August 2025 Archives

sharifusa.jpg«الهام عزیزی»، فارغ‌التحصیل مدرسه فرزانگان، دانشجوی سابق دانشگاه صنعتی شریف و دانشمند زیست‌شناس محاسباتی و مهندس بیوپزشکی ایرانی-آمریکایی است که در دانشگاه کلمبیای نیویورک، یکی از شناخته‌شده‌ترین دانشگاه‌های جهان تدریس می‌کند. او که در تحقیقات سرطان تخصص دارد، به‌خاطر کارش در زمینه به‌کارگیری یادگیری ماشینی و فناوری‌های کامپیوتری در مطالعه تومورهای سرطانی شناخته شده است. او دانشیار موسسه «هربرت و فلورانس ایروینگ» در رشته تحقیقات داده‌های سرطان و مهندسی بیوپزشکی است.

این دانشمند ۳۹ساله ایرانی‌تبار سرپرستی یک تیم تحقیقاتی را در آزمایشگاهی با نام خودش در دانشگاه کلمبیا برعهده دارد که به‌دنبال ترکیب تکنیک‌های دقیق علوم کامپیوتر برای کشف دلایل عمل‌نکردن بعضی روش‌های درمانی روی انواع سرطان حاد است؛ روشی که رسانه‌های آمریکایی از آن تحت‌عنوان «نجات جان انسان‌ها» یاد کرده‌اند.

رقیه رضایی - ایران وایر

از شریف به بوستون؛ در تلاش برای یافتن پاسخ نادانسته‌ها

الهام عزیزی، ورودی سال ۱۳۸۳ دانشگاه شریف است، در رشته مهندسی برق صنعتی. او سال ۱۳۸۷ از همین دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و یک سال بعد در دانشگاه خوش‌نام بوستون در ایالت ماساچوست کارشناسی ارشد رشته مهندسی برق را آغاز می‌کند. با اتمام این دوره، عزیزی دکترای خود را در رشته بیوانفورماتیک، یا انفورماتیک زیستی آغاز می‌کند.

در سال ۲۰۱۳، یک سال پیش از این‌که دکترایش در دانشگاه بوستون تمام شود، به‌عنوان محقق مهمان در دانشگاه «هاروارد»، یکی از برترین دانشگاه‌های جهان آغاز به‌کار می کند. سال ۲۰۱۴، وارد دانشگاه کلمبیا می‌شود تا دوره فوق دکترایش را آغاز کند. او کار خود را با گروه علوم زیست‌شناسی، علوم کامپیوتر و بیولوژی سیستم ها آغاز می‌کند و دو سال روی پروژه‌هایی که بعدها منشا کار او و تیمش در آزمایشگاهش شد، وقت گذاشته است.

او خود در یک پست اینستاگرامی به مناسب حضور و سخنرانی‌اش در جمع خیران «جامعه سرطان آمریکا» نوشته که در سال ۲۰۱۷، فلوشیپی را از این جامعه دریافت کرده که راه او را به تحقیقاتی که امروز در حال انجام است، باز کرده است.

خانم عزیزی نهایتا در سال ۲۰۲۰، کار خود را به‌عنوان استادیار در مسیر تصدی آغاز کرد. «تنیور تِرَک» یا «در مسیر تصدی»، عنوانی است که معمولا به مدرسانی که به‌طور دایم در دانشگاه استخدام می‌شوند و می‌توانند با طی مراحل نهایتا به مقام استادی دست یابند، اطلاق می‌شود. او اوایل سال ۲۰۲۵ نیز به سمت دانشیاری رشته تحقیقات داده‌های سرطان موسسه «هربرت و فلورانس ایروینگ» در مرکز جامع سرطان به همین نام در دانشگاه کلمبیا، پذیرفته شده است.

عزیزی همزمان همچنین با دپارتمان علوم کامپیوتر و موسسه علوم داده دانشگاه کلمبیا هم همکاری دارد.

الهام عزیزی با وجود این‌که زیر ۴۰ سال دارد، اکنون بنیان‌گذار و مدیر یک آزمایشگاه به‌نام خودش در همین مرکز نیز هست. آزمایشگاه زیست‌شناسی محاسباتی سرطان (azizilab.com) که تحت‌نظر گروه مهندسی پزشکی و موسسه «دینامیک سرطان ایروینگ (IICD)» در دانشگاه کلمبیا است. این آزمایشگاه همچنین با بخش علوم کامپیوتر، موسسه علوم داده و «مرکز جامع سرطان هربرت ایروینگ» نیز فعالیت مستقیم دارد.

به گفته خانم عزیزی، تیم او تحقیقات میان‌رشته‌ای را انجام می‌دهد که شامل «توسعه مدل‌های جدید احتمالاتی» و «استفاده از فناوری‌های پیشرفته ژنومی و تصویربرداری تک سلولی»، برای توصیف رفتار «سلول‌های در حال تعامل در محیط تومور» است. آن‌ها از این‌طریق درباره اثربخشی روش‌های معمول درمان سرطان‌های مختلف مطالعه می‌کنند.

larijani.jpgعلی لاریجانی در گفت‌وگوی تفصیلی با سایت خامنه‌ای درباره احتمال آغاز دوباره جنگ گفت: پاسخ دادن به این سؤال یک مقدار به ما مربوط است، یک مقدار هم به دشمن مربوط است، چون همه‌ی امور در دست ما نیست؛ ولی مهم‌ترین مسئله این است که ببینیم با اقداماتی که می‌شود کرد، چگونه می‌شود جنگ را پس زد

ایندیپندنت فارسی - دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی روز جمعه، ۳۱ مردادماه در مصاحبه با پایگاه خبری علی خامنه‌ای گفت: «جنگ هنوز خاتمه پیدا نکرده و جریان‌های سیاسی و افرادی که تریبون دارند، باید توجه داشته باشند که ما در یک موقعیت مهم هستیم». علی لاریجانی با اشاره به جنگ ۱۲ روزه گفت: «توصیه من واقعا این است که در داخل کشور به این نکته توجه بشود که جنگ ما هنوز خاتمه پیدا نکرده؛ هم جریان‌های سیاسی، هم افرادی که تریبون دارند، باید توجه داشته باشند که ما در یک موقعیت مهم هستیم».

لاریجانی تاکید کرد: «من نمی‌گویم الان جنگ بالفعل وجود دارد، ولی بدانیم که جنگی شروع شده و این جنگ الان فقط به قطع آتش بسنده کرده؛ پس ما باید آماده باشیم و همبستگی‌مان را حفظ کنیم». دبیر شورای عالی امنیت ملی در بخش دیگری از این گفتگو گفت: «جنگ یک مقدارش به ما مربوط است، یک مقدارش به دشمن مربوط است چون همه امور در دست ما نیست. ولی مهمترین مسئله این است که چگونه می‌شود جنگ را پس زد».

او «حفظ همبستگی و انسجام ملی‌»، «بهره‌مندی مردم از یک زندگی حداقلی»، «امکانات نظامی و امنیتی» و «تعاملات بین‌المللی، منطقه‌ای» را راهکارهایی برای جلوگیری از جنگ دانست.

تکلیف مذاکرات روشن شد

| No Comments

araqchi.jpgعباس عراقچی: به نظر من، آمریکایی‌ها هنوز به نقطه‌ای نرسیده‌اند که وارد یک مذاکره برابر شوند. اگر هم دنبال مذاکره هستند، می‌خواهند چیزی را که در صحنه نظامی نتوانستند به دست آورند، حالا در پشت میز مذاکره از من بگیرند که نخواهند توانست.

من وارد این مذاکره نخواهم شد که حقوق ملت ایران را که بمباران کردند ولی نتوانستند از بین ببرند، نادیده بگیرم.

خلیج فارس روی لبه‌ی تیغ؛ آیا جنگ دوباره با ایران در راه است؟

تحکیم ملت: در ۷۲ ساعت گذشته مجموعه‌ای از تحولات نظامی و دیپلماتیک، نشانه‌هایی جدی از بازگشت منطقه به فضای جنگی را نمایان کرده است. رسانه‌های معتبر اروپایی و آمریکایی نیز در گزارش‌های خود این وضعیت را «هشدار زودهنگام» از احتمال درگیری توصیف کرده‌اند.

رزمایش تازه ایران
روز ۲۱ اوت، ایران یک رزمایش دریایی بزرگ را در خلیج عمان و شمال اقیانوس هند آغاز کرد. در جریان این مانور، موشک‌های کروز «قدیر» و «نصیر» از ناوها و سواحل شلیک شد. به گزارش خبرگزاری «آسوشیتدپرس» و شبکه «الجزیره انگلیسی»، این نخستین مانور بزرگ پس از جنگ خردادماه با اسرائیل است. تحلیلگران نظامی این اقدام را نشانه‌ای از تلاش ایران برای بازدارندگی دانسته‌اند، اما هشدار داده‌اند که چنین نمایش قدرتی می‌تواند خطر برخورد ناخواسته در دریا را افزایش دهد.

dollarbanner.jpgاز تقاضای داخلی تا مکانیسم ماشه

کیهان لندن - قیمت دلار در پایان امرداد مرز ۹۵ هزار تومان را رد کرد و بر خلاف کاهش قیمت‌ها در بازار جهانی طلا، در بازار طلای ایران قیمت‌ها افزایشی است. کارشناسان عوامل سیاسی از جمله احتمال فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی را یکی از اصلی‌ترین دلایل افزایش قیمت‌ها در دو بازار مهم ارز و طلا ارزیابی می‌کنند.

روند افزایشی قیمت‌ها در بازار ارز ایران روز گذشته، پنجشنبه ۳۰ امرداد، سرعت گرفت و طی تنها چند ساعت قیمت هر دلار آمریکا با بیش از ۱۰۰۰ تومان افزایش قیمت روبرو شد. قیمت هر دلار آمریکا در غروب پنجشنبه به ۹۵ هزار و ۶۰۰ تومان رسید.

دیگر ارزهای رایج در بازار ارز ایران نیز با افزایش قیمت روبرو شدند. قیمت هر یورو به نیز با بیش از ۱۰۰۰ تومان افزایش طی روز پنجشنبه به ۱۱۰ هزار و ۸۶۰ تومان رسید. هر پوند بریتانیا ۱۲۷ هزار و ۹۰۰ تومان، هر درهم امارات ۲۵ هزار و ۹۶۰ تومان و هر لیر ترکیه ۲۳۳۵ تومان قیمت‌گذاری شد.

با وجود کاهش قیمت جهانی طلا، در بازار طلای ایران قیمت‌ها افزایشی است. هر سکه طلا ۸۶ میلیون و ۸۰۰ و هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز هفت میلیون و ۸۴۲ هزار و ۱۰۰ تومان معامله شد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

کارشناسان معتقدند همچنان سایه بحران‌های سیاسی از جنگ تا تحریم بر سر اقتصاد ایران سبب آشفتگی بازارهای مختلف است. در بن‌بست قرار داشتن مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی با ایالات متحده، احتمال فعال شدن «مکانیسم ماشه» که به معنای بازگشت همه تحریم‌های هسته‌ای پیشین است، و احتمال وقوع جنگ دوم میان اسراییل و جمهوری اسلامی از مهمترین عوامل سیاسی هستند که در حال حاضر بر اقتصاد ایران اثر منفی دارند.

safir.jpgایران اینترنشنال - مارکوس پوتسل، سفیر آلمان در ایران، اعلام کرد که با پایان دوره ماموریتش، تهران را ترک می‌کند. او دلیل این تصمیم را «شخصی» عنوان کرد اما افزود تعداد کارمندان سفارت و کنسولگری آلمان در ایران نیز کاهش خواهد یافت و به همین دلیل روند صدور ویزا برای شهروندان ایرانی محدودتر می‌شود.

پوتسل جمعه ۳۱ مرداد در ویدیویی با اشاره به تعطیلی موقت سفارت در جریان جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل گفت: «پس از وقفه کوتاه، سفارت و کنسولگری دوباره باز شده‌اند اما با کاهش نیروها توان صدور ویزا مانند گذشته وجود ندارد.»

او با اشاره به تجربه خود در مدت حضورش در تهران گفت: «تغییرات بسیاری را در این یک سال دیدم. ایران امروز با ایران یک سال پیش متفاوت است.»

پوتسل در پایان با ابراز تاسف از کوتاه شدن دوره ماموریتش افزود: «برای همه شما صلح، ثبات و تحقق آرزوهایتان را آرزو می‌کنم. امیدوارم بازگردم و در آن زمان ببینم که به همه خواسته‌هایتان و واقعیت آرزوهایتان رسیده‌اید.»

معاون عراقچی: در صورت بازگشت به مذاکرات، انگشتمان روی ماشه است

سعید خطیب‌زاده، معاون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در گفت‌وگو با روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه»، گفت که فعال‌سازی مکانیسم ماشه از سوی سه کشور اروپایی «آخرین کارت اروپا را بی‌جا مصرف می‌کند».

او تاکید کرد هرگونه مذاکره آینده از نگاه تهران «مذاکره‌ای مسلح» خواهد بود. خطیب‌زاده هشدار داد فشار بیشتر بر ایران «اشتباه» است و می‌تواند جمهوری اسلامی را به گرفتن تصمیمات سخت وادارد.

حالت جنگی

قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، ۲۴ مرداد گفت: «غنی‌سازی بدون توافق به معنای جنگ است و حتی با توافق هم فعلا عملی نیست.»

او شرایط کنونی میان جمهوری اسلامی با اسرائیل و آمریکا را «حالت جنگی» توصیف کرد.

eterazat.jpgصدای آمریکا - گروهی از شهروندان در برخی شهرهای ایران از جمله تهران، شیراز، و کازرون، در اعتراض به ناتوانی جمهوری اسلامی در مهار بحران‌های متعدد، از جمله کمبود آب و برق، و رکود بازار، به خیابان آمدند و تجمعات اعتراضی همراه با شعارهای ضدحکومتی سر دادند.

پس از برگزاری تجمع‌های اعتراض گسترده در شیراز و کازرون نسبت به ناتوانی جمهوری اسلامی در مهار بحران کمبود آب و برق، گزارش‌ها حاکی از اعتراض کسبه پاساژ فردوسی تهران به وضعیت رکود بازار است.

بر اساس گزارش‌های شهروندی، ده‌ها تن از کسبه و کارکنان پاساژ فردوسی تهران در روز جمعه ۳۱ مرداد در اعتراض به وضعیت اقتصادی و رکود بازار ارز، با ترک مغازه‌های خود در محوطه پاساژ تجمع و راهپیمایی کردند.

علاوه بر رکود بازار، مشکلاتی از جمله مالیات سنگین، اجاره‌بهای بالا، و قطع مداوم آب و برق که کسب و کار بازاریان را دچار اختلال کرده، از موارد مورد اعتراض این معترضان بوده است.

همچنین، برخی گزارش‌های شهروندی حاکی از تداوم اعتراضات مردم شیراز است.

در این اعتراضات، شعارهایی از جمله «ایران ارث بابات نیست» و «نه غزه، نه لبنان، فقط مردم ایران» سر داده شده است.

اعتراض‌های مردمی روز پنج‌شنبه در شیراز روز پنج‌شنبه نیز جریان داشت و عده قابل توجهی از شهروندان، با تجمع در خیابان‌ها ضمن هم‌خوانی سرود ملی «ای ایران»، شعارهای «آزادی آزادی، و «نه غزه، نه لبنان، فقط مردم ایران» دادند.

همچنین، در ساعات پایانی روز پنج‌شنبه گروهی از مردم کازرون در استان فارس در اعتراض به مختل شدن زندگی‌شان بر اثر قطع مداوم و طولانی‌مدت آب و برق، در خیابان‌ها تجمع کردند و شعار «آب و برق، حق مسلم ماست» سر دادند.

:::

اعتراض به ناتوانی جمهوری اسلامی در حل انواع بحران‌ها در ایران، در روزهای گذشته نیز جریان داشته و شهروندان شعارهایی از جمله «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر دیکتاتور» سر داده‌اند.

IMG_0392.pngمی خواستم در باره ی وحید بهمن که خود را یکی از طرفداران شاهزاده رضا پهلوی می داند مطلبی بنویسم اما بعد از توییت شاهزاده که به نوعی ناراحتی ایشان را از کسانی که به اطرافیان ایشان و انتخاب آن ها اعتقاد ندارند بیان می کرد به خودم گفتم بهتر است چیزی نگویم تا خدای نکرده حمل بر قبول نداشتن افراد انتخاب شده توسط ایشان بشود و دلگیری بیهوده ای در این شرایط دشوار کشور -که ما واقعا به حضور ایشان برای مقابله با حکومت نکبت اسلامی نیاز داریم- به وجود نیاید لذا همینجا در ابتدای این مطلب عرض می کنم که موضوعی که در اینجا مطرح می کنم ابدا ربطی به شاهزاده ندارد و نظر من است در باره ی یکی از کسانی که خود را به عنوان یکی از نزدیکان و نمایندگان شاهزاده معرفی می کند و اگر شاهزاده به وجود چنین اشخاصی در پیرامون خود به هر دلیلی رضایت دارند، من هم این رضایت را می پذیرم و ذره ای به انتخاب های شاهزاده ایراد نمی گیرم چون شاید شاهزاده چیزهایی می دانند که من نمی دانم و برایم وجود و حضور شاهزاده مهم است نه اطرافیان ایشان. این را از صمیم قلب عرض می کنم.

اما جناب وحید بهمن که مشخص است جوانی ست جویای نام، پا در عرصه هایی گذاشته که در حد و اندازه های او نیست و اگر متوقف نشود دامنه ی حرف های دشمن ساز و بدبین کننده اش نسبت به شاهزاده روز به روز گسترده تر خواهد شد و این مطلب شاید نیش ترمزی باشد به او که در عرصه ی سیمرغ جولان ندهد و حد خود را بشناسد.

ویدئویی دیدم از این آقا که در آن به استاد بزرگ و ارجمند ما هادی خرسندی اهانت های بی شمار روا داشته به خیال این که با این اهانت های سخیف و زشت از شاهزاده حمایت می کند.

این اهانت ها را اگر او به آدم معمولی چون من می کرد اصلا جای گلایه نبود ولی وقتی این اهانت ها، یکی از ستون های طنز سیاسی و فرهنگ انتقادی ما را نشانه می رود باید جوابی به اهانت کننده داده شود تا از این مقدار که جلو آمده پیش تر نرود و خرابکاری اش را همینجا متوقف کند.

هادی خرسندی از نظر سیاسی یکی از مخالفان شاهزاده است که من دلایل این مخالفت را شخص شاهزاده و عملکرد ایشان نمی دانم بلکه علل دیگری را در این مخالفت دخیل می دانم. اما این مخالفت به هر دلیل که باشد، حق آقای خرسندی ست و شاهزاده با منش سیاسی شان مخالفان خود را هم پذیرا بوده اند و هستند و اگر با مخالفان به طور شایسته ای برخورد شود، قطعا امکان این که ایشان حتی با مخالفان بر سر یک میز بنشینند وجود دارد.

wh.jpgارسالی "یکی از همراهان" کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

برای من این سوال پیش آمده است که منشا این همه نفرت روشنفکران چپگرا از خاندان پهلوی از کجاست؟ طبیعی است که حکومت خاندان پهلوی را کسی نباید با سوییس و کانادا مقایسه کند . قاعدتا آن را با قبل (قاجار) و بعد (جمهوری اسلامی) مقایسه می کنند. یا با نظام های هم عصر و مشابه آن در خاورمیانه مثل عراق و عربستان و مصر و...تصور کنید اگر بعد از قاجار، جمهوری اسلامی می آمد ، الان ما در شرایطی بهتر از افغانستان بودیم؟ نگاهی به سالهای آخر دوره قاجار بیاندازید.

▪️بدون تعصب باید گفت که هر چه از آبادانی و تمدن و توسعه و زیرساخت و صنعت و‌ آزادی های اجتماعی و بهداشت و حقوق زنان و قانون و بورکراسی و....داریم ، همگی محصول دوره ۵۰ ساله حکومت پهلوی است. نفرت از پهلوی فقط دلایل ایدئولوژیک دارد . توده ای ها این تخم لق «وابستگی به امپریالیسم و استعمار» را در دهان امثال شریعتی شکوندند و این میراث به خمینی و خامنه ای رسید. محتوای نفرت از پهلوی، نفرت از مدرنیسم، توسعه ایران، آزادی حجاب، رفاه، دانشگاه، دادگستری مدرن، آموزش و پرورش اجباری، ارتش مدرن ،میهن پرستی و ایران مقتدر است. جهان وطنی ها از نوع امتگرا و انترناسیونال کمونیستی، هر دو مخالفان حکومت پهلوی هستند. هشدار شاه در مورد اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه (کمونیستی و اسلامیست) علیه ایران ، امروز می بینیم که درست بود. چپها و اسلامیست ها در ۵۷ با هم متحد شدند. الان هم روشنفکران چپ مثل سال ۵۷ گیح و درمانده اند.

▪️آنها با حذف شاهزاده رضا پهلوی چه به دست می آورند ؟ چه کسی را جانشین شاهزاده رضا می کنند ؟ ....خارج از دایره روشنفکری چه کسی اینها را می شناسد ؟ متکی به کدام الگوی حکمرانی هستند ؟چپها و ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان غیر حکومتی ، با حذف شاهزاده فقط عمر جمهوری اسلامی را طولانی تر می کنند. کی می خواهیم با میراث ۵۷ ، وداع کنیم ؟ اگر ریگی به کفششان نیست و صرفا قصد رقابت دارند، چرا جمهوریخواهان و اپوزیسیون ضد پهلوی با هم متحد نمی شوند و کنفرانسی مثل مونیخ برگزار نمی کنند و به جای دشمنی و تخریب به رقابت با پهلوی نمی پردازند؟

اگر اغتشاش کنید اسرائیل میاد

مصطفی خوش‌چشم، کارشناس صداوسیما، در برنامه «به افق فلسطین» گفت در صورت بروز «هرج‌ومرج» ناشی از کمبودها و مشکلات داخلی و «اغتشاش»، اسرائیل دوباره وارد عمل می‌شود

:::

تصاویر خروج دود و بخار از قله دماوند بازتاب‌های گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی به همراه داشته است. کارشناسان می‌گویند این پدیده بخشی از روند طبیعی یک آتشفشان است. دماوند آتشفشانی فعال به شمار می‌رود، اما هیچ شواهدی از فوران یا انفجار قریب‌الوقوع آن وجود ندارد

:::

damavand.jpgخبرگزاری فارس؛ انتشار تصاویر خروج گازهایی از دماوند در فضای رسانه خبرساز شده است. بر این مبنا به سراغ پرویز هزارخانی، زمین‌شناس رفتیم تا پیرامون این پدیده با وی گفت‌وگو کنیم.

فارس: آقای هزارخانی، اخیراً دیده شدن بخار و دود از قله دماوند، نگرانی‌هایی را در افکار عمومی ایجاد کرده است. این پدیده نشانه چیست؟هزارخانی: باید به مردم اطمینان خاطر داد که آنچه می‌بینند، بخشی از فرآیندهای طبیعی یک آتشفشان نیمه‌فعال مانند دماوند است.خروج بخار آب و گازهایی مانند گوگرد، نشانه‌ای از فعالیت‌های حرارتی در اعماق این کوه عظیم است، نه لزوماً پیش‌درآمد یک فوران. این پدیده مشابه چشمه‌های آبگرم اطراف دماوند، مثل لاریجان، است که همگی حاکی از وجود یک سیستم گرمایی فعال در زیر زمین هستند. فارس: پس این فعالیت‌ها به چه شکل دیگری خود را نشان می‌دهند؟هزارخانی: اثرات این سیستم فعال تنها به خروج بخار از دهانه محدود نمی‌شود. یک مثال بسیار گویا، پدیده نشت آب از سد لار است.

منوتو - محسن بنایی، پژوهشگر تاریخ ایران و اسلام، در گفتگو با منوتو درباره تظاهراتی که به نام دفاع از مظلومیت مردم غزه انجام می‌شود می‌گوید این نوع اعتراضات با توجه به اینکه موارد مشابهی را برای مردم تحت ستم نقاط دیگر جهان نمی‌بینیم، نوعی تزویر و چتری است برای یهودی‌ستیزی

:::

bolton.jpgایران اینترنشنال - ماموران اف‌بی‌آی در چارچوب تحقیقات مرتبط با امنیت ملی، خانه جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری، را تفتیش کردند.

روزنامه نیویورک‌پست جمعه ۳۱ مرداد به نقل از اف‌بی‌آی گزارش داد این اقدام در قالب تحقیقات در مورد نحوه‌ مدیریت اسناد طبقه‌بندی‌شده انجام گرفته است.

یک مقام دولت ترامپ در همین رابطه گفت این اقدام به دستور کاش پاتل، رییس اف‌بی‌آی، صورت گرفت.

پاتل همزمان با آغاز عملیات در پیامی کوتاه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «هیچ‌کس بالاتر از قانون نیست... ماموران اف‌بی‌آی در ماموریت هستند.»

خبرنگاران در بیرون خانه جان بولتون در بتسدا، مریلند، در حالی که اف‌بی‌آی در حال تفتیش محل اقامت او است:

پرونده اسناد محرمانه

منابع آمریکایی گفتند این تحقیقات به اسناد طبقه‌بندی‌شده مربوط است؛ پرونده‌ای که در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ آغاز شد، اما به گفته یک مقام ارشد آمریکا، دولت جو بایدن آن را به «دلایل سیاسی» متوقف کرده بود.

بولتون پیش‌تر به‌دلیل انتشار اطلاعات محرمانه در کتاب خاطراتش در سال ۲۰۲۰ با عنوان «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»، مورد پیگرد قرار گرفته بود.

وزارت دادگستری ایالات متحده سپتامبر ۲۰۲۰ تحقیقات درباره این کتاب را آغاز کرد، اما انتشار آن در نهایت با وجود مخالفت ترامپ متوقف نشد.

nabavi.jpgبهزاد نبوی خواستار آزادی زندانیان سیاسی و تعطیلی کامل غنی سازی شد

بهزاد نبوی در تماس با انصاف نیوز در ارتباط با انتشار خبر مخالفت خود با بیانیه اصلاحات توضیح داد:

من معتقد بودم که در بیانیه‌ای که راجع به مسائل خارجی است نباید موضوع داخلی را وارد کنید چون اثر آن را کم می‌کند.

من با آن چیزهایی [در بیانیه] که همه مخالفت می‌کنند مخالف نبودم، حتی تندتر از آنها هم هستم. آنها اگر معتقد به تعلیق غنی‌سازی هستند من معتقد به تعطیل غنی‌سازی هستم.

من با آن بخشی که مورد اعتراض برخی گروه‌ها و دسته‌هاست، نه‌تنها مخالف نبودم بلکه بیشتر از آن که آنها می‌خواستند می‌خواستم. اما در مورد رای‌ام؛ مخالف بودم ولی مخالف مشروط.

گفتم بخش داخلی را درآورید؛ آنهم نه به خاطر این که مخالف رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی هستم، بلکه خودم هفته‌ی پیش یک ملاقات با آقای قالیباف و یک ملاقات با آقای اژه‌ای داشتم که در هر دو از طرف کمیته‌ی رفع حصر جبهه اصلاحات، اصرار و تلاش کردم که هر دو نفر موافقت کنند با رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی. یعنی نه این که مخالف باشم، بلکه معتقد بودم که در بیانیه‌ای که راجع به مسائل خارجی است نباید موضوع داخلی را وارد کنید چون اثر آن را کم می‌کند.

harasat.jpgایرنا: روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی استان البرز شامگاه پنجشنبه در پی انتشار فیلمی از درگیری فیزیکی در یکی از بیمارستان های کرج توضیحاتی ارائه کرد.

در متن پاسخ روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی البرز ادعا کرد: فیلم منتشرشده از این درگیری فیزیکی تنها بخشی از ماجرا است و فیلم کامل حادثه از ابتدای ورود چهار فرد در حالت مستی به اورژانس در اختیار مراجع ذیصلاح قرار گرفته است.

این گزارش می افزاید: این افراد که در وضعیت مستی و غیرعادی قرار داشتند با رفتارهای هنجارشکنانه به کادر درمان از جمله پرستار خانم در حین خدمت و همچنین چند همراه بیمار حمله‌ور شدند و متأسفانه تعدادی از پرستاران مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند؛ به محض بروز حادثه، تیم حراست بیمارستان با سرعت وارد عمل شد و حین مقابله با مهاجمان، چند تن از نیروهای حراست نیز آسیب دیدند و یکی از آنان از ناحیه صورت مصدوم و چند پرستار و همراه بیمار دچار شکستگی در ناحیه دست و امثال آن شدند.

iranshahr.jpgبه‌ گزارش حال‌ وش / امروز جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعاتی پس از حمله مسلحانه به دو خودروی نظامی در محور دامن شهرستان ایرانشهر که در آن دستکم پنج نیروی نظامی کشته شدند، گروه مسلح «جیش‌العدل» با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. (+۱۶ لینک به ویدئو در تلگرام)

در این بیانیه، جیش‌العدل اعلام کرده است که نیروهای این گروه روز جمعه ۳۱ مردادماه ۱۴۰۴، یک واحد گشتی پلیس فراجا را در بخش دامن ایرانشهر «منهدم» کرده و تسلیحات سرنشینان را «به غنیمت» برده‌اند. این گروه همچنین اعلام کرده که تمامی سرنشینان دو خودروی سمند و هایلوکس کشته شده‌اند.

جیش‌العدل در بیانیه خود نیروهای نظامی جمهوری اسلامی را «اهداف مشروع» خوانده و تهدید کرده است که در صورت ادامه فعالیت آنان در ارگان‌های امنیتی و نظامی، مسئولیت هرگونه «آسیب جانی» متوجه خود این نیروها خواهد بود.

حال‌ وش پیشتر در گزارشی از این حمله نوشت که در حوالی ظهر روز جمعه ۳۱ مرداد، دو خودروی نظامی شامل یک هایلوکس و یک سمند در محور دامن ایرانشهر هدف تیراندازی افراد مسلح قرار گرفته و پس از توقف خودروها، سلاح‌های آنان نیز برده شده است. در همان گزارش، شاهدان عینی از تشدید جو امنیتی در محورهای مواصلاتی در شهرستان ایرانشهر و بویژه منطقه دامن که محل اصلی حادثه است، خبر داده بودند.

این در حالی است که رسانه‌های حکومتی تاکنون کشته شدن دستکم پنج نیروی نظامی شامل «سروان غلامرضا وحدانی، ستوان‌دوم هادی رویایی، گروهبان‌یکم محمد نوروزی، گروهبان‌یکم حسن تولی و گروهبان محمدرضا رحیمی» را تأیید کرده‌اند.

ویدئویی یکی از خودروهای مورد حمله قرار گرفته‌ شده در ایرانشهر توسط جیش‌العدل

به‌ گزارش حال‌ وش/ امروز جمعه ۳۱ مردادماه ۱۴۰۴، ویدئوی تازه‌ای به‌ دست حال‌ وش رسیده که خودروی نیروهای پاسگاه شیبان را پس از حمله مسلحانه در محور دامن شهرستان ایرانشهر نشان می‌دهد. تصاویر منتشرشده بیانگر شدت حمله است و ده‌ها اثر اصابت گلوله بر بدنه و شیشه‌های خودرو به‌ وضوح دیده می‌شود.



این ویدئو دقایقی پس از حمله‌ای ضبط شده که در آن دو خودروی نظامی شامل یک سمند و یک هایلوکس هدف تیراندازی افراد مسلح قرار گرفتند. جیش‌العدل با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته و اعلام کرده که تمامی سرنشینان خودروها کشته و سلاح‌های آنان به غنیمت برده شده است.

هویت پنج تن از نیروهای کشته‌ شده نظامی که پس از حمله افراد مسلح ناشناس به دو خودروی نظامی پاسگاه‌ این منطقه در دامن در شهرستان ایرانشهر هدف تیراندازی قرار گرفتند، توسط رسانه‌های حکومتی منتشر شدند. به‌ شرح زیر است:
۱_سروان « غلامرضا وحدانی » اهل زابل (فرمانده پاسگاه)
۲_ستوان‌دوم « هادی رویایی » اهل کرمان
۳_گروهبان‌یکم « محمد نوروزی » اهل تربت
۴_گروهبان‌یکم « حسن تولی » اهل گلستان
۵_گروهبان « محمد‌رضا رحیمی » اهل زابل

roostayee.jpgفرزانه روستایی

ایران در آستانه بحرانی چندوجهی قرار دارد: خطر درگیری مستقیم با اسرائیل، احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت. در چنین شرایطی، علی خامنه‌ای ـ رهبر جمهوری اسلامی ـ بیش از هر زمان دیگری به نماد انفعال و در عین حال تشدید سیاست‌های تهاجمی بدل شده است. برای درک این تناقض، باید به روانشناسی خاص او نگریست.

ذهنیت محاصره‌ای

خامنه‌ای از ابتدای رهبری جهان را صحنه «توطئه دائمی» علیه ایران دیده است. برای او، بحران یک وضعیت استثنایی نیست، بلکه حالت طبیعی حکومت است. همین ذهنیت سبب می‌شود هر امتیاز دیپلماتیک، نشانه شکست و عقب‌نشینی تلقی شود.

وسواس بقا

بقای شخص خود و خانواده و نیز بقای نظام برای او اولویت مطلق است. خامنه‌ای در لحظه‌های خطر به پناهگاه می‌رود و تصمیم‌ها را از فاصله امن و از طریق حلقه امنیتی‌اش هدایت می‌کند. استراتژی همیشگی‌اش «خریدن زمان» و فرسایش طرف مقابل است.

حافظه جنگ

جنگ هشت‌ساله ایران و عراق برای خامنه‌ای الگوی اصلی مدیریت بحران باقی مانده است. او همچنان به همان منطق وفادار است: صبر طولانی، مقاومت در برابر فشار، و اتکا به نیروهای نیابتی. همین ذهنیت، هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی امروز را برایش کم‌اهمیت جلوه می‌دهد.

انزوای ادراکی

حلقه محدود مشاوران امنیتی و ایدئولوژیک، رهبر ایران را در دایره‌ای بسته نگه داشته است. این انزوای ادراکی باعث می‌شود تصمیم‌های کلان او بر پایه اطلاعات ناقص و روایت‌های یک‌جانبه شکل بگیرد؛ وضعیتی که خطر خطای محاسباتی را افزایش می‌دهد.

پارادوکس انفعال-تهاجم

خامنه‌ای در سطح شخصی منفعل است: دوری از افکار عمومی، پناه بردن به مکان‌های امن و اجتناب از مواجهه مستقیم. اما همزمان در سطح سیاست، دست نیروهای تهاجمی‌تر را باز می‌گذارد: از ادامه غنی‌سازی تا تقویت عملیات نیابتی. این تناقض، بازتاب روانشناسی دوگانه اوست؛ ترکیبی از ترس عمیق و نیاز به نمایش اقتدار.

جمع‌بندی

رفتار علی خامنه‌ای در این روزها تنها نتیجه محاسبات سیاسی نیست، بلکه ریشه‌ای روانشناختی دارد. ذهنیت محاصره‌ای، وسواس بقا، خاطره جنگ، انزوای ادراکی و پارادوکس انفعال-تهاجم، همه با هم الگویی ساخته‌اند که مصالحه را دشوار و خطر خطای محاسباتی را بیشتر می‌کند. درک این الگو برای هر تحلیلی از آینده بحران ایران ضروری است.

mosadegh.jpgروزِ نجات ایران در زیر سایه کودتای ۲۵ مرداد

آن لحظه‌ای که مصدق فرمان شاه را در عزل خویش پاره کرد، کودتا انجام شد و 28 مرداد تحقیقاً یک ضد کودتا علیه کسانی بود که سودای سرنگونی نظام پادشاهی و همه دستاوردهای مشروطه را داشتند و کمک غرب به ایران فقط نتیجه یک همپوشانی تاریخی در منافع مشترک ایران، امریکا و انگلیس در جنگ جدید سرد بین بلوک غرب و شرق بود که از سوی این دو کشور برای مقابله با کودتای 28 مرداد به شاه مساعدت شد...

اما اینکه "روشنفکر" چپ ایرانی در همنوازی با ملی‌-مذهبیون برای دهه‌ها سالگرد واقعه 28 مرداد را به عنوان کودتا همچون ادعای صد هزار زندانی سیاسی و آتش زدن سینما رکس و صدها تهمت ناجوانمردانه دیگر به خورد تاریخ معاصر داد، اما هرگز نخواست بفهمد چطور ممکن است بالاترین مقام یک کشور علیه خودش کودتا کند!؟ از آن بیشمار لطیفه‌های ملال‌آور نسل 57 است که از بس تکرار کرده، هم خودش و هم در آن سوی آب‌ها، باراک اوباما هم باور کرده! عذرخواهی اوباما بابت "کودتا"ی 28 مرداد به احتمال زیاد نتیجه دلجویی از پیرکودکانی بود که به گفته ظریفی، خودشان خواستند اینگونه زندگی کنند...

گرچه این حرف‌ها دیگر برای نسل جوانی که با چشمان باز و خرد تاریخی مبانی استدلال چپ ایرانی را از ریشه می‌زند پشیزی ارزشی ندارد، اما بیایید از منظری دیگر به این موضوع نگاه گنیم.

بهتر نبود اگر مصدق پیروزِ ماجرا می‌شد؟ بعد به عنوان رئیس جدید کشور نردبان ترقی حزب توده را در شریان‌های قدرت و با برگزاری نمایش‌های خیابانی الیت و درس‌خوانده‌ها با سرهایی پر از سودا در تحقق آرمان زحمتکشان رقم می‌زد و یک چند سالی کشور در هیجان ناشی از شعارهای ضد انگلیسی، امریکایی و ضد امپریالیستی از فقر به خاک سیاه می‌نشست و حزبی که اکنون نفوذ گسترده‌اش در بین اقشار کارگر و درس‌خوانده و ارتش به هژمونی رهبران اعتراض و امیران ارتش تغییر یافته در یک آن، با کودتای حساب شده و برپایی دریایی از خون، جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی ایران را به عنوان یکی از اقمار پر افتخار بلوک شرق پرده‌برداری می‌کرد...

الگویی که در طی دو دهه در جنگ قدرت بین ناسیونالیست‌های رادیکال غرب‌ستیز، کمونیست‌ها و اسلامگرایان در عراق و سایر کشورهای خاورمیانه عمدتاً با قتل عام خاندان‌های سلطنتی و کشتار هزاران نفر به تناوب انجام شد. مسیری که متاسفانه اکنون هم بسیاری در لباس دموکراسی و حقوق بشر برای اعلام جمهوری دوم در سرهای پر از سودای خود برای ایران بعد از ج ا می‌پرورانند.

وقوع این سناریوی خیالی برای ایران در دو وضعیت مشخص قابل بررسی است:

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgاین تابلو را سال ها قبل بیاد جوانی پر شور اما سخت متوهمی ترسیم کردم، که فکر می کردیم بر همه چیز اشراف داریم ومفسرین بی نقص جهانیم.

بی آنکه چشم بند های سرخ ایدولوژیک نهاده شده بر مبنی توهمی که به آن نام صداقت انقلابی نهاده بودیم برچشم خود که در واقع نهاده شده بر ذهن واندیشه ما بود! را ببینیم.

صداقت انقلابی وقتی درخدمت به توهمی در آید نتیجه وحشتناکی خواهد داشت.

painting.jpg

در جهان خیالی خود سیر می کردیم. به تغیر حکومت از مگسک تفنگ می نگریستم بی آن که فرهنگ خشن خوابیده در بطن چنین نگاهی را در یابیم.بی آن که در یابیم تا زمانی که آموزش معینی ازسواد ودرک اجتماعی بین اقشارفقیر نباشدو این افراد تا اندازه ای ازبرابری اجتماعی بر خوردار نباشند نمی تواننددرکی درست از آزادی داشته باشند.

آزادی تنها زمانی امکان پذیر است که میزانی از برابری اقتصادی واجتماعی در جامعه تامین شود.

امری دشوار وزمان بر چرا که در تعارض با آزادی که مقوله ای است ارزشی قرار می گیرد.

تفکرات ارزشی که خواهان تحولات سریع بدون توجه به زیر ساخت های اجتماعی و پروسه رشد اقتصادی واجتماعی جامعه می باشند.حکومت های آگاه ومردمی با درک اینکه رشد اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی جامعه بدرجه معینی از آزادی احزاب و رسانه ها نیاز دارد .تلاش می کنند که توازن معینی بین این دو که لازم وملزوم یک دیگرهستند ایجاد کنند . در نبود چنین سیاست آگاهانه وحساب شده ،نیرو های ارزشی افراطی وارد عمل می گردند اقدام بحرکت در راستای ارزش هائی می کنند که از نظر آنها پایه واساس است. تفکری که متاسفانه زیر نام آزادی در برابر اعتدال ،مدارا و حتی عدالت اجتماعی قرار می گیرند.

abumalesh.jpgویژه خبرنامه گویا

علی رغم آنکه در دوران زعامت مقام معظم رهبری به تعداد کافی قاچاقچی و دزد تربیت شده و اکثر هیئت حاکمه با آن که ممکن است کار قاچاق نکرده باشند، ذاتاً قاچاقچی هستند. باز هم در تنگنای فعلی که رهبری به جای اینکه به معراج برود، به سوراخ رفت، به تعداد زیادی قاچاقچی و حتی تعداد زیادتری بی‌شرف بالفطره نیازمندیم تا امور نظام مقدس را مانند مقام رهبری با تکیه بیشتر بر فتق‌، رتق و فتق نمایند. دزد های کلان زیاد داریم ولی از نظر اَبر دزدانی مانند شمخانی و پسران دچار کمبود هستیم. تا آنجا که مجبور شدیم بابک زنجانی را از زندان آزاد کرده و بخشی از دزدی های کلان را به او بسپاریم.

در طول ۴۶ سال گذشته نظام مقدس ما، مانند آهنربا بی‌شرف‌های بالفطره را جذب کرده است. منتها اشکال در اینجاست که اکثر این بی‌شرف‌ها که از وابستگان نظام هستند بی‌شرف‌هایی هستند که به علت بیشعوری ذاتی توسط رهبری دستچین شده‌اند و ما برای مذاکره با آمریکا به بی‌شرف‌های چاچول باز و آب گل آلود کن و هفت خط نیازمندیم که بتوانند ستون‌های از این ستون تا آن ستون فرج است را جا بجا کنند، تا شاید بتوانیم بار دیگرآمریکایی‌ها را فریب بدهیم.

در شرایطی که هر آن انتظار می‌رود که حلوای نظام مقدس را بدون فاتحه بخوریم، برادران قاچاقچی باید بتوانند هر چیز قابل فروش را به خارج از کشور قاچاق نموده و حتی اگر بتوانند ته کشور را جارو کنند. البته باید سهم شیر را به حساب‌های بیت واریز کنند.

من با کسانی که می‌گویند، ناترازی عقل رهبری بدتر از ناترازی آب و برق و گاز است، موافق نیستم. رهبری ممکن است کمی ناترازی عقلی داشته باشد، ولی در بقیه زمینه‌ها خیلی هم تراز است. مثلاً ممکن است غنی سازی اورانیوم را بلد نباشد ولی در غنی‌سازی خود و اطرافیانش استاد است. کسی که بتواند بیش از نیمی از ثروت کشور را تنها با یک دست در نهادهای زیر نظر خود به چپاند معجزه‌گر است.

برای تربیت ابردزدان،پیشنهاد می‌کنم شمخانی و پسران با استعدادترین‌ها را انتخاب کرده و برای آنها کلاس بگذارند و در پایان از آنها امتحان به عمل بیاورند.

پس از شهادت سید جلیل القدر سید حسن نصرالله قاچاق مواد مخدر ضربه سختی خورد. در دوران آن سید بزرگوار قاچاق مواد مخدر لعابی از معنویت داشت. باید توجه داشت که از نقطه نظر مقامات عالی نظام قاچاق مواد مخدر به کشورهای غربی و حتی بعضی از کشورهای مسلمان نوعی عبادت محسوب می‌شود و پشتش ده‌ها فتوا خوابیده است.

ابومالش

بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴

Emad_Baghi_2.jpgروزنامه اعتماد

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و پایان جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۷ که ایران وارد صلح شد به تصور اینکه حکومت ایران ضعیف شده و اکنون وقت سرنگون کردن ان است ناگهان ارتش سازمان مجاهدین خلق حمله نظامی خنجری و گسترده ای با پشتیبانی توپخانه ای و لجستیکی ارتش صدام به ایران انجام دادند. نام عملیات آنها «فروغ جاویدان» و هدف آن تصرف تهران و فرمانده عملیات نیزمسعود رجوی بود. اما با بسیج خودجوش مردمی در مقابله با انها در غرب کشور زمینگیر شدند و بی درنگ نیروهای مسلح به فرماندهی شهید صیاد شیرازی وارد عمل شده و با عملیات«مرصاد» هزاران نفر از انان کشته و دستگیر شدند. صیاد شیرازی بعدها توسط گروه رجوی ترور شد.


و اینگونه بود که در تابستان ۶۷ واقعه دردناکی رخ داد که یکی از بلندپایه‌ترین شخصیت‌ها، قائم مقام رهبری ایت الله منتظری در آن زمان درباره آن موضع گرفت. او در این نامه تصریح کرده بود:« اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنهم در شرایط فعلی حمل بر کینه‌توزی و انتقام جویی می‌شود و...». این نامه به یکی از موضوعات جنجالی و مهم تبدیل شد که اکنون مجال بحث درباره آن نیست ولی نکته‌ای که از همان آغاز محل بحث بود اینکه زندانیان وابسته به گروه‌های چپ اساساً هیچ نقشی در عملیات فروغ جاویدان همراه با ارتش صدام علیه ایران نداشتند و نوعا مخالف این جنایت بودند اما آنها نیز قربانی شدند.


طبق خاطرات آیت الله منتظری و همچنین فایل صوتی تازه منتشر شده از آیت الله منتظری، رئیس جمهور وقت آیت الله خامنه‌ای هم از این موضوع بی‌اطلاع بوده و پس از آگاهی یافتن، اقدام به جلوگیری از آن کرد. گرچه عده‌ای نجات یافتند اما آنها که اعدام شدند غم از دست دادن شان تا سالیان سال بر قلب خانواده ها سنگینی می‌کرد زیرا هیچگاه مشخص نشد که آنها در کجا مدفونند. اعدام شدگان وابسته به گروه رجوی کم و بیش معلوم بود در کجا مدفون هستند و به خانواده های شان نشان داده شد اما اعدامیان وابسته به گروه های چپ‌ها در تهران در گورستان خاوران(که در حاشیه جادهٔ خاوران است) گویا به صورت جمعی دفن شده‌اند.

در دفن هم احکام فقهی سنتی به جای قاعده شهروندی اعمال شد و اعدام شدگان گروه مجاهدین را جزو مسلمان ها به شمار اورده و در بهشت زهرا دفن کردند اما اعدام شدگان گروه های چپ را به عنوان اینکه مسلمان نیستند و باید و در گورستان غیرمسلمان ها دفن شوند به خاوران بردند.


روز گذشته (سه شنبه ۲۸ مرداد۱۴۰۴) معاون شهردار تهران اعلام کرد:«قبور منافقین در بهشت‌ زهرا را تبدیل به پارکینگ برای استفاده مردم کردیم». البته در ایران از قدیم معمول بوده، در شهرهایی که توسعه پیدا می‌کرد گورستان‌های قدیمی بعد از ۵۰ سال و در جاهایی که توسعه سریع‌تر بود بعد از ۳۰ سال محو و تبدیل به پارک می‌شد. قبل از انقلاب اسلامی گورستان شهرضا که در کنار امامزاده شاهرضا بود بعد از گذشت ۵۰ سال تبدیل به پارک شد و هنوز همان پارک دایر است و بسیاری نمی دانند گورستان بوده. درسال‌های اخیر مقررات جدید احیای مقابر بعد از ۳۰ سال و قابلیت استفاده مجدد وجود دارد که به بستگان درجه یک متوفی اجازه می‌دهد با مراجعه به سازمان بهشت زهرا و انجام مراحل قانونی، اموات شان را در همان جا دفن کنند.

Mahmoud_Delkhasteh_3.jpg(بخش اول)

این تحقیق به علت طولانی بودن، احتمالا در 10 قسمت منتشر خواهد شد.

مقدمه

در اینجا، تحقیقی طولانی در رابطه با جنگ اوکراین، چرایی انجام آن، بستر تاریخی و چرایی طولانی شدن آن، از طریق اسناد و مدارکی که روایت سازان حاکم بر دولتها و رسانه های غربی، آن را از دیده ها پنهان کرده اند و نیز چرایی اهمیت آن برای ما ایرانی ها به هموطنان گرامی عرضه می شود. در لابلای این تحقیق، خواننده می تواند تراژدی در حال انجام اوکراین که خود را به مرکز ثقل مبارزه میان روسیه و آمریکا و دیگر کشورهای ناتو تبدیل کرده است را مشاهده کند و این فاجعه رخ نمی داد اگر نخبگان سیاسی اوکراین، اصل استقلال و حاکمیت ملی اوکراین را که در قانون اساسی آنها مندرج شده بود، رعایت کرده، قدرتهای خارجی را به درون اوکراین دعوت نمی کردند و در نتیجه، خود را به مهره های شطرنج صحنه مبارزه دو قدرت خارجی تبدیل نمی کردند و کشورشان نیز به صفحه شطرنج این مبارزه، در جنگی که مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا آن را «جنگی نیابتی بین دو قدرت اتمی» (1) توصیف کرد، و بوریس جانسون نیز سخن او را تایید کرد،(2) تبدیل نمی شد و اوکراین نیز اینگونه ویران نمی گردید.

این درسی است برای ما تا حساسیت خود را نسبت به رعایت اصل «استقلال» و «حاکمیت ملی» در مبارزه بر علیه رژیم خیانت، جنایت و فساد، صد چندان کنیم و از این راه مانع شویم تا قدرتهای انیرانی، در راستای منافع خود، همین بلا را بر سر وطن ما بیاورند. یعنی کوششی که در جنگ 12 روزه اسرائیل و آمریکا و در واقع، قدرتهای غربی بعمل آوردند و اگر نبود فعال شدن وجدان تاریخی ایرانیان در محکوم کردن نقض تمامیت ارضی وطن و به زمین ریختن خون هزاران ایرانی، همیاری و همکاری با یکدیگر و حمایت از نیروهای نظامی مدافع وطن و عملکرد موشکهای ایران، در اینکار موفق شده بودند.

آموختن از اشتباه: تجربه جنگ لیبی

در رابطه با جنگ داخلی لیبی و سرنگونی و قتل قذافی، نویسنده در هفته های اول جنگ، اخبار جنگ را از طریق رسانه های اصلی مانند بی بی سی و سی ان ان و نیویورک تایمز و... دنبال می کرد و در نتیجه، روایتی را باور کرده بود که بر اساس آن، قذافی، هیتلر زمان تصویر شده بود که کوشش در قتل عام مخالفان خود دارد و قدرتهای غربی برای جلوگیری از این کشتار، دست به "مداخله بشر دوستانه" زده و به لیبی حمله آوردند. در نتیجه از مبارزه مخالفان مستبد لیبی حمایت می کردم. چند هفته طول کشید تا که کم کم متوجه بعضی از تناقض ها در روایت تولید شده از طریق این رسانه ها شدم و در نتیجه به دنبال رسانه های اجتماعی و کارشناسانی رفتم که این روایتها را به چالش کشیده بودند. هر چه بیشتر با اطلاعات سانسور شده آشنا شدم، از فریبی که خورده بودم شرمگین تر و بر فریب دهندگان خشمگین تر شدم. تنها زمانی که کار رژیم قذافی تمام شد و کشور لیبی که مدرنترین و ثروتمندترین کشور شمال آفریقا بود در هم شکست، بعضی از این رسانه ها کم کم به نقش سازمان سیا و دیگر دستگاه های اطلاعاتی غرب، بخصوص فرانسه در سرنگونی مستبدی که دیگر نمی خواست نفت خود را به دلار بفروشد و در مقابل آن طلا می خواست (3) اشاره کردند. یعنی زمانی که دیگر دیر شده بود و لیبی به میدان برخورد قدرتهای منطقه ای و جهانی، در جنگی نیابتی گرفتار آمده بود.

البته اینگونه روایت سازی را قبلا در رابطه با حمله ناتو به کشور یوگسلاوی که با نقض قوانین بین المللی و تحت عنوان "دخالت بشر دوستانه" انجام داده بودند شاهد بودم با این توجیه که صرب ها برای اهالی کوزوو، در حال ساختن آشویتس می باشند و میخواهند نسل آنها را از بین ببرند. (4) بعد از آنهم که همه از داستان سلاح های کشتار دسته جمعی صدام حسین که بهانه ای شد تا جورج بوش پسر در سال 2003 به عراق حمله کند اطلاع داریم. البته ساختگی بودن این داستان هم زمانی معلوم شد که حمله به عراق صورت گرفته و کشور ویران شده و عراق گرفتار جنگ داخلی شده بود.

Ali_Sedarat_3.jpgکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، یک تصویر ثابت در صفحهای از آلبوم تاریخ نیست، یک قسمتی از یک فیلم طولانی با عنوان «تجاوزهای قدرتها به مردم، برای سلطهگری» است. گرچه انقطاع کوتاهی است، ولی به قبل و بعد آن متصل و مرتبط است.

برای تاراج منابع طبیعی مناطق و کشورهای دور دست، کشورهای استعمارگر در قرون گذشته، به آن مناطق قشونکشی و حمله میکردند، و ساکنان را به خاک و خون میکشیدند، و ضمن تجاوزهای گسترده به حقوق، منابع آنها را به یغما میبردند.

با فشار افکار عمومی، این روش از اواخر قرن پیش، رو به مشکلتر شدن گذاشت. از آن زمان استعمارگران لازم دیدند که برای استثمار سرزمینهای دیگران، وطنفروشان و هموطنفروشان، و بلکه خودفروشانی از آن سرزمین را به خدمت خویش درآورند.

هفتاد و دو سال پیش بدین ترتیب در وطن ما، متاسفانه تعدادی «ایرانی» وطنفروش و هموطنفروش، و بلکه خودفروش، به انیرانیان مراجعه کردند، و رسما سفرهٌ چپاول منابع میهن ما را برای آنها گستردند! چرا که قدرتهای خارجی، خود را در مقابله با مصدق، شکستخورده و ناکام دیدند:

«...در 31 ژوئیه 1952، سفیر امریکا در تهران، به وزارت خارجه آمریکا گزارش میکند، چارهای جز حل مسئله نفت بر اساس پیشنهادهای مورد قبول مصدق نیست. او این پیشنهادها را نیز به اطلاع وزیر امور خارجه امریکا میرساند.

اما در 7 و 11 اوت 1952، میدلتون [جرج میدلتون (George Middelton) دیپلمات انگلیسی، کاردار سفارت بریتانیا در تهران] به وزیر خارجه انگلستان و هندرسن [لوی هندرسون (Loy Henderson) سفیر امریکا در تهران] به وزیر خارجه امریکا گزارش میکنند چارهای دیگر دارد پیدا میشود. میدلتون گزارش میکند: زاهدی به ما مراجعه کرده است که کاشانی و بقائی و مکی و ... با مصدق مخالف شدهاند. او اینک نامزد نخستوزیری است. در آن نوبت، مصدق موفق میشود مخالفان را بیاثر کند.

نوبتی دیگر، 5 روز پیش از کودتا، سفارت امریکا در تهران گزارش دیگری به وزارت خارجه امریکا میدهد که مصدق بر اوضاع مسلط است و خطر حزب توده جدی نیست و مسئله نفت را باید با حکومت مصدق حل کرد. این بار نیز این "ایرانیها" هستند که به قدرت خارجی مراجعه میکنند: "دست نگهدارید تا ما حکومت مصدق را براندازیم و مسئله را به دلخواه شما حل کنیم."...»

https://alisedarat.com/2025/08/19/14506/

در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پهلوی و شرکا به سراغ انیرانیان رفتند و آنها را مجاب کردند با کودتا حکومت زندهیاد دکتر محمد مصدق را ساقط کنند.

چای سبز يا ماچا

| No Comments

amameh.jpgمن اگر بناست صدای اسلام واقعی و علی بن ابیطالب نباشم این لباس را می خواهم چکار کنم

ایران وایر - پس از صدور و تایید حکم زندان و خلع لباس در دادگاه تجدیدنظر، «محمدتقی اکبرنژاد»، روحانی شیعه و استاد پیشین حوزه علمیه قم، در ویدیویی عمامه‌اش را از سر برداشت و اعلام کرد حاضر نیست در برابر فشارها سکوت کند.

دادگاه تجدیدنظر ویژه روحانیت، حکم محمدتقی اکبرنژاد شامل ۲۳ ماه و شش روز زندان و سه سال خلع لباس را که پیش‌تر در دادگاه بدوی صادر شده بود، بدون تغییر تایید کرده است. اتهامات او «تضعیف نظام»، «توهین به رهبران جمهوری اسلامی» و «هتک حیثیت روحانیت» عنوان شده است.

اکبرنژاد در اسفند۱۴۰۲ با تودیع وثیقه از زندان قم آزاد شد. او پیش‌تر در پیام صوتی که برای رسانه‌ها ارسال کرده بود، از فشار نهادهای امنیتی برای گرفتن اعترافات اجباری سخن گفته بود. بازداشت اولیه او در ۲۸بهمن همان سال توسط ماموران اطلاعات سپاه صورت گرفته بود.

در ویدیویی که پس از تایید حکم منتشر کرده، اکبرنژاد خطاب به مردم می‌گوید: «نمی‌توانم چشمم را بر واقعیت ببندم؛ می‌بینم پدران این جامعه شرمنده خانواده‌هایشان هستند، مردم پس از دهه‌ها همچنان در تامین ابتدایی‌ترین نیازها مانند آب و برق مشکل دارند و تورم کمرشکن آن‌ها را به استیصال رسانده است.

اگر قرار باشد نظاره‌گر باشم و دم برنیاورم، این لباس دیگر به چه کار من می‌آید؟» این روحانی منتقد تاکید کرده است که به‌جای تملق قدرت، ترجیح می‌دهد در کنار مردم بایستد و هزینه آن را بپردازد.

efsha.jpgاورانیوم‌های گمشده ایران، موضوع گفت‌وگوهای اضطراری آژانس

ایندیپندنت فارسی - مقام‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، هفته آینده برای رایزنی با ایالات متحده به واشنگتن سفر خواهند کرد؛ سفری که در پی نگرانی‌ها از ناتوانی آژانس در حسابرسی از ذخایر اورانیوم جمهوری اسلامی با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی برنامه‌ریزی شده است.

این تصمیم پس از آن گرفته شد که بازرس ارشد آژانس، به‌تازگی در تلاش برای جلب موافقت جمهوری اسلامی جهت از سرگیری نظارت‌ها ناکام ماند. این تلاش‌ها پس از جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل در ماه ژوئن صورت گرفت. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل هم هفته قبل تاکید کرده بود که «۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ایران آسیبی ندیده و از نزدیک این موضوع را با واشنگتن زیر نظر داریم.»

اکنون سه دیپلمات مطلع به بلومبرگ می‌گویند آژانس به‌طور فزاینده‌ای نسبت به بازگشت بازرسان خود به ایران ناامید شده است، چرا که اخراج آن‌ها در جریان جنگ ژوئن، عملا نظارت بین‌المللی بر دامنه و اهداف برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را پایان داد.

جمهوری اسلامی ایران همچنان اصرار دارد که خطرات شیمیایی و پرتوی در سایت‌هایی که از سوی آمریکا و اسرائیل بمباران شده‌اند، مانع از آن می‌شود که بازرسی‌ها از سر گرفته شود. در حالی که تهران به ماسیمو آپارو، رئیس بخش پادمان‌های آژانس، در تاریخ ۱۱ اوت پیشنهاد داده بود که شاید به‌زودی امکان بازدید از سایت‌های آسیب‌ندیده وجود داشته باشد ـ مانند نیروگاه اتمی بوشهر ـ اما دسترسی به مجتمع اصلی سوخت هسته‌ای ایران همچنان غیرممکن باقی مانده است.

عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز در گفت‌وگویی با ایرنا که روز چهارشنبه منتشر شد، گفت: «ما هنوز به نقطه قطع کامل همکاری با آژانس نرسیده‌ایم، اما همکاری‌های آینده قطعا شبیه گذشته نخواهد بود.»

سرنوشت اورانیوم غنی‌شده ایران

از زمان آغاز جنگ ۱۳ ژوئن، موقعیت ۴۰۹ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا در ایران مشخص نشده است. جمهوری اسلامی به بازرسان اطلاع داده بود که آماده انتقال این مواد نزدیک به سطح بمب به مکانی اعلام‌نشده است. ناتوانی در تایید وضعیت یا محل این ذخایر، تردیدها را درباره اینکه آیا حملات نظامی موفق به نابودی ظرفیت جمهوری اسلامی برای ساخت سلاح هسته‌ای شده‌اند یا خیر، تشدید کرده است.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

در ادامه گزارش بلومبرگ آمده است که حتی اگر تصاویر ماهواره‌ای نشان دهد آن‌گونه که دونالد ترامپ بارها گفته بخش‌هایی از برنامه غنی‌سازی ایران «نابود شده» است، اما جمهوری اسلامی در صورتی که علی خامنه‌ای دستور چنین اقدامی را صادر کند، همچنان مواد و دانش لازم برای دستیابی به سلاح اتمی را در اختیار دارد.

جمهوری اسلامی همواره انکار کرده که برنامه هسته‌ای‌اش اهداف نظامی دارد و بازرسان آژانس و جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز از اوایل دهه ۲۰۰۰ تاکنون وجود یک برنامه تسلیحاتی در ایران را تایید نکرده‌اند. به گفته دیپلمات‌ها، آژانس اکنون در حال تهیه گزارشی درباره تجربیات بازرسان در مناطق دارای خطر پرتوی است. آن‌ها یادآور شدند که بازرسان پس از حادثه نیروگاه فوکوشیما در ژاپن حضور داشتند و همچنان در بحبوحه جنگ اوکراین نیز فعالیت می‌کنند.

war.jpgایران اینترنشنال - نیوزویک با اشاره به مخالفت پکن و مسکو با بازگشت تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی نوشت فعال‌سازی مکانیسم ماشه می‌تواند با مخالفت روسیه و چین، در مرحله اجرا تضعیف شود.

این رسانه نوشت تحلیل‌ها حاکی است اگر روسیه و چین مکانیسم ماشه را نپذیرند یا مانع اجرای آن شوند، توان اروپا و غرب برای فشار دیپلماتیک بر ایران به‌شدت تضعیف خواهد شد.


در این گزارش آمده، نبود تحریم‌های جدید می‌تواند نفوذ اروپا را کاهش دهد و وابستگی بیشتر تهران به مسکو و پکن را به همراه داشته باشد.


نیوزویک نوشت در این شرایط احتمال توسل آمریکا به گزینه نظامی افزایش می‌یابد.

میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمان‌های بین‌المللی در وین، گفت با توجه به اینکه بریتانیا، آلمان و فرانسه خود ناقض توافق برجام هستند، این کشورها از منظر حقوقی حق فعال‌سازی مکانیزم ماشه علیه جمهوری اسلامی را ندارند.

مقام‌های جمهوری اسلامی هشدار داده‌اند در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه خروج از ان‌پی‌تی و حتی توسل به ابزار نظامی از جمله گزینه‌ها خواهد بود.

dollarbanner.jpgجهش نرخ دلار در آخرین روز هفته

ایران وایر - در آخرین روز هفته، نرخ دلار با جهش از دو کانال پشت سر هم، مرز ۹۶هزار تومان را پشت سر گذاشت.

روز پنج‌شنبه، ۳۰مرداد۱۴۰۴ نرخ طلا هم در آستانه ۷میلیون و ۹۰۰هزار تومان قرار گرفته و بهای سکه امامی به ۸۶میلیون و ۵۰۰هزار تومان رسید.

در معاملات آخرین روز هفته، دلار که با نرخ ابتدایی ۹۴هزار تومان بازگشایی شد، به‌سرعت با فشار تقاضا تا ۹۶هزار و ۲۰۰ تومان، بالا رفت.

تعدادی از تحلیل‌گران معتقدند که افزایش فشار تقاضا صرفا واکنشی به احتمال فعال‌سازی مکانیسم ماشه است. آن‌ها می‌گویند اگر اروپا به سمت این گزینه حرکت کند، افزایش قیمت‌ها در بازار ارز ایران، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

در مقابل اما شماری دیگر معتقدند که بازار در وضعیت ترس و نگرانی است اما قیمت‌ها هم آن‌قدر بالا نیستند که برای خرید جذابیت داشته باشند و در عین حال به‌دلیل اوضاع کلی اقتصاد و فضای سیاسی، فروشندگان هم تمایلی به عرضه ندارند. نتیجه چنین فضایی، ادامه نوسان‌های محدود و بی‌جهت خواهد بود تا زمانی‌که یک محرک جدی وارد میدان شود.

این افزایش فشار تقاضا در شرایطی که معامله‌گران روزهای محتاطانه‌ای را در هفته جاری پشت سر گذاشتند، می‌تواند به‌دلیل نگرانی از تحولات تعطیلات و معاملات فردایی باشد. معاملاتی که نشان می‌دهد معامله‌گران خود را برای بازگشایی بازار در روز دوشنبه از پیش‌بینی افزایش بهای دلار حفظ می‌کنند.

همین موضوع می‌تواند باعث شود دلار در روز دوشنبه چند نرخ متفاوت برای بازگشایی تجربه کند.

نزدیک‌ شدن به مهلت اروپا برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه، برخی معامله‌گران را به این باور رسیده که دلار در نگرانی از بازگشت احتمالی تحریم‌های سازمان ملل، مسیر صعود را در روز دوشنبه در پیش خواهد گرفت.

tme.jpgاین استراتژی که با نام «چارچوب» شناخته می‌شود، با هدف محدود کردن گستره تهدیدها طراحی شده است

ایندیپندنت فارسی - خاورمیانه طی روزهای اخیر تغییر در رویکرد آمریکا به مسائل امنیتی و نظامی را شاهد است؛ تغییراتی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، در چارچوب آن از فرماندهان پنتاگون و ستاد فرماندهی مرکزی (سنتکام) خواسته است در مورد تعداد نیروهای نظامی و هزینه‌های مالی و انسانی این مرکز بازنگری کنند.

ترامپ برای تصدی مقام فرماندهی منطقه مرکزی، دریاسالار براد کوپر را برگزیده است؛ افسر ارشدی که پیش‌تر فرمانده ناوگان پنجم آمریکا مستقر در بحرین بود و سپس معاون فرمانده سنتکام شد و اکنون فرماندهی منطقه‌ای وسیع از مصر تا قزاقستان و از عمان تا لبنان را بر عهده دارد.

به گزارش العربیه، ترامپ در جریان دیدارهایش با نامزدهای فرماندهی این سمت، با کوپر آشنا شد. دوستان مشترک او می‌گویند کوپر «شخصیتی خوش‌بین است و همیشه به دنبال فرصت‌هایی برای تحقق اهداف نظامی، امنیتی و راهبردی می‌گردد.» سبک کاری او نیز بسیار متناسب با ترامپ به نظر می‌رسد، چرا که رئیس‌جمهوری آمریکا هم می‌کوشد از سیاست‌های پیشین که بار اصلی را بر دوش سربازان و تجهیزات آمریکایی می‌گذاشت و خزانه آمریکا را می‌فرسود، فاصله بگیرد.

در همین رابطه، یک مقام آمریکایی به العربیه و الحدث گفت که دریاسالار کوپر رویکردی تازه ارائه خواهد کرد که هم با دیدگاه ترامپ و هم با نیازهای آمریکا همخوانی دارد و بر پایه «تعیین دقیق میزان خطر و ایجاد توان بازدارندگی» استوار است. این راهبرد که با نام «چارچوب» (SCOPE) شناخته می‌شود، در پی آن است که محدوده تهدیدها را مشخص کند. در این راستا،‌ فرماندهی مرکزی برای بازنگری‌های لازم، ابتدا توانایی‌ کشورهایی را که تهدید محسوب می‌شوند بررسی می‌کند و سپس نقش موردانتظار از نیروهای نظامی آمریکا را ارزیابی خواهد کرد.

ناکامی‌های گذشته

آمریکا در دهه‌های اخیر برای مقابله با تهدیدهای خاورمیانه رویکردهای گوناگونی در پیش گرفت. در دهه ۱۹۸۰ با حضور نظامی پررنگ برای حفاظت از حمل‌ونقل نفت مقابل جمهوری اسلامی ایران ایستاد؛ همان سیاستی که در دوره جورج بوش پسر هم تکرار شد. در دوره باراک اوباما، از اعزام هم‌زمان دو ناو هواپیمابر به خاورمیانه صرف‌نظر شد. در دوره نخست ترامپ، نظریه «تجمع سریع» مطرح شد که به صورت اعزام فوری نیرو به مناطق تحت بحران در صورت نیاز، ابتدا از راه هوایی و سپس با کمک ناوگان دریایی آمریکا در سراسر جهان بود.

راهبرد چارچوب یا محدوده در واقع انتقادی آشکار به نظریه ژنرال اریک کوریلا، فرمانده پیشین سنتکام، است که بر «استفاده از قدرت کوبنده طی مدت‌زمانی کوتاه برای درهم شکستن دشمن» تاکید داشت. بهترین نمونه این نظریه بمباران گسترده مواضع حوثی‌های یمن در بهار گذشته بود که حملات هوایی و دریایی به مدت ۵۱ روز ادامه یافت تا دارایی‌ها و تسلیحات حوثی‌ها را نابود کند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

با این حال به گفته منتقدان، این سیاست پرهزینه بود و کاملا هم به نتیجه مدنظر نرسید، زیرا حوثی‌ها همچنان بخشی از توانشان را حفظ کردند، کنترل مناطق وسیعی از یمن همچنان در دست این گروه باقی ماند و هنوز از تهران سلاح دریافت می‌کنند. همین انتقادها درباره حملات به جمهوری اسلامی ایران هم مطرح است؛ حملاتی که اگرچه بسیاری از اهداف را محقق کرد، برنامه هسته‌ای یا توان نظامی جمهوری اسلامی را کاملا از بین نبرد.

3e33552d878675034ffe8f24ff2096da27283827.png...رهبر ارکستر، وقتی آدم می بیندش به نظرش میاد وجود این واسه چی لازمه؟ یارو رفته بالاتر از همه وایستاده، به این و اون امر و نهی می کنه. موقع تشویق، مردم اونو که هیچ کاره است و هیچ سازی نمی زنه و فقط چوب تکون میده تشویق می کنن. تمام کار ارکستر رو یارو مال خودش می کنه. از تک تک اعضای درجه ی یک ارکستر بیشتر پول می گیره. اسم و عکس اون روی تمام صفحه ها و پوسترها به جای صد تا نوازنده ثبت میشه در حالی که اون صد تا نوازنده هستن، که موسیقی رو خلق می کنن و این یارو فقط چوب تکون میده. اصلا بیایم سکوی رهبری رو از زیر پاش بکشیم، به جای او با ویلون اول های ارکستر که سوادشون از رهبر ارکستر هم بیشتره ارکستر رو بچرخونیم و آهنگ های قشنگ بزنیم.

واقعا فکر می کنید این همه ارکستر سمفونیک و فیلارمونیک و فلان و بهمان که توو دنیا هست، اینا عقلشون نمی رسه که این بابا رهبره رو با موهای افشون پریشون و یه تیکه چوب توو دست اش کنار بذارن و چند نفر از خوداشون کار اونو انجام بدن و بیخودی هم یارو رو بزرگ نکنن که همه چی به اسم اون تموم بشه و ما زحمت بکشیم و شهرت و پول و اعتبار نصیب او بشه؟

چرا مسلما عقل شون میرسه و چون عقل شون میرسه رهبر رو نگه میدارن، اونو بزرگ میدارن ، به حرف و دستورات اش گوش می دن، اگه یک سازی خارج بزنه، وقتی او با چوب بهش اشاره می کنه و گاهی حتی با بی حوصلگی به نوازنده میگه آقاجون اینجوری نزن اونجوری بزن این به نوازنده بر نمی خوره و حق رو به رهبر میده و نوازنده نمیگه این به من اعتراض کرد و کار من رو قبول نداشت و من میرم خودم رهبر می شم، و اعضای ارکستر به خودشون نمیگن رهبر منم رهبر تویی گور بابای هربرت فون کارایان و دانیل بارن بویم و هومن خلعتبری و شهداد روحانی....

arnz.jpgعلیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

از مسعود پزشکیان دلگیر نیستم، چون از ابتدا از او انتظاری نداشتم تا امروز از عملکرد و رفتارش گله‌مند و آزرده‌خاطر باشم، اما در نگاه به انتقادها و گاه عصبانیت مردم، در برابر این سوال قرار می‌گیرم که چرا او وعده‌هایی داد که هیچ‌یک عملی نشد.

پزشکیان بعد از اینکه وزارت کشور پیروزی‌اش را در چهاردهمین دور انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کرد، بیانیه‌ای به این مضمون صادر کرد: «پیروزی‌تان مبارک باد! کار را تمام کردید و گامی بلند در مرحله دوم انتخابات برداشتید. فرصتی برای ایران آفریدید و امید و نشاط را به فضای نارضایتی و آزردگی و دلمردگی جامعه بازگرداندید. سپاسگزار همه شما در خلق این امید و این رای معنادار به تحول و اصلاحم. همه شمایی که به راه و رویکرد من یا نامزد رقیب رای دادید یا در این انتخابات نیامدید، برای من برابرید.»

پزشکیان در همین بند اول خیلی صریح و آشکار، پیروزی خود را پیروزی ملت فرض می‌کند. از فرصت بزرگ می‌گوید و با اشاره به دلمردگی و آزردگی جامعه، از مردم قدردانی می‌کند که امید و نشاط را به جامعه بازگردانده‌اند.

در بند بعدی، او از چشم‌انداز فردایی که قرار بود به دست و همت او و یارانش، به روزهای سعادت و شادی و پیروزی ملت تبدیل شود، سخن راند و گفت: «آزمون بزرگ‌تری پیش روی ما است؛ آزمون عبور ایران از تنگناها و چالش‌ها و بحران‌های پیش رو و آزمون کاستن از نگرانی‌های متعدد و متفاوت مردم برای داشتن یک زندگی بهتر. قدردان وسعت نظر و گره‌گشایی مقام معظم رهبری‌ام که در این انتخابات، عرصه را بر مشارکت و رقابت و سلامت نقش‌آفرینی بیشتر شهروندان و جریان‌های سیاسی گشودند.

در این عرصه مراجع و عالمان دین، اندیشمندان و دانشمندان، استادان و دانشجویان، معلمان و فرهنگیان، اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه، پزشکان و پرستاران، زنان و جوانان، روستاییان و کارگران، کارمندان، ایثارگران و خانواده‌های معظم شهدا، اصناف و بازاریان و کارآفرینان، ایرانیان دور از وطن، اقوام و پیروان مذاهب و ادیان، بازنشستگان و سالمندان بودند که همه جا را میدان گفتگو، نقد و بازاندیشی برای ایران کردند. حاصل همه این تلاش‌ها رسیدن به فصلی نو برای خدمت به ایران شد.»

تا اینجا آقای دکتر پرزیدنت در درجه اول از «مقام معظم» قدردانی می‌کند که از روی ناچاری او را برگزید و جلیلی را مثل قالیباف، حسرت به دل ریاست‌جمهوری گذاشت. بعد هم از اصلاح‌طلبانی که خاتمی‌وار با نشان دادن لولوی جلیلی، برایش ۱۵ میلیون رای دست‌وپا کردند و بعد در ترکیب دولت بیشترین سهم را گرفتند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

در اینجا، ذکر نکته‌ای ضروری است؛ جواد ظریف، محمد صدر، سعید حجاریان، غلامحسین کرباسچی، عارف و محمد جواد آذری جهرمی تیم برنامه‌ریزی و تبلیغاتی پزشکیان را تشکیل می‌دادند، اما خامنه‌ای با حضور ثابت همه آن‌ها در کابینه، غیر از عارف که طرف اعتمادش بود، مخالفت کرد. محمد صدر پله‌ای بالاتر از مشاور غیر رسمی نرفت و ظریف هم در پله نخست سرنگون شد و در آزمون بعدی نیز توفیق نیافت.

ussd.jpgایران اینترنشنال - وزارت خارجه آمریکا، شاهد قریشی، شهروند ایرانی-آمریکایی را که مقام ارشد رسانه‌ای این وزارتخانه در امور اسرائیل و فلسطین بود، پس از چندین اختلاف بر سر چگونگی توصیف سیاست‌های کلیدی دولت دونالد ترامپ در مورد غزه اخراج کرده است.

واشینگتن‌پست و آسوشیتد‌پرس به نقل از مقامات آمریکایی و اسنادی که بررسی کرده‌اند، گزارش دادند که قریشی پیشنهاد کرده بود با خبرنگاران کشته‌شده در غزه، ابراز همدردی و با جابه‌جایی اجباری فلسطینی‌ها مخالفت شود.

آسوشیتدپرس گزارش داد که اخراج قریشی پس از شکایت‌هایی از سوی سفارت آمریکا در اورشلیم صورت گرفته است.

بر اساس این گزارش‌ها، او چند روز بعد از این پیشنهاد، اخراج شد.

قریشی پیش از اخراج، بیانیه‌ای برای رسانه‌ها صادر کرد که در آن آمده است: «ما از جابه‌جایی اجباری فلسطینی‌ها در غزه حمایت نمی‌کنیم.»

بر اساس گزارش‌های منتشر شده، قریشی این جمله را تنظیم کرده و این جمله‌ شبیه به اظهارات قبلی ترامپ و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رییس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه بود که در ماه فوریه گفته بودند ایالات متحده به دنبال «طرح اخراج» فلسطینیان از غزه نخواهد بود.

واشینگتن‌پست نوشت که وزارت خارجه به مقامات دستور داده: «جمله‌ مشخص‌شده با خط قرمز را حذف کنید.»

مقامات آمریکایی به این رسانه گفتند اخراج قریشی «پیامی هراس‌آور برای کارکنان وزارت خارجه فرستاده» مبنی بر این‌که «هرگونه پیامی که از ابراز طرفداری قوی از اسرائیل فاصله بگیرد حتی اگر مطابق با سیاست دیرینه ایالات متحده باشد، تحمل نخواهد شد».

واشینگتن‌پست هویت این مقامات را فاش نکرد.

بر اساس این گزارش‌‌ها، وزارت خارجه هیچ دلیلی برای اخراج قریشی ارائه نکرده است.

تامی پیگوت، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در این زمینه گفت: «ما در مورد ایمیل‌های افشاشده یا ادعاها اظهار نظر نمی‌کنیم. وزارتخانه تحمل صفر برای کارمندانی دارد که با افشاگری مرتکب سوءرفتار می‌شوند .... کارمندان فدرال هرگز نباید ایدئولوژی‌های سیاسی شخصی خود را بالاتر از دستور رییس‌جمهور منتخب مردم قرار دهند.»

قریشی به واشنگتن‌پست گفت که برای اخراجش هیچ توضیحی دریافت نکرده؛ امری که وزارت خارجه به دلیل وضعیت قراردادی او موظف به انجام آن نبوده است.

او گفت این حادثه پرسش‌های نگران‌کننده‌ای درباره موضع وزارتخانه نسبت به احتمال اخراج فلسطینی‌ها از غزه برانگیخته است و افزود: «با وجود شهرت خوب و روابط کاری نزدیک با بسیاری از همکارانم، نتوانستم از این اختلافات جان سالم به در ببرم.»

قریشی تاکید کرد زبانی که او برای بیانیه‌ رسانه‌ای پیشنهاد کرده، از زمان روی کار آمدن ترامپ در ۲۰ ژانویه بارها از سوی وزارت خارجه تایید شده بود.

trma.jpgآمریکا خبر داد که سه ناوشکن مجهز به سامانه ضد موشکی را به آب‌های اطراف ونزوئلا اعزام می‌کند

صدای آمریکا - یک مقام آمریکایی روز چهارشنبه، ۲۹ مرداد، به آسوشیتدپرس گفت این اقدام بخشی از تلاش دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، برای مقابله با تهدید کارتل‌های مواد مخدر در آمریکای لاتین است.

در همین حال تنش‌ها میان واشینگتن و کاراکاس شدت گرفته و دولت آمریکا رئیس‌جمهور چپ‌گرای ونزوئلا را متهم به قاچاق مواد مخدر و همکاری با کارتل‌ها کرده است. ونزوئلا این اتهامات را رد می‌کند و بر حاکمیت خود تأکید دارد.

یک مقام وزارت دفاع آمریکا نیز تأیید کرد که این تجهیزات نظامی در حمایت از عملیات ضد مواد مخدر برای «چندین ماه» در منطقه مأموریت خواهند داشت.

اوایل ماه جاری، دولت ترامپ پاداش برای دستگیری نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور چپ‌گرای ونزوئلا، را دو برابر کرد و به ۵۰ میلیون دلار رساند. واشینگتن او را «یکی از بزرگ‌ترین قاچاقچیان مواد مخدر جهان» معرفی کرده و مدعی است او با کارتل‌ها همکاری دارد تا کوکائین آلوده به فنتانیل را به آمریکا برساند.

ایران هشدار داد

وزارت امور خارجه ایران در بیانیه‌ای اعلام کرد این اقدامات ادامه سیاست‌های «مداخله‌جویانه و غیرقانونی» آمریکا علیه ونزوئلاست و نقض آشکار منشور سازمان ملل، به‌ویژه بند چهار ماده دو درباره منع توسل به زور علیه کشورهای مستقل به شمار می‌رود.

در این بیانیه همچنین آمده است که «جمهوری اسلامی ایران با دولت و مردم ونزوئلا اعلام همبستگی می‌کند» و از شورای امنیت و دبیرکل سازمان ملل خواست تا به «وضعیت بالقوه خطرناک و تهدیدکننده صلح در منطقه کارائیب» توجه فوری نشان دهند.

parpanchi.jpgبلومبرگ: در پی ممانعت جمهوری اسلامی از بازرسی‌ هسته‌ای، مقامات آژانس به واشینگتن می‌روند

ایران اینترنشنال - بلومبرگ به نقل از چند دیپلمات مطلع گزارش داد در پی ممانعت جمهوری اسلامی از بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از مراکز غنی‌سازی و ذخایر اورانیوم، مقامات آژانس هفته آینده به واشینگتن سفر خواهند کرد تا در این زمینه با مقام‌های ایالات متحده رایزنی کنند.

سه دیپلمات که به دلیل حساسیت موضوع نخواستند نامشان فاش شود، به بلومبرگ گفتند این سفر پس از آن برنامه‌ریزی شد که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در تلاش اخیر خود برای جلب موافقت ایران به‌منظور از سرگیری نظارت‌ها پس از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی، ناکام ماند.

عراقچی: فعال شدن مکانیسم ماشه خسارت‌های زیادی دارد اما پایان همه‌چیز نیست

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی با تاکید بر این‌که فعال شدن مکانیسم ماشه خسارت‌های زیادی دارد اما «پایان همه‌چیز نیست».

عراقچی در مصاحبه‌ای تصویری با خبرگزاری دولتی ایرنا که بخش‌هایی از آن چهارشنبه ۲۹ مرداد منتشر شد، با تاکید بر این‌که «فعال شدن اسنپ‌بک (مکانیسم ماشه) از نظر اقتصادی بیش از وضعیت موجود تاثیرگذار نخواهد بود»، گفت: «چند سال است که با چین و روسیه در مورد این‌که چه راه‌حلی برای جلوگیری نهایی از اسنپ‌بک وجود دارد گفت‌وگو کرده و اقداماتی را مد نظر گرفته‌ایم؛ هر چند ممکن است موفق نباشیم.»

:::

مکانیزم ماشه به زبان ساده

مهدی پرپنچی در شبکه اکس

قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان در سال ۲۰۱۵ تمام تحریم‌های قبلی سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی را در چهارچوب برجام متوقف کرد. اما همان

قطعنامه پیش‌بینی کرد که اگر ایران به تعهداتش پایبند نباشد، کشورهای عضو می‌توانند روندی را آغاز کنند که به «بازگشت خودکار» یا همان مکانیسم ماشه معروف است. در این صورت، شش

قطعنامه پیشین (که از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ وضع شده بودند) دوباره فعال می‌شوند و ایران به شرایط پیش از برجام بازمی‌گردد.

کدام تحریم‌ها بازمی‌گردند؟

۱. فعالیت‌های هسته‌ای

جمهوری اسلامی موظف می‌شود غنی‌سازی اورانیوم و فعالیت‌های مرتبط را متوقف کند. «هرگونه فعالیت غنی‌سازی در ایران، از دید حقوق بین‌الملل، غیرقانونی تلقی می‌شود» و همه کشورهای عضو سازمان ملل موظف می‌شوند همکاری‌های فنی و انتقال تجهیزات به ایران را متوقف کنند.

۲. ممنوعیت‌های تسلیحاتی و موشکی

ممنوعیت فروش سلاح به ایران: هیچ کشوری حق فروش یا انتقال سلاح‌های سنگین به ایران را نخواهد داشت. ممنوعیت صادرات سلاح از ایران: ایران اجازه نخواهد داشت سلاح به دیگر کشورها صادر کند. موشک‌های بالستیک: ایران از هرگونه ساخت و توسعه موشک‌هایی که قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای داشته باشند منع می‌شود.

۳. بخش مالی و بانکی

بانک‌های ایرانی و به‌ویژه موسساتی که با سپاه پاسداران در ارتباط هستند، تحت تحریم قرار می‌گیرند. این یعنی: محدودیت شدید در دسترسی به نظام بانکی جهانی مشکل در انتقال پول، دریافت وام یا سرمایه‌گذاری خارجی نظارت ویژه بر معاملات و بیمه‌های مربوط به ایران

۴. حمل‌ونقل و بازرگانی

تمام کشورها موظف خواهند شد: کشتی‌ها و هواپیماهای ایرانی را که مظنون به حمل تجهیزات ممنوعه هستند، بازرسی کنند. جلوی ورود یا خروج کالاهای مرتبط با برنامه هسته‌ای و موشکی را بگیرند.

۵. افراد و نهادها

فهرستی از مقام‌ها، شرکت‌ها و نهادهای جمهوری اسلامی به شمول موارد زیر دوباره وارد لیست تحریم می‌شوند:

انسداد دارایی‌ها در خارج از کشور ممنوعیت سفر برای برخی فرماندهان و مسئولان محدودیت فعالیت شرکت‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای یا سپاه پاسداران بازگشت تحریم‌های شورای امنیت به معنای آن است که جمهوری اسلامی، نه‌تنها با فشارهای یک‌جانبه آمریکا یا اروپا، بلکه با تحریم‌های الزام‌آور بین‌المللی روبه‌رو خواهد شد.

این تحریم‌ها بخش‌های کلیدی اقتصاد یعنی انرژی، بانکداری، حمل‌ونقل و صنایع دفاعی را هدف می‌گیرند و روابط تجاری ایران را به‌شدت محدود می‌کنند.

به بیان ساده، ایران به همان شرایط سخت پیش از برجام بازخواهد گشت. چرا وضعیت برای جمهوری اسلامی می‌تواند دشوارتر از دوران پیشابرجام شود؟

١) بخش عمده‌ای از تحریم‌های سازمان ملل، سپاه پاسداران را هدف قرار می‌دهد. نقش سپاه در اقتصاد ایران، امروز به مراتب بیش از سال‌های پیش از برجام است و به همین دلیل، بازگشت تحریم‌های سازمان ملل می‌تواند اثرات وخیم‌تری برای کلیت اقتصاد ایران داشته باشد.

٢) تضعیف اقتصاد ایران بین سال‌های ٢٠١۵ تا ٢٠٢۵ و فرسایش زیرساخت‌های کشور که اثرات آن را در کمبود آب، برق و دیگر حامل‌های انرژی می‌بینیم، تاثیر بازگشت تحریم‌ها را بسیار بیشتر خواهد کرد.

٣) پس از شکست‌های فاجعه‌بار جمهوری اسلامی در لبنان، سوریه و جنگ ١٢ روزه، بازگشت تحریم‌های بین‌المللی، می‌تواند با تشدید انزوای اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی، اثرات بسیار مخرب‌تری برای نظام داشته باشد.

اطلاعات تکمیلی

محتوای قطعنامه‌ها:

قطعنامه ۱۶۹۶ (۲۰۰۶): الزام ایران به توقف غنی‌سازی اورانیوم

قطعنامه ۱۷۳۷ (۲۰۰۶): نخستین مجموعه تحریم‌ها؛ شامل انسداد دارایی‌ها و ممنوعیت انتقال فناوری هسته‌ای و موشکی به ایران

قطعنامه ۱۷۴۷ (۲۰۰۷): ممنوعیت صادرات سلاح از ایران و گسترش فهرست افراد و نهادهای مشمول انسداد دارایی‌ها

قطعنامه ۱۸۰۳ (۲۰۰۸): افزودن ممنوعیت سفر برای برخی مقامات، اعمال محدودیت‌های بانکی و نظارت مالی، و بازرسی محموله‌های دریایی و هوایی مرتبط با ایران

قطعنامه ۱۸۳۵ (۲۰۰۸): تأیید و تکرار مطالبات قبلی بدون افزودن تحریم‌های تازه

قطعنامه ۱۹۲۹ (۲۰۱۰): گسترده‌ترین مجموعه؛ شامل تحریم کامل تسلیحاتی علیه ایران، محدودیت برنامه موشکی، تحریم مستقیم سپاه پاسداران و شرکت‌های وابسته، محدودیت‌های بانکی و بیمه‌ای، و بازرسی و توقیف محموله‌ها

tp.jpgایندیپندنت فارسی - دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا عکسی از خود با ولادیمیر پوتین در حاشیه نشست خبری آلاسکا را در کنار عکسی از دیدار ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا با نیکیتا سرگی‌یویچ خورشچوف، سومین رهبر شوروی سابق در تروث سوشال‌ منتشر کرد.

رئیس‌جمهوری آمریکا به صورت تلویحی خود را با ریچارد نیکسون مقایسه کرده و با این اقدام تلاش کرده قدرت‌نمایی خود در برابر پوتین را همانند واکنش نیکسون به خورشچوف به نمایش بگذارد.

خورشچوف که در دوران مسئولیتش به مخالفت با سیاست‌های استالین شناخته می‌شد پس از چندین اصلاحات در زمینه سیاست داخلی از سوی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی از قدرت خلع شد.

tplarge.jpg

ghn.jpg«امیر قلعه‌نویی»، سرمربی تیم فوتبال ایران، ۲۱مرداد۱۴۰۴ در پاسخ به سوالات «محمدحسین میثاقی» در برنامه «فوتبال برتر»، به‌صورت مستقیم تایید کرد که قرار نیست بازیکنی غیر از ترکیبی که او در بازی‌های انتخابی جام‌جهانی در آسیا به زمین فرستاده، جایی در تیم او برای حضور در جام‌جهانی داشته باشداز امروز، ۳۰مرداد۱۴۰۴ تا آغاز رقابت‌های جام‌جهانی ۲۰۲۶ قاره آمریکا که ۲۱خرداد۱۴۰۵ با بازی افتتاحیه در ورزشگاه «آرتکا» شهر مکزیکو سیتی آغاز خواهد شد، تنها ۲۹۴ روز زمان باقی مانده است

پیام یونسی‌پور - ایران وایر

مهم‌ترین بازیکنان تیمی که ترکیبش را همه می‌دانیم، چه وضعیتی دارند؟

پیرترین تیم جام جهانی

ترکیبی که امیر قلعه‌نویی مقابل ازبکستان در ۵فروردین۱۴۰۴ به زمین فرستاد، همان ترکیبی خواهد بود که در جام‌جهانی ۲۰۲۶ به زمین خواهد رفت. احتمالا تفاوتی نخواهد داشت که حریفی از سید اول و قدرت‌های اروپایی یا آمریکای جنوبی حریف ایران باشد یا یکی از تیم‌های متوسط یا ضعیفی که تازه به جام‌جهانی رسیده‌اند؛ همان ترکیب را می‌توان از نظر سن در نظر گرفت.

در زمان برگزاری جام‌جهانی، «علی‌رضا بیرانوند» ۳۴ساله، «میلاد محمدی» ۳۲ساله، «شجاع خلیل‌زاده» ۳۷ساله، «محمدحسین کنعانی‌زادگان» ۳۲ساله، «صالح حردانی» ۲۸ساله، «مهدی طارمی» ۳۴ساله، «سعید عزت‌الهی» ۳۰ساله، «سامان قدوس» ۳۳ساله، «مهدی قائدی» ۲۸ساله، «علیرضا جهانبخش» ۳۳ساله و «سردار آزمون» ۳۱ساله خواهند بود.

به عبارتی، میانگین سنی تیم فوتبال ایران دقیقا ۳۲ سال خواهد بود و این یعنی قطعا تبدیل شدن ایران به پیرترین تیم حاضر در رقابت‌های جام‌جهانی ۲۰۲۶.

میانگین سنی تیم ملی انگلیس، هم‌‌اکنون ۲۶ سال است، میانگین سنی تیم ملی عربستان در بازی دوستانه مقابل مکزیک که ۲۸ژوئن۲۰۲۵، یعنی ۷تیر۱۴۰۴ برگزار شد، به عدد ۲۶ سال می‌رسید.

تیم ملی ژاپن با میانگین سنی کمی کمتر از ۲۶ سال، تیم ملی ایتالیا با میانگین سنی ۲۵ سال و کره‌ جنوبی با میانگین سنی ۲۷ سال، به جام‌جهانی خواهند رفت.

در همین تیم کنونی که به‌لحاظ سن فاصله‌ای چشمگیر با سایر بازیکنان دارند، وضعیت برخی بازیکنان چندان درخشان نیست. عملکرد دو دفاع میانی تیم فوتبال ایران در هفته نخست لیگ برتر در ترکیب پرسپولیس و تراکتور متزلزل بود، زمزمه‌هایی مبنی‌بر خروج احتمالی سعید عزت‌الهی از ترکیب شباب الاهلی امارات شنیده می‌شود و به غیر از سردار آزمون و مهدی قائدی، سایر بازیکنان در وضعیت پایداری در تیم‌های خود برخوردار نیستند. برخی نیز یا تیم ندارند، یا نباید بازی کنند.

مهدی طارمی؛ فعلا در تیم زیر ۲۳ ساله‌های اینتر

آخرین تصمیم باشگاه اینتر در مورد مهدی طارمی این است که او باید با تیم زیر ۲۳ساله‌های این تیم تمرین کند. «اسکای اسپورت» در آخرین گزارش خود در مورد وضعیت مهاجمان اینترمیلان نوشته است: «مهدی طارمی دوشنبه در مرکز تمرینی آپیانو جنتیله حاضر شد و چند تست پزشکی و فنی انجام داد. پس‌از آن به او اطلاع دادند که با تصمیم کادر فنی باشگاه، او باید تمریناتش را در تیم زیر ۲۳ساله‌ها آغاز کند.»

Behrouz_Varzandeh.jpgراه گذار نه از نصیحت رهبر، بلکه از سازمان‌یابی ملت می‌گذرد

آقای تاجزاده،

نوشته‌ی اخیر شما بیش از هر چیز هشداری است در برابر خطر بی‌دولتی و فروپاشی نظم اجتماعی؛ خطری که خود آن را زیان‌بارتر از استمرار استبداد دانسته‌اید. این هشدار بجاست و دغدغه‌ای واقعی را بازتاب می‌دهد. شما به درستی بر این نکته انگشت گذاشته‌اید که جمهوری اسلامی به بن‌بست استراتژیک رسیده، مشروعیت خود را از دست داده و در عرصه‌ی حکمرانی ناتوان است. همچنین پیشنهاد کرده‌اید که تنها راه جلوگیری از سقوط کامل، اصلاحات بنیادین همچون تغییر قانون اساسی، حذف ولایت فقیه، بازگشت به رأی ملت و آشتی با جهان است.

اما نقد اصلی بر اندیشه‌ی شما دقیقاً از همین‌جا آغاز می‌شود. شما همچنان بخشی از امید خود را به «تنبه و اصلاح» رهبری گره می‌زنید؛ گویی می‌توان با نصیحت و هشدار، ولی‌فقیه را به عقب‌نشینی واداشت. این فرض، با واقعیت 46 ساله‌ی جمهوری اسلامی در تضاد است. هیچ تجربه‌ای نشان نداده که ساختار ولایت فقیه ظرفیت خوداصلاحی داشته باشد. درست است که در متن‌تان به احتمال عدم پذیرش تغییر از سوی رهبر اذعان کرده‌اید و امیدتان را به فشار اجتماعی گره زده‌اید، اما همچنان محور استدلال شما بر «اگر رهبر بپذیرد» استوار است.

ایراد دوم در خطاب دوگانه‌ی شماست. شما هم به ملت و اپوزیسیون توصیه می‌کنید که به منطق برد-برد تن دهند، خشونت‌پرهیز باشند و اعتصاب و اعتراض مدنی را سازمان دهند، و هم به رهبر و دستگاه ولایت نصیحت می‌کنید که با اصلاحات تن به بقای کشور دهند. این دوگانگی در عمل موجب ابهام می‌شود: آیا تکیه‌گاه اصلی شما مردم‌اند یا رهبر؟ آیا تغییر به دست ملت ممکن می‌شود یا با اراده‌ی فردی در رأس نظام؟

koodeta.jpgمجلس هفدهم حاصل انتخاباتی بود که در ۱۵ بهمن ۱۳۳۰ به فرمان دکتر محمد مصدق (نخست‌وزیر وقت) آغاز شد. این انتخابات در تهران و برخی شهرها به صورت مرحله‌ای و تدریجی انجام گرفت؛ اما به دلیل مشکلات، اعتراضات و تقلب‌های گسترده، مصدق در ۳۰ مهر ۱۳۳۱ دستور توقف ادامه انتخابات را داد از این رو، انتخابات مجلس هفدهم نیمه کاره رها شد و از 136 نماینده برای مجلس تنها 70 الی 80 نماینده برگزیده شدند. در نهایت، نمایندگان تهران در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۱ انتخاب شدند و اولین جلسه رسمی مجلس هفدهم در ۲۴ تیر ۱۳۳۱ افتتاح شد.

بر بستر بحران نفت ــ که از فروردین ۱۳۳۰ با ملی‌شدن صنعت نفت آغاز شده و به تقابل سخت دولت ایران با بریتانیا و سپس تحریم و محاصره نفتی انجامیده بود، اقتصاد کشور زیر فشار شدید قرار داشت، و هر تصمیم کلان، بازتابی مستقیم در خیابان و بازار پیدا می‌کرد. در چنین فضایی، رابطه شاه و نخست‌وزیر نیز پرتنش بود: مصدق خواهان تحدید نقش سیاسی شاه و انتقال عملاً مسئولیت‌های اجرایی و حتا قانونگذاری به دولت منتخب بود، در حالی‌که در تفسیر رایج از قانون اساسی مشروطه، شاه همچنان اختیارات مهمی داشت.

در روزهای ۲۲ و ۲۳ تیر ۱۳۳۱، دکتر محمد مصدق در اوج بحران ملی شدن نفت به دیدار محمدرضا شاه پهلوی رفت. شاه که به ظاهر از تلاش‌های مصدق در اداره کشور و مقاومت در برابر بریتانیا خشنود بود، در آن جلسه از او قدردانی کرد. با این حال، مصدق در ادامه جلسه درخواست مهمی را مطرح ساخت: او می‌خواست که اختیار وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا - که طبق قانون اساسی در اختیار شاه بود - به دولت محول شود تا کابینه بتواند در شرایط بحرانی کشور قدرت واقعی در اختیار داشته باشد. پاسخ شاه به این خواسته تاریخی است؛ او با لحنی گلایه‌آمیز گفت: «پس بگو چمدان‌های خودم را ببندم و از این مملکت بروم». این جمله آشکار می‌کرد که شاه درخواست مصدق را در حکم خلع قدرت سلطنت می‌دید. مصدق که مصمم بود بدون این اختیارات کار را ادامه ندهد، تهدید کرد اگر تقاضایش برآورده نشود استعفا خواهد داد. شاه از او خواست چنین نکند، اما وقتی مصدق پافشاری کرد، شاه گفت: «اگر تا ساعت هشت امشب جوابی ندادم، می‌توانی استعفای خود را بدهی». مصدق بر سر حرف خود ایستاد و سرانجام در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ استعفای رسمی خود را به شاه تسلیم کرد. شاه نیز در واکنش، احمد قوام (قوام‌السلطنه) را مأمور تشکیل کابینه جدید ساخت. قوام در بیانیه‌ای با لحنی تند و تهدیدآمیز، مخالفان خود را به سرکوب سخت وعده داد «کشتیبان را سیاستی دگر آمد». همین موضع‌گیری خشم عمومی را برانگیخت و تظاهرات گسترده‌ای در تهران و شهرستان‌ها به راه افتاد.

این اعتراضات طی چند روز شدت گرفت و به قیامی سراسری در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تبدیل شد. نیروهای نظامی به مردم حمله کردند و شماری کشته و زخمی شدند، اما سرانجام حجم عظیم اعتراضات و فشار اجتماعی شاه را وادار ساخت عقب‌نشینی کند. احمد قوام پس از پنج روز نخست‌وزیری مجبور به استعفا شد و شاه دوباره از مصدق خواست به قدرت بازگردد.

مصدق با حمایت مردمی و مشروعیتی که از «قیام ۳۰ تیر» به دست آورده بود، نه تنها بار دیگر نخست‌وزیر شد، بلکه این بار توانست شروط خود را عملی سازد: وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا به دولت واگذار شد. این تحول نقطه عطفی در رابطه شاه و نخست‌وزیر بود، زیرا برای نخستین بار در تاریخ مشروطه ایران، مقام سلطنت عملاً از یکی از مهم‌ترین اختیارات قانونی خود محروم شد و قوه مجریه بر ارتش مسلط گردید.

sarkhosh.jpgسروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

چگونه یک فرد می‌تواند به خطرناک‌ترین عنصر برای یک سیستم سیاسی بحران زده تبدیل شود؟ تاریخ اغلب به ما آموخته است که این نقش را به دیکتاتورهای بی‌رحم یا استراتژیست‌های شرور نسبت دهیم. اما گاهی پاسخ، نه در «شرارت سازمان‌یافته»، که در پدیده‌ای به مراتب پیچیده‌تر و ویرانگرتر نهفته است: «بی‌صلاحیتیِ با اعتماد به‌ نفس». این نوشتار، با بهره‌گیری از ‌یک نماد فرهنگی، یک شخصیت داستانی و دو نظریه‌ی روان‌شناختی، این پدیده‌ی مهلک را در قلب سیاست امروز ایران واکاوی می‌کند.

برای فهم این پدیده، ابتدا باید به حافظه‌ی فرهنگی خود رجوع کنیم. در روان جمعی ما، دو تصویر قالبی برای توصیف «سادگی ویرانگر» وجود دارد. تصویر اول، «فرم پیش فرض بسیجی» است؛ الگوی ذهنی سرشار از شور و خالی از شعور که با ایمانی کور، تکانشی عمل می‌کند و با هرگونه تفکر و مطالعه بیگانه است. کتاب نمی‌خواند چون دانستن، در جزم‌های آزمون‌نشده‌اش ایجاد تردید می‌کند و او به یقین نیاز دارد. تصویر دوم، شخصیت «مسعود شصتچی» است؛ که مهران مدیری او را با سریال «مرد هزار چهره» به ما شناساند، کارمند ساده‌دلی که بر اثر زنجیره‌ای از سوءتفاهم‌ها، به اشتباه در جایگاه‌های قدرتی قرار گرفت که هیچ تخصصی در آنها نداشت. او در هر یک از این جایگاه‌ها، تنها یک کار می‌کرد: تلاش برای اجرای همان درک ساده و اخلاقی خود از «کار درست». همین تلاش معصومانه‌ و البته ابلهانه‌ی او، تمام ساختارهای فاسد و پیچیده‌ای را که بر آن‌ها ریاست کرد، به آشوب ‌کشاند و ناخواسته، پوسیدگی آن‌ها را برای همگان آشکار ساخت. هر دوی اینها، نماد انسان‌هایی هستند که پیچیدگی جهان را به یک اصل ساده تقلیل می‌دهند.

واقعیت سیاسی امروز ایران، اما، یک سنتز تراژیک از این دو تصویر است. در پدیده‌ی ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان، ما با یک «شصتچی ساده‌دل» مواجه نیستیم، بلکه با نسخه‌ای به مراتب «خطرناک‌تر» روبروییم؛ یک «شصتچیِ بسیجیِ خود متخصص پندار». اینجا برای رمزگشایی دقیق‌تر، باید از روان‌شناسی شناختی کمک گرفت و به سراغ «اثر دانینگ-کروگر» رفت. این سوگیری شناختی، مستند بیان می‌کند که افراد بی‌صلاحیت، به دلیل همان بی‌صلاحیتی، فاقد توانایی «فراشناختی» برای تشخیص ابعاد نادانی خود هستند و در نتیجه، با اعتماد به نفسی کاذب، خود را توانمند می‌دانند. ریاست‌جمهوری پزشکیان، تجلی واقعی این پارادوکس است: «تخصص نامرتبط»، «اعتماد به نفس کاذب»، و «عاملیت منفعل» در رسیدن به قدرتی که نه با اراده‌ی خود، که با یک «اشتباه محاسباتی» تاکتیکی از سوی سیستم به او واگذار شد. اما در سطح راهبردی، به یک «موفقیت ناخواسته» برای اهداف غایی آن تبدیل گشت.

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

آقای جواد ظریف، مقاله شما در «فارن پالیسی» را خواندم. شما با واژه‌هایی خوش‌آهنگ از «پارادایم جدید» در روابط بین‌الملل سخن می‌گویید و خود را صدای عقلانیت و گفتگو معرفی می‌کنید.

با این حال، حقیقت ماجرا این است که این حرف‌ها برای کسانی که تاریخ را دیده و تجربه کرده‌اند، چیزی فراتر از نقاب «پلیس خوب» برای یک رژیم خشونت‌طلب و دشمن‌ساز نیست.

جواد ظریف «سردار دیپلماسی» و قاسم سلیمانی «سردار میدان»!

zarif_soleymani_sepah.jpg::

شما در فایل صوتی افشاشده خود در کمال خونسردی اعتراف کردید که پس از سقوط هواپیمای اوکراینی در دی ۱۳۹۸ و جان‌ باختن ۱۷۶ سرنشین آن، برای توجیه این فاجعه از «میدان»، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اطلاعات خواسته‌اید تا آن را «علاج» کنید! این اعتراف نشان می‌دهد که حتی چهره به ظاهر دیپلماتیک جمهوری اسلامی هم نه در خدمت حقیقت و عدالت، بلکه ابزاری برای پنهانکاری جنایات است. این تضاد آشکار، چگونه با ادعاهای شما درباره «دیپلماسی نوین» سازگار است؟

شما از دیپلماسی سخن می‌گویید، اما نظامی که از چهار دهه پیش سفارت آمریکا را اشغال کرده، شعار «مرگ بر آمریکا» را در مدارس، ادارات و مراسم رسمی نهادینه ساخته، و نابودی اسرائیل را به عنوان یک هدف علنی در سیاست خارجی خود اعلام کرده، چگونه می‌تواند از دیپلماسی حرف بزند؟ دیپلماسی نه با شعار و نصیحت، بلکه با عمل و پایبندی به قوانین بین‌المللی معنا پیدا می‌کند.

اگر قرار باشد افکار عمومی جهانی نوشته‌های شما را ذره‌ای هم جدی بگیرد، ابتدا رژیم باید حداقل‌هایی رعایت کند:

• به اشغال سفارت آمریکا پایان دهد و آن را به کارکرد دیپلماتیک بازگرداند.
• شعار سازمانیافته‌ی «مرگ بر آمریکا» را متوقف کند.
• اسرائیل را به عنوان یک کشور عضو جامعه جهانی به رسمیت بشناسد.

اما آیا نظام حاکم بر ایران چنین کارهایی را انجام می‌دهد؟ پاسخ روشن است: خیر. چون ماهیت آن با این حداقل‌ها در تضاد کامل است. حیات جمهوری اسلامی به دشمنی دائمی و جنگ‌های نیابتی وابسته است؛ از حماس و حزب‌الله لبنان گرفته تا حوثی‌های یمن و حشدالشعبی عراق. این گروه‌ها نه تنها عامل بی‌ثباتی منطقه‌اند، بلکه ابزارهای مستقیم رژیم برای باج‌گیری و بحران‌سازی هستند. چگونه می‌توان از «پارادایم جدید» سخن گفت، وقتی هنوز موشک‌های مورد حمایت رژیم از یمن به سوی اسرائیل شلیک می‌شوند؟

مقایسه با دیگر کشورها به خوبی تفاوت‌ها را آشکار می‌کند:

• ترکیه اردوغان با وجود اختلافات جدی با اسرائیل، روابط دیپلماتیک خود را حفظ کرده است.
• روسیه پوتین در اوج تنش با آمریکا، کانال‌های رسمی دیپلماسی را باز نگه داشته است.
• چین به عنوان رقیب استراتژیک و اقتصادی آمریکا، روابط دیپلماتیک کامل دارد و سطح تماس‌ها را حفظ می‌کند.

این کشورها نشان می‌دهند که حتی در اوج تضاد، می‌توان حداقل‌های دیپلماتیک را رعایت کرد. اما جمهوری اسلامی از همان آغاز، با تبدیل دشمنی به ستون هویتی خود، نه به‌ عنوان یک حکومت مسئول، بلکه به‌ عنوان یک گروه شبه‌نظامی (میلیشا) حاکم انقلابی مسلح خود را تعریف کرده است.

خوشبختانه مدتی است که تاریخ مصرف جاده‌صاف‌کنانی چون شما، خاتمی، روحانی، پزشکیان و لاریجانی، که هربار با نقاب اصلاح‌طلبی و اعتدال‌گرایی سعی در بزک‌کردن نظام داشته‌اید، به پایان رسیده است. شما فقط برای سیاست‌های سرکوب، دشمنی و صدور بحران، زمان خریده‌اید. دیگر نه مردم ایران و نه بازیگران جهانی، فریب این نمایش‌های تکراری را نمی‌خورند.

آقای جواد ظریف، «پارادایم» (الگو) واقعی جمهوری اسلامی همان دشمنی سیستماتیک با جهان، اشغال سفارت‌ها و صدور جنگ نیابتی است. سخنان خوش‌ظاهر شما تنها تلاش بیهوده‌ای برای بزک‌ کردن چهره حکومتی است که از اساس با دیپلماسی و هنجارهای بین‌المللی بیگانه است.

آقای ظریف، آنچه شما عرضه می‌کنید پروپاگانداست، نه دیپلماسی!

*دیوید اعتباری نویسنده کتاب Beyond Ideology: The Technocratic Roadmap to a Free Iran (۲۰۲۵)، بنیانگذار سازمان Stop Child Executions و از نظریه‌پردازان گذار دموکراتیک و فن‌سالار در ایران است.

shetab.jpg

مولانای بلخی(1):

اوست نشسته در نظر من بکجا نظر کنم/اوست گرفته شهر دل من بکجا سفر برم

باز هوایِ عاشقی بُرد مرا به ناکجا

باز نیازِ عاشق وُ باز قرارِ آشِنا

تبسمِ ستاره ای؛ شکوهِ عاشقی

کبوتری شکوفه ای شِکُفته چون خدا!

دلم میانِ سینه ام به ناگهان تپید

نگاهِ من پرنده شد که جان کُنَد فدا

چه شد؛ بگو چرا به گریه آمدی دلا!

زِ وحشتِ شرارتِ زمانه بی صدا...

به خلوتم درآمد وُ جهانِ من شد او

زِ عشقِ او شدم زِ غربت وُ بلا رها

تو آفرینِ آفرینشی برای من

خدایِ من تویی؛ مَشو زِ جانِ من جدا

جوانیت جهان وُ جلوۀ شگفتِ جان

گذشتم از کنارِ تو شمیمِ خوش نوا

چه ناشناسِ تازه ای که در دلم دمید

به سِحرِ عشقِ سرکشِ تو مانده ام به جا

زِ راه وُ کوچه ات تکان نخورده ام دمی

تو سرپناهِ بی پناهی ام تویی سَرا

به راهِ تو همیشه منتظر نگاهِ من

کجا شدی بهارِ جاودانه ام بیا

میان شعله های شعرِ عاشقانه ام

توانِ رفتن وُ نرفتنم کجا کجا!؟

بسانِ صیدِ دل سِپُردۀ اسیرِ مات

عقابِ عشقِ تو مرا رُبوده بی هوا

که دیده دلبری که دل بَرَد نهان کُنَد!؟

شَفَق زِ اشکِ خنده اش شود چو کیمیا

بخوان فرشتۀ قشنگِ چشمه هایِ شعر

که روحِ چشمه از تو سرخوشست وُ با صفا

خیالِ تو به پیشِ چشمِ من ترانه شد

خدایِ من نگارِ من صدا بزن مرا

سخن مگو زِ قصۀ سفر که رفته ای

تو لحظه های هستی ام؛ تویی تو جانفزا

تو بالِ باوری؛ سپهرِ آرزویِ من!

که پَرگشایَم از غمِ قفس زِ انزوا...

فسانه ای تو شعرِ شادمانیِ زمان

تو آتشی! زِ نبضِ زندگی مَشو سوا

تو آسمانِ ساده وُ قشنگِ خانه ای

بزرگ وُ نازنین وُ ماهِ روزگارِ ما

کجایی ای همه بهانۀ جوانی ام

بیا که خسته از سکوتم وُ تویی صدا

سه شنبه 28 مردادماه 1404///19 اوت 2025

ــــــــــــــــــــ

1-کلیات دیوان شمس؛مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی،جلد 1 صفحۀ 543.مطابق نسخۀ تصحیح شدۀ استاد بدیع الزمان فروزانفر.مؤسسۀ انتشارات نگاه چاپ چهارم:1377.

Mahmoud_Zahraei.jpgراهپیمایی اربعین، که هر ساله میلیون‌ها نفر از شیعیان را به سوی کربلا می‌کشاند، از سال ۱۳۸۲ توسط جمهوری اسلامی و با انگیزه کاملا سیاسی راه اندازی شد. این حرکت به ظاهر مذهبی و با محوریت عزاداری برای امام حسین، امروز به صحنه‌ای سیاسی و پرسش‌برانگیز تبدیل شده که در آن مرز میان ایمان، منافع و مشروعیت‌سازی حکومتی مخدوش شده است.

بر طبق آمار داده شده توسط حکومت جمهوری اسلامی، امسال حدود ۴ میلیون ایرانی در راهپیمایی اربعین شرکت کرده اند. دولت عراق میزان ایرانیهایی که از مرزهای قانونی وارد عراق شده اند را دو میلیون و پانصد هزار نفر ذکر کرده است. با درنظرگرفتن بزرگنمایی ها و آمار های نادرست جمهوری اسلامی و مقایسه أن با آمار داده شده از طرف دولت عراق و همچنین احتمال گذر کردن شمار زیادی از مرزهای غیر قانونی، می توان عدد سه میلیون شرکت کننده برای این راهپیمایی را قابل قبول و باورکردنی دانست.

عده ای این رقم سه میلیون را افت معنادار شرکت کنندگان امسال در این راهپیمایی می دانند و استنادشان به رقم ۴ میلیون شرکت کننده در سال قبل است هرچند این رقم ۴ میلیون سال گذشته نیز از منبع جمهوری اسلامی اعلام شده است.

حتی اگر این افت شرکت کنندگان را بپذیریم و خوشحال باشیم که رژیم به لحاظ قدرت بسیج کنندگی یک گام به عقب رفته است اما نمی توانیم پس از دوره یک ساله ویران کننده ای که بر جمهوری اسلامی گذشت و زوال چشم گیر قدرت و نفوذ داخلی و خارجی و بویژه ناتوانی و ضعف و سرشکستگی داخلی و بین المللی در جنگ دوازده روزه، از شرکت ۳ میلیون ایرانی در این راهپیمایی نگران نباشیم و شگفت زده نشویم.

نرخ ارز در بازار

| No Comments

«محدث تک فلاح»، خبرنگار و مجری صدا و سیما در یک مصاحبه اینترنتی با انتقاد از آرایش مجریان صداو سیما می‌گوید که مدیران صداو سیما با این توجیه که رقیب‌شان تلویزیون «ایران اینترنشنال» است مجریان بدون آرایش را کنار می‌گذارند.

:::

judge.jpgیورونیوز - فرانک کاپریو، قاضی ارشد دادگاه شهر پراویدنس که به دلیل دلسوزی‌هایش هنگام قضاوت لقب «مهربان‌ترین قاضی جهان» را گرفته بود، روز چهارشنبه درگذشت.

او که در زمان فوت ۸۸ سال سن داشت، از سال ۱۹۸۵ میلادی در جامه قضاوت فعالیت می‌کرد و عمدتا نیز به جرایم راهنمایی و رانندگی یا زیست‌محیطی در این شهر واقع در ایالت رودآیلند آمریکا رسیدگی می‌کرد.

کاپریو در سال ۲۰۲۳ میلادی پس از نزدیک به چهار دهه فعالیت در مقام قاضی، بازنشسته شد.

او ۳.۴ میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام و ۱.۶ میلیون دنبال‌کننده در تیک‌تاک داشت و بر اساس بیانیه‌ای که اواخر چهارشنبه در حساب اینستاگرامش منتشر شد، «پس از نبردی طولانی و شجاعانه با سرطان لوزالمعده» در آرامش درگذشت.

در ادامه این بیانیه آمده است: «قاضی کاپریو که به خاطر دلسوزی، فروتنی و اعتقاد راسخ به خوبی به دیگران محبوب بود، از طریق کارش در دادگاه و فراتر از آن، زندگی میلیون‌ها نفر را تحت تأثیر قرار داد. گرمی، شوخ‌طبعی و مهربانی او تأثیری فراموش‌نشدنی بر همه کسانی گذاشت که او را می‌شناختند.»

قاضی کاپریو در طول دوران فعالیتش، شخصیتی در تضاد با بسیاری از دیگر قضات جهان از خود نشان داد و دادگاه خود را مکانی معرفی می‌کرد که «در آن با مردم و پرونده‌ها، با مهربانی و شفقت برخورد می‌شود».

او همچنین از شهرت خود برای رسیدگی به مسائلی مانند دسترسی نابرابر به سیستم قضایی استفاده کرد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در آخرین پیامی که از او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، او از طرفدارانش به خاطر «عشق و حمایتشان» تشکر کرده است.

***

پس از انتشار خبر درگذشت او، هزاران پست که به او ادای احترام می‌کردند، رسانه‌های اجتماعی را پر کردند و از او به خاطر نشان دادن تصویری مهربان و انسانی از عدالت، تشکر کردند.

معترضان حامی فلسطین در نیویورک توسط کارکنان کنسولگری مصر مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته و سپس به پلیس نیویورک تحویل داده شدند

***

آشپز.jpgکرباسچی: آقای پزشکیان! لااقل رییس صداوسیما را از دولت بیرون کنید

به گزارش هم میهن آنلاین، غلامحسین کرباسچی با انتقاد از تناقض در مواضع دولت و صداوسیما در قبال سیاست خارجی، از رئیس‌جمهور خواست تا برای جلوگیری از سردرگمی افکار عمومی و مخاطبان خارجی، رئیس صداوسیما را از دولت خارج کند.

کرباسچی: آقای پزشکیان! لااقل رییس صداوسیما را از دولت بیرون کنید.

غلامحسین کرباسچی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:

جناب پزشکیان عزیز، شایسته نیست درباره سیاست خارجی دو صدا از اعضای دولت شنیده شود. شما و وزیر محترم خارجه صحبت از لزوم مذاکره برای حل مسائل کشور می‌کنید و در رسانه ملی اهل مذاکره را اشعث و ابوموسی می‌خوانند. خارجی‌ها هم گیج می‌شوند. لااقل رییس صداوسیما را از دولت بیرون کنید.
Untitled-2.jpg

padafand.jpgفداحسین‌ مالکی: یک عملیات علیه مراکز نظامی و انتظامی و پایگاه پدافند هوایی ارتش شکست خورد

فداحسین مالکی عضو کمیسیون «امنیت ملی» مجلس شورای اسلامی ادعا کرده است: «با هوشیاری نیروهای امنیتی یک اقدام تروریستی کم‌سابقه با پشتیبانی سرویس‌های برخی کشورهای منطقه و اسرائیل علیه پدافند هوایی با شکست مواجه شد.»

این نماینده روز چهارشنبه ۲۹ امرداد در یک مصاحبه مدعی شد که گروه «انصار الفرقان» از طریق مرزهای شمال استان سیستان و بلوچستان و کشور افغانستان با هدف ضربه زدن به مراکز نظامی و انتظامی و پایگاه پدافند هوایی ارتش وارد ایران شدند که این اقدام توسط نیروهای اطلاعاتی به‌موقع رصد و با آن مقابله شد.

مالکی توضیح داد، در این عملیات ۶ نفر از مهاجمین کشته شدند و یک نفر بازداشت شد که «اطلاعات خوبی از این یک نفر برای نیروهای اطلاعاتی به دست آمد چرا که معمولا چنین اتفاقاتی در شمال استان نداشتیم.»

این نماینده افزود: «بررسی‌های اولیه و اطلاعات به‌دست آمده نشان می‌دهد که سرویس‌های اطلاعاتی برخی کشورهای همسایه نیز در این عملیات نقش‌آفرینی کردند و مقادیر زیادی تجهیزات نظامی و انفجاری از آنها به دست آمد.» او اشاره‌ای به سایر کشورها نکرد.

فداحسین ملکی با بیان اینکه باید در شرق کشور حساسیت‌های امنیتی را بیشتر کرد، گفت: «با وجود اینکه در جنوب استان ضربات سنگینی به تروریست‌ها وارد شد و با همکاری پاکستان برخورد قاطعی با گروهک‌ها شده اما در شمال استان همچنان به دلیل عدم توجه مطلوب حکومت فعلی افغانستان مشکلاتی وجود دارد و برخی حرکات جریان طالبان نیز نشان می‌دهد که تمایلی برای همکاری با ایران ندارند و نقطه بارز آن نیز مسئله حقابه است که تا کنون قوانین بین‌المللی رعایت نشده و مشکلات زیادی در این بخش ایجاد شده است.»

در جریان «جنگ ۱۲ روزه» که جمهوری اسلامی به ایران تحمیل کرد، جنگنده‌های اسرائیل، نیروهای ویژه و همچنین ریزپرنده‌ها آسیب‌های شدیدی به پدافند هوایی جمهوری اسلامی وارد کردند بطوری که از روز سوم جنگ، کنترل آسمان ایران در عمل به دست اسرائیل افتاد. در این دوران پدافند جمهوری اسلامی حتا موفق نشد یک جنگنده اسرائیلی را هدف قرار دهد.

چند روایت‌ زنانه از صیغه

| No Comments

sigheh.jpgتجربه‌ای دیگر از نابرابری

صیغه، یکی از اشکال ازدواج در فقه شیعه است که از منظر اجتماعی همیشه بحث‌برانگیز بوده است. این نوع ازدواج که در ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی ایران به رسمیت شناخته شده، به زن و مرد اجازه می‌دهد برای مدتی معین و با مهریه مشخصی، با یکدیگر رابطه زناشویی برقرار کنند. در عمل اما این نوع رابطه، برای زنان بیش از مردان از نظر قانونی پیامد دارد. پیامدهایی که نشان‌دهنده نابرابری‌های جنسیتی عمیق در قوانین جمهوری اسلامی است

شهروندخبرنگار «ایران‌وایر در این گزارش با زنانی که تجربه ازدواج موقت دارند، گفت‌وگو کرده است.

ژیوار سروندی، شهروندخبرنگار - ایران وایر

«لیلا» در ۱۹سالگی ازدواج کرده و حالا مادر دو دختر است. او در دهه‌ چهارم زندگی خود و سه سال بعد از طلاق از همسر خود، وارد رابطه‌ با مردی متاهل شد: «به من پیشنهاد صیغه داد و گفت همه‌چیز باید شرعی باشد. من خیلی اعتقادات مذهبی ندارم، ولی قبول کردم. بعد از گذشت چند ماه، رابطه ما تمام شد و همسر سابقم که به‌خاطر بیکاری از او طلاق گرفته بودم کار پیدا کرد و آمد به التماس که به او برگردم.»

آغازی نو در انتظار لیلا و دخترانش بود. لیلا با این شرط که همسرش دیگر کار را ول نکند، پذیرفت که به او «رجوع» کند: «اصلا نمی‌دانستم که صیغه‌نامه‌ای که دست آن مرد است، می‌تواند برایم جزای قانونی داشته باشد. از او خواستم صیغه‌نامه را برگرداند و همه‌چیز را در صلح تمام کنیم، اما حاضر نشد. الان عقد رسمی با همسر سابقم انجام شده و من نمی‌دانم چکار باید کنم.»

مطابق قوانین شرعی، اگر زنی که صیغه فرد دیگری است و زمان صیغه‌ او تمام نشده و با مرد دیگری ازدواج دائم یا موقت کند، آن ازدواج باطل است و مطابق قوانین شرعی، لیلا بر همسر سابقش حرام ابدی است: «اگر شوهرم مطلع شود یا آن فرد موضوع را افشا کند، باید از همسرم دوباره طلاق بگیرم و بعد از گذراندن عده، دوباره به او برگردم. مجازات حبس و جزای نقدی هم شامل حالم می‌شود. شوهرم هم اگر بفهمد صیغه بوده‌ام، دیگر همه‌چیز تمام می‌شود.»

لیلا می‌گوید از وقتی این موضوع را فهمیده، بیشتر دانسته که چقدر اسلام بر زنان سخت‌گیرتر از مردان است: «من جدا شده بودم، یعنی یک زن مجرد آزاد بودم. رابطه کوتاه‌مدتی داشتم و حالا تمامش کرده‌ام. مرد طرف مقابلم هم متاهل بود و زن و بچه داشت، در قالب صیغه وارد رابطه‌ای موازی شد و هیچ مجازاتی هم شامل حالش نمی‌شود.»

صیغه، قانونی متحجر اما پذیرفته شده برای چندهمسری مردان است. مبحثی که به‌خودی‌خود جای بحث دارد و نشانه‌ای از نابرابری جنسیتی است. روشی که چندهمسری مردان را بدون الزام به نفقه و ارث قانونی می‌کند و به منبعی برای کسب درآمد نهادهای مختلف تبدیل شده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

صدها کانال‌های تلگرامی وجود دارد که برای انتشار آگهی مردان و زنانی که به‌دنبال روابطی با عنوان صیغه هستند، از دو میلیون تا چهار میلیون وجه دریافت می‌کنند. آن‎ها برای دریافت شماره تماس و اطلاعات کامل کسی که آگهی داده، از خواهان، وجوه دیگری طلب می‌کنند.

«سارا»، یکی از کسانی است که از طریق همین کانال‌های تلگرامی وارد رابطه شده است. او ۳۲ساله و ساکن جایی در جنوب تهران است. سارا به ایران‌وایر می‌گوید: « بعد از طلاق حضانت فرزندم را گرفتم، اما با مشکلات شدید مالی مواجه شدم. از طریق همین کانال‌ها به مردی مرتبط شدم که نمی‌دانستم متاهل است. خیلی وعده حمایت می‌داد، من هم گفتم حداقل چند ماه خیالم راحت باشد.»

shahed.jpgارتش آمریکا به‌دنبال تولید پهپاد شاهد جمهوری اسلامی برای آموزش و بازدارندگی

ایران اینترنشنال - روزنامه نظامی و دفاعی «استارز اند استرایپس» گزارش داد نیروی هوایی آمریکا در یک فراخوان تازه از صنایع نظامی خواسته نمونه‌ای مشابه پهپاد شاهد-۱۳۶ جمهوری اسلامی تولید کنند؛ پهپادی که در جنگ اوکراین و مناطق دیگر به‌طور گسترده استفاده شده است. بر اساس اسناد فدرال منتشرشده، این نیرو قصد دارد دست‌کم ۱۶ نسخه یک به یک از شاهد-۱۳۶ بسازد و امکان خرید ۲۰ فروند دیگر نیز وجود دارد.

کارشناسان به این روزنامه گفتند آمریکا احتمالا می‌خواهد از این پهپادهای کپی برای اهداف آموزشی و آزمایشی استفاده کند.

پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، ماه گذشته مدلی تازه به نام «سامانه رزمی بدون‌سرنشین کم‌هزینه» (لوکاس) را بررسی کرد که توسط یک پیمانکار دفاعی در آریزونا طراحی شده تا با توان شاهد-۱۳۶ رقابت کند.

نیروی هوایی تنها مشخصات کلی پهپادهای کپی، از جمله ابعاد، سامانه پیشران و ظرفیت محموله را ارائه کرده اما درباره سامانه‌های الکترونیکی داخلی جزئیاتی نداده است.

ویدیوی منتشرشده، محمد خاتمی، رییس‌جمهور پیشین جمهوری اسلامی را روی تخت بیمارستان نشان می‌دهد. محمدرضا، برادر محمد خاتمی، از عارضه قلبی و گرفتگی رگ او خبر داد و گفت: «آنژیوپلاستی انجام شد و به‌حمدالله نتیجه کار بسیار خوب بود.»

ایلنا: در پی عمل آنژیو پلاستی سید محمد خاتمی حجت‌الاسلام علی اکبر ناطق نوری طی تماس تلفنی جویای احوال وی شد و آرزوی سلامتی کرد.
اقشار مختلف مردم، از جمله شماری از هنرمندان و شاعران و برخی شخصیت های سیاسی و علمی از جمله مصطفی محقق داماد، علی اکبر صالحی، جعفر قائم پناه، غلامحسین کرباسچی، فاطمه راکعی، فاطمه سالاروند و ... نیز در تماس های جداگانه از آخرین وضعیت سید محمد خاتمی با خبر شده و برای وی از خداوند مسألت کردند.
سیدمحمدرضا خاتمی، برادر سیدمحمد خاتمی برای تنویر افکار عمومی، باتوجه به انتشار اخباری درباره سلامتی رییس جمهوری اسبق ایران گفت: به‌دنبال احساس درد در قفسه سینه و تداوم آن و علایم دیگری که نشانه درگیری قلبی جناب آقای خاتمی بود، وضعیت ایشان توسط پزشکان بررسی و پس از اینکه مسجل شد دچار عارضه قلبی و گرفتگی رگ شده‌اند، آنژیو پلاستی انجام و بحمدالله نتیجه کار بسیار خوب بود.
k1.jpgk2.jpg

shabakeh.jpgسوپرکارگزار دور زدن تحریم

فایننشال تایمز: جمهوری اسلامی با بهره‌گیری از شرکت‌های صوری، واسطه‌های غیررسمی و وکلای بین‌المللی، به یک «سوپرکارگزار جهانی نفت تحریمی» تبدیل شده است. الگویی که نه‌تنها صادرات ایران را زنده نگه داشته، بلکه اکنون به خدمت کشور‌هایی مانند روسیه و ونزوئلا نیز درآمده است

ایران اینترنشنال - روزنامه فایننشال تایمز با نام بردن از یک دلال ایرانی به نام سعید علیخانی، تصویری تازه از شبکه انتقال نفت تحریمی ایران، روسیه و ونزوئلا به چین ارائه داد. بر اساس این گزارش، ۳۰ نفتکش طی حدود شش سال دست‌کم ۱۳۰ میلیون بشکه نفت به ارزش تقریبی ۹.۶ میلیارد دلار را جابه‌جا کرده‌اند.

این نشریه بریتانیایی چهارشنبه ۲۹ مرداد در گزارشی تحقیقی نوشت علیخانی از سال ۲۰۱۹ با استفاده از شرکت پانامایی اوشن گلوری جاینت (Ocean Glory Giant) شبکه‌ای پیچیده برای پوشش معاملات نفتی ایران به ‌راه انداخته است.

تحقیقات بعدی فایننشال تایمز و گروه پژوهشی غیرانتفاعی C4ADS نشان داد برخلاف ادعای اولیه علیخانی، این کشتی‌ها عمدتا برای حمل نفت ایران، ونزوئلا و بعدها روسیه و عمدتا به مقصد چین استفاده شده بودند.

در معاملات علیخانی،‌ روشن نبود خریداران واقعی نفت چه کسانی هستند.

در دسامبر ۲۰۲۴، شرکت اوشن گلوری به‌دلیل مالکیت بر کشتی دیگری که گفته می‌شد نفت خام ایران را حمل کرده، از سوی آمریکا تحریم شد.

دست‌کم ۲۰ نفتکش که تحت رهن این شرکت قرار گرفته بودند نیز بعدها به‌دلیل حمل نفت تحریم‌شده در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار گرفتند.

این شراکت چطور آغاز شد؟

علیخانی به یک وکیل در سوئیس پیشنهاد داد با ایجاد شرکت‌های برون‌مرزی و ثبت «رهن دریایی» بر نفتکش‌ها، این کشتی‌ها به‌عنوان وثیقه در معاملات با خریداران چینی عمل کنند. به این معنا که اگر پول نفت پرداخت نشود، مالکیت کشتی به شرکت منتقل شود.

این وکیل که نخواست نامش فاش شود، گفت بررسی‌های اولیه‌اش از جمله جست‌وجوی نام علیخانی در فهرست‌های آنلاین تحریم‌ها هیچ دلیلی برای رد او به‌عنوان موکل نشان نداد.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

وقتی وکیل اطلاعات بیشتری درباره شرکت اوشن گلوری خواست، علیخانی گفت این کارگزاری متعلق به یک تاجر ایرانی به نام امان‌الله خلفی، متولد فوریه ۱۹۸۳ (بهمن ۱۳۶۱) در تهران است.

با این حال، نام خلفی در اسناد ثبت شرکت اوشن گلوری ذکر نشده بود.

در آن اسناد نام سه مدیر آمده بود که همگی یک نشانی ثبت‌شده در شمال هند ارائه کرده بودند و همچنین به‌عنوان مدیر دو شرکت پانامایی دیگر، سی گلوری سیرکل (Sea Glory Circle) و رِد سی رینگ (Red Sea Ring) معرفی شده بودند.

این سه شرکت و اوشن گلوری همگی طی یک روز و در اکتبر ۲۰۱۷ به ثبت رسیده بودند.

به جز آن دو ملاقات حضوری، بیشتر ارتباطات علیخانی و وکیل از طریق پیام‌رسان چینی وی‌چت انجام شد؛ اپلیکیشنی که علیخانی از او خواسته بود نصب کند.

برای مدیریت رهن‌ها، این وکیل شرکتی تازه‌تاسیس در جزایر ویرجین بریتانیا به دست آورد و در مه ۲۰۱۹ به‌عنوان مدیر آن ثبت شد.

علیخانی برای مشروع جلوه دادن کار، اسنادی از محموله‌های نفت مالزی و بصره ارائه کرده بود.

hiding.jpgوزیر دفاع جمهوری اسلامی از به‌کارگیری موشک‌های جدید در جنگ احتمالی پیش‌ رو سخن گفت و ارتش هم از برگزاری یک رزمایش جدید خبر داد

ایندیپندنت فارسی - اگرچه پس از پایان جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، برخی تحلیلگران منطقه‌ای با خوش‌بینی، از پایان بلندمدت تنش‌های نظامی میان دو طرف سخن می‌گفتند، اکنون با به بن‌بست رسیدن مذاکرات آشکار و پنهان تهران با طرف‌های اروپایی و آمریکایی طی یک ماه گذشته، احتمال ازسرگیری درگیری‌ها دوباره پررنگ‌ شده است.

شدت گرفتن تهدیدهای مقام‌های نظامی جمهوری اسلامی علیه دولت‌های آمریکا و اسرائیل و هشدار به آن‌ها در مورد جنگ جدید، همراه با ادامه غیبت علی خامنه‌ای از انظار عمومی و لغو سخنرانی روز جمعه او در قم‌ــ پس از لغو حضورش در مراسم «بیت رهبری» به مناسب اربعین در هفته گذشته‌ــ هم نشان می‌دهد که نگرانی تهران از احتمال حمله پیش‌دستانه و ناگهانی ارتش اسرائیل به منافع و چهره‌های ارشد جمهوری اسلامی افزایش یافته است.

در تازه‌ترین مورد، ستار هاشمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات جمهوری اسلامی، امروز چهارشنبه ۲۹ مرداد در واکنش به سوالی درباره ادامه اختلالات شدید در طیف‌های فرکانسی، اینترنت و سیستم‌ جی‌پی‌اس در ایران، اعلام کرد که این مشکلات به دلیل «ملاحظات نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی مربوط به حضور احتمالی پهپادها و حفاظت از جان مردم» ایجاد شده‌اند.

احمدرضا پورخاقان، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا، متعلق به سپاه پاسداران، هم روز چهارشنبه اعلام کرد که «نیروهای مسلح در آمادگی کامل به‌سر می‌برند و هرگونه تحرک دشمن را با دقت رصد می‌کنند و چنانچه آن‌ها دچار اشتباه محاسباتی شوند و مجددا بخواهند به خاک مقدس کشورمان تعرض کنند، با پاسخی کوبنده‌تر روبرو خواهند شد».

عباس حسنی، سخنگوی رزمایش موشکی «اقتدار پایدار ۱۴۰۴» در نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی، هم با اعلام خبر آغاز این رزمایش از فردا (پنجشنبه)، گفت: «مرحله عملیاتی این رزمایش موشکی با حضور یگان‌های شناور سطحی و زیر سطحی، یگان‌های پروازی، سایت‌های موشکی ساحل به دریا، سایت‌های موشکی دریاپایه و یگان‌های جنگالی به مدت دو روز در محدوده شمال اقیانوس هند و دریای عمان برگزار خواهد شد. در این رزمایش با توجه به تجربیات به دست آمده در سنوات گذشته و دستورالعمل ابلاغی پرتاب‌های موشکی، تمرین‌های جنگالی و تمرین‌های پهپادی اجرا می‌شود.»

به گفته او، قرار است در این رزمایش از «طیف گسترده موشک‌های کروز نقطه‌زن با بردهای کوتاه، بلند و میان‌برد برای انهدام اهداف شناور سطحی» استفاده شود؛ آزمایشی که اصلی‌ترین دلیل اجرای آن، می‌تواند نمایش افزایش توان موشکی جمهوری اسلامی در حمله به خاک اسرائیل در جنگ احتمالی بعدی باشد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این در حالی است که عزیز نصیرزاده، وزیر دفاع جمهوری اسلامی، نیز روز چهارشنبه گفت که تهران در پاسخ به «ماجراجویی احتمالی دشمن»، موشک‌های جدید به‌ کار می‌گیرد. او ادعا کرد: «موشک‌هایی که در جنگ ۱۲روزه به کار گرفته شدند، ساخت چند سال قبل بودند، اما امروز موشک‌هایی را در اختیار داریم که نسبت به موشک‌های قبلی، توانمندی‌های بسیار بهتری دارند. اگر دشمن صهیونیستی ماجراجویی دیگری را انجام دهد، حتما این موشک‌ها را به کار خواهیم گرفت.»

یحیی رحیم صفوی، مشاور علی خامنه‌ای و فرمانده پیشین سپاه پاسداران، هم روز یکشنبه به احتمال شروع مجدد جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی، اشاره کرد و گفت: «الان در آتش‌بس نیستیم، در مرحله جنگیم. این موضوع هر آن، ممکن است به هم بخورد، چون هیچ پروتکل، آیین‌نامه یا قراردادی بین ما و آمریکا و اسرائیل نوشته نشده است. احتمال می‌دهم جنگ مجددی رخ بدهد. بهترین شیوه دفاع هم حمله است.»

qatar.jpgایران اینترنشنال - روزنامه فرهیختگان، وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، با اشاره به پیامدهای راه‌اندازی دالان زنگزور برای ایران، خواستار استفاده از رویکرد مشابه حمله به پایگاه آمریکا در قطر در جریان جنگ ۱۲ روزه شد.

این روزنامه چهارشنبه ۲۹ مرداد در مطلبی، مواجهه با جمهوری آذربایجان و ارمنستان در موضوع دالان زنگزور را با حمله جمهوری اسلامی به پایگاه‌های آمریکا در قطر مقایسه کرد و نوشت در مورد زنگزور هم باید همین رویکرد استفاده شود.

این روزنامه نوشت مواجهه با «تهدیدات احتمالی از مرز همسایگان شمالی» به معنی تقابل با آن‌ها نیست.

جمهوری اسلامی دوم تیر و در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، در واکنش به حمله آمریکا به تاسیسات اتمی خود، با اطلاع‌رسانی قبلی، به پایگاه العدید آمریکا در قطر حمله موشکی کرد.

دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، با اشاره به رهگیری موشک‌ها، این حمله را «پاسخی بسیار ضعیف» خواند و از جمهوری اسلامی بابت «اطلاع‌رسانی زودهنگام که باعث شد هیچ جانی از دست نرود و کسی آسیب نبیند»، تشکر کرد.

روزنامه نیویورک‌تایمز نیز همان زمان نوشت جمهوری اسلامی حمله به پایگاه هوایی آمریکا را با مقام‌های دوحه هماهنگ کرده و پیشاپیش درباره این عملیات اطلاع داده بود تا تلفات به حداقل برسد.

فرهیختگان با اشاره به این حمله، نوشت: «ایران باید ضمن رصد دقیق تحرکات امنیتی، در مورد هرگونه اقدام امنیتی علیه خود به همسایگان شمالی‌اش هشدار دهد.»

این روزنامه تاکید کرد تهران باید این درک را ایجاد کند که در صورت «تهدید ایران از خاک آن‌ها»، مناسبات امنیتی بر مناسبات دیپلماتیک غلبه پیدا می‌کند و جمهوری اسلامی مبدا تهدیدات را «در لیست اهداف مشروع خود» لحاظ خواهد کرد.

دالان زنگزور جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه خودمختار نخجوان متصل می‌کند و مرز مشترک ایران و ارمنستان را از بین می‌برد.

به همین دلیل، مقام‌های جمهوری اسلامی و رسانه‌های حکومتی در ماه‌های گذشته به‌شدت با ساخت چنین کریدوری مخالفت کرده‌اند.

IMG_0296.pngسرکار خانم یاسمین پهلوی توییتی منتشر کرده اند که مضمون اش از این قرار است:
رضا پهلوی ۶۴ ساله است و زندگی اش را وقف ایران کرده است. بعضی ها ممکن است فکر کنند شخص بهتری وجود دارد. امیدوارم آن فرد را که قدرت و صداقت بیشتری دارد پیدا کنید، چون او به زودی از این چرخه بی پایان کنار خواهد رفت...

این خبر اگر چنان که از فحوای آن بر می آید، موضوع اش کناره گیری قریب الوقوع شاهزاده رضا پهلوی از مبارزات و رهبری سیاسی مخالفان حکومت نکبت اسلامی باشد جای تاسف و تحسر بسیار دارد. امیدوارم این موضوع درست نباشد و درک من خطا باشد.

اگر سال ۱۳۵۶ خمینی به دَرَک واصل می شد، انقلاب یکدستی رخ نمی داد. ممکن بود نظام شاهنشاهی سقوط کند اما نظام یکپارچه ی جدیدی شکل نمی گرفت. تعداد مخالفان حکومت شاهنشاهی در آن زمان به شکل مسخره و فرصت طلبانه ای رشد کرده بود و مثل امروز که کلی حزب و سازمان پنج شش نفره داریم در آن دوران هم از این گونه احزاب و سازمان ها و شخصیت ها بسیار داشتیم که بعد از شنیدن بوی کباب تغییر سیاسی، برای سهم بردن از کباب آتی یکشبه وارد میدان مبارزه با شاه شده بودند.

تمام انقلاب ها و تاکید می کنم «تمام» انقلاب هایی که در جهان رخ داده است قائم به یک فرد بوده است؛ فردی که حکم ستون اصلی خیمه را داشته است.

مُرده خورها در این انقلاب ها همیشه زمان وقوع انقلاب سر و کله شان پیدا می شد و دو کار می کرده اند:
۱- حول شخصیت اصلی انقلاب جمع می شده اند تا از او سهمی بگیرند و به نان و نوایی برسند.
۲- با آن شخصیت، مخالفت و دشمنی می کرده اند تا خودشان جای او را بگیرند.

graydivorce.jpgافزایش شدید موارد طلاق در میان زوج‌های +۶۰ سال

درباره طلاق خاکستری چه می‌دانیم؟

براساس گزارش رسانه‌های رسمی در ایران از سال ۱۳۹۸ تاکنون، طلاق در میان زوج‌های بالاتر از ۶۰ سال شش برابر بیشتر از گروه سنی ۵۱ تا ۶۰ سال بوده است

مریم دهکردی - ایران وایر

روزنامه «خراسان» در گزارشی تایید کرده است که «بیشترین نوع درخواست جدایی، طلاق توافقی با ۵۵درصد و سپس طلاق به درخواست زنان، با ۳۴درصد بوده است.»

«طلاق خاکستری» یا طلاق در سنین کهنسالی که پدیده‌ای کمتر شناخته شده در ایران است چیست و چه عواملی بر آن تاثیر دارند؟

«شما دیگر چرا؟»، این اولین سوالی بود که «زهرا» وقتی اعلام می‌کرد از همسرش جدا شده، باید پاسخ می‎‌داد: «واقعا برای مردم عجیب بود. من در ۱۷سالگی با همسرم ازدواج کردم. او ۲۲ساله بود. هر دو بعد از ازدواج به جنوب ایران رفتیم چون برای همسرم آنجا کار بود. حاصل این زندگی نه‌چندان شاد سه فرزند است که دوتایشان ازدواج کرده‌اند و یکی از آن‌ها از دنیا رفته است.»

زهرا حالا ۵۵ساله و همسرش در آستانه ۶۱سالگی است. جدایی‌شان بی‌سروصدا و با توافق طرفین انجام شده: «زندگی‌مان توام با احترام بود، اما در تمام این سال‌ها هیچ‌کدام‌مان خوشنود نبودیم. من عاشق درس خواندن بودم، اما خانواده‌ای سنتی داشتم. پدرم معتقد بود دختر وقتی عادت ماهانه شد باید برود خانه شوهر. از ۱۵سالگی هم خواستگار پشت خواستگار. در نهایت مجبور شدم ۱۷سالگی در‌حالی‌که یک سال مانده بود به دیپلم، ازدواج کنم. خیلی زود بچه‌دار شدم و بعد از آن آرزوهایم را به‌خاطر بچه‌ها خاک کردم. حالا هرکدام سر زندگی خودشان هستند. هیچ انگیزه‌ای برای ادامه ندارم.»

سید «مسعود» و «مریم»، زوج دیگری هستند که هر دو پس از ۶۰سالگی از هم جدا شده‌اند. سید مسعود به «ایران‌وایر» می‌گوید: «ما یک دختر و یک پسر داریم که هنوز هم از طلاق ما خبر ندارند. خانه‌مان دو طبقه دارد که ما تصمیم گرفتیم بعد از جدایی، هرکدام در یکی از طبقات باشیم. توضیح دادنش برای همه سخت است، حتی برای بچه‌هایمان؛ ولی انگار بعد از رفتن بچه‌ها، عمر زندگی ما با هم تمام شد.»

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

او می‌گوید سهم خودش در این طلاق بیشتر از همسرش است: «من وقتی جوان‌تر بودم، خیلی همسرم را تنها گذاشتم، همه‌اش هم برای کار نبود. احساس می‌کردم همین که شکم همسر و فرزندانم سیر است کارم را درست انجام دادم، ولی وقتی بچه‌ها رفتند و تنها شدیم، وقتی دیگر دوست و رفقا هم نبودند، برای وقت گذراندن با همسرم دیر شده بود و او میلی به ادامه زندگی با من نداشت.»

تجربه سندرم آشیانه خالی

«سندروم آشیانه خالی»، بخشی از اندوه و غم و از دست دادن است که والدین بعد از ترک کردن آخرین یا تنها فرزندشان از خانه، آن را تجربه می‌کنند.

«مهرسا میرقاسمی»، روان‌شناس بالینی و زوج‌درمانگر به ایران‌وایر می‌گوید: «ترک فرزندان، باعث تغییر نقش والدین به‌عنوان مراقب و سرپرست می‌شود و این، احساس از دست دادن و خلا در زندگی زوج سالمند را به‌شدت افزایش می‌دهد. از طرف دیگر‌، والدین احساس می‌کنند که ارتباط نزدیک با فرزندانشان کم شده است و این می‌تواند باعث احساس تنهایی شود. چیز دیگری که ترک فرزند در زندگی زوج سالمند تغییر می‌دهد، عوض شدن روال زندگی است. زوج سالمند یک‌باره به خودشان می‌آیند و می‌بینند همه‌چیز در زندگی‌شان تغییر کرده و نمی‌توانند با تغییر بزرگ کنار بیایند. من مواردی را دیده‌ام که بعد از این تجربه، حتی مثلا دچار وسواس شده‌اند. یعنی جای خالی کارهایی که انجام می‌شد را با تمیزکاری افراطی پر کردند که خودش اختلال روحی به حساب می‌آید.»

HMuller.jpgترجمه: اقدس شعبانی - ویژه خبرنامه گویا

"من بیش از سی سال در یک دیکتاتوری زندگی کرده‌ام و وقتی به اروپای غربی آمدم، نمی‌توانستم تصور کنم که دموکراسی روزی به این شکل مورد تردید قرار گیرد. فکر می‌کردم مردم در یک دیکتاتوری به‌طور سیستماتیک شست‌وشوی مغزی می‌شوند و در دموکراسی‌ها مردم یاد می‌گیرند خودشان فکر کنند زیرا فرد اهمیت دارد."

:::

هرتا مولر، نویسندهٔ آلمانی-رومانیایی و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۹، آثارش بازتاب‌دهندهٔ تجربه‌هایش در دوران دیکتاتوری چائوشسکو، سانسور، فشارهای امنیتی و تبعید است. او یکی از مهم‌ترین نویسندگان معاصر به شمار می‌رود و همواره با حساسیت، برای آزادی‌های فردی، مقابله با خشونت سیاسی و سرکوب می‌کوشد. هرتا مولر در این بیانیه هشداری شوکه‌کننده به غرب نوشته است:

بخشی از جامعهٔ غرب از زمان حملهٔ حماس به اسرائیل در جنونی فرو رفته است.

«آن‌ها به هیولا تبدیل شدند»

در اغلب گزارش‌ها دربارهٔ جنگ در غزه، شروع جنگ به‌درستی روایت نمی‌شود. جنگ در غزه از روز ۷ اکتبر آغاز شد، دقیقاً پنجاه سال پس از تهاجم مصر و سوریه به اسرائیل. تروریست‌های حماس در این روز کشتاری غیرقابل تصور در اسرائیل به راه انداختند. آن‌ها خود را قهرمان فیلم‌برداری می‌دانستند و به خون‌ریزی خود افتخار می‌کردند.

جشن‌های پیروزی‌شان در نوار غزه ادامه یافت، جایی که تروریست‌ها ، گروگان‌های شدیداً آسیب‌دیده را ربودند و آن‌ها را به عنوان غنیمت جنگی در حال جشن و پایکوبی به دنیا نشان دادند. این شادی ماکابری حتی تا برلین هم رسید. مردم در منطقهٔ نویکُلن در خیابان‌ها رقصیدند، سازمان فلسطینی سامیدون شیرینی پخش کرد و در اینترنت کامنت‌های شادمانه افزایش می یافت.

بیش از ۱۲۰۰ نفر در این کشتار جان باختند. پس از شکنجه، قطع عضو و تجاوز، ۲۳۹ نفر ربوده شدند. این کشتار حماس، انحراف کامل از هر مفهوم تمدن است. در این جنون خونین ترسی باستانی نهفته است که هرگز فکر نمی‌کردم در زمان ما ممکن باشد. این کشتار الگویی از نابودی جمعی را بازتاب می‌دهد، الگویی که یهودیان قرن‌ها با آن آشنا هستند. به همین دلیل کل کشور دچار تروما شد، زیرا تأسیس دولت اسرائیل قرار بود از چنین یورش‌هایی محافظت کند. تا پیش از ۷ اکتبر، باور بر این بود که مردم محافظت شده‌اند، در حالی که حماس از سال ۱۹۸۷ در پشت سر دولت اسرائیل فعالیت می‌کرد.

در منشور تأسیس حماس، نابودی یهودیان به‌وضوح هدف اعلام شده و شعار «مرگ در راه خدا آرزوی شریف ماست» نیز ذکر شده بود.

حتی اگر منشور از آن زمان تغییر کرده باشد، واضح است که هدف اصلی تغییر نکرده است: نابودی یهودیان و تخریب اسرائیل هنوز هدف و آرزوی حماس است. این دقیقاً همان چیزی است که در ایران هم وجود دارد. از زمان تأسیس جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، نابودی یهودیان بخشی از اصول دولتی بوده است.

هنگامی که صحبت از ترور حماس می‌شود، ایران همیشه باید وارد بحث شود. همان اصول حاکم است و به همین دلیل، برادر بزرگ یعنی ایران، برادر کوچک حماس را تأمین مالی، مسلح و به خدمت خود درآورده است. هر دو دیکتاتوری بی‌رحم هستند و می‌دانیم که هرچه دیکتاتورها مدت طولانی‌تری حکومت کنند، رادیکال‌تر می‌شوند.

امروز دولت ایران صرفاً از تندروها تشکیل شده است. حکومت ملاها با سپاه پاسدارانش، یک دیکتاتوری نظامی بی‌رحم و توسعه‌طلب است. دین تنها پوششی برای حکومت است. اسلام سیاسی در ایران به معنای تحقیر انسان‌ها، شلاق زدن در مکان‌های عمومی، صدور حکم اعدام و اجرای آن‌ها به نام خداست. حکومت ایران به جنگ گرایش دارد، اما همزمان وانمود می‌کند که سلاح هسته‌ای نمی‌سازد.

مؤسس حکومت دینی، آیت‌الله خمینی، فتوایی صادر کرده بود که سلاح هسته‌ای را غیر اسلامی می‌دانست.

در سال ۲۰۰۲، بازرسان بین‌المللی شواهدی از یک برنامهٔ مخفی تسلیحات هسته‌ای در ایران کشف کردند. یک کارشناس روس استخدام شد تا بمب هسته ای را توسعه دهد. این کارشناس از بخش تحقیقات هسته‌ای از شوروی سال‌ها در ایران فعالیت کرده بود.

به نظر می‌رسد که ایران با الگوگیری از کرهٔ شمالی، به دنبال بازدارندگی هسته‌ای است و این فکر ترسناک است، به‌ویژه برای اسرائیل و همچنین برای کل جهان.

جنون جنگ‌طلبانهٔ ملاها و حماس چنان غالب است که وقتی موضوع نابودی یهودیان مطرح می‌شود، حتی شکاف مذهبی بین شیعه و سنی را هم از میان برمی‌دارد.

همهٔ مسائل دیگر تحت الشعاع این جنون جنگ‌طلبانه قرار می‌گیرد. مردم به عمد در فقر نگه داشته می‌شوند در حالی که ثروت رهبری حماس هر روز در حال افزایش است. ناظران می گویند که رهبری حماس در قطر میلیاردها دلار ثروت دارد. ولی تحقیر انسان‌ها هیچ حد و مرزی ندارد. برای مردم تنها مرگ و شهید شدن باقی مانده است.

ارتش به کمک دین نظارت کامل را داراست. در عرصه سیاست در غزه عملاً هیچ جایی برای نظرات مخالف وجود ندارد.

حماس با خشونتی شگفت‌آور همهٔ جریان‌های سیاسی دیگر را از نوار غزه بیرون راند. پس از عقب‌نشینی اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۷، برای ایجاد رعب و وحشت حتا اعضای فتح را از یک ساختمان پانزده طبقه به پایین پرتاب کردند.

«احساسات ما قوی‌ترین سلاح آن‌هاست»

به این ترتیب حماس کنترل کل نوار غزه را به دست گرفت و یک دیکتاتوری بی‌چون و چرا برقرار کرد. بی‌چون و چرا، زیرا کسی که آن‌ها را به چالش بکشد مدت زیادی زنده نمی‌ماند.

حماس به جای یک شبکهٔ اجتماعی برای مردم شبکه‌ای از تونل‌ها را زیر پای فلسطینیان ساخته است. حتی زیر بیمارستان‌ها، مدارس و مهدکودک‌هایی که توسط جامعهٔ بین‌المللی تأمین مالی می‌شوند.

غزه یک پادگان نظامی واحد است، یک دولت عمیق ضدیهود در زیرزمین. کامل و در عین حال نامرئی.

در ایران ضرب‌المثلی هست که میگوید اسرائیل به اسلحهٔ خود نیاز دارد تا مردمش را محافظت کند و حماس به مردمش نیاز دارد تا اسلحه‌هایش را محافظت کند.

این ضرب‌المثل کوتاه‌ترین توضیح برای معضلی است که در غزه نمی‌توان امور غیرنظامی را از نظامی جدا کرد. و این فقط شامل ساختمان‌ها نیست بلکه کارکنان داخل ساختمان‌ها را هم در بر می‌گیرد.

ارتش اسرائیل هنگام واکنش به رویداد ۷ اکتبر در این تله گرفتار شد. نه اینکه به تله کشیده شود، بلکه مجبور شد. مجبور شد دفاع کند و با تخریب زیرساخت‌ها همراه با تمامی قربانیان غیرنظامی احساس گناه کند. و همین اجتناب‌ناپذیری است که حماس می‌خواست و از آن استفاده می‌کند.

از آن زمان به بعد آن‌ها اخبار منتشر شده به جهان را کنترل می‌کنند. دیدن رنج‌ها هر روز ما را نگران می‌کند. اما هیچ خبرنگار جنگی نمی‌تواند در غزه به‌طور مستقل کار کند. حماس انتخاب تصاویر را کنترل و احساسات ما را سازماندهی می‌کند.

احساسات ما قوی‌ترین سلاح آن‌ها علیه اسرائیل است و با انتخاب تصاویر حتی موفق می‌شوند خود را به‌عنوان تنها مدافع فلسطینیان نشان دهند. این محاسبهٔ حقه‌بازانه نتیجه داده است.

«مردان کاملاً عادی»

از ۷ اکتبر مرتباً به کتابی دربارهٔ دوران نازی‌ها فکر می‌کنم، کتاب «مردان کاملاً عادی» نوشتهٔ کریستوفر آر. براونینگ. او نابودی روستاهای یهودی در لهستان توسط هنگ ذخیرهٔ پلیس ۱۱۰ را توصیف می‌کند، زمانی که هنوز اتاق‌های گاز بزرگ و کوره‌های آدم‌سوزی در آشویتس وجود نداشت. این شبیه جنون خونین تروریست‌های حماس در فستیوال موسیقی و کیبوتص‌ها بود. تنها در یک روز در جولای ۱۹۴۲، ۱۵۰۰ ساکن یهودی روستای یوزفوف قتل‌عام شدند. به کودکان و نوزادان در خیابان‌ها جلوی خانه‌هایشان تیراندازی شد، سالمندان و بیماران در تخت‌های خود کشته شدند. همهٔ دیگران به جنگل رانده شدند، جایی که مجبور شدند عریان شوند و روی زمین بخزند. آن‌ها مورد تمسخر و شکنجه قرار گرفتند، سپس تیرباران و در جنگلی خون‌آلود رها شدند. کشتاری به‌شدت بیمارگونه و منحرف.

این کتاب «مردان کاملاً عادی» نام دارد زیرا این هنگ ذخیرهٔ پلیس از اعضای اس‌اس یا سربازان ورماخت تشکیل نشده بود بلکه از شهروندانی بود که به دلیل سنشان دیگر برای خدمت نظامی مناسب نبودند.

Masoud_Noghrehkar.jpgشعبان جعفری معروف به "شعبون بی‌مخ، شعبون درخونگاه، شعبون یا سیف الله تاجبخش و شعبون افتخاری" در فروردین سال 1300 درمحله درخونگاه درمنطقه سنگلج تهران در یک خانواده پُراولاد متولد شد و در 28 مرداد1385 در سن 85 سالگی در لُس آنجلس در گذشت.

خودش گفته است: "من بچه تهرونم، بچه‌‌‌ی سنگلج، خود سنگلج، محمدرضا شاه تو سنگلج به دنیا اومده، خونه رضا شاه اونجا بود، بهش میگفتن محل باجی مالوها یا کوچه روغنی ها."

این بچه‌‌‌ی تهران و نوچه‌‌‌ی حاج سیّد حسن رزاز، یکی از جاهل‌ها‌‌‌ی سرشناس، جنجالی و نقش آفرین در تاریخ معاصرایران شد. شعبان جعفری به دلیل نقشی که در رخدادهای سال‌های 1332 ایفا کرد، تصاویرش بر نخستین صفحات روزنامه‌های داخلی و برخی نشریات جهانی نقش بست. وی را برخی "باعث و بانی کودتای امریکائی- انگلیسی 28 مرداد و سقوط دولت ملی دکتر مصدق" پنداشته‌اند.

shbn.jpg

پدر شعبان جعفری بقالی داشت، در محله‌ای که آیت‌الله محمد طباطبائی، آیت‌الله شریعت سنگلجی و رضا شاه نیز درآن محله زندگی ‌می‌کردند.(1) شعبان جعفری از همان کودکی و نو جوانی شرور، دعوائی و قلدر بود، وی نتوانست تحصیلات دبستانی را به پایان برساند. پس از تحصیل کوتاه مدت در مدارسی چون عنصری، بصیرت و اسلام به علت شرارت، تحصیل را رها کرد. پس از‌‌‌‌ترک تحصیل به کارهای مختلفی روی آورد ولی موفق نبود. به ورزش باستانی علاقه نشان داد. اواخر دهه 20 در سن پانزده سالگی به خاطر شرارت زندانی شد. در سال 1319 به علت اجباری بودن نظام وظیفه، به سربازی رفت و به خاطر فرار مکرر از خدمت سربازی، دوران دو سالة سربازی او چهار سال به طول انجامید. پس از ورود متفقین به ایران، او نیز با فرار از پادگان به دوران سربازی خود پایان داد. در میدان شاهپور همراه با حبیب الله بلور باشگاه ورزشی به نام باشگاه آهن تاسیس کرد.

شعبان جعفری با تصویب "قانون تبعید چاقوکش‌‌ها و اشرار به بندر عباس" به این شهر تبعید شد. این زمانی بود که بسیاری از جاهل‌ها و لات‌ها به این شهر تبعید ‌می‌شدند، و برای تبعیدی‌‌ها هم تصنیف ساخته بودند: "بندرعباس جای لاتاس...".

وی در سال 1322 در کشتی باستانی قهرمانی کشور، که در چهار وزن (پَهلَو وزن، گَو وزن، گّرد وزن، یَل وزن) انجام شد و حبیب الله بلور و ابوالقاسم سخدری قهرمان شدند، شرکت کرد. در رشته ورزش باستانی که در چهار رشته، کباده، چرخ، میل و سنگ این مسابقات انجام گرفت، شعبان جعفری در رشتة کباده و چرخ قهرمان کشور شد.

شعبان جعفری از سال 1326 با برهم زدن نمایش "مردم" به کارگردانی عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی، از چهره‌های مورد توجه حکومت شد. وی به جای آن که به جرم ایجاد آشوب و اخلال در نظم عمومی مجازات شود با دریافت دستمزد به خاطرایجاد درگیری در تئاتر فردوسی، که سرآغاز سیاسی شدن وی پنداشته می‌شود، تشویق شد و به کمک حکومتیان به لاهیجان رفت. در لاهیجان ضمن اداره زورخانه‏ی "اسلام نظر" ازدواج کرد و پس از یک سال به تهران بازگشت. در لاهیجان و در رشت نیز که از حمایت قنبرخان چاردهی (پیشکار قوام السلطنه و‌خان منطقه) برخوردار بود، بساط دعوا و لات بازی‌اش به راه بود.(2)

شعبان جعفری خود در باره این وقایع گفته است: "من هیچوقت سیاسی نبودم. یه شب که پنج سیری رو با سیراب خورده بودیم کله مون گرم بود گفتیم بریم تماشاخونه فردوسی. رفتیم تو. اون یارو ممیزه که بلیط پاره ‌می‌کنه بلند شد که ببینه ما چرا اومدیم تو، ما نشستیم سر جای اون، یارو گفت بلند شین، گفتیم بلند نمیشیم. خلاصه درد سرتون ندم ما دیدیم باید یه دعوائی به پا کنیم. زدیم تو سر یارو کنترلیه و گفتیم: مرتیکه پدر سوخته چرا دست تو جیب ما میکنی؟ و شلوغ راه‌انداختیم، چه شلوغی، حالا نگو اونشب حکیم الملک و محمدعلی مسعودی و یه عده دیگه دوروبرش اومده بودن تماشاخونه. فهمیدن سربازم، گفت بریم دژبان. در رفتم، گمونم به اون سربازا که دنبالم بودن گفته بودن منو ول کنن. خلاصه اونروزم از طرف اداره آگاهی یه سرگردی در زد اومد خونه پیش ما. گفت کارخوبی کردین تماشاخونه رو بهم ریختین. اینا داشتن نمایش "مردم" ‌می‌دادن علیه شاه. تو یه چند وقتی خودتو نشون نده. کجا دوست داری بفرستیمت؟ گفتیم: رشت و لاهیجان. پونصد تومن به من دادن. اونوقتا پونصد تومن خیلی پول بود. ما گفتیم برادر پونصد تومن خرج چار روز کله پاچه مام نمیشه. کردنش دو هزار تومن. بچه‌‌ها یه روزنامه اطلاعات یا کیهان آوردن دیدم با خط درشت اون بالا نوشته که شعبان بی مخ دیشب تماشا خونه فردوسی رو بهم زده، عبدالحسین نوشین و عبدالکریم عموئی‌ام داشتن اونجا نمایش "مردم" رو میدادن، منم اصلا روحم اطلاع نداشت که این نمایش علیه شاهه."

رفیق چپ‌دنده، رضا فرمند

| No Comments

Reza_Farmand_2.jpg

رفیق چپ‌دنده
با بینش چپ‌بُغدی
کودکان پَرپَر جنگ را می‌بیند
و لشگر شیادان دینی را نه
که جان آنان را آگاهانه سپر کرده‌اند
*
رفیق چپ‌دنده
با بینش چپ‌بُغدی
کشتگان بی‌گناه جنگ را می‌بیند
و لشگر بربران دینی را نه
که مرگ آنان را آگاهانه
آتشبار کینه و نفرت کرده‌اند
*
رفیق چپ‌دنده
با بینش چپ‌بُغدی
موش را میان علف‌ها می‌بیند
و گله‌ی پیلان وحشی را نه
که پیرامون کشتزارش گرد می‌آیند
*
رفیق چپ‌دنده
با بینش چپ‌بُغدی
مرغابی را روی پایاب رود می‌بیند
خیزاب‌های هول‌انگیز سیل خروشان را نه
که سنگین سنگین
به هست و نیست‌اش درمی‌پیچند
>
در زمانی که رفیق چپ‌دنده
دنده‌‌ در دنده‌ی شیخ دغل قفل می‌کند
کارزار سوگواری‌اش را می‌چرخاند، گرم می‌کند
و همراه سربازان‌ گمنام‌اش
داد و فغان کرده، هوار می‌کشد
و شعر به شعر، شیون می‌کند
بربران دینی
تمدن‌اش را فتح می‌کنند
>
رضا فرمند

Jaleh_Vafa.jpgکودتای ٢٨ مرداد ۱۳۳۲ یک واقعیت تاریخی تلخ ایران ولی بسیار آموزنده و حاوی درسهای بسیار حائز اهمیت برای ملت ایران است که از جنبه های بسیاری می توان آنرا بررسی کرد منجمله بررسی دلایل این کودتا. اما درمیان نقشهای بسیاری که عوامل مختلف همچون :

1/ نقش قدرتهای خارجی در این کودتا

2/ نقش احزاب سیاسی در این کودتا

3/ نقش زمینه های تاریخی ،اقتصادی و فرهنگی در این کودتا

4/ نقش اعضای دولت مصدق که کودتا علیه آنها انجام شد

5/ نقش اصل راهنما در این کودتا

6/ نقش مردم در عدم ایفای عمل بموقع علیه کودتا

7/ نقش عوامل داخلی در این کودتا

و ...

اینجانب امشب بعلت کمی وقت به سه نقش اخیر می پردازم.

می دانیم که اين كودتا دخالت مستقیم امريكا و بریتانیا و رهبری ارتش شاهنشاهی برعليه دولت دکتر محمد مصدق و برنامه هاي سازنده وی براي بيرون آوردن ايران از نظام سلطه- زير سلطه طرح ريزي شده بود . علیه دولتی مردمی که در ۹ اردیبهشت ۱۳۳۰ ‌به‌طور دموکراتیک بعنوان نخست وزیر قانوني ایران انتخاب شده بود . این کودتا برای تحکیم حکمرانی سلطنتی پادشاهي محمد رضا پهلوي انجام شد و آمریکا (تحت نام عمليات آژاکس) و بریتانیا (تحت نام عملیات چکمه) در اين كودتا نقش مستقیم داشتند.

در اوت ۲۰۱۳، حکومت آمریکا با انتشار انبوه اسناد سابقاً طبقه‌بندی شده حکومتی که نشان می‌دادند آمریکا مسئول برنامه‌ریزی و نیز اجرای کودتا، از جمله رشوه دادن به سیاستمداران ایرانی، مقامات عالی‌رتبه ارتشی و امنیتی، و نیزپروپاگاندای حامی کودتا بوده، رسماً نقش آمریکا در کودتا را به رسمیت شناخت. در سال ۲۰۲۳, سیا اعتراف کرد که پشتیبانی از کودتا عملی «غیردمکراتیک» بوده است. و نیزهم اعتراف و عذرخواهی روساي جمهور امريكا بیل كلينتون و مادل اولبرایت وزیر امور خارجه دولت وی و نیز باراک اوباما به امر كودتا عليه دولت دكتر مصدق توسط امريكا ،هيج جای ترديدی برای نقش قدرتهای خارجي در اين كودتا باقی نگذاشته است.

عوامل داخلی هم که در شکل گیری کودتا نقش داشته اند مزبوحانه در تلاشند این کودتا را یا نفی کنند ومن باب مثال محمد رضاشاه را که پیشنهاد کودتا را خود به امریکا داده بود تا بر سر قدرت بماند را قهرمان ملی! بخوانند و یا همچون پسر وی رضا پهلوی کشف کند که "کودتا از پایین به بالا صورت می گیرد نه از بالا به پایین "!

محرز است که مخالفانِ مصدق برآنند تا برای زدودن نقش خود در ایجاد این ننگ تاريخي ازحافظه مردم، و مخدوش کردن چهره مصدق نزد مردم بگویند محمد مصدق از دستور شاه سرپیچی کرده و شاه بر اساس قانون حق داشته در غیاب مجلس او را عزل کند. حتی کار را تا جایی پیش بردند که مصدق را عامل اصلی کودتا علیه دولت خود قلمداد کنند ! اما ما نباید بگذاریم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به مثابه نمادی از همدستی عامل وابسته داخلی با قدرت خارجی و خیانت به رای مردم به فراموشی سپرده شود.

امشب من به سه جنبه نقش اصل راهنما و نقش عدم ایفای عمل بموقع مردم علیه کودتا و نقش عوامل داخلی در این کودتا و درسهایی که باید از آن گرفت می پردازم.

Gileh_Mard.jpgیکی آمده بود از ما پرسیده بودمیشود بما بگویی خانه ات چند متر است؟
مانده بودیم حیران که خدایا ، خداوندا ، بارالها! این‌هموطن گرامی برای چه میخواهد بداند خانه مان چند متر است ؟ حالا اگر از ما پرسیده بود وزن تان چقدر است یا قدتان چقدر است یک حرفی اما اینکه بپرسد خانه تان چند متر است آدمی دچار کمی حواس پرتی میشود !
در پاسخ به پرسش این هموطن گفتم : ببین قارداش! از روزی که ما این خانه را خریده ایم ، هر سال بیمه آتش سوزی و بیمه تند باد و بیمه گرد باد و بیمه زمین لرزه و بیمه آتشفشان و بیمه بمب گذاری و بیمه سیل و توفان و بیمه شخص ثالث! و بیمه بقول شیرازی ها قوره تراق و ایضا مالیات سالانه اش را که خدا تومان که نه بلکه خدا دلار است پرداخته ایم اما خودمان بینی و بین الله تا امروز نمیدانیم خانه ای که در آن زندگی میکنیم و به دار و درخت هایش آب میدهیم و در گوشه کنارهایش بادنجان و گوجه فرنگی و خیار و پیله باقلا و مکابج میکاریم چند متر است ! حالا شما آقای محترم چرا دنبال طول و عرض خانه مان هستید ؟
از مظفر الدینشاه می پرسند :
شما هر ساله که به جاجرود تشریف میآوردید با اسب و استر و الاغ میآمدید ؛ امسال را با چه آمدید ؟
گفت: با مستوفی الممالک !
حالا حکایت ماست
یارو چهارده سال زندان بود .
گفتیم : سید !چهارده سال زندان بودی ؛ یک خاطره بگو !
گفت : یک‌روز در زندان برازجان بودم . هفده هیجده نفر هم توی یک اتاق بودیم .
گفتیم : خب !
گفت : هیچی دیگه ! شب شد همه مان گرفتیم خوابیدیم ! شما هم بگیرید بخوابید !شب همگی به خیر !
حالا این ماجراها چه ربطی به حکایت ما دارد خودمان هم نمیدانیم
بروید بگیرید بخوابید هی مته به خشخاش نگذارید لدفا ! ما این حرف های بی ربط را میزنیم بلکه در این دنیای شلم شوربا لبخندی بر لبان تان بنشانیم ! مقصد و مقصود دیگری هم نداریم .

Manouchehr_Taghavi_Bayat.jpgآن روز یکی از روز های معمولی هفته بود. ما توی کوچه حسام لشکر، روبروی کوچه ی باغیلچی (باغ ایلچی) زندگی می کردیم. پدرم مانند همیشه رفت اداره، مادرم رخت ها را توی تشت خیس کرده تا بشوید. من هم مثل هر روز زدم به کوچه، تازه پا به دوازده سال گذاشته بودم. تابستان بود مدرسه ها تعطیل بودند. ما بچه های محل بیشتر روزها می رفتیم دم خانه ی داریوش که یک کوچه بن بست بود بین کوچه ی حسام لشگر و کوچه ی کبابی ها، آنجا جای دنجی بود و در آن رفت و آمد زیادی نمی شد. برادر بعضی از بچه ها هم که از من بزرگ تر بودند و دبیرستان می رفتند نیز گاهی می آمدند و با ما بازی می کردند. ته کوچه یک کارخانه ی رنگ رزی بود که پنجاه یا شست تا کارگر داشت.

کارگرهای کارخانه هم مرد بودند هم زن و هم بچه های ده تا پانزده ساله، گاهی بعضی از بچه ها یا کارگرهای جوان تر از کارخانه بیرون می آمدند تا بروند برای خرید یا کارهای دیگر با ما هم بازی می شدند. صاحب کارخانه دو برادر تبریزی بودند که یکی شون اسمش سِد آقا و آن که جوان تر بود اسمش میرآقا بود. هر دو آن ها آدم های مهربانی بودند. در ورودی کارخانه همیشه باز بود. ما بجه ها هم هر وقت تشنه می شدیم می رفتیم توی حیاط کارخانه لب حوض یک لوله بود که همیشه آبش روان بود، می ریخت توی حوض و سرازیر می شد تو پاشوره ای که پر از خزه بود و می رفت توی چاه.

بسته به این که چند تا از بچه های محل می آمدند بازی های جورواجوری می کردیم. اگر کم بودیم روپایی می زدیم، تیله بازی می کردیم، والیبال، فوتبال، داژبال (وسطی) و بازی های دیگر. آن روز بعد از نهار رفتم به خانه ی داریوش او هنوز داشت نهار می خورد. ما دوتایی رفتیم توی کوچه و شروع کردیم با توپ به هم شوت زدن. چند تا از بچه ها هم کم کم آمدند، داشتیم بحث می کردیم که چه بازی کنیم که سر کله ی صابر کارگر کارخانه رنگ رزی پیدا شد یک قالیچه ی نسبتا بزرگ را گذاشته بود روی شانه اش داشت از سر کوچه می آمد. صابر هم بازی ما هم بود.

صداوسیما در واکنش به بیانیه اخیر اصلاحات با خواندن یک یادداشت: سعی کنید از این الاغ کمتر نباشید

:::

sadeh.jpg

مهدی ذاکریان: هیچ کشوری - جز ایران - پس از تشکیل نظام سیاسی، خود را به عنوان «دیگری» مطرح نکرد

هویت «دیگری» برای یک کشور، مساوی‌ست با بحران

کل جامعه‌ی بین الملل برای حمله به ایران چراغ سبز نشان دادند

گفتگوی مهدی ذاکریان با برنامه‌ی روند

:::

bbanner.jpgشبکه ۳ خطاب به وزارت ارشاد: عذرخواهی کنید

بیلبوردهایی تازه در سطح شهر تهران با شعار «این زندگی ماست!» دیده شده‌اند. در این تبلیغات، تصویر شیشه‌های نوشیدنی مالت (ماالشعیر) به گونه‌ای طراحی شده که تداعی‌کننده‌ی سبک مصرف مشروبات الکلی و صحنه‌ی برخورد لیوان‌ها به یکدیگر است.

مجری شبکه ۳ نسبت به تبلیغ این برند اعتراض کرد و از وزارت ارشاد خواست توضیح داده و عذرخواهی کند!

این مجری مدعی شد بخشی از تبلیغات تجاری در حال ترویج سبک زندگی خاص هستند، از جمله در تبلیغ چیپس!

تأیید محتوای تبلیغات تجاری بیلبورد های شهری بر عهده وزارت ارشاد است

beerlarge.jpg

محمدتقی آقایان کارشناس صدا و سیما در اینستاگرام نوشت:

aghayan.jpg

در همین زمینه:

حکومت ایران راه جنگ را برگزیده

کانال آرزوی فردای بهتر

مکانیزم ماشه بزودی فعال می شود و اوضاع و احوال مردم بمراتب تنگتر و سختر خواهد شد و با این مسئولین میان مایه که دنیاهاشان بی نهایت کوچک و نازل است هیچ شانسی برای خروج از بحران وجود ندارد بجز اینکه هر چه بیشتر در باتلاق فقر و بیچارگی درجا بزنیم به هر تقدیر در این یک هفته باقی مانده فکر نمی کنیم معجزه ای صورت بگیرد و از دست کسی کاری بر بیاید چون تصمیم گیرندگان خودشان را عین صدام برای جنگ آماده کردند و خوب می داند چه همه شروط طرف غربی را به پذیرد و چه نپذیرد جنگ اجتناب ناپذیر می نماید.

مگر اینکه همین امروز تازه اگر دیر نشده باشد همه اختیارات و قدرت سیاسی اش را به یک دولت انتقالی و مورد وثوق مردم و جامعه بین المللی واگذار کند تازه اگر فرض کنیم همه اختیارات را هم این حضرات واگذار کنند هیچ تضمینی نیست که این حضرات جان سالم بدر ببرند چون خودشان در عراق به عینه دیدند همان گونه که صدام جز جنگ گزینه دیگری نداشت برای این حضرات هم هیچ راه گریزی باقی نمانده و غربی ها و در راس همه اسراییل ول کن آنها نیستند و تا آخر این بازی یعنی دستگیری و محاکمه و پاسخگو کردن این افراد در صحنه باقی می مانند مضافا به اینکه خیلی ها را هم قبل از شروع جنگ دوم ترور می کند و لذا با علم به این تجربیات و آگاهی جمهوری اسلامی راه جنگ را برگزیده.

larijanibanner.jpgتسنیم - علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور و مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی، امروز گابریل لوچینگر، مشاور امنیت ملی و معاون امور خارجه سوئیس (و حافظ منافع آمریکا در ایران) را به حضور پذیرفت.

در این جلسه درباره‌ مسائل مهم منطقه‌ای و حل‌وفصل مسائل هسته‌ای بحث و تبادل نظر شد.

مقرر شد به دلیل اهمیت موضوع، طرف سوئیسی پس از مذاکرات با طرف‌های دیگر، نتایج را در اختیار طرف ایرانی قرار دهد.

lalarge2.jpg

غلط می‌کنید!

| No Comments

abdibanner.jpgعباس عبدی

🔘استاندار مازندران جمله‌ای را در باره اولویت دادن به مسأله فقر در مقایسه با پوشش زنان و سایر وظایف دولت گفت که هر شنونده‌ عاقلی ضمن تایید آن متوجه می‌شد که منظورش نه اصل حجاب و عفاف بلکه مصوبه خلاف امنیت ملی مجلس بود و اینکه در برابر نیازهای معیشتی مردم به اجرای آن اولویت نمی‌دهد.

🔘روشن هم بود که آن مصوبه به علت همین ویژگی‌اش اجرایی نشده است، ولی چون این اظهارات شفاهی بوده، طبعاً دچار کم‌دقتی‌ شده است. از جمله اینکه قید مصوبه مجلس برحسب قرینه و فهم شنونده حذف شده لذا به صورت کلی حجاب و عفاف بیان گردیده در حالی که طبیعی است نظر استاندار ربطی به اصل حجاب و عفاف نداشته است. ضمن این که وی برخلاف منتقدان تازه انقلابی شده خودش، اهل جبهه و جنگ هم بوده، و از افراد خوش‌سابقه است.

🔘پس از این اظهار نظر، لشگر سلم و تور تندروها گویی گزکی به دست آورده‌اند به میدان آمدند و با ادبیاتی جنگی به مقابله با وی پرداختند و خواستند شکست فاحش خود در جریان آن مصوبه ضد امنیت ملی را علیه استاندار جبران کنند. لذا با ادبیاتی که تو «غلط کردی» به میدان آمدند، گویی که دشمن بزرگی را یافته‌اند که بی‌دفاع است و باید تمام عقده‌ها بر روی او خالی شود.

