که پیش‌تر مورد حمایت یا توجه اسرائیل بودند، از این اقدام اسرائیل یا آمریکا پشتیبانی نکردند، هر چند به شدت به حکومت ایران تاختند. بسیاری از ملی‌گرایان ایرانی نیز --با وجود مخالفت با رژیم -- نخوانستند از حمله بیگانگان به کشورشان حمایت کنند.

در مجموع، روزهای اول پس از اعلام آنش بس، علی الاصول شاهد تنش‌های زیادی میان گروه‌های مختلف اپوزیسیون خارج از کشور بوده است.

اما شاید محسوس ترین ناکامی ها در این مرحله، متوجه فرزند شاه فقید باشد که در پاریس کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و اشاراتی به بازگشت خود به قدرت و حتی برنامه ۱۰۰ روزه‌اش داشت. بسیاری از ملی‌گرایان او را بابت این رفتار به‌شدت مورد انتقاد قرار دادند، به‌ویژه که اعلام آتش‌بس تنها یک روز پس از این کنفرانس خبری منتشر شد! همچنین رفتار برخی از حامیان او که پرچم اسرائیل را در برابر سفارتخانه‌های ایران در لندن و دیگر پایتخت‌ها به‌دست داشتند، مورد انتقاد شدید قرار گرفت.

جمع‌بندی
اکنون که آتش‌بسی شکننده برقرار شده است، تردیدها و پرسش‌های مهمی درباره احتمال شکستن آتش بس و یا توانایی رژیم حاکم بر ایران در راستای حفظ کنترل داخلی و ایجاد ثبات همچنان پابرجاست. نارضایتی سیاسی، ناامیدی اجتماعی، همراه با اقتصادی ضعیف همچنان فضای داخلی ایران را شکل می‌دهند. در عین حال، بسیاری از ایرانیان در کشمکشی درونی به سر می‌برند: از یک‌سو نسبت به رژیم نارضایتی دارند و از سوی دیگر از تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا به خصوص حمله اسرائیل به زندان اوین که منجر به کشته شدن تعدادی زندانی، خانواده زندانیان و شهروندان عادی مراجعه کننده به بخش اداری این زندان و یا سربازان ساده نگهبان زندان شد، منزجر و بیمناک‌ می باشند.

در حال حاضر، مشخص نیست که اوضاع به چه سمتی پیش خواهد رفت، اگرچه رژیم فعلاً در آستانه فروپاشی نیست. در حقیقت، امکان نقض آتش‌بس وجود دارد، به‌ویژه اگر جمهوری اسلامی به تحریکات خود ادامه دهد (مانند ادعای حفظ برنامه هسته‌ای، تهدید به خروج از NPT یا عدم همکاری با بازرسان آژانس).

همچنین، بعید نیست که حاکمان ایران در صورت احساس خطر جدی، دست به تحریکاتی بزند که منجر به حمله‌ گسترده تری از سوی اسرائیل علیه خود گردد تا از آن طریق موقعیت داخلی‌ شان را تثبیت کنند.

با این حال، اگر جمهوری اسلامی نتواند به‌گونه‌ای پاسخگوی مشکلات عظیم اقتصادی باشد و تحریم‌ها را کاهش دهد تا درآمدی برای پاسخ به انتظارات اولیه مردم فراهم شود، اعتراضات مردمی در هفته ها و ماه های آینده اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در عین حال، با توجه به همه اتفاقات اخیر، سرکوب این دست اعتراضات بسیار دشوارتر از دوره جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال‌های ۲۰۲۲-۲۰۲۳ خواهد بود.

جنگ ۱۲ روزه بی شک تأثیر قابل‌توجهی بر أوضاع و احوال ایران در عرصه سیاست خارجی نیز گذاشته است.

یکی از عوامل مهم در این مقطع، امکان دستیابی به توافقی بین ایران و ایالات متحده میباشد که در آن صورت مسئله اجازه بازگشت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران و نیز بررسی سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی را هم مشخص خواهد کرد.

اگرچه هرگونه توافقی می‌تواند عنصر نجات‌دهنده‌ای برای رژیم در شرایط کنونی باشد ولی اگر توافقی حاصل نشود، چشم‌انداز رژیم مطمئنا وخیم‌تر خواهد شد، چرا که بی‌تردید با تحریم‌های بیشتر و همچنین اعمال کامل «مکانیزم ماشه» از سوی اروپایی‌ها روبرو خواهد شد، که تحریم‌های بین‌المللی لغوشده توسط برجام ۲۰۱۵ و قرار گرفتن مجدد جمهوری اسلامی زیر بند هفت منشور سازمان ملل متحد را هم به طور اتوماتیک احیاء خواهد کرد.

بهترین گزینه برای جمهوری اسلامی در حال حاضر، امید به دستیابی توافقی با آمریکا می باشد، با این حال، باید همواره در نظر داشت که جمهوری اسلامی ایران دانش و توانایی لازم برای حرکت به سوی سلاح هسته‌ای را دارد وعلیرغم این واقعیت که اسرائیل و آمریکا موفقیت‌های قابل‌توجهی به دست آورده‌اند، اما ایران همچنان می‌تواند خود را بازسازی کند، چرا که هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند چه میزان خسارت واقعی به برنامه هسته‌ای زیر زمین جمهوری اسلامی وارد شده است.

دستاوردهای اسرائیل در پی جنگ ۱۲ روزه، از نظر عملیاتی بسیار موفقیت‌آمیز بوده است، اما با وجود کشته‌شدن برخی دانشمندان ارشد، اسرائیل نتوانسته است به تمام اهدافش برسد، چرا که قادر نیست "دانش و اراده" موجود در ایران که همواره توانائی بازسازی پدافند هوایی و توان موشکی خود را دارد، از بین ببرد.

از سوی دیگر،‌ بمباران ایران را می توان ضمنا به‌نوعی پیروزی برای دونالد ترامپ،‌ که مدعی جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای بوده است، قلمداد نمود.

ترامپ همچنین به‌شدت در تلاش است تا خود را از رؤسای جمهور پیشین آمریکا و سنت‌های سیاسی گذشته متمایز کند. او ضمنا مترصد آن است که خود را به‌عنوان یک صلح‌آفرین نشان دهد و در حالی که در پایان دادن به جنگ اوکراین با دشواری مواجه است، تمرکز کامل خود را بر خاورمیانه (یعنی ایران و غزه) بگذارد تا لحظه‌ای تاریخی برای دریافت «جایزه صلح نوبل» توسط خود رقم بزند.

اما دستیابی به هرگونه توافق در دورهای بعدی مذاکرات بستگی به محاسبات کنونی ایران دارد. تردیدی نیست که رژیم اسلامی در وحله اول، مصمم به حفظ بقای خود است. بدین ترتیب محتمل است گفت‌وگوهایی با ورود پررنگ تر اروپا آغاز شود. اگر چه ایران همواره خواستار بازسازی و احیای برنامه هسته‌ای خود خواهد بود، اما این بدان معنی نیست که دستیابی به یک توافق با آمریکا در شرایط کنونی امکان پذیر نخواهد بود.

در حالی که غرب در بلندمدت ممکن است مجبور به پذیرش یک ایران هسته‌ای شود، اما امضای یک توافق موقت با ایرانِ منزوی از نظر استراتژیک می‌تواند برای شخصی مانند ترامپ، یک نقطه عطف کلیدی باشد.

در پایان، انتظار اعتراضات مردمی، روان‌شناسی فعلی سپاه پاسداران که شخصا بیمناک از دست دادن جانشان شده‌اند، و موقعیت تضعیف‌شده خامنه‌ای، یک فرصت بی‌سابقه برای تغییرات عمده سیاسی فراهم آورده که ممکن است ایران را به مسیری کاملاً متفاوت سوق دهد.

همان‌طور که وینستون چرچیل پس از نخستین پیروزی متفقین بر آلمان نازی در العلمین گفت:
«این پایان نیست، اما شاید آغاز پایان باشد».

مرکز ایرانی مطالعات سیاسی»

تیرماه ۱۴۰۴ / ژوئیه ۲۰۲۵

éééé



msv.jpgخامنه‌ای درست می‌گفت که باید در سوریه جنگید تا در ایران با اسرائیل نجنگیم

کیهان لندن - ماشاءالله شمس‌الواعظین یکی از سردمداران جریان اصلاح‌طلب در عرصه‌ی رسانه و یکی از «تبیین»‌کنندگان اسلام سیاسی و نظرات رهبران جمهوری اسلامی است.

او نیز مانند بقیه‌ی هم‌کیشان خود ضداسرائیلی است و آدمکشی و گروگانگیری گروه‌های تروریستی مانند «حماس» را «دفاع از سرزمین خود» می‌داند و اگر هم به عنوان اصلاح‌طلب از معامله با غرب دفاع می‌کند برای حفظ ۵۷ و جمهوری اسلامی است. اکنون نیز وی استراتژی اصلی جمهوری اسلامی را تأیید می‌کند که وقتی گفته می‌شد «اگر در سوریه نجنگیم، باید در ایران بجنگیم»، منظور نه حفاظت از مردم ایران در برابر «دشمن خارجی» (البته موهوم)، بلکه محافظت از خود رژیم ضداسرائیلی علیه حملات آن بوده است!

زمامداران جمهوری اسلامی و وابستگانش خوب می‌دانند که وقتی «حماس» را تأیید می‌کنند و خواهان نابودی اسرائیل هستند، به سودشان بود اگر با نیابتی‌ها به دور رژیم یک کمربند حفاظتی درست می‌کردند و به قول شمس‌الواعظین در «مرزهای خودش» علیه آن می‌جنگیدند و نه در خاک ایران که موجودیت‌ نظام به خطر بیافتد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

شمس‌الواعظین اصلاح‌طلب که گویا شعار معروف شهروندان از سال ۱۳۸۸ و همچنین شعار سال‌های اخیر در ورزشگاه‌ها را نشنیده، توضیح نمی‌دهد اصلا فلسطین و حماس چه ربطی به مردم ایران دارند و چرا حکومت باید منابع و امنیت ایرانیان را برای آنها هزینه کرده و آخرسر هم جنگی را به آنها تحمیل کند که جنگ مردم ایران نیست؟!

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgآقای مهران براتی در دعوت به همایش اعلام شده از جانب شاهزاده رضاپهلوی که قرار است در اواخر همین ماه زیر عنوان "همایش همکاری ملی برای نجات ایران " برگزارشود جوابیه یا بهتر است بگویم شکوائیه ای تنظیم ومنتشر کرده اند که از نظر من بعنوان کسی که سال هاست در جهت برگزاری چنین همایشی که هدف آن دستیابی بیک ائتلاف گسترده در جهت نجات ایران باشد تلاش می کنم جای بسی تعجب وتاسف دارد.

تاسف از این بایت که روح حاکم بر این نوشته قبل از آن که وحدت بخش ودلگرم کننده باشد وسپاس مندی از کار سترگ برگزارکنندگان چنین همایش بزرگ در شرایطی چنین حساس را منعکس نماید .بازتاب دهنده یک نگاه خود خواهانه فردیست که مشروعیت وعدم مشروعیت یک همایش را منوط به حضور خود می کندوغم جایگاه خود در هیئت رئیسه را دارد.

"بیماری مزمن رهبران وفعالان سیاسی که سال هاست گرد هم می آیند،حرف می زنند ،انتخابات می کنند ،زیر عناوین مختلف وظیفه می گیرند و نهایت بیانیه ها وقرارهای مختلف صادر میکنند تا اجلاس وکنگره بعدی به آن دلخوش می شوند.عادت غریبی که سال هاست دامن گیر اپوزیسیون خارج از کشور بوده وهست."

حال اعتراض آقای براتی و همفکران ایشان بچگونگی بر خورد هیئت برگزار کننده این همایش است که چرا ایشان سمتی در خور در جایگاه برگزار کنندگان[y1] چنین همایشی ندارند!

ایشان عدم حضور خود وکسانیکه مورد نظر ایشان هستند رادر هیئت تصمیم گیرنده منتج به عدم تنوع دیدگاه ها ونیروهای سیاسی دانسته و بگونه ای پیشاپیش رای بر عدم مقبولیت این همایش در جامعه جهانی و نیرو های مدنی سیاسی ایران می دهند.

Gileh_Mard.jpgاین رفیق مان آقای آمیزاسدالله میگوید همه این جنگ و جدال ها و تیر و ترقه اندازی ها و الم شنگه هایی که در چهار سوی عالم در گرفته تقصیر سعدی است و همه این آتش ها از گور همین شیخ یک لاقبا بلند میشود !
با حیرت می پرسم : سعدی؟ کدام سعدی؟
میگوید : مگر ما چند تا سعدی داریم آقای پروفوسول! همین عالیجناب مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی معروف به علیه الرحمه !
میگویم : آمیز اسدالله! بیچاره سعدی که هفتصد سال پیش زندگی میکرده ، چطوری می تواند توی این تیر و ترقه بازی ها دست داشته باشد ؟
میگوید : معلوم مان میشود توی این دانشگاه‌ها چیزی توی چنته تان نگذاشته و چیز دندانگیری یادتان نداده اند! اگر درس و مشق تان را درست خوانده بودید می فهمیدید همین شیخ یک لاقبای شیرازی از همان ششصد هفتصد سال پیش به این نتان یابو و این آقای چکمه و آن آقای کون چون تانک و همین آقای ترومپت و ایضا همین آسید علی آقای خودمان - موسوم به آقای دو سر قاف- راهکارهای آدمکشی یاد میداده است!
می پرسم: سعدی؟ سعدی که در گلستان و بوستانش همه اش در باب « بنی آدم اعضای یک پیکرند» موعظه میکند، چطور می‌تواند راه و رسم آدمکشی را به این و آن یاد بدهد ؟ آیا سند ومدرکی دارید ؟
میگوید: عجبا ! سند و مدرک میخواهی ؟بفرما !این هم سندش:
امروز بکش چو می‌توان کشت
کآتش چو بلند شد جهان سوخت
مگذار که زه کند کمان را
دشمن که به تیر می‌توان دوخت
سند دیگر میخواهی؟ بفرما:
سپاس دار خدای لطیف دانا را
که لطف کرد و به هم بر گماشت اعدا را
همیشه باد خصومت جهود و ترسا را
که مرگ هر دو طرف تهنیت بود ما را
ما با خواندن این مواعظ حکیمانه عجالتا میخواستیم به کمیته بین المللی جایزه صلح نوبل توصیه کنیم حالا که به پیشنهاد عالیجناب نتان یابو قرار است امسال جایزه صلح نوبل را به آقای ترومپت بدهند جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی موسوم به علیه الرحمه ! و ایضا عمه جان مان را از قلم نیندازند
جایزه آقا ی دو سر قاف بماند برای سال بعد ! انشاالله تعالی!

puzzle.jpgمقدمه

ایران امروز در آستانه‌ی تحولات عمیق قرار دارد. بحران‌ها اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همزمان در کنار فشارهای بین‌المللی و سرکوب‌های داخلی، فضای جامعه را به شدت ملتهب کرده است. نسل جدید به‌رغم برخورداری نسبی از آموزش و آگاهی، از آینده‌ای مبهم و ناامیدکننده سخن می‌گوید. این مقاله تلاش می‌کند با بررسی تجربه‌های انقلاب‌ها و تغییرات رژیم‌های معاصر در جهان، بهترین مسیر ممکن برای ایران را شناسایی کند و عوامل لازم برای ایجاد تحرک اجتماعی و تحقق تغییر را تحلیل نماید.

وضعیت کنونی ایران

ساختار قدرت در ایران به شدت متمرکز و مبتنی بر ولایت فقیه است. ارگان‌هایی نظیر سپاه پاسداران، دستگاه‌های امنیتی و نهادهای ایدئولوژیک، سلطه خود را بر تمام جوانب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حفظ کرده‌اند. فشارهای اقتصادی، تورم بالا، بیکاری گسترده و فساد سازمان‌یافته، زندگی روزمره شهروندان را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. در این شرایط، نسل جوان به شدت ناامید است و شمار زیادی از نخبگان و طبقه متوسط به مهاجرت روی آورده‌اند. شکاف میان مردم و حاکمیت به طور فزاینده‌ای عمیق شده و بی‌اعتمادی به اپوزیسیون نیز مانع شکل‌گیری جایگزین‌های واقعی گردیده است.

مروری بر انقلاب‌ها و تغییرات سیاسی معاصر

کشور

سال انقلاب

نتیجه

نقش مردم

نقش رهبری

مداخله خارجی

وضعیت امروز

تونس

۲۰۱۱

سقوط دیکتاتور و آغاز دموکراسی شکننده

پررنگ

رهبران مدنی و اتحادیه‌ها

کم

گذار دموکراتیک نامطمئن

مصر

۲۰۱۱

سقوط مبارک، سپس بازگشت نظامیان

گسترده اما پراکنده

بدون رهبری متمرکز

متوسط

بازگشت استبداد

لیبی

۲۰۱۱

سقوط قذافی، هرج و مرج سیاسی

گسترده

پراکنده

مداخله نظامی ناتو

بحران امنیتی و تجزیه

سوریه

۲۰۱۱

اعتراضات مسالمت‌آمیز به جنگ داخلی

محدود به مناطق خاص

پراکنده و چنددستگی

مداخلات گسترده

فاجعه انسانی

اوکراین

۲۰۱۴

انقلاب میدان، تغییر دولت

گسترده و سازمان یافته

رهبری روشن

حمایت غرب

مقاومت قوی

سودان

۲۰۱۹

سقوط عمرالبشیر

گسترده

ائتلاف مدنی

کم

گذار شکننده

عراق و لبنان

۲۰۱۹

اعتراضات مردمی فراگیر

گسترده اما بدون انسجام کامل

بدون رهبری واحد

کم

اصلاحات محدود

تحلیل نقاط اشتراک و افتراق ایران با نمونه‌های فوق

ایران در بسیاری جهات از کشورهای فوق متمایز است. سرکوب شدید و نظام‌مند، نبود رهبری سیاسی متمرکز در اپوزیسیون، و همچنین تردید در میان مردم نسبت به آینده، ایران را به وضعیت پیچیده‌تری سوق داده است. برخلاف تونس یا اوکراین، در ایران هنوز نه یک انقلاب مردمی پایدار و سازمان‌یافته شکل گرفته و نه نهادهای مدنی توانمندی برای هدایت تحولات موجود است. تجربه مصر نشان می‌دهد که سقوط رژیم بدون وجود جایگزینی پایدار می‌تواند به بازگشت استبداد منجر شود. از سوی دیگر، وضعیت لیبی و سوریه هشداردهنده است که فقدان ساختار منسجم و دخالت‌های خارجی می‌تواند به هرج و مرج و فروپاشی منجر شود.

Vida_Farhoudi_3.jpg

می‌خواهمت ببافم شولایی از ترانه

با واژه‌های درهم چون رقصِ یک بهانه

می‌خواهمت هماره رخشان چنان ستاره

بالنده چون شراره وز شعله‌ات نشانه

خواهم که بی‌ شکایت، یادآوری ز غایت

هم آن که در نهایت، ما را بوَد یگانه

آری ز مرگ گویم این واپسینِ هستی

هم آن که می‌گشاید ره را به بی‌کرانه

تصویر مرگ زشت است، چونان که می‌نماید

زیباست گر ببینی، آنرا تو عاشقانه

زیباست گر بدانی تا انتهای هست‌ات

من هستم و تو با من، در دنجِ یک فسانه

ای نازنین که بودن، با تو شد و سرودم

تا زندگی بداند عشق است جاودانه

بی تو نبوده جانم، بی عشق چون توانم

هم آن که سوخت دل را در گردش زمانه

چندی اگر سپردم، کلکم به گویشِ غم

لرزید استخوانم، از زخم تازیانه

لرزید و مانده در من، افسوس‌ها به خرمن

با یاد بذرهایی، تازه زده جوانه

با یاد آن قناری، در اوجِ بی‌قراری

آن بی‌خبر ز مادر، در جستجوی لانه

زخمی نبود بر تن، امّا به مام میهن!

زخمی که گفتنش را تلخاست دانه دانه

رفتم اگر مسیری، خُرده چرا بگیری

عشقم چراغ ره شد، شعری چنین بهانه

13-13.jpgسنگ‌های واکنده!

احمد زیدآبادی

کارکنان شبکۀ "ایران‌ اینترنشنال" گلایه‌مندند که چرا بخشی از روشنفکران و کنشگران سیاسی منتقد در ایران علیه نوع فعالیت رسانه‌ای آنان با لحنی بسیار تند موضع گرفته‌اند.

من چون قبلاً سنگ‌هایم را با این شبکه واکنده‌ام، الان حس و حالی برای تکرار این مناقشه ندارم. فقط به آنها یادآوری می‌کنم که آیا وقتی دیگرانی را به صرف تفاوت نگاه سیاسی در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ بدنام و ملکوک می‌کردید، تصورتان این نبود که آنها هم از جنس پوست و گوشت و خون و عصب و استخوانند و آزرده می‌شوند؟

وقتی مفهومی به اسم "بی‌طرفی" در اطلاع‌رسانی را به سخره گرفتید، دیگر چه جایی برای ادعای حرفه‌ای بودن باقی می‌ماند؟ بعد کدام حرفه‌ای در عالم اینطور یکجانبه و با این لحن واقعاً زننده خبررسانی و تحلیل می‌کند؟ حتی حفظ ظاهر نمی‌کنید!

همۀ این بحث‌ها اما توجیهی برای شکستن مرزهای اخلاقی و انسانی به دست نمی‌دهد. در این عالم هر فردی مسئول کار شخص خود است و به خانواده و فامیلش ربطی ندارد. اگر ادعای برخورد با خانواده‌ها به هر اندازه‌ای درست باشد، بدون تردید خروج از موازین شناخته شدۀ اخلاقی و دینی است و لازم است متوقف شود.

در همین زمینه: موقعیت اپوزیسیون بعد از جنگ دوازده روزه

:::

france.jpgتوانا - اولیویه گروندو، شهروند فرانسوی و گروگان پیشین جمهوری اسلامی، امروز یک‌شنبه ۲۲ تیرماه ویدئویی به زبان فارسی در اینستاگرام خود منتشر کرد او در این ویدئو با نام‌بردن از چند گروگان دیگر از «بیزنس گروگان‌گیری» جمهوری اسلامی سخن گفت.

اولیویه گروندو همچنین به تجربه خود از شکنجه و تهدید مستقیم از سوی وزیر اطلاعات در دفتر او اشاره کرد و گفت:


«جمهوری اسلامی گروگان‌های خود را به جاسوسی برای اسرائیل و همکاری با موساد متهم می‌کند و آن‌ها را با تهدید و شکنجه وادار به اعتراف می‌کند.»



یادآور می‌شویم اولیویه گروندو پاییز ۱۴۰۱ در شیراز بازداشت شد او به اتهام «توطئه علیه جمهوری اسلامی» به پنج سال زندان محکوم شده بود.
خانواده گروندو این اتهامات را رد کرده و گروندو را فردی مشتاق به شعر فارسی توصیف کرده بودند که با روادید گردشگری و به‌عنوان بخشی از یک سفر جهانی به ایران سفر کرده بود.

در نهایت گروندو ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ آزاد شد و راهی فرانسه شد.

هم‌اکنون دو تبعه دیگر فرانسوی به نام سسیل کوهلر و ژاک پاری در ایران زندانی هستند. در روزهای گذشته هم خبر بازداشت یک گردشگری ۱۸ ساله فرانسوی به نام لنار مونترلو منتشر شد.

اکانت اولیویه گروندو در اینستاگرام

:::

refuel.jpgایران وایر - «کانال ۱۲» اسراییل در گزارشی نوشت در جریان جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسراییل، یک فروند جنگنده اف-۱۵ اسراییلی هنگام عملیات در عمق خاک ایران دچار نقص فنی و با کمبود شدید سوخت روبه‌رو شد، اما اعزام فوری هواپیمای سوخت‌رسان، از فرود اضطراری آن جلوگیری کرد.

به گزارش این شبکه، این جنگنده در حین حمله به تهران به‌دلیل بروز نقص در سامانه سوخت یکی از مخازن، امکان دسترسی به سوخت مورد نیاز را از دست داد. برخلاف ماموریت‌های پیشین، در این عملیات، هواپیمای سوخت‌رسان به‌صورت از پیش مستقر حضور نداشت.

با این حال، خلبان جنگنده بلافاصله موضوع را به ارتش گزارش داد و نیروی هوایی اسراییل با اعزام سریع هواپیمای سوخت‌رسان، موفق شد این جنگنده را در آسمان سوخت‌گیری کند و مانع از فرود اضطراری احتمالی آن در خاک ایران شود.

روزنامه «جروزالم پست» نیز نوشت برای چنین شرایطی، طرح اضطراری فرود در کشورهای همسایه ایران در نظر گرفته شده بود، اما در این مورد نیازی به اجرای آن پیش نیامد.

«تومر بار»، فرمانده نیروی هوایی اسراییل، پیش از آغاز این حملات موسوم به «طلوع شیران» اعلام کرده بود که بر اساس ارزیابی داخلی ارتش، احتمال سقوط ۱۰ جنگنده در نتیجه عملکرد پدافند هوایی ایران وجود دارد.

این موضوع در جلسات محرمانه ارتش اسراییل به‌عنوان ریسک عملیاتی مطرح شده بود. با این وجود طبق گزارش رسانه‌های اسراییلی، در جریان جنگ ۱۲‌روزه، هیچ جنگنده‌ای از این کشور سقوط نکرد.

idf.jpgاورشلیم پست: ارتش اسرائیل برای بازداشت نیروهای قدس ۱۰ کیلومتر در خاک سوریه نفوذ کرده بود

ایران اینترنشنال - اورشلیم پست در گزارشی اختصاصی به نقل از یک فرمانده ارتش اسرائیل فاش کرد که نیروهای ارتش این کشور در ماه ژوئن طی عملیاتی بی‌سابقه، تا عمق ۱۰ کیلومتر خاک سوریه نفوذ کردند تا شماری از نیروهای سپاه قدس را که به این کشور اعزام شده بودند، بازداشت کنند.

در این عملیات، که بنا بر این گزارش بدون شلیک حتی یک گلوله انجام شد، شماری از نیروهای وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی بازداشت شدند. اقدامی که به گفته ارتش اسرائیل برای خنثی‌سازی تهدید قریب‌الوقوع علیه نیروهای اسرائیلی مستقر در منطقه حائل انجام شده است.

بر اساس این گزارش که جزئیات آن ابتدا در اورشلیم پست و سپس با اطلاعات تکمیلی در پایگاه خبری ینت منتشر شد، فرمانده عملیات، سرهنگ دوم ذخیره «ی» بود که هدایت گردان ۷۰۱۲ از تیپ ذخیره «الکساندرونی» ارتش اسرائیل را بر عهده دارد.

بر اساس این گزارش، در این عملیات که در ساعت ۲:۵۰ بامداد دوشنبه انجام شده، صدها سرباز ارتش اسرائیل در چندین نقطه به صورت هم‌زمان وارد عمل شدند.

به گفته این مقام ارشد نظامی، این ماموریت ویژه، با هدف بازداشت مستقیم عوامل فعال نیروی قدس سپاه در سوریه، بدون آن‌که ارتش اسرائیل شناسایی شود یا درگیری مستقیم رخ دهد، برنامه‌ریزی شده بود؛ ماموریتی که در گذشته معمولا به یگان‌های ویژه ارتش سپرده می‌شد، اما در سال‌های اخیر بخشی از آن بر عهده نیروهای ذخیره قرار گرفته است.

نفوذ مخفی، سکوت کامل، عملیات موفق

فرمانده عملیات در گفت‌وگو با ینت تاکید کرده که عملیات پس از ماه‌ها رصد اطلاعاتی انجام شده و موفقیت آن نتیجه همکاری چندین واحد تخصصی ارتش بوده است.

در جریان عملیات، نیروهای اسرائیلی با عبور بی‌سروصدا از رودخانه رقاد وارد خاک سوریه شدند و به چندین ساختمان که محل استقرار مظنونان بود، به طور هم‌زمان یورش بردند. یکی از سربازان شرکت‌کننده در عملیات به ینت گفت: «حتی سگ‌های محلی هم پارس نکردند. همه چیز در سکوت کامل پیش رفت تا زمانی که فرمان آغاز حمله صادر شد.»

پس از این‌که واحد اطلاعاتی ۵۰۴ حضور اعضای نیروی قدس در آن‌جا را تایید کرد، مرحله بازداشت آغاز شد. بازداشت‌شدگان در حالی که در خواب بودند، غافلگیر شده، چشم‌بند زده شدند و پیش از آن‌که ساکنان روستا متوجه عملیات شوند، به خاک اسرائیل منتقل شدند. هیچ درگیری یا تیراندازی در جریان عملیات گزارش نشده است.

یکی دیگر از سربازان در گفت‌وگو با این رسانه اسرائیلی گفت: «حتی زمانی که به اسرائیل بازگشتیم، بازداشت‌شدگان هنوز نمی‌توانستند باور کنند چه اتفاقی افتاده. از خواب بیدار شدند، چشم‌بند زده شدند و ناگهان خود را در بازداشت اسرائیل دیدند.»

gova.jpgهمزمان با افشای جزئیات حمله اسرائیل به جلسه محرمانه شورای عالی امنیت ملی، یک نماینده مجلس‌ پزشکیان را به کودتای علیه جمهوری اسلامی و عبور از خامنه‌ای متهم کرد. همزمان شماری از هواداران نظام خواستار برخورد با حسن روحانی به اتهام طراحی کودتا شده‌اند.

ابوالفضل ظهره‌وند عضو کمیسیون «امنیت ملی» مجلس شورای اسلامی با اشاره به جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، انگشت اتهام را به سوی دولت پزشکیان گرفت و گفت: «کار ویژه دولت پزشکیان بستن پرونده انقلاب اسلامی است.»

او افزود: «فرماندهان نظامی قبل از جنگ حذف شدند، این نامش کودتاست و هر مذاکره‌ای شود، پس از آن دوباره جنگ خواهد شد.»

:::

daenshfarbanner.jpgشما در این دنیا دوستی هم برای خود به جا نگذاشتید، آیت‌الله پوتین هم راهتان نخواهد داد

ناصر دانشفر

صادقانه عرض می‌کنم که به گمان حقیر، بیانیهٔ عزیز دلمان آقای موسوی اولاً دیرهنگام صادر گردیده است و ثانیاً علیرغم فرازهای بلند آن از جمله، تحسین هموطنان بدلیل همبستگی علیه آغاز جنگ غیرقانونی جانیان اسرائیلی، دوراندیشی ملت فهیم ایران، محکومیت تجاوز وحشیانهٔ رژیم صهیونسیتی، تسلیت شهادت جمعی از هموطنانمون آن هم بدون تمایز بین نظامی و غیرنظامی و در عین حال هشدار به حاکمیت که مبادا این کنش مردمان را به حساب تأیید نوع حکمرانی خود بگذارند، اما با توجه به شرایط کنونی یک نقیصهٔ بزرگ با خود دارد.

پیشترها به هنگام صدور بیانیهٔ میرحسین که خواهان تشکیل مجلس مؤسسان شده و در همان دوران، خاتمی پیشنهادات ۱۵ ماده‌ای خود را ارائه نموده بود، عرض کردم که خواستهٔ موسوی آرمانگرایانه است و مطالبات سید محمد پوزیتیویستی و عملگرایانه می‌باشد، چرا که هیچ حکومت استبدادی تن به کاری نمی‌دهد که زمینهٔ سقوط خود را فراهم آورد.

مگر دست‌اندرکاران کنونی حاکمیت اینقدر خام و بی‌اطلاع از امورات کشور هستند که گمان برند، با تشکیل مجلس مؤسسان بر قوام حکومتشان اضافه می‌کنند، خیر به طور قطع و یقین آنان می‌دانند که برگزاری رفراندوم به مثابهٔ ‌پایان نظام ولایی می‌باشد. از این رو طرح این مسئله در شرایط فعلی که چشم حضرت‌آقا احتمالأ به حقایق کشور باز شده و از واقعیات موجود آگاه گردیده، به صلاح مملکت نیست، چرا که شاید و فقط شاید بنا داشته باشند از راه رفته برگردند و اشتباهات گذشته را جبران نمایند.

اما هر چه بیشتر رخدادهای دور و نزدیک را رصد می‌کنم، بیش از پیش ناامید می‌گردم و یقین پیدا می‌کنم که ولی‌امر مسلمین‌جهان، بنای بازگشت به مردم را ندارند. پیش خود می‌گویم که باید از اتفاقات قبل از جنگ گذشت، چرا که مقام عظمای ولایت، با توجه به داده‌های غیرواقعی تصمیمات ناصواب گرفته بودند و اکنون که شاهد نفوذ تا جایی شده که جاسوسان جا خوش کرده در حاکمیت، گرای جلسهٔ شورای امنیت ملی را هم به دشمن می‌دهند، حتماً در رویکرد‌های خود تجدید نظر خواهند کرد، اما...


هر دم از این باغ بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد


وقتی به نوع مواجهه با زندانیان اوین که انسانیت را تمام کردند، نگاه می‌کنم، هنگامی که چرخش صد و هشتاد درجه‌ای صدا و سیمای میلی نسبت به وضعیت آن در ایام جنگ دوازده روزه را رصد می‌کنم، موقعی که خبرهای متعدد از تشدید برخورد حاکمیت با منتقدان دلسوز دریافت می‌گردد و... ، به خود می‌گویم که آب در هاون کوبیدن بس است، این حکومت هیچ راهی جز براندازی پیش پای مردم باقی نخواهد گذاشت.

آری فرقی نمی‌کند که به دنبال روزنه‌گشایی باشی و گمان بری که هنوز باید از فرصت‌های اعطایی حکومت در جهت اصلاح بهره گیری و یا اینکه عزم خود را جزم کنی و راهبرد تحریم همکاری با حاکمیت برای ترمیم معضلات را اتخاذ نمایی، تفاوتی ندارد که پیشنهاد آشتی ملی بدهی و یا اعلام کنی که کارد به استخوانت رسیده و باور کرده‌ای که ...


تا شاه کفن نشود
این وطن وطن نشود

آقای حاکمیت من طالب گذار از جمهوری‌اسلامی هستم ولی باور دارم اگر این عبور بدون ایجاد زیرساخت‌های لازم انجام پذیرد، کشور اگر تجزیه نگردد در خوشبینانه‌ترین حالت از یک حکومت استبدادی به یک نظام دیکتاتوری نقل مکان خواهیم کرد، لذا با هرگونه براندازی دفعی مخالفم. اما به صراحت عرض می‌کنم که با این شیوهٔ حکمرانی شما، هیچ راه دیگری جز براندازی پیش پای ملت باقی نمانده و خدا می‌داند که پایان این قصهٔ شوم چگونه نوشته خواهد شد.

آقای خامنه‌ای، دیگر التماس نخواهم کرد، حتی تمنا هم نمی‌کنم، حالا که بنای رفتن دارید، بیشتر از این بتازید، از زیدآبادی عزیز هم پیشتر می‌روم و توصیه می‌کنم که یکبار دیگر داستان لکهٔ سیاه ۶۷ بر دامان نظام را تکرار کنید. اما از هم اکنون یک جزیره در ناکجاآباد را خریداری کنید، من گمان ندارم شما در این دنیا دوستی هم برای خود به جا گذاشته باشید، آیت‌الله پوتین هم راهتان نخواهد داد.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

آنچه که در جنگ ۱۲ روزه و پس از حمله اسراییل به ایران رخ داد به لحاط تکنیکی یک شاهکار نظامی بود. در طول تاریخ دیده نشده است که کشوری به کشور دیگری حمله کند و در همان ساعات اولیه توانسته باشد مهمترین فرماندهان نظامی طرف مقابل را با ترور از پا درآورد. متخصصان اسراییلی برای اجرای این عملیات سالها طرح ریختند، آدم خریدند و همه جزییات را بارها مرور کردند.

این عملیات که ماجرای کاترین شکدم احتمالا فقط یک حلقه کوچک آن است شش دستاورد بزرگ برای اسراییل داشته که شش باخت نظام است.

۱ - نابود شدن تاسیسات اتمی ایران که بزرگترین پز سیاسی رژیم بود،

۲ - کشته شدن عالی ترین فرماندهان نظامی که تحقیر رژیم را در پی داشت،

۳ - از دست رفتن کنترل آسمان کشور و پرواز بدون مانع جنگنده های اسراییلی بر فراز ایران که بی شک تهدید تمامیت ارضی ماست،

۴ - آشکار شدن اینکه اسراییل و موساد کنترل بخش مهمی از بدنه سیاسی امنیتی نظام را بدون هیچ دردسری در دست دارد،

۵ - ادامه غیر رسمی جنگ به رغم اعلان آتش بس، زیرا اسراییل تقریبا هر روز اهدافی را در شهر های ایران هدف قرار می دهد،

۶- مسئولان رژیم از ترس هدف قرار گرفتن در خانه های تیمی چرخشی زندگی می کنند. برگزاری جلسات کاری اگر تقریبا محال نباشد تامین امنیت جلسات و چگونگی جابجایی کادرهای نظامی امنیتی از نتیجه جلسات کاری پیچیده تر شده تر شده است.

۷ - و از همه مهمتر اینکه تشکیلات مخفی اسراییل و موساد در ایران هنوز لو نرفته و هنوز فعال است.

شاید مهمترین نکته ای که باید بر آن متمرکز شویم این است که چگونه اسراییل اینچنین ساده چتر خود را در ایران پهن کرد و تعدادی کارخانه پهپادسازی راه انداخت و برای پرواز پهپادها و هدایت آنها تقریبا با مانعی مواجه نبود. پرسنل موساد در ایران چه کسانی هستند و بر اساس چه مکانیسمی جاسوسی یا کار کردن برای اسراییل را بر جمهوری اسلامی ترجیح دادند؟

13.jpgایندیپندنت فارسی - خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی به شرح جزئیات حمله موشکی اسرائیل به محل نشست مخفیانه شورای عالی امنیت ملی ایران پرداخت.

براساس این گزارش، مسعود پزشکیان، رئيس‌جمهوری ایران، هنگام فرار و تلاش برای خروج از ساختمان بمباران‌شده از ناحیه پا زخمی شده است. فارس می‌نویسد صبح دوشنبه ۲۶ خرداد و در جریان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی، جلسه شورای‌عالی امنیت ملی با حضور روسای سه قوه و دیگر مقام‌های ارشد نظام ایران در طبقات زیرزمینی یک ساختمان در غرب تهران برگزار شده بود که ناگهان ورودی‌ها و خروجی‌های این ساختمان با «شش موشک یا بمب اسرائیلی» هدف قرار گرفته شد.

می‌گویند این حمله مشابه عملیات قتل حسن نصرالله، دبیرکل پیشین حزب‌الله لبنان، طراحی شده بود و جنگنده‌های اسرائیلی با شلیک شش بمب یا موشک، ورودی‌ها و خروجی‌های ساختمان را هدف قرار دادند تا مسیرهای فرار مسدود و جریان هوا قطع شود. اما در نهایت سران ارشد نظام جمهوری اسلامی موفق شدند با استفاده از یک دریچه اضطراری خود را به بیرون از ساختمان برسانند و پزشکیان هم در همین هنگام زخمی شد.

فارس در گزارش خود تاکید کرده است: «با توجه به دقت اطلاعاتی که دشمن برای این حمله داشته، احتمال وجود عامل نفوذی در حال بررسی است. این موضوع نشان می‌دهد که دشمن از هر ابزار ممکن، حتی ترور مقامات عالی‌رتبه، برای ضربه زدن به امنیت ملی ایران استفاده می‌کند.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

پیش از این، مسعود پزشکیان در گفتگوی ویدیویی هفته قبل خود با تاکر کارلسون، مجری سرشناس آمریکایی، افشا کرد که اسرائیل برای ترور او هم اقدام کرده است. پزشکیان گفت: «بله، تلاش کردند. اقدام‌هایی انجام دادند، اما ناکام ماندند.»

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgبیانیۀ میرحسین

احمد زیدآبادی

جناب مهندس میرحسین موسوی از حصر خانگی بیانیه‌ای صادر کرده است. دوستان بسیاری نظر مرا در مورد این بیانیه جویا می شوند. نظر دادن در این باره برای من مشکل است همانطور که در بارۀ بسیاری دیگر از موضوعات کشور مشکل است.

من واقعاً برای جناب میرحسین احترام عمیقی قائلم و بیانیه‌اش را هم از سر دلسوزی و خیرخواهی برای کشور می‌دانم. اگر او در این بیانیه صرفاً توصیه‌ای کرده است که مثل بسیاری از توصیه‌های دیگر قابل احترام است، اما اگر منظور ایجاد یک تحرک سیاسی خاص بین حامیان جنبش سبز است،

متأسفانه باید بگویم که انطباقی با این شرایط بی‌نهایت پیچیده ندارد و وضعیت را برای طرف‌های مختلف پرهزینه می‌کند.

همیشه گفته‌ام که "کار درست" منطقی سوای از "حرف حق" دارد. منطق این دو ساحت را باید از هم بازشناخت وگرنه گرفتاری بر گرفتاری افزوده می‌شود.

امیدوارم افراطیون حکومتی بیانیۀ خیرخواهانۀ میرحسین را دستاویزی برای تدارک آشوب تازه‌ای در این شرایط هولناک قرار ندهند و حامیان جناب مهندس موسوی هم این خرده‌نقد مرا از سر خیرخواهی تعبیر کنند و برخی از آنها، مانند مورد قبل خشم و عصبانیت از خود بروز ندهند.

14.jpgهم میهن - حسین رضوی روزنامه‌نگار

سعید حجاریان، از چهره‌های شاخص اصلاح‌‎طلب است که در همه این سال‎ها از او به عنوان مغز متفکر اصلاحات نام برده شده تا جایی که وقتی علی عسگر او را در سال 1378 ترور کرد؛ روزنامه‌‎ها شلیک به او را «شلیک به مغز متفکر اصلاحات» عنوان کردند. او که تجربه تدوین طرح وزارت اطلاعات و به نوعی اندیش‌ورزی در حوزه امنیت را در سال‌های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب داشت، در سال‎های پس از ترور وقتی که به مرور وضعیت بهتری پیدا کرد بر فعالیت‎های اندیشه‎ای خود هم در بُعد سیاسی و هم امنیتی از جمله الگوهای امنیت ملی افزود و علاوه بر نگارش کتاب هرازچندگاهی نظراتش را در قالب گفت‎وگو، یادداشت یا مقاله در اختیار رسانه‎ها نیز قرار می‎دهد.

در پی جنگ دوازده‌روزه بین ایران و اسرائیل بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران دیدگاه و نظراتشان را درباره جنگ، مباحث امنیتی و سیاست داخلی پس از آتش‌بس مطرح کردند و حالا روزنامه هم‎میهن در گفت‎وگو با حجاریان به ابعاد مختلف این جنگ و رفتار نیروهای سیاسی و مردم و آنچه به عنوان تقویت ملی‎گرایی مطرح می‎شود پرداخته است.

حجاریان در بخشی از این گفت‌وگو تفکیکی از میهن‎پرستی و ملی‌گرایی را مطرح می‎کند و به موضوع دولت - ملت در کشور ما و ضرورت‎هایی که دولت باید به آن توجه کند؛ اشاره می‌کند و البته در ادامه نیز به تحلیل پروپاگاندای اسرائیل، انرژی هسته‎ای و مباحث امنیتی درباره جنگ و دوران آتش‌بس می‎پردازد. این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

‌بعد از حمله اخیر اسرائیل به ایران و متعاقب آن جنگ ۱۲ روزه، این ادعا مطرح شد که احساس همبستگی ملی مردم ایران بیشتر شده است. علاوه بر اظهارنظرهای داخلی، به‌عنوان مثال در فایننشال‌تایمز هم نوشته‌ای می‌خواندم که معتقد بود تجاوز اسرائیل حس ناسیونالیسم ایرانی را برانگیخت و بیدار کرد؛ یعنی امری که تصور می‌شد تبدیل به پاشنه آشیل نظم موجود شود، به‌نحوی دیگر متعیّن شد. البته که می‌توان درباره چرایی این امر تأمل بیشتری داشت. به‌نظر شما- که هم در حوزه «الگوهای امنیت ملی» و هم «سرمایه اجتماعی» فعالیت‌های نظری داشته‌اید باید این احساس همبستگی را زودگذر و برآمده از احساسات تلقی کنیم؟

فکر می‌کنم برای پاسخ به این مسئله باید دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک کنیم. اولین آن‌ها «میهن‌پرستی» یا patriotism است و دیگری «ملی‌گرایی» یا nationalism. در مفهوم اول بیشتر جا و مکان محل بحث است و مشخصاً حس تعلق به «خاک» مورد توجه قرار می‌گیرد. گویی خانه‌ فرد را آتش زده‌اند و او برای اطفاء حریق دست به هر اقدامی می‌زند؛ چه جمعاً و چه انفراداً. اما در مفهوم دوم تمرکز و توجه عمدتاً بر «هویت» است. در واقع ناسیونالیسم ناظر بر امری وجودی و اگزیستنت است. یعنی فرد احساس می‌کند دیگری می‌خواهد او را به‌کلی نابود کند و هویت‌اش را از بین ببرد.

یعنی مشخصاً‌ از ایران، ایرانی‌زدایی کنند تا حدی‌که خون ایرانی در رگ غیرایرانی به جریان بیفتد. با این تفکیک و توضیح به گمان من آنچه در جنگ اخیر برجسته شد میهن‌پرستی بود نه ملی‌گرایی. یعنی ما با «همبستگیِ میهن‌پرستانه» مواجه بودیم. بنابراین اگر مردم مطمئن شوند سایه جنگ دیگر بر سرشان سنگینی نمی‌کند و اوضاع به حالت عادی برگشته است، از آنچه که میان «ملت» و «دولت» افتاده است، دوباره پرونده «ناسیونالیسم ایرانی» روی میز قرار خواهد گرفت. یعنی وقتی دولت قادر نیست کارویژه‌های خود را به‌درستی انجام دهد یا در حوزه‌هایی خود را در برابر مردم تعریف ‌کند، احساسات ملی‌گرایانه و در نتیجه تعلقات ناسیونالیستی فروکش می‌کند.

‌چگونه می‌توان این سنخ وضعیت‌ها را که شما ذیل عنوان «میهن‌پرستی» صورت‌بندی‌اش کردید، از حالت موقت به حالت پایدار درآورد؟ یعنی از وضعیت همبستگیِ موقعیتی و شکننده خارج شد و به افق بلندمدت و پایدار فکر کرد.

چنانکه قبلاً گفته‌ام ما هنوز به مرحله ملت-دولت نرسیده‌ایم ولی با این حال باید تأکید کرد که اوضاع تماماً تیره و تار نیست. ببینید! ناسیونالیسم، محصول دولتی است که دغدغه ملت‌اش را دارد. اگر توجه کرده باشید زمانی‌که کمی وضعیت جنگی مبتنی بر تجاوز اسرائیل فروکش می‌کرد، برخی می‌گفتند ممکن است موج بعدی از مرزها و از میان اقوام برخیزد. این یعنی ما با مسئله ملت-دولت مشکل داریم.

یک سؤال می‌پرسم؛ چرا برخی می‌گویند ملت ترک یا ملت کُرد اما نمی‌گویند ملت بلوچ؟ پاسخ این است که ترک‌ها و کردها در دوره‌هایی دارای دولت بوده‌اند؛ یعنی علاوه بر پیشینه‌های هویتی منضم به دولت (ولو به‌شکل پوشالی) بوده‌اند اما بلوچ‌ها چنین نبوده‌اند. یعنی بخش‌هایی از ترک‌ها و کُردها به‌خاطر تجربه پیشه‌وری یا قاضی‌محمد و برخی به‌دلیل حس بی‌عدالتی و تبعیض احساس می‌کنند دولت نمایندگی‌شان نمی‌کند و نتیجتاً خود را ملت می‌دانند.

می‌خواهم بگویم ملت-دولت یک پازل بزرگ است که در آن به‌واسطه نقش محوری دولت، هر موجودیتی باید سر جای خود قرار بگیرد و چنانچه این پازل به‌درستی چیده نشود، می‌تواند یک سرزمین را به خطر بیندازد. پس، دولت وظیفه دارد در میان‌مدت با احصاء این شکاف‌ها، درصدد پر کردن‌شان برآید و آشتی‌ ملیِ پایدار برقرار کند و در یک کلام دل مردم را به‌دست بیاورد. مهندس موسوی هم درباره حمله اسرائیل اطلاعیه‌ای صادر کرد که در بخشی از آن بر این مسئله تأکید کرده و گفته بود، «هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی واکنش جامعه را تأیید بر شیوه حکمرانی‌ ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار دیگر بتواند خدای‌ناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت، رخنه‌ای بیابد.»

‌چنانکه می‌دانیم در پس رویدادهایی نظیر تجاوز و جنگ مسئله «اقتدار» مورد تأمل جدی قرار می‌گیرد و این پرسش طرح می‌شود که اقتدار کشورها پس از حمله چه وضعیتی پیدا می‌کند. پیامدهای این جنگ برای نقش منطقه‌ای ایران و مشخصاً ابتکار عمل آن چه بود؟ این وضعیت و شاید بهتر باشد بپرسم احیاء وضعیت پیشاجنگ چه تأثیری بر همبستگی ملی و مشروعیت سیاسی خواهد گذارد؟

اگر شرایط جنگی باشد، نمی‌توان تصور ابتکار عمل جامع داشت زیرا تمرکز، به‌درستی، بر دفع متجاوز و تک و پاتک است. اما اگر شرایط جنگی به پایان برسد، ایران باید درباره نقش منطقه‌ای خود تجدیدنظر کند. ایران می‌تواند در فاز اول، با همسایگان خود علی‌الخصوص کشورهای اسلامی، و در گام بعد دیگر کشورهای در حال توسعه ارتباط برقرار کند تا انگاره «ایرانِ منزوی» شکسته شود. اگر هم مذاکرات در یک صورت کلی، به سرانجام برسد، شاید بتوان به حداقلی از ارتباطات اقتصادی با جهان امید داشت؛ کمابیش وضعیتی شبیه زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما. البته، این الگو طرفینی است؛ به این معنا که همه طرف‌ها باید نقش سازنده ایفا کنند. اگر این الگو، که بنیادش بر توسعه و همکاری است، حاکم شود طبیعتاً همبستگی ملی و مشروعیت سیاسی بالا می‌رود. اما، اگر مسیر ضدتوسعه پیش گرفته شود، صرفاً باید به ادوات جنگی فکر کنیم.

‌زمانی‌که فشارهای خارجی به‌وجود می‌آیند و مثلاً تحت عنوان «جنگ» شدت بیشتری می‌گیرند، ناخودآگاه به مسائل و شکاف‌های داخلی توجه بیشتری می‌شود و ایده‌هایی برای گشایش در عرصه عمومی، رسانه و... مطرح می‌گردد. حامیان ایده‌های مبتنی بر آزادی و گشایش معتقدند چنین مواردی شروط لازم برای تاب‌آوری ملی هستند و در مقابل، مخالفان قائل به‌ نوعی تفکیک‌اند و اعتقاد دارند این قبیل اقدام‌ها به‌مثابه عقب‌نشینی و اتفاقاً در خدمت پروژه‌ فشار خارجی است. در شرایط فعلی، چه اقداماتی در حوزه سیاست و جامعه می‌توان تجویز کرد که در میانه این دو قطب قرار بگیرد؟ آیا اساساً شما قائل به این «میانه» هستید یا موقعیت طرفین را نابرابر می‌دانید؟

من معتقدم اگر دولت از روی ترس خارجی به گشایش فضا روی بیاورد، به محض آن‌که خیال‌اش از خارج آسوده شد همه روزنه‌ها و درزها را خواهد بست. ولی اگر دولت صرف‌نظر از این‌که فشار خارجی باشد یا نباشد، صرفاً به‌واسطه ایجاد موازنه داخلی و به‌رسمیت‌‌شناختن دیگری، گشایش‌هایی را فراهم آورد، امکان بازپس‌گیری آزادی‌ها کمتر می‌شود. طبعاً مسیر دوم- که من موافق آن بوده و هستم-، بر تاب‌آوری ملی خواهد افزود.

به اعتقاد من تا زمانی‌که جامعه مدنی قدرت نگیرد، و احزاب و رسانه‌ها قوی نشوند، میانه‌ای به‌وجود نخواهد آمد و اقدامات گشایش‌بخش رنگ‌و‌بوی رانتی و مافیایی می‌گیرند. مثلاً در زمینه زندانیان سیاسی، من معتقدم باید از ایده‌ای دفاع کرد که از پس آن کلیه پرونده‌های زندانیان سیاسی مختومه اعلام شود. توجه کنید، زمانی‌که از زندانیان سیاسی نام می‌برم، توجه‌ام معطوف به همه کسانی‌ است که صرفاً به‌خاطر فعالیت‌ سیاسی، نقد، اظهارنظر و امثال این موارد برای‌شان پرونده تشکیل شده و حکم گرفته‌اند.

یعنی، کسانی‌که دست به اسلحه برده‌اند، ترور یا سابوتاژ کرده‌اند، از این دایره خارج هستند. از امروز به بعد هم می‌توان قانون رسیدگی به جرم سیاسی را از وضعیت متروک درآورد و به اجرا گذارد. سخن روشن من این است که نباید هر کس به فکر آزاد کردن زندانی خودش باشد. در زمینه رسانه‌ها هم باید چنین نگاه همه‌شمولی را به‌کار بست؛ یعنی از انحصار در رسانه کاست و به فراگیری آن کمک کرد.

‌در همین اثنی، زمانی‌که بحث از گشایش‌ها مطرح شد چند اتفاق رخ داد. طرح موسوم به «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی» برای تعقیب جاسوسان از سوی مجلس مطرح شد و همچنین اخراج افغانستانی‌ها به‌طرز سریع‌السیری در پیش گرفته شد. یعنی تسریع در فرآیند قانون‌گذاری و اقدام باعث شد انتقاداتی عمیق به‌وجود بیاید. این اقدامات معلول وضعیت کلی مقابله با جاسوس‌ها بود. اساساً مقابله با جاسوسی چگونه باید رخ دهد تا هم کارآمد باشد، و هم قانون و حقوق شهروندی و مقیمین را خدشه‌دار نکند.

در مسئله جاسوسی و جاسوس‌ها اولاً، باید تفاوت میان «جاسوس» و «منبع/مخبر» را روشن کنیم. متأسفانه قانون ما در این زمینه ضعف‌های جدی دارد و اساساً تقنین در این زمینه دشوار است. ایرادات شورای نگهبان هم تا حدودی مؤید همین مسئله است. ثانیاً، باید برای نوبت چندم تکرار کنم که مرجع تشخیص جاسوسی مهم است. کار ضدجاسوسی تخصصی است و هنوز برای من روشن نیست چرا آن را میان دو نهاد اطلاعاتی تقسیم کرده‌اند. در این موضوع تمرکز و آموزش و کیفیت نقش کلیدی دارد.

اما درباره افغانستانی‌ها. من گمان دارم همان‌طور که ممکن است چند نفر افغانستانی به‌دلیل فقر و فاقه در دام سرویس‌های اطلاعاتی افتاده باشند، شاید به همان اندازه اتباع ایران نیز در همین تله‌ها هم گرفتار شده باشند. وقتی کشوری به‌لحاظ اقتصادی قوی نباشد، درآمد پایین و تورم بالا باشد، انواع واکنش‌ها پدید می‌آید؛ اعم از تن‌فروشی، عضو‌فروشی، مواد‌فروشی، تکدی‌گری و جاسوسی. در زمان دولت قبل، دروازه‌های شرقی کشور بیهوده باز شد و حجم انبوهی مهاجر بدون ضابطه مشخص به ایران آمدند.

اتباع بیگانه در هر جای دنیا مکان‌شان مشخص و نقل مکان‌شان تحت کنترل است، آموزش و شغل‌شان معلوم است، و حتی سازوکار‌های حمایتی هم برای‌شان تعریف می‌شود؛ اعم از کمک‌های دولت و کمک‌های نهادهای بین‌المللی. در ایران اما این‌گونه نیست و آن‌ها مدام ما بین وزارت کشور، وزارت خارجه و دیگر نهادها و البته قضاوت‌های عامه مردم سرگردان‌اند.

‌در وضعیت جنگی و پساجنگی برخی ایده‌ها و گفتارها و به‌طور کلی گروه‌های سیاسی دچار وضعیت «بی‌خاصیتی» می‌شوند. زیرا اولاً توان بسیج سیاسی و منطق عدد در جنگ‌های غیرکلاسیک محل پرسش قرار گرفته است، ثانیاً نهادهای بین‌المللی عموماً نظاره‌گر هستند و ثالثاً، سیاست از اساس در وضعیت تعلیق فرومی‌رود. در چنین شرایطی، آیا تولید گفتار سیاسی بلاموضوع است؟ اگر بلاموضوع نباشد می‌توان چه طرح نویی درانداخت؟

در زمانی‌که جنگ در جریان است، طبیعتاً بر ایده‌پردازی سیاسی فایده چندانی مترتب نخواهد بود. این وضعیت در دوره انقلابات هم حاکم است؛ زمانی‌که رخداد یا event انقلاب رخ می‌دهد، کار نظری فریز می‌شود؛ زیرا ایده‌ها مربوط به قبل از رخداد یا پس از آن هستند. چنانکه نیما می‌گوید: آن‌که غربال به دست دارد/ازعقبِ کاروان می‌آید!

حالا وقت آن است که بگوییم ما قبل از جنگ چه می‌گفتیم و بعد از جنگ چه پیشنهاداتی داریم. قبل از وقوع جنگ ایده کلی من، چنانکه بارها تأکید کرده بودم، توازن در الگوی توسعه و امنیت ملی ایران بود. یعنی ما به‌موازات تمرکز بر اِلمان‌های دفاعی و نظامی، می‌بایست به وجوه مختلف توسعه پایدار و ارتقاء زیرساخت کشور می‌پرداختیم. توسعه مدنظر من هم طبیعتاً صرفاً اقتصادی نبوده و باید از جمیع ابعاد به‌دنبال غنی‌سازی ملی می‌رفتیم و شکاف‌های ملت-دولت را ترمیم می‌کردیم. حال آن‌که صرفاً بر غنی‌سازی هسته‌ای تأکید و عملاً کشور تک‌بعدی شد اما، حالا مسئله این است که به‌قول شما چه طرح نویی را می‌توان درانداخت.

از آنجایی‌که من معتقدم هنوز جنگ اسرائیل و ایران تمام نشده است، و صرفاً یک جنگ ۱۲ روزه از طریق آتش‌بس شکننده به پایان رسیده، باید در چارچوب وضعیت «نه جنگ، نه صلح» ایده‌پردازی کنیم آن هم با پیوست روشن و به‌روزرسانی‌شده‌ی امنیت ملی. از آنجایی‌که به تعبیر متخصصان جنگ و امنیت ملی ما در میانه نسل چهارم (4GW) و نسل پنجم (5GW) جنگ‌ها هستیم، به‌مرور وارد وضعیتی می‌شویم که جنگ‌ها بدون شلیک گلوله و حتی بی‌آنکه مردم درگیر شوند آغاز شده و به پایان می‌رسند؛ هر چند آسیب متوجه جامعه و قشرهای شکننده می‌شود.

در چنین فضایی ضروری است اولاً بر سطحی از مبارزه با فساد و تبعیض اصرار ورزیم تا شکنندگی از این ناحیه را حداقلی کنیم. ثانیاً ایدئولوژی‌زدگی و شعارزدگی را با سرعت کاهش دهیم؛ ملت ایران نه تروریست هستند نه آدم‌کش. دلیلی ندارد با اعلام و تصریح حاکمیت یا منتسبان به آن برای کشور و مردم این سرزمین دردسر درست کنیم. زمانی‌ آیت‌الله خامنه‌ای در زمینه سیاست داخلی ‌گفت نگذارید جای ظالم و مظلوم عوض شود.

حالا اسرائیل و پروپاگاندای رسانه‌ای‌اش دارد کاری می‌کند که جای نجیب (یعنی ایران) و نانجیب (یعنی اسرائیل) عوض شود؛ لذا باید به آتش‌ به اختیارها گفت نگذارید جای نجیب و نانجیب عوض شود. شما همین الان هم توجه کنید نتانیاهو علاوه بر رتوریک‌های مربوط به تهدید وجودی، می‌گوید مردم غزه ظالم هستند و اسرائیلی‌ها مظلوم! وقتی آن‌ها غزه را با این حجم از تلفات و خسارت، ظالم معرفی می‌کنند حتماً می‌توانند ایران را نانجیب و بزرگ‌ترین تهدید وجودی جلوه دهند. ثالثاً، باید مسئله نفوذ را درست بفهمیم و با آن برخورد دقیق کنیم.

غذاها اگر ادم بودند

| No Comments

مهدی محمدی مشاور قالیباف یک استوری منتشر کرده است که تصویرسازی انفجار اتمی در اسرائیل است

مشکل اینجاست که بمب ها به کرانه باختری برخورد کرده‌ اند که محل زندگی شهروندان فلسطینی هستند

story.jpg

واکنش احمد زیدآبادی:

چه وحشتناک!

گویا مهدی محمدی مشاور رئیس مجلس این تصویر را به عنوان تهدیدی علیه اسرائیل منتشر کرده است.

مشکل این کار فقط تعارض آن با سیاست رسمی نظام مبنی بر حرمت شرعی تولید و استفاده از سلاح هسته‌ای و ایجاد زمینه‌ای برای پیشبرد سیاست تبلیغی اسرائیل نیست، بلکه نقاط تعیین‌شده برای هدف قرار گرفتن هم هست!

در این تصویر، بمب‌های هسته‌ای درست کرانهٔ‌باختری و بیت‌المقدس را مورد هدف قرار داده است !

همهٔ این هزینه‌ها قرار بود به قصد رهایی فلسطینی‌ها از اشغال اسرائیل و آزادی بیت‌المقدس پرداخته شود یا برای نابودی هر دوی آنها با کیفیتی که آقای محمدی ترسیم کرده است؟

:::

nabavian.jpgایندیپندنت فارسی - محمود نبویان، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس و عضو ارشد جبهه پایداری در گفتگویی با اشاره به تماس‌های پشت‌پرده وزیر خارجه آمریکا با وزارت خارجه جمهوری اسلامی مدعی شد: وزیر خارجه آمریکا، حمله اسرائیل را از قبل به ایران اطلاع داده بود.

او همچنین در این گفتگو ادعا می‌کند که آمریکا پیش از حمله به تاسیسات هسته‌ای در ایران این موضوع را نیز از طریق واسطه به جمهوری اسلامی اطلاع داده و گفته بوده که جمهوری اسلامی هم می‌تواند پس از این حمله به یکی از پایگاه‌های آمریکا در منطقه حمله کند.

نبویان درباره حمله به پایگاه العدید در قطر می گوید: ما به قطری‌ها گفتیم که هدف کجاست، آن‌ها گفتند صبر کنید با آمریکایی‌ها مشورت کنیم، سپس آمریکایی‌ها یک مختصات مشخص فرستادند که فلان پایگاه را بزنید، اما ما همان پایگاهی را هدف قرار دادیم که خودمان صلاح دیدیم. این صحبت‌ها در حالی مطرح شده است که پیش از این دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا گفته بود که ایران پیش از حمله به پایگاه العدید در قطر به ما اطلاع داده بود که آنجا را هدف قرار خواهد داد.

:::

:::

farkhondeh.jpgمیرحسین موسوی چهار هفته پس از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، بیانیه‌ای صادر کرد. یکی از اشکالات این بیانیه، تأخیر در انتشار آن بود. با این حال، نکته مثبت این بیانیه، محکوم کردن قاطعانه حمله اسرائیل به ایران و دفاع از نیروهای نظامی مدافع کشور بود.

پیشنهاد آزادی زندانیان سیاسی و تغییر سیاست تک‌صدایی در صداوسیما نیز از نکات قابل توجه و‌مثبت این بیانیه است که البته از همان روزهای آغازین جنگ، از سوی بسیاری از تحلیل‌گران و فعالان سیاسی نیز مطرح شده بود. به این بیانیه اما چند نقد وارد است:

۱. این بیانیه، پیشنهاد مشخص و عملی در مورد پیش‌برد مذاکرات در پرونده اتمی کشور برای برون‌رفت از شرایط بحرانی و آتش‌بس شکننده به حاکمیت ارائه نمی‌دهد.

۲. مطرح کردن پیشنهاد برگزاری رفراندوم قانون اساسی جدید، که در زمان صلح و در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» از سوی ایشان انجام گرفته است، در شرایط جدید و جنگی کنونی که مردم و جامعه مدنی خواهان شنیدن پیشنهادهای عملی برای دور کردن خطر جنگ از سر کشور هستند، نوعی کلی‌گویی سیاسی یا «حق‌گویی» محسوب می‌شود؛ «حق‌گویی»‌ای که با توازن قوا و شرایط جنگی کنونی، گرهی از کار فروبسته سیاسی کشور نمی‌گشاید.

۳. نکته دیگر این است که علیرغم نقد سیاست‌های حاکمیت که وضعیت را به شرایط موجود کشانده است، ایشان بحث اعلام ترک مخاصمه با اسرائیل را نه در خطاب مستقیم به حاکمیت و نه در گفتگو با مردم و جامعه مدنی مطرح نمی‌کند. ترک مخاصمه طبیعتاً به معنای به رسمیت شناختن اسرائیل نیست. با وجود اینکه او قاطع‌تر از اصلاح‌طلبان، حاکمیت را نقد می‌کند، اما درباره چگونگی موضع ایران در قبال اسرائیل، پیشنهادی روشن مطرح نمی‌شود. موضوعی که اساساً در این روزهای آتش‌بس شکننده، یکی از بنیانی‌ترین موضوعات سیاست خارجی کشور است.

brati.jpgجناب شاهزاده رضا پهلوی،

با سپاس، دعوت‌نامه عمومی دبیرخانه جنابعالی که بدون ذکر نام گیرنده به نشانی ایمیل این‌جانب ارسال شده بود، دریافت شد. در این دعوت، هدف از برگزاری نشستی با عنوان "همایش همکاری ملی برای نجات ایران" مطرح شده است.

بی‌تردید تأیید خواهید فرمود که این‌جانب و دیگر دوستان، در تمامی سال‌هایی که در ارتباط و گفت‌وگوی مستمر با جنابعالی بوده‌ایم، همواره بر ضرورت شکل‌گیری یک آلترناتیو متکثر برای ایران تأکید داشته‌ایم. امروز، در شرایط حساسی که کشورمان تحت تهدیدها و حملات خارجی قرار دارد و نظام ماجراجوی اسلامی در وضعیتی آشفته و در آستانه فروپاشی به سر می‌برد، برگزاری کنفرانسی با هدف نجات ملی، اقدامی شایسته و درخور تقدیر است.

در عین حال، باور دارم که موفقیت چنین کنفرانسی در گروی حضور و مشارکت متکثر و متوازن نیروهای گوناگون دموکراسی‌خواه ایران در هیئت برگزارکننده آن است. مشارکت فراگیر و سازمان‌یافته این طیف‌ها، از قطبی شدن اپوزیسیون سیاسی و پیامدهای زیان‌بار آن برای وحدت و انسجام ملی جلوگیری خواهد کرد.

از دید یک شهروند مسئول، حضور در کنفرانسی به اهمیت گذار به دموکراسی، بدون مشارکت در برنامه ریزی آن، تقلیل حقوقش به اعتراض یا بیعت است. تا کنون هیچ اطلاعی راجع به هیئت برگزار کننده و راه مشارکت در تنظیماتش در دسترس نیست.

متاسفانه، پیش از اعلام رسمی برگزاری این کنفرانس، جنابعالی و دبیرخانه‌تان هیچ‌گونه تماسی با سازمان‌ها و شخصیت‌های شناخته‌شده سیاسی جهت تشکیل هیئتی متکثر و فراگیر نداشته‌اید. تصور می‌کنم در این ارزیابی با من هم‌نظر باشید که جامعه جهانی - از جمله نهادهای مدنی و سیاسی ایران - آلترناتیوی را که نماینده واقعی تنوع دیدگاه‌ها و نیروهای سیاسی نباشد، نخواهد پذیرفت. تجربه‌های منفی در زمینه تغییر نظام‌های سیاسی در کشورهای همسایه، هشداری روشن برای پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته است.

امید است جنابعالی با نگاهی ژرف‌تر به این دغدغه‌ها توجه فرمایید و در شیوه برنامه‌ریزی و اجرای "همایش همکاری ملی برای نجات ایران" بازنگری لازم را به عمل آورید.

با احترام،

مهران براتی

Babak_Khati.jpgنظام جمهوری اسلامی طی دهه‌های اخیر ثابت کرده است که برای حفظ بقایش از هیچ جنایتی رویگردان نیست، چنانکه در کشتار نیزارهای ماهشهر در سال ۱۳۹۸ همان سبوعیتی دیده می‌شود که در کشتار جمعه خونین زاهدان در ۱۴۰۱ به کار گرفته شد و باز عینا در به رگبار بستن مردم بلوچ در گونیج خاش همین چند روز قبل دیده شد.

آری! ما در حکومتی نفس می‌کشیم که کشتار و نقص عضو معترضینی که کاملا مسالمت‌آمیز اعتراض می‌کنند، به عملکرد معمول آن تبدیل شده است و قاضیانش فقط نقش ماشین امضای نیروهای امنیتی را در صدور احکام زندان و اعدام بازی می‌کنند.

بافتار قدرتی شامل هسته سخت و نیروی امنیتی وفادار به آن، که در تمام ساختارهای اجرایی و قوای سه‌گانه ریشه‌ دوانده‌ و تنها یک خط قرمز دارد؛ بقای حکومت! و برای این خط قرمز فارغ از طیف دولت‌ها از انجام هیچ جنایتی رویگردان نیست که اتفاقا در جلوه اصلاح طلبانه‌اش وزیر کشورش می‌گوید فقط به سر نزدیم و به پا زدیم و فرماندارش چشم در لنز دوربین می‌گوید من گفتم که بزنید!

در ذیل چنین حاکمیتی به طور ناگزیر جامعه‌ای وجود خواهد داشت که تمام مردم آن طناب دار خود و عزیزان‌‌شان را در یک صف انتظار نامعلوم به دوش می‌کشند و تنها با یک سوال زندگی می‌کنند: "کی نوبت من خواهد بود؟!"

چنانکه هر کدام از ما نیز به سادگی می‌توانسته‌ایم جای آن قربانیان بی‌گناه باشیم؛ تیرخورده، تحت تجاوز، آویزان از طناب دار، آسیب دیده چشمی ، سوگوار یک عزیز یا ...

democracy.jpgتشکل‌های مدنی، تنوع قومی و جنبش زنان؛ ستون‌های فراموش‌شده دموکراسی ایرانی
در حالی که مقاله‌ی «دموکراسی یعنی اتحاد، نه حذف دیگری» نوشته‌ی امیر، رزمنده‌ی سابق جبهه نجات ملی، بر ضرورت اتحاد ملی و عبور از فروپاشی سیاسی تأکید می‌ورزد، از ذکر سه مؤلفه‌ی حیاتی و ساختارمند جامعه ایران غافل مانده که حذف آنان نه‌تنها به تضعیف دموکراسی، بلکه به بازتولید چرخه‌ی حذف و استبداد منجر می‌شود.
سازمان‌های مدنی؛ نبض تپنده‌ی جامعه
نهادهای صنفی، اتحادیه‌های مستقل، سازمان‌های زنان، دانشجویان، بازنشستگان، کامیون‌داران و دیگر تشکل‌های خودجوش، برخاسته از دل جامعه‌اند و نقشی بنیادین در مطالبه‌گری، نظارت عمومی و شکل‌گیری فرهنگ گفت‌وگو دارند. حذف آنان از طرح‌های نجات سیاسی، به مثابه خالی‌کردن دموکراسی از شاهرگ‌های حیاتی آن است.
جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ غایب بزرگ روایت اتحاد
سکوت مقاله نسبت به این جنبش، نوعی چشم‌پوشی از یکی از گسترده‌ترین حرکت‌های اجتماعی ایران است. این جنبش نه صرفاً صدای زنان، بلکه پژواک خواست جامعه برای رهایی، کرامت انسانی و شکستن سلطه‌ تاریخی بوده است. هر سازوکاری که خواهان تحول بنیادین باشد، نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن این خیزش، مدعی دموکراتیک‌بودن باشد.

mohagheghi.jpgابوالفضل محققی - ویژه خبرنامه گویا

دوستی قدیمی که در ایران ماند و تمام این سال ها طاقت آوردلحظه به لحظه قدرقدرتی حکومت آخوندی را تجربه کرد ونهایت در این روزها که بقول خود او برادر به برادر اعتماد نمیکند تا چه رسد که عناصر کلیدی قدرت بیک دیگراعتماد کنند. شاهد افول آن باشد.

"میدانی شاید باورنکنی فضای عمومی جامعه را در اوج روزهای جنگ در لحظاتی که هواپیما های اسرائیلی به خانه های آنچنانی فرماندهان سپاه به مرکز نظامی حمله میکردند. گوئی یک فیلم هیجان انگیز در جریان بود. همه با هیجان دنبال می کردند که خانه چه کسی را زدند.عجیب تراین که بجای ناراحت شدن از کشته شدن این آدم ها اظهار خوشحالی می کردند. هیچ احساس ناراحتی و همدردی با خانواده های این کشته شدگان را در سطح جامعه نمی دیدی . خیلی ها که از خارج به این پدیده عجیب نگاه می کردند از این گونه برخورد با کشته شدن وکوبیده شدن مراکز نظامی تعجب می کردند!بی آن که آنها از تاثیردردناک چهل سال فشار،سرکوب ،یکه تازی و تحقیرهمین آدمهای بیمقدارکه در راس حکومت امان از مردم بریده بودند با خبرباشند ودرد آن را با پوست وگوشت خود روزانه احساس کنند.

در این دوازده روز مردم بی پناهی خود را درزیرسایه جمهوری اسلامی دیدند.

دیدند که چگونه شالوده یک حکومت استبدادی درهم ریخت ورهبری که هر روز هل من المبارز می گفت در سوراخی خزید. ترس خورده وزبان از کف داده . "

می پرسم "چرا مردم که سال هاست دور رژیم خط کشیده وبی صبرانه در انتظار چنین روزی بودند به خیابان ها نریختند و جنبش اعتراضی مهسا را تداوم نبخشیدند؟ "

مکثی می کند."چرا؟ خوب می بود که این سازمان ها وسیاسیونی که هر روز خواهان ظاهر شدن مردم درمیدان مبارزه هستند.خود را جای مردم بگذارند هر چند که مشکل است.مشکل است درک ترس وهراس مردمی که هر روز بالای سرشان تفنگ های نظامیان قرار دارد وزندگیشان درمعرض بی ثباتی که هر آن می توانست از آنچه که بسختی با آن می ساختند را بیک باره نابود کند.

Akbar_Karami_4.jpgجنگ ایران و اسراییل یک‌بار دیگر گفت‌وگو‌ها بر سر سیاست و رام‌یاری را در ایران و در میان ایرانیان اندیشمند برجسته کرده است؛ گفت‌وگو‌هایی که اگر از گفت‌وگوها ی خودمانی و خانه‌‌گی فراتر رود و به گفتمان‌ها ی جهانی بپیوندد، این جنگ به هرجا که برسد شاید بتواند دریافت ما را از سیاست و رام‌یاری دگرگون و پالوده کند.
در گفتمان‌ها ی خودمانی گروهی گرفتار گفتمان حق‌وناحق (حق‌داشتن) هستند و ناچار حتا اگر برانداز باشند، سرانجام به دام جمهوری اسلامی می‌افتند و از زبانی همانند در نقد اسراییل و نکوهش رفتار آن بهره می‌برند! آن‌ها تنها به این نکته چشم‌دارند که رفتار اسراییل بیرون از چهارچوب هم‌سویی‌ها ی جهانی و میان‌کشوری است. این گروه چندان هم بی‌پایه سخن نمی‌گویند؛ هرچند در خطایی آشکار غلتیده‌اند! چه، داور و داوری بر حق‌وحقوق در این گفتمان جهانی به نهادی سپرده‌شده است که کشورهایی همانند آمریکا در آن از حقوقی ویژه برخوردارند؛ و می‌توانند همه ی حساب‌وکتاب‌ها ی حقوقی را از روی میز بردارند.
اگر کسانی بخواهند این دژگویی را ادامه دهند و در واسنجی این حق‌ها ی ویژه به آن‌‌جا برسند که پا ی یک حق دیگر را به‌میان بکشند، آشکارا گرفتار نادانی ی چندلایه‌اند؛ و در بنیادها دریافت مناسب و درخوری از حق‌وحقوق و امکان‌ها و ناامکان‌ها ی آن ندارند. حقوق در این گفتمان خودپا و خودبسنده نیست؛ و نمی‌تواند باشد. حق در معنا ی (حق‌داشتن) برآمد ریختی از هم‌سویی، هم‌پویی و هم‌رایی است. برآمدکار اگر گفتمانی بخواهد آن متن‌ها و هم‌رایی‌ها را بچالد، در بنیادها از گفتمان حق‌داشتن درآمده است.
و بیش‌تر در گفتمان حق‌داشتن هر برداشت، انگاره و نگرمانی از حق، برآمد و ایستاده روی پا ی دریافت و‌ نگرمانی از قدرت است؛ قدرتی که باید کاربست حق را آماج خود قرار دهد. به زبان دیگر هر نگرمانی از حق‌داشتن خود فرزند و نورزاد نگرمانی از قدرت است.

در برابر این گفتمان دم‌بریده گروهی به جا ی حق‌داشتن به حق در معنا ی درست‌ونادرست (حق‌بودن) چسبیده‌اند و لابد ناخواسته از جهان نوین و ارزش‌ها و یابش‌ها ی آن چشم‌پوشیده‌اند. چه، جهان نوین پس از نوینش از گفتمان درست‌ونادرست که ستون‌فقرات جهان افلاتونی بود و گردانش و رایانش آن را در دست پرتوان یک دیگری ی بزرگ می‌گذاشت، بیرون آمده است. پس‌از نوینش دیگری ی بزرگ همه‌چیزدان و همه‌چیزتوان مرده است و قرار است آدمیان جا ی آن و روی پاها ی خود ب‌ایستند. این گفتمان بسیار تنگ و تخته‌بند پسند و هم‌رایی ی کسانی شده است که در آن گفتمان می‌زیند. و لابد بیرون از آن چهارچوب راست‌وناراست در بنیادها بی‌معنا می‌شود. یعنی گفتمان راست‌وناراست (حق‌بودن) هم گفتمانی خودپا و خودبسنده نیست. گفتمان حق‌بودن‌ اگر آلوده به بنیادگرایی و مطلق‌اندیشی شود به راست‌کیشی و بدخیمی می‌انجامد و اگر هرزاندیشانه پی‌گرفته شود، چیزی از راست‌ودرست نمی‌ماند که جایی برای چانه‌‌زدن بگذارد.

mehrabad.jpgوقوع یک انفجار نسبتاً قوی در تأسیسات کنار فرودگاه «مهرآباد»

👈کیهان لندن - در ادامه انفجارهای مشکوک زنجیره‌ای، یک انفجار نسبتاً قوی روز شنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۴ مناطق غربی تهران را لزراند.
این انفجار در تأسیسات کنار فرودگاه مهرآباد رخ داده است.

صدای این این انفجار شدید بود و ساکنان مناطق اطراف مهرآباد از جمله شهرک اکباتان، «فتح» و تهرانسر را به وحشت انداخت. علت این انفجار مشخص نیست.

بهنام قلی پور در شبکه اکس نوشت: غرب فرودگاه مهرآباد، امروز محموله‌ای که دیروز از روسیه رسید به همراه بخشی از پدافند هوایی غرب تهران دود شد

tweet.jpg

طی روزهای اخیر هربار که یک انفجار در گوشه و کنار تهران اتفاق افتاده، مقامات نظام ادعا کردند از «ترکیدن لوله گاز» بوده! همین مایه‌ی طنز و دست‌انداختن رژیم توسط کاربران در رسانه‌های اجتماعی شده است؛ ضمن اینکه در برخی مواردی آگهی مرگ و مراسم تشییع عوامل نظام اعلام می شود که اعلام نمی‌شود به چه علت مُرده‌اند!

:::

نبردی تازه در راهست

| No Comments

kpbanner.jpgیدالله کریمی پور

البته که سرانجام بیشتر نبردها و حتی جنگ ها به صلح مذاکره ای می انجامد؛ و البته که خواه و ناخواه جمهوری اسلامی هم از این قاعده جدا نیست. با این همه قرائن و شواهد نشانگر آن است که محتمل است دور دوم نبردهای هوا-پایه بین مثلث ایران-اسراییل- امریکا، تا شهریور آغاز شود. نیوزویک چند دلیل در این باره بر شمرده است:

۱- اسرائیل و ایران به تندی، پرشتاب و با حجم‌ سنگین‌ در حال تجدید قوا برآمده اند؛


۲- اسرائیل در باره نابودی سیستم هسته ای جمهوری‌اسلامی مطمئن نیست؛ به ویژه این که تهران تا کنون زیر بار غنی سازی صفر نرفته و هنزمان بازرسی کارشناسان آژانس را تعلیق کرده است. در عین حال، ابهام کجایی ۴۰۰ کیلوگرم مواد غنی شده همچنان باقی است؛


۳- بر خلاف‌ بسیاری تفسیرها، همسویی اسرائیل-آمریکا نه تنها کمرنگ‌ نشده، که به فاز هم افزایی رسیده است؛


۴- حوثی ها در باب المندب نیز عرصه را بر آمد و شد کشتی رانی تنگ‌تر کرده و به رغم بمباران های متعدد، موشک هایشان کژدارو مریز به سوی اسرائیل همچنان‌ شلیک می شود؛


۵- تهران همچنان پافشاری می کند که مذاکرات آتی تنها محدود به مسائل هسته ای است و لاغیر. این در حالی است که پشت این نبردها، اهداف استراتژیک دیگری نهفته است؛

به هر روی درست گفته اند که نبرد ۱۲ روزه به بازی شطرنج نیمه تمامی می ماند که طرفین در آنتراکت به سر می برند. چنان چه دور دومی در کار باشد، به اغلب احتمال، برنده-بازنده آن به روشنی تعیین خواهد شد.

:::

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgزیباکلام: سخنی به اغراق نرفته اگر گفته شود که ایدئولوژی "دشمنی با آمریکا" ظرف چهل و هفت سال گذشته چگونه تیشه بر ریشه منافع ملی ایران زده.

هسته‌ای و مصیبتی که ظرف سه دهه گذشته، چه بابت هزینه‌های سنگین خود هسته‌ای و چه غیرمستقیم از بابت تحریم‌ها، بر کشور وارد کرده و هستی و نیستی کشور را بر باد داده بدون کمترین نفعی و دستاوردی برای کشور؛ آن همه سرمایه‌گذاری بی‌نتیجه در سوریه و لبنان و عراق و یمن؛ اسرائیل را نابود می‌سازیم؛ جنگ دوازده روزه و... صرفاً شماری از پی‌آمدهای ایدئولوژی "دشمنی با آمریکا" بوده.

دیگر آمریکاستیزی و اسرائیل را نابود می‌کنیم، چه بلای بیشتری می‌بایستی بر سر منافع ملی‌مان بیاورد که قبول کنیم از اول هم به خطا رفته بودیم؟

terror.jpgقرارگاه ثارالله از جمله اهداف نظامی بود که در جنگ ۱۲ روزه هدف حمله اسرائیل قرار گرفت

کیهان لندن - منابع داخلی در ایران پنجشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۴ از مرگ ناگهانی علی طائب نماینده پیشین علی خامنه‌ای در قرارگاه امنیتی «ثارالله» خبر دادند. علت مرگ طائب اعلام نشده اما همزمانی آن با وقوع چند رشته انفجار در خانه‌های امن متعلق به عوامل حکومت به شدت مشکوک به نظر می‌رسد و حدس و گمان‌های مختلفی را در پی داشته است.

نام علی طائب نسبت به دو برابر دیگر خود (حسین و مهدی) کمتر در فضای عمومی مطرح بود اما او سال‌ها در واحدهای اطلاعاتی و امنیتی سپاه پاسداران سمت‌های کلیدی داشت. سرشناس‌ترین آنها حسین طائب است که فرمانده حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. او تا پیش از کشته شدن حسین سلامی، به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران فعال بود. مهدی یکی دیگر از برادران طائب نیز رئیس شورای «قرارگاه راهبردی عمار» است. این قرارگاه بعد از اعتراضات سال ۱۳۸۸ برای مقابله با جنگ نرم تشکیل شد.

سه روز پس از انفجار در برج پامچال چیتگر تهران، اعلام مرگ مشکوک علی طائب، نماینده سابق خامنه‌ای در قرارگاه امنیتی ثارالله، گمانه‌زنی‌ها درباره عملیات تازه اسرائیل در خاک ایران را تقویت کرده. جمهوری اسلامی مدعی شده بود که دلیل انفجار «نشت گاز» بوده:

احتمال کشته شدن و نه مرگ طبیعی علی طائب وقتی تقویت شد که مراسم تشییع جنازه او روز جمعه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۴ در مقابل «گلزار شهداء» در «بهشت زهرا»ی تهران برگزار شد.

برخی منابع می‌گویند او یکی از حاضرین در جلسه‌ای بود که ۱۹ تیرماه ۱۴۰۴ در برج‌ «پامچال» شهرک چیتگر در غرب تهران برگزار شد. ظهر آن روز انفجاری نسبتاً قوی در طبقات فوقانی این برج اتفاق افتاد که قوه قضائیه جمهوری اسلامی ادعا کرد ناشی از ترکیدن لوله گاز بوده است.

همچنین محمد پاکپور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیام تسلیت خود به خانواده طائب آرزو کرده که او «همنشین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین» باشد و برای برادران طائب آرزوی «صبر، شکیبایی و ثبات قدم در خیمه ولایت» کرده است. چنین «همنشینی»‌ای بین «شهدا» صورت می‌گیرد!

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

احتمال حذف آخوندهای نزدیک به خامنه‌ای و بطور کلی در خدمت نظام توسط اسرائیل کم نیست؛ به ویژه آنکه تعدادی از مراجع تقلید بلندپایه فتوای قتل ترامپ و نتانیاهو را صادر کرده‌اند و شماری از حوزویان و همچنین ائمه جمعه از جمله احمد خاتمی امام جمعه‌ی موقت تهران نیز با صراحت به حمایت از آن پرداخته‌اند.

در همین ارتباط، یسرائیل کاتز وزیر دفاع اسرائیل پنجشنبه ۱۹ تیرماه در مراسم فارغ‌التحصیلی دوره خلبانی نیروی هوایی در پایگاه «حتسریم» گفت: «این مراسم پیامی مستقیم به دیکتاتور خامنه‌ای و گروه آیت‌الله‌ها در ایران است... دست بلند اسرائیل به تهران، تبریز، اصفهان و هر مکانی که بخواهید از آنجا اسرائیل را تهدید کنید یا هدف قرار دهید، خواهد رسید».

drone.jpgشاهین طهماسبی - کانال کاوش در تلگرام

♦️یک نکته بسیار جالب در رابطه یکطرفه ایران و روسیه آنجا بود که ایران به آسانی حاضر شد تا تکنولوژی و امتیاز ساخت پهپادهای شاهد که این روزها به یکی از کلیدی‌ترین سلاح‌های روسیه تبدیل شده را به روسیه منتقل کند. روس‌ها هم از ۲ سال گذشته تاکنون به میل خود تغییرات قابل توجهی در این پهپادها اعمال کرده‌اند. از تغییرات در جنس بدنه تا تغییر در موتور و برد الکترونیکی، افزایش ۲ برابری سر جنگی در بعضی نسخه‌ها، افزایش برد تا ۲۵۰۰ کیلومتر، تجهیز به دوربین مادون قرمز، پردازشگر ویژه و هوش مصنوعی برای انتخاب خودکار اهداف، افزایش ارتفاع پروازی و تندتر شدن زاویه شیرجه نهایی برای دور ماندن از پدافند و افزایش اصابت‌ها، تغییرات در ناوبری و سیستم هدایت و ....

♦️در مقابلِ این دست و دلبازی ایران که عامل تحریم و انزوای مضاعف کشور هم شد، روسیه نه تنها حاضر نشد تا جنگنده‌ها و بالگردهایی که قراردادش هم بسته شده و پیش قراردادش هم دریافت شده را تحویل دهد بلکه حتی ارتقاها در همین پهپادها را هم به ایران منتقل نکرد تا ایران مجبور شد تا با همان پهپادهای قدیمی خود به اسرائیل حمله کند با نتیجه‌ای فاجعه‌بار، ۱ اصابت در حدود ۱۰۰۰ پرتاب

crazylari.jpgحمید آصفی

محمدجواد لاریجانی، همان کسی که چندی پیش با غرور اعلام کرده بود اگر لازم شود، «ناف ترامپ را می‌زنیم»، حالا دوباره بازگشته و تهدید می‌کند که «پنج پهپاد می‌توانند یک شهر اروپایی را بزنند». گویی مأموریت او از "راهب دیپلماتیک نظام" به "واعظ آخرالزمانی سپاه سایبری" تغییر یافته؛ واعظی که مرز واقعیت و توهم را مدت‌هاست گم کرده است.

