گفتوگو با فاطمه هاشمی درباره دولت، مجلس، حزب و ماجرای درگذشت آیتالله:
فاطمه هاشمی گفت: مطمئنم پدر وصیتنامه دیگری داشتند. سالی که میخواستیم به عراق برویم وصیتنامه نوشتند. یکبار هم دو، سه سال قبل از فوتشان دیدم که پدر و مادر در مورد این موضوع حرف میزنند که من خندیدم و به شوخی گفتم سهم من را بیشتر از بقیه بنویسید. به هر حال این وصیتنامهای که ما دیدیم سال 79 نوشته شده بود.
اعتمادآنلاین | آخرینبار یازدهم دی ماه 97 بود که فاطمه هاشمی در جریان گفتوگویی، قاطعانه از «غیرطبیعی بودن مرگ پدر» سخن به میان آورد ولی از آن زمان تا امروز، هیچ تغییری در پرونده درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی حاصل نشده است.
مشروح گفتوگو با فاطمه هاشمی را در زیر بخوانید:
صحبتهای آقای خویینیها هم حرف جدیدی نداشت و درست هم نبود
اخیرا خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی نشستی با فعالان سیاسی به ویژه اعضای حزب «اتحاد ملت ایران» برگزار کردهاند. غلامحسین کرباسچی در مصاحبهای با «اعتماد» تعبیر نشستی برای عذرخواهی را در مورد این نشست استفاده کرد که حواشی قابلتوجهی به همراه داشت. روایت شما از این جلسه چیست؟
اصلا چنین جلسهای نبوده است. بعد از سال نو خیلیها، خانمها و آقایان یا گروههای مختلف، برخی نمایندگان مجلس یا سایر مسوولان به دیدار مادر (خانم عفت مرعشی) میآمدند که تا الان هم ادامه دارد. برخی از دوستان اصلاحطلب هم بعد از عید نوروز برنامهای برای این دید و بازدید داشتند اما میخواستند هم مادر و هم ما خواهر و برادرها را ببیند اما فرصتی دست نمیداد و هر بار یکی از ما نمیتوانستیم در زمان مقرر حاضر شویم.
درنهایت در ماه رمضان به دیدن مادر آمدند و ما هم از آنها خواهش کردیم تا برای افطار بمانند.به هر حال طبق روال معمول، وقتی فعالان سیاسی دور هم جمع میشوند، صحبتهای سیاسی از گذشته و حال و آینده مطرح میشود اما این دیدار به هیچوجه برای عذرخواهی ترتیب داده نشده بود.
آنطور که شنیده شده در این نشست صحبتهایی در مورد مصاحبه انتقادی آقای موسویخویینیها درباره مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی به میان آمده و برای همین برخی اصلاحطلبان نسبت به انتشار این مصاحبه واکنش نشان دادهاند.
بحثهای سیاسی ما کاملا در قالب بحثهای سیاسی دوستانه بود. بحث شخصی و فردی نبود بلکه بحث بر سر این بود که کشور نیاز به انسجام و اتحاد دارد، خصوصا در این برهه که اینقدر بهدلیل مشکلات بینالمللی تحت فشار هستیم. اینکه در داخل هم اختلاف وجود داشته باشد، برونداد و نتیجه مطلوبی ندارد و در راستای منافع ملی نیست.
اگر قرار بر موشکافی برخی موضوعات باشد، قطعا حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. طبیعتا هر حرفی هم پاسخی به همراه خواهد داشت. اساسا چه لزومی دارد که اینقدر به گذشته بازگردیم؟ به هر روی اگر برخی از سیاسیون هم حرفی از گذشته مطرح کنند ما هم جواب خواهیم داد و سکوت نمیکنیم.
آیا بعد از این مصاحبه میان خانواده شما با طیفی از اصلاحطلبان کدورتی پیش نیامده بود؟
کدورتی نبود. این حرفها هم به الان بازنمیگردد بلکه از دوم خرداد که اصلاحطلبان فعال شدند و آقای خاتمی روی کار آمدند، برخی تندرویها هم شروع شد. صحبتهای آقای خویینیها هم حرف جدیدی نداشت و درست هم نبود.