🔘یکی از آنان که روحانی هم هست پا را فراتر گذاشت و به تلویح در صدد تخفیف استاندار بود گفت وی متخصص مجاری ادرار است!! گویی که اگر متخصص مغز و اعصاب بود از نظر او خیلی بهتر بود، در حالی که اگر ادرار خودشان بند بیاید و یا حتی بند نیاید و روان شود، در به در دنبال یک متخصص مجاری ادرار می‌گردند تا با هر هزینه‌ای درمانش کنند، ولی اگر مغز و اعصابشان کار نکند شاید متوجه نشوند تا به پزشک مراجعه کنند.

🔘وی گفته است که: ▪️"جناب آقای یونسی که بدون سابقه اجرایی و با تخصص مجاری ادرار... افاضه کرده که من مسئول معیشت و اقتصاد مردم هستم و به عفاف و حجاب در جامعه که مردم آن گرسنه هستند اعتقادی ندارم."▪️ اتفاقاً متولی حجاب و عفاف امثال همین روحانیون هستند که در انجام این وظیفه خود شکست فاحشی خورده‌اند، حالا نعل وارونه زده و دِق و دلی آن شکست را سر استاندار خالی می‌کنند که هیچ وظیفه‌ای در این باره ندارد و اگر این نمایندگان بگذارند، باید معیشت و امور جاری مردم را حل و فصل و تأمین کند.

🔘جالب است، کسانی که هیچ تخصص و هنر قابل ذکری جز زدن این حرف‌ها ندارند، اغلب خود را متخصص هر چیزی می‌دانند، و حتی بهترین تخصص‌ها را هم مسخره می‌کنند؛ و به قول یک پزشک که اظهار امیدواری کرده که اگر دچار انسداد ادراری شدی خواهیم دید به کجا خواهی آمد و چقدر التماس دعا خواهی کرد که درمان شوی؟

🔘بر خلاف متخصص مجاری ادرار، وجود این افراد پاسخ به کدام نیاز مردم است؟ در زمان کنونی آخرین کارکردها هم از آنان دریغ شده است و دیگر نه برای ازدواج و نه طلاق و نه ختم اموات نیازی به حضور آنان نیست و مردم در حال تغییر سبک زندگی و برگزاری مراسم خود در این موارد هستند. البته نظارت استصوابی هنوز به کمک آنان می‌آید که با چند درصد اندک رای نماینده همه فن حریف مجلس شوند، و از کلی امکانات برخوردار شوند.

🔘بر سادگی این افراد همین بس که متوجه نبودند انتساب این ایده به استاندار کشور با آن سوابقی که دارد به زیان ادعاهایشان است. به جای آنکه عاقلانه فکر کنند و بگویند که منظور آقای استاندار مصوبه خلاف امنیت ملی مجلس بوده است و نه اصل حجاب و عفاف، و بگویند که ایشان درست هم گفته‌، دولت باید معیشت را تأمین کند، و به قول حدیث معتبر؛ کسی که معاش ندارد دین هم ندارد؛ و ما باید خودمان به مسأله پوشش زنان بپردازیم.

🔘متاسفانه آنان کاملاً برعکس عمل کردند، و گمان می‌کنند با این کار می‌توانند دیگران را بترسانند. غافل از اینکه خیلی وقت‌ است که ترس مردم ریخته است و اگر می‌شد تا با ارعاب و ترس کسی را قانع یا ساکت کرد، اکنون کار به اینجا نمی‌رسید. اگر آقای استاندار نفاق به خرج دهد و برای خوشایند شما در مدح حجاب و عفاف حرف بزند ولی در عمل نیز کاری نکند و این مدح و ثنا را هم برای پوشاندن ضعف‌های خود در زمینه تأمین معیشت مردم بگوید، خیری برای حکومت ندارد، حتی اگر برای خودش داشته باشد.

🔘پزشک متخصص عاقل مثل افراد بدون تخصص و بدون درآمد نیست که تن به هر ترفندی برای ورود به حکومت دهند. او برای کسب درآمد به دولت نمی‌آید، چون همه‌اش برای او زیان است. او منطقاً قصد خیر و خدمت دارد، حتی اگر راه نادرستی را برود که اتفاقاً در این مورد خاص خیلی هم راه درستی رفته است.

🔘به کار بردن کلماتی چون غلط می‌کنی و شاخ و شانه کشیدن، نتیجه‌ای جز بدبین کردن مردم به حجاب و عفاف و به مدعیان انقلابی‌گری ندارد. از این پس، پیش از موضع‌گیری قدری آرام باشید و فکر کنید. ضرر ندارد.

tajb.jpgجمهوری اسلامی به سمت بی‌دولتی و هرج‌ومرج حرکت می‌کند

ایران اینترنشنال - مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی زندانی، در یادداشتی با عنوان «بی‌دولتی؛ سایه‌ای سنگین بر سر ایران» از زندان اوین نوشت که جمهوری اسلامی در نتیجه «ناکارآمدی، فساد و شکاف دولت-ملت»، به سمت «بی‌دولتی و هرج‌ومرج» حرکت می‌کند.

تاجزاده در این نامه که از زندان اوین منتشر شده، اعلام کرد: «جامعه به‌سمت وضعیت بی‌دولتی حرکت می‌کند. نهادها موجودند اما قادر به اداره کشور نیستند. این مقدمه هرج‌ومرجی است که از هر استبدادی زیان‌بارتر است.»

او یادآور شد که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، با وجود شعار «نه جنگ، نه مذاکره» هم وارد جنگ شد و هم به مذاکره تن داد و با وجود تاکید بر «نه جنگ تحمیلی و نه آتش‌بس تحمیلی»، ناچار به پذیرش هر دو شد.

تاجزاده این تصمیم‌ها را در اصل درست، اما دیرهنگام خواند.

این فعال سیاسی زندانی، عملکرد حاکمیت در هشت سال گذشته را «فاجعه‌بار» توصیف کرد و گفت: «تورم افسارگسیخته، بیکاری، فساد سیستماتیک، قطعی آب و برق و افزایش نابرابری‌ها حتی حامیان نظام را نیز خسته کرده است.»

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

جبهه اصلاحات یک‌شنبه ۲۶ مرداد در بیانیه‌ای با اشاره به این‌که امروز، روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب، هم‌چنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی می‌کند، بر ضرورت اقداماتی نظیر تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم و گشودگی نسبی در فضای سیاسی و اقتصادی کشور تاکید کرد.

این جبهه در بیانیه خود از جمله خواستار اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی و پذیرش نظارت‌ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریم‌ها شد و این اقدام را «تلاش برای آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با آمریکا و عادی‌سازی روابط با این کشور» خواند.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgتوانا - فاجعه سینمارکس آبادان فراموش‌شدنی نیست. آیت‌الله حسین نوری‌همدانی، مرجع تقلید ۹۸ ساله شیعه، در جریان آتش‌زدن سینمارکس آبادان نقشی فعال داشته است.


سال‌ها بعد از وقوع جنایت، آیت‌الله علی تهرانی، شوهر خواهر رهبر جمهوری اسلامی، مطالبی علیه نوری همدانی و داماد وی سیدحسین موسوی تبریزی در خاطرات خود نوشته است.

علی تهرانی می‌گوید: «ما در سقز بودیم که خبر آتش‌سوزی سینما رکس آبادان منتشر شد. من خیال می‌کردم کار ساواک است. چون هر خرابکاری‌ای که می‌شد، به ساواک می‌بستند. ولی آقای شیخ نوری همدانی تایید کرد و گفت: «ما، در شورای اسلامی قم، این‌کار را برای به حرکت درآوردن مردم آبادان در راه انقلاب انجام دادیم، تا خیال کنند کار ساواک است و به حرکت در آیند».


شاید در نگاه نخست چنین حجمی از قساوت و بی‌رحمی باورناپذیر به نظر برسد. اما با بررسی سخنان این مرجع تقلید شیعه به نکات عجیب‌تری می‌رسیم.


به عنوان مثال حسین نوری همدانی، پیشتر گفته بود: «فروش کلیه برای تامین خرج ازدواج ایراد شرعی ندارد.»

:::

mbanner.jpgاعدام زنان

سعید معدنی


در ایران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ زن زندانی سیاسی یا امنیتی اعدامی نداشتیم. زندان و شکنجه و تبعید وجود داشته اما اعدام نه. جالب آنکه کلا اعدام زنان تنها یک بار اتفاق افتاده‌ است. خیلی جستجو کردم که چند اسم زن اعدامی پیدا کنم اما پیدا نشد. در جستجوها به این نتیجه رسیدم از زمان انقلاب مشروطه (۱۲۸۵) تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تنها نام یک زن اعدامی وجود دارد و آن «ایران شریفی نیا»به جرم قتل دو دختر ۵ و ۱۰ ساله در تیرماه ۱۳۵۱ در زندان قصر تهران اتفاق افتاده است.

🔸️در خاطرات یکی از زنان زندانی کمونیست و چریک قبل از انقلاب را می‌خواندم که در زندان با یک زن بیسواد و عوام هم‌بند بوده و این زن بیسواد گفته بود که «از آخوندا می‌ترسند و آخوندا نمی‌گذارند زن‌ها اعدام شوند،»( نقل به مضمون)

🔸️به این ترتیب به هر دلیلی که بوده قبل از انقلاب، در آن ۷۲ سال از مشروطه تا سال ۱۳۵۷ غیر از تک مورد ذکر شده، زن اعدامی نداشتیم. اما بعد از انقلاب و زمانه حاکمیت روحانیون و اجرای قوانین دینی تعداد اعدام زنان، چه سیاسی‌- امنیتی و چه غیر سیاسی بشدت افزایش یافته است آنقدر زیاد که آمار آن از دست مطلعان امور خارج شده است.

🔸️قبل از انقلاب چندین و چند سازمان چریکی با مشی مسلحانه علیه حکومت پهلوی فعالیت می‌کردند و زنان بسیاری عضو این گروه‌ها بودند اما هیچ زن دستگیر شده اعدامی‌ سراغ نداریم. ظاهراً در ذهن جامعه و یا در ذهن امثال آن زن عوام زندانی، قبل از انقلاب، زمانی که روحانیون خارج از حکومت بودند بیشتر از زنان حمایت می‌کردند تا زمانی که خودشان قدرت را در دست گرفتند و در رأس امور نشستند!

🔸️این روزها خبر از اعدام یک زن در صدر اخبار است. در خبرها آمده که حکم اعدام خانم شریفه محمدی به جرم سیاسی و امنیتی در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تایید شده، امیدواریم به هر نحو که شده از اعدام این زن جلوگیری شود. همچنین پیشنهاد می شود حداقل در امور سیاسی به جای اعدام مجازات جایگزین اعمال شود. در دنیای مدرن تجربه اغلب کشورهای توسعه یافته نشان می‌دهد اعدام راه حل مناسبی برای کاهش جرایم و حل مشکلات نیست.

khMPM.jpgرسانه متعلق به معاونت سیاسی سپاه گفته آمریکا و اسرائیل در پی ترور خامنه‌ای هستند

سایت بصیرت متعلق به معاونت سیاسی سپاه نوشت: بررسی انگیزه‌های آمریکا در پیگیری ترور رهبر ایران نیازمند تحلیل چندبعدی عوامل سیاسی، امنیتی و استراتژیک است

این در حالی است که مشاور رهبر نظام از افزایش احتمال جنگ خبر داده.

وزیر دفاع اسرائیل در شرایطی چند بار خامنه‌ای را تهدید به ترور کرده که ترامپ در جنگ قبل، مانع کشتن او شد.

گزارشی از مجتبا پورمحسن

خبرآنلاین - سایت بصیرت متعلق به معاونت سیاسی سپاه در یادداشتی درباره اینکه چرا دشمن بر ترور رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید دارد؟ یادداشتی منتشر کرده و به بررسی این موضوع پرداخته است.

در این یادداشت آمده است: بررسی انگیزه‌های آمریکا در پیگیری ترور رهبر ایران نیازمند تحلیل چندبعدی عوامل سیاسی، امنیتی و استراتژیک است. مهم‌ترین دلایلی که آمریکایی‌ها بر ترور رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید دارند موارد ذیل است: -تلاش برای هدف گرفتن نفر اصلی مولفه نابودی اسرائیل: "صهیونیست‌ها" بارها ایران را "تهدید وجودی" خوانده و طرح‌هایی برای ترور رهبران ایران ارائه کرده بودند. ترور رهبرمعظم انقلاب اسلامی به عنوان پیشران قدرت منطقه ای ایران و مُصر بر فروپاشی اسرائیل (عدم وجود این رژیم در ۲۵ سال آینده) در جهت این مساله است.

تلاش برای ایجاد بی‌ثباتی داخلی در ایران: آمریکایی‌ها به دنبال آن بودند که با ترور رهبر معظم انقلاب اسلامی، مدیریت عالی نظام و به تبع آن ارکان نظام را سست کنند. به گونه‌ای که اسرائیلی ها در حمله اخیر به ایران سه هدف؛ ترور فرماندهان نظامی، تشدید اعتراضات داخلی و ترور رهبری را دنبال می‌کردند.

در مجموع آمریکایی‌ها و اسرائیل به دلیل شکست اقدامات شان در ابتدای جنگ ۱۲ روزه و همچنین راهبردی این جنگ و علل شکست‌های آنها در سطح منطقه، به سیاست ترور رهبر معظم انقلاب اسلامی رسیدند.

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgاحمد زیدآبادی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: صدور بیانیۀ اخیر جبهۀ اصلاحات در مورد تعلیق غنی‌سازی در شرایط کنونی به نظرم اشتباه می‌آید! چرا؟ آیا مفاد آن را نادرست می‌دانم؟ نه. به هیچوجه. من خودم حداقل ۳۰ سال است که این حرف‌ها را به انحاء مختلف مطرح کرده‌ام. برای نمونه در سال ۱۳۸۶ یعنی ۱۸ سال پیش در نامه‌ام خطاب به رهبری نوشتم:

در اینجا من نمی‌خواهم از اهمیت یاعدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هسته‌ای و یا از میزان تأثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این می‌گیرم که آنچه مقام‌های کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هسته‌ای و تأثیر آن در پیشرفت کشور می‌گویند، تماماً درست و دقیق باشد، اما به گمان من مسألۀ اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینه‌ای؟

در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینه‌های مترتب بر آن‌ها کنار نهاده می‌شوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است. در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بی‌گمان در رأس اولویت‌هاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایه‌های انسانی و ملی قرار دارد.

اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایه‌های ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟

می‌دانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری می‌کند که منظورش از دستیابی به چرخۀ سوخت هسته‌ای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخۀ سوخت هسته‌ای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا می‌کند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟

هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایدۀ آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامۀ هسته‌ای کشور با توجه به اصل هزینه - فایده، خیری در ادامۀ این برنامه در شرایط حاضر نمی‌بینند چرا که تبعات منفی تحریم فزایندۀ کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینه‌تر از فایده‌های دستیابی به چرخۀ سوخت هسته‌ای است. "

bloomberg.jpgایران اینترنشنال - بلومبرگ در گزارشی به بررسی وضعیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی پرداخت و به نقل از کارشناسان نوشت که سپاه در این جنگ آسیب دید اما برای تغییر معادلات در میزان قدرت این سازمان نظامی، به برخی اقدام‌ها از جمله حمله زمینی نیاز است.

علی آلفونه، عضو ارشد انستیتو کشورهای عربی خلیج فارس در واشینگتن به بلومبرگ گفت: «برای تغییر معادلات سپاه پاسداران، حمله زمینی ایالات متحده یا بمباران مداوم از سوی ایالات متحده و اسرائیل مورد نیاز است.»

سپاه با بی‌اعتبار شدن تسلیم نمی‌شود

آلفونه، باخت اطلاعاتی را برای شکست دادن کامل سپاه پاسداران ناکافی دانست و افزود: «جنگ ۱۲ روزه، شکست‌های ضداطلاعاتی سپاه را آشکار کرد. با این حال بعید است که از دست رفتن اعتبار سپاه منجر به تسلیم آن شود.»

در حالی که گروه‌های موسوم به «محور مقاومت» به رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران پس از تقریبا دو دهه قدرت‌نمایی در خاورمیانه ضعیف شده‌اند، به گفته آلفونه، این امر احتمال بیشتری ایجاد می‌کند که سپاه پاسداران به‌دنبال یک عامل بازدارنده هسته‌ای باشد.

اسرائیل و ایالات متحده در ماه خرداد به تاسیسات هسته‌ای کلیدی جمهوری اسلامی حمله کردند اما از آن زمان گزارش‌های مختلف و متفاوتی درباره اورانیوم غنی‌شده ایران منتشر شده است.

جنگ ۱۲ روزه، ویرانگرترین رویداد در تاریخ سپاه پاسداران

بلومبرگ نوشت جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل ویرانگرترین رویداد در تاریخ سپاه پاسداران بود که اکثر فرماندهان ارشدش را کشت و جمهوری اسلامی را وادار به بازسازی در ساختار تصمیم‌گیری راهبردی کرد.

این وب‌سایت خبری افزود که جنگ اخیر موجب شد سپاه برای بقای جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری حیاتی تلقی شود.

در ادامه این تحلیل، اشاره شد که تشکیل «شورای دفاع» نشانه نقش فزاینده سپاه پاسداران و شدت نفوذ آن بر دولت است.

01_zyd.jpgاحمد زیدآبادی - هم‌میهن

28 مرداد عاقبتی تلخ و دردناک برای جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران بود. چرا یک جنبش مردمی مسالمت‌آمیزِ متکی بر مبارزۀ قانونیِ پارلمانتاریستی سر از کودتا و آن همه فجایع سیاسی و اجتماعی برای ایران در آورد؟

به جای طرح پرسش‌هایی از این قبیل، متأسفانه امروزه بحث بر سر ماجرای 28 مرداد به کودتا بودن یا نبودن آن تقلیل یافته است. در واقع در کشوری با حاکمیت بسیار ضعیفِ قانون مانند ایران، تحلیل جنبش‌های سیاسی و داوری در مورد آنها در چارچوب رشته‌ای به نام «حقوق اساسی» به بیراهه رفتن است و از همین رو، کودتا یا غیرکودتا نامیدن 28 مرداد گره‌گشای هیچ مشکلی نیست و تنها سبب تسلای خاطر برخی از اهل ستیزه و نزاع خواهد شد.

بعد از شهریور 20 که سایۀ استبداد بر ایران رنگ باخت، تکثر و تنوع سیاسی کم‌سابقه‌ای در جامعه پدید آمد. حاصل این تکثر، تفوق فکرِ ملی شدن صنعت نفت به عنوان دستمایه‌ای برای قطع نفوذ خارجی و مقابله با بازتولید استبداد شد. پیرامون این فکر، بخشی از طبقات و اقشار آگاه‌تر جامعۀ شهری بسیج شدند و با رهبری جبهۀ ملی به زعامت زنده‌یاد دکتر محمد مصدق، یکی از ارکان قدرت را به کنترل خود درآوردند.

شور و شوقی جامعه را فراگرفت و مردمان بسیاری با فداکاری به کمک برخاستند؛ اما نتیجۀ نهایی، نه‌فقط ملی شدن صنعت نفت را به همراه نداشت بلکه با از بین رفتن تنوع و تکثر سیاسی، هم نفوذ خارجی در کشور تشدید و هم استبداد بازتولید شد!

کنترل یکی از ارکان قدرت با تکیه بر یک جنبش سیاسی، دستاورد بی‌نهایت شکننده و ضعیفی است که در درجۀ اول، قادر به تعیین نسبت دقیق خود با صورت‌های قانونی جاری نیست. در کشورهای برخوردار از دموکراسی نهادینه شده، صورت و محتوای قانون بر هم منطبق و «حکومت قانون» کاملاً معنادار است. به همین جهت تفکیک یک حرکت قانونی از غیرقانونی تقریباً راحت و آسان است.

در کشورهایی با پیشینۀ کشور ما، اما چیزی به اسم «حکومت قانون» اسم بی‌مسمایی است چراکه معمولاً صورت و سیرت قانون بر هم منطبق نیست و همین نکته سبب بروز مناقشه می‌شود. اگر سرشت قانون را تبلور ارادۀ آزاد و آگاهانۀ اکثریت مردم یک جامعه بدانیم، در بسیاری اوقات این سرشت، قربانی ترفندهای ناشی از ایجاد محدودیت در مسیر انتخاب جامعه می‌‌شود و از قانون، جز شکل و صورتی باقی نمی‌ماند.

در حقیقت، جنبش‌های سیاسی نوعی طغیان مدنی علیه قوانین صوری و ارتقاء آنها به تبلور ارادۀ عمومی است تا هدف مشروع و مشخصی را از این طریق محقق سازند. چنین حرکتی بدون تناقض نیست زیرا از یک سو هر اقدامی باید بر اساس صورتِ قانون حاکم، توجیه و غیرمجرمانه معرفی شود و در عین حال، ناعادلانه و صوری بودن آن قانون هم مورد تأکید قرار گیرد! به همین دلیل است که جنبش‌های سیاسی بین محافظه‌کاری و تمرد دست و پا می‌زنند و چنانچه توازن قوا و گردش افلاک به نفع‌شان نباشد، با درغلتیدن در یکی از این دو سو، یا قلب ماهیت می‌دهند و یا در معرض هضم یا نابودی قرار می‌گیرند.

جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران هم ماهیتی چنین داشت. درست به همین علت، سنجش رفتار و عملکرد رهبران آن با صورت‌های قانونی آن روز، امری از اساس گمراه‌کننده است و به جدل‌های بی‌ارزش و بی‌سرانجامی بر سر کودتا یا غیرکودتا نامیدن ماجرای 28 مرداد منجر می‌شود. از این رو، نقد عملکرد رهبران جنبش ملی به‌خصوص مرحوم دکتر مصدق از منظر انطباق رفتارشان با صورت‌های قانونی آن دوران به اندازۀ نقد رفتار یک زندانی سیاسی بر اساس آیین‌نامۀ زندان‌ها، خالی از وجاهت است!

همانطور که یک زندانی سیاسی فقط به بخش‌هایی از آیین‌نامۀ زندان‌ها که به نفع حقوق اوست استناد می‌کند و بخش‌های مغایر این حقوق را مطرود می‌داند، یک جنبش سیاسی هم صورت‌های قانونی جاری همسو با حرکت خود را پررنگ و صورت‌های ناهمسویش را نقد و رد می‌کند. از این رو یک جنبش سیاسی مانند جنبش ملی شدن صنعت نفت را نه بر اساس رعایت مو به موی قوانین صوری حاکم در زمان‌شان بلکه بنا به نوع استراتژی آنها باید نقد و داوری کرد.

ملاک داوری دربارۀ استراتژی حرکت‌ها و جنبش‌های سیاسی، میزان دستیابی آنها به اهداف‌شان است. اگر جنبشی به اهداف اعلام شدۀ خود در مقام عمل دست یابد، استراتژی آن را باید صحیح و مناسب دانست و اگر دست نیافته باشد، استراتژی آن معیوب و نامناسب بوده است.

واضح است که جنبش ملی شدن صنعت نفت به هدف اصلی خود که همانا وادار کردن قدرت‌های جهانی به پذیرش ملی کردن صنعت نفت ایران و به تبع آن، تحکیم اصول مشروطیت بود، دست نیافت و بر اثر این ناکامی، دیگر دستاوردهای جامعۀ ایرانی به‌خصوص تکثر سیاسی و مدنی و فضای به نسبت آزاد مطبوعات و احزاب و سندیکاها از بین رفت.

در ابتدای امر، این داوری بسیار بی‌رحمانه‌ای نسبت به جنبش ملی و رهبر فقید آن به نظر می‌رسد و به منزلۀ بالارفتن از دیوار کوتاه است! قاعدتاً در صداقت و نیات خیر و اهداف ملی و متعالی دکتر مصدق و بسیاری از همکاران او تردید جایز نیست اما در سیاست، صداقت و نیت خیر و اهداف متعالی لزوماً به نتیجۀ دلخواه و مثبت ختم نمی‌شود.

ایران اینترنشنال - شهرداری تهران اعلام کرد مزار زندانیان سیاسی اعدام‌شده در دهه شصت را که در آرامستان «بهشت زهرا» قرار داشت، تبدیل به پارکینگ کرده است.

plarge.jpg

داود گودرزی،‌ معاون علیرضا زاکانی، شهردار تهران، سه‌شنبه ۲۸ مرداد با اعلام این خبر گفت: «قطعه ۴۱ همین‌طوری مانده بود و ما برای قطعه ۴۲ نیاز به پارکینگ داشتیم، از مسئولان مجوز گرفتیم و آن را تبدیل به پارکینگ کردیم.»

او با بیان اینکه در این قطعه مزار جانباختگان و اعدام‌شدگان سازمان مجاهدین خلق قرار داشت، گفت مجوز لازم برای آماده‌سازی این فضا برای تبدیل به پارکینگ گرفته شد و کارها به شکل «درست و هوشمندانه» در حال انجام است.

قطعه ۴۱ بهشت زهرا یکی از شناخته‌شده‌ترین محل‌های دفن مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی است؛ جایی که بسیاری از زندانیان سیاسی اعدام‌شده در دهه‌های گذشته، به‌ویژه اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، به خاک سپرده شده‌اند.

از این قطعه با نام «قطعه اعدامی‌ها» یاد می‌کنند و گفته می‌شود در آن علاوه بر اعضای مجاهدین خلق، تعدادی از افراد مرتبط با کودتای نوژه و نیز شماری از سرمایه‌دارانی که در سال‌های نخست پس از انقلاب اعدام شدند، به خاک سپرده شده‌اند.

این قطعه از نخستین سال‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ همواره با تخریب، بی‌احترامی و محدودیت‌های شدید برای خانواده‌ها و بازماندگان روبه‌رو بوده است.

تلاش برای پاک‌کردن آثار جنایت

در هفته‌های گذشته شماری از خانواده‌های افراد اعدام شده با انتشار پست‌هایی در شبکه‌های اجتماعی از تخریب قطعه ۴۱ بهشت زهرا خبر داده و از آن به عنوان تلاش جمهوری اسلامی برای پاک‌سازی آثار جنایت‌های خود نام برده بودند.

در سال‌های گذشته بارهای گزارش‌های مختلفی از تلاش جمهوری اسلامی برای تخریب قبرهای اعدام‌شدگان دهه شصت منتشر شده که نگرانی‌ها را درباره محو تدریجی آثار قربانیان افزایش داده است.

سایت حقوق‌بشری هرانا، سال ۱۳۹۶ با انتشار تصاویری از این قطعه ۴۱ بهشت زهرا، نوشته بود: «این قطعه برخلاف قطعات آباد و سرسبز بهشت زهرا، تعمدا خشک نگه داشته شده است، آشغال‌های آن جمع‌آوری و نظافت نمی‌شود، قبرهای آن عمدتا بدون نشان یا با سنگ قبرهای خرد شده هستند و حتی کسانی که به این قطعات برای دیدن مزار عزیزان خود تردد می‌کنند سنگینی یک فضای امنیتی را تجربه می‌کنند.»

خانواده‌های قربانیان نیز در دهه‌های گذشت بارها خواستار پاسخگویی مقام‌های جمهوری اسلامی درباره اعدام عزیزانشان، تحویل وصیت‌نامه و مشخص شدن مکان دقیق دفن آنان شده‌اند.

syria.jpgرادیو بین المللی فرانسه - در حالی که تنش‌های میان تل‌آویو و دمشق اخیراً افزایش یافته‌ است، وزیر خارجه سوریه، در اقدامی کم‌سابقه، با هیأتی از مقامات اسرائیلی در پاریس دیدار کرد. این گفت‌وگوها با میانجی‌گری ایالات متحده و در چارچوب تلاش‌های دیپلماتیک برای عادی‌سازی روابط میان سوریه و اسرائیل انجام شد.

به گزارش خبرگزاری دولتی سوریه، اسعد الشیبانی، وزیر خارجه این کشور، روز سه‌شنبه نوزدهم اوت، در پاریس با مقامات اسرائیلی دیدار کرده تا درباره کاهش تنش‌ها و احیای توافق آتش‌بس سال ۱۹۷۴ -که یک منطقه حائل غیرنظامی بین نیروهای اسرائیلی و سوری ایجاد و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل را مستقر کرد- گفت‌وگو کند.

خبرگزاری دولتی سوریه جزئیاتی از نتیجه این دیدار منتشر نکرده است، اما یک مقام ارشد دولت ترامپ، ضمن تایید گفت‌وگوهای روز گذشته، به شرط ناشناس ماندن به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: "ایالات متحده همچنان از هرگونه تلاشی که منجر به ثبات و صلح پایدار میان اسرائیل و همسایگانش شود، حمایت می‌کند".

وی افزود که این حمایت در راستای "چشم‌انداز خاورمیانه‌ آباد" دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، است که شامل "سوریه‌ای باثبات و در صلح با خود و همسایگانش، از جمله اسرائیل، می‌شود". این مقام ارشد دولت ترامپ تاکید کرد که آمریکا قصد دارد برای دستیابی به این هدف "هر کاری از دستش برمی‌آید انجام دهد".

مسیر دشوار عادی‌سازی روابط

هرچند مقام‌های سوری در گذشته از انجام مذاکرات غیرمستقیم با اسرائیل برای کاهش تنش خبر داده بودند، این نخستین‌بار است که دمشق به‌طور رسمی شرکت در گفت‌وگوی مستقیم با اسرائیل را تأیید می‌کند. هنوز مقامات اسرائیلی به‌طور علنی این دیدار را تأیید نکرده‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

تنش‌های بین دو همسایه، پس از سقوط بشار اسد افزایش یافته است. کمی پس از سرنگونی اسد، نیروهای اسرائیلی کنترل منطقه حائل تحت نظارت سازمان ملل در سوریه را که طبق توافق ۱۹۷۴ ایجاد شده بود، به دست گرفتند و با هدف ایجاد منطقه‌ای غیرنظامی در جنوب دمشق، سایت‌های نظامی سوریه را هدف حملات هوایی قرار دادند.

اسرائیل که به دولت جدید سوریه -متشکل از شورشیان اسلام‌گرای سابق- بی‌اعتماد است، هشدار داده است که اجازه نخواهد داد نیروهای متخاصم، از جمله گروه‌های مورد حمایت ایران، در مرزهایش مستقر شوند.

aa.jpgارشان اذری

مقاله‌ای که زیر نام «عقل سلیم» به سلطنت در ایران حمله کرده است، در حقیقت نه عقلانی است و نه سلیم. نویسنده، با کنار هم چیدن نقل‌قول‌های گزینشی از توماس پین و بریدن پاره‌ای رویدادهای تاریخی، کوشیده تا تاریخ ایران و جایگاه پادشاهی را به کاریکاتوری از «راهزنان» و «اراذل» فروبکاهد. این نوشته بیشتر یادآور کینه‌نامه‌های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و بازماندگان پنجاه‌وهفتی است تا تحلیلی جدی.

۱. تحریف تاریخ برای تسویه‌حساب

نویسنده، مرگ یزدگرد سوم را «نماد فساد سلطنت» معرفی می‌کند، بی‌آنکه یاد کند سقوط ساسانیان نتیجه‌ی تجاوز خارجی و خیانت داخلی بود، نه «ماهیّت سلطنت». همان‌گونه که شکست فرانسه در برابر آلمان در جنگ جهانی دوم دلیل بر بطلان جمهوری فرانسه نبود.

همچنین، کارنامه پهلوی‌ها را وارونه جلوه می‌دهد: رضا شاه با برپایی ارتش نوین، آموزش همگانی، دانشگاه، راه‌آهن و دادگستری نوین، ایران را از قرون وسطا بیرون کشید. محمدرضا شاه ایران را به دروازه‌های تمدن بزرگ رساند و کشور را قدرت اول منطقه ساخت. این‌ها دستاوردهایی‌اند که حتی بدخواهان نمی‌توانند انکار کنند.

farsi.jpgوزارت خارجه آمریکا اعلام کرد دولت این کشور مصمم است صادرات نفت از ایران به چین را به صفر برساند

این وزارتخانه دوشنبه ۲۷ مرداد در پیامی به زبان فارسی در صفحه رسمی خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «دولت ترامپ بر طبق بخشی از کارزار فشار حداکثری برای پاسخگو قرار دادن رژیم ایران در قبال فعالیت‌های مخربش، مصمم است که صادرات نفت از ایران به چین را به صفر برساند.»

صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا - دولت ترامپ، بر طبق بخشی از کارزار فشار حداکثری جهت پاسخگو قرار دادن رژیم ایران در قبال فعالیت های مخربش، مصمم است که صادرات نفت ایران به چین را به صفر برساند.

رژیم ایران جهت دور زدن تحریم ها، بیشتر از درآمد حاصل از تجارت غیرقانونی نفت خود، پول خرج می‌کند.

پیام ارسالی دولت ترامپ جهت هدف قرار دادن شریان اصلی اقتصادی ایران واضح است: این رژیم باید رفتار خود را تغییر دهد، در غیر این صورت با انزوا و مشکلات اقتصادی فزاینده روبرو می شود.

chinaoil.jpg

یک گزارش تحقیقی از شبکه سی‌بی‌اس به تازگی نشان داد که چین همچنان به خرید مخفیانه نفت از ایران و دور زدن تحریم‌های ایالات متحده ادامه می‌دهد و این کار را از طریق مجموعه کشتی‌های نفت‌کش مشهور به «ناوگان تاریک» انجام می‌دهد که نفت را میان اقیانوس، کشتی به کشتی منتقل می‌کنند.

این شبکه ۹ مرداد گزارش داد با وجود تحریم‌های سنگین ایالات متحده علیه صنایع نفتی ایران، چین همچنان خریدار ۹۰ درصد نفت ایران است.

کنگره آمریکا سال گذشته گزارش داد که این تجارت، تا سقف ۷۰ میلیارد دلار برای جمهوری اسلامی درآمد داشته و به تقویت این حکومت و تامین مالی برنامه‌های هسته‌ای آن کمک کرده است.

پیام اخیر وزارت خارجه آمریکا در شرایطی است که وزارت اطلاعات در نامه‌ای محرمانه که نسخه‌‌ای از آن به ایران‌اینترنشنال رسیده، به وزارتخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ هشدار داده است پیامدهای فعال‌سازی مکانیسم ماشه موجب توقف فروش نفت ایران و وقوع بحران‌های بزرگ اقتصادی و امنیتی و رشد بیکاری و تشدید نارضایتی اجتماعی در کشور می‌شود.

:::

motahari.jpgتا سلطۀ اسرائیل را بر منطقه نپذیریم راحت‌مان نمی‌گذارند

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

انتقاد علی مطهری از بیانیۀ جبهۀ اصلاحات، بحث‌های درونی حکومت ایران را پیرامون راه‌های برون‌رفت از بحران سیاسی و خطر جنگ تشدید کرده است. این بیانیه با پیشنهادهایی چون رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی و مذاکره مستقیم با آمریکا منتشر شد و با حمایت حسن روحانی و تأکید صریح مسعود پزشکیان بر ضرورت گفتگو همراه گشت. در این بین علی مطهری گفته است که تا جمهوری اسلامی هژمونی اسرائیل را بر خاورمیانه نپذیرد آمریکا و اسرائیل کوتاه نخواهند آمد. در این حال، سکوت خامنه‌ای در برابر این مواضع نیز پرسش‌برانگیز است.

علی مطهری، نمایندۀ پیشین مجلس شورای اسلامی ایران، در واکنش به بیانیۀ اخیر جبهۀ اصلاحات تأکید کرد: «حتی اگر نظارت‌های آژانس انرژی اتمی را هم بپذیریم، آنها درخواست‌های جدید موشکی و منطقه‌ای مطرح می‌کنند و تا حکومت اسرائیل بر منطقه را نپذیریم کوتاه نمی‌آیند.»

بیانیۀ جبهۀ اصلاحات که با هدف عبور کشور از بحران و خطر جنگ منتشر شده، پیشنهادهایی چون رفع حصر از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت نیروهای نظامی به پادگان‌ها، آغاز گفتگوی مستقیم با آمریکا و آمادگی برای تعلیق داوطلبانۀ غنی‌سازی اورانیوم در قبال رفع تحریم‌ها را در بر می‌گیرد.

این بیانیه واکنش‌های متعددی را در پی داشته یا با برخی اظهارنظرهای مشابه همراه بوده است. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری پیشین، در همراهی با مضمون آن خواستار توقف دخالت نیروهای نظامی در اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی شده و تأکید کرده که بدون اصلاحات ساختاری و بازگشت به مردم، بحران کنونی و خطر جنگ مهار نخواهد شد. مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری فعلی نیز، با لحنی صریح در برابر مدافعان رویارویی با اسرائیل و آمریکا اعلام کرد: «مذاکره [با آمریکا] به معنای تسلیم شدن نیست. شما نمی‌خواهید مذاکره کنید؟ پس چه می‌خواهید؟ بجنگیم؟»

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

این مواضع در مجموع نگرانی گستردۀ رهبران جمهوری اسلامی را از بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و تبعات اجتماعی و سیاسی آن در داخل آشکار می‌سازد. با این حال، سکوت علی خامنه‌ای در برابر چنین موضع‌گیری‌هایی پرسش‌برانگیز است و از دو احتمال حکایت دارد : الف) رضایت ضمنی و تاکتیکی: خامنه‌ای می‌داند که مذاکره برای بقا نظام اسلامی ضروری است، اما او ترجیح می‌دهد که دیگران هزینه سیاسی بیان آن را بپردازند. ب) انزوای سیاسی و ضعف اقتدار: خامنه‌ای در موقعیتی است که نه می‌تواند آشکارا عقب‌نشینی کند و نه توان پیشبرد تقابل را دارد. سکوت او در این صورت نشانه‌ای از تزلزل و انزوای روزافزون در رأس هرم قدرت خواهد بود. در هر دو حالت، پیام روشن است: جمهوری اسلامی در شرایطی قرار گرفته که بقای آن بیش از هر زمان به تصمیم‌های دشوار و پرهزینه گره خورده است.

kham.jpgهاشم م.

برای یادآوری به آن دسته از مقامات سابق و اسبق! که از شنیدن سخنان اخیر و گذشته ی رئیس جمهور، خود را متعجب نشان می‌دهند تا به نوعی مسوولیت حمایت از پزشکیان در رقابت انتخاباتی را از خود دور کنند، یادآور می‌شوم (هرچند خود خیلی بهتر از امثال ما می‌دانند) که خوشحال ترین فرد ایرانی در فردای انتخابات ریاست جمهوری 403، شخص خامنه ای بود.

در واقع گماشتن و واداشتن پزشکیان به ریاست در جریان خیمه شب بازی یک انتخابات دیگر را باید یکی از زیرکانه ترین و حیله‌گرانه ترین اقدامات حاکم ج. ا در چند سال اخیر و جلوه ای دیگر از «نکرا»ی او دانست؛ تعبیری که امیر مؤمنان علیه السلام در توصیف زیرکی و حیله گری معاویه به کار برد و مرز عقل و خرد با حیله و مکر را مشخص فرمود.

خامنه ای دنبال کسی بود که در ظاهر و در نگاه سطحی عامه مردم، یک «اصلاح‌طلب» به شمار می آید، اما از تمامی اصولگرانمایان و پاچه‌مالان حضرت آقا، بیشتر ذوب در ایشان باشد و چنان مجیز «اقا» بگوید و فانی در او شده باشد که هیچ یک از سیاست‌ورزان بعد انقلاب تا این حد صریح و بی پرده آقا را تمجید و تقدیس نکرده‌ بودند.

رهبر معظم در آخرین روزهای اردیبهشت سال گذشته، هرچه تلاش کرد نتوانست «عدم ناراحتی» و حتی «خوشحالی» خود از «فرود سخت»! بالگرد حامل رئیسی را در پیامی که صادر کرد، پنهان کند. او ساعتها قبل از اعلام رسمی، فاتحه ی رئیسی را در پیامش خواند و نتوانست مخفی کند که بخاطر راحت شدن از «شر» نابخردترین دولت تاریخ ایران که قرار بود دست کم یک یا چه بسا ۵ سال دیگر، ادامه سقوط کشور به قعر دره را، آن هم به نام رهبر و به نمایندگی از او «مدیریت» کند، چقدر خوشحال و راضی است.. بیچاره آن دسته از مردم انقلابی!! که با وجود شنیدن این پیام زود هنگام و ریخته شدن اب پاکی و دیدن لبخند رضایت رهبرشان در لابلای سطور پیام، باز هم مجبور بودند تا صبح فردا در مساجد برای سلامت رئیس جمهور دعا کنند و امیدوار باشند که به زعم بنگاه حماقت‌پراکنی فارس نیوز، «رئیسی با خودرو در راه رفتن به تهران است»!!

زلنسکی کت و شلوار پوشید

| No Comments

یورونیوز - او که پیش‌تر به دلیل لباس نظامی‌اش مورد انتقاد یکی از خبرنگاران حاضر در دفتر ریاست جمهوری آمریکا قرار گرفته بود، روز دوشنبه با کت و شلوار مشکلی در جمع رهبران برخی از قدرتمندترین کشورهای جهان شرکت کرد تا از نظر برخی تحلیلگران نشان دهد با انعطافی بسیار بیشتر از گذشته، آماده مذاکره برای منافع کشورش است.
zlarge.jpgتغییری که از چشم همان خبرنگار یعنی «برایان گلن» پنهان نماند.

او خطاب به آقای زلنسکی می‌گوید: «شما با این کت و شلوار فوق‌العاده به نظر می‌رسید» و دونالد ترامپ هم در جواب گفت: «منم همینو گفتم. منم همینو گفتم. ..... این همون خبرنگاریه که دفعه قبل بهت [به خاطر لباست] حمله کرد.»

زلنسکی: «بله یادم هست.»

خبرنگار: «از شما عذرخواهی می‌کنم. شما فوق‌العاده به نظر می‌رسید.»

زلنسکی: «اما شما همان لباس را پوشیده‌اید.... من تغییر کردم، شما نه.»

نیویورک تایمز در گزارشی می‌نویسد که دونالد ترامپ کسی است که عمیقاً به تشریفات و ظواهر، از جمله لباس‌های فاخر، فضای طلاکاری شده و حتی سنجاق سینه‌های ارزشمند اهمیت می‌دهد و در مقابل، زلنسکی از زمان آغاز جنگ اوکراین همواره با ظاهری کاملا متفاوت با سلیقه ترامپ با او دیدار کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در اولین دیدار جنجالی زلنسکی و ترامپ در ماه فوریه نیز، لباس انتخابی او نه‌تنها به موضوع بحثی داغ با همین خبرنگار تبدیل شد، بلکه از نظر برخی از مقامات ترامپ، به نمادی از امتناع او مدارا با کاخ سفید تفسیر شده بود.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgهمایش مونیخ قسمت هفدهم

ساعتی گذشته هنوز آثاری از خستگی بر صورت کسی نیست.نگاه می کنم اکثرا جوان ها هستند که درقسمت انتهائی سالن در حرکتند، بیرون می روند ومی آیند .این روح جوانی است، بیتاب و در حرکت .همان نیرو وانرژی که اکثر سازمان ها وجریان های اپوزیسیون خارج از کشور فاقد آن هستند .جاری شدن خون تازه نسل حوان در رگهای مبارزه ای بس سهمگین و ونفس گیر که این تحرک خارج از عهده پیران عبور کرده از مرز هفتاد سالگی است. ما منتقل کنندگان تجربه خود هستیم اگر که صادق باشیم وبا قرار دادن خود وعمل خوددر بوته یک نقد درست می توانیم یاری رسان فکری و اعتبار اجتماعی آنان باشیم.به خود می اندیشم که مسیر بس طولانی را باعشق وگذشتن از بسیار تمنیات درونی بعنوان یک چریک چپ طی کردم . در سیمای یک انقلابی گرفتار در رومانتیسمی که میخواست در مبارزه با بی عدالتی با سلاحی که از دهانه آنها خشونت بیرون می زد آزادی وعدالت به کشور بیاورد.

رومانتیسمی متحجرو سخت سر که بخود حق می داد که از طریق خشونت وسلاح هم که شده مردم را آزاد کند.دمکراسی در سایه سلاح. زمانی هم که سلاح را بر زمین نهاد. این بار سنگ محک خود را مبارزه با امریکا قرارداد افتادن در پشت سر مردی که صرف برای ویرانی آمده بود وبرای قتل عام زیباترین فرزندان مردم. مردی که هیچ احساسی نسبت به کشوری که نامش ایران بود نداشت. چریک سلاح بر زمین نهاده این بار گرفتاردنباله رو خط امامی گردید که تفکری مذهبی داشت .خشن ،جنگ افروز خشونتی بدوی که قصد کربلا از طریف قدس داشت. کشوری ویران ساخت هزاران نفر اعدام کرد ومیلیون ها نیروی سازنده وتحصیل کرده را مجبور به خارج شدن از کشور نمود.چه مسیر سختی بود.میلیون ها مهاجر بدون هیچ چشم انداز .من نیز بسیار گردیدم حال خاموش اما با قلبی آتشین پیکار نهائی را به انتظارنشسته ام .نه در سیمای آگاه بل خشم گرفته برخود که هنوزگرد خویش می گردم و بر این همه راه به بی خردی رفته تامل میکنم. امروز در کجا نشسته ام؟

dehzadi.jpg- مداخله‌جویی خارجی همواره با مداخله‌خواهی داخلی همراه بوده است

- قدرت‌های خارجی بدون وجود نیروهای مستعد داخلی قادر به سلطه نبودند

- کودتا و مداخله در ایران همیشه حاصل «دوگانه‌ی سلطه‌جویی (خارجی) و سلطه‌پذیری (داخلی)» بوده است

[مقاله پیشارو در سال ۱۳۹۲ به مناسبت شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، نگاشته شد. شوربختانه به واسطه درگذشت برادرم در آن مقطع، امکان تکمیل و انتشار مطلب میسر نشد. تنها دو بخش‌های کوتاهی از مقاله منتشر شد. اکنون پس از گذشت دوازده سال از آن تاریخ، با توجه به انتشار اسناد کامل‌ و جامع‌تر از آن تاریخ تاکنون، می‌توانست مطالب بِه‌روزتر و کامل‌تر عرضه شود، اما چون نباید به شاکله متن، خلل وارد می‌شد، تنها به اصلاح موردی و ویرایش مختصر بسنده شد. ۲۳ اَمرداد ۱۴۰۴]

۱ - کودتا و هرگونه مُداخله بیگانه، نیازمند زمینه و استعداد داخلی است. هر قدرتی برای برقراری هژمونی خود نیازمند اِستیلاء و سُلطه‌گَری بر پهنای سرزمین‌ها می‌باشد. از سویی اِستیلاء بر پهنای سرزمین‌ها، خود نیازمند باورمندی میل به بیگانه توسط جریان‌‌هایی از درون است. تا از درون بانگ بیگانه‌گرایی به گوش نرسد، قدرتی امکان مُداخله و اِستیلاء پیدا نمی‌کند. به‌ویژه ماهیت قدرت‌طلبی و قدرت‌گرایی، یکی از زمینه‌های تمایل به بیگانه است.

اینکه نظریه‌پردازان اندیشه سیاسی معاصر، سعی بر یافتن سازوکار تَحقق دموکراسی، آزادی، توسعه و ... در بیرون از بنیاد و بافت مفهومیِ «قدرت» هستند، به این دلیل است که متوجه شدند تبیین مفاهیم از طریق بنیاد قدرت، خود یکی از موانع دموکراسی، آزادی، توسعه و ... خواهد بود. ضمن این‌که نظریه‌سازی بیرون از قدرت، پیشتر نیز سابقه داشته است. وقتی «جان اکتون» فیلسوف سیاسی قرن نوزدهم می‌گوید: «قدرت فَسادآور است و قدرت مطلق فَساد مطلق به‌بار می‌آورد.» دربردارنده همین نکته است. زیرا خود بنیاد قدرت‌ها یکی از عوامل ایجاد دیکتاتوری و استبداد هستند. از سوی دیگر قدرت‌ها میل به قوام و بَقاء دارند. طبیعی است که در نظام‌های دموکرات، امکان تداوم چنین قدرت‌هایی بسیار کم است. بنابراین قدرت‌ها نه تنها فَسادآور که خود بَستَرساز استبداد هستند. نیک پیدا است، قدرت مطلق «استبداد مطلق» هم می‌آورد. بنابراین قدرت یکی از ارکان نظام‌های استبدادی و دیکتاتوری است. در این تعریف، فَساد و استبداد ارتباط مستقیم با هم دارند.

نکته قابل درنگ این است که قدرت در هر سرزمینی برای دَوام و بَقای خود نیازمند پشتیبانی و همراهی دیگر قدرت‌ها، به‌ویژه قدرت‌های فرامرز هستند. هیچ قدرتی بدون همبستگی و همسازی با دیگر کانون‌های قدرت‌، شکل نمی‌گیرند.

۲ - وضعیت تشکیلات، احزاب و سازمان‌های سیاسی نیز با اندکی تفاوت، با فرضیه پیشین قابل مطالعه است. سازمان‌ و تشکل سیاسی که هدفش رسیدن به قدرت باشد، نمی‌تواند آزادی‌خواه، دموکرات و ... باشد. حتی زمانی‌که مُنتقد قدرت حاکم باشد، اما در نهایت خود قدرت دیگری در سر داشته، یا در پی نظام قدرت دیگری باشد، چندان تفاوتی با بُنیادهای قدرت‌ حاکم ندارد. به‌ گفته مولوی: فلسفه مر دیو را مُنکِر شود / در همان دَم سُخرهٔ دیوی بُوَد. گر ندیدی دیو را خود را ببین / بی‌جنون نبود کبودی بر جبین. مولوی اندیشمند منتقد قدرت‌طلبی و قدرت‌گرایی است. او همواره هشدار می‌دهد که آدمیان استعداد قدرت‌مندی را دارند. بنابراین باید با روش‌های مختلف مانع از برآمدن آن شوند. یکی از روش‌ها، کُشتن دیوِ درون است و دیگری مراقبت روان‌شناسانه است که مبادا دیوِ قدرت پدیدار شود. حتی اشاره به اژدها می‌کند که وقتی فرصت پیدا کند، فِتنه‌انگیز و فَسادآور است:

نفست اژدرهاست او کی مرده است

از غم و بی‌آلتی افسرده است.

آنگه او بنیاد فرعونی کند

راه صد موسی و صد هارون زند.

اژدها را دار در برف فراق

هین مکش او را به خورشید عراق.

[مولوی در بیت آخر اشاره به داستانی می‌کند که اژدها در زمستان همواره به‌ خواب می‌رود، اما به‌محض آمدن به مناطق گرمسیر، صد فتنه به‌پا می‌کند.]

تنها قدرت نیست که در شکل و هیأت حاکمیت، فَسادآور و استبدادخیز است. بلکه جریان‌های در پی قدرت و قدرت‌گرا، نیز خود مُستعِد فَساد و استبداد هستند. از این حیث از واژه فَساد و استبداد استفاده می‌شود؛ زیرا همین جریان‌های قدرت‌طلب و قدرت‌گرا، استعداد هرگونه رابطه‌ نَهان و عَیان با قدرت‌ها را دارند. به عنوان نمونه یکی از جریان‌های مخالف جمهوری اسلامی، در سال‌ها پیش، گفته بود: برای رسیدن به مقصود، از هر قدرتی از قطب شمال گرفته تا قطب جنوب، آماده هستیم که کمک مالی دریافت نماییم. حتی حاضر هستیم که از شیطان و یا خود سران رژیم (!)، برای براندازی رژیم کمک مالی دریافت کنیم!

یا نمونه دیگر جریان‌هایی هستند که نسبت به جریان‌های دموکرات و یا جمهوری‌خواه آمریکا، تمایل دارند و از روی دانایی و نادانی در بزنگاه‌هایی با جریان‌هایی از آنان همبستگی می‌کنند. غافل از این‌که آمریکا در این هفتاد و دو‌ سال، یکی از بَستَرسازان بُحران و استبداد در ایران بوده است. از خودِ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تا بُحران‌‌هایی مانند اشغال سفارت آمریکا، بُحران گروگان‌گیری، آغاز و ادامه جنگ خانمان‌ساز (هشت‌ساله) و ... همواره برای استیلاء، [آمریکا در ایران] ایجاد زمینه‌سازی در داخل کرده است. ضمن این‌که به‌طور کلی نَفسِ بیگانه‌گرایی خطا است. تفاوتی هم بین گرایش و زدودبند با جریان‌های دموکرات و جمهوری‌خواه در آمریکا نیست.

liaghat.jpgدر روزهایی که فقر، بی‌عدالتی و ریاکاری چون خوره به جان جامعه افتاده، صداوسیما تصمیم به توقف پخش برنامه‌های آشپزی گرفته است. تصمیمی که در ظاهر، همدردی با مردم مظلوم غزه را نمایش می‌دهد، اما در باطن، تلاشی‌ست برای کنترل افکار عمومی و جلوگیری از شعله‌ور شدن آتش خشم مردمی که سال‌هاست طعم نان را با حسرت می‌چشند.
ریاکاری در لباس همدردی
آیا کودکان بی‌پناه غزه، در چادرهای صحرایی، با ژنراتورهای اضطراری، چشم به قاب تلویزیون ایران دوخته‌اند تا طرز تهیه قیمه‌نثار را بیاموزند؟ یا این تصمیم، صرفاً نمایشی‌ست برای انحراف افکار عمومی داخل کشور؟ مردمی که خود درگیر بحران‌های معیشتی‌اند، چگونه باید باور کنند که حذف برنامه‌های آشپزی، نشانه‌ای از همدلی با فلسطین است؟
این همان ریاکاری‌ست که سال‌هاست در تار و پود تبلیغات رسمی تنیده شده. همان تبلیغاتی که از پول مردم ایران، نه برای رفاه آنان، بلکه برای صدور ایدئولوژی و حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی در نقاط مختلف جهان بهره می‌برد. امروز برای جلوگیری از تحریک شیره‌های معده‌ی مردم گرسنه ایران، و برای جلوگیری از آمدنشان به خیابان، برنامه‌های آشپزی را بنا بر صلاحدید نهادهای امنیتی تعطیل کرده‌اند.
نان مردم، آجرهای طلایی نجف
در همین حال، جمهوری اسلامی میلیاردها تومان از بودجه عمومی را صرف ساخت و توسعه اماکن مذهبی در عراق کرده است. این اقدامات، نه برای خدمت به مردم ایران، بلکه در راستای تثبیت نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک در منطقه صورت گرفته‌اند--در تضاد کامل با خواست و نیاز مردم گرسنه و محروم ایران.
در شهر نجف، رژیم ایران اقدام به ساخت مسجد و کتابخانه‌ای بسیار مجلل کرده که تصاویر و ویدئوهای آن در فضای مجازی و یوتیوب موجود است. این مجموعه، با معماری فاخر و تزئینات گران‌قیمت، نمادی از سرمایه‌گذاری سنگین جمهوری اسلامی در حوزه تبلیغات مذهبی خارج از مرزهاست. در حالی که بسیاری از کتابخانه‌های داخل ایران با کمبود منابع و فرسودگی مواجه‌اند، بودجه‌های کلان صرف ساخت بناهایی می‌شود که هیچ ارتباطی با زندگی روزمره مردم ایران ندارند.

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

در شرایط فعلی ایران نوعی «ول شدگی» بطور روزمره در سطح کلان حکمرانی تجربه میشود. رهبر ولایی که سر نخ همه تصمیم گیریها را در اختیار داشت پنهان است و گاه گاهی خود را به نمایش درمی آورد. از سوی دیگر فضای رسانه ای در اختیار رجزخوانی ها فرماندهان سپاهی است. افزون بر این شاخص های گوناگونی نشان از چند پارگی حکومت دارد. توپخانه ناسزای جناههای گوناگون شاهدی بر این ادعاست. در این میان «فصل خطابی» که کشمکش میان الیگارشهای ولایی سامان میداد غایب است. آنچه نوعی «ول شدگی» در نظم و نظام مدیریت عمومی کشور مشاهده میشود را میتوان فروپاشی نهادی (Institutional Breakdown) خواند. پژوهش در باب دوام و یا افول رژیم‌های اقتدارگرا و استبدادی نظیر رژیم ولایی یکی از پرسش‌های اصلی در ادبیات علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی است.

نظریه‌های نهادی از جمله چارچوب‌های نظری پرکاربرد برای تبیین این پدیده‌اند. جمهوری اسلامی ایران - یا آنچه می‌توان در حقیقت «رژیم ولایی» نامید - نمونه‌ای بارز از نظامی است که در آن فروپاشی نهادی (Institutional Breakdown) به وضوح مشاهده می‌شود؛ به این معنا که نهادهای رسمی همچون دولت، مجلس، قوه قضائیه و انتخابات، کارکردهای اصلی خود را از دست داده و به پوسته‌هایی نمادین تبدیل شده‌اند. با این حال، این نظام همچنان قادر به تداوم حیات سیاسی خود بوده است. پرسش اصلی این یادداشت این است که: چه شاخص‌هایی از فروپاشی نهادی در رژیم ولایی قابل شناسایی‌اند و چه عواملی باعث بقای آن شده است؟

تفاوتهای «فروپاشی نهادی» و «فروپاشی کلی یا کامل»

باید بین «فروپاشی نهادی» و «فروپاشی کلی یا کامل» (Regime Collapse / State Collapse) تفاوت قائل بود.

۱. فروپاشی نهادی (Institutional Breakdown)

تعریف: نهادهای رسمی سیاسی، اقتصادی و حقوقی کارکرد خود را از دست می‌دهند و تبدیل به پوسته‌ای بی‌اثر می‌شوند.

وضعیت: نظام سیاسی همچنان وجود دارد، اما عملکرد آن عمدتاً بر پایه‌ی شبکه‌های غیررسمی، موازی و شخصی اداره می‌شود.

نمونه‌ها:

رژیم ولایی (نهادهای انتخابی و رسمی بی‌اثر، ولی سپاه و بیت رهبری فعال).

ونزوئلا (پارلمان بی‌خاصیت، اقتصاد رانتی دست ارتش و دولت).

ویژگی‌ها:

دولت هنوز سرزمین و جمعیت را کنترل می‌کند.

نهادهای رسمی بیشتر نمادین‌اند.

کارآمدی پایین ولی بقای نسبی ممکن است.

2. فروپاشی کلی / کامل (State Collapse / Regime Collapse)

تعریف: کل ساختار سیاسی-اجتماعی فرو می‌ریزد و دولت توانایی کنترل سرزمین، منابع و جمعیت را از دست می‌دهد.

وضعیت: قدرت مرکزی از میان می‌رود و شکاف امنیتی، جنگ داخلی یا مداخله خارجی بروز می‌کند.

نمونه‌ها:

سومالی در دهه‌ی ۱۹۹۰ (فروپاشی دولت و شکل‌گیری حکومت‌های محلی).

لیبی بعد از ۲۰۱۱ (خلأ قدرت پس از سرنگونی قذافی).

ویژگی‌ها:

دولت فرو می‌پاشد و اقتدار سیاسی چندپاره می‌شود.

بروز جنگ داخلی یا جدایی‌طلبی.

شاخص‌های فروپاشی نهادی در رژیم ولایی

۱. سیاسی

چندپارگی میان نهادهای قدرت (بیت رهبری، سپاه، جناح‌های حکومتی).

بی‌اثر شدن قوه مجریه و مقننه در برابر ولایت فقیه.

فقدان مکانیزم شفاف برای جانشینی رهبری.

۲. حقوقی-نهادی

غلبه احکام حکومتی بر قانون اساسی.

فقدان استقلال قوه قضائیه و تبدیل آن به ابزار سرکوب.

۳. اقتصادی

کسری بودجه ساختاری و مزمن.

فساد نهادی و گسترش شبکه‌های رانتی.

ناترازی مزمن در نظام بانکی و انرژی.

graphic.jpg- در جمهوری اسلامی، آمار به «ابزار فریب و نمایش» بدل شده است؛ اعدادی پوک مانند طبل غازی که از دور پرهیبت و از نزدیک توخالی‌اند

- این آمارسازی‌ها نوعی طنز تاریخی هستند: هر عدد خیالی نیشخندی بر عقل و هر ادعای عجیب قهقهه‌ای بر حقیقت

:::

شاهین جهانبانی - حکایت کنند در دیاری که عقل کالای قاچاق است و حساب و کتاب جرم کبیر، آمار و ادعا چنان است که سنگ بر آسمان زنند و گویند ستاره‌ای شکار کردیم.

اول قصه از آن شهر پنجاه‌هزار نفری است که مسئول‌اش دعوی کرد: «ما یک‌ونیم میلیون ورزشکار پرورده‌ایم.» مردمان گفتند: «ای شیخ، مگر هر طفل در گهواره وزنه زده و هر پیرزن در گور، کشتی گرفته است؟» گفت: «از روی آمار می‌خوانم.» و آمار در اینجا همانند الواح مقدس است که هرچه بر آن نوشته شود، شک و پرسش را حرام گرداند.

حکایت دوم از ولایت گیلان است، که مسئول اربعین آن افاضه نمود: «برای راهپیمایی اربعین از این استان سی میلیون نام‌نویسی کرده‌اند.» یکی به اعتراض برخاست: «ای مرد، جمعیت کل استان یک به ده به این تعداد نرسد!.» فرمود: «آن شب خسته بودم؛ با موتورسیکلت به این دیار رهسپار شدم، اگر بیدارتر می‌بودم تا سی‌ویک میلیون هم می‌نوشتم.» مجری چون این بشنید، فریادی برکشید و جُل و پلاس خویش ببست؛ در دل می‌گفت بارالها خوش مسئولانی بر این مُلک گمارده‌ای! اعداد همچون کشمش در سفره است: هرچه خواهند بیفزایند.

و اما کرامتی دیگر از جنس علم و تکنولوژی: ویروس‌یاب «مستعان» را ساختند، دستگاهی که می‌توانست ویروس کرونا را از صد متری بو کشد و به فرمانی، با موشک تاو آن ویروس نگون‌بخت را سربه‌نیست سازد. سبحان‌الله! عجبا و اسفا که با این «مستعان»، نیما و حافظ و سعدی را از دل خاک برنیاوردند و به جلسات شعرخوانی خویش نبردند.

باز حکایتی است از حکیم حداد، که گفت: «از هر صد کودک که به دنیا می‌آید، صد و پنجاه نفر می‌میرند.» یعنی زاد و ولد در این دیار چنان پر برکت است که مردگان نیز از زهدان مادر بیرون جهند. و اگر چنین است، عجب مدار که رونق قبرستان و حرمت‌اش بیش از زایشگاه‌ها باشد.

و حکایتی دیگر از شیخی در منبر تلویزیون. مجری از او خواست: «ای شیخ، بین هزار تا هزار و ده، عددی برگزین.» شیخ در تفکر عمیق به حالتی خلسه رفت و ندا در داد: «هزار و دویست... هزار و سیصد... تا هزار و نهصد و نود و نه... و هزار و نهصد و نود و هشت.» و نتوانست از میان هزار و یک تا هزار و نُه، هیچ برگیرد. گویی اعداد کوچک بر او حرام بود و تنها با هزارگان انس و الفتی دیرینه داشت.

monarchy.jpgتوماس پین انگلیسیِ ضد سلطنت انگلستان و آمریکاییِ طرفدار انقلاب کبیر فرانسه، شکم بندسازی بود که در میانسالی(1774) به قاره آمریکا رفت و در آنجا از آموخته‌های خود از جان لاک، آدام اسمیت و دیگر هم روزگاران و پیشینیانش، بی‌پروا استفاده کرد و " عقل سلیم" را معیار قرار داد و در گیر‌ و ‌دار دو دلی مهاجرنشینان( مستعمره نشینان بریتانیا) برای کسب استقلال، راه به "سربازان یک دقیقه‌ای" جورج واشینگتن نشان داد.

او برای اولین بار کتاب عقل سلیم را در سال 1776 میلادی انتشار داد. کتاب عقل سلیم کتابی است که ایالات متحده مدرن را به وجود آورد و دعوت الهام بخش او باعث شد میلیون ها آمریکایی، علیه سیطره پادشاهی بریتانیا بر کشورشان همراه شوند. این کتاب، دعوتی پر شور و حساس برای آمریکا بود تا خود را از سلطه حکومت خارجی رها کند و دولتی مستقل را تشکیل دهد. پین با انتقادهای تند و آتشین خود از پادشاهی موروثی و نهادهای اشرافی، شروعی نوین را برای آمریکا متصور شد و از آزادی های فردی، برابری اجتماعی و پیشرفت های اقتصادی و فرهنگی سخن گفت. توماس پین توده مردم را مخاطبین اصلی این کتاب در نظر گرفت و قاطعانه و صبورانه توانست بر اتحاد آنها برای رهایی سرزمین خود از سلطه پادشاهی انگلستان تاثیر بسزایی بگذارد به طوری که امروز عقلای سرزمین جدید، استقلال و آزادی سرزمین خود را وامدار روشنگرانی مانند توماس پین می دانند.

توماس پین در خانواده ای پیرو فرقه صلح طلب کوئیکر ،زاده شد. او برای استدلال نفی نظام سلطنتی، از متون عهد عتیق استفاده فراوان کرد. او در جزوه ای به نام عقل سلیم به پیروان یهودی و مسیحی ثابت کرد که سلطنت شری بود که جامعه یهود به آن آلوده شد. جزوه عقل سلیم او در آمریکای پیش از استقلال در شمارگان با انجیل برابری می کرد. او کوئیکر زاده بود. فرقه ای که در انگلستان تحت شکنجه و تعقیب بودند. اما او کوئیکر نماند، از فرقه اجدادی خود فاصله گرفت و آمریکائیان را به جنگیدن در راه استقلال تشویق کرد. پین از زیر سلطه پادشاه انگلستان گریخته و از شهروندان آمریکا و طرفدار انقلاب کبیر فرانسه شد. او با ادموند بورک در می افتد و ثابت می کند که او و سلطنت انگلستان به جهان کهن تعلق دارند و بشر باید با تکیه بر عقل خود، جهان بینی جدیدی بسازد.

در آن زمان (سده هیجدهم میلادی)، پرداختن به مفاهیمی چون آزادی، فرصت های برابر، حق مالکیت و نادرستی نظام سلطنت موروثی، پر هزینه بود و اشرافیت حاکم و ارباب کلیسا در برابر تغییرات مقاومت می کردند. توماس پین به اندیشیدن خطر کرد و زندگی انسان بدون آزادی را شایسته زیستن ندانست. توماس پین می گوید: اگر منشاء و ظهور حکومت را ناتوانیِ فضیلتِ اخلاقی در اداره جهان بدانیم و نظام حکومتی انگلستان را که آن همه درباره آن گزافه گفته اند، به این حقیقت می‌رسیم که این نظام حکومتی برای دوران ظلمانی و بردگی، بسیار ارجمند بود. وقتی جهان لگدکوب جباریت بود این حداقل کاری بود که می شد انجام داد. اما این که این نظام حکومتی ناکامل، آسیب پذیر و ناتوان به وعده های خود عمل نکرده است، قابل اثبات می باشد.

می دانیم که فایق آمدن بر تعصبات محلی یا دیرینه دشوار است، با این همه اگر ما رنج بررسی بخش‌های مختلف نظام حکومتی انگلستان را بر خود هموار کنیم، در خواهیم یافت که این بخش ها، پس‌مانده‌ های دو جنایت باستانی هستند که با ضرورت جمهوری جدید مخلوط شده اند. اول باقیمانده‌های جباریت سلطنتی که در شخص شاه تجسم می یابد. دوم باقیمانده های جباریت اشرافی به صورت مجلس اعیان. سوم ضروریات جمهوری جدید که همان اعضاء مجلس عوام هستند و آزادی انگلستان بر فضیلت آنان استوار است.

دو بخش اول و دوم به خاطر موروثی بودن از مردم جدا هستند. زیرا که به لحاظ نظام حکومتی در جهت آزادی مملکت کاری نمی کنند، این که بگوئیم که اساس حکومت انگلستان از اتحاد سه قوه مهار کننده یکدیگر تشکیل شده اند، سخن خنده داری است یا کلمات فاقد معنی هستند و یا این که تضادهای آشکاری دارند. این که بگوئیم اعضاء مجلس عوام مهار کننده اعمال شاه هستند، بر دو پیش فرض استوار است. اول این که پادشاه را نمی توان به حال خود گذاشت و به او اعتماد کرد یا به عبارت دیگر شهوت کسب قدرت مطلق بیماری طبیعی سلطنت است.

صحبت‌های نیلوفر در باره پدرش محمد علی حکیم آرا کارشناس صدا و سیما

:::

sarafraz.jpgمحمد سرافراز، رئیس اسبق صداوسیما در مصاحبه با انتخاب جنگ دوباره با اسرائیل را محتمل دانست و گفت اسرائیل هدف‌گذاری‌هایی انجام داده که می‌خواهد به آنها برسد و اگر جمهوری اسلامی به همین رویه پیش برود نیز آمریکا پشت اسرائیل خواهد بود.

او درباره پرسش مجری که گفت، برخی می‌گویند نبرد «عاشورایی» می‌شود، گفت: نبرد عاشورایی یعنی چه؟

عاشورا بین دو قدرت زمینی بود. دشمن می‌آید می‌زند و می‌رود ما اصلا نمی‌بینیم، متوجه نمی‌شویم.

***

japan.jpgشرکت‌هایی که به ژاپنی‌ها کمک می‌کنند برای همیشه ناپدید شوند

ایندیپندنت فارسی - هر سال حدود ۸۰ هزار ژاپنی بی‌سر‌و‌صدا ناپدید می‌شوند و خانواده، شغل و تمام زندگی‌شان را بدون باقی گذاشتن هیچ ردی، رها می‌کنند. این افراد که با عنوان جوهاستو‌ (محوشدگان) شناخته می‌شوند، با کمک «شب‌برها» به مکان‌های مخفی منتقل می‌شوند، کسانی که کارشان جابه‌جایی پنهانی افراد در دل تاریکی شب است.

به گزارش سرویس جهانی بی‌بی‌سی، این پدیده از دهه ۱۹۶۰ تاکنون بخشی مرموز و در عین حال رایج در جامعه ژاپن است. هر سال هزاران نفر در ژاپن تصمیم می‌گیرند بی‌صدا خانه و زندگی‌شان را رها کنند و بدون گذاشتن هیچ ردی، در جایی دیگر زندگی تازه‌ای آغاز کنند. آن‌ها ممکن است سال‌ها یا حتی دهه‌ها در سایه‌های جامعه پنهان بمانند.

انگیزه‌های ناپدید شدن بسیار متنوع است، از بدهی‌های سنگین و ازدواج‌های بی‌عشق گرفته تا فشارهای اجتماعی یا خشونت خانگی. برخی مانند سوگیموتو، مرد ۴۲ ساله‌ای که فقط به نام خانوادگی‌اش اشاره شده است، می‌گویند روابط انسانی و انتظارات اجتماعی خسته‌شان کرده است. او در شهری کوچک تحت فشار بود تا به کسب‌وکار خانوادگی ادامه دهد، اما این اجبار چنان بر او سنگینی کرد که چمدانی کوچک برداشت و بدون اینکه به کسی اطلاع دهد، برای همیشه رفت.

این افراد برای ناپدید شدن به شرکت‌هایی موسوم به «شب‌بر» متوسل می‌شوند. این شرکت‌ها از دهه ۱۹۹۰، هم‌زمان با ترکیدن حباب اقتصادی ژاپن، رونق گرفتند و به افراد کمک می‌کنند تا مخفیانه از زندگی گذشته‌شان جدا شوند، حتی برایشان محل اقامت موقت پیدا می‌کنند.

شو هاتوری، بنیان‌گذار یکی از این شرکت‌ها، می‌گوید ابتدا تصور می‌کرد فقط بحران‌های مالی افراد را وادار به این کار می‌کند، اما طولی نکشید که متوجه شد دلایل اجتماعی و شخصی نیز نقش مهمی دارند.

haydari.jpgایران وایر - «سپهر حیدری»، بازیکن سابق پرسپولیس، پس از درگیر شدن در حواشی مالی و دریافت مبالغ قابل توجه از بازیکنان جوان و هم‌دوره‌ای‌های خود، کشور را به مقصد امارات ترک کرده است. «تسنیم» این خبر را درحالی منتشر کرد که پیش‌تر «فارس»، از کلاهبرادری یک پیشکسوت فوتبال خبر داده بود.

براساس اطلاعاتی که رسانه وابسته به سپاه، تسنیم منتشر کرده، سپهر حیدری طی ماه‌های اخیر با وعده انتقال بازیکنان فوتبال به لیگ‌های کشورهای حاشیه خلیج فارس از چندین بازیکن جوان مبالغی بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان دریافت کرده است. این بازیکنان پس از مدتی متوجه شدند که وعده‌ها محقق نشده و تماس‌های آنان با حیدری بی‌پاسخ مانده است.

همچنین گزارش‌ها حاکی است که حیدری از هم‌دوره‌ای‌های خود نیز مبالغی بالغ بر دو تا سه میلیارد تومان دریافت کرده و وعده داده بود ظرف مدت یک ماه اصل پول به‌همراه سود دوبرابری بازگردانده شود، اما بسیاری از پرداخت‌کنندگان اعلام کرده‌اند که فریب خورده‌اند.

تسنیم نوشت که سپهر حیدری مدتی پیش کشور را به مقصد امارات ترک کرده و تاکنون بازنگشته است. او در امارات نیز مدرسه فوتبال تاسیس کرده است و این موضوع پرسش‌هایی را درباره نحوه فعالیت‌های او و دریافت مبالغ از خانواده و بازیکنان در ایران ایجاد کرده است.

در گزارش رسانه وابسته به سپاه، فارس نیز آمده بود که اسناد واریزی چند بازیکن جوان موجود است و برخی از آنان شکایت رسمی علیه این پیشکسوت ثبت کرده‌اند. با‌این‌حال، فرد موردنظر همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد و سرنوشت حقوقی موضوع، همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

birabanner.jpgایران وایر - «علیرضا بیرانوند» با حکمی از سوی «بهرام قدیمی» رییس فدراسیون هاکی، به عنوان عضو هیات رییسه فدراسیون هاکی و همین طور دروازه‌بان تیم ملی هاکی منصوب شده است.

علیرضا بیرانوند امروز دوشنبه ۲۷مرداد۱۴۰۴ پس از دریافت حکم عضویت در هیات مدیره فدراسیون هاکی به خبرنگاران گفت: «اگر در شرایط مهم و حساس، تیم ملی هاکی به دروازه‌بان نیاز داشته باشد و کسی نباشد، با افتخار این مسئولیت را می‌پذیرم تا برای سربلندی ایران تلاش کنم.»

علیرضا بیرانوند همچنین گفته است که خودش را «پیتر چک» فوتبال ایران می‌داند، چون به گفته او، پیتر چک پس از خداحافظی از فوتبال، دروازه‌بان هاکی بود و موفق هم شد.

blarge.jpg
این در حالی است که پیتر چک دروازه‌بان پیشین باشگاه چلسی و تیم ملی چک، پس از خداحافظی از فوتبال، به صورت نمایشی در رشته «هاکی روی یخ» به صورت کوتاه مدتی فعالیت تبلیغاتی داشت. در حالی که علیرضا بیرانوند هنوز به عنوان دروازه‌بان تراکتور و تیم ملی به فوتبال ادامه می‌دهد و اساسا در رشته‌ای متفاوت با «هاکی روی یخ» فعالیتش را آغاز کرده است.

بهرام قدیمی رییس کنونی فدراسیون هاکی، در دهه‌های ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ ریاست تربیت بدنی دانشگاه آزاد را برعهده داشت و طی آن مدت بسیاری از ورزشکاران، بدون پشت شرکت در کنکور، با توصیه و سهمیه شخصی او، در این دانشگاه فارغ التحصیل شدند.

:::

در همین زمینه:

fb2.jpg
:::

آشپز.jpgایندیپندنت فارسی - امیرمهدی علوی، مدیر روابط عمومی فدراسیون فوتبال از حضور یحی گل‌محمدی و مهدی تارتار در پرونده جنجالی جادوگری در فوتبال ایران خبر داد.

این مقام فدراسیون فوتبال در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به پرسشی درباره وضعیت این دو بازیکن و عضو پیشین کادر فنی پرسپولیس گفت: «این عزیزان به دلیل مصاحبه‌هایی ‌که در ارتباط با تماس جادوگران با خودشان، داشتند اما مستنداتی ارائه ندادند، جریمه شدند چون موضوع به سمت تشویش اذهان عمومی رفته است. گفتند شماره تلفن و آدرس از طرف ندارید. آیا اسمش را هم نمی‌دانید؟»


ایندیپندنت فارسی پیش از این در گزارشی از محرومیت چهار سرمربی در این پرونده جنجالی خبر داده بود.

suit.jpgایندیپندنت فارسی - پیش از دومین دیدار ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا در کاخ سفید، بار دیگر سوال «کت و شلوار» مطرح شده است.

آکسیوس به نقل از دو منبع آگاه گزارش داد که کاخ سفید از مقام‌های اوکراین پرسیده است که آیا زلنسکی در این دیدار کت و شلوار خواهد پوشید یا خیر. در اولین دیدار این دو رئیس‌جمهوری در کاخ سفید، مسئله پوشش زلنسکی به یکی از عوامل تنش تبدیل شد و جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهوری آمریکا، کت و شلوار نپوشیدن او را نشانه بی‌احترامی دانست.

البته این جلسه پیش از مطرح شدن پوشش نظامی زلنسکی نیز وارد مرحله تنش شده بود و این فقط یکی از موضوعات مطرح شده بود. به گفته منابع آکسیوس، زلنسکی در دیدار کاخ سفید، چیزی شبیه به آن‌چه در ماه ژوئن در اجلاس ناتو بر تن داشت، خواهد پوشید؛ پوششی با سبک کت اما نه یک کت‌وشلوار کامل.

اجلاس ناتو، اولین باری بود که زلنسکی از آغاز جنگ در ۲۰۲۲، لباسی غیر از لباس سبک نظامی بر تن کرد. یکی از مشاوران ترامپ به آکسیوس گفت: «اگر زلنسکی کت و شلوار بپوشد نشانه خوبی برای دستیابی به صلح است اما ما انتظار نداریم که این کار را انجام دهد.» دیدار زلنسکی و ترامپ قرار است ساعت یک بعد از ظهر روز دوشنبه، ۲۷ مرداد، در کاخ سفید برگزار شود.

رئیس جمهوری اوکراین وارد کاخ سفید شد

ولودیمیر زلنسکی، رییس‌جمهور اوکراین، در کاخ سفید خطاب به دونالد ترامپ، رییس‌جمهور آمریکا گفت: «از تلاش‌های شما سپاسگزارم. به‌ویژه از تلاش‌های شخصی‌تان برای متوقف کردن کشتارها و پایان دادن به این جنگ بسیار قدردانی می‌کنم.»

ایران اینترنشنال - دونالد ترامپ در جریان دیدار خود با ولودیمیر زلنسکی در کاخ سفید گفت من شش جنگ را پایان دادم، اما این یکی آسان نیست. دلایل زیادی دارد و سال‌ها درباره‌اش صحبت خواهد شد.

او افزود: «ما می‌توانیم به توافقی برسیم که در آن ما به‌دنبال صلح باشیم، در حالی که آن‌ها در حال جنگیدن هستند.»
ترامپ افزود: ما درباره صلح دو ساله صحبت نمی‌کنیم که دوباره به همین وضعیت برگردیم. مطمئن خواهیم شد همه‌چیز درست پیش برود. با روسیه کار خواهیم کرد، با اوکراین کار خواهیم کرد و مطمئن خواهیم شد صلح پایدار باشد. هیچ شکی در این ندارم.

رییس‌جمهور آمریکا اضافه کرد: هفت رهبر بزرگ هم درگیر خواهند بود و کمک زیادی در زمینه امنیت خواهند کرد. آن‌ها خط مقدم دفاع‌اند چون در اروپا هستند، اما ما هم کمک می‌کنیم. جنگ پایان خواهد یافت. نمی‌دانم کی، اما تمام می‌شود. همه خسته‌اند.

سرلشگر صفوی محتاط باش

| No Comments

kp.jpgیدالله کریمی پور

دیروز سرلشگر رحیم صفوی مشاور عالی رهبری از جمله خواستار اتخاذ استراتژی هجومی برای رویارویی با تهدیدات امریکا و اسراییل شد. از دیدگاه ایشان جنگ‌ دوباره میان اسراییل و ایران آغاز خواهد شد.

گمانم این است که ایشان تمرکز تخصصی اندکی بر سیر تغییر جایگاه و موضع پدافندی به موقعیت آفندی داشته اند. تغییر چنین رویکردی در گرو تصمیم سازی فرماندهان و رهبران نیست، بلکه ۱۰۰٪ نیازمند ایجاد سازوکارهای مناسب پیشینی است.

بدین معنی که جمهوری اسلامی حتی با تصمیم رهبر، یک شبه قادر به تغییر رویکردش از پدافندی به آفندی نیست. چون‌ چنین تغییری با وجود شرایط موجود ناممکن‌ است. در اینجا ساده و کوتاه دلایل گزاره ام را بیان می کنم.

چنان چه جمهوری‌اسلامی بخواهد از وضع پدافندی به موقعیت آفندی برسد، به جای فهرست تاکیتیک‌ها باید ۷ ستون را همزمان تقویت کند:

۱- ارتقای استراتژی و معماری فرماندهی مشترک (ISR, C2 و پیوند فیزیکی-سایبری-روایتی)؛

۲- ارتقای توان ضربت دور ایستا با بقا پذیری صنعتی (تنوع/دقت/ بازتولید) و پدافند چند لایه برای پاسداری از این توان؛

۳- همراستا کردن شبکه نیابتی با اهداف محدود و کنترل پذیر؛

۴- ارتقای دیپلماسی، مشروعیت و مدیریت تصاعد/خروج، در مقیاس جهانی و منطقه ای؛

۵- همراه سازی شهروندان با استراتژی جنگ‌ آفندی و پیامدهای ویرانگر آن؛

۶- خروج از تنهایی استراتژیک. یعنی وارد کردن چین و روسیه به چنین جنگی؛

۷- و همراه سازی دولت های منطقه.

جناب سرلشگر رحیم صفوی، به خوبی می‌دانم که همه ۷ بند بالا را می فهمید و لمس می کنید. آیا با این همه تصور می کنید جمهوری اسلامی توان ورود به جنگی دیگر در جایگاه آفندی را دارد؟!

لطفا اندکی محتاط باشید. دوره جنگ ۸ ساله به کلی تغییر کرده است. آن هم جنگی که ایران پیروزش نبود.

:::

cf.jpgایران اینترنشنال - خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام حماس خبر داد که این گروه به میانجی‌ها اطلاع داده با آخرین طرح آتش‌بس در غزه موافقت کرده است. هم‌زمان شبکه العربیه اعلام کرد که حماس بدون هیچ‌گونه اصلاحاتی با طرح ارائه شده موافقت کرده است.

یک مقام اسرائیلی، دوشنبه ۲۷ مرداد در واکنش به این موضوع گفت: «هنوز پاسخی از حماس دریافت نکرده‌ایم و در حال حاضر نمی‌توانیم اظهارنظر کنیم.»

از زمان آغاز جنگ اخیر در غزه به دنبال حمله هفتم اکتبر به اسرائیل، حماس تاکنون چند بار به طرح‌های آتش‌بس پاسخ مثبت داده اما هر بار جنگ ادامه یافته و توافقی عملی و عملیاتی نشده است.

شبکه قطری العربی پیش از این گزارش داده بود که محمد بن عبدالرحمن آل‌ثانی، نخست‌وزیر قطر، قرار است در روز دوشنبه برای دیدار با مذاکره‌کنندگان حماس به قاهره سفر کند.

هم‌زمان با برنامه سفر نخست‌وزیر قطر به مصر، رسانه‌های عربی گزارش دادند این گروه پیشنهاد جدیدی برای آتش‌بس دریافت کرده و دوشنبه به آن جواب خواهد داد.

هیات حماس از هفته گذشته برای مذاکرات توافق آتش‌بس غزه که با میانجی‌گری قطر، مصر و آمریکا در قاهره جریان است، حضور دارد.

به نوشته روزنامه لبنانی الاخبار، گروه‌های فلسطینی در قاهره گرد هم آمده‌اند و در حال بررسی شروط و خواسته‌های اسرائیل برای آتش‌بس هستند.

این شروط شامل خلع سلاح حماس، تبعید رهبران نظامی و سیاسی آن، تحویل گروگان‌های زنده و پیکرهای کشته‌شدگان و اجازه به ارتش اسرائیل برای حفظ کنترل امنیتی پایدار بر ۲۵ درصد از نوار غزه است.

اسرائیل همچنین در توافق پیشنهادی خود خواهان تشکیل دولتی است که هیچ نماینده‌ای از حماس یا فتح در آن حضور نداشته باشد و در عین‌حال زندگی در صلح با اسرائیل را بپذیرد.

منابع حماس به الاخبار گفتند خلیل الحیه، رهبر حماس در غزه و مذاکره‌کننده ارشد این گروه، اعلام کرده که شرط پذیرش خلع سلاح، آغاز یک روند سیاسی و تشکیل کشور فلسطین است.

یک مقام فلسطینی نیز تایید کرد این پیشنهاد جدید شامل یک آتش‌بس اولیه ۶۰ روزه و آزادی گروگان‌ها در دو مرحله است.

با وجود اعلام موافقت حماس با آخرین طرح آتش‌بس، تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که فاصله میان پذیرش اولیه و تحقق عملی توافق بسیار زیاد بوده است.

talib.jpgدویچه وله - روزنامه تلگراف از سفر چند مقام سپاه به کابل، برای دستیابی به فهرستی از مأموران بریتانیا خبر داد. گفته شده که سپاه می‌خواهد از دستگیری این مأموران، به عنوان اهرم فشار علیه غرب استفاده کند. "مقامات طالبان" تکذیب کرده‌اند.

روزنامه تلگراف امروز دوشنبه ۱۸ آگوست (۲۷ مرداد) گزارش داد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قصد دارد با دسترسی به فهرستی متعلق به وزارت دفاع بریتانیا که به دست طالبان رسیده، مأموران بریتانیا را بازداشت کرده و از آنان به عنوان اهرم فشار در مذاکرات با کشورهای غربی استفاده کند.

طبق این گزارش، به گفته مقام‌های ارشد ایران و افغانستان، تعدادی از مقام‌های سپاه پاسداران هفته گذشته، بدون اطلاع دولت مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران، به کابل رفته‌اند تا بر سر این موضوع با رهبران طالبان گفت‌وگو کنند.

گفته شده که مقام‌های سپاه قصد دارند به کمک این فهرست "جاسوسان" بریتانیا را دستگیر کرده و از آنها به عنوان اهرم فشار در مذاکرات هسته‌ای با غرب استفاده کنند.

به گزارش این روزنامه بریتانیایی، طالبان در مقابل، به دنبال آن است که حکومت‌اش از سوی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شود.

این در حالی است که شبکه عربی العربیه، امروز دوشنبه، از تکذیب گزارش تلگراف از سوی طالبان خبر داد و به نقل از "مقامات طالبان" نوشت: «هیچ جلسه‌ای با مقامات سپاه پاسداران ایران نداشته‌ایم.»

فهرست مزبور، موسوم به "فهرست مرگ"، حاوی اطلاعات حدود ۲۵ هزار افغانستانی، از جمله منابع اطلاعاتی، نیروهای ویژه، و سربازانی است که پیش از بازگشت مجدد طالبان به قدرت، با نهادهای نظامی و اطلاعاتی بریتانیا همکاری داشته‌اند و سپس از بریتانیا تقاضای پناهندگی کرده‌اند.

گمان می‌رود که برخی از افراد این فهرست از بیم انتقام طالبان، به ایران گریخته باشند و تهران بتواند از بازداشت و به گروگان گرفتن آنها، به عنوان اهرم فشاری در مذاکرات خود با غرب استفاده کند.

تعجیل سپاه برای دستیابی به "ابزار فشار"

یک مقام ارشد ایرانی به تلگراف گفته است که چهار نفر از مقام‌های سپاه که به کابل سفر کرده‌اند، به طالبان وعده داده‌اند که برای تسریع روند به رسمیت شناختن طالبان توسط جمهوری اسلامی تلاش خواهند کرد.

به گفته این مقام ارشد ایرانی: «طالبان فهرست را در اختیارشان گذاشت. آنها می‌خواهند قبل از فعال شدن مکانیسم ماشه، جاسوسان بریتانیایی را بیابند تا چیزی برای فشار در پشت درهای بسته علیه لندن در دست داشته باشند.»

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

طبق گزارش تلگراف، نیروهای مرزبانی ایران در روزهای اخیر چند نفر از افرادی را که در نامشان در "فهرست مرگ" بوده، بازداشت کرده‌اند.

به گفته منابع این روزنامه، بسیاری از آنان آزاد شده‌اند، چون قبلا فقط سرباز بوده‌اند، «اما برخی دیگر برای بررسی بیشتر در بازداشت مانده‌اند. تمرکز فقط بر جاسوسان بریتانیایی است.»

این تحولات پس از آن رخ می‌دهد که بریتانیا، فرانسه و آلمان جمهوری اسلامی را تهدید کردند که اگر تا پایان ماه جاری، آگوست، پیشرفتی در مذاکرات هسته‌ای حاصل نشود، با فعال‌سازی مکانیسم ماشه باعث بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران خواهند شد.

وزیران خارجه تروئیکای اروپایی هفته گذشته در نامه‌ای رسمی به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، از آمادگی خود برای فعال کردن مکانیسم ماشه خبر دادند.

ساز و کار موسوم به "مکانیسم ماشه" در توافق برجام، که هنوز تا ۲۶ مهر ۱۴۰۴ (۱۸ اکتبر ۲۰۲۵) اعتبار دارد، در صورت فعال شدن، منجر به بازگشت خودکار تمامی تحریم‌های پیشین سازمان ملل علیه ایران و انزوای هر چه بیشتر جمهوری اسلامی در سطح جهانی خواهد شد.

مقام ایرانی مزبور به تلگراف گفته است که سپاه پاسداران هر کاری می‌کند، تا پیش از پایان مهلت (آخر آگوست)، ابزار فشار برای مذاکرات را فراهم کند.

به گفته این مقام ارشد ایرانی: «دولت تقریباً هیچ اطلاعی از اقدامات آنها ندارد و [سپاه] بیم آن دارد که ایران پس از جنگ و با وجود همه خسارت‌ها، از موضع ضعف وارد مذاکرات شود.»

mv.jpgنگرانی آلمان از بازگشت تحریم‌ها و امنیت سفارت در تهران

مراد ویسی، تحلیلگر ارشد ایران‌اینترنشنال، گفت: «احتمال بازگشت تحریم‌های گذشته اروپا درباره ایران باعث بسته شدن سفارت آلمان در تهران شده است.

این موضوع می‌تواند ناشی از نگرانی مقامات آلمانی از اقدامات نیروهای خودسر علیه کارمندان سفارت این کشور باشد.»

یک نماینده مجلس، آمریکا و اروپا را تهدید کرده که جمهوری اسلامی قادر است با همین موشک‌های موجود کشورهای اروپایی و حتی شهر واشینگتن دی‌سی را هدف قرار دهد. این تهدید درباره اروپا مسبوق به سابقه اما در مورد آمریکا بی‌سابقه است. همان‌طور که اسرائیل تهدیدات مقامات جمهوری اسلامی را جدی گرفت، اروپا نیز تهدید مستقیم نماینده مجلس ایران را جدی می‌گیرد؛ تهدیدی که چالش‌های موجود میان ایران و اروپا را افزایش خواهد داد.

:::

snap.jpgشرایط خطیر است، بسیار خطیر. ما در آستانه لحظه‌ای ایستاده‌ایم که شاید آیندگان نامش را «آخرین بازی با آتش» بگذارند

حمید آصفی

بگذارید رک و پوست‌کنده بگوییم: اگر مکانیزم ماشه یا همان «اسنپ‌بک» فعال شود و قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت به‌طور کامل بازگردند، ایران در موقعیتی قرار می‌گیرد که دیگر با هیچ مهارت، هیچ ابتکار و هیچ دور زدن کلاسیکی از آن رهایی ندارد. آن روز، تمام آبراه‌های بین‌المللی تحت بازرسی قرار خواهند گرفت؛ هر کشتی، هر تانکر، هر پرچم، هر مسیر. پرسش ساده اما هولناک این است: ایران چگونه می‌خواهد از تحریم بگریزد؟

پاسخ ساده است: مگر این‌که دست به دامان «نیروهای ماورایی» شود؛ شاید فرشتگان پرنده‌ای که از آسمان نفت را به مقصد برسانند، یا شیاطین دریایی که در اعماق اقیانوس‌ها محموله‌ها را جابه‌جا کنند، یا حتی ارواح سرگردانی که در هواپیماهای نامرئی نفتکش‌ها را عبور دهند. آیا قرار است اقتصاد ملی با «جادو» اداره شود؟

طنز تلخ ماجرا همین‌جاست: کشوری که زمانی به دانش، انرژی و منابع انسانی‌اش می‌بالید، امروز به جایی رسیده که برای بقا باید به تخیل پناه ببرد. این نه فقط یک شکست سیاسی، بلکه یک ورشکستگی تاریخی است.

مکانیزم ماشه به معنای بازگشت به دوران تاریک‌تر از تحریم‌های ترامپ است. آن زمان هنوز روزنه‌هایی باقی بود؛ هنوز اروپا در کشمکش بود؛ هنوز چین و روسیه تظاهر به مخالفت می‌کردند. اما امروز، اگر قطعنامه‌های شش‌گانه دوباره احیا شوند، صحنه جهانی بسته‌تر از هر زمان دیگر خواهد بود. آن وقت دیگر نه پکن معجزه خواهد کرد، نه مسکو وفادار خواهد ماند، و نه حتی مسیرهای نیمه‌تاریک دور زدن تحریم پابرجا خواهد بود.

از یاد نبریم: در دنیای امروز، تکنولوژی ردیابی محموله‌ها و کشتی‌ها آن‌قدر پیشرفته است که حتی یک قایق صیادی هم زیر چشم ماهواره‌هاست، چه برسد به تانکرهای عظیم نفتی. آیا حاکمان ما خیال می‌کنند می‌توانند با «تغییر پرچم» یا «خاموش کردن جی‌پی‌اس» بازی موش‌وگربه‌ای با جهان کنند؟ جهان امروز، عرصه شطرنج دیجیتال است، نه قایم‌موشک بچگانه.

پس بگذارید بی‌پرده بگوییم: اگر مکانیزم ماشه فعال شود، ایران دیگر نه فقط در قفس تحریم، بلکه در گور تحریم دفن خواهد شد. اقتصاد ایران زیر بار چنین فشاری نه تاب می‌آورد و نه توان برخاستن دارد. ریال بیش از پیش سقوط خواهد کرد، طبقه متوسط کاملاً متلاشی می‌شود، و فقر و فساد به مرزهای بی‌سابقه می‌رسند.

این همان لحظه‌ای است که تاریخ با خونسردی می‌نویسد: حاکمانی که فکر می‌کردند با لجاجت و قمار می‌توانند در برابر جهان بایستند، سرانجام ملت خود را در آتشی انداختند که هیچ نیروی زمینی و آسمانی قادر به خاموش کردنش نبود.

به زبان ساده: یا امروز به عقلانیت تن می‌دهیم، یا فردا مجبور می‌شویم برای تأمین نان و دارو و انرژی، دست به دعا شویم تا شاید فرشتگان یا شیاطین، نفت ما را به مقصد برسانند.

sarkhosh.jpgسروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

پیش گفتار : کالبدشکافی یک مرگ تدریجی

چگونه دولت‌ها از درون می‌میرند؟ این فرآیند اغلب نه با یک کودتای پر سر و صدا، که در سکوت و با هجوم یک نیروی درونی رخ می‌دهد که ساختار حاکمیت را از داخل تغذیه و تخریب می‌کند تا تنها پوسته‌ای توخالی از آن باقی بماند. این نوشتار، برای توضیح این پدیده‌ی جهان‌شمول، «نظریه‌ی دولت موریانه» را ارائه می‌دهد؛ فرآیندی که در آن، یک «کارتل امنیتی-اقتصادی»، دولت رسمی و میزبان خود را به تدریج می‌بلعد و آن را به یک ابزار بی‌اراده برای تحقق منافع خود تبدیل می‌کند.


آناتومی «کارتل موریانه» (یک مدل نظری)

یک «کارتل موریانه»، یک نهاد امنیتی است که از طریق یک «چرخه‌ی هم‌افزایی» بسته، دولت میزبان خود را از درون تغذیه و تخریب می‌کند. این چرخه دارای چهار رکن است: یک بازوی اقتصادی که استقلال مالی کامل را از بودجه‌ی دولتی تضمین می‌کند؛ یک بازوی امنیتی-منطقه‌ای که با نفوذ در خارج از مرزها، فرصت‌های اقتصادی جدید برای بازوی اقتصادی خلق می‌کند؛ یک دستگاه اطلاعاتی داخلی که از کارتل در برابر رقبا، افشاگری و هرگونه نظارت محافظت می‌کند؛ و یک ماشین تبلیغاتی که برای تمام این فعالیت‌ها، مشروعیت ایدئولوژیک می‌سازد.


فرآیند «توخالی شدن» (مراحل سه‌گانه‌ی فرگشت)

فرآیند تبدیل شدن یک نهاد امنیتی به یک کارتل موریانه، معمولاً در سه مرحله‌ی تاریخی رخ می‌دهد. مرحله‌ی اول، «مشروعیت‌یابی» است که در آن، نهاد امنیتی در خلال یک بحران ملی (مانند جنگ یا انقلاب) متولد شده و به جایگاه یک قهرمان و ناجی ملی دست می‌یابد. مرحله‌ی دوم، «نفوذ اقتصادی» است که معمولاً در دوران بازسازی پس از بحران، با توجیه «مشارکت در سازندگی» آغاز شده و به تدریج به بلعیدن سیستماتیک اقتصاد منجر می‌شود. و مرحله‌ی سوم، «سلطه‌ی سیاسی» است که در آن، کارتل با تکمیل قدرت اقتصادی و اطلاعاتی خود، کنترل کامل اهرم‌های راهبردی دولت را به دست گرفته و دولت رسمی را به یک کارگزار بی‌اختیار تبدیل می‌کند.


نمونه‌های تاریخی و معاصر؛ از پرایتورین‌ها تا پاکستان

تاریخ، واجد نمونه‌هایی است که در آن، یک نیروی نظامی یا امنیتی، به تدریج دولت میزبان خود را بلعیده است. گارد پرایتوری در روم باستان که با کنترل امنیت امپراتور، به بازیگر اصلی در عزل و نصب او تبدیل شد، یک نمونه‌ی کلاسیک است. در دوران مدرن هم، می‌توان به دو نمونه‌ی برجسته اشاره کرد: ارتش مصر که کنترل بخش عظیمی از اقتصاد این کشور را در دست دارد و به عنوان یک دولت پنهان قدرتمند عمل می‌کند؛ و سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) و ارتش آن کشور که با در دست داشتن اهرم‌های اقتصادی و تعریف سیاست خارجی و امنیتی، دولت‌های رسمی و منتخب را به بازیگرانی حاشیه‌ای تبدیل کرده‌اند.

nik.jpgجمهوری‌خواهی و سلطنت‌طلبی نزد بسیاری به صورت نوعی ایدئولوژی فرقه‌گرایانه درآمده است. با این مقیاس‌های محدود نمی‌توان نسبت به آنچه پیرامون ما می‌گذرد قضاوتی عادلانه و درست ارائه داد. ضرورت دارد معیارهای عقلانیت را که در این جدال‌ها محاصره و مغفول مانده‌اند، پاس داشت و به میدان بازگرداند. ارزیابی مناظره آقایان سرکوهی و کنگرلو در برنامه "چشم‌انداز ایران اینترنشنال" غالباً از همین منظرهای فرقه‌ای صورت می‌گیرد و بر شدت خصومت میان دو سوی ماجرا می‌افزاید. بی‌تردید نیز عوامل جمهوری اسلامی در داغ نگاه داشتن این آتش خصومت نقش‌آفرین بوده و هستند.

باری، موضوع اصلی این مناظره بر محور جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل می‌چرخید. آقای کنگرلو بر این باور بود که اسرائیل آن‌چنان مراکز سرکوب جمهوری اسلامی را هدف قرار خواهد داد که سرانجام مردم به خیابان‌ها آمده و نظام را سرنگون خواهند کرد (نقل به مضمون از سخنان ایشان)؛ و در ابراز خشنودی از چنین چشم‌اندازی نیز تردید و پرده‌پوشی به خود راه نمی‌داد. در مقابل، آقای سرکوهی مخالف این دیدگاه بود، اما در جریان مناظره ـ اگر از به‌کارگیری واژگان نامناسب ایشان چشم بپوشیم ـ ناگهان چرخشی آشکار نشان داد و اذعان کرد که بله، اگر نیروی خارجی بتواند مراکز سرکوب جمهوری اسلامی را منهدم کرده و مردم را از شرّ این نظام برهاند، او نیز (یعنی آقای سرکوهی) خوشحال خواهد شد و حتی "برایش دست" خواهد زد (نقل به مضمون). دو بار نقل به مضمون در اینجا آورده شد و خواننده می‌تواند با مراجعه به اصل مناظره یادشده، درستی این انطباق را شخصاً بسنجد.

هم فرج سرکوهی ـ بنا بر بخش پایانی سخنش در همین مناظره ـ از براندازی جمهوری اسلامی به دست نیروی خارجی "خوشش می‌آید" و "برای آن دست می‌زند"، و هم الهیار کنگرلو. تفاوت‌شان فقط در میزان باور به امکان‌پذیری این سناریوست: سرکوهی توان فائق آمدن نیروی خارجی بر دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی را نامحتمل می‌داند، حال آن‌که کنگرلو آن را ممکن و کارگر می‌شمارد. به هر روی، سرکوهی در پایان سخنش نه‌تنها مخالفتی با ورود نیروی مخالف خارجی که چنان ماشین سرکوب را از کار بیندازد تا مردم به خیابان بیایند، حکومت را سرنگون کنند و از شرّ آن برهند نشان نداد، بلکه برای آن دست هم می‌زند. هواداران آقای فرج سرکوهی، با هورا و پایکوبی، این مناظره را به‌مثابه غلبه او بر کنگرلو تعبیر کردند، بی‌ آن که بفهمند چگونه خودِ ایشان در نهایت به حمایت از نیروی خارجیِ نجات‌بخش تن داد. مناظره آقایان سرکوهی و کنگرلو را با دقت گوش کنید تا ببینید سرکوهی چگونه از این در درآمد و از آن در همان گفت.

jp.jpgچند پرسش از دوستان جبههٔ اصلاحات

حمدرضا جلایی‌پور (فرزند حمیدرضا جلایی‌پور، پژوهشگر اجتماعی، کنشگر مدنی و فعال سیاسی اصلاح‌طلب)

از منظر اصلاح‌گرانه برایم چند پرسش از نویسندگان بیانیهٔ امروز جبههٔ اصلاحات مطرح شد که برای مشارکت در گفتگوی عمومی و درون‌جریانی به اختصار می‌پرسم:

🔹 این بیانیه اگر قبل از دفاع میهنی ۱۲ روزه و قبل از نسل‌کشی غزه و حتی قبل از بهاربه‌خزان‌کشیدهٔ عربی نوشته می‌شد دقیقا چه فرق مهمی می‌کرد؟ آیا این اتفاقات بزرگ نباید تاثیری در بخشی از محتوا و رویکرد متن نیروی سیاسی ملی بگذارد؟ آیا بازگشت به تنظیماتِ کارخانه‌ایِ قبل از جنگ فقط برای حکمرانان خطا است و برای نیروهای سیاسی مطلوب است؟

🔹 چرا متن گویی در دههٔ نود میلادی و غلبهٔ خوش‌بینی/خوش‌خیالی به نظم تک‌قطبیِ لیبرالِ جهانی نوشته شده است و هیچ ردی از تغییرات صحنهٔ جهانی و افزایش قدرت چین و ضرورت بیشترِ پیمان‌ها و ائتلاف‌سازی‌های جدید منطقه‌ای در آن دیده نمی‌شود؟ آیا نیروی سیاسی نباید متناسب با درس‌آموخته‌های منطقه و جهان چارچوب‌های تحلیلی و‌ فرض‌های نظری و زبان و رفتارش را روزآمد کند؟

🔹 مثلا اگر این بیانیه نه برای ایرانِ ۱۴۰۴ در این منطقه بعد از درس‌آموخته‌های توسعه‌های توافق‌محور جهان و شکست‌های گذارهای منطقه و شکست‌های اجماع واشنگتنی، بلکه قرار بود مثلا چند دهه قبل برای کرهٔ جنوبیِ وابستهٔ آمریکا در برابر کرهٔ شمالیِ وابستهٔ شوروی نوشته شود چه تفاوت رویکردی می‌داشت؟

🔹 یا مثلا اگر ترامپ رئیس جمهور آمریکا نبود و همین چند هفته پیش وسط مذاکرات با جنگدهٔ بی‌دو ایران را بمباران نکرده بود یا نسل‌کشی نشده بود متن این بیانیه چه تفاوتی می‌داشت؟ یا اگر راهبرد فشارمحور و گذاریِ بخشی از نیروهای سیاسی در دهه‌های گذشته عملا بی‌نتیجه یا با نتایج عکس نمی‌شد، متن این بیانیه چه فرقی می‌داشت؟

🔹 بیانیهٔ «جام زهر» مجلس ششم چه اشکالی داشت که عملا راهگشا نشد و با چه تحلیلی تکرار همان محتوا و لحن و رویکرد سودمند محسوب می‌شود؟

🔹 آیا ایران فقط بین دو گزینهٔ تسلیم و جنگ مخیر است؟ آیا گزینهٔ سومی که می‌تواند طراحی و خلق شود، نباید در متن توضیح داده شود؟ فرض کنیم ایران حتی به سبک جولانی یک‌سره تسلیم شود، آیا همانطور که نتانیاهو به قوای دفاعی سوریه، آن‌هم حین مذاکرات جولانی با نتانیاهو و علی‌رغم حمایت ترامپ از او، حمله کرد، به بهانهٔ دیگری به ایران حملهٔ نظامی یا اقتصادی نخواهد شد؟

🔹 چرا بعد از حملهٔ دو قدرت اتمی به ایران و در کنار تاکید به‌جا بر ضرورت ابتکار عمل دیپلماتیک و ذی‌نفع‌سازی اقتصادیِ همسایگان و قدرت‌های جهانی در رشد و امنیت ایران و افزایش رضایت عمومی و همبستگی ملی، در متن بیانیه تاکیدی بر ضرورت تقویت قوای نظامی و دفاعی ایران نمی‌شود؟ آیا تصویر نویسندگان از اقتضائات امنیت ملی ایران در این منطقه و جهان زیاده ساده‌انگارانه و عقب‌مانده از زمان نیست؟

asefi.jpgوقتی دولتی که خود در مهار تورم ناتوان است، تصمیم می‌گیرد بار این شکست را بر دوش مردم بیندازد، نامش را «مالیات بر سوداگری و سفته‌بازی» می‌گذارد. اما حقیقت چیز دیگری است: مالیات بر بی‌اعتمادی، مالیات بر اضطراب، مالیات بر بی‌پناهی.


مردمی که در برابر تورم افسارگسیخته ناچارند ارزش اندوخته‌هایشان را در خانه، خودرو، طلا یا حتی رمزارزها پناه دهند، یک‌شبه به «سفته‌باز» و «سوداگر» معرفی می‌شوند. دولتی که نتوانست تورم ۵۰ درصدی را کنترل کند، حالا به جای پاسخ‌گویی، صورت‌مسئله را پاک می‌کند: مشکل از شماست که در جست‌وجوی امنیت اقتصادی هستید، نه از ما که کشور را به قمارخانه‌ی تورم بدل کرده‌ایم.


این قانون، نه فقط مالیات‌ستانی نیست، بلکه اعترافی تلخ به شکست است. اعتراف به این‌که دولت به جای اصلاح سیاست‌های پولی و بانکی، به جای مهار کسری بودجه، به جای قطع دست نهادهای رانتی از جیب مردم، آسان‌ترین و ناعادلانه‌ترین راه را انتخاب کرده است: دست بردن در جیب شهروندان.

nooshazar.jpgنوول دیستوپیایی «°۵۶» نوشته حسین نوش‌آذر در انتشارات آسمانا منتشر شد. این اثر در آینده نزدیک، بر خط سفر به ایران اتفاق می‌افتد. در اطلاعیه ناشر آمده است:

«یکصد و سی سال پس از انقلاب ۵۷، ایران در اثر گرمایش زمین و بیابان‌زایی و تنش‌های آبی، در گرمای ۵۶ درجه‌ای کویر می‌سوزد. راوی و هما، زوجی کنجکاو از برکلی، در جست‌وجوی ریشه‌های گمشده‌ی فرهنگی، به سرزمینی ویران قدم می‌گذارند. از اسپادانای خیال‌انگیز تا آشتیان، آرمان‌شهری پر از خطا، آن‌ها با پرسش‌های بنیادین روبه‌رو می‌شوند: هویت چیست؟ سوگ چه معنایی دارد؟ زندگی چه ارزشی؟ آیا جویبار افسانه‌ای زاگرس، امیدی برای زایش دوباره زندگی خواهد بود؟»

book.jpg
حسین نوش‌آذر در یادداشتی که در انتهای کتاب نوشته شده، یادآوری کرده است که در سال 2016 بخشی از فصل نخست این کتاب را نوشت و سپس 9 سال بعد در پنج روز باقی کتاب را در یک فرصت تنفس از کار درآورد. او می‌نویسد:

«می‌توانم بگویم که این داستان نه در ۹ سال و پنج روز که در پنج روز و ۹ سال نوشته شده است.»

و در ادامه می‌افزاید:

«هدف اصلی من این بود که با توصیف دقیق محیطی مانند ایرانِ ویران‌شده با دمای ۵۶ درجه، منابع طبیعی نابودشده، و جامعه‌ای وابسته به گردشگری، مطابق با موازین ژانر دیستوپیایی (ویران‌شهری)، تصویری هشداردهنده ارائه دهم.»

لحن شاعرانه در توصیف کویر و ترکیب آن با واقعیت‌های خشن دیستوپیایی، از ویژگی‌های برجسته‌ی سبک نویسنده در این کتاب است.

https://x.com/hnushazar/status/1956250926517510264

بر اساس اطلاعیه‌ ناشر، نوش‌آذر در «°۵۶»با ترسیم آینده‌ای ویران‌شده از ایران تحت تأثیر گرمایش زمین و فروپاشی تمدن، به بازخوانی هویت فرهنگی و معنای زندگی در جهانی بی‌ثبات می‌پردازد. سفر راوی و هما به ایرانِ آینده، استعاره‌ای از جست‌وجوی ناکام برای یافتن ریشه‌هایی است که دیگر وجود ندارند. در سطحی دیگر، رمان با به چالش کشیدن مفهوم «آرمان‌شهر»، نشان می‌دهد که هر نظامی، حتی آن‌هایی که ادعای نجات بشر را دارند در نهایت به سرکوب فردیت روی می‌آورند. نوش‌آذر در این اثر، با تلفیق عناصر علمی‌تخیلی، اسطوره‌ای، و واقعیت‌گرایانه، پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی هویت، حافظه، و مسئولیت انسان در قبال آینده مطرح می‌کند.

نشانی تهیه کتاب

https://www.lulu.com/shop/hossein-noushazar/56-degrees/paperback/product-p65kgq5.html?page=1&pageSize=4

Mehrdad_Darvishpour_2.jpgپیشگفتار

یکی از عمیق‌ترین پیامدهای سیاسی جنگ دوازده‌روزه میان اسرائیل (با همکاری آمریکا) و ایران، شدت یافتن نبرد روایت‌ها و رقابت بر سر هژمونی گفتمانی در فضای سیاست داخلی کشور بود. جایی که سه خوانش دیرینه و متضاد از ماهیت جنگ و پیامدهای آن، به شکلی پررنگ و عمیق بر صحنه‌ی سیاسی سایه افکند: جنگ به‌مثابه نعمت، فرصت یا فلاکت.

[۱]

از دیرباز، بنیاگرایان در هر دو سو، جنگ را نعمتی برای مشروعیت‌بخشی به قدرت و تأمین منافع ایدئولوژیک خود دانسته‌اند. همزمان، بخشی از اپوزیسیون ایران، به‌ویژه جریان راست افراطی، با الهام از تجربه‌های تاریخی چون انقلاب بلشویکی در دل جنگ روسیه و آلمان یا فروپاشی نازیسم پس از جنگ جهانی دوم، جنگ را فرصتی نادر برای تصاحب قدرت سیاسی می‌پندارند. در مقابل، نیروهای صلح‌طلب و دموکرات، جنگ را فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر می‌دانند که تنها ویرانی، مرگ، تضعیف جنبش‌های آزادی‌خواه و تقویت بنیادگرایی و استبداد و میلیتاریسم را به بار می‌آورد.

من از دیرباز بر این صدای سوم تأکید کرده‌ام؛ صدایی که مخالف دخالت و حمله نظامی خارجی به ایران است و در عین حال، بر ضرورت حمایت بین‌المللی از مبارزات دموکراتیک مردم ایران تأکید دارد. صدایی که برآن است جنبش های اجتماعی و اعمال فشار سیاسی جهانی در دفاع از صلح و حقوق بشر، می‌می‌تواند سد مستحکمی در برابر میلیتاریسم و بنیادگرایی ایجاد کند.

[۲]

ارزیابی جنگ دوازده‌روزه بر سه محور کلیدی استوار است: نخست ماهیت آن؛ آیا جنگی پیشگیرانه است یا تجاوزکارانه؟ دوم، نگرش نسبت به آن؛ آیا آن را باید استعماری خواند یا ملی-میهنی؟ و سوم، آیا این جنگ از سوی هر دو طرف درگیر، ارتجاعی است؟ این سه محور تحلیلی، به سه رویکرد کاملاً متفاوت منجر شده‌ است:

1ضرورت هم‌سویی با اسرائیل و آمریکا در توسل به جنگ، با هدف مهار تهدید بنیادگرایی اسلامی در ایران و منطقه

2 ضرورت هم‌سویی با جمهوری اسلامی و «محور مقاومت» در مقابله با توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی اسرائیل و آمریکا

3 دفاع هم‌زمان از صلح و دموکراسی در منطقه و مخالفت همزمان با بنیادگرایان و جنگ‌افروزی اسرائیل و آمریکا

این مقاله با نگاهی به این سه رویکرد، اهمیت و ضرورت «صدای سوم» را در شکستن فضای قطبی و انسداد سیاسی واکاوی می‌کند.

«دفاع میهنی» در برابر تجاوز استعماری اسرائیل و آمریکا؟

در میانه‌ی حساس‌ترین مذاکرات هسته‌ای میان تهران و واشنگتن، حمله‌ی نظامی اسرائیل به ایران، موجی از اعتراضات گوناگون را برانگیخت. واکنش‌هایی که تنها منحصر به حامیان نظام نبود، بلکه از جانب منتقدانی مستقل و مخالف حکومت نیز بیان شد. این حمله از منظر بسیاری از تحلیل‌گران نه‌تنها نقض فاحش اصول حقوق بین‌الملل است، بلکه بخشی از پروژه‌ای بزرگ‌تر است؛ پروژه‌ای موسوم به «خاورمیانه‌ی جدید» که هدف آن بازآرایی ژئوپلیتیک منطقه به سود اسرائیل و متحدان غربی‌اش است.

با حرکت از چنین زاویه‌ای، بسیاری از مخالفان حکومت از منظر ناسیونالیستی یا به دلیل اولویت دادن به مبارزه‌ی «ضدامپریالیستی» مقاومت در برابر چنین تهاجمی را وظیفه‌ی میهنی و ملی برای تمام ایرانیان می‌دانند.

این تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که هرگونه تلاش برای جداکردن این حمله از اهداف توسعه‌طلبانه‌ی اسرائیل که در سایه‌ی حمایت مستقیم آمریکا و قدرت‌های غربی صورت می‌گیرد، به‌معنای نادیده گرفتن واقعیت‌های سیاسی و به‌نوعی مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های تجاوزکارانه‌ی استعماری محسوب می‌شود که اسرائیل از مدت‌ها پیش دنبال کرده است.

[۳]

آن‌ها به سیر تاریخی طرح‌ها و حملات اسرائیل برای تضعیف قدرت‌های منطقه‌ای و حملات پیش‌دستانه‌ی این کشور اشاره می‌کنند؛ روندی که نمونه‌ی جدید آن حملات به سوریه تحت عنوان حمایت از اقلیت دروزی است. از نگاه آنان، جنگ دوازده‌روزه، تلاش برای تثبیت پیروزی‌های اسرائیل پس از ضربات سنگین به حماس، حزب‌الله و سقوط اسد و تضعیف سوریه است.

بسیاری از این منتقدان، مقاومت در برابر این تجاوز را در چارچوب جنگ‌های دفاعی، ملی و میهنی تعریف می‌کنند. آن‌ها با اشاره به نمونه‌های تاریخی - همچون مقاومت اتحاد جماهیر شوروی در برابر هجوم نازی‌ها، جبهه‌ی ضدفاشیستی فرانسه و همسویی حزب کمونیست چین با دولت ملی‌گرای آن کشور در برابر تجاوز امپراتوری ژاپن به آن کشور - دفاع از میهن را در برابر تجاوز خارجی، امری بنیادین می‌شمرند که حتی تضادهای داخلی باید موقتاً در آن به کنار روند.

[۴]

با این حال، باید اذعان داشت که مفهوم «جنگ میهنی» برساختی اجتماعی و ذهنی است که در تاریخ معاصر عموماً به مقاومت مردمی در برابر اشغال خارجی اطلاق شده است. این نوع جنگ، برخلاف جنگ‌های توسعه‌طلبانه، از مشروعیتی اخلاقی و سیاسی برخوردار است، چرا که دفاع از تمامیت ارضی و استقلال ملی را در برابر تهاجم خارجی مقدّم می‌داند.

[۵]

برخلاف نمونه‌های تاریخی بالا، جنگ دوازده‌روزه‌ی ایران و اسرائیل فاقد ویژگی‌های بنیادین جنگ‌های میهنی است؛ نخست این‌که هیچ‌یک از طرفین با اشغال مستقیم سرزمین مواجه نبوده‌اند. دوم آن‌که با توجه به شکاف عمیق میان حکومت و مردم ایران، این جنگ نه تنها مشروعیت اخلاقی و سیاسی «جنگ میهنی» را در پی نداشت، بلکه امکان بسیج ملی برای دفاع مردمی را ناممکن ساخت. و سوم آن‌که این جنگ بیشتر در چارچوب جنگ‌های نیابتی و سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی و اسرائیل در مقابله با یکدیگر شکل گرفته است. در یک معنا، حمله‌ی تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس، زمینه‌ساز یا بهانه‌ی اسرائیل برای حمله به ایران شد، امری که ماهیت یکسره دفاعی جنگ را زیر سؤال می‌برد.

هرچند مقاومت در برابر تجاوز خارجی، برپایه‌ی اصول حقوق بین‌الملل، امری مشروع است، اما اطلاق عنوان «جنگ میهنی» به این جنگ، بی‌اعتنا به پیچیدگی‌های تاریخی، اخلاقی و سیاسی راهبردهای دو کشور، تحریف پیشینه‌ی تاریخی بروز این جنگ و ساده‌سازی واقعیت‌های چندلایه‌ی آن است.

افزون بر این، باید میان مخالفت با جنگ از منظر صلح و دموکراسی، و مخالفت با جنگ از موضع ناسیونالیستی و گفتمان‌های «ضدامپریالیستی»، تمایز قائل شد. در رویکرد نخست، معیار داوری، پاسداری از جان انسان‌ها، پیشگیری از ویرانی، و دفاع از ارزش‌های جهان‌شمول دموکراتیک است. رویکردی که در آن «منافع ملی» به معنای سنتی، مرزهای جغرافیایی یا رقابت‌های ژئوپلیتیک و جهانی، تنها نقطه‌ی عزیمت داوری نیست. در مقابل، در نگاه دوم، محور ارزیابی صرفاً منافع و «امنیت ملی» و حراست از خاک کشور است، حتی اگر این دیدگاه، در مواردی به استقبال یا حمایت از حمله‌ی نظامی به کشوری دیگر بینجامد. امری‌که در استقبال از حمله‌ی آمریکا به عراقِ تحت رهبری صدام حسین، از سوی برخی ناسیونالیست‌های ایرانی مشاهده شد. برخی از آنان حمله به عراق را فرصتی برای تضعیف یکی از دشمنان دیرینه‌ی ایران می‌دانستند. حال آن که به‌صراحت بر آن بودند که در صورت حمله‌ی آمریکا به ایران، در کنار جمهوری اسلامی خواهند ایستاد و نقطه‌ی عزیمت این دو موضع متضاد آنها -«منافع ملی» بود. این نوع موضع‌گیری نشانگر آن است که مخالفت یا موافقت با جنگ، زمانی که صرفاً بر محاسبه‌ی «منافع ملی» که خود مفهومی سوبژکتیو است- استوار باشد، از انسجام اخلاقی و جهان‌شمولی کم‌تری برخوردار است تا رویکردی که بر مخالفت با خشونت و مداخله‌ی نظامی به‌طور مطلق - و نه‌تنها بر پایه‌ی ملاحظات ملی‌گرایانه - تأکید دارد.

در مقابل، حرکت از «صدای سوم» به موضع‌گیری مستقل و اصول‌باورانه‌ای می‌انجامد که هم در برابر حمله‌ی آمریکا به عراق و نظام استبدادی آن - بر پایه‌ی دفاع از صلح و دموکراسی- به مخالفت برمی‌خیزد، و هم در برابر حمله‌ی اسرائیل و آمریکا به ایران، همزمان با پایبندی به مخالفت با نظام حاکم، موضعی مشابه اتخاذ می‌کند. چرا که در هر دو مورد، معیار پاسداری از صلح و دمکراسی، جلوگیری از کشتار، و دفاع از روندهای دموکراتیک است. از این منظر، تضعیف یک دشمن خارجی یا حتی یک حکومت سرکوبگر داخلی از طریق جنگ و ویرانی، نه‌تنها راه‌حل نیست، بلکه خود بخشی از چرخه‌ی بازتولید خشونت و اقتدارگرایی است. گرچه غیر قابل‌انکار است که احساسات میهن‌دوستانه به‌هر‌رو در نوع و میزان محکوم کردن تجاوز قدرت خارجی نقش مهمی ایفا می‌کند.

همچنین تجربه به‌روشنی نشان داده است که عزیمت از گفتمان‌های ضد‌امپریالیستی در تحلیل و موضع‌گیری نسبت به جنگ، چه آسان می‌تواند - نه‌تنها به نام «جنگ تدافعی و میهنی» بلکه به بهانه‌ی مقابله با امپریالیسم و صهیونیسم - به همسویی عملی با نظام‌های استبدادی، جریان‌های بنیادگرا، «محور مقاومت» و حوادثی از قبیل حمله‌ی تروریستی هفتم اکتبر حماس بینجامد. بی‌آن‌که در نظر گرفته شود که همان‌گونه که تاریخ گواهی می‌دهد، «ضد‌امپریالیسم» به‌خودی‌خود هیچ‌گاه معیار ترقی‌خواهی نبوده و نیست.

حمله‌ی پیش‌دستانه برای مهار جمهوری اسلامی ایران؟

اما از منظر اسرائیل و متحدانش، جمهوری اسلامی ایران با تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای، پشتیبانی از جنگ‌های نیابتی در منطقه، تهدید موجودیت اسرائیل و خصومت با آمریکا، منبع اصلی بی‌ثباتی است. از نظر آنان، برنامه‌ی هسته‌ای، توان موشکی، نقش جمهوری اسلامی در شکل‌دادن و حمایت از محور مقاومت و جنگ‌های نیابتی، و باور بنیادین نظام به محو اسرائیل، بزرگ‌ترین تهدیدات امنیتی علیه تل‌آویو به شمار می‌روند.

با روی کار آمدن دولت ترامپ و دگرگونی در موازنه‌ی قدرت - به‌ویژه پس از حمله‌ی تروریستی هفتم اکتبر حماس، حملات مرگبار اسرائیل، تضعیف حماس و حزب‌الله، سقوط اسد و تضعیف سوریه - اسرائیل فرصت یافت تا برای مهار آنچه اصلی‌ترین تهدید علیه موجودیت خود می‌پنداشت، اقدام کند. از‌این‌رو، هرگونه عملیات نظامی علیه ایران را به‌منزله‌ی اقدامی پیش‌دستانه برای خنثی‌سازی تهدید هسته‌ای، و حتی بالقوه برای براندازی نظام، توصیف کرد.

البته، اسرائیل تاکنون سند قانع‌کننده‌ای درباره‌ی نزدیک بودن ایران به تولید سلاح هسته‌ای ارائه نکرده است. بسیاری از حقوقدانان برجسته‌ی بین‌الملل، از جمله سعید محمودی رئیس پیشین دانشکده‌ی حقوق دانشگاه استکهلم، حمله‌ی اسرائیل و آمریکا را نمونه‌ای بارز از تجاوز و نقض قوانین بین‌المللی می‌دانند. ادعای تهدید فوری امنیت اسرائیل نیز تاکنون به اثبات نرسیده و حتی برخی گزارش‌های اطلاعاتی آمریکا نیز این خطر را رد کرده‌اند. ایران نیز پیش‌تر آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا جهت دستیابی به توافقی جدید اعلام کرده بود، اما اسرائیل درست در میانه‌ی این گفت‌وگوها تصمیم به حمله گرفت. محمودی بر این باور است که هرچند شاید از منظر سیاسی بتوان برای این اقدام توجیهاتی جست، از حیث حقوقی آشکارا با قواعد بین‌الملل در تضاد است و نشان می‌دهد که «نه اسرائیل و نه آمریکا اعتنایی به دیدگاه جامعه‌ی جهانی ندارند». او هشدار می‌دهد که چنین رویکردی به اعتماد عمومی نسبت به کل نظام حقوق بین‌الملل آسیب می‌زند.

[۶]

البته، شماری دیگر از صاحب‌نظران، از جمله امیخای کوهن و یووال شانی، دو استاد برجسته‌ی حقوق در اسرائیل، بر این باورند که هرچند این حملات از منظر حقوق بین‌الملل، ذیل عنوان «دفاع از خود»، ممکن است غیرقانونی قلمداد شوند، اما این دو برآن‌اند که باید آنها را در بستر منازعه‌ای گسترده‌تر تحلیل کرد. به‌زعم آنان، چنین نگاهی «چارچوب استدلال حقوقی را ».

[۷]

این در حالی است که اکثر حقوق دانان این گونه عملیات «پیش‌دستانه»ی اسرائیل را نقض آشکار قوانین بین الملل خوانده‌اند.

جنگ ارتجاعی دو سویه؟

هواداران دیدگاه سوم بر این باورند که هر دو طرف این منازعه، جنگ را به‌مثابه اقدامی دفاعی معرفی کرده و طرف مقابل را به‌عنوان متجاوز و منبع بی‌ثباتی منطقه قلمداد می‌نمایند. با این حال، واقعیت تاریخی و مستندات موجود حاکی از آن است که هر دو بازیگر، پیشینه‌ای آشکار از مداخله‌گری، بهره‌گیری از جنگ‌های نیابتی و تهدید امنیت منطقه‌ای دارند. در چنین شرایطی، اختصاص نقش صرف «قربانی» به هر یک از این‌دو، تحلیلی ناقص و یکسویه خواهد بود. چرا که هر دو، چه به شکل رویارویی مستقیم و چه در قالب نبردهای نیابتی، از ابزار نظامی به عنوان وسیله‌ای برای تأمین مشروعیت داخلی یا گسترش نفوذ خارجی بهره برده‌اند.

از منظر تاریخی نیز، استفاده از جنگ به‌عنوان ابزاری برای ایجاد انسجام سیاسی داخلی و سرکوب اعتراضات، بخشی از کارنامه‌ی هر دو کشور است. بر این اساس، این منازعه را باید نه به‌مثابه دفاع از مردم، بلکه به عنوان تقابلی میان دو قدرت ایدئولوژیک، غیردموکراتیک و مداخله‌گر در منطقه مشاهده کرد؛ رقابتی که هدف آن دستیابی به هژمونی منطقه‌ای، تثبیت مشروعیت سیاسی و کسب برتری ژئوپلیتیکی است.

هر دو دولت با بحران مشروعیت، فشارهای اجتماعی داخلی و سیاست‌های تهاجمی در محیط پیرامونی مواجه‌اند و به‌جای اتخاذ رویکرد گفت‌وگو و مهار تنش، به جنگ‌های نیابتی یا مستقیم در لبنان، سوریه، عراق، یمن و غزه متوسل شده‌اند. هردو از طریق پروپاگاندا، سانسور و گفتمان‌های گاه ناسیونالیستی آغشته به باورهای دینی، می‌کوشند افکار عمومی را بسیج و جنگ را مشروع جلوه ‌دهند.

بر این مبنا، جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل را بیش از هر چیز باید نزاعی میان دو قدرت نظامی-ایدئولوژیک منطقه‌ای دانست که مردم و امنیت کل منطقه را در مسیر منافع قدرت‌طلبانه خود قربانی می‌کنند. بنابراین، هر روایتی که تنها بر یک طرف تأکید کند و نقش طرف مقابل را نادیده بگیرد، بدون لحاظ کردن جاه‌طلبی‌های ژئوپلیتیک و بهره‌گیری ابزاری از جنگ، تحلیلی ناقص و تبلیغاتی است.

از جمله آن روایتی که خطای اسرائیل را صرفاً در نقض قوانین بین‌المللی در تجاوز محدود می‌سازد و پروژه‌های استعماری، جنگ‌طلبانه و تهدیدهای مستمر آن برای صلح و امنیت منطقه را نادیده می‌گیرد، محل تردید و نقد جدی است.

از دیرباز، نه‌تنها جریان نئوکان در ایالات متحده، بلکه شماری از مقامات و تحلیل‌گران برجسته در اسرائیل نیز، تمایل خود به تجزیه‌ی ایران را با هدف تضعیف موقعیت ژئوپلیتیک و کاهش ظرفیت راهبردی آن آشکار ساخته‌اند. نخستین طرح‌های نظری این رویکرد را می‌توان در آثار و اظهارات برنارد لوئیس و هم‌فکران نئوکان او در آمریکا جست‌وجو کرد؛ جایی که با اتکا به انگاره‌ی «ناپایداری دولت‌های چندقومیتی»، ساختار اتنیکی و تنوع زبانی ایران به‌عنوان بستر بالقوه‌ای برای فروپاشی و «مدیریت بحران هژمونی داخلی» معرفی شد. در اسرائیل نیز دیدگاه‌هایی مشابه قابل‌مشاهده است. از جمله می‌توان به اظهارات صریح مردخای کدار، پژوهشگر و کارشناس برجسته‌ی امور عرب و خاورمیانه در دانشگاه بار-ایلان و تحلیلگر پیشین در بخش مطالعات ارتش اسرائیل، اشاره کرد. وی با اذعان به ناکارآمدی ابزارهای متعارف چون فشار اقتصادی یا اقدام نظامی برای تغییر رفتار یا ساختار سیاسی ایران، آشکارا بر بهره‌گیری از شکاف‌های قومی و زبانی تأکید کرده و تجزیه‌ی کشور به چند واحد قومی-منطقه‌ای را به‌مثابه راهبردی بنیادین برای «مهار تهدید ایران» پیشنهاد داده است.

[۸]

پیامدهای راهبردی و تاکتیکی جنگ دوازده‌روزه

از آغاز درگیری، نبرد تبلیغاتی هم‌زمان با نبرد میدانی به ابزاری برای نمایش قدرت و کسب مشروعیت بدل شد. این روایت‌های متناقض از نتایج عملیات، ارزیابی دقیق میزان موفقیت یا شکست را دشوار ساخت.

اسرائیل و آمریکا با تأکید بر «موفقیت کامل» در هدف قرار دادن مراکز نظامی و هسته‌ای ایران، این حمله را نمایشی از توان بازدارندگی مشترک خود قلمداد کردند، در حالی که خسارات ناشی از حملات موشکی و پهپادی ایران به عمق خاک اسرائیل و پایگاه‌های آمریکایی چندان برجسته نشد. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ضمن اذعان به آسیب‌های جدی در تأسیسات فردو و نطنز، این جنگ را پیروزی در دفع تهاجم و اثبات توان تهاجمی خود معرفی کرد.

از منظر میدانی، اسرائیل در بعد تاکتیکی به دستاوردهای چشمگیری چون تسلط هوایی، آسیب‌رسانی جدی به تأسیسات هسته‌ای با حمله‌ی نظامی مستقیم آمریکا، تخریب برخی زیرساخت‌های حیاتی و حذف فرماندهان کلیدی ایرانی دست یافت، ولی اهداف راهبردی بزرگ‌تری مانند تغییر رژیم یا نابودی کامل ظرفیت هسته‌ای ایران محقق نشد. در سوی مقابل، ایران باوجود تلفات سنگین، واکنشی بازدارنده نشان داد و توانست موقعیت خود را در فضای جنگی بازسازی کند. در عین حال، هزینه‌های اقتصادی و سیاسی عملیات، به‌ویژه برای آمریکا و اسرائیل، یکی از مهم‌ترین عوامل توقف جنگ پس از دوازده‌روزه بود.

[۹]

البته، روابط دیرینه‌ی آمریکا و اسرائیل به‌واسطه‌ی اختلاف‌نظر در برخی راهبردهای منطقه‌ای - از جمله در پی حمله‌ی اسرائیل به سوریه - پیچیده‌تر شد. با این حال، در سطح بین‌المللی، هیچ‌یک از دولت‌های اروپایی حمله‌ی اسرائیل به ایران را محکوم نکردند و صرفاً بر ضرورت تنش‌زدایی تأکید ورزیدند. در عین حال، هماهنگی سه‌جانبه‌ی آمریکا، اسرائیل و اروپا در مقابله با برنامه هسته‌ای ایران تقویت شده که تهدید اروپا به استفاده از مکانیسم ماشه و مذاکرات اخیر ایران و اروپا در استانبول شاهدی بر آن است.

آتش‌بس کنونی شکننده است و در صورت بی‌نتیجه ماندن مذاکرات تا پایان تابستان، تشدید تحریم‌ها و بازگشت به فاز درگیری دور از انتظار نخواهد بود. هر دو طرف در تلاش‌اند تا از این جنگ به‌عنوان سکویی برای ارتقای توان نظامی بهره برند: ایران با تمرکز بر توسعه‌ی پهپادها و موشک‌های بالستیک و اسرائیل با گسترش پدافند چندلایه و سامانه‌های فرماندهی مبتنی بر هوش مصنوعی. همچنین، پیامدهای ضربات اخیر بر موازنه‌ی قوا و آینده‌ی گروه‌های نیابتی - به‌رغم تضعیف خردکننده‌ی آنها و ضربات سنگین بر ایران - هنوز نامشخص است و احتمال انتقال تنش‌ها به عراق، سوریه، لبنان و یمن همچنان منتفی نیست.

جنگ دوازده‌روزه، هرچند کوتاه بود، اما بازتنظیم معادلات راهبردی خاورمیانه را رقم زد؛ اسرائیل در بُعد تاکتیکی موفق بود و ایران توانمندی‌های راهبردی خود را به نمایش گذاشت. با وجود خسارات انسانی، نظامی و اقتصادی گسترده -که در ایران به‌مراتب شدیدتر بود ـ- هیچ‌یک از طرفین را نمی‌توان بازنده‌ی مطلق دانست. این نبرد، که در میانه‌ی گفت‌وگوهای ایران و آمریکا رخ داد، بدبینی جمهوری اسلامی به امکان توافق پایدار با دولت ترامپ را تشدید کرد و همراه با تهدید اروپا به فعال‌سازی «مکانیسم ماشه»، فشار بر ایران برای پذیرش مذاکره و مصالحه را افزایش داد. صرف‌نظرکردن ایران از درخواست غرامت و تن دادن به مذاکره‌ی مستقیم و به صحنه بازگشتن علی لاریجانی به صحنه‌ی قدرت از جمله نشانه‌های آمادگی ایران برای عقب نشینی و دست‌یابی به توافق است.

در این میان، سخنرانی بنیامین نتانیاهو در سازمان ملل درباره‌ی «خاورمیانه جدید» - که بارها توسط مقامات اسرائیلی بازگو شده است - همراه با ادامه‌ی جنگ در غزه، حمله‌ی نظامی به ایران و تکرار حملات هوایی به خاک سوریه، موجی از نگرانی حتی در میان برخی دولت‌های عربی و ترکیه و پاکستان را برانگیخته است. یزید صایغ، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات خاورمیانه در مؤسسه‌ی کارنگی، پیش‌تر هشدار داده بود که این گفتمان، نشانه‌ی تلاش هدفمند برای بازتعریف موازنه‌ی قوا و تحمیل نظم نوینی بر ساختار امنیتی منطقه است؛ نظمی که به گفته‌ی او، «خاورمیانه‌ی جدید» مدنظر نتانیاهو را در مسیر مستعمره‌سازی باقی‌مانده سرزمین‌های فلسطینی سوق می‌دهد».

[۱۰]

با توجه به سرسختی تاکنونی جمهوری اسلامی ایران در عدم پذیرش عقب‌نشینی رضایت‌بخش مورد نظر آمریکا و غرب و تمایل نتانیاهو به خاتمه دادن به جنگی «نیمه‌تمام»، نگرانی‌ها از آغاز دور تازه‌ای از درگیری‌ها و گسترش جنگ به سطحی فاجعه‌بار در منطقه همچنان پابرجاست. اگر جنگ را در نزد گرایشات افراطی، ادامه سیاست با ابزاری دیگر بنگریم، ادامه سیاست‌های افراطی جمهوری اسلامی و محور مقاومت از یک سو و راهبردهای تندروانه دولت نتانیاهو همراه با طرح «خاورمیانه جدید» از سوی دیگر، از دیر باز خطر رویارویی نظامی میان دو کشور را در بر داشت. امری که بدون دستیابی دستکم به یک توافق پایدار با آمریکا و غرب بازهم می‌تواند تکرار شود.

علاوه بر این، رقابت بر سر نقش هژمونیک منطقه‌ای - فارغ از تأثیر معادلات جهانی - می‌تواند آتش اختلافات را شعله‌ورتر سازد. پیروزی ترامپ در آمریکا نیز با تقویت گرایش‌های افراطی خواهان فشار حداکثری بر ایران، حتی از طریق حمله‌ی نظامی، احتمال افزایش تنش‌ها را تشدید کرده است. هرچند تأکیدهای ترامپ بر عدم‌تمایل به «تغییر رژیم» در ایران، تا حدی نوید رویکردی معامله‌گرانه‌تر را -علی‌رغم مشارکت در حمله‌ی نظامی اسرائیل به ایران- می‌دهد.

من از دیرباز بر این باور بوده‌ام که، فراتر از سیاست‌های ماجراجویانه جمهوری اسلامی و توسعه‌طلبی اسرائیل، وقوع جنگ همه‌جانبه‌ی میان این دو در گرو هم‌پوشی دو خواست و توان متفاوت آمریکا و اسرائیل است. اسرائیل از مدت‌ها پیش، حکومت ایران را - که مکرراً از محو اسرائیل سخن گفته است - تهدیدی علیه امنیت خود می‌داند و خواستار حمله‌ی همه‌جانبه برای رفع این تهدید است، هرچند توان لازم را به‌تنهایی ندارد. آمریکا اما توان جنگ همه‌جانبه را دارد اما خواهان آن نیست. بنابراین تنها هنگامی چنین جنگی رخ خواهد داد که اراده‌ی آمریکا و اسرائیل هم‌سو شوند.

[۱۱]

با روی کار آمدن ترامپ و سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تر وی در برابر ایران، این دو اراده تا حدی همسو شدند و نقش تعیین‌کننده‌ای در جنگ دوازده‌روزه داشتند.

در چشم‌اندازی کلان‌تر، هر تلاش جدی برای تنش‌زدایی و ثبات در منطقه بدون تغییر سیاست‌های بنیادگرایانه در ایران و اسرائیل و بدون دادن «امتیازات دردناک» از سوی هر دو طرف، ناممکن است. تجدیدنظر در سیاست غنی‌سازی اورانیوم و حمایت فعال از محور مقاومت، تبدیل آتش‌بس موقت به آتش‌بس دائم، پایان جنگ در غزه و لبنان، تبادل گروگان‌های اسرائیلی و زندانیان فلسطینی، کنار گذاشتن شعار «نابودی اسرائیل» از سوی جمهوری اسلامی و به‌رسمیت شناختن راه‌حل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی از سوی تمام طرف‌های درگیر و پایان‌بخشیدن به سیاست‌های جنگ‌طلبانه و افراطی نتانیاهو، ازجمله گام‌هایی است که امید به تنش‌زدایی و صلح پایدار را در کل منطقه افزایش می‌دهد.

مطالعات نشان می‌دهد که در بستر تنش‌ها و تضادها، گاه یک جرقه‌ی انفجار، می‌تواند ابعاد درگیری را به سطوح غیر قابل‌بازگشت و غیر قابل‌پیش‌بینی سوق دهد. آینده‌ی منطقه در هاله‌ای از ابهام است و به‌شدت وابسته به واکنش‌های بعدی ایران، اسرائیل و آمریکا خواهد بود. اگر محافل تندرو در اسرائیل و نئوکان‌های آمریکا از جنگ خلیج فارس تاکنون، آشکارا خواستار مهار، تضعیف و حتی تجزیه‌ی ایران در صورت امکان، بوده‌اند، پس هر نوع خرد سیاسی حکم می‌کند که از هر تله و سناریو که به کابوس دیگری برای ایران و منطقه می‌انجامد، پرهیز شود. گرچه بسیاری بر این باورند تا زمانی که سکان سیاست در هر دو کشور در دست افراطی‌ترین گروه‌ها است که حاضر به تغییر سیاست‌های تاکنونی خود نیستند، خطر رویارویی نظامی دوباره بالا است.

بازندگان سرافکنده‌ی تاریخ

این واقعیتی است که بخشی از افکار عمومی مردم ایران منزجر و خشمگین از اوضاع جامعه، با تمسک به منطق ساده‌انگارانه‌ی «دشمنِ دشمنِ من، دوست من است»، چشم بر جنایات اسرائیل در غزه و منطقه فروبسته و حتی نگرشی مثبت نسبت به آن ابراز می‌دارد. افزون بر این، بخشی از اپوزیسیون ایران - به‌ویژه جریان راست افراطی - اسرائیل را متحدی مصمم برای رهایی از نظام حاکم می‌خواند و تا آنجا پیش می‌رود که نسل‌کشی در غزه را توجیه‌پذیر می‌انگارد. در نگاه اینان، اسرائیل یگانه نیروی کارآمد و جدی برای براندازی حکومت ایران است.

اما تجربه‌ی تاریخی منطقه نشان می‌دهد که این‌گونه مداخلات نظامی - حتی اگر به سرنگونی حکومت‌ها منجر شود به دمکراسی نخواهد انجامید و جنگ داخلی دیرینه‌ای را به همراه خواهد داشت که سرنوشت لیبی، سوریه، عراق، افغانستان برجسته‌ترین نمونه های آن به شمار می‌روند. وانگهی تکیه بر یک دولت تبهکار برای مقابله با حکومت‌های استبدادی در بهترین حالت به تکرار چلبیسم که در عراق شاهد آن بودیم می‌انجامد و در مورد ایران به نقد تنها به تحکیم سرکوب یاری رسانده است.

راست افراطی در اپوزیسیون، با بهره‌برداری از حمله‌ی نظامی اسرائیل و پیام نتانیاهو مبنی بر ضربه‌ی «مرگبار» و سقوط زودرس رژیم، جنگ را فرصتی برای دعوت مردم به قیام و قدرت‌یابی رضا پهلوی می‌دانست. آنان حتی اسرائیل را ترغیب به حمله‌ای گسترده فراتر از اهداف نظامی کرده و خواستار هدف‌گیری پالایشگاه‌ها، تأسیسات هسته‌ای و مراکز اقتصادی شدند. اما این حملات در عمل به‌رغم ضربات چشمگیر، زمینه را برای تشدید سرکوب و اعدام مخالفان پس از پایان دوازده‌روزه جنگ فراهم کرد.

پهلوی‌طلبان که از «خلف وعده»ی نتانیاهو در خودداری از وارد آوردن ضربات مرگبار به جمهوری اسلامی ناامید شدند، همچنان چشم‌انتظار جنگی دیگر هستند تا شاید اسرائیل به وعده‌ی اولیه‌ی خود عمل کند. برگزاری همایش «مونیخ دو» این جریان شاید تدارکی برای آن روز مبادا است.

[۱۲]

با این همه، با فروپاشی توهم سقوط رژیم پس از جنگ دوازده‌روزه، این جریان بیش از پیش سرنوشتی شبیه بازندگان سرافکنده‌ی تاریخ یافته است؛ سرنوشتی که حتی برخی منتقدان آنان را به وطن‌فروشی و خیانت متهم کرده‌اند.

[۱۳]

به بیان دیگر، اگر احمد چلبی در عراق به برنده‌ی سرافکنده‌ی تاریخ بدل شد که با تشویق و هموار ساختن راه حمله‌ی نظامی آمریکا به عراق، دست‌کم توانست مدتی بر مسند قدرت تکیه زند، هم‌مسلکان ایرانی او حتی از این بختِ نیز محروم ماندند.

برخی نیز بر گسترش انحطاط اخلاق سیاسی طی دهه‌ها حاکمیت جمهوری اسلامی انگشت گذاشته‌اند که زمینه‌ساز برآمد چنین راست افراطی‌ای شده است؛ گروهی که به سبب خویشاوندی فرهنگی و سیاسی خود با اقتدارگرایی نظام حاکم، تا حد تشویق اسرائیل به حمله‌ی نظامی گسترده به ایران پیش رفته‌اند.

[۱۴]

شگفت‌آورتر آن‌که، شماری از پیروان این جریان، به‌جای همدلی با مردم تهران که در زیر بمباران برای نجات جان خویش ناگزیر به ترک شهر شده بودند، به سبب نیامدن به خیابان‌ها و قیام و گزیدن راه نجات جان خویش، مردم را ملامت کردند.

مواضع رضا پهلوی و پهلوی‌طلبانی که به‌گونه‌ای تلویحی یا بی‌پرده، به حمایت از تهاجم نظامی اسرائیل پرداخته و آن را به‌انحای مختلف توجیه کردند - از جمله، توجیه این نبرد از سوی وی با استناد به ادعای عدم هدف‌گیری غیرنظامیان در حملات اسرائیل و در همان حال فراخواندن مردم به قیام - موجی از انتقادها و خشم فراگیر را در میان افکار عمومی برانگیخت. این رفتار، افزون بر واکنش‌های تند بسیاری از مخالفان حکومت، در میان بخشی از هواداران ناسیونالیست و پادشاهی‌خواه نیز مایه‌ی نارضایتی عمیق گردید. تا آنجا که شماری از یاران پیشین وی، چه پیش و چه پس از آغاز جنگ دوازده‌روزه، به تندی بر او تاختند و در نقدی بی‌پرده نوشتند:

ایندیپندنت فارسی - اداره اطلاعات و فرهنگ طالبان در پنجشیر اعلام کرد که در دانشگاه این ولایت نشستی علمی با عنوان «جایگاه ریش در اسلام» برگزار شده است.

Untitled-1576748ه.jpg


براساس اطلاعیه اداره اطلاعات و فرهنگ طالبان در پنجشیر که روز دوشنبه، ۲۷ اسد منتشرشد، این برنامه با حضور استادان و کارمندان اداری دانشگاه پنجشیر برگزار شده است و عبدالحق حبیبی صالحی، رئیس دانشگاه، درباره «اهمیت و فلسفه شرعی ریش و دیدگاه‌های فقهی مرتبط با آن از منظر قرآن، سنت و اجماع علمای اسلام» سخنرانی کرده‌است.


اداره اطلاعات و فرهنگ طالبان در پنجشیر همچنین افزود که رئیس دانشگاه «تحلیل‌های مستند علمی و دینی» درباره ریش ارائه کرده است و همچنین عبدالفتاح رحمانی، رئیس دعوت و ارشاد طالبان در پنجشیر، گذاشتن ریش را «از شعائر اسلامی و سنت‌های مؤکد پیامبر اسلام» خوانده و تاکید نموده است که همه کارمندان و استادان دانشگاه پنجشیر مکلف به پیروی از دستورهای صادرشده در زمینه گذاشتن ریش هستند.

pm.jpgایندیپندنت فارسی - مارک وارن، شهروند آمریکایی اهل آلاسکا احتمالا یکی از خوش‌شانس‌ترین برندگان دیدار تاریخی دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین بود.

به گزارش راشاتودی، این موتورسوار آمریکایی سال‌ها به دنبال یکی از قطعات موتورهای اورال روسیه بود اما به‌دلیل تحریم‌ها، امکان پیدا کردن آن را نداشت.

ولادیمیر پوتین که در جریان این ماجرا قرار می‌گیرد، در جریان سفر به آلاسکا، یک موتور اورال نو به وارن هدیه داد.

***

arshan.jpgارشان اذری

در چهار دهه گذشته، هزاران نفر از نیروهای چپ ایران مسیر خود را تغییر داده‌اند. آنان که روزی در کنار انقلاب ۵۷ ایستادند، امروز با نقد گذشته و احترام به رأی ملت در کنار مردم و آزادی‌خواهان قرار گرفته‌اند. این دگرگونی، که نام‌هایی چون نیکخواه، مصداقیٍ, نوری‌علا، میرزادگی، توکلی و محققی, ف. م. سخنٕ؛ تنها نمونه‌هایی از آن هستند، نشانه‌ی بلوغ سیاسی در جامعه ایران است. امروز جمهوری‌خواهان سکولار و مشروطه‌خواهان، با وجود تفاوت در شکل نظام آینده، بر سر یک اصل به توافق رسیده‌اند: نجات ایران و بازگرداندن آزادی به ملت.

ایران فردا نه سرخ است، نه سیاه؛ ایران فردا آزاد است

از جدایی تا همبستگی: بلوغ سیاسی در پیوند چپ و مشروطه‌خواه

انقلاب ۱۳۵۷ نقطه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر ایران بود. در آن سال‌ها، بخش بزرگی از نیروهای سیاسی - به‌ویژه جریان‌های چپ - با تصور دستیابی به عدالت و آزادی، در کنار نیروهای مذهبی قرار گرفتند و به فروپاشی نظام مشروطه یاری رساندند. پیامد این خطای بزرگ، پیدایش جمهوری اسلامی بود؛ حکومتی که نه عدالت آورد و نه آزادی، بلکه سرکوب، ویرانی و عقب‌ماندگی را بر ملت ایران تحمیل کرد.

با این همه، تاریخ را نباید تک‌خطی دید. همه‌ی چپ‌ها در همان مسیر باقی نماندند. از همان سال‌های نخست، گروهی از آنان با مشاهده‌ی نتایج فاجعه‌بار انقلاب، به نقد جدی گذشته پرداختند. این تغییر مسیر نه نشانه‌ی ضعف، بلکه بیانگر بلوغ سیاسی بود؛ بلوغی که از دل تجربه‌های تلخ، سرکوب‌های خونین و شکست‌های ایدئولوژیک بیرون آمد.

چهره‌های بازگشته از گذشته

نمونه‌های این دگرگونی در تاریخ معاصر ایران پس از انقلاب ۵۷ فراوان است. بسیاری از کسانی که در سال‌های نخست با شور و هیجان انقلابی همراه شدند، با دیدن سرکوب، تبعیض و فروپاشی ارزش‌ها، راه خود را از گذشته جدا کردند. آنان با شجاعت به نقد اندیشه‌ها و رفتارهای خود پرداختند و به جای تکرار شعارهای پوچ، در صف آزادی‌خواهان و مدافعان ملت قرار گرفتند.

این تغییر نه تنها محدود به افراد شناخته‌شده نیست، بلکه هزاران نفر را شامل می‌شود که شاید نامشان کمتر در رسانه‌ها مطرح باشد، اما در عمل نشان داده‌اند که از خطاهای گذشته عبور کرده و امروز با مردم و برای مردم ایستاده‌اند.

nourizad.jpg

محمد نوری‌زاد، نویسنده و فعال سیاسی زندانی، در پیامی از زندان اوین نسبت به آنچه «فریب اصلاح‌طلبان و روحانیون» خوانده، هشدار داد.

او در این پیام، روحانیون و فرماندهان نظامی را «سرطان جامعه» توصیف کرده و گفته است هر آسیبی که مردم ایران دیده‌اند، ریشه در عملکرد این گروه‌ها دارد.

:::

chaloos.jpgایندیپندنت فارسی - یکشنبه شب ۲۶ مرداد، ویدیویی از درگیری مسلحانه در یکی از خیابان‌های مرکزی چالوس منتشر شد. این حادثه ابتدا با درگیری لفظی آغاز شد و سپس راننده خودرو با کلاشنیکف به سمت شهروندان شلیک کرد.

محسن سلیمانی، فرمانده انتظامی شهرستان چالوس، اعلام کرد: موضوع نزاع و درگیری با سلاح گرم در دستور کار پلیس قرار گرفته و با تشکیل پرونده و بررسی دقیق فیلم و اطلاعات، پلیس به «سرنخ‌هایی» دست یافته است.

او افزود: به محض شناسایی و دستگیری متهمان، مراتب به اطلاع عموم خواهد رسید.

:::

پزشکیان مشکل تورم را حل کرد

| No Comments

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgایران اینترنشنال - مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، قانون «مالیات بر سوداگری و سفته‌بازی» را برای اجرا ابلاغ کرد. قانونی که خیز تصویب آن از سال ۱۳۹۹ برداشته شد و قصد دارد، از نیمی از افزایش قیمت اموال مردم در نتیجه تورم، مالیات اخذ کند.

قانون «مالیات بر سوداگری و سفته‌بازی» که هشتم تیر به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، جمعه ۲۵ مرداد توسط پزشکیان ابلاغ شد.

از دهه شصت، دولت‌مردان جمهوری اسلامی به دنبال اخذ مالیات از عایدی دارایی‌های شهروندان نظیر ملک، خودرو، طلا و ارز بودند، اما این تصمیم هرگز عملی نشد.

این قانون املاک، خودرو، انواع طلا، جواهر، نقره، پلاتین، ارز و رمز‌ارزها را شامل می‌شود. برای اخذ مالیات از این دارایی‌ها، وزارت اقتصاد مکلف شده است سامانه‌ای هوشمند طراحی کند که با اتصال به سامانه‌های ثبت اسناد، بورس، گمرک و بانک مرکزی، معاملات مشمول این قانون را شناسایی کند.

اخذ مالیات تورم از شهروندان

اگرچه رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی با تیترهایی نظیر «لحاظ کردن اثر تورمی برای اولین بار» از این قانون استقبال کردند، بررسی‌ اظهار نظرها نشان می‌دهد دولت قصد دارد از هزینه تورم بر شهروندان نیز مالیات دریافت کند.

ششم مرداد، مهدی موحدی‌بک‌نظر، سخنگوی سازمان امور مالیاتی کشور در گفت‌وگو با مهر با اشاره به این موضوع گفت: «برای املاکی که بین دو تا پنج سال نگهداری شده‌اند، ۵۰ درصد تورم لحاظ می‌شود و در صورتی که مدت نگهداری از پنج سال فراتر رود، تعدیل تورمی به‌طور کامل صورت می‌گیرد.»

در واقع از سود به‌علاوه ۵۰ درصد افزایش قیمت دارایی‌ها به دلیل تورم، مالیات اخذ خواهد شد.

salam.jpgایران اینترنشنال - نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، با تاکید بر خروج بیروت از «محور مقاومت» اعلام کرد نفوذ گسترده جمهوری اسلامی در کشورهای عربی رو به افول گذاشته است.

سلام یک‌شنبه ۲۶ مرداد در مصاحبه با روزنامه الشرق‌الاوسط گفت مقام‌های جمهوری اسلامی «پیش‌تر به برخی مسائل می‌بالیدند، از جمله اینکه تهران چهار پایتخت عربی را کنترل می‌کند؛ من باور دارم که آن دوران به سر آمده است».

او افزود: «تصمیمات لبنان در بیروت، در هیات دولت، گرفته می‌شود، نه جای دیگری. هیچ‌کس به ما دیکته نمی‌کند که چه کنیم؛ نه از تهران و نه از واشینگتن.»

سلام به سفر اخیر علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی، به بیروت اشاره کرد و ادامه داد: «به‌شدت بابت انتقاد ایران از تصمیم دولت لبنان برای خلع سلاح [حزب‌الله] گلایه کردم. به او اطلاع دادم که روابط متوازن میان کشورها، به‌ویژه میان ما و ایران، باید بر پایه احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلی استوار باشد.»

این اظهارات در شرایطی مطرح می‌شود که در روزهای اخیر موضوع خلع سلاح حزب‌الله بر روابط تهران و بیروت سایه افکنده است.

وزارت امور خارجه لبنان ۱۸ مرداد در بیانیه‌ای اظهارات مقام‌های حکومت ایران در مخالفت با خلع سلاح حزب‌الله را محکوم کرد و گفت جمهوری اسلامی بهتر است به‌جای دخالت در امور سایر کشورها، به مشکلات مردم ایران بپردازد.

سلام: تهران در امور داخلی لبنان مداخله نکند

نخست‌وزیر لبنان در ادامه مصاحبه خود گفت: «ما هرگز به خود اجازه نداده‌ایم که در امور داخلی ایران دخالت کنیم. من هرگز نگفته‌ام که از یک طرف در ایران علیه طرف دیگر حمایت می‌کنم. من درباره امور داخلی ایران اظهار نظر نمی‌کنم. من درباره راهبرد دفاعی یا سیاست‌های داخلی ایران نظر نمی‌دهم.»

سلام از تهران و «هر طرف دیگری» خواست از مداخله در امور داخلی لبنان خودداری کنند.

او اضافه کرد: «متاسفانه برخی دولت را تهدید کردند. من به لاریجانی گفتم که این به هیچ وجه، در هیچ حالت و شکلی قابل قبول نیست.»

پیش‎‌تر در ۲۲ مرداد، جوزف عون، رییس‌جمهوری لبنان، نیز در دیدار با دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، خواستار عدم دخالت تهران در امور داخلی این کشور شده بود.

روزنامه لبنانی ندا الوطن ۲۳ مرداد با اشاره به مواضع اخیر مقام‌های دولت لبنان نوشت صحبت‌های عون و سلام «سیلی به صورت» لاریجانی بود.

روابط عمومی معاونت سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد: در «ابراز همدردی با مردم غزه»، پخش برنامه‌های آشپزی به مدت یک هفته متوقف می‌شود. این نهاد گفته هدف آن است که صداوسیما «با اقدامات رسانه‌ای اثرگذار، مظلومیت مردم غزه را به تصویر بکشد».

irib.jpg

جزئیات تازه از عملیات اسرائیل برای سرنگونی خامنه‌ای

دو ماه پس از حمله اسرائیل جلسه مخفی شورای عالی امنیت ملی‌، جزئیات تازه‌ای از آن فاش شده. مسئول دفتر پزشکیان گفته سوراخی که مقام‌های ارشد نظام از آن گریختند بر اثر اصابت ایجاد شده بود. وقتی ترامپ به واشینگتن برگشته بود تا سرنگونی نظام را اعلام کند. گزارشی از مجتبا پورمحسن

:::

fn.jpgمنوتو - روزنامه حکومتی فرهیختگان در گزارشی علیه حمید فرخ‌نژاد، بازیگر سینمای ایران که در سال‌های اخیر مواضعی علیه جمهوری اسلامی دارد، او را «خائن به کشور» خوانده و گفته است که وی باید منتظر «مجازات مشهود» باشد.

این روزنامه نوشت: «او به دلیل جرم مشهود خیانت به کشور باید منتظر مجازات مشهود هم باشد. حال اگر افکار عمومی جواب درخوری به او نمی‌دهند از روی بزرگواری‌شان است وگرنه گیر انداختن او، حتی در آمریکا هم کار سختی نیست.»

:::

هنرپیشۀ بریده از ایران با عصبانیت مشغول انتقام‌گیری از اهالی هنر است
یکی علیه همه
فرهیختگان

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: گفت‌وگوی حامد بهداد با کیوان کثیریان در برنامه یوتیوبی «خط فرضی» هم به‌خاطر کاراکتر نمایشی این بازیگر و هم به دلیل تعدد موضوعات مطرح شده بسیار دیده شد. بهداد در بخشی از حرف‌هایش با مخاطب قرار دادن حمید فرخ‌نژاد، مورد تأیید بعضی از رسانه‌های داخلی و همچنین مخاطبان فضای مجازی قرار گرفت. طبق معمول، رسانه‌های آن‌ور آبی هم بیکار ننشستند و در تخریب و ترور شخصیت این بازیگر سنگ‌تمام گذاشتند. اینترنشنال از یک‌سو و صفحه از زیر بُته به عمل آمده «حافظه تاریخی» از سوی دیگر توپخانه خود را به کار انداختند و هرچه لایق خودشان بوده و هست را به بازیگران، سلبریتی‌ها و چهره‌های رسانه‌ای داخلی نسبت دادند.

بحث بر سر شخصیت حقیقی بهداد -که رفتار خودش در قضیه علی دایی و امیرحسین حاجی‌نصیری (جانباز مدافع حرم) جای هیچ دفاعی ندارد- نیست، بلکه اشاره به او صرفاً تلاشی برای نجات ادراک و حافظه بلندمدت مخاطب از دست مدعیان روشنفکری و آزادی بیان است. حامد بهداد رفتار هیستریک حمید فرخ‌نژاد را به زبان خود نقد کرد، ولی مشاهده کردیم که او را نیز مانند مورد شهرام شب‌پره و علی ضیاء در گوشه رینگ گیر انداختند و مشت پُشت مشت حواله صورت آن‌ها کردند. در جدیدترین واکنش نسبت به مسائل مطرح شده در برنامه خط فرضی، مهدی رستم‌پور، خالق حماسه قایق موتوری یا همان کارشناس اسبق کُشتی شبکه سه سیما، حمید فرخ‌نژاد را برای بیان پاره‌ای از توضیحات فراخواند تا رونقی به کسب‌وکار کساد یوتیوبی‌اش دهد و زمینه را برای ایفای نقش بیشتر در صنعت اپوزیسیون فراهم کند.

گفتگو با حمید فرخ‌نژاد درباره ادعاها و اتهامات حامد بهداد:

رستم‌پور پس از سرهم‌کردن ماجرای بامزه و خیالی ربایش علی کریمی به دست مهران مدیری، مدت‌ها در حاشیه بود و برای بالا آمدن و مطرح شدن دوباره به قداره‌کش صاحب‌سبکی چون فرخ‌نژاد نیاز داشت تا بتواند دوباره با برند جدید، گذشته‌اش را پاک کند و به صحنه بازگردد. اما بازیگر سابق سینمای ایران در گفت‌وگو با مربی اسبق تیم ملی کُشتی زنان دانمارک چه گفت؟ پیش از بیان اصل مطلب لازم است به این نکته اشاره کنیم که رسانه‌ها و میکرورسانه‌های تصویری داخلی در بازنشر حرف‌ها و کنش‌های سلبریتی‌های خودفروخته و فراری از کشور نباید با جرح و تعدیل و سانسور محتوا به سراغ آن‌ها بروند، چون بهانه به دستشان می‌دهند تا به این واسطه واقعیاتی که به سبب لغزش‌های زبانی بیان کرده‌اند را به کل منکر شوند و همچنان در قامت یک قهرمان در حافظه مخاطبان هدف باقی بمانند. درواقع هنگامی که تصمیم داریم به اباطیل شُهره‌های تاریخ مصرف گذشته واکنش نشان دهیم باید صادقانه و رُک و راست با سوژه روبه‌رو شویم تا آن‌ها فکر انجام عملیات فریب و قلب مفاهیم را به کل از سر بیرون کنند.

وقت دعوا‌های شخصی نیست؟

فرخ‌نژاد در ابتدای گفت‌وگویش با رستم‌پور که نزدیک یک ساعت به طول انجامید گفت باید از دعوا‌های شخصی پرهیز کنیم و به‌قول «ژنرال پِتَن مناطق بی‌آب‌وعلف» یا همان پسر ارشد شاه مخلوع روی مسائل کلان‌تر به بحث و تبادل‌نظر بپردازیم. سؤالی که در همین شروع کار ذهن نگارنده را به خود جلب می‌کند این است: مگر حمید فرخ‌نژاد و اربابش -که او هم نوکر اجاره‌ای جنایتکارانی چون نتانیاهو و ترامپ است- در جایگاهی قرار دارند که بتوانند برای دیگری خط‌مشی مشخص کنند و خط و نشان بکشند؟ مطلقا خیر. چه خصوصیت ویژه‌ای، امثال فرخ‌نژاد‌ها و پهلوی‌ها را از باقی ایرانیان متمایز کرده و آن‌ها را در میزانسنی قرار می‌دهد که اکنون بخواهند برای ایرانیان داخل کشور از بنا و بزاز گرفته تا بازیگر و وکیل و باغبان زیر و رو بکشند؟ آن‌ها از ایرانی بودن چه چیز جز فارسی حرف زدن یاد گرفته‌اند که حال بخواهند برای دوست و دشمن، منتقد و هوادار و بزرگ و کوچک و... در نقش ریش‌سفید مصلح ایفای نقش کنند؟ اگر گوش شنوایی وجود داشت و ما می‌توانستیم قدرتمان در جنگ نرم را به رخ کشیده و آن را تثبیت کنیم حمید فرخ‌نژاد و آن شاه بی‌تاج‌وتخت پس از حمله اسرائیل به خاک کشور جرئت حرف زدن پیدا نمی‌کردند که الان بخواهند برای مردم ایران «باید» و «نباید» مشخص کنند! متأسفانه از کوتهی ماست که هر پهلوان‌پنبه‌ای به خود هر وقت که دلش بخواهد اجازه می‌دهد که برای ایرانیان نسخه بپیچد و از بی‌حافظگی افکارعمومی در شناخت دوست و دشمن نهایت استفاده را ببرد.

ghaderi.jpg

حاتم قادری

در شماره پنجم از فصل جدید امکان

در استودیو پات



فیلم کامل را اینجا ببینید

:::

gs.jpgایران وایر - «جبهه اصلاحات ایران»، روز یکشنبه ۲۶مرداد۱۴۰۴ با انتشار بیانیه‌ای، جمهوری اسلامی را به اعلام آمادگی برای تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم و پذیرش نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریم‌ها فراخواند. این جبهه همچنین از سیاست «مذاکره تاکتیکی برای خرید زمان» توسط حکومت ایران انتقاد کرد و آن را نادرست دانست.

در بیانیه جبهه اصلاحات آمده است که بحران‌های اقتصادی و پیامدهای جنگ اخیر، همراه با تهدید فعال‌سازی «مکانیزم ماشه» از سوی تروئیکای اروپایی، فشارهای داخلی و بین‌المللی بر ایران را افزایش داده است. به باور این گروه، پیشگیری از بازگشت پرونده هسته‌ای ایران به فصل هفتم منشور ملل متحد و تحریم‌های جدید، فوریت امنیت ملی است و نه موضوع جناحی یا انتخاباتی.

این جبهه پیشنهاد کرده است که حکومت مسیر آشتی ملی و اصلاحات ساختاری را در پیش گیرد. براساس بیانیه، اجرای اصلاحات فوری در حوزه‌های سیاست داخلی و خارجی، از جمله اعلام عفو و بخشودگی عمومی زندانیان سیاسی و عقیدتی، رفع محدودیت‌ها از شخصیت‌های سیاسی برجسته و تغییر گفتمان حکمرانی به توسعه ملی و تدوین دکترین آبادانی و رفاه شهروندان، ضروری است.

همچنین، جبهه اصلاحات بر بازگرداندن اختیارات دولت و کاهش مداخله نهادهای موازی، بازگشت نیروهای نظامی به پادگان‌ها و خروج آنان از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، و اصلاح سیاست خارجی مبتنی‌بر آشتی ملی و همگرایی میان ایرانیان داخل و خارج کشور تأکید کرده است. به باور این گروه، استفاده از ابتکار هسته‌ای برای آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با ایالات متحده و عادی‌سازی روابط براساس عزت، حکمت و مصلحت، مسیر مطمئنی برای کاهش تنش‌ها و بازسازی اعتماد ملی است.

جبهه اصلاحات ایران تاکید کرده است که اجرای این پیشنهادها و اعلام آمادگی برای تعلیق غنی‌سازی، فرصتی طلایی برای بازسازی اعتماد ملی، رفع تنش‌های بین‌المللی و بازگشت ایران به جایگاه شایسته در جامعه جهانی است.

متن کامل بیانیه این گروه به این شرح است:

تجاوز جنایتکارانه اسراییل و تحمیل جنگ ۱۲روزه به ایران، باوجود پاسخ قاطع و آشکار شدن توان بازدارندگی و قدرت دفاعی نیروهای مسلح کشور، چهره امنیت ملی ما را در منطقه و جهان دگرگون ساخته است. این جنگ نشان داد که ایران در دفاع از تمامیت ارضی خود مصمم و تواناست، اما هم‌زمان روشن کرد که تداوم این مسیر، بدون بازسازی اعتماد ملی و گشودن باب تعامل سازنده با جهان، هزینه‌های انسانی، مالی و روانی بسیاری بر ملت تحمیل خواهد کرد. امروز، روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب، همچنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی می‌کند.

اقتصاد ایران نیز پیش از جنگ زیر فشار ناترازی‌های مزمن و تصمیمات ناپایدار رو به فرسایش بود و امروز، پیامدهای جنگ در کنار تورم افسارگسیخته، رکود تولید، سقوط ارزش پول ملی و فرار سرمایه، خطر فلج اقتصادی را بیش از هر زمان برجسته‌تر کرده است.

در چنین شرایطی، تهدید فعال‌سازی «مکانیزم ماشه» از سوی تروئیکای اروپایی بسیار واقعی و در شرف عملی شدن است. بازگشت پرونده هسته‌ای ایران به فصل هفتم منشور ملل متحد، تحریم‌های سازمان ملل را بازمی‌گرداند و رکودی عمیق‌تر از پیامدهای جنگ اخیر به بار خواهد آورد. این بازگشت نیز، مشروعیت جنگ آینده علیه ایران را با برچسب «تهدیدکننده صلح» تأمین می‌کند. بنابراین پیشگیری از این سناریو، فوریت امنیت ملی است، نه موضوع جناحی یا انتخاباتی.

امروز در این بزنگاه تاریخی، سه راه پیش روی ملت و حاکمیت است:

الف. تداوم وضع موجود؛ با آتش‌بسی شکننده و آینده‌ای مبهم

ب. تکرار الگوی ۲۲ سال گذشته؛ مذاکره تاکتیکی برای خرید زمان، بی‌آنکه ریشه بحران‌ها درمان شود

ج. انتخاب شجاعانه آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج ‌کشور؛ با هدف اصلاح ساختار حکمرانی و بازگشت به اصل حاکمیت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی و از سوی دیگر پایان دادن به تنش زایی و انزوای بین‌المللی

جبهه اصلاحات ایران براساس استراتژی اصلاح از درون، آشتی ملی و نتایج حاصل از آن را تنها راه نجات کشور و فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم می‌داند و بى‌ترديد بدون پرداختن به اصلاحات ساختاری عمیق، آشتی ملی و عفو عمومی، صرفا به یک نمایش سیاسی بدل خواهد شد.

بنابراین ما نقشه راه فوری و عملیاتی خود برای انجام اصلاحات ساختاری در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی را چنین اظهار می‌کنیم:

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgایوب برزگرنژاد، پزشک متخصص کلیه و مجاری ادراری (اورولوژی) در شهر ساری، در واکنش به سخنان «توهین‌آمیز» حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس که برای اعتراض به مواضع استاندار مازندران او را «دارای تخصص مجاری ادرار و بدون تجربه اجرایی»، خوانده بود، گفت: «امیدوارم یک بار ادرار شما بند بیاید تا متوجه شوی که باید ملتمسانه به قشر پزشک‌های اورولوژیست نگاه بکنید.»

برزگرنژاد سخنان نماینده تهران را «کوته‌بینانه و توهینی به تمامی پزشکان اورولوژیست» خواند و پرسید: «مگر شما تخصص مملکت‌داری داشتید که اکنون از این جایگاه برای همه سخن می‌گویید.»

حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس، طی پیامی ویدیویی در واکنش به سخنان استاندار مازندران گفت که او با تخصص «مجاری ادرار» به این مقام رسیده و تجربه و سابقه مرتبط ندارد. مهدی یونسی، استاندار مازندران، گفته بود که در جامعه‌ای که مردم گرسنه هستند به حجاب اعتقاد ندارد.

GyjtDtKWkAAfGVl.jpg

شب گذشته قربان بهزادیان‌نژاد، سیدعلیرضا بهشتی‌شیرازی و سیدعلیرضا حسینی‌بهشتی با مهدی کروبی دیدار کردند.

klarge2.jpgجماران - در این دیدار که پس از پانزده‌سال حصر خانگی صورت گرفت از همراهی و همدلی آقای کروبی و ایستادگی در کنار مردم تشکر و قدردانی شد.

مهدی کروبی نیز ضمن آرزوی سلامتی برای محصوران آقای مهندس میرحسین موسوی و خانم دکتر رهنورد، با یادآوری خاطرات مبارزات منتهی به انقلاب که به پیروزی مردم بر استبداد داخلی و استعمار خارجی انجامید، از بی‌اعتنایی به خواست و نقش مردم طی چند دهه اخیر انتقاد کرد و از نتایج زیانبار این رویکرد در اداره کشور که امروزه آثار آن در همه عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی قابل‌مشاهده است ابراز تأسف بسیار کرد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgبه گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

سخنگوی سازمان آتش نشانی شهرداری تهران از حریق گسترده انبار مواد نفتی بخش خصوصی در بلوار پژوهشگاه خبر داد.

جلال ملکی سخنگوی سازمان آتش نشانی شهرداری تهران از حریق گسترده در یک انبار مواد نفتی خبر داد.

وی افزود: این حادثه ساعت ۱۸:۰۳ عصر امروز به آدرس خیابان شهید رجایی، بلوار پژوهشگاه به نیروهای آتش‌نشانی اطلاع و بلافاصله نیروهای ۷ ایستگاه به محل اعزام شدند.

ملکی خاطر نشان کرد: این انبار مواد نفتی و روغنی مربوط به بخش خصوصی مسقف بزرگ مربوط به بخش خصوصی بوده است.

منبع: مهر

mt.jpgبا یک امضا خنده را به کودکان بازگردانید

یورونیوز - به گزارش فاکس‌نیوز، ملانیا ترامپ ارسال نامه‌ای به ولادیمیر پوتین از او خواست که از «کودکان و نسل‌های آینده جهان» محافظت کند. این درحالی است که دیوان کیفری بین‌المللی در سال ۲۰۲۳ برای آقای پوتین به اتهام ارتکاب جنایت جنگی به دلیل تبعید و انتقال غیرقانونی کودکان اوکراینی حکم جلب بین‌المللی صادر کرد.

به گزارش فاکس‌نیوز، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا پیش از نشست روز جمعه در آلاسکا شخصا این نامه را به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه تحویل داد و آقای پوتین نیز بلافاصله آن را در مقابل هیات‌های روس و آمریکایی حاضر در جلسه خواند.

بنابر متن این نامه که نسخه‌ای از آن با عنوان «نامه صلح» به دست فاکس‌نیوز رسیده، خانم ترامپ رهبر روسیه را «رئیس‌جمهور پوتین عزیز» خطاب کرده است.

ملانیا ترامپ نوشت: «هر کودکی، چه در روستا و چه در شهری باشکوه از یک کشور به دنیا آمده باشد، رویا‌های آرام یکسانی را در قلب خود می‌پرورند. آن‌ها رویای عشق، امکان و امنیت در برابر خطرات را در سر دارند.»

او افزود: «وظیفه ما به عنوان والدین پرورش امید نسل آینده است و به عنوان رهبران، مسئولیت حمایت از فرزندانمان فراتر از آسایش عده‌ای قلیل است. بی‌تردید، ما باید بکوشیم جهانی مملو از شان و منزلت برای همه ترسیم کنیم تا هر روحی با صلح بیدار شود و آینده به شکلی کامل پاسداری گردد.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

همسر رئیس‌جمهوری آمریکا همچنین گفت: « آقای پوتین، مفهومی ساده اما عمیق، که مطمئنم شما نیز با آن موافقید، این است که فرزندان هر نسل زندگی خود را با پاکی آغاز می‌کنند، معصومیتی که فراتر از جغرافیا، حکومت و ایدئولوژی قرار دارد.»

بانوی اول آمریکا افزود: «با این حال، در دنیای امروز برخی کودکان ناچارند خنده‌ای آرام داشته‌ باشند؛ خنده‌ای که از تاریکی پیرامونشان دست‌نخورده مانده است، نوعی سرکشی خاموش در برابر نیروهایی که می‌توانند آینده‌شان را بربایند. آقای پوتین، شما می‌توانید به‌تنهایی خنده آهنگین آنان را بازگردانید.»

balooch.jpgیورونیوز - وب‌سایت خبری و تحلیلیِ کاناداییِ کریدل، تحلیلی به قلم اف.ام شکیل، نویسنده پاکستانی منتشر کرده که چکیده آن بدین شرح است: «با افزایش خرابکاری‌ها و حمایت اسرائیل و هند از گروه‌های مسلح بلوچ در مرزهای ایران و پاکستان، تهران و اسلام‌آباد همکاری امنیتی خود را عمیق‌تر کرده‌اند تا جدایی‌طلبیِ مورد حمایت خارجی‌ها را مهار کنند.

نخستین سفر رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، به پاکستان در دوم اوت ۲۰۲۵، به‌روشنی نشان داد که تهدیدهای امنیتی در سیستان و بلوچستان در رأس دستور کار دو طرف است. در بیانیهٔ پایانی سفر، دو کشور صریحاً بر عزم مشترک خود برای مقابله با شورش‌های مرزی تأکید کردند. تحلیلگران پاکستانی نیز گفته‌اند که شورش بلوچ دیگر یک نارضایتی محلی نیست، بلکه به صحنه‌ای ژئوپولیتیک بدل شده که بازیگران منطقه‌ای می‌کوشند از آن بهره‌برداری کنند.

پیش‌تر، مقامات ایرانی آشکارا نقش قدرت‌های خارجی را در تحریک ناآرامی‌ها مطرح کرده بودند. وزارت اطلاعات ایران در ژوئیه گزارش داد که در جریان جنگ دوازده‌روزهٔ ایران و اسرائیل، دست‌کم ۴۵۰ جنگجوی خارجی برای نفوذ به مرزهای جنوب‌شرقی ایران بسیج شده بودند. تهران، اسرائیل را متهم کرده که از طریق «جبهه متحد آزادی بلوچستان» مزدوران استخدام و اعزام کرده است. منابع امنیتی گفته‌اند در آن جنگ، تبادل اطلاعات بین جدایی‌طلبان بلوچ و اسرائیل، خسارات سنگینی به ایران وارد کرد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در همین زمینه، مؤسسهٔ MEMRI در واشنگتن پروژه‌ای با عنوان "مطالعات بلوچستان" راه‌اندازی کرده که ایران و پاکستان آن را بخشی از تلاش هماهنگ اسرائیل و هند برای بی‌ثبات‌سازی منطقه می‌دانند. کارشناسان در اسلام‌آباد هشدار داده‌اند که با توجه به پیوندهای هند با گروه‌های بلوچ، این کشور به پل ارتباطی آنها با اسرائیل بدل شده است.

تا همین اواخر، ایران و پاکستان یکدیگر را به پناه دادن به شورشیان متهم می‌کردند و حتی اوایل ۲۰۲۴ حملات هوایی متقابل انجام دادند. اما با اوج‌گیری تهدید مشترک، دو طرف پروتکل‌های تبادل اطلاعات و سازوکارهای ضدتروریسم جدیدی وضع کرده‌اند. در ماه‌های اخیر تقریباً هر روز نیروهای امنیتی ایران یا پاکستان هدف حمله قرار گرفته‌اند و فقط در ماه گذشته هفت افسر ارشد ارتش پاکستان کشته شدند.

بلوچستان به صحنه‌ای برای جنگ‌های نیابتی بدل شده است. پیوند اطلاعاتی اسرائیل با شورشیان بلوچ و همسویی هند و تل‌آویو لایهٔ تازه‌ای از خطر را به منطقه افزوده و اینکه ایران و پاکستان تا چه حد بتوانند این مداخله را دفع کنند، مسیر آیندهٔ شورش بلوچ را تعیین خواهد کرد.»

trump3.jpgیورونیوز - دونالد ترامپ پس از دیدار روز جمعه با ولادیمیر پوتین در آلاسکا، درخواست آتش‌بس در جنگ اوکراین را کنار گذاشت و به ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین و دیگر رهبران اروپایی گفت که پوتین در ازای توقف حملات روسیه خواهان منطقه دونباس اوکراین است.

دونالد ترامپ، رئيس‌جمهوری آمریکا روز شنبه در متنی در شبکه اجتماعی «تروت‌سوشال»، مذاکرات روز جمعه با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه در آلاسکا را «عالی و موفقیت‌آمیز» دانست و گفت که پس از این مذاکره با ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین، رهبران اروپایی و دبیرکل ناتو گفتگوی تلفنی داشته است.

آقای ترامپ نوشت:‌ «همگی مصمم بودند که بهترین راه برای پایان دادن به جنگ وحشتناک میان روسیه و اوکراین، دستیابی مستقیم به یک توافق صلح است که به جنگ پایان می‌دهد، نه یک توافق آتش‌بس ساده که اغلب پایدار نمی‌ماند.»