این چهره‌ی قدیمی و عمیقاً ریشه‌دار در ساختار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، حالا با آرامشی مصنوعی و لحنی متکبرانه از احتمال حمله‌ی دوباره آمریکا و اسرائیل می‌گوید و بلافاصله اضافه می‌کند که اگر چنین حمله‌ای صورت گیرد، پاسخ ایران «سنگین‌تر و غافل‌گیرانه‌تر» خواهد بود. اما همین‌جا اعتراف می‌کند که در حمله قبلی دشمن، جمهوری اسلامی «غافلگیر» شده و از تکنولوژی‌هایی استفاده شده که «انتظارش را نداشتیم». یعنی دقیقاً همان چیزی که مردم ایران مدت‌هاست می‌دانند: نظام در حالتی از انفعال، بی‌خبری، نفوذپذیری و بی‌دفاعی مطلق به‌سر می‌برد.

اما این ناکارآمدی را نه با پذیرش مسئولیت، بلکه با توهم قدرت جبران می‌کنند. در جمهوری اسلامی، عقب‌نشینی و ضربه خوردن را با تهدید به جنگ بین‌المللی می‌پوشانند. وقتی کار یک مقام پیشین که سال‌ها مسئول ستاد حقوق بشر (!) نظام بوده به تهدید علنی یک شهر اروپایی با حمله پهپادی می‌رسد، نه فقط باید نگران زوال عقل سیاسی شد، بلکه باید از سقوط کامل اخلاقی نیز سخن گفت.

آقای لاریجانی، اگر قرار بود ناف ترامپ را بزنید، بفرمایید چرا نفوذ اسرائیل تا قلب تهران رسیده؟ چرا از نطنز تا وزارت دفاع، تا مراکز موشکی، تا ستاد سایبری، حتی یک نقطه امن نمانده؟ چرا مردم ایران باید تاوان قدرت‌نمایی پوشالی شما را با جنگ، تحریم، سرکوب و فقر بدهند؟

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgبه گزارش گروه رسانه‌ای شرق، پوربایایی دراین‌باره توضیح داد: «آقای تاج‌زاده در سال ۱۳۸۸ به هفت سال حبس محکوم شد و آن را به‌طور کامل گذراند. در سال ۱۴۰۱ نیز به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی به پنج سال حبس محکوم شد و در حال گذراندن دوران محکومیت دوم بود که پرونده جدیدی برای او تشکیل شد.»

او افزود: «بر اساس قانون مجازات اسلامی و به استناد اتهامات فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی، مجدداً برای او حکم حبس صادر شد. علت تشکیل این پرونده، بیانیه‌ها، نوشته‌ها و مصاحبه‌هایی است که آقای تاج‌زاده در طول دوران حبس منتشر کرده بود.»

به گفته این وکیل دادگستری، تاج‌زاده به حکم جدید، همچون احکام پیشین، اعتراض نکرده و در نتیجه این حکم در مرحله بدوی قطعی شده است.

قاضی اجرای احکام دادسرای اوین نیز طبق ماده ۵۱۰ قانون آیین دادرسی کیفری، که تصریح می‌کند در صورت صدور احکام متعدد، این احکام باید تجمیع و در قالب یک حکم واحد اجرا شوند، گزارشی تهیه و آن را به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال کرده است.

پوربایایی در ادامه گفت: «در ملاقات امروز که در زندان تهران بزرگ با آقای تاج‌زاده داشتم، ایشان اعلام کردند که حکم ۵ سال حبس تجمیعی جدید به ایشان ابلاغ شده و بر این اساس، مجموع محکومیت ایشان تا این لحظه ۱۷ سال است. تاریخ پایان حبس ایشان ۲۶ اردیبهشت ۱۴۱۱ اعلام شده است.»

putin.jpgایران اینترنشنال - پایگاه خبری اکسیوس گزارش داد ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهوری روسیه، به مقام‌های جمهوری اسلامی و آمریکا اطلاع داده که با طرح «غنی‌سازی صفر» برای حل و فصل پرونده هسته‌ای حکومت ایران موافق است. در مقابل، وزیر خارجه جمهوری اسلامی تاکید کرد تهران چنین طرحی را نخواهد پذیرفت.

اکسیوس شنبه ۲۱ تیر به نقل از سه مقام اروپایی و یک مقام اسرائیلی نوشت مسکو مقام‌های حکومت ایران را تشویق کرده با طرح «غنی‌سازی صفر» موافقت کنند.

دو منبع آگاه گفتند مسکو همچنین اسرائیل را در جریان موضع پوتین درباره منع غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران قرار داده و حتی این موضوع در تماس‌های اخیر پوتین با دونالد ترامپ و امانوئل مکرون، روسای جمهوری آمریکا و فرانسه، مطرح شده است.

پیش از حملات اسرائیل به خاک ایران، پنج دور مذاکرات هسته‌ای میان تهران و واشینگتن برگزار شده بود، اما با تاکید مقام‌های جمهوری اسلامی بر ادامه غنی‌سازی در خاک ایران، گفت‌وگوها به بن‌بست کشیده شد.

در روزهای اخیر گمانه‌زنی‌ها درباره سرنوشت برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، به‌ویژه ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران، پس از حملات آمریکا به تاسیسات نطنز، فردو و اصفهان بالا گرفته است.

تغییر موضع پوتین پس از جنگ ۱۲ روزه

اکسیوس در ادامه گزارش خود نوشت موضع اخیر پوتین در قبال طرح «غنی‌سازی صفر» از آن جهت حائز اهمیت است که «روسیه برای سال‌ها اصلی‌ترین حامی دیپلماتیک ایران در موضوع هسته‌ای بوده است.»

این رسانه افزود: «در حالی که مسکو به‌صورت علنی از حق ایران برای غنی‌سازی حمایت می‌کند، پوتین پس از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران، در محافل خصوصی موضع سخت‌گیرانه‌تری اتخاذ کرده است.»

به گزارش اکسیوس، پوتین و دیگر مقام‌های کرملین در هفته‌های اخیر چندین بار موضع مسکو در خصوص پذیرش منع غنی‌سازی در خاک ایران را با مقام‌های جمهوری اسلامی مطرح کرده‌اند.

یک مقام اروپایی در همین رابطه گفت: «پوتین از غنی‌سازی صفر حمایت می‌کند. او ایرانی‌ها را تشویق کرده که در این مسیر حرکت کنند تا مذاکرات با آمریکایی‌ها شرایط مطلوب‌تری پیدا کند. اما ایرانی‌ها گفته‌اند که چنین چیزی را در نظر نخواهند گرفت.»

ترامپ تاکنون بارها از ادامه مذاکرات هسته‌ای با جمهوری اسلامی حمایت کرده، اما منابع آگاه می‌گویند پایان دادن به غنی‌سازی در خاک ایران یکی از مهم‌ترین خواسته‌های واشینگتن در هرگونه گفت‌وگو با تهران خواهد بود.

پیش‌تر در ۱۶ تیر، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، اعلام کرد مسکو آماده است برای کمک به حل‌وفصل پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی، اورانیوم با غنای بالا را از ایران دریافت کند و پس از فرآوری و کاهش غنا، آن را به تهران بازگرداند.

lepoint.jpgدر حالی که سیاست رسمی جمهوری اسلامی از بدو تولدش، اسرائیل را دشمنی آشتی‌ناپذیر خوانده و خواهان محو آن از نقشۀ جهان بوده است، پژواکی تازه و نامنتظر از اعماق جامعۀ ایرانیان برخاسته است: «مرسی اسرائیل». گزارشی که هفته‌نامۀ لوپوئن منتشر کرده، نه تنها از چرخشی رادیکال در نگرش بخشی از مردم ایران نسبت به اسرائیل حکایت می‌کند، بلکه پرده از فروپاشی درونی آن روایت ایدئولوژیکی برمی‌دارد که ٤‬٦‬ سال است مشروعیت نظام را بر دشمن‌سازی بیرونی بنا کرده است

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

در گزارش تازه‌ای که هفته‌نامۀ لوپوئن به قلم آرمین نوابی منتشر کرده، سویه‌ای ناشناخته از واکنش ایرانیان به حملات اخیر اسرائیل به تأسیسات نظامی در خاک ایران آشکار شده است: گروهی از شهروندان، که عمدتاً به دلیل فضای سرکوب و وحشت از پیگرد ناچار به پنهان‌سازی چهره و هویت خویش‌اند، در پیام‌هایی صوتی و تصویری، بی‌هیچ نشانی از تردید، از اسرائیل قدردانی کرده‌اند. این پدیده، اگر چه در سطح رسانه‌های رسمی ایران و حتی فضای سیاسی غرب بازتابی نیافته، اما در بطن خود گویای شکافی عمیق در افکار عمومی کشور نسبت به ساختار حاکم است.

نویسندۀ گزارش که نیمی از زندگی‌اش را در ایران گذرانده و اکنون با مدیریت کانال‌هایی در فضای مجازی از مخالفان جمهوری اسلامی به‌شمار می‌رود، می‌گوید در پی حملات اخیر اسرائیل به پایگاه‌های سپاه پاسداران، پیامی به مخاطبان خود فرستاده و از آنان خواسته تا نظرات‌شان را دربارۀ این رخداد ابراز کنند. پاسخ‌ها، چنان‌که نویسندۀ گزارش می‌گوید، «غافلگیرکننده و تکان‌دهنده» بودند : ده‌ها پیام صوتی و تصویری از شهروندانی در شهرهای بزرگ و کوچک، از زن و مرد، از معلم و دانشجو و حتی یک سرباز، همه در ستایش از اسرائیل و ابراز رضایت از هدف‌گیری فرماندهان نظامی سپاه. مضمون غالب این پیام‌ها ساده، صریح و در عین‌حال بی‌پیرایه بوده است: «مرسی اسرائیل.»

یکی از پیام‌ها از زنی بود که با صدایی تغییر داده‌ شده و صورت پوشیده، از تهران چنین می‌گوید: «حتی زیر بمباران اسرائیل، تهدید واقعی برای من جمهوری اسلامی است، نه اسرائیل.» چنین عباراتی را شاید در چشم ناظران بیرونی بتوان در شمار اغراق یا شوریدگی شمرد، اما نویسندۀ گزارش لوپوئن تأکید می‌کند که این صداها نمایندۀ واقعیتی است که سال‌ها در پس سکوت عمومی خفه مانده بود؛ مردمی که از فشار اقتصادی، سرکوب سیاسی، اعدام‌های کور و حبس‌های درازمدت به ستوه آمده‌اند، و اکنون در اسرائیل - دشمن رسمی نظام اسلامی ایران- ردپای «دست نجات‌بخش» می‌جویند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

در این گزارش، شمه‌ای از حافظۀ جمعی ایرانیان نیز بازتاب یافته است. نوابی یادآوری می‌کند که جمهوری اسلامی، از نخستین روزهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، نه تنها شهروندان خود را به بند کشیده، که با شعارهای «مرگ بر اسرائیل» و «محو کامل صهیونیسم» به‌گونه‌ای بی‌دلیل و بی‌تناسب، موجودیت کشور دیگری را آماج نفرت خود قرار داده است؛ شعاری که حالا دیگر حتی نزد اقشار مذهبی نیز پژواک پیشین خود را از دست داده است.

maybodi.jpgجاسوسی با اجنه هیچ مبنای دینی و قرآنی ندارد

فاضل میبدی، استاد حوزه و دانشگاه: جاسوسی با اجنه کاملا دروغ است و هیچ مبنای دینی و قرآنی هم ندارد.

این حرف‌ها برای ترویج خرافات است؛ زیرا هرچه جامعه خرافاتی‌تر باشد برای یک عده‌ای سودمند‌تر است.

عده‌ای برای این که جامعه را از واقعیت‌های علمی دور سازند، یک نوع بی‌عقلی در جامعه رواج دهند و مردم را سرگرم این کار‌ها کنند، چنین مباحث و گفتار‌هایی را طرح می‌کنند.

دنیای امروز، دنیای عقل است. دنیای حال حاضر، عقلانیت، فکر، علم، تکنیک و صنعت است. طلسم، سِحر و جادو در مسائل جنگی و اجتماعی و به کار بردن آن یک نوع ترویج خرافات است. آنها هم می‌دانند دروغ و خرافات است منتها حفظ منافع یک عده در ترویج این کار‌ها است.

این مدل خرافات در طول تاریخ رواج داشته است و تازه نیست. مثلا در زمان شاه سلطان حسین و حمله محمود افغان هم بعضی‌ها می‌گفتند مقدمه ظهور امام زمان است.

یکی از فعالین رسانه‌ای حکومتی اخیراً در نوشته‌ای، از کشف طلسم‌های یهودی در تهران بعد از جنگ ۱۲ روزه خبر داد. عبدالله گنجی مشاور شهردار تهران در توئیتر نوشت: «پدیده‌ای عجیب! بعد از جنگ اخیر چند برگ کاغذ در کف خیابان های تهران یافت شده که طلسم با نمادهای یهودی است. در سال اول جنگ غزه نیز خبری از دیدار نتانیاهو با متخصصان علوم غریبه درز شده بود. چند سال پیش خامنه ای گفته بود کشور‌های متخاصم و سرویس‌های اطلاعاتی غربی و عبری از علوم غریبه و موجودات جنی برای جاسوسی استفاده می‌کنند.»

evin.jpgایندیپندنت فارسی - علی‌اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی روز شنبه ۲۱ تیرماه در نشست خبری با اشاره به حمله هوایی ارتش اسرائیل به اوین گفت که تعدادی از زندانیان بعد از حمله از زندان فرار کردند. جهانگیر با تاکید بر نقش برخی افراد در «ایجاد جنگ روانی و اخلال در امنیت روانی جامعه» اضافه کرد: «در شرایط حساس کنونی، لازم است همه افراد مرز خود را از دشمنان مشخص کنند.

این فرصت همچنان برای همگان وجود دارد، اما در صورت تداوم این‌گونه اقدامات، برخورد قانونی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود». سخنگوی قوه قضاییه همچنین در پاسخ به پرسشی درباره حمله اخیر به زندان اوین گفت: «تعداد محدودی از زندانیان موفق به فرار شدند، اما این آمار نگران‌کننده نیست. به گفته او، برخی از زندانیان نه تنها از فرار خودداری کردند بلکه به مجروحان نیز کمک رساندند.

او اطمینان داد که افراد فراری شناسایی و بازداشت خواهند شد و در بین آن‌ها چهره شاخصی وجود ندارد. در جریان این حادثه، پنج نفر از زندانیان جرایم مالی جان خود را از دست دادند.

کمیته‌ای برای ارزیابی خسارات واردشده به زندانیان، خانواده‌ها و تجهیزات اطراف زندان تشکیل شده و مستندات مربوطه در حال گردآوری است. در مورد زیان‌دیدگان خارج از زندان نیز، دولت باید سازوکار جبران خسارت را مشخص کند».

abdi.jpg- عباس عبدی: اکنون مهر محرمانه در بسیاری از موارد با هدف پوشاندن فساد استفاده می‌شود

- در یک جامعه سالم، محرمانه کردن اطلاعات عادی معنا ندارد، زیرا این مساله یکی از مهم‌ترین علل فساد و ناکارآمدی است

عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از گزاره‌های نادرست و ضد منافع کشور که برای سال‌ها از سوی تندروها مطرح می‌شود، عدم تمایز میان جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات است. اخیرا هم دو باره و ده باره این مساله را در خصوص شبکه‌های مجازی مطرح کرده‌اند. در واقع مساله اصلی آنان جاسوسی نیست، بلکه مخالفت با دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان است.

به‌طور کلی دنیای امروز و پیشرفت و برنامه‌ریزی آن متکی به اطلاعات است. اقتصاد اطلاعات که زمانی جزو کوچکی از اقتصاد هر جامعه‌ای بود امروز بسیار بزرگ شده است. به صورت سنتی اقتصاد را به سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی تقسیم می‌کنند، ولی اقتصاد اطلاعات و دانش‌محور چنان گسترش و اهمیت یافته که نهادهای اقتصادی مهم جهان این بخش را به عنوان بخش چهارم به اقتصاد اضافه کرده‌اند.

این بخش شامل فناوری اطلاعات، تحلیل داده و هوش مصنوعی، خدمات حرفه‌ای پیچیده، آموزش عالی و تحقیقات و تولید نرم‌افزار و خدمات دیجیتال و رسانه‌های نوین است. سهم این بخش از کل اقتصاد در ایالات متحده ۳۵ تا ۴۰ درصد در آلمان حدود ۳۰ درصد، در چین ۲۰ تا ۲۵ درصد که با رشد شتابان همراه است، در شمال اروپا بالای ۴۰ درصد و در کره حدود ۳۵ درصد است. در ایران به‌رغم وجود نیروهای متخصص خوب، ۶ تا ۱۰ درصد و ترکیه نیز ۱۸ تا ۲۲ درصد است. قصد پرداختن به این اقتصاد را ندارم که کارشناسان ذی‌ربط بهتر می‌دانند.

آنچه می‌خواهم بگویم، نقد رویکرد فاجعه‌باری است که تحت پوشش مخالفت با جاسوسی مانع تولید اطلاعات و دسترسی آزاد به آن است. رویکردی که دولت گذشته سعی کرد تا آنجا که در توان دارد مجاری تولید و انتشار داده‌ها را ببندد، برای اولین‌بار در ایران جدید، حتی از تولید و ارایه اطلاعات بهداشتی و درمانی به سازمان بهداشت جهانی نیز استنکاف کردند. این یادداشت به صورت مختصر به ریشه این ماجرا و اینکه چه عوارض وحشتناکی برای ایران و مردم دارد، پرداخته می‌شود. یکی از ریشه‌های مخالفت با دسترسی آزاد به اطلاعات آشکار کردن نقاط ضعف مدیران و سیاستگذاران است. هنگامی که شاخص‌های آموزشی، بهداشتی، اقتصادی و... بدتر می‌شود تنها راهی که به ذهن آنان می‌رسد، منع تولید و منع دسترسی به اطلاعات یا دستکاری در داده‌هاست.

12-2.jpgشرط اسماعیل کوثری برای مذاکره: اول آمریکا و اسراییل محاکمه شوند!

👈کیهان لندن - پاسدار اسماعیل کوثری عضو کمیسیون «امنیت ملی» و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با «بی‌معنا» خواندن مذاکرات با آمریکا گفته: «در چنین شرایطی باید اقدامات آمریکا و رژیم صهیونیستی توسط سازمان‌های بین المللی محکوم و آژانس نیز طبق قانون آنها را محاکمه کند و پس از آن باید در مورد اینکه مذاکره انجام شود یا خیر تصمیم‌گیری شود، در غیر اینصورت مذاکره هیچ معنایی ندارد.»

این در حالیست که جمهوری اسلامی و مقاماتش پس از جنگ ۱۲ روزه و «آتش‌بس» در یک جنگ ناتمام اصلا در شرایطی نیستند که بخواهند برای آمریکا و اسرائیل «شرط و شروط» تعیین کنند بلکه فقط باید اعلام کنند آیا «غنی‌سازی صفر» و «تسلیم بی‌قید و شرط» در برنامه هسته‌ای را می‌پذیرند یا نه تا بعد نوبت به برنامه‌های دیگر برسد!

13-1.jpgایندیپندنت فارسی - گفته می‌شود اردوی تابستانی که یک خیریه اسلامی متهم به حمایت از جمهوری اسلامی در بریتانیا برگزار می‌‌کند، ممکن است کودکان را در معرض دیدگاه‌های افراط‌گرایانه قرار دهد.

به گزارش روزنامه تلگراف، این اردو که موسسه خیریه «ماموریت اسلامی اهل‌البیت» (Ahlulbayt Islamic Mission) آن را اداره می‌‌کند و برای کودکان ۹ تا ۱۴ ساله طراحی شده است، فعالیت‌هایی مانند صخره‌نوردی، فرود با طناب، و سخنرانی‌ها و بحث‌های دینی را شامل می‌شود.

این موسسه اسلامی اردوی چهار‌روزه «ولایه» را که قرار است ماه آینده در کینگز لنگلی، در هرتفوردشایر برگزار شود، «مکانی شگفت‌انگیز برای لذت بردن از طبیعت، یافتن دوستان جدید، یادگیری و تقویت ارزش‌های اسلامی» توصیف می‌کند.

در تبلیغ این اردو آمده است: «این فرصتی منحصربه‌فرد است تا توانایی‌های واقعی‌تان را در دل طبیعت و فضای اسلامی کشف کنید!»

در این اردو، دختران موظف به رعایت حجاب‌اند و به‌جز در مواردی مانند نماز، سخنرانی‌ها و گرفتن عکس گروهی، از پسران جدا می‌شوند.

در یکی از ویدیوهایی که موسسه ماموریت اسلامی اهل‌البیت در اینستاگرام منتشر کرده است، گروهی از کودکان در حال طراحی و رنگ‌آمیزی پرچم فلسطین و نمادهای هندوانه (نمادی برای حمایت از آرمان فلسطین) دیده می‌شوند که نشان‌دهنده نوع فعالیت‌های احتمالی در اردوی ولایه است.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این کودکان که «مومنان کوچک مهدی» معرفی شده‌اند همچنین در حال ساخت بادبادک دیده می‌شوند که به نظر می‌رسد اشاره‌ای به پاراگلایدرهایی باشد که حماس در حمله ۷ اکتبر به جنوب اسرائیل استفاده کرد.

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgسعید حجاریان

در گذر زمان، به موازات پیشرفت‌ جوامع و مطالبه‌گری شهروندان خوشبختانه شماری از اموری که سابق بر آن اساساً جزو حقوق ذاتی بشر به‌شمار نمی‌رفتند، مانند مالکیت، حیات و... به‌رسمیت شناخته شدند تا بدانجا که امروزه بسیاری از امور که بعضاً قابل تخیّل هم نیستند، بدل به ‌«حق»‌های بشری شده که بخشی از آن‌ها ذیل اعلامیه جهانی بشر قرار گرفته‌اند.

در این میان اما کمتر در باب «حق سیاست‌ورزی» سخن رفته است؛ طرفه آن‌که این حق پیوسته زیر ضرب اصحاب قدرت است. بدیهی است زمانی‌که از «حق سیاست‌ورزی» سخن می‌گوییم نگاه‌مان نه صرفاً معطوف به مشارکت سیاسی، بلکه مفهومی عام‌تر است که مشارکت سیاسی جزئی از اجزای آن محسوب می‌شود.

این یادداشت را به بهانه سلب قهری «حق سیاست‌ورزی» از برادر محبوس‌ام، سیدمصطفی تاج‌زاده در سال دهم زندان‌اش می‌نویسم؛ امید که این سال، آخرین سال حبس وی باشد و مقدمه‌ای بر احقاق حقوق او و دیگر زندانیان سیاسی در بند.

به مسئله سیاست‌ورزی بازگردم. در دولت‌شهرهای یونان معتقد بودند که فقط مردان چهل سال به بالا حق شرکت در «آگورا» و اظهارنظر در «امور مدینه» را دارند. چنانکه افلاطون نیز با تأکید سخت‌گیرانه‌اش بر خرد و تربیت، با سیاست‌ورزیِ افراد مادون نیم قرن در عرصه حاکمیت، مخالفت می‌ورزید.

در این سنخ از سیاست‌ورزیِ یونانی سخنی از کنش‌گری زنان، جوانان، بردگان و حتی افراد کم‌بضاعت نیست؛ گویی همه آن‌ها ابژه‌ای هستند در یک نظم اقتدارگرایانه و طبعاً در چنین نظمی، سخن از «حق» و «حق سیاست‌ورزی» بی‌معناست. این ایده البته طرفدارانی یافت و به نقطه‌ای رهنمون شد که سیاست را امری مختص «عاقله‌‌مردها» بخوانند؛ بدین‌معنا که فقط «برخی» توان درک جوانب امور را دارند.

ایده مزبور، یعنی تصمیم‌گیریِ جمعی محدود برای جمعی گسترده، به‌نحوی در سیاست مبتنی بر آموزه‌های دین اسلام نیز ورود پیدا کرد. بدین نحو که رؤسای قوم بودند که تصمیم می‌گرفتند خلافت و قدرت بر کدام نهج و روش به پیش برود. برای نمونه می‌توان به سقیفه بنی ساعده اشاره داشت که جمعی محدود برای جامعه مسلمین تعیین تکلیف کردند.

در دوره کنونی نیز می‌توان رگه‌هایی از همین تفکر، البته با برخی اصلاحات و پوست‌اندازی‌ها‌ را در ایده «لوئی جرگه» مشاهده کرد. بدین سیاق که جمعی دست‌چین شده از رؤسای قبایل و ریش‌سفیدان در امور مهمه تصمیم می‌گیرند که چه باید بشود، و چه نباید بشود.

چنانچه سیر تطور آنچه را که گفته شد، مرور کنیم می‌توانیم ادعا کنیم که عنصر زمان در تقویت چندسالاری بوده است و محدودیت‌ها بر سر راه سیاست‌ورزی در جوامع مدرن تدریجاً کمتر شده است. اما آیا ما به نقطه مطلوب رسیده‌ایم؟ به گمان‌ام خیر.

اکنون، به‌رغم آن‌که از عصر پدرشاهی‌ها، یکه‌سالاری‌ها و امثال ذلک عبور کرده‌ایم اما به دوره‌ای پرتاب شده‌ایم که به تعبیر رابرت دال احزاب و پارلمان و دیگر نهادها تا حد زیادی عَرَضی محسوب می‌شوند و تصمیم‌های کلان، خاصه در حوزه‌هایی چون جنگ و صلح، نحوه اداره امور تأثیرگذار مالی و... محصول یک جمع بسته (به تعبیر دال، پلی‌آرشی) است.

با این حال، در همین شکل از سیاست نیز راه بر سیاست‌ورزی مسدود نیست و «حق سیاست‌ورزی» پاس داشته می‌شود. مثلاً در ایالات متحده شاهد سیاست‌ورزی هزاران نفر به شمول سینماگران، ورزشکاران، روزنامه‌نگاران و بلاگرها و امثالهم هستیم با این قید که بعضی صداها- که گاه حتی از حقانیّت بیشتری هم برخوردارند- به‌علت ضعیف بودن، به‌سختی به گوش می‌رسند.

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgسروش دباغ - زیتون :

بنا داشتم سطور پیش رو را زودتر به دست انتشار سپارم؛ اما ترجیح دادم در فضای غبارآلود جنگ که از در و دیوار مصیبت می بارید و بوی خون و باورت و ویرانی کشور را آکنده بود، قلم را غلاف کنم. اکنون که در روزهای آتش بس بسر می بریم؛ آتش بسی که امیدواریم شکننده نباشد و صلحی پایدار را در پی داشته باشد، نشر آنرا خالی از لطف نمی دانم.

نقل است که کنفوسیوس از جانِ جهان خواسته بود که او را از مبتلا گشتن به دو معضلِ «ابهام» و «ایهام» حفظ کند. نگارندۀ این سطور، چنانکه افتد و دانید، ربع قرنی است در هوای زیست-جهانِ ویتگنشتاین دم می زند و از پی او، به واکاویِ « قلعۀ هزار توی زبان» پرداخته و به اقتضای حساسیت های زبانی و « سر سوزن ذوقی» که دارد؛ به قدر وسع، مفاهیم و معادل های چندی را در زبان فارسی پیشنهاد کرده و برخی ابهامات و رهزنی ها را برکشیده و نقد کرده است.

در حال و هوایِ پس از تجاوزآشکار اسرائیل به خاک ایران و جنگ دوازده روزه که سوگمندانه کشته شدنِ بیش از هزار هموطن عزیز را در پی داشت، دوگانۀ «وطن فروش/ وطن پرست»، توسط کاربران فارسی زبان در سیاقهای گوناگون، اعمّ از شبکه های اجتماعی و فضای حقیقی فراوان بکار رفته و بر فلانی و بهمانی اطلاق شده است.

با توجه به بار معناییِ منفیِ مفاهیمِ وطن فروش و وطن فروشی، و ربط و نسبت وثیق آنها با مفاهیمِ خائن وخیانت کردن؛ در مقامِ پاسخ به پرسشهای متعددی که طی ده روز اخیر با آن مواجه بوده ام، می کوشم روایت خود از این ماجرا و روایی/ نارواییِ بکار بستنِ این واژگان را صورتبندی کنم و با مخاطبان در میان نهم.

واژگانی که در هر زبان وضع می شوند و توسط کاربران زبان استعمال می گردند، مصادیقی دارند و واجد معنایی هستند؛ از درخت، خیار، آبشار و صندلی گرفته تا عدالت، آزادی، وفاداری، خیانت و خشونت. در عین حال، در طول زمان، دایرۀ معنایی ومصادیقِ این واژگان میتواند تغییر کند. مثلا روزگاری در میان فارسی زبانان، واژه « ملت» به معنای دین و آئین بوده و بکار بسته می شده؛ اما از زمان مشروطه بدین سو و در فضای پسا ملت- دولت، معادل nation بکار رفته، فهمیده شده ومبنای تخاطب کاربران زبان با یکدیگر قرار گرفته است. بر همین سیاق، واژۀ « وطن فروش»، بر امری دلالت می کند و معنایی را به ذهن متبادر می کند.

اینکه افرادی در اوضاع و احوال کنونی تاکید می کنند که نباید از این واژه استفاده شود و آنرا دربارۀ کسانی بکار برد، چرا که باب گفتگو را می بندد و مدارا و مدنیت را به محاق می راند، سخن و مدعای ناموجهی است؛ چرا که این واژه تا کنون منسوخ نشده، بر امری دلالت می کند و واجد معنایی است برای عموم فارسی زبانان. آنچه در این جا مهم است، محوریت دارد و حساسیت جمعیِ ما را می طلبد، عبارتست از بکار بستن بجا، موجه و عینیِ این واژه برای نامیدن و ارزیابیِ سخنان و کنش های انسانهای پیرامونی؛ نه استعمالِ سلیقه ای و دست و دل بازانۀ آن، که می تواند در جای خود رهزن و مضرّ باشد.

دیوید راس، فیلسوف اخلاق انگلیسیِ سده بیستم، در اثر کلاسیکِ « امر خوب و امر درست»[۲]، از فهرست «وظایف اخلاقیِ در نظر اول»[۳] ای سراغ گرفت که مبنای کنش های اخلاقیِ موجه انسانها در سپهر اخلاق اند. یکی از این وظایف « وفاداری»[۴] و وفای به عهد است. راس با برکشیدنِ وظیفۀ اخلاقیِ مشتقِ « شهروندی» که متشکل از «وفاداری» و دو وظیفۀ دیگر است، از وظیفۀ اخلاقی شهروندانی که ذیلِ یک ملت-دولت زندگی می کنند؛ سخن به میان آورده و آنرا برجسته کرده است.[۵]

به روایت او، شهروندانِ جوامع مختلف، با قرار گرفتن و زیستن در دل یک « ملت-دولت»، گویی پیمان نانوشته ای را امضا کرده و پذیرفته اند که مطابق با مفادّ آن، نباید سخنی بگویند و یا رفتاری پیشه کنند که یکپارچگی سرزمینی و منافع ملی- میهنی را آشکارا به خطر اندازد.

بر این اساس، همکاری با دشمنی که سودای حمله به یک ملت-دولت و ویران کردن آن سرزمین را در سر می پروراند ( نظیر حملۀ چهار هفته قبل اسرائیل به ایران)، از جنسِ نقض پیمان یادشده است و آشکارا امری ضدَ اخلاقی وغیرموجه بحساب می آید.هر چه میزان این همکاری در سطوح گوناگون بیشتر باشد؛ قبح و نارواییِ اخلاقی این کنش عیان تر است، که به «خیرعمومی» و « منافع ملّی» آسیب بیشتری می زند. افرادی که در ممالک مختلف، در سپهر سیاست، اینگونه کنشگری می کنند، «خائن» قلمداد می شوند و میتوان واژۀ « وطن فروش» را دربارۀ آنها به نحو موجّهی بکار برد.

لازمۀ این سخن این است که بکار بستن این واژه و اطلاقِ آن بر شهروندان و هموطنان، بیرون از این حوزه، ناموجه و فرونهادنی است. شماری از شهروندان به سبب یاس، خشم، کینه و استیصالِ ناظر به شرایط بغرنج و اسفناکِ داخل کشور، از حملۀ اسرائیل به خاک کشورشان ابراز خوشحالی کردند و یا همچنان تصور می کنند حملۀ خارجی می تواند سقوط نظام سیاسیِ مستقرّ را در پی داشته باشد و نظام حکمرانیِ کارآمدی که «خیرعمومیِ» بیشتری را برای مردم رقم می زند، جایگزین کند.

هر چند می‌توان، مواضع این هموطنان را آشکارا نقد کرد و استدلالی علیه مدعایشان اقامه کرد، اما «وطن فروش» خطاب کردنِ آنها و «خائن» انگاشتن شان ناموجه است. شخصا، نه با ابراز شادمانیِ یاد شده، نه با معقول و رهگشا دانستنِ حملۀ کشور خارجی به ایران عزیزمان، اندکی همدلی ندارم و به اقتضای وطن دوستی، از بیخ و بن با آن مخالفم.

به نزد من، میتوان با مدّ نظر قرار دادن آموزه های مکتب اخلاقیِ« فایده گرایی قاعده محور»[۶]، این مدعا را نقد کرد و استدلال کرد که چرا اگر این امر به صورت یک قاعدۀ کلی در سطح جامعه در آید، بیشینه شدنِ درد و رنج اکثریتِ شهروندان را در پی خواهد داشت و به همین سبب، امری ناموجه و باطل است.[۷]

در این میان، باید مدّ نظر داشت که آزادی و مسئولیتِ انسانی با اگزیستانس و بود و باش ما بر روی این کرۀ خاکی گره خورده و به تعبیر اروین یالوم در زمرۀ « مسلمات هستی»[۸] است و از اینرو هر یک از ما در قبالِ تصمیماتی که می گیریم و رفتارهایی که از ما سر می زند، مسئول ایم.

بر این اساس، هر چند استیصال و خشم جماعتی از حکمرانیِ ناکارآمد و بحران زدۀ داخل کشور، قابل درک است؛ اما دفاع آنها از حملۀ به خاک کشور، ناموجه و محکوم است و جای دفاع ندارد. درعین حال، از بکار بستنِ واژۀ « وطن فروش» دربارۀ این هموطنان باید خودداری کرد و آنرا اطلاقی ناموجه و ناروا انگاشت؛ اطلاقی که باب گفتگوی انتقادیِ رهگشا در عرصۀ عمومی را می بندد.

gorb.jpgآ. باجگیران - ویژه خبرنامه گویا

در حالی که تنش‌ها با ایران به اوج تازه‌ای رسیده است، بسیاری این پرسش را مطرح می‌کنند: آیا رژیم اسلامی تهران ممکن است در نهایت مانند اتحاد جماهیر شوروی فروبپاشد؟

اگرچه تاریخ دقیقاً تکرار نمی‌شود، اما روندهای امروز به‌طرز شگفت‌آوری شبیه به عواملی هستند که به سقوط بلوک شوروی انجامیدند.

اقتصادی آلوده به الیگارشی قدرت

در ظاهر، اقتصاد ایران ساختاری لیبرال و تحت کنترل دارد، اما در واقع توسط بخش خصوصی ساختگی‌ای اداره می‌شود که در اختیار دستگاه دولتی و سپاه پاسداران است.

این سیستم مافیایی، ثروت را در دستان یک نخبه سیاسی-مذهبی متمرکز کرده و اکثریت کارآفرینان مستقل را حذف کرده و هرگونه نوآوری و رقابت را خفه می‌کند.

نتیجه آن است که اقتصاد ملی دیگر توان پاسخگویی به نیازهای مردم را ندارد. تورم مزمن شده، ریال سقوط کرده، بیکاری جوانان رو به افزایش است و فرار مغزها شدت گرفته است.

حکمرانی بر اساس وفاداری، نه شایستگی

ساختار قدرت در ایران بر پایه وفاداری به رهبر و ایدئولوژی رژیم استوار است، نه بر اساس شایستگی تکنوکراتیک.

وزارتخانه‌ها، نهادها و شرکت‌های دولتی به افرادی سپرده می‌شوند که تنها سرمایه آن‌ها وفاداری است، نه تخصص.

این سیاستِ حذف آگاهانه نخبگان تحصیل‌کرده - که اغلب گرایش‌های اصلاح‌طلبانه یا غربی دارند - حکمرانی‌ای ناکارآمد، انعطاف‌ناپذیر و ناتوان از اصلاحات ساختاری پدید آورده است.

اداره کشور در گل مانده، بحران‌ها پیاپی روی هم انباشته می‌شوند و نارضایتی عمومی رو به فزونی است.

مسابقه‌ای هسته‌ای، پرهزینه و ویرانگر

درست مانند رقابت تسلیحاتی شوروی که اقتصاد آن را فلج کرد، استراتژی هسته‌ای ایران نیز به یک فرار رو به جلو پرهزینه تبدیل شده است.

برنامه غنی‌سازی اورانیوم منابع عظیمی را می‌بلعد، در حالی که انزوای دیپلماتیک و تحریم‌های اقتصادی را تشدید می‌کند.

رژیم با اصرار بر ادامه این مسیر، می‌پندارد مشروعیت منطقه‌ای خود را افزایش می‌دهد و مانع مداخلات خارجی می‌شود.

اما هزینه‌های اقتصادی و سیاسی این مسیر، روز به روز برای کشور سنگین‌تر و تحمل‌ناپذیرتر می‌شود، به‌ویژه در شرایطی که زیرساخت‌ها در حال فروپاشی‌اند و فقر عمومی رو به افزایش است.

جامعه‌ای در حال گسست خاموش

در زیرِ ظاهرِ نظم، جامعه ایران به‌سرعت در حال دگرگونی است.

بخش بزرگی از جوانان، نه‌فقط از منظر ایدئولوژیک بلکه به‌دلیل نبود هیچ چشم‌انداز روشنی، رژیم را رد کرده‌اند.

زنان، دانشجویان، طبقه متوسط و اقلیت‌های قومی - هر یک به شکلی - نارضایتی عمیق خود را ابراز می‌کنند.

رژیم همچنان با تکیه بر دستگاه امنیتی، سرکوب و ایجاد ترس، خود را سر پا نگه داشته است.

اما پیوند اجتماعی و سیاسی میان حاکمان و مردم گسسته شده است. و چنان‌که تجربه شوروی نشان داد، هیچ رژیمی در چنین وضعیت فروپاشی درونی نمی‌تواند برای مدت طولانی دوام آورد.

فروپاشی تدریجی یا انقلاب ناگهانی

احتمال فروپاشی ایران در قالب یک انقلاب خشن یا جنگ داخلی ناگهانی چندان زیاد نیست.

از دست رفتن مشروعیت، فلج اقتصادی، فرار نخبگان و انزوای دیپلماتیک، همگی نشان از آینده‌ای دارند که بیش از آن‌که انفجاری باشد، کشور را در مسیر یک فروپاشی تدریجی، نظام‌مند و در ظاهر آرام قرار داده‌اند.

با این حال، شتاب تحولات در ماه‌های اخیر و شدت‌ گرفتن بحران‌های هم‌زمان - از نارضایتی اجتماعی و اختناق سیاسی تا بن‌بست اقتصادی و تشدید فشارهای خارجی - می‌تواند این روند را به‌طرز چشم‌گیری تسریع کند.

ادامه این وضعیت نه تنها ساختار درونی نظام را فرسوده‌تر می‌کند، بلکه به شکل‌گیری موج جدیدی از اعتراضات و تجمعات مردمی منجر می‌شود.

اعتراضاتی که ریشه در فقر، سرکوب، تبعیض و نبود افق روشن دارند، دیگر نه به صورت مقطعی بلکه با دامنه‌ای فزاینده و سراسری رخ می‌دهند، و می‌توانند به نقطه‌ عطفی برای گسست نهایی تبدیل شوند.

نارضایتی انباشته‌شده، هر لحظه ممکن است به جرقه‌ای فراگیر بدل شود که فرآیند زوال تدریجی را به سمت فروپاشی ناگهانی سوق دهد.

اگر روند کنونی ادامه یابد، فروپاشی کامل ساختار جمهوری اسلامی ممکن است بسیار زودتر از انتظار، و ظرف شش تا دوازده ماه آینده، به واقعیت بدل شود.

nobel.jpgیورونیوز - کمیته نوبل نروژ روز جمعه ۱۱ ژوئیه طی بیانیه هشدار داد که نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل از سوی نهاد‌های امنیتی ایران با خطر جانی مواجه است.

به گفته کمیته نوبل نروژ، نرگس محمدی در گفتگو با یورگن واتنه فریدنس، رئیس این کمیته گفته است که این تهدیدها هم از طریق وکلای او و هم از کانال‌های غیرمستقیم به او منتقل شده‌اند. با این حال خانم محمدی همچنان به انتشار بیانیه‌های عمومی درباره جمهوری اسلامی ایران، حقوق زنان و دیگر مسائل ادامه می‌دهد.

بنابر اعلام این کمیته، خانم محمدی صراحتا گفته است: «من به‌صورت مستقیم و غیر مستقیم از سوی عوامل رژیم تهدید به حذف فیزیکی شده‌ام.»

این کمیته اعلام کرد: «تهدیداتی که به خانم محمدی منتقل شده‌اند، به‌روشنی بیان می‌کنند که امنیت او در معرض خطر خواهد بود، مگر آنکه متعهد شود تمامی فعالیت‌های عمومی در داخل ایران و نیز هرگونه کنشگری یا حضور رسانه‌ای در سطح بین‌المللی در حمایت از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بیان را متوقف کند.»

یورگن واتنه فریدنس گفت: «کمیته نوبل نروژ از تهدیدهای صورت‌گرفته علیه نرگس محمدی و به‌طور کلی علیه همه شهروندان ایرانی منتقد عمیقا نگران است و از مقامات می‌خواهد که نه تنها از جان آن‌ها، بلکه از آزادی بیان آن‌ها نیز محافظت کنند.»

کمیته راهبری ائتلاف آزادی نرگس، که از این فعال ۵۳ ساله حمایت می‌کند، اعلام کرد که این تهدیدها از سوی وزارت اطلاعات ایران صادر شده‌اند.

به جرم زندگی باید بمیری

| No Comments

farahavar.jpgشعر تازه‌ی پیمان فرح‌آور، زندانی سیاسی محکوم به اعدام از بند میثاق زندان لاکان رشت

توانا

این شعر، تازه‌ترین سروده‌ی پیمان فرح‌آور، زندانی محکوم به اعدام، صدایی است از درون تاریکی، فریادی برخاسته از اعماق سلول‌های انفرادی. شعری‌ست که در آن واژه‌ها، نه صرفاً ابزار بیان، بلکه سلاحی‌اند علیه ظلم و خفقان.

پیمان، در حالی که میان دیوارهای بی‌پنجره و زیر سایه‌ی مرگ نفس می‌کشد، با زبان شعر، زیستن را معنا می‌کند؛ شعر او روایتی‌ست از رنج و امید، از درد و ایستادگی. او در اوج سرکوب، به جای ناله، فریاد آزادی می‌نویسد و در برابر حکم ناحق، با کلمات، قامت راست می‌کند.

:::

avkh.jpgاحمد وحدت خواه - ویژه خبرنامه گویا

امروز دیگر مشخص شده است که آینده و بقای رژیم جمهوری اسلامی از مثلث رابطه عقلانی یا مناقشه مالیخولیایی آن با آمریکا و اسراییل می گذرد.

اما این مثلث یک ضلع چهارمی هم به نام ملت ایران دارد که صدای واقعی آرمانهای آزادیخواهانه آنها را شاهزاده رضا پهلوی نمایندگی می کند.

در حالیکه نیروهای دینی و لنینی در داخل و خارج کشور از سر و کول هم بالا می روند و نسخه های پراکنده و منسوخی را که نهایتا به وابستگی آنها به بند ناف رژیم باز می گردد به میل خود برای گذار از شرایط جنگی کنونی می پیچند، رضا پهلوی با تکیه بر هدف برانداختن رژیم نوید زایش یک ایران سعادتمند و نوین از دل نیم قرن جنگ و جهل و جنایت را می دهد.

اظهار نظر قدرتهای خارجی در مورد اینکه تغییر رژیم در ایران امری مربوط به تصمیم مردم ایران است از قضا نه تنها چیزی از رسیدن به این هدف نمی کاهد، بلکه به دستیابی به آن کمک شایانی می کند.

برانداختن رژیمی که در نیم قرن گذشته از همه نیروهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و هنری جامعه ایرانی با مرگ و خشونت و تجاوزقربانی گرفته است کار و وظیفه تنها یکی از این قربانیان بیشمار نیست.

رضا پهلوی تنها فردی است که بدون هیچگونه چشمداشت به کسب قدرت می تواند همه این نیروها را در صورتیکه آنها به این عقلانیت سیاسی و درک از شرایط خطیر کشور رسیده باشند در یک اتحاد ملی به پیروزی رهنمون سازد.

مسلما او هواداران پادشاهی خواه خود را در میان اقشار گوناگون جوامع ایرانیان داخل و خارج کشود دارد. اما امروز او نیازی به طرفدار ندارد. او برای مبارزه در راه آزادی ایران به همرزم نیاز دارد.

یا ما با او در این مسیر همراه هستیم یا با مخالفت های خودخواهانه و سنگ اندازی در این مسیر تاریخی به عمر منحوس رژیم و سیه روزی بیشتر میهنمان افزوده ایم. انتخاب دیگری وجود ندارد!

شما تنبونتو سفت نگهدار!

| No Comments

khatibi.jpgواکنش‌ به نفوذ گسترده در لایه‌های امنیتی حکومت:

👈کیهان لندن - اشکان خطیبی هنرمند و بازیگر در واکنش به عمق نفوذ امنیتی اسرائیل در حکومت، خطاب به مقامات رژیم در رسانه اجتماعی «ایکس» نوشته است:

«شما تنبونتونو سفت نگه دارید دیگه لازم نیست گشت بذارید، مردم رو به جرم جاسوسی دستگیر کنید.»

مصطفی کواکبیان نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی روی آنتن زنده تلویزیون گفته است که «کاترین شکدم» شهروند اسرائیلی که ظاهرا به اسلام گروید و حامی جمهوری اسلامی شد، با نزدیک شدن به مقامات رژیم، «با ۱۲۰ نفر از افراد مهم مملکت همخوابی داشت!»

:::

رباعی عُظمائي

| No Comments

از صفحه فیس‌بوک هادی خرسندی

khlarge.jpg

:::

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgفرارو - روزنامه کیهان نوشت: میرحسین موسوی، 28 روز پس از شروع جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا، و دو هفته پس از توقف این جنایت (در اثر مقاومت جانانه ملت ایران) اعلام وجود کرده است.

مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بی‌پاسخ ماندن‌شان دشمن را شاد می‌کند. اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان‌ سیاسی کمترین توقعات است... وضعیت تلخی که پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ نشان داد ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است. مردم می‌خواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند».


12.jpgکیهان لندن - (دیدگاه / بینامین دیلم کتولی)

در تاریخ معاصر، وطن‌پرستی بیش از آنکه یک فضیلت اخلاقی باشد، ابزاری سیاسی بوده است. به‌ ویژه در نظام‌های استبدادی و توتالیتر، هرچه پایه‌های قدرت لرزان‌تر شده‌اند، صدای عشق به وطن بلندتر فریاد زده شده است. این وطن‌پرستی اما از سنخ دلبستگی انسانی به خاک، زبان یا فرهنگ نیست؛ بلکه شکلی از استیصال است، پوششی برای حفظ قدرت.

سؤال کلیدی اینجاست: چرا حاکمان مستبد در لحظات پایانی حکومت خود، بیش از همیشه به واژه‌ی «وطن» چنگ می‌زنند؟ آیا واقعاً به آن باور دارند، یا این آخرین سنگری‌ست برای پوشاندن زوال؟

وطن‌سازی به‌جای وطن‌دوستی

دیکتاتورها، برخلاف تصور رایج، دروغگوهای ساده‌ای نیستند؛ آنها روایتگرانی قدرتمندند که قادر به جعل همه چیزند. وطن در ذهن آنها نه یک حقیقت بیرونی، بلکه یک تصویر ساخته‌شده است؛ تصویری که خودِ رهبر، مرکز آن است. از همین‌ رو، وطن‌دوستی در رژیم‌های تمامیت‌خواه، بجای اینکه پیوندی میان مردم و سرزمین باشد، به پیوندی میان مردم و «رهبرِ تجسم‌یافته» تبدیل می‌شود.

در چنین ساختاری، وطن چیزی جز تجلی جسمانی رهبر نیست. قانون یعنی فرمان او، تاریخ یعنی زندگی‌نامه‌اش، و آینده یعنی بقای حکومتش. و اینگونه است که نقد به رهبر، نقد به وطن خوانده می‌شود؛ مخالفت با او، خیانت؛ و سکوت، نشانه‌ی وفاداری.

ترس از دست دادن؛ خاک حاصلخیز وطن‌پرستی مصنوعی

برای اینکه وطن به رهبر تقلیل پیدا کند، ابتدا باید «دشمن» خلق شود. دشمنی که گاه در خارج است: امپریالیسم، استعمار، جهانخوار. و گاه در داخل: روشنفکر، زن مستقل، دانشجو، یا خبرنگار.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در این فرآیند، وطن نه یک جغرافیا، بلکه پناهگاه ترس است. هواداران حکومت از بیم سقوط و جنگ و تجزیه، به پرچم پناه می‌برند. این وطن‌پرستی، بیشتر شبیه گروگانگیری‌ست: «اگر من بروم، کشور نابود می‌شود.»

هانا آرنت، درباره تمامیت‌خواهی، به همین مکانیزم اشاره می‌کند؛ جایی که مردم، در وضعیت نومیدی، به امید امنیت به همان ساختاری پناه می‌برند که آنان را تهدید می‌کند. (سندروم استکهلم)

لحظه‌ی سقوط؛ وطن‌دوستی به مثابه‌ وصیت‌نامه

وطن‌دوستی دیکتاتورها در لحظه‌ی سقوط را می‌توان به مثابه وصیت‌نامه آنان در نظر گرفت. در واپسین روزها، وقتی زوال نزدیک می‌شود، رهبر بیشتر و بیشتر تنهاست، اما هنوز «زبان وطن» را قبضه کرده است. در این لحظه، او بجای آنکه از قدرت سیاسی دفاع کند، به دفاع از تصویری از وطن که در ذهن مردم باقی‌ مانده روی می‌آورد و می‌داند آنچه در ذهن او سال‌ها ساخته شده مانند جسمش در حال سقوط است زیرا وی سال‌ها با غرور و امید به‌نامیرایی، بدن سیاسی خویش را فربه کرده و بدن‌ سیاسی مردمش را لاغر و لاغرتر. همانکه سال‌ها نفهمیده که بدن سیاسی حاکم باید بخشی از بدن مردمش باشد. و وطن ملحفه‌ی که باید این هر دو را از سرما در امان نگه دارد.

از این‌ روست که پس از آنکه خود را تنها می‌یابد آخرین نطق‌ها و بیانیه‌هایش مملو از واژه‌هایی‌ست که «سرنوشت ملت»، «استقلال خاک»، «شرافت تاریخی» را سوگند یاد می‌کنند. اما واقعیت این است که آنچه در حال مرگ است، خودِ وطن نیست، بلکه روایتی جعلی و انحصاری از آن است.

12-1.jpgحسین شریعتمداری، نماینده علی خامنه‌ای در روزنامه کیهان، در یادداشتی با عنوان «مکانیسم ماشه کاغذ پاره است، فریب نخورید!» مدعی شد که تهدید سه کشور اروپایی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه علیه جمهوری اسلامی فاقد اعتبار حقوقی است.

شریعتمداری در این مطلب که روز شنبه ۲۱تیر منتشر شد، با اشاره به بیانیه ۲۲ خردادماه فرانسه، آلمان و بریتانیا درباره احتمال بازگشت تحریم‌ها، نوشت: «این تهدیدها توخالی است زیرا برجام پس از خروج آمریکا دیگر وجود خارجی ندارد.»

مدیر مسوول کیهان همچنین با انتقاد از سیاست‌های دولت پیشین و مذاکره‌کنندگان وقت، گفت: «متاسفانه نابلدی تیم مذاکره‌کننده باعث شد بند ۳۷ برجام فرصتی برای این تهدیدات پوچ شود. حال آن‌که با خروج آمریکا، برجام از حیات قانونی افتاده است و اروپا نمی‌تواند از متن توافقی که مرده، مکانیزم ماشه را بیرون بکشد.»

او در ادامه با اشاره به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، اضافه کرد: «آمریکا با خروج از برجام این قطعنامه را نقض کرد، اما نه شورای امنیت و نه حتی دولت آقای روحانی واکنشی نشان ندادند.»

شریعتمداری از وزارت امور خارجه خواست «بی‌اعتباری برجام» را به‌طور رسمی اعلام کرده و مانع از آن شود که اروپا و آمریکا از «توافقی که دیگر کاغذپاره است» برای تهدید جمهوری اسلامی استفاده کنند.

این سخنان در حالی مطرح می‌شود که طی هفته‌های گذشته، مقامات اروپایی بارها هشدار داده‌اند در صورت ادامه پیشرفت‌های هسته‌ای ایران و عدم آزادی شهروندان بازداشت‌شده خود، ممکن است تحریم‌های شورای امنیت علیه تهران را بازگردانند.

Gvpc7QoXkAAZkUZ.jpg

mousani.jpgمیرحسین موسوی خواستار برگزاری همه‌پرسی برای تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی شد

رادیو بین المللی فرانسه - میرحسین موسوی با انتشار بیانیه‌ای از حصر خانگی، ضمن محکومیت حملات اخیر آمریکا و اسرائیل علیه ایران، ساختار کنونی نظام جمهوری اسلامی را نماینده همه مردم ایران ندانست و خواستار برگزاری رفراندومی برای تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی شد.

میرحسین موسوی، نخست‌وزیر پیشین ایران و از رهبران محصور «جنبش سبز» در بیانیه‌ای با اشاره به «جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا» علیه ایران، از پایداری مردم ایران تمجید کرد و آن را نشانه‌ «دوراندیشی ستودنی» مردم توصیف کرد که «نقشه‌های شوم متجاوزان را ناکام گذاشت».

موسوی در این بیانیه که از محل حصر خانگی منتشر کرده، هشدار داد که اگر برخی بخواهند واکنش جامعه را تاییدی بر «شیوه حکمرانی ناکارآمدشان» تلقی کنند، این توهم «ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار» خواهد کرد.

او تأکید کرد که بحران‌های کنونی نتیجه «یک رشته خطاهای بزرگ» است و تنها راه برون‌رفت از آن، «احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان» است. به باور موسوی، ساختار فعلی حکومت «نماینده همه ایرانیان نیست» و بازنگری در این ساختار از طریق «برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی» ضروری است. وی این اقدام را مسیری برای تحقق «حق تعیین سرنوشت مردم» و «مایوس» کردن دشمنان ایران دانست.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

موسوی در بخش دیگری از بیانیه خود از حکومت خواست به انتظارات مردم پاسخ دهد و هشدار داد که بی‌توجهی به این مطالبات، تنها «دشمن را شاد» خواهد کرد. او پیشنهاد کرد که در کوتاه‌مدت، اقداماتی سریع چون «آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی» می‌تواند قدمی نمادین باشد.

میرحسین موسوی به همراه همسرش زهرا رهنورد از سال ۱۳۸۹ و به دنبال اعتراض به نتایج انتخابات سال ١٣‬٨‬٨‬ در حبس خانگی به سر می‌برد.

Shahla_Shafigh.jpgصحنه مداحی "ای ايران ايران" به درخواست خامنه ای هيچ چيزاز يک طنز سياه کم نداشت. نمايشی از شکست فلاکت بار جمهوری اسلامی درقوام دادن به جامعه ای شريعت مدارتحت رهبری ولی فقيه، طرحی که پايان بی افتخار جنگ با عراق در سال شصت وهفت از شکست محتوم اش خبر می داد. کشتاردسته جمعی هزاران زندانی سياسی در تابستان اين سال، چنانکه پيش تر در تحليل اين جنايت بزرگ نوشته ام، بيان آشکار شکست پروژه "تواب سازی" محبوسان سياسی بود که خود نمونه بارزی از سياست حاکمان در بيرون از زندان، در جامعه را پيش چشم می گذاشت.

به مدد کد سازی ايدئولوژيک از اسلام، به نام پاکسازی امت مسلمان از وجود مفسدان فی الارض و محاربان با خدا، سرکوب هر آنچه و هر آنکه دراين قالب تنگ نمی گنجيد به اجرا گذاشته شد. در اين طرح توتاليتر، جايگزينی وطن با دين، و ملت با امت، بدون بی قدر کردن و حذف فرهنگ کهن ایرانی و ايرانيت ميسر نمی شد. حاکمان به شهادت گفتار و کردار روزمره‌شان در اين بیراهه سنگ تمام گذاشتند. خير و صلاح ملک و ملت را فدای خیالبافی‌ها و جاه طلبی‌های اسلاميستی خود کردند وهزينه های سنگین آن را از جان و مال ملت پرداختند و می‌پردازند. کشمکش پوچ و تباه اينان با اسرائيل سالها به شکل نيابتی پيش رفت تا آينکه پای جنگ را به داخل کشورکشيد.

حال درشرايطی که جنگ دوازده روزه بی کفايتی مطلق نظام وقوای ايدئولوژيکش، سپاه پاسداران را آشکار کرده، خامنه ای از مخفیگاه خود بیرون خزیده و از مداحش می خواهد روضه "ای ايران ايران" بخواند. آنهم با دستبردی چندش آور به سرودۀ ماندنی تورج نگهبان؛ هنرمند سرشناسی که مانند بسياری از ترانه سرايان و آهنگسازان و خوانندگان محبوب، به دست جمهوری اسلامی به تبعيد رانده شد. اين صحنه، همچون اجرای نوحه و سينه زنی با سرود ملی "ای ايران ای مرز پرگهر" ساخته استاد خالقی، تمثيل های گويائی ازغارت ميراث فرهنگی ايران را که حاکمان دهه‌ها است بدان اشتغال دارند پيش چشم می‌گذارند.

هدف روشن است : اينهمانی "ايران" با "جمهوری اسلامی". مصادره کردن آمال مردمی که سال‌هاست زيرسرکوب فرياد می‌زنند: " نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ايران"، و براستی از جان خويش برای مبارزه با هيولای حاکم مايه می گذارند. اين فريادها گويای اين واقعيت اند که اکثريت مردم ايران، از به هدررفتن ثروت های ملی در جنگی که جنگ آنان نيست بسی خشمگین اند و از جنگ افروزی‌های ملايان اعلام برائت می کنند. بيش از دو دهه است اين فريادها را می‌شنويم و خون مردم سرکوب شده را بر اسفالت خيابان‌ها می‌بينيم.

11.jpgتلاش برای حذف رضا پهلوی؛ تکرار خطای تاریخی در لباس دموکراسی

(دیدگاه / ارشان آذری) - کیهان لندن

در برهه‌ای که آینده ایران در گرو تصمیم‌های حیاتی و تاریخی‌ست، بخشی از آنچه خود را اپوزیسیون می‌نامد، انرژی‌اش را نه صرف ایجاد آلترناتیو، بلکه صرف تخریب یکی از معدود چهره‌های مورد اعتماد ملی کرده است: رضا پهلوی.

مسئله اما فقط شخص او نیست. مسئله، یک رفتار سیاسی‌ست که در ظاهر دموکراتیک سخن می‌گوید، اما در عمل از هرگونه رقیب مؤثر، چهره‌ی ملی یا جریان فراگیر می‌هراسد. این بیماری مزمنِ اپوزیسیون ایران است: ناتوانی در ساختن، و اعتیاد به حذف.

دموکراسی با حذف رقیب معنا ندارد

در دموکراسی، اصل بر رقابت آزاد و احترام به اراده مردم است. حذف تنها جایی معنا دارد که فرد یا گروه، به خشونت، ترور، یا خیانت علیه ملت متوسل شده باشد. مانند نازی‌ها، تروریست‌ها، یا رژیم‌های سرکوبگر. اما رضا پهلوی نه حزب دارد، نه سلاح، نه قدرت، نه سابقه سرکوب. تنها سرمایه‌اش اعتمادِ بخشی از ملت ایران است که خواهان گذار مسالمت‌آمیز از جمهوری اسلامی‌اند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پس پرسش روشن است: چه کسانی از حذف چنین چهره‌ای سود می‌برند؟ و چه کسانی با تکرار این خطا، بار دیگر گذار به دموکراسی را به تأخیر می‌اندازند؟

اپوزیسیونی که از رقابت می‌هراسد

هر نیرویی که از حضور رضا پهلوی در سپهر سیاسی ایران نگران است، نه برنامه دارد، نه پشتوانه، و نه تحمل. حذف او، نه راهی برای ساختن دموکراسی، بلکه نشانه‌ی ناتوانی در مواجهه با واقعیت‌های جامعه ایران است. چنین گروه‌هایی، دقیقاً همانگونه رفتار می‌کنند که جمهوری اسلامی در برابر رقبایش رفتار می‌کرد: انکار، تخریب و طرد.

Nikrooz_Azami_3.jpgاین یادداشت در پی روشن‌سازی نقش انتخاب‌های واژگانی در بازتولید گفتمان اصلاح‌طلبی حکومتی است؛ گفتمانی که از طریق جابه‌جایی مفاهیم، در پی حفظ نظم سیاسی موجود است. به نظر می‌رسد برخی فعالان، از جمله خانم پرستو فروهر، ناخواسته در این سازوکار مفهومی لغزیده‌اند. برای نمونه، تأکید مداوم بر "تمرین دموکراسی" به‌جای اولویت‌بخشی به "همبستگی ملی" می‌تواند نشانگر چنین جابه‌جایی‌ای باشد.

مفاهیمی چون "مدارا"و "تمرین دموکراسی" مفاهیمی هستند که بیشتر از سوی اصلاح‌طلبان حکومتی در اذهان محافل سیاسی ایرانی جا انداخته شده‌اند؛ مفاهیمی که نه در بستر عینی جامعه ایران، بلکه در چارچوب گفتمانی ناکارآمد و منفعل شکل گرفته‌اند. واقعیت آن است که دو نظر متفاوت، لزوماً با یکدیگر مدارایی ندارند. تفاوت در دیدگاه، خود به‌معنای تضاد و امکان نقد متقابل است.

مدارا را می‌توان به‌عنوان نوعی تحمل متقابل میان نظام سیاسی و امکان نقد دیدگاه‌ها تلقی کرد؛ تحملی که زمینه‌ساز گفت‌وگو، اصلاح و پویایی در عرصه‌ی عمومی است."مدارا" در سنت سیاسی غرب، عمدتاً به رابطه‌ی میان دولت و ملت اشاره دارد، نه لزوماً به تعامل میان دیدگاه‌های متفاوت مردمی. این مدارا نیز معمولاً در چارچوب نظام‌هایی نهادینه می‌شود که دولت‌ها نسبت به قانون پاسخ‌گو هستند و حقوق مردم را به رسمیت می‌شناسند.

اما در بستر جمهوری اسلامی، به‌ویژه در جریان خیزش "زن، زندگی، آزادی"، هیچ نشانه‌ای از چنین مدارا و تعاملی میان حکومت و مردم وجود نداشت. برعکس، آن‌چه شاهد آن بودیم، همبستگی مردم در برابر حکومتی سرکوبگر بود؛ همبستگی‌ای که بر پایه‌ی احساس سرنوشت مشترک و درد مشترک شکل گرفت، نه بر مبنای "تمرین دموکراسی" یا "مدارا" با اقتدار حاکم.

Kourosh_Golnam_3.jpgبرای یادآوری به آن‌ها که به بهانه جنگ پشتِ سر این حکومت کودک‌کش قرار گرفتند

ویژه خبرنامه گویا

سپیده قلیان برای کسانی که رویدادهای ایران را پی‌گیر بوده و در جریان اعتراض‌های کارگران هفت تپه قرار دارند، نامی آشناست. دختری دلیر، جنگنده در برابر زورگویی، تسلیم‌ناپذیر، پرتوان ودر عین حال تیزهوش، خوش فکر، خوش بیان و خوش‌قلم.

سپیده قلیان را چنان‌که رسم شکنجه‌گران در حکومت اسلامی‌است برای تنبیه وآزار به بند زندانیان عادی در زندانی بنام سپیداردر اهواز می‌برند. ولی او در میان این زندانیان که همگی تنها قربانیان سیستم ناکارآمد وضد آزادی زن در حکومت‌ اسلامی‌اند که مردسالاری در ایران را پررنگ‌تر و تواناتر ساخته است، این برنامه تبیهی و شکنجه را به امکانی ویژه تبدیل کرده، هم در آن‌جا دنیایی از عشق ومهر و دوستی از زندانیان می‌بیند و هم خود آن‌را در هر مجالی می‌آفریند و با نوشتن رویدادهای تلخ زندگی این زندانیان آن را برای همیشه در تاریخ ثبت می‌کند.

‎وب‌سایت ایران وایر تا کنون دو کتاب از زندگی او در میان این زندانیان عادی منتشر کرده است. نخستین کتاب:" تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت می‌کشد" وکتاب دوم"احضار دوالپای رسوایی با پای سیب " هم‌اکنون به انگلیسی ترجمه شده و به زودی منتشرخواهد شد. من هنوز مجال نیافته‌ام کتاب دوم ایشان را بخوانم ولی کتاب نخست ایشان"تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت می‌کشد " را که در برگیرنده 19 روایت است یک‌از یک دردناک تر همراه باطنز ونیش‌های تلخ و استادانه سپیده ، خوانده‌ام. روایت‌هایی که خواننده را به شدت زیر تأثیر تلخ خود قرار می‌دهد.

آنان که به بهانه جنگ پشت سرِاین حکومت قرارگرفتند

من تنها یکی ازاین روایت‌های دردناک را این‌جا می‌آورم با دوانگیزه:

یک. که اعتراضی داشته باشم به همه کوشندگان سیاسی/مدنی که حتا نمی‌پذیرند در اعلامیه‌هایی که منتشر می‌کنند در کنار زندانیان سیاسی نامی از این زندانیان عادی که تنها قربانیان سیستم ضد انسانی حکومت اسلامی هستند به میان بیاورند .

mysterious.jpgدر هفدهمین روز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، در حالی‌ که تنش‌های لفظی و تهدیدهای متقابل میان مقام‌های دو کشور شدت گرفته، تداوم انفجارهای مشکوک در شهرهای مختلف ایران، احتمال نقش‌آفرینی نهادهای نظامی و امنیتی اسرائیل در این حوادث را تقویت کرده است

امیرحسین میراسماعیلی - ایندیپندنت فارسی

در تازه‌ترین مورد، ظهر پنجشنبه ۱۹ تیر، در یک واحد آپارتمانی در برج مسکونی پامچال، متعلق به کارکنان سازمان قضایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در منطقه چیتگر تهران انفجاری رخ داد که مقام‌های رسمی همانند ده‌ها مورد مشابه دیگر در ۱۷ روز گذشته، علت آن را «نشتی گاز» اعلام کردند، اما انتشار تصاویری از داخل این واحد مسکونی و تناقض‌گویی نهادهای مختلف، ابهام‌ها را افزایش داد.

تصاویر منتشرشده نشان می‌دهند که هیچ وسیله‌ای در این آپارتمان وجود ندارد و خبرگزاری فارس نیز تایید می‌کند که «هنوز کسی در این ساختمان ساکن نشده بود»؛ با این حال سازمان آتش‌نشانی تهران اعلام کرد هفت نفر در این انفجار مجروح شده‌اند، بی‌آنکه نام یا هویت هیچ‌کدام را اعلام کند.

از بامداد سه‌شنبه ۳ تیر تا پنجشنبه ۱۹ تیر، هر روز در چندین شهر ایران روایت‌های مردمی و تصاویری منتشر شد که از وقوع انفجارها، شلیک پدافند هوایی یا هدف قرار گرفتن تاسیسات امنیتی و ساختمان‌ها در برخی شهرها حکایت دارند. هیچ مقام رسمی در جمهوری اسلامی یا اسرائیل مسئولیت این وقایع را نپذیرفته، اما برخی نشانه‌ها احتمال تداوم عملیات مخفی ارتش اسرائیل یا موساد در خاک ایران را تقویت کرده است.

افزایش این وقایع در فاصله‌ای کوتاه و با گستردگی جغرافیایی، افکار عمومی را با این پرسش مواجه کرده که آیا اسرائیل با استفاده از باز بودن آسمان ایران و نابودی بیشتر سامانه‌های پدافندی جمهوری اسلامی در حملات ۱۲ روزه، حالا در فضای امنیتی آشفته و ناتوانی جمهوری اسلامی در پاسخگویی، جنگی مخفی و بدون اعلام رسمی را آغاز کرده است؟

سکوت نهادهای رسمی جمهوری اسلامی در قبال کشته شدن ده‌ها مقام ارشد سیاسی و نظامی، در حالی که شواهد و نشانه‌هایی از نقش‌آفرینی موساد و عوامل اسرائیلی در این حوادث وجود داشت، در دهه‌های اخیر سابقه‌ای طولانی دارد. از جمله مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین این پرونده‌ها مرگ کاملا مشکوک ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری وقت جمهوری اسلامی، به همراه وزیر خارجه دولت او، امام جمعه تبریز، استاندار آذربایجان شرقی و چند تن دیگر از همراهانشان در سانحه سقوط هلی‌کوپتر بود که اردیبهشت ۱۴۰۳ رخ داد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

هرچند قوه قضاییه جمهوری اسلامی در نهایت علت حادثه را «نقص فنی در شرایط نامساعد جوی» اعلام کرد، اظهارنظرهای پراکنده شماری از نمایندگان مجلس، چهره‌های امنیتی پیشین و حتی برخی نزدیکان احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد و پدرزن رئیسی، درباره احتمال دخالت موساد در این سانحه، فضای تردید و گمانه‌زنی را پررنگ‌تر کرد.

این گمانه‌ها هرگز به‌طور رسمی بررسی یا تایید نشدند، اما در حافظه افکار عمومی به مجموعه مرگ‌های مشکوکی پیوستند که دست داشتن موساد در آن‌ها مطرح شد و نهادهای رسمی جمهوری اسلامی با سکوت یا پاسخ‌های مبهم، از کنارشان گذشتند.

Taghi_Rouzbeh2.jpgوقتی یک متهم به جنایتکارجنگی و نسل کشی، نامزد و کاندید جایزه صلح نوبل پیشنهاد میکند، نفس این پدیده بی کم و کاست حامل طنزی است گزنده، قبل از هرچیز پیرامون اوضاع برآشفته کنونی جهان، و فی نفسه در خود حکایت‌ها دارد که درونمایه آن قرارگرفتن سیرتمدن بشر در حرکت با دنده عقب و برسویه‌‌ تاریک خود است (تا چه زمانی و با چه پی‌آمدهائی‌). این که یک متهم به جنایت جنگی و تحت پیگرد، طبق موازین و معیاری‌های حقوقی همین جهان موجود، به خودجرئت می‌دهد که یک مافوق و یک جنایتکا دیگر را نامزدجایزه صلح کند، براستی یک شوخی تلخ تاریخی است.

من آن رندم که گیرم از شهان باج / بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج!

چرا رند و چرا نا رِند و چرا نارو زن؟

در شرایطی که بی‌بی، استادشروع‌کننده جنگ و ناتوان از پایان دادن به‌ آن، در جنگ غزه و بن بست آن گیر‌می‌کند (فراموش نکنیم که حتی زمانی بایدن و مقامات آمریکائی در حمله گسترده به غزه به وی گوشزد کرده بودند که از تجربه ما در عراق درس بگیرید که صرفا با نفی و فقدان ایجاب واردمیدان شدیم) و در اصل گرفتارانفجاربحران مزمن و تاریخی حل نشده فلسطین و اسرائیل می‌شود، با فراکنی از آن و با گشودن جبهه جدیدی از جنگ به عنوان حمله «پیشگیرانه» و مبتنی بر «حق دفاع از خود» در برابر خطرتهاجم مفروض دیگری* و در همراهی دولت آمریکا، اینک به دیدارترامپ شتافته است تا هم‌چنان مسیر ناتمام موج اول جنگ با ایران را گشوده نگهدارد.

چنان که می‌دانیم دولت او با رویکردکلنگی‌کردن خاورمیانه، سودای ساختن خاورمیابه جدید بر ویرانه‌ّای جنگ را به سرگردگی اسرائیل، البته به نیابت از ژاندارم جهان در سر دارد. راه حلش در موردگشودن بن بست غزه، در گام نخست جداسازی و تشکیل اردوگاه جدیدی برای حدود ۲ میلیون نفر با هدف تفکیک آن‌ها و حماس از یکدیگر، و سپس کوچ دادن مردم غزه به سرزمین‌های دیگر است. شکل دادن به خاورمیانه‌ جدید مدنظر چنان بار سنگین و شاقی است که رنج حمل بارطافت‌فرسای افسانه سیزیف که خدایان آسمان برای همیشه عمر او را محکوم به آن کرده بودند، رشک برانگیزاست. اما در سوی مقابل آن، طبع سیال ترامپ قراردارد که به همان اندازه که سریع و ناگهانی بحران و فاجعه می‌آفریند و همدست می‌شود، به همان سرعت‌هم خواهان جمع کردن آن و امتیازخواهی از ِقبل آن می شود.

Mehran_Rafiei.jpg

شنیدم خفته ای در یک کمینگاه

ز ترس از آتشی جانسوز و جانکاه

:::

اگر از جبهه ای رهبر گریزد

چرا سرجوخه ای تا جان ستیزد؟

:::

بسازی واژه ها بهرِ دلِ خویش

ولی خندد به تو دارا و درویش

:::

رها کردی ستاد و بیت خود را

که در کنجی کنی صغرا و کبرا

:::

خجالت در سرت جایی ندارد

همی از چشمِ تو آتش ببارد

:::

خبر داری تبه کردی تو این خاک؟

نبینی گردِ خود یک آدمِ پاک

:::

سیه پوش آمدی در مجلسی دوش

مگر ظلمت شود یکسر فراموش

:::

کشاندی جمعِ خونخواران به گاهت

نشاندی کودکان چون سر پناهت

:::

بزودی بشکفد گُل هایِ عصیان

بخیزد کاوه ای هر جای ایران

:::

بپرسد داوری از کرده هایت

نیابی شاهدی از برده هایت

:::

چو هر دم می کَنی سروی تو از بیخ

چگونه می دهی پاسخ به تاریخ؟

:::

مشو چون بزدلان پنهان ز انظار

که از عزلت شود صلحی پدیدار

:::

alam.jpgدر رویکردهای تحلیلی نسبت به سیاست خارجی مرتبط با ایران، عمدتاً بر لزوم تضعیف یا تحول در عملکرد جمهوری اسلامی تاکید می‌شود. با این حال، نگاهی عمیق‌تر نشان می‌دهد که هدف راهبردی همه بازیگران خارجی کلیدی، فراتر از صرفاً تضعیف جمهوری اسلامی، معطوف به جلوگیری از ظهور هرگونه دولت ملیِ مقتدر، کاملاً مستقل و با مشروعیت مردمی در ایران است. این یک ضرورت ژئوپلیتیک مشترک در میان قدرت‌های بزرگ و قدرت‌های منطقه‌ای است، حتی اگر انگیزه‌ها و نگرانی‌های خاص هر یک متفاوت باشد.

در این مقاله، قصد داریم همین رویکرد پنهان و دووجهی را تبیین کرده و نشان دهیم که چرا قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، از شکل‌گیری یک ایرانِ ملیِ قدرتمند و مستقل ممانعت می‌کنند.

این استراتژی دو وجه به هم پیوسته دارد که همه بازیگران بر آن صحه می‌گذارند: نخست، مخالفت با تثبیت جمهوری اسلامیِ قدرتمند؛ این مخالفت ریشه در تهدیدهای ایدئولوژیک (صدور انقلاب)، بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای و تلاش برای دستیابی به توانمندی‌های راهبردی (مانند هسته‌ای) دارد. جمهوری اسلامیِ قوی، می‌تواند به چالشگر نظم منطقه‌ای و جهانی بدل شود و منافع قدرت‌های بزرگ را مستقیماً تهدید کند.

وجه دوم و شاید اساسی‌تر این استراتژی، ممانعت از شکل‌گیری یک آلترناتیو ملیِ مقتدر و مستقل است. چرا که چنین دولتی، با اتکا به پشتوانه مردمی، منابع طبیعی عظیم و موقعیت ژئوپلیتیک بی‌نظیر ایران، قادر خواهد بود به بازیگری کاملاً مستقل، عقلانی و تأثیرگذار در سطح منطقه و حتی جهان تبدیل شود. این وضعیت، منافع ثابت شده قدرت‌های موجود را به شدت به چالش می‌کشد و همین جاست که نگرانی مشترک همه بازیگران از یک "ایران ملیِ مقتدر" ریشه می‌یابد.

rahbarkoshti.jpgامیررضا معصومی با وجود تهدیدهای دبیر رفت

وب‌سایت‌ها و چهره‌های حکومتی در ایران، معصومی را ورزشکاری «ولایت‌مدار» و شعارش را «دشمن‌سوز» توصیف کرده بودند

امیرحسین میراسماعیلی - ایندیپندنت فارسی

۴۸ ساعت پس از آنکه علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی جمهوری اسلامی ایران، امیررضا معصومی را به دلیل غیبت‌های پیاپی به حذف از اردوی تیم ملی تهدید کرد، این کشتی‌گیر جوان رده سنگین‌وزن در اردوی تیم کشتی جمهوری آذربایجان حاضر شد تا خبر مهاجرتش را تایید کند.

در واکنش به این اتفاق، پژمان درستکار، سرمربی تیم ملی کشتی آزاد ایران، صبح روز جمعه ۲۰ تیر در صداوسیمای جمهوری اسلامی مجددا امیررضا معصومی را تهدید کرد که فدراسیون کشتی ایران مانع از اعطای مجوز جهانی برای حضور معصومی در تیم ملی جمهوری آذربایجان خواهد شد. این در حالی است که بر اساس قوانین بین‌المللی، امیرررضا معصومی در صورت دریافت گذرنامه موقت از کشوری جدید، از سال ۲۰۲۶ خواهد توانست با پرچم آن کشور در مسابقات جهانی حضور یابد.

پیش از این فردین معصومی، قهرمان سابق رده سنگین‌وزن ایران و پدر امیررضا معصومی، با بیان این ادعا که حق فرزندش در جریان مسابقه انتخابی تیم ملی ایران ضایع شده است، از آماده شدن ویزا و مراحل اعطای گذرنامه جمهوری آذربایجان به امیررضا خبر داده بود.

امیررضا معصومی پدیده ۲۰ ساله کشتی جهان محسوب می‌شود که تاکنون موفق شده است مدال نقره جام جهانی بزرگسالان سال ۲۰۲۲ در آمریکا و همچنین پنج مدال طلای مسابقات نوجونان، جوانان و کمتر از ۲۳ سال جهان را به دست آورد. با این حال این آزادکار دسته ۱۲۵ کیلوگرم در سالیان اخیر بارها به سد محکمی به نام امیرحسین زارع، قهرمان جهان و دارنده مدال‌های نقره المپیک پاریس و برنز المپیک توکیو در اردوی تیم ملی ایران برخورده کرده و چندین بار از او شکست خورده است.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این آزادکار دسته ۱۲۵ کیلوگرم تیم ملی ایران پیش از این در بهمن ۱۴۰۲ به دیدار علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، رفته و در این مراسم، شعار حکومتی «جانم فدای رهبر» را کف دستانش نوشته بود؛ آنچه موجب انتقاد و سرزنش بسیاری از کاربران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی شد. در مقابل، شماری از وب‌سایت‌ها و چهره‌های حکومتی در ایران با تقدیر از این تصمیم معصومی، او را ورزشکاری «ولایت‌مدار» و شعارش را «دشمن‌سوز» توصیف کردند.

bastanibanner.jpgتلاش ج.ا برای «انکار مسئولیت» اسرائیل

انفجار ۱۳۹۰ بیدگنه که به کشته شدن حسن طهرانی مقدم - پدر برنامه موشکی سپاه انجامید، نمونه واضح این رویه بود: سپاه انفجار را نتیجه «حادثه» معرفی کرد، ولی بعدها معلوم شد که کار موساد بوده

حسین باستانی

در انفجار ۲۱ آبان ۱۳۹۰ «پادگان موشکی شهید مدرس» در بیدگنه، سرتیپ طهرانی مقدم به همراه حدود ۴۰ نفر دیگر از پرسنل و افسران سپاه کشته شدند. منابع حکومتی در ابتدا دلیل واقعه را انفجار سی‌ان‌جی (گاز طبیعی فشرده) و سپس، وقوع حادثه در هنگام جا‌به‌جایی مهمات دانستند. ولی بعدها، منابع اسرائیلی فاش کردند که انفجار بیدگنه کار موساد بوده و سریال امنیتی «گاندو» در تلویزیون ج.ا هم، به دست‌داشتن اسرائیل در انفجار بیدگنه اذعان کرد.

‏در مورد اصرار نهادهای نظامی-امنیتی ایران به انکار مسئولیت اسرائیل در وقایعی از این دست، البته می‌توان تحلیل‌های گوناگونی داشت. ولی در خوش‌بینانه ترین حالت، دلیل این تلاش را باید اولویت غیرطبیعی «تبلیغات» در رفتار ج.ا دانست. به عبارت دیگر، یک اولویت‌ مهم حکومت در ارتباط با عملیات اسرائیلی‌ها در خاک ایران، «زیر سوال نرفتن توانایی معتمدین نظام» در مقابل اسرائیل بوده است. حتی اگر این رویه، به نوعی تلاش مستمر، پرزحمت و پرهزینه برای -اصطلاحا- «ماله کشی» عملیات موساد در ایران منجر شود.

در فقره انفجارهای پی در پی هفته های اخیر در تهران و برخی شهرهای دیگر، البته هنوز اطمینان نداریم که که دلیل یا دلایل مشخص آنها چه بوده است. ولی تصاویر مکان‌های انفجار، پذیرش روایات نهادهای حکومتی در مورد «انفجار گاز» را دشوار می‌کند. روایاتی که درواقع، یادآور تجربیات مشابه «اطلاع‌رسانی» حکومت راجع به منشا «انفجارهای مشکوک» در سال‌های گذشته هستند

kaboos.jpgفارن پالیسی: فروپاشی حکومت در ایران می‌تواند به یک کابوس امنیت هسته‌ای تبدیل شود

یورونیوز - اریک بریور، معاون رئیس برنامه امنیت مواد هسته‌ای و اسکات روکر، معاون رئیس ابتکار تهدید هسته‌ای در مقاله‌ای نسبت به خطر فروپاشی حکومت در ایران و به دنبال آن تهدیدات امنیتی هسته‌ای هشدار می‌دهند. با وجود بحث‌های داغ درباره میزان خسارات ناشی از حملات آمریکا و اسرائیل، واقعیت این است که زیرساخت هسته‌ای ایران به‌طور کامل نابود نشده است. اما اگر جمهوری اسلامی به‌طور ناگهانی فرو بپاشد، نگرانی مهمتر، جلوگیری از افتادن این منابع به دست گروه‌های نامناسب خواهد بود.

هرچند اورانیوم ۶۰ درصدی ایران هنوز به سطح تسلیحاتی ۹۰ درصد نرسیده، اما همچنان می‌توان با آن یک دستگاه هسته‌ای خام ساخت. تولید این سطح از اورانیوم، دشوارترین بخش در فرایند ساخت سلاح هسته‌ای است و این موضوع باعث می‌شود هر دولت یا گروه غیردولتی علاقه‌مند به بمب هسته‌ای، آن را هدف قرار دهد. حجم ۴۰۰ کیلوگرمی این اورانیوم معادل وزن ۲۰ بطری آب بزرگ است که در محفظه‌هایی نگهداری می‌شود که به راحتی می‌توان آن‌ها را در یک کامیون بار کرد. مکان فعلی نگهداری این اورانیوم نامشخص است.

محافظت از مواد و تجهیزات حساس، نیازمند تدابیر گسترده‌ای چون نگهبانان، دروازه‌ها، سیستم‌های کنترل مواد و سازوکارهای پیشگیری از سرقت داخلی است. لازمه اجرای چنین سیستمی، حکومتی پایدار است و اگر حکومت سقوط کند، نگهبانان و دانشمندان دیگر سر کار نخواهند رفت.

دولت‌های جهان باید آماده همکاری اطلاعاتی باشند و در صورت شناسایی نقاط ضعف حاد در امنیت هسته‌ای ایران، آن را به اطلاع دولت آینده ایران برسانند، حتی اگر مشروعیت آن دولت زیر سؤال باشد. خطر دستیابی تروریست‌ها به بمب، بسیار جدی‌تر از این پرسش‌های سیاسی است. فروپاشی حکومت ایران ممکن است در بلندمدت خطر برنامه هسته‌ای این کشور را کاهش دهد، اما در کوتاه‌مدت خطر امنیتی جدی‌تری به‌دنبال دارد.

letter.jpgبه جای جنگ با کشور کوچکی هزاران کیلومتر دورتر به فکر رفاه ایرانیان باشید

- یوآو گالانت، وزیر دفاع پیشین اسرائیل در نامه‌ای به علی خامنه‌ای نوشت: «شما نه‌تنها اراده ما را دست‌کم گرفتید، بلکه توان نظامی و دقت تسلیحات ما را نیز. هنوز نمی‌دانید از کجا، چگونه و با چه چیزی مورد حمله قرار گرفتید.»

- گالانت افزود: «سپر دفاعی‌تان، که سال‌ها تبلیغش را می‌کردید، فرو ریخت، اما مهم‌تر از خسارت فیزیکی، این بود که ما همه‌جا هستیم. همه‌چیز را می‌دانیم، از برنامه‌ها و مکالماتتان تا نقاط کورتان. بسیاری از نزدیکان‌تان دیگر نیستند. در بسیاری موارد، ما بیش از خودتان از شما می‌دانستیم.»

:::

یورونیوز - یوآو گالانت، وزیر دفاع پیشین اسرائیل، روز پنج‌شنبه با ارسال نامه‌ای خطاب به علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از او خواست جنگ با اسرائیل را متوقف کند.

گالانت در این نامه که لحنی تهدیدآمیز دارد، شکست برنامه‌های راهبردی ایران را یادآور شده و نسبت به ادامه مسیر هسته‌ای تهران هشدار داده است. او همچنین از خامنه‌ای خواسته که میان ادامه جنگ و بازگشت به رفاه مردم ایران یکی را انتخاب کند. او در ادامه می‌نویسد: «دست از جنگ با کشوری کوچک و مقاوم که هزاران کیلومتر از مرزهای شما فاصله دارد بردارید و به جای آن، به آینده و رفاه مردم خود بیندیشید.»

گالانت در ابتدای این نامه نوشته است: «ما هرگز یکدیگر را ملاقات نکرده‌ایم، اما مطمئنم چیزهای زیادی درباره هم می‌دانیم. نزدیک به ۳۰ سال است که شما را زیر نظر داریم و در جایگاه وزیر دفاع، مأموریت داشته‌ام که دهه‌ها اطلاعات راهبردی، توان هوایی و دکترین نظامی اسرائیل را به یک طرح عملیاتی هماهنگ تبدیل کنم؛ طرحی که با قاطعیت حلقه آتش شما را درهم شکست و باعث فروپاشی کامل آن شد.»

به گفته گالانت، آن‌چه در ژوئن ۲۰۲۵ روی داد، صرفاً یک عملیات نظامی نبود، بلکه «سقوط راهبردی سیستمی بود که خامنه‌ای چهار دهه زمان صرف ساخت آن کرده بوده است.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

او در این نامه به شکست تلاش‌های جمهوری اسلامی برای ایجاد «حلقه آتش» در اطراف اسرائیل اشاره کرد؛ شامل حماس در جنوب، حزب‌الله در شمال، سوریه و عراق در شرق، و حوثی‌ها در جنوب‌شرق. گالانت در ادامه می‌نویسد: «مردم اسرائیل، با وجود درد و رنج، تسلیم نشدند. ما ایستادیم. و همان‌طور که اکنون به‌خوبی آگاهید، پاسخ دادیم.»

او به جزئیات حملات اسرائیل پس از ۷ اکتبر پرداخت و نوشت: «اسرائیل رهبری حماس، انبارهای تسلیحاتی حزب‌الله، مراکز فرماندهی و خطوط تولید موشک را از میان برداشت. ما بر فراز تهران پرواز کردیم، همان‌گونه که بر فراز تل‌آویو. فرماندهان ارشد و دانشمندان هسته‌ای شما را از میان بردیم. سامانه‌های اس-۳۰۰ را هدف قرار دادیم. پدافند هوایی‌تان را نابود کردیم. برنامه هسته‌ای‌تان سال‌ها به عقب رانده شد. سپری که سال‌ها تبلیغش را می‌کردید، نتوانست شما را محافظت کند.»

gasexp.jpgایران اینترنشنال - اطلاعات رسیده به ایران‌اینترنشنال حاکی از آن است که برخلاف روایت قوه قضاییه و رسانه‌های حکومتی درباره نقش نشت گاز در انفجار واحدهای مجتمع پامچال ۹ در شهرک چیتگر در غرب تهران، این مجتمع هنوز به شبکه گاز متصل نشده است.

یکی از ساکنان این مجتمع جمعه ۲۰ تیر به ایران‌اینترنشنال گفت: «در حال حاضر دو برج پامچال ۹ و ۱۰ در شهرک چیتگر فاقد گاز هستند اما سایر برج‌های این مجموعه گاز دارند. یکی از دلایل اصلی خالی‌ بودن بخش زیادی از واحدهای این دو برج هم همین مساله است.»

او افزود: «بسیاری از واحدهای این ساختمان، نزدیک به ۷۰ درصد، خالی از سکنه هستند و هنوز مشخص نیست علت اصلی انفجار چه بوده است.»

