ایران وایر - کمیته استیناف فدراسیون فوتبال، پس از ۴۰۸ روز رای نهایی «علیرضا بیرانوند» در تخلف از فسخ غیرقانونی قرارداد با باشگاه پرسپولیس و عقد قرارداد غیرقانونی با تراکتور را صادر کرد.
براساس این حکم، علیرضا بیرانوند دروازهبان تیم فوتبال، به ۴ ماه محرومیت از حضور در مسابقات فوتبال و پرداخت ۲۷ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان جریمه محکوم شد.
باشگاه پرسپولیس ۳۱خرداد۱۴۰۳ از علیرضا بیرانوند به دلیل فسخ یک طرفه قرارداد خود به کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال شکایت کرد، اما کمیته انضباطی، این دروازهبان را به ۴ ماه «محرومیت غیرالزامآور» یا «تعلیقی» محکوم کرد و در رای خود نوشت در صورت «تکرار این رفتار»، یعنی فسخ مجدد غیرقانونی قراردادش با یک باشگاه، این محرومیت اجرا خواهد شد.
باشگاه پرسپولیس پس از آن به کمیته استیناف شکایت برد. اردیبهشت ۱۴۰۴ اعضای کمیته استیناف اعلام کردند که رای نهایی پرونده بیرانوند صادر شده اما به دستور «مهدی تاج» این رای نباید اعلام شود.
در روزهای گذشته خبرگزاریهای ایران از جمله تسنیم از نامهنگاری اعضای کمیته استیناف با دبیرکل فدراسیون فوتبال و تاکید آنها بر الزام قانونی برای اعلام رای خبر داده بودند.
در هفتههای گذشته خبرگزاریهای ایسنا و مهر از تلاش رییس فدراسیون فوتبال برای تشکیل جلساتی با حضور مدیران عامل پرسپولیس و تراکتور برای مصالحه طرفین و رفع محرومیت بیرانوند خبر داده بودند.
ایندیپندنت فارسی - خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران نوشته است که به زودی قرار است علی لاریجانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شود. این انتصاب احتمالی پس از جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی و در میانه موجی از شعارهای ملیگرایانه دستگاههای تبلیغی حکومت، از جمله سوء استفاده از میراث ساسانیان، هخامنشی و به ویژه شاپور دوم ساسانی، مورد توجه قرار گرفته است.
در حالی که جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، برای بقای سیاسی خود، بر تحریک احساسات ملیگرایانه متمرکز شده است، مروری بر سخنان گذشته مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی نشان میدهد که بسیاری از این افراد، از جمله علی لاریجانی، مواضعی ضدملی، ضدتاریخی و تحقیرآمیز نسبت به ایران پیش از اسلام داشتهاند.
در یک سخنرانی در دانشگاه صنعتی شریف در اردیبهشت سال ۱۳۸۲، علی لاریجانی تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام را آشکارا به سخره میگیرد. او در آن سخنرانی ایران پیش از حمله اعراب را «بدویتر» و عقبافتادهتر از قبایل ساکن در شبهجزیره عرب میخواند.
او در بخشی از این سخنرانی میگوید: «(در امپراطوری ساسانی) جریان علمی در ایران وجود نداشت. اینکه بعضی از ایرانگراها در مورد حمله اعراب به ایران و نفوذ اسلام در ایران میگویند که ما در اینجا یک حکومتی داشتیم پر از علم و دانش، اسلام که آمد در اینها تخته شد و یا دروغهایی در مورد آتشسوزی کتابخانهها که واقعا سند تاریخی ندارد. ما در ایران یک مشت ملت بیسواد داشتیم که علاقه داشتند به بیسوادیشان.»
او ضمن نفی جایگاه علمی و فرهنگی ایرانیان پیش از اسلام، فرهنگ آن دوره را به «رقص و آواز و خنیاگری» تقلیل داده بود:
«ایران کاملا عقبافتاده بود مگر در یک رشته خاص مثل فنون نظامی، اسلحهسازی و موسیقی و رقص و ساختن آلات و ابزار تجمل و خوشگذرانی. توی این چیزها وضعشون خوب بود. اما از نظر تکنیک و دانش و فلسفه و حکمت و این چیزها خبری نبود.»
لاریجانی همچنین ادعا کرده بود که معماری، شعر، و هنر ایرانی تنها بعد از اسلام معنا پیدا کرده و ایرانِ قبل از اسلام نه تنها تمدنی قابل توجه نداشته، بلکه ایرانیها از فهم مفاهیم بنیادین علمی نیز بیبهره بودهاند.
این سخنان که با تحقیر تاریخ، زبان، فرهنگ و هویت ایران پیش از اسلام همراه بود، نشان میدهد که علیرغم بهرهبرداری تبلیغاتی امروز حکومت از نمادهای ایران باستان، نگاه واقعی مسئولان جمهوری اسلامی همچنان بر پایه حذف و تحقیر میراث ملی است.
بی بی سی - داریوش مصطفوی، یکی از چهرههای شناخته شده فوتبال ایران، پس از تحمل دورهای بیماری، روز جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴ در ۸۱ سالگی درگذشت.
آقای مصطفوی متولد شهریور ۱۳۲۱ در تهران بود و سابقه بازی در تیمهای استقلال، پرسپولیس، تهرانجوان و تیم ملی فوتبال ایران را در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ داشت.
او در دهه ۷۰ ریاست فدراسیون فوتبال را بر عهده داشت و تیم ملی ایران را برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه فرستاد.
داریوش مصطفوی در ۱۷ دی ۱۴۰۰ در یک مناظره تلویزیونی با احمد راستینه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس درباره خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس به او تاخت و گفت: «همه درد ما ورود سیاست به فوتبال است. ما ۶۰ سال است که غلط زندگی میکنیم، چون شما نماینده ما هستید. بجای دخالت در فوتبال، نان مردم را تهیه کنید.»:
داریوش مصطفوی، رییس پیشین فدراسیون فوتبال، در ۱۷ دی ۱۴۰۰ در یک مناظره تلویزیونی با احمد راستینه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس درباره خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس به او تاخت و گفت: «همه درد ما ورود سیاست به فوتبال است. ما ۶۰ سال است که غلط زندگی میکنیم، چون شما نماینده ما هستید. بجای... pic.twitter.com/9m7Qp7wLSh
-- ایران اینترنشنال ورزشی (@iranintlsport) August 1, 2025
او همچنین مدتی مدیرعامل تیم فوتبال پرسپولیس بود و سالها در عرصه مدیریت ورزشی فعالیت داشت.
در سال ۱۳۸۹ به دلیل شکایت از فدراسیون در مراجع قضایی، طبق مقررات فوتبال، برای همیشه از فعالیتهای رسمی در فوتبال محروم شد.
آقای مصطفوی بهعنوان یکی از چهرههای اثرگذار تاریخ فوتبال ایران شناخته میشود.
ایران اینترنشنال - کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل در گزارشی تحلیلی نوشت که با وجود آتشبس، تهران و تلآویو خود را برای دور بعدی رویارویی آماده میکنند. به گفته این رسانه، نبرد ممکن است زودتر از انتظار آغاز شود.
این رسانه با اشاره به انفجارهای مرموز اخیر در ایران و عدم بازگشت جمهوری اسلامی به مذاکرات، نوشت که تهران مشغول بازسازی سامانههای دفاعی و موشکی خود است و همزمان از احتمال «حمله پیشدستانه» سخن میگوید.
در مقابل، اسرائیل هشدار داده که در صورت ازسرگیری برنامه هستهای ایران، گزینه حمله دوباره روی میز خواهد بود.
واشینگتنپست پیشتر بهنقل از یک منبع اسرائیلی گزارش داده بود که اسرائیل معتقد است حتی در صورت پنهانکاری جمهوری اسلامی، این کشور حداقل یک تا دو سال با ساخت بمب اتم فاصله دارد.
بر اساس این گزارش، با این حال، احتمال پنهان ماندن برخی سانتریفیوژها یا ذخایر اورانیوم منتفی نیست.
جمهوری اسلامی در حال ارزیابی جنگ اخیر
زوی خایموویچ، فرمانده پیشین پدافند هوایی اسرائیل، به کانال ۱۲ گفت که نباید تصور کرد دور بعدی جنگ مانند قبلی خواهد بود و باید فرض را بر آغاز زودهنگام درگیری گذاشت.
او تاکید کرد که جمهوری اسلامی نیز در حال ارزیابی و درسآموزی از جنگ اخیر است.
به نوشته کانال ۱۲، اگر تهدید فوری یا فرصت استراتژیک پیش بیاید، اسرائیل ممکن است عملیاتی مشابه جنگ اخیر «طلوع شیران» را آغاز کند.
وزیر دفاع اسرائیل پس از آتشبس با جمهوری اسلامی، در سخنانی خواستار حفظ برتری هوایی و تدوین برنامهای برای جلوگیری از احیای برنامههای موشکی و هستهای جمهوری اسلامی شده است.
ایران اینترنشنال - با تایید حکم اعدام یکی از متهمان به قتل داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدیفر، خانواده او ضمن اعلام گذشت از حق قصاص (اعدام)، خواهان اجرای کامل مجازاتهای جایگزین شدند. آنها بارها از وجود ابهاماتی در این پرونده قتل خبر داده و گفتهاند احتمالا پای یک آمر در میان است.