به هر حال مجموعه اصلاحطلبان از جمله آقای خویینیها از این مصاحبه ضرر کردند، چون مطالب تازهای درباره ایشان و عملکردشان در گذشته مطرح شد و این سوال هم پیش میآید که شما بگویید در گذشته مثلا در اول انقلاب چه کردهاید؟به بحث خودمان برگردم؛ مهمانی ما کاملا دوستانه بود و نمیدانم چرا از این مهمانی دوستانه تلقی جلسهای برای «عذرخواهی» پیش آمده است. من تعجب میکنم که از واژه عذرخواهی استفاده کردند.
بحثهایی صورت گرفت که بعضی مواقع موضع اصلاحطلبان نسبت به آقای هاشمی اشتباه بوده است و بعضی از آنها هم این موضوع را قبول داشتند اما عذرخواهی مطرح نبود، ضمن اینکه نباید فراموش کرد که امروز زمان مناسبی برای بازخوانی اختلافات نیست. معتقدم در این فضای ملتهب نیازی نیست این صحبتها مطرح شود. ممکن است در زمان مناسب یا در محیط دانشگاهی در قالب بحث و مناظره و... اینگونه مباحث مطرح شود اما امروز واقعا زمان مناسبی برای طرح این مباحث نیست.
بعد از اتفاقی که برای آقای نجفی رخ داد، برخی اظهارات باعث شد که رگههای اختلاف دیدگاه در میان کارگزاران با برخی طیفهای اصلاحطلب پررنگتر شده و بیشتر دیده شود.
در مورد اتفاقی که برای آقای نجفی رخ داد باید بگویم که اتفاق بدی که در کشور ما رخ میدهد، کشاندن مسائل شخصی به جامعه است. به هر حال هر کس در زندگی مسائل شخصی خود را دارد و نباید به هر مسالهای که در کشور ایجاد میشود، با عینک سیاسی نگاه شود، چراکه این اقدام درنهایت منجر به تشدید اختلافات خواهد شد. من در جریان قضیه آقای نجفی و شهرداری او نبودم و اطلاعاتی هم در این زمینه ندارم و تنها شنیدههایی دارم که خیلی از آنها ضدونقیض است، پس نمیتوانم تحلیلی هم ارایه دهم.
هیچ ارتباطی میان صحبتهای اعضای کارگزاران با خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی وجود ندارد
شما بر حفظ بیش از پیش اتحاد و انسجام باتوجه به شرایط فعلی تاکید دارید. به نظر شما طرح بعضی مباحث مناقشهبرانگیز بهخصوص از جانب اشخاصی که به بیت آیتالله هاشمی نزدیک هستند باعث مخدوش شدن این اتحاد نشد؟
اولا هیچ ارتباطی میان صحبتهای اعضای کارگزاران با خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی وجود ندارد. ثانیا آنها شخصیتهای حقوقی مستقل دارند. ایشان فعالان سیاسی و عضو حزب هستند. حتی اگر فرزندان آقای هاشمی هم حرفهایی بزنند، بازهم نمیتوان ایشان را به شخص آقای هاشمی و بیت ایشان منتسب کرد.
حالا که بحث احزاب پیش آمد بد نیست سراغ فعالیتهای حزبی شما برویم. به نظر میرسد که یکجور تقسیم کار سیاسی-خانوادگی میان شما و خواهر برادرهایتان صورت گرفته، بهطوری که شما عضو اعتدال و توسعه هستید و فائزه هاشمی به عضویت کارگزاران درآمده. چقدر آیتالله هاشمی در این انتخابها تاثیرگذار بوده است؟
این انتخابها کاملا شخصی بوده و نمیتوان آن را تقسیم کار خانوادگی توصیف کرد. ابتدا توضیح دهم آن زمان که کارگزاران شکل گرفت اساسا اصلاحطلبان نبودند. اصلاحطلبی از تفکر آقای هاشمی سر بیرون آورد و با کارگزاران سازندگی ادامه یافت. زمانی که ایشان برای سازندگی آمدند، یک اصولگرای اصلاحطلب عملگرا توصیف میشدند.