به گفته این منبع، این ساختمان متعلق به سازمان قضایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی است.

از زمان اعلام آتش‌بس میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در سوم تیر ماه و پس از جنگ ۱۲ روزه، انفجارهای متعددی در شهرهای مختلف کشور و نقاط متفاوتی از تهران گزارش شده‌اند که آخرین مورد آن به مجتمع پامچال ۹ در غرب تهران برمی‌گردد.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی تاکنون علت این حادثه را که عصر پنج‌شنبه ۱۹ تیر رخ داد، «انفجار گاز» اعلام کرده‌اند.

در حالی که گزارش‌های مردمی از عدم اتصال ساختمان پامچال به شبکه گاز حکایت دارند، خبرگزاری دانشجو، وابسته به بسیج، شامگاه ۱۹ تیر گزارش داد گاز این مجموعه «امروز» (در روز انفجار) وصل شده است.

جو امنیتی در محل حادثه

منبع ایران‌اینترنشنال در ادامه اظهارات خود، گزارش خبرگزاری دانشجو را رد کرد و گفت در روز وقوع حادثه (پنج‌شنبه)، هیچ‌گونه فعالیتی از سوی ماموران اداره گاز مشاهده نشده است.

او اضافه کرد: «گاز شهری در شهرک وجود دارد و حتی تا جلوی در برج هم کشیده شده اما هنوز به داخل واحدها وصل نشده است. ما فعلا از کپسول گاز استفاده می‌کنیم.»

او ادامه داد: «انفجار گاز در حالت عادی می‌تواند حداکثر یک واحد را تخریب کند اما در این حادثه نه‌تنها همان واحد، بلکه کل طبقه و دو طبقه زیر آن نیز آسیب دیده‌اند. علاوه بر این، در انفجار گاز معمولا موج انفجار به سمت بیرون است، در حالی که تخریب این حادثه به‌طور کامل در داخل ساختمان رخ داده است.»

او همچنین به جو امنیتی شدید در محل حادثه، ممانعت از ورود افراد و تهدید نسبت به فیلم‌برداری یا عکس‌برداری از واحدهای آسیب‌دیده اشاره کرد و گفت تاکنون هیچ اطلاعاتی درباره هویت افرادی که در پی این انفجار به بیمارستان منتقل شده‌اند، منتشر نشده است.

۱۹ تیر نیز یکی دیگر از منابع ایران‌اینترنشنال، وقوع انفجار «ناشی از نشت گاز» در این ساختمان را منتفی دانسته بود.

روایت یک شاهد عینی

یک شاهد عینی به ایران‌اینترنشنال گفت انفجار حوالی ساعت چهار بعدازظهر رخ داد و شدت آن به حدی بود که خرده‌شیشه و سنگ در سطح وسیعی پراکنده شد.

او به حضور نیروهای اطلاعاتی و لباس‌ شخصی در محل حادثه اشاره کرد و افزود ماموران از مردم می‌خواستند فیلم‌برداری نکنند.

این شاهد نیز روایت نشت گاز را رد کرد و گفت این انفجار برای بسیاری از ساکنان، یادآور حملات پهپادی پیشین اسرائیل بود.

qomeishi.jpgمرثیه‌ای برای "ایران" عزیزم

رحیم قمیشی

زندانیان سیاسی و مسالمت‌جو، که دلشان برای ایران و مردمش می‌تپد را، از زندان آزاد نکنید!

محصورها را از حصر رها نکنید!

هر کس گفت؛ به نظر مردم باید اهمیت داد، بزنید به دهانش!

هر کس گفت رفراندوم، دندان‌هایش را خُرد کنید.

کسی گفت؛ کار شما اشتباه بوده، زندانش ببرید.

پشت سر هم تکرار کنید؛ مردم که نمی‌فهمند!

در شرایط حساس جنگی، دائم بگویید ما دنبال ترور این و آنیم!

با بی‌عقلی جایزه برای سرشان تعیین کنید.

به گرانی‌ها توجه نکنید، بگویید همین است که هست.


مهاجرت جوان‌ها و مغزهای کشور را جشن بگیرید، بگویید هر کس ما را قبول ندارد، باید برود!


به استقبال جنگ با آمریکا بروید، همان مذاکرات غیرمستقیم را هم لغو کنید.


مدیریت‌های مهم را به چاپلوس‌ها بدهید.


حکم پنج‌ساله جبلی و جلیلی را بیست ساله کنید.


گشت‌های ارشاد را دوباره راه بیندازید، مصوبه حجاب را برای آزار دختران و خانواده‌ها، فعال کنید.

کافی‌شاپ‌ها، همه را ببندید.


تفریح را ممنوع کنید!


سگ گردانی را معظل بزرگ کشور اعلام کنید.


اینترنت را کامل ببندید.


اگر مردم در انتخابات شرکت نکردند، یواشکی بخندید.


بگویید بین همین‌ها، باید یکی را انتخاب کنید.


بین آنها که نوکر و چاکرتان هستند...


مجلس را به‌جای فضایل ملت، پر کنید از لمپن‌ها


حکم آقای جنتی را، صد سال دیگر تمدید کنید.


بگویید در انتخابات بین پنج نفر، پنج تا را انتخاب کنیم!


دستور دهید در کتاب‌های درسی، داستان‌ تولد مقامات و خندیدن مرده‌هایتان را بنویسند.


از معجزات‌تان زیاد بنویسند!


بنویسند شما اصلا ندزدیدید. ظلم نکردید


بنویسند در همه جنگ‌ها شما پیروز شدید...


و ایران بزرگ را در برابر یک کشور یک وجبی بی‌دفاع نگذاشتید.


بنویسند ما همه، احساس حقارت نکردیم...


شما پوزه همه قدرت‌ها را به خاک مالیدید!

بگویند شما موفق شدید مردم را به زور بهشت ببرید.

کاری که خدا و پیامبران هم نتوانستند بکنند، شما کردید!

👈کیهان لندن - ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۵ گردهمایی و راهپیمایی بزرگ مونیخ همکاری ملی برای نجات ایران به نام ایران، به نام جاویدنامان میهن ایرانِ ما، این سرزمین کهن با تاریخی پُرافتخار و فرهنگی سترگ، امروز در یکی از حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظات تاریخ خود ایستاده است.
در این بزنگاه تاریخی، ستاد مرکزی هماهنگی تظاهرات برون‌مرزی ایرانیان با همکاری بنیاد فرهنگی آشنا (مونیخ) و سازمان هورخش (فرانکفورت)، همزمان با نشست همکاری ملی به میزبانی شاهزاده رضا پهلوی در مونیخ، گردهمایی و راهپیمایی بزرگی را در حمایت از ایشان برگزار می‌کند.
ایران سرزمین سربلند ما که پیش از این نیز از دل خاکستر، چون ققنوسی آزاده برخاسته است، اکنون نیز در آستانه‌ی دگرگونی‌ای سرنوشت‌ساز قرار دارد. برای عبور از تاریکی، برای گذار دموکراتیک، برای بازسازی میهن، باید دست در دست هم بگذاریم و ایران را پس بگیریم. در این حرکت تاریخ‌ساز، بخشی از سرنوشت‌سازان آینده‌ی ایران باشیم. همراه شویم تا فریاد ملت در بند ایران باشیم.
Gvj4N4RWkAACnck.jpg

:::

arnz.jpgعلیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

رژیم اسلام ناب محمدی بیش از چهار دهه است که ادعا می‌کند حتی یک وجب از خاک ایران را از دست نداده و از حدود و ثغور خانه پدری قدرتمندانه حراست کرده است.

در دانشکده حقوق، زنده‌یاد دکتر علی‌آبادی از سیادت و حاکمیت ملی (National sovereignty) و صیانت از حدود و ثغور وطن (Protecting the boundaries of the homeland) تعریف ویژه‌ای داشت. اگر از فدرالیسم سخن به میان می‌آمد، عصبانی می‌شد و برافروخته و با صدای بلند می‌گفت: «از استخوان‌های خاکسترشده اجدادت خجالت بکش! آن‌ها این خاک سربلند را با جان و پوست و گوشت خود حراست کردند.»

او حکایتی زنده‌یاد ذکاءالملک فروغی نقل می‌کرد که با همه دلخوری‌هایش از رضاشاه به علت اعدام دامادش، مرحوم اسدی، در ماجرای مسجد گوهرشاد، وقتی شاه به او گفت جناب فروغی وطن در خطر است، این نیاخاک که امانتی نزد ما است، در معرض خطر تجزیه و اشغال و نابودی قرار دارد، مرحوم فروغی به شاه پاسخ داد: «اعلیحضرت ربع‌ساعتی به بنده مرحمت فرمایند، تا لباس عوض کنم و در خدمت باشم.»

فروغی آن روز دلگیری و اعدام دامادش را از یاد برد، چون وطن به پاسداری و حراست از بندبند خاکش نیاز داشت. فروغی آمد و وطن را نجات داد و حفظ کرد.

رژیم ولایت فقیه بعد از ۱۲ روز خفت، از دست دادن آسمان و دریای وطن و پنهان شدن رهبر و ارکان نظامش در سوراخ، حالا ناگهان «وطن‌وطن» می‌کند و برای خاک جاودانه‌ای که به غارتش برده و شمال و جنوبش را به بیگانه سپرده و آسمانش در تصرف بی‌چون‌وچرای اسرائیل است، روضه علی‌اکبر می‌خواند.

بدون هیچ تردیدی، رژیم ولایت فقیه خائن‌ترین رژیمی است که تاریخ ایران‌زمین به خود دیده است و من این را در نوشته‌ام آشکار خواهم کرد. جنگ ایران و عراق فقط معلول جنون صدام حسین و بلندپروازی‌های او نبود. وگرنه در دوران شاه فقید منظورش را عملی می‌کرد. صدام در برابر تحریکات خمینی و دعوت ارتش عراق به سرنگونی او و آگاهی از بلایی که خمینی بر سر ارتش قدرتمند ایران آورده بود، به ایران حمله کرد و صدها کیلومترمربع از خاک ایران را متصرف شد که بعد‌ها برای بازپس‌گیری وجب به وجب از این خاک، ده‌ها و گاه صدها کشته و زخمی به خاک افتادند و هنوز هم کیلومترهایی از خاک ما سرنوشت مبهمی دارد.

صیانت از حدود و ثغور وطن از فروغی و قوام السلطنه برمی‌آمد، چون جان و جهانشان ایران بود. رژیمی که سوریه را مهم‌تر از استان خوزستان می‌دانست، معنای حدود و ثغور را نمی‌داند. من در اینجا به چند مورد اشاره می‌کنم که ثابت می‌کند این رژیم ولایتی هیچ‌گاه در اندیشه وطن و آسمان و زمین و دریایش نبوده است.

حدود و ثغور فقط زمین نیست، آسمان و آب هم هست. آسمان وطن نزدیک به یک ماه عرصه بلامنازع گردش هواپیماها، پهپادها و موشک‌های اسرائیل بود و البته آمریکا هم با بمباران فردو و اصفهان و نطنز، در آسمان‌گردی ایران شرکت کرد.

رژیم مطابق پیمان

۷ اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی برابر با ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ میلادی پیمان‌نامه ۱۹۲۱ بین ایران و شوروی بسته شد که مربوط به مسائل ارضی، مالی، اقتصادی، نظامی و سیاسی بین ایران و شوروی بود و در عمل، به اشغال نظامی ایران در میانه جنگ جهانی دوم منجر شد.

برای حکومت شوروی، امنیت سرحدات اهمیت بیشتری داشت و فصل‌های ۵ و ۶ این قرارداد در ازای خودداری از همه دعاوی درباره اموال روسیه تزاری، گنجانده شد. این دو فصل از امکان اقامت یا عمل سازمان‌ها و گروه‌های درگیر در تقلای مسلحانه علیه حکومت هر یک از کشورها در کشور دیگر جلوگیری می‌کرد و امکان ورود سربازان شوروی به قلمرو ایران را در صورت ناتوانی حکومت ایران از رفع این تهدید، پیش‌بینی می‌کرد.

فصل ۶ عنوان می‌کرد: «هرگاه ممالک ثالثی بخواهند به وسیله دخالت مسلحانه سیاست غاصبانه را در خاک ایران مجری دارند، یا خاک ایران را مرکز حملات نظامی ضد روسیه قرار دهند، دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد کند تا برای دفاع از خود اقدام‌های لازم نظامی را به عمل آورد.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این دو فصل که بی‌شک حقوق اقتدار ایران را نقض می‌کردند، در جریان جنگ جهانی دوم اجرا شدند و انگلستان و روسیه و آمریکا ایران را اشغال کردند. قرارداد ۱۹۲۱ در روابط دو کشور بنیادین است و تا به امروز معتبر مانده است. البته فصل‌های ۵ و ۶ به‌طور یک‌جانبه پس از انقلاب اسلامی با تلاش صادق قطب‌زاده، از طرف ایران؛ لغو شد (و حال پیدا است که قطب‌زاده جانش را بر سر این تهور گذاشت).

محمد ری‌شهری، دادستان دادگاه‌های نظامی و وزیر اطلاعات خمینی تمام نظامیانی را که تمایلات ضد شوروی داشتد یا متمایل به غرب بودند، به مرگ محکوم یا از ارتش اخراج کرد. در واقع بعد از تصفیه‌های یک سال نخست انقلاب، در تصفیه‌های بعدی حتی افرادی چون مهدیون و آیت محققی که در رابطه با جنبش نقاب (نوژه) به قتل رسیدند، به ضدیت با شوروی آن روز مشهور بودند.

farahzad.jpgاختصاصی، فرداد فرحزاد - ایران اینترنشنال

تصاویر ماهواره‌ای به‌دست‌آمده از یک شرکت خصوصی که در اختیار ایران‌اینترنشنال قرار گرفته، نشان می‌دهد در جریان حمله موشکی جمهوری اسلامی در روز ۲۳ ژوئن (۳ تیر) به یک پایگاه نظامی آمریکا در قطر، به یکی از پیشرفته‌ترین مراکز ارتباطی در این پایگاه آسیب وارد شده است.

اگر صحت این تصاویر تایید شود، این نخستین شواهد عینی از خسارت فیزیکی به پایگاه «العدید» خواهد بود؛ بزرگ‌ترین پایگاه نظامی ایالات متحده در خاورمیانه که مقر پیشتاز فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا (سنتکام) نیز هست.

ارتش آمریکا تاکنون به درخواست ایران‌اینترنشنال برای اظهار نظر درباره این تصاویر واکنشی نشان نداده است. حکومت ایران این حمله را در واکنش به عملیات غافلگیرانه آمریکا علیه سه سایت هسته‌ای این کشور در روز پیش از آن انجام داد؛ عملیاتی که نقطه پایان جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل بود و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، اعلام کرد در آن برنامه هسته‌ای ایران «نابود شد».

یک تصویر ماهواره‌ای منبع‌باز از پایگاه هوایی آمریکا در العدید قطر، پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه ماه گذشته در خاورمیانه، گنبد ژئودزیکی را نشان می‌دهد که پایانه مدرن‌سازی نیروی هوایی آمریکا (MET) را در خود جای داده است.
یک تصویر ماهواره‌ای منبع‌باز از پایگاه هوایی آمریکا در العدید قطر، پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه ماه گذشته در خاورمیانه، گنبد ژئودزیکی را نشان می‌دهد که پایانه مدرن‌سازی نیروی هوایی آمریکا (MET) را در خود جای داده است.
:::
تصویر ماهواره‌ای گرفته‌شده در ۲۴ ژوئن توسط شرکت آمریکایی Satellogic که به دست ایران‌اینترنشنال رسیده، نشان می‌دهد که همان گنبد ژئودزیک به لکه‌ای سوخته و سیاه تبدیل شده است.
تصویر ماهواره‌ای گرفته‌شده در ۲۴ ژوئن توسط شرکت آمریکایی Satellogic که به دست ایران‌اینترنشنال رسیده، نشان می‌دهد که همان گنبد ژئودزیک به لکه‌ای سوخته و سیاه تبدیل شده است.
:::
نسخه بزرگ‌نمایی‌شده‌ای از تصویر ماهواره‌ای پایگاه هوایی آمریکا در العدید قطر که به دست ایران‌اینترنشنال رسیده است.
نسخه بزرگ‌نمایی‌شده‌ای از تصویر ماهواره‌ای پایگاه هوایی آمریکا در العدید قطر که به دست ایران‌اینترنشنال رسیده است.
:::

سنتکام روز وقوع حمله اعلام کرد: «نیروهای آمریکایی با همکاری شرکای قطری خود، حمله موشکی بالستیک ایران به پایگاه العدید در نزدیکی دوحه را با موفقیت دفع کردند.»

ترامپ در آن زمان در پیامی در شبکه اجتماعی تروث سوشال، واکنش ایران را «بسیار ضعیف» توصیف کرد و نوشت: «۱۳ موشک ساقط شدند و یکی هم به‌دلیل حرکت در مسیری غیرتهدیدآمیز رها شد. خوشحالم که گزارش می‌دهم هیچ آمریکایی آسیب ندید و تقریبا هیچ خسارتی هم وارد نشد.»

ایالات متحده پس از این حمله واکنشی نظامی نشان نداد و ترامپ به‌سرعت آتش‌بس را اعلام کرد؛ آتش‌بسی که تاکنون برقرار مانده است.

تصاویر ماهواره‌ای منابع باز از این پایگاه وسیع، که شامل باندهای پرواز، جاده‌ها و ده‌ها سازه است، یک نقطه متمایز در مرکز تاسیسات را نشان می‌دهد: یک گنبد ژئودزیک سفیدرنگ.

تصویری که روز ۲۴ ژوئن از سوی شرکت تحلیل داده‌های فضایی Satellogic ثبت شده و به دست ایران‌اینترنشنال رسیده، نشان می‌دهد این ناحیه به لکه‌ای سیاه و سوخته تبدیل شده است.

در دیگر بخش‌های پایگاه هیچ نشانه‌ای از آسیب‌دیدگی مشاهده نمی‌شود.

stated.jpgصدای آمریکا - وزارت امورخارجه آمریکا روز پنجشنبه ۱۹ تیر یک بار دیگر یادآوری کرد که شهروندان آمریکایی به هیچ وجه یا به هر دلیلی نباید به ایران سفر کنند.

به گفته این وزارتخانه، شماری از شهروندان آمریکایی از جمله افراد دارای تابعیت دوگانه ایرانی-آمریکایی، بدون هشدار قبلی یا ارائه مدرکی مبنی بر ارتکاب جرم، در ایران ربوده یا بازداشت شده‌اند.

وزارت امورخارجه آمریکا در پیامی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد، گفت برخی از این افراد سال‌ها با اتهامات بی‌اساس در بازداشت مانده، تحت شکنجه روانی قرار گرفته و حتی به مرگ محکوم شده‌اند.

در هشدار وزارت امور خارجه آمریکا آمده است داشتن گذرنامه آمریکایی یا هرگونه ارتباط با ایالات متحده می‌تواند به‌تنهایی بهانه‌ای برای بازداشت فرد از سوی مقام‌های جمهوری اسلامی باشد.

جمهوری اسلامی سابقه طولانی در آنچه کارشناسان آدم‌ربایی با هدف چانه‌زنی دیپلماتیک می‌خوانند دارد.

هشدار دفتر نماینده ویژه رئيس جمهوری آمریکا در امور گروگان‌‌ها:

برنامه سفر به ایران را لغو کنید

حساب کاربری دفتر نماینده ویژه ریاست جمهوری آمریکا در امور گروگان‌ها نیز روز پنجشنبه با انتشار ویدیویی از عماد شرقی، به شهروندان آمریکایی به ویژه کسانی که ایرانی‌تبار هستند هشدار داد به ایران سفر نکنند، به ویژه در شرایط فعلی.

طبق این هشدار، این شهروندان با خطر بازداشت‌ از سوی حکومت جمهوری اسلامی مواجه هستند.

عماد شرقی، تاجر، خود پس از سفری به ایران، از سوی جمهوری اسلامی با اتهامات جعلی روبرو و بازداشت شد و سپس به ۱۰ سال حبس محکوم شد. او از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳ در ایران زندانی بود.

او به آمریکایی‌های ایرانی‌تبار گفت که می‌داند آنها می‌خواهند اقوام خود را ببینند اما سفر به ایران برای آنها خطرناک است و هیچ چیز ارزش سال‌ها شکنجه و حبس در زندانی به شدت کثیف را ندارد.

او گفت پیشینه ایرانی بودن آنها نه تنها از آنها در سفر به ایران مراقبت نمی‌کند، بلکه آنها را بیشتر در معرض خطر بازداشت‌های خودسرانه قرار می‌دهد. او گفت این تصور که فعالیت‌ سیاسی نداشتن نباید باعث نگرانی از سفر به ایران شود نیز غلط است چرا که خودش چنین تصور غلطی داشت.

عماد شرقی از کسانی که برنامه سفر به ایران دارند خواست برنامه سفر خود را لغو کنند. در زمان زندانی بودن آقای شرقی خانواده او نیز تحت فشار فراوانی قرار داشت.هشدارهای وزارت امور خارجه آمریکا درباره سفر نکردن به ایران که در هفته‌های اخیر بیشتر صادر شده است، در حالی است که مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی در رسانه‌ها مدعی شده است که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی با حضور تاجران آمریکایی در ایران مشکلی ندارد.

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نیز به تازگی تائید کرده است که یک دوچرخه سوار جوان آلمانی-فرانسوی که در ایران ناپدید شده بود، در حقیقت از سوی مقامات جمهوری اسلامی بازداشت شده است. بازداشت‌های خودسرانه شهروندان خارجی از سوی جمهوری اسلامی، به صنعت گردشگری در ایران آسیب فراوانی زده است.

عبدی مدیا

:::

ایندیپندنت فارسی - رضا پهلوی روز شنبه در پیامی ویدیویی، به‌شدت از رفتار جمهوری اسلامی در تحریف سرود ملی «ای ایران» انتقاد کرد و این اقدام را تلاشی بی‌ثمر برای فریب افکار عمومی در واپسین روزهای حکومت دانست.

rp.jpgاو با توصیف جمهوری اسلامی به‌عنوان رژیمی «ضد ایرانی» که دهه‌ها «شیره جان ایران را مکیده»، گفت این حکومت اکنون که در آستانه سقوط قرار گرفته، می‌کوشد با «نقاب ایران‌گرایی» چهره خود را تطهیر کند. شاهزاده رضا پهلوی تاکید کرد: «با وقاحتی بی‌شرمانه و صدایی گوش‌خراش، به تحریف سرود ای ایران روی آورده‌اند.»

او با اشاره به تاریخچه جمهوری اسلامی افزود: «این همان حکومتی‌ست که از آغاز، برای مشروعیت‌بخشی به ظلم و جنایاتش، به اسلام و تشیع چنگ زد و دشمنی با ایران، فرهنگ، تمدن، ملت و منافع ملی را سرلوحه اقداماتش قرار داد. حال خود را پاسدار ایران معرفی می‌کند، در حالی که حتی در نام سپاه سرکوبگرش، واژه‌ای از ایران وجود ندارد؛ و چه بهتر که وجود ندارد.»

شاهزاده رضا پهلوی همچنین رفتار رهبر جمهوری اسلامی را «مکارانه» توصیف کرد و گفت: «خامنه‌ای با این تصور که شاید از این ستون به آن ستون فرجی باشد، می‌کوشد مردم ایران را بفریبد، اما مردم بیدار و هوشیار هستند و این مکر را با در هم کوبیدن بساط ظلم، به خود او بازمی‌گردانند.» شاهزاده رضا پهلوی در پایان، با تاکید بر عزم مردم ایران، اظهار امیدواری کرد که «نور بر تاریکی پیروز خواهد شد».

آخرین نیرنگ!

| No Comments

abyaneh.jpgگفتگو و صحبت‌های این جوانان از دیروز در حال وایرال شدن هست...

وقتی محمدحسن قدیری ابیانه نیز نمی تواند نسل جوان امروزی را قانع کند و به سئوالات آنها پاسخ دهد...

نسل دهه هشتاد و نود با نسل های قبل از خود خیلی تفاوت دارد این نسل دموکراسی و یا دیکتاتوری را بخوبی می شناسد و به همین دلیل ما شاهد وقایع سال ۹۸ و ۴۰۱ بودیم ...

مقامات غیر پاسخگوی جمهوری اسلامی با این نسل نمی تواند بخوبی کنار بیاید...

و مطمئنا این نسل موفق خواهد شد که آنها را نسبت به عملکردشان پاسخگو کند ...

از کانال تاریخ معاصـر ایران در تلگرام

محمدحسن قدیری ابیانه دیپلمات و از حامیان سرسخت خامنه ای است که سفیر جمهوری اسلامی در استرالیا و مکزیک هم بوده‌است.

این همه آدم سکته می‌کنند، مهسا امینی هم یکی از آنها

او در مقابله با اعتراضات قتل مهسا امینی گفته بود، گلایه‌ام از قوه قضائیه این است که چرا آن‌هایی را که می‌گفتند «مهسا امینی کشته شد» پای میز محاکمه نمی‌کشد؟ این همه آدم در سال سکته می‌کنند، مرحوم امینی هم یکی از آنها. اتفاقا تا آنجایی که من دیدم، گشت ارشاد سعی می‌کند خیلی محترمانه برخورد کند. اما وقتی به شخصی می‌گوید سوار ماشین گشت شود و آن شخص مقاومت می‌کند، باید با او چه برخوردی داشته باشند؟ یا وقتی به فردی تذکر رعایت حجاب می‌دهند و او به پلیس هم می‌گوید که به شما ربطی ندارد، چه باید بکنند.

kavakabianbanner2.jpgتکمیلی:

ایندیپندنت فارسی - قوه قضاییه جمهوری اسلامی از احضار مصطفی کواکبیان نماینده پیشین مجلس و تشکیل پرونده قضایی علیه او خبر داد.

مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرده است که این نماینده پیشین مجلس را به دلیل آنچه «ادعایی مجهول در رابطه با شخصیت‌های سیاسی کشور» خوانده به منظور ارائه اسناد ادعای مطرح شده احضار کرده است.

بر اساس اعلام مرکز رسانه قوه قضاییه در پی ادعای مطرح شده، مقام قضایی ضمن احضار مصطفی کواکبیان دستور داده است او مدارک و مستندات ادعای خود را به مقام قضایی ارائه دهد که تا کنون هیچ سند و‌ مدرک معتبری بابت ادعای صورت گرفته ارائه نشده است.

قوه قضاییه اعلام کرده است که «به دلیل این ادعای بدون سند» و «تشویش اذهان عمومی» دادستانی تهران ضمن تشکیل پرونده قضایی علیه این فعال سیاسی اعلام جرم کرد.

:::

روایت خوابیدن، یک "نفوذی اسرائیل" با ۱۲۰ نفر از افراد بسیار مهم کشور از زبان مصطفی کواکبیان

مصطفی کواکبیان، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی روز پنجشنبه در صدا و سیما درباره نفوذ خارجی در ایران گفت: «کاترین شکدم با حدود ۱۲۰ نفر از افراد مهم کشور همخوابگی داشته است.»

ح-درویشی

کواکبیان در شبکه خبر، به فراخور فعالیت سیاسی از ابتدای انقلاب قطعا از مسائل پشت پرده آگاهی نسبی داشته و دارد.

ادعای همخوابگی ۱۲۰ نفر از مسئولین عالیرتبه جمهوری اسلامی با کاترین شکدم آنهم در صدا و سیمای میلی سخنی است که حتی در صورت درستی تبعات زیادی برای او بدنبال خواهد داشت ، اگر نادرست باشد و کذب گویی نموده باشد او را به صلیب خواهند کشید.

چنین ادعایی به این معنا است که هیچ یک از مسئولینی که با کاترین شکدم در ارتباط بودند دست رد به سینه او نزده و اساسا کمربندی بر کمر کارگزاران جمهوری اسلامی وجود ندارد که بخواهد شل یا سفت باشد.

:::

ایندیپندنت فارسی - کاترین شکدم، با عنوان تحلیلگر سیاسی مسلمان و با حجاب اسلامی با مقامات و رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی از جمله کیهان و پرس‌تی‌وی ارتباط گرفت و در آنها فعالیت می‌کرد. او با بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی دیدار کرد و مقاله‌های او در وب‌سایت رهبر جمهوری اسلامی نیز چاپ شد و با ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری کشته شده نیز مصاحبه کرد.

eshkadom.jpg
او پس از چند سال در مقاله‌ای در تایمز اسرائیل هویت خود را به عنوان یک یهودی اسرائیلی‌تبار فاش کرد و گفت با هدف گردآوری اطلاعات و نفوذ با مقامات جمهوری اسلامی ارتباط برقرار کرده بود. او از فردی یمنی که او را به عنوان همسر خود معرفی کرده بود نیز جدا شد و بدون حجاب در رسانه‌ها، جمهوری اسلامی را نقد می‌کند.

کاترین شکدم فقط یکی از ده‌ها مورد فاش‌شده رخنه و نفوذ اطلاعاتی بین مقامات جمهوری اسلامی است.

tweet33.jpg:::

erdogan.jpgرجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه، روز شنبه ۲۱ تیر در سخنانی در جمع اعضای حزب عدالت و توسعه تبریز، اصفهان و ری (تهران) را از مراکز مهم تمدن ترک‌ها دانست. او با اشاره به نقش تاریخی و فرهنگی تبریز، اصفهان و ری در تمدن ترک‌ها، از این شهرها به‌عنوان یکی‌از کانون‌های درخشان تاریخ ملت ترک یاد کرد.
اردوغان در این مراسم با تاکید بر اینکه ما از گذشته دور و سرزمین‌های مختلف گذر کرده‌ایم گفت: در نبرد تالاس در سال ۷۵۱، ترک‌ها به طور دسته جمعی با اسلام آشنا شدند و به اسلام مفتخر شدند. از آن روز به بعد، وقتی از ترک‌ها نام برده می‌شد، مسلمانان اولین چیزی بودند که به ذهن خطور می‌کردند و وقتی از مسلمانان نام برده می‌شد، ترک‌ها اولین چیزی بودند که به ذهن خطور می‌کردند.
او افزود: پس از مکه و مدینه، سمرقند، بخارا، ری، مرو، اصفهان، تبریز، هرات، دیاربکر، قونیه، بورسا، استانبول، آنکارا و بسیاری دیگر به مراکز تمدن، علم، هنر و حکومت برای ترک‌ها و مسلمانان تبدیل شدند.
رئیس‌جمهوری ترکیه مدعی شد: وقتی ما ترک‌ها، کردها و عرب‌ها اتحاد تشکیل دادیم، باد سم اسب‌هایمان نسیم خنکی را از دریای چین تا دریای آدریاتیک پخش می‌کرد. به یاد داشته باشید، تاخت و تاز اسب‌هایمان صلح را در سراسر این سرزمین گسترش داد و صدای برخورد شمشیرها، صلح را به این منطقه آورد.

لوگوی جدید شرکت ملی گاز ایران

Gvj2qJqWMAAHLON.jpgتلفن تماس:

GvjzeWcX0AAoTbr.jpgدر همین زمینه (از کانال وحیدآنلاین):

commentvo.jpg:::

گزارش‌ها از ایران حاکی است که در یک برج مسکونی (معروف به برج قوه قضاییه) واقع در بزرگراه همدانی، حوالی دریاچه چیتگر در غرب تهران انفجاری رخ داده است.

رسانه های حکومتی نشت گاز را علت انفجار عنوان کرده‌اند.

جلال ملکی سخنگوی آتش نشانی روز پنجشنبه در پی انتشار تصاویری از انفجار در یک برج مسکونی در غرب تهران، این انفجار را تایید کرد و گفت: انفجار گاز در یکی از طبقات برج پامچال چیتگر رخ داده است.

borj.jpg

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی اعلام کرد که در اثر این حادثه چهار نفر مصدوم شده‌اند. این برج معروف به برج قوه قضاییه یا برج کارکنان سازمان قضایی نیروهای مسلح است، گفته می‌شود که واحد آسیب‌دیده در طبقه چهاردهم بوده است.

borj2.jpg

magariranian.jpgآرپینه مسیحی که از ارامنه ایران است، اواخر دهه ۱۹۸۰ همراه خانواده‌اش به‌عنوان پناهنده از ایران گریخته و در ایالت کالیفرنیا ساکن شده است. او دارای گرین‌کارت (اقامت دائم) بوده، اما طبق اعلام وزارت امنیت داخلی آمریکا، در سال ۲۰۰۸ به جرم سرقت محکوم شده و دو سال را در زندان گذرانده است

ترد آی مدیا: یک زن ایرانی ساکن دایموند بار کالیفرنیا که از حامیان پرزیدنت ترامپ است، به دلیل مسائل مهاجرتی مرتبط با محکومیت قبلی، در مقابل خانه اش ،توسط مأموران فدرال بازداشت شد.

همسر او، آرتو سهاکیان، با وجود این اتفاق همچنان از ترامپ حمایت می‌کند و معتقد است بررسی دقیق سوابق شهروندان ایرانی برای امنیت ملی ضروری است.

آرپینه مسیحی، همسر او، با احساسات متضاد و بلاتکلیفی نسبت به وضعیت مهاجرتی‌اش روبروست، اما این خانواده همچنان پرچم‌های ترامپ را در مقابل خانه‌شان به نمایش می‌گذارند.

آرتور می‌گوید همسرش در ایران به دنیا آمده و در سه‌سالگی به‌عنوان پناهنده وارد آمریکا شده. حدود ۱۵ سال پیش، کارت سبز او به‌دلیل محکومیت مرتبط با دزدی لغو شد. سهاکیان می‌گوید موضوع صرفاً مربوط به «مسائل جزئی و خلاف‌های سبک» بوده و از آن زمان تاکنون برای گرفتن مجدد شهروندی، درگیر روند قانونی هستند.

اما هفته گذشته، پس از آن‌که ایالات متحده سه سایت هسته‌ای را در ایران بمباران کرد، تنش‌ها بالا گرفت و نگرانی از فعالیت سلول‌های پنهان در داخل آمریکا شدت یافت.

آرتور همسر آرپینه می گوید: «ترامپ قصد بدی نداره»، آرتو سهاکیان می‌گوید. «ما می‌فهمیم داره چی کار می‌کنه. اون بهترین رو برای کشور می‌خواد. من فقط دارم سعی می‌کنم با شرایط کنار بیام. نمی‌خوام هیچ خانواده‌ای چنین چیزی رو تجربه کنه!

کانال یوتوب ترد آی مدیا

:::

Behrouz_Varzandeh.jpgنمی‌دانم نامت چیست،

نمی‌دانم در کدام گوشه‌ی جهان، زیر کدام سقفِ سیمانی یا آسمانِ آزاد، در بند تن‌ات هستی یا اندیشه‌ات.

اما می‌دانم ایستاده‌ای،
می‌دانم که وقتی جهان با دروغ و تهدید آغشته می‌شود، تو لب فرو نمی‌بندی،
می‌دانم که صدایت، حتی اگر خُرد شود، هرگز به زمزمه‌ای سازش‌کارانه بدل نخواهد شد.

ای انسانِ استوار، ای کسی که نانِ راحت را به بهای خاموشی نمی‌خوری،
تو را نمی‌ستایم از سر شوقِ لحظه‌ای، تو را گرامی می‌دارم به رسم آگاهی.
زیرا فهمیده‌ای که سکوت، اگر آگاهانه باشد، خیانت است.

زیرا فهمیده‌ای که ترس، اگر به به عادت بدل شود، ریشه‌ی وجدان را می‌خشکاند.

تو را نه از آن‌رو گرامی می‌دارم که قربانی شده‌ای،
بلکه از آن‌رو که در برابر ستم سکوت نکردی.

زیرا می‌دانستی سکوت، اگر از روی ترس یا عادت باشد،
می‌تواند همان کاری را کند که دشنه‌ی جلاد؛
و تو، هیچ‌گاه در نقشِ جلادِ خاموش فرو نرفتی.

آری، در جهانی که «فرهیختگی» جرم است، «صداقت» خطر، و «حقیقت» بهای سنگینی دارد، تو به راهی رفته‌ای که بسیاری فقط آرزویش را دارند.
نه با مشت، که با معنا
نه با نفرت، که با نور.

تو ثابت کردی که آزادی، فقط گشودنِ درها نیست؛
بلکه فراموش نکردنِ دردی‌ست که انسان را انسان می‌کند.

Ali_Fayaz.jpg

"بخوانم، بیت بی پایان بخوانم

ز درد ملت افغان بخوانم

برای مردم آواره ی خود

ز ایران تا به پاکستان بخوانم"

قهار عاصی، شاعر معاصر افغانستانی

"متوسط روزانه اخراج افغان ها از ایران به 20 هزار نفر رسید؛ 5000 کودک از خانواده جدا شدند". (1)

در پی جنگ دیگری که رژیم ولایت فقیه بر مردم ایران تحمیل کرد، دانش "جاسوس" یابی و "جاسوس شناسی" بلافاصله شیوع یافت، و رژیمی درمانده، له شده و تحقیر شده، و ناتوان از یافتن جاسوس های واقعی که در بالاترین هرم قدرت جا خوش کرده اند، دستگیری مردم عادی - که کم ترین نشانی از نشست و برخاست های امنیتی رژیم ندارند - را برای ایجاد جو رعب و وحشت و جلوگیری از اعتراضات اجتماعی، در دستور کار خود قرار داد. در پی دستگیری و اعدام چند شهروند بی گناه ایرانی، ناگهان پای افغانستانی ها را نیز به میان کشیدند و شروع به دستگیری تعدادی از شهروندان افغانستانی به جرم جاسوسی برای اسراییل کردند تا با تبلیغات منفی علیه آنها، زمینه اجتماعی لازم برای فشار بر آنها و اخراجشان را فراهم آورند. متعاقب آن، هجوم گسترده ماموران ولایت فقیه به شهروندان افغانستانی آغاز شد. که البته این حملات و رفتار تحقیرآمیز تازه گی نداشت. مردمی که از فقر و ستم آخوندهای افغانستان - طالبان - از سرزمین خود آواره شده و به ایران و پاکستان - نزدیک ترین کشورهای همسایه - پناه برده بودند و تعداد بی شماری از آنها از مرز ایران راهی ترکیه و یونان و سپس اروپا می شدند، بار دیگر آواره شده و دسته جمعی دستگیر و راهی مرز شرقی ایران می شوند.

از آن جایی که این رژیم با هر چه انسان و انسانی است سر سازش ندارد، و نه حقوق بشر را می داند که چیست و نه با مقوله عدالت آشنایی دارد و بر بستر بحران و بحران سازی است که به حیات خود ادامه می دهد، برای انحراف ادهان و توجه دادن افکار عمومی به مسائل حاشیه ای و جانبی، هر از چند گاهی موضوع تازه ای را پیش می کشد. حکومت حامی "مستضعفان جهان"! اینک و پس از به رفاه رساندن مستضعفان ایران!، در حال خدمت به مستضعفان افغانستان می باشد.

مردم افغانستان، همچنان که از چندی پیش توسط رژیم فاسد حاکم بر پاکستان دوباره آواره شدند و حاصل زحمات و کارهای طاقت فرسایشان به یغما رفت، حالا از سوی رژیم مدعی شیعه و حامی مستضعفان جهان نیز به آواره گی دیگری را باید تجربه کنند. دیگر بار تمامی دست آوردهای سال های کاری و تحقیر آنها در ایران مصادره می شود و از خانه و کاشانه های خود آواره و اخراج می شوند. هزاران کودک و پیر را در شرایطی ضد بشری رها می کنند و برای خروج از ایران و عبور از مرز نیز پاسداران جهل و جنایت، پس اندازهای ناچیز آنان را به یغما می ستانند و سپس آنان را به آغوش گرم! برادران طالب هم سوی با آخوند باز می گردانند.

Bahram_Farokhi_2.jpgگویا همزمان با سفر بنیامین نتانیاهو به ایالات متحده، چرخ‌دنده‌های ماشین اطلاعاتی اسرائیل، در سکوت و در سایه تاریکی رسانه‌ای، دوباره به حرکت درآمده‌اند. این فقط یک سفر دیپلماتیک نیست. این، آغاز پرده‌ای تازه از نبردی اطلاعاتی‌ـ‌امنیتی است که می‌تواند به زلزله‌ای ژئوپلتیکی دیگر در خاورمیانه منجر شود. در حالی‌که چشم جهان به تشریفات رسمی، بیانیه‌های خنثی، و عکس‌های یادگاری رهبران دو کشور دوخته شده، در عمق میدان، جنگی بی‌صدا اما بی‌رحم در حال شعله‌ور شدن است.

موساد و شبکه‌های همکارش در عمق خاک ایران، بی‌وقفه در حال آماده‌سازی سناریویی تازه‌اند، سناریویی که نه در تلویزیون‌های جهانی بازتاب دارد و نه در تریبون‌های سازمان ملل نشانی از آن می‌یابید. اما نشانه‌ها پنهان نیستند. سفر رسمی نخست‌وزیر اسرائیل به واشینگتن، آن‌هم در آستانه بازتعریف معادلات امنیتی خاورمیانه، فریاد می‌زند که پرونده ایران، نه‌تنها بسته نشده، بلکه وارد فاز جدیدی شده است: فازی مخفیانه‌تر، دقیق‌تر و کوبنده‌تر.
پس از جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل که هنوز غبار آن بر سر خاورمیانه سنگینی می‌کند، حالا گویی سکوتی سرد و مرموز بر صحنه بازگشته. اما این سکوت، نه از جنس آرامش، بلکه پیش‌درآمد توفان است. بازی اطلاعاتی بزرگی در جریان است، بازی‌ای که هدفش نه‌فقط تخریب تأسیسات هسته‌ای یا مراکز نظامی جمهوری اسلامی، بلکه چیزی فراتر از آن است: فروپاشی تدریجی اراده استراتژیک رژیم از درون، فرسایش روانی نخبگان امنیتی، و ایجاد شکاف در قلب ساختار قدرت.
موساد، با کارنامه‌ای سنگین از عملیات جسورانه در قلب ایران، اکنون بار دیگر مهره‌هایش را می‌چیند. سلول‌های خفته فعال شده‌اند، تجهیزات نظارتی و مخابراتی پیشرفته در حال استقرارند، و مهره‌های نفوذی ،که شاید سال‌ها برای چنین لحظه‌ای تربیت شده‌اند، آماده اجرای نقشه‌ای هستند که می‌تواند موازنه را برای بار دوم در یک ماه، به‌کلی دگرگون کند.

kayhan.jpg- مواضع سلبریتی‌ها را می‌توان در سه دسته قرار داد: مشابه اپوزیسیون واقعی؛ همراه و حامی حکومت؛ وسط‌باز!

- بطور کلی از سلبریتی جماعت امید راهبری، هدایت، تزریق روحیه مبارزه و حتی کمک برای تضعیف رژیم نداشته باشید. اکثر اینها دنبال منافع شخصی و گرفتن رانت و امتیاز هستند. اما مواظب باشید اصلاح‌طلبان و طیف‌های وابسته به آنان تمام زحمات شما را که از سال ۹۶ با عبور از اصلاح‌طلبان آغاز شده به نام خود مصادره نکنند. رژیم به شدت ضعیف شده و به امید بقای خود در معامله‌ایست که در جریان است.

علی لاهیجی - کیهان لندن

علی لاهیجی- یک هفته پس از شروع جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی در یادداشتی اشاره کردم که حملات اسرائیل و جمهوری اسلامی علیه یکدیگر فرصتی برای مردم است تا اپوزیسیون واقعی و اپوزیسیون‌نماها و صادراتی‌ها را بشناسند. شاید در زمان نوشتن یادداشت فوق همه منتظر سقوط رژیم بودند و حتی به من خرده می‌گرفتند که کار رژیم تمام است و دیگر نیازی به تفکیک اپوزیسیون واقعی و صادراتی نیست. اما من پیش‌بینی می‌کردم که سرنگونی رژیم به این راحتی نخواهد بود.

حتی در همان یادداشت نوشتم که انگلیس به دنبال به قدرت رساندن حسن روحانی و لاریجانی است. فرانسه به قدرت رسیدن نرگس محمدی و ملی- مذهبی‌ها را می‌خواهد. حزب دموکرات آمریکا با نفوذ در سازمان‌های اطلاعاتی آن کشور و سازمان سیا به دنبال دوستان خود یعنی «باند نیویورکی‌ها» و بعضا اصلاح‌طلبان هستند. این کشورها در خلال جنگ ۱۲ روزه آشکارا گفتند که تغییر رژیم در ایران باعث هرج و مرج می‌شود. بعلاوه کشورهای همسایه هم که هیچکدام راضی به تغییر رژیم نبودند و به جمهوری اسلامی ضعیف و منزوی قانع بودند و هستند.

به این ترتیب وقتی چهار قدرت اتمی‌ و دارای حق وتو با تغییر رژیم در ایران مخالفند و ایضا تمام کشورهای همسایه اعم از ترکیه، عربستان، قطر و پاکستان با قدرت‌های بزرگ هم‌نظر هستند و تغییر رژیم را نمی‌پذیرند، چگونه باید از ترامپ یا نتانیاهو انتظار داشت که حکومت جمهوری اسلامی را ساقط کنند! انتظار از اسرائیل هم بیهوده است چون این کشور تا زمانی با اپوزیسیون حکومت ایران همراه خواهد بود که منافع آنان تامین شود. شما ببینید اسرائیل در بمباران مراکز قدرت مثل حمله به وزارت اطلاعات و مراکز فرماندهی سپاه و بسیج و نیروی انتظامی‌ و حتی ترور فرماندهان سپاه با مردم ایران هم‌جهت بود و منافع هر دو طرف تامین می‌شد. اما حداقل در دو مورد خواست مردم ایران با خواست دولت اسرائیل همسو نبود.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

مورد اول، آتش‌بس و یا توقف حملات اسرائیل بود. خواست مردم ایران در این بود که اسرائیل با قدرت تمام بمباران تمام مراکز فرماندهی سپاه، بسیج، اطلاعات و نیروی انتظامی‌ را ادامه دهد تا رژیم متلاشی شود. حقیقتاً هم اگر حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی همچون حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق سه هفته طول می‌کشید رژیم متلاشی شده بود. اما واقعیت این است اسرائیل نمی‌توانست روابط خوب خود با کشورهای انگلیس و فرانسه و امریکا و روسیه را خراب کند که مثلا مردم ایران آزاد شوند. این چهار کشور خیلی صریح گفتند تغییر رژیم نه! چون باعث هرج و مرج می‌شود. در چنین شرایطی بود که اسرائیل به اجبار توقف حملات را پذیرفت.

Mahmoud_Delkhasteh_3.jpgدستگاه های اطلاعاتی فاسد و بی کفایت استبداد حاکم که در نتیجه دشمن، یعنی رژیم کودک کش آپارتاید اسرائیل، به عمیق ترین لایه ها و زوایای ساختار نظام فاسدشان وارد و آن ضربات را وارد کرد، برای رفع مسئولیت از خود، تصمیم به قربانی کردن بسیاری از هموطنان مهاجر افغانستان ( بارها گفته ام که مردم افغانستان را از هر منظر، چه تاریخی، چه زبانی و چه فرهنگی، را در مجموعه ایران زمین می دانم.) گرفت. اینگونه، دستگیری تعداد قلیلی از تکفیریان و داعشی ها که در میان مهاجران خود را جا زده و به جاسوسی برای اسرائیل مشغول شده بودند را بهانه کرد و به بسیاری افغانستانی های ساکن وطن یورش برد و همه را به یک چوب راند. یعنی همان روش ارتش جنایتکار اسرائیل در غزه که می گوید در غزه، بی گناه وجود ندارد.

این گونه رفتار، بسیار شبیه رفتار رژیم بعثی عراق در زمان حسن البکر در سال 1350 می باشد که بین 350 تا 650 هزار ایرانی را، از زن و مرد و کودک و پیر، که مدتها در عراق زندگی کرده بودند از عراق بیرون کرد و بسیاری از آنها را سوار کامیونهای کمپرسی کرد و در مرز قصر شیرین در زیر آفتاب سوزان، بیرون ریخت.

این وحشیگری بعثی ها را و زخم عمیق روانی را که وارد کرد، با وجودی که اطلاع رسانی رسانه ای بسیار کم بود، نسل ما هیچگاه فراموش نکردند و حال با شرم بسیار شاهد تکرار آن و این بار از طرف رژیم ایران هستیم.

shakerizand.jpgدفتر دوم

*********

بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛

راه امروز و آینده‌ی ایران

بخش بیست‌وششم ـ ب

جلسه ی دهم کنگره و بحث

نحوه ی تصویب عضویت نهضت آزادی

بدین دلایل، پس از اینکه در جلسه‌ی دهم کنگره، یعنی سه روز پس از آن سخنرانی، طی ماده‌ی واحده‌ای به امضاءِ سی تن از اعضاء پیشنهاد‌شد که موضوع عضویت نهضت آزادی در جبهه ملی، که بر طبق ماده‌ی ۳۰ اساسنامه تنها در صلاحیت شورای مرکزی بود، برای تصویب در کنگره در دستور کار آن قرار‌‌گیرد بحثی طولانی پیش آمد. زمانی که بحث هنوز به‌صورتِ نظامنامه‌ای، یعنی بر سر طرح یا عدم طرح موضوع بود دکتر صدیقی، ضمن تأکید بسیار بر علاقه و اعتقاد شخصی خود به شخص مهندس بازرگان و سه مؤسس اصلی دیگر نهضت آزادی، با استناد به اصل یادشده‌ی اساسنامه و اقامه‌ی براهین اساسنامه‌ای دقیقی با قرار‌گرفتن آن در دستور کار کنگره مخالفت‌کرد۱۵. و پس از سخنرانی دکتر سحابی به عنوان موافق طرح موضوع که عمده‌ی استناد او به بندی از آیین‌نامه‌ی کنگره بود که این مرجع را برای بحث در هر پیشنهاد، و تصویب یا رد آن، بالاترین مرجع خوانده‌بود، وی بار دیگر به‌اختصار یادآوری‌کرد که چون آیین‌نامه خود به‌استناد اساسنامه نوشته‌شده و فرع بر آن است، در نتیجه، در چنین مواردی اصل اساسنامه‌ای بر بند آیین‌نامه اولویت‌دارد۱۶. آنگاه، به‌دنبال سخنان سه موافق و سه مخالف، ماده‌ی واحده به رأی گذاشته و تصویب‌شد. در این هنگام بود که سخنرانان وارد بحث در ماهیت موضوع شدند.

دکتر صدیقی در جلسه‌ی دهم

درباره‌ی نهضت آزادی

در این دور جدید بحث دکتر صدیقی کوشید تا با یادآوری مختصری از موجبات اختلاف میان نهضت آزادی و جبهه ملی علل عدم تفاهم در نحوه‌ی تصویب عضویت نهضت آزادی را توضیح دهد. وی پس از اشاره‌ای کوتاه به کودتا ی ۲۸ مرداد: «دویست سیصد رجاله‌ای که به میدان آمده و غائله به‌پا کرده‌بودند»۱۷، و چند تن مردمان مجاهدی که در برابر آنها «خواستند نشان‌دهند که این مردم نمرده‌اند و نمی‌میرند»۱۸، به شرحی کوتاه از همت مردانی چون‌ آیت‌الله زنجانی در تشکیل نهضت مقاومت ملی، و فعالیت ها و اثرات عملی آن چون «یک سلسله کارهای منظم و مرتب و مفید و مؤثر» و « آثار اینها، تعدادی نشریات...که بجاست.۱۹» پرداخت. سپس کوشید تا به توضیح اعمال خلافی بپردازد که موجب نقار و جلوگیری از همکاری شده‌بود و گفت« من مایلم که وسعت و فرصتی برای بیان باشد و من بتوانم بگویم چه شد که این جمع یعنی نهضت مقاومت ملی نتوانست کار خود را ادامه دهد. چه عوامل و عناصر و چه کسانی موجب فلج شدن نهضت مقاومت ملی شدند.۲۰»

gbbanner.jpgخامنه ای در اتاق جنگ بود و فرماندهان را هدایت می کرد

محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، روز پنجشنبه ۱۹ تیر مدعی شد که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، شخصا در اتاق جنگ حضور داشت و مانند سال ۵۹ به صورت حضوری فرماندهان نظامی را توجیه می‌کرد.

قالیباف گفت: «فرماندهی کل قوا در چند ساعت، نیروی نظامی را از شوک خارج کرد و در اتاق جنگ حضور یافت.» این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که از همان روزهای نخست جنگ، گزارش‌هایی از انتقال خامنه‌ای به پناهگاهی زیرزمینی منتشر شد.

برخی منابع نزدیک به حاکمیت نیز این انتقال را تایید کرده‌اند. قالیباف همچنین مدعی شد که «در نیمه دوم جنگ، ۹۰ درصد اصابت‌ها موفق بود.» پیشتر محسن رضایی ادعا کرده بود که علی خامنه‌ای به‌طور مستقیم فرماندهی ارتش و سپاه را در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل بر عهده داشته است.

:::

pastkham.jpgرادیو ملی آمریکا در گزارشی تازه می‌نویسد که جنگ دوازده‌روزه‌ء اخیر میان ایران و اسرائیل بار دیگر مسئلل جانشینی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، را در کانون توجه ناظران و تحلیل‌گران قرار داده است. به‌باور برخی از این صاحب‌نظران، در حالی‌که ساختار سیاسی ایران برای انتقال قدرت در آینده‌ آماده می‌شود، این احتمال مطرح است که خامنه‌ای واپسین ولی‌فقیه در تاریخ جمهوری اسلامی باشد و سپاه پاسداران، با تضعیف جایگاه روحانیت، در پی قبضۀ کامل قدرت برآید

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

رادیو ملی آمریکا، "ان‌پی‌آر"، در گزارشی می نویسد : پس از جنگ دوازده‌روزه میان حکومت‌های اسرائیل و ایران بار دیگر این پرسش در فضای سیاسی ایران و تحلیلگران بین‌المللی مطرح شده است که جانشین احتمالی علی خامنه‌ای، رهبر هشتادوشش سالۀ جمهوری اسلامی، چه کسی خواهد بود. نویسندۀ این گزارش، جکی نورتهام، می‌نویسد، در جریان این نبرد، خامنه‌ای نه‌تنها از حیث سن‌وسال بلکه به‌مثابه هدفی احتمالی برای حملات اسرائیل نیز در معرض تهدید قرار داشت و همین به گمانه‌زنی‌هایی دربارۀ آیندۀ قدرت در جمهوری اسلامی دامن زده است.

جمهوری اسلامی تاکنون تنها یک‌بار فرآیند رسمی گزینش رهبر را از سر گذرانده‌ است: سال ۱۹۸۹، پس از مرگ روح‌الله خمینی، زمانی که علی خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان رهبری به‌عنوان جانشین وی برگزیده شد. اکنون، چهار دهه پس از آن رویداد، بار دیگر آن روند در حال تکرار است.

ولی نصر، ایران‌شناس برجستۀ دانشگاه جانز هاپکینز و نویسندۀ کتاب راهبرد کلان ایران: تاریخ سیاسی یک قدرت منطقه‌ای، در این‌باره به گزارشگر رادیو ملی آمریکا گفته است: «طی چهار یا پنج سال گذشته، تمام ساختار جمهوری اسلامی حول مسئلۀ جانشینی خامنه‌ای دور زده ‌است».

خامنه‌ای در طول سالیان، نام‌هایی را به‌شکل دوره‌ای به مجلس خبرگان ارائه داده ‌است، زیرا چنان‌که نصر می‌گوید، این مجلس عملاً نهادی است برای تصویب خواست رهبر و نه ابراز اراده‌ای مستقل. پس از حملات اخیر آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران و جنگ با اسرائیل، نصر معتقد است که مسئلۀ جانشینی اکنون ضرورتی دوچندان یافته است.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

به‌گفتۀ وی، خامنه‌ای در راستای تداوم نظام و بقای آن، طرح‌هایی اضطراری برای انتقال قدرت تدارک دیده‌ است تا فرآیند جانشینی هرچه روان‌تر و سریع‌تر صورت بپذیرد.

در میان گمانه‌زنی‌ها دربارۀ جانشین احتمالی خامنه‌ای، نام‌هایی از جناح‌های گوناگون به میان آمده‌اند: از فرزند وی، مجتبی خامنه‌ای، که پنجاه‌وپنج سال دارد، و نیز حسن خمینی، نوۀ بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، تا چهره‌های میانه‌روتر نظیر حسن روحانی و محمد خاتمی، رؤسای‌ جمهوری پیشین ایران.

nojooki.jpgصادق نوجوکی: وقتی روح «روح‌الله خالقی» با سینه‌زنی «ای ایران» لرزید!

رادیو فردا - رسانه‌های حکومتی در ایران از اجرای ترانه‌های میهنی و سرود ملی ملی «ای ایران» در مراسم مذهبی عزاداری امام سوم شیعیان به وجد آمده و با اشاره‌هایی مانند «قرار گرفتن این سرود بر تارک تاریخ عاشورای امسال» و یا «نوحه‌ای که غوغا کرد» به استقبال این اجراها رفته‌اند.

نوحه‌خوانی میهنی به فاصله کوتاهی از جنگ دوازده روزهٔ اسرائیل با ایران و خروج رهبر جمهوری اسلامی از پناهگاهش فرصتی برای مداحان پدید آورد تا در ملغمه حزن و حماسه بدمند.

چراغ سبز این اجراها را آیت‌الله علی خامنه‌ای پس از ۲۳ روز اختفا با حضور در مراسم شب تاسوعا به محمود کریمی مداح نزدیک به بیت رهبر داد تا او بر باقی مانده‌های ترانهٔ تورج نگهبان و ملودی محمد سریر قطعه‌ «ایران، ایران» را که محمد نوری اجرا کرده بود، بازخوانی کند.

آقای کریمی با تصنیف «سپیده» محمدرضا شجریان که کلامش را هوشنگ ابتهاج (سایه) سروده و با آهنگ محمدرضا لطفی اجرا کرده بود نیز چنین کرد.

اگرچه اصولگرایان در رسانه‌های خود از این اقدام تمجید کردند و نوشتند که نوحه‌های محمود کریمی از «مؤلفه‌های وطنی بیشتری» در قیاس با تولیدات جنگ هشت ساله عراق با ایران برخوردار بود، اما با دقت در دستکاری‌های کلامی متوجه می شویم که آقای کریمی با ویران کردن ساختمان ترانهٔ تورج نگهبان و یا کلام سایه، بیشتر تلاش کرده تا القائات ایدئولوژیک فرهنگی نظام حاکم را جایگزین واژه‌هایی کند که هر کدام بار معنایی خاصی در پیوند با میهن‌پرستی دارند.

صادق نوجوکی، آهنگساز سرشناس ایرانی در لس‌آنجلس، معتقد است که اتفاق بدتر در این میان برای سرود ملی «ای ایران» افتاده است. آنجا که «راغب» خواننده چپ‌کوک سرشناس داخل ایران، این سرود را که یادگار اتفاق‌های تاریخی پس از اشغال ایران به دست متفقین است در حسینیه‌ای در یزد می‌خواند و مردان سیاه‌پوش با او همراهی می‌کنند؛ در قسمتی از ترجیع‌بند «در راه تو کی ارزشی دارد...» ناگهان سیاه‌پوشان دستان خود را بالا می‌برند و با ضرباهنگ سرود بر سینه می‌کوبند.

آقای نوجوکی می‌گوید، این مثل این می‌ماند که یک بمب روی تخت جمشید انداخته باشند یا روی مقبره حافظ بمب بیاندازند، که اگر داخلی باشد خیلی بدتر است. به عنوان یک ایرانی خوشتان می‌آید؟

صادق نوجوکی از واکنش‌ها به این اقدام انتقاد می‌کند و می‌گوید برخی این را به مسخره و شوخی گرفته‌اند، این یک فاجعه است.

این آهنگساز معتقد است وقتی ما می‌گوییم سرود، یعنی یک چارچوبی دارد، نمی‌شود مثل آن را مثل روضه اجرا کرد. سرود «ای ایران» سیاسی نیست، یک اثر ملی و تاریخی است و هیچی ربطی به «سینه‌زنی» ندارد.

آقای نوجوکی می‌گوید: روح‌الله خالقی (آهنگساز «ای ایران»)، آن مرد بزرگ اگر ببیند با اثرش چنین رفتاری می‌کنند، روحش در قبر می‌لرزد.

آهنگساز ترانه‌های «بزن‌تار»، «گل‌واژه»، «شب عشق» به استفاده روح‌الله خالقی از مایهٔ دشتی برای ساخت آهنگ «ای ایران» اشاره می‌کند و معتقد است که خالقی با ساخت این آهنگ ضمن حفظ صلابت اثر نشان داد که مایهٔ دشتی غم‌انگیز نیست.

آقای نوجوکی می‌گوید متأسفانه چه در داخل و چه در خارج از ایران ، این اثر ملی را به هرز برده‌اند و آن را نابه‌جا استفاده می‌کنند.

آهنگساز صداهای سرشناس موسیقی ایران بر این باور است که از مداحان مذهبی‌ انتظاری نیست، مردم باید از میراث فرهنگی‌شان نگهداری کنند.

صادق نوجوکی می‌گوید: مجسم کنید اگر یکی از هنرمندان آیه‌های قرآن یا اشعار مذهبی را با آهنگ بابا کرم و با قر و اطوار بخواند، آیا [حکومت] خوشش می‌آید؟ یا این‌که دستور اعدام طرف را می‌دهد. البته آن هم کار بدی است مذهب‌ستیزی را هم ما دوست نداریم.

به اعتقاد این هنرمند، اگر جلوی این مسائل ایستادگی نشود، عادی‌سازی می‌شود و کارهای دیگر را هم انجام خواهند داد.

af.jpgکانال تاریخ معاصـر ایران - در دهه پنجاه ، ایران بعد از آمریکا ، دومین کشوری در جهان بود که در نیروی هوایی خود هواپیمای جنگنده آف ۱۴ تامکت داشت و این باعث شده بود که نیروی هوایی ایران پس از آمریکا به قدرتمند ترین نیروی هوایی جهان تبدیل شود

حتی اسرائیل که متحد آمریکا بود، چنین جنگنده ای در اختیار نداشت ..

ولی پس از انقلاب و در جریان کودتای نوژه ، خیلی از خلبانان زبده نیروی هوایی اعدام شدند و بعضی نیز پس از پایان جنگ ایران پاکسازی و اخراج شدند.

با این حال اف ۱۴ های تامکت توانستند به جنگنده های افسانه ای ایران تبدیل شوند که به مدت ۴۶ سال آسمان ایران را امن نگه دارند،

بطوریکه که هیچ کشوری قدرت حمله هوایی به ایران را نداشت.

ولی پس از ۴۶ سال ، اسراییل با داشتن نسل جدید جنگنده ، آف ۱۶ و آف ۳۵ های خود توانست آسمان ایران را فتح کند و برتری هوایی خود را نشان دهد و باقیمانده ای آف ۱۴ های افسانه ای ایران را در جنگ ۱۲ روزه منهدم کند

بطوریکه می توان گفت نیروی هوایی ایران از زمان تأسیس هیچ وقت چنین ضعیف نشده بود.

:::

terror.jpgایندیپندنت فارسی - لوموند با اشاره به کشته شدن ۱۶ متخصص هسته‌ای جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه می‌نویسد،، اسرائیل این افراد را به‌مدت دو دهه زیر نظر داشت. این کشور پیش‌تر در سال ۲۰۱۰ نیز تلاش کرده بود فریدون عباسی را بکشد. در سوءقصد اول، عباسی همراه همسرش درست پیش از انفجار بمبی که گفته می‌شود عوامل موساد کار گذاشته بودند، از خودرو بیرون پرید. آن حادثه، آغازگر موج نخست ترور متخصصان هسته‌ای جمهوری اسلامی بود.

عباسی بعدها به معاونت ریاست‌جمهوری و ریاست سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی رسید؛ و در این جایگاه با هر توافق بین‌المللی برای محدود‌سازی برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی مخالفت می‌کرد. او در ۱۳ ژوئن در کنار همکارانش که با سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند) مرتبط بودند کشته شد. مرکز سپند مظنون به تحقیق برای نظامی‌سازی اورانیوم غنی‌شده از دهه ۱۹۹۰ به این سو بوده است، تا در صورت تصمیم سیاسی برای ساخت بمب هسته‌ای، این قابلیت را فراهم کند.

اقدام آمریکا به بمباران تاسیسات هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان توجه جهانیان را جلب کرد. اما اسرائیل اعلام کرد که موفقیت اصلی‌اش در حملات کم‌سروصداتری بود که شناسایی‌شان میان صدها حمله‌ای که در آن جنگ ۱۲ روزه صورت گرفت دشوار است.

در مجموع ۱۶ مسول هسته‌ای ترور شدند و آزمایشگاه‌هایی که در آن‌ها کار می‌کردند به خاکستر تبدیل شد. یوشوا زارکا، سفیر اسرائیل در فرانسه، که بر موضوع ایران متمرکز بوده است، به روزنامه لوموند گفت: «دانشمندانی که قادر بودند آن مواد خام را به بمب تبدیل کنند مرده‌اند و محل‌هایی که در آن کار می‌کردند نابود شده است. بنابراین، ما تهدید را چند سال عقب رانده‌ایم.»

اکثر آنها با پروژه قدیمی «آماد» مرتبط بودند؛ پروژه‌ای که در دهه ۱۹۹۰ راه‌اندازی شد و نقشه راه برنامه هسته‌ای ایران با بعد نظامی احتمالی بود، و از آن زمان سه بار تغییر نام داده است و اکنون به نام سپند شناخته می‌شود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

اسرائیل مدعی است که جمهوری اسلامی کمتر از دو سال پیش تصمیم به سازماندهی مجدد سپند گرفت. در ماه‌های اخیر، چندین برنامه تحقیقاتی از جمله تحقیق درباره فشرده‌سازی اورانیوم با استفاده از مواد منفجره، منبع نوترونی برای آغاز واکنش زنجیره‌ای هسته‌ای، و کوچک‌سازی بمب از سر گرفته شده بودند. برخی تاسیسات برای این منظور تجهیز شده بودند. گزارش‌ها حاکی از آن است که گروه‌هایی از دانشمندان، با هدف دستیابی به توانایی ساخت سلاح در کوتاه‌ترین زمان ممکن، به‌صورت محدود روی پروژه‌هایی با کاربرد دوگانه (غیرنظامی و نظامی) کار می‌کردند.

اسرائیل اعلام کرده که همه سایت‌ها، از جمله تاسیسات سنجریان را نابود کرده است؛ جایی که دانشمندان طرح آماد در دهه ۲۰۰۰ بر فناوری‌های مرتبط با مواد منفجره کار می‌کردند. تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد که پس از سال‌ها رکود، فعالیت در این سایت از سال ۲۰۲۲ از سر گرفته شده است.

euro.jpgاختصاصی یورونیوز

یک گروه شبه‌نظامی فلسطینی متشکل از ۳۰۰ نفر در غزه شکل گرفته که هدف خود را آزادسازی نوار غزه از سلطه حماس اعلام کرده و اکنون می‌گوید که از حمایت اسرائیل نیز برخوردار است.

این گروه که خود را «نیروهای مردمی» می‌نامد، در شرق رفح فعالیت می‌کند. رهبر نیروهای مردمی فردی به نام یاسر ابوشباب است که در دهه سوم زندگی‌اش قرار دارد.

او پیش از حملات ۷ اکتبر به دلیل جرایم جنایی توسط حماس زندانی شده بود و همان حملات موجب آزادی‌اش از زندان شد.

طبق اطلاعاتی که به‌طور اختصاصی به یورونیوز داده شده است، گروه ابوشباب (که نباید با گروه اسلام‌گرای الشباب سومالی اشتباه گرفته شود) نخستین بار در ژوئن ۲۰۲۴ گرد هم آمدند.

نیروهای مردمی که همچنین خود را «واحد ضدترور» می‌نامند، خود را «داوطلبانی از میان مردم» توصیف می‌کنند که از کمک‌های بشردوستانه در برابر «غارت، فساد و سرقت سازمان‌یافته» توسط گروه‌های وابسته به حماس محافظت می‌کنند.

در بیانیه‌ای خطاب به یورونیوز، آن‌ها اظهار داشتند: «ما مبارزان حرفه‌ای نیستیم و یک نیروی شبه‌نظامی هم نیستیم، چرا که در تاکتیک‌های جنگ چریکی مشارکت نمی‌کنیم.»

حماس در پاسخ، اعضای نیروهای مردمی را هدف ترور قرار داده است. سخنگوی نیروهای مردمی می‌گوید: «حماس بیش از ۵۰ نفر از داوطلبان ما، از جمله اعضای خانواده فرمانده یاسر را کشته است. آن هم در حالی که مشغول محافظت از کاروان‌های کمک‌رسانی بودیم.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

پیش‌تر حماس به‌شدت اتهامات مربوط به سوءاستفاده از جنگ و سرقت کمک‌های بشردوستانه را که از سوی اسرائیل و نیروهای مردمی علیه آن مطرح شده بود، رد کرده بود. اما نیروهای مردمی می‌گویند این اتفاقات هنوز هم در حال رخ دادن است.

tacnuke.jpgایندیپندنت فارسی - ابوالفضل ظهره وند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی که پیش‌تر گفته بود جمهوری اسلامی می‌تواند در چند روز اسرائیل را نابود کند و تهدید‌های آمریکا و اسرائیل بلوف است، در مصاحبه اینترنتی مدعی شد که ایالات متحده در حمله به تاسیسات هسته‌ای فردو، از «نوعی سلاح هسته‌ای» استفاده کرده است.

این ادعا در حالی مطرح می‌شود که تا کنون هیچ کارشناس و متخصص تسلیحاتی یا نهاد معتبری ادعای ظهره‌وند را تایید نکرده است. ظهره‌وند که پیش‌از حمله آمریکا گفته بود ترامپ «فیتیله را پایین کشیده» با اشاره به عمق تاسیسات فردو در دل کوه و لایه‌های مختلف که بیش از ۶۰ متر عمق داشتند، ادعا کرد: «ارزیابی من این است که این‌ها از سلاح هسته‌ای تاکتیکی استفاده کرده‌اند.

سلاح متعارف نمی‌تواند ۶۰ متر صخره و بتن را تخریب کند.» سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی، تسلیحات هسته‌ای با برد و قدرت کمتر نسبت به سلاح‌های هسته‌ای استراتژیک هستند. این سلاح‌ها برای استفاده در فضای جنگی و با هدف تخریب اهداف مشخص در یک منطقه محدود طراحی می‌شوند و آلودگی گسترده رادیواکتیو نیز ایجاد نمی‌کنند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا روز سه‌شنبه ضن ابراز امیدواری به اینکه جنگ تمام شده باشد گفته بود که آمریکا عملیات را به «غیرهسته‌ای» محدود نگه‌می‌دارد.

qasem.jpgمی‌دانستیم احتمال شنود وجود دارد، اما نمی‌دانستیم این نظارت تا این حد وسیع و تقریبا همه‌جانبه است»

ایندیپندنت فارسی - نعیم قاسم، دبیرکل حزب‌الله لبنان، اذعان کرد که رهبران این گروه شبه‌نظامی تا پیش از عملیات انفجار پیجرهای اعضا و فرماندهان حزب‌الله در سپتامبر ۲۰۲۴، توانایی‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل را به‌شدت دست‌کم گرفته بودند.

قاسم در مصاحبه‌ای که شبکه المیادین، رسانه نزدیک به حزب‌الله، روز سه‌شنبه منتشر کرد، گفت تحقیقات پس از این انفجارها، نقایص جدی را در روند تدارکات و تهیه تجهیزات حزب‌الله آشکار کرد که به بیش از یک سال پیش بازمی‌گردند.

او تصریح کرد: «ما نمی‌دانستیم زنجیره تامین‌ ما لو رفته است.» سپس افزود اگرچه بررسی‌های امنیتی حزب‌الله نتوانست مواد منفجره‌ای را که درون هر دستگاه پیجر جاسازی شده بود، شناسایی کند، «نیروهای ما در روزهای منتهی به انفجارها، به وجود مشکلی در این دستگاه‌ها مشکوک شده بودند».

به گفته دبیرکل حزب‌الله، برای بررسی دقیق‌تر این پیجرها، تلاش‌هایی هم صورت گرفت. از جمله تلاش برای باز کردن آن‌ها، چون برخی نشانه‌ها تردیدهایی ایجاد کرده بودند و تلویحا اشاره کرد که احتمالا همین تلاش‌ها باعث شدند اسرائیل پیجرها را زودتر از موعد برنامه‌ریزی‌شده، منفجر کند.

قاسم که پس از ترور حسن نصرالله، رهبری این گروه تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران را برعهده گرفت، همچنین اذعان کرد که حزب‌الله از این سطح پیشرفت توانایی‌های اطلاعاتی و نظارتی اسرائیل هیچ تصوری نداشت. او گفت که می‌دانستیم احتمال شنود وجود دارد، اما نمی‌دانستیم این نظارت تا این حد وسیع و تقریبا همه‌جانبه است.

رهبر حزب‌الله تخمین زد که اسرائیل از زمان پایان جنگ دوم لبنان، یعنی ۱۷ سال گذشته به‌طور مستمر در حال جمع‌آوری اطلاعات از طریق نظارت هوایی بوده است و افزود که حزب‌الله «نتوانست عمق این نفوذ را درک کند».

با این حال، ادعا کرد تاکنون مدرکی از نفوذ در میان اعضای سطح بالای حزب‌الله به دست نیامده است و هیچ شواهدی مبنی بر نفوذ انسانی گسترده وجود ندارد.

noghkar.jpgمسعود نقره کار - خبرنامه گویا

در کتاب "زنگی های گود قدرت"(۱) و مقاله های متعدد در بارۀ مداحان نوشته ام که این جماعت " از گونۀ جاهل‌ها و لات‌های متدین و حکومتی‌اند که در کنار سامان دادن تشکل و سازمان‌های تبلیغی و آموزشی، سیاسی، اقتصادی- مافیائی در راستای تحکیم حیات حکومت اسلامی نقش سیاسی - روانی مهمی ایفا کرده‌اند. این موجودات آسیب‌های فراوان به جامعه زده‌اند که تخدیر و تحمیق مخاطبان، به ویژه نوجوانان و جوانان یکی از این نقش آفرینی هاست. استفاده از موسیقی مدرن (پاپ و رپ وراک) و تغییر آواز و لحن و ترانه در مداحی نوعی تفریح و تفننِ درآمیخته با ثواب و اجر دنیوی و اخروی به نوجوانان و جوانان ارائه داده است و به این وسیله نوجوانان و جوانان محروم از تفریح و امکانات تفریحی را جذب و تخدیر کرده‌اند. دراین راه بسیاری از چهره‌های سیاسی و فرهنگی، به ویژه دانشگاهی، ورزشی و هنری نیزیاری رسان مداحان بوده‌اند ... در سال‌های اخیر معروف هایی مثل محمدرضا گلزار، بهرام رادان، حبیب کاشانی، محسن کاوه، علیرضا واحدی نیکبخت و سید علی ضیاء شب‌های محرم را پای روضه رضا هلالی و محمود کریمی و سعید حدادیان گذرانده اند."

این روزها این گَله سراغ شعرهای سیمین بهبهانی هم رفته اند تا کار تخدیر و تحریک و تحمیق مخاطبان شان را که بیشتر جوانان هستند به کمال اسلامی برسانند. ببینید این موجوداتِ دهان گشاد و ویرانگر ِ فرهنگ و روان جامعه در بارۀ سیمین بهبهانی، شاعر "دو باره می سازمت وطن" چه گفته اند، وشجاع بانوی شعر میهنمان چگونه چشم در چشم سکۀ یه پول شان کرده است:

" این گونه سپاسم می دارند"

سالیانی است که بسیاری....ستاره ام را نحس می پندارند و به گونه گون ملامت و تهمتم می آزارند و نمی دانند که:

گرچه حق با خطرجفت/ بی گمان بایدم گفت.

می گویند فرزند عامل انگلیسیانم!،اگرچه فرزند کسی بودن جبر است و به اختیار نیست، باز می گویم: پدرم به استناد اوراق مسطور تاریخ، مرکز دایره شورشی بود که استقلال عراق را بنیاد نهاد، چگونه عامل انگلیسیان بود؟

می گویند: دست پرورده مبلغان مسیحی امریکائیم! طی سه سالی که به کودکستان آن ها سپرده شده بودم - و باز به اختیار نبود- جز راستی و درستکاری و محبت چیزی نیاموختم. دوران دبستان را در مدرسه ناموس به پایان بردم. دوران تحصیلات متوسطه را در کلاس های شبانه و متفرقه، و بر دامن بخت نا مساعدم، تا مدرسه مامائی رساندم که نا تمام ماند و پس از وقفه ای با گذراندن دورۀ حقوق دانشگاه تهران، سرانجامی برای در به دری هایم جستم. مبلغان کجا بودند؟

می گویند: زینت المجالس بوده ام!

شکر که نفرت المناظر نبوده ام.

می گویند: درباری بوده ام!، نه رنگ در بار دیده ام ونه با هیچ درباری همنشین شده ام. کسی که سی سال از جوانترین و سرسبز ترین سالیان عمر خود را در تعلیم دختران جوان می گذراند تا روزگارابریشم سیاهش را نقره باران کند، نیاز به هیچ دربار ندارد.

می گویند: ترانه سروده ام! اگر سروده ام، نه مبتذل سروده ام و نه مدیح، بل نمونه درست برای شکسته پردازان، ببینید و قیاس کنید.

می گویند: زنان و دختران مرا انگاره پنداشته اند و گمراه شده اند! هیهات که هرگز به دخترانم نگفتم که خطا کنند، چنان پروردمشان که خطا در در مغزشان خطور نکند. تنگ هم نشستند و درسم را نوشتند و سربر نکردند که بردست

یکدیگر بنگرند. بوسه هایم نثارشان باد که ساعات سعادتم همنشینی و تعلیم آنان بود.

می گویند بوسه های فضایی فرستاده ام ! نگران نباشید.بر بال کبوتران نشستند و تا آبی ها و پاکی ها سفر کردند. به خاکی ها باز نمی گردند.

و شگفتا هیزمی نفروخته ام که تر باشد یا خشک. ساقه های سبز و جوان شعر هدیه کرده ام.

این گونه سپاسم می دارید؟" (۲)

****

۱- نقره کار، مسعود، زنگی های گود قدرت- نقش سیاسی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران، انتشارات فروغ - آلمان ، 2015

۲- نقره کار، مسعود، جلد سوم ِ بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، انتشارات باران - سوئد ، سال 2002 ،ص 108 ( به نقل از روزنامه نشاط چاپ تهران)

۳- مداحی با شعرِ " دوباره می سازمت وطن"

پای داریوش و سیمین بهبهانی هم به هیئت باز شد[ترانه دوباره میسازمت وطن:

:::

در گرامیداشت مردی بزرگ

| No Comments

mohagheghibanner.jpgمردی بزرگ با شاخه زیتونی در دست ایستاده بر گذر گاه زمان

ابوالفضل محققی - خبرنامه گویا

انگار همین دیروز بود! زمان چه باسرعت می گذرد و ما چه آسان آنچه را که طی سال‌ها به دست آورده‌ایم از دست می دهیم. عباس کیارستمی همراه با چند عزیز دیگر برای فستیوال فیلم تاشکندآ مده بودند. قرار شد شب مهمان من شود. تلاش کردم تا آن جا که ممکن است دوستان ایرانی خود را فراخوانم چرا که خانه‌ام مهمان‌دار کسی بود که همیشه و همه جا با شاخه‌ای از عشق، مهر و دوستی سفر می کرد آبرو و حرمت سینمای ایران.

با خنده‌ای کوچک و محو بر صورت؛ با همان لباس‌های ساده و در عین‌حال زیبا و منحصر به فردش آمد.

همه به دورش حلقه می زنند، بسان نگینی در میان حلقه انگشتری. شوق دیدار کسی که سینمایش بیانگرسیمای انسانی سرزمینی است که در اوج تعصب و خشونت گرفتار آمده است؛ گرفتار حکومتی مذهبی و خودکامه، که مهر و عاطفه را نمی شناسد. اما او از عشق، عاطفه و زیبائی حیات می گوید. مردی که جنگ را بی‌مفهوم می داند و شاخه گلی در لای صفحه کتاب کودکان می نهد. خود قضاوت نمی کند، اما جامعه را به چالش و قضاوت یک رفتار اجتماعی می کشد. زندگی را در مصاف با مرگ قرار می دهد. به زندگی تا سرحد مرگ خیره می گردد؛ گام به گام با مرگ همراه می شود، در حالی که هزاران رشته زندگی را در دست دارد. چهره ویران‌گر و تاریک مرگ را نشان می دهد، اما همزمان با سایه‌روشنی زیبا از جلوخان یک خانه روستانی و چند گلدان گل چیده‌شده برآن می گذرد. باچشمان عاشق و زبان ساده وبی تکلف اما عاشقانه پسری جوان عظمت زندگی رادر کنار خانه های ویران شده از زلزله از لابلای آوارفرود آمده بریک روستای کوچک سخن می گوید با باد همراه می کند از میان درختان زیتون گذر می دهد تا نمایش گر تداوم حیات باشد.

« بالا بلند از جلو خان منظر من مانند گل اطلسی گام بردار »

مرگ را طنابی می سازد برای حلق‌آویز کردن. طنابی که بر شاخه درخت توتی آویزان می شود، مردی می خواهد با آن خود را در تاریک - روشن روز حلق‌آویز کند. آنگاه که بر بالای شاخه‌ای می نشیند نرمی یک توت رسیده نخست دستش را نوازش می کند و سپس شیرینی آن بر کامش می نشیند. آفتاب در حال دمیدن است؛ صدای کودکان از دور به گوش می رسد زندگی و نور جاری می شود. مرد برای کودکان توت می چیند و خود با مشتی توت بر بالین زنش می رود.

« آه زندگی که ترا زیسته‌اند و ترا باید زیست. »

به شوخی گیلاسی تعارف می کنم:" از معنی زندگی بخورید!" خنده‌ای می کند؛ به ظرافت میوه‌ای چند بر می دارد. در گوشه مبل آرام می گیرد؛ پا بر روی پا می آندازد و از پشت عینک بر مهمانان خیره می شود.

هر کس چیزی می پرسد:" این فستیوال فیلم تاشکند چگونه است؟

- "خوب است در حد بضاعتشان. مردمان بسیار خوب و مهربانی هستند ."

- " آیا کار جدیدی در دست دارید؟"

- " نه بیشتر عکاسی می کنم."

آقای جواد لاریجانی، شما خیلی بیجا می‌کنید با تهدیدهای توخالی، خطر شروع جنگی دوباره را بالا می‌برید؛ جنگی که در آن شما به پناهگاه خود می‌خزید و هزینه‌اش را باید مردم ایران با جان و مالشان بپردازند.

Untitled-5.jpg

منصور بهرامی ۶۹ ساله (زادهٔ ۷ اردیبهشت ۱۳۳۵ در اراک) تنیس‌باز حرفه‌ای ایرانی مقیم فرانسه است. او امروزه به صورت نمایشی، تنیس بازی می‌کند.

او در این ویدئو به شوخی میگوید حواستون باشه من ۷۹ سالمه!

:::

کارشناس صداوسیما: قاسم سلیمانی از قول برادران حزب‌الله نقل کردن که یک‌بار حضرت زهرا اومده و با تکون دادن یه دستمال هلی‌کوپترهای دشمن رو نابود کرد

:::

rubio.jpgچرا جمهوری اسلامی دنبال سلاح هسته ای هست؟

مارکو روبیو، وزیر امورخارجه امریکا:

اسلامیست ها و جمهوری اسلامی معتقدند امام زمانشان جنگ نهایی را علیه غرب رهبری خواهد کرد و بر جهان حکومت خواهد کرد. این سیاست نیست. آخرالزمان است.

آیت‌الله‌ها در ایران هم برای نبرد آخرزمانی آماده می‌شوند تا با حضور امام زمانشان کل دنیا تحت سلطه آن‌ها قرار گیرد

:::

ganji.jpgروایت عجیب عبدالله گنجی مدیر مسول روزنامه جوان وابسته به سپاه

بعد از جنگ اخیر چند برگ کاغذ در کف خیابان های تهران یافت شده که طلسم با نمادهای یهودی است.

در سال اول جنگ غزه نیز خبری از دیدار نتانياهو با متخصصان علوم غریبه درز شده بود.

چند سال پیش مقام معظم رهبری گفته بودند کشور‌های متخاصم و سرویس‌های اطلاعاتی غربی و عبری از علوم غریبه و موجودات جنی برای جاسوسی استفاده می‌کنند.

سحام نیوز نوشت:

پ.ن: عزیز برادر! مهم تر از علوم غریبه برای اسرائیل جاسوسانی هستند که از ۳۶ سال پیش در بیت رهبری، سپاه پاسداران، شورای نگهبان و صداو سیما جاخوش کردند و توانستند جایگاه رهبری و انقلاب اسلامی به آن عظمت را به لجن بکشانند...

tjen.jpg

larijani.jpg

آخرین‌بار که آفتاب گرفتم، شاید هفت سالم بود

دونالد ترامپ در واکنش به اظهارات محمدجواد لاریجانی که گفته بود او دیگر نمی‌تواند با خیال راحت در مارالاگو آفتاب بگیرد، گفت: «خیلی وقت است که این کار را نکرده‌ام.

نمی‌دانم، شاید آخری بار حدودا هفت سالم بود. خیلی هم اهل آفتاب گرفتن نیستم.» او افزود: «مطمئن نیستم، اما فکر می‌کنم که تهدیدی وجود داشته باشد.»

:::

farkhondeh.jpgویژه خبرنامه گویا

یکی از پیامدهای جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران، دوقطبی شدن فضا میان مخالفان نظام جمهوری اسلامی است. بسیاری از مخالفان، حساب تجاوز نظامی بیگانه را با اختلافات داخلی با حکومت، جدا کردند. گروهی دیگر، چه در طیف هواداران پادشاهی و چه در طیف جمهوری‌خواه و انقلابی، خود را ملزم به این مرزبندی روشن میان دشمن خارجی و داخلی ندانستند و برعکس، این حمله را فرصتی برای مبارزه با نظام ضربه‌خورده حاکم و بلکه تمام کردن کار آن ارزیابی کردند.

در تاریخ، و به‌ویژه در تاریخ معاصر کشور ما، درباره کمک گرفتن از دولت‌های بیگانه یا حمایت از حمله خارجی برای برانداختن نظام مستقر، داوری سختی شده است. اما حداقل، چنین سوی‌گیری‌ای از سوی کسانی که از حمله اسرائیل و آمریکا به کشور دفاع کردند و آن را فرصت ارزیابی کردند و نه تهدید، اغلب آشکار و علنی بود.

نوع دیگری از سوگیری اما هست که با تجاوز به زبان و تحریف معنای کلمات صورت می‌گیرد. رهبران سیاسی کشور «اشغالگر» خوانده می‌شوند. کشورِ آغازکننده حمله نظامی به خاک کشور، خود را «آغازگر جنگ» قلمداد نمی‌کند. چنین نوع تهی‌سازی واژگان از معنای خود، یا از روی ناآگاهی و غلبه هیجان و احساس در تحلیل سیاسی انجام می‌گیرد، و یا آگاهانه و برنامه‌ریزی‌شده است برای قبح‌زدایی از حمله بیگانه به کشور و ترویج خشونت برای تحولات سیاسی.

هنگامی‌که هر دو نوع سوگیری نام‌برده در یک رسانه فارسی‌زبان خارج از کشور، به‌طور مشخص تلویزیون ایران اینترنشنال - که روش و منش‌اش این روزها از سوی بسیاری از فعالان سیاسی و چهره‌های مدنی مورد انتقاد شدید قرار گرفته و حتی دعوت به بایکوت کردن این رسانه کرده‌اند - بازتاب یابد (چه از سوی خودِ رسانه و چه از سوی مفسران یا کارشناسان مهمان)، موضوع خطیرتر از موضع‌گیری یک شخصیت یا دفاع یک نیروی سیاسی از تجاوز بیگانه به کشور می‌شود.

سردار سرافراز وطن

| No Comments

tajzadeh.jpgبه نام خدا

مصطفی تاجزاده

آقای محمدباقر بختیار، از فرماندهان محورهای میانی جبهه غرب در طول جنگ هشت‌ساله و عملیات فتح‌المبین و از هم‌رزمان شهید حسین خرازی است که متحمل جراحت‌های متعدد شیمیایی و گلوله و ترکش در عملیات والفجر ۸ و حلبچه شده است. وی از بیماری‌های قلبی، گوارش، دیابت، فشار خون، پروستات، نارسایی کلیوی، فلج عصب ۵ و ۶ چشم چپ بر اثر عارضه مغزی و بیماری‌های تنفسی بر اثر عوارض گاز شیمیایی در جبهه رنج می‌برد.

▫️آقای بختیار در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۴۰۳ به‌دنبال شرکت در تجمع اعتراضی به ادامه حصر ظالمانه رهبران جنبش سبز بازداشت و به دوسال حبس محکوم شد. حالِ او که در بند امنیتی از دریافت داروهای خود و رسیدگی جدی پزشکی محروم گردیده بود، در ایام بازجویی روبه وخامت رفت و با نام مستعار در بیمارستان بقیه‌الله بستری شد.

▫️آقای بختیار پس از اجرای حکم در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۴۰۴ به طور مکرر برای دریافت منظم داروهای خود که از سوی خانواده و با هزینه‌ی شخصی تامین می‌شد با مشکل مواجه گردید.