نوبان فشندی، وکیل مادر محمدیفر، شنبه ۱۱ مرداد در گفتوگو با روزنامه اعتماد با اعلام این خبر گفت که تصمیم به گذشت، حاصل بررسی دقیق اوراق پرونده و تردیدهای جدی خانواده درباره انگیزههای واقعی این جنایت است؛ تردیدهایی که به گفته او، در جریان دادرسی نادیده گرفته شد و پاسخ روشنی نگرفت.
فشندی با اشاره به آنچه «غفلت از پیجویی ریشهها و علتهای ناپایدار ارتکاب جرم» خواند، گفت: «آنچه به عنوان تاریکترین و پرابهامترین بخش این پرونده باقی مانده، نادیده گرفتن پرسشهایی کلیدی درباره چرایی و چگونگی وقوع این جنایت است. اگر انگیزه سرقت بود، این حجم از خشونت با آن چه نسبتی دارد؟»
به گفته این وکیل، انگیزههای منتسب به متهمان هیچ تناسبی با شدت و سبعیت جنایت نداشته و همین امر، «ذهن هر ناظر بیطرفی را به سمت وجود احتمالی آمر یا آمران هدایت میکند».
او اضافه کرد: «مجازات مباشر، بدون شناخت مسبب، نه تنها ناقص، بلکه گاه گمراهکننده است.»
تناقض در اعترافات، نقاط مبهم در صحنه جرم
فشندی در ادامه با اشاره به وجود تناقضات متعدد در اقاریر و دفاعیات متهمان گفت: «هنوز نحوه ورود به خانه، استفاده از آلات قتاله، نحوه مشارکت یا معاونت در قتل و حتی آثار بهجامانده در صحنه جنایت بهطور کامل روشن نشده است. اینها ابهاماتی حیاتیاند که نادیده گرفته شدند.»
او همچنین درباره نوع پوشش داریوش مهرجویی در شب قتل گفت: «لباس او لباس بیرون بوده؛ لباسی که معمولا در خانه به تن نمیکرد. این نشان میدهد که یا اتفاقی بیرون از خانه افتاده یا در همان شب برنامهای غیرمعمول وجود داشته اما هیچ شواهدی درباره خروج آن شب از خانه ثبت نشده است.»
این وکیل در بخشی دیگر از گفتوگو با اعتماد به تهدید پیشین علیه محمدیفر اشاره کرد.
این نویسنده و همسر مهرجویی، چند روز پیش از قتل، در اینستاگرام از تهدید شدن از سوی مردی با چاقو پشت در ویلا خبر داده بود؛ تهدیدی که «با لهجه غیرایرانی انجام شده بود».
با این حال، فشندی گفت: «در فرآیند تحقیقات، این نکات نادیده گرفته شد یا به درستی پیگیری نشدند.»
بخشش برای روشن شدن حقیقت
فشندی در ادامه گفت که طی مراحل مختلف دادرسی، تمامی ایرادات شکلی و ماهوی بارها و بارها مطرح شدهاند اما مهمترین خلأ پرونده، نبود پاسخی روشن درباره انگیزه این جنایت است: «انگیزهای که بتواند چنین شدت و سبعیتی را توجیه کند، برای ما بههیچوجه محرز نشد.»
در ژانویه 2024 بسته پاداش و دستمزد ۵۶ میلیارد دلاری ایلان ماسک تایید شد!
ظرف 20 سال پس از تاسیس رسمی شرکت تسلا، ماسک این بسته پاداش را به پاس خدماتش به عنوان مدیر دریافت میکند برای توسعه یک شرکت فنی-مهندسی چند هزار نفری.
طبق آمار سازمان ملل متحد و تایید سازمان برنامه و بودجه وقت، خسارات جنگ ایران و عراق حدود 1100 میلیارد دلار برآورد شده، در حالیکه درآمد نفت ما در دوره قبل از انقلاب از 1290 تا سال 1357 حدود 74 میلیارد دلار، که نیم بیشتر آن بین سالهای 52 تا 57 بوده است (این را مقایسه کنید با 700 میلیارد دلار درآمد نفتی در زمان احمدی نژاد) یعنی خاندان پهلوی با این رقم ناچیز حدود 1026 میلیارد دلار ارزش افزوده مادی به نرخ آن روز برای ایران ایجاد کرده بودند!
آقای اشکوری!
به نظر شما برای مدیریت موفق نزدیک به معجزه یک کشور مفلوک و بدبخت چند میلیونی اسیر در چنگال روس و انگلیس با حداقل سرمایه مالی و انسانی که بتوان همه زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، خانوادگی هنر، ادبیات و ... را با بالاترین کیفیت و اعتبار جهانی ساخت چقدر باید به این دو مدیر لایق فقط حقوق میدادیم؟ پاداش پیشکش!
مدیرانی که نه مثل ایلان ماسک تشویق شدند، نه کسی برایشان هورا کشید، نه به عنوان نابغه یادی از آنان شد. در عوض بارها به جانشان سوء قصد، و با دروغ و نفرتپراکنی در صدد تخریب شخصیت آنان برآمدند و با آن وضعیت از هیئت مدیره کشور خلع و بیرون شدند.
برقراری چیزی که بیش از یک آتشبس لرزان در پی جنگ ۱۲ روزه و تحقیرآمیز با اسرائیل نیست، باعث آغاز یک گفتوگوی ملی درباره لزوم بازنگری اساسی در سیاستها و اولویتهای داخلی و خارجی کشور شده است.
در حالیکه نیروهای مختلف در سراسر همه طیف های سیاسی - چه در داخل کشور و چه در خارج - نگرانیهای مشابهی درباره مسائل کلیدی و نیازهای فوری ملت ایران را مطرح میکنند، متاسفانه آنها همچنان ناتوان از عبور از مرزهایی هستند که گذشته و گرایشهای ایدئولوژیک اکنون تا حد زیادی بیارتباطشان، برایشان ترسیم کرده است.
در حالیکه ایرانیان به آینده خود میاندیشند، روشن است که تنها از طریق گفتوگو، تعامل و همکاری میان گروههای مختلف سیاسی که به برداشتهای نسبتاً مشابهی از اولویتهای کنونی رسیدهاند، میتوان انتظار تغییر معناداری داشت.
حتی در درون ساختارهای حکومتی نیز در روزهای اخیر شاهد فراخوانی آشکار برای گفتوگو با صداهای «اپوزیسیون» بودهایم. از تاکید مسعود پزشکیان به عنوان رئیس دولت، بر ضرورت «صبوری، عقلانیت و انسجام ملی» در اصلاح حکمرانی، تا علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه پیشین و از نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی، که گفته ایران باید «روشهای منقضیشده» را کنار بگذارد تا وحدت ملی حفظ شود - که به نوعی اذعان به نارضایتی عمومی است. حتی أمثال محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز سخن از ضرورت انجام رفراندوم در باره برخی سیاستهای حکومت به میان میآورد!
نکته جالب اینجاست که این درخواستها از سوی افرادی چون پزشکیان و ولایتی - اگرچه محتاطانه بیان شدهاند - با ادبیاتی صریحتر از سوی چهرههایی چون میرحسین موسوی، نخستوزیر پیشین که ۱۴ سال است در حصر خانگی است، و مصطفی تاجزاده، معاون پیشین وزیر کشور و منتقد صریحاللهجه که اکنون در زندان به سر میبرد، مطرح میشوند.
ایندیپندنت فارسی - خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران از «تشکیل شورای دفاع» در پی تحول ساختاری در شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و احتمال جایگزینی علی لاریجانی به جای علیاکبر احمدیان به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی خبر داد.
بنا بر این گزارش تغییرات ساختاری در شورایعالی امنیت ملی نهایی شده است و قرار است شورایی جدید «با مأموریتهای راهبردی در حوزه سیاستهای دفاعی» که ساختار آن بهزودی نهایی خواهد شد، تشکیل شود.
فارس همچنین مدعی شده است که علی لاریجانی احتمالا در روزهای آینده به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی منصوب خواهد شد و علیاکبر احمدیان احتمالاً مسئولیت چند پرونده ویژه و راهبردی کشور را بر عهده خواهد گرفت.
پیشتر نورنیوز رسانه نزدیک به علی شمخانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی روز چهارشنبه از افزایش احتمال ایجاد تغییرات در برخی نهادهای عالی امنیتی کشور خبر داده بود.
یورونیوز - در پی تیراندازی مرگبار روز جمعه یکم اوت در یک میکدهای واقع در ایالت مونتانای آمریکا که منجر به کشته شدن چهار نفر شد، نیروهای پلیس اکنون مظنون اصلی این حادثه را یک سرباز سابق ارتش آمریکا شناسایی کرده و عملیات گستردهای برای جستجوی وی آغاز کردهاند.
در پی این حادثه، نیروهای امنیتی در جریان جستوجوی مظنون در منطقهای جنگلی و کوهستانی، رفت و آمد به یک منطقه واقع در چند مایلی محل حادثه را به حالت تعلیق درآوردند.
بر اساس اعلام اداره تحقیقات جنایی تحقیقاتی ایالت مونتانا، این تیراندازی صبح جمعه در حدود ساعت ۱۰:۳۰ در میکدهای به نام «اُوْل بار / میخانه بوف» در شهر آنانکُندا رخ داد.