آقای هاشمی براساس آموختههای دینی، معتقد بود که یک جا نباید ماند و به «تغییر» نیاز است. اگر دولت آقای هاشمی را بررسی کنیم، متوجه میشویم که در قیاس با دولت پیش از خود، تغییرات بسیار زیادی در کشور ایجاد کرد. تفکر آقای هاشمی تفکر سازندگی و توسعه پایدار بود و تفکر سازندگی هم نشأت گرفته از تمایل به اعتدال با پرهیز از افراط و تفریط و اصلاح امور است.
تازه بعد از دوم خرداد بود که برخی احزاب اصلاحطلب همچون مشارکت شکل گرفتند. در آن دوران هم تفکر کارگزاران سازندگی با تفکر اصلاحطلبان فرق داشت. آنها تکنوکرات بودند اما اصلاحطلبان آن زمان، چپهای اول انقلاب بودند. اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه کنید، اغلب چپهای تند اول انقلاب بودند. یک روز مخالف امریکا بودند و از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و یک روز صحبت از مذاکره با امریکا را به میان آوردند.
با این حال دلیل اینکه من به حزب اعتدال و توسعه، گرایش پیدا کردم، به خاطر این بود که بهدنبال تفکر پدرم بودم. ایشان معتقد بود کشور با اعتدال جلو خواهد رفت و توسعه زمانی اتفاق میافتد که اعتدال در تفکر وجود داشته باشد. البته توجه کنید که اعتدال به معنای این نیست که موقع تشکیل دولت نیمی از جناح راست و نیم دیگر را از جناح چپ انتخاب کنیم.چیزی که مهم است تفکر اعتدالی است و افراد باید به اعتدال اعتقاد داشته باشند.
من فکر کردم که با حزب اعتدال و توسعه میتوانم در همین راستا حرکت کنم. هر کدام از ما (فرزندان آیتالله هاشمی) خودمان انتخاب کردیم، اما به هر حال من در هر زمینهای با پدر مشورت میکردم. اخلاق پدر هم اینگونه بود که چیزی را تحمیل نمیکردند. مشورت میدادند ولی درنهایت انتخاب را به خودمان واگذار میکردند.این نکته را اضافه کنم که خواهر و برادرها هم بالاخره با یکدیگر فرق دارند.
قرار نیست همه همعقیده باشیم. منبع مشورت یکی بود اما این بدین معنا نیست که همه به مشورتها توجه میکردند. مهدی و یاسر که از ما کوچکتر بودند و من و محسن و فائزه که با هم مدرسه میرفتیم هر کداممان یکجور بودیم. الان هم همینطور است.
اینطور هم نیست که دولت متاثر از حزب اعتدال و توسعه باشد
شما از تفکر اعتدالی صحبت کردید. امروز در دولتی که موسوم به اعتدال است، تعدادی از اعضا و نزدیکان حزب اعتدال و توسعه حضور دارند. آیا جانمایه تفکر اعتدالی در این دولت قابل مشاهده است؟
به نظر من دولت با افراد مختلف کار میکند و اتفاقا یکی از ایرادهایی که من به این دولت میگیرم، همین است که همه کسانی که با دولت کار میکنند، تفکر اعتدالی ندارند. اینطور هم نیست که دولت متاثر از حزب اعتدال و توسعه باشد. مگر چند نفر از این حزب در دولت حضور دارند؟
همین تعدادی که هستند، تاثیرگذاری بالایی دارند. حضور آقایان نوبخت و واعظی در دولت حضور پررنگی است.
نمیتوان گفت که این دولت، دولت حزب اعتدال و توسعه است. وزارت کشور را درنظر بگیرید. این وزارتخانه سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران را تعیین و اجرا میکند. آیا آقای رحمانیفضلی عضو اعتدال و توسعه است؟ این در حالی است که تمام بار سیاسی کشور بر دوش این وزارتخانه است.آقای نوبخت در سازمان برنامه و بودجه حضور دارند اما کارکرد این سازمان مشخص است. آقای واعظی که مدتی در وزارت ارتباطات بود نقش سیاسی ندارد و حالا هم که رییس دفتر رییسجمهوری است. وزارت خارجه هم که در دست آقای ظریف است. وزارتخانههای مهم به دست اعضای اعتدال و توسعه مدیریت نمیشوند. میخواهم بگویم که نباید اینگونه نگاه کرد که دولت، دولت اعتدال و توسعه است اما نگاه شخص آقای روحانی از موضع اعتدال است.اگر صحبتهای آقای روحانی را از گذشته تا به امروز مرور کنیم، متوجه میشویم که از آغاز رویکرد اعتدالی نداشته بلکه کمکم این تغییر در ایشان به وجود آمده. به مرور خیلیها، حتی اصولگرایان متوجه شدند و فهمیدند که راه برونرفت کشور از مشکلات اعتدال است. اکثریت فهمیدهاند که مشی اعتدالی آیتالله هاشمیرفسنجانی، مشی درستی بوده اما متاسفانه تندروهای هر دو جناح به این مشی اعتدالی ضربه زدهاند و میزنند.