▫️پس از بمباران وحشیانه زندان اوین توسط ارتش متجاوز اسرائیل و انتقال زندانیان به زندان «تهران بزرگ»، متاسفانه تهیه دارو برای او سخت‌تر شده است. گذشته از مسافت طولانی محل سکونت در تهران تا زندان که امکان تحویل حضوری دارو را برای خانواده‌ی وی دشوارتر کرده است، مقام‌های زندان از دریافت داروهای ویژه این سردار سرافراز وطن تاکنون خودداری کرده‌اند.

▫️این‌درحالی‌است که اساساً مجازات محمدباقر بختیار به اتهام شرکت در تجمع اعتراضی سکوت مقابل دانشگاه تهران، باتوجه به اعلام قبلی بانیان اجتماع به وزارت کشور و مطابق با اصل ۲۷ قانون اساسی، فاقد توجیه قانونی و اخلاقی است. جای آقای بختیار که باوجود سوابق درخشان جانبازی، از پذیرفتن هرگونه امتیاز و امکانی از سپاه و دولت از هنگام جانبازی تاکنون خودداری کرده است، زندان نیست. به‌ویژه اکنون که با بیماری‌های متعدد و با مخاطرات جدی ناشی از عدم رسیدگی به‌موقع پزشکی و دارویی روبه‌روست.

▫️امیدوارم حاکمیت آن‌قدر فهم و درایت و انسانیت داشته باشد تا به وضع این جانباز شریف رسیدگی عاجل کند و با آزادی فوری وی، کمی از جفایی را که به ایشان کرده است جبران کند.

تیرماه ۱۴۰۴- زندان اوین

Ata_Houdashtian.jpgاختلات معنا در مفهوم وطن دوستي

ديده ايم كه حکومتی كه در معرض تهاجم یک کشور بیگانه قرار ميگيرد، مردمان خود را به بسيج عمومي جلب ميكند تا از هرآنچه قوای اجتماعي ست در دفاع از ميهن بهره گیرد. مفهوم "جنگ ميهني" هم حكومت و هم مردم را در بر می گیرد. رژیم اسلامی تلاش دارد تا در مقابله با تهاجم اسرائیل، این ستيز نظامي را يك «جنگ ميهني» جلوه دهد و در تبلیغات خود، از ملی گرایی بگونه حیله گرایانه ای بهره جوید.

ملی گرایی دمکراتیک در برابر ناسیونالیسم حیله گر

این رژیم که نتیجه سیاست جنگ افروزش را می بیند و زیر حملات اسرائیل درمانده شده، از همان مردمی که دهه ها سرکوبشان کرده است، میخواهد به نام «دفاع از میهن»، از وی حمایت کنند؟ این ناسیونالیسم حیله گر، دست مایه ساختار درمانده ایست که برای ادامه حیاتش به گوشت دم توپ نیاز دارد.

نیروهای وطن دوست، ملی گرا و دمکراسی خواه میدانند که ناسیونالیسم حکومتی رژیم اسلامی یک جعل تاریخی ست، و هدفی جز بهره بری از وضع موجود و ابزار سازی از مردم برای ادامه بقا خود ندارد. به محض اینکه نظام مجددا به ثبات برسد (که احتمالش نزدیک به صفر است)، بر شدت سرکوب های خود می افزاید. رژیم حتی در دوران جنگ به سرکوب ادامه داد.

برعکس، ملی گرایی ما دمکراتیک، تکثر گرا و شامل است. شامل همه مردمان ایران، از همه اضلاع مسلم جامعه ایرانی ست. این ملی گرایی شهروند گراست. وطن را مقصد و سکولاریسم دمکراتیک را امکانی برای برپایی توسعه و آبادانی میهن میداند. هیچ برتری میان گروه های مردمی (بخوان قوم، ملیت، اتنیک) نسبت به یک دیگر، وجود ندارد. در ایران ما، هر واحد انسانی تنها و تنها یک «شهروند» است و دارای حقوقی برابر. نمایندگان همه گروه های مردمی در تدوین قانون اساسی، تشکیل دولت و مجلس موسسان آینده شرکت خواهند کرد، به آن جهت که حس مالکیت و تعلق در عمل در همه گروه های مردمی پدید آید. اما اینهمه با فکر و منش رژیم اسلامی و ناسیونالیسم حیله گر آن، سالهای نوری فاصله دارد.

shabazi.jpgزندگی چریکی مقامات از زبان محقق نزدیک به وزارت اطلاعات

ایران اینترنشنال - عبدالله شهبازی، مدیر سابق موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی (منسوب به وزارت اطلاعات) درباره وضعیت حکومت ایران پس از جنگ ۱۲ روزه نوشت فضای کشور در دست «قدرت متخاصم» است و مقام‌های جمهوری اسلامی شبیه اعضای گروه‌های چریکی مخفی باید هر شب خانه امن عوض کنند.

شهبازی که یک دهه همکاری نزدیکی با وزارت اطلاعات داشت،‌ در حساب شبکه ایکس خود نوشت مقام‌های جمهوری اسلامی باید وسایل ارتباطی مثل موبایل را از «بیم ترور» از خود دور کنند.

این عضو سابق حزب توده، که پس از بازداشت در سال ۱۳۶۱ و پس از تشکیل وزارت اطلاعات، نقش پررنگی در پژوهش‌های وزارت اطلاعات داشته، اضافه کرد «اکنون روشن شده که علاوه بر نیروی هوایی و موشکی و ریزپرنده، نیروی فعالی از شبکه ایرانی موساد بر روی زمین فعال است. نمی‌دانم این وضعیت دوگانه تا کی دوام می‌آورد؟»

با این حال، پس از آنکه نوشته شهبازی در رسانه‌ها بازتاب یافت، او در متن دیگری نوشت که عضو وزارت اطلاعات نبوده‌ اما در ساختمان این وزارتخانه کار می‌کرده‌ است.

instalarge.jpg

:::

عبدالله شهبازی در شبکه ایکس با انتقاد از معرفی خود به عنوان محقق سابق وزارت اطلاعات نوشت که «هیچ‌گاه عضو وزارت اطلاعات نبودم» اما به دلیل پرفروش بودن کتاب‌هایم مقام‌های حکومت ساختمانی را سال ۱۳۶۷ برای موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در اختیارم قرار دادند.

به گفته او، بعدا سند این ساختمان و عنوان موسسه پژوهشی به نام وزارت اطلاعات انتقال یافت.

این محقق کتاب‌هایی درباره تاریخ حکومت پهلوی، حزب توده ایران و همچنین تاریخ جمهوری اسلامی دارد.

یکی از کتاب‌های او شامل اعترافات اخذشده از حسین فردوست، رییس دفتر‌ ویژه اطلاعات دربار حکومت پهلوی و کتاب دیگرش درباره نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده است که با همکاری امنیتی با جمهوری اسلامی منتشر کرد.

او در دوره‌ای با دستور خامنه‌ای به امکانات و ساختمان بنیاد مستضعفان نیز دسترسی داشته است.

:::

18tir.jpgدر تاریخ معاصر ایران، لحظاتی وجود دارد که به‌رغم گذشت سال‌ها، همچنان زنده، تأثیرگذار و الهام‌بخش باقی مانده‌اند. جنبش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ یکی از این لحظات است. جنبشی که در بطن آن، جوانانی ایستاده بودند که به‌جای تسلیم در برابر استبداد، ندای آزادی و عدالت را از خوابگاه‌های دانشجویی تا خیابان‌های تهران طنین‌انداز کردند.

در میان آن نسل، نام‌هایی ماندگار شدند:

عزت‌الله ابراهیم‌نژاد، که با شلیک مستقیم جان باخت.

سعید زینالی، که پس از بازداشت ناپدید شد و هرگز بازنگشت.

و اکبر محمدی، که مقاومت را تا آخرین نفس ادامه داد و در زندان، خاموش شد؛ اما نامش هرگز خاموش نماند.

آغاز از صنف، گذر به سیاست

پیش از آن تابستان ملتهب، در دانشگاه‌های تهران و بهشتی، صدای تازه‌ای به گوش می‌رسید؛ صدای جنبش صنفی دانشجویی. حرکتی که با خواست‌های مشخص، مدنی و مبتنی بر حقوق اولیه دانشجویان آغاز شد. برادران اکبر و منوچهر محمدی، از فعال‌ترین چهره‌های این جنبش بودند که با تلاش بی‌وقفه و پافشاری بر حقوق صنفی، زمینه‌ساز تصویب لایحه شورای صنفی دانشجویان در مجلس شورای اسلامی شدند؛ متنی که توسط هزاران دانشجو در دانشگاه‌های مختلف تهیه و امضا شده بود.

اما این پایان راه نبود. روح مطالبه‌گری دانشجویان، به سرعت از خواسته‌های صنفی عبور کرد و به سطحی عمیق‌تر رسید: جنبش سیاسی دانشجویی. جنبش ۱۸ تیر، تجلی همین بلوغ سیاسی بود؛ حرکتی که مرزهای دانشگاه را شکست و صدای دانشجو را به خیابان‌ها برد.

جبهه متحد دانشجویی؛ تکیه‌گاهی سکولار و مستقل

ریشه‌های این حرکت، در سال‌های قبل از ۱۸ تیر شکل گرفته بود؛ در تشکل‌هایی مستقل و سکولار نظیر اتحادیه ملی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان ایران. این اتحادیه به‌همراه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان و با حضور فعال برادران محمدی، ائتلافی به‌نام جبهه متحد دانشجویی را بنیان گذاشتند.

جبهه‌ای که مرام‌نامه‌اش با صراحت بر سکولاریسم، حقوق بشر، آزادی بیان و استقلال دانشجویی تأکید داشت. در فضایی که هنوز اصلاح‌طلبی، درون‌ساختی و محافظه‌کارانه بود، این گفتمان، فراتر از سیاست روز بود؛ گفتمانی برای فردای ایران.

Nikrooz_Azami_3.jpgبازنگری در این یادداشت که پیش‌تر نگاشته بودم، شباهت‌های معناداری با وضعیت کنونی جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای("شازده احتجاب"زمان جمهوری اسلامی) برایم تداعی کرد؛ از این‌رو، با افزودن نکاتی چند، تصمیم به انتشار آن گرفتم.

آنچه در تاریکی و پوسیدگی روایت‌شده‌ی "شازده احتجاب" می‌گذرد، بی‌شباهت به حال و روز این‌ روزهای جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای نیست؛ آینه‌ای است در برابر چهره‌ی نظامی که زوال را نمی‌بیند. و البته هشدار به کسانی که به عناوین مختلف در کنار جمهوری اسلامی، این نظام از درون پوسیده، قرار می گیرند و آزادیخواهان را به اینجا و آنجا وصل می کنند.

رمان شازده احتجاب، نوشته‌ی هوشنگ گلشیری، یکی از آثار برجسته و تأثیرگذار ادبیات مدرن فارسی است که با زبانی موجز، ساختاری نوگرا و نگاهی نمادین، لایه‌های عمیقی از تاریخ، سیاست، حافظه و هویت ایرانی را به چالش می‌کشد. در ظاهر، داستان، روایت واپسین روزهای زندگی "شازده احتجاب"، آخرین بازمانده‌ی یک خاندان اشرافی قاجاری است، اما در واقع، بازتاب زوال یک نظام اجتماعی، اخلاقی و سیاسی‌ست که همچون لایه ای پوشیده از آیینه‌ غبارآلود، تنها تصویر فروپاشی را منعکس می‌کند.

شخصیت اصلی، در فضایی بسته، خفقان‌آور و عمدتاً ذهنی، خاطرات خود و اجدادش را مرور می‌کند. ذهنیت او، سرشار از انکار، گناه، و تردید، در میانه‌ی گذشته و حال، واقعیت و توهم، تکه‌تکه شده است. شازده نه‌تنها قربانی گذشته است، بلکه خود نیز تداوم‌دهنده‌ی همان چرخه‌ی خشونت، سرکوب و سکوتی‌ست که در این خاندان تکرار شده است.

evin.jpg- شهریار براتی، زندانی سیاسی، روایتش درباره حمله اسرائیل به زندان اوین را منتشر کرده و نوشت در حمله دفتر رییس بند و ساختمان بهداری به‌طور کامل تخریب شدند و یکی از کارکنان زن بهداری در پی این حادثه دچار قطع عضو شد

- مهدی محمودیان، زندانی سیاسی، در شبکه‌های اجتماعی روایت شهریار براتی از وقایع پس از حمله به اسرائیل را منتشر کرده است

- براتی همچنین اعلام کرد که زندانیان سیاسی اجساد نیروهای امنیتی، از جمله بازجوها، را از بند ۲۰۹ خارج کردند

:::

انجیر اوین و موشک‌های اسراییل

خاطره شهریار براتی، زندانی سیاسی از روزی که اوین مورد حمله اسراییل قرار گرفت.

یک سال پیش به خدای ابراهیم قسم خوردم که عصای موسی در اوین را خواهد شکافت. این پیش‌بینی شیطانی، مانند دیگر پیش‌بینی‌هایم درست از آب درآمد...

باید سزاوار و پذیرای چه رنجی بوده باشیم که در بند اوین شاهد اصابت موشک‌های اسراییل باشیم؟

بعد از آن‌که موشک‌ها اصابت کرد، میان دود و سرفه، میان آوار و خون به‌سوی محمد نجفی دویدم تا او را سالم یافته باشم؛ سالم بود. در کمال سرگشتگی با هم به کریدور رفتیم، چراغ‌ها چون چشم‌های دوزخیان چشمک می‌زدند. محمد می‌خواست از پنجره بیرون را ببیند. قدش نرسید. چه را می‌خواستی به تماشا بنشینی محمد؟! آزادی را؟ نه! آوار را. به راستی که قدما نه به آزادی رسیدند نه به آوار...

گفت قلاب بگیر. برایش گرفتم. چیزی ندید. دود سیاه نمی‌گذاشت، به پایین رفتیم. دفتر رییس بند متلاشی شده بود. بهداری متلاشی شده بود. پای زنی که در بهداری کار می‌کرد، قطع شده بود، اوین، غزه شده بود...

زندانیان سیاسی از ۲۰۹ اجساد بازجوها را بیرون می‌کشیدند... بازجوها، بازجوها! زندگانشان به ما نگاه می‌کردند. میان دو دشمن ایستادند؛ اسراییل و زندانیان سیاسی. و این نفرینی است جاودان برای آنان. پرسیدم! بنیادین پرسیدم: نگاه ما درد بیشتری داشت یا موشک اسراییل؟!

با محمد نجفی و مهدی محمودیان به همه سالن‌های بند ۴ سر زدیم. به زندانیان دلداری دادیم. آقا مهدی می‌گفت: «روحیه را باید حفظ کرد، بالاخره همدیگر را داریم.»

مدتی بعد گفتند جمع کنید تا منتقل شوید. شب شد. نزدیک به شب، هنوز در حیاط کمی نور بود. هیچ‌کس در حیاط نبود، همه مثل اسرای جنگی در صف بودند با دستبند و پابند... دو به دو راه می‌رفتند. پیرمردها می‌لنگیدند. پیش از پابند شدن محمد را دوباره گم کردم. دوباره یافتمش. موحش‌ترین یافتن زندگی‌ام؛ در حیاط سالن ۳ انجیر اوین را بغل کرده بود و هق‌هق گریه می‌کرد؛ به حال ما، به حال انسان، به حال تاریخ، به حال آن همه نام روی آجرها.
جنگ است و محمد در آغوش انجیرش، جنگ است و محمد در آغوش دارش.

شهریار براتی
زندان تهران بزرگ، تیپ ۲، سالن ۹
۱۴۰۴.۴.۴

faghih.jpgحرکت ناوگانی مرکب از هفت فروند بمب‌افکن فوق‌سنگین و دورپرواز B2، به‌همراه ده‌ها فروند جنگنده، سوخت‌رسان، هواپیمای پشتیبانی و شناسایی، بدون تردید با اطلاع کامل دولت‌های روسیه و چین انجام شده است. چرا که چنین ناوگانی، که بالقوه توان حملات هسته‌ای دارد، بدون هماهنگی حداقلی با قدرت‌های جهانی، ممکن است موجب یک محاسبه‌ی اشتباه فاجعه‌بار شود.

حمله انجام شد و هیچ واکنش مؤثری هم از سوی این کشورها برای جلوگیری از این حمله‌ها صورت نگرفت.

سؤال عقلانی مهمی که پس از این تحلیل منطقی باقی می‌ماند این است:

آیا سیاست نگاه به شرق، و تباه کردن آینده‌ی ده‌ها میلیون ایرانی در چنبره‌ی هزاران تحریم و نهایتاً زمینه‌سازی برای حملات ویرانگر به خاک ایران، تجلی نوعی ولایت هوشمندانه فقیه است؟

پیش از این حمله‌ی مستقیم و مرگبار به خاک ایران، ده‌ها حمله‌ی اسرائیل به نیروهای ایرانی در سوریه انجام شده بود. سکوت کامل روسیه در پایگاه نظامی لاذقیه برای جلوگیری از این حمله‌ها، چرا هیچ هشدار یا زنگ خطری برای فرماندهان نظامی ایران ایجاد نکرد؟

چرا کسی نپرسید که اگر خاک کشور مورد حمله‌ی مستقیم آمریکا و اسرائیل قرار گیرد، ممکن است با همان وضعیتی روبه‌رو شویم که نیروهای ایرانی در سوریه با آن مواجه بودند؟

آیا ده‌ها فروند جنگنده‌ی میگ و سوخو، که روزانه حجم عظیمی از بودجه‌ی نظامی کشور را برای آماده‌سازی و به‌روز نگه‌داشتن می‌بلعند، تاکنون حتی یک پهپاد ۱۰۰ دلاری را سرنگون کرده‌اند؟

اکنون خبر رسیده که وزیر دفاع ایران با سفر به چین، در حال نهایی‌کردن قرارداد خرید جنگنده‌ی مدرن چینی است.

آیا واقعاً نظامیان ایران نمی‌دانند که این جنگنده‌ها، با بهره‌گیری از آخرین تکنولوژی‌های ارتباطی در سامانه‌های ناوبری‌شان، در نهایت دارای «کلید مرگ» هستند تا در صورت تعارض با منافع فروشنده، از کار بیفتند؟

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

در روز ۴ ژوئیه امسال، همزمان با روز استقلال آمریکا، ایلان ماسک با اعلام تشکیل «حزب آمریکا» بار دیگر توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد. این اعلام پس از نظرسنجی‌ای در شبکه اجتماعی تحت مالکیت خودش، ایکس یا توییتر سابق، صورت گرفت که در آن، ۶۵ درصد از یک‌میلیون شرکت‌کننده، خواهان شکل‌گیری یک حزب جدید سیاسی خارج از دوگانه سنتی جمهوریخواه- دموکرات بودند. ماسک با انتقاد از تصویب بسته ۳/۳ تریلیون دلاری دولت ترامپ، آن را «برده‌داری بدهی» خواند و گفت زمان آن رسیده است که سیاست از انحصار دو حزب خارج شود. این موضع‌گیری، نه‌فقط یک ژست رسانه‌ای، بلکه بازتاب تغییری عمیق‌تر در معماری سیاست مدرن است.

در عصر مشارکت مستقیم، جریان آزاد اطلاعات و رشد سریع هوش مصنوعی، تصور اینکه سیاست همان الگوهای قرن بیستمی را حفظ خواهد کرد، ساده‌انگارانه است. فناوری در حال بازتعریف همه چیز است؛ از رسانه تا اقتصاد، از آموزش تا پزشکی؛ و سیاست نیز در برابر این تحول مصون نخواهد بود. دیگر الزامی نیست که مردم از طریق واسطه‌ها، لابیگران یا ساختارهای دیرپای حزبی وارد گفتگو با قدرت شوند. همان‌گونه که «اوبر» خدمات تاکسیرانی را متحول کرد و آمازون خرده‌فروشی را، ممکن است جریان‌های نوظهور مانند حزب آمریکا در مسیر تحول سیاست نیز نقش ایفا کنند.

این تحول الزاماً به معنای حذف ساختارهای سنتی نیست. اما واقعیت آن است که سیاستمداران حرفه‌ای، بیش از گذشته، با کارشناسان، فناوران و چهره‌هایی رقابت می‌کنند که راه‌ حل‌های عملی را جایگزین شعارهای حزبی کرده‌اند. محبوبیت چهره‌هایی مانند ترامپ، که از دنیای تجارت وارد سیاست شدند، نشان داد برای بخش بزرگی از افکار عمومی، «کار بلد بودن» مهم‌تر از «سابقه دولتی داشتن» است. ایلان ماسک ممکن است نسخه‌ای نوین و فناورانه از همین الگو باشد، نه بر پایه پوپولیسم، بلکه با تکیه بر اعتبار تکنولوژیک، شبکه اجتماعی تحت مالکیت خود، و برندهای جهانی‌اش.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

با این حال، باید توجه داشت که حتی متخصصان نیز از خودخواهی، فاصله‌گیری از مردم یا ضعف در مقبولیت سیاسی مصون نیستند. اگر تخصص و تکنوکراسی بدون پاسخگویی دموکراتیک پیش برود، می‌تواند به نوعی اقتدارگرایی نرم منتهی شود. بنابراین، چالش اصلی این است: چگونه می‌توان تخصص را در فرآیندی دموکراتیک نهادینه کرد؟ این پرسشی تامل برانگیز است، و در عین حال روز به‌ روز واقعی‌تر می‌شود.

ما وارد مرحله‌ای شده‌ایم که در آن «اصالت»، «دسترسی مستقیم» و «سرعت واکنش» مهم‌تر از سلسله‌مراتب سنتی و آرایش صحنه سیاسی‌اند. مشاوران سیاسی سنتی هنوز به تولید یادداشت‌های سیاست‌گذاری یا سخنرانی‌های دقیق مشغول‌اند، در حالی‌ که یک میم، پخش زنده ویدیویی، یا حتی یک درخواست به دستیاری هوش مصنوعی می‌تواند طی چند ساعت جهت افکار عمومی را تغییر دهد. با اینهمه، نمی‌توان به‌ کلی نقش واسطه‌گری حرفه‌ای را کنار گذاشت، به ویژه در زمینه‌هایی چون قانون‌نویسی، تدوین سیاست عمومی و ایجاد تفاهم و همگرایی. اما ساختار و سبک این واسطه‌گری در حال دگرگونی سریع است.

hicks.jpgسرویس سیاسی، انصاف نیوز: ‌الهه شریف‌پور-هیکس، می‌گوید ترامپ آگاهانه از بی‌ثباتی به‌عنوان ابزاری برای مذاکره و اعمال فشار روانی استفاده می‌کند.

این بخشی از تحلیل خانم هیکس در گفتگو با انصاف نیوز، درباره‌ی اظهارات ضدونقیض و مواضع بی‌ثبات ترامپ در مصاحبه‌ها و پست‌هایی در شبکه‌های اجتماعی است.

این وکیل حقوق بشر و فعال رسانه‌ای همچنین به آینده روابط ایران امریکا و پیشنهادش دباره‌ی اینکه مواضع طرف ایرانی چگونه باید باشد نیز پرداخته است.

متن این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

انصاف نیوز: برخی نوسان در اظهارات ترامپ را برآمده از یک بی‌ثباتی در تصمیم‌گیری می‌دانند و برخی دیگر، اظهارات او و تغییراتش را بخشی از برنامه‌ای از پیش برنامه‌ریزی شده می‌دانند. از نظر شما کدامیک از این برداشت‌ها به واقعیت نزدیک‌تر است؟ تحلیل شما از رفتار و اظهارات ترامپ در مواجهه با ایران چیست؟

الهه هیکس: به‌نظر من هر دو برداشت، بخشی از واقعیت را در بر دارند، اما آنچه در رفتار ترامپ بیش از همه جلب توجه می‌کند، استفاده آگاهانه از بی‌ثباتی به‌عنوان ابزاری برای مذاکره و اعمال فشار روانی است.

ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش با اعتمادبه‌نفس چشمگیری ظاهر شده است. پیروزی قاطع در انتخابات، حمایت گسترده حزب جمهوری‌خواه، و ترس آشکار بسیاری از چهره‌های بانفوذ این حزب از او، موقعیت مستحکمی برایش ایجاد کرده است. از سوی دیگر، بخش عمده‌ای از مخالفان دموکراتش نیز، در برابر مواضع تند او، به‌ویژه در قبال ایران و اسرائیل، سکوت اختیار کرده‌اند.

ترامپ چه در مورد ایران، چه در مواجهه با چین، روسیه، و حتی نسبت به متحدان اروپایی، رفتاری تناقض‌آمیز، پرنوسان و غیرقابل پیش‌بینی داشته است. اما این نوسانات، در بسیاری موارد، نه از آشفتگی ذهنی یا تصمیم‌گیری لحظه‌ای، بلکه از استراتژی‌ای حساب‌شده برای اعمال فشار حداکثری و مذاکره از موضع قدرت ناشی می‌شود.

در قبال ایران، او بارها از آمادگی برای گفت‌وگو بدون پیش‌شرط سخن گفته، و هم‌زمان، از تحریم‌های سنگین و در نهایت، متأسفانه اقدام نظامی علیه ایران استفاده کرده است.

این تضادها را نباید صرفاً به بی‌منطقی یا بی‌ثباتی شخصی نسبت داد؛ بلکه باید آن را بخشی از دیپلماسی ضربه‌زننده و غیرقابل پیش‌بینی دانست، روشی که هدفش، فرسایش طرف مقابل و کشاندن او به واکنش‌های احساسی، شتاب‌زده یا اشتباه است.

iranian.jpgیورونیوز - دونا کاشانیان، زن ۶۴ ساله‌ای که در ماه ژوئن هنگام باغبانی در حیاط خانه‌اش در نیواورلئان توسط ماموران اداره مهاجرت آمریکا بازداشت شده بود، در هفته جاری با مداخله رهبر اکثریت جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آزاد شد. خانم کاشانیان در ۴۷ سال گذشته ساکن آمریکا بوده و همسر و دخترش هم شهروند این کشور هستند.

دونا کاشانیان یک سال پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ با ویزای دانشجویی به آمریکا مهاجرت کرده بود و پس از انقلاب، به دلیل حمایت پدرش از محمدرضا شاه پهلوی از آمریکا درخواست پناهندگی کرد، اما این درخواست رد شد. او اگرچه سال‌هاست که با یک شهروند آمریکایی ازدواج کرده و صاحب یک دختر شده است، با این حال، پیگیر پرونده خود نبوده و همچنان به صورت غیرقانونی در آمریکا زندگی کرده است.

به گفته خانواده و وکیل خانم کاشانیان، او تا زمانی که به‌طور منظم با مقامات مهاجرتی دیدار می‌کرد، اجازه اقامت در آمریکا را داشت و همواره بدون وقفه به این تعهد عمل کرده بود.

در پی موجی از حمایت‌های مردمی از خانم کاشانیان، استیو اسکالیس، نماینده منطقه اول ایالت لوئیزیانا از جمله حومه‌ نیواورلئان و رهبر اکثریت جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان آمریکا گفت که از وزارت امنیت داخلی خواسته است تا به خانم کاشانیان «فرصتی منصفانه» بدهد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

دونا کاشانیان در دهه ۱۹۸۰ و در زمان دانشجویی در حالی که به عنوان متصدی بار کار می‌کرد، با همسرش آشنا شد. او به طور داوطلبانه در برنامه‌های سازمان Habitat for Humanity شرکت می‌کرد و در یوتیوب آموزش‌های آشپزی ایرانی می‌داد.

wedding.jpg

مراسم ازدواج خانم کاشانیان

:::

آقای اسکالیس گفت که باید بر اساس «سوابق زندگی و جایگاه اجتماعی» خانم کاشانیان درباره او قضاوت شود.

استیو اسکالیس گفت: «وقتی او بازداشت شد، بررسی کردیم و گفتیم که آیا اداره مهاجرت در این مورد درست و بی‌طرفانه به ماجرا نگاه کرده است و بعد، آن‌ها دوباره موضوع را بررسی کردند.»

9-3.jpgایران وایر - پس از پایان جنگ ۱۲روزه، کارگروه بررسی و تدوین فهرست دارویی کشور در جلسه‌ای اعلام کرد که ۸ دارو جدید به فهرست دارویی کشور اضافه شده است.

دبیر این کارگروه، «نازیلا یوسفی»، به خبرگزاری «مهر» گفت که سه دارو مهم برای مقابله با تشعشعات هسته‌ای، دو دارو ضد سرطان، یک دارو مربوط به درمان بیماری ام‌اس، یک دارو بیماری نادر متابولیک و یک دارو ضدچاقی وارد فهرست شده‌اند.

این داروها که دارای تاییدیه‌های بین‌المللی هستند، بر اساس معیارهای هزینه-اثربخشی به نظام سلامت ایران اضافه شده‌اند و قرار است طی هفته‌های آینده به بازار عرضه شوند.

یوسفی همچنین اعلام کرد که در این جلسه تغییراتی در دسترسی داروها نیز صورت گرفته و دو دارو از فهرست بیمارستانی خارج شده و مجوز توزیع در داروخانه‌های عادی را دریافت کرده‌اند.

:::

safsari.jpgبیژن صف سری - ویژه خبرنامه گویا

می‌گویند پایان دیکتاتورها شبیه به هم است. همیشه فکر می کنم این جمله ضمن آن‌که واقعیت است، یک شعار ژورنالیستی هم هست . اما همین چند شب پیش که فیلم سقوط را دیدم که ماجرای دوازده روز آخر زندگی هیتلر را به تصویر کشیده است، دیدم چقدر این جمله می‌تواند مصداق داشته باشد. صحنه‌ها یکی‌یکی از برابر چشمانم گذشتند؛ صحنه‌های آلمان سال ۱۹۴۵، که شباهت عجیبی با صحنه‌های این روزهای ایران ۱۴۰۳ هجری شمسی دارد.


چه شباهتی‌ست میان آن فریادهای بی‌حاصل در پناهگاه زیرزمینی برلین و نطق‌های متزلزل در بیت رهبری تهران. گویی تاریخ، این نمایشنامه‌ی تکراری را با بازیگران جدید اما نقش‌های قدیمی بازنویسی کرده است.


این روزها جمهوری اسلامی بیش از همیشه درگیر بحران هویت و ترس از فروپاشی است. هرکس حرفی می‌زند، اما بیشترشبیه گل به خودی زدن است تا دفاغ ازنظام . از مداح هفت‌تیرکشی که به دستور ولی‌نعمتش آهنگ «ای ایران» را با تحریف می‌خواند، تا رئیس‌جمهوری که تنها افتخارش وفاداری کورکورانه به رهبر است. لحن مصاحبه‌های رجال جمهوری اسلامی دیگر نه از موضع قدرت، که از سر استیصال است. لرزش در کلماتشان، سکوت‌های کشدار میان جملات و شعارهایی که حتی از نظر طرفدارنشان هم مسخره می آید.


اما در این وانفسا مردم دل‌زده‌اند، خشمگین‌اند، دیگر به وعده‌های اصلاح یا امیدهای مصنوعی دل نمی‌بندند. ورژیم مانند هر حکومت دیکتاتوری در طول تاریخ در حالیکه در حال فرو پاشی است همچنان بر طبل اقتدار می‌کوبد.


هیتلر در آخرین روزهای عمرش، خود را با حلقه‌های وفاداران محاصره کرده بود که جرأت گفتن حقیقت را نداشتند. او هم تا آخرین لحظه باور نمی‌کرد که پایان نزدیک است. اما وقتی مطمئن شد رفتنی است شکست را پذیرفت، وچاره‌ای جز خودکشی ندید. کاری که خامنه‌ای و یارانش نه شهامت پذیرش مسئولیت شکست رادارند و نه جسارت پایان دادن به زندگی ننگین شان.


این طنز تلخ تاریخ است که دیکتاتورها همیشه دیر می‌فهمند، و وقتی بفهمند، دیگر نه مجالی برای اصلاح است، نه فرصتی برای نجات.


جمهوری اسلامی نیز، با تمام ادعای ولایت الهی داشتنش ، در همان مسیری قدم بر می دارد که مستبدان دیگر رفتنه اند و عاقبت سقوط کرده‌اند. پایان این مسیر نه عزت است و نه افتخار، که انزوا، ترس، و سقوط است در سیاه‌چاله‌هایی که خود ساخته‌اند.

saddamShah.jpgایران اینترنشنال - روزنامه اورشلیم پست در گزارشی تحلیلی به یک فصل کمتر شناخته‌شده تاریخ خاورمیانه پرداخته و نوشته است تصمیمی که در سکوت، با احتیاط و از روی حسن نیت اتخاذ شد، سرنوشت یک ملت و کل منطقه را تغییر داد. صدام حسین می‌توانست همه‌چیز را عوض کند.

اورشلیم پست سه‌شنبه ۱۷ تیر در گزارشی نوشت که در چرخشی طعنه‌آمیز از تاریخ، دیکتاتور عراقی که بعدها مسئول مرگ‌های بی‌شمار در سراسر خاورمیانه شد، زمانی فرصت داشت تا روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران را از میان بردارد و شاید منطقه را از ۴۶ سال جمهوری اسلامی، بحران گروگان‌گیری در تهران، و حتی جنگ ایران و عراق نجات دهد.

در دنیای پیچیده سیاست قدرت در خاورمیانه، لحظاتی وجود دارد که به فراموشی سپرده می‌شود؛ لحظاتی که تنها در حافظه جاسوس‌ها، وزیران و پادشاهان باقی می‌ماند.

یکی از این لحظات، به‌نوشته اورشلیم پست، به دهه ۱۹۷۰ بازمی‌گردد؛ زمانی که صدام حسین، که آن زمان معاون رییس‌جمهوری عراق بود اما عملا قدرت اصلی کشور را در دست داشت، به‌گفته برخی از تبعیدیان ایرانی، ماموران اطلاعاتی سابق و زندگی‌نامه‌نویسان آن دوران، پیشنهادی خارق‌العاده به شاه ایران داد: ترور روح‌الله خمینی، آخوندی تبعیدی که از گوشه‌ای غبارآلود در نجف علیه رژیم پهلوی فعالیت می‌کرد. اما شاه این پیشنهاد را رد کرد.

بر اساس گزارش اورشلیم پست، این پیشنهاد به‌صورت محرمانه مطرح شد، شاید حتی در حاشیه دیداری غیررسمی در سازمان ملل. پیام روشن بود: صدام که از نفوذ روزافزون خمینی میان شیعیان عراق نگران بود، آماده بود مشکل شاه را برای همیشه «حل» کند. اما شاه گفته بود: «ما کارمان کشتن آخوند نیست.»

این لحظه در آرشیوهای رسمی ثبت نشده اما در حاشیه خاطرات و در زمزمه‌های کسانی که روزهای پایانی سلطنت را تجربه کردند باقی مانده است.

با اینکه زمان‌بندی‌های متناقض، بازسازی یک روایت دقیق را دشوار می‌سازد، شواهد کافی وجود دارد که نشان دهد اصول کلی ماجرا صحت دارد. این روایت، به‌گزارش اورشلیم پست، یکی از آن لحظات نادر «چه می‌شد اگر» است که تاریخ بر لبه تیغ ایستاده بود.

از نجف تا پاریس؛ خمینی ناپدید نشد، بلکه پررنگ‌تر شد

خمینی از سال ۱۳۳۲ به‌دلیل سخنرانی تند علیه «انقلاب سفید» شاه که آن را خیانت به اسلام و خدمت به امپریالیسم غرب می‌خواند، به تبعید فرستاده شد. ابتدا به ترکیه رفت و سپس به عراق، جایی که در شهر مذهبی نجف ساکن شد.

در حالی که شاه احتمالا امیدوار بود که او به فراموشی سپرده شود، دقیقا برعکس آن اتفاق افتاد. از خانه‌ای ساده در نزدیکی حرم امام علی، خمینی نوارهایی از سخنرانی‌هایش ضبط می‌کرد که به‌صورت قاچاق به داخل ایران فرستاده می‌شد. این نوارها که در بازارها و مساجد پخش می‌شدند، به بمب‌های سیاسی تبدیل شدند. با گسترش نفوذ او، نگرانی صدام نیز افزایش یافت.

رژیم بعثی عراق سکولار، عرب‌گرا و روز به روز اقتدارگرا‌تر می‌شد. سخنان فرقه‌ای خمینی تهدیدی مستقیم علیه تسلط بغداد بر اکثریت شیعه عراق محسوب می‌شد.

پیشنهاد رسمی از عراق؛ پاسخ منفی شاه

طبق گزارش اورشلیم پست، یک روایت می‌گوید که پیشنهاد ترور خمینی از سوی دیپلماتی عراقی به نماینده ایران در سازمان ملل منتقل شد، آن هم در زمانی که روابط دو کشور پس از توافق الجزایر بهبود یافته بود.

اردشیر زاهدی، آخرین سفیر شاه در آمریکا، گفته است: «من در سازمان ملل بودم. وزیر امور خارجه عراق پیامی از صدام برای ما آورد. صدام به ما گزینه‌ای داد: اخراج یا حذف خمینی.»

در کتاب «روح‌الله» نوشته امیر طاهری، سردبیر پیشین روزنامه کیهان، لحظه‌ای در شهریور ۱۳۵۷ توصیف شده که هواپیمایی از عراق بدون اعلام قبلی در تهران فرود می‌آید. مسافر آن تنها یک نفر است: برزان تکریتی، برادر ناتنی صدام و ربیس استخبارات عراق. او مستقیما به کاخ نیاوران می‌رود، جایی که به‌دلیل قطع برق ناشی از اعتصاب‌ها در تاریکی فرو رفته بود.

او پیامی از صدام می‌آورد: «اعلی‌حضرت باید محکم بایستد. عراق آماده است از هر طریقی کمک کند.»

او به‌صراحت اشاره می‌کند که می‌توان ترتیبی داد تا «این آخوند مزاحم» برای همیشه حذف شود. اما شاه در پاسخ، ضمن تشکر از صدام، پیشنهاد حذف فیزیکی را رد می‌کند و می‌خواهد که خمینی صرفا از عراق اخراج شود. برزان بلافاصله موافقت می‌کند.

9-1.jpgمنوتو - اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، در پرونده فساد مالی فرزند و عروسش «هیچگونه تقصیری ندارد.»


بی‌گناهی صدیقی در حالی از سوی قوه قضاییه اعلام می‌شود، که شخص امام جمعه تهران به انتقال اموال عمومی به خود و خویشاوندانش اذعان کرده است.


در اسفند ۱۴۰۲ اسنادی منتشر شد که بر اساس آن کاظم صدیقی، که موسس و متولی «حوزه علمیه امام خمینی» نیز هست،‌ بخشی از زمین‌های این موسسه در شمال شهر تهران را به موسسه «پیروان اندیشه‌های قائم» که خود و پسرش، محمد مهدی صدیقی از موسسان آن هستند فروخته بود. عروس امام جمعه تهران نیز با عنوان «بازرس» در این موسسه مشغول به فعالیت بود.

بر اساس اسناد منتشر شده، این زمین ۴۲۰۰ متری در منطقه ازگل پایتخت که جزو اموال عمومی محسوب می شود «۱۵۰ برابر ارزان‌تر» از ارزش واقعی خود به موسسه امام جمعه تهران و فرزندش فروخته شده است.


در پی‌ افشای اسناد معامله، صدیقی ابتدا مدعی شد که امضای او جعل شده اما پس از تایید حضور او در دفترخانه رسمی طلب «بخشش» کرد. صدیقی اینبار مدعی ‍شد که انتقال مالکیت این زمین باارزش، در اثر «غفلت» و «اعتماد بی‌جای» او به اطرافیانش صورت گرفته و معامله لغو شده است. امام جمعه تهران مدعی شد برای او افراد «آشنا و ناآشنا فرقی نمی‌کند و باید به حساب افراد رسیدگی شود.»

bbcbanner.jpgدر پی ستایش هیتلر، شبکه ایکس پیام‌های هوش مصنوعی گروک را حذف کرد

بی بی سی نوشت: شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) که متعلق به ایلان ماسک است، اعلام کرد که تعدادی از پست‌های «نامناسب» حساب کاربری گروک، هوش مصنوعی خود را حذف کرده است چرا که گروک در پاسخ به سوالات کاربران شروع به ستایش آدولف هیتلر و ارائه اظهارنظرهای یهودستیزانه کرده بود.

تصاویر این پیام‌ها که در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شده است، نشان می‌دهد که این چت‌بات در پاسخ به سوال کاربران جواب داده که رهبر نازی‌ها بهترین کسی بود که می‌توانست به «نفرت‌پراکنی ادعایی علیه سفیدپوستان» پاسخ دهد.

شرکت ایکس‌ای‌آی در یک پست اعلام کرد که به محض مطلع شدن از انتشار این پیام‌ها،‌ «اقداماتی» را برای جلوگیری از انتشار محتوای نفرت‌پراکنانه از سوی این ربات انجام داده است.

«اتحادیه ضد افترا» که یک نهاد غیردولتی ضد یهودستیزی است و با تبعیض مبارزه می‌کند این پست ها را «غیرمسئولانه، خطرناک و یهودستیزانه» توصیف کرده است.

بی بی سی همچنین این تصویر از ایلان ماسک را منتشر کرد و نوشت: در ماه ژانویه، خود ایلان ماسک به دلیل حرکت دستش در جشن پیروزی روز تحلیف دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، با واکنش‌های منفی روبرو شد، برخی آن را به سلام نازی‌ها تشبیه کردند:

musksalute.jpgبی بی سی فارسی در ارتباط با تصویر بالا توضیح نداد که ماسک قبل از حرکت دستش به مردم گفته بود، قلبم برایتان می‌تپد:

musk2.jpg

واکنش کابران بی بی سی در اینستاگرام به این خبر:

comments.jpg
«سلام نازی» کوری بوکر، سناتور دموکرات!؟


:::

footballbanner.jpgاز زمین‌های چمن فوتبال در پایگاه‌های موشکی چه می‌دانیم؟

فکت نامه - انتشار تصاویر ماهواره‌ای متعدد از سایت‌های موشکی مختلف که همگی ویژگی مشابهی دارند، این پرسش را برای افکار عمومی به‌وجود آورده که آیا این زمین‌های چمن‌کاری‌شده، تصادفی‌اند یا بخشی از یک طرح سازمان‌یافته؟

برخی آن را نشانه رخنه اطلاعاتی و علامت‌گذاری تعمدی عوامل نفوذی می‌دانند و برخی دیگر آن را به حساب ابتکار (یا ساده‌انگاری) داخلی سپاه برای ایجاد امکانات رفاهی در پایگاه‌ها می‌گذارند.

فکت‌نامه ۳۵ پایگاه موشکی و پهپادی زیرزمینی یا تونلی یا روی زمینی جمهوری اسلامی ایران را بررسی کرده و از میان آنها ۲۴ پایگاه زمین فوتبال دارند و بقیه هم بیشتر در مناطق صعب‌العبوری هستند که امکان ساخت زمین فوتبال در آنها نیست.

تعدادی از پایگاه‌هایی که زمین فوتبال ندارند، اتفاقا در غرب کشور بوده‌اند و هم از آنجا به اسرائیل حمله شده و هم اسرائیل دهانه‌های آنها را هدف قرار داده است.

هدف ساخت زمین فوتبال در نزدیکی پایگاه‌های موشکی چیست؟

در پایگاه‌های موشکی، پرسنل باید برای مدت طولانی در محیطی ایزوله و معمولا در دل کوه و بیابان، زندگی کنند. برای همین فراهم آوردن شرایطی که بتوان زندگی را مطلوب‌تر کند، یکی از فاکتورهای مهم برای عملکرد مناسب پایگاه است. در دنیا در مکان‌های مشابه، امکانات تفریحی و ورزشی مطلوبی در کنار پایگاه برپا می‌شود. برای نمونه، یک کاربر نزدیک به جمهوری اسلامی ایران، دو پایگاه یکی در چین و دیگری در عربستان را نشان می‌دهد که امکانات ورزشی مشابهی برای پرسنل دارد.

زمین چمن، درخت اکالیپتوس و تئوری الی کوهن

با این‌حال یکی از ترندهای مهم اینترنت حداقل در توییتر و اینستاگرام، اشاره به روش الی کوهن، جاسوس مشهور اسرائیل در دهه ۱۹۶۰ است که به بالاترین رده‌های امنیتی در سوریه رسیده بود. او پیش از جنگ شش‌روزه به ارتش سوریه پیشنهاد داده بود که برای ایجاد امکانی برای استراحت سربازان سوریه، در محل سنگرهای‌شان در جولان، درخت اکالیپتوس بکارند. این درخت‌های اکالیپتوس بعدا به علامتی تبدیل شد که ارتش اسراییل با استفاده از آنها بتواند اهدافش را پیش از شروع جنگ، دقیقا شناسایی کند. برای همین این گمانه مطرح شده که آیا این زمین‌ های فوتبال می‌تواند چنین کاربردی داشته‌باشد؟

fflarge.jpg
در پاسخ باید گفت، به‌هیچ وجه نمی‌توانیم بگوییم که اسرائیل چطور این مکان‌ها را شناسایی کرده‌است. اما با توجه نوع و گستردگی عملیات اسرائیل و به‌خصوص نیروهای امنیتی آن در سطح شهر تهران (برای نمونه کشته‌شدن سردار علی شادمانی در کوه‌های سمت آبشار تهران) می‌توان گفت، اسرائیل به راحتی دسترسی‌های دقیق‌تری برای ردیابی مکان دقیق این پایگاه‌های موشکی دارد.

از طرف دیگر پایگاه‌های مهم موشکی سپاه به‌خصوص در غرب کشور وجود دارد که از آنها مستقیما به اسرائیل حمله هم شده‌است، اما زمین فوتبال ندارند و در جنگ از بین رفته‌اند. پس اسرائیل حتی اگر در یک عملیات نفوذ اطلاعاتی، با زمین‌های چمن فوتبال، پایگاه‌های موشکی را علامت‌گذاری هم کرده‌باشد، روشی مستقل از زمین‌های فوتبال برای شناسایی دارد که ممکن است تصاویر ماهواره‌ای، ‌رصد میدانی یا فعالیت سایبری باشد.

عقل سلیم در چنین مواردی ابزاری دارد که به آن «تیغ اوکام» (اصل اختصار تبیین) می‌گویند. تیغ اوکام، ابزاری برای حذف فرضیه‌ای که پیش‌فرض‌های زیادی دارد و پیچیده‌تر است به نفع فرضیه ساده‌تر است. براین اساس می‌توان گفت ادعای اینکه این زمین‌های فوتبال، برنامه اسرائیل برای شناسایی پایگاه‌های موشکی باشد، کمتر از این است که اینها صرفا تاسیساتی برای رفاه پرسنل موشکی بوده‌باشد.

amaleh.jpgاعلام جرم دادستان مرکز استان گیلان علیه عضو شورای اسلامی شهر رشت

در پی درج مطالبی در صفحه شبکه اجتماعی یکی از اعضای شورای اسلامی شهر رشت، دادستان مرکز استان با تشکیل پرونده قضایی دستور احضار وی را صادر کرد. در پی اعلام جرم صورت‌گرفته و تشکیل پرونده قضایی فرد مورد اشاره از باب تشویش اذهان عمومی احضار شده است.

من آدم طنازی هستم!

رضا عاشری در یک استوری توهین به پزشکیان و درخواست از اسرائیل برای ترور او را یک شوخی خواند و نوشت: من آدم طنازی هستم...

sotry2.jpg

bbc.jpgبی بی سی - این ویدیوها از ورود معترضان به ساختمان بورس تهران منتشر شده است. در این ویدیوها شنیده می‌شود که فردی می‌گوید «بدبخت شدم».

گزارش‌های رسانه‌های ایران حاکی است «فضای منفی بازار که از ابتدای هفته شروع شده بود، هنوز ادامه دارد.» مدیرعامل بورس تهران دو روز پیش از این در تاریخ ۱۶ تیر خبر از ارائه بسته حمایت از بازار سرمایه داده بود.

محمود گودرزی گفته بود: «در دوران جنگ، اولویت اصلی حفاظت از دارایی‌های سهام‌داران بود. در هفته‌ گذشته، نقدشوندگی اولویت داشت و اکنون نوبت ثبات است.»

:::

raefipour.jpg

اعتراض رائفی‌پور به ادعای هدف قرار دادن اف ۳۵ اسرائیل: دروغ پخش نکنید

علی‌اکبر رائفی‌پور، سخنران اصولگرا، در واکنش به ادعاهای مطرح شده درباره‌ی هدف قرار دادن چند جنگنده‌ی F35 اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه در ایکس نوشت:

شما رو بخدا دروغ پخش نکنید
کدام اف ۳۵؟
اگر سند متقنی وجود دارد بسم الله و الا همان بهتر که چیزی نگویید
برای عده ای ذره ای بازیچه‌شدن آبروی رسانه ها و انسان-رسانه های انقلابی اهمیت ندارد
در لحظه می خواهند یک بُرد رسانه‌ای داشته باشند و تمام
آن دو روز تحلیل های مربوط به هواپیمای اوکراینی خاطرتان هست؟
مگر مشرق نیوز نگفت اعترافات خلبان اسرائیلی را پخش خواهند کرد؛ چه شد؟
گفتند آقای رئیسی زمینی در مسیر تبریز است
گفتند خبر شهادت سید حسن نصرالله دروغ است.
بس کنید!

در همین زمینه: ایشون توضیح می دهند: میدانید چرا عکس لاشه جنگنده اف-۳۵ اسرائیل منتشر نشد؟

:::

grossy.jpg

دری نجف آبادی امام جمعه اراک: آقای گروسی اومده چای مارو خورده، پلوی مارو خورده، مرغای مارو خورده، سوغاتی های مارو برده ... این که نمی شه!

:::

IMG_1918.pngسدعلی، با قیام و قعود هاشمی رفسنجانی شد رهبر جمهوری اسلامی و حالا بیا جلوشو بگیر. بچه پر روی جمع آخوندا، اهل بساط و دود و دم و حال و حول و تار و رباب و شعر و اینجور چیزا با حمایت تیغ زنا و رفقای ناباب نظامی و غیر نظامی احساس لوطی گری و پهلوونی بهش دست داد اونم پهلوون پهلوونا! یَک قدر قدرتی که نه تنها ایرون، بلکه دنیا باس ازش بترسه. از همه بیشتر هم اسراییل که هیچ کاری توو دنیا نداره جز کشتن فلسطینیا و زن و بچه ی بی گناه و در یک کلمه اسراییل کودک کش! هیچی دیگه حاجی هر روز صب نعلین اش رو به پا می کرد، از اندرونی می اومد بیرونی، یه سخنرانی واسه مریدا و اصحاب اش می کرد که ما اسراییل رو فلان می کنیم اسراییل رو بهمان می کنیم و دو باره از بیرونی می رفت توو اندرونی تا فردا بشه و دوباره ایشون واسه اسراییل کری بخونه.
...بعله. اسراییل خر کیه؟!

9-2.jpgایران وایر - «رضا عاشری»، عضو شورای شهر رشت، با انتشار استوری‌هایی جنجالی در اینستاگرام، از اسراییل خواست «مسعود پزشکیان»، رییس‌ دولت جمهوری اسلامی را ترور کند. او در یکی از این استوری‌ها نوشت: «اسراییل ابراهیم رئیسی را هدف قرار داد؛ اگر پزشکیان را هم بکشد، ما شکست جنگ را می‌پذیریم.»

عاشری در ادامه مواضع جنجالی خود، روزنامه «هم‌میهن» را تهدید به تعطیلی کرد. او با اشاره به عملکرد دستگاه قضایی نوشت: «حاجی! اگر روزنامه هم‌میهن را نمی‌بندی، آتش به اختیار می‌بندیم!» این تهدید صریح خطاب به «غلامحسین محسنی اژه‌ای»، رییس قوه‌قضاییه، در حالی مطرح شد که تاکنون هیچ واکنشی از سوی دادستان کل کشور یا سایر مقامات قضایی به این اظهارات دیده نشده است.

این اظهارات درحالی مطرح می‌شود که چندی پیش مسعود پزشکیان، رییس دولت، در مصاحبه‌ای ویدیویی با «تاکر کارلسون»، مجری سابق شبکه «فاکس‌نیوز» اعلام کرده بود اسراییل زمانی که او در یک جلسه حضور داشته، تلاش کرده است او را «ترور» کند.

story22.jpg

:::

ایران اینترنشنال - آمیخای استاین، خبرنگار شبکه آی‌۲۴ در شبکه ایکس نوشت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در سفر به آمریکا و دیدار با دونالد ترامپ یک یک مزوزا (قاب دعا) به رییس‌جمهور ایالات متحده هدیه داده که از ترکش یک موشک ایرانی ساخته شده و به شکل بمب‌افکن بی-۲ طراحی شده است.

b2large.jpgموضوع مقابله با جمهوری اسلامی از مهم‌ترین موضوعات گفت‌وگوهای رهبران اسرائیل و آمریکا بوده است.

مزوزا یک شیء مذهبی یهودی است که معمولاً به‌صورت یک کپسول یا جعبه کوچک در درگاه ورودی خانه‌ها یا اتاق‌ها نصب می‌شود و نمادی دینی به حساب می‌آید. بخش‌هایی از تورات روی این شیء نوشته می‌شود.

inclusive.jpgجبهه نجات ملی؛ ضرورتی تاریخی برای عبور از فروپاشی و آغاز رنسانس ایرانی

نویسنده: امیر رزمنده سابق جنگ تحمیلی و فعال سیاسی پیشین اصلاح‌طلب

آغاز یک بیداری ملی

در فضای پرآشوب امروز ایران، که در آن نشانه‌های فروپاشی نظام سیاسی بیش از پیش عیان شده و خطر جنگ داخلی، تجزیه سرزمینی، و گسست اجتماعی در کمین است، هیچ ضرورتی فوری‌تر از شکل‌گیری جبهه نجات ملی وجود ندارد. این جبهه باید فراتر از خط‌کشی‌های فرقه‌ای، عقیدتی، و سیاسی عمل کند و همگان - از سلطنت‌طلب تا اصلاح‌طلب، از ملی‌مذهبی تا لائیک، از زرتشتی تا مسلمان - را زیر یک سقف نجات جمع کند.

اصلاح‌طلبان: پایانی بر یک توهم سیاسی

دیروز در محفلی که با حضور جمعی از اصلاح‌طلبان باسابقه برگزار شد، حقیقتی تلخ اما ضروری بر زبان‌ها آمد: پایگاه اجتماعی جریان اصلاح‌طلب به اقلیتی حاشیه‌ای بدل شده است. آن سرمایه اجتماعی که روزی مردم برایش در صف‌های رای ایستادند، امروز دیگر وجود ندارد. نسل جدید نه تنها امیدی به اصلاحات در چارچوب نظام ندارد، بلکه این جریان را بخشی از مسئله و نه راه‌حل می‌داند.

یکی از حاضران جلسه، در واکنش به سخنان اسلام‌محور و خط‌کشی‌های عقیدتی ریاست جلسه، با شجاعت عنوان کرد: «شما هنوز در تداوم خطای جمهوری اسلامی هستید. چرا همچنان ایرانی لائیک یا غیرمسلمان را از پروژه نجات ایران حذف می‌کنید؟» این تذکر ساده، اما عمیق، تمام بحران فکری اصلاح‌طلبان را آشکار کرد: آن‌ها هنوز اسیر همان نگاه تک‌رو، خودحق‌پندار و حذفی هستند که جمهوری اسلامی را به این وضعیت کشانده است.

چرا شاهزاده رضا پهلوی؟

در آن جلسه، به‌عنوان فردی که ۸۷ ماه در جنگ تحمیلی در رده‌های فرماندهی حضور داشتم، و سال‌ها در تلاش برای اصلاح نظام سهم داشتم، با صدای بلند گفتم: دیگر زمان بازتولید افراد «نخ‌نما و سوخته» گذشته است. نسل جوان امروز ما را «پنجاه‌هفتی‌های مخرب» می‌بیند، و حق هم دارد. نه با نیت ما کار دارند، نه با خاطراتمان؛ بلکه با نتیجه عملکردمان.

اگر صادقانه دغدغه ایران دارید، باید به صدای اکثریت گوش دهید. بدنه اجتماعی امروز حول شاهزاده رضا پهلوی گرد آمده، نه از سر نوستالژی، بلکه از سر عقلانیت. او نماد یکپارچگی، سکولاریسم، احترام به تاریخ، و گفت‌وگو با همه اقوام و گرایش‌هاست. هر فرد منصفی که اراده‌ای برای نجات ایران دارد، باید این واقعیت اجتماعی را درک کند: شاهزاده رضا پهلوی امروز تنها شخصیتی است که توانایی ایجاد اجماع ملی و فراتر رفتن از مرزهای اعتقادی را دارد.

دموکراسی یعنی اتحاد، نه حذف دیگری

برخلاف جمهوری اسلامی که هر مخالفی را «بی‌ریشه»، «ضد‌دین» یا «بی‌سواد» می‌خواند، ما نیازمند گفتمانی هستیم که حتی مخالف‌خوان‌ترین صداها را به رسمیت بشناسد. شکل‌گیری جبهه نجات ملی تنها در صورتی ممکن است که اصلاح‌طلبان، ملی‌مذهبی‌ها، و سلطنت‌طلبان همه بپذیرند که هیچ‌کدام لوح سفید نیستند و بدون هم، هیچ‌کدام راه به جایی نمی‌برند.

در این مسیر، حذف شخصیت‌هایی چون تاج‌زاده یا میرحسین موسوی همان‌قدر خطرناک است که نادیده‌گرفتن جایگاه شاهزاده رضا پهلوی. اتحاد ملی یعنی هم‌افزایی تجربیات، مشروعیت‌ها، و محبوبیت‌های گوناگون برای عبور از بن‌بست تاریخی.

از خاکستر نظام پوسیده، می‌توان ققنوس ساخت

امروز اگر می‌خواهیم از تکرار سوریه و لیبی جلوگیری کنیم، باید از خودخواهی سیاسی، انحصارطلبی روشنفکری، و توهمات ایدئولوژیک عبور کنیم. جبهه نجات ملی فرصتی است برای رنسانس ایرانی؛ برای احیای شکوه ایران باستان و مدرن؛ برای بازسازی هویتی مبتنی بر مدارا، عقلانیت، و عدالت اجتماعی.

در این مسیر، شاهزاده رضا پهلوی نه یک پادشاه بالقوه، بلکه یک نماد وحدت و عقلانیت ملی است. او بارها اعلام کرده که به رای ملت پایبند است و خواهان دموکراسی واقعی است. این یعنی ما نه به دنبال بازگشت سلطنت مطلقه هستیم، نه در پی ایدئولوژی جدید؛ بلکه در پی نجات ایران از گرداب سقوطیم.

سخن آخر: اکنون زمان تصمیم است، نه تردید

ملت ایران منتظر تصمیم تاریخی نیروهای سیاسی است. یا در مسیر وحدت و نجات ملی گام می‌گذاریم، یا با تفرقه و لجاجت، راه سقوط را هموار می‌کنیم. وقت آن رسیده که از گذشته درس بگیریم، نه اینکه در آن دفن شویم.

به امید آزادی، به امید ایران.

:::

از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

:::

tadayoni.jpgمهدی تدینی

واقعیت اینه که پس از حملات اسرائیل و آمریکا مذاکره دیگه معنای سابق رو نداره. آمریکا در مذاکره دنبال هدف مشخصی بود: تعطیل غنی‌سازی در ایران؛ صفر کردن غنی‌سازی. اون ابهاماتی که در چند دور اول مذاکرۀ ایران و آمریکا وجود داشت حالا دیگه به طور کامل برطرف شده؛ مشخص شد ترامپ دنبال «برجامِ دو» نیست؛ دنبال یک برجامِ بزک‌شده نیست؛ جدی‌جدی دنبال به صفر رسوندن غنی‌سازیه و این یعنی توافق مورد نظرش با برجام تفاوت ماهوی داره.

به محض اینکه احساس کرد این خواسته در میز مذاکرات به دست نمیاد، به حملات اسرائیل پیوست و تأسیسات هسته‌ای رو بمباران کرد ــ چیزی که به نظر می‌رسه خود اسرائیل توانش رو نداشت. واقعیت اینه که «میزان تخریب» در اینجا اهمیت ثانوی داره؛ چیزی که از میزان تخریب مهم‌تره، رویکرد طرف مقابله که برای هدفش حاضره دست به اسلحه ببره ــ و این یعنی مذاکره برای تحمیل خواسته‌ست و اگر در مذاکره محقق نشه، خواسته‌ش رو با زور به دست میاره.

الان دو گیر اساسی برای مذاکره وجود داره: ترامپ دائم دوباره همون حرفای مثبت رو دربارۀ مذاکره مطرح می‌کنه، اما دیگه نشستن با آمریکا سر میز مذاکره اون ابهام قبلی رو نداره؛ کسی که تأسیسات هسته‌ای رو هدف قرار داده، با حملۀ نظامی به کسی باهاش مذاکره می‌کرده همراهی کرده، دیگه ابهامی در موضع نداره. مگه می‌شه با مذاکره نظر کسی رو عوض کرد که با ابزار نظامی به هدفش رسیده و از این بابت هم دائم ابراز خرسندی و افتخار می‌کنه؟

بنابراین این مذاکره یعنی نشستن سر میز با کسی که در عزمش برای به صفر رسوندن غنی‌سازی سر سوزنی تردید نیست. پس برای کسی که مطمئنه حاضر نیست از حق غنی‌سازی دست بکشه، مذاکرۀ دوباره چیزی جز یک فیلم تکراری با دور تند نیست.

گیر دوم اون چیزیه که در دور اول نادیده گرفته شد؛ به ویژه با تلاش بی‌وقفۀ خبرسازان فیک‌نیوزها. اسرائیل سر میز مذاکره حضور فیزیکی نداره، اما عملاً حاضر و ناظره و می‌تونه همه‌چی رو متلاشی کنه. فیک‌نیوزهای خارجی و آرزواندیشان داخلی به این تصور دامن زدند که ترامپ و نتانیاهو با هم اختلاف دارند، بینشان بگومگو وجود داره، نزدیکان نتانیاهو از دولت ترامپ اخراج می‌شن، و خبرهای جعلی از این دست... حتی فلان چهرۀ شاخص اصلاح‌طلب می‌گفت ــ با همین ادبیات ــ ترامپ نتانیاهو رو به کاخ سفید احضار کرد و گوشش رو پیچوند تا دیگه در مذاکرات دخالت نکنه!

یک بار برای همیشه باید پذیرفت بین نتانیاهو و ترامپ حداکثر هماهنگیِ ممکن که میان دو دولتمردِ دو کشور می‌تونه وجود داشته باشه، وجود داره. از اینجا می‌رسیم به گیرِ دوم: مقامات وزارت خارجه تأکید دارند برای ورود دوباره به مذاکره لازمه آمریکا تضمین بده دوباره اسرائیل ــ یا خودش ــ دست به حملۀ نظامی نمی‌زنه. اما ترامپ چنین تضمینی نمی‌ده. چند ساعت قبل از شروع حملۀ اسرائیل نوشت «آمریکا به دیپلماسی پایبند است»؛ اعلام موضع از این وارونه‌تر؟ اگر چنین تضمینی وجود نداشته باشه، یعنی کسی که سر میز نیست، نقشی تعیین‌کننده‌تر از کسانی داره که سر میز هستند.

می‌شه این گیرها رو دور زد، اما واقعیت اینه که با این شکاف عمیق در افکار و خواسته‌های دو طرف، دیگه بی‌ابهام می‌شه گفت چیزی از این مذاکرات درنمیاد.

dabir.jpgایران وایر - «علی‌رضا دبیر» رییس فدراسیون کشتی جمهوری اسلامی، در تازه‌ترین مصاحبه خود، به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور پرداخته و گفته جاسوس‌های اسراییل در ایران، از «ایران اینترنشنال» و «بی‌بی‌سی فارسی» هم خطرناک‌تر هستند.

او در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا گفته است: «در جریان حمله اسراییل ۱۱۰۰ گل پرپر شدند. چرا من نشدم؟ چون لیاقت نداشتم.»

دبیر بدون مقدمه و بی‌آن‌که خبرنگار ایسنا از او در سوالی بپرسد به شبکه تلویزیونی ایران‌ اینترنشنال اشاره کرده و گفته است: «من ۶ سال اجازه ندادم بچه‌های ما با این‌ها مصاحبه کنند. ببینید ۶ سال با من چه‌کار کردند. آی‌ شلوار ۶ جیب می پوشد و به هر چیزی گیر دادند. دستشان رو شده و روابط‌شان مشخص شده است.»

رئیس فدراسیون کشتی سپس در جملاتی نامفهوم و بدون ارتباط گفته است: «من را تهدید کردند اینجوری نگو اما دفاع از همه این ۱۱۰۰ نفر وظیفه ماست. حتی آن‌هایی که می‌خواهند مذاکره کنند باید از خون آن ها دفاع کنند. ۱۱۰۰ خونی که ریخته شد یادشان نرود. تخصص من نیست فعلا که بگویم مذاکره بکنند یا نکنند اما یاد این خون‌های ریخته باشند. اینترنشنال و BBC دشمن ما هستند و فیلم هم بازی نمی‌کنند اما از منافقان باید بترسیم. مردم باید آن‌ها را بشناسند.»

علی‌رضا دبیر طی سال‌های اخیر به اظهارنظرهای تملق‌آمیز برای رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه، رفتارهای ریاکارانه از جمله خواندن نماز در جلسه با وزرا و همین طور اختلاس‌ها و فسادهای مالی‌اش شهره شده است.

jang.jpg- روزنامه هم‌میهن در گزارشی با تعدادی از عکاسان ایرانی گفتگو کرده که تلاش کرده‌اند جنگ ۱۲ روزه را در تهران به تصویر بکشند.

- بر اساس این گزارش، مجید سعیدی، عکاس خبری که از ساعات اولیه جنگ در مناطق چمران و نارمک تهران حاضر بوده، گفته است: «ساعت چهار صبح حمله شده بود، اما ساعت پنج صبح، دزد به بعضی از خانه‌هایی که نصفه‌ونیمه سالم مانده بودند زده بود. جنگ هنوز تمام نشده بود، ولی غارت شروع شده بود...»

- سعیدی که در روز سوم جنگ بازداشت و یک شب را در زندان اوین سپری کرده، می‌گوید: «برایم در دادسرای مقدس پرونده تشکیل شد. یک عکاس مستند نباید در چنین وضعیتی با استرس بازداشت کار کند. ما باید در میدان می‌بودیم و این فاجعه را ثبت می‌کردیم.»

- مریم رحمانیان، عکاس خبری دیگر نیز با اشاره به حجم ویرانی‌ها گفته: «باورم نمی‌شد آنچه می‌بینم واقعی است. انگار دلم نمی‌خواست صحنه‌هایی را که می‌دیدم، وجود داشته باشند. هم‌زمان باید مراقب می‌بودم که خودم متهم نشوم به اینکه دارم از این صحنه‌ها عکاسی می‌کنم، چون واقعاً ممکن بود با یک نگاه اشتباه یا یک عکس، همه‌چیز برایم تمام شود.»
گزارش کامل روزنامه هم میهن:
دشواری تصویر نبرد / گفت وگو با ۶ عکاس که از تجربه های خود در جنگ ۱۲ روزه گفته اند

همه‌چیز در جنگ 12 روزه، در سه قبر خالی برای سه بچه خلاصه شد؛ سه کودک که قرار بود با مادرشان در قطعه 42 بهشت زهرا کنار هم در خاک بخوابند. کودکانی یک‌ونیم ساله، سه‌ساله و شش‌ساله که بمب‌های اسرائیلی جان آنها و مادرشان را با هم گرفت و چندمتر آن‌طرف‌تر، مادری با پسر هفت ساله‌اش به خاک سپرده می‌شد. فاطمه، خواهر کوچک این پسر را دیده بود که نقاشی‌ای کشیده در کنار پدر، مادر و برادرش و کنار قبر آویخته. حالا برای آن دختر فقط یک پدر مانده. در میانه‌ آوارها و اجساد، دوربین‌های شش عکاس ایرانی؛ مجید سعیدی، مریم رحمانیان، امیر خلوصی، مجید خواهی، مرتضی زنگنه و فاطمه بهبودی تصاویری را ثبت کردند که همزمان برای همیشه در ذهن‌هایشان هم ثبت شد؛

مادری با پای قطع‌شده، کودکی با نگاهی بهت‌زده و چهره‌ای پر از خون که نه حرفی می‌زده و نه گریه می‌کرده، پدرانی که جنازه‌ فرزند را بر دوش می‌کشیدند و قبرهایی کوچک که قرار بود کودکان کشته‌‌شده را در کنار هم به خواب ابدی ببرند. در جنگ ۱۲ روزه‌ ایران و اسرائیل، این شش نفر دوربین را در بلوار کشاورز، کامرانیه، پاتریس لومومبا، فلسطین و بهشت زهرای تهران بر دوش کشیدند و به دل خیابان‌ها، خانه‌ها و بیمارستان‌ها رفتند. آن‌ها با چشم خود سوختن را دیدند، با گوش خود گریه شنیدند و با انگشت خود ماشه‌ شاتر را کشیدند.

وقتی جنگ به تهران رسید

ساعت سه‌ونیم بامداد ۲۳ خردادماه، تهران دیگر همان شهر همیشه نبود. صدای انفجارهایی که پی‌درپی آسمان را شکافت، شهر را از خواب پراند و کسانی مثل مجید سعیدی را به دل حادثه کشاند. مجید، عکاسی که سال‌ها جنگ را در کشورهای همسایه ثبت کرده بود، حالا برای اولین‌بار طعم آن را در قلب پایتخت چشید و آن‌چنان که خودش می‌گوید، هیچ‌وقت این شب را از یاد نخواهد برد.

مجید سعیدی، عکاس GettyImages از سال ۱۳۶۹ عکاسی را با ثبت آثار جنگ آغاز کرده و یک‌دهه از زندگی‌اش را صرف سفر به افغانستان کرده تا زندگی مردم درگیر جنگ را روایت کند اما خودش هم تصور نمی‌کرد روزی برسد که فاجعه، این‌چنین بی‌واسطه و بی‌رحمانه در شهر خودش اتفاق بیفتد. او فکرش را هم نمی‌کرد آن شب، با صدای انفجار طوری بزند به دل مهلکه و تا شش ساعت بعدش در خیابان‌ها راه برود که هیچ‌وقت یادش نرود. ساعت سه صبح 23 خردادماه، برای مجید سعیدی، عکاس با سابقه، اولین حضورش در یک جنگ در قلب شهر خودش را رقم زد؛ جنگ در تهران.

صدای پیوسته انفجارها که می‌آید انگار کسی مجید را میخ کرده باشد به زمین، کِرخ می‌شود اما دقایق زیادی نمی‌گذرد که به خودش می‌آید: «هرطور شده خودم را جمع‌وجور کردم. فکر کنم نیم‌ساعت بعد از انفجار در شب اول بود که خودم را به مجتمع شهید چمران رساندم و آن چیزی که به‌چشم می‌دیدم، خیلی وحشتناک بود. همه قاطی کرده بودند، گیج و مبهوت سرشان را گرفته بودند بالا و به حجم خرابی‌هایی نگاه می‌کردند که تا یک ساعت پیش خانه‌هایی بودند که آدم‌ها در آنها در خواب بودند. نمی‌دانستند چه‌کار کنند.»

او خودش دیده که چندین بچه را از زیر آوار بیرون کشیدند، بچه‌هایی که مرده بودند، مادرانی که صورت زخمی بچه‌هایشان را پاک می‌کردند و ضجه می‌زدند: «خیلی صحنه‌های عجیب و دردناکی برایم بود. لنز موبایلم اجازه نمی‌داد که با آن نور کم دم‌صبح از فاجعه‌ای که رخ داده بود عکس بگیرم. انگار نمی‌توانستم آن چیزی را که می‌خواهم دقیق به تصویر بکشم. همان شب اول حمله، ساختمان‌هایی را دیدم که به کل پایین آمده و آوار شده بود. زن‌هایی از زیر آوار بیرون می‌آمدند که همه در خواب و با لباس خواب‌شان بودند.»

مردمی که از خانه‌های اطراف به سر صحنه آمده بودند، دور این خانه‌های آوار شده، بهت‌زده توی سر خودشان می‌زدند و گریه می‌کردند. به هم نگاه می‌کردند و می‌گفتند کار آمریکاست؟ کار اسرائیل است؟ خرابکاری شده؟ گیج و منگ به همدیگر برخورد می‌کردند، گوشی‌هایشان دست‌شان بود و نمی‌توانستند شماره بگیرند، نمی‌دانستند باید به چه کسی اصلاً زنگ بزنند، دستان‌شان می‌لرزید.

مجید این چیزها را با همان چشم‌هایی که تهران را قبل از جنگ دیده و با دوربین ثبت‌اش کرده بود، دیده بود و باورش نمی‌شد که یک جنگ واقعی آغاز شده است. «اصلاً یک چیز عجیب‌وغریب بود که حتی من که همیشه سعی می‌کنم به خودم مسلط باشم، تسلطم را از دست داده بودم و مغزم متوقف شده بود که چه شده؟ چرا اینجا منفجر شده؟ جنگ؟ حمله خارجی؟ چرا؟ همیشه با خودمان می‌گفتیم که ممکن است یک‌روز حمله‌ای اتفاق بیفتد اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم این شکلی باشد. همه‌چیز برای من عجیب بود.»

مجید می‌دانست که آن شب اگر دوربین‌اش را با خودش ببرد، شاید نتواند حتی یک فریم را ثبت کند. برای همین هم تصمیم می‌گیرد با موبایل عکاسی کند: «آن شب به خانه علی شمخانی و بعد نارمک رفتم. تا ساعت 8 صبح از این منطقه به آن منطقه می‌رفتم، دیگر نمی‌خواستم ول کنم. به کشور ما حمله شده بود و من با اینکه دغدغه بازداشت داشتم اما با خودم می‌گفتم، باید بمانی و ثبت کنی. گرچه بعد از دقایقی در همه این مناطقی هم که عکاسی کردم، جوی می‌شد که نمی‌شد عکاسی را ادامه دهی و باید از آنجا می‌رفتی.»

او در تمام روزهایی که سعی می‌کرد جنگ را در تهران از نگاه دوربین‌اش ثبت کند، مدام این سوال‌ها را از خودش پرسیده که چرا این همه ممانعت؟ چرا نباید این صحنه‌ها ثبت شود؟ «آن چیزی که من در مجتمع شهید چمران دیدم، یک فاجعه انسانی بود. چرا نباید این فاجعه را مردم جهان می‌دیدند؟ مردم باید می‌دیدند که چه اتفاقی افتاده. باید می‌دیدند کسی که می‌گوید فقط یک‌نفر رو بکشد چگونه بقیه مردم را هم قربانی می‌کند. این چه جنگی است که هدف، نظامی‌ها هستند اما غیرنظامیان کشته می‌شوند؟ خانواده‌ها و همسایه‌های خانه‌های مورد هدف، کشته شدند و مردم جهان باید این را می‌دیدند. این دیگر اوج وحشیگری است.»

آن شب عده‌ای هم بوده‌اند که به‌خاطر صدا، خودشان را از خیابان‌های اطراف رسانده بودند و در همان گیجی باورشان نمی‌شد که جنگی شروع شده. می‌گفتند پایگاه ارتش را زده‌اند حتماً، خانه مسکونی نیست و هرچقدر دقایق بیشتری گذشت، می‌دیدند که نه، این زخمی‌ها و کشته‌هایی که دارند می‌بینند، بیشترشان آدم‌های معمولی‌اند. می‌آمدند جلو و می‌دیدند که دارند بچه‌ها را از زیر آوار بیرون می‌کشند: «خانواده‌های کشته‌شدگان کم‌کم از راه می‌رسیدند و زار می‌زدند. بسیاری از همسایه‌ها که خانه‌هایشان آسیب دیده بود، آمده بودند وسط کوچه نشسته بودند و به خانه‌های‌شان خیره شده بودند.»

موضوعاتی که مجید سعیدی در نارمک هم دیده، وحشتناک بوده. او تصویری دیده که هنوز از ذهن‌اش پاک نشده: خانه‌ای هدف قرار گرفته بود، اما چند خانه دیگر هم فروریخته بودند و چیزی که به گفته خودش بیشتر آزارش داد: «ساعت چهار صبح حمله شده بود، اما ساعت پنج صبح، دزد به بعضی از خانه‌هایی که نصفه‌ونیمه سالم مانده بودند، زده بود. جنگ هنوز تمام نشده بود، ولی غارت شروع شده بود...» او در نارمک هم کشته‌شدگان را به چشم دیده و باورش نمی‌شده که این بلا بر سر مردم ما آمده: «مردم زخمی زیادی را دیدم که بدن‌شان زخمی بود و ‌هاج‌و‌واج به همدیگر نگاه می‌کردند. امدادرسان‌ها سریع مشغول کار شده بودند تا بتوانند زخمی‌ها و کشته‌شده‌ها را از زیر آوار بیرون بکشند.»

مجید سعیدی می‌گوید، همیشه فکر می‌کرده خبرنگار و عکاس باید بی‌طرف باشند، اما در جنگ، انگار نمی‌شود. او وقتی دیده که مادری دارد با دست‌های خودش بچه‌اش را از زیر آوار بیرون می‌کشد و ضجه می‌زند، دلش نیامده دوربین را به سمت صورتش بچرخاند و از او عکاسی کند. خیلی از عکاسان دیگر هم به گفته او همینطور بوده‌اند؛ مثل عکاس زنی که در کنار مجید عکاسی می‌کرد و وقتی دیده زنی دارد برای بچه زخمی‌شده‌اش زار می‌زند، دوربین را زمین گذاشته، او را در آغوش گرفته و رهایش نکرده تا خانواده‌اش از راه برسند. آن عکاس، آن شب ساعت‌ها در آغوش آن زن گریه کرده بود: «وقتی جنگی در کشور خودت به‌پا می‌شود دیگر موضوع فرق می‌کند. انگار همه ما یک تن می‌شویم. قطعاً از جنگ و کشتار در کشورهای دیگر هم ناراحت می‌شوم اما غم حمله خارجی به کشور خودت جور دیگری است.»

تلخی ماجرا به اینجا ختم نشد. روز سوم جنگ، مجید بازداشت شد و یک‌شب را در زندان اوین گذراند. چند روز بعد هم برایش در دادسرای مقدس پرونده تشکیل شد: «من به‌عنوان یک عکاس از خودم راضی نیستم چون به‌دلیل محدودیت‌ها نتوانستم آنطور که می‌خواهم فاجعه جنگ را ثبت کنم. روز سوم جنگ هم بازداشت شدم و یک شبانه‌روز در اوین بودم و چندروز بعدش هم که برایم در دادسرای مقدس پرونده تشکیل شد. یک عکاس مستند نباید در چنین وضعیتی با استرس بازداشت کار کند، ما باید در میدان می‌بودیم و این فاجعه را ثبت می‌کردیم.

بنابراین متأسفم و البته به‌خاطر شوکی هم که به کشور وارد شد، درباره این سختگیری‌ها حق هم می‌دهم. اما نقش خبرنگاران و عکاسان داخلی در چنین وضعیت‌هایی بسیار مهم است. اگر عکاس داخلی ثبت نکند، اخبار جعلی از راه می‌رسد. نقش ما در چنین شرایطی حیاتی است.» هنوز صدای انفجارها در گوش مجید مانده. هنوز خودش را در آن خیابان‌ها می‌بیند، وسط بهت و ناباوری مردم، با موبایل و دوربینی عکاسی در دست و بغضی در گلو، ثبت‌کننده رنجی که یک ملت، یک‌شبه تجربه‌اش کرد.

روایت رنج‌هایی که نباید فراموش شوند

وقتی مریم رحمانیان، عکاس مستند آژانس عکس Rexfeatures، برای اولین‌بار چشم در چشم ویرانی تهران انداخت، چیزی در دنیای عکاسی‌اش تغییر کرد؛ وقتی با چشم‌های خودش خون‌های ریخته‌شده روی سنگ‌های آوار شده، خانه‌های ویران، عکس‌های پاره روی زمین و چشم‌هایی را که دیگر اشکی برای ریختن نداشتند، دید. برای مریم که خیابان‌های تهران در جنگ 12 روزه را برای مردم جهان از زاویه دوربین‌اش روایت کرد، جنگ در تهران نه‌فقط کشتن آدم‌ها که کشتن آینده، رویاها و امیدهایی بوده که برای بسیاری زیر آوار ماند.

دوربین مریم رحمانیان در روز اول حمله اسرائیل به تهران در نارمک، پاتریس لومومبا و نوبنیاد، انگار در دست‌اش سنگین‌تر از همیشه‌ بوده و با خودش مدام می‌گفته: «فکر می‌کردم چنین تصاویری را فقط در غزه می‌شود دید، نه مملکت خودم.» او باورش نمی‌شده آنچه را که می‌دیده، دچار شوک شده، بدن‌اش لرزیده و دوباره دوربین را بالا آورده: «روز اول در نارمک و بعد پاتریس لومومبا، خیلی ترسیده بودم، اصلاً باورم نمی‌شد این شدت خرابی و ویرانی را می‌بینم.

این تعداد مردم زخمی را.» مریم دوست داشت این لحظات را به‌چشم نمی‌دید، چه برسد بخواهد ثبت‌شان کند: «انگار دلم نمی‌خواست صحنه‌هایی را که می‌دیدم، وجود داشته باشند. درست هم‌زمان، باید مراقب بودم که خودم متهم نشوم که دارم از این صحنه‌ها عکاسی می‌کنم. چون واقعاً ممکن بود با یک نگاه اشتباه یا یک عکس، همه‌چیز برایم تمام شود.» او صحنه‌ها را می‌دید و انگار خواب می‌دید؛ یک خواب بد که هیچ‌کس هم از خواب بیدارش نمی‌کرد و مدام می‌گفت، جنگ در تهران؟ لب مرز و شهرهای مرزی نه، همینجا در سعادت‌آباد، فرمانیه، تجریش و ستارخان؟

مریم رحمانیان در آن صحنه‌های جنگ‌زده، دیگر فقط یک عکاس نبوده، انسانی بوده به گفته خودش، در میانه آوار درد، ترس و بی‌پناهی: «من در بهشت زهرا، برای اولین‌بار معنای واقعی بی‌پناهی را در چشم بازماندگان دیدم. آدم‌هایی که دیگر هیچ‌کس را نداشتند و خانواده‌ای برایشان نمانده بود. دختری را دیدم که با صدای گرفته و نفسی بریده، برای پدری که دیگر نبود، ضجه می‌زد. آن لحظه‌ها فقط یک صحنه نبودند؛ یک دنیا غم، یک عمر تنهایی و سکوتی بودند که با هیچ واژه‌ای نمی‌شود توصیف‌اش کرد.»

او می‌گوید، دیگر آنجا فقط یک عکاس و دوربین‌اش فقط وسیله‌ ثبت تصویر نبوده؛ او احساس کرده که شکسته، چون «بعضی از دردها از پشت لنزها رد نمی‌شوند، مستقیم می‌روند توی قلب آدم.» مریم رحمانیان از وقتی تصاویر خانه‌های ویران‌شده و سوگواری بازماندگان در بهشت زهرا را عکاسی کرده، دیگر همان آدم قبل نیست؛ آدمی که به قول خودش، هر فریادی که توی قاب عکاسی‌اش افتاده، یک تکه از وجودش را با خودش برده است: «دوربینم فقط ثبت نمی‌کرد، انگار زخم‌ها را از پشت لنز می‌کشید توی قلبم.»

این جنگ، عکاسی را برای مریم طوری رقم زده که به گفته خودش، هرطور شده باید ثبت‌اش می‌کرده: «انگار وظیفه من این بود که بگویم: این چیزهایی که می‌بینید، به‌خاطر جنگ برای انسان‌ها اتفاق افتاده. من برای آژانس عکس خارجی، عکاسی می‌کنم و می‌خواستم جهان ببیند که چه اتفاقی دارد در ایران می‌افتد.» برای مریم هم مثل بقیه عکاسانی که در این مدت در خیابان عکاسی کرده‌اند، فضا خیلی امنیتی بوده: «تمام مدت عکاسی من همراه با ترس و لرز بود. هم برای مردم ناراحت بودم، هم می‌خواستم حتماً لحظات را ثبت کنم.

از طرفی هم، آنقدر برای عکاسان محدودیت گذاشته بودند که کارمان سخت شده بود.» بهشت زهرا اما بزنگاه عکاسی مریم بوده؛ قفسه سینه‌اش مدام موقع عکاسی سنگین بوده، اشک می‌ریخته و عکس می‌گرفته؛ او در روزهای خاکسپاری در قطعه 42 بهشت زهرا بچه‌هایی را دیده که باید در کوچه‌ها دنبال توپ می‌دویدند و حالا برای پدر یا مادر کشته‌شده‌شان اشک می‌ریختند: «من هم موقع عکاسی از این بچه‌ها به‌زور دوربین را نگه می‌داشتم. وقتی به خانه‌های ویران‌شده می‌رفتم هم چشمم دنبال اتاق بچه‌ها بود؛ و فکر می‌کردم چقدر در این اتاق‌ها بازی کرده‌اند و حالا حتی خانه‌ای هم ندارند.»

مریم بچه‌ای را در بهشت زهرا دیده که از خانواده چهار نفره‌شان فقط او زنده مانده بود و در بهت نمی‌دانست برای پدر یا مادرش گریه کند یا خواهر بزرگترش: «در بهشت زهرا موقع عکاسی با خودم می‌گفتم، این‌ها همه مردم عادی‌اند، همین سربازها که لابد هزار آرزو داشت‌اند بعد از پایان خدمت‌شان.» برای او هم دیگر دنیای عکاسی متفاوت شده و می‌گوید، نمی‌داند اگر دوباره جنگی به‌پا شود می‌تواند دوربین به دست بگیرد و به خانه‌های ویران‌شده یا مراسم خاکسپاری برود یا نه. «عکاسی برای من دیگر فقط شغل نیست، یک مسئولیت سنگین است؛ مسئولیت روایت رنج‌ها و غم‌هایی که نباید فراموش شوند. جنگ برای من یعنی گریه‌ بی‌صدا، آغوش‌های خالی و رویاهایی که زیر خاک دفن می‌‌شوند.»

عکاسی در سایه‌ جنگ و سانسور

در روزهایی که پایتخت زیر سایه‌ انفجارها و دود فرو رفته بود، خبرنگاران و عکاسان خبری شاید بیش از همیشه خود را در حصار دیدند؛ نه‌فقط حصار جنگ، بلکه دیواری از ممنوعیت و سانسور. امیر خلوصی، عکاس خبری خبرگزاری ایسنا، یکی از معدود افرادی‌ است که در بحبوحه‌ جنگ تهران توانست اندک تصاویری از واقعیت را ثبت کند؛ تصاویری که بیشترشان از روز حمله به بلوار کشاورز بود، در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شدند، بسیاری از آن‌ها هرگز منتشر نشدند یا به سختی اجازه‌ انتشار یافتند. به گفته‌ خلوصی، یکی از گزارش‌هایی که در ایسنا منتشر شد، با واکنش دادسرای رسانه و تذکر رسمی روبه‌رو شد.

majlis.jpgواکنش مجلس به حمله اسراییل

فرامرز داور - ایران وایر

بلافاصله پس از آتش‌بس میان جمهوری اسراییل و ایران در جنگ ۱۲ روزه، مجلس شورای اسلامی دو طرح جداگانه دوفوریتی تصویب کرد و برخی از قوانین ایران را تغییر داد.

اولین تغییر، قانون تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. مجلس شورای اسلامی اختیار امور مربوط به نحوه همکاری ایران و آژانس را که مرجع ملی آن سازمان انرژی اتمی و وزارت خارجه بود، به‌طور نهایی به شورای عالی امنیت ملی سپرد که به معنای تغییر این همکاری از حالت فنی و سیاسی به یک وضعیت امنیتی است.

به‌جز این قانون، مصوبه دیگر مجلس یعنی «تشدید مجازات جاسوسان و همکاری کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم» تحولات مهم و رویه خطرناکی در قوانین کیفری ایران پدید آورد که از دید حقوقی، اشکالات بسیار بزرگ و جدی به آن وارد است.

این مصوبه طرح دوفوریتی بوده و به همین دلیل، شورای نگهبان باید خارج از نوبت و خیلی سریع آن را برای تایید نهایی بررسی می‌کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

تفسیرپذیر، مبهم و بدون مبنای دقیق حقوقی

«تشدید مجازات جاسوسان و همکاری کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم» احتمالاً عجیب‌ترین قانون‌گذاری درزمینه مجازات کیفری در تاریخ جمهوری اسلامی است.

برخلاف این اصل مهم که قانون باید مشخص و تا حد امکان تفسیر ناپذیر باشد، قانون تشدید مجازات، تعریف بسیار گسترده و تفسیرپذیری از جاسوسی داده و مجازاتی که برای آن تعیین کرده بسیار مبهم است.

sseven.jpgخبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، در واکنش به جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، با لحنی تهدیدآمیز خواستار تکرار اعدام‌های دهه ۱۳۶۰ شد و نوشت: «در شرایط فعلی که برخی از عناصر مزدور با پشتیبانی اسرائیل و سازمان‌های جاسوسی غربی به دشمن اطلاعات داده‌اند، مستحق اعدام به شیوه سال ۱۳۶۷ هستند.»

این رسانه در ادامه نوشت: «برخلاف تبلیغات شبکه‌های معاند که اعدام‌های سال ۶۷ را ضد حقوق بشری نشان می‌دادند و تلاش کردند از شخصیت‌هایی مانند رئیسی با عنوان آیت‌الله اعدام یاد کنند، افکار عمومی ضرورت چنان برخورد درستی را ارج می‌نهد.»