آقای ترامپ همچنین گفت که روز دوشنبه با ولودیمیر زلنسکی در کاخ سفید دیدار می‌کند.

خواسته پوتین چیست؟

به گزارش فایننشال‌تایمز، به نقل از چهار منبع آگاه به گفتگوها، ولادیمیر پوتین در دیدار با آقای ترامپ خواستار عقب‌نشینی اوکراین از مناطق «دونتسک» و «لوهانسک» به‌عنوان یکی از شرایط پایان جنگ روسیه شد و به دونالد ترامپ گفت که در صورت برآورده شدن آن حاضر است پیشروی و حملات روسیه در بقیه جبهه‌های جنگ را متوقف کند.

آقای ترامپ نیز این پیام را روز شنبه در تماس با ولودیمیر زلنسکی و رهبران اروپایی منتقل کرد و از آن‌ها خواست تلاش برای حصول آتش‌بس با مسکو را کنار بگذارند.

«دونتسک» و «لوهانسک» مناطق اصلی تشکیل‌دهنده استان «دونباس» اوکراین هستند. روسیه بیش از یک دهه‌ است که مناطقی از این استان را اشغال کرده، اما هرگز موفق به اشغال کامل آن نشده است. نیروهای روسیه اکنون به سرعت درحال پیشروی در این مناطق هستند و اگر درخواست آقای پوتین محقق شود، روسیه عملا بر کل این منطقه مسلط می‌شود.

به گفته سه منبع آگاه، آقای پوتین در دیدار روز جمعه به رئيس‌جمهوری آمریکا گفته که حاضر است در ازای «دونتسک» و «لوهانسک» پیشروی نیروهای روس را در مناطق جنوبی «خرسون» و «زاپوریژیا» متوقف کند.

آقای پوتین همچنین صراحتا گفته که از خواسته‌های اصلی خود مبنی بر «حل ریشه‌های اصلی درگیری» که عملا به معنای پایان دادن به موجودیت کنونی دولت اوکراین و توقف روند گسترش ناتو به شرق است، عقب ننشسته است.

با این حال، به گفته یک مقام ارشد کرملین، اگر آقای پوتین نسبت به تحقق این «ریشه‌های اصلی» اطمینان یابد، حاضر است در مسائل دیگر، از جمله موضوع سرزمین‌ها مصالحه کند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

آقای زلنسکی با واگذاری هیچ بخشی از قلمروی اوکراین به روسیه موافق نیست. او و شرکای اروپایی‌اش، از جمله رهبران بریتانیا، فرانسه و آلمان، هفته‌ها از کاخ سفید خواسته بودند مسکو را ملزم به پذیرش آتش‌بس پیش از آغاز هرگونه مذاکره کند.

چرخش ترامپ به چه معناست؟

به گزارش واشنگتن‌پست، چرخش دونالد ترامپ فشار مضاعفی بر ولودیمیر زلنسکی وارد خواهد آورد. از سوی دیگر، اروپایی‌ها نگران توافقی شتاب‌زده و نامطلوب برای اوکراین هستند که امنیت قاره را دگرگون کند.

به گفته دو دیپلمات اروپایی، دونالد ترامپ به اروپایی‌ها گفته حاضر است در قالب توافق، تضمین‌های امنیتی برای اوکراین در نظر بگیرد، اما جزئیات این تضمین‌ها هنوز نامشخص است. دیپلمات‌ها گفتند رهبران اروپایی برای پیوستن به دیدار دوشنبه در کاخ سفید میان زلنسکی و ترامپ دعوت شده‌اند.

najafi.jpgپیام محمد نجفی وکیل دادگستری دربند از بند ۷ زندان اوین ۲۵ مرداد ۱۴۰۴:

{ تصمیم کبری }

آقای خامنه‌ای ؛ موضوع دیگر بود و نبود تو نیست؛ بود و نبود ایران است.

تصمیمات شما ایران و ملت ایران را در سراشیبی تند جنگ داخلی تجزیه و فلاکت بی پایان قرار داده است.

برای نجات ایران تصمیم کبری بگیر

آقای خامنه‌ای یا برو یا بمیر ...

محمد نجفی وکیل دادگستری، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی ایرانی است. او به دلیل پیگیری پرونده‌های مربوط به نقض حقوق بشر در ایران، از جمله پرونده وحید حیدری، (معترضی که در جریان اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ در بازداشتگاهی در اراک به طرز مشکوکی جان باخت،) بارها توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت و به حبس‌های طولانی محکوم شده است.

نجفی که از منتقدان صریح حکومت ایران به شمار می‌رود، به اتهاماتی چون «توهین به رهبری»، «نشر اکاذیب» و «تبلیغ علیه نظام» در مجموع به بیش از ۱۴ سال زندان محکوم شده است.

:::

sadd.jpgرادیو فردا - تازه‌ترین آمار رسمی نشان می‌دهد ذخایر آبی در ایران در سال آبی جاری با کاهش شدید روبه‌روست؛ سه سد مهم کشور به‌طور کامل خالی شده‌اند و دست‌کم ۱۲ سد دیگر کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت ذخیره دارند. این وضعیت در حالی رخ می‌دهد که هنوز یک ماه تا پایان سال آبی باقی مانده است.

طبق گزارش شرکت مدیریت منابع آب ایران، حجم آب موجود در مخازن سدهای کشور تا ۲۵ مرداد امسال به حدود ۲۱ میلیارد متر مکعب رسیده است. این رقم نسبت به سال گذشته که بیش از ۲۸ میلیارد متر مکعب بوده، ۲۵ درصد کاهش نشان می‌دهد. به بیان دیگر، هم‌اکنون تنها ۴۱ درصد ظرفیت مخازن سدها پر است و ۵۹ درصد آن‌ها خالی مانده است.

میزان ورودی سدها نیز سقوط چشمگیری داشته است. از ابتدای مهرماه پارسال تاکنون، تنها ۲۳ میلیارد و ۸۱۰ میلیون متر مکعب آب وارد سدها شده، درحالی‌که این میزان در دورۀ مشابه سال قبل ۴۰ میلیارد و ۸۹۰ میلیون متر مکعب بوده است؛ یعنی کاهشی ۴۲ درصدی.

خروجی سدها هم با کاهش ۲۲ درصدی همراه بوده است.

بررسی جزئی‌تر وضعیت سدها نشان می‌دهد شرایط در برخی مناطق بحرانی است. ذخایر آب در سدهای شیمیل و نیان در استان هرمزگان، رودبال داراب در فارس و وشمگیر در گلستان عملاً به صفر رسیده است.

در کنار آن، سد لار تهران تنها پنج درصد آب دارد، سدهای دوستی و طرق خراسان رضوی به ترتیب فقط پنج و شش درصد، سد پانزده خرداد قم هشت درصد، استقلال و سرنی هرمزگان سه و سیزده درصد، سد سفیدرود گیلان چهار درصد و ساوه در استان مرکزی هفت درصد آب دارند.

به‌طور کلی، ۱۲ سد مهم کشور که در تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی نقش حیاتی دارند، کمتر از ۱۰ درصد ذخیره آبی خود را حفظ کرده‌اند.

این در حالی است که کاهش بارش‌ها نیز بر وخامت اوضاع افزوده است. مجموع بارندگی کشور از ابتدای سال آبی تا ۲۵ مرداد حدود ۱۴۷ میلی‌متر گزارش شده است؛ رقمی که نسبت به میانگین بلندمدت ۳۹ درصد کاهش و نسبت به سال گذشته ۴۰ درصد کاهش نشان می‌دهد. تنها استان گیلان وضعیت بارندگی عادی داشته و استان‌های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان با کمترین بارش‌ها مواجه شده‌اند.

Amir_Daha.jpgچندی پیش، دوستی قدیمی از ایران برایم ایمیلی فرستاد که بی مناسبت نیافتم در اینجا نیز بازگو کنم. روایت او بازتابی ست از حال و هوای این روزهای مردم، فضایی که کمتر کسی دیگر باور دارد که جمهوری اسلامی حتی قادر باشد نوروز آینده را هم ببیند! تقریباً همه در انتظار رفتنش هستند، دیر یا زود داره، ولی سوخت وسوز، نه!

بعضی‌ها میگن تاریخ مصرفشون تموم شده، اونایی که آوردنشون، تصممیم گرفتند که ببرندشون! برخی دیگه اما میگن برای خارجی ها، کی بهتر از این آخوندا برای ویران کردن این مملکت که هر کس از راه میرسه براحتی میتوونه غارتش کنه! کشوری ضعیف و درمانده و توسری خور!

به هر حال آنچه که بارز است این است که یک ذهنیت قوی و مشترک در جامعه دیده میشودکه : این نظام رفتنی ست. جمهوری اسلامی در ذهنیت اکثریت مردم ایران دیگر سقوط کرده، آنچه باقی مانده، برگزاری مراسم تدفین و خاکسپاری است!

با اینهمه ، پرسش مهمی که همچنان برای بسیاری از مردم کوچه و بازار باقی ست این است که بعد از آن چه میشود!؟ و شاید همین پرسش است که مراسم تدفین را تا امروز به تأخیر انداخته و مردم را همچنان به نظاره گری واداشته است. جمهوری اسلامی نیز این دغدغه و نگرانی مردم (که بعدش چه میشود؟) را بخوبی میشناسد، به آن دامن میزند و از آن بهره برداری میکند. با تبلیغ این گزاره که «با رفتن ما ، کشور دچار هرج و مرج و جنگ داخلی و تجزیه میشود» میکوشد مردم را از صحنه اعتراضات دور نگهدارد و آن‌ها را از هر اقدامی که پایه‌های رژیم را درهم بشکند، بازدارد. چه بسا که حتی بطور هدفمند و کنترل شده، با دست زدن به اقداماتی نظیر ترور و یا ایجاد ناامنی در برخی مناطق (نظیر سیستان و بلوچستان) چنین ذهنیتی را در جامعه بیشتر تقویت نماید.

درمان ریزش مو در طب سنتی

| No Comments

sarkoob.jpgچارچوب‌های تحلیلی در علوم سیاسی نه تنها ابزار فهم واقعیت، بلکه عامل شکل‌دهی به رفتار جمعی و سازماندهی کنش‌های سیاسی هستند. همان‌طور که جرج باکس، آمارشناس برجسته، یادآور می‌شود: «همه مدل‌ها غلط‌اند، اما بعضی مفیدند». پرسش اساسی این است که کدام مدل‌ها، با وجود نادرستی یا ساده‌سازی ذاتی‌شان، می‌توانند در جهت تغییر مثبت به کار گرفته شوند. کدام‌ها، به‌واسطه بنیان‌های تقابلی و حذف‌گرایانه، زمینه‌ساز چرخه‌ سرکوب و تکرار بحران‌ می‌شوند.

روایت‌های دوقطبی، اعم از مذهبی یا سکولار، بر تقسیم جهان به دو اردوگاه «ما» و «آن‌ها» استوارند -- «ایمان و کفر»، «خیر و شر»، یا معادل‌های ایدئولوژیک و سیاسی آن. این روایت‌ها، پیچیدگی‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بشدت ساده می‌کنند و مانع تحلیل چند بعدی و سیاست‌گذاری عقلانی می‌شوند.

پیامدهای این رویکرد عبارت‌اند از

یک - فروکاستن واقعیت به یک بعد، و حذف ظرایف و چندگانگی‌های اجتماعی.

دو - برچسب‌زنی و طرد مخالفان با انگ دشمن یا خائن

سه - ایجاد خود-بر-حق‌پنداری مطلق و مقاومت در برابر نقد و اصلاح

چهار - جایگزین کردن بسیج هیجانی به جای سازماندهی عقلانی

پنج - بازتولید چرخه خشونت و دشمن‌سازی دائمی.

شش - وابستگی به رهبری کاریزماتیک یا ولی، به جای نهادهای پایدار

در یک نمونه‌ معاصر، مدل و نظریه «ولایت اشغالگر» نهاد ولایت مطلقه فقیه را به ‌عنوان یک قدرت اشغالگر داخلی معرفی می‌کند که حاکمیت ملی را مصادره کرده و شهروندان و دولت را از زیست سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حذف کرده است. حامیان این مدل بر این باورند که تنها از طریق بسیج ملی می‌توان به استقرار حکومتی سکولار و ملی رسید -- چشم‌اندازی که آن را با آرمان‌های انقلاب مشروطه هم‌راستا می‌دانند.

zandi.jpgای فرزندان این خاک کهن،
روزگار ما دفتر خون است و هر سطر آن نشان از رنج زنی آزاده دارد. گویی فلک، زنان این سرزمین را به محنت آزموده است؛ گاه در میدان نبرد خاموش، گاه در بند دادگاهی بی‌رحم، و گاه بر پای چوبه‌ای که به نام قانون و به حقیقت بر بنیاد کین استوار است.
اینک، نامی دیگر بر این دفتر افزوده شده است:
شریفه محمدی، دختری از آذربایجان، مادری برای آیدین ۱۳ ساله، و بانویی که دلش در هوای آزادی کارگران و رهایی مردمش می‌تپید. او را به جرم سخن، به جرم خواستن، و به جرم مهرورزیدن به انسان‌ها به مرگ محکوم کرده‌اند.

حکایت تمثیلی
در کتاب‌ها آورده‌اند که روزی شهری گرفتار خشکسالی شد. بزرگی در آن دیار بود که شبانه آب چشمه‌ها را به خانه‌ها می‌رساند، بی‌آنکه نام خود آشکار سازد. حاکم شهر چون دید مردم دل در گرو آن نیکوکار نهاده‌اند، بیمناک شد. فرمان داد تا او را به زندان افکنند و در باره‌اش گفتند: «این مرد بر ضد حکومت شوریده است.» پس او را به قتل رساندند. اما همان شب، باران بارید و چشمه‌ها جوشید و مردم دانستند که آن مرد نیکوکار، بی‌گناه کشته شده است. پس بر حاکم شوریدند و او را از تخت به زیر کشیدن
عزیزان هموطن:
حال ما نیز چنین است: بانویی که روشنی‌بخش سفره‌ی کارگران بود و در اندیشه‌ی نان و آزادی، او را شورشی نامیده‌اند تا به مرگ حواله کنند. نمی‌دانند که خون او، اگر بر خاک ریزد، چشمه‌ای خواهد جوشید و درختی خواهد رویید که هزاران برگ و بار بیاورد.

arbain.jpgترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است

(سعدی، گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان، حکایت شماره 6)

در هیاهوی راهپیمایی اربعین، آنجا که نام حسین(ع) باید با عطوفت، آزادگی و ایثار معنا شود، صحنه‌هایی رخ نمود که دل هر صاحب وجدانی را به لرزه می‌انداخت. صحنه‌هایی که اگر خبرشان دروغ بود، می‌باید هزار بار تکذیب می‌شد؛ اما ظاهراً حقیقت تلخی‌ست بر صفحه این روزگار. کشتن شصت آهو و گوزن زرد ایرانی ــ مخلوقاتی که بی‌دفاع، بی‌صدا و جز نگاه پرسشگرشان سلاحی ندارند ــ لکه ننگی‌ست بر پیشانی آنان که این خون را به پای آیینی ریختند که قرار بود «ضامن آهو» باشد، نه قاتل آنان.

و این تنها جراحتی بر دل طبیعت نبود؛ این نمایش پرزرق‌وبرق، صف‌های تحقیر برای گرفتن سکه‌های ناچیز، و سفره‌های لبریز از اسراف، در روزگاری که مردمان همین کشور زباله‌ها را برای یافتن لقمه‌ای نان زیر و رو می‌کنند، چیزی جز بی‌شرمی سازمان‌یافته نیست. اگر مدعیان این مراسم، ذره‌ای از شعور انسانی و مسئولیت اخلاقی بویی برده بودند، به‌جای این ریخت‌وپاش‌ها، همان بودجه را صرف بی‌پناهان این سرزمین مرده می‌کردند. پخش سکه‌های یک‌دیناری میان صف‌های طولانی زائران، چون طعمه‌ای بود که کرامت انسانی را در برابر نگاه دوربین‌ها به حراج گذاشت. سفره‌هایی از ریخت‌وپاش‌های حیرت‌آور، در روزگاری که مردمان همین سرزمین در خم کوچه‌ها سر بر لبه سطل‌های زباله فرو می‌برند و مردمان در هزارتوی بحران‌های اقتصادی، زیر آوار گرسنگی جان می‌سپارند و نظام تبهکار ولایت فقیه سنگ آنها را بر سینه می‌زند. در روزگاری که مادر ایرانی، نان خشک را با قطره‌ای اشک نرم می‌کند تا فرزندش را سیر کند، چگونه بر سفره‌های افراط و اسراف، خنده کردید و به نام دین، شکم‌های خود را آکندید؟

این نه «راه حسین»، که راه عبیدالله است؛ نه «یاد کربلا»، که یاد بازار برده‌فروشان شام است. بدانید که هر تصویر از این روزها، سندی خواهد شد علیه کسانی که بر منبر دین نشستند و بر سر مائده قدرت، گوشت بی‌گناهان را پاره پاره کردند.

این آیین، نه «مذهب» است، نه «فرهنگ»، نه «اربعین»؛ این صحنه‌ای است از بازار عوام‌فریبی.
جایی که خون آهوان بی‌دفاع بر خاک ریخته می‌شود تا در قاب دوربین‌ها، «نمایش ایمان» کامل شود.
جایی که سکه‌های ناچیز میان صف‌های تحقیر پخش می‌شود تا کرامت انسان با یک قطعه فلز سنجیده شود.
جایی که سفره‌های رنگینِ اسراف پهن می‌شود در روزگاری که سفره میلیون‌ها ایرانی تهی است.

این آیین ساختگی، سندی است بر شکاف میان گفتار و کردار؛ میان شعار و واقعیت.
دروغی که به‌نام دین آذین شده و حقیقتی که زیر خروارها تبلیغات دفن گشته.

آیندگان، این تصاویر را خواهند دید و خواهند دانست که چگونه حکومتی با زبان مظلومیت و دستِ اسراف، در یک روز، هم آهوی این خاک را کشت، هم عزت مردمش را، هم صداقت کلامش را. و شاید این یادداشت، وصیت‌نامه‌ای برای واپسین اربعینی باشد که در آن، دین، قربانی سیاست شد.

tadayon.jpgدر آغاز انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ دو شرط لازم فراهم شده بود. اول وجود رهبری شناخته شده در خارج از کشور و خارج از دسترس رژیم مسلط و دوم توده های مستعد پیام های او در داخل کشور. اگر حوادث روز به روز آن انقلاب را بطور مثال از یک سال قبل از سقوط رژیم پهلوی مرور کنیم لزوم وجود و کارآمدی روز افزون این دو شرط بخوبی آشکار میشود. مسئله جانبی حائز اهمیت در آن دوره افزایش روزانه اتهام ها و خشونت خواهی بر علیه رژیم شاه در پیام های خمینی همزمان با فعالیت و لابی گری مدام اطرافیان خارج درس خوانده یا نخوانده وی برای تغییر افکار عمومی در ممالک غرب بود. این دو شرط لازم در نهایت با موفقیت لابی گران در کسب پشتیبانی دولت های غربی بر ضد حکومت شاه به مرحله کافی هم رسید.

هم اکنون شرایطی شبیه به آنچه در سال ۵۷ در ایران گذشت فراهم آمده است. حکومت اسلامی زائیده از افکار خمینی که پس از سقوط شاه مستقر شد چون بر پایه ایدئولوژی دینی و با ساختاری از روضه خوانان و آخوندهای شبیه خودش بر پا شده بود با بی کفایتی همه جانبه در امور مملکت داری و غلط کاری تصاعدی در سیاست خارجی همراه با فساد مالی گسترده در طی چهل و چند سال گذشته ایران را به ویرانی و ورشکستگی و اخیرأ به جنگ با ممالک ابر قدرت کشانیده و بصورت تزایدی باعث فقر و فلاکت بسیاری از ایرانیان (غیر از به اصطلاح خودی ها) شده است.

در نتیجه گروه های کلانی از مردم ناراضی بخصوص در بین جوانان و زنان نسل های بعد از انقلاب ۵۷ به وجود آمده اند که هر چند سال یکبار تا فرصتی پیش میاید مخالفت خود را با این حکومت با اعتراضات وسیع ابراز میکنند, و هر بارمطابق با عملکرد حکومت های استبدادی سریعأ و قویأ سرکوب و پیشگامان آن به اشد مجازات میرسند. حکومت نادانان شاید این را حالا دیگرمیداند که جلوی این توده های ناراضی را میتوان موقتأ گرفت و سر و صدای اعتراضات را به زور خاموش کرد ولی اصل نا رضایتی ها در خیل اکثریتی که از این حکومت رویگردان شده اند هنوز وجود دارد و مخالفت های عمیق پایه برانداز به صورت آتش فشانی فعلأ خاموش منتظر فرصت انفجار است. ولی عجب در این است که این آقایان همچنان در حق بجانبی خود و ادامه بی سیاستی های گذشته با پر رویی اصرار دارند. به قول ترامپ که اخیرأ در مورد برخی اظهارات حضرات گفت آخر چقدر میتوانید احمق باشید؟

این اکثریت مخالف خاموش, یا بقولی توده خاکستری ناراضی, در موازات با شرایط سال ۵۷ همان توده های مستعد شنیدن پیام های تغییراند. ایران بنظر میاید در آستانه انقلاب دیگری است. ولی آیا پیام های متناسب با خواست توده های مخالف و پیام دهنده یی دارای مقبولیت و مشروعیت لازمه در موازات با آن روز ها وجود دارد؟

چند سالی است که شاهزاده رضا پهلوی و چند گروه منتسب به او تلاش میکنند او را یه عنوان رهبر اپوزیسیون خارج از کشور و همین طور مورد خواست معترضین داخل کشور معرفی کنند. از بیانیه ها و گردهمایی های مختلف گرفته تا اخیرأ در همایش مونیخ (ژوئیه ۲۰۲۵) که در آن ایشان رسمی تر از گذشته به این معنا معرفی واز جانب حضار مورد ستایش و تأیید قرار گرفت گویا تلاش بر این است که او را در این رل یا سمت به اصطلاح جا بیاندازند.

بعضی منتقدین میگویند در این گردهمایی اخیر به استثنای یکی دوتا از سخنگویان بقیه طرفداران قدیمی و شناخته شده شاهزاده بودند و هنوز لازم است که همایش هایی واقعی با شرکت اقشار مختلف اپوزیسیون برگزار شوند تا با گفتگو و مناظره آزاد راه چاره یی برای معضل اتحاد کل اپوزیسیون در خارج پیدا شود. براندازی جمهوری اسلامی را میتوان از نظر همه جناح های مخالفت در خارج و همینطور داخل هدف مشترک دانست ولی در نحوه انجام این کار و روش ادامه کار پس از براندازی اختلاف نظر ها وسیع و گاهی چنان متضادند که اصل کار را ممتنع میکند. هر جور حرکت تفرقه آمیز چه سهوی و چه عمدی مسلمأ دلخواه سران رژیم ملایان و شاید با پشتیبانی عوامل آنان است و نه تنها فایده یی برای پیشبرد هدف مشترک براندازی ندارد بلکه کل مخالفین داخل و خارج را با عمل خودسرانه یک گروه بیشتر تضعیف میکند.

در چنین مراسمی از قبیل همایش مونیخ که بیشتر شبیه به مراسم بیعت یا تحلیف بود شاهزاده احتیاجی نداشت که عده یی به شاهزادگی او تعظیم و تکریم و حتی در یک مورد سجده کنند. او فرزند شاه فقید است و نیازی به تأکید نیست, و خود بارها گفته هدفش جاه و مقام نیست بلکه نجات و بازسازی ایران است. بسزا این است که افکار و برنامه های راهبردی او دراین امر مهم رهايی ایران از حکومت جهل و جور ملایان را مورد تمرکز و نقد و بحث قرار دهیم. متأسفانه در همایش مونیخ چنین تمرکزی وجود نداشت. شاهزاده در بیانات خود و بعضی سخنرانان دیگر اشاراتی به برنامه صد روز اول پس از براندازی و تشکیل هیئت های اجرایی داشتند ولی نه برنامه صد روزه و نه افراد گروه اجرایی مشخصأ مورد توضیح و بحث قرار گرفتند.

دوستانی هستند حامی شاهزاده که میگویند ایشان در ارتباط با فعالیت خود در راه اندازی اندیشکده ققنوس و سپس سازمان نوفدی اهم مطالب و برنامه ها ی لازمه را مشخص کرده و اگر میخواهید بیشتر بدانید به وب سایت ققنوس مراجعه کنید. درست میگویند , دراین مأخذ اینترنتی گروهی از اندیشمندان والای ایرانی برنامه مفصلی برای دولت موقت پس از براندازی ارائه میکنند که جامع ترین دستور کار تا بحال و بصورت دفترچه ای است. این دفتر چه شامل ۱۸ عرصه اساسی است که در واقع با کمی سبک سنگین کردن همان حوزه مسئولیت و شرح وظایف وزارت خانه های فعلی را شرح میدهد. با ادای تحسین از کوشش ارزشمند این گروه موُلف میتوان خرده یی قابل اغماض گرفت که چرا اینهمه تأکید در مدیریت خطر و بحران است (از چه میترسید وقتی این آقایان رفتند؟) و چرا اینهمه توصیف اولویت بندی و استراتژی در هر عرصه با اینهمه جزئیات؟

Ahmad_Alavi.jpgچکیده

اعلام اخیر وزارت نفت ایران درباره عرضه «بنزین سوپر ویژه» با قیمت تمام‌شده جهانی، در ظاهر یک اقدام اختیاری و محدود برای خودروهای خاص تلقی می‌شود. با این حال، این سیاست را در چارچوب نظری قانون همگرایی قیمت‌ها (Price Convergence Law) تحلیل کرد. تجربه تاریخی اقتصاد ایران و سایر کشورها نشان داده است که وجود دو یا چند نرخ برای یک کالای استراتژیک، در نهایت به سمت همگرایی قیمتی و افزایش نرخ کالای یارانه‌ای و در اینجا بنزین و سوخت حرکت می‌کند.

مقدمه

بازار انرژی در ایران همواره یکی از مهم‌ترین بسترهای تنش میان سیاست‌گذاری اقتصادی، عدالت اجتماعی و فشارهای بودجه‌ای دولت بوده است. در مرداد ۱۴۰۴، وزیر نفت ایران اعلام کرد که عرضه «بنزین سوپر ویژه» با قیمت تمام‌شده (۵۰ تا ۸۰ هزار تومان در هر لیتر) توسط بخش خصوصی آغاز خواهد شد. اگرچه به‌طور رسمی تأکید شده است که قیمت و سهمیه بنزین یارانه‌ای تغییر نمی‌کند، اما نظریه‌های اقتصادی درباره بازارهای دو‌نرخی نشان می‌دهد که این سیاست می‌تواند زمینه‌ساز تعدیل قیمتی در آینده باشد.

قانون همگرایی قیمت‌ها

مطابق نظریه اقتصاد خرد و سیاست‌گذاری عمومی، وجود کالای چند نرخی در بازارهای موازی برای یک کالای همگن در بلندمدت پایدار نیست. بر اساس قانون همگرایی قیمت‌ها (Price Convergence Law)، در بازارهای دارای یارانه، قیمت سوبسیدی در نهایت تحت فشارهای زیر به سمت قیمت آزاد حرکت می‌کند :

انتظارات تورمی و مقایسه روانی میان نرخ یارانه‌ای و نرخ آزاد.

رانت و فساد ناشی از اختلاف قیمتی.

فشار بودجه‌ای دولت و ناتوانی در تأمین یارانه.

فشار نهادهای بین‌المللی یا تحریم‌ها برای اصلاح ساختار انرژی.

تجربه بازارهای سوبسیدی

نمونه‌های متعددی از این الگو در ایران و سایر کشورها وجود دارد:

ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی در ایران (۱۳۹۷-۱۴۰۱) که در نهایت حذف شد و به نرخ نیمایی و آزاد همگرا گردید.

حذف تدریجی یارانه سوخت در اندونزی (۲۰۰۵-۲۰۱۴) که به افزایش تورم و اعتراضات اجتماعی انجامید (Beaton & Lontoh, 2010).

تجربه مصر در اصلاح یارانه انرژی (۲۰۱۴-۲۰۱۶) که با فشار بودجه‌ای و توافق با IMF همراه شد.

تحلیل سیاست «بنزین سوپر ویژه» در ایران

01_taj.jpgسیدمصطفی تاجزاده

✅یکم:

چرا باوجود راهبرد رهبر که «نه جنگ می‌شود، نه مذاکره می‌کنیم» هم جنگ شد و هم به مذاکره تن داد؟ چرا به‌رغم اینکه می‌گفت «در حلب و دمشق می‌جنگیم تا در تهران و کرمانشاه نجنگیم»، اسرائیل و آمریکا به شهرهای ایران حمله کردند؟ و چرا باوجود شعار جدیدش که «نه زیر بار جنگ تحمیلی می‌رویم و نه آتش‌بس تحمیلی»، هم زیر بار جنگ تحمیلی رفت و هم به آتش‌بس تحمیلی رای داد؟ بگذریم از اینکه هم مذاکره با آمریکا و هم آتش‌بس با اسرائیل تصمیم‌های عاقلانه‌ای بودند. اکنون چه کنیم که شبح جنگ از آسمان ایران دور شود، تحریم‌ها لغو گردد، اوضاع کشور سامان یابد و ایرانیان نفس راحتی بکشند؟

✅دوم:

۱- کارنامه حاکمیت در تحقق توسعه همه‌جانبه، عادلانه و پایدار میهن و تامین رفاه مردم در مجموع منفی و در ۸ سال گذشته فاجعه‌بار بوده است. تورم افسارگسیخته، گرانی کمرشکن، رکود نفس‌گیر و بیکاری روبه‌رشد تداوم وضع را حتی برای حامیان نظام نیز تحمل‌ناپذیر کرده است. فساد هم چون موریانه به تن تحریم‌زده اقتصاد کشور افتاده است. بسیاری از شهروندان احساس «مالباختگی دائم» دارند. عدم شفافیت در عرصه‌های مختلف، بدبینی مردم را به حاکمیت افزایش داده است. قطعی‌های پی‌درپی آب، برق و گاز روند زندگی مردم را مختل و کسب و کار و نیز نظام اداری و آموزش و پرورش را دچار چالش‌های جدی کرده است. وعده بنیان‌گذار نظام، آب و برق مجانی بود. اینک بسیاری حتی با پرداخت هزینه نیز قادر به تامین آب و برق مورد نیاز خود نیستند. نابرابری‌های عظیم، تبعیض فراگیر، غارت نورچشمی‌ها و حرام‌خواری آقازاده‌ها بر خشم و انزجار شهروندان افزوده و قدرت نرم نظام را به‌سمت صفرشدن سوق داده است.

۲- شکست‌های استراتژیک در منطقه (سقوط اسد، ضربات وارده بر حزب‌الله لبنان، تضعیف حشدالشعبی عراق، به محاق‌رفتن فاطمیون افغانستان و زینبیون پاکستان) جمهوری اسلامی را از حمایت موثر متحدان منطقه‌ای خود محروم و کفه را به سود اسرائیل سنگین کرده است.

اشتباه محاسباتی حاکمیت در انجام وعده صادق ۲ نیز تجاوز هوایی اسرائیل به کشورمان را تسهیل کرد. توضیح آنکه وعده صادق ۱ با قواعد و موازین بین‌المللی و حق حاکمیت ملی سازگار بود و پاسخ مشروعی به حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق تلقی‌می‌شد. به‌همین‌دلیل تل‌آویو نتوانست در پاسخ به عملیات مزبور به مرزهای کشورمان تجاوز کند.

۳- نفوذ عوامل موساد در ارکان لشکری و کشوری نظام در سالیان گذشته بیش از انتظار و در حد غافلگیری بود. شناسایی محل استقرار و آمدوشد فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای، اطلاع از زمان و محل برگزاری سرّی‌ترین جلسات مقامات عالی و انجام عملیات متعدد از داخل کشور علیه اهداف موردنظر، نشانگر دست بالای اسرائیل در نبرد اطلاعاتی و عملیاتی بود. درحقیقت جنگ ۱۲ روزه بیش و پیش از هر امر دیگری نشان داد که دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی در هر سه زمینه تکنولوژی، مدیریت و مشارکت مردمی در وضعیت بسامانی به‌سر نمی‌برند. در دهه اول انقلاب اگرچه مدیران مجرب و تکنولوژی برتر برای کسب اطلاعات وجود نداشت، اما همکاری فعالانه مردم ازجمله در مقابله با تروریسم و نیز در روند جنگ ۸ساله، بسیاری از ضعف‌های اطلاعاتی و امنیتی سیستم را جبران می‌کرد. آن "حمایت فعال" به "همراهی حداقلی" سقوط کرده است. برای مثال سازمان اطلاعات سپاه که برای مقابله با نفوذ آمریکا به صورت موازی با وزارت اطلاعات تاسیس شد، خود بزرگ‌ترین قربانی نفوذ اسرائیل شد، در حدی که نتوانست از جان فرماندهان خود حفاظت کند. یک علت مهم آن تمرکز سازمان مزبور بر اهداف انحرافی برای مقابله با نفوذ بوده است. شنیدم که حتی پس از جنگ ۱۲ روزه نیز، در کماکان بر همان پاشنه می‌چرخد و مدیران «ساس» -سازمان اطلاعات سپاه- هنوز در این توهم به‌سر می‌برند که سرخط یا منشا نفوذ آمریکا در کشورمان نیروهای ملی-مذهبی هستند. ادعای مزبور نادرست و برخلاف گزارش کارشناسانه اطلاعاتی است، اما چه باید کرد وقتی شخص رهبر چنین اتهامی را متوجه "نهضت آزادی" و "جبهه مشارکت" می‌کند و برای اثبات آن، نزدیک به سه دهه مذبوحانه می‌کوشد و البته نتیجه‌ای جز غفلت از شبکه نفوذ گسترده اسرائیل در ایران نمی‌گیرد. درهرحال نفوذ گسترده اطلاعاتی و امنیتی از مشوق‌های نتانیاهو در تجاوز خونین و برخلاف موازین بین‌المللی به ایران بود.

۴- هولوکاست و نسل‌کشی در غزه و گرسنگی‌دادن به ساکنان آن، به چهره اسرائیل در افکارِعمومی جهانیان ضربه شدید و بی‌سابقه‌ای زده و حتی در کشورهای غربی آن را به زیر ۵۰درصد کاهش داده است. باوجوداین، نظام نتوانست از سقوط اعتبار دولت اسرائیل استفاده مؤثر ببرد و همبستگی جهانی علیه تجاوز تل‌آویو به تهران را جلب کند. یکی از دلایل مهم آن، رفتار ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی و عملکرد طالبانیِ حاکمیت آن است. به‌علاوه حمایت از روسیه در حمله به اوکراین، اجازه بسیج نیروهای ضدجنگ و افکارِعمومی در غرب را به‌سود ایران نمی‌دهد.

۵- پیوندهای سیاسی و تاریخی مسکو و پکن با تل‌آویو و حجم بالای مبادلات اقتصادی آن دو کشور با اسرائیل، امکان حمایت مؤثر از ایران را به آن‌ها نمی‌دهد. هردو دولت منافع خود را در حفظ روابط دوستانه با تهران و تل‌آویو می‌بینند و حاضر نیستند به‌سود یکی منافع و روابط خود را با دیگری به مخاطره اندازند. ترس از دستیابی به سلاح هسته‌ای نیز چین و روسیه را در پشتیبانی معنادار از جمهوری اسلامی مردد و محتاط می‌کند. بگذریم از اینکه روسیه نیز مانند آمریکا و اروپا از ایران مقتدر، آباد، آزاد و مستقل استقبال نمی‌کند. ایران مهارشده به‌سود همه آن‌هاست و نتانیاهو از این واقعیت تلخ آگاه است.

۶- انباشته‌شدن روزافزون مشکلات و تهدیدات، هدردادن ثروت ملی، از کف‌دادن فرصت‌ها و لجاجت با افکارِعمومی شکاف دولت-ملت را چنان عمیق کرده که به بحران مشروعیت نظام انجامیده است. نشانه‌های این بحران و این گسست را می‌توان در اعتراضات سراسری دی ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش «زن، زندگی، آزادی» در ۱۴۰۱ ازیک‌سو و ازسوی‌دیگر در بی‌رونقی انتخابات و کاهش مشارکت مردم به کمتر از ۵۰درصد واجدان شرایط در همین دوره ۸ساله ،از ۹۶ به این‌سو، مشاهده کرد. نارضایتی ۸۵درصدی شهروندان، از قدرت بازدارندگی سیستم سیاسی به میزان زیادی کاسته است. با این روند حتی اگر جنگ دوباره آغاز نشود، جمهوری اسلامی با چالش وجودی ماندن یا رفتن مواجه خواهد بود. به‌ویژه آنکه تداوم تحریم‌ها به معنای رشد بی‌رویه قیمت‌ها بوده و ترسیم چشم‌اندازی روشن را ناممکن می‌کند.

به باور من اگر نظام گرفتار بحران‌های هم‌افزا و خودساخته نبود، اسرائیل اجازه و فرصت ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای کشور را در قلب تهران نمی‌یافت. اگرچه احتمالاً به خرابکاری و کارشکنی در مراکز هسته‌ای می‌پرداخت.

✅سوم:

۱- انباشت مشکلات و تشدید روزافزون‌شان نشانه آن است که نظام حکمرانی از انجام وظایف اولیه خود رفته‌رفته بازمانده و باوجود نهادها و ارکان لشکری و کشوری، جامعه به‌سمت وضعیت بی‌دولتی حرکت می‌کند. درحقیقت عجز حاکمیت در مهار مشکلات و ناتوانی در ارائه خدمات ضروری به شهروندان موجب خواهد شد که از حکومت عملاً جز نامی باقی نماند. حتا ممکن است کار به جایی برسد که دولت قادر به پرداخت حقوق کارمندان خود نباشد. در آن حالت کابینه و پارلمان و ... داریم، اما بی‌دولتی حاکم می‌شود. چنین شرایطی مقدمه هرج‌ومرج است که از هر استبدادی ،چه دینی و چه سکولار، به‌مراتب زیان‌بارتر است و به احتمال زیاد به فاجعه ختم می‌شود.

۲- خطر حاکم‌شدن بی‌دولتی را نامشروع‌شدن صداوسیمای رهبر تشدید می‌کند. آن سازمان پرخرج و ناکارآمد با رویکرد فرقه‌ای و با مخاطب قرار دادن اقلیّت ۱۰-۱۵ درصدی خودی، در شرایط عادی بی‌اعتمادی تولید می‌کند و در شرایط بحرانی میدان را به رسانه‌های رقیب وامی‌گذارد. من وخامت اوضاع و عملکرد بد صداوسیما را دو عامل اصلی اقبال میلیون‌ها ایرانی به رسانه‌های برون‌مرزی می‌دانم و از اینکه مرجعیت خبری و رسانه‌ای کشور به علت سیاست‌های نابخردانه رهبر در سانسور و سرکوب اهل قلم به خارج منتقل شده است، متاسفم. صداوسیما باید آئینه حقایق و منعکس‌کننده صدا و سیمای آحاد ایرانیان و تمام قشرهای مختلف ملت باشد، نه آنکه رسالت خود را تمجید و تملّق رهبر و تنقید و تخریب منتقدانِ سیاست‌های ایران‌سوز آقای خامنه‌ای بداند و از گفت‌وگوی آزاد درباره مهم‌ترین مسائل مبتلابه کشور بپرهیزد.

✅چهارم:

۱- آیا راهبرد نظام باید تلاش برای «خنثی‌سازی» تحریم‌ها باشد، یا اولویت را باید به لغو تحریم‌ها دهد؟ آیا استراتژی دمکراسی‌خواهان و توسعه‌طلبان باید دورزدن سیاست‌های نادرست رهبر و کاستن از ضررهای آن باشد، یا لازم است تغییر رویکرد رهبر را در دستور کار قرار دهند؟ به‌لحاظ تاکتیکی نیز آیا باید تن به بحران جانشینی دهند و به کاهش عواقب زیان‌بار آن دل ببندند یا ضرورت دارد برای حل معضل قبل از وقوع و پایان‌دادن به حکومت مطلقه، مادام‌العمر و غیرپاسخ‌گوی رهبر بکوشند و با حذف ولایت‌فقیه از قانون اساسی بحران را پشت سر بگذارند؟

۲- من به درمان فوری سرطان اعتقاد دارم، قبل از آنکه چنان پیشرفت کند که سیستم از پا درآید و جامعه دچار بی‌دولتی و هرج‌ومرج، حتی باوجود دولت مستقر شود. من مخالف هیچ اصلاحی حتا تاکتیکی نیستم، اما آن‌ها را مسکن‌هایی می‌بینم که آرامش موقتی به دنبال دارند، بی‌آنکه مانع پیشرفت بیماری مرگ‌بار شوند. البته از هر اصلاح استراتژیک استقبال می‌کنم.

۳- منکر نقش مخرب «تحریم‌ها و جنگ» نیستم و آن‌ها را کوچک نمی‌شمارم، اما اولا هر دو را نتیجه رویکردهای غلط رهبر در داخل و خارج می‌دانم. ثانیاً بر این باورم که حتی اگر با دیپلماسی عاقلانه جنگ و تحریم منتفی شوند، تا زمانی‌که مشکلات سه‌گانه ساختاری، سیاسی و مدیریتی برطرف نشود، به توسعه همه‌جانبه، عادلانه و پایدار دست نخواهیم یافت و بسیاری دستاوردها متزلزل و ناپایدار خواهند بود. عبور از بن‌بست فعلی در گرو انجام تغییرات اساسی در هر سه زمینه است.

آتش سوزی گسترده در غرب تهران

| No Comments

ویدئوهای دریافت‌شده توسط ایران اینترنشنال نشان می‌دهد ستونی از دود غلیظ سیاه از آتشی در آسمان غرب تهران و منطقه پونک در روز یکشنبه ۱۶ اوت برخاسته است.


سخنگوی سازمان آتش‌نشانی تهران اعلام کرد که علت این آتش‌سوزی، سوختن ضایعات بوده است.

***

:::

:::

یک کارآفرین به خاطر مشکلات معیشتی و مالی روز شنبه ۲۵ امرداد در ایستگاه مترو «هفت تیر» تهران اقدام به خودسوزی کرد که با تلاش شهروندان ناکام ماند.

او پلاکاردی در دست داشت که روی آن نوشته شده بود: «من کارآفرین و تولیدکننده مواد غذایی هستم اما ۱۸ ماه است حساب‌هایم مسدود شده است.»

:::

nasiri.jpgمهدی نصیری

این روزها پیوسته خبر از تایید و اجرای احکام اعدام‌های سیاسی می رسد.

نظام مقدس گرچه از وحشت حملات نقطه زن پهپادها و موشک‌های اسرائیلی به پناهگاه در اعماق زمین رفته، اما همچنان در برابر مردم بی دفاع و زندانیان اسیر و مظلوم ادای شیر را در می آورد.

دیگر با نظام و حاکم آن حرفی برای زدن نمانده و همه ایران منتظر اجل شوم و قریب الوقوع آن است.

اما همچنان می توان با کسانی حرف زد که در جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی جانب جمهوری اسلامی را گرفتند و بقای او را بر رفتنش ترجیح دادند، با این استدلال که نمی خواهند شاهد سقوط این نظام فاسد و فاجعه آفرین توسط یک نیروی خارجی باشند.

بخشی از اینان از مدافعان دیروز جمهوری اسلامی و انقلابیون ۵۷ بودند که برای پیروزی انقلاب از خارجی هایی چون حکومت بعث عراق، رژیم قذافی، فلسطینی ها و فرانسوی ها و حتی آمریکایی ها استفاده کرده بودند.

بخشی دیگر عناصر سابقا مارکسیست بودند که اساسا از پستان شوروی و روس و چین شیر مرام و ایدئولوزی شان را نوشیده بودند و از انواع حمایت‌های اینان بهره برده اند.

و این دو دسته از روشنفکران، هر دو در حال دفاع از رژیمی در برابر حمله و دخالت خارجی بودند و هستند که صدها میلیارد دلار ثروت ایران را هزینه مداخله خارجی و ساخت ۶ ارتش منطقه ای خود کرده است.

و مهمتر این که با این حمایتشان در حال تشویق جمهوری اسلامی به رجزخوانی و عربده کشی بیشتر برای زمینه سازی حمله مجدد اسراییل هستند و در همین حال انگ توصیه به حمله خارجی را به اپوزیسیون ملی گرا می زنند.

و اما اساسی تر از همه این که ایرانیان با خردورزی و واقع گرایی سیاسی خود از این فرصت نابودی نظام سفاک جمهوری اسلامی توسط آمریکا و اسراییل که زمینه ساز آن نیز حماقت خود نظام بوده، استقبال کرده و تحت تاثیر چپ گرایی غیر خردورزانه و یا سالوسانه قرار نمی گیرند و در ایران آینده با استقلالی خردمندانه بنای صلح و دوستی و تعامل بر مبنای منافع ملی و روابط برد - برد را با همه جهان بویژه جهان آزاد خواهند گذاشت.

trump.jpgصدای امریکا - دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، پس از دیدار با ولادیمیر پوتین، همتای روس خود در آلاسکا به فاکس‌نیوز گفت معتقد است که به توافق در مورد پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین «نزدیک هستیم» ولی اوکراین باید موافقت کند. او گفت نشست روز جمعه با پوتین خوب بود.

او در این مصاحبه گفت با پوتین روی نکات زیادی توافق شد «فقط یکی دو مورد بسیار مهم» مانده است «اما فکر می‌کنم می‌شود به توافق رسید.» آقای ترامپ تاکید کرد تا تواقی نشده است، توافقی وجود ندارد.

رئیس جمهوری آمریکا گفت حالا واقعاً این به رئیس‌جمهوری اوکراین، ولودیمیر زلنسکی بستگی دارد «و همچنین باید بگویم کشورهای اروپایی هم باید کمی درگیر شوند. اما این به زلنسکی بستگی دارد.»

دونالد ترامپ گفت حالا قرار است تلاش شود بین رئیس‌جمهوری اوکراین زلنسکی و رئیس‌جمهوری روسیه، نشستی برگزار شود و «احتمالاً خودم هم باشم.» او گفت آن دو رهبر می‌خواهند او نیز حضور داشته باشد.

اشاره به ایران

دونالد ترامپ در مورد جنگ‌هایی که به آنها پایان داده است گفت: «نمی‌خواستم نابودی زرادخانه هسته‌ای (جمهوری اسلامی) را هم حساب کنم چون آن را لزوماً نهایی نمی‌دانم. اما کار شگفت‌انگیزی انجام دادیم چون در ۲۲ سال هیچ رئیس‌جمهوری حاضر به انجامش نشد. ما توانایی هسته‌ای، توان بالقوه هسته‌ای را نابود کردیم؛ چیزی که فکر می‌کنم ظرف یک ماه در [جمهوری اسلامی] ایران رخ می‌داد. و این موضوع بزرگی بود.» اشاره رئیس جمهوری آمریکا به احتمال ساخت سلاح هسته‌ای از سوی جمهوری اسلامی است.

شان هنیتی در بخش دیگری از مصاحبه در مورد اینکه دونالد ترامپ «انزواگرا» نیست، گفت او از جمله قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه را حذف کرد و به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی حمله کرد و با داعش برخورد کرد، که دونالد ترامپ این موضوع را تائید کرد.

دونالد ترامپ همچنین از این سخن هیلاری کلینتون، رقیب آقای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ که اعلام کرده است اگر بین روسیه و اوکراین صلح برقرار کند او را نامزد جایزه صلح نوبل می‌کند گفت از این مسئله قدردانی می‌کند.

mohagheghibsanner.jpgهمایش مونیخ قسمت دوازدهم

ابوالفضل محققی

این همایش وشرکت در آن که با شکستن بسیار تابو ها وقبول روگردانی برخی از دوستان دیروز از من بود .بهای سنگین برای من داشت .چرا که با اعلام شرکت خود در این همایش خط بطلان بر سیاستی می کشیدم که هر گونه نزدیکی با سلطنت طلبان را گناهی نا بخشودنی می دانست و میداند.

جریان فکری که حاضرنیست اندک انعطافی در دیدگاه خود نسبت به نقد عادلانه دوران پنجاه ساله رضا شاه ومحمد رضا شاه داشته باشد.

جریانی که بعنوان پر طمطراق نماینده طبقه کارگر ،نیروی چپ .حاضر نیست برای یکبار هم که شده بدون پیشداوری در قامت یک منتقد بی طرف به عدالت به نقد دوران پهلوی بنشیند.

بنقد راهی که هر چه زشتی بود را به حکومت شاه نسبت می داد و کوچکترین نقطه مثبت درعملکرد پنجاه ساله این دوران که دوران سازندگی پرشتاب ایران بسوی تجدد ، بسوی جهان مدرن بود رانمی دید.

ما نیروئی بودیم بسیار سخت پوست در برابر دیدن وقبول واقعیت هائی که بر خلاف نظر ما بود.نیروئی که ادعای رهبری طبقه کارگر می کرد .هر چه پلشتی وبی فرهنگی جامعه را بحساب دوران پهلوی و امپریالیسم می نهاد.

نظریکه حکومت شاه را بدلیل ندادن آزادی سیاسی به احزاب محکوم می کرد.ازاقتصاد کمپرادوری او،ازهرکار اصلاحی وی انتقاد می نمود.اما فقدان کامل آزادی های سیاسی ،عقب ماندگی اقتصادی حاکم بر جامعه شوروی که سال ها از جریان تحولات صنعتی جهان عقب مانده بود ودروازه های آهنی آن امکان ارتباط با جهان پیرامون را قطع می نمود! کلامی بر زبان نمی آورد. حتی در رابطه با دوران استالین.

تجسم کنید نیروی سیاسی که رهبران آن هفت سال در قلب سوسیالیسم واقعا موجود زندگی کردند.در پر التهاب ترین و سرنوشت سازترین دوران شوروی که می رفت پایه های سوسیالسیم درهم ریخته شود.دریغ ازیک نظر انتقادی ،دریغ از ساعتی رفتن بدرون مردم وشنیدن دردل آنها که حداقل تصویری عینی از جامعه شوروی داشت باشند .آن هم زمانیکه شاه بخشیده بود شاه قلی نمی بخشید. رهبرانی که این شور والتهاب را ناشی از تبلیغات امپریالیسم می دانستند وهم زمان قبول کرده بودند در قرنطیه قرار دادن دو خانواده راتحت این عنوان که معلوم نیست پشت این مراجعه چه سیاست ویا چه کسی خوابیده است.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpg

دیلی میل مدعی شد ولادیمیر پوتین به یک بیماری جدی مبتلا است‌.

دیلی میل در گزارشی مدعی شد ولادیمیر پوتین به شدت بیمار است و احتمالا به سرطان مبتلا است‌.

برخی از دلایل دیلی میل به این شرح است:

- رئیس جمهور روسیه اخیرا با متخصصان سرطان متعدد دیدار کرده است.

- صورت پوتین به شدت پف کرده است‌.

- او سرفه‌های مزمن و مداوم دارد.

- پوتین در راه رفتن مشکل دارد، و در دیدار اخیر با ترامپ پاهایش می‌لرزیده است

:::

sadighi.jpgکاظم صدیقی از ریاست ستاد امر به معروف کنار گذاشته شد

ایران وایر - با حکم رییس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کشور، محمدحسین طاهری آکردی به سمت سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر منصوب شد. پیش از این کاظم صدیقی ریاست این ستاد را بر عهده داشت.

طاهری آکردی از شاگردان محمدتقی مصباح یزدی است و پیش از این سمت دبیری ستاد امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده داشت. او از مدافعان استقرار حجاب بان‌ها در مترو و خیابان‌های تهران بود.

کاظم صدیقی که امام جمعه موقت تهران نیز بود، روز ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ در نامه‌ای به علی خامنه‌ای، خواستار معاف شدن از اقامه نماز جمعه به دلیل «تمایل برای تمرکز بر کارهای علمی، تدریسی و تبلیغی» شد. رسانه‌های ایران تایید کردند که رهبر جمهوری اسلامی با این درخواست موافقت کرده است.

صدیقی در حالی از امامت نماز جمعه تهران کناره گرفت که در هفته‌های اخیر بازداشت فرزند و عروس او در ارتباط با یک پرونده فساد مالی و اقتصادی خبرساز شده بود. این پرونده با بازداشت شش نفر، از جمله پسر و عروس صدیقی علنی شد و گمانه‌زنی‌هایی درباره نقش او در این ماجرا مطرح شد. با این حال، اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه مدعی شد که در این پرونده مسوولیتی متوجه صدیقی نیست.

در اسفند سال ۱۴۰۳، انتشار اسنادی توسط یاشار سلطانی، روزنامه‌نگار، ابعاد تازه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی صدیقی را آشکار کرد. براساس این اسناد، او باغی به مساحت چهار هزار و ۲۰۰ متر مربع در منطقه ازگل تهران را در کنار حوزه علمیه امام خمینی تصاحب کرده بود. این ملک به موسسه «پیروان اندیشه‌های قائم» با سهامداری صدیقی و پسرانش منتقل شده و بنا بر اسناد منتشر شده، «۱۵۰ برابر زیر قیمت» فروخته شده بود.

مدیر حوزه علمیه خمینی نیز تایید کرد که صدیقی شخصا سند انتقال زمین به شرکت خانوادگی خود را امضا کرده است.

gheybat.jpgبازگشت آرامش یا سکوت پیش از جنگ؟

عطا محامد - ایران وایر

غیبت «علی خامنه‌ای» از مراسم اربعین، آیینی که در سال‌های اخیر به‌طور مرتب در آن شرکت می‌کرد، ممکن است به‌دلیل وضعیت جسمی و سلامت او باشد اما افکار عمومی این غیبت را مرتبط با جنگ اسراییل و از بیم حملات احتمالی آن کشور علیه رهبر جمهوری اسلامی می‌داند که یک‌بار به‌وضوح او را به مرگ تهدید کرده است.

خامنه‌ای در روزهای جنگ در مراسم عمومی شرکت نکرد و پیام‌های ویدیویی او از یک محل غیرهمیشگی بود. از بعد از آتش‌بس یک‌بار حضوری «غافلگیرکننده» در یک مراسم عزاداری دیگر داشت و یک‌بار هم برای مقام‌های قوه قضاییه سخنرانی کرد. حملات اسراییل برنامه‌های همیشگی او را تحت‌تاثیر قرار داده و رهبر جمهوری اسلامی از انظار عمومی پنهان شده است.

در تهران پس از جنگ هنوز بوی دود و اضطراب از خیابان‌ها نرفته است. این روزها نه انفجار رخ می‌دهد و نه موشکی در آسمان است، اما هر گفت‌وگو، هر تیتر خبری و هر جلسه پشت درهای بسته، نشانی از همان روزهایی دارد که آسمان شهر زیر بار آتش ۱۲روزه اسراییل و آمریکا خم شد. فرماندهان، وزیران و مشاوران در سخنرانی‌هایشان جنگ را «درس عبرت دشمن» می‌خوانند، اما در لابه‌لای واژه‌ها، هشدار می‌دهند که جنگ نزدیک است.

سایه جنگ بر ایران است. جنگ ۱۲روزه با اسراییل از نظر بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی متوقف شده ولی پایان نیافته است. حتی برخی معتقدند که تشکیل «شورای دفاع» نیز دقیقا به خاطر ادامه وضعیت جنگی انجام شده است.

در چنین فضایی، روایت رسمی جمهوری اسلامی میان سه خط اصلی در نوسان است: تصویرسازی از پیروزی نظامی، هشدار درباره تداوم تهدید و بسیج افکار عمومی برای آن‌چه «مرحله بعد جنگ» نامیده می‌شود. هر موضع تازه‌ای که از زبان مقامات شنیده می‌شود، تکه‌ای از این پازل را تکمیل می‌کند؛ از تاکید بر آمادگی نظامی «کوبنده‌تر از گذشته» گرفته تا ستایش از رسانه‌ها به‌عنوان «سلاحی قوی‌تر از موشک».

میان تهدید و وحدت‌سازی

پس از پایان جنگ ۱۲روزه، فضای سیاسی و رسانه‌ای ایران همچنان زیر سایه احتمال درگیری دوباره با اسراییل و آمریکا قرار گرفت؛ سایه‌ای که هر مقام و تحلیل‌گری به‌شکلی آن را تفسیر می‌کند. در سوم تیر، «حسام‌الدین آشنا»، از معاونان پیشین وزارت اطلاعات و مشاور رییس‌جمهور ایران در دوره «حسن روحانی» نوشت که جنگ پایان نیافته است. «ما در سخت‌ترین نقطه جنگ ایستاده‌ایم... آتش‌بس موقت است» و از ضرورت بازسازی توان هجومی و دفاعی و تقویت انسجام اجتماعی گفت.

یک روز بعد، «ابراهیم متقی»، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران که روابط نزدیکی با دفتر «علی خامنه‌ای» دارد در صداوسیما هشدار داد که اسراییل ممکن است «با استفاده از غافل‌گیری، حداکثر ظرف یک هفته» دوباره به ایران حمله کند و این‌بار نه‌تنها فرماندهان نظامی، بلکه مقامات سیاسی و اداری را هدف بگیرد. اظهاراتی که واکنش‌های تندی برانگیخت و او را واداشت تا یک روز بعد تاکید کند: «بنده یک شخصیت دانشگاهی هستم... هر چه هست بر اساس استدلال‌های تحلیلی است.»

araballies.jpgفروپاشی نفوذ جمهوری اسلامی در جهان عرب یادآور فروپاشی نفوذ ناصری‌ها پس از شکست سنگین در جنگ ۱۹۶۷ است

عبدالرحمن الراشد - ایندیپندنت فارسی

امروز در فضای عمومی جهان عرب سکوتی سنگین حاکم است؛ سکوتی شبیه آرامش گورستان‌ها. جوامع عربی تقریبا هیچ واکنشی به تحولات بزرگ و پی‌درپی منطقه نشان نمی‌دهند. هیچ خبری از راهپیمایی‌ها، تظاهرات و اعتصابات گسترده که سال‌ها به برگزاری آنها عادت کرده بودیم نیست. شاید این نخستین بار در هفتاد سال گذشته باشد که همه جا را خاموشی مطلق فراگرفته و غوغای راهپیمایی‌ها به سکوتی نامنتظره بدل شده است.

ضربه‌ای که جمهوری اسلامی اخیرا متحمل شد کوچک و کم‌اهمیت نبود. زیان‌های گسترده نظامی و تخریب بخش‌هایی از تاسیسات هسته‌ای که با میلیاردها دلار هزینه و سال‌ها تلاش ساخته شده بود، تنها بخشی از ماجراست. علاوه بر نابودی بخش مهمی از قدرت موشکی جمهوری اسلامی، تهران نفوذ و پایگاه مردمی‌اش در جهان عرب را از دست داد، پایگاهی که از عراق تا مراکش امتداد داشت و رژیم ایران سال‌ها برای ایجاد آن تلاش و سرمایه‌گذاری کرده بود.

وقتی دولت لبنان تصمیمی جسورانه‌ برای خلع سلاح حزب‌الله گرفت، بازتاب این حادثه به چند ده موتورسوار محدود شد که به نشانه اعتراض به خیابان‌های بیروت آمدند. پس چه شد آن موج میلیونی مردمی که با یک اشاره انگشت رهبر حزب‌الله یا فرمان جمهوری اسلامی به خیابان‌ها می‌آمدند؟

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

فروپاشی نفوذ جمهوری اسلامی در جهان عرب به‌وضوح آشکار است؛ وضعیتی که یادآور فروپاشی نفوذ ناصری‌ها پس از شکست سنگین در جنگ ۱۹۶۷ است. آن جریان که زمانی توانایی بی‌چون‌وچرایی در به حرکت درآوردن توده‌های مردمی داشت، پس از شکست در جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، دیگر نتوانست همان شور مردمی را برانگیزد و مجبور شد برای پر کردن جای خالی جمعیت خودجوش به نیروهای حزبی و اتحادیه کارگری متوسل شود. در حالی‌که در گذشته، این میدان‌ها با حضور خودجوش هزاران نفر پر می‌شد که به فراخوان‌های رادیویی، که نزدیک به دو دهه بر ذهن و احساسات مردم سلطه داشت، پاسخ می‌دادند. اما پس از شکست در جنگ، بهت و ناامیدی سراسر منطقه را که در انتظار آزادی فلسطین بود فراگرفت.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgاحمد زیدآبادی نویسنده و مشاور هم‌میهن :

سران آمریکا و روسیه دیدارشان در آلاسکا را قرین موفقیت ارزیابی کرده‌اند. دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا مذاکره با همتای روس خود را «عالی» نامیده و ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه نیز به نوبۀ خود واژه‌های مثبت مشابهی در توصیف دیدارش با ترامپ به کار گرفته است.

این در حالی است که دو طرف دربارۀ نکات مورد توافق‌شان، کلامی درز نداده‌اند و این باعث شده است که رسانه‌ها دیدار آنها را ناموفق و یا صرفاً حرکتی نمایشی به نفع پوتین قلمداد کنند.

ترامپ پیش از دیدار با پوتین، بر لزوم پذیرش فوری آتش‌بس از سوی روسیه در جنگ با اوکراین تأکید کرده بود. از این جهت، ناظران سیاسی، اعلام آمادگی پوتین برای پذیرش آتش‌بس با اوکراین را نشانۀ موفقیت اجلاس آلاسکا می‌دانستند. در کنفرانس خبری رهبران دو کشور که بدون پاسخ به پرسش‌های خبرنگاران برگزار شد، اما حرفی از پذیرش آتش‌بس توسط پوتین به میان نیامد و به جای آن، ترامپ اعلام کرد که روسیه دستیابی به یک توافق صلح نهایی را بر آتش‌بس ترجیح می‌دهد. همین موضوع سبب ارزیابی منفی رسانه‌ها از نتایج اجلاس آلاسکا شد.

با این حال، ترامپ دستیابی به صلح را بسیار نزدیک دانست؛ گرچه تأکید کرد که «یک مسئلۀ» مهم مانع از انجام توافق شده است. او در عین حال گویا متقاعد شده است که آتش‌بس امری شکننده و ناپایدار است و به جای اصرار بر آن، چه بهتر که حرف پوتین در مورد ارجحیت دستیابی به صلح نهایی به جای تلاش در جهت اعلام آتش‌بس را بپذیرد.

از نگاه ترامپ، جنگ روسیه و اوکراین اصولاً یک جنگ اشتباه و بیهوده است که فقط جان نظامیان و شهروندان و منابع مادی دو کشور را تلف می‌کند. او بارها تکرار کرده است که اگر در سال 2020 در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، به جای جو بایدن به کاخ سفید راه پیدا می‌کرد، این جنگ هرگز اتفاق نمی‌افتاد.

پوتین با اذعان به این ادعا در کنفرانس خبری مشترک با ترامپ، ظاهراً کوشید تا آنچه را که به عنوان «خوی خودپسندانۀ» رئیس‌جمهور آمریکا شهرت یافته است به نفع خود تحریک کند.

به هر حال، آنچه می‌توان از سخنان ترامپ و پوتین دریافت کرد، این است که دو طرف دربارۀ برخی مسائل به توافقاتی دست یافته‌اند اما یک مسئلۀ مهم آنها را از دستیابی به توافق نهایی باز داشته است. مشکل ناظران سیاسی اما این است که تا این لحظه، نه دربارۀ مسائل مورد توافق دو طرف، کلامی قابل استناد به رسانه‌ها درز کرده و نه ماهیت مسئلۀ مهمِ مانعِ توافق، روشن و مشخص است.

ظاهراً سران دو کشور به‌رغم هیاهوی مربوط به دیدار رسمی و تشریفات مربوط به آن، بنایشان بر محرمانه ماندن صورت مذاکرات تا اطلاع ثانوی است.

با این همه، آشکار است که به زودی پرده از محرمانگی برگرفته می‌شود. ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین قرار است فردا دوشنبه در کاخ سفید با ترامپ دیدار کند و در جریان جزئیات مذاکرات رئیس‌جمهور آمریکا با پوتین قرار گیرد. ترامپ سرنوشت مذاکره با پوتین را به نتیجۀ مذاکراتش با زلنسکی مشروط کرده است.

زلنسکی بسیار نگرانِ معاملۀ ترامپ با پوتین بر سر بخشی از خاک اوکراین به عنوان «وجه‌المصالحۀ» پایان جنگ است و شرکای اروپایی او نیز نگرانی مشابهی دارند. قاعدتاً اگر زلنسکی از زبان ترامپ بشنود که شرط پایان جنگ، قربانی کردن بخشی از خاک اوکراین و تسلیم آن به روسیه است، نشست سه‌جانبۀ بین سران سه کشور که پوتین وعدۀ برگزاری آن را در مسکو داده است به خطر خواهد افتاد.

چنین اتفاقی قاعدتاً زلنسکی را در موقعیت بسیار سخت و طاقت‌فرسایی قرار می‌دهد، زیرا در صورت عدم برگزاری اجلاس سه‌جانبۀ مسکو، دونالد ترامپ بروز بن‌بست در مذاکرات و تداوم جنگ را به «انعطاف‌ناپذیری» رئیس‌جمهور اوکراین نسبت می‌دهد و با کناره‌گیری از دخالت مستقیم در بحران، زلنسکی و دوستان اروپایی‌اش را به حال خود رها می‌کند.

زلنسکی بدون حمایت مؤثر تسلیحاتی و دیپلماتیک ایالات متحده قادر به مقاومت طولانی در برابر تهاجم ارتش روسیه و زرادخانۀ موشکی و پهپادی آن به خاک اوکراین و مناطق مسکونی آن نیست و از این جهت دچار دردسر بزرگی می‌شود.

این در حالی است که معاملۀ ترامپ بر سر خاک اوکراین، برای خود او هم آسان و بدون هزینه نیست. چنین معامله‌ای، دوستان اروپایی آمریکا به‌خصوص بریتانیا و آلمان و لهستان و فرانسه را از ترامپ به شدت می‌رنجاند و از آمریکا دور می‌کند. ترامپ به‌رغم لفاظی‌های تند گاه و بیگاه خود علیه اروپا، به اتحاد استراتژیک با کشورهای این قاره نیازمند است و چنانچه به قیمت رنجش آنها درصدد جلب رضایت پوتین برآید، حتی در داخل آمریکا از جمله از ناحیۀ بخشی از حزب جمهوریخواه نیز تحت فشار قرار می‌گیرد.

falahatP.jpgحشمت‌الله فلاحت‌پیشه خواستار گفتگوی مستقیم جمهوری اسلامی با آمریکا شد و هشدار داد که تداوم سیاست‌های منطقه‌ای کنونی هر بحران محلی را به بحرانی بزرگ برای بقاء حکومت تهران بدل می‌کند. هم‌زمان، گزارش رویترز نشان می‌دهد رهبران تهران پس از جنگ اخیر با اسرائیل مذاکره با آمریکا را تنها ضامن بقای خود یافته‌اند. اظهارات مشابه حسن روحانی در روزهای گذشته از دیگر نشانه‌های گویای تلاش برای تغییر پارادیم در گفتار سنتی جمهوری اسلامی است که به طور غیرمستقیم از تضعیف علی خامنه‌ای نیز پرده برمی‌دارد

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

اظهارات اخیر حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، تصویری تازه از موقعیت شکنندهٔ جمهوری اسلامی در منطقه و ضرورت بازنگری در سیاست خارجی آن به دست می‌دهد. او در مصاحبه‌ای تصریح کرده است که تهران برای پرهیز از جنگ دوباره با اسرائیل ناگزیر است به گفتگوی مستقیم با آمریکا روی آورد. به گفتهٔ او، با تضعیف روسیه در نتیجهٔ جنگ اوکراین، آمریکا بار دیگر به قدرت مسلط یا به تعبیر او «یکه‌تاز» خاورمیانه بدل شده و این تغییر توازن قوا برای حکومت ایران معنای ویژه‌ای دارد.

فلاحت‌پیشه در بخش دیگری از سخنان خود به واکنش‌های کم‌سابقهٔ رهبران لبنان در جریان سفر اخیر علی لاریجانی به بیروت اشاره کرد که از نظر او نوعی پیام به واشنگتن بود مبنی بر اینکه از این پس برخورد مستقیم با جمهوری اسلامی اجتناب‌ناپذیر است. او با تأکید بر لزوم تغییر در گفتار و رفتار منطقه‌ای حکومت ایران گفت: «تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران ابرچالش خود را با آمریکا بر اساس منافع ملی حل نکند، هر چالش کوچک منطقه‌ای برای حکومت به بحرانی بزرگ بدل خواهد شد.» فلاحت‌پیشه افزود که اکنون همهٔ کشورهای خاورمیانه سیاست خارجی خود را «ملی» کرده‌اند و ضروری است جمهوری اسلامی نیز چنین کند.

هرچند این اظهارات صریح‌تر از آنچه معمولاً از زبان مسئولان نظام شنیده می‌شود نیست، اما به روشنی معنای خود را دارد: قطع حمایت تهران از نیروهای نیابتی، از جمله حزب‌الله، و توقف عملیات خصمانه در منطقه. فلاحت‌پیشه یادآور شد که جنگ دوازده‌روزه با اسرائیل نشان داد بخش مهمی از هزینه‌هایی که ایران برای حفظ ساختارهای ژئوپولیتیکی در خاورمیانه پرداخته، بیهوده بوده است و اکنون راه‌حل مبتنی بر منافع ملی اقتضا می‌کند که این هزینه‌ها متوقف شود.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

این دیدگاه‌ها با گزارشی که خبرگزاری رویترز هفتهٔ گذشته منتشر کرد هم‌پوشانی دارد. رویترز به نقل از منابع آگاه در حکومت ایران نوشت رهبران جمهوری اسلامی پس از جنگ اخیر با اسرائیل به این نتیجه رسیده‌اند که مذاکره با آمریکا برای بقای رژیم حیاتی است. به گفتهٔ این منابع، حکومت اسلامی از نزدیک هزینه‌ها و پیامدهای رویارویی نظامی را مشاهده کرد و دریافت که ادامهٔ مسیر کنونی می‌تواند موجودیت آن را به خطر اندازد.

در همان گزارش آمده بود که رهبران تهران، در حالی که اقتصاد کشور در آستانهٔ فروپاشی است و بحران مشروعیت رژیم اسلامی شدت گرفته، مذاکرهٔ هسته‌ای با آمریکا را تنها تضمین حیات سیاسی خود در کوتاه‌مدت می‌دانند. در عین حال، حملات اسرائیل ضعف و شکنندگی نظامی جمهوری اسلامی را بر جهانیان آشکار کرد: نیروی هوایی اسرائیل توانست هم فرماندهان بلندپایهٔ نظامی ایران را هدف قرار دهد و هم توان بازدارندگی تهران را به چالش بکشد.

یک دیپلمات غربی در گفتگو با رویترز تصریح کرده بود که رهبران ایران دریافته‌اند که در شرایط کنونی منطقه، هر اقدام خصمانه و نسنجیده علیه آمریکا می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری برای حکومت اسلامی داشته باشد.

به این ترتیب، از دو سوی ماجرا - هم از درون ایران و زبان یک مقام پیشین امنیتی، و هم از بیرون و به روایت منابع بین‌المللی - نشانه‌هایی از ضرورت تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی دیده می‌شود. پرسش اصلی این است: آیا رهبران کنونی نظام، با وجود بحران مشروعیت و فشارهای داخلی، قادر و مایل به چنین تغییر بنیادینی هستند، یا همچنان بر مسیری پای خواهند فشرد که به گفتهٔ فلاحت‌پیشه، هر بحران کوچک را به خطری بزرگ برای بقای نظام تبدیل می‌کند؟

اظهارات مشابه حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی پیشین ایران، که در روزهای گذشته صریحاً خواستار تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و پایان دخالت‌های سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی در امور اقتصادی و سیاسی نظام در داخل و خارج از مرزها شد از نشانه‌های گویای تلاش برای تغییر پارادایم در گفتار سنتی جمهوری اسلامی است : تغییری که در عین حال از تضعیف موقعیت علی خامنه‌ای در رأس هرم قدرت نیز به طور غیرمستقیم پرده برمی‌دارد.

un.jpgایران اینترنشنال - روزنامه ایرلندی «ساندی ورلد» به نقل از منابع دیپلماتیک گزارش داد که محمد عیاد، عضو حزب‌الله لبنان که به دلیل قتل شان رونی، سرباز ایرلندی نیروی حافظ صلح سازمان ملل، به‌طور غیابی به اعدام محکوم شده بود، اکنون در ایران پنهان شده است.

مقام‌های لبنانی از زمان آزادی عیاد با قرار وثیقه به دلایل پزشکی، بیش از یک سال پیش، نتوانسته‌اند او را بازداشت کنند. در همین حال، روآری اُمورچو، نماینده حزب شین‌فین در پارلمان ایرلند، گفته است وضعیت پزشکی او همچنان نامشخص است.

ماه گذشته، دادگاه نظامی لبنان محمد عیاد و سه متهم دیگر را در ارتباط با قتل رونی محاکمه کرد. سه نفر به حبس‌های کوتاه‌مدت یک تا سه ماهه و جریمه نقدی محکوم شدند و یکی از متهمان نیز تبرئه شد.

محمد عیاد در ۱۴ دسامبر ۲۰۲۲ به کاروان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در روستای العقبیه حمله کرده و به سمت خودروهای آنان آتش گشود، در حالی که کاروان در مسیر حرکت به فرودگاه بیروت بود.

در این حمله، شان رونی جان خود را از دست داد و سه سرباز ایرلندی دیگر زخمی شدند.

ایندیپندنت فارسی - مردی ۴۰ ساله اهل کنیا با انتشار تصویری در شبکه‌های اجتماعی مدعی شد که اولین فرزند ایلان ماسک، میلیاردر مشهور و بنیان‌گذار تسلا و اسپیس‌اکس است. «نیاکوندی کیبیری» ادعا کرد که مادرش در اوایل دهه ۱۹۹۰ در هتلی در منطقه ماسای مارای کنیا با ماسک ارتباط داشته و در نتیجه او به دنیا آمده است. این مرد در ادامه ادعایش خواستار انجام آزمایش دی‌ان‌ای برای تایید رابطه پدر و پسری با میلیونر صاحب نام شده است.

muskson.jpg

به گزارش دیلی سان، کاربران شبکه‌های اجتماعی به سرعت به این ادعای جنجالی پاسخ دادند و گروهی از کارشناسان اعلام کردند تصویر نیاکوندی کیبیری با هوش مصنوعی ساخته شده است.

دیلی‌سان همچنین نوشت ایلان ماسک در زمان تولد این مرد کنیایی تنها ۱۴ سال داشته است و هیچ تصویر، اسناد هویتی و سند معتبر دیگری این ادعا را ثابت نمی‌کند.

پیش از این گزارش شده بود که ایلان ماسک که دست‌کم ۱۴ فرزند از دست‌کم چهار زن دارد، مصمم است که با «لژیونی» از فرزندان با استعداد ژنتیکی، با فروپاشی تمدن مقابله کند.

ensaf.jpgآسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: عباس ملکی، دیپلمات سابق و عضو هیئت مذاکره‌کننده‌ی ایران برای پایان جنگ ایران و عراق در بخش دوم گفت‌وگویش با انصاف نیوز از تفاوت‌ها و شباهت‌های شرایط حال حاضر ما و دوران قطعنامه ۵۹۸ گفته است.

شباهت جنگ ایران با اسرائیل و عراق غافلگیری در زمانه‌ی مذاکره بود

انصاف نیوز: چه تفاوت‌ها یا شباهت‌هایی بین شرایط فعلی ما و قطعنامه ۵۹۸ وجود دارد؟

شباهت‌های عجیبی وجود دارد. اول به مذاکره و تصمیم‌گیری برمی‌گردد. به نظر می‌رسد در هر دو حالت، زمانی که ایران تصمیم به مذاکره می‌گیرد طرف مقابل حیله‌ای می‌زند. خوشبختانه ایران آماده بود اما در هر دو حالت ما خسارات جبران ناپذیری خوردیم که نمی‌شود فراموش کرد.

ایران حقوق بین‌الملل را رعایت نمی‌کرد و نمی‌توانست انتظار کمک هم داشته باشد

ایران در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تعلل کرد. البته طبیعی هم بود. از ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ که عراق حمله‌ای وسیع به ایران کرد، ایران همیشه تاکید می‌کرد که مورد تجاوز قرار گرفته است.

ایران قبل‌تر خیلی حقوق بین‌الملل را رعایت نکرده بود و کسی به ایران کمکی نمی‌کرد! وقتی دوستان خود من در ۱۳ آبان ۵۸ وقتی به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند کاری خلاف حقوق بین‌الملل و خلاف کنسوانسیون‌های بین اللملی انجام دادیم. اگر قرار بود پیامی سیاسی داده شود می توانست چند ساعت یا چند روز طول بکشد نه ۴۴۴ روز!

ریگان فکر می‌کرد گروگان‌ها از ترس او آزاد شده‌اند درحالیکه مسئله کندی بروکراسی بود

زمانی که گروگان‌های سفارت را آزاد کردیم درست زمانی بود که ریگان وارد کاخ سفید شد. آن زمان آقای ریگان ادعای ناموجهی داشت؛ می‌گفت گروگان‌ها از ترس او آزاد شده‌اند! نه، از ترس او نبود. آن تاخیر نشان می‌داد بروکراسی ما به قدری کند است که ۴۴۴ روز طول می‌کشد تا تصمیمی که گرفته شده اجرایی شود.

آن هم تصمیمی که دولت نگرفته بود. من مکاتبات دولت موقت و شورای انقلاب هم مطالعه کرده‌ام. آن‌ها هم مخالف بودند ولی به هر حال چند دانشجو سرنوشت کشور را به اینجا رساندند که الان هستیم!

از همان ابتدا، شورای امنیت اکراه داشت که به ایران کمک کند. رئیس شورای امنیت می‌گفت از هر دو طرف می‌خواهیم از تشدید مخاصمه جلوگیری کنند. این مثل این است که کسی بیاید ماشین من را ناکار کند بعد کسی بیاید بگوید از هر دو طرف خواهش می‌کنم آرامش داشته باشید!

هو کردن دبیرکل سازمان ملل در بهشت زهرا و گوجه پرت کردن مردم سمت او

ایران هیچوقت شورای امنیت و مجمع عمومی را جدی نمی‌گرفت. خب به حرف این‌ها گوش نمی‌دادیم. حتی یکبار دبیر کل سازمان ملل به تهران آمد و به بهشت زهرا رفت. گوجه سمت او پرت کردند و هو کردند.

خیلی طول کشید تا به تدریج دستگاه دیپلماسی خودش را پیدا کرد و دبیرخانه با مشاوران و مدیران ملل متحد مذاکره کرد. بلاخره نتیجه همین شد که قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتیم. هیئت ایرانی به سرپرستی آقای دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه به نیویورک رفتند.

z.jpgخبر ورزشی - دیدار شب گذشته تیم روستوف در جام حذفی فوتبال روسیه با حاشیه‌ای عجیب و جنجالی همراه شد که در مرکز آن، محمد محبی، لژیونر ایرانی، قرار داشت. محبی که در دقیقه ۶۹ بازی با دریافت کارت زرد مواجه شده بود، در دقیقه ۸۵ با ارتکاب یک خطای خشن دیگر بر روی مدافع حریف، از زمین بازی اخراج شد.

تصمیم‌گیری داور زن مسابقه، "ورا اوپیکینا" پس از مکثی طولانی و مشورت با کمک‌داوران و تیم VAR، منجر به نشان دادن کارت زرد دوم و به تبع آن، اخراج محبی شد. با این حال، همین مکث طولانی و نمایش صحنه‌های تلویزیونی که تماس جزئی بین محبی و داور را در جریان اعتراض نشان می‌داد، باعث شد تا رسانه‌های روسی به سرعت شایعاتی مبنی بر دلیل اخراج او را منتشر کنند. برخی رسانه‌ها، لمس داور را دلیل اصلی اخراج ستاره ایرانی قلمداد کردند.
این شایعه جنجالی، با انتشار اطلاعیه‌ای از سوی فدراسیون فوتبال روسیه مبنی بر اینکه دلیل اخراج محبی، خطا بر روی بازیکن حریف بوده است، پایان یافت.
حال، علیرضا فغانی، داور شناخته‌شده بین‌المللی ایرانی، با انتشار پیامی در صفحه شخصی خود به این حواشی واکنش نشان داده و ضمن تأیید رسمی دلیل اخراج، اعلام کرد: «علت اخراج این بنده خدا، دریافت کارت زرد دوم بخاطر خطایی که انجام داد بود، نه لمس داور.»

londonProtest.jpg"عضو یک گروه کرد طرفدار فلسطین به طرز وحشیانه‌ای نیاک قربانی را مورد حمله قرار داد"

*این رویداد پنج روز پیش در دهم آگوست ۲۰۲۵ اتفاق افتاد ولی از آن زمان هیچ پوشش خبری از سوی رسانه‌های ایرانی دریافت نکرده است.

>

نیاک قربانی معترض شناخته شده ایرانی در توئیتر نوشت:

امروز برای جلب توجه جامعه جهانی و سیاستمداران انگلستان به ضرورت آزادی هرچه سریع‌تر تمام گروگان‌های در دست تروریست‌های حماس از جمله ایویاتار داوید، که حماس او را مجبور به کندن قبر خودش کرده بود، و روم براسلاوسکی، که از شدت گرسنگی توان نفس کشیدن نداشت به دعوت دوستانم در@StopTheHate_UK، در خط اول راهپیمایی و در کنار شخصیت‌های برجسته‌ای همچون Chief Rabbi Ephraim Mirvis انگلستان و بسیاری دیگر حضور داشتم. وقتی به مقابل استیج رسیدیم، وارد منطقه‌ای شدم که درست روبه‌روی استیج بود.
با یکی از دوستانم احوال‌پرسی کردم و سپس پوستری که در دست داشتم را به او دادم. در همان لحظه، یک مرد کوتاه‌قد پایش را روی پای راستم گذاشت و با کتفش به من کوبید. به او گفتم:
>
«چیکار می‌کنی؟!» گفت: «ببخشید.» من هم گفتم: «کاملاً مشخص بود که عمدی زدی. Are you OK؟» در این لحظه او به شکلی تهاجمی به سمت صورتم آمد و گفت: «بهت گفتم ببخشید، مادرج***!» و همزمان مرا به عقب هُل داد.>
>
من با دست او را کمی عقب زدم و گفتم: «فاصله‌ات رو با من حفظ کن.» در همین حین، خانمی که مرا می‌شناخت (فکر می‌کنم از اعضای کومله) به همراه مردی ریش‌دار با لباس و شلوار مشکی به سمت ما آمدند. آنها به زبان خودشان به همان مردی که با کتفش به من حمله کرده بود (مرد با لباس سیاه) چیزی گفتند.
>
وقتی هنوز در حال صحبت و اعتراض به توهین او بودم، همان خانم که لباس قرمز به تن داشت (و همراه مرد لباس مشکی آمده بود)، روبه‌رویم ایستاد و شروع به فحاشی کرد و گفت: «من اینو می‌شناسم، این مادر**ده‌ست!» ناگهان مرد با لباس مشکی بطری‌ای که در دست داشت را روی صورتم پاشید و کل صورتم و لباسم از مایعی با بوی بسیار بد خیس شد. بلافاصله گلوی مرا گرفت و با تمام قدرت حدود ۲۰ ثانیه فشار داد به قصد «قتل و خفه کردن». تنها واکنشی که توانستم داشته باشم این بود که یقه‌اش را محکم بگیرم تا فرار نکند. همان‌طور که او گلوی مرا فشار می‌داد و چشم‌هایم سیاهی می‌رفت، خانم همراهش وقتی دید من یقه مرد را رها نمی‌کنم، شروع به حمله و چنگ زدن به گردن و بدن من کرد.>
>
در یک لحظه هر سه نفر از جهات مختلف به من حمله کردند. دیگر به خاطر تاریکی دیدم نمی‌دانستم دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد یا به کجای بدنم می‌زنند. من همچنان فقط تی‌شرت مردی که گلوی مرا فشار می‌داد گرفته بودم و منتظر بودم کسی من را از دستش نجات بدهد، تا اینکه نیروهای CST و مردم به کمکم آمدند، او را عقب کشیدند و پلیس او را بازداشت کرد. حتی آنجا هم من از خودم دفاع نکردم، با اینکه به‌راحتی می‌توانستم اما فوبیای بازداشتگاه که از قبل داشتم، باز هم به من اجازه نداد.
>
این بار، با چشم خودم مرگ را دیدم و برگشتم. این کل ماجرا بود. درگیری من هیچ ربطی به اینکه چه کسی اهل کجا بود نداشت؛ چون من خودم مهمان دوستان یهودی‌ام بودم و اینکه چه کسی در آنجا هست یا نیست به من مربوط نمی‌شد. ضمن اینکه این مرد چیزی همراه نداشت که مشخص کند کیست یا چه هویتی دارد. با این حال، به نظر خودم با توجه به عکس‌هایی که یکی از دوستانم در بیمارستان به من نشان داد مطمئنم آنها با هدف قبلی به من حمله کردند.
>
در نهایت، از تک‌تک عزیزانی که پیام دادید یا حمایت کردید چه افراد سرشناس، چه ناشناس از صمیم قلب سپاسگزارم. ببخشید که در حال حاضر شرایط روحی مناسبی ندارم؛ واقعاً مرگ را با چشمان خودم دیدم. من به خانه برگشتم، مشکل شدید جسمی ندارم و جای نگرانی نیست، هنوز زنده‌ام و مثل اینکه فعلاً قرار نیست بمیرم. تندرست و شاد باشید، و عذر می‌خواهم که در حالی که باید همه‌جا نوشته شود #BringThemHome، درباره من نوشته شد.
:::

kurds.jpgعلی لاهیجی - کیهان لندن

در دنیایی که مردم و به ویژه روشنفکران برای کسب قدرت بهم می‌تازند و هیچ شخص یا گروهی تاب تحمل عقاید شخص دیگری را ندارد، قاعدتا دعوت به اتحاد و همبستگی برای آزادی ایران هم خریدار ندارد. اما من شیوه کار خودم را دارم و آن شناساندن و اپوزیسیون واقعی و همچنین گام برداشتن در جهت تقویت همبستگی و اتحاد اپوزیسیون است. قبل از نگارش این یادداشت لازم می‌دانم به دو نکته اشاره کنم تا هموطنان کُرد مرا بهتر بشناسند. مرا معمولا به عنوان نویسنده و تحلیلگر سیاسی می‌شناسند اما در اصل یک تکنوکرات هستم که درآمد من از طریق تخصص و تجارب کاری به دست می‌آید. در سی سال گذشته بیش از دویست یادداشت و مقاله در روزنامه‌های کثیرالانتشار و همچنین در وبسایت‌های خبری و تحلیلی نوشتم اما نه دستمزد گرفتم و نه از امتیازی استفاده کردم. فاندبگیر هم نیستم. همچنین با شاهزاده نیز نه ملاقات کردم و نه مکاتبه داشتم و فکر نمی‌کنم که او شناختی از من داشته باشد. خُب، این چند نکته را گفتم تا خوانندگان محترم بدانند که من وامدار کسی نیستم.

اما نکته دوم که میل دارم به آن اشاره کنم این است که ما مردم گیلان با وجود فاصله جغرافیایی که با مردم استان کردستان و دیگر مناطق کردنشین در غرب میهن داریم اما در فرهنگ و زبان و رسوم خیلی بهم نزدیک هستیم. شاید این بخاطر مهاجرت کُردها از صدها سال پیش به شهرهای استان گیلان مثل عمارلو ، لاهیجان، سیاهکل و چمخاله و غیره... باشد که ساکن شدند، ادغام شدند و با آرامش زندگی می‌کنند. پس به خاطر همین مختصر شناختی که دارم به خود جسارت دادم تا خودمانی چند کلام در موضوعات زیر با هم‌میهنان کرد صحبت کنم:

در مورد قدمت تاریخی و قلمرو مردم کردستان
در مورد نتایج مبارزات مناطق کردنشین در کشورهای ترکیه و سوریه و عراق
در مورد حمایت مشروط مردم کردستان از رهبران اپوزیسیون
در مورد اینکه چرا حمایت از شاهزاده را توصیه می‌کنم.

قدمت تاریخی کردستان

مطالعه تاریخ ایران حتی از زمان کوروش بزرگ و قبل از آن نشان می‌دهد که کردستان همیشه جزئی از قلمرو ایران بزرگ بوده است. می‌خواهم بگویم کردستان خود قسمت مهمی‌از تاریخ ایران است. در منابع غربی از دلاوری سربازان کُرد در دفاع از میهن خود، ایران، به نیکی یاد شده است. در دوران امپراتوری‌ مادها، هخامنشیان، سلوکی‌ها، اشکانیان و ساسانیان و پس از آنها... ایرانیان کُرد نقش اساسی در جلوگیری از تهاجم روم باستان به سرزمین خود داشته و حتی در حملات ایران به رومیان نیز از بهترین سربازان و فرماندهان این سرزمین بوده‌اند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

اما از سال ۱۴۰۰ میلادی یعنی حدود ششصد سال پیش بسیاری از مناطق کردنشین ایران به دلیل ضعف دولت مرکزی از کشور جدا شدند و اکنون فقط قسمت کوچکی از کردستان بزرگِ ما برای ایران باقی مانده است. شاید مطالعات تاریخی من چندان وسیع نباشد که بتوان خدمات متقابل اقوام ایرانی از جمله ایرانیان کرد را به یکدیگر تشریح کنم اما حداقل می‌توانم بگویم که کردها چه عراقی یا ترکیه‌ای یا سوریه‌ای از اقوام اصیل ایرانی هستند.

در حقیقت ایران تاریخی بدون کُردها را نمی‌شود تصور کرد. اگر مشکلی برای کُردها پیش می‌آمد سایر اقوام ایرانی همیشه پشت آنها بودند. مردم ایران نه تنها در مورد حادثه حلبچه با مردم کردستان عراق ابراز همدردی کردند بلکه در حمله داعش به کوبانی نیز در کنار آنها بودند. در مورد بخش کردستان ترکیه هرچند به خاطر روابط خوب جمهوری اسلامی و آنکارا امکان حمایت علنی وجود نداشت اما ایرانیان قلبا در کنار حقوق کُردها بوده و هستند. در کشورمان نیز موقعی که گشت ارشاد اسلامی رژیم مهسا امینی را به قتل رساند مردم ایران یکپارچه در کنار استان کردستان و همه ایرانیان کُرد بودند و بیش از پانصد شهروند جان باختند و بسیاری چشم خود را از دست دادند و زخمی شدند و به زندان افتادند. ایرانیان شعار «از کردستان تا تهران جانم فدای ایران» سر دادند. آری، ما مردم ایران متحد در مقابل جفا به یک شهروند ایرانی کُردزبان ایستادیم همانطوری که برای آذری‌ها، لُرها ، بلوچ‌ها و سایر اقوام ایرانی نیز خواهیم ایستاد. در کنار پیروان ادیان و مذاهبی که به آنها ظلم می‌شود، مانند کلیمیان ، آشوری‌ها و ارامنه و زرتشتی و همچنین بی‌دین‌ها و خداناباوران نیز خواهیم بود.

من قدمت تاریخی کردستان را از آن جهت توضیح دادم تا به ایرانیان کُرد یادآوری کنم که این کشور خانه و سرزمین مادری آنهاست. ما باید با هم ایران را بسازیم.

یک نکته لازم است در همینجا اشاره کنم که وقتی یک کُرد ساکن ایران به اربیل عراق می‌رود، ممکن است حسرت بخورد و بگوید کاش من هم آنجا زندگی می‌کردم. من این حسرت را درک می‌کنم. اما اگر ما مردم ایران هم متحد شویم و یک حکومت دموکراتیک و ملی را جایگزین جمهوری اسلامی کنیم، پله‌های ترقی را به سرعت طی خواهیم کرد و ایرانی خواهیم داشت که برای همه آزاد و آباد خواهد بود.

تمایل برخی به «استقلال» در مناطق کُردنشین

آنچه در بین برخی کُردهای منطقه اعم از مناطق کردنشین ترکیه و عراق و سوریه و حتی ایران شنیده می‌شود تمایل برخی به «استقلال کردستان» است. خُب، شاید من هم اگر کُرد می‌بودم و اینهمه تبعیض قومی را می‌دیدم احتمالا عشق به «استقلال» در وجود من هم شعله می‌کشید. اما آیا امکان ایجاد کشور مستقل کردستان وجود دارد؟

- کُردها در قسمت کُردنشین ترکیه بیش از صد سال مبارزه کردند، خون دادند، امنیت مناطق کردنشین کاهش یافت، سرمایه‌گذاری صورت نگرفت و در نتیجه این مناطق از توسعه عقب ماند. حاصل آن کوچ جوانان کُرد به استانبول و اروپا بود. البته شرایط مالی و زندگی اکثر این مهاجرین بهتر شد اما ناامنی ناشی از نبردهای مسلحانه باعث عقب‌ماندگی در قسمت کُردنشین ترکیه شد. عبدالله اوجالان یکی از رهبران کُرد ترکیه بعد از ده‌ها سال مبارزه مسلحانه‌ی بی‌حاصل به مبارزه سیاسی روی آورد تا از این طریق منافع کُردها را تامین کند. او فهمید که با تفنگ نمی‌توان کشور را درست کرد. او فهمید سازمان ناتو پشت ترکیه است. او فهمید که حتی اگر در ترکیه اعلام «استقلال» یا «خودمختاری» شود، نه تنها آمریکا و اروپا و روسیه در کنار ترکیه خواهند بود بلکه کشورهای ایران و عراق و سوریه هم به ترکیه کمک خواهند کرد تا به نتیجه نرسد. (نمونه انتخابات استقلال کردستان عراق که متعاقبا توضیح خواهم داد). البته در مورد ترکیه به این نکته اشاره کنم که حزب دموکراتیک خلق‌ها (HDP) به رهبری صلاح‌الدین دمیرتاش قبل از اوجالان به مبارزه سیاسی روی آورده بود و حتی نمایندگان زیادی در مجلس ترکیه دارد.

roostayee2.jpgفرزانه روستایی

کاش جابجایی معادلات کلان در ایران به همین سادگی بود که نتانیاهو چند وقت یک بار از آن صحبت می کند. کاش نتانیاهو می توانست از دو هزار کیلومتر آنطرف تر اوضاع ما را سر و سامان بدهد که امر بعیدی است. میلیون ها ایرانی معتقدند بمباران مراکز نظامی و تاسیسات زیربنایی کشور که هیچ ربطی به فعالیت هسته ای یا سازمان سرکوب نداشته اقدامی خطرناک و بس نگران کننده است. مردم نگرانند که در پس این موج حملات نیت های دیگری قرار داشته باشد که با پلان B یا حتی پلان C اسراییل آغاز می شود و شکل می گیرد.

در میان این همه رکود و بیکاری و گرانی جمهوری اسلامی حکومتی را به مردم عرضه کرد که همه پیامبران آن دروغگویند، امامان دست در جیب مردم دارند و دینداران بیت کوین تولید می کنند. سهم مردم فقیر و گرسنه هم از حکومت این است تا در راهپیمایی اربعین شرکت کنند تا امنیت همان پیامبران دروغین و امامان دست کج و مومنان بیت کوین کار تامین شود. حال اگر چنین است چرا دیگران به آب و خاک کشوری که به چنین بلایایی دچار است طمع نکنند و تحقق رویاهای خود را در این سرزمین طالبان زده محک نزنند.

ما برای تغییر معادلات راه دشواری را در پیش داریم.اما بحران آب و برق می تواند همه معادله ها را به یک فرسایش دردناک دچار کند و هزینه هر تغییری بشدت گران شود. معنای عبارت فوق این است که ما واقعا به فروپاشی آرام دچاریم و ظاهرا آخرین کسی که در این جهان می تواند برای میهن ما گامی بردارد همین نظام است که همه پیامبران را دروغگو و کارچاق کن و امامان را دلال کرد.

نتانیاهو در پیام های خود به مردم ایران به شیوه ای سخن می گوید که گویی در دور بعدی جنگ همه چیز تمام می شود و یک رژیم عاشق اسراییل در ایران شروع به کار می کند. البته تجربه ای که شبکه موساد در سیستم امنیتی و دفاعی ایران از خود به جا گذاشت حتی از تاثیر جادو و رمل و استرلاب هم قوی تر بود، اما احتمالا این همه ماجرا نیست.

بیایید نتانیاهو را تست بزنیم!

اگر نتانیاهو ادعاهای بزرگ دارد و اگر آنطور که گفته می شود در ایران نیروهای مستقر نیز دارند به شیوه دیگری نیز می توان با مردم ایران سخن گفت. صدها مرکز تولید رمز ارز در ایران و در میانه این رکود و گرانی هولناک مشغول مکیدن شیرازه جان مردم ایران هستند. اساسا، گرانی ها ذره ذره جان مردم را میگیرد و سرکوب ها زمان بیشتری را می گیرد تا تاثیر آن دیده شود. اما کمبود برق و سوختن وسايل منزل که حتی ارزانترین آنها امروز دهها میلیون قیمت دارد بتدریج مردم را مستهلک و زندگی ها را نابود می کند و خانواده ها را از هم می پاشد.

karimian.jpgجناب آقای ف. م. سخن

مقاله‌ی مورخ 7 آگوست شما تحت عنوان «چند کلمه درباره توییت اخیر شاهزاده رضا پهلوی که در خبرنامه گویا چاپ شده بود به دستم رسید. شما را که نمی‌شناختم. تحقیق کردم، گفتند نویسنده، مترجم و طنزپرداز هستید. این عناوین تعجب مرا بیشتر کرد، زایر یک ادیب و نویسنده که در مسایل سیاسی هم اظهار نظر می‌کند، نباید چنین سطحی نگر و سطحی نگار باشد.

من با کل مقاله‌ی شما کاری ندارم. اما در میان نوشتار شما به یک پاراگراف برخوردم که نه ربطی به عنوان مقاله داشت و نه ربطی به متن. در این پاراگراف آمده بود:

«حالا در این حیص و بیص دیدم آقای عالی پیام، که شاعر روشن بین و خوبی هستند، جایگاه شاعری خودشان را با کسی که می تواند «کنگره ی جمهوری خواهان ملی» برگزار کند و آن را به «کنگره ی ملی» ارتقا دهد تاخت زده اند و می خواهند با جمع کردن چند نفر به دور هم مثلا با اجلاس شاهزاده مقابله کند. درست مثل برنامه ی استعداد یابی درجه سه ای که توسط چند داور درجه سه که کمتر کسی آن ها را می شناخت اجرا می شد، برای مقابله و رقابت با آکادمی خانم گوگوش و جناب استاد هومن خلعتبری. حالا ببینید آقای عالی پیام چطور شکست خواهد خورد و به سر کار شعر و شاعری اش باز خواهد گشت، چون دو دو تا همیشه چهار تا می شود و این نیاز به دانش ندارد بلکه آدم باید بینش داشته باشد. جریان آقای هالو هنوز شروع به کار نکرده آقای شعله سعدی را از جمع خود بیرون کرده اند.»

در این رابطه باید به اطلاع برسانم:

1ـ آقای محمدرضا عالی پیام یکی از اعضای 24 نفره شورای تدارکات کنگره است که با تمام گرفتاری‌ها و مشغله‌ای که دارند، دعوت ما را برای همکاری پذیرفتند و به جمع ما پیوستند و در کارگروه رسانه با دیگر اعضا فعالیت دارند.

2ـ این که کشف کرده‌اید این کنگره قرار است در رقابت با اجلاس شاهزاده‌ی شما برگزار شود باز دچار خطا شده‌اید. برای یک نویسنده‌ی اهل سیاست، تحقیق در مورد موضوعی که می‌خواهد بنویسد از ضروریات اولیه است. سمینار همگرایی جمهوری‌خواهان که قدم اول این کنگره بود، پس از 9 ماه تلاش سرانجام در تاریخ 7 و 8 ژوئن در شهر هامبورگ با حضور 12 حزب و سازمان و گروه جمهوری‌خواه و همچنین افراد مستقل با سخنرانی کنشگران سیاسی ـ مدنی و پزوهشگران از سراسر جهان و پیام بسیاری از عزیزان از داخل زندان‌های رژیم حاکم بر ایران برگزار شد. یعنی حدودا 40 روز قبل از اجلاس شاهزاده شما در مونیخ.

3ـ نوشته‌اید: «حالا ببینید آقای عالی پیام چطور شکست خواهد خورد و به سر کار شعر و شاعری اش باز خواهد گشت». آقای نویسنده، عالی پیام تنها نیست که شکست بخورد. بلکه این جمع کثیری از جمهوری خواهان هستند که یا موفق می‌شوند یا شکست می‌خورند. ولی این را بدانید در کار سیاست همه‌اش پیروزی نیست. شاهزاده شما چند بار در طرح‌هایش شکست خورده است؟ از تشکیل دولت در تبعید بگیرید تا شوراهای مشروطیت، جنبش رفراندوم، اتحاد نیروهای اپوزوسیون، شورای ملی ایران، جنبش نافرمانی مدنی در ایران، شکایت از خامنه ای در دیوان لاهه، ققنوس، فرشگرد، پیمان نوین، طرح وکالت، منشور همبستگی مهسا، فراخوان خیابانی در سالگرد قتل مهسا، فراخوان خیابانی مردم پس از حمله اسراییل، پروژه 100 شهر، طرح 5 ماده‌ای همایش همگرایی ووووو...... حالا خواهید دید همایش همبستگی نیز چگونه به سرنوشت قبلی‌ها دچار و فراموش خواهد شد و چندی بعد باز روز از نو روزی از نو. باز طرحی جدید و جنجالی تازه.

4ـ نوشته‌اید: «جریان آقای هالو هنوز شروع به کار نکرده آقای شعله سعدی را از جمع خود بیرون کرده اند». جهت اطلاع خوانندگان خبرنامه گویا: از آن جا که این پروژه بر سرنگونی نظام تبهکار ملایان تکیه دارد و هیچ یک از ارکان آن را به رسمیت نمی‌شناسد، نامبرده سپاه پاسداران و بسیج و وزارت اطلاعات را فرزندان ملت می‌نامد، بعلاوه این که خود را رهبر قیام مردم ایران تصور می‌کند که مسلم است هرگونه رهبری فردی با روح جمهویت در تضاد است، لذا به اتفاق آرا از جمع کنار گذاشته شد.

دوم این که آیا تا به حال یک بار نشسته‌اید حساب کنید شاهزاده گرامی شما تا به حال چند نفر را از اردوی خود رانده است؟ با اجازه چندتایی را بشماریم:

رامین پرهام، رکسان گنجی، احمدعلی مسعود انصاری، فرامرز دادرس، مهدی خلجی، دکتر علی امینی، فرود فولادوند، جمشید شارمهد، فریدون فرخزاد، دکتر فاضلی، آریو برزن پیروزنیا، بهروز سور اسرافیل، پروفسور حسام نوذری، داریوش دولتشاهی، بردیا پارس، رامین پیرامون، بهراد توکلی، سعید سکویی، مسیح علینژاد، شهرام همایون، نیک آهنگ کوثر، ویکتوریا آزاد، حسن اعتمادی، امیر طاهری، حجت کلاشی ..... و شاید چند سال بعد خود شما.

با احترام

اکبر کریمیان

سخنگوی شورای تدارکات کنگره جمهوری‌خواهان دموکرات ملی

nk.jpgمسعود نقره کار - خبرنامه گویا

زبان لوطی ها و جاهل ها و لات ها، زبانی است چند لایه که حتی تنوع، تعّدد وپيچيدگی زبانی و گويشی و لهجه ای را می توان در آن دید و شنید. این زبان را زبانی دوراز نزاکت و ادب، مستهجن، رکيک، پاخطی، دم گاراژی، سخيف، کوچه بازاری ، کوچه بيابونی، پارکی، رُک، عريان، شلخته و بی دروپيکر، بی پروا، گستاخ، هرزه نگارانه ، اروتيک و... زبان اراذل و اوباش و لات و لوت ها و بد‌دهنان هم خوانده اند. در ادبیات سیاسی این نوع از زبان وگویش عامیانه و محاوره ای را پاره ای از "لومپنيسم زبانی" دانسته اند که البته در میان لومپن های سیاسی سخیفانه و چرک ترین نوع آن رواج روز افزون یافته است!

علیرغم تلاش های مستقیم و غیرمستقیم برای طرد، نفی، تقبيح و تحقير این زبان، و سانسور و ممنوع سازی اش، این زبان گسترش چشمگیری پیدا کرده است، و حتی امروزین و "مدرنیزه" شده و به نوعی با زبان آرگو (زبان مخفی ) در آمیخته است. چنین تغییری قابل توجه و بررسی است، اما تعجب آوراین است که این زبان دیگر فقط زبان و گویشِ جاهل ها و لات ها نیست، گسترش و رواج این زبان در میان نسل جوان بویژه دختران و زنان حیرت انگیزاست. متوليان زبان معيار، و زبان فخيم و فاخرو " مودبانه و تر و تميز" کاربرد چنين زبانی را نشانی ازبی فرهنگی و بی حرمتی به فارسی ای که شکر است وقندش به بنگاله برده شده، می دانند.

قصد من پرداختن به چرائی و چگونگی گسترش و تغییر و دگردیسی این زبان و " ارزش" گذاری آن نیست، که کارِ اهل فن است و من در حد سوادِ خودم جای دیگر به آن پرداختم (1)، می خواهم فقط چند نمونه بیاورم تا چنین تغییر و "تحول"ی را شاهد باشیم!

.....

دیروز:

تُفتم

سوسکتیم

شیپیش تن تم

خاک زیرپاتم

آب آفتابه تم

چمنتم

لوطی خورتم

خرتم

و......( دیگه خیلی بی تربیتی میشه!)

.....

امروز:

آقا ما چاکریم، شما نایس تو میت یو

آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا

آقا ما شورش قبیله‌ای، شما گفتگوی تمدن‌ها

آقا ما برف، شما بهمن

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما طرح مسکن مهر، شما برج العربی

آقا ما واشر، شما ارباب حلقه ها

آقا ما مداح، شما دی جی!

آقا ما پوچ، شما گُل!

آقا اصن ما قیژقیژ دیال آپ، شما امواج وایرلس

آقا ما امشب، شما هزار و یک شب!

آقا ما پت ومت، شما ایکیو سان

آقا ما لکنت زبون، شما سخنگوی دولت !

آقا ما بنال بینیم باا ...، شما خواهش می‌کنم بفرمایید

آقا ما چی کوفت می‌کنی ...، شما چی میل داری عزیزم؟!

آقا ما مخـمون تاب داره، شما حیـاط ویلاتون!

آقا ما افتاده، شما پاس کرده

آقا ما کوله پشتی، شما کوله باری از تجربه

آقا ما "صرفا جهت اطلاع و فاقد هرگونه ارزش"، شما "کپی برابر اصل- ثبت با سند برابر است"

آقا ما تقویم جیبی، شما موسسه ژئو فیزیک!

آقا ما سه کله پوک، شما سه تفنگدار

آقا ما کته، شما بیف استروگانف

آقا ما بن کارگری، شما بن تخفیف دیزنی لند

آقا ما سوختگی درجه ۳، شما برنزه شکلاتی

آقا ما آب حوض، شما شیر موز

آقا ما عشق و عاشقى، شما عقل و منطق ...

آقا ما یه نقطه توی فضا، شما مبدا مختصات

آقا ما سیمبیان، شما آندروید

آقا ما جرقه، شما بیگ بنگ

آقا ما ميلي متر، شما سال نوری

آقا ما تلویزیون کمدی، شما سه بعدی

آقا ما چوق لباسی، شما توتال کر

آقا ما x=2، شما E=mc2

آقا ما می‌ریم اغذیه، شما برین پدیده

ما بدبخت حقیر، شما کوروش کبیر

و....

*****

1- مسعود نقره کار، زبان "بچه‌های بی‌نزاکت" جنوب شهر، گویا، 15 تیر 1392

زبان "بچه‌های بی‌نزاکت" جنوب شهر، مسعود نقره‌کار

2- مسعود نقره کار، "زنگی های گود قدرت"، نقش سیاسی و اجتماعی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران، انتشارات فروغ، آلمان.

Gileh_Mard.jpgآقای اسدالله میرزا میگوید: از هشتاد کرور جمعیت ایران نود و نه در صدشان شاعرند!
می پرسم : نود و نه در صد شان؟
میگوید : آن یک در صد مابقی شان یا حافظ شناس اند ، یا تحلیلگر سیاسی و کارشناس مسائل بین المللی اند ، یا ژنرال شاه!
میگویم : یعنی شاه خدا بیامرز اینهمه ژنرال داشت ؟ اینها پس روز مبادا کجا بودند؟
میگوید: اگر خودشان ژنرال شاه نبودند پدر خدا بیامرز یا پدربزرگ مرحوم شان با آن اعلیحضرت رحمتی پالوده میل میفرموده اند!
این استاد خدا بیامرز مان زنده یاد مرحوم مجتبی مینوی که مثل خود ما اعصاب درست حسابی نداشت و با دیدن اوضاع شلم شوربای ممالک محروسه خیلی سریع جوش میآورد میزد کاسه کوزه شاعران و‌متشاعران و شامورتی بازان را بهم میریخت میگفت: اگر ما به تعداد شاعران ایران گاو میداشتیم می توانستیم شیر و‌ماست دنیا را تامین کنیم!
این رفیق مان آقای اسدالله میرزا هم معتقداست تنها کسی از جمعیت زنده و‌مرده ایران که شاعر نیست خواجه حافظ شیراز ی است !
آقای اسدالله میرزا چند وقت پیش همراه ما آمده بود شب شعر.
آنجا کنار دست مان نشسته بود چای دیشلمه تازه جوش کهنه دم را با یک فقره زولبیای فرد اعلای وطنی می لمبانید چپ و راست هی نصیحت مان میکرد که : آقا جان ! یکوقت عصبانی نشوی ها ! معقول بنشین اینجا سر جات چای دیشلمه ات را بخور لام تا کام حرف نزن!
آخر آدم چطوری با دیدن اینهمه حافظ شناسان و حافظ پژوهان نرینه و‌مادینه (مخصوصا مادینه شان که انگاری در درون شان یک امام خمینی خوابیده است عصبانی نشود؟)
در دوره آن خدا بیامرز هر کس از عمه جانش قهر میکرد یا میرفت خواننده میشد یا روشنفکر ! حالا الحمدالله به برکت این انقلاب پر شکوه! از در و دیوار حافظ شناس و حافظ پژوه و ایضا« استاد » میبارد و بقول مرحوم مجتبی مینوی اگر به تعداد حافظ شناسان و حافظ پژوهان و استادان و کارشناسان امور بین المللی مان گاو میداشتیم می توانستیم شیر و ماست دنیا را تامین کنیم!
آقای اسدالله میرزا مدام بما میگوید عصبانی نشو! مگر میشود آدم عصبانی نشود؟
در هجا ، گویی دشنام مده ، پس چه دهم؟
مرغ بریان دهم و بره و حلوا و حریر؟

nik.jpgمقدمه:

در تاریخ فرهنگ ایرانی و اسلامی، مفهوم آزادی به معنای آزادی فرد به‌عنوان یک اصل بنیادین، به هیچ رو مورد توجه قرار نداشته است. به همین دلیل، شکل‌گیری یک جامعهٔ باز و آزاد و همچنین نظام سیاسی مبتنی بر آن، اهمیت نیافته است. بخش قابل‌توجهی از تنش‌ها و مناقشات سیاسی معاصر نیز، ریشه در همین پیشینهٔ تاریخی فرهنگی دارد. با این مقدمهٔ کوتاه، به‌اختصار به موضوعات این یادداشت می‌پردازیم.

یکی از پیامدهای بی تجربگیِ آزادی در نزد ما:

اگر حکومت آینده ایران بایست مبتنی بر آزادی شهروندان بنا شود تا ایرانی آزاد داشته باشیم پس آزادی نسبت به نوع حکومت ارجح است. ما تجربهٔ بسیار از حکومت‌داری داریم، اما تجربهٔ آزادی، به‌ویژه آزادی به‌مثابهٔ رهایی فرد، را هرگز نچشیده‌ایم. همین بی‌تجربگی در آزادی است که باعث می‌شود نوعِ حکومت، در نگاه ما برجسته‌تر از خودِ آزادی جلوه کند. همه جنگ و جدال ها در صحنه سیاسی اپوزیسیون، از همین منشأای سرچشمه می گیرد که بی تجربگی در آزادی و آزاد زیستن است .

تقدم آزادی نسبت به حکومت:

تأسیس هر نوع حکومت تازه در ایرانِ پس از نظام اسلامی، همواره امری پسین است؛ آزادی اما، آغاز راه است. برای ما ایرانیان، نقطهٔ همگرایی باید نه شکل حکومتِ پس از فروپاشی جمهوری اسلامی، بلکه آزادی و حق شهروندی باشد. حکومت‌ها می‌آیند و می‌روند، اما آزادی یگانه است؛ از جنس طبیعت انسان و جاودانه. تا زمانی که آزادی بر ایدئولوژی و شکل حکومت تقدم نیابد، جامعه اسیر جدال‌های پیش از رهایی خواهد ماند؛ درگیری‌هایی که آیندهٔ قدرت را گروگان می‌گیرد. پافشاری بر تعیین نوع حکومت پیش از آزادسازی ایران، همان دام تاریخی است که فرصت رهایی را می‌رباید.

عبور از فرقه گرایی:

فرقه‌گرایی سیاسی، این آفت مزمن، همچنان به نام‌های گوناگون مانع روشن شدن تکلیف ما با حکومتی ایران‌برانداز و ویرانگر است. هر گروه، خیزش انقلابی "زن، زندگی، آزادی" را با عینک خود تفسیر می‌کند و آن را به قالب ایدئولوژی خاصی فرو می‌کاهد. اما تجربهٔ امروز گواهی می‌دهد: جامعه‌ای که با فریاد "زن، زندگی، آزادی" برخاسته، آماده است آیندهٔ خویش را(نوع نظام سیاسی را) در فضای آزاد و با ارادهٔ جمعی تعیین کند. وجدان بیدار می‌گوید: جامعهٔ آزاد، برتر از هر ایدئولوژی و هر قالب حکومتی است. پس تلاش برای استقرار آزادی و فکر ایران آزاد، باید مشترک‌ترین خواست ما در سرنگونی حکومت ضدآزادی باشد. در فضای آزاد است که می‌توان بی‌هراس و بی‌تحمیلِ نیروی اجتماعی ویژه، شکل حکومت را برگزید و بنیان نهاد.

نتیجه:

واقعیت این است، گره‌گاهِ فروبستهٔ جبههٔ همبستگی ایرانی، در برابر این حکومتِ تبهکار، آن است که ما نوعِ حکومتِ برآمده از فرقه و باور خویش را بر فرازِ مفهومِ والای آزادی نهاده‌ایم؛ حال آن‌که آزادی، باید سرچشمه و کانونِ همداستانی همهٔ ما باشد، بی‌اعتنا به هر گرایش و مرزبندی. بی‌آزادی، هیچ پرچمی برافراشته نمی‌ماند و هیچ خانه‌ای استوار نمی‌گردد. نخست باید ایران را از بند برهانیم و آنگاه، در سایهٔ این رهایی، به سامانِ حکومت بیندیشیم.

نیکروز اعظمی

sarkhosh.jpgتوجه:

برای جلوگیری از هرگونه سوءبرداشت، لازم است در ابتدا چارچوب این تحلیل به صورت شفاف مشخص شود:

نوشتار پیش رو، تلاشی است برای یک تبارشناسی در حوزه‌ی «روان‌شناسی سیاسی». خودِ اسطوره، صحت تاریخی آن، ایمان شخصی معتقدان و ارزش معنوی این روایت برای آنان، محترم است و «کاملاً» خارج از حوزه‌ی این تحلیل قرار دارد. این یک پژوهش تاریخی در باب وقایع کربلا یا یک مباحثه‌ی کلامی در باب شأن شخصیت‌های آن نیست.

تمام تمرکز این تحلیل، بر روی «کارکرد سیاسی و اجتماعی» این روایت در «دوران معاصر» است. موضوع این پژوهش، منحصراً این است که چگونه یک روایت تراژیک-تاریخی به یک «تکنولوژی قدرت» و یک «نرم‌افزار سیاسی» برای خلق یک هویت جمعی خاص و مشروعیت‌بخشی به یک نوع حکمرانی در امروز تبدیل شده است.
بنابراین، نقد و ارزیابی این نوشتار، تنها در چارچوب علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و روانکاوی فرهنگی معتبر خواهد بود و هرگونه تفسیر دیگر از آن، خروج از نیت نویسنده و موضوع اصلی بحث است.

«خطای بنیادین روشنفکری دینی»

پروژه‌ی فکری یک قرن اخیر بخشی از روشنفکری دینی، تلاشی پرشور برای «پالایش» اسطوره‌ی عاشورا بوده است. از اقبال تا سروش، هر یک به سهم خود کوشیده‌اند تا این روایت را از حصار خرافه و سنت‌های قشری رها کرده و آن را با ارزش‌های مدرنی چون آزادی و عقلانیت آشتی دهند. این تلاش، هرچند قابل احترام، اما بر یک خطای بنیادین استوار است؛ یک اشتباه در تشخیص مقوله. روشنفکران دینی با روایت عاشورا همچون یک «متن» فلسفی مواجه شده‌اند که می‌توان با تفسیر، معانی نوینی از آن استخراج کرد. حال آنکه قدرت واقعی این روایت، نه در محتوای آن، که در ساختارش به مثابه یک «اسطوره‌ی بنیان‌گذار» و کارکردش به مثابه یک «تکنولوژی قدرت» نهفته است. نمی‌توان یک «تکنولوژی» را بازتفسیر کرد؛ تنها می‌توان کارکرد آن را تحلیل و در صورت لزوم، آن را از کار انداخت.


بخش اول: تشخیص بیماری (تشریح ماتریکس مظلومیت)

کارکرد اسطوره‌ی بنیان‌گذار: تأسیس «جامعه‌ی عاطفی»

telaviv.jpgیورونیوز - ده‌ها هزار معترض اسرائیلی روز یکشنبه با درخواست دستیابی به توافقی به‌منظور آزادی گروگان‌های غزه به خیابان‌ها آمدند. برگزارکنندگان این تجمع که نماینده خانواده گروگان‌ها هستند، می‌گویند صدها هزار نفر در این اعتراض‌ها شرکت کرده‌اند. این تجمع یکی از بزرگ‌ترین اعتراض‌های ۲۲ ماه گذشته به‌شمار می‌رود.

اعتراض‌ها در حالی شدت گرفته است که دولت اسرائیل برای آغاز عملیات تازه در پرجمعیت‌ترین مناطق غزه آماده می‌شود؛ اقدامی که بسیاری از اسرائیلی‌ها نگرانند جان گروگان‌ها را بیش از پیش به خطر بیندازد. گمان می‌رود ۲۰ نفر از ۵۰ گروگان باقی‌مانده همچنان زنده باشند.

معترضان مقابل خانه سیاستمداران، مقر ارتش و در بزرگراه‌ها تجمع کردند، جاده‌ها را بستند و آتش روشن کردند. برخی رستوران‌ها و سالن‌های تئاتر هم در همبستگی با معترضان فعالیت‌شان را متوقف کردند. پلیس اعلام کرد ۳۸ نفر بازداشت شده‌اند.

یکی از معترضان عکسی از یک کودک فلسطینی که دچار سوءتغذیه شده بود را در دست داشت. این تصاویر پیش‌تر به‌ندرت در اعتراضات اسرائیل دیده می‌شد اما با افزایش خشم عمومی از شرایط غزه، به‌ویژه پس از مرگ بیش از ۲۵۰ نفر بر اثر سوءتغذیه، چنین تصاویری بیشتر در تجمعات به چشم می‌خورد.

مخالفت نتانیاهو با توافقی که حماس را در قدرت نگه دارد

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل همچنان با هر توافقی که به بقای حماس منجر شود مخالفت می‌کند. او گفته کسانی که خواهان پایان جنگ بدون شکست کامل حماس هستند، «موضع این گروه را سخت‌تر می‌کنند و آزادی گروگان‌ها را به تاخیر می‌اندازند و زمینه تکرار فجایع ۷ اکتبر را فراهم می‌کنند.»

Ahmad_Alavi.jpgدر گفتمان‌های فرقه‌ای، مانند گفتمان ولایی در ایران یا دیگر ساختارهای سیاسی مشابه نظیر کیش شخصیت در کره شمالی، فرقه مائو تسه‌تونگ در دوران انقلاب فرهنگی چین، و حزب بعث صدام حسین در عراق، توهم اقتدار به‌عنوان یک برساخته گفتمانی، ادراکی و معرفت‌شناختی پابرجا می‌ماند، حتی در مواجهه با شکست‌های عینی مانند بحران‌های اقتصادی (تورم مزمن و افسارگسیخته در سطح بین‌المللی)، انزوای بین‌المللی و منطقه‌ای، بحران‌های منابع (آب و برق)، مسائل زیست‌محیطی (خشک‌شدن دریاچه‌ها و آلودگی هوا)، و چالش‌های اجتماعی نظیر عدم تمکین زنان به حجاب اجباری. این مقاله با استفاده از چارچوب‌های نظری فوکو (تولید حقیقت)، لاکلائو و موف (زنجیره‌های هم‌ارزی)، و روان‌شناسی شناختی (سوگیری تأییدی و انسجام شناختی) توضیح می‌دهد که چرا این توهم در گفتمان‌های فرقه‌ای نه تنها شکسته نمی‌شود، بلکه در بحران‌ها تقویت می‌گردد. ساختار این تحلیل بر سه لایه اصلی استوار است: گفتمانی، معرفت‌شناختی، و روان‌شناختی، که با مثال‌هایی از گفتمان ولایی و دیگر فرقه‌های سیاسی (فرقه سیاسی ایرانی، کیش کیم، فرقه مائو، و حزب بعث) تبیین می‌شود.

۱. ریشه‌های گفتمانی: بازتولید توهم اقتدار از طریق گفتمان فرقه‌ای

گفتمان‌های فرقه‌ای با ایجاد یک چارچوب بسته و خودمرجع، شکست‌های عینی را به فرصت‌های تقویت اقتدار تبدیل می‌کنند. این فرآیند از طریق مکانیزم‌های گفتمانی متعدد، که ریشه در نظریه‌های لاکلائو و موف (1995) دارند، عملی می‌شود. نخست، دوگانه‌سازی حق/باطل جهان را به دو اردوگاه "حق" (فرقه) و "باطل" (دشمنان) تقسیم می‌کند. در گفتمان ولایی، بحران‌های اقتصادی مانند تورم مزمن (که ایران را در رتبه‌های بالای جهانی قرار می‌دهد) یا انزوای دیپلماتیک به‌عنوان "امتحان الهی" یا "نبرد مقدس" تفسیر می‌شوند. به‌طور مشابه، در فرقه های سیاسی ایرانی، شکست‌های نظامی در دهه 1980 به "امتحان ایدئولوژیک" بازخوانی شد، و در کره شمالی، بحران‌های اقتصادی به "جنگ علیه امپریالیسم" تبدیل می‌گردد. این دوگانه‌سازی، شکست‌ها را به بخشی از یک روایت قهرمانی تبدیل می‌کند.

دوم، بازتعریف/بازنمایی شکست به پیروزی (تکنیک Spin framing) اجازه می‌دهد که ناکامی‌ها به "دستاورد معنوی" یا "مظلومیت" تبدیل شوند. در گفتمان ولایی، تورم افسارگسیخته به "پیروزی در برابر تحریم‌ها"، انزوای منطقه‌ای به "مقاومت قهرمانانه"، بحران‌های آب و برق به "صبر انقلابی"، و عدم تمکین زنان به حجاب به "دفاع از ارزش‌ها" بازتعریف می‌شود. در فرقه مائو، قحطی‌های انقلاب فرهنگی به "پیروزی طبقاتی" تبدیل شد، و در حزب بعث صدام، شکست‌های دیپلماتیک به "مظلومیت ملت عرب" تفسیر گردید. این بازتعریف، شکست‌های عینی را از تهدید به فرصت تبدیل می‌کند.

سوم، انحصار تفسیر وقایع از طریق کنترل رسانه‌ها و نهادهای ایدئولوژیک، روایت‌های رقیب را سرکوب می‌کند. در گفتمان ولایی، گزارش‌های مردمی از تورم بالا، انزوای بین‌المللی، یا اعتراضات زنان به حجاب به‌عنوان "دروغ‌پراکنی دشمن" بی‌اعتبار می‌شوند. فرقه های ایرانی نیز انتقادات داخلی را به "نفوذ دشمن یا وزارت اطلاعات بدنام رژیم آخوندی" نسبت می‌دهد، و در کره شمالی، رسانه‌های دولتی هرگونه روایت مخالف را سانسور می‌کنند. این انحصار، حباب توهم را از نفوذ واقعیت محافظت می‌کند.

چهارم، زنجیره هم‌ارزی (Laclau & Mouffe, 1985) مسائل غیرمرتبط (اقتصاد، فرهنگ، دیپلماسی) را به هسته مرکزی "حفظ اقتدار" پیوند می‌زند. در گفتمان ولایی، تورم مزمن به "مقاومت اقتصادی"، انزوای دیپلماتیک به "دفاع از استقلال"، و اعتراضات زنان به "جنگ فرهنگی" مرتبط می‌شود، به‌طوری که هر انتقاد به "خیانت" تعبیر می‌گردد. در حزب بعث، شکست‌های اقتصادی به "دفاع از عزت عراق" پیوند خورد، و در فرقه های سیاسی ایرانی، هر ناکامی تحت عنوان "مبارزه با رژیم" پنهان میشود.

پنجم، فرافکنی شکست‌ها به بیرون ناکامی‌ها را به عوامل خارجی مانند "توطئه" یا "تحریم" نسبت می‌دهد. در گفتمان ولایی، تورم و بحران‌های زیست‌محیطی به "تحریم‌های غرب"، انزوای منطقه‌ای به "دسیسه‌های صهیونیستی"، و عدم تمکین به حجاب به "نفوذ فرهنگی" نسبت داده می‌شود. فرقه های سیاسی ایرانی نیز شکست‌های سازمانی را به "خیانت داخلی" یا "دخالت خارجی" فرافکنی می‌کند، و در کره شمالی، قحطی‌ها به "امپریالیسم" نسبت داده می‌شود. این فرافکنی، مسئولیت داخلی را حذف کرده و توهم اقتدار را به‌عنوان "قربانی قهرمان" حفظ می‌کند.

z.jpgبه گزارش هم‌میهن آنلاین، محسن تنابنده، بازیگر و کارگردان سینما در مطلبی اینستاگرامی خطاب به حسن رحیم‌پور ازغدی نوشت:

عجیبه چرا باید یک اعتراض و یک خواسته به حق بنده با همچین برخوردی مواجه بشه اونم از سمت آدمی که عضو شورای عالی فرهنگیه و داعیه فرهنگ داره و با اون ادبیات توهین آمیز و پرخاشگر.

آقای عضو شورای عالی فرهنگی پروژه گناه سازی رو بزار کنار من و امثال من دنبال عشق و حال نبودیم و نیستیم گواهش تاوانهایی که دادیم ما دنبال یک حداقل رفاه نسبی هستیم حداقل حداقل و این گناه نیست.

آقای عضو شورای عالی فرهنگی من یک عضو کوچک فرهنگ و هنر مملکتم و اگر ازم بپرسن در این سمت تا حالا چه کردی میگم فقط یک قلم از کارهام سریالیه که پانزده ساله پخش میشه و دل مردم رو شاد میکنه حالا عضو شورای عالی فرهنگی اگر از تو بپرسن به عنوان یک عضو عالی رتبه شورای عالی فرهنگی چه کردی چیزی داری جواب بدی؟

به والله اگر داشته باشی که اگر میداشتی باید اثراتشو حداقل رو خودت میدیدیم لااقل باید به خاطر سمت دهن پر کنت هم که شده یاد میگرفتی از رسانه ملی و در پیشگاه مردم درست صحبت کنی و بددهنی نکنی.

واقعا چقدر بدبختیم ما که تو عضو شورای عالی فرهنگی مملکتی!

tt.jpg

:::

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgدادگاه کیفری استان تهران مردی را که زنان را از طریق سایت دیوار شناسایی و به آن‌ها تجاوز می‌کرد، به اعدام محکوم کرد.

به گزارش اعتمادآنلاین، این مرد متهم در اعترافات اولیه‌اش تجاوز به قربانیان را قبول کرد اما بعد از چند جلسه گفت حرف‌های قبلی‌اش را قبول ندارد.

شنبه ۲۳ فروردین‌ماه سال جاری بود که پلیس آگاهی تهران بزرگ، از دستگیری متجاوزی خبر داد که به بیش از ۲۰ نفر در محله‌های خلوت حوالی بوستان چیتگر تجاوز کرده بود.

متهم با شکایت‌های متعدد شهروندان شناسایی شد. اولین شکایت اوایل اسفندماه سال گذشته به ماموران پلیس داده شد. در این شکایت، زن جوان گفته بود که برای کار در منزل در سایت دیوار آگهی داده بود و مردی با او تماس گرفت و قرار گذاشت. وقتی زن سر قرار حاضر می‌شود، متوجه می‌شود متهم با موتورسیکلت دنبالش آمده است.

او با اکراه برای رسیدن به آدرس سوار موتور می‌شود اما در نهایت متوجه می‌شود که این مرد از تاریکی هوا استفاده کرده و در مسیر انحرافی اتوبانی خلوت، راه خود را کج کرده است. به همین دلیل خود را از موتورسیکلت به پایین پرت می‌کند اما متهم، قربانی را روی زمین کشیده و در محدوده بیابانی این اتوبان، این قربانی مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد.

چند روز بعد قربانی دیگری به ماموران مراجعه و داستان مشابهی را مطرح کرد. او گفت: «یک ماه مانده بود به عید که بیکار شدم. برای همین خودم در سایت دیوار آگهی گذاشتم که جویای کار هستم و می‌توانم به عنوان پرستار کودک یا سالمند کار کنم.

در همان روزها فردی به من پیام داد و گفت که برای مادرش دنبال پرستار است. او به من گفت قصد دارد به سفر برود و کسی را می‌خواهد که از مادرش نگهداری کند. من از او خواستم که مادرش را هم به سفر ببرد و بعد من برای کار به آنجا بروم. این فرد هم کاملاٍ منطقی و با صبر و حوصله قبول کرد. بعد از دو هفته تماس گرفت و گفت که مادرش از سفر بازگشته و از من خواست برای کار به آنجا بروم.

وقتی به من آدرس داد گفت که زمین کوچه ما را کنده‌اند و با ماشین نمی‌شود داخل کوچه شد، به همین دلیل به من گفت که نزدیک متروی چیتگر، منتظرش باشم. من آن روز خودم را به مترو رساندم و دیدم یک پسر جوان با مورتوسیکلت مشکی و سبز و کلاه کاسکتی که بر سر داشت خودش را به من معرفی کرد. او من را قانع کرد که سوار موتورش شوم تا به خانه‌شان برویم و من به رغم میل خودم این درخواست را قبول کردم. سوار موتور شدم و موتور وارد اتوبان نزدیک پارک چیتگر شد.

همان‌طور موتور حرکت می‌کرد که من چند بار پرسیدم کی می‌رسیم و این مرد هر بار می‌گفت نزدیکیم و ۳-۴ دقیقه دیگر می‌رسیم. تا اینکه من دیدم موتور وارد محوطه‌ای شد که واقعاً خودرو از آنجا رد نمی‌شد. دقایقی بعد وارد حوالی منطقه‌ای از پارک چیتگر شدیم که خیلی خلوت بود و تازه آنجا بود که من متوجه شدم این مساله عادی نیست.

سرانجام موتور ایستاد و مرد با چاقویی که در دست داشت پیاده شد و من را تهدید کرد که اگر کاری را که می‌خواهد انجام ندهم، من را می‌کشد. من خیلی فریاد زدم اما کسی کمک نکرد و او بعد از کتک زدنم، مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد از دزدیدن کیف و موبایلم، فرار کرد.

این مرد حتی گوشواره‌هایم را هم از گوشم درآورد و دزدید. من متوجه شدم که این آدم اولین بار نیست که این کار را انجام می‌دهد، زیرا اصلاً ترس و استرسی نداشت و من هرچه فریاد می‌زدم، او می‌گفت الکی گلویت را خسته نکن، کسی اینجا صدایت را نمی‌شنود. حتی به او گفتم که من مریضم، تو را به خدا من را ول کن، من حتی به پلیس هم شکایت نمی‌کنم اما او با لحن خاصی من را به تمسخر گرفت و گفت، حتی پلیس هم نمی‌تواند کاری کند، چون من مدارک را از بین می‌برم.

این زن گفت ساعت‌ها طول کشید تا ماشینی پیدا شود و خودش را به خانواده‌اش برساند و برای شکایت نزد پلیس برود.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgحمید رسایی نماینده مجلس شورای اسلامی به صحبت های اخیر استاندار مازندران واکنش نشان داد.

به گزارش همشهری آنلاین، حمید رسایی گفت:جناب آقای یونسی که بدون سابقه اجرایی و با تخصص مجاری ادراری در شمال ایران که یک منطقه پرمشغله و البته مستعد با مردم پرتلاشی هست به استانداری مازندران رسیده، در حالی که به برگزاری کنسرت در آن منطقه افتخار می‌کند، افاضه کرده که من مسئول معیشت و اقتصاد مردم هستم و به عفاف و حجاب در جامعه ای که مردمش گرسنه هستند اعتقادی ندارم.

خب این هم از عجایب روزگار است. شما که در همان معیشت و اقتصاد مردم هم ماندید، حتی توانایی حل مشکل آب و برق مردم هم نداشتید، با اظهار ضعف و عجز، بهانه دست دشمنان این مردم هم دادید، حالا آمدید و دست گذاشتید روی این مسئله؟ مردم هم به استاندار بودن شما اعتقادی ندارند.

فارس - نبی‌پور، عضو هیئت‌مدیرۀ زنجیرۀ مرغ تخم‌گذار: بسیاری از مرغداری‌ها مرغ‌های تخم‌گذار را زیر نظر معاونت امور دام و سازمان دامپزشکی خفه و معدوم کردند و مسئولان وعدۀ جبران خسارت داده‌اند.

chlarge.jpg

این صنعت تاکنون بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان زیان دیده و این روند همچنان ادامه دارد.

علت اصلی این بحران این است که ذرت و سویا با ارز ۲۸۵۰۰ تومانی وارد می‌شود اما در بازار به سختی پیدا می‌شود. ذرتی که چند ماه پیش ۱۱ هزار تومان بود، الان به سختی ۲۲ هزار تومان یافت می‌شود.

از طرفی، قیمت تخم‌مرغ در ماه‌های گذشته پایین بود و همین موضوع گلایۀ شدید تولیدکنندگان را به‌همراه داشت.

در کنار این‌ها، افزایش بی‌حساب جوجه‌ریزی و نبود مدیریت در این زمینه نیز باعث شد حجم تولید بیش از نیاز بازار باشد و مرغداران متحمل ضرر و زیان سنگین شوند

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgبه گزارش هم‌میهن آنلاین، «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه پیشین ایران در یادداشتی که در «فارن پالیسی» منتشر شده تاکید کرد که ایران و منطقه باید با تکیه بر ظرفیت مردم، همکاری‌های منطقه‌ای و دیپلماسی جهانی مسیر تازه‌ای برای صلح و ثبات در غرب آسیا بگشایند.

در یادداشت ظریف آمده است: «غرب آسیا در نقطه عطفی خطرناک قرار دارد. فجایعی که در غزه در حال رخ دادن است - تجاوزات اخیر علیه ایران که توسط مردم و نیروهای مسلح ایران دفع شد و بی‌ثبات‌سازی مداوم سوریه - به‌روشنی نشان می‌دهد که برای بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و حامیان جهانی او تنها تهدید به‌اصطلاح «وجودی» در واقع صلح و آرامش است.

این ترکیب، یعنی آپارتاید داخلی اسرائیل و درگیری دائمی منطقه‌ای، بنیان‌های نظم منطقه‌ای و جهانی را تهدید می‌کند. با این‌که دفاع قوی ضروری است، یک راه‌حل پایدار به ابتکار دیپلماتیک جسورانه نیاز دارد؛ تغییر تاریخی برای ایران و منطقه از یک پارادایم ریشه‌دار تهدید به یک پارادایم توانمندسازی فرصت‌ها؛ از جمله: گسترش روابط با همسایگان و کشورهای جنوب جهانی، ایجاد شراکت منطقه‌ای جدید میان کشورهای مسلمان غرب آسیا و از سرگیری گفت‌وگو با اروپا و ایالات متحده.»

وی عنوان کرد: «کشورهای منطقه برای مدتی طولانی در چرخه‌های درگیری و فرصت‌های از دست‌رفته گرفتار بوده‌اند. ساختن آینده‌ای متفاوت نیازمند بینش، شجاعت و تصمیم آگاهانه برای رهایی از جبر تاریخی است. برای ایران، این تغییر از داخل آغاز شده و به اطراف و همسایگانش گسترش می‌یابد.

ایران توانسته نشان دهد که طعمه آسانی نیست و می‌تواند در برابر دو متجاوز هسته‌ای از خود دفاع کند، بنابراین توانایی انجام این گذار حیاتی را از رویکردی مبتنی بر مقابله با تهدیدهای دائمی به رویکردی متمرکز بر بهره‌برداری از فرصت‌ها دارد. این نه‌تنها ممکن است، بلکه به‌شدت به نفع ایران، منطقه و جامعه جهانی است. تحقق آن نیازمند عزم داخلی راسخ و عدم مداخله خارجی است.»

ظریف نوشت: «بزرگ‌ترین ظرفیت ایران در مردم آن نهفته است. هزاران سال تاریخ، گواهی بر استقامت فوق‌العاده آنان است. مهاجمان ممکن است خاک ایران را اشغال کرده باشند اما هرگز نتوانسته‌اند ارزش‌های خود را بر مردم ایران تحمیل کنند.

این استقامت همان عامل تعیین‌کننده‌ای است که دشمنان ظاهرا برتر را - از زمان تهاجم عراق در ۱۹۸۰ (با حمایت قدرت‌های جهانی) تا تلاش‌های اخیر نتانیاهو و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا - سردرگم کرده است. این همان دلیلی است که چرا چهار دهه فشار حداکثری و تحریم‌های فلج‌کننده نتوانسته اهداف خود را محقق کند.»

وزیر خارجه پیشین ایران افزود: «دومین ستون حیاتی ظرفیت برای ایران، همسایگی آن است. ایران با داشتن مرز با ۱۵ کشور، در چهارراه منحصربه‌فرد اوراسیا قرار دارد. مهم‌تر از آن، این منطقه از پیوندهای تاریخی و فرهنگی عمیق و ناگسستنی بهره‌مند است که طی قرن‌ها توسط شاعران، عارفان، فیلسوفان و دانشمندان ایرانی بافته شده‌اند.

این پیوندها از امپراتوری‌ها، تهاجمات و آشوب‌ها جان سالم به در برده‌اند. با این حال، همکاری واقعی منطقه‌ای همچنان خارج از دسترس بوده است. در دهه‌ها فعالیت من به‌عنوان یک دیپلمات ایرانی، در توسعه ابتکاراتی شرکت کرده‌ام که همواره توسط پارادایم سوظن و تهدید تضعیف شده‌اند.»

وی ادامه داد: «اما تشدید اخیر اقدامات اسرائیل، آگاهی جدیدی از آسیب‌پذیری مشترک در منطقه ایجاد کرده است. اکنون یک فرصت حیاتی وجود دارد. ایران، همراه با بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، امارات متحده عربی و یمن - و احتمالا با گسترش به پاکستان، آسیای مرکزی و قفقاز - باید این لحظه را غنیمت بشمارند.

ذیل چتر سازمان ملل می‌توانیم بر اساس چرخشی راهبردی از تفرقه به سوی هم‌افزایی، به توافقی جدید شکل دهیم. کریدورهای انرژی مشترک، چارچوب‌های محکم عدم‌اشاعه و همکاری هسته‌ای، همکاری اقتصادی و وحدت فرهنگی می‌توانند موتورهای شکوفایی مشترک باشند.»

ظریف نوشت: «از دریچه این پارادایم فرصت‌ها، ایران و حتی روسیه و ترکیه می‌توانند به توافق اخیر بین آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن نه به چشم یک تهدید، بلکه به‌عنوان یک فرصت نگاه کنند؛ فرصتی برای احیای پیشنهاد قبلی همکاری ترانزیتی در قفقاز بین ایران، روسیه و ترکیه به همراه ارمنستان، آذربایجان و گرجستان.

این توافق جدید زمینه جهانی‌ای فراهم می‌کند که ابتکار منطقه‌ای ما در سال ۲۰۱۹ را عملی‌تر و پایدارتر می‌سازد. همچنین فرصت‌های سرمایه‌گذاری منحصربه‌فردی را برای بخش خصوصی در ایالات متحده و دیگر کشورها فراهم خواهد کرد.»

این مقام پیشین ایرانی در ادامه اظهار کرد: «سومین ستون، شامل دیپلماسی جهانی، شاید با توجه به سرخوردگی از تجربه‌های گذشته برای ایران چالش‌برانگیزترین باشد. با این حال، من به‌شدت معتقدم که منفعت ایران و جامعه جهانی در عبور از این تجربیات و شکل دادن به آینده‌ای متفاوت است.

ایران طی دهه‌ها، سهم قابل‌توجهی در ثبات جهانی داشته است. به‌عنوان یک عضو بنیان‌گذار سازمان ملل، ابتکارات تاریخی را پیشنهاد داده است: پیشنهاد منطقه عاری از سلاح هسته‌ای در خاورمیانه در سال ۱۹۷۴، «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در سال ۱۹۹۷، و برجام در سال ۲۰۱۵. متاسفانه قدرت‌های بزرگ جهان به‌طور مداوم این تلاش‌های ایران را تضعیف کرده‌اند.»

سرگذشت برجام نمونه‌ای از وعده‌های تحقق‌نیافته دیپلماسی است

وی تاکید داشت: «سرگذشت برجام نمونه‌ای از وعده‌های تحقق‌نیافته دیپلماسی است. این توافق در سال ۲۰۱۵، در سراسر جهان به‌عنوان یک پیروزی دیپلماتیک ستایش شد اما تصمیم سه سال بعد ترامپ برای خروج از این توافق، به اعتماد به دیپلماسی در ایران به‌شدت آسیب زد. جدا از تحریم‌های خردکننده، اقدام اخیر اروپا در فعال‌سازی مکانیسم حل‌وفصل اختلاف برجام همزمان با حملات اسرائیل به تاسیسات ایران، عمیقا ریاکارانه است.

برترین‌ها: مجسمه یوزپلنگ ایرانی که به‌تازگی توسط شهرداری تربت‌جام نصب شده، به دلیل ظاهر عجیبش با واکنش‌های زیادی در فضای مجازی روبه‌رو شده است. بسیاری از کاربران معتقدند این مجسمه هیچ شباهتی به یوزپلنگ ایرانی ندارد. انتشار تصاویر این مجسمه موجی از انتقاد و طنز را در شبکه‌های اجتماعی به همراه داشته است.

photo_2025-08-13_23-43-22.jpg

ref.jpgرسانه روسی مدعی شد؛ اخراج محمد محبی در بازی روستوف-نیژنی به‌دلیل لمس سینه داور زن

ایران اینترنشنال - پس از اخراج محمد محبی، بازیکن ایرانی تیم فوتبال روستوف، در مصاف این تیم برابر نیژنی، سایت «ساکر» روسیه گزارش داده کارت زرد دوم محبی در دقیقه ۸۵ به‌دلیل رفتار غیرورزشی در اعتراض به تصمیم اوپیکینا، داور زن مسابقه، و لمس سینه او به محبی نشان داده شده است.

محبی که پیش‌تر یک کارت زرد گرفته بود، لحظاتی پس از برخورد شدید با بازیکن حریف، از سوی داور مسابقه با کارت زرد دوم جریمه و اخراج شد.

این رسانه روسی درحالی دلیل اخراج محبی را لمس سینه داور عنوان کرده که تصاویر نشان می‌دهد بین اعتراض محبی به تصمیم داور و نشان داده‌شدن کارت زرد، ۱۸ ثانیه فاصله وجود دارد و داور در این بین با کمک‌داور ویدیویی درباره صحنه خطا، مشورت می‌کند.

با وجود این، طبق قوانین داوری، دخالت وی ای آر در تصمیمات داور تنها برای کارت‌های قرمز مستقیم است و با توجه به اخراج‌نشدن محبی به‌صورت مستقیم، وی‌ای‌آر نقشی در اخراج محبی بابت خطا نداشته است.

***

alaskabanner.jpg«خریدی احمقانه» یا «بهترین معامله تاریخ»؛ آمریکا چطور با ۷ میلیون دلار آلاسکا را از روسیه خرید

بی بی سی - نشست آمریکا و روسیه در آلاسکا برای مذاکره درباره پایان جنگ اوکراین، به باور بسیاری از ناظران، از مهم‌ترین رویدادهای دیپلماتیک سال‌های اخیر است. اما محل برگزاری این دیدار نیز اهمیت ویژه‌ای دارد.

دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین، روسای جمهور آمریکا و روسیه، قرار است در شهر انکوریج، بزرگ‌ترین شهر ایالت آلاسکا در خاک ایالات متحده دیدار کنند.

اما اگر این ملاقات حدود ۱۵۰ سال پیش در همین مکان انجام می‌شد، روسیه میزبان آن بود و در خاک این کشور صورت می‌گرفت.

آلاسکا که امروز بزرگ‌ترین ایالت آمریکا است و حدود یک‌پنجم مساحت این کشور را در بر می‌گیرد، زمانی در مالکیت روسیه بود.

آلاسکا در دورترین نقطه شمال غرب آمریکای شمالی واقع شده و تنگه برینگ آن را از روسیه جدا می‌کند. عرض این تنگه در باریک‌ترین بخش آن کمی بیش از ۸۰ کیلومتر است.

maprusiausa.jpg

پیوندهای تاریخی روسیه و آلاسکا به اوایل دهه ۱۷۰۰ میلادی بازمی‌گردد، زمانی که گفته می‌شود بومیان سیبری نخستین بار از وجود سرزمینی پهناور در شرق سخن گفتند.

ویتوس برینگ، دریانورد دانمارکی، در یک سفر اکتشافی دریافت که این سرزمین تازه کشف‌شده به سرزمین اصلی روسیه متصل نیست، اما سفر او به‌ دلیل مه غلیظ، ناتمام و بی‌نتیجه ماند.

در سال ۱۷۴۱، سفر اکتشافی دیگری، این بار نیز به رهبری برینگ انجام شد که موفقیت‌آمیز بود و توانست گروهی را به ساحل بفرستد. پس از آن چندین سفر تجاری صورت گرفت و با بازگرداندن پوست سمورهای دریایی به روسیه، راه برای تجارت پرسود خز میان اروپا، آسیا و سواحل اقیانوس آرام آمریکای شمالی گشوده شد.

با این حال، در قرن نوزدهم، بازرگانان خز بریتانیایی و آمریکایی به رقبای جدی روس‌ها بدل شدند.

این رقابت سرسختانه سرانجام در سال ۱۸۲۴ با امضای معاهدات جداگانه روسیه با آمریکا و بریتانیا پایان یافت. اما نابودی تقریبا کامل سمورهای دریایی و پیامدهای سیاسی جنگ کریمه (۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶) باعث شد روسیه تمایل پیدا کند آلاسکا را به آمریکا بفروشد.

خرید «احمقانه»

ویلیام سوارد، وزیر خارجه وقت آمریکا، رهبری مذاکرات خرید این سرزمین را بر عهده داشت و توانست معاهده‌ای را در این زمینه با روس‌ها امضا کند.

پس از مخالفت‌های فراوان، کنگره آمریکا پیشنهاد سوارد برای پرداخت ۷/۲ میلیون دلار را تصویب کرد و در ۱۸ اکتبر ۱۸۶۷، پرچم آمریکا در شهر سیتکا، پایتخت وقت آلاسکا، برافراشته شد.

در ابتدا منتقدانی که باور داشتند این سرزمین هیچ ارزش و منفعتی ندارد، این معامله را «حماقت سوارد» نامیدند.

با احتساب تورم، ۷/۲ میلیون دلاری که آمریکا پرداخت کرد، امروز اندکی بیش از ۱۲۰ میلیون دلار ارزش دارد؛ بهایی بسیار ناچیز برای سرزمینی که اکنون بزرگ‌ترین ایالت آمریکا است.

از اواخر قرن نوزدهم، آلاسکا شاهد کشف طلا، نفت و گاز طبیعی بود که به سرعت به منبعی سودآور تبدیل شد.

این اقدام سوارد در نهایت پربازده از آب درآمد و آلاسکا در سال ۱۹۵۹ رسما به عنوان چهل و نهمین ایالت آمریکا به رسمیت شناخته شد.

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgفرمانده انتظامی آمل گفت: اختلاف خانوادگی در یکی از مناطق مسکونی این شهرستان،۶ کشته و سه زخمی بر جا گذاشت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس مازندران سرهنگ مجید باقری شامگاه پنجشنبه اظهار کرد: حوالی ساعت ۲۱ و ۱۵دقیقه دیشب در پی کسب خبری از مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ استان مبنی بر وقوع تیراندازی منجر به قتل در یکی از مناطق مسکونی شهر آمل ، موضوع در دستور کار مأموران انتظامی قرار گرفت.

وی گفت: مأموران با حضور در محل حادثه در بررسی های اولیه و تحقیقات میدانی دریافتند، داماد خانواده به علت اختلافات خانوادگی با سلاح کلت، پدر خانم، باجناق و ۲ خواهر خانمش و فرزند خردسال باجناقش را به قتل رساند و ضمن مصدوم کردن ۳ نفر دیگر با سلاح در دستش به زندگی خود پایان داد.

فرمانده انتظامی شهرستان آمل تصریح کرد: با حضور تیم‌های اورژانس مصدومان حادثه سریعا به مرکز درمانی منتقل و با حضور بازپرس ویژه قتل و کارآگاهان پلیس آگاهی زوایای مختلف این جنایت در دست بررسی است‌ .

balooch.jpgکشته و زخمی شدن دو هنرمند بلوچ در پی شلیک در یک محفل هنری در لادیز میرجاوه

به‌گزارش حال‌ وش / شامگاه پنجشنبه ۲۳ مردادماه ۱۴۰۴، دو هنرمند بلوچ از نوازندگان سازهای سنتی بلوچ در جریان برگزاری یک برنامه هنری در غار لادیز از توابع شهرستان میرجاوه هدف تیراندازی قرار گرفتند که در پی آن ، یک هنرمند بلوچ جان باخت و یک هنرمند دیگر زخمی شد.

هویت هنرمند بلوچ جان‌باخته «شمس‌الدین مطربیان (داوودی)» ۵۲ ساله فرزند خدابخش و هویت فرد مجروج شده «هادی ریگی(ریسباف)» ۲۲ ساله فرزند محمد هر دو اهل میرجاوه توسط حال وش احراز شده است.

به‌گفته منابع حال‌ وش: «جمعی از هنرمندان میرجاوه در یک محفل هنری مشغول اجرا بودند که یکی از حاضران مسلح اقدام به تیراندازی کرده و سپس از محل متواری شده است.»

منابع افزود: «شمس‌ الدین بر اثر اصابت گلوله به گردن، پا، شکم و قلب جان خود را از دست داد و همچنین هادی که خواننده و از هنرمندان حاضر در برنامه بود، از ناحیه گلو زخمی و به بیمارستان زاهدان منتقل شد.»

تا لحظه تنظیم این خبر، اطلاعاتی از انگیزه این اقدام در دست نیست.

z.jpgایران اینترنشنال - رییس‌دفتر مسعود پزشکیان، رییس‌ دولت، درباره روز حمله اسرائیل به جلسه شورای عالی امنیت ملی در جنگ ۱۲ روزه گفت که این حمله موجب مجروحیت پزشکیان شد.

او اشاره کرد اصابت موشک موجب ایجاد شکافی در یک بتن شد که پس از آن، مقام‌های حاضر با دست شکاف را باز کردند تا یک نفر لاغرتر ابتدا خارج شود و سپس سایر افراد محل حادثه را ترک کنند.

حاجی‌میرزایی گفت که پزشکیان پس از حمله با وجود مصدومیت قراری برای ملاقات با علی خامنه‌ای داشت که «با همان حالت، یک دوش گرفت و به ملاقات آقا رفت.»

ragmarg.jpgخامنه‌ای اربعین هم نیامد

رهبر جمهوری اسلامی که دست‌کم هفته‌ای یک بار سخنرانی می‌کرد، در دو ماه اخیر تنها سه بار در انظار عمومی دیده شده است

ایندیپندنت فارسی - در حالی‌ که پنهان‌ شدن علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از آغاز جنگ با اسرائیل به دستمایه‌ای برای طنز و کنایه در میان افکار عمومی بدل شده، مقام‌های حکومتی یکی پس از دیگری با روایت‌هایی اغراق‌آمیز می‌کوشند نشان دهند او در تمام روزهای جنگ در «اتاق عملیات» حضور داشته و فرماندهان را شخصا هدایت کرده است.

در تازه‌ترین این ادعاها، علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، گفت که خامنه‌ای در جریان جنگ، «موازنه را تغییر داد، چرا که در روز نخست، شمار زیادی از فرماندهان ترور شدند، اما او بلافاصله جانشینانشان را معرفی کرد». لاریجانی در ادامه ادعاهایش افزود که رهبر جمهوری اسلامی به‌عنوان فرمانده کل قوا در اتاق عملیات «مدیریت» می‌کرد و فرماندهان از او «مشورت» می‌گرفتند و «هدایت» می‌شدند. هنگامی‌ هم که آمریکایی‌ها گفتند باید تسلیم شوید، خامنه‌ای با «قدرت» پاسخ داد: «تسلیم نمی‌شویم و مقابله می‌کنیم.»

این دست روایت‌ها که پیش‌تر نیز از زبان دیگر مسئولان حکومتی شنیده شده بود، در حالی مطرح می‌شوند که گزارش‌ها حاکی است در جریان جنگ ۱۲ روزه حتی رئیس‌جمهوری و وزیر امور خارجه نیز به خامنه‌ای دسترسی نداشتند. اکنون نیز، با وجود پایان جنگ، خامنه‌ای همچنان از حضور در انظار عمومی خودداری می‌کند. حال آنکه پیش از این، معمولا دست‌کم هفته‌ای یک‌ بار در مراسم یا سخنرانی‌های عمومی دیده می‌شد.

رهبر جمهوری اسلامی که در سال‌های گذشته همواره در مراسم ویژه اربعین در «بیت رهبری» حضور داشت و سخنرانی می‌کرد، امسال در مراسم روز پنجشنبه ۲۳ مرداد، به شکلی بی‌سابقه غایب بود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

طبق گزارش وب‌سایت رسمی او، هیئت‌های دانشجویی همچون هر سال در حسینیه «امام خمینی» حاضر شدند و مداحان حکومتی نیز برنامه اجرا کردند، اما میزبان مراسم در میانشان نبود. این غیبت ادامه روندی است که از شب‌های عزاداری دهه اول محرم آغاز شد؛ زمانی که خامنه‌ای تنها در شب عاشورا، آن هم به شکلی کوتاه و محدود، شرکت کرد و در شب‌های دیگر حضور نیافت.

غیبت ادامه‌دار رهبر جمهوری اسلامی

از بامداد ۲۳ خرداد، زمانی که اسرائیل با ترور فرماندهان ارشد سپاه و شماری از فعالان برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، عملا جنگ را آغاز کرد، تاکنون دو ماه گذشته است. در این ۶۰ روز، حضور علی خامنه‌ای در انظار عمومی به‌شدت محدود بوده و حتی پیام‌های تصویری او نیز کاهش یافته است. نقش و میزان دخالت او در تصمیم‌گیری‌های کلان این دوره نیز همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

ostandar.jpgایران وایر - استاندار مازندران، که هفته گذشته در مراسم گرامی‌داشت روز خبرنگار گفته بود «تا وقتی مردم گرسنه‌اند، به عفاف و حجاب اعتقادی ندارم»، بار دیگر اعلام کرد «به اصول ارزشی و دینی اعتقاد دارد، اما قبل از هر چیز نیاز است مسایل اقتصادی حل‌وفصل شوند.»

او در ادامه شفاف‌سازی کرده است که منظورش از این که اعتقادی به حجاب ندارد این است که «اجرای لایحه عفاف و حجاب» در چنین شرایطی «نیاز به زمان‌شناسی و تدبیر دارد.»

این گفته‌های «مهدی یونسی رستمی» موجب شد «مجتبی زارعی»، نماینده مجلس شورای اسلامی به آن واکنش نشان دهد.

این نماینده مجلس گفته است من اگر «دربان استانداری مازندران» بودم «استاندار بی‌لیاقت» را به ساختمان استانداری راه نمی‌دادم.

خردادماه ۱۴۰۴ بعد از فراز و فرودهای بسیار در تدوین و تصویب لایحه حجاب و عفاف، «محمدباقر قالیباف»، رییس مجلس ایران، اعلام کرد «دبیرخانه شورای امنیت ملی به صورت مکتوب به ما اعلام کرده است که فعلا این قانون ابلاغ نشود.»

صداوسیما: در «ابراز همدردی با مردم غزه» پخش برنامه‌های آشپزی به مدت یک هفته متوقف می‌شود

روابط عمومی معاونت سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد: در «ابراز همدردی با مردم غزه»، پخش برنامه‌های آشپزی به مدت یک هفته متوقف می‌شود. این نهاد گفته هدف آن است که صداوسیما «با اقدامات رسانه‌ای اثرگذار، مظلومیت مردم غزه را به تصویر بکشد».

irib.jpg

lari.jpgبه یک شرط به سمت مذاکره خواهیم رفت

به گزارش ایسنا به نقل از المیادین، در ادامه گزیده این مصاحبه را می‌خوانید: در بغداد توافق‌نامه امنیتی امضا کردیم که محور اصلی آن تلاش برای دستیابی به امنیت، ثبات و آرامش در دو کشور است و این نگاه کلی ما به واقعیت همکاری‌های منطقه‌ای است.

خشم آمریکایی‌ها ناشی از نگاهشان به تأمین امنیت منطقه است؛ ترامپ گفته می‌خواهد از طریق قدرت، صلح ایجاد کند، در حالی که دیدگاه ما کاملاً متفاوت است.

دیدارهای ما در بیروت خوب بود؛ لبنان کشوری برادر برای ماست که در همه شرایط کنار آن ایستاده‌ایم و همواره از آن و مقاومتش دفاع کرده‌ایم.

دیدگاه خود را به مسئولان لبنانی منتقل کردیم تا موضع ما نسبت به مقاومت را به‌روشنی درک کنند و بدانند که ما قصد دخالت در امور کشورها را نداریم.

اوضاع فعلی در سوریه آشفته است و ترتیبات روشنی دیده نمی‌شود؛ «اسرائیل» بسیار دخالت کرده است، باید ببینیم اوضاع در آینده به کجا می‌انجامد.

می‌خواستند نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و برنامه‌شان ایجاد فتنه بود، اما نتیجه برعکس شد و حتی مخالفان در ایران کنار نظام ایستادند.

نتانیاهو گمان می‌کرد کشورهای منطقه به خاطر برخی مشکلات با ایران از «اسرائیل» حمایت خواهند کرد، اما این اتفاق نیفتاد و همه کشورهای اسلامی از ما حمایت کردند.

آمریکایی‌ها باید موضع خود را مشخص کنند؛ صحبت هم‌زمان آنها درباره مذاکرات و جنگ نشان می‌دهد که هنوز درک نکرده‌اند جنگ نتیجه‌ای نخواهد داشت.

اگر آمریکایی‌ها درک کنند که جنگ نه سودی خواهد داشت و نه نتیجه‌بخش است و فقط زیان به همراه می‌آورد، آن‌گاه به سمت مذاکرات حرکت خواهیم کرد؛ ایران در جنگ زانو نخواهد زد.

تا زمانی که نظریه آمریکا بر پایه رسیدن به صلح با زور باشد، این کار نتیجه‌بخش نخواهد بود و آنها تنها زمانی موفق خواهند شد که کشورها تسلیم شوند، همان‌طور که سوریه تسلیم شد.

ایران نه تسلیم شده و نه خواهد شد و مذاکرات زمانی مفید است که طرفین درک کنند از طریق جنگ نمی‌توانند به اهداف خود برسند.

رهبر انقلاب مانند یک فرمانده نیروهای مسلح در اتاق عملیات عمل می‌کرد و در بسیاری از امور مشورت می‌داد و هدایت می‌کرد.

تایید حکم اعدام شریفه محمدی

| No Comments

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgامیر رئیسیان، وکیل شریفه محمدی، فعال کارگری، به روزنامه شرق گفته است که دیوان عالی ایران حکم اعدام موکلش را تایید کرده است.

به گفته آقای رئیسیان، شعبه ۳۹ دیوان عالی که پیش‌تر این حکم را نقض کرده بود، این بار با وجود «باقی ماندن همه ابهامات و ایرادات» آن را تایید کرده است.

آقای رئیسیان به روزنامه شرق گفت: «هیچ‌کدام از ایرادات رفع نشده‌اند. پیگیر اعاده دادرسی خواهیم بود و در تلاشیم حکم اعدام را از طرق دیگر نقض کنیم.»

کمپین دفاع از شریفه محمدی، در واکنش به صدور این حکم، آن را «ظالمانه» خواند و نوشت «پرونده‌ شریفه محمدی از ابتدا نه بر مبنای عدالت، بلکه با سناریوسازی امنیتی وزارت اطلاعات شکل گرفت. روند بازداشت، بازجویی، اتهام‌زنی و صدور حکم، کوچک‌ترین نشانی از دادرسی مستقل و بی‌طرفی ندارد.»

بر اساس بیانیه این کمپین، اولین حکم اعدام این زندانی در شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی احمد درویش‌گفتار صادر شد و پس از نقض آن مجددا برای بررسی به شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت رفت که ریاست آن را محمد علی درویش‌گفتار بر عهده داشت.

za.jpgاحمد زیدآبادی

علی لاریجانی در سفر اخیرش به بغداد و بیروت، خود را مسئول امور امنیت کشور در جمهوری اسلامی معرفی کرد.

اگر در بین اجزاء بلوک قدرت در ایران بر روی موقعیتی که آقای لاریجانی برای خود تعریف کرد، اجماعی صورت گرفته باشد، او دیگر مقامی دست‌بسته و فاقد اقتدار لازم برای کمک به مهار بحران‌ها به حساب نمی‌آید.

آقای لاریجانی در سفرش به عراق و لبنان، قاعدتاً متوجه شده است که اوضاع منطقه دیگر شباهتی به دو سال پیش ندارد. خیلی چیزها از دست رفته و از دست‌رفته‌ها نیز قابل بازیابی نیست.

هر انسان واقع‌نگری به روشنی می‌بیند که توازن و بازی تازه‌ای در جریان است و راهی جز لحاظ کردن قواعد و مختصات این بازی جدید در هرگونه استراتژی معطوف به رفع و خنثی‌سازی بحران نیست.

آقای لاریجانی تا کنون مشخص نکرده است که آیا در صدد اعادهٔ نوع نظمی است که عملاً فروپاشیده و یا حفظ امنیت و منافع ایران در نظم در حال ظهور است. اگر نظرش به مورد نخست باشد، موفقیتش به اندازهٔ آب رفته را به جو برگرداندن است، اما اگر مورد دوم را هدف خود قرار داده است، هنوز امکانات قابل توجهی برای تأثیرگذاری بر مؤلفه‌های نظم در حال ظهور به نفع امنیت و جایگاه ایران و نظم عادلانه‌تر برای کشورهای منطقه و مهار و کنترل دار و دستهٔ بی‌رحم و رذل و مهاجم و توسعه‌طلب حاکم بر دولت اسرائیل به کمک یک ائتلاف فراگیر منطقه‌ای و جهانی وجود دارد.

فرصتی بزرگ اما بسیار کوتاه‌مدت در افق دیده می‌شود. آیا این هم مثل هزاران فرصت دیگر از دست می‌رود؟ آقای لاریجانی باید به این پرسش پاسخ دهد.

hizb.jpgرهبر حزب‌الله به دولت لبنان هشدار آغاز جنگ داخلی داد

اپک تایمز - حزب‌الله با هشدار در مورد امکان بروز جنگ داخلی اعلام کرد که در صورت تلاش دولت برای مقابله یا حذف حزب الله، حیاتی در لبنان باقی نخواهد ماند.

اعلام موضع حزب‌الله در برابر تلاش دولت لبنان برای خلع سلاح این گروه، دو روز بعد از سفر علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و اعلام ادامه حمایت‌های تهران از حزب‌الله صورت گرفت.

براساس گزارش‌ها، نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزب‌الله، در یک سخنرانی تلویزیونی در روز جمعه ۱۵ اوت (۲۴ مرداد)‌ خطاب به دولت لبنان گفت: «یا با هم لبنان را می‌سازیم یا اگر علیه ما بایستید و بخواهید ما را حذف کنید، لبنان دیگر حیاتی نخواهد داشت.»

رویترز نیز گزارش داده است در دو سال گذشته، اسرائیل تلفات سنگینی به حزب‌الله وارد کرده است که از آن‌ها می‌توان به کشته شدن حسن نصرالله، رهبر پیشین این گروه، مرگ پنج هزار نیروی آن و نابودی بخش زیادی از زرادخانه‌اش اشاره کرد.

دولت لبنان هفته گذشته، ارتش را مأمور کرد تا سلاح را در انحصار نیروهای امنیتی دولتی لبنان نگه دارد؛ اقدامی که خشم حزب‌الله را برانگیخت.

نعیم قاسم، دولت را متهم کرد که «دستور آمریکایی-اسرائیلی برای حذف مقاومت» را اجرا می‌کند، حتی اگر به «جنگ داخلی و آشوب» منجر شود.

با این حال، معاون دبیرکل حزب‌الله تأکید کرد که حزب‌الله و متحد شیعه‌اش، جنبش امل، تصمیم گرفته‌اند اعتراضات خیابانی را به تعویق بیندازند تا فرصت گفت‌وگو و حل‌وفصل سیاسی باقی بماند.

او هشدار داد: «اگر رویارویی بر ما تحمیل شود، آماده‌ایم و چاره‌ای جز مقابله نداریم... در آن صورت، اعتراض سراسری در لبنان شکل می‌گیرد که حتی به سفارت آمریکا هم خواهد رسید.»

درگیری میان حزب‌الله و اسرائیل از اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، زمانی که این گروه در حمایت از حماس به مواضع اسرائیل در مرز جنوبی حمله کرد.

جوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان روز پنج‌شنبه ۳۱ ژوئیه (۹ مرداد) خواستار خلع سلاح حزب‌الله شد و هشدار داد که تداوم مسلح بودن این گروه، بهانه‌ای به دست اسرائیل برای ادامه حملات خواهد داد.

حزب‌الله لبنان با انتقاد از تصمیم اخیر دولت لبنان مبنی بر واگذاری انحصار تسلیحات به ارتش، این اقدام را «گناهی نابخشودنی» توصیف کرد.

رئیس‌جمهور لبنان در دیدار با علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی در روز چهارشنبه ۱۳ اوت (۲۲ مرداد)، گفت لبنان مایل به همکاری با ایران در چارچوب دوستی مبتنی بر احترام متقابل است، اما دخالت خارجی در امور داخلی خود را نمی‌پذیرد.

به گفته رویترز، با وجود فشارهای داخلی برای خلع سلاح، حزب‌الله همچنان از حمایت گسترده در میان جامعه شیعه لبنان برخوردار است. با این حال، برای نخستین بار در سال‌های اخیر، این گروه فاقد آرای کلیدی موسوم به «یک‌سوم مسدودکننده» در کابینه هستند و نمی‌توانند به‌تنهایی تصمیمات دولت را وتو کنند.

در لبنان، تصمیم‌های مهم دولت باید با دو سوم آراء وزرا تصویب شود. اگر یک جریان سیاسی یک‌سوم به‌علاوه یک کرسی از کابینه را در اختیار داشته باشد، می‌تواند جلوی رسیدن آراء به دو سوم را بگیرد و عملاً هر تصمیمی را وتو یا متوقف کند.

به همین دلیل به این تعداد «یک‌سوم مسدودکننده» می‌گویند و داشتن آن به معنای قدرت قفل‌کردن روند تصمیم‌گیری دولت است.

arnz.jpgشکستی دیگر در میدان دیپلماسی

حکایت دبیر شورای‌عالی امنیت ملی و بیروتی که دیگر پذیرای او نیست

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

از اواخر سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۲۴ یعنی به مدت ۴۰ سال، حزب‌الله مثل یک بچه مار از شکم انقلاب خمینی بیرون زد. البته مرحله دگردیسی به کرم شدن، با مادری چون علی‌اکبر محتشمی‌پور بین سال‌های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴ در جنبش امل اسلامی و سپس افواج المقاومه المومنه، طی شد.

از آن پس، از مدیر آبدارخانه وزارت امور خارجه تا کفشدار جمکران و از مدیر امور چسب و پاکت وزارت ارشاد تا وزرای مربوطه، معاونان رئیس‌جمهوری تا خودش، هر زمان پا به لبنان می‌گذاشتند، حس ارباب‌رعیتی در دل و جانشان فوران می‌کرد. پاسدار کلبعلی، مامور نظافت لانه جاسوسی رژیم در بیروت، طوری با مسئولان لبنانی حرف می‌زد که انگار آن‌ها نوکر و او ارباب است. سفرای رژیم از فخر روحانی تا غضنفر رکن‌آبادی و از عبدالعظیم رضانیا تا سبحانی‌نیا و فیروزنیا و فتحعلی و صادق امانی و... یا عضو منتخب اطلاعات سپاه بودند یا عامل وزارت اطلاعات یا اصغر حجازی.

آن‌ها که چهره فرهنگی مدرن و سنتی لبنان را با وقاحت تغییر می‌دادند و به جای آوای آسمانی فیروز، صدای سعید طوسی، قاری موردعنایت ولی فقیه و آقازادگان خاندان مبارکه، را در سالن زیبای دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) پخش می‌کردند. جشنواره آواز فیروز و ودیع الصافی در بعلبک هم جای خود را به زیارت عاشورای عباس الموسوی و صبحی الطفیلی و این آخری‌ها حسن نصرالله و نعیم قاسم داد.

اگر لبنان را پیش از نکبت حزب‌الله می‌شناختی، سال ۲۰۲۳، بعد از شروع عملیات اسرائیل در پاسخ به حمله حماس، اصلا باور نمی‌کردی این همان بیروتی است که فقط شش ماه قبل از انقلاب در خدمت امام موسی صدر و صادق طباطبایی بود. از بالکن دفتر آقا به دریا و بلندی و روشه و فنیسیا می‌نگریستی و حکایت شب دوش را در کازینو لبنان با صدای گوگوش که تصویرش روی جلد مجله محبوب و پرتیراژ الحوادث نقش بسته بود، بازمی‌گفتی. آن بیروت چه شده بود؟ به جای علی دشتی و زین‌العابدین رهنما و بهنام ظلی و عبدالرحیم میرفندرسکی، حالا سپاه، سفارت شاهنشاهی را اشغال کرده بودند و موسی صدر در لیبی با درخواست حواریون خمینی در نجف و پاریس، طعمه حوض اسید شد تا راه برای خمینی بازتر شود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

مدیرکل وزارت امور خارجه رژیم از پاسداران سابق و لاحق، با چهار چمدان پول به بیروت می‌آمد تا جیب حسن نصرالله یک لحظه هم خالی نماند.از فرودگاه به بعبدا می‌رفت تا رئیس‌جمهور را ببیند. بعد به سرای حکومتی که نخست‌وزیر را ببیند. آنگاه ره به بسترس و قصر منصور می‌کشید تا با وزیر خارجه دیدار کند. بعد به پارلمان سر می‌زد تا با غلام خانگی، نبیه خان، دیدار کند. بعد تازه وقت سر زدن به جنوب می‌رسید و بوسیدن محاسن سیدحسن و تقدیم چمدان حاوی هدایای ولی فقیه به نور چشمش و اینکه همراه بچه حزب‌اللهی‌ها در باغ‌ها و روستاهای در چنگ حزب‌الله، گشتی بزند.

من اما حکایت دیگری از لبنان دارم که بعد جنگ‌های داخلی با همت مردانی چون رفیق‌ الحریری بار دیگر به پا خاست. از بیروتی می‌گویم که پس از سال‌های تلخ ویرانی و مرگ و انفجار، دوباره عروس شهرهای خاورمیانه شده بود و پایتخت مالی منطقه، اما حزب‌الله و حاج قاسم و رستم غزاله با کشتن رفیق حریری، دوباره لبنان را به سیاهی مرگ و «یا سید علی» کشاندند.

فستیوال بعلبک مهم‌ترین حادثه فرهنگی و هنری در خاورمیانه قرار بود کار خود را آغاز کند و به سال‌های خوب لبنان بازگردیم. وقتی فیروز و نصری شمس‌الدین و ودیع‌الصافی ستارگان بعلبک بودند و فیروز «القدس فی بالی» را می‌خواند. اما صدای قاریان متهم به تجاوز به کودکان و نوحه‌خوانان چاقوکش ولایت فقیه آرزوی برپایی لبنان خوب را به کابوسی بدل کرد که فقط نتانیاهو توانست نقطه ختم بر آن بگذارد.

تا شب هفتم اکتبر ۲۰۲۳، شاهد تحول یافتن حزب‌الله از میلیشیای (شبه‌نظامی) شیعه به نیروی مقاومت اسلامی بودیم. حزب‌الله با ضرباتی که به ارتش اسرائیل در جنوب لبنان وارد کرد، اسرائیلی‌ها را به خروج از لبنان واداشت و بلافاصله نیز در حالی که قرارداد طائف تاکید داشت ارتش لبنان باید در مرزهای این کشور با اسرائیل مستقر شود، سرتاسر جنوب لبنان را تحت کنترل درآورد.

حضور ۴۰ هزار سرباز سوری در لبنان هم که عملا این کشور را در اختیار داشتند، به حزب‌الله امکان داد هم نیروی نظامی خود را حفظ کند و هم به‌عنوان یک حزب قدرتمند در پارلمان لبنان و کابینه نخست‌وزیران بعد از طائف (رفیق‌ الحریری، سلیم الحص، عمر کرامی و فواد سینیوره، نجیب میقاتی و ...) حضور داشته باشد.

اتحاد راهبردی بین تهران و دمشق، دست جمهوری اسلامی را برای ارسال هزاران خمپاره و موشک و سلاح‌های سبک و نیمه‌سنگین باز می‌گذاشت. در عین حال، صدها تن از افراد حزب‌الله در مراکز آموزشی سپاه پاسداران در ایران آموزش‌های نظامی را در سطوح مختلف از جنگ تن‌به‌تن تا هدایت هواپیماهای کایت (بدون موتور) و پرتاب موشک و استفاده از قایق‌های سریع و سلاح توپخانه و... طی کردند و از ۱۸ سال پیش، همواره نیرویی از متخصصان سپاه به‌ویژه در بخش سلاح موشکی و آموزشگران، در لبنان مستقر بود. تعداد این نیروها بین ۱۰۰ و ۱۵۰ تن تخمین زده می‌شود. موشک‌های چینی که سپاه در اختیار حزب‌الله گذاشته بود و اسرائیل در جریان درگیری‌های اخیر صدها فروند از آن‌ها را نابود کرد.

بودجه حزب‌الله که در آغاز ۱۰ میلیون دلار بود، سال ۲۰۲۳ به بیش از ۷۰۰ میلیون دلار رسید. البته همراه با درآمدهای دیگری از قاچاق قرص‌های کپتاگون و هروئین. تنها شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای المنار بیش از ۸۰ میلیون دلار برای ملت ایران هزینه برمی‌دارد. حزب‌الله ۲۰ هزار رزمنده آموزش‌دیده، حدود سه هزار شبه‌بسیجی و حدود دو هزار تن کادر آموزشی، مالی، مسئول ارگان‌های آموزشی، بهداشتی، زنان، شهدا و جانبازان، بخش ایدئولوژی و... داشت. همه این افراد حقوق‌ ماهیانه‌ای بین ۵۰۰ تا ۱۰ هزار دلار دریافت می‌‌کردند.

لاریجانی در زمان دبیری شورای امنیت ملی و ریاست پارلمان چندین بار به بیروت سفر کرد. در مقام مشاور ولی فقیه هم در ۲۰۲۴ به لبنان رفت. دیدار او با باد به غبغب انداختن در نشست با سران حزب‌الله و به‌اصطلاح «جبهه مقاومت» انعکاس گسترده‌ای داشت. اما این بار با پادرمیانی نبیه بری، مردی برای همه رنگ‌ها و نیرنگ‌ها، با ژوزف عون، رئیس‌جمهوری و نواف سلام، نخست‌وزیر دیدار کرد. وزیر خارجه لبنان هم ادعای او را در رابطه با اینکه کمبود وقت باعث شد با وزیر خارجه دیدار نداشته باشد، رد کرد و گفت اگر وقت داشتم، هم با او ملاقات نمی‌کردم.

ژوزف عون نیز محترمانه به او گفت که هرگونه دخالت در امور داخلی لبنان را رد می‌کنیم. او در این دیدار تاکید کرد: «لبنان خواهان همکاری با ایران در چارچوب حاکمیت و دوستی مبتنی بر احترام متقابل است.»

عون ضمن انتقاد از اظهارات اخیر برخی مقام‌های جمهوری اسلامی گفت: «لحن اخیر برخی مقام‌های ایرانی برای لبنان مفید نبود. دوستی که ما می‌خواهیم بین لبنان و ایران برقرار کنیم، باید با تمام لبنانی‌ها باشد، نه با یک فرقه یا یک عنصر خاص در لبنان.»

او تصریح کرد: «لبنان تنها سرزمین مادری برای تمام شهروندانمان، چه مسیحی و چه مسلمان، است. دولت از طریق نهادهای قانون اساسی و امنیتی خود مسئول حفاظت از تمام عناصر در کشور است.»

رئیس‌جمهوری لبنان تاکید کرد: «هیچ گونه دخالتی در امور داخلی خود را از سوی هیچ طرفی نمی‌پذیریم و می‌خواهیم فضای لبنان بدون تبعیض و به نفع همه لبنانی‌ها امن و باثبات باقی بماند.»

علی لاریجانی نیز تایید کرد که ایران قصد دخالت در امور لبنان را ندارد و به هر تصمیمی که لبنانی‌ها بگیرند، احترام می‌گذارد. او گفت که کشورهای خارجی نباید به لبنان دستور بدهند و مردم لبنان قادرند برای خود تصمیم‌گیری‌ کنند (و فراموش کرد که تقریبا ۴۰ سال با همدستی سوریه لبنان را به اسارت گرفته بودند).

pez213.jpgهشدار پزشکیان درباره جنگ؛ آغاز جدال تازه درون حکومت

دویچه وله - کارشناسان می‌گویند هشدار پزشکیان درباره احتمال حمله مجدد اسرائيل به مراکز هسته‌ای ایران می‌تواند بخشی از سناریوی تغییر آرام گفتمان از پیشرفت هسته‌ای به حفظ ثبات باشد.

هشدار اخیر مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران، درباره احتمال حمله مجدد آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، موجی از واکنش‌های تند در میان رسانه‌های حکومتی و چهره‌های تندرو را برانگیخت. در حالی که پزشکیان خواستار پرهیز از مواجهه "احساسی" و لزوم گفت‌وگو برای جلوگیری از جنگ شده بود، منتقدان او این موضع را نشانه "ضعف و استیصال" دانستند و حتی برخی چهره‌های تندرو او را "خائن" خطاب کردند.

مسعود پزشکیان، روز یکشنبه ۱۹ مرداد در دیدار با مدیران رسانه‌های داخلی خطاب به مخالفان مذاکره با آمریکا گفته بود: «کسی نگفته وقتی من حرف زدم می‌روم تسلیم می‌شوم، اصلا در ذات ما تسلیم شدن نیست، ولی چه کسی گفته تو بترس از اینکه حرف بزنی.» پزشکیان با توجه به بن‌بست موجود و تحریم‌ها در زمینه فروش نفت افزوده بود: «من تصور نمی‌کنم با دعوا کردن بتوانیم به جایی برسیم...حرف نمی‌زنم ، گفت‌وگو نمی‌کنم. خب می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌خواهی بجنگی خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره می‌آید می‌زند.»

رئيس جمهوری ایران تاکید کرد که با این گونه مسائل نباید به طور "احساسی" روبرو شد.

هرچند پزشکیان بار دیگر تاکید کرد که بدون رضایت و هماهنگی با علی خامنه‌ای هیچ کاری نخواهد کرد، حتی اگر مخالف نظر خودش باشد.

به گفته برخی منتقدان هنوز دلایلی که منجر به جنگ ۱۲ روزه شدند به قوت خود باقی هستند. سینگال‌های متفاوتی که از سوی مقامات ایرانی درباره از سرگیری برنامه اتمی، غنی‌سازی و احتمال خروج ایران از "ان‌پی‌تی" ارسال می‌شود نه تنها حمله آمریکا و اسرائیل را "توجیه" می‌کند، بلکه سبب ناخشنودی کشورهای اروپایی شده تا جایی که احتمال فعال شدن "مکانیسم ماشه" و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل به عنوان اهرم فشار در دستور کار کشورهای اروپایی قرار گرفته است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

همزمان با سخنان پزشکیان و ضرورت یافتن راهی برای حل منازعات، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، از سفر معاون رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران در روز دوشنبه ۲۰ مرداد خبر داد و گفت قرار است که با او در مورد چارچوب جدید همکاری با آژانس بر مبنای قانون جدید مجلس شورای اسلامی مذاکراتی برگزار شود.