البته امروز در مشی اعتدالی آیتالله هاشمی تردیدهایی ایجاد شده، بهخصوص بعد از مصاحبه آقای خویینیها.
بخشی از صحبتهای ایشان صحت نداشت. همیشه اعتدالیون از اقدامات ایشان ناراحت بودند. اولین اقدام تندروانه ایشان سازماندهی تسخیر سفارت امریکا بود یا مسائلی که در مکه رخ داد یا موضوعات قضایی دهه شصت... اگر از ابتدای انقلاب بررسی کنید، متوجه میشوید که تندرویها از سوی چه کسانی صورت گرفته است...
به هر حال همانطور که چپهای اول انقلاب دچار تغییر و تحول شدهاند و آیتالله هاشمیرفسنجانی هم نسبت به گذشته تغییرات محسوسی داشته. هاشمی دهه 90 با هاشمی اوایل انقلاب یکی است؟
مبانی اندیشه آیتالله هاشمیرفسنجانی از پیش از انقلاب تا پایان عمر همین بود. تفکر ایشان سازندگی و اعتدالی بود. یکی از دوستان پدر تعریف میکرد زمانی که زندان بودیم به ما اعلام کردند که حکمتان اعدام است. همه ناراحت، در گوشهای نشسته بودیم اما آقای هاشمی یک نقشه ایران را جلوی خود گذاشته و نگاه میکرد. به شوخی به ایشان گفته بودند که حکم ما اعدام درآمده اما تو نقشه ایران را نگاه میکنی؟ آقای هاشمی میگوید من نگاه میکنم که کجاها میتوان سدهای خوبی ساخت. یعنی قبل از انقلاب ایشان به فکر توسعه بوده است.
در بحث اعتقاد آقای هاشمی به توسعه و سازندگی شکی نیست اما به لحاظ مشی سیاسی آیا آقای هاشمی دهه 70 با دهه 90 تفاوت ندارد؟
نه، هیچ تفاوتی ندارد، تفاوتش در این است که آقای هاشمی حرفهایی را که در جلسات خصوصی بیان میکرد در یک تریبون عمومی گفت.
بعد از 88 چطور؟
به هر حال شرایط زمانی هر پدیدهای را هم باید مدنظر داشته باشید؛ زمان دفاع مقدس، زمان سازندگی و زمان بازسازی کشور اولویتهای کار ایشان بود و باید بپذیریم که به تدریج شرایط برای کشور سختتر و سختتر شد. آقای هاشمی تا آن زمان حرفهای خود را به جامعه نمیزد. به هر حال ما کنار آقای هاشمی زندگی میکردیم. ایشان میگفت هر صحبت من اختلاف را بیشتر خواهد کرد، بنابراین باید سعی کنم به سمت اصلاح بروم نه به سمت اختلاف و دعوا. آقای هاشمی خیلی از اختلافاتی را که وجود داشت بروز نمیداد.
یعنی شما از خطبه تیر ماه 88 جا نخوردید؟ تحولی احساس نکردید؟ میگویید که خود واقعی آقای هاشمی بعد از 88 بود؟
چون کاملا منطبق با دیدگاهها و اعتقادات ایشان بود. در اوج تخریبهای افراطیون اصلاحطلب آنها را فقط نصیحت میکردند. قبل از آن هم همینطور بودند منتها بیشتر حرفها را در جلسه خصوصی بیان میکردند. ا
گر به خطبه آقای هاشمی در سال 1388 -آخرین خطبهای که خواندند- توجه کنید، اولین مسالهای که ایشان بیان کرد، حفظ نظام بود. آقای هاشمی میگفت باید نظام را حفظ کنیم ولی به صورت همزمان باید برخی اقدامات را انجام دهیم تا مردم راضی باشند. آقای هاشمی همیشه به این موضوع اعتقاد داشت که ما باید مشروعیتمان را از مردم بگیریم وگرنه نمیتوان کاری برای کشور انجام داد. همیشه تاکید داشتند که جمهوری اسلامی دو پایه جمهوریت و اسلامیت دارد و هر کدام از آنها ضعیف شود، جمهوری اسلامی حرکت مناسبی نخواهد داشت.