مظنون که به عنوان یک کهنهسرباز ۴۵ ساله به نام «مایکل براون» شناسایی شده، طبق سوابق عمومی و گفته صاحب این میکده، در خانهای در کنار محل تیراندازی زندگی میکرده است.
به گفته صاحب این میخانه، یک کارمند و سه مشتری در این حادثه کشته شدند. گفته میشود که این چهار نفر تنها افرادی بودند که در زمان تیراندازی در محل حضور داشتند و هیچکدام از این افراد اختلاف یا مشکل شناختهشدهای با فرد مظنون نداشته است.
خانهی فرد مظنون توسط تیم ویژهی پلیس پاکسازی شد و به گفتهی مقامات، آخرین بار او در منطقه جنگلی استامپتاون، درست در غرب آنانکُندا دیده شده است. نیروهای پلیس محلی و ایالتی بهسرعت به محل اعزام شدند و با محاصره کامل منطقه، اجازه ورود یا خروج به کسی ندادند.
یک بالگرد نیز در ارتفاع پایین بر فراز دامنه کوه مجاور به پرواز در آمد و مأموران در میان جنگل به دنبال مظنون میگردند. احتمال میرود که فرد مظنون در زمان فرار مسلح بوده باشد.
فرد مظنون پیشتر به عراق اعزام شده بود
فرد مظنون از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ میلادی به عنوان خدمه نیروهایی زرهی در ارتش آمریکا خدمت کرده و از اوایل سال ۲۰۰۴ تا مارس ۲۰۰۵ به عراق اعزام شده بود. آقای براون پس از پایان خدمت در ارتش، به گارد ملی مونتانا پیوست و تا مارس ۲۰۰۹ در آنجا خدمت کرد و خدمت نظامی خود را با درجه گروهبانی به پایان رساند.
آنانکُندا شهری در حدود ۱۲۰ کیلومتری جنوبشرق میسولا است که در درهای محصور میان کوهها جای گرفته است. این شهر کوچک با جمعیتی نزدیک به ۹ هزار نفر، در اواخر قرن نوزدهم توسط ثروتمندانی که از معادن مس منطقه بهرهبرداری میکردند، تأسیس شد.
آیا او صرفا یک زن تاجر آمریکایی است، یا قرار است ملکه آینده باشد؟
ایندیپندنت فارسی - نشریه بریتانیایی اسپکتیتر در گزارشی تحلیلی به قلم لوک لیمن به بررسی جایگاه و نقش آینده شاهزاده خانم نور پهلوی، فرزند ارشد شاهزاده رضا پهلوی، در آینده سیاسی ایران پرداخته است. در این گزارش آمده است:
«شاهزاده خانم نور پهلوی، ۳۳ ساله، زاده آمریکا و فرزند ارشد ولیعهد در تبعید ایران، بهعنوان چهرهای جوان، تحصیلکرده و خوشنام، ممکن است روزی نقش سیاسی کلیدی در دوران پس از جمهوری اسلامی ایفا کند.»
به نوشته این نشریه، شاهزاده خانم نور در کنار کار در حوزه «سرمایهگذاری مخاطرهآمیز» در نیویورک، چهرهای فعال در شبکههای حقوق بشری است و از محبوبیت ویژهای در میان ایرانیان تبعیدی برخوردار است. حضور رسانهای او در مجلاتی چون ووگ و هارپر بازار تصویر زنی مدرن و نمادین از تاریخ باشکوه «ایران باستان» را به نمایش گذاشتهاند.
در بخش دیگری از گزارش اسپکتیتر آمده است که با توجه به اینکه شاهزاده رضا پهلوی سه دختر دارد و وارث ذکور ندارد، مسئله جانشینی در خاندان پهلوی به موضوعی مهم تبدیل شده است. براساس قانون اساسی پیش از انقلاب، ولیعهد باید پسر باشد. این نشریه مینویسد که برخی ایرانیان معتقدند طبق قانون مشروطه شاهزاده رضا پهلوی میتواند یکی از دختران خود، از جمله شاهدخت نور پهلوی، را به عنوان جانشین معرفی کند.
این نشریه در بخش دیگری از گزارش خود مینویسد که شاهزاده خانم نور وارثی شایسته برای پادشاهی ایران مدرن خواهد بود: زاده واشنگتن، بزرگشده در حومههای مریلند، فارغالتحصیل ممتاز جورجتاون، و عضو فعال نهادهای مدنی بینالمللی.
شاهزاده خانم نور در گفتوگو با این نشریه تاکید کرده که خواستار ایرانی آزاد است، جایی که «فرهنگ ایرانی پاس داشته شود و مردم بتوانند آزادانه دین خود را انتخاب کنند و هر کسی را که میخواهند دوست بدارند». او همچنین از تداوم حمایتهای خارجی از جمهوری اسلامی بهشدت انتقاد کرده و گفته: «این رژیم از همیشه ضعیفتر است.»
در پاسخ به این پرسش که در صورت سقوط جمهوری اسلامی، آیا به ایران بازخواهد گشت، شاهدخت نور گفته است:
« دوست دارم به ایران بروم و کمک کنم پروژه آبادی ایران، که پدرم و دیگران سالها روی آن کار کردهاند، تحقق یابد.»
در ادامه گزارش، نشریه اسپکتیتر به دیگر دختران شاهزاده رضا پهلوی نیز اشاره میکند. شاهدخت ایمان پهلوی، دختر دوم، نیز در امور مالی مشغول به کار است و به تازگی با یک یهودی آمریکایی اهل شیکاگو ازدواج کرده است. این ازدواج که در پاریس برگزار شد، از دید این نشریه، نماد تفاوت بنیادین خانواده پهلوی با جمهوری اسلامی است.
کوچکترین دختر خانواده، شاهدخت فرح پهلوی، دانشجوی دانشگاه میشیگان است.
حامد بهداد: داریوش ارجمند نه اخلاق حرفهای دارد نه تکنیک بازیگری!/ وقتی فهمیدم به او فیلمنامه دادهاند از حضور در پروژه عذرخواهی کردم
به گزارش هممیهن، صحبتهای داریوش ارجمند درباره بازی نکردن در «پیرپسر» باعث واکنش تندی از سوی سازندگان این فیلم شد. این بازیگر گفته بود: «بازی در فیلم «پیر پسر» به من پیشنهاد شد اما در آن بازی نکردم زیرا معتقدم فیلمها و سریالهای ما هم کپی فیلمهای خارجی شده است.»
حامد بهداد در پاسخ به ارجمند نوشت: «تهیهکننده فیلم از جانب خودش فیلمنامه را برای ایشان میفرستد و من پس از اطلاع، از پروژه عذرخواهی کردم که کارگردان «ییرپسر» خاطرنشان کرد این نقش فقط برای حسن پورشیرازی است. از نظر بنده ایفای نقش غلام باستانی به شدت سخت و مستلزم داشتن توان بدنی و اخلاق حرفهای و تکنیک بازیگری است که از نظر من اینها هیچکدام در داریوش ارجمند نیست.»
اکتای براهنی هم نوشت: «بنده هیچوقت ایشان را ندیدهام. ایشان روزگاری بازیگر خوبی بودند. اما من شخصا هرگز ایشان را نمیخواستم. یکی از همکاران عزیزم فیلمنامه را برای ایشان برده بود و من بسیار مخالف بودم. حتی حاضر نشدم با ایشان تلفنی صحبت کنم. انتخاب من حسن پورشیرازی بود. از ابتدا برایش نوشتم که روشن است. ایشان در توهم مالک اشتر شناور هستند. من حتی یک کلمه با ایشان نه حرف زدهام، نه ایشان را دیدهام.»
راست آنکه جمهوری اسلامی این روزها به ماری زخمخورده میماند؛ ناتوان، اما هنوز خطرناک. زخمی که بر پیکر رژیم وارد شده، اگرچه عمیق است، اما مرگآور نبوده. اگر آمریکا و اسرائیل به این جمعبندی نرسند که این موجود نیمهجان اما سمّی را در کوتاهترین زمان ممکن میبایست از میان برداشت، باید هر لحظه خود را برای بازگشت هدفمند و چندجبههای آن آماده کنند
تحرکات میدانی پس از جنگ ۱۲ روزه نیز شاهد این مدعاست که جمهوری اسلامی تلاش میکند ضعفهای خود را با فعال ساختن و آرایش مجدد گروههای نیابتی ترمیم کند: از بازیابی توان آفندی حوثیها در دریای سرخ، تا تمرینهای رزمی و تحرکات لجستیک حماس در نوار غزه، از آرایش نظامی حزبالله در جنوب لبنان، تا رزمایشهای مشترک و استقرار میدانی گروههایی مانند کتائب حزبالله، حرکه النجباء، کتائب سیدالشهدا و انصارالله الاوفیاء در خاک عراق. این تحرکات اگرچه در جغرافیایی گسترده و از سوی گروههای ظاهراً مستقل صورت میگیرد، اما در ساختار، پیام و زمانبندی، وجهی مشترک دارند؛ همگی به مثابه اجزای یک عملیات چندجبههای در حال آرایشاند، با فرماندهی مرکزی در تهران.