انتقاد شدید رسانه‌های حکومتی به سخنان پزشکیان

در این میان، سایت تسنیم وابسته به سپاه پاسداران سخنان پزشکیان را نشانه‌ای از "ضعف و استیصال" ارزیابی کرد. تسنیم، تبعیت پزشکیان از دستورات خامنه‌ای را ستود اما گفت که "دشمنی که این جملات را می‌شنود، چه تصمیمی می‌گیرد و چه ذهنیتی از ایران در او ساخته می‌شود؟ مشخصاً هیچ ذهنیتی غیر از ضعف ایران نمی‌تواند در او شکل بگیرد.

حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی نیز ۲۲ مردادماه در یادداشتی ضمن "خائن" خطاب کردن پزشکیان نوشت: «می‌گویند پزشکیان مثل بنی‌صدر که خائن نیست. می‌گویم بله ولی به وظایفش جاهل است و توانش به اندازه این جایگاه نیست و سوگمندانه، نتیجه رفتار و تصمیمات جاهل و خائن هم یک چیز است: خسارت!»

Esmaeil_Nouriala.jpg1

نخست چند پیش گزارهء بنیادین:

الف. ما، از سال 2008، در سایت سکولاریسم نو، سپس در 2010 در شبکهء سکولارهای سبز، آنگاه در 2013 در جنبش سکولار دموکراسی و عاقبت در 2016 در حزب سکولار دموکرات ایرانیان (که هدف خود را استقرار نظام جمهوری در ایران قرار داده بود) شاهزاده رضا پهلوی را - بخاطر محموعهء افکارش که در کتاب ها، مصاحبه ها و سخنرانی هایش مطرح شده بود - مهمترین و سپس تنها عامل وحدت نیروهای سکولار دموکرات برای آیندهء ایران تلقی کرده و در «کنفرانس مونیخ 1» (2024) با او، بعنوان رهبر خیزش کنونی سکولار دموکرات ها «بیعت» کرده ایم.

ب: روشن است که «بیعت کردن» حکایت می کند از «عرضه شدن کالائی - اغلب غیر مادی - به همگان و پذیرش آن کالا از حانب عده ای از همان همگان». و من، بعنوان یکی از بیعت کنندگان دیرین با شاهزاده رضا پهلوی، لازم می دانم که در مورد چند وچون این «بیعت» توصیحاتی را اقامه کنم که امیدوارم حمل بر خود-مرکز-پنداری نشود؛ چرا که معمولاً هر کجا چند بار از «من» صحبت می شود می توان آن را به سرحد «منیت» و «خودنمائی» هم تسری داد، حال آنکه من در این نوشته تنها قصد دارم توضیج دهم که یک) موضوع اصلی «بیعت» ما با شاهزاده بر اساس چه بوده است و دو) چرا به نظرم می رسد که یکی دو نکته در «دفترچه مدیریت دورهء اضطرار» با محتوای این بیعت همخوانی ندارد و قصد دارم این نکات را به اطلاع تهیه کنندگان «پروژهء شکوفائی ایران» برسانم و این اولین آن مطالب است.

پ: آنچه، در نظرات شاهزاده، مای جمهوری خواه را قانع کرده، آن است که «مسئلهء کشور ما "دو گانهء پادشاهی و جمهوری" نیست و لازم است به راه حلی رسید که، در فراسوی نوع حکومت آیندهء ایران، کشور ما را به سکولار دموکراسی برساند». این راهی است که از جانب خود شاهزاده مطرح شده و من هم، در سخنرانی کوتاه خود در نشست مونیخ 2 (که در برابر شاهزاده انجام می شد)، به برگرفتن مان از سخنان شاهزاده به همین واقعیت اشاره کردم.

ت: ایشان، 7 سال پیش، در یکی از گفتگوهای خود با صدای امریکا، اینگونه طرح نظر کردند: «این سئوالی است که من از طرفداران نظام پادشاهی می کنم: کدام نظام پادشاهی؟ اگر بگویید ما یک تصمیم گیر می خواهیم که مسئول باشد، بروید دنبال جمهوری! پادشاهی جواب شما نیست. اگر نظام پادشاهی می خواهید، بسیار خوب، به شرطی که مقام پادشاه کوچک ترین وظیفهء اجرایی نداشته باشد. چون اگر داشته باشد آسیب پذیر می شود و اگر اوست که کل این ستون را نگه می دارد، نمی خواهید آن مهره را را آسیب پذیر بکنید. با عقل جور در نمی آید... برای همین است که مسئله برای من پادشاهی یا جمهوری نیست. مسئله برای من دموکراسی واقعی است و هر شکل نهایی که نظام پیدا بکند بایستی در وهله اول پاسخگو باشد... من به هر فرم پادشاهی اعتقاد ندارم» ...اگر بتوانیم یک پادشاهی سمبلیک داشته باشیم، آن موقع می گویم پنجاه پنجاه است ... وگرنه اساس "جمهوریت" است».(1) و در اوصاف اين «جمهوريت» است که می توان پی برد که ایشان، در واقع، بوجود دو نوع «رياست» همزمان در کشور قائلند: يکی نمادين و غيرمسئول و ديگری اجرائی و مسئول؛ و تداخل بين آنها را هم قبول ندارد. و اين يعنی، در همه حال، منظورساختاری هدف است مبتنی بر «جمهوريت». در پی شنیدن و باورمند شدن به این نظرات، من نیز همواره جمهوریت را اصل اساسی حکومت مدرن دانسته و به یک نظام دو ریاستی روی آورده ام که در آن یک رئیس اجرائی (نخست وزیر یا صدراعظم) امور جاری مملکی را اداره می کند و یک رئیس نمادین (شاه در کشورهای اسکاندیناوی یا رئیس جمهور در هند، آلمان، اسرائیل) نماد استمرار فرهنگ و تاریخ و تمامیت ارضی کشور است (2). و همین نکته برای من حکم معیاری را پیدا کرده است که - پس از گذشت 27 سال از زمانی که شاهزاده را «سرمایه ملی» خواندم - اسناد و پيشنهادهای موجود در فضای اپوزیسیون را قبل از هر چیز با آن می سنجم(3).

اعضای بدن خیلی از ماها

| No Comments

Arman_Mostoufi_2.jpgامرداد 2584 (1404 هجری)

بخش دوم

پیوند به بخش یکم

https://news.gooya.com/2025/08/post-100478.php

در روزگاری که حکومت اسلامی اشغالگر ایران در آستانه سرنگونی قرار گرفته، اعتماد مخالفان واقعی آن به شاهزاده رضا پهلوی، به عنوان رهبر دوره گذار، عامل تعین کننده در پدید آمدن جایگزین (آلترناتیو) این حکومت است. به عبارت دیگر، ایرانیان در درون و بیرون کشور، برای مدیریت دوران گذار، به شاهزاده رضا پهلوی و برنامه‌هایی که شخص او در بیانیه‌ها، پیام‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها ارائه کرده، ابراز اعتماد کرده‌اند و می‌کنند، نه به هیچ شخص و سازمان دیگر.

با این زمینه، انتظار این است که این اعتماد، در سازمان و روند اجرایی دوره گذار بازتاب روشن و نمایان داشته باشد ولی گاهی، یا این گونه نیست، یا به روشنی بیان نشده است. برای مثال، در (ساختار سیاسی گذار از جمهوری اسلامی. بخش دوم - پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی. بند 3) نوشته شده است: « پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در انقلابی ملی به دست ملت ایران و پیوستن نیروهای نظامی و انتظامی به ملت، « سامانه گذار » به اداره کشور در دوران گذار خواهد پرداخت. سامانه گذار تحت رهبری رهبر خیزش ملی [شاهزاده رضا پهلوی] عمل خواهد کرد و شامل سه نهاد است که عبارتاند از « نهاد خیزش ملی »، « دولت گذار » و « دیوان گذار ».

نهاد خیزش ملی، نقش قوه مقننه را در دوران گذار به عهده خواهد داشت. نصب و عزل رؤسای هر سه نهاد با پیشنهاد نهاد خیزش ملی (که مستلزم رأی اکثریت مطلق هموندان است) و با تایید رهبر خیزش ملی انجام می‌پذیرد.

گیر کار همین جاست؛ اولاً در دوره گذار که حداکثر تا 18 ماه زمان‌بندی شده، چه نیازی به پارلمان است؟ به آسانی می‌توان تصور کرد که در نخستین سال پس از سرنگونی حکومت اسلامی، همه کارها و مشکلات و مسائل مملکت جنبه "فوری" دارند و برای رفع آنها باید به سرعت چاره اندیشی و اقدام شود. در آن دوره، اصلاً کار "غیر فوری" نخواهیم داشت. در چنان شرایطی، چگونه ممکن است برای تصمیم گیری، به روند پارلمانی، تقدیم لایحه، در دستور گذاشتن آن، بحث‌های موافق و مخالف و رای گیری روی آورد؟ بنابراین، شاید بهتر باشد « نهاد خیزش ملی » در همان وظیفه رایزنی اولیه خود بماند و نقشی در تصمیم گیری نداشته باشد.

Ali_Mirfetrous_2.jpg(بخش۱)

* در فاصلۀ چاپ نخستِ کتاب«آسیب شناسی یک شکست» تا کنون بیش از بیست تن از پژوهشگران «کودتا در ۲۸ مرداد» را نفی و انکار کرده اند.

* تبلیغات حزب توده و شکاف عمیقی که مفهوم «کودتا» در ذهن و ضمیر روشنفکران ایران پدید آورد باعثِ«امتناع تفکّر» شد.

* دکتر آبراهامیان ضمن بی توجهی به عللِ انفعال حیرت انگیز مصدّق در روز ۲۸ مرداد و مخالفت او با هرگونه کمکِ مردمی برای مقابله با «کودتاچیان»، عکس چند تانک ارتشی را زینت بخش روی جلد کتابش نموده تا وقوع «کودتا»را در ذهن خواننده «عینیّت»بخشد در حالیکه تانك‌هائی كه خانۀ مصدّق را ویران كردند،متعلّق به واحدهای نظامی دولت مصدّق بودند.

چشم ها را باید شُست

جور دیگر باید دید

(سهراب سپهری)

جامعۀ سیاسی ایران پس از مشروطیّت در فضائی از کشمکش های نَفَسگیر کمتر روی آرامش و اعتدال بخود دیده است.مشروطیّت بخاطر ضعف ساختارهای اجتماعی ایران فاقد ظرفیّت های لازم برای تحقّق برخی شعارها (خصوصاً آزادی و دموکراسی) بود.تفسیر قوانین عرفی ذیل شعارهای اسلامی پیچیدگی های توسعه و تجدّد در ایران را بیشتر می کرد.در آن « بُن بَست تاریخی» قدرت گیریِ سردار سپه(رضاشاه) در واقع، تبلورِ خواستِ بخش بزرگی از رهبران سیاسی و روشنفکران ایران بود چندانکه به قول عارف قزوینی:

تجارت نیست،صنعت نیست،ره نیست

امیدی جز به سردار سپه نیست

در مقالۀ حکومت رضاشاه و «دستِ انگلیسی ها» و تأمّلاتی در بارۀ «تجدّدِ آمرانۀ رضاشاه» به این موضوع پرداخته ایم.

با إشغال ایران توسط نیروهای متّفقین(سوم شهریور۱۳۲۰) و سقوط حکومتِ رضا شاه به مدّت ۱۲سال(تا سال ۱۳۳۲) فضای بازِ سیاسی در ایران - همه - در آشوب و آشفتگی گذشت و رهبران سیاسی نتوانستند از آن فضای آزاد و باز برای تجدّد و توسعۀ ملّی استفاده کنند. در این دوران نوعی ادبیّات در عرصۀ سیاست و مطبوعات ایران رواج یافت که می توان آنرا «ادبیّات دشنام» نامید. نامِ برخی نشریّات این دوره محتوای درونیِ آنها را فاش می کند:

شورش، شلّاق،آتش،شفقِ انقلاب،زنگِ انقلاب،حمله،کارزار،شُعلۀ خشم، مُشتِ کارگر، واهمه، آخرین نبرد، رزم و...

آشوب ها و آشفتگی های سیاسی و خصوصاً ترور شاه در دانشگاه تهران باعث شد تا به توصیۀ برخی از رجال برجسته، محمدرضاشاهِ جوان بتدریج از سلطنت به حکومت کشیده شود و با استقرار ثبات سیاسی به نوسازی و اصلاحات اجتماعی بپردازد.

حزب توده و تاریخ معاصر!

حزب توده - به عنوان بزرگترین حزب کمونیست خاورمیانه - ضمن برخورداری از کمک های مالی و ایدئولوژیک حزب کمونیست شوروی ، در تاریخنویسیِ ایرانِ معاصر نقشی زیانبار داشته است.به عبارت دیگر، بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران(خصوصاً دوران مصدّق) آمیخته به روایت ها و تفسیرهای حزب توده است. این حزب با جذب بهترین شاعران، هنرمندان و روشنفکران ضمن انتشار حدود ۱۰۰ نشریه و روزنامه،توانست در جامعۀ ایران افکار عمومی بسازد.از این رو، شخصیّت های برجسته ای مانند محمد علی فروغی منفور و منزوی ماندند. حزب توده در اعتصابات کارگری و آشوب های خیابانی دوران مصدّق بسیار فعّال بود و از این رو،در تضعیف دولت مصدّق نقش اساسی داشت.

Reza_Maghsadi-2.jpg

نام ترا به اشک نوشتم

خُنیا گر ِ خجسته ی خونم!

خورشید، درکرانه ی چشم ام سرود خواند.

مهتاب، در ترانه ی خشم ام به غم نشست.

در آسمان، ستاره ای از جنس ِ جان مان

بغض ِ بلند ِ هرشبه اش را فرو شکست.

>

در روبروی آینه ، با روشنای آب

گفتم که از تبار ِ تمنای آتشم.

آن آتشی که جان ِفروزنده ی ترا

برشادی ِ شبانه ی نیلوفران ، دمید.

وان راز ِ شاعرانه ی شعری شِگفت را

با جان ِ عاشقان ِ جهان گفت.

>

نام ترا به اشک نوشتم.

در دفتری که خاطره های "فروغ"را

تا " ازدحام ِکوچه ی خوشبخت" بُرده بود.

تا خلوت ِ خمیده ی آن "خانه ی سیاه" .

آری

من بودم وُ سرودِ تو بود وُبنفشه بود

آن باغ،از سپیدی ِسوز ِ صدای تو

با سازهای تشنه ی ما رنگ ِ تازه داشت.

با شادی ِبرهنه ی آواز خوان ِ آب

آفا ق ِ آرزوی درخشان ِروزگار-

گُلبانگ ِ تازه داشت.

>

"*خارا" ترا به زخمه ی گیتار ِ دردمند

در آرزوی ِ آبی ِ"شیلی" سروده بود.

>

باری

پیغامگُستران ِ بهاران ِ باغ ما

گُلواژه های پیرهن ِ خونسرشته را-

کز جان ِ چاک چاک ِتو می بارند

سُربی نوشته اند.

من نیز

خُنیاگر ِ خجسته ی خونم!

نام ترا به اشک نوشتم.

fereydoon-farrokhzad_1-267x420.jpg

*ویکتور خارا" نوازنده ی گیتاروآواز خوانِ پُرآوازه ی

شیلی ست که پس از کودتای پینوشه علیه ی سالوادور آلنده

در این کشوربه قتل رسید.

حزب توده، رضا فرمند

| No Comments

Reza_Farmand_2.jpg

برادر کوچک شوروی در ایران بود
برادری سخت وفادار و دورکار
برادری شگفت‌انگیز
با پیکری ایرانی و قلبی روسی
>
حزب توده
کِرم هزارسر کرملین
در سیبستان سیاسی،
درسیبستان هستی ایران بود
و تخم‌های غرب‌ستیزانه‌ و اسراییل‌ستیزانه‌ی فراوانی را
در روان این سرزمین افشاند
تخم‌هایی که هنوز
در باورهای روشنفکران چپ‌گرا باز می‌شود
>
حزب توده
دلسوخته‌ای سیاسی بود
دلداده‌ای بی‌محل
برادری کوچک که بزرگ نشد
و آرزوی بزرگ‌تر شدن را هم نداشت
خاکساری‌اش، همواره در حال تعظیم
به هوش سرخ برادر قَدرقدرت‌اش بود
>
حزب توده
سر به‌ فرمان بود
قدم‌های‌اش را همواره با احتیاط
روی جای پای برادر امپراطورش می‌گذاشت تا گم نشود
و چنان شیفته و شیدای کبریای‌اش بود که می‌کوشید
این غول سرخ را
در راه سوسیالیسم جهانی
بر سفره‌ی ایران بنشاند:
سفره‌ی طلای سیاه
و تکه‌های بزرگ و اُستانی برای‌اش بگیرد
تکه‌هایی به بزرگی آذربایجان
>
حزب توده
آن‌چنان به برادر بزرگ‌اش دل سپرده بود،
سرسپرده بود
و چنان عشق آتشینی به ارگِ مسکو داشت
که شوریدگان راستی و درستی را
مومنانه
به طواف کعبه‌ی سرخ کرملین فرا می‌خواند

>
حزب توده عاشق بود
و عشق نابیناست
استبداد استالینیستی را
انسانی‌تر از دمکراسی غرب می‌پنداشت
و پاکسازی‌های خونین
مرگ و میر در گولاگ
و اعدام‌های بی‌شمار امنیتی را نمی‌دید
>
حزب توده عاشق بود
و عشق نابیناست
سوسیالیسمی را که در شرق
به راستی وجود نداشت می‌دید
اما دمکراسی‌ای را که در غرب
به راستی وجود داشت نمی‌دید
>
دیوار برلین سال‌هاست که فرو ریخته است
و حزب توده سال‌هاست که مرده است
با این‌همه چپ‌دینان هنوز،‌
از پنجره‌ی همان دوران
به چشم‌انداز شرق و غرب نگاه می‌کنند
و آن‌چنان انقلابی‌اند که نمی‌توانند
خود را به‌روز کنند
و در کنار ایران بایستند.
>
رضا فرمند

generalbanner.jpgبی بی سی - ژنرال رودزانی مافوانیا، فرمانده ارتش آفریقای جنوبی به دلیل اظهاراتش در دیدار با چند مقام عالی‌‎رتبه نظامی ایران در تهران با انتقادهای زیادی در کشورش مواجه است و حتی بحث «محاکمه نظامی» فوری او به دلیل عدم بی‌طرفی و نقض قوانین نظامی مطرح شده است.

به گزارش خبرگزاری‌های ایران او در یکی از این دیدارها از جمله با اشاره به «تجربه تلخ» در دوران رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، «تعدی و جنایت‌های رژیم صهیونیستی را آپارتاید جدید» دانسته بود و گفته بود که «ما در دفاع از مظلومان عالم، در کنار شما ایستاده‌ایم.»

همچنین به گزارش رسانه‌های ایران، فرمانده ارتش آفریقای جنوبی در دیدار با مقامات ارشد ایرانی خواستار «همکاری عمیق‌تر» با ایران، به ویژه در امور دفاعی، شده بود.

کریس هاتینگ، سخنگوی وزارت دفاع آفریقای جنوبی می‌گوید که حزب اتحاد دموکراتیک اظهارات فرمانده ارتش آن کشور را «خودنمایی بی‌ملاحظه» توصیف کرده و گفته است که او «از بحث‌های نظامی فراتر رفته و وارد حوزه سیاست خارجی شده است.»

didar.jpgتوضیح تصویر، دیدار فرمانده ارتش آفریقای جنوبی با سرلشکر عبدالرحیم موسوی در ستاد کل نیروهای مسلح ایران

:::

آقای هاتینگ همچنین خواستار «محاکمه نظامی» فوری ژنرال مافوانیا به دلیل نقض بی‌طرفی و نقض قوانین نظامی شد.

وزارت امور خارجه آفریقای جنوبی در اقدامی کم‌سابقه، توبیخی صادر کرد و اظهار داشت که فقط ادارات مربوطه از جمله ریاست جمهوری، روابط بین‌المللی کشور را مدیریت می‌کنند.

بنا به گزارش‌ها، وزیر دفاع آفریقای جنوبی منتظر توضیح آقای مافوانیا پس از بازگشت به کشورش است. این وزارتخانه بار دیگر تأکید کرد که تصمیمات سیاسی یا خط‌مشی مربوط به روابط آفریقای جنوبی با کشورهای خارجی یا دیپلمات‌ها را اتخاذ نمی‌کند.

این در حالی است که در آفریقای جنوبی گفته می‌شود که اظهارات ژنرال رودزانی در بحبوحه تنش‌های موجود در روابط دیپلماتیک آفریقای جنوبی با آمریکا به تنش بیشتر با ایالات متحده خواهد انجامید.

سیریل رامافوسا، رئیس دفتر رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی نیز از این اظهارات در دوره روابط رو به وخامت کشورش با ایالات متحده، انتقاد کرد.

سخنگوی آقای رامافوسا گفت که چنین اظهاراتی در زمانی که مذاکرات حساسی با ایالات متحده در جریان است، مفید نیست.

Behrouz_Varzandeh.jpgتحلیلی از یک مقاله‌ی بحث‌برانگیز

چرا جنبش ملی ایران باید مراقب «پشتیبانی‌های بی‌چشم‌داشت» باشد؟

در روزهایی که بحث «گذار از جمهوری اسلامی» بار دیگر داغ شده، مقاله‌ای تازه‌منتشرشده * (در کیهان لندن ۱۵ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۶ ژوئیه ۲۰۲۵)، از الن بُستاکیان، متخصص مدیریت تغییر، توجه‌ها را جلب کرده است؛ نه فقط به خاطر محتوای آن، بلکه به دلیل پشت‌پرده‌ای که به‌وضوح به نمایش می‌گذارد.

عنوان مقاله گویای همه‌چیز است:
«چگونه سه‌ضلعی رهبری شاهزاده، مردم و‌ هنر اطلاعات می‌تواند در خدمت رهبری تحولات بزرگ‌ و مسیر گذار باشد»

کلاس درس با مدیران پیشین سیا - و مسیر رسیدن به قدرت

نویسنده مقاله با افتخار اعلام می‌کند که در یک «مسترکلاس» با سه تن از مدیران ارشد پیشین سازمان سیا - برایان کاربو، داون مایریکس و مایکل مورل - درباره «هنر اطلاعات» آموزش دیده و اکنون می‌خواهد آن آموزه‌ها را در مسیر خاصی به‌کار بگیرد:

«می‌توانیم مفاهیم حرفه‌ای و عملی را برای حمایت از مردم ایران، پیشبرد تغییر رژیم، و پاسخ عملی به دعوت و مسیر شاهزاده رضا پهلوی به کار بگیریم».

این جمله ساده نیست؛ بلکه نقشه راهی است برای پیوند میان آموزه‌های امنیتی غرب و یک پروژه‌ی سیاسی مشخص: شاهزاده رضا پهلوی.

از "اطلاعات انسانی" تا "کانال‌های امن"

در این مقاله، از مفاهیمی مانند «اطلاعات انسانی»، «راستی‌آزمایی رفتاری»، «آزمون وفاداری»، «شناسایی نیروهای پرریسک»، «ایجاد کانال‌های ارتباطی محرمانه با بدنه نظامی رژیم» و «مدیریت ریزش از درون حکومت» صحبت می‌شود.

همه این‌ها واژگانی‌اند که در ادبیات اطلاعاتی، و نه صرفاً سیاسی یا مدنی، کاربرد دارند.

برای نمونه چند جمله از گفته‌های ایشان:

«دعوت شاهزاده رضا پهلوی از نیروهای نظامی و امنیتی برای پیوستن به مردم... اقدامی استراتژیک و شجاعانه است».

یا:

«با ایجاد کانال‌های امن برای ارتباط محرمانه با نیروهای خواهان جدایی از رژیم... می‌توان ریسک‌ها را کاهش داد».

و این‌ها دقیقاً همان برنامه‌هایی هستند که آقای رضا پهلوی در حال حاضر مشغول اجرای آنها می‌باشند. آیا همزمانی و همسویی اجرای این برنامه‌ها با محتوای اظهارات الن بُستاکیان و انتشار مقاله‌ای در این زمینه در کیهان لندن کاملاً تصادفی است؟

همه اینها نشان‌دهنده‌ی شکل‌گیری یک پروژه هماهنگ و هدفمند برای شکل‌دادن به یک برند سیاسی بر پایه آموزه‌های امنیتی غربی، و پیوند آن با یک چهره خاص از اپوزیسیون است.

golnambanner.jpgکوروش گلنام

ویژه خبرنامه گویا

‌آقای گنجی که مصاحبه‌ای درازدامان با خبرنگاری در ایران انجام داده که که حتمن به سبب نبود هیچ گونه سانسور در اُم‌القرای اسلامی، نتوانسته‌اند آن رادر ایران منتشر کنند، آن را در بیرون و در سایت گویا منتشر کرده است. پیش از پرداختن به اصل پیام تآسف‌بار ایشان در این گفت‌وشنود یک نکته مثبت در گفته‌های ایشان را یاد آور می‌شوم و آن در باره تاکید ایشان بر آزادی زندانیان سیاسی و بازنگری در پرونده زندانیان عادی است که شاید شمار زیادی قربانی سیستنم بسیار پیشرقته اجتماعی/دادگری اُم‌القرای اسلامی باشند. این نکته مثبت در مصاحبه ایشان بود.

چه کسی خائن است؟

ایشان که در ضدیت هیستریک با اسراییل و آمریکایی که به او پناه داده و همه گونه امکان در اختیارش نهاده است، کف بر دهان می‌آورد، به بهانه جنگ 12 روزه با اسراییل، بارها و بارها آنانی که آن راهی را که او وکسانی که نام می‌برد نرفته‌اند را"خائن و وطن‌فروش" می‌نامد. من از آن گروه و کسانی در میان آنان چون ملیحه محمدی که از کمونیست‌های ورشکسته‌ای هستند که هنوز هم به دنیال سراب حکومت کارگری و ضدیت کور با اسراییل و امپریالیست و در راس آن آمریکا هستند سخنی نمی‌گویم که خوانندگان این‌ها را خوب می‌شناسند . تنها اشاره می‌کنم که شناسه اصلی همه آنان ضدیت با یهودیان و آمریکا و غرب است در حالی که همه از آن میان ورشکستگان کمونیست به تنها جایی که پناه آورده‌اند همین غرب امپریالیست بوده است!

ولی خائن کیست؟

آیا آن آخوند روانی و پیروان او که کشوری ثروتمند را به چنین روز وانفسایی کشانده‌اند که مردم حتا نان، آب، برق و گازشان نیز تآمین نیست و کشور در همه زمینه‌ها رو به ویرانی است، خائن‌اند یا آنان که از جق پشتیبانی می‌کنند‌؟ شما و هم‌اندیشان شما یه دروغ و به ناراستی از"تجاوز اسراییل به ایران" می‌گویید د ر حالی که اسراییل به دفاع مشروع از حق زندگی خود پرداخته است.

آقای گنجی چه کسانی 46 سال فریاد مرگ برآمریکا و اسراییل سرداده‌اند و حتا کودکان ما در آموزش‌گاه‌ها را مجبور نموده‌اند هر روزه این شعارها را تکرا کنند تا از همآن کودکی آنان را مغز شویی کنند؟ چه کسانی از همه سو اسراییل را با به وجود آوردن گروهای مزدور نیابتی محاصره کرده‌اند باهزینه های میلیاردی از سرمایه‌های مردم گرفتار ایران‌؟ شما در آن مصاحبه یلند حتا یک واژه در محکومیت جنایت‌های حماس نگفتید که با آزاد نکردن گروگان‌های بی‌گناه مقصر اصلی ادامه خونریزی در غزه است. برای سران حماس جان انسان‌ها اندک اهمیتی ندارد و اتفاقن خشنود هستند که آزاد نکردن گروگان‌ها و با قربانی کردن انبوهی ازمردمان در غزه توانسته‌اند برای خود در جهان پروپاگاندا کنند. خائن چه کسی است آقای گنجی؟ من و همه کسانی که چون می می‌اندیشند و "ایران‌گرایی و ملی‌گرایی" کنونی حکومت اسلامی را تنها یک شیادی و دروغ بزرگ می‌دانند یا آنان که فریب این شیادی را خورده‌اند و پشت سر این حکومت و رهبر تبه‌کار آن صف بسته‌اند؟

حق با اسراییل است

من به روشنیی گفته و می‌گویم که حق با اسراییل است که پس از 46 سال آزار و اذیت و شلیک موشک وراکت از سوی نیروهای تروریست نیابتی حکومت اسلامی، می‌خواهد ریشه این فتنه‌گری را سوزانده و سرمار را در ایران بکوبد. هیچ ایرانی خواستار آسیب به کشور و مردم ایران نیست ولی نمی‌شود که شما 46 سال قتنه‌گری کنید و آسیب برسانید و اکنون که شتر درِ خانه خود شما خوابیده و خود مستقیم هدف گرفته‌اید مظلوم‌نمایی کرده و هیاهو کنید که مورد تجاوز قرار گرفته‌ایم! دیگران را به خاک و خون کشیده‌اید و اکنون می‌خواهند پاسخگو شوید و مزه فتنه‌گری را بچشید. شما مگر خواهان نابودی اسرایل یعنی جنگ با اسراییل نبودید؟ خوب این‌هم جنگ و مگر در جنگ حلوا پخش می‌کنند؟ عمری فتنه‌گری کرده‌ و خود را دور نگاه داشته‌اید و اکنون مستقیم درگیر نتیجه آتش‌افروزی‌های خود شده‌اید.

iranint.jpgاحسان نگارچی

مناظره‌ای میان دو رجل شناخته‌شده، آقای فرج سرکوهی و آقای کنگرلو در ایران اینترنشنال برگزار شد؛ مناظره‌ای که گرچه به قصد گفت‌و‌گو آغاز گشت، اما در لابه‌لای جدل‌های لفظی، رنگ جدال به خود گرفت و از طراوت انصاف فاصله گرفت.


این دو از چهره‌های نام‌آشنای عرصه‌ی سیاست‌اند؛ یکی در زمره‌ی روشنفکران منتقد و اهل قلم، دیگری در شمار فعالان سیاسی با نگاه پادشاهی مشروطه . مناظره ی آنان در باب جنگ دوازده‌روزه‌ی اخیر و نسبت آن با «جنبش مردم ایران» بود، و پرسش محوری آن بود که آیا کمک اسرائیل به مردم ایران، برآمده از حسن نیت است یا از منافع و....؟ اما افسوس که گفت‌و‌گو بوی تعصب گرفت، و کار به جایی کشید که برخی سخنان، جامه‌ی منطق از تن بدر کردند و در حیطه‌ی مغالطه و حتی توهین لغزیدند.
اکنون چند نمونه از این لغزش‌ها را به روشنی می‌نمایانم


مغالطه‌ی نخست: تحریف مدعای طرف مقابل


آقای کنگرلو به‌روشنی می‌گوید: «اسرائیل بر مبنای اشتراک منافع با مردم ایران، از خیزش آنان حمایت می‌کند؛ زیرا موجودیت خود را در خطر می‌بیند و سود خود را در تضعیف جمهوری اسلامی می‌جوید.» این سخن، چه درست باشد و چه نادرست، موضعی مشخص و واضح است.


اما آقای سرکوهی در پاسخ، چنان می‌نماید که گویی کنگرلو گفته است: «یا با اسرائیل هستید یا با جمهوری اسلامی»؛ و این، تقسیم‌بندی‌ای است جزم‌اندیشانه، که نه در بیان کنگرلو آمده و نه از لحن او مستفاد می‌شود. این‌گونه تحریفِ مقصود، در منطق کلاسیک، مغالطه‌ی «مرد پوشالی» (Straw Man) نام دارد: یعنی صورت مسأله را تغییر دادن و به طرف مقابل ، سخنی نسبت دادن که نگفته است، تا آنگاه با آن پیکار کردن، و این نه نشانه‌ی عقل آزاد، که علامت نیت ناصواب و یا سو تفاهم است.

مغالطه‌ی دوم: استفاده از لغزش زبانی برای برساختن اتهام ایدئولوژیک


کنگرلو در فرازهای گوناگون گفت‌و‌گو، واژه‌ی «ملت ایران» را به‌کار می‌برد. اما در یکی از جملات، شاید از سر شتاب یا لغزش زبان ، از «قوم ایرانی» سخن می‌گوید. چنین اشتباهی در سیاق گفتار طبیعی است و از آن، نباید بنای معناشناختی و تحلیلی ساخت.
اما سرکوهی با تندی و خشم، این لغزش لفظی را دست‌مایه‌ی اتهامی سنگین می‌کند و او را «فاشیست» می‌نامد. اینجا نیز با نوعی مغالطه‌ی دیگر روبه‌روییم: مغالطه‌ی «ضربه به شخص» یعنی به‌جای نقد گفتار، به شخصیت گوینده حمله بردن، و با نسبت‌های تند، سخن او را بی‌اعتبار ساختن. در حالی‌که اهل تعقل و مناظره، با طرف مقابل خود نیز به مدارا و مروت سخن می‌گویند، حتی اگر مخالف یک‌دیگر باشند.

مغالطه‌ی سوم: تغییر کلیدواژه‌ها برای تهییج عاطفی مخاطب


کنگرلو در جایی دیگر می‌گوید: «اسرائیل برای حفظ امنیت خود و در مواجهه با تهدید جمهوری اسلامی، اقدام نظامی می‌کند. در این میان، نزدیکی منافع مردم ایران با منافع اسرائیل، سبب شده تا این حملات به نحوی، زمینه‌ی فروپاشی سرکوب را فراهم آورد.» این تحلیل، خواه دقیق باشد یا مخدوش، ناظر بر تلاقی منافع است، نه تشویق به خشونت یا تحمیل ترس بر مردم.


اما سرکوهی سخن او را چنین بازمی‌گوید: «شما می‌گویید اسرائیل آن‌قدر باید بمباران کند تا مردم مجبور شوند به خیابان بیایند!» و سپس نتیجه می‌گیرد که این «فاشیسم» است. اینجا ما با مغالطه‌ی مصادره به مطلوب و نیز تحریف کلیدواژه‌ها مواجه‌ایم. یعنی واژگانِ سخنِ گوینده را تغییر می‌دهیم، بار عاطفیِ آن را شدت می‌بخشیم، و آن‌گاه بر مبنای این بازسازی کاذب، داوری اخلاقی می‌کنیم.


کلام آخر
ما بیش از همیشه محتاجیم به کسانی که زبان به انصاف گشایند، نه به اتهام؛ و نقد را جایگزین نفرت کنند، نه نفی را جای گفتگو.
فرزانگی آن است که حتی از طرف مقابل نیز سخن درست را بشنویم، و لغزش‌ها را با دقت بنمایانیم، نه با دشمن‌انگاری.
به قول سهراب:


«چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید»؛
و من می‌افزایم: گوش‌ها را نیز باید شست، تا به صدای منطق، آشناتر شویم.

زیباکلام: بی‌آبی و بی‌برقی به دلیل برنامه هسته‌ای است نه پزشکیان

«بی‌آبی و بی‌برقی به کسانی مربوط می‌شود که هستی و نیستی کشور را پای هسته‌ای ریختند!»

***

صحنه های ویدیویی دوربین مداربسته که در رسانه های اجتماعی منتشرشده، لحظه اصابت پهپاد اوکراینی با یک خودروی شخصی در بزرگراهی در شهر بلگورود روسیه را نشان می دهد. در این حمله خودروی مورد اصابت آتش گرفته و سه نفر مصدوم شدند
:::

IMG_0201.pngجناب نتانیاهو
ممنون ام از پیام دوستانه ی شما خطاب به مردم ایران و همراهی با ما در مبارزه علیه حکومت نکبت اسلامی که ۴۶ سال است بر خاک ما، ایران عزیز چنبره زده و تمام منابع انسانی و سرزمینی ما را مانند هیولایی سیری ناپذیر از آن خود کرده است و ما مردم ایران را از هر نظر که تصورش را بکنید به فلاکت کشانده است.

متاسفانه بخش بزرگی از مردم ایران تحت تاثیر قرن ها افکار یهودستیزانه و از زمان تاسیس رسمی کشور اسراییل تحت تاثیر تبلیغات اسراییل ستیزانه توانایی و جرات اظهار نظر صادقانه و علنی در باره ی کمک هایی که اسراییل می تواند به ما در جهت نابود کردن هیولای جمهوری اسلامی بکند ندارند و حتی در مورد پیام دوستانه و کاملا واقع گرایانه و انسانی شما نمی توانند مکنونات قلبی و رضایت خود را اظهار دارند.

ولی من به عنوان یک نویسنده ی سیاسی که تنها با واقعیت ها سر و کار دارد و ترفندهای حکومت نکبت اسلامی را برای عوض کردن جای دوست و دشمن می شناسد خدمت شما عرض می کنم که از نظر من اسراییل به عنوان بازوی نظامی مردم ایران که می تواند ارکان فیزیکی و بسیار خطرناک جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد و با نابود کردن آن ها به مردم در رسیدن به هدف شان که همانا سرنگونی تمام و کمال این حکومت است یاری رساند در معادلات سیاسی از هر نظر که بشود تصور کرد دوست استراتژیک ایرانیان است و من شخصا این دوستی را قدر می شناسم.

جناب نتانیاهو
همان طور که در جنگ دوازده روزه نشان دادید، شما سعی می کنید با دقت جواهرسازانه تنها مواضع جمهوری اسلامی را هدف قرار دهید که این کار اگر نگوییم غیر ممکن، بلکه بسیار بسیار دشوار است و آسیب هایی به مردمِ حتی مخالف جمهوری نکبت اسلامی ممکن است وارد شود و از این موضوع متاسفانه گریزی نیست ولی در نهایت حتی همین مردم که جان شان به لب شان رسیده حاضرند تمام خطرات ناشی از حملات شما را تحمل کنند ولی از شرّ این هیولا خلاص شوند.

realhw.jpgخانه‌دارهای واقعی لندن» نام یک مجموعه تلویزیونی واقع‌نما (رئالیتی شو) است که مراسم آغاز فصل نخست آن، شامگاه چهارشنبه ۲۲ مرداد در گالری ملی پایتخت بریتانیا برگزار شد.

از میان شش شرکت‌کننده این برنامه، پانته‌آ پارکِر در ایران به دنیا آمده و در کودکی همراه خانواده به بریتانیا مهاجرت کرده است. او از همسر کنونی‌اش سه فرزند و از ازدواج پیشین خود یک پسر بزرگسال دارد. این زن به‌خاطر حلقه اجتماعی و سبک زندگی اشرافی‌اش شناخته می‌شود.


به گفته پانته‌آ، فضای این مجموعه تلویزیونی آن‌قدر واقعی است که سازندگان گاهی ناچار می‌شوند برای جلوگیری از شدت گرفتن درگیری‌ها، ضبط را متوقف کنند.
***

حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی: هر چقدر بشر جلوتر آمده است حیوان‌تر و وحشی‌تر شده، بی شرفتر شده!

:::

14-4.jpgخبر ورزشی - ماهها قبل این خبر منتشر شد که ترانه علیدوستی بازیگر مشهور ایرانی و دختر حمید علیدوستی فوتبالیست اسبق تیم ملی و باشگاه هما مبتلا به بیماری شده و به همین خاطر حمید خان مرتب پیگیر روند درمان اوست.

حمید علیدوستی حالا با انتشار یک نریشن در فضای مجازی خبر از بهبودی دخترش داده است. بد نیست بخش‌هایی از این نریشن را که برایتان به رشته تحریر در آورده ایم را به اتفاق یکدیگر مرور کنیم.
متنی زیبا که یک پدر برای دخترش نوشته:
- ظهر ۲۲ دی سال ۱۳۶۲ به دنیا آمدی و من خودم را به شبکه دوم سیما رساندم چون آقای گل شده بودم. البته در تولد ۲۵ سالگی ات وقتی به خاطر مسابقه حضور نداشتم، روی یخچال با مگنت یادداشتی گذاشتم که هنوز آن را نگه داشته‌ای. برایت نوشتم: "وقتی آمدی، آقای گل شدم و بعد از ۲۵ سال توپ توووپم نه برای اینکه گل شوم، برای اینکه گل دارم"

- باید پاهایم را از تو قرض می‌کردم و می‌دویدم از این بیمارستان به آن بیمارستان. برای پیدا کردن دارو و بستری شدنت در جای مناسب. فقط و فقط در توان تحمل تو بود این شفا یافتن. کدام پدر را می‌شناسید که اینقدر خوشبختی را روی شانه‌هایش وزن می‌کند؟ ممنون ترانه ام، آواز دلنشین زندگی ام.

-وقتی سریال شهرزاد را بازی می‌کردی، چهل شب پشت سر هم شب کار بودی و بی‌خواب و صبح‌ها هم در فیلمبرداری فیلم فروشنده حضور داشتی، رنج را در فروپاشی دو نقش تجربه کردی و تازه مادر هم شده بودی. برایت مطلبی نوشتم برای تقدیم به همه رنج‌های تو که منتظر چاپ آن هستم و چقدر کم است پاهایم برای هدیه دادن به تو.

14-3.jpgواکاوی معادلات جدید منطقه پس از روندهای موازی خلع سلاح در گفت‌وگو با ماشاءالله شمس‌الواعظین

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق، در ماه‌های اخیر، روند تحولات امنیتی در خاورمیانه به سمت تلاش‌های هماهنگ برای خلع سلاح بازیگران غیردولتی در چند جبهه موازی پیش رفته است؛ روندی که اگرچه از سوی برخی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به‌ عنوان گامی برای «ثبات‌سازی» معرفی می‌شود، اما در عمل نشانه‌ای از شکل‌گیری معادلاتی پیچیده و چندلایه در نظم امنیتی جدید منطقه است.

از اقدام پ‌ک‌ک برای کنارگذاشتن سلاح و گذار به مشی مبارزات سیاسی و مدنی در ترکیه، تا فشارهای داخلی و خارجی بر بغداد برای ادغام یا خلع سلاح بخشی از نیروهای حشد الشعبی و همچنین فشارهای فزاینده بر بیروت در چارچوب قطع‌نامه‌های بین‌المللی برای تحدید توان نظامی حزب‌الله، همگی حلقه‌هایی از زنجیره‌ای واحد به نظر می‌رسند که هدف نهایی آن بازتعریف موازنه قدرت در خاورمیانه است. در این چارچوب، تلاش آنکارا و دولت احمد الشرع برای گرفتن سلاح گروه‌های کُرد سوری و نیز تحرکات اسرائیل برای قراردادن «خلع سلاح کامل حماس» به‌ عنوان پیش‌شرط توقف کشتار در نوار غزه، بُعدی دیگر از همین الگو را نمایان می‌کند. این رویکرد که با حمایت سیاسی و نظامی برخی بازیگران غربی و عربی همراه است، بر مبنای تغییر ساختار امنیتی این باریکه و حذف توان بازدارندگی مقاومت طراحی شده است. با این حال، تجربه تاریخی نشان داده که رویکردهای مبتنی بر حذف کامل یک بازیگر مسلح، نه‌تنها به تثبیت بلندمدت امنیت منجر نمی‌شود، بلکه در بسیاری موارد به بازتولید خشونت و شکل‌گیری نسخه‌های رادیکال‌تر از همان جریان‌ها انجامیده است.

پیچیدگی کنونی معادلات منطقه‌ای، ریشه در همپوشانی اهداف امنیتی، رقابت‌های ژئوپلیتیک و ملاحظات ایدئولوژیک دارد. برای ترکیه، کنترل مرزهای جنوبی و حذف تهدیدات امنیتی کُردی در اولویت است. برای دولت عراق، مدیریت توازن حساس میان الزامات امنیتی داخلی و فشارهای خارجی به‌ منظور محدودکردن نفوذ نیروهای همسو با محور مقاومت اهمیت دارد.

برای لبنان، فشارهای اقتصادی و سیاسی، همراه با فشارهای بین‌المللی، امکان مانور حزب‌الله را در چارچوب سنتی خود کاهش می‌دهد. در مورد فلسطین نیز، پیوندزدن توقف حملات به خلع سلاح حماس، عملا به‌ معنای مشروط‌سازی پایان بحران انسانی به یک تغییر بنیادین در معادله قدرت است. در چنین فضایی، خاورمیانه در حال ورود به مرحله‌ای است که می‌توان آن را «مهندسی امنیتی جدید» نامید؛ مرحله‌ای که در آن، به‌جای مدیریت بحران از طریق موازنه قوا، تلاش می‌شود بازیگران غیردولتی کلیدی از معادله حذف شوند. این روند، اگر بدون ایجاد ترتیبات امنیتی جایگزین و پاسخ به ریشه‌های سیاسی بحران‌ها دنبال شود، خطر گسترش بی‌ثباتی و بازتعریف خشونت در قالب‌های تازه را به همراه دارد.

برای ایران، رصد دقیق این تحولات و تحلیل لایه‌های آشکار و پنهان آن، نه‌تنها یک ضرورت امنیت ملی، بلکه پیش‌شرط اثرگذاری در شکل‌گیری نظم آینده خاورمیانه خواهد بود. واکاوی دقیق‌تر این روندهای موازی خلع سلاح در منطقه، محور گفت‌وگویی با ماشاءالله شمس‌الواعظین است تا از منظر این تحلیلگر حوزه بین‌الملل، اهداف و ابعاد این مهندسی امنیتی جدید در خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد؛ مشروح این گپ‌وگفت را در ادامه می‌خوانید.

‌ جناب شمس‌الواعظین، اجازه دهید ابتدای مصاحبه به حوزه تخصصی شما در لبنان رجوع کنیم که طی هفته‌های گذشته تلاش‌های جدی از سوی جوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان و نواف سلام، نخست‌وزیر این کشور، برای خلع سلاح حزب‌الله لبنان در دستور کار قرار گرفته است، تا جایی که عون به‌صراحت عنوان کرده: «طرح انحصار سلاح برگشت‌ناپذیر است». فارغ از اینکه بازیگرانی مانند عربستان، اروپایی‌ها، آمریکا و به‌‌ویژه اسرائیل در پشت صحنه و جلوی صحنه به دنبال تحقق این هدف هستند، سؤالم اینجاست که حتی در صورت پذیرش خلع سلاح از جانب حزب‌الله، تضمینی برای بقای سیاسی این جریان در لبنان وجود دارد؟ آیا اساسا نگرانی به سلاح حزب‌الله بازمی‌گردد یا حتی زیست سیاسی این گروه غیرقابل پذیرش خواهد بود؟

به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. اتفاقا وقتی عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی دیگر، خود کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا و به‌‌ویژه اسرائیلی‌ها به طور ساعتی، خلع سلاح حزب‌الله لبنان را پیگیری می‌کنند و مدام بر دولت جوزف عون و نواف سلام فشار می‌آورند، نشان می‌دهد که هدف نهایی مد نظر آنها فراتر از خلع سلاح است. اما مسئله‌ای که باید مد نظر قرار داد، تناقضی است که در این موضوع وجود دارد.

‌ چه تناقضی؟

اگر طبق گفته غربی‌ها و عربی‌ها، حملات اسرائیل باعث نابودی حلقه فرماندهان و تصمیم‌گیران حزب‌الله و نابودی توان نظامی آن شده است، پس چرا باید این میزان فشار سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی وارد کنند که به هر قیمتی باید حزب‌الله خلع سلاح شود؟ این نشان می‌دهد که اتفاقا برخلاف تمام ادعاها، تبلیغات و شعارها، حملات اسرائیل به جنوب لبنان و حتی خود بیروت و همچنین تحولات بعد از ترور فرماندهان و شهادت سیدحسن نصرالله هم باعث نشده است که تهدید حزب‌الله برای اسرائیل کاهش پیدا کند.

‌ پس به باور شمس‌الواعظین، اکنون مسئله بیش از خلع سلاح است؟

روندی که طی شده این را نشان می‌دهد. چون اگر خودشان ادعا می‌کنند که حزب‌الله دست‌کم از نظر نظامی و توان دفاعی ضعیف و نابود شده، پس این همه فشار بی‌معنی است و از طرف دیگر، وقتی شاهد این همه فشار برای خلع سلاح هستیم، نشان می‌دهد که اتفاقا برخلاف تمام تبلیغات و ادعاها، حزب‌الله کماکان قدرت نظامی خود را دارد، تا جایی که طبق برخی برآوردها و گزارش‌های نظامی، همین حزب‌الله که حلقه‌ای از فرماندهان را از دست داده و دبیرکل خود، یعنی شهید سیدحسن نصرالله را هم ندارد، به‌راحتی توان سیطره بر شمال فلسطین اشغالی را دارد. همه اینها نشان می‌دهد که اتفاقا آمریکا و اسرائیل، آن چیزی که نتوانستند در میدان جنگ به دست بیاورند، سعی دارند در میدان دیپلماسی و از طریق فشار به دولت لبنان به دست بیاورند.

این فشار تا آنجا جدی است که حتی کمک‌های اقتصادی و تجاری به لبنان، رفع بخشی از تحریم‌ها، به‌‌ویژه بانک مرکزی لبنان، کمک به بازسازی مناطق تخریب‌شده در سایه حملات اسرائیل و گشایش‌های اقتصادی در گرو خلع سلاح حزب‌الله لبنان است.

همه اینها نشان می‌دهد که کماکان نگرانی غرب و به‌‌ویژه اسرائیلی‌ها از قدرت حزب‌الله پابرجاست و طبق گفته‌های بنیامین نتانیاهو، اکنون تلاش بسیار جدی در دستور کار قرار گرفته که از طریق فشار به دولت بیروت، یک بار برای همیشه تکلیف این موضوع روشن شود. پس به باور من، مسئله صرفا سلاح حزب‌الله نیست، بلکه زیست سیاسی و ایدئولوژی مقاومت‌محور، کانون تمام این نگرانی‌هاست.

‌ با این تفاسیر، باید این سؤال مهم‌تر را پرسید که اساسا اگر در نهایت حزب‌الله لبنان با طرح خلع سلاح خود موافقت کند، تضمینی برای بقای سیاسی آن وجود دارد؟

به سؤال مهمی اشاره کردید و به نظر من طرحی که اکنون کشورهای عربی، غربی‌ها و به‌‌ویژه خود آمریکا و اسرائیل در قالب فشار به دولت لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله پیگیری می‌کنند، نافی تمام حقوق اولیه انسان‌هاست.

za.jpgفرمانده سابق گردان شهدای الاقصی: فلسطینی‌ها در شیوه‌های مبارزه برای استقلال بازنگری کنند

زکریا زبیدی، فرمانده سابق گردان شهدای الاقصی حماس و از چهره‌های فعال انتفاضه دوم که در آخرین توافق تبادل اسرا آزاد شده بود، در گفت‌وگو با نیویورک‌تایمز گفت فلسطینی‌ها باید در شیوه‌های مبارزه خود برای دستیابی به استقلال بازنگری کنند.

او که ماه‌ها پس از آزادی‌اش صحبت می‌کرد، زندگی خود را به‌عنوان یک «فعال تروریستی» بی‌فایده توصیف کرد و افزود: «هیچ‌کدام از اقدامات ما به ایجاد کشور فلسطین کمک نکرد و شاید هرگز هم نکند. ما تئاتر و مقاومت فرهنگی را امتحان کردیم، فایده‌ای نداشت. تفنگ و تیراندازی را هم امتحان کردیم، اما هیچ راه‌حلی پیدا نشد.

این همه تابوهای ممنوعه چرا ساخته شده است؟

احمد زیدآبادی

چرا زکریا به عنوان یک فرماندۀ شهیر و برجسته در انتفاضۀ مسلحانۀ دوم می‌تواند چنین اظهارنظری کند، اما در ایران، اگر یک شهروند عادی همان سخن را تکرار کند با انواع و اقسام فشارها و تهمت‌ها و توهین‌ها از جانب محافل حکومتی روبرو می‌شود؟

زکریا زبیدی، فرمانده سابق حماس در گفت‌وگو با نیویورک‌تایمز گفته است: "فلسطینی‌ها باید در شیوه‌های مبارزۀ خود برای دستیابی به استقلال بازنگری کنند."

این همان نتیجه‌ای است که سال‌ها پیش فرماندهان سازمان چریکی الفتح نیز به آن رسیده بودند.

چرا زکریا به عنوان یک فرماندۀ شهیر و برجسته در انتفاضۀ مسلحانۀ دوم می‌تواند چنین اظهارنظری کند، اما در ایران، اگر یک شهروند عادی همان سخن را تکرار کند با انواع و اقسام فشارها و تهمت‌ها و توهین‌ها از جانب محافل حکومتی روبرو می‌شود؟

این همه تابوهای ممنوعه چرا ساخته شده است؟

تا زمانی که بحث امن و آزاد در بارۀ یک پدیده ممکن نباشد، خسارت پشت خسارت یک امر طبیعی است!

14-1.jpgیوسف رجی: حتی اگر وقت داشتم، نمی‌خواستم با علی لاریجانی ملاقات کنم

رادیو فردا - پس از آنکه علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، در یک کنفرانس خبری در بیروت اعلام کرد که به دلیل کمبود وقت با وزیر خارجه لبنان دیدار نکرده است، یوسف راجی عدم تمایل خود به دیدار با آقای لاریجانی را اعلام کرد.

وزیر خارجه لبنان نیز در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران شبکه MTV لبنان گفت: «حتی اگر وقت هم داشتم، با او دیدار نمی‌کردم.»

پیش‌تر، نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، در شبکه ایکس اعلام کرده بود که در دیدارش با علی لاریجانی، با صراحت کامل به او گفته است که اظهارات اخیر برخی از مقامات ایرانی، هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا، غیرقابل قبول است.

در همین زمینه:

***

ganjiNet.jpg«بنیامین نتانیاهو»، در یک پیام ویدیویی تازه برای ایرانیان که بیست‌ویکم مرداد پخش شد، وعده همراهی با ایرانیان در راه آزادی و در برابر «مستبدان تهران» را داد و در توضیح وضعیت اختناقی که جمهوری اسلامی بر پا کرده، گفت که چرا باید کتاب‌های نویسندگان ایرانی در خارج از کشورشان منتشر شود و سپس به کتاب‌هایی که روی میزش بود اشاره کرد

فرامرز داور - ایران وایر

روی میز کار نخست‌وزیر اسراییل چهار کتاب به زبان انگلیسی از چهار نویسنده ایرانی بود که همه آن‌ها بیرون ایران منتشر شده‌اند. این کتاب‌ها کدامند؟

«راه دموکراسی در ایران» کتابی که نتانیاهو آن را به‌دست گرفت

کتابی که نتانیاهو آن را برداشت و با دست به مخاطبان نشان داد، «راه دموکراسی در ایران» نوشته «اکبر گنجی»، با مقدمه‌ای از «عباس میلانی» است که در آوریل۲۰۰۸ توسط انتشارات «ام‌آی‌تی» منتشر شد.

کتاب شامل چهار مقاله درباره راه دستیابی ایران به آینده‌ای صلح‌آمیز و دموکراتیک است.

اکبر گنجی که برخی زمانی او را «مشهورترین مخالف ایرانی» می‌نامیدند، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، اما از این نهاد خارج شد و همزمان با ریاست‌جمهوری «محمد خاتمی» به روزنامه‌نگاری تحقیقی روی آورد و در روزنامه‌های اصلاح‌طلب و تا حدودی مستقل ایران می‌نوشت.

بیست‌و‌پنج سال پیش گنجی دستگیر و به شش‌سال زندان محکوم و از فعالیت روزنامه‌نگاری منع شد. در خاطرات «اکبر هاشمی رفسنجانی» آمده است که شخص «علی خامنه‌ای» به‌دنبال دستگیری و محاکمه گنجی بود. اعتصاب غذای هشتادروزه او در سال پایانی زندان، جامعه بین‌المللی حقوق‌بشر را به واکنش واداشت.

کتاب «راه دموکراسی در ایران»، از منظر یک مسلمان نوشته شده و ندایی پرشور برای حقوق‌بشر جهانی و حق برخورداری از دموکراسی است. گنجی در آن اهداف و ابزارهای جنبش دموکراسی‌خواهی ایران، چرایی برتری حقوق زنان بر برخی برداشت‌های فقهی از قوانین اسلامی و چگونگی کمک غرب به ترویج دموکراسی در ایران را با تاکید بر مخالفت قاطع با مداخله مستقیم آمریکا و دیگر کشورهای اسلامی تشریح می‌کند.

گنجی در سراسر کتاب، به‌طور پیوسته از حقوق جهانی مبتنی بر انسانیت مشترک دفاع کرده و تصویری از امکان‌ها و موانع بهبود حقوق‌بشر و ترویج دموکراسی در جهان اسلام ارایه داده است. او پس از این‌که کتابش از سوی نتانیاهو نشان داده شد، به‌شدت از آن انتقاد کرد.

«سفر از سرزمین نه»؛ کتابی از یک نویسنده ایرانی-یهودی

کتاب دومی که روی میز نخست‌وزیر اسراییل بود، «سفر از سرزمین نه» نام داشت و نویسنده آن «رویا حکاکیان» است که بیست‌ویک سال پیش منتشر شد و به محبوبیتی بین‌المللی رسید.

رویا حکاکیان، نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی-آمریکایی است. کتاب او روایتی صمیمانه از دوره نوجوانی نویسنده در دوران بعد از انقلاب بهمن۵۷ در ایران است. حکاکیان آن سال‌ها را به‌عنوان تجربه انقلاب، جنگ و مهاجرت از نگاه یک دختر جوان یهودی روایت کرده است.

sabeti.jpgدادگاه با درخواست پرویز ثابتی، مقام ارشد ساواک، برای رد پرونده شکایت علیه او مخالفت کرد

ایران اینترنشنال - شش ماه پس از آنکه سه ایرانی مقیم آمریکا از پرویز ثابتی، رییس پیشین اداره سوم ساواک، به‌دلیل شکنجه‌ شدن در زندان در دوره محمدرضا شاه پهلوی و تداوم آثار ناشی از این شکنجه‌ها شکایت کردند، دادگاه در دو رای جداگانه با درخواست ثابتی برای رد شکایت و بستن پرونده مخالفت کرد

گروه «همگرایی ایرانیان برای عدالت و پاسخگویی» (ICJA)، چهارشنبه ۲۲ مرداد در بیانیه‌ای نوشت از صدور دو رای مهم دادگاه فدرال آمریکا در ناحیه میانی، در پرونده تاریخی علیه ثابتی استقبال می‌کند.

در این بیانیه آمده است: «این دو رای پیروزی بزرگی برای جان‌به‌دربردگان و گامی تعیین‌کننده در مسیر عدالت و پاسخ‌گویی محسوب می‌شود. این آرا همچنین روشن می‌سازند که الگوی تهدید علیه شاکیان و وکلای آنان از زمان طرح شکایت در پرونده دادگاه ثبت شده و در تصمیم‌گیری‌های آن موثر بوده است.»

پرویز ثابتی و وکلای او هنوز واکنشی به دو رای دادگاه نشان نداده‌اند.

رای نخست

در نخستین رای که ۲۱ مرداد برابر با ۱۲ اوت ۲۰۲۵ در ۱۷ صفحه صادر شد، دادگاه بر اساس «قانون حمایت از قربانیان شکنجه» درخواست ثابتی و وکلایش برای رد مهم‌ترین ادعای شاکیان نپذیرفت و اعلام کرد: «ادعاهای شاکیان که منابع قابل اعتماد متعددی برای پشتیبانی از آن ارئه داده‌اند، به‌وضوح برای طرح مسئولیت پرویز ثابتی از نوع معاونت و همکاری کفایت دارند.»

به این ترتیب، دادگاه اسناد تاریخی مفصل پشتیبان ادعاهای شاکیان را مبنی بر اینکه ثابتی از جمله «با هدایت اقدامات ماموران ساواک در اداره سوم و کمیته مشترک ضد خرابکاری»، «کمک عمده و آگاهانه‌ای» به شکنجه‌گران ارائه کرده است، به رسمیت شناخت.

دادگاه همچنین تشخیص داد شاکیان «دعواى خود را به نحو کافى اقامه کرده‌اند» تا نشان دهند ثابتى در توطئه‌اى مشارکت داشته که دربرگیرنده توافقى میان او وکسانى که شاکیان نام آنها را به عنوان شکنجه‌گر ذکر کرده‌اند براى «به‌کارگیرى روش‌هاى بازداشت وشکنجه‌هاى ادعا شده به منظور سرکوب مخالفان رژیم شاه بوده است واین روش‌ها علیه شاکیان هم اعمال شده است.»

دادگاه در ادامه اعلام کرد که شاکیان با جزییات کافى ادعاى خود مبنى بر «مسئولیت فرماندهى» ثابتى از طریق اعمال «کنترل موثر» او بر شکنجه‌گران ادعایی را مستدل کرده‌اند.

دادگاه به «ادعاهاى دقیق درباره نقش گسترده و مقتدرانه ثابتى در ساواک و کمیته» اشاره کرد واستدلال‌هاى ثابتى مبنى بر ناکافى بودن ادعاهاى شاکیان درباره «کنترل موثر» او را «فاقد انسجام منطقى» دانست.

دادگاه در این رای با درخواست ثابتی برای رد پرونده در این مرحله به‌دلیل گذشت و مرور زمان مخالفت و اعلام کرد که شکایت شاکیان «حاوی حقایق کافی است که می‌تواند تعلیق اصل مرور زمان را در این مورد به شکل منصفانه توجیه کند».

رای دوم

طبق بیانیه گروه «همگرایی ایرانیان برای عدالت و پاسخگویی»، در رای دوم و جداگانه‌ای که ۲۲ صفحه است و همان روز سه‌شنبه ۲۱ مرداد برابر با ۱۲ اوت ۲۰۲۵ صادر شد، دادگاه درخواست ثابتی برای محروم کردن شاکیان از حق ادامه روند با نام مستعار را رد کرد.

دادگاه تایید کرد که «از زمان طرح این دعوی، شاکیان مدارک مهمی از تهدیدهای جدی علیه امنیت و سلامت خود و همچنین تهدیدهای مشابه علیه وکلای‌شان ارائه کرده‌اند».

momeni.jpgفرشاد مؤمنی: فقر به جایی رسیده که سیب زمینی را قسطی می‌فروشند

کیهان لندن - در نشست «فوریت و اولویت امنیت غذایی» فرهنگستان علوم، فرشاد مومنی اقتصاددان با هشدار به مسئولان گفت: «فقر و سوء‌ تغذیه در ایران به مرحله بحرانی رسیده و بقای مادی بخش بزرگی از مردم در خطر است، سفره مردم خالی است اما مسئولان با تعداد صفر واحد پول بازی می‌کنند.»

او با استناد به آمارهای رسمی از «رشد انفجاری جمعیت فقیر، افت شدید توان تغذیه و آموزش، کاهش سهم ایران از اقتصاد جهانی، وابستگی بی‌‌سابقه به واردات غذایی و سقوط تولید داخلی» خبر داد و تاکید کرد که «این روندها نه‌تنها توسعه را نابود، بلکه امنیت ملی را هم تهدید می‌‌کند.»

مومنی هشدار داد: «غفلت از نیازهای پایه، بستر اعتراضات و طمع‌ ورزی خارجی را فراهم می‌‌سازد و سیاست‌‌های تعدیل ساختاری، شوک ارزی و امتیازدهی به مافیاها، کشور را به مسیر فروپاشی از درون سوق می‌‌دهد.»

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در بخشی از این میزگرد مومنی گفت: «ساکنان تهران اخیرا بنرهایی مشاهده می‌کنند که مردم را به خرید قسطی سیب ‌زمینی و پیاز دعوت می‌‌کند.»

war.jpgحمید آصفی

در بخشی از اپوزیسیون ایران، جریانی کوچک اما پر سر و صدا وجود دارد که نسخه‌ی «نجات از آسمان» را تبلیغ می‌کند: اسرائیل باید مراکز قدرت جمهوری اسلامی را بمباران کند، مردم به خیابان می‌آیند، حکومت سقوط می‌کند، و راه برای آزادی باز می‌شود.


این روایت، ساده، هیجان‌انگیز و پر از تصویرهای سینمایی است، اما با واقعیت سیاست و جامعه هیچ نسبتی ندارد.
طرفداران این استراتژی، ماجرا را این‌گونه می‌بینند:


«اسرائیل بمباران می‌کند → مردم می‌آیند در خیابان → مراکز قدرت سقوط می‌کند → ما پیروز می‌شویم».
این یک فرمول مکانیکی است که در دنیای واقعی بارها و بارها شکست خورده است.


در تجربه‌ی قبلی که دقیقاً همین نسخه تبلیغ می‌شد، بمباران‌ها انجام شد، اما مردم به خیابان نیامدند. چرا؟ چون در شرایط جنگ و بمباران، واکنش طبیعی هر جامعه‌ای، محافظت از جان و خانواده است، نه آغاز یک انقلاب.


مردمی که سازماندهی سیاسی ندارند، آلترناتیو متحدکننده‌ای را نمی‌شناسند، و شبکه‌های مقاومت‌شان تضعیف شده، با بمباران هوایی نه به سمت تصرف مراکز قدرت، بلکه به سمت پناهگاه و نجات جان خود می‌روند.

یکی از ستون‌های این استراتژی، تصور ساده‌انگارانه از «مراکز سرکوب» است. طرفداران بمباران چنین می‌پندارند که با نابودی چند پادگان یا مقر فرماندهی سپاه، ماشین سرکوب فرو خواهد پاشید.


اما ساختار سرکوب جمهوری اسلامی در صدها شهر و محله ریشه دارد: بسیج محلی، نیروهای لباس‌شخصی، شبکه‌های امنیتی و اطلاعاتی، و ساختارهایی که تجربه‌ی اقتدارگرایی را از روسیه و چین آموخته‌اند.


این دستگاه با چند بمباران از کار نمی‌افتد، بلکه تنها در فرایند فرسایش اجتماعی و سیاسی، از طریق اعتصابات، نافرمانی مدنی و فشار مستمر مردمی تضعیف می‌شود.

مشکل فقط فنی یا نظامی نیست. از نظر اخلاقی، این رویکرد جان میلیون‌ها ایرانی را به ابزاری برای پروژه‌ی سیاسی یک جریان کوچک تبدیل می‌کند.

nm.jpgگذار از نظام استبدادی دینی به دموکراسی با اراده مردم ممکن است

ایران اینترنشنال - نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، در گفت‌وگو با مجله آلمانی «اشپیگل» گفت: «مطمئنم گذار از یک نظام استبدادی دینی به دموکراسی با اراده مردم ممکن است.» محمدی تاکید کرد که مبارزه مردم ایران برای آزادی و دموکراسی ادامه دارد و علیرغم سرکوب شدید، امید به تغییر زنده است.

او گفت جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه سرکوب مخالفان، فعالان حقوق بشر و زندانیان سیاسی را به شکل چشمگیری تشدید کرده است. او از موج تازه‌ای از خشونت، بازداشت و اعدام خبر داد و افزود که خود نیز به‌طور مستقیم و غیرمستقیم با تهدید به مرگ روبه‌رو شده است.

محمدی با اشاره به اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» تاکید کرد که جمهوری اسلامی توسط مردم ایران تضعیف شده و مشروعیت خود را از دست داده است. او یادآور شد که ایران در دو دهه گذشته بارها شاهد جنبش‌های اعتراضی بوده و زنان و جوانان در خط مقدم این مبارزه قرار داشته‌اند.

به گفته او، هزینه این مبارزات سنگین بوده و بسیاری در خیابان‌ها کشته یا در زندان‌ها اعدام شده‌اند، اما مردم همچنان تسلیم نشده‌اند.

lariflight.jpgیورونیوز - مقام‌های سوری روز چهارشنبه ۱۳ اوت (۲۲ مرداد) به هواپیمای حامل علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران که در مسیر سفر از عراق به لبنان بود، اجازه ورود به حریم هوایی سوریه را ندادند.

این اقدام باعث شد هواپیمای لاریجانی و همراهانش مسیر خود را از طریق ترکیه تغییر دهد.

از دسامبر ۲۰۲۴ میلادی سوریه پس از پایان دوران حکومت استبدادی بشار اسد و برکناری او، تمامی پروازهای ایرانی را از عبور از حریم هوایی خود منع کرده است. این سیاست، سبب بسته شدن مسیرهای سابق ارسال تدارکات به حزب‌الله لبنان شده و نشانگر قطع کامل روابط دولت انتقالی سوریه با تهران است.

انحراف اجباری مسیر پرواز لاریجانی به‌روشنی نشان می‌دهد که سوریه تحت رهبری احمد شرع تا چه اندازه خط مشی سیاسی خود را تغییر داده است. در حالی که اسد، رهبر پیشین سوریه، نزدیک‌ترین متحد عرب ایران بود، اکنون دمشق نفوذ ایران را تهدیدی برای حاکمیت و تلاش‌های بازسازی خود می‌داند.

پایان دوران اسد و سرمایه‌گذاری ۵۰ میلیارد دلاری ایران در سوریه

بر پایه برخی برآوردها، ایران در طول جنگ داخلی سوریه بین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار برای حمایت از دولت اسد هزینه کرده است.

نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شبه‌نظامیان وابسته به آن، سوریه را به پایگاهی برای عملیات منطقه‌ای خود تبدیل کردند و این کشور را به یکی از ارکان اصلی «محور مقاومت» تهران بدل ساختند.

بعد از عراق در سفر لاریجانی به لبنان هم برق رفت

ویدیوی منتشرشده از سخنرانی علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، در بیروت، نشان می‌دهد که در میانه سخنانش ناگهان برق قطع می‌شود.

پیش از این، هنگام سفر لاریجانی به عراق، این کشور با مشکل قطع برق سراسری مواجه شد.

mehr.jpg
این هم در ایران:

:::

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgمی خواهم قسمت دهم همایش مونیخ را بنویسم همایشی که از نطر من نشان دهنده تداوم همان فرهنگی بود که چهار دهه قبل خمینی با این گونه همایش ها بعنوان تجمع طاغوتیان ّ برخورد می کرد.مقابله با فرهنگی که مدافعان آن تلاش می کردند در سیمای انسان های مدرن که درمحتوی ذهن آنها تکریم به علم ودستاورد های علمی جای ویژه داشت و درشکل مبادی آداب بودن و در فرمی ظاهر شدن که مردان در آن با ریش زدن روزانه ، پوشیدن کت و شلواری مد روزکه زدن کراوات آنرا تکمیل میکرد و زنان با پوشش اختیاری که بیشتر بی حجاب و آرایش کرده با لباس های مد روزکه غربی خود را نشان میداد. زنانی که تلاش می کردند همپای مردان در صحنه اجتماعی ظاهر شوند.

فرمی از زندگی مدرن که در بطن خود انظباط داشت و ستایشگر زیبائی بود و رو بسوی آینده !همسوئی با جهان غرب و دستاورد های علمی آن که هر روز دراشکال مختلف چه در عرضه اقتصادی ،سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و هنری به گونه های مختلف ظاهر می شد ! شکل جامعه وافکار عمومی و شکل زندگی را تغیر می داد. همان گونه زندگی که شعار مبارزان جوان "زن ،زندگی ،آزادیست" امروز است.

تغییری که خوشایند ذهن های بسته ومنجمد ایدئولوژیک نبود.ذهن های منجمد شده در چهار چوب مذهب وسنت که دستگاه عظیم روحانیت نگهبان وتولیت دار آن بود. دستگاهی که سال ها بر ذهن های عقب مانده اکثریت یک ملت حکومت می کرد.

bakhtiar.jpgعلی‌ رضا بختیار (فرزند حاج محمد باقر بختیار زندانی سیاسی و یکی از فرماندهان ارشد سپاه در دوران جنگ ایران و عراق)

طی‌ درگیری‌های اخیر در هنگام انتقال این زندانیان به زندان اوین مطالب مختلفی بخصوص از جانب حکومت مطرح شد ولی واقعیت چه بود.

حدود ۳۰۰ نفر از ماموران گارد زندان و زندانیان سیاسی، حین انتقال زندانیان از زندان فشافویه به اوین، به دلیل مقاومت زندانیان در نپذیرفتن دستبند برای تحقیر این زندانیان ، و درگیری‌های دوباره در اعتراض و مقاومت زندانیان برای جلوگیری از جدا کردن زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، محمد باقر بختیار به همراه زندانیان دیگر در در چند نوبت مورد ضرب و شتم قرار گرفته ا‌ند.

مخصوصا زمانی که نیروهای گارد ابوالفضل قدیانی هشتاد و چند ساله را بر زمین انداخته، وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا به او دستبند زنند که منجر به مجروح شدن سر و جراحت دستان ایشان شد ، در همین حال پدرم بی‌ مهابا به سمت ایشان می‌‌دوند تا ایشان را از روی زمین بلند کنند.

ماموران گارد در همین حین بارها پدر را با باتوم، و ضربات مشت و لگد مورد هدف قرار می‌‌دهند، با این حال ایشان با سختی تمام موفق به بلند کردن جناب قدیانی شده و سعی‌ در ادامه دادن مسیر می‌‌کنند.

در طول مسیر حرکت و هدایت جناب قدیانی اما، نیروهای گارد در چند نوبت از سمت‌های مختلف به این عزیزان هجوم آورده، پدر را بر زمین انداخته و در هر نوبت، در حالی‌ که ایشان بر زمین افتاده بوده ا‌ند ایشان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌‌دهند.

و در زمانی که ایشان امکان بلند شدن پیدا می‌‌کرده ا‌ند تا جناب قدیانی را حمایت کنند، بارها با ضربات مشت و باتوم به کمر و قفسه سینه ایشان، و با لگد و پوتین به پاهای ایشان ضربه وارد کرده ا‌ند.

ضربات متعدد با پوتین و باتوم، در نقاط مختلف بدن ایشان باعث پارگی و جراحت‌های متعدد، و ضربات باتوم و مشت بر کمر و قفسه سینه ایشان مزید بر جانبازی شیمیایی ایشان شده، باعث سرفه‌های ممتد و سختی در صحبت کردن شده است، طوری که هر از چندی باید بین صحبت کردن مکس کرده تا تجدید قوا کنند و ادامه صحبت بدهند.

ضمنا، به دلیل مقاومت در مقابل تحمیل دستبند و مضروب کردن دستان ایشان، پارگی و کبودی‌های متعددی بر دستان پدر پیش آمده.

همچنین به دلیل فقدان دسترسی به کادر درمان مستقل، هنوز از میزان کامل آسیب‌ها به پدر و دیگر عزیزان در بند در دسترس نیست.

قابل ذکر است که من به عنوان فرزند ایشان این صدمات را نیز به جانبازی‌های جنگ ایشان اضافه می‌‌کنیم، چرا که ایشان این حاکمین را غاصبان این سرزمین می‌‌دانند، و از همین جهت زندانین سیاسی را " اسیر " و دوره زندان را " اسارت " می‌‌خوانند.
فراموش نکنیم این حملات کاملا برنامه ریزی شده بود به شکلی قبل از درگیری اقدام به عکاسی از این زندانیان کرده بودند تا در صورت هر گونه اعتراضی این عکس ها را دستمایه دروغ بودن ادعاهای آن ها کنند در حالیکه تشت رسوایی حامیان جمهوری اسلامی افتاده و دیگر کسی حرف آن ها را باور نمی کنید.

nekoomanesh.jpgمحسن نکومنش - ویژه خبرنامه گویا

طبق گزارش سازمان بین‌المللی مهاجرت، در طی ۱۶ روز پس از جنگ دوازده روزه‌ی ایران و اسرائیل، بیش از نیم میلیون مهاجر و پناهجوی افغانستانی از ایران اخراج شده‌اند. این رویداد، عنوان یکی از بزرگ‌ترین جابه‌جایی‌های اجباری جمعیت در دهه‌‌های اخیر را به خود اختصاص داده است. روند بازگرداندن انبوه افغانستانی‌ها که از ابتدای سال جاری خورشیدی آغاز شده بود پس از جنگ ایران و اسرائیل به اوج خود رسید و تا رقم بیش از ۵۰ هزار نفر در یک روز بالا رفت. بر اساس منابع خبری، ایران قصد دارد ۴ میلیون افغانستانی دیگر را نیز در یک بازه‌ی زمانی کوتاه اخراج کند.

جمعیت اتباع افغانستانی در ایران این کشور را به یکی از بزرگ‌ترین میزبانان مهاجران در دنیا تبدیل کرده است و با توجه به بحران‌های اقتصادی، زیست‌محیطی و اجتماعی که ایران با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند، نگرانی بخشی از مردم و برخی کارشناسان را به دنبال داشته است. ادعا می‌شود که با وجود استاندارد بین‌المللی پذیرش جمعیت مهاجر که حداکثر سه درصد از جمعیت کشور میزبان است، تنها جمعیت مهاجران افغانستانی به ده درصد جمعیت ایران رسیده است. همچنین مقامات جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند، با وجود برخی مخالفت‌های رسانه‌ای، اکثر مردم ایران از یورش‌های رژیم برای اخراج اتباع افغانستانی حمایت می‌کنند.

با توجه به سانسور حاکم بر فضای رسانه‌ای در جمهوری اسلامی و سابقه‌ی اظهارات خلاف واقعیت از سوی مقامات رژیم در همه زمینه‌ها، باور به اظهارات و آمار و ارقام سخنگویان حاکمیت خردمندانه نیست. در زمینه تعداد مهاجران افغانستانی، سال‌هاست شاهد بزرگ‌نمایی‌ها و گاه کوچک کردن آمار جمعیت، متناسب با سود یا زیان آن برای جمهوری اسلامی بوده‌ایم. با این حساب، کنکاش در آمارهای موجود و برآورد درست یا نادرستی آن‌ها فعلاً دردی را درمان نمی‌کند. آنچه برای ما اهمیت دارد این است که رژیم تا چه میزان و چگونه در توجیه رفتارهای مکرر غیرانسانی خود با مهاجران و پناهجویان افغانستانی نزد مردم ایران موفق بوده است.

رها اعتمادی بازیگر شد

| No Comments

haram.jpgایران اینترنشنال - علی‌اکبر پورجمشیدیان، رییس ستاد مرکزی اربعین، چهارشنبه ۲۲ مرداد در جلسه این ستاد گفت که حدود ۵۰ زائر ایرانی در دو روز گذشته به علت سر دادن شعار علیه اسرائیل در حرم امام سوم شیعیان در کربلا به‌دست نیروهای حرم بازداشت شدند.

پورجمشیدیان در «قرارگاه پایش و نظارت ستاد مرکزی اربعین» که در وزارت کشور برگزار شد، گفت: «با توجه به اینکه با دو کشور رابطه خوبی دارند، از افراد بازداشت‌شده تعهد گرفته شد و آزاد شدند.»

رییس ستاد مرکزی اربعین با اشاره به اینکه تا ظهر چهارشنبه سه میلیون و ۲۳۲ هزار و ۴۷۴ نفر در سامانه سماح ثبت‌نام کرده‌اند، گفت: «تاکنون سه میلیون و ۵۴۲ هزار نفر از مرزها خارج شده‌اند که این آمار شامل ۲۶۰ هزار و ۹۲۱ نفر اتباع خارجی نیز می‌شود.»

او در خصوص بازداشت زائران به ایران نیز گفت که تاکنون دو میلیون و ۳۹۶ هزار نفر وارد کشور شده‌اند و نزدیک به ۷۰ درصد از افرادی که خارج شده بودند، بازگشته‌اند.

در سال‌های گذشته نیز برخی زائران ایرانی به‌دلایل مختلف از سوی نیروهای امنیتی در کشورهای عراق و عربستان سعودی بازداشت شده بودند.

beyzayee.jpgمی‌گویند نیرویی در اسطوره ها نهفته است که می‌تواند یک ملت را تکان دهد. اسطوره زبان روح است و تنها با استفاده از آن زبان می‌توان نور آگاهی به سیاهی های روح فردی و جمعی بشریت تاباند. این نوشتار با بررسی هر دو نسخه اسطوره " داش آکل به گفته مرجان" به نوشته هر دو عزیز بزرگوار، بهرام بیضایی و صادق هدایت، در تلاش است که نیروی نهفته در این اسطوره را آزاد کند. نیرویی که می‌تواند نقشی اساسی در تاباندن نور آگاهی به تاریکیهای نهان در روحیه جمعی ایرانیان بازی کند.

بیضایی با افزودن تعابیر زیبایی به اصل داستان داش آکل نوشته‌ صادق هدایت و با الهام از اسطوره شهناز و ارنواز شاهنامه، لایه های فهم این اسطوره را عمیقا گسترش داده است. شهناز و ارنواز زنان جمشید بودند. وقتی جمشید اسیر ابلیس شد، از قدرت خود مغرور شد. در نتیجه جمشید هم تخت شاهی و هم دو همسرش شهناز و ارنواز را به ضحاک باخت.

پدر مرجان. عبدالصمد نظرآبادی، در نمایشنامه بیضایی نقش جمشید را دارد. ابلیس به او به واسطه ترس آن دنیا و امید شفاعت مستولی می شود، و وادارش میکند که همه چیزش را از جمله همسر و دخترش را به شیخ الشریعه ببازد. ترس و شرم دو شاهراه اصلی استیلای سیاهی به روشنای روح هستند و هر دو در داستان نشان داده شده اند. ترس در آنچه عبدالصمد کرد و شرم در آنچه داش آکل کرد. در شاهنامه شهناز و ارنواز به دست فریدون نجات پیدا می‌کنند.اما در داستان بیضایی فریدونی وجود ندارد و داستان در خانه ضحاک تمام میشود. داش آکل فریدون داستان بیضایی نیست و نقشی در نجات مرجان و مادرش از دست شیخ الشریعه که ضحاک داستان است بازی نمی‌کند. بیضایی به درستی به نقش داش آکل که توسط صادق هدایت ارائه شده وفادار می ماند. داش آکل لوطی ای است که فکر می‌کند زشت و پیر است.

Atabak_Fatollahzadeh_2.jpgپیش از ورود به اصل بحث، مایلم به سه نکته مقدماتی اشاره کنم

فرصت ‌سوزی استراتژیک ایران پس از فروپاشی شوروی

در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکل‌گیری دولت‌های نوپدید در آسیای میانه و قفقاز، تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی درک روشنی از موقعیت منحصربه‌ فرد ژئوپلیتیکی ایران و پیوندهای تاریخی، فرهنگی و زبانی با این مناطق نداشتند. غلبه‌ی ایدئولوژی مذهبی و ضد امپریالیستی، باعث شد سیاست خارجی ایران در جهت منافع ملی حرکت نکند.

در واقع، ایران نتوانست از فرصت تاریخی فروپاشی شوروی بهره‌برداری کند و روابط خود را با جمهوری‌های تازه‌استقلال‌یافته بر مبنای منافع ملی و میراث مشترک بازسازی کند. شاید این سخن برای کسانی تلخ باشد ،اما اگر نظام پهلوی با همان سیاست خارجی دوران خود در قدرت بود، احتمالاً موفق می‌شد با «کانالیزه» کردن سیاست‌هایش، منافع ملی ایران را بهتر پی بگیرد. تجربه سیاست خارجی شاه در لبنان گواهی بر این توانمندی است.

هیچ کشوری در آن مقطع موقعیتی چون ایران در آسیای میانه و قفقاز نداشت. در زمان فروپاشی، روسیه ضعیف بود و ترکیه درگیر مشکلات داخلی. اما جمهوری اسلامی به دلیل اتخاذ سیاست‌های انزواطلبانه و تنش‌زای خود، به‌ویژه دشمنی با آمریکا، کشور را به انزوا کشاند.

سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی نه تنها در خاورمیانه، بلکه در آسیای میانه و قفقاز نیز تبعات زیانباری داشته است. رفتار و سیاست‌های ایران در این مناطق دل هر ایرانی آگاه را به درد می‌آورد. هنوز بسیاری از هموطنان ما نمی‌دانند چگونه اسرائیل، بدون رجزخوانی و وارد شدن با بازی های کلامی با سکوت استراتژیک، توانست جمهوری آذربایجان را به یک پایگاه نظامی و اطلاعاتی تبدیل کند؛ کشوری که اشتراکات فراوانی با ایران داشت.

همچنین ترکیه، با وجود موقعیت ضعیف اولیه، موفق شد ایران را دور بزند و امروز با کمک جمهوری آذربایجان، برای کشور ما در منطقه دردسر ایجاد کند. مسئله‌ی کریدور 35 کیلومتری زنگه زور برای ایران اهمیتی ژئوپلیتیکی، امنیتی و اقتصادی دارد. اگر طرح ترکیه و آذربایجان اجرا شود، مرز مستقیم ایران با ارمنستان قطع خواهد شد و مسیر زمینی ایران به گرجستان و روسیه از میان خواهد رفت.

واقعیت آن است که اگر حکومتی با حداقل عقلانیت سیاسی بر ایران حاکم بود، گره زنگه زور را می‌توانست با دست باز کند، اما اکنون شاید این گره حتی با دندان هم باز نشود.

z.jpgیورونیوز - عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران می‌گوید «تصوری از قریب‌الوقوع بودن جنگ» ندارد.

سخنان عالی‌ترین مقام دیپلماسی ایران در حالی بیان می‌شود که نگرانی زیادی در محافل مختلف در مورد احتمال آغاز دوباره درگیری نظامی با اسرائیل ابراز می‌شود.

وزیر امور خارجه ایران گفت: «به شخصه، قبل از جنگ ۱۲ روزه، از مجموعه شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی این حس را داشتم که جنگ می‌تواند قریب‌الوقوع باشد.»

عباس عراقچی افزود: «اما الان به عنوان یک کارشناس روابط بین‌الملل تصوری از قریب‌الوقوع بودن جنگ ندارم.»

وزیر امور خارجه ایران زمزمه درگیری مجدد با اسرائیل را «جنگ روانی» دانست و گفت: «باید مراقب فضاسازی برای جنگ هم بود و اجازه ندهیم با افکار عمومی ما بازی کنند و مردم را در حالت اضطراب نگه دارند. این بخشی از جنگ روانی آن‌هاست.»

«اروپایی‌ها صلاحیت صحبت و به کارگیری هیچ بخشی از برجام را ندارند»

عباس عراقچی در بخش دیگری از سخنانش در مورد احتمال اعمال مجدد تحریم‌های بین‌المللی علیه تهران از طریق «مکانیسم ماشه» گفت: «از نظر ما آن‌ها به خاطر مواضع‌شان از جمله تاکید بر غنی‌سازی صفر که در برجام حق غنی‌سازی ایران به رسمیت شناخته شده است، صلاحیت صحبت و به کارگیری هیچ بخشی از برجام از جمله اسنپ‌بک را ندارند.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت: «یک چالش حقوقی بین ما و اروپا وجود دارد و چین رو روسیه با ما مواضع یکسانی دارند.»

عباس عراقچی همچنین گفت که اقدام احتمالی سه کشور اروپایی عیله تهران «خیلی بزرگ‌تر از آنچه بد است، به جامعه معرفی» شده است. او نگرانی عمومی نسبت به «مکانیسم ماشه» را «بی‌دلیل» خواند و و گفت که تبعات اقتصادی آن «سنگین» نیست.

sj.jpgدفاعیه‌ای از ایده‌ی صورت‌بندی‌های نسلی در سیاس

امیرمصدق کاتوزیان در بحث خود که سیاست‌ورزی را نباید به «سال تولد» فروکاست، نکته‌ی مهمی را گوشزد می‌کند: هم‌نسلان هرگز یکدست نیستند و در هر نسل، نیروها و گرایش‌های متضاد هم‌زمان حضور دارند. اما از این واقعیت نمی‌توان نتیجه گرفت که «سیاستْ پدیده‌ای غیرنسلی» است. برعکس، بخش مهمی از الگوهای کنش و ارزش‌های سیاسی، محصول «تجربه‌ی نسلیِ مشترک» و «فضای تاریخیِ شکل‌دهنده‌ی آن نسل» است؛ تجربه‌ای که اگرچه با خاستگاه‌های طبقاتی و موقعیت‌های فردی تداخل می‌کند، اما، به آن‌ها تقلیل نمی‌‌پذیرد.

در اینجا، از منظر چند سنت نظری معتبر و با شواهد تاریخی (جهانی و ایرانی) نشان می‌دهم چرا و چگونه می‌توان هم‌زمان با پذیرشِ ناهمگونی درونیِ هر نسل از «سیاستِ نسلی» سخن گفت، و می‌توان از «وحدتِ نسلی» تا «واحدهای نسلیِ متعارض» یک صورت بندی نظری ارائه کرد. کارل مانهایم در مقاله‌ی کلاسیک «مسئله‌ی جامعه‌شناختیِ نسل‌ها» تأکید می‌کند که «موقعیتِ نسلی» چیزی بیش از هم‌سن‌بودنِ زیستی است؛ نسلی‌بودن وقتی معنا می‌یابد که هم‌سن‌ها در «افق تاریخیِ واحد» با «تماسِ تازه» با جهان اجتماعی-فرهنگی روبه‌رو می‌شوند و همین تماسِ هم‌زمان، صورت‌های ویژه‌ای از تجربه و حساسیت سیاسی می‌آفریند. نزد مانهایم، نسلْ «گروهِ عینیِ سازمان‌یافته» نیست بلکه «هم‌موقعیتی» در تاریخ است که می‌تواند به «واحدهای نسلیِ» گوناگون (گرایش‌های سیاسیِ رقیب در درونِ همان نسل) منشعب شود؛ از همین‌رو، یک نسل می‌تواند هم‌زمانْ رادیکال‌ها و محافظه‌کاران خود را داشته باشد. (مانهایم، ۱۹۲۸مسئله جامعه شناختی نسل‌ها، /۱۹۵۲: صص ۱۶۳-۱۷۲، ۳۰۵-۳۰۹). این تمایز، می‌تواند دقیقاً پاسخِ بخش اولِ نقدِ امیرمصدق کاتوزیان باشد؛ گفتنِ این‌که «نسل‌ها سیاسی‌اند» به معنی یکدست‌پنداریِ آنان نیست؛ بلکه به این معناست که افراد آن نسل «فضای مشترکِ شکل‌دهیِ تجربه» دارند و درونِ آن فضا «واحدهای نسلی» با جهت‌گیری‌های متعارض پدید می‌آیند. به‌بیان دیگر، اختلافات درون‌نسلی (حمایت / اعتراض / بی‌اعتنایی در ۱۳۵۷) مؤیدِ این نظریه است، نه ناقضِ آن. (همان، صص ۱۶۴-۱۷۱).

karoobi.jpgبی‌بی‌سی - مهدی کروبی از رهبران اعتراضات سال ۱۳۸۸ که اسفند سال گذشته رفع حصر شد، می‌گوید حاکمیت می‌خواست با انرژی هسته‌ای مردم ایران را به «قله» ببرد، اما در عوض آن‌ها را به «کف دره» برده است.

به گزارش سهام نیوز، آقای کروبی در دیدار با اعضای شورای مجمع ایثارگران گفت: « اصرار حاکمیت بر سیاست‌های فاجعه‌آمیز گذشته‌اش که می‌خواست با انرژی هسته‌ای مردم را به قله ببرد در حالی که ملت را به کف دره برد نشان داد تحلیل و درک درستی از وضعیت کشور ندارد.»

آقای کروبی همچنین گفته حاکمیت تا به حال «در امور داخلی و آزادی زندانیان سیاسی» هیچ گشایشی نشان نداده است.

او گفته است که «بدلیل عملکرد بد مسئولان نظام، مردم بسیار از انقلاب و نظام فاصله گرفته‌اند.»

مهدی کروبی در پایان گفت برای اینکه ایران بماند و بیش از آنکه دیر شود، حاکمان به مردم برگردند و زمینه اصلاحات ساختاری مبتنی بر رای ملت را فراهم کنند.

روز گذشته حسن روحانی، رئیس‌جمهور پیشین ایران، هم با انتشار یک ویدیو انتقادات تندی از حاکمیت مطرح کرد و خواهان اصلاحات گسترده در سیاست داخلی و خارجی شد.

آقای روحانی هشدار داد که بدون این تغییرات، کشور با بحران‌های تازه روبه‌رو می‌شود. او گفت کاهش تنش حتی با آمریکا اگر به سود مردم باشد ضروری است و باید روابط جمهوری اسلامی با جهان بهبود یابد.

آقای روحانی بر واگذاری واقعی قدرت به مردم، استقلال کامل قوه قضائیه، ایجاد احزاب قدرتمند و اصلاح نظارت استصوابی تأکید کرد.

او همچنین خواستار پایان انحصار صداوسیما و دادن مجوز به شبکه‌های خصوصی، و کنار گذاشتن نیروهای مسلح از سیاست و اقتصاد شد.

ganji.jpgایران پس از آتش بس، از ناکامی وفاق تا راه های خروج از وضعیت کنونی

گفت و گوی امیر تنها با اکبر گنجی

✅یک ماه پیش با إصرار زیاد با روزنامه ای مصاحبه ای مفصل انجام دادم با این شرط که متن باید بدون سانسور منتشر شود و من هم در سطح داخل کشور انتقادهایم را بیان کنم. پذیرفتند و مصاحبه انجام شد. پس از سه هفته نمونه را برای من ارسال کردند که بسیار سانسور شده بود و من نپذیرفتم. مدیر مسئول روزنامه دیگری متن را خواند و نوشت در دو روز آینده آن را منتشر می کنیم. اما یک هفته ای گذشت و هیچ خبری ندادند و معلوم شد نمی خواهند منتشرش کنند. قصد من افشاگری نبود و نیست. این را فقط برای این نوشتم که اتفاقاً با موضوع محوری گفت و گو ربط مستقیم داشت. همان جایی که من توضیح دادم چه باید کرد وچرا ایرانیان خارج کشور به شعارها و وعده ها اعتماد نمی کنند و حاضر به بازگشت به ایران نیستند.

🔺در این گفت گو از آزادی کلیه زندانیان سیاسی (تاجزاده، قدیانی، محمد باقر بختیار، سعید مدنی، و....)، رفع حصر از مهندس موسوی و رهنورد، ضرورت حضور افرادی چون محمد خاتمی، عبدالله نوری، حسن روحانی، محسن آرمین، محمد علی ایازی، دکتر رفیعی، آذر منصوری، حبیب الله پیمان، مرتاضی، فاطمه گوارایی، حسین هوشمند و...در صدا و سیما و سخن گفتن با مردم حرف زدم. همچنین از دوران اصلاحات و دوران جنبش سبز.

🔹از عبدالکریم سروش، محمد رضا نیکفر، محسن کدیور، یوسفی اشکوری، علیرضا رجایی، مهندس عبدالعلی بازرگان، یاسمین میظر، رامین کامران، رامین پرهام، فرامرز دادرس، حسین آرین، ملیحه محمدی، رضا فانی، سهیلا وحدتی، محمد سهیمی، آرش نراقی، حسین کمالی، حمید دباشی، یاسر میردامادی، و...میهن دوستی شان سخن گفتم و نکات دیگری هم بیان کردم. از اینکه آیا سروش ۸۰ ساله قصد دارد در ایران انقلاب کند یا مرتد است؟‌از ارتداد یوسفی اشکوری و هاشم آقاجری سخن گفتم. همچنین راه های گذار از وضعیت فعلی. همین طور از قصه ابراهیم نبوی و خودکشی دردناکش.

🔴پای خیانت کنندگان به وطن-میهن و رضا پهلوی هم به میان آمد. همچنین ترامپ، نتانیاهو، پرونده جفری اپستین، پایگاه اجتماعی ترامپ، خطر فاشیسم، رویکرد نژاد پرستانه و فاشیستی ایرانی ها به مردم أفغانستان، و....

ناکامی وفاق را توضیح دادم و راه هایی برای خروج از وضعیت پیشنهاد کردم و..

:::

گفتگوی تصویری با اکبرگنجی برای اولین بار با یک "رسانه داخلی"

به گفته اکبر گنجی این محتوا برای روزنامه های داخل ایران تهیه شده بود، که از انتشار آن خودداری کردند...

:::

azari.jpgارشان اذری

در میانه‌ی تابستانی که نفس‌ها را می‌سوزاند و بحران آب و برق زندگی میلیون‌ها ایرانی را به مرز فروپاشی کشانده، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، پیام ویدیویی بی‌سابقه‌ای خطاب به مردم ایران فرستاد. او گفت:

«عطش آب در ایران تنها با عطش آزادی برابر می‌کند.»

جمله‌ای که از یک‌سو درد عمیق مردم ایران را به تصویر کشید و از سوی دیگر، واقعیت آشکاری را فریاد زد که سال‌هاست بسیاری از ما می‌دانیم: این رژیم توان تأمین ابتدایی‌ترین نیازهای ملت را ندارد و راهی جز برچیدن آن باقی نمانده است.

بعد از جنگی پرهزینه، راهبرد تازه

نتانیاهو، پس از دوازده روز جنگی که با خسارت‌های سنگین مالی و جانی برای هر دو طرف همراه شد، اکنون به وضوح به‌دنبال راهی کم‌هزینه‌تر برای ضربه‌زدن به جمهوری اسلامی است؛ راهی که میدان اصلی آن، خیابان‌های ایران و بازیگران اصلی‌اش، مردم ایران باشند.

این یک واقعیت تلخ و در عین حال روشن است:

اگر قرار است این حکومت جنایتکار سقوط کند، باید به دست خود ملت ایران باشد.

هیچ ارتش خارجی، هیچ ائتلاف نظامی، و هیچ قدرت منطقه‌ای نمی‌تواند و نباید جای مردم ایران را در تعیین سرنوشتشان بگیرد.

bahai.jpgدویچه وله - رهبر جامعه بهائیان در قطر روز چهارشنبه به اتهام انتشار مطالبی در شبکه‌های اجتماعی که ظاهراً "سبب ایجاد تردید در بنیادهای دین اسلام" شده‌، به پنج سال زندان محکوم شد. این اطلاعات بر اساس ادعای دادگاهی است که توسط یک سازمان بین‌المللی بهائی که این پرونده را پیگیری می‌کند، به دست آمده‌ است.

یک هیئت سه‌نفره قضات از شورای عالی قضایی قطر این حکم را علیه "رمی روحانی"، ۷۱ ساله، صادر کرد؛ کسی که از ماه آوریل در بازداشت به سر می‌برد. اسناد این پرونده توسط دفتر جامعه بین‌المللی بهائی در ژنو در اختیار خبرگزاری آسوشیتدپرس قرار گرفته است.

طبق این اسناد، درخواست وکلای مدافع برای تخفیف مجازات به دلیل بیماری قلبی رمی روحانی، توسط قضات رد شده است.

صبا حداد، نماینده دفتر جامعه بین‌المللی بهایی ژنو در سازمان ملل، این حکم را "نقضی جدی و آشکار در حق آزادی دین یا عقیده" و "حمله‌ای علیه رمی روحانی و جامعه بهائی در قطر" توصیف کرد.

صبا حداد در پستی در شبکه اجتماعی اکس از جامعه جهانی خواست تا دولت قطر را به رعایت قوانین بین‌المللی و آزادی فوری آقای روحانی ترغیب کند.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

دفتر رسانه‌ای بین‌المللی دولت قطر تاکنون به پرسش‌های آسوشیتدپرس درباره این پرونده واکنشی نشان نداده است.

این حکم در حالی صادر شده که تنها دو هفته پیش، گروهی از کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل نسبت به بازداشت و حبس رمی روحانی ابراز نگرانی جدی کرده بودند و آن را بخشی از "الگوی گسترده‌تر و نگران‌کننده رفتار تبعیض‌آمیز با اقلیت بهائی در قطر" دانسته بودند.

آن‌ها گفته بودند: «صرف وجود بهائیان در قطر و حضور بی‌خطر آن‌ها در شبکه اجتماعی اکس نمی‌تواند طبق قوانین بین‌المللی جرم تلقی شود.»

رمی روحانی، که پیش‌تر ریاست اتاق بازرگانی قطر را بر عهده داشت، پیش از این نیز بازداشت شده بود. اتهامات قبلی شامل فعالیت‌هایی مانند جمع‌آوری کمک مالی در ارتباط با رهبری مجمع ملی بهائیان قطر بود.

اتهامات جدید که در ماه آوریل مطرح شده‌اند، مربوط به محتوای حساب‌های شبکه‌های اجتماعی جامعه بهائی در شبکه اکس و اینستاگرام هستند که شامل مطالبی درباره تعطیلات ملی قطر و متون مذهبی بهائی است.

mobanner.jpgایشان دختر پسرعموی ناتنی پسرعمه ناتنی پدر من هستند!

به گزارش همشهری‌آنلاین، عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ دولت اصلاحات، درباره‌ نسبت خانوادگی فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت با خود در شبکه‌ی اجتماعی ایکس نوشت:

یکی از دوستان دانشگاهی، استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران لطف کردند و احوالپرسی. قرار شد در لندن دیداری تازه کنیم. پرسید با خانم دکتر فاطمه مهاجرانی نسبتی دارید!؟

گفتم بله، ایشان دختر پسر عموی ناتنی پسر عمه ناتنی پدر من هستند! فکر کرد شوخی می کنم.

‏پدر دکتر فاطمه، مرحوم دکتر اسماعیل مهاجرانی از جمله دوستان تمام عمر من بودند و هستند. یاد همیشه زنده أست. در سال ١٣٥٣ و ١٣٥٤ دراصفهان من درخانه اجاره ای دکتر اسماعیل زندگی دانشجویی داشتم. یعنی خانم فاطمه مهاجرانی را ٥٠ سال است می شناسم. شخصیت دانشگاهی و فرهنگی و سخندان ممتاز.

tweetmoha.jpeg

بدون شرح ...

:::

عراقچی سوژه طنز شد!

| No Comments

پیاده روی اربعین...

پوشش عجیب و با حجاب عراقچی در حرم امیرالمومنین

عراقچی در راهپیمایی اربعین استایل دزد شکرستان را زده...

Untitled-7.jpg

در جریان راهپیمایی اربعین که جمهوری اسلامی از آن برای تبلیغات سیاسی و ایدئولوژیک استفاده می‌کند، مأموران امنیتی عراق اجازه حمل پرچم‌ حکومت را توسط زائران ندادند. چنین اقدامی که ویدئوهای آن در رسانه‌های اجتماعی منتشر شده، تا کنون بی‌سابقه بوده است.

dandali.jpgایران اینترنشنال - دفتر علی خامنه‌ای از برگزاری مراسم عزاداری اربعین با حضور هزاران دانشجو در حسینیه این دفتر خبر داد، اما اشاره‌ای به حضور رهبر جمهوری اسلامی در این مراسم نکرد. در این مراسم «هزاران نفر از دانشجویان دانشگاه‌های کشور» شرکت کردند و برنامه شامل سخنرانی و مداحی بود.

بر اساس گزارش پنج‌شنبه ۲۳ مرداد دفتر رهبر جمهوری اسلامی، رحیم شرفی، سخنران این مراسم «تبعیت از رهبری الهی» را از عوامل جلب نصرت و رضایت خداوند بر اساس سنت‌های الهی دانسته است.

با آغاز جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، حضور خامنه‌ای حتی در مراسم‌های رایج در دفتر خود کاهش معناداری یافته است.

یسرائیل کاتس، وزیر دفاع اسرائیل دوشنبه ۲۰ مرداد اعلام کرد شرکت‌کنندگان در عملیات «عروسی خونین»، عملیات هماهنگی که برای کشتن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در ۲۳ خرداد از سوی اسرائیل اجرا شد، منتظر اجرای این عملیات در مورد علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی هستند.

خامنه‌ای در طول دوران جنگ با ارسال پیام‌های تصویری تلاش کرد با مخطابان خود سخن‌بگوید.

اولین حضور عمومی خامنه‌ای پس از جنگ به ۱۴ تیر و مراسم عزاداری به مناسبت عاشورا در حسینیه دفتر خود بازمی‌گردد، زمانی که پس از ۲۲ روز به غیبت طولانی‌اش از عرصه عمومی پایان داد.

پس از آن خامنه‌ای تنها در دو مراسم عمومی ظاهر شده است، یکی دیدار با مسئولان قوه قضاییه در ۲۵ تیر و دیگری در مراسم کشته‌شدگان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل.

محمدمهدی رحمتی، مدیر مسئول خبرگزاری مهر، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی در توضیح غیبت‌های مکرر خامنه‌ای در مراسم‌های دفتر خود گفته است: «در شرایط جنگی همچنان حفظ جان رهبری اولویت اول است و هر گونه برنامه ریزی می‌بایست با در نظر گرفتن این شاخص مهم انجام شود.»

او ادامه داد: «متاسفانه در زمان‌های مختلف‌ عدم رعایت اصول کار حرفه‌ای آسیب‌هایی را متوجه انقلاب و کشور کرده است.»

شیرین عبادی برنده نوبل صلح، پیش‌تر نوشته بود: «خامنه‌ای با اختفای ۲۳ روزه و پس از آن با درخواست سرود ایران به صورت نوحه، شخصا نرمش قهرمانانه به خرج داد و بر تمام آرمان‌های شیعی خود پاگذاشت. در تاریخ خواهند نوشت، که او دیکتاتوری هم عصر صدام حسین، قذافی و مبارک بود اما سر سوزنی عزت نفس نداشت.»

عبادی افزود: «او بر خلاف سایر دیکتاتورها که دست‌کم به خودشان باور داشتند، قدرت را گدایی می‌کرد و برخلاف تمام آرمان‌هایی که پیش‌تر فریادشان می‌زد، در شب عاشورا با خنده‌ای بر لب در میان گروهی دست‌نشانده حاضر شد.»

IMG_0174.png...شما جناب هالو و شما همفکران و کسایی که مثل آقای هالو فکر می کنید لطفا به این سوال صادقانه ی من که بی هیچ غرض و مرضی مطرح می کنم جواب بدید که اگه به فرض، توو عالم سیاسی ایران، فقط دو انتخاب داشته باشیم، یعنی حکومت نکبت اسلامی و حکومت پادشاهی، چه به شکل قدیم اش و دوره ی رضا شاهی و محمدرضا شاهی و ملکه فرح و شهبانو، یا بهبود یافته تر و دوره فرضی شاهزاده رضا پهلوی، و راه سوم هم فرضا نداشته باشیم، شما ترجیح میدید تحت کدوم حکومت زندگی کنید؟

حتما میگید نه آقا این چه فرمایشیه ما دنبال حکومت ایده آل جمهوری فلان و بهمان خواهیم بود.

میگم نه. شما فرض رو بر این بذار. کدوم اش رو ترجیح میدید؟ اگه بگید جمهوری نکبت رو ترجیح میدید که اون وقت حیف این برنامه که خطاب به شما ساختم و وقتی که تلف کردم. شما برو به سمت افکار خودت من هم میرم به سمت افکار خودم و با هم جنگ و جدال می کنیم تا ببینیم کی برنده میشه. اگر جواب تون با تمام مخالفت ها با موضوع پادشاهی، خود پادشاهیه، که اون وقت میگم آدم منصف و عاقلی هستید و بد نیست اجازه بدید کسانی که میخوان این حکومت رو سر کار بیارن، سر کار بیارن و شما هم در این فاصله سعی کنید که حکومت مورد نظر خودتون رو پایه هاش رو بذارید چرا که دست و بال تون توو حکومت پادشاهی برای رشد خودتون بازتر از زمان حاکمیت جمهوری نکبت اسلامی خواهد بود...

za.jpgتشدید خطرناک حملات لفظی سران اسرائیل!

احمد زیدآبادی

حمله و هجوم کلامی سران اسرائیل علیه جمهوری اسلامی به طرز خطرناکی تشدید شده است. آیا این هجوم، صرفاً لفاظی و به قصد دامن زدن به جنگ روانی و تحریک اعصاب است یا اینکه نقشه‌ای عملی هم ضمیمۀ آن است؟

تجربه‌های گذشته نشان می‌دهد که اسرائیلی‌ها معمولاً ترکیبی عمل می‌کنند.

جنگ 12 روزه با همۀ مصائبش، به دلیل نوع واکنش ایرانیان به آن، فرصتی برای نوسازی سیاست در همۀ عرصه‌های آن فراهم آورد تا امکانی عملی برای عبور کشور از تمام بحران‌های داخلی و خارجی فراهم شود.اما متأسفانه محافلی با مصادرۀ واکنش مردم و تأویل نادرست آن، مثل همیشه فرصت‌سوزی کردند. این فرصت‌سوزی، دولت اسرائیل و تمام متحدان ریز و درشت و پنهان و آشکار آن را در سراسر منطقه و جهان به طمع انداخته است تا معضلات موجود و رنج مردم و شکاف بین نیروهای سیاسی را زمینه‌ای برای پیشبرد برنامه‌های خود تصور کنند!

به نظر من، نتانیاهو در صدد به پا کردن آتش تازه‌ای است. خود او به همراه نفتالی بنت، ابعاد و اهداف این آتش را تشریح کرده‌اند. به جای دعوا به هوش باشید!

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgایندیپندنت فارسی - امیرحسین میراسماعیلی : اعتقاد به جادو و ماوراءالطبیعه سرپوشی بر یک جریان مخفی و خطرناک در فوتبال ایران است. بنا بر اطلاعات رسیده به ایندیپندنت فارسی از فدراسیون فوتبال ایران، مقام‌های قضایی این فدراسیون ساکت الهامی، محمود فکری، محمد ربیعی و فراز کمالوند، سرمربیان نامدار فوتبال ایران، را به دلیل «فعالیت‌های مرتبط با جادوگری» تا اطلاع ثانوی از هرگونه فعالیت فوتبالی محروم کرده‌اند.

پیش از این یکی از کارمندان فدراسیون فوتبال ایران در روز ۵ مرداد از محرومیت محمد ربیعی، سرمربی فصل گذشته ذوب‌آهن، خبر داده و گفته بود احکامی که قوه قضاییه جمهوری اسلامی و کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال علیه ربیعی صادر کرده به دلیل استخدام مدعیان «جادوگری» و همکاری گسترده با وب‌سایت‌های شرط‌‌بندی بوده است.

اعتقاد مربیان، بازیکنان، مدیران باشگاه‌ها و حتی برخی روسای فدراسیون‌ در ایران به خرافات و ارتباط گسترده آنان با مدعیان جادوگری، ریشه‌ای قدیمی دارد، اما حالا محرومیت ناگهانی و هم‌زمان چهار سرمربی معروف در فوتبال ایران به دلیل استخدام جادوگر، نشان می‌دهد این بحران در ورزش ایران به‌شدت در حال گسترش است.

این در حالی است که بنا بر اطلاعات رسیده به ایندیپندنت فارسی، امیر قلعه‌نویی، سرمربی تیم فوتبال ایران، در تلاش است با پادرمیانی و سوءاستفاده از جایگاهش، حکم محرومیت محمد ربیعی را به حالت تعلیق درآورد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

محمد ربیعی اسفند ۱۴۰۲ با جاسازی کردن نوشته‌هایی مبهم شبیه به دعا یا طلسم در رختکن تیم پرسپولیس در اصفهان، جنجالی بزرگ در فوتبال ایران به راه انداخت و اعتقادش به خرافات را اثبات کرد.

ربیعی در فصل نقل‌وانتقالات تابستان امسال به باشگاه خیبر پیوست، اما تنها چند هفته بعد، به دلیل دریافت حکم قضایی مجبور به فسخ قرارداد با این تیم خرم‌آبادی شد.


pezwater.jpgایران اینترنشنال - مسعود پزشکیان،‌ رییس دولت در جمهوری اسلامی، پیام ویدیویی بنیامین نتانیاهو،‌ نخست‌وزیر اسرائیل، درباره بحران آب در ایران و امکان انتقال تکنولوژی و کارشناسی اسرائیل برای حل آن را «سراب» خواند.

پزشکیان چهارشنبه ۲۲ مرداد در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «رژیمی که مردم غزه را از آب و غذا محروم کرده می‌خواهد برای مردم ایران آب بیاورد؟ چه سرابی.»

نتانیاهو ۲۱ مرداد در پیامی ویدیویی خطاب به مردم ایران، به بحران کمبود آب در کشور اشاره کرد و با تاکید بر اینکه عطش آب در ایران تنها با عطش آزادی برابری می‌کند، گفت اکنون زمان «مبارزه برای آزادی» فرا رسیده است.

در این پیام خطاب به مردم ایران آمده است: «در این تابستان سوزان، شما حتی آب پاکیزه و خنک برای فرزندانتان ندارید. این نهایت ریاکاری است. بی‌احترامی آشکار به مردم ایران است. شما شایسته چنین وضعیتی نیستید.»

khamwater.jpg

تصویر منتشر شده در صفحه رسمی ارتش دفاعی اسرائیل به فارسی در ایکس

:::

رسانه‌های ایران ۱۲ مرداد گزارش دادند ذخایر آبی ۱۹ سد بزرگ و مهم کشور به کمتر از ۲۰ درصد کاهش یافته است.

صفحه ارتش اسرائیل در شبکه ایکس ۲۲ مرداد طرحی نمادین از علی خامنه‌ای در حال آب دادن به گلدان‌هایی خشکیده منتشر کرد که روی هر کدام تصویر یکی از گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی درج شده بود.

ارتش اسرائیل در این پست نوشت جمهوری اسلامی سال‌هاست که آب دادن به نیروهای نیابتی شکست‌خورده‌اش را بر آبیاری خاک خود، توسعه زیرساخت‌های کشور و نجات شهروندانش از تشنگی، ترجیح داده است.

trita.jpgآیا جنگ بعدی اسرائیل و ایران در راه است؟

گزارش فارن‌پالیسی هشدار می‌دهد که اسرائیل احتمالاً پیش از دسامبر، حتی در اواخر اوت، دور دوم نبرد مستقیم با ایران را آغاز کند. تل‌آویو در جنگ ژوئن نتوانست اهداف اصلی خود شامل کشاندن آمریکا به جنگ تمام‌عیار و تبدیل ایران به «سوریه دوم» را محقق کند. حملات، به‌جای فروپاشی، انسجام داخلی ایران را تقویت کرد. اسرائیل نگران بازسازی سریع توان موشکی و دفاعی تهران است اما ورود آمریکا به انتخابات و تردید ترامپ میان مشارکت کامل یا عقب‌نشینی، محاسبات تل‌آویو را پیچیده کرده است

فرارو- تریتا پارسی، کارشناس ارشد مسائل ایران در اندیشکده کوئینسی

به گزارش نشریه فارن پالیسی، گزارش‌های تحلیلی نشان می‌دهد که اسرائیل ممکن است پیش از فرا رسیدن دسامبر و حتی به احتمال زیاد در واپسین روزهای ماه اوت، دومین نبرد خود علیه ایران را آغاز کند. منابع مطلع در تهران تأیید می‌کنند که مقامات ایرانی از سناریوی حمله باخبرند و در هفته‌های اخیر روند آماده‌سازی‌های دفاعی و عملیاتی خود را با شتابی بی‌سابقه پیش برده‌اند.

بازی خطرناک اسرائیل

در نخستین رویارویی دو طرف، ایران با اتخاذ راهبردی مبتنی بر «فرسایش تدریجی»، تلاش کرد تا از طریق حملات موشکی مرحله‌ای، توان بازدارندگی خود را در بلندمدت حفظ کند. با این حال، پیش‌بینی می‌شود که در صورت آغاز دور تازه درگیری، تهران این‌بار از همان لحظه نخست، ضربه‌ای قاطع و پرهزینه به طرف مقابل وارد آورد تا هرگونه برداشت از پذیرش برتری نظامی اسرائیل را به‌کلی از میان ببرد.

به گفته ناظران، درگیری احتمالی پیش‌ِرو میان ایران و اسرائیل می‌تواند به‌مراتب خونین‌تر و پرهزینه‌تر از نبرد نخست دو طرف باشد. سناریویی که اگر با قرار گرفتن «دونالد ترامپ» زیر فشارهای تل‌آویو همراه شود، احتمال ورود مستقیم ایالات متحده به میدان را افزایش می‌دهد؛ ورودی که ممکن است به رویارویی نظامی تمام‌عیار با ایران بینجامد، رویارویی‌ای که حتی می‌تواند جنگ عراق را در مقایسه با آن، رویدادی کم‌دامنه جلوه دهد.

هرچند ظرفیت هسته‌ای ایران بخش مهمی هدف اسرائیل به حمله نظامی به شمار می‌رفت، اما انگیزه‌های ژئوپلیتیک و تلاش برای تغییر ساختار قدرت منطقه‌ای، در صدر اولویت‌های اسرائیل قرار داشت. اسرائیل بیش از دو دهه است که بی‌وقفه واشینگتن را به اقدام نظامی مستقیم علیه تهران ترغیب کرده، با این امید که با تضعیف ایران، موازنه‌ای مطلوب غرب در منطقه ایجاد کند؛ موازنه‌ای که به تنهایی قادر به تحقق آن نیست.

در این چارچوب، حملات اسرائیل سه هدف اصلی فراتر از تضعیف زیرساخت هسته‌ای ایران را دنبال می‌کرد:

نخست، کشاندن پای ایالات متحده به درگیری نظامی مستقیم با ایران

دوم، تغییر ساختار قدرت در ایران

و سوم، تلاش برای تبدیل ایران به «سوریه» یا «لبنان» ؛کشورهایی که اسرائیل می‌تواند بی‌پروا و بدون نیاز به دخالت آمریکا، آنها را بمباران کند. با این حال، تنها یکی از این سه هدف محقق شد. کشیدن پای آمریکا به آستانه درگیری. در نهایت ترامپ نه برنامه هسته‌ای ایران را «نابود» کرد و نه توانست موضوع را مختومه کند.

چرا اسرائیل نتوانست ترامپ را به جنگ کامل بکشاند؟

مطلوب‌ترین سناریو از نگاه تل‌آویو، کشاندن «دونالد ترامپ» به مشارکت کامل در میدان نبرد بود؛ سناریویی که نه‌تنها توان نظامی متعارف ایران را هدف می‌گرفت، بلکه زیرساخت‌های اقتصادی این کشور را نیز مورد هدف قرار می‌داد.

naft.jpgروزنامه هم‌میهن با اشاره به برخورد موشک به انبار نفت شهران در جریان جنگ ۱۲ روزه، از امکان و احتمال انفجار آن با عنوان «بمب ساعتی» یاد کرد و از ترس و نگرانی ساکنان خانه‌های اطراف این منطقه در تهران خبر داد

ایران اینترنشنال - - هم‌میهن ۲۲ مرداد در گزارشی نوشت ساکنان خانه‌هایی در شهران پس از حمله بامداد ۲۵ خرداد به چند مخزن انبار نفت، دچار این ترس شده‌اند که: «اگر داخل آن چند مخزن بنزین بود، چه می‌شد؟»

بر اساس این گزارش، یک دیوار بتنی بلند در انتهای خیابان منتهی به انبار نفت، تاسیسات را از خانه‌های اطرافش جدا کرده است اما ۱۱ مخزن داخل این محدوده هنوز دیواربه‌دیوار خانه‌های مسکونی‌اند.

هم‌میهن به نقل از ساکنان منطقه شهران نوشت پس از برخورد موشک با مخزن و شنیده شدن صدایی عجیب،‌ برق قطع شد و بسیاری از اهالی از خانه‌هایشان خارج شدند.

یکی از اهالی گفت که آن‌ها نمی‌دانستند شب حمله باید چه کنند و فقط خانه را تخلیه کردند و با وسایلی اندک، برای حدود ۱۵ روز منطقه را ترک کردند.

به گفته ساکنان منطقه، تا امروز از سمت آتش‌نشانی و شهرداری درباره حفظ جان شهروندان در مواقع خطر، آموزشی داده نشده است.

تا یک ‌هفته بعد از انفجار، بسیاری از خانه‌ها و مجتمع‌های اطراف انبار نفت خالی بودند.

انبار نفت هم تا چند روز بعد از انفجار می‌سوخت و بعد از پایان جنگ، منطقه «سبز» اعلام شد.

ساکنان بعد از جنگ برگشتند اما به گفته هم‌میهن، هنوز نگرانند دوباره اتفاقی بیفتد؛ چون «جنگ تمام نشده و انبار نفت هنوز همان‌جاست».

یک شهروند به هم‌میهن گفت: «پست برق نزدیک این‌جا هم خطرناک است. آن را نمی‌توان جابه‌جا کرد ولی می‌‌شود مسیر تانکرهای انبار نفت را تغییر داد.»

panahi.jpgوحشیگری علیه همان کسانی که روزی جان زندانبانانشان را نجات دادند

جعفر پناهی - صبح جمعه، قرار بود طبق توافق، زندانیان سیاسی بدون دستبند و پابند به اوین بازگردند. اما این وعده هم مثل همه وعده‌های این حاکمیت، دروغی بیش نبود. مأموران ابتدا برای نمایش و تبلیغات، از سوار کردن زندانیان فیلم و عکس گرفتند؛ بعد که دوربین‌ها خاموش شد، گارد و نیروهای امنیتی جایشان را گرفتند. زندانیان را از اتوبوس بیرون کشیدند و دستور دادند دستبند و پابند بزنند. مقاومت زندانیان با هجوم وحشیانه و بی‌رحمانه پاسخ داده شد؛ مأموران با تمام قساوت بر پیکر بی‌دفاع آنان فرود آمدند و هرچه خواستند کردند. سپس آن‌ها را به زور دوباره سوار اتوبوس کردند و محکومان به اعدام را با خشونتی مضاعف از جمع جدا کرده و به قزل‌حصار بردند.

این‌ها همان انسان‌هایی‌اند که روز بمباران اوین، می‌توانستند فقط به فکر نجات خود باشند، اما ماندند، جان به خطر انداختند و زندانبانانشان را از زیر آوار بیرون کشیدند. همان‌هایی که به جای انتقام، شرافت و انسانیت را انتخاب کردند. و امروز، پاداش آن فداکاری، ضرب و شتم و تحقیر است.

این صحنه، تصویری عریان از رژیمی است که مشروعیتی نزد مردم ندارد و ناچار است با عزیزترین فرزندان این سرزمین، همچون اشغالگران با مردم یک کشور مغلوب رفتار کند.⁩

pezrah.jpgنوشتۀ قلم کاوه

اخیراً مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی، در اظهاری رسمی گفت:

«من بدون رضایت و هماهنگی با نظر رهبر هیچ کاری نخواهم کرد، حتی اگر مخالف نظر خودم باشد و به این حرف ایمان دارم».

این نخستین‌بار نیست که او چنین موضعی می‌گیرد؛ پیش‌تر نیز بارها، رسمی و غیررسمی، چنین جملاتی را بیان کرده است.

تفاوت اصلی او با رؤسای جمهوری پیشین این است که آن‌ها دست‌کم در ظاهر می‌کوشیدند خود را نمایندۀ ارادۀ مردم نشان دهند و برنامه‌ها یا شعارهایی در راستای مطالبات عمومی ارائه کنند تا حداقلی از «جمهوریت» را در ویترین نظام نگه دارند.

اما این یادداشت خطاب به مخالفان جمهوری اسلامی نیست؛ آنان سال‌هاست دریافته‌اند که «انتخابات» در این نظام چیزی جز ابزار تبلیغاتی و نمایش مشروعیت نیست. مخاطب این سخن، اصلاح‌طلبانی‌اند که هنوز خود را در چارچوب قانون اساسی و ولایت فقیه تعریف می‌کنند، اما هم‌زمان مدعی دموکراسی، آزادی و منافع ملی‌اند و می‌کوشند میان خود و اصول‌گرایان «ذوب در ولایت» خطی پررنگ بکشند.

«ایمان»؛ پوششی برای فقدان منطق
تأکید پزشکیان بر واژۀ «ایمان» یا «اعتقاد» در پایان جمله، از نظر روانی و منطقی معنادار است. به گزاره‌های بدیهی، ایمان نمی‌آورند؛ کسی نمی‌گوید «به روشن بودن روز ایمان دارم». واژه ایمان جایی به‌کار می‌رود که استدلال لنگ می‌زند و باید ضعف منطق را با رنگ‌وبوی اعتقادی پوشاند.

سه مغلطه در یک جمله
اظهار او نه‌تنها با اصول صریح قانون اساسی - حتی در چارچوب محدود و معیوب آن - در تناقض است، بلکه بر پایۀ چند مغلطۀ آشکار بنا شده است:


۱. مغلطۀ تسلیم به مرجع: جایگزینی قانون و اختیارات قانونی با ارادۀ فردی رهبر، به‌عنوان معیار نهایی تصمیم‌گیری.


۲. مغلطۀ انکار نقش: واگذاری داوطلبانۀ اختیارات قانونی و تقلیل جایگاه ریاست جمهوری به کارپردازی ارادۀ دیگری.


۳. مغلطۀ یکسان‌انگاری وظیفه و تبعیت: خلط میان هماهنگی قانونی با سیاست‌های کلی و اطاعت مطلق و بی‌چون‌وچرا در تمام امور.

پیامدها؛ از بی‌اعتباری رأی تا فروپاشی کشور
این نگرش، استقلال قوه مجریه را حذف و رأی مردم را بی‌اثر می‌کند. رئیس‌جمهوری که چنین می‌گوید، عملاً اعتراف می‌کند نه ضامن اجرای قانون اساسی است و نه نماینده ارادۀ ملت؛ بلکه مجری اوامر فردی است که هرگز با رأی مستقیم مردم برگزیده نشده است.

نتیجه این ساختار قدرت، امروز پیش چشم ماست:
محیط‌زیستی که تالاب‌ها و دریاچه‌هایش خشکیده، شهرها و دشت‌هایش فرونشسته و ذخایر آبی‌اش به ساعت صفر نزدیک شده است.

اقتصادی که در آستانۀ ورشکستگی کامل، با بی‌ارزش‌ترین پول ملی جهان و سرشار از ناترازی‌هاست.

سیاست خارجی شکست‌خورده‌ای که اقتدار، مرزهای آبی، اعتبار جهانی و متحدان منطقه‌ای را از دست داده است.

پرسش پایانی
وقتی رئیس‌جمهور منتخب شما آشکارا اعلام می‌کند تابع بی‌چون‌وچرای یک فرد است و «ایمان» به این اطاعت دارد، چگونه می‌توانید همچنان خود را مدافع مردم، دموکراسی و وطن معرفی کنید و مخالفان این ساختار را به خیانت متهم سازید؟

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgهمایش مونیخ قسمت نهم

جمعه شیخ ابوسعید بمسجد در آمد جماعت به اندازه ای بود که امکان نشستن نبود .مکبر گفت :"هرکس از جائی که ایستاده قدمی جلوتر بیاید ."شیخ بر منیر رفت وگفت "رحمته الله وبرکاته" و فرود آمد گفتند :همین ؟ گفت:" چه سخنی زیباتر از این که هرکس از جائی که ایستاده یک قدم جلوتر بیابد."

به جماعت مینگرم، کسانی که برای شکل دادن به مبارزه ای جهت سرنگونی جمهوری اسلامی در این جا جمع شده اند. مبارزه ای که اولین شرط پیروزی آن همان یک قدم جلو آمدن وخارج شده از غلاف تعصبی کور است که سالهاست مانع از نزدیکی نیروهای اپوزیسیون بیک دیگر می گردد.

غلافی پیچیده در پیشداوری ها ،باورهای دگم ،منیت های فردی وگروهی ،حساسیت سلطنت طلبان نسبت کسانی که یاری رسان به انقلاب ویران گر سال پنجاه وهفت بودند. حساسیت چپ ها ،جمهوری خواهان و.. نسبت به دوران پهلوی واینکه بر خورد مستبدانه شاه وتصمیم گیری های فردی زمینه بدست مخالفان داد.همراه با عدم انتقاد پذیری وقبول برخی اشتباهات از هر دوطرف.

قبول آن که حقیقت در انحصار هیچکدام از ما جمع شدگان در این همایش بزرگ نیست.هرکدام بخشی از حقیقت را می بینیم، قبول این که پیمودن راهی چنین سترگ جز با گرفتن دست یکدیگر و همگامی با هم ممکن نیست.قبول این که نمی توانیم ازغلافی که تار پود آن با نفرت ازهم تنیده شده،بیرون بیائیم، مگر این که اراده ای قوی ناشی از مهر وطن وعشق به آزادی و جاری شدن عدالت این مهم به انجام رساند.

اراده ای که باورهای سخت ایدئولوژک وتعصبات گروهی خود را اززیرذره بینی که زمان وچهل واندی سال تجربه تلخ زیستن در حکومت اسلامی در اختیارمان قرار داده ،با نگاهی انتقادی در آن ها بنگریم ! باورهای نادرست وتعصبات گروهی را کنار بگذاریم .د رفتارهای تخریب کننده خود تجدید نظر کنیم .با عشق به این سرزمین فرشی نفیس وجادوئی ببافیم! فرشی که زیبائی خود را از تنوع صدها رنگ ،صدها بو ،از آواهای مختلف این سرزمین زیبا گرفته باشد.

Aliakbar_Omidmehr_2.jpgاولین خیانت رژیم در کاهش سهم ایران از پنجاه درصد به دوازده درصد در دریای مازندران بود .که در ازای حفظ حکومت نکبت اسلامی به پوتین ارباب خامنه ای واگذار شد. بعد نوبت حاتم بخشی های رژیم به ترکیه رسید و اردوغان هزینه دیوار کشی مرزهای فیمابین را بعهده گرفت .که به غیر از خرابی های محیط زیستی ،پروتکل های مربوطه در این مرز رعایت نشد و مرز ۵۳۴ کیلومتری ایران با ترکیه به رقم ۴۹۹ کیلومتر کاهش و مابقی در اختیار ترکیه قرار گرفت.
در مرزهای ایران با افغانستان شرکت های مربوطه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خاطر سودهای کلان به اعضای خیانتکار سپاه ، این دیوار کشی را بعهده گرفتند و از کل مرز ۹۳۶ کیلومتری ۸۱ کیلومتر دیوار کشی شد. که قسمتی از اراضی ایران شامل دهها هزار هکتار زمین کشاورزی در سمت افغانستان و به ضرر تمامیت ارضی کشور در آن سوی دیوار مرزی مزبور قرار گرفت. آخرین خیانت رژیم بعلت امتیاز دهی به ترکیه و جمهوری آذربایجان و ارباب پوتین که درگیر جنگ تمام عیار با اوکراین است ،امضای توافق مرزی آذربایجان با ارمنستان با وساطت آمریکا و جایگزین شدن کریدور زنگزور بجای مرز قبلی بود.مرز مشترک ایران و ارمنستان قبل از این خاتم بخشی رژیم ۳۵ کیلومتر بود.
که در حال حاضر این مرز از طرف ارمنستان در اختیار آمریکا قرار رفته و رابطه ایران با ارمنستان و قفقاز و اروپا ازین مسیر قطع وکشور ما را در انزوای مطلق در مرزهای شمال کشور قرار داده و برای اولین بار با بخشی از آمریکا در منطقه هم مرز شده است.بدیهی است تا زمانیکه این رژیم ضد ایران و دشمن ایرانی حاکم است .ازین حاتم بخشی ها در ازای تضمین بقای رژیم از سوی اربابان متعدد ادامه می یابد . تنها قدرتی که می تواند این سرزمین های جدا شده توسط رژیم انیرانی را به ایران ما دوباره بازگرداند. قیام سراسری مردم ایران و سقوط رژیم است. که مطمئنا و تا دیر نشده در یک فرصت طلایی پیش رو انجام می گیرد.

Shokouh_Mirzadegi-4.jpgامروز دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴، با شنیدن خبر سفر «صالحی امیری»، وزیر میراث فرهنگی رژیم به پاسارگاد، و سخنان به ظاهر مهرآمیز او درباره پاسارگاد که « این دیار نماد هویت و شکوه تمدن ایرانی است».و به دنبال آن سخنان بو داری چون «توسعه ای متناسب با شان تاریخی و منزلت جهانی پاسارگاد»، «حق مردم پاسارگاد بهره‌مندی از زیست شرافتمندانه»، «زیرساخت‌های پایدار» و «توسعه‌ای هم‌سنگ با جایگاه تاریخی و جهانی این سرزمین» قلبم لرزید و با خود گفتم: دوباره چه نقشه ای برای میراث های ملی ما ریخته اند؟*

ممکن است خیلی از شما، به ویژه برخی از جوانان زیر بیست و حتی بیست و پنج سال متوجه نباشید که این سخنان از زبان همه ی وزرای میراث فرهنگی رژیم چقدر خطرناک و نگران کننده است. اما برای ما دوستداران میراث فرهنگی که چند دهه است با این نوع سخنان و نتایج آن آشنایی داریم، اولین فکرمان این است که «باز حکومت در تدارک ویرانگری و یا چپاول تازه ای می باشد»

این «اتهام» نیست؛ یک واقعیت است، چرا که این حکومت از روز نخست اشغال ایران از یک سو با همه ی آن چه که قبل از اسلام در ایران بوده (یا به قول خودشان طاغوت) دشمنی داشته و از سویی دیگر مصرانه در تلاش بوده همه ی «میراث فرهنگی و تاریخی» ما را که از ارزشمندترین میراث ملی ایرانیان می باشد را نابودکند.

lebanon.jpgدوستی جمهوری اسلامی باید با همه لبنانی‌ها باشد نه فقط از طریق حزب‌الله

بی بی سی - جوزف عون، رئیس جمهور لبنان، در دیدار با علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، در بیروت هرگونه دخالت در امور داخلی این کشور از سوی «هر گروهی» را غیرقابل قبول خوانده است.

رئیس‌جمهور لبنان در دیدار با آقای لاریجانی گفت که هیچ گروهی در لبنان اجازه حمل سلاح یا تکیه بر حمایت خارجی را ندارد.

آقای عون همچنین درباره دخالت خارجی در امور داخلی لبنان هشدار داد و گفت که این کشور از همکاری با ایران استقبال می‌کند، اما تنها در چارچوب حاکمیت ملی و احترام متقابل.

او گفت: «دوستی که ما با ایران به دنبال آن هستیم باید با همه لبنانی‌ها باشد، نه فقط از طریق یک گروه یا بخش خاص.»

او افزود که لحن اخیر بعضی از مقام‌های ایرانی مفید نبوده است و بار دیگر تأکید کرد که دولت لبنان و نیروهای مسلح آن منحصرا مسئول حفاظت از همه شهروندان خود هستند.

علی لاریجانی بعد از دیدار با آقای عون در یک کنفرانس خبری در بیروت گفت که «هر کشوری حق دارد برای آینده خودش تصمیم بگیرد» و خطاب به لبنانی‌ها گفت «ما دخالتی در تصمیم‌گیری شما نداریم. آمریکا برای شما طرح آورده و ما طرحی برای شما نیاوردیم.»

آقای لاریجانی گفت: «مقاومت سرمایه ملی شما و کل کشورهای اسلامی است. می‌خواهند با تبلیغات جای دوست و دشمن را تغییر بدهند. دشمن شما اسرائیل است که به شما حمله کرد. دوست شما کسی است که مقابل اسرائیل مقاومت کرد. قدر دوست خود را بدانید و جای دوست و دشمن را اشتباه نگیرید. مراقب باشد اسرائیل کاری را که از طریق جنگ نتوانست اجرا کند از طریق دیگر به شما تحمیل کند.»

سفر آقای لاریجانی به بیروت در شرایطی انجام می‌شود که به دلیل حمایت دولت لبنان از خلع سلاح حزب‌الله، مهم‌ترین گروه شبه‌نظامی مورد حمایت ایران در منطقه، روابط دو کشور تحت‌تأثیر قرار گرفته است. او از عراق عازم لبنان شده است.

علی اکبر ولایتی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی، اخیرا گفته بود که «خلع سلاح حزب‌الله موفقیت‌آمیز نخواهد بود» و از رهبران لبنان خواست که این طرح را رد کنند.

دبیر شورای‌عالی امنیت‌ملی ایران پیش از سفر به بیروت گفته بود که حامل پیام‌هایی، از جمله برای مقام‌های لبنان است.

مقام‌های جمهوری اسلامی ایران در سفر به لبنان به طور معمول با رهبر و فرماندهان حزب‌الله دیدار می‌کنند.

بعضی از منابع خبری عربی گفته‌اند که یوسف راجی،‌ وزیر خارجه لبنان، با آقای لاریجانی در این سفر دیدار نخواهد کرد.

heykal.jpgترجمه ی علی شبان - خبرنامه گویا

اشاره:

برنارد هیکل Bernard Haykel استاد مطالعات خاور نزدیک و مدیر مؤسسه مطالعات فرا منطقه ای خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای مرکزی در دانشگاه پرینستون در آمریکا ست. این پروفسور ۵۷ ساله در لبنان و ایالات متحده بزرگ شده و مدرک دکترا را در رشته مطالعات اسلامی و خاورمیانه از دانشگاه آکسفورد گرفت. و در سال ۲۰۱۰، عضو هیئت امنای مؤسسه کشورهای خلیج فارس در واشنگتن بود. علاوه بر انگلیسی، به زبان‌های فرانسه و عربی تسلط کامل دارد و زبان عربی را در دانشگاه‌های جورج تان، آکسفورد و پرینستون تدریس کرده است. او در گفتگویی با روزنامه لوموند، توازن قدرت جدید در خاورمیانه، با هژمونی نظامی اسرائیل و تضعیف ایران را تحلیل می کند. او ویژه کار جهان اسلام و به طور خاص در شکل های اسلام گرایی سیاسی است. برنارد هیکل سال‌ها در امور عربستان سعودی و یمن کار کرده است. و همچنین پروژه ای در مورد نفت و انرژی در خاورمیانه، بویژه در کشورهای خلیج فارس را مدیریت می کند. او در حال تکمیل کتابی در مورد تاریخ سیاسی مدرن عربستان سعودی است که توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر خواهد شد. پروفسور برنارد هیکل همکاری‌های تنگاتنگی با روزنامه‌ها و رسانه‌ها، چون لوموند، نیویورک تایمز و غیره را نیز به عهده می گیرد. ع.ش

***

و اینک گفتگوی پروفسور دانشگاه پرینستون را با عنوان « در تفکر استرا تژیک اسرا ئیل دوگانگی وجود دارد»، که در روزنامه لوموند ۲ ژوئیه ۲۰۲۵، منتشر شده است، میخوانیم* :

لوموند : آیا بمباران ایران توسط اسرائیل از از ۱۲ تا ۲۴ ژوئن، آغاز دوران جدیدی در خاورمیانه و نزدیک، تحت سلطه ی هژمونی اسرائیل است؟

- پس از موفقیت‌های بدست آمده توسط اسرائیل علیه سپاه پاسداران در سوریه ( بمب گذاری کنسولگری ایران در دمشق سال ۲۰۲۴) و پس از موفقیت‌ها علیه حزب الله در لبنان، اسرائیل دید که حملات ایران علیه خاک آن در آوریل ۲۰۲۴ چندان قدرتمند نبوده و این کشور توانائی محدود کردن اثرات آن‌ها را دارد. این امر مقامات اسرائیلی را بر آن داشت تا از این فرصت بهره برداری کنند. در طول ِ۲۴ساعت اول حمله ی ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اگرچه اهداف اصلی؛ سلاح های هسته ای و سیستم‌های موشک بالستیک بودند، اسرئیلی ها به چنان موفقیتی دست یافتند که به سمت جاه طلبی های دیگری کشیده شدند - چیری که به انگلیسی به آن می‌گویند « خیز برداشتن در ماموریت»؛ این همان چیزی است که آن‌ها را به این فکر انداخت که تغیر رژیم هم میتواند ممکن باشد.

لوموند : چگونه میتوان این ضعف رژیم ایران را توضیح داد ؟

من ویژه کار امور ایران نیستم، اما از آن بسیار شگفت زده شدم. نخست فکر می‌کردم قدرت تهاجمی حزب الله واقعی است و اینکه می‌گفتند میتوانند بخش بزرگی از شهرهای اسرائیل را نابود کنند، درست است. ولی چیزی را که هیچ‌کس ندید این بود که اسرائیل از زمان جنگ ِ ۲۰۰۶ (علیه حزب الله) در حال آماده سازی خود علیه ایران بوده است. این کشور در دو دهه روی نفوذ در رژیم ایران کار کرد. و در این هنگام بود که اندازه موساد (سرویس اطلاعاتی اسرائیل) دو برابر و حتی سه برابر شد . و به درستی باید اشاره کرد که طی این دوره، کاری روی حماس صورت نگرفته است. زیرا اسرائیلی ها معتقد بودند که حماس با پولی که قطر در اختیارشان گذاشته، آن‌ها شُل و ول شده اند.

نحوه نفوذ اسرائیلی ها در میان ِ حزب الله ربطی به دخالت این گروه در جنگ ِ داخلی سوریه و فرصت هایی که این امر ممکن است از سوی روس ها یا سوری ها برای اسرائیل فراهم آورده باشد ندارد. این نفوذ از طریق ایران صورت گرفته است. و شاید به این دلیل که جناح هائی در رژیم ایران وجود دارند که اسرائیلی ها می‌توانند روی آن‌ها حساب کنند. و یا نهایتاً تنها به رد و بدل کردن‌های مالی و اقتصادی ربط دارد.

لوموند :آیا فرسودگی رژیم اسلامی و قطع ارتباط با جامعه ی مدنی نیز نقشی داشته است؟

قطعا. گفته می‌شود که ۸۰ در صد مردم ایران مخالف رژیم هستند و تحریم ها نیز نقش اساسی داشته اند. شاخص های اقتصادی نشان می‌دهند : کشور به زانو در آمده است. نرخ ِ رشد ِ بسیار پایین و نرخ بیکاری بسیار بالاست. و گذشته از این، با توجه به کاهش ِ سرسام آور ِ ارزش ریال، تورم، بسیار بالا و تولید ناخالص سرانه بسیار پایین بوده است.مردم ایران که تحصیلات بالایی دارند و به شبکه‌های اجتماعی توجه ویژه نشان می دهند؛ شاهد آنچه را که در کشورهای دیگر بویژه عربستان سعودی می گذرد،هستند. و هنگامی که این سرکوب عظیم علیه زنان ( در پاسخ به جنبش زن، زندگی، آزادی در پایان سال ۲۰۲۲وجود داشت، ایرانی‌ها توانستند از خود بپرسند : چرا با وجود اینکه از همسایگان عرب پیشرفته تر هستیم؛ از این سرکوب رنج می بریم، در حالیکه زنانی را در عربستان بدون حجاب می بینیم؟ در‌واقع رژیم [ به نوعی] در مورد مسأله ی حجاب تسلیم شد، که نشانه دیگری از ضعف آن بود.

Bahram_Farokhi_2.jpgنزدیک به هشتاد سال از تأسیس کشور اسراییل می‌گذرد؛ هشت دهه‌ای که در آن، این کشور توانسته بود با بهره‌گیری از حمایت قدرت‌های غربی، سرمایه اخلاقی ناشی از هولوکاست، و مهارت دیپلماتیک در بازی‌های بین‌المللی، خود را در جایگاهی خاص حفظ کند. اما هرگز، تا به امروز، افکار عمومی جهان چنین یکپارچه و گسترده علیه اسراییل بسیج نشده بود. تفاوت بزرگ این مقطع تاریخی در آن است که این بار، نه فقط افکار عمومی کشورهای عربی، مسلمان یا جهان سوم، بلکه شهروندان کشورهایی که دهه‌ها اسراییل را به رسمیت شناخته و با آن روابط دوستانه و حتی صمیمانه داشته‌اند، نیز در صف منتقدان و خشمگینان ایستاده‌اند.

این تغییر موضع، نتیجه یک روند کوتاه‌مدت نیست, بلکه پیامد سال‌ها سیاست‌های انبساط‌طلبانه، بی‌اعتنایی به قطعنامه‌های سازمان ملل، و نهایتاً اوج گرفتن سیاست‌های افراطی دولت بنیامین نتانیاهو است. روندی که توانسته حتی بخشی از جامعه یهودی در اروپا و آمریکا را نیز علیه دولت اسراییل بسیج کند.
از اوج همدلی تا قهقرای تنفر
در فردای هفتم اکتبر ۲۰۲۳، زمانی که اسرائیل هدف حمله تروریستی حماس قرار گرفت، جهان صحنه همدلی بی‌سابقه‌ای با این کشور بود. دولت‌ها، رسانه‌ها و افکار عمومی در اروپا و آمریکا، در اقدامی هماهنگ، حق اسراییل برای دفاع از خود را تأیید کردند. اما این سرمایه عظیم سیاسی و اخلاقی، به دست دولت افراطی نتانیاهو و شرکای نژادپرستش، در زمانی کوتاه بر باد رفت.
سیاست‌های کور و بی‌رحمانه در غزه،شامل محاصره کامل، قطع آب و برق، بمباران‌های بی‌وقفه مناطق مسکونی و چادرهای سازمان ملل برای پناهندگان و حمله به بیمارستان‌ها و مدارس و اماکن مذهبی نه تنها چهره اسراییل را در نگاه جهانیان مخدوش کرد، بلکه بسیاری از متحدان سنتی‌اش را واداشت تا زبان به انتقاد بگشایند. افکار عمومی در پایتخت‌های غربی که روزگاری از «حق دفاع» اسراییل دفاع می‌کردند، اکنون خواستار پایان فوری جنگ و حتی اعمال تحریم علیه این کشور هستند.
این چرخش سریع در افکار عمومی، نشان‌دهنده یک واقعیت است: سرمایه سیاسی مبتنی بر همدلی جهانی، اگر با بی‌خردی و خشونت کور پاسخ داده شود، می‌تواند در عرض چند ماه نابود گردد.

jasoos.jpgمحسن صالحی‌خواه

🔺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گزارش یوسی ملمن و دان راویو که ۷ آگوست در سایت پروبابلیکا منتشر شد، از یک فاجعه حوزه ضدجاسوسی در جنگ ۱۲ روزه خبر می‌دهد.برای آن باید خون گریست و همچنین حریف را تحسین کرد. طبیعتاً توانایی راستی‌آزمایی تمام بخش‌های این گزارش وجود ندارد. اما بخش‌هایی از آن با دریافت ما از وقایع جنگ ۱۲ روزه کاملاً تطابق دارد. از جمله ترورهای دقیق اسرائیل و از آن مهم‌تر، خاموش بودن پدافند پایتخت در ساعات ابتدایی جنگ و البته، نداشتن دفاع هوایی موثر در طول ۱۲ روز. خاموش بودن پدافند مورد تائید منابع داخلی قرار گرفته اما علت آن مشخص نیست. هک و خرابکاری دو سناریوی پرطرفدار است.

🔺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌این گزارش از وجود ۷۰ عامل عملیاتی از سوی موساد خبر می‌دهد که یکی از کارهای آن‌ها، از کار انداختن پدافند تهران در ساعت ابتدایی جنگ (۳ بامداد ۲۳ خرداد) است.این دو روزنامه‌نگار اسرائیلی مدعی هستند که برای تهیه این گزارش با ۱۰ افسر و مقام اطلاعاتی فعلی و پیشین گفتگو کردند. تلخ‌ترین قسمت ماجرا، قصه استخدام و آموزش عامل عملیاتی، از ایران و کشورهای همسایه است. ادعایی که با توجه به انگیزه‌های متعدد در جامعه ایران برای همکاری با سرویس‌های حریف و انباشتگی نارضایتی‌ها، قابل تامل است.ادعایی که اگر صحیح باشد،باید برای آن خون گریست.ضمن این که گزارش می‌گوید از همین ظرفیت برای ضربه از درون در جریان جنگ ۱۲ روزه استفاده شده.

این گزارش مدعی انتقال دو گروه به داخل کشور است که هر کدام شامل ۱۴ تیم ۴ تا ۶ نفره بوده. بر اساس این گزارش، ضربه به پدافند برای فراهم کردن شرایط حمله هوایی «وظیفه عمده» آن‌ها بوده است. موج حمله‌هایی که از آن به عنوان حملات ریزپرنده‌ها در اخبار یاد می‌شد، احتمالاً در این مجموعه قرار می‌گیرد. همچنین لانچرهای موشک بردکوتاه اسپایک که اطراف کرج کشف شد.

🔺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در قسمت دیگری از گزارش، به انتقال تجهیزات از طریق سیستم ترانزیت کالا به داخل کشور اشاره شده. موضوعی که می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. پیش از این نوشته بودم در صورتی که تجهیزات برای عملیاتی به این گستردگی در داخل کشور تهیه شده باشد یک مسئله، اگر از خارج قاچاق شده و در داخل مونتاژ شده باشد، مسئله‌ای دیگر است. هر دو را می‌توان فاجعه امنیتی دانست.

🔺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مسئله بعدی، عنصر زمان است. گزارش به آموزش این عوامل طی ۵ ماه اشاره می‌کند. اما این تنها زمان آموزش است. انتقال تجهیزات، طراحی و آموزش در کنار هم بیشتر زمان می‌برد.


تمام این اتفاقات در حالی افتاد که این روزها به صورت مستقیم و غیرمستقیم تلاش زیادی برای تعریف روایت «اشراف اطلاعاتی ایران» صورت می‌گیرد. اما حقیقت این است تمام وقایع تا پیش از ساعت صفر حمله، با بالاترین سطح حفاظت اطلاعات، زیر گوش و چشم دستگاه‌های اطلاعاتی کشور برای مدت‌ها در جریان بود. هر دو دستگاه اطلاعاتی اصلی کشور یعنی سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات،به صورت مستقیم در حوزه ضدجاسوسی و موضوع اسرائیل، و در حوزه اطلاعات خارجی (کسب خبر از حوزه حریف) و امنیت (قاچاق تجهیزات و ...) در یک سطح پایین‌تر، درمانده شدند.

🔺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر نتوانستند این عملیات گسترده را کشف کنند،برای جمهوری اسلامی ۱۰۰۰ درد و اگر آن‌هایی که باید می‌دانستند «می‌دانستند» برای جمهوری اسلامی صدها هزار درد است. حمله در زمان درست به مکان درست حضور سران کشور هم به جای خود بماند.

بنی‌صدرسازی؟

| No Comments

abdi.jpgدر روزهای اخیر، سخنان صریح و شفاف و همه‌فهم آقای پزشکیان درباره رویکرد ماجراجویانه تندروها در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات، آنان را بسیار عصبانی کرد و به همین دلیل، شمشیر چوبین خود را از رو بسته‌اند و پُز اول انقلابی گرفته و به‌صورت هماهنگ خاطره بنی‌صدر و استیضاح او را یادآوری می‌کنند

عباس عبدی - هم‌میهن

واقعاً باید برای خودمان و‌ کشور تأسف بخوریم. چون مجبوریم در شرایطی که میهن عزیز با بزرگترین بحران‌ها مواجه است، درباره مجموعه‌هایی تندرو بنویسیم که جز انحصار قدرت به هیچ چیز دیگری رضایت نمی‌دهند. حتی اگر کشور به بدترین وضعیت دچار شود، باز هم دست از قدرت‌طلبی‌های خطرناک خود بر نمی‌دارند.

گویی مملکت فاقد قوه عاقله و تصمیم‌گیر شده است که جلوی آنان‌ را بگیرد. ظاهراً آقای پزشکیان چاره‌ای ندارد جز اینکه بیش از این رعایت تندروهای قدرت‌طلب را نکند و باید متوجه شده باشد که وفاق درون‌ساختاری با این جماعت که انحصارطلب و ضد علم هستند، خیالی بیش نیست. چراکه؛ «ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسپندان.»

در روزهای اخیر، سخنان صریح و شفاف و همه‌فهم آقای پزشکیان درباره رویکرد ماجراجویانه تندروها در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات، آنان را بسیار عصبانی کرد و به همین دلیل، شمشیر چوبین خود را از رو بسته‌اند و پُز اول انقلابی گرفته و به‌صورت هماهنگ خاطره بنی‌صدر و استیضاح او را یادآوری می‌کنند.

ابتدا یک مطلبی در سایت تندروها نوشته و منافقانه با عنوان بازخوانی نطق تاریخی مقام رهبری در اثبات عدم کفایت بنی‌صدر. پیام حمله را صادر کردند. سپس لشگر سلم و تور تندروها با دریافت «حق‌التوئیت» از جیب ملت و فقرا و به‌صورت هماهنگ خواهان استیضاح رئیس‌جمهور شدند.

hormoz.jpgحبیب رمضانخانی

شریعتمداری کیهان، در واکنش به نقش و محوریت آمریکا در پروژه دالان « زنگزور» یا همان «پل ترامپ» باز پیشنهاد بستن تنگه هرمز را برای فشار و تقابل با آمریکا پیشنهاد داده که خود گویای ته کشیدن کارت‌های بازی و اهرم‌های فشار نظام است!

چرا که زمانی حاکمیت، از غنی‌سازی اورانیوم، جبهه مقاومت تا پشتوانه مردمی از بابت مشارکت بالا در انتخابات را، به عنوان اهرم‌های فشار و امتیازگیری مقابل غرب، همراه خود داشت. ولی امروز تقریبا هر سه مورد یا از بین رفته، یا بسیار تضعیف شده و قدرت اثرگذاری سابق را ندارد.

در نتیجه، امثال شریعتمداری که زمانی با اهرم نیروهای مقاومتی و هدف قرار دادن پایتخت‌های عربی تا بالا بردن درصد غنی‌سازی و تهییج مردم برای کشاندن به خیابان را در محکومیت مواضع غربی‌ها، در چنته داشت و برگ آخر و برنده را در بستن تنگه هرمز می‌دید، الان چنان دستش خالی شده که برای هر موضع‌گیری، فورا به سراغ تنگه هرمز و پیشنهاد بستن آن می‌رود!

چکیده کلام: به تجربه، شریعتمداری و تندروها، هیچگاه از شکست‌های خود درس و عبرت نگرفته و تا تمام آرزوهای خود را به پای رنج و هزینه مردم عملی نکنند، دست بردار نیستند!

در این راستا، این روزگار و این حکمرانی، به مردم ایران یک عمر جوانی و آرامش و به حسین شریعتمداری یک عملیات بستن تنگه هرمز بدهکار است!

عمر و جوانی رفته مردم را که جبرانی نیست، ولی برای تحقق آرزوی شریعتمداری، بسان ورزشکاران و نیروهای پلیس که با حضور در میان طرفداران بیمار و کودک خود با پوشاندن لباسشان بر تن‌ آنها و... باعث رضایت و لبخندشان می‌شوند، شایسته است برای آقای شریعتمداری هم‌ چنین نمایشی اجرا شود!

پس عاقلانه است، اگر در اطراف تهران، پشت سدی و رودخانه‌ای آبی مانده و جاری هست، می‌توان یک پیچ دره‌ای را به عنوان تنگه هرمز نامگذاری و با بستن نمایشی آن و اسیر گرفتن هزار آمریکایی، همزمان آرزوی شریعتمداری و محسن رضایی را جامه عمل پوشاند! شاید دست از سر مردم بردارند!

bishetab.jpg

بَر بام وُ بَر وُ بومِ جهان سوگِ تو غمرنگ

گُلشاخۀ خم گشته به آوایِ غماهنگ

هنگامه نگه! رَختِ سیه بر تنِ جان کرد

بنشسته پریشان وُ ستم دیده شباهنگ:

آوازِ من از رفتنِ تو بانگِ جگرسوز

ای مُویه چه جویی تو از افسانۀ اورنگ (1)

خاری که خَلَد در دلِ خاتونِ زمین وای

فرگردِ(2)شگفت آورِ سرماییِ شترنگ (3)

با گریه نگار از دلِ آیینه گذر کرد

هان سایۀ خاکسترِ او در برِ اَرژَنگ (4)

شادی پَر وُ بالی زد وُ از شهرِ کُهَن رفت

اندوهِ سِتُرگی شده پروازِ گرانسنگ

تابوتِ تو بر شانۀ شب گریۀ آتش

در سوگِ تو اِستاره به تاریکی وُ دلتنگ

خورشید وُ مَه اینک همه بی تاب وُ توان اند

هر واژۀ توفان زده افتاده پُر آژنگ

ژرفایِ هنر از تو به نام وُ به نشان است

تابنده وُ توفنده شِگَرفی تو به شبرنگ

پاینده پگاهی وُ شکیبا به در وُ دشت

روشن زِ نگاهت؛ تو شکوفندۀ گُل سنگ

آتشکدۀ شعرِ درخشانی وُ عشقی

نوآوریِ رنگِ گرانمایه خوش آهنگ

پژمرده دلِ واژه ازین رفتنِ ناگاه

آزُرده زِ بیداد وُ زِ مرگیم وُ زِ نیرنگ

این آمدن وُ رفتن وُ این جادویِ جان چیست!؟

این زندگی وُ مرگِ هماغوش وُ هماهنگ

تندیسِ تو زیبایی وُ از مِهرِ دل انگیز

خنیاگرِ اندیشه خردمندیِ سیرنگ(5)

نامِ تو همه فَرّ وُ شکوهست وُ نَمیرَد

هنگامۀ جاویدِ جهان گوهرِ فرهنگ

این چامه بخوانید وُ برقصید وُ بیایید

با باده به بزم وُ همه با چهرۀ گُلرنگ

sarkohsh.jpgمشکل «سیستم» است

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

خواندن سرمقاله امروز شما، مانند شنیدن گزارش یک پزشک حاذق است که با دقت، علائم تب، لرز و التهاب یک بیمار رو به موت را شرح می‌دهد، اما به تومور بدخیمی که از درون، وجود بیمار را متلاشی کرده، اشاره‌ای نمی‌کند. تحلیل شما از جزئیات کنش و واکنش‌های سیاسی، مانند همیشه دقیق است، اما مشکل اینجاست که شما یک «بیماری سیستمیک» را به یک «اختلاف سیاسی» تقلیل داده‌اید.

شما از ضرورت مقابله با «تندروها» می‌نویسید. این همان خطای دیدی است که سال‌هاست گریبان‌گیر جریان اصلاحات شده است. جبهه پایداری یک گروه «تندرو» در کنار دیگران نیست؛ آن‌ها خالص‌ترین و صادقانه‌ترین عصاره‌ی منطقِ بنیادینِ سیستمی هستند که در آن، بقا نه با کارآمدی، که با «خلوص ایدئولوژیک» تعریف می‌شود. آن‌ها «باگ» سیستم نیستند؛ آن‌ها خودِ «سیستم‌عامل» هستند که در خالص‌ترین شکل خود اجرا می‌شود.

درگیری امروز، نزاع میان آقای پزشکیان و چند نماینده‌ی مجلس نیست. این، تبلور پدیده‌ی یک بیماری خودایمنی در بدن سیاسی است. در این بیماری، سیستم دفاعی بدن (نهادهای ایدئولوژیک) به هر سلولی که کمترین نشانه‌ی «غیریت» داشته باشد--حتی اگر آن سلول، یک عنصر بی‌خطر و حتی «خودی» مانند آقای پزشکیان باشد--حمله می‌کند.

شما به درستی مقایسه‌ی این مجلس با مجلس اول را از منظر «مشروعیت دموکراتیک» رد می‌کنید و به آرای پایین نمایندگان فعلی اشاره دارید. اما از زاویه‌ی تحلیل قدرت، نتیجه‌گیری معکوسی می‌توان داشت: دقیقاً به این دلیل که آن‌ها فاقد پایگاه رأی مردمی هستند، خطرناک‌ترند. یک سیاستمدار با پشتوانه‌ی رأی، در محاسباتش «هزینه‌ی اجتماعی» را لحاظ می‌کند. اما حکومتگری که مشروعیتش را فقط از «خلوص انقلابی» می‌گیرد، هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد و به همین دلیل، غیرقابل پیش‌بینی‌تر و رادیکال‌تر عمل می‌کند.

و این، ما را به نقطه‌ی پایانی تحلیل شما می‌رساند. دعوت شما از آن‌ها برای آزمودن استیضاح، یک حرکت هوشمندانه در جهان بازیگران «عقلانی» است؛ بازیگرانی که بر اساس منطق «هزینه-فایده» عمل کرده و از شکست سیاسی پرهیز می‌کنند. اما شما با دسته‌ی دیگری از کنشگران مواجه هستید:کنشگران «رسالتی». این کنشگران، خود را مجری یک وظیفه‌ی تاریخی یا الهی می‌دانند. در جهان‌بینی آن‌ها، مفاهیمی چون «هزینه‌ی سیاسی» یا «فروپاشی اقتصادی» بی‌معناست و حتی می‌تواند به «آزمون الهی» و گواه حقانیت تفسیر شود.

تراژدی واقعی اینجا شکل می‌گیرد. شما یک کنشگر «رسالتی» را به یک دوئل «عقلانی» دعوت می‌کنید، غافل از اینکه در منطق او، «باختن» در این دوئل و به آشوب کشیدن کل صحنه، خود می‌تواند بخشی از اجرای آن «رسالت» مقدس باشد. امید بستن به اینکه چنین ذهنیتی با ابزارهای منطقی و محاسباتی مهار می‌شود، خوش‌بینی‌ای است که تاریخ، هزینه‌ی گزاف آن را بارها به همه‌ی ما نشان داده است.

khorsandi.jpgهادی خرسندی - ویژه خبرنامه گویا
پذیرائی اربعین اگر متنوع نباشد، کم کم زائران کربلا و مشتاقان زیارت شاه شهید دلسرد میشوند و پس میکشند. گذشت آن روزگار که رونق از دین و مذهب رفته بود و سر و ته اربعین با شله زردی بند میآمد. حالا هوش مصنوعی فهرست غذاهای اربعین را چنین میدهد:

۱. قیمه نجفی (عراقی) - ۲. منزله نذری - ۳. شله‌زرد یک دسر گرم و شیرین که علاوه بر سفره‌های ایرانی، در روز اربعین هم محبوبه. (خلاصه کردم) و نیز: تهران: نذری‌هایی مثل شله‌زرد، حلیم، قورمه‌سبزی و خورشت قیمه بین مردم توزیع می‌شن. یزد: «آش امام حسین (یا آش گندم)» از ظهر روز قبل آغاز به پخت می‌شه و صبح اربعین بین عزاداران پخش می‌شه. همچنین قهوه یزدی (قهوه‌ی مخصوص عزاداری) نیز سرو می‌شه. سیستان و بلوچستان: نذری‌هایی مثل حلیم سنتی «غلور زابلی» و شله‌زرد جزو نذری‌های معمول این ایام هستند شاهرود: غذای‌هایی مثل آش شله‌قلمکار و هلیم در منبرخانه‌ها پخته و در صبح اربعین توزیع می‌شن. گیلان: شربت، خرما، حلوا و خوراکی‌های ساده در کنار برگزاری روضه‌خوانی‌ها پذیرایی می‌شن.

  • خوشبختانه امسال خبر آمده که گوزن های بزرگ را برای رهروان اربعین حسینی سر بریده اند. سازمان حفظ محیط زیست خوزستان خوش خبر بوده که این گوزن ها ایرانی نیستند. در این حال و هوا بیانیه شان خبری تر میشد اگر اعلام میکردند این گوزن های اسرائیلی اند!

  • راستی، در همین شرایط آقای نتن یاهو از ایرانی ها دعوت کرده که به خیابان تشریف بیاورید. - صاب تشریف باشین، توی پیاده رو راحتیم! - ساده ترین راه بازداشتن مردم از آمدن به خیابان همین است که ایشان از تل آویو توصیه اش کند. چرا ایرانی ها به خیابان بیایند؟ برای این که ایشان بیاید مشکل آب ما را حل کند، فرزندانمان آب سالم بنوشند. (عین خبر) - به قول شاعرِ غلط انداز:

  • «تو نان از کودک غزّه دریغی - به فکر آب فرزندان مائی؟»!

  • خبر کشتار گوزن ها ذهن مرا به سوی حکایت «ضامن آهو» برد که یکی دو هفته پیش خبری شده بود در رابطه با امام هشتم. (تنها امام دیجیتالی که با دیجیت ۸ شناخته میشود. باقی شان اسم عددی ندارند. امام حسین به صورت «ثالث الائمه» یا «امام سوم» در بیان نمیآید، بقیه هم همینطور، ولی «ثامن الائمه» بِرَند امام رضاست. معمولاً به «امام هشتم»‌ قسم میخورند اما قسم به امامان دیگر با ذکر نام شان مرسوم است نه شماره ردیف شان.)

  • «ضامن آهو» اخیراً با درگذشت مینیاتوریست بزرگ ایران بود که تیتر خبرگزاری های داخلی شد:

  • خبر: استاد محمود فرشچیان، درباره‌ خلق تابلوی «ضامن آهو» که به آستان قدس رضوی هدیه داده شده، گفته است «ماجرای این تابلو از این قرار است که شکارچی آهویی را دنبال می‌کند و آن آهو خودش را به پای امام هشتم (ع) می‌اندازد. امام از شکارچی می‌خواهد آهو را رها کند و او جواب می‌دهد که این حیوان روزیِ او است. حضرت از او می‌خواهد، آهو را رها کند تا او برای شیر دادن به بچه‌اش برود و بیاید. شکارچی هم می‌گوید اگر نیاید چه؟ امام هم اشاره می‌کند که شترش را به او خواهد داد. در ادامه، آهو می‌رود و برمی‌گردد، شکارچی هم متنبه می‌شود و کمانش را می‌شکند و توبه می‌کند.»

  • مینیاتوریست بزرگ ما روشن نمیکند که حضرت شترش را به شکارچی میدهد یا خیر؟، خبرگزاری هم چیزی نمیگوید. اما استاد با قلم سحّار خود تابلوی «ضامن آهو» را خلق میکند. در کشیدن چهرهٔ امام مردّد است که حضرت به خواب او میاید و میگوید «مرا بکش!». صورت حضرت خوب برای استاد روشن نیست. بناچار حضرت دو سه شب دیگر به خواب استاد میآید.


  • خوشبختانه از استاد فقید دو تابلوی «ضامن آهو» باقی مانده - همین، قضیه را بیشتر خبری کرده. در واقع هنرمند بزرگ ما نتوانسته عظمت ماجرا را در یک تابلو پیاده کند. در اولی امام هشتم را تمام رخ میکشد و سالها بعد حضرت را به صورت نیمرخ در ضامن آهوی دوم خلق میکند.


  • علاوه بر دو تابلوی «ضامن آهو»، از استاد فرشچیان تابلوهای دیگری نیز که از نظر مینیاتوری ارزش بسیار بالا و والا دارد بجا مانده مانند «عصر عاشورا»، «مولود کعبه»، «آزمون بزرگ» (حضرت ابراهیم به نیت قربانی کردن پسرش) ..... و «یتیم نوازی حضرت علی».

  • ..... و کاش استاد فقید یک صحنه دراماتیک دیگر را هم که نشان از پاکدستی و امانت داری امیرالمؤمنین دارد نقاشی میکردند که از همه اینها چشمگیرتر است: حضرت داشته سکه ها و طلاهای بیت المال را میشمرده. برادری نابینا داشته که دست پیش میآورد که یکی به من بده! حضرت بجای اینکه بگوید «باشه طلبت!» یا «حیا کن پسر»‌ یا حتی «برو گمشو»، در جا یک میله آهنی را روی آتش خوب داغ میکند و میگذارد کف دست برادر نابینا ....... !

  • اصالت این روایت مذهبی کمتر از اعتبار باقی حکایاتی که مرحوم فرشچیان به قلم آورده اند، نیست. حیف شد!
    --------------------
    http://www.gorbehe.com دیوان آنلاین هادی خرسندی

avkh.jpgاحمد وحدت خواه - ویژه خبرنامه گویا

رضاعلیجانی از فعالان ملی - مذهبی زمانی نه چندان دور گفته بود شاهزاده رضا پهلوی بهتر است برای ادامه فعالیت اپوزیسیونی حزبی را از هواداران خود تشکیل بدهد.

اگرچه این پیشنهاد «سخاوتمندانه»‌ اعترافی غیرمستقیم به حضور پرقدرت پادشاهی خواهان در صحنه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی است، اما از طرف دیگر نیت واقعی نیروهایی موسوم به اصلاح طلبان را آشکار می کند که وابستگی عقیدتشان به «انقلاب اسلامی» آنها را هیچگاه نه امروز و نه در آینده در یک همبستگی ملی در کنار نیروهای همسو با شاهزاده رضا پهلوی قرار نخواهد داد.

شاهدی بر این مدعا با نشست مونیخ از راه رسید.

در حالیکه در گردهمایی مونیخ برای رسیدن به یک «همکاری ملی» در راه آزادی ایران مادران و خانواده های دادخواه و داغدیده، دختران و پسران جوان آسیب دیده چشمی، هنرمندان و هنرپیشگان، کارشناسان اقتصادی و زیست محیطی، فعالان حقوق بشری و رسانه ای، نمایندگان اقوام و ادیان گوناگون ملی، ورزشکاران و نویسندگان و شعرا ووو همگامی خود با رضاپهلوی و پشتیبانی از رهبری دوران گذار او را به نمایش گذاشته اند، لشگری از «علیجانی ها» دمی از مخالفت و کینه ورزی با این نشست تاریخی فرو گذار نکرده است. اینها عناوین برخی افاضات آنها در رسانه های دینی و لنینی هستند:

«ملی گرایی افراطی و سلطنت طلبی و بی اعتنایی به حقوق بشر در گردهمایی مونیخ»

«جرج تاون ۲ در مونیخ و پایان راهبرد همه با هم سلطنت طلبان»

«تفرقه در طیف سلطنت طلبان بر سر تسخیر شاهزاده»

«خواب افراطیون سلطنت طلب برای آینده ایران»

«نشانه های شبه فاشسیتی در نشست مونیخ»

و دست آخر کلامی هم از یک متوهم سیاسی: «چرا سلطنت برای ایران هولناک خواهد بود»!

آدمی براستی در شگفتی و حیرت می ماند که اصولا این افراد و گروههای وابسته به آنها برای آزادی کدام میهن و مردم کدام سرزمین و خلاصی از دست چه رژیمی فعالیت می کنند؟

در تمامی مقالات و «تحلیل» هایی که این طیف بازمانده از تحولات زمان و درمانده از جلب حمایت اکثریت ملت ایران، استفاده عمدی از واژه سلطنت و صفت سلطنت طلبها به چشم می خورد.

آنها عوامفریبانه با چشم پوشی از نقش فرا سازمانی و متحدکننده ای که رضا پهلوی برای خود در دوران گذار تا رسیدن به پای صندوقهای آزاد رای برای انتخاب نوع حکومت آینده کشور تعیین کرده، با اصرار بر واژه سلطنت طلبان قصد دارند او را بازگرداننده سلطنت و به تبع آن یک سلطان خودرای معرفی کنند.

در حالیکه پشتیبانان واقعی شاهزاده را در نشست مونیخ نیروهای مردمی، سکولار ملی و میهن پرست و مشروطه خواهان دموکرات تشکیل می داده اند و برای آنها موضوع سلطنت تنها یک نماد پیوند با تاریخ دیرپای کشورمان است، نه الزاما یک سیستم حکومتی برای آینده.

امروز برای دستیابی به یک ایران آزاد و سرافراز پیوستن به شاهزاده رضاپهلوی و همپیمانان او شهامت اخلاقی می خواهد، امری که نیروهای زاییده و وابسته به منجلاب انقلاب اسلامی ظاهرا فاقد آن هستند!

در شهر آنتورپ بلژیک، زنی مسلمان در هوای گرم با شانه‌ها و بازوهای برهنه بیرون رفته است. گروهی از «برادران مسلمان» که از آنجا عبور می‌کردند، به او حمله کرده و به‌طور وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار می دهند.

این همان چیزی است که قرار است بزودی در تمام کشورهای غربی به واقعیت تبدیل شود...

***

خبرنگار عراقی: یک ایرانی که کیسه‌ای حاوی استخوان‌های جدش را حمل می‌کرد، که به ادعای او وصیت کرده بود در کربلا دفن شود، دستگیر شد.

52220.jpg

:::

نه جنگ نه مذاکره در سال ۹۷ محقق شد

مهدی فضائلی، عضو دفتر رهبری انقلاب در توییتی در واکنش به سخنان محسن هاشمی گفت:

محسن هاشمی با اشاره به این سخنان رهبری در یک برنامه‌ی تلویزیونی گفته بود "مقام معظم رهبری هم فکر نمی‌کردند که جنگ اتفاق بیفتد"

:::

ویدیویی از پذیرایی منحصربه‌فرد و خاص یکی از موکب‌های خدمت‌رسان به زائران اربعین با چرخ و فلک کباب، در شبکه‌های اجتماعی وایرال شده است. این ویدیو را ببینید:

در مراسم اربعین کربلا، ویدیوها و تصاویری منتشر شد که نشان می‌دهد تعدادی از برگزارکنندگان، مرغ‌ها را به شکلی شبیه چرخ‌وفلک آویزان و همزمان کباب کرده‌اند. به گزارش سایت تابناک، در جریان این مراسم، به‌صورت بیست‌وچهارساعته از شرکت‌کنندگان با انواع غذا و بستنی‌های سنتی پذیرایی می‌شود. این شیوه پخت مرغ با واکنش‌های گسترده کاربران در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها روبه‌رو شد

:::

euUKsnap.jpgوزرای امور خارجۀ سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان، بریتانیا) موسوم به گروه «ای۳» روز سه‌شنبه در نامه‌ای به دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش و شورای امنیت هشدار دادند که اگر حکومت ایران تا پایان ماه اوت ۲۰۲۵ به گفتگوهای بین‌المللی درباره برنامه هسته‌ای خود بازنگردد، آن‌ها سازوکار بازگشت خودکار تحریم‌ها، موسوم به «اسنپ‌بک»، را فعال خواهند کرد

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

این هشدار دو ماه پس از حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران صادر می‌شود. در پی این حملات مذاکرات تهران با واشنگتن و همچنین گفتگوهای ایران با سه کشور اروپایی متوقف شد. پس از جنگ دوازده ‌روزه، ایران همکاری محدود خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نیز به حالت تعلیق درآورد. با این حال، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، روز یکشنبه اعلام کرد که یکی از معاونان مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز دوشنبه برای گفتگو درباره چارچوب جدید همکاری وارد تهران می شود. عراقچی ماه گذشته نیز در نامه‌ای به سازمان ملل ادعا کرده بود که گروه سه کشور اروپایی از نظر حقوقی اختیار فعال کردن سازوکار تحریم‌ها را ندارد.

وزرای خارجه فرانسه، آلمان و بریتانیا در پاسخ، این ادعا را «بی‌اساس» خوانده و تأکید کردند که به‌عنوان طرف‌های شریک در توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) از نظر حقوقی «کاملاً و بدون ابهام» حق دارند بر اساس مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، مکانیسم بازگشت تحریم‌ها را فعال کنند.

در این نامه، فهرستی «غیرجامع» از تعهدات هسته‌ای ایران که نقض شده، ارائه شده است از جمله انباشت ذخایر اورانیوم غنی‌شده به میزانی «بیش از ۴۰ برابر» حد مجاز تعیین‌شده در توافق ۲۰۱۵.

برجام در سال ۲۰۱۵ میان ایران، ایالات متحد آمریکا، فرانسه، بریتانیا، آلمان، روسیه و چین امضا شد و بر اساس آن، ایران در ازای محدودیت‌های شدید بر برنامه هسته‌ای خود، از لغو تدریجی تحریم‌های سازمان ملل برخوردار می‌شد. آمریکا در سال ۲۰۱۸ به‌طور یکجانبه از توافق خارج شد و تحریم‌های خود را علیه جمهوری اسلامی ایران بازگرداند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

وزرای اامور خارجۀ سه کشور اروپایی در نامه خود هشدار داده‌اند که اگر ایران تمایلی به یافتن راه‌حل دیپلماتیک نشان ندهد یا از فرصت تمدید محدود مذاکرات استفاده نکند، روند بازگشت تحریم‌ها را بی‌درنگ آغاز خواهند کرد. این تاکنون پیشنهاد این کشورها برای برگزاری مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا بی‌پاسخ مانده است.

این هشدار پس از گفتگوهای «جدی، صریح و مفصل» میان ایران و گروه سه کشور اروپایی در استانبول در ماه گذشته مطرح شده است. یعنی : نخستین دیدار رو‌در‌رو پس از حملات اسرائیل و آمریکا به مراکز هسته‌ای ایران در ژوئن گذشته. در واکنش، منوچهر متکی، وزیر خارجه پیشین و عضو مجلس شورای اسلامی ایران، تهدید کرده که در صورت فعال شدن مکانیسم اسنپ‌بک، مجلس ایران ظرف ۲۴ ساعت قانونی برای خروج از برجام و پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی) تصویب خواهد کرد.

rasayee.jpg

embassy.jpgبا شروع جنگ ایران و اسرائیل آلمان یکی از اولین کشورهای اروپایی بود که سفارتش در تهران را تعطیل کرد. حال با گذشت نزدیک به ۴۰ روز از پایان جنگ نه سفارت باز شده و نه کسی پاسخگوی کسانی است که زندگی‌شان به کار سفارت بسته است

میترا شجاعی - دویچه وله

در تاریخ ۲۶ خرداد امسال سه روز پس از آغاز حملات اسرائیل به ایران، سفارت آلمان در تهران طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که با توجه به شرایط فعلی، موقتا تعطیل شده و از مراجعین خواست "از مراجعه به سفارت و یا ساختمان بخش حقوقی-کنسولی خودداری کنند".

در این اطلاعیه همچنین ذکر شده بود: «نوبت‌هایی که تا این لحظه ارائه شده بودند، لغو گردیده و این دسته از متقاضیان ایمیلی دریافت خواهند کرد و برای موعد مقرر، قرار ملاقات جدیدی به طور خودکار تعیین می‌گردد.»

امروز حدود ۴۰ روز از آتش‌بس میان ایران و اسرائیل می‌گذرد و برخی سفارت‌خانه‌های اروپایی مانند هلند و سوییس خدمات کنسولی خود را مجددا برقرار کرده‌اند. سفارت آلمان اما در حین اعلام "باز شدن" تصریح کرده که " تا اطلاع ثانوی و با توجه به شرایط بحرانی فعلی برای تردد مراجعین بسته می‌باشد".

در اطلاعیه‌هایی که شرکت‌های صدور ویزا و گرفتن وقت منتشر کرده‌اند نیز ذکر شده که تنها تقاضاهای قبلی مورد رسیدگی قرار می‌گیرند و هیچ تقاضای جدیدی پذیرفته نمی‌شود.

اما شواهد موجود نشان می‌دهند که "تقاضاهای قبلی" هم متوقف شده و در اصل هیچ کاری در سفارت آلمان در تهران انجام نمی‌شود.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

"نسترن" (نام مستعار) بیش از یک سال است که از طریق دانشجویی به آلمان آمده و همان ابتدا بلافاصله برای پیوستن همسرش از ایران اقدام کرده است. در ابتدا به او گفته شده پروسه پیوستن همسر بین ۹ ماه تا یک سال طول می‌کشد. الان ۱۴ ماه است که از اولین اقدام گذشته و هنوز حتی ایمیل دوم که برای انجام مصاحبه هست هم برای همسرش ارسال نشده است.

viber_image_2025-06-27_16-04-01-970.jpgواکنش سعید حجاریان به سخنان رییس قوه قضاییه در مورد زندانیان سیاسی

سعید حجاریان

تفکیک‌ زندانیان به سیاسی و امنیتی، و دریافت فهرست پیشنهادی به یک اندازه خسارت‌بار است.

پیشنهاد:
‏طی فرآیندِ حقوقیِ شفاف همه کسانی‌ را که به جرائم جاسوسی، خرابکاری و یا قتل محکوم نشده‌اند، آزاد کنید. یا، میرحسین موسوی را آزاد کنید و با وحدت ملاک، آزادی دیگران را استنتاج کنید.

آمریکا ما را فریب داد

| No Comments

farib.jpgایندیپندنت فارسی - مجید تخت‌روانچی، معاون سیاسی وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در گفتگو با خبرگزاری ژاپنی «کیودو» گفت: «اگر آمریکا بر غنی‌سازی صفر درباره برنامه اتمی تهران اصرار کند، توافقی در کار نخواهد بود.» او تاکید کرد: «واشینگتن باید تضمین دهد که در صورت ازسرگیری مذاکرات، دوباره به ایران حمله نکند.»

به گفته تخت‌روانچی، «توقف کامل غنی‌سازی و اعمال محدودیت بر برنامه موشکی ایران منتفی است، اما تهران می‌تواند در چارچوب یک توافق عادلانه و برد-برد با محدودیت‌های موقت بر فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز موافقت کند.» او آمریکا را متهم کرد که «با آغاز مذاکرات و همزمان مشارکت در اقدامات نظامی، تهران را فریب داده است.»

تخت‌روانچی افزود: «پیام‌هایی میان ایران و آمریکا از طریق واسطه‌ها رد و بدل می‌شود و هرچند تهران برای آغاز گفتگوها آماده است، اما هنوز زمان مشخصی برای دور بعدی مذاکرات تعیین نشده است.»

aref.jpgمحمدرضا عارف، معاون اول پزشکیان: شرایط مناسب باشد می‌توانیم مستقیم با آمریکا مذاکره کنیم

ایران اینترنشنال - محمدرضا عارف، معاون اول رییس دولت جمهوری اسلامی، گفت: «رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات در مسیری است که مردم می‌خواهند و حتی اگر شرایط مناسب باشد می‌تواند مذاکرات مستقیم انجام شود.»

او افزود: «باید دید کشورهایی که با آمریکا مذاکره کردند تا چه میزان توانستند به منافعی برسند، البته در قاموس جمهوری اسلامی ایران مذاکره نکردن نیست اما ذات آمریکا بر این است که منویات خود را دیکته کند که ملت ایران زیر بار چنین مذاکره‌ای نرفته است و به دولت نیز اجازه نمی‌دهند.»

عارف گفت: «ما با عزت مذاکره خواهیم کرد و از غنی‌سازی نمی‌گذریم و طرح غنی‌سازی صفر یک شوخی بزرگ است.»

shargh.jpgروزنامه شرق در گزارشی از کشف جسد دو زن، یک مادر و دختر، در یکی از واحدهای آپارتمانی شهرک اکباتان تهران خبر داد و به نقل از اهالی این منطقه نوشت که یکی از آن‌ها حدود ۴۰ روز و دیگری حدود ۵۰ روز از مرگشان می‌گذشته است. طبق گزارش جنازه این دو زن در اثر گرما و ماندن نابود شد.