از ابتدای جنگ ۱۲ روزه، ده‌ها فعال مدنی و سیاسی در ایران بازداشت شده‌اند؛ در حالی که از وضعیت بسیاری از آنان اطلاعی در دست نیست. هم‌زمان، شدت سرکوب و حجم بازداشت‌ها به شکل چشمگیری افزایش یافته است.

جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ بیش از پنج هزار زندانی سیاسی را در زندان‌های سراسر ایران اعدام کرد. بسیاری از این زندانیان در گورهای دسته‌جمعی و بی‌نام‌ونشان دفن شده‌اند و تاکنون مقام‌های جمهوری اسلامی از پذیرش مسئولیت و روشنگری درباره ابعاد این اعدام‌ها خودداری کرده‌اند.

فارس نوشت: طی سال‌های گذشته تلاش شده تا یکی از کارنامه‌های درخشان جمهوری اسلامی ایران در حوزه مبارزه با تروریسم با جعل و تحریف تاریخی زیر سوال برود، اما به نظر می‌رسد که امروز زمان تکرار این تجربه موفق تاریخی است. مقدمه ورود به این بحث آنست که ببینیم واقعیت اعدام‌های سال ۶۷ چه بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق تلاش کرد تا خود را به‌عنوان بخشی از بدنه انقلابیون معرفی کرده و از نظام نوپای اسلامی سهم‌خواهی کند. اما از همان ابتدا، اختلافات عمیقی فکری و عملی میان اهداف رهبران سازمان نفاق با برنامه‌ها و اهداف رهبران جمهوری اسلامی به ویژه شخص حضرت امام خمینی وجود داشت. مجاهدین خلق قبل و بعد از پیروزی انقلاب بدون توجه به نقش مردم بر حرکت‌های مسلحانه تأکید داشتند و هرگز نظام ولایت فقیه، قانون اساسی و رهبری امام خمینی را نپذیرفتند.

آنها به‌صورت هدفمند در انجمن‌های دانشجویی، کارخانه‌ها، و محلات فعالیت می‌کردند و سعی می‌نمودند تا با ترویج اندیشه‌های التقاطی و مارکسیتی از فضای باز پس از انقلاب برای جذب نیرو بهره ببردند. کنش سیاسی و نظامی آنها به گونه‌ای بود که نشان می‌داد هدف آنها نه تثبیت نظام اسلامی، بلکه زمینه‌سازی برای کودتا و تغییر ریل انقلاب اسلامی از درون است. در همین راستا، در خرداد ۱۳۶۰ و در امتداد عزل بنی‌صدر، پس از ماه‌ها ماجراجویی، سازمان رسماً وارد فاز مسلحانه شد. نقطه عطف این دوره، فراخوان ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ برای شورش مسلحانه علیه نظام بود. از آن زمان، تهران و دیگر شهر‌های بزرگ کشور صحنه اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق بود که در اشکال انفجار، ترور و درگیری مسلحانه نمود پیدا می‌کرد. از مهم‌ترین اقدامات تروریستی سازمان نفاق می‌توان به انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی (۷ تیر) و انفجار نخست‌وزیری (۸ شهریور) اشاره کرد که به شهادت آیت‌الله بهشتی، محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و ده‌ها تن دیگر انجامید.

hack.jpgایران اینترنشنال تایید کرد که مطالب منتشرشده اخیر از حساب‌های تلگرام هک‌شده همکاران‌ شبکه تلویزیونی، مرتبط با دو حمله سایبری جداگانه در تابستان ۲۰۲۴ و ماه ژانویه سال ۲۰۲۵ هستند و شبکه پس از وقوع این حوادث اقدامات لازم را برای حفاظت از کارکنان و مخاطبان‌ خود اجرا کرده است

بی بی سی - ایران اینترنشنال در بیانیه‌ای تایید کرده است مطالبی که امروز یک «گروه هکری» منتشر کرد «از حساب‌های تلگرام هک‌شده همکاران‌ شبکه تلویزیونیش» و «مرتبط با دو حمله سایبری جداگانه در تابستان ۲۰۲۴ و ماه ژانویه سال ۲۰۲۵» بوده است. یک گروه هکری به نام «حنظله» امروز گفت «حساب اصلی دریافت پیام ایران اینترنشنال به طور کامل هک و تصرف شده است» و مطالبی هم منتشر کرد. ایران اینترنشنال می‌گوید گروهی به نام «بنیشد کیتن یا بچه‌گربه تبعیدی، این حملات سایبری» را انجام داده است.

شبکه خبر صداوسیما امروز در زیرنویسی نوشت گروه هکری «حنظله»، ایران‌اینترنشنال را «به طور کامل هک» کرده است و «تمام سامانه‌ها، سرورها و زیرساخت‌های ارتباط آن از کار افتاده و اطلاعات داخلی آن استخراج شده است.» این گروه هکری در صفحات منتسب به خود چنین ادعایی نکرده است.

به گفته صداوسیما، «مکاتبات محرمانه، اطلاعات شخصی کارکنان، سوابق مالی و ارتباطات با نهاد‌های خارجی‌» ایران اینترنشنال به «طور کامل هک شده» است.

حنظله همچنین فایل‌های صوتی و تصاویر شخصی از یکی از خبرنگاران این رسانه‌ را هم منتشر کرد و او را متهم به ارتباط با «موساد» کرد.

حنظله می‌گوید نامش برگرفته از شخصیت کارتونی مشهور در آثار ناجی علی، کارتونیست فلسطینی، است که در سال ۱۹۸۷ در لندن ترور شد.

al.jpgسحام نیوز نوشت: جواد لاریجانی در تازه‌ترین اظهار نظر لمپنی تلویزیونی خود، با لحنی تمسخرآمیز از احتمال حمله پهپادی به ناف دونالد ترامپ در مارالاگو سخن گفت؛ جمله‌ای که بیش از آن‌که قدرت بازدارندگی ایران را نشان دهد، تصویری کاریکاتوری از سردرگمی و خیال‌پردازی حاکم بر تصمیم‌گیران کشور ارائه می‌دهد.

جواد لاریجانی در یک برنامه تلویزیونی، بار دیگر دست به دامن اظهاراتی گفت: «ترامپ دیگه نمیتونه در مارالاگو آفتاب بگیره چون ممکنه وقتی دراز کشیده یک ریزپرنده شکمش را نشونه بگیره و بزنه به نافش!» او همچنین در ادامه سخنانش مدعی شد جمهوری اسلامی می‌تواند امانوئل ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه را در یک دیسکو هدف قرار دهد. این سخنان در حالی مطرح می‌شود که مسئولان جمهوری اسلامی به جای پاسخ‌گویی به واقعیت‌های تلخ صحنه نبرد و خسارات آشکار، سعی دارند با فانتزی‌های رسانه‌ای، افکار عمومی را با نوعی لاف‌زنی فریب دهند.

ناف‌زنی به سبک جمهوری اسلامی | فانتزی‌های شلیک‌شده از استودیو جام‌جم

حمید آصفی


در روزهایی که پرونده‌ی مردم ایران روی میز نان و دارو و دلار قفل شده، و در آستانه‌ی دور تازه‌ای از رایزنی‌های پنهان میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده، رسانه‌ی ملی ـ یا همان بوقی که به غلط نام رسانه بر خود نهاده ـ بار دیگر به رسوایی تازه‌ای تن داده است: جواد لاریجانی، از نوادگان خاندان همیشه در صحنه‌ی قدرت، با لحنی لمپنی و فانتزی‌پرور، از «احتمال هدف قرار گرفتن ناف دونالد ترامپ» در مارالاگو سخن گفته است؛ آن‌هم با کمک یک "ریزپرنده"!


بله، ناف ترامپ!


جواد لاریجانی سپس در ادامه‌ی توهم‌زایی‌های خود، تهدید به هدف قرار دادن امانوئل ماکرون در یک دیسکو می‌کند! ظاهراً این «تحلیل‌گر فرزانه‌ی سیاست‌خارجی»، شب‌ها را به دیدن فیلم‌های اکشن درجه‌دو می‌گذراند و صبح در استودیوهای صداوسیمای میلی، همان صحنه‌ها را به‌عنوان استراتژی ملی جمهوری اسلامی بازگو می‌کند!


کافی‌ است که نام خانوادگی لاریجانی یدک بکشی، و با این میزان از بی‌سوادی، بلاهت رسانه‌ای و لمپنیسم سیاسی مجال ظهور پیدا کند!


جواد لاریجانی نه تحلیل‌گر است، نه دیپلمات، نه استراتژیست؛ او یکی از شاخه‌های پرفیض درختی است که دهه‌هاست از رانت جمهوری اسلامی تغذیه کرده و هنوز هم میوه‌های سمی‌اش، در استودیوهای تلویزیونی بر سر مردم آوار می‌شود.

:::

jbanner.jpgوعده‌های توخالی در سایه حملات بی‌امان اسرائیل

علی جوانمردی

در حالی که هنوز صدای انفجارهای شبانه در قلب تهران و اصفهان از حافظه مردم پاک نشده، عزیز نصیرزاده، وزیر دفاع جمهوری اسلامی، در ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ مدعی شد که اگر رژیم ایران به «جایگاه کنونی» نرسیده بود، دشمن حمله می‌کرد! او ادعا کرده بود که این «قدرت بازدارندگی» جمهوری اسلامی است که مانع از حمله دشمن شده است -- اظهاراتی که با واقعیتِ ویرانی تأسیسات نظامی، هسته‌ای و اطلاعاتی در خاک ایران هم‌خوانی ندارد.

در حمله ۱۲ روزه به مواضع نظام، اسرائیل و آمریکا بارها و بارها مواضع حیاتی جمهوری اسلامی را در خاک ایران با دقت بالا هدف قرار داده‌اند؛ از مقرهای سپاه تروریستی پاسداران گرفته تا مراکز مونتاژ پهپاد و سامانه‌های پدافندی. حتی دفترهای اطلاعات سپاه، فراجا و بسیج، انبارهای مهمات و ده‌ها مواضع دیگر، درست در قلب پایتخت، هدف گرفته شده -- بدون حتی یک رهگیری موفق و بدون پاسخ نظامی قاطع.


چگونه می‌توان از «بازدارندگی» حرف زد، وقتی ده‌ها پهپاد اسرائیلی تا عمق کشور نفوذ می‌کنند، یا سیستم دفاع هوایی جمهوری اسلامی در برابر موج حملات، تنها نظاره‌گر است؟

نظامی که ناتوان از حفاظت از آسمانش، زیرساخت‌هایش، و حتی جان فرماندهان رده‌بالاست، چگونه می‌تواند از قدرت بازدارندگی سخن بگوید؟

این نه بازدارندگی، بلکه درماندگی در لباس رجزخوانی‌ست.

mottaki.jpgمنوچهر متکی، نماینده مجلس و وزیر پیشین امور خارجه جمهوری اسلامی، در مصاحبه با صدا و سیما گفت: «جمهوری اسلامی باید خون‌خواهی شهدای خود را انجام دهد و اسرائیل را پای میز محاکمه بکشاند.»

او افزود: «اسرائیل پس از گذشت چند ساعت از جنگ متوجه شد به آنچه می‌خواست نرسیده است.»

:::

نایب‌رییس مجلس: اسرائیل ممکن است دست به «کم‌عقلی» بزند

حمیدرضا حاجی‌بابایی، نایب‌رییس دوم مجلس، در مصاحبه با صدا و سیمای جمهوری اسلامی با اشاره به تحولات اخیر در منطقه گفت: «اسرائیل در وضعیت فعلی بین نابودی و ۵۰ درصد شانس بقا قرار دارد و ممکن است دست به کم‌عقلی‌هایی بزند.» حاجی‌بابایی «طرف مقابل» را پیشنهاددهنده آتش‌بس معرفی کرد و افزود: «اگر ما تاب‌آوری نداشتیم، قطعا آن‌ها چنین پیشنهادی نمی‌دادند.» او همچنین تاکید کرد: «امروز باید جای پایمان را محکم کنیم و حرف اول و آخر را با آمریکا بزنیم.»

:::

dooshki.jpgویدئوی را از دو دختر نوجوان افغان الاصل دیدم که چند روز پیش از ایران توسط "نژادپرستان" اخراج شده بودند و با لهجه سلیس بقول بعضی ها "تهرونی" حرف می زدند چون در این کشور نژادپرست متولد شده بودند و به مدرسه رفته اند, ولی از ایران به خوبی یاد می کردند. اما هرگز از هیچ حق و حقوقی برخواردار نبوده اند و بعد از حمله اسرائیل به ایران توسط "داعشیعه" با زور سرنیزه و فریب و خشونت به به دامان برادران داعشی خود در افغانستان یعنی طالبان پرتاب شده اند. این پروژه اخراج فله ای و دست جمعی خشونت بار افغانها بی نهایت شرم آور و محکوم است. اما متاسفانه بسیاری از ایرانیان فریب تبلیغات رژیم را خورده و تحت بهانه دفاع از وطن در مقابل اسرائیل در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته و در مقابل این جنایت هولناک سکوت اختیار کرده اند.

پنج سال پیش در مقاله ای مفصل تحت عنوان " کالبدشکافی ریشه های تبعیض و نژادپرستی در ایران" به ریشه های زشت و ناپسند "نژادپرستی" در ایران پرداختم. قریب به هفت ماه پیش نیز در مقاله ای بنام "آیا می دانستید ایران نژاد پرست ترین کشور جهان است" با تکیه بر مطالعات و آمارهای رسمی بین المللی و به نقل از منابع معتبر توضیح دادم که بر چه اساسی ایران نژادپرست ترین کشور دنیا است؛ علیرغم اینکه بسیاری از ایرانیان با توهم و خودشیفتگی معتقدند "هنر نزد ایرانیان است و بس". این مقاله سوءتفاهم های فراوانی را (مثل همیشه) بوجود آورد که ناچارا حدود دو هفته بعد در مقاله ای به نام "رفع سوء تفاهم در مورد مقاله نژادپرستی در ایران" به رفع آن سوءتفاهم ها و پاسخ به سوالات پرداختم, غافل از اینکه "نرود میخ آهنین به سنگ".

در آن زمان باز هم برخی از هموطنان ادعا می کردند که تبعیض و نژادپرستی جمهوری اسلامی ریشه مذهبی دارد و نه ملی. حال که شیعیان فارسی زبان افغانی را که حتی تعداد زیادی از آنها در لشکر فاطمیون برای جمهوری اسلامی بعنوان گوشت دم توپ خون و جان در سوریه داده بودند, چه توجیهی را می توان بهانه کرد. اینها هم زبان, هم فرهنگ, و هم مذهب جمهوری اسلامی هستند. در ایران هزاران شیعه عراقی و لبنانی و یمنی و حتی آفریقایی هم وجود دارد. اما جمهوری اسلامی آنها را اخراج نمی کند. هرگز از خود پرسیده ایم چرا؟ بهانه مضحک و بی اساس لو دادن محل زندگی سران نظامی و امنیتی و هسته ای جمهوری اسلامی توسط کارگر افغان یا دختر بچه افغان بطرز بسیار تراژیک خنده دار است.

من در عرض بیش از چهار دهه ایرانیان فراوانی را در کشورهای مختلف اروپایی, کانادا و آمریکا دیده ام که به این کشورها پناهنده شده و یا مهاجرت کرده و بعد از چند سال پاسپورت آن کشورها را دریافت کرده و بقول تهرونی ها با آروغ فندُقی تازه طلبکار شده و دو قورت و نیم شان هم باقی مانده. حال همین ملت متوهم و طلبکار در مقابل ظلم و ستم علیه افغانها سکوت اختیار کرده اند. چرا؟

Farid_Ansari_Dezfouli_3.jpgیعد از جنگ ۱۲ روزه و حمله جنایتکارانه اسرائیل به خاک میهن مان. رژیم به ترفند تبلیغاتی ملی گرائی و ایرانیت روی آورده است. پروپاگاندای میهن دوستی و ملی گرایی رژیم کاذب می باشد. رژیم با تزریق ملی گرایی جهت فریب مردم دست به دامن ملی گرایی و میهن دوستی زده و از احساسات میهن پرستی مردم استفاده ابزاری می کند.

رژیم اسلامی اگر میهن دوست بود مردم ایران را به چنین سیه روزی نمی انداخت.

رژیم اسلامی اگر میهن دوست بود هزاران میهن دوست آزادیخواه را به بند نمی کشید.

رژیم اسلامی اگر میهن دوست بود ایران را ویران نمی کرد که نه آب و نه برق دارد.

esmailpour.jpgالف: حاکمیت سرزمینی؛ در حقوق بین المللی (Territorial Sovereignty) به اختیار کامل، انحصاری و نهایی یک دولت بر سرزمین خود اشاره دارد. این مفهوم یکی از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل مدرن است. حاکمیت سرزمینی به معنای حق دولت برای اعمال اقتدار خود بر قلمرو جغرافیایی کشور و جلوگیری از مداخله دیگران در آن قلمرو تعریف می گردد.

ب: نقاط غیر قابل بازگشت: همانطور که تاریخ خاورمیانه به قبل از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ بر نمی گردد؛ پایان جنگ ۱۲ روزه اسراییل و جمهوری اسلامی؛ (۲۴ ژوئن ۲۰۲۵)؛ نیز به نقطه شروع خود بر نمی گردد؛ از این به بعد تاریخ خاورمیانه و تاریخ سرزمین ما نیز شاهد تغییرات غیر قابل بازگشت خواهد داشت.

نتیجه جنگ ۱۲ روزه؛ و برقراری (نیمه) آتش بس؛ همانطور که در مقاله قبلی آورده شد(https://news.gooya.com/2025/06/post-99357.php)؛ می تواند به نقاط پایانی منجر می شود تا تا قبل از آن برای هیچ تحلیل گری قابل تصور نبود. همانطور که قبل از حمله اسرائیل به حزب الله کسی نمی توانست تصور کند که بساط حاکمیت حزب ا لله بتواند در عرض کمتر از یک هفته؛ بکلی دگرگون شود.

ج: تحولات احتمالی آینده:

نتایج پایانی مقاله قبلی را نگاه کنیم تا بتوانیم تحولات احتمالی آینده را حدس بزنیم.

این اتش بس که به درخواست ملتمسانه جمهوری اسلامی از اسرائیل و با پذیرش شروط اولیه اسرائیل برقرار شد - از جمله پذیرش حق ادامه آتش اسرائیل تا ۱۲ ساعت بعد از جمهوری اسلامی - نشان از شکست کامل جمهوری اسلامی در میدان نبرد داشت. مطابق همه تجربیات تاریخی وقتی کشوری در جنگ شکست می خورد بطوری طبیعی عواقب آنرا به ا و تحمیل خواهند کرد. در مورد این شکست جمهوری اسلامی این نتایج می تواند به شرح زیر باشد؛ نتایجی که می تواند نهایتا به فروپاشی کامل جمهوری اسلامی - با انتخاب هر یک از گزینه های ممکن آن - بینجامد.

Gileh_Mard.jpgما یک رفیقی داریم که هزار سال است توده ای است ! اصلا انگار توده ای به دنیا آمده است . درست مثل بعضی از مقام های معظم که بهنگام زاده شدن یاعلی یا علی میگفته اند ایشان هم وقتیکه بدنیا میآمدند هی فریاد میکشیدند زنده باد حزب توده!

این رفیق ما آدم نازنینی است ، راستگوست ،همان است که می نماید ،اهل هیچگونه حقه بازی و بشکن و بالا بنداز نیست ،بسیار نازکدل هم هست.
مدام برای فقیران و پا برهنگان ناله و ندبه میکند . تنها عیبش این است که دنیا و ما فیها را از روزنه دید یک توده ای مومن و معتقد تفسیر و تبیین میفرماید .
آدم کتابخوانده ای هم هست ، دستکم میداند ماتریالیسم دیالکتیک یعنی چه.
یک عالمه هم داغ و درفش حکومتیان را بر دل دارد.
ما پریشب ها دل مان هوایش را کرد.

Reza_Farmand_2.jpg

رفیق، سخت مومن است
از اصول مقدس چپ‌دینی
که کینه‌ورزی به آمریکا و اسراییل است
هرگز دست نمی‌کشد
:
رفیق، سخت مومن است
او هزاران جنایت «کشور شوراها» را
به آسانی،
از زیر سبیل استالین رد می‌کند
:
رفیق، سخت مومن است
او با کامپیوتر آمریکایی
با تلفن آمریکایی
و با آزادی آمریکایی
روز و شب به کشور میزبان‌اش می‌تازد
که چرا راه پیروزی کمونیسم را در جهان
هموار نکرده است!
و چرا به دشمن ایدئولوژیک‌اش، کاسترو،
یاری نکرده است!
:
رفیق، سخت مومن است
او دین شیخ را در بینش مارکسیستی‌اش روبنا می‌بیند
و کاری به کارش ندارد
و این پیام را از هزاران منبر نمی‌شنود که
اسلام، روبنا نیست
اسلام‌، زندگی‌ست
با قانون اساسی ابدی!
:
رفیق، سخت مومن است
او نمی‌تواند دریابد که ایران
چنانچه دیدیدم
با شیخ و دین‌ بسته‌اش آینده‌ای ندارد
اما با دوستداران کوروش
با یهودیان آزاده دارد
:
رفیق، سخت مومن است
خوبی‌های غرب را که به آن پناه آورده نمی‌بیند
ولی شهر آرمانی‌اش را به روشنی می‌بیند
شهری که از جهان هپروت
هزاران بهشت دورتر است

:

bastan.jpgچون سعدی، آن استاد سخن، گفت: «آن‌که خویشتن نشناسد، چگونه دیگران را شناسد؟»، سخنی به‌جا گفت و حکمی آورد که در هر عصری، به‌کار آید، خاصه در این زمانه ما.

و نیز فرمود:
«بنی‌آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند»

و چه دانست آن حکیم فرزانه که روزگاری بر این سرزمین سلطه‌ای خواهد بود، از جنسی بیگانه با آن گوهر، و آنگاه که در تنگنا افتد، به همان گوهر پناه آورد؛ چنان‌که غریقی به خس و خاشاک چنگ زند.

شگفتا از حکومتی که چهار دهه تمام، از نام ایران و نشانه‌های آن دوری گزیده، امروز چونان نادم، در برابر طوفان‌های بیرونی، دست نیاز به سوی همان میراثی دراز می‌کند که خود سال‌ها در پی محو آن بود. همانان که شاعران ایران‌دوست را «طاغوتی» خواندند، اینک سروده آنان را نوحه می‌کنند و به زبان مداح می‌سپارند!

نفی هویت: راهی که به بی‌راهه رفت

جمهوری اسلامی از آغاز، بر پایه انکار هویت ایرانی بنیان نهاده شد. در سرود رسمی‌اش حتی یک‌بار نام "ایران" به گوش نمی‌رسد. در قانون اساسی‌اش، نام کشور، در سایه اسلام مستتر است. این نه از سر نسیان، که از سر قصد بود؛ تلاشی برای آن‌که هویت ایرانی را با هویتی دینی جایگزین کند.
و چه بسیار آثار این سیاست را دیده‌ایم:
• جشن‌های باستانی را در تنگنا نهادند
• نوروز را در آستانه حذف نشاندند
• کوروش را از کتاب‌ها زدودند
• زبان فارسی را آمیخته به واژگان بیگانه کردند

• و فرهنگ‌سازان ایران‌دوست را سرکوب نمودند

سالیانی دراز کوشیدند تا گوهر هویت این ملت را از جانش بیرون برند؛ اما جان، از آنچه ریشه در تاریخ دارد، تهی نمی‌گردد.

شب عاشورا و بازگشت به آنچه انکار شده بود

شبی در تیرماه، در مجلس عزای عاشورا، رهبر جمهوری اسلامی از مداح خواست که «ای ایران» بخواند. این دستور، نه فقط حرکتی آیینی، بلکه نشانه‌ای روشن از بحران هویت در رأس نظام بود.

زیرا در هنگامه تهدیدهای خارجی، نظام دریافت که اسلام سیاسی به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. ملت را نمی‌توان تنها با شعارهای دینی بسیج کرد. پس به همان چشمه‌ای بازگشتند که پیش‌تر خشکاندنش خواسته بودند: تاریخ، فرهنگ، و غرور ملی.

سوءاستفاده از میراث ممنوعه

خانواده تورج نگهبان، شاعر سرود «ای ایران»، این حرکت را "وقاحت" نامیدند؛ و چه واژه‌ای گویاتر از آن؟ شاعری که سال‌ها از صدا و تصویر حذف شد، اینک سروده‌اش در حضور کسی خوانده می‌شود که نظامش او را "طاغوتی" می‌دانست.

این بازگشت نه از سر ایمان، که از سر بی‌پناهی است. و نشان آن است که حکومت، در ساختن هویت بدیل شکست خورده، و جز توسل به آنچه طرد کرده بود، راهی پیش رو ندارد.

چرا اکنون؟!

چرا در این زمان بازگشت به ایران فرهنگی رخ داد؟ پاسخ در وضعیت منطقه، تهدیدهای نظامی، فشارهای بین‌المللی و کاهش مقبولیت داخلی نهفته است. حکومت، چون پایگاه اجتماعی‌اش تضعیف شده، می‌کوشد از هر ابزار مؤثری برای حفظ انسجام ملی بهره گیرد، اگر آن ابزار، همانی باشد که زمانی نفرینش می‌کرد.

این بازگشت، بازگشتی صادقانه نیست. چونان کسی است که تا پیش از بحران، راهی دیگر می‌رفت و آنگاه که راهش تهی شد، ناگزیر بازگشت.
-------------------

نتیجه:
آشتی با خویشتن، گریز از زوال

این رجعت ناگهانی، در حقیقت اقرار است؛ اقراری به شکست پروژه نفی ایران. و اگر حکومتی در بزنگاه نیاز، به دامان هویتی پناه می‌برد که سال‌ها انکارش کرده، خود دلیلی کافی است بر زوال آن سیاست.

اما این رجعت، راه بازگشت ندارد. ملتی که طعم خویشتن را بچشد، دیگر با هیچ جایگزینی دلخوش نمی‌شود.

چنان‌که سعدی فرمود:
«تا چه رسد به آن‌که خویشتن شناخته باشد، دیگران را نیز خواهد شناخت.»

و در این شناخت، شاید چراغی باشد، برای آینده‌ای روشن‌تر از امروز.

پارسا زندی (مشاور حقوقی)



:::

:::

rashidpour.jpg:::

amlaklarge.jpg
:::

rimel.jpgحمیدرضا جلائی‌پور: من هم با شمس الواعظین به جلسات بازجویی می‌رفتم. بالاخره او سردبیر بود و من هم مدیرمسئول. یک روز که با هم پیش مرتضوی رفته بود او مرا کنار کشید و گفت تو خودت را کنار بکش، تو برادر شهید هستی. این شمس الواعظین جاسوس است.

خیلی به من برخورد، گفتم: از کجا می‌گویی شمس جاسوس است؟

گفت: تو بلد نیستی و نمی‌دانی. او ریمل دارد.

من گفتم ریمل یعنی چه؟ ریمل هم داشته باشد مهم نیست، این را خانم‌ها هم دارند و از وسایل آرایش است.

گفت: نه. این وسیله‌ای است که در کامپیوتر می‌گذارند و با آن جاسوسی می‌کنند. فهمیدم منظورش ایمیل است،۲۰ دقیقه برای او توضیح دادم که ایمیل چیست. آخر هم متوجه نشد.

:::

ترامپ لغو تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی را کنار گذاشتن شعارهایی مثل مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل خواند. ساعاتی پس از آنکه پزشکیان گفت فتوای قتل ترامپ را تکذیب کرده و گفته بود مقصود از شعار مرگ بر آمریکا، مقام‌های واشینگتن نیست.

:::

شرط لغو تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی: کنار گذاشتن شعارهای «مرگ بر آمریکا و اسرائیل»

دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری ایالات متحده، شرط لغو تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی را کنار گذاشتن شعارهایی مثل «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» خواند.

ساعاتی پیش از اعلام این موضع، مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم جمهوری اسلامی، فتوای قتل ترامپ را رد کرده و گفته بود مقصود و مخاطب شعار مرگ بر آمریکا، مردم و شهروندان آمریکایی و مقام‌های واشینگتن نیستند.

:::

melli.jpgپایان "ژست ملی گرایی در جمهوری اسلامی"، "کشور علی" جایگزین "مرز پرگهر" شد

بهره‌برداری مداحان حکومتی از سرودهای ملی به «ای ایران» رسید. سایت رهبر جمهوری اسلامی، ویدیویی از نوحه‌خوانی سعید حدادیان را منتشر کرده است که در آن این مداح حکومتی در شب «شام غریبان» سرود ای ایران را به نوحه تبدیل کرده و با تغییر شعر حسین گل گلاب، ایران را «کشور علی» و «محراب و منبر علی» توصیف کرده است.

دخل و تصرف در گنجینه سرودهای ملی ایرانیان و تبدیل آن‌ها به نوحه امسال و پس از جنگ با اسرائیل آغاز شده و با اجرای سرود «ای ایران ایران» تورج نگهبان در زمان حضور خامنه‌ای در انظار عمومی پس از هفته‌ها غیبت، ابعادی گسترده یافت.

:::

7.jpgرادیوفردا: اصولگرایان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی از اجرای ترانه‌های میهنی به سبک و سیاق نزدیک به ایدئولوژی مورد نظر آیت‌الله خامنه‌ای استقبال کرده‌اند و آن را پاسخی به جریان‌های حامی «پروژهٔ نزاع شکاف اجتماعی ملت‌گرایی و امت‌گرایی» دانسته‌اند.

اما همه چیز با خارج شدن رهبر جمهوری اسلامی از پناهگاه یا به گفته هوادارانش «کمین‌گاه»، بیست‌و سه روز پس از جنگ اسرائیل علیه ایران، در مراسم مذهبی شب تاسوعا رنگ دیگری به خود گرفت.

محمود کریمی ۵۶ ساله مداح نزدیک به رهبر در این مراسم با دادن بغض به صدایش خطاب به حاضران در مراسم گفت که او درخواست کرده تا قطعه‌ای وطنی را که او این روزها خوانده بخواند.

قطعه‌ای که اصولگرایان و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی‌شان، آن را بازخوانی «ای ایران» نامیده‌اند و برخی هم نام تازه‌ «ایران خدایی» را به آن داده‌اند که با محتوای خوانده‌شده، نزدیکی بیشتری دارد.

نوحهٔ محمود کریمی بر روی ترانه‌ای از تورج نگهبان ترانه‌سرای سرشناس به نام «ایران-ایران» بنا شده که آهنگ آن از محمد سریر است و محمد نوری آن را در آلبوم «دلاویزترین» اجرا کرده است.

آقای کریمی در نوحهٔ خود تنها شبه‌ضرباهنگ ترانه را همراه با ابیات ابتدایی و دو مصرع میانی حفظ کرده و بر روی آن، کلمات دیگری سوار کرده که از اساس ارتباطی با محتوای اثر ماندگار «ایران-ایران» ندارد.

اجرای محمود کریمی بیشتر ملغمه‌ای است از نوعی ملی‌گرایی شیعی که وطن را در نمایی بیرونی با محتوای بنیادگرایی شیعی بدون وفاداری به نام خالقان اثر در هم‌آمیخته تا روحیهٔ زخم‌خوردهٔ ایدئولوژی حکومتی از یک جنگ ۱۲ روزه را با احساسات میهنی ترمیم کند.

شهیار قنبری ترانه سرا، آهنگساز و خواننده مقیم لس‌آنجلس با اشاره به صحنهٔ رفتن محمود کریمی نزد رهبر جمهوری اسلامی و زانو زدن در مقابل او که روی صندلی نشسته است، این صحنه‌ها را صحنه آخر یک شوخی با کسانی می‌داند که به گفتهٔ این هنرمند، قربانی حکومتی شده‌اند که در مواردی حق زندگی و کار را از هنرمندان در سرزمین‌شان گرفته است و حالا در «غیبت آنان هر کاری که می‌خواهد با آثارشان انجام می‌دهد».

آقای قنبری می‌گوید، این اجراها نشان می‌دهد که تکلیف حکومت با خودش روشن نیست و وقتی به ملی‌گرایی رجوع می‌کند، نه تنها دیر است بلکه تنها کمک می‌کند تا «جوک‌های» تازه ساخته شود.

این اولین بار نیست که ترانه‌‌های هنرمندانی که فعالیت‌شان در ایران محدود و یا ممنوع شده، بازخوانی می‌شود و در مواردی، افراد مجری، در این ترانه‌ها تغییرات دلخواه‌شان را بدون کسب اجازه از خالقان اصلی آثار ایجاد می‌کنند.

پنج سال پیش بنیامین در برنامه «دورهمی» با اجرای مهران مدیری، ترانهٔ «کودکانه» سرودهٔ شهیار قنبری را با حفظ چارچوب ملودیک اثر و ابیاتی پراکنده از آن به شکل دلخواه خود اجرا کرد که با واکنش تند این ترانه‌سرا و اسفندیار منفردزاده آهنگساز اثر در غیبت خوانندهٔ آن فرهاد رو‌به‌رو شد.

اما این بار داستان از جنس دیگری است؛ «ای ایران» اثر روح‌الله خالقی-حسین گل‌گلاب و بنان، «سپیده» اثر محمدرضا لطفی (سایه) و محمدرضا شجریان، «دوباره می‌سازمت وطن» آهنگ و اجرای داریوش- شعر سیمین بهبهانی و تنظیم اریک، همگی در قامت اجراهایی به سبک مداحان در مراسم مذهبی این روزها خوانده شده‌اند.

در یک مورد، خوانندهٔ چپ‌کوک و مطرح داخل ایران، راغب، «ای ایران» را در مسجدی در شهر یزد بدون ارکستر اجرا کرد. در قسمتی از این اجرا مردان سیاهپوش دستان خود را باز می‌کنند و با همخوانی «در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما...» دستان‌شان را بر سینه می‌کوبند.

شهیار قنبری استفاده از این ترانه‌ها در بستر برنامه‌های مذهبی نوحه‌خوانی و افزودن محتوایی ناهمگون با بافت اثر را به «حس یک بساط ورشکسته به تقصیر» تعبیر می‌کند.

درست در نقطهٔ مقابل، تفسیر اصولگرایان از این اقدام مداحان حکومتی این است که اجراهای یاد شده، نه از فرم بیرون زده است و نه از محتوا.

za.jpgاحمد زیدآبادی

دکتر علی اکبر صالحی استاد متشخص و دیپلمات متینی است. او در اسفند‌ماه سال گذشته گفته بود: "در صورت درگیری آمریکا با ایران -به احتمال بسیار ضعیف - قطعاً قضیه تایوان در مدت کوتاهی یکسره خواهد شد." آقای صالحی همین نظر را در قالب الفاظ دیگری در آخر فروردین امسال نیز تکرار کرد.

چرا آنچه آقای صالحی احتمالش را "بسیار ضعیف" دانست، به وقوع پیوست اما آنچه را "قطعی" تلقی کرد، خبری از آن نشد؟

این میزان از ضریب خطا در پیش‌بینی فردی در سطح او چرا پدید آمد؟ چه موانعی بر سرِ راه شناخت دقیق‌تر امور جهان پیش روی صاحب‌منصبان و چهره‌های ذینفوذ وجود دارد؟

:::

چه خواهد شد؟ خاورمیانه و قطعات یک پازل:

:::

beyt.jpgنویسنده: ارسالی از طرف مخاطب کانال تلگرام حمید آصفی

در صحنه‌ای که هر اینچ آن با وسواس طراحی شده بود، بیت رهبری در روز تاسوعای ۱۴۰۴، نه یک مجلس عزاداری، که یک صحنه تئاتر قدرت بود؛ نمایش‌نامه‌ای که قرار نیست امسال تمام شود. کسانی که نشسته بودند، آنانی که دعوت نشده بودند، شعارهایی که مداح انتخاب کرده بود، و سکوت‌هایی که پررنگ‌تر از فریادها بود، همگی خبر از یک بازتنظیم عمیق در چینش قدرت در ایران می‌دادند.


ابتدا باید بپذیریم که ما در ایرانِ پس از دوازده روز بحران، دیگر با همان جمهوری اسلامی سابق طرف نیستیم. نه رابطه مردم با حاکمیت مثل قبل خواهد بود، نه شکاف در میان نهادهای امنیتی مثل گذشته پنهان می‌ماند، نه ولی‌فقیه همان "ستون خیمه" بدون منازع است. حتی نهاد ریاست‌جمهوری که تا دیروز در حد دفتر هماهنگی بیت تقلیل یافته بود، اکنون در حال بازیابی نقش خویش است. کشوری که در نبرد اخیر با اسرائیل یک شکست امنیتی تمام‌عیار را تجربه کرد، اما هم‌زمان دید که بروکراسی دولت - با همه ناکارآمدی‌هایش - بدون فروپاشی، کار خود را ادامه داد، اکنون وارد مرحله‌ای جدید شده است.


اما اگر چشم را از شعارها برداریم و روی صورت‌ها تمرکز کنیم، رمزگشایی آغاز می‌شود. کنار رهبر، رؤسای سه قوه نشسته بودند: قالیباف، عارف (به‌جای پزشکیان)، و اژه‌ای - ترکیبی که از نظر پروتکل رسمی قابل پیش‌بینی بود. اما حضور یک نفر غیرمنتظره و بسیار معنادار بود: علی لاریجانی.


او نه یک روحانی است و نه یک مداح، نه رئیس مجلس است و نه وزیر. اما حضور او در صف اول، با سابقه نظامی‌ـ‌امنیتی‌ـ‌دیپلماتیکش، آن هم پس از سال‌ها حذف و حاشیه‌نشینی، به‌وضوح یک پیام دارد: در جمهوری اسلامی، برای آینده‌ای بحران‌زده، دوباره به تکنوکرات‌های سیاسی ـامنیتی نیاز پیدا کرده‌اند؛ به کسانی که هم "نظامی" باشند، هم "لباس‌شخصی"؛ هم سابقه ریاست صداوسیما و ریاست مجلس را داشته باشند، هم نقش فرستاده ویژه چین.
لاریجانی یعنی بازگشت سپاه، اما نه با یونیفورم. این‌بار نه با تانک، که با نبوغ تکنوکراسی امنیتی.


در کنار این چینش، مداح بیت، با اشاره مستقیم به توصیه رهبر، بر «پایداری جمعی»، «استقامت دسته‌جمعی» و «ایران» به‌عنوان محور تاکید کرد؛ واژگانی که در قاموس رسمی جمهوری اسلامی، همیشه زیر سایه "امت اسلامی"، "قدس"، "فلسطین" و "ولایت" می‌نشستند. اما حالا همه‌چیز دارد جا‌به‌جا می‌شود.


اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که غیبت برخی چهره‌ها از آن مجلس نیز پرمعناست. نه اثری از سرداران بلندپایه سپاه بود، نه نشانی از چهره‌های پرمدعای جناح پایداری. گویی صحنه را پاک‌سازی کرده‌اند برای کسانی که باید در آینده نقش ایفا کنند؛ کسانی که نه شعار می‌دهند و نه تصویرشان تیتر روزنامه است، اما در لحظات بحران، همیشه همان‌ها هستند که کشور را «تا اطلاع ثانوی» سر پا نگه می‌دارند.


حکومت در حال پوست‌اندازی است. اما نه به سمت اصلاح‌طلبی، نه به سوی مردم‌گرایی. اتفاقاً برعکس. دارد باز می‌گردد به نهادهای مؤسس‌اش: به سپاه، به لاریجانی، به ملی‌گرایی شعوبی (یعنی نوعی ایران‌گرایی اقتدارگرا که در تقابل با پان‌اسلامیسم، اما بدون گرایش به دموکراسی لیبرال عمل می‌کند)، به بازتعریف ولایت به‌مثابه نهاد حفظ نظم نه تولید مشروعیت. این روند شاید تدریجی باشد، اما صحنه‌آرایی تاسوعا نشان داد که دیگر شروع شده است.


در روزهایی که می‌گویند رهبر «کم‌تر در دسترس» است، در روزهایی که شعارهای «مرگ بر...» دیگر به درد انسجام نمی‌خورند، در روزهایی که حتی مداح بیت رهبری هم از ایران می‌گوید نه از فلسطین، باید دقیق شد.


تاسوعا فقط یک مراسم نبود؛ بیانیه‌ای بود از طرف حکومت به خودش. تاسوعا را از یک آینه سنتی به لحظه‌ای بنیادگذار برای نظم دید قدرت در ایران تبدیل می‌کند.

de.jpgحنیف حیدرنژاد - کیهان لندن

یک متن جهت جمع‌آوری امضا با عنوان «برای رسیدگی حقوقی به اظهارات صدر اعظم مرتز در ارتباط با جنگ تجاوزکارانه علیه ایران» در تاریخ ۵ ژوئیه ۲۰۲۵ منتشر شده که پس از دو روز تا لحظه انتشار این مطلب ۳۲۹ نفر آن را امضا کرده‌اند.

ترجمه فارسی متن این درخواست برای امضا در حمایت از «شکایت کیفری» علیه صدراعظم آلمان، که از سوی «هم‌میهنان ایرانی- آلمانی» و «شهروندان ایرانی- آلمانی» و «ما به عنوان شهروندان آلمان» تنظیم شده، چنین است:

«برای رسیدگی حقوقی به اظهارات صدراعظم مرتز در ارتباط با جنگ تجاوزکارانه علیه ایران ما با هم‌میهنان ایرانی - آلمانی خود اعلام همبستگی می‌کنیم!

آنان در نتیجه‌ی گفتمان و لفاظی های سیاسی اخیر در آلمان در ارتباط با جنگ علیه ایران، مورد بی احترامی قرار گرفته‌اند. فریدریش مرتز در حاشیه نشست گروه هفت در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵، حمله اسرائیل به ایران را با این جمله توجیه کرد: «این همان کار کثیفی است که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد.»

این تأیید یک جنگ تجاوزکارانه که مغایر با حقوق بین‌الملل است، جرم محسوب می‌شود. به همین دلیل، شهروندان ایرانی- آلمانی ما شکایتی کیفری ثبت کرده‌اند که ما از آن حمایت می‌کنیم. اظهارات صدراعظم مرتز، بطور ضمنی، مرگ بسیاری از غیرنظامیان بی‌گناه را می‌پذیرد. گفته‌های او بخشی از زبانی تحقیرآمیز و بی‌قانون است؛ زبانی که اکنون در میان محافل افراطی رایج شده - محافلی که دموکراسی را در بسیاری از کشورها، از جمله اسرائیل و ایالات متحده، تهدید می‌کنند. از این رو، سخنان آقای مرتز تأثیری خطرناک و نیروی نمادینی ایجاد می‌کند که به اَنگ زدن بیشتر علیه مردمانی با پیشینه و باورهای متفاوت دامن می‌زند. آقای مرتز در مقام صدراعظم آلمان مسئولیتی ویژه و قانونی در حفاظت از قانون اساسی دارد.

زمانی که او یک جنگ تجاوزکارانه و مغایر با حقوق بین‌الملل را علناً «ضروری» و «برای همه ما» می‌نامد، و حتی تأکید می‌کند که «بزرگترین احترام را» برای آن قائل است، این می‌تواند مصداق ارتکاب جرم تلقی شود. این اظهارات همچنین به شکل‌گیری یک تصویر جمعی از دشمن دامن می‌زند؛ تصویری که قادر است صلح عمومی را مختل کرده و جوّی از طرد و انگ‌ زدن را شکل دهد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

ما به ‌عنوان شهروندان آلمان، قاطعانه با اینکه شهروندان ایرانی- آلمانی ما هدف این گفتمان مبتنی بر انسان‌زدائی قرار گیرند، مخالفت می‌کنیم! از این‌ رو خواستار رسیدگی حقوقی به این اظهارات هستیم. ما انتظار داریم که نشانه‌ای روشن و صریح از سوی سیاست و جامعه علیه تجلیل از جنگ، گفتمان مبتنی بر دشمن‌سازی و هرگونه طرد کردن قومی و فرهنگی ارائه شود.»

امضاکنندگان اولیه این متن حمایتی ۵۷ نفر هستند از جمله منیره برادران خسروشاهی، نسرین بصیری، پرستو فروهر، محمدرضا نیکفر، بهمن نیرومند و غیره.

هم خود شکایت و هم این متن حمایتی اما پرسش‌های زیادی را برمی‌انگیزد.

manabanner.jpgمانا نیستانی

فروردین سال ۱۳۷۹، در میانه‌ی یکی از سیاه‌ترین دوره‌های سرکوب مطبوعات در ایران، زمانی که ده‌ها روزنامه با فرمان مستقیم رهبر جمهوری اسلامی یک‌شبه توقیف شدند و شماری از روزنامه‌نگاران به زندان افتادند، در شبی پراضطراب و هول، از سر استیصال گوشی تلفن را برداشتم. زنگ زدم به دوستی قدیمی، گرافیستی که از اولین نسل مطبوعاتی پس از انقلاب بود. در روزنامه‌ی «سلام» کارش را شروع کرده بود و برخلاف من که همیشه با شک و بدبینی به حکومت نگاه می‌کردم، او باورمند به آرمان‌های اصلاحات بود و قلباً خود را جزیی از آن می‌دانست.

به او گفتم: «دیدی یارو چطور به همه‌مون گفت دشمن و بیست‌تا روزنامه رو مثل آب خوردن بست؟»

با مکثی تأمل‌برانگیز پاسخ داد: «ایرادی نداره... ایشان مثل پدری‌ست که از دست فرزندانش عصبانی شده، سیلی می‌زنه و توبیخ می‌کنه.»

آن شب فکر کردم شاید به‌خاطر شنود تلفن این تعبیر نرم را انتخاب کرده. اما بعدها بارها دیدم که این نگاه، نه فقط مال او، بلکه باورِ عمیق بخش عمده‌ای از جریان اصلاح‌طلبی، به‌ویژه طیف مذهبی آن است. آنان در ذهن خود پدری برای جامعه قائلند؛ پدری شاید سخت‌گیر، ناعادل، اما همچنان پدر. و ما، فرزندانِ اوییم که باید از سر احترام، تحملش کنیم؛ گهگاه به تذکر خیرخواهانه‌ای بسنده کنیم و امید داشته باشیم روزی پدر خوش‌اخلاق‌تری جایش بنشیند.

اما در این معادله، جایی برای کسانی چون من نیست؛ برای آن‌ها که اساساً چنین رابطه‌ای را به رسمیت نمی‌شناسند.
من نه صغیرم، نه دنبال ولی‌‌ام. این حکومت نه پدر من است، نه قیم مشروع کسی. باوری ریشه‌دار در من فریاد می‌زند: آن‌که ادعای پدری دارد، غلط کرده! غلط کرده که می‌زند، که زندان می‌اندازد، که صدای زندگی را خفه می‌کند.

اگر حتی ما را کودکانی نادان تصور کنیم، در یک جامعه‌ی سالم، چنین «پدر»ی به جرم کودک‌آزاری و خشونت خانگی محاکمه می‌شد و سلب حضانت می‌گشت، نه آن‌که با عنوان «ولی فقیه» بر جایگاهی آسمانی تکیه بزند و از هر نقدی مبرا باشد.

تمام جنبش‌ها و انفجارهای دو دهه‌ی اخیر - از سال ۱۳۸۸ تا دی ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش ۱۴۰۱ - نمود آشکار گسترش جمعیتی‌ست که دیگر این رابطه‌ی بالا به پایین را نمی‌پذیرد. مردمانی که نه امت‌اند، نه طفل، نه رعیت؛ شهروندانی که حکومت را مسئول، پاسخگو و محدود به قانون می‌خواهند، نه فرمانروا.

و به‌همین‌دلیل است که «پدر خودخوانده» - همان‌که تا دیروز ملت را «امت اسلام» می‌خواند - از هرگونه انتخابات سالم و رفراندوم واقعی واهمه دارد. چون به‌خوبی می‌داند که جز درصد اندکی از حامیان سرسخت نظام، اکثریت مردم او را چیزی جز حاکمی خودکامه و مسئول فجایع بی‌شمار نمی‌دانند.

مهم نیست نیت‌مان چقدر خوب باشد؛ تا زمانی که رابطه‌ی ملت و دولت را به صورت پدر و فرزند تعریف می‌کنیم، تا وقتی دین و سیاست را در هم می‌تنیم، تا وقتی اقتدار را قدسی می‌کنیم، گامی به‌سوی آزادی، عدالت یا پیشرفت برنخواهیم داشت.

فرزندانی که رشد کرده‌اند، به سرپرست نیاز ندارند؛ به قرارداد اجتماعی نیاز دارند. به حقوق، قانون، شفافیت. و به حکومتی که بداند مشروعیتش نه از آسمان، که از رضایت زمین برمی‌خیزد.

shaheed.jpgنخستین آمار رسمی شهدای حمله اسرائیل به ایران

سعید اوحدی، رئیس بنیاد شهید جمهوری اسلامی شامگاه دوشنبه ۱۶ تیر در یک برنامه تلویزیونی گفت احتمالا حدود ۱۱۰۰ نفر در جریان جنگ با اسرائیل کشته شدند.

اوحدی گفت: «تا امشب (دوشنبه) ۱۰۶۰ نفر شهید را دفن کردیم. با توجه به مجروحینی که در بیمارستان در بخش مراقبت‌های ویژه داریم، بعضا شاید عزیزانی داریم که کار تشخیص هویت آنها انجام نشده، فکر می‌کنم که به مرز ۱۱۰۰ نفر برسیم.» مقام‌های اسرائیلی می‌گویند در جریان حملات موشکی جنگ دوازده روزه، ۲۸ نفر در این کشور کشته شدند.

:::

پیشتر سازمان فعالان حقوق بشر مستقر در ایالات متحده در آخرین به‌روز‌رسانی آمار تلفات جنگ اخیر در روز جمعه ۶ تیر ماه اعلام کرده بود که بر اساس داده‌های جمع‌آوری‌شده توسط شبکه داوطلبان پزشکی و محلی این سازمان، ۱۱۹۰ نفر کشته و ۴۴۷۵ زخمی شده‌اند.

این سازمان اعلام کرد که از شمار کشته‌شدگان، ۴۳۶ نفر غیرنظامی، ۴۳۵ نفر نظامی و ۳۱۹ نفر نیز هنوز شناسایی نشده‌اند.

:::

pez111.jpgپزشکیان: اسراییل تلاش کرد من را ترور کند

تاکر کارسون، مجری آمریکایی تلویزیون، مصاحبه خود با مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، را منتشر کرده است.

آقای پزشکیان در پاسخ به سوال آقای کارلسون که از او پرسید: «آیا دولت اسرائیل برای ترور رئیس‌جمهور ایران تلاش کرده است؟» گفت: «بله تلاش کرد، به صورت جدی هم تلاش کرد. اما شکست خوردند.»

تاکر کارلسون در ادامه پرسید با توجه به اینکه هیچ‌ کجا، آنها [اسرائیلی‌ها] این موضوع را تایید نکرده‌اند آیا شما مطمئن‌ هستید که آنها می‌خواستند «شما را ترور کنند؟»

آقای پزشکیان در پاسخ گفت این اسرائیل بود که «تلاش و اقدام هم کرد» که او را بکشد، نه آمریکا. او افزود در جریان این تلاش آنها «من در جلسه بودم و در گفتگو بودیم که چه کارهایی انجام بدهیم.»

آقای پزشکیان روشن نکرد آیا اسرائیل این منطقه را در طول جلسه اشاره شده بمباران کرده‌ است یا شرکت‌کنندگان در این جلسه پیش از اقدام به بمباران آنجا را ترک کردند.

رئیس‌جمهور ایران گفت تا جایی که می‌داند مراجع تقلید علیه هیچ کسی «فتوا صادر نکرده‌اند» و ارتباطی هم با حکومت ندارد بلکه آنها توهین به مذهب و شخصیت‌های مذهبی را محکوم و غیرقابل‌قبول دانستند و این فتواها نه به آمریکا نه به شخص رئیس‌جمهور آمریکا مربوط نمی‌شود. این مراجع نظر خاص خودشان را دارند و «اطمینان می‌دهم این فتواها تهدیدی برای هیچکس نیست.»

آقای کارسون پرسید آیا ایران هیچ‌وقت از ترور رئیس‌جمهور آمریکا حمایت کرده است؟

مسعود پزشکیان پاسخ داد «به هیچ وجه. این همان چیزی است که نتانیاهو می‌خواست در ذهن مردم آمریکا ایجاد کند تا پای آمریکا را به منطقه بکشاند و در منطقه ناآرامی ایجاد کند.»

وقتی می‌گوییم «مرگ بر آمریکا»، منظور ما مرگ بر مردم یا حتی مسئولان آمریکا نیست:

ترجمه کامل مصاحبه تاکر کارلسون با پزشکیان

ایران وایر - تاکر کارلسون، مجری سابق شبکه فاکس‌نیوز و از متحدان سابق دونالد ترامپ، مصاحبه خود با مسعود پزشکیان، رییس‌جمهور ایران، را منتشر کرده است. متن کامل این مصاحبه به این شرح است:

تاکر کارلسون: آقای رئیس‌جمهور، از این فرصتی که به من دادید، ممنونم. در جنگ بین آمریکا و ایران، یک وقفه یا آتش‌بس موقت برقرار شده است. این جنگ چطور به پایان می‌رسد؟ شما چطور مایل‌اید که تمام شود؟

مسعود پزشکیان: ما به هیچ عنوان این جنگ را آغاز نکردیم و به هیچ وجه تمایلی به ادامه یافتن این درگیری نداریم. از همان ابتدا، شعار اصلی و بنیادین دولت من این بوده و هست که من همواره به آن پایبندم: تقویت وحدت و همبستگی ملی در داخل کشور و همچنین تقویت صلح و آرامش پایدار و دوستی عمیق با کشورهای همسایه و با تمامی ملت‌های دنیا.

putintranslate.jpgیورونیوز - جسد رومن استاروویت، وزیر حمل و نقل روسیه، روز دوشنبه تنها چند ساعت پس از برکناری توسط ولادیمیر پوتین در نزدیکی مسکو پیدا شد؛ رسانه‌های داخلی گزارش دادند که او ظاهراً خودکشی کرده است.

طبق گزارش رسانه‌های روسی، یک اسلحه در نزدیکی جسد استاروویت پیدا شده است. با این حال، در حال حاضر هیچ اطلاعات رسمی در مورد علت مرگ او منتشر نشده است.

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه روز دوشنبه وزیر حمل و نقل خود را پس از اختلالات گسترده حریم هوایی غیرنظامی روسیه ناشی از حملات پهپادی اوکراین از کار برکنار کرده بود.

کرملین نیز تا کنون هیچ دلیل خاصی برای برکناری رومن استاروویت اعلام نکرده است. او پیش از انتصاب در سمت وزیر حمل و نقل در مه ۲۰۲۴ میلادی، به عنوان فرماندار منطقه کورسک روسیه خدمت کرده بود.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین نیز روز دوشنبه از اظهارنظر در این باره خودداری کرد.

با این حال، اخراج او پس از آن صورت گرفت که بیش از ۳۰۰ برنامه پرواز در فرودگاه‌های بزرگ روسیه، در آخر هفته گذشته به دلیل حملات پهپادی اوکراین لغو شد.

mousavian.jpgروسیه به ایران جنگنده سوخو ۳۴ و اس ۴۰۰ نداد،اما به هند می‌دهد

دیپلمات اسبق کشور نوشت: شاید این حقیقت کمک کند تا تهران درک بهتری از «واقعیت‌های روابط بین‌الملل» و «ضرورت‌های منافع ملی»، پیدا کند.

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ حسین موسویان سفیر اسبق ایران در آلمان در مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: روسیه هواپیمای جنگنده سوخو-۳۵ و سیستم پدافند اس- ۴۰۰ را به ایران نداد با وجودیکه ایران چند دهه تحت تهدید حمله نظامی دو قدرت اتمی آمریکا و اسرائیل قرار داشت و نهایتا هم مورد حمله این دو کشور قرار گرفت.

اما روسیه به هند پیشنهاد ۱۱۷ فروند سوخو-۳۵M و تولید مشترک سوخو-۵۷ با انتقال کامل فناوری را به هند داده در حالیکه هند متحد آمریکا است.

هیچ انتقادی به مسکو نیست چون منافع راهبردی کشورش را مد نظر دارد. لذا چنانچه ترکیه (عضوناتو) و عربستان (متحد آمریکا) در خواست سوخو ۳۵ و ۵۷ و اس- ۴۰۰ داشته باشند، مسکو موافقت میکند.

شاید این حقیقت کمک کند تا تهران درک بهتری از «واقعیت های روابط بین‌الملل» و «ضرورت های منافع ملی»، پیدا کند.

:::

fr.jpgفرزانه روستایی

مراسم محرم پریشب در بیت خامنه ای عجایب متعددی داشت. اینکه رهبر جمهوری اسلامی در چنین شرائط حساس و خطرناکی جرات کرده تا در بیت خودش بنشیند در حد معجزه است. وضعیت علی خامنه ای امروز حتی حساس تر از حسن نصرالله پیش از ترور در ماه سپتامبر است. سال گذشته حسن نصرالله طفلک نیز فکر می کرد حفاظت مطمئنی دارد اما مراقبت سانتیمتری اسراییل از رفت و آمدهای رهبر حزب الله پیچیده تر از آنی بود که حزب الله فکر می کرد.


موشک هایی که حسن نصرالله به شهرهای اسراییل می زد حداکثر گربه ها را می کشت یا شاخه های درخت را می شکست. همین موشک ها باعث سکته قلبی اسراییلی ها از ترس می شد. اما موشک هایی که رفقای علی خامنه ای بر شهر های اسراییل زدند بعید می دانم فیلم آن هیچگاه از آرشیوهای محرمانه خارج شود از بس هولناک بودند و خرابی های وسیع.


برخی از مراگز دانشگاهی چنان خسارت دیدند که هیچگاه مثل سابق نخواهند شد.موسسه معروف علوم وایزمن در شهر رخووت و دانشکده پزشکی دانشگاه بئرشبع تا حدود زیادی ویران شدند. تصاویر این ویرانی ها از تور سانسور دوران جنک نگذشت.


مرکز وایزمن که دو برنده نوبل اسراییل از این مرکز تحقیقاتی هستند حدود یک و نیم میلیارد دلار خسارت جبران ناپذیر دیده است. ۱۲ آزمایشگاه به علاوه دهها ساختمان دانشگاه آسیب دیده است. پنج ساختمان کلا ویران شده و باید از اول ساخته شوند. منابع اسراییلی گفته اند خسارتی که به نمونه ها و تحقیقات دو سه نسل از دانشمندان این موسسه وارد شده است اصلا قابل محاسبه نیستند و هیچگاه جبران نمی شوند.


دانشگاه بن گوریون در شهر بئرشبع در جنوب اسراییل نیز با سه موشک خسارت سنگینی دیده است. بیشتر آزمایشگاهها آسیب دیدند، ولی آزمایشگاه آناتومی دانشگاه نابود شده است. دانشگاه چنان خسارت دیده است که رییس دانشکده گفته ایرانی ها جنازه های آزمایشگاه آناتومی ما را دوباره کشتند. روئسای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی معتقدند ایران این مراکز را به تلافی زدن مراکز تحقیقاتی اتمی هدف قرار داده است و این حملات تصادفی نبوده.


فیلم هایی که از ویرانی شهرهای اسراییل دست به دست می شود بقدری هولناک هستند که اصلا نمی شود اصالت آنها را تایید کرد. برخی محله ها شبیه غزه شده اند و فقط یک کم دیگر مانده تا شبیه رقه سوریه شوند. دقیقا به همین دلايل است که پرونده کسانی که در این حملات به اسراییل دست داشته اند هیچگاه در اسراییل بسته نمی شوند.

حواشی عاشورا در ایران

| No Comments

wedding.jpgمنوتو - شاهدخت ایمان پهلوی ویدئویی از مراسم ازدواجش که در خردادماه برگزار شد، منتشر کرده است.

او همراه با انتشار این ویدئو نوشت: «در شبی به یادماندنی، در ۱۶ خرداد، در ششم ژوئن، زمان برای ما از حرکت ایستاده بود. در آن شب ماندگار، در آغوش خانواده و دوستان مهربان، شادی‌ای را تجربه کردیم که تا همیشه برای ما به یادگار خواهد ماند. ما تنها خانواده‌های خویش را کنار هم نیاوردیم، بلکه در آن شب باشکوه، فرهنگ‌های خود را نیز به هم پیوند زدیم. از ژرفای جان سپاسگزار همه عزیزانی هستیم که در آفرینش آن ساعات به‌یادماندنی همراه ما بودند.»

ایمان پهلوی فرزند دوم شاهزاده رضا پهلوی و والاحضرت یاسمین پهلوی است.

:::

بر اساس قانون مجازات اسلامی ایران، اعمال همجنس‌گرایانه می‌تواند مجازات اعدام در پی داشته باشد.

اما در این فیلم، فردی که خود را شبیه به آیت‌الله خامنه‌ای کرده در "رژه افتخار" تل‌آویو با پرچم ایران پیش از انقلاب اسلامی در حال اجرای برنامه دیده می‌شود!

:::

:::

nabood.jpgفرو ریختن ماکت نمادین ۵۱ متری از مقبره امام سوم شیعیان در مراسم عاشورا در هند، باعث وحشت و فرار گروه بزرگی از حاضران در مراسم عزاداری شد.

به گزارش رسانه‌های محلی هند، این حادثه بعد از ظهر یکشنبه در ورزشگاه کربلا در منطقه اوتار پرادش رخ داد. در این مراسم بیش از ۱۰ هزار نفر از شیعیان هندی برای گرداندن «تازیه» که نمادی از مقبره امام حسین است گرد هم آمده بودند.

تازیه میان شیعیان هند، به‌ویژه در ایالت‌هایی مانند اوتار پرادش، بیهار، حیدرآباد و در جامعه مسلمانان جنوب آسیا، نماد و تجسمی از قبر یا ضریح امام سوم شیعیان و گاهی سایر شهدای کربلاست. این نماد معمولا از چوب، کاغذ، فلز و تزئینات هنری ساخته می‌شود و در مراسم عزاداری ماه محرم، به‌ویژه در روز عاشورا، نمایش داده می‌شود.

:::

6-1.jpgایران اینترنشنال - اعضای خانواده تورج نگهبان، شاعر و ترانه‌سرای فقید و خالق ترانه «ای ایران ایران»، نسبت به اجرای نوحه‌ای برگرفته از این ترانه توسط یک مداح حکومتی در حضور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، اعتراض کردند و این اقدام را «نهایت ریاکاری» خواندند.

محمود کریمی، مداح حکومتی، شامگاه ۱۴ تیر نوحه‌ای را بر اساس ترانه «ای ایران ایران» در مراسم شب عاشورا در برابر خامنه‌ای اجرا کرد و گفت شخص رهبر جمهوری اسلامی از او چنین نوحه‌ای را خواسته است.

جمهوری‌ اسلامی که در سرود رسمی آن حتی یک‌ بار نام ایران برده نشده و در قانون اساسی‌اش نیز نام ایران زیر سایه اسلام قرار دارد، در روزهای اخیر و به‌دنبال رویارویی نظامی با اسرائیل به مفاهیم ملی پناه برده است.

خانواده تورج نگهبان در پیامی که در صفحه‌ای با نام او در اینستاگرام منتشر شد، نوشت: «وقاحت تا کجا؟ سرودی که جمهوری اسلامی دهه‌ها با نفرت ازش یاد می‌کرد، شاعرش را "طاغوتی" می‌دانست، اسمش را از کتاب‌ها و رسانه‌ها حذف می‌کرد، حالا جلو خامنه‌ای همان سرود را به سبک نوحه اجرا می‌کنند.»

خانواده نگهبان افزود: «چه شد؟ عشق به ایران یادتان افتاد؟ یا باز مثل همیشه، وقتی منفعت‌هاتون به خطر می‌افته، به هر شکلی آویزون می‌شین؟ این نهایت ریاکاریه.»

نگهبان، همانند بسیاری از فعالان موسیقی قبل از انقلاب، پس از سال ۱۳۵۷ خانه‌نشین شد.

او تا اوایل دهه ۷۰ در ایران می‌زیست،‌ اما بعد به آمریکا مهاجرت کرد. نگهبان سال ۱۳۸۷ درگذشت و در لس‌آنجلس به‌ خاک سپرده شد.

این ترانه‌سرا همکاری‌ با روح‌الله خالقی و غلام‌حسین بنان را نیز در کارنامه خود دارد.

ترانه‌ «ای ایران ایران» با شعر نگهبان و صدای ماندگار محمد نوری در دهه ۶۰ با چنان استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد که جایگاهی ویژه در حافظه‌ جمعی و تاریخ موسیقی ایران یافت.

خانواده نگهبان در ادامه متن خود از زبان این ترانه‌سرا نوشتند: «من تورج نگهبان‌ام، شاعری که برای عشق سرود، برای وطن، برای مردم. نه برای قدرت، نه برای ولی‌ فقیه، نه برای میز و منبر. شعر من صدای زندگی بود، نه مرثیه‌ مرگ. آواز من فریاد امید بود، نه نوحه‌ای برای بقای یک حکومت پوسیده.»

newme.jpgهفته‌نامۀ فرانسوی «اکسپرس» در گزارشی مفصل به قلم سردبیر این نشریه نوشته است : آنچه این روزها به نام «بازآرایی خاورمیانه» در بیانیه‌ها و دیدارهای رسمی کاخ سفید و بیت‌المقدس تبلیغ می‌شود، صرفاً پروژه‌ای دیپلماتیک یا امنیتی نیست، بلکه تلاشی سیستماتیک برای بیرون‌راندن یک بازیگر عمده، یعنی جمهوری اسلامی ایران، از صحنهٔ راهبردی منطقه و بازگرداندن نظم هژمونیک دوران پساجنگ سرد است

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

هفته‌نامه اکسپرس با اشاره به ملاقات روز دوشنبه هفتم ژوئیه میان رهبران اسرائیل و آمریکا در کاخ سفید، نوشته است : «دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو می‌خواهند از پیروزی بر ایران استفاده کرده و منطقه را بازتعریف کنند.»

ایران: از بازیگر مزاحم تا «متغیر زائد»

اکسپرس با اشاره به نمای بزرگی در قلب تل‌آویو که چهرهٔ ترامپ، نتانیاهو و محمد بن سلمان را در کنار سران عرب به نمایش می‌گذارد، می نویسد که این نما چیزی بیش از یک تبلیغ انتخاباتی است. بر اساس گزارش اکسپرس، «بر روی این تابلو نوشته شده: پیمان ابراهیم. زمان خلق خاورمیانه‌ای نوین فرارسیده»؛ و این تصویر، به نوشتۀ اکسپرس، گویای حذف نمادین ایران از معادله قدرت در خاورمیانه است.

جمهوری اسلامی دیگر نه تنها در تأمین امنیت مرزهای متحدانش، بلکه حتی در نجات مرزها و متحدان خود، مانند حماس، ناتوان است: اکسپرس به نقل از یک منبع دیپلماتیک در گزارش خود نوشته است : «حماس فهمیده که دیگر نمی‌تواند روی نجات خود از سوی جمهوری اسلامی حساب کند».

طبق تحلیل محمد بحرون از مرکز مطالعاتی بُحوث در دبی، « دونالد ترامپ در حال انتقال تمرکز از ژئوپلیتیک به ژئو‌اکونومی و خواهان منطقه‌ای است که به‌جای درگیری‌های ایدئولوژیک، بر منطق بازار، قراردادهای تجاری و همکاری‌های اطلاعاتی استوار شود.» اکسپرس یادآوری می کند که برنامهٔ «چشم‌انداز ۲۰۳۰» عربستان، دقیقاً در این مسیر بازتعریف‌شده قرار دارد.

ایرانِ پس از جنگ: دولت بدون افق، قدرت بدون معنا

هفته نامۀ فرانسوی در ادامه نوشته است : ایران، که روزگاری «ام‌القرا»ی محور مقاومت بود، اکنون به‌تعبیر دقیق امانوئل رزاوی، «در وضعیت فروپاشی پیشرفته قرار دارد»؛ کشوری با نهادهایی قوی و گنجینه‌های مالی عظیم، اما بدون نفوذ، بدون انسجام راهبردی، و گرفتار در سکوتی پرمعنا.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

ولی نصر، مشاور پیشین وزارت خارجه آمریکا، در همین گزارش خاطرنشان می‌کند: «قدرت هژمونیک امروز در منطقه، بی‌تردید اسرائیل است». این گزاره، نه‌تنها نشانگر واقعیتی عینی در منطقه شام، بلکه معنابخش روند حذف ایران از سطوح تصمیم‌گیری امنیتی و سیاسی خاورمیانه است.

در واقع، به نوشتۀ اکسپرس، «نظم جدید، بازنویسی قواعد بازی است، نه صرفاً چینش دوبارهٔ بازیگران». در چنین نظمی، ایران دیگر نه طرف مذاکره، بلکه صرفاً یک «مسئله امنیتی» است که باید مهار شود. آنچه باقی مانده، ایرانِ سکوت است؛ کشوری با دولت رسمی، اما بدون صدا؛ با قدرت نظامی، اما بدون ‌استراتژی؛ با گذشته‌ای پُرطنین و آینده‌ای در تعلیق.

hp.jpgزمان آزادی‌های سیاسی و شخم زدن صداوسیما فرا رسیده

در اظهاراتی کم‌سابقه که بیش از هر چیز بوی شکست ساختاری سیاست‌های جمهوری اسلامی را به مشام می‌رساند، منصور حقیقت‌پور، از نمایندگان پیشین مجلس شورای اسلامی و چهره‌ای نزدیک به جناح سنتی حاکمیت، خواستار بازنگری ریشه‌ای در سیاست‌های اجتماعی، امنیتی و رسانه‌ای کشور شد. او صراحتاً اعلام کرد: «وقت آزادی‌های اجتماعی و سیاسی» و «شخم زدن صدا و سیمای" جمهوری اسلامی فرا رسیده است.

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

این سخنان در پی پایان جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل ایراد شده‌اند که برخلاف تبلیغات رسمی، نه پیروزی آشکار، بلکه نقطه عطفی در برملا شدن بحران‌های داخلی حکومت اسلامی ایران بوده است. حقیقت‌پور با ادعای این که در این جنگ «جامعه از نظام حمایت کرد»، خواستار پایان دادن به فضای پلیسی، امنیتی، بازنگری در قوانین حجاب اجباری، رفع فیلترینگ و به رسمیت شناختن چهره‌های سیاسی حذف‌شدۀ کشور، شد. حقیقت‌پور با لحنی هشدارآمیز بر «همبستگی شکنندۀ» موجود در جامعه تأکید کرد و خواستار تجدیدنظر در مناسبات حکومت با مردم واقعی شد.

حمله بی‌سابقه به رسانه ملی: صداوسیما باید شخم زده شود

حقیقت‌پور با لحنی تند، عملکرد صدا و سیمای جمهوری اسلامی را عامل گسست اجتماعی دانست. او صراحتاً گفت: «با این صداوسیما نمی‌توان به جایی رسید. باید آن را شخم زد و بذر خوب در آن کاشت.» وی با اشاره به سخنان توهین‌آمیز یکی از مجریان صداوسیما خطاب به مردم، از لزوم کنار رفتن حلقه‌های «رفوزه» در این بزرگترین دستگاه تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی شد.

saddam.jpgتوسل جستن به ایده‌های ملی یا مذهبی پس از بحران‌های بزرگ، سابقه زیادی دارد

شاهین طهماسبی

برای مثال صدام حسین که همواره ملی‌گرایی سکولار عربی و عراقی را تبلیغ می‌کرد و وِرد زبانش تمدن‌های باستانی آشوری و بابلی بود در میانه جنگ با آمریکا در ۱۹۹۱ به یکباره تبدیل به مسلمانی دو آتشه شد.

او با دستخط خود «الله اکبر» را به پرچم عراق اضافه کرد، دستور داد دروس مذهبی به برنامه درسی مدارس اضافه شود، برخی حدود شرعی مثلاً درباره مجازات سارق را به قوانین اضافه کرد، تعداد زیادی مسجد ساخت و از همه عجیب‌تر، دستور داد تا با خونش قرآنی مکتوب کنند، قرآنی که ۲۷ لیتر خون صدام صرف نوشتنش شد و کتابتش ۲ سال طول کشید اما همه می‌دانستند که همه این رفتارها نه از سر صدق و مسلمانی که از سر ناچاری است چون شکست‌های او در ۲ جنگ با ایران و کویت، ایده‌ گسترش اراضی عراق که بر پایه ملی‌گرایی عراقی توجیه میشد را ناکارآمد جلوه می‌داد و صدام چاره‌ای نداشت جنگ با آمریکا را جهادی آخرالزمانی و در ادامه جنگ‌های صلیبی تصویر کند تا شاید بتواند برخی از مسلمانان را با خود همراه کند.

اگر این روزها هم "چیزهای مشابهی" در ایران می‌بینید فقط ناشی از شکست ایده امت گرایی است.

nowrooz.jpg:::

:::

niroo.jpg- مردم خودشان برق مورد نیازشان را تامین کنند

- نیروگاه‌های پنج کیلوواتی پشت بامی؛ راهکار وزیر نیرو برای مشارکت مردم در تولید برق

عباس علی‌آبادی، وزیر نیرو درباره فراخوان نصب نیروگاه‌های پنج‌کیلوواتی پشت‌بامی گفت: خوب است که مردم خودشان برق مورد نیازشان را تامین کنند.

علی‌آبادی، وزیر نیرو در خصوص فراخوان نصب نیروگاه‌های پنچ کیلوواتی پشت بامی گفت: این اقدام خوبی است که مردم را تشویق کنیم برق خودشان را تامین کنند.

او اعلام کرد نیروگاه‌های پنج کیلوواتی پشت بامی این اطمینان را به مصرف کننده می‌دهد که نیاز خودش را تامین کند.

وزیر نیرو اظهار امیدواری کرد که شهرداری‌ها و وزارت راه و شهرسازی با ایجاد مشوق‌ها برای مشارکت مردم در تولید برق همکاری کنند.

:::

etemadi.jpgناصر اعتمادی - تریبون زمانه

جمهوری اسلامی، در واپسین لحظات عمرش، همۀ دستگاه‌های تبلیغاتی، سایبری و امنیتی خود را به صف کرده تا پیرامون شعاری پوچ و فریبنده--دفاع از میهن در برابر «دشمن متجاوز»--نمایشی از «اتحاد ملی» به راه اندازد. بازیگران این نمایش مضحک، همان مهره‌های نظام‌اند که خود پیکرۀ تجاوز به ایران، فرهنگ، تاریخ و حیثیت ملی این سرزمین‌اند. امروز، در دگرگونی‌ای که جز رسوایی نیست، همان نوحه‌خوانان حکومتی که عمری در رثای حسین نوحه سر می‌دادند، به ناگاه سوگوار میهن شده‌اند؛ بر سینه می‌کوبند، بر خاک می‌افتند و در ریاکارانه‌ترین مراثی، نام وطن را به فریاد درمی‌آورند.

این فریب بزرگ را نباید پذیرفت

هشدار من به تمام نیروهای اپوزیسیون، روشنفکران، هنرمندان و فعالان سیاسی این است: مبادا در تله‌ای بیفتید که نظام اسلامی طی دهه‌ها با مهارت دروغ و خون تنیده است. جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل، جنگی است که نه در خرداد ۱۴۰۴، بلکه از نخستین روز تأسیس این رژیم، از خلق سپاه پاسداران، از شکل‌گیری نیروی قدس، از تجهیز حماس و حزب‌الله، از انتقال صدها هزار موشک به مرزهای شمالی اسرائیل، از استقرار مزدوران نیابتی و سپاهی در سوریه، از تزریق میلیاردها دلار به تروریسم نیابتی کلید خورد--با یک هدف: نابودی اسرائیل و تهدید میلیون‌ها یهودی و عرب اسرائیلی و فلسطینی.

در این میان، ایران و مردمش بزرگ‌ترین قربانیان این ماشین جنگی بوده‌اند. فقر، انزوا، سرکوب، سانسور، ویرانی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، و سقوط اخلاقی و فرهنگی، بهای این ماجراجوییِ خون‌بار است. اگر متجاوزی در خاورمیانه وجود داشته باشد، بی‌تردید آن جمهوری اسلامی است: عامل فروپاشی سوریه، لبنان، یمن، و عراق؛ شریک مرگ و تباهی در سراسر منطقه.

اکنون این رژیم در تله‌ای گرفتار شده که سال‌ها خود آن را با تارهای جنایت و دروغ تنیده است. نباید بگذاریم بار دیگر بر موج دروغ سوار شود، از گورستان جوانان برآید، بر شانه‌های فریب‌خورده بالا رود و یک‌بار دیگر تیغ بر گلوی ملت ایران بگذارد.

چه دفاعی از وطن، وقتی جوانان کولبر کرد را به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» دار می‌زنند؟ چه میهن‌دوستی‌ای، وقتی هزاران آزادی‌خواه در سلول‌های مخوف در انتظار شکنجه و مرگ‌اند؟ کدام «دشمن خارجی»، وقتی دشمن در خانه است، وقتی «لباس‌شخصی»ها و «بسیجی»ها در کوچه و خیابان بر پیکر ملت می‌تازند؟

مبادا بار دیگر فریب این گرگِ جامۀ میش‌پوش را بخوریم. مبادا بگذاریم چون بار پیش، سوار بر موج احساسات و تهدیدات ساختگی، جان تازه بگیرد و بر جنازۀ فرزندان‌مان پایکوبی کند. مبادا اجازه دهیم دوباره لب بگشاید و بشریت را تهدید کند.

شعار ما روشن است، بدون لکنت، بی‌ابهام، بی‌مجامله:

سرنگونی جمهوری اسلامی، تنها راه نجات میهن عزیز ما ایران است

در این جنگ چهل‌وشش‌ساله، که رژیم علیه مردم ایران و ملت‌های منطقه آغاز کرده، ما چیزی جز سقوط کامل این حکومت، تشکیل مجلس مؤسسان برای گذار به دموکراسی، و اعلام دوستی و همزیستی با تمام ملت‌های جهان از جمله اسرائیل نمی‌خواهیم.

این است انتخاب ما؛ این است ندای ما؛ این است عهد ما با ایران.

ده روز پس از آتش‌بس، خامنه‌ای از مخفی‌گاهش خارج شد و در مراسم عزاداری در حسینیه بیت رهبری حضور پیدا کرد. در روزی که او بار دیگر به ریسمان میهن‌پرستی چنگ زد تا بتواند آبروی رفته را برگرداند؛ آبروی رهبری که از روز اول جنگ به مخفی‌گاهی زیرزمینی گریخت.

:::

jp.jpgحمیدرضا جلائی‌پور

حدس می‌زنم در این لحظه اگر نظرسنجی شود، هم در ایران و هم در منطقه، محبوبیت فرمانده کل قوای ایران بیش از همهٔ سال‌های بعد از ۸۸ است.

حتی بسیاری از ناراضیان این سال‌ها هم امشب از دیدن ورود بی‌عصای‌ فرمانده کل قوا به حسینیه و سلامت و آرامش‌شان، دل‌گرم و دل‌آرام شدند، چون هم همدلی ملی اخیر شکاف‌ها را کاسته و هم بخش بزرگ‌تری از شهروندانِ متکثر ایران درایت فرماندهی دفاع میهنی و آتش‌بس اخیر را تحسین می‌کنند و این آلیاژ قدرتمند زیر پرچم ایران و پرچم امام حسین که در این لحظات می‌بینیم را عامل بقا و ارتقای ایران و خیر و بهروزی ایرانیان می‌بینند.

این همبستگی فراگیرتر لحظهٔ از دست‌ندادنی و مهمی است برای آغاز فراگیرتر ساختن نهادهای عمومی و ظرفیت‌افزایی‌های حل‌مساله‌ای و فراروی از شکاف‌های گذشته و ساختن تاب‌آوری ملی و بسط امنیت و عدالت و توسعه. آیا همهٔ ما نیروهای سیاسی و اجتماعی این لحظه را درمیابیم؟

:::

واکنش مسیح علی نژاد به بازگشت خامنه ای

خامنه‌ای بالاخره ۱۲ روز پس از آتش‌بس از اعماق زمین بیرون آمد و در مراسم سینه‌زنی حسینیه خود حاضر شد. گفته شده است که حضور خامنه‌ای در این مراسم پس از کسب تضمین‌های امنیتی لازم از سوی آمریکا بوده است که هدف قرار نگیرد. با این وجود در این مراسم که با حضور محدودی از افراد دستچین شده برگزار شد، تعداد زیادی کودک نیز حضور داشتند که نشان‌دهنده عدم اعتماد خامنه‌ای به تضمین‌های داده شده و استفاده از سپر انسانی برای حفاظت بیشتر از خود بود.

نکته جالب و البته رقت انگیز این مراسم خواندن نوحه، از روی سرود «ای ایران» توسط مداح حکومتی بود که ظاهرا به درخواست خامنه‌ای انجام شد.
همان خامنه‌ای که در ایام نوروز به دقت مراقب بود که در پیام اول سال خود هیچ رنگ و بویی از نوروز نباشد، حالا برای بقای خود آویزان ایران و مفاهیم ملی و میهنی شده است.

و طنز روزگار اینکه همه این تغییرات پس از فقط ۱۲ روز جنگ با اسراییل در خامنه‌ای و یارانش به وجود آمده است. کاری که ایرانیان در نزدیک نیم قرن موفق به انجامش نشده بودند.

زمانی جمهوری اسلامی به «اقتدار موشکی» خود می‌نازید. حالا نمایش اقتدار خامنه‌ای چنین است که پس از ۱۲ روز از آتش‌بس جرئت کرده از سوراخ خود بیرون بیاید و هوادارانش این را نشانه قدرت او می‌دانند. چیزی که به راستی نامی به جز اقتدار «موش‌کی»🐀 نمی‌توان بر آن گذاشت!

مسیح علی نژاد

:::

ترامپ‌ در تهران

| No Comments

kp.jpgیدالله کریمی پور

فقط فرض شود در اقدامی به کلی سری و با خواست رهبری، داانلد ترامپ‌ به تهران دعوت شده و با استقبال گرمی هم‌ مواجه شده و با ایشان دیدار داشته باشد. چه پیامدهایی در بر خواهد داشت؟!

۱- جهان‌ در شوک‌ فرو خواهد رفت؛ زیرا چنین کاری، به ویژه از سوی جمهوری اسلامی، به کلی نامحتمل پنداشته می شود؛

۲- با چنین اقدامی ابتکار عمل استراتژیک در دست ایران قرار خواهد گرفت؛

۳- انزوای بین المللی ایران به کلی در هم‌ خواهد شکست؛

۴- بعید نیست سبب تفرقه بین آمریکا و برخی متحدانش شود؛

۵- بازگشایی سفارتین، حذف تحریم ها را در پی خواهد داشت؛

۶- پیام‌ چنین‌ دعوت و سفری آن است که حکومت توانایی تعامل در سطح عالی با قدرت های جهانی را دارد؛

۷- چین و روسیه در موقعیت آچمز قرار خواهند گرفت؛

۸- اروپا ابتدا سر در گم‌ و غافلگیر خواهد شد، ولی خیلی زود از این سفر استقبال خواهد کرد؛

۹-،شبح جنگ‌ و بلکه جنگ‌ها از ایران دور خواهد شد؛

ببخشید همیشه خواب های پس از ناهارم مشوش و هپروتی است. ولی نمی دانم چه شده که می پندارم احتمال تحقق آین خواب خیلی هم کم نیست.

06TopB.jpg

مشغولیت این روزهای اصلاح طلبی؛ فانتزی بازی جای سیاست ورزی

احسان وخشابی

این رفتار جمعی که این روزها اصلاح طلبها به آن دچار شده اند، بهتر است اسمش را بگذاریم همبستگی اجباری یا همبستگی از ترس بمب.

اینکه این نیروی سیاسی کشور در مقابل تهاجم نظامی اسراییل ایستاد و آن را محکوم کرد کاری درست و دقیق بود اما این یک وجه ماجراست.

جنگی که امروز گریبان کشور را گرفته و هنوز سایه اش کامل کنار نرفته است ترکیبی از خوی وحشی و تجاوزگری اسراییل و سلسه ای از تحریکات چند دهه ای حاکمیتی است که به جای توسعه و توجه به رفاه مردم، کشور را به ورطه رقابت بیهوده منطقه ای کشانده است. توهم و خود بزرگ بینی شدید و تحلیل های عجیب و غریب از مناسبات سیاسی و بین المللی چنان به صورت فراگیر ساختار حاکمیت و سخنگویان آن را گرفته بود که شنیدن صدایی کمی عقلانی عجیب مینمود.

این سخنان اگر فقط کلام بود باکی نبود اما با وضعی که پدافند کشور در مراقبت های امنیتی و حفاظتی از مکان های حساس نظامی و هسته ای و همین طور آسمان شهرهای ایران نشان داد، مشخص شد که بلوف زدن های سرداران یک شواف کلامی نبود و به یک باور عمیق بدل شده بود. باوری که کشور را در مهلکه ای سخت قراداد و روشن نیست چگونه به سمت صلح و آرامش میرویم!

اما در این میان اصلاح طلبان به جای پرسشگری عمیق و به چالش کشیدن حاکمیت بلوف زن و هپروتی، درگیر فانتزی ساختن از آمدن علی خامنه ای از مخفی گاه پس از هفته هاغیبت هستند، (مانند واکنش ابطحی و جهرمی) این رویکرد فانتزی ساز از مفهوم همبستگی و نشان دادن رفاقت و برادری به رهبری که در این سه دهه بالاترین سطح تحقیر و حذف و سرکوب را به جامعه و اصلاح طلبان و دگر اندیشان تحمیل کرده است، بسیار عجیب است. علی خامنه ای امروز رهبر ایران است اما نماد وحدت ملی نیست.


متاسفانه او در اوج نیاز به مردم هم دست از لجاجت گفتمانی خود برنمیدارد و خود را پیروز جنگ میداند! به رنجی که مردم در این 12 روز کشیدند هیچ اشاره ای نمیکند، به این اشاره نمیکند چند لایه از ارشد ترین فرماندهان نظامی وامنیتی کشور در همان روز اول کشته شدند، به این اشاره نمیکند که آسمان ایران و شهرهای بزرگ به راحتی در اختیار اسراییل بود و هر جا و هر نقطه ای را که در لیست و برنامه اش داشت را به راحتی بمب باران میکرد.

با وجود این وضعیت، آیا نباید این پرسش و چالش پیش روی رهبر قرار گیرد؟ اصلاح طلبان نباید این سوالات را بپرسند؟ به جای شعر و شاعری در عرصه سیاست نباید پرسشگر باشند که چرا حاکمیت این قدر در این سه دهه بلوف زد و پای عمل که وسط آمد جز با زدن موشک هیچ حرفی برای دفاع از کشور و امنیت آن نداشت؟ این هزینه ها که پای اس 300 و منت کشی از روس ها رفت پس چه شد؟ خودکفایی در پدافند چه شد؟ پرنده ای جرات حضور بر آسمان ایران ندارد پس چه شد؟

اگر اینها صرفا برنامه ی تلویزونی و رسانه ای بود باکی نبود اما بر اساس این شواف و بلوف ها آقایان ساختار امنیتی کشور را چیده بودند، بر اساس این توهمات خودساخته با قدرتهای بزرگ درگیری ایجاد کردند. بر اساس این تحلیل های پر از اغراق، خود را بی نیاز از هرگونه همکاری اقتصادی موثر با دنیا میدانستند و به هر نوع تعاملی پشت میکردند. بر اساس این دانسته های سراسر غلط، سینه هماوردی جلوی آمریکا و اسراییل سپر کردند که نتیجه اش به شدت تاسف برانگیز شد. حال مشخص شد تمام آن حرفها بیهوده بود، کشور به شدت از نظر امنیتی در چالش است.

میزان نفوذ اسراییل در ساختار نظامی و امنیتی در حد خجالت آوری است، اما نه اراده ای برای برخورد است و نه اتفاقی برای تجدید نظر در این سیاست های کلی کشور دیده میشود، اصلاح طلبان هم به جای پرسشگری عمیق و کنار گذاشتن تعارف و فانتزی بازی به جای سیاست ورزی و ایجاد چالش و پرسش برای حاکمیت، درگیر شعر ساختن از بیرون آمدن علی خامنه ای از پناهگاه هستند!

khamIRan.jpgظهور شبانه علی خامنه‌ای در شب عاشورا: جنگ روایت‌ها میان ناسیونالیسم مذهبی و ملی‌گرایی سکولار

مسعود نورمحمدی

در شب عاشورای ۱۴۴۷ قمری (۵ ژوئیه ۲۰۲۵)، علی خامنه‌ای پس از هفته‌ها غیبت و شایعات بی‌سابقه در مورد سلامت و جایگاهش، ناگهان در مراسمی در حسینیه بیت رهبری ظاهر شد. این حضور پس از سکوتی سنگین، نه تنها برای مهار بحران‌های روانی در بدنه حاکمیت بلکه برای بازتعریف هویت سیاسی جمهوری اسلامی در برابر یک گفتمان موازی بود: ملی‌گرایی سکولار، به‌ویژه با نمادگرایی روزافزون رضا پهلوی.

در این مراسم، مداحی‌هایی با مضامین میهن‌دوستانه و ذکر مستقیم "ایران" به‌جای صرفاً "کربلا" و "اهل‌بیت" توجه بسیاری را جلب کرد. رسانه‌های رسمی تأکید داشتند که این اشعار با "درخواست شخص رهبری" اجرا شده‌اند. این تغییر روایی، در بستر شب عاشورا، نشانه‌ای از تقابل جدید در جنگ روایت‌هاست؛ نبردی میان ناسیونالیسم مذهبی-شیعی خامنه‌ای با ملی‌گرایی عرفی و سکولارِ مخالفان، به‌ویژه آن‌چه رضا پهلوی در یک دهه اخیر به‌عنوان «هویت ایرانی غیرمذهبی» بازنمایی کرده است.