بیتردید، احتمال چنین سناریویی نهتنها دور از ذهن نیست، بلکه بر پایه منطق بازدارندگی معکوس جمهوری اسلامی کاملاً قابل انتظار است. نظام به خوبی میداند که بازدارندگی سنتیاش فرسوده شده و تنها راه احیای هیبت ازدسترفتهاش در «محور مقاومت»، یک اقدام پرریسک و شوکآور است، نه برای پیروزی نظامی، بلکه برای برهمزدن معادلات منطقه.
در چنین وضعیتی، وقوع یک حمله گسترده، فارغ از میزان موفقیت، میتواند کافی باشد تا نظم امنیتی منطقه را بههم بزند، اسرائیل را به وضعیت تدافعی بکشاند، و برای رژیمی که در باتلاق ضعف و انزوا فرو رفته، فرصتی برای تنفس استراتژیک فراهم کند.
در چنین شرایطی، تأخیر در تصمیمگیری بهاندازهی شکست خطرناک است. هر روزی که بدون اقدام قاطع علیه رژیم حاکم بر ایران بگذرد، نهتنها جمهوری اسلامی را به نقطه بازسازی نزدیکتر میسازد، بلکه ضربه بعدی را سنگینتر و گستردهتر خواهد ساخت.
مرگ سیاسی یک بازیگر منطقهای الزاماً به معنای کاهش تهدید نیست؛ گاه خطرناکترین ضربهها دقیقاً از سوی دشمنی فرود میآید که چیزی برای از دست دادن ندارد.
امروز نما - گفتگوی ما با ابراهیم نبوی، که بی شک کامل ترین مصاحبه ای است که با او انجام شده است، در ۳ بخش منتشر خواهد شد.
متاسفانه ابراهیم نبوی هرگز مجال دیدن این گفتگو را ندارد، چرا که نویسنده و طنزنویس خود تبعیدی در شامگاه ۲۵ دی ۱۴۰۳ / ۱۴ ژانویه ۲۰۲۵، در دیار غریب خودکشی کرد.
آقای نبوی در گفتگوی منتشر نشده خود با امروز نما، هم از ناخرسندی خود از پیشوند «سید» می گوید (که ما در مصاحبه اشتباها «پسوند سید» می گویم) - و هم از اظهارات خود درباره کشتار ۶۷ ابراز پشیمانی و عذر خواهی می کند.
یورونیوز - متخصصان غدد در سوئد هشدار دادهاند که والدینی که از کرمهای هورمونی استفاده میکنند، ممکن است این مواد را از طریق تماس پوستی به فرزندان خود منتقل کنند.
طبق اظهارات مقامات بهداشتی به بخش سلامت یورونیوز، دستکم دوازده کودک در سوئد طی سالهای اخیر پس از تماس تصادفی با ژلها و اسپریهای هورمونی، دچار تغییرات فیزیکی غیرمنتظرهای شدهاند.
در یک مورد، دختری دهماهه پس از تماس با سینه پدرش که از ژل تستوسترون استفاده میکرد، دچار بزرگ شدن غیرطبیعی کلیتوریس شد، به طوری که ظاهر آن به یک آلت مردانه کوچک شباهت پیدا کرده بود.
در مثالی دیگر، پسر دهسالهای پس از تماس با درمان هورمونی مادرش، شروع به رشد سینه کرد.
این مشکلات بهخاطر جذب هورمون از طریق پوست بسیار حساس کودکان، بهویژه نوزادان زیر ۱۲ ماه، رخ داده است.
این موارد توسط پزشکان بیمارستان دانشگاهی ساهلگرنسکا در شهر گوتنبرگ سوئد گزارش شدهاند. این پزشکان به والدینی که از داروهای موضعی هورمونی استفاده میکنند هشدار دادهاند که پس از استفاده از این داروها از تماس مستقیم با کودکان خودداری کنند.
داروهای موضعی حاوی هورمونهایی هستند که به طور طبیعی در دوران بلوغ در بدن تولید میشوند. این داروها معمولاً برای بزرگسالان مبتلا به مشکلات هورمونی یا افرادی که شیمیدرمانی کردهاند تجویز میشوند.
اما استفاده ناآگاهانه از آنها میتواند باعث بروز عوارض جدی در کودکان شود.
یک مرد ایرانی در لیوود، کانزاس-آمریکا، که پرچم فلسطین را در دست دارد، شعارهای ضد یهود سرمیدهد
ف*ک به یهودیت... من ایرانیام... ما بمب اتم می سازیم و تمام شهروندان یهودی را نابود میکنیم.
این آزادی بیان است؟ یا دعوت به انجام اقدامات تروریستی و خشونت امیز است؟
Leawood, Kansas - a Persian man holding a Palestinian flag goes on insane antisemitic threatening rant screaming - "F*ck Judaism ... we will destroy every f*cking Jew" pic.twitter.com/7yHAIQjZTa
-- StopAntisemitism (@StopAntisemites) July 28, 2025
عجب سرود آزاردهنده ای بود، سرود شاهنشاهی که زمان شاه راست و چپ آن را می شنیدیم! (تیتر اشتباه نشده! یخرده دندون روو جیگر بذارید و تا ته مطلب رو بخونید متوجه قضیه میشید! :))
دوران مدرسه موقع جشن های دولتی، در حالی که ما دانش آموزان را در حیاط مدرسه به صف می کردند و مثلا برای ما بچه ها -که اغلب، زیر ضربات ترکه های آقای ناظم بر کف دست،،، از بچه ی شرّ، تبدیل به بچه مثبت شده بودیم و یکی از نشانه های مثبت و مودب بودن ماها پوشیدن کت و کوتاه بودن مو بود- جشن بر پا می کردند و یکی از بچه ها با ملودیکا سرود شاهنشاهی و چیزهایی را که بلد بود می نواخت، ما بچه های ذاتا شرّ، در سرمای زمستان در حالی که کف دست چوب خورده مان ورم کرده بود و درد گرفته بود و مثل سگ می لرزیدیم در حالی که به جد و آباد خودمان فحش می دادیم در این مثلا جشن حضور می یافتیم و نوای این سرود در زیر ریسه های چراغ های رنگی، مثل سگ پاولوف در ما غده های نفرت را بر می انگیخت و ناخودآگاه اثرات چنان جشن و شکنجه ای در ما خود را نشان می داد!
در آن دوران ما ناچار بودیم یک بار موقع شروع برنامه های تلویزیون، یک بار هم موقع تمام شدن شان (آن زمان تلویزیون برنامه هایش چند ساعت در روز بود و بیست و چهار ساعته نبود) این سرود را بشنویم و هورمون های نفرت مان ترشح کند.
ما حتی در سینما هم از دست این سرود در امان نبودیم و برای دیدن فیلم های کمدی سکسی لاندو بوزانکا به سینما ریولی تقاطع تخت جمشید و جاده قدیم هم که می رفتیم، اول اش باید سرود شاهنشاهی را می شنیدیم و تازه موقع شنیدن، سر پا هم می ایستادیم و مثلا احترام می کردیم در حالی که غده ی هیپوتالاموس مان هورمون نفرت تولید می کرد.
انقلاب که شد ما از شر سرود شاهنشاهی خلاص شدیم و گیر سرود جمهوری اسلامی افتادیم که ورژن اول آن را شاعر طنزپرداز مان استاد ابوالقاسم حالت سروده بود و ورژن دوم اش که سرزدنِ «مهر خاوران» را نوید می دهد و ما را هر بار به یاد خاوران خونین و دوستان و عزیزان کشته شده مان به دست جمهوری آدمخوار اسلامی می اندازد امروز هم پخش می شود.
این ها گذشت و گذشت و ما در خارج از ایران از شرّ هر چی سرود بود خالص شدیم، و گهگاه موقع بازی فوتبال آلمان سرود آلمان را می شنیدیم که چون در سریال دایی جان ناپلئون ملودیِ آن پخش می شد، یاد آن سریال و دیدن هوشنگ واکسی که از طرف هیتلر خان جلوی در خانه ی دایی جان مستقر شده بود و از دایی جان در مقابل انگلیسا حفاظت می کرد می افتادیم که ناگهان....
ناگهان، هفته ی پیش رعد سرود شاهنشاهی ایران در اجلاس مونیخ شاهزاده غریدن گرفت و تمام این فیلمی که براتان تعریف کردم ریوایند شد و ریوایند شد و مرا پرت کرد به دوره ی پادشاه فقید، و در حالی که غده ی هیپوتالاموس من، در اثر قرار گرفتن در مقابل انواع و اقسام مصیبت ها و نفرت ها،،، تولید هورمونی خود را کلا تعطیل کرده بود و من کاملا در مقابل همه چیز بی طرف و بی احساس،،، اما با عقل و خرد بسیار شده بودم، رو در روی سرود شاهنشاهیِ از دل برخاسته ای قرار گرفتم که در یک لحظه از گوشه ای از سالن همایش مونیخ شنیده شد و بعد ناگهان تمام سالن را در بر گرفت!
کاملا مشخص بود که این کار برنامه ریزی قبلی نشده و همه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودند. همه، خود آگاه و ناخودآگاه به پاخاستند و دست بر قلب شان نهادند و شنیدن این سرود، این بار دوپامین زیادی در من تولید کرد و باعث خوشحالی و شعف من شد!