طبق این گزارش، اجساد این مادر و دختر که دلیل مرگشان روشن نیست در اثر گرما و متعفن شدن از بین رفته بود.

گزارش میدانی «شرق» از جزئیات مرگ مشکوک مادر و دختری در خانه‌شان

جنازه‌های بلوک ۱۸ اکباتان

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق، محمدحسین موسوی: در مجتمع مسکونی اکباتان تهران، همه‌جا حرف از پیدا‌شدن دو جنازه مادر و دختر است؛ مادر و دختری که ساکن یکی از واحدهای طبقه هفت بلوک ۱۸ بودند. مشخص نیست چند روز از مرگ‌شان گذشته اما هر‌چه هست، جنازه‌ها به دلیل ماندگاری در گرما و گذشت زمان از بین رفته و به‌سختی قابل تشخیص است. در میان اهالی، حرف‌هایی درباره قتل و خودکشی شنیده می‌شود که هیچ‌کدام تأیید یا رد نشده است. اولین نفری که همراه پلیس وارد خانه شده، به «شرق» می‌گوید: «در را که باز کردیم، دیدیم یکی از اتاق‌ها قفل شده. جنازه خانم «الف» آنجا بود. جنازه آن‌قدر در هوای گرم مانده بود که فقط استخوان و موهایش قابل تشخیص بود. پلیس شروع کرد دنبال دختر خانه بگردد. اول فکر کردیم پنهان شده، اما بعد از مدتی در گوشه خانه جنازه فاسد‌شده او هم پیدا شد. من اثری از خودکشی ندیدم. ممکن است به قتل رسیده باشند». از شنبه و پیداشدن جنازه، به گفته همسایه‌ها نیروهای آگاهی در حال رفت‌و‌آمد به مجتمع هستند، اما نه پاسخی به مسئولان بلوک می‌دهند و نه توضیحی به همسایه‌ها.

در راهروهای بلوک ‌۱۸، آدم‌ها نگاه مغمومی دارند. هر گوشه‌وکناری که سایه‌ای هست، چند نفری نشسته‌ یا ایستاده‌اند و از دو جنازه‌ای حرف می‌زنند که به‌تازگی از طبقه هفتم این بلوک پیدا شده است؛ یکی جنازه خانم «الف» و دیگری جنازه دخترش که دو روز است پیدا شده‌اند و همه را در بهت فرو‌ برده است. خانم «الف»، زن مسنی بود، همسایه‌ها می‌گویند مبتلا به یک بیماری بود و پایش می‌لنگید. پیک‌موتوری که خریدهایشان را می‌رساند، می‌گوید: «زن مسن، گوشی قدیمی داشت و هر وقت سفارش مواد غذایی می‌داد، صدایش به‌سختی شنیده می‌شد، اما همیشه وقتی سفارش را برایش می‌بردم، انعام خوبی می‌داد». روایت اهالی محل از رفت‌و‌آمد خرید این مادر و دختر اما به اوایل فروردین امسال ختم می‌شود. پس از آن دیگر کسی خانم «الف» را ندید، تا شنبه 18 مرداد‌ که اورژانس برای بردن جنازه او و دخترش وارد خانه‌‌شان شد.

شهر عمودی

خبر پیداشدن دو جنازه اولین بار در کانال‌های تلگرامی منتشر شد؛ حرف و حدیث‌ها زیاد بود. سؤال اصلی اما این بود که مگر می‌شود در مجتمع شلوغ و پرجمعیتی مانند اکباتان، دو جنازه‌ مدتی طولانی در خانه‌ مانده باشند. در خبرهای تلگرامی اعلام شده بود که این جنازه‌ها در فاز دو اکباتان پیدا شدند؛ اما فاز دو اکباتان نزدیک به 19 بلوک دارد که هر بلوک حدود 200 خانواده دارد. اهالی براساس همان خبرهای منتشر‌شده، از ماجرا اطلاع دارند. فروشنده سوپرمارکت فاز دو، مرد سن‌و‌سال‌داری است. او می‌گوید که پیدا‌شدن جنازه در این مجتمع اتفاق عجیبی نیست: «قبل از تعطیلات عید هم در همین بلوک جنازه مردی جوان در خانه‌اش پیدا شد». در یکی از مراکز خرید اکباتان نزدیک به محل پیدا‌شدن جنازه‌ها، مرد املاکی مشغول صحبت با تلفن است؛ مرد به اندازه اخبار اینستاگرامی و تلگرامی از ماجرا خبر دارد. مرد اما آشفته می‌شود. عکسی از کیفش بیرون می‌آورد و نشان می‌دهد: «این دوست صمیمی من بود، دو سال پیش در یکی از بلوک‌ها، جنازه‌اش پیدا شد. چند وقتی از او خبری نداشتم، بعد معلوم شد جان باخته است». کنار گل‌فروشی نبش بلوار، چند جوان نشسته‌اند. آنها از ماجرا خبر دارند: «خانم «الف» را می‌گویید؟ ما با آنها همسایه‌ایم. جنازه در بلوک ما پیدا شده، بلوک 18». مرد تا همین‌جا اطلاعات می‌دهد.

fb.jpgکمیته اخلاق فدراسیون فوتبال ۹ متهم پرونده فساد در فوتبال را تا صدور رای نهایی، محروم کرد

ایران اینترنشنال - کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال اعلام کرد ۹ متهم پرونده فساد گسترده در فوتبال ایران با محوریت باشگاه مس رفسنجان، تا زمان صدور رای نهایی از سوی دادگاه، از انجام هرگونه فعالیت فوتبالی محروم شدند.

با وجود اینکه قوه قضاییه اسامی هیچ کدام از متهمان را به طور کامل منتشر نکرده است، اما کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال اسامی کامل آنها را با استناد به «محتویات پرونده - اقاریر برخی متهمین بر دریافتی های فاقد منشاء قانونی - بازداشت برخی متهمین - اخبار جرائد و برخی رسانه ها - مصاحبه های مقامات رسمی قوه قضائیه - کیفر خواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان رفسنجان و اظهارات مطلعین و مکاتبات کنفدراسیون فوتبال آسیا» اعلام کرده است.

نام خداداد افشاریان، رییس وقت کمیته داوران، سهیل مهدی، مسئول وقت کمیته مسابقات سازمان لیگ، مجید زین‌الدینی و علی علیزاده، مدیرعامل و معاون وقت باشگاه مس رفسنجان، شهاب زندی، مدیرعامل پیشین شمس‌آذر و مدیرعامل کنونی نساجی، علی قرایی، رییس وقت هیات فوتبال کرمان، مدیرعامل پیشین مس کرمان و از درجه‌داران فراجای کرمان، پژمان راهبر، سردبیر سایت ورزش سه، ریحانه عسگری و فاطمه حسینی دادوکلایی در بین اسامی محرومان به‌چشم می‌خورد.

در این اطلاعیه آمده که «از آن جایی که در وضعیت فعلی فعالیت هر کدام از متهمین موجب خدشه به اعتبار و حیثیت و خوشنامی فوتبال می گردد و از طرفی انتساب هر کدام از افراد در برخی سمت ها امکان ایجاد تزلزل سمت مزبور و ورود ضرر به مجموعه‌های فوتبالی و حقوقی اشخاص فوتبالی را در پی خواهد داشت، تعلیق موقت نامبردگان از هر نوع فعالیت فوتبالی و فوتسال و فوتبال ساحلی تا صدور حکم قطعی رأی دادگاه کیفری ۲ و تعیین تکلیف نهایی صادر می شود.»

hazrati.jpgدیگر جنگی آغاز نخواهد شد

👈کیهان لندن - الیاس حضرتی رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت‌ مدعی شده دیگر جنگی میان جمهوری اسلامی و اسراییل رخ نخواهد داد و گفته: «دشمن اشتباه محاسباتی داشت و قصد داشت مردم را در مقابل دولت و نظام قرار دهد که موفق نبود. تا زمانی که دشمن نتواند ضعف‌های خود را جبران کند، جنگی آغاز نخواهد شد؛ و این جبران به این زودی‌ها ممکن نیست.»

الیاس حضرتی افزوده: «مردم باید مطمئن باشند و به زندگی طبیعی خود بازگردند و تحت تأثیر فضای روانی ناشی از شایعات قرار نگیرند. هیچ جنگی نشده و نخواهد شد.»

این ادعای حضرتی مخاطبان را به یاد ادعاهای علی خامنه‌ای می‌اندازد که گفته بود: نه جنگ می‌شود، نه مذاکره می‌کنیم!
نتیجه آنکه هم مذاکره کرد و هم جنگ شد!

darvishi.jpgح-درویشی

غرب به سرکردگی آمریکا از ایران طی چند دهه گذشته یک دشمن فرضی ساخته بود.

(پیش بینی دشمن فرضی در مانورها و رزمایش ها الزامی است)

در راهبردها ساختن دشمن فرضی اساسا برای تقویت بنیه دفاعی و اقتصادی و سیاسی طبیعی است.
اشکال کار آنجاست که دشمن فرضی باورش شده باشد که دشمن است.

نظام جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال گذشته باورش شد که دشمن امپریالیسم است اما در واقع فقط یک دشمن فرضی برای تقویت راهبردهای سیاسی و اقتصادی امپریالیسم بود.

هر قدرتی که بخواهد در کورس رقابت برتری قرار بگیرد برای آزمودن و پخته شدن دشمن فرضی را طراحی می کند.
بدا به حال دشمن فرضی که خود را واقعی فرض کرده باشد.

در نتیجه این فرض از واقعیت،توهم تقابل با امپریالیسم موجب تضعیف خود و موجب تقویت اسراییل به نمایندگی از غرب شد.

نظام جمهوری اسلامی بجای اجرای فن بدل ، در جهت تقویت بنیه های سیاسی ، اقتصادی و نظامی ، در توهم مبارزه با استکبار آب زیر پوست خود انداخت.

بنابراین طی ۴۵ سال صرفا هزینه بالای هزینه تنها به گمان صدور انقلاب حهانی ؛

و اینک پایان نقش دشمن فرضی با کلی خسارت...

alaska.jpgپوتین دیدار با ترامپ را فرصتی برای تثبیت دستاوردهای ارضی روسیه و دور نگه داشتن اوکراین از ناتو می‌داند

ایندیپندنت فارسی - هم‌زمان با تداوم حملات روسیه و اوکراین علیه یکدیگر، ایالات متحده آمریکا همچنان در تلاش است میان این دو همسایه آتش‌بس برقرار کند. به همین منظور دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، قصد دارد روز جمعه در آلاسکا، با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، دیدار کند.

ترامپ که از زمان بازگشت به کاخ سفید در ماه ژانویه تاکنون، با پوتین حضوری دیدار نکرده، از چشم‌انداز توافقی که این مناقشه سه سال و نیمه را حل کند، سخن گفته است. در سوی دیگر، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین، هم در تلاش است به این گفتگوها بپیوندد و تصریح کرده است که حاضر نیست هیچ بخشی از خاک اوکراین را به روسیه واگذار کند.

پی‌بی‌اس نیوز در گزارشی، به تشریح به این موضوع پرداخته که چرا دیدار ترامپ و پوتین قرار است در آلاسکا برگزار شود و این دیدار چه دستاوردهای احتمالی خواهد داشت.

این دیدار کی و کجا برگزار می‌شود؟

رهبران روسیه و ایالات متحده روز جمعه در آلاسکا دیدار خواهند کرد. با این حال هنوز محل دقیق این دیدار اعلام نشده است.

آلاسکا جایی است که شرق و غرب، به معنای واقعی کلمه، به هم می‌رسند؛ مکانی که هر دو کشور آن را به‌عنوان یکی از خط مقدم‌های جنگ سرد در زمینه دفاع موشکی، پایگاه‌های راداری و جمع‌آوری اطلاعات می‌شناسند.

از سوی دیگر این احتمال هم مطرح است که ترامپ پس از این دیدار، همراه با پوتین به روسیه وارد شود.

روسیه آلاسکا را در سال‌های ۱۷۵۰ مستعمره خود کرد. روس‌ها با ساکنان بومی آنجا روابط بازرگانی داشتند تا اینکه الکساندر دوم، تزار روسیه، در سال ۱۸۶۷ آلاسکا را به مبلغ ۷.۲ میلیون دلار به ایالات متحده فروخت و از آن پس، آلاسکا یکی از ایالت‌های آمریکا به شمار می‌رود که در شمال‌غربی‌ترین بخش این کشور قرار دارد. علت اصلی تمایل روس‌ها به فروش آلاسکا را هراس آنان از اقدام بریتانیا برای تصرف این ایالت می‌دانند.

این اولین سفر پوتین به ایالات متحده از سال ۲۰۱۵ محسوب می‌شود. او آن سال در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک شرکت کرده بود.

دادگاه کیفری بین‌المللی در سال ۲۰۲۳ حکم جلب پوتین را به اتهام ارتکاب جنایات جنگی صادر کرد، اما از آنجا که ایالات متحده عضو این دادگاه نیست، برای دستگیری او هیچ الزامی ندارد.

pourmohammadi.jpgایران وایر - «مصطفی پورمحمدی» رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مدعی شد، که یهودیان ایرانی در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ تمام اقتصاد کشور را در اختیار داشتند.

مصطفی پورمحمدی در جریان مراسم موسوم به «بزرگ‌داشت شهدای حرم» که ابتدای هفته جاری در تالار اندیشه حوزه هنری تهران برگزار شد، ادعا کرد، که سال ۱۳۵۶ حدود ۴۰ نفر از رهبران یهودی و بهایی ایرانی در جلسه‌ای در شیراز گرد آمدند تا بر سر آنچه او «هماهنگی میان یهودیت و بهائیت» خوانده، مذاکره کنند.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت، بر اساس گزارش مکتوب ساواک، یکی از حاضران در آن جلسه اذعان کرده که «امروز اقتصاد ایران کاملا در اختیار ماست و نباید اجازه دهیم مسلمانان راه‌های اقتصادی را در دست گیرند.»

پورمحمدی افزود، از آنجا که این دشمنان پس از انقلاب اسلامی از ایران اخراج شدند «کینه عمیقی از ملت ایران دارند.»

پس از انقلاب ۱۳۵۷، بیش از ۹۰ هزار شهروند یهودی از ایران مهاجرت کردند و بخش عمده‌ای از اموال و املاک جامعه یهودیان ایرانی نیز توسط حکومت جدید مصادره شد.

«حبیب القانیان»، رئیس انجمن کلیمیان تهران و یکی از برجسته‌ترین سرمایه‌داران و کارآفرینان ایرانی بود که پس از انقلاب اسلامی بازداشت و در اردیبهشت ۱۳۵۸ اعدام شد.

روشن نیست که مصطفی پورمحمدی با استناد به کدام سند و گزارش منتشرشده ساواک این ادعا را مطرح کرده، با این حال ادعای نفوذ در رده‌های بالای ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی، یکی از دیرینه‌ترین تئوری‌های توطئه علیه یهودیان و بهائیان ایرانی است.

sahar.jpg«اندر اوصاف روزگار» نام کتابی است حاوی حدود 750 رباعی از م.سحر که از سوی «انتشارات آفتاب» (نروژ) در 380 صفحه نشر یافته است . در معرفی این اثر ضمن یادداشتی کوتاه در آغار کتاب چنین می خوانیم :

«خواهش سراینده از خوانندگان گرامی این است که به سادگی از روی آنچه در این کتاب درج شده است عبور نکنند، زیرا :

حادثه ای بر مردم ایران نگذشته که این ترانه ها به آن اشاره ای نداشته بوده باشد

رنجی بر انسان ایرانی نرفته که در این رباعی ها انعکاس نیافته و اندوهی از دلها نگذشته است که ردّ و اثری از آن در تک به تک واژه های این شعرها دیده نشود!

book.jpg
این چار پاره ها ثمرۀ رنج و حاصل تعمق و تحسر شاعری ست که سالهای جوانی و میانسالی خود را در اندیشه و درغم وطنی سپری کرده که اگرچه به جسم از او مهجور ، اما به جان و به روح و به عشق لحظه ای از او دور نبوده است !

تقدیم می شود به زنان و جوانان ایران که مشعل فروزانِ جان خود را برافراشته اند تا ازین تونل وحشت و تباهی ملایان شیعه عبور کنند و ایران خود را از بلای فاجعه بار بی سابقه ای که از بدِ دهر به آن دچار شد، برهانند!

برای یاد آوری

در سال 2015 مجموعه ای شامل حدود هزار رباعی و دوبیتی بنام «ترانه های سحر» از سوی انتشارات «پیام» در لوکزامبورک چاپ شده است که این مجموعه رباعیات را که هم اکنون در دست دارید، می توان جلد دوم کتاب «ترانه های سحر» محسوب داشت!

با توجه به شرایط دشوار نشر و به ویژه توزیع کتاب در خارج از وطن ، انتظاری که از خوانندگان آگاه و فرهنگ دوست می رود آنست که چنانچه این اثر توجه و همدلی شان را بر انگیخت در سفارش دادن این کتاب برای خود و نیز در معرفی یا اهدای آن به دوستان علاقمند خود یا به مراکز فرهنگی که می شناسند دریغ نورزند !

م.سحر / پاریس / فروردین 1404

__________________________

در اینجا بد نیست گفته شود : کسانی مایل به داشتن این کتاب هستند می توانند از طریق تماس با سایت «نشر آفتاب» (نروژ)

یا از طریق تماس با مسنجر م. سحر در فیسبوک و پرداخت بهای کتاب با پی پال آن را دریافت کنند؟

این نشانی فیسبوک م.سحر و مسنجر اوست

https://www.facebook.com/MimSahar

این هم آدرس پی پال شاعر برای پرداخت بهای کتاب که معادل است با 25 یورو

Pay pal م.سحر

Mohammad Djalali Chimeh

@mohammaddjalali

paypal.jpg

dw.jpgاز مقدس‌سازی تا بی‌تفاوتی؛سیر تحول احساس ایرانیان درباره جنگ

الینا فرهادی - دویچه وله

جنگ، در حافظه هر نسل شکل و رنگی متفاوت دارد. کارشناسان معتقدند که اگر نسل جنگ ایران و عراق را می‌توان "نسل همبستگی اجباری" نامید، نسل امروز را شاید باید "نسل واکنش انتقادی" دانست.

برای نسل‌هایی که در دهه شصت، زیر صدای آژیر قرمز و غرش هواپیماهای جنگی بزرگ شدند، جنگ هشت ساله ایران و عراق تجربه‌ای همه‌جانبه بود: صف‌های طولانی نان و کوپن، خاموشی‌های شبانه برای فرار از بمباران، رادیویی که اخبار را با لحنی سنگین و بی‌وقفه می‌خواند و فوجی از تصاویر کشته‌شدگان که هر روز روی دیوار کوچه‌ها نصب می‌شد.

در تجربه نسل امروز، "جنگ ۱۲ روزه" ایران و اسرائیل اما تصویری متفاوت دارد. در طی روزهای جنگ صدای انفجار نه تنها از پشت پنجره، که از درون گوشی‌های موبایل به گوش می‌رسید. جبهه، دیگر نه خاکریز و بیابان، بلکه صفحه موبایل و تایم‌لاین شبکه‌های اجتماعی بود. ترس، شکل دیگری پیدا کرد؛ گاهی در قالب قطع اینترنت و هجوم خبرهای متناقض، گاهی در اضطرابی که با هر نوتیفیکیشن تازه برمی‌گشت. به عبارتی، برای بسیاری، این جنگ بیشتر یک روایت رسانه‌ای بود تا تجربه‌ای فیزیکی.

بررسی این تفاوت‌ها، فرصتی است برای فهم عمیق‌تر تغییرات نسلی در جامعه ایران؛ تغییری که در آن، جنگ دیگر فقط در جبهه‌ها اتفاق نمی‌افتد، بلکه در ذهن‌ها و روایت‌ها نیز جریان دارد.

گذار از فرهنگ ایثار ‌محور به فرهنگ فردگرای انتقادی

«نسل اواخر دهه ۵۰ و دهه ۶۰ در بستر انقلابی تازه‌تأسیس و فضایی پر از شعارهای ایدئولوژیک رشد کرد. برای این نسل "وطن" نه صرفاً یک محدوده جغرافیایی، که یک مفهوم مقدس و پیوندخورده با ایمان مذهبی و هویت جمعی بود.» اینها سخنان یک پژوهشگر فسلفه تعلیم و تربیت است.

او که نخواست نامش فاش شود در گفت و گو با دویچه‌وله می‌گوید: «واژه "شهادت" در جنگ هشت ساله ایران و عراق معنایی والا داشت و نه‌تنها به عنوان فداکاری برای میهن، بلکه به عنوان مسیر رسیدن به رستگاری ابدی تبلیغ و باور می‌شد. رسانه‌ها که تقریباً محدود به رادیو، تلویزیون ملی و روزنامه‌های دولتی بود، روایت واحدی از جنگ ارائه می‌کردند: "دفاع مقدس و جهاد علیه متجاوز". تصویرهای غالب شامل صحنه‌های حماسی از رزمندگان، مراسم بدرقه داوطلبان و روایت‌های مادران و همسرانی بود که عزیزانشان را به جبهه بدرقه می‌کردند.»

این پژوهشگر با اشاره به این عبارات معتقد است: «جنگ برای این نسل تجربه‌ای فراگیر بود که همه ابعاد زندگی را در بر می‌گرفت. واکنش اجتماعی، حول محور همبستگی و بسیج عمومی شکل می‌گرفت و روایت غالب، روایتی حماسی بود که از فرد انتظار ایثار و تحمل داشت.»

او در ادامه می‌گوید: «در آن زمان، مردم در شهرها با کمک‌های مردمی، جمع‌آوری لباس و غذا، و حتی اهدای طلا برای پشتیبانی از جنگ مشارکت می‌کردند. کمبودها (مثل کوپن، خاموشی، و قطع گاز یا برق) به‌عنوان بخشی از "سهم ما از جنگ" پذیرفته می‌شد.»

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

به گفته این پژوهشگر فلسفه تعلیم و تربیت، اگر نسل جنگ ایران و عراق را می‌توان "نسل همبستگی اجباری" نامید، نسل امروز را شاید باید "نسل واکنش انتقادی" دانست. برای نسل قدیم، جنگ معنایی مقدس داشت ولی برای نسل جدید، وطن بیشتر به معنای فضایی برای زندگی امن و باکیفیت تعریف می‌شود، و هر بحران - حتی جنگ - از منظر هزینه‌اش برای رفاه فردی و اجتماعی سنجیده می‌شود. این تغییر، نه نشانه بی‌احساسی نسل امروز، بلکه نتیجه دسترسی به اطلاعات متنوع، و فاصله گرفتن از روایت‌های ایدئولوژیک یک‌سویه است.

به عقیده او: «نسل دهه ۵۰ و ۶۰، سختی‌ها را به‌عنوان هزینه‌ای ضروری برای یک هدف والا می‌پذیرفت. نسل جدید اما، جنگیدن را نه به‌عنوان یک "وظیفه مقدس"، بلکه به‌عنوان یک "بحران انسانی" یا "چالش سیاسی" ارزیابی می‌کند و قدرتی از تحلیل و آنالیز در اختیار دارد که در اختیار نسل پیشین نبود. این تغییر، بازتابی از تحولات گسترده‌تر در ساختار اجتماعی است.»

Mehran_Mostafavi_2.jpgاین روزها با هشتاد‌مین سالگرد حمله اتمی آمریکا به ژاپن مصادف است، حمله‌ای که براساس تحقیقات متعدد، برای پایان دادن به جنگ لازم نبود اما با اینحال، منجر به ریختن دو بمب اتمی از نوع - اورانیومی و پلوتونیومی - بر روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی شد تا آمریکا بتواند ابهت خود را در مقابل پیروز دیگر جنگ، یعنی اتحاد جماهیر شوروی، به نمایش بگذارد. هشتاد سال از آن زمان می‌گذرد، اما اینکه آیا مسئله داشتن یا نداشتن بمب اتمی حق یا ناحقی یکسان برای همه کشورهاست و یا اینکه چرا برخی کشورها این حق را دارند و برخی دیگر نه، هنوز موضوع بحث‌های داغ است. این نوشته در اصل پیامی است به هموطنان، بویژه کسانی که غم وطن را دارند و نگران تجاوز بیگانگان به میهنشان هستند. این پیام را با تمام صمیمیت می نویسم چون هر چه فکر کردم با توجه به موضع گیریهایی که اینروزها اینجا و آنجا شاهد آن بوده ام، نتوانستم در مقابل این موضوع سکوت پیشه کنم.

پس از تجاوز رژیم آپارتاید اسرائیل به رهبری فردی که متهم به جنایت جنگی و نسل‌کشی است، احساس کردم که برخی از ایرانیان تغییر موضع داده اند. کسانی که پیش‌تر مخالف غنی‌سازی اورانیوم بودند، پس از تجاوز اسرائیل و آمریکا به سایت‌های اتمی ایران، حال بر این باورند که ایران باید به بمب اتمی دست یابد، چرا که از دید آنان داشتن این سلاح بازدارندگی ایجاد می‌کند.

همه می‌دانند که اینجانب همیشه با سیاست غنی‌سازی جمهوری اسلامی مخالف بوده‌ام، حتی یکی از دلایل مخالفتم با برجام این بود که آن توافق، به غیر از دادن امتیازهای ویژه به قدرتهای جهان، مسئله غنی‌سازی در ایران را عادی سازی می‌کرد. دلیل مخالفت من با غنی‌سازی اورانیوم این است که این موضوع برای ایران دستاوردی ندارد و حوادث دهه اخیر نیز نشان داد که موضع مخالفت با غنی سازی درست بود. تحلیل این بود که چون در ایران نه راکتوری داریم که بتواند از اورانیوم غنی‌شده بهره‌مند شود و نه اورانیومی که بتوان آنرا غنی کرد، غنی‌سازی برای تولید انرژی جز ضرر دستاورد دیگری ندارد. اکنون همه می‌دانند که در ۱۵ سال اخیر، ایران هرگز از اورانیوم غنی‌شده بهره نبرده است و اورانیوم غنی شده به هیچکاری نیامده است.

katoozian.jpgدر سال‌های اخیر، واژه‌ی «پنجاه‌وهفتی» در فضای سیاسی و اجتماعی ایران به‌گونه‌ای رایج شده که گویی نه یک اصطلاح تاریخی، بلکه یک چکش برای کوبیدن هر مخالف یا منتقد خاص است. این تعبیر، به جای آنکه ابزاری برای تحلیل سیاسی باشد، بیشتر نقش یک برچسب‌زنی هیجانی و تقلیل‌گر را بازی می‌کند؛ و درست در همین‌جا است که از مسیر علمی و منصفانه خارج می‌شود.

۱. چرا «پنجاه‌وهفتی» علمی نیست؟

از منظر علوم اجتماعی، مفاهیمی علمی زمانی معتبرند که:

• بر اساس داده و تعریف روشن ساخته شده باشند،

• قابل آزمون و بازسازی توسط پژوهشگران دیگر باشند،

• و بتوانند مرزهای دقیق میان گروه‌ها یا پدیده‌ها را مشخص کنند.

«پنجاه‌وهفتی» در معنای رایج امروز، هیچ‌کدام از این معیارها را برآورده نمی‌کند. این برچسب، به‌جای توضیح علل و زمینه‌های انقلاب ۱۳۵۷، به فرد یا گروه نسبت داده می‌شود تا از پیش، مشروعیت مواضع آنان را بی‌نیاز از بحث و دلیل، سلب کند. در عمل، این اصطلاح بیشتر به حوزه‌ی پروپاگاندا و جنگ روانی تعلق دارد تا جامعه‌شناسی یا علم سیاست.

۲. سیاست، نسلی نیست؛ فردی، حزبی و فلسفی است

سیاستورزی را نمی‌توان صرفاً به سال تولد یا تجربه‌ی یک نسل فروکاست. افراد یک نسل می‌توانند مواضعی بسیار متضاد داشته باشند، همان‌گونه که در سال ۱۳۵۷ هم بخشی از یک نسل از انقلاب حمایت کرد و بخش دیگری به آن اعتراض یا بی‌اعتنایی نشان داد.

سیاست، برخلاف بیولوژی، محصول زیست فردی، تربیت فکری، محیط اجتماعی و انتخاب‌های اخلاقی است. یک پزشک اصلاح‌طلب زاده‌ی ۱۳۳۰، یک کارگر چپ‌گرای زاده‌ی ۱۳۷۰، و یک فعال آنارشیست زاده‌ی ۱۳۸۰، ممکن است در اصول بنیادی آزادی‌خواهی اشتراک داشته باشند، بی‌آنکه به یک نسل تعلق داشته باشند.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgبی بی سی - محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهور ایران، درباره مذاکره احتمالی با ایالات متحده گفته «به طرف مذاکره‌کننده اعلام کردیم که حاضریم اعتمادسازی کنیم اما انگار خود را به خواب زده است.»

خبرگزاری ایسنا از آقای عارف که در دیدار با شماری از روزنامه‌نگاران و خبرنگاران در ایران این موضوع را مطرح کرده، نقل کرده است که «رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات در مسیری است که مردم می‌خواهند و حتی اگر شرایط مناسب باشد می‌تواند مذاکرات مستقیم انجام شود.»

ایالات متحده در هفته‌های اخیر تمایل آشکاری برای مذاکره با ایران نشان نداده است. پس از اینکه عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، موضوع پرداخت خسارات از سوی آمریکا را به عنوان یکی از شروط مذاکره عنوان کرد، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا طرح این خواسته را «مضحک» خوانده بود.

رئیس‌جمهور آمریکا پس از حملات این کشور به تاسیسات اتمی ایران گفته بود که احتمال لغو تحریم‌های ایران را بررسی می‌کرده اما پس از اولین پیام آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبرجمهوری اسلامی ایران، که یک روز بعد از آتش‌بس با اسرائیل ایراد و در آن اظهار پیروزی علیه آمریکا و اسرائیل کرده بود، این روند را متوقف کرد.

sarkhosh.jpgپاسخی به این پرسش: چرا «واقع‌گرایی» دیگر واقع‌بینانه نیست؟
سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

اندیشه ورز ارجمند، جناب آقای دکتر احمد زیدآبادی،

با درود و مهر؛

این نامه، محصول یک هم‌اندیشی انتقادی با مکتب فکری شماست؛ مکتبی که بر یک اصل خدشه‌ناپذیر استوار است: هر کنش سیاسی، بدون درکِ عریان از «موازنه‌ی واقعی قوا»، محکوم به شکست است. این اصل، نقطه‌ی عزیمت هر تحلیل استراتژیک جدی است و این نوشتار نیز بر همین شالوده‌ی مشترک بنا شده تا افقی نو را برای گفتگو بگشاید.

بن‌بستِ استاد بزرگ و بازیِ منسوخ

نام شما، با یک مکتب فکری مشخص گره خورده است: مکتب تحلیلِ صلب و ساختاری قدرت. این رویکرد، در طول دهه‌های گذشته، شاید ماندگارترین چارچوب برای سنجش واقع‌بینانه‌ی «امکان» و «امتناع» در بازی قدرت بوده است.

اما معضل اصلی، نه در اشتباه یک تحلیل‌گر، که در «منسوخ شدن خودِ بازی» نهفته است. مشکل اینجاست که «گرامرِ قدرت» تغییر کرده است. مهره‌ها همان نام را دارند - وزیر، رخ، فیل - اما دیگر از قواعد دستوری پیشین تبعیت نمی‌کنند. آن‌ها امروز بر اساس منطق عریان «بقا»، و نه «حکمرانی»، حرکت می‌کنند. صفحه‌ی شطرنج پیش روی ما، دیگر یک میدان محاسبه‌ی عقلانی نیست؛ یک «پالیمپسست» است؛ طوماری کهن که خطوط کم‌رنگ بازیِ مبتنی بر «قواعد» و «مشروعیت»، با خطوط زمخت و آشوبناکِ «اراده‌ی معطوف به قدرتِ محض» بازنویسی شده است.

این یک بن‌بست معرفت‌شناختی است. دانش ما همچنان دقیق است، اما ابژه‌ی آن دانش، یعنی «بازی معنادار»، تبخیر شده است. این مانند آن است که با دقیق‌ترین ابزارهای نقشه‌برداری، به سنجش ابعاد یک «سراب» بپردازیم.

از واقع‌گرایی سطحی تا واقع‌گرایی عمقی: افزودن متغیرهای نامرئی

اگر بازی کلاسیک پایان یافته، وظیفه‌ی فکری ما، نه تلاش برای چیدن مجدد مهره‌ها بر صفحه‌ای خاکستر شده، بلکه تغییر بنیادین خودِ تعریف ما از «صفحه‌ی بازی» است. اینجاست که نیازمند گذار از یک «واقع‌گرایی سطحی» (که تنها مهره‌های رسمی را می‌شمارد) به یک «واقع‌گرایی عمیق» هستیم؛ واقعیتی که متغیرهای نامرئی اما تعیین‌کننده‌تر را به معادله می‌افزاید.

«واقع‌گرایی عمیق» ایجاب می‌کند که پدیده‌هایی چون «مهاجرت میلیونی نخبگان»، «فروپاشی سرمایه‌ی اجتماعی» و «سقوط آزاد ارزش پول ملی» را نه به چشم «عوارض جانبی»، که به مثابه «فکت‌های سخت استراتژیک» بنگریم. این‌ها کنش‌های سیاسی قدرتمندی هستند که در سکوت، توازن قوا را دگرگون می‌کنند. این پدیده‌ی آرام، فاقد رهبری و در عین حال سهمگین را می‌توان از نظر تحلیلی، «فرسایش نامتقارن» نامید.

عبور از بن‌بست: از قهرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی فرسایشی

یکی از رایج‌ترین بن‌بست‌ها در تحلیل شرایط امروز ایران این است: از سویی، واقع‌گرایانی چون شما به درستی هشدار می‌دهند که هزینه‌ی کنش‌های تهاجمی و قهرمانانه (به اصطلاح «رفتن روی مین») به شکلی غیرقابل قبول بالاست. از سوی دیگر، جامعه‌ی خسته و اتمیزه‌شده نیز تمایلی به فداکاری‌های بزرگ نشان نمی‌دهد. این بن‌بست، بسیاری را به انفعال کشانده است.

nik.jpgآزادی، امری ذاتی و پیشینی برای انسان است و حکومت آن را اعطا نمی‌کند، بلکه وظیفه دارد از آن پاسداری نماید. با این حال، هر حکومت حتا در شکل‌های مدرن آن، تمایل طبیعی به گسترش حوزه قدرت خود و محدود ساختن آزادی‌ها دارد. در این میان، تنها یک جامعه مدنی آزاد، آگاه و سازمان‌یافته می‌تواند مانع شود که قدرت حکومت به عرصه آزادی‌های فردی نفوذ کند، قوانین بنیادین را مخدوش سازد، یا ضمانت‌های حقوقیِ انسان آزاد را تضعیف نماید. بنابراین، نسبت و توازن میان قدرت حکومت و قدرت جامعه مدنی باید به‌گونه‌ای برقرار شود که آزادی فرد به‌طور مؤثر تضمین گردد. در این چارچوب، اصیل‌ترین شکل آزادی، همان آزادی فرد است؛ و جامعه‌ای که به این سطح از تضمین و صیانت از آزادی فردی رسیده باشد، در حقیقت دگرگونی‌ای بنیادین را تجربه کرده است، دگرگونی‌ای که می‌توان آن را "انقلاب" نامید.

حکومت اسلامی ایران، به‌جای پاسداری از آزادی، نقض کننده آن و ایران و ایرانی را به بند کشیده است. با وجود پایداری سرسختانه‌ای که این حکومت طی ۴۶ سال گذشته در برابر آزادی نشان داده، در دو مقطع مهم، خیزش دی ۹۶و آبان ۹۸، با جنبش‌هایی روبه‌رو شد که بستر پیدایش انقلاب "زن، زندگی، آزادی" را فراهم کردند. در اینجا، "انقلاب" بیش از آنکه به معنای دگرگونی سیاسی باشد، ناظر بر بُعد فرهنگی آن است؛ بُعدی که هنوز انقلاب سیاسی را در پی نیاورده، اما می‌تواند روزی بستر و معنای آن را شکل دهد. جوهر این انقلاب فرهنگی، پیوندی عمیق با مفهوم شهروندی نسل‌های امروز ایران دارد؛ شهروندی‌ای که بر آزادی فردی استوار است و همان مضمون اصیل آزادی را در خود متجلی می‌سازد.

امروز، در کنار تعمیق و گسترش انقلاب فرهنگیِ معطوف به حقوق و آزادی فرد، به انقلابی سیاسی نیز نیازمندیم تا ایران را از سلطه‌ی حکومتی نابکار برهانیم. مبنای این حرکت، بر "فرد آزاد" استوار است. انقلاب فرهنگی که فرد آزاد را پرورش می‌دهد تا ایران را آزاد کند، به گونه‌ای که آزادی ایران و آزادی فرد هم‌زمان تحقق یابند. تعیین نوع حکومت، گامی است که پس از این رهایی برداشته می‌شود، آنگاه که فرد آزاد و ایران آزاد، آن را برمی‌گزینند. از این چشم‌انداز، نتیجه‌ای عقلانی به‌دست می‌آید؛ همه نیروهای آزادی‌خواه باید با تکیه بر منش و فرهنگ آزادی٫که جوهره و گرایش انقلاب فرهنگی "زن، زندگی، آزادی" است، در کنار هم به میدان آیند تا با سرنگون ساختن حکومت اسلامی و آزاد کردن ایران، شکل حکومت را تعیین کرده و پرچم آزادی فرد را بر فراز آن برافرازند. این وظیفه امروز ماست، اگر حس چنین وظیفه ای در ما بیدار شود.

نیکروز اعظمی

shahin.jpgنسلی که در ایران با عنوان «۵۷ی‌ها» شناخته می‌شود، به یکی از بحث‌برانگیزترین و سرنوشت‌سازترین نسل‌های تاریخ معاصر این کشور بدل شده است. این عنوان که در میان نسل‌های جوان‌تر نوعی بار منفی و انتقادی دارد، اشاره به کسانی است که در شکل‌گیری، حمایت، و پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ نقش فعال داشتند؛ انقلابی که در آغاز با شعارهایی چون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و آرمان‌هایی چون عدالت اجتماعی، رهایی از امپریالیسم و استقرار نظامی مردمی آغاز شد، به‌زودی به حکومتی ایدئولوژیک، تمامیت‌خواه، و استبدادی دینی انجامید.

نسل ۵۷ی نه صرفاً گروهی سِنی، بلکه یک ذهنیت تاریخی است؛ ذهنیتی آغشته به شور آرمان‌خواهی، اتوپیازدگی، و نفی عقلانیت تدریجی. بسیاری از روشنفکران این نسل، چه مسلمان چه چپ‌گرا، در فضایی رشد یافته بودند که با بحران هویت، نفی غرب، و فقر فلسفه سیاسی مدرن دست‌ به‌گریبان بود. به تعبیر داریوش آشوری، اینان «با کوله‌باری از مفاهیم وارداتی، اما بدون سامان‌بخشی نظری روشن» به استقبال انقلاب رفتند، انقلابی که بیش از آنکه بر مبنای برنامه‌ای عقلانی و دمکراتیک شکل گیرد، بر محور شور انقلابی، نفی رژیم سلطنت، و آمال گنگ آینده بنا شده بود (آشوری، ما و مدرنیته، ص ۱۵۳).

در میان این نسل، مفاهیم رهایی و عدالت، به‌جای آن‌که بر پایه تفکر نهادگرایانه و دموکراتیک مدرن تعریف شوند، غالباً در چارچوب‌های ایدئولوژیک ـ مذهبی و مارکسیستی تفسیر می‌شدند. از یک سو گروه‌هایی چون فدائیان خلق و حزب توده، با الهام از رؤیای «جامعه بی‌طبقه مارکسیستی» به تقلیل پیچیدگی‌های جامعه ایرانی به ستیز طبقاتی پرداختند. از سوی دیگر، روشنفکران مسلمان مانند علی شریعتی، مفهومی از «جامعه بی‌طبقه توحیدی» ارائه دادند که با وام‌گیری از مارکسیسم و اسلام انقلابی، نظامی آرمانی را در ذهن‌ها مجسم می‌کرد که در آن، نه سلطه طبقاتی وجود دارد، نه استثمار، و نه سلطه نهادینه‌شده قدرت (شریعتی، بازگشت به خویش، ص ۱۰۵). این دو جریان، اگرچه در ظاهر متضاد بودند، در عمل در نفی مدرنیته سیاسی، اندیشه لیبرالی، و نهادهای دموکراتیک با یکدیگر هم‌صدا شدند. نتیجه‌ی آن، تشکیل یک جبهه گسترده از نیروهای ضدشاه که هیچ تصویری از پس از سقوط سلطنت نداشتند جز «حکومت حق»، «ولایت مستضعفان»، یا «دیکتاتوری پرولتاریا».

Gileh_Mard.jpgآقا ! ما چهل و چند سال است نا سلامتی در ینگه دنیا زندگی میکنیم ؛ درس خوانده ایم ، کار کرده ایم ، به پیری رسیده ایم .
چهل و چند سال جان کنده ایم مالیات داده ایم ؛ دست از پا خطا نکرده ایم ؛ پند حافظ بگوش جان شنیده ایم که « جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است ».
اگر دروغ نگویم خیر سرمان هفت هشت بار این قانون اساسی امریکا را از بای بسم الله تا تای تمت خوانده ایم
اگر یکی از ما می پرسید یکی از امتیازات زندگی کردن در امریکا چیست باد در غبغب می انداختیم میگفتیم افتخار میکنم در سر زمینی زندگی میکنیم که چنین قانون اساسی جامع و فراگیر و مستحکمی دارد . قانونی که به زندگی انسان معنا میدهد ؛ قانونی که به حرمت انسانی ارج میگذارد ؛ قانونی که حقوق همه آحاد ملت از هر نژاد و رنگ و قوم و قبیله ای را تضمین میکند .
اما از روزی که این آقای ترومپت بر کرسی فرمانروایی امریکا نشسته و بصورت کاملا قانونی بر هر چه قانون اساسی و حقوق فردی است شاشیده است تازه فهمیده ایم ای آقا ! این قانون اساسی مان عجب سوراخ ها سنبه ها و‌چاله چوله هایی داشته است که نه تنها ما بلکه اعاظم حقوق دانان ینگه دنیایی هم از آن خبر نداشته اند !
ما تا همین دیروز پریروز نمیدانسته ایم در چار چوب همین قانون می توان شاه شد ؛ می توان امپراتور شد ؛ می توان ولی فقیه کره ارض شد و فاتحه هر چه آزادی و حقوق بشر را خواند .
نمی دانسته ایم می توان درهای دانشگاه‌ها را گل گرفت ؛ می توان به همه انسان های شریف و آزاده عالم توهین کرد و بر سیمای هر آنچه که رنگ و بوی انسانی و انسانیت دارد تف انداخت .
نمیدانستیم در پناه همین قانون می‌توان به اقالیم سبعه لشکر کشید و گلوی کودکان گرسنه عالم را فشرد و از غزه کویری ساخت و لاس وگاس نوینی در آنجا بنا کرد .
خیلی چیزهای دیگر را هم نمیدانستیم و بدا به حال مان که سال های سال در دنیای اوهام میزیسته ایم .
یک نفر میگفت : بابایم سناتور است
آن یکی پرسید : چیکار میکند ؟
گفت : قانون وضع میکند
این یکی گفت : بابایم پاسبان است
پرسید : کارش چیست ؟
گفت : پنج تومان میگیرد میشاشد توی قانون بابات!
حالا حکایت ماست

azari.jpgبررسی تناقض‌ها، تحریف‌ها و مغالطه‌های یک منتقد دائم‌التکرار

ارشان آذری

عبدالستار دوشوکی سال‌هاست در رسانه‌های فارسی‌زبان حضور دارد، اما مسیر او در قبال رضا پهلوی پر از چرخش‌های ناگهانی و تضاد آشکار است. هفت یا هشت سال پیش، خود او نوشت:

«برای شخصیت محترمی مثل شاهزاده رضا پهلوی احترام فراوانی قائلم و او را یک سرمایه برای اپوزیسیون می‌دانم... هیچگونه مشکلی خاص و غیرقابل حل نیز با نظام پادشاهی پارلمانی ندارم.»

اکنون اما تقریباً هر هفته مقاله‌ای منتشر می‌کند که محور اصلی‌اش تخریب شخص رضا پهلوی و پروژه‌های سیاسی اوست. این تغییر موضع بدون ارائه هیچ توضیح شفاف، پرسش‌های جدی ایجاد می‌کند:

آیا او از حلقه نزدیکان کنار گذاشته شد؟ آیا پیشنهادها و نظراتش مورد توجه قرار نگرفت؟ یا این تغییر نتیجه محاسبه‌ای تازه در معادلات سیاسی است؟

۱. تحریف آگاهانه «دوران گذار»

دوشوکی، طرح «دوران گذار» را به عنوان «سلطنت مطلقه» توصیف می‌کند. این در حالی است که این طرح، نقشه‌ای برای مدیریت موقت کشور پس از سقوط جمهوری اسلامی است تا از فروپاشی، جنگ داخلی و تجزیه جلوگیری شود.
برداشت او که «اختیارات کارفرمای پروژه از ولایت فقیه فراتر می‌رود»، نه با متن طرح همخوانی دارد و نه با هدفش. این یک روایت هراس‌افکنانه است که عملاً به سود جریان‌های مخالف تغییر بنیادین عمل می‌کند.

۲. قیاس نادرست با خمینی

او ادعا می‌کند که معیار «میزان حال فعلی افراد است» در میان سلطنت‌طلبان همان گفته خمینی درباره ساواکی‌هاست. این قیاس، هم تاریخی و هم منطقی مخدوش است.

در گذار سیاسی، استفاده از ظرفیت کسانی که از گذشته خود عبور کرده‌اند و امروز در صف مخالفان ایستاده‌اند، نه تنها مشروع بلکه در بسیاری کشورها عامل موفقیت بوده است. مقایسه این رویکرد با جذب عوامل سرکوبگر و همزمان اعدام هزاران مخالف در دهه ۶۰، یک مغالطه آشکار است.

محسن هاشمی: حتی رهبری هم فکر نمی‌کرد، جنگ شود و گفتند «مذاکره نمی‌کنیم، جنگ هم نمی‌شود»

:::

motor.jpgمسیح علی نژاد

ویدیوی دریافتی: فرستنده این ویدیو نوشته است با وجود آنکه اسنپ گرفته بوده اما این آزارگر جنسی در اصفهان با موتور در حالی که آلتش را بیرون انداخته بود دنبالش راه افتاده بود.

این برگی از امنیتی‌ست که جمهوری اسلامی برای زنان ایجاد کرده است. آزارگران جنسی و مزاحمان و متجاوزان ذره‌ای نگرانی از بابت اینکه گرفتار قانون شوند ندارند چرا که خوب می‌دانند این زنان هستند که همیشه متهم‌اند. لابد اگر کار این شخص آزارگر به دادگاه هم بکشد قاضی خطاب به زن می‌گوید شما چه پوششی داشتید که این مرد اینچنین پشت موتور مجبور به واکنش شده است؟
آزارگران جنسی را رسوا کنیم.

***

:::

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgدر پی انتشار گسترده تصاویری از ذبح چند گوزن که گفته شده برای پذیرایی از زائران اربعین آماده شده بودند، سازمان محیط زیست خوزستان با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که این تصاویر مربوط به سال‌های گذشته بوده و حیوانی که کشته شده، «نوعی گونه پرورشی است که ارتباطی به گوزن زرد ایرانی ندارد».

اداره کل حفاظت محیط‌زیست خوزستان، تاکید کرد که گوزن زرد ایرانی، گونه‌ای حفاظت‌شده است که تنها در زیستگاه‌های پارک ملی کرخه و منطقه حفاظت‌شده دز، زندگی می‌کند.

با این وجود، انتشار تصاویر این حیوانات روی زمین و نیز تصاویری از دیس‌های بسیار بزرگ غذا که با گوشت آن‌ها پخته شده، واکنش‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشته است.

GyKdi2PWcAAbtus.jpg

abanner.jpgدادستان گناباد و خانواده‌اش در تصادف رانندگی کشته شدند

حسن علیزاده دادستان شهر گناباد صبح روز سه‌شنبه ۲۱ امرداد بر اثر سانحه تصادف در جاده مشهد به گناباد در حوالی «ملک‌آباد» کشته شد. در این حادثه خانواده وی نیز در ماشین بودند که همگی کشته شدند.

سرگرد مهدی مومن، فرمانده انتظامی بخش احمدآباد شهرستان مشهد در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم از مشهد اظهارکرد: ساعت ۴:۳۰ بامداد روز جاری در پی اعلام مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر وقوع یک فقره تصادف فوتی در محور باغچه به مشهد بلافاصله تیمی از ماموران بخش انتظامی احمدآباد به همراه دیگر نیروهای امدادی به محل اعزام شدند.

crash.jpg

وی افزود: با حضور عوامل انتظامی در محل حادثه و بررسی های لازم مشخص شد یک دستگاه تریلر کشنده 5 کیلومتر بعد از عوارضی باغچه به سمت مشهد بر روی یک دستگاه پژو۴۰۵ با ۵ سرنشین (همگی اعضای یک خانواده) واژگون شده است.

سرگرد مومن تصریح کرد: در این حادثه متأسفانه راننده و ۳ نفر از سرنشینان پژو ۴۰۵ به علت شدت جراحات وارده در دم فوت و راننده تریلر و یک سرنشین پژو ۴۰۵ نیز مصدوم و با کم نیروهای امدادی به بیمارستان منتقل شدند.

فرمانده انتظامی بخش احمدآباد شهرستان مشهدخاطرنشان کرد: علت تامه تصادف توسط کارشناسان پلیس راه در دست بررسی است.

حجت الاسلام علیزاده دادستان شهرستان گناباد در این سانحه جان خود را از دست داد؛ در این حادثه خانواده وی نیز همراه بوده که متاسفانه همسر و دو فرزند دادستان گناباد جان خود را از دست داده اند.

گفتنی است حجت الاسلام علیزاده ۷ مراد ماه جاری به عنوان دادستان گناباد منصوب و کار خود را در این شهرستان آغاز کرده بود.

alavi.jpgمحمود علوی وزیر سابق اطلاعات به دلیل سکته مغزی در بخش آی سی یو بیمارستار بستری شد

خبر آنلاین - محمود علوی وزیر سابق اطلاعات به دلیل سکته مغزی در بخش آی سی یو بیمارستار بستری شد

محسن علوی نماینده سابق مجلس و فرزند حجت الاسلام محمود علوی با تایید خبر بستری شدن وزیر سابق اطلاعات بیان کرد: عمل با موفقیت به سرانجام رسید و حاج آقا در صحت و سلامت و هوشیاری کامل در بخش آی سی یو تحت مراقبت هستند و ان شا الله به زودی به بخش منتقل میشوند .

امید است با دعای خیر مردم عزیزمان سایر مراحل درمانی نیز با توکل بر خداوند متعال و توسل به ائمه اطهار موفق و شفای عاجل برای ایشان فراهم گردد .

حجت الاسلام علوی در حال حاضر دستیار ویژه رئیس جمهور در اموراقوام، ادیان و مذاهب است.

mahramaneh.jpgنامه محرمانه وزارت اطلاعات به نهادهای حکومتی درباره پیامدهای امنیتی و اقتصادی مکانیسم ماشه

ایران‌اینترنشنال به نسخه‌ای از نامه محرمانه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خطاب به وزارتخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ دست یافته که در آن نسبت به پیامدهای فعال‌سازی مکانیسم ماشه همچون توقف فروش نفت ایران و وقوع بحران‌های بزرگ اقتصادی و امنیتی هشدار داده شده است.

وزارت اطلاعات در این نامه با اشاره به تحرکات اخیر آمریکا و سه کشور اروپایی، از نهادهای اقتصادی «حساس» خواسته است در برابر سناریوی فعال‌سازی این سازوکار، آمادگی کامل داشته باشند.

بریتانیا، فرانسه و آلمان، سه کشور اروپایی عضو برجام، اعلام کرده‌اند در صورتی که جمهوری اسلامی به تعهدات خود در چارچوب توافق هسته‌ای عمل نکند، آماده‌اند مکانیسم ماشه را برای بازگشت خودکار تحریم‌ها علیه تهران فعال کنند.

جمهوری اسلامی در هفته‌های گذشته بر این موضوع اصرار ورزیده بود که اجرای مکانیسم ماشه بیشتر جنبه روانی دارد.

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، اواسط مرداد اعلام کرد در مورد تبعات مکانیسم ماشه یا همان اسنپ‌بک «بزرگ‌نمایی» شده و بیشتر از چیزی که هست در چشم مردم جلوه‌اش دادند.

با این‌حال نامه محرمانه وزارت اطلاعات دولت پزشکیان نشان می‌دهد جمهوری اسلامی فراتر از این اظهارنظرهای رسمی و در پشت پرده، از «تهدیدات بالقوه» فعال‌سازی این مکانیسم واهمه دارد.

پیامدهای امنیتی و گسترش نارضایتی عمومی

در بخشی از نامه محرمانه وزارت اطلاعات، نسبت به «شکل‌گیری تهدیدات اجتماعی و روانی ناشی از بحران اقتصادی» هشدار داده شده است.

پیامدهای اجتماعی این وضعیت شامل نوسانات شدید ارزی، کاهش قدرت خرید مردم، افزایش بیکاری، تعدیل نیروها و تشدید نارضایتی عمومی برشمرده شده است.

با شدت گرفتن بحران‌های ساختاری در جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته و حتی پیش از جنگ ۱۲ روزه، بارها هشدارهایی داخل حکومت درباره قریب‌الوقوع بودن شکل‌گیری یک جنبش اعتراضی دیگر مانند سال ۹۸ و ۱۴۰۱ مطرح شده است.

در یک نمونه، در جلسه فوق‌العاده‌ای که بهمن سال گذشته با حضور سران سه قوه جمهوری اسلامی و بیش از ۶۰ مقام ارشد حکومتی برگزار شد، از نگرانی‌هایی جدی در مورد احتمال از سرگیری اعتراضات مردمی و تهدیدات امنیتی سخت برای نظام سخن گفته شد.

مقامات ارشد جمهوری اسلامی هشدار دادند مشکلات اقتصادی شدید، به‌ویژه در شرایط کنونی، ممکن است به یک بحران بزرگ امنیتی تبدیل شود که در نهایت به سرنگونی حکومت بینجامد.

بحران و آسیب‌پذیر بودن زیرساخت‌هایی که وزارت اطلاعات نیز در نامه محرمانه خود به نهادهای حکومتی کمابیش به آن اذعان کرد.

در این نامه و در بخش غذا و دارو، به مساله کمبود مواد اولیه و تجهیزات پزشکی و نیز اختلال در واردات مواردی مانند انسولین یا داروهای افراد مبتلا به سرطان و دیگر بیماری‌های خاص اشاره شده است.

در بخش محصولات کشاورزی، افزایش هزینه نهاده‌های وارداتی و افزایش ریسک امنیت غذایی برای اقشار آسیب‌پذیر پیش‌بینی شده است.

kaatz.jpgمنوتو - یسرائیل کاتس، وزیر دفاع اسرائیل، در واکنش به انتشار فهرستی از مقامات بلندپایه امنیتی و سیاسی اسرائیل توسط جمهوری اسلامی برای ترور، در شبکه اجتماعی ایکس، مستقیماً علی خامنه‌ای را تهدید کرد.

او نوشت: «به دیکتاتور ایرانی پیشنهاد می‌کنم وقتی از پناهگاه بیرون می‌آید، هر از گاهی به آسمان نگاه کند و به صدای هر وزوزی گوش دهد.»

کاتس با اشاره به «عروسی قرمز»، نام عملیات هماهنگ برای کشتن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در ۲۳ خرداد، هشدار داد که «شرکت‌کنندگان این عروسی» در انتظار رهبر جمهوری اسلامی هستند.

tweet.jpg

rasayeebanner.jpgحمید رسایی، نماینده تهران در مجلس، با انتقاد تند از سخنان روز گذشته «مسعود پزشکیان» درباره هماهنگی همه اقدامات دولت با «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی، دولت را به «پنهان شدن پشت رهبری برای توجیه ناکارآمدی» متهم کرد.

رسایی، امروز دوشنبه ۲۰مرداد۱۴۰۴ در حساب کاربری شبکه «ایکس» خود نوشت که مدت‌هاست «خرج کردن از رهبر انقلاب بابت ضعف‌های مدیریتی و ناتوانی‌ها» در دولت به یک روال تبدیل شده است. او با اشاره به قطعی گسترده آب و برق پرسید: «آیا خاموشی‌های برق یا قطعی آب با هماهنگی رهبر انقلاب انجام می‌شود؟ آیا گرانی‌ها هم با هماهنگی ایشان است؟»

:::

pezeshkian.jpgانتقاد جانشین معاون سیاسی سپاه از پزشکیان: عرصه سیاست خارجی جایی برای بیان هر واقعیتی نیست

ایندیپندنت فارسی - عزیز غضنفری، جانشین معاون سیاسی سپاه پاسداران، روز دوشنبه ۲۰ مرداد در واکنش به اظهارات مسعود پزشکیان درباره مذاکره با آمریکا، در یادداشتی در وب‌سایت بصیرت نوشت: «عرصه سیاست خارجی، جایی برای بیان هر واقعیتی نیست.

مخاطرات بین عبارت‌های نادرست توسط مسئولان بلندپایه دولتی، بیش و پیش از همه دامن خود دولتی‌ها را می‌گیرد.» غضنفری با توصیه به این‌که پزشکیان برای صحبت کردن بهتر است از یادداشت‌ها و متن‌های از پیش تهیه شده استفاده کند، نوشت: «متاسفانه اشتباهات کلامی رئیس‌جمهوری، مخصوصا در بحبوحه حوادث مهم و سرنوشت‌ساز، زیاده شده و گاه آسیب‌هایی را به حوزه امنیت ملی وارد ساخته است.»

پزشکیان روز گذشته در دیدار با مدیران رسانه‌های داخلی، خطاب به مخالفان مذاکره با آمریکا گفت: «من تصور نمی‌کنم با دعوا کردن بتوانیم به جایی برسیم...حرف نمی‌زنم ، گفتگو نمی‌کنم خب می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌خواهی بجنگی خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره می‌آید می‌زند.»

iraqir.jpgیورونیوز - جاسم العزاوی، روزنامه‌نگار باسابقه عراقی، تحلیلی را در میدل ایست مانیتور، رسانه مستقر در لندن، منتشر کرده که خلاصه آن را می‌خوانید: «توقف اخیر حملات آمریکا و اسرائیل به زیرساخت هسته‌ای ایران، بیشتر یک وقفه تاکتیکی است تا تلاش واقعی برای صلح. به گفته کارشناسان، ایران همچنان دانش فنی، ذخایر اورانیوم غنی‌شده (بیش از ۴۰۰ کیلوگرم با غنای ۶۰٪) و احتمالاً سایت‌های مخفی را حفظ کرده است.

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اعلام کرده که ایران در سه سایت اعلام‌نشده (لاویسان-شیان، تورقوزآباد و ورامین) مواد و فعالیت‌های هسته‌ای را پنهان کرده و همکاری ناکافی آن، راستی‌آزمایی را مختل کرده است. این عدم شفافیت، برای محافل تندرو در تل‌آویو و واشنگتن به منزله چراغ سبز برای اقدام نظامی بیشتر تلقی می‌شود.

به باور تحلیلگران، حمله نخست آمریکا و اسرائیل نتوانسته بخش‌های کلیدی برنامه هسته‌ای ایران، به‌ویژه تأسیسات عمیق زیرزمینی مثل فردو را نابود کند و تهران توانایی بازسازی را دارد. از سوی دیگر، فشارهای داخلی بر نتانیاهو همچنین احتمال نیاز ترامپ به انحراف افکار عمومی در صورت بروز رسوایی سیاسی (پرونده‌های اپستین)، می‌تواند محرک‌های جدیدی برای آغاز درگیری دوباره باشد.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در حالی که هر دو طرف ظاهراً از راه‌حل دیپلماتیک سخن می‌گویند، واقعیت میدانی این است که اعتماد از بین رفته و فرصت مذاکره به سرعت بسته می‌شود. لذا آتش‌بس فعلی صلح نیست، بلکه "تنفس بین دو پرده جنگ" است.»

exec.jpgکیهان لندن - وبسایت خبری «وای‌نت» روز دوشنبه ۱۱ اوت (۲۰ امرداد) در گزارشی می‌نویسد اعدام روزبه وادی از متخصصان اتمی حکومت ایران، اقدامی برای هشدار به پرسنل شاغل در مراکز حساس و مشاغل طبقه‌بندی شده بود.

برای سال‌ها، جمهوری خلق چین در صدر آمار جهانی اعدام قرار داشت. جمهوری اسلامی ایران در رتبه دوم بالاترین آمار اعدام قرار دارد و برای طیف وسیعی از جرائم، از جمله قتل، تجاوز، همجنسگرایی، آزار جنسی کودکان، قاچاق مواد مخدر، سرقت مسلحانه، تروریسم، زنا، فحشا و به‌ویژه اتهاماتی مثل جاسوسی و همکاری با سرویس‌های اطلاعاتی خارجی حکم اعدام صادر می‌کند.

در سال‌های اخیر، برخی از خشن‌ترین روش‌های اعدام در ایران، مانند سنگسار زنان و مردان (عمدتاً به اتهام زنا) تا حد زیادی کنار گذاشته شده‌اند و استفاده از جوخه آتش نیز منسوخ شد. روش رایج کنونی، اعدام با طناب دار در ملاء عام و یا در محوطه زندان است که طی آن محکومان با چشم‌بند از چوبه دار آویخته می‌شوند. اغلب زندانیان دیگر مجبور به تماشای این صحنه می‌شوند و تنها در موارد نادر از دیدن آن معاف می‌گردند.

یکی از پرونده‌هایی که حتی در چارچوب سختگیرانه حکومت ایران هم مهم و چشمگیر است، پرونده اعدام یک متخصص هسته‌ای به نام «روزبه وادی» است که به اتهام جاسوسی برای اسرائیل اعدام شد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

اعدام وادی ساعت چهار صبح ۱۵ امرداد و به صورت مخفیانه انجام شد، بدون حضور شاهدان. خانواده‌اش پیشاپیش مطلع نشدند، از مراسم آخرین خداحافظی محروم بودند و حتی پیکر او برای خاکسپاری به آنها تحویل داده نشد. در عوض، تلویزیون حکومتی مصاحبه‌ای با وادی پخش کرد که کمی پیش از اعدام ضبط شده بود و در آن او با آرامش، فعالیت‌های جاسوسی منتسب به خود را توضیح می‌دهد.

طبق اعترافات تلویزیونی، وادی ۴۰ ساله، به‌ صورت آنلاین توسط مأموری از موساد که خود را «الکس» معرفی کرده بود جذب شد. پس از ارائه جزئیات شخصی و گذراندن مکاتبات محرمانه و آزمون‌های صلاحیت، وادی به اتریش احضار شد تا با رابط خود «کوین» دیدار کند. گفته می‌شود او پنج بار به اتریش سفر کرده و در آنجا تحت فشار قرار گرفته تا اطلاعاتی از سایت‌های هسته‌ای ایران در فردو و نطنز به موساد بدهد. او همچنین اعتراف کرد که در ترور یکی از دانشمندان ارشد هسته‌ای ایران توسط موساد کمک کرده است.

gheran2.jpgبهای دلار در بازار آزاد تهران روز دوشنبه ۲۰ مرداد با بیش از ۹۰۰ تومان افزایش، به ۹۳ هزار و پنجاه تومان رسید

:::

کیهان لندن - ده هیئت وزیران دولت پزشکیان با بررسی طرح مجلس شورای اسلامی برای حذف چهار صفر از پول ملی، با این طرح موافقت و واحد پول ملی را از «ریال» به «تومان»، و واحد پول خُرد را به نام «قران» تصویب کرد.

فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت پزشکیان روز یکشنبه ۱۹ امرداد ۱۴۰۴ اعلام کرد که هیئت وزیران با حذف چهار صفر از پول ملی موافقت کرده و واحد پول رسمی کشور «تومان» و «قران» خواهد بود.

به گفته فاطمه مهاجرانی اجرای این طرح با یک دوره گذار همراه است که در آن برای مدتی تومان و ریال به صورت همزمان در گردش خواهند بود تا مردم و بازار به تغییرات عادت کنند.

بر اساس مصوبات جدید مجلس شورای اسلامی و دولت پزشکیان با حذف چهار صفر از پول ملی ایران، هر ریال جدید معادل ۱۰,۰۰۰ ریال فعلی خواهد بود. همچنین واحد پول خُرد ایران از «ریال» به «قِران» تغییر نام خواهد داد و هر ۱۰۰ قِران برابر یک ریال خواهد بود.

حذف چهار صفر از پول ملی از دولت حسن روحانی مطرح شده بود اما این موضوع اکنون در مجلس شورای اسلامی و هیئت وزیران دولت پزشکیان تصویب شده است.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

مقامات حکومتی مدعی هستند هدف این طرح تسهیل مبادلات مالی، ساده‌سازی محاسبات حسابداری و کاهش پیچیدگی‌های پولی، و در نهایت کاهش تورم در اقتصاد ایران است.

برخی کارشناسان اقتصادی از این طرح حمایت اما بسیاری از کارشناسان این اقدام را بی‌اثر بر تورم ارزیابی می‌کنند و معتقدند باید مشکلات ساختاری اقتصاد و عوامل اصلی افزایش تورم در اقتصاد کشور برطرف شود.

lari.jpgسفر علی لاریجانی به بغداد و بیروت: تکاپوی تهران در محاصرۀ جدید

سفر سه‌ روزهٔ علی لاریجانی به عراق و لبنان، در میانهٔ تصمیم بیروت برای خلع سلاح حزب‌الله و پیشروی آمریکا تا مرزهای شمالی ایران با «راه ترامپ»، تلاشی است برای مهار حلقهٔ فشاری که از قفقاز تا مدیترانه، جمهوری اسلامی را در محاصره گرفته است

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

علی لاریجانی، دبیر تازه‌ منصوب شورای عالی امنیت ملی ایران، امروز دوشنبه بیستم مرداد راهی سفری سه‌ روزه به عراق و لبنان شد که نخستین مأموریت خارجی او در این جایگاه به شمار می‌رود. تهران می‌گوید مقصد بغداد برای امضای توافق‌های امنیتی است، اما هم‌زمانی این سفر با دو رویداد مهم منطقه‌ای، آن را به حرکتی در میدان سیاست و امنیت منطقه بدل کرده است: تصمیم دولت لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله و توافق صلح آذربایجان و ارمنستان که با ایجاد «راه ترامپ»، پای آمریکا را تا مرزهای شمالی ایران می‌کشاند.

سفر علی لاریجانی به بغداد، همزمان است با بررسی پیش‌نویس قانونی که جایگاه و اختیارات حشدالشعبی ــ مهم‌ترین متحد نظامی جمهوری اسلامی در عراق ــ را تقویت می‌کند. به نظر می‌رسد که یکی از اهداف لاریجانی در این سفر، جلب حمایت سیاسی احزاب شیعه و دولت محمد شیاع السودانی از این لایحه و کاستن از فشارهای واشنگتن باشد که با تحریم شبکه‌های مالی و نفتی مرتبط با ایران و شبه‌ نظامیان عراقی شدت گرفته و می‌تواند مسیر تصویب قانون را دشوارتر کند. این هم‌زمانی، سفر لاریجانی را به بخشی از رقابت فشردهٔ تهران و واشنگتن بر سر آیندهٔ حشدالشعبی و نفوذ ایران در عراق بدل کرده است.

در بیروت، دولت لبنان به ابتکار آمریکا و با حمایت فرانسه، عربستان سعودی و قطر طرحی بی‌سابقه را تصویب کرده که بر پایهٔ آن، تا پایان سال، همهٔ سلاح‌های حزب‌الله باید زیر پرچم دولت قرار گیرد. تام باراک، فرستادهٔ واشنگتن، این اقدام را «شجاعانه» و «تاریخی» توصیف کرده و هدف آن را ساختن «دولتی نیرومند در لبنان» دانسته است.

جوزف عون، رئیس‌جمهوری که پس از شکست نظامی حزب‌الله در جنگ با اسرائیل در آغاز سال جاری به قدرت رسید، بازگرداندن انحصار سلاح به دست دولت را محور کار خود قرار داده است. به گفتهٔ کریم بیطار، استاد دانشگاه سن‌ژوزف بیروت، شتاب گرفتن این روند حاصل فشارهای هم‌زمان آمریکا و عربستان است که هرگونه کمک مالی به بازسازی لبنان را به اجرای این برنامه مشروط کرده‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

این تصمیم از پشتیبانی گستردهٔ افکار عمومی لبنان نیز برخوردار است و حتی شماری از مخالفان شیعهٔ حزب‌الله می‌گویند این گروه ناگزیر بوده با چنین واقعیتی عاقبت روبرو شود و اکنون هم برای حفظ پایگاه اجتماعی‌اش و در نبود راه‌حل جایگزین عملاً به آن تن داده است.

برای تهران، چنین روندی ضربه‌ای مستقیم به مهم‌ترین بازوی منطقه‌ای‌اش در مدیترانه است. در همین حال، سرنوشت حشدالشعبی در عراق، دیگر متحد راهبردی ایران، زیر فشار واشنگتن و دولت بغداد در ابهام است. در شمال نیز، «راه ترامپ» در قفقاز جنوبی، با گذرگاهی تحت کنترل آمریکا، حضور مستقیم واشنگتن را به مرزهای ایران می‌رساند.

در چنین چشم‌اندازی، سفر علی لاریجانی نه نشانهٔ قدرت‌نمایی که تلاشی است برای کاستن از شتاب حلقهٔ فشاری که از شمال و غرب و مدیترانه بر جمهوری اسلامی بسته می‌شود؛ حلقه‌ای که اگر مهار نشود، می‌تواند هم‌ زمان سه جبههٔ حیاتی ایران را از اختیارش بیرون براند.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

علی خامنه ای دیشب و پریشب در کدام پناهگاه از دید پنهان خوابیده است که نیامد تا در مورد تغییر معادله های استراتژیک در مرزهای شمال غرب کشور اظهار نظر کند؟ او که معمولا در مورد دامن زنان و انتخاب دامن هنرپیشه ها و تغییر نام خیابان های فرعی تهران نیز اظهارنظر می کند. آیا فردا که دولت ترامپ نام خلیج فارس را خلیج عربی کرد و مانند ارباب پوتین از ادعای امارات بر جزایر همیشه ایرانی حمایت کرد و کار به نفع شیوخ عرب به دادگاه کشید باز هم او سکوت خواهد کرد؟

آیا در جمهوری اسلامی سالم تر سرپا تر و راست قامت تر از علی اکبر ولایتی نداشتند تا بیاید و در مورد زنگزور اظهار نظر کند.

امروز می شود فهمید که چرا دولت ارمنستان بر خلاف رویه ثابت و تاریخی وزارت خارجه این کشور به ایران پشت کرد و تسلیم قراردادی شد که در درجه اول برنده آن الهام علی اف است و در درجه دوم رویاهای سلطان عثمانی رجب ظیب اردوغان. از نطر دولت ارمنستان دولت حاکم بر ایران یک نظام ´´failed state`` است. یعنی کشوری که اداره امور کشور از دستش خارج شده و در حال سقوط یا اغتشاش سراسری است. دولت ها وقتی با متحدی مواجه می شوند که دیگر نمی شود روی آنها حساب کرد بازی خود را تغییر می دهند تا آسیب کمتری ببینند.

از نظر ارمنستان دولت ایران تقریبا از هم پاشیده است. روسیه نیز چنان در باتلاق روسیه گرفتار است که توانایی حمایت از ارمنستان در برابر جمهوری آذربایجان و ترکیه را ندارد. بنابراین، بهترین انتخاب برای ارمنستان پیشنهاد ترامپ برای اجاره ۹۹ ساله دالان زنگزور است.

از نظر جمهوری آذربایجان نیز دولت ایران در ضعیف ترین مقطع تاریخی خود قرار دارد. الهام علی اف نقاب پنهان اردوغان در ادعاهای ارضی علیه مناطق آذری زبان ایران است. او همچنین ماسک گرگ های خاکستری نژادپرست منطقه قففاز است که طرفدارانی نیز در آذربایجان ایران دارند. این بازیگر تازه به دوران رسیده منطقه قفقاز رویاهایی بزگتر از حجم مغز خود در سر دارد و قصد کرده است تا ره صد ساله را یک شبه بپیماید. به همین دلیل در تنش های بین جمهوری اسلامی با اسراییل با همه توان و امکانات در کنار اسراییل ایستاد و عملا مرکز لجستیک و هدایت عملیات هوایی اسراییل در آسمان ایران شد.

جمهوری اسلامی در حدی از هم پاشیده است که تاکنون حتی جرات اعتراض به باکو را نداشته است و حتی کلامی نگفته است. وقتی پزشکیان به عنوان رئیس جمهور بلاتکلیف جمهوری اسلامی یک هفته بعد از آتش بس و پایان همکاری های تنگاتنگ نظامی اسراییل و باکو به جمهوری آذربایجان سفر می کند معنای failed state یا دولت از هم پاشیده خود را نشان می دهد. دولت ارمنستان در میانه تنش بر سر دالان زنگزور چگونه می تواند به ایران اعتماد کند در حالیکه رئیس جمهور این کشور حتی جرات ندارد سفیر جمهوری آذربایجان در تهران را برای اعتراض به کمک نظامی آشکار باکو به تل آویو احظار کند

hizblebanon.jpgالعربیه فارسی - یاسین جابر، وزیر دارایی لبنان و از چهره‌های نزدیک به جنبش امل (هم‌پیمان حزب‌الله) که به بهانه ارتباطات قبلی خود در دو نشست اخیر هیئت دولت حضور نداشت، تأکید کرد که اولویت با ساختن دولت و انحصار سلاح است.

«انحصار سلاح مورد توافق است»

جابر یکشنبه 19 مرداد در سخنانی گفت: «اولویت ما ساختن دولت، تقویت و فعال‌سازی تمامی نهادهای آن و افزایش نقش آن‌هاست که در رأس این نهادها، ارتش لبنان و تمامی نیروهای نظامی قرار دارند و این که سلاح باید منحصراً در اختیار آن‌ها باشد. این همان نکته‌ای است که در بیانیه وزارتی بر آن تأکید شده و بر در مورد آن، توافق وجود دارد.»

این موضع، بدون بازتاب نماند و شماری از سیاستمداران و روزنامه‌نگاران لبنانی از آن استقبال کردند، در حالی که هواداران حزب‌الله آن را خروج از «توافق شیعی - شیعی» (حزب‌الله و امل) دانستند.

این در حالی است که حزب‌الله همچنان بر موضع خود در مخالفت با تحویل سلاح پافشاری می‌کند و برای چهارمین روز متوالی، در نمایشی از مخالفت خود با خلع سلاح، یکشنبه شب موتورسواران خود را در خیابان‌های حومه جنوبی بیروت به حرکت درآورد.

dooshki.jpgبعنوان نوشته پایانی و کلام آخر صراحتا می گویم که وقایع به ویژه در شش ماه گذشته بوضوح نمایان ساخته است سلطنت طلبان نه تنها هیچ گونه باورمندی به مولفه های دموکراسی ندارند, بلکه آن را مضر و به زعم خودشان مغایر با فرهنگ ایرانی می دانند. برخوردهای زشت و خشونت بار جارچیان سلطنت مطلقه (طبق دفترچه اضطرار) با منتقدین و مخالفین, منادی گستره ابرهای سیاه استبداد مطلقه بر آسمان فردای ایران است. ابرهایی خونبار که سیاهی شان را می توان در صفحه به صفحه دفترچه مرحله اضطرار و استقرار سلطنت مطلقه به اصطلاح "رهبر خیزش ملی" مشاهده نمود.

بر اساس این پروژه سفارشی, صاحب و متولی پروژه یعنی آقای پهلوی, نصب و عزل روسای سه قوه مجریه, مقننه, و قضاییه (صفحه ۷ , بخش دوم, بند ۴ ؛ و همچنین بند ۶) در ید مطلق خود ایشان است و همچنین انتصاب مدیران دیگر دستگاهها و نهادهای مختلف کشور. ایشان فرمانده کل قوای مسلح و نیروهای انتظامی هم خواهند بود. ایشان به تنهایی (بدون هیچگونه نظارت داخلی یا بین المللی) مسئول برگزاری رفراندوم هستند و خودشان نیز کاندیدا و داور هم هستند. بر طبق این پروژه اختیارات کارفرمای پروژه از ولایت مطلقه فقیه بسیار فراتر می رود. بر اساس بند ۲, بخش اول (صفحه ۷) ملت ایران محرم این امر نیستند که اسامی اعضای منصوب شده قوه مقننه, مجریه و قضاییه و دیگر نهادهای کشوری و لشکری را بدانند و این "لیست طولانی" تا فردای سرنگونی جمهوری اسلامی مخفی نگه داشته خواهد شد.

Reza_Farmand_2.jpg

۱
چپ‌دینان
با شنیدن نام اسراییل کهیر می‌زنند
از کوره در می‌روند
پاک به هم می‌ریزند
آنان سخت برآشفته‌ می‌شوند
از اینکه کشور یهود
همواره جانانه از خود دفاع می‌کند
و هستی‌اش را هشیارانه
با اراده‌ای پولادین پاس می‌دارد
:::
آنان سخت برآشفته می‌شوند
از اینکه کشور یهود
نمی‌گذارد که جهادیان
از رود اُردن تا دریای مدیترانه را
چنانچه فریاد می‌زنند درهم نوردند
و قوم یهود را یکسر
مثل هفتم اکتبر «گلباران اسلامی» کنند!
:::
۲
دریغ! دریغ که پس از نیم قرن
رفقا، سرگشتهِ در چپ‌راهه‌ها
هنوز گمان می‌کنند که اسلام‌گرایان در ایران راه گم‌ کرده‌اند
و ایرانیان را به اشتباه اسیر و آواره کرده‌اند
و آن‌همه خشونت و کشتار و تجاوز و غارت
تنها یک لغزش دینی‌ ساده است

:::

۳
به فرمان الله است که حزب‌الله
با یهودیان که به یهوه وفادار مانده‌اند می‌جنگد
و چنین سرسختانه‌، کمر به نابودی‌شان بسته‌ است
یهود اگر مسلمان شود
دیگر جنگی نخواهد بود
و باد کینه‌های اتمی خالی می‌شود
:::
۴
آیا روزی خواهد رسید که چپ‌دینان
از کُمای ایدولوژیک
از کُمای کمونیستی به هوش آیند
و همسنگری‌شان را با سربازان گمنام شیخ،
تاراجگران ایران ببینند

:::

Mahmoud_Zahraei.jpgهرچند هنوز در این زمینه هیچ تحقیق علمی و آکادمیک انجام نشده اما حتی بدون چنین تحقیق و پژوهش علمی و تنها بر اساس یک برآورد کلی می توان ادعا کرد که در میان کشورهای دیکتاتورزده منطقه و جهان، در گذشته و حال، هیچ اپوزیسیونی دارای چنین حجم عظیمی از افراد تحصیل کرده، آکادمیک و صاحب نظر نبوده است.

از جانب دیگر شاید بتوان ادعا کرد که در میان کشورها و رهبران دیکتاتور که سرنگون شده اند و آنهایی که هنوز در قدرتند هیچ حکومتی و یا شاید دقیق تر این که بگوییم کمتر حکومتی به اندازه حکومت جمهوری اسلامی دارای این حجم از افراد بیسواد، نادان و ناکارآمد در راس حکومت بوده است.

دیکتاتورها عموما به خاطر قدرت طلبی و لذت های ناشی ازقدرت طلبی فاقد اندیشه و آینده نگری هستند و همه فارغ از برخورداری آنها از نبوغ سرکوب و جنایت، از کمتر نبوغ و اندیشه علمی برای اداره یک حکومت برخوردارند. اما در میان همین دیکتاتورهای فاقد فراست و اندیشه و کارآمدی مثبت، رهبران جمهوری اسلامی، راحل و باقی، از کمترین سواد عمومی و دانش کشورداری و هوش و نبوغ فردی برخوربوده اتد.

با این مقدمه، ناگزیر از طرح این سئوال هستیم که؛ پس چرا این اپوزیسیون تئوریک قدرتمند طی نزدیک به پنج دهه و با مبارزه ای مداوم و بی دریغ و صرف حجم عظیمی ازفداکاری و ازجان گذشتگی، موفق به از پیش رو برداشتن این رژیم نشده است؟

Amir_Daha.jpgامیر دها - کیهان لندن

تاریخ ایران، آینه‌ای تمام‌نما از پیامدهای سکوت و بی‌عملی قشر خاموش و نخبگان در برابر تحولات سرنوشت‌ساز است. انقلاب ۱۳۵۷، فصلی دردناک در تاریخ معاصر ایران است که نشان داد چگونه سکوت قشر متوسط و نخبگان در برابر اتحاد شوم انقلابیون واپسگرا و وابستگان به ایدئولوژی‌های بیگانه، می‌تواند به فروپاشی روند توسعه و نوسازی کشور منجر شود. امروز، بیش از چهار دهه پس از آن فاجعه تاریخی، ایران در برهه‌ای حساس‌تر از همیشه قرار دارد. اگر نخبگان و قشر متوسط ایران به دام سکوت و انفعال بیفتند، خطر تکرار سرنوشتی بس دردناک‌تر از آنچه در سال ۵۷ رقم خورد، در کمین است.

درس‌هایی از تاریخ: سکوت قشر متوسط در برابر واپسگرایان

در دهه‌های منتهی به انقلاب ۵۷، قشر متوسط و نخبگان ایران، که از مزایای توسعه اقتصادی و اجتماعی دوران پهلوی بهره‌مند بودند، در برابر اتحاد نیروهای مذهبی افراطی و گروه‌های وابسته به بلوک شوروی سکوت کردند. این سکوت، چه از سر بی‌اعتنایی، چه از ترس یا ناامیدی، فضا را برای غلبه واپسگرایان فراهم کرد. نتیجه آن، نه تنها توقف پیشرفت ایران، بلکه عقب‌گرد تمدنی بود که اثرات آن تا امروز ادامه دارد. این تجربه تلخ باید به ما آموخته باشد که انفعال در برابر نیروهای مخرب، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه می‌تواند آینده یک ملت را به مخاطره بیندازد

etebari22.jpgدیوید اعتباری - کیهان لندن

صحنه سیاست ایران چند سالی است میان دو قطب قفل شده است. حکومت با تکیه بر نزاعِ دائمی با آمریکا و اسرائیل، سرکوب و بحران‌‌آفرینی را تداوم می‌دهد و هزینه‌اش را مردم ایران می‌پردازند. در سوی دیگر، بخشی از اپوزیسیون بیشتر درباره «فردای گذار» سخن می‌گوید تا «چگونه رسیدن» به آن. حتی طرح‌هایی مانند «پروژه شکوفایی ملی»، مستقل از اختلاف نظرها درباره جزئیات، عمدتاً بر «روزِ بعد» تمرکز کرده‌اند. حال آنکه نیرویی که نقشه و سازمانِ سرنگونی را به‌ صورت عملیاتی پیش ببرد، بطور طبیعی در شکل‌ دادنِ روزِ بعد نیز سهم اولیه خواهد داشت. بنابراین، محور بحث باید از درخواست حمایت برای کلیات، به ارائه‌ی نقشه‌ی عملی برای رسیدن به نقطه‌ی گذار منتقل شود.

در این مسیر، نقشِ شخصیتی نمادین نادیده‌گرفتنی نیست. چهره‌ی نمادین می‌تواند سرمایه‌ی اجتماعی را همگرا کند، به میانجیگری بین شکاف‌های درونِ اپوزیسیون بپردازد، اعتماد عمومی را تقویت نماید و زبانِ مشترکی برای گفتگو با جهان بسازد. با این حال، تا زمانی که برنامه، تخصص یا عزمِ پذیرشِ مسئولیتِ اجرایی وجود نداشته باشد، جایگاهِ طبیعی چنین شخصیتی تسهیل‌ و تشویق است، نه ورود به تصمیم‌گیری‌ها و مدیریتِ اجراییِ فن‌سالارانه. به این ترتیب، هم شأن و کارکردِ نمادین پاس داشته می‌شود، هم از بازتولیدِ فرهنگِ شخص‌محوری جلوگیری می‌گردد.

دیدار تولیت آستان قدس با مسئولین بخش زنان...

دیدار تولیت آستان قدس حسینی با مسئولین بخش بانوان و قدردانی از تلاشهای ارزشمند آنان در برگزاری باشکوه مراسم عاشورا

21.jpg22.jpg23.jpg

liaghat.jpgاقتصاد ایران در دهه‌های اخیر با چالش‌های ساختاری متعددی مواجه بوده که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، فقدان پاسخگویی در نهادهای اقتصادی قدرتمند است. در این مقاله، به بررسی نقش نیروهای نظامی و بنیادهای شبه‌دولتی در شکل‌گیری و تثبیت این ساختار غیرپاسخگو پرداخته می‌شود. هدف، تحلیل پیامدهای این وضعیت بر توسعه اقتصادی، عدالت اجتماعی و کارآمدی حکمرانی است.
۱. تعریف اقتصاد غیرپاسخگو
اقتصاد غیرپاسخگو به ساختاری اطلاق می‌شود که در آن نهادهای اقتصادی قدرتمند، بدون نظارت مؤثر عمومی یا پاسخگویی به نهادهای دموکراتیک، به فعالیت خود ادامه می‌دهند. در چنین ساختاری، شفافیت مالی، رقابت سالم، و مسئولیت‌پذیری در برابر مردم و نهادهای نظارتی به حاشیه رانده می‌شود.

larijani.jpgایران اینترنشنال - خبر سفر قریب‌الوقوع علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، به لبنان با موجی از انتقادها در این کشور روبه‌رو شده است. منتقدان این سفر را دخالت آشکار تهران در امور داخلی لبنان و تلاشی برای تشویق حزب‌الله به حفظ سلاح توصیف کردند و آن را «بی‌شرمی» و «جسارت» خواندند.

خبرگزاری «هنا لبنان»، از رسانه‌های برجسته این کشور، دوشنبه ۲۰ مرداد به بازتاب خبر سفر لاریجانی به بیروت در میان مقامات و چهره‌های اثرگذار لبنانی پرداخت و نوشت برخی محافل دولتی در این کشور خواستار اتخاذ اقدامات رسمی علیه این «جسارت» شده‌اند.

بر اساس این گزارش، آن‌ها دخالت‌های مقام‌های جمهوری اسلامی را «تجاوز به حاکمیت ملی لبنان» دانستند و بر لزوم دادن پاسخ «هم‌سطح و متناسب» به این اقدامات تاکید کردند.

ایلی محفوض، رییس جنبش تغییر در لبنان، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی ایکس، ضمن تاکید بر مهمان‌نوازی لبنانی‌ها و افتخار به روابط دوستانه با سایر کشورها نوشت سفر لاریجانی به بیروت «نامطلوب و غیرضروری» است.

او افزود: «این وقاحت و جسارت بیش‌ از حد است که ایران نمایندگانش را به لبنان بفرستد، آن‌ هم پس از اقدامات مکرر علیه ما از سوی کشوری که بذر آشوب و جنگ را در این سرزمین می‌پاشد.»

پیش‌تر در ۱۸ مرداد، حزب «بلوک ملی لبنان» در واکنش به اظهارات مقام‌های حکومت ایران در مخالفت با خلع سلاح حزب‌الله، خواستار اقدام فوری دولت لبنان برای احضار سفیر جمهوری اسلامی در بیروت و معرفی او به‌عنوان «عنصر نامطلوب» شده بود.

10-2.jpgایران اینترنشنال - حزب «بلوک ملی لبنان» در واکنش به اظهارات مقام‌های حکومت ایران درباره مخالفت با خلع سلاح حزب‌الله، خواستار اقدام فوری دولت این کشور برای احضار سفیر جمهوری اسلامی در بیروت و معرفی او به عنوان «عنصر نامطلوب» شد.

این حزب در بیانیه‌ای اعلام کرد مقامات جمهوری اسلامی به‌طور «آشکار و بی‌پروا به تصمیمات هیئت وزیران لبنان که با هدف حفاظت از کشور و انحلال تمامی گروه‌های شبه‌نظامی از جمله حزب‌الله وابسته به ایران اتخاذ شده،» اعتراض می‌کنند.

حزب ملی لبنان همچنین به «نقض عرف‌های دیپلماتیک» اشاره کرد و گفت که پس از اثبات در اختیار داشتن تجهیزات ارتباطی نظامی توسط سفیر جمهوری اسلامی در بیروت، نهادهای مسئول باید طبق کنوانسیون وین او را احضار و فورا به‌عنوان «عنصر نامطلوب» اعلام کنند.

در یکی از برنامه‌های پخش‌شده از شبکه افق صدا و سیمای جمهوری اسلامی، کارشناس برنامه مدعی شد رستم، شخصیت اسطوره‌ای شاهنامه، در اصل نیمی ایرانی و نیمی یمنی بوده است

***

ashena.jpgایندیپندنت فارسی - حسام‌الدین آشنا، مشاور حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری، در واکنش به بازتاب سخنان مسعود پزشکیان در شبکه اجتماعی اکس نوشت: «دست از خوشمزگی و بدیهه‌سرایی بردارید. پراکنده‌گویی نکنید. حداقل پراکنده‌گویی را منتشر نکنید.»

او افزود: «رئیس‌‌جمهور شخصیت رسمی دوم کشور است و باید با دقتی در حد شخص دوم سخن بگوید یا سخنانش زنده منتشر نشود. به رهبری نگاه کنید هیچ‌گاه بدون یادداشت سخن نمی‌گوید، حال آن که اول خطیب کشور است.» شوخی‌های مسعود پزشکیان در روزهای گذشته و به‌ویژه در دیدار با خبرنگاران در رسانه‌های اجتماعی ایران بازخوردهای عمدتا منفی به دنبال داشت.

در یکی از موارد و هنگامی که از او درباره وضعیتش در زمان حمله اسرائیل به صداوسیما پرسیده شد، گفته بود: «ما خودمان در ماجرا بودیم.»

:::

روز دوشنبه ۲۰ مرداد، تصاویری از وقوع انفجار و آتش‌سوزی در کارخانه فولاد «کُک» شهر کلیرتن در ایالت پنسیلوانیا منتشر شد. ویدیوهای اولیه ستون‌های دود غلیظ را بر فراز تاسیسات نشان می‌دهد و تیم‌های آتش‌نشانی و امداد در محل حاضر شده‌اند.

مقامات و آتش‌نشانی شهر کلیرتن از شهروندان خواسته‌اند از محدوده اطراف کارخانه فاصله بگیرند تا عملیات مهار حریق و ایمن‌سازی ادامه یابد. .خبرگزاری یو‌اس‌ای تودی به نقل از مقامات این شهر اعلام کرد این انفجار تعدادی زخمی به همراه داشته است.

:::
:::

prizes.jpgجعفر بخشی بی نیاز - نویسنده و روزنامه نگار

پارت اول:
رییس هلال احمر شهرستان بوده. نفر اول. و نفر بعدی آقای شهردار. کنار دستش هم رییس شورای شهر ایستاده بوده. و شخص مهم دیگر که نقشش در این داستان بسیار تاثیر گذار بوده‌ که اگر در قاب نمی بود هدیه هیچ ارزشی نداشت. و آن هم آقای امام جمعه بود. و آقای فرماندار هم که می بایست از قافله عقب نمی ماند و در این مراسم باشکوه حاضر می شد. می ماند نماینده محترم مردم در مجلس شورای اسلامی که این پازل را تکمیل کرد و به این قاب قداستی ارزشمند داد.

کنار همه ی اینها یک بخت برگشته ی ننه مرده هم ایستاد که قرار بود در این شوی تلویزیونی که رسانه ها کامل آن را پوشش داده بودند ؛ یک هدیه ی نفیسِ گران قیمت را از این آقایان والا مقام هدیه بگیرد. حالا هدیه چه بود. یک دستگاه کولر آبی دست دوم.

ac.jpg:::

پارت دوم:
هنر نمایی‌ مدیران وطنی این بار برای مدال آوران ملی نه سکه بود و نه هدیه نقدی. مدیران شاخص استان با تلاش شبانه روزی و زحمات طاقت فرسای خود توانستند از نام آوران تیم ملی به عالی ترین شکل ممکن قدردانی کرده و در یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی یک قابلمه را به کشتی گیر فرنگی‌ هدیه دهند.

dig2.jpg

:::

در ادامه ی همین پارت دوم هم آرین سلیمی قهرمان ۲۰ ساله‌ی تکواندوی المپیک ۲۰۲۴ پاریس که میهمان یک برنامه تلویزیونی بود؛ وقتی از او در خصوص پاداش‌ های قهرمانی اش پرسیدند که آقایان مسئول چه هدایای نفیسی به وی داده اند گفت شهرداری بسیار زحمت کشیده بود و ظاهرا با ارگان ها و نهادهای دیگر هم رایزنی کرده بود تا بتواند یک شکلات خوری به من هدیه دهد. بعد هم یک قطعه زمین به من دادند که یازده نفر دیگه هم صاحب آن بودند.


پارت سوم:
روز پنج شنبه شانزدهم مرداد ماه سال ۱۴۰۴ حدود ساعت ۶ عصر کلی خبرنگار و خانواده ی رسانه مهمان ویژه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند. از قبل هم پیامهای تبریک و پاسداشت روز خبرنگار از سوی مدیران ارشد استان تمام فضای مجازی و رسانه ای را پوشاند تا خبر از یک برنامه ویژه و غافلگیر کننده دهد. نهادهای متولی این دعوت هم خوشبختانه همانند گذشته ادارات و نهادهایی بودند که در ریخت و پاش های سخاوتمندانه دست حاتم طایی را از پشت بسته بودند. کم و کیف اجرای برنامه و حواشیِ آن بماند برای فرصتی بهتر. اما در پایان اهالی سخت کوش و تلاشگر رسانه هدیه ی بسیار نفیسی را از مسئولان استانی دریافت کردند که بعید میدانم تا آخر عمرشان فراموش کنند. شما بخوانید یک کارتن چیپس.

tweet.jpg:::

👈دویچه وله - به نظر شما یک معبد کوچک هندو در دهلی‌نو چه ارتباطی با روندهای صدور ویزا در کشورهای غربی دارد؟ در جواب می‌توان گفت که ارتباطی بسیار زیاد؛ چراکه "هانومان" (خدایی که به شکل میمون است) به کسانی که آرزوی مهاجرت به سوی موفقیت را دارند، کمک می‌کند.

:::

- پس از حمله اسرائیل به اوین نهادی نامشخص اقدام به قرنطینه یک مجتمع مسکونی و بلافاصله سرقت از آن کرد

- سایت رویداد ۲۴ در گزارشی با اشاره به حمله اسرائیل به زندان اوین نوشت که اموال «مجتمع مسکونی شماره ۵۰» از ساختمان‌های مجاور این زندان پس از حمله، مورد سرقت قرار گرفته است

هنگامی که صبح روز بعد از بمباران زندان اوین اهالی مجتمع شماره ۵۰ به منازلشان مراجعه کردند متوجه شدند بمباران روز گذشته تنها بخش نخست از سلسله وقایعی بوده که قرار است تا سال‌ها زندگی آن‌ها را تحت تاثیر خود قرار بدهد.
00.jpg
رویداد ۲۴ | فرشید غضنفرپور: «ساعت ۹:۳۰ نظافت صبحگاهی‌ام را تمام کرده بودم و برگشتم که کمی استراحت کنم، معمولا صبحانه را همین موقع‌ها می‌خورم کمی دراز می‌کشم و بعد می‌روم بقیه کار‌ها را انجام می‌دهم، صدای مهیبی آمد و همه جا لرزید، اول فکر کردم زلزله آمده، چون پنجره افتاد فکر کردم الان سقف هم روی سرم خراب می‌شود تمام دلخوشی‌ام تلویزیونی بود که در ساعت‌های استراحت برنامه‌هایش را تماشا می‌کردم. تلویزیون هم از روی دیوار روی زمین پرت شد و شکست.
01.jpg

چند دقیقه‌ای گیج بودم بعد بیرون رفتم و دیدم تمام خیابان پر از دود و سنگ و جنازه است. از مردی که گریه می‌کرد شنیدم که دختر پانزده ساله‌اش را که برای ملاقات با مادرش آورده بوده از دست داده، یک سرباز هم کشته شده بود که خودم جسدش را دیدم»
اینها روایت پیرمرد سرایداری است که در یکی از مجتمع‌های مسکونی کنار زندان اوین کار می‌کند، بازنشسته شرکت نفت است و می‌گوید صبح دوم تیرماه سال ۱۴۰۴ را هرگز فراموش نخواهد کرد؛ روزی که اسرائیل زندان اوین را با چندین پرتابه انفجاری هدف حمله قرار داد.

مجتمعی که او در آن سرایداری می‌کند، چسبیده به زندان نیست. ویرانی اصلی در واحد‌های آپارتمانی مجتمع مسکونی شماره ۵۰ خیابان شهید کچویی رخ داده. مجتمعی که ساکنانش روز دوم تیرماه تقریبا تمام زندگیشان را از دست دادند، اما نه تنها با حمله اسرائیل. آنچه پس از آن رخ داده تاراج اندوخته مالی و معنوی زندگیشان بوده که می‌گویند توسط افرادی از نهادی ناشناس صورت گرفته است.

در راهرو‌های مجتمع مسکونی شماره ۵۰، دل و روده ساختمان بیرون ریخته، جلوی بعضی از واحد‌ها نوار زردرنگ هشدار خطر کشیده‌اند. سقف ساختمان و دیوار برخی از واحد‌ها سوراخ شده و شیشه‌های خرد شده زیر پای گراگر‌ها صدا می‌دهد. ترکش بمب‌ها یا اشیاء سنگین وزنی که به سمت ساختمان پرتاب شده آسیب جدی وارد کرده است.

شدت انفجار‌ها چنان بوده که نیمی از یک بلوک بتنی نیوجرسی تا طبقات بالای ساختمان پرت شده، یکی از ساکنان ساختمان می‌گوید هرکدام از این نیوجرسی‌ها نزدیک ۶ تُن وزن دارند، چه قدرتی می‌تواند یک شیئی حداقل ۳ تنی را تا طبقه چهارم یک ساختمان بالا بیندازد؟
02.jpg

جلوی مجتمع چند اتومبیل پارک شده که به شدت آسیب دیده‌اند از برخی تنها یک ورق فولادی جمع شده در میان انبوهی از خاک و شیشه خرده باقی مانده.

maskan.jpgخریدارانِ ناتوان، مستأجران رانده شده به حاشیه شهرها

کیهان لندن - بازار مسکن در ایران همچنان با آشفتگی روبروست و وام‌ مسکن یا دیگر برنامه‌های دولت نیز نتوانسته وضعیت بازار را بهبود بخشیده یا از متقاضایان در این بازار حمایت کند.

آمارها نشان می‌دهد قیمت مسکن در شهر تهران در تیرماه به ۱۱۱ میلیون تومان رسیده و قیمت دلاری آن برابر ۱۲۶۰ دلار است.

فردین یزدانی کارشناس بازار مسکن با اشاره به شرایط حاکم بر بخش تقاضا در سال ۱۴۰۴، از کاهش بی‌سابقه تقاضای مصرفی خبر داده و گفته در حال حاضر توان خرید مسکن در میان خانوارهای جوان به پایین‌ترین سطح طی دهه‌های اخیر رسیده است.

فردین یزدانی گفته «قیمت یک واحد نوساز در تهران بطور متوسط متری ۱۲۰ تا ۱۳۰ میلیون تومان است. این یعنی برای خرید یک واحد ۸۰ متری، باید حدود ۱۰ میلیارد تومان نقدینگی در اختیار داشت.»

همچنین به گفته این کارشناس بازار مسکن متوسط قیمت هر متر مربع مسکن در سطح کشور نیز حدود ۷۳ میلیون تومان برآورد می‌شود و «در این شرایط نیز یک خانوار برای خرید واحدی ۸۰ متری به بیش از ۶ میلیارد تومان سرمایه نیاز دارد؛ مبلغی که برای بسیاری از خانوارها، به‌ویژه زوج‌های جوان، غیرقابل تأمین است.»

او با استناد به مطالعات خود در دهه‌های اخیر، روند نزولی نرخ مالکیت در میان خانوارهای جوان را هشداردهنده توصیف کرد و گفت: «در دهه ۱۳۸۰ حدود ۴۰ درصد خانوارهای با سرپرست زیر ۴۰ سال، مالک واحد مسکونی بودند و ۶۰ درصد مستأجر. اما این نسبت در سال ۱۴۰۰ به حدود ۲۵ درصد مالک و ۷۵ درصد مستأجر تغییر یافته است.»

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

از سوی دیگر وام‌های خرید مسکن نیز با وجود تحمیل هزینه‌های سنگین اقساط به متقاضیان، نمی‌تواند قدرت خرید آنها را به شکل موثری افزایش دهد. برای نمونه وام خرید مسکن برای زوج‌ها در تهران، بعد از ۱۰ سال قسط دادن به آنها اجازه می‌دهد فقط ۸ متر خانه بخرند.

همچنین طرح‌های دولت‌های مختلف جمهوری اسلامی برای ساخت مسکن ارزان با هدف خانه‌دار کردن مستأجران هم جواب نداده است. این پروژه‌ها از سخنان «مسکن مهر» در دولت محمود احمدی‌نژاد آغاز و در دولت رئیسی با طرح «نهضت ملی مسکن» معروف به «مسکن ملی» ادامه پیدا کرد.

pez.jpg

ایران وایر - «مسعود پزشکیان»، رییس‌جمهور، روز یکشنبه ۱۹مرداد۱۴۰۴ در دیدار با مدیران رسانه‌ها، درباره مذاکرات احتمالی با آمریکا گفت که بدون رضایت و هماهنگی «علی خامنه‌ای»، هیچ اقدامی در این زمینه انجام نخواهد داد.

او در سخنانی مبهم، به موضوع احتمال حمله دوباره به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفت: «می‌گویند حرف نمی‌زنیم، خب می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌خواهی بجنگی؟ خب آمد و زد. الان برویم درست کنیم، دوباره می‌آید می‌زند.»

اشاره پزشکیان به اظهارات «دونالد ترامپ»، رییس‌جمهور آمریکا است که اعلام کرده در صورت ازسرگیری برنامه هسته‌ای ایران، بار دیگر به آن حمله خواهد کرد.

پزشکیان در بخش دیگری از سخنان خود، بحران آب در ایران را «جدی و غیرقابل تصور» توصیف کرد و با بیان اینکه «امروز نه زیر پای‌مان آب داریم و نه در پشت سدها»، این وضعیت را نشانه توسعه بدون برنامه دانست. او تاکید کرد که مشکل کمبود آب در تهران، کرج و قزوین با آوردن تانکر حل نمی‌شود.

پزشکیان در مورد وضعیت اقتصادی پس از جنگ ۱۲روزه نیز گفت: «صنعت دچار مشکل شد؛ نیروهای نظامی بمباران شدند، بخش‌های انتظامی بمباران شدند.»

او همچنین به موضوع واردات چهار میلیارد دلار بنزین اشاره کرد و پرسید برای چه مصرفی قرار است این بنزین در اختیار عده‌ای با نرخ ۱۵۰۰ تومان قرار گیرد، در‌حالی‌که دولت نتوانسته معیشت مردم را جبران کند.

در ادامه، پزشکیان به موضوع حجاب نیز پرداخت و گفت: «معتقدم همان‌طور که با زور نمی‌توان حجاب را بر سر مردم گذاشت، با زور هم نمی‌توان آن را از سر برداشت.»

او افزود که در کشور حدود ۸۰ هزار مسجد وجود دارد و به ازای هر هزار نفر یک مسجد است، بنابراین می‌توان با منطق و گفت‌وگو این موضوع را پیش برد. او تاکید کرد که حتی با دختر خود هم نمی‌تواند با زبان زور صحبت کند و باید موضوعات با گفت‌وگو و همراهی پیش رود.

رئیس جمهور ایران در ارتباط با کریدور زنگزور نیز گفت که این کریدور آن چیزی نیست که در خبرها بزرگنمایی شده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

او گفت: «طبق آنچه وزیر خارجه مطرح کرده، خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران رعایت شده است. چارچوب حفظ تمامیت ارضی، ایجاد ارتباط ما به اروپا و بسته نشدن راه ایران به شمال که مد نظر نظام بوده، در آن دیده شده است؛ فقط دغدغه‌ای وجود دارد که یک شرکت آمریکایی با شرکت ارمنستان می‌خواهند این راه را بسازند.»

panjah23.jpgالهام ر

به باور من پنجاه‌ و‌ هفتی بودن یک اختلال است.

اختلالی که نه به شناسنامه ربط دارد و نه به تعریف ما از نسلی که فاجعه پنجاه و هفت را رقم زد، بلکه به نوعی نگاه ایدئولوژیک به جهان ربط دارد.

نگاهی که به خاطر ساختن آرمان‌شهری خیالی، واقعیت را نادیده می‌گیرد و دوباره همان چرخه‌ خطا را تکرار می‌کند.

تصور آرمان‌شهری پاک از هرگونه استبداد که نه شاه دارد، نه رهبر، نه نماد قدرت متمرکز.

مبتلایان به این اختلال به جای آنکه با چشم باز به واقعیت‌های امروز نگاه کنند، همچنان درگیر یک دوگانه خیالی‌اند:

«دیکتاتوری دینی»، «دیکتاتوری سلطنتی»

دغدغه‌ اولشان نه «آزادیست»، نه «دموکراسی»، نه «رهایی از فقر»، هیچ‌کدام،

بلکه ممانعت از بازگشت سلطنت است، حتی اگر ایران زیر خاکستر برود.

آنها نه دغدغه‌ نان مردم را دارند،

نه اضطرار تغییر این نظام ویرانگر را حس می‌کنند.

برای‌ آنها، بحث درباره شکل حکومت آینده، مقدم بر رهایی امروز ایران است.

در پاسخ به هر دعوتی برای اتحاد،

می‌گویند: «نه! نه! مبادا به سمت پادشاهی برویم!»

کسی نیست بپرسد:

مگر هنوز از زنجیر و زندان این حکومت خلاص شده‌ایم

و به مرحله انتخاب آزادانه رسیده‌ایم که الان از شکل حکومت آینده حرف میزنید؟

چرا به جای تمرکز بر نابودی استبداد فعلی، ذهن‌تان درگیر هراس‌ از آینده ای است که نیامده؟

یعنی آنها واقعاً نمی‌دانند

اول باید یک تونل زد، و لو کوچک، تا به جاده‌ رسید.

نه اینکه سر تونل را بگیری و بگویی:

«نه، این نور خطرناک است، ممکن است دوباره استبداد بیاید!»

همه با استبداد مخالفند، عمامه باشد یا تاج، یا یک جمهوری با ساختار سرکوب‌گر مثل همان جمهوری های مستقر در خاورمیانه، فرقی نمی‌کند.

اما در وضعیت اورژانسی کنونی اولویت‌دادن وسواس‌گونه به کنش های ضدسلطنت، به‌جای دراولویت قراردادنِ نجات ایران:

یعنی ترسیدن از تاج شاه اما نترسیدن از خونِ مردم بر کف خیابان.

و این کوررنگی سیاسی و اولویت‌های واژگونه، همان چیزی‌ست که باید از آن ترسید.

نوعی وسواس تاریخی برای حذف همه اشکال قدرت، حتی اگر به قیمت بقای استبداد کنونی تمام شود.

و در این میان، آن کس و آنچه ‌اهمیت خود را از دست می‌دهد، جان مردم واقعی، رنجهایشان، فقر و گرسنگی، مهاجرت، زندان و اعدام آنها و نیزنابودی مادرعزیزمان، ایران است.

*از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

:::

russia.jpgایران اینترنشنال - نهادها و اشخاص نزدیک به علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، شدیدا به احداث دالان زنگزور با نام جدید «دالان ترامپ» معترض‌اند، اما روسیه آن را مثبت ارزیابی کرده است؛ کشوری که یک‌ سال پیش وعده داده بود برای تهران «شفاف‌سازی» می‌کند، تا احداث زنگزور را بپذیرد.

علی باقری‌کنی، عضو منصوب خامنه‌ای در شورای راهبردی روابط خارجی، شنبه شب ۱۸ مرداد، در مصاحبه با صداوسیما گفت: «جمهوری اسلامی به راحتی از موضوع زنگزور نمی‌گذرد.»

ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه، پیش‌نویس توافق صلح بین ارمنستان و آذربایجان را «مثبت» ارزیابی کرد و گفت: «مسکو امیدوار است که این امر به صلح در منطقه قفقاز کمک کند.»

روزنامه کیهان، که زیر نظر نماینده خامنه‌ای منتشر می‌شود، در گزارش اصلی شماره یکشنبه د خود نوشت: «جمهوری اسلامی، چه با همراهی روسیه و چه بدون آن، در برابر هرگونه طرح ضدایرانی نظیر زنگزور، واکنشی قاطع و بازدارنده خواهد داشت. منافع ملی ایران هرگز گروگان محاسبات یا غفلت دیگران نخواهد شد.»

این روزنامه در ادامه با لحنی تند و کم‌سابقه نسبت به روسیه نوشت: «مسکو باید بداند که هرگونه سستی، تاخیر یا چشم‌پوشی در برابر طرح‌های آمریکا و ناتو در قفقاز، به ضرس ‌قاطع این کشور را با بحرانی ژئوپلیتیک روبه‌رو خواهد کرد که دامنه آن حتی از تبعات حضور ناتو در اوکراین فراتر می‌رود.»

یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران در واکنش به توافق ارمنستان و آذربایجان و تغییر نام گذرگاه زنگزور به «کریدور ترامپ»، نوشت: «اگر رییس‌جمهوری آذربایجان و نخست‌وزیر ارمنستان اندکی تامل می‌کردند، هرگز فریب ترامپ قمارباز را نمی‌خوردند.»

او ادامه داد: «این دو نفر، همان اشتباهی را مرتکب شدند که پیش‌تر رییس‌جمهوری اوکراین انجام داده بود.»

علی‌اکبر ولایتی، مشاور امور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی نیز شنبه ۱۸ مرداد در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم،‌ وابسته به سپاه پاسداران، گفت: « این گذرگاه نه به دالانی در مالکیت ترامپ، بلکه به گورستانی برای مزدوران ترامپ تبدیل خواهد شد.»

روزنامه کیهان، منسوب به خامنه‌ای در گزارش اصلی شماره یکشنبه ۱۹ مرداد خود نوشت: جمهوری اسلامی، «چه با همراهی روسیه و چه بدون آن» در برابر هرگونه طرح ضدایرانی نظیر زنگزور، واکنشی قاطع و بازدارنده خواهد داشت.
روزنامه کیهان، منسوب به خامنه‌ای در گزارش اصلی شماره یکشنبه ۱۹ مرداد خود نوشت: جمهوری اسلامی، «چه با همراهی روسیه و چه بدون آن» در برابر هرگونه طرح ضدایرانی نظیر زنگزور، واکنشی قاطع و بازدارنده خواهد داشت.
***

تقابل کم‌سابقه جمهوری اسلامی و روسیه

دالان زنگزور، صرف‌نظر از ابعاد ژئوپلیتیک آن، اکنون به چالشی کم‌سابقه در روابط جمهوری‌ اسلامی و روسیه بدل شده است. استفاده از چنین لحنی درباره روسیه در روزنامه منسوب به رهبر جمهوری اسلامی، چندان مرسوم نیست.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

دوسال پیش در خرداد ماه ۱۴۰۲، رجب طیب اردوغان، رییس‌جمهوری ترکیه، گفت در مورد گشایش کریدور زنگزور «مشکل با ارمنستان نیست بلکه مرتبط با ایران است».

جزئیات کامل عملیات ۷۰ کماندوی ایرانی موساد در خاک ایران فاش شده. کسانی که دقایقی پیش از حمله اسرائیل، با انجام سه عملیات نظامی و اطلاعاتی، خامنه‌ای را خلع سلاح کردند؛ با سلاح‌هایی که با همکاری موساد با دستگاه‌های اطلاعاتی هفت همسایه ایران وارد کشور شدند. گزارشی از مجتبا پورمحسن

:::

za.jpgاحمد زیدآبادی

دولت لبنان تصمیم به خلع سلاح همۀ گروه‌های غیردولتی مسلح از جمله حزب‌الله‌ گرفته است.

برخی مقام‌های جمهوری‌اسلامی در مخالفت با این تصمیم گفته‌اند که خواب خلع سلاح حزب‌الله تعبیر نخواهد شد.

مشکل اصلی اما این است که اگر حزب‌الله به هر قیمتی نخواهد سلاح خود را زمین بگذارد، باید خود را برای ورود به یک جنگ داخلی آماده کند؛ جنگی که البته خیلی هم داخلی نخواهد بود و اسرائیل و آمریکا و چه بسا سوریه هم در آن علیه حزب‌الله وارد عمل خواهند شد. در واقع بروز درگیری و تنش شدید بین حزب‌الله و دولت لبنان، خطر قطع رابطه بین بیروت و تهران را به دنبال خواهد داشت.

زمرمه‌های اخراج سفیر ایران از بیروت و قطع رابطۀ دو کشور هم اکنون در برخی محافل سیاسی لبنان بلند شده است.

آنهایی که دولت آقای پزشکیان را متهم به انفعال و بی‌عملی در این مورد و موارد مشابه می‌کنند، به جای تکرار منویات خود باید راه‌حل ارائه دهند. دولت در مقابل این حوادث دقیقاً چه می‌تواند کند که نمی‌کند؟ با چرخاش‌گری و سرزنش‌گری کار پیش نمی‌رود. بازاندیشی و باسازی استراتژیک مورد نیاز است. بقیه‌اش قصه است.

- دیوارنگاره‌های میدان فلسطین تهران که سال‌هاست محل ارسال پیام‌های عمومی جمهوری اسلامی به اسراییل است، پس از جنگ ۱۲روزه اخیر، همچنان میزبان این پیام‌های به زبان‌های عربی و البته فارسی و گاهی عربی است

- دیوارنوشته‌ها معمولا پیام‌های کاملا سیاسی با محوریت حمایت از مقاومت فلسطین، انتقاد از اسراییل و وعده نابودی آن و هشدارهای نمادین درباره آینده این کشور است که جمهوری اسلامی وعده حذف آن از نقشه جهان را داده است

dnlarge.jpg

فرامرز داور - ایران وایر

قبل از شروع جنگ اسراییل با جمهوری اسلامی، یکی از این طرح‌ها شعار «بار دیگر فرعون غرق خواهد شد» بود که برگرفته از سخنرانی «علی خامنه‌ای» و هشدار سیاسی به اسراییل بود. با این مفهوم که اسراییل --به‌مثابه فرعونی ظالم-- روزی که دور نیست، سرنگون خواهد شد.

پس از حمله بامداد ۲۳خرداد۱۴۰۴، یک طرح جدید با متن عبری در میدان فلسطین نصب شد: با این عنوان که «زیر آوارها دنبال پناهگاه باشید.» رسانه‌های نزدیک به حکومت ایران گفتند که پیام مستقیم این دیوارنوشته به مخاطبان خارجی و به‌ویژه اسراییلی‌ها بود.

در شرایطی که این کشور «محور مقاومت» یا گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی را در هم کوبیده و دامنه آن را به داخل خاک ایران کشانده، نبرد معنایی با اسراییل، روی دیوار مجاور میدان فلسطین، برای جمهوری اسلامی ادامه دارد.

آنچه که در برخی از این دیوارنگاره‌ها جلب توجه می‌کند، استفاده از تعابیر یهودی و کتاب عهد عتیق و تورات علیه اسراییل است. مثلا یکی از این نقاشی‌ها که مربوط به پیش از حمله اسراییل به ایران است، براساس داستان موسی در مصر طراحی شده‌اند.

موسی، پیامبر یهودیان، مهم‌ترین شخصیت یهودی و کسی است که پیروانش را علیه یک حکومت ظالمانه که غیریهودی است، رهبری می‌کند. استفاده از شخصیت موسی در این دیوارنگاره علیه اسراییل، شاید برای بسیاری از ناظران و حتی طراحان و نقاشان دور از انتظار باشد. اینکه جمهوری اسلامی چگونه این تناقض الهیاتی را در پرده‌ای بر دیوارهای پایتخت ایران می‌آویزد و سعی می‌کند از موسی علیه یهودیان استفاده کند، وجهی سورئال به این تصاویر می‌دهد.

raggi.jpgلبنان از ایران خواست در امور داخلی بیروت مداخله نکند

رادیو بین المللی فرانسه - وزارت امور خارجۀ لبنان، اظهارات اخیر علی‌اکبر ولایتی مشاور رهبر جمهوری اسلامی ایران دربارۀ مخالفت تهران با خلع سلاح حزب‌الله را محکوم کرد و آن را «مداخله آشکار و غیرقابل قبول در امور داخلی لبنان» دانست.

وزارت امور خارجۀ لبنان، شامگاه شنبه ۹ اوت (۱٨ مرداد)، با انتشار بیانیه‌ای کم‌سابقه، اظهارات اخیر علی‌اکبر ولایتی مشاور رهبر جمهوری اسلامی ایران دربارۀ مخالفت تهران با خلع سلاح حزب‌الله را به شدت محکوم کرد.

یوسف رجی وزیر امور خارجۀ لبنان، در پیامی در شبکۀ اجتماعی ایکس، اظهارات علی‌اکبر ولایتی را نشان دهندۀ «دخالت آشکار و غیرقابل قبول ایران در امور داخلی لبنان» دانست.

وی در ادامه تصریح کرد: «این نخستین نمونه از چنین مداخلاتی نیست. برخی از مقامات ارشد ایرانی بارها با اظهارات بی‌اساس در مورد تصمیم‌های داخلی لبنان که هیچ ارتباطی به جمهوری اسلامی ندارد، پا را از حدود خود فراتر گذاشته‌اند».

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

یوسف رجی با بیان اینکه «چنین رفتار غیرقابل قبولی تحت هیچ شرایطی توسط دولت لبنان تحمل نخواهد شد»، تأکید کرد: «لبنان به هیچ طرف خارجی، چه دوست و چه دشمن، اجازه نخواهد داد که به جای مردم این کشور سخن بگوید یا به هرشکلی ادعای قیمومیت بر تصمیمات حاکمیتی لبنان را داشته باشد.»

iss.jpgجلیقه «استم‌راد» به‌دنبال پوشاندن کامل بدن نیست. در عوض، اندام‌هایی را که بیش از همه در معرض آسیب ناشی از پرتوهای رادیواکتیو قرار دارند، به‌طور ویژه و هدفمند محافظت می‌کند

یورونیوز - یک استارتاپ اسرائیلی-آمریکایی به نام «استم‌راد / StemRad» نزدیک شش ماه دیگر ممکن است شاهد پرتاب نوآوری شاخص خود، یعنی یک«جلیقه ضد پرتو فضایی» به اعماق فضا در قالب مأموریت «آرتمیس ۲» ناسا باشد.

شرکت «استم‌راد» در سال ۲۰۱۱ و تنها چند ماه پس از حادثه هسته‌ای نیروگاه فوکوشیما در ژاپن، تأسیس شد. آقای میلستین در گفت‌وگو با وبسایت «دفاع و فناوری» از فلوریدا گفت: «وقتی دیدم نیروهای امدادی بدون هیچ‌گونه محافظت در برابر پرتوهای گاما وارد عمل می‌شوند، فهمیدم باید کاری کرد. اگر آن‌ها وارد عمل نمی‌شدند، نمی‌توانستند جلوی ذوب‌شدن را بگیرند که ممکن بود به یک فاجعه ملی یا حتی بین‌المللی تبدیل شود. این همان لحظه‌ای بود که من را به اقدام واداشت.»

آقای میلستین قرار بود مسیر علمی خود را در دانشگاه ادامه دهد، اما در دوره پسادکتری تغییر مسیر داد. استادش که امدادگران چرنوبیل را درمان کرده بود، خوب می‌دانست پرتو گاما چگونه مغز استخوان را نابود می‌کند؛ چیزی که لباس‌های محافظ عادی نمی‌توانند جلویش را بگیرند.

وی گفت: «جهان ده‌ها سال را صرف تلاش برای توسعه لباس‌هایی که تمام‌ بدن را بپوشاند کرده که هم سبک باشند و هم مؤثر، اما این واقع‌بینانه نیست. ما تمرکز خود را بر محافظت از حساس‌ترین نواحی گذاشتیم: لگن، مهره‌ها و دستگاه گوارش، جایی که مغز استخوان متمرکز است.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

جلیقه «استم‌راد» به‌دنبال پوشش کامل بدن نیست و در عوض محافظتی هدفمند برای اندام‌هایی فراهم می‌آورد که بیش از همه در برابر آسیب ناشی از پرتو آسیب‌پذیرند. این جلیقه که بین ۱۲ تا ۱۵ کیلوگرم وزن دارد، می‌تواند زیر لباس‌های استاندارد ضد مواد خطرناک پوشیده شود و برای پیشگیری از اثرات حاد پرتو طراحی شده، بدون آنکه پوشیدن آن برای فرد سنگین باشد.

jalilibros.jpgخبرآنلاین نوشت: بی‌پرده‌تر و عریان‌تر از این، هیچ تصویری نمی‌توانست راوی نگاه برادران جلیلی به «ملیت» و «منافع ملی» باشد. دو چهره‌ای که سال‌ها در سطوح بالای سیاست‌گذاری دیپلماسی و رسانه نقش‌آفرین بوده‌اند، این‌بار بی‌هیچ تعارفی به مخالفان خود تاختند.

برادران جلیلی در یک ماه گذشته دو بار زبان به هتاکی سیاسی گشودند؛ نخست پس از جنگ ۱۲ روزه که مردم عملکردی استثنایی از خود به نمایش گذاشتند، و بار دیگر در روزی که دبیر شورای عالی امنیت ملی تغییر کرد.

سعید جلیلی ناخواسته با این جریان تغییر همراه شد، اما با اظهاراتی که بیشتر شبیه به خودزنی است، سرعت کنار رفتن خود از افکار عمومی حتی اصولگرایان را افزایش می‌دهد. او به بخشی از مردم که خواهان تغییر و پیشبرد امور با عقلانیت‌اند دشنام سیاسی داده است. پرسش آنجاست که او چگونه چندبار خود را در معرض رای چنین مردمی قرار داده که آن‌ها را گوساله پرست می‌خواند؟!

jang.jpgدر جنگ ۱۲روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی، هرچند هدف نهایی یعنی توقف برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی به‌طور کامل محقق نشد، اسرائیل موفقیت‌های عملیاتی مهمی داشت. اودد یارون در هاآرتص می‌نویسد مهم‌ترین آن‌ها از کار انداختن سامانه پدافند هوایی جمهوری اسلامی و ایجاد برتری هوایی کامل برای حملات دقیق به زیرساخت‌های تولید و سامانه‌های پرتاب موشک بالستیک بود

ایندیپندنت فارسی - اسرائیل تقریبا همه پهپادها و بیشتر موشک‌هایی را که جمهوری اسلامی پرتاب کرد رهگیری و منهدم کرد، اما چند موشکی که از پدافند هوایی اسرائیل عبور کردند خسارت و تلفات بی‌سابقه‌ای وارد کردند.

یارون پیش‌بینی می‌کند برتری هوایی اسرائیل در کوتاه‌مدت حفظ شود، اما در ۵ تا ۱۰ سال آینده احتمال بازسازی پدافند و نیروی هوایی جمهوری اسلامی وجود دارد.

مسابقه تسلیحاتی

با وجود خسارت شدید به زرادخانه موشکی جمهوری اسلامی، موشک‌های بالستیک همچنان بخش اصلی توان تسلیحاتی تهران و مهم‌ترین تهدید علیه اسرائیل است. به گفته تل اینبار، کارشناس موشک و پهپاد، جمهوری اسلامی هنوز حدود ۱۰۰۰ موشک بالستیک در اختیار دارد که بردشان تا خاک اسرائیل می‌رسد.

برنامه موشکی جمهوری اسلامی در چارچوبی اداری و متعهد به توسعه پیش می‌رود و دو نهاد موازی در سپاه پاسداران و ارتش آن را هدایت می‌کنند. از دید تهران، موشک‌ بالستیک تنها ابزاری بوده‌ است که تا حدی موثر عمل کرده‌ و حتی توانسته‌ است خسارت بی‌سابقه‌ای به جبهه داخلی و برخی تاسیسات نظامی اسرائیل وارد کند.

هزینه سنگین دفاع

این جنگ نشان داد که دفاع موشکی علاوه بر خسارت‌، بار مالی سنگینی دارد. تنها چند روز پس از آغاز درگیری، رسانه‌های خارجی گزارش دادند که ذخایر موشک‌های رهگیر «کمان» اسرائیل به‌سرعت کاهش یافته است. هر موشک کمان‌-۳ حدود ۳ میلیون دلار، و هر موشک رهگیر «تاد» آمریکا چهار برابر این رقم هزینه دارد.

در طول ۱۲ روز جنگ، حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ موشک تاد شلیک شد که معادل یک‌چهارم کل ذخیره آمریکا بود. هزینه کل موشک‌های رهگیری که اسرائیل و آمریکا شلیک کردند حدود ۱.۴ میلیارد دلار برآورد شد. تولید این سامانه‌ها محدود و پیچیده است؛ در سال ۲۰۲۵ فقط ۱۲ موشک تاد ساخته شد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

بنابراین، پرسش اساسی که مطرح می‌شود این است: آیا ذخیره تعداد کافی موشک رهگیر برای مقابله با حملات گسترده، از نظر اقتصادی و فنی امکان‌پذیر است؟ تل اینبار می‌گوید هزینه دفاع در برابر خسارت احتمالی توجیه‌پذیر است، زیرا موشک‌های ایرانی نیز قیمت بالایی دارند و برخی مدل‌ها بیش از یک میلیون دلار ارزش دارند. پیش از جنگ، جمهوری اسلامی ماهانه حدود ۵۰ موشک تولید می‌کرد، اما آسیب اخیر به زیرساخت‌های تولید و پرتاب، این روند را مختل کرده، هرچند بازیابی آن در گذر زمان ممکن است.

پروژه دقت موشکی

پرسش اصلی این است که جمهوری اسلامی چگونه توان موشکی‌اش را بهبود خواهد داد. فابیان هینتس، پژوهشگر در موسسه بین‌المللی مطالعات راهبردی، می‌پرسد آیا تهران با وجود ضعف‌های آشکارشده در اکتبر ۲۰۲۴ همچنان بر دقت متمرکز می‌ماند یا به تولید انبوه به بهای کاهش دقت روی می‌آورد؟ شاید هم با پراکندگی بیشتر موشک‌اندازها یا به‌کارگیری فریب‌دهنده‌ها و مهمات خوشه‌ای، بقای سامانه‌ها را افزایش دهد.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgمقاله ای تحت عنوان آقای محققی" آرمان هایتان رنگ باخته نه منش سیاسی تان" بقلم آقای جایر حسینی بتاریخ سه شنبه14 مرداد1404درسایت آخبار روز بچاپ رسیده که نه بر اساس خواسته خود بلکه اصرار عزیزانی که ازاین گونه حملات منظم نسبت بمن صورت می گیرد به تنگ آمده وسرزنشم می کنند که چرا جواب نمی دهم؟ نوشته ام اخیرا آقای "فواد تابان" سردبیرسایت اخبار روز که باوجود دوستی دیرین محترمانه از نشر نوشته های من در سایت خود سرباز زدند.این نوشته را باوجود بافت بسیار ضعیف و تناقضات آشکار، اتهام ونتیجه گیری نادرست آن صرفا به این دلیل که سمت حمله بشخص من است وحمایت من از شاهزاده رضاپهلوی آن را منتشر کرده اند .فکر کردم اگر جواب ندهم این گونه برخورد های تخریبی تداوم خواهد یافت لذاباید که جواب دهم و از آقای فواد تابان خواهش کنم که جواب رادرهمان ستون منتشر کند.

شروع مقاله با نوشته ای در رثای چپ بعنوان فرزند روشنگری که پاسدار اندیشه عدالت خواهی وآزادی خواهی است وهربار در قالب ها وشیوه های نو خود را بازآفرینی می کندآغاز می شود .در اثبات این باز آفرینی به قدرت گرفتن چپ در سیمای "جرمی کوربین"استناد می کند.
"در عرض چند روز، بیش از پانصد هزار نفر در حزب جدید جرمی کوربین، چپ‌گرای بریتانیا، ثبت‌نام کردند."

elviri.jpgرادیو فردا - بعد از حملهٔ اسرائیل به ایران و توقف جنگ ۱۲ روزه بین دو کشور، گروهی از فعالان سیاسی خواستار برگزاری رفراندوم در ایران برای گذار مسالمت‌آمیز ار جمهوری اسلامی شده‌اند.

پیشنهادی که از ابتدا دو سال پیش از سوی میرحسین موسوی، آخرین نخست‌وزیر ایران و از رهبران جنبش سبز مطرح شده بود. آقای موسوی ۲۰ تیر امسال هم در بیانیه‌‌ای از حبس خانگی، خواستار برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان شد و اعلام کرد که ساختار کنونی حکومت ایران نمایندهٔ همه ایرانیان نیست.

مرتضی الویری، شهردار اسبق تهران و سفیر سابق ایران در اسپانیا، از حامیان این پیشنهاد است که بیانیه‌ای را همراه با بیش از ۸۰۰ فعال سیاسی و فرهنگی دیگر امضا کرده است.

او در گفت‌وگو با رادیوفردا می‌گوید که «تداوم وضعیت فعلی،‌ فروپاشی و نابودی ایران است» و راهکار جلوگیری از این مسئله را برگزاری رفراندوم می‌داند.

آقای الویری پیشتر نماینده سه دورهٔ مجلس و رئیس سازمان مناطق آزاد تجاری ایران بوده است.

این سیاستمدار ایرانی معتقد است که باید با آمریکا،‌ مذاکرهٔ مستقیم صورت بگیرد و «حاکمیت باید به صورت صریح و روشن، ‌بیان کند که به دنبال محو اسرائیل نیست. به طور صریح بیان کند که مسائل فلسطینی‌ها را از طرق قانونی پی‌گیری خواهد کرد».

شما بیانیهٔ حمایت از رفراندوم و تاسیس مجلس مؤسسان که آقای میرحسین موسوی پیشنهاد کرده را امضا کرده‌اید. به چه دلیلی از رفراندوم حمایت می‌کنید؟

من دغدغهٔ ایران را دارم. احساس می‌کنم که کشور به مرحلهٔ حساسی رسیده؛ هم در بعد خارجی و مسئلهٔ حملهٔ خارجی و شکل گرفتن یک آتش‌بس شکننده و هم ناترازی‌های ‌اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که در سه چهار زمینه دارد خودش را به شدت و با تلخی نشان می‌دهد. در این وضعیت و با این مشخصات، همه کسانی که دل در گرو این آب و خاک دارند و نگران سرنوشت کشور هستند، طبیعتاً در این مقطع این حساسیت را خیلی بالاتر احساس می‌کنند. من هم قطره‌ای از این مجموعه هستم و با توجه به تجربیاتی که از گذشته دارم به این جمع‌بندی رسیده‌ام که تداوم روش‌های گذشته، ‌راه به جایی نمی‌برد.

حرکت‌های اصلاح‌طلبانه‌ای که در زمان آقای خاتمی از سال ۷۶ به بعد شروع شد، به تعبیر خود ایشان، به صخره‌های سخت برخورد کرده است؛ به دلیل مقاومت جریان به اصطلاح حاکمیت و انقباضی که وجود دارد. لذا با توجه به این مسائل،‌ احساس می کنم راه‌حلی که میرحسین موسوی ارائه داده یک راه حل گذار به سیستم دموکراتیک و آزاد است که همه می‌توانند در آن مشارکت داشته باشند. در عین حال خشونت‌پرهیز هم است. تجربهٔ تلخی که من از سال ۵۷ دارم نمی‌خواهم دوباره تکرار شود. وقوع یک انقلاب جدید، بسیار می‌تواند خسارت‌بار باشد. بنابراین من براندازی را به مفهوم برخورد خشونت‌آمیز یا جایگزینی یک سیستم جدید به جای سیستم قدیم از طریق روش‌های خشونت‌آمیز، به هیچ وجه به مصلحت نمی‌دانم. به همین دلیل است که از نظرات آقای میرحسین موسوی برای یک رفراندوم حمایت کردم.

فرآیند این گذاری که شما از آن حمایت می‌کنید چگونه باید باشد؟ در داخل ایران خیلی از کسانی که مخالف یا منتقد هستند یا خواستار تغییرات اساسی هستند با سرکوب مواجه هستند. خود شما هم زندانی شده‌اید. این فرآیند چگونه می‌تواند اتفاق بیفتد؟

من می‌دانم که راه دشواری را در پیش داریم. ولی در مقایسه با براندازی، این راه بسیار مقبول‌تر و راحت‌تر به نظر می‌رسد. چون اگر این گزینه را ما نداشته باشیم یا بایستی تن به همین حاکمیت فعلی و روش‌هایی که وجود دارد بدهیم که من نتیجهٔ آن را جز فروپاشی نمی‌دانم. سرزمینی با این سوابق و با این مشخصات که می‌توانست جایگاه بسیار برتری در سطح دنیا داشته باشد در حال نابودی است. بنابراین تداوم وضعیت فعلی که فروپاشی و نابودی ایران است. من نگران نابودی جمهوری اسلامی نیستم. من نگران نابودی ایران هستم.

Shokouh_Mirzadegi-3.jpgمن فکر نمی کنم در هیچ کجای دنیا پادشاهی خواهان یا حتی جمهوری خواهانی را ببینید که مدعی علاقمند بودن به پادشاهشان یا رئیس جمهور انتخابی شان باشند، اما نه گفته های او را قبول داشته باشند و نه انتخاب های او را. و در کنار «زنده باد»ها و حمایت کردن های زبانی، به هر بهانه ای اعمال و گفته های شاه یا رییس جمهور خود را مستقیم یا غیر مستقیم«بی ربط و مضر» بدانند و به افراد مورد اعتماد او حمله کرده و آنها را خائن بنامند.

پهلوی ها از رضاشا گرفته، تا شاهزاده حتی کسانی را که آگاهانه یا ناآگاهانه با آنها درافتاده بودند، اگر پشیمانی و به ویژه ایران دوستی در آنها می دیدند آنها را می بخشیدند از رضاشاه گرفته که پس از رسیدن به سلطنت مخالفین خود و حتی کسی را که بر صورتش زخمی همیشگی نشانده بود بخشید تا محمدرضاشاه که برخی از کسانی را که حتی نسبت به ایشان سوقصد جانی کرده بودند بخشید و حتی به برخی از آنها همچون آقایان جعفریان و نیکخواه شغل و مقام هم داد و آنها بودند که اتقاقا تا آخر عمر به او و ایران وفادار ماندند (و نه «فردوست»هایی که خودشان را نوکر و کشته و مرده او نشان می دادند)

و اکنون می بینیم که پهلوی سوم با کسانی کار می کند که گفته می شود برخی شان پادشاهی خواه نبودند، یا اصلاح طلب بودند، و یا هنوز هم از جمهوری خواهان هستند اما هر چه هست سال هاست که رهبری گذار یا حتی پادشاهی او را پذیرفته اند و شب و روز در کنار او برای آزادی ایران تلاش می کنند. با این حال عده ای «قربان گو» سعی دارند آنها را دشمن شاهزاده نشان دهند.

ایشان دکتر ولایتی است

| No Comments

مشاور امور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی و عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام.

امروز گفتند: مقاومت، ضعیف نشده و بیش از پیش طرح های آمریکا و اسرائیل را خنثی خواهد کرد.

:::

shatranj.jpgامروز در درون رژیم اسلامی ایران جنگ پنهانی بر سر قدرت در جریان است؛ جنگی که سه جبهه اصلی در آن نقش‌آفرین هستند و هرکدام خود را به‌عنوان نجات‌دهنده آینده معرفی می‌کنند، اما در واقع، هر سه در پی حفظ ساختار پوسیده کنونی‌اند.

جبهه نخست، حلقه ظریف، روحانی، خاتمی و حسن خمینی است. این گروه، با روابط گسترده در عرصه بین‌المللی و سابقه سال‌ها تعامل با غرب، بیش از همه بر زبان نرم دیپلماسی و شعارهای «اصلاح‌طلبانه» تکیه می‌کند. آن‌ها می‌دانند چگونه با واژه‌های زیبا و وعده‌های مبهم دل بخشی از جامعه را به دست آورند و حتی «اپوزیسیون ساختگی» برای کنترل فضای اعتراضی ایجاد کنند. خاتمی با «تکرار می‌کنم»هایش، روحانی با کلیدهایش و ظریف با چهره خندانش، همگی توانسته‌اند تصویری فریبنده بسازند. اما کارنامه‌شان سرشار از تناقض است؛ از سرکوب خونین اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ گرفته تا فساد ساختاری در دولت و حلقه نزدیکانشان. این گروه کمترین پایگاه را در سپاه و میان تندروها دارد و بیشتر روی توان دیپلماتیک برای جلب حمایت خارجی حساب باز کرده است، اما همین وابستگی به توافق‌های پشت‌پرده با غرب می‌تواند به ادامه حیات رژیم، در شکلی «تغییرشکل‌یافته»، منجر شود.

liaghat.jpg
به دخترانِ دریا، رها از برکه
شما که دل به موج سپردید و از سکونِ مرداب گذشتید،
شما که تاریکی را نه ترس، که تجربه دانستید،
و با هر باله‌ی کوچک، جهانی را لرزاندید...
>
از دور، صدای حرکتتان می‌آید؛
نه صدای آب، که زمزمه‌ی آزادی.
من این نامه را برای شما می‌نویسم،
برای آنانی که قصه را نه شنیدند، که زیستند.
من سال‌ها پیش، قصه‌ی شما را نوشتم.
قصه‌ی ماهی کوچکی که پرسید:
«آیا زندگی فقط همین است؟»
و کسی جوابش را نداد،
جز خودش،
جز دلش،
جز راهی که رفت.
>
شما همان پرسش را دوباره پرسیدید،
اما این بار با فریاد،
با مو،
با خون،
با رقص،
با مرگ.
>
شما از زن گفتید،
از زندگی،
از آزادی.
و این سه واژه،
مثل سه بال،
شما را از قعر نهرها به آسمان رساندند.
>
من اگر بودم،
شاید برایتان قصه‌ای دیگر می‌نوشتم،
اما حالا،
شما خودتان قصه‌اید.
قصه‌ای که دیگر کسی نمی‌تواند پنهانش کند،
قصه‌ای که در حافظه‌ی جمعی ما حک شده،
قصه‌ای که با صدای شما ادامه دارد.
>
>>
و حالا،
شما دختران دریا، رها از برکه،
در خیابان‌ها از زندگی گفتید،
از کودک کار،
از بچه‌ی افغان،
از سگ خیابانی،
از نخبه‌ی زندانی،
از دختری که آرزو داشت پسر باشد،
از قرص‌های اعصاب،
از شب‌های طولانی،
از زن،
از زندگی، از آزادی.
و همه‌ی این‌ها را،
در ترانه‌ای خواندید
که نامش «برای» بود.
ترانه‌ای که نه فقط شعر بود،
بلکه قصه‌ی هزار ماهی سیاه کوچولو بود
که بالاخره راه دریا را پیدا کردند.
>
با مهر، و باور به راهتان
صمد بهرنگی

sarkhosh.jpgجنگل نمادها

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

فضای مجازی، به ویژه در حوزه‌ی سیاست، دیگر یک «تالار گفتگو» نیست؛ یک «جنگل نمادها» است. در این جنگل انبوه و تاریک، بقا نیازمند تصمیم‌گیری‌های آنی است. مغز انسان، که برای صرفه‌جویی در انرژی تکامل یافته، برای ناوبری در این محیط پرآشوب، به غریزه‌ی باستانی خود پناه می‌برد: اعتماد به «میان‌برهای شناختی» (Cognitive Shortcuts). مخاطب، پیش از آنکه با «متن» یک اندیشه روبرو شود، به دنبال «نشانه‌»های خالق آن می‌گردد تا او را به سرعت در یکی از دو قبیله‌ی آشنای «خودی» یا «غیرخودی» دسته‌بندی کند. این، مقدمه‌ی برپایی دادگاه‌های دو ثانیه‌ای است.

کارخانه‌ی پیش‌داوری؛ چرا مغز به میان‌بر علاقه دارد؟

این فرآیند، از حماقت یا شرارت نیست؛ محصول یک ویژگی تکاملی است. همانطور که متفکرانی چون دنیل کانمن نشان داده‌اند, مغز ما دارای دو سیستم عامل است: یکی سریع، غریزی و خودکار (سیستم ۱) و دیگری کند، تحلیلی و پرهزینه (سیستم ۲). در جنگل نمادها، فعال کردن سیستم ۲ برای تحلیل دقیق هر محتوا، انرژی روانی عظیمی می‌طلبد. بنابراین، مغز به صورت پیش‌فرض، به سیستم ۱ پناه می‌برد. این سیستم، برای قضاوت، به دنبال الگوهای آشنا و نشانه‌های ساده می‌گردد. این ویژگی، در دنیای سیاست امروز، به یک آسیب‌شناسی ویرانگر تبدیل شده است.

انتشار تصاویر تازه‌ای از آسمان شب مریخ در شبکه‌های اجتماعی، مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. سیاره‌ای که حدود ۲۲۵ میلیون کیلومتر از زمین فاصله دارد. این نما، منظره‌ای خیره‌کننده از پهنه کیهان را به نمایش می‌گذارد. به گفته کارشناسان، چنین صحنه‌هایی علاوه بر زیبایی بی‌همتا، می‌تواند در مطالعات نجومی و شناخت شرایط نوری مریخ نیز نقش مهمی ایفا کند.

:::

***

10-1.jpgایران اینترنشنال - برخی خبرنگاران در ایران با انتشار تصاویری در شبکه‌های اجتماعی خود خبر دادند که استانداری قزوین روز یک‌شنبه در مراسمی به مناسبت روز خبرنگار به‌عنوان هدیه به آن‌ها چند بسته چیپس داده است.

ابوالفضل شالی یکی از این خبرنگاران در ایکس نوشت که بسته چیپس را پاره کرده است. سینا جهانی، خبرنگار دیگر هم نوشت در قزوین، در همایشی به مناسبت روز خبرنگار با حضور فاطمه محمدبیگی، نماینده مجلس به خبرنگارها «۳ بسته چیپس» هدیه دادند.

موضوع هدایای روز خبرنگار همواره با موضع‌گیری انتقادی برخی روزنامه‌نگاران و کاربران شبکه‌های اجتماعی نسبت به این اقدام مواجه بوده است.

sarvan.jpgخبرگزاری تسنیم مهاجمان را اعضای گروه «جیش العدل» معرفی کرده اما گزارش رسمی پلیس از آنان با عنوان «اشرار مسلح» یاد کرده است

به گزارش حال ‌وش / بامداد روز یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، در خیابان حمزه سراوان و در نزدیکی کلانتری ۱۲ این شهر، درگیری مسلحانه‌ای میان نیروهای نظامی و یک فرد مسلح که از مراسم عروسی خارج شده بود رخ داد که دستکم پنج نفر از دو طرف کشته و زخمی شدند.

فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان سردار محمدرضا اسحاقی، در گفتگو با رسانه های وابسته به نهادهای امنیتی اعلام کرد که مأموران کلانتری ۱۲ سراوان حین گشت‌زنی هدف حمله مسلحانه افراد ناشناس قرار گرفتند و در درگیری، سه نفر از مهاجمان کشته و دو نفر بازداشت شدند.

همچنین یک نیروی نظامی به نام سروان «خداداد باقری» که رئیس کلانتری ۱۲ سراوان بود کشته و یک مامور دیگر به نام «احدی» مجروح شده است. به گفته وی، از افراد مسلح یک قبضه کلاشینکف، یک کلت کمری و مهمات مربوطه کشف و دو دستگاه خودرو توقیف شده است. با این حال، منابع‌حال وش و شاهدان عینی روایت متفاوتی از این حادثه ارائه می‌دهند.

این افراد گفته‌اند که سه شهروند بلوچ کشته شده در مراسم عروسی حضور داشتند و یکی از آنان به رسم شادی در مراسم تیراندازی هوایی کرد، که ساعتی پس از خروج از مراسم هدف تیراندازی مأموران قرار گرفتند. یکی از این افراد که سلاح همراه داشت، در پاسخ به تیراندازی مأموران، شلیک متقابل انجام داده که منجر به کشته شدن رئیس کلانتری ۱۲ سراوان شده است.

منابع حال وش که از شاهدان عینی و‌ بستگان این افراد هستند با قاطعیت هرگونه ارتباط این افراد با گروه‌های مسلح را رد کرده و اعلام کردند که فردی که اسلحه داشته پدرش فرهنگی و از اعضای شورای شهر محمدی سراوان بوده و برچسب «اشرار» زدن به آنها تلاشی برای توجیه استفاده بی‌رویه از زور توسط نیروهای انتظامی است. تا لحظه تنظیم این گزارش، هیچ گروهی مسئولیت این درگیری را بر عهده نگرفته است.

تصویری که مدیرعامل میزان از لحظه انتقال سید مصطفی تاجزاده و ابوالفضل قدیانی به اوین منتشر کرد. وی در ذیل این تصویر نوشت: ضرب و شتم کردند، سر شکستند، خون به سر و‌ صورت مالیدند به روایت تصویر

تاجزاده.jpg

net.jpgصدای آمریکا - بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در پیام مستقیمی به ایرانیان با تأکید بر این که ایران آزاد یک رویا نیست، بلکه تاریخ است، از مردم ایران خواست که به خیابان‌ها بیایند.

نتانیاهو در این پیام که روز سه‌شنبه ۲۱ مرداد در صفحه «اسرائیل به فارسی» در ایکس با زیرنویس فارسی منتشر شده، سخنانش را با «درود از اورشلیم به مردم سرافراز ایران» آغاز کرد و گفت: «رهبران شما جنگ ۱۲ روزه را بر ما تحمیل کردند. باختی سنگین را متحمل شدند. آنها همواره دروغ می‌گویند، اما گاهی ناخواسته حقیقتی را بر زبان می‌آورند.

او با اشاره به سخنان مسعود پزشکیان درباره بحران‌های متعدد در ایران گفت: «چند روز پیش رئیس جمهوری ایران گفت ما مشکل آب، برق، پول، و تورم داریم. کجا مشکل نداریم؟ تا شهریور و مهر امسال، دیگر آبی پشت سدها نخواهد ماند. این گفته درست است. همه چیز در حال فروپاشی است.»

نخست‌وزیر اسرائیل با بیان این که «در این تابستان سوزان شما حتی آب پاکیزه و خنک برای فرزندانتان ندارید»، عملکرد مقامات جمهوری اسلامی را «نهایت ریاکاری» دانست و افزود: «این نهایت ریاکاری است. بی‌احترامی آشکار به مردم ایران است. شما شایسته چنین وضعی نیستید. فرزندانتان نیز شایسته چنین شرایطی نیستند.»

او با اشاره به فناوری پیشرفته آب در اسرائیل، افزود: «خبر بسیار خوبی دارم. اسرائیل در رتبه نخست جهان در بازیافت آب قرار دارد. ما ۹۰ درصد فاضلاب خود را تصفیه و دوباره استفاده می‌کنیم. در فناوری نمک‌زدایی نیز پیشتاز جهان هستیم. دقیقا می‌دانیم چگونه می‌توان ایران را به کشوری با آب فراوان تبدیل کرد.»

نتانیاهو با بیان این که «حدود یک دهه پیش کانالی در تلگرام به زبان فارسی» ایجاد کرده تا «تا مدیریت آب را به ایرانیان آموزش» دهند، گفت که «صدها هزار ایرانی در همان روز نخست به آن پیوستند.»

نخست‌وزیر اسرائیل تأکید کرد: «عطش آب در ایران تنها با عطش آزادی برابری می‌کند. و این خبر عالی است. به محض آزاد شدن ایران برترین متخصصان آب اسرائیل با پیشرفته‌ترین فناوری‌ها و دانش به سراسر شهرهای ایران خواهند آمد. ما به ایران در بازیافت و نمک‌زدایی آب کمک خواهیم کرد.»

او توضیح داد: «تصور کنید دوباره با خانواده‌هایتان در سد کرج اسکی روی آب انجام دهید. تصور کنید دست در دست شریک زندگی‌تان کنار رودخانه پرآب فرحزاد قدم بزنید. رودخانه‌ای که امروز خشکیده است. تصور کنید درختان تشنه نیاوران و دربند به اندازه درختان پایگاه‌های سپاه پاسداران آب فراوان داشته باشند. تصور کنید دریاچه ارومیه که زمانی خیره‌کننده بود، در شمال غربی ایران بار دیگر زنده شود. این یک رویا نیست. این می‌تواند واقعیت باشد. اما دیکتاتورهای شما به جای ساختن چنین آینده‌ای استبداد و فقر را بر شما تحمیل کرده‌اند.همان گونه که جنگ را بر ما تحمیل می‌کنند.»

بنیامین نتانیاهو اضافه کرد: «۴۶ سال است که از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم بوده‌اید. حق بیان آزادانه، نوشتن، سخن گفتن، و خواندن هر آنچه می‌خواهید. من این جا کتاب‌های ایرانیان مخالفان برجسته ایرانی که حقیقت را می‌نویسند، و حقیقت را می‌گویند دارم. اما این کتاب‌ها در خارج از ایران منتشر شده‌اند. چنین سرکوبی، چنین ظلمی، شما فرزندان کوروش بزرگ، شایسته بسیار بیشتر از این هستید. شایسته رهبرانی نیستید که در زمان جنگ سخت از کشور می‌گریزند و شما را تنها می‌گذارند.»

jangi.jpgآیا رژیم مردم را برای بدتر شدن اوضاع اقتصادی و محدودیت‌های بیشتر خدمات آب و برق آماده می‌کند؟

بابک نگاهداری، رییس مرکز پژوهش‌های مجلس در توصیه‌هایی به دولت پزشکیان در شرایط «حکمرانی در معرض جنگ» هشدار داد که شهروندان «در وضعیت در معرض جنگ باید آگاه شوند که شرایط کشور عادی نیست.»

نگاهداری با تاکید بر اینکه حکمرانی در معرض جنگ «تنها با مشارکت مردم ممکن می‌شود»، گفت: «بدون درگیر کردن مردم در فرایند حکمرانی هر اقدام دولت در شرایط در معرض جنگ بسیار پرهزینه و گاهی ناممکن خواهد بود.»

:::

۱۰ توصیه راهبردی به دولت برای شرایط جنگی / رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس: مردم بدانند جنگ بر سر نظم آینده منطقه و موجودیت ایران است

ایلنا - بابک نگاهداری رییس مرکز پژوهش‌های مجلس، در ۱۰ توصیه راهبردی به دولت در شرایط حکمرانی در معرض جنگ، عنوان کرد: مردم باید بدانند جنگ بر سر نظم آینده منطقه و استقلال و موجودیت ایران است.

این ۱۰ توصیه راهبردی به شرح زیر است؛

۱- حکمرانی در معرض جنگ به معنی التفات به گسل‌های درونی ژئوپلیتیک کشور و آماده نگهداشتن کشور برای شرایطی است که این گسل‌ها فعال شوند.

۲- در شرایط عادی، وابستگی به مناسبات و روندهای موجود قبل از جنگ، اجازه تغییر در فرایند حکمرانی را نمی دهد. همین وابستگی موجب غفلت های بزرگ می شود. در وضعیت آستانه ای فرصتی نهفته برای دستگاه اداره کشور است که در شرایط عادی امکان غلبه بر آنها وجود نداشته است.

سود ۱۶ میلیارد دلاری چین از خرید نفت ایران

حامد پاک طینت

تقریبا تمام محصول فروشنده بینوا

به یک مشتری فروخته شده و می‌شود.

clarge.jpg

شما جای آن خریدار بودید

با این فروشنده چه می‌کردید؟

تخفیف می دهی یا رهایت کنم؟!

به یوان خرید می کنی یا نه؟

به‌جای یوان، جنس می خری یا نه؟

هر بنجلی میخری؟

منابع کشورت را در اختیارم می‌گذاری؟

چین به فرض خرید ۱.۲ میلیون بشکه نفت ایران که امروز بیش از ۹۵% نفت ماست و به فرض ۲۰ دلار تخفیف، ۱۱ میلیارد دلار سود می‌کند.

اگر سایر مزایا از قبیل تهاتر، انحصار، صرفه جویی ارزی و نگهداری منابع مالی را هم اضافه کنیم، ۱۶ میلیارد دلار سود است!

این‌که واقعا ما مستعمره چین هستیم یا نه، موضوع این نوشته نیست. موضوع این است که ۱۶ میلیارد دلار معادل:

بازسازی شبکه آب کشور (۲ میلیارد)
احداث تصفیه خانه های جدید (۲ میلیارد)
مدیریت منابع زیرزمینی (۲ میلیارد)
آبیاری نوین (۲ میلیارد)
احدث نیروگاه‌های برق (۴ میلیارد)
بازسازی نیروگاه‌ها (۲ میلیارد)
هوشمند سازی و توسعه برق (۲ میلیارد)
و حل معضل برق و آب این مملکت است!

با ۱۶ میلیاردِ سال بعد چه کنیم؟!

در ادامه آتش‌سوزی‌ها و انفجارهای زنجیره‌ای، براساس گزارش منابع میدانی، عصر شنبه ۱۸ امرداد ۱۴۰۴ یک فقره آتش‌سوزی در طبقات بالایی یکی از برج‌های «مگا پارس» تهران محل سکونت تعدادی از پرسنل نیروهای نظامی وابسته به وزارت دفاع و ارتش رخ داد. ساکنین می‌گویند صدای یک انفجار نسبتاً قوی را شنیدند.

برخی منابع می‌گویند این انفجار یک حذف هدفمند بود. این مجتمع مقابل ستاد «فاتب» (فرماندهی انتظامی تهران بزرگ) قرار دارد. این ستاد در جریان جنگ ۱۲ روزه هدف حمله اسرائیل قرار گرفته بود.

Untitled-1.jpg

mousavian.jpgایران اینترنشنال - دانشگاه پرینستون آمریکا اعلام کرد حسین موسویان، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی، از این دانشگاه «بازنشسته» شده است. موسویان به دست داشتن در قتل شماری از چهره‌های سرشناس مخالف جمهوری اسلامی در اروپا متهم است.

دانشگاه پرینستون در بیانیه‌ای رسمی، دلیل جدایی موسویان را «بازنشستگی» توصیف کرد.

موسویان به‌عنوان «کارشناس امنیت خاورمیانه و سیاست هسته‌ای» در برنامه علم و امنیت جهانی دانشگاه پرینستون فعالیت می‌کرد.

او متهم است که در ترور دست‌کم ۲۴ مخالف جمهوری اسلامی در اروپا در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی مانند شاپور بختیار، فریدون فرخزاد، عبدالرحمن قاسملو و کاظم رجوی نقش داشته است.

سازمان «اتحاد علیه مدافعان رژیم جمهوری اسلامی ایران» (AAIRIA) شنبه ۱۸ مرداد در بیانیه‌ای، پایان فعالیت ۱۵ ساله موسویان در دانشگاه پرینستون را نتیجه کارزار مستمر و دو ساله این ائتلاف خواند.

این سازمان با اشاره به اتهامات مطرح‌شده علیه موسویان، در بیانیه‌ای از وزارت خارجه آمریکا خواست او را به آلمان مسترد کند تا به‌خاطر نقش خود در قتل ایرانیان خارج از کشور محاکمه شود.

بر اساس این بیانیه، ترورهای رستوران میکونوس و حکم تاریخی دادگاه برلین که جمهوری اسلامی را مسئول قتل چهار مخالف ایرانی در سال ۱۹۹۲ شناخت، می‌تواند و باید مبنای محاکمه موسویان قرار گیرد.

در سال‌های گذشته فعالان سیاسی، مدنی، خانواده‌های دادخواه و چندین نهاد و انجمن بین‌المللی از جمله سازمان اتحاد علیه ایران هسته‌ای و «انجمن علمی محققان آمریکا» خواهان اخراج و قطع ارتباط پرینستون با موسویان شده بودند.

10.jpgبهروز ساری صراف، استاد اقلیم‌شناسی دانشگاه تبریز اعلام کرد: «ریزگردهای نمکی برخاسته از بستر خشک دریاچه ارومیه، به آسمان تبریز رسیده‌اند.»


این اقلیم‌شناس در تشریح این مسئله با استناد به تصاویر ماهواره‌ای گفت که در محدوده شرقی دریاچه ارومیه، توفان‌های گرد و غبار فعال شده‌اند و باد غرب به شرق با سرعتی بین ۳۰ تا ۴۰ کیلومتر در ساعت این ذرات را به سمت کلان‌شهر تبریز می‌رانَد.


به گفته بهروز ساری صراف، خشک شدن دریاچه ارومیه نه تنها یک فاجعه زیست‌محیطی، بلکه محرکی جدی برای تشدید طوفان‌های محلی گرد و غبار با کانون نمکی شده است.


دکتر ساری صراف با تأکید بر اینکه «این ریزگردها حاوی ذرات نمک هستند و برای سیستم تنفسی انسان‌ها، به‌ویژه سالمندان و بیماران قلبی-ریوی، بسیار خطرناک‌اند»، هشدار داد که خطر این پدیده تنها به نمک محدود نمی‌شود.
ساری صراف افزود: مسیری که این طوفان‌های نمکی طی می‌کنند، از مناطق صنعتی شرق دریاچه عبور کرده و خود را به محدوده بین تبریز و آذرشهر می‌رساند.

در این مسیر، گرد و غبار با آلاینده‌های ناشی از پالایشگاه، نیروگاه و شهرک‌های صنعتی ترکیب می‌شود و در نتیجه، مخلوطی مرگبار از نمک، پساب صنعتی، دوده و ذرات سمی به ریه‌های شهروندان راه پیدا می‌کند.


به گفته این اقلیم‌شناس، پیامدهای چنین ترکیبی سلامت عمومی را به شکل «جدی» تهدید می‌کند.

Untitled-2.jpg

za.jpgاحمد زیدآبادی

علی اکبر ولایتی بر لزوم جلوگیری از احداث کریدور آمریکایی در قفقاز از سوی ایران با یا بدون کمک روسیه تأکید کرده است.
به نظر نمی‌رسد روس‌ها قصد ورود به این ماجرا را داشته باشند؛ بنابراین، اگر قرار است جلو احداث کریدور گرفته شود این کار باید بدون روسیه عملی شود.

از چه راه و با چه ابزاری اما؟ اگر منظور از راه دیپلماسی است که قاعدتاً کار نباید به اینجا می‌کشید، اما اگر منظور راه‌حل ‌نظامی است که در هر نقطه‌ای با طرف‌های مختلف، نمی‌توان وارد جنگ شد.

ایران برای حفظ منافع و دفاع از امنیت ملی خود، نیاز به وحدت داخلی مبتنی بر مشارکت عموم مردم و استراتژی روشن و واقع‌بینانه‌ دارد. در غیاب این دو، نه دیپلماسی راه به جایی می‌برد و نه تهدید به استفاده از نیروی نظامی و یا حتی به کارگیری آن، چاره‌ساز است.

در همین جا اضافه کنم که تا این لحظه‌، من هنوز مقالۀ روشن و علمی و بی‌طرفانه‌ای در مورد تأثیر واقعی این کریدور بر منافع ایران ندیده‌ام. آیا واقعاً قرار است با احداث این کریدور مرز ایران و ارمنستان از کنترل دو کشور خارج و راه ارتباطی ایران به آن کشور مسدود شود؟ اگر چنین چیزی باشد، چرا ارمنستان باید به چنین ننگ و خفت و فاجعه‌ای تن در دهد؟

اما اگر آثار آن شبیه آثار سایر کریدورهایی است که در سراسر خاورمیانه در حال دور زدن ایرانند، این هم ضایعه‌ای است در کنار ضایعات دیگر که باید برای بدیلش برنامه‌ریزی و اقدام کرد.

putin.jpgروسیه با تولید داخلی «شاهد» جمهوری اسلامی را دور زد

پس از آنکه جمهوری اسلامی ایران پهپادهای تهاجمی، موشک و تجهیزات دیگری را در اختیار ارتش روسیه قرار داد، تهران اکنون شاهد گسترش تولیدات داخلی نظامی روسیه است؛ به‌ ویژه پس از آنکه زیرساخت‌های تولید پهپاد ایرانی در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل هدف حمله قرار گرفت

کیهان لندن - یک منبع اطلاعاتی غربی به سی‌ان‌ان گفته است که گسترش و ادغام کامل پهپادهای تهاجمی «شاهد-۱۳۶» ایران در زرادخانه روسیه که در جنگ اوکراین به کار گرفته شده‌اند و تکمیل یک کارخانه عظیم برای تولید آنها در روسیه، باعث ایجاد شکاف میان تهران و مسکو شده است.

در ویدیویی که وزارت دفاع روسیه از این کارخانه «آلابوگا» پخش کرد، بیش از ۱۷۰ پهپاد به نمایش درآمد. خبرنگار در این مستند می‌گوید: «بالاخره چیزی که هیچکس دیگری ندارد... چنین تولید انبوه موتور‌های دو زمانه در هیچ جای دیگری از روسیه وجود ندارد.»

در ادامه این مطلب آمده است: کارخانه مورد بحث، آلابوگا در ۶۰۰ مایلی شرق مسکو و در جمهوری تاتارستان روسیه قرار دارد و تعداد فزاینده‌ای از پهپاد‌های تهاجمی «شاهد-۱۳۶» طراحی‌شده توسط ایران (که در روسیه با نام «گران» شناخته می‌شود) را تولید می‌کند. مدیرعامل این مجموعه، تیمور شگیوالِیف، معتقد است این ممکن است یکی از بزرگترین دستاورد‌های آن باشد.

او در این مستند توضیح می‌دهد: «این یک مجموعه کامل است. شمش‌های آلومینیوم وارد می‌شوند، موتور از آنها ساخته می‌شود؛ ریزالکترونیک از تراشه‌های الکتریکی ساخته می‌شود؛ بدنه‌ها از فیبرکربن و فایبرگلاس ساخته می‌شوند؛ این یک مجموعه کامل است.»

این ادعا نشان می‌دهد که تولید پهپاد شاهد طراحی ایران، که ستون فقرات جنگ پهپادی مسکو علیه اوکراین بوده، اکنون تقریباً بطور کامل در ماشین صنعتی- نظامی روسیه جذب شده است. تحلیلگران و مقامات اطلاعاتی بر این باورند که ۹۰ درصد مراحل تولید اکنون در آلابوگا یا دیگر تأسیسات روسیه انجام می‌شود.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

تصاویر ماهواره‌ای اخیر نشان می‌دهد این وبسایت همچنان در حال گسترش است، با تأسیسات تولیدی و خوابگاه‌های جدید که امکان افزایش نمایی تولید را فراهم می‌کند. تحلیلگرانی که با سی‌ان‌ان گفتگو کرده‌اند، معتقدند این رشد به روسیه اجازه خواهد داد نسخه‌ای به‌روزشده و آزموده‌شده در میدان نبرد از این پهپاد را که در ابتدا از ایران وارد کرده بود، صادر کند، حتی شاید به خود تهران.

اما یک منبع اطلاعاتی غربی می‌گوید این گسترش و ادغام کامل «شاهد-۱۳۶» در داخل روسیه، عملاً ایران را به حاشیه رانده و شکاف میان مسکو و تهران را آشکار کرده است. به گفته او، تهران بطور فزاینده‌ای از بازده اندک حمایتی که از سوی روسیه دریافت کرده، ناراضی است؛ حمایتی که شامل پهپادها، موشک‌ها و سایر تجهیزات بوده است.

zr.jpgزهرا رهنورد، از رهبران در حصر اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ موسوم به «جنش سبز»، در پیامی از حصر نوشت «چهره کریه استبداد و خشونت» همچنان بر قامت جمهوری اسلامی، «حرف اول و آخر» است

چهره کریه استبداد و خشونت همچنان بر قامت این نظام، حرف اول و آخر است

زهرا رهنورد
زندان اختر‌

به نام خداوند مهربانی‌ها

▫️ملت امیدوار بود که پس از جنگ دوازده روزه، حاکمیت، با تفکر و تعقٌل و خود انتقادی، از سیاستهای خارجی خانمان‌برانداز و شیوه‌های استبدادی داخلی علیه ملت ایران کوتاه بیاید و به توصیه دلسوزان ملت، به عنوان اولین قدم، زندانیان سیاسی را آزاد کند و ساحت اندیشه و قلم را ازسیاهی سانسور پاک کند.

▫️ملت امیدوار بود بر لطمات سهمگین جنگی که انتخاب و سلیقه مردم نبود، از سوی حاکمان بر جان مردم مرحم نهاده شود. اما دریغا، که حاکمان بر خشونت و ظلم و ستم افزودند، و با اعدام فرزندان منتقد مردم، و همزمان با سرکوب و کشاندن زندانیان سیاسی با قُل و زنجیر و ضرب و جرح و شتم، این آزادگان سرفراز را، از این زندان به آن زندان کشاندند و خون بر چهره نجیب‌شان پاشیدند و زخم بر دست و پای... شگفتا که چهره کریه استبداد و خشونت هم چنان بر قامت این نظام حرف اول و آخر است.

▫️اینک به عنوان یک زن وطن‌پرست و آزادی‌خواه، توصیه می‌کنم آمران و عاملان این فاجعه از زندانیان افتخار آفرین و مقاوم و مجروح و از ملت عذرخواهی و همه زندانیان را آزاد کنند و به جای لجبازی با ملت بزرگ ایران روال دیگری را سرشار از همدلی و فروتنی با ملت پیشه خود سازند، کنار ملت و نه علیه ملت.

زهرا رهنورد
۱۸ مرداد ۱۴۰۴

iranfall.jpgایران اینترنشنال - لِن خودورکوفسکی، مقام پیشین وزارت خارجه آمریکا، در پادکست انگلیسی ایران‌اینترنشنال می‌گوید تشکیل شورای عالی دفاع ملی جدید در جمهوری اسلامی صرفاً اقدامی نمایشی و تلاشی ناامیدانه برای نمایش قدرت است، در حالی‌ که نظام از درون دچار فروپاشی شده است.

او با مقایسه این اقدام با «جابه‌جا کردن صندلی‌ها روی عرشه کشتی تایتانیک» هشدار می‌دهد که جمهوری اسلامی کنترل خود را از دست داده و سقوط آن «مسئله زمان است، نه امکان وقوع».

گفت‌وگوی کامل را ببینید تا ارزیابی این مقام پیشین را درباره سیاست آمریکا، تغییر رویکرد دونالد ترامپ به «تغییر رژیم» و چشم‌انداز تحولات آینده، بشنوید.

:::::

tweet000.jpg::::::

syria.jpgبا روسیه یا بدون آن مانع دالان امریکایی در قفقاز می شویم

ایندیپندنت فارسی - مشاور رهبر جمهوری اسلامی در امور بین‌الملل توافق سه جانبه آمریکا، ارمنستان و آذربایجان در خصوص طرح ایجاد دالان زنگزور آن را «توطئه‌آمیز» و با هدف تغییر مرزها و تجزیه ارمنستان خواند و گفت: با روسیه یا بدون او مانع دالان آمریکایی در قفقاز می‌شویم چرا که این کریدور امنیت منطقه را تهدید می‌کند و نقشه ژئوپلتیکی آن را تغییر می‌دهد.

علی اکبر ولایتی تاکید کرد:‌ این کریدور نه یک دالان اقتصادی بلکه «گورستان مزدوران ترامپ» خواهد بود و ایران با یا بدون همکاری روسیه جلوی آن را خواهد گرفت.

مشاور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی با بیان اینکه مردم ارمنستان مخالف تجزیه کشورشان هستند و نخست‌وزیر این کشور نیز در سفر به ایران مخالفت خود را با این طرح اعلام کرده است، افزود: اجرای این دالان امنیت قفقاز جنوبی را تهدید می‌کند و روسیه نیز به لحاظ راهبردی با آن مخالف است.

وزیر اسبق خارجه جمهوری اسلامی با تأکید بر اینکه این دالان تنها یک گذرگاه تجاری نیست بلکه توطئه‌ای سیاسی علیه ایران و برخی کشورهای همسایه است، افزود: علاوه بر ترکیه که عضو ناتو است، سایر کشورهای ناتو نیز می‌خواهند در این منطقه حاضر شوند و ناتو مانند یک مار افعی میان ایران و روسیه قرار گیرد؛ اما ایران اجازه چنین کاری را نخواهد داد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

او با اشاره به جنگ روسیه و اوکراین تاکید کرد: پوتین بارها درباره اوکراین گفته بود که اگر اوکراین به ناتو بپیوندد و به مسکو نزدیک شود، اقدام خواهد کرد؛ ما نیز اجازه نخواهیم داد که ناتو به مرزهای شمالی ایران نزدیک شود و در این باره معتقدیم که پیشگیری بهتر از درمان است

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgایندیپندنت فارسی - نه فقط دنیامالی، که وزرای پیشین ورزش ایران نیز تلاش کرده بودند اینچه‌درگاهی را از ریاست فدراسیون ژیمناستیک برکنار کنند.

ماجرای بازداشت یکی از مدیران فدراسیون ژیمناستیک به دست نیروهای سازمان اطلاعات سپاه و تفتیش ناگهانی ساختمان این فدراسیون، بار دیگر نام زهرا اینچه‌درگاهی را به تیتر رسانه‌ها کشانده است. اینچه‌درگاهی تنها رئیس زن یکی از فدراسیون‌های ورزشی و المپیکی و عضو شورای فدراسیون جهانی ژیمناستیک است.

اطلاعات رسیده به ایندیپندنت فارسی نشان می‌دهد که در پشت‌پرده این اتفاقات سناریویی امنیتی‌ـ‌سیاسی جریان دارد که هدف اصلی آن برکناری یا وادار کردن اینچه‌درگاهی به استعفاست؛ سناریویی که سپاه پاسداران و مجموعه تحت هدایت احمد دنیامالی، وزیر ورزش، به طور مشترک پیگیری می‌کنند.

پیش از این گلنار وکیل گیلانی، دیگر مدیر ورزشی زن و رئیس فدراسیون چوگان، نیز با پرونده‌سازی وزارت ورزش دولت حسن روحانی و تهدید شدن به انتشار عکس‌های خصوصی مجبور به استعفا شده بود.

اکنون در این مورد تازه، ابتدا چند روز قبل خبر بازداشت یک «مقام فدراسیون المپیکی» در رسانه‌های داخلی ایران منتشر شد. بعدتر روشن شد این فرد محسن سلیمانی، دبیر پیشین فدراسیون ژیمناستیک، است. پس از برکناری سلیمانی به دلیل فشارهای بخش حراست وزارت ورزش، اینچه‌درگاهی او را برای مدیریت اجرایی فدراسیون انتخاب کرده بود.

گزارش‌ها حاکی از آن است که سلیمانی در ابتدای مرداد، پس از یک تماس تلفنی، ساختمان فدراسیون را ترک کرده و از آن زمان، جز یک ملاقات کوتاه با وکیل و یک تماس تلفنی با خانواده، خبری از وضعیت او منتشر نشده است.

همزمان، چندین نفر از ماموران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران پس از بازداشت سلیمانی وارد ساختمان فدراسیون شدند، مدارک و برخی وسایل را جمع‌آوری و از ساختمان خارج کردند.

در ادامه محمد شروین اسبقیان، معاون احمد دنیامالی، از این بازداشت دفاع و آن را حاصل «هماهنگی وزارت ورزش با دستگاه‌های نظارتی» دانست تا در کنار نحوه اجرای این پروژه و همزمانی‌اش با فشارهای سیاسی علیه اینچه‌درگاهی، گمانه‌زنی‌ها درباره وجود یک «پرونده‌سازی هدفمند» را تقویت کند.

hoviat.jpgاین پرونده‌ هنوز باز است

عطا محامد - ایران وایر

بهار و تابستان ۱۳۷۵، شب‌های جمعه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران رنگ دیگری داشت. از شبکه اول، برنامه‌ای با نامی کوتاه و ساده پخش می‌شد که ردش تا امروز در حافظه سیاسی و فرهنگی کشور باقی مانده است: «هویت». روی صفحه، تصویر نویسندگان، روشنفکران و استادان دانشگاه نقش می‌بست؛ صدای گوینده، محکم و بی‌وقفه، آنان را «روشنفکران وابسته» و «عاملان شبیخون فرهنگی» می‌نامید.

برای بسیاری از خانواده‌ها، این نخستین‌بار بود که چهره‌های آشنا و محبوب ادبیات و فرهنگ را در چنین قاب اتهامی می‌دیدند. زمان پخش این برنامه، «علی‌اردشیر لاریجانی» بر صندلی ریاست صداوسیمای جمهوری اسلامی تکیه داشت. سیاستمداری که امروز، پس از هجده سال، دوباره به دبیری شورای عالی امنیت ملی بازگشته است.

نام «علی لاریجانی» با یکی از امنیتی‌ترین پروژه‌های رسانه‌ای جمهوری اسلامی برای تخریب چهره روشنفکران گره خورده، اکنون برای برخی جریان‌های سیاسی نشانه امید به تغییر در نظام است. اما منتقدان می‌گویند لاریجانی نه توان ایجاد تغییر دارد و نه اراده آن را.

به باور این گروه، او نه نماد اصلاح در جمهوری اسلامی، بلکه مدیری است که کارنامه‌اش نشان می‌دهد در بزنگاه‌های حساس، نقش‌آفرین اصلی در حذف و تخریب منتقدان بوده است.

نویسندگان بی‌هویت برنامه هویت

«محمد حیدری»، نویسنده‌ای که در سال ۱۳۷۵ در مجله «گزارش» درباره برنامه «هویت» نوشت، آن را «دادگاهی بدون وکیل مدافع» دانسته بود و از ساخت آن ناراضی بود. اما نه به دلیل آن‌که این برنامه چهره روشنفکران را تخریب می‌کند، بلکه به‌خاطر این‌که آن‌ها را تبلیغ کرده است. او می‌گوید نام افرادی که روزگاری فقط «یکی دو نشریه با هشت یا ده‌هزار تیراژ» داشتند، دوباره «سر زبان‌ها افتاد»؛ آن هم در برابر چشم میلیون‌ها بیننده و با هزینه «بیت‌المال».

«هویت»، تنها جمع کوچکی از حامیان سرسخت حکومت را خشنود ‌کرد، اما برای بسیاری لکه‌ای ننگین در کارنامه جمهوری اسلامی بود. برنامه‌ای سراسر اتهام‌زنی که «مسعود بهنود»، روزنامه‌نگاری که چهره و مقالاتش چندین‌بار در آن هدف قرار گرفت، آن را با تیتر «هویتی که هویت ما نبود» خلاصه کرد.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

در یکی از قسمت‌های برنامه در تیرماه ۱۳۷۵، نویسندگان و تهیه‌کنندگان در آغاز از افرادی که به «بهترشدن برنامه» کمک کرده‌اند، تشکر کردند. با این حال، بیشتر عوامل این برنامه ناشناس مانده‌اند و در پایان‌بندی تنها عبارت «تهیه‌شده در گروه سیاسی شبکه اول» نقش می‌بست. با این وجود، گمانه‌ها درباره حضور «حسین شریعتمداری»، سردبیر روزنامه «کیهان»، به‌عنوان نویسنده پررنگ بود. خود شریعتمداری ۲۰مرداد۱۳۷۸ نوشت: «در این برنامه، پشت صحنه و هویت اصلی جریان‌های ضدانقلاب به‌طور مستند افشا شده بود و بنده این برنامه را یکی از برنامه‌های افتخارآمیز می‌دانم.»

به تازگی، «اسماعیل امینی»، شاعر، در یک برنامه تلویزیونی فاش کرد که نویسنده «هویت»، «مهدی نصیری» بوده است. نصیری در آن زمان نشریه سیاسی‌ـ‌فرهنگی «صبح» را منتشر می‌کرد، نشریه‌ای که با حملات تند به اهالی فرهنگ شناخته می‌شد. پیش از این او مدیر منصوب «علی خامنه‌ای» در روزنامه کیهان بود.

هویت؛ بازوی رسانه‌ای بر ضد شبیخون فرهنگی

در یکی از قسمت‌های «هویت» روایت می‌شود که «دشمنان فرهنگ این سرزمین» همزمان با ترویج «ابتذال و ناهنجاری» در میان مردم، به‌دنبال «استحاله» قشر تحصیل‌کرده و فرهنگی بوده‌اند تا «منافع آینده خود را تضمین کنند.»

سپس گوینده معرفی می‌کند که «شبه‌روشنفکران» و «روشنفکران وابسته» در این مسیر نقشی محوری دارند و تصریح می‌کند: «دست‌اندرکاران تهیه مجموعه تلویزیونی هویت تلاش برای دست‌یابی به لایه‌های پنهان سناریوی تهاجم فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده‌اند.»

برنامه به منتقدانش نیز واکنش نشان می‌دهد. گوینده با اشاره به این‌که عده‌ای «هویت» را در شان صداوسیما نمی‌دانند، می‌پرسد: «آیا سکوت در برابر پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین استراتژی دشمن اسلام و ایران، یعنی تهاجم فرهنگی، شان نظام و صداوسیما را حفظ خواهد کرد؟» چنین پرسشی نشان می‌داد که حامیان «هویت» این پروژه را نه یک اقدام رسانه‌ای عادی، بلکه یک وظیفه امنیتی و ایدئولوژیک می‌دانند.

در نگاهی کلان‌تر، تولید «هویت» را می‌توان در راستای سیاست‌گذاری رهبر جمهوری اسلامی ارزیابی کرد. در سال ۱۳۷۱، خامنه‌ای در یکی از سخنرانی‌هایش هشدار داده بود: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد... این یک تهاجم فرهنگی است، بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی و یک قتل‌عام فرهنگی است.»

اصطلاح «شبیخون فرهنگی» پس از آن به یکی از کلیدواژه‌های اصلی مقامات تبدیل شد.

peace.jpgشهرام سبزواری - کیهان لندن

جمهوری اسلامی سال‌هاست در بوق و کرنا می‌دمد که «دیپلماسی مقاومت» و «میدان» توانسته ایران را به قدرت اول منطقه تبدیل کند. شعارهایی که با ژست‌های پرطمطراق فرماندهان و دیپلمات‌هایش در رسانه‌های حکومتی، مثل تکرار بی‌پایان یک سرود کهنه، گوش مردم را کر کرده است. اما کافیست نگاهی به نقشه قفقاز بیندازیم تا ببینیم حاصل این همه ادعا و میلیاردها دلار خرج از جیب ملت، چیزی جز تحقیر، انزوا و محاصره بیشتر ایران نبوده است. تازه‌ترین نمونه‌اش همین «مسیر ترامپ» است؛ جاده‌ای که آمریکا وسط قلب قفقاز کشیده و حالا با افتخار به نام رئیس‌ جمهور فعلی‌اش، دونالد ترامپ، ثبت کرده، در حالی که تهران فقط در خبرها درباره‌اش می‌خواند.

شکست در خوان اول- قفقاز

سال ۲۰۲۰، جنگ دوم قره‌باغ فرصتی تاریخی بود برای ایران تا جایگاهش را به‌ عنوان یک بازیگر اصلی قفقاز تثبیت کند. مرز کوتاه ولی استراتژیک ایران با ارمنستان می‌توانست کلید کنترل مسیرهای ترانزیتی شمال- جنوب و شرق- غرب باشد. اما چه شد؟ جمهوری اسلامی ایدلوژیک با حمایت بی‌محابا و کورکورانه از باکو و اردوغان، برگ‌های برنده خود را دودستی تقدیم آنکارا کرد. در همان زمان، کارشناسان هشدار دادند که «گذرگاه زنگزور»- حالا «مسیر ترامپ»- یعنی حذف ایران از معادلات ترانزیتی و اتصال مستقیم ترکیه به جمهوری آذربایجان و آسیای میانه. جمهوری اسلامی نه‌تنها اقدامی نکرد، بلکه حتی یک بند الزام‌آور در مذاکرات نگرفت تا این سناریو به ضررش تمام نشود.

دیپلماسی مُرده، میدان کور

میدان نظامی جمهوری اسلامی در سوریه، عراق و یمن میلیاردها دلار بلعید، اما در حیاط خلوت شمالی‌ ایران حتی نتوانست یک جاده را به نفع خود تثبیت کند. فرماندهان میدانی که روزی مدعی «فتح قدس از راه کربلا» بودند، حتی قطب‌نمای جغرافیای شمال کشور را هم گم کرده‌اند. دیپلمات‌های کت‌ و شلواری وزارت خارجه هم که سال‌هاست بجای نقشه سیاسی جهان، با نقشه‌هایی کار می‌کنند که انگار از دفتر مشق دبستان بچه‌هایشان کنده‌اند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

دیپلماسی جمهوری اسلامی چیزی جز یک ویترین خالی نیست؛ اسمش را گذاشته‌اند «دیپلماسی مقاومت» ولی محتوا، مجموعه‌ای از عکس یادگاری در نشست‌های بی‌نتیجه، با خنده‌های زورکی و دست دادن با دیکتاتورهای ورشکسته است.

مسیر ترامپ: حلقه محاصره جدید ایران

مسیر ترامپ، یعنی جاده‌ای ۴۳ کیلومتری که خاک ارمنستان را شکافته تا جمهوری آذربایجان را مستقیماً به نخجوان و از آنجا به ترکیه وصل کند. سازنده‌اش شرکت‌های آمریکایی‌اند، مدیر پروژه هم تحت قوانین ارمنستان کار می‌کند، و امنیت آن را نیز نیروهایی تأمین می‌کنند که تا دیروز پشت مرزهای ایران حتی اجازه عکسبرداری نداشتند.