روحانی حرفهایی را که لازم است به زبان میآورد
برای نمونه ایشان بحث زندانیان سیاسی را مطرح کردند...
قبلا هم در این مورد صحبت میکردند اما در جمعهای کوچکتر.
آیا در دوره ریاستجمهوریشان یا موقعی که رییس مجلس بودند هم بحث زندانیان سیاسی را مطرح کرده بودند؟
در آن دوران هم مطرح میکردند. آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوری با برخی سیاستهای وزارت اطلاعات اختلافنظرهای جدی داشتند، اما اگر منظورتان این است که چرا در سخنرانیهای قدیمیتر این سبک از سخنرانی را از خود نشان ندادند، دلیلی دارد.
امروز که صحبت از مسائلی از این دست زیاد است، آیا زندانی سیاسی نداریم؟ در آن روز مردم طلب میکردند. آن زمان مردم به همین دلیل به نماز جمعه رفتند، چون میخواستند که آقای هاشمی برایشان اینگونه سخنرانی کند. آن روز مشکل اساسی کشور را مطرح کردند. خطبههای نماز جمعه آقای هاشمی را ببینید که چندینبار در مورد «عدالت اجتماعی» صحبت کرده است. مساله اصلی کشور در آن زمان عدالت اجتماعی بود. عدالت اجتماعی فقط در اقتصاد که نیست، در فرهنگ و سیاست و... نیز باید جاری و ساری باشد.
بیشتر بحث بر سر همراهی با مردم است. شما میفرمایید که در زمانی مصلحتاندیشیهایی وجود داشت اما بعدا فضا طوری بود که میشد صریحتر حرف زد.
آن زمان همه چیز علنی شده بود. آقای هاشمی پیش از خطبههای سال 88 قصد داشت، بخش قابلتوجهی از مردم که دولت را قبول نداشتند با انقلاب زاویه پیدا نکنند وجلوی ریزش و شکاف آنها با نظام گرفته شود.
این مساله در حال حاضر در مورد آقای حسن روحانی هم مصداق دارد. در دوره اول ریاستجمهوری صریحتر با مردم سخن میگفت اما بعد از انتخابات 96 مصلحتسنجیها باعث شد که این ارتباط محدود و محدودتر شود، این موضوع را قبول دارید؟ در واقع روند طی شده توسط آقای روحانی بر عکس آیتالله هاشمی به نظر میرسد.
این روند تغییر پیدا نکرده بلکه کمتر شده است، ضمن اینکه چقدر میتوان حرفها را تکرار کرد؟ من یک روز به پدر گفتم که چرا شما دیگر به نماز جمعه نمیروید؟ -نه اینکه از ایشان درخواست نشد، بلکه چندینبار درخواست شد- آقای هاشمی گفت برای اینکه من این حرفها را زدهام. اگر این حرفها به اقدام عملی تبدیل شود من باز هم به نماز جمعه خواهم رفت اما نمیشود که من هر بار به نماز جمعه بروم و همین حرفهای تکراری را بگویم.م
عتقدم آقای روحانی هم خیلی وقتها، حرفهایی را که لازم است به زبان میآورد. شاید خیلی حرفها گفتنی نباشد و بتوان در همان جلسات خصوصی مشکلات را حل و فصل کرد. ما که نمیدانیم چه فشارهایی در پشت پرده روی دولت وجود دارد. چقدر اصرار داشتند که روحانی اعلام کند ما از برجام خارج میشویم اما ایشان قبول نکرد و هزینهاش را هم داد و میپردازد.