سخن است دیگر! هفت دهه پیش،،، از شنیدن این سرود عصبانی می شدم، هفت دهه بعد خوشحال می شوم! این یعنی چی؟
«هر چقدر عمر یک دیکتاتوری بیشتر میشه، به تعداد دوگانهاندیشان هم افزوده میشه و انقلاب زمانی اتفاق میافته که دوگانهاندیشان دیگه نترسند و به خیابانها بیان و ناگهان نظام ظرف چندروز فرومیپاشه. یک نفر باید این جرقهای که به آتش تبدیل میشه رو نگه داره.» این جملات را «ناتان شارانسکی»، معترض و فعال حقوقبشر و از مشهورترین ناراضیان شوروی در دهههای ۷۰ و ۸۰ در گفتوگو با مازیار بهاری، مدیر و موسس «ایرانوایر» میگوید
شارانسکی در دو زمینه احقاق حقوق یهودیان شوروی برای اجرای مراسم مذهبی و مهاجرت به اسراییل و همچنین همکاری با «آندری ساخاروف»، دانشمند هستهای و فعال حقوقبشر فعالیت داشته است. او در سال ۱۳۵۶ دستگیر شد و یکسال بعد به ۱۳سال زندان و کار اجباری محکوم شد. جالب این است که دقیقا ۱۳سال پس از محاکمه شارانسکی، یعنی در سال ۱۳۷۰ حکومت شوروی سقوط کرد. او البته سال ۱۳۶۵ بهدلیل فشارهای بینالمللی آزاد شد. بلافاصله به اسراییل مهاجرت کرد و آنجا حزب «مهاجرت به اسراییل» را تاسیس کرد و نُه سال نماینده پارلمان اسراییل بود.
در این مصاحبه با توجه به اینکه آقای شارانسکی در حال حاضر در دولت و پارلمان سمتی ندارد، درباره مسایل داخلی اسراییل و سیاستهای داخلی و خارجی این کشور صحبت نکردیم.
هدف ما در این مصاحبه دو چیز بود یکی مرور فعالیتهای ناراضیان حکومت شوروی در دهههای ۷۰ و ۸۰ به امید این که فعالان اپوزیسیون ایرانی از این فعالیتها درس بگیرند وهمینطور میخواستیم با یک شهروند وطنپرست اسراییلی درباره روابط اسراییل و جمهوری اسلامی صحبت کنیم و بدانیم مردم عادی در اسراییل چه خطراتی را از جانب جمهوری اسلامی متوجه کشورشان میدانند.
شما هم میتوانید سوالات خود را از ناتان شارانسکی از طریق ایمیل [email protected] و یا شبکههای اجتماعی ایرانوایر بپرسید. او درخواست ایرانوایر برای پاسخ به سوالات مخاطبان را پذیرفته است.
بهعنوان کسی که سالها بهعنوان مخالف فعالیت میکرده. بهعنوان سیاستمدار، بهعنوان کسی که وضعیت ایران را دنبال میکرده، پیشنهادت برای گروههای مخالف ایرانیان چیه؟ چطور میتوانند با هم یک جبهه متحد یا نیمهمتحد در برابر حکومت جمهوری اسلامی تشکیل بدن؟
همانطور که قبلا هم گفتم و خیلی هم مهم بود که بارها و بارها این موضوع را توضیح بدهم، در دورانِ اتحادِ شوروی، من نقشِ سخنگوی گروههای مختلف را داشتم و باید گروههای مختلف را قانع میکردم که با وجود تمام تفاوتهایمان یک نقطه اشتراک داریم. ما با سلطنتطلبها و دیگر گروهها سروکار داشتیم، از جمله ملیگرایان اوکراینی و سلطنتطلبهای روس. اینها خواهان چیزهای کاملا متضادی بودند، اما هر دو در رنج بودند و هر دو میخواستند رژیم شوروی از بین ببردند.
مساله این بود که چطور باید قانعشان کرد که اینکار باعث سختتر شدن وضعیت شما نخواهد شد. بلکه اگر اول این رژیم را حذف کنید کار خیلی راحتتر میشود.
بهنظرت دگراندیشها، چه بهصورت فردی، چه بهصورت گروهی نقشی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشتند یا فقط بهخاطر فشارهای غرب بود؟
شکی نیست که فشارهای غرب خیلی مهم بود. ولی فشار غرب زمانی شکل گرفت که فعالیتهای مخالفان سیاسی در جریان بود. بههرحال وقتی که من ناخواسته به «میخاییل گورباچف» توهین کردم. وقتی در یکی از نشستهای بینالمللی ازم پرسیدند که به نظرت چه اشخاصی بیشترین نقش را در فروپاشی شوروی داشتند؟ من گفتم اولین نفر «آندری ساخاروف» بود. نفر دوم ریگان و نفر سوم میخاییل گورباچف بود. گورباچف اونجا بود و به من گفت: من برخلاف نظر تمام اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست تصمیم گرفتم تو را از زندان آزاد کنم بعد تو میگی که من نفر سوم بودم؟
من بهش گفتم نفر سوم خیلی جایگاه خوبی است، بعد از ساخاروف و ریگان. این چیزی است که واقعا احساس میکنم، الان توضیح میدهم چرا. هر جامعه تمامیتخواهی که شوروی نمونه کلاسیکی از آن بود، سه نوع شهروند دارد. یکی، طرفداران واقعیاند؛ کسانی که به ایدئولوژی رسمی باور دارند. بعد، مخالفانند. همان معدود افرادی که جرات حرفزدن دارند و زندگی و آزادیشان را بهخطر میاندازند و دوگانهاندیشان، کسانیکه اعتقادی به آن ایدئولوژی ندارند، اما جرات حرفزدن هم ندارند.
و هر چقدر عمر یک دیکتاتوری بیشتر میشود، به تعداد دوگانهاندیشان هم افزوده میشود و انقلاب زمانی اتفاق میافتد که دوگانهاندیشان دیگر نترسند و به خیابانها بیایند و ناگهان نظام ظرف چندروز فرومیپاشد. یک نفر باید این جرقهای که به آتش تبدیل میشد را نگه دارد. پس کسانیکه این جرقه را نگه میدارند مهماند و دومین چیزی که خیلی مهم است این است که مخالفان باید جامعه را بفهمند.
کارشناسان مسایل شوروی و همه متخصصان در شوروی پیشبینی کرده بودند که اتحاد جماهیر شوروی ابدی است و ما باید با این پیشبینی مقابله میکردیم. بنابراین دوستم «آندره مارلیک» در سال ۱۹۶۹ یک مقاله نوشت که اتحاد جماهیر شوروی فقط تا سال ۱۹۸۴ دوام خواهد داشت. البته بهخاطر کتاب ۱۹۸۴ «جرج اُورول» بود. ولی اون دقیقا پیشبینی کرد که چرا اتحاد جماهیر شوروی فرو خواهد پاشید و بهخاطر این حرفش زندانی و مجازات شد.
بعد در سال ۱۹۸۵ گورباچف بهقدرت رسید و شروع به اصلاح و بازسازی شوروی کرد که دقیقا مطابق با پیشبینیهای مخالفان بود و حتی زمانیکه ما در زندان بودیم، میفهمیدیم چه اتفاقی در جامعه در حال افتادن است و چرا این ابرقدرت قدرتمند اینقدر ضعیف شده. ما از همه بهتر میدانستیم و مدام تلاش میکردیم که این آگاهی را به دنیا منتقل کنیم. صحبت ما درباره تاثیر مخالفان بر مردم داخل کشور و همچنین تاثیرشان بر غرب برای کمک به درک این جامعه بود.
- محمدباقر قالیباف رئیس مجلس برای دومین بار در روزهای اخیر تأکید کرده است: «باید باور کنیم که هستۀ سخت ایرانیان ۹۰ میلیون نفر است»
- این تأکید ظاهراً برای رد نظر آن افرادی است که جمع محدود خود را «هستۀ سختِ نظام» معرفی میکنند و اصرار دارند که حکومت به جای پیگیری مطالبات عموم مردم، تنها باید به دغدغهها و نگرانیها و به زبان واضحتر، به منافع و مطالبات آنان توجه کند چراکه آنان بهزعم خویش پایگاه اجتماعی سرسخت نظام به شمار میروند و در «روز واقعه» به دفاع از آن برمیخیزند
احمد زیدآبادی
واضح است که سخن این عدۀ محدود از هر جهت امری «ضدملی» است و بر تبعیض عریان و طبقاتی کردن جامعه و درجهبندی ظالمانۀ شهروندان استوار است. ظاهراً آقای قالیباف با تکرار گزارۀ «هستۀ سخت ایرانیان 90 میلیون نفر است» میکوشد صف خود را از آن جماعت محدود جدا کند و در موضعِ دفاع از حق و حقوق ملی ایرانیان بنشیند. از قدیم اما گفتهاند که با «حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود.» وعدۀ لفظی نیاز به تحقق عینی دارد وگرنه به سوءاستفاده از کلامِ حق تعبیر میشود.
تردیدی نیست که ریشۀ بسیاری از نارضایتیهای جامعۀ ایرانی از وضع موجود، تبعیض است. تبعیض در یک جامعه میتواند نژادی یا طبقاتی یا عقیدتی باشد. آنچه جامعۀ ایرانی را عمیقاً رنج میدهد رواج گستردۀ تبعیض اعتقادی است. بنای تبعیض هم متأسفانه از همان ابتدای انقلاب و با شکلگیری هیئتهای گزینشپایه نهاده شد. این هیئتها به جای آنکه صلاحیت حرفهای و علمی و سلامت شخصیت شهروندان را برای تصدی یک شغل دولتی ملاک و معیار قرار دهند، عملاً به محکمههای تفتیش عقیده تبدیل شدند و عقاید مذهبی و نوع گرایش سیاسی افراد را ملاک پذیرش آنان برای اشغال مناصب قرار دادند! این حرکت انحراف کامل از «امرملی» بود و در دورههایی بخصوص در دورۀ سلطۀ «خالصسازان» تا سرحد ممکن تشدید شد.