پیامدهای این مسیر برای کشور ایران واضح است:

۱- حذف ایران از مسیرهای ترانزیتی قفقاز و از دست رفتن درآمدهای کلان حمل‌ و نقل.
۲- تقویت حضور نظامی و اقتصادی آمریکا و ناتو درست در مرز شمالی کشور.
۳- تضعیف نقش ژئوپلیتیک کشور ایران در ارتباطات آسیای میانه و اروپا.

فرصت‌سوزی تاریخی

کشور کوچک و محصور در خشکی مثل ارمنستان توانست با چانه‌زنی، امتیازهای اقتصادی و امنیتی بگیرد، ولی جمهوری اسلامی در ایران فقط نظاره‌گر بود. حتی جمهوری آذربایجان که بخش بزرگی از خاک آن در جنگ اول قره‌باغ از دست رفته بود، امروز برنده بازی شده و بدون پرداخت هزینه، مسیر حیاتی خود را از خاک ارمنستان می‌گیرد.

اینهمه در حالیست که در دوران پهلوی، ایران بازیگر اول قفقاز و شریک اصلی پروژه‌های منطقه‌ای بود. شاه فقید، مسیر ریلی و جاده‌ای شمال را به اروپا وصل کرد، اما جمهوری اسلامی بعد از بیش از چهار دهه به اصطلاح «میدانداری»، کاری کرده که حتی یک جاده کوچک با نام «ترامپ»، مسیر کشور ایران به جهان را مسدود کند.

جمهوری اسلامی امروز دیگر حتی نمی‌تواند ادعای بازیگری درجه سه منطقه را هم داشته باشد. دیپلماسی‌اش به گدایی امتیاز از هم‌پیمانان ورشکسته رسیده، و میدانش به میدان مین برای خود ایران تبدیل شده است. وقتی حاکمان کشوری جغرافیا را فقط روی نقشه‌های تبلیغاتی می‌شناسند، نتیجه‌اش این می‌شود: آمریکا وسط قلب قفقاز جاده بکشد، اسمش را بگذارد «مسیر ترامپ»، و کشور ایران با حسرت از پشت حصارِ تحریم‌ها این مسیر را تماشا کند.

مسیر ترامپ نه فقط یک جاده، که سند شکست کامل «دیپلماسی و میدان» جمهوری اسلامی است؛ شکستی که هیچ رسانه حکومتی جرأت بازگو کردن آن را ندارد، اما در نقشه جهان برای همیشه ثبت شده است.

*شهرام سبزواری تحلیلگر سیاسی و نظامی

hiding.jpgجمهوری اسلامی عوامل باقی‌مانده برنامه هسته‌ای خود را به مخفیگاه‌های امن منتقل کرد

ایران اینترنشنال - روزنامه تلگراف گزارش داد جمهوری اسلامی پس از کشته شدن بیش از ۳۰ نفر از گردانندگان و چهره‌های برنامه هسته‌ای خود در حملات اسرائیل، باقی‌مانده این افراد را همراه خانواده‌هایشان به مخفیگاه‌های امن در تهران و شهرهای ساحلی شمال منتقل کرده است.

یک مقام ارشد ایرانی به این روزنامه گفت که بیشتر این دانشمندان دیگر در خانه‌های خود زندگی نمی‌کنند یا در دانشگاه‌ها تدریس ندارند و افرادی که پیش‌تر در دانشگاه‌ها فعالیت آموزشی داشتند، با استادانی جایگزین شده‌اند که هیچ ارتباطی با برنامه هسته‌ای ندارند.

تلگراف نوشت نام بیش از ۱۵ نفر از این دانشمندان را در فهرست حدود ۱۰۰ نفری دیده که اسرائیل در اختیار دارد. به گفته مقامات اسرائیلی، این افراد باید تصمیم بگیرند که کار خود را ادامه دهند و خطر حملات بعدی را بپذیرند یا مسیر تازه‌ای در پیش گیرند.

اسرائیل از دانشمند هسته‌ای جمهوری اسلامی به عنوان «مردگان متحرک» نام برد:

text.jpg***

abtahi.jpgبازگشت لاریحانی نشانه‌ای برای دور کردن کشور از جنگ است

یورونیوز - محمدعلی ابطحی، چهرۀ سیاسی اصلاح‌طلب، در گفت‌وگو با یورونیوز انتصاب علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران را اقدامی در راستای «رشد تفکر عاقلانه و معتدل» در جمهوری اسلامی و «دور کردن کشور از جنگ» قلمداد کرد.

مسعود پزشکیان، رییس جمهوری ایران روز سه‌شنبه ۱۴ مرداد۱۴۰۴، طی حکمی علی لاریجانی را به سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب کرد.

لاریجانی پیش‌تر بین سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ نیز دبیری این شورا را برعهده داشت ولی به دلیل اختلافات با محمود احمدی نژاد از سمت خود کنار رفت و سعید جلیلی جانشین او شد.

محمدعلی ابطحی در پاسخ به این سؤال یورونیوز که «انتصاب علی لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی، پس از دو بار رد صلاحیت وی در انتخابات ریاست جمهوری، در شرایط فعلی چه تصویری را در آینده نظام تصمیم‌گیری در کشور ایجاد می‌کند، گفت: «انتخاب آقای لاریجانی برای دبیری شورای عالی امنیت ملی، قطعا دارای معنای سیاسی ویژه‌ای در این شرایط است. به خاطر اینکه سوابق ده اخیر آقای لاریجانی، با دو رد صلاحیت از طرف شورای نگهبان، که عمدتا در اختیار تندروها بوده، نشان می‌دهد که لاریجانی جزو جناحی قلمداد می‌شود که عاقلانه تصمیم می‌گیرد و چندان جزو مجموعه‌های تندرویی که نظراتی افراطی بخصوص درباره جنگ و مذاکره دارند، محسوب نمی‌شود و جایگاهش هم در شورای عالی امنیت ملی، جایگاه مهمی است؛ به خاطر اینکه در کنار رئیس‌جمهور قرار می‌گیرد.»

این چهرۀ سیاسی اصلاح‌طلب دربارۀ ارتقای نقش و وزن میانه‌روها در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی افزود: «رئیس‌جمهور در آینده رئیس شورای دفاع خواهد بود. بنابراین ساختار به سمت یک ترکیب معتدل‌تر پیش می‌رود و این اعتدال مورد نیاز همۀ بخش‌های مختلف کشور است.»

آقای ابطحی برخلاف منتقدان جمهوری اسلامی، نقش علی لاریجانی را در تعدیل سیاست خارجی ایران مهم می‌داند و می‌گوید: «من معتقدم این یک انتخاب معنادار و نشانه‌ای از این است که بین جریانات افراطی در کشور و جریان اعتدالی و عاقل‌تر و آرام‌تر و واقع‌بین‌تر، انتخاب به سمت جریان واقع‌بین‌تر دارد پیش می‌رود. ضمن اینکه سیاست خارجی هم خیلی تحت تاثیر این انتخاب است. حتما لاریجانی کمک بسیار بزرگی برای حمایت از سیاست خارجی معتدل خواهد بود؛ چون با رضایت و حکم رهبری و با هماهنگی و همراهی نیروهای مسلح در این جایگاه نشسته است.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

مشاور محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری اصلاحات همچنین دربارۀ توقع نیروهای میانه‌روی جمهوری اسلامی از علی لاریجانی گفت: «وقتی جایگاه دبیری شورای عالی امنیت ملی در اختیار فردی قرار می‌گیرد که تابلو و نشانۀ اعتدال در وجودش هست، این امر عملا می‌تواند به بهبود سیاست خارجی به‌ویژه در مذاکرات آینده و دور کردن کشور از جنگ، کمک کند. این‌ها اتفاقات مهمی است که از آقای لاریجانی توقع می‌رود. همچنان‌که در مسائل داخلی هم، چون امنیت ملی تا حدی به مسائل داخلی هم مربوط است، رشد تفکر عاقلانه و معتدل و به انزوا کشاندن جریانات افراطی هم از توقعاتی است که از آقای لاریجانی می‌رود.»

behdad.jpgحمله کیهان به حامد بهداد و اکتای براهنی

کارگردان و بازیگر یک فیلم ضدخانواده با بی‌حرمتی به یک بازیگر پیشکسوت که در جایگاه پدربزرگ ایشان است، سطح نازل فرهنگ و ادب خود را به رخ کشیدند.

به گزارش خبرآنلاین روزنامه کیهان نوشت:یک اظهار نظر ساده از سوی داریوش ارجمند باعث بدزبانی و پریشان‌گویی اکتای براهنی و حامد بهداد، کارگردان و بازیگر فیلم «پیر پسر» علیه او شد.

گویا ضدِ فرهنگ و خانواده‌ستیز بودن این فیلم، به کارگردان و بازیگر آن هم سرایت کرده است. می‌توان یک بازیگر را در هر مقام و موقعیتی‌، مورد نقد قرار داد و حتی تندترین انتقادات را به کارش روا داشت.

اما براهنی و بهداد از موضعی بالا و با بیان الفاظ و ادبیاتی برآمده از تکبر، پایین بودن سطح فرهنگ و ادب خود را عیان کردند. براهنی پیش از این هم در واکنش به نقد ساده یک منتقد پیشکسوت، با ادبیاتی نازل و موهن واکنش نشان داده بود!

Arman_Mostoufi_2.jpgبخش یکم

شاهزاده رضا پهلوی در پیامی به تاریخ دهم امرداد 2584 (1404 هجری) به ایرانیان آگاهی داد که زیر نظارت او و گروه همراهش، بخش پنجم « پروژه شکوفایی ایران »، با عنوان دفترچه مدیریت دوران اضطرارِ (۱۰۰ تا ۱۸۰ روز نخست پس از سرنگونی حکومت اسلامی)، منتشر شده است. در آن پیام، شاهزاده رضا پهلوی از کارشناسان و پژوهشگران،‌ احزاب و نهادهای مدنی، و عموم مردم خواسته است « که این دفترچه را با دقت بخوانند و‌ دیدگاه‌های‌شان را از طریق وبسایت پروژه شکوفایی ایران با دست‌اندرکاران این پروژه در میان بگذارند. طبعا انتقادها و پیشنهادهای تخصصی با دقت بررسی می‌شوند و مورد توجه قرار می‌گیرند، چرا که گفتگوی سازنده، لازمه‌ی همکاری ملی ماست ».

این نخستین بار در 46 سال گذشته است که یک رهبر سیاسی یک برنامه جامع و عملی برای اداره کشور در دوره گذار را با مردم درمیان می‌گذارد؛ شاید به این سبب که دورنمای سرنگونی حکومت اسلامی هیچ وقت به این اندازه نزدیک نبوده است.

26 نفری که این دفترچه را فراهم آورده، زحمت زیادی کشیده و با دقت مسائل مبرم سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، زیست‌بومی و ... را بررسی کرده و راه حل‌های عملی ارائه کرده‌اند. انگیزه این نوشتار، ستودن کار گروه فراهم کننده دفترچه نیست؛ این کار را شاهزاده رضا پهلوی حتماً خودش انجام داده و از دست‌اندر‌کاران سپاسگزاری کرده است. در این نوشتار، در پاسخ به فراخوان شاهزاده، ملاحظات و پیشنهادهایی درباره برخی از مهم‌ترین مسائل مطرح می‌شود.

در بند 1. اهداف دولت موقت در دوره گذار (۶.۱۲) پیش بینی شده است که همه‌پرسی برای تعیین نوع حکومت در یک بازه چهار ماهه برگزار شود و ملت نوع سامانه حکومت دموکراتیک آینده (پادشاهی یا جمهوری) را برگزیند. به این ترتیب، مجلس مؤسسان قانون اساسی رژیمی را تدوین خواهد کرد که ملت قبلاً برگزیده است. پس از مشخص شدن نتیجه همه‌پرسی، دولت گذار باید در یک بازه حداکثر دو ماهه، انتخابات مجلس موسسان را برگزار کند (بند 12.8).

به این ترتیب، تقریباً شش ماه پس از سرنگونی حکومت اسلامی، انتخابات مجلس مؤسسان باید برگزار شود. برای هواداران گرایش‌های گوناگون سیاسی که باید یکدیگر را در سراسر کشور بیابند، حزب تشکیل دهند، برای آن حزب برنامه جامع تدوین کنند، کاندیداهای مناسب را برگزینند و برای جلب توجه رای دهندگان تبلیغ کنند، این مهلت کوتاه به نظر می‌رسد. شاید بهتر باشد دست کم، سه ماه به آن افزوده شود.

در بند (7.7) پیشنهاد شده است شمار کرسی‌های مجلس مؤسسان حداقل ۷۰ و حداکثر ۳۱۰ باشد.

Jaleh_Vafa.jpgدر آستانه یک‌سالگی دولت مسعود پزشکیان، لایحه ضد آزادی بیان و ضد حقوق انسانی «انتشار اخبار خلاف واقع در فضای مجازی» توسط قوه قضائیه در مهرماه ۱۴۰۲ تهیه و به‌عنوان لایحه قضائی به دولت پزشکیان ارسال شد. پس از ارسال این لایحه به دولت، بررسی آن در هیأت دولت از دی‌ماه ۱۴۰۳ آغاز شد و سپس در مرداد ۱۴۰۴، دو فوریت آن به تصویب نمایندگان مجلس نظام ولایَت فقیه رسید.

هدف از تنظیم این لایحه به زعم نگارنده نه مبارزه با اخبار جعلی، بلکه کنترل اطلاعات و تحدید و تهدید جریان آزاد اطلاع‌رسانی و اندیشه است. به همین دلیل نیز موج وسیعی از مقاومت مردم و نقد و اعتراض توسط روزنامه‌نگاران، فعالان رسانه‌ای، اینفلوئنسرها و کارشناسان و متخصصان حوزه‌های مختلف، حقوقدانان و افکار عمومی را برانگیخت و متوجه دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان کرد. این لایحه که به طرح صیانت ۲ معروف شده، اقدامی برای اعمال فیلترینگ بر اینترنت و سانسور شدید اخبار است و دولت پزشکیان بناچار و بر اثر مقاومت مدنی در مقابل چنین لایحه ضد آزادی و ننگ‌آوری در ۸ امرداد ماه ۱۴۰۴ طی ارسال نامه‌ای به مجلس نظام آن را پس گرفت. پزشکیان در این نامه علت استرداد لایحه را، بررسی‌های بیشتر در مفاد لایحه مذکور به منظور گسترش رویکرد تنظیم‌گری و حمایت مطلوب از آزادی بیان مشروع در چارچوب قانون اساسی ذکر کرد!

مسئولان تهیه این لایحه ضد آزادی چه کسانی بودند:

بنابر گفته معاونت حقوقی پزشکیان، لایحه «انتشار اخبار خلاف واقع در فضای مجازی» توسط قوه قضائیه در مهرماه ۱۴۰۲ تهیه شده و به‌عنوان لایحه قضائی به دولت ارسال شده است.

برخی از اصلاح‌طلبان حکومتی در دفاع از پزشکیان گفته‌اند مشخص نیست این لایحه نظر پزشکیان بوده است یا خیر؟ و اصولاً احتمال می‌رود که پزشکیان قبل از ارسال لایحه به مجلس آن را مطالعه نکرده یا لااقل در جریان مفاد آن قرار نگرفته است!

POURZAND.jpgبمناسبت صد و نوزدهمین سالگرد انقلاب مشروطیت

میرزا یوسف خان مستشار الدوله ، فرزانه مردی ازدوران قاجار و سیاستمرد یگانه عصر ناصر الدینشاهی بود .
او بسال ۱۲۴۸ خورشیدی در پاریس رساله ای بنام « یک کلمه » نوشت و در سال ۱۲۵۳ پس از سفر اول ناصر الدین شاه به فرنگ منتشر کرد .
او‌در این رساله ترقی کشور را فقط در یک کلمه - قانون - میداند و نخستین کسی است که میگفت : «منشا قدرت اراده مردم است»
این رساله در واقع نخستین سند نوشتاری آغاز مدرنیته در ایران است .
مستشار الدوله در این رساله موادی از قانون اساسی و حقوق شهر وندی فرانسه را انتخاب کرد و کوشید به ملایان و مجتهدان ایرانی - که با هرگونه تحول اجتماعی و علمی و صنعتی و فرهنگی مخالف بودند - نشان دهد این قوانین هیچ مغایرتی با قرآن ندارد و می‌توان هم مسلمان بود و هم قانون را قبول داشت . قانونی که به گفته وی تمامی مردم ایران - از زن و مرد و شاه و گدا -در مقابل آن برابر باشند .
مرحوم میرزا یوسف خان مستشار الدوله مبتکر نخستین طرح راه آهن ایران است و چنین می پنداشت که راه آهن سرآغاز ترقی هر مملکتی است .
او بر این باور بود که با ایجاد راه آهن سراسری ، اوضاع ایران در طول سه سال بکلی دگرگون خواهد شد .
بهمین سبب رساله ای بنام « کتابچه بنفش» نوشت و به ناصر الدین شاه عرضه کرد.

POURZAND.jpgکربلا نزدیک است، اما عدالت دور
در یکی از روزهای گرم آخر مرداد، که باد خاک‌آلود از بیابان بر چهره مردم می‌وزید و ناله‌ی فقر از هر کوچه‌ای بلند بود، کاروانی از خلق دیدم که با پای پیاده روانه‌ی سرزمین کربلا بودند؛ دل در گرو ثواب، زبان در ذکر مصیبت، و دیده پُر اشک.
پرسیدم: «ای قوم، به کجا چنین شتابان؟»
گفتند: «به زیارت حسین می‌رویم؛ امید داریم حاجت روا شویم و تقرب یابیم.»

اما دیده‌ی بینا می‌دانست که در آن گام‌ها، چندان اثری از اراده نبود، بل‌که مردمانی بودند که به جای عصیان، اشک را برگزیده‌اند، و به جای فریاد، ناله را.

در حکایت خلق غافل و حکومت هشیار

در روزگاری که دارو از دسترس بیمار بیرون است و نان از سفره‌ فقیر رخت بربسته، مردمانی را روانه ساخته‌اند تا در بیابان‌های داغ، به دنبال معنویتی بگردند که پیش از هر چیز، باید در عدالت اجتماعی جست.

آری، کربلا نزدیک است؛ اما عدالت در این سرزمین چنان دور افتاده که گویی گم‌شده‌ای‌ست بی‌نشانی.

و سعدی بزرگوار میفرماید:

هر که از عدل بی‌بهره باشد،
عبادت‌اش نیز جز خویشتن‌فریبی نیست

مصرعِ رقص، رضا بی شتاب

| No Comments

برای عشق برای عاشقان وُ بُردباریِ این روزگارِ دربدری وُ رنج وُ اشک...

raqs.jpg

عشق بیا خسته ام مصرعِ رقصی بیار

ای دفِ افسرده ام جانِ من وُ جانِ یار

غم شده ای رایگان سازِ زمان کوک نیست

رازِ بیان ساز کن عشقِ من ای یادِگار

عشق کجایی بیا! جانِ تو دور از بلا

خامُشی وُ بی سخن! ساقیِ ما سوگوار!

خواست که دشمن دمی دوری وُ درد آوَرَد

عاشقِ دیدارِ تو کِی بپذیرد حصار

دشمنِ ما انزوا تلخیِ تنهایی است

تا من وُ تو با همیم غصه شود تار وُ مار

دستِ من وُ دستِ تو صاعقۀ عشقِ ما

آتشِ شورندگی زندگی وُ اقتدار

بیهُده غمگین مباش پنجره ها را مَبَند

عشق صدا می زَنَد: بگذرد این انتظار

گفته سکوت آفت است آفتِ فریادِ ما

چهره مَپوشان به دست عشق شود پایِدار

خانه بدوشانِ شرم غربت وُ آوارگی!

آنچه نماند به جا رنجِ جهان بی مدار

قدرتِ قهر آفرین سُسُت وُ عبث قصرِ او

چوب خط اش پُر شده گُم شود اندر غبار

شِکوه رها کُن بیا عشق ترا می بَرَد

گفت به جانِ خودم می گذرد روزگار

خنده اگر گُل دهد برگِ جهان بشکُفد

بوسه دَمَد بر لب ات عشق شَوَد رستِگار

عشق ترا پَر دهد قدرتِ پرواز وُ اوج

دم به دم ات جان دهد عشق نشانِ دیار

لحظۀ بازآمدن دیدنِ آن خاطرات

چشمِ دلت روشن است پُر تپش وُ بیقرار

سُرخ گُلِ لاله ای بر رخِ خورشیدِ جان

دانۀ دل مستِ مست همسفرِ چشمه سار

ماه چو آهویِ شب در پیِ دیدارِ تو

گرمیِ آغوشِ تو حُرمتِ روح وُ قرار

ای قَلَم آمد وَرَق هرچه که خواهی نویس

دل زِ تو کِی برکَنَم جان وُ تنی آشِکار

اشکِ غم از شادی است تا تو نشاطِ تنی

شادیِ تو گُلشن است بودنِ تو افتخار

ای همۀ عاشقان ای همه مِهرآوران!

اشکِ من وُ شعرِ عشق پیشکش ات ای بهار

خوب نگه کُن دلا! عشقِ چو باران رسید

مردمِ شهر آمدند روشن وُ آیینه وار...

agh.jpgامروز در ایران، روز خبرنگار است؛ روز پاسداشت کسانی که با شهامت و صداقت، رسالت واقعی خود را به دوش می‌کشند: صدای مردم بودن و وجدان بیدار جامعه ماندن.
>
شادباش من به همه‌ی خبرنگاران میهنم که در این مسیر پرخطر، بهای حقیقت‌گویی را با جان، آزادی، امنیت یا زندگی شخصی خود پرداخته‌اند و همچنان می‌پردازند.
>

طبق آمار بین‌المللی، ایران در میان کشورهایی با بالاترین میزان سرکوب خبرنگاران، پس از چین و روسیه، قرار دارد. حتی گفته می‌شود اگر این آمار بر اساس نسبت جمعیت محاسبه شود، ایران در صدر جدول خواهد بود.

>

اما امروز، در قلب اروپای متمدن و در کشوری دموکراتیک که آزادی بیان یکی از چهار رکن اصلی آن است، گروهی به نام «مردم» و با تکیه بر قدرت فاندها و باندهایشان، همان شیوه‌های سرکوب خبرنگاران را در پیش گرفته‌اند. سکوت در برابر آن‌ها می‌تواند ضربه‌ای مهلک به شجاعت خبرنگاران و ایستادگی آنان در برابر پرسشگری و مطالبه‌ی شفافیت وارد کند

>

من نیز امروز، به عنوان یک خبرنگار در تبعید، این روز را با شرایطی خاص و تلخ تجربه می‌کنم. برای نخستین‌بار در زندگی حرفه‌ای‌ام به دادگاه کشیده شدم، نه به خاطر نقد یک حکومت دیکتاتوری در خاورمیانه، بلکه به دلیل پرسشگری و نقد باندهای قدرت در قلب دنیای مدرن، با دو شکایت قضایی مواجه شده‌ام.

modir.jpgع . پ (عضو سابق سپاه و جانباز جنگ ایران وعراق)

<

واقعاً جمهوری اسلامی دیگر باید چه بر سر این مملکت می‌آورد که نیاورده باشد؟! این صنعتگر دلسوز وطن که می‌گوید دو کارخانه دارد و ده‌ها نفر را مشغول کار کرده، در واقع به اشتغال و اقتصاد کشور ـ و در نتیجه به دولت و کل نظام ـ کمک کرده است، اما امروز نمی‌داند از کدام دردش بگوید!
<
او با گلایه می‌گوید: برای تأمین سوخت دیزل‌ژنراتور در زمان قطعی‌های مکرر و چندساعته برق در بخش صنعت، مجبور شده گازوئیل را لیتری ۱۵ هزار تومان بخرد؛ یعنی ۵۰۰ برابر نرخ مصوب! آن هم فقط برای اینکه کارگران بیکار نمانند و چرخ تولید بچرخد. با این همه، قبض برق همین برق پر از قطعی، برای بهار و اوایل تابستان تا ۲۰۰ درصد گران‌تر شده است!
می‌گوید: «هزینه سوخت نیروگاه را هم از ما گرفته‌اند!» و اضافه می‌کند که برای درمان یکی از اعضای خانواده‌اش، بابت دو آمپول، یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان پرداخته است! واقعاً رهبر مملکت، دولت موسوم به وفاق ملی، رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه جملگی چه می‌کنند؟!
<
او با بغض می‌گوید: «جوانان احساساتی و انقلابی در خیابان فریاد می‌زنند که باید حیفا را بزنیم! این جوانان نمی‌دانند که قبل از اینکه حیفا را بزنید، من یک آمپول ۵۰۰ میلیونی را بیش از یک میلیارد خریده‌ام. وای به روزی که وارد جنگی دوباره شوید! جلوی این جوانان را بگیرید تا چنین اشتباهاتی تکرار نشود!»

و ما باید به این صنعتگر بگوییم: دوست عزیز، آن کسی که شعار نابودی حیفا و تل‌آویو را داده و می‌دهد، چهار جوان احساساتی کف خیابان نیستند؛ او کسی است که تمام قدرت و توان نظامی کشور در اختیارش است. همان که نه‌تنها این شعار پوچ را سر داد، بلکه آن را عملی کرد؛ هرچند از ۵۰۰ موشک شلیک‌شده، کمتر از ۳۵ فروند به خانه‌های غیرنظامیان خورد و بقیه در هوا نابود شد. نتیجه آن شد که ظرف ۱۲ روز، دو تریلیون دلار سرمایه این ملت بیچاره ـ که سال‌ها صرف پروژه هسته‌ای و غنی‌سازی بی‌ثمر اورانیوم شده بود ـ بر باد رفت.
<
همان فرمانده کل، پیش از همه، برای حفظ جان خود و ادامه این مبارزه ابلهانه و بی‌ثمر با «دیوار و در» اسرائیل، به عمق زمین پناه برد؛ به‌گونه‌ای که جز معدودی از اطرافیان بیت، هیچ‌کس حتی رؤسای سه قوه و رئیس‌جمهور هم از محل اختفایش خبر ندارند. او «شجاعانه » ملت و فرماندهان نظامی خود را بی‌پناه گذاشت تا اسرائیل آسمان کشور را به‌طور کامل در اختیار گیرد، بدون آنکه حتی یک آژیر قرمز ـ مثل زمان جنگ با عراق ـ برای هشدار به مردم به صدا درآید تا در گوشه‌ای پناه بگیرند!
<
پناهگاه مطمئن که هیچ؛ حتی برای مردم عادی یک زیرزمین امن هم ساخته نشد. در حالی که اسرائیل برای تمام ۹ میلیون جمعیت خود، پناهگاه مجهز با امکانات رفاهی کامل فراهم کرده است. حالا این حضرات، با این عقب‌ماندگی عصر حجری، دم از بمب اتم هم می‌زنند و می‌گویند: «اگر بمب اتم داشتیم، اسرائیل و آمریکا جرات حمله پیدا نمی‌کردند!»
<
واقعاً این اندازه بی‌خردی حیرت‌آور است! مگر اسرائیل و آمریکا خودشان چندین بمب اتم ندارند؟ اگر شما بخواهید چنین سلاحی را به کار ببرید، در برابر پاسخ اتمی آنها چه فکری برای این ملت بی‌پناه کرده‌اید؟! شما که حتی پناهگاه معمولی برای فرماندهان نظامی ندارید، چگونه می‌خواهید از ملت مظلوم دفاع کنید؟!
<
بس است این همه بی‌خردی و نابودی مردم! چرا تمام نمی‌شوید؟!
<
اف بر شما ظالمان ضحاک‌صفت که ۴۷ سال است چه در جنگ با عراق، چه در جنگ سوریه به بهانه «دفاع از حرم» و چه در جنگ ۱۲ روزه اخیر، جز مرگ، ویرانی و غارت سرمایه‌های مادی و معنوی ملت، چیزی به ارمغان نیاورده‌اید.

<

* از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

<

arrestbanner.jpgویدیوهای منتشرشده، درگیری پلیس بریتانیا را با هواداران گروه «اقدام برای فلسطین» در لندن پس از تظاهرات آنها در شنبه ۱۸ مرداد نشان می‌دهد.

دولت بریتانیا در ژوئیه ۲۰۲۵ رسماً گروه "اقدام برای فلسطین"، را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرد.

به گفته پلیس لندن ۱۵۰ نفر در جریان این اعتراض دستگیر شده‌اند. قانونگذاران بریتانیایی پس از آنکه برخی از اعضای گروه «اقدام برای فلسطین» در اعتراض به حمایت بریتانیا از اسرائیل، به یک پایگاه نیروی هوایی سلطنتی حمله کرده و به هواپیماها آسیب رساندند، طبق قانون ضد تروریسم، فعالیت‌های این گروه را ممنوع کردند. این ممنوعیت، عضویت در این گروه را جرم تلقی می‌کند و حداکثر مجازات آن ۱۴ سال زندان است.

رسانه‌های ایران گزارش دادند مسعود پزشکیان که از سازمان صدا و سیما بازدید کرد، در پاسخ به یکی از کارکنان این سازمان که خواستار انداختن عکس یادگاری با او بود، گفت: «ما با هر کسی عکس یادگاری گرفته‌ایم، شهید شده است.» او افزود: «اگر ما در اینجا هستیم، نشان می‌دهد از شهادت نمی‌ترسیم.»

plarge.jpg
پزشکیان در بخش دیگری از گفتگوی خود با صدا و سیما گفت: در جریان جنگ برایم غیرقابل تصور بود دختران بی‌حجاب که برخورد بدی با آنها داشتیم، پلاکارد جانم فدای رهبر در دست می‌گرفتند/ تفاوت‌ها را دشمنی تلقی نکنیم

***

sardar.jpgانتخاب: سخنان اخیر سعید جلیلی مبنی بر مقایسه مدافعان مذاکره با گوساله‌پرستان در زمان حضرت موسی واکنش‌های زیادی را برانگیخته است و بسیاری او را محکوم کرده‌اند که چنین رویکردهایی پیش از این نیز کشور را به لبه پرتگاه برده بود.

منصور حقیقت‌پور، فعال سیاسی و از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران، درباره واکنش به سخن اخیر جلیلی گفت: «او بداند که مذاکره تصمیم نظام است و جلوی تصمیم نظام قلدری نکند. تندروها ضربه اساسی خورده‌اند و تصور می‌کنند دیگر در شورای عالی امنیت ملی هم پایگاهی ندارند. طبیعی است که آرام ننشینند و سخنانی نامتعارف را مطرح کنند. من از علما می‌خواهم جواب آقای جلیلی را بدهند».

او ادامه داد: «مذاکره یک تاکتیک است. آیا درست است که ما خود را از یک تاکتیک محروم کنیم؟ مثل اینکه در کشتی آزاد به کشتی‌گیر بگوییم طرف مقابل را ببر اما پایش را نگیر. حتما اگر یک تاکتیک به تأمین منافع ملی منجر شود از آن استفاده می‌کنیم».

این فعال سیاسی همچنین بیان کرد: «تندروها تلاششان بی‌نتیجه خواهد بود. در واقع تلاش آنها باطل است. مردم هم تصمیم خود را گرفته‌اند و دیدیم که به این جماعت و شخص آقای جلیلی رأی ندادند زیرا مردم این جماعت را شناخته‌اند. حضور آقای لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی هم مغتنم است. او فردی است که ایده‌های نو و بدیعی دارد و حتما ایده‌های او با نگاه مرتجعان در تضاد خواهد بود».

حقیقت‌پور در پایان گفت: «دولت در سایه پنجره شده است، از کار افتادن است و باید به گاراژ برود. صاحبان ماشین اوراقی دولت در سایه هم بروند استراحت کنند و به زندگی شخصی‌شان بپردازند. زمانی آقای جلیلی می‌توانست تأثیر بگذارد که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و مذاکرات دست او بود نه حالا و شرایط کاملا فرق کرده است. همه هم دنبال وحدت و انسجام‌اند و جلوتر از همه رهبر انقلاب می‌خواهند که در کشور همدلی وجود داشته باشد؛ بنابراین در چنین فضایی تندروها یا سکوت کنند یا به حرکت مردمی این روزها بپیوندند».

philosopher.jpgبهروز رضائی منش

فیلسوف بزرگ که تاکنون ازعکاسی چیزی نشنیده و ندیده بود، پرسید:

ماهیت عکس چیست؟

توضیح دادند که سایه ای است از شخص یا چیزی که بر روی کاغذی می افتد و باقی می ماند.

حکیم سبزواری منکر هر گونه امکان پذیری عکس برداری شد و گفت آنچه شما می گویید منطقا" و عقلا" محال است، زیرا ما آنچه که در فلسفه خواندیم و می دانیم وجود ظِلّ (سایه) قائم به وجود ذی ظِلّ (صاحب سایه) است.

یعنی سایه تا آن وقتی هست که صاحب سایه باشد و به محض ازاله و از بین رفتن صاحب سایه، سایه از بین می رود.

پس امکان ندارد "صورت جوهری" از اصل ماهیت آن جدا شود و به گونه ای "عرض و ارانه" بر روی فیلم عکاسی ظاهر شود.

به تعبیر دیگر عرض قایم به جوهر است. چرا که بنا بر مبانی حکمت مشاء ، انتقال و جابه جایی "اعراض" ، مستقل و منفک از "جوهر" جسمانی و موضوعی که محل عروض و اتکاء آن است ، محال و ممتنع عقلی است .

فیلسوف متفکر بزرگ جناب حاج ملا هادی سبزواری به این نتیجه رسید که عکس گرفتن محال است و هر چه که دیگران در باره عکس گفته و شنیده اند وهم و خیال و اشتباه است.

ناصرالدین شاه و همراهان درماندند و از پس قانع کردن حکیم برنیامدند.

شاه اصرار کردند که ایشان این بحث های منطقی و عقلی را کنار بگذارد و اجازه دهد عکاس باشی از ایشان عکسی بگیرد.

حکیم پذیرفت و روبروی دوربین عکاس باشی نشست و اکنون تنها تصویری که از ایشان باقی مانده، همان عکسی است که ایشان وجود {جابجایی عرض را بدون صاحب عرض (جوهر)} آن را منطقا" و عقلا" محال می دانست!

flarge.jpgوقتی که حکیم سبزواری عکس خود را دید گفت: «در استدلال علوم مناظر و مرایا، اسبابی نیکو است.»

این عکس حکایت فروریختن فلسفه‌ی نظری در برابر تکنولوژی است.


farschian.jpgفرشچیان نه فقط نقاش، بلکه شاعری است که با قلم و رنگ، قصه‌هایی جاودان از فرهنگ و معنویت ایران می‌سرود؛ قصه‌هایی که در هر ضربه قلم‌مو، رازها و عطرهای نهان را به تصویر می‌کشید

استاد محمود فرشچیان در ۹۵ سالگی درگذشت

کیهان لندن - فرهنگستان هنر در ایران در پیامی از درگذشت استاد محمود فرشچیان خبر داد.

به تازگی اعلام شده بود که این استاد نگارگری و نقاشی که از مفاخر تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود، در بیمارستانی در آمریکا به کُما رفته و حال وی وخیم است.

استاد فرشچیان در سال ۱۳۰۸ در اصفهان به دنیا آمد و از دوران کودکی نقاشی را فرا گرفت و سپس آن را در سطوح عالی و دانشگاهی در ایران و اروپا تکمیل کرد. آثار وی در بسیاری از کشورها به نمایش درآمده و در موزه‌ها نیز جای گرفته‌اند.

استاد محمود فرشچیان که ساکن نیوجرسی بود، هشتم امرداد ۱۴۰۴ چشم از جهان فرو بست.

mussad.jpgبه گفته نویسندگان گزارش، موساد حتی گروهی از پزشکان را برای جراحی خانواده‌های داوطلبان در کشورهای ثالث تشکیل داد و هزینه‌ها را هم بی‌سروصدا پرداخت کرد

ایندیپندنت فارسی - یوسی ملمن و دان راویو، دو نویسنده برجسته حوزه اطلاعات و امنیت اسرائیل، گزارش مفصلی منتشر کرده‌اند که به نقش دستگاه امنیتی اسرائیل در جذب شماری از مقام‌ها و چهره‌های ناراضی در ایران برای اجرای عملیات علیه جمهوری اسلامی می‌پردازد.

این گزارش برای نخستین‌بار برخی از جزئیات به‌کارگیری این افراد از سوی موساد در جریان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با جمهوری اسلامی را افشا می‌کند؛ جزئیاتی که نشان می‌دهد در حالی‌که جهان چشم به حملات اسرائیل به غزه و تبعات انسانی آن دوخته بود، موساد یک عملیات پیچیده و بی‌سابقه را در دل خاک ایران اجرا کرد که هدف اصلی‌اش نابودی زیرساخت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی بود؛ عملیاتی که طی آن نیروهای نفوذی آموزش‌دیده، با پشتیبانی هوایی، یکی از جسورانه‌ترین اقدامات اطلاعاتی و نظامی دست‌کم در دهه‌های اخیر را، رقم زدند.

براساس اطلاعات منتشرشده از منابع اطلاعاتی اسرائیل، این عملیات که با رمز «طلوع شیران» شناخته می‌شود، حاصل سال‌ها برنامه‌ریزی، جذب نیرو از داخل و خارج ایران، استفاده از فناوری‌های پیشرفته و بهره‌گیری از شبکه‌های قاچاق منطقه‌ای بود.

آغاز ماجرا: حمله هماهنگ در بامداد ۲۳ خرداد

در نخستین ساعات روز ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد)، گروهی متشکل از۷۰ کماندو آموزش‌دیده موساد، ازجمله ایرانی‌هایی مانند «س.ت» (که فقط با حروف اختصاری معرفی شده‌اند)، در نقاط مختلف ایران ازجمله اطراف تهران، اصفهان و سمنان مستقر شدند. هدف آنها نابودی سامانه‌های پدافند هوایی، پرتابگرهای موشک‌های بالستیک و مراکز فرماندهی نظامی ایران بود.

حمله‌ای که در ساعت ۳ بامداد آغاز شد با استفاده از پهپاد و موشک‌های نقطه‌زن انجام شد، و عوامل نفوذی موساد نیز از داخل ایران با اطلاعات دقیق و تجهیزات پیشرفته به اهداف موردنظر حمله‌ور شدند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

روز بعد، موج دوم حملات با مشارکت عوامل محلی و نیروهای تازه‌وارد از کشورهای همسایه اجرا شد. ظاهرا موساد بیش از یک سال برای این عملیات برنامه‌ریزی کرده بود و حتی ساختار حملات نیز، از نظر تاکتیکی، مشابه حملات موساد به حزب‌الله در سال ۲۰۲۳ طراحی شده بود.

به گزارش رادیو فردا در روزهای جنگ ۱۲روزهٔ اسرائیل و جمهوری اسلامی، فیلم مبهمی در فضای مجازی منتشر شد که ظاهراً حضور نیروهای زمینی کوماندویی در خاک ایران را نشان می‌داد؛ افرادی که ظاهراً کار را برای عملیات هوایی ارتش اسرائیل هموار می‌کردند

چه کسانی این حملات را اجرا کردند؟

در گزارش ۱۰ مقام اطلاعاتی سابق و فعلی اسرائیل، تاکید شده است که هسته اصلی نیروهای نفوذی را ایرانی‌ها و برخی اتباع کشورهای همسایه تشکیل داده بودند. این افراد از میان شهروندان ایرانی عرب‌زبان، کردزبان، بلوچ، آذری‌بان و دیگر گروه‌های قومی جذب شده بودند؛ افرادی که، به گفته نویسندگان این گزارش، به دلیل سرکوب‌های گسترده جمهوری اسلامی انگیزه لازم برای همکاری با موساد را داشتند.

به گفته مقام‌های موساد، روند جذب این افراد هم معمولا با یک درخواست ساده آغاز می‌شد: انجام دادن یک ماموریت بی‌خطر. اگر نتیجه مثبت بود، ماموریت‌های حساس‌تری به آنها واگذار می‌شد. در صورت امتناع، ابزارهای فشار ازجمله تهدید، فشار خانوادگی و حتی باج‌گیری به کار گرفته می‌شد. یکی از رایج‌ترین روش‌های جذب نیرو هم وعده درمان بستگان یا تحصیل در دانشگاه‌های غربی بود. موساد حتی گروهی از پزشکان را برای جراحی خانواده‌های داوطلبان در کشورهای ثالث تشکیل داد و هزینه‌ها را بی‌سروصدا پرداخت کرد.

فرماندهی عملیات: از تل‌آویو تا قلب ایران

فرماندهی حمله کاملا مخفیانه و از طریق شبکه ارتباطی امن و مستقر در مقر اصلی موساد در شمال تل‌آویو و برخی پایگاه‌های مرزی انجام شد. هر تیم نفوذی دستورالعمل‌های مشخص داشت و حتی نام‌رمزهایی برگرفته از نت‌های موسیقی برای شناسایی تیم‌ها و وظایفشان تعیین شده بود. برخی از این افراد از مدت‌ها قبل در ایران زندگی می‌کردند و آماده عملیات بودند، برخی دیگر در آستانه حمله، از طریق ترکیه، آذربایجان یا ارمنستان وارد ایران شده بودند.

در این میان، اهمیت نقش عوامل شبکه زیرساخت یا پشتیبانی عملیات (Infrastructure Agents) موساد در ایران نیز برجسته بود؛ مامورانی که تجهیزات نظامی را برای مدت طولانی در «خانه‌های امن» نگهداری و پنهان کرده بودند.

mko.jpgشورای ملی مقاومت در بیانیه‌ای که در اختیار ایران اینترنشنال قرار داد، هرگونه همکاری سازمان مجاهدین خلق در ترور عوامل برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را رد کرد.

شورای ملی مقاومت در این بیانیه تاکید کرد برخی اظهارات در خصوص نقش سازمان مجاهدین خلق در همکاری برای ترور مسعود علی‌محمدی و مجید شهریاری، دو تن از دست‌اندرکاران برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، «كذب محض و سراپا ساخته و پرداخته اطلاعات» حکومت جمهوری اسلامی است و با هدف «شیطان‌سازی از مجاهدین» صورت می‌گیرد.

این بیانیه پس از آن صادر شد که ویدا مهران‌نیا، همسر احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی-سوئدی محکوم به اعدام در ایران، در مصاحبه با برنامه «چشم‌انداز» ایران‌اینترنشنال گفت برخی رسانه‌های جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق را به دست داشتن در ترور علی‌محمدی و شهریاری متهم کرده‌اند.

علی‌محمدی در دی‌ ۱۳۸۸ و شهریاری در آذر ۱۳۸۹ در اثر انفجار بمب کشته شدند.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

احمدرضا جلالی در اردیبهشت ۱۳۹۵ پس از این‌که به دعوت دانشگاه‌های تهران و شیراز به ایران سفر کرد، بازداشت و به «جاسوسی» و ارائه اطلاعات برای ترور عوامل برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی متهم شد.

ابوالقاسم صلواتی، قاضی دادگاه انقلاب و یکی از ناقضان جدی حقوق بشر، مهرماه ۱۳۹۶ برای او حکم اعدام صادر کرد و این حکم به تایید دیوان عالی کشور رسید.

جلالی بارها اتهام جاسوسی را رد کرده و گفته پرونده‌سازی و صدور حکم اعدام برای او به‌دلیل «نپذیرفتن درخواست همکاری با سپاه پاسداران و جاسوسی از کشورهای غربی» بوده است.

8-3.jpgبه گزارش همشهری‌آنلاین، مسعود ده‌نمکی کارگردان سینما درباره وضعیت سلامتی اکبر عبدی بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون گفت: آقای عبدی در آی سی یو بستری بودند و امروز ۱۷ مرداد به بخش عمومی بیمارستان منتقل شدند.

وی تصریح کرد: درباره جزئیات بیماری ایشان نمی‌توانم زیاد صحبت کنم اما شکرخدا خطر رفع شده و تا چند روز آینده از بیمارستان مرخص می‌شوند.

به گزارش همشهری‌آنلاین، المیرا عبدی دختر اکبر عبدی بازیگر سینما در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا درباره وضعیت سلامت این بازیگر گفت: اتفاق خاصی برای پدرم نیفتاده؛ ایشان یک اسکن انجام دادند و حال عمومی پدرم خوب است.

ساعتی پیش مسعود ده‌نکی درباره وضعیت سلامت این بازیگر گفته بود که عارضه‌ای برای او پیش آمده و ایشان بیمارستان منتقل و در بخش مراقبت‌های ویژه (آی سی یو) بستری شده است.

وی همچنین از رفع خطر و ترخیص اکبر عبدی تا چند روز آینده خبر داده بود.

dw.jpgنزاع میان‌ جناحی از تندروها به نمایندگی سعید جلیلی با بخش به‌اصطلاح "میانه‌رو" در درون قدرت بر سر "مذاکره" یا "تقابل" بالا گرفته، آن هم در شرایطی که سایه جنگ، تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی بر سر مردم سنگینی می‌کند

فروغ فرزانه - دویچه وله

واکنش‌ها به سخنان سعید جلیلی، نماینده علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در شورای امنیت ملی ایران که مسیر دیپلماسی و مذاکره با آمریکا و اروپا را به "گوساله‌پرستی" تشبیه کرد، ادامه دارد.

جلیلی تنها چند ساعت پس از انتصاب علی لاریجانی به دبیری شورای امنیت ملی طی سخنرانی در نشست روز ۱۴ مرداد گفت: «خداوند برای بنی‌اسرائیل پیامبری فرستاد تا آن‌ها را از ظلم فرعون برهاند اما آنها پس از پیروزی بر فرعون، وقتی ۴۰ روز پیامبرشان به کوه طور رفت، گوساله‌پرست شدند؛ عده‌ای نیز امروز پس از اینکه دشمن در وسط مذاکره به ما حمله کرد و ملت ایران پیروز شد، مجدد دم از مذاکره می‌زنند.» او این بخش را در حساب کاربری خود در شبکه اکس نیز منتشر کرد.

این توییت با واکنش‌های بسیاری در تایید یا انتقاد از او، از جمله در میان محافل و افراد وابسته به هسته سخت قدرت روبرو شده است. روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران، فردای آن روز نوشت: «تمثیل گوساله سامری و آغل‌شدن ایران و شبیه به آن نه لحن مناسب است و نه مناسبتی با رفتار فرضاً طرفداران مذاکره دارد. فضای مجازی را به هم می‌ریزد و مقدمه‌ای می‌شود برای رفتارهای ضدانسجام بعدی.»

پافشاری بر سیاست ایدئولوژیک با هر هزینه‌

قبل از روزنامه جوان، تسنیم، دیگر رسانه نزدیک به سپاه انتقاد کرده بود: «جناب جلیلی وقتی چنین تشبیهی را به کار می‌برد قاعدتاً باید توضیح دهد که وجوه این تشبیه کدامند؟ مشبّه و مشبّه‌به چیست؟ وجه شبه آنها کجاست؟ موسی کیست؟ گوساله‌پرستی دقیقاً اینجا مصداق چیست؟ سامری کدام است؟ چه کسی به کوه طور رفته؟»

رویداد۲۴ در گزارشی با اشاره به عصبانیت جلیلی از این که علی لاریجانی، "منتقد و رقیب قدیمی" او حالا به صندلی دبیری شورای عالی امنیت ملی تکیه زده است، به شدت از "برادران جلیلی" انتقاد کرد که یکی مذاکره را "گوساله‌پرستی" می‌داند و دیگری (وحید جلیلی) چندی پیش کشور را به "آغل" تشبیه کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

رویداد۲۴ معتقد است که این دو با "توسعه و حل مشکلات و بهبود شرایط هرچند محدود و ناقص مشکل دارند" و "نماینده طیفی هستند که می‌گوید، باید برای ایدئولوژی هر هزینه‌ای داده شود؛ هزینه‌هایی که البته نه خودشان، که مردم طبقه متوسط باید بپردازند".

به نظر منتقدان جلیلی، حضور لاریجانی در راس شواری عالی امنیت ملی "به‌وضوح" نشانه‌ این است که اکنون "در شورای عالی امنیت ملی دو طیف موافق و مخالف مذاکره حضور دارند" و همین هم تندروها را تا این اندازه عصبانی کرده است.

IMG_0107.jpegکیهان شریعتمداری، چندی پیش نوشته بود:
«داستان «تهران» حول محور نفوذ یک جاسوس حرفه‌ای اسرائیلی است که با کمک عوامل داخلی و پادوهای محلی، موفق می‌شود سیستم‌های پدافندی ایران را از کار بیندازد. این نفوذ زمینه را برای حمله هوائی جنگنده‌های اسرائیلی به تأسیسات هسته‌ای ایران فراهم می‌کند. جالب آنکه این تصویرسازی پیش‌بینی‌کننده و دقیق، پنج سال پیش از آنکه مواردی مشابه در دنیای واقعی رخ دهد، پخش شده بود.»

حالا که ایشان متوجه بعضی چیزها در بعضی سریال ها شده است، و بخصوص بعد از انتشار «جزئیات بزرگ‌ترین عملیات اطلاعاتی اسرائیل در ایران؛ از جذب نیرو تا شلیک به اتاق خواب» در خبرنامه ی گویا، به این آقای همه چیز دان و مسوول فکری سدعلی دونگ توصیه می کنم ۴ فصل سریال FAUDA را که در نت فلیکس پخش شده تماشا کند شاید به کارش بیاید و بفهمد که نیروهای عملیات ویژه اسراییل، که شاهکار نظامی-اطلاعاتی-نفوذی ۱۲ روزه در ایران را رقم زدند چگونه عمل می کنند طوری که پدر جد شریعتمداری و ارباب اش سد علی تصورش را هم نمی توانند بکنند.

FAUDA در واقع تلفظ لاتین کلمه ی «فوضی»ی عربی ست که در آن حرف «ض» به صورت «د» تلفظ می شود و معنای آن «آشوب» و «در هم ریختگی اوضاع»ست.

trumpesuro.jpgیورونیوز - دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در آستانه ایفای نقش در نظارت بر یک توافق صلح جدید میان دو دشمن دیرینه در منطقه قفقاز جنوبی قرار دارد.

با وجود آنکه هنوز جزئیات توافق صلح احتمالی میان ارمنستان و آذربایجان منتشر نشده، اما یکی از عناصر مهم آن، پروژه‌ای موسوم به «مسیر ترامپ برای صلح و رفاه جهانی / TRIPP» یا به‌طور خلاصه «پل ترامپ» است.

پروژهٔ مورد نظر قرار است سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقهٔ جدا افتاده نخجوان متصل کند؛ مسیری که در جمهوری آذربایجان به‌عنوان «دالان زنگزور» و در ارمنستان به‌عنوان «جاده سیونیک» شناخته می‌شود و مورد مناقشه است.

برای آقای ترامپ، پیشبرد چنین پروژه‌ای این امکان را فراهم می‌کند که یک دستاورد صلح ملموس و مبتنی بر زیرساخت را ارائه کند و احتمالاً آن را به‌عنوان یک موفقیت دیپلماتیک شخصی، مشابه «توافق‌نامه‌های ابراهیم»، معرفی کند.

هر چند که هنوز اطلاعات کلیدی زیادی در مورد آن منتشر نشده است اما نشریه پولیتیکو در خصوص این توافق نوشته است که ارمنستان با واگذاری حقوق انحصاری توسعه‌ کریدور زنگزور به آمریکا برای مدت ۹۹ سال موافقت کرده است.

بدین ترتیب، قرار است آمریکا این مسیر را به یک کنسرسیوم اجاره دهد تا پروژه‌هایی از جمله ساخت خط راه‌آهن، خطوط نفت و گاز، فیبر نوری و شاید حتی برق‌رسانی را در طول این مسیر ۴۳ کیلومتری اجرا کند.

در ازای این توافق، آمریکا امتیازاتی به باکو خواهد داد. یکی از این اقدامات، لغو قانونی است که کمک‌های مستقیم دفاعی به آذربایجان را محدود می‌کرد.

همچنین، طبق توافق جدید، ارمنستان و آذربایجان از گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا خارج می‌شوند؛ گروهی که از دهه ۹۰ میلادی تلاش داشت بین این دو کشور میانجی‌گری کند.

جاشوا کوچِرا، تحلیلگر ارشد «گروه بین‌المللی بحران» در این رابطه به نشریه نیوزویک گفت که «در اصل، جمهوری آذربایجان خواهان مسیری میان سرزمین اصلی آذربایجان و منطقهٔ جداافتاده نخجوان است که ارمنستان نتواند در آن دخالت کند. از طرفی، ارمنستان هم درخواست مشابهی دارد تا از طریق نخجوان، شمال و جنوب خاک خود را به‌هم متصل کند که این مسیر سریع‌ترین گزینه برایش محسوب می‌شود.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

ارمنستان اگرچه با احیای مسیرهای ارتباطی مخالفتی ندارد، اما تأکید دارد که این مسیر باید کاملاً تحت حاکمیت و قوانین خود باشد و اصل «عمل متقابل» در آن رعایت شود.

تیگران گریگوریان، «مدیر مرکز منطقه‌ای دموکراسی و امنیت در ارمنستان» در این رابطه گفته است که «اگر به آذربایجان اجازه داده شود که از طریق قلمرو ارمنستان و تحت رژیمی ساده‌شده به نخجوان متصل شود، همان قواعد باید برای ارمنستان نیز در استفاده از بخش نخجوانی راه‌آهن جهت دسترسی به مناطق شمالی‌اش اعمال شود.»

trumpKham.jpgحمید آصفی

دونالد ترامپ یک جمله‌ی کلیدی گفته است: «ایران در آینده‌ نزدیک، مکان متفاوتی خواهد بود.» این جمله، مانند بسیاری از جملات او، در ظاهر مبهم است، اما در بطن خود دو سیگنال راهبردی واضح دارد:

یا جمهوری اسلامی تغییر می‌کند، یا تغییر داده می‌شود.

ترامپ، برخلاف تصورات رایج، بی‌برنامه نیست؛ او برگه‌ای در جیب دارد که به‌وقت لازم بیرون می‌کشد. و حالا، دوباره آن برگ را تکان می‌دهد. برگِ تهدید. برگِ آمادگی برای مداخله. برگِ تغییر.

این تهدید مبهم، دو خوانش مشخص دارد. یا جمهوری اسلامی تصمیم می‌گیرد به‌طور داوطلبانه عقب‌نشینی کند:

غنی‌سازی را محدود کند
ماجراجویی منطقه‌ای را متوقف کند
از تقابل با اسرائیل فاصله بگیرد
و زیرساخت توافق با آمریکا را دوباره بازسازی کند

یا نه. در این صورت، اوضاع وارد فاز برخورد می‌شود. و این برخورد، برخلاف گذشته، نه بر سر نیت بلکه بر سر عمل خواهد بود. حالا دیگر واشنگتن به نیت ایران برای ساخت بمب کاری ندارد. حتی اگر جمهوری اسلامی نیت سیاسی نداشته باشد، فقط تمهیدات فنی برای آن فراهم کند، از نظر ترامپ و تیمش، این یعنی عبور از خط قرمز.

هیچ قطعنامه‌ای، هیچ نهاد بین‌المللی‌ای، و هیچ اصل حقوقی‌ای مانع اقدام نظامی نخواهد بود. آن‌چه مهم است، تصور تهدید است. همین کافی‌ست. در دکترین ترامپ، دیگر صبر معنا ندارد. حالا فقط اجرای تصمیم مطرح است.
و تصمیم روشن است:


جمهوری اسلامی نباید حتی یک قدم دیگر به بمب هسته‌ای نزدیک شود - حتی در پنهان‌ترین لایه‌های فنی.
در این‌جا، فقط آمریکا نیست که روی این خط ایستاده؛ اسرائیل هم همین موضع را دارد. سال‌هاست تل‌آویو به صراحت گفته که ساخت بمب هسته‌ای در ایران، خط قرمز نهایی است. اما حالا واشنگتن هم این خط را به‌طور عملیاتی پذیرفته. این یعنی پنجره‌ «چانه‌زنی» بسته شده. اکنون یا ایران عقب‌نشینی می‌کند، یا وارد زمین مین‌گذاری‌شده‌ی جنگ می‌شود.
نظام جمهوری اسلامی حالا در نقطه‌ی انتخاب است. نه یک انتخاب ایدئولوژیک، بلکه انتخابی برای بقا.

بقا در تمامیت سرزمینی
بقا در جلوگیری از تکرار سناریوهای عراق و لیبی
و بقا در حفظ حداقلی از ثبات درونی

8-1.jpgحمله دوباره شجاع خلیل‌زاده به جواد خیابانی

داستان‌های حاشیه‌ای شجاع خلیل زاده و جواد خیابانی هر چند مدت یک‌بار به فصل جدیدی می‌رسد. این‌بار به علت دفاع کاپیتان تراکتور از هم‌تیمی سابقش.

شجاع خلیل زاده، کاپیتان تیم تراکتور برای دومین بار طی هفته اخیر به جواد خیابانی حمله کرد و در واکنش به صحبت‌های خیابانی علیه پوشش رامین رضاییان در کامنتی نوشت: یه نظرسنجی بذار از دزدی‌ها، از حق پخش و این چیزا هم صحبت کن استاد تا مردم رأی بدن. دنبال لباس پوشیدن مردم نباش. دنبال حق تیم‌های بزرگ باش. چرا هیچ‌وقت از حق پخش حرف نمی‌زنی؟ (رامین رضاییان) لباس می‌پوشه، نون بازوشو می‌خوره، رانت که نخورده استادجان.

Untitled-5.jpg

oil.jpgایران اینترنشنال - وب‌سایت «اویل پرایس» گزارش داد با وجود تخفیف‌های وسوسه‌کننده، چینی‌ها خریدار نفت ایران نیستند و این موضوع سبب شده بیش از ۳۰ میلیون بشکه نفت در نزدیکی مالزی معطل بمانند. این بیشترین حجم ذخیره‌سازی شناور نفت ایران در بیش از پنج سال گذشته است.

با وجود تحریم‌ها، تا پیش از آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در بهمن‌ ۱۴۰۳، برخی پالایشگاه‌های کوچک چینی (قوری‌ها)، همچنان به‌دلیل تخفیف‌های بسیار بالای جمهوری اسلامی، نفت ایران را می‌خریدند اما پس از آغاز کار ترامپ، این روند رفته رفته مختل شد.

طبق داده‌های شرکت «کپلر»، حجم نفت خام ایران در ذخایر شناور از ۹ میلیون بشکه در اواسط ژانویه به ۳۳ میلیون و ۴۰۰ هزار بشکه در اوایل اوت رسیده که بالاترین سطح از سال ۲۰۲۰ است.

بیشتر این نفتکش‌های معطل، در آب‌های سنگاپور و مالزی - مراکز اصلی عملیات انتقال کشتی به کشتی ایران - شناورند. نگهداری این حجم از نفت روی دریا، هزینه‌های سنگینی به جمهوری اسلامی تحمیل می‌کند.

از سوی دیگر، در پی جنگ ۱۲ روزه، حکومت ایران از بیم هدف قرار گرفتن انبارهای نفت خود، بخش بزرگی از نفت ذخیره شده را به کشتی‌ها انتقال داد.

در همین حال صادرات نفت خام ایران از حدود ۱.۷ میلیون بشکه در روز، در زمستان ۱۴۰۳، اکنون به حدود ۱۰۲ هزار بشکه در روز سقوط کرده است.

***

قوری‌های چینی

عمده خریداران نفت جمهوری اسلامی در شرایط تحریم، پالایشگاه‌های کوچک چینی موسوم به قوری (تی‌پات) بودند.

دولت ترامپ از ابتدای آغاز به کار خود، سخت‌گیری کم‌سابقه‌ای نسبت به خریداران نفت جمهوری اسلامی نشان داد.

پتروشیمی شاندونگ شوگوانگ لوچینگ با ظرفیت ۱۰۰ هزار بشکه در روز در مارس ۲۰۲۵، پالایشگاه شاندونگ شنگ‌سینگ کمیکال با ظرفیت ۴۴ هزار بشکه در روز در آوریل ۲۰۲۵ و پالایشگاه هبئی شینهای کمیکال گروپ با ظرفیت ۱۲۰ هزار بشکه در روز در ماه می ۲۰۲۵، از سوی آمریکا تحریم شدند.

مالزی نیز از سوی آمریکا برای سخت‌گیری درباره انباشت نفت ایران در آب‌های این کشور تحت فشار است.

تحریم امپراتوری کشتی‌رانی شمخانی

هشتم مرداد، آمریکا اعلام کرد حسین (مشهور به هکتور) شمخانی، فرزند علی شمخانی و بخشی از «امپراتوری عظیم کشتی‌رانی» وابسته به او را تحریم کرده است.

در این مجموعه، ۵۰ شخص و نهاد و بیش از ۵۰ کشتی در فهرست تحریم‌ها قرار گرفتند که بزرگ‌ترین اقدام تحریمی آمریکا علیه جمهوری اسلامی از سال ۲۰۱۸ به شمار می‌رود.

کمتر از دو هفته پس از آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، کارزار تازه‌ای از سیاست «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی به راه افتاد.

در ۱۰۰ روز نخست فعالیت، دولت ترامپ در مجموع ۱۷ دور تحریم مرتبط با جمهوری اسلامی اعمال کرد که طی آن ۴۰ شخص، ۱۱۷ شرکت و نهاد و ۷۷ نفتکش هدف قرار گرفتند.

biniaz.jpgجعفر بخشی بی نیاز - نویسنده و روزنامه نگار

🌐 وقتی مدیریت ها کشکی ست و با رانت و رابطه و فامیل بازی صندلی ها را پر می کنند؛ چرا باید توقع داشته باشیم که امور جاریه در کشور درست باشد و اوضاع بر وفق مراد بچرخد. بخش قابل توجهی از انتصاب ها و انتخاب ها نه بر مدار عقلانیت و تخصص که دقیقا عکس آن است تا هر بی سوادی بر جایگاهی فاخر بنشیند و آن موقعیتِ برجسته و حساس را به گند بکشد. که اگر مدیریت در کشور بر قاعده بود و اهلش سر جایش می نشست ؛ این اوضاع این سان قمر در عقرب نبود و آشفتگی و پریشان احوالی تا این اندازه بیرحمانه چنگ در گلوی مردم نمی انداخت. رخدادی که با ارائه آمار دبیر ستاد اربعین استان گیلان یک بار دیگر نمود پیدا کرد تا توجه و دقت در انتخاب ها و انتصاب ها بیشتر شود و قبل از ارائه ی آمار چند بار دست به دست شود تا مقابل دوربین آبرو ریزی به بار نیاورد.

🌐 گفتمان عجیب و شتاب زده همراه با دستپاچگی دبیر ستاد اربعین استان گیلان که تعداد زائران اربعین از گیلان در سال ۱۴۰۴ را حدود ۳۰ میلیون نفر ذکر کرده بود؛ در فضای مجازی چنان گسترش یافت که همه را شگفت زده کرد‌. تا کاربران با نظرات عموما انتقادی بگویند که واقعا باید بر حال زارِ این مملکت زار زار گریست. ماجرایی که البته به همین‌ جا ختم نشد. این مسئول والا مقام که یک بار آمار را غلط غلوط به سمع مردم رسانده بود صبح روز بعد دوباره مقابل دوربین صدا و سیما ظاهر شد تا به گمان خود آمار را اصلاح کند. او این‌ بار رسمی‌ تر و البته با کت‌ و شلوار در شوی تلویزیونی ظاهر شد و گفت چون دیشب با موتور آمده بودم آمار را اشتباه دادم. آماری که قبلا و شب گذشته گفته بودم از گیلان سی میلیون نفر است ؛ سی میلیون نفر نبوده. ۳۱ میلیون نفر بوده. توضیحی که نه‌ تنها اشتباه قبلی را اصلاح نکرد که یک پله آن را ارتقاء هم داد.

🌐 ارائه ی آمارهای عجبب و غریب از سوی مسئولین و مدیرانِ شاخص در کشور البته تازه گی ندارد و بارها این اشتباهات و خطاها تکرار شده. عددهایی که در عالمِ واقعیت مُضحک و خنده دار به نظر می رسد و مشخصا از شارلاتانسیم پرده بر می دارد. آمار و ارقامی که دلایل محکمه پسند ندارد و در هیچ ترازویی وزن نمی شود. در بسیاری از جلسات و برنامه های اداری مدیران آماری را ارائه می دهند که با حقیقت فاصله ی بسیار زیادی دارد. در آن جمع که حواس ها پیِ پذیرایی ست و غالبِ مدعوین یا چرت می زنند یا سرشان در گوشی ست ارائه آمار فقط یک بازی ست تا وقت بگذرد و جلسه به پایان برسد. اگر کنار آفت ها و مصائب مملکت داری به ارائه ی غلط آمار توجه و دقت شود و یقه ی مسئول و مدیر را در همان جلسه بگیرد و او را به شدت بازخواست کند ؛ از استان گیلان که کلا دو میلیون نفر جمعیت ندارد ؛ جمعیت ۳۱ میلیون نفری بیرون نمی آید. آن هم با موتور.

Babak_Khati.jpgدر این یادداشت تلاش می‌شود نگاهی انتقادی، صادقانه و سازنده به وضعیت فعلی جریان جمهوری‌خواهی در میان نیروهای اپوزیسیون انداخته شود، به این امید که این جریان بتواند نقشی مؤثرتر در فرایند گذار و ساختن فردای ایران ایفا کند.

۱. تعریف سلبی، بدون محتوای اثباتی

بسیاری از گروه‌های جمهوری‌خواه هویت خود را صرفاً بر نفی پادشاهی تعریف کرده‌اند و تاکنون روایت ایجابی و منسجمی از دیدگاه‌ها، برنامه‌ها و چشم‌انداز خود نسبت به آینده ایران ارائه نداده‌اند. نه ساختار روشن دارند، نه سخنگویانی که مردم با آنها ارتباط بگیرند. همین خلأ، سبب گم‌شدگی این جریان در میان افکار عمومی شده است. مردم نه آنها را می‌شناسند و نه تصوری از آنچه برای آینده ایران در سر دارند، می‌دانند.

۲. دموکراسی، نه شکل حکومت

شکل حکومت آینده باید در رفراندومی آزاد و عمومی تعیین شود. تا آن زمان، آنچه باید در اولویت قرار گیرد، ماهیت دموکراتیک و مردمی حکومت آینده و نه اسم آن است. نام‌ها الزاما با خود دموکراسی نمی‌آورد چه "جمهوری" (چون سوریه و مصر) و چه "پادشاهی" (چون عربستان و اردن).
در این مقطع، تمام گروه‌های اپوزیسیون، فارغ از شکل مورد نظرشان برای نظام آینده، باید نیروهای خود را برای تحقق گذار از جمهوری اسلامی متمرکز کنند.

۳. فقدان شایسته‌سالاری و جوان‌گرایی

یکی از آسیب‌های جدی در برخی بخش‌های جریان جمهوری‌خواهی، وجود ساختارهای غیرپویا، بسته و فاقد شایسته‌سالاری است. حلقه‌های مدیریتی کلسیفیه‌شده‌ای وجود دارند که نه به جوانان راه می‌دهند و نه پذیرای افراد توانمند خارج از حلقه خودی‌ هستند.
اگر هدف، گذار از سیستمی است که در آن قدرت به‌طور خانوادگی و رانتی در گردش است، نخست باید نشانه‌های مشابه آن را از درون خود زدود. هنوز که نه حکومتی در کار است و نه قدرتی، اما در برخی حلقه‌های جمهوری‌خواهی رانت و رابطه حرف اول را می‌زند.

Amir_Daha.jpgکتابچه مدیریت اضطراری دوران گذار، که در قالب «پروژه شکوفایی ایران» تحت نظارت شاهزاده رضا پهلوی و توسط «اتحاد ملی برای دموکراسی در ایران» (نوفدی) منتشر شده است، سندی استراتژیک و آینده‌نگرانه است. این سند که به صورت پیش‌نویس «کاغذ سفید» در ۱۶۸ صفحه تدوین شده و برای دریافت پیشنهادات صاحبنظران در اختیار همگان قرار گرفته، با هدف برنامه‌ریزی برای مدیریت دوره‌ای حساس پس از فروپاشی جمهوری اسلامی طراحی شده است. تمرکز این کتابچه بر بازه زمانی ۱۰۰ تا ۱۸۰ روز نخست پس از تغییر رژیم است و چارچوبی را برای جلوگیری از هرج‌ومرج، تأمین ثبات، و ایجاد بستری برای انتقال دموکراتیک قدرت ارائه می‌دهد. در این مقاله، ضمن بررسی اجمتلی نقاط قوت و یا ضعف این سند، به پیام‌های روشن و نقش آن در ایجاد امید و اطمینان در میان مردم ایران پرداخته خواهد شد.

مقدمه پروژه شکوفایی ایران

در مقدمه پروژه شکوفایی ایران آمده است:

«پروژه شکوفایی ایران، یک برنامه دقیق، اجرایی و مبتنی بر توصیه‌های کارشناسی است که توسط متخصصان برجسته داخل و خارج از کشور، با شناختی عمیق و تجربه‌ای مستقیم ارائه شده است. این پروژه با هدف تثبیت و بازسازی کشور پس از فروپاشی جمهوری اسلامی طراحی شده و می‌کوشد مردم ایران، ایرانی‌های مقیم خارج از کشور و جامعه بین‌المللی را با تصویر و تحقق ظرفیت کامل یک ایران آزاد و شکوفا آشنا کند

این پروژه بر دو بخش اصلی تمرکز دارد که با جزئیات قابل‌توجهی تشریح شده‌اند:

ثبات‌بخشی بنیادین:
شامل حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی.

احیای صنعتی:
انرژی و منابع، تولید و خدمات.

این ساختار نشان‌دهنده نگاهی جامع و عمل‌گرایانه به بازسازی ایران پس از یک دگرگونی بزرگ است و تلاش دارد تا با برنامه‌ریزی دقیق، آینده‌ای روشن و اطمینان بخش را برای کشور رقم بزند.

نقاط قوت کتابچه

  1. چارچوبی ساختاریافته برای دوران گذار
    تجربه تلخ انقلاب ۱۳۵۷ نشان داد که نبود برنامه‌ای منسجم برای مدیریت دوران پس از تغییر رژیم می‌تواند به هرج‌ومرج و خلأ قدرت منجر شود. این کتابچه با ارائه نقشه راهی روشن شامل تشکیل نهادهای موقت، تأمین امنیت، و عادی‌سازی روابط خارجی، گامی مهم در پیشگیری از تکرار چنین سناریویی برداشته است.
  2. تعهد به دموکراسی
    تأکید بر لغو قانون اساسی جمهوری اسلامی، برگزاری انتخابات آزاد، رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان، نشان‌دهنده پایبندی به اصول دموکراتیک است. این رویکرد، پیامی قاطع به مردم ایران می‌دهد که هدف این پروژه، نه سلطه‌جویی، بلکه توانمندسازی ملت برای گزینش یک نظام دموکرات و ملی است.
  3. مشارکت‌جویی و دعوت به همکاری
    انتشار این سند به‌عنوان پیش‌نویس و دعوت از مردم و کارشناسان برای ارائه نظرات و پیشنهادات، نشانه‌ای از رویکردی باز و فراگیر است که می‌تواند به اجماع ملی منجر شود.
  4. واقع‌بینی در مدیریت کوتاه‌مدت
    تمرکز بر بازه ۱۰۰ تا ۱۸۰ روز، نشان‌دهنده دیدگاهی عمل‌گرایانه است که به جای وعده‌های دور از دسترس، بر مدیریت بحران‌های اولیه و تأمین نیازهای اساسی مردم متمرکز شده است.
  5. پیام امید و اطمینان
    این کتابچه به مردمی که از آینده‌ای نامعلوم پس از فروپاشی رژیم نگران‌اند، اطمینان می‌دهد که ایران در گرداب بی‌نظمی رها نخواهد شد. تأکید بر نقش متخصصان و آمادگی برای مدیریت سریع کشور، نویدبخش آینده‌ای باثبات است.

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

نقد سازنده مقاله آقای دیوید اعتباری در همین گویا است که بر نکته‌های درستی انگشت نهاده‌اند و با دل‌سوزی و آینده‌نگری پیشنهادهایی برای بهبود ادامه کار همآیش ملی در مونیخ ارائه داده‌اند با این یادآوری که همه پیشنهادهای ایشان در این دوره نمی‌تواند شدنی باشد زیرا چنان برنامه‌ای که ایشان پیشنهاد داده است ماه‌ها و شاید سالیانی وقت لازم دارد تا شکل بگیرد که در وضع بسیار خطرناک و حساس امروز ایران چنین مجالی فراهم نیست ولی به این نکته‌ها حتمن باید توجه شود که این مجموعه دچار کیش شخصیت نشود و این هشدار به‌جایی است:

پروژه شکوفایی ایران» و نقش شاهزاده: فردمحور یا ساختارمحور؟ دیوید اعتباری

جنین نقد و انتقادی نه تنها بد نیست که تحسین برانگیر است. گرفتاری ولی این است که شماری نام ِ ضدیت خود با هر حرکت مثبتی را "نقد یا انتقاد سازنده" می نامند در حالی که این چیزی نیست جز کوشش برای از مید ان به در بردنِ مخالف و خرابکاری.

روزگار کنونی مردم ایران

در حالی که مردم ایران روزهای بسیار سختی را زیرفشار بار گرانی روز افزون، که دیگر حتا گریبان نان روزانه که خوراک اصلی مردم است را نیز گرفته است، ومردم در این گرمای جان‌سوز به ویژه در جنوب ایران ساعت‌ها در بی‌آبی، بی برقی و بی گازی قرار دارند و گذشته از آن به سبب نبود کنترل در هیچ زمینه‌ای جز سیستم همیشگی سرکوب، زندان و اعدام، جامعه به حال خود رها شده و مردم با فشار روانی کشنده‌ هر روزه ای نیز روبرو هستند، شماری از ما در بیرون کشورکه در سنجش با وضع فاجعه‌بار مردمِ ایران، دررفاه ، آزادی و آسایش زندگی می کنیم، از کینه‌ورزی و خرابکاری در برابر هر حرکت مثبت و سازنده‌ای دست بردار نیستیم.

این گروه با هر گامی که با هدف نخست یاری به مردم ایران برداشته شده فورن کینه‌توزانه مخالفت کرده است برای نمونه در برابر شکل‌گیری شورای مدیریت گذار، شورای مدیریت تصمیم و یا همین گردهمآیی‌ تازه وحدت ملی مونیخ به دعوت آقای رضا پهلوی. همین نشست و استقبال از آن از دیدِ من می‌تواند گشایش بزرگی در هموار نمودن راه برای یاری‌های معنوی اروپا و آمریکا به مردم ایران ایجاد کند با این شرط که بتواند خود را به عنوان آلترناتیو حکومت اسلامی برای دوران گذار در ایران به جامعه جهانی یشناساند و گروه‌های سازمان د اده شده بدون توجه به مخالفت خوانی‌ها، تهمت ها و ناسزاگویی‌ها با پشتکار کوشش خود را به پیش برند.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgمیخواهم قسمت هشتم همایش مونیخ را بنویسم .اما دو چشم سیاه ودرشت "شرقی غمگین " از نوشتنم باز میدارد .

مردی که امروز یا فردا دقیق معلوم نیست سی وسه سال از کشته شدنش می گذرد. مردی بنام فریدون فرخ زاد. مردی که جلوتر از زمانه خود حرکت می کرد.

مردی که میسرود

"دشت ذهنم ،بهاروبیدار است ...

بر من از عشق گر، دمی باری،

درنهایت ،زعشق بیداری"

مردی که بقول د بوبروفسکی شاعر مشهور آلمانی "وقتی شعر های اورا میخوانی حس می کنی که در باغی پر از اندیشه ها ودریافت های تازه قدم می زنی باغی که عطر گل هایش کاذب و زود گذر نیست "

حال من مردی نشسته در دور دست درباغ او می گشایم! در باغی که بجور جمهوری اسلامی، عقب ماندگی بسیاری از ما مردما ن از جمله روشنفکران زمانه او که هرگز نه درباغ گشوده او بسوی شادی ،بسوی درکی مدرن وزیبا از زندگی قدمی نزدیم .

در باغی که شادمانه با وجود هزاران زخم بر سینه که از جفای نه مردم عامی بلکه از اکثریت هنرمندان وروشنفکران زمانه خودداشت میخواند و می رقصید وخبر از گشوده شدن پنجره ها بسوی جهانی تازه ومدرن می داد.

در جامعه بسته ومذهبی ایران که تازه داشت سراز زیز پوستین کهنه وشپش زده قرنها عقب ماندگی و ستم مذهبی نشسته بر ذهن بیرون می آورد وبا ناباوری بر اطراف خود که درحال تحولی سریع بود می نگریست .مردمی عامی و روشنفکری چون من وسازمانی که من به آن تعلق داشتم هر گز قادر به پس زدن این کهنه پوستین از ر وی خود نشدیم ونهایت همراه پوستین دوزی برآمده از دل غاری هزار وچها صد ساله که کزلیکی چون خنزر پنزری بوف کورهدایت بردست داشت قربانی تفکری گشتیم که دانشگاه ها را مرکز فساد می دانست و تعبد کور را افضل بر تخصص وآگاهی.

گناه از ما بود! مائی که همراه با عقب مانده ترین لایه های متعصب جامعه در قالب نگاه توده ای به جامعه خواب آلودی که تازه داشت کور مال کور مال ازخواب بر میخاست ،بدیده تحقیر به بجامعه در حال تحولی می نگریست که فریدون فرخزاد و گوگوش را از دل خود بیرون می داد.

هنوز بعد از گذشت نیم قرن و فرود آمدن فاجعه ای بنام انقلاب اسلامی که دریغ ودرد ما هم یکی از علم کشان آن بودیم .درصفحه نشریات چپ ایران هرگز نشانی نه از بزرگداشت هنرمندی چون گوگوش می بینی ونه فرخ زاد. در فرهنگ جمهوری اسلامی این هنرمندان منتسب به طاغوت هستند ودر فرهنگ چپ منتسب به دوران شاهی قرار گرفته درون مرز های ممنوعه!

Mehran_Rafiei.jpg

هزاران رَخنه داری در نظامت

ز هر روزن چکد زهری به کامت

>

ندانی خود خبر دزدت کدام است

سپاهی یا کلاهی یا امام است

>

اگر برهم زنی ترکیبِ دولت

بخندد هر کسی بر این جهالت

>

ز منقل کی بگیری ذره ای سود؟

که از هر روزنت بیرون زند دود

>

همی بینی خسارت ها ز جاسوس

چو سردارت فتد در دام یک بوس

>

گهی شکدم شود چون کوله بارت

رُباید با فسون اسرارِ کارت

>

به مسکو داده ای افسارِ خود را

که تازد چون مغول بر مُلکِ دارا

>

بسازد در وطن بیگانه پهپاد

که بنیانت کَنَد از بیخ و بنیاد

>

نباشی لحظه ای در خانه ایمن

که باشد نقشه اش در دستِ دشمن

>

مبادا دل ببندی بر امیران

که از دل دادنت گردی پشیمان

>

چو هر اُرگانِ تو راه رسوخ است

دوایِ منفذت خاک و کلوخ است

>

negar_keramati.jpgحدود شش تا نه ماه پیش، زمانی که یک تحلیلگر یا متخصص از جبهه پادشاهی‌خواهان در برنامه‌ای از ایران‌اینترنشنال حضور می‌یافت، گروهی از سایبری‌های حکومتی با نقاب ملی‌گرایی و به شکلی بی‌شرمانه با توهین، تمسخر و برچسب‌زنی وارد میدان می‌شدند. این افراد به‌نادرست ادعا می‌کردند که باور به شاهزاده پهلوی به‌معنای بایکوت ایران‌اینترنشنال است و در عوض، تبلیغ رسانه‌ای دیگر را می‌کردند؛ رسانه‌ای که پیش‌تر به گروه‌های تروریستی قومی مانند کومله و دمکرات در عراق، جریانات مذهبی رادیکال یا اصلاح‌طلبان حکومتی نزدیک به باند خاتمی و رفسنجانی تریبون داده بود، و سپس نیز از نام پهلوی در بازار رسانه‌ای استفاده کرد.

با این حال، ایران‌اینترنشنال در بسیاری از موضوعات از جمله سرکوب بهائیان، آزار یهودیان و یادآوری مظلومیت قربانیان رژیم عملکردی مسئولانه داشته و در واقع سنگ تمام گذاشته است. البته ابعاد اطلاعاتی امنیتی این ماجرا اما بسیار گسترده است؛ چرا که وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه از ابتدا علاقه‌ای به دیده‌شدن تحلیلگران جبهه پادشاهی‌خواهان نداشته و ندارند. در همین راستا، سایبری‌های ناشناس و شبه‌کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز بخشی از عملیات برون‌مرزی نهادهای جاسوسی اطلاعاتی جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند. با وجود همه فشارها، ایران‌اینترنشنال همواره تریبونی فعال و پایدار برای تحلیلگران متخصص در جبهه پادشاهی خواهان فراهم کرده است؛ از جمله امیر طاهری، عرفان قانعی‌فرد، امیر حمیدی و دیگرانی که با دانش و نگاه حرفه‌ای به تحلیل تحولات می‌پردازند.

8-2.jpgعبدالرضا داوری فعال سیاسی دربارۀ بازگشت علی لاریجانی به عرصۀ رسمی قدرت در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی این یادداشت را در اختیار عصر ایران گذاشته است:

در فضای سیاست ایران، بازگشت چهره‌ها هیچ‌گاه صرفاً یک رخداد شخصی یا انتخابی تکنیکی نبوده است؛ بلکه اغلب ریشه در سازوکارهای عمیق‌تری دارد که تاریخ را به حرکت درمی‌آورند. در این میان، بازگشت دکتر علی لاریجانی به عرصه عالی امنیتی کشور، فرصتی فراهم می‌کند برای خوانشی فلسفی از این رویداد، به‌ویژه در چارچوب دیالکتیک هگلی و مفهوم کلیدی Aufhebung (آوفهبونگ).

در فلسفه هگل، «آوفهبونگ» واژه‌ای پیچیده و چندلایه است که همزمان سه معنا دارد: نفی، حفظ و ارتقاء.

در نگاه هگل، تاریخ از مسیر تضادها و تنش‌ها عبور می‌کند و از دل برخورد میان «تز» و «آنتی‌تز»، مرحله‌ی بالاتری به نام «سنتز» زاده می‌شود؛ مرحله‌ای که هم دو قطب پیشین را در خود حفظ می‌کند، هم آن‌ها را نفی می‌کند و هم به سطحی تازه و بالاتر ارتقاء می‌بخشد.

بر این اساس، می‌توان بازگشت علی لاریجانی را نه صرفاً ادامه‌ی یک مسیر پیشین، و نه چرخشی قهقرایی به عقب تلقی کرد؛ بلکه باید آن را مصداقی از آوفهبونگ هگلی دانست. لاریجانی نه تکرار احمدی‌نژاد و جلیلی و رییسی است و نه تجدید حیات اصلاح‌طلبی دوم خردادی؛ او ترکیبی است از سنت قدرت و مدرنیته‌ی سیاست، از حکمرانی امنیت‌محور و عقلانیت بوروکراتیک، از تجربه‌ی قدرت و نقد ساختار.

بازگشت او در چنین بستری، نماد تلاش نظام برای خروج از بن‌بست دوگانه‌ی اصولگراییِ غیرپاسخگو و اصلاح‌طلبیِ بی‌قدرت است؛ تلاشی برای ساختن یک «سنتز» جدید که بتواند کارآمدی را از دل رکود، و ثبات را از دل بحران بیرون بکشد.

اگر به سیر تحول قدرت در جمهوری اسلامی بنگریم، خواهیم دید که تجربه‌ی سه دهه‌ی گذشته چیزی جز تکرار مجموعه‌ای از تضادها نبوده است: تضاد میان کارآمدی و ایدئولوژی، میان اصلاح و انسداد، میان تکنوکراسی و انقلابی‌گری. در این دیالکتیک، بازگشت لاریجانی می‌تواند لحظه‌ای «فرارونده» باشد؛ لحظه‌ای که نه از دل انکار گذشته، بلکه از طریق حفظ و ارتقاء عناصر آن، افق جدیدی را ممکن می‌سازد.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

نامه تشکری که حیله گرترین آخوند تاریخ جمهوری اسلامی به خامنه ای نوشت سند مهمی است از بلایی که حوزه های علمیه بر سر مردم ایران آوردند و هنوز ادامه دارد. سند مهمی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی دقیقا همان حکومت شرعیه ای است که حتی بر دار شدن شیخ فضل الله نوری نیز نتوانست مانع تحقق آن شود و او احتمالا پلیدترین آخوندی است که بعد از خلخالی در این اقلیم ظاهر شده است.

کاظم صدیقی نماد سفید شویی بیت علی خامنه ای هست. سفید شویی بیت یعنی، هر کس که تحت پوشش بیت باشد حتی اگر سیاه و بدنام شود از نطر بیت قدیس و سفید است و سرباز امام زمان. هیچکس مانند او وسط موعظه اشک نریخت، مردم را به دروغ به تقوا دعوت نکرد، از بالای منبر برای شیطان عشوه گری نکرد، باعث دین گریزی و تحریک مردم به دشنام دادن علیه مبانی دین نشد، و هیچ آخوندی به اندازه او از بالای منبر به ریش و گیس نمازگزاران نخندید.

حال می شود فهمید چه لجنزاری است نهادهای زیر که او در آنها حضور داشته است:
تولیت حوزه علمیه امام خمینی (ره)،
شورای مدیریت حوزه علمیه تهران،
دروس خارج فقه حوزه‌های علمیه،
مشاورت عالی رئیس قوه قضاییه،
ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور
و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی

تیفانی نوه عارف در امریکا

| No Comments

salameini.jpgدونالد ترامپ، رییس‌جمهوری ایالات متحده در مراسمی با اشاره به رفتارهای تروریستی جمهوری‌اسلامی و کشته شدن نیروهای نظامی آمریکا در منطقه گفت که یکی از افسران ایالات متحده حین ماموریت در افغانستان با بمب کنار جاده‌ای که «قاسم سلیمانی کار گذاشته بود» کشته شد.

او با طعنه و با نگاه کردن به سمت آسمان، درباره کشتن فرمانده سابق سپاه قدس گفت: «سلیمانی کجاست؟ قاسم سلیمانی کجاست؟ او پدر بمب‌های کنار جاده‌ای بود.»

*ترامپ به‌اشتباه سلیمانی را «سالامینی» نامید.

***

اعتراف حسین دهباشی به فریب فرماندهان ارتش شاهنشاهی

***

او شخصا از میدان جنگ یمن اعلام فرار کرد

سردار قاآنی گفت: رئیس جمهور آمریکا شخصا از میدان جنگ یمن اعلام فرار کرد، این مفتضح ترین رفتار نظامی برای آمریکایی هاست

:::

8-6.jpgبه گزارش جهان نیوز، دومین نشست نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان (جبهه اصلاح طلبان ایران) امروز در تهران برگزار و انتخابات هیأت رئیسه دائم این جبهه برگزار و بهزاد نبوی با اتفاق آرا رئیس این نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان شد.

بنابر این گزارش، حسین مرعشی و حسین کمالی به عنوان نایب‌رئیس اول و دوم و آذر منصوری قائم مقام حزب اتحاد ملت ایران نیز به عنوان سخنگو انتخاب شدند.

یورونیوز - ادعاهای نادرست مبنی بر دستگیری افسران بریتانیایی در اوکراین و حضور فعالانه ناتو در جنگ علیه روسیه توسط رسانه‌های حامی کرملین منتشر شده‌اند.

ادعایی در فضای مجازی منتشر شده مبنی بر اینکه نیروهای ویژه روسیه دو سرهنگ بریتانیایی و یک مأمور سرویس‌ اطلاعاتی را طی مشارکت در ماموریتی برای ناتو در جنوب اوکراین، دستگیر کرده‌اند.

u1.jpg

طبق این روایت، افسران بریتانیایی و مأمور ناشناس مشغول اجرای یک عملیات مخفیانه بودند، و در حالی‌که روسیه آن‌ها را «رزمندگان غیرقانونی» معرفی کرده، بریتانیا مدعی‌شده که آن‌ها گردشگرانی بودند که به‌طور اتفاقی در شهراوچاکیف حضور یافته‌اند.

در برخی موارد، این روایت همراه با تصویرهایی از این افراد به اشتراک گذاشته شده و کاربران از رسانه‌ها خواسته‌اند که صحت این موضوع را بررسی کنند.

ما منبع این روایت را در چندین رسانه حاشیه‌ای، از جمله شبکه اطلاعات نادرست «پراودا»، یک کانال تلگرامی طرفدار روسیه و وب‌سایتی به نام «کوراینسایتس» (Core Insights) ردیابی کردیم.

همه آن‌ها این خبررا در روز ۲ اوت منتشر کردند. وبلاگ «کور اینسایتس» ادعا کرد که این اولین مدرکی است که نشان می‌دهد ناتو عملا در حال جنگ با روسیه است.

اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این داستان واقعی است، و شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه این روایت بخشی از یک کارزار تبلیغاتی ضد غربی و طرفدار روسیه است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

در حالی که شبکه پراودا و کانال‌ تلگرامی طرفدار روسیه منابع اخبار جعلی شناخته‌شده‌ای هستند، بررسی پست‌های وبلاگ «کوراینسایتس» نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها گزارش‌های رسانه‌های دولتی و روایت‌های همسو با کرملین را بازتاب می‌دهند.

تصویر منتسب به دو سرهنگ به‌وضوح توسط هوش مصنوعی تولید شده، چرا که متن‌ پاسپورت کاملا ناخواناست و نشان ملی بریتانیا نیز در آن تحریف شده است.

u2.jpg

یک مقام ناتو به یورووریفای گفت که ادعای مشارکت ناتو در جنگ علیه روسیه بی‌اساس و دور از واقعیت است.

در نتیجه هیچ مدرکی برای اثبات روایت مشارکت مستقیم ناتو در جنگ علیه روسیه وجود ندارد.

eteraf.jpgایندیپندنت فارسی - صدا و سیمای جمهوری اسلامی، روز پنجشنبه ۱۶ مرداد ماه، تصاویری از اعترافات اجباری روزبه وادی را منتشر کرد.

روزبه وادی، در این ویدیو در مورد روش آشنایی و همکاری با ماموران سازمان اطلاعات اسرائیل در وینِ اتریش جملاتی را بیان می‌کند.

قوه قضائیه روز چهارشنبه ۱۵ مرداد از اعدام این محقق ایرانی به اتهام «همکاری آگاهانه با اسرائیل» خبر داد. خبرگزاری میزان درباره اعدام وادی نوشت:

«محکوم‌علیه در یکی از سازمان‌های مهم و حساس کشور مشغول به فعالیت بوده» است.

:::

ویدیوی منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی حاکی از قطع برق بیمارستان رجایی بابلسر و بی‌برقی در بخش شیمی درمانی این بیمارستان است. بر اساس این ویدیو، در نبود ژانراتور، قطع برق برق باعث تاریکی و گرما در نیم‌روز شده است.

:::

sedighi.jpgامیروظیفه شناس

در نامه کوتاه کاظم صدیقی ۱۷ مورد مدح حاکمان وجود دارد:...

خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه

مردى از اصحاب به آن حضرت پاسخ داد و در سخن خود بر او درود فرستاد و گفت كه سخن او را شنيده و فرمانبردار اوست.

حضرت علی(ع) فرمود:

...آنسان كه با جباران سخن مى گويند، با من سخن مگوييد... به چاپلوسى و تملق با من صحبت نكنيد... نمی‌خواهم كه مرا بزرگ انگاريد...

پینوشت: بنظر من بزرگ ترین عامل که باعث وخامت اوضاع کشور شد همین چاپلوسی هاست...از سال ۸۴ و بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد که هنری بجز چاپلوسی نداشت کشور در مسیر تخریب قرار گرفت..بسرعت نظام بروکراسی که باید کشور را اداره و نگهداری کند وارد فضای دروغ و ریا و چاپلوسی شد.و شوربختانه با استقبال بینظیری از حاکمیت هم روبرو شد..مدام از طرف نمایندگان هسته سخت قدرت میشنیدیم که اکنون نفس راحتی میکشند و میتوانند شب را راحت بخوابند چون دیگر کسی نقد قدرت نمیکرد بلکه همه چاپلوسی میکردند و البته در دلشان به این همه ساده لوحی صاحبان قدرت میخندیدند...

حکومت به زیردستان آموخت که میتوانند هر تخلفی مرتکب شوند،ه ر دروغی بگویند، هر پول و اموال عمومی را چپاول کنند ،حتی کلا قوانین خود حکومت را نادیده بگیرند،به اندک افراد سالم باقی مانده در بدنه بروکراسی که گفتم باید کشور را اداره و حفاظت کند تهمت های ناروا بزنند و سعی کنند آنها را فراری دهند و کلا هرگونه رذالتی که بخود بخواهند داشته باشند فقط به یک شرط اینکه مدح قدرت کنند!


انصافا برای افراد پلید و فاسد مداحی بالادستی را کردن کار دشواریست؟


نه تنها دشوار نیست بلکه لذت بخش هم هست..آنها هر روز روشی جدید برای چاپلوسی پیدا میکنند و با عباراتی اغراق آمیز تر از قبل دل دوست داران مداحی را میربایند که ربودند البته مثل همه افراد پلید وقتی به اندازه کافی چریدند و بردند و خوردند ممکن است دست صاحبان خود را گاز بگیرند که گرفتند..بله ذات چنین افرادی اصلا ناشناخته نیست...با این رفتار کشور را ویران کردند...امیدها را نابود کردند خلاصه اینکه کاری کردند مردم عزیز و مظلوم کشورمان درحالیکه بر روی گنج خوابیده اند فقیرانه زندگی کنند و هر روز زجر بکشند و همزمان کشور عزیزمان هم در خطری بزرگ قرار گیرد..


در این باره میتوان تا بینهایت سخن گفت ولی بنظرم وقت آن است که به تنهایی حرف نزنیم بلکه همه دلسوزان باقی مانده کشور که کم هم نیستند باید سکوت خود را بشکنند و بدون تعارف و در لفافه سخن گفتن ،فریاد بزنند تا بلکه اگر اندک شانسی باقی مانده بتوان از این اشتیاق عجیب برای نابودی همه چیز جلوگیری کرد.بخصوص از بزرگان اصلاح طلب انتظار دارم این روزها سکوت نکنند...آیندگان درباره تک تک ما قضاوت خواهند کرد..

نامه صدیقی به خامنه ای


بسم الله الرحمن الرحیم


محضر مبارک رهبر بی‌بدیل حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای دام ظله العالی،


سلام علیکم و رحمهًْ‌الله.


از اینکه با دید الهی خطاپوش خود از قطره ناچیزی تفقد کریمانه فرمودید الحمدلله. اماما در برابر عظمت اخلاقی و تربیتی نایب امام زمانم سر تعظیم فرود می‌آورم. نوازش دل‌انگیز در قالب چند کلمه نورانی را امضاء کارنامه هفده ساله تلقی می‌کنم بفضل الله و منه، و دلم آرام و ضمیرم امیدوار می‌شود. مقطع علمداریم در عرصه نماز جمعه از جانب نائب الحجه(عج) را شرف دنیا و ذخیره آخرت محسوب می‌دارم و مفتخرم که هیچ‌گاه در میدان خدمت به نظام مقدس تحت لوای ولایت، غایب نبوده‌ام و دعای زاکی امام زمان روحی فداه و نایب شایسته آنحضرت را در ثبات قدم می‌طلبم.


سرباز جامانده از شهیدان


کاظم صدیقی

kp.jpgیدالله کریمی پور (تحلیلگر و عضو پیشین هیات تحریریه روزنامه حکومتی کیهان)

دولت اسرائيل جزو معدود و شاید تنها کشوری باشد که دارای استراتژی بلندمدت داینامیک 50 ساله است. این دولت به رغم توانمندی همه جانبه و برتری بارز کنونی نسبت به همسایگان در فضاهای پیرامونی، از رشد روزافزون سه پدیده نامیمون در فضاهای پیرامونیش باخبر است:

۱- رشد فزاینده ملت-دولت های متمایل به تعیین حق سرنوشت سیاسی فلسطینی ها و ایضا تکوین دولت مستقل فلسطینی؛


۲- افزایش قدرت همه جانبه ملت-دولت های عرب پیرامونی که از دیدگاه جغرافیایی محاصره اش کرده اند؛


۳- افزایش احتمال دشمنانش در فضای پیرامونی.

براین اساس در استراتژی بلند مدت این دولت، جلب متحدین قبراق، بزرگ و شکوفایی همانند چین، هند و ایران در کانون توجه قرار دارد.


در این ارتباط تا جایی که به ایران بر می گردد، تغییر رژیم و یا تغییر دیدگاه حکومت در ایران، کانونی است. چرا؟!

۱- احیای پیمان پیرامونی
تا پیش از انقلاب اسلامی ۵۷، شاهنشاهی ایران متحد غیر رسمی اسرائیل در منطقه بود. این ائتلاف غیر رسمی که ترکیه و اتیوپی نیز در آن حضور داشتند پیمان پیرامونی اطلاق می شد. اسرائیل به خوبی می داند که جمهوری اسلامی دشمن سرسخت او است. ولی می پندارد این دشمنی،نه یک دشمنی ملت به ملت، که دشمنی رژیم به رژیم باشد؛

۲-ایران سکولار
اسرائیل در پی تحقق سناریویی است که نتیجه اش ایرانی دموکراتیک، سکولار و غربگرا و همزمان متحدی طبیعی و سرسخت برای این دولت در منطقه باشد؛

۳- ائتلاف در برابر اعراب
ایران، ترکیه و اسراییل، بین ۱۶ ملت تشکیل دهنده خاورمیانه و در مجموع ۲۲ کشور هسته جهان اسلام، تنها ۳ ملت‌ غیر عرب‌ منطقه اند. اسراییل ممکن است بدین نتیجه رسیده باشد که اتحادی استراتژیک با ایران غیر عربی، می تواند به آن در برابر ائتلاف اعراب در آینده کمک کند.


نتیجه
اسرائیل شاید به جای تمرکز بر تهدیدات کوتاه مدت، در پی تحقق استراتژی های بلندمدت برای شکل دهی به نظم منطقه ای جدید باشد. در چنین سناریویی، ایران دیگر نه تنها دشمنی ابدی نخواهد بود، سهل است که متحدی بالقوه است. چنان که اسراییل با چنین دیدگاهی توانسته، دروزی ها را در فضای‌ خارج نزدیک خود به دوست و بلکه متحد تبدیل کند.


کوتاه ان که برای فهم خوب و پنهان سیاست خارجی اسراییل، باید فراتر از تهدیدات روزمره، به تاریخ و جاه طلبی های استراتژیک بلند مدت آن نیز تمرکز کرد.

8-4.jpgفخرالسادات محتشمی‌پور

‍ همسرجان حدود ساعت یک تماس گرفت. شرح ماوقع را داد.به آن‌ها گفته بودند ساعت چهار صبح به اوین منتقل خواهید شد ولی ساعت شش ماشین دنبالشان آمده.

گفته بودند باید دستبند بزنید که عزیزان دربند مخالفت کرده گفته بودند از اوین به بهانه شرایط جنگی این کار موهن را انجام دادید و دیگر هیچ توجیهی برای این تخلف وجود ندارد. ابتدا موافقت شده ولی بعد فردی آمده و تهدید کرده که اگر قبول نکنید گارد را خبر می‌کنیم.

حمله وحشیانه گارد به زندانیان محترم سیاسی و ضرب شتم آقایان قدیانی،مهدی محمودیان،مطلب احمدیانی،محمدباقر بختیار،حسین شنبه زاده،خشایار سفیدی، سعید احمدی مالجو، باعث تحیر شده، دونفر هم جسارت کرده روی همسرجان نشسته و با سبعیت دستبند به دستانش زده‌اند.

این درگیری شش ساعت به طول انجامیده و آنگاه که همسرجان زنگ زد گفت که تازه به اوین رسیده‌ایم و اینجا برخلاف زندان تهران بزرگ برخوردها خوب و محترمانه بوده است.

در این درگیری‌های وحشیانه مهدی محمودیان افشاگر کهریزک و افشاگر وحشی‌گری‌ها طی انتقال زندانیان سیاسی به زندان تهران بزرگ بیشترین آسیب را دیده است.

هرچند آن‌چه شنیدم باورکردنی نیست ولی متأسفانه واقعیت دارد. سازمان زندان‌ها و قوه قضائیه نسبت به این برخورد سبعانه و توهین آمیز باید موضع‌گیری کرده مأمورین بی‌ادب و متخلف باید از عزیزان ما عذرخواهی کرده در اسرع وقت مجازات شوند.

impolde.jpgمحسن مهیمنی - ایران اینترنشنال

هانا آرنت، فیلسوف و تاریخ‌نگار سیاسی، می‌گوید: «در نظام‌های دیکتاتوری، همه چیز تا ۱۵ دقیقه قبل از سقوط عادی به‌نظر می‌رسد.»

این جمله مشهور به معنای غیرقابل پیش‌بینی، ناگهانی و شتاب‌گیر بودن روند فروپاشی رژیم‌های اقتدارگراست؛ به‌ویژه نظام‌هایی که نه توانایی دریافت بازخورد دارند، نه ظرفیت اصلاح ساختاری. در چنین شرایطی، بقای صوری بدنه حکومت برای رهبران آن توهم استمرار حکمرانی را ایجاد می‌کند.

در ماه‌های اخیر، هم ناظران مستقل، هم منتقدان و هم حتی برخی چهره‌های نزدیک به حکومت اذعان کرده‌اند که نشانه‌های زوال و بحران‌های ساختاری در جمهوری اسلامی نمایان شده است. اما اگر فروپاشی جمهوری اسلامی محتمل یا حتی محتوم باشد، پرسش کلیدی این است: نشانه‌های آن چیست؟

با استناد به نظریات ساموئل هانتینگتون درباره ساختار و زوال رژیم‌ها و مدل تحلیل فروپاشی پیتر تورچین، این نشانه‌ها عمدتاً در محورهای مشخصی قابل بررسی‌اند: ناکارآمدی نهادی، افول مشروعیت، شکاف قدرت، بحران نخبگان، تشدید اعتراضات، سقوط گفتمان حکومت، انسجام اپوزیسیون و فشار خارجی.

ناکارآمدی؛ بحران معیشت

از نخستین دهه، جمهوری اسلامی در مسیر تمرکز قدرت و تشکیل شبکه‌ای پیچیده از نهادهای مذهبی، امنیتی، اقتصادی و نظامی با هدف غلبه سیاسی و تصاحب بدنه اجتماعی حرکت کرد.

در چنین ساختار سیاسی یک دوگانگی‌ بین بقای حکومت و تامین رفاه عمومی در جریان سیاستگذاری پدید آورد؛ دو حوزه‌ای که به‌تدریج در حکومت در تعارض با هم قرار گرفتن؛ هم در برنامه‌های توسعه، هم اسناد سیاستی و هم اقدامات دولت‌های مختلف.

بحران ناکارآمدی و معیشت در اوج خود با قطع برق و آب به درون خانه‌های مردم نفوذ کرده است
بحران ناکارآمدی و معیشت در اوج خود با قطع برق و آب به درون خانه‌های مردم نفوذ کرده است

برنامه خصوصی‌سازی دولت‌ هاشمی رفسنجانی، که بعدا از آن به عنوان «خصولتی‌سازی» یاد شد، به شیوه‌ای برای بازتوزیع منابع عمومی میان بهره‌مندان از رانت تبدیل شد. اعتراضات معیشتی دهه هفتاد در چندین شهر مثل مشهد نخستین نشانه‌های شکست چنین رویکردی را بروز داد.

در دهه ۸۰، با روی‌کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، این ناکارآمدی به شکل ساختاری تثبیت و نهادینه شد. در دهه ۹۰ نیز، با تشدید تحریم‌ها، نظام اقتصادی حکومت تقریبا فلج و بحران در حوزه‌هایی چون ارز، انرژی، کالاهای اساسی و سلامت آشکار شد.

طی ماه‌های اخیر، ناکارآمدی ساختاری و نهادی حکومت شدیدتر شده و به خانه‌های مردم نفوذ کرده، امری که کیفیت زندگی عمومی را مستقیما تحت تاثیر قرار داده است. بحران انرژی، قطع برق و آب، تعطیلی گسترده استان‌ها و هشدار هرروزه مقام‌ها درباره خالی شدن سدهای کشور، همگی نشانه‌های این فروپاشی کارکردی هستند.

بحران نخبگان؛ سیاستگذاری بی‌ثبات

انزوا و اخراج نخبگان از چرخه سیاست‌گذاری نشانه‌ای از شتاب گرفتن روند فروپاشی چرخه حکمرانی در نظام سیاسی است.

جمهوری اسلامی از نخستین‌ دهه تاسیس خود گردونه انحصارگرایی را به چرخه در آورد؛ روندی که با حذف جریان‌هایی چپ، ملی‌گرا یا لیبرال آغاز شده بود، امروز‌ به خودی‌ترین نیروهای سیاسی و حتی کارمندان، کارگران و مجریان امور عمومی نیز رحم نمی‌کند.

حذف ده‌ها تشکل از احزاب سیاسی گرفته تا گروه‌های خیریه و به کنترل در آوردن اصناف مستقل و سرکوب نظام‌مند منتقدان، نه‌تنها آن‌ها را از روند تصمیم‌سازی خارج کرده بلکه روند سیاستگذاری را نیز امنیتی، غیرعلمی و بی‌ثبات کرده است. از نشانه‌های چنین سیاستگذاری این است که مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید رشد اقتصادی متوقف شده و حدود یک‌سوم شهروندان زیر خط فقر قرار گرفته‌اند.

خروج و مهاجرت در این شرایط تنها چاره طبقه متوسط پس از اعتراض بی‌نتیجه به وضعیت حاکم است.

سازمان نظام پزشکی در سال ۱۴۰۲ از ۱۰ برابر شدن درخواست مهاجرت کادر درمان گفت. رصدخانه مهاجرت ایرانیان نیز اعلام کرد از میانه دهه هشتاد هر ده سال آمار مهاجرت دانشجویان دو برابر شده است. وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و بهداشت را هم با معضل کمبود معلم و کادر درمان مواجه کرده است.

معلمان، پزشکان، استادان، کارمندان و پژوهشگران که در وضعیت ثبات حکمرانی ستون فقرات ثبات سیاسی و تامین اجتماعی هستند، در ایران با کاهش قدرت خرید، سقوط پول ملی، عدم دسترسی به خدمات کیفی، و امنیتی شدن مجبور به مهاجرت یا گوشه‌نشینی شده‌اند.

شکاف قدرت؛ ریزش وفاداران

بر اساس نظریات تورچین و گلدستون، یکی از شاخص‌های زوال سیاسی، افزایش وابستگان و مدعیان قدرت همزمان با کاهش منابع توزیع رانت است.

جمهوری اسلامی هم‌اکنون با فشار مالی برای تأمین معیشت نیروهای وفادار خود مواجه است، در حالی که هم‌زمان بسیاری از عناصر «خودی» از دایره قدرت کنار گذاشته شده‌اند.

ریزش نیروهای میانی و پایینی حکومت همزمان با شکاف در راس نظام افزایش یافته است
ریزش نیروهای میانی و پایینی حکومت همزمان با شکاف در راس نظام افزایش یافته است

از یک سو، وابستگان و نیروهای نیابتی حکومت در منطقه منابع مالی سابق را از تهران دریافت نمی‌کنند؛ از سوی دیگر، در داخل کشور نیروهای سیاسی جدیدی ظهور یافته‌اند که مدعی منابع عمومی‌اند؛ در شرایطی که حتی نهادهای مذهبی و نظامی از بحران معیشت و مسکن در میان نیروهای خود سخن می‌گویند.

از منظر بازتولید مشروعیت نیز بیشتر روسای‌جمهوری و دولتمردان سابق ـ جز رهبر فعلی ـ با عناوینی چون «انحراف» یا «فتنه» حذف شده‌اند و حتی در زمان‌های بحران مثل حمله نظامی یا اعتراضات مردمی، به‌عنوان «پشتیبان اضطراری» حکومت نیز دیگر کارکرد موثری برای بسیج عمومی ندارند.

هم‌زمان، ریزش نیروهای میانی و پایینی ـ اعم از افسران انتظامی، مقام‌های اطلاعاتی و دولتی ـ به وضوح قابل مشاهده است. برخی از آن‌ها به صف منتقدان پیوسته‌اند و حتی در جبهه اپوزیسیون در خارج کشور علیه حکومت فعالیت می‌کنند.

تقویت اپوزیسیون؛ انتقال میدان کنشگری

انتقال میدان کنشگری سیاسی از داخل به خارج کشور، یکی از نشانه‌های بحران مشروعیت نظام سیاسی در داخل کشور است؛ مواردی که در گذار در کشورهای لیبی، تونس یا یوگسلاوی دیده شد و امروز بیش از همیشه گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است.

با هر دور از اعتراضات و تشدید سرکوب‌ها موجی از فعالان از کنشگری مدنی در داخل قطع امید کرده و به کشورهای دیگر رفتند. این انتقال جغرافیایی چهره‌ها و فعالان با خود انتقال ظرفیت‌های سازمانی و رسانه‌ای به خارج را نیز به همراه آورده است.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

مقام‌های جمهوری اسلامی خود نیز بارها به نقش و نفوذ عمیق رسانه‌های خارج از کشور در سازماندهی مخالفان اذعان کرده‌اند.

تشکیل ائتلاف‌های بزرگ و جدید بین نیروهای سیاسی ایرانی در اروپا و آمریکا و تعامل بیشتر چهره‌های متنفذ اپوزیسیون با مقام‌های غربی، از جمله پس از خیزش «مهسا»، نمود انتقال میدان سیاسی کنشگری است.

water.jpgهم‌زمان با افزایش شدید نارضایتی عمومی و ناتوانی جمهوری اسلامی در حل بحران آب و برق، یک نماینده مجلس شورای اسلامی خواستار «آموزش مردم» برای تصفیه مجدد آب مصرفی شد

ایران اینترنشنال - بیت‌الله عبداللهی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، پنج‌شنبه ۱۶ مرداد گفت: «ما نیاز به اصلاح فرهنگ مصرف داریم. باید به مردم آموزش داد که نمونه آن، استفاده از آب خاکستری یا تصفیه مجدد آب مصرفی است که از سال‌ها پیش در برخی کشورها رایج بوده است.»

او افزود: «اگر در مدارس و خانه‌ها آموزش لازم داده شود، حتی بچه‌ها هم می‌فهمند که باید در مصرف آب دقت کنند. مردم هم وقتی احساس کنند که باید هزینه واقعی آب را بپردازند، الگوی مصرف خود را اصلاح خواهند کرد.»

عبداللهی در عین حال اذعان کرد «همه‌چیز به مردم برنمی‌گردد» و «مجموعه‌ای از مشکلات ساختاری، فرهنگی و برنامه‌ریزی در سطوح مختلف»، از جمله مصرف بالای بسیاری از نهادها، حفر چاه‌های غیرمجاز، نبود سرمایه‌گذاری کافی، ضعف وزارتخانه‌ها و عدم نظارت دقیق مجلس، در به وجود آمدن بحران آب نقش داشته‌اند.

در اظهارنظری دیگر، عباس علی‌آبادی، وزیر نیرو در دولت چهاردهم، اعلام کرد «اگر رعایت نکنیم»، چالش تامین آب در برخی مناطق ایران، از جمله تهران، ممکن است «خیلی خیلی بحرانی» شود.

مسئولان جمهوری اسلامی در حالی مردم را به صرفه‌جویی و اصلاح الگوی مصرف فرامی‌خوانند که خود از حل ریشه‌ای بحران‌های ساختاری و مدیریتی در حوزه آب و برق ناتوان بوده‌اند و اکنون تعطیلی استان‌های مختلف کشور را به‌عنوان راهکاری موقت برای جلوگیری از وخامت اوضاع به کار گرفته‌اند.

رسانه‌های ایران ۱۲ مرداد گزارش دادند ذخایر آبی ۱۹ سد بزرگ و مهم کشور به کمتر از ۲۰ درصد کاهش یافته است.

۱۱ مرداد، محمد درویش، فعال محیط‌ زیست، هشدار داد برای احیای منابع آب زیرزمینی کشور دست‌کم ۶۵ تا ۷۰ هزار سال زمان لازم است.

7.jpgصادق زیباکلام - روزنه امید از باتلاقی که انقلابیون تندرو کشور را گرفتار آن کرده اند.

بحث بر سر آن نیست که دکتر علی لاریجانی که امروز به دبیری شورایعالی امنیت ملی منصوب شده، آیا همان دکتر علی لاریجانی است که سال گذشته توسط شورای محترم نگهبان رد صلاحیت شدند؟ شورای نگهبان کمتر پاسخ موجهی به این پرسش داده که اساساً ملاک و معیار آن شورا بمنظور بررسی "صلاحیت" نامزدهای انتخاباتی کدام هستند؟ اساساً نفس "نظارت استصوابی"، یعنی مکانیزمی که مردم فقط می‌توانند به کسانی که شورای نگهبان صلاحیت آنان را تأیید کرده رأی بدهند، مغایر با ابتدایی‌ترین اصول و مبانی یک انتخابات آزاد است.

کافیست نگاهی به شش ادله‌ای که شورای نگهبان بعنوان دلائل رد صلاحیت آقای لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ ارائه داده نگاهی بیندازیم. از جمله،"عدم رعایت اصل ساده‌زیستی"؛ "مواضع سیاسی و اظهارات در موضوعات مختلف از جمله فتنه ۸۸"؛ "حمایت از افراد رد صلاحیت شده و دفاع از عملکرد آنها... " ؛ "اقامت و ادامه تحصیل برخی از منسوبین درجه یک در کشور معاند انگلیس..." ؛ "تلقی سهیم بودن در نابسامانی و وضع نامطلوب موجود در دولت مستقر" و....بخشی از ادله شورای نگهبان در رد صلاحیت آقای لاریجانی در انتخابات سال ۱۴۰۰ می‌بوده.

بگذریم که بواسطه نفوذ و جایگاه سیاسی بالای آقای لاریجانی، شورای نگهبان مجبور شده دلائلی برای رد صلاحیت مشارٌالیه ارائه دهد. والا که بعنوان یک قاعده کلی، اساساً شورای نگهبان خود را موظف به پاسخگویی نمی‌داند.

مسئله این نیست که چرا دیروز آقای لاریجانی رد صلاحیت شده و امروز در یکی از حساس‌ترین سمت‌های نظام قرار می‌گیرند. مسئله اساسی‌تر آنست که قرارگرفتن شخصیت‌های واقع‌بین‌تر، متعادل‌تر و برخوردار از سعه‌صدر در جایگاه‌های مهم تصمیم گیری نظام می‌تواند کمک کند تا از این ناکجاآبادی که تندروها و انقلابیون کشور را در آن گرفتار کرده‌اند، شاید روزنه امیدی ظاهر شود.

esntesab.jpgبی بی سی - علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، در حکمی علی شمخانی و علی‌اکبر احمدیان را به عنوان نمایندگان خود در شورای دفاع منصوب کرده است.

شورای دفاع که اخیرا و پس از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران تاسیس شد، زیر مجموعه شورای عالی امنیت ملی است.

علی شمخانی از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲ دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و پس از او، علی اکبر احمدیان این سمت را در اختیار داشت. علی لاریجانی دو روز پیش با حکم رئیس‌جمهور ایران، مجددا و پس از ۱۸ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی شد.

رهبر جمهوری اسلامی ایران امروز در حکم دیگری آقای لاریجانی را به عنوان نماینده خود در این شورا، انتخاب کرده است. نماینده دیگر او در شورای عالی امنیت ملی، سعید جلیلی است که این سمت را از سال ۱۳۸۶ در اختیار دارد.

علی شمخانی دارای درجه دریابان معادل سرلشکر در نیروی دریایی و آقای احمدیان سرتیپ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. آقای شمخانی در جریان روز اول جنگ مورد حمله قرار گرفت اما پس از آتش‌بس در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که خود را از زیر آوار نجات داده است.

هر دوی آن‌ها در زمانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند، برای اینکه دارای حق رای باشند از سوی آقای خامنه‌ای به عنوان نماینده رهبر در این شورا هم منصوب شده بودند. حکم امروز رهبر ایران به آقای لاریجانی هم از همین بابت است.

شورای دفاع قرار است به ریاست رئیس‌جمهور ایران تشکیل شود.

اعضای این شورا به طور رسمی هنوز اعلام نشده است اما در گزارشی که رسانه‌های ایران منتشر کردند اعلام شده که به غیر از رئیس جمهور، روسای مجلس و و قوه قضائیه، فرماندهان نیروهای مسلح و همچنین «بعضی وزارتخانه‌‌های مرتبط» هم در آن عضویت دارند.

بر اساس قانون اساسی ایران، شورای عالی امنیت ملی می‌تواند ‎‎‎‎‎‎به‏ تناسب‏ وظایف‏ خود شوراهای‏ فرعی‏ از قبیل‏ شورای‏ دفاع‏ و شورای‏ امنیت‏ کشور تشکیل‏ دهد که ریاست‏ هر یک‏ از شوراهای‏ فرعی‏ با رئیس‌جمهور یا یکی‏ از اعضای‏ شورای عالی‏ است‏ که‏ از طرف‏ رئیس‏‌جمهور تعیین‏ می‏‌شود.

رئیس‌جمهور ایران دیروز آقای احمدیان را که تا پیش از انتصاب علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، به عنوان «نماینده ویژه و رئیس قرارگاه پیشرفت طرح‌های ملی و راهبردی کشور» منصوب کرد.

ant.jpgاحسان نگارچی

ساحت حکمرانی، اگر از خِرَد تهی شود، به طاعون بدل می‌گردد. حاکم، اگر نه به‌قدرِ یک شبان، که لااقل به اندازه‌ی یک ملکه‌ی مورچگان، غمِ معاش و فردای رعیت را نخورد، نه بقا خواهد یافت، نه عزت.

اما حکمرانی در این دیار، از جنس دیگری است؛ نه در آن اثری از درایت است، نه نشانی از دغدغه‌ی فردا. اگر مردمانش را هیچ انگاشتید، عجیب نیست. اما اگر برای بقای خویش نیز ندانستید که بی‌نان و بی‌آب و بی‌برق، سلطنت نمی‌پاید، پس عقل‌تان نه‌تنها به پای مورچگان نمی‌رسد، که از آن نیز فروتر است.

اکنون که کشور در تب تشنگی می‌سوزد و از فرط تاریکی، برقِ خانه و باور هر دو رفته است، چند پرسش بر شما عرضه می‌کنم. نه از باب فتنه‌گری، که از سرِ حقیقت‌جویی و فهم شما .

۱. آب را نمی‌دیدید؟

سال‌ها بود که بانگِ عاقلان برخاسته بود؛ گفتند و نوشتند که این راه به ترکستانِ خشکسالی می‌رود. سد بر رود بستید، دشت خشک کردید، تالاب کُشتید، کویر ساختید، و هشدار هیچ حکیمی را وقعی ننهادید.

اکنون که تهران در آستانه‌ی "روز صفر" ایستاده، آیا هنوز هم می‌گویید که خبر نداشتید؟ یا می‌دانستید و خاموش ماندید؟

شما که از نهان‌خانه‌ی آمار و ارقام باخبرید، چرا زبان در کام کشیدید و دست در جیب؟

۲. برق و گاز را چه کردید؟

این سرزمین، بر دریای نفت و گاز خفته بود. چه کردید که امروز مردمانش در گرمای ۵۰ درجه بی‌برق‌اند، و در سرمای دی، بی‌گاز؟

نیروگاه‌ها پیر شدند، خطوط برق پوسیدند، سرمایه‌گریختگان بازنگشتند، و شما همچنان سرگرم ستیز با دنیا ،رسیدن به قله و محو اسرائیل و سرکوب درون ماندید.

آیا حفظ نظام، مستلزم خاموشیِ شبانه‌ی خانه‌ها و خاموشیِ روزانه‌ی اندیشه‌هاست؟

۳. اگر سودای ماندن داشتید، چرا بنیاد نساختید؟

ادعا کردید که آمده‌اید تا بمانید. ماندن، اما، شرط دارد: باید سقفی باشد، سقفی که نچکد؛ زمینی که فرو ننشیند؛ هوایی که بوی مرگ ندهد.

شما به جای ساختن زیرساخت، بر ویرانه‌ها نشستید و به نعره گفتید: "می‌مانیم!"
بمانید، اگر بماند آنچه باید بماند.

arab.jpgیاسر عرب

١٣ صفر است و بازار تهران غلغله و ازدحام‌ خرید جا سوییچی و خرده تکه‌های طلا ر‌ونق بازاری است که در بخش قابل توجهی از عرفش چند سالی است باور و مد شده برکت/جادویی در این روز هست که با خرید کردن در آن سرنوشت اقتصادی انسان از عوالم غیب تغییر کرده و خریدار همان سال صاحب مسکن و خودرو می‌شود!

حقیقتا این دستاورد عظیمی است!

سوق دادن ملتی شریعت‌مدار که حالا با منطق اقتصادی باید بیش از صد سال برای خانه‌دار شدن در یک کلان شهری که آب و برقش قطع است، صبر کنند به توهم گره گشاییِ ماورای ١٣ صفر و توسط از ما بهتران!

چند روز پیش بود که ویدوهایی را از غواصی مردم محلی و بیرون کشیدن خنزر و پنزرهای کف رودخانه‌ شهری مشاهده می‌کردم!
به غیر از دعا و طلسم و استخوان نوشته و ... یک مورد برایم بسیار جالب بود. میزان زیادی قفل و زنجیر از کف رودخانه بالا آورده بودند!

به همسر جان گفتم《این تلاش و تقلا و دست اندازی به علوم غریبه برای گشایش رزق و روزی قابل فهم است وقتی علوم قریبه‌ی حاکمیت اقتصادی چنین قفل است اما اینهمه قفل و زنجیر برای بستن کار دیگری خیلی عجیب است!》

همسر جان گفت《چرا عجیب؟ وقتی عوام مردم در این تنگنای اقتصادی و این عسرت زمانه‌ سود و برد و بالا رفتن کسی را می‌بينند و خود را درون چاه قرض و وام و گرفتاری نگاه می‌کنند، حتما مقداری حسادت و عقده و چشم تنگی درون روان‌شان فوران می‌کند و حتما به نظرشان، بدبختی اگر برای همه باشد، باز قابل تحمل‌تر است!》

دیدم پر بیراه نمی‌گوید!

خدا رحمت کند استاد عباسعلی عمید زنجانی را. کتابی داشت در نقد و بررسی تاریخ تصوف. مطالعه تاریخی گسترده‌ای کرده بود و نشان داده بود در طول تاریخ هر جا جنگ و بیچارگی و فلاکت رو به صعود داشته، فرهنگ عامیانه‌ی صوفی‌گری و کار به خیالات آسمانی سپردن نیز در جوامع رشد کرده و شیوخ صوفی‌نما از این کلاه پشم قابلی برای خود دست و پا کرده‌اند!

با این روند شاید کار به جایی بکشد که دیگر نتوان گفت نام دیگر عالم ملکوت عالم عقل است!

حالا باید گفت دنیا که هیچ...

چه دینی درست شد برای مردم!

:::

عده‌ای می‌خواهند ناکارآمدی سیستم را - با تحلیل‌های دایی‌جان ناپلئونی - به عوامل خارجی بچسبانند! چگونگی برگزاری رفراندوم پس از براندازی، سؤالی بی‌پاسخ است.

IMG_0059.jpegدوستان از من می پرسند: «تو که همیشه، طرحی هنوز مطرح نشده، و جوهرش خشک نشده، دست به قلم می شوی و اگر انتقادی در باره ی آن داشته باشی آن را بلافاصله می نویسی، چطو شده این چند روزه بعد از انتشار توییت شاهزاده و جنگ و جدال های بعد از آن چیزی ننوشته ای و ساکت و صامت مانده ای؟ نکنه از این که شاهزاده گفته اند که: «...در کنار همه کسانی که به رهبری، اصول و چشم‌انداز من باور دارند و از آن حمایت می‌کنند، ایستاده‌ام. به کسانی که چنین باوری ندارند نیز توصیه می‌کنم فردی را بیابند که دیدگاه‌های‌شان را نمایندگی می‌کند و از او حمایت کنند...» ترس برت داشته و ترجیح داده ای سکوت کنی؟»

به قول دکتر سرکار استوار، والله چه عرض کنم! من که کلی از اجلاس مونیخ تعریف و تمجید کردم و این اجلاس را یکی از کارهای خوب و موفق علیه جمهوری نکبت اسلامی نامیدم.

ولی راستش بعد از توییت شاهزاده کمی ترسیده ام که نکند ایشان حرف ها و نقدهای مرا توهین به شخصیت خودشان تصور کنند که چنین مباد، چون ایشان تنها کسی هستند که در اپوزیسیون می توانند محور مردم مخالف حکومت قرار بگیرند و تصور توهین به ایشان در ذهن من نمی گنجد. کاره ای هم نیستم که بتوانم خودم آستین بالا بزنم و کاری را که دوست دارم بکنم و شاهزاده را رها کنم. کسی را هم نمی شناسم که دیدگاه مرا نمایندگی کند.

من تصورم از «مشاور» و «منتقد» کسانی مثل مشاوران و منتقدان روسای جمهور امریکا و نخست وزیر اسراییل و صدر اعظم آلمان است که حرف هایشان هر چند تند به نظر می آید و با شخصیتی که از او انتقاد می کنند یا به او مشاوره می دهند انگار دارند جنگ و دعوا می کنند ولی در نهایت آن چه در گفتارشان درست باشد به کار گرفته می شود و هیچ کدام از این شخصیت ها نمی گویند که «این مشاور فکر می کند من خودم این چیزها را بلد نیستم و این دارد به شعور من توهین می کند».

خاصه آن که منتقد بی جیره مواجبی مثل من که نه سر پیاز هستم و نه ته پیاز، تقریبا ۹۹ درصد انتقادها و توصیه هایی که به شاهزاده کرده و حتی یک دستت درد نکند از جانب ایشان نشنیده درست بوده و آن هم انتقاد به موقع و در وقت صحیح نه مثل کسانی که حرف نمی زنند حرف نمی زنند اتفاق که می افتد می گویند ما گفته بودیم که این طور می شود و آن طور نمی شود و من چقدر از این فرصت طلبان متنفرم. اگر حرفی داری موقعی بزن که آن حرف اثری داشته باشد و دردی را درمان کند نه بعد از این که سبو شکست و پیمانه ریخت....

aaab.jpgکمبود آب در گیلان با دو متر بارش سالانه
>
علیرضا مکرمی
>

چند روز پیش آگهی فروش یک منبع آب مازاد بر نیازم را در سایت دیوار قرار دادم، در کمتر از چند ساعت به قیمت مناسب بفروش رفت، همه متقاضیان خرید جزء مصرف کنندگان شمالی و از قطعی روزانه آب شاکی بودند، معضل کمبود آب شرب و کشاورزی در گیلان نیز رو به فزونی است. از ماه پیش آب شرب منطقه وسیع سراوان گیلان و برخی مناطق دیگر جیره بندی شده است.
فیلم زیر به درستی مشکل آب گیلان را ریشه یابی کرده است:
***

hastei.jpg«مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی» با استناد به تصاویر ماهواره‌ای گزارش داد فعالیت در تاسیسات زیرزمینی «کُلَنگ گَزلا» همچنان ادامه دارد و جمهوری اسلامی در حال ساخت و ساز گسترده در این تاسیسات در نزدیکی سایت هسته‌ای نطنز است

ایران اینترنشنال - این اندیشکده مستقر در واشینگتن در گزارش خود نوشت تاسیسات کلنگ گزلا در حملات اخیر آمریکا و اسرائیل هدف قرار نگرفت و اکنون دو توده پسماند باقی‌مانده از عملیات معدنی یا صنعتی در شرق و غرب آن دیده می‌شود.

بر اساس این گزارش، کلنگ گزلا می‌تواند مکان نگهداری قطعات و مجموعه‌های سانتریفیوژ یا حتی محل اختفای ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد حکومت ایران باشد.

مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی افزود هرچند نمی‌توان با قطعیت از فعالیت‌های جاری در کلنگ گزلا سخن گفت اما تصاویر ماهواره‌ای حاکی از آن است که جمهوری اسلامی همچنان عملیات ساخت‌ و ساز را در این تاسیسات زیرزمینی ادامه می‌دهد.

بر اساس برخی گزارش‌ها، تاسیسات کلنگ گزلا در عمقی فراتر از بُرد بمب‌های سنگرشکن آمریکایی قرار دارد.

پیش‌تر در چهارم تیر، روزنامه تلگراف گزارش داد رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از تهران خواسته درباره فعالیت‌های سایت کلنگ گزلا توضیح دهد اما جمهوری اسلامی از ارائه پاسخ خودداری کرده است.

در روزهای اخیر گمانه‌زنی‌ها درباره سرنوشت برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، به‌ ویژه ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران، پس از حملات آمریکا به تاسیسات نطنز، فردو و اصفهان در اول تیر بالا گرفته است.

ss.jpgسروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

بخش اول: مقدمه - شباهت‌های هولناک در آینه‌های شکسته

در نگاه اول، جبهه پایداری و سازمان مجاهدین خلق، دو دشمن خونی به نظر می‌رسند که در دو سوی یک سنگر ایدئولوژیک، برای نابودی یکدیگر صف کشیده‌اند. یکی در قلب قدرت حاکم و دیگری در تبعید؛ یکی با زبان فقه و دیگری با کلام التقاطی. اما اگر از لنز روانشناسی سیاسی به آن‌ها بنگریم، این دو، دوقلوهای از هم جدا افتاده‌ی یک زهدان ایدئولوژیک هستند؛ دو آینه‌ی شکسته که تصویری معوج اما بسیار شبیه به هم را بازمی‌تابانند.

۱.۱. طرح مسئله: چرا مقایسه‌ی این دو دشمن خونی، نه تنها ممکن، که برای فهم هر دو ضروری است؟
این نوشتار، نه یک تحلیل سیاسی رایج ؛ بلکه یک تبارشناسی روانی است برای رمزگشایی از DNA مشترک این دو پدیده. ما به دنبال پاسخ به این پرسش نیستیم که کدام یک بر حق است؛ بلکه می‌پرسیم کدام ساختار روانی مشترک، به هر دوی آن‌ها این اجازه را می‌دهد که «ملت» را نه به عنوان «هدف»، که به عنوان «ابزار» یا «قربانی لازم» در مسیر رسیدن به «آرمان» خود ببینند. این، واکاوی ذهنیت خطرناکی است که می‌تواند با خونسردی تمام، واقعیت را در پای ایدئولوژی قربانی کند.

۱.۲. معرفی چارچوب تحلیلی: تعریف «پروژه‌ی تمامیت‌خواه رستگاری‌بخش» به عنوان DNA مشترک
برای فهم این DNA مشترک، باید از واژگان سیاسی رایج فراتر رویم. هر دو جریان، بیش از آنکه «حزب» باشند، حاملان یک «پروژه‌ی تمامیت‌خواه رستگاری‌بخش» هستند. این پروژه، سه ویژگی بنیادین دارد: اول، ارائه‌ی یک «آرمانشهر نهایی» که تاریخ با رسیدن به آن به پایان می‌رسد. دوم، باور به اینکه این آرمانشهر آنقدر مقدس است که هر هزینه‌ی انسانی برای رسیدن به آن، توجیه‌پذیر می‌شود. و سوم، اعتقاد به وجود یک «پیشاهنگ» برگزیده که حق دارد جامعه را، حتی برخلاف میلش، به سوی آن بهشت موعود هدایت کند.

۱.۳. هدف یادداشت: رمزگشایی از ساختار روانی که «ملت» را فدای «آرمان» می‌کند
هدف نهایی این نوشتار، ریشه‌یابی آن ساختار روانی است که به یک کنشگر اجازه می‌دهد تا با وجدانی آرام، «انسان واقعی» را در پای «آرمان انتزاعی» قربانی کند. ما به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم: چه فرآیندهای روانی، یک گروه را به نقطه‌ای می‌رساند که رنج و تباهی یک ملت را نه به چشم یک فاجعه، که به چشم یک «شاخص موفقیت» در مسیر رستگاری ببیند؟

بخش دوم: ژنتیک مشترک - روانشناسی «پروژه‌ی پاکسازی»
برای رمزگشایی از این ذهنیت تمامیت‌خواه، باید سه ژن مشترک که ساختار روانی این دو جریان را تعریف می‌کنند، واکاوی کرد. این ژن‌ها، کدهای بنیادین یک ذهنیت تمامیت‌خواه هستند که به آن‌ها اجازه می‌دهند تا پروژه‌ی «پاکسازی» جهان از ناخالصی‌ها را با ایمانی راسخ به پیش ببرند.

۲.۱. ژن اول: فراخودِ بی‌رحم و در اختیار داشتن حقیقت مطلق
هر دو جریان، از یک «فراخود» (سوپر ایگو) سخت‌گیر و بی‌رحم برخوردارند. آن‌ها خود را نه یک حزب سیاسی، که تجسم انحصاری یک «حقیقت کیهانی» می‌دانند؛ حقیقتی که هرگونه تردید در آن، گناهی نابخشودنی است. این خود-تقدیس‌سازی، به یک پیامد روانی ویرانگر منجر می‌شود: حذف کامل امکان «گفتگو». در این ذهنیت، هیچ «مخالف» محترمی وجود ندارد؛ تنها «دشمن» و «کافر» وجود دارد که باید حذف شود.

۲.۲. ژن دوم: تقدیس رنج و ستایش غریزه‌ی مرگ (Thanatos)
هر دو جریان، با سرکوب سیستماتیک «غریزه‌ی زندگی» (Eros) به ستایش «غریزه‌ی مرگ» (Thanatos) روی آورده‌اند. در این جهان‌بینی، رنج و فداکاری، مفاهیمی منفی نیستند، بلکه به یک «ابزار راهبردی» و «فضیلت انقلابی» تبدیل می‌شوند. درد انسان‌ها، ابزاری برای اثبات حقانیت یک ایدئولوژی است.

۲.۳. ژن سوم: گسست از واقعیت و پناه بردن به قلعه‌ی ایدئولوژیک
ذهنیت تمامیت‌خواه، برای بقای خود، نیازمند یک «قلعه‌ی ایدئولوژیک» است تا خود را از هجوم بی‌امان «واقعیت» مصون بدارد. آن‌ها با استفاده از مکانیزم‌های دفاعی قدرتمند--به‌ویژه «انکار» و «فرافکنی»--هر فکت متناقض را به عنوان توطئه‌ی دشمن بازتفسیر می‌کنند. این قلعه، پناهگاهی روانی است که به فرد مؤمن اجازه می‌دهد تا هرگز با مسئولیت شکست‌های خود روبرو نشود.

بخش سوم: نقطه‌ی افتراق - روانشناسی رابطه‌ی دوگانه با قدرت
اگر این دو جریان، از یک DNA روانی مشترک برخوردارند، پس چه چیزی آن‌ها را به دشمنان خونی تبدیل کرده است؟ پاسخ، در رابطه‌شان با «قدرت» نهفته است. یکی از «درون» ساختار قدرت عمل می‌کند و دیگری از «بیرون».

۳.۱. جبهه پایداری: تفتیش عقایدِ درونِ معبد
رفتار سیاسی جبهه پایداری، تجلیِ روانشناسیِ «وارث حقیقی انقلاب» است که اکنون قدرت را در دست دارد و وظیفه‌ی اصلی خود را «پاکسازی» آن از درون می‌داند. آن‌ها پلیس ایدئولوژیکِ درون ساختارند که با وسواس، به دنبال ریشه‌کن کردن هرگونه «بدعت» از میراث پدر (بنیانگذار ایدئولوژی انقلاب) هستند.

۳.۲. مجاهدین خلق: بدعتِ بیرون از معبد
در مقابل، مجاهدین خلق نمودِ بیرونیِ روانشناسیِ «آلترناتیو تبعیدی» هستند؛ فرقه‌ای که معتقد است میراث پدری توسط «غاصبان» به سرقت رفته است. وظیفه‌ی آن‌ها، نه پاکسازی معبد، که تسخیر معبد از بیرون است. اگر دشمن پایداری، «منحرف» است، دشمن مجاهدین، «غاصب» است.

بخش چهارم: موتور متافیزیکی پایداری - مهدویت به مثابه سلاح سیاسی
اکنون به قلب تپنده‌ی جهان‌بینی جبهه پایداری می‌رسیم. این موتور محرک، یک باور آخرالزمانی و فعال به «مهدویت» است که به عنوان یک «دستورالعمل سیاسی» روزمره عمل می‌کند.

۴.۱. واکاوی یک باور: تمایز میان «انتظار» سنتی و «مهندسی» فعال
جبهه پایداری، «انتظار فرج» را به یک پروژه‌ی سیاسی فعال به نام «مهندسی ظهور» تبدیل کرده است. در این قرائت، وظیفه‌ی حکومت، «زمینه‌سازی» و «تسریع» ظهور از طریق کنش‌های سیاسی، نظامی و فرهنگی است؛ تلاشی برای مصادره‌ی اراده‌ی الهی.

۴.۲. کارکرد روانی باور: «مصونیت در برابر واقعیت»
این جهان‌بینی، قدرتمندترین «سپر روانی» ممکن را ایجاد می‌کند. در این منطق، فروپاشی اقتصادی یک «عارضه» نیست، بلکه یک «آزمون الهی» است. انزوای بین‌المللی، «شکست دیپلماتیک» نیست، بلکه گواه «حقانیت» است. این باور، مکانیزم بازخورد میان «کنش» و «نتیجه» را از کار می‌اندازد و آن‌ها را به کنشگرانی بی‌نهایت خطرناک تبدیل می‌کند، زیرا در شطرنج آن‌ها، حتی «مات شدن» نیز می‌تواند به عنوان یک پیروزی معنوی و زمینه‌ساز برای «واقعه‌ی نهایی»، تفسیر شود.

۴.۳. تحلیل فرضیه‌ی مرکزی: پیش‌نیاز تغییر در ایران
یک نقد صرفاً سیاسی یا اقتصادی، هرگز قادر به خلع سلاح ذهنیتی نیست که توجیهاتش از جهانی دیگر می‌آید. مبارزه‌ی گفتمانی مؤثر، نه نفی مهدویت، که افشای تضاد عمیق میان «اخلاق مهدوی» و «عملکرد پایداری» است. این رویکرد، خودِ این جریان را در جایگاه «بزرگترین منحرف‌کننده‌ی آرمان مهدوی» قرار می‌دهد.

بخش پنجم: نتیجه‌گیری - دو مسیر به یک تباهی
این دو مسیر ظاهراً متضاد--یکی از درون قدرت و دیگری از بیرون--چگونه به یک پیامد مشترک برای جامعه‌ای که ادعای نجاتش را دارند، ختم می‌شوند؟

۵.۱. جمع‌بندی تطبیقی: قربانی کردن انسان در پای ایدئولوژی
پاسخ در ژن مشترک آن‌ها نهفته است: تقدیس «آرمان» و تحقیر «انسان». برای هر دو جریان، انسان‌ها نه شهروندان صاحب حق، که سربازان یا موانع راه تحقق آرمان هستند. هر دو، از یک آسیب مشترک برخوردارند: ناتوانی در به رسمیت شناختن «دیگری» به عنوان یک انسان برابر.

۵.۲. چرا جبهه پایداری خطرناک‌تر است؟
مجاهدین، یک تهدید «خارجی» برای کالبد سیاسی ایران هستند. اما پایداری، یک «بیماری خودایمنی» (Autoimmune Disease) است؛ وضعیتی که در آن، سلول‌های دفاعی خودِ بدن (نهادهای انقلابی) به سلول‌های سالم بدن (جامعه، اقتصاد، فرهنگ) حمله می‌کنند. درمان یک بیماری خودایمنی، بی‌نهایت دشوارتر است.

۵.۳. کلام آخر: نبرد نهایی بر سر تعریف «ایران»
در نهایت، مناقشه‌ی اصلی ایران امروز، یک نبرد بنیادین بر سر تعریف خودِ «ایران» است. آیا ایران، یک «خانه» برای مردمانش است؛ خانه‌ای که هدفش باید آسایش و رفاه و شکوفایی استعدادهای ساکنانش باشد؟ یا یک «قربانگاه» است؛ سکویی مقدس برای تحقق یک آرمان متافیزیکی؟ ذهنیت تمامیت‌خواه، در هر دو نسخه، پاسخ دوم را برگزیده است. آینده‌ی ایران، در گرو پیروزی نهایی پاسخ اول است.

8.jpgبی بی سی فارسی - در روزهایی که جامعه ایران از درون می‌جوشد؛ از ترس جنگ گرفته تا خشم ناشی از محدودیت‌ها و فشارهای سیاسی و اجتماعی، از اندوه تبعید برای مهاجران تا بار فراموش‌نشدنی زخم‌های نسلی، شنیدن دیدگاههای گابور ماته، درباره تروما می تواند روشنگرانه و التیام بخش باشد.

گابور ماته؛ پزشک، نویسنده و روان‌درمانگر سرشناسیست که تحقیقات و یافته‌هایش درباره تروما، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. او که خود بازمانده‌ خانواده‌ای یهودیست که از هولوکاست نجات یافته‌، سال‌هاست درباره‌ پیوند میان دردهای روانی و بیماری‌های جسمی می‌نویسد؛ از اعتیاد و افسردگی، تا بیماری‌های خودایمنی.

در این گفت‌وگوی ویژه برای بی‌بی‌سی فارسی، از او می‌پرسم که تروما دقیقا چیست؟ آیا فقط تجربه‌ای فردیست یا جامعه هم می‌تواند زخمی شود؟ آیا می‌توان رفتار خشونت‌آمیز برخی افراد در ایران علیه مهاجران افغان پس از جنگ اخیر را نشانه‌ای از تروماهای درمان‌نشده آنهاست؟ و آیا می‌توان امیدوار بود که این رنج‌های ممتد، روزی به بیداری جمعی منجر شوند؟

گابور ماته در آغاز گفت‌وگو، در تعریف خود از تروما می‌گوید: «تروما از واژه‌ای یونانی به‌معنای "زخم" گرفته شده؛ اما اینجا منظور ما زخم جسمی نیست، بلکه زخم روانی است. تروما یعنی زخمی که هنوز التیام نیافته است. مهم است بدانیم تروما آن چیزی نیست که برای ما اتفاق افتاده، بلکه آن تغییری است که درون ما، به‌واسطه‌ آن اتفاق شکل می‌گیرد.»

«فرض کنید ضربه‌ای به سرم بخورد؛ خود ضربه تروما نیست، بلکه عوارضی مثل آسیب مغزی یا سردردی که برجا می‌گذارد، تروماست. خیلی‌ها هر درد یا سختی را تروما می‌نامند، اما این دو همیشه یکسان نیستند؛ هر تجربه‌ تروماتیک سخت و دردناک است، اما هر تجربه‌ سختی الزاماً منجر به تروما نمی‌شود.»

اما این زخم‌های روانی درمان‌نشده، چطور خود را نشان می‌دهند و نشانه‌هایشان چیست؟

او معتقد است: «تروما می‌تواند در جنبه‌های مختلف زندگی انسان بروز کند. گاهی در نگاه فرد به خودش: اگر نسبت به خودتان احساس بدی دارید، اگر از وجودتان شرمگینید، این معمولاً نشانه‌ای از تروماست. گاهی به شکل بیماری‌های جسمی ظاهر می‌شود؛ مانند بیماری‌های خودایمنی و برخی مشکلات پوستی و عصبی. گاهی هم به شکل اختلالات روانی مثل افسردگی، اضطراب یا روان‌پریشی و مشکل در تمرکز بروز می‌کند. گاهی هم خودش را به شکل اعتیاد و رفتارهای وسواس‌گونه نشان می‌دهد.»

گابور ماته معتقد است که تروما باعث خاموش شدن احساسات می‌شود و می گوید: «خشم، پناهگاه رایج بسیاری از انسانهاست. وقتی در کودکی حجم اندوه آن‌قدر زیاد باشد که نتوانیم با آن کنار بیاییم، یاد می‌گیریم به‌جایش خشم را تجربه کنیم. اما واکنش سالم این است که بتوانیم غم را احساس کنیم و بپذیریم چیزی را از دست داده‌ایم. غم، حسی سالم و ضروری است.»

«وقتی یک ملت خودش را فقط قربانی دیگران می‌بیند، مسئولیت‌پذیری جمعی از بین می‌رود»

یکی از حوزه‌های مهم پژوهش گابور مته «ترومای جمعی» است؛ زخمی که فقط فردی نیست، بلکه همچون رشته‌ای نامرئی نسل‌ها را به هم پیوند می‌دهد. از کودکی‌هایی که در پناهگاه گذشت تا مهاجرت‌های بی‌بازگشت، از بهت و ناباوری از سرنگونی هواپیماهایی با صدها سرنشین و از خشم و اندوه ناشی از سرکوب خشن جنبش‌های اعتراضی مثل «زن، زندگی، آزادی» و این اواخر هم تجربه جنگ با اسرائیل و اضطراب زندگی زیر سایه جنگ.

گابور ماته می‌گوید: «تمام این رویدادهای پیاپی، روان یک جامعه را فرسوده می‌کند. این تجربه‌ها ترس عمیق، خشم فروخورده، استرس شدید و حس دائمی عدم اطمینان به‌جا می‌گذارند؛ همان چیزی که ما به آن ترومای جمعی می‌گوییم.»

او توضیح می‌دهد که زخم‌های جنگ ایران و عراق فقط محدود به همان دوران نیست: «آنچه بر روان پدر و مادر شما اثر گذاشته، مستقیماً به روان فرزندان منتقل می‌شود. ذهن کودک در تماس با والدین شکل می‌گیرد و وقتی والدین در ناامنی، ترس و بی‌ثباتی زندگی می‌کنند، این فضای روانی به کودک هم سرایت می‌کند.»

ماته ادامه می‌دهد: «من خودم کودکی یهودی بودم که در مجارستان به دنیا آمدم. هم یهودیان و هم مجارها با ترومای تاریخی زندگی کرده‌اند و این زخم‌ها به خانواده و روان فرد منتقل می‌شوند. ترومای اجتماعی پدیده‌ای واقعی است.»

به گفته‌ او، ترومای جمعی محدود به یک کشور یا ملت خاص نیست: «از رفتار یک جامعه می‌شود فهمید آیا با زخم جمعی دست‌به‌گریبان است یا نه. یکی از نشانه‌های آن، زندگی دائمی با ترس و جبران این ترس با نمایش قدرت و شکست‌ناپذیری است؛ یعنی ناتوانی در پذیرش آسیب‌پذیری که به رفتارهای ملی‌گرایانه افراطی، ژست‌های تهاجمی و انکار واقعیت منجر می‌شود. نشانه‌ دیگر، ذهنیت قربانی دائمی بودن است؛ وقتی یک ملت خودش را فقط قربانی دیگران می‌بیند، مسئولیت‌پذیری جمعی از بین می‌رود و همیشه دیگری مقصر است؛ شاید بخشی از این نگاه درست باشد اما هرگز همه‌ حقیقت نیست. و در نهایت، خشونت بازتولید می‌شود؛ خشونت، خشونت می‌زاید.»

وقتی از او می‌پرسم آیا اخراج خشونت‌آمیز مهاجران افغان پس از جنگ ۱۲روزه در ایران نشانه‌ای از ترومای جمعی است، پاسخ می‌دهد: «اگر واقعاً مردم باور دارند که دشمن آن‌ها همین پناهجویان بی‌پناه هستند، این واکنش می‌تواند ریشه در تروما داشته باشد. اما ممکن است حرکتی حساب‌شده از سوی حکومت هم باشد که توجه مردم را از بحران‌های واقعی به سمت گروهی آسیب‌پذیر منحرف می‌کند. مشابه همین مکانیسم در آمریکا علیه مهاجران یا در اسرائیل علیه فلسطینی‌ها عمل می‌کند.»

mnk.jpgمسعود نقره کار - ویژه خبرنامه گویا

۱۵ مرداد سال ۱۳۷۰ حکومت اسلامی شاپور بختیار را به قتل رساند، روشنفکر سیاسی گرانقدری از خیلِ روشنفکرانی که " فریادی در بیابان بودند" و از "گُل های روئیده در جهنم"، از خیل روشنفکرانی که نه شنیده شدند، نه دیده شدند و نه فهمیده شدند.

به زمانۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاپوربختیار در زمرۀ روشنفکرانی بود که دلسوزانه تلاش می کردند جامعه در مسیر درست ترقی و تعالی پیش رفت کند اما انزوا و محدودیت های اجتماعی و زندان نصیب اش شد. رژیم پهلوی بویژه محمد رضاشاه او را نفهمیدند و وقتی فهمیده شد که خیلی زود دیر شده بود. نه فقط رژیم پهلوی، بخش بزرگی از جامعه "روشنفکری" ایران و کنشگران سیاسی و فرهنگی ِ مدعی دموکراسی خواهی هم او را نفهمیدند و ناباورانه بزرگترین شانس دستیابی به آزادی، رفاه، عدالت اجتماعی و همبستگی را هم برخود حرام کردند و هم بر مردم.

ندای آزادی، دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر، گیرم آزادی و دموکراسی و سکولاریسم و حقوق بشری نیم بند را نشنیدن، ونه گفتن به سوسیال دموکراسی، آنهم درآن شرایط سرشار از هیجان و جهل، راه برای آری گفتن به ارتجاع و واپسماندگی ای عفونت زا هموار کرد، و سبب شد روی به سوی اسلامی آزادی ستیز وآزاده کُش و نوعی چپ روی بیگانه با مظاهر تمدن و شهروندی و مدنیت آورده شود. سبب شد تا به سیاست و برنامه ای طاعونی تمکین شود که به قول شاپور بختیاراگر برای فهمیدن اش به متون پایه‌ای آن سیاست ها و برنامه ها مراجعه می شد پشت آدم می لرزید. آن روزها اگرهشدارهای بختیار درباره " دیکتاتوری نعلین" وسبعیت آخوند ومذهب اش در قدرت جدی گرفته می شد وفریاد های او زیر گرد وغبارهیجان زدگی و شور بی شعور مدفون نمی شد شاید جامعه ما مسیر دیگری می‌پیمود، فریاد های روشنفکری که صدای ِ تاریخ بیداری ما بود:

"... هیچ‌کس نمی‌داند جمهوری اسلامی خمینی چیست و اگر کسی به متون گذشته ی مورد اتکای او مراجعه کند پشتش به لرزه در‌می‌آید. خمینی نه تعدد گروه‌های سیاسی را می‌پذیرد نه دموکراسی را. می‌خواهد روحانیت "قانون الهی" را اجرا کند، همه چیز اینجا شروع می‌شود و اینجا تمام می‌شود..."

arnz.jpgمرحوم میرزا هاشم اردشیرآملی، از آخوندهای شوخ و خوش‌مشرب بود. نکته‌گویی و مزه‌پراکنی در میان منبری‌ها متداول است. کسانی مثل کافی و فلسفی و نوقانی و سبزواری از منبری‌هایی بودند که همراه با خطبه عاشورا مزه‌پراکنی هم می‌کردند و گاه حقا نکته‌های بامزه‌ای حتی درباره خودشان، یعنی ارباب عمائم، بر زبان می‌آوردند. اما کسی که عنوان آیت‌الله داشت و به مرجعیت رسیده بود هرگز لطیفه‌ای بر زبان نمی‌آورد و عبوس بود و در جمع ساکت و صامت، مگر زائری و مقلدی سوالی بر زبان می‌آورد که او ناچار به پاسخگویی می‌شد

علیرضا نوری‌زاده - ایندیپندنت فارسی

آقای آملی اما با همه فرق می‌کرد، از عراق که با اهل و عیال به ایران آمد و در قم مستقر شد برخلاف بعضی از آقایان که در برابر حکومت و نمایندگانش چهره در هم می‌کشیدند که مثلا لطفی به حکومت ندارند (و گاه پنهانی داشتند) او روابط بسیار طبیعی با فرمانداران روسای شهربانی و حتی ساواک داشت و چون در سیاست دخالت نمی‌کرد مورد احترام دولتی‌ها بود. مرحوم آملی در هر زمینه‌ای لطیفه‌ای به یاد داشت. تقریبا همه شعرها و حکایات عبید زاکانی را در سینه داشت. با فرزندانش، برخلاف دیگر علمای اعلام، خشک و خشن نبود.

آنها را به آموختن علوم جدید تشویق می‌کرد و اگر هم رهی به حوزه تزویر و نفاق زدند، چون صادق و علی، به‌شدت با آخوند شدن علی مخالفت کرد و صادق هم زیر عبای پدر زنش وحید خراسانی عمامه بر سر نهاد و ملا شد. معروف است شبی آملی در شب قدر رمضان میهمان هم‌دندانش مرعشی نجفی بود. دو پیرمرد چنگ در خاطرات زدند و یادی از جوانی‌ها کردند. شب از نیمه گذشته بود که آملی برخاست تا به خانه رود. مرعشی از سر تعارف گفت شیخنا امشب بر دیده میزبان بمان، سرد است و دیر، کجا می‌روی؟ شیخ آملی کمی درنگ کرد و گفت یا سیدالمجتهدین می‌خواهی فردا اگر ایرادی بر ما گرفتند دادگاه ویژه مدعی شود ما شب قدر در یک بستر خفته‌ایم؟

مرحوم آملی عربی را با همان ته‌لهجه مازندرانی‌اش حرف می‌زد، با مرحوم شریعتمداری روابطی نزدیک داشت و خمینی را هرگز به خاطر بی‌آزرمی‌هایش درمورد شریعتمداری نبخشید. اما فرزندانش ره دیگری پیمودند. باقر که پزشک بود همراه با فاطمه هاشمی ریاست سازمان بیماری‌های خاص را عهده‌دار بود و بعدها به ریاست دانشکده پزشکی و چند بیمارستان مامو رشد. فرزندان آیت‌الله آملی همه دختر از مراجع گرفتند. بزرگترینشان محمد جواد، فاضل و علی متولد نجف، و صادق و باقر در قم زاده شده‌اند. فریده خانم بااستعدادترین دختر مرتضی مطهری در حین تحصیلات دانشگاهی زن علی لاریجانی شد. صادق به دامادی وحید خراسانی رفت و باقر به مصاهرت با دختر جوادی آملی از اقوام دورش سر نهاد. خواهر آنها، که یکی یکدانه پدر بود و اهل بحث و فحص، همسری شایسته یافت که جدش شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بنیان‌گذار حوزه بود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

به عبارت دیگر، خواهر لاریجانی‌ها همسر آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد شد که حضورش در شوراهای علمی دانشگاهی در داخل و خارج از کشور اعتبار و جایگاه ویژه‌ای برای او نزد اهل علم فراهم کرده است. در میان هزار فامیل حاکم بر ایران، که البته نیمی از آنها را شبکه‌های مافیایی ثروت و قدرت از تازه به ‌دوران رسیده‌های سپاه و امنیت‌خانه مبارکه و صنایع نفت و گاز و پتروشیمی تشکیل می‌دهند، سه خانواده که با اغلب اقطاب و اوتاد مرجعیت و قیادت شیعه در ایران و عراق و لبنان در پیوندند خاندان‌های صدر و اردشیر آملی لاریجانی و مهدوی و باقری کنی برادرش هستند. بیش از دویست تن از بزرگان رژیم در ایران و عراق و لبنان با خاندان صدر مرتبط‌ند. خواهران و خواهرزادگان و برادرزادگان و نوادگان امام موسی صدر، علامه سید رضا و علی آقاصدر و خواهران و دختران و پسران این سه رجل و رباب بانو صدر اقطاب این خاندان‌اند.

خاندان اردشیر لاریجانی ریشه در بردمه لاریجان و آمل دارند و می‌گویند اجدادشان از میرزاهای علویان طبرستان ازجمله حاکم خون‌ریز حسن مثنی نواده امام حسن بوده‌اند. محمد جواد، که از ارادتمندان دکتر ابراهیم یزدی در انجمن اسلامی آمریکا بود، از فردای انقلاب، با آنکه استاد فیزیک عالی و فیزیک اتمی بود، با یزدی به وزارت خارجه رفت. او به‌شدت با گروگان‌گیری دیپلماتی آمریکایی مخالف بود و میز مدیرکلی وزارت خارجه را به همین دلیل با تشر خمینی از دست داد و حتی در عهد خامنه‌ای هم اعتبار سیاسی‌اش احیا نشد. فاضل رئیس دانشگاه آزاد آمل شد و چندی وابسته فرهنگی ایران در کانادا بود.

صادق که از مجتهدان بنام قم شد تا آنجا رفت که باد رهبری در سرش افتاد و از ریاست قوه قضائیه و عضویت در شورای نگهبان به حضیض مجمع تشخیص مصلحت نظام فرو کشیده شد. علی تمام مدارج بالاشدن را از پاسداری تیر خلاص‌زنی در اطلاعات سپاه، وردستی حسن روحانی و کمال خرازی در ستاد جنگ و شورای‌عالی دفاع، سرپرستی اطلاعات سپاه ، نمایندگی و ریاست مجلس شورای اسلامی برای سه دوره را طی کرده و در کارنامه‌اش مدیر عاملی صداوسیمای ولی‌فقیه برای ده سال و وزارت ارشاد نیز ثبت شده است. به نظر می‌رسید که زمان ورود شاه‌داماد به حجله زفاف ریاست‌جمهوری فرا رسیده است، اما مقام معظم رهبری هنگام جنگ گلادیاتورها انگشت شست را رو به زمین گرفت، یعنی علی آقا پر!

farschian.jpgمنوتو - محمود فرشچیان، نگار‌گر برجسته به کما رفته و در بیمارستانی در آمریکا بستری شده است. شرایط جسمانی آقای فرشچیان، وخیم گزارش شده است.

محمود فرشچیان، متولد ۴ بهمن ۱۳۰۸ اصفهان، شاگرد عیسی بهادری و دانش آموخته هنرستان هنرهای زیبای اصفهان است.

ایشان یکی از برجسته‌ترین هنرمندان نگارگری معاصر ایران است که با سبک منحصربه‌فرد خود تلفیقی از هنر سنتی ایرانی و نوآوری‌های مدرن را ارائه داده است.

تکمیلی:

ایندیپندنت فارسی - رئیس پیشین فرهنگستان هنر به نقل همسر استاد محمود فرشچیان به کما رفتن این نگارگر شناخته شده را تکذیب و تاکید کرد که ایشان کاملا هوشیارند. بهمن نامورمطلق رئیس پیشین فرهنگستان هنر و رئیس سابق دانشگاه فرشچیان خبر بستری شدن و به کما رفتن محمود فرشچیان را تکذیب کرد و گفت: در گفت‌وگو با همسر استاد محمود فرشچیان، ایشان گفتند استاد به خاطر زمین خوردن به بیمارستان مراجعه کرده بودند که در مرکز پزشکی به بیماری ذات‌الریه مبتلا شدند.

نامور مطلق به نقل از همسر استاد فرشچیان گفت که او اکنون در منزل بستری و به مداوا مشغول و در هوشیاری کامل است. پیش از این علی معرک‌نژاد، سخنگوی شهرداری اصفهان اعلام کرده بود محمود فرشچیان، نگارگر شناخته شده ایرانی به کما رفته و در یکی از بیمارستان‌های آمریکا بستری است و حال عمومی وی وخیم است.

:::

:::

Atabak_Fatollahzadeh_2.jpgسردرگمی، آشفتگی و چندپارچگی همچنان بر روح و روان جامعه‌ی زخم‌ خورده‌ی ایران سایه افکنده است. شواهد موجود پس از جنگ اخیر 12 روزه نشان می دهد ، اگر رهبری نظام همچنان با همین رویکرد پیش برود، جز فروپاشی کشور نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت. شواهد نشان می‌دهد حکومت فاقد استراتژی مشخصی برای خروج از بحران است و تاکنون تغییری در گفتمان آقای خامنه‌ای مشاهده نمی‌شود.

هرچند اکثریت مردم ایران از جمهوری اسلامی ناراضی‌اند، اما این نارضایتی فاقد سازمان‌دهی، رهبری و انسجام لازم است. بنابراین در بزنگاه‌های سیاسی، کسانی می‌توانند نقش‌آفرینی کنند که از سازمان، سلاح و از پشتیبانی توده‌ای فعال و خشمگین برخوردار باشند.

جامعه‌ی ایران به لحاظ سیاسی سازمان‌نیافته است. احزاب، نهادهای مدنی و سندیکاها هنوز به‌ درستی شکل نگرفته‌اند. اگر به تاریخ ۴۵ ساله‌ی اخیر بنگریم، تنها حرکت سازمان‌یافته، جنبش سبز ۸۸ بود که به شکل مسالمت‌آمیز و حول محور میرحسین موسوی شکل گرفت و میلیون‌ها نفر را به خیابان‌ها کشاند. در مقابل، اعتراضات توده‌ای سال‌های ۹۶ و ۹۸ به دلیل فقدان رهبری و سازمان‌دهی، به‌ شدت سرکوب شد. تجربه نشان داده که این‌گونه اعتراض‌ها، محکوم به شکست‌اند.

Arman_Mostoufi_2.jpgدر چهل و شش سال گذشته، همه کوشندگان سیاسی مخالف حکومت اسلامی می‌دانستند این رژیم چگونه دارد، در زمینه‌های گوناگون، به ایران آسیب می‌رساند. آنها همچنین همیشه می‌دانستند چگونه باید این آسیب‌ها را جبران کرد. همه آنها این را هم می‌دانستند که تا این رژیم بر ایران حاکم است، کاری نمی‌شود کرد. نخستین گام، سرنگون کردن این رژیم است. ولی هیچ یک از آنها نمی‌دانستند زنگوله را چگونه می‌توان به گردن گربه بست.

در آغاز حکومت اسلامگرایان، چرخ نهادهای دولتی و خصوصی در اقتصاد، صنعت، کشاورزی، دانشگاه‌ها، انرژی، آب، امنیت داخلی و خارجی، و ... ایران با سرعت اولیه‌ای می‌چرخید که رفته رفته کاهش یافت تا ایستاد. روح الله خمینی و جانشینش علی خامنه‌ای و همه همدستانشان، با ندانم کاری، برگماردن ناشایست‌ها به کارهای مهم، سرکوبی بی‌رحمانه هر گونه اعتراض و گسترش فساد در همه سطوح و در ابعادی سرگیجه‌آور، حکومت اسلامی را در همه زمینه‌ها به شکست کشاندند. توضیح درباره تک تک موارد ضرورت ندارد زیرا همگان همه چیز را می‌دانند.

حکومت اسلامی، پس از 46 سال، به چنان خواری دچار شده که هوادارانش نمی‌توانند حتی یک دستاورد مثبت برای آن نام ببرند. برخی از آنان، در درون و بیرون کشور، می‌گویند: « ... محمد رضا شاه مستقل نبود ولی ما مستقلیم ». از کی تا به حال فرمانبرداری از روسیه و وابستگی به چین استقلال نامیده می‌شود؟ اگر حکومت اسلامی در رابطه با روسیه و چین مستقل است، چرا پس از گذشت چند سال هنوز جرأت نمی‌کند متن کامل پیمان‌های دراز مدتی را که با آن دو کشور بسته، با پروتوکل‌ها و پیوست‌های آن، منتشر کند؟

Hossein_Lajavardi_2.jpgتاریخ ۴۶ سال گذشته ایران با فریب «رفراندوم» و «مجلس موسسان» آغاز شد؛ واژه‌هایی زیبا که قرار بود نوید آزادی دهند، اما به تقلب و استبداد دیگری ختم شدند.

امروز همان شعارها، با زرق‌وبرق جدید، دوباره به مردم خسته و خشمگین عرضه می‌شود تا امیدشان را مصادره کنند.

رفراندوم وعده آینده‌ای روشن می‌دهد، از تغییر قانون اساسی سخن گفته می‌شود، و چند مطالبه بدیهی دیگر، آزادی زندانیان سیاسی و اصلاح صدا و سیما به عنوان پیش‌شرط مطرح می‌گردد. اما پرسش اینجاست: کدام حکومت ایدئولوژیک، آن هم با ساختار امنیتی پیچیده و نفوذی همچون جمهوری اسلامی وسپاه پاسداران اجازه می‌دهد ابزار تغییر به دست مردم بیفتد؟

تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی حتی در لحظه ضعف، از ابزارهای نفوذ، سرکوب و فریب بهره می‌گیرد. امروز با «لبخند اصلاح‌طلبانه» و فردا با گلوله، تنها هدفش بقاست.

سپاه پاسداران، با شبکه‌ای که اقتصاد و سیاست را در دست دارد، هر حرکت را یا خفه می‌کند یا به مسیر مطلوب خود می‌کشاند و مسیر مطلوبش بر همگان روشن است، خشونت و سرکوب و خفقان و اعدام.

در چنین شرایطی، موج‌های مقطعی هیجان - بیانیه‌ها، گردهمایی‌های شتابزده، شعارهای پر زرق‌ وبرق - نه‌ تنها به جایی نمی‌رسند، بلکه میدان را برای همان نیروهایی باز می‌کنند که سال‌هاست از تفرقه و بی‌اعتمادی تغذیه می‌کنند. سلطنت‌طلبان با وعده بازگشت، مجاهدین با برنامه‌هایی آماده، و حامیان حکومت با پوشش‌های اصلاح‌طلبانه، هرکدام سهمی از آینده می‌خواهند، اما هیچ‌ یک اعتماد مردم را بازنمی‌گردانند.

Bahram_Farokhi_2.jpgپس از انتشار مقاله‌ی پیشین درباره‌ی «مونیخ دو»، واکنش‌ها گسترده و متنوع بود. گروهی راه ناسزا و تهدید را به اینجانب در پیش گرفتند و گروهی دیگر خواهان توضیح و استدلال بیشتر درباره‌ی آن‌چه در مورد لزوم شکل‌گیری یک ائتلاف گسترده از نیروهای دموکراتِ مخالفِ جمهوری اسلامی مطرح کردم، شدند. نقد اصلی من متوجه خطر نهادهای انتصابی و غیرپاسخ‌گو در دل اپوزیسیون بود: نهادهایی که خارج از هرگونه نظارت دموکراتیک، داعیه‌ی نمایندگی سیاسی دارند و خود را جایگزین مشروع ساختارهای ملی معرفی می‌کنند. هشدار من ناظر بر پیامدهای چنین ساختاری‌ست؛ چه در دوران کنونی و چه در فردای پس از فروپاشی نظام، که می‌تواند گذار به دموکراسی را با مخاطرات جدی روبه‌رو کند. در این یادداشت، تلاش خواهم کرد ابعاد این نگرانی را با جزئیات بیشتری شرح دهم.
بسیاری از اپوزیسیون "برانداز" داخلی، با ریشه در فرهنگ تاریخی و حافظه‌ی جمعی این سرزمین، به‌جای انقلاب، راه «رفرم» و «مقاومت مدنی» را برگزیده‌اند. استدلال آنان چنین است: انقلاب‌ها در ایران و کشورهای عقب‌مانده نه به آزادی، که به چرخه‌ای تازه از استبداد انجامیده‌اند. رژیمی انقلابی جایگزین رژیم قبلی می‌شود، اما از آزادی و دموکراسی و حقوق مردم خبری نیست. تنها چیزی که در خیابان می‌ماند، خون است و خرابی.
برای نمونه، در سال‌های اخیر نگاه کنید به «مسئله‌ی حجاب»: بدون نیاز به سقوط رسمی رژیم، زنان و مردان جوان ایران با قدرتی بی‌صدا اما کوبنده، عملاً حجاب اجباری را به عقب رانده‌اند. امروز در خیابان‌های ایران، ما هم «با حجاب» داریم، هم «بی‌حجاب»؛ همان‌گونه که در سال‌های پیش از ۵۷ داشتیم. این پیروزی نه محصول شعارهای تند، بلکه ثمره‌ی مقاومت آگاهانه است،چنین تغییراتی فقط چند سال پیش غیر قابل پیش بینی بود.
آنان با چنین اقداماتی، در پی اصلاحاتی دیگر چون «نه به اعدام» و «آزادی زندانیان سیاسی» نیز هستند.

nik.jpgبه بهانه ۱۱۹ سالگی مشروطه

۱۱۹ سال از رویدادی می‌گذرد که قرار بود در پی آن، قدرت شاه محدود و مبتنی بر قانون گردد. با وجود آنکه مظفرالدین‌شاه فرمان مشروطه را امضاء کرده بود، به دلیل ماهیت نیروهای درگیر و ساختار اجتماعی آن زمان، این هدف به سود قانون‌گرایی تحقق نیافت. ایران در آن دوره کشوری شکننده بود؛ در نقاط مختلف آن قدرت‌های محلی سر برآورده بودند و خطر تجزیه جدی کشور را تهدید می‌کرد. در چنین شرایطی، جامعه‌ای که هنوز ظرفیت پذیرش قانون را نداشت، ابتدا نیازمند رهایی از این آشفتگی و سپس هنجارسازی از طریق ایجاد نهادهای پایدار و اجرای قوانین بود.در این بستر، رضاشاه با رویکردی معطوف به ساختن کشوری آباد و نیرومند، به نیرویی تعیین‌کننده در مسیر ایجاد "ایران نوین" بدل شد.

در شرایطی که ایران کشوری شکننده بود، اکثریت مردم بی‌سواد یا کم‌سواد بودند و زنان زیر سلطهٔ ساختاری مردسالار در همه ابعاد قرار داشتند، اصولاً نمی‌توانست سخن از آزادی به معنای مدرن آن در میان باشد؛ چه رسد به آنکه بخواهیم با همین معیار، آن دوران را با "دیکتاتوری" بسنجیم. رضاشاه نه صرفاً یک فرد، بلکه نیرویی تاریخی برای نجات ایران و بنیان‌گذاری عمران و آبادانی بود. قضاوت دربارهٔ او و حامیانش باید در همین چارچوب صورت گیرد؛ چارچوبی که دستاوردهای چشمگیری را در پی داشت و از همین رو جریان رضاشاهی را به یک مقطع مهم تاریخی بدل ساخت. رضاشاه مسیری را آغاز کرد که در آن به مقابله با سنت‌های بازدارنده برخاست، و پسرش، محمدرضاشاه، این مسیر را با امکانات موجود ادامه داد تا جایی که از آن، انقلاب اجتماعی و آزادی های اجتماعی میسر گشت.

تاریخ این رویدادها واقعی است؛ زمانی که جامعه از رخوت دوران قاجار بیرون آمد و زنان ایران به‌طور فعال وارد عرصهٔ فعالیت‌های اجتماعی شدند. ایران در دورهٔ حکومت رضاشاه و محمدرضاشاه در مسیر درستی حرکت کرد و توانمندی‌های مهمی از خود بروز داد. اما این همهٔ ماجرا نبود. نبرد میان سنت و مدرنیزاسیون در نهایت به جایی رسید که سنت ارزشی جامعه، که در مشروطه با چهرهٔ شیخی متحجر نمایان شده بود، در رویداد ۲۲ بهمن ۵۷ بازتعریف شد و این بار "شیخ الکن" دیگری را به قدرت رساند. با این‌حال، این پایان راه نبود؛ انقلاب فرهنگی "زن، زندگی، آزادی" در بزنگاهی تاریخی توان خود را آشکار ساخت و بر دیرینگی سنت‌های ارزشی جامعه و حکومت شیعی برخاسته از آن، خط بطلان کشید.

نیکروز اعظمی

[email protected]

Mehrdad_Darvishpour_2.jpgانتشار مقاله "میهمانی اشباح در مونیخ؛ صنعت بیعت‌گیری پهلویسم و تمنای آینده‌ای ناممکن؟" در سایت اخبار روز

https://akhbar-rooz.com/1404/05/07/24413/

بازتاب نسبتا گسترده ای در برخی رسانه های تصویری و نوشتاری و صفحات مجازی یافت. تنها چند روز پس از این همایش، دامنه و عمق انتقادات و حوزه های آن یکی پس از دیگری بالا گرفت. به گونه ای که حتی تعداد هر چه بیشتری از سلطنت طلبان و پهلوی طلبان شناخته شده نیز به نقد و فاصله گیری هرچه بیشتر از آن پرداختند.

برخی از مدافعین همایش مونیخ که خود را سلطنت طلب هم نمی دانند اما -گویی نگران از رسوایی حاصل از شرکت شان در مونیخ - به جای هرگونه درنگی یا نقد جدی به مخالفان به توجیه حضور خود پرداخته و برخی نیز با ناسزا گویی به مقابله با منتقدان پرداختند. دو تن از این افراد نیز "نقدی" بر مفاهیم "میهمانی اشباح" و "بیعت گیری" در مقاله من پرداختند. من اما همچون گذشته با بی اعتنایی به هرگونه افترا و توهین و ناسزاگویی و حفظ حرمت کلام، با توضیح بیشتر این دو مفهوم می کوشم راه روشنگری، گفتگوی عقلانی و تفکر انتقادی بسته نشود. این یادداشت نیز تنها در این راستا نوشته شده است.

یکی از این منتقدان در نقد استعاره "میهمانی اشباح" در صفحه فیس بوک خود از جمله نوشت: "وقتی فردی در نقد یک جریان سیاسی انسان‌های کنشگر آن را "اشباح" می‌نامد، در واقع آنان را از جایگاه انسانی‌شان ساقط کرده و به موجوداتی فاقد اراده، هویت و شعور فردی فروکاسته است. این نوع زبان مصداق روشن غیرانسانی‌سازی است؛ روشی که در نظام‌های فاشیستی برای مشروعیت‌بخشی به حذف، خشونت و سرکوب به کار گرفته می‌شود."

یکی دیگر (اسمائیل نوری علا) نیز که نسبت این واژه را به همایش تحقیرآمیز خواند، در مقاله "آقای درویش پور، من یکی از آن اشباح ایران مدار هستم!" در سایت گویا

https://news.gooya.com/2025/08/post-100333.php

ضمن نقد خوانش من از مفهوم بیعت، با افتخار از بیعت خود با رضا پهلوی همچون انتخابی آگاهانه نام برد. اما آن را نه جلوه ای از خودسپاری، بلکه انتخابی برپایه "آزادی اراده" خواند.

مقاله "میهمانی اشباح" که پس از انتشار اولیه آن در فیس بوک به تشویق و با مشورت با دو تن از برجسته ترین فرزانگان اهل قلم در تبعید ، با ویرایشی تازه در اخبار روز منتشر شد، عامدانه از ایجاز خاصی برخوردار است. امری که مجال بیشتر به بسط مفاهیم کلیدی آن نداد.

ببینید ایران چه خبره!

| No Comments

گردشگری پزشکی در ایران!

جراحی پروتز باسن

:::

منبع در اینستاگرام:

:::

dalil.jpgایران اینترنشنال - همسر غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیای سپاه پاسداران که در حمله اسرائیل طی جنگ ۱۲ روزه کشته شد، گفت که هنگام حمله، همسرش در حیاط خانه با موج انفجار، همراه با دیوار به خیابان پرت شد.

او با اشاره به اینکه پشت‌ سر غلامعلی رشید به جدول کنار پیاده‌رو برخورد کرده بود، افزود: همسرم دیرتر از پسرم به «شهادت» رسید، چون همیشه آرزو داشت پدر «شهید» باشد.

دختر فرمانده سپاه کشته‌شده: از خبر بمب‌گذاری پدرم در جشن ۲۵۰۰ ساله خیلی ناراحت شدیم

دختر این فرمانده سپاه گفت که انتشار خبر بمب‌گذاری پدرش و بازداشت شدن او به دست ساواک خانواده او را «خیلی ناراحت» کرد. او افزود پدرش تاکنون «گمنام» بوده و حالا که نامش مطرح شده در ارتباط با این خبر بوده است.

همزمان با برگزاری مراسم دفن غلامعلی رشید، مادر او در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا از سابقه فعالیت‌های تخریبی فرزندش پیش از انقلاب ۵۷ سخن گفت.

او اظهار داشت که رشید پس از اعلام مبارزه از سوی روح‌الله خمینی، در سازماندهی اقدامات ضد حکومت پهلوی نقش داشت و در فعالیت‌هایی چون پخش اعلامیه و همچنین مشارکت در بمب‌گذاری در محل برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید حضور داشته و بازداشت شده است.

:::

گزارشگرمنوتو: «به آتش‌نشانی زنگ بزنیم بیاد اینو خاموش کنه»

:::

منوتو - در پی واکنش‌های گسترده به اظهارات محمود باقری خطیبانی، دبیر ستاد اربعین استان گیلان که مدعی شده بود ۳۰ میلیون نفر از این استان برای شرکت در مراسم اربعین ثبت نام کردند، او برای اصلاح آمار خود مجددا روی آنتن زنده تلویزیون آمد. باقری خطیبانی گفت: «دیشب در مسیر راه وسیله نقلیه نبود و با موتور آمدم و آمار اشتباهی گفتم.» او در ادامه و هنگام ارائه آمار جدیدش دچار چالش شد.

khatibani.jpg"اراجیف آمارگونه عجیب دبیر ستاد اربعین استان گیلان"

ایران بریفینگ - محمود باقری خطیبانی دبیر ستاد اربعین استان گیلان اول میگوید ۲ میلیون بعد ۹ میلیون و می‌بیند بازهم جا دارد آخر میگوید ۳۰ میلیون نفر از گیلان برای مراسم اربعین ثبت نام کرده اند!

بعد هم میگوید ۴۰درصد زن و ۹۰درصد مرد هستند!

این آقا نه می‌داند آمار چیست، نه شمردن بلد هست نه حتی جمعیت گیلان را می‌داند چقدر است.

(جمعیت کل استان گیلان دو میلیون ۶۵۷ هزار نفر است)

:::

ایران اینترنشنال - محمدحسین راجی، مدرس حوزه علمیه، با اشاره به وضعیت اقتصادی در ایران گفت: «امروز حمایت از کالای ایرانی و تقویت تولید ملی نه یک انتخاب، بلکه یک جهاد واجب است.»

او افزود: «اگر هر خانواده فقط خودکار، روسری یا مسواک ایرانی استفاده کند، هزاران شغل در کشور ایجاد خواهد شد.»

akhnd.jpg

راجی اشاره کرد: «همان‌گونه که در صدر اسلام مسلمین سربلند بیرون آمدند، امروز نیز ملت ما از طوفان تحریم‌ها عبور کرده است.»

عمق شناختی از مسولان جمهوری اسلامی

ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران: خانم روسی به هیئت ایرانی گفت مردهای ایرانی همه کار با خانمها می کنن ولی دست نمیدند

:::

مهر: تصویر روزبه وادی جاسوس موساد و عامل نفوذ سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی منتشر شد

محکوم‌علیه در یکی از سازمان‌های مهم و حساس کشور مشغول به فعالیت بوده و با توجه به سطح دسترسی‌هایی که داشته به یک سوژه جذاب برای سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی تبدیل شده بوده است.

jlarge.jpg***

واکنش مجتبی واحدی در تلگرام:

طرف کارمند سازمان انرژی اتمی بوده. اعدامش کردن به اتهام جاسوسی برای اسرائیل. اونوقت اسرائیل چه کار کرده؟ به مقر فرمانده کل سپاه، منزل رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، دفتر فرماندهان نیروی هوا فضا و حفاظت اطلاعات سپاه، مقر نیروی انتظامی، مخفیگاه فرمانده قرارگاه خاتم، استراحتگاه رئیس دانشگاه آزاد، خانه نماینده مجلس، ساختمان صدا و سیما، محل برگزاری جلسه سران سه قوه و مرکز ذخیره بنزین تهران حمله کرده.

خلاصه تنها جایی که اسرائیل حمله نکرده سازمان انرژی اتمیه که این بیچاره کارمندش بوده و اطلاعاتش رو به اسرائیل داده.

***

abdi.jpgدرس‌های ماجرای کاظم صدیقی از نگاه عباس عبدی

درس‌هاي صديقي

عباس عبدي

صادقانه بايد گفت كه هر چه براساس منطق متعارف و عقل سليم نگاه كنيم، متوجه رفتار آقاي صديقي و ستاد ائمه جمعه و حتي دستگاه قضايي نمي‌شويم. در واقع هر اقدامي كردند نتيجه مطلوب را نگرفتند سهل است كه به زيان آنان هم شد. به عبارت دقيق‌تر اعتبار ساختار را نزد اعتبار فرد قرباني كردند ولي در نهايت اعتبار اين شخص را هم نتوانستند حفظ كنند كه بدتر نمودند.

در پايان هر دو باختند، بدجوري هم باختند. به گمانم از ابتدا نفهميدند اين مساله‌اي نيست كه بتوان آن را لاپوشاني كرد و هر كوششي براي انكار آن، ماجرا را بدتر مي‌كند. از ابتدا كه خبر اين فساد مطرح شد، ماشين جعل روشن شد. براي نجات خود پياپي اخبار خلاف و ضد و نقيض به صورت رسمي و غير رسمي از سوي مسوولان حوزه علميه ازگل منتشر شد. ولي از آنجا كه دروغگو كم‌حافظه است، خيلي سريع اين دروغ‌ها آشكار مي‌شد. در واقع متوجه نشدند كه از بركات وجود اينترنت، به راحتي نمي‌توان هر چيزي را دروغ گفت و اطمينان داشت كه آن دروغ‌ها رو نمي‌شود. دروغ‌هاي گفته شده دو اثر منفي داشت.