شما معتقد نیستید که چرخش سیاسی رخ داده است؟
نه. من چرخش سیاسی از سوی روحانی نمیبینم. امروز برای فعالیت او شرایط سختتر شده است. به نظر من او دیدگاههای گذشته خود را دارد و حتی پررنگتر هم شده است.
اما برخی این تغییر و تحولات آقای روحانی را به حساب گردش به راست میگذارند و معتقدند که این گردش تحتتاثیر اعتدال و توسعه است.
اینطور نیست. البته من خیلی در جلسات حزبی شرکت نمیکنم چون مشغلههایم زیاد شده است. ممکن است برخی حرفی زده و صحبتهایی هم کرده باشند.
اعتدال و توسعه معمولا کاندیدای حزبی مستقلی نداشته است. برخی معتقدند بعد از دولت حسن روحانی، این حزب اعتماد به نفس لازم را پیدا کرده که بتواند حضور پررنگتر و مستقلی داشته باشد. شما هم به این باور رسیدهاید؟
اینکه ما در اعتدال و توسعه همواره حامی کاندیداهای دیگران بودهایم، مشکلی است که من قبول دارم و میپذیرم. در حزب هم در مورد این موضوعات صحبت میشود؛ میتوانم بگویم که برخی افراد در حزب این اعتماد به نفس را پیدا کردهاند - به هر حال حزب محل تضارب آراست- بنابراین برخی این موضوع را مطرح میکنند که باید مستقل عمل کنیم یا اساسا رای روحانی رای به ماست اما اکثریت اعضا این تفکر را قبول ندارند و معتقدند که رای روحانی در سایه یک ائتلاف شکل گرفته است.
وقتی شما از حزب صحبت میکنید، به معنای حضور تفکرات مختلف است که به جمعبندی مشخصی میرسند، بنابراین میتوان گفت که برخی افراد در حزب چنین تفکری دارند اما اکثریت این را نمیپذیرند.
نظر آقای واعظی با نظر من فرق دارد
سال گذشته آقای واعظی در مورد ائتلاف اصلاحطلبان و روی کار آمدن حسن روحانی اظهارنظری کرد و گفت که هیچوقت با اصلاحطلبان ائتلاف نکردیم. این اظهارنظر حواشی مختلفی به دنبال داشت.
این نظر شخصی آقای واعظی بود و نظر من با ایشان متفاوت است.
این به نوعی فرار از پاسخگویی نیست؟ چطور میتوان گفت که عضو موثری از یک حزب که باید به تشکیلات و مواضع تشکیلاتی پایبند باشد، اظهارنظری شخصی مطرح کرده است؟
اصلا نباید اینطور تحلیل کرد. این اشتباه ماست. اگر نظر حزب را بیان میکرد، ماجرا فرق داشت اما این یک اظهارنظر شخصی بود. اشکال این است که ما در ایران کار حزبی چندانی انجام ندادهایم، بنابراین هر کس هر حرفی میزند به پای حزب گذاشته میشود. ما در طول تاریخ ایران دو حزب موفق داشتیم؛ حزب توده و حزب جمهوری اسلامی. این دو حزب به واقع تشکیلاتی برخورد میکردند.
الان کدام حزب تشکیلاتی رفتار میکند؟ نه فقط حزب ما بلکه همه احزاب اینگونه هستند. ما فکر میکنیم حزب باید زمانی که موسم انتخابات است، حضور به هم رساند. حزب باید برنامه داشته باشد که برای نمونه حزب جمهوری اسلامی اینگونه بود. با این حال یک مشکل بزرگ هم داشت که اتفاقا آقای هاشمی در کتاب خاطراتش به آن اشاره کرده است. آقای هاشمی روایت کرده که انحلال حزب به دلیل وجود دو تفکر در حزب بود؛ دو تفکری که از یکدیگر شدیدا فاصله گرفتند.
ایشان نوشتند که ما اول فکر میکردیم در حزب اگر همه تفکرات دور هم جمع شود، موفق خواهیم بود اما بعدا متوجه شدیم که نمیشود همه تفکرات دور هم جمع شوند. الان هم احزاب همین وضعیت را دارند. اگر در شورای مرکزی احزاب حضور پیدا کنید، متوجه میشوید که هر کدام یک تفکر دارند. اعتدال و توسعه هم همینطور است. کارگزاران سازندگی از این نظر وضعیت بهتری دارد.