اقتضای بدیهی امر ملی، پذیرش حقوق برابرِ عموم شهروندان از هر قوم و جنس و اعتقاد و زبان و گرایشی است و ملاک توزیع مشاغل و مناصب در بین آنان فقط شایستگی حرفهای و میزان تخصص و دانش آنان است. متأسفانه با مخدوش کردن این ملاکها و به میان آوردن ملاکهای عقیدتی و سیاسی، چه بسیار افراد بیلیاقت و بیکفایت و بیدانشی که به صرفِ اظهار خشکهمقدسی و سرسپردگی سیاسی، به موقعیتهای مختلف اداری و اقتصادی و دولتی و دانشگاهی دست یافتند و چه بسیار جوانان لایق و شایسته و متخصص و اهل دانشی که قربانی نوع عقاید و گرایش سیاسی خود شدند و به خیلِ محذوفان جامعه پیوستند. این دسته از جوانان به دلیل تبعیضهای ناروا، دچار چنان خشم متراکمی شدهاند که گاه با هیچ کلامی نمیتوان آرامشان کرد.
در تهران روز جمعه ۱۰ امرداد دستکم ۴ آتشسوزی در نقاط مختلف اتفاق افتاد که یکی از آنها آتشسوزی بزرگ در بزرگراه آزادگان در جنوب تهران بود. علت این آتشسوزیها مشخص نیست فقط برخی منابع ادعا کردند انبار ضایعات بوده است.
آتشسوزی بزرگ در بزرگراه «آزادگان» تهران
در تهران روز جمعه ۱۰ امرداد دستکم ۴ آتشسوزی در نقاط مختلف اتفاق افتاد که یکی از آنها آتشسوزی بزرگ در بزرگراه آزادگان در جنوب تهران بود. علت این آتشسوزیها مشخص نیست فقط برخی منابع ادعا کردند انبار ضایعات بوده است. pic.twitter.com/AzbPoI4XHE
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) August 1, 2025
- حمله با چاقو به دادستان رفسنجان در خانهاش؛ دادگستری استان کرمان میگوید مهاجم فراری است
- فردی ساعت ۲۲:۴۵ با مراجعه به منزل دادستان و با طرح بهانهای، وارد خانه شد و بلافاصله با چاقو ضرباتی به ناحیه گردن و کتف او وارد کرد و پس از ارتکاب این اقدام، از محل متواری شد
بی بی سی - به گفته رئیس دادگستری استان کرمان، علیرضا محمدی، دادستان عمومی و انقلاب شهر رفسنجان در خانه خودش هدف حمله با چاقو قرار گرفت و مجروح شده و ضارب فرار کرده و انگیزه او هنوز نامشخص است. حمله به این مقام قضائی کمتر از یک هفته پس از حمله مسلحانه مرگبار به ساختمان دادگستری زاهدان انجام شده است.
ابراهیم حمیدی جمعه ۱۰ مرداد گفت که ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه دیشب، پنجشنبه شخصی با «طرح بهانهای» وارد خانه آقای محمدی شد و با چاقو «ضرباتی به ناحیه گردن و کتف» او وارد کرد و فرار کرده است.
آقای حمیدی حال دادستان رفسنجان را «مساعد و رضایتبخش» عنوان کرد.
او گفت که «تیمی از نیروهای امنیتی و انتظامی» در حال تحقیق درباره انگیزه مهاجم هستند و جستجو برای دستگیری ضارب در جریان است.
حمله به مراکز و مقامات قضایی ایران در دوران جمهوری اسلامی سابقهای طولانی دارد.
شنبه گذشته، چهار مرداد حمله افراد مسلح به دادگستری زاهدان چندین کشته و زخمی بر جا گذاشت.
در خرداد ۱۴۰۴ احسان باقری، قاضی و رئیس شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری ۲ شیراز در مقابل منزلش در حال عزیمت به محل کار هدف حمله با سلاح سرد قرار گرفت و کشته شد.
قتل این قاضی حدود پنج ماه پس از ترور محمد مقیسه و علی رازینی، دو قاضی سرشناس در ساختمان دیوان عالی در تهران رخ داد.
بهمن ماه ۱۴۰۳ مسئولان قضائی ایران اعلام کردند که در دوران جمهوری اسلامی ۷۷ قاضی از جمله محمد بهشتی، رئیس وقت دیوان عالی کشور در سال ۶۰، هدف حمله قرار گرفته و کشته شدهاند.
چرا به تحریک ادامه دادند تا حمله خارجی حتما آغاز شود؟!
هاشم م.
نسلهای بعد در ایران و جهان، با این پرسش شگفت آور مواجه خواهند بود که چرا هر دو رهبر انقلاب موسوم به اسلامی در دوره زمامداری خود، به شکلی غیرمعمول، آنقدر به تحریک دشمن ادامه دادند و در گفتار و رفتار خود طوری عمل کردند که حتماً حمله خارجی آغاز شود و کشور، مورد هجوم نظامی قرار گیرد.
در نگاه اول ممکن است این امر عجیب و غیر عامدانه به نظر برسد، اما زمانی که نیاز مبرم گفتمان انقلابیون به جنگ و بحران را در نظر بگیریم، علت این رفتار غیر عادی کاملاً روشن میشود.
چنین به نظر میرسد که "رهبر شورش ۵۷" خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، پی برد که کشورداری به این سادگیها نیست و کار از کنترل خارج شده و رو به وخامت دارد. جنایت های زیادی هم توسط شاگردان و دست نشاندگان او در همان ماههای نخست انقلاب انجام شده بود که تمرکز بر آنها میتوانست هر وجدان بیداری را به مخالفت وادارد. چشم انداز آینده هم چنان بود که خودش اعتراف کرد «روزی که مردم به باطن ذات ما پی ببرند، يوم الله دیگری خواهد بود و اثری از این نظام نمیماند».. چه باید کرد؟!!
تحلیل رفتار دیکتاتورها (و به ویژه دیکتاتورهای نوظهور دینی) در مقاطع مختلف، به بررسیهای روانشناختی، فرهنگی، ایدئولوژیک، جامعه شناختی و دیگر ابعاد نیاز دارد؛ اما در ذهن رهبران این نظام، ساده ترین و قطعی ترین راه برای انحراف اذهان و تغییر کانون توجه ملت، حمله خارجی بود.
باید هجوم نظامی صورت بگیرد تا تمام جنایات و ناتوانی ها و ناکارآمدی ها را بپوشاند. باید دشمنی پیدا شود و حمله کند تا مشروعیت ازدست رفته ترمیم شود و محبوبیتی که در سالهای اخیر به زیر ده درصد رسیده، بطور موقت هم که شده، به بالای۲۰، ۳۰ درصد برسد. باید در هر خانواده و فامیل، یک کشته و «شهید» وجود داشته باشد تا بستگان و اطرافیان، در رودروایسی! قرار بگیرند و یکشبه، ذوب در ولایت شوند!
بدون حمله خارجی، آیا ممکن بود جنایات تابستان ۶۷، ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۴۰۱ در ذهن عده ای از سطحینگران، پوشانده و فراموش شود؟ بدون بمب و موشکی که در شهرها فرود آید، آیا امکان داشت دهان ها دوخته و حافظه ها سوخته شود؟ بدون ترس از راکت و هواپیما، آیا مردم مجاب میشوند که قطع برق بالای ۴ ساعت در روز و جیره بندی آب و بحرانی بودن آلودگی هوا و تورم ۶۰ درصدی را طاقت بیاورند و دم نزنند؟! بدون بوی باروت و خون، آیا مردم میتوانند نیم قرن سرقت دارایی ها و فقیر شدن خود به بهانه تجهیز گروهک های تروریستی در منطقه را از یاد ببرند؟!
تنها شانس و اقبال مردم ایران این بود که این بار، جنگ نه بطور کلاسیک و از دورترین مرزها؛ بلکه از پایتخت و از قلب تهران آغاز شد و ابتدا میز جلسه و تختخواب سران نظامی هدف قرار گرفت و رهبر را مجبور به خزیدن در پناهگاه کرد و ظرف ۱۲ روز پرچم تسلیم و ذلت را بالا بردند؛ وگرنه اگر جنگ در مرزها ادامه داشت و حضرات در حاشیه امنیت بودند، تا آخرین نفر و آخرین گلوله باید برای حفظ نظام صرف میشد.