میدان تقابل: ایران مذهبی یا ایران تاریخی؟

خامنه‌ای در سال‌های گذشته، همواره در برابر هرگونه استفاده از مفاهیم ناسیونالیستی مقاوم بوده است. در نگاه او، "ایران" تنها در صورتی مشروعیت دارد که در خدمت "اسلام انقلابی" باشد. اما با ریزش پایگاه مذهبی در میان جوانان، و رشد تمایلات فرهنگی و تاریخی در فضای عمومی (از زبان و خط گرفته تا پادشاهی‌طلبی)، خامنه‌ای اکنون مجبور شده است که واژگان "ایران" را از آن خود کند، پیش از آن‌که به‌طور کامل در اختیار گفتمان رضا پهلوی و دیگر مخالفان سکولار قرار گیرد.

در واقع، تلاش برای اسلامی‌سازی واژهٔ "ایران" در مداحی‌های عاشورایی، نه یک تحول فرهنگی، بلکه یک واکنش استراتژیک به واگرایی نسلی است. مخاطب این نمایش، نه تنها مؤمنان سنتی بلکه نسل جوانی است که دیگر با روضه و مرثیه پیوند عاطفی ندارد، اما شاید هنوز به مفهوم ایران به‌عنوان «خانهٔ از دست‌رفته» تعلق خاطر دارد.

رضا پهلوی: بازتعریف ایران بدون آخوند

در نقطه مقابل، رضا پهلوی طی سال‌های اخیر تلاش کرده است تا تصویری از ایران بسازد که نه‌تنها به مذهب وابسته نیست، بلکه از آن فراتر می‌رود. در گفتمان او، "ایران" یک تمدن چند هزارساله است که قربانی پروژه‌ی جمهوری اسلامی شده. او مفاهیمی مانند میهن، زبان فارسی، کوروش، حقوق بشر، آزادی زن، و سکولاریسم را به عنوان هسته‌های ناسیونالیسم نوین مطرح کرده است؛ هویتی که قرار نیست در مداحی یا دعای کمیل خلاصه شود، بلکه در انتخاب آزاد مردم و بازگشت به منشور جهانی حقوق بشر معنا می‌یابد.

این تقابل خاموش میان دو نوع ناسیونالیسم ــ یکی مذهبی و حکومتی، و دیگری سکولار و مدنی ــ اکنون به یک نبرد صریح رسیده است. حضور خامنه‌ای در شب عاشورا با تأکید بر "ایران" دقیقاً در دل این درگیری معنا می‌یابد؛ نه فقط برای مقابله با اسرائیل یا مهار شایعات، بلکه برای پس‌گرفتن واژه‌ای که جمهوری اسلامی سال‌ها آن را تحقیر و انکار کرده بود، و اکنون از ترس سقوط، آن را به شکل تصنعی می‌ستاید.

بازگشت خامنه‌ای یا عقب‌نشینی گفتمانی؟

ظهور علی خامنه‌ای در شب عاشورا را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان یک نمایش سلامتی یا قدرت تفسیر کرد. این حضور، در واقع تلاشی بود برای مهار روایتی که به‌سرعت در حال تسخیر افکار عمومی‌ست: بازگشت ایران به خودش، به تاریخش، به زبانش، به هویت غیرمذهبی‌اش. اینکه خامنه‌ای ناچار شده در شب عاشورا، آن هم در اوج بحران مشروعیت، واژه "ایران" را وارد مناجات کند، نشانه‌ی شکست دیرهنگام گفتمان اوست؛ گفتمانی که حالا برای بقا، به تقلید از همان چیزی رو آورده که سال‌ها سرکوبش کرده است.

:::

tafr.jpgچهل‌وشش سال از سقوط نظامی می‌گذرد که ایران را در مسیر پیشرفت، استقلال و اقتدار قرار داده بود. در عوض، ما امروز با کشوری روبه‌رو هستیم که به‌دست یک نظام مذهبی، فرسوده، فاسد و سرکوبگر، از درون پوسیده و از بیرون منزوی شده است. اما اگرچه آسیب‌ها عمیق‌اند، راه نجات هنوز بسته نشده -- به شرط آن‌که ما، مردم ایران، یک‌بار دیگر به خود و به همدیگر بازگردیم.

در این روزگار تلخ، بزرگ‌ترین زخم جامعه‌ی ما نه صرفاً فقر یا سرکوب، بلکه بی‌اعتمادی و تفرقه‌ی فراگیر میان آحاد ملت است. در حالی‌که کشور در حال سقوط است، بسیاری به‌جای آن‌که دست یکدیگر را بگیرند، به تخریب هم مشغولند؛ چه در میان چهره‌های سیاسی، چه در فضای مجازی، چه در جمع‌های عمومی. این دقیقاً همان چیزی‌ست که جمهوری اسلامی می‌خواهد: یک ملت پراکنده، بی‌اعتماد و در حال نزاع درونی.

اما این تفرقه، به‌راستی از ما چه ساخته؟ مگر نه این‌که ما همه - با هر عقیده، باور، قومیت یا سابقه - در نهایت سرنوشت مشترکی داریم؟ مگر نه این‌که ایران، خانه‌ی همه‌ی ماست؟ امروز اگر کسی در اپوزیسیون، به‌جای وحدت، در پی حذف و تحقیر دیگران است، باید بداند که دارد دقیقاً همان کاری را می‌کند که رژیم خواهان آن است. آینده‌سازان این کشور نه آنان‌اند که بیشتر فریاد می‌زنند، بلکه آنانی‌اند که سکوت‌شکنانه، برای اتحاد واقعی، صبورانه و صادقانه تلاش می‌کنند.

ما باید از این ذهنیت رها شویم که تنها «ما» خوبیم و دیگران یا «جاسوس‌اند» یا «خائن». این‌گونه تفکر، ما را سال‌ها عقب نگه داشته و نیروی ما را علیه خودمان به‌کار گرفته. امروز وقت آن رسیده که با نگاهی تازه، همه‌ی نیروهای دلسوز کشور - چه مذهبی، چه غیرمذهبی، چه سلطنت‌طلب، چه جمهوری‌خواه - را در کنار هم ببینیم، نه در برابر هم.

حتی آنان که امروز هنوز در بدنه‌ی نظام هستند - از کارمندان ساده گرفته تا نظامیان، قضات، مدیران، و کارگزاران - باید بدانند که این کشتی در حال غرق شدن است. این نظام، نه آینده‌ای برای ایران دارد و نه حتی برای خدمت‌گزاران خود. زمان آن رسیده که با شجاعت، از ماشین سرکوب فاصله بگیرند و به مردم بپیوندند. این مردم، اگر صداقت ببینند، اهل انتقام‌جویی نیستند؛ ایران آینده، جایی‌ست برای همه‌ی ایرانیانی که به کشورشان بازگشته‌اند - نه با شعار، که با عمل.

آری، این رژیم شاید هنوز پابرجا باشد، اما سقوط آن دیگر یک احتمال نیست، بلکه یک قطعیّت تاریخی‌ست. سؤال این است که: آیا ما - مردم، نخبگان، حتی نیروهای درون سیستم - می‌خواهیم در لحظه‌ی تاریخی این گذار، در طرف درست بایستیم یا در پشیمانی فردا دفن شویم؟

امروز زمان قهر و حذف نیست. زمان آن است که بیاموزیم چگونه گوش دهیم، چگونه بپذیریم، و چگونه با وجود اختلافات، بر سر اصول مشترک - آزادی، سکولاریسم، عدالت، و تمامیت ارضی - متحد شویم.

بیایید دست یکدیگر را بفشاریم، تخریب را کنار بگذاریم، به‌جای دشمن‌تراشی، پل بسازیم. تاریخ، ما را خواهد بخشید اگر امروز را دریابیم. ایران، هنوز زنده است - اگر ما بخواهیم.

ارشان آذری

Ali_Fayaz.jpgدرگیری نظامی اسراییل با رژیم جمهوری اسلامی، باعث شد تا برخی از نیروهای"مخالف" رژیم جمهوری اسلامی هم دچار اشتباه شده و دست به موضع گیری هایی غیر اصولی بزنند. اصلاح طلبان خودی و غیر خودی هم که جای خود داشته و طبق معمول مثل همیشه به دفاع از رژیم برخاسته و طبیعتا خواهان تداوم موجودیت آن بوده و هستند. مخالفت با جنگ، زمینه ای شد، تا برخی از نیروهای مخالف رژیم نیز - هر چند ناخواسته - در کنار رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته و برخی حتا رژیم را پیروز این جنگ قلمداد کنند و به رغم واقعیات و آمار موجود، از قدرت رژیم سخن بگویند!

بمباران پایگاه های هسته ای و نظامی رژیم و در مواردی اصابت موشک به ساختمان های غیر نظامی و زیر ساخت های اقتصادی که با پول مردم ایران ساخته شده و متعلق به مردم هستند، و نیز کشته شدن تعدادی از مردم کوچه و خیابان، باعث شد تا برخی از کسانی که حتا ادعای اپوزیسیون بودن داشته و دارند، با تکیه ی بر حس "میهن" دوستی، تیرها را به جای اینکه به سوی رژیم جمهوری اسلامی به عنوان عمل اصلی زمینه ساز جنگ، نشانه روند، اسراییل را هدف قرار دهند. دراین که اسراییل در حق فلسطینی ها مرتکب جرم شده است، سرزمین های آنان را اشغال کرده و با گسترش شهرک سازی و شهرک نشینان، در تلاش است تا چیزی برای فلسطینیان باقی نگذارد، تردیدی وجود ندارد. این را هم سازمان ملل می گوید و هم ارگان های مدافع حقوق بشر. و نیز تا کنون در انتقام از حماس و کشته شدن 1200 اسراییلی بیش از 60000 فلسطینی را به قتل رسانده است و غزه را با خاک یکسان کرده است که البته خود این موضوع وجدان هر انسان بشر دوستی را می آزارد.

اما در این میانه، برای ما ایرانیان، این نه اسراییل و صهیونیسم، بلکه این رژیم جمهوری اسلامی و آخوندیسم است که دشمن اصلی به شمار می رود و باید همه تیرها را به سوی آن نشانه گرفت. چگونه می توان تجاوز 46 ساله دشمن اصلی مردم ایران - رژیم جمهوری اسلامی - را نادیده گرفت و از تجاوز اسراییل سخن گفت؟ بدون اینکه از خود پرسید که آیا تجاوز اسراییل به "خاک ایران" دعوت کننده ای هم داشته است یا خیر؟ درست همانند "تجاوز" رژیم بعثی عراق که بدون زمینه و زمینه ساز نبود.

rahmati.jpgمردم ايران فرهنگ و هنر را برتر از جنگ ميدانند. از قديم گفته اند هنر نزد ايرانيان است

جنگ طلبى اسلاميون؟!

مردم ايران و جهان جنگ را دوست ندارند، ولى خمينى، ولى فقيه شيعيان، جنگ را نعمت ميدانست! در طول جنگ ایران و عراق بود دهها هزار تن را براحتى آبخوردن اعدام كردند، در حالیکه ،مردم ايران فرهنگ و هنر را برتر از جنگ ميدانند. از قديم گفته اند هنر نزد ايرانيان است و بس!ولى خمينى هيچ از هنر نمى دانست جنگ را بهانه قرار داده بود تا بیشتر اعدام کند.

در دين اسلام جنگ و خونريزى بسيار بوده است ، ٢٣ سال جنگ محمد پيامبر اسلام (محمد مصطفا) در تاريخ آمده است، ٢٨ غزوه( جنگ ) و ٧٣ سريه( كه محمد شركت نداشت) ملاحظه مى كنيد دين اسلام از ابتداء با جنگ و خونريزى شروع شده است!

خمينى از همان ابتدا با تحريك در داخل عراق، كارى كرد كه عراق به ايران حمله كند. از ريختن اعلامبه هاى تحريك آميز در شهرهاى مرزى عراق تا شعار برعلیه صدام و صدور باصطلاح انقلاب اسلامى ! پس از آن ،خمينى بر طبل جنگ كوبيد و ٨ سال جنگ را بر مردم صلح طلب ايران تحميل كرد! جمهورى اسلامى با تمام ادعاهاى توخالى اش همان زمان از اسرائیلى ها سلاح خريد با اين حال بازهم سلاح كم آورد و اگر سلاح و پول ميداشتند باز هم جنگ را ادامه مى دادند! در حاليكه پس از باز پس گرفتن خرمشهر موقعيت مناسبى براى صلح بود ولى خمينى در روياهايش فتح كربلا و قدس را در سر داشت . از قديم گفته اند : " شتر در خواب بيند پنبه دانه / گهى لپ لپ خورد گه دانه دانه! ولى در نهايت ذلت بود ، جام زهر را بى تعارف نوشيد. خوردن جام زهر همانا و مرگ پس از آن همان!

جنگ دوم:

Mehdi_Estedadi_Shad.jpgدر حالی که "ما " (ضمیر اول شخص جمع) در زبان فارسی امروزی کُلی مدعی و شاکی یافته، برای توضیح شرایط مملکتی بنام ایران و تعیین فاعل و عامل بازسازیش آن را بسختی میشود به کار بست.
بنابراین برای پیشگیری از فروپاشی کشور که فقط دشمنان طالب آن هستند، نخست فکری به حال این شرایط ناگوار "ما " بایستی کرد که در معرض تجزیه قرار گرفته است.
ضمیرشخصی"ما " گویی امروزه، بیش از پیش، هاج و واج برسر چند راهی سیاست و بازیگرانش، تاریخ و ناظرانش و نیز طراحی چشم انداز آینده مانده و فقط انشعاب و تفرقه میزاید.
این انشعابات تازه تولید شده در رابطه با سرزمینی که در سابقۀ تاریخی خود با تولید فرقه و جرگه انگشت نشان میشده، قوزی بر بالای قوز پیشینی ما نهاده است.
برای نمونۀ فرقه گرایی در سیاهۀ سوءسابقۀ تاریخی کفایت میکند یا به دستجات مذهب شیعه اشاره دهیم که بالای صد عدد بوده و یا به جریانات انشعابی از شمار در رفته که از دل ملی گرایی و طیف مارکسیستها پس از انقلاب اسلامی شده سال 57 بیرون آمد.
madani.jpgمقدمه
جنبش‌های مدنی در ایران تاریخچه‌ای طولانی و پرهزینه دارند. از انقلاب مشروطه تا خیزش‌های مردمی در دهه‌های اخیر، ملت ایران همواره در پی تحقق عدالت، آزادی، برابری و حقوق انسانی بوده است. با این حال، در هر مقطع، فرصت‌طلبی سیاسی، سرکوب ساختاری، و فریب افکار عمومی با ساختن «اپوزیسیون‌های کنترل‌شده» از سوی قدرت‌های حاکم، راه بر تحقق این آرمان‌ها بسته است. امروز، در شرایط پساجنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، جامعه مدنی ایران بار دیگر در بزنگاهی حساس قرار دارد؛ جایی که نه تنها با بحران مشروعیت سیاسی و اقتصادی داخلی روبروست، بلکه در سطح بین‌المللی نیز در میان روایت‌های جنگی، تهدیدات منطقه‌ای، و افول سرمایه اجتماعی گم شده است.

۱. ریشه‌های جنبش مدنی ایران: از مشروطه تا انقلاب ۵۷

انقلاب مشروطه (۱۲۸۵ ه.ش) نخستین تبلور جنبش مدنی سازمان‌یافته در ایران بود. خواسته‌های آن نسل، ایجاد قانون، تحدید قدرت مطلقه و نهادینه‌کردن حاکمیت مردم بود. اما به تعبیر دکتر حسین بشیریه، «مشروطه در ایران زودتر از آن که بتواند ریشه بدواند، به تکرار استبداد ختم شد.» این نخستین تجربه تلخ جامعه مدنی ایران بود: آغاز با امید، پایان با سرکوب.

در دوران پهلوی، به‌رغم مدرن‌سازی اقتصادی و اجتماعی، فضای سیاسی هرچه بیشتر به سوی سرکوب مخالفان و نابودی نهادهای مستقل حرکت کرد. در این دوره، مبارزان سیاسی ،از نیروهای ملی‌گرا تا مارکسیست‌ها و مذهبی‌ها ، هزینه‌های سنگینی دادند؛ از اعدام و زندان گرفته تا تبعید و ترور.

۲. انقلاب ۱۳۵۷ و مصادره جنبش توسط نیروهای اقتدارگرا

انقلاب ۵۷ حاصل ائتلاف متنوعی از نیروهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی بود؛ اما پس از پیروزی، همان‌گونه که گرامشی می‌گوید: «هر گسست تاریخی فرصتی است برای هژمونی‌طلبی نیروهایی که توان سازمان‌دهی روایت غالب را دارند.» نیروهای مذهبی، با بهره‌گیری از ساختار منسجم خود، به‌سرعت دیگر نیروهای انقلابی را حذف کردند. جریان‌هایی که در مبارزه با رژیم پهلوی جان‌فشانی کرده بودند ، از فدائیان خلق تا مجاهدین، ملی‌گرایان، سوسیالیست‌ها و حتی بسیاری از روحانیون منتقد - به حاشیه رانده شدند، سرکوب شدند یا به کلی از بین رفتند.

Masoud_amirkhalili.jpgتوفانی از بهشت می وزد


والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی، در سال 1921 یک اثر هنری از نقاش سوئیسی، پل کله ((Paul Klee، خریداری کرد. این اثر هنری با عنوان "فرشته نو" (Angelus Novus) شناخته می‌شود (1) . این فرشته نو بنیامین را به مدت بیست سال همراهی کرد - حتا در دوران تبعید فیلسوف. این نقاشی "پل کله" بر اندیشه‌های بنیامین تأثیر زیادی گذاشت، تا جایی که عنوان یکی از مشهورترین نوشته‌ های فیلسوف شد: "در مورد مفهوم تاریخ" و چطور بنیامین از "فرشته نو " پل کله به "فرشته تاریخ" خود رسید:

" پل کله تصویری به‌ نام فرشته‌ نو نقاشی کرده است. در این نقاشی به‌ نظر می‌رسد که فرشته به جایی یا به چیزی خیره شده است و می‌خواهد خود را از آن دور کند. چشم‌های فرشته به حد زیادی باز شده‌اند. فرشته دهان خود را باز نگه داشته و بال‌هایش را نیز گشوده است. فرشته‌ تاریخ می‌بایست چنین چهره‌ای داشته باشد. فرشته روی خود را به سمت گذشته برگردانده است. اگر گذشته برای ما به معنای مجموعه‌ اتفاقاتی است که پیش آمده‌اند، برای فرشته تاریخ این گذشته تنها یک فاجعه است که بی‌وقفه خرابی پدید می آورد و جلوی پایش انباشت می کند. فرشته‌ تاریخ می‌خواهد در جای خود بماند‌، کشته شدگان را زنده کند و نابود‌شدگان را به زندگی برگرداند، اما توفان شدیدی از بهشت می‌وزد‎ و نمی‌گذارد که فرشته بال‌هایش را ببندد و در جای خود بماند. این توفان فرشته را با نیرویی مقاومت‌ناپذیری به سمت آینده‌ی می‌راند که او به آن پشت کرده است. این توفان از بهشت همان پدیده ی است که ما نام آن را پیشرفت گذاشته‌ایم". (والتر بنیامین)

آیا "فرشته تاریخ" والتر بنیامین فاجعه و خرابه های غزه را پیش بینی کرده بود.

1 - https://de.wikipedia.org/wiki/Angelus_Novu

مسعود امیرخلیلی

در همین زمینه: اختصاصی منوتو، نامه محرمانه اصلاح طلبان به اسرائیل + پیشنهاد تغییر رژیم

پیام فرزانه روستایی در شبکه اکس:

frlarge.jpg
:::

eu.jpgدویچه وله - یک مقام نظامی اسرائیل می‌گوید توانایی‌ موشکی جمهوری اسلامی تهدیدی وجودی برای اسرائیل و سراسر خاورمیانه محسوب می‌شود. به گفته او هدف بلندمدت ایران این است که بتواند به اروپا و در نهایت به سواحل شرقی ایالات متحده حمله کند.

به گفته یک مقام نظامی اسرائیل توانایی‌ موشکی بالستیک جمهوری اسلامی در حال حاضر تهدیدی وجودی برای اسرائیل و سراسر خاورمیانه محسوب می‌شود.

به گزارش جروزالم پست، این مقام نظام اسرائیلی در نشست خبری خود با اشاره به این که انبار موشکی ایران بیش از ۲۰۰۰ موشک را شامل می‌شود، گفت این امر باعث ایجاد گلوگاهی لجستیکی شده است اما "با این حال، حتی با محدودیتی در حدود ۴۰۰ پرتابگر موشک، رژیم ایران توانست حملاتی ویرانگر انجام دهد."

او تاکید می‌کند که حملات پیش‌دستانه اسرائیل علیه پرتابگرهای موشکی جمهوری اسلامی، شمار موشک‌هایی را که می‌توانند به اهداف اسرائیلی برسند، به‌شکل چشمگیری کاهش داده است. این مقام نظامی اسرائیلی در عین حال هشدار می‌دهد که کمیت و کیفیت موشک‌های ایران همچنان یک نگرانی جدی به شمار می‌رود.

به گفته این مقام نظامی، هدف بلندمدت حکومت ایران، "فقط به چالش کشیدن اسرائیل نیست، بلکه ساخت یک زرادخانه نظامی است که بتواند به پایتخت‌های اروپایی و در نهایت به سواحل شرقی ایالات متحده حمله کند."

او همچنین هشدار داد که "ایران هم‌اکنون اورانیوم غنی‌شده کافی برای ساخت حداقل ۱۰ بمب اتمی در اختیار دارد."

به گفته او "با چنین منابع عظیمی، دلیلی برای غنی‌سازی اورانیوم در این سطح وجود ندارد، مگر آنکه ایران واقعا در پی ساخت سلاح هسته‌ای باشد."

او افزود: «آن‌ها در حال پیشروی در تمامی مراحل ساخت سلاح هسته‌ای بودند، و اگر ما اقدامی نمی‌کردیم، با واقعیتِ یک ایران هسته‌ای مواجه می‌شدیم.»

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

این مقام نظامی اسرائیلی در عین حال تاکید کرد: «ارزیابی ما نشان می‌داد که ایران در آغاز این درگیری، حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ موشک بالستیک داشت، اما آن‌ها به‌سرعت در حال حرکت به‌ سمت راهبرد تولید انبوه بودند، که می‌توانست موجب شود ذخیره موشکی آن‌ها به ۸۰۰۰ یا حتی ۲۰۰۰۰ موشک در چند سال آینده برسد.»

او تاکید می‌کند که به رغم وجود سامانه‌های دفاعی پیشرفته اسرائیل مانند گنبد آهنین، حجم عظیم این موشک‌ها می‌تواند حتی قوی‌ترین سامانه‌ها را نیز تحت‌الشعاع قرار دهد. به گفته او "برای کشوری به اندازه اسرائیل، این یک تهدید وجودی است، چون حتی با سامانه‌های دفاعی چشمگیرمان نیز نمی‌توان در برابر ۱۰ هزار موشک بالستیک دفاع کرد."

biker2.jpgبی بی سی - یک منبع دیپلماتیک به خبرگزاری فرانسه گفته است که یک نوجوان فرانسوی که در حال سفر با دوچرخه در ایران بود، از تاریخ ۲۲ خرداد/۱۶ ژوئن ناپدید شده است. در شبکه اجتماعی اینستاگرام، هویت فرد ناپدیدشده لِنارت مونترلوس، ۱۸ ساله، معرفی شده است. گفته می‌شود او همچنین تابعیت آلمانی هم دارد.

او در توضیحاتی که در حساب شبکه اجتماعی که به نظر می رسد متعلق به اوست نوشته بود در سال پایانی دبیرستان در شرق فرانسه تحصیل می‌کند و قصد دارد با دوچرخه سفری طولانی از اروپا تا آسیا را آغاز کند.

این منبع دیپلماتیک به خبرگزاری فرانسه گفته است: «ما با خانواده‌اش در تماس هستیم. این ناپدید شدن نگران‌کننده است.»

این منبع افزود به شهروندان فرانسوی توصیه می‌شود که به ایران سفر نکنند زیرا دولت ایران در حال اجرای «سیاست عمدی گروگان‌گیری غربی‌ها» است.

:::

manoto.jpgبر اساس اطلاعات اختصاصی رسیده به شبکه منوتو، در هفته نخست جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، گروهی از چهره‌های شاخص جریان اصلاح‌طلب با ارسال نامه‌ای به اسرائیل خواستار حمایت از روند تغییر رژیم در ایران شده‌اند.

یک منبع مطلع در اسرائیل با تأیید این خبر به منوتو گفته است که در میان امضاکنندگان این نامه، نام شماری از اصلاح‌طلبان سرشناس به چشم می‌خورد. در بخشی از این نامه آمده است: «اگر اسرائیل در فرآیند تغییر رژیم از ما حمایت کند، نامزدهای ما آمادگی کامل دارند تا اداره کشور را برعهده گیرند.» از جمله افرادی که در این نامه به‌عنوان گزینه‌های اداره آینده ایران معرفی شده‌اند، می‌توان به مصطفی تاج‌زاده، حسن خمینی نوه روح‌الله خمینی، و حسن روحانی اشاره کرد.

این نامه، تاکنون از سوی دولت اسرائیل بی‌پاسخ مانده است.

منبع اسرائیلی به منوتو گفته: «اسرائیل تمایلی به پاسخ دادن به چنین درخواست‌هایی ندارد و وارد چنین مسیری نخواهد شد.»

پیش‌تر نیز خبرگزاری رویترز به نقل از «پنج منبع آگاه» گزارش داده بود که در میان مذاکرات مربوط به جانشینی علی خامنه‌ای، گزینه‌های همچون حسن خمینی مطرح شده‌اند.

***

karbala.jpgمحمدحسین روانبخش

🔸 حسین (ع) را نه بیگانه‌ها کشتند و نه کافران؛ «امت رسول‌الله» بودند و دین‌دارانی که بر مسلمانی‌شان افتخار می‌کردند. اما چگونه همین دین‌داران نه بر قتل حسین، که بر هزاران ستم که بر خانواده‌اش روا داشته شد، راضی بودند و خشنود از آنچه در کربلا شد، انگار مسلمانی‌شان را پس از آن بیمه شده می‌دانستند!

🔸 داستان غریبی است و پاسخ‌های مختلفی به این سوال داده شده؛ اما پاسخی که شاید کمتر به آن توجه شده، نکته‌ای است که استاد بزرگوار دکتر مصطفی محقق‌داماد در کتاب «فاجعه‌ جهل مقدس» متذکر شده اند:

«مطالعه در تاریخ ادیان، این امر را ثابت می‌کند که تعلیمات دینی، چه آن که وصولش مستقیم باشد مانند آنان که در زمان‌های اولیه پیشوایان دینی زیسته‌اند و رهنمودهای آنان را درک کرده‌اند ، و چه غیرمستقیم باشد مثل مردمی که در زمان ما زندگی دینی دارند و معارف دینی را از مکتوبات و منقولات دریافت کرده و خود با عمل تجربه می‌کنند‌ نه بر اساس برخورد چهره به چهره با پیشوایان دینی، همه ثابت کننده این امر است که اگر با خوی خشونت‌طلبی، حسد، هواپرستی، تفوق‌طلبی و امثال این گونه خصائل، انسان‌ها قدم در وادی دین نهاده‌اند، نتیجه دین‌داری آنان چیزی جز ازدیاد و فزونی همین خصائل نبوده است. به دیگر سخن، این گونه افراد پس از ورود به جامعه مومنین ناخودآگاه از دین به نفع همان خصائل خویش استفاده ابزاری نموده‌اند، در حالی که فکر می‌کنند که برای دین قدم برمی‌دارند و وظیفه دینی خود را انجام می‌دهند.» ( ص۱۵۶)

🔸 این نکته دقیق و شریف، نه پاسخی برای جنایت‌کاری در کربلا، که پاسخی است برای همه ستم‌هایی است که در طول تاریخ ( و شاید بیشتر از همیشه در روزگار ما) به نام دین انجام می‌شود. کم نیستند آدم‌هایی که قبل از این‌که مسلمان باشند، «انسان» نشده‌اند و برای اخلاق انسانی و حقوق انسان‌ها ارزشی قائل نیستند؛ می‌تازند و می‌زنند و تهدید می‌کنند و می‌کشند به نام دین...

🔸 اینکه «هر روز عاشوراست و هر زمینی کربلا» را این گونه هم می‌توان فهمید: همیشه و در هر جایی به نام دین جنایت می‌شود؛ بخصوص وقتی آن‌هایی که پارسایی انسانی ندارند، به نام دین قدرت می‌گیرند و حکومت می‌کنند.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

محمود هفت تیرکش می‌نوازد

| No Comments

آهنگ های درخواستی را از ما بخواهید!

از این هفته آهنگ های درخواستی با محمود هفت تیرکش

از کانال اکس سالومه سیدنیا

محمود کریمی - مشهور به مداح هفت تیرکش رهبری

:::

khamJP.jpgایران اینترنشنال- جروزالم پست در یادداشتی در واکنش به بازگشت علی خامنه‌ای به عرصه عمومی، نوشت دخالت دادن آمریکا در حمله به تاسیسات هسته‌ای در ایران و خودداری از کشتن رهبر جمهوری اسلامی و پسرش مجتبی، دو اشتباه اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه با ایران بود اما فرصت کافی برای جبران این اشتباهات وجود دارد.

این مطلب افزود با توجه به فعال ماندن جبهه درگیری با حوثی‌ها در یمن و تمایل و توانایی آشکار جمهوری اسلامی برای احیای بخش‌هایی از برنامه هسته‌ای‌ خود، دولت اسرائیل هم فرصت کافی و هم نیاز اساسی برای اصلاح این دو اشتباه را دارد و ممکن است جنگ ۱۲ روزه، تنها نخستین جنگ ایران و اسرائیل بوده باشد: «در پی دو اشتباه در میانه لحظاتی طلایی و بی‌سابقه برای اسرائیل، اکنون این احساس وجود دارد که کار هنوز به پایان نرسیده و پیروزی نظامی، ناقص مانده است.»

به نوشته جروزالم پست، عملیات گسترده اسرائیل علیه ایران که ماه گذشته آغاز شد، هم از نظر گستره و هم از نظر پیچیدگی، بی‌نظیر بود: حمله‌ای همه‌جانبه با بهره‌گیری از ابزارهای متعارف و مخفی که جهانیان را در بهت فرو برد.

در عرض چند ساعت، اسرائیل ساختارهای نظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی را هدف قرار داد و بسیاری از چهره‌های کلیدی برنامه هسته‌ای ایران را حذف کرد. تنها طی چند روز، تاسیسات هسته‌ای نطنز و اصفهان از کار افتادند و مراکز حیاتی دیگر نیز نابود شدند.

هم‌زمان، نیروی هوایی اسرائیل برتری کامل بر آسمان ایران را به‌دست آورد.

این برتری هوایی به اسرائیل امکان داد مقادیر گسترده‌ای از تسلیحات جمهوری اسلامی و بخش‌های بزرگی از صنایع دفاعی ایران را هدف قرار داده و نابود کند. عملیات، در مسیر ثبت درخشان‌ترین صفحات تاریخ نظامی اسرائیل قرار داشت تا این‌که دو اشتباه، یکی جدی و دیگری قابل جبران، روند را تغییر دادند.

:::

آرمین رستمی، برادر دکتر آیدا رستمی، چگونه صدای بازجویان را حین اعتراف اجباری ضبط کرد؟ جمهوری اسلامی چگونه خواهرش را به قتل رساند؟ مصاحبه‌ ای تکان‌دهنده در برنامه سیما ثابت..

آیدا رستمی پزشک عمومی بیمارستان چمران تهران بود که در ۲۱ آذر ۱۴۰۱ مفقود شد و پیکر او یک روز بعد با ادعای «تصادف رانندگی» به خانواده‌اش تحویل داده شد. اما خانوادهٔ او آثار شکنجه را روی بدن و صورت او مشاهده کردند. رستمی برای درمان معترضان زخمی در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران به مناطق غربی تهران و به‌ویژه محله اکباتان رفت‌وآمد داشته‌ و در خانه‌های معترضان زخمی، آن‌ها را مداوا می‌کرده است. رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی پس از پخش خبر شکنجه و کشته‌شدن او، سناریوی خود را از «تصادف» به «پرت شدن از پل عابر پیاده» تغییر دادند.

:::

5.jpgامیر مقدم در ایکس نوشت: این زن فاسد و کریه که حالا عنوان سخنگوی دولت را یدک میکشد!! سابقه اختلاس و دزدی و ارتشا و کلاهبرداری دارد!


فاطمه مهاجرانی سال ۹۳ تا ۹۶ وقتی مدیر دانشکده فنی حرفه ای بوده، به بودجه انجا هم رحم نکرده و سابقه محکومیت بدلیل اختلاس و دزدی دارد!

طبق اسناد، مهاجرانی سخنگوی دولت پزشکیان، بدلیل اختلاس و مشارکت در تصرف غیرقانونی در وجوه دولتی به مبلغ 1,285,052,000 و تحصیل مال از طریق نامشروع به مبلغ 369,610,000 در سال ۹۸ محکوم شده است!

طبق پرونده کلاسه 970129 شعبه‌ سوم بازپرسی دادگاه کیفری برای مهاجرانی به اتهامات مشروحه قرار جلب به دادرسی صادر شده است و امده است: مهاجرانی و دو نفر از شرکا در فرآیند برگزاری آزمونها طی سالهای 94 تا 96 در زمینه نحوه محاسبه و میزان پرداخت حق الزحمه به عوامل اجرایی برخلاف قوانین و مقررات و آیین نامه مالی و معاملاتی دانشگاهها رفتار نموده و مبالغ زیادی برای خود و دوستانش برداشت نموده!

و طبق گزارش بازرسی و بررسی کارشناسان، جرم و بزه محرز بوده و مستند به مواد قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری محکوم شده‌‌اند!

مهاجرانی همچنین در دانشگاه غیرانتفاعی رانتی موسوی لاری که خود یک مثنوی فساد است با امنیتیهای اصلاحطلب سر و سری دارد، روایتهای متعددی از فساد و عقده‌های ایشان در دوره مسولیت استعدادهای درخشان و هر کجا که بوده نیز منتشر شده! اما مثل الیاس حضرتی و بسیاری دیگر مزدش را با ارتقا گرفته!!

GvFHHo-WgAA5SQZ.jpg

kham.jpgایران اینترنشنال - علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در مراسم عزاداری به مناسبت عاشورا در حسینیه دفتر خود حاضر شد و به غیبت طولانی‌اش از عرصه عمومی پایان داد.

رسانه‌های حکومتی شامگاه شنبه ۱۴ تیر تصاویر ورود خامنه‌ای به این مراسم عزاداری را پخش کردند.

آخرین حضور علنی رهبر جمهوری اسلامی مربوط به ۲۱ خرداد، و دو روز پیش از آغاز حمله اسرائیل بود که با نمایندگان مجلس شورای اسلامی دیدار کرد.

خامنه‌ای پس از آن در هیچ مراسم عمومی حضور نیافت و تنها سه پیام ویدیویی درباره جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل از مخفیگاه خود منتشر کرد.

این وضعیت برای خامنه‌ای که بارها گفته بود در روز جنگ لباس رزم خواهد پوشید، پیامدهای سنگین تبلیغاتی و سیاسی داشته است.

حساب کاربری فارسی سازمان موساد در شبکه ایکس ۱۴ تیر با انتشار پیامی، شایعات مربوط به مرگ خامنه‌ای را رد کرد و نوشت او زنده است.

در این پیام آمده: «با قاطعیت شایعات مربوط به مرگ خامنه‌ای را تکذیب می‌کنیم. مجددا تاکید می‌نماییم که او در قید حیات است.»

درخواست خامنه‌ای برای مداحی بر اساس ترانه «ایران» محمد نوری

خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، گزارش داد خامنه‌ای در مراسم عزادارای شب عاشورا از محمود کریمی، مداح حکومتی، خواست نوحه‌ای را اجرا کند که پیش‌تر بر اساس ترانه «ایران» با صدای محمد نوری بازخوانی کرده بود.

جمهوری‌اسلامی که در سرود رسمی آن حتی یک‌بار نام ایران برده نشده و در قانون اساسی‌اش نیز نام ایران زیر سایه اسلام قرار دارد، در روزهای اخیر و به‌دنبال رویارویی نظامی با اسرائیل به مفاهیم ملی پناه برده است.

شاهد علوی، عضو تحریریه ایران‌اینترنشنال، گفت: «حضور امشب خامنه‌ای در انظار عمومی را، دست‌کم در کوتاه‌مدت، نمی‌توان نشانه بازگشت کامل به روال سابق دانست. این حضور به‌نظر اقدامی مقطعی بود تا روحیه حامیانش را حفظ کند و ادامه مخفی‌بودنش را که دیگر قابل توجیه نبود، موقتا تلطیف کند.»

:::

IMG_1871.jpegوالله بالله ما سدعلی رو خیلی دوست داریم ولی چیکار کنیم که هر چی ما میگیم اون به حساب دشمنی ما میذاره! باشه دیگه چیکار کنیم! زندگی همینه که هست! کاریش هم نمیشه کرد! جاسوسای موساد تووی سپاه هی زیر پای ایشون پوس خربزه میندازن، ما میگیم حاجی! اینجا مطابق تصاویر گوگل ارث بابات :) زیر پات پوس خربزه انداختن بعد یارو مثل یابوی گرسنه میره به طرف پوست مزبور بعد با کله میخوره زمین!

یادتونه پنج سال پیش این حقیر سراپا تقصیر یه مطلبی نوشت توو همین خبرنامه گویا با عنوان «اسراییل عجب جمهوری اسلامی را «فیلم» کرده است!»؟! ولی کی بهش توجه کرد؟ هیشکی!

خب نتیجه بی توجهی میشه همین جریان چند روز پیش و، بزن بکوب دوازده روزه ی «اسرال آقا»! خیلی با حال بود نه؟ یه فیلم و سریال کامل دوازده روزه بود که ما از دیدن اش کیف کردیم! خب بابا! این سریال رو که قبلا هم واستون فیلم کرده بودن شماها حاضر نبودین تماشاش کنین.

گلن کلوز رو بگو که چقدر قشنگ توو این سریال بازی کرد!

IMG_1866.jpeg

bases.jpgایران اینترنشنال - روزنامه تلگراف بر اساس داده‌های راداری گزارش داد موشک‌های جمهوری اسلامی در جریان جنگ ۱۲ روزه، مستقیما به پنج تاسیسات نظامی اسرائیل اصابت کردند، اما این رویداد به‌دلیل «سانسور سخت‌گیرانه» ارتش اسرائیل علنی نشده‌ است.

تلگراف شنبه ۱۴ تیر نتایج داده‌های پژوهشگران آمریکایی در دانشگاه ایالتی اورگن را منتشر کرد که در استفاده از رادارهای ماهواره‌ای برای شناسایی آسیب‌های ناشی از بمباران در مناطق جنگی تخصص دارند.

بر اساس این داده‌ها، شش موشک جمهوری اسلامی به پنج پایگاه نظامی در شمال، جنوب و مرکز اسرائیل اصابت کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به یک پایگاه هوایی راهبردی، یک مرکز گردآوری اطلاعات و یک پایگاه لجستیکی اشاره کرد.

این پنج مورد، افزون بر ۳۶ حمله دیگری است که پیش‌تر مشخص شده بود از سامانه‌های پدافند هوایی اسرائیل عبور کرده و خسارات قابل‌توجهی به زیرساخت‌های مسکونی و صنعتی وارد آورده‌اند.

با وجود خسارات قابل‌ توجه به املاک مسکونی در سراسر این کشور، تنها ۲۸ اسرائیلی در جریان جنگ کشته شدند؛ آماری که نشان‌دهنده کارایی بالای سامانه هشدار زودهنگام اسرائیل و استفاده ضابطه‌مند مردم از پناهگاه‌ها و اتاق‌های امن است.

کوری شر، پژوهشگر دانشگاه اورگن، اعلام کرد تیم او در حال انجام ارزیابی جامع‌تری از خسارات ناشی از حملات موشکی در اسرائیل و ایران است و نتایج این بررسی‌ها حدود دو هفته دیگر منتشر خواهد شد.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

او افزود برای تایید قطعی محل اصابت‌ها، وجود گزارش‌های میدانی یا تصاویر ماهواره‌ای از تاسیسات نظامی مورد نظر ضروری است.

تلگراف در ادامه نوشت مقام‌های اسرائیلی به شکل علنی درباره این حملات صحبتی نکرده‌اند و به‌دلیل «قوانین سخت‌گیرانه سانسور نظامی»، گزارش درباره آن‌ها از داخل اسرائیل ممکن نیست.

arnz.jpgدو قرن سکوت یا قرن‌ها ستیز؟

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

جنگ ۱۲ روزه حقایق بسیاری را آشکار کرد. بعضی از این حقایق را زیر لب زمزمه می‌کردیم و بعضی بر زبانمان نمی‌نشست. در هر جنبشی در طول عمر جمهوری ولایت فقیه و به‌ویژه پس از جنبش مهسا، ما در خارج و بسیاری از هموطنان در خانه پدری با این پرسش روبرو بودیم که چرا مردم مبارزه را نیمه‌کاره رها کردند؟ چرا این حکومت فاسد جنایت‌پیشه همچنان مانده است و چرا ما در سال ۱۳۵۷ نظامی را که همه امکانات را برای بهتر شدن داشت، در یک نمایش تراژیک، سرنگون کردیم و ۴۶ سال است رژیمی را که هزاران تن از رجال و بلندپایگان ارتش و پلیس و دستگاه امنیتی و ده‌ها هزار کودک و نوجوان و جوان و پیر را کشته و زندان‌هایش پر از زنان و مردان آزاده است، با سعه صدر و امعان نظر پذیرا شده‌ایم؟

ما پادشاهی را که بالاترین مقام اجرایی کشور را به دکتر شاپور بختیار، از رهبران جبهه ملی مخالفش سپرد، رد کردیم و با رگ گردن‌های برآمده فریاد زدیم تا «شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود». آن‌گاه رژیمی را که حتی یک معمم از طایفه خودش را هم با بی‌آبرویی، به یک تدارکاتچی تبدیل کرد، پذیرفتیم و ناروایی‌هایش را تحمل کردیم.

رژیمی که ریاست‌جمهوری را به چنان سطحی نزول داد که یک قاتل هزاران جوان خانه پدری بر کرسی آن نشست و اگر خود رهبر امر به حذفش نداده بود، ما هشت سال گرفتار سید القائد و سیدالرئیس توهم‌زده بودیم.

۱۲ روز جنگ بار دیگر ما را در برابر این سوال مکرر قرار داد که راستی چرا مردم از این فرصت طلایی بهره نبردند و چرا در تهران نماندند و در زمان فرار رهبر، بیرون نریختند و کلک رژیم را نکندند؟

پاسخ این سوال‌ها نیاز به تحلیلی طولانی دارد و من با ذکر اشاراتی از استاد فرزانه‌ام، زنده‌یاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، در «دو قرن سکوت» یادآور می‌شوم که ایرانیان همان‌طور که بعد از حمله اسکندر به‌ظاهر از حکم سلوکی‌ها تمکین کردند، خیلی زود آن‌ها را به شکل خود درآوردند. آن‌ها بعد از حمله اعراب هم به‌ظاهر دو قرن سکوت کردند و همه ناروایی‌ها را متحمل شدند، اما در این مدت، حضور یعقوب لیث صفار، ابومسلم خراسانی، طاهر ذوالیمینین، استاذسیس، المقفع، بابک و مازیار و افشین و... همگی نشانه مقاومتی است که ایرانیان رها نکردند. همین‌طور بعد از حمله مغولان، همین ملت الجایتو را به سلطان محمد خدابنده تبدیل کرد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

همه تاریخ ما از این نمونه‌ها سرشار است. ملت ما در ۴۶ سال گذشته بارها نشان داده که با این رژیم سر آشتی ندارد، اما برانداختن رژیم شرایطی را می‌طلبد که نبودش مهم‌ترین عامل استمرار ولایت فقیه در کشور ما است.

حالا اجازه بدهید با نگاهی به اوضاع عمومی کشور به این سوال پاسخ بدهم که چرا رژیم مانده و چرا همه اعتراض‌ها با به جا گذاشتن صدها کشته و مجروح و زندانی و هزاران فراری از خانه پدری، موفق نشده است.

اختلاف روبه‌افزایش بین جمهوری اسلامی و آمریکا و اسرائیل و نیز جامعه بین‌المللی بر سر برنامه هسته‌ای تهران، منطقه را در معرض سناریوهای مختلف تشدید، تنش از تحریم‌های اقتصادی در همه اشکال آن گرفته تا حملات «گزینشی» یا «جراحی» علیه برخی سایت‌های هسته‌ای، قرار داد. سپس در حالی که بسیاری از کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده گزینه‌های خود را بررسی می‌‌کردند و در عین حال طی دوران جو بایدن و ماه‌های دولت دونالد ترامپ درهای گفتگو را باز گذاشته بودند و حتی ایالت متحده در آستانه ششمین دور مذاکره با رژیم ولایت فقیه بود، اسرائیل حمله خود را آغاز کرد.

از نظر نخبگان نظامی رژیم تا پیش از ۷ اکتبر، دولت ابدمدت «نایب امام زمان» با قدرت پیدا و پنهان خود و دعای زعفر جنی و حمایت امام زمان و دعای نیمه‌شعبان ناصر ابوالمکارم شکرفروش شیرازی، قادر بود اسرائیل را همدست با نیابتی‌ها، ظرف سه سوت از نقشه جهان محو کند.

بعد از از کار افتادن نیابتی‌ها هم از حدود سه ماه پیش از حمله اسرائیل، سید علی خامنه‌ای و فرماندهان نظامی‌اش در بوق‌های تبلیغاتی می‌دمیدند که «نه مذاکره نه جنگ». بعد که مذاکره آغاز شد، «نه تسلیم، نه جنگ» شعار رژیم شد. سرلشکر یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه و مشاور «رهبر معظم» همراه با سلامی، فرمانده سپاه، حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه، غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا و سبزوار (محسن) رضایی، فرمانده سابق سپاه، صریحا در مورد آمادگی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای مقابله با هرگونه اقدام نظامی صحبت کردند.

5-1.jpgبشرا دستورنژاد روز شنبه ۱۴ تیرماه در اینستاگرام از بازداشت پدرش مهران دستورنژاد در ایران «به‌شکلی خشونت‌آمیز» خبر داد.

این بازیگر و مدل ایرانی که از سال ۲۰۱۲ مقیم آمریکا شده است، نوشت پدرش که با او و خانواده‌اش مهاجرت نکرد، «هرگز درگیر سیاست نبوده» و به «زندگی با حداقل امکانات در ایران و نگهداری از پدر و مادرش و اعتقادات بهائی‌اش» مشغول بوده است.

خانم دستورنژاد گفته است «تنها "جرم" پدرش این است که عضو جامعۀ بهائی است و دلش نمی‌خواست ایران را ترک کند».

این بازیگر ایرانی در عین حال از بازداشت خشونت‌آمیز و بی‌دلیل «تعداد زیادی از دوستان و نزدیکان بهائی» دیگر نیز خبر داده است.

پس از توقف جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران، موج گسترده‌ای از بازداشت‌ شهروندان به‌بهانۀ «همکاری یا جاسوسی برای اسرائیل» در ایران گزارش شده است.

مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، روز جمعه ۱۳ تیرماه به حکومت جمهوری اسلامی هشدار داده است: که «دولت‌ها نباید از شرایط پس از درگیری [جنگ] به‌عنوان فرصتی برای افزایش سرکوب اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی و همین‌طور مخالفان استفاده کنند.»

story.jpg

israir.jpgکنترل آسمان‌ ایران در ۴۸ ساعت - اسرائیل به دستاوردی دست یافت که روسیه هنوز بعد از ۳.۵ سال در اوکراین به آن نرسیده است

حمید آصفی


در هیچ برهه‌ای از تاریخ ایران، آسمان این سرزمین چنین بی‌پناه، چنین بی‌صاحب و چنین قابل نفوذ نبوده است. اگر زمین را می‌شود اشغال کرد و پس گرفت، اگر آب را می‌شود با قرارداد فروخت و روزی بازگرداند، آسمان اما واگذاری‌اش معنایی فراتر دارد: واگذاری آسمان، واگذاری حاکمیت است بدون آن‌که نیروی اشغالگری وارد خاک شود.


امروز، مالکیت آسمان ایران، دیگر در اختیار مردم ایران نیست. حتی در اختیار دولت ایران هم نیست. این آسمان، اسماً ایرانی است اما عملاً یک منطقه‌ی پرواز ممنوع برای اراده‌ی ملی و جولان‌گاه بی‌هزینه برای پهپادها، جنگنده‌ها، ماهواره‌ها و رادارهایی‌ست که وارد حریم می‌شوند. کشور، وارد یک فاز جدید از فروپاشی امنیتی شده است: فروپاشی آسمان.


سنجش تمامیت ارضی صرفاً با مرزهای خاکی و نوارهای جغرافیایی، تصور ناقصی از مفهوم حاکمیت است. تمامیت ارضی، مفهومی سه‌بعدی‌ست: خاک، دریا، و هوا. اما خطرناک‌ترین بخش، حاکمیتِ از دست رفته بر آسمان است. چرا؟ چون آسمان نه تنها حاکمیت امنیتی، بلکه امکان تصمیم‌گیری استراتژیک را نیز از کشور می‌گیرد. امکان مدیریت جنگ از میان می‌رود، وقتی کنترل آسمان در اختیار نباشد. نشستن در میز مذاکرات برای صلح، در حالی که هواپیمای بیگانه بالای سر پرواز می‌کند، مذاکره نیست--دیکته است.


پرسش اینجاست: چگونه می‌توان آسمان را بازپس گرفت؟ پاسخ ساده نیست، اما روشن است: با تغییر گفتمان قدرت. هیچ سامانه دفاعی‌ای بدون اراده‌ی ملی قابل استفاده نیست. هیچ پهپاد و جنگنده‌ای بدون بازتعریف قدرت در مرکز حاکمیت، از آسمان اخراج نخواهد شد. ساختار فعلی، توان یا اراده‌ی لازم برای حاکمیت واقعی بر آسمان را ندارد، چرا که این حاکمیت نیازمند شفافیت، اقتدار ملی و مشروعیت است.


آسمان زمانی بازپس گرفته می‌شود که گفتمان امنیتی حاکم، از «محور مقاومت» به «امنیت ملی» تغییر کند. همچنین باید روایت مشروعیت، از آسمان محور مقاومت که دیگر کارت و برگ برنده‌ای نیست، به آسمان ایران بازگردد. تمامیت ارضی ممکن است فعلاً در ظاهر برقرار باشد، اما آسمان ایران، سوراخ است. پیمان صلح، باید جایگزین پیمان تهدید شود. بازسازی آسمان، در حالی‌که کشور مدام در وضعیت «نیمه‌جنگی با جهان» تعریف می‌شود، ممکن نیست.


حاکمیت بر آسمان، نه از مسیر سامانه‌های نظامی، بلکه از مسیر ترمیم سامانه عقلانیت در سیاست خارجی به‌دست می‌آید. لازم است از نظامی‌گری بی‌پشتوانه به امنیت مشارکتی گذر شود. نخست باید مردم به بازی بازگردند، تا آنگاه پرچم ملی بر آسمان قابل برافراشتن باشد.


آسمان فقط لایه‌ای از جو نیست. آسمان یعنی ماهواره، یعنی اینترنت، یعنی پرواز، یعنی حمل‌ونقل، یعنی ارتباط، یعنی تولید داده، یعنی آینده. کشوری که آسمان را از دست می‌دهد، آینده را از دست داده است.


آسمان زمانی بازپس گرفته می‌شود که تصمیم گرفته شود کشور از حالت «پادگانِ بی‌صدا» به یک «خانه‌ی عمومی» بازگردد.


اکنون، خطر کشور صرفاً در حمله‌ی بی‌صدا و بی‌پاسخ به زیرساخت‌ها یا نقض حریم هوایی خلاصه نمی‌شود. بلکه تحریم‌های کمرشکن چهار دهه، در کنار جنگ اعلام‌نشده با اسرائیل و امریکا، هزینه‌های آن کمتر از بمباران هوایی نبوده است. اما اشغال آسمان ایران، کار ناتمام حریم‌هایی است که مشکلات کشور را کامل‌تر خواهد کرد.


برای بازسازی کشور و آزادسازی آسمان کشور، تنها با سامانه‌های دفاعی یا قراردادهای دیپلماتیک ممکن نیست. بازسازی آسمان، نیازمند بازسازی زمین است. مادامی که زندانیان سیاسی در حبس‌اند، مادامی که ثروت ملی در انحصار الیگارشی‌های نظامی و نهادهای غیرپاسخ‌گوست، مادامی که مردم از حق تصمیم‌گیری و مشارکت در سیاست‌گذاری محروم‌اند، هیچ پرچمی بر هیچ آسمانی برافراشته نخواهد شد.


حاکمیت بر آسمان، آینه‌ای‌ست از حاکمیت بر مردم. کشوری که سقف خود را از دست می‌دهد، پیش از آن، اعتماد مردمش را از دست داده است.
وقتی حاکمیت در آسمان نیست، در زمین نیز نیست.


کشوری که سقف خود را از دست داده، اعتماد مردمش را نیز پیش‌تر از دست داده است.


و کشوری که اعتماد را باخته، دیگر خانه نیست، پادگانی متروک است.

nuke.jpgاسرائيل در تدارک طرح نظامی برای مهار تهران؛ واشنگتن‌پست: اروپا از توافق با ایران تقریبا ناامید است

یورونیوز - اگرچه مقامات اروپایی رسیدن به توافق جدید با تهران را برای مهار برنامه هسته‌ای ایران ضروری می‌دانند، اما می‌گویند که حملات آمریکا احتمالا انگیزه تهران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای به صورت پنهانی را افزایش داده است. همزمان، وزیر دفاع اسرائيل از تدارک طرحی برای جلوگیری از احیای تهدید ایران خبر داد.

به گزارش واشنگتن پست، بنابر ارزیابی‌های اولیه اروپا، حملات آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران اگرچه خسارات قابل‌توجهی به برنامه هسته‌ای تهران وارد کرده، اما برخلاف ادعای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، این برنامه را «کاملا نابود» نکرده است. با این حال، آنچه از نگاه اروپایی‌ها احتمالا در این حملات از بین رفته، فرصت دستیابی به توافقی قریب‌الوقوع بر سر برنامه هسته‌ای ایران است.

مقام‌های اروپایی معتقدند که تنها از طریق مذاکره می‌توان بر فعالیت‌های هسته‌ای تهران نظارت داشت و آن را محدود کرد. اما در عین حال هشدار می‌دهند که حملات اسرائیل و آمریکا، به‌ویژه بدون هماهنگی با اروپا احتمالا به ایران انگیزه تازه‌ای برای پیش‌گیری مسیر ساخت بمب اتم به صورت محرمانه داده است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا شامگاه جمعه چهارم ژوئیه گفت که ایران با بازرسی از برنامه هسته‌ای خود یا توقف غنی‌سازی اورانیوم موافقت نکرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

او در گفتگو با خبرنگاران در هواپیمای اختصاصی ریاست‌جمهوری (Air Force One) گفت که به باور او، برنامه هسته‌ای تهران به‌طور دائمی عقب رانده شده، اگرچه ممکن است ایران آن را «در محل دیگری» از سر بگیرد.

آقای ترامپ همچنین گفت که روز دوشنبه و در جریان دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در کاخ سفید با او درباره ایران گفتگو می‌کند.

kamin.jpgمحمدباقر طباطبایی‌نژاد، سخنران دفتر خامنه‌ای در مراسم شب تاسوعا گفته است: «رهبر ما در پناهگاه نیست، در کمینگاه است.»

سخنران حسینیه امامِ «بیت رهبری»، در مراسم شب تاسوعا، شامگاه جمعه ۱۳ خرداد، درباره مخفی شدن چند هفته‌ای خامنه‌ای گفت: «رهبر ما در پناهگاه نیست، در کمینگاه است.» محمدباقر طباطبایی‌نژاد در حالیکه در غیاب خامنه‌ای برای گروهی از بسیجیان و مسئولان جمهوری اسلامی سخنرانی می‌کرد گفت: «مهمترین پیام غیبت رهبری این است که ما جنگ را تمام‌شده نمی‌دانیم و دشمن را رصد می‌کنیم و اگر اشتباهی کنند، کار نیمه‌تمام خود را تمام می‌کنیم.»

همین اظهارنظر سبب شده است تا کاربران پرشماری در رسانه‌های اجتماعی مختلف، این بخش از سریال «شب‌های برره» را با مخاطبانشان به‌ اشتراک بگذارند.

:::

:::

NK.jpgایران اینترنشنال - فاکس‌نیوز در گزارشی تحلیلی از تشدید سرکوب در ایران پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، نوشت که جمهوری اسلامی در حال حرکت به‌سوی «مدل کره‌شمالی» است؛ مدلی مبتنی بر انزوای داخلی کامل و کنترل شدید امنیتی.

کسری اعرابی، مدیر تحقیقات مربوط به سپاه پاسداران در نهاد «اتحاد علیه ایران هسته‌ای»، در گفت‌وگو با این رسانه آمریکایی هشدار داده است که سطح فعلی سرکوب در ایران «بی‌سابقه» است و حکومت با شتاب در حال تبدیل‌شدن به ساختاری شبیه کره‌شمالی است.

او گفت: «ما شاهد نوعی انزوای داخلی هستیم که پیامدهای جدی برای مردم ایران دارد. سرکوب اکنون به مرحله‌ای رسیده که قبلا هرگز مشابه آن را ندیده بودیم.»

به‌نوشته فاکس‌نیوز، منابع داخلی در ایران نیز این ارزیابی را تایید کرده‌اند و یکی از آن‌ها گفته است: «میزان سرکوب به‌شدت ترسناک شده است.» به‌گفته اعرابی، مردم در تهران به‌صورت تصادفی توسط نیروهای امنیتی متوقف می‌شوند، تلفن‌هایشان ضبط و بررسی می‌شود، و اگر محتوایی در آن‌ها یافت شود که نشانه‌ای از حمایت از اسرائیل یا تمسخر حکومت باشد، فرد ناپدید می‌شود.

او افزود: «مردم اکنون ترجیح می‌دهند بدون تلفن همراه از خانه خارج شوند یا همه‌چیز را از روی گوشی خود پاک کنند.»

اعرابی این فضای وحشت و سرکوب را مشابه رفتارهای دیده‌شده در کره‌شمالی توصیف کرده است؛ جایی که مردم بدون هیچ توضیحی ناپدید می‌شوند و دسترسی به اطلاعات به‌شدت محدود است.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

در جریان جنگ اخیر، جمهوری اسلامی با قطع کامل اینترنت و مسدود کردن پیام‌های هشدار اسرائیل، تلاش کرد افکار عمومی را کنترل کند. او گفت: «برای چهار روز، هیچ پیامی رد و بدل نمی‌شد؛ حتی هشدارهای تخلیه اسرائیل نیز به مقصد نرسیدند.»

فاکس‌نیوز همچنین گزارش داده است که هدف حکومت از این اقدام، دو چیز بوده است: جلوگیری از حضور مردم در خیابان‌ها و از بین بردن پیوند غیرمنتظره‌ای که میان بخشی از مردم ایران و حملات اسرائیل علیه سپاه پاسداران شکل گرفته بود.

فاتح یزدی که بود؟

| No Comments

hostages.jpgلوموند: گروگان‌گیری حکومتی در ایران به اوج وقاحت و بی شرمی رسیده است

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

سرمقاله‌نویس روزنامۀ لوموند با لحنی قاطع و هشدارآمیز، بازداشت دو شهروند فرانسوی در ایران را بخشی از «دیپلماسی نفرت‌انگیز گروگان‌ها» توصیف کرده و نوشته است: جمهوری اسلامی، در پی حملات نظامی اخیر، با متهم‌سازی‌های بی‌اساس، این دو معلم بی‌گناه را به بازی کثیف خود علیه غرب وارد کرده است

روزنامه لوموند در سرمقالۀ روز پنج‌شنبه خود نوشت: سسیل کوهلر (۴۰ ساله) و ژاک پاریس (۷۲ ساله) که از سال ۲۰۲۲ در شرایطی غیرانسانی در ایران زندانی‌اند، بی‌گناه‌اند و صرفاً مهره‌هایی‌اند در بازی رژیمی استبدادی که به بن‌بست رسیده است.

به نوشتۀ لوموند، از زمان بازداشت این دو شهروند فرانسوی در روز ۷ مه ۲۰۲۲، یعنی بیش از سه سال پیش، آنان تنها پنج بار توانسته‌اند نمایندگان سفارت فرانسه را ملاقات کنند--و هر بار نیز این دیدارها با تلاش بسیار از سوی مقامات دیپلماتیک ممکن شده است. آخرین ملاقات، سه‌شنبه ۱ ژوئیه انجام شد، و امکان تأیید زنده‌بودن آنان را فراهم کرد، دو هفته پس از آن‌که زندان اوین--محل نگهداری‌شان--توسط ارتش اسرائیل بمباران شد.

لوموند یادآور می‌شود که اولین ملاقات کنسولی، تنها ۲۰۰ روز پس از بازداشت صورت گرفت و گاه تا یازده ماه بین دو ملاقات فاصله افتاده است. این دیدارها بسیار کوتاه بوده‌اند (حدود ده دقیقه) و در حضور نگهبانان فارسی‌زبان برگزار شده‌اند. این محدودیت‌های مکرر علیه حقوق کنسولی، که به گفتۀ لوموند دلیل شکایت فرانسه از ایران نزد دیوان بین‌المللی دادگستری بوده‌اند، در خود به‌تنهایی غیرقابل‌قبول‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

سرمقاله‌نویس لوموند می‌افزاید: دیپلمات‌هایی که این دو معلم اسیر را ملاقات کرده‌اند، شاهد وضعیت اسفناک جسمی و روانی آنان بوده‌اند. شرایط زندان آن‌چنان سخت بوده که مقامات فرانسوی آن را معادل شکنجه خوانده‌اند.

سسیل کوهلر و ژاک پاریس به‌طور جداگانه زندانی شده‌اند، تحت انزوای کامل‌اند، از داشتن وسایل مطالعه و نوشتن محروم‌اند و ارتباطات‌شان با بیرون، محدود و غیرقابل پیش‌بینی است. ژاک پاریس از فقدان عینک طبی خود که نتوانسته جایگزین کند، رنج می‌برد. هر دوی آنان در اکتبر ۲۰۲۲ مجبور به ضبط «اعترافاتی» ساختگی شدند که در آن ادعا شده برای سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه در جهت سرنگونی رژیم ایران فعالیت داشته‌اند.

makrami.jpgبمب هسته ای در مشت ماست آقای فضلی!؟

علیرضا مکرمی

تولید، نگهداری و استفاده از سلاح هسته ای برای همه کشورها حرام است اما یقینا برای نظامات غیردموکراتیک مثل جمهوری اسلامی حرامتر می باشد، اتفاقا فتوای آقای خامنه ای مبنی بر حرمت تسلیحات هسته ای درست است اما نه صرفا به آن دلایلی که خود او می پندارد.

مهمترین دلیل حرمت بمب هسته ای برای جمهوری اسلامی خود جمهوری اسلامی است آنچنان که تصورش موجب تصدیق آن میشود، نظامات توتالیتر و غیردموکرات به سبب طرد جمهور (یگانه ناظر فساد ناپذیر) از مقام تصمیمگیری و نظارت، در بدو امر آلوده به حلقه های ثابت و فاسد مدیریتی شده و کمی بعد با نفوذ حلقات فاسد اداری به نهادهای امنیتی با قارچ باند فاسد امنیتی(حلقه های فاسد مدیریتی با آپشن افزوده تفنگ قانونی) مواجه و امنیت کشور مضمحل میشود.

در نظامات توتالیتر با رد انتخابات آزاد و خردجمعی امکان چرخه نخبگان و فرصت تصدی عقلای جامعه بر مناصب کشور از ریشه سلب گردیده و در نتیجه؛ سوء مدیریت، عقب ماندگی و فقر گریبانگیر آن ملت میشود.

دموکراسی ابزار حکومت عقلای جامعه است و نسبتی با نظاماتی مثل جمهوری اسلامی ندارد، نظاماتی که حذف مخالفین سیاسی از لایه های قدرت و تقابل با آزادی بیان خصیصه ذاتی آنان است.

ترورهای عجیب و موفق اسرائیل در سحرگاه 23 خرداد 1404 نظریه حاکمیت باندهای فاسد امنیتی بر مقدرات کشور را به اثبات رساند، همانگونه که آمد فقدان دموکراسی و در نتیجه عدم جابجایی واقعی قدرت سیاسی در ایران، ساختار اداری کشور را فرسوده و از درجه اطمینان ساقط کرده است، معروف است که میگویند؛

«گاهی یک جابجایی سیاسی کار هزاران قاضی را به انجام میرساند»

اجرای دقیق پروتکل های پیچیده امنیتی مربوط به حفاظت و دور نگهداشت چرخه غنی سازی و زرادخانه های هسته ای از دخل و تصرف باندهای خرابکار اساسا از عهده نظامات غیردموکراتیک و حداقلی خارج است، از این زاویه؛ بیش از میزان فوائد تردیدناپذیر انرژی هسته ای، دسترسی نظامات غیردموکراتیک به چرخه غنی سازی و خصوصا بمب اتمی نگران کننده است، تصور کنید جامعه جهانی با غنی سازی محدود توسط جمهوری اسلامی موافقت کند، اگر فردا روزی با نفوذ باندهای فاسد امنیتی و تغییر مناسبات، کلاهکی هسته ای تولید و به سمت یکی از کشورها نشانه گرفته شد تکلیف نظام جهانی چیست جز واکنش فوری، متقابل و بازدارنده هسته ای؟

dar.jpg

ویدیوی منتشرشده در رسانه‌های اجتماعی نشان می‌دهد عزاداران در هیئت بعثت یزد، ترانه «دوباره می‌سازمت وطن» را در مراسم عزاداری محرم همخوانی می‌کنند.

این ترانه از سروده‌های سیمین بهبهانی است که داریوش اقبالی، خواننده مشهور، آن را با آهنگسازی خودش و تنظیم اریک آرکانت خوانده است.

:::

یکی از مخاطبان ایران‌اینترنشنال با اشاره به حضور علی خامنه‌ای پس از ۲۲ روز غیبت، گفت او حالا که از «مخفی‌گاه» بیرون آمده، با حالتی لرزان شعار «ای ایران» می‌دهد؛ درحالی‌که پیش‌تر حتی از برگزاری نوروز در اماکن تاریخی جلوگیری می‌کرد

:::

!!!

Untitled-33443.jpg

lion.jpgایندیپندنت فارسی - پلیس لاهور ویدیویی را از یک حادثه عجیب و غریب در یکی از خیابان‌های این شهر منتشر کرد: یک شیر «خانگی» از دیوار اقامتگاه صاحب‌خانه پایین می‌پرد و در خیابان به یک زن و دو کودک حمله می‌کند. به گزارش رویترز این ویدیو شامگاه ۱۲ تیر ضبط شده است.

مقام‌های لاهور اعلام کردند سه قربانی این حادثه زخمی و به بیمارستان منتقل شدند و جانشان در معرض تهدید نیست.

اداره حیات وحش پاکستان شیر فراری را به دام انداخته و دادستانی لاهور صاحب آن را تحت پیگرد قرار داده است.

نگهداری گربه‌‌سانان وحشی به عنوان «حیوان خانگی» در پاکستان غیرمعمول نیست و بازرگانان ثروتمند این کشور در خانه خود باغ وحش خصوصی راه می‌اندازند.

:::

::

:::

در بخشی از برنامه «امروز» که از شبکه یک صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، مجری با نمایش تصویری از توییت رضا رشیدپور، تصویری از دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا را نشان داد که در آن او هدف یک سلاح قرار گرفته بود.

:::

در مراسمی مذهبی به مناسبت محرم در شهر یزد، مصطفی راغب، خواننده موسیقی پاپ، سرود میهنی «ای ایران» را به سبک نوحه‌خوانی اجرا کرد؛ اقدامی که در سال‌های گذشته بی‌سابقه بود.

:::

در برنامه حسینیه معلی که از شبکه سه سیمای جمهوری‌اسلامی پخش شده است، آخوندی مدعی می‌شود امام سوم شیعیان را یهودی‌ها کشتند و «طراح اصلی کربلا یهود است»

:::

Jalal_Eijadi_8.jpgسیاست جنگ طلبانه و ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی جنگ را به ایران کشاند. در مدت 12 روز اسرائیل اهداف نظامی و صنعتی و دولتی و هسته ای و انرژی را مورد هدف قرارداد، رهبران جنایتکار سپاه را کشت و آمریکا با بمب های سنگرشکن سه مرکز بزرگ هسته ای رژیم، نطنز و اصفهان و فردو، را بمباران نمود. این دوره 12 روزه دارای روند تاریخی است و هنوز پایان نیافته است.

تلویزیون های پربیننده فرانسه پیوسته مرا دعوت نموده و نظرم در باره فعالیت اتمی و غنی سازی جمهوری اسلامی و جنگ اسرائیل و رژیم خامنه ای جویا می شوند. در اینجا برخی از پاسخ هایم به روزنامه نگاران را مطرح میکنم.

ریشه های جنگ

بحران جنگی میان اسرائیل و رژیم حاکم چگونه آغاز شد؟ ریشه جنگ ۱۲ روزه کدام است؟ رژیم اسلامی از چهل و شش سال است که برای جنگ با اسرائیل زمینه سازی کرده است. سیاست جهادی و یهودستیزانه و جاه طلبی امپریالیستی شیعه جمهوری اسلامی ریشه این بحران جنگی است.

از فردای انقلاب شوم اسلامی، خمینی و سایر رهبران رژیم از صدور انقلاب، از جهاد، از تصرف اورشلیم و از غده سرطانی سخن گفتند و حزب الله لبنان را بوجود آوردند تا سرآغاز ساختن هلال شیعه باشد و بقیه سازمانهای تروریستی متحد رژیم شیعه برای محاصره اسرائیل و توسعه طلبی خمینیستی ردیف شوند. سپس جمهوری اسلامی به غنی سازی اورانیوم به قصد ساخت بمب اتم اقدام کرد. سیستم موشکی را با نصب شعار مرگ بر اسرائیل سازمان داد. رژیم توتالیتر میلیون ها دلار پول مردم را دزدید و به حزب الله و حماس و حشد شعبی و حوثی و رژیم اسد داد. رژیم تروریسم را در منطقه و در جهان توسعه داد و ترورهای سیاسی افراد اپوزیسیون را سامان داد. جاسوسان رژیم در تمام کشورهای منطفه به توطئه و خرابکاری دست زدند. بدون تدارک عملی و تبلیغات جنگی 46 ساله رژیم، درگیری جنگی 12 روزه اتفاق نمی افتاد.

برخی افراد ساده لوح مانند افراد تبلیغاتی رژیم، مسئله نقض حقوق بین المللی را مطرح میکنند. این نگاه فراموش میکند که جمهوری اسلامی سراپا نقض حقوق بین المللی و انسانی است و این واقعه جنگی بدون درک تاریخی و سیاسی قابل درک نیست. برخی افراد متاثر از ایدئولوژی «ناسیونالیسم اسلامی» می گویند حمله خارجی و بمب، دمکراسی نمی آورد. این گونه استدلال بیان ساده لوحی همین افراد است زیرا آنها دمکراسی را بمثابه یک روند فرهنگی و سیاسی و نهادسازی دمکراتیک نمی بینند. ما نیاز به منجی سیاسی نجات دهنده نداریم زیرا تاریخ ملت ما، تاریخ مبارزه و انقلاب «زن زندگی آزادی» است. دمکراسی یک روند پیچیده مبارزاتی و فرهنگی و سیاسی است که به آگاهی و اراده مردم و شرکت احزاب وابسته است. اینکه رژیم با جنگ اسرائیل و یا یک کودتا فروریزد، دمکراسی محال است. ما این جنگ را پدید نیاوردیم و این شرایط محصول یک تاریخ و ایدئولوژی اسلامی است. در چنین شرایط جنگی، شرایط مبارزاتی متفاوت می شود و مبارزان باید از فرصت ها هوشمندانه بهره بگیرند.

در اینجا ما تحلیل از جنگی می کنیم که به جامعه تحمیل شده و آفریننده آن، رژیم جنایتکار خامنه ای و سران پاسداران می باشد. ما با رژیم همصدا نمی شویم زیرا میدانیم این حکومت در ایران و منطقه خاورمیانه فقط خرابکاری کرده است و با ایدئولوژی فاشیستی شیعه خود همیشه علیه ملت ایران دست به سرکوب زده است. از زمان انقلاب اسلامی، میهن ما مورد تجاوز قرار گرفته است. حال افرادی گمراه این تجاوز همه جانبه را نمی بینند و با شعار «نه به جنگ، نه به نتانیاهو» به کمک رژیم آمده اند.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgجریان جنگ دوازده روزه فرصتی شد تا اکثر جریان های سیاسی از چپ سنتی مانند حزب توده ، سازمان فدائیان اکثریت، حزب چپ ،اتحاد جمهوری خواهان اصلی تابدلی، اصلاح طلبان حکومتی درون حکومت تا اصلاح طلبان خارج از حکومت چه آنها که در داخلند وچه جا خوش کرده درخارج از امریکا تا اروپا وجزایر قناری فرصتی پیدا کنند لباس وطن پرستی وایران دوستی بر تن نموده جنگ تاریخی و عداوت دائم جمهوری اسلامی با اسرائیل راجنگ مردم با بیگانه هجوم گرتلقی کنند و در صفی مشترک با جمهوری اسلامی بدفاع از کشور برخیزند.

"کشوری که از آن مردم نیست."

مردم بازیچه رژیمی هستند که سال هاست باخالی کردن خزانه دولتی وکوچک تر کردن سفره مردم و ریختن آن بپای نیروهای نیابتی خود از حزب الله تا لشگرفاطمیون ،ازحشد شعبی تا تروریست های اجیر شده اروپائی، لطمات جدی بر مردم در تمامی عرصه ها وارد کرده است. سیاستی وحشتناک که درنهایت منجر به جنگ گسترده اسرائیل با این نیروهای متمرکزشده حول مرزخود ودرهم شکستن آنهاگردید.

کاری که درنهایت پای دشمن تراشیده شده توسط خمینی وخامنه ای را بداخل مرز های ایران کشید.

جنگی خانمانسوز را بر کشور ومردم تحمیل کرد.جنگی که بهیچوجه خواست مردم نبوده ونیست. مردم سال ها قبل از این که زیر بمباران اسرائیل قرار گیرند هر روزتوسط حکومتی که شعار اساسی آن جنگ ،جنگ بودو دشمن تراشی نابخردانه وغیر مسئولانه درمعرض چنین جنگی ناخواسته قرار داشتند .مردمی صلح خواه اما گرفتار در دست حکومتی جنگ افروزکه پیوسته زمینه چین چنین روزهائی بود . سرانجام نیز آن را در بدترین شرایط اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی بر جامعه نحیف شده وبیمار ایران تحمیل کرد.

ca.jpg(چاپ پاریس)

برگردان: علی شبان

بر گرفته از هفته نامه ماریان

اشاره:

« زمانی [ در کتابتان] می‌بینیم یک دانشگاهی رُک وُ راست میگوید که گوش ندادن به موسیقی، صحبت نکردن با زنان و یا حتی پوشیدن حجاب برای یک زن، نباید تعصب و یا کهنه نگری شمرده شود زیرا همه ی این‌ها صرفاً پایبندی به دین [ اسلام] است. و درست همینجاست که موضوع جالب می شود؛ زیرا این گفته که باید بین اسلام و اسلام گرایی تمایز قائل شد، جای بحث پیدا می کند. هر کسی که اسلام را خوب بشناسد، به شما خواهد گفت که این تمایز کاملاً ساختگی است. بنا براین آنچه که ما در فرانسه «اسلامیسم» می‌نامیم [ که میخواهیم آنرا از اسلام واقعی متمایز کنیم] ،همان عملکرد و اجرای دقیق اسلام است. و این ، دیدگاهی بسیار محکم و استوار را [ که هر روزه شاهد آن هستیم] به ما می نمایاند. » هفته نامه ماریان

بیش از ده سال از کشتار روزنامه نگاران و کارمندان هفته نامه شارلی اِبدو در ژانویه ۲۰۱۵ به دست ِ تروریست های اسلامی در پاریس می گذرد. ریس Riss مدیر مسئول این هفته نامه، نویسنده، کاریکاتوریست نامدار فرانسوی و از بازماندگان این فاجعه، سفری به اورشلیم کرد. او می‌گوید به اورشلیم و حومه آن رفته تا ببیند آیا خدا آنجاست یا نه.در سال ۲۰۲۳ این سفر به سرانجام رسید. و حاصل آن مستندی است که میتوان در وبسایتFrance TV1 نگاه کرد .و از دل این مستند کتابی در پاریس، منتشر شد بنام « آمین، در جستجوی ایمان» Ainssi soient -ils, A la recherche de la foi.[ تاریخ انتشار ۳/۴/۲۰۲۵ ] اما او مسافری بود که کمی غیر عادی بنظر می رسید، زیرا ریس، مدیر هفته نامه فکاهی شارلی اِبدو است که پس از گذشت هشت سال از قتل عام ژانویه ۲۰۱۵، این سفر را آغاز میکرد. ریس میگوید : « پس از غلبه بر غم و درد وُ ترس، شاید زمان آن رسیده بود که به جستجوی آنچه در منشاء این واقعه بود بروم : ایمان» او با نمایندگان سه دین ِ بزرگ توحیدی به گفتگو می‌نشیند تا بدینگونه تردید ها ی خود را به عنوان یک ناخدا باور ( مُلحد) با یقین های مومنان روبرو کند. گفتگویی که گاهی پرتنش و در اکثر موارد، شفاف و همیشه هیجان انگیز است. . و یاد آوری این نکته ضروری است که ریس، در این جستار ِ خود همواره به روحیه ی انتقادی پایبند مانده است . و این پرسش را بیان می‌کند که علت کناره گیری خود او از ادیان چیست؟ع.ش

واینک گفتگوی ریس، مدیر مسئول هفته نامه شارلی اِبدو را میخوانیم که در هفته نامه ماریان ۲/۴/۲۰۲۵ منتشر شده است *:

ماریان : چرا پس از اینکه خود شما بدترین لحظه ها، روزها و سال‌ها را که دین اسلام برایتان رقم زده است، خواستید منشاء و ریشه‌های ایمان را بفهمید و به همین منظور به اورشلیم سفر کردید ؟

ما همیشه درباره رویداد مذهبی حرف می‌زنیم، همه جا از آن یاد می کنیم : واقعیت مذهبی اینجا، واقعیت مذهبی انجا......انگار همه چیز بدیهی است، انگار چیزی کاملا از پیش روشن است که باید پذیرفت و درباره‌اش هیچگونه بحث و گفتگو نکرد. در حالیکه میدانیم این واقعیت سزاوار به زیر سئوال بردن است. و از نگاه من، همه چیز می‌تواند و باید مورد بحث قرار گیرد. گذشته از آن، وجود خدا، باورها، اصول دین، عقاید مذهبی.... دیگر امروزه واقعاً موضوع بحث فیلسوفان و نویسندگان نیست و یا حداقل می‌شود گفت نه مانند گذشته. امروزه کوشش بر این است که بحث‌ها در سمت وُ سوی معنویت و فراطبیعی پیش برود. و اما کسی هم نمی‌خواهد با این روش مقابله کند. و اگر درست نگاه کنیم، همه این معنویت ها و فرا طبیعی گویی ها، مبتنی بر داستان‌هایی ساخته و پرداخته ی ذهن بشر است.

ماریان : شما خواستید با این سفر و برنامه‌ای که داشتید، پیشداوری ها درباره شارلی اِبدو را که به ضد دین و روحانیت شهره شده است، به گونه ی دیگری نشان دهید؟

بطور سنتی، شارلی ابدو به عنوان یک رسانه ی ضد روحانیت شناخته شده است و این یک نگاه ِ دور از واقعیت نیست. ما مخالفت خود را، بویژه از طریق کاریکاتور ابراز می کنیم. و کاریکاتور، رسالتش برجسته کردن سوژه است و این خیلی‌ها را به این نتیجه‌گیری می‌رساند که مثلاً کاریکاتورهای شارلی در مورد روحانیت، زیاد روی کرده است. در یک کلام اگر بگویم : ما با شیوه کاریکاتور سازی خودمان، داریم کاریکاتور می‌شویم ! و ما با این کار خواستیم به مردم یاد آوری کنیم که در پس این کاریکاتورها، پرسش های ژرف تری وجود دارد که قصد هفته نامه ما، نشان دادن و برجسته کردن آنها به خواننده است.و نیز علیرغم اینکه بعضی‌ها سعی دارند به مردم بقبولانند که تمام در ها را به گفتگو بسته ایم، ما نه مخالف بکاربردن اعمال مذهبی هستیم و نه مخالف کسانی که ایمان آورده اند. چیزی را که ما به دنبالش هستیم، بحث وُ گفتگو است. و حتی اگر ما کاریکاتوریست هستیم، و حتی اگر کاریکاتورهای محمد را منتشر کرده ایم، از گفتگو با کسانی که به این باورها پای بندند، سر باز نمی زنیم و هیچ نوع دشمنی با رد وُ بدل عقاید نداریم.

Abdolsatar_Doshouki_3.jpgمقدمه:

نگارنده بارها در هر دوی این رسانه‌ها حضور داشته‌ام. لذا در این نوشتار کوتاه، با حفظ بی‌طرفی کامل و بدون جانبداری، سعی دارم نقش رسانه‌ای این دو تلویزیون فارسی‌زبان را در جریان جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل به‌صورت منصفانه و بی‌غرض تحلیل کنم. چراکه شکاف‌ها و گسل‌های آشکاری در شیوه اطلاع‌رسانی این دو رسانه وجود دارد که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. نمی‌خواهم قضاوت کنم که آیا تقسیم‌کار نانوشته‌ای در میان بوده، یا اینکه این تمایز ناشی از وابستگی‌ها و جایگاه سیاسی این رسانه‌هاست؛ اما هرچه هست، بی‌طرفی خبری در هر دو بسیار آسیب دیده است.

متأسفانه عملکرد خبری هر دو رسانه از استانداردهای حرفه‌ای‌گری و بی‌طرفی فاصله زیادی داشت. مخاطبان هرکدام، با استقبال از مهمانان گزینشی و خبرهای هدفمند، سوگیری واضح اما متضاد رسانه‌ی مورد علاقه‌ی خود را نشانه‌ای از وطن‌پرستی دانسته و با اشاره مستقیم، رسانه‌ی مخالف را به خیانت و مزدوری متهم می‌کردند: "آی دزد، آی وطن‌فروش، آی مزدور رژیم" و ده‌ها اتهام دیگر.

موضع گیری بی بی سی:

در مورد بی‌بی‌سی فارسی، می‌توان گفت بیش از ۸۰ درصد از شیوه خبررسانی و انتخاب مهمانان گرایش آشکاری به مواضع جمهوری اسلامی داشت. حتی در برخی موارد، فحاشی و به‌کار بردن الفاظ رکیک علیه اسرائیل به‌وضوح دیده می‌شد که بی‌بی‌سی ظاهراً آن را بی‌محدودیت پخش می‌کرد. در حالی‌که بدون هیچ انتقادی از عملکرد ۴۶ ساله جمهوری اسلامی و تلاش سیستماتیک آن برای "نابودی اسرائیل"، فقط اسرائیل را محکوم می‌کردند؛ و این ادبیات به نام وطن‌دوستی و ملی‌گرایی توجیه می‌شد.

نگارنده بارها با ارائه شواهد درباره‌ی دشمنی جمهوری اسلامی با منافع ملی، اصرار بر پروژه‌های هسته‌ای و موشکی پرهزینه، جنگ‌های نیابتی، و سرکوب داخلی از جمله کشتار آبان ۹۸ (که در آن بیش از ۱۵۰۰ ایرانی وطن‌پرست کشته شدند) نوشته‌ام و سخن گفته‌ام. اما در بی‌بی‌سی، خبرنگاران و تحلیل‌گران بسیاری، چنان از جمهوری اسلامی دفاع می‌کردند که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته.

Bahram_Farokhi_2.jpg"یا ایران یکپارچه، یا فروپاشی و هرج مرج"
در آستانه‌ی سومین سالگرد جنبش «زن، زندگی، آزادی» که همچون آتشی برخاسته از جان مردم ایران سراسر کشور را روشن کرد، نگاهی به مسیری که پیموده‌ایم، قلب را لبریز از امید و ایمان می‌سازد. در این سال‌ها بارها نوشتم: بی‌همبستگی، آزادی جز رؤیایی شکننده نیست. امروز، با شنیدن پیام تاریخی شاهزاده رضا پهلوی درباره‌ی برگزاری «همایش همکاری ملی»، درمی‌یابم آن هشدارها نه تنها به‌جا، بلکه حیاتی و سرنوشت‌ساز بوده‌اند.
زیرا اکنون، بیش از هر زمان دیگر، تاریخ در آستانه‌ی چرخشی بزرگ ایستاده است. رژیم اسلامی، این ماشین تباهی و سرکوب، به واپسین ایستگاه وجودی خود رسیده. نشانه‌های فروپاشی، در اقتصاد فرسوده، در مشروعیت سوخته، و در لرزش مداوم ستون‌های قدرت آن، آشکار است. پایان این رژیم دیگر در افق دور نیست؛ نزدیک است و ملموس.
در این میان، جامعه جهانی نیز سکوت را کنار نهاده. دولت اسرائیل بی‌پرده خواهان پایان این موجودیت شرور شده است. این تنها یک رویارویی نظامی نیست؛ بلکه پژواک اراده‌ای جهانی برای حذف ریشه‌ای‌ترین منبع بی‌ثباتی و ترور در منطقه است.
دولت‌های آمریکا و اروپا نیز در برزخ تردید ایستاده‌اند، چشم به افق دوخته‌اند تا آلترناتیوی مطمئن، مقتدر و مشروع برای دوران پس از فروپاشی رژیم سر برآورد. تا آن زمان، هنوز به معامله با این هیولای در حال احتضار دل بسته‌اند و به امید حفظ منافع کوتاه‌مدت، دست از چانه‌زنی با جانیان برنداشته‌اند.
اما روزی که آن آلترناتیو برخیزد، جهان نیز ناگزیر مسیر خود را تغییر خواهد داد.
اما سقوط رژیم، پایان کار نیست؛ آغازی‌ست بر مرحله‌ای خطیرتر. اگر امروز برای فردا برنامه نریزیم، ایران پس از رژیم اسلامی ممکن است به ورطه‌ی آشوب، تجزیه و جنگ‌های داخلی کشیده شود. از همین‌روست که نقش اپوزیسیون ملی‌گرا، آزادی‌خواه و مسئول، به‌مراتب فراتر از افشاگری است. این نیرو باید ساختار گذار را بنیان نهد؛ سدی برای حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی در برابر طوفان بی‌ثباتی.
«همکاری ملی»، شاید "شرط لازم برای سقوط رژیم نباشد"،زیرا آن فروپاشی از درون آغاز شد،اما بی‌تردید "شرط کافی برای حفظ ایران است." بدون آن، خطر سوریه‌ای شدن و افتادن از چاله‌ی استبداد به چاه بی‌دولتی، بیش از هر زمان واقعی و قریب‌الوقوع است.

janatkhah.jpgمحمدعلی جنت خواه

سیستم امنیتی و سیاستمداران جمهوری اسلامی خیلی وقته که دچار بیماری خود ایمنی شده اند، از بس که دوگانه های امنیتی ساختند و نگاه امنیت محور داشته اند به جای آزادی محور و توسعه محور.

در واقع گلبول های سفید و مأمورین امنیتی به گلبول های قرمز و سلول های عادی و سالم حمله کردند و می‌کنند، چون فرمول باکتری ها و ویروس ها و سلول های سرطانی رو خیلی وقته فراموش کردند.

الآنم با شدت بیشتری مشغولند چون دنبال جاسوس می‌گردند ولی نمی‌دونند جاسوس واقعی چه شکلیه، ممکنه خودی زیاد بزنند ولی حتی یه جاسوس هم نزنند.

برای همه راه حل ها خیلی دیر شده ولی بازگشت به اصول آزادی و حقوق مالکیت تنها شانسه، اگرچه دیگه تضمینی براش نیست، اما مسیر کنونی و نتیجه اش تضمین شده است که چیه.

در رساله رستگاری قسمت اول این رو مفصلا نوشته بودم. نگاه امنیت محور اول همه رو تبدیل به تهدید امنیتی می‌کنه بعد باهاشون برخورد می‌کنه. قیمت مرغ رو میسپره به قرارگاه مرغ، شهروند منتقد عادی رو می‌کنه اپوزیسیون و اینترنت رو می‌کنه ابزار دشمن و ...

عاقبت بیماری خود ایمنی نابودی سیستم توسط خود سیستمه.

آتش بس موقتی که کردند، در راستای کمک به تسریع بیماری خود ایمنی بود برای کاهش هزینه های جنگ دوم.