از يك سو بيانگر اثبات و‌ اقرار به فساد بودند و از سوي ديگر قرينه اين بود كه اگر كسي دروغ بگويد پس به طريق اولي هر كار ديگري هم مي‌كند؛ پس دروغ‌ها كاركردي منفي براي آنان داشت. آقاي صديقي در ابتداي ماجرا به دادستان نامه نوشت و مدعي شد كه امضايش جعل و انتقال ملك بدون اطلاع او انجام شده است. بنابراين طلبكار هم شد، گو اينكه بايد فرزندش را مورد خطاب قرار مي‌داد كه نداد و تقصير گردن ديگراني افتاد كه كاره‌اي نبودند و‌ طبعا محكوم هم نشدند. دو هفته بعد اين ادعا تكذيب شد زيرا با پاي خودش به محضر رفته و سند را امضا كرده بود، در نتيجه مدعي غفلت شد! و از خدا استغفار كرد و از مردم با همه وجودش! عذرخواهي کرد و تعهد داد كه ملك را بازگرداند. كم‌كم و در پشت صحنه رسيدگي قضايي آغاز شد، در حالي كه اين پرونده به وسيله مردم و افشاگران ضد فساد افشا شده بود و ربطي هم به دستگاه‌هاي نظارتي و كشف جرم نداشت. پس از رسيدگي قضايي به صورت چراغ خاموش پسر و عروس وي محكوم شدند و خودش بيگناه معرفي شد، در حالي كه استغفار وي منتشر شده بود.

در اين فاصله و در نهايت تعجب و با انباني پر از توصيه‌هاي اخلاقي به نماز جمعه بازگشته بود و ضربه بزرگي را به آن زد.‌ گرچه پيشتر نيز استقبال از آن به‌شدت كاهش يافته بود. با اعلام محكوميت پسر و عروس وي دوباره تقاضا براي حذف وي از نماز جمعه بالا گرفت. ولي با نهايت تعجب حتي پس از حمله اسراييل هم دوباره به نماز آمد و مردم را به تقواي الهي توصيه كرد!! يك عقل سليم چه توصيه‌اي براي آقاي صديقي مي‌كرد؟ دو فرض را در نظر بگيريم. اول؛ او خويش را در ذيل اين نظامي كه از آن بهره‌مند شده تعريف كرده و خود را در خدمت آن مي‌داند. در اين صورت اخلاق و عقل اقتضا مي‌كرد كه پس از افشاي آن فساد، فوري از همه پست‌هاي خود استعفا دهد و از حكومت و مردم عذرخواهي كند و حتي بگويد كه نمازگزاران ترجيحا نمازهايي را كه به امامت وي خوانده‌اند اعاده كنند.

كسي كه چنين وضعي دارد چگونه مي‌تواند رييس نهاد امر به معروف و نهي از منكر باقي بماند؟ او با كناره‌گيري كامل خود شايد مي‌توانست تاحدي پرونده خودش را بسته و موج ايجاد شده را آرام كند. دوم؛ او نظام را براي خود و منافع و موقعيت خود بخواهد. اين حالت بسيار نابخردانه است، زيرا اگر نظام ضعيف شود، چيزي براي او باقي نمي‌ماند كه بخواهد حفظ كند، لذا اصل چنين حالتي نيز مخالف عقل سليم است ولي حتي اگر چنين بود، آمدن به نماز و اصرار به حضور در عرصه عمومي نيز به زيانش بود و پرونده را باز نگه مي‌داشت كه همين گونه هم شد.

اصولا يك فرد ضعيف مثل وي در چنين شرايطي نبايد در برابر امواج بزرگ ضد فساد بايستد. آن اندازه ايستاد كه دوستانش به او توصيه كردند كه كنار برد و نرفت، تا اينكه مجبورش كردند استعفا دهد و حتي در اين استعفا نيز دلايل و توجيهات غير واقعي را ذكر كند كه از نظر كسي پذيرفتني نبود. او نه تنها به خودش ضربه بزرگي زد، بلكه ضربه را به نظامش هم منتقل كرد. نظامي كه، يا بايد از آن دفاع مي‌كرد يا اگر هم از آن دفاع نمي‌كرد، حداقل تكيه‌گاهش مي‌بود و نبايد تضعيفش مي‌كرد. اين ميزان درك و فهم سياسي كساني است كه بايد همه ‌چيزشان را براي نظام خود بگذارند تا آن همه‌چيز را حفظ كنند. ولي دانسته يا نادانسته خلاف عقل سليم عمل مي‌كنند.

وي تمايل به فعاليت علمي، تدريسي و تبليغي را دلايل استعفاي خود ذكر كرده، فعاليت علمي كه شوخي است، ولي كسي تدريس مي‌كند كه درس بگيرد تا آن را منتقل كند. اگر خودش از اين واقعه درس گرفت آنگاه درس بدهد. همه اقدامات او در اين مدت ضد تبليغ براي خودش و نظام برآمده از آن بود، آيا همين راه را مي‌خواهد ادامه دهد؟ فاتحه!

arrest1.jpgایران وایر - محمدرضا قنبرطلب، شاکی خصوصی ماهان صدرات، از بازداشت‌شدگان اعتراضات سال ۱۴۰۱، به اتهام باج‌گیری بازداشت شد.

رسانه‌های ایران، روز چهارشنبه ۱۵ مرداد گزارش دادند که قنبرطلب طی مدتی با ایجاد کانال‌های جعلی در فضای مجازی و انتشار مطالب کذب، اقدام به تهدید و اخاذی از شهروندان کرده و هنگام خروج از کشور دستگیر شده است.

بر اساس این گزارش، از متهم مقادیر قابل توجهی طلا، مسکوکات و ارز کشف و توقیف شده و همچنین تجهیزات الکترونیک وی ضبط و داده‌های مهمی از ارتباطات و شبکه همکارانش به دست آمده است.

ماهان صدرات مدنی، متولد ۱۳۷۸، یکی از بازداشت‌شدگان خیزش سراسری ۱۴۰۱ بود که در تهران بازداشت شد. او در ۱۲ آبان همان سال توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به محاربه متهم و به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او در ۳ دی ۱۴۰۲ در دادگاه بدوی نقض شد.

قنبرطلب در جریان دادگاه ماهان صدرات به عنوان شاکی حضور داشت و مدعی شده «درگیری و آتش زدن موتور» توسط ماهان شد. او بعدها اعلام کرد که از شکایت خود صرف‌نظر کرده است.

shakilarge2.jpg:::

ایران‌خودرو "تعطیل شد"!

| No Comments

IK.jpgکیهان لندن - شرکت اتومبیل‌سازی «ایران خودرو»، همان ایران ناسیونال معروف که در دهه چهل خورشیدی در ایران به همت برادران خیامی تأسیس و به افتخار صنایع اتومبیل‌سازی ایران و خاورمیانه تبدیل شد، حالا چهل و هفت سال پس از وقوع انقلاب۵۷ طی اطلاعیه‌ای اعلام کرده که به مدت پنج روز تعطیل خواهد بود. دلیل؟ کمبود و قطع برق!

در این اطلاعیه آمده «با توجه به تصمیمات اتخاذ شده در خصوص اجرای برنامه‌های نگهداری و تعمیرات ماشین آلات و تجهیزات شرکت در امرداد به منظور حفظ تداوم فرایندهای تولیدی و همچنین به دلیل ناترازی انرژی و لزوم صرفه‌جویی در این حوزه از روز سه‌شنبه ۲۱ امرداد تا پایان روز شنبه ۲۵ امرداد تعطیل اعلام می‌شود.»

با توجه به اینکه هیچ چشم‌اندازی در شرایط فعلی وجود ندارد که جمهوری اسلامی بتواند مشکل کمبود برق را برطرف کند، این احتمال که نه تنها این کارخانه‌ی قدیمی بلکه بسیاری از صنایع دیگر نیز به تعطیلی طولانی یا دائم کشانده شوند، هیچ دور از انتظار نیست.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در همین ارتباط، علیرضا کلاهی‌ صمدی رئیس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی اعلام کرده: «تمامی شرکت‌ها علاوه بر خاموشی ۳ روز در هفته، ملزم شده‌اند که سقف مصرف برق خود را به نصف دیماند و در برخی روزها تا ۹۰ درصد دیماند کاهش دهند.»

او هشدار داده: «در شرایط کنونی وضعیت صنایع اصلا خوب نیست و تبدیل به فاجعه شده» و «با کاهش برق صنایع، موج بزرگ بیکاری در کشور آغاز شده است.»

مذاکره و گوساله‌پرستی!

| No Comments

z.jpgاحمد زیدآبادی

سعید جلیلی نوشته است: "خداوند برای بنی‌اسرائیل پیامبری فرستاد تا آن‌ها را از ظلم فرعون برهاند اما آن‌ها پس از پیروزی بر، فرعون وقتی ۴۰ روز پیامبرشان به کوه طور رفت گوساله‌پرست شدند؛ عده‌ای نیز امروز پس از اینکه دشمن در وسط مذاکره به ما حمله کرد و ملت ایران پیروز شد مجدد دم از مذاکره می‌زنند!"

از استعارات و اشارات مبهم و مرموز این نوشته که بگذریم، یعنی آقای جلیلی متوجه نشده است که اگر جمهوری‌اسلامی وارد مذاکرات مسقط نشده بود، امکان نداشت مردم ایران پس از حملۀ اسرائیل و آمریکا به کشور از خود همدلی و همبستگی نشان دهند؟ اگر ایران بر رد مذاکره اصرار کرده بود و سپس جنگ می‌شد، بدون تردید بخش بسیار بزرگی از مردم آغاز جنگ را به حساب "لجاجت" حکومت در نفی مذاکره می‌گذاشتند و موضع دیگری می‌گرفتند.

به نظر نمی‌رسد درک این موضوع چندان مشکل باشد، اما چرا آقای جلیلی مسئله را معکوس جلوه می‌دهد؟

اینکه جمهوری‌اسلامی نهایتاً بخواهد مذاکره کند یا نکند، باری است بر دوش خودش و به ناچار خودش باید هزینۀ تصمیم در این باره را بپردازد، اما اینکه یک عضو شورای عالی امنیت ملی، دغدغه‌ای جز مخالفت با مذاکره نداشته باشد، خود علامت بسیار خطرناکی برای کشور است. در واقع توصیۀ او عملاً تعطیل دیپلماسی است.

دیپلماسی مگر جز مذاکره با رقیبان و دشمنان است؟ مذاکره مگر جز نشان دادن قدرت استدلال و اقناع است؟ کسی که مذاکره را نفی می‌کند مقصودش از دو حال خارج نیست. یا به اندازه‌ای خود را قدرتمند می‌بینید که می‌تواند بدون تحمل هزینۀ قابل توجهی، رقیب یا خصم خود را نیست و نابود کند.

و یا اینکه به دلیل ضعف استدلال و قدرت اقناع، اعتماد به نفس لازم را برای ورود به مذاکره ندارد. حال آقای جلیلی باید روشن کند که با کدامیک از این دو تصور، به دشمنی با مذاکره برخاسته است؟

نفس مذاکره در طول تاریخ از سوی هیچ خردمندی نفی نشده است. مذاکره در بدترین حالت، بی‌نتیجه می‌ماند، اما تبدیل آن به تابو یا لولوی آدمخوار فقط از کسانی برمی‌آید که یا به کلی فاقد اعتماد به نفس هستند و استدلالی برای ارائه ندارند و یا راه‌حلی جز جنگ و خونریزی نمی‌شناسند.

از این گذشته، اگر آقای جلیلی مخالف سیاست‌های رسمی است، در درون دستگاه قدرت چه می‌کند؟ او قاعدتاً در مقام یک شهروند یا رقیب دولت حق دارد نظرات مخالف خود را مطرح کند، اما چنین کاری از درون دستگاه حاکم، نقض فلسفۀ تشکیل دولت و در هم شکستن ماشین آن و منحرف کردنش به سمت دره است!

eslah.jpgامیر موحد - رزمنده جنگ ایران و عراق / فعال اصلاح‌طلب سابق

در حاشیه‌ی بحران ۱۲ روزه‌ی اخیر، آن‌چه برای بسیاری از ما شوکه‌کننده و دردآور بود، نه فقط مواضع رسمی حکومت یا دستگاه تبلیغاتی‌اش، بلکه نوع واکنش بخشی از دوستان اصلاح‌طلب و نیروهای جمهوری‌خواه بود. کسانی که سال‌ها از در مخالفت با حکومت درآمدند، اما در بزنگاه‌های حساس، عملاً در کنار همان ساختاری قرار گرفتند که خود منتقدش بودند.

در روزهایی که مردم ایران به‌درستی از کشیده شدن کشور به باتلاق یک جنگ نیابتی هراس داشتند، و نگران امنیت، اقتصاد، و آینده‌ی خود بودند، جریان حاکم و بلندگوهای رسانه‌ای‌اش تلاش کردند با فرافکنی، افکار عمومی را به سمت دشمنی خیالی با اسرائیل و غرب منحرف کنند. آن‌چه ناراحت‌کننده‌تر بود، این‌که برخی از دوستان اصلاح‌طلب نیز در همراهی یا سکوت، این خط تبلیغاتی را غیرمستقیم تأیید کردند.

گروهی که همواره دم از دموکراسی، آشتی ملی، و مخالفت با سرکوب و جنگ می‌زنند، ناگهان شروع کردند به اتهام‌زنی به منتقدانی که از زاویه‌ای دیگر - ملی و سکولار - نگران کشیده شدن ایران به انزوای بیشتر بودند. آنها با برچسب‌هایی چون «هوادار اسرائیل» و «دشمن صلح» سعی کردند جریان ملی‌گرای طرفدار شاهزاده رضا پهلوی را تخطئه و تخریب کنند. گویی فرصت مناسبی یافته بودند تا یک رقیب جدی در اپوزیسیون را بکوبند و فضا را برای خود بازتر کنند.

حتی تا آن‌جا پیش رفتند که با روایت‌های تحریف‌شده، شاهزاده رضا پهلوی را به‌عنوان دعوت‌کننده از اسرائیل برای حمله نظامی به ایران معرفی کنند. تصاویری از دیدارهای رسمی و سیاسی شاهزاده با مقام‌های غربی را در کنار عکس‌های معروف مسعود رجوی با صدام حسین گذاشتند، و با این مقارنه‌ی هدفمند، تلاش کردند در ذهن مخاطب ایرانی نوعی «خیانت تاریخی» را القا کنند. این پروژه‌ی تبلیغاتی نه تنها غیرمنصفانه، بلکه توهین به شعور مردم ایران و حافظه‌ی تاریخی آنان است.

این نوع رفتار، نه از سر استدلال سیاسی، بلکه بیشتر نشانه‌ی نوعی ترس از دگرگونی واقعی در سپهر سیاسی ایران است. گویی برخی همچنان امید دارند در ساختار موجود جایی برایشان باز شود؛ اما انتصاب اخیر علی لاریجانی به دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی، ضربه‌ی نهایی به این توهم بود. حاکمیت بار دیگر نشان داد هیچ تمایلی به استفاده از چهره‌های اصلاح‌طلب و جمهوری خواه ندارد؛ نه در بحران‌های امنیتی، نه در مسیر آشتی ملی، و نه در آزادی زندانیان سیاسی.

وقت آن رسیده که این دوستان نیز بیندیشند: آیا حکومتی که حتی در بدترین شرایط داخلی و خارجی حاضر به شنیدن صدای آنان نیست، ارزش این‌همه ملاحظه‌کاری، سکوت، و ماله‌کشی را دارد؟

دوستان عزیز، اگر هنوز هم به آنچه می‌گویید باور دارید، اگر صلح، توسعه، رفاه، و دموکراسی را آرمان خود می‌دانید، بپذیرید که این آرمان‌ها در حال حاضر، در صدای بخش بزرگی از نسل جوان ایران بازتاب یافته‌اند؛ نسلی که از خشونت و ایدئولوژی‌زدگی خسته است، و آینده‌ای متفاوت و آباد برای ایران می‌خواهد.

اگر هدف‌مان یکی‌ست، بگذارید اختلاف سلیقه‌ها به گفت‌وگو منجر شود، نه به تخریب. و اگر راه‌مان جداست، بیایید دست‌کم به صداقت در موضع‌گیری‌ها پایبند بمانیم.

از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

nm.jpgادعای صلح‌آمیز بودن سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی «لفاظی سیاسی» است

صدای آمریکا - نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، «ادعای صلح‌آمیز بودن سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی را «صرفا لفاظی سیاسی» نامید و تأکید کرد که مردم ایران بدون رضایت یا مشارکت در برنامه هسته‌ای، «پیامدهای سنگین سیاست‌های رژیم» را متحمل می‌شوند.

خانم محمدی که روز چهارشنبه ۱۵ مرداد به صورت آنلاین در در نشست سالانه مرکز نوبل صلح به مناسبت هشتادمین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی سخن می‌گفت، تأکید کرد: «من از سرزمین ایران سخن می‌گویم؛ سرزمینی که مردم آن، قربانی سیاست‌های رژیم حاکم، از جمله برنامه‌های هسته‌ای‌ای شده‌اند که پیامدی جز گسترش فقر، فلاکت، تحریم، انزوای بین‌المللی، تخریب گسترده محیط زیست و تهدید جنگ در پی نداشته‌اند، سیاست‌هایی که مردم ایران هیچ نقشی در شکل‌گیری آن نداشته‌اند.»

او اضافه کرد: «در حالی که ایران، علاوه بر منابع نفت و گاز، از دو منبع عظیم و بی‌پایان انرژی پاک، خورشید و باد، بهره‌مند است، امروز مردم این سرزمین با قطعی‌های مکرر برق و آب روبه‌رو هستند، به‌طوری‌که زندگی در بسیاری از نقاط کشور ساعت‌ها و حتی روزها فلج می‌شود.»

سخنرانی نرگس محمدی در نشست سالانه مرکز صلح نوبل
سخنرانی نرگس محمدی در نشست سالانه مرکز صلح نوبل
:::

نرگس محمدی همچنین گفت: «با این حال، حکومت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد که اکنون ناچار است آن را پنهان کند.»

او تاکید کرد: «بر کسی پوشیده نیست که ادعای صلح‌آمیز بودن سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی، بیش از آن‌که واقعیت داشته باشد، تعارفی سیاسی و نوعی بازی زبانی‌ست. هم در مذاکرات بین‌المللی و هم برای مردم ایران، روشن است که مسئله‌ اصلی، همواره "قدرت" و "رقابت" بوده است.»

این برنده نوبل صلح گفت: «من می‌توانم با اطمینان بگویم که اگر به مردم ایران فرصت داده شود تا به‌راستی در تعیین سرنوشت‌شان مشارکت کنند، آنها امنیت، کرامت، یا قدرت خود را به توانایی‌های هسته‌ای رژیم وابسته نمی‌دانند.»

به تأکید این فعال حقوق بشر، مردم ایران «دموکراسی، آزادی، برابری، حقوق بشر، توسعه، رفاه، روابط سازنده بین‌المللی، و همکاری با همه ملت‌های جهان را انتخاب خواهند کرد.»

نرگس محمدی خطاب به حاضران در نشست سالانه مرکز نوبل صلح، گفت: «شما در سال‌های اخیر شاهد جنبش باشکوه «زن، زندگی، آزادی» در ایران بوده‌اید. مردم ایران برای حق تعیین سرنوشت خود مبارزه می‌کنند. اما رژیم جمهوری اسلامی با اعدام، کشتار، زندان، شکنجه، و تهدید به خواسته‌های برحق آنها پاسخ می‌دهد.»

خانم محمدی تأکید کرد: «این روزها، مردم داخل ایران در پاسخ به شعار رژیم که می‌گوید "انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست"، صدای اعتراض‌شان را بلند می‌کنند. آنها می‌گویند که نان، آب، برق، اشتغال، آموزش، آزادی، صلح، زندگی، و کرامت انسانی حق مسلم ما است.»

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر در ایران که در حال حاضر در مرخصی درمانی خارج از زندان است، سال‌ها در زندان‌های جمهوری اسلامی بوده است.

خانم محمدی به واسطه فعالیت‌های حقوق بشری خود، در سال ۱۳۸۸ جایزه الکساندر لانگر را گرفت و در سال ۱۳۹۷ نیز برنده جایزه ساخاروف شد.

جایزه صلح نوبل ۲۰۲۳، در سال ۱۴۰۲ به نرگس محمدی تعلق گرفت. او پس از شیرین عبادی، وکیل و حقوق‌دان مدافع حقوق بشر، دومین برنده ایرانی جایزه صلح نوبل است.

IMG_0054.pngزمان ما که تروریست های فلسطینی یه هواپیمای ارفرانس رو که عده ای اسراییلی تووش بودن رو دزدیدن و به اوگاندای ایدی امین آدمخور یعنی آدمخور واقعی که گوشت دشمناش رو می خورد برده بودن، دو سه نفر از اعضا گروه تروریستی«اِر زد» (هسته های انقلابی آلمان) هم جزو هواپیمارباها بودن که به خاطر آرمان فلسطین با تروریست ها همکاری می کردن و وقتی داستان این ها رو می خونی می بینی که عرب های هواپیماربا اصلا این آلمانی ها رو قبول نداشتن و این ها هم واقعا نمی دونستن چرا دارن این کار تروریستی رو انجام میدن. بعد از چند روز که هواپیما توو انتبه پایتخت اوگاندا روو زمین بود و تروریست ها میخواستن مثل امروز با گروگان ها معامله بکنن و از اسراییلی ها امتیاز بگیرن، اسراییل یه عده کوماندو به طور مخفیانه به انتبه فرستاد و با پیاده کردن یه مرسدس بنز که به رنگ مرسدس ایدی امین بود، این طور وانمود کرد که ایدی امین واسه سرکشی به فرودگاه اومده و کوماندوها زدن شانتال پانتال تروریست ها رو یکی کردن و اونا رو به درک واصل کردن و همه ی گروگان ها رو آزاد کردن و به اسراییل بر گردوندن. جالب اینجاست که بدونید برادر نتانیاهو که جزو کوماندوها بود توو این عملیات کشته شد یعنی صابون تروریست ها به تن نتانیاهو خورده و می دونه با چه کسایی طرف ه...

hastei.jpgرادیو فردا - قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران صبح چهارشنبه ۱۵ مرداد از اعدام روزبه وادی به‌اتهام «جاسوسی و همکاری با اسرائیل» و مهدی اصغرزاده به‌اتهام عضویت در گروه داعش خبر داد. غلامحسین محسنی اژه‌ای می‌گوید این روند سریع‌تر خواهد شد.

خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه، روزبه وادی را «شاغل در یکی از سازمان‌های مهم و حساس کشور» معرفی کرده اما هیچ توضیحی در مورد زمان و جزئیات بازداشت او نداده و تصویری هم از وی منتشر نکرده است.

کانال «خبرنامه امیرکبیر» اما او را «دانش‌آموختهٔ مقطع دکتری مهندسی هسته‌ای با گرایش رآکتور از دانشگاه صنعتی امیرکبیر» معرفی کرد و نوشت او «از اعضای پژوهشگاه علوم و فنون هسته‌ای وابسته به سازمان انرژی اتمی ایران بوده است».

رادیوفردا مستقلاً قادر به تأیید این اطلاعات نیست اما بررسی‌های رادیوفردا نشان می‌دهد که در نیمهٔ نخست دهه ۹۰ مقالاتی به نام او با موضوعات مرتبط با دانش هسته‌ای در مجلهٔ «علوم و فنون هسته‌ای» منتشر شده بود؛ فصلنامه‌ای که «پژوهشگاه علوم و فنون هسته‌ای» صاحب امتیاز آن است.

قوه قضاییه می‌گوید «جمع‌آوری اطلاعات و ارسال اسناد طبقه‌بندی‌شده» از «محورهای همکاری گستردهٔ» آقای وادی با اسرائیل بوده و همچنین اطلاعاتی از یکی از دانشمندان هسته‌ای را که در جنگ اخیر ایران و اسرائیل کشته شد، «به موساد ارائه کرده بود».

در این گزارش به هویت این دانشمند هسته‌ای نیز اشاره‌ای نشده است.

در اطلاعیه قوه قضاییه همچنین ادعا شده است که روزبه وادی پس از چند سفر «به وین و ملاقات با مأموران موساد موظف شده بود تحولات سازمانی و اطلاعات در دسترس خود را برای سرویس ارسال کند و پس از پاسخ به سؤالات فنی سرویس پاداش متناسب دریافت کند».

این در حالی است که تاکنون هیچ گزارشی از روند رسیدگی قضایی به این پرونده منتشر نشده و نهادهای قضایی و امنیتی نیز هنوز هیچ سندی در این باره منتشر نکرده‌‌اند.

در اطلاعیه دیگر قوه قضاییه، مهدی اصغرزاده که او نیز صبح ۱۵ مرداد اعدام شد، عضو گروه داعش معرفی شده با این توضیح که «در سوریه و عراق آموزش‌های نظامی دیده و قصد انجام عملیات تروریستی در داخل کشور را داشت».

با این حال، در این اطلاعیه نیز در مورد زمان و جزئیات بازداشت او توضیح داده نشده است.

از ۲۳ خرداد که جنگ ۱۲ روزهٔ ایران و اسرائیل آغاز شد، تا امروز ۱۰ نفر در ایران با اتهامات سیاسی اعدام شده‌اند که اتهام هفت نفر از آن‌ها «جاسوسی و همکاری با اسرائیل» اعلام شده است.

نخستین مورد سه روز پس از شروع حملۀ اسرائیل به ایران، ۲۶ خرداد، بود که شهروندی به نام اسماعیل فکری «به اتهام همکاری اطلاعاتی و جاسوسی» برای اسرائیل اعدام شد. او آذرماه ۱۴۰۲ بازداشت شده بود.

پس از آن، یکم تیرماه، قوه قضائیه اعلام کرد شهروندی به نام مجید مسیبی را که به‌عنوان «عامل سرویس جاسوسی» اسرائیل دستگیر و محاکمه شده بود، اعدام کرد؛ اما جزئیات بیشتری در مورد زمان بازداشت و پروندۀ او ارائه نکرد.

سومین نفر محمدامین مهدوی شایسته بود که از آذرماه ۱۴۰۲ زندانی شده بود و دوم تیرماه به‌اتهام «همکاری اطلاعاتی به نفع اسرائیل» اعدام شد.

دو روز بعد، چهارم تیرماه، قوه قضاییه از اعدام ادریس آلی، آزاد شجاعی و رسول احمد رسول خبر داد.

رسانه‌های حقوق بشری پیشتر گزارش داده بودند که «ادریس آلی، کولبر اهل سردشت، آزاد شجاعی اهل سردشت، و رسول احمد رسول تبعه عراق» اوایل سال ۱۴۰۳ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان ارومیه منتقل شده بودند.

قوه قضاییه جمهوری اسلامی، این سه نفر را به «جاسوسی» و «وارد کردن تجهیزات ترور محسن فخری‌زاده در پوشش قاچاق مشروبات الکلی» متهم کرده بود.

مهدی حسنی و بهروز احسانی اسلاملو، از بازداشتی‌های ۱۴۰۱، نیز به‌اتهام «بغی» پنجم مرداد اعدام شدند. قوه قضاییه آنان را «دو عنصر عملیاتی» سازمان مجاهدین خلق معرفی کرد.

gaattack.jpgتکمیلی: پلیس می‌گوید تیرانداز خود یک سرباز بوده است

ایران اینترنشنال - پایگاه نظامی فورت استوارت ارتش آمریکا در ایالت جورجیا اعلام کرد که در پی وقوع یک حادثه تیراندازی در این پایگاه، پنج سرباز هدف گلوله قرار گرفتند.

مقامات این پایگاه چهارشنبه ۱۵ مرداد در بیانیه رسمی اعلام کردند این سربازان ابتدا در محل حادثه مداوا و سپس برای ادامه درمان به بیمارستان نظامی وین منتقل شده‌اند.

این حادثه حوالی ساعت ۱۰:۵۶ صبح به وقت شرق آمریکا در بخش تیپ دوم زرهی رزمی گزارش شد و دقایقی بعد از ساعت ۱۱:۰۴، پایگاه به حالت قرنطینه درآمد.

اداره آموزش منطقه لیبرتی نیز اعلام کرد سه مدرسه نزدیک پایگاه به‌دلیل احتیاط در وضعیت قرنطینه نرم قرار گرفتند.

این در حالی است که چهارشنبه، نخستین روز بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید بود.

سرهنگ دوم آنجل تومکو، سخنگوی پلیس پایگاه، پیش‌تر تایید کرده بود که «مهاجم فعال» شناسایی شده است. به گفته ارتش، مظنون ساعت ۱۱:۳۵ بازداشت شد.

dark.jpgهمزمان با تشدید کمبود برق و آب در ایران، مجددا بیش از ۲۰ استان کشور روز چهارشنبه ۱۵ مرداد کاملا تعطیل شدند

ایندیپندنت فارسی - این تعطیلی که خسارت سنگینی به اقتصاد ایران وارد می‌کند، شامل ادارات دولتی، بانک‌ها و مراکز آموزشی است و حتی استان‌های سردسیر مانند اردبیل، زنجان و کردستان را نیز دربر می‌گیرد. مقام‌های دولت مسعود پزشکیان علت تعطیلی‌ها را افزایش دما، کمبود شدید انرژی و ضرورت کاهش مصرف اعلام کرده‌اند.

استانداری‌های تهران، سمنان، قم، ایلام، آذربایجان شرقی و غربی، یزد، اصفهان، هرمزگان، گیلان و کرمان از نخستین استان‌هایی بودند که تعطیلی روز چهارشنبه را اعلام کردند. در ادامه استان‌های گلستان، مازندران، مرکزی، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان‌های سه‌گانه، چهارمحال و بختیاری، البرز، سیستان و بلوچستان، بوشهر و فارس نیز به این فهرست پیوستند. همچنین برخی استان‌ها مانند آذربایجان‌های شرقی و غربی از روز سه‌شنبه تعطیل شدند.

همزمان با تعطیلی‌ها، وزارت نیروی ایران تایید کرد که مصرف برق کشور از مرز ۷۷ هزار مگاوات عبور کرده، در حالی که ظرفیت تولید در ساعت‌های اوج مصرف تنها حدود ۶۲ هزار مگاوات است. کاهش ۵۰ درصدی ذخایر آبی ۱۵ سد مهم ایران در مقایسه با سال گذشته نیز فشار مضاعفی بر شبکه برق آبی وارد کرده است.

گزارش‌های میدانی نشان می‌دهد که قطعی‌های طولانی برق، زندگی روزمره میلیون‌ها ایرانی را مختل کرده است. شهروندان متل‌قو (سلمانشهر) در استان مازندران شامگاه سه‌شنبه ۱۴ مرداد مقابل اداره برق این شهر تجمع کردند و خواستار رسیدگی فوری به بحران قطعی برق شدند. شب پیش از آن نیز مردم فریدون‌کنار در این استان با تجمع مقابل اداره توزیع نیروی برق، به قطع مکرر و طولانی برق اعتراض کردند.

همچنین خبرگزاری تسنیم در حالی صبح چهارشنبه تایید کرد که مدت خاموشی‌ها در برخی مناطق ایران از دو به چهار ساعت در روز افزایش می‌یابد که در هفته گذشته شهروندان بسیاری با ارسال ویدیوهایی به ایندیپندنت فارسی خبر داده بودند که خاموشی منازل به شش تا هشت ساعت در روز رسیده است و در دست‌کم ۱۰ استان ایران آب لوله‌کشی هم بیش از ۱۲ ساعت قطع می‌شود.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

در همین حال یکی از جنجالی‌ترین واکنش‌ها، اظهارات حسین سوری، رئیس اداره برق قلعه‌حسن‌خان (شهرقدس) تهران، بود که گفت: «ببخشید اگر برق برخی مناطق هنوز قطع نشده و در تلاش هستیم پس از پیچ امسال از سال بعد برق همه عادلانه قطع شود.» این سخنان موج انتقادها و تمسخر کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخت.

در کنار اعتراض‌های پراکنده، در شهر کرج نیز شامگاه سه‌شنبه مردم با سر دادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه‌ای» به قطع مکرر آب و برق اعتراض کردند. این موج نارضایتی به دلیل فشار مستقیم خاموشی‌ها بر زندگی روزمره و ایجاد خسارات مالی برای کسب‌وکارها، ازجمله تعطیلی کامل یا چند هفته‌ای هزاران واحد تولیدی، شدت گرفته است.

exex.jpgقوه قضاییه از اجرای حکم اعدام روزبه وادی، زندانی سیاسی متهم به عناوین امنیتی، خبر داد. دستگاه قضایی جمهوری اسلامی این شهروند زندانی را متهم به «جاسوسی برای اسرائیل» در ارتباط با دست‌اندرکاران برنامه هسته‌ای حکومت کرده است.

خبرگزاری میزان در این رابطه نوشت: روزبه وادی، فرزند ابراهیم که به اتهام جاسوسی و همکاری اطلاعاتی به نفع رژیم اسرائیل بازداشت و محاکمه شده بود پس از طی فرآیند کامل آیین دادرسی کیفری و تایید و ابرام حکم در دیوان عالی کشور صبح امروز به سزای اعمالش رسید و صبح امروز ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ به دار مجازات آویخته شد.

براساس مستندات پرونده و اقاریر روزبه وادی، نامبرده نسبت به همکاری با سرویس جاسوسی-تروریستی موساد آگاهی کامل داشته و عامدانه با دشمن صهیونی همکاری کرده است.

محکوم‌علیه در یکی از سازمان‌های مهم و حساس کشور مشغول به فعالیت بوده و با توجه به سطح دسترسی‌هایی که داشته به یک سوژه جذاب برای سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی تبدیل شده بوده است.

روزبه وادی از طریق فضای مجازی جذب موساد شده بود. او با اتمام مراحل ارزیابی اولیه و احراز هویت روزبه وادی، الکس (نام مستعار یکی از افسران موساد) با توجه به محل فعالیت وادی و سطح دسترسی‌اش اعلام می‌کند که مرحله سنجشت خاتمه یافته و تو را به یکی از بهترین بخش‌های موساد معرفی می‌کنم.

بعد از مدتی افسر بعدی موساد به نام «کوین» که نقش هدایت محکوم‌علیه را برعهده داشته با وی تماس می‌گیرد و همکاری رسمی روزبه وادی با موساد آغاز می‌شود.

henfave.jpgرسانه‌های ایران همچنین از اجرای حکم اعدام مهدی اصغرزاده، دیگر زندانی متهم به «عضویت در داعش»، خبر دادند.

هه‌نگاو نوشت: مهدی اصغرزاده، زندانی عقیدتی مذهبی کُرد و اهل شهرستان جوانرود، از یک هفته پیش جهت اجرای حکم اعدام از زندان دیزل‌آباد کرمانشاه (کرماشان) به زندان قزلحصار کرج منتقل شده بود.

وی ۱۰ سال پیش بازداشت و دو سال پیش به اعدام محکوم شده است.

سایت حقوق بشری هرانا به تازگی در گزارشی با استناد به بررسی‌های خود نوشت بیش از ۵۰ زندانی در زندان‌های سراسر ایران با اتهام‌های سیاسی یا امنیتی، حکم اعدام دارند.

velayati.jpgاجلال قوامی نوشت: چه اوضاع و احوال طاقت فرسایی. قطع دو نوبته برق در روز و قطعی آب و سختی معیشت و ......چقدر از این موهبت و نعمت ها در ‎حق مان ارزانی داشته اند.

داریم به این سخن علی اکبر ولایتی می رسیم که گفته بود؛ ‎نان خشک بخورید و لنگ ببندید.

علی‌اکبر ولایتی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته بود: در شرایط فعلی دنیا که غیرقابل پیش‌بینی به نظر می‌آید، چاره این است که به فکر خود باشیم و به هیچ کس و هیچ کشوری اطمینان نکنیم مگر این‌که از همکاری و همراهی آن اطمینان قطعی داشته باشیم.

از یمنی‌ها مقاومت یاد بگیریم / به جای لباس لنگ می‌پوشند و نان خشک می‌خورند.

t1.jpg متلک تصویری یک روزنامه به ولایتی و ماجرای لُنگ!

cartoon.jpg

قطعی برق در ایران روزانه شد، سهم هر شهر ۴ ساعت در روز

در ادامه بحران کمبود برق، مقامات دولت می‌گویند برنامه چهار ساعت قطعی برق در شهرها اجرا می‌شود. براین اساس، برنامه قطعی توسط شورای شهرها و شهرداری‌های هر شهر اعلام می‌شود.

:::

دیدار فرمانده نیروی زمینی ارتش با رئیس جمهور اندونزی

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، امیر سرتیپ کیومرث حیدری (فرمانده نیروی زمینی ارتش) که برای شرکت در آیین افتتاحیه نمایشگاه بین‌المللی دفاعی ۲۰۲۵ اندونزی به این کشور سفر کرده با آقای پرابوو سوبیانتو دیدار و گفت‌وگو کرد. در این دیدار طرفین بر تعمیق ارتباطات دیپلماسی نظامی و دفاعی ایران و اندونزی تأکید کردند.

حاشیه خبرساز این دیدار:

:::

ukmom.jpgسایت ایندیپندنت فارسی - به گزارش نیویورک پست، یک مادر بریتانیایی گفت هنگامی که در سواحل شهر سوسه در تونس مشغول چتربازی روی آب بوده، از سوی متصدی همراهش مورد آزار جنسی قرار گرفته است.

میشل ویلسون ۵۲ ساله به روزنامه سان گفت که متصدی، خود را به او فشار داده و در حالی که در آسمان معلق بودند، او را لمس کرده است. به گفته او، ابتدا قرار بود این پرواز را با دوستش انجام دهد، اما به آن‌ها گفته شد که به دلیل باد شدید، باید جداگانه و با همراهی متصدی پرواز کنند.

میشل گفت قرار بود با دوستم این پرواز پاراسیل را دو نفره انجام دهیم، اما به ما گفتند که هوا خیلی بادی است و باید جداگانه با یکی از اپراتورهای ما بروید. او ادامه داد دوستم اول رفت و هیچ مشکلی نداشت.

ویلسون می‌گوید بلافاصله پس از فرود، ماجرا را به پلیس محلی گزارش داده و معتقد است که فرد مهاجم بازداشت شده است.

001.jpg002.jpg

appt.jpgمسعود پزشکیان در حکمی «علی‌اکبر احمدیان» را به عنوان نماینده ویژه خود و رییس قرارگاه پیشرفت طرح‌های ملی و راهبردی کشور منصوب کرد.

در این حکم، احمدیان مامور به راهبری طرح‌های کلان و راهبردی کشور، به‌کارگیری ظرفیت‌های دستگاه‌های حاکمیتی و «نهاد مردمی پیشران»، و نیز تسهیل مشارکت نخبگان، ایرانیان خارج از کشور و سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی در اجرای این طرح‌ها شده است.

علی‌اکبر احمدیان از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران است که از سال ۱۳۸۶ ریاست مرکز راهبردی سپاه را بر عهده داشت. او در خرداد ۱۴۰۲ جایگزین علی شمخانی در دبیری شورای عالی امنیت ملی شد و روز سه‌شنبه، علی لاریجانی به‌عنوان جانشین او در این شورا معرفی شد.

noqrekar.jpgمسعود نقره کار - ویژه خبرنامه گویا

اپوزیسیون حکومت اسلامی شباهت ها و اشتراکاتی با حکومت اسلامی دارد، یکی از آن ها امرِ"مباهته" است. مباهته در اسلام، بویژه اسلام سیاسی و آخوندیسم یعنی" تهمت در خدمت دیانت"، در میان بخش هایی از اپوزیسیونِ حکومت اسلامی، "تهمت در خدمت سیاست، ایدئولوژی، فرقه و تمامیت خواهی، هم تاکتیک است وهم استراتژی و هم ممری برای گشودن عقده های روانیِ و شخصیتی است.

نگاهی به دنیایِ مجازی و رسانه ای ایرانیان تبعیدی و مهاجر، سیاسیون و جریان های اپوزیسیون بیاندازید، در برخی موارد باور بفرمائید معرکه گیری ها و درگیری های "چاله مگسی" و"چاله میدون" به گردِ پایشان نمی رسند، با زبان و گفتاری چرک تر، و رفتاری سخیفانه تر، با این تفاوت که در میان لتوت و لُشوش چاله میدون لااقل رگه هایی از "معرفت"و وجدان هم وجود داشت.

اتهام زنی، شایعه پراکنی، ترور شخصیت، تخریب، تهدید، تخطئه، تفرقه افکنی، ارائه اطلاعات ساختگی و جعلی و فرافکنی ویژگی های بخش هایی از اپوزیسیون هستند که بازارش گرم تر و پُر رونق تر شده است، واصلن هم جای تعجب و نشانی ازغیر عادی بودن، نیست. ویژگی های تاریخی، سیاسی و فرهنگی جامعه ماست، فرهنگی که با مدارا و تکثر گرایی و مناسباتِ ضابطه مند دموکراتیک رابطه ای نداشته است. در جامعه ای که تشکل های سیاسی مدعی "دموکراسی خواهی و عدالت طلبی" اش حتی دست به ترور فیزیکی ِ اعضای خود زده اند اتهام زنی و ترور شخصیت که چیزی نیست.! وقتی بخشی از اپوزیسیون خودگامگان، تهمت زنی و ترورشخصیت کسب و کارش باشد از خودکامگانِ در قدرت چه انتظاری دارید؟. بیماری و آلودگی تروریستی، چه شخصیتی و چه فیزیکی، علل و نشانه هایش چنان عیان بوده و هست که حاجت به بیان نیست.

تهمت زدن و ترورشخصیت پدیده ای مخرب، مذموم و اهانت به کرامت انسانی است و پیامدهایش در عرصه های اجتماعی، روانی و اخلاقی فاجعه آفرینند. دهه هاست تهمت زدن، ترور شخصیت و ترور فیزیکی استخوان لای زخمِ اپوزیسیون دموکراسی خواه است.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgبر سر میز دوستان می نشینم جمعی آشنا با هم، با گذشته ای کم وبیش یکسان، تجدید نظر کرده در تفکر گذشته خود.
نمی دانم این پروسه تغیر در تک تک آنها چگونه رخ داده است . اما یک چیز را خوب می دانم وآن باز گشت و باز بینی در گذشته، بعنوان چراغ راه آینده است.
نگاهی مشترک بدون بغض وپیشداوری نسبت به روند های آغاز شده در زمان پهلوی با وجود نا رسائی هائی که در هر رفرم ودگرگونی در هر کشور عقب مانده ، دین سالار وپدر سالارمی توانست وجود داشته باشد . روندی که در مجموع سازنده بود.
در کشوری وسیع وگسترده که هنوز بخش زیادی ا ز مردم آن غرق درباور های مذهبی وسنت های گدشته بودند.کشوری که هنوزبخش زیادی از روشنفکران دانشگاهیش که ما بودیم قادر به درک تحولات پرشتابی که فرا تر ازذهن های سیاست زده و شعاری ما حرکت میکرد نبودیم.
شتاب در مدرن سازی اراده گرایانه نا هماهنگ با ذهنیت یک جامعه مذهبی که انسداد آزادی های سیاسی در آن بخش هائی از روشنفکران معترض را با گرایش های سیاسی عمدتا چپ در کنار عقب مانده ترین لایه های اجتماعی قرار می داد، و نهایت به صف آرائی آنها در پشت سر هر جریان ارتجاعی و مخالف که هدفش مبارزه با شاه بود می کشاند.
Aliakbar_Omidmehr_2.jpgاکنون با توجه به بررسی ها و اسناد مربوطه ،کاملا به اثبات رسیده،که بانی و باعث فاجعه هفتم اکتبر و کشتار بی رحمانه حدود دو هزار نفر در اسراییل و ربوده شدن دهها نفر دیگر توسط تروریست های حماس، شخص خامنه ای وآموزش های مربوطه در ایران، از سوی مزدوران رژیم اسلامی بوده و اکنون به جای این که ،بانیان این فاجعه، پاسخگوی جنایات مزبور و جنایات دیگرخود باشند . مسابقه گذاشتن فرانسه و چهارده کشور دیگر، برای شناسایی فلسطین ،به عنوان یک کشور مستقل،تشویقی خواهد شد. برای گروههای تروریستی دیگر، در راستای اقدام مشابه و در نتیجه گروگان گرفتن جامعه بین الملل، در دهه های آینده،که باید از هم اکنون، جلو این فجایع قبل از وقوع گرفته شود.
<
معنی این اقدام مکرون ریس جمهور فرانسه و همپالگی هایش ،در مسابقه گذاشتن برای شناسایی فلسطین، دادن پاداش به خامنه ای و دست مریزاد گفتن به وی، بخاطر خلق فاجعه هفتم اکتبر، در اسراییل می باشد.گرچه پانزده کشور مزبور در نظر دارند. در اجلاس سالیانه محمع عمومی، در ماه سپتامبر این شناسایی را ،رسما مطرح کنند.ولی برابرمفاد اساسنامه سازمان ملل متحد ،تصویب نهایی برای شناسایی و عضویت رسمی فلسطین، به عنوان یک کشور مستقل ،دراین سازمان ،بستگی به ارجاع مسیله شناسایی ،به شورای امنیت و رای اکثریت اعضای شورا، شامل پنج دولت صاحب رای وتو،یعنی ایالات متحده آمریکا ،بریتانیا،فرانسه و چین و روسیه دارد.که وتوی ایالات متحده آمریکا، همانند سالهای گذشته، همه این تلاش های ریس جمهور فرانسه و دیگران را، نقش بر آب خواهد نمود.

etebari22.jpgدر اسناد منتشرشده از «پروژه شکوفایی ایران» تلاش شده است تا تصویری منسجم از یک چارچوب نهادی برای دوران گذار از جمهوری اسلامی ترسیم شود. با این حال، در بررسی دقیق‌تر این طرح، یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها به جایگاه شاهزاده رضا پهلوی در ساختار پیشنهادی بازمی‌گردد: آیا نقش ایشان نمادین و وحدت‌آفرین است، یا تصمیم‌گیر نهایی و مرکز قدرت اجرایی؟

دیوید اعتباری - کیهان لندن

این پرسش صرفاً تئوریک یا شخص‌محور نیست بلکه ناظر بر بنیان‌های دموکراسی، الزامات گذار، و سطح اعتماد عمومی به طرح‌های آینده‌نگرانه است. اگر نقش رهبری در یک ساختار موقت به‌ درستی تعریف نشود، پیامدهای آن می‌تواند هم فرآیند گذار را تضعیف کند و هم در درازمدت مقبولیت نظم جدید را زیر سؤال ببرد.

بررسی جملات کلیدی سند «پروژه شکوفایی ایران» نشان می‌دهد که نقش شاهزاده پهلوی در این ساختار پیشنهادی، فراتر از هدایت نمادین و به سطح تصمیم‌گیری نهایی ارتقا یافته است:

• «تصمیمات راهبردی نهاد خیزش ملی، با نظر نهایی رهبر خیزش اتخاذ خواهد شد.»

• «اعضای نهاد خیزش ملی با هماهنگی و تأیید نهایی شاهزاده رضا پهلوی انتخاب خواهند شد.»

• «سیاست‌های کلان... پس از تصویب رهبر خیزش، جهت اجرا به گروه اجرایی ابلاغ خواهد شد.»

• «رهبر خیزش ملی نقش نهایی در تعیین مسیر کلی همکاری با نهادهای بین‌المللی را بر عهده خواهد داشت.»

در همه این موارد، نهادها و گروه‌ها به‌ عنوان واحدهایی مشورتی یا اجرایی معرفی شده‌اند، اما تصمیم نهایی عملاً به شخص شاهزاده سپرده شده است. حتی گزینش اعضا، تنظیم سیاست‌ها و روابط خارجی نیز منوط به تأیید نهایی ایشان است.

پرسش بر سر باورهای دموکراتیک شاهزاده رضا پهلوی نیست. بسیاری از نیروهای تحولخواه و جامعه مدنی با نیت مثبت و سابقه سیاسی ایشان آشنا هستند و نقشی را که در حفظ امید و همبستگی ملی ایفا کرده‌اند، ارج می‌نهند. حتی خود شاهزاده نیز بارها و به‌ صراحت تأکید کرده‌اند که نه در پی قدرت اجرایی هستند، و نه خود را تصمیم‌گیر نهایی می‌دانند. ایشان در مواضع علنی، بر لزوم شکل‌گیری نهادهای پاسخگو، ساختارمحور و غیرفردمحور در دوران گذار و پس از آن تأکید کرده‌اند. از همین‌ رو، تضاد میان مفاد «پروژه شکوفایی ایران» و دیدگاه‌های رسمی ایشان، نشان می‌دهد که بازنگری در طراحی نهادی این طرح نه‌تنها ضرورتی منطقی، بلکه همسو با باورهای خود شاهزاده نیز هست.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

از طرفی در هر الگوی کشورداری دموکراتیک، اصل تفکیک قوا، یعنی جدایی میان سیاست‌گذاری، اجرا و داوری، نه‌تنها تضمین‌کننده شفافیت و پاسخگویی است، بلکه مانعی حیاتی در برابر تمرکز قدرت به‌ شمار می‌رود. اما در دفترچه «پروژه شکوفایی ایران» با آنکه به ظاهر از «دو نهاد گذار» صحبت شده، در عمل سه قوه اصلی حکومت، هر یک به نحوی در شخص شاهزاده رضا پهلوی متمرکز می‌شود.

قوه اجرایی، با عنوان «نهاد دوم»، مشخصاً چنین تعریف شده: «وظیفه آن اجرای سیاست‌ها و تصمیمات رهبر خیزش ملی خواهد بود.» این جمله نشان می‌دهد که مأموریت این نهاد نه طراحی سیاست، نه اولویت‌گذاری مستقل، بلکه صرفاً اجرای اوامر صادره از یک مرجع بالادست است؛ مرجعی که خود شاهزاده معرفی شده است. درواقع، قوه مجریه در این طرح از استقلال ساختاری بی‌بهره است و صرفاً به بازوی اجرایی یک فرد تبدیل شده.

nik.jpgبرخی از جامعه شناسان ساده انگار چون کاظم علمداری می پندارند که فقدان آزادی های سیاسی در زمان شاه، علت سرنگونی حکومت شاه بوده است. و برای اثبات نظر خود (و نه نظر جامعه شناسانه خود) مراجعه می کند به سخنان "اطرافیان شاه همچون اردشیر زاهدی، فریدون هویدا، هوشنگ نهاوندی، علینقی علیخانی و دیگران، و نیز به مصاحبه‌ی پرویز ثابتی که گفته بود: اگر در دوران شاه انتخابات آزاد برگزار می‌شد، احتمالاً ۷۰ یا ۸۰ نماینده از جبهه ملی وارد مجلس می‌شدند. جبهه ملی مخالف نظام سلطنتی نبود، بلکه خواهان پادشاهی مشروطه بود که در آن شاه سلطنت کند، نه حکومت. این خود نشان‌دهنده‌ی سطح تحمل رژیم نسبت به منتقدان بود."

کاظم علمداری، که جامعه‌شناس است، قاعدتاً باید بداند که پدیده‌های اجتماعی و سیاسی را نمی‌توان با "اگر" و "مگر" تحلیل کرد. اما متأسفانه او، به دلیل گرفتار شدن در چارچوب یک خط سیاسی ایدئولوژیک مانند جمهوری‌خواهی، پدیده‌های اجتماعی و سیاسی را با رویکردی ایدئولوژیک تفسیر می‌کند. در حالی که آنچه در رویداد ۲۲ بهمن ۵۷ رخ داد، بدون توجه به ارزش‌های درونی جامعه و فرهنگ امکان‌پذیر نبود؛ چرا که هر جنبش، انقلاب یا حکومتی ناگزیر باید مقبولیت خود را از نوع ارزش‌هایی بگیرد که در بستر همان فرهنگ و جامعه حضور دارند و عمل می‌کنند.

به همان اندازه که نسبت دادن سرنگونی شاه به "دخالت خارجی‌ها"(از سوی برخی سلطنت طلبان و پادشاه خواهان) ساده‌انگارانه است، ادعای اینکه "فقدان آزادی در دوران شاه" علت اصلی سقوط او بوده نیز ساده‌انگارانه است. آنچه در واقع نظام سلطنتی را فروپاشاند، مجموعه‌ای از تحولات اجتماعی و حقوقی عمیق بود: اعطای آزادی‌های گسترده‌ی اجتماعی، حق رأی به زنان و به میدان آوردن آنها به فعالیت های اقتصادی در بازار کار از کُنج خانه و آشپزخانه، دگرگونی در ساختار قضایی و کنار گذاشتن آخوند از دستگاه قضاوت، و همچنین مکانیزه‌کردن روستاها و تغییرات بنیادین در زندگی روستایی، که آخوند شیعی به رهبری خمینی و لایه های ارزشی جامعه و فرهنگ، مخالف آنها و بطورکلی مخالف مدرنیزاسیون و اصلاحات بنیادین در جامعه بودند.

این مجموعه تحولات، در چارچوب یک انقلاب اجتماعی فراگیر در دهه چهل، باعث شد تا پیروان خط شیخ فضل الله نوری بتدریج با بیدار کردن ارزشهای اسلامی و سنت خفته درون فرهنگ و جامعه، در ۲۲ بهمن ۵۷ به پیروزی درخشان نائل آیند. بعبارت دیگر، جامعه ای که در میانه ی سنت و مدرنیته قرار داشته و همچنان ارزشهای واپسگرا و مردسالار در آن نیرومند بود، زمینه را برای ظهور خمینی آماده ساخت؛ خمینی‌ای که با ائتلاف نیروهای چپ و با وسوسه‌ای فلج‌کننده که قرن‌ها در بطن فرهنگ مذهبی ما نهفته و خاموش بود، آن را بیدار کرد و به حرکت درآورد. خمینی از فقدان آزادی های سیاسی در دوره شاه به نفع ارزشهای واپسگرای جامعه، بهره بُرد، جامعه ای که در نوع نظام اجتماعی سنت و مدرن آچمز شده بوده، بالاخره در سرِ بزنگاه مدرنیزاسیون را به سنت باخت و نظام سیاسی اش(جمهوری اسلامی) بر آن متکی شد.

نیکروز اعظمی

[email protected]

ladan.jpgویژه خبرنامه گویا

رهبر عالیقدر و ولی فقیه، تنها یک عنوان نیست، بلکه مسئول امنیت سرزمین و حفاظت از مردم است!

قدرت، اختیار و مسئولیت

قدرت و اختیار دستور دادن، تصمیم گرفتن و انتظار اطاعت داشتن؛ یکطرف معادله و طرف دیگر، مسئولیت و الزام انجام وظائف است. شما در جایگاه رهبر عالیقدر و ولی فقیه، عرفا و شرعأ مسئول آنچه بر میهن مان گذشت، هستید.

The buck stops here!

این زبانزد: "مسئولیت همینجا تمام میشود"، یعنی کسی که در راس قرار دارد، مسئولیت نهایی را بر عهده میگیرد و سرزنش یا مسئولیت را به شخص دیگری منتقل نمیکند. آقای خامنه ای، سیاست شما شکست خورد؛ و سیستم ولایت فقیه مردود شد؛ نیاز به نگرش و برنامه دیگری است.

برخی از اشخاص و گروه ها، دنبال رفراندم هستند، رفراندم انتخاب بین دو یا چند گزینه است. با در نظر گرفتن، رفوزه شدن رهبر عالیقدر و شکست مطلق ولایت فقیه، تکلیف مشخص است:

رهبر عالیقدر، باید استعفا بدهد و ولایت فقیه کنار گذاشته شود.

کارنامه رژیم

سیاست جمهوری اسلامی، با گفتار جاهلانه آقای خمینی: " می زنم توی دهن آمریکا"، آغاز شد. سپس، شما و جاهلان دیگری که دور جاهل عظمی، جمع بودید، نه تنها با شعار مرگ آمریکا و اسرائیل، گفته او را تأئید و تکرار کردید، بل که گسترش دادید و مانند کودکی لجباز که دهن کجی میکند، پرچم های آن دو کشور را زیر پا لگد مال کردید! بنابراین، پیام حکومت تان به آمریکا و اسرائیل، این بود که سیاست جمهوری اسلامی، بر اساس احترام متقابل و همزیستی مسالمت آمیز نیست، چماقی و خصمانه است.

برای اینکه نشان بدهید تا چه اندازه سیاست تان یک بعدی و سر کش است، سفارت آمریکا را اشغال و دیپلمات های آن کشور را به گروگان گرفتید! طی 444 روز، فرصت های متعددی، برای حل مسالمت آمیز داشتید، حتی یکی دو فرصت طلائی، که میتوانست بحران را به نحو مناسب و کم ضرری بر طرف کند؛ ولی "کوته نظری و یک بعدی گری" اجازه نداد که از فرصت ها استفاده کنید. نه تنها به جهانیان نشان دادید که رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی یاغی و تروریست است، بل که حیثیت و جایگاه جهانی، ایرانیان را نیز خدشه دار کردید.

Shokouh_Mirzadegi-4.jpgدر حالی که عاشقان ایران نگران وضعیت بحرانی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در ایران هستند آیا حواس مان هست که ایران از نظر فیزیکی هم در حال فرو ریختن است؟

امروز دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، وزیر میراث‌ فرهنگی حکومت اسلامی در «هجدهمین نشست شورای راهبردی وزارت میراث فرهنگی و... رسما اعلام کرد که «به جر استان گیلان، تقریبا استان های دیگر با پدیده فرو نشست زمین درگیر هستند» (۱)به سخن ساده تر ایران در کنار فرونشست های مادی ومعنوی در حال فرو نشست فیزیکی نیز هست.

مسئولین، به سان اشغالگرانی نادان که به طور موقت سرزمینی را در اختیار دارند، چنان از این امر مهم سخن می گویند که گویی امری طبیعی ست و خودشان هم هیچ نقشی در آن نداشته اند. در حالی که چندین سال است در آمارهای جهانی اعلام شده که فرونشست زمین در ایران ۹۰ برابر میانگین کشورهای توسعه یافته شده است، و چهار دهه است که زمین شناسان ومتخصصین زیست محیطی دلسوز ایرانی فریاد زده اند که مسبب اصلی این وضعیت حکومتی ست که به هیچ چیز جز منافع مادی سران و وابستگانش نمی اندیشد.

دیگر حتی بچه های مدرسه ای هم می دانند که: «حفر چاه های عمیق و برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی، استخراج بی رویه نفت و گاز، ساخت و سازهای سنگین روی خاک‌های نرم. استخراج معادن، که به شکلی رسمی انجام شده، و برداشت«خاک خوب ایران» (۲)و فروش آن به شیخ نشین های اطراف خلیج فارس و ..و دلایلی دیگر است که ایران مان را تهدید به فرو ریختن می کند. دلایلی که همه اش نتیجه حضور این حکومت نالایق، نادان، سودجو، و ضد ایرانی ست.

چهارم اگوست ۲۰۲۵

--------------------------------------

1-به جز گیلان تمام استان‌ها درگیر فرونشست شده‌اند

2- https://archive.savepasargad.com/2013/2013-June/khak-khob-iran.htm

آپشن زدن پشم گوش در پیاده‌روی اربعین جلوتر هم پشم زیربغل و پشم .... رو میزنن؟

هادی محمدی نوشت:

چه چیزهایی دیدیم، محمود علوی برای مجلس رد صلاحیت شد و به وزارت اطلاعات رسید،

علی لاریجانی دو بار برای ریاست‌جمهوری رد صلاحیت شد و به دبیری شورای عالی امنیت ملی رسید

(پزشکیان هم تایید صلاحیت نشد، اما بعد رئیس‌جمهور کشور شد)

hmtweet.jpg

mistake.jpgمیثاق همتی - نویسنده و تحلیلگر

ما آدم‌ها اغلب وقتی از ژرفای وجودمان اشتباهی را درک می‌کنیم که مرتکب آن شده باشیم. انقلاب ۵۷، اشتباهی مهلک بود و اکثریت قاطع ایرانیان با بندبند وجودشان بر این اشتباه واقف‌اند؛ واقف‌اند چون مرتکب آن شده‌اند. گرچه بسیاری، انقلاب ۵۷ را صرفاً نتیجۀ دسیسه‌های کارتر و جهان غرب علیه شاه می‌دانند، اما اگر ملت پشت شاه مانده بودند، پدرجد کارتر هم قادر نبود تا شاه را سرنگون کند. درهرحال بخش عمده‌ای از جامعۀ ایران با سکوت خود پشت شاه را خالی کردند و بخش دیگری هم فعالانه به براندازی حکومت او یاری رساندند و اکنون تاریخ بدون تعارف، بی‌رحمانه و البته به‌حق آنان را قضاوت می‌کند.

دل بستن به اصلاح جمهوری اسلامی هم اشتباه بعدی‌مان بود و ما این را هم خوب می‌دانیم، می‌دانیم چون مرتکبش شده‌ایم؛ اما لازم نیست همیشه برای درک یک اشتباه، مرتکب آن بشویم.

به‌عنوان یک ایرانی، فقط یک آلترناتیو برای گذار از جمهوری اسلامی می‌شناسم؛ فقط یک نفر است که در زمین سخت واقعیت می‌تواند نمایندگی ما را در عرصۀ بین‌المللی بر عهده گیرد و فقط یک نفر است که احتمال دارد بدنۀ نظامی و بروکرات کشور از او تبعیت کنند و بدین ترتیب قادر است طی دوران گذار مانع از هرج‌ومرج ایران شود. پیش از آنکه مطالعۀ این یادداشت را ادامه دهید، قدری درنگ کنید و حدس بزنید مراد من از این یک نفر کیست؟

صرف‌نظر از اینکه جمهوری‌خواه باشید یا پادشاهی‌خواه، چپ باشید یا راست، احتمالاً حدس زده‌اید که مراد من رضا پهلوی است. حتی اگر به‌کلی هم با نظر من مخالف باشید، احتمالاً بازهم فقط از روی سطور آغازین پاراگراف پیشین، فرد موردنظرم را حدس زده‌اید. همین ویژگی، مؤلفۀ بنیادین یک آلترناتیو بالقوه برای دوران گذار است؛ اینکه همه، حتی مخالفان او هم احتمال روی کار آمدنش را حدس بزنند. افراد اندکی‌اند که با خواندن پاراگراف پیشین این یادداشت به یاد تاج‌زاده، میرحسین موسوی یا نرگس محمدی افتاده باشند. این یک واقعیت است و جدال با واقعیت به گذار ما از وضعیت موجود کمکی نخواهد کرد.

اگر خواهان تحولی ساختاری در کشور هستیم باید رهبری برای دوران گذار داشته باشیم که در عین شهرت ملی و بین‌المللی، در دورترین نقطه از جمهوری اسلامی، دورترین نقطه از جهان‌بینی پنجاه‌وهفتی ایستاده باشد. این فرد کسی جز رضا پهلوی نیست.

گذشتگان ما در سال پنجاه‌وهفت، پشت شاه را خالی کردند؛ بیایید تا ما امروز پشت فرزند او را خالی نکنیم. اگر این بار هم به پهلوی پشت کنیم، درنهایت گذر روزگار به تلخ‌ترین شکل ممکن به ما خواهد آموخت که دوباره اشتباه کرده‌ایم و باز هم آیندگان بی‌تعارف و بی‌رحمانه اشتباهمان را قضاوت خواهند کرد.

لازم نیست تا همیشه برای درک مهلک بودن اشتباهات زندگی‌مان، مرتکب آن‌ها بشویم.


از کانال اندیشه

younesi.jpgایندیپندنت فارسی - حسن یونسی، فرزند علی یونسی، وزیر پیشین اطلاعات جمهوری اسلامی با انتشار پیامی در اکس نوشت در یک پرونده قضایی به تقویت اسرائیل متهم شده است.

یونسی که وکیل دادگستری و فعال سیاسی است در این پیام نوشت: «با صدور دستور نظارت قضایی از سوی دادسرای تهران، به مدت سه ماه از فعالیت در فضای مجازی ممنوع شدم.

معلوم شد علاوه بر نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام مقدس، به " تقویت رژیم صهیونی(ستی)" هم متهم هستم.»

حسن یونسی فرزند علی یونسی است که در زمان دولت خاتمی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بود. یونسی که در دولت حسن روحانی دستیار او بود، طی سخنانی هشدار داده بود که نفوذ موساد در جمهوری اسلامی به حدی است که همه مسئولین حکومت باید «برای جان خودشان نگران باشند.»

maleki.jpgآسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز

عباس ملکی، دیپلمات سابق و استاد سیاستگذاری انرژی دانشگاه شریف در گفتگو با انصاف نیوز از بایدها و نبایدهای پیش از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، نقد سیاست نگاه به شرق پس از جنگ و واقعیت ضرر و زیان بستن تنگه هرمز گفت.

بخشی از گفتگوی عباس ملکی با انصاف نیوز:

نیروهای مسلح نباید در هر موضوعی دخالت می‌کردند | کرونایاب مستعان

عباس ملکی، دیپلمات سابق به بررسی بایدها و نبایدهایی که پیش از جنگ ایران و اسرائیل باید رعایت می‌شد پرداخت. اولین مورد این بود که «نیروهای مسلح باید کار خود را انجام می‌دادند». او در این موضوع دخالت این نیروها در زمان کووید ۱۹ و ساخت کرونایاب مستعان را مثال زد.

به اشتباه برای مسئولان جا انداختند که دانش هسته‌ای تمام علم است

دومین نکته‌ی او این است که «بعضی کارشناسان طوری برای مقامات کشور جا انداخته‌اند که انگار تمام دانش بشری دانش هسته‌ای‌ست و قله‌ی آن هم غنی‌سازی‌ست». ملکی توضیح داد «ما به عنوان کشوری که اولین دارنده‌ی ذخایر نفت خام و گاز طبیعیِ دنیا هستیم در ۲۰ سال اخیر کمترین بودجه را به این حوزه و بیشترین بودجه را به صنعت انرژی هسته‌ای که در منابعش رتبه هفتادم را داریم اختصاص داده‌ایم.» ملکی این شیوه‌ی نگاه و تخصیص را اشتباه می‌داند.

اشتباه سومی که این استاد دانشگاه شریف به آن اشاره می‌کند این تصور است که «ما اگر غنی‌سازی را داشته باشیم تمام مسائل علمی‌مان حل می‌شود». ملکی اضافه می‌کند که «بعضی کشورها توانستند از این صنعت استفاده کنند و گروهی از کشورها هم آن را تبدیل به ابزار چانه‌زنی کردند».

مثال او در مورد چانه‌زنی برزیل است که «تا آخرین مرحله غنی‌سازی رفت و بعد به مذاکره با آمریکا و اروپا نشست. این کشور در مقابل رفع نگرانی‌های اروپا و آمریکا در مورد ساخت سلاح هسته‌ای امتیازاتی دریافت کرد. به همین دلیل است که بسیاری برندهای محبوب دنیا متعلق به برزیل هستند».

عباس ملکی در توضیحاتش تاکید می‌کند که متوجه تفاوت شرایط ایران و برزیل هست اما این برایش جای سوال دارد که «چرا ما به جای سر به سد کوبیدن تلاش نمی‌کنیم آن سدِ راه را دور بزنیم؟!»

واقع در خیابان ابن سینا اصفهان

خبرنامه گویا - روزانه عده زیادی از شهروندان در حال عبور از زیر شیر سنگی امامزاده ماستی هستند و اعتقاد دارند با عبور از زیر این شیر سنگی به زودی حامله می شوند و بر مشکلات نیز غلبه خواهند کرد.

کار بجایی رسید که مسئولین امام زاده مجبور شدند دور مجسمه این شیر یک محافظ شیشه‌ای قرار دهند تا از دست خانم ها در امان بماند.

slarge.jpg:::

shir.jpgسایت حکومتی نصر نوشت: عبور زنان از زیر شیر سنگی امامزاده ماستی برای حامله شدن و حاجت‌ روایی؛ در روزگاری که دانش و پزشکی پاسخ‌گوی بسیاری از نیازهای بشر شده، هنوز برخی شهروندان با تکیه بر باورهای سنتی و آیینی، به دنبال برآورده شدن حاجات خود از راه‌هایی غیرمعمول هستند.

یکی از این نمونه‌ها، عبور روزانه شماری از زنان از زیر شیر سنگی واقع در ورودی امامزاده ماستی (یا به‌ تعبیری «درب امام») در خیابان ابن‌ سینا اصفهان است.
طبق مشاهدات میدانی، این افراد بر این باورند که گذر از زیر این مجسمه سنگی نه تنها به باردار شدن آنان کمک می‌کند، بلکه گره از مشکلات زندگی‌شان نیز باز خواهد شد.
این باور، گرچه ریشه در فرهنگ عامیانه و سنت‌های دیرینه دارد، اما از نگاه کارشناسان حوزه دین، جامعه‌شناسی و پزشکی، نیازمند بررسی انتقادی و علمی است.

irib.jpgاز کت و دامن مخصوص پاچه‌خاری تا مهراد و طناز عشق ابدی و بغض برای شهرام شب‌پره

ایران وایر - در روزهای اخیر مجریان فعلی و سابق صداوسیما در صدر خبرهای شبکه‌های مجازی بوده‌اند. یکی از آن‌ها دان یک تکواندو افتخاری گرفت، دیگری از چادر مخصوص زیارت‌اش حرف زد، یکی رو‌به‌روی «شهرام شب‌پره» نشست و دیگری با شرکت‌کنندگان عشق ابدی عکس یادگاری گرفت.

سحر؛ مدال هادی، جایزه نیکولاس

«هادی ساعی»، رییس فدراسیون تکواندو، دان یک تکواندو را به‌صورت افتخاری به او تقدیم کرد و «نیکولاس مادورو»، رییس‌جمهور ونزوئلا، جایزه روزنامه‌نگاری کشورش را به او داد و با زبان فارسی با او چند کلمه خوش‌بش کرد. این خبرها فقط تقدیرهای دو روز گذشته از «سحر امامی» است؛ مجری تلویزیون جمهوری اسلامی که در جریان حمله اسراییل به صداوسیما، اجرای شبکه خبر را به‌عهده داشت. او همزمان با حمله به ساختمان شیشه‌ای صداو سیما، مردم را مخاطب قرار داد از حمله به صداو سیما خبر داد و با انگشت اشاره خود اسراییل را « رژیم متجاوز» خواند. او با صداهای انفجار روی آنتن زنده «الله‌اکبر» گفت و زمانی‌که انفجار منجر ریختن قسمتی از سقف و پخش شدن غبار در فضا شد، استودیو را ترک کرد.

«علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی در اولین سخنرانی خود پس از جنگ ۱۲روزه نیز از سحر امامی تقدیر و « شجاعت» او را ستایش کرد.

تصاویر سحر امامی خیلی زود روی بیلبوردهای شهر رفت. او بارها درباره موقعیت آن‌روز گفت‌وگو کرد و به نماد «شجاعت» در جمهوری اسلامی تبدیل شد.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

فهرست تقدیر و تشکرها و مدال‌ها آن‌قدر عریض و طویل است که در آخرین مورد به دان یک تکواندو رسیده است. روزنامه «هم‌میهن»، چاپ تهران در یادداشتی او را «مجری لژیونر» خوانده و با انتقاد از تعداد این تقدیرها و تشکرها نوشته است: «چرا در این سیستم عریض و طویل یک‌نفر نیست که به آقایان بگوید این جنگ غیر از سرکار خانم امامی قهرمان‌های دیگری هم داشت.»

ژیلا؛ از کت و دامن مخصوص پاچه‌خاری تا چادر مخصوص زیارت

سحر امامی، تنها مجری پرحاشیه این روزها نیست. دو روز پیش مصاحبه جدید «ژیلا صادقی»، دیگر مجری صداوسیما، واکنش‌های زیادی در پی داشت. ژیلا صادقی را با اجراهای پر شور و حرارت که با تکان دادن دست‌ها و راه‌رفتن در استودیو، همراه است می‌شناسند. او در گفت‌وگو با برنامه اینترنتی «رک» خودش را «مجری مولف» معرفی می‌کند که بدون داشتن متن اجرا می‌کند. او در اواخر دهه‌۷۰ ابتدا کار در واحد دوبلاژ و سپس اجرا در صداوسیما را آغاز کرد. با این حال گفته می‌شود «به‌دلیل اختلاف سلیقه با مدیران صداوسیما» سه سال کار اجرا را کنار گذاشته بود. او شهروندی آمریکا را دارد، زمانی‌که در جریان انتخابات۱۴۰۲ با کت و دامن، پشت پرچم سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایستاد و از سپاهیان برای «دفاع از خاک وطن» تقدیر کرد و «یاسمن پهلوی» را به‌خاطر دریافت پول برای شرکت در مهمانی خیریه مسخره کرد، بسیاری به شهروندی او در آمریکا اشاره کردند.

visa.jpgایران اینترنشنال - طرح جدید یک سناتور آمریکایی برای ممنوعیت ورود تمامی دانشجویان ایرانی به دانشگاه‌های ایالات متحده، قرار است مانع دیگری بر سر راه جوانان ایرانی مشتاق تحصیل در آمریکا ایجاد کند؛ جوانانی که پیش از این نیز عملاً با محدودیت‌های دوران ریاست‌جمهوری ترامپ از ورود به این کشور بازمانده‌اند.

تامی تابرویل، سناتور جمهوری‌خواه از ایالت آلاباما، لایحه‌ای را ارائه کرده که نه‌تنها دانشجویان ایرانی، بلکه چینی‌ها را نیز از تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا منع می‌کند. او مدعی شده است که دانشجویان این کشورها، که «دولت‌های متخاصم» توصیف می‌شوند، تهدیدی برای امنیت ملی هستند و همچنین جای متقاضیان آمریکایی را اشغال می‌کنند.

این لایحه که «قانون یکپارچگی ویزای دانشجویی» نام گرفته، علاوه بر اعمال محدودیت برای دانشجویان ایرانی، سقف مشخصی برای پذیرش دانشجویان بین‌المللی در نظر می‌گیرد و مجازات‌های مربوط به تخلف از مقررات ویزا را نیز افزایش می‌دهد.

تابرویل جمعه ۱۰ مرداد در گفت‌وگو با شبکه فاکس نیوز گفت: «ما می‌خواهیم جلو ورود اتباع ایران به این کشور را بگیریم؛ کسانی که به اینجا می‌آیند تا یاد بگیرند چگونه ایالات متحده و متحدانش را نابود کنند. ما داریم با دست خودمان زمینه نابودی‌مان را فراهم می‌کنیم.»

تابرویل عضو کمیته‌های سنای آمریکا در حوزه آموزش و مهاجرت است.

«همه امیدهایم نقش بر آب شد»

پیش از ارائه این طرح نیز بسیاری از دانشجویان ایرانی با موانع جدی برای تحصیل در آمریکا مواجه بودند. زانکو، مهندس نرم‌افزار ساکن ایران که ایران‌اینترنشنال برای حفظ امنیت از افشای نام کامل او خودداری می‌کند، به‌تازگی برای دوره دکترا در یکی از دانشگاه‌های برجسته آمریکا پذیرفته شده و قرار بود از اوت ۲۰۲۴ تحصیل خود را آغاز کند.

او سال گذشته برای مصاحبه ویزا به سفارت آمریکا در یکی از کشورهای همسایه سفر کرد؛ سفری پرهزینه و دشوار، چرا که آمریکا در ایران سفارت ندارد. افسر مهاجرت به او اطلاع داده که پرونده‌اش در وضعیت «بررسی اداری» قرار دارد؛ فرآیندی که نیازمند بررسی‌های امنیتی گسترده‌تری است. زانکو پذیرش خود را به اوت ۲۰۲۵ موکول کرده، اما همچنان خبری از صدور ویزایش نیست؛ وضعیتی که صدها دانشجوی ایرانی دیگر نیز با آن روبه‌رو هستند.

او به ایران‌اینترنشنال گفت: «از لحاظ روحی و حرفه‌ای، بسیار ناامیدکننده است که با وجود شایستگی و تعهدم، عوامل سیاسی خارجی سرنوشت مرا رقم می‌زنند.»

زانکو در ادامه گفت: «این شرایط همه امیدهای مرا نقش بر آب کرده است.»

ejei.jpgمحسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه ایران، در سخنانی با تأکید بر «پیروزی» جمهوری اسلامی در جنگ دوازده‌ روزه با اسرائیل، نسبت به «جا افتادن روایت شکست» در افکار عمومی ایران هشدار داد و از برخورد قاطع با «جواسیس» سخن گفت. تکرار این لحن از سوی مقامات ارشد سیاسی و نظامی، نشانه‌ای از خط‌م مشی رسانه‌ای هماهنگ در بالاترین سطوح قدرت است. هدف از این خط مشی هم تحکیم روایت رسمی از جنگ و هم مشروعیت‌ بخشی به فضای امنیتی سخت‌گیرانه‌تر در داخل کشور است

ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه

به گزارش خبرگزاری تسنیم، محسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه ایران، در جلسه شورای اداری استان خراسان شمالی، با اشاره به جنگ دوازده ‌روزه ایران و اسرائیل گفت: «مبادا دشمن این نظریه را در اذهان بکارد که ما بازنده این نبرد بودیم؛ ما پیروز شدیم چرا که دشمن با عِده و عُده بی‌شمار به ما تجاوز کرد، اما در آخر مستأصل شد و تمنای آتش‌بس کرد.» اژه‌ای همچنین مدعی شد که پس از جنگ ۱۲روزه، «عزت و اعتبار» جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و جهان ارتقاء یافت و «همگان بر عظمت ایران اسلامی صحه گذاشتند.»

این لحن، که طی هفته‌های اخیر در اظهارات مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی، به‌ویژه فرماندهان نظامی سپاه پاسداران و ارتش، بارها تکرار شده گویای یک خط‌مشی رسانه‌ای و امنیتی مشترک است که از قرار در بالاترین مراجع سیاسی و امنیتی کشور اتخاذ شده است. در این دست اظهارات همچنین دایماً تأکید می‌شود که در جریان جنگ اخیر مردم ایران حتا ناراضیان جامعه همگی صف واحدی در حمایت از کشور و جمهوری اسلامی ایران در مقابل تجاوز تشکیل دادند که بعضاً به خارج از مرزهای کشور نیز سرایت کرد.

تأکید همزمان محسنی اژه‌ای بر «اتحاد و انسجام شگرف» داخلی و «ارتقاء جایگاه ایران در جهان» را می‌توان بخشی از همین تلاش سازمان‌یافته در روایت‌سازی رسمی از نتیجۀ جنگ دانست؛ جنگی که به روایت منابع مستقل، خسارت‌های سنگینی به زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی و اعتبار و منزلت نظامی و امنیتی حکومت ایران وارد کرده است. در واقع به نظر می رسد که بالاترین سطوح قدرت، با هدف جلوگیری از شکل‌گیری این تصور در افکار عمومی که جمهوری اسلامی در این نبرد متحمل شکستی سنگین شده، دستورالعملی هماهنگ برای «پیروزی‌نمایی» صادر کرده باشند.

russia.jpgایران اینترنشنال - فایننشال‌تایمز خبر داد یک هیئت ایرانی از موسسه‌های علمی روسیه بازدید کرده است. این موسسه‌ها، فناوری‌ها و قطعاتی دو‌منظوره تولید می‌کنند که می‌توانند در تحقیقات تسلیحات هسته‌ای نیز به کار روند.

بر اساس گزارش سه‌شنبه ۱۴ مرداد این نشریه، این سفر چهارم اوت سال گذشته و با پرواز ماهان‌ایر انجام شده است.

تحت پوشش گذرنامه‌های دیپلماتیک و یک شرکت مشاوره‌ای

در میان مسافران، علی کلوند، از عوامل برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، ۴۳ ساله، به همراه چهار کارمند دیگر در پوشش شرکت مشاوره‌ای «دماوند تک» (مستقر در دفتر کوچکی در تهران)، بوده است.

این افراد با گذرنامه‌های دیپلماتیک سفر کرده‌اند، برخی از گذرنامه‌ها شماره‌های متوالی داشته‌اند و همه در یک روز، فقط چند هفته پیش از سفر، صادر شده بوده‌اند.

فایننشال‌تایمز افزود که یکی از اعضای هیئت، عامل برنامه هسته‌ای ایران بوده که به گفته مقامات غربی، برای «سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی» (سپند) کار می‌کند.

این واحد تحقیقاتی سری نظامی را «جایگزین مستقیم برنامه هسته‌ای پیش از سال ۲۰۰۴ ایران» توصیف کرده‌اند.

فرد دیگر، رییس پیشین شرکتی بوده که به‌دلیل دخالت در تامین قطعات برای سپند، تحت تحریم‌های آمریکا قرار گرفته است.

بر اساس این گزارش، آخرین عضو گروه، یک مامور ضدجاسوسی نظامی جمهوری اسلامی بوده است.

ابراز تمایل به تامین ایزوتوپ از روسیه

تحقیقات فایننشال‌تایمز بر اساس نامه‌ها، اسناد مسافرتی و سوابق شرکت‌های ایرانی و روسی و همچنین مصاحبه با مقامات غربی و کارشناسان عدم اشاعه تسلیحات اتمی انجام شده است.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

فایننشال‌تایمز همچنین نامه‌ای را بررسی کرده که «دماوند تک» در ماه می سال گذشته میلادی به یک تامین‌کننده روسی فرستاده بود و کلوند در آن علاقه‌مندی خود را به تامین چند ایزوتوپ از جمله تریتیوم، ماده‌ای با کاربردهای غیرنظامی اما قابلیت تقویت بازده جنگ‌افزار هسته‌ای، ابراز کرده بود.

سفر به روسیه هم‌زمان با نگرانی دولت‌های غربی

سفر هیئت ایرانی به روسیه هم‌زمان با نگرانی دولت‌های غربی از فعالیت‌های مشکوک عوامل هسته‌ای جمهوری اسلامی از جمله تلاش‌ها برای تامین فناوری‌های مرتبط با انرژی اتمی صورت گرفت.

در ماه می، آمریکا تحریم‌های جدیدی علیه سپند وضع کرد و هشدار داد که این سازمان «روی تحقیقات و توسعه دو‌منظوره کاربردی برای تسلیحات هسته‌ای و سامانه‌های کارگشای آن کار می‌کند».

صدای ماندگاری که ترور شد

| No Comments

بحران سوء تغذیه در ایران

| No Comments

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgایندیپندنت فارسی - روزنامه «شرق» روز سه‌شنبه، ۱۴ مردادماه با انتشار گزارشی نوشت، شهروندان ایرانی از جمله کودکان در معرض سوءتغذیه و گرسنگی قرار دارند. براساس این گزارش، فقط ۱.۷ درصد از خانوارها، مصرف روزانه پروتئین دارند، ۲۶.۹ درصد هیچ‌ پروتئینی مصرف نمی‌کنند و تنها دو درصد از کودکان هر روز لبنیات مصرف می‌کنند.

این داده‌ها نشان‌دهنده گسترش سوءتغذیه پنهان در میان کودکان و احتمال بروز مشکلات رشدی، استخوانی و شناختی در نسل آینده است.

شرق نوشت، کودکان ایران با معده‌‌درد جدی روبه‌رو شده‌اند که مستقیم تحت تاثیر تغذیه آنهاست. این گزارش اشاره می‌کند که منشا این فقر غذایی، اقتصاد بیکاری و اعتیاد خانوارها است. شرق ادامه داد، بدین‌ترتیب بیش از ۸۰ درصد از پاسخ‌ها مستقیم یا غیرمستقیم به نبود درآمد پایدار و اشتغال اشاره کرده‌‌اند.

مدیر کل مطالعات وزارت تعاون، کار و رفاه نیز سال ۱۴۰۲ گفته بود ۵۷ درصد جمعیت کشور درگیر سوءتغذیه هستند که بیش از ۱۴.۵ میلیون نفر این جمعیت را کودکان تشکیل می‌دهند.

rfi.jpgرادیو بین المللی فرانسه - یک مقام ارشد ایرانی در گفتگو با نشریه تلگراف تأیید کرد که سپاه رسماً از طالبان درخواست کرده است که فهرست اطلاعات افغان‌ستانی‌هایی که تا پیش از خروج نظامی غرب از افغانستان، با بریتانیا همکاری داشته‌اند را در اختیار تهران بگذارد تا جمهوری اسلامی بتواند در مذاکرات هسته‌ای، از آنهایی که ساکن ایران هستند و نامشان در این فهرست آمده، به عنوان اهرم فشار و "ابزار چانه‌زنی پنهانی" استفاده کند.

نشریه تلگراف انگلستان، شب گذشته، چهارم اوت، نوشت که فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از طالبان درخواست کرده‌اند که به فهرست فاش‌شده از اطلاعات افغانستانی‌هایی که با نیروهای بریتانیایی همکاری داشته‌اند، دسترسی پیدا کنند تا بتوانند جاسوسان سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (ام‌آی۶) در ایران را شناسایی کنند.

درخواست سپاه پاسداران پس از آن مطرح شده که بریتانیا، فرانسه و آلمان، تهران را تهدید کرده‌اند که اگر تا ۳۰ اوت پیشرفتی در مذاکرات هسته‌ای حاصل نشود، مکانیسم ماشه و بازگشت فوری تحریم‌ها را فعال خواهند کرد.

رژیم تهران که برای مذاکرات هسته‌ای پاییز امسال به دنبال اهرم فشاری علیه غرب است، امیدوار است بتواند این فهرست نزدیک به ۲۵ هزار نفری از افغانستانی‌هایی که با نیروهای بریتانیا همکاری داشته‌اند را مورد بررسی قرار دهد.

این فهرست که به "فهرست مرگ" معروف است، شامل اسامی آن دسته از شهروندان افغانستان از جمله سربازانی است که با ارتش، نیروهای اطلاعاتی و نیروهای ویژه بریتانیا همکاری داشته‌ و در پی بازگشت طالبان به قدرت، به بریتانیا درخواست پناهندگی داده بودند.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه

گمان می‌رود برخی از این افراد پس از افشای تصادفی اطلاعات فهرست در سال ۲۰۲۲، به ایران پناه برده باشند.

سپاه رسماً از طالبان درخواست کرده که فهرست را در اختیار تهران بگذارد

یک مقام ارشد ایرانی در تهران در گفتگو با تلگراف تأیید کرد که سپاه رسماً از طالبان درخواست کرده که این فهرست را در اختیار تهران بگذارد. بر این اساس، تمرکز اصلی ایران بر شناسایی عوامل اطلاعاتی ام‌آی۶ است.

این مقام ایرانی تصریح کرد: "از طرف ایران نیز تلاش‌هایی برای یافتن این فهرست در حال انجام است و یک کمیته ویژه برای آن تعیین شده است. بحث‌هایی نیز در مورد همکاری تهران و کابل در این زمینه صورت گرفته چرا که این موضوع می‌تواند به هر دو کشور در مذاکرات با غرب کمک کند".

usa.jpgیورونیوز - وزارت خارجه آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد که در چارچوب سیاست‌های سختگیرانه مهاجرتی دونالد ترامپ و با هدف مقابله با ماندن غیرقانونی افراد در کشور، برخی متقاضیان ویزا به‌زودی ملزم خواهند شد وثیقه‌ حداکثر ۱۵ هزار دلاری پرداخت کنند.

به گفته وزارت خارجه آمریکا این برنامه فعلا به صورت آزمایشی اجرا می‌شود و متقاضیان برخی کشورها باید مبلغی «بین پنج تا ۱۵ هزار دلار» را به‌عنوان وثیقه صدور ویزا پرداخت کنند.

بنابر اعلام این وزارتخانه، اگر متقاضی به تمامی شرایط ویزا پایبند بماند، مبلغ وثیقه به او بازگردانده خواهد شد. اما اگر فرد پس از پایان مهلت ویزا در ایالات متحده باقی بماند، وثیقه ضبط می‌شود.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، در اطلاعیه‌ وزارت خارجه که قرار است روز سه‌شنبه در «روزنامه رسمی دولت فدرال آمریکا» منتشر شود، آمده است: «افسران کنسولی ممکن است از متقاضیان ویزای غیرمهاجرتی وثیقه‌ای تا سقف ۱۵ هزار دلار به‌عنوان یکی از شروط صدور ویزا مطالبه کنند.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

این برنامه ۱۲ ماهه تنها شامل اتباع کشورهایی می‌شود که طبق گزارش سال ۲۰۲۳ وزارت امنیت داخلی آمریکا، نرخ بالای ماندن غیرقانونی پس از انقضای ویزا دارند.

در این اطلاعیه همچنین آمده است که متقاضیان کشورهایی که «اطلاعات غربالگری و بررسی سوابق‌شان ناکافی ارزیابی شده» یا افرادی که تابعیت کشوری را «بدون الزام به اقامت» دریافت کرده‌اند نیز باید این وثیقه را پرداخت کنند.

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: «این برنامه آزمایشی بر تعهد دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا به اجرای قوانین مهاجرتی ایالات متحده و حفاظت از امنیت ملی این کشور تاکید می‌کند.»

وزارت خارجه تا کنون اسامی کشورهایی که مشمول این قانون جدید می‌شوند را اعلام نکرده است.

به گفته وزارت خارجه آمریکا این برنامه قرار است از ۲۰ اوت آغاز شود و شامل ویزاهای غیرمهاجرتی نوع B-1 و B-2 می‌شود. افرادی که ملزم به پرداخت وثیقه هستند، باید تنها از فرودگاه‌هایی که فهرست آن‌ها اعلام خواهد شد، ورود و خروج خود به آمریکا را انجام دهند.

وزارت خارجه آمریکا اجرای این برنامه آزمایشی را «یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ برای محافظت از ایالات متحده در برابر تهدید روشن امنیت ملی ناشی از ماندن غیرقانونی دارندگان ویزا» توصیف کرده است.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgایران اینترنشنال - رسانه‌ها در ایران گزارش دادند علی لاریجانی، مشاور ارشد علی خامنه‌ای، با حکم مسعود پزشکیان، به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی منصوب شده است. لاریجانی پیش‌تر نیز بین سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ همین سمت را بر عهده داشت.

پایگاه خبری نورنیوز، رسانه نزدیک به شورای عالی امنیت ملی، سه‌شنبه ۱۴ تیر نوشت لاریجانی ۱۳ سال عضو حقیقی و ۱۲ سال عضو حقوقی این شورا بود و اکنون بار دیگر «دبیر این نهاد بالادستی و اثرگذار در مذاکرات و روابط ایران و غرب خواهد بود».

نورنیوز افزود: «لاریجانی که پس از تحویل ریاست مجلس و رد صلاحیت در دو انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و ۱۴۰۳ بیشتر در نقش مشاور رهبری ایفای نقش می‌کرد، حالا از او خواسته شده است که در موقعیت سرنوشت‌ساز کنونی به ایفای نقش بپردازد.»

رسانه‌های ایران هفته گذشته از احتمال انتصاب لاریجانی به این سمت خبر داده بودند.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، ۱۰ مرداد گزارش داد لاریجانی به‌عنوان جانشین علی‌اکبر احمدیان در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی منصوب خواهد شد و احمدیان «احتمالا مسئولیت چند پرونده‌ ویژه و استراتژیک کشور» را بر عهده خواهد گرفت.

لاریجانی پیش‌تر نیز بین سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و پس از آن، از ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۹ به‌مدت ۱۲ سال ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت.

ffz.jpgاز امیریه تا بن؛ حکایت مردی با صدایی بلندتر از سکوت تاریخ، که تیغ بر گلوی آزادی نشست، چرا که جرمش این بود: اسرار هویدا می‌کرد
در این ایام سالگرد، که نسیم مرداد بوی خون می‌دهد و آفتاب غربت بر سنگ مزار غریبی می‌تابد، به‌یاد مردی می‌نویسم که نه تنها صدای خود، که صدای نسلی خاموش‌شده بود. نامش فریدون بود، فریدونی از تبار پهلوانان، نه در میدان رزم با شمشیر و گرز، که با نغمه و قلم و سخن، با صداقت و شهامت، در میدان‌های تنگ و تاریک تاریخ ما.
او که چون شمع، روشنی‌بخش شب‌های تار بود، سرانجام از همان نوری سوخت که بر آن می‌تاباند.
زاده‌ی نور، پرورده‌ دانش، همزادِ فروغ.
فریدون فرخزاد در نیمروزِ پاییز ۱۳۱۷، در خیابان امیریه تهران، به‌دنیا آمد؛ فرزندی از خاندان فرخزاد که نامش با شعر و شور و شعور گره خورده بود. خواهرش، فروغ، روشنی‌ستارۀ شعر فارسی، و خود فریدون، خنیاگر جان‌های بی‌تاب. درس را در دارالفنون آغاز کرد و علم سیاست را در دانشگاه‌های مونیخ، وین و آکسفورد به کمال رساند. زبان آلمانی را نه تنها آموخت، که با آن شعر سرود و برنده‌ جایزه‌ی شعر برلین شد.

چه شگفت‌آور است آن‌گاه که فرزندی از شرق، در غربتِ برلین، شعری چنان ناب بسراید که در ردیف اشعار گوته و شیللر قرار گیرد.

صدایی از ایران، به بلندای همه‌ی تبعیدها

فریدون فرخزاد، همچون قاصدی از روشنایی، از ایران تا آلمان، از لندن تا لس‌آنجلس، همه‌جا را با صدای خود، با چهره‌ پرتبسم، با دستان پر از ترانه و دل پر از درد پیمود. برنامه‌ی «میخک نقره‌ای» او، آینه‌ای از هنر و فرهنگ ایران بود، روزنی در شب تار. او بود که ستار، ابی، لیلا فروهر و دیگر ستارگان هنر ایران را به جهانیان شناساند. بر صحنه‌ تلویزیون، شعر می‌خواند، آواز می‌خواند، ولی هرگز حقیقت را فرو نمی‌خواند.

در پس هر لبخندش، بغضی از وطن بود. در پس هر ترانه‌اش، اشک آوارگان.

فریدون، شاعری که تیغ شعرش ترس می‌افکند

شعرهای فریدون، نه صرفاً در وصف گل و دل، که در نکوهش ظلم و جهل بود. می‌گفت و می‌نوشت از آزادی، از وطن، از انسان. دلیر بود؛ نه در خلوتِ قلم، بلکه در هیاهوی صحنه. هر جا که سخن از ایران بود، فریدون بود؛ بی‌پرواتر از همیشه.

نقاشی‌های هیتلر

| No Comments

azad.jpgقسمت چهارم (ادامه از قسمت سوم)

آیا انتقال تجهیزات نظامی و اتمی به داخل مناطق مسکونی یا نزدیک آنها تقصیر اسرائیل است؟؟؟

یا شما و آن 1151 کنشگری که به جای تقویت صدای رضا پهلوی به عنوان رهبر دوره گذار و متقاعد کردن دنیا در موجودیت یک آلترناتیو مقتدر برای پر کردن مرجعیت سیاسی در ایران، نوک پیکان حمله را از ج ا به بهانه تجاوز اسرائیل و دلسوزی برای کشته‌های غیرنظامی، به سوی رضا پهلوی چرخاند و یکبار دیگر باعث شد تا ج ا از این مهلکه جان سالم به در بَرَد.

با علم به اینکه می‌دانید این حکومت از این فرصت نه برای ترمیم روابط خود با مردم و یا حتی شما به‌عنوان پاداش، که از این فرصت فقط برای تجهیز و بازسازی مجدد سرکوب (مثل تشدید مجازات جاسوسی و موج جدید دستگیری‌ها) استفاده می‌کند در حالیکه باید این فرصت را از وی می‌گرفتید. شما را می‌گویم، نه دیگران. چون اغلب آن 1151 نفرِ دیگر مامور و معذور ج ا هستند (البته زنده‌های آنان!).

آیا ظهور مجدد خامنه‌ای بعد از جنگ 12 روزه و حرف‌هایی که زد به اندازه کافی گویای ذهن پلید و متوهم این مرد نبود تا به خود آیید که اعطای این مهلت، خیانت به نجات ایران و مبارزات مردمی است که با دیدن این کُنش‌ها، مواضع و بیانیه‌ها، دیگر نمی‌دانند که باید از دست ج ا به خدا پناه ببرند یا از دست شما کینه‌توزانِ احمقِ‌ خودشیفته؟! که کوتاه نمی‌آیید و حاضر نیستید دست از سر ما مردم بردارید. اصلاً به شماها چه که ما با حملات اسرائیل می‌میریم یا زنده می‌مانیم.

liaghat.jpgایران، این سرزمینِ زخمی از وعده‌های بی‌سرانجام، بار دیگر شاهد زایش چهره‌ای‌ست که نه از جنس اقتدار، بلکه از جنس تسلیم است. پزشکیان، مردی با زبان ساده، نگاه پایین، و لبخندهای بی‌خطر، در قاب قدرت ظاهر شد؛ نه برای تغییر، بلکه برای تداوم. او نه تهدید است، نه امید--او «ابله مفید» است؛ محصولی دقیق از مهندسی امنیتی که می‌داند مردم خشمگین را باید با تصویر بی‌خطر آرام کرد.
در روان‌شناسی رفتاری، چهره‌هایی که تهدیدی برای ساختار نیستند، راحت‌تر در دل جامعه جا باز می‌کنند. مردم، خسته از خشونت و فریب، ترجیح می‌دهند با کسی همدلی کنند که «نمی‌فهمد» تا با کسی که «می‌فریبد». و این همان جایی‌ست که پروژه‌ی پزشکیان معنا پیدا می‌کند: تبدیل خشم به دلسوزی، اعتراض به تمسخر، و سیاست به نمایش.
ساده‌لوحی به مثابه سپر نظام
پزشکیان، با زبان بدن خنثی، لحن وجدانی، و پاسخ‌های کلی، تصویری می‌سازد که نه فقط از خشم مردم می‌کاهد، بلکه ساختار قدرت را از زیر بار مسئولیت رها می‌کند. او نه می‌داند، نه می‌خواهد بداند. و همین «ندانستن»، بهانه‌ای‌ست برای نظامی که می‌خواهد بگوید: «مشکل از ما نیست، از اوست.»
در این تصویر، آخوند مکار و سپاهی آدم‌کش پشت پرده می‌مانند. آن‌ها نه در قاب دیده می‌شوند، نه در نقدها. پزشکیان، با ظاهر بی‌خطرش، همه‌ی ناکارآمدی‌ها را به دوش می‌کشد، بی‌آنکه قدرتی برای اصلاح داشته باشد. او سپر انسانی نظام است؛ قربانی‌ای که مردم با او همدلی می‌کنند، تا ساختار از خشم در امان بماند.

mashrooteh.jpgحمید آصفی


چهاردهم مرداد ۱۲۸۵، روز تولد رسمي نخستين انقلاب مدرن ايراني است؛ روزي كه با فرمان مظفرالدين شاه، مشروطيت رسميت يافت و ملت ايران نخستين گام را براي شكل‌دادن به نظمي نو برپايه حاكميت قانون و مجلس برداشت. اما اين نوزادِ دموكراسي هنوز بند ناف را پاره نكرده بود كه محاصره شد؛ از يك‌سو با دربار قاجار و قزاقخانه، و از سوي ديگر با عمامه و فتوا.


مشروطه قرار بود نقطه پايان استبداد باشد؛ اما شد نقطه آغاز پروژه‌اي نيمه‌كاره، خونين، و مدام سرخورده. ملت مي‌خواست شاه را محدود كند، نه عوض؛ اما روحانيت، كه از قدرت‌گرفتن عرف در برابر شرع هراس داشت، علم مخالفت برافراشت. شيخ فضل‌الله نوري پرچم مخالفت با "مشروطه كفرآميز" را برافراشت و مشروعه‌خواهي را بر كرسي وعظ نشاند. آن روز كه بالاي دار رفت، تنها نبود؛ با او، ايده جمهوريت، قانون‌گرايي، و مدنيت نيز به دار كشيده شد.


اما اين مرگ، يك بار نبود. در هر مقطع از تاريخ صد ساله بعد، هر بار كه مردم خواستند با قانون از استبداد عبور كنند، يا كودتا بر سرشان آوار شد، يا فقيه با ردای شريعت آمد و فاتحه‌خوان شد. و اين‌گونه بود كه جمهوري اسلامي، نه وارث انقلاب اسلامي ۵۷، بلكه وارث شكست مشروعه در ۱۲۸۸ شد. شكستي كه اين‌بار با لباس پيروزي ظاهر شد.


جمهوري اسلامي، همان حكومت مشروعه است؛ بازسازي‌شده، مدرن‌شده، و مجهز به نهادهاي نظارتي. ولي‌فقيه، همان سلطان مشروعه است، مجلس هست، اما در حكم دفتر توشيح احكام رهبري. قانون هست، اما شريعت‌محور، نه حق‌محور. انتخابات هست، اما با فيلتر. و رسانه هست، اما زير تيغ سانسور و بگير و ببند. جمهوريت هست، اما از روحش خالي‌ست؛ همچون جسدي كه بر سر آن فاتحه مي‌خوانند.

شاهان پهلوی، رضا فرمند

| No Comments

Reza_Farmand_2.jpg

شاهان پهلوی‌ هر که بودند
شیفته‌ی این سرزمین اهورایی بودند
از ما بوده‌اند
و مقصد‌شان، مقصد انسان آزاده بود
آینده بود،
تمدنی بزرگ و انسانی
>
شاهان پهلوی هر که بودند
برخلاف شیخ و چریک و کِرِملینی
جهان را دُرُست می‌دیدند
و در هزارراه آن دوران
شاهراه رسیدن به آینده را یافته بودند
آنان بودند که فرهنگ دانش‌آموزی را همگانی کردند
زن را به روشنی دیدند
و او را از هزارتوی تنگ و تاریک حدیث و آیه
به روشنای آزادی بُردند
و ایران باستان را که فخر انسان است
با غرور ایران امروز درآمیختند
>
هنگامیکه حزب توده در مسکو
خاکسارانه دوره‌ی وفاداری می‌دید
و فرمانبرداری از برادر بزرگتر
و بر دمکراسی غرب زهرپراکنی می‌کرد
>
هنگامیکه چریک‌های آرمان‌گرا
در چپ‌راهه‌ها سرگردان بودند
و در پایگاه‌های فلسطینی دوره‌های خرابکاری
بمب‌سازی و ترور می‌دیدند
شاهان پهلوی، در سراسر ایران
به پیکار با بی‌سوادی برخاسته بودند
وجوانان را برای دانش‌اندوزی
روانه‌ی غرب می‌کردند
>
منزلگاه شیخ
مدینه‌ای در دقیانوس است،
آکنده از خون و خفقان قدسی
>
آنکس که شاه و شیخ را
در سپهر سیاسی ایران یکسان می‌بیند
شیّاد اگر نباشد اهل تمیز نیست
و گوهر و خس را
براستی که ازهم باز نمی‌شناسد،
و سخن‌های‌اش را چون زر
پس از سنجیدن خرج نمی‌کند
>
چپ‌ پُر مدّعا
هنوز که هنوز است
پس از نیم ‌قرن زندگی در غرب
از کُمای کمونیستی برنخاسته است
و چشم‌های‌اش را یکبار هم نمالیده است
تا ببیند به کجا پناه آورده است
و چرا آمده است
و از خود پُرسان کند که چرا همین غرب را
برای زیستن برگزیده است
و چنانچه سامانه‌ی سیاسی‌اش شایسته‌ی زیستن است
همان را برای ایران هم بخواهد
>
رضا فرمند

>

Mohammad_Barzanjeh.jpgویژه خبرنامه گویا

در هفته های اخیر بیانیه ای از طرف میرحسین موسوی در رابطه با رفراندوم قانون اساسی منتشر شده است که در آن اشاره کرده اند که ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست و خواستار برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی شده اند. عکس العمل های مختلفی را در این مدت شاهد بوده ایم؛ بیش از هزار نفر از فعالین سیاسی و مدنی داخل و خارج کشور از این بیانیه حمایت کرده و همزمان 17 نفر از فعالان داخل کشور با تغییراتی در متن خواهان برگزاری رفراندوم آزاد، شفاف و تحت نظارت نهادهای مستقل بین المللی و تشکیل مجلس موسسان در راستای شکل‌گیری یک دولت ملی و فراگیر، برای «گذار دموکراتیک» شده اند و افراد دیگری که با متن موسوی موافق نبوده، انرا حمایت کرده اند.
در مقابل برخی از فعالان سیاسی با اشاره به سابقه نخست وزیری میرحسین موسوی در اوایل انقلاب و نقش او در استقرار جمهوری اسلامی عکس العمل نشان داده و برخی چگونگی اجرای چنین رفراندومی را در چارچوب جمهوری اسلامی زیر سوال برده اند و عده دیگری انرا در رابطه با گفتمان سازی با وجود ایراداتی که دارد مثبت ارزیابی کرده اند.


لازم است اشاره کرد که این اولین بار نیست که خواسته تغییر قانون اساسی یا رفراندوم در جامعه مطرح میشود. حدود 20 سال پیش نیز برخی از فعالان سیاسی، مدنی و حقوقدان به دنبال بن بست اصلاحات طرح یک میلیون امضاء برای تغییر قانون اساسی و چند سال بعد تعداد دیگری از فعالان خواستار رفراندوم شدند. در این مطلب بیشتر به موضوع شرایط رفراندوم و انتخابات آزاد و امکان اجرای آن در شرایط جمهوری اسلامی به عنوان یک پروژه سیاسی مورد نقد و ارزیابی قرار میگیرد.
در این شکی نیست که خواسته رفراندوم و تغییر قانون اساسی حق هر شهروندی است که جمهوری اسلامی و قانون اساسی انرا قبول ندارد و جدای از اینکه چنین خواسته ای از طرف چه شخص و چه گروه و سازمانی مطرح شود به عنوان یک دموکراسیخواه از حق انها باید دفاع کرد، زیرا هر خواسته دموکراتیک و حقوق بشری به نفع گسترش دموکراسی است. با این وصف چگونگی یک پروژه سیاسی را باید بر حسب توان و امکانات سیاسی افراد، احزاب و نهادهای پیشنهاد دهنده، ظرفیت جامعه و مقاومت حکومت بررسی کرد؛ زمینه های مختلف را برای اجرای آن فراهم کرد و در صورتیکه با مقاومت ویا بن بست روبرو شود، به دنبال راه حل هایی گشت که آن اهداف تحقق یابد.


عده ای صحبت از گفتمان میکنند و معتقد هستند که این خواسته ها باعث ایجاد یک گفتمان برای گذار از جمهوری اسلامی و موجب گفتگو و بحث در این رابطه خواهد شد. در این مورد شاید هیچ ایرادی به لحاظ تئوری نتوان گرفت، اما گفتمان سازی بحث درازمدت و زمانبری میباشد و کارهای سیاسی کوتاه مدت است.

این تغییرات گاهی چنان سریع هستند که حتی ممکن است در چند روز و چند ماه رخ دهند. البته جنبش زن زندگی آزادی نشانه گفتمانی است که حداقل از بیست سال پیش پس از شکست گفتمان اصلاحطلبان در حال شکل گیری بوده است؛ تا جاییکه برخی از ناراضیان حکومت نیز به جای روزنه گشایی و ماله کشی رژیم جمهوری اسلامی، به دنبال تغییر این نظام هستند. در هر حال گفتمان سازی هیچ مغایرتی با پیشبرد یک امر سیاسی ندارد، اما حوادث سیاسی نیاز به وقت شناسی و عکس العمل های سریع تری دارند.


زمانیکه شما به عنوان یک سیاستمدار و یا حزب و گروه سیاسی یک پروژه سیاسی را ارائه میدهید، باید موانع و سختی ها را ناسایی و بررسی کنید و راه کارهای لازم را بر اساس همین موانع طراحی کنید و نکته ظریف همینجاست.


بطور مثال: سیاستمداران اصلاح طلب تا حال نتوانسته اند برای جامعه توضیح دهند که چه چیزی را دقیقاً می خواهند اصلاح کنند و چه ابزار و امکاناتی برای این تغییر داشته و چه مکانیزمی برای پیشبرد آن در اختیار دارند.


همچنین برخی از اپوزیسیون بدون انکه به توان و قدرت خود توجه داشته باشند به دنبال پروژه های بزرگی هستند که در حد و اندازه آن فرد یا گروه نیست و یا برخی از سیاسیون نتوانسته اند مراحل مختلف برای اجرایی کردن پروژه ای را که مطرح میکنند به جامعه ارائه دهند که یا حکومت را به چالش بکشند ویا جامعه را با خود همراه کنند. سالهاست که طرح های مختلفی از طرف سیاسیون ارائه میشود که اغلب یا با دیوار سخت حکومت روبرو شده و یا نتوانسته اند جامعه را حول آن پروژه بسیج کنند. بیشتر اعتراضات خودجوش و نتیجه عکس العمل مردم در مقابل حکومت بوده است، نه پروٰژه و برنامه های افراد، احزاب و گروهای سیاسی.

pez.jpgرضا یاقوت - کیهان لندن

در روزهای اخیر، رسانه‌های نزدیک به نهادهای نظامی از تشکیل نهادی جدید به نام «شورای دفاع» خبر داده‌اند؛ نهادی که ریاست آن بر عهده مسعود پزشکیان رئیس‌ جمهور اسلامی است. تشکیل این شورا و معرفی اعضای آن همزمان با شدت‌گرفتن تنش‌ها میان ایران و اسرائیل، گمانه‌زنی‌ها درباره اهداف پنهان و استراتژیک آن را افزایش داده است.

با در نظر گرفتن تحولات منطقه‌ای و وضعیت داخلی جمهوری اسلامی، می‌توان تشکیل این شورا را به‌ عنوان گامی مهم در جهت مدیریت بحران در سطوح عالی قدرت و حفظ ساختار حکومت در صورت بروز شرایط بحرانی ارزیابی کرد.

زمینه‌های تشکیل شورای دفاع

تحولات نظامی اخیر در منطقه، به‌ ویژه درگیری‌های نیابتی میان ایران و اسرائیل در لبنان، سوریه و عراق، و همچنین تهدیدات مکرر تل‌آویو نسبت به حمله مستقیم به تأسیسات نظامی و هسته‌ای ایران، شرایطی کم‌سابقه برای امنیت ملی ایران ایجاد کرده‌اند.

از سوی دیگر، ترورهای هدفمند فرماندهان ارشد نظامی ایران، که در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر نیز تکرار شد، حاکمیت را متوجه یک آسیب‌پذیری جدی در ساختار فرماندهی و کنترل کرده است. در چنین شرایطی، نظام جمهوری اسلامی برای جلوگیری از فروپاشی ناگهانی یا اختلال در زنجیره تصمیم‌گیری دفاعی، به ایجاد ساختار تازه‌ای تحت عنوان «شورای دفاع» اقدام کرده است که بتواند نشان دهد که حضور و یا حذف رهبر جمهوری اسلامی با تشکیل شورای دفاع در اداره کشور تاثیری ندارد و یا حتی حواس‌ها از رهبری کم‌رنگ‌تر شود.

این کلیپ توسط کافه میمونی در لس آنجلس ساخته شده است

ویدئو در تیک تاک

@meymuni.cafe

The HAFZIs have officially arrived. Thank you for showing up, the Half-Persians supported is with a recordbreaking day of sales. All so kind, and beautiful. Can't wait for the next Hafzi event .. ;)

♬ original sound - Meymuni Cafe
:::

ویدئو در اینستاگرام

:::

یک مرغ دریایی بهترین وعدهٔ غذایی زندگی‌اش را تجربه کرد! وقتی که با یک شیرجه استیک روی بشقاب یک زوج جوان را که در رستورانی در جنوب فرانسه غذا می‌خوردند، دزدید.

:::

zarboshatm.jpg

منوتو - ویدئویی از بخشی از صحبت‌های سحر تیموری، زنی که در مجمع عمومی سازمان نظام مهندسی اصفهان مورد حمله قرار گرفت، منتشر شده است.

تصاویر رسیده از درگیری فیزیکی و تنش در این جلسه توسط گزارشگر منوتو منتشر شده بود.

سازمان نظام مهندسی در پی انتشار این تصاویر، خانم تیموری را به «تلاش برای تعطیلی و به حاشیه بردن مجمع» متهم کرده است.

:::

در پی جاری‌شدن سیل در «دارالی» هند، چهار نفر کشته و شمار زیادی مفقود شده‌اند

:::
beheshti.jpgدر این قسمت از مصاحبه های تصویری انتخاب با محمد بهشتی از مدیران باسابقه فرهنگی و عضو شورای عالی میراث فرهنگی و مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی به گفتگو نشستیم.
:::
در این گفت‌وگو، محمد بهشتی از مدیران باسابقه فرهنگی و عضو شورای عالی میراث فرهنگی و مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی با نگاهی تحلیلی و تاریخی به این پرسش می‌پردازد که امواج وطن دوستی اخیر چگونه بوجود آمد و اینکه آیا جمهوری اسلامی امکان بازگشت به "تنظیمات کارخانه‌ای" خود را دارد یا نه.
:::
او با اشاره به تحولات سیاسی، اجتماعی و نسلی، از شکاف‌های عمیق میان نسل انقلاب و نسل امروز می‌گوید و مسیر آینده را واکاوی می‌کند.
:::

fms.jpgزمانی که خرمشهر از دست صدام آدمخوار آزاد شد و ما که به جای کشته شدگان و واحدهای از دست رفته، تازه به منطقه رفته بودیم در روستاهای آن منطقه مردم را می دیدیم که هلهله کنان به استقبال ما می آيند و با وجود این که عرب بودند و صدامیان هم عرب بودند از ما مانند ناجیان خود استقبال می کنند، متوجه شدیم که آدمخواران صدام بلاهایی بر سر زن و مرد هموطن ما آورده اند که اگر کسی آن داستان ها را می شنید و از شدت خشم سر به دیوار نمی کوبید حقیقتا انسان نبود. خلاصه کنم و در یک کلمه همین را بشنوید که تعدادی از زنان ما در اثر تجاوز عراقی ها بچه دار شده بودند و این برای ما قابل تحمل نبود.

بعد از آن بر خلاف اصول و قوانین جنگی تا اسیری به دست مان می افتاد هر چند از ریخت و قیافه اش بدبختی و فلاکت می بارید و از ترس مثل بید می لرزید، به انتقام آن زنان و دختران او را به دَرَک روانه می کردیم و اندکی آرام می گرفتیم.

وقتی در درس کنوانسیون ژنو در آکادمی زرهی شیراز استاد پرسید اگر چتربازی را موقع فرود دیدید با او چه می کنید، جواب دادم من شخصا او را زیر رگبار مسلسل می گیرم و وسط زمین و هوا می کُشَم و ایشان که انتظار چنین جواب صریح و «غلط»ی را نداشت گفت اشتباه می کنید!، گفتم خیر قربان اشتباه نمی کنم چون به محض این که او پای اش به زمین برسد من یا یکی از ماها را می کشد و من این طوری جان خودم و دوستان ام را حفظ می کنم.

seganeh.jpgراه‌اندازی کنسرسیوم غنی‌سازی در جزایر سه‌گانه یا قشم است

فارن پالیسی نوشت: در آستانه حمله اسرائیل به ایران--که عمداً روند دیپلماسی هسته‌ای جاری را مختل کرد--واشنگتن و تهران هر دو در حال نزدیک‌شدن به ایده‌ای مشترک بودند: تشکیل کنسرسیومی چندملیتی برای توسعه انرژی هسته‌ای در منطقه. برخی گزارش‌ها این ایده را منتسب به ایران دانستند و برخی دیگر آن را به استیو ویتکوف، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، نسبت دادند.

به گزارش انتخاب، در ادامه این مطلب آمده: بر اساس این کنسرسیوم، کشورهای مختلف منطقه--از جمله ایران، امارات و عربستان سعودی--در مکانی مشترک اقدام به غنی‌سازی اورانیوم می‌کردند. این سازوکار به رقبای منطقه‌ای اجازه می‌داد تا بر فعالیت‌های یکدیگر نظارت داشته باشند، در حالی‌که تمامی فعالیت‌ها تحت نظارت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام می‌شد و در چارچوب سرمایه‌گذاری‌های ایالات متحده باقی می‌ماند.

در سال ۲۰۲۳، سید حسین موسویان، دیپلمات پیشین ایرانی و عضو سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، پیشنهاد کرد که کشورهای حوزه خلیج فارس «می‌توانند کنسرسیومی برای ترتیبات چندجانبه غنی‌سازی» تشکیل دهند تا خدمات غنی‌سازی اورانیوم و سایر خدمات چرخه سوخت هسته‌ای را ارائه دهند.

نشریه فارین پالیسی با چندین کارشناس گفتگو کرده که از این ایده به‌عنوان راه‌حل معجزه‌آسا برای رفع سوءظن‌های غرب و منطقه نسبت به اهداف هسته‌ای ایران، و همچنین به‌عنوان راهی برای حفظ آبرو برای ایران استقبال کردند--ایرانی که همواره اصرار داشته از حق خود برای توسعه و استفاده از انرژی هسته‌ای صرف‌نظر نخواهد کرد.

با این حال، مسیر شکل‌گیری چنین کنسرسیومی پر از موانع است.

اولین چالش، مکان استقرار آن است. آمریکایی‌ها می‌خواهند هرگونه کنسرسیوم از این دست، در خارج از خاک ایران مستقر شود، تا مانع از آن شوند که ایران انرژی هسته‌ای تولیدشده برای مصارف غیرنظامی را به‌سوی اهداف نظامی سوق دهد. ایران به‌طور علنی اعلام کرده که از کنسرسیوم استقبال می‌کند، مشروط بر آنکه در خاک ایران باشد. سخنگوی وزارت خارجه ایران، اسماعیل بقایی، گفته است: «این [کنسرسیوم] نمی‌تواند جایگزینی برای غنی‌سازی در داخل ایران باشد»

در همین زمینه است که سه جزیره‌ای که تحت کنترل ایران هستند، به‌عنوان مکان‌های احتمالی برای کنسرسیوم مطرح شده‌اند.

جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک بسیار کوچک‌اند و هیچ جمعیت ساکنی برای آن‌ها گزارش نشده؛ فقط در جزیره ابوموسی جمعیت اندکی زندگی می‌کنند. ایران در هر سه جزیره، حضور نظامی و دریایی دارد--جزایری که به‌شکلی راهبردی در تنگه هرمز قرار دارند؛ گذرگاهی باریک که یک‌سوی آن ایران و سوی دیگر آن امارات قرار دارد.

نفتکش‌ها و کشتی‌های حامل کالاهای تجاری باید در مسیر عبور از بزرگ‌ترین شاهراه نفتی جهان، از میان این جزایر عبور کنند--جایی که تحت کنترل نیروهای زمینی ایران است.

حضور بازیگران منطقه‌ای در این جزایر--از طریق کنسرسیوم پیشنهادی--می‌تواند تأثیری تثبیت‌کننده بر تجارت دریایی داشته باشد، چراکه هر بار تنش با ایران بالا می‌گیرد، این نگرانی وجود دارد که ایران تنگه هرمز را مسدود کند تا امتیاز بگیرد یا عرضه جهانی نفت را مختل کند.

در ژوئیه ۲۰۲۳، زمانی که روسیه خواستار حل‌وفصل مناقشه بر سر جزایر سه گانه بر اساس «قواعد حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل» شد، تهران به‌شدت خشمگین شد و از مسکو خواست «موضع خود را اصلاح کند». ایران پهپادهای شاهد را در اختیار روسیه قرار داده است و حتی به روس‌ها در تولید این پهپادها در داخل خاک خودشان کمک کرده است.

مناقشه بر سر این جزایر هر از چندگاهی طوفانی به پا می‌کند و بازتابی از خصومت‌ها و ناامنی‌های عمیق‌تری میان اعراب و ایرانی‌هاست.

gaza.jpgدفتر نخست‌وزیری اسرائیل روز دوشنبه چهارم اوت (۱۳ مرداد ۱۴۰۴) اعلام کرد که بنیامین نتانیاهو تصمیم به اشغال کامل نوار غزه و فعالیت نظامی در مناطقی که گروگان‌ها نگهداری می‌شوند را گرفته است

یورونیوز - بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل شامگاه دوشنبه تأیید کرد که تصمیم به اشغال کامل نوار غزه، از جمله عملیات در مناطقی که گروگان‌ها در آنجا نگهداری می‌شوند، اتخاذ شده است. این در حالی است که نخست‌وزیر اسرائیل ‌در ابتدای روز دوشنبه گفته بود که در روزهای آتی همین هفته با تشکیل جلسه کابینه امنیتی، به ارتش اسرائیل دستوراتی خواهد داد تا چگونگی دستیابی به تمام اهداف سه گانه تعیین‌شده در نوار غزه، «آن هم بدون استثنا» را مشخص کند.

دفتر نخست‌وزیر اسرائیل این پیام را به سرلشکر ایال زمیر، رئیس ستاد کل ارتش این کشور نیز ابلاغ و اعلام کرده است که «اگر این تصمیم برای او قابل قبول نیست، باید استعفا دهد.»

حال آنکه ارتش اسرائیل پیش‌تر نسبت به چنین رویکردی ابراز نگرانی کرده و می‌گوید که گسترش عملیات می‌تواند جان ۲۰ گروگانی را که همچنان زنده هستند به خطر بیندازد.

رادیو ارتش اسرائیل روز دوشنبه گزارش داد که رئیس ستاد ارتش اسرائیل از آنچه که «نبود شفافیت راهبردی در سطح سیاسی» توصیف کرده، روزبه‌روز بیشتر ابراز نارضایتی می‌کند؛ او نگران است که ارتش در مسیر یک جنگ فرسایشی با نیروهای حماس کشیده شود.

هرچند که برخی مقامات اسرائیلی پیش‌تر اشغال برخی نقاط در نوار غزه را برای تحت فشار قرار دادن گروه مسلح حماس مفید دانسته بودند اما چهره‌هایی مانند بتسالیل اسموتریچ، وزیر دارایی، و ایتمار بن‌گویر، وزیر امنیت ملی، خواستار آن هستند که پیش از الحاق رسمی، حکومت نظامی اسرائیل در غزه اعمال شده و شهرک‌های یهودی‌نشینی که اسرائیل ۲۰ سال پیش از آن خارج شده بود، دوباره برقرار شوند.

با این حال، ارتش اسرائیل که در طول جنگ بارها با اینگونه ایده‌ها مخالفت کرده است، بنا به گفته دو مقام دفاعی، قرار بود روز سه‌شنبه طرح‌های جایگزینی ارائه دهد که شامل گسترش عملیات نظامی به مناطقی از غزه می‌شود که تاکنون در آن‌ها فعالیت نداشته است.

استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه شنبه گذشته در جریان سفرش به منطقه اعلام کرد که در حال همکاری با دولت اسرائیل برای تهیه طرحی است که عملاً به جنگ در غزه پایان خواهد داد.

این تصمیم در حالی اعلام می‌شود که ماه‌ها مذاکره در دوحه میان اسرائیل، حماس و میانجی‌‌ها برای رسیدن به توافقی در زمینه آتش‌بس و آزادی گروگان‌ها ادامه داشته است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

گفت‌وگوهای ناکام در دوحه با هدف توافق بر سر طرحی ۶۰ روزه مورد حمایت آمریکا انجام شد؛ در این طرح قرار بود کمک‌های انسان‌دوستانه وارد غزه شود و نیمی از گروگان‌های حماس در قبال آزادی برخی زندانیان فلسطینی آزاد گردند.

پیش‌تر شبکه‌های کان و کانال ۱۳ اسرائیل در تاریخ ۳۰ ژوئیه گزارش داده بودند که اسرائیل از طریق واسطه‌ها به حماس هشدار داده است که در صورت نپذیرفتن پیشنهاد کنونی روی میز، با اقدامات تنبیهی از جمله تصرف مناطق مرزی در شمال و شرق نوار غزه روبه‌رو خواهد شد.

shekanjeh.jpgپدر بیمار یا نجات؟

قاسم سلطانی

اگر کودکی، پدر و مادری داشته باشد که ابتدایی‌ترین حقوق او را نقض می‌کنند،
اگر هر صبح با صدای بلندِ تلویزیون پدر بیدار شود،
و شب را با زخم‌های ناشی از داد و تحقیر و فشار روانی به پایان برساند،
اگر مجبور باشد نقش بازی کند، خودش نباشد،
اگر پدر، باورهای سمی و ناکامی‌های نسلی را بر او تحمیل کند،
و بین او و خواهر و برادرانش، نفاق بکارد تا سلطه‌اش را حفظ کند.

پدری که باید پناه باشد، شکنجه‌گر شده. خانه‌ای که باید امن باشد، زندانی است. و کودکی که باید پرواز کند، زانوی ستمگر را می‌فشرد.

آیا هنوز می‌شود گفت: "پدر است، احترامش واجب"؟

حال تصور کن در همین وضعیت،
دستی از بیرون ـ از سر دلسوزی، نه قدرت‌طلبی ـ برای نجات این کودک دراز می‌شود.

برای خارج‌کردن او از خانه‌ای که دیگر «خانه» نیست، که شکنجه‌گاه روانی‌ست.

در این لحظه، کودک چه می‌کند؟

بیشتر کودکان، به‌جای آن‌که به سمت رهایی بروند،
زانوی پدر را می‌گیرند و التماس می‌کنند: "نرو، نگذارم ببرندم..."
حتی اگر همان پدر، پیش‌تر بارها و بارها لگدشان زده باشد.

این واکنش، فقط از ترس تنبیه نیست. این، ریشه‌ای عمیق‌تر دارد: طرحواره‌ی ترس از رهاشدگی.
برای کودکی که تنها منبع ثباتش، هرچند آزاردهنده، همان پدر بوده، رها شدن از او به معنای افتادن در خلأیی ناشناخته است.
ذهنِ آسیب‌دیده‌ی کودک، این باور غلط را شکل داده که "هرچه باشد، بودنِ او از نبودنِ او بهتر است." این باور، قربانی را وادار می‌کند تا به همان شکنجه‌گر بچسبد، زیرا وابستگی بیمارگونه را به رهاشدگی و تنهایی ترجیح می‌دهد.

در روان‌شناسی به این وضعیت می‌گویند: سندرم استکهلم؛
وابستگی روانی قربانی به ستمگر،
نه از سر عشق، که از وحشت، از سردرگمی، از تجربه‌ی طولانی تحقیر.
و این، فقط قصه‌ی یک کودک نیست.

این، قصه‌ی یک ملت است.

در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته، اگر پدر و مادری با فرزندان خود بدرفتاری کنند،
نهادهای رسمی، بی‌تعارف وارد می‌شوند.
همسایه‌ها، مدرسه، پلیس، همه مسئولند.
نه به‌خاطر دخالت در خانواده،
بلکه به‌خاطر وفاداری به کودک.

در هلند، بارها پیش آمده که زنی مهاجر، به‌خاطر سیلی‌زدن به کودک خود در خیابان،
فرزندش را از دست داده،
و کودک به خانواده‌ای امن سپرده شده.
چرا؟
چون سلامت روان و آینده‌ی فرزند،
مقدس‌تر از «نقاب پدر و مادر بودن» است.

rezabannerr.jpgبه گزارش واشنگتن‌پست، نیروهای اداره مهاجرت آمریکا در اواخر ماه ژوئن یک مرد ۵۲ ساله ایرانی را در مریلند هنگامی که سگش را به پیاده‌روی برده بود، دستگیر کردند. اکنون با گذشت یک ماه، او هنوز در بازداشت اداره مهاجرت است و این اداره در حال بررسی اخراج او به رومانی یا استرالیا است.

به گزارش واشنگتن‌پست، رضا زوار در سال ۱۹۸۵ وقتی ۱۲ ساله بود به تنهایی با ویزای دانش‌آموزی وارد ویرجینیا شد. والدینش برای فراری دادن او از اعزام به جبهه جنگ ایران و عراق برایش ویزای آمریکا گرفته بودند. آقای زوار در نهایت به ایالات متحده پناهنده شد و سپس کارت سبز خود را دریافت کرد. خانواده او نیز بعدها در آمریکا به او پیوستند و در ایالت مریلند ساکن شدند.

اما، هنگامی که آقای زوار در دهه سوم زندگی خود بود، دو بار در پرونده‌های سبک حمل ماری‌جوانا اعتراف کرد و همین موضوع وضعیت مهاجرتی او را به خطر انداخت. سپس در سال ۲۰۰۷، یک قاضی مهاجرت اخراج او به ایران را «ناامن» تشخیص داد و دستور به «تعلیق اخراج» او داد.

رضا زوار به کالج رفت، زندگی خود را ساخت و به عنوان مشاور منابع انسانی در یک شرکت مشغول به کار شد.

اما با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا و اجرای سیاست‌های سختگیرانه مهاجرتی او، خانواده‌هایی مانند زوار با بازداشت‌های ناگهانی و سرنوشت نامشخص عزیزانشان روبرو شده‌اند.

به گزارش سرویس جهانی بی‌بی‌سی بر اساس داده‌های رسمی دولت آمریکا، از آغاز دولت آقای ترامپ و اجرای سیاست‌های مهاجرتی او تا کنون اخراج ایرانیان از آمریکا در سال ۲۰۲۵ نسبت به شش سال گذشته بیش از ۱۰ برابر افزایش یافته است.

attack.jpgمنوتو - در حاشیه مجمع عمومی سازمان نظام مهندسی ساختمان استان اصفهان، یک زن که در اعتراض به آنچه «رانت‌خواری در نظام مهندسی» خوانده می‌شد، سخنرانی می‌کرد، هدف حمله فیزیکی و ضرب‌وجرح از سوی یکی از اعضای این سازمان قرار گرفت.

در این ویدیو مشاهده می‌شود که این زن پس از بیان اعتراضات خود، مورد ضربه و توهین قرار می‌گیرد و تلاش حاضران برای میانجی‌گری به درگیری لفظی و فیزیکی منجر می‌شود.

حاضران خواستار برخورد قانونی با فرد ضارب و رسیدگی شفاف به تخلفات درون‌سازمانی شده‌اند.

تا این لحظه سازمان نظام مهندسی اصفهان واکنشی رسمی به این حادثه نشان نداده است.

ادامه ماجرای حمله فیزیکی در مجمع نظام مهندسی اصفهان پس از حمله یکی از اعضای نزدیک به ریاست سازمان به زن معترض، رئیس نظام مهندسی تاکنون هیچ واکنشی نشان نداده است. این سکوت، انتقاد و نارضایتی زیادی در میان مهندسان و فعالان این حوزه ایجاد کرده است. معترضان می‌گویند مجمع سالانه صرفاً برای تصویب هزینه‌های دوره گذشته برگزار شده و هر مخالفتی با تهدید و فشار مواجه شده است. ویدیوهای ارسال شده نشان می‌دهد فضای جلسه پر از فشار و سرکوب صدای منتقدان بوده است.

:::

ایران خودرو تعطیل شد

| No Comments

شرکت ایران‌خودرو با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که خطوط تولید این خودروساز از سه‌شنبه ۲۱ مرداد تا پایان روز شنبه ۲۵ مرداد به دلیل انجام تعمیرات و «ناترازی انرژی» تعطیل خواهد بود. این تصمیم در حالی گرفته شده که بحران کمبود برق و سوخت در تابستان امسال بسیاری از صنایع را با اختلال مواجه کرده است.

Untitled-1.jpg

motahari.jpgویدیویی از علی مطهری، نایب رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شده است که در آن می‌گوید هدف کل نظام جمهوری اسلامی از فعالیت هسته‌ای، از همان ابتدا «ساخت بمب» بود.

مطهری در این مصاحبه که مربوط به اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ است، گفت «ما شروع کرده بودیم و می‌خواستیم این کار رو بکنیم. اگر می‌توانستیم این را حفظ کنیم و بمب را آزمایش می‌کردیم، کار تمام شده بود.

مثل پاکستان. ما که شروع کردیم، باید تا آخرش می‌رفتیم». این اظهارات در حالی بیان شده است که مقامات جمهوری اسلامی بارها با اشاره به فتوای علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی مدعی شدند که ساخت تسلیحات هسته‌ای «حرام» است.

:::

همچنین امروز علی مطهری، نایب‌رییس پیشین مجلس شورای اسلامی گفت: کوروش آدم عاقلی بود و اگر در زمان ظهور اسلام می‌آمد، مسلمان می‌شد.

او اضافه کرد: اوج ملی‌گرایی را در مراسم «شب عاشورا» در حسینیه «امام خمینی» شاهد بودیم.


مطهری با اشاره به اینکه «اسلام» برای مردم ایران یک امر ملی است، گفت: یکی از عناصر مهم هویت ایرانی، اسلام است و تفکیک میان «ملیت» و «اسلام» درباره ملت ایران خطاست.

مطهری افزود: این‌طور نیست که ما یک ملت داشته باشیم که مظهر آن مثلا کوروش و داریوش و امثال آن‌ها باشند و یک اسلام داشته باشیم که مظهر آن «پیامبر» و «امام علی» باشد.

china.jpgروزنامه جروزالم پست در یک گزارش تحلیلی از روی برگرداندن چین از جمهوری اسلامی و نزدیکی پکن به اسرائیل خبر داده است

صدای آمریکا - در این گزارش، جروزالم پست به وقایع یکسال اخیر پرداخته و تاثیر آن را در رابطه جمهوری اسلامی ایران و چین ارزیابی کرده است. جروزالم پست نوشت که چین در حال بازنگری در سیاست خاورمیانه‌ای خود و بررسی نقش راهبردی اسرائیل است--تحولی که در پی تنش‌های اخیر در غزه و جنگ ۱۲ روزه و افزایش بی‌ثباتی منطقه‌ای شدت گرفته است.

از دیدگاه پکن، درگیری با اسرائیل نشان داده جمهوری اسلامی ایران - که به طور قابل توجهی تضعیف شده است - دیگر با تحولات جهانی همگام نیست و به اصطلاح «محور مقاومت»، از جمله شبکه‌ای از نیروهای نیابتی که طی سال‌ها در سراسر خاورمیانه ایجاد کرده بود، به تدریج در حال فروپاشی است. محققان ارشد چینی حتی اظهار داشته‌اند که رژیم آیت‌الله، که اکنون در آستانه فروپاشی تلقی می‌شود، دیگر در خدمت منافع استراتژیک رهبری چین در منطقه نیست.

براساس گزارش جروزالم پست، چین به شکل محسوسی در حال گسترش همکاری‌های اقتصادی، فناوری و نوآوری با اسرائیل است. طبق آمار رسمی، حجم تجارت دوجانبه بین چین و اسرائیل به ۱۶.۲۷ میلیارد دلار رسید، که از رشدی چشمگیر نسبت به سال قبل از آن خبر می‌دهد. حوزه‌هایی همچون فناوری‌های نوین، هوش مصنوعی، کشاورزی و بهداشت از جمله عرصه‌های همکاری فزاینده دو کشور هستند.

به نوشته جروزالم پست، این چرخش دیپلماتیک چین می‌تواند نفوذ جمهوری اسلامی را در منطقه کاهش دهد و در مقابل، جایگاه اسرائیل را به‌عنوان شریک معتبر جهانی در نگاه چین و کشورهای جنوب جهانی تقویت کند.

این تحولات در حالی رخ می‌دهد که چین در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در ایران کرده، اما اکنون نشانه‌هایی از بازنگری در اولویت‌های راهبردی خود و افزایش تعامل با بازیگران با ثبات‌تر و همسوتر با نظم جهانی از سوی پکن دیده می‌شود.

Esmaeil_Nouriala.jpgروزشنبه 4 امرداد 1404 عده ای، حدود 450 نفر، به دعوت شاهزاده رضا پهلوی در تالاری در شهر مونیخ جمع شدیم تا شاهد آن باشیم که آخرین قدم ها برای اعلام موجودیت نهادی به نام «آلترناتیو سکولار دموکرات» به مرکزیت و محوریت و پرچم داری و رهبری ایشان برداشته شود.

در آن مجلس ادعای بزرگی در کار نبود. نه شاهزاده دنبال تاج و تخت از دست رفته اش بود و نه وعدهء بازگشت به «دوران طلائی قبل از انقلاب 57» را می داد. او حتی با توحه به موئی که طی سالیان غربت نشینی سفید کرده بود متواضعانه گفت که دوست دارد «پدر» و نه هیچ چیز دیگر خوانده شود. (با احمق های مغرضی که این پدری را نشانی از پدر سالاری می دانند، آنسان که خودشان پدر نداشته اند، کاری ندارم).

مجلسی بود برای اعلام موجودیت نهادی به نام «آلترناتیو سکولار دموکراتِ مبارزه کننده علیه رژیم اسلامی». حتی از یکه بودن و منحصر بفرد بودن این نهاد نیز سخنی نرفت. و در این سکوت این نکته نهفته بود که «آلترناتیو سکولار دموکرات حافظ تمامیت ارضی ایران» خود را صرفا یکی از گزینه های معرفی شده به ملت ایران می داند، برنامه ها و آرزوهایش را بیان می کند، و منتظر می ماند تا بداند این بار که ملت ایران علیه حکومت اسلامی به خیابان آمد گزینهء منتخب اش چیست و کیست.

و واقع اینکه تا امروز، بجز مجاهدین و شورای مقاومت شان، که دارای حتی رئیس جمهور و رهبر و کادر اجرائی از پیش تعین شده هستند، دیگر رقبا هنوز نه برنامه دارند و نه تشکیلات و نه رهبر. و این همه فقر دلیل اصلی آن بوده که مخالفان بی خرد آلترناتیو سکولار دموکرات بخواهند شتابزده پای این نهاد تازه تأسیس را لنگ کنند و در نتیجه، چه آکاهانه و چه غافلانه، در بقای هرچه بیشتر رژیم اسلامی بکوشند.

من در جائی دیگر دربارهء اینکه این رقیبان بی کفایت از یکسو رضا پهلوی را فاقد پایگاه مردمی و ناتوان از رهبری می دانند و از سوی دیگر همه شان، هراسیده و ناجوانمردانه، به همین «آدم بی پایگاه و مدیریت» حمله می کنند نوشته ام، و در اینجا مکرر نمی کنم.

Bahram_Farokhi_2.jpgدر این سال‌ها، بارها و بارها پرسیده‌ایم: چرا با وجود این‌همه رنج، با این‌همه خون که در خیابان‌ها و زندان‌ها جاری شد، هنوز زنجیرهای استبداد بر دست و پای وطن ما سنگینی می‌کند؟ چرا با وجود نسلی از آزادی‌خواهان، هنوز راه به سوی آزادی بسته است؟در این مقاله سعی کرده ام تا حدی این چرا را پاسخ دهم.
این مقاله، حاصل چندین گفت‌وگو با ده‌ها فعال، تحلیل‌گر و کنشگر سیاسی از طیف‌های مختلف است، این تحلیل را، قرار نیست با نگاهی تبلیغاتی یا تخریبی بنگریم، بلکه حقیقت را، هرچند تلخ، به رسم امانت‌داری بر کاغذ می‌نشانم ,باشد که از دل همین راستی، جرقه‌ای برای فردا زاده شود.
مونیخ دو، نامی‌ست که بر یک همایش بزرگ نهاده‌اند. اما پرسش ما این است: آیا این نام، نمادی از عبور به فردا بود؟ یا پژواکی دیگر از تکرارهای بی‌حاصل؟ آیا این کنفرانس، دریچه‌ای تازه بر دموکراسی و مشارکت بود یا باز هم محفلی از نخبگان بی‌پاسخ‌گو که از مردم تنها نامی می‌خواهند، نه رای و حضورشان را؟
در این نوشتار به بررسی چند محور کلیدی می‌پردازم:
چیستی و چرایی مونیخ دو و بازتاب‌هایش،
اپوزیسیونی که گاه خود آینه‌ای از استبداد شده است،
شاهزاده‌ای که در میان امید و تردید ایستاده،
و نهادهایی که بدون نظارت، دانه‌های استبداد آینده را می‌کارند
مونیخ دو: امید یا تکرار؟
تابستان ۱۴۰۴، با نزدیک شدن به ۴۷ سال از عمر منحوس رژیم اسلامی، شهر مونیخ در جنوب آلمان، برای دو روز میزبان چهره‌هایی شد که خود را «نجات‌دهندگان» ایران می‌نامند. کنفرانس «همکاری ملی برای نجات ایران»، با حمایت بنیاد نوفدی، در ظاهر تبلوری از وحدت بود؛ اما در باطن، این «مونیخ دو» آینه‌ای شد برای نمایش همه‌ی شکاف‌ها، ناگفته‌ها، و زخمی که در جان اپوزیسیون ایران ریشه دوانده است.
در ظاهر، همه‌چیز باشکوه بود: پرچم‌های شیر و خورشید،سرود شاهنشاهی که با نواختن آن همگی مجبور به پا خواستن شدند حتی کسانی که عمری را در راه مبارزه با حکومت پادشاهی صرف کرده بودند، سخنرانی‌های پرحرارت، سه اصل بنیادین «تمامیت ارضی، سکولاریسم، و دموکراسی»، و چهره‌هایی چون شاهزاده رضا پهلوی و ملکه بی همتای ایرانیان فرح دیبا که با اطمینان و شور از آینده‌ای روشن سخن گفتند.
اما به‌محض پایان همایش، موجی از نقد و طنز فضای مجازی را در نوردید. برخی گفتند: «مونیخ، با همه عظمتش، باز تکرار همان مدل محفلی اپوزیسیون خارج‌نشین است.» برخی دیگر از «نبود صدای مردم درون ایران و نمایندگانش»، «حذف چهره‌های مخالف و انتخاب های سلیقه ای»، و «ساختار از بالا به پایین» انتقاد کردند.
نکات مثبت کنفرانس:
حضور طیفی از فعالان جوان و دادخواه،
تمرکز بر سه اصل مورد اجماع،
بازگشت رسانه‌ای نام شاهزاده رضا پهلوی به کانون توجه افکار عمومی.
سخنرانی پایانی شاهزاده و چند فعال سیاسی دیگر.
اما نکات منفی، عمیق‌تر بودند:
حذف چهره‌های پر شمار مستقل ،جمهوری‌خواه، چپ‌گرا و ملی‌مذهبی؛
عدم توجه به نمایندگان واقعی و خواسته های اقلیت های قومی و مذهبی و زبانی و جنسیتی مردم ایران زمین
نبود شفافیت در فرآیند تصمیم‌گیری و انتخاب اعضا؛
و از همه مهمتر صدای شخصیت های پر نفوذ اپوزیسیون برانداز داخلی ایران
و پرسشی کلیدی که چون خنجری در جان بسیاری فرورفت:
«آیا این‌همه، فقط بازتولید یک قدرت جدید است؟»
تنور داغ، نان سرد: فرصت‌طلبی در آستانه فروپاشی
در سه سال اخیر، مشاوران شاهزاده رضا پهلوی پروژه‌هایی گوناگون معرفی کرده اند: «پیمان نوین»، «وکالت»، «صندوق اعتصابات»، «شورای ملی»، «ققنوس»، «مونیخ یک» و اکنون «کنفرانس »همکاری برای نجات ایران هر پروژه، در زمان بحرانی و با وعده‌ای نجات‌بخش معرفی شد. اما هیچ‌کدام نه دوام یافتند، نه به نهادی پاسخ‌گو تبدیل شدند. هرکدام چون جرقه‌ای آمدند و در سکوت خاموش شدند.
"این سبک از کنشگری را باید در چارچوب تئوری «تنور داغ» تحلیل کرد: مدل سیاسی‌ای که بر این فرض بنا شده است: تبدیل شدن به تیتر خبرها و شخصیت روز در رسانه های اجتماعی و آماده ماندن برای لحظه سقوط رژیم، بی آن‌که ریسک سازماندهی، رقابت ائتلافی، یا هزینه‌دادن را بپذیریم."
اما این‌جا ایران است؛ جایی که آزادی، با خون خریده می‌شود. آیا می‌توان از مردمی که شکنجه می‌شوند، می‌میرند، و از وطن تبعید می‌شوند، خواست که جان بدهند,تا در لحظه آخر، کاخی آماده شود و شخصی و گروهی بی‌زحمت به داخل آن جلوس کنند؟
مشاوران شاهزاده، به‌جای ساختن نهاد، بیشتر به بازتولید نمادها دل‌بسته‌اند. در اطراف او، نه ساختار پاسخ‌گو شکل گرفته، نه فرآیندی برای انتخاب و نقد مشاوران. تصمیم‌ها در اتاق‌های بسته، با حلقه‌ای محدود و بدون دخالت مردم اتخاذ می‌شوند.
در پروژه نوفدی، نه خبری از انتخابات هست، نه سازوکار نظارت، نه شفافیت مالی، نه پاسخ‌گویی. آیا چنین نهادی می‌تواند میراث‌دار یک «گذار دموکراتیک» باشد؟ یا بازهم با لباسی نو، نهاد استبدادی دیگری‌ست که در حال پرورش است؟
آن‌چه چون خاری در دل بسیاری از آزادی‌خواهان و کنشگران سیاسی ایران فرو رفته، شکافی‌ست میان کلمات پرشور شاهزاده از آزادی، دموکراسی و تساهل، و سخنان و رفتارهای بعضاً متناقض برخی مشاوران و نزدیکان ایشان؛ تضادی که بذر تردید در دل‌ها می‌کارد و ابهاماتی جدی درباره صداقت پروژه شکوفایی ملی ایجاد می‌کند.
چگونه می‌توان از آینده‌ای دموکراتیک سخن گفت، آنگاه که در پیرامون شاهزاده کسانی به تفرقه‌افکنی، حذف دگراندیشان، یا تخریب چهره‌های دیگر راه آزادی می‌پردازند؟ چگونه می‌توان از تولد یک نظام آزاد سخن گفت، وقتی صداهایی در حلقه‌ی اولِ قدرت آینده، گاه به نام اتحاد، اما در عمل، به خاموشی و حذف منتقدان می‌کوشند؟
سه سال از شعله‌ور شدن انقلاب زن، زندگی، آزادی می‌گذرد، اما هنوز اپوزیسیون آزادی‌خواه ایران چشم‌انتظار یک گفت‌وگوی شفاف و چالش‌برانگیز شاهزاده با روزنامه‌نگاران مستقل ایرانی‌ست,نه گفت‌وگو با رسانه‌های خارجی، هرچند آن‌ها نیز جایگاه خود را دارند؛ و نه مصاحبه با حامیان دوآتشه سلطنت، که بیشتر به آیین تجلیل شبیه‌اند تا میدان پرسش‌های بنیادین.
مردم ایران سزاوارند پاسخ‌های صریح بشنوند؛ نه از دریچه‌ی ترجمان مشاوران، نه در قالب پیام‌های پراکنده، بلکه از زبان شخص اول این جریان. پرسش‌هایی در دل ملت است,پرسش‌هایی درباره آینده، درباره ساختار، درباره عدالت و مشارکت واقعی. و این تنها از مسیر یک گفت‌وگوی شفاف، بی‌واسطه و بی‌پرده با صدای ملت,روزنامه‌نگاران مستقل ایرانی,ممکن خواهد شد.

چهره شکسته معین خبرساز شد

| No Comments

yashar.jpgپلتفرمی برای لحظات سرنوشت‌ساز

هر ماه صدها هزار نفر در جستجوی کمک حقوقی پس از تصادف هستند. بسیاری از آن‌ها از عبارت‌هایی استفاده می‌کنند که نشان‌دهنده نیاز فوری آن‌هاست؛ مانند «وکیل تصادف کامیون» که هزینه هر کلیک روی آن در تبلیغات گوگل، بیش از ۱۰۰۰ دلار است. این رقم، بازتابی از ارزش بالای این نوع پرونده‌هاست.

وکیل تصادف کامیون: بیش از ۱۰۰۰ دلار به ‌ازای هر کلیک و بین ۱۰۰ هزار تا یک میلیون جست ‌و جو در ماه

اما پشت این اعداد، داستانی انسانی نهفته است. کسی که عبارت «وکیل تصادف نزدیک من» را جستجو می‌کند، صرفاً به دنبال یک خدمت نیست. او احتمالاً نگران، سردرگم یا درگیر درد و آسیب است.

برای فارسی ‌زبان‌ها، این تجربه حتی می‌تواند چالش‌برانگیزتر باشد. بسیاری از پلتفرم‌های حقوقی رایج، زبان یا فرهنگ آن‌ها را در نظر نمی‌گیرند. دفاتر حقوقی نیز ممکن است نتوانند با نیازهای زبانی یا ارتباطی آن‌ها همسو باشند.

اینجاست که IranianLawyer.com نقش کلیدی ایفا می‌کند.

IranianLawyer.com؛ پلی میان اعتماد، زبان و فرهنگ
این پلتفرم با هدف ایجاد دسترسی ساده و مؤثر فارسی ‌زبانان به وکلای با تجربه راه‌اندازی شده؛ وکلایی که نه‌تنها در حوزه‌هایی مانند تصادفات رانندگی، آسیب‌های نخاعی و فوت بر اثر بی‌احتیاطی تخصص دارند، بلکه با زبان و فرهنگ مراجعه‌کنندگان نیز آشنا هستند.

IranianLawyer.com فقط یک ابزار جستجو نیست؛ بلکه راهی برای کاهش سردرگمی و تسهیل روند دریافت کمک حقوقی است. وقتی فردی با درد، بحران مالی یا نگرانی برای عزیزانش مواجه است، این پلتفرم می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان ممکن، او را به یک منبع قابل اعتماد متصل کند.

هدف اصلی این پلتفرم، فراتر از کسب رتبه در گوگل
اگرچه IranianLawyer.com در بسیاری از جستجوهای حقوقی مانند «وکیل ایرانی» یا «وکیل تصادف» در صدر نتایج ظاهر می‌شود، اما هدف آن فراتر از صرفاً بهینه‌سازی موتورهای جستجو است. این سایت با این آگاهی طراحی شده که اغلب جستجوهای حقوقی در لحظات دشوار و پراضطراب آغاز می‌شوند. پشت هر پرس‌وجو، یک فرد واقعی قرار دارد که در تلاش است تا رویدادی سرنوشت‌ساز در زندگی خود را بفهمد و راه درست را پیدا کند.

درک این واقعیت که افراد در لحظاتی سخت و استرس‌زا به دنبال کمک می‌گردند، باعث شد ویژگی‌های زیر در مرکز توجه برای طراحی پلتفرم قرار گیرد:

  • ارتباط آسان با وکلای فارسی‌زبان
  • پشتیبانی منطبق با تفاوت‌های فرهنگی
  • تجربه‌ای ساده و سریع برای شروع مسیر حقوقی

در دنیایی که اعتماد حرف اول را می‌زند، IranianLawyer.com به فارسی‌زبانان کمک می‌کند تا بدون سردرگمی، به مشاوره‌ای مطمئن دست یابند.

سئو متکی بر طراحی انسانی
عبارت‌هایی مثل:

  • وکیل آسیب‌های شخصی
  • وکیل تصادف
  • وکیل تصادف موتورسیکلت
  • وکیل تصادف خودرو
  • وکیل تصادف کامیون

از پررقابت‌ترین کلیدواژه‌ها در تبلیغات آنلاین هستند. اما IranianLawyer.com بدون صرف هزینه‌های سرسام‌آور تبلیغاتی، با تمرکز بر لیست‌های تخصصی و محتوای بومی‌سازی‌شده توانسته جایگاهی مؤثر و قابل اعتماد در این حوزه برای ایرانیان پیدا کند. نتیجه این رویکرد، جذب کاربرانی واقعی و نیازمند است.

یک بنیان‌گذار، دو برند موفق
یاشار ژاله‌دوست، بنیان‌گذار هر دو پلتفرم Azki.com و IranianLawyer.com، ابتدا Azki را به‌عنوان موفق‌ترین استارتاپ بیمه‌ای در ایران راه‌اندازی کرد. پس از موفقیت چشمگیر آن، تمرکز خود را بر صنعت حقوقی گذاشت.

او همان رویکرد را ادامه داد: ساخت محصولی قابل اعتماد، کاربرمحور و منطبق با نیازهای واقعی جامعه‌ای خاص. IranianLawyer.com نتیجه همین دیدگاه است؛ پلتفرمی که با وجود گستره بین‌المللی، ریشه در ارزش‌های فرهنگی و زبانی دارد.


IranianLawyer.com
؛ پاسخ به یک نیاز بنیادین:

وقتی یک فرد فارسی‌زبان در کشوری جدید با بحران روبه‌رو می‌شود و نمی‌داند برای دریافت کمک حقوقی مطمئن و قابل فهم به کجا مراجعه کند، چه راه‌حلی وجود دارد؟

درباره یاشار ژاله ‌دوست
یاشار ژاله‌دوست، دارنده مدارک کارشناسی، کارشناسی‌ارشد MBA و مهندسی برق از دانشگاه‌های بوستون و نیوهمپشایر، بنیان‌گذار Azki.com و IranianLawyer.com است.

او سابقه فعالیت به‌عنوان استراتژیست ارشد بازاریابی در دفتر مرکزی مایکروسافت را دارد و در پروژه‌هایی نظیر Surface All Access نقش کلیدی ایفا کرده است. همچنین، چارچوب‌های دیجیتال صنایع حساس به اعتماد را رهبری کرده است.

یاشار مصاحبه‌هایی اختصاصی با چهره‌های برجسته ایرانی مانند هادی پرتوی (مدیرعاملCode.org ) ، پژمان نوزاد (سرمایه‌گذار و بنیان‌گذارPear VC ) ، دکتر علی خادم‌حسینی (استاد سابق MIT و هاروارد(، میترا عزیزراد (مدیر ارشد مایکروسافت)، بابک پرویز (معاون آمازون و مخترع (Google Glass ، جیمی دلشاد (شهردار پیشین بورلی‌هیلز) و رضا روحانی (آهنگساز مطرح) انجام داده و در قالب پادکست ایرانیان منتشر کرده است.

فعالیت‌های او همچنان بر معرفی چهره‌های برجسته و تأثیرگذار دنیای حقوق تمرکز دارد؛ از جمله آرش همام‌پور، وکیل مطرح و شناخته‌شده‌ای در سطح ملی که به خاطر رأی‌های تاریخی و حمایت قاطعانه‌اش از آسیب‌دیدگان شناخته می‌شود و به‌تازگی در پادکست ایرانیان (@iranian) حضور داشته است.

یاشار همچنین وب‌سایت PersianRugs.com - با عنوان «پادشاه فرش‌ها» را با هدف ترویج فرهنگ ایرانی و افزایش علاقه جهانی به یکی از ارزشمندترین صادرات تاریخی ایران راه‌اندازی کرد. این پلتفرم در ادامه واگذار شد، اما مأموریت آن کاملاً با چشم‌انداز گسترده‌تر یاشار در زمینه ارتقای نقش و حضور ایرانیان در تجارت جهانی و معرفی بین‌المللی هم‌راستا بود.

منابع:

  1. ZSany.com : اخبار و رسانه‌ها

https://www.zsany.com/press/

  1. :IranianLawyer.com پوشش رسانه‌ای

https://www.iranianlawyer.com/press/

  1. :Azki.com وبلاگ نوآوری در استارتاپ‌ها

https://www.azki.com/blog/competitions-between-insurance-startup/

  1. :Google Ads گزارش هزینه کلیدواژه «Truck Accident Attorney»

https://ads.google.com

rpazari.jpgارشان آذری

در سال‌های گذشته، با رشد نقش شاهزاده رضا پهلوی در صحنه سیاسی ایران، صداهای بسیاری در حمایت و نقد او شکل گرفته‌اند. در این میان، برخی چهره‌های رسانه‌ای و تحلیلی، به شکلی منظم و پیاپی، انتقاداتی را علیه او و مشی سیاسی‌اش منتشر کرده‌اند. یکی از پرکارترین و پرصداترین این چهره‌ها، بهروز ورزنده است که نوشته‌های او عمدتاً در رسانه‌هایی چون گویا نیوز، ایران امروز، و شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌شود.

اما پرسش اساسی این‌جاست: آیا هدف ورزنده نقد منصفانه‌ی عملکرد رضا پهلوی است یا تخریب پیوسته و هدفمند چهره‌ای که بخش بزرگی از اپوزیسیون به‌عنوان نماد همبستگی به او چشم دوخته‌اند؟

نسبت بی‌تناسب: چرا ۸۰ درصد نقدها متوجه پهلوی است؟

برای پاسخ به این پرسش، نخست باید نگاهی کمی و کیفی به محتوای مقالات ورزنده انداخت. در یک بررسی اجمالی از بیش از ۱۵ مقاله‌ی منتشرشده در یک بازه‌ی دو ساله، می‌توان دریافت که بیش از ۸۰ درصد این نوشته‌ها به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم علیه رضا پهلوی، مشروطه‌خواهان، و حامیان ایده‌ی همبستگی ملی تنظیم شده‌اند.

در مقاله‌ی «ماجراجویی‌ خطرناک شاهزاده»، ورزنده حضور رضا پهلوی در نشست‌هایی چون کنفرانس مونیخ را «تحرکاتی بی‌پشتوانه» و «نمایش توخالی» می‌خواند و صراحتاً می‌نویسد:

«شاهزاده رضا پهلوی با اتکا به یک نام خانوادگی، همچنان می‌کوشد نقشی سیاسی ایفا کند، بی‌آنکه مشروعیتی واقعی در جامعهٔ کنونی ایران داشته باشد.»

این در حالی‌ست که صدها فعال مدنی، سیاسی و دانشگاهی در سال‌های اخیر، با صدور بیانیه‌هایی از جمله در ۲۲ تیر ۱۴۰۴، حمایت خود را از نقش‌ِ وی در دوران گذار اعلام کرده‌اند. اما ورزنده در تحلیل خود نه‌تنها از کنار این داده‌ها عبور می‌کند، بلکه اساساً سعی می‌کند مشروعیت اجتماعی رضا پهلوی را زیر سؤال ببرد، آن هم بدون ارجاع به نظرسنجی‌ها یا گزارش‌های میدانی معتبر.

حذف هوشمندانه‌ی کلیت رژیم جمهوری اسلامی

از دیگر نکات قابل‌توجه در آثار ورزنده، جای خالی نقدهای ساختاری به جمهوری اسلامی است. او گه‌گاه به شکلی پراکنده از سرکوب و سانسور یا فساد حکومتی یاد می‌کند، اما تمرکز اصلی‌اش به‌وضوح روی ناتوانی اپوزیسیون خارج از کشور است، نه جنایت‌های حکومت.

در مقاله‌ای با عنوان «سلطنت‌طلبان در رؤیای بازگشت» (منتشرشده در ایران امروز)، او می‌نویسد:

«جنبش مشروطه‌خواهی چیزی بیش از یک نوستالژی سیاسی نیست و رضا پهلوی نمی‌تواند حتی پنج درصد جامعه را نمایندگی کند.»

بی‌آنکه توضیح دهد این عدد از کجا آمده یا چگونه با نتایج نظرسنجی‌های بین‌المللی (از جمله مطالعات گروه GAMAAN یا مؤسسات اروپایی) سازگار است.

از این رو، پرسش مهمی که شکل می‌گیرد این است: وقتی پادشاهی پهلوی بیش از چهار دهه است که در قدرت نیست، و وقتی شاهزاده رضا پهلوی هیچ اهرم اجرایی در اختیار ندارد، چرا سهم او از نقدهای ورزنده، بیش از حاکمان امروز ایران است؟

نقد یا تخریب؟ لحن و سبک بیان ورزنده

ادبیات ورزنده معمولاً تهی از نشانه‌های نقد دلسوزانه یا اصلاح‌گرایانه است. او کمتر وارد بحث‌های تحلیلی یا مستند می‌شود و بیشتر بر تمسخر، تردیدافکنی و تحقیر تمرکز دارد. در مقاله‌ی اخیرش درباره‌ی مقاله‌ی نوری‌علا با عنوان «معمای رضا پهلوی» می‌نویسد:

«نوری‌علا فقط آمده تا بگوید مردم بی‌انصاف‌اند که به رضا پهلوی انتقاد می‌کنند. اصلاً قصد تحلیل ندارد، بلکه وظیفه‌اش تطهیر چهره‌ی شاهزاده است.»

در اینجا نیز، به جای بررسی محتوای واقعی مقاله نوری‌علا، او بیشتر به انگیزه‌خوانی می‌پردازد و بدون ارائه‌ی شاهد روشن، تلاش طرف مقابل را تحقیر می‌کند.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgبر میخیزم در برابر آئینه می ایستم بر سیمای خود که دیگر گذشت زمان بسختی جای پای خود را بر آن نهاده می نگرم .مردی با کوله باری انباشته از تجربه ،خاطره واگر بتوان گفت مبارزه !حال ایستاده در برابر تصویر خویش درمقام پاسخگوئی به راه رفته وآنچه که در پیش روست.مردی تربیت شده با فرهنگی که نظرخود را ارجح تر از همه میدانست وفکر می کرد که برای همه چیز پاسخ دارد.به چهار چوب های تنگی فکر می کنم که هرگز آبشخور اندیشه وعملش برعکس ادعا از واقعیت های جامعه سرچشمه نمیگرفت.
آنچه که مسیراورا مشخص می کرد مجموعه تئوری هائی بود که در چند کتاب وجزوه راه اورا مشخص می ساخت .چه آنزمان که چریک بود! و مبارزه مسلحانه را هم استراتژی می دانست وهم تاکتیک.چشم بر واقعیت های جامعه بسته مبلغ نطری بودکه قدرت وامر رهائی را در لوله تفنگ جستجو می کرد. به جامعه وتحولات پیشرو از مگسگ تنگ تفنگ می نگریست و به آب آتش می زد.
گاه از مائو تجلیل می نمود که می گفت "از جرقه حریق برمیخیزد "وگاه به چگوارا پناه می بردو زمانی در پناه لنین وانقلاب اکتبر آرام می گرفت. با باور به اینکه می توان بدون سیر تکوینی بورژوازی راه میان بری به سوسیالیسم زد.
در هوای انباشته از توهم ، درگیری سیاهکل را آغازی بر جنبش مسلحانه وتنها راه رهائی می دانست که نهایت منجر به قیام توده مردم و انقلاب می گردید.
زمانی هم که در عمل جواب نمی گرفت نقد شکست خود را در متوسل شدن به کتاب "جزنی "نبرد با دیکتاتوری" جستجو می کرد .کتابی که مدتها در جعبه آهنی "دوصفر"قرار داشت. جعبه ای که دست زدن به اسناد وجزوه های داخل آن ممنوع بود.
حال "نبرد با دیکتاتوری"کتاب مقدس جدیدی بود که دست بدست می گشت و نتیجه عملی آن چشم بستن بر تمام دستاوردهائی بود که متاسفانه می خواست اراده گرانه جامعه عقب مانده ایران را در سیمائی مدرن وارد عصرجدیدکند. جامعه ای که روشنفکرانش اغلب دل در گرو "اردوگاه سوسیالیسمی" داشتند که هرگز ازنزدیک ندیده بودند و مایه از تبلیغات حزب توده می گرفت .تبلیغاتی که جان مایه آن مبارزه با شاه زیر عنوان دیکتاتوری ووابستگی به غرب بود.
برهمین پایه فکری بودکه مبارزه با دیکتاتوری جزنی که نیم نگاهی هم به مواضع خمینی داشت کتاب بالینی هر فدائی شد ونهایت در فاجعه بهمن سال پنجاه هفت نخست، همسوئی ما با خمینی و سپس حل شدن در حزب توده ونهایت به حمایت تمام وکمال ما از خمینی رسید!
شد آنچه نباید می شد.
شب غریبی است ایستاده در برابر آئینه.
pak.jpgوقتی دیپلماسی در دستان نهادهای غیررسمی است
سابقه تاریخی و شرایط ژئوپلیتیکی ایران و پاکستان
ایران و پاکستان به‌عنوان دو کشور همسایه در منطقه جنوب غرب آسیا، همواره دارای روابطی پیچیده، چندلایه و متاثر از مؤلفه‌های ایدئولوژیک، قومی، امنیتی و ژئوپلیتیکی بوده‌اند. از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، ایران نخستین کشوری بود که این کشور را به رسمیت شناخت. با این حال، روابط دو کشور در دهه‌های بعدی بارها دستخوش نوسان شده‌ است: از نزدیکی استراتژیک در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی تا رقابت منطقه‌ای و تنش‌های امنیتی در مرزها به‌ویژه در بلوچستان.

در سال‌های اخیر، افزایش تعاملات اقتصادی، انرژی و نیز همکاری‌های امنیتی برای کنترل مرزهای شرقی ایران، نقش مهمی در گرم‌تر شدن مناسبات دو کشور داشته، اما همواره سایه رقابت‌های ژئوپلیتیکی، فشارهای ایالات متحده و رقابت ایران و عربستان سعودی بر مناسبات دوجانبه سنگینی کرده است.

جنگ ۱۲ روزه، حمایت ضمنی پاکستان از ایران، و تنش‌های نوظهور

جنگ ۱۲ روزه، که از آن به عنوان یکی از شدیدترین درگیری‌های منطقه‌ای بین نیروهای مقاومت متحد ایران و جبهه مقابل یاد می‌شود، نقطه عطفی در نگاه مجدد کشورهای منطقه به موازنه قدرت بود. در این میان، موضع ضمنی پاکستان در حمایت از ایران ــ هرچند نه آشکار، اما قابل توجه در سطح رسانه‌ها و دستگاه دیپلماسی این کشور ــ موجب خشم برخی متحدان سنتی پاکستان در غرب، به‌ویژه ایالات متحده شد.

در همین چارچوب، دعوت از ژنرال عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش پاکستان، برای سفر به واشنگتن در حالی که درخواست‌های مکرر شهباز شریف برای دیدار با مقامات آمریکایی، از جمله دونالد ترامپ، نادیده گرفته شد، نشانه‌ای مهم از بازآرایی نقش‌ها و نفوذها در سیاست خارجی پاکستان به حساب می‌آید.

نقش‌های نمادین و قدرت‌های واقعی: پزشکیان و شریف در میانه معادله‌ای بزرگ‌تر

سفر رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، به پاکستان در شرایطی انجام شد که هر دو کشور با ساختارهایی مواجه‌اند که در آن قدرت واقعی، الزاماً در دست رؤسای جمهور یا نخست‌وزیران نیست. در ایران، پزشکیان با وجود برخورداری از مشروعیت انتخاباتی، در چارچوب ساختار جمهوری اسلامی و جایگاه نهاد رهبری، بیشتر نقشی تشریفاتی دارد تا راهبردی. در پاکستان نیز ارتش ــ به‌ویژه در دوره فعلی ــ سیاست خارجی را عملاً هدایت می‌کند.

از این منظر، ملاقات پزشکیان با مقامات سیاسی پاکستان، در بهترین حالت، بستر مناسبی برای دیپلماسی نرم، گشودن کانال‌های گفتگو و ارسال پیام‌های نمادین بود، اما تأثیر واقعی آن وابسته به موضع ارتش پاکستان، به‌ویژه ژنرال منیر، نسبت به رویکرد منطقه‌ای ایران خواهد بود.

darvazehgh.jpgباور نمی کردم که "اریکا" این حرف رو میزنه. بعنوان رئیس سازمان پناهندگی شهر و یک چپ گرا به من اعتماد کرده بود و کلید ساختمان مرکز پناهندگی ی شهر رو به من داده بود. ما، بعضی از فعالان سیاسی و پناهندگان ایرانی، هفته ای یکی دو بار، دور هم جمع می شدیم و در مورد آشنایی یا معرفی ی خودمون به مردم شهر و تشکیل یک جمع پناهندگی بحث کرده و دنبال راه و چاره می گشتیم. حالا "اریکا" داشت کلید رو از من می گرفت و چقدر هم صمیمانه از کارش عذر خواهی می کرد.

30.jpg

هدرسلو، دانمارک. عکس از نگار

>

سال 1363 شمسی که یهو حدود سی هزار ایرانی وارد کشور دانمارک شدند. دولت دانمارک نمی دونست با ما چیکار کنه. خیلی سریع پرونده هامون رو بررسی کرده بودند. تعدادی از ایرانی ها رو به این شهر (هدرسلو) فرستادند. یه شهری که حدود پونزده هزار نفر جمعیت داشت. شهری بود با ساختمان هایی قدیمی، که قدمتش به سالهای 1300 میلادی بر می گشت. یه شهر کوچیک که وسطش یه دریاچه ی نسبتا بزرگی قرار داشت. مرغابی ها و پرنده ها، تو هوا یا وسط دریاچه، بدنبال یه لقمه نون، دنبال ماهی ها یا حشرات داخل دریاچه می چرخیدند. یه جفت قوی سفید سفید و زیبا هم همیشه آرامشی به این منظره زیبا می داد.

برام سنگین بود موقعی که ما میتینگ داشتیم، یه مشت پناهنده ی ایرانی یواشکی، به حساب اینکه میخوان بیان تو میتینگ، برند تو اتاق های کارمندان و از اونجا قاچاقی به ایران زنگ بزنند. "اریکا" می گفت گویا قبل از اینکه بدهی ی تلفن سر به فلک بکشه، شرکت تلفن خبرشون کرده بوده که از ساختمان سازمان پناهندگی یه عالم به ایران زنگ زده شده و می خواستند اطلاع بدند که اگر جلوش گرفته نشه، مخارج بالایی رو متحمل میشدند. گویا اینها درست زمانی اتفاق می افتادند که من در ساختمون رو باز می کردم و همه برای جلسه میومدند توی سالن کنفرانس.

ازش تقاضا کردم که همه ی اتاق ها رو قفل کنه و فقط کلید سالن کنفرانس رو به من بده. در جواب گفت که اتاق ها کلید ندارند. همیشه وقتی کارمندان سر کار هستند درها بازند. وقتی هم که کارمندان سازمان پناهندگی محل کار رو ترک می کنند، فقط در رو می بندند. قفل و مفلی هم در کار نیست. فقط در ورودی ی ساختمون هست که قفل داره.

یاد اولین روزی افتادم که منو برای اقامت و اجاره ی یه اتاق، به یه خونه ای برد. کلی وسائل از قبیل کاسه، بشقاب، قاشق چنگال و ملحفه و ........ بهم داده بودند. همه رو تو فولکس واگن استیشنش جا داده بودیم. جلوی خونه پارک کردیم. "اریکا" گفت قبل از اینکه وسایل رو ببریم توی خونه، بهتره که با صاحبخونه آشنا بشیم و ببینیم مشکلی وجود نداشته باشه. همینکه در ماشین رو بستم، یهویی برگشت و گفت: "ما اینکار رو نمی کنیم".

نفهمیدم منظورش چی بود. فکر کردم کار بدی کردم. توضیح داد که اگر چه تو دانمارک دزدی ممکنه اتفاق بیافته، ولی در صد اعتماد میون مردم بالاست. به همین دلیل ماشین رو قفل نمی کنند، بلکه فقط در ماشین رو می بندن. به خودم گفتم ای بابا اینها دیگه کیان. ما تو ایران نه تنها ماشین رو قفل می کنیم بلکه روی فرمون ماشین، زنجیر هم می بندیم.

یادم اومد که یه روز "علی سیاه" و "جعفر" ،از بچه محل هامون، تعریف می کردند که یه روز رفته بودند طرفای "سه راه شاه". از اینکه یه بابایی دوچرخه اش رو به یه درخت زنجیر کرده بود شاکی شده بودند. برای اینکه به یارو درسی بدن، درخت رو از تنه اش بریده بودند و دوچرخه رو دزدیده بودند. بهزاد هم می گفت یه روز تو چهار راه گمرک بوده که دیده موتورش روشن نمیشه. هر چی استارت می زده، نه که نه. موتور گویا ویرش گرفته بود و با اینکه بنزین هم داشت روشن نمی شد. یه بابایی رد می شده. یارو به بهزاد میگه "میخوای من سوارش بشم و بذارم تو دنده ی یک و تو هلش بدی؟ شاید اینجوری روشن بشه". طفلی بهزاد هم همین کار رو میکنه. ولی وقتی موتور روشن میشه، یارو میندازه تو دنده ی دو و می گازه. علی از تو مدد. من بدو، آهو بدو. موتور دیدی؟ ندیدی.

من مونده بودم که به بقیه ی رفقا چی بگم. چه جوری توضیح بدم که آبروی ما رفته. ما یه سری پناهنده های چپ، برابری طلب و فراری از کشور دیکتاتوری و جنایتکار جمهوری ی اسلامی، بخاطر یه مشت پناهنده ی هموطن که از این موقعیت سوء استفاده کرده بودند، باید تاوانش رو پس می دادیم. تازه برای چی اینهمه به ایران زنگ می زدند؟ "اریکا" می گفت پول تلفن در عرض این چند هفته به هزاران کرون رسیده بوده.

من اما هنوز نفهمیده بودم که اینها از کجا می دونستند همه ی این تلفن ها به ایرانه و درست تو همون موقعی که ما تو ساختمون بودیم این اتفاق می افتاده. وقتی اینو از "اریکا" پرسیدم، تعجب کرد که نمی دونم. خب نمی دونست که ما تو ایران، تو خونه مون تلفن نداشتیم و اصلا از صورتحساب و قبض تلفن هم بی خبر بودم. نمی تونستم حرفش رو باور نکنم ولی فهمیدنش برام سخت بود. بعدها فهمیدم که درست میگه و مسئله خیلی ساده بوده.

درست یک هفته بعد بود خبر اومد که صاحبخونه ی ساختمان روبرویی اومده بوده تو خیابون و هر چه بد و بیراه تو چنته داشته به زبان دانمارکی و انگلیسی به ایرانی ها می داد. یه مشت ایرانی روبروی ساختمان طرف، زندگی می کردند. یه سری از ایرانی ها بهشون برخورده بود و رگ ناسیونالیستی شون باد کرده بوده. گویا یارو تمامی ی ناموس دو هزار و پانصد ساله شون رو به باد می داد. اینها رفته بودند جلوی یارو رو بگیرند که چرا نژاد پرسته و به ایران و ایرانی ها فحش میده. یارو داد زده بوده که پول تلفنش توی یه ماه بالای ده هزار کرون شده.

اینها می خواستند دست بالا بگیرند و گفته بودند به ما چه. تازه کلی هم به ایران و ایرانی بودنشون افتخار می کردند. یکیشون با زبان الکن انگلیسی بلغور کرده بوده که شاید یکی از مستاجرهاش به یه جایی زنگ زده. اصلا چه ربطی به ما ایرانی های شریف و اصیل داره. یارو در جواب گفته بوده که "تو تمام ساختمون من یه ایرانی وجود نداره. همه دانمارکی هستند. بر عکس، تو ساختمون شما همه ایرانی هستند. این تلفن ها هم همش به ایران بوده". باید اشاره کرد ساختمونی که ایرانی ها رو توش اسکان داده بودند و هم ساختمان روبرویی دو طبقه بودند و هر کدام بیست سی تایی اتاق داشتند. هر کدوم از این ساختمون ها هم یه تلفن عمومی تو طبقه ی پایین داشتند که با سکه کار می کردند.

وقتی داستان "اریکا" رو به رفیقم "علی" گفتم، کاشف به عمل اومد که این مسئله ید طولانی ای داره. گویا من پپه بودم و شستم خبر نداشت. ایرانی های نابغه، گوشه ی یه سکه ی پنج کرونی رو سوراخ می کردند و با بستن یه نخ بهش، ازش مثل "یویو" استفاده می بردند. تلفن های عمومی، درست مثل تلفن های عمومی ی ایرانی بودند. تو باجه های تلفن ایران یه دوزاری مینداختی و وقتی بوق می زد می تونستی صحبت کنی. البته باجه تلفن های ایران فقط داخل شهری بودند و برای خارج از شهر باید می رفتی تلفنخونه. تو باجه های دانمارکی اما می تونستی به خارج هم زنگ بزنی. برای مسافت های دور، قیمت های متفاوتی داشت که بستگی به مکان و زمان صحبت کردن بود. ایرانیان فخیم با کشف یویو، قبل از اینکه تلفن، پنج کرونی رو بلغور کنه، با نخ می کشیدنش بالا و همینجوری پشت سر هم شارژ می کردند.

ساکنان ایرانی ی ساختمون دیده بودند که دوشاخه ی تلفن عمومی داخل ساختمانشون به یه پریز تلفن وصل میشه. مسئله رو خیلی ساده دیده بودند. یه تلفن خریده بودند که بعدا متوجه میشند وقتی که می خواستند به تلفن عمومی وصل کنند باید دو شاخه ی سرش عوض می شد. در حقیقت دو نوع دو شاخه ی تلفن بود: یکی برای نصب در منازل شخصی و یکی هم برای استفاده در مکانهای عمومی. دو شاخه ی مربوط به تلفن های عمومی فقط از طریق اداره ی تلفن خریداری یا نصب می شد. به همین دلیل تلفن خریداری شده بکار نیومد. اما ذکاوت و هوش ایرانی ها بالاتر از اینها بود. دو شاخه، سه شاخه یعنی چی. سیم رو لخت کردند و اهدنا صراط المستقیم. علی از تو مدد. بسمه الله. وارد مکالمات و مراودات با ایران شدند.

این یه طرف قضیه بود. وحشتناک تر از این بعدش بود. بعد از اینکه تلفن عمومی ی ساختمون رو به خاطر استفاده ی غیر قانونی بر میدارند، بعضی از این ساکنین ایرانی ی ساختمون کلی بد و بیراه به "اریکا" میدند و اینکه چرا ارتباط تلفنی شون رو قطع کرده. انگار "اریکا" مسئول و بانی ی تمامی بدبختی هاشون بود. با تمام این تفاصیل، تلفن عمومی برداشته میشه. یعنی از جاش کنده میشه. این ایرانی های با هوش و هنرمند اما راه جدیدی پیدا می کنند.

داستان از این قرار بود که بچه ها یه تلفن قابل حمل قدیمی ی قرمز رنگ پیدا می کنند و سیمش رو از بیرون به خط تلفنی ای که به ساختمون وارد میشد وصل می کنند. این عمل هم اصولا شبها انجام می گرفت. نه از یویو استفاده می شد و نه باجه ی تلفنی ای در کار بود. کابل تلفن بیرون ساختمان بین دو طبقه روی دیوار بود. از یک اتاق طبقه ی بالا، درست بالای سر سیم تلفن، شبها یه پتو آویزون می کردند و دوباره اهدنا صراط المستقیم با دو تا سیم لخت. خوش آمدید به ایران، از کشور دانمارک. اتاقی که به سیم بیرون نزدیک بود مرکز ارتباطات تلفنی برای حضرات شد.

از اونجایی که خط تلفن به داخل ساختمون وارد نشده بود، یکی دو ماهی طول کشید که شرکت تلفن دوزاریش بیوفته که تلفن های زیادی به ایران زده می شد. "علی تبریزی" می گفت این بچه ها به ایران زنگ می زدند و نه تنها چرت و پرت می گفتند، بلکه بعضی وقتها ساعت ها موسیقی برای دوستان یا فامیل هاشون تو ایران می گذاشتند. گویا از بیکاری و بیعاری بود. در ضمن همه، ساعت ها توی صف منتظر نوبتشون معطل می شدند. این معضلی شده بود برای بعضی از پناهنده ها که بنابر دلایل سیاسی یا اجتماعی وارد دانمارک شده بودند. این حضرات باعث شده بودند که نظر مردم دانمارک نسبت به همه ی ما بد شده باشه. بدبینی نسبت به پناهندگان ایرانی شیوع پیدا کرده بود.

31.jpg

باجه تلفن در دانمارک

L

یادم میاد یه روز برای تظاهرات بر علیه رژیم اسلامی رفته بودیم کپنهاگ که توی ایستگاه مرکزی قطار یه صف دراز دیدم. به قول معروف یه مشت "کله سیاه" جلوی یه باجه ی تلفن به صف واستاده بودند. آخه موهای دانمارکی ها اصولا یا بلوند بود یا قهوه ای روشن با چشمهایی آبی یا قهوه ای. معلوم بود که هر کسی که موهاش سیاه بود اصولا خارجی بود. بنابر این ما به خودمون می گفتیم "کله سیاه". جمعا هفت_هشت نفری می شدند. جالب اینکه چند باجه تلفن بغلیش خالی خالی بودند. هیچ کسی تو خود کابین هاش هم نبود. کاشف به عمل اومد که بعضی از این باجه های تلفن، گویا به هر دلیلی با یویو کار نمی کردند. به همین مناسبت وقتی بچه ها باجه ای پیدا می کردند که خوب کار می کرد، سفارشش رو به رفقای خودشون می کردند. تازه به طرف می گفتند "به کسی نگی ها". اما گوشهای تیز و شمه ی زیبای ایرانی ها آنقدر قوی بود که یهو همه یه جورهایی از قضیه سر در می آوردند و باجه از کله سیاه ها پر می شد.

تمامی ی مردم دنیای صنعتی و کشورهای اروپایی دنبال این بودند که چگونه زندگی رو برای خودشون یا ملتشون راحت تر کنند و یه جورهایی خوش بگذرونند اما ما ایرانیان فخیم همیشه دنبال این بودیم که چه جوری از موقعیت موجود به نفع خودمون استفاده کنیم. جالب اینکه ضرب المثل معروف رو هم همیشه با خودمون به یدک می کشیم: "هنر نزد ایرانیان است و بس". هر جا هم که می نشستی صدای همه در می اومد که "این دانمارکی ها خیلی بیغند. نمیدونند که.......". بعضی وقتها بجای "دانمارکی ها" می گفتیم این "خارجی ها".

***********************

32.jpg

یاد اون روزهایی افتادم که قبل از انقلاب تو بازار عمده ی پارچه فروش ها کار می کردم. از کلاس دهم رفته بودم دبیرستان "ادیب" بین خیابون فردوسی و لاله زار تهران و شبانه درس می خوندم. پاساژ "اتحاد"، روبروی پاساژ "دستمالچی" (یا همون پاساژ آزادی کنونی) پیش آقای "سامی" که با عموش یه مغازه داشتند کار می کردم. مغازه ی ی بغلی ،مال "حاج آقا صباغیان" بود. صباغیان قیافه ی عجیبی داشت. تپل مپل بود. شکم گنده ش تناسب ناهنجاری با بدنش داشت. یه جورهایی "آلباینو" (زال) هم بود. همیشه کت و شلوار می پوشید. یک کت و شلوار ضخیم پشمی با رنگ همیشه سرمه ای. تو نمی تونستی تشخیص بدی که این کت و شلوارها همون هستند که دیروز پوشیده بوده یا این رو امروز تنش کرده. فقط پیراهن امروزیش با پیراهن دیروزیش فرق می کرد.

یه روز تو ماه رمضون، در حالی که جلوی مغازه واستاده بودم شنیدم حاجی برای مشتری ای که داشت خرید می کرد تمامی ی امام ها و والدینشون رو به شهادت می گرفت که این طاقه ی پارچه رو متری انقدر خریده و با قیمتی که داره بهش میده، زیاد هم روشون منفعت نمی بره. کلی هم از یارو تعریف می کرد که یکی از بهترین مشتری هاش هست و مورد احترامشه. حاجی به زبان روزه اش قسم می خورد که طرف تو تمامی بازار از این جنس بهتر و ارزونتر نمی تونه پیدا کنه. روی زبان روزه اش تکرار می کرد و اینکه با زبان روزه نمیشه دروغ گفت.