در سال های اخیر - و بخصوص در پی برگزاری گردهمائی مونیخ در هفتهء گذشته - مخالفان شاهزاده رضا پهلوی مطالب مختلفی را در مورد ایشان منتشر کرده اند. فهرست مختصری از این مطالب به شرح زیر است:
- رضا پهلوی تحصیلات و دانش چندانی ندارد و نمی تواند افکارش را بصورتی منسجم جمع بندی کند
- رضا پهلوی در عمرش کار نکرده تا مدیریت بیاموزد و توان گرداندن هیج تشکیلاتی را ندارد
- رضا پهلوی ذاتا آدم تن پرور و خوش گذرانی است که با پول های باقی مانده از پدرش زندگی می کند
- رضا پهلوی تسلطی بر همسر و دخترانش ندارد
- رضا پهلوی در میان اکثریت برزگی از مردم ایران پایگاهی ندارد. مردم به فراخوان هایش اعتنا نمی کنند و او نتوانسته است تظاهرات بزرگی را چه در خارج و چه در داخل شکل دهد.
اجازه دهید فرض کنم که همه این نکات (و بخصوص نکتهء آخر) درست باشد و فکر کنم که او یک آدم تاج و تخت از دست داده، نان خور پول های مردم ایران، و فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی وسیع در میان آنها است که هر چند گاه از عرلت خود بیرون می آید، به سودای بازیابی تاج و تخت اش گرد و حاک مختصری بپا می کند و، پس از شکست سختی که می خورد، به گوشهء عزلت خود بر می گردد.
در آن صورت از خود و از شما می پرسم مخالفان این «آدم بی خاصیت» چرا همه را رها کرده و صبج تا شب مشغول حمله به او هستند و نمی گذارند که او دل اش به کنفرانس راه انداختن و گرد آوردن یک عده آدم از خودش بی خاصیت تر خوش باشد؟
براستی با این اوصافی که برای او بیان می کنند چرا این مخالفان اینگونه که با عصبانیت و پرخاش به او (که ولیعهد یک قانون اساسی منحله و یک رژیم سلطنتی معزول است و در مقایسه با تعداد آدم های مهم و سرشناس سیاسی نمی تواند عددی مجسوب شود) می تازند و بقیه را معاف کرده و نادیده می گیرند؟
شما به شخصیت های دیگر نگاه کنید:
خانم مریم رجوی رئیس حمهور منتخب شورای مقاومت است
آقای مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین و همان شورا است
خانم نرگس محمدی برندهء جایزهء صلح نوبل است
خانم ستوده وکیل مبرز دادگستری و مخالف سرشناس رژيم است
آقای میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز است
آقای تاج زاده چهرهء برجستهء اپوزیسیون داخل کشور است
آقای اسماعیلیون توانسته است صد هزار نفر را در برلین گرد هم آورد
آقای سید حسین موسویان رهبرجبهه ملی و جانشین دکتر مصدق است
آقای حسن شریعتمداری چهرهء سرشناس جمهوری خواهان ایران است
و...
اما کسی با این همه چهرهء برجسته و سرشناس کاری ندارد اما، بخصوص در پی برگزاری همایش مونیخ با یک جمعیت کوچک و حداکثر ۴۵۰ نفری، هر تلویزیونی و رادیوئی و سایتی را که باز می کنی آدم هائی مشغول حمله به رضا پهلوی و ایرادگیری از کارهای ظاهراً بی حاصل او هستند. آیا این وضعیت برای شما عجیب نیست؟
نقدی بر استراتژی انزوا در مسیر دستیابی به حاکمیت ملی از آقای حمید آصفی
دو مکتب در طبابت سیاسی
سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا
در تحلیل امر سیاسی، به ویژه در بزنگاههای تاریخی، دو رویکرد اصلی وجود دارد که شبیه به دو مکتب در پزشکی است. پزشک اول، با مشاهدهی یک ویروس خطرناک خارجی، تمام تمرکز خود را بر روی آن ویروس میگذارد و برای حفاظت از بیمار، «انزوا» و «قرنطینه» را تجویز میکند. پزشک دوم، ضمن تأیید خطر ویروس، ریشهی اصلی بیماری را در «ضعف سیستم ایمنی داخلی» بیمار میبیند و استدلال میکند که بهترین راه درمان، نه حبس کردن بیمار، که «تقویت سیستم ایمنی او از درون» برای مقابله با هر ویروس فعلی یا آینده است.
این تحلیل، با دقتی ستودنی، ویروس خطرناک «نفوذ خارجی» بر حاکمیت ملی ایران فردا را به عنوان یک هشدار مهم، تشخیص میدهد. اما تحلیل حاضر، ضمن ارج نهادن به این تشخیص، تلاش میکند تا نشان دهد که «تجویز» ارائهشده در آن، یعنی استراتژی مبتنی بر ترس و انزوا، خود میتواند به تضعیف بیشتر بیمار منجر شود و راه درمان واقعی، در جایی دیگر نهفته است.
هندسهی سیاسی رفقا سخت غمانگیز است در حالیکه بَربَران دینی درفش کاویانی را زیر پای خود لگدمال میکنند آنان سرگشته در چپراههها علم و کتل آنان را به دوش می کشند : هندسهی سیاسی رفقا سخت غمانگیز است آنان معنای میهن را از اشغالگران ایران میپرسند و نه از زنان و دختران مبارز این سرزمین که جان برکف با سِپَر چشمهاشان جنگیدهاند : هندسهی سیاسی رفقا سخت غمانگیز است آنان همدوش مزدوران جهادی شیخ در نبردهای دینی علیه یهود در غزه و یمن و لبنان میجنگند همان مزدورانی که در بزنگاه بودن و نبودن جوانان آزادیخواه این مرز و بوم را تار و مار کردهاند : کسی بیاید و این رفقا را احیا کند و ششهای اندیشههاشان را از آبهای مردهی آرمانی و چرکابههای غربستیزی، سرمایهستیزی، دمکراسی ستیزی و اسراییلستیزی خالی کند
:
کسی بیاید و ایران را به این رفقا نشان بدهد کسی بیاید و ایرانیان گرفتار مانده در غار تنگ دیانتِ شیخ را به این رفقا نشان بدهد : کسی بیاید و این رفقا را شیرفهم کند که ایران با دهان بسته نمیتواند با شیخ آفتابپرست با شیخ هزار زبان هماوازی کند سرود میهنی بخواند : کشی بیاید و این رفقا را دوستانه پای سخن ایران پای سخن زرتشت بنشاند چرا که ایران دیریست از پای منبرها برخاسته است
فرهنگ یکنواخت و کسلکننده، آن فرهنگی است که در آن نتوان "قواعد بازی" را بر هم زد و قواعد تازهای جایگزین کرد. ارزشهای کنسرو شده ی فرهنگ ما، به ما جرئت نمیدهد که قواعدش را بر هم زنیم و دور تسلسل باطل آن را به پایان بریم. در خُرد و کلانِ رفتار سیاسیمان، همواره میتوان این "دور تسلسل باطل" را مشاهده کرد؛ رفتاری فرهنگی که مرز کوچک و بزرگ، چپ و راست نمیشناسد و همهی ما در آن مستهلکایم.
رضا پهلوی در همایش "همکاری ملی برای نجات ایران"، تا حدودی توانست قواعد بازی جاافتاده را بر هم زند، آنگاه که "شاهزاده" خود آستین بالا زد و در پی چاره جوی برای این معضل برآمد. او حتا به "پدر" بودن رضایت داد تا به تاج شاهی که پیش از ایجاد صندوق انتخابات میخواستند بر سرش گذارند، نقبی زند. در فرهنگ ما، زبان سیاسی، که بهگمانم از زبان محاوره فراتر نمیرود، بر زبان معنایی میچربد. از اینرو، "پدر" را نه در معنای آقابالاسر یا اتوریته یا رابطهی پدر-فرزندی، که در معنای چرخش سیاسی بهوجودآمده در نظر گیریم.
"پدر" در معنای چرخش سیاسی امروز، یعنی نطلبیدن جاه و مقام و بودن در مقام یک نماد؛ نمادی از "همکاری ملی برای نجات ایران". اگر این برداشت درست باشد، رضا پهلوی در میان بازی هوادارانش قواعد بازی را تغییر داد و به تنوع درونی این همایش قوت بخشید؛ از کسانی که بر شهریاریاش تأکید دارند، تا آنان که آن را به همهپرسی برای تعیین نوع نظام پس از سرنگونی موکول کردهاند. و خودِ او که اعلام کرد جاه و مقام نمیخواهد. معنای سیاسی چنین "پدری"، که تداعیگر "رهبری نمادین" است، باید بهمثابه گذر از جمهوری اسلامی و حرکت به سوی ایرانی آزاد و دموکراتیک مورد تأیید قرار گیرد، اگر این تنوع و رنگارنگی درون "همکاری ملی برای نجات ایران" تقویت شده، تعمیم یابد.
هنوز چند صباحی از تجاوز نظامی اسرائیل به ایران نگذشته است. راستش را بخواهید، من نمیتوانم موضعگیری رضا پهلوی در قبال جنگ دوازده روزهی ایران و اسرائیل را به راحتی بپذیرم. نباید فراموش کرد که کنفرانس مونیخ، نخستین حضور علنی جناب رضا پهلوی پس از این تجاوز نظامی بود. اگر به حاشیه این گردهمایی توجه کنیم باید گفت من در این گردهمایی، هیچ چهرهی معتبر علمی، اجتماعی یا فرهنگی در کنارآقای رضا پهلوی ندیدم .