:::

به زودی پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم

اونایی که می‌گفتند ۷ اکتبر باعث شد این اتفاق نیفته، در واقع باعث شد این اتفاق زودتر و راحت تر بیفته.

عربستان نظاره کرد ببینه واقعا جمهوری اسلامی جلوی اسراییل می‌تونه اقدام نظامی موثر بکنه یا نه، منتظر تشخیص جهت باد بود، الان دیگه فهمید نباید ریسک کنه و هرچی دیرتر بدتر به ضررشه.

اکسیوس: بعد از دیدار غیرمترقبه وزیر دفاع عربستان با ترامپ، وزیر دفاع عربستان با امیر موسوی فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح ایران تماس گرفته است و پیام مهمی رد و بدل شده است.

خبر بالا یعنی اتمام حجت برای تغییر قدرت مسالمت آمیز یا استفاده از زور.

:::

trump.jpgآمریکا شیطان بزرگ، اما حاکمان نیز بپذیرند که خدا نیستند!

حسین‌جعفری


آمریکا در جنگ جهانی دوم روشی را در تعامل/تقابل با ژاپن برگزید که به پایان جنگ جهانی دوم‌ ختم شد، و آن چیزی نبود جز دعوت ابتدایی به مذاکره بظاهر برابر و آبرومند برای پذیرش شروط قطعی آمریکا در جنگ و امضاء توافق صلح؛ همانگونه که مد نظر آمریکا بود‌.

ژاپن در ابتدا تن به مذاکره نداد و آمریکا پس از پایان‌ مهلت داده شده و در موعد مقرر، با حمله اتمی، هیروشیما را با خاک یکسان کرد و به فاصله سه روز ناگازاکی نیز با بمب هسته‌ای با خاک یکسان شد. در این مرحله ژاپن بیدار شد و تن به مذاکره داد، اما آمریکا اعلام کرد که دیگر مذاکره‌ای در کار نخواهد بود، زیرا آمریکا به اهدافش رسیده است و نیازی به مذاکره ندارد!

در واقع روش آمریکا در تقابل با ژاپن اینگونه بود که به ژاپن اعلام می‌کرده یا به صلح با شرایطی که در مذاکره می‌گویم تمکین می‌کنی و با آبرو و حفظ پرستیژ صلح برقرار می شود و یا شرایط خودم را با توسل به زور تحمیل می‌کنم. تفاوت این دو راه این بود که در راه اول ژاپن در روند مذاکرات، بدون تحمل خسارات فراوان به زیرساخت‌ها، جان و مال مردم کشورش، تن به صلح (ولو تحمیلی) می‌داد و البته در ظاهر حفظ آبرو می کرد. اما راه دوم تحقق همان شروط آمریکا بود با تحمیل خفت و پذیرش علنی شکست! تحقیر خفت‌باری که در ملاقات امپراطور ژاپن-هیرو هیتو- با افسر بلندپایه آمریکا نمود پیدا کرد، آنجا که رسماً گفته شد:"من خدا نیستم"!

به نظر می‌رسد استراتژی ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری در تعامل / تقابل با جمهوری اسلامی همین سیاست ژاپنیزه کردن ایران است. بدین صورت که در ابتدا یک شرط برای توافق برای صلح روی میز مذاکره گذاشته شد: "غنی سازی ممنوع"! آنهم با مهلت دو ماهه و بیان اینکه ایرانیان‌ تاجران خوبی‌اند و می توانند به اقتصاد دنیا متصل شده، و رشد کنند و رندانه زندگی بهتر و رشد اقتصادی و تعامل سازنده با دنیا را حق کشور بزرگ ایران اعلام کرد. و چون در مهلت اعلامی توافق محقق نشد، حمله پرقدرت اسرائیل و سپس آمریکا انجام شد. آمریکا/ ترامپ پس از بمباران اهداف خود رسماً اعلام می‌کند که به اهدافش رسیده و ایران به میز مذاکره برگردد. و با استنکاف ایران، ترامپ دوباره تهدید به عملیات نظامی می کند، با تاکید بر اینکه نیازی به مذاکره هم‌ ندارد.و این‌بار شرکای اروپایی‌اش از جمله فرانسه شرط جدیدی نیز رسماً اعلام می‌گردد: "ممنوعیت ساخت موشک‌های بالستیک".( روشن است که در این استراتژی زیرپا گذاشتن تمامی معاهدات بین‌المللی و انسانی از سوی آمریکا و نادیده گرفتن ارزش جان انسان‌های غیرنظامی قطعی است.)

قابل حدس است که در صورت استنکاف ایران از پذیرش این شروط، به صورت آبرومندانه در مذاکرات، راه دوم که تحمیل شروط از طریق بمباران وحشتناک و توسل به زور در دستور کار آمریکا قرار دارد. در این میان آنچه که قطعی است این است که با هر استنکاف ایران از امضاء توافق در میز مذاکره، خسارات فراوانی به زیرساخت‌های ایران و جان مردم ایران وارد می‌شود.

خلاصه آنکه مسئله امروز مقامات نظام این است آیا می‌خواهند با حفظ آبرو، همچنین حفظ زیرساخت‌های مهم کشور به توافق با آمریکا دست یابند و یا پس از ایجاد سرزمین سوخته برای نسل‌ امروز و نسل‌های آینده، تن به تکرار این جمله دهند که حاکمان خدا نیستند. آری تردیدی نیست‌ که آمریکا شیطان بزرگ است، اما حاکمان نیز باید بپذیرند که خدا نیستند!

Mehran_Rafiei.jpg

نظر کرد عظما به یزدانِ پاک

ز سوراخِ چاهی بسی ترسناک

=

به چشمانِ زردش فروغی نبود

نه آن شور و حالی که آید ز دود

=

به تازی به او گفت اخبارِ جنگ

نبردِ گرانی کزان گشته منگ

=

ستاد و سپاهم همه تار و مار

ز پهپاد و موشک ندیدم بخار

=

چرا امر کردی که خواری کِشم؟

به جای شرابی شَرَنگی چِشَم؟

=

مگر من نبودم سخنگویِ تو؟

نکردم جوانانِ کشور درو؟

=

از این چاهِ خِفَت نجاتم بده

که وحشت به جسم و روانم زده

=

چو بُمبی رها شد از آن دور دست

سکوتِ شبانگه به ناگه شکست

=

فرو ریخت خاکی ز دیوارِ چاه

فنا شد فقاهت در آن شامگاه

=

kyv.jpgبزرگترین حملۀ هوایی از زمان آغاز جنگ در اوکراین

حمله سهمگین روسیه با ۵۵۰ پهپاد و موشک به شهر کیف، اوکراین

رادیو بین المللی فرانسه - به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، مقامات اوکراین اعلام کردند که روسیه در موج جدید حملات پهپادی و موشکی خود، کی‌یف و سایر مناطق این کشور را از شامگاه پنجشنبه تا بامداد جمعه ۴ ژوئیه (۱۳ تیر)، هدف قرار داده است.

بنا به گفتۀ نیروی هوایی اوکراین، روسیه در جریان این حملۀ هفت ساعته، در مجموع از ۵۵۰ پهپاد و موشک شامل پهپادهای شاهد و ۱۱ موشک، استفاده کرده است.

:::

مقامات اوکراین تأکید کردند که این حمله، بزرگترین حملۀ هوایی از زمان آغاز تهاجم روسیه به این کشور از سه سال گذشته تا کنون محسوب می‌شود که در بحبوحۀ تلاش‌های مجدد مسکو برای تصرف مناطق بیشتر از کشور همسایه خود صورت گرفته است.

klarge.jpg

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، این حمله هوایی حداقل ۲۳ زخمی بر جای گذاشته و خسارات شدیدی را در چندین منطقۀ پایتخت اوکراین ایجاد کرده است.

روسیه در روزهای اخیر حملات دوربرد خود به شهرهای اوکراین را افزایش داده است. این استراتژی با تلاش هماهنگ نیروهای روسیه برای نفوذ به بخش‌هایی از خط مقدم نبرد، جایی که نیروهای اوکراینی تحت فشار شدید هستند، همزمان شده است.

4-5.jpgایران وایر - رسانه‌های ترکیه از درگیری مرگ‌بار سه شهروند تبعه ایران در شهر «دنیزلی» واقع در استان «پاموک‌کاله» ترکیه خبر داده‌ و نوشته‌اند این دعوا که به قتل یک‌نفر از این افراد منجر شد بر سر «استفاده از کولر گازی» رخ داده است.

به گزارش رسانه‌های محلی، «سینا خسروی» ۲۸ ساله به همراه دوست خود «آرتینا مرتضوی» در یک آپارتمان بر سر کولر گازی دچار مشاجره شدند و در این میان دوست مشترکشان به نام «هادی جهانبین» به این درگیری وارد و آن را تشدید کرد.

این مشاجره در نهایت موجب شد که هادی جهانبین با چاقویی که از آشپزخانه برداشته بود، ضربه‌ای به ناحیه گردن سینا خسروی وارد کرد و او را به قتل رساند.

افراد متهم به قتل در نهایت پس از انجام تحقیقات اولیه با دستور دادستانی روانه زندان شدند. این اتفاق بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های ترکیه داشته و بار دیگر توجه‌ها را به موضوع خشونت‌های خانگی، مهاجرت و همزیستی اتباع خارجی در ترکیه جلب کرده است.

515355384_18517072867041142_1080062303901737278_n.jpg

515621997_18517072858041142_7918516776104386979_n.jpg

jojan.jpgعطا محامد - ایران وایر

با کم‌رنگ شدن صدای انفجارها، غیبت رهبر جمهوری اسلامی به پرصداترین نشانه‌ بحران بدل شده است. این روزها بسیاری می‌پرسند: «آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی کجاست؟ سکوت و غیبت او از صحنه‌ عمومی، نه‌تنها خیابان‌ها و شبکه‌های اجتماعی را به گمانه‌زنی کشانده، بلکه پای این سوال را به سایت‌های شرط‌بندی هم باز کرده است.

در پاسخ به این پرسش که خامنه‌ای کجاست، روایت‌ها و گمانه‌زنی‌های متعددی مطرح شده‌ است. عده‌ای معتقدند او همچنان در پناهگاهی زیرزمینی به‌سر می‌برد. برخی احتمال می‌دهند که از کشور خارج شده، و گروهی دیگر پا را فراتر گذاشته و از احتمال مرگ او سخن می‌گویند.

غیبت رهبر جمهوری اسلامی از صحنه‌ عمومی پدیده‌ای تازه نیست و در گذشته نیز دوره‌هایی بوده که او در مراسم‌ یا قاب رسانه‌ها دیده نمی‌شد. اما این‌بار ماجرا متفاوت است. ۲۵ روز غیبت کامل، آن‌هم در میانه‌ بحرانی‌ترین روزهای ایران پس از جنگ هشت ساله. این طولانی‌ترین عدم‌حضور علنی خامنه‌ای در سال‌های اخیر است. تا جایی که برخی، با نگاهی طعنه‌آمیز، آن را به «غیبت صغری» امام دوازدهم شیعیان تشبیه کرده‌اند.

غیبت در محرم؛ سکوت در مرکز قدرت

آن‌چه غیبت رهبر جمهوری اسلامی را بیش از همیشه برجسته کرده، عدم حضور او در مراسم محرم حسینیه «امام خمینی» است، مراسمی که او طی سال‌ها همواره در آن شرکت می‌کرد. هم‌زمان با این غیبت، چهره‌های ارشد نظام، از جمله «غلامحسین محسنی اژه‌ای» و «مسعود پزشکیان»، در مراسم‌ حاضر بوده‌اند تا نوعی نمایش انسجام و استمرار حاکمیت در نبود چهره اول نظام ارایه دهند.

غیبت بیش از سه‌هفته‌ای او باعث شده تا برخی تحلیل گران این غیبت را تاکتیکی برای پرهیز از مسوولیت‌پذیری سیاسی در قبال توافق احتمالی بدانند، در حالی‌که گمانه‌هایی درباره انتقال او به پناهگاهی مخفی خبر داده‌اند. پناهگاهی که برخی آن را در لویزان می‌دانند.

خامنه‌ای از ۲۳خرداد، یعنی همزمان با حمله نظامی ارتش اسراییل به ایران دیگر در انظار عمومی ظاهر نشده است. در این مدت نیز از وی سه ویدیو با کادر بسته منتشر شده است که عملا هیچ نشانه‌ای از محل حضور او ندارد. تصویر سوم از او، بیش از دو تصویر دیگر، نگرانی‌هایی را میان حامیانش برانگیخت، به‌طوری‌که برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی خواستار دعا و صلوات برای سلامتی‌اش شدند.

مساله دعا را «مهدی فضائلی»، عضو دفتر حفظ و نشر آثار علی خامنه‌ای، مطرح کرد. او در پاسخ به سوال مجری برنامه تلویزیونی «خُرم‌شهر»، درباره وضعیت سلامتی خامنه‌ای تنها به گفتن کلمه «خوبن» اکتفا کرده و گفته بود: «باید دعا کنیم. ان‌شاالله مردم در کنار رهبری این پیروزی را جشن خواهند گرفت.»

abdi.jpgفیلترینگ نتیجه عبور از مردم است

گفتگوی عباس عبدی با خبرآنلاین، نیلوفر مولایی

🔹بعد از آتش‌بس برقرار شده میان تهران و تل‌آویو، برخی سیاست‌مداران از ایجاد یک‌سری اصلاحات در کشور سخن می‌گویند. حتی آقای پزشکیان هم تأکید داشتند که باید از نگاه‌های تنگ‌نظرانه فاصله گرفت. این موضوع تا چه حد واقع‌بینانه و امکان‌پذیر است؟

🔘ماجرا خیلی پیچیده نیست. سیاست‌هایی وجود داشته که ما را به این نقطه‌ای که الآن در آن هستیم رسانده است. اگر این نقطه مطلوب است، سیاست‌مداران رسمی و کسانی که در قدرت هستند باید همان سیاست‌های قبلی را ادامه دهند، چون آن سیاست‌ها ما را به اینجا رسانده‌اند. اما اگر این نقطه را نامطلوب می‌دانند، بدون تردید باید در سیاست‌های گذشته‌شان تغییر ایجاد کنند.

برای این کار باید در عرصه عمومی گفتگو شود. سیاست‌های گذشته هم چندان پیچیده نیستند؛ عمدتاً در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی قرار می‌گیرند.

🔘اما آنچه آقای پزشکیان مطرح کرده‌اند، مربوط به یک مورد خاص البته مهم یعنی حذف نیروها است. اینکه آیا این کار شدنی و واقع‌بینانه یا امکان‌پذیر است یا نیست، بستگی دارد به اینکه چگونه به مسئله نگاه کنیم. اگر افرادی هستند که مانع چنین اصلاحاتی می‌شوند، باید حذف شوند؛ چون مانع بهبود شرایط کشور، مانع تأمین منافع مردم، و مانع رشد اقتصادی هستند و نباید در برابرشان کوتاه آمد. این وظیفه حکومت است که با آن‌ها برخورد کرده و انان را به سر جایشان بنشاند.

🔘اتفاقاً تغییر سیاست‌ها بسیار واقع‌بینانه و حتی از هر چیزی ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر است. چرا که هزینه‌ای ندارد و تنها منفعت دارد. در حالی که در حوزه‌هایی مانند ناترازی انرژی و مسائل ساختاری دیگر، پیچیدگی‌های زیادی وجود دارد که به‌راحتی قابل حل نیستند. هیچ تردیدی نیست که باید سیاست‌ها تغییر کنند و شرایط به‌سمتی برود که از این وضعیت خارج شویم.

🔹تغییر نگاه معطوف به چه بخش‌هایی است و اصلاحات باید در چه زمینه‌هایی شکل بگیرد؟

🔘به نظر من دو بخش اصلی وجود دارد؛ سیاست داخلی و سیاست خارجی. این دو حوزه با هم مرتبط هستند. اگر بخواهم سیاست داخلی را در یک کلمه خلاصه کنم، باید گفت؛ بازگشت به مردم. وقتی در انتخابات زیر ۵۰ درصد مشارکت می‌کنند و بخش بزرگی از همین درصد نیز معترض هستند، و وقتی که می‌خواهند تغییری رقم بزنند اما ناامید می‌شوند، این یعنی از مردم عبور شده است. وقتی از مردم عبور شود، قدرت دولت و حاکمیت تضعیف می‌شود.

kadivar.jpgسلمان کدیور

همکاری های راهبردی آذربایجان با اسرائیل در جنگ، آنچنان اظهر من الشمس است که حتی مردم عادی کوچه و بازار و‌ صیادان کاسپین هم از آن باخبر هستند.

اما آنچه عجیب است، نوع واکنش تهران است, اعتراضی صرفا دیپلماتیک آن هم با فاصله زیاد از آستانه تنش، امری که بیشتر ترجمان دیگری است از صبر استراتژیک، رویکردی شکست خورده که نه تنها در گذشته نتوانست دشمن را مجبور به بازنگری در اهداف خود کند بلکه حتی باعث جسورتر شدن دشمن در پیگیری برنامه های خود هم شد، علتش هم بر می گردد به ادراک ویژه آنها از صبر استراتژیک، صبری که از نظر آنها، نه نشانه قدرت بلکه بیانگر عجز بود.

و همین امر هم باعث شد در ظرف کمتر از یک سال بتدریج سطح و منطقه درگیری را از بلندی های جولان به عمق ایران گسترش دهند، اکنون هم آذربایجان در همین مسیر قرار گرفته است، بطوریکه هر چند دیروز آسمان و امکانات خود را در اختیار اسرائیل قرار داد اما با این حال در آینده،شک نداشته نداشته باشید با باز شدن دوباره پنجره فرصت و فراهم شدن شرایط، خود رأساً به صورت میدانی و عملیاتی وارد عمل خواهد شد، عملیاتی که نه تاکتیکی و برای فشار بر ایران برای باز کردن کریدور زنگزور بلکه بیشتر در جهت تجزیه ایران خواهد بود.
گاهی زود، دیر می شود.

*دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع خبرنامه گویا را منعکس نمی کند

4.jpgایران وایر - فدراسیون فوتبال شیلی، به صورت رسمی اعلام کرده که دیدار دوستانه‌ با تیم فوتبال ایران را یک طرفه فسخ کرده است.

به گزارش رسانه‌ها، «پابلو میلاد»، رییس فدراسیون فوتبال شیلی در گفت‌وگو با برنامه رادیویی «ADN Deportes» شیلی گفته است: «ما برای انجام یک بازی دوستانه با ایران در ماه اکتبر به توافق رسیده بودیم، اما به دلیل اتفاقات اخیر یعنی جنگ اسراییل و ایران و عواقب آن، ترجیح می‌دهیم از آنها (ایران) دوری کنیم. پس این بازی را لغو کردیم.»

او همچنین گفته که فدراسیون فوتبال شیلی، تیم ملی فوتبال «روسیه» را برای این بازی جانشین تیم فوتبال ایران کرده است.

پیش از این فدراسیون فوتبال از برگزاری قطعی بازی دوستانه با شیلی در تاریخ ۲۲مهر۱۴۰۴ خبر داده و مدعی شده بود که این بازی یا به میزبانی شیلی یا در یکی از کشورهای اروپایی برگزار خواهد شد. با این حال شیلی به دلیل نگرانی‌ از هرگونه اتفاق احتمالی، حتی از برگزاری این بازی در زمین خودی یا زمین بی‌طرف نیز امتناع کرده است.

:::

ویدیویی باورنکردنی از لحظه اصابت پرتابه هواپرتاب اسرائیل به میدان قدس تجریش

رسانه‌های حکومتی ویدیویی از لحظه انفجار در میدان قدس در منطقه تجریش تهران در جنگ ۱۲روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی منتشر کرده‌اند. در این ویدیو دیده می‌شود که پس از انفجار یک ساختمان، در ثانیه هفتم فیلم، در مرکز خیابان نیز انفجار دومی بر اثر اصابت یک موشک رخ می‌دهد که بر اثر شدت آن، چند خودرو به هوا پرتاب می‌شوند و موج انفجار، ویرانی گسترده‌ای در اطراف ایجاد می‌کند.

:::

راستی آزمایی بی بی سی فارسی:

تصاویر دوربین شهری که به‌‌تازگی از لحظه حملات اسرائیل در میدان قدس ⁧ #تجریش ⁩ در ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ منتشر شده و رسانه‌های ایران از جمله صداوسیما و خبرگزاری فارس هم مخابره کرده‌اند، دو انفجار را نشان می‌دهد که یکی ناشی از حمله به طبقات فوقانی یک ساختمان و دیگری انفجاری مهیب ناشی از برخورد پرتابه اسرائیل در سطح خیابان است که ده‌ها کشته و زخمی غیرنظامی برجاگذاشت. ‏ ‏بی‌بی‌سی با بررسی و تطبیق تصاویری که ۲۵ خرداد منتشر شد و تصاویری که بعدتر از روند بازسازی به دستش رسید و کسب نظر از کارشناسان مهمات و هوش مصنوعی توانسته صحت این ویدیوی جدید را تائید کند.

ارتش اسرائیل ۲۶ خرداد بدون اشاره به این حمله اعلام کرد که در جریان عملیاتی در محدوده تجریش محمد کاظمی، رئیس اطلاعات سپاه و محمد باقری، رئیس اطلاعات نیروی قدس سپاه و معاونانشان را کشته است. بنابر تصاویر مخابره شده، به‌نظر می‌رسد هدف حمله، دفتر مرکز رسیدگی به امور مساجد در طبقه فوقانی شعبه بانک شهر بوده است.

در همان روز گفته شد که چهره‌های ارشد امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات «برای کاهش ریسک حمله» در محلی غیررسمی در تجریش تشکیل جلسه داده بودند. بنابر گزارش رسانه‌های ایران در جریان انفجار مهیب دوم که منجر به آسیب به شاه‌لوله آب و جاری شدن سیلاب در ابتدای خیابان شریعتی هم شد، «۱۲ شهروند غیرنظامی کشته و بیش از ۵۰ نفر مجروح شدند.»

در تصاویر جدید برخورد پرتابه اسرائیل، به هوا پرتاب شدن خودروها و موتورسوارانی که پشت چراغ قرمز منتظر بودند، به‌وضوح قابل مشاهده است که آن را محو کرده‌ایم.

یک کارشناس مهمات درباره انفجارهای تجریش به بی‌بی‌سی گفت: «وقوع دو انفجار متوالی و تقریبا هم‌زمان، نشان از این دارد که اگر نه هر دو، دست‌کم یکی از آنها منطبق بر هدف‌گیری باشد. خروج ناگهانی غبار و آوار ناشی از انفجار اول منجر به آسیب به ساختمان روبرویی هم می‌‌شود.

این کارشناس درباره صحنه تکان‌دهنده انفجار دوم احتمال می‌دهد که با توجه به قدرت انفجار و خسارت ناشی از آن، به‌نظر می‌رسد هدف این پرتابه هم مانند قبلی یک ساختمان (و نه خودرو) بوده و ممکن است به خطا رفته باشد.

:::

محمد بارانی، امام جمعه رودان با اشاره به جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل گفت: «باید بدانید شمر زمان کیست، عمر سعد زمان کیست، یزید زمان کیست. همان کله‌زرد قمارباز آمریکایی و همان نتانیاهو.»


او افزود: «همان رییس‌جمهورهای غربی که پشت نقاب حقوق بشر پنهان شده‌اند، این‌ها دشمنان واقعی ملت‌اند.»

Untitled-1332.jpg

parpanchi.jpgتصور کنید

مهدی پرپنچی

کشوری را تصور کنید که مساحتش ٧۵ برابر ایران و جمعیتش ١٠ برابر ایران است. رهبران این کشور نیم قرن شعار «مرگ بر ایران» سر دهند و رهبرانش خواهان «محو ایران از نقشه» شوند و گروه‌های مسلح در اطراف ایران درست کنند. یکی از این گروه‌های مسلح در یک حمله مسلحانه، ١٠ هزار زن و مرد و کودک ایرانی را بکشند و سر ببرند و ٢۵٠٠ ایرانی را گروگان گرفته و در تونل‌ها پنهان کنند.

آن کشورِ فرضی، هر چه در توان دارد از موشک بالستیک دوربرد گرفته تا سلاح‌های سنگین و نیمه‌سنگین، در اختیار گروه‌های مسلحِ دشمنِ ایران قرار دهد. ضمن وعده نابودیِ ایران در ٢۵ سال آینده، یک برنامه گسترده غنی‌سازی اورانیوم در اعماق زمین درست کند.

:::

مقایسه «خویشتنداری» رژیم اسرائیل و حکومت مدعی اسلام

م. علیدوستی

رژیم اسرائیل حتی اگر در همه پرونده های گذشته خود، سریع، قاطع و وحشیانه عمل کرده باشد، اما در برابر تهدید وجودی دائمی از سوی نظام حاکم بر ایران، دست‌کم 62 سال تامل و خویشتنداری کرده بود.

حاکمان ایران از زمان آغاز به اصطلاح «نهضت» آقای خمینی در خرداد 42 و حتی پیش از آن، نابودی اسرائیل را یکی از اهداف اصلی خود معرفی کرده و آن را حتی از نان شب و از آبادی و پیشرفت ایران و توسعه و ایحاد رفاه برای مردم هم مهم‌تر قلمداد کرده‌اند.

در دهه‌های اخیر جمهوری اسلامی با تمام توان تلاش کرد اسرائیل را از سه طرف مورد محاصره قرار دهد و تمام توان خود را برای ارسال تسلیحات و تقویت دولت‌ سوریه اسد و حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی در غزه به کار برد و حتی رهبر انقلاب ایران بارها اعلام کرد که حکومتش، برای ارسال تسلیحات به کرانه باختری هم آمادگی کامل دارد!

اسرائیل اشغالگر حتی پس از عملیات ۷ اکتبر که بی‌تردید پشتیبانی لجستیک و چه بسا فرمان آغاز آن از تهران صادر شده، باز هم در برابر جمهوری مماشات کرد و با اکتفا به همان عملیات‌های جسته و گریخته و اعلام نشده در گوشه و کنار ایران، از اقدام رودررو و تقابل رسمی و علنی پرهیز کرد.

همسر بروسلی در ۷۹ سالگی

| No Comments

badalof.jpgخبرنامه گویا - آندری بادالوف، معاون مدیر عامل شرکت نفتی ترانس‌، پس از سقوط از پنجره آپارتمانش در بزرگراه روبلیوفسکویه مسکو جان باخت

این شرکت تحت مدیریت نیکلای توکارف، ۷۴ ساله، مأمور سابق سازمان اطلاعات شوروی (کا‌گ‌ب) قرار دارد که در دوران جنگ سرد همراه با پوتین در آلمان خدمت می‌کرد.

بادالوف از سال ۲۰۲۱ این سمت را بر عهده داشت.

رسانه‌های حامی دولت به‌سرعت این حادثه را خودکشی توصیف کردند. از سال ۲۰۲۲ تاکنون، روسیه شاهد مجموعه‌ای از مرگ‌های مشکوک در میان مدیران ارشد مرتبط با صنعت نفت و گاز بوده است -- بیشتر آن‌ها نیز «از پنجره سقوط کرده‌اند».

روزنامه‌نگار اوکراینی، دنیس کازانسکی با طعنه در پستی در شبکه اکس نوشت: مدیران ارشد شرکت‌های یوکوس و لوک‌اویل هم قبلاً از پنجره سقوط کرده‌ بودند. چرا می‌خندید؟ ظاهراً خودشون همین‌طوری از پنجره می‌افتند! کارکنان صنعت نفت روسیه این مشکل جسمی و حرفه‌ای را دارند؛ تا نزدیک پنجره می‌شوند، "پاشون سست می‌شه و از حال می‌رن".

در سال ۲۰۲۲، راویل ماگانوف، رئیس هیئت‌مدیره لوک‌اویل (دومین شرکت بزرگ نفتی روسیه)، از پنجره طبقه ششم بیمارستان مرکزی مسکو -- که به «کلینیک کرملین» معروف است -- سقوط کرد و جان باخت.

در سال ۲۰۲۳، مارینا یانکینا، ۵۸ ساله، یکی از مقام‌های ارشد مالی در وزارت دفاع روسیه، پس از سقوط از پنجره طبقه شانزدهم یک ساختمان در سن‌پترزبورگ، جان خود را از دست داد.

همچنین، میخائیل روگاچف، ۶۴ ساله، معاون سابق یکی از شرکت‌های نفتی، در اکتبر ۲۰۲۴ پس از سقوط از طبقه دهم آپارتمانش در مسکو درگذشت.

carlson.jpgمصاحبه تاکر کارلسن با مسعود پزشکیان، به‌صورت از راه دور و از طریق مترجم انجام شده که در چند روز آینده منتشر خواهد شد.

این مصاحبه بخشی از الگوی گسترده‌تر کارلسن در تعامل با چهره‌های جنجالی بین‌المللی است؛ مانند گفت‌وگوی اخیر او با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، و انتقادهایش از سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه در قبال ایران.

تاکر کارلسن دیدگاه‌های انتقادی نسبت به سیاست خارجی ایالات متحده در قبال اسرائیل ابراز کرده است، به‌ویژه در مورد درگیری‌های نظامی. موضع سیاسی او به‌عنوان «غیرمداخله‌گر» توصیف می‌شود.

در این چارچوب، اعلام مصاحبه تاکر کارلسون با پزشکیان می‌تواند فراتر از یک حرکت رسانه‌ای تلقی شود. این گفت‌وگو می تواند تلاشی برای شکستن روایت رسمی حاکم بر فضای رسانه‌ای آمریکا درباره جمهوری اسلامی باشد.

بنا بر گزارش‌ها، او در گفتگوهای غیررسمی با ترامپ تاکید کرده بود که جنگ با ایران برخلاف وعده‌های ضدجنگ کمپین مگّا است و به نفع آمریکا نخواهد بود.

برخی ادعا می‌کنند که کارسلون زیر نفوذ قطر است

شرکت Lumen8 Advisors که ماهانه ۱۸۰٬۰۰۰ دلار از سفارت قطر دریافت می‌کند.

این شرکت در برنامه‌ریزی دیدار کارلسن با نخست‌وزیر قطر دست داشت.

منتقدان مدعی هستند قطر هزینه مشاورانی را تأمین می کند که مصاحبه اشخاص دستچین شده این کشور با رسانه‌های محافظه‌کار را تسهیل می دهد.

:::

wc.jpgپیام یونسی‌پور - ایران وایر

وب‌سایت رسانه «فور فور تو» (fourfourtwo) در گزارشی که به مناسبت یک سال مانده به آغاز رقابت‌های جام جهانی ۲۰۲۶ منتشر کرده، از «احتمال دیدار دوباره ایران و آمریکا» در این مسابقات نوشته از آن با عنوان بازی «تیتر ساز» یادکرده است.

در این گزارش به تیم‌هایی که تاکنون مجوز حضور در جام جهانی را به دست آورده‌اند نگاهی انداخته‌شده و در اشاره کوتاهی به ایران نوشته‌شده است: «آن‌ها هرگز از مرحله گروهی صعود نکرده‌اند و قابل‌توجه‌ترین بردشان پیروزی ۲-۱ مقابل آمریکا در سال ۱۹۹۸ بود.»

این نشریه همچنین با اشاره به روابط سیاسی کنونی دو کشور نیز نوشته است: «با توجه به فضای سیاسی فعلی، رویارویی دیگر این دو تیم می‌تواند تیتر بسیاری از رسانه‌ها شود.»

همین اظهارنظر کوتاه، باعث زنده شدن یک اظهارنظر خصوصی از یک رییس فدراسیون پیشین فوتبال ایران و مطرح‌شدن دوباره «نظریه توطئه» در مورد قرعه‌کشی‌های جام جهانی شد. آیا بازی ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ از پیش تعیین‌شده بود و قرار است بار دیگر فیفا این مسابقه را تکرار کند؟

تئوری چیده شدن بازی قرن از کجا می‌آید؟

در دهه سال‌های پایانی دهه ۱۳۷۰ خورشیدی و پس از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه (که خرداد و تیرماه ۱۳۷۷ برگزار شد) روایتی میان سردبیران رسانه‌های ورزشی به نقل از «داریوش مصطفوی» رییس پیشین فدراسیون فوتبال ایران دهان‌به‌دهان می‌شد.

این روایت، سال ۱۳۸۵ خورشیدی در روزنامه «جهان فوتبال» نیز منتشرشده بود.

داریوش مصطفوی که در زمان برگزاری رقابت‌های انتخابی جام جهانی ۱۹۹۸ ریاست فدراسیون فوتبال ایران را بر عهده داشت، پس از صعود این تیم به جام جهانی جای خود را به «داریوش مصطفوی» داد. او پس از عزل از سمت خود، در جمعی خصوصی با حضور برخی از معدود سردبیران رسانه‌های ورزشی گفته بود: «پس از بازی ایران و ژاپن در پلی‌آف انتخابی جام جهانی، پیتر ولاپان (دبیر کل وقت کنفدراسیون آسیا) به من دلداری داد و گفت که شما باید به جام جهانی صعود کنید و صعود خواهید کرد.»

طبق ادعای آقای مصطفوی که در حضور دست‌کم سه روزنامه‌نگار شناخته‌شده وقت ورزش ایران انجام شد، مدیران کنفدراسیون فوتبال آسیا به او گفته بودند که فیفا انتظار دارد با حضور ایران در جام جهانی، یکی از بزرگ‌ترین بازی‌های تاریخ فوتبال برگزار شود.

اشاره او به بازی ایران مقابل آمریکا بود؛ دیداری که به «بازی قرن» مشهور شد.

آیا فیفا و فرانسه، مایل به برگزاری این بازی بودند؟

هم‌زمان با این ادعای داریوش مصطفوی، یکی از سردبیران رسانه‌های ورزشی از او در مورد دشواری بازی ایران و استرالیا، برتری مطلق استرالیا در بازی برگشت و خوش‌اقبال بودن ایران در استفاده از دو موقعیت گل زنی‌اش سوال کرد و البته با این پاسخ مواجه شد که داوران، چشم روی «آفساید بودن گل اول ایران» بسته بودند.

درصحنه گل نخست، به نظر می‌رسد که «خداداد عزیزی» که روی زمین افتاده، در منطقه آفساید است و پیش از آن‌که توپ را به «کریم باقری» پاس بدهد، باید پرچم کمک‌داور بالا می‌رفت.

اما این ادعا تقریبا با تمامی شواهد در سال‌های ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۸ در تضاد است.

کمتر از ده روز پس از قرعه‌کشی جام جهانی، پلیس فرانسه تحقیقاتی را میان چهره‌های شناخته‌شده ایرانی شامل مدیران، کارآفرین‌ها یا چهره‌های ایرانی نزدیک به فیفا در خارج از ایران آغاز می‌کند. محور اصلی سوالها این بوده است؛ «آیا برای اتفاقاتی مانند بمب‌گذاری یا اقدامات خرابکارانه در ورزشگاه یا بیرون از ورزشگاه احتمالی قائل هستید؟»

نتیجه این تحقیقات، فرضیه اقدامات خرابکارانه یا تروریستی را رد کرد و درنهایت به این احتمال رسید که در بدترین حالت ممکن، شاید در داخل ورزشگاه و حین برگزاری مسابقه، اعضای گروه «مجاهدین خلق» با رفتارهایی مانند «پریدن به داخل زمین» یا «درگیر شدن با هوادارانی از طیف‌های سیاسی مقابل» سعی در برهم زدن جریان مسابقه داشته باشند.

یکی از این شخصیت‌های ایرانی که پلیس فرانسه در دسامبر سال ۱۹۹۷ با او مشورت کرده بود به «ایران وایر» می‌گوید: «نه فیفا و نه دولت فرانسه در آن مقطع زمانی دنبال دردسر نبودند. هر دو طرف می‌گفتند این بازی بر ای‌شان یک معضل بزرگ ناخواسته شده است. من به آن‌ها پیشنهاد دادم که بازی را به شهر لیون منتقل کنند که هم شهری کوچک‌تر است و هم دورترین شهر میزبان از پاریس.»

hamshahri.jpgمحسن مهدیان، مدیرمسئول روزنامه همشهری در توجیه علت غیبت خامنه‌ای در مراسم عزاداری در دفتر خودش، نوشت: «پاسخ روشن است. عقلانیت، در برابر یک دیوانه جلاد، عین شجاعت است.»

او ادامه داد: «تصمیم او برای نیامدن به مجلس عزاداری، نه صرفا یک اقدام امنیتی، بلکه یک کنش چندوجهی و قدرتمند بود؛ عاطفی، حماسی، عقلانی و نمادین.

او در تهدید نیامد؛ اما در همین مظلومیت، بلندترین پیام را فریاد زد.» منابع مطلع گزارش داده‌اند که علی خامنه‌ای پس از آغاز جنگ میان اسرائیل و جمهوری اسلامی به پناهگاه حکومتی منتقل شده و در شب دوم مراسم عزاداری در دفتر خودش نیز مانند شب اول حضور پیدا نکرده است.

parsi.jpgآغاز محرم ۱۴۰۴ تنها دو روز پس از توقف جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران و برقراری آتش‌بس، به مداحی‌های محرم امسال، به‌شکل بسیار کم‌سابقه‌ای رنگ میهن‌پرستی و ملی‌گرایی داده است.

مداحانی از جمله مصطفی راغب (خواننده) ، مهدی آخوندزاده و محمود کریمی نوحه‌های ایران‌گرایانه‌ای را با بازخوانی ترانه‌هایی از جمله سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر»، و همچنین ترانه‌هایی که سالار عقیلی و محمد نوری درباره ایران خوانده‌اند را با تغییراتی اجرا کردند.

استفاده از نمادهای ملی‌گرایی که به‌نظر می‌رسد پس از حمله اسرائیل با انگیزه همراه کردن مردم در شرایط دشوار جنگی در هفته‌های گذشته باشد، توجه‌برانگیز شده است.

این رویکرد مداحان پس از جنگ اخیر، از نظر محتوا کاملا با سرودها و نوحه‌های دوران جنگ ایران و عراق متفاوت است. آن زمان اشعار جنگ رنگ و بوی مذهبی و بسیار ایدئولوژیک داشت.

ویدئویی از اجرای ملودی «بلاچاو» در یک هیات عزاداری در محله درویش دماوند در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که واکنش کاربران را به همراه داشته است. علیرضا طبسی نوازنده ترومپت، این تصاویر را در حساب اینستاگرام خود منتشر کرده است. پیشتر نیز تصاویری از مراسم عزاداری محرم در شهر یزد که در آن عزاداران با سرود «ای ایران» در حال سینه زنی هستند در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود. هیئت‌های عزاداری در ایران پس از حمله اسرائیل تلاش دارند تا شکلی حماسی و ملی به عزاداری‌های خود ببخشند و در این راه مشغول استفاده ابزاری از موسیقی‌های مورد توجه مردم هستند.

:::

khatami.jpg- محمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات با اشاره به جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل اعلام کرد: «اسرائیل با کمک همه جانبه دولت مغرور آمریکا حاکمیت سیاسی ایران را نشانه رفت.»

- او افزود: «آمریکا باید گرگ زخمی و درنده اسرائیل را بازدارد و خود نیز به این نتیجه برسد که راهی به جز مذاکره با احترام متقابل وجود ندارد.»

ایسنا - محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق ایران، با صدور پیامی ضمن ادای احترام به ملت بزرگ ایران، از خردمندی و تاب‌آوری آنان در مقابله با تجاوز اخیر اسرائیل و حمایت از مدافعان وطن تقدیر کرد. او تأکید کرد که روح تاریخی و فرهنگی ملت ایران با رشادت‌ها و خدمتگزاری بی‌منت، دوباره بازآفریده شد.

سیدمحمدخاتمی با صدور پیامی ضمن ادای احترام به ملت بزرگ و هوشمند ایران تصریح کرد: من در برابر این خردمندی و تاب‌آوری ایرانی که روح تاریخی و فرهنگی ملّت ما را همراه با رشادت و فداکاری مدافعان وطن و خدمتگزاری بی‌شائبه و بی‌منت دولت باز آفرید، سر تعظیم فرود می‌آورم.

به گزارش ایسنا، متن پیام رئیس جمهوری اسبق ایران به این شرح است: «تجاوز اسرائیل با حمایت آمریکا منطقه ای را که نیازمند آرامش و همزیستی و پیشرفت است، در معرض آشوبی گسترده قرار داد که آتش آن دامان همه منطقه و جهان را خواهد گرفت.

ایران زمین، سرزمین ماندگار خرد و نوع‌دوستی و همبستگی و تاب‌آوری بوده و هست.

اسرائیل، عریان ترین صحنه‌های آدم کشی و نقض موازین بین المللی را در طول جنگ دوازده روزه به نمایش گذاشت. هدف اسرائیل فروپاشاندن یکپارچگی سرزمینی ایران بود. خوی تجاوزگری این رژیم بیمارستان و محل کسب و کار و زندگی و زندان نشناخت و اسرائیل با کمک همه جانبه دولت مغرور آمریکا حاکمیت سیاسی ایران را نشانه رفت.

شاهد ابراز همدلی و همبستگی و هوشمندی ملت بزرگ ایران برای مقابله با تجاوز بیگانه و حفظ تمامیت ارضی ایران بودیم. اما دشمن به خواسته های نهایی خود نرسید، بلکه با صدای یکپارچه ملت مواجه شد.

قدرت دفاعی متکی بر دانش و فناوری و برنامه ریزی تماماً ایرانی حصار امن پدافندی گنبد آهنین دشمن را در هم شکست. باید نگرانی ها و بیم‌ها را ازچهره ملک و ملت زدود و به جای آن افقی امن و مطمئن را به توسعه پایدار و همه جانبه گشود.

امروز به رغم دشواری‌های متعدد و پیچیده دست ایران برای مذاکره و حل مسائل مزمن و جدید بسته نیست. ضمن اینگه بزرگترین سرمایه کنونی ما وحدت و انسجام ملّی است.

آمریکا باید گرگ زخمی و درندهٔ اسرائیل را بازدارد و خود نیز منطقاً به این نتیجه برسد که راهی به جز مذاکره با احترام متقابل وجود ندارد. دشمنان ما دیگر نمی توانند در این وهم باقی بمانند که ایران و ایرانیان را می توان از طریق جنگ تسلیم خواسته های نامشروع و تجاوزگرانه کرد.»

swiss.jpgپرتاب از بالکن، مرگ در خیابان، و خودکشی مشکوک در زندان؛ گزارش تازه‌ای در سوئیس از نقش احتمالی دستگاه‌های امنیتی ایران در قتل سه تبعه این کشور، از جمله دو دیپلمات ارشد، پرده برداشته است

ایران اینترنشنال

پایگاه خبری وای‌نت به‌دنبال انتشار گزارش تازه‌ای از سوی رسانه عمومی سوئیس نوشت، مقام‌های اطلاعاتی و دیپلماتیک در سوئیس بار دیگر درباره دخالت احتمالی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، از جمله اطلاعات سپاه پاسداران، در مرگ مشکوک سه شهروند سوئیسی در ایران ابراز نگرانی کرده‌اند.

بر اساس این گزارش، که مجموعه‌ای از اسناد و شهادت‌های محرمانه را تحلیل کرده، این افراد طی سه سال گذشته در شرایطی غیرعادی در ایران جان باخته‌اند؛ از سقوط مرگبار از بالکن یک دیپلمات تا مرگ مشکوک یک مامور اطلاعاتی در پی بیماری ناگهانی و جان‌باختن یک گردشگر به‌اتهام جاسوسی.

سوئیس که از زمان انقلاب ۱۳۵۷ به‌عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران فعالیت می‌کند، سال‌ها نقشی حساس در ارتباطات محرمانه میان تهران و واشینگتن ایفا کرده است.

اما بنابر گزارش وای‌نت، سوءظن فزاینده جمهوری اسلامی به همکاری دیپلمات‌های سوئیسی با ایالات متحده ممکن است به هدف‌گیری مستقیم آن‌ها منجر شده باشد.

سقوط مرموز معاون سفیر

نخستین مورد، ماه مه ۲۰۲۱ رخ داد؛ زمانی‌که «سیلویا برونر»، معاون سفیر سوئیس در تهران، از طبقه هفدهم یک برج مسکونی در تهران به پایین سقوط کرد و جان باخت. مقام‌های جمهوری اسلامی این حادثه را خودکشی اعلام و دلیل آن را «مشکلات روانی» عنوان کردند.

اما به‌نوشته وای‌نت، اظهارات اولیه نیروهای امدادی ایران که از نبود شواهد کافی برای خودکشی سخن گفته بودند، پس گرفته شد و مقام مسئول آن نیز برکنار شد.

در عین حال، مقام‌های سوئیسی با انجام تحقیقاتی که در پایان سال ۲۰۲۴ به‌دلیل «فقدان مدرک قطعی» مختومه شد، تردیدهایی جدی در خصوص نحوه مرگ این دیپلمات ابراز کرده‌اند.

برادر برونر به بازرسان گفته که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی پیش از مرگ خواهرش به خانه او رفته بودند و رد چکمه‌های آن‌ها عمدا در آپارتمان باقی مانده بود؛ نشانه‌ای روشن از این‌که او تحت مراقبت قرار دارد.

همچنین یک یادداشت خودکشی در خانه یافت شد، اما بدون امضا؛ و کالبد بی‌جان او در حالی به سوئیس بازگردانده شد که مغز، قلب و دیگر اندام‌های کلیدی‌اش از بدن خارج شده بود.

یک کارشناس پزشکی قانونی سوئیس به اس‌آر‌اف گفته است احتمال خودکشی وجود دارد، اما «نمی‌توان رد کرد» که برونر به پایین پرت شده باشد.

jang.jpgحمید آصفی

ساده بگوییم: هیچ سناریویی از جنگ مستقیم یا نیابتی با اسرائیل، برای ایران قابل پیروزی نیست. نه به دلیل ضعف اعتقادی یا نظامی، بلکه به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، وضعیت اقتصادی داخلی، نداشتن مشروعیت بین‌المللی و همچنین تغییر نظم جهانی.

در بهترین حالت، ایران می‌تواند خسارت‌هایی فراوانی به اسرائیل وارد کند؛ اما زیرساخت‌های نابود شده اسرائیل در مدت کوتاهی با منابع جهانی بازسازی خواهد شد. اسرائیل پشتوانه‌ی فوری مالی، فنی و سیاسی دارد. ایران چنین چیزی ندارد. ایران نه در داخل توان بازسازی سریع دارد، نه در خارج پشتوانه‌ی سیاسی برای جذب منابع یا کمک بین‌المللی.

حتی اگر جنگ با ضربات اساسی به اسرائیل توسط ایران تمام شود، چیزی از ایران باقی نخواهد ماند. زیرا پاسخ متقابل، گسترده و مرگبار خواهد بود. زیرساخت‌های حیاتی ایران، پالایشگاه‌ها، نیروگاه‌ها، سدها، فرودگاه‌ها، بنادر و مراکز مخابراتی و مالی، در مدت چند روز نابود خواهند شد. نه فقط به دست اسرائیل، بلکه با ورود آمریکا.


در این شرایط، تکرار گفتمان‌های مقاومت، به معنای پذیرفتن و مشروع‌سازی فروپاشی است. حاکمیتی که آگاهانه وارد این مسیر شود، مسئول مستقیم فروپاشی کشور خواهد بود.

هیچ دلیل راهبردی وجود ندارد که ایران امروز وارد جنگی شود که نسبت قدرت در آن به‌شدت نامتوازن است. ایران توان پاسخ موشکی دارد، و می‌تواند ضربات اساسی به زیرساخت‌های اسرائیل هم بزند. اما آسمان ایران عملاً باز است. اسرائیل و آمریکا توانایی کامل برای نابودسازی مراکز استراتژیک ایران را دارند. اگر اراده کنند، قطع کامل اینترنت، انرژی، سیستم بانکی، مخابرات و حمل‌ونقل ایران در مدت بسیار کوتاهی ممکن است.
این شرایط با ۱۳۵۹ یا حتی ۱۳۸۵ تفاوت دارد. نه ملت در موقعیت جنگ روانی و اقتصادی هستند، نه اقتصاد ایران توان تحمل یک فاز جنگی را دارد. هیچ اقتصاد ورشکسته‌ای نمی‌تواند پشتوانه‌ای برای جنگ باشد.

mojajerani.jpg

منوتو - عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت محمد خاتمی و ساکن لندن، در گفت‌وگویی با صداوسیمای جمهوری اسلامی خود را «متخصص تاریخ ایران و اسلام» معرفی کرده و مدعی شده است: «رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در این ۱۲ روز حیرت‌انگیز بود؛ چنین تدبیری در تاریخ کشور ما کمتر سابقه دارد.»

این در حالی است که از آغاز جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل تاکنون ۲۲ روز گذشته و در این مدت، علی خامنه‌ای در هیچ مراسم یا نشست عمومی دیده نشده است.

:::

ترامپ کودتای درونی را می‌پذیرد؟

در حالی که رحیم صفوی، مشاور خامنه‌ای، از تلاش اسرائیل برای کودتا در جریان جنگ خبر داده، روحانی و حسن خمینی از یک‌سو، و احمدی‌نژاد و چند فرمانده سپاه از طرف دیگر می‌کوشند غرب را به یک شبه‌کودتا در قالب جانشینی خامنه‌ای راضی کنند تا بقای نظام تضمین شود. گزارشی از مجتبا پورمحسن

:::

irgcfox.jpgبه گزارش فاکس نیوز، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهادی که «زمانی نیرویی انقلابی و پرنفوذ بود»، پس از مجموعه‌ای از شکست‌های نظامی سنگین با بحرانی عمیق و آینده‌ای نامشخص روبه‌رو شده است.

ایران اینترنشنال - افشون استوار، کارشناس مسائل ایران و نویسنده کتاب «پیشتاز امام: دین، سیاست و سپاه پاسداران» به فاکس‌نیوز گفت: «آنچه سپاه طی ۲۵ سال گذشته برایش تلاش کرد، اساساً از دست رفته است. کارزار آن‌ها برای ساخت بازدارندگی داخلی با موشک‌ها و غنی‌سازی هسته‌ای و گسترش نفوذ منطقه‌ای از طریق نیروهای نیابتی، عملاً فروپاشیده است.»

به گفته استوار، شکست‌های یک سال اخیر از جمله تضعیف حزب‌الله در لبنان، فلج شدن حماس در غزه، از دست رفتن نفوذ در سوریه و نابودی زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای در حملات اسرائیل و آمریکا، باعث شده جای پای منطقه‌ای سپاه به شدت محدود شود و رژیم برای بازبینی راهبرد خود تحت فشار قرار گیرد.

بهنام ‌بن‌طالب‌لو، مدیر ارشد برنامه ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها هم در گفت‌وگو با فاکس نیوز تاکید کرد: «سپاه به دلیل بی‌اعتمادی روحانیون به ارتش ملی وفادار به شاه ایجاد شد. وظیفه اصلی سپاه از ابتدا حفظ و دفاع از انقلاب بود. به همین دلیل، افراط‌گرایی رژیم تا امروز تداوم یافته و گروگان‌گیری و تروریسم هم هرگز متوقف نشده است.»

کارشناسان معتقدند روایت ایدئولوژیک «نبرد دائمی با آمریکا و اسرائیل» امروز برای اکثریت مردم ایران جذابیتی ندارد و جامعه به دنبال عادی‌سازی روابط با غرب است.

استوار در این باره گفت: «بیشتر ایرانی‌ها از مواضع انزواطلبانه رژیم خسته شده‌اند و خواهان روابط بهتر با جهان‌ هستند.»

با این حال، سپاه همچنان قدرت گسترده‌ای دارد و پیوندش با روحانیت حاکم بسیار عمیق است. بن‌طالب‌لو تاکید کرده که «سپاه و روحانیون شریکان قدرت‌اند و ایران را سکویی برای صدور انقلاب می‌بینند.»

jota.jpgدیوگو ژوتا، مهاجم لیورپول و برادرش هر دو بر اثر تصادف رانندگی جان خود را از دست دادند

ایران وایر - «دیه‌گو ژوتا»، ستاره ۲۸ساله و پرتغالی تیم فوتبال «لیورپول» بامداد روز پنج‌شنبه، ۱۲تیر۱۴۰۴ در یک حادثه رانندگی در منطقه «زامورا» در اسپانیا درگذشت.

در این حادثه، به‌همراه دیه‌گو ژوتا، برادرش «آندره»، که او هم فوتبالیست حرفه‌ای و ۲۶ساله بود نیز درگذشت. در جریان این حادثه، ماشین دیه‌گو ژوتا و برادرش از جاده منحرف شد، آتش گرفت و هر دو بازیکن جان خود را از دست دادند.

ساعاتی بعد «بی‌بی‌سی اسپورت» گزارش داد که طبق تحقیقات و بیانیه پلیس ملی اسپانیا، دلیل این حادثه، ترکیدن لاستیک خودرو لامبورگینی دیه‌گو ژوتا بوده است. پلیس اسپانیا اعلام کرده در زمانی که ژوتا قصد سبقت داشته، لاستیک خودرو ترکیده، لامبورگینی از جاده منحرف شده و آتش گرفته است.

دیه‌گو ژوتا فصل گذشته با لیورپول به مقام قهرمانی لیگ برتر انگلستان رسید و همراه با تیم ملی پرتغال در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۵ جام قهرمانی ملت‌های اروپا را بالای سر برد. او سال ۲۰۲۰ به لیورپول پیوست و به عنوان مهاجم و وینگر در ۱۲۳ بازی، ۴۷ گل برای این باشگاه پرافتخار انگلستان به ثمر رساند. همچنین طی ۴۹ بازی برای تیم ملی پرتغال، ۱۴ بار موفق به گل‌زنی شد.

«کریستیانو رونالدو»، فوق‌ستاره پرتغالی درگذشت ژوتا را تسلیت گفته و او را فراتر از یک دوست و هم‌بازی دانسته است

این فوتبالیست پرتغالی با روحیه جنگنده و شخصیت آرامش، نه تنها در زمین، بلکه در دل هواداران نیز جایگاه ویژه‌ای داشت.

دیگو ژوتا تنها ۱۱ روز پیش ازدواج کرده بود:

:::

iran.jpgاسماعیل عبدی

یاران و همکاران عزیزم،
هم‌قطاران وفادارم که هنوز، در دل خاکی ایستاده‌اید که سرشار از رنج است، و در عین حال، لبریز از عظمت و شکوه.

از آن‌سوی مرزها، از جایی که آسمانش آبی‌ست اما بی‌روح، برایتان می‌نویسم؛
نه از سر شکایت، که از سر تعهد؛
از سر آن درد بزرگی که چون عشقی ناگسستنی، در رگ‌هایم جاریست.

از وطن رفتم...
اما حقیقت آن است که وطن از من نرفت.
تنم را بردند، اما دلم،
در جای جای ایران، در خیابان‌های خسته‌ تهران،
در سکوت سرد سلولهای اوین،
در صدای شکسته‌ی معلمی که در کلاس بی‌ میز و صندلی هم روشنی می آفریند،
بر جای ماند.

من نه مهاجرم، نه جدا افتاده؛
من عضوی از پیکره‌ ملتی‌ هستم که قرن‌ها ایستادگی را در استخوان دارد. ملتی که در سوگ و ستم زیسته، اما شعر آفریده،
در فقر، نانش را با همسایه تقسیم کرده،
و در زندان، آزادی را از یاد نبرده است.

Emad_Baghi_2.jpgسرمقاله روزنامه سازندگی

از زمانی که بمباران زندان اوین توسط صهیونیست‌ها انجام شد خبرها و تحلیل‌های فراوان و مفیدی منتشر گردید اما به نکته مهمی که مربوط به فهم دلیل این حمله است کمتر توجه شده است. گرچه از لحاظ حقوقی این اقدام، مصداق بارز جنایت علیه بشریت و زیر پا گذاشتن قواعد حقوق بشر دوستانه بود اما اگاهی از دلیل اصلی این حمله عمق جنایت را بیشتر آشکار می‌کند همان چیزی که برخی از رسانه‌های برون مرزی با پرداختن به مسئله زندانیان و جابجایی آنها کوشیدند تبدیل به موضوعی حاشیه ای کنند و خطای بزرگ مسئولانه قضایی و امنیتی در مورد آزاد نکردن زندانیانی که راه‌های حقوقی متعددی برای آزادی شان وجود داشت به این حاشیه سازی کمک کرد.

درباره دلیل حمله، خود متجاوزان ادعا می‌کنند که اقدام نمادین کرده اند که خودش عذر بدتر از گناه است. افزون بر آن برخی دیگر هم به نقل از برخی منابع امنیتی گفته اند، هدف، از بین بردن شبکه‌ای از مأموران مخفی اسرائیل صورت گرفته که در روزهای گذشته بازداشت شده اند؛ زیرا این افراد در هفته‌های آینده می‌توانستند سرپل‌های عملیاتی موساد در داخل ایران را فاش کنند.

اما اگر کل پروژه طراحی شده را به خوبی بشناسیم آن وقت هدف از ین جنایت هم به خوبی روشن می‌شود و نشان می دهد برنامه ای صدها برابر ضدانسانی تر از فاجعه سینما رکس آبادن طراحی شده بود زیرا در اتاق فکر دولت ها و لیدرهای آلترناتیو طراحی شده بود.

سازماندهی شبکه‌ای از عوامل اسراییل و انتقال چند هزار پهباد و ریز پرنده به داخل کشور و پخش آنها در شهرهای مختلف در بازه مختلف چند ماهه یا چند ساله، تدارک خانه‌های تیمی و بسترسازی به وسیله اسراییل اینترنشنال، و پیام‌هایی که قبل از اجرای عملیات برای عده‌ای از مسئولان نظامی و سیاسی فرستاده شده بود نشان می‌دهد، کودتای بسیار سنگین در داخل همزمان با یک عملیات ضربتی گسترده هوایی از خارج با پشتیبانی چندین کشور و با ضریب خطای صفر طراحی شده بود که حداکثر ظرف ۴۸ ساعت نتیجه بدهد. نقطه کلیدی طرح این بود که مردم ناراضی و عصبانی به خاطر آنچه در سال‌ها رخ داده با سرکوب سنگین نهادهای نظامی امنیتی و پایین آمدن ریسک به خیابان می‌ریزند و برای متجاوزان فرش قرمز پهن می کنند و کار تمام می‌شود.

war.jpg

مقدمه

درگیریهای نظامی 12 روزه ای که با حملات غافلگیرکننده اسرائیل در 23 خرداد 1404 به ایران آغاز و با بمباران تاسیسات برنامه هسته ای ایران توسط آمریکا به اوج خود رسید و سپس با اعلام آتش بس غیر منتظره از سوی ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در 3 تیرماه متوقف شد، جامعه ما را در بهت و حیرت فرو برده است. بسیاری از بی دفاعی کشور در برابر تهاجم خارجی دچار خشم و نا امیدی و سرگشتگی شده و گروه هایی از مردم نیز این حوادث را مقدمه زوال و سقوط رژیم جمهوری اسلامی دیده خود را برای دوران پسا جمهوری اسلامی مهیا میکنند. صرفنظر از ویژگیهای نظامی این درگیریها، از جمله تسلط بلا منازع هوایی اسرائیل و آمریکا بر آسمان ایران و برتری شگفت انگیز اطلاعاتی آنها نسبت به شبکه و دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی، که طبعا توسط متخصصان نظامی و اطلاعاتی بررسی میشود، این سئوال نیز در سپهر سیاسی-اجتماعی، مخصوصا برای مردمی که از سیاستهای ماجراجویانه رژیم و ناکارایی و فساد و بی لیاقتی سران آن به تنگ آمده اند مطرح شده است که آیا، باید این جنگ را میهنی دانسته و علیرغم ماهیت ارتجاعی و ضد مردمی جمهوری اسلامی در کنار آن و علیه مهاجمان قرار گرفت و یا همانطور که بسیاری از فعلان سیاسی برانداز میگویند باید این فرصت را برای انحلال این رژیم ارتجاعی غنیمت شمرده تلاش کرد تا از شر آن راحت شد.

داشتن پاسخی مناسب برای این سئوال مخصوصا از آن جهت مهم است که این جنگ موضوعی مربوط به گذشته نیست و احتمال شروع مجدد درگیریهای نظامی وجود دارد. روشن است که در این درگیریها اسرائیل و آمریکا دست بالا را داشته و نظام جمهوری اسلامی در موضع ضعف قرار خواهد داشت و اگر درگیریهای نظامی تجدید و به احتمال زیاد تشدید شود احتمال سقوط و اضمحلال رژیم ولایت فقیه زیاد خواهد بود. بنابراین این سئوال که آیا این جنگ را باید جنگی میهنی و عادلانه دانسته و در کنار رژیم ولایت فقیه و علیه مهاجمان ایستاد، و یا آنکه آن را مانند فرصتی برای سرنگونی این رژیم ارتجاعی دانسته و برای سرنگونی آن پای فشرد پرسشی است که هم اکنون نیز برای بسیاری از ایرانیان در داخل و خارج کشور مطرح است.

در این مقاله بجای پاسخ مستقیم به این پرسش سعی شده است مواضع و اقدامات طرفین درگیری در چارچوب مفهوم "جنگ عادلانه" بررسی شود. با توجه به اصول جنگ عادلانه که در زیر آمده خوانندگان خود میتوانند نتیجه گیری کنند که مواضع کدام یک از طرفین جنگ با معیارهای اخلاقی سازگار تر است و بر آن اساس موضع خود نسبت به این جنگ را، نه بر اساس خشم و نفرت از رژیم ولایت فقیه و یا متقابلا صرفا بر مبنای احساسات وطن پرستانه و دشمنی با متجاوزان به مرزهای کشور، بلکه بر مبنانی شاخصهای عقلانی که در چارچوب اخلاق جنگ در سطح جامعه بین المللی پذیرفته شده، تعیین کنند.

  1. جنگ عادلانه

نظریه "جنگ عادلانه" (Just War) چارچوبی اخلاقی و فلسفی است که برای ارزیابی مشروعیت اخلاقی ورود به جنگ و نحوه انجام عملیات جنگی و نیز اقدامات پس از جنگ برای بازگشت به شرایط صلح به کار می‌رود. ریشه‌های این نظریه در اندیشه کلاسیک و مسیحی، به‌ ویژه در آثار سنت آگوستین و توماس اکویناس قرار داشته و در دوره معاصر نظریه پردازانی مانند مایکل والتزر و جف مک ماهون(1) به آن پرداخته اند. بر اساس این نظریات رعایت چارچوبهای اخلاقی و یا عدالت در ورود به جنگ (به عبارت لاتین Jus ad Bellum) در مواد (4) 2 و 51 منشور سازمان ملل گنجانده شده و در فصل هفتم منشور اصول 39 الی 51 به شورای امنیت سازمان ملل اجازه می دهد منابع یا کشور(های) تهدید کننده صلح را تعیین و از زور برای حفظ صلح استفاده کند. این اصول در مجموع این معنی را افاده میکنند که (ورود به) جنگ باید یک علت عادلانه و متقاعد کننده داشته باشد و توسط نهاد سیاسی (دولت) شناخته شده و مشروعی نیز انجام شود.

متعاقبا در چهار کنوانسیون سال 1949 ژنو و نیز مقررات مصوب سال های 1977 و 2005 دفتر سازمان ملل در ژنو مقررات و اصول کلی انجام عملیات جنگی (به عبارت لاتین Jus in Bello) نیز تصویب و در اسناد و بیانیه های سازمان ملل ثبت و قرار داده شد. کلیات اصول اخلاقی انجام عملیات جنگی شامل قائل شدن به تمایزبین نظامیان و غیر نظامیان در عملیات جنگی، تناسب عملیات نظامی با اهداف اعلام شده، ضرورت داشتن کاربرد قوای قهریه در رسیدن به هدافهای اعلام شده جنگ و رفتار انسانی با غیر نظامیان و اسیران جنگی است. باید توجه کرد که مشروعیت ورود به جنگ (Jus ad Bellum) و رعایت اصول اخلاقی در عملیلت جنگی (Jus in Bello) مستقل از یکدیگرند و در صورت وقوع یک جنگ حتی اگر شروع آن غیر عادلانه و فاقد مشروعیت (یعنی بر خلاف Jus ad Bellum) بوده باشد اصول اخلاقی عملیات جنگی و یا (Jus in Bello) باید رعایت شود.

عدالت پس از جنگ "Jus post bellum" سومین ستون نظریه جنگ عادلانه است که در کنار "Jus ad bellum" (عدالت در آغاز جنگ) و"Jus in bello" (عدالت در حین جنگ) قرار می‌گیرد. در حالی که دو اصل نخست بر دلایل ورود به جنگ و شیوه‌های انجام آن متمرکزند، Jus post bellum به عدالت در پایان جنگ و نظم پساجنگی می‌پردازد. عدالت پس از جنگ به اصول اخلاقی و حقوقی‌ای اشاره دارد که باید فرآیند گذار از جنگ به صلح را هدایت کنند. هدف این اصول بطور کلی آن است که صلح به شیوه‌ای عادلانه و نه از طریق انتقام‌ جویی یا سلطه‌ طلبی برقرار شده و حقوق طرف شکست ‌خورده رعایت گردد. همچنین روند بازسازی باید منصفانه و پایدار بوده و بر اساس کرامت انسانی انجام شود.

این اصول اکنون بخشی از قانون بین المللی حقوق انسانی بوده و همه دولتها، حتی آنهایی که معاهدات خاصی را امضاء نکرده اند، متعهد به رعایت آنها هستند. این اصول در اساسنامه نهادهای دادگاه بین المللی (ICJ) برای نظارت بر جنگ و صلح و دادگاه بین المللی کیفری (ICC) که نهاد ناظر بر جنایات جنگی است تلفیق شده است. شورای امنیت سازمان ملل کشورهای عضو را ملزم به رعایت اصول و مقررات ورود به جنگ کرده و مجوزهای لازم برای دخالت در یک جنگ و یا تحمیل تحریم های مشخص علیه کشورهای ناقض این اصول و مقرات را صادر میکند. این اصول توسط ۱۹۴ کشور امضاکننده کنوانسیون‌های ژنو به رسمیت شناخته می‌شود و جزو قواعد آمره (Jus Cogens) حقوق بین‌الملل محسوب می‌گردد. در سطور بعد ابتدا اجزای مهم سه بخش متمایز عدالت در جنگ ارائه و سپس عملکرد طرفین جنگ 12 روزه اخیر ایران در مقابل اسرائیل-آمریکا بررسی میشود.

  1. بخشهای سه گانه جنگ عادلانه و اجزای آنها

الف) عدالت در آغاز جنگ: به عبارت لاتین (Jus ad bellum) یا مشروعیت ورود به جنگ

در این نظریه مشروعیت اخلاقی ورود به جنگ یا معیارهایی که دولت آغازگر جنگ باید رعایت کند شامل مواردی مانند:

  • هدف مشروع .(Just Cause): جنگ باید به دلایلی مشروع آغاز شود؛ مانند دفاع از خود، دفاع از دیگران در برابر تجاوز، یا جلوگیری از جنایات بزرگ. اهدافی چون تجاوز، کشورگشایی یا منفعت‌طلبی اقتصادی مشروع نیستند.
  • مرجع مشروع .(Legitimate Authority): فقط نهادهای سیاسی قانونی و به ‌رسمیت‌شناخته‌شده (مانند دولت‌های مستقل یا شورای امنیت سازمان ملل) حق اعلام جنگ دارند.
  • نیت درست .(Right Intention): انگیزه واقعی باید اخلاقی و برای تحقق عدالت و صلح باشد، نه انتقام‌ جویی یا گسترش سلطه. مانند دفع تجاوز، رفع خطر و نه به قصد انتقام و یا اشغال خاک دیگران،
  • آخرین راه‌حل .(Last Resort): جنگ باید پس از ناکامی همه راه‌های صلح‌آمیز (دیپلماسی، تحریم، میانجی‌گری) آغاز شود. آزمودن راه های صلح آمیز و دیپلماسی برای حل اختلافات قبل از آغاز جنگ،
  • احتمال موفقیت .(Probability of Success): باید امکان منطقی برای پیروزی و تحقق اهداف مشروع جنگ وجود داشته باشد.
  • تناسب .(Proportionality): ابزار و تسلیحات نظامی مورد استفاده متناسب با اهداف نظامی بوده و بیش از حد لازم نباشد،

عنوان میشود. در مورد هر کدام از این اصول بحثهای مفصلی در ادبیات موضوع وجود دارد که در این مختصر نمی توان به آنها پرداخت. برای مثال مشروعیت آغاز کننده جنگ معمولا در روابط بین الملل به معیارهایی مانند عضویت در سازمان های جهانی مانند سازمان ملل و یا شناخته شدن دولت مورد نظر از سوی دولتهای دیگر اتلاق می شود اما بسیاری از صاحبنظران دولتهای اقتدارگرا را که، نه از طریق انتخابات آزاد و منصفانه بلکه، با بکارگیری زور و سرکوب مخالفان بر سر کار آمده و حکومت میکنند فاقد مشروعیت دانسته و بنابراین جنگهایی را که از سوی چنین دولتهایی آغاز شود غیر عادلانه می دانند. در مورد سایر اصول مانند داشتن نیت صحیح از آغاز جنگ و یا آزمودن تمام راه های دیپلماتیک و صلح جویانه قبل از شروع جنگ نیز بحثهای مفصلی وجود دارد. مثلا چگونه میتوان به نیت صحیح دولتهایی که انگیزه آنها ریشه در ایدئولوژیهای قومی، نژادی، یا دینی (یهودی، اسلامی) داشته و نیت آنها هدم و نابودی طرف مقابل است باور داشت؟ هم چنین روشن است که در جنگ 12 روزه اخیر بین اسرائیل-آمریکا با ایران شانس کافی به مذاکره و میانجیگری برای جلوگری از جنگ داده نشد و حمله اسرائیل به ایران حتی قبل از پایان مذاکرات ایران و آمریکا، و احتمالا برای استفاده از عنصرغافلگیری و غیر منتظره بودن حمله در میان مذاکرات، صورت گرفت.

ب) عدالت در حین جنگ (Jus in bello): یا قواعد اخلاقی در مورد نحوه اجرای جنگ

این اصل مربوط به چگونگی اجرای جنگ است، صرف‌نظر از این‌که جنگ چگونه و چرا آغاز شده است. حتی اگر جنگی به‌طور غیر عادلانه شروع شده باشد، باید در طول آن عملیات طرفین جنگ نیز اصول کلیدی اخلاقی را نقض نکنند. این اصول کلیدی شامل:

  • تفکیک یا تمایز (Discrimination):. طرف‌های جنگ باید بین نظامیان و غیرنظامیان تمایز قائل شوند؛ حمله مستقیم به غیرنظامیان کاملاً ممنوع است.
  • تناسب (Proportionality):. استفاده از زور باید متناسب با هدف نظامی باشد؛ تخریب بیش از حد یا آسیب جانبی شدید غیرقابل توجیه است.
  • ضرورت نظامی (Military Necessity):. زور باید فقط برای رسیدن به اهداف نظامی مشروع استفاده شود، نه برای ارعاب یا مجازات.
  • ممنوعیت ابزارهای شر مطلق (No Means Mala in Se):. استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی یا روش‌هایی که ذاتاً غیرانسانی هستند (مانند سلاح‌های شیمیایی، شکنجه یا تجاوز جنسی) ممنوع است.
  • رفتار انسانی با اسرای جنگی (Fair Treatment of POWs):. اسرای جنگی باید طبق کنوانسیون‌های ژنو با احترام و انسانیت رفتار شوند.

در اینجا هم میتوان ملاحظه کرد که معمولا عدالت در جریان درگیرهای جنگی رعایت نمیشود. برای مثال در جنگ 12 روزه اخیر تفکیک اهداف نظامی و غیر نظامی و یا تناسب میزان آتش با اهداف نظامی کمتر رعایت شد. از صدها کشته شده بمبارانهای اسرائیل شاید بیش از 80% از غیر نظامیان و مردم عادی بوده اند. موشکهای پرتاپ شده از سوی ایران هم عمدتا بر اهداف غیر نظامی اصابت کرده و غیر نظامیان اسرائیلی را کشته یا مجروح کرد. واضح است که فرماندهان نظامی غالبا توجیه هایی مانند حفظ نیروهای خودی و تحقق اهداف تعیین شده در کمترین زمان و هزینه ممکن برای کاهش تلفات داشته و در بیشتر موارد از حداکثر نیروی نظامی در دسترس برای رسیدن به هدفهای خود استفاده میکنند.

ج) عدالت پس از جنگ (Jus post bellum):

همانطور که گفته شد عدالت پس از جنگ مجموعه‌ای از اصول اخلاقی و حقوقی است که باید فرایند گذار از درگیری نظامی به صلح پایدار را هدایت کند. اصول کلیدی عدالت پس از جنگ و هدف از این اصول را میتوان شامل موارد زیر دانست:

  • صلح عادلانه (Just Peace):. هدف نهایی باید برقراری صلحی پایدار و عادلانه باشد، نه مجازات یا تحقیر طرف مقابل. حقوق طرف شکست‌خورده محترم شمرده شود، شرایط صلح نباید سرکوبگرانه بوده یا بذر درگیری آینده باشد.
  • تناسب و نظم عمومی (Proportionality & Public Order):. تحریم‌ها، محاکمه‌ها یا غرامت‌های پس از جنگ باید متناسب با میزان خسارت وارد شده باشد. تلاش‌های بازسازی باید برای احیای نظم، قانون و نهادهای پایه طراحی شوند.
  • احقاق حقوق (Rights Vindication):. توافق صلح باید به نقض‌هایی مانند نقض حاکمیت یا حقوق بشر رسیدگی کند. جنایات جنگی باید از طریق محاکمه‌های عادلانه و شفاف پیگیری شوند. توافقات پس از جنگ باید حقوقی را که در طول جنگ نقض شده‌اند، احقاق کنند (مانند حاکمیت ملی، حقوق بشر). اگر جنایات جنگی اتفاق افتاده باید از طریق محاکمات عادلانه و نه انتقام‌جویی‌های خودسرانه مورد پیگرد قرار گیرند.
  • توان‌بخشی و آشتی (Rehabilitation & Reconciliation):. جمعیت شکست‌خورده باید در مسیر آشتی و مشارکت سیاسی گنجانده شود. مجازات جمعی یا سوءاستفاده از جامعه شکست‌خورده باید اجتناب شود.
  • تفکیک (Discrimination):. همانند Jus in bello، مردم غیرنظامی باید محافظت شوند و اقدامات پس از جنگ نباید آن‌ها را هدف قرار دهد. همان‌گونه که در «عدالت در حین جنگ» آمده، غیرنظامیان باید محافظت شوند. دولتها نباید صرفا بر اساس سوء ظن به افراد و یا جمعیتها در همکاری با دشمن پس از جنگ اقدامات تنبیهی بر علیه افراد و جمعیتهای بی‌گناه بکار بندد.
  • بازگشت به حاکمیت (Restoration of Sovereignty):. در صورتی که حاکمیت یک کشور در خلال جنگ نقض شده باشد (مانند اشغال)، پس از استقرار صلح، باید به آن کشور بازگردانده شود.

اهمیت عدالت پس از جنگ (Jus post bellum) در آن است که رعایت آن از چرخه‌های بی‌پایان خشونت، پس از پایان جنگ، جلوگیری میکند. در پایان بسیاری از در جنگها، بخصوص در کشورهای در حال توسعه با حکومتهای اقتدارگرا که دارای اقوام و باورمندان به اعتقادات دینی مختلف هستند شاهد خشونت نهادهای نظامی امنیتی بر علیه افراد و گروه هایی بوده ایم که دولت مرکزی مشکوک به همکاری آنها با دشمن بوده و یا آنها مانع ثبات و پایداری خود تلقی میکند. عدم رعایت اصول عدالت پس از جنگ می‌تواند منجر به نارضایتی، بی‌ثباتی، و درگیری‌های مجدد شود. به همین دلیل، امروزه در حقوق بین‌الملل و مطالعات صلح، Jus post bellum به عنوان یکی از ارکان مهم اخلاق جنگ و سیاست خارجی مسئولانه تلقی می‌شود.

  1. عملکرد طرفین جنگ 12 روزه ایران-اسرائیل/آمریکا از منظر اصول جنگ عادلانه

در ارزیابی عملکرد ایران و اسرائیل/آمریکا در جنگ ۱۲ روزه اخیر (۱۲ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵)، میتوان رفتار این دولتها را در چارچوب سه‌ گانه نظریه جنگ عادلانه یعنی "عدالت ورود به جنگ"، "عدالت در جریان جنگ" و "عدالت پس از جنگ" را بررسی کرد:

1.4 عدالت ورود به جنگ (Jus ad Bellum)

همانطور که گفته شد ملاک‌ها برای ورود به جنگ در یک جنگ عادلانه عبارت بودد از ارائه دلیل موجه، اختیار مشروع، نیت درست، آخرین چاره، احتمال موفقیت و تناسب ابزارها

Hamed_Aiynehvand_3.jpgفراست سیاسی اقتضا می کرد جمهوری اسلامی پس از دو رخداد مهم خروج امریکا از برجام و ترور قاسم سلیمانی می پذیرفت دوران رجزخوانی منطقه ای و لفاظی های بلند پروازانه به سرآمده است و از همان مقاطع دست کم اصلاح بنیادی سیاست خارجی ستیزه جویانه و ناسازگار با نظم منطقه ای را صرف نظر از اصلاح یا ادامه سیاست های ویرانگر داخلی اجرا می کرد. واقعیت این است که بنیاد سیاست خارجی و روندهای حاکم برآن به کلی با سیاست داخلی متفاوت است.

آنچه برخی نظریه پردازان سیاست بین الملل مبتنی براینکه سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی کشورهاست بیان کرده اند صرفا جهت برجسته کردن اهمیت نقش کارگزارانی است که نقش موثری در اداره کشور دارند و تفکرات آنها می تواند تاثیرات مستقیمی بر نگرش آنها بر سیاست خارجی داشته باشد، نه اینکه واقعا سیاست خارجی امتداد سیاست داخلی باشد. مهمترین نمونه در تائید این سخن سیاست خارجی چین است که به هیچ عنوان ادامه سیاست داخلی آن نیست و در بسیاری اوقات در مسیری معکوس آن است. کج فهمی سید علی خامنه ای و هم پیمانان در سپاه از پیام پنهان خروج از برجام و ترور سلیمانی اشتباهی استراتژیک بود و سبب شد هم چنان بررویه های ناصواب گذشته در سیاست خارجی پای فشاری شود.

نابینایی در تغیر (change blindness) یک پدیده روانشناختی است که در آن فرد متوجه تغییرات واضح و آشکاری در یک صحنه بصری نمی‌شود، حتی اگر آن تغییرات مستقیماً در معرض دید او باشند. با تسری آن به عرصه سیاست باید گفت نظام بدون محاسبه تاثیرات عمیق آن دو رخداد و فروکاست اهمیت آن و تمسخرکارزار فشار حداکثری ، به جای پذیرش شروط دولت ترامپ برای انعقاد توافقی دیگر ، اصرار کرد برجام زنده است و با دیگر اعضا به کار خود ادامه می‌دهد.

سه رباعی هادی خرسندی

Hkh.jpg

آخرین فرصت

ای رفته ز بیت رهبری، امن بمان

الطاف ترامپ و غیره را قدر بدان

تا جان باقی ست فرصت از دست مده

برخیز و نماز میّت خویش بخوان

::

تاکتیک جنگی

سردار بزرگ انقلاب ست آقا

حالش اما کمی خراب ست آقا

گویند عجالتاً به تدبیر ترامپ

در سنگر گود فاضلاب ست آقا

::

دست به دست

بازآ که به بخت خویش دشنام دهیم

غارتگر نورسیده را کام دهیم

وین خاک اسیر در کف دشمن را

از شیخ گرفته و به خاخام دهیم!

:::

www.gorbehe.com

Babak_Khati.jpgطرفداری از صلح یا تعلق به یک آب و خاک یا عکسش، طبیعتا به عنوان یک منش در زندگی افراد و گروه‌های سیاسی معنا دارد و باید دارای سیر و پس‌زمینه و نه به صورت یک نقطه در خلا باشد و همین، حافظه تاریخی را به عنوان امری اجتناب ناپذیر در درک و مصداق‌یابی این مفاهیم تبدیل می‌کند.

بنابراین برپایه کدام داده‌ها، می‌توان وطن دوستی اعضا و جوارح ماهیتی به نام جمهوری اسلامی را که اساسا زیر سایه امت‌گرایی و نفی دائمی ملیت پرورش یافته، پذیرفت؟!

درمورد مساله صلح نیز افراد، گروه‌ها و ایدئولوژی‌هایی که در مساله اسرائیل-فلسطین، خواهان حذف یکی از طرفین این معادله باشند، در حالی‌که عملا از یک نظریه نسل کشی حمایت می‌کنند، بقای‌شان را نیز به جنگ و ناامنی گره زده‌اند و این از طرفی یعنی در هرگونه حل و فصل این مساله -مثلا در قالب دو کشوری یا...-، آنها دیگر جایی در معادلات قدرت و سیاست نخواهند داشت.

به این ترتیب گروه‌های تندروی اسرائیلی که اکنون نیز دولت را در دست دارند، جمهوری اسلامی، گروه‌های نیابتی و... جملگی مصداق‌هایی هستند که ماندگاری‌شان را در تداوم گفتمان نفرت و جنگی می‌بینند که طی دهه‌های گذشته در سطح گفتمانی و نیابتی و از نظر جغرافیایی در پهنه لبنان، نوار غزه، اسرائیل، سوریه، عراق یمن و ... جریان داشته و بالطبع وقتی این دامنه‌ی سرزمینی به کشور ایران هم می‌رسد باز هم براساس همان گفتمان جنگ‌طلبانه دوسویه اولیه بوده و محکوم است و در این میان داشتن دست پایین در یک طرف مترادف با صلح‌دوستی آن نیست!

terror.jpgیورونیوز - مقامات روسیه روز پنجشنبه تایید کردند که میخائیل گودکوف، معاون فرمانده نیروی دریایی روسیه در حمله نیروهای اوکراینی کشته شده است.

به گفته فرماندار استان پریمورسکی روسیه، گودکوف، در منطقه کورنیوو که در نزدیکی مرز اوکراین واقع شده، جان باخته است.

پیش‌تر برخی کانال‌های نظامی روسی و اوکراینی در تلگرام گزارش داده بودند که گودکوف همراه با ۱۰ نظامی دیگر در جریان حمله اوکراین به یک پست فرماندهی کشته شده است.

گودکوف پیش از این، فرماندهی تیپ ۱۵۵ تفنگداران دریایی ارتش روسیه را بر عهده داشت؛ یگانی که در اعدام اسیران جنگی اوکراینی نقش داشت. نیروهای اسیرشده روسی این تیپ اعتراف کرده‌اند که یا خود اقدام به کشتار اسرای اوکراینی کرده‌اند یا شاهد آن بوده‌اند. برخی از آنان نیز ویدیوهایی از شکنجه و اعدام اسرای اوکراینی ضبط و منتشر کرده‌اند.

تیپ ۱۵۵ تفنگداران دریایی ناوگان اقیانوس آرام روسیه، پس از حمله غافلگیرانه اوکراین در ماه اوت ۲۰۲۴ میلادی به منطقه کورسک منتقل شد.

rlarge.jpg

گودکوف یکی از عالی‌رتبه‌ترین فرماندهان نظامی روسیه است که از آغاز تهاجم گسترده این کشور به اوکراین تاکنون در حملات اوکراین کشته شده است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

مسکو پیش‌تر به گودکوف به‌دلیل «شجاعت در نبرد با اوکراین» مدال داده بود. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در ماه مارس وی را به‌سمت معاون فرمانده نیروی دریایی منصوب کرده بود.

فرماندار استان پریمورسکی، اولگ کوژمیاکو گفت که گودکوف در «حین انجام وظیفه» در کنار سایر نیروها کشته شده است. این مقام روس از ارائه جزئيات بیشتر خودداری کرده است.

Reza_Farmand_2.jpg

اکنون که خون‌خواهی قَدَر بر سرشان می‌کوبد
غارتگران ایران،
درندگان زندگی و آزادی،
زن‌شکنان،
متجاوزان به هرچه انسانی‌ست،
شهروندان تار و مار شده:
بازماندگان کشته‌شدگان، غارت‌شدگان
از میهن‌ رانده‌شدگان را به یاری می‌خوانند
*
آنان در میدان‌های قُرُق شده
سرودهای میهن‌پرستانه سرمی‌دهند
نماد‌های ایران باستان را بر سخن‌هاشان می‌آویزند
و شیفتگان ساده دل این آب و خاک را
پیرامون علم و کُتل خود گرد می‌آورند
*
خدامردان هزار زبان
خدامردان آفتاب‌پرست
بادشناسان
استادان شطرنج دغلکاری
هزاران زمینِ بازی را
در گوشه و کنار جهان پهن می‌کنند
بازیگاهی که که یک دروازه بیش ندارد
سپس چپ‌گرایانی را که بنیاد مقدس باورهاشان
کینه‌ورزی به سرمایه‌کار و اسراییل است
به آسانی با خود هم‌تیم می‌کنند
آنگاه با جانی تازه
تا می‌توانند به سرنوشت ایران گل می‌زنند

*

ییسرائیل کاتز، وزیر دفاع اسرائیل، روز جمعه ۱۳ تیر ماه اعلام کرد ارتش این کشور پس از جنگ ۱۲ روزه ماه گذشته، طرحی برای جلوگیری از تهدید مجدد اسرائیل توسط جمهوری اسلامی تهیه کرده ایست.

کاتز در بیانیه‌ای گفت که ارتش اسرائیل «طرحی اجرایی برای اطمینان از اینکه ایران دیگر نتواند اسرائیل را تهدید کند» تهیه خواهد کرد و افزود که «ارتش باید در سطح اطلاعاتی و عملیاتی آماده شود تا اطمینان حاصل شود که نیروی هوایی برتری هوایی خود را بر تهران حفظ می‌کند».

Gu_5ZRdXMAA37N6.jpg

etebari22.jpgویژه خبرنامه گویا

در روز اول ژوئیه ۲۰۲۵، مقاله‌ای به قلم الدار مامدوف، مشاور پیشین سیاست خارجی در پارلمان اروپا، در سایت "ریسپانسیب کرفت" منتشر شد، با عنوان: (اول هدفشان تغییر رژیم بود، حالا می‌خواهند ایران را تکه‌تکه کنند). مامدوف در این مقاله پرده از روندی نگران‌کننده در میان برخی محافل سیاست‌گذاری غربی برمی‌دارد: چرخش گفتمان از فشار برای تغییر رژیم در ایران، به سمت تجزیه کشور بر مبنای خطوط قومی.

در مرکز این گفتمان، نام اندیشکده نومحافظه‌کار آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» به چشم می‌خورد. مامدوف هشدار می‌دهد که برخی چهره‌های این بنیاد و رسانه‌های هم‌سو با آن، از جمله اورشلیم پست، آشکارا تجزیه ایران را به‌عنوان یک گزینه ژئوپلیتیک مطرح می‌کنند.

او به‌ویژه به سرمقاله جروزالم پست به تاریخ ۱۸ ژوئن ۲۰۲۵ اشاره می‌کند که در آن از دونالد ترامپ خواسته شده «برای اتمام کار سرنگونی رژیم خامنه‌ای» از تجزیه ایران حمایت کند. در این سرمقاله آمده بود: «رئیس‌جمهور ترامپ باید ائتلافی از کشورهای خاورمیانه تشکیل دهد که هدف آن تجزیه ایران باشد؛ و برای مناطق سنی، کردی و بلوچ که مایل به جدایی هستند، تضمین‌های امنیتی فراهم کند.»

mohbanner.jpgغیبت خامنه‌ای در مراسم محرم

- در این مراسم‌ها دعوت از مقام‌های حکومتی بدون حضور رهبر سابقه نداشته است. این غیبت در حالی رخ داده که خامنه‌ای حتی در دوران اوج همه‌گیری کرونا نیز به‌تنهایی در مراسم عزاداری حسینیه شرکت کرد

- بنا بر گزارش‌ها، خامنه‌ای از ابتدای آغاز جنگ ۱۲ روزه به مخفیگاهی زیرزمینی منتقل شده و با وجود آتش‌بس، همچنان از مخفیگاهش خارج نشده است

در پی غیبت علی خامنه‌ای در مراسم عزاداری محرم در حسینیه دفتر خودش، تعدادی از کاربران نزدیک به نهادهای حکومتی در شبکه‌های اجتماعی، علت غیبت رهبر جمهوری اسلامی را توجه به «توصیه‌های حفاظتی» عنوان کردند.

صادق نیکو، فعال سیاسی نزدیک به محمدباقر قالیباف نیز با اشاره به غیبت خامنه‌ای در این مراسم، نوشت: «او ۴۰ سال است مسائل حفاظتی را رعایت کرده و به دیگران نیز توصیه می‌کند.»

امید نریمانی، از فعالین سایبری نزدیک به سپاه نیز علت‌عدم حضور خامنه‌ای را «توجه به مسائی امنیتی و حفاظتی» عنوان کرد.

علی چاهخوزاده، خبرنگار نزدیک به قاسم سلیمانی در شبکه ایکس نوشت که خامنه‌ای «بنا به توصیه‌های حفاظتی و عقلانی حضور پیدا نکرد.»

محمد محمدی‌تبار، آخوند نزدیک به سعید جلیلی نیز از تیم حفاظت خامنه‌ای به خاطر غیبت او در مراسم عزاداری دفتر خودش «تشکر» کرد.

