November 2025 Archives
منوتو - بر اساس ویدیوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی، زهران ممدانی، شهردار نیویورک، که برای شرکت در یک اجلاس سالانه به پورتوریکو سفر کرده، از مسجدی در شهر سنخوان بازدید کرده و با استقبال گرم نمازگزاران روبهرو شده است. او در کنار جامعه مسلمان محلی نماز اقامه کرد و در توزیع وعدههای غذایی میان نیازمندان مشارکت داشت.
Zohran Mamdani's first event since his win? Visiting a pro-Jihad mosque in Puerto Rico. pic.twitter.com/jRxbUmAXyw
-- End Wokeness (@EndWokeness) November 8, 2025
***
بر اساس ویدیوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی، زهران ممدانی، شهردار نیویورک، که برای شرکت در یک اجلاس سالانه به پورتوریکو سفر کرده، از مسجدی در شهر سنخوان بازدید کرده و با استقبال گرم نمازگزاران روبهرو شده است.
-- اتاق خبر منوتو (@ManotoNews) November 8, 2025
او در کنار جامعه مسلمان محلی نماز اقامه کرد و در توزیع وعدههای... pic.twitter.com/YlBBNRDI2S
***

ایندیپندنت فارسی - اسعد الشیبانی، وزیر خارجه سوریه، ویدیویی را در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر کرده که در آن خودش و احمد الشرع، رئیسجمهوری سوریه، در یک بازی بسکتبال با مقامهای نظامی ایالات متحده شرکت کردهاند.
در این دیدار دریادار برد کوپر، فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام)، و سرتیپ کوین لمبرت، مسئول ائتلاف بینالمللی ضد داعش، حضور داشتند.
پیشتر نیز ویدیوهایی از الشرع در حال بسکتبال، اسبسواری و بیلیارد منتشر شده بود.
WILD 🔴
-- Open Source Intel (@Osint613) November 8, 2025
Syrian President Ahmad al-Sharaa was seen shooting hoops alongside senior U.S. military figures, among them CENTCOM chief Admiral Brad Cooper. pic.twitter.com/2KkLVE04hx
ایندیپندنت فارسی - سوئیس، کشوری کوچک و ثروتمند در قلب اروپا، بهدلیل محدودیت زمین، قوانین سختگیرانه ساختوساز و تقاضای بالا، بازار مسکن لوکس خاص و متفاوتی دارد. ویلاهای لوکس این کشور، با متراژ قابل توجه و امکانات ویژهای مانند زمینهای چند هزار متری، اصطبل، غار اختصاصی و فضای جداگانه برای کارکنان، زندگی در دل رشتهکوههای آلپ را به بهشتی واقعی تبدیل کردهاند.
در مقابل، ویلاهای لوکس تهران با وجود قیمتهای نجومی و امکانات قابل توجه، در هوای آلوده و سیمای شهری نهچندان مطلوب قرار دارند و حتی گاهی گرانتر از نمونههای سوئیسی معامله میشوند. مثلا ویلایی ۱۰۰۰ متری در زعفرانیه با قیمت ۲۴۰۰ میلیارد تومان (۲۲.۲ میلیون دلار) فروخته میشود که شامل سالن استخر روباز و بسته، زمین تنیس، سالن سونا و جکوزی و زمین بسکتبال است. اما در سوئیس، ویلایی ۸۶۴ متری در کوههای آلپ با امکاناتی مانند زمین اسکی، استخر سرپوشیده و روباز، سونا، اتاق ورزشی، ۶ اتاق خواب و ۱۰ حمام، تنها ۲۰ میلیون دلار قیمت دارد و یا ویلایی ۶۹۷ متری در ایالت تیچینو با ۶۴۲۷ متر زمین اختصاصی، غار رمانتیک، سالن استخر، اصطبل و فضای سوارکاری تنها ۴.۸ میلیون دلار ارزش دارد.
به گزارش تجارتنیوز، با وجود امکانات فوقالعاده ویلاهای سوئیس، قیمتها در مقایسه با تهران بهمراتب پایینتر است؛ این در حالی است که خرید ملک برای غیرمقیمها در سوئیس دشوارتر است و قوانین سختگیرانهتری دارد.
این مقایسه نشان میدهد که زندگی در لوکسترین ویلاهای آلپ، هم آرامتر است و هم هزینه کمتری نسبت به زندگی در ویلاهای لوکس تهران دارد؛ آنهم در هوایی پاک و مناظر طبیعی بینظیر، نه در شهری پر از دود و ترافیک و کمبود اکسیژن.
سوئیس، کشوری کوچک و ثروتمند در قلب اروپا، بهدلیل محدودیت زمین، قوانین سختگیرانه ساختوساز و تقاضای بالا، بازار مسکن لوکس خاص و متفاوتی دارد. ویلاهای لوکس این کشور، با متراژ قابل توجه و امکانات ویژهای مانند زمینهای چند هزار متری، اصطبل، غار اختصاصی و فضای جداگانه برای کارکنان،... pic.twitter.com/KPMnoGM3rs
-- independentpersian (@indypersian) November 7, 2025
در یک مناظره در تلویزیون منوتو آقای علی جوادی اظهار داشت که در نیویورک ۵۰۰ هزار کودک شبها گرسنه میخوابند. این ادعای ایشان برای من که حتا یک شب در عمرم گرسنه نخوابیده ام و اصلا گرسنه باشم خوابم نمی برد جای تعجب بسیار داشت. رفتم مقداری گوگل سرچ و نیز موضوع را با هوش مصنوعی در میان گذاشتم و تاکید بر این که نظر بیطرفانه بدهد. حاصل را در زیر ملاحظه میفرمایید:
محسن کردی: در یک مناظره کسی میگفت ۵۰۰۰۰۰ کودک در نیویورک شب ها گرسنه میخوابند.
هوش مصنوعی: صحبت ایشان به احتمال زیاد بر اساس آمارهای مربوط به ناامنی غذایی کودکان در شهر نیویورک یا ایالت نیویورک است که متأسفانه عدد قابل توجهی است. دقت در اصطلاح: عبارت «شبها گرسنه میخوابند» یک توصیف بسیار دراماتیک و تکاندهنده از فاجعه است. آمار رسمی معمولاً از اصطلاح «ناامنی غذایی» (Food Insecurity) استفاده میکنند که طیف گستردهای از مشکلات دسترسی به غذا را شامل میشود، نه لزوماً گرسنگی مطلق روزانه یا شبانه.
ناامنی غذایی معمولاً به این معنی نیست که فرد هیچ غذایی برای خوردن پیدا نمیکند و در آستانه مرگ از گرسنگی مطلق قرار دارد.
ناامنی غذایی در تعاریف استاندارد (مانند تعریف وزارت کشاورزی آمریکا - USDA) بیشتر به کیفیت، تنوع و دسترسی پایدار اشاره دارد:
مشکل اصلی این کودکان و خانوادههایشان این است که غذای مغذی و متنوع گیرشان نمیآید: احتمالاً آنها میتوانند نان، برنج ساده، سیب زمینی و یا غذاهای ارزان و پرکالری مثل فراورده های گوشتی بخورند و میوه و غذا های شان کیفیت خانواده های مرفه را ندارد.
محسن کردی: زهران ممدانی شهردار منتخب سیاست هایی را با بالا بردن دو درصد مالیات بر درامد کسانی که یک میلیون دلار در ماه در امد دارند می خواهد وضع کند تا به قول هایی که در راه رفاه ساکنان نیویورک داده عمل کند. اما آیا به پیامدهای این کار فکر کرده است؟ کم نشده که آمده اند چشم را سرمه بکشند زیبا تر شود با سرمه زدند چشم را کور کردند. امروز در نیویورک یک بالانس برقرار است. نیویورک شهر جذابی است و اهالی آن حتا فقرا از حضور در آن شهر لذت می برند آنقدر که گفته میشود که آنها میتوانند در نقاط دیگری که شغل مناسب هم برایشان فراهم آورند زندگی کنند اما آنها ترجیح میدهند در نیویورک باقی بمانند. چنانچه دولت فدرال ایالت نیویورک این مزایا را برای ساکنان نیویورک فراهم آورد عده دیگری از سایر نقاط آمریکا به نیویورک سرازیر خواهند شد هم برای جذابیت شهر و هم بهره گیری از امکانات مادی تازه. و در اینجا شرایط تازه ای بوجود خواهد آمد. مردم بیکار و گرسنه تازه که به نیویورک مهاجرت می کنند نیز مطالبات مادی خود را دارند. اما سرمایه گذاران جدید بخاطر بالا بودن مالیات به نیویورک نخواهند آمد. و آیا در اینجا فقر بزرگتری دوباره سر بر نخواهد آورد؟
سایت ایندیپندنت فارسی - در ادامه واکنشها به سخنان مسعود پزشکیان درباره احتمال جیرهبندی آب و تخلیه تهران، کامران غضنفری، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی روز شنبه ۱۷ آبان ماه گفت: «آقای پزشکیان گله کردهاند که اگر تا آذر بارندگی نداشته باشیم چه میشود. از خود ایشان باید پرسید چرا بارندگیها کم شده است؟ فکر نمیکنید یک مقدار مسبب این وضعیت خودتان باشید؟»
به گزارش ایلنا، او با متهمکردن رئیسجمهوری به مخالفت با قانون حجاب، گفت: «آقای پزشکیان با مخالفتهایشان با قانون عفاف و حجاب باعث گسترش فساد و فحشا در کشور شدند. وقتی رئیسجمهوری علنا با عفاف و حجاب مخالفت میکند، نزول برکات الهی هم کاهش پیدا میکند.»
این نماینده مجلس همچنین در اظهاراتی کنایهآمیز گفت: «بهتر است رئیسجمهوری ابتدا هیات دولت را از تهران خارج کند و نهاد ریاستجمهوری را تعطیل کند؛ در آن صورت بسیاری از مشکلات کشور خودبهخود حل خواهد شد.»
غضنفری در پایان تاکید کرد که «خشکسالی نتیجه گناهان و بیتقوایی است» و افزود: «اگر گناه در جامعه کم شود، خداوند هم برکاتش را بیشتر خواهد کرد.»

هادی خرسندی
به گزارش گویانیوز نماینده مجلس اسلامی فرموده است که علت خشکسالی و بی آبی، همانا بی حجابی است. گفته است از وقتی رئیس جمهوری قانون عفاف و حجاب را کنار گذاشت، برکات الهی متوقف شد و دیگر باران نیامد!
چند سال پیش هم که زلزله هائی در ایران آمد، چند تن از آیت الله ها و حجت الاسلام ها گفتند: «از بس مردم زنا کرده اند، زلزله آمده!».
مرا این ادعاها باور آمد و در تأئیدشان این چند بیت را نوشتم:
دیروز من و یار دلی یکدله کردیم
یعنی که دوتائی هوس زلزله کردیم
در حین زنا صحبت از آن شیخ نمودیم
یکخرده ز کم لطفی ایشان گله کردیم
پیغام بدادیم به او در وسط سکس:
کای حجت الاسلام، کلینکس! کلینکس!
هادی - ۱۷ آبان
ویژه خبرنامه گویا
در بحث و گفتگوها درباره مشکلات اقتصادی کشور و هنگام شکایت از سیر صعودی تورم و افزایش پیوسته قیمتها بعد از انقلاب، اغلب این گفته آیتالله خمینی در روز ورودش به ایران در بهشت زهرا که گفت «آب و برق را مجانی میکنیم...» مورد طعن یا طنز تلخ قرار میگیرد. واقعیت اما این است که اگر تنها یکی از وعدههای اقتصادی پوپولیستی آیتالله خمینی و دیگر انقلابیون تقریباً به تحقق پیوسته باشد، همین تقریباً مجانی بودن آب و برق در ایران است. بویژه اگر قیمتها را حتی با کشورهای همسایه مانند ترکیه، پاکستان و امارات، و نه با کشورهای اروپایی و آمریکا، مقایسه کنیم.
هرچند برق در اکثر مناطق ایران و آب در برخی مناطق شهری با سیستم پلکانی قیمتگذاری میشود، اما این سیستم در ایران هنوز به شکل کامل و اثرگذار نیست، چرا که تفاوت قیمتها بین میزانهای مختلف مصرف نسبت به کشورهای همسایه بسیار کمتر است. به همین دلیل مصرف بیرویه و هدررفت منابع ادامه دارد. بهطور مثال، هزینه روزانه مصرف آب برای یک ساختمان ۶ واحدی در تهران ده هزار تومان است که از قیمت یک بطری آب معدنی کمتر است!
سالهاست کارشناسان اقتصادی و محیطزیستی منتقد الگوی مصرف آب و سیاست قیمتگذاری دولت و یا یارانهای (سوبسیدی) قیمت آب، برق، بنزین و دیگر حاملهای انرژی بودهاند. این کارشناسان بر این تأکید کردهاند که اگر دولت میخواهد برای این اقلام مصرفی یارانه اختصاص دهد، بهتر، عقلانیتر، سالمتر برای محیطزیست، با فساد کمتر و عادلانهتر، بویژه برای همان کوخنشینان و اقشار کمدرآمد که حکومت سنگ حمایت از آنها را به سینه خود میزند، این است که این یارانهها مستقیماً به حساب مردم واریز شود. قیمتها را بگذارید مانند تقریباً همه کشورهای دنیا و همه اقتصادهای سالم، بازار یعنی عرضه و تقاضا تعیین کند. مردم خودشان بهتر از هر متولی دولتی بلد هستند جیب و پول خود را چگونه مدیریت کنند.
منظور از «خاورمیانه» در این نوشتار، منطقه فرهنگی ـ اسلامی گستردهتری است که شمال آفریقا، پاکستان و افغانستان را نیز دربر میگیرد که همواره درگیر جنگهای نیابتی یا بمبارانهای مستقیم بوده است. هزاران کیلومتر دورتر، در جنوبغربی این محدوده، کشورهایی چون مراکش و الجزایر نیز از طریق نیروهای نیابتی نظیر «جبهه پولیساریو» درگیر مناقشاتاند. در سودان، کشورهای مختلف عربی و حتی ترکیه از جناحهای متخاصم حمایت میکنند، بیآنکه کشتار صدها هزار نفر و آوارگی میلیونها انسان برایشان اهمیتی داشته باشد. وضعیت در لیبی نیز مشابه است، و تا سال گذشته سوریه نیز از همین بحران رنج میبرد. در واقع، دخالت نظامی، سیاسی و رسانهای در امور داخلی سایر کشورها به یکی از ابزارهای اصلی فشار و چانهزنی در دیپلماسی خاورمیانهای بدل شده است.
برخی تحلیلگران غربی معتقدند که خاورمیانه به دلیل اقتصاد تکمحصولیِ مبتنی بر نفت و گاز و نیز موقعیت ژئوپلیتیکی به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب، همواره در سطحی مناقشهآمیز از روابط باقی مانده است. افزون بر این، حضور قدرتهای بزرگ جهانی در این منطقه و بهرهبرداری آنان از منابع و شکافهای درونی آن، این بیثباتی را تشدید کرده است. اما پرسش اصلی این است: آیا عوامل عمیقتر و ریشهدارتری نیز در بروز این وضعیت مؤثر نبودهاند؟ چرا کشورهای خاورمیانه در چارچوب روابط سیاسی ـ که باید شامل همکاری، رقابت و تعارض باشد ـ بیش از همه درگیر ستیز و تخاصماند؟
تئوریهای آکادمیک متعددی برای توضیح این چرخه دائمی جنگ ارائه شده، اما به باور نگارنده، این نظریات درک دقیقی از واقعیت تاریخی و فرهنگی خاورمیانه ارائه نمیدهند. زیرا این منطقه قرنها پیش از کشف نفت و گاز، و حتی پیش از شکلگیری کشورهای مدرن مانند پاکستان، عراق، سوریه، لبنان یا الجزایر، نیز صحنهی مداوم درگیری و ستیز بوده است.
چندی پیش مکاتبه ای با یکی از دوستان ملی داشتم، او مرا "سرور" مجلسی خطاب کرد، عنوانی که پان ایرانیست ها به جای "آقا" بکار میبرند. این عنوان ساده مرا با خود به سال های دور گذشته برد که جامعه و سرزمین ما (از نظر من) درگیر تغییر و تحول و درحقیقت ترانزیت به دنیای دیگری بود. حضور مصدق در صحنه سیاسی ایران، باعث شد مردمی که هر تحول یا واقعه ای را "سیاست انگلیس ها" مینامیدند اینبار با غرور شاهد پیروزی کشورشان در برابر همان انگلستان باشند، آن هم با تکیه بر قوانین بین المللی (پیروزی در دادگاه بین المللی لاهه) و بالاتر از همه حمایت وسیع نیروی مردمی.
این که میگویم ترانزیت به ایرانی متفاوت، به این لحاظ است که جامعه ما برای اولین بار با پدیده تحزب و ایده های مختلف سیاسی، روبرو گشت. من بعد از دوران مصدق هیچگاه این طور با تبلور ایده های بسیار متفاوت سیاسی روبرو نشدم که آزادانه از طریق دکه های روزنامه فروشی عرضه میشد . با زمان انقلاب مقایسه نکنید. درباره دورانی صحبت میکنیم که از یک سو، درجه سواد در سطح بالائی نبود و ازسوی دیگر کارگر، کشاورز، دانشجو و دانش آموز و حتی بازاری، برای اولین بار با ایده های سیاسی متفاوتی روبرو گردیدند که تا قبل از آن برایشان نا آشنا بود. جبهه ملی، منادی و ناشر فکر و ایده ملی و ملی گرائی، و حزب توده ناشر ایده های سوسیالیستی و کمونیستی که در حقیقت روبروی همدیگر قرار گرفته و بازیکنان اصلی عرصه سیاسی بودند.
فراموش نکنیم که ما در آن دوران، مدت زمان زیادی نبود که جنگ دوم جهانی و اشغال سرزمینمان از سوی متفقین را پشت سر گذارده بودیم. حضور نیروهای بیگانه (شرقی و غربی) نیز باعث ماندن جای پائی، در جامعه سیاسی ما، بعد از ترک ایران از سوی آنها گردید. نتیجتا بین دو حرکت بزرگ ملی و کمونیستی، احزاب و گروه های کوچکتر ناسیونالیستی و مذهبی نیز به وجود آمد که دارای درجات مختلف معتدل و رادیکال بودند.
ظهور پان ایرانیست ها در صحنه سیاسی ایران، زمانی آغاز گردید که ایران در اشغال متفقین بود، یکی از روزها نیروهای آمریکا، در خیابان شاهرضا رژه میرفتند و مردم زیادی در خیابان، و از جمله روبروی دانشگاه تهران، به تماشا ایستاده بودند. در میان تماشاگران تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران نیز حضور داشتند. تعدادی از مردم تماشاچی که برای اولین بار نظامیان امریکائی را در خیابان های تهران مشاهده مینمودند شروع به کف زدن نمودند و این باعث جریحه دار شدن احساسات ناسیونالیستی جوانان دانشجویی گردید که در میان جمع ایستاده بودند و حتی بعضی از آنها دچار اشگ ریزی شدند.
مقدمه
در سالهای اخیر، گزارشهای متعددی از خودسوزی و خودکشی کارگران در ایران منتشر شده است؛ حوادثی تلخ که اغلب در پی اخراج، بیکاری ناگهانی، تأخیر طولانی در پرداخت دستمزد و فشار معیشتی رخ دادهاند. این رخدادها صرفاً تراژدیهای فردی نیستند، بلکه نشانههایی از شکافهای عمیق ساختاری در نظام روابط کار، سیاستهای حمایتی و نهادهای صنفی کشور بهشمار میآیند. پژوهشهای اجتماعی نشان دادهاند که خودسوزی و خودکشی در میان کارگران نه محصول تصمیم فردی صرف، بلکه نتیجهی «فقدان افق زیستپذیر» در شرایط اقتصادی و نهادی ناپایدار است. یکی از مواردی که بازتاب رسانه ایی گسترده یافت، مربوط به کورش خیری، راننده ترابری اداره آموزش و پرورش در لرستان بود. او پس از اخراج از محل کار، در محوطه اداره با بنزین خود را آتش زد و در پی سوختگی شدید جان باخت. این واقعه به نمادی از اعتراض خاموش کارگران در برابر ساختارهای اداری بیپاسخگو تبدیل شد.
در پتروشیمی چوار ایلام نیز مجموعهای از خودکشیها گزارش شد که نامهایی چون محمد منصوری، علیمحمد کریمی، آرش تبرک، حیدر محسنی، جواد نوروزی و مصطفی عباسی در میان آنان دیده میشود. این افراد، همگی کارگران پیمانکاری بودند که پس از اخراج، با فشارهای مالی و روانی طاقتفرسا روبهرو شدند. تکرار این وقایع در یک محیط کاری واحد، نشاندهندهی بحران ساختاری در نظام پیمانکاری و نبود سازوکارهای نظارتی کارآمد است.
در پالایشگاه آبادان نیز مورد مشابهی گزارش شد؛ کارگری ۳۵ ساله پس از اخراج از محل کار، دست به خودکشی زد. در استان گلستان، کارگر فصلیای به نام حمید شاهینی در اعتراض به شرایط کاری و معیشتی، در محل کار خودسوزی کرد. همچنین در ماهشهر دو کارگر پیمانکاری پس از اخراج اقدام مشابهی انجام دادند.
در منطقه غیزانیه اهواز نیز رعد سیلاوی، یکی از کارگران بومی، پس از فشار کاری و اخراج، خود را حلقآویز کرد. در رودبار نیز گزارشهایی از خودسوزی صابر بهبودی، کارگر معدن، در پی بیکاری و فقر شدید منتشر شد.
وجه مشترک تمام این موارد، وجود سه عامل ساختاری است:
ویدئو یک مصاحبه خیابانی جنجالی: ایرانی ناشناس، جنگ غزه را برای فعال فلسطینی توضیح میدهد
خبرنامه گویا
اینفلوئنسر: «آیا درباره آتشبس در فلسطین چیزی شنیدی؟ درباره نسلکشی چیزی شنیدی؟»
مرد ایرانی: «فلسطین چیه؟ من ایرانیام، اصلاً برو زندگیات رو بکن، فلسطین رو فراموش کن.»
اینفلوئنسر: «فراموش کنم؟ بچهها آنجا دارن میمیرن.»
مرد ایرانی: «من وقت صحبت ندارم. باید تاریخ اون کشور و خاورمیانه رو بدونی، تو نمیدونی.»
اینفلوئنسر: «برای دیدن اینکه بچهها دارن میمیرن لازم نیست کارشناس باشی.»
مرد ایرانی: «من هم ناراحتم، ولی مقصر کیه؟»
اینفلوئنسر: «تقصیر اسرائیله.»
مرد ایرانی: «نه، اسرائیل داره از خودش دفاع میکنه؛ اونها که نیامدند تو خونهت بچهت رو بکشن. تو با کسی که این کارو با خانواده تو کرده بود چی می کردی؟»
اینفلوئنسر: «به هر حال اسرائیل سرزمینشان رو اشغال کرده و مدتهاست بچههاشون رو میکشه.»
مرد ایرانی: «قبل از اسرائیل کشوری به اسم فلسطین وجود نداشت؛ اگر تاریخ رو هزار-دو هزار سال عقب ببری، اسرائیل بوده و فلسطین به این شکل نبوده. هردو باید کنار هم زندگی کنند، ولی آدمهایی مثل خمینی حرام** و خامنهای حرام** اجازه نمیدهند، ووو پس برو زندگیات خودت رو بکن.»
A pro-Palestine "influencer" tries to interview a random pedestrian about the Gaza War.
-- Westland Rising (@WestlandRising) October 21, 2025
He doesn't realize he's picked an Iranian man.
What follows is a masterclass lesson on the Israel-Palestine conflict: pic.twitter.com/fI2lagWVPx
اینفلوئنسر: «فلسطینیها حق زندگی و داشتن سرزمین خود رو دارن.»
مرد ایرانی: «ببین خانوادههای فلسطینی توی جنگ به دنیا اومدن؛ بچههاشون تو مدارس و مساجد تربیت میشن که انتقام بگیرن، والدینشون هم این نوع طرزفکر حمایت می کنند؛ و این یک اشتباهه. همهشون حرام** هستن! همهشون.»
شطرنج ایران-اسرائیل
یدالله کریمیپور
جمهوری اسلامی در بازی رویارویی با دوگانهی اسرائیل-آمریکا، دو قلعهی خود یعنی حزبالله لبنان و سوریهی بشار اسد را عملاً از دست داده است.
بهرغم آنکه هنوز فیلش در یمن -- یعنی انصارالله و حوثیها -- در میدان باقی است،
اما فیل دیگرش در عراق، یعنی حشدالشعبی، در موقعیتی دشوار و دفاعی قرار دارد.
اسب پرتحرک حماس از صفحه حذف شده و اسب دیگر در کرانهی باختری، توان و مجال حرکت ندارد.
برخی پیادههایش -- مانند زینبیون و فاطمیون -- از نفس افتاده و از بازی کنار رفتهاند.
با این همه، جمهوری اسلامی هنوز با پیادههای باقیمانده و فیلها و اسبهای زخمی خود،
در خیال ادامهی بازی و حتی مات کردن دشمن است.
در سوی مقابل، دو قلعهی اسرائیل یعنی ایالات متحده و ناتو،
ستونهای مستحکم دفاعی و پشتیبان بقای دولت عبریاند.
دو اسب پرتحرک اسرائیل، جمهوری آذربایجان در شمال و امارات متحده عربی در جنوب،
در پشت دژها آمادهی جهشاند.
پیادههای اسرائیل در میدانهای پیرامونی (از اردن تا دریای سرخ)
اگرچه در وضعیت ایستا به سر میبرند،
ولی بخشی از صفآرایی بلندمدت امنیتی تلآویو هستند و فعلا قدرت مانورشان به دلیل دور بودن از صحنه، اندک است.
در این بازی بزرگ، فیلهای اسرائیل چه کسانند؟
احتمالاً فیل راست، قدرت سایبری و اطلاعاتی اسرائیل است --
از موساد گرفته تا سامانههای دفاع هوشمند، که نقش تهاجمی و نفوذی دارند؛
و فیل چپ، قدرت اقتصادی و دیپلماتیک اسرائیل است --
که از دل توافقهای ابراهیم تا شبکهی فناوریهای جهانی،
زمینهی مانور و مشروعیت سیاسی این رژیم را در عرصه بینالمللی فراهم کرده است.
ولی بازی به این زودیها تمام شدنی نیست.
اگرچه ایران در موضع تدافعی قرار گرفته،
ولی هنوز شاه در موقعیت مات قطعی نیست؛
چرا که صفحهی منطقهای همچنان در حال بازچینی است،
و ممکن است یک حرکت پیشبینیناپذیر -- مثلاً یک توافق پنهان یا شورش ناگهانی در یکی از جبههها --
تعادل شطرنج را دگرگون کند.
به تعبیر دیگر:
این نبرد نه از جنس «مات فوری»، بلکه از نوع «بازی فرسایشی و ذهنی» است؛
جایی که هر دو طرف بیش از مهرهها،
در پی فرسودن ارادهی حریف هستند.

کنسرت حکومتی در «میدان انقلاب»، سوء استفاده از نمادهای ملی
👈کیهان لندن - حکومتی که با برگزاری مراسم و آئینهای ملی از جمله بزرگداشت روز کوروش مخالف است، شماری از طرفداران خود را در «میدان انقلاب» برای رونمایی از مجسمه «شاپور ساسانی» جمع کرد و کنار بنرهای بزرگی از قاسم سلیمانی و فرماندهان کشته شده در جنگ ۱۲ روزه برای آنها کنسرت مجانی اجرا کرد.
کنسرت حکومتی در «میدان انقلاب»،
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 8, 2025
سوء استفاده از نمادهای ملی
حکومتی که با برگزاری مراسم و آئینهای ملی از جمله بزرگداشت روز کوروش مخالف است، شماری از طرفداران خود را در «میدان انقلاب» برای رونمایی از مجسمه «شاپور ساسانی» جمع کرد و کنار بنرهای بزرگی از قاسم سلیمانی و فرماندهان کشته... pic.twitter.com/2lzsQ8AzUv
تعداد زیادی از حاضران «حجاب» بر سر نداشتند. چند بلاگر و پرستوی سرشناس حکومت نیز بدون روسری در مراسم پرسه میزدند و سوژه عکاسان و دوربینهای رسانههایی بودند که قرار بود یک موضوع را تقویت کنند: «از همه اقشار طرفدار نظاماند.» اجرای سرود «ای ایران» توسط ارکستر سمفونیک تهران و رونمایی از مجسمه سفید شاپور دوم، پادشاه ایران سوار بر اسب، بهعنوان نمادی از «اقتدار پادشاهی ایران» در میانه میدان و اجرای چند ترانه از جمله با صدای محسن چاوشی و اجرای حامد همایون از بخشهای دیگر این مراسم بود.
ایران وایر - جمعیت زیادی از ساعت ۴ عصر امروز، جمعه، در میدان انقلاب حضور داشتند؛ به قول خودشان زود آمده بودند تا صندلی گیرشان بیاید و بتوانند چند ساعتی که کنسرت در حال برگزاری است بنشینند و از این کنسرت رایگان که قرار بود ساعت ۶ شروع شود، لذت ببرند.
🎥 جمعیت زیادی از ساعت ۴ عصر امروز، جمعه، در میدان انقلاب حضور داشتند؛ به قول خودشان زود آمده بودند تا صندلی گیرشان بیاید و بتوانند چند ساعتی که کنسرت در حال برگزاری است بنشینند و از این کنسرت رایگان که قرار بود ساعت ۶ شروع شود، لذت ببرند.
-- ایران وایر (@iranwire) November 8, 2025
چهار خیابان منتهی به میدان انقلاب نیز از... pic.twitter.com/T2NjtVMHUb
بسیاری از مردم که به امید یک کنسرت آمده بودند، اما عمدتاً با اجراهای حماسی و دعوتهای گوینده برای نقشآفرینی بهعنوان «حامیان حکومت» روبهرو شدند، از این وضعیت ناراضی بودند و در میانه برنامه محل را ترک کردند.
سرود «ای ایران» هم پخش شد و تلاش شد همه مردم در همخوانی آن مشارکت کنند اما بیشتر جمعیت ساکت ماندند و تنها تعداد کمی از حاضران این سرود را همراهی کرده و پرچمهای در دستشان را تکان دادند.
داوود پرچمی: شما میگویید رضا پهلوی را بیا بنشون سر میز خامنه ای
اسفندیار عبداللهی: رضا پهلوی وآقای خامنهای هر دو ایرانی هستند
بخشی از مناظره جنجالی اسفندیار عبداللهی و داوود پرچمی در مورد نظام جمهوری اسلامی و سیاست های حکمرانی آن در منطقه
صحبتهای صریح و دردمندانه جناب اسفندیار عبداللهی (روزنامهنگار و مدیر برنامه راه و چاه) در رابطه با نظام جمهوری اسلامی و سیاست حکمرانی آن در منطقه...
-- gooya (@gooyanews) November 8, 2025
Edit: virayeshe.andishehttps://t.co/IKSX5pzdZe
source: https://t.co/bncwghUS3b pic.twitter.com/DimAaO5UUI
***
فرزانه روستایی
نصب مجسمه شاپور اول در میدان انقلاب و در حالیکه والرین امپراتور روم در مقابل اسب او زانو زده است چیزی را عوض نمی کند.اگر مسئولان رژیم احیانا فکر کرده اند آنکه بالای اسب نشسته مثلا عالی ترین مقام جمهوری اسلامی است بی شک مردم هم با دیدن مجسمه فکر خواهند کرد که چه خوب می شد اگر والرین رومی چنان اسب سوار را بر زمین می کوبید که دیگر سر پا نتواند.
فکر کردند مردم عروسی دختر شمعخانی و اختلاس های بانک آینده زیر گوش بانک مرکزی و با توافق همه نهادها را فراموش کرده اند.مسئولان نظام عشق موساد شدن طیف گسترده ای از مردم ایران را در جریان جنگ ۱۲ روزه را نیز فراموش و فکر کردند اگر بعد از ۴۶ سال برای ملت محروم مجسمه ندیده تندیس یک اسب و شاه ایرانی را بسازند مردم با آنها آشتی می کنند.
آقایان بقدری در پشت حصارهای امن و حساب های بانگی گردن کلفت و وسط محافظان قد بلند دو متری در آرامش و کیف و کوک هستند که نمی دانند با ناپدید شدن آب از زندگی مردم تهران که در زمستان برق و گاز هم ندارند وقتی بنزین و دلار نیز آزاد شد آنوقت معادلات جدیدی شکل می گیرد که حتی از دست شاپور اول تا پنجم هم کاری بر نخواهد أمد.
امروز معلوم شده که علی انصاری چند روز قبل از انحلال ۴ هزار همت از بانک اینده برداشت داشته و در ضمن یک ملک ۵۰ میلیون دلاری و ۱۱ ساختمان دیگر در محله اعیان نشین لندن خریداری کرده است. البته شاید این پولها حلال باشد چون علی انصاری دهها فرش و دستگاه آب خنک کن برای حرم امام حسین خریده که اسم خودش روی آنها نوشته شده است. صد البته، الله اعلم که خریدن فرش برای امامزاده با پول اختلاس اشکال شرعی دارد یا نه و حلیت پولشویی را فراهم می کند یا نه، نمی دانیم .
کاش آن ۴۶۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده ۶۰٪ را به جای آب توی لوله ها می ریختند یا به جای آب بین مردم تقسیم می کردند تا بی آبی را از یاد ببرند. اما چه بلایی بر سر بیمارستان ها و مدارس و مهدکودک ها و بیماران خواهد آمد. الان شاید عواقب جیره بندی اعلام نشده آب در تهران حتی از جنبش زن زندگی آزادی هم برای حاکمان خطرناک تر یاشد و باید روی این حساب کرد که این یک معضل را دیگر نمی شود با تفنگ شات گان و بسیجی و لباس شخصی یا اعدام زندانیان بیگناه جمع کرد.
راستی مگر برای رفع بلایا با حوزه های علمیه قرارداد دلاری نبسته بودند و به دهها موسسه مذهبی بودجه ویژه حسابرسی نشده نمی دادند و مردم در این ۴۶ سال کم نماز خواندند کم عزاداری کردند و کم حرم رفتند و بست نشستند! اشکال کار از کجا بود که دزدی و اختلاس و اتمی و سرطان و سرکوب کم داشتیم که امروز آب هم به آن اضافه شد. اگر دعای حوزه های علمیه در حد تامین آب اشامیدنی برای کودکان اثر ندارد قطعا باید در آن را گل گرفت و از آنها حسابرسی کرد که طی این سالها با پول مردم چه می کردند.
روایت سه سال اسارت یک گروگان فرانسوی در زندانهای جمهوری اسلامی
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
در همان لحظهای که خبر آزادی دو گروگان فرانسوی در ایران اعلام شد، بنژامن برییر، گردشگر فرانسوی که خود سه سال در زندانهای جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده بود، پشت میکروفن فرانساِنفو مبهوت ماند. او که تازه کتابش با عنوان Azadi («آزادی») را منتشر کرده، در این اثر از ۱۰۷۹ روز اسارت خود در سلولهای تنگ و بیزمان حکومت فقها سخن میگوید -- روزهایی میان شکنجه و امید، میان فروپاشی و ایمان به انسانهایی که دوستشان داشت و دارد : مردمی گرفتار در سرزمینی که او به تلخی «پوچستان» مینامد.
«در همان لحظهای که خبر آزادی مشروط دو شهروند فرانسوی، سسیل کولر و ژاک پاریس، اعلام شد، بنژامن برییر، جوانی که سه سال از زندگی خود را به عنوان گروگان در زندانهای ایران از دست داد، پشت میکروفن فرانساِنفو در حال گفتگو بود. با شنیدن خبر آزادی دو گروگان فرانسوی، چشمان او از تعجب گرد شد و زیر لب گفت: «عجب!» چند روز پیشتر کتاب تازۀ بنژامن برییر با عنوان Azadi (آزادی) در فرانسه منتشر شده بود : روایتی شخصی از ۱۰۷۹ روز اسارت در جمهوری اسلامی ایران که او اکنون به تلخی از آن به عنوان «پوچستان» یا همان «ابسوردیستان» یاد میکند.
بدن لاغر و نحیف گروگان فرانسوی پس از آزادی از زندانهای ایران -- این تصویر برنارد فلن، شهروند فرانسوی-ایرلندی (سمت راست) و بنجامین برییر، شهروند فرانسوی را هنگام رسیدن به فرودگاه لو بورژه در نزدیکی پاریس در ۱۲ مه، پس از آزادی از زندان در ایران نشان میدهد.
***
بنژامن برییر، گردشگر فرانسوی، در مه ۲۰۲۰ توسط نیروهای سپاه پاسداران در نزدیکی مرز ترکمنستان بازداشت و به اتهام «جاسوسی» به هشت سال و هشت ماه زندان محکوم شد. اکنون، او با انتشار کتابش از سه سال اسارت در سلولهای تنگ ایران، دو اعتصاب غذای طولانی (۳۵ و ۱۰۶ روزه)، بیش از صد ساعت بازجویی و ۲۵ کیلوگرم وزن از دسترفته سخن میگوید : سالهایی دهشتناک که در آن، به تعبیر خودش، «عمو نوروز حقیقتاً حکم یک هیولا را داشت».
برییر در کتابش مینویسد: «در پوچستان ایران دیگر بنژامن نبودم. مهرهای بودم برای مبادله.» او پس از چند هفته بازداشت پی برد که به گروگان گرفته شده تا شاید با اسدالله اسدی معاوضه شود، «دیپلمات» ایرانی که به جرم تروریسم در فرانسه و هدایت شبکه جاسوسان جمهوری اسلامی در اروپا در بلژیک زندانی بود. برییر در آن دوران در سلولی فلزی به ابعاد یکونیم در سه متر زندانی بود و باید در میان نگهبانانی با خلقوخوی متغیر زنده میماند. یکی از همان نگهبانان، گویا برای دلداری، روزی به او گفته بود: «شاید فقط یکی دو سال دیگر اینجا بمانی.»
در جهانی که زمان معنایش را از دست داده بود، برییر گاه تا مرز فروپاشی پیش میرفت. وقتی پزشک زندان آثار شدید بیماری صدفک بر پوست سرش را دید و با بیتفاوتی پرسید: «استرس؟ چرا؟ اینجا که چیزی نیست، تو که کسی را نداری!» وی دریافت که بیرحمی نظام اسلامی نه فقط در خود شکنجه، بلکه در عادیسازی رنج نهفته است.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
بنژامن پیش از اسارت در ایران زندگی پرتحرکی داشت: از ژاپن تا قطر و امارات، در تولید نمایشهای بزرگ فعالیت میکرد. در سال ۲۰۱۷، بحران میان عربستان و قطر ناگهان او را زمینگیر کرد و همزمان در پی یک شکست عشقی، تصمیم گرفت با یک وَن راهی جهان شود. مسیرش از بالکان و ترکیه گذشت و در دسامبر ۲۰۱۹ به مرز مریوان در ایران رسید : جایی که نمیدانست پایان سفرش خواهد بود.
با آغاز همهگیری کرونا، مدت اقامتش تمدید شد و فرصتی یافت تا با ایرانیان جوان و خونگرم آشنا شود : نسلی که به گفتۀ او «در رؤیای رقص، عشق و زندگی نفس میکشید». اما شامگاه یکی از روزهای مه ۲۰۲۰، در دره شامخال، با ورود شش سرباز مسلح همه چیز تغییر کرد: «من که هیچگاه نمیتوانستم در جایی بمانم، ناگهان فقط یک چیز داشتم: زمان.»
ایران اینترنشنال - مسیح علینژاد، فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، در حاشیه کنگره «هفته آزادی» برلین در گفتوگو با ایراناینترنشنال با اشاره به چالشهای پیش روی اپوزیسیون ایران تاکید کرد برای پیروزی در برابر دیکتاتوریها باید در پارلمانهای دنیا حضور یافت و از تجربیات کشورهای دیگر بهره گرفت.
علینژاد شنبه ۱۷ آبان در سی و ششمین سالگرد فروپاشی دیوار برلین و در حاشیه دومین کنگره جهانی آزادی در این شهر، به مقایسه حجاب اجباری با دیوار برلین پرداخت و از ضرورت ادامه مبارزات برای آزادی و مقابله با دیکتاتورها صحبت کرد.
او بر لزوم اتحاد مخالفان کشورهای دیکتاتوری از جمله ایران، روسیه و چین تاکید کرد.
علینژاد در سخنان خود گفت دیوار برلین در تاریخ، او را به یاد دیوار دیکتاتوری در ایران میاندازد.
کنگره جهانی آزادی
کنگره جهانی آزادی، نام رویدادی خاص است که در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۵ در برلین برگزار میشود و کنفرانس آزادی برلین، نقطه عطف اولین هفته آزادی برلین (هشت تا ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵) در این شهر است.
این کنفرانس، رهبرانی از حوزه دولت، تجارت، آموزش، فناوری و جامعه مدنی را گرد هم میآورد تا استراتژیهای عملی و بلندمدتی را برای تقویت دموکراسی و مقابله با ظهور استبداد تدوین کنند.
کنفرانس آزادی برلین از سوی گروههایی از جمله بنیاد آزادی اکسل اسپرینگر، شهر برلین و کنگره جهانی آزادی سازماندهی شده است و با هدف هماهنگی واکنشها و ترویج آزادی، دموکراسی و حقوق بشر برگزار میشود.
وقتی نماد پیروزی بر دیگری، جای منشور حقوق بشر کوروش را میگیرد
احمد زیدآبادی
قرار است مجسمۀ زانو زدن والریانوس امپراتور رو شرقی -بیزانس- در مقابل شاپور اول، پادشاه ساسانی در ورودی تهران، توسط شهرداری نصب شود.
متأسفانه ما با جماعتی در کشورمان روبرو هستیم که از هر میراث تاریخی فقط همان جنبههای آزاردهندهاش را میپسندد و ترویج میکند!
حالا هم که "ملیگرایی" این جماعت گُل کرده است، به جای آنکه مثلاً مجسمهای از همان منشور کورش کبیر را در مکانهای عمومی به نمایش بگذارند، به سراغ زانو زدن امپراتور والریانوس در مقابل شاپور اول رفتهاند که به جای آنکه مایۀ مباهات باشد، از نقطه نظر اخلاق ملی و دینی ایرانیان، نشانۀ غرور و تکبر ناپسند و نوعی بیظرفیتی ناشی از غلبه بر رقیب است!
پایتختی که از هوای پاک و آب مورد نیاز شهروندان محروم است، انتخاب چنین مجسمهای از میان دهها میراث ارزشمند ملی و تاریخی برای نصب در ورودی شهر، چیزی جز کژفهمی بنیادین از امر حکمرانی به بییننده القاء میکند؟
در همین زمینه:
نه، باورتان نمیکنیم!
رسول بهروش
چرخش زمانه را ببین؛ بعد از پنجاه سال فحش دادن به جشنهای دو هزار و پانصد ساله، حالا سوارکاران را با هیبت هخامنشی در خیابانهای تهران میچرخانند و وسط شهر از مجسمه زانو زدن والریانوس پرده برمیدارند. بعد هم تعجب میکنند که چرا این باستانگرایی ناگهانی برای مردم قابل باور نیست!
باورکردنی نیستید، چون در همهٔ این سالها اگر احمد و محسن و کاظم مرتکب یک جنایت میشدند، نامشان در رسانههای رسمی مملکت به کیان و کوروش و بردیا تغییر میکرد. مگر از خانوادهای که اسم مذهبی برای فرزندانش انتخاب میکند هم دزد و جانی و قاتل در میآید؟ البته که نه، همهٔ این پلشتیها مال خانوادههای ایراندوست است!
انتشار ویدیویی از جشن تولد محمدرضا صباغیان نماینده ولایتمدار شهر بافق با کیک ۱۲ متری واکنشهای مختلفی را به همراه داشته است. این نماینده عکس خودش را هم روی کیک چاپ کرده بود.
جشن تولد نماینده مجلس شورای اسلامی با کیک ۱۲ متری
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 8, 2025
انتشار ویدیویی از جشن تولد محمدرضا صباغیان نماینده ولایتمدار شهر بافق با کیک ۱۲ متری واکنشهای مختلفی را به همراه داشته است. این نماینده عکس خودش را هم روی کیک چاپ کرده بود. pic.twitter.com/cJ53LPjmWf
فرزندان مقامات جمهوری اسلامی؛ فرزندان «آزادی» در سایه نظام اجبار
پریسا صادقی - ایران اینترنشنال
انتشار تصاویر تازه از هانیهسادات رحیمصفوی، دختر یحیی رحیمصفوی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی، بار دیگر از شکاف عمیق میان شعار و واقعیت در نظام حاکم بر ایران پرده برداشت.
دختری که پدرش از معماران «جهاد فرهنگی» و حامی سرسخت حجاب اجباری است، امروز در استرالیا آزادانه زندگی میکند.
او بدون محدودیت پوشش رسمی تحمیلشده بر زنان و دختران ایران مشغول فعالیت است، با مسیر شغلی مستقل و در چارچوب قانونی که به انتخاب افراد احترام میگذارد.
او نه چالشی سیاسی کرده، نه بیانیه داده؛ همین زندگی عادی اما آزاد، در حکم بیانیهای علیه ایدئولوژی سرکوب است.
این تنها نمونه نیست. انتشار ویدیوی عروسی باشکوه دختر علی شمخانی، دیگر مشاور علی خامنهای و عضو شورای دفاع جمهوری اسلامی، با موسیقی عربی و سبک برگزاری کاملا غربی، افکار عمومی را در ایران ملتهب کرد.
خانواده یکی از بلندپایهترین چهرههای امنیتی جمهوری اسلامی در اوج فشار اقتصادی بر مردم، جشن ازدواجی با استانداردهای لوکس اروپایی برگزار میکند؛ همان خانوادهای که سالها از سادهزیستی انقلابی سخن میگفت.
پیش از آن نیز نامهایی چون مونا نوبخت گلپایگانی، دختر معاون پیشین رییس دولت، و دیگر پسران و دختران مقامهای ارشد سپاه پاسداران و حکومت، در کنار تصاویرشان در کافههای اروپا، سواحل آمریکا و دانشگاههای کانادا بارها خبرساز شدهاند.
#اهریمن_چهرگان تخم سپاهی ساکن استرالیا
-- کمیته مجازات (@ArteshAriamehr) November 5, 2025
هانیه سادات صفوی ساکن Townsville City استرالیا دختر کوچک سردار سرلشکر رحیم صفوی مشاور عالی علی خامنهای.
هانیه جان بهتره به دغدغه های بانوان ایران در کشور خودت بپردازی و ویدئو پر کنی.
دغدغه هایی امثال پدر بیشرفت درست کردن برای مردم!... pic.twitter.com/frKAUjEOWu
حتی در داخل ایران، فرزندان برخی مسئولان با پوشش آزاد در فضاهای عمومی دیده شدهاند و سبک زندگی و رفتاری را در پیش گرفتهاند که برای شهروندان عادی میتواند به بازداشت و پروندهسازی امنیتی بینجامد.
این تناقضها دیگر پنهانشدنی نیستند: فرزندان نظام، آزادی را انتخاب میکنند، حتی زمانی که پدرانشان آزادی دیگران را تهدیدی علیه آرمانهای تمامیتخواه میدانند.
جامعه امروز ایران بهخوبی میبیند که مسئولانی که مردم را به «جهاد» در سبک زندگی فرامیخوانند، نتوانستند همان ایدئولوژی را به فرزندان خود بقبولانند؛ شکافی که نه از تبلیغ دشمن، بلکه از انتخاب نسل خودشان سر برآورده است.
وقتی صاحبان قدرت نتوانند نسل بعدی خود را پشت سد باورهای رسمی نگه دارند، مشروعیت ایدئولوژی پیش از هر میدان و تریبونی، درون خانهها فرو میریزد.
نه! در نوشتن تیتر مطلب اشتباه نشده! قیاف در زبان لات های تهرون یعنی قیافه! مطلب امروز را با این زبان می نویسم شاید اراذل حکومتی آن را راحت تر بفهمند!
بزرگان ما همیشه به ما یاد داده اند قیافه ی آدم ها یک چیز خدادادی ست و چون دست خودِ آدم نیست، نباید به قیافه ی کسی خندید! ولی قیافی که تصویرش را در اینجا می بینید یک قیافه ی خدادادی نیست که به آن نخندیم یا از دیدن اش دچار استفراغ نشویم، بلکه یک قیافه ی ساختگی ست که خداوند متعال در شکل دادن آن هیچ نقشی نداشته است!
شما بعضی از هنرپیشه های سینما را می بینید که برای گرفتن نقش بیشتر و پر در آمد تر سر و روی شان را به دست جراح زیبایی می سپارند. در کشور اسلامی ما، آقایان حاکم برای گول زدن مردم و چاپیدن ایران، قیافه شان را با ابزار کم خرج تری مثل مُهر داغ و نعلبکی، به شکل این هیولا که این جا مشاهده می کنید در می آورند که یعنی بعله! ما آخر دینداری و نمازخوانی و پاکی و راستی هستیم و این نعل اسب هم که روی پیشانی ما می بینید نشانه از صبح تا شب و از شب تا صبح پیشانی «سابیدن» ما در مقابل خداوند است!
حالا این گودزیلا نماینده ی مجلس یا درست تر بگویم طویله ی اسلامی ست که اخیرا فرموده:
آقای پزشکیان گله کردهاند که اگر تا آذر بارندگی نداشته باشیم چه میشود. از خود ایشان باید پرسید چرا بارندگیها کم شده است؟ فکر نمیکنید یک مقدار مسبب این وضعیت خودتان باشید؟ آقای پزشکیان با مخالفتهایشان با قانون عفاف و حجاب باعث گسترش فساد و فحشا در کشور شدند. وقتی رئیسجمهوری علنا با عفاف و حجاب مخالفت میکند، نزول برکات الهی هم کاهش پیدا میکند....

ایران اینترنشنال - مجاهد بالدی، پدر احمد، جوان ۲۰ سالهای که در اعتراض به تخریب دکه محل کسب خانوادگیشان در اهواز خودسوزی کرد، درباره آن واقعه به خبرگزاری فارس گفت: «احمد گفت اگر ادامه دهند، خودش را آتش میزند تا شاید مانع شوند.
در پاسخ، یکی از ماموران گفت: بسوزان ببینم چطور میسوزی.» او گفت: «پسرم ابتدا وقتی دید نیروهای اجرائیات در حال تخریب محل هستند، التماس کرد که صبر کنند، اما کسی گوش نکرد.»
پدر احمد که صاحب اغذیهفروشی است، گفت: «۲۱ سال است که از این اغذیهفروشی نان میخوریم. شش فرزند دارم که دو نفرشان دانشجو هستند و سه دخترم در رشته تکواندو از فنیترین بازیکنان وزن خودشان به شمار میروند. من با همین درآمد محدود، فرزندانم را سالم و موفق بزرگ کردهام.»
به میمنت معدل ۱۹ شازده... میگفتند مملکت مال مستضعفان است!
یکی از مدیران مناطق آزاد (سیاحی) به مناسبت قبولی فرزندش برای او خودروی ۱۲ میلیاردی هدیه میخره
-- مجتبی (@mojtaba_____) October 11, 2025
فقط به تسبیحی که دست حاج آقاست توجه کنید!!!
این تسبیح حکایت ها دارد..... pic.twitter.com/yt6kDPt1V4
***
خبرنامه گویا - گزارش تازهای از روزنامه اعتماد پرده از دو پرونده جنایی در تهران برداشته که در هر دو، کودکان قربانی استفاده از ترکیب شیمیایی غیرمجاز در فرآیند سمپاشی منازل شدهاند. در این حوادث، سه کودک جان خود را از دست دادهاند و یک کودک دیگر نیز دچار آسیب دائمی شده است.
در یکی از این پروندهها، خانوادهای برای رفع آلودگی حشرات با یک شرکت سمپاشی تماس میگیرند. کارشناس شرکت پس از بررسی، توصیه میکند که خانه ۲۴ ساعت تخلیه شود. روز بعد خانواده شامل پدر، مادر و دو فرزند سه و یازدهساله به خانه بازمیگردند، اما ساعاتی بعد هر چهار نفر با علائم شدید مسمومیت از خواب بیدار میشوند.
دو کودک به بیمارستان منتقل میشوند. کودک سه ساله با وجود تلاش پزشکان جان میبازد و فرزند یازدهساله چند روز در بخش مراقبتهای ویژه بستری میشود. پزشکان که از شدت علائم مشکوک شده بودند، موضوع را به پلیس اطلاع میدهند. بررسیها نشان میدهد که شرکت سمپاشی، محلول خطرناکی را از ترکیب دو ماده ممنوعه تولید کرده بوده است.
به گفته حمیدرضا حاجیاسفندیاری، وکیل خانواده، پلیس در بازرسی خانه ظروف باقیمانده از سم را کشف کرده و آزمایشها ثابت کردهاند که گاز حاصل از این ترکیب بسیار سمی و کشنده است. این گاز حتی میتواند به اجسام فلزی آسیب برساند، چه برسد به دستگاه تنفسی انسان.
تحقیقات نشان داد که این نخستینبار نیست که همان شرکت باعث مرگ کودکان شده است. چند سال پیش نیز دو دختر خردسال در آپارتمان روبهروی واحدی که سمپاشی میشد، جان خود را از دست داده بودند. آن زمان علت مرگ «مسمومیت غذایی» اعلام شده بود، اما پس از بررسی مجدد مشخص شد که مرگ آن دو کودک نیز ناشی از همان ترکیب شیمیایی بوده است.
وکیل اولیای دم تأکید میکند که مدیرعامل شرکت کاملاً از خطرناک بودن ماده مطلع بوده و حتی شخصاً محلولها را ترکیب میکرده است. او میگوید این رفتار با توجه به آگاهی فرد از کشنده بودن ماده، مصداق «قتل عمد» است، هرچند دادگاه آن را «قتل غیرعمد ناشی از تسبیب» تشخیص داده و حکم دیه و حبس تعزیری صادر کرده است.
حاجیاسفندیاری مدعی است که نظارت مؤثری بر فعالیت این شرکتها وجود ندارد. این شرکت حتی جواز کسب معتبر برای فعالیت در تهران نداشته است. او اشاره میکند که بهرغم سابقه مرگ و مسمومیت در موارد مشابه، معمولاً علت فوت اشتباهاً «ایست قلبی» یا «مسمومیت دارویی» اعلام میشود و پروندهای تشکیل نمیگردد.
او همچنین میگوید وزارت بهداشت و مجلس سالها پیش درباره محدودیت استفاده از این ماده هشدار داده بودند، اما هیچ اقدام جدی انجام نشد. طبق گفته وکیل، موارد مشابه در شهرهای دیگر نیز مشاهده شده است، اما بهدلیل نبود نظارت و نبود جرمانگاری مشخص برای استفاده از این مواد، بسیاری از این پروندهها پیگیری نمیشوند.

علی مطهری، نمایندهی مردم در مجلس دهم، در ایکس نوشت:
از دموکراسی آمریکا، هم زهران ممدانی، یک مسلمان ضد صهیونیسم و ضد نژادپرستی بیرون میآید و هم ترامپ، یک مسیحی صهیونیست قمارباز زنباره نژادپرست.
اما از دموکراسی ایران فقط یک مدل بیرون میآید، افرادی محافظ کار و محروم از ابتکار عمل که برای هر اصلاحی باید به چند جا التماس کنند.

بی بی سی - کتی ترکانیان در آوریل سال ۲۰۱۰ نامهای دریافت کرد که زندگیاش را زیرورو کرد.
این نامه از اداره خدمات اجتماعی ایالت ویرجینیا بود. کتی که پرستاری بازنشسته و ساکن فلوریدا است، مدت طولانی منتظر شنیدن خبری از طرف این اداره بود.
«شوکه شده بودم.»
شکی نداشت درباره همان دختری است که سیوشش سال پیش به فرزندی سپرده بود؛ نوزادی که نامش را الکسیس گذاشته بود و هرگز از فکر کردن به او دست نکشیده بود.
او میگوید: «تمام اطلاعات تماسم را در اختیارشان گذاشته بودم. آنها آن را در پاکتی در پروندهای مهروموم شده گذاشته بودند. به آنها گفتم اگر روزی دخترم دنبالم گشت، این اطلاعات را به او بدهید.»
«به همین دلیل، وقتی نامه را دیدم، بلافاصله فکر کردم قرار است او را ببینم.»
«نامه را با هزار امید و آرزو باز کردم. در آن نوشته شده بود که مسئله بسیار مهمی پیش آمده و از من میخواستند با آنها تماس بگیرم.»
«بلافاصله با آنها تماس گرفتم. زنی به من گفت کارگاهی به دفترش آمده و دی ان ای من را خواسته است چون دخترم گم شده و جسدی در راسین، ویسکانسین پیدا شده که شاید متعلق به او باشد.»
این خبر کتی را شوکه کرد.
کتی میخواست بیشتر بداند. نمیتوانست بیتفاوت سر جایش بنشیند.
اطلاعات بسیار کمی به او داده بودند جز اینکه دخترش از سن ۱۴ سالگی، از خانه کسانی که در میشیگان او را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند ، گم شده است.
او در اینترنت به دنبال اطلاعات در مورد دخترانی که در آن شهر گم شده بودند گشت و خیلی زود اطلاعاتی در مورد دختری از شهر هلند به دست آورد که مشخصات فیزیکی و روز تولدش با دخترش الکسیس مطابقت داشت.
داستان کتی و تلاش بیوقفهاش برای عدالت برای دخترش الکسیس، در مستندی از نتفلیکس با عنوان «در دل آتش» به تصویر کشیده شده است«وقتی الکسیس به فرزندخواندگی پذیرفته شد، نامش به آندریا میشل بومن تغییر پیدا کرد.»
تشخیص عکسی که از نوجوانی دختر به او نشان دادند برایش دشوار بود. «آخرین بار که او را دیدم، ۹ ماهه بود.»
«ساعتها طول کشید تا بتوانم مواجهه با این عکس را هضم کنم .او شبیه من بود. واقعاً شبیه فرزند من بود. دیدن آن عکس گردبادی از خاطرات بود.»
خاطراتی که او را به آغاز آن داستان بازمیگرداندند، و تشابههای تصادفی عجیب؛ کتی خودش هم درست مانند دخترش، در چهاردهسالگی از خانه فرار کرده بود.
دختر گوریلی
کتی میگوید «من حاصل یک خانواده ازهمپاشیدهام، با تمام چیزهای بدی که همراهش میآید. مادری که تمام عمرم با اختلال دوقطبی دستوپنجه نرم میکرد. خواهر و برادرهایی که یکی پس از دیگری به دنیا میآمدند: هفت خواهر و برادر ناتنی دارم. همین کافیست که آدم را دیوانه کند.»
مادر من با چهار فرزند، تکوتنها رهاشده بود. من تا ۱۸ سالگی در این مورد نمیدانستم. دلیلش این بود که او به آن مرد گفته بود من هم فرزندش هستم اما مرد بعداً فهمید چنین نیست. ازنظر مادرم، من مقصر آن شرایط بودم.»
ویژه خبرنامه گویا
آنگونه که تاریخ نشان داده است همیشه برنده جنگ بوده است که برای پایاِ ن جنگ شرط گذاشته و امتیاز به دست آورده است نه بازنده جنگ.
یک. در تاریخ ایران شکست و پیروزی اندک نبوده بوده است ولی شکستهایِ تلخی داشتهایم از آن میان در جنگ چالدران در مردادِ 893 خورشیدی(1132 سال پیش) در زمان شاه اسماعیل صفوی که به از دست دادان بخشِ بزرگی از کردستان ایران منتهی شد که همچنان جدا از ایران در ترکیه، عراق و سوریه است.. البته پسازآن شاه عباس توانست با درایت وزیرکی شکستهایِ سختی به امپراتوری عثمانی وارد کند که یکی از مهمترین آنها جنگ ارومیه در 982 هجری(1603 م) بودکه سپاه 62 هزار تنه ایران با تاکتیک مناسب و تیزهوشی و درایتِ شاه عباس سپاه 100هزار تنه عثمانی را تارومار کئد. امپراتوری عثمانی هرگز دیگر نتوانست در جنگی ایران را شکست دهد و یکی از انگیزههای شکست و فروپاشی آن در جنگ جهانی نخست را همین شکستها در برابر شاه عباس وازدست دادن نیروهای زیادی از ارتشش در این جنگها میدانند.
دو. همه ما از شکست سنگین در جنگ با روسیه تقریبن دوسده پس از شاهعباس و پذیرش دو قراردادِ ننگین گلستان(1192 خورشیدی)و ترکمانچای(1243 خورشیدی) که تقریبن یک پنجمِ از بهترین بخشهایِ خاکِ ایران از دست رفت ، آگاه هستیم. این را شاید بتوان یکی از درد ناکترین شکستهایِ ایران در اثر ندانمکاری و بیلیاقتی شاهان قاجار دانست اگرچه عیاس میرزا آنچه توانست انجام داد ولی تنها دلیری یک یا چند تن بی ساز وبرگ درستِ جنگی، برای پیروزی بسنده نیست.
یک حکومت بی لیاقت با دهانی بزرگ
اکنون وپس از گذشتِ چند سده از شکست در جنگِ با روسیه، ایران دوباره به دست حکومتی نادان، بیلیاقت، ضد ایرانی با دهانی بزرگ افتاده است که با نادانیها وندانمکاریها نه تنها تا کنون آسیبهای فراوانی به میهن و مردم ایران وارد آورده است که میرود که با گنده گوییها ی بی پشتوانه و نمایشهایِ مضحک شگفتآورو با تکیه نابحردانه به ارباب پوتین که از دشمنانِ ایران است و چین کمونیست که هرگز سود تجاری /اقتصادی خود را فدایِ پشتیبانی از چنین حکومت بیآبرویی نخواهد کرد، ایران را دچار جنگی کند که پایانش هیچ روشن نخواهد بود. شگفت است که رهبر وسردارانی که از ترس به زیرِزمین و پناهگاه خزیدهاند، ولی برای یکی از دوکشورِ پیروز در جنگ 12 روزه که آمریکا باشد شرط میگذارند! من آگاه نیستم که آیا پیرامون این آخوند روانی چهارتن با اندکی خرد وجود ندارد که تلنگری به او زده و از خوابِ خوش رویاهای برباد رفتهاش بیدارش کنند؟ بر کسی پوشیده نیست که در مدت چندین ماه و سپس جنگِ 12 روزه شیرازه آنچه این حکومت در 37 سال رهبری این آخوند روانی رشته یود همه پنبه شده است.
در همآن سوراخ زیرِزمین کسی باید تکانی به این آخوند بدهد واز خواب و رویا بیدارش کند وبگوید آقا زیاد خیالت آسوده نباسد که همیشه با نگهبان ودر زیر زمین در امان هستی و یکبارِ دیگر داستان صدامحسین و یا قذافی را برایش بخواند.
صبح اول وقت تلفنم زنگ می زند .صدایش را هنوز بعد گذشت چند سال می شناسم .با محبت وخوشحالی سلام علیک می کند .چندسال پیش بعنوان کارگرساده برای کار از سمرقند به تاشکند آمده بود که در خانه من شروع بکار کرد. داستانش را نوشته ام .حال زنگ زده بود "اکه من حالا یک بریگاد کار دارم اگر خودتان ویا دوستان احتیاج دارند لطفا بمی اطلاع دهید .قول میدهم .از صمیم قلب برایش خوشحالم! به آرشیو نوشته هایم مراجعه می کنم نوشته ام در مورد اورا بیرون می آورم .زمان چه سریع گذشته .حال باید برادرش فرزندی چند ساله داشته باشد ؟
اما آن نوشته
نامش دلشاد است .سی سال بیشتر ندارد. قدی نسبتا بلند، بدنی ورزیده صورتی معمولی که به چشمانی روشن و پرسشگر منتهی می شود. اما مهم ترین مشخصه اش دستان بسیار قوی اوست زمانی که با خوشحالی دستت را می فشارد و تو احساس می کنی استخوان های دستت درون یک گیره قوی قشرده میشود طوری که قادر به خارج کردن آن نیستی! فشاری که نوعی حس محبت و اطمینان خاطر در تو ایجاد می کند.
امروز دومین روزی است که بعنوان" مرد کار" اصطلاحی که در ازبکستان به کارگران ساده ساختمانی اطلاق می شود در خانه من مشغول کاراست .بدقت باغچه ها را تمیز می کند برگهای خشگ را درون گونی های پلاستیکی می ریزد با دست های قوی خود پرشان می کند و گوشه حیاط قرار میدهد.
از پنجره نگاهش می کنم.بی وقفه مشغول کار است .سرش را بالا می آورد مرا پشت پنجره می بیند .دستش را با نوعی محبت طوری که گوئی سال هاست مرا می شناسد بالا می آورد وتکان می دهد.من هم دستی تکان می دهم واز پشت پنجره کنار می روم .
بعد سال ها تصمیم گرفته ام دستی به سر وروی خانه بکشم.قسمت های بیرون وداخل خانه را رنگ آمیزی کنم .کاشی های آشپزخانه وپله ها را عوض نمایم.
می پرسم دلشاد "اوستای کاشی کار و نقاش خوب می شناسی که بیاید کار کند .توهم کنار دستش باشی ؟" بدون آن که چیزی بگوید تلفن دستی اش را روشن می کند به قسمت عکس ها می رود عکس دیوار کاشی کاری شده و دیوار های رنگ آمیزی شده را به من نشان می دهد ."خوب است خوشتان می آید ؟"کار های تمیزی هستند. می گویم "خوب هستند!اوستایش را بیاور!" با نوعی شادی آمیخته با غرور می گوید اوستاش خود من هستم .همه کار بلدم از نجاری گرفته تا کاشی کاری، بتونه کشی ونقاشی."
تعجب می کنم" تو که این همه کار بلدی چرا مرد کار شدی ؟" مکثی می کند " سمرقندکار نبود من باید هر طور شده کار کنم !من نمی توانم یک روز هم بیکار باشم آمدم تاشکند تا هر طور شده کار کنم وبیکار نمانم .زن وسه بچه دارم همراه مادرم و برادر کوچکم من باید شکم همه این ها را سیر کنم ."
برادر کوچکت چند سال دارد؟""بیست دو سال "" جوان بیست دوساله تو باید شکمش را سیر کنی ؟" دلخوریش را از سوالم حس می کنم "نه برادرم بیشتر از من زحمت می کشد .یک گاو چند گوسفند داریم ویک زمین کوچک که بخشی از خرج خانه را می پوشانند .همه این کار ها بردوش برادر کوچکم است اگر او نبود من چطور می توانستم بیایم تاشکند کار کنم ؟ زندگی در روستا سخت است بایک گاو ویک قطعه زمین کوچک نمی توان زندگی کرد.من آمدم شهر کار می کنم.بیشتر خرج خانه از همین کار من تامین میشود . به برادرم ومادرم قول دادم امسال اورا را داماد کنم .به همین خاطر هر کاری باشد انجام می دهم .مهم نیست مرد کار باشم یا اوستا" روی نرخ کار توافق می کنیم قرارمی شود از فردا بایک هم ولایتی خود که حکم دستیارش را دارد بیاید وکار را شروع کند .صبح هنوز هوا روش نشده که به تلفن دستیم زنگ می زند. "پشت در هستیم لطفا در را باز کنید."
یک پسر جوان به اسم جمشید را همراه خود آورده است.بلافاصله لباس عوض می کنند.همراه لیست بالا بلندی از رنگ ،کاشی ،چسب و... که باید تهیه کنم .تلفنش راکه یک آهنگ ازبکی از آن پخش می شود گوشه اطاق می گذارد .مشغول جمع آوری اثاثیه و پائین آوردن تابلو ها از دیوار و جمع کردن آنها وسط اطاق می شود.کارش بی نقص است .می پرسم "کجا می مانی؟ " دراطاقی همراه چند هم ولایتی درخارج از شهر زندگی می کند .ساعت پنج صبح ار خانه بیرون می زند دو اتوبوس عوض می کند تا ساعت شش درخانه باشد.حریص غذا نیست .به آرامی ودقت غذا می خورد . خورده نخورده از سر میز برمیخیزد وسرکار بر می گردد.می گویم با این همه عجله؟می خندد "وقت ندارم باید برای سیر کردن زن وبچه ها ،رضایت مادرم وعروسی گرفتن برای برادرم سخت کار کنم .
برای کم کردن هزینه ها قرار می شود همراه کمکش در یکی از اطاق ها بخوابند.هنوز آفتاب نزده صدای سمباده کشیدن ،کاشی بریدنش را می شنوم.دو هفته ای است که کار می کند.آخر هفته دوم در اطاقم را می زند "اکه" کلمه ای که در ازبکستان به برادر بزرگ گفته میشود نوعی احترام .اجازه می خواهد که دوشب برای دیدن زن وبچه خود برود .لباس های تمیزش را که گوشه اطاق آویزان کرده با دنیائی از شادی بر تن می کند.چنان شاد وسرحال که قابل تصور نیست .قبل از رفتن مرا به گوشه ای میکشد .چهار صدپنجاه دلار دستم میدهد ."اکه این تمام پس انداز من است.برایم نگه دارید تا برگردم.
در ماه آبان هستیم و دقیقا صد سال از انقراض دودمان قاجاریه گذشته است
قاجاریه مجموعا ۱۵۱ سال در ایران فرمانروایی کردند که در دوران حکمرانی آنها دوتن از گرانقدرترین اصلاحگران ایران یعنی قائممقام فراهانی و میرزا تقی خان امیر کبیر و همچنین بزرگمردان دیگری همچون میرزا آقاخان کرمانی ؛ میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل ؛ ملک المتکلمین و بسیارانی دیگر ناجوانمردانه به قتل رسیدند
در همین دوران است که با انعقاد عهدنامه های ترکمنچای و گلستان و آخال ؛ بخش بزرگی از سرزمین ما - ازجمله هفده شهر قفقاز و مناطق گسترده ای از خراسان بزرگ - از پیکر ایران جدا شد و به روسیه تزاری واگذار شد
همچنین میهن ما شاهد رویدادهای تاریخی بسیار مهمی بود بود
که مسیر تاریخ ایران را دگرگون کرد
در دوران حکومت قاجاریان بود که جنبش باب شکل گرفت وبسرعت گسترش یافت ؛ جنبش تنباکو یا واقعه رژی روی داد که زمینه ساز نهضت مشروطیت گردید ؛ سفیر روسیه - الکساندر گریبایدوف بدست مردم خشمگین ایران به قتل رسید ؛ افغانستان و هرات از پیکر ایران جدا شد ؛ و امتیاز گمرک و شیلات و بانک شاهنشاهی و حتی رود کارون به بیگانگان واگذار شد
در عین حال در همین دوران است که به همت عباس میرزا برای نخستین بار دانشجو به اروپا فرستاده شد ؛ روزنامه و چاپخانه و راه آهن و تلگراف و برق به ایران آمد ؛ دارالفنون ساخته شد و سرانجام توفان انقلاب مشروطیت از راه رسید و طولی نکشید که تومار حیات سلسله ای را که ۱۵۱ سال بر ایران حکمروایی کرده بودند در هم پیچید
صد سال پیش ؛ در نهم آبان ۱۳۰۴ خورشیدی مجلس پنجم شورایملی با تصویب ماده واحده ای انحلال سلسله قاجار را اعلام کرد و بدین ترتیب دفتر فرمانروایی خاندان قاجار برای همیشه بسته شد
بر اساس این ماده واحده حکومت موقت در « حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه » به رضا خان سردار سپه سپرده شد ؛ آنگاه با تشکیل مجلس موسسان در پانزدهم آذر ۱۳۰۴ پادشاهی سلسله قاجاریه رسما به پایان رسید و در ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ سلطنت ایران به رضا خان واگذار شد و مراسم تاجگذاری تیر در چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ به انجام رسید .
احمد شاه که در هنگامه تغییر سلطنت در اروپا میزیست هیچگاه از سلطنت استعفا نداد و برادر کوچکتر او محمد حسن میرزا قاجار که ولیعهد او بود در سال ۱۴۰۸ خورشیدی پس از مرگ احمد شاه در پاریس اعلامیه ای صادر کرد و خود را پادشاه قانونی ایران نامید ولی راه بجایی نبرد.
او طی حوادث شهریور ۱۳۲۰ و تبعید رضا شاه خواستار بازگشت به ایران و تصاحب تاج و تخت بر باد رفته بود ولی سرانجام در فقر و تنگدستی در پاریس در گذشت .
مرحوم مهدیقلی خان هدایت مخبر السلطنه در کتاب « خاطرات و خطرات » می نویسد:
در پی انتشار سخنان نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۳، احمد زیدآبادی در یادداشتی از لحن قاطع و مواضع صریح او انتقاد کرده است. این نقد، بیش از آنکه عملکرد حقوق بشری محمدی را زیر سؤال ببرد، به نحوه بیان و شدت مواضعش میپردازد. اما آیا چنین رویکردی، از منظر فلسفی، حقوق بشری و تفکر انتقادی، قابل دفاع است؟ آیا صراحت در بیان، با روح صلحطلبی در تضاد است یا در خدمت آن؟
صدای آشنای هیسِ شیر آب، موسیقی متن یک نمایش ورشکستگی است. صدای هوایی یأسآور؛ سمفونی خشنی که در آن، واقعیتِ انکارناپذیر «بدنِ تشنه» بر روایتِ انتزاعی «قدرتِ حاکم» غلبه میکند. بحرانهای زیستی، همواره یک موقعیت فلسفی عریان هستند؛ نقطهی تصادفی که در آن، ایدئولوژی در برابر بیولوژی زانو میزند.
جمهوری اسلامی در مواجهه با بحرانی زیستی که ناتوانی مدیریتیاش را به صریحترین شکل به نمایش میگذارد، به مکانیزم دفاعی آشنای خود پناه میبرد. در وضعیتی هذیانی، که میتوان آن را«روانپریشیِ توطئه» نامید، برای مشروعیتبخشی به خود، یک ایدئولوژی مدون و قابل ترویج میآفریند:«الهیاتِ توطئه». این الهیات، گفتمانی دوپاره را عرضه میکند. شاخهی اول،«فرافکنی متافیزیکی» است؛ علت بحران را به گردن «انحرافات اخلاقی» جامعه (چون بیحجابی) میاندازد و راهحل را در توبه و نماز باران تمنا میکند. وزیر شعرنوش نیرو چندی پیش گوهر بی وزنی از کاسه ی شعرش رونمایی کرده بود که «علمای قم چرا فکری به حال سدهای خالی نمی کنند». شاخهی دوم،«فرافکنی ژئوپلیتیک» است؛ علت را در شرارت یک دشمن مطلق جستجو میکند که حتی ابرها را از آسمان ایران میدزدد. این دو شاخه، گرچه متضاد به نظر میرسند، یک کارکرد حیاتی و مشترک دارند: سلب کامل مسئولیت از حاکمیت.
در برابر این روایت، نیرویی مادی، قاطع و انکارناپذیر صفآرایی کرده است:«بیولوژی بقا». تشنگی، یک واقعیت «پیشازبانی» است که هر ایدئولوژی را در خود ذوب میکند. سیاست از صحنهی «گفتمان» به میدان «بقا» کشیده میشود و در این آوردگاه، بدنها هستند که سخن میگویند. این بیولوژی، روانشناسی ویرانگر خود را نیز به همراه دارد:«سندروم کمیابی». این سندروم با فعال کردن اضطراب بقا، نه تنها اعتماد اجتماعی را از درون میپوساند، بلکه با وادار کردن هر فرد به جستجوی راهکارهای فردی، انسجام لازم برای هرگونه کنش جمعی را فلج کرده و جامعه را در حالت قربانی منفعل زمینگیر میسازد. دولت نامسعود شصتچی، از شهروندان خواسته بود مخزن آب تهیه کنند تا به وقت کاهش فشار آب، بتوانند دوام بیاورند.
نظم نوین: آپارتاید بیولوژیک
وقتی «الهیات توطئه» دیگر قادر به سرکوب «بیولوژی بقا» نیست، چه روی میدهد؟ برآیند این تضاد، محتمل است که ظهور یک نظم اجتماعی جدید و هولناک باشد:«آپارتاید بیولوژیک». در این نظم، حق دسترسی به عناصر بنیادین حیات--آب، هوا، غذا--از یک حق شهروندی به یک امتیاز طبقاتی و ابزار کنترل سیاسی بدل میشود. این نظم، که ردپای آن در دادههای توزیع آب دیده میشود، بقای طبقهی وفادار را تضمین کرده و اکثریت را در نزاع فرسایشی و روزمره برای زنده ماندن، گرفتار نگه میدارد.
«آپارتاید بیولوژیک» شاید بتواند بقای فیزیکی یک رژیم را برای مدتی تامین کند، اما مشروعیت متافیزیکی آن را به طور کامل تبخیر میکند. تشنگی، استدلالی قاطع و بینیاز از پاسخ است.
طنین ورشکستگی: از پرسش تا اعتراف
و اکنون، ما شاهد طنین این ورشکستگی در سخنان خودِ کارگزاران نظام هستیم. چندی پیش پزشکیان، در تریبون عمومی گفت: «به دلیل توسعه بدون فکر، امروز نه زیر پایمان آب داریم و نه در پشت سدها ... یکی بیاید بگوید چه کار کنیم؟» و امروز به پرسش خود این چنین پاسخ داده که: « اگر تا آذرماه در تهران باران نبارد باید آب را جیره بندی کنیم و اگر باز هم نبارید باید تهران را خالی کنیم».
و این اعلام ورشکستگی، نقطهی آغازی است بر یک دوران جدید. شکافی است عمیق در روایت رسمی که فرصتی برای معماری یک روایت جایگزین، مبتنی بر واقعیت، کارآمدی و «عاملیت» شهروندان فراهم میکند. وظیفهی هر نیروی تحولخواه، نه مرثیهسرایی برای این ورشکستگی، که طراحی دقیق آلترناتیوی است که این خلأ را پر خواهد کرد. پاسخ به استیصال حاکمیت، نه ارائهی راهحلهای فنی به آن، که ارائهی یک«راهحل سیاسی» به ملت است.
سروش سرخوش
تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی
لطفا جهت ارتباط با نگارنده و مطالعه سایر نوشته هایش به آدرس https://x.com/sarkhosh1341 مراجعه فرمایید. خواندن مجموعه ی آثار در کنار هم، به درک بیشتر و بهتر خوانندگان محترم کمک می کند.
"بنویس، بنویس.
تمام شد.
یه بازی.
نه، یه نمایش، یه سیرک، یه معرکه."
چرا ما داستان می خوانیم؟ چرا ما رمان می خوانیم؟ چرا ما دست به نوشتن می بریم؟وسوالات عدیده بسیاری دیگر که انسان دو پا برای خودش اختراع کرده است تا از کسالت و یکنواختی زندگی حتی برای ساعتهایی در دنیای ادبیات غرق شود و از نابرابری ها و بی عدالتی ها نقبی بزند به داستان وکارکترهایش و خود را غرق در پرسوناژهای خیالی واقعی وام گرفته از زندگی روزمرگی و با بعضی از آنها همذات پنداری کند و توشه ای پیدا کند و از جهان خشن واقعی در رویاها و خیالات غرق شود!
مسعود نقره کار قبل از اینکه رمان پانزده فصلی اش شروع شود، این پاراگراف را آورده است که بیان کننده و هدايت کننده خواننده به دنیای راوی و کاراکترهایش است.
"مرگ، گاهی منجی مهربان و رهایی بخشی است، دلسوزانه برای نجات. انسانیت و طبیعت و جهان؛ از شر و " حیوانیت" انسان، پای به میدان زندگی می گذارد."
ما با رمانی روبروئیم که نویسنده با زبانی طنز همراه با زبان کوچه و خیابان کاراکترش را به جهان رمانش می فرستد.
راوی که دوست دارد باران نامیده شود کل زندگیش را در یک فضای واقعی و سورئال شرح می دهد و به بهانه وصیت نامه تمام زندگیش را در برابر آینه عیان می کند و خواننده با هفت دهه از زندگیش آشنا می شود و راوی برابر آینه حکایت میکند.
"زندگی، شوخی بی مزه ای ست به همان اندازه که مرگ جدی و تلخ و بی رحم است."ص۱۶۲
تا دوباره رنج ها و خوشی ها و جزئیات زندگیش حداقل برای خودش روشن شود و با سفرش خواننده را با خود می برد و زمان خطی را می شکند و از جنوب شهر تهران به فرانکفورت آلمان و آمریکا و اورلاندو و عشقها و مبارزات و نویسندگیش با نامبردن آثارش ولی ته ذهنش هنوز باید ذره های عشق را با خواننده سهیم شود و مرگ و زندگی را با شوخی و طنز و تراژدی زندگی و مرگ را با زبانی شاعرانه و فلسفی جلوی دید خواننده رمانش می گذارد:
"زندگی و مرگ همزادهای ناهمزادند، مثل زن اثیری و لکاته، در یک کالبد،"ص ۱۹۱
با واژه گانی که از جنس باران و گل و گیاهند و خواننده حس میکند طبیعت جاندار و با طراوت را در جای جای کتابی که موضوعش شامل حال انسان غریب در این جهانی که به مهمانی دنیا آمده است و بعد باید در خاطراتش به زندگی جاودانه ادامه دهد.
حسن اسدی زیدآبادی
دیروز همراه با تعدادی از دوستان مهمان پرستو خانم فروهر بودیم که طبق روال سالهای گذشته در آستانه سالگرد فاجعه دهشتناک قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری، به ایران و خانه پدری آمده تا نگویند که از یاد فراموشانند...
پلاک هجدهم کوچه مرادزاده خیابان هدایت، جای مهمی در زندگی سیاسی نسل ماست. -این را به عبدالله مومنی میگفتم- جایی که در دوره دانشجویی هر سال در ابتدای آذر از لابلای ماموران امنیتی و پلیسها میگذشتیم تا خود را به آن قتلگاه برسانیم و به یاد شرافتی که در آن خانه سلاخی شد، ایستاده ای ایران بخوانیم. بزرگترها و مبارزان آن روز را ببینیم که یکی یکی از در وارد میشوند و برای عرض تسلیت پیش پرستو خانم میروند؛ پرستو فروهر زنی که عاشقانه ایران را دوست دارد و خانه پلاک ۱۸ را چنان موزهای گویا از قتلی که در شب یکم آذر ۷۷ رخ داد نگاه داشته است. بدون هرگونه تغییری در صحنه جرم!
همیشه با خود فکر میکنم که این زوج سیاسی ناآرام -داریوش و پروانه- که تلخی ۲۸ مرداد و برآمدن خودکامگی از انقلاب ۵۷ را دیدند و در نهایت تیزی دشنه آن را با پوست و گوشت خود حس کردند، ناکام بودند یا نه؟! اما وقتی جسارت، ایران دوستی، تیزبینی و استقلال شخصیت دخترشان پرستو را میبینم، درمیابم که این زندگی مشترک حاصلی مغتنم برای ایران بجا گذاشت. پرستو! زنی که ۲۷ سال پیکر کاردآجین مادر و پدرش را چونان بیرقی بر سر دست گرفت و سر سلسله دادخواهان داغدار شده است.
پروانه، داریوش و حالا پرستو فارغ از کارنامه سیاسیشان، نمادند. سمبلهایی که داستان مقاومت آنها باید همیشه پیشنظر همه ما طرفداران حاکمیت ملی و بهویژه جوانانی باشد که آرمان مهمترین چیزی است که در حیات سیاسی بهکارشان میآید؛ در دورهای که ابتذال مکتب شعبانبیمخی رنگ و لعابی به خود گرفته و در کار هدم سرمایههای نمادین تاریخ دموکراسی و آزادیخواهی ایرانیان است.
ایران اینترنشنال - رییس فدراسیون صنعت آب ایران با تاکید بر اینکه وضعیت آب تهران بهصورت تصاعدی رو به وخامت است، هشدار داد وضعیت آب در پایتخت «نگرانکنندهتر» از اظهارات پزشکیان مبنی بر ضرورت تخلیه تهران و «وحشتاکتر» از آمارهای رسمی است.
رضا حاجی کریم در گفتوگویی با وبسایت دیدهبان ایران که شنبه ۱۷ آبان منتشر شد، گفت: «واقعیت این است که وضعیت آب تهران به همین اندازه و حتی نگرانکنندهتر از چیزی است که رییسجمهور هشدار داد.»
رییس فدراسیون صنعت آب ایران تاکید کرد: «این هشدار بسیار دیر بیان شده است.»
مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم، ۱۵ آبان با اشاره به بحران منابع آبی هشدار داد که اگر در آذرماه باران نبارد، آب در تهران جیرهبندی خواهد شد و اگر باز هم باران نبارد، باید تهران را تخلیه کرد.
همزمان با بحران آب در بسیاری از استانهای ایران، محسن اردکانی، مدیرکل آبفای استان تهران گفت وضعیت آبی پایتخت «قرمز و نگرانکننده» است.
رییس فدراسیون صنعت آب ایران در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به «پایین رفتن شدید سطح سفرههای زیرزمینی پایتخت»، افزود: «در حال حاضر ۶۲ درصد تامین آب تهران از منابع زیرزمینی و ۳۸ درصد از منابع سطحی است که آن هم تقریبا یا تمام شده یا در آستانه اتمام است.»
حاجی کریم نسبت به آمارهای ارائهشده از وضعیت ذخایر سدهای تهران نیز ابراز تردید کرد و گفت: «این آمار که گفته میشود بهطور متوسط در سدهای تامینکننده آب تهران تنها پنج درصد ذخیره وجود دارد، چندان واقعی نیست و واقعیت کمی ترسناکتر از آمارهای رسمی است.»
در حالی که برخی رسانههای ایران از جیرهبندی غیررسمی آب در تهران خبر دادهاند، رییس فدراسیون صنعت آب ایران گفت: «این کار باید خیلی زودتر از این شروع میشد. ما در جلسات مختلف با مدیران آب کشور، خواستار آغاز زودتر جیرهبندی آب تهران بودیم؛ هرچند این اقدام هم مسائل خاص خود را دارد.»
او افزود منظور از جیرهبندی این است که «آب هم مانند برق، در ساعات مشخصی از روز بهصورت منطقه به منطقه قطع شود».

مهدی تدینی در کانال تلگرامی خود نوشت:
شما رو با این بیست ثانیه تنها میگذارم
این اصل دعواست. تمام دعوا جمع شده در این بیست ثانیه
و این یکی از وجوه اصلی تمایز بین چپ و راسته
مهدی تدینی در کانال تلگرامی خود نوشت:
-- gooya (@gooyanews) November 7, 2025
شما رو با این بیست ثانیه تنها میگذارم
این اصل دعواست. تمام دعوا جمع شده در این بیست ثانیه
و این یکی از وجوه اصلی تمایز بین چپ و راسته pic.twitter.com/XB3PaVD0JY
در همین زمینه:
بخشی از سخنان تاریخی جان اف کندی، رئیسجمهور پرطرفدار حزب دمکرات امریکا:
هممیهنان آمریکایی من: نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بپرسید برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید
My fellow Americans, ask not what your country can do for you, ask what you can do for your country.
-- ✨Rojas✨ (@mcucolo57) August 22, 2025
-John F. Kennedy pic.twitter.com/LjsYsUa5Tq
***
برای مردم نسخه قناعت میپیچند اما برای همسرانشان روسری لویی ویتان میخرند
عصر ایران - تصاویری از جشن تولد دختر عباس عراقچی با یک نکته خاص همراه بود. در عکس منتشرشده از این جشن، همسر وزیر امور خارجه ایران یک روسری رنگارنگ لویی ویتون به سر کرده که قیمت آن حدوداً ۵۱۵ دلار است.



خانم سعیدی در شبکه اکس با انتشار ویدئو زیر نوشت:
در سخنرانی اخیرم در دانشگاه جرج واشنگتن بیان کردم که ایرانیان اکنون دریافتهاند اسرائیل یک دولت نسلکُش و تروریستی است و مبارزهی مردم ایران از مبارزهی مردم فلسطین جدا نیست.
در سخنرانی اخیرم در دانشگاه جرج واشنگتن بیان کردم که ایرانیان اکنون دریافتهاند اسرائیل یک دولت نسلکُش و تروریستی است و مبارزهی مردم ایران از مبارزهی مردم فلسطین جدا نیست. pic.twitter.com/WcJGBrxdJa
-- Shirin Saeidi 🇵🇸🇵🇸 (@saeidi944101) November 6, 2025
"لن خودورکوفسکی" مشاور وزارت امور خارجه امریکا که به خاطر تخصص خود در مورد ایران و دیپلماسی فناوری، شناخته شده است، در واکنش به صحبتهای خانم سعیدی نوشت:
این دیدگاه یک حامی فلسطینی است، نه یک پژوهشگر ایرانی. در واقع، قضیه برعکس است: بیشتر ایرانیها اسرائیل را به عنوان یک متحد طبیعی در برابر دشمن مشترکشان میبینند--رژیم جمهوری اسلامی که هر دو طرف را تحت سرکوب و ترور قرار میدهد.
![]()
خانم سعیدی همچنین امروز این پیام "برزین جعفرتاش" فعال سیاسی و روزنامهنگار داخل کشور را "ریتوئیت" کرد:
لیست کاملی از حسابها و باتهای اپوزیسیون زیر این توییت جمع شدند. فرصت بلاک کردن را از دست ندهید!
شیرین سعیدی استاد علوم سیاسی و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه "کینگ فهد*" دانشگاه آرکانزاس است. (*ملک فهد بن عبدالعزیز آل سعود پنجمین پادشاه عربستان سعودی بود). او مدرک کارشناسی خود را در رشته حکومت و سیاست از دانشگاه مریلند، و دکترای خود را در رشته سیاست و مطالعات بینالمللی از دانشگاه کمبریج، انگلستان دریافت کرده است.
ح-درویشی
دونالد ترامپ:
«من شخصاً مسئول حمله اسرائیل به ایران بودم.»
این جمله، فقط یک لاف انتخاباتی نیست؛ «اعلام آغاز مرحلهی تازهای در سیاست خارجی آمریکا» است ، مرحلهای که میتوان آن را «بازگشت مستقیم واشنگتن به صحنهی تقابل با تهران» نامید.
ترامپ با یک جمله، خط میان پشتیبانی از اسرائیل به عنوان نیروی نیابتی و مداخلهی رسمی را از میان برداشت.
ایالات متحده دیگر تمایل ندارد پشت نقاب اسرائیل پنهان شود. او اکنون رسماً اعلام میکند که خودِ آمریکا پشت هر ضربهای به ایران ایستاده است.
این موضع تازه، بخشی از «دکترین بازدارندگی نمایش قدرت» است؛ یعنی سیاستی که میخواهد نه فقط ایران، بلکه افکار عمومی جهان را متقاعد کند که واشنگتن برای مهار تهران «تصمیم گرفته است عمل کند، نه تماشا.»
هدف واقعی واشنگتن:
حذف خاکستریها و تحمیل تصمیم :
ترامپ با این موضع، در حقیقت میگوید:
یا تهران به میز مذاکرهی جامع بازگردد،
یا آمادهی درگیریهای پیدرپی و اقتصادی فرساینده شود.
اما مشکل اینجاست که نظام سیاسی فعلی ایران، به دلیل انسداد در تصمیمسازی، «نه توان تغییر دارد و نه ظرفیت مذاکرهی برابر».
در نتیجه، آمریکا با این اهرم جدید، میخواهد ساختار سیاسی ایران را به سمت فروپاشی کنترلشده سوق دهد؛ همان طرحی که از عراق و لیبی تا افغانستان بارها اجرا شده است.
پیروزی «زهران ممدانی» بهعنوان اولین شهردار مسلمان و شیعه نیویورک، پرجمعیتترین شهر آمریکا، نگاه بسیاری را به خود جلب کرد.
ممدانی جوانترین شهردار نیویورک در ۱۰۰سال گذشته است. واکنش مسلمانان سنی ایران به این رویداد زاویهای متفاوت داشت؛ مقایسهای میان فرصتهای برابر در کشوری غربی و تبعیض نانوشته در جمهوری اسلامی که خود را «امالقرای جهان اسلام» میداند.
هیوا بێسارانی، شهروندخبرنگار، سقز - ایران وایر
پیروزی زهران ممدانی، سیاستمدار شیعه و سوسیالدموکرات، در انتخابات آزاد شهرداری نیویورک، بازتاب گستردهای در ایران داشت. درحالیکه بسیاری از تحلیلگران آن را نشانهای از شکست گفتمان راستگرایانه در آمریکا دانستند، مسلمانان سنی فعال در عرصه سیاسی در ایران این رخداد را از زاویه دیگری ارزیابی کردند. از نگاه آنها، پیروزی یک مسلمان در قلب «شیطان بزرگ» معنایی دارد که فراتر از سیاست است: نشانهای از وجود برابری حقوقی، حتی برای اقلیتها.
مقایسهای از درون؛ روایت جلالیزاده
«جلال جلالیزاده»، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی و از چهرههای شناختهشده اهل سنت، در یادداشتی با عنوان «زهران ممدانی و معروف صمدی» با لحنی انتقادی نوشت: «در کشوری که آمریکا نام دارد و بسیاری در ایران آن را دشمن میخوانند، یک مسلمان شیعه میتواند شهردار بزرگترین شهر آن شود، اما در ایران اسلامی، شهروندان سنی هنوز اجازه ندارند حتی نامشان در فهرست انتخاباتی شوراها باقی بماند.»
او در یادداشت خود یادآوری کرد که در انتخابات شورای شهر تهران، چند چهره اهل سنت ازجمله «سید معروف صمدی» در فهرست اصلاحطلبان حضور داشتند، اما در شب انتخابات، به آنها اعلام شد که حضور یک سنی در فهرست، موجب رد صلاحیت کل لیست خواهد شد.
جلالیزاده نتیجه گرفت که شعارهای وحدت اسلامی تا زمانی که به برابری واقعی منجر نشود، جز فریب افکار عمومی نیست و «بهتر است بهجای وعده آزادی قدس، به اهل سنت تهران اجازه ساخت مسجد داده شود.»
نقدی از منظر رسانهای؛ اردشیر پشنگ
«اردشیر پشنگ»، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل خاورمیانه نیز در مطلبی با عنوان «ممدانی و خوشحالان تهرانی» به تناقضات جامعه ایرانی اشاره کرد. او نوشت: «کسانی که از انتخاب ممدانی در نیویورک خوشحالاند، آیا حاضرند اجازه دهند یک هموطن سنی در تهران حتی برای شورای شهر کاندید شود؟»
پشنگ تاکید کرد که ممدانی نه به دلیل مذهبش، بلکه بهواسطه برنامهها و عملکردش برگزیده شد و همین تفاوت بنیادی میان دموکراسی آمریکایی و فضای بسته سیاسی ایران است.
نگاهی دیگر؛ صلاح خدیو
«صلاح خدیو»، روزنامهنگار اهل مهاباد، در یادداشت خود با عنوان «اگر ممدانی ایران بود» این پرسش را مطرح کرد: «آیا در تهرانِ امالقرای جهان اسلام، حتی یک مدیر فنسالار دگراندیش، ولو شیعه، امکان شهردار شدن دارد؟»
او با لحنی انتقادی نوشت که اگر زهران ممدانی یا «صادقخان»، شهردار لندن به ایران میآمدند، احتمالا بیش از سرایداری در منازل شمال شهر به آنها اعتماد نمیشد. خدیو معتقد است که حاکمیت ایران با محدود کردن فرصتهای سیاسی و مدیریتی، نهتنها اهل سنت، بلکه بسیاری از نیروهای شایسته غیربومی و غیر همفکر را از مسیر رشد حذف کرده است.
اقلیتها و سیاست در ایران؛ از کردستان تا یزد
چه در نهادهای انتخابی و چه در انتصابات دولتی، سهم اقلیتها در ساختار قدرت ایران اندک است. پس از چهلوهفت سال و سیزده دولت، تنها یک استاندار کرد اهل سنت در استان کردستان و بلوچ اهل سنت در سیستانوبلوچستان منصوبشده است؛ اتفاقاتی که خود «استثنا» تلقی میشوند.
در سطح مدیریت کلان، انتصاب «عبدالکریم حسینزاده» بهعنوان معاون رییسجمهور در امور مناطق روستایی و محروم نیز از معدود نمونههای حضور اهل سنت در سطوح بالای دولت است؛ آنهم در نهادی انتصابی، نه انتخابی.
در حوزه شوراها و پارلمان محلی نیز وضعیت مشابهی حاکم است. نمونه معروف، پرونده «سپنتا نیکنام»، عضو زرتشتی شورای شهر یزد است. او باوجود انتخاب دوباره در دوره پنجم شورا، به دلیل شکایت یکی از رقبای شکستخورده و استناد به غیرمسلمان بودن، از عضویت تعلیق شد. فشار افکار عمومی، دولت و مجلس میانهرو دهم سرانجام منجر به بازگشت او شد، اما در انتخابات دوره ششم شورای تهران، صلاحیتش رد شد.
چنین نمونههایی، بهخوبی نشان میدهند که حتی در چارچوب قوانین رسمی ایران نیز، حضور اقلیتها همواره با اماواگرهای عقیدتی و تفسیرهای سلیقگی همراه است.
تجربه حذف و محدودیت
جلالیزاده که خود نماینده مجلس ششم از حوزه سنندج بود، با استناد به خاطرات «اکبر هاشمی رفسنجانی» از ممانعتها برای کاندیدا شدن خود در هیاترییسه مجلس ششم روایت میکند. این ممانعت نه به دلیل فقدان صلاحیت سیاسی، بلکه به دلیل مخالفت برخی مراجع با نامزدی یک «سنی» در جایگاهی رسمی.
این نمونهها از نگاه منتقدان، نشانهای از نوعی تبعیض ساختاری است که هنوز در لایههای مختلف نظام سیاسی ایران پابرجاست.
درهرحال، پیروزی زهران ممدانی در نیویورک، در ظاهر رویدادی خارجی است، اما بازتاب آن در ایران، آینهای برای سنجش عدالت و شایستهسالاری در داخل بهحساب آمد. اهل سنت، کردها و سایر اقلیتهای دینی، مذهبی و قومی ملیتی در ایران، همچنان در جستوجوی سهم عادلانه خود از قدرت هستند، سهمی که نه در شعار «وحدت»، بلکه در حق برابر برای انتخاب شدن و مدیریت کشور معنا پیدا میکند.
کدام "پیمان ابراهیم"؟
احمد زیدآبادی
دونالد ترامپ از پیوستن رسمی قزاقستان به "پیمان ابراهیم" خبر داده است!
من نمیدانم منظور ترامپ در اینجا از "پیمان ابراهیم" چیست؟ چون تاکنون هیچ بند و ماده و تبصرهای از چنین پیمانی منتشر نشده است!
آنچه تحت عنوان "پیمان ابراهیم" شهرت پیدا کرده، صرفاً عادیسازی رابطۀ چند کشور عرب با اسرائیل است. اسم آن را از روی تسامح "پیمان ابراهیم" گذاشتهاند چون طبق متون دینی سامی، یهودیان از اعقاب اسحاق و عربها از تبار اسماعیل، دو فرزند ابراهیم به شمار میآیند و بنابراین "پسرعمو" هستند!
حال، پیوستن قزاقستان به چیزی تحت عنوان "پیمان ابراهیم" به چه معنی است؟ قزاقها قومی در آسیایمیانه و بدون کمترین ارتباط تاریخی با ابراهیم و ذریت او هستند! پس با ابراهیم سنخیت تاریخی ندارند که بخواهند عضوی از پیمانی به اسم او باشند. بعد کدام پیمان؟ عادیسازی رابطه با اسرائیل که نامش پیوستن به پیمان نمیشود! اگر صرف عادیسازی رابطه با اسرائیل به معنای "پیوستن به پیمان ابراهیم" باشد، با این حساب تمام 164 کشوری که اسرائیل را به رسمیت شناخته و با آن رابطه برقرار کردهاند، باید عضو "پیمان ابراهیم" به شمار آیند!
همۀ آنچه تا اینجا گفته شد، بر اساس دادهها و روندهای رسمی و اعلام شده است. ظاهراً ماجرا پشت پردهای هم دارد که به نظرم به تدریج خود را عیان خواهد کرد.
کنسرت ارکستر فیلارمونیک اسرائیل در سالن فیلارمونی پاریس شامگاه پنجشنبه سه بار با افروختن مشعلهای دودزا از سوی معترضان حامی فلسطین مختل شد و چهار نفر نیز بازداشت شدند.
کنسرت ارکستر فیلارمونیک اسرائیل در سالن فیلارمونی پاریس شامگاه پنجشنبه سه بار با افروختن مشعلهای دودزا از سوی معترضان حامی فلسطین مختل شد و چهار نفر نیز بازداشت شدند. pic.twitter.com/vQI4SXMciq
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 7, 2025
ایران وایر - بر اساس گزارشی که روز جمعه ۱۶آبان۱۴۰۴ منتشر شده کودکی چهارساله به نام «امیرعباس رونما» با علائم سوختگی و ضرب و شتم شدید و بدون نشانههای حیاتی به بیمارستانی در شهر بندرعباس منتقل شده اما به علت خونریزی مغزی جان خود را از دست داده است.
سایت خبری «صبح ساحل » تایید کرده است که این کودک بامداد ۱۲آبان۱۴۰۴ از بیمارستان «علی ابن ابیطالب» شهر «رودان» با آمبولانس به بیمارستان «محمدی» در بندرعباس منتقل شد.
کارکنان بیمارستان از همان ابتدا آثار جراحت، سوختگی، کبودی و ضرب و شتم بر بدن او را مشاهده کردند اما خانواده این کودک در پاسخ به پرسشهای آنها مدعی شده بودند که او از «بالای درخت» افتاده است.
وجود آثار سوختگی بر بدن این کودک چهارساله از جمله بر انگشتان و گوش او اما از آزار فیزیکی شدید حکایت داشت.
دیده بان ایران نیز به نقل از یک منبع آگاه نوشت: «این کودک هنگام ورود به بیمارستان فاقد علائم حیاتی بود و علت مرگ او خونریزی مغزی اعلام شد.»
این منبع آگاه گفته است که از همان لحظه انتقال به بیمارستان ، مردمکهای کودک هیچ واکنشی به نور نشان نمیدادند.
او گفته است تمامی علایم و معاینات مرگ مغزی این کودک را تایید میکند اما در نهایت پزشکی قانونی باید علت فوت را تشخیص دهد.
دیدهبان ایران با استناد به مدارک اختصاصی که به آن دستیافته نوشت که کادر درمان بیمارستان بندرعباس از همان ابتدا اورژانس اجتماعی را در جریان وضعیت امیرعباس قرارداده و گزارشی نیز توسط اورژانس اجتماعی در اینباره تهیه شده است.
طی سالهای گذشته، گزارشهای متعددی از کودکآزاری و خشونتهای منجر به قتل علیه کودکان افکار عمومی در ایران را تکان داده است. بسیاری از نهادهای حقوق بشری و کنشگران حقوق کودک بر این باورند خشونت علیه کودکان یکی از بحرانهای اجتماعی در ایران است.
بر اساس بررسیهای دیدهبان ایران تنها حدود ۲۰ درصد از موارد خشونت جسمی و جنسی علیه کودکان شناسایی یا گزارش میشوند و بخش بزرگی از این جنایتها پنهان میمانند.
به گزارش هرانا تنها در سال ۱۴۰۳، دستکم ۴۲۹۶ مورد کودکآزاری در ایران ثبت شده است. بر اساس این گزارش ۲۷ مورد تجاوز و آزار جنسی کودکان، ۴۳ مورد قتل کودکان، پنج مورد «قتل ناموسی» کودکان، ۹ مورد مرگ و ۱۷ مورد مصدومیت کودکان کار، ۵۸ مورد خودکشی و ۱۴ مورد مرگ و ۲۰۴ مورد مصدومیت کودکان در پی سهلانگاری مسوولان تنها در سال ۱۴۰۲ به ثبت رسید.
اورژانس اجتماعی استان تهران نیز در اردیبهشتماه سال گذشته اعلام کرد هرماه بهطور میانگین ۴۵۰۰ تماس مرتبط با وظایف و فعالیتهایشان با آنها برقرار میشود که بیشتر آنها در خصوص «کودکآزاری» است.
صادق زیباکلام
مراسم ختم برادر آقای مصطفی تاجزاده، روز دوشنبه در مسجد نور، حکایتی شده بود. از پلههای ورودی مسجد در خیابان، جمعیت بهصف بودند تا داخل سالن مسجد، که آنجا هم پر شده بود و جای نشستن بهزحمت پیدا میشد.
در مدتی که من آنجا بودم، منظماً بر حجم جمعیت افزوده میشد. جدا از چهرههای اصلاحطلب، بسیاری هم غیر اصلاحطلب بودند. محمد مهاجری، حجتالاسلام نقویان، سردار علایی، عبدالرضا داوری، اسدالله امرایی، دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد دکتر مصطفی ملکیان، غلامحسین کرباسچی، حسین مرعشی و بسیاری شخصیتهای دیگر را نمیتوان همفکران «آقا مصطفی» دانست.
آنچه را که با قوت بیشتری میتوان گفت، آنست که بسیاری از آن جمعیت انبوه، به احترام جایگاه تاجزاده بعنوان یک زندانی سیاسی که چهارده سال در زندان بسر میبرد، آمده بودند.
آن جمعیت انبوه را هم مسئولین ملاحظه کردند و هم اپوزیسیون، و خیلی برای هیچکدامشان خوشایند نبود. شاید بازگرداندن شتابزدهٔ تاجزاده، آنهم به آن صورت، واکنش مسئولین به آمدن آن جمعیت غیرمنتظره بود. اما در مورد اپوزیسیون، مسئله پیچیدهتر است. بالأخص طیف سلطنتطلبها و طرفداران شاهزاده رضا پهلوی و رسانههای طرفدارشان، همچون «ایران اینترنشنال»، ترجیح دادند همانند ج.ا استقبال از تاجزاده را نبینند. البته «ندیدن» ج.ا کاملاً قابل فهم است؛ اما همانطور که اشاره داشتم، ندیدن اپوزیسیون خارج از کشور نیاز به توضیح دارد.
ندیدن تاجزاده و جایگاهش در ایستادگی در برابر نظام ج.ا، نه امروز، که مدتهاست اپوزیسیون را با یک پرسش دشوار سیاسی روبرو ساخته. این پرسش عبارت است از نحوهٔ تعامل آنها با معترضین و مخالفین نظام در داخل کشور.
علیالقاعده انتظار میرفت که اپوزیسیون از منتقدین و مخالفین داخلی استقبال نموده و دست دوستی بسمت آنان دراز نماید. اما در عمل این اتفاق نیفتاده. البته زباناً آنها همواره شعار وحدت با داخل دادهاند، اما واقعیت آن است که وحدت و همدلی از حد شعار فراتر نرفته و در عمل هیچ خبری از آن نیست.
وحدت و همدلی بهکنار، نگاه اپوزیسیون خارج از کشور، بالأخص طیف سلطنتطلب و طرفداران شاهزاده به منتقدین و مبارزین داخلی بمثابه «رقیب» میباشد. رفتار آنها بیشتر همخوانی با شعار «هر که با ما نیست، دشمن ماست» دارد، تا اتحاد و همدلی. سکوت آنها در قبال رویداد مسجد نور، در حقیقت مبیّن نگرانی، اگر نگفته باشیم ناخرسندی شان از جایگاهی است که تاجزاده دارد پیدا میکند.
خلاصه مقاله نشریه آلمانی "دای راینپفالز"
ترجمه خبرنامه گویا
رمان نخست جینا خیّر، نویسنده و روزنامهنگار ایرانیتبار ساکن آلمان، با نام «در قلب گربه» منتشر شد؛ اثری که با روایتگری پرتنش خود خواننده را تا پایان با خود همراه میکند. این رمان که در ایران میگذرد، داستانی آمیخته با تجربههای شخصی نویسنده و اعتراض زنان ایرانی علیه حکومت مردسالار را به تصویر میکشد.
عنوان کتاب اشارهای نمادین دارد: «گربه» نامی است که نویسنده برای ایران برگزیده، زیرا شکل این کشور روی نقشه شبیه گربه دیده میشود. راوی داستان که مانند نویسنده «جینا» نام دارد، عکاسی است که در جنوب فرانسه زندگی میکند.
او پس از دیدن تصاویر اعتراضات زنان ایران در شبکههای اجتماعی - که در پی جانباختن جینا (مهسا) امینی بر اثر ضربوشتم گشت ارشاد شکل گرفت - تصمیم میگیرد به تهران سفر کند.
تماس او با خواهرش، رؤیا، که از یک تجمع اعتراضی بازگشته و همراه دیگر زنان روسریهایشان را به آتش کشیدهاند، جرقه آغاز داستان است. رؤیا سالها پیش در پاریس ازدواج کرده بود اما به امید بازگشت به ریشههایش به ایران برگشته و حالا در میان فشار و محدودیتها گرفتار شده است.
نویسنده با فلشبکهایی دقیق، بخشهایی از تاریخ معاصر ایران را مرور میکند؛ از دوره پهلوی و اصلاحات رضاشاه - از جمله حق رأی زنان و حذف حجاب اجباری - تا به قدرت رسیدن آیتاللهها و بازگشت کنترل شدید بر زندگی و بدن زنان.
جمله یکی از خویشاوندان جینا، جوهر این وضعیت را فریاد میزند: «تن ما مال خودمان نیست؛ اول مال پدر است، بعد مال شوهر، و در نهایت مال حکومت.»
در ادامه، جینا سفری پرحادثه را در ایران تجربه میکند. راهنمای او دختری به نام ایمان است که برای فرار از سرکوب حکومت، مجبور میشود خود را به شکل مرد درآورد. آنها از شهرهای تاریخی همچون تختجمشید و مکانهای مرتبط با آیین زرتشتی دیدن میکنند.
اوج داستان زمانی است که جینا و رؤیا در یک کاروان اعتراضی پس از مرگ حسینعلی منتظری شرکت میکنند.
نیروهای امنیتی خودروها را محاصره میکنند، اما نویسنده عمداً پایان این بخش را ناتمام رها میکند.
پس از بازگشت جینا به فرانسه، تماس تکاندهندهای از نیکا، یکی از زنان فعال در تهران، همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد. نیکا خبر میدهد که در مراسم خاکسپاری یکی دیگر از منتقدان حکومت، آرمیتا گراوند، بازداشت شده است. او اجازه خروج از کشور را دارد اما میگوید: «نمیروم. ارادهام از فولاد است. آزادی پیروز خواهد شد.»
رمان «در قلب گربه»، که با زبان تصویری و احساسی نوشته شده، روایتی انسانی از شجاعت، ترس، امید و مبارزه زنان ایرانی است؛ روایتی که مرز میان زندگی شخصی و تاریخ معاصر را از بین میبرد.
***
ایران اینترنشنال - میثم ظهوریان، رییس کمیته ارزی و پولی مجلس گفت: «بخشی از منابع مالی بانک آینده پیش از اجرای مصوبه انحلال از آن خارج شده است.» او اضافه کرد: «در فاصله بین تصمیمگیری شورای عالی سران قوا تا اجرایی شدن مصوبه انحلال، ۴۰ هزار میلیارد تومان از بانک آینده خارج شده است.»
این نماینده مجلس افزود: «افرادی که در این بانک مرتکب تخلف یا جرم شدهاند، از جمله کسانی که معاملات صوری انجام داده یا در طبقهبندیها و گزارشها دستکاری کردهاند، باید با برخورد قضائی و کیفری روبرو شوند.»
خبرنامه گویا - دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران از دولت او پرسیده است آیا امکان لغو تحریمها وجود دارد یا نه. به گفته ترامپ، او آماده است این درخواست را بررسی کند و احتمال برداشتن تحریمها را منتفی نمیداند.
ترامپ این سخنان را روز پنجشنبه ۱۵ آبان، در دیدار با رهبران پنج کشور آسیای مرکزی مطرح کرد. او گفت ایران تحت «تحریمهای بسیار سخت آمریکا» قرار دارد و این شرایط باعث شده انجام کارهایی که ایران میخواهد، برایش دشوار شود.
او مدعی شد زمانی که ایران در مسیر دستیابی به سلاح هستهای بود و در منطقه قدرت بیشتری داشت، برخی کشورهای عربی نمیتوانستند به پیمان ابراهیم بپیوندند. ترامپ گفت اکنون که ایران «دیگر آن قدرت سابق را ندارد»، مسیر برای پیوستن کشورها باز شده است.
Trump:
-- Clash Report (@clashreport) November 7, 2025
Iran has been asking if the sanctions could be lifted. pic.twitter.com/Ms3W8FE1kB
قزاقستان نیزامروز اعلام کرد آماده است به توافق صلح موسوم به پیمان ابراهیم بپیوندد. ترامپ از این تصمیم استقبال کرد و گفت: «قزاقستان نخستین کشوری است که در دوره دوم ریاستجمهوری من به این توافقها ملحق میشود.»
ترامپ همچنین گفت که بهدلیل اقداماتی که آمریکا انجام داده، جمهوری اسلامی از نظر توان هستهای و توان نظامی «بسیار ضعیف» شده است. او تاکید کرد که مایل است درخواست ایران برای لغو تحریمها را بشنود و «از نظر او این موضوع امکانپذیر است.»
احتمال پیوستن ایران به پیمان ابراهیم؟
ترامپ پیشتر در مصاحبه با برنامه «۶۰ دقیقه» شبکه سیبیاس، گفت رسیدن به توافق با ایران را «کلید صلح در خاورمیانه» میداند. او ادعا کرد که ایران خواهان توافق است، اما این را علنی نمیگوید.
او در یک کنفرانس خبری دیگر همراه با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، گفت: «امیدوارم روزی ایران هم به توافقهای صلح منطقه و حتی پیمان ابراهیم بپیوندد و روابط دوستانه با اسرائیل برقرار کند.»
ترامپ همچنین از تلاشهای جرد کوشنر، دامادش، در پیشبرد توافقهای ابراهیم قدردانی کرد و گفت احتمال میدهد در آینده کشورهایی مانند پاکستان و حتی ایران به این توافقها ملحق شوند.
واکنش ایران
در مقابل، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، گفت پیوستن ایران به پیمان ابراهیم «با آرمانهای حکومت سازگار نیست» و تهران هرگز به توافق صلح با اسرائیل نخواهد پیوست.
او در گفتوگو با شبکه خبر جمهوری اسلامی، توافقهای ابراهیم را «خائنانه» خواند و گفت: «ترامپ معمولاً آنچه را دوست دارد، در قالبهای مختلف بیان میکند.» عراقچی تاکید کرد که ایران پیش از این نیز این توافق را رد کرده است.
ایران وایر - «کیم جون پیو»، سفیر کره جنوبی در تهران، با انتشار ویدیویی از آوازخوانی خود در صفحه اینستاگرامش نوشت: «در باغهای انار کویر قرچای، در فضای پاییزی، همراه با غذا، طبیعت و موسیقی، دوستی را با هم تقسیم کردیم.»
کویر قرچای در نزدیکی شهرستان قم قرار دارد و بهدلیل چشماندازهای طبیعی و باغهای انار، یکی از مقاصد گردشگری استان قم بهشمار میرود.
🎥 «کیم جون پیو»، سفیر کره جنوبی در تهران، با انتشار ویدیویی از آوازخوانی خود در صفحه اینستاگرامش نوشت: «در باغهای انار کویر قرچای، در فضای پاییزی، همراه با غذا، طبیعت و موسیقی، دوستی را با هم تقسیم کردیم.»
-- ایران وایر (@iranwire) November 8, 2025
کویر قرچای در نزدیکی شهرستان قم قرار دارد و بهدلیل چشماندازهای طبیعی و... pic.twitter.com/il7In0OXMp
از الهیه تا والدرُف: خاطراتی از سالهای دیدار با کامبیز آتابای
این روایت مجموعهای از دیدارها و گفتگوهایی است که از نخستین ملاقاتم با کامبیز آتابای در ایران آغاز شد و در سالهای تبعید ادامه یافت؛ دیدارهایی که هر بار تصویری تازه از فروتنی، نجابت و ایراندوستی او را بر من آشکار کرد
علیرضا نوریزاده - ایندیپندنت فارسی
«سخاوتمندانه، فروتن بود»؛ این نخستین جملهای بود که با شنیدن خبر خاموشی او، به ذهنم متبادر شد. نسل انقلاب هرگز معنای فروتنی را تجربه نکرد، وقتی ملای فاسد و آلودهای به نام مصباح یزدی را ابنسینا خواندند و کتابهای جوادی آملی را که هزار خواننده نداشت، در ۵۰۰ هزار نسخه منتشر کردند، اما نسل ما و نسل پیش از ما فروتنی را در همه ابعاد و زمینهها، تجربه کرد.
فروزانفرها، هماییها ، تقیزادهها و چنانکه سردبیر ایندیپندنت فارسی در نوشته پراحساسش در روز پنجشنبه یاد کرد، فروغیها و من اضافه میکنم تجویدیها و یاحقیها و محجوبیها در گسترهای دیگر، چنانکه زندهرودی و سپهری و دکتر اسماعیل خویی در سرودخانه شعر و نقش زدن. همه از همان آغاز فروتنی را از استادان خود میآموختند و به شاگردانشان منتقل میکردند.
من کامبیز را در ایران یک بار دیدم، اما در هزار سال تبعید، بسیارش دیدم و از آفتاب کلامش بهرهمند شدم.
اواخر دولت شریفامامی بود و من به طبیعت کارم (دبیر سیاسی روزنامه اطلاعات)، هر روز به دیدن یکی از رجال و سخنوران خانهنشین میرفتم که حالا به سبب انقلاب، مشاوران پادشاه بودند و شاه فقید متاسف بود که چرا از رای صواب آنها زودتر بهره نجسته بود.
انتظام، دکتر صدیقی ، مهندس زیرکزاده ، دکتر بختیار، کریم سنجابی، احمد بنی احمد، نماینده تبریز، محسن پزشکپور، مهندس مقدم مراغهای، دریادار احمد مدنی، دکتر متندفتری، رئیس کانون وکلا که در دانشکده حقوق شاگردش بودم و دکتر مصطفی رحیمی. از همه بیشتر به دیدار دکتر علی امینی (نواده میرزا علی خان امینالدوله)، دولتمرد بزرگ و موردحرمت جامعه روشنفکری و مخالفان مشروط حکومت، میرفتم.
کتابی که وزارت اطلاعات چند سال پیش در باب مکالمات و دیدارهای دکتر با دوستان و آشنایانش منتشر کرد، جا به جا به گفتگوهای من با دکتر امینی در خانهاش در الهیه اشاره میکند. دو مصاحبه پرصدا نیز با او داشتم که بسیار موردتوجه قرار گرفت.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
آن روز، ودودی، پیشکار دکتر امینی، زنگ زد که «تشریف بیاورید آقای دکتر به بحث در باب موضوعی علاقهمند است. ۱۸:۳۰ تشریف بیاورید.» رفتم. ودودی مرا به اتاقی غیر از دفتر دکتر امینی برد. من خیره در تصاویر امینالدوله و خانم فخرالدله، مادر دکتر، و به گفته رضا شاه، «یگانه مرد قاجار»، دیوارگردی میکردم که ودودی دعوتم کرد به دفتر دکتر بروم. در آنجا با جوانی روبرو شدم که تا آن روز ملاقاتش نکرده بودم. دکتر امینی معرفی کرد: آقای کامبیز آتابای. او را برای اولین بار میدیدم، اما از او بسیار شنیده و خوانده بودم که پررنگترینشان روایتی بود که بیژن رفیعی، سردبیر دنیای ورزش، مجله موفق هفتگی اطلاعات، برایم نقل کرده بود. من این قصه را بسیار در برنامههایم بازگفتهام و هر بار کامبیز آزاده، باز هم از سر فروتنی، تلفن میزد که باز مرا خجالت دادید.
بیژن رفیعی شبی که در خدمت بهرام افرهی و حسین الهامی (از بهترین غزلسرایان معاصر)، همکارانم در روزنامه، از رجال جوان میگفت و وطنپرستیشان، به کامبیز آتابای اشاره کرد. انتخابات رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا بود و آنها به کویت رفته بودند. کویتیها تدارک بسیار دیده بودند و البته مثل همیشه با ترس از عراقیها، زیاد به ایرانیها توجه نمیکردند.
سرانجام بامداد انتخاب فرا رسید. به سالن بزرگی رفتند که هیئتهای کشورهای عضو همه حاضر بودند. کامبیز آتابای، رئیس هیئت ایرانی و رئیس فدراسیون فوتبال و سوارکاری، مثل همیشه شیک و خوشرو با هیئت ایرانی وارد شد. روزنامهنگاران همراه هیئتها در جای خود مستقر شدند. ناگهان مشاهده کردند آتابای با خشم به سراغ یکی از فرزندان امیر کویت که مدیر نشست بود، رفت و سپس با اشاره به روزنامهنگاران ایرانی، به نوعی صلای خروج داد.
* محمدعلی فروغی «فیلسوف تجدّدگرائی»بود.او«با دو بالِ عقلانیّت و اعتدال کوشید تا جامعۀ پُر آشوب ایران را به سامان وُ ثبات برساند.
* فروغی تنها دولتمردی است که آنهمه به شاهنامۀ فردوسی عنایت کرده است.
* افکار آل احمد و شریعتی آسیب های بسیاری به تجدّدِ نوپای ایران وارد کرده اند.
****
اشاره:
تحوّلات سیاسی و روشنفکری در ایرانِ معاصر مورد توجۀ بسیاری از پژوهشگران است. گفت و گوی زیر(صدای آمریکا ،۱۳۷۷) کوشیده تا سهم کوچکی در این باره داشته باشد. این گفت و گو - بعدها - در کتاب رو در رو با تاریخ منتشر شده است.
یکی از اشتباهات بزرگ در تاریخ روشنفکری ایران انحصار روشنفکری به نیرو های چپ بود چندانکه شخصیّت های برجسته ای مانند محمد علی فروغی ، حسن تقی زاده،علی اصغر حکمت، احمد کسروی،استاد ناتل خانلری ، استاد احسان یار شاطر و...از دایرۀ روشنفکری بیرون بودند!
با توجه به محورِ اصلی این گفت و گو یعنی تجدّدگرائی،نگارنده در مقالۀ فروغی در ظلمات محمد علی فروغی را«فیلسوف تجدّدگرائی»نامیده است؛ شخصیّتی که «با دو بالِ عقلانیّت و اعتدال( واقع گرائی) کوشید تا جامعۀ پُر آشوب ایران در جنگ جهانی دوم را به سامان وُ ثبات برساند.آن عقلانیّت و اعتدال سیاسی وجه دیگری نیز داشت و آن،پرهیز فروغی از«عوام گرائی» (پوپولیسم) بود... به جرأت می توان گفت که فروغی تنها دولتمردی است که آنهمه به شاهنامۀ فردوسی عنایت کرده است..»...دریغا که بر اثر تبلیغات حزب توده و دیگران شخصیّتِ استثنائی فروغی بسیار غریب ماند.خوشبختانه جامعۀ روشنفکری ایران اینک از بسیاری قید و بند های نظری عبور کرده و به شخصیّت های تاریخ معاصر بدون تعصّبات سیاسی-ایدئولوژیک می نگرد چندانکه نشریّات معتبری در ایران از فروغی به عنوانِ «اندیشمند لیبرال» و «نگهبان ایران» یاد می کنند. ع.م
![]()
فرح جهانگیری: از آل احمد و دکتر شریعتی صحبت کردید. با توجه به تأثیر گسترده ای که این دو در عرصۀ روشنفکری ایران داشته اند، ارزیابی کلّی شما در بارۀ آل احمد و شریعتی چیست؟
میرفطروس: آل احمد در واقع نمایندۀ تیپیکِ روشنفکران متناقض و آشفتۀ ایران بود.آل احمد(مانند شریعتی) سمبل روشنفکرانی بود که با پائی در «مدینۀ اسلامی» و با پای دیگری در «مدرنیتۀ اروپائی» ، چشم و دل به «آفاق تفکّر معنوی اسلام ایرانی» داشت. بنابراین بررسی و نقد عقاید آل احمد در واقع نقد جامعۀ روشنفکری ایران نیز هست.
ج: نگاه آل احمد به انقلاب مشروطیّت و روشنفکران آن دوره چگونه بود؟
م: آل احمد، شکست انقلاب مشروطیّت را نه در ضعف ساختارهای اجتماعی، نه در ضعف یا فقدان بورژوازی و نه در سلطۀ روحانیون شیعه و دخالت آنان در تدوین قانون اساسی مشروطه بلکه او علل شکست انقلاب مشروطیّت را در «دور شدن از آرمان های اصیل اسلامی» و در فاصله گرفتن از سُنّت های بومی و «دخالت روشنفکران غرب زده در تدوین قانون اساسی» و خصوصاً در کناره- گیری روحانیّت شیعه در امر حکومت و سیاست می دانست. او ضمن ابراز تأسف از«خلع ید از روحانیت»،در بارۀ «شیخ شهید»(یعنی شیخ فضل الله نوری) می گفت: «خلع ید از روحانیت، حاصل اصلی مشروطه بود و گویا امروز ما حق داریم که نظر شیخ شهید(فضل الله نوری) را صائب بدانیم که به مخالفت با مشروطه برخاست و مخاطرات آنرا برای روحانیت گوشزد نمود... و من، نعش آن بزرگوار(یعنی نعش شیخ فضل الله نوری) را بر سرِ دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی بر بامِ سرای این مملکت افراشته شده است».
آل احمد(و بعد شریعتی) با روشنفکران عصر مشروطیّت، برخوردی انتقادی و سرزنش وار داشت و متأسف بود که روح و بینش مشروطه بیش از آنچه که متأثر از جهان بینی سیاسی-ایدئولوژیک اسلام یا شیعه باشد،تحت تأثیر فرهنگ انقلاب کبیر فرانسه بوده است.
در واقع، آثار و افکار آل احمد و شریعتی آسیب های بسیاری به تجدّد نوپای ایران زده اند.
فرزانه روستایی
اعراب دچار این کابوس هستند که اگر جمهوری اسلامی رفت چه بلایی بر سر آنها خواهد امد. برای ۴۵ سال
کشورهای عربی شادمان بودند که ایران درگیر حکومتی بنیادگراست و بزرگترین قدرت اقتصادی و قطب تمدنی منطقه با خود و با همه دنیا درگیر است. اساسا رشد اعراب با تضعیف ایران شکل میگیرد و با متحول شدن ایران و قرار گرفتن در مسیر توسعه سیاسی اقتصادی، کابوس کشورهای عربی شروع می شود. در ضمن اعراب امیدوارند با به هم ریختگی ایران به آرزوی خود برسند و روزی دوباره مالک جزائر ایرانی شوند.
یک دلیل مهم برای اینکه عمان و قطر از هیچ فرصتی برای ساماندهی مذاکره بین جمهوری اسلامی و آمریکا نمی گذرند این است که انها نگرانند معادلات سیاسی ایران به نفع مردم تغییر مسیر بدهد و ایران برود به سمت دمکراسی و توسعه اقتصادی و وفاق ملی. اعراب عاشق تکرار دوران ریاست جمهوری امثال سید ابراهیم رئیسی گیج و گنگ و احمدی نژاد مشکوک در ایران هستند. دوست دارند جمهوری اسلامی و اغتشاش سیستماتیک حاکم بر آن ادامه یابد و هیچگاه سرمایه های جهانی راهی ایران نشود و هرچه زودتر کاهش ارزش پول ایران از یک هزارم به یک ده هزارم افزایش یابد.
امارات عربی متحده یک قطب اقتصادی و جذب سرمایه در منطقه نشد جز با تضعیف ایران و شکل گرفتن یک نظام فاسد سیاسی درکشور ما. ترکیه نیز از قبل فساد سیاسی حاکمان ایران و شکل گیری یک نظام دیکتاتوری که همه از آن فراری اند سودهای کلان و اسمانی برد. به عبارتی، یک رابطه معکوس بین رشد و توسعه ایران و اعراب وجود دارد. یعنی، به هم ریختگی ایران و فقر و فحشا و اعتیاد جوانان میهن ما برای کشورهای عربی ثروت می آورد، اما انتظام امور ایران باعث می شود تا عرب ها حسرت ثروت و تخصص کشور ما را تجربه کنند و در خواب ببینند که دیگر توریست غربی به سواحل دوبی پرواز کنند.
اعراب نگران شروع روزهای رکود هستند. سرمایه های جهانی یا سرازیر کشورهای عرب حاشیه جنوب خلیج فارس می شود یا ایران. سرمایه های جهانی در خاورمیانه دو جا نمی رود!
پاسخ به یک سوءتفاهم سیاسی از منظر فلسفهی سیاست، تجربهی تاریخی، و اخلاق گفتوگوبرای پهلوان امید سرلک که پدرِ سوگوارش گفت: پهلوانم را اینجا کُشتند

باز اُمّیدی جوان بی جان وُ جار
از عزایِش مامِ او غمگین وُ زار
جویباران جامۀ ماتم به تن
تارِ تنهایی شکسته ای هوار
کوه از اندوهِ او نالان شده
چهره پنهان کرده از سوگِ نگار
شد درختِ خانه در آغوشِ ابر
هایهایِ هر دو بنگر بیقرار
ای پدر امید وُ فرزندت غریب
کُشته شد دیگر نبینی رویِ یار
شد امید آماجِ تیرِ ناکسان
چشمهای خسته اش در انتظار
سرخیِ خاک وُ گذرگاهی زِ مرگ
با تو می گوید سخنها داغدار
خونِ او از زخمِ جانِ من دمید
مرهمی بگذار بر دردِ دیار
واپسینِ آهِ پسر پرواز کرد
آسِمان آزاده ای شد در حصار...
وای از افسونِ انسان وُ سکوت
قصۀ مَستانِ قدرت برقرار
انجمادِ جانِتان از جَهلتان
فکرتان چون بوفِ برفی افتخار
خونِ عاشق می چکد از دستتان
هدیه وُ سوقاتِتان قتلِ بهار
طُرفه ترفندی وُ میراثی کثیف
کز امامِ یاوه گوتان یادِگار
آمد از گور وُ به گورستان نشست
دوزخ آورد وُ جذامی بی شمار
از میانِ مُردگان آمد برون
مرگ وُ کُشتن شد ستایش اقتدار:
معرفت پَر، منفعت آیینِمان
در رهِ ما معترض شد تار وُ مار
برجِ عاج از آنِ ما «مستضعفان»
غیرِ ما؛ لایق به قَبرنَد وُ به غار...
فعلۀ بی فکرِ او حاصل چه شد!؟
چیست جز عجز وُ عذابِ روزگار
ماه را آلودۀ نامش مکن!
ارمغانش نفرت ست وُ انزجار
آیتِ تاریکی وُ فقر وُ فنا
روشنی را کُشته بر؛ دار آشِکار
با«یجوز وُ لایجوز»(1)آمد نظام
با چماقِ منطقش زندان وُ دار
عزتِ این مردمان بازیچه تان
گُنده گویی هایِ پوشالی شعار
شد جهان جادویِ جبری جان بِسَر
مَهدِ دل ویرانه از این بُردبار
رهبری؛ کِز کرده در کُنجِ جنون
خانه ات ویران وُ نامت بی مزار
ای فروزان نیزه های روزِ رزم!
آتشی با واژه های انفجار...
چهارشنبه 14 آبان 1404///5 نوامبر 2025
ـــــــــــــــــــــــــــ
1-«یجوز وُ لایجوز»=رواست و روا نیست.روا و ناروا.کنایه از مسائل شرعی است(لغت نامه دهخدا جلد پانزدهم صفحۀ 23736).
کشتن یک جوان به خاطر آتش زدن عکس خامنهای
صدای جوانی که تصویر دیکتاتور تهران را به آتش کشید، خاموش نشد بلکه در هزاران خانه و دل در سراسر ایران طنینانداز شد
مرگ مشکوک امید سرلک، جوان پادشاهیخواه و وطندوست اهل الیگودرز، پس از آتش زدن عکس علی خامنهای، بار دیگر چهرهی بیرحم و تمامیتخواه نظام جمهوری اسلامی را آشکار کرد
جوانی که تنها «جرمش» ابراز خشم از دیکتاتوری بود، قربانی سیستمی شد که نقد رهبر را همسنگ محاربه با خدا میداند
علی خامنهای، در میان مردم ایران بهویژه نسل جوان، چهرهای عمیقاً منفور و بیاعتبار است
در طول سه دهه گذشته، رژیم اسلامی و دستگاه تبلیغاتیاش با تمام قوا کوشیدهاند تا او را از مرتبهی انسانی فراتر برده و در حد نماد قدسی و «رهبر الهی» معرفی کنند
در این ساختار فرقهگرایانه، هر سخن انتقادی علیه او با شدیدترین مجازات روبهرو میشود
دادگاههای موسوم به انقلاب، به جای عدالت، به ابزار سرکوب و حذف منتقدان تبدیل شدهاند
دوران حکومت خامنهای، همانگونه که در کتابهایی چون دیکتاتور تهران (منتشر شده توسط شرکت کتاب در لسانجلس) توصیف شده، یادآور عصری از خفقان، فساد، و خشونت سازمانیافته است
در روز دهم آبان، ویدیویی از امید سرلک منتشر شد که در آن، در حالی که صدای محمدرضاشاه پهلوی در پسزمینه پخش میشد، تصویر خامنهای را به آتش کشید
ساعاتی بعد، پیکر بیجان او پیدا شد
رسانههای وابسته به حکومت، مرگ او را «خودکشی پس از شکست عشقی» عنوان کردند، در حالی که خانوادهاش از قتل سخن گفتند
همزمان، احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان رهبری، با لحنی تهدیدآمیز گفت: «تهدید کردن رهبر محاربه است و حکم اعدام دارد»
تحلیل گفتمان قدرتسالار، و یا مردمسالار در جامعه سیاسی ایران: بررسی خطرات فاجعهبار تجاوز به حقِ استقلال، تجزیه و تکهپاره شدن ایران، در زمان تجاوز مجدد انیرانیان، و در دوران گذار.
افزایشِ خطرِ تکهپاره شدنِ ایران،
خطرِ بالقوهٌ افکارِ نژادپرستانهُ «اتنیکی»،
افزایشِ کیفی و کمیِ خشونتگستریها در منطقه،
افزایشِ خطرِ تجاوزِ مجدد به ایران!
با این یادآوری که اگر چه جنگ روانی مادر همهٌ جنگها است! تاکید میگردد که البته این تنها جنگی است که ما مردم در آن، توانایی و دانش و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را دارا هستیم. روشِ عملیِ این دفاع پیروزمندانه برای همهُ ما مردم به آسانی میسر است! هریک به سهمِ خود! و به نوبهُ خود!: تلاش برای احقاق حقوق، از جمله احقاقِ حقِ آگاهییابی، و احقاقِ حقِ آگاهیرسانی، احقاقِ حقِ استقلال!
قدرتها، بدون شکست دادنِ ما مردم در جنگ روانی، مطلقا نمیتوانند انواع جنگهای فیزیکی را حتی شروع و بر ما تحمیل کنند!
در رابطه با ایران، تمام تلاش ژنرالهای جنگِ روانیِ قدرتها علیه ما مردم، نابود کردن هویت ملی ایرانیان است، ابتدا در سطح من، و تو، و هر فرد و افراد دیگر. سپس وقتی کمکم تعداد این افراد (از ما مردم)، به یک حداقل لازمی برسد، آن وقت است که سلطهسالاران قادر خواهند بود به نیات شوم و دیرینهٌ خود علیه ایران و ایرانیان، جامهّ عمل بپوشانند:
هدف:
بعد از خرد و خمیر کردن ایرانیت و خنثیسازی آن، تکهپاره کردن ایران!
فضای سیاسی و اجتماعی ایران، همچنان در سایه افزایش تأسفبار خشونتها، تهدیدها و گسترش ناامنی قرار دارد. علاوه بر تجاوزهای مستمر رژیم حاکم به حقوق ملت، نگرانی عمیقی در خصوص جهتگیریهای موجود در میان گروهها و احزاب و تشکیلات «اپوزیسیون» نیز وجود دارذ.
هدف از این نوشتار، بررسی نقش هر فردی (من، تو، و هر کدام از همهٌ ما) در ساختن سرنوشت فردی، و جمعی، و ملی ما است. من، و تو، و تک تکِ همهٌ ما، هر یک از همهٌ ما، به سهم خود و به نوبهٌ خود!
در پندارِ ما، تمایز کلیدی میان رویکرد «مردمسالار» در یک سو، و «قدرتسالار» در سوی دیگر است که سازندهٌ سرنوشت ما است، سرنوشت ما هم در سطح فردی، و هم در سطح ملی. چرا که پندار هر کدام از ما، در کردار و گفتار و نوشتار ما متبلور و نمایان میگردد، و در زندگی فردی و جمعی ما اثرگذار میگردذ.
بدون تفکر نقاد و با پیروی کورکورانه از پندارهای قدرتمحور، که در واقع چیزی بهجز شکستخوردکی در جنگ روانی نیست، عملکرد هر فردی (به سهم خود و به نوبهٌ خود) میتواند منجر به استبداد، دیکتاتوری و در نهایت، تکهپاره شدن سرزمینیِ میهن ما شود.
یک ملت را میتوان در سه لایهٌ مختلف بررسی نمود:
۱-جامعهٌ ملی: «مردمِ معمولی» یعنی من، و تو، و ما،
۲-جامعهٌ سیاسی: افراد و شخصیتهای «فعال سیاسی»، حزبها، تشکیلات و گروهها،
۳-دولت (قدرت)
تصمیـمهای روزمره و معمولی من و تو و همه افراد دیگر در این جامعهها، در سرنوشتِ ملیِ ما اثرگذار است و درک این دوگانگی برای جلوگیری از تبدیل شدنِ من، و تو، و هر فرد دیگری (هر فردی، به سهم خود و به نوبهٌ خود)، و البته مجموعهٌ افراد یعنی جامعهٌ ملی و سیاسی، به ابزار قدرت و استبداد ضروری است.
اگر جامعه سیاسی بیشتر به سمت مردم میل کند (مردمسالاری)، آن جامعه دموکراتیکتر و مردمسالارتر خواهد بود. در مقابل، هرگاه جامعه سیاسی مکان پندارش را قدرت قرار دهد (قدرتسالاری)، چه قدرت داخلی باشد و چه قدرت خارجی (شرقی یا غربی، دولتی یا غیردولتی)، آن کشور به سمت استبداد و دیکتاتوری سوق مییابد.
بسیار مهم است! که اگر شما مخاطب گرامی، تغییر نگارش همین جملهٌ اخیر را از نگارنده مطالبه کردید، بهاین ترتیب:
اگر جامعه مدنی جامعه سیاسی را مجبور کند که بیشتر به سمت مردم میل کند، آن جامعه دموکراتیکتر و مردمسالارتر خواهد بود. در مقابل، هرگاه جامعه مدنی، به جامعه سیاسی اجازه دهد که مکان پندارش را قدرت قرار دهد، چه قدرت داخلی باشد و چه خارجی (شرقی یا غربی، دولتی یا غیردولتی)، آن کشور به سمت استبداد و دیکتاتوری سوق مییابد.
در ساختن این سرنوشت استبداد و دیکتاتوری، هر یک از همهٌ ما مقصر هستیم! (هر یک به سهم خود، و به نوبهٌ خود!).
نمونههای بینالمللی متعددی، نماد بارز پندار قدرتمکان هستند. در رأس این نمادها، میتوان از دولت آمریکا و شخص ترامپ نام برد که مظهر سلطهسالاری، قدرتمداری، زورمداری و سرمایهسالاری است. این پندار، در عملکرد داخلی (مانند تعطیلی دولت و قطع کمکهای اولیه غدایی به کسانی که نیاز به قوت لایموت روزانه دارند، سیاستها و عملکرد او با مهاجرین و سیاهپوستان و سایر طقات محروم، و...) و خارجی او (مانند تعرفهها، تجاوز به حق استقلال سایر کشورها، تجاوز به حقوق طبیعت و محیط زیست، و...) منعکس است. به همین ترتیب، رژیم اسرائیل نیز، که به قول موشه دایان و بسیاری از دیگرِ مقامات همان رژیم به عنوانِ «سگِ هار» معرفی شده است، نمادی است از سلطهسالاری، قدرتمداری، زورمداری و خشونتگستری، جنگطلبیِ جنگهای بیپایان که رفتارهای آن در مناطق مختلف، از جمله در میهن ما، و فلسطین، لبنان، یمن، سوریه، عراق، تونس، و...، و حتی قطر، میزبان مذاکراتشان، مشاهده شده است. در نتیجهٌ انفعال ما مردم دنیا در مقابل قدرتها، جامعه سیاسی به سمت این زورمدارن و خشونتگستران، روی کرده است. رفتار این زورمداران با ملت خود و با مردم دنیا، مشابه همان رفتاری است که رژیم «دیکتاتوری ملاتاریا» (به قول هادی غفاری) با ملت ایران دارد! حال این زورمدان باری دیگر تهدیدهای خود مبنی بر افزایش کیفی و کمی خشونتها در دنیا، و در منطقهٌ ما، و بهخصوص در وطن ما را بر سر ما مردم میکوبند!
از وطن خود بگوییم. در آنچه که به میهن ما مربوط میگردد، قدرتها در رابطه با ایران و ایرانیان، خشونتگستریها را به اشکال و درجات مختلف، مدیریت میکنند:
۱-خشونتگستریها با تجاوز نظامی مجدد اسرائیل و امریکا،
۲-خشونتگستریها با گسیل قوای مزدور نظامی پیاده از کشورهای همسایه به داخل سرزمین ایران،
۳-خشونتگستریها با بمبگذاریها، ایجاد آتشسوزیها، ترور و قتلهای ایرانیان و بستگان و نزدیکانشان با موشک و پهپاد و...، خرابکاری در زیربناهای کشور،
۴-خشونتگستریها با تحریک بیشتر گروهها و احزابی که هنوز در قرن بیستویکم، و هنوز بعد از چندین دهه تجربهٌ فاجعهبار، به روش مبارزهٌ مسلحانه و قهرآمیز معتقد هستند، و با گسترش کمکهای تسلیحاتی، آموزشی، پشتیبانی و اطلاعاتی و لجستیکی، رسانهای، و... و مطرح کردن کلیدواژههایی چون «ملیت»، یا «نژاد»، یا «قوم»، و یا «اتنیک» و نیز «فدرالیسم» چه «قومی» و چه «اتنیکی» و چه حالا «فدرالیسم جغرافیایی»، یا «فدرالیسم مرزی» و یا «فدرالیسم استانی»،
۵-خشونتگستریهای اقتصادی، از جمله سختتر کردن تحریمها،
۶-خشونتگستریهای سیاسی، از جمله منزویتر کردن ایران در جامعه بینالملل و اعمال بیشترِ ضوابط دوگانه،
۷-خشونتگستریهای اجتماعی با ایجاد دشمنی و تنشهای مصنوعی و چندقطبی کردن جامعه،
۸-خشونتگستریهای فرهنگی توهین و تحقیر ایران و ایرانیان،
۹-خشونتگستریهای احساسی-روانی با افزایش کیفی و کمی جنگ روانی، در جبهههای متعدد، و این اخیرا در جبههای جدید، و با توجه به اعتراضات قابل توجه نسل جوان (نسل زِد generation Z) در چندین کشور دنیا که کمکم به بهار نسل زِد مبدل میگردد، تلاش برای منفعل کردن و خنثی نمودن دههٌ هشتادیها و دههٌ نودیها برای پیشگیری از منقلبتر شدن و اعتراضات و تظاهرات و انقلاب خشونتزدا برای تغییر وضعیت میهن، نه با حمله ترامپ و نتانیاهو و شرکا، بلکه با جنبشِ خودجوش و مستقل و خودانگیخته، و هر چه فراگیرتر کردن آن! در مدیریت این جبههی جدید، قدرتهای داخلی هم به یاریِ آنها آمدهاند، آنچه خامنهای «جهاد تبیین» میخواند! ایرانیان را با تزویر از سرنوشت سودان میترسانند! و آلا صلاح را با مهسا امینی مقایسه میکنند! و اینکه:
«...شما که به دنبال 'زن زندگی آزادی' بودین، خوشحال باشین که رهبرتون «سید علی» هستش! و گرنه الان دنبال گواهینامه موتور گرفتن نبودید! الان خوشحال نبودین که بدونِ حجاب به آرایشگاه میرین و برمیگردین!»
دلیل این همیاری قدرتهای داخلی و خارجی (مانند ظروف مرتبطه) در جنگ روانی هم بسیار واضح است، و آن اینکه ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، و براندازیِ خشونتزدا و فروپاشی رژیم ملاتاریا، نه توسط انیرانیان، بلکه حقیقتا فقط و فقط و فقط توسطِ خودِ ما ایرانیان ممکن است!
این خشونتگستری نُهُمی، جنگ روانی، از همه مهمتر است. چرا که جنگ روانی مادرِ همهٌ دیگر خشونتگستریها و جنگها است، ولی این تنها جنگی است که ما مردم در آن توانایی و وسایل و دانشِ دفاعِ پیروزمندانه از خود را دارا هستیم. با دفاعِ پیروزمندانه در جنگ روانی، حتی توانا هستیم که حتی از شروع خشونتگستریها و جنگهای دیگر پیشگیری کنیم!
جنبش ۱۴۰۱ و بحران عدم توجه لازم به استقلال
جنبش شهریور ۱۴۰۱، معروف به جنبش «زن، زندگی، آزادی» (یا جنبش مهسا/ژینا)، یک رویداد بسیار بزرگ و ارزشمند بود که رسانهگران دلیر، خانمها الهه محمدی و نیلوفر حامدی، اطلاعات آن را یافتند (احقاقِ حقِ اطلاعیابی) و با جان و دل به آگاهی مردم ایران رساندند (احقاقِ حقِ آگاهیرسانی). این جنبش خودجوش مسیر مطلوبی را طی میکرد و با استقلال، هر چه فراگیرتر میشد. تا اینکه قدرتسالاران، اعم از داخلی و خارجی، در ابتدا لازم دیدند که به حق استقلال تجاوز کنند، و پای وابستگان را به میان آوردند. با شعار «رضا شاه روحت شاد» در چند خیابان، برای باری دیگر حرمت وابستگی شکسته شد. شعاری که در ابتدا در زمان روحانی، و با هدف چوب لای چرخ «ریاست جمهوری» گذاشتن، توسط علمالهدی و رئیسی در مشهد ساخته و پرداخته شده بود.
این جنگ روانی، منجر به سلسلهای از رویدادها شد، از جمله ماجرای رسوای «توییت گیت» و «وکالت گیت»، و در انتها «منشور مهسا گیت» در واشنگتن امریکا. افرادی که به سمت این چهرهها که پندارشان قدرتمکان بوده و وابستگی خود به قدرتها را پنهان نکردهاند (نظیر سفر به اسرائیل و دیوار ندبه)، متمایل شدند، بعد از مدتی متاسفانه خود را با دست خود به «مهرههای سوخته» مبدل کردند. این افراد، که از جمله شامل برنده جایزه صلح نوبل، تجزیهطلب، فوتبالیست، هنرمند، فعال «حقوق بشر» و رسانهگر بودند، جهتگیری خود را به سمت یک فرد قدرتمدار و وابسته گرفتند و در نتیجه سوختند.
هر کسی به پهلوی نزدیک میشود، چه جامعه سیاسی و چه «مردم معمولی»، دیر یا زود خود را در یک مهرهُ سوخته ناچیزمیکند!
تحلیل ظریفتر به بیراهه رفتن آن جنبش نشان میدهد که یکی از ضعفهای اصلی آن در شعار محوریاش نهفته بود. در حالی که شعار، «زن، زندگی، آزادی» بود، آنچه از آزادی جدا نیست، استقلال است. اگر شعار، «زن، زندگی، استقلال، آزادی» بود، کمتر در معرض سوءاستفاده قدرتسالاران داخلی و خارجی قرار میگرفت.
تهدید جنگ و گفتمان تجزیهطلبانهٌ «اتنیکیِ» فدرالیسم
همزمان با ضعفهای داخلی جامعه سیاسی، تهدیدهای خارجی علیه تمامیت ارضی ایران رو به افزایش است. باید به تحلیل ظریفتر توجه نمود، و از تکرار آن تجربهٌ تلخ، پیشگیری کرد. نباید اجازه داد که باری دیگر حرمت استقلال شکسته شود، و این بار، با جنگ روانی و غوغاسالاری و پروپاگندا، با میدان دادن به خشونتگستران و وابستگان، باز هم به حق استقلال تجاوز شود. نباید اجازه داد که با مطرح کردن کلیدواژههایی چون «ملیت»، یا «قوم»، یا «اتنیک»، یا «فدرالیسم» باز هم به هموطنان ساکن مناطق مختلف وطن، از جمله ساکنین مناطقی چون بلوچسالن و خوزستان و آذربایجان و گوردستان، باز هم توسط احزاب تجزیهطلب و مسلح و خشونتگستر، «ظلم مضاعف» اعمال شود! فدرالیسم برای به هم پیوستن برخی سرزمینها مطرح شد، و ممکن است برای برخی کشورها تصمیم خوبی بوده باشد.
ولی مطرح کردن فدرالیسم برای ایران، کوبیدن نعل وارونه است! و نه برای به هم پیوستن برخی سرزمینهای جدا از هم، بلکه برای تجزیه و تکهپاره کردن میهن، و تجزیه و جدا کردن قسمتهایی از سرزمین ایران است! بیراههای درست مانند پهلوی و توئیت زدن و وکالت دادن و منشور مهسا امضا کردن! بیراههای که عمر رژیم ملاتاریا را طولانیتر خواهد کرد و سپس عواقبِ بسیار فاجعهباری را در پی خواهد داشت.
تحولات اخیر در خاورمیانه، بهویژه در پی درگیری موسوم به «جنگ دوازدهروزه» میان ایران و اسرائیل، بار دیگر این منطقه را در کانون توجه جهانی قرار داده است. این جنگ نهتنها بازتابی از رقابت تاریخی و ایدئولوژیک دو بازیگر متخاصم بود، بلکه نشانهای از گذار ساختاری در نظم امنیتی خاورمیانه نیز به شمار میرود. درک پویاییهای این جنگ بدون توجه به چهار قدرت اصلی منطقه یعنی ایران، اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه ممکن نیست. در کنار این کشورها، کاهش نقش ایالات متحده و افزایش حضور بازیگران شرقی چون چین و روسیه نیز بر پیچیدگی شرایط افزوده است. در چنین بستری، پرسش اصلی این است که خاورمیانه به کدام سو میرود و آیا جنگ اخیر مقدمهای بر نظم نوین منطقهای است یا صرفاً مرحلهای گذرا از رقابتهای دیرینه؟
خاورمیانه در طول دهههای اخیر همواره یکی از متغیرترین و پرتنشترین مناطق جهان بوده است. از جنگهای اعراب و اسرائیل گرفته تا انقلاب اسلامی ایران و جنگهای خلیج فارس، هر تحول سیاسی یا نظامی در این منطقه تأثیری فراتر از مرزهای خود داشته است. اما آنچه وضعیت کنونی را متمایز میکند، کاهش تدریجی وابستگی کشورهای منطقه به قدرتهای خارجی، بهویژه ایالات متحده است. همانگونه که دکتر فریبرز صارمی، پژوهشگر روابط بینالملل و عضو کمیسیون سیاست خارجی حزب دموکرات مسیحی آلمان اشاره کرده است، خاورمیانه در حال یادگیری زندگی بدون آمریکا است؛ به این معنا که بازیگران منطقهای بیش از هر زمان دیگر درصدد تعریف مجدد نقش خود و ایجاد توازنهای تازه هستند.
جنگ دوازدهروزه میان ایران و اسرائیل را میتوان محصول تراکم چند دهه تنش پنهان دانست. این جنگ که در ظاهر بهدلیل مجموعهای از حملات متقابل آغاز شد، در واقع بازتاب تلاقی سه سطح از تعارض بود: رقابت هویتی و ایدئولوژیک میان ایران و اسرائیل، رقابت ژئوپلیتیکی بر سر نفوذ در سوریه، لبنان و خلیج فارس، و رقابت تکنولوژیک و نظامی پیرامون تسلیحات راهبردی و توان بازدارندگی. از دید تحلیلی، اهمیت این درگیری نه در میزان تلفات یا خسارات، بلکه در آشکار شدن خطوط جدید قدرت در منطقه است. برخلاف گذشته، هیچیک از قدرتهای فرامنطقهای در این جنگ مستقیماً مداخله نکردند؛ موضوعی که نشان میدهد معادلات منطقهای بیش از پیش بومی و خوداتکا شدهاند.
منوتو - اکسیوس به نقل از مقامهای آمریکایی و اسرائیلی گزارش داد سپاه پاسداران قصد داشت سفیر اسرائیل در مکزیک، عینات کرانتس-نایگر، را ترور کند اما این طرح تابستان گذشته توسط نیروهای امنیتی مکزیک خنثی شد.
به گفته مقامهای آمریکایی، این ماجرا نشاندهنده آن است که ایران شبکهای گسترده در خارج از کشور، از جمله در آمریکای لاتین، برای طراحی حملات علیه اهداف آمریکایی و اسرائیلی دارد. منابع مطلع به اکسیوس گفتهاند این نقشه توسط همان واحد نیروی قدس سپاه موسوم به «یگان ۱۱۰۰۰» طراحی شده که در ماههای اخیر نیز متهم به تلاش برای حمله به اهداف یهودی و اسرائیلی در اروپا و استرالیا بوده است.
طبق این گزارش، طرح ترور در اواخر سال ۲۰۲۴ آغاز شد و فردی از یگان ۱۱۰۰۰ که سالها از طریق سفارت ایران در ونزوئلا مسئول جذب و هدایت عوامل ایرانی در آمریکای لاتین بوده، رهبری آن را برعهده داشت.
این فرد هنگام اجرای طرح به مقر نیروی قدس در تهران بازگشته بود. یک مقام آمریکایی گفت که این طرح در نیمه نخست سال ۲۰۲۵ فعال بوده و در تابستان مهار شده است. او افزود: «طرح مهار شده و در حال حاضر تهدیدی وجود ندارد.»
استقبال عجیب نمازگزاران جمعه کراچی پاکستان از قالیباف
حضور آقای قالیباف در نمازجمعه کراچی، آنهم پس از چند سال محدودیت برای مقامات ایرانی، نشان از گرمتر شدن روابط دو کشور را دارد.
-- ترانه^^م🇮🇷 (@taraneh_78) November 7, 2025
دیپلماسی مردمی همیشه اثرگذارتر است. pic.twitter.com/rJpZ5LU3Hf
***
رأیسازی فلهای در انتخابات نظام مهندسی تهران در دستشویی!
برگه های رای که مشخص کننده مهندسان ناظر ساختمانهای پایتخت و امضا کنندگان پای کنترل کیفی ساختمانهای تهران هستند!
توانا - ویدئویی که این روزها در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، صحنهای باورنکردنی از انتخابات سازمان نظام مهندسی تهران را نشان میدهد؛ جایی که چند نفر در دستشویی محل برگزاری مجمع، مشغول پر کردن برگههای رأی هستند!
اما ماجرا از آنچه به نظر میرسد بسیار فراتر است. این انتخابات مربوط به بازرسان سازمان نظام مهندسی است؛ یعنی همان کسانی که قرار است ناظر بر سلامت مالی، فنی و اخلاقی عملکرد مجموعه باشند.
♦️✍️پر کردن برگههای رأی در دستشویی محل برگزاری انتخابات سازمان #نظام_مهندسی تهران! اینها قرار است ناظران کیفی ساختمانها را تعیین کنند!
-- 𝐒𝐢𝐚𝐦𝐚𝐤 𝐓𝐚𝐝𝐚𝐲𝐨𝐧 𝐓𝐚𝐡𝐦𝐚𝐬𝐛𝐢 (@siamak_tadayon) November 7, 2025
چند نفر در دستشویی محل برگزاری انتخابات سازمان نظام مهندسی تهران نشستهاند و مشغول پر کردن برگههای رأیاند!!
برگه های رای که مشخص کننده... pic.twitter.com/GZsjwnUm86
وقتی رایسازی فلهای در چنین سطحی رخ میدهد، دیگر چه انتظاری میتوان از ساختمانسازی، ایمنی بناها و نظارت بر پروژههای عمرانی داشت؟
همین فسادهای ریشهدار و به ظاهر کوچک است که سرانجام در قالب برجهای ناایمن، پروژههای رانتی و فاجعههایی مانند ریزش ساختمان متروپل خود را نشان میدهد.
کاربری نوشته:
«آیا رای گیری ریاست جمهوری یا مجلس یا شوراها ...غیر از اینست؟نه تنها فقط آنهایی را که جزو دارودسته دزدان هستند باید انتخاب شوند بلکه بازهم آنها هیچ حقی ندارند و فقط باید تابع دستورات باشند!»
دوستانم جان دادند، اما نتیجهاش برای این نبود
خبرنامه گویا - در بخش ویژه برنامه تلویزیونی صبح بخیر بریتانیا، سخنان یک کهنهسرباز ۱۰۰ ساله جنگ جهانی دوم، مجریان و بینندگان را شگفتزده و متأثر کرد.
الک پنستون، که با مدالهای افتخار بر سینه در برنامه حاضر شده بود، با صدایی آرام اما قاطع گفت که وقتی جوان بود، بلافاصله محل کارش در کارخانه را ترک کرد تا برای دفاع از کشور به نیروی دریایی سلطنتی بپیوندد. او با یادآوری روزهای جنگ، خود را «فقط یک فرد خوششانس» نامید؛ چون بسیاری از دوستان نزدیکش جان خود را از دست دادند.
اما زمانی که مجری برنامه، کیت گاراوِی، از او پرسید بزرگداشت روز کهنهسربازان بریتانیا برایش چه مفهومی دارد و چه پیامی میخواهد به مردم بدهد، پاسخ او فضای استودیو را در سکوت فرو برد.
پنستون گفت:
«وقتی در ذهنم ردیفهای سنگ قبرهای سفید و چهره دوستانی را میبینم که جان دادند، از خودم میپرسم: برای چه؟ برای کشوری که امروز میبینیم؟ نه، متأسفم... این فداکاریها ارزش نتیجه امروز را نداشت.»
وقتی مجری دیگری، آدیل ری، از او خواست توضیح بیشتری بدهد، او تأکید کرد:
«ما برای آزادی جنگیدیم. اما الان اوضاع خیلی بدتر از آن چیزی است که برایش جنگیدیم.»
'What we fought for was our freedom, even now [the country] is worse than it was when I fought for it,' says 100-year-old World War II Veteran Alec Penstone. pic.twitter.com/M9HSsS5sIW
-- Good Morning Britain (@GMB) November 7, 2025
این سخنان صریح و تلخ، واکنشهای زیادی را در شبکههای اجتماعی برانگیخت و بسیاری از کاربران از صداقت و ناراحتی او حمایت کردند.
عمه شهردار نیویورک، حزباللهی است
فواد ایزدی، کارشناس صدا و سیما در گفتگویی اظهار داشته عمه زهران ممدانی، شهردار مسلمان، دموکرات چپگرای جدید نیویورک «حزباللهی تشریف دارد» و از حامیان روحالله خمینی است.
فواد ایزدی: پدر ممدانی را ۲۰ سال پیش در نیویورک دیدم و میدانستم شیعه ۱۲ امامی است .
از ظاهرم فهمید مذهبیام و گفت خواهری دارد که گلایه میکند چرا نمازهایت را درست نمیخوانی و ارادت کافی به امام خمینی نداری.
عمه شهردار نیویورک، حزباللهی است!
-- خط انرژی (@khate_energy) November 7, 2025
فواد ایزدی:
پدر #ممدانی را ۲۰ سال پیش در نیویورک دیدم و میدانستم شیعه ۱۲ امامی است .
از ظاهرم فهمید مذهبیام و گفت خواهری دارد که گلایه میکند چرا نمازهایت را درست نمیخوانی و ارادت کافی به امام خمینی نداری.
ببینید:https://t.co/PQnbWUJJKb pic.twitter.com/iqzQIFxMOG
***

تصادف یک قلاده خرس قهوه ای در چهار زربر
تصادف پراید با خرس در کرمانشاه باعث تلف شدن خرس شد
فلاحتی رییس اداره محیط زیست شهرستان کرمانشاه:
پس از دریافت گزارش تلف شدن این خرس قهوه ای، عوامل محیط زیست کرمانشاه با حضور به موقع و به منظور کاهش خطر تصادفات رانندگی لاشه حیوان را به محل امنی منتقل کردند تا آن را با هماهنگی اداره راهداری به صورت اصولی دفن کنند.
🔴 تصادف یک قلاده خرس قهوه ای در چهار زربر
-- AbdiMedia - Abdollah Abdi (@abdolah_abdi) November 7, 2025
💢 فلاحتی رییس اداره محیط زیست شهرستان کرمانشاه:
📌 پس از دریافت گزارش تلف شدن این خرس قهوه ای، عوامل محیط زیست کرمانشاه با حضور به موقع و به منظور کاهش خطر تصادفات رانندگی لاشه حیوان را به محل امنی منتقل کردند تا آن را با هماهنگی... pic.twitter.com/yXAlWecmQT
***
ماهیت حاکمیت جمهوری اسلامی در آیینه شعر pic.twitter.com/F8iiJCnyXe
-- gooya (@gooyanews) November 7, 2025
***
ویدیوی منتشرشده در اینستاگرام یک شناگر ایرانی نشان میدهد که ۱۳ آبان در وضعیت خشکی بیسابقه سد امیرکبیر کرج، او توانسته است در این سد پیاده راه برود.
طبق آخرین گزارش رسمی شرکت مدیریت منابع آب ایران اکنون حدود ۷ درصد ظرفیت سد کرج پُر و حدود ۹۳ درصد ظرفیت مخزن این سد خالی است.
ویدیوی منتشرشده در اینستاگرام یک شناگر ایرانی نشان میدهد که ۱۳ آبان در وضعیت خشکی بیسابقه سد امیرکبیر کرج، او توانسته است در این سد پیاده راه برود.
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 7, 2025
طبق آخرین گزارش رسمی شرکت مدیریت منابع آب ایران اکنون حدود ۷ درصد ظرفیت سد کرج پُر و حدود ۹۳ درصد ظرفیت مخزن این سد خالی است. pic.twitter.com/EDfTpkxYZ0
ایران اینترنشنال - روزنامه نیویورکپست به نقل از منابع پلیس آمریکا گزارش داد مایلو صدارت، پسر راجر صدارت، شاعر سرشناس ایرانیتبار آمریکایی، در شهر مونتکلر ایالت نیوجرسی در ارتباط با یک طرح تروریستی الهامگرفته از داعش که هفته گذشته در میشیگان کشف شد، بازداشت شده است.
صدارت در خانه پدرش در مونتکلر بازداشت شد. پدر او شاعر برنده جوایز ادبی و استاد کالج کویینز در نیویورک است. نیویورکپست نوشت همزمان با او، نوجوان دیگری به نام «توماس کان گوزل»، ۱۹ ساله، نیز در مونتکلر بازداشت شده است.
پلیس اعلام کرده در تلفن همراه گوزل مطالب تبلیغاتی داعش و پیامی پیدا کرده که در آن از قصد خود برای انجام «حملهای مشابه بمبگذاری بوستون» سخن گفته است. بازداشت این دو جوان در پی تحقیق مشترک اداره تحقیقات فدرال (افبیآی) و اداره اطلاعات پلیس نیویورک انجام شد.
مقامات میگویند آنها با طرحی در دیترویت مرتبطاند که هدفش تقلید از حمله داعش در پاریس در سال ۲۰۱۵ بوده است. گوزل در حالی در فرودگاه بینالمللی نیوآرک بازداشت شد که در محوطه غذاخوری ترمینال بی منتظر پروازی به ترکیه بود تا از آنجا به سوریه برود و به داعش بپیوندد.
روزنامه اسرائیلهیوم در تحلیلی درباره تهدید جمهوری اسلامی علیه اسرائیل نوشت که تهران از بازگشت کامل به فعالیت هستهای خودداری میکند اما در حال بازسازی آن است. این روزنامه نوشت گزینه کشتن خامنهای در جنگ ۱۲ روزه انجام نشد اما همچنان ممکن است.
این رسانه اسرائیلی نوشت: «اسرائیل بدون گزینه نیست. در عملیات شیر برخاسته، ارتش اسرائیل به دستور کابینه از دو اقدام راهبردی خودداری کرد: حذف رهبری ایران و فلجکردن اقتصاد کشور. هر دو گزینه هنوز ممکن است و هدفشان بازداشتن تهران از ماجراجویی نظامی است.»
اسرائیلهیوم افزود: «به باور مقامات اسرائیلی، ایران خواهان آغاز جنگ دیگری نیست، اما از حمله اسرائیل میترسد -- و فاصله میان ترس و اشتباه محاسباتی بسیار اندک است.»
به نوشته این رسانه، در اورشلیم، مقامها هنوز امیدوارند که اعتراضات داخلی در ایران بدون جنگ به تغییر وضعیت بینجامد و در همان زمان به خشک شدن کامل منابع مالی حزبالله و حماس منتهی شود.
خلاصه مقاله روزنامه اسرائیلهیوم
ترجمه خبرنامه گویا
از ژوئن سال جاری، در وبسایتهای تبلیغات مسکن ایران، مالکان آپارتمانها با افتخار اعلام میکنند که ملکشان از پایگاههای نظامی دور است. در مقابل، اگر نیروهای سپاه یا تاسیسات مشابه در نزدیکی باشند، ارزش ملک به شدت کاهش مییابد؛ ترس از حمله اسرائیل باعث این افت قیمت میشود
شرایط اجتماعی و سرکوب در ایران
لولههای آب در تهران روزانه شش ساعت قطع میشوند، اما دارهای اعدام بدون توقف کار میکنند. از ابتدای سال ۲۰۲۵، رژیم ایران بیش از ۱۵۰۰ شهروند را اعدام کرده است. هدف اصلی آیتاللهها از این اعدامهای جمعی، ایجاد ترس و کنترل جامعه است، نه مقابله با تهدیدهای خارجی.
واکنش ایران به فشارها
ایرانیها پیام را به خوبی دریافت کردهاند؛ برنامه هستهای خود را از ترس واکنش آمریکا متوقف کردهاند و تمرکز خود را بر بازسازی برنامه موشکی گذاشتهاند. پاکسازی آوار از پایگاههای موشکی و تلاش برای جایگزینی موشکها ادامه دارد، اگرچه تخریب سایتهای تولید باعث ایجاد مشکلات شده است.
گزینههای اسرائیل برای بازدارندگی
در عملیات «شیر صعودی»، ارتش اسرائیل با دستور کابینه از دو اقدام استراتژیک چشمپوشی کرد: حذف رهبران ایران و ضربه به اقتصاد کشور. این گزینهها هنوز قابل اجرا هستند و هدف آنها جلوگیری از ماجراجویی نظامی بیشتر ایران است. ایران به طور جدی قصد شروع جنگ جدید ندارد، اما ترس از حمله اسرائیل همچنان شدید است.
ایران وایر - «دونالد ترامپ»، رییسجمهور ایالات متحده، خبر داده که جمهوری اسلامی ایران از آمریکا خواسته تا تحریمهای این کشور را لغو کند. او گفته روی او برای مذاکره در اینباره گشوده است و همزمان فرمان اجرایی ۱۲۱۷۰ مرتبط با «وضعیت اضطراری ملی» در قبال جمهوری اسلامی را برای یکسال دیگر تمدید کرده است.
ترامپ گفت که «ایران پرسیده آیا تحریمها میتواند لغو شود. ایران تحت تحریمهای بسیار سنگین ایالات متحده قرار دارد و این کار را برای آنها سخت کرده است. من مایل به شنیدن این موضوع هستم، ببینیم چه میشود، اما من برای بررسی آن آماده هستم.»
چهار روز پیش «علی خامنهای» گفته بود که برای همکاری با آمریکا سه شرط دارد و تا زمانی که ایالات متحده از اسراییل حمایت میکند، پایگاههای نظامی در منطقه دارد و در امور خاورمیانه مداخله میکند، همکاری بین ایران و ایالات متحده ممکن نخواهد بود.
دونالد ترامپ پس از شروع دومین دوره ریاستجمهوری در دیماه گذشته، «فشار حداکثری» علیه ایران را از سر گرفت که مجموعه سیاستهایی شامل جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و کاهش شدید فروش نفت میشود.
آمریکا در دوم تیرماه امسال تاسیسات هستهای ایران را بمباران کرد و پس از آن ترامپ گفته بود که لغو تحریمهای ایران را بررسی میکند. اما پس از آنکه خامنهای گفت در جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسراییل، این دو کشور را شکست دادهاند، ترامپ اعلام کرد از تصمیم قبلی خود پشیمان شده و تحریمها را نگه خواهد داشت. ایالات متحده پس از آن به شدت تحریمهای جمهوری اسلامی را افزایش داد و از بازگشت تحریمهای شورای امنیت هم که اوایل مهرماه دوباره برقرار شد، حمایت کرد.
در تازهترین اظهارنظر درباره ایران، ترامپ گفته است که جمهوری اسلامی ایران زمانی «قلدر خاورمیانه» بود، اما دیگر «امکان دستیابی به سلاح هستهای ندارد». موضوعی که ایران آن را رد کرده و بر غنیسازی اورانیوم اصرار میورزد و همین باعث شده با وجود خسارات سنگین نظامی به تاسیسات اتمی، همچنان تحت تحریمهای اروپا، آمریکا و شورای امنیت باقی بماند.
محمد سلطانی رنانی (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه اصفهان)
هم شرقی و مهاجرزاده است، هم مسلمان است، هم سوسیالیست است، هم با اسراییل ناسازگار است، زهران ممدانی...
جمهوری که باشد و مردم حق رای داشته باشند و به عقل و خردمندی و شخصیت آنان حرمت گذاشته شود،
میتوانند خودشان رای بدهند و انتخاب کنند؛
حال فرد اول مملکت، رییس جمهور پر فیس و افاده آمریکا هم بگوید که نباید به این آقا رای بدهید، حتی تهدید کند که بودجه ایالتی نیویورک را قطع خواهد کرد،
ولی باز او میتواند کاندیدا شود، مردم هم میتوانند به او رای بدهند!
هیچ نهادی هم نیست که بیاید بنشیند و حق رای مردم را محدود کند! هیچ پیرمرد صدسالهای هم نیست که تا وقتی نفس میکشد، سرپرست مردم فرض شود که تعیین کند به چه کسی حق دارند رای بدهند و به چه کسی حق ندارند!
انتخابات که آزاد باشد، جمهوری که واقعی و راستین باشد، آنچه و آنکه مورد رضایت مردم است، بر کرسی حکمرانی مینشیند، و میداند که کرسی ریاستش موقتی است، حال حتی اگر لوسبازی دربیاورد و خودش را King Terump بنامد!
انتخابات واقعی، جمهوری به معنای راستین، نتیجهاش میشود پیروزی یک مسلمان شیعه هندیتبارِ اسراییلستیزِ سوسیالیست در آمریکایِ سرمایهدارِ همپیمان با اسراییل!
نتیجه جمهوری و انتخابات آزاد میشود زهران ممدانی در نیویورک، و صادق امان خان در لندن، و نتیجه جمهوری مسدوده و انتخاباتِ سر بریده شده به نظارت استصوابی نیز میشود مجلس پنج درصدیِ هیچکاره، و امثال رسایی و ثابتی و بانکیپور!
در آمریکا، کسی که منتقد مهمترین مولفه سیاست خارجی آمریکاست، و با شخص اول آنجا سر ستیز دارد، میتواند کاندیدای انتخابات شود، هیچ نهادی هم نمیتواند او را رد صلاحیت کند، رای هم میآورد، شهردار نیویورک هم میشود!
و تا همین چند وقت پیش، کسی جرأت نداشت از دیکتاتوری اسد در سوریه انتقاد کند! انتقاد از حمله هفت اکتبر حماس، پشتیبانی از اسراییل به شمار میآمد و جرم بود!
آقا نمی گذارند یک روزمان بدون شگفتی بگذرد!
بعد از انتخاب زُهران خان ممه دانی به عنوان شهردار نیویورک، اکنون خبر می رسد که هاشمی رفسنجانی، روزی که در استخر فرح به لقاءالله پیوست، چون با «پوشش خاص»ی شنا می کرد دستور داده بود محافظان استخر را به شدت قُرُق کنند، بدین لحاظ ایشون رو نکشتن بلکه خودش مُرد!
حالا با نحوه ی مرحوم شدن ایشان کاری ندارم و این وظیفه ی فرزندان برومند ایشان است که یکی یکی دلایل خود را برای «مرحوم نمودن» ایشان بیان کنند. چیزی که برای من شگفتی آفرین است بیانات جوانکی ست که با یکی از بادی گارد های آن مرحوم حشر و نشر داشته و جناب کوین کاستنر به این جوانک فرموده که چون آقای هاشمی با پوشش خاصی شنا می کرده، لذا دستور قُرُق کامل استخر را داده بوده لذا در چنین وضعیتی نمی شد جناب ایشان را «مرحوم نمود».
بعد هم که جوانک مورد سوال قرار می گیرد که پوشش مخصوص، دیگر چه صیغه ای ست، و کسی بخواهد استخر برود خب مایو می پوشد می رود، ایشان جهت افزودن روغن داغ ماجرا و افزودن نمک فلفل به این موضوع عجیب، با یک مقدار تکان استنکافانه می فرماید حالا بذار رد شیم از این مساله! :)
من که معمولا هیچ چیز سیاسی و شبه سیاسی و سکسی سیاسی و غیره متعجب ام نمی کند یخرده متعجب شدم که این پوشش خاص چی چی بوده و چجوری بوده که باید به خاطر این پوشش استخر را قرق می کرده اند!
خبرنامه گویا - پیروزی چشمگیر زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک تنها خبر مهم شب سهشنبه نبود؛ توجه رسانهها به یک چهره دیگر نیز جلب شد: غزاله هاشمی، نامزد دموکرات که با انتخاب شدن به عنوان معاون فرماندار ایالت ویرجینیا، نام خود را به عنوان نخستین زن مسلمان در تاریخ آمریکا ثبت کرد که به یک مقام ایالتی در سطح کل ایالت دست مییابد. این موفقیت، نقطه عطفی برای حضور گستردهتر اقلیتها در ساختار سیاسی آمریکا تلقی میشود.
هاشمی در سخنرانی پس از پیروزی، این موفقیت را نتیجه فرصتهایی دانست که در آمریکا برای افراد با پیشینههای گوناگون وجود دارد. او تأکید کرد که این کشور و بهویژه ایالت ویرجینیا فضایی فراهم کردهاند که افراد با هویتهای متفاوت میتوانند وارد عرصه تصمیمسازی شوند. هاشمی در این رقابت جان رید، نامزد جمهوریخواه و مجری سابق رادیو را شکست داد؛ فردی که نخستین نامزد آشکارا همجنسگرا برای تصدی جایگاهی ایالتی در ویرجینیا بود.
غزاله هاشمی سال ۱۹۶۴ در حیدرآباد هند به دنیا آمد و در چهار سالگی همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. او دوران کودکی خود را در ایالت جورجیا گذراند؛ زمانی که جریان پایان دادن به تفکیک نژادی در مدارس دولتی همچنان در جریان بود. پس از فارغالتحصیلی با معدل ممتاز از دبیرستان، در دانشگاههای جورجیا ساوترن و اموری ادامه تحصیل داد و مسیر علمی موفقی را آغاز کرد.
هاشمی بیش از سه دهه در کالجهای ویرجینیا به عنوان استاد ادبیات و مدیر اجرایی فعالیت داشت، اما سیاست برای او زمانی معنا پیدا کرد که دولت دونالد ترامپ «ممنوعیت ورود مسلمانان» را اعمال کرد. او این تصمیم را نقطهای تعیینکننده دانست و وارد عرصه سیاست شد. هاشمی در سال ۲۰۱۹ در نخستین تجربه انتخاباتی خود یک کرسی جمهوریخواهان را در سنا ایالتی ویرجینیا از آن دموکراتها کرد و همان زمان نیز تاریخساز شد.
او در سخنانی درباره انگیزه ورودش به سیاست گفته بود: «در دوران ترامپ احساس کردم به عنوان یک مسلمان باید صدایی بلند داشته باشم و تماشاگر نمانم.» پیروزی او در انتخابات ۲۰۱۹ باعث شد دموکراتها پس از سالها کنترل سنا و مجلس ایالتی را به دست گیرند. این موضوع هاشمی را به یکی از چهرههای تأثیرگذار حزب در ویرجینیا تبدیل کرد.
در انتخابات اخیر برای معاونت فرمانداری ویرجینیا، هاشمی محورهای اصلی کارزار خود را بر حمایت از سیستم آموزش عمومی، گسترش پوشش بیمه درمانی مدیکِید و دفاع از حق انتخاب زنان در زمینه سقط جنین قرار داد. او در سخنرانی پیروزی تأکید کرد که هدفش همیشه ایستادن در کنار جوامع به حاشیهراندهشده بوده و افزود: «من وارد سیاست شدم تا پاسخ دهم، نه اینکه در برابر بیعدالتی سکوت کنم.»
«صابر کاظمی»، استعداد طردشده والیبال ایران در ۲۶ سالگی درگذشت. بر پسری که در پنجم دبستان استعداد والیبالش کشف شد و تا بالاترین درجههای افتخار پیش رفت در سالهای پایانی زندگیاش چه گذشت؟
پیام یونسیپور - ایران وایر
صابر کاظمی، استعداد طردشده والیبال ایران ۶ روز بعد از عقد قرارداد با باشگاه الریان قطر، برای شنا به استخر باشگاه رفت، به دلایلی نامعلوم دچار ایست مغزی شد، توسط دکتر «رضا جباری» پزشک مورد اعتماد حکومت و با دستور «محمدباقر قالیباف» به ایران برگردانده شد و روز چهاردهم آبان۱۴۰۴ خبر درگذشتش را اعلام کردند.
صابر کاظمی را میتوان نمونهای معنی واقعی یک استعداد در ورزش ایران دانست. او خودساخته بود، بدون رانت بالا آمد، برای ماندن در تیمهای ملی ایران، تن به هر خواسته و دستور نداد، عضو هیچ باند سیاسی یا مافیای مالی نشد و درنهایت زیر شدیدترین فشارها، محرومیتها و جریمهها قرار گرفت.
صابر کجا متولد شد و چگونه بهسوی والیبال رفت؟
صابر کاظمی سوم دی۱۳۷۷ در روستای «قانقرمه» از توابع شهرستان «آققلا» استان گلستان به دنیا آمد. روستایی بهغایت محروم مانده از ثروت کشور که در سالهای اخیر تنها دو خبر در موردش در رسانهها نشر شده. «سیل» و ویران شدن خانهها و مزارع و البته افتتاح یک استخر سرپوشیده.
خبر افتتاح استخر سرپوشیده در روستای قانقرمه به حدی برای مسئولین استانی هیجانانگیز بود که «هادی حقشناس» استاندار وقت گلستان آن را «پروژه بزرگ فرهنگی ورزشی» نامید و خبرگزاری «ایرنا» وابسته به دولت جمهوری اسلامی از حضور معاونان وزیر تعاون در این روستا برای مراسم افتتاحیهاش نوشت.
وقتی صابر ۱۲ ساله بود، این شهرستان نه زمین فوتبال داشت، نه سالن والیبال، نه مجموعهای برای سادهترین ورزشهای عمومی.
او از همان سن و با اصرار و تشویق پدرش، به دلیل قد متفاوتی که نسبت بهتمامی همردههای سنی خود داشت، به سمت رشته ورزشی والیبال رفت. چون تیمی در رده سنی نونهالان و نوجوانان وجود نداشت، به تیم غیرحرفهای و آماتوری «میدان آققلا» که در لیگ محلات گلستان شرکت میکرد، پیوست.
صابر کاظمی تا ۱۵ سالگی در رده محلات گلستان تمرین کرد تا اینکه روزی هنرش به چشم «محمد وکیلی» نشست. محمد وکیلی، استعداد یاب برجسته والیبال ایران است که از سالهای ابتدایی دهه ۱۳۹۰ خورشیدی، هم وظیفه استعدادیابی در والیبال ایران را بر عهده داشت و هم مدتی سرمربی تیم ملی والیبال نوجوانان ایران بود. او شهر به شهر و روستا به روستا به دنبال استعدادهای درخشان ایران میرفت و در همین سفرها بود که صابر کاظمی، «مرتضی شریفی»، «محمدرضا حضرتپور» و «امیر محمد فلاحتخواه» را دید و به والیبال ایران معرفی کرد.
صابر کاظمی که در ۱۶ سالگی، از روستای قانقرمه به تیم ملی والیبال نوجوانان ایران رسید، جزو نسل طلایی بود که مانند مرتضی شریفی و محمدرضا حضرتپور و برخی دیگر، ناگهان از تیم ملی نوجوانان، به اردوی تیم ملی دعوت شدند.
از عجایب صابر کاظمی این بود که او ابتدا به اردوی تیم ملی نوجوانان دعوت شد و دو سال بعد، اولین قرارداد حرفهای خود را با یک باشگاه امضا کرد؛ نخستین باشگاه او شمس تهران یکی از باشگاههای زیرمجموعه کاله مازندران بود.
چه رکوردها و افتخاراتی به یادگار گذاشت؟
صابر کاظمی پس از سه سال دعوت جست و گریخته به اردوهای تیم ملی بزرگسالان سرانجام در سال ۱۳۹۷ اولین بازی خود را با پیراهن تیم ملی والیبال ایران در سن ۲۰ سالگی انجام داد.
«ایگور کولاکوویچ» سرمربی مقدونیهای وقت تیم ملی ایران، به صابر لقب «صاعقه» داده بود و میگفت سرعتش در پرش و قدرت آبشارهایش منحصربهفرد است.
صابر را آرامآرام با بهعنوان بازیکن «پشت خط زن» باقدرت ضرباتی برقآسا در والیبال ایران، آسیا و جهان شناختند. ثبت آبشاری با سرعت ۱۱۸ کیلومتر بر ساعت و پرشی برای آبشاری با ارتفاع ۳ متر و ۶۱ سانتیمتری Spike reach ازجمله یادگارهای این والیبالیست نابغه بود.
صابر کاظمی حدفاصل سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۳ بازیکن ثابت تیمهای ملی ایران بود. در این حدفاصل با تیم ملی والیبال ایران به ۲ قهرمانی بازیهای آسیایی ۲۰۱۸ جاکارتا و ۲۰۲۲ هانگژو دستیافت. یک مدال طلا ۲۰۲۱ و یک مدال نقره ۲۰۲۳ جام ملتهای آسیا را کسب کرد و در دو دوره بازیهای لیگ ملتهای والیبال مردان جهان حضور داشت.
او همچنین ارزشمندترین بازیکن مسابقات قهرمانی آسیا سال ۲۰۲۱، هفتمین والیبالیست برتر در امتیازآوری در لیگ ملتهای جهان ۲۰۲۱ (با رکورد ۱۷۷ امتیاز)، بهترین بازیکن فینال در بازی پایانی قهرمانی آسیا ۲۰۲۱ را به دست آورد.

🔸مسعود پزشکیان میگوید اگر تا آذرماه باران نیاید، باید آب را در تهران جیرهبندی کرد و «اگر باز هم نبارید، آبی نمیماند و باید تهران را خالی کنیم».
🔸رئیسجمهور ایران در همان روزی این هشدار را دربارۀ بحران آب در ایران داد که دربارۀ وضعیت ذخایر آبی تهران بهطور رسمی «وضعیت قرمز» اعلام شد.
🔸محسن اردکانی، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران، اعلام کرد که وضعیت ذخایر آبی این استان در شرایط اضطراری قرار دارد. او افزود: میزان ذخایر سدهای تهران به پایینترین حد خود در ۶۰ سال گذشته رسیده است.
مسعود پزشکیان میگوید اگر تا آذرماه باران نیاید، باید آب را در تهران جیرهبندی کرد و «اگر باز هم نبارید، آبی نمیماند و باید تهران را خالی کنیم».
-- RadioFarda|راديو فردا (@RadioFarda_) November 6, 2025
رئیسجمهور ایران در همان روزی این هشدار را دربارۀ بحران آب در ایران داد که دربارۀ وضعیت ذخایر آبی تهران بهطور رسمی «وضعیت قرمز»... pic.twitter.com/qvtZPSzMxU
***
خبرگزاری سپاه: آب تهران در مرز تمام شدن است
- ذخیره آبی پشت سد کرج، ۱۵ روز دیگر تمام میشود
- مهدی مقصودی مدیر امور آب کرج با اشاره به باقی ماندن تنها هفت درصد از ظرفیت مخزن ۱۸۰میلیون متر مکعبی «سد کرج»، گفت آب پشت این سد طی چند روز آینده تمام خواهد شد
***
انتقادهای جدی از حکمرانی جمهوری اسلامی در حوزه آب
به گزارش خبرنامه گویا، تسنیم در گزارش امروز خود نوشت محسن اردکانی، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب تهران، با اشاره به اقدامات وزارت نیرو طی سالهای اخیر گفت هدف اصلی، جلوگیری از رسیدن کشور به «بحران مطلق آب» بوده است.
اردکانی با اشاره به وجود ناترازی ۴ تا ۵ مترمکعبی در تأمین آب تهران، تأکید کرد که این شکاف فعلاً در حال مدیریت است. او شرایط اقلیمی را «بیسابقه» توصیف کرد و گفت: «برای ششمین سال پیاپی با خشکسالی روبهرو هستیم و از ابتدای سال آبی جدید تاکنون حتی یک قطره باران در کشور نباریده است.» بر اساس آمار ارائه شده، در مدت مشابه سال گذشته ۲۰ میلیمتر و در میانگین بلندمدت ۳۰ میلیمتر بارش ثبت شده بود.
مدیرعامل آبفای تهران با اشاره به ناترازی چهار تا پنج هزار لیتری در شبکه آبرسانی پایتخت افزود که کنترل این وضعیت تنها با مدیریت مصرف و همراهی مردم ممکن است. با ادامه خشکسالی، لازم است میزان صرفهجویی مردم به حدود ۲۰ درصد برسد تا پایداری شبکه تا دو ماه آینده حفظ شود. او هشدار داد: «در مقطع حساسی قرار داریم و ادامه صرفهجویی برای جلوگیری از رسیدن به نقطهی قرمز ضروری است.»
در همین حال، هرچند مسئولان وجود برنامه رسمی برای جیرهبندی آب را رد میکنند، گزارشهای میدانی از برخی محلههای تهران از جمله منیریه و پیروزی، از کاهش محسوس فشار آب و قطعیهای مقطعی در روزهای اخیر حکایت دارد؛ موضوعی که برخی شهروندان آن را آغاز «جیرهبندی خاموش» توصیف میکنند.
ایران وایر - فواد چوبین، زندانی سیاسی پیشین خبر داد که پس از ویدیوی اعتراضی صمد پورشه و آتش زدن تصویر علی خامنهای، نیروهای امنیتی به خانه این زندانی سیاسی سابق یورش بردهاند و او اکنون ناچار به زندگی مخفی است.
فواد چوبین، زندانی سیاسی پیشین و دایی آرتین رحمانی از جانباختگان اعتراضات ۱۴۰۱، با انتشار مطلبی در اینستاگرام خود اعلام کرد که نیروهای امنیتی پس از پخش یک ویدیوی اعتراضی، به خانه صمد پورشه یورش بردهاند.
به گفته او، صمد پورشه روز ۱۴آبان۱۴۰۴ ویدیویی در اینستاگرام منتشر کرد که در آن در واکنش به کشتهشدن امید سرلک، تصویر علی خامنهای را به آتش میکشد و میگوید: «شما با آبان نابود شدید و این آبان ادامه دارد.»
مسئولیت جان صمد پورشه و عواقب بعدی آن فقط و فقط بر عهده جمهوری اسلامی است.#صمد_پورشه #امید_سرلک pic.twitter.com/iO2Qq2XYzg
-- Roozbeh Monjezi روزبه منجزی (@roozbehmon) November 6, 2025
به گفته فواد چوبین، ساعاتی پس از انتشار این ویدیو، صفحه اینستاگرام صمد پورشه از دسترس خارج شد و ماموران امنیتی به خانه او در یاسوج هجوم بردند. در این یورش تلفن همراه او ضبط شده، اما ماموران نتوانستهاند او را بازداشت کنند و او ناچار شده است به صورت مخفی زندگی کند. صمد پورشه در ویدیوی بعدی که پیش از ناپدید شدن صفحهاش منتشر شد، گفته بود: «هر بلایی سر من بیاید، کار حکومت اسلامی است.»
صمد پورشه، معترض اهل دهدشت، پیشتر نیز به دلیل اعتراضات سیاسی تحت پیگرد قرار گرفته بود. او اسفند۱۴۰۳ اعلام کرده بود که با لبهای دوخته در دادگاه انقلاب یاسوج حاضر میشود. در همان پرونده، قاضی از او پرسیده بود «کشتهشدن مردم چه ربطی به تو دارد» و او در پاسخ نوشته بود: «مردم غزه و لبنان چه ربطی به شما دارند که به خاطرشان مملکت را ویران کردید.» اتهام او در آن پرونده «تبلیغ علیه نظام» عنوان شده بود.
او خودش در ویدیویی شرح آنچه که بر سرش رفت را گزارش میکند
🔴جان صمد پورشه در خطر است..
-- Ebrahim Eshaghi | ابراهیم اسحاقی (@eshaghi_eb60099) November 5, 2025
اطلاع رسانی کنید. pic.twitter.com/9rEsS6gqgV
صمد پورشه صبح امروز به دادگاه رفت و با قرار وثیقه اکنون آزاد شده است. اتهامات او تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری و توهین به مقدسات و اقدام علیه امنیت ملیست. اتهاماتی واهی که برای دستگاه امنیتی دستمایه پروندهسازی برای فشار به شهروندان است.
***
یورونیوز - نشریه فرانسوی لو دیپلمات بخش دوم گفتگو با آملی شِلی، جامعهشناس، کارشناس مسائل ایران معاصر، اسلامگرایی و نظامهای تئوکراتیک، منتشر کرده که خلاصه پاسخهای او به سوالهای این نشریه را میخوانید: «جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازدهروزه وارد مرحلهای از سرکوب گستردهتر و آشکارتر شده است. افزایش اعدامها، بازداشتها و کنترلهای امنیتی نه نشانه ضعف ساختار قدرت و فروپاشی قریبالوقوع، بلکه بازگشت به الگوهای بنیادی بقای رژیم است؛ الگویی که همواره در مواجهه با تهدید خارجی، به تشدید خشونت داخلی متوسل میشود.
البته فضای بیاعتمادی و تنش حتی در میان شهروندان عادی در چند ماه اخیر به شدت بالا رفته است. قطعیهای مکرر برق، از سوی مردم بهعنوان روشی برای کسب منفعت مالی حکومت از جیب شهروندان تعبیر میشود.
حکومت از فضای جنگ بهعنوان فرصتی مشروعیتزا برای پاکسازی درونی بهره برده و بهویژه فعالان و چهرههای شاخص جنبش زن، زندگی، آزادی را هدف قرار داده است. با این این حال، روح اجتماعی و نمادین این جنبش خاموش نشده و مهمترین تحول در سطح "قواعد روزمره زندگی" رخ داده است: حضور زنان بیحجاب با اعتمادبهنفس در خیابانها، تبدیل به واقعیتی تثبیتشده شده که بازگشتپذیر نیست.
به این ترتیب، تغییر از سطح اعتراض خیابانی به سطح بازتعریف هویت و رفتار اجتماعی منتقل شده است. با وجود این پیشروی نمادین، جامعه با پیامدی متناقض روبهرو است: افزایش خشونت خانگی و قتلهای ناموسی، بهویژه در خانوادههای سنتی و سختگیر، که نشاندهنده تعارض فزاینده میان ساختارهای دیرپای مردسالار و هنجارهای نوین در حال شکلگیری است.
در حوزه نظامی و هستهای، برنامه هستهای ایران آسیب جدی دیده اما دانش فنی و ظرفیت انسانی آن حفظ شده است، بنابراین در صورت تصمیم سیاسی، امکان احیای برنامه وجود دارد. همین امر خطر حرکت ایران به سوی هستهایسازی پنهان و حتی خروج از پیمان انپیتی (NPT) را افزایش میدهد.
توان نظامی ایران نیز علیرغم خسارات زیرساختی، بهسبب شبکه علمی و صنعتی داخلی و نیز اتکا به حمایتهای روسیه و چین، همچنان قابلیت بازسازی و بقا دارد. در واقع، انزوای ایران نسبی است و تهران ناگزیر چرخش خود به سوی شرق را ادامه میدهد.»
خانم شلی در بخش نخست این گفتگو نیز به طور خلاصه گفته بود: «بحرانها و جنگها برای جمهوری اسلامی همواره فرصتی برای بازسازی مشروعیت، تقویت ساختار ایدئولوژیک و تثبیت نظام بوده است. هرچند جنگ دوازده روزه مرحلهای جدید در شکلگیری منازعه مستقیم با اسرائیل است، اما سیستم نهادی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، همچنان از توانایی بالایی برای بقا و بازسازی برخوردار است.
با این وجود، جنگهای اخیر با اسرائیل مشروعیت نظام را نزد مردم بهبود نبخشیده است؛ تحلیلها نشان میدهد که ایرانیان، به ویژه نسل جوان و طبقه متوسط شهری، همچنان نسبت به سیاست خارجی حکومت بیاعتماد هستند. لذا حملات متقابل و پاسخهای نظام به رویدادهای منطقهای، بیشتر در حوزه نمادین و استراتژیک موثر بوده تا در جلب حمایت واقعی عمومی.»
به باور او، قدرت حکومت ایران همچنان پابرجاست، اما مشروعیت اجتماعی آن بهشدت فرسوده شده و این شکاف سیاسی ـ اجتماعی نه در لحظه، بلکه در روندی فرسایشی و بلندمدت، تعیینکننده آینده ایران خواهد بود.
ایران وایر - جمهوری اسلامی با شدت هرچه تمام سرکوب را ادامه میدهد. در یکی از تازهترین اقدامها ماموران امنیتی صبح روز ۱۲ آبان، در عملیاتی هماهنگ به چند خانه در تهران یورش بردند و شماری از چهرههای فکری کشور را بازداشت کردند؛ افرادی که جرمشان استفاده از کلمه است.
ماموران امنیتی همزمان وارد منازل «شیرین کریمی»، مترجم و پژوهشگر، «پرویز صداقت»، اقتصاددان و «مهسا اسدالهنژاد»، جامعهشناس، شدند؛ خانهها را تفتیش کردند، لپتاپها و کتابها را ضبط کرده و هر سه را با خود بردند. همچنین «محمد مالجو»، اقتصاددان که برای بازجویی احضار شده بود، بازداشت شد. در همان روز ماموران به خانه «هیمن رحیمی»، نویسنده و مترجم ۳۷ ساله نیز رفتند و وسایل شخصیاش را ضبط کردند.
هنوز اتهام بازداشتشدگان بهطور رسمی اعلامنشده است، اما شواهد نشان میدهد که دلیل بازداشت آنها اظهارنظرهای فکری و0 انتقادیشان 0است؛ نشانهای از تداوم رویارویی جمهوری اسلامی با حوزه علوم انسانی. در این موج از دستگیریها، ماموران امنیتی پژوهشگرانی را هدف گرفتهاند که به سنت فکری چپ نزدیکاند؛ اما مگر آنها چه میگویند که چنین خشم حاکمیت را برانگیخته است؟ آیا سخن گفتن از بیعدالتی، از تداوم بحرانهای فزاینده، از بیاعتمادی جمعی و از سازوکارِ سرکوب و دشمنسازی، جز توصیف واقعیت امروز ایران است؟
سکوت اجباری برای اندیشه انتقادی
صبح دوشنبه، حوالی ساعت هفت و پانزده دقیقه، ماموران امنیتی به درِ خانه پرویز صداقت رفتند. به گفته دختر او، ماموران پس از بازرسی کامل منزل، لپتاپ و یادداشتهایش را ضبط کردند و بدون ارایه توضیح یا عنوان اتهام او را با خود بردند. تاکنون در مورد اتهام هیچکدام از دستگیرشدگان اطلاعاتی منتشرنشده است اما «شیرین احمدنیا»، رییس جدید انجمن جامعهشناسی ایران معتقد است: «گمانهزنیها مبنی بر آن است که فعالیت علمی و احتمالاً نقدهایی که این افراد داشتند و بیان افکارشان زمینهای ایجاد کرد که مورد سووال قرار بگیرند.»
در واکنش به این بازداشتها، چندین نهاد و گروه مدنی بیانیههایی منتشر کردند. «کانون نویسندگان ایران (در تبعید)» این اقدام را نشانه «هراس و ناتوانی حکومت از اندیشه» دانست و تأکید کرد که سرکوب نویسندگان و پژوهشگران نه نشانه اقتدار، بلکه بیانگر ضعف حکومت در برابر نقد و آگاهی است. این نهاد خواستار آزادی فوری و بیقیدوشرط تمامی نویسندگان، روزنامهنگاران و کنشگران فرهنگی شد.
«انجمن جامعهشناسی ایران» نیز با ابراز نگرانی از بازداشت جامعهشناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی، تاکید کرد که علوم اجتماعی در هر جامعهای نقش «وجدان نقاد» را دارد و تضعیف امنیت حرفهای و روانی پژوهشگران، نهتنها به زیان جامعه علمی بلکه به زیان کل جامعه است.

بهنام حضرت حق
خبر فراق ابدی برادر عزیزم را در بند استبداد دریافت کردم و در سوگش نشستم. غمِ ازدستدادن چنین انسان مهربان و دلسوزی برای من و بازماندگانش بسیار سنگین بود، اما محبتهای بیشائبه و همدردیهای صمیمانهی خیل عظیم دوستان و آشنایان و همراهان از همهی قشرها در مراسم تشییع و ترحیم، تسلیبخش روح و روان ما شد و بازماندگان را شرمندهی اینهمه لطف و مهربانی کرد. مرا نیز بر ادامهی راه و روشی که در پیش گرفتهام مصممتر کرد.
متأسفانه مرا با عجله به بند کشیدند و فرصت تشکر حضوری را از شما یاران گرامی، از من دریغ کردند. بهناچار با این نوشته از همهی بزرگوارانی که با قلم و قدم و به اشکال گوناگون تسلیبخش مادر، همسر، فرزندان و دیگر بستگان و دوستداران برادر فقیدم سیدمحمد تاجزاده شدند، سپاسگزاری میکنم و برای همگان سلامتی و موفقیت آرزو دارم.
سیدمصطفی تاج زاده

از روزی که ضد امپریالیسم تبدیل شد به ضد پیشرفت، ضد برابری و ضد آزادی
اختر قاسمی
پیشگفتار
این متن بازتاب تجربهی شخصی من است؛ زنی از نسلی که میان عشق به آزادی و ایمان کور به ایدئولوژی گرفتار شد.
از نسلی که روزی با نام سارتر لرزه بر تنش میافتاد و امروز با نام فوکو، طعم فریب را میچشد.
این نوشته روایت من است از چپی که روزی برابریخواه و ضد امپریالیسم بود و امروز ضد آزادی؛
از تهران ۵۷ تا نیویورک ۲۰۲۵ -- فاجعهای که همچنان تکرار میشود.
از دو روز پیش که یک چپ اسلامگرا به سمت شهرداری نیویورک انتخاب شد، مدام با خود فکر میکنم و تاریخ صد سال گذشته را مرور میکنم، تاریخی که بیش از نیمی از آن را خودم تجربه کردم و بیاد دارم.
میخواهم بفهمم چگونه چپ جهانی، از سارتر تا فوکو، از دفاع از انسان به دفاع از اسلام و عمامه رسید؛
و چرا هنوز، پس از همهی شکستهای تاریخیاش، نمیخواهد از خواب ایدئولوژی بیدار شود.
چهلوشش سال از انقلاب اسلامی ایران میگذرد، اما تناقضی قدیمی هنوز در ذهن روشنفکری غرب خانه دارد:
بخشهایی از چپ دانشگاهی، همانهایی که روزی پرچم آزادی و عدالت اجتماعی را در دست داشتند، امروز در برابر اسلامگرایی چشمان خود را بستهاند، فقط چون «ضد امپریالیسم» است.
یادش نهبخیر!
در آن سالها که چپ تازه در میان نسل جوان و روشنفکر ایران پا گرفته بود، کافی بود فقط نام ژانپل سارتر را بشنوی تا لرزه به تنت بیفتد. مردی که هر جملهاش را مثل آیه میخواندیم.
برای ما نوجوانهای آرمانخواه، سارتر و مدت کوتاهی بعد سیمون دوبووار چیزی شبیه خدایان فکری بودند؛ خدایانی که چپ جهانی برایمان نسخه میپیچید و ما با چشمانی بسته میبلعیدیم.
اما در همان روزها، صادق هدایت را نمیخواندیم که با شجاعت، اسلام و ملایان را نقد کرده بود.
ایرج میرزا را نمیخواندیم که در شعرهایش روحانیون دوران مشروطه را به سخره گرفته بود.
ما آنچه از خودمان بود را کنار گذاشته بودیم تا نسخهی فرانسویِ آزادی را در سرزمینی بخوانیم که خودش یکی از کهنترین تمدنهای شرق بود.
ما سراپا تناقض بودیم؛ از یکسو همچون اسلامگرایان، غرب را سرچشمهی فساد میدیدیم و از سوی دیگر، میخواستیم از تحلیلهای فلاسفه و نویسندگان غربی کپیبرداری کنیم و نسخهی غربی برای ایران بپیچیم؛ برای سرزمینی که قرنها پیش از آنکه سارتر به دنیا بیاید، از خرد و تردید و فلسفه حرف زده بود. خیال میکردیم راه آزادی از میان کتابهای سارتر و شعارهای انقلاب کوبا میگذرد.
سارتر از آزادی گفت، اما ندید آزادی، وقتی در لباس ایدئولوژی ظاهر میشود، خودش به زندان تبدیل میگردد.
او از شور انقلابی دفاع کرد، بیآنکه بفهمد انقلاب هم میتواند استبداد تازهای به دنیا بیاورد.
و ما، نسل سادهدلِ شیفتهی کلمات زیبا... تا وقتی که با چشم دیدیم چگونه ضد امپریالیسم تبدیل شد به ضد پیشرفت و تمدن، ضد برابری و آزادی.
بعدتر نوبت رسید به میشل فوکو، همان فیلسوف فرانسوی که در اروپا نماد نبوغ انتقادی بود.
علی قاینی
آهای انقلابیونِ عشق کوبیدن آمریکا مگر میشود یک مسلمانِ شیعه ی ضد اسرائیلی شهردار نیویورک بشود و خوشحال نباشید ؟ شیرینی گران شده یا دل و دماغ شادی کردن ندارید؟
چطور است که به هم تبریک نمیگویید و ممدانی را دیالوگ پر کاربرد گفتگوهای خود قرار نمیدهید هر چه باشد برای تغییر کاربری کاخ سفید از سیاست خانه به حسینیه به کارتان می آید . نمی آید ؟ البته که سکوت پر منفعتی ست چون اگر خوشحال باشید عملا دموکراسیِ بدون شورای نگهبان آمریکا را تایید کردید که اجازه داده یک مسلمان شیعه بتواند به جایگاه بالای مدیریتی در کلان شهر آمریکا برسد!
به روحیات شما این جور می آید که از پیروزی ممدانی پیروزی بسازید و خوشحال باشید و این پیروزی را پیروزی اسلام تعبیر کنند اما ساکتید؟
و چه بد که نه میتوانید شادی کنید و نه ابراز ناراحتی که اگر با شهردار شدن ممدانی در شهری از شهرهای شیطانِ بزرگ خوشحال شوید گل به خودی به خودیهایی زدید که سالهاست تلاش کرده اند دموکراسی و جمهوریت امریکا را به مسخره بگیرند و جمهوریت حاکم در ایران را محور دموکراسیهای عالم قرار دهند و اگر شادی نکنید در کنار ترامپی ایستاده اید که از پیروزی ممدانی ناخشنود است و در این وضعیت چقدر به شما می آید که در چهار راه چه کنم بایستید و حیرانِ این باشید که کدام طرفی بروید که برایتان بد نشود ...
زمانی که مامدانی تصمیم به نامزدی شهردار نیویورک شدن گرفت، تنها حمایت دو درصد رای دهندگان نیویورک را همراه داشت. ولی چگونه شد که فرزند مهاجری از اوگاندا که مسلمان شیعه می باشد، در شهری که قلب سرمایه داری وحشی است، خود را سوسیالیست اعلام می کند و با این وجود به چنین پیروزی شگفت انگیزی دست می یابد؟
واقعا چگونه یک مسلمان، در آمریکا که دچار هیستری ضد اسلام شده است و سکه رایج شهر، در شهری که در آن یک میلیون یهودی زندگی می کنند و با وجودی که جنو ساید/هولاکاست/نسل کشی غزه را محکوم می کند و قول می دهد که اگر نتانیاهو پایش را به نیویورک بگذارد، به جرم جنایت بر علیه بشریت، دستگیرش خواهد کرد، بسیاری از جوانان یهودی به او رای دادند؟
- این پیروز در وضعیتی رخ داد که دونالد ترامپ به مردم نیویورک در صورت رای دادن به او اعلام جنگ داده بود و اینکه بودجه فدرال برای نیویورک را کم خواهد کرد و اینکه از مامدانی خلع تابعیت و او را اخراج.
- این پیروزی در وضعیتی رخ داد که ایلان ماسک و دیگر سوپر میلیاردرها نیز بر علیه او وارد صحنه شده و شمشیر را از رو بسته بودند.
- این پیروزی در وضعیتی رخ داد، که لابی های صهیونیستی و لابی های صهیونیستهای مسیحی با تمام قدرت بر علیه او وارد عمل شده بودند.
- این پیروزی در وضعیتی رخ داد که سونامی اتهامات بر علیه او و شایعات و سیاست ایجاد ترس در میان نیویورکی ها ایجاد شده بود. اتهاماتی مانند اینکه مامدانی، تروریست مسلمان است و خوردن گوشت حلال را اجباری خواهد کرد و شریعت را پیاده و..و. و این کوشش تا جایی پیش رفت که مجسمه آزادی را در کفن سیاه پوشاندند و اینکه آینده پوشش زنان نیویورکی اینگونه خواهد بود؟
با این وجود، مامدانی، یعنی جوان 34 ساله ای که هیچ تجربه مدیریت شهری و سیاسی ندارد، در شهری که بیشتر مسیحی می باشند، به پیروزی بیمانندی دست یافت. مهمترین دلیل آن این بود که توانست روانشناسی «بد بینی» و «ناتوانی» در میان مردم نسبت به سیاست و اینکه سیاست برای ما نیست و سوپر میلیاردها هر بلایی را که بخواهند بر سر ما می آورند، را به روانشناسی «امید» متحول کرد و اینکه هنوز در آمریکا آنقدر ساختارهای دموکراتیک باقی مانده است تا از طریق آن، قدرتمنداران را بتوان مجبور به تبعیت از رای اکثریت کند.
مامدانی که خوب از فقر روز افزون مردم در ثروتمند ترین کشور دنیا آگاه بود، تعهد کرد که با 2 درصد افزودن بر مالیات کسانی که بالای یک میلیون دلار در سال در آمد دارند، اتوبوسهای شهری را مجانی و سریع السیر خواهد کرد و مهد کودک ها را برای مادران تنها نیز مجانی و قانونا مانع گران تر شدن کرایه خانه ها خواهد شد و کارتن خوابها را اسکان خواهد داد و از بیماران روانی حمایت خواهد کرد و...و.
اکثریت مطلق سلطنتطلبان مخالف انتخاب «زُهران ممدانی» هستند؛ کسی که یک چپ سوسیالیست شیعه، طرفدار سرسخت فلسطین و همسو با حماس است. ممدانی، بر خلاف خمینی حدود ۴۷ سال پیش، نیت واقعی خود را با خدعه و تقیه و نیرنگ پنهان نکرد. در آن زمان هیچ انتخاب دیگری غیر از خمینی وجود نداشت، و او میگفت حتی کمونیستها نیز بعد از انقلاب کاملاً آزاد خواهند بود.
اما ممدانی هرگز افکار چپ ضداسرائیلی، ضد کاپیتالیستی و اهداف سیاسی رادیکال خود را پنهان نکرد و علناً اعلام داشت که در قلب کاپیتالیسم جهان، یعنی نیویورک، برنامههای سوسیالیستی خود را اجرا خواهد کرد. آن هم در سال ۲۰۲۵ میلادی، پس از نیمقرن تجربه تلخ شکست کمونیسم، سوسیالیسم و اسلام سیاسی، و با وجود پیشرفت اطلاعات، بلوغ فکری و دانش بشری در ۴۷ سال گذشته و علیرغم اینکه دو هفته پیش ممدانی با روحانی طرفدار جهاد و حمله به برج های دوقلو عکس گرفت و لبخند زد و افتخار کرد.
اگرچه هر دو (خمینی و ممدانی) شیعه رادیکال هستند و هر دو وعده «اتوبوس مجانی» دادهاند، اما شباهتهای دیگری نیز میان آنها وجود دارد -- با فاصلهای ۴۷ ساله.
با این حال، علیرغم همه تجربیات تلخ بشری در طول این سالها، در شهری که مسلمانان افراطی به برجهای دوقلو حمله کردند و هزاران بیگناه را کشتند، مردم همین شهر در میان گزینههای موجود، به یک مسلمان طرفدار حماس و القاعده (ولو به شکلی خجالتی) رأی دادند. نمیدانم سلطنتطلبان این رأیدهندگان را چه خواهند نامید؟ «۲۰۲۵تاهیها»؟ یا شاید «۲۵تیها»؟ آیا به قول سلطنتطلبان، مردم نیویورک هم مانند مردم ۴۷ سال پیش ایران، به دلیل حماقت یا شکمسیری، به یک شیعه افراطی مهاجر ضد اسرائیلی و ضد امپریالیستی رأی دادند؟ یا اینکه از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه بردند؟
نسل جوان سلطنتطلبِ عصبی و خشمگین، که غرق در ناآگاهی و بلاهت خودبزرگبینی است و خود را علامه دهر و افلاطون و ارسطوی تاریخ میپندارد، باید نگاهی بیندازد به نتیجه انتخاب مردم نیویورک در دوران پسااینترنت و پسا یازده سپتامبر؛ دورانی که عصر انفجار اطلاعات و آگاهی و عریان شدن اسلام انقلابی است. مقایسه کنید زمان و مکان را: ۴۷ سال پیش، شاه هرگز اجازه نمیداد توضیحالمسائل خمینی منتشر شود تا مردم بدانند او چه جانوری است. شاه به جای اطلاعات آزاد و دموکراسی، تنها بر ساواک تکیه کرده بود.
خشم مردمان ایران زمین بار دیگر مانند آتش زیرخاکستر ظاهر شد و گریبان «دیکتاتور تهران» را گرفته است. دیکتاتور ابلهی که در ۸۶ سالگی، خود را خدا می داند.
شروع قیام ۱۹ با قتل یک جوان در الیگودرز شکل گرفته است. امید سرلک، یک جوان وطن پرست و اخلاق گرا و عاشق نام ایران و شیفته شاهنشاه فقید، صحنه ای شگفت را برای مردمان به خواب رفته در جامعه زیر یوغ استبداد دینی خلق کرد. او در ویدئویی با صدای محمد رضا شاه پهلوی، تصویر علی خامنه ای، را به اتش کشید و چماقداران «دیکتاتور تهران» جان او را بی رحمانه گرفتند
علی خامنه ای، دیکتاتوری است که ۳۷ سال است ایران را با غارت و تاراج و فساد و استبداد دینی به کشوری فقیر، ویرانه و محروم مبدل کرده و امروز در پائیز، حرکت شجاعانه این جوان پادشاهی خواه و سرباز شاهزاده رضاپهلوی، جرقه حرکتی دیگر را در تاریخ جامعه ایران پدید آورد. جنبش ۱۹، کم کم شکل گرفت
از زمستان بی بهار ۱۹۷۹ تا امروز، ۱۸ بار مردم ایران ، مانند جامعه ای زنده و پویا، بپاخواستند و علیه «استبداد دینی» در سیستم توحش «خلافت اسلامی ولایت فقیه» قیام کردند تا شاید جنازه جمهوری اسلامی توخالی و پوچ را که مشابه یک صندوق لعنت است، دفن کنند
بار ۱۸م ، « قتل مهسا امینی» موجب جنبش شد و مانند گذشته، از یک سو هواداران سیاسی ۱۹۷۹ و یا افراد بهره مند از بقای رژیم، آن را منحرف کردند و از سوی دیگر هم چشمان بی خیال و نظاره گر و معامله گر جهانیان، در مقابل سرکوب وحشیانه سکوت کردند
فورا «ماشین تبلیغات» رژیم در صدد تغییر زمین بازی به نفع «دیکتاتور تهران» است و می گوید، امید سرلک، شکست عشقی خورده است
او، عشق به ایران، عشق به وطن، عشق به آزادی داشت و جانش را در پای اعتقادش گذاشت و مانند یک قهرمان، مشابه قهرمانان دیگر در تاریخ پادشاهی ایرانی، مرگ را بر ذلت و خواری در سایه استبداد دینی و توحش تروریسم اسلامی ترجیح داد
در آمریکای ترامپ، هیچ چیز ساده نیست. هر پیروزی سیاسی، در خود بذر شکست آینده را نیز دارد و هر شکست، نشانی از بازگشت بالقوه. انتخابات اخیر در چند ایالت کلیدی آمریکا ، از نیوجرسی تا ویرجینیا و شهر نیویورک ، بار دیگر نشان داد که سیاست این کشور دیگر با معادلات سنتی قابل توضیح نیست.
نقدی بر مقالهی «نسبت مخالفین رضا پهلوی با واقعیت» از منظر فلسفهی سیاسی و تجربهی تاریخی
کودتای السیسی علیه مرسی در مصر
محمد مرسی (1951- 2019) سیاستمدار و رئیس حزب آزادی و عدالت که توسط اخوان المسلمین مصر پس از انقلاب 2011 تأسیس شده بود در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 برای حزب خود نامزد شد. در دور اول رأیگیری، مرسی با % 25 بیشترین آرا را به دست آورد و در دور دوم انتخابات با % 52 آرای معتبر پیروز شد. مرسی با مراسم تحلیف خود در 30ژوئن 2012 به عنوان پنجمین رئیس جمهور مصر آغاز به کار کرد.
در 3 ژوئیه 2013، مرسی ، پس از روزها اعتراضات گسترده علیه سیاستهایش، در یک کودتای نظامی به رهبری ژنرال "عبد الفتاح السيسی" برکنار و زندانی می شود .برکناری مرسی درگیریهای خشونتآمیز و بحران سیاسی در مصر را به دنبال داشت. مرسی ،پس از برکناری، در چندین محاکمه به حبسهای طولانی مدت محکوم شد. مرسی در آخرین جلسه دادگاه در 17 ژوئن 2019 به کما رفت و در همان روز در بیمارستان درگذشت.
محاسبات السیسی قبل از کودتا:
السیسی مطمئن بود که روشنفکران سکولار مصر و نصف شهروندان مصری هم که مرسی اسلامگرا را انتخاب نکرده بودند اعتراضی به این کودتا نمی کنند. السیسی همچنین به خوبی آگاه بود که ارتش مصر هم از مرسی پشتیبانی نخواهد کرد.
به نظر می رسد که 13 سال بعد از کودتا السیسی علیه رئیس جمهور قانونی مصر،علیه مرسی ، نه فقط برای شهروندان مصری به خاطرآوردن برکناری مرسی بی اهمیت شده، بلکه همچنین خبری هم از اعتراضات اسلامگرایان در مصر شنیده نمی شود.
کودتای محمد رضا شاه علیه مصدق
مصدق در 3 آگوست 1953 ، با مراجعه به اخذ آرای عمومی، مجلس را منحل می کند. بعد از انحلال مجلس و بر طبق قانون اساسی شاه می توانست نخست وزیر ( مصدق ) را مرخص و نحست وزیر جدیدی را معرفی کند. در 13 آگوست 1953 شاه مصدق را با حکمی برکنار و زاهدی را به سمت نخست زیری منصوب کرد. اما مصدق بعد از دریافت حکم برکناری خود دستور می دهد که آورنده حکم و همچنین نخست وزیر جدید، زاهدی، را دستگیر کنند. طبق قانون اساسی مصدق می بایست نخست وزیری زاهدی را قبول و کناره گیری می کرد. در تاریخ 19 آگوست 1953 مصدق، پس از یک کودتا، دستگیر می شود.
اگر ژنرال السیسی علیه یک رئیس جمهور قانونی، علیه مرسی، کودتا کرد مصدق در زمان کودتا نخست وزیر قانونی نبود.
اما چرا روشنفکران سکولار ایرانی هر سال، در سال روز کودتا علیه مصدق، مراسم خود زنی و عزاداری برگزار می کنند: برای اینکه فرهنگ شیعه فرهنگ آیین های سوگواری سالانه است، فرهنگی که مصری های سنی مذهب با آن آشنایی ندارند.
مسعود امیرخلیلی
کیهان لندن - پلیس دانمارک در شهر آرهوس یک مرد ۴۲ ساله افغانستانی را به اتهام جاسوسی برای جمهوری اسلامی و مشارکت در طرح حمله به اهداف یهودی در آلمان بازداشت کرده است.
به گزارش آسوشیتدپرس پلیس چهارشنبه ۱۴ آبان اعلام کرد این فرد در حومه ریسکوف و با همکاری سازمان اطلاعات دانمارک و پلیس شرق یوتلند بازداشت شده است.
پلیس اعلام کرد این فرد بر اساس حکم بازداشت آلمان دستگیر شده است و ماموران آلمانی نیز در جریان عملیات حضور داشتند.
دادستانهای آلمانی گفتهاند این مرد که از او با عنوان «تواپ.م» نام برده شد متهم است که بهعنوان رابط در شبکهای مرتبط با عملیات اطلاعاتی جمهوری اسلامی فعالیت داشته است. او سابقه تهیه سلاح، لوازم جانبی و مواد منفجره در دانمارک را دارد.
شواهد نشان میدهد «تواپ.م» تلاش کرده از طریق یک فرد ثالت برای «علی س» اسلحه تهیه کند که اواسط تیرماه به اتهام جمعآوری اطلاعات از اماکن یهودی در برلین بازداشت شد. «علی س»، ۵۳ ساله دارای تابعیت دوگانه افغانستانی ـ دانمارکی است.
بنا بر گزارش روزنامه آلمانی بیلد، علی پس از جمعآوری تصاویر و اطلاعات نظارتی از موسسات یهودی، مخفیانه به ایران سفر کرده بود.
در این گزارش آمده است که او در تهران با یکی از افسران نیروی قدس سپاه پاسداران دیدار کرده و عکسها، ویدیوها و جزییاتی مربوط به اهداف احتمالی، از جمله دفاتر و رستورانهای متعلق به جامعه یهودیان، را تحویل داده است.
علی پس از بازداشت در دانمارک به آلمان مسترد شد و اکنون با اتهام جاسوسی و برنامهریزی برای انجام حمله به نفع سپاه پاسداران روبهرو است. مرد تازه بازداشتشده نیز در آلمان به «اقدام به قتل» متهم شده است.
به گفته پلیس، او قرار است ۱۴ آبان در دادگاهی در آرهوس حاضر شود تا درباره بازداشت موقت و روند استردادش به آلمان تصمیمگیری شود.
سازمان اطلاعات دانمارک اعلام کرد این پرونده بخشی از الگوی گستردهتر فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی جمهوری اسلامی علیه مخالفانش در اروپاست.
بر اساس این گزارش، تهران در سالهای گذشته فعالیتهایش را به هدف قرار دادن منافع اسرائیلی و یهودی گسترش داده است.
به گفته فین بورخ اندرسن رئیس این سازمان «این تهدید را بهویژه با توجه به استفاده ایران از واسطهها و شبکههای تبهکار برای انجام اقدامات خشونتآمیز، بسیار جدی میگیریم.»
پلیس شرق یوتلاند اعلام کرده است در جریان عملیات دستگیری، منازل دیگری در مناطق تریگه و شمال آرهوس نیز بازرسی شدهاند.
احمد زیدآبادی
در ولایت ما مردمآزاری را به پاسگاه ژاندارمری کشاندند. پیرمردی به وساطت پا پیش گذاشت و گفت؛ حالا قبلاً کاری کرده اما اخیراً طوری حرف زده است که انگار قصد ادامۀ مردمآزاری ندارد!
سخن پیرمرد بر مردمآزار سخت گران آمد و بر سر او فریاد زد؛ من کی و کجا چنین حرفی زدهام؟ من به مردمآزاری افتخار میکنم! حکایت مدیر مسئول کیهان است! از برخی رسانهها خشم گرفته که چرا از قول او نوشتهاند که مخالف برخورد سخت و بگیر و ببند در موضوع حجاب است!
از این رو لازم دیده که با صدای هرچه بلندتر اعلام کند که سخنش تحریف شده و همچنان با ضرس قاطع، حامی برخورد سخت در این باره است! ظاهراً مردمآزاری هم عالمی دارد!
در ادعایی تازه، خبرگزاری فارس مدعی شده که آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در زمان حیات خود با «پوشش خاصی» به استخر میرفته؛ خبری که هنوز منبع یا جزئیات روشنی درباره آن ارائه نشده است.
🎥 داستان استخررفتن و ادعای ترور هاشمی رفسنجانی pic.twitter.com/QoBJgHxFe3
-- خبرگزاری فارس (@FarsNews_Agency) November 6, 2025
***
در ادامه خودکشی های پرتعداد وزنجیره ای رزیدنت های پزشکی در ایران، خانم یاسمن شیرانی رزیدنت سال دوم بیماریهای زنان با خودکشی به زندگی خود پایان داد. هرچند قلبا و احساسا امیدواریم این مرگ دلخراش آخرین حلقه از این اتفاقات دلخراش باشد، اما تجربه سالهای گذشته و تکرار بی رویه این خودکشی ها ما را به شدت نگران وضعیت غیرقابل تحمل بر جامعه رزیدنتی ایران می کند.
مسئلهی خودکشی در میان رزیدنتهای جوان به یکی از نگرانیهای جدی جامعهی درمانی و عمومی ایران تبدیل شده است. رزیدنتها، به عنوان پزشکانی که در حال طیکردن دورهی تخصص خود هستند، با فشارهای کاری، روحی و مالی قابل توجهی روبهرو هستند. این پدیده نهتنها از جنبهی انسانی دردناک است، بلکه زنگ خطری برای نظام سلامت کشور نیز به شمار میآید، زیرا نشاندهندهی فرسودگی روانی و ساختاری در یکی از حساسترین گروههای حرفهای جامعه است.
آمار رسمی دربارهی تعداد دقیق خودکشی رزیدنتها در ایران منتشر نشده است و همین فقدان شفافیت، خود یکی از معضلات اصلی است
هیچ پایگاه دولتی و علنیای وجود ندارد که شمار دقیقِ خودکشی رزیدنتها را به صورت سالانه منتشر کرده باشد.
این عدم شفافیت آماری که بخش بزرگ آن به خاطر پنهان کاریهای حکومتی و بخشی به خاطر تابو پنداریهای جامعه است، ما را از دست یابی به تعداد واقعی این خودکشی ها محروم می سازد.
بسیاری از ارقامِ گزارششده بر پایهٔ جمعبندی رسانهای، مطالعات نمونۀ مقطعی و اظهارنظر متخصصان است.
چند منبع بینالمللی و داخلی در سالهای ۲۰۲۴-۲۰۲۵ میانگین آمار خودکشی موفق رزیدنت ها را ۱۳-۱۶ خودکشی در سال ذکر کرده اند. هرچند این عدد می تواند فاصله زیادی با آمار واقعی خودکشی داشته باشد، ولی بر اساس همین آمار هم ما به عدد نگران کننده ۱۳۰-۱۶۰ خودکشی موفق رزیدنت ها در ده سال گذشته می رسیم.
تحلیلهای پژوهشی و گزارش رسانهایِ موردی علل متعدد و در همتنیدهای را به عنوان علل بروز خودکشی در جامعه رزیدنتی ایران گزارش کردهاند؛
۱- فرسودگی شغلی : پژوهشها نشان میدهند میزان فرسودگی شغلی در میان رزیدنتهای ایران بسیار بالاست . برخی مطالعات نرخ خودکشی ۳۰-۴۰٪ را در برخی نمونهها گزارش کردهاند. فرسودگیِ مزمن ترکیبی از خستگی عاطفی، کاهش کارایی و تحقیر حرفهای است.
۲- ساعات کاری طولانی و کم خوابی مزمن: شیفتهای طولانی و پیاپی و محرومیت از خواب، سلامت روان را به شدت تضعیف میکند و جزء عوامل مؤثر در افزایش خطر خودکشی است. کشیک ها به صورت پیاپی وگاه یک روز در میان همراه با ساعات کاری بالا است.
بیدلیل نبود مکرون بدون همسرش به برزیل سفر کرد!
ایندیپندنت فارسی - تصاویری از امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، در حالی که برزیلیها در خیابانهای سالوادور از او استقبال میکنند و هوادارانش برای دست دادن، در آغوش گرفتن و عکس گرفتن دور او جمع شدهاند، منتشر شده است.
امانوئل مکرون، که برای شرکت در اجلاس تغییرات اقلیمی سازمان ملل (کاپ۳۰) به برزیل سفر کرده است، با حضور در خیابانهای شهر سالوادور در شرق برزیل، خواستار ایجاد یک «مثلث عشقی میان فرانسه، آفریقا و برزیل» شد.
سالوادور اولین شهر جهان است که در قرن شانزدهم در آن «بازار برده فروشی» به راه افتاد و قدرتهای استعماری اروپا، بردههای آفریقایی را برای کار در آمریکای جنوبی، به این شهر منتقل میکردند.
تصاویری از امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، در حالی که برزیلیها در خیابانهای سالوادور از او استقبال میکنند و هوادارانش برای دست دادن، در آغوش گرفتن و عکس گرفتن دور او جمع شدهاند، منتشر شده است.
-- independentpersian (@indypersian) November 6, 2025
امانوئل مکرون، که برای شرکت در اجلاس تغییرات اقلیمی سازمان ملل (کاپ۳۰) به برزیل... pic.twitter.com/jDHEZBDx4X
***
ایران وایر - دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد، روز چهارشنبه ۱۴آبان۱۴۰۴، مراسمی مفصل برای معرفی «دستگاه خودکار سُسزن» برگزار کرد؛ محصولی که بهگفته برگزارکنندگان، نتیجه همکاری این دانشگاه با یکی از مجموعههای رستورانهای زنجیرهای است. مسوولان در این مراسم مدعی شدند که این دستگاه «برای نخستینبار در جهان» ساخته شده و یک ابتکار کاملا جدید محسوب میشود.
🎥 دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد، روز چهارشنبه ۱۴آبان۱۴۰۴، مراسمی مفصل برای معرفی «دستگاه خودکار سُسزن» برگزار کرد؛ محصولی که بهگفته برگزارکنندگان، نتیجه همکاری این دانشگاه با یکی از مجموعههای رستورانهای زنجیرهای است. مسوولان در این مراسم مدعی شدند که این دستگاه «برای نخستین... pic.twitter.com/fYPQkzZeil
-- ایران وایر (@iranwire) November 6, 2025
ایران وایر - نهادی به نام «مبارزه با جنایت سازمانیافته و فساد» (OCCRP)، اطلاعاتی از ثروت و داراییهای «علی انصاری»، مالک و سهامدار عمده بانک منحلشده «آینده» و مالک پروژه «ایران مال» منتشر کرده است.
به گزارش این نهاد، علی انصاری، مالک یک عمارت ۳۳,۷ میلیون پوندی در یکی از محلههای مرفهنشین لندن است.

اسنادی که به دست سازمان OCCRP رسیده نشان میدهد که این ملک دارای سه اتاق پذیرایی بزرگ، یک استخر سرپوشیده، یک سینما، اتاقهای بازی، یک کتابخانه و هشت اتاق خواب با حمام اختصاصی است.
بانک آینده پس از تامین مالی ساخت یکی از بزرگترین مراکز خرید جهان در تهران، معروف به «ایران مال»، با مشکلات مالی مواجه شد.
بریتانیا، روز پنجشنبه، ۸آبان۱۴۰۴ نام «علیاکبر انصاری»، سهامدار عمده این بانک و تاجر ایرانی را به لیست افراد تحریمشده خود اضافه کرد.
مقامات بریتانیا، دلیل این اقدام را نقش او در «حمایت مالی از فعالیتهای سپاه پاسداران» عنوان کردهاند.
«همیش فالکونر»، معاون امور خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، در بیانیهای در اینباره تایید کرده است که «استفاده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سرکوب و تهدیدهای هدفمند برای انجام اقدامات خصمانه، از جمله در بریتانیا، کاملا غیرقابل قبول است.»
او همچنین گفته است که بریتانیا «تهدیدهای سپاه پاسداران» را تحمل نخواهد کرد و در اتخاذ موثرترین اقدامات علیه آنها «تردید به خود راه نخواهد داد.»
سایت دولت بریتانیا بعد از آخرین بهروزرسانی نشان میدهد که مسدود کردن داراییها و ممنوعیت سفر برای انصاری اعمال شده است.
خبرگزاری «رویترز» گزارش داده که تماسهای این رسانه برای اینکه نظر انصاری را در اینباره جویا شود، بیپاسخ مانده است.
بانک آینده بهدلیل بدهیهای سنگین، توسط بانک مرکزی ایران منحل شد.
دولت بریتانیا، سال ۱۴۰۳ بخشهایی از سپاه پاسداران را بهدلیل حمایت از حوثیهای یمن و همچنین چهرههای کلیدی نظامی ایران را پس از حمله موشکی و پهپادی تهران به اسراییل در ماه آوریل تحریم کرد.
ایندیپندنت فارسی - به گزارش اسوشیتدپرس، کلودیا شاینباوم، رئیس جمهوری مکزیک، روز سهشنبه در حالی که در مرکز تاریخی مکزیکوسیتی با شهروندان گفتگو میکرد، با حادثهای غیرمنتظره روبهرو شد.
مردی که به نظر میرسید مست یا دچار رفتار غیرعادی است، از پشت به او نزدیک شد، دستانش را روی بدن رئیس جمهوری گذاشت و تلاش کرد او را ببوسد.
در ویدئویی که بهسرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شد، شاینباوم با حفظ آرامش و لبخندی کنترلشده، دستان مرد را کنار زد و در واکنش کوتاهی گفت: «نگران نباش.» دفتر رئیس جمهوری مکزیک هنوز به این حادثه واکنشی رسمی نشان نداده است، اما نبودِ تیم محافظان در تصاویر و تاخیر در واکنش مسئولان حاضر، بحثهای گستردهای درباره سطح امنیت رئیس جمهوری در میان کاربران و رسانههای محلی برانگیخته است.
تحلیلگران معتقدند این رویداد، ضعف در مدیریت امنیتی پیرامون شاینباوم را نشان میدهد، بهویژه در شرایطی که او در هفتههای اخیر بارها درباره خطرات خشونت سیاسی در کشور سخن گفته بود.
این اتفاق در حالی رخ داد که شاینباوم، نخستین زن در تاریخ مکزیک که به مقام ریاست جمهوری رسیده، همواره تلاش کرده است ارتباطی مستقیم و بیواسطه با مردم حفظ کند و میان جمعیت برای گرفتن عکس و دستدادن حضور یابد. اما این حادثه نشان داد چنین رفتارهایی در فضای پرتنش سیاسی و امنیتی کنونی مکزیک میتواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
به گزارش اسوشیتدپرس، کلودیا شاینباوم، رئیس جمهوری مکزیک، روز سهشنبه در حالی که در مرکز تاریخی مکزیکوسیتی با شهروندان گفتگو میکرد، با حادثهای غیرمنتظره روبهرو شد. مردی که به نظر میرسید مست یا دچار رفتار غیرعادی است، از پشت به او نزدیک شد، دستانش را روی بدن رئیس جمهوری گذاشت... pic.twitter.com/7YuLQ6tTSs
-- independentpersian (@indypersian) November 5, 2025
ایران اینترنشنال - فخرالسادات محتشمیپور، فعال سیاسی، در پیامی که در اعتراض به بازداشت دوباره همسرش مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی، منتشر کرد، با اشاره به هراس مقامهای جمهوری اسلامی از مرگ گفت که در زمان جنگ ۱۲روزه، ابوالقاسم صلواتی، قاضی پروندههای سیاسی و سرکوب، در «سرداب امامزاده صالح» در شمیرانات تهران میخوابیده است.
محتشمیپور افزود: «شما که اینقدر از مرگ میترسید، کمی به اعمال و آینده خودتان و به مرگ فکر کنید.» سرداب امامزاده صالح، مقبره اصلی این مکان مذهبی، در زیرزمین قرار دارد و دسترسی به آن از طریق پلکانی در گوشه صحن ممکن است.
این بخش برای عموم آزاد نیست. مقامهای جمهوری اسلامی تمهیدات شدید امنیتی در دوره جنگ و پس از آن را تایید کرده بودند. نمایندگانی از مجلس به جمعآوری تلفنهای همراه مقامهای انتظامی، نظامی و سیاسی اشاره کرده بودند.
علی خامنهای نیز در روزهای جنگ و پس از آن به مخفیگاهی زیرزمینی رفته بود. پژوهشگر پیشین وزارت اطلاعات فاش کرده بود که مقامهای بلندپایه جمهوری اسلامی، مانند اعضای گروههای چریکی، در خانههای امن زندگی مخفیانه دارند.
انا لله و انا الیه راجعون! عید ۲۰۲۶ امریکا را عزا کردند، من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر نیویورک را شنیده ام خوابم کم شده است [گریۀ حضار].ناراحت هستم [گریۀ حضار]. قلبم در فشار است [گریۀ حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ من پیش بیاید [گریۀ شدید حضار]. امریکا دیگر عید ندارد نیویورک دیگر عید ندارد [گریۀ حضار]. عید امریکا را عزا کرده اند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی سینه زنی کردند[گریۀ حضار]. نیویورک را فروختند، آزادی نیویورک را فروختند، روی خرابه های برج های تجارت جهانی؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای امریکایی ها و نیویورکی ها بودم توو سرِ خودم می زدم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای محل برج های یازده سپتامبر [گریۀ حضار]؛ بالای سر کاخ سفید بزنند؛ حالا قدم بعدیشان حسینیه کردن کاخ سفید است.
شهردار مسلمان شیعه ی اوگاندایی زُهرانِ «ممه دونی»، بچه ی سی و چهار ساله، یارو رسما و علنا یهودستیز هم هست. سوسیالیست و چپ و مسلمون و شیعه هم یکجا هست! به قول شهریار دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.... ببینیم پرزیدنت ترامپ چه خواهد کرد...
صحبت های خانم نرگس محمدی برازنده برندۀ جایزۀ صلح نوبل نیست!
احمد زیدآبادی
سرکار خانم نرگس محمدی برندۀ جایزۀ صلح نوبل با انتشار متنی نوشته است: "جدال اصلی به واقع بین«بقاءطلبان» و «پایانخواهان» رژیم دینی استبدادی است." به گفتۀ او "اکنون «اصلاحات» به واقع انحراف، توهم، و لجاجتی بیش نیست."
در مورد محتوای سخن خانم محمدی و مفاهیم به کار گرفته شده در متن او، سخن بسیار است، ولی من در اینجا نمیخواهم وارد این موضوع شوم.
فقط میخواهم تأکید کنم که این لحنِ خاص و کلام قاطع و بیچون و چرا که شمار بسیاری از کنشگران صحنۀ سیاسی ایران را آزار میدهد، برازندۀ هر که باشد، برازندۀ "برندۀ جایزۀ صلح نوبل" نیست!
نرگس محمدی، در شبکه ایکس نوشت:
«اصلاحات» سالهاست که مرده
از قضا «اصلاحات» را خود جمهوری اسلامی کشت و رهبرش بر جنازه «اصلاحات»، پیش از جنازه سردارانش نماز خواند.
اکنون هم جمهوری اسلامی تلاش می کند برای انحراف افکار عمومی از مسئله اصلی که نزاع و چالش بین کسانی است که به «بقاء» جمهوری اسلامی باور دارند و کسانی که برای «پایان» دادن به جمهوری اسلامی تلاش می کنند، بازی جعلی«اصلاحات» را با بحث« اصلاح طلبان» و« غیر اصلاح طلبان»، داغ و پر بیننده کند
بازداشتیهای بیگناه
ایران وایر، به برخی جزییات تکاندهنده و تناقضات در پرونده متهمان به قتل «روحالله عجمیان»، بسیجی که حکومت میگوید در مراسم چهلم حدیث نجفی در کرج بهدست معترضان کشته شده، دست یافته است.
بر اساس اطلاعات رسیده به ما، همان روز و در جریان تجمع اعتراضی در آرامستان «بهشت سکینه» کرج، در چهلم «حدیث نجفی»، دختر معترض کشته شده در شهریور۱۴۰۱، دکتر «حمید قرهحسنلو» که دادگاه انقلاب کرج ابتدا به او اعدام و بعد ۱۵سال حبس در زندان یزد داد، جان یک روحانی به نام «یاسر اسماعیلی» را نجات داده است. این روحانی میخواسته در دادگاه به نفع او شهادت دهد، اما «موسی آصفالحسینی»، قاضی پرونده اجازه این کار را نداده است.
بر این اساس، عدهای که هویت آنها برای ایرانوایر مشخص نیست و معلوم نیست که آیا از معترضان بودند یا نه ، قصد داشتند این روحانی را که بعد از ضربوشتم نیمهجان بوده، آتش بزنند، اما دکتر قرهحسنلو مانع شده و حتی توانسته زمینه انتقال او به بیمارستان را مهیا کند. با اینحال، بازجوها، شعبه اول دادگاه انقلاب کرج و همینطور خانواده عجمیان معتقدند که او در کشتهشدن عجمیان نقش داشته است.
ایرانوایر همچنین مطلع شده که ویدیویی نیز از تجمع روز ۱۲آبان۱۴۰۱ در بهشت سکینه وجود دارد که در آن صدای زنی منتسب به «فرزانه قرهحسنلو» شنیده میشود که فریاد میزند و خطاب به معترضان خشمگین، میگوید که «نکِشید»، «نزنید». بهنظر میرسد که این فریادها در واکنش به ضربوشتم عجمیان است. این با روایتی که در دادگاه مطرح شد و گفته شده بود که عجمیان بعد از ضربوشتم و ضربات چاقو، روی زمین کشیده شده نیز همخوانی دارد. با اینحال، دادگاه این سند مهم در بیگناهی فرزانه قرهحسنلو را نیز نادیده گرفته است.
«ملیحه قرهحسنلو»، خواهر فرزانه در گفتوگویی با ایرانوایر با تاکید بر بیگناهی خواهر و شوهر خواهرش، میگوید که خانواده او و دیگر متهمان این پرونده در این سه سال، تحت فشارهای زیادی بودهاند و دیگر چیزی از آنها باقی نمانده است.
***
پروندهای پر از تناقض؛ چطور میشود یک نفر هم نجات دهد و هم جان بگیرد؟
بر اساس اطلاعاتی که به ایرانوایر رسیده، نحوه بازداشت، بازجوییها، بررسی پرونده در دادگاه و حتی ارسال پرونده به همان شعبه پیشین بعد از نقض احکام از سوی دیوان عالی کشور، همگی نشاندهنده عدم رعایت اصول اولیه قانون در پرونده عجمیان بوده است؛ موضوعی که پرده از فشار نیروهای امنیتی برای تقاص گرفتن از شهروندان بازداشتشده در این پرونده و راضیکردن خانواده عجمیان دارد که حتی خواهان ریختهشدن خونهای بیشتری بودند.
«میرزا ولی عجمیان»، پدر روحالله در یک برنامه زنده با گله از اینکه چرا همه متهمان پرونده قتل پسرش اعدام نشدهاند، «علی اکبر ولایتی»، مشاور رهبر جمهوری اسلامی را متهم کرد که با دخالت در این پرونده مانع اعدام سایر متهمان شده است.
یکی از نکاتی که در این پرونده، بهویژه درباره حکم سنگین دکتر حمید قرهحسنلو، از سوی قاضی آصفالحسینی نادیده گرفته شده است، شهادت مکتوب یک روحانی بهنام «یاسر اسماعیلی» بوده که همانروز چهلم حدیث نجفی با کمک دکتر قرهحسنلو از مرگ نجات پیدا میکند. آقای اسماعیلی خود بهصورت داوطلبانه قصد داشته در دادگاه نیز شهادت دهد ولی حضور و شهادت او از سوی قاضی پذیرفته نشده است.
احسان نگارچی💥 Minus part of radar from Russian S-400 pic.twitter.com/eJAYOhI7MF
-- MAKS 25 🇺🇦👀 (@Maks_NAFO_FELLA) October 6, 2025
هماهنگی پنتاگون و آژانس اتمی در تشدید فشار و هشدارهای همزمان به تهران
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
واشنگتن و آژانس بینالمللی انرژی اتمی همزمان هشدارهایی جدی به تهران داهاند. وزیر جنگ آمریکا در تماس با همتای عراقی خود نسبت به واکنش نیروهای نیابتی ایران در عراق علیه منافع آمریکا هشدار داده، در حالی که رافائل گروسی خواستار همکاری جدی تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایران شده است . منابع غربی این دو پیام را بخشی از فشاری هماهنگ برای واداشتن تهران به شفافسازی دربارۀ سرنوشت ۴۵۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ایران و جلوگیری از احیای توان هستهای این کشور میدانند.
در حالیکه تنشهای هستهای در خاورمیانه بار دیگر اوج گرفته است، گزارشهای همزمان از واشنگتن و وین نشان میدهند که آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مسیری هماهنگ برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران گام برمیدارند. به گزارش روزنامۀ الشرق الأوسط تماس تلفنی میان وزیر جنگ آمریکا، پیت هگست، و وزیر دفاع عراق، ثابت العباسی، به عنوان «شدیدترین هشدار واشنگتن به بغداد» توصیف شده است. بر پایۀ این گزارش، وزیر جنگ آمریکا از طریق کاردار سفارت خود در بغداد، نسبت به هرگونه دخالت شبه نظامیان نیابتی تهران در واکنش به «عملیات نظامی برنامهریزیشدۀ آمریکا در منطقه» هشدار داده است.
این تماس با سخنان رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، همزمان بود که در گفتگو با فایننشال تایمز تأکید کرده بود که ایران باید همکاری خود را با بازرسان سازمان ملل «به طور جدی بهبود بخشد» تا از تشدید تنش با غرب جلوگیری شود. گروسی همچنین گفته است که آژانس از زمان جنگ دوازده روزه میان ایران و اسرائیل در ژوئن گذشته، هنوز به مراکز کلیدی هستهای ایران چون فردو، نطنز و تأسیسات اصفهان دسترسی ندارد. مدیرکل آژانس هشدار داده بود که اگر ایران همکاری نکند، او ناچار خواهد بود اعلام کند که آژانس هیچ نظارتی بر مواد هستهای به ویژه ذخیرۀ اورانیوم غنیشدۀ ایران ندارد.
هدف مشترک: فشار غیرمستقیم بر تهران
هرچند پیام رسمی واشنگتن خطاب به دولت بغداد صادر شده است، اما مخاطب واقعی هشدار، حکومت ایران بوده است :وزیر جنگ آمریکا به بغداد گفته تا تهران بشنود. هدف اعلام شدۀ این هشدار، بازداشتن نیروهای وابسته به تهران - از جمله کتائب حزبالله و عصائب اهلالحق - از انجام هرگونه اقدام تلافیجویانه علیه آمریکا اعلام شده در صورتی که این کشور عملیات نظامی در مرزهای عراق یا سوریه انجام بدهد. آمریکا قصد دارد با چنین هشدارهایی، پیامی روشن به تهران بفرستد : اگر ایران همچنان از همکاری با آژانس خودداری کند و سرنوشت حدود ۴۵۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشدۀ خود را پنهان نگاه دارد، احتمال اقدام نظامی از سوی آمریکا یا متحدانش (اسرائیل) وجود دارد.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
یک مقام سابق پنتاگون به نقل از منابع امنیتی به رویترز گفته است که واشنگتن نگران از «احیای بخشهای پنهان تأسیسات غنیسازی نطنز و فردو» است : مراکزی که در جریان جنگ تابستان گذشته هدف حمله اسرائیل و آمریکا قرار گرفتند اما «به طور کامل منهدم نشدهاند». تایمز اسرائیل نیز با استناد به منابع آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید کرده است که «بیشتر مواد غنیشده در سطوح بالا در ایران هنوز وجود دارد» و همین به «منشأ اصلی نگرانی غرب» تبدیل شده است. در حالیکه تهران هرگونه تلاش برای ساخت سلاح هستهای را انکار میکند، رافائل گروسی هشدار داده است که «وجود این حجم از مواد در سطحی نزدیک به غنای تسلیحاتی، به خودی خود مایۀ نگرانی جدی است»، به ویژه این که مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران، اعلام کرده که دولتش قصد دارد تأسیسات هستهای آسیبدیده ایران را «با قدرتی بیشتر بازسازی کند».
به گزارش خبرگزاریهای بینالمللی، وزیر جنگ ایالات متحده به تازگی در تماس تلفنی با همتای عراقی خود «شدیدترین هشدار» واشنگتن در خصوص گروههای شبهنظامی را که تاکنون سابقه نداشته، به بغداد داده است
یورونیوز - گزارشهایی در عراق نیز پیرامون تماس تلفنی که گفته میشود بین پیت هگست، وزیر جنگ ایالات متحده و همتای عراقی او صورت گرفته، در رسانههای این کشور منتشر شده است.
اگرچه بسیاری از جزئیات این تماس یا حتی زمان وقوع آن، هنوز نامشخص است، اما گزارشها حکایت از آن دارد که عراق بسیار ملتهب و فضای سیاسی در این کشور مشتنج است.
روزنامه «الشرق الاوسط» چاپ لندن در گزارشی اعلام کرد: «دو روز پس از آنکه پیامی از سوی واشنگتن به بغداد برای اطمینانبخشی درباره آینده روابط دوجانبه ارسال شد، دولت عراق ظاهراً شدیدترین هشدار خود از کاخ سفید را درباره گروههای مسلح دریافت کرده است.»
این هشدار پیش از انتخابات هفته آینده و پس از آن صادر شد که مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده نیز به عراق در خصوص حضور شبهنظامیان تحت حمایت ایران در این کشور هشدار داده بود.
ایران از شبهنظامیانی که در قالب نیروهای موسوم به حشد الشعبی در عراق فعالیت دارند، حمایت میکند. این نیروها شامل حدود ۱۰۰ هزار فرد مسلح در گروههای شبهنظامی مختلف میشوند.
به نوشته «الشرق الاوسط» پیام واشنگتن «حاوی یک تهدید مستقیم با این مضمون بوده است که اگر گروههای شبهنظامی عراقی در پاسخ به عملیاتهای برنامهریزی شده ایالات متحده در مناطق نزدیک به عراق طی روزهای آینده، اقدامی تلافیجویانهای انجام دهند، با واکنش شدید مواجه خواهند شد.»
این گزارش میافزاید: «تنها دو روز پس از آنکه نشانههایی از حمایت واشنگتن از محمد شیاع سودانی، نخستوزیر عراق دیده میشد و در حالی که او در آستانه انتخابات با اختلافات جدی در درون چارچوب هماهنگی شیعیان روبهرو است، بغداد از طریق تماس تلفنی وزیر جنگ آمریکا، پیت هگست با ثابت عباسی، وزیر دفاع عراق هشداری جدی دریافت کرد.»
این ماجرا نشان میدهد که عراق تا چه حد نگران روابط خود با ایالات متحده است. گروه کتائب حزبالله که تحت حمایت ایران قرار دارد ماه سپتامبر گذشته الیزابت سورکوف، پژوهشگر دانشگاه پرینستون را که دارای تابعیت دوگانه اسرائیلی و روسی است، آزاد کرد.
از نگرانیهای عراق چه میدانیم؟
به گزارش الشرق الاوسط، وزیر دفاع عراق در یک مصاحبه تلویزیونی گفته است که هگست، از طریق کاردار سفارت آمریکا در بغداد درباره عملیات نظامی آتی در منطقه هشدار داده و «از گروههای عراقی خواسته بود در این تحولات مداخله نکنند».

انتخاب - در هفتههای اخیر، اتحادیه اروپا از ادعاهای امارات درمورد جزایر سهگانه ایران حمایت کرد، ادعاهایی که پس از ماجرای حمایت چین و روسیه از ادعای ابوظبی درمورد ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک افزون شد.
در گفتوگو با کوروش احمدی دیپلمات سابق ایران در نیویورک و نویسنده و محقق در حوزه جزایر خلیج فارس به خطرات تحرکات امارات پرداختهایم.
***
بر پایه اطلاعات رسیده به منوتو، جوان پادشاهیخواه محمد اسماعیلزاده ۲۱ ساله به صورت مشکوکی جان خود را از دست داده است. منبع منوتو اطلاع داده این جوان پس از آنکه در تلاش برای گرامیداشت زادروز ابوالفضل آدینهزاده، جانباخته اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ بوده تلفنهای تهدید آمیز حکومتی دریافت میکند.
نزدیکانش پس از چند روز بیخبری با مراجعه به منزل او، با پیکر بیجان آقای اسماعیلزاده روبهرو میشوند. این موضوع ۲۷ خرداد رخ داده است، اما پس از کشتهشدن امید سرلک، منبع منوتو تصمیم گرفته این اطلاعات را از طریق منوتو رسانهای کند.
خانواده این جوان اهل قزوین بودند و در جریان جنگ ۱۲ روزه محمد اسماعیلزاده به دلیل گرفتاری کاری موفق نشده بوده نزد آنها برود.

مهدی محمودیان، فعال سیاسی، در شبکه اجتماعی اکس خبر داد که دادستانی تهران علیه او اعلام جرم کرده است تنها چند دقیقه پس از انتشار یک صفحه از یک گزارش و انتقاد به نحوه برخورد دستگاه قضائی جمهوری اسلامی با مفسدان اقتصادی.
یادآور میشویم بابک زنجانی مفسد و رانتخوار بزرگ اقتصادی مدتها ست که از زندان خارج شده و مهمتر اینکه در این مدت رئیس بانک مرکزی و اعضای مجلس شورای اسلامی را بارها تهدید کرده است.
با وجود اینکه بیش از ۱۰ سال گذشته اما بدهی خود را پرداخت نکرده و این بدهی با افت شدید ارزش پول ملی کشورمان رقمی بسیار ناچیز شده است.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، «بیش از یک دهه از صدور حکم قطعی برای بابک زنجانی در پرونده فساد نفتی میگذرد و هنوز بیش از ۹۹ درصد از بدهی دو میلیارد یورویی او به شرکت ملی نفت ایران بهصورت نقدی تسویه نشده است. قوه قضائیه واکنشی به این موضوع تا کنون نداشته است.»

افشاگری مهدی محمودیان: تبعیض در اجرای آییننامه زندانها و مرخصی محکومان اقتصادی
مهدی محمودیان در پاسخ به مدیرعامل خبرگزاری قوه قضاییه در ایکس:
بعید است که ندانید "سازمان زندانها یک آیین نامه دارد که به طور مشخص بندهایی از آن در مورد غیبت زندانیان از مرخصی است؛ البته اصلا "بعید نیست که ندانید" همین قوه ثضایبه در مورد محکومین مفاسد اقتصادی چگونه عمل کرده است.
برای اطلاع شما گوشهای از حبس محکومین مفاسد اقتصادی رو ابنجا منتشر میکنم.

پ.ن
اطلاعات جدول برای سال ۱۴۰۱ است و بروز رسانی نشده است.
ورود وزارت خارجه آمریکا به پرونده مرگ امید سرلک؛ تأکید بر وجود «نشانههای دخالت حکومت ایران»
خبرنامه گویا - وزارت خارجه آمریکا در واکنش به مرگ امید سرلک، جوانی از شهر الیگودرز استان لرستان که پس از انتشار ویدئویی از آتش زدن تصویر علی خامنهای خبر جانباختنش منتشر شد، این حادثه را «مرگ فجیع» توصیف و آن را محکوم کرد.
![]()
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا در شبکه اجتماعی ایکس در بیانیهای اعلام کرد: «در حالی که مقامهای محلی مدعیاند سرلک خودکشی کرده، زمان و شرایط حادثه بهطور جدی احتمال دخالت حکومت ایران را مطرح میکند.»
در این بیانیه، مرگ سرلک «نمونهای از سرکوب مخالفان» از سوی جمهوری اسلامی توصیف شده و آمده است: «ایالات متحده در کنار مردم ایران در مسیر دستیابی به عدالت، کرامت و آزادی ایستاده است.»
امید سرلک پس از انتشار ویدیویی که در آن تصویر رهبر جمهوری اسلامی را با صدای محمدرضا شاه پهلوی آتش زد، بیجان پیدا شد. خانواده او میگویند که امید «کشته شده است»، اما رسانهها و مقامهای حکومتی این روایت را رد کرده و علت مرگ را «خودکشی پس از شکست عشقی» عنوان کردهاند.

چند رسانه وابسته به نهادهای امنیتی نیز ویدیویی از اعترافات اجباری منتسب به خانواده سرلک منتشر کردند که در آن برادر او میگوید: «هیچکدام از اعضای خانواده صفحه یا فعالیت رسانهای ندارند. بگذارید قانون مسیر خود را طی کند.»
انتشار این ویدیوها و تصاویر عزاداری خانواده سرلک، موجی از واکنشهای احساسی و اعتراضی در شبکههای اجتماعی ایجاد کرد. در مراسم خاکسپاری او، گروهی از شهروندان شعارهای اعتراضی سر دادند. در روزهای اخیر نیز کاربران با ارسال ویدیوهایی از آتش زدن تصاویر خامنهای و روحالله خمینی، با سرلک ابراز همبستگی کردهاند.
شدت خشم عمومی و افزایش پرسشها درباره چگونگی مرگ سرلک، روایت رسمی حکومت را زیر سؤال برده و بسیاری از کاربران و تحلیلگران این حادثه را «قتل حکومتی» توصیف میکنند. فضای شبکههای اجتماعی اکنون بر مطالبه روشن شدن حقیقت و پاسخگویی مسئولان متمرکز شده است.
فاکسنیوز میگوید پول سوروس و چپگرایان مسیر پیروزی ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک را طراحی کردند
ایندیپندنت فارسی - زهران ممدانی، سوسیالیست مسلمان شیعه که برخی منابع مذهبی او را شیعه ۱۲ امامی (اثنیعشری) توصیف کردهاند از این پس شهردار نیویورک، ابرشهر آمریکا است. ممدانی ۳۴ ساله نخستین مسلمان و جوانترین (در بیش از یک قرن اخیر) فردی است که اداره نیویورک به عنوان یکی از مهمترین شهرهای جهان را بر عهده میگیرد. میانگین سنی ۱۱۰ شهرداری که از سال ۱۶۸۰ در نیویورک حضور داشتهاند ۵۰ سال بوده است.
پیروزی ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک از همین حالا بحثها را درباره آینده حزب دمکرات در نیویورک آبی (رنگ حزب دمکرات) و بهطور کلی آمریکا داغتر کرده است.
ممدانی که دونالد ترامپ او را کمونیست میخواند، به گزارش فاکس از حمایت مالی قوی جورج سوروس و پشتیبانی سوسیالیستها و چپگرایان برخوردار بود موفق شد در انتخابات روز سهشنبه رقیبش، فرماندار پیشین نیویورک، اندرو کومو-که پس از شکست در انتخابات اولیه دموکراتها بهصورت مستقل وارد رقابت شد- و رقیب جمهوریخواه، کرتس اسلیوا را شکست دهد، و جایگزین شهردار اریک آدامز شود.
ممدانی در ۱۸ اکتبر ۱۹۹۱ در شهر کامپالا در اوگاندا متولد شد. پدرش محمود ممدانی، هندی آفریقایی و استاد دانشگاه و مادرش میلا نایر، فیلمساز هندی آمریکایی است و خانواده آنها زمانی که زهران هفت ساله بود به نیویورک مهاجرت کرد. زهران ممدانی مدرک کارشناسی خود را در رشته «مطالعات آفریقا» گرفت و در سال ۲۰۱۸ تابعیت آمریکا را دریافت کرد. زهران ممدانی از سال ۲۰۲۱ نماینده حوزه انتخابیه ۳۶ در مجمع ایالتی نیویورک به نمایندگی از محله آستوریای کویینز بود و در حزب دموکرات و سوسیالیستهای دموکرات آمریکا عضویت دارد. او در اوایل سال ۲۰۲۵ با راما دواجی سوریتبار ازدواج کرد.
ممدانی که مواضع جنجالی علیه اسرائیل دارد، در کارزار انتخاباتی برای شهرداری نیویورک که از سال ۲۰۲۴ آغاز شد، به شدت بر موضوع کمکهزینه مسکن تمرکز کرده بود و قول داد که اجاره بها را ثابت نگهدارد، فروشگاههای مواد غذایی متعلق به شهرداری ایجاد کند و استفاده از اتوبوسها برای مسافران رایگان شود. به گزارش هیل، او به سرعت به چهرهای جنجالی در حزب دموکرات تبدیل شد، بهگونهای که باعث شکاف در رهبری دموکراتهای نیویورک درباره حمایت از او شد.
قسمت دوم
در نخستین نوشته پیرامون چپهایی که نقش بسیار مهمی در ساختن سوسیال دموکراسی در اروپا را داشته اند، کوتاه