شاگردش، علی، یه خورده مذهبی بود. چند وقتی بود که من با مذهب زیاد میونه ی خوبی نداشتم. به همین دلیل باهاش زیاد دمخور نبودم. یه ساعتی رفته بود جایی و حاجی هم گویا یه مشت یا یه عدل، طاقه ی پارچه به این بابا فروخته بود. به زبان ترکی همش از پارچه های دیگه اش تعریف می کرد. گویا می خواست چند عدل دیگه بار طرف کنه. نمی دونم مشتری مال کجا بود ولی معلوم بود از اطراف آذربایجان اومده بود، چون حاجی باهاش ترکی حرف می زد. گویا طرف کلی هم خرید می کرد. سابقه ی خالی بندی ی حاجی رو دیده بودم.

تا علی رو دیدم ازش پرسیدم که آیا حاجی روزه است یا نه. علی گویا دلخوری ی شدیدی از حاجی داشت. با اینکه سالها بود پیشش کار می کرد ولی حقوقش هیچوقت بالا نرفته بود. از طرف دیگه بخاطر مذهبی بودنش از حاجی و دروغ گویی هاش اصلا خوشش نمی اومد. جوابش منفی بود. موضوع رو بهش گفتم و اینکه حاجی چقدر روی دهن روزه و دروغ نگفتن تاکید کرده بود.

علی همین که وارد مغازه شد،گویا نه گذاشته بود و نه بر داشته بود. من که صداشو می شنفتم:

-"حاجی بیلمیرم آقا اروج دی یا یوخ، اما سیزین ناهاریز حاضیر دی."

مغازه ها خیلی کوچیک بودند، بنابر این ما جلوی مغازه ها طاقه چینی داشتیم. در نتیجه نمی تونستی داخل مغازه ها رو ببینی. من که فقط شنیدم علی چی گفت و سکوتی که حاجی بعدش کرده بود. علی بعدا برام تعریف کرد که چاقو می زدی، حاجی خونش در نمیومد. طرف هم تا اینو شنیده بود شاکی از اینکه حاجی به زبان روزه قسم خورده بوده، در حالی که همش دروغ بود، همه ی خریدش رو ول کرده بود و سریع زده بوده بیرون. آخه علی گفته بوده که ناهار حاضره. تمامی ی قسم و آیه های حاجی دروغ و خالی بندی از آب در اومده بودند.

حاجی گویا فشار خونش رفته بوده بالا و از اینکه یه مشتری ی خوب شهرستانی رو از دست داده بوده خشمگین بود. سر علی داد زد که:

- نیه بله ددون؟" (چرا اینجوری گفتی؟)

علی هم شاکی صداش رو برد بالا که "خودت گفتی غذا حاضر شد منو خبر کن. من هم که نمی دونستم دروغ میگی. آخه ناسلامتی حاجی هستی و مسلمون. چرا دروغ میگی؟" علی تازه طلبکار هم از آب در اومده بوده.

************************

"اصغر رشتی" ما رو برای ناهار دعوت کرده بود. گفته بود برای نهار یه سورپرایز داره. از کمپ با هم بودیم و حالا هر کدوممون تو این شهر در مناطق مختلفی زندگی می کردیم. می گفت تو رشت معلم بوده. البته سنش از ما بالاتر بود. حدود سی- سی و پنج سالی داشت. لهجه ی زیبای رشتی، با خنده های بلندش، بهش جلوه ی خاصی می داد. دهنش همیشه باز بود و لبخند از صورتش دوری نمی کرد. "عمو اصغر" صداش می کردیم. شفته پلو درست کرده بود. به گمانم همونجوری که شمالی ها درست می کنند. آبکش نبود. یه قابلمه هم آورد که گویا خورشت بود. من نفهمیدم چی بود، ولی ادامه داد که" رب انار نداشتم که بریزم توش. شما به خوبی ی خودتون ببخشید اگه زیاد خوشمزه نیست".

غذا خوردنی نبود. گوشت سفت سفت بود. من که نتونستم بخورم بخصوص که فهمیدم گوشت یه مرغابیه که عمو اصغر تو تاریکی از توی دریاچه شهر قاپ زده بوده.

نمی دونستم که "اریکا" از این موضوع اطلاع داشت یا نه. ولی خیلی دلم گرفته بود. حالم وقتی بدتر شد که فهمیدم یکی از قوها هم گم شده بود. دلهره پیدا کرده بودم. حدس می زدم که یکی از ایرانی های عزیز هوس قو کرده بوده. جفت اون قو، به تنهایی، تو دریاچه شنا می کرد. ناراحت کننده بود که تنها مونده بود. چند روز بعد متوجه شدم که پلیس شهری گه گاه دور دریاچه می چرخید. تعداد مرغابی ها هم کم شده بودند.

در صف نان! گیله مرد

| No Comments

Gileh_Mard.jpgخبر را بی هیچ واکنشی از رادیوی ملی امریکا می شنوم:
تا امروز شصت هزار نفر در غزه بدست سربازان اسراییلی کشته شده اند.
میگوید: امروز هفتاد و پنج نفر زن ‌مرد و کودک و پیر و جوان در صف نان جان خود را از دست داده و بیش از ششصد نفر زخمی شده و بجای نان گلوله نصیب شان شده است.
هر روز آنقدر از مرگ و آدمکشی و بمباران و ویرانی سخن گفته میشود که مرگ هفتاد و‌پنج کودک گرسنه در صف نان دیگر هیچ واکنش عاطفی در آدمی بر نمی انگیزد.
با خودم میگویم اگر شصت هزار جغد از گرسنگی مرده بودند جهان سرا پا عزا دار میشد ؛ اما مرگ شصت هزار انسان هیچ عکس العملی در جهان امروز ایجاد نمیکند مگر کورسویی در اینجا و آنجای گیتی.
شب ، بهنگام خواب به داستان « پدر خوانده» گوش میدهم ؛ در خواب و در بیداری.
می خوابم و بر میخیزم و داستان را پی میگیرم .
صبح که می شود از خود می پرسم : آیا براستی انسان گرگ انسان است ؟
این جمله در یکی از نمایشنامه های پلوتوس که دویست و پنجاه سال پیش از میلاد مسیح میزیست بکار رفته است.
فروید در کتاب « تمدن و مصائب آن » می گوید : پس از آنهمه تجارب تلخی که بشریت طی هزاره ها بدست آورده چه کسی جرات دارد این جمله را نفی کند ؟
در آیین مسیحیت یک فرمان آرمانی وجود دارد که میگوید : همنوع خود را همچون خویش دوست بدار .
فروید با اشاره به همین فرمان آرمانی مسیح میگوید :هیچ چیز به اندازه همین فرمان با طبیعت و ذات بشر نا هماهنگ و مغایر و نا سازگار نیست .
کدام شاعر بود که میگفت : رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند ؟
تامس هابز که برخی او را بزرگ‌ترین فیلسوف و نظریه پرداز قرن هفدهم انگلستان میدانند می پرسد : هیچ میدانید چرا مترسک ها را نه بشکل گرگ و گراز و شیر و روباه ، بلکه به شکل انسان میسازند ؟
و پاسخ میدهد: زیرا وحشتناک تر از انسان هیچ موجودی نیست !
سراسر شب را به داستان پدر خوانده گوش میدهم و بگاه پگاه با پلوتوس همنوا میشوم که :آیا انسان گرگ انسان است ؟

sarkhosh.jpgسروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

در صحنه‌ی سیاسی ایران، مسعود پزشکیان و سعید جلیلی اغلب به عنوان دو قطب مخالف تصویر می‌شوند. اما از منظر روانکاوی، این دو، صرفاً دو روی یک سکه‌اند؛ دو فرزند یک خانواده‌ی ایدئولوژیک که هر یک، راهی متفاوت برای کنار آمدن با «قانونِ پدر» یافته‌اند. قانون پدر در اینجا، همان آرمانشهر بنیادین جمهوری اسلامی و «ولی فقیه»، تجسم نهایی و مفسر اعظم آن است. این نوشتار، به واکاوی این دو صورت‌بندی روانی می‌پردازد؛ دو راهی که از نقاطی چنین دور آغاز، اما در نهایت به مقصدی واحد ختم می‌شوند: حفظ ساختار پدری.

۱. مسعود پزشکیان: فرزند صادق و پاسدارِ وصیت‌نامه

برای فهم روان سیاسی پزشکیان، باید او را نه در جایگاه یک سیاستمدار، که در مقام «پاسدار یک وصیت‌نامه» دید. این وصیت‌نامه، همان متون مقدس و بنیادین اوست: قرآن، نهج‌البلاغه و قانون اساسی. «فراخود» یا وجدان اخلاقی قدرتمند او، خود را تنها وارث و مجری صادق این میراث پدری می‌داند. تراژدی از اینجا آغاز می‌شود که او شاهد است دیگر وارثان (مسئولان)، در حال تاراج این میراث هستند. در اینجاست که او به یک «فیگور تراژیک پدری» بدل می‌شود؛ پدری که قدرتی جز تکرار وسواس‌گونه‌ی متن وصیت‌نامه برای فرزندان خاطی ندارد. خشم او، خشم پدری دلسوز است که می‌کوشد با یادآوری مداوم «قانون»، از فروپاشی کامل خانواده (سیستم) جلوگیری کند و وقتی مفسر نهایی وصیت‌نامه (رهبر) حرف آخر را می‌زند، او به عنوان پاسدار صادق، چاره‌ای جز تمکین ندارد. این «صداقت تراژیک» اوست: او عمیقاً باور دارد که مشکل، نه در خودِ «قواعد پدری»، که در «اجرای بد» آنهاست و هرگز قادر به زیر سؤال بردن خودِ آن قواعد نیست.

۲. سعید جلیلی: فرزند ایدئولوگ و مدافع معبد

اگر پزشکیان، «پزشک» سیستم است، جلیلی «متکلم» یا کاهن اعظم آن است. فراخودِ او نه با «متن قانون»، که با «روحِ ایدئولوژی» و «تفسیر خالص» آن یگانه شده است. برای او، واقعیتِ ملموس و پر از ایراد، نه یک «بیماری» که باید درمان شود، بلکه یک «آلودگی» است که باید از ساحت مقدس ایدئولوژی پاک گردد. گفتار او سرشار از مفاهیم انتزاعی است زیرا او در جهان «نمادین» زندگی می‌کند. نمودارها و برنامه‌های پیچیده‌اش، تلاشی وسواس‌گونه برای ساختن یک «واقعیت جایگزین» است؛ یک قلعه‌ی تئوریک که آنقدر کامل است که هرگز با واقعیت زمینی سنجیده نمی‌شود. مکانیزم دفاعی او، «عقلانی‌سازی» است؛ او فجایع را نه به عنوان «رنج»، که به عنوان «هزینه‌های لازم برای تحقق آرمان» بازتفسیر می‌کند. او نه فرزند صادق، که «نگهبان متعصب معبد» است و وظیفه‌ی خود را نه نجات مردم، که حفظ قداست الواح درون معبد می‌داند.

۳. جمع‌بندی: دو راهِ یک بن‌بست

هر دو فیگور، در نهایت، فرزندان وفادار «قانون پدر» هستند، اما هر یک نقشی متفاوت را برای خود برگزیده‌اند: پزشکیان، پزشکِ واقعیت است؛ با «واقعیت» درگیر می‌شود تا آن را به سطح «قانون» برساند. او از پایین به بالا نگاه می‌کند و رنج می‌برد. جلیلی، کاهنِ حقیقت است؛ از «واقعیت» فاصله می‌گیرد تا «حقیقتِ» نابِ قانون را از گزند آن مصون بدارد. او با نگاه از بالا به پایین؛ موعظه می‌کند.

پزشکیان، تراژدی یک رئالیست را زندگی می‌کند؛ رئالیستی که ابزارش برای اصلاح واقعیت، از کار افتاده است. جلیلی، تراژدی یک ایدئالیست را به نمایش می‌گذارد؛ ایدئالیستی که حقیقتش، در دنیای واقعی خریداری ندارد. تراژدی بزرگتر اما، متعلق به جامعه‌ای است که میان این دو گزینه معلق مانده است: انتخاب میان پزشکی که حتی نمی‌تواند دردهای یک بیماری مزمن را مدیریت کند و کاهنی که برای روح بیمار، دعا می‌خواند؛ در حالی که هیچ‌یک، «درمان» و «شفای» واقعی را با خود به همراه ندارند.

این ویدیو از دوربین مداربسته لحظه هولناکی را نشان می‌دهد که یک مرد در گچساران به زنی‌ که شال از روی سرش افتاده است، با لگد حمله می‌کند و او را به زمین می‌زند

:::

ازدواج دو نماینده مجلس

| No Comments
marriagebanner2.jpg
رسانه‌های ایران گزارش دادند که فاطمه جراره و عباس قدرتی، دو نماینده مجلس شورای اسلامی، با یکدیگر ازدواج کردند.

جراره نماینده بندرعباس و قدرتی نماینده شیروان هردو از متولدان دهه شصت هستند. روزنامه هفت صبح نوشت که قدرتی پیش از راهیابی به مجلس بیکار بود.

married.jpg

shotor.jpgآقا نگاه راهبردی دارد

حسینی همدانی نماینده علی خامنه‌ای در استان البرز روز دهم امرداد ۱۴۰۴ در خطبه‌های نماز به مردم توصیه کرده: «مثل قاطر نباشید مثل شتر باشید!»

او توضیح داد: «شتر نگاه راهبردی داره همه‌ش اون دور رو نگاه میکنه سرش پایین نیست؛ قاطر سرش پایینه اصلاً چاله رو نمی‌بینه؛ میره وقتی میافته تو چاله می‌فهمه افتاد تو چاله!

اما شتر از اون دور میبینه راهش رو تنظیم میکنه؛ نگاه راهبردی نگاه درازمدته؛ نگاه عاقبت‌اندیشه... بیانیه گام دوم حضرت آقا کاملاً راهبردی است.»

:::

جعفر قائم‌پناه معاون اجرایی رئیس‌جمهور به انصاف نیوز:

ensaf.jpg

کیهان لندن - منابع محلی روز دوشنبه ۱۳ امرداد گزارش داده‌اند که تاسیسات شرکت «دیار خودرو» واقع در شهرک صنعتی گلپایگان دچار آتش‌سوزی مهیب شده است. هنوز اطلاعات دقیقی از میزان خسارات و علت وقوع حادثه منتشر نشده، اما دود غلیظی که از این تأسیسات به هوا رفته بود دیده می‌شد.

:::

fire.jpgمحمد بهرامی عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی معتقد است: «روند آتش‌سوزی در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی کشور در سال جاری، نگران‌کننده و غیرعادی است.» وی گفته: «حدود ۵۰ درصد از این حوادث، فرسودگی تجهیزات، عدم تعمیرات پیشگیرانه (PM) و نوسازی نکردن سامانه‌های پایش فشار و دما است.

حدود ۳۰ نیز ناشی از خطای انسانی، آموزش ناکافی کارکنان عملیاتی، و بی‌توجهی به پروتکل‌های ایمنی است. ۲۰ درصد موارد دیگر هم ترکیبی از قصور مدیریتی، تأخیر در رسیدگی اضطراری، ضعف بودجه HSE و نبود سامانه هشدار دیجیتال کافی و نیز تخاصمات اخیر رژیم صهیونستی رخ داده است.»

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

محمد بهرامی با بیان اینکه تحریم‌ها مانع از واردات قطعات یدکی و فناوری‌های نوین مانیتورینگ شده» گفته: «تأخیر در پرداخت حقوق نیروهای تخصصی یا خروج نخبگان باعث افت کیفیت تعمیرات و نظارت شده است. اما نمی‌توان تمام علت را متوجه تحریم‌ها کرد. بخش مهمی از مشکلات، مربوط به ضعف برنامه‌ریزی داخلی، مدیریت انتصابی ناکارآمد و نگاه فرعی به HSE در ساختارهای بودجه‌ای و اولویت‌بندی‌ها است.»

:::

masheh.jpgروزنامه فرهیختگان، وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، در مطلبی درباره تشدید تنش‌ها، احتمال درگیری نظامی و ایجاد اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی پس از فعال شدن احتمالی مکانیسم ماشه از سوی کشورهای اروپایی هشدار داد

ایران اینترنشنال - فرهیختگان دوشنبه ۱۳ مرداد گزارش داد در صورت بازگشت تحریم‌ها، اقداماتی نظیر ممنوعیت فروش تسلیحات به ایران، مسدودسازی دارایی‌های مرتبط با نهادهای تحریمی همچون سپاه پاسداران و شرکت کشتیرانی، الزام به بازرسی محموله‌های مشکوک، و ممنوعیت ارائه خدمات مالی و بیمه‌ای در حوزه هسته‌ای در دستور کار جامعه بین‌المللی قرار خواهد گرفت.

این روزنامه نوشت: «فروش نفت به‌طور مستقیم مشمول تحریم‌های شورای امنیت نیست. اگرچه دامنه تحریم‌های سازمان ملل نسبت به تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا و اروپا محدودتر است، اما به‌دلیل چندجانبه بودن، ظرفیت فشار روانی و دیپلماتیک بالاتری دارد. از سوی دیگر، به‌دلیل تفسیرپذیری عبارات تحریمی، کشورهای عضو بسته به اراده سیاسی خود می‌توانند این تحریم‌ها را به‌صورت شدید یا ضعیف اجرایی کنند.»

به گزارش فرهیختگان، خودداری روسیه از تحویل سامانه اس-۳۰۰ به جمهوری اسلامی و تصمیم اسلام‌آباد برای توقف پروژه انتقال گاز از ایران به پاکستان و هند، موسوم به «خط لوله صلح»، نمونه‌هایی از تاثیر اراده سیاسی کشورها در اجرای تحریم‌ها به شمار می‌روند.

در روزهای اخیر، گمانه‌زنی‌ها در خصوص تصمیم تروئیکای اروپایی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه شدت گرفته است.

ایران‌اینترنشنال ۹ مرداد به نقل از منابع دیپلماتیک غربی گزارش داد مقام‌های جمهوری اسلامی در جریان نشست استانبول با نمایندگان آلمان، فرانسه و بریتانیا تهدید کردند که در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، تهران از معاهده منع اشاعه تسلیحات هسته‌ای (ان‌پی‌تی) خارج خواهد شد.

بازگشت تحریم‌ها و «مشروع‌سازی سیاسی اقدامات نظامی»

فرهیختگان در ادامه گزارش خود هشدار داد فعال‌سازی مکانیسم ماشه، افزون بر پیامدهای اقتصادی و تجاری، می‌تواند به شکل‌گیری «اجماع جهانی علیه ایران» بینجامد: «بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت دو ریسک را بر ایران تحمیل می‌کند؛ تبعات اقتصادی‌ که بازگشت تحریم‌ها می‌تواند برای اقتصاد ایران داشته باشد و زمینه‌سازی برای امنیتی‌سازی و اقدام نظامی علیه ایران.»

این روزنامه نوشت: «کشورها می‌توانند از فضای تحریمی شورای امنیت برای مشروع‌سازی سیاسی اقدامات نظامی بهره ببرند، هرچند که فاقد مشروعیت حقوقی باشند.»

بر اساس این گزارش، اقدام احتمالی تهران در خروج از ان‌پی‌تی در واکنش به تروئیکای اروپایی ممکن است به تشدید تنش در سطح منطقه‌ای و جهانی منجر شود و احتمال بروز درگیری نظامی را تقویت کند.

علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، هفتم مرداد اعلام کرد کشورهای اروپایی‌ در مذاکرات استانبول به‌دنبال تمدید شش‌ماهه مهلت استفاده از مکانیسم ماشه بودند، اما جمهوری اسلامی این پیشنهاد را نپذیرفت.

yashar.jpgیاشار سلطانی

- آقای صدیقی از امامت جمعه استعفا داد و این استعفا با موافقت رهبری همراه شد.

- اکنون انتظار می‌رود مسیر رسیدگی به پرونده قضایی خانواده ایشان شفاف‌ترو هموارتر پیش برود.

- اولین گزارش من در مورد زمین خواری ۱۰۰۰ میلیاردی ازگل را دوباره بخوانید.

:::

زمین‌خواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران

سال ۱۳۸۲ کاظم صدیقی که هنوز امام جمعه تهران نشده بود اما در دستگاه قضایی ایران سمت قابل توجهی داشت حوزه علمیه‌ای در تهران تاسیس کرد که با نام «مدرسه علمیه امام خمینی» شناخته می‌شود.

این حوزه علمیه در ناحیه خوش آب و هوای اُزگل در تهران مکان‌یابی شد و کم‌کم با خرید زمین‌های اطراف و توسعه زیربنایی اکنون یک ملک حدودا ۲۳۰۰۰ متری در شمال تهران است.

آنچنان که جست‌وجوها نشان می‌دهد این حوزه علمیه بخشی از زمین هایی که از طرف مرکز خدمات مدیریت حوزه های علمیه تهران، شهرداری تهران، سازمان اوقاف تملیک است.

به هر روی این ۲۳۰۰۰ متر زمین در قالب ۲۰ جلد سند طی دو دهه و در جریان بزرگ و بزرگتر شدن «مدرسه علمیه امام خمینی» در اختیار حوزه‌ی علمیه خطیب جمعه تهران قرار گرفت.

اما آنچه در این گزارش قرار است به آن بپردازیم سرنوشت ۴۲۰۰ متر باغی است که در گوشه‌ی شمال شرقی این زمین قرار دارد و یک ملک سه بَر به حساب می‌آید و حالا طی فرایندهایی که در ادامه‌ی این گزارش ذکر می‌کنیم به مالکیت شرکتی در می‌آید که اعضای هیات مدیره‌ آن کاظم صدیقی و فرزندانش هستند. زمینی که با در نظر گرفتن متوسط قیمت زمین در ناحیه اُزگل تهران ارزشی تقریبی ۱۰۰۰ میلیارد تومانی دارد.

20.jpg
مدرسه علمیه امام خمینی تهران در خیابان گلستان شرقی در منطقه یک تهران قرار دارد. این مجموعه در ۲۳ هزار متر زمین شامل برج باغ، ۲۵ واحد آپارتمانی خانه‌های مسکونی برای اساتید ، مسجد، استخر، مجموعه‌ی ورزشی و ساختمان حوزه علمیه است.
:::

پيروان انديشه‌های قائم

«پيروان انديشه‌های قائم» شرکتی است که در ۱۴۰۲/۸/۱۴ در ایران به ثبت رسیده است. نگاهی به ترکیب موسسان و اعضای هیات مدیره این شرکت ما را به اسامی جالبی می‌رساند:

محمدحسين رجبی صدیقی- فرزند
محمد مهدی رجبی صدیقی- فرزند
عادل محيسنی- مدیر مدرسه علمیه
کاظم رجبی صدیقی
جواد عزیزی - کارمند شهرداری

21.jpg

برای بزرگتر شدن روی تصویر کلیک کنید

:::

همانطور که می‌بینیم به جز کاظم صدیقی دو فرزند او «محمد حسین» و «محمد مهدی» هم در ترکیب این شرکت حضور دارند و برای اینکه این جمع خانوادگی جمع‌تر شود «رضوانه قوام» عروس کاظم صدیقی هم به عنوان بازرس معرفی شده است اما هیچ نامی از دختران آیت الله بعنوان سهامدار در این شرکت ثبت نشده است.

در این میان اسامی برخی نزدیکان کاظم صدیقی نظیر «فضل‌الله بیگوردی» سر تیم حفاظت صدیقی در مقام بازرس علی‌البدل هم دیده می‌شود.

در توضیحات ثبت این شرکت هیچ توضیحی داده نشده که این شرکت ارتباطی با مدرسه علمیه امام خمینی در اُزگل تهران دارد یا نه. اما به طرز عجیبی این شرکت یک ماه بعد از تاسیس صاحب ۴۲۰۰ متر از زمین‌های مدرسه‌ علمیه امام خمینی می‌شود.

هر چند در اساسنامه موسسه به "غیرتجاری" بودن آن اشاره شده است، اما در شرح خدمات شرکت بیشتر فعالیتها تجاری ثبت شده است.

حضور نامی چون «جواد عزیزی» هم در ترکیب موسسان شرکت «پيروان انديشه‌های قائم» جالب توجه است. او یکی از مدیران شهرداری تهران در زمان قالیباف که حالا در ترکیب شرکتی حضور دارد که به عنوان اولین اقدام بخشی از زمین‌های یک حوزه علمیه را به نام خودش ثبت کرده است.

او دارای چندین پرونده قضایی در زمان مسئولیتش در شهرداری تهران بود.

به هر روی بر اساس اسنادی که به دست ما رسیده کاملا مشخص است که مالکیت بخشی از زمین‌های مورد بحث تا پیش از این با «مدرسه علمیه امام خمینی تهران» بوده و در بعد از آن مالکیت این زمین‌ها به شرکت «پيروان انديشه‌های قائم» رسیده است.

22.jpg
تصویر انتقال سند به نام موسسه پیروان اندیشه قائم - برای بزرگتر شدن روی تصویر کلیک کنید

:::

23.jpg
تصویر الباقی سندها که به نام مدرسه علمیه امام خمینی ثبت شده است - برای بزرگتر شدن روی تصویر کلیک کنید

:::

صحبت با کارشناسان ملک در منطقه یک تهران، جایی که ملک مورد اشاره قرار دارد، نشان می‌دهد که قیمت ملک در این ناحیه بین ۱۳۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان در نوسان است که اگر متوسط قیمت منطقه را در نظر بگیرید این ملک چیزی حدود 1000 میلیارد تومان ارزش دارد که حالا در اختیار شرکتی قرار گرفته است که توسط کاظم صدیقی و پسران اداره می‌شود.

مدرسه علمیه امام خمینی تهران در خیابان گلستان شرقی در منطقه یک تهران قرار دارد. این مجموعه در ۲۳ هزار متر زمین شامل برج باغ، ۲۵ واحد آپارتمانی خانه‌های مسکونی برای اساتید ، مسجد، استخر، مجموعه‌ی ورزشی و ساختمان حوزه علمیه است.

کاظم صدیقی اکنون امام جمعه موقت تهران، مؤسس و تولیت حوزه علمیه امام خمینی، نائب‌رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه تهران، رئیس سابق دادسرا و دادگاه عالی انتظامی قضات و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر است.

صدیقی که روزی گفته بود فقر نتیجه بی‌دینی است و چند روزه از بین می‌رود، راست می‌گفت چون توانسته در مدت 1 سال به این ثروت افسانه‌ای دست یابد.

اینجا اروپا نیست!

| No Comments

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgمهدی پیرهادی، عضو شورای شهر تهران گفت: برخی تصاویر منتشر شده نشان می‌دهد آب برخی از سرویس‌های بهداشتی در پارک‌ها قطع و علت آن کمبود آب عنوان شده است.

او افزود: اینجا مانند اروپا نیست که بدون آب کسی بتواند از سرویس بهداشتی استفاده کند. پیرهادی در توصیف این وضعیت ادامه داد: یک سری اتفاق‌ها می‌افتد، حرف‌هایی در کشور زده می‌شود که خنده‌دار است، آدم یا باید بخندد یا گریه کند واقعا جای تعجب دارد.

او با تاکید به اینکه سرانه مصرف آب در کشور بالا نیست و حتی از برخی کشورها پایین‌تر است، گفت: «مدام نگویید سرانه مصرف آب بالاست. به مردم راست بگویید. با اقدامات نسنجیده کارهایی انجام می‌شود که مردم را می رنجاند.»

:::

za.jpgهیچ‌کاره!

احمد زیدآبادی

شیخ حمید رسایی: "عملاً مجلس هیچ‌کاره است؛ می‌خواهند شورای عالی دفاع درست کنند و دبیرخانه این شورا بگوید مجلس نباید به فلان کار ورود کند."

بدبختانه حق با آقای رسایی است. از همین بیرون هم پیداست که مجلس تقریباً هیچ‌کاره است و چه بسا از این به بعد هیچکاره‌تر هم بشود! اما چرا مجلسی که باید رکن اساسی تصمیم‌گیری در کشور باشد، به این روز افتاده است؟ چه کسانی اعتبار ذاتی مجلس را به امری عرضی و تشریفاتی و تزیینی فروکاستند؟ چه کسانی ارزش مجلس را به اطاعت محض از نهادهای مافوق کاهش دادند؟چه کسانی با حمایت از تغلیظ فزایندۀ نظارت استصوابی، بین خواست اکثریت جامعه و ترکیب مجلس فاصله انداختند؟ چه کسانی با دلخوشی به حمایت پنج درصد مردم، عملاً مجلس اقلیت محض تشکیل دادند؟

چه کسانی اکثریت مردم را از حضور در انتخابات مجلس بیزار کردند؟ چه کسانی تریبون مجلس را محملی برای حمله به شهروندان قرار دادند؟ چه کسانی قانونگذاری را به ابزاری برای محدود کردن آزادی مردم و تشدید فشار علیه آنان، تبدیل کردند؟ چه کسانی صحن مجلس را به محیطی برای ماجراجویی‌های داخلی و خارجی و در واقع بحران‌آفرینی مبدل ساختند؟

چنین مجلسی نه می‌تواند از جایگاه خود دفاع کند و نه تصمیم درستی در جهت حفظ امنیت و ثبات و منافع کشور بگیرد. بنابراین در شرایط بحرانی طبیعی است که دور زده شود!

خودکرده را تدبیر نیست!

hatami.jpgشورای دفاع تازه‌ترین نهاد تصمیم‌گیری زیر نظر علی خامنه‌ای است که «حمایت از تقویت همه‌جانبه توان دفاعی کشور» و «سرعت عمل در تصمیم‌گیری‌های مربوط به حوزه دفاعی کشور» از اهداف اصلی تشکیل آن اعلام شده است

ایندیپندنت فارسی - همزمان با افزایش احتمال حملات مجدد اسرائیل و ایالات متحده به منافع و شخصیت‌های مهم جمهوری اسلامی، فرمانده ‌کل ارتش جمهوری اسلامی روز یکشنبه ۱۲ مرداد گفت جنگ نظامی با اسرائیل و ایالات متحده تمام نشده است و بر آمادگی «قدرت موشکی و پهپادی نظام اسلامی» برای واکنش به تهدیدات جدید تاکید کرد.

امیر حاتمی مدعی شد «رژیم صهیونیستی دشمن عنودی است که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، بخشی از جنایات و قساوت او را نسبت به ملت ایران دیدیم» و سپس با اشاره به سخنان قبلی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، مبنی بر اینکه «یک درصد تهدید را باید صددرصد تهدید تلقی کنیم»، افزود: «نباید دشمن را دست‌کم گرفت و تهدید آن را تمام‌‌شده تلقی کرد. البته در طول این ۱۲ روز، ناگفته‌های بسیاری از رشادت کم‌نظیر عزیزان پدافند و اقدامات ارزشمند نیروی زمینی، مجاهدت‌های نیروی هوایی و همچنین نیروی دریایی نیز وجود دارد که به‌موقع به اطلاع مردم شریف ایران خواهد رسید.»

این درحالی است که پس از ۱۲ روز حمله نظامی ارتش اسرائیل، که به کشته شدن بیش از ۳۰۰ فرمانده نظامی ارشد و میانی جمهوری اسلامی منجر شد، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، بارها تاکید کردند که پدافند دفاعی ایران تا حدود زیادی از بین رفته است و «آسمان ایران کاملا باز است».

از سوی دیگر، تصمیم تازه علی خامنه‌ای برای تشکیل «شورای دفاع» و رد پیشنهاد مذاکره و صلح دونالد ترامپ، نشان می‌دهد که رهبر جمهوری اسلامی و حلقه نزدیک به او بیش از گذشته حملات مجدد اسرائیل و متحدانش را محتمل می‌دانند. به باور تحلیلگران، ایجاد این شورا و همچنین بازگشت علی لاریجانی به قدرت تلاشی برای سامان‌دهی یک ساختار دفاعی و نظامی جدید در کشور است تا آنان بتواند در برابر تهدیدهای پیش‌ رو سریع‌تر و منظم‌تر از پیش واکنش نشان دهند.

تسنیم، خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران، نوشته است که روسای سه قوه، دو نماینده علی خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی، وزیر اطلاعات، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه پاسداران، فرمانده ارتش و فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا، ازجمله اعضای کلیدی شورای دفاع خواهند بود و مسعود پزشکیان، رئیس‌ دولت جمهوری اسلامی، ریاست آن را برعهده خواهد داشت.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

«حمایت از تقویت همه‌جانبه توان دفاعی کشور» و «سرعت عمل در تصمیم‌گیری‌های مربوط به حوزه دفاعی کشور» هم از اهداف اصلی تشکیل این شورا اعلام شده است. پیش از این، خبرگزاری فارس، دیگر خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران، با انتشار خبر تشکیل شورای دفاع، از تحول ساختاری در شورای‌عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و احتمال انتصاب علی لاریجانی به جای علی‌‌اکبر احمدیان در مقام دبیر شورای‌عالی امنیت ملی خبر داده بود.

sgh.jpgتوانا - سپیده قلیان، در یکی از پرونده‌هایش، شاکی خصوصی داشت و آن شاکی کسی نبود جز آمنه ذبیح‌پور، بازجوـخبرنگار.

روایت سپیده قلیان از روز دادگاه را بخوانید:

لباسم واقعاً خیره‌کننده بود؛ سال‌ها از این زندان به اون زندان با خودم حملش کرده بودم. بالاتنه‌اش سوزن‌دوزی قرمز داشت و شلوارش از بالا گشاد بود؛میشد پاچه‌ش رو بالا بکشی و مثل شلوارک شه، دقیق نمی‌دونم اسم مدلش چی بود. اگه اشتباه نکنم جلسات دادگاه سه جلسه بود . جلسه سوم با تلاش وکلا و ادله‌ای که ارائه کردیم، قاضی رو مجاب کرده بودیم شاکی باید خودش حضور داشته باشه. جلسات قبل، یه نماینده حقوقی از صداوسیما می‌اومد؛ یه پسر پرافاده که به چشم نمی‌اومد.

روز موعود رسید. لباسم رو پوشیدم، ولی روش یه شومیز انداختم و روی سرم دستمال اشپزخونه بند رو گذاشتم تا مشکلی برای ورود به دادگاه پیش نیاد. به محض شروع جلسه و ورود آمنه، شومیز و دستمال اشپزخونه رو کندم و پرت کردم بیرون. وقتی آمنه منو با تاپ و شلواری که بالا کشیده بودم و تقریباً شلوارک شده بود دید، شروع کرد به فریاد زدن که چرا با این لباس اومدم. من فقط با یه لبخند پرصلابت نگاهش می‌کردم. و تو دلم گفتم ما زن‌ها واقعا قوی هستیم. اون توهین می‌کرد، به قاضی هم فرصت حرف زدن نمی‌داد. همه تو دادگاه، از پاسیار و سرباز تا مسئول دفتر، از شدت بد و بیراه گفتنش ماتشون برده بود. می‌گفت من جاسوس سرویس‌های اطلاعاتی موسادم، جاسوس اینترنشنالم. ادعا می‌کرد خودش خیلی محبوبه و افشاگری من باعث محبوبیتش شده. می‌گفت منو مأمور کردن تا بدنامش کنم. انگشتش رو مثل یه تهدید تو هوا تکون می‌داد و می‌گفت: «این‌بار کاری می‌کنم موهات رنگ دندونات بشه!» من فقط می‌خندیدم و گفتم: «امان از روزی که دست مردم بیفتی.» اون دوباره شروع کرد به توهین به معترضین.

آخر جلسه، رو به قاضی گفتم: «می‌خوام از خانم ذبیح‌پور عذرخواهی کنم.» همه شوکه شدن. قاضی گفت: «بفرمایید.» شش قدم به سمتش برداشتم، آب دهنم رو جمع کردم و جمع کردم و جمع کردم، بعد یهو تف کردم تو صورتش و گفتم: «این هدیه همون مردمیه که می‌گی عاشقتن!» آب دهن من انقدر زیاد بود که سرباز کنارش بعدا گفت نمی‌دونست کجای صورتش رو پاک کنه. قاضی به زور جلوی خندش رو گرفت، پاسیار از خنده رفت بیرون. آمنه هوار می‌زد که «پدرت رو درمیارم.» منم با حال خوب از دادگاه زدم بیرون.

بعدش، تو کل زندان حرفم پیچید. از پرستار تا پزشک و سرباز همه‌جا گفتن که تف کردم تو صورت آمنه. هر کی تو محوطه موقع اعزام منو می‌دید، می‌گفت: «سپیده، دمت گرم!»


khom.jpgایران اینترنشنال - مقام‌های اطلاعاتی اسرائیل در واپسین ماه‌های حکومت شاه، با رد درخواست برای ترور روح‌الله خمینی، فرصتی تاریخی برای جلوگیری از شکل‌گیری جمهوری اسلامی ایران را از دست دادند.

شنبه ۱۱ مرداد، روزنامه جروزالم‌پست با انتشار گزارشی تحلیلی از تصمیم‌های موساد در روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ نوشت که خودداری این سازمان از حذف رهبر وقت اپوزیسیون ایران، تبعاتی داشت که همچنان سیاست خاورمیانه را تحت‌تاثیر قرار داده است.

بر اساس این گزارش، در ژانویه ۱۹۷۹ و همزمان با خروج محمدرضا شاه پهلوی از کشور، الیعزر تساپفیر، رییس وقت دفتر موساد در تهران، در میان آشوب‌های امنیتی به ستاد مرکزی ساواک، سازمان اطلاعاتی شاه، رفت. تساپفیر در حالی در فضای متلاشی‌شده این نهاد امنیتی قدم می‌زد که در خیابان‌ها انقلابیون مسلح با کلاشینکف گشت می‌زدند و یک ژنرال وحشت‌زده به او التماس می‌کرد تا او را از کشور خارج کند.

در چنین فضایی، شاپور بختیار، نخست‌وزیر تازه منصوب شده، پیامی فوری برای موساد فرستاد: روح‌الله خمینی را در تبعیدگاهش در نزدیکی پاریس ترور کنید. این درخواست، به نوشته جروزالم‌پست، جلسه‌ای اضطراری را در تل‌آویو به ریاست اسحاق حوفی، رییس وقت موساد، رقم زد؛ جلسه‌ای که در آن سرنوشت یکی از سرنوشت‌سازترین تصمیمات تاریخ معاصر خاورمیانه رقم خورد.

یوسی آلفر، تحلیلگر ارشد ایران در موساد که در آن جلسه حضور داشت، بعدها در خاطرات خود نوشت که حوفی به دلایل اخلاقی مخالف ترور رهبران سیاسی خارجی بود. یکی دیگر از فرماندهان باسابقه موساد که سال‌ها در ایران فعالیت کرده بود نیز معتقد بود خمینی تهدیدی نیست و نظام شاهنشاهی توان مقابله با او را دارد.

اما بخش عمده‌ای از مخالفت‌ها نه بر مبنای اخلاق، بلکه بر پایه عدم قطعیت اطلاعاتی و ملاحظات دیپلماتیک بود. آلفر اذعان کرده که موساد شناخت کافی از خمینی و شبکه‌هایش نداشت و با وجود حضور هزاران اسرائیلی در ایران، اطلاعات از نیروهای اپوزیسیون ناقص بود. در همین حال، یکی از افسران ارشد واحد سزاریا، بازوی عملیات‌های ویژه موساد، به روشنی گفته بود که از منظر فنی، حذف خمینی در نزدیکی پاریس کار دشواری نبود.

با این حال، نگرانی‌های سیاسی و دیپلماتیک بر همه ملاحظات فائق آمد. تحلیل‌گران هشدار دادند که چنین اقدامی می‌تواند روابط با فرانسه را تخریب کند، باعث اعتراض جهان اسلام شود، به خمینی وجهه یک شهید ببخشد، و حتی به روابط اسرائیل با مسکو و واشینگتن آسیب بزند. نهایتا، حوفی تصمیم گرفت وارد عملیات نشوند. به گفته تساپفیر، او به بختیار پاسخ داد که اسرائیل «پلیس جهان» نیست.

دو هفته بعد، اول فوریه ۱۹۷۹، خمینی با پرواز ایر فرانس به تهران بازگشت و با استقبال میلیونی مردم روبه‌رو شد. بختیار، برای کاهش فشار، دستور انحلال ساواک را صادر کرد اما این تصمیم نیز نتوانست نظام را نجات دهد. تنها ۱۰ روز بعد، دولت بختیار سقوط کرد. ناصر مقدم، رییس وقت ساواک، اعدام شد و خود بختیار نیز سال‌ها بعد در پاریس توسط ماموران جمهوری اسلامی ترور شد.

shemirani.jpgایندیپندنت فارسی - پالوما شمیرانی، دختر ۲۳ ساله بریتانیایی (نام پدر فرامرز، نام مادر کیت) که پس از امتناع از شیمی درمانی برای سرطان درگذشت، تحت مراقبت مادرش، که یک چهره تاثیرگذار شبکه‌های اجتماعی در حوزه سلامت است، «روزی پنج بار تنقیه قهوه» انجام داد.

به گزارش سرویس جهانی بی‌بی‌سی، برادر پالوما شمیرانی این ادعا را اخیرا در جریان تحقیقات در مورد مرگ او مطرح کرد.

این خبر در حالی منتشر شده است که هفت ماه پیش پزشکان به این فارغ‌التحصیل کمبریج گفته بودند که ۸۰ درصد احتمال دارد با شیمی‌درمانی از سرطان جان سالم به در ببرد،‌ اما او در عوض یک رژیم درمانی جایگزین اثبات نشده برای سرطان را دنبال کرد که از طرف مادرش، کیت شمیرانی، تبلیغ می‌شد و ادعا می‌کرد که در گذشته با موفقیت از آن استفاده کرده است. کیت در سال ۲۰۱۴ از همسرش فرامرز شمیرانی جدا شد.

bros.jpgگابریل و سباستین شمیرانی می‌گویند که می‌خواهند از مرگ‌های دیگری مانند مرگ خواهرشان جلوگیری کنند

:::

به گزارش سرویس جهانی بی‌بی‌سی، او در اظهارات کتبی قبل از مرگش، ابتلا به سرطان را کاملا انکار کرد و تشخیص آن را «خیالی پوچ و بدون مدرک» خواند. او همچنین ابراز نگرانی کرده بود که شیمی‌درمانی ممکن است باعث ناباروری او شود.

پالوما شمیرانی در این باره نوشت: «من نمی‌خواهم تحت چنین درمان سختی قرار بگیرم که حتی می‌تواند مرا بکشد، در حالی که این احتمال وجود دارد که سرطان نباشد.»

جولیان آسانژ، بنیان‌گذار وب‌سایت افشاگر ویکی‌لیکس، در تظاهرات حامیان حماس و فلسطین در استرالیا، در کنار تصویری از آیت‌الله خامنه‌ای حضور یافت

alarge.jpgطرفداران حماس و فلسطین در اعتراض به وضعیت بحران انسانی در غزه پل هاربر در سیدنی استرالیا را مسدود کردند.

بنابر این گزارش، پلیس «نیو ساوت ولز» و نخست وزیر این ایالت از استرالیا هفته گذشته تلاش کردند از برگزاری راهپیمایی روی پل هاربر که یک مکان دیدنی شهر و شاهراه حمل و نقل است، جلوگیری کنند، اما در نهاهیت دیوان عالی ایالت روز شنبه (روز گذشته به وقت محلی) حکم داد که می‌توان این راهپیمایی را برگزار کرد.

پلیس نیو ساوت ولز اعلام کرده است که صد‌ها تن از کارکنان خود را در محل مستقر کرده و از راهپیمایان خواست که برگزاری آن صلح آمیز باشد.

alarge2.jpg

roostayeebanner.jpgبازسازی شبکه موساد در ایران با راهپیمایی اربعین

فرزانه روستایی

جمهوری اسلامی به مردم گزارش نمی دهد که در جریان جنگ خانمانسوز ۱۲ روزه و حمله اسراییل به ایران چه گذشته و چه آسیب هایی به کشور وارد شده است. هیچ منبع مستقلی نیز در کشور اطلاع کافی ندارد که دقیقا چه خسارت هایی به کشور وارد شده است و اینکه چگونه شبکه موساد در ایران نه تنها بومی شده بلکه به نظر می رسد اصلا بخشی از سرپل های بوروکراسی کشور با سرانگشتان موساد دارد اداره می شود.,وقتی هیچیک از مسئولان از ترس مرگ دیگر به موبایل و گوشی و کامپیوتر و ریموت کنترل نزدیک نمی شوند و حتی تلویزیون های اسمارت را از خانه های خود جمع کرده اند می شود فهمید بحران چقدر عمیق است.

طی دو دهه ج ا شدیدترین سرکوب ها را علیه مردم ایران اعمال کرده است و نظام هر جنایت ممکنی را به کار برد تا اعتراضات را خفه کنند. اما وسط همه این سرکوب ها اسراییل در حال شبکه سازی در ایران بود. امروز دیگر این را می دانیم که موساد در ایران نیروی نظامی مسلح و مستقر دارد و در جریان جنگ ۱۲ روزه چندین بار با نیروهای نظامی و انتظامی مسلحانه درگیر شده است.

جنگ الکترونیک و نیز ترور اشخاص برجسته اتمی یا نظامی در ایران یک مساله است، اما در مواردی ماموران مسلح اسراییل یا کماندوهای موساد سوار بر یک یا دو ماشین در تعقیب کسی بوده اند و در جریان این تعقیب و گریز با اسلحه شلیک کرده اند. حتی شنیده شده است که در موردی کسی را که تعقیب می کردند به ایست بازرسی بسیج رسیده است و همانجا طرف را کشته اند.

حال که مسئولان خوش خیال جمهوری اسلامی در تدارک راه انداختن راهپیمایی دو میلیون نفری اربعین هستند اگر در روز اربعین با این مساله مواجه شدند که مثلا یک گروه عزادار اما مسلح آمدند و ستاد ارتش یا یک مرکز حساس دیگر را برای چند ساعت اشغال کردند آنگاه می شود فهمید که واقعا ماموران موساد با کمک همکاران موساد و با پشتیبانی کماندوهای موساد این توانایی را دارند تا دولت و حکومت ایران را سورپرایز و احتمالا مراکزی دولتی را برای تحقیر نظام برای مدتی اشغال کنند. اگر می شود فرماندهان نظامی را وسط خیابان با ریزپرندهایی به اندازه یک کلاغ ترور کرد و کشت چرا نتوان ابتکارهای دیگری را به کار بست.

تصاویر منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که در برخی نقاط شهر تهران سامانه‌های «اعلام هشدار و خطر» نصب شده است.

در هفته ابتدایی مرداد، مهدی بابایی، عضو شورای شهر تهران، با اشاره به تجربه جنگ ۱۲ روزه و قطعی اینترنت گفت در شرایط بحرانی «اطلاع‌رسانی با گوشی روش درستی نیست» و می‌توان از بلندگوهای شهری استفاده کرد. او از نصب تعدادی بلندگوی اعلان عمومی در میادین اصلی تهران خبر داد و گفت این طرح در حال توسعه است.

اما آنچه توجه کاربران را جلب کرده، شباهت ظاهری این بلندگوها به مسجد الاقصی است؛ شباهتی که در گنبد طلایی کوچک بالای سازه، رنگ‌بندی فیروزه‌ای-طلایی و بدنه استوانه‌ای با طرح مشبک به‌وضوح دیده می‌شود.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgدویچه وله - مهدی کوچک‌زاده در نشست علنی یکشنبه ۱۲ مرداد (۳ آگوست) مجلس شورای اسلامی، مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران، را در خصوص "مذاکره با آمریکا" به‌ شدت مورد انتقاد قرار داد.

این نماینده مجلس، در نطق میان دستور خود، با طرح "فرض بقای همه شرایط فعلی داخلی و خارجی"، خطاب به پزشکیان گفت: «چند درصد احتمال می‌دادید در چنین شرایطی اگر شما مخالف مذاکره با آمریکا بودید رهبر معظم انقلاب شما را توصیه به مذاکره کند؟»

کوچک‌زاده با بیان اینکه "در خانه اگر کس است، یک حرف بس است"، افزود: «آقای رئیس‌جمهور، به خدا بنی‌هاشم و بنی‌امیه که هر دو از قریش بودند نسبت خویشاوندی‌شان دورتر از شما و الهام علی اف نبود، افهمت؟»

مسعود پزشکیان، پس از "غیرعقلانی، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه" خواندن مذاکره با آمریکا توسط علی خامنه‌ای، گفته بود که خواستار مذاکره با آمریکا بوده، اما پس از مخالفت رهبر جمهوری اسلامی، به نظر او تن می‌دهد.

viber_image_2025-07-22_18-54-08-344.jpgحشمت الله فلاحت پیشه در گفتگو با فرارو مطرح کرد:

هم جنگ گذشته قابل پیشگیری بود و هم جنگ آینده قابل پیشگیری است / حضور لاریجانی در شورای عالی امنیت حاوی پیام برای غرب است.

برخی منابع خبری مدعی شده اند که قرار است به زودی علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای‌عالی امنیت ملی منصوب شود. این موضوع با توجه به حساسیت های متعدد سیاست خارجی کشور در ماه های اخیر و روزهای پیش رو از اهمیت بالایی برخوردار است.

به گزارش فرارو، حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم و تحلیلگر ارشد سیاست خارجی در گفتگو با فرارو به بررسی این موضوع پرداخته است:

حشمت الله فلاحت پیشه به فرارو گفت: «اخباری در خصوص احتمال انتصاب اقای لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت منتشر شده است. معتقدم این موضوع را می توان اصلاح یک اشتباه پرهزینه در سامانه مدیریت های سیاسی کشور به حساب آورد. متاسفانه در طول سالیان اخیر، برخی مناصب سیاسی، برای نظامیان به شدت جذابیت پیدا کرد و لذا می بینیم که عملا در این مناصب سیاسی، افرادی را داریم که اتفاقا در عرصه نظامی به شدت به وجودشان نیاز داشتیم.

از یک سو سیاسیون از حضور در این عرصه ها محروم ماندند و از سوی دیگر متاسفانه در بخش هایی که نیازمند یک زبان سیاسی بودیم، خواه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی عملا با خلاء مواجه شدیم. حتی وزیر امور خارجه دولت آقای پزشکیان برای این که رای اعتماد مجلس را کسب کند، سوابق نظامی خود را در مجلس مطرح کرد و اتفاقا خارج نشین هایی که به دنبال بهانه برای به بن بست کشیدن مذاکرات بودند، از همین موضوع استفاده می کردند و می گفتند در ایران فقط زبان نظامی وجود دارد.»

وی افزود: «یکی از خلاء هایی که باعث شد ایران برخی از گزینه های دیپلماسی را از دست بدهد این بود که در فضای قبل از جنگ، عملا شورای عالی امنیت ملی، نقشی در دیپلماسی ایفا نکرد. متاسفانه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، فاقد تحلیل سیاسی نسبت به تحولات و تهدیدات موجود بود.

sarkhosh.jpgیک پرسش ضروری، یک پاسخ ناکافی

یادداشت اخیر جناب حسن یوسفی اشکوری، «عریان شدن ذات دو نهاد ایرانی»، یک متن مهم و یک پرسشگری عمیقاً ضروری در گفتمان سیاسی امروز ایران است. ایشان به عنوان یک روشنفکر دینی با سابقه‌ی مبارزاتی، با شجاعت به سراغ کالبدشکافی دو نهاد تاریخی «سلطنت» و «روحانیت» رفته و استدلال می‌کند که انقلاب ۵۷، همچون نوری تند، ذات استبدادی و ویژه‌خوار هر دو را بر ما آشکار کرد. این یک تز قدرتمند و قابل تأمل است.

تحلیل حاضر، ضمن ارج نهادن به چارچوب تاریخی و دغدغه‌ی مشترک با جناب اشکوری برای رسیدن به یک ایران دموکراتیک و مستقل، تلاش می‌کند نشان دهد که چگونه تحلیل ایشان، با وجود تمام نقاط قوتش، در یک «تله‌ی تحلیلی» بزرگ گرفتار می‌شود: تله‌ی «تقارن کاذب». این تله، نه تنها نتیجه‌گیری نهایی را مخدوش می‌کند، بلکه می‌تواند به یک بن‌بست راهبردی برای نیروهای دموکراسی‌خواه منجر شود.

نقاط قوت تحلیل؛ روشنایی‌های یک هشدار تاریخی

پیش از ورود به نقد، باید بر دو نقطه‌ی قوت بنیادین در تحلیل ایشان تأکید کرد:
۱. چارچوب تاریخی قدرتمند: ترسیم آن خط تبارشناسی که دوگانه‌ی «شاهنشاه» و «موبد موبدان» ساسانی را به دوگانه‌ی «امراء» و «علمای» دوران اسلامی متصل می‌کند، یک قاب تحلیلی بسیار ارزشمند برای فهم ساختار تاریخی قدرت در ایران است.

۲. تز «عریان شدن ذات روحانیت»: بی‌شک، یکی از مهم‌ترین کارکردهای ناخواسته‌ی انقلاب، همین بود. با به قدرت رسیدن نهاد روحانیت، این فرصت تاریخی فراهم شد تا پتانسیل‌های استبدادی، انحصارطلبی و ویژه‌خواری که پیشتر در حاشیه و در حوزه‌ی نظر بود، در عمل و در قامت یک دولت تمامیت‌خواه، به طور کامل محقق شود. این بخش از تحلیل ایشان، کاملاً دقیق و غیرقابل انکار است.

مشکل، از جایی آغاز می‌شود که ایشان تلاش می‌کند این «عریان شدن» را به شکلی متقارن به نهاد سلطنت در تبعید نیز تعمیم دهد.

خطای بنیادین؛ تله‌ی «تقارن کاذب»

کل استدلال جناب اشکوری بر این پایه استوار است که نهاد سلطنت در تبعید، امروز همان ذات و همان ویژگی‌های شش‌گانه‌ی منفی نهاد روحانیت حاکم را از خود بروز می‌دهد. این ادعای تقارن، از سه خطای تحلیلی بزرگ رنج می‌برد:

۱. خطای مقوله‌ای: یکسان‌انگاری «دولت» با «جنبش سیاسی»:
این، اساسی‌ترین خطای روش‌شناختی است. جمهوری اسلامی، یک «دولت مستقر» است که دارای انحصار خشونت، زندان، ارتش، و قدرت مطلق بر جان و مال حدود ۹۰ میلیون انسان است. در مقابل، سلطنت‌طلبان / پادشاهی خواهان در خارج از کشور، یک «جنبش سیاسی» فاقد قدرت دولتی هستند. یکسان دانستن «جنایات یک دولت» با «شعارها و رفتار هواداران یک جنبش»، یک خطای مقوله‌ای ویرانگر است. شعار «مرگ بر سه فاسد»، هرچقدر هم تند و انحصارطلبانه باشد، در مقوله‌ی «کنش سیاسی» قرار می‌گیرد؛ اما اعدام و زندانی کردن مخالفان توسط جمهوری اسلامی، در مقوله‌ی «جنایت دولتی». قیاس این دو، مانند قیاس «تهدید به قتل» با «قتل عمد» است.

Amir_Daha.jpgامیر دها - کیهان لندن

همایش «همکاری ملی برای نجات ایران» که روز شنبه ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۵ (چهارم امرداد) در شهر مونیخ آلمان و با حضور چهره‌هایی از طیف‌های گوناگون سیاسی، مدنی و فرهنگی برگزار شد، نه صحنه‌ای برای نمایش و تشریفات بود و نه یک گردهمایی‌ صرفاً نمادین. این رویداد تلاشی صادقانه بود برای درهم شکستن دیوارهای بی‌اعتمادی که سال‌هاست میان نیروهای اپوزیسیون، فعالان مدنی و نخبگان فرهنگی قد برافراشته است. هدفی مشترک این جمع را بهم پیوند داد: نجات ایران، وطنی که زیر بار بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی در آستانه فروپاشی است.

اما داستان مونیخ، تنها در سخنان تریبون‌ها خلاصه نمی‌شود. آنچه در حاشیه این همایش رخ داد نیز تأمل‌برانگیز بود: موجی از نقد و تردید که از سوی برخی گروه‌ها و رسانه‌ها روانه این تلاش شد. این واکنش‌ها نشان‌دهنده عمق چالش‌های پیش روی وحدت بود، اما در عین حال فرصتی برای تأمل در مسئولیت مشترک همه ما برای نجات وطن نیز هست.

وحدت، دشوارتر از سرنگونی

همایش مونیخ با همه کاستی‌هایش، گامی نمادین و بزرگ بود برای خروج از بن‌بست دوگانگی‌ها. این گردهمایی نه مقصد نهایی بود و نه پاسخی بی‌نقص، اما شروعی متفاوت بود. تفاوتش در حضور چهره‌هایی بود که سال‌ها از حضور در یک قاب مشترک گریزان بودند: از فعالان حقوق بشر تا سیاستمداران تبعیدی، از روشنفکران سکولار تا نمایندگان اقشار مذهبی. این همنشینی پیامی روشن داشت: وطن پیش و فراتر از ایدئولوژی‌هاست و نجات ایران نیازمند کنار گذاشتن منیّت‌های ماست.

چه دشوار که این روزنه امید برای برخی چالش تلقی شد. رسانه‌هایی که خود را «آزاد» می‌خوانند، گاه با تحلیل‌های زودهنگام، و فعالانی که درگیر نقد دیگران‌اند، بجای تقویت این حرکت، به تضعیف آن دامن زدند. اما این واکنش‌ها نشانه ضعف همایش نبود، بلکه بیانگر یک کج‌فهمی تاریخی و ضرورت گفتگوی بیشتر برای شکستن موانع کاذب نیز بود.

نخبگان، حافظان وطن

ایران امروز بیش از انقلاب سیاسی، به انقلابی در مسئولیت‌پذیری نخبگان نیاز دارد. آنان که اگر اراده کنند، می‌توانند با عقل، درایت و صدایی متحد، مسیر گذار از جمهوری اسلامی و برپایی جکومتی برگرفته از آرای آزاد ایرانیان را هرچه هموارتر نمایند. تاریخ نشان داده که ملت‌ها در بزنگاه‌های حساس، به نخبگانی نیاز دارند که فراتر از منافع شخصی و گروهی، به آینده جمعی بیندیشند. اگر نخبگان ما (با الهام از برخی چهره‌های شاخص تاریخی ما در سده گذشته) از تفاوت‌های مسلکی و گذرا بگذرند، و اولویت آنها نجات کشور باشد و نه منافع شخصی و یا گروهی، فردای ایران می‌تواند برای همگان بی هیچ تبعیضی، خانه‌ای امن و آباد و آزاد باشد.

دعوت به وحدت: برای ایران، دست در دست هم

ایران، این خاک زخم‌خورده اما پرامید، امروز بیش از همیشه به دستان بهم‌پیوسته ما نیاز دارد. اختلافات ما، که اغلب نه لاینحل‌اند و نه آنقدر عمیق که حائل و مانعی شوند برای نادیده گرفتن شرایط بسیار خطرناکی که امروز کشور و مردم ما با آن دست به گریبان هستند. اختلافات ما نباید سدی شوند در برابر آرمان مشترکمان: ایرانی آزاد و سربلند. بیایید به نام وطن، به خاطر مردمی که زیر بار سختی‌ها کمر خم کرده‌اند، برای مردمی که علاوه بر محرومیت از حداقل‌های زندگی عادی، اکنون نگرانی و ترس از سایه شوم جنگی دیگر نیز روح و روانشان را هر روز و هر ساعت می‌فرساید، دست‌های یکدیگر را برای همکاری بفشاریم . بیایید همه بخشی از راه حل باشیم و نه مشکل.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پیشنهادی برای گره‌گشایی

برای گشودن این مسیر، پیشنهادی روشن پیش روی ماست: شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند با تشکیل کمیته و یا کارگروهی متشکل ازچند تن از شخصیت‌های باتجربه و خوشنام، پلی برای گفتگو با جریان‌ها و چهره‌های سیاسی بسازد.تلاشی سازمانبافته و هدفمند برای گرد هم آوردن صداهای گوناگون، ازگرایش‌های منختلف قومی و سیاسی پادشاهی‌خواه تا جمهوریخواه ، راست تا چپ ، سکولار تا مذهبی، از داخل تا خارج، تا در سایه همکاری گسترده‌تر، نقشه راهی برای نجات ایران ترسیم کنند. این دعوت، نه از سر ضعف، که از ایمان به قدرت وحدت است. هر گام به سوی تفاهم، مشعلی است که تاریکی را می‌شکافد. بیایید با دلی پرامید، زبانی نرم و عزمی راسخ، راهی نو بسازیم؛ راهی که بجای تفرقه، به همدلی ختم شود و ایران را از پرتگاه به سوی ساحل نجات رهنمون کند.

Jalal_Eijadi_8.jpgکار جامعه شناس و روشنفکر هورا کشیدن و نفرت پراکنی و جعل نیست. کار جامعه شناس و روشنفکر بررسی داده های عینی، حفظ فاصله نسبت به محتوای ایدئولوژیک، عدم هراس از انگ زدن حریفان و بازیگران، بررسی منافع سیاسی و شخصی و استراتژی افراد درگیر، تحلیل خصومت های فردی و گروهی، آگاهی بر شگردهای تبلیغاتی فردی، توجه به واکنش های روانی افراد، بررسی تحول فکری و روایت افراد، بررسی جنبه خانوادگی و سیاسی، عدم شیفتگی به «قهرمانان پاکیزگی»، کوتاه نیامدن در برابر استبدادهای خرد و کلان، نهراسیدن از تابوهای جامعه و دین، ایستادگی در برابر فضاسازی ها و بالاخر جستجوی حقیقت، می باشد. روشنفکر مسخ شده قدرت واقع بینی و اندیشه گری را از دست داده و در هیجان ایدئولوژیک دست و پا میزند. البته یک روشنفکر و جامعه شناس آکادمیک از خطا برکنار نخواهد بود ولی قدرت اندیشیدن و توانایی انتقادی و صداقت فردی ویژگی بارز او بشمار می آید. بهرحال در واقعیت جامعه روشنفکران ایدئولوژیکی وجود دارند که بجای تحلیل و بررسی علمی، کار تبلیغ و پروپاگاند می کنند.

سقوط روشنفکری

بسیاری از روشنفکران ایرانی سیاست زده و ایدئولوژیک و متاثر از شیعه گری هستند و به همین خاطر نمی توانند اصول بالا را در روش کار رعایت کنند. بسیاری از روش جدالی و ایدئولوژیکی لنیستی تاثیر گرفته و قربانی هیاهوی سیاسی و پروپاگاند یکجانبه نگری می باشند. آنها براحتی تحریف می کنند و داده های ناقص و غربال شده را بعنوان «شناخت» علمی تبلیغ می کنند. آنها براحتی انگ میزنند و برای پاکیزه نشان دادن خود حریف را «بد مطلق» و «دشمن ناب» و «طاغوتی» و «شیطانی» معرفی می کنند. آنها نکات حاشیه ای را بزرگ نمایی میکنند، «فلفل و نمک» روایت اشان را تند می کند، عناصر را دستچین می کنند تا توده عامی بسرعت متاثر شود. آنها اولویت ها را نمی توانند و یا نمی خواهند تشخیص دهند. آنها مسائل ساختاری را درک نمی کنند یا نمی خواهند ببینند بلکه موضعی که باور ایدئولوژیک آنها را نوازش می دهد انتخاب می کنند. در رفتار عاطفی روان آنها، هیجان و احساس جای استدلال و شناخت و فکر کردن را می گیرد و از آنجا که آنها ایدئولوژی زده می باشند بنابراین قضاوت آنها نه بر پایه خردگرایی منطقی بلکه بر هیجان ایدئولوژیک استوار است.

چنین وضعی بیان فقر آکادمیک و ناتوانی اندیشه انتقادی پژوهشی است. این روشنفکران اغلب فکر می کنند با «رادیکالیسم سیاسی» خود قادر هستند یک پدیده را نقد کنند. نقد علمی روشی است که واقعیت را پنهان نمی کند، داده های مطلوب خود را دستچین نمی کند و پیچیدگی را با انگ زدن سیاسی به کنار نمی گذارد. کنشگران سیاسی و بسیج کننده در جستجوی طرفدار می باشند، افرادی که تهییج می شوند و هورا می کشند. روشنفکرانی که دارای توهم و آشفتگی سیاسی هستند مانند کنشگران هیجانی رفتار می کنند. حال آنکه روشنفکر در پی درک پیچیدگی ها و در پی معنا است. ولی روشنفکری که از تهییج های سیاسی و توهم سیاسی نجات نیافته است نزول کرده و با شعاردهندگان کوچه برابر می شود.

عوامل بازدارنده شناخت و ریشه عدم سیالیت فکری در نزد روشنفکران ایرانی کدامند؟

مسخ شدگی ناشی از اسلام

روشنفکران بسیاری هستند که دارای وابستگی به اسلام و شیعه گری هستند و این دین را بعنوان دین توده «محترم» دانسته و هیچ انتقادی را بر زبان جاری نمی کنند. آنها در گفتارهای خود سکوت می کنند و بخاطر نبود جسارت و شناخت، در نوشته های خود پنج خط هم در نقد قرآن و اسلام ننوشته اند. آنها فاقد شناخت در باره دین هستند و با وجود تجربه حسی در جامعه و گندآب اسلامی، سر خود را مانند کبک زیر برف کرده اند. آنها ازخودبیگانه هستند و به بازتولید استعمار اسلامی در ذهن ادامه می دهند. در نزد آنها، کشتارهای محمد و علی تا خمینی و خامنه ای خللی در مقدس دانستن قرآن بوجود نمی آورد. این روشنفکران از بررسی های پژوهشی علمی در مورد اسلام نیز اطلاعی ندارند و تمایل به شناخت علمی ندارند. آنها با محافظه کاری بیمارگونه خود متحدان سیاسی نواندیش دینی و ملی مذهبی هستند و میخواهند فقط برای آنها مفید باشند. آنها توسط اسلام منحط مسخ شده اند.

aslani.jpgسال ۲۰۱۸ به‌همت حسین افصحی در تورنتو مراسم شعرخوانی‌ی ایرج جنتی‌عطایی تدارک شده بود در این شب هم‌چنین مراسم رونمایی‌ی کتابِ جدید ایرج «سلام کن به عشق؛ به انسان» به کوشش سعید چوبک برقرار بود. از طریق حسین افصحی مطلع شدم در همین شب کنسرت خواننده‌‌ی کوزه‌کوبِ مدافعِ شهدای حرم سعید جعفرزاده احمد‌سرگورابی (مستان) با نام هنری‌ی «پرواز همای» در تورنتو برگزار خواهد شد.

قرار شد متنی بنویسم در معرفی‌ی ایرج و رونمایی کتاب. متن با ویرایش جدید ضمیمه‌ی این مختصر است.

اما بهانه‌ی این نوشته عفریت بیماری است که یقه‌گیر تاج ترانه شده. خبر آن است که دیگر خوب به یاد نمی‌آورد. شاید فراموشی در این بی‌بنیاد جهانِِ فرهادکُش و پُرنکبت، سعادت باشد. اما نه برای حیثیتِ ترانه.

atayee.jpg

اگر یک خیاط به‌یاد نیاورد لباس تن‌خور آدمی نمی‌شود. اگر یک آشپز دچار فراموشی شود غذا یا شور خواهد شد یا بی نمک! اما اگر یک شاعر به‌یاد نیاورد واژه یتیم می‌شود و بی‌پناه.

عالی‌جناب ترانه برخیز و به‌یاد‌آر! تو که به‌یاد نیاوری ما «به کدوم لهجه ترانه سر کنیم؟ به کدوم زبون تو رو داد بزنیم» برخیز شاعر! و برای خوابِ معصومانه‌مان از واژه پل بساز. اردلان گفته بود آرزو می‌کردم شاعرِ پل من بودم. و شهیار گفت «امان از راهِ بی‌عابر. امان از شهر بی‌شاعر»

عالی‌جنابِ ترانه برخیز و به‌یاد آر. سلام کن به عشق؛ به انسان!

مهدی اصلانی

از تئاتر و نمایش هم‌سایه‌ی ترانه شد. صحنه را می‌شناسد و با تونالیته‌ی مناسب، خوانشی تئاتری از ترانه‌ها و اشعارش ارائه می‌دهد. این‌که در موردش بگوییم در سنگلاخه‌ی ترانه و جوان‌ساله‌گی با «گل سرخ» و «قصه‌ی‌وفا» آغازیدن پیشه کرد و یکی از پیش‌روانِ ترانه‌ی معاصر شد، هنوز چیزی در موردش نگفته‌ایم. خوش‌‌شانس بود. در آغازِ واشکفتن‌اش در هجده‌ساله‌گی با گل‌درشت‌ترین ملودی‌سازِ پاپ آن دوران پرویز مقصدی هم‌ترانه شد: «آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد».

از همان نخست ممیزی را نفس کشید. مصرع آغازین گل سرخ بر آهنگی از پرویز مقصدی: «دیدی ای غمگین‌تر از من» در شورای تصویب شعر و ترانه توسط دکتر هدایت‌‌الله نیرسینا به «آخر ای محبوب زیبا» تغییر یافت. که گردنِ نحیف ترانه و ساطور داستان بود و هست به روزگاران.

بی‌تردید ایرج جنتی‌عطایی را در میانِ سه قافله‌سالار ترانه‌ی نوین باید سیاسی‌گوترین‌ ترانه‌سرا دانست. این شاید به‌‌خودی‌ی خود امتیاز نباشد که نیست. آثار او اما سیاست‌زده نبود و نشد. چه اگر این‌گونه می‌بود آفرینش‌هایش باید تاریخ مصرف می‌داشت. او هرگز در آفرینش‌هایش سیاست‌زده نمی‌شود؛ چون شعریت در متنِ سرایش‌هایش بالا است. در پشتِ پرچینِ واژه‌گان و ترانه‌هایش رویاباخته‌گی جایی ندارد. او ترانه‌سرای امید است و فریادگر نیکی‌ی انسان؛ از زادگاه‌اش خراسان تا گرمای دزفول و زان‌پس تهران. از آفتاب‌کوچه‌های پُرآبِ دروازه دولاب تا فضای مه‌آلود کناره‌ی تایمز؛ فاصله‌ای به‌قدرِ حرمتِ تبعید و فهمِ ترانه‌ی تبعید. افزون از نیم قرن است که کوچه‌های ترانه را پرسه می‌زند.

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgخسته از راه طولانی کلن تا مونیخ ترجیح میدهم به اطاقم برگردم. اطاقی کوچک اما راحت. بی خوابم،فردا بعنوان یک چپ سابق جمهوری خواه قراراست سخنرانی کنم .درمحیطی غریبه که جزتنی آشنا در آنجا ندارم .همایشی ک[y1] ه قریب به اتفاق آنرا هوداران شاهزاده رضا پهلوی تشکیل میدهند .کسانی که سال ها بجای نشستن وصحبت کردن با آنها بهم تاخته ایم .حال زمان چرخیده ومرا در جائی قرار داده که احساس می کنم میتوانم نقشی ولو کوچک درجهت "نشاندن درخت دوستی وکندن نهال دشمنی ایفا کنم." درکنارکسانی قرار گیرم که حداقل برای بخشی ازآنها که مانند من پیروزی بر دشمنی قهار چون جمهوری اسلامی را در گرو ائتلافی هرچه گسترده تر و درعملی متحدانه با هم جستجو می کنند قرار گیرم .باشد که باب فتحی گشوده شود.

افکاری گوناکون از هر سو در ذهنم می چرخد .افکاری که مرا عمدتا به پروسه ای که طی کرده ام می رساند.به سال ها ای که در قامت فدائی خلق مبارزه میکردم . به دوستانی که سال ها با هم یک هدف مشترک هر چند اوانگارد و درتقابل با ترقی اجتماعی ،اقتصادی منطبق با نظم جهانی را در قالب دلبستگی به مارکسیسم ،لننیسم در سیمای اردوگاه سوسیالیستی دنبال میکردیم .اردوگاهی که در برابر چشمان حیرت زده ما درفاصله اندک از شروع نقد گرباچفی وعلنیت فرو ریخت. حال از آن شور وسرمستی کاذب جز آه حسرتی بر دل وافسوسی ناشی از حمایت جنایتکاری مرتجع بنام خمینبی ودرد حاصل از کشتار های بیرحمانه رژیم چیزی بجا نمانده است . به روزها وسال های طولانی مهاجرت فکر می کنم به سال هائی که تولد کودکانمان رابا هم جشن گرفتیم بر سرسفره هفت سین نشستیم ونهایت. سال ها سرمسائل سیاسی وایدئولوژیک بحث وجدل کردیم. جدل هائی که گاه منجر به جدائی گردید.ازجدل های سال های دورعبور می کنم، ازجدائی وشقه شقه شدن سازمان که هر کدام خود را محق می دانستند ودیگری را بعناوین مختلف محکوم می نمودند. زمان نشان داد این داد وقال های فراوان ذهنی که محصول چند جزوه واحیانا کتاب بودچگونه در ظرف زمان حل گردیدند.ازرهبرانی که مخالفان فکری خودرا خائن وسازشکار می دانستند جزخاطراتی مبهم وافرادی که عموما پیر شده ایم کسان زیادی نمانده اند. بسیارانی همچنان صلب در اندیشه های خود .ازهیاهوی اشرف دهقان،هیاهوی هادی ،حیدر، برخی برگشته گان از فلسطین،درسیمای فدائیان اقلیت! تنها اعلامیه هائی مانده که گاه بصورت کمیک تراژیک هرازچندی سراز دیواری در می آورند وبشارت حکومت کارگری میدهند.اماداستان ما وابستگان به فدائیان اکثریت، داستان باورذهنی بسازمانی است که بر لباس واقع بینی پوشانده بودیم بی آن که واقع بینی و گشاده نظری بر آن حاکم باشد.سازمانی که با اتوریته کسی چون فرخ نگهدار که خود را میراث دار" جزنی "و"حمید اشرف" می دانست و می داند و رهبریش را آشکار ونهان اعمال می کرد و میکند بود. سازمانی با ته مانده ای از گرایش به چین بخصوص روسیه. لیک باهمان غلظت سابق مخالفت با امریکا ،اسرائیل وغرب .جریانی که با همین نگاه خود را به تشکل اصلاح طلبان حکومتی نزدیک تر از نزدیکی به جبهه آقای رضا پهلوی می بیند و در ته نگاه خود خامنه ای را مبارز ضد امپریالیست.نگاهی که در جنگ دوازده روزه جمهوری اسلامی با اسرائیل با علم کردن پرچم میهن پرستی ودفاع از وطن پشت سر رژیم صف آرائی کرد و هر کس که در این حلقه نبودخائن بوطن خواند.

جریان های ریز ودرشت جدا شده ازسازمان فدائی چه "حزب چپ" چه انواع واقسام جریانها ویا افراد در کسوت جمهوری خواهان که ریشه فدائی دارند نیز دراین امر با هم مشترک هستند و آن مقابله با جریان سلطنت طلبان و هواداران آقای رضا پهلویست .کسانی چون من که از این سازمان چپ بریده و در قامت مستقل یک جمهوری خواه از اتحاد با آقای رضا پهلوی حمایت می کنیم. میدانم که سخت مورد حمله وشماتت قرارخواهیم گرفت .حکم یهودای داریم که گویا مسیح را به دیناری چند فروخته است. حال من درچنین فضائی باچنین گذشته ای در کسوت یک چپ سابق وجمهوری خواه فردا درهمایشی که برگذار کننده آن شاهزاده رضا پهلوی است باید در رابطه با اتحاد ودوستی سخنرانی کنم . با خود زمزمه می کنم ترسی نیست.

"در معرکه عشق بیفکن سپر از دست

کانجا بجز از سینه عاشق سپری نیست ."

Behrouz_Varzandeh.jpgپاک‌کردن صورت‌مسئله، نه حل معما

آقای اسماعیل نوری‌علا در مقاله‌ای با عنوان «معمای رضا پهلوی» که در وب‌سایت «گویانیوز» منتشر شده، عمدتاً کوشیه‌اند به‌جای پاسخ به نقدهای مطرح‌شده درباره‌ی رضا پهلوی، از او دفاع کرده و منتقدانش را متهم به جانبداری و بی‌انصافی کنند. در ابتدای مقاله، با اشاره به مجموعه‌ای از انتقادهایی که علیه رضا پهلوی مطرح شده‌اند، به‌جای پرداختن به محتوای این نقدها، این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا منتقدان صرفاً رضا پهلوی را هدف قرار می‌دهند و دیگر چهره‌های سیاسی را نادیده می‌گیرند؟

عنوان مقاله، در ابتدا این انتظار را ایجاد می‌کند که نویسنده قصد دارد تحلیلی جدی از موقعیت رضا پهلوی ارائه دهد. اما در عمل، آن‌چه عرضه می‌شود نه تحلیلی برای درک موقعیت رضا پهلوی است و نه پاسخی به انتقادها. مقاله عملاً به تکرار یک پرسش تقلیل یافته است: چرا منتقدان صرفاً رضا پهلوی را هدف قرار می‌دهند و نه دیگران؟ و به‌نوعی از مواجهه با واقعیت طفره می‌رود.

جالب آن‌که خود نویسنده فهرستی از انتقادها را برمی‌شمارد، بی‌آن‌که آن‌ها را رد یا تحلیل کند؛ بلکه گاه تلویحاً درستی آن‌ها را نیز می‌پذیرد. همین امر به‌تنهایی نشان می‌دهد که این انتقادها جدی هستند و دست‌کم شایسته‌ی بررسی‌اند. اگر هم این انتقادها را نادرست می‌داند، چرا تلاشی برای رد مستند آن‌ها در مقاله دیده نمی‌شود؟ و اگر برخی از آن‌ها را وارد می‌داند، چرا به‌جای بررسی یا ارائه‌ی راه‌حل، تنها به منتقدان می‌تازد؟

افزون بر این، ادعای نویسنده مبنی بر «نادیده گرفتن دیگران» نیز محل تأمل است. آیا چهره‌هایی چون مسیح علی‌نژاد، حامد اسماعیلیون یا نسرین ستوده مدعی رهبری، پدر ملت بودن یا شرکت در همایش‌های گذار بوده‌اند؟ طبیعتاً، ادعای رهبری، موقعیت‌سازی رسانه‌ای و حضور در مجامع بین‌المللی، سطحی متفاوت از نقد را نیز در پی دارد.

در نهایت، مقاله نه تحلیل است و نه دفاعی اخلاقی. آن‌چه عرضه شده، تلاشی است برای انحراف افکار عمومی از نقدهای اساسی به پروژه‌ی رضا پهلوی. اما خواننده‌ی آگاه به‌خوبی درمی‌یابد که این شیوه‌ی مواجهه، نه مسئله را حل می‌کند و نه اعتماد عمومی را جلب.

ملانیا ترامپ و کفشهایش

| No Comments

یک عمر اشتباه اب خوردید

| No Comments

sadighi.jpgبی بی سی - بنابر گزارش رسانه‌‌های ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای با استعفای کاظم صدیقی از امامت جمعه تهران موافقت کرده است. نام آقای صدیقی در چند ماه گذشته با پرونده‌های فساد و اتهامات مالی اطرافیانش گره خورده است.

رسانه‌‌های ایران در متنی هماهنگ گزارش داده‌اند که «حجت الاسلام والمسلمین صدیقی در نامه خود به رهبر انقلاب ضمن تشکر به دلیل انتصاب خود به عنوان امام جمعه موقت تهران و اقامه نماز جمعه در ۱۷ سال گذشته، خواستار معاف شدن از اقامه نماز جمعه به سبب تمایل برای تمرکز بر کارهای علمی و تدریسی و تبلیغی شده است.»

کاظم صدیقی، در آخرین نماز جمعه که ۲۷ تیر اقامه کرد با اشاره به وضعیت جامعه ایران پس از جنگ با اسرائیل و این که «هر صدای وفاق‌شکن، صدای دشمن است» گفت: «به یکدیگر گیر ندهید.»

درخواست کناره‌گیری آقای صدیقی از منبر نماز جمعه پس از افشای پرونده زمین‌خواری باغ ازگل و بازداشت پسر و عروسش در خرداد ۱۴۰۴ شدت گرفت و برگزاری همان نماز جمعه در اواخر تیرماه هم با واکنش‌های اعتراضی بسیار حتی از میان حامیان جمهوری اسلامی همراه و به نوعی «لجاجت نظام» تعبیر شد.



سخنگوی قوه قضاییه ۱۸ تیر گفت که در پرونده فرزند و عروس کاظم صدیقی، «هیچگونه تقصیری متوجه حجت‌الاسلام صدیقی نیست.» مشخص نیست که این به معنای صدور حکم نهایی قضایی است یا صرفا توضیح یک مقام قضایی درباره پرونده‌ای در حال بررسی.

:::

ارتقاء هنری جمهوری اسلامی!

مجسمه‌های خنده‌دار قاسم سلیمانی را به یاد می‌آورید؟

👈کیهان لندن - حالا که جمهوری اسلامی مجبور شده برای فریب کسانی که هنوز ظرفیت گول خوردن دارند به تاریخ و نمادهای ملی ایران روی بیاورد، هنرمندانش که معلوم نیست در کجا «هنرهای تجسمی» را آموزش دیده‌اند که قدرت «تجسم»شان تا این اندازه نازل است، به سراغ شیرهای بالدار ایران رفته‌اند!


گویا «موساد»‌ در اینجا هم برای مضحکه کردن جمهوری اسلامی نفوذ کرده است! اگرچه خود فشل بودن نیاز به نفوذ را منتفی می‌کند!

Untitled-3.jpg

سیگار کشیدن کمک داور وسط بازی

کام گرفتن سیگار با بدنی غیرورزشی

تصویری از یک کمک داور در فینال جام محلات آذربایجان شرقی که در حین بازی مشغول سیگار کشیدن است، توجه‌ها را به خود جلب کرده و بحث‌هایی را درباره معیارهای انتخاب داوران در این سطح از مسابقات به راه انداخته است.

1.jpg2.jpg

کمک داوری که نه تنها تناسب اندامی با یک ورزشکار نداشت، بلکه در میانه مسابقه، سیگار به دست دیده شد.

در میانه پخش زنده شبکه خبر ۲ از پروژه انتقال آب طالقان به تهران و البرز، تصاویری غیرمنتظره از درگیری و کتک‌کاری میان کارکنان این طرح پخش شد. این صحنه‌ها که به‌طور ناگهانی هنگام نمایش روند پروژه روی آنتن رفت، بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشته است.

:::

viber_image_2025-07-18_18-34-51-897.jpgمنوتو - منوچهر طاهرخانی، پیشکسوت فوتبال و عضو قدیمی باشگاه راه‌آهن، با انتقاد تند از بی‌توجهی نهادهای ورزشی و مسئولان کشور به درگذشت داریوش مصطفوی، رئیس پیشین فدراسیون فوتبال گفت: «ایشان یک سال در بستر بیماری بود. کدام یک از مسئولان رفتند سر بزنند؟

نه فقط فدراسیون و وزارت ورزش، بلکه کل مسئولان هیچ توجهی نکردند.» او افزود: «جمع کنید کاسه‌کوزه‌تان را. امثال داریوش مصطفوی کم پیدا می‌شود. ۴۵ سال است فقط حرف می‌زنید، عملتان صفر است. او را در گمنامی دفن کردیم. کل مراسم خاکسپاری ۵۰ نفر هم نیامده بودند. همه فقط دنبال پول و دیده شدن هستند.»

داریوش مصطفوی، پیشکسوت فوتبال و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال ایران، که تیم ملی را برای نخستین بار پس از انقلاب به جام‌جهانی ۱۹۹۸ رساند، در ۱۰ مرداد ۱۴۰۴ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سرطان پانکراس درگذشت. او به‌خاطر نقدهای رک و بی‌پرده‌اش درباره فساد و ضعف ساختاری در فوتبال ایران شناخته شده بود.

kaviani.jpgآماری که می دهم بسیار ترسناک است، سخنان شجاعانه استاد دانشگاه و بنیانگذار رشته هیدروپلیتیک در ایرانشصت سال قبل، جایگاه علم و عقل در حکمرانی پهلوی، مقایسه شود با عصر اطلاعات و حکمرانی جمهوری اسلامی

🔸سیاست‌های بعد از انقلاب در حوزه کشاورزی، کشور را به سمت گسترش بی‌رویه بدون توسعه پایدار سوق داده است. نتیجه آن حفر نزدیک به یک میلیون چاه بی‌ضابطه و تشدید بحران آب است

🔸تنش ها در [سیاست خارجی کشور]، سبب شده حاکمیت غذا را مقوله امنیتی در نظر بگیرد؛ این باعث شد کشاورزی در کشور به شدت گسترش پیدا کند نه توسعه

🔸این سیاست منجر به فشار سنگین بر منابع آب زیرزمینی شده و اکنون با بحران فزاینده در آب‌های تجدیدناپذیر روبه‌رو هستیم

کاویانی، استاد دانشگاه و بنیانگذار رشته هیدروپلیتیک در ایران در گفت و گو با انتخاب گفت: در دهه ۴۰ سازمان برنامه و بودجه اعلام کرد که ایران اساسا ظرفیت خودکفایی را در تولید محصولات کشاورزی ندارد، پس به همین خاطر کشور ناگزیر است به سمت صنعتی شدن پیش برود، در اواخر دهه ۴۰ تا اوایل دهه ۵۰ کشور رشد اقتصادی خیلی خوبی داشت.
وی افزود: بعداز انقلاب اتفاقی که افتاد این بود که اساسا ماهیت انقلاب به شکلی بود که اندیشه هایی تحت عنوان صدور انقلاب یا به هرحال انقلاب جدید اتفاق افتاده، آن رویکردهای معارض رهبران انقلاب با نظم منطقه ای و نظم جهانی در تعارض قرار می گرفت. بنابراین برآورد کسانی که در کشور حضور داشتند بر این بود که تداوم این وضعیت منجر به تنش ما خواهد شد، تنش موجود منجر به تحریم ما خواهد شد.
آمار تکان دهنده کاویانی: ۹۰ درصد منابع آب ایران صرف کشاورزی می شود؛ این جنایت در حق نسل آینده ایران است
آماری که می دهم بسیار ترسناک است؛ به ازای افزایش هر درجه دما در فلات مرکزی ایران، ۱۴ میلیارد متر مکعب آب، بخار می شود ... ۱۴ میلیارد متر مکعب رقم وحشتناکی ست...
:::

جعفر مقصر نیست

| No Comments

asghar.jpgعبدالجواد موسوی

رادیو ماشین روشن است. راننده دارد با دقت به سخنان مجلس گوش می‌دهد. جوری حواسش را به نطق نمایندگان داده که من هم مشتاق می‌شوم ببینم چه می‌گویند. احتمالاً چیزی را که می‌گویم، باور نمی‌کنید. کور شوم اگر دروغ بگویم اما شما می‌توانید یکی از همین روزها برای اطمینان به رادیو مجلس گوش کنید تا ببینید چیزی جز حقیقت نگفته‌ام.

در مسیر 20-15 دقیقه‌ای که همراه راننده بودم، حتی یک کلمه از مشکلات مملکت از زبان نمایندگان مجلس بیان نشد. هرکدام از آن‌ها البته که سه دقیقه وقت داشتند تا حرف‌هایشان را بزنند. سه دقیقه برای کسی که حرفی برای گفتن داشته باشد، کلی وقت است. من گاهی برای نوشتن همین ستونی که ملاحظه می‌فرمایید و خواندنش بیش از دو تا سه دقیقه وقت نمی‌برد، کلی به زحمت می‌افتم چراکه فکر می‌کنم در همان چند خط اول یعنی 30 ثانیه تا یک‌دقیقه اول، جان مطلب را گفته‌ام و مابقی‌اش توضیح اضافات است.

اما هیچ‌کدام از نمایندگانی که من توفیق شنیدن صدایشان را در آن هوای گرم و ماشین بی‌کولر داشتم، حتی نتوانستند یک کلمه- بی‌اغراق حتی یک کلمه- از حرف‌هایی که قرار بود بگویند، بر زبان بیاورند. چرا؟ چون وقت‌شان کم بود. چون کل وقتی را که در اختیار داشتند به سلام و صلوات، خواندن آیه و حدیث، روایت و تبریک به‌مناسبت فلان اتفاق و محکوم کردن بهمان حادثه اختصاص می‌دادند و فرصت حرف زدن پیدا نمی‌کردند. رئیس مجلس هم کاری نداشت جز آن‌که نقش تایمر را ایفا کند و درنهایت بگوید وقت‌تان تمام شد و بلندگوی طرف را قطع کند.

ای‌کاش رئیس مجلس هم می‌توانست مثل پزشکیان بگوید: جعفر ول کن؛ حرفت رو بزن! اما او خود نیز محصول همین فضاست. فضایی که به‌جای تنبیه جعفرها به آن‌ها جایزه می‌دهد. چندسال پیش با یکی از همین مجریان تلویزیونی که البته هنوز در ابتدای راه بود و نام و نانی به‌هم نزده بود، مدت کوتاهی همکار بودم. به مناسبت جشنواره‌ای که قرار بود راه بیاندازیم یک نشست خبری ترتیب داده بودیم. او قبل از نشست خبری سراسیمه به‌دنبال تقویم می‌گشت. علت‌اش را نفهمیدم اما وقتی جلسه شروع شد، دیدم که او بعد از دو، سه دقیقه تعارف تیکه پاره کردن‌های معمول و آیه و حدیث خواندن گفت، پیشاپیش فلان مناسبت را تبریک می‌گویم.

:::

بیرانوند نقره‌داغ شد!

| No Comments

biranvand.jpgاعلام رای پرونده جنجالی فوتبال ایران

۴ ماه محرومیت، ۲۷میلیارد و ۴۰۰ میلیون جریمه

ایران وایر - کمیته استیناف فدراسیون فوتبال، پس از ۴۰۸ روز رای نهایی «علیرضا بیرانوند» در تخلف از فسخ غیرقانونی قرارداد با باشگاه پرسپولیس و عقد قرارداد غیرقانونی با تراکتور را صادر کرد.

براساس این حکم، علیرضا بیرانوند دروازه‌بان تیم فوتبال، به ۴ ماه محرومیت از حضور در مسابقات فوتبال و پرداخت ۲۷ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان جریمه محکوم شد.

باشگاه پرسپولیس ۳۱خرداد۱۴۰۳ از علیرضا بیرانوند به دلیل فسخ یک طرفه قرارداد خود به کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال شکایت کرد، اما کمیته انضباطی، این دروازه‌بان را به ۴ ماه «محرومیت غیرالزام‌آور» یا «تعلیقی» محکوم کرد و در رای خود نوشت در صورت «تکرار این رفتار»، یعنی فسخ مجدد غیرقانونی قراردادش با یک باشگاه، این محرومیت اجرا خواهد شد.

باشگاه پرسپولیس پس از آن به کمیته استیناف شکایت برد. اردیبهشت ۱۴۰۴ اعضای کمیته استیناف اعلام کردند که رای نهایی پرونده بیرانوند صادر شده اما به دستور «مهدی تاج» این رای نباید اعلام شود.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

در روزهای گذشته خبرگزاری‌های ایران از جمله تسنیم از نامه‌نگاری اعضای کمیته استیناف با دبیرکل فدراسیون فوتبال و تاکید آن‌ها بر الزام قانونی برای اعلام رای خبر داده بودند.

در هفته‌های گذشته خبرگزاری‌های ایسنا و مهر از تلاش رییس فدراسیون فوتبال برای تشکیل جلساتی با حضور مدیران عامل پرسپولیس و تراکتور برای مصالحه طرفین و رفع محرومیت بیرانوند خبر داده بودند.

helsinki.jpgپایتخت فنلاند یک سال را بدون سانحه مرگبار رانندگی سپری کرد

دویچه وله - در هلسینکی، پایتخت فنلاند، یک سال است که هیچ انسانی در ترافیک خیابانی جان خود را از دست نداده است. هلسینکی حدود ۶۹۰ هزار نفر جمعیت دارد و از بزرگ‌ترین شهرهایی محسوب می‌شود که به این موفقیت دست یافته است.

بر این اساس، آخرین تصادف مرگبار ترافیکی در این شهر تاکنون، اوایل ژوئیه ۲۰۲۴ در محله کنتولا رخ داده است.

برای شهری با این اندازه، این موضوع غیرمعمول محسوب می‌شود: پایتخت فنلاند حدود ۶۹۰ هزار نفر جمعیت دارد. بنابراین، هلسینکی از بزرگ‌ترین شهرهایی محسوب می‌شود که به این موفقیت دست یافته است.

اینکه کدام شهرها نیز قبلا یک یا چند سال بدون تلفات ترافیکی سپری کرده‌اند، در آمارهای منتشر شده "چشم‌انداز صفر" (Vision Zero) شرکت بازرسی آلمانی "دکرا" نشان داده شده است. اصطلاح "چشم‌انداز صفر" در واقع به هدفی اشاره دارد که در آن، دیگر هیچ انسانی در حوادث ترافیک خیابانی جان خود را از دست ندهد.

بزرگ‌ترین شهری که تاکنون در این گزارش ثبت شده، اسپو در کلان‌شهر هلسینکی با حدود ۳۲۴ هزار نفر جمعیت است. همچنین منطقه واندرث لندن نیز در این نقشه دیده می‌شود.

👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

از بزرگ‌ترین شهرهای آلمان که طبق این مجموعه داده، یک یا چند سال بدون تلفات ترافیکی را پشت سر گذاشته‌اند، می‌توان به آخن، مونشن‌گلادباخ و گلزنکیرشن اشاره کرد.

با این حال، نقشه دکرا شهرهایی را نشان می‌دهد که طی یک سال تقویمی، هیچ تلفات ترافیکی نداشتند. در هلسینکی، سال بدون سانحه مرگبار ترافیکی اما به دوره ۱۲ماهه از ژوئیه ۲۰۲۴ تا ژوئیه ۲۰۲۵ مربوط می‌شود.

گویا ایران صاحب ندارد!

| No Comments

biniaz.jpgجعفر بخشی بی نیاز - نویسنده و روزنامه نگار

🌐 ما هر روز داریم بیشتر حرص می خوریم. این آرامشی که باید مقطعی و حتی دقیقه ای به زندگی مان بیاید و کاری کند که در تقابل با ناامیدی ؛ امید را سرپا نگه دارد ؛ حالا برایمان به یک شوخی مسخره تبدیل شده که انگار همه ی ما را سر کار گذاشته و به بازی گرفته. جامعه و آدمهایش را سردرگم و مایوس کرده و ایران را نه محل استقرار‌ که محل اضطراب قرار داده.‌ گویا قرار است از آرامش و قرار خبری نباشد و هیاهو و بلوا را در شکلی وقیحانه رونمایی کند. شهری که این روزها با مردمش غریبه شده. کوچه و خیابان هایی که زمانی پیوست های خانوادگی ایجاد می کرد و آدمها را دور محور یک خانه به نام ایران گرد هم می آورد ؛ حالا آن را به گسست های عاطفی تتزل داده تا آغوش های گرم با هم بودن را با کابوس های سرد خانه مواجه کند. در شهری که انگار صاحب ندارد و معلوم نیست کی به کی ست.

🌐 مناسبات سلطه و قدرت و بازی های کثیف سیاسی مردم را عملا به حاشیه رانده و صدای فریاد مستضعفان که روزگاری ولی نعمتان جامعه بودند دیگر شنیده نمی شود. در سرزمینی که شخص دوم مملکت و رییس دولتش می گوید به من چه قطعا باید تمام ساختار را یک جا بسته بندی کرد و کنار گذاشت و از آن دل کند. می گوید به من چه مربوطه ! مگر من قطعش کردم. من چیکاره بودم‌ بروید و یقه ی کسانی را بگیرید که آب را قطع کرده اند. یعنی با زبان بی زبانی گفته همان کاری را بکنید که آن شهروند محمود آبادی در مازندران کرده‌. دیده برق نیست جوشکار برداشته رفت دم درِ اداره برق محمود آباد و کل ساختمان و آدمهایش را یک جا جوش داده که همان تو بمانند. بعد هم گفته اداره ای که نمی تواند به مردم برق بدهد همان بهتر که درش بسته باشد. شهری که قطعی گسترده و بی برنامه ی برق سبب نارضایتی و مشکلات عدیده‌ای برای مردم شده تا جایی که گاها تا ۴ ساعت قطعی برق دارند.

🌐 خیلی ها با آمدن پزشکیان بارقه ای از امید را برای رهایی از این منجلاب باور کرده بودند. اما بعد که دیدند چه شد و چه رودستی خوردند ؛ ناامید و پشیمان شدند تا جایی که شمشیر را از رو بستند و عمر دولت پزشکیان را کوتاه دانستند. نامزدی که با هدف افزایش مشارکت رای دهندگان و مشروعیت دهی به انتخاباتی وارد شد تا فقط صندوق ها را پر کند و در مغز عده ای فرو کند که شاید امکان تغییر عمیق معادلات هنوز وجود داشته باشد. اما عملکرد پزشکیان از روزی که آمده باعث نارضایتی و دلسردی مردم شده و تمام امیدها را ناامید کرده‌. شعار وفاق و همدلی دولت چهاردهم این روزها فقط توهم است که می خواهد قیافه ی مچاله شده و در و برهمش را حفظ کند و بگوید قوی و مقتدر دارد به کارش ادامه می دهد و هیچ مشکلی در مملکت نیست. اما در واقعیت همانی ست که خودش گفت. برای ما و دولت ما از در و دیوار مصیبت می بارد.

alila.jpgایندیپندنت فارسی - خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران نوشته است که به زودی قرار است علی لاریجانی به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شود. این انتصاب احتمالی پس از جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی و در میانه موجی از شعارهای ملی‌گرایانه دستگاه‌های تبلیغی حکومت، از جمله سوء استفاده از میراث ساسانیان، هخامنشی و به ویژه شاپور دوم ساسانی، مورد توجه قرار گرفته است.

در حالی که جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، برای بقای سیاسی خود، بر تحریک احساسات ملی‌گرایانه متمرکز شده است، مروری بر سخنان گذشته مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که بسیاری از این افراد، از جمله علی لاریجانی، مواضعی ضدملی، ضدتاریخی و تحقیرآمیز نسبت به ایران پیش از اسلام داشته‌اند.

در یک سخنرانی در دانشگاه صنعتی شریف در اردیبهشت سال ۱۳۸۲، علی لاریجانی تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام را آشکارا به سخره می‌گیرد. او در آن سخنرانی ایران پیش از حمله اعراب را «بدوی‌تر» و عقب‌افتاده‌تر از قبایل ساکن در شبه‌جزیره عرب می‌خواند.

او در بخشی از این سخنرانی می‌گوید: «(در امپراطوری ساسانی) جریان علمی در ایران وجود نداشت. اینکه بعضی از ایران‌گراها در مورد حمله اعراب به ایران و نفوذ اسلام در ایران می‌گویند که ما در اینجا یک حکومتی داشتیم پر از علم و دانش، اسلام که آمد در این‌ها تخته شد و یا دروغ‌هایی در مورد آتش‌سوزی کتابخانه‌ها که واقعا سند تاریخی ندارد. ما در ایران یک مشت ملت بی‌سواد داشتیم که علاقه داشتند به بی‌سوادیشان.»

او ضمن نفی جایگاه علمی و فرهنگی ایرانیان پیش از اسلام، فرهنگ آن دوره را به «رقص و آواز و خنیاگری» تقلیل داده بود:

«ایران کاملا عقب‌افتاده بود مگر در یک رشته خاص مثل فنون نظامی، اسلحه‌سازی و موسیقی و رقص و ساختن آلات و ابزار تجمل و خوشگذرانی. توی این‌ چیزها وضعشون خوب بود. اما از نظر تکنیک و دانش و فلسفه و حکمت و این چیزها خبری نبود.»

لاریجانی همچنین ادعا کرده بود که معماری، شعر، و هنر ایرانی تنها بعد از اسلام معنا پیدا کرده و ایرانِ قبل از اسلام نه تنها تمدنی قابل توجه نداشته، بلکه ایرانی‌ها از فهم مفاهیم بنیادین علمی نیز بی‌بهره بوده‌اند.

این سخنان که با تحقیر تاریخ، زبان، فرهنگ و هویت ایران پیش از اسلام همراه بود، نشان می‌دهد که علی‌رغم بهره‌برداری تبلیغاتی امروز حکومت از نمادهای ایران باستان، نگاه واقعی مسئولان جمهوری اسلامی همچنان بر پایه حذف و تحقیر میراث ملی است.

shahed.jpgیورونیوز - سرویس امنیتی اوکراین (SSU) روز شنبه اعلام کرد که پهپادهای این کشور به دو هدف مهم در داخل خاک روسیه حمله کرده‌اند: پایگاه هوایی پریمورسکو-آختارسک که محل نگهداری پهپادهای شاهد است، و کارخانه نظامی الکتروپری‌بور در شهر پنزا.

به گفته کی‌یف، کارخانه الکتروپری‌بور برای صنایع دفاعی روسیه فعالیت می‌کند و در آن تجهیزات مربوط به شبکه‌های دیجیتال برای سامانه‌های فرماندهی نظامی، دستگاه‌هایی برای هواپیماها، خودروهای زرهی، کشتی‌ها و فضاپیماها تولید می‌شود.

اوکراین می‌گوید این نخستین حمله پهپادی به پایگاه پریمورسکو-آختارسک در منطقه کراسنودار بوده و در جریان آن آتش‌سوزی به‌وقوع پیوسته است. همچنین مراکز نگهداری و پرتاب پهپادهای تهاجمی شاهد نیز هدف قرار گرفته‌اند.

همزمان، ویدیوهایی از آتش‌سوزی گسترده در پالایشگاه نفتی نووکویبیشفسک در استان سامارا در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. این ویدیوها حضور پهپادها و واکنش سامانه‌های پدافند هوایی را ثبت کرده‌اند.

ویچسلاو فدوریشچف، استاندار سامارا، تأیید کرد که این حمله رخ داده است. او در تلگرام نوشت: «پهپادهای دشمن صبح امروز به یکی از تأسیسات صنعتی در نووکویبیشفسک حمله کردند. نیروهای امدادی در محل مستقر هستند.»

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

او همچنین اعلام کرد که پس از این حمله، دسترسی به اینترنت در سراسر استان محدود شده و فعالیت فرودگاه سامارا نیز به حالت تعلیق درآمده است.

think.jpgنقد مقاله:

حمله تند حسن یوسفی اشکوری به رضا پهلوی و همایش مونیخ

در ژانویه 2024 بسته پاداش و دستمزد ۵۶ میلیارد دلاری ایلان ماسک تایید شد!

ظرف 20 سال پس از تاسیس رسمی شرکت تسلا، ماسک این بسته پاداش را به پاس خدماتش به عنوان مدیر دریافت می‌کند برای توسعه یک شرکت فنی-مهندسی چند هزار نفری.

طبق آمار سازمان ملل متحد و تایید سازمان برنامه و بودجه وقت، خسارات جنگ ایران و عراق حدود 1100 میلیارد دلار برآورد شده، در حالیکه درآمد نفت ما در دوره قبل از انقلاب از 1290 تا سال 1357 حدود 74 میلیارد دلار، که نیم بیشتر آن بین سال‌های 52 تا 57 بوده است (این را مقایسه کنید با 700 میلیارد دلار درآمد نفتی در زمان احمدی نژاد) یعنی خاندان پهلوی با این رقم ناچیز حدود 1026 میلیارد دلار ارزش افزوده مادی به نرخ آن روز برای ایران ایجاد کرده بودند!

آقای اشکوری!

به نظر شما برای مدیریت موفق نزدیک به معجزه یک کشور مفلوک و بدبخت چند میلیونی اسیر در چنگال روس و انگلیس با حداقل سرمایه مالی و انسانی که بتوان همه زیرساخت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، خانوادگی هنر، ادبیات و ... را با بالاترین کیفیت و اعتبار جهانی ساخت چقدر باید به این دو مدیر لایق فقط حقوق می‌دادیم؟ پاداش پیش‌کش!

مدیرانی که نه مثل ایلان ماسک تشویق شدند، نه کسی برایشان هورا کشید، نه به عنوان نابغه یادی از آنان شد. در عوض بارها به جانشان سوء قصد، و با دروغ و نفرت‌پراکنی در صدد تخریب شخصیت آنان برآمدند و با آن وضعیت از هیئت مدیره کشور خلع و بیرون شدند.

Mehrdad_Khansari_2.jpgبرقراری چیزی که بیش از یک آتش‌بس لرزان در پی جنگ ۱۲ روزه و تحقیرآمیز با اسرائیل نیست، باعث آغاز یک گفت‌و‌گوی ملی درباره لزوم بازنگری اساسی در سیاست‌ها و اولویت‌های داخلی و خارجی کشور شده است.

در حالی‌که نیروهای مختلف در سراسر همه طیف های سیاسی - چه در داخل کشور و چه در خارج - نگرانی‌های مشابهی درباره مسائل کلیدی و نیازهای فوری ملت ایران را مطرح می‌کنند، متاسفانه آنها همچنان ناتوان از عبور از مرزهایی هستند که گذشته و گرایش‌های ایدئولوژیک اکنون تا حد زیادی بی‌ارتباط‌شان، برایشان ترسیم کرده است.

در حالی‌که ایرانیان به آینده خود می‌اندیشند، روشن است که تنها از طریق گفت‌وگو، تعامل و همکاری میان گروه‌های مختلف سیاسی که به برداشت‌های نسبتاً مشابهی از اولویت‌های کنونی رسیده‌اند، می‌توان انتظار تغییر معناداری داشت.

حتی در درون ساختارهای حکومتی نیز در روزهای اخیر شاهد فراخوانی آشکار برای گفت‌وگو با صداهای «اپوزیسیون» بوده‌ایم. از تاکید مسعود پزشکیان به عنوان رئیس دولت، بر ضرورت «صبوری، عقلانیت و انسجام ملی» در اصلاح حکمرانی، تا علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه پیشین و از نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی، که گفته ایران باید «روش‌های منقضی‌شده» را کنار بگذارد تا وحدت ملی حفظ شود - که به نوعی اذعان به نارضایتی عمومی است. حتی أمثال محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز سخن از ضرورت انجام رفراندوم در باره برخی سیاستهای حکومت به میان میآورد!

نکته جالب اینجاست که این درخواست‌ها از سوی افرادی چون پزشکیان و ولایتی - اگرچه محتاطانه بیان شده‌اند - با ادبیاتی صریح‌تر از سوی چهره‌هایی چون میرحسین موسوی، نخست‌وزیر پیشین که ۱۴ سال است در حصر خانگی است، و مصطفی تاج‌زاده، معاون پیشین وزیر کشور و منتقد صریح‌اللهجه که اکنون در زندان به سر می‌برد، مطرح می‌شوند.

داریوش مصطفوی‌ درگذشت

| No Comments

mostafavi.jpgبی بی سی - داریوش مصطفوی، یکی از چهره‌های شناخته شده فوتبال ایران، پس از تحمل دوره‌ای بیماری، روز جمعه ۱۰ مرداد ۱۴۰۴ در ۸۱ سالگی درگذشت.

آقای مصطفوی متولد شهریور ۱۳۲۱ در تهران بود و سابقه بازی در تیم‌های استقلال، پرسپولیس، تهران‌جوان و تیم ملی فوتبال ایران را در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ داشت.

او در دهه ۷۰ ریاست فدراسیون فوتبال را بر عهده داشت و تیم ملی ایران را برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه فرستاد.

داریوش مصطفوی در ۱۷ دی ۱۴۰۰ در یک مناظره تلویزیونی با احمد راستینه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس درباره خصوصی‌سازی استقلال و پرسپولیس به او تاخت و گفت: «همه درد ما ورود سیاست به فوتبال است. ما ۶۰ سال است که غلط زندگی می‌کنیم، چون شما نماینده ما هستید. بجای دخالت در فوتبال، نان مردم را تهیه کنید.»:



او همچنین مدتی مدیرعامل تیم فوتبال پرسپولیس بود و سال‌ها در عرصه مدیریت ورزشی فعالیت داشت.

در سال ۱۳۸۹ به دلیل شکایت از فدراسیون در مراجع قضایی، طبق مقررات فوتبال، برای همیشه از فعالیت‌های رسمی در فوتبال محروم شد.

آقای مصطفوی به‌عنوان یکی از چهره‌های اثرگذار تاریخ فوتبال ایران شناخته می‌شود.

mlarge.jpg

دوشعر کوتاه از م.سحر

| No Comments

sahar.jpg

1

تافتگان جدا بافته

ای تافتگانی که جدا بافتگانید

در پرده نمانید ، که رسوای جهانید

آبی که به رو بود، بر این خاک فرو ریخت

بادی که به دست ست برآتش ندمانید

هیزم کشی ی کورهٔ کین بود هنرتان

مزد هنر از سوخته جانان مستانید

سرمست غرورید و ندانید که تیرید

وز بهر نشان کردن انسان به کمانید

عمریست که در چنبرهٔ وهم اسیرید

مطرود زمینید که گم کرده زمانید

زآن شبزدگانید که از آینهٔ دل

زنگی نزدائید و غباری ننشانید

دردی که شما راست به درمان نبرد راه

چون راهبرانید، که خود، راه ندانید !

پاریس ۳۰ /۷/ ۲۰۲۵

2

در این میانه

در این فضای مِه آلوده

که راه و روزنه مَستورند

که جامه ها، همه مَلکوکند

که وصله ها، همه ناجورند

که میوه های زمان تلخند

که چشمه های زمین شورند

که غاصبانِ خدا نزدیک

که عاشقانِ وطن دورند

که خیلِ راهزنان رهرو

که جمعِ راهبران کورند

گروهِ داعیه دارنند

که خوش بر آینه مَسحورند

اراده باخته، در پایِ

قوای قاهره، مقهورند

چو ابرِ یائسه بی باران

چو‌ چشمِ شب پره بی نورند

طنابِ تافته با جبرند

متاعِ بافته با زورند

در ین هواست که مطلوبند

درین فضاست که مشهورند

به شغلِ بافتنِ زنجیر

به کار تافتن تورند

اگرچه عاملِ بی مُزدند

به چشمِ واقعه مزدورند

درین میانه چه باید کرد:

که تخته اند و به در ، جورند؟

م.سحر

پاریس. ۳۱/۷/۲۰۲۵

https://msahar.blogspot.com/

Mehran_Rafiei.jpg

چرا عظما بِخوابد در ته چاه؟

مگر ترسد ز سیلِ لعنت و آه؟

:

چرا دائم گریزد از جماعت؟

مگر خالی شده دخلِ ولایت؟

:

نمی دانم که آنجا هست آبی؟

خورد بی دردِ سر نان و کبابی؟

:

چگونه می شود آن چاه روشن؟

ز تقسیمِ اتم یا شمع و روغن؟

:

مُجی جان می کند در چاه تدریس؟

و یا کلکل کند با جن و ابلیس؟

:

چه آمد بر سرِ آن شیخِ طوسی؟

به تازی دل بَرَد یا لفظِ روسی؟

:

چه کس بر پا کند اسبابِ افیون؟

که بی دود و دمی گردد دلش خون

:

هنوزم مجلس مالِش به راه است؟

سخن از شوکت و شان سپاه است؟

:

به یادِ قاسمش گردد دلش تنگ؟

ببافد یاوه ها از برکتِ جنگ؟

:

شود چون مجتبی او هم هراسان؟

چو جمعی رو کُند سویِ خیابان

:

نداند خیره سر پایانِ کارش

نبیند خشمِ ما با چشمِ تارش

:

بریزد عاقبت دیوارِ آن چاه

جز آواری نماند از کمینگاه

:

shoraD.jpgایران وایر - خبرگزاری تسنیم، رسانه نزدیک به سپاه پاسداران، روز شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ در گزارشی به ساختار «شورای دفاع» پرداخت و اعلام کرد که ریاست این شورا برعهده رییس‌جمهور خواهد بود.

به نوشته تسنیم، این شورا، طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی به‌عنوان یکی از نهادهای فرعی شورای عالی امنیت ملی تعریف شده و ماموریت‌هایی «راهبردی در حوزه سیاست‌های دفاعی کشور» را برعهده خواهد داشت.

تسنیم در گزارش خود نوشته است که ساختار این شورا چند روز پیش به تصویب رسیده و فردی از نیروهای مسلح نیز از سوی رییس‌جمهور به عنوان دبیر شورا منصوب خواهد شد.

به نوشته این خبرگزاری، ترکیب اعضای شورای دفاع شامل روسای سه قوه، دو نماینده علی خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی، وزیر اطلاعات، رییس ستادکل نیروهای مسلح، فرمانده کل سپاه، فرمانده کل ارتش و فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا خواهد بود.

پیش از این، خبرگزاری فارس نیز گزارش داده بود که شورای دفاع در ادامه «نهایی شدن تغییرات ساختاری در شورای عالی امنیت ملی» تشکیل می‌شود و تمرکز آن بر تصمیم‌گیری‌های راهبردی در حوزه دفاعی خواهد بود.

تشکیل این شورای جدید در حالی صورت می‌گیرد که جمهوری اسلامی ایران در جنگ ۱۲ روزه با اسراییل ضربات سنگینی را متحمل شد و چندین فرمانده ارشد نظامی ایران در این جنگ کشته شدند. به نظر می‌رسد تشکیل شورای دفاع، پاسخی به نیاز به تمرکز بیشتر، سرعت عمل و هماهنگی نهادی در تصمیم‌گیری‌های نظامی پس از این تحولات است.

تسنیم نوشته هرچند عنوان «شورای دفاع» در ساختار فعلی نظام تازه به‌کار گرفته شده، اما سابقه چنین نهادی به سال‌های آغازین پس از انقلاب بازمی‌گردد. در آن زمان، «شورای عالی دفاع ملی» با هدف پاسخ به تهدیدات امنیتی داخلی و خارجی شکل گرفت و بعدها با بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، جای خود را به شورای عالی امنیت ملی داد.

amniati.jpgایندیپندنت فارسی - خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران از «تشکیل شورای دفاع» در پی تحول ساختاری در شورای‌عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و احتمال جایگزینی علی لاریجانی به جای علی‌‌اکبر احمدیان به عنوان دبیر شورای‌عالی امنیت ملی خبر داد.

بنا بر این گزارش تغییرات ساختاری در شورای‌عالی امنیت ملی نهایی شده است و قرار است شورایی جدید «با مأموریت‌های راهبردی در حوزه سیاست‌های دفاعی» که ساختار آن به‌زودی نهایی خواهد شد، تشکیل شود.

فارس همچنین مدعی شده است که علی لاریجانی احتمالا در روزهای آینده به عنوان دبیر شورای‌عالی امنیت ملی منصوب خواهد شد و علی‌‌اکبر احمدیان احتمالاً مسئولیت چند پرونده‌ ویژه و راهبردی کشور را بر عهده خواهد گرفت.

پیشتر نورنیوز رسانه نزدیک به علی شمخانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی روز چهارشنبه از افزایش احتمال ایجاد تغییرات در برخی نهادهای عالی امنیتی کشور خبر داده بود.

mehrjooi.jpgایران اینترنشنال - با تایید حکم اعدام یکی از متهمان به قتل داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی‌فر، خانواده او ضمن اعلام گذشت از حق قصاص (اعدام)، خواهان اجرای کامل مجازات‌های جایگزین شدند. آن‌ها بارها از وجود ابهاماتی در این پرونده قتل خبر داده و گفته‌اند احتمالا پای یک آمر در میان است.

نوبان فشندی، وکیل مادر محمدی‌فر، شنبه ۱۱ مرداد در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد با اعلام این خبر گفت که تصمیم به گذشت، حاصل بررسی دقیق اوراق پرونده و تردیدهای جدی خانواده درباره انگیزه‌های واقعی این جنایت است؛ تردیدهایی که به‌ گفته او، در جریان دادرسی نادیده گرفته شد و پاسخ روشنی نگرفت.

فشندی با اشاره به آن‌چه «غفلت از پی‌جویی ریشه‌ها و علت‌های ناپایدار ارتکاب جرم» خواند، گفت: «آن‌چه به عنوان تاریک‌ترین و پرابهام‌ترین بخش این پرونده باقی مانده، نادیده گرفتن پرسش‌هایی کلیدی درباره چرایی و چگونگی وقوع این جنایت است. اگر انگیزه سرقت بود، این حجم از خشونت با آن چه نسبتی دارد؟»

به‌ گفته این وکیل، انگیزه‌های منتسب‌ به متهمان هیچ تناسبی با شدت و سبعیت جنایت نداشته و همین امر، «ذهن هر ناظر بی‌طرفی را به سمت وجود احتمالی آمر یا آمران هدایت می‌کند».

او اضافه کرد: «مجازات مباشر، بدون شناخت مسبب، نه‌ تنها ناقص، بلکه گاه گمراه‌کننده است.»

تناقض‌ در اعترافات، نقاط مبهم در صحنه جرم

فشندی در ادامه با اشاره به وجود تناقضات متعدد در اقاریر و دفاعیات متهمان گفت: «هنوز نحوه ورود به خانه، استفاده از آلات قتاله، نحوه مشارکت یا معاونت در قتل و حتی آثار به‌جا‌مانده در صحنه جنایت به‌طور کامل روشن نشده است. این‌ها ابهاماتی حیاتی‌اند که نادیده گرفته شدند.»

او همچنین درباره نوع پوشش داریوش مهرجویی در شب قتل گفت: «لباس او لباس بیرون بوده؛ لباسی که معمولا در خانه به تن نمی‌کرد. این نشان می‌دهد که یا اتفاقی بیرون از خانه افتاده یا در همان شب برنامه‌ای غیرمعمول وجود داشته اما هیچ شواهدی درباره خروج آن شب از خانه ثبت نشده است.»

این وکیل در بخشی دیگر از گفت‌وگو با اعتماد به تهدید پیشین علیه محمدی‌فر اشاره کرد.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

این نویسنده و همسر مهرجویی، چند روز پیش از قتل، در اینستاگرام از تهدید شدن از سوی مردی با چاقو پشت در ویلا خبر داده بود؛ تهدیدی که «با لهجه غیرایرانی انجام شده بود».

با این حال، فشندی گفت: «در فرآیند تحقیقات، این نکات نادیده گرفته شد یا به‌ درستی پیگیری نشدند.»

بخشش برای روشن شدن حقیقت

فشندی در ادامه گفت که طی مراحل مختلف دادرسی، تمامی ایرادات شکلی و ماهوی بارها و بارها مطرح شده‌اند اما مهم‌ترین خلأ پرونده، نبود پاسخی روشن درباره انگیزه این جنایت است: «انگیزه‌ای که بتواند چنین شدت و سبعیتی را توجیه کند، برای ما به‌هیچ‌وجه محرز نشد.»

:::

سحر امامی مجری شبکه خبر در توییتی با انتشار تصاویری از پرچم ایران و یک انفجار اتمی نوشت: به زودی...

Untitled-1.jpg

pezeshkian.jpg

مخالفت پزشکیان با گازرسانی به روستاها

مسعود پزشکیان، از گازرسانی به روستاها در سال های گذشته انتقاد می کند و می گوید با این کار توقع مردم بالا رفته است!

پزشکیان می گوید: حالا دیگر گاز نداریم که برسانیم!

گفتنی است که ایران دومین دارنده گاز طبیعی در جهان و صادر کننده گاز به دیگر کشورهاست.

:::

آمریکا، در بزرگ‌ترین اقدام تحریمی از هفت سال پیش تاکنون، حسین شمخانی، پسر مشاور سیاسی خامنه‌ای و ده‌ها کشتی او را تحریم کرد. تحریم این شبکه که نقش مهمی در فروش نفت تحریمی جمهوری اسلامی و روسیه داشت، ضربه محکمی به درآمد نفتی رهبر جمهوری اسلامی است. گزارشی از مجتبا پورمحسن

:::

redline.jpgایران اینترنشنال - کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل در گزارشی تحلیلی نوشت که با وجود آتش‌بس، تهران و تل‌آویو خود را برای دور بعدی رویارویی آماده می‌کنند. به گفته این رسانه، نبرد ممکن است زودتر از انتظار آغاز شود.

این رسانه با اشاره به انفجارهای مرموز اخیر در ایران و عدم بازگشت جمهوری اسلامی به مذاکرات، نوشت که تهران مشغول بازسازی سامانه‌های دفاعی و موشکی خود است و هم‌زمان از احتمال «حمله پیش‌دستانه» سخن می‌گوید.

در مقابل، اسرائیل هشدار داده که در صورت ازسرگیری برنامه هسته‌ای ایران، گزینه حمله دوباره روی میز خواهد بود.

واشینگتن‌پست پیشتر به‌نقل از یک منبع اسرائیلی گزارش داده بود که اسرائیل معتقد است حتی در صورت پنهان‌کاری جمهوری اسلامی، این کشور حداقل یک تا دو سال با ساخت بمب اتم فاصله دارد.

بر اساس این گزارش، با این حال، احتمال پنهان‌ ماندن برخی سانتریفیوژها یا ذخایر اورانیوم منتفی نیست.

جمهوری اسلامی در حال ارزیابی جنگ اخیر

زوی خایموویچ، فرمانده پیشین پدافند هوایی اسرائیل، به کانال ۱۲ گفت که نباید تصور کرد دور بعدی جنگ مانند قبلی خواهد بود و باید فرض را بر آغاز زودهنگام درگیری گذاشت.

او تاکید کرد که جمهوری اسلامی نیز در حال ارزیابی و درس‌آموزی از جنگ اخیر است.

به نوشته کانال ۱۲، اگر تهدید فوری یا فرصت استراتژیک پیش بیاید، اسرائیل ممکن است عملیاتی مشابه جنگ اخیر «طلوع شیران» را آغاز کند.

وزیر دفاع اسرائیل پس از آتش‌بس با جمهوری اسلامی، در سخنانی خواستار حفظ برتری هوایی و تدوین برنامه‌ای برای جلوگیری از احیای برنامه‌های موشکی و هسته‌ای جمهوری اسلامی شده است.

noorp.jpgآیا او صرفا یک زن تاجر آمریکایی است، یا قرار است ملکه آینده باشد؟

ایندیپندنت فارسی - نشریه بریتانیایی اسپکتیتر در گزارشی تحلیلی به قلم لوک لیمن به بررسی جایگاه و نقش آینده شاهزاده خانم نور پهلوی، فرزند ارشد شاهزاده رضا پهلوی، در آینده سیاسی ایران پرداخته است. در این گزارش آمده است:

«شاهزاده خانم نور پهلوی، ۳۳ ساله، زاده آمریکا و فرزند ارشد ولیعهد در تبعید ایران، به‌عنوان چهره‌ای جوان، تحصیل‌کرده و خوش‌نام، ممکن است روزی نقش سیاسی کلیدی در دوران پس از جمهوری اسلامی ایفا کند.»

به نوشته این نشریه، شاهزاده خانم نور در کنار کار در حوزه «سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز» در نیویورک، چهره‌ای فعال در شبکه‌های حقوق بشری است و از محبوبیت ویژه‌ای در میان ایرانیان تبعیدی برخوردار است. حضور رسانه‌ای او در مجلاتی چون ووگ و هارپر بازار تصویر زنی مدرن و نمادین از تاریخ باشکوه «ایران باستان» را به نمایش گذاشته‌اند.

در بخش دیگری از گزارش اسپکتیتر آمده است که با توجه به این‌که شاهزاده رضا پهلوی سه دختر دارد و وارث ذکور ندارد، مسئله جانشینی در خاندان پهلوی به موضوعی مهم تبدیل شده است. براساس قانون اساسی پیش از انقلاب، ولیعهد باید پسر باشد. این نشریه می‌نویسد که برخی ایرانیان معتقدند طبق قانون مشروطه شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند یکی از دختران خود، از جمله شاهدخت نور پهلوی، را به عنوان جانشین معرفی کند.

این نشریه در بخش دیگری از گزارش خود می‌نویسد که شاهزاده خانم نور وارثی شایسته برای پادشاهی ایران مدرن خواهد بود: زاده واشنگتن، بزرگ‌شده در حومه‌های مریلند، فارغ‌التحصیل ممتاز جورج‌تاون، و عضو فعال نهادهای مدنی بین‌المللی.

شاهزاده خانم نور در گفت‌وگو با این نشریه تاکید کرده که خواستار ایرانی آزاد است، جایی که «فرهنگ ایرانی پاس داشته شود و مردم بتوانند آزادانه دین خود را انتخاب کنند و هر کسی را که می‌خواهند دوست بدارند». او همچنین از تداوم حمایت‌های خارجی از جمهوری اسلامی به‌شدت انتقاد کرده و گفته: «این رژیم از همیشه ضعیف‌تر است.»

در پاسخ به این پرسش که در صورت سقوط جمهوری اسلامی، آیا به ایران بازخواهد گشت، شاهدخت نور گفته است:

« دوست دارم به ایران بروم و کمک کنم پروژه آبادی ایران، که پدرم و دیگران سال‌ها روی آن کار کرده‌اند، تحقق یابد.»

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

در ادامه گزارش، نشریه اسپکتیتر به دیگر دختران شاهزاده رضا پهلوی نیز اشاره می‌کند. شاهدخت ایمان پهلوی، دختر دوم، نیز در امور مالی مشغول به کار است و به تازگی با یک یهودی آمریکایی اهل شیکاگو ازدواج کرده است. این ازدواج که در پاریس برگزار شد، از دید این نشریه، نماد تفاوت بنیادین خانواده پهلوی با جمهوری اسلامی است.

کوچک‌ترین دختر خانواده، شاهدخت فرح پهلوی، دانشجوی دانشگاه میشیگان است.

behdad.jpgحامد بهداد: داریوش ارجمند نه اخلاق حرفه‌ای دارد نه تکنیک بازیگری!/ وقتی فهمیدم به او فیلم‌نامه داده‌اند از حضور در پروژه عذرخواهی کردم

به گزارش هم‌میهن، صحبت‌های داریوش ارجمند درباره بازی نکردن در «پیرپسر» باعث واکنش تندی از سوی سازندگان این فیلم شد. این بازیگر گفته بود: «بازی در فیلم «پیر پسر» به من پیشنهاد شد اما در آن بازی نکردم زیرا معتقدم فیلم‌ها و سریال‌های ما هم کپی فیلم‌های خارجی شده است.»

حامد بهداد در پاسخ به ارجمند نوشت: «تهیه‌کننده فیلم از جانب خودش فیلمنامه را برای ایشان میفرستد و من پس از اطلاع، از پروژه عذرخواهی کردم که کارگردان «ییرپسر» خاطرنشان کرد این نقش فقط برای حسن پورشیرازی است. از نظر بنده ایفای نقش غلام باستانی به شدت سخت و مستلزم داشتن توان بدنی و اخلاق حرفه‌ای و تکنیک بازیگری است که از نظر من این‌ها هیچکدام در داریوش ارجمند نیست.»

اکتای براهنی هم نوشت: «بنده هیچ‌وقت ایشان را ندیده‌ام. ایشان روزگاری بازیگر خوبی بودند. اما من شخصا هرگز ایشان را نمی‌خواستم. یکی از همکاران عزیزم فیلمنامه را برای ایشان برده بود و من بسیار مخالف بودم. حتی حاضر نشدم با ایشان تلفنی صحبت کنم. انتخاب من حسن پورشیرازی بود. از ابتدا برایش نوشتم که روشن است. ایشان در توهم مالک اشتر شناور هستند. من حتی یک کلمه با ایشان نه حرف زده‌ام، نه ایشان را دیده‌ام.»

story.jpg

wartwo.jpgمیثم مهرانی - کیهان لندن

راست آنکه جمهوری اسلامی این روزها به ماری زخم‌خورده می‌ماند؛ ناتوان، اما هنوز خطرناک. زخمی که بر پیکر رژیم وارد شده، اگرچه عمیق است، اما مرگ‌آور نبوده. اگر آمریکا و اسرائیل به این جمع‌بندی نرسند که این موجود نیمه‌جان اما سمّی را در کوتاه‌ترین زمان ممکن می‌بایست از میان برداشت، باید هر لحظه خود را برای بازگشت هدفمند و چندجبهه‌ای آن آماده کنند

تحرکات میدانی پس از جنگ ۱۲ روزه نیز شاهد این مدعاست که جمهوری اسلامی تلاش می‌کند ضعف‌های خود را با فعال‌ ساختن و آرایش مجدد گروه‌های نیابتی ترمیم کند: از بازیابی توان آفندی حوثی‌ها در دریای سرخ، تا تمرین‌های رزمی و تحرکات لجستیک حماس در نوار غزه، از آرایش نظامی حزب‌الله در جنوب لبنان، تا رزمایش‌های مشترک و استقرار میدانی گروه‌هایی مانند کتائب حزب‌الله، حرکه النجباء، کتائب سیدالشهدا و انصارالله الاوفیاء در خاک عراق. این تحرکات اگرچه در جغرافیایی گسترده و از سوی گروه‌های ظاهراً مستقل صورت می‌گیرد، اما در ساختار، پیام و زمان‌بندی، وجهی مشترک دارند؛ همگی به‌ مثابه اجزای یک عملیات چندجبهه‌ای در حال آرایش‌اند، با فرماندهی مرکزی در تهران.

بی‌تردید، احتمال چنین سناریویی نه‌تنها دور از ذهن نیست، بلکه بر پایه منطق بازدارندگی معکوس جمهوری اسلامی کاملاً قابل انتظار است. نظام به‌ خوبی می‌داند که بازدارندگی سنتی‌اش فرسوده شده و تنها راه احیای هیبت از‌دست‌رفته‌اش در «محور مقاومت»، یک اقدام پرریسک و شوک‌آور است، نه برای پیروزی نظامی، بلکه برای برهم‌زدن معادلات منطقه.

در چنین وضعیتی، وقوع یک حمله‌ گسترده، فارغ از میزان موفقیت، می‌تواند کافی باشد تا نظم امنیتی منطقه را به‌هم بزند، اسرائیل را به وضعیت تدافعی بکشاند، و برای رژیمی که در باتلاق ضعف و انزوا فرو رفته، فرصتی برای تنفس استراتژیک فراهم کند.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در چنین شرایطی، تأخیر در تصمیم‌گیری به‌اندازه‌ی شکست خطرناک است. هر روزی که بدون اقدام قاطع علیه رژیم حاکم بر ایران بگذرد، نه‌تنها جمهوری اسلامی را به نقطه بازسازی نزدیک‌تر می‌سازد، بلکه ضربه بعدی را سنگین‌تر و گسترده‌تر خواهد ساخت.

مرگ سیاسی یک بازیگر منطقه‌ای الزاماً به معنای کاهش تهدید نیست؛ گاه خطرناک‌ترین ضربه‌ها دقیقاً از سوی دشمنی فرود می‌آید که چیزی برای از دست دادن ندارد.

nabavi.jpgامروز نما - گفتگوی ما با ابراهیم نبوی، که بی شک کامل ترین مصاحبه ای است که با او انجام شده است، در ۳ بخش منتشر خواهد شد.

متاسفانه ابراهیم نبوی هرگز مجال دیدن این گفتگو را ندارد، چرا که نویسنده و طنزنویس خود تبعیدی در شامگاه ۲۵ دی ۱۴۰۳ / ۱۴ ژانویه ۲۰۲۵، در دیار غریب خودکشی کرد.

آقای نبوی در گفتگوی منتشر نشده خود با امروز نما، هم از ناخرسندی خود از پیشوند «سید» می گوید (که ما در مصاحبه اشتباها «پسوند سید» می گویم) - و هم از اظهارات خود درباره کشتار ۶۷ ابراز پشیمانی و عذر خواهی می کند.

:::

microp.jpgیورونیوز - متخصصان غدد در سوئد هشدار داده‌اند که والدینی که از کرم‌های هورمونی استفاده می‌کنند، ممکن است این مواد را از طریق تماس پوستی به فرزندان خود منتقل کنند.

طبق اظهارات مقامات بهداشتی به بخش سلامت یورونیوز، دست‌کم دوازده کودک در سوئد طی سال‌های اخیر پس از تماس تصادفی با ژل‌ها و اسپری‌های هورمونی، دچار تغییرات فیزیکی غیرمنتظره‌ای شده‌اند.

در یک مورد، دختری ده‌ماهه پس از تماس با سینه پدرش که از ژل تستوسترون استفاده می‌کرد، دچار بزرگ شدن غیرطبیعی کلیتوریس شد، به طوری که ظاهر آن به یک آلت مردانه کوچک شباهت پیدا کرده بود.

در مثالی دیگر، پسر ده‌ساله‌ای پس از تماس با درمان هورمونی مادرش، شروع به رشد سینه کرد.

این مشکلات به‌خاطر جذب هورمون از طریق پوست بسیار حساس کودکان، به‌ویژه نوزادان زیر ۱۲ ماه، رخ داده است.

این موارد توسط پزشکان بیمارستان دانشگاهی ساهلگرنسکا در شهر گوتنبرگ سوئد گزارش شده‌اند. این پزشکان به والدینی که از داروهای موضعی هورمونی استفاده می‌کنند هشدار داده‌اند که پس از استفاده از این داروها از تماس مستقیم با کودکان خودداری کنند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

داروهای موضعی حاوی هورمون‌هایی هستند که به طور طبیعی در دوران بلوغ در بدن تولید می‌شوند. این داروها معمولاً برای بزرگسالان مبتلا به مشکلات هورمونی یا افرادی که شیمی‌درمانی کرده‌اند تجویز می‌شوند.

اما استفاده ناآگاهانه از آن‌ها می‌تواند باعث بروز عوارض جدی در کودکان شود.

IMG_2344.jpegعجب سرود آزاردهنده ای بود، سرود شاهنشاهی که زمان شاه راست و چپ آن را می شنیدیم! (تیتر اشتباه نشده! یخرده دندون روو جیگر بذارید و تا ته مطلب رو بخونید متوجه قضیه میشید! :))

دوران مدرسه موقع جشن های دولتی، در حالی که ما دانش آموزان را در حیاط مدرسه به صف می کردند و مثلا برای ما بچه ها -که اغلب، زیر ضربات ترکه های آقای ناظم بر کف دست،،، از بچه ی شرّ، تبدیل به بچه مثبت شده بودیم و یکی از نشانه های مثبت و مودب بودن ماها پوشیدن کت و کوتاه بودن مو بود- جشن بر پا می کردند و یکی از بچه ها با ملودیکا سرود شاهنشاهی و چیزهایی را که بلد بود می نواخت، ما بچه های ذاتا شرّ، در سرمای زمستان در حالی که کف دست چوب خورده مان ورم کرده بود و درد گرفته بود و مثل سگ می لرزیدیم در حالی که به جد و آباد خودمان فحش می دادیم در این مثلا جشن حضور می یافتیم و نوای این سرود در زیر ریسه های چراغ های رنگی، مثل سگ پاولوف در ما غده های نفرت را بر می انگیخت و ناخودآگاه اثرات چنان جشن و شکنجه ای در ما خود را نشان می داد!

در آن دوران ما ناچار بودیم یک بار موقع شروع برنامه های تلویزیون، یک بار هم موقع تمام شدن شان (آن زمان تلویزیون برنامه هایش چند ساعت در روز بود و بیست و چهار ساعته نبود) این سرود را بشنویم و هورمون های نفرت مان ترشح کند.

ما حتی در سینما هم از دست این سرود در امان نبودیم و برای دیدن فیلم های کمدی سکسی لاندو بوزانکا به سینما ریولی تقاطع تخت جمشید و جاده قدیم هم که می رفتیم، اول اش باید سرود شاهنشاهی را می شنیدیم و تازه موقع شنیدن، سر پا هم می ایستادیم و مثلا احترام می کردیم در حالی که غده ی هیپوتالاموس مان هورمون نفرت تولید می کرد.

انقلاب که شد ما از شر سرود شاهنشاهی خلاص شدیم و گیر سرود جمهوری اسلامی افتادیم که ورژن اول آن را شاعر طنزپرداز مان استاد ابوالقاسم حالت سروده بود و ورژن دوم اش که سرزدنِ «مهر خاوران» را نوید می دهد و ما را هر بار به یاد خاوران خونین و دوستان و عزیزان کشته شده مان به دست جمهوری آدمخوار اسلامی می اندازد امروز هم پخش می شود.

این ها گذشت و گذشت و ما در خارج از ایران از شرّ هر چی سرود بود خالص شدیم، و گهگاه موقع بازی فوتبال آلمان سرود آلمان را می شنیدیم که چون در سریال دایی جان ناپلئون ملودیِ آن پخش می شد، یاد آن سریال و دیدن هوشنگ واکسی که از طرف هیتلر خان جلوی در خانه ی دایی جان مستقر شده بود و از دایی جان در مقابل انگلیسا حفاظت می کرد می افتادیم که ناگهان....

ناگهان، هفته ی پیش رعد سرود شاهنشاهی ایران در اجلاس مونیخ شاهزاده غریدن گرفت و تمام این فیلمی که براتان تعریف کردم ریوایند شد و ریوایند شد و مرا پرت کرد به دوره ی پادشاه فقید، و در حالی که غده ی هیپوتالاموس من، در اثر قرار گرفتن در مقابل انواع و اقسام مصیبت ها و نفرت ها،،، تولید هورمونی خود را کلا تعطیل کرده بود و من کاملا در مقابل همه چیز بی طرف و بی احساس،،، اما با عقل و خرد بسیار شده بودم، رو در روی سرود شاهنشاهیِ از دل برخاسته ای قرار گرفتم که در یک لحظه از گوشه ای از سالن همایش مونیخ شنیده شد و بعد ناگهان تمام سالن را در بر گرفت!

کاملا مشخص بود که این کار برنامه ریزی قبلی نشده و همه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودند. همه، خود آگاه و ناخودآگاه به پاخاستند و دست بر قلب شان نهادند و شنیدن این سرود، این بار دوپامین زیادی در من تولید کرد و باعث خوشحالی و شعف من شد!

سخن است دیگر! هفت دهه پیش،،، از شنیدن این سرود عصبانی می شدم، هفت دهه بعد خوشحال می شوم! این یعنی چی؟

اما شنیدن این سرود را مدیون کی ها هستم؟

ussr.jpg«هر چقدر عمر یک دیکتاتوری بیشتر می‌شه، به تعداد دوگانه‌اندیشان هم افزوده می‌شه ‫و انقلاب زمانی اتفاق می‌افته که دوگانه‌اندیشان دیگه نترسند ‫و به خیابان‌ها بیان و ناگهان نظام ظرف چندروز فرومی‌پاشه. ‫یک نفر باید این جرقه‌ای که به آتش تبدیل می‌شه رو نگه داره.» این جملات را «ناتان شارانسکی»، معترض و فعال حقوق‌بشر و از مشهورترین ناراضیان شوروی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ در گفت‌وگو با مازیار بهاری، مدیر و موسس «ایران‌وایر» می‌گوید

مازیار بهاری - ایران وایر

شارانسکی در دو زمینه احقاق حقوق یهودیان شوروی برای اجرای مراسم مذهبی و مهاجرت به اسراییل و همچنین همکاری با «آندری ساخاروف»، دانشمند هسته‌ای و فعال حقوق‌بشر فعالیت داشته است. او در سال ۱۳۵۶ دستگیر شد و یک‌سال بعد به ۱۳سال زندان و کار اجباری محکوم شد. جالب این است که دقیقا ۱۳سال پس از محاکمه شارانسکی، یعنی در سال ۱۳۷۰ حکومت شوروی سقوط کرد. او البته سال ۱۳۶۵ به‌دلیل فشارهای بین‌المللی آزاد شد. بلافاصله به اسراییل مهاجرت کرد و آن‌جا حزب «مهاجرت به اسراییل» را تاسیس کرد و نُه سال نماینده پارلمان اسراییل بود.

در این مصاحبه با توجه به این‌که آقای شارانسکی در حال حاضر در دولت و پارلمان سمتی ندارد، درباره مسایل داخلی اسراییل و سیاست‌های داخلی و خارجی این کشور صحبت نکردیم.

هدف ما در این مصاحبه دو چیز بود یکی مرور فعالیت‌های ناراضیان حکومت شوروی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به امید این که فعالان اپوزیسیون ایرانی از این فعالیت‌ها درس بگیرند وهمین‌طور می‌خواستیم با یک شهروند وطن‌پرست اسراییلی درباره روابط اسراییل و جمهوری اسلامی صحبت کنیم و بدانیم مردم عادی در اسراییل چه خطراتی را از جانب جمهوری اسلامی متوجه کشورشان می‌دانند.

شما هم می‌توانید سوالات خود را از ناتان شارانسکی از طریق ایمیل [email protected] و یا شبکه‌های اجتماعی ایران‌وایر بپرسید. او درخواست ایران‌وایر برای پاسخ به سوالات مخاطبان را پذیرفته است.

به‌عنوان کسی که سال‌ها به‌عنوان مخالف فعالیت می‌کرده. ‫به‌عنوان سیاست‌مدار، به‌عنوان کسی که وضعیت ایران را دنبال می‌کرده، ‫پیشنهادت برای گروه‌های مخالف ایرانیان چیه؟ ‫چطور می‌توانند با هم یک جبهه متحد یا نیمه‌متحد ‫در برابر حکومت جمهوری اسلامی تشکیل بدن؟

‫همان‌طور که قبلا هم گفتم و خیلی هم مهم بود که‫ بارها و بارها این موضوع را توضیح بدهم، در دورانِ اتحادِ شوروی، من نقشِ سخنگوی گروه‌های مختلف را داشتم و باید گروه‌های مختلف را قانع می‌کردم که با وجود تمام تفاوت‌هایمان یک نقطه اشتراک داریم. ‫ما با سلطنت‌طلب‌ها و دیگر گروه‌ها سروکار داشتیم، از جمله ملی‌گرایان اوکراینی و سلطنت‌طلب‌های روس. ‫این‌ها خواهان چیزهای کاملا متضادی بودند، اما هر دو در رنج بودند ‫و هر دو می‌خواستند رژیم شوروی از بین ببردند.

‫مساله این بود که چطور باید قانع‌شان کرد ‫که این‌کار باعث سخت‌تر شدن وضعیت شما نخواهد شد. ‫بلکه اگر اول این رژیم را حذف کنید کار خیلی راحت‌تر می‌شود.

به‌نظرت دگراندیش‌ها، چه به‌صورت فردی، چه به‌صورت گروهی ‫نقشی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشتند یا ‫ فقط به‌خاطر فشارهای غرب بود؟

‫شکی نیست که فشارهای غرب خیلی مهم بود. ‫ولی فشار غرب زمانی شکل گرفت که ‫فعالیت‌های مخالفان سیاسی در جریان بود. به‌هرحال وقتی که ‫من ناخواسته به «میخاییل گورباچف» توهین کردم. ‫وقتی در یکی از نشست‌های بین‌المللی ازم پرسیدند که ‫به نظرت چه اشخاصی بیشترین نقش را در فروپاشی شوروی داشتند؟‫ من گفتم اولین نفر «آندری ساخاروف» بود. ‫نفر دوم ریگان و نفر سوم میخاییل گورباچف بود. ‫گورباچف اون‌جا بود و به من گفت: ‫من برخلاف نظر تمام اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست ‫تصمیم گرفتم تو را از زندان آزاد کنم بعد تو می‌گی که من نفر سوم بودم؟

‫من بهش گفتم نفر سوم خیلی جایگاه خوبی‌ است، بعد از ساخاروف و ریگان. ‫این چیزی است که واقعا احساس می‌کنم، الان توضیح می‌دهم چرا. ‫هر جامعه تمامیت‌خواهی که شوروی نمونه کلاسیکی از آن بود، ‫سه نوع شهروند دارد. ‫یکی، طرفداران واقعی‌اند؛ کسانی که به ایدئولوژی رسمی باور دارند. ‫بعد، مخالفانند. همان معدود افرادی که جرات حرف‌زدن دارن‫د و زندگی و آزادیشان را به‌خطر می‌اندازند ‫و دوگانه‌اندیشان، کسانی‌که اعتقادی به آن ایدئولوژی ندارند، اما جرات حرف‌زدن هم ندارند.

‫و هر چقدر عمر یک دیکتاتوری بیشتر می‌شود، به تعداد دوگانه‌اندیشان هم افزوده می‌شود ‫و انقلاب زمانی اتفاق می‌افتد که دوگانه‌اندیشان دیگر نترسند ‫و به خیابان‌ها بیایند و ناگهان نظام ظرف چندروز فرومی‌پاشد. ‫یک نفر باید این جرقه‌ای که به آتش تبدیل می‌شد را نگه دارد. ‫پس کسانی‌که این جرقه را نگه می‌دارند مهم‌اند ‫و دومین چیزی که خیلی مهم است این است که مخالفان باید جامعه را بفهمند.

‫کارشناسان مسایل شوروی و همه‌ متخصصان در شوروی ‫پیش‌بینی کرده بودند که اتحاد جماهیر شوروی ابدی است‫ و ما باید با این پیش‌بینی مقابله می‌کردیم. ‫بنابراین دوستم «آندره مارلیک» در سال ۱۹۶۹ یک مقاله نوشت ‫که اتحاد جماهیر شوروی فقط تا سال ۱۹۸۴ دوام خواهد داشت. ‫البته به‌خاطر کتاب ۱۹۸۴ «جرج اُورول» بود. ولی اون دقیقا پیش‌بینی کرد که ‫چرا اتحاد جماهیر شوروی فرو خواهد پاشید ‫و به‌خاطر این حرفش زندانی و مجازات شد.

‫بعد در سال ۱۹۸۵ گورباچف به‌قدرت رسید و ‫شروع به اصلاح و بازسازی شوروی کرد ‫که دقیقا مطابق با پیش‌بینی‌های مخالفان بود ‫و حتی زمانی‌که ما در زندان بودیم، ‫می‌فهمیدیم چه اتفاقی در جامعه در حال افتادن است ‫و چرا این ابرقدرت قدرت‌مند این‌قدر ضعیف شده. ‫ما از همه بهتر می‌دانستیم و مدام تلاش می‌کردیم که این آگاهی را به دنیا منتقل کنیم. ‫صحبت ما درباره تاثیر مخالفان بر مردم داخل کشور ‫و همچنین تاثیرشان بر غرب برای کمک به درک این جامعه بود.

za.jpgدرباره هسته سخت نظام و سخنان اخیر رئیس مجلس

- محمدباقر قالیباف رئیس مجلس برای دومین بار در روزهای اخیر تأکید کرده است: «باید باور کنیم که هستۀ سخت ایرانیان ۹۰ میلیون نفر است»

- این تأکید ظاهراً برای رد نظر آن افرادی است که جمع محدود خود را «هستۀ سختِ نظام» معرفی می‌کنند و اصرار دارند که حکومت به جای پیگیری مطالبات عموم مردم، تنها باید به دغدغه‌ها و نگرانی‌ها و به زبان واضح‌تر، به منافع و مطالبات آنان توجه کند چراکه آنان به‌زعم خویش پایگاه اجتماعی سرسخت نظام به شمار می‌روند و در «روز واقعه» به دفاع از آن برمی‌خیزند

احمد زیدآبادی

واضح است که سخن این عدۀ محدود از هر جهت امری «ضدملی» است و بر تبعیض عریان و طبقاتی کردن جامعه و درجه‌بندی ظالمانۀ شهروندان استوار است. ظاهراً آقای قالیباف با تکرار گزارۀ «هستۀ سخت ایرانیان 90 میلیون نفر است» می‌کوشد صف خود را از آن جماعت محدود جدا کند و در موضعِ دفاع از حق و حقوق ملی ایرانیان بنشیند. از قدیم اما گفته‌اند که با «حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌شود.» وعدۀ لفظی نیاز به تحقق عینی دارد وگرنه به سوءاستفاده از کلامِ حق تعبیر می‌شود.

تردیدی نیست که ریشۀ بسیاری از نارضایتی‌های جامعۀ ایرانی از وضع موجود، تبعیض است. تبعیض در یک جامعه می‌تواند نژادی یا طبقاتی یا عقیدتی باشد. آنچه جامعۀ ایرانی را عمیقاً رنج می‌دهد رواج گستردۀ تبعیض اعتقادی است. بنای تبعیض هم متأسفانه از همان ابتدای انقلاب و با شکل‌گیری هیئت‌های گزینش‌پایه نهاده شد. این هیئت‌ها به جای آنکه صلاحیت حرفه‌ای و علمی و سلامت شخصیت شهروندان را برای تصدی یک شغل دولتی ملاک و معیار قرار دهند، عملاً به محکمه‌های تفتیش عقیده تبدیل شدند و عقاید مذهبی و نوع گرایش سیاسی افراد را ملاک پذیرش آنان برای اشغال مناصب قرار دادند! این حرکت انحراف کامل از «امرملی» بود و در دوره‌هایی بخصوص در دورۀ سلطۀ «خالص‌سازان» تا سرحد ممکن تشدید شد.

اقتضای بدیهی امر ملی، پذیرش حقوق برابرِ عموم شهروندان از هر قوم و جنس و اعتقاد و زبان و گرایشی است و ملاک توزیع مشاغل و مناصب در بین آنان فقط شایستگی حرفه‌ای و میزان تخصص و دانش آنان است. متأسفانه با مخدوش کردن این ملاک‌ها و به میان آوردن ملاک‌های عقیدتی و سیاسی، چه بسیار افراد بی‌لیاقت و بی‌کفایت و بی‌دانشی که به صرفِ اظهار خشکه‌مقدسی و سرسپردگی سیاسی، به موقعیت‌های مختلف اداری و اقتصادی و دولتی و دانشگاهی دست یافتند و چه بسیار جوانان لایق و شایسته و متخصص و اهل دانشی که قربانی نوع عقاید و گرایش سیاسی خود شدند و به خیلِ محذوفان جامعه پیوستند. این دسته از جوانان به دلیل تبعیض‌های ناروا، دچار چنان خشم متراکمی شده‌اند که گاه با هیچ کلامی نمی‌توان آرام‌شان کرد.

dadsetan.jpg- حمله با چاقو به دادستان رفسنجان در خانه‌اش؛ دادگستری استان کرمان می‌گوید مهاجم فراری است

- فردی ساعت ۲۲:۴۵ با مراجعه به منزل دادستان و با طرح بهانه‌ای، وارد خانه شد و بلافاصله با چاقو ضرباتی به ناحیه گردن و کتف او وارد کرد و پس از ارتکاب این اقدام، از محل متواری شد

بی بی سی - به گفته رئیس دادگستری استان کرمان، علیرضا محمدی، دادستان عمومی و انقلاب شهر رفسنجان در خانه خودش هدف حمله با چاقو قرار گرفت و مجروح شده و ضارب فرار کرده و انگیزه او هنوز نامشخص است. حمله به این مقام قضائی کمتر از یک هفته پس از حمله مسلحانه مرگبار به ساختمان دادگستری زاهدان انجام شده است.

ابراهیم حمیدی جمعه ۱۰ مرداد گفت که ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه دیشب، پنجشنبه شخصی با «طرح بهانه‌ای» وارد خانه آقای محمدی شد و با چاقو «ضرباتی به ناحیه گردن و کتف» او وارد کرد و فرار کرده است.

knife.jpg

آقای حمیدی حال دادستان رفسنجان را «مساعد و رضایتبخش» عنوان کرد.

او گفت که «تیمی از نیرو‌های امنیتی و انتظامی» در حال تحقیق درباره انگیزه مهاجم هستند و جستجو برای دستگیری ضارب در جریان است.

حمله به مراکز و مقامات قضایی ایران در دوران جمهوری اسلامی سابقه‌ای طولانی دارد.

شنبه گذشته، چهار مرداد حمله افراد مسلح به دادگستری زاهدان چندین کشته و زخمی بر جا گذاشت.

در خرداد ۱۴۰۴ احسان باقری، قاضی و رئیس شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری ۲ شیراز در مقابل منزلش در حال عزیمت به محل کار هدف حمله با سلاح سرد قرار گرفت و کشته شد.

قتل این قاضی حدود پنج ماه پس از ترور محمد مقیسه و علی رازینی، دو قاضی سرشناس در ساختمان دیوان عالی در تهران رخ داد.

بهمن ماه ۱۴۰۳ مسئولان قضائی ایران اعلام کردند که در دوران جمهوری اسلامی ۷۷ قاضی از جمله محمد بهشتی، رئیس وقت دیوان عالی کشور در سال ۶۰، هدف حمله قرار گرفته و کشته شده‌اند.

war.jpgچرا به تحریک ادامه دادند تا حمله خارجی حتما آغاز شود؟!

هاشم م.

نسل‌های بعد در ایران و جهان، با این پرسش شگفت آور مواجه خواهند بود که چرا هر دو رهبر انقلاب موسوم به اسلامی در دوره زمامداری خود، به شکلی غیرمعمول، آنقدر به تحریک دشمن ادامه دادند و در گفتار و رفتار خود طوری عمل کردند که حتماً حمله خارجی آغاز شود و کشور، مورد هجوم نظامی قرار گیرد.

در نگاه اول ممکن است این امر عجیب و غیر عامدانه به نظر برسد، اما زمانی که نیاز مبرم گفتمان انقلابیون به جنگ و بحران را در نظر بگیریم، علت این رفتار غیر عادی کاملاً روشن می‌شود.

چنین به نظر می‌رسد که "رهبر شورش ۵۷" خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، پی برد که کشورداری به این سادگی‌ها نیست و کار از کنترل خارج شده و رو به وخامت دارد. جنایت های زیادی هم توسط شاگردان و دست نشاندگان او در همان ماه‌های نخست انقلاب انجام شده بود که تمرکز بر آنها می‌توانست هر وجدان بیداری را به مخالفت وادارد. چشم انداز آینده هم چنان بود که خودش اعتراف کرد «روزی که مردم به باطن ذات ما پی ببرند، يوم الله دیگری خواهد بود و اثری از این نظام نمی‌ماند»..
چه باید کرد؟!!

تحلیل رفتار دیکتاتورها (و به ویژه دیکتاتورهای نوظهور دینی) در مقاطع مختلف، به بررسی‌های روانشناختی، فرهنگی، ایدئولوژیک، جامعه شناختی و دیگر ابعاد نیاز دارد؛ اما در ذهن رهبران این نظام، ساده ترین و قطعی ترین راه برای انحراف اذهان و تغییر کانون توجه ملت، حمله خارجی بود.

باید هجوم نظامی صورت بگیرد تا تمام جنایات و ناتوانی ها و ناکارآمدی ها را بپوشاند. باید دشمنی پیدا شود و حمله کند تا مشروعیت ازدست رفته ترمیم شود و محبوبیتی که در سال‌های اخیر به زیر ده درصد رسیده، بطور موقت هم که شده، به بالای۲۰، ۳۰ درصد برسد. باید در هر خانواده و فامیل، یک کشته و «شهید» وجود داشته باشد تا بستگان و اطرافیان، در رودروایسی! قرار بگیرند و یک‌شبه، ذوب در ولایت شوند!

بدون حمله خارجی، آیا ممکن بود جنایات تابستان ۶۷، ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۴۰۱ در ذهن عده ای از سطحی‌نگران، پوشانده و فراموش شود؟ بدون بمب و موشکی که در شهرها فرود آید، آیا امکان داشت دهان ها دوخته و حافظه ها سوخته شود؟ بدون ترس از راکت و هواپیما، آیا مردم مجاب می‌شوند که قطع برق بالای ۴ ساعت در روز و جیره بندی آب و بحرانی بودن آلودگی هوا و تورم ۶۰ درصدی را طاقت بیاورند و دم نزنند؟! بدون بوی باروت و خون، آیا مردم می‌توانند نیم قرن سرقت دارایی ها و فقیر شدن خود به بهانه تجهیز گروهک های تروریستی در منطقه را از یاد ببرند؟!

تنها شانس و اقبال مردم ایران این بود که این بار، جنگ نه بطور کلاسیک و از دورترین مرزها؛ بلکه از پایتخت و از قلب تهران آغاز شد و ابتدا میز جلسه و تختخواب سران نظامی هدف قرار گرفت و رهبر را مجبور به خزیدن در پناهگاه کرد و ظرف ۱۲ روز پرچم تسلیم و ذلت را بالا بردند؛ وگرنه اگر جنگ در مرزها ادامه داشت و حضرات در حاشیه امنیت بودند، تا آخرین نفر و آخرین گلوله باید برای حفظ نظام صرف می‌شد.

از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

ena.jpgاسماعیل نوری علا - ویژه خبرنامه گویا

در سال های اخیر - و بخصوص در پی برگزاری گردهمائی مونیخ در هفتهء گذشته - مخالفان شاهزاده رضا پهلوی مطالب مختلفی را در مورد ایشان منتشر کرده اند. فهرست مختصری از این مطالب به شرح زیر است:

- رضا پهلوی تحصیلات و دانش چندانی ندارد و نمی تواند افکارش را بصورتی منسجم جمع بندی کند

- رضا پهلوی در عمرش کار نکرده تا مدیریت بیاموزد و توان گرداندن هیج تشکیلاتی را ندارد

- رضا پهلوی ذاتا آدم تن پرور و خوش گذرانی است که با پول های باقی مانده از پدرش زندگی می کند

- رضا پهلوی تسلطی بر همسر و دخترانش ندارد

- رضا پهلوی در میان اکثریت برزگی از مردم ایران پایگاهی ندارد. مردم به فراخوان هایش اعتنا نمی کنند و او نتوانسته است تظاهرات بزرگی را چه در خارج و چه در داخل شکل دهد.

اجازه دهید فرض کنم که همه این نکات (و بخصوص نکتهء آخر) درست باشد و فکر کنم که او یک آدم تاج و تخت از دست داده، نان خور پول های مردم ایران، و فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی وسیع در میان آنها است که هر چند گاه از عرلت خود بیرون می آید، به سودای بازیابی تاج و تخت اش گرد و حاک مختصری بپا می کند و، پس از شکست سختی که می خورد، به گوشهء عزلت خود بر می گردد.

در آن صورت از خود و از شما می پرسم مخالفان این «آدم بی خاصیت» چرا همه را رها کرده و صبج تا شب مشغول حمله به او هستند و نمی گذارند که او دل اش به کنفرانس راه انداختن و گرد آوردن یک عده آدم از خودش بی خاصیت تر خوش باشد؟

براستی با این اوصافی که برای او بیان می کنند چرا این مخالفان اینگونه که با عصبانیت و پرخاش به او (که ولیعهد یک قانون اساسی منحله و یک رژیم سلطنتی معزول است و در مقایسه با تعداد آدم های مهم و سرشناس سیاسی نمی تواند عددی مجسوب شود) می تازند و بقیه را معاف کرده و نادیده می گیرند؟

شما به شخصیت های دیگر نگاه کنید:

خانم مریم رجوی رئیس حمهور منتخب شورای مقاومت است

آقای مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین و همان شورا است

خانم نرگس محمدی برندهء جایزهء صلح نوبل است

خانم ستوده وکیل مبرز دادگستری و مخالف سرشناس رژيم است

آقای میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز است

آقای تاج زاده چهرهء برجستهء اپوزیسیون داخل کشور است

آقای اسماعیلیون توانسته است صد هزار نفر را در برلین گرد هم آورد

آقای سید حسین موسویان رهبرجبهه ملی و جانشین دکتر مصدق است

آقای حسن شریعتمداری چهرهء سرشناس جمهوری خواهان ایران است

و...

اما کسی با این همه چهرهء برجسته و سرشناس کاری ندارد اما، بخصوص در پی برگزاری همایش مونیخ با یک جمعیت کوچک و حداکثر ۴۵۰ نفری، هر تلویزیونی و رادیوئی و سایتی را که باز می کنی آدم هائی مشغول حمله به رضا پهلوی و ایرادگیری از کارهای ظاهراً بی حاصل او هستند. آیا این وضعیت برای شما عجیب نیست؟

sarkhosh.jpgنقدی بر استراتژی انزوا در مسیر دستیابی به حاکمیت ملی از آقای حمید آصفی

دو مکتب در طبابت سیاسی

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

در تحلیل امر سیاسی، به ویژه در بزنگاه‌های تاریخی، دو رویکرد اصلی وجود دارد که شبیه به دو مکتب در پزشکی است. پزشک اول، با مشاهده‌ی یک ویروس خطرناک خارجی، تمام تمرکز خود را بر روی آن ویروس می‌گذارد و برای حفاظت از بیمار، «انزوا» و «قرنطینه» را تجویز می‌کند. پزشک دوم، ضمن تأیید خطر ویروس، ریشه‌ی اصلی بیماری را در «ضعف سیستم ایمنی داخلی» بیمار می‌بیند و استدلال می‌کند که بهترین راه درمان، نه حبس کردن بیمار، که «تقویت سیستم ایمنی او از درون» برای مقابله با هر ویروس فعلی یا آینده است.

یادداشت اخیر و قابل تأمل آقای حمید آصفی با عنوان «هشدار به آلترناتیوها»، نمونه‌ی درخشانی از مکتب اول است.

این تحلیل، با دقتی ستودنی، ویروس خطرناک «نفوذ خارجی» بر حاکمیت ملی ایران فردا را به عنوان یک هشدار مهم، تشخیص می‌دهد. اما تحلیل حاضر، ضمن ارج نهادن به این تشخیص، تلاش می‌کند تا نشان دهد که «تجویز» ارائه‌شده در آن، یعنی استراتژی مبتنی بر ترس و انزوا، خود می‌تواند به تضعیف بیشتر بیمار منجر شود و راه درمان واقعی، در جایی دیگر نهفته است.

Reza_Farmand_2.jpg

هندسه‌ی سیاسی رفقا سخت غم‌انگیز است
در حالیکه بَربَران دینی
درفش کاویانی را زیر پای خود لگدمال می‌کنند
آنان سرگشته در چپ‌راهه‌ها
علم و کتل آنان را به دوش می‌ کشند
:
هندسه‌ی سیاسی رفقا سخت غم‌انگیز است
آنان معنای میهن را از اشغال‌گران ایران می‌پرسند
و نه از زنان و دختران مبارز این سرزمین
که جان برکف با سِپَر چشم‌هاشان جنگیده‌اند
:
هندسه‌ی سیاسی رفقا سخت غم‌انگیز است
آنان همدوش مزدوران جهادی شیخ
در نبردهای دینی علیه یهود
در غزه و یمن و لبنان می‌جنگند
همان مزدورانی که در بزنگاه بودن و نبودن
جوانان آزادیخواه این مرز و بوم را تار و مار کرده‌اند
:
کسی بیاید و این رفقا را احیا کند
و شش‌ها‌ی اندیشه‌هاشان را از آب‌های مرده‌ی آرمانی
و چرکابه‌های غرب‌ستیزی، سرمایه‌ستیزی،
دمکراسی ستیزی و اسراییل‌ستیزی خالی کند

:

کسی بیاید و ایران را به این رفقا نشان بدهد
کسی بیاید و ایرانیان گرفتار مانده
در غار تنگ دیانتِ شیخ را به این رفقا نشان بدهد
:
کسی بیاید و این رفقا را شیرفهم کند
که ایران با دهان بسته نمی‌تواند با شیخ آفتاب‌پرست
با شیخ هزار زبان هماوازی کند
سرود میهنی بخواند
:
کشی بیاید و این رفقا را دوستانه پای سخن ایران
پای سخن زرتشت بنشاند
چرا که ایران دیریست
از پای منبرها برخاسته ‌است

:
رضا فرمند

:

nik.jpgفرهنگ یکنواخت و کسل‌کننده، آن فرهنگی است که در آن نتوان "قواعد بازی" را بر هم زد و قواعد تازه‌ای جایگزین کرد. ارزش‌های کنسرو شده ی فرهنگ ما، به ما جرئت نمی‌دهد که قواعدش را بر هم زنیم و دور تسلسل باطل آن را به پایان بریم. در خُرد و کلانِ رفتار سیاسی‌مان، همواره می‌توان این "دور تسلسل باطل" را مشاهده کرد؛ رفتاری فرهنگی که مرز کوچک و بزرگ، چپ و راست نمی‌شناسد و همه‌ی ما در آن مستهلک‌ایم.

رضا پهلوی در همایش "همکاری ملی برای نجات ایران"، تا حدودی توانست قواعد بازی جاافتاده را بر هم زند، آنگاه که "شاهزاده" خود آستین بالا زد و در پی چاره‌ جوی برای این معضل برآمد. او حتا به "پدر" بودن رضایت داد تا به تاج شاهی که پیش از ایجاد صندوق انتخابات می‌خواستند بر سرش گذارند، نقبی زند. در فرهنگ ما، زبان سیاسی، که به‌گمانم از زبان محاوره فراتر نمی‌رود، بر زبان معنایی می‌چربد. از این‌رو، "پدر" را نه در معنای آقابالاسر یا اتوریته یا رابطه‌ی پدر-فرزندی، که در معنای چرخش سیاسی به‌وجودآمده در نظر گیریم.

"پدر" در معنای چرخش سیاسی امروز، یعنی نطلبیدن جاه و مقام و بودن در مقام یک نماد؛ نمادی از "همکاری ملی برای نجات ایران". اگر این برداشت درست باشد، رضا پهلوی در میان بازی هوادارانش قواعد بازی را تغییر داد و به تنوع درونی این همایش قوت بخشید؛ از کسانی که بر شهریاری‌اش تأکید دارند، تا آنان که آن را به همه‌پرسی برای تعیین نوع نظام پس از سرنگونی موکول کرده‌اند. و خودِ او که اعلام کرد جاه و مقام نمی‌خواهد. معنای سیاسی چنین "پدری"، که تداعی‌گر "رهبری نمادین" است، باید به‌مثابه گذر از جمهوری اسلامی و حرکت به سوی ایرانی آزاد و دموکراتیک مورد تأیید قرار گیرد، اگر این تنوع و رنگارنگی درون "همکاری ملی برای نجات ایران" تقویت شده، تعمیم یابد.

Atabak_Fatollahzadeh_2.jpgهنوز چند صباحی از تجاوز نظامی اسرائیل به ایران نگذشته است. راستش را بخواهید، من نمی‌توانم موضع‌گیری رضا پهلوی در قبال جنگ دوازده‌ روزه‌ی ایران و اسرائیل را به ‌راحتی بپذیرم. نباید فراموش کرد که کنفرانس مونیخ، نخستین حضور علنی جناب رضا پهلوی پس از این تجاوز نظامی بود. اگر به حاشیه این گردهمایی توجه کنیم باید گفت من در این گردهمایی، هیچ چهره‌ی معتبر علمی، اجتماعی یا فرهنگی در کنارآقای رضا پهلوی ندیدم .

وقتی خبرنگار بی‌بی‌سی از او درباره‌ی حمله‌ی اسرائیل به ایران پرسید و سؤال کرد: «آیا شما با حمله‌ی نظامی مخالفید؟» ایشان هرگز پاسخ صریحی نداد که نشان دهد مخالف این تجاوز است. در سیاست، سکوت بی‌معنا نیست. وقتی کسی در برابر یک اقدام نظامی سکوت می‌کند، این سکوت می‌تواند به‌عنوان رضایت یا تأیید آن اقدام تفسیر شود. سکوت رضا پهلوی در این مورد، به‌روشنی معنای تأیید حمله‌ی نظامی اسرائیل به ایران بود.

افزون بر این، آقای رضا پهلوی حتی یک‌بار هم به تجاوز نظامی اسرائیل، نه اعتراض کرد و نه انتقاد. هیچ‌کس حتی یک جمله از ایشان درباره‌ی محکومیت این حمله نشنیده است. آیا کسی از او شنیده که چرا اسرائیل زیرساخت‌های غیرنظامی را هدف قرار می‌دهد؟ آیا گمرک ایران در مرز عراق یک هدف نظامی محسوب می‌شود؟

ussd.jpgعراقچی: آمریکا باید به ایران غرامت بپردازد

ایران اینترنشنال - وزارت خارجه آمریکا تقاضای جمهوری اسلامی برای دریافت غرامت از آمریکا در ازای از سرگیری مذاکرات را «مضحک» خواند و به حاکمان ایران توصیه کرد اگر به دنبال بهبود وضع اقتصادی‌شان «نباید پول‌شان را صرف بی‌ثبات کردن منطقه، برنامه هسته‌ای، تقویت تروریست‌ها و سرکوب مردم‌شان» کنند.

تامی پیگوت، معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، پنجشنبه ۱۰ مرداد در جمع خبرنگاران صحبت‌های اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده را تکرار کرد و گفت: «اکنون توپ در زمین آن‌هاست، پنجره‌ای رو به فرصت‌ها پیش روی رهبران جمهوری اسلامی است، اما فرصت کوتاه است.»

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در گفت‌وگویی با روزنامه فایننشال تایمز یکی از شروط تهران برای بازگشتن به میز مذاکره با آمریکا را پرداخت غرامت از سوی این کشور برای جبران خسارت‌های وارد شده به برنامه هسته‌ای ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه عنوان کرده بود.

در سخنان عراقچی به مقدار خسارتی که جمهوری اسلامی از ایالات متحده مطالبه می‌کند، اشاره‌ای نشده است. او همچنین در این مصاحبه به موضوع حمله به ایران حین برگزاری دور قبلی مذاکرات اشاره کرد و گفت: «آن‌ها (ایالات متحده) باید خسارتی که به ما وارد کرده‌اند، جبران کنند.»

تحول تازه‌ دیگر در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا اعمال تحریم‌های جدید ایالات متحده علیه بیش از ۱۱۵ فرد، شرکت و کشتی است که به تسهیل فروش نفت ایران و روسیه متهم‌اند. همچنین پنج شرکت و یک فرد را در ایران، هنگ‌کنگ، تایوان و چین به دلیل تامین فناوری برای شرکت صنایع هواپیماسازی ایران (هسا) تحریم شده‌اند.

از جمله نهادهای تحریم‌شده، ناوگانی از ده‌ها کشتی است که گفته می‌شود محمد حسین شمخانی، پسر علی شمخانی، مشاور ارشد سیاسی رهبر جمهوری اسلامی آن را اداره می‌کند.

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، این تحریم‌ها را «اقدامی مخرب با هدف تضعیف توسعه اقتصادی و رفاه مردم ایران» خواند.

roostayee.jpgفرزانه روستایی

روزی که خامنه ای نباشد پرده ای از روی نظام فرو می افتد که بنیان ۴۵ سال حکومت وحشت را برملا می کند. در آن روز می شود دید که نهادهای این رژیم چگونه به جان هم می افتند برای تسویه حساب و برای عقب نیفتادن از غافله غنیمت بری از ساختار جدید، البته اگر ساختاری باقی بماند.

روزی که مسیح مهاجری و آقازاده وزارت نفت و فرزند بهشتی به دیدار مهندس مسیرحسین موسوی رفتند نمی دانستند که این دیدار بی هدف هماهنگ نشده و قرار است احتمالا از این ملاقات چیزی یا لگدی به میر حسین حاصل شود به تلافی کمی باز شدن فضای حصر بعد از ۱۴ سال.

وقتی مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی از دیدار میر حسن موسوی بازگشت جمله ای را گفت که دانسته یا ندانسته حداقل قاتلان شهدای جنبش سبز و همان هایی که میر حسین را به حصر فرستادند منتطر آن بودند. تیتر بسیاری از روزنامه ها و رسانه ها به نقل از مسیح مهاجری این بود که میر حسین هنوز عاشق امام خمینی است و عکس امام را در اتاق خود دارد. این نقل قول اگر تیر خلاص به میر حسین موسوی نباشد حداقل وزن او را در معادلات سیاسی آینده بشدت تضعیف می کند و به سطح یک حزب الهی زبان نفهم بی سواد تقلیل می دهد.

اساسا استفاده از نام خمینی به عنوان چماق برای خراب کردن دیگران و به استهزا کشیدن خانواده خود خمینی سابقه دیرینه ای دارد.هر گاه سید حسن خمینی انتقادی را به نظام مطرح می کند بی درنگ یکی از ویديوهای خنده دار خمینی وایرال می شود که اصلا تصادفی و خد بخودی نیست. صدا و سیما آرشیو مفصلی از سخنان گزیده و بریده خمینی دارد که هر یک مصرف ویژه ای دارد و با هر کدام یک طیف را می توان بدنام کرد.

میر حسین موسوی نیز پس از ملاقات با مسیح مهاجری و آن دو نفر دیگر ندانسته در همان دامی گرفتار آمد که سید حسن خمینی چند وقت یک باربه آن دچار می شود: یعنی بدنامی منتسب بودن به خمینی. میر حسین موسوی با انتشار اطلاعیه های متعدد و در شرایط متفاوت بار ها بر ضرورت تغییرات کاملا بنیادی در این رژیم تاکید کرده است و در آخرین بیانیه خود خواستار برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان شد تا مردم فرصت عبور از نظام فاسد جمهوری اسلامی را به صورت مسالمت آمیز داشته باشند. اما او هر آنچه می نویسد و می گوید از ماورای حصری ۱۵ ساله است که فرصت دیدار با مردم و فاجعه ای که مردم با آن مواجه اند را ندارد.

مرتضی پورعلی‌گنجی، مدافع تیم پرسپولیس به همراه دو بادیگارد در یک نمایشگاه دیده شد

:::
iranian.jpg
یک مرد ایرانی در لیوود، کانزاس-آمریکا، که پرچم فلسطین را در دست دارد، شعارهای ضد یهود سرمیدهد
ف*ک به یهودیت... من ایرانی‌ام... ما بمب اتم می سازیم و تمام شهروندان یهودی را نابود میکنیم.
این آزادی بیان است؟ یا دعوت به انجام اقدامات تروریستی و خشونت امیز است؟
:::

:::

در همین زمینه:

ایندیپندنت فارسی - بیش از ۲ هزار نفر از مجتهدین و اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، روز جمعه دهم مرداد ماه با انتشار بیانیه‌ای «خون و مال» دونالد ترامپ را حلال دانستند.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما در این بیانیه آمده است: «زین پس، خون و مال آن قاتل سفاک و جنایتکار، دونالد ترامپ، حلال بوده و انتقام خون پاک آن شهید، بر هر زن و مرد مسلمان و آزادی‌خواه در هر نقطه از جهان، فرض و واجب شرعی و اخلاقی است. این اقدام، تنها در مقام قصاص عادلانه و دفاع مشروع از دین، ملت و حیثیت امت اسلامی است.» تهدیدهای نهادها و اشخاص وابسته به جمهوری اسلامی نسبت به رییس جمهوری آمریکا در حالی تکرار می‌شود که عباس عراقچی و مسعود پزشکیان، پیش از این در گفتگو با رسانه‌های آمریکایی اعلام کرده بودند، جمهوری اسلامی قصد کشتن ترامپ را ندارد.

:::

در تهران روز جمعه ۱۰ امرداد دست‌کم ۴ آتش‌سوزی در نقاط مختلف اتفاق افتاد که یکی از آنها آتش‌سوزی بزرگ در بزرگراه آزادگان در جنوب تهران بود. علت این آتش‌سوزی‌ها مشخص نیست فقط برخی منابع ادعا کردند انبار ضایعات بوده است.

:::

fori.jpgیورونیوز - دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا روز جمعه اعلام کرد که در واکنش به تهدیدهای دیمیتری مدودف، رئیس‌جمهور پیشین روسیه، دستور داده است دو زیردریایی هسته‌ای در مناطقی نزدیک به روسیه مستقر شوند.

آقای ترامپ در پستی در شبکه‌های اجتماعی در این خصوص نوشت: «دستور داده‌ام دو زیردریایی هسته‌ای برای احتیاط در مناطق لازم مستقر شوند، در صورتی که این حرف‌های احمقانه و تحریک‌آمیز واقعاً جدی باشند و فقط حرف نباشند.»

او سخنان مدودف را «بسیار تحریک‌آمیز» توصیف کرد.

ترامپ در ادامه نوشت: «کلمات اهمیت زیادی دارند و می‌توانند پیامدهای ناخواسته‌ای به دنبال داشته باشند. امیدوارم این مورد یکی از آن موارد نباشد.»

subtweet.jpeg
در روزهای اخیر، ترامپ و مدودف که اکنون معاون شورای امنیت روسیه است بارها یکدیگر را تهدید و تمسخر کرده‌اند.

ماجرا از آن‌جا آغاز شد که ترامپ روز سه‌شنبه به روسیه هشدار داد تنها «۱۰ روز فرصت دارد» تا با آتش‌بس در اوکراین موافقت کند در غیر این صورت، هم خود روسیه و هم خریداران نفتش با تعرفه‌های سنگین روبه‌رو خواهند شد.

با این حال، مسکو که شرایط خاص خود را برای صلح در اوکراین مطرح کرده، هیچ نشانه‌ای از پذیرش ضرب‌الاجل ترامپ نشان نداده است.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

مدودف روز دوشنبه ترامپ را متهم کرد که وارد «بازی اولتیماتوم‌ها» شده و به او یادآوری کرد که روسیه همچنان از توانایی‌های هسته‌ای دوران شوروی برای حملات نهایی برخوردار است. این اظهارات در پاسخ به هشدار قبلی ترامپ بود که به مدودف گفته بود «مراقب حرف‌هایش باشد».

dimitri.jpg

مدودف از زمان آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ به یکی از تندروترین چهره‌های ضدغربی در میان مقام‌های کرملین تبدیل شده است. مخالفانش در داخل روسیه او را فردی بی‌ثبات و غیرقابل پیش‌بینی می‌دانند، اما برخی دیپلمات‌های غربی معتقدند سخنان او بازتاب‌دهنده دیدگاه‌هایی است که در سطوح بالای سیاست‌گذاری کرملین مطرح می‌شود.

این خبر در حال به‌روزرسانی است

توانا - نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از نام و تصویر شیرین عبادی، حقوقدان و فعال حقوق بشر، یک شماره تلفن و حساب واتس‌اپ جعلی با هویت‌سازی دروغین ایجاد کرده‌اند که در حال ارتباط‌گیری با نهادهای حقوق بشری به نام ایشان است.

salarge.jpgشیرین عبادی با انتشار این تصویر و شماره تلفن جعلی در متنی هشدارآمیز خطاب نوشته:

« مطلع شدم که با استفاده از تصویر و یک اکانت جعلی به نام من و همچنین یک شماره تلفن و یک حساب واتس‌اپ، با نام من با تعدادی از نهادهای حقوق بشری تماس گرفته شده است. این شماره و این اکانت که خود را به جای من معرفی کرده، متعلق به من نیست. در صورتی که پیامی از این شماره تلفن با نام من دریافت کردید آن را مسدود و گزارش کنید.

همچنین از کلیه فعالین سیاسی و مدافعان حقوق بشر خواهش می‌کنم نسبت به رعایت موارد ایمنی و امنیتی که ممکن است جان و امنیت خودشان یا دیگران را به خطر بیاندازد آگاه و حساس باشند.»

montana.jpgیورونیوز - در پی تیراندازی مرگبار روز جمعه یکم اوت در یک میکده‌ای واقع در ایالت مونتانای آمریکا که منجر به کشته شدن چهار نفر شد، نیروهای پلیس اکنون مظنون اصلی این حادثه را یک سرباز سابق ارتش آمریکا شناسایی کرده و عملیات گسترده‌ای برای جستجوی وی آغاز کرد‌ه‌اند.

در پی این حادثه، نیروهای امنیتی در جریان جست‌وجوی مظنون در منطقه‌ای جنگلی و کوهستانی، رفت و آمد به یک منطقه واقع در چند مایلی محل حادثه را به حالت تعلیق درآوردند.

بر اساس اعلام اداره تحقیقات جنایی تحقیقاتی ایالت مونتانا، این تیراندازی صبح جمعه در حدود ساعت ۱۰:۳۰ در میکده‌ای به نام «اُوْل بار / میخانه بوف» در شهر آنانکُندا رخ داد.

مظنون که به عنوان یک کهنه‌سرباز ۴۵ ساله به نام «مایکل براون» شناسایی شده، طبق سوابق عمومی و گفته‌ صاحب این میکده، در خانه‌ای در کنار محل تیراندازی زندگی می‌کرده است.

10.jpg
به گفته صاحب این میخانه، یک کارمند و سه مشتری در این حادثه کشته شدند. گفته می‌شود که این چهار نفر تنها افرادی بودند که در زمان تیراندازی در محل حضور داشتند و هیچ‌کدام از این افراد اختلاف یا مشکل شناخته‌شده‌ای با فرد مظنون نداشته است.

خانه‌ی فرد مظنون توسط تیم ویژه‌ی پلیس پاک‌سازی شد و به گفته‌ی مقامات، آخرین بار او در منطقه‌ جنگلی استامپ‌تاون، درست در غرب آنانکُندا دیده شده است. نیروهای پلیس محلی و ایالتی به‌سرعت به محل اعزام شدند و با محاصره کامل منطقه، اجازه ورود یا خروج به کسی ندادند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

یک بالگرد نیز در ارتفاع پایین بر فراز دامنه کوه مجاور به پرواز در‌ آمد و مأموران در میان جنگل به دنبال مظنون می‌گردند. احتمال می‌رود که فرد مظنون در زمان فرار مسلح بوده باشد.

11.jpg

فرد مظنون پیشتر به عراق اعزام شده بود

فرد مظنون از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ میلادی به عنوان خدمه نیروهایی زرهی در ارتش آمریکا خدمت کرده و از اوایل سال ۲۰۰۴ تا مارس ۲۰۰۵ به عراق اعزام شده بود. آقای براون پس از پایان خدمت در ارتش، به گارد ملی مونتانا پیوست و تا مارس ۲۰۰۹ در آنجا خدمت کرد و خدمت نظامی خود را با درجه‌ گروهبانی به پایان رساند.

آنانکُندا شهری در حدود ۱۲۰ کیلومتری جنوب‌شرق میسولا است که در دره‌ای محصور میان کوه‌ها جای گرفته است. این شهر کوچک با جمعیتی نزدیک به ۹ هزار نفر، در اواخر قرن نوزدهم توسط ثروتمندانی که از معادن مس منطقه بهره‌برداری می‌کردند، تأسیس شد.

Monthly Archives

Pages

  • about
Powered by Movable Type 6.3.11

About this Archive

This page is an archive of entries from August 2025 listed from newest to oldest.

July 2025 is the previous archive.

Find recent content on the main index or look in the archives to find all content.