این کاربران اما توضیح نمی‌دهند که با وجود آتش‌بس و ادعای حکومت مبنی بر پیروزی در جنگ، چرا همچنان رهبر جمهوری اسلامی نگران امنیت خود است؟

mohlarge.jpg

4-2.jpgایران وایر - با گذشت بیش از سه هفته تعطیلی پرواز‌ها در آسمان ایران به دلیل درگیری‌های نظامی با اسراییل، سازمان هواپیمایی جمهوری اسلامی از بازگشایی بیشتر فرودگاه‌های کشور خبر داد. این نهاد اعلام کرده است که فرودگاه‌های مهرآباد و امام خمینی تهران، به‌همراه فرودگاه‌های مناطق شمال، شرق، غرب و جنوب کشور فعالیت خود را از سر گرفته‌اند.

با این حال، دو فرودگاه مهم اصفهان و تبریز همچنان بسته مانده‌اند. مقام‌های هواپیمایی گفته‌اند این فرودگاه‌ها «پس از آماده‌سازی زیرساخت‌ها و رفع سایر محدودیت‌ها» باز خواهند شد.

پروازها در فرودگاه‌های بازشده، فعلا فقط بین ساعت ۵ صبح تا ۶ عصر برقرار خواهد بود. طبق اعلام سازمان هواپیمایی، عبور پروازهای بین‌المللی از آسمان مرکز و غرب کشور نیز تنها در همین بازه زمانی مجاز است. در شرق ایران اما پروازها بدون محدودیت زمانی ادامه دارد.

این محدودیت‌ها و بسته‌ماندن بخشی از فضای هوایی ایران نتیجه مستقیم جنگ ۱۲ روزه میان تهران و تل‌آویو بود؛ جنگی که موجی از لغو هزاران پرواز را در ایران، اسرائیل، عراق و حتی کشورهای همسایه مانند اردن و قطر رقم زد. در طول تعطیلی ده‌ها شرکت هواپیمایی بین‌المللی از جمله لوفت‌هانزا، کانتاس، ایر ایندیا و یونایتد ایرلاینز مسیرهای خود را تغییر دادند و از آسمان ایران عبور نکردند.

mtweet.jpg

IMG_1810.png... برای اسراییل چندان مهم نبود که این سران دلقک رو بزنه چون این ها هیچ ارزش نظامی واسه هیچکس جز خود نظام نداشتن ولی این کار رو کرد و با شیوه های شگفت انگیز و بالاتر از خطری تک تک شون رو هدف قرار داد و به دَرَک واصل شون کرد. من شخصا به خاطر این عملیات از اسراییل بسیار متشکرم. واقعا دل خیلی از ما ایرانی ها رو که از این هیولاها ضربه خورده بودیم و زندگی مون رو از دست داده بودیم، بچه هامون رو از دست داده بودیم، از همه مهم تر ایران مون رو از دست داده بودیم خنک کرد...

بچه های ایرون من به شما افتخار می کنم. همین که توو این وضعیتی که حکومت واستون به وجود آورده زندگی می کنید و می خواهید شاد باشید و شادی تون رو نشون می دید باعث افتخار منه. همین که راه می افتید میرید سفر و یادتون نمیره که دشمن شما جمهوری اسلامی ه نه اسراییل این باعث افتخاره. همین که می دونید این موشک ها که اسراییل میزنه نه به شما، نه به ایران، نه به کشور عزیز ما بلکه به جمهوری نکبت اسلامی و اژدهای هفت سر ی ه که روی کشور ما چمبره زده و همه ی ما ایرانی ها و حتی دنیا رو عاصی و ذله کرده باری با این موشک ها این اژدها رو می زنه نه شما عزیزان رو نه کشور عزیز مون ایران رو این باعث افتخار منه. همین که شماها گول دستگاه تبلیغات رژیم رو نمی خورید و به اسم وطن زیر پرچم خرچنگ نشان نمیرید و می گید جنگ تموم میشه وقتی این حکومت اسلامی سرنگون بشه این باعث افتخاره. همین که وقتی درست بدونید به خیابون ها می ریزید و کشورتون رو می خواهید از اسلامی های دیو سیرت پس بگیرید باعث افتخاره. من مطمئن هستم بعد از آتیش تهیه ای که اسراییل روو سر دشمن مشترک مون جمهوری اسلامی ریخت شما با یک جرقه مثل سال ۱۴۰۱ و سال های قبل شعله ور میشید و ریشه ی این اسلامی های قلدر که کشورمون رو اشغال کردن می سوزونید.

:::

vahedi.jpgسرلشکر موسوی: طرح بیچاره کننده رژیم صهیونیستی را آماده کردیم، اگر خطایی کنند، اجرا می‌کنیم

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، امیر موسوی رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح در مراسم بزرگداشت سردار شهید سپهبد سلامی با اشاره به عملیات وعده صادق ۳ گفت: بعد از تجاوز رژیم صیهونیستی به کشورمان، در مرحله اول پاسخ بازدارنده انجام گرفت و در مرحله دوم عملیات تنبیهی در دستور کار قرار گرفت که آمریکا با طرح آتش بس، تلاش کردند دشمن صهیونیستی را نجات دهند.

رئیس ستادکل نیرو‌های مسلح گفت: ما طرح بیچاره کردن آنها را آماده کرده بودیم که با آتش بس این طرح فرصت اجرای آن پیش نیامد، اما اگر دوباره خطایی صورت گیرد این طرح اجرا خواهد شد. در آن صورت شاید دیگر آمریکا هم نتواند نتانیاهو را نجات دهد.

مجتبی واحدی در کانال تلگرام خود نوشت:

خاک بر سرت که ارتش را هم مانند سپاه آدمخواران، بی آبرو کردی.

این موسوی که به جای سرلشکر، سر- لش- کر هستش، گفته: " ما طرح بیچاره کننده رژیم صهیونیستی را آماده کرده بودیم که به دلیل آتش بس، فرصت اجرای آن فراهم نشد."

سید علی سابق که مردم به او لقب " موشعلی" داده اند در اولین پیام بعد از حمله اسرائیل گفت: " رژیم صهیونی اشتباه بزرگی مرتکب شد و قطعا بیچاره خواهد شد".

حالا این مزدورِ بی مقدار برای اثبات مراتب نوکری، همان چیزی را که سید علی سابق گفته، نشخوار می کند.

فقط می خواهم بدانم شما که دست بالاتر داشتین، آقاتون هم که گفت " رژیم صهیونی، تقریبا لِه شد" چرا "آتش" بس رو قبول کردین؟

به جاش با کمک حداد عادل و ولایتی و حسین شریعت نداری، یه بار محکم تر "آتیش" رو فوت می کردین تا نتانیاهو، بیچاره بشه و وعده آقاتون تحقق پیدا بکنه...

:::

پسر قاسم سلیمانی در مصاحبه‌ای با صدا و سیمای جمهوری اسلامی گفت: فرماندهانی که در حملات اخیر اسرائیل کشته شدند، همیشه هنگام صحبت درباره حاج قاسم، آن‌قدر دلتنگ او بودند که دل آدم برایشان می‌سوخت. او افزود: خدا را شکر که به آرزویشان رسیدند و پیش حاج قاسم رفتند.

:::

👈ایران وایر - علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، ۱۵اسفند ۱۳۹۲ گفت: «نصيحت ما به زورمداران و دشمنان‌مان اين است كه از سرنوشت صدام حسين در آزمايشگاه تاريخ درس عبرت بگيرند. صدام عليرغم كشتار مردم عراق و ويران كردن شهرها و اعتاب مقدسه كه قبله‌گاه ميليون ها انسان است، سرانجام نابود مي‌شود.»

kha11.jpg

«علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی، ۹دی ۱۳۹۸ با انتشار پستی در حساب کاربری «ایکس»، نوشت: «کسانی که خیال می‌کنند می‌توانند قدرت ابدی را به صدام حسین و محمدرضا پهلوی و شوروی سابق برگردانند؛ ببینند چگونه قدرت‌های پوشالی یک پندار محض است و چگونه خدای متعال با دست قدرت خود این قدرت‌های پوشالی را نابود می‌کند و از بین می‌برد؛ مثل این است که در دنیا نیست.»

kham12.jpg

:::

در حاشیه یک مراسم حکومتی با عنوان بزرگداشت کشته‌شدگان «اقتدار» در مصلی تهران، یکی از شرکت‌کنندگان در مصاحبه با خبر صدا و سیما جمهوری اسلامی گفت: «من اینجام تا به ترامپ نشان بدم ما اینجا هستیم، پشت رهبرمون هستیم. »

:::

bazigar.jpgمجید واشقانی، بازیگر، در مصاحبه‌ای با صدا و سیمای جمهوری اسلامی و در اشاره به جنگ اخیر با اسرائیل گفت: «اگر در تمام این ۱۲ روز فقط می‌خوردیم، چیزی از حیثیت شخصی‌مان باقی می‌ماند؟»

ادامه داد: «من دوست دارم وقتی در جایی می‌گویم من ایرانی‌ام، بگویند: آهان، همان کشوری که می‌زد! نه اینکه بگویند: آخی شما همان‌هایی هستید که فقط خوردید؟ همه ساختمان‌هایتان خراب شد؟ کاری هم نتوانستید بکنید؟

او این تحول را نشانه بلوغ نظامی و بازدارندگی جمهوری اسلامی دانست.

:::

velayat.jpgخامنه ای در نمازجمعه ۱۴ بهمن سال ۱۳۹۰:

«ما آنجایی که دخالت کنیم، صریح میگوییم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم.»


شاهین طهماسبی: من در پروپاگانداهای حکومتی زیاد می‌بینم که به نام «وطن» توقع دارند تا مردم پشت نظام بایستند. حداقل از طرف خودم می‌توانم بگویم که من در این نماز جمعه، ۲ دقیقه تمام برای اقدام علیه اسرائیل خودم را جر ندادم و مرگ بر اسرائیل نگفتم که حالا کسی بخواهد از من حساب بکشد. این اقدامات واضح بود که به اینجا می‌رسد و امثال من سال‌ها درباره‌اش هشدار داده بودیم.

:::

pahpadNM.jpgیورونیوز - در حالی که نیروهای مسلح اوکراین هر روز با تاکتیک‌های نوآورانه‌تری در برابر نیروهای روسیه می‌جنگند، این بار یک سلاح غیرمعمول توجه کاربران فضای مجازی و ناظران نظامی را به خود جلب کرده است.

این سلاح انفجاری با طراحی غیرمنتظره که به شکلی شوخ‌طبعانه ولی همزمان مرگبار، به میدان نبرد فرستاده می‌شود.

در ویدیویی که در شبکه اجتماعی ردیت و در بخش گزارش‌های جنگ اوکراین منتشر شده، یک سلاح انفجاری دیده می‌شود که از طریق پهپاد قابل پرتاب است و شکل آن شبیه یک آلت تناسلی مردانه غول‌پیکر طراحی شده است.

در این ویدیو فردی دیده می‌شود که یک شیء توخالی لاستیکی را که ظاهری آشکارا طنزآمیز دارد با ساچمه‌های فلزی پر می‌کند و سپس در آن را محکم می‌بندد.

این سلاح که کاربران آن را به طنز «دیلدوی پیامدها» (The Dildo of Consequences) نامیده‌اند، به شکلی دست‌ساز طراحی شده و در داخل آن با صدها ساچمه فلزی پر می‌شود.

فضای خالی مرکزی آن نیز برای پر کردن با مواد منفجره در خط مقدم باقی گذاشته می‌شود.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

نام این سلاح به یک اصطلاح اینترنتی قدیمی اشاره دارد که معمولا برای هشدار نسبت به پیامدهای اجتناب‌ناپذیر اعمال اشتباه استفاده می‌شود. حال این اصطلاح در جنگ اوکراین معنای واقعی پیدا کرده و آن‌هم به شکلی انفجاری و کاملا ملموس.

گفته می‌شود که این سلاح برای استفاده در پهپادهای «دید اول شخص» (FPV) طراحی شده است که توسط نیروهای داوطلب یا واحدهای رسمی اوکراینی در میدان نبرد استفاده می‌شوند.

ابزار طنزآمیز یا سلاح واقعی؟

اگرچه ظاهر این سلاح بیشتر شبیه به ابزار شوخی است، اما عملکرد آن به هیچ‌وجه شوخی‌بردار نیست.

طبق برآوردهای کارشناسان، این وسیله می‌تواند چندین کیلوگرم مواد منفجره را درون خود جای دهد و به‌نوعی عملکردی شبیه به مین‌های کلیمور داشته باشند؛ مهماتی که انرژی انفجار را به شکلی متمرکز و مرگبار آزاد می‌کنند.

در پایان، برخی کاربران فضای مجازی این سلاح را شایسته ثبت در تاریخ نظامی دانسته‌اند؛ همانند اقدامی در جریان جنگ ویتنام که طی آن یک فرمانده نیروی دریایی ایالات متحده به نشانه تمسخر دشمن، یک توالت را از هواپیما بر سر مواضع ویتنام شمالی انداخت.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

هیچ خاک بر سری بدتراز این نیست که در جامعه شناسی مدرک دکتری داشته باشی، اما مشاور کسانی شوی که باتون و میله آهنی در دست دارند. همانها که سه سال پیش در یک کامیون یخچال دار سه نفری به یک دختر ۱۷ ساله دست بسته به نام نیکا شاکرمی تجاوز و هنگامی که او مقاومت می کرد صورت او را با لگد له کردند.

بدتر از این نمی شود که جامعه شناس وزارت اطلاعات شوی و به جای موشکافی و ریشه یابی مسائل امروز و ارائه راه حل برای نجات کشور، عملکرد سیستم را سفیدشویی کنی. آن هم وزارتخانه ای که از شدت نفوذ عوامل خارجی می شود گفت که دفتر موساد در تهران است.

بدتر از‌ این نمی شود که استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران کسوت سعید الصحاف وزیر فرهنگ صدام حسین را بر تن کند. درست در روزهای اول آوریل سال ۲۰۰۳ که نیروهای آمریکا در فرودگاه بغداد مستقر شده بودند و ارزیابی می کردند چگونه با حداقل درگیری پایتخت عراق را اشغال کنند سعید الصحاف به ناموس خود قسم می خورد که همه چیز خوب و تحت کنترل است و فقط کمی با دشمن مساله داریم که مهم نیست.

جلایی پور در یادداشت اخیر خود ایرانیان خارج از کشور را به همراهی با اسراییل و استقبال از جنگ و شادی از تخریب سرمایه های ملی و نیز حقوق بگیر موساد معرفی کرده است. تو گویی آن چند هزار پهپاد و ریز پرنده های قاتل که سران نظام را هدف قرار دادند همگی از چمدان خارج نشینان پرواز کردند، نه از جیب بغل فرماندهان سپاه و مدیران ارشد وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه. تو گویی این ایرانیان خارج از کشور بودند که مملکت را دادند دست روسها و روزی که پای جنگنده های اسراییل به آسمان ایران باز شد همه پدافند کشور از مدار خارج شدند. تو گویی واگذاری مطلق آسمان کشور به یک کشور دیگر را خارج نشینان رقم زدند و باز خارج نشینان بودند که مخابرات و سیستم دفاعی و بانکی و اطلاعات حساس امنیتی را هک و از کار انداختند.

فقط یادآوری کنم که امروز کشور ایران تنها کشوری است که جنگنده نیروی هوایی و پدافند و پوشش راداری ندارد و هواپیماهای اسراییلی همان قدر در آسمان ایران احساس امنیت دارند که در کشور خودشان.

رسانه های خارج از کشور:

فرض کنیم آنچه جلایی پور در مورد خارج نشینان می گوید صحت داشته باشد. یک پیشنهاد عملی برای تعطیلی رسانه ها و بسته شدن دهان ایرانیان خارج از کشور این است که سرداران سپاه و شرکت های میلیاردی بیت و بنیاد و آستان قدس و قرارگاه خاتم همه با هم تصمیم بگیرند تا باند مشکوک سعید جلیلی را از صدا و سیما بیرون کرده و اجازه دهند تا دیگر نیروهای سیاسی که داعشی و هوادار قتل و غارت مردم نیستند در اداره رادیو تلویزیون مشارکت داشته باشند. اطمینان دارم اگر تلویزیون را از اسلامگراهای مشکوک مهوع کمی پاک کنند رسانه ها و منابع خبری خارج از کشور مانند برف آب خواهند شد. در ضمن به جلایی پور پیشنهاد می کنم از برادران محترم اطلاعات درخواست کند تا برای شفاف شدن قضایا لیست بلند بالای خبرچین ها و ماموران نظام را که در رادیو تلویزیون های خارج از کشور کار و گزارش به ایران ارسال می کنند را در اختیار ایشان قرار دهند تا جلایی پور متوجه شود اصلا در جریان هیچ چیز قرار ندارد و او را فقط جلو انداخته اند.

nofooz.jpgنفوذ موساد در ایران: شکست اطلاعاتی جمهوری اسلامی چگونه رقم خورد؟

عطا محامد - ایران وایر

«جا دارد همه مسوولان جمهوری اسلامی برای جان خودشان نگران باشند.» این هشدار «علی یونسی»، وزیر پیشین اطلاعات ایران، در تیرماه ۱۴۰۰ بود؛ جمله‌ای کم‌سابقه که عمق نفوذ دشمن را به ساختارهای امنیتی جمهوری اسلامی آشکار می‌کرد. حالا، بعد از ۱۲ روز جنگ و حمله به فرماندهان سپاه در قلب ایران، یکی از سوال‌های مهم این است که «چگونه دشمن تا این اندازه نفوذ کرد؟»

۲۳خرداد۱۴۰۴، حمله‌ برق‌آسا و هدفمند به چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران در اعماق جغرافیای امنیتی ایران صورت گرفت. درحالی‌که این حمله اسراییل به ایران، یکی از بی‌سابقه‌ترین ضربات اطلاعاتی و نظامی به ساختارهای جمهوری اسلامی بود، مقامات رسمی تاکنون واکنش شفافی به این شکست اطلاعاتی ارائه نداده و در عوض به دستگیری افرادی در سطح شهرها بسنده کرده‌اند. نبودِ اطلاع‌رسانی رسمی، زمینه‌ساز گسترش تحلیل‌های متناقض، روایت‌های غیررسمی و واکنش‌های گسترده در فضای عمومی به این شکست شده است.

آنچه در این حمله رخ داد، اشراف اطلاعاتی بی‌سابقه اسراییل بر ایران را نشان داد. مفهومی که سال‌ها در زبان مقامات جمهوری اسلامی تکرار می‌شد، حالا به حقیقتی عینی بدل شده است: «نفوذ»؛ واژه‌ای که پیش‌تر شاید بیشتر در مقام شعار، ابزار تهدید یا وسیله‌ای برای پرونده‌سازی داخلی به کار می‌رفت، اکنون معنایی عینی و پرهزینه یافته است.

دوران احمدی‌نژاد: ترورها، استاکس‌نت و نخستین نشانه‌های آشکار

سال ۱۳۸۵، ترور «اردشیر حسین‌پور»، فیزیکدان هسته‌ای، نخستین مورد از سلسله حوادثی بود که بعدها به موساد نسبت داده شد. پزشک قانونی علت مرگ را مسمومیت گازی یا «گازگرفتگی» اعلام کرد؛ بعدها، برخی منابع ازجمله «مصطفی معین» وزیر علوم سابق ایران، فاش کردند که حسین پور با طراحی سرویس اطلاعاتی اسراییل کشته‌شد و دستگاه‌های اطلاعاتی ایران با پنهان‌کاری، سعی در حفظ وجهه خود داشتند.

این روند با ترورهای زنجیره‌ای «دانشمندان هسته‌ای» شدت گرفت، سال ۸۸ «مسعود علی‌محمدی» در ورودی خانه‌اش، «مجید شهریاری» در بلوار ارتش تهران در سال ۸۹، یک سال بعد «داریوش رضایی‌نژاد» و چند ماه بعد «مصطفی احمدی‌روشن» در حوالی پل سیدخندان تهران ترور شدند. «رامین مهمان‌پرست»، سخنگوی وزارت خارجه وقت در توضیح اولیه خود گفته بود «در تحقیقات اولیه علایمی از خباثت‌ مثلث رژیم صهیونیستی، آمریکا و عوامل اجیرشده در ایران در این رخداد تروریستی قابل رویت است.»

برخی در جمهوری اسلامی این اقدامات را به موساد نسبت دادند و به دنبال عوامل آن در ایران گشتند. دستگاه‌های اطلاعاتی فردی به نام «مجید جمالی فشی» به اتهام ترور علی‌محمدی دستگیر و بعدها اعدام کردند؛ اما همان زمان گزارش‌هایی درباره اجباری بودن اعترافات او و دست‌کاری شدن مدارکش توسط مقامات امنیتی منتشر شد.

این تنها اعتراف گیری اجباری نبود، در سال ۹۱ رسانه‌های جمهوری اسلامی، مستندی ۳۸ دقیقه‌ای به نام «کلوپ ترور» را منتشر کردند که روایتی بود از اقدامات «سربازان گمنام امام زمان» در دستگیری کلیه عوامل ترور «دانشمندان هسته‌ای». این مستند ۱۳ نفر را نشان می‌داد که به جاسوسی اعتراف کرده بودند. یکی از آن‌ها، «مازیار ابراهیمی»، سال‌ها بعد پس از آزادی‌اش فاش کرد که تحت شکنجه شدید وادار به اعتراف شده بود. بااین‌حال، مستند برای بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی خوشایند واقع شد. «رمضان شریف» مسوول وقت روابط عمومی سپاه گفت: «مستند عبرت‌آموز «کلوپ ترور»، شیوه‌های به دام انداختن طعمه‌های رژیم صهیونیستی برای جاسوسی و عملیات تروریستی را نشان داد و زمینه‌ای برای روشنگری در جوانان فراهم آورد.» او این ترورها را کار اسراییل می‌دانست.

تنها عملکرد دولت اسراییل و موساد ترور نبود. در سال ۱۳۸۹، ورود بدافزار «استاکس‌نت» به تاسیسات هسته‌ای ایران، بعد تازه‌ای به نفوذ داد. این ویروس که توسط همکاری اطلاعاتی اسراییل و آمریکا طراحی‌شده بود، باهدف اختلال در سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم طراحی‌شده و برای مدتی توانست ضربات فنی مهمی وارد کند. در ابتدا مقام‌های ایرانی وقوع این حمله را انکار کردند و آن را به «جنگ نرم» تقلیل دادند، حتی اعلام شد که به برنامه هسته‌ای آسیبی وارد نشده است؛ «حیدر مصلحی»، وزیر وقت اطلاعات جمهوری اسلامی، در نسبت به این ماجرا گفت: «اشراف ما بر شبکه‌های مجازی اجازه فعالیت در این زمینه را از دشمنان سلب کرده است.» اما با گذر زمان، واقعیت آن پذیرفته شد و حتی برخی تحلیل‌گران داخلی آن را شکست جدی اطلاعاتی دانستند.

در این دوره، پدیده‌ای به نام «حلقه انحرافی» نیز در مرکز اتهام‌های نفوذ قرار گرفت. اطرافیان احمدی‌نژاد، به‌ویژه «اسفندیار رحیم مشایی»، معاون وقت رئیس‌جمهور، هدف مستندها و برنامه‌های تلویزیونی امنیتی قرار گرفتند. ادعاهایی درباره ارتباط با فرقه‌های انحرافی، پروژه‌های آخرالزمانی، مهدویت و حتی ارتباط با عوامل خارجی مطرح شد. اگرچه به‌صورت رسمی هیچ‌گاه ارتباط مستقیمی میان این حلقه و موساد عنوان نشد، اما بسیاری آن را نشانه‌ای از آغاز جنگ داخلی امنیتی در درون جمهوری اسلامی می‌دانستند.

za.jpgقرمطی‌جویی!

احمد زیدآبادی

برخی از افراد ذی‌نفوذ یا مسئول به گونه‌ای از "دور بعدی جنگ" حرف می‌زنند که گویی از یک امر عادی و طبیعی مثل احتمال وزش باد یا وارونگی هوا خبر می‌دهند!

"عادی‌سازی جنگ" ظاهراً در دستور کار این عده قرار گرفته است!

متأسفانه جهت‌گیری متضاد نیروهای ذی‌نفوذ در کشور، امکان هر نوع سیاست روشن و مشخص و قاطع را سلب کرده و جای آن را شرم و تعارف و دفع‌الوقت گرفته است! این بلاتکلیفی و تعلیق، به برخی افراد و محافلِ از هر جهت ناآگاه به تمام اصول و قواعد زمامداری، فرصت داده است تا یاوه‌های مسلم و بدیهی را تحت عنوان رهنمود سیاسی مطرح کنند و با تسلط بر فضای تبلیغاتی کشور، هر توصیه و راه‌حل عملی و واقع‌بینانه برای عبور کشور از این گردنهٔ تاریخی را به اتهام خیانتکاری آلوده سازند و مانع طرح آن شوند.

پیش از این بارها نوشته‌ام که سیاست سرشتی تراژیک دارد و گاه این سرشت به غلیظ‌ترین شکل خود ظاهر می‌شود. این اتفاق هم‌اکنون در کشور ما رخ داده است. زمامداران بین خیر و شر مخیر نیستند. به ناچار از بین شرور مختلف، آن را که زیان کمتری برای ایران دارد، باید انتخاب کنند. برای شناخت این موضوع همهٔ احتمالات و سناریوها باید بدون ملاحظه و در کمال صداقت مطرح شود و آزادانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا عموم مردم بدانند که کشور با چه گزینه‌های ممکنی روبروست و عواقب هر یک از آنها چیست تا بلکه اجماعی ملی در بارهٔ یک انتخاب مشخص صورت گیرد.

روال فعلی اما عکس این روند ضروری است. محافلی بسانِ سلطان محمود، گویی انگشت در سوراخ جهان کرده‌اند تا صاحب هر نظر متفاوت از خود را بجویند و به اتهام قرمطی بودن به صلابه بکشند!

sardar.jpgایران وایر - مادر «غلامعلی رشید»، فرمانده «قرارگاه خاتم‌الانبیا» در گفت‌وگویی با خبرگزاری «ایسنا»، از فعالیت‌های پسرش در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ صحبت کرد. او گفت رشید در کنار دیگر افراد مذهبی شهر دزفول، پس از اعلام مبارزه از سوی «روح‌الله خمینی»، وارد فعالیت‌های ضد حکومت پهلوی شد.

به گفته مادر رشید، او در سال‌های منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، در عملیات‌هایی مانند پخش اعلامیه‌های خمینی و بمب‌گذاری در محل برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید مشارکت داشت. او افزود که پسرش همراه با گروهی از فعالان مذهبی دستگیر و به زندان‌های دزفول و اهواز منتقل شد.

غلامعلی رشید، از فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی و رییس قرارگاه عملیاتی خاتم‌الانبیا سپاه پاسداران بود که در بامداد ۲۳خرداد۱۴۰۴ در جریان حمله هوایی اسراییل به تهران کشته شد.

مادر غلامعلی رشید به ایسنا گفت، در سال ۱۳۴۲ بعد از قیام خمینی علیه رژیم شاه و تا زمانی که ایشان از کشور تبعید شد علمای دزفول و مردم دزفول در سراسر کشور به فعالیت پرداختند و زمینه را برای بازگشت خمینی به کشور مهیا کردند. آن زمان طلبه جوانی به نام عبدالحسین سبحانی در دزفول بود، افرادی مثل سید احمد آوایی، عزیز صفری، حمید صفری، عیدی فعال، حمید آستی و غلامعلی رشید را دور خود جمع کرد و تقریبا سال ۱۳۴۹ به فعالیت علیه رژیم شاه یک سری کارها را آغاز کردند؛ ازجمله بمب‌گزاری در محل جشن‌های ۲۵۰۰ ساله پهلوی، پخش اعلامیه امام خمینی (ره) که کل افراد دستگیر شدند و به زندان دزفول و بعد اهواز منتقل شدند.

dooshki.jpgعبدالستار دوشوکی

تصویر ملاقات شاهزاده رضا پهلوی با بوریس جانسون نخست ‌وزير سابق بریتانیا باعث شوق و شعف و شادی و حتی امیدواری طرفداران سلطنت در فضای حقیقی (در مقابل پارلمان بریتانیا) و فضای مجازی ایکس شده است که آن را متراژ و معیار مقبولیت و به رسمیت شناختن شاهزاده در فضای سیاسی مخالفین رژیم بعنوان "رهبر" کل اپوزیسیون توسط "سیاستمداران خارجی" تلقی و تبلیغ می کنند.

برای پذیرش و ادراک فهم عقلانی و خردورزانه این مولفه که صِرف ملاقات یک یا چند شخصیت سابق سیاسی غربی با شاهزاده یا با هر رهبر اپوزیسیون ایرانی دیگری به ذات خود اعتبار بخش و امیدوار کننده است, ناچارم برخی از داده های القاء شده در مغز و ذهنیت خویش را بقول انگلیسی ها دِلیت (delete) یا پاک و یا بقول دونالد ترامپ مثل سایت فُردو "کاملا محو" (obliterate) بکنم.

ذهنیتی که خود طرفداران پادشاهی در طی سالیان اخیر آن را با شدت و حدت فراوان به دیگران از جمله بنده القاء کرده اند که مثلا دیدار خانم مسیح علینژاد با مقامات فعلی یا جاری (و نه سابق) مثل رئیس جمهور فرانسه و یا نخست وزیر هلند (رئیس فعلی ناتو) و غیره؛ و یا به ملاقات رفتن دهها نخست وزیر سابق و جاری و روسای جمهور و معاون رئیس جمهور و وزرای ارشد سابق آمریکایی و غربی و صدها نماینده مجالس کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی که به حضور مریم رجوی رفته اند و یا در کنفرانس ها و تجمعات مجاهدین از کنگره آمریکا گرفته تا پاریس و آلبانی و پارلمان اروپا و غیره شرکت کرده اند, نه تنها مایه افتخار و مقبولیت امثال خانم ها مریم رجوی و مسیح علینژاد نیست, بلکه برعکس. و اینگونه ملاقات ها را نه تنها نکته قوت و مقبولیت نمی دانستند, بلکه با زبان تند و حتی خشن آنها را بعنوان ضدملی و القاب دیگری نفی و طرد می کردند.

در زبان انگلیسی ضرب المثلی است که می گوید (what's good for the gander is good for the goose) یعنی آن چه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم نپسند. اگرچه آخرین باری که صادقانه (و شاید هم ساده لوحانه) از شاهزاده تقاضا کردم تا از طرفداران تند و تیز خود درخواست نمایند تا شعار "خدای ایران کیه؟ کینگ رضا پهلویه" را سر ندهند, زیرا خوبیت ندارد. طبیعتا چنین درخواستی در فرهنگ تصلف و لاوه گری ایرانی سبب تعزیز و تحبیب نخواهد شد که هیچ بلکه حادث عقوبت عاق خواهد شد. اما باز هم از آنجایی که برای شاهزاده احترام قائلم, ناچارم که از ایشان مجددا تقاضا کنم تا از "این دسته" از طرفداران "دو آتشه" خود درخواست نمایند تا منبعد آنچه را که بر خود نمی پسندند بر دیگران هم نپسندند و یا برعکس آن, که همان معنی را می دهد؛ به امید آنکه خصومت ها و کدورت ها کم رنگ تر شوند.

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

۲۱ روز زیر زمین

| No Comments

underG.jpgاز آخرین حضور علنی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، ۲۱ روز گذشته است. آخرین بار او روز چهارشنبه، ۲۱ خرداد، دو روز پیش از آغاز حمله اسرائیل، در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی دیده شد

مراد ویسی - ایران اینترنشنال

خامنه‌ای پس از آن، نه تنها در هیچ مراسم علنی حضور نیافته، بلکه به نظر می‌رسد به یک مخفیگاه زیرزمینی منتقل شده باشد؛ جایی که بتواند از خطر بمب افکن‌ها و پهپادهای اسرائیلی در امان بماند.

این وضعیت برای رهبری که بارها گفته بود در روز جنگ لباس رزم خواهد پوشید، پیامدهای سنگین تبلیغاتی و سیاسی دارد. در حالی که بیش از ۱۰ روز از پایان جنگ می‌گذرد، خامنه‌ای هنوز به فضای عمومی بازنگشته و این غیبت، حتی به‌نوعی در میان حامیان نظام نیز به‌عنوان نشانه ضعف تلقی می‌شود.

در شرایطی که طرفدارانش می‌خواهند حضور مجدد او در بیت رهبری به‌مثابه تجدید حیات برای جمهوری اسلامی تعبیر شود،ادامه غیبتش نشان‌دهنده آن است که ساختار حاکم تا چه اندازه در وضعیت تدافعی و شکننده قرار دارد.

شاید عجیب به‌نظر برسد، اما برای بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی و حامیان آن، صرف اینکه رهبر کشته نشده و ساختار ظاهری حکومت «سقوط نکرده‌»، نوعی پیروزی خوانده می‌شود.

این تفکر ناشی از این واقعیت است که خود مقامات نیز تا حد زیادی انتظار فروپاشی داشتند و حال که این اتفاق تا امروز نیفتاده، آن را نوعی دستاورد تلقی می‌کنند.

یکی از ویژگی‌های کلیدی حکومت‌های اقتدارگرا از جمله جمهوری اسلامی، آلمان نازی، فاشیسم ایتالیا و اتحاد جماهیر شوروی اتکای شدید آن‌ها به نمایش قدرت از طریق مراسم‌های جمعی و تبلیغات است.

جمهوری اسلامی همواره بر پخش مکرر سخنرانی‌های خامنه‌ای تاکید داشته است اما تفاوت مهم آن با حکومت‌های مشابه در این است که در اغلب آن حکومت‌ها، شخص دیکتاتور در میان جمعیت ظاهر می‌شد، با مردم دست می‌داد و خود را نشان می‌داد. خامنه‌ای اما هیچ‌گاه چنین نکرده است جز حضور محدود مخفیانه و با تغییر چهره بعد از زلزله بم در سال ۱۳۸۲.

خامنه‌ای از سال ۱۳۶۸ که رهبری را بر عهده گرفته، تا امروز بیش از ۱۹۶۰ سخنرانی داشته است یعنی به‌طور متوسط سالی حدود ۵۴ سخنرانی. اما اکنون این ابزار مهم تبلیغاتی نیز از او گرفته شده است. دیگر نمی‌توان تصویر او را در نماز جمعه یا در حال سخنرانی در بیت پخش کرد و این یک ضعف راهبردی بزرگ برای حکومت محسوب می‌شود.

تاثیرات روانی و شخصی برای خامنه‌ای

خامنه‌ای اساساً شخصیتی است که به سخنرانی وابستگی روانی دارد. او در کنفرانس‌های خبری یا جلسات پرسش‌و‌پاسخ حضور نمی یابد و خود را بالاتر از پاسخگویی به خبرنگاران و مردم می‌داند.

leilas.jpgسعید لیلاز، تحلیلگر سیاسی و اقتصادی، در گفت‌وگویی با شبکه افق با انتقاد از عملکردهای گذشته گفت: «ما در دو سه دهه اخیر، مردم را از خودمان پراکنده کرده‌ایم.»

ما در طول تاریخ معاصر همواره در حال《ساخت مردم》بوده‌ایم.‌ هر کدام از گفتمان‌های سیاسی اجتماعی سعی داشته‌اند تعریف خودشان را از《کیستی》#مردم ارائه دهند.‌

در چند دهه گذشته اصلاح طلبان همواره مردم را کسانی دانسته‌اند که به دنبال《آزادی》هستند. اصولگرایان مردم را کسانی می‌دانند که به دنبال《عدالت》هستند. به نظر هسته سخت قدرت، مردم اما کسانی هستند که با پروژه《مقاومت》همراه باشند. از نظر سلطنت‌طلب‌ها نیز مردم《براندازان》هستند.

و هر کدام از این دسته‌جات، مردمی که همراه آنها نبوده‌اند را اقلیت، فریب‌خورده، خس و خاشاک، نفوذی، مستضعف‌فکری، و... خوانده‌اند!

موضوع را احتمالا باید از این زاویه مطرح کرد و دید هر گفتمان به چه نتیجه‌ای نیاز داشته؟ و برای رسیدن به آن نتیجه از این منبع قدرت چه بخشی را تعمیم داده است؟

البته همواره آنان‌که بر خر مراد حکومت سوار بوده‌اند، مردم را در چارچوب دلخواه خود تفسیر کرده‌اند! اما چه باید کرد که اساسا مردم به تمامی امکان تجلی اراده داشته باشند؟

:::

Ettemadi.jpgاتحاد نامرئی، هم‌نوایی ویرانگر چپ و جمهوری اسلامی در سایۀ اسرائیل‌ستیزی

ناصر اعتمادی - تریبون زمانه

چهل‌وشش سال اسرائیل‌ستیزی جمهوری اسلامی عاقبت به حملات بی‌سابقهٔ اسرائیل به تأسیسات نظامی و اتمی ایران با مشارکت ایالات متحد آمریکا منجر شد. به گواهی قرائن، این جنگ سرنوشت جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد، بی‌آنکه روشن باشد که در این میان سرنوشت و موجودیت ایران و ایرانیان چه خواهد شد. اینکه سیاست‌های اسرائیل‌ستیزانهٔ جمهوری اسلامی عاقبت پای جنگ را--پس از جنگ هشت‌ساله با عراق--مجدد به خاک ایران بازگرداند، چندان تعجب‌آور نیست. اما اینکه جامعهٔ مدنی، روشنفکری و اپوزیسیون سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، متوجه پیامدهای خطرناک این جنگ نشد و هیچ‌گونه مقاومتی علیه این رویکرد ویرانگر از خود نشان نداد--و بدتر، در پیشبرد این ستیز، در ائتلافی ناگفته و ناخودآگاه با جمهوری اسلامی همراه شد--مایهٔ شگفتی است.

آینهٔ دشمنی: ایدئولوژی یا ضرورت؟

از همان نخستین سال‌های انقلاب ۵۷، گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، اسرائیل را نه صرفاً یک دشمن منطقه‌ای، بلکه نماد عینی امپریالیسم جهانی و امتداد غرب در قلب جهان اسلام معرفی کرد. در این منظومهٔ فکری، اسرائیل مساوی است با طرح استعماری جهانی برای تضعیف امت اسلامی. از همین رو، آرمان فلسطین به عصاره‌ای از رسالت فراملی و ضدصهیونیستی انقلاب بدل شد، و در نهایت، حذف و نابودی اسرائیل، نه فقط یک هدف سیاسی، بلکه تجلی فریضه‌ای دینی و حتی آخرالزمانی تلقی گردید.

این تلقی با خمینی آغاز شد و در گفتار خامنه‌ای به‌گونه‌ای منسجم‌تر ادامه یافت، خاصه در قالب ایدهٔ «نابودی اسرائیل تا بیست‌وپنج سال آینده». اما فراتر از مضامین مذهبی، این دشمنی به جمهوری اسلامی امکان داد تا رهبری آنچه «جبههٔ مقاومت» نام گرفت را با ساختن گروه‌های مسلح اسلام‌گرا چون حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی در دست گیرد، و از طریق آن، در چشم افکار عمومی عرب، چهره‌ای ضداسرائیلی و قهرمانانه برای خود بتراشد.

در نتیجه، اسرائیل‌ستیزی نه‌فقط عنصری ایدئولوژیک، بلکه ابزار انسجام درونی و صدور بحران به بیرون از مرزها شد. در نظامی که وفاداری سیاسی با ایمان دینی درآمیخته، وجود یک دشمن خارجی، برای توجیه سرکوب و تثبیت وفاداری درونی، ضرورتی همیشگی است. از همین رو، گفتمان رسمی، اعتراضات داخلی را همواره به «دستور اسرائیل» نسبت می‌دهد، ولو آن اعتراضات بر سر قیمت نان یا بی‌عدالتی‌های آشکار باشد.

سنگ محک فلسطین؛ از چپ انقلابی تا روشنفکری ناسیونالیست

در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، بسیاری از گروه‌های چپ ایران، چه فدایی و چه مجاهد، تحت تأثیر فضای ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی چپ جهانی و عرب قرار گرفتند. الگوی مبارزه، «چریک فلسطینی» بود و فتح، نماد رهایی‌بخشی. فلسطین نه یک مسئلهٔ عربی، بلکه معیاری برای تشخیص اصالت انقلابی محسوب می‌شد. از این منظر، اسرائیل ابزار خاورمیانه‌ای امپریالیسم، و دشمن طبیعیِ خلق‌ها قلمداد می‌شد.

این تصور، بی‌هیچ بازاندیشی نظری، به گفتمان رسمی جمهوری اسلامی انتقال یافت. روشنفکران چپ‌زده، ملی‌گرایان مذهبی و حتی برخی لائیک‌ها نیز، با وجود دشمنی با نظام، نسبت به این محور، سکوتی عمیق و ساختاری اختیار کردند.

از سوی دیگر، در میان روشنفکران ایرانی، چه چپ و چه ملی‌مذهبی، مسئلهٔ یهود و حقوق یهودیان، اساساً غایب بوده است. چپ ایرانی، به‌رغم پزِ عدالت‌خواهی، هولوکاست را نادیده گرفت، پناهندگی تاریخی یهودیان را نادیده گرفت، و اسرائیل را تنها نماد زور و ستم دید. این ساده‌سازی، راه را برای هم‌نوایی ضمنی با گفتمان جمهوری اسلامی هموار ساخت. در ذهن بخشی از این طیف، اسرائیل نه‌فقط یک کشور، بلکه تصویر فشردهٔ غرب مدرن و سرمایه‌داری جهانی بود. همین تصویر، هرجا رنگ ضدامپریالیستی می‌گرفت، مخاطبانش را از چپ مارکسیست تا روحانی سنت‌گرا یکجا جمع می‌کرد.

تنها تضمین بقای رژیم

| No Comments

bagha.jpgچرا جمهوری اسلامی اکنون می‌تواند خطرناک‌تر باشد؟

ایران اینترنشنال - با وجود حملات گسترده علیه تاسیسات هسته‌ای ایران، تحلیلگران امنیتی اسرائیلی هشدار داده‌اند که انگیزه جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه تشدید شده است.

به‌دنبال حملات سنگین اسرائیل و آمریکا به سه مرکز کلیدی هسته‌ای ایران، نگرانی‌ها درباره ماهیت تهدید هسته‌ای جمهوری اسلامی وارد مرحله تازه‌ای شده است.

روزنامه اسرائیلی «اسرائیل هیوم»، سه‌شنبه ۱۰ تیر در گزارشی تحلیلی نوشته است که با وجود تخریب گسترده در تاسیسات نطنز، فردو و اصفهان، و از میان رفتن زیرساخت‌های سانتریفیوژها، بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد از دید بازرسان و سازمان‌های اطلاعاتی پنهان مانده و سرنوشت آن مشخص نیست.

آونر ویلان، مقام سابق امنیتی اسرائیل، در این گزارش هشدار داده است که جمهوری اسلامی پس‌از از دست دادن ظرفیت بازدارندگی متعارف خود، از جمله نیروهای نیابتی و زرادخانه موشکی، اکنون سلاح هسته‌ای را به‌عنوان تنها تضمین بقای خود می‌بیند.

به گفته او، جمهوری اسلامی ممکن است از زیرساخت‌های کوچک‌تر، فناوری‌های ذخیره‌شده و تیم‌های موازی مخفی بهره ببرد تا مسیر تسلیحاتی شدن را با سرعت بیشتری پی‌ بگیرد.

به‌رغم ادعاهای مقام‌های دولت آمریکا مبنی بر «نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران»، گزارش‌های ماهواره‌ای موسسه علم و امنیت بین‌الملل به ریاست دیوید آلبرایت، همسو با ارزیابی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، از وارد آمدن «خسارات سنگین» به تاسیسات نطنز و فردو حکایت دارد.

در نطنز، جایی که حدود ۱۸ هزار سانتریفیوژ فعال بود، بسیاری از ساختارهای سطحی و زیرزمینی از کار افتاده‌اند. در فردو نیز، تاسیسات تقویت‌شده زیرزمینی به احتمال زیاد آسیب جدی دیده است، گرچه رسانه‌های آمریکایی این ارزیابی را زیر سوال برده‌اند.

تاسیسات فرآوری اورانیوم در اصفهان نیز به‌شدت تخریب شده‌اند؛ از جمله ساختمان‌های مرتبط با تبدیل اورانیوم فلزی و تبدیل کیک زرد به گاز، که حلقه‌های کلیدی در چرخه سوخت هسته‌ای به‌ویژه برای ساخت بمب محسوب می‌شوند.

kp.jpgدو کلمه...

یدالله کریمی پور

هفته ای می شود آتش بس برقرار شده است؛ ولی شبح آغاز دوباره نبرد‌، بمباران و موشکباران، شهروندان ابران و اسراییل را در هراسی ژرف فرو برده است. تا جایی که به جمهوری اسلامی بر می گردد، چنین فضای خوفناک و نابودگری تنها با دو تصمیم استراتژیک پُرخرد، روشن و آسان به کلی برطرف می شود:


۱- رفع دشمنی با اسرائیل؛

۲- زنده سازی مناسبات جامع با ایالات متحده.

واقع امر آن است که پشت بایستگی این دو دگرگونی، سه برهان سنگین حقوقی خفته است:

۱- نخست آن که از ۱۹۳ عضو ملل متحد، ۱۹۲ عضو، استراتژی دوستی یا رفع دشمنی قهرآمیز را با اسرائیل پیگیرند. تنها استثنا جمهوری اسلامی است؛

۲- از این ۱۹۳ ملت- دولت، ۱۶۴ واحد اسرائیل را به رسمیت می شناسند، ولی آن ۲۹ کشور دیگر، غیر از ایران، بعلاوه ۱۱۲ کشور دیگر، موافق تشکیل کشور مستقل فلسطینی هستند. ولی این سیاست را از راه‌های صلح آمیز و حقوقی پیگیری می کنند؛

۳- افزون بر ۱۶۴ کشوری که اسرائیل را به رسمیت می شناسند، ۵ عضو دائم شورای امنیت نیز دارای بهترین مناسبات با این دولتند و ۲۷ کشور از جمله ایالات متحده، چک، بریتانیا و...حامی همه جانبه دفاعی اسرائیل بوده اند.

به گمانم این دو کلمه، یعنی رفع دشمنی قهر آمیز با اسراییل و احیای مناسبات جامع با ایالات متحده. رویکردی است که خواه و ناخواه دیر یا زود (به گمانم حداکثر تا پایان سال جاری خورشیدی) رخ خواهد داد.

:::

محمد عمرانی، بازیگر، با انتشار یک ویدیو و بدون اشاره مستقیم به موضوع پنهان شدن رهبر جمهوری اسلامی در پی حملات اسرائیل، واکنش نشان داد. او به کنایه گفت: «آقا دقیقا کجایی؟ البته لازم نیست نشانی خود را بدهی چون آنها که باید بدانند، اطلاع دارند.»

:::

صدا و سیمای جمهوری اسلامی طی جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل بارها و بارها خبر‌ها و گزارش‌هایی را پخش کرد که نسبتی با واقعیت نداشت؛ خبر‌هایی از جنس سرنگون‌ کردن جنگنده‌های اف۳۵ و گروگان گرفتن خلبان زن اسرائیلی تا پخش تصاویر ساخته هوش مصنوعی از میزان تخریب حملات موشکی جمهوری اسلامی.

صدا و سیما در نهایت روایتی از آتش‌بس ارائه داد که گویی عملیات موشکی علیه پایگاه آمریکا در قطر باعث خاتمه جنگ شده است.

:::

تنها هدف استراتژیکی که با موفقیت توسط سپاه در اسرائیل مورد حمله قرار گرفت، پالایشگاه نفت حیفا بود.

آزمایشگاه علمی "وایزمن" نیز مورد اصابت موشک قرار گرفت. آزمایشگاه علمی وایزمن یک مرکز تحقیقاتی علمی و پزشکی است و از نظر نظامی یک هدف استراتژیک محسوب نمی‌شود. تمام خسارات دیگر به مناطق مسکونی وارد شده بودند. تنها یک سرباز ارتش اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه کشته شد.

:::

ایندیپندنت فارسی - حساب فارسی منتسب به سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل (موساد) در اکس، روز سه‌شنبه، کارزار آنلاین خود علیه جمهوری اسلامی را تشدید کرد و با استناد به گزارشی که اعلام کرده بود جمهوری اسلامی نام فرمانده جدید قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا را فاش نخواهد کرد، نوشت: «ما دقیقا می‌دانیم او کیست و او را خوب می‌شناسیم.» غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه خاتم در ۲۳ خرداد در حمله اسرائیل کشده شد و با حکم رهبر جمهوری اسلامی، علی شادمانی جایگزین او شد. اما او نیز چهار روز بعد در حمله اسرائیل کشته شد.

این پیام چند دقیقه پس از آن منتشر شد که کیهان نوشت: اگر مسایل ویژه امنیتی اجازه می‌داد فرد دوم جایگزین فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء که به جای شادمانی اداره این قرارگاه را عهده‌دار شده است، نیز اعلام می‌شد.

m1.jpgm2.jpgm3.jpg

پیش‌تر در همان روز، همین حساب منتسب به موساد مدعی شد که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، «تسلیم» شده و با مذاکره با آمریکا و اسرائیل موافقت کرده است. موساد این اقدام را «آغاز پایان جمهوری اسلامی» خواند و اعلام کرد: «شمارش معکوس آغاز شده است.» ساعاتی بعد نیز عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرد که آتش‌بس امکان دیپلماسی را فراهم آورده است. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا هم گفت که «هرچه بخواهیم از جمهوری اسلامی می‌گیریم.»

به نوشته اورشلیم‌پست، این دو پیام جدیدترین بخش‌های کارزاری است که حساب فارسی منتسب به موساد آغاز کرده است. موساد به‌طور رسمی ارتباط با این حساب را تایید یا تکذیب نکرده است.

مقام‌های جمهوری اسلامی هنوز به‌طور رسمی از انتصاب جانشین علی شادمانی، فرمانده سابق قرارگاه خاتم‌الانبیا که در حملات اسرائیل کشته شد، سخنی نگفته‌اند. علی خامنه‌ای، ۸۶ ساله، آخرین بار در تاریخ ۲۶ ژوئن در تلویزیون دولتی ظاهر شد و وعده داد که «هرگز تسلیم نخواهد شد»؛ موضعی که در تضاد با ادعای اخیر این حساب کاربری درباره تسلیم جمهوری اسلامی است.

سوتی تنفسی شمخانی؟

| No Comments

ایندیپندنت فارسی - علی شمخانی، مشاور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از هدف قرار گرفتن خانه‌اش و خبرهای ضدونقیضی که درباره وضعیت سلامتی او منتشر می‌شد، سرانجام در مراسم تشییع فرماندهان کشته‌شده سپاه حضور یافت. درحالی‌که اندکی پیش‌تر نورنیوز، رسانه نزدیک به شمخانی، وضعیت سلامتی او را «ناپایدار» توصیف کرده بود، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، در مراسم سالم و سرحال به نظر می‌رسید و تنها یک عصا در دست داشت.

شگفتی وضعیت سلامتی شمخانی پس از جان سالم به در بردن از ترور وقتی بیشتر شد که او در یک مصاحبه تلویزیونی از دستگاه تقویت ریه (Incentive Spirometer) استفاده ‌کرد، در این ویدئویی که از این مصاحبه در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد، شمخانی توانست شاخص دستگاه را تا ۴۰۰۰ سی‌سی بالا ببرد؛ عددی که بالاتر از سطح متوسط یک مرد جوان ورزشکار است.

shamlarge.jpg

این مساله از دید متخصصان و کاربران تیزبین پنهان نماند و موجی از واکنش‌ها را به همراه داشت. برخی متخصص به این نکته اشاره کردند که اگر ادعای جراحی یا آسیب ریوی او صحت داشته باشد، رسیدن به چنین عددی تقریبا غیرممکن است. به گفته‌ آن‌ها، بیمارانی که به‌تازگی جراحی قفسه سینه یا ریه داشته‌اند، معمولا بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ سی‌سی ظرفیت دارند و افراد سالم در سن شمخانی (بالای ۶۵ سال)، آن هم بدون تمرین تنفسی مداوم، در بهترین حالت می‌توانند حدود ۲۳۰۰ سی‌سی را ثبت کنند.

افزون بر این، استفاده از این دستگاه معمولا هر یک تا دو ساعت به‌صورت آرام و در فضای بدون استرس انجام می‌شود و ضرورتی برای استفاده فوری و نمایشی از آن در وسط یک برنامه زنده وجود ندارد.

این‌که شمخانی در مقابل دوربین و در حال اجرا، به‌راحتی از دستگاه استفاده کرده، بدون سرفه، بدون نشانه‌ای از درد یا ضعف تنفسی، و حتی بدون محدودیت در صحبت کردن یا حرکت، برای برخی نشانه‌ای از ساختگی بودن یا دست‌کم بزرگ‌نمایی آسیب‌دیدگی او تلقی شده است.

ambu.jpgکیهان لندن - شامگاه دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴ پدافند هوایی در نقاط مختلف تهران فعال شد. اهالی خانه‌های سازمانی ارتش در شرق تهران در شهرک «بهشتی» دو صدای انفجار مهیب شنیدند. دقیقاً مشخص نشده منشاء این انفجارها چه بوده اما گفته شد پدافند یکی از پهپادها را هدف قرار داد. برخی دیگر اما می‌گویند یک نقطه خاص هدف قرار داده شد.

آوا تودی نوشت: به گزارش منابع مردمی و تصاویر منتشرشده، ابتدا صدای شلیک پدافند هوایی شنیده شد و بلافاصله پس از آن، یک گلوله ضدهوایی عمل‌نکرده مستقیماً در داخل شهرک سقوط و منفجر شد. گزارش‌های منتشرشده حاکی از آن است که هدف گلوله ضدهوایی یک پهپاد یا یک ریزپرنده بوده است. بر اثر این انفجار، چند تن از ساکنان، از جمله زنان و کودکان، زخمی شده‌اند.

وحیدآنلاین با انتشار فایل صوتی زیر و با نقل قول از فرستنده این محتوا نوشت:

وویس مدیر شهرک بهشتی: برابر اعلام مسئولین ظاهرا یک پهپاد یا ریزپرنده هدف گرفته شده، زخمی‌ها رو بردند بیمارستان شهدا (گفتند اخبارش رو هم زیاد بازتاب ندید) شاید اگر خبرش منتشر نشده بود همچنان داشتند به مردم دروغ می‌گفتند که این صداها مربوط به تست پدافنده! معلوم هم نیست حالا واقعا چیزی هدف گرفته شده یا بنا به بعضی از پیام‌های دریافتی مثل ماجرای خسارت به خودروها در خیابان ستارخان گلوله پدافند افتاده و برای رفع مسئولیت اینطور میگن)

بر اساس ویدیوهایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، تعدادی آمبولانس وارد شهرک شده و همچنین گزارش شد جای ترکش روی بدنه چند ماشین دیده شده است.

:::

Behrouz_Varzandeh.jpgدر تاریخ معاصر ایران، بارها صدای خیانت در لباس آزادی‌خواهی طنین‌انداز شده است. نمونه آنان که برای نابودی یک استبداد، فرش قرمز زیر پای استعمار پهن کردند، در تاریخ فراوانند. امروز نیز بار دیگر با چنین پدیده‌ای روبه‌رو هستیم: کسانی که با چهره‌ای انقلابی، با ادبیاتی پرشور و با ادعای حمایت از مردم ایران، در عمل به زبان نیروهای متخاصم خارجی سخن می‌گویند.

ف.م. سخن، نمونه‌ی عریان و بی‌پرده‌ی این طیف است. او در نوشته‌ای که بیش از آنکه شجاعانه باشد، نشانه‌ی سردرگمی و توهم مطلق سیاسی است، از حمله اسرائیل و آمریکا به خاک ایران دفاع کرده، آن را ضروری و شرافتمندانه جلوه داده، و حتی خواهان ادامه آن شده است. این نوشته نه یک موضع سیاسی، که یک فاجعه اخلاقی و فکری است؛ نمونه‌ی بارزی از آن‌که چگونه نفرت از یک رژیم می‌تواند انسان را به دامان دشمنان مردم خودش بیندازد.

بمباران به‌جای براندازی؟ یا فقط معامله‌ بر سر منافع؟

ف.م. سخن با هیجان از بمباران اصفهان، فردو و نطنز توسط آمریکا و اسرائیل سخن می‌گوید. گویی صحنه‌ی فیلمی هیجان‌انگیز را روایت می‌کند، نه واقعیت تلخ تجاوز به حاکمیت ملی و نابودی ظرفیت‌های علمی و صنعتی کشور. او بدون ذره‌ای اندیشه، فراموش می‌کند که این بمباران‌ها نه برای نجات مردم، که برای برچیدن آن بخشی از توانایی‌های ایران بود که می‌توانست پایه‌ای برای تقویت زیرساخت‌های کشور در ایران آزاد و دموکرات آینده باشد.

اگر هدف این حملات، نجات مردم از استبداد بود، پس چرا همان لحظه که مراکز هسته‌ای منهدم شدند، مهاجمان با همان رژیم نکبت که گویا باید بَرَش میداشتند، پای میز مذاکره نشستند؟ این حقیقت تلخ را ف.م. سخن و همسویانش، به‌دلایل مشخص، هرگز توضیح نمی‌دهند، زیرا که پذیرفتن آن، درضمن به معنای پذیرش فریب خوردن و سرکار بودنشان است.

1-2.jpgاطلاعات تازه‌ای از قتل فرزاد گرمابیان، جوان ۲۳ ساله اهل نازی‌آباد تهران، به دست «توانا» رسیده است که ابعاد جدیدی از این واقعه را روشن می‌کند.


بامداد سوم تیر ۱۴۰۴، دوست فرزاد حدود ساعت ۳ صبح با او تماس می‌گیرد و می‌گوید پس از دعوا با پدرش، خودروی پدر را یواشکی برداشته و می‌خواهد «دور بزنند». در مسیر، در برابر ایست بازرسی اول، راننده که از ترس توقیف خودرو و تماس مأموران با پدرش هراسان بوده، خودرو را متوقف نمی‌کند و فرار می‌کند.


در ایست بازرسی دوم، مأموران بدون شلیک تیر هوایی یا هدف‌گیری لاستیک خودرو، مستقیماً از پشت به سمت ماشین تیراندازی می‌کنند. گلوله به سرنشین عقب خودرو که فرزاد بود، برخورد کرده و پس از عبور، به گردن فرزاد اصابت می‌کند و جان او را می‌گیرد.


بر اساس گزارش دریافتی، فرزاد گرمابیان راننده خودرو نبوده و هیچ‌گونه مواد یا وسایل غیرقانونی همراهشان نبوده است. حتی نتیجه آزمایش الکل فرزاد منفی اعلام شده است.


این حادثه، یک نمونه دیگر از شلیک‌های بی‌ضابطه نیروهای امنیتی است که جان شهروندان بی‌گناه را می‌گیرد. برخی تحلیل‌گران معتقدند افزایش خشونت نیروهای امنیتی در پی حملات اخیر اسرائیل و بحران‌های امنیتی داخلی، تلاشی است برای القای «کنترل اوضاع» در حالی که این اقدامات نشان‌دهنده بحران عمیق‌تر و ترس حکومت است.


غیر از فرزاد گرمابیان چند مورد دیگر شلیک بی‌ضابطه و قتل شهروندان در ایست‌های بازرسی گزارش شده است که در تمام موارد، آن‌ها هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده بودند.

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

سرانجام باوه‌گویی و دشمنی بیمارگونه حکومت اسلامی برای نابودی اسراییل ایران را به جنگی کشاند که شوربختانه مردم نیز دچار آسیب و هراس شدند ولی باید گفت نفرین ابدی برآن‌کس که با دیوانگی خود هم غزه را به نابودی رهنمودشد و هم ایران را به جنگ کشاند. جنگی که جنگ مردم ایران نبود بلکه جنگ حکومت اسلامی بود که نمایند ه مردم ایران نیست.

تنها به 12 روز نیاز بود تا جهان در نهایت شگفتی شاهد آن باشدکه چگونه هیمنه پوشالی جند دهه حکومت اسلامی در هم شکسته شود. اسراییل 12 روز آسمان ایران را در اختیار گرفت و هرکار که خواست انجام داد. شمار زیادی ازسرداران گزافه گو و کارشناسان اتمی را به دیار عدم فرستاد، مهمترین پایگاه‌های نظامی حکومت را خاکستر کرد و با قدرتی خیره‌کننده نشان داد که حکومت اسلامی ببر کاغدی و شیر بی‌یال‌ودمی بیش نبوده ونیست که تنها قدرتش سرکوب مردم بی پناه ایران است. اسراییل چنان بلایی به روزگار حکومت بلوف و گنده گو آورد که عراقچی مفلوک به هر جا پناه برد که کاری کنند که جنگ متوقف شود و در این میان بارها خدمت ارباب پوتین رفت، خیلی مؤدب شده بود که کشورهای همسایه عرب را در جریان کارها قرار دهد. قطر، امارات ، عربستان، اردن، کویت ، چین وچند بار به روسیه و ... ازین کشور به آن کشور و شگفت این‌که اسراییل باید اجازه پرواز می‌داد و می‌توانست هرگاه اراد کند او را در آسمان متلاشی کند، خواری و خفتی ازین بیش‌تر نمی‌توان برای این باوه‌گویان تصور کرد. حکومت دچار دگردیسی شد و زبان در دهان آنان به گونه‌ای دیگر چرخید و گفتار همیشگی در باره ایران اسلامی و امت اسلامی ایران 12 روزه به ملت ایران و مردم ایران مبدل شد.

رهبر در سوراخ موش

رهبر مالیخولیایی که سال‌ها توپ خالی درکرده بود هنوز هم‌‌چنان در سوراخ موش در دنیای خیالی خویش غرق است و رجز خوانی می‌کند؛ او در توهم خود هم اسراییل را "له" کرده است و هم امریکا را"شکست" داده است!

اکنون یکی،یکی پهلوان پنبه‌های حکومت وارد گود خالی می‌شوند. علی لاریجانی از براداران "جانی" ادعا نموده است که اسراییل با او تماس گرفته است با دادن 12 ساعت مهلت برای فرار. این می‌تواند درست باشد و شگفت نیست چون اسراییل با شماری تماس گرفته است، نکته ولی ادعای این جانی است که می‌گوید "من جواب درخورشان را دادم!" من امیدوارم که اسراییل نوار کفت‌و‌گو با این جانی را پخش کند تا پاسخ د رخور او را یشنویم.

یک پهلوان پنبه دیگر که از قاتلان هم‌میهنان بی‌گناه کرد در مهاباد است نیز وارد میدان خالی شده است. اگر مایل بودید در این زمینه این مقاله افشاگر آقای شاهد علوی"حمیدرضا جلایی‌پور و اعدام‌ ۵۹ نفر در سال ۱۳۶2" را در همین خبرنانه گویا بخوانید:

Nikrooz_Azami_3.jpgسومین روز آتش بس میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، خامنه ای از مخفیگاهش پیام فرستاد و گفت: "اسرائیل زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریبا از پا درآمد و له شد".

از دو حالت خارج نیست؛ یا وی از ماجرای جنگ پیچیده و سازمان داده شده اسرائیلی ها که با نفوذ بر دستگاه های اطلاعاتی و نشانه گرفتن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و همچنین بمباران نمادهای سرکوبگر رژیم، که باعث تضعیف قابل توجه این حکومت شده با خبر نیست یا اینکه این سخنان که از مخفیگاه بیرون آمده، به وی دیکته شده بود.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی در ارتباط با سیاست داخلی و خارجی خصوصاً منطقه ای به نقطه بن بست رسیده بود که نه راه پس داشت و نه پیش. جامعه ایران اما، در تب تاب بود برای عبور از این وضعیت ابر بحران که همه شئون زندگی را تحت تأثیر مخرب خود قرار داده بود. برای چنین عبوری دو را بیش نبوده است(هنوز هم دو راه بیش نیست)؛ یا حکومت سرنگون شود(رژیم چنج) یا اصلاحات واقعی آغاز گردد که پیش از هر چیز نیازمند به اصلاحات سیاسی می باشد.

آغاز جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی بواسطه سند برگی بوده که اسرائیل در دست داشت و آن چیزی نبود جز، شعار نابودی کشور اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی بواسطه و به موازات همین شعار تخریبی، دست به تشکیل نیروهای نیابتی در منطقه زد تا به دور کشور اسرائیل کمربند اسلامی اش را محکم کند. چنین تهدیدی برای اسرائیل، به اسرائیل این حق را می دهد تا از خود دفاع کند، حمله نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی معطوف به همین "تهدید" جمهوری اسلامی است. اسرائیل در این جنگ تا مرز سرنگونی جمهوری اسلامی پیش رفت اما در عمل آنگونه که مشاهده کردیم، امریکا در این راه، همراه نبوده است، چرا؟

Gileh_Mard.jpgما يك پسر خاله اى داشتيم كه حالا چهل و چند سالی است خط و خبرى ازش نداريم . نميدانيم زنده است يا مرده ؟ چه ميدانم ؟ شاید سردار اسلام شده بود و توی این تیر و ترقه بازی های اخیر توسط این صهیونیست های حرام لقمه دود شده و به هوا رفته است ! .

اين پسر خاله مان آدم عجيب غريبى بود ؛اهل شر بود ؛ اهل دعوا بود ؛ آدم بزن بهادرى نبود ه ها ! اما نميدانم چرا همه اش دوست داشت با اين و آن دست به يقه بشود.
از بس كتك خورده و زخم و زيلى شده بود يك جاى سالم نمى توانستى توى بدنش پيدا كنى ؛ اصلا انگار خلق شده بود براى دعوا مرافعه و كتك خوردن ! اما مگر از رو ميرفت ؟ مگر حيا ميكرد ؟
يك روز به ما خبر دادند كه
توى بيمارستان است
رفتيم بيمارستان ديدنش . ديديم دماغش را شكسته اند ؛ روى صورتش هفت هشت تا بخيه زده اند ؛ كله اش را باند پيچى كرده اند ؛ به هر انگشت دستش مرهمى گذاشته اند ؛ دست راستش آسيب ديده و پاى چشم چپش هم چنان باد کرده و سياه شده است كه انگار بادنجان بم!گفتيم : چه بلايى سرت آمده پسر خاله جان ؟تصادف كرده ای ؟ چت شده ؟
در جواب مان گفت : چنان زدمش كه تا دم مرگ هم يادش نمى رود !
گفتيم : زديش ؟كى رو زديش ؟خدا از قد جنابعالی بردارد بگذارد روى عقلت !
گفت : پسر اوسا رحيم رو چنان زدمش تا شش ماه بايد توى بيمارستان بخوابد !
ما از بيمارستان آمديم بيرون خواستيم برويم خانه مان . سر كوچه مان ديديم پسر اوسا رحيم ، سر و مرو گنده ، ايستاده است با بچه هاى محله گل میگوید گل مى شنود .
نميدانم پسر خاله مان حالا زنده است يا نه ؟ اما این آقای عظما و آن جناب سرهنگ ها و سرداران تریاکی که ادعا میکنند پوزه اسراییل و امریکا را بخاک مالیده اند ما را بد جورى ياد پسر خاله جان مان مى اندازند
« گیله مرد »

Akbar_Moarefi.jpgپس از حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای و سکوهای پرتاب موشک جمهوری اسلامی برخی از ایرانیان داخل و خارج از کشور که جزو مزدوران حقوق بگیر جمهوری اسلامی نیستند فریاد برآوردند که مام وطن مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته است و بلافاصله "امپریالیسم آمریکا" و "صهیونیسم متجاوز" را مورد نکوهش قرار دادند. این عده گویی دچار آلزلیمر انتخابی شده اند و فراموش کرده اند که مام وطن بیش از 46 سال است مورد تجاوز توسط دشمن قرار گرفته است. این متجاوز که با حمایت نیروهای مسلح فلسطینی دولت محمد رضا شاه را ساقط کرد دهها هزار ایرانی را در طول حکومت نکبت خود به قتل رساند، موجب فرار استعدادها از مام وطن و مهاجرت ده درصد جمعیت شد که عموماً تحصیل کرده هستند، دریاچه ارومیه را خشک کرد، رودخانه زاینده رود را خشکاند، با ساختن سد گوتوند و آلودن آب به نمک هزاران درخت نخل را در خوزستان خشکاند، فرونشست زمین را در سراسر ایران موجب شد، میراث های فرهنگی را تخریب و غارت کرد، به صورت دختران اسید پاشید، در مدارس دخترانه گاز سمی منتشر کرد. ولی این وطن دوستان که دچار آلزایمر خودخواسته شده اند مدعی اند که نخیر هر کدام به جای خود. نکبت جمهوری اسلامی توجیه کننده تجاوز اسرائیل به ایران نیست.

البته اگر اسرائیل در حمله خود مردم ایران را هدف گرفته بود این ادعا درست می بود ولی بد نیست آمار کشته شدگان ایرانی در جریان عملیات نظامی اسرائیل را بررسی کنیم. اسرائیل در طول 12 روز هزار و پانصد سورتی یا حمله هوایی در ایران انجام داده که در طی آن حدود 4500 بمب بر روی ایران انداخته شد. ولی مجموع تعداد کشته شدگان بین 600 تا 1000 نفر گزارش شده است. این تعداد کم کشته شدگان در مقایسه با تعداد بمب های فروریخته یا در نتیجه مداخله دست بریده حضرت عباس بوده یا دقت نیروهای اسرائیلی در اجتناب از کشتار و تمرکز بر تخریب قابلیت های نظامی جمهوری اسلامی.

killed.jpgدو جوان همدانی به نام‌های مهدی عبایی و علیرضا کرباسی شب گذشته در اطراف همدان به‌دست بسیج به گلوله بسته شدند و جان خود را از دست دادند

پوریا زراعتی در اینستاگرام نوشت: مهدی عبایی و علیرضا کرباسی دو جوان اهل همدان که دیشب برای طبیعت‌گردی و آف‌رود به اطراف شهر رفته بودند، به دست نیروهای بسیج با شلیک رگبار به قتل رسیدند.

‏به گفته‌ی یکی از دوستان مهدی و علیرضا به من، این دو جوان و یکی دیگه از دوستاشون [در مجموع سه نفر] حوالی دوازده بامداد سه‌شنبه دهم تیرماه داشتن می‌رفتن آف‌رود که اول «تاریک دره»، انتهای گنجنامه، گشت بسیج بهشون ایست میده.

بچه‌ها توقف می‌کنند، بسیجی‌ها ازشون می‌پرسن کجا میرن و اینا هم میگن طبیعت‌گردی. ‏مأمورهای رژیم شروع می‌کنند به خشونت و سوال جواب‌های بیخود درباره اسرائیل و جاسوسی و این مزخرفات.

‏بحث‌شون بالا می‌گیره و بسیجی‌ها هر سه‌شون رو می‌بندن به رگبار. ‏مهدی و علیرضا همون‌جا جان باختند و نفر سوم که تیر به پاش خورده الان در بیمارستان «بعثت» همدان بستری‌ست.

Bahram_Farokhi_2.jpgچهل‌وهفت سال پیش، سرزمین باستانی ایران، با نهادهایی در حال مدرن‌شدن و پادشاهی‌ای اصلاح‌طلب، به دست مردی افتاد که چهره‌ای آرام، زبانی قرآنی و وعده‌هایی فریبنده داشت. روح‌الله خمینی، آن فقیه تبعیدی ساکن نوفل‌لوشاتو، در قامت یک قدیس ظاهر شد، اما در واقعیت، با خدعه و فریب، نقاب و نیرنگ، تمدنی چند هزار ساله را به آتش کشید. با لبخند به میدان آمد، اما به زودی کشور را به سیاهی کشاند.
و اینک در سال ۲۰۲۵، جهان بار دیگر شاهد حضور دونالد ترامپ در مقام ریاست‌جمهوری ایالات متحده است؛ چهره‌ای که تقریباً هر روز، یا با توییتی تازه و یا در قالب مصاحبه‌ای جنجالی، خود را در صدر اخبار نگاه می‌دارد. ترامپ به‌وضوح علاقه‌مند است نبض رسانه‌ها را در دست داشته باشد, اما نتیجه این حضور مداوم در فضای رسانه‌ای، گاه به سردرگمی و حتی تناقض‌گویی منجر شده است. او برخی اظهارات پیشین خود را تکذیب می‌کند، گاه مواضعی متضاد اتخاذ می‌نماید و در مواردی نیز آشکارا واقعیت را وارونه جلوه می‌دهد.
در چنین فضایی، تحلیل‌گران سیاسی به‌سختی می‌توانند اظهارنظرهای او را به‌عنوان مبنای تصمیم‌گیری جدی تلقی کنند. با این حال، ترامپ این شیوه را,که می‌توان آن را «روش ترامپی» نامید,به‌گونه‌ای تعمدی و هدفمند به کار می‌گیرد: سردرگم کردن دوستان و دشمنان به‌گونه‌ای که توان پیش‌بینی رفتار کاخ سفید و اتخاذ تصمیم‌های مؤثر از آنان سلب شود.
در رابطه با رژیم اسلامی ایران نیز همین الگو دیده می‌شود. اظهارنظرهای متناقض ترامپ درباره رژیم اسلامی، نظام مذهبی حاکم بر ایران را دچار نوعی استیصال سیاسی کرده است؛ تا آنجا که واکنش‌های مقامات جمهوری اسلامی، بیشتر رنگی از اضطراب و تدافعی بودن دارد تا برخوردی راهبردی و قاطع.

taj.jpgایران وایر - وب‌سایت «دیده‌بان ایران» در خبری مدعی شده است که «مهدی تاج»، رییس و «هدایت ممبینی» دبیرکل فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی، طی هفته‌های گذشته برای دریافت ویزای آمریکا اقدام کرده بودند، اما هنوز سفارت آمریکا به آن‌ها پاسخی نداده است.

دیده‌بان در خبری که آن را «اختصاصی» دانسته، نوشته است: «رییس و دبیرکل فدراسیون فوتبال، تلاش خود را برای دریافت ویزای آمریکا از از سفارت آمریکا در ارمنستان از مدتی پیش آغاز کرده بودند اما اقداماتشان به دو دلیل ممنوعیت مجدد ورود برخی از ایرانیان به خاک آمریکا و همین طور وقوع جنگ میان ایران و اسرائیل متوقف شد.»

این وب‌سایت با مبهم دانستن چرایی درخواست این دو مقام مدیریتی فوتبال ایران برای دریافت ویزای این ایالات متحده نوشته است که احتمال دارد تلاش مهدی تاج و هدایت ممبینی برای گرفتن ویزای آمریکا، مرتبط با برگزاری مراسم قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶ باشد.

مهدی تاج یکی از فرماندهان اسبق سپاه پاسداران است که به صورت خود به خود و طبق دستورالعمل جدید «دونالد ترامپ» در فهرست افراد ممنوع‌الورود به خاک آمریکا قرار می‌گیرد.

زمان و مکان دقیق برگزاری مراسم قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶ هنوز از سوی فیفا اعلام نشده است. فیفا صرفا فعلا اعلام کرده که این مراسم در «دسامبر ۲۰۲۵» و «در یکی از شهرهای آمریکا» برگزار خواهد شد.

mussad.jpgایندیپندنت فارسی - سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد) اعلام کرد که سه نفر از بالاترین مقام‌های جمهوری اسلامی ایران‌ــ از جمله سرلشکر محمد پاکپور، فرمانده تازه منصوب‌شده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌ــ حساب کاربری فارسی زبان این سازمان در شبکه اجتماعی ایکس را زیر نظر داشته‌اند.

موساد در پستی به زبان فارسی که مخاطب آن ایرانیان ساکن داخل این کشور بودند، نوشت: «آقایان محترم پاکپور، موسوی و عراقچی از جمله وفادارترین بینندگان ما هستند».

به گزارش اورشلیم پست، در ادامه این پیام آمده است که این سه نفر با استفاده از «تلفن‌های دوم» صفحه موساد را دنبال و دو نفر از آن‌ها از اتصالات اینترنتی خصوصی استفاده می‌کنند.

موساد در ادامه، با لحنی تمسخرآمیز درباره این افراد نوشته که «به نشانه قدردانی» تصمیم گرفته است متقابلا حساب‌های آن‌ها را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کند. سرویس اطلاعاتی اسرائیل سپس به ایرانیان عادی هشدار داد: «شما می‌توانید به تماشای محتوای ما ادامه دهید، اما برای امنیت خود، لطفا از دنبال کردن صفحه یا واکنش به پست‌های ما خودداری کنید.»

tweet88.jpgاین سازمان قول داده است که «به ارائه اطلاعات مهم» به مخاطبان فارسی‌زبان رو‌به‌رشد خود ادامه دهد.

سرلشکر محمد پاکپور روز سیزدهم ژوئن پس از کشته شدن حسین سلامی در حمله اسرائیل، به فرماندهی کل سپاه پاسداران ارتقا یافت. سرلشکر عبدالرحیم موسوی هم در همان روز به‌عنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی منصوب شد و جای خالی دیگری را که در حمله اسرائیل ایجاد شده بود، پر کرد. عباس عراقچی هم که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی است و در طول جنگ، رهبری دیپلماسی تهران بر عهده داشته است.

هر سه نفر بر انتقام گرفتن از اسرائیل تاکید کرده‌اند، اما افشاگری موساد نشان می‌دهد که آن‌ها پیام‌ها در شبکه‌های اجتماعی مرتبط با دولت اسرائیل را ردیابی می‌کنند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

موساد ادعا می‌کند پیام‌های پیشین این سازمان به زبان فارسی در تلاش برای اطلاع‌رسانی و ارتباط گرفتن با ایرانیان داخل کشور بوده است و قصد دارد به آن‌ها نکاتی از جمله استفاده از فیلترشکن‌ها آموزش دهد؛ ادعایی که بر راهبرد اسرائیل برای جدا دانستن مردم ایران از حاکمان آن تاکید دارد.

شهنام شب‌پره، نوازنده و برادر شهبال و شهرام شب‌پره، پس از طی یک دوره بیماری سخت، در هیوستن تگزاس درگذشت.

شهبال شب‌پره در اینستاگرام نوشت:

Untitled-1.jpg

sarafi.jpgبا تلاش حکومت برای محدودسازی خروج سرمایه‌، فعالیت چند صرافی در ایران دچار اختلال فنی شد

ایران اینترنشنال - بر اساس اطلاعات رسیده به ایران‌اینترنشنال، چند صرافی در ایران از صبح دوشنبه دچار اختلال فنی شده‌اند. در روزهای گذشته و پس از حمله سایبری به بانک‌های سپه و پاسارگاد، حجم قابل توجهی از سرمایه‌ به‌دلیل بی‌اعتمادی عمومی به نظام بانکی، از طریق صرافی‌ها به خارج انتقال داده شده است.

منابع مطلع، دوشنبه ۹ تیر به ایران‌اینترنشنال گفتند اختلال در صرافی‌ها در پی تلاش‌های حکومت برای محدود کردن توانایی مردم در خارج کردن سرمایه‌هایشان رخ داده است.

سقوط بازار سهام ایران در چهارمین روز بازگشایی پس از برقراری آتش‌بس میان جمهوری اسلامی و اسرائیل ادامه یافت. هم‌زمان، قیمت دلار و سکه طلا نیز در بازار آزاد افزایش یافت.

بازارهای آزاد ارز و طلا که در جریان جنگ ۱۲ روزه فعالیتی نداشتند، پس از پایان درگیری‌ها به روند افزایشی خود بازگشتند.

ظهر سه‌شنبه ۱۰ تیر، قیمت دلار آمریکا در بازار آزاد ایران با حدود ۱۲ درصد افزایش نسبت به روز پس از اعلام آتش‌بس، به ۹۲ هزار و ۷۰۰ تومان رسید. این در حالی است که شنبه هفتم تیر نرخ دلار ۸۲ هزار و ۸۰۰ تومان بود.

پوند و یورو نیز ۱۰ تیر با افزایش حدود ۲.۵ درصدی نسبت به روز گذشته معامله شدند.

قیمت سکه طرح جدید هم با جهشی نزدیک به ۱۱ درصد نسبت به روز پس از آتش‌بس، به ۸۵ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان رسید.

kayhan.jpg- به‌دلیل ملاحظات امنیتی، نام جانشین فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا اعلام نمی‌شود

- روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده خامنه‌ای منتشر می‌شود، نوشت: «اگر مسایل ویژه امنیتی اجازه می‌داد فرد دوم جایگزین فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا که به‌جای علی شادمانی اداره این قرارگاه را عهده‌دار شده است، اعلام می‌شد.»

- اسرائیل پس از کشتن غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا، علی شادمانی، جانشین او را هم در حملات خود از پای درآورد

کیهان نوشت: دشمن می‌خواست فرماندهان و نیروهای ارشد ما که رده‌های مختلف در تصمیم سازی و تصمیم‌گیری نظامی و امنیتی کشور هستند را به شهادت برساند و کسی نتواند جایگزین آنها شود. آیا دشمن در این هدف خود موفق شد؟

شاهد بودیم که در کمتر از ۱۲ ساعت با تدبیر فرماندهی معظم کل قوا این ستون مستحکم انقلاب و نظام اسلامی همه فرماندهان ارشد نظامی جایگزین‌، تعیین و معرفی شدند و اگر مسایل ویژه امنیتی اجازه می‌داد فرد دوم جایگزین فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) که به‌جای شهید عزیز سپهبد شادمانی اداره این قرارگاه را عهده‌دار شده است‌، نیز اعلام می‌شد.

در حوزه دانشمندان هسته‌ای نیز هر چند ثلمه بزرگی بر پیکره نظام وارد شده است اما به قول شهید بزرگوار دکتر فریدون عباسی در این حوزه بیش از هزار دانشمند و کارشناس برجسته تربیت شده‌اند که با پر کشیدن تعدادی از آنها هیچ خلائی در فناوری و صنعت هسته‌ای ما اتفاق نخواهد افتاد.

در بحث پدافند اگرچه ما لطمه‌های زیادی دیدیم و نیازمند جبران و بازسازی آن هستیم‌، اما توانمندی ایران در لایه پدافند زیرزمینی و سیار توانسته است تا حدود زیادی خسارت ما در این بخش را پوشش دهد و نقیصه‌ها را برطرف کند و اقدامات روزهای اخیر برای جایگزینی پدافندهای آسیب دیده قطعا دشمن را در صورت خطای محاسباتی دوم پشیمان خواهد کرد.

با قاطعیت می‌توان گفت؛ دشمن بر اساس اطلاعات چند ساله خود‌، محاسبات راهبردی چند ماهه و اقدامات راهبردی که در این ۱۲ روز حمله به کشور عزیزمان انجام داد، به آنچه که می‌خواست‌، مطلقاً نرسید. نه با زدن فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای توانست خلاء مدیریتی و تصمیم‌گیری کشور را مختل کند و نه برخلاف ادعای کذب رئیس‌جمهور متوّهم آمریکا‌، مراکز هسته‌ای ما از بین رفت.

:::

ایران وایر - «نوید محمدزاده»، بازیگر سینما و تئاتر با انتشار ویدیویی در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد که پدر «فرشته حسینی»، همسرش، در جریان موج بازداشت مهاجران افغان در ایران دستگیر شده است.

او در این ویدیو توضیح می‌دهد که پدر همسرش بیش از ۳۰ سال است به‌طور قانونی در ایران اقامت دارد و دارای کارت آمایش است، اما با این حال بازداشت شده.

:::

یورونیوز - به گفته این بازیگر سرشناس سینمای ایران، بازداشت پدر همسر او صبح ۱۱ تیرماه بدون هیچ توضیحی رخ داده است.

بازداشت پدر همسر نوید محمدزاده تنها یکی از موارد برخورد با مهاجران افغان ساکن ایران است که طی سال‌های اخیر ابعاد گسترده‌تری یافته؛ چنانچه در این مورد خاص حتی دامنگیر فردی شده که کارت‌ آمایش داشته و ۳۰ سال به طور قانونی در خاک ایران زندگی کرده است.

واکنش فرشته حسینی به جو ضد افغان پس از حمله اسرائیل به ایران

فرشته حسینی، بازیگر ایرانی-افغان پس از حمله اسرائیل به ایران و فضای ضد افغان شکل‌گرفته علیه مهاجران، در اینستاگرامش نوشت :«خشم و نفرت‌مان را نثار آدم‌های بی‌گناهِ بی‌تقصیر نکنیم. حق هیچ مردمی نیست که در ظلم و ستم و تاریکی زندگی کنند. برای مردم عزیز ایران و مردم مظلوم افغانستان.»

او از مردم خواست تا از خشونت و نفرت‌پراکنی نسبت به افغان‌های ساکن ایران دست بردارند.

shamkhani.jpgشمخانی، آذر ۹۶: هیچ مقامی از جمهوری اسلامی در معرض تهدید نیست

علی شمخانی، مشاور علی خامنه‌ای و دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، سال ۱۳۹۶ با قاطعیت از «پایان دوران ترور و توانمندی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی» سخن می‌گفت.

در جریان حمله ۱۲ روزه اسرائیل به مواضع و مقام‌های حکومتی، او خود از جمله چهره‌های عالی‌رتبه جمهوری اسلامی بود که گفته می‌شود از عملیات برای کشتنش جان سالم به در برد.

:::

:::

irib.jpgکارشناس صداوسیما: آمریکا دوباره بی‌-۲ وارد آسمان ایران کند با شگفتی روبه‌رو خواهد شد

فرمایشات حکیمانه سید مرتضی علوی؛ مدیر روابط عمومی یک شرکت بیمه‌ای در صدا و سیما

ویدیوی منتشرشده در رسانه‌ها نشان می‌دهد مرتضی علوی، از کارشناسان صداوسیما می‌گوید: «اگر آمریکا دوباره بی‌-۲ وارد آسمان ایران کند با یک شگفتانه روبه‌رو خواهد شد که دیگر نتواند سر بلند کند.»

او افزود: ما با یک پدافند معمولی چهار اف-۳۵ را ساقط کردیم و موجب سقوط میلیارد دلاری لاکهید مارتین شدیم.

:::

araqchibanner.jpg

سحام نیوز - آقای خامنه ای بارها با کلماتی توهین آمیز مثل دلقک و شارلاتان ترامپ را خطاب قرار داده بود

دونالد ترامپ تاکنون واژه‌ای توهین‌آمیز علیه آیت الله خامنه‌ای استفاده نکرده است. برای اولین‌بار حالت چهره او را تقلید کرد و گفت نگذاشته او به شکلی زشت و خفت‌بار بمیرد.

عباس عراقچی از رئیس جمهور آمریکا خواست که لحن توهین‌آمیز نسبت به رهبر جمهوری اسلامی را کنار بگذارد.

araqchi.jpg
اما قبل از این علی خامنه‌ای بارها و بارها با کلماتی توهین‌آمیز، ترامپ را خطاب قرار داده بود: «عقب‌مانده»، «سبک مغز»، «شارلاتان و بی‌چاک‌دهن»، «یاوه‌گو»، «دلقک»، «خبیث» و حتی گفته بود «مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ»

:::

مهدی مطهرنیا: ۱۲ روزی که گذشت، محصول آن چیزی بود که در حوزه‌ی نظم آینده‌ی جهانی شکل گرفت

عبدی مدیا

نظم نوین جهانی، مستقر بر آن چیزی‌ست که من آن را هلال طلایی (هارتلند ریملند بزرگ) نامیده‌ام

ایالات متحده آمریکا بر اساس ادراک وسیعی که در دو سده اخیر از آئین قدرت کسب کرده، هنوز گهواره‌ی آئین قدرت است

آئین قدرت، مجموعه‌ی قواعد و مکانیزم‌هایی‌ست که - در دوره‌های زمانی گوناگون - به دنبال ایجاد تعادل در قدرت، معطوف به نظم بین‌المللی و امنیت جهانی‌ست

:::

فایل کامل گفتگوی عبدی مدیا با مهدی مطهرنیا:

:::

از کانال اسرائیل به فارسی

:::

rapper.jpgعضو کمیسیون امنیت ملی مجلس،‌ در شبکه ایکس پیامی در حمایت از باب ویلن،‌ خواننده بریتانیایی که در کنسرت خود فریاد «مرگ بر ارتش اسرائیل»‌سر داد، نوشت او «برادر رپی ماست.»

منوتو - مجتبی زارعی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با انتشار پستی در شبکه اجتماعی اکس، به تمجید از رفتار باب وایلن، خواننده گروه رپ-پانک در یک فستیوال موسیقی در بریتانیا در پرداخته است.

زارعی، وایلن را «برادر رپی ما» توصیف کرده و نوشته است: « اصلا گیریم حزب اللهی ها و حماسی ها و انصار و ایرانی ها نباشند ؛ رپ ها به جنگ با شما آدمخواران اسراییلی خواهند آمد» اعضای گروه بریتانیایی رپ-پانک باب وایلن پس از آن‌که در فستیوال موسیقی گلاستونبری در بریتانیا جمعیتی را به سر دادن شعار «مرگ بر ارتش اسرائیل» هدایت کردند، ویزاهای‌شان توسط ایالات متحده لغو شد و اکنون تحت تحقیقات پلیس محلی قرار گرفته‌اند.

قرار بود این گروه از اواخر اکتبر تور موسیقی خود در آمریکا را آغاز کنند. معاون وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که وزارت خارجه «در پی سخنان نفرت‌پراکنانه این گروه در فستیوال گلاستونبری از جمله هدایت جمعیت به سر دادن شعارهای مرگ‌خواهانه ویزاهای اعضای گروه را لغو کرده است.»

manoto.jpg

Monthly Archives

Pages

  • about
Powered by Movable Type 6.3.11

About this Archive

This page is an archive of entries from July 2025 listed from newest to oldest.

June 2025 is the previous archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.