وقتی خبرنگار بیبیسی از او دربارهی حملهی اسرائیل به ایران پرسید و سؤال کرد: «آیا شما با حملهی نظامی مخالفید؟» ایشان هرگز پاسخ صریحی نداد که نشان دهد مخالف این تجاوز است. در سیاست، سکوت بیمعنا نیست. وقتی کسی در برابر یک اقدام نظامی سکوت میکند، این سکوت میتواند بهعنوان رضایت یا تأیید آن اقدام تفسیر شود. سکوت رضا پهلوی در این مورد، بهروشنی معنای تأیید حملهی نظامی اسرائیل به ایران بود.
افزون بر این، آقای رضا پهلوی حتی یکبار هم به تجاوز نظامی اسرائیل، نه اعتراض کرد و نه انتقاد. هیچکس حتی یک جمله از ایشان دربارهی محکومیت این حمله نشنیده است. آیا کسی از او شنیده که چرا اسرائیل زیرساختهای غیرنظامی را هدف قرار میدهد؟ آیا گمرک ایران در مرز عراق یک هدف نظامی محسوب میشود؟
ایران اینترنشنال - وزارت خارجه آمریکا تقاضای جمهوری اسلامی برای دریافت غرامت از آمریکا در ازای از سرگیری مذاکرات را «مضحک» خواند و به حاکمان ایران توصیه کرد اگر به دنبال بهبود وضع اقتصادیشان «نباید پولشان را صرف بیثبات کردن منطقه، برنامه هستهای، تقویت تروریستها و سرکوب مردمشان» کنند.
تامی پیگوت، معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، پنجشنبه ۱۰ مرداد در جمع خبرنگاران صحبتهای اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده را تکرار کرد و گفت: «اکنون توپ در زمین آنهاست، پنجرهای رو به فرصتها پیش روی رهبران جمهوری اسلامی است، اما فرصت کوتاه است.»
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در گفتوگویی با روزنامه فایننشال تایمز یکی از شروط تهران برای بازگشتن به میز مذاکره با آمریکا را پرداخت غرامت از سوی این کشور برای جبران خسارتهای وارد شده به برنامه هستهای ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه عنوان کرده بود.
در سخنان عراقچی به مقدار خسارتی که جمهوری اسلامی از ایالات متحده مطالبه میکند، اشارهای نشده است. او همچنین در این مصاحبه به موضوع حمله به ایران حین برگزاری دور قبلی مذاکرات اشاره کرد و گفت: «آنها (ایالات متحده) باید خسارتی که به ما وارد کردهاند، جبران کنند.»
تحول تازه دیگر در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا اعمال تحریمهای جدید ایالات متحده علیه بیش از ۱۱۵ فرد، شرکت و کشتی است که به تسهیل فروش نفت ایران و روسیه متهماند. همچنین پنج شرکت و یک فرد را در ایران، هنگکنگ، تایوان و چین به دلیل تامین فناوری برای شرکت صنایع هواپیماسازی ایران (هسا) تحریم شدهاند.
از جمله نهادهای تحریمشده، ناوگانی از دهها کشتی است که گفته میشود محمد حسین شمخانی، پسر علی شمخانی، مشاور ارشد سیاسی رهبر جمهوری اسلامی آن را اداره میکند.
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، این تحریمها را «اقدامی مخرب با هدف تضعیف توسعه اقتصادی و رفاه مردم ایران» خواند.
روزی که خامنه ای نباشد پرده ای از روی نظام فرو می افتد که بنیان ۴۵ سال حکومت وحشت را برملا می کند. در آن روز می شود دید که نهادهای این رژیم چگونه به جان هم می افتند برای تسویه حساب و برای عقب نیفتادن از غافله غنیمت بری از ساختار جدید، البته اگر ساختاری باقی بماند.
روزی که مسیح مهاجری و آقازاده وزارت نفت و فرزند بهشتی به دیدار مهندس مسیرحسین موسوی رفتند نمی دانستند که این دیدار بی هدف هماهنگ نشده و قرار است احتمالا از این ملاقات چیزی یا لگدی به میر حسین حاصل شود به تلافی کمی باز شدن فضای حصر بعد از ۱۴ سال.
وقتی مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی از دیدار میر حسن موسوی بازگشت جمله ای را گفت که دانسته یا ندانسته حداقل قاتلان شهدای جنبش سبز و همان هایی که میر حسین را به حصر فرستادند منتطر آن بودند. تیتر بسیاری از روزنامه ها و رسانه ها به نقل از مسیح مهاجری این بود که میر حسین هنوز عاشق امام خمینی است و عکس امام را در اتاق خود دارد. این نقل قول اگر تیر خلاص به میر حسین موسوی نباشد حداقل وزن او را در معادلات سیاسی آینده بشدت تضعیف می کند و به سطح یک حزب الهی زبان نفهم بی سواد تقلیل می دهد.
اساسا استفاده از نام خمینی به عنوان چماق برای خراب کردن دیگران و به استهزا کشیدن خانواده خود خمینی سابقه دیرینه ای دارد.هر گاه سید حسن خمینی انتقادی را به نظام مطرح می کند بی درنگ یکی از ویديوهای خنده دار خمینی وایرال می شود که اصلا تصادفی و خد بخودی نیست. صدا و سیما آرشیو مفصلی از سخنان گزیده و بریده خمینی دارد که هر یک مصرف ویژه ای دارد و با هر کدام یک طیف را می توان بدنام کرد.
میر حسین موسوی نیز پس از ملاقات با مسیح مهاجری و آن دو نفر دیگر ندانسته در همان دامی گرفتار آمد که سید حسن خمینی چند وقت یک باربه آن دچار می شود: یعنی بدنامی منتسب بودن به خمینی. میر حسین موسوی با انتشار اطلاعیه های متعدد و در شرایط متفاوت بار ها بر ضرورت تغییرات کاملا بنیادی در این رژیم تاکید کرده است و در آخرین بیانیه خود خواستار برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان شد تا مردم فرصت عبور از نظام فاسد جمهوری اسلامی را به صورت مسالمت آمیز داشته باشند. اما او هر آنچه می نویسد و می گوید از ماورای حصری ۱۵ ساله است که فرصت دیدار با مردم و فاجعه ای که مردم با آن مواجه اند را ندارد.
ایندیپندنت فارسی - بیش از ۲ هزار نفر از مجتهدین و اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، روز جمعه دهم مرداد ماه با انتشار بیانیهای «خون و مال» دونالد ترامپ را حلال دانستند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما در این بیانیه آمده است: «زین پس، خون و مال آن قاتل سفاک و جنایتکار، دونالد ترامپ، حلال بوده و انتقام خون پاک آن شهید، بر هر زن و مرد مسلمان و آزادیخواه در هر نقطه از جهان، فرض و واجب شرعی و اخلاقی است. این اقدام، تنها در مقام قصاص عادلانه و دفاع مشروع از دین، ملت و حیثیت امت اسلامی است.» تهدیدهای نهادها و اشخاص وابسته به جمهوری اسلامی نسبت به رییس جمهوری آمریکا در حالی تکرار میشود که عباس عراقچی و مسعود پزشکیان، پیش از این در گفتگو با رسانههای آمریکایی اعلام کرده بودند، جمهوری اسلامی قصد کشتن ترامپ را ندارد.
یورونیوز - دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا روز جمعه اعلام کرد که در واکنش به تهدیدهای دیمیتری مدودف، رئیسجمهور پیشین روسیه، دستور داده است دو زیردریایی هستهای در مناطقی نزدیک به روسیه مستقر شوند.
آقای ترامپ در پستی در شبکههای اجتماعی در این خصوص نوشت: «دستور دادهام دو زیردریایی هستهای برای احتیاط در مناطق لازم مستقر شوند، در صورتی که این حرفهای احمقانه و تحریکآمیز واقعاً جدی باشند و فقط حرف نباشند.»
او سخنان مدودف را «بسیار تحریکآمیز» توصیف کرد.
ترامپ در ادامه نوشت: «کلمات اهمیت زیادی دارند و میتوانند پیامدهای ناخواستهای به دنبال داشته باشند. امیدوارم این مورد یکی از آن موارد نباشد.»
در روزهای اخیر، ترامپ و مدودف که اکنون معاون شورای امنیت روسیه است بارها یکدیگر را تهدید و تمسخر کردهاند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که ترامپ روز سهشنبه به روسیه هشدار داد تنها «۱۰ روز فرصت دارد» تا با آتشبس در اوکراین موافقت کند در غیر این صورت، هم خود روسیه و هم خریداران نفتش با تعرفههای سنگین روبهرو خواهند شد.
با این حال، مسکو که شرایط خاص خود را برای صلح در اوکراین مطرح کرده، هیچ نشانهای از پذیرش ضربالاجل ترامپ نشان نداده است.
مدودف روز دوشنبه ترامپ را متهم کرد که وارد «بازی اولتیماتومها» شده و به او یادآوری کرد که روسیه همچنان از تواناییهای هستهای دوران شوروی برای حملات نهایی برخوردار است. این اظهارات در پاسخ به هشدار قبلی ترامپ بود که به مدودف گفته بود «مراقب حرفهایش باشد».
مدودف از زمان آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ به یکی از تندروترین چهرههای ضدغربی در میان مقامهای کرملین تبدیل شده است. مخالفانش در داخل روسیه او را فردی بیثبات و غیرقابل پیشبینی میدانند، اما برخی دیپلماتهای غربی معتقدند سخنان او بازتابدهنده دیدگاههایی است که در سطوح بالای سیاستگذاری کرملین مطرح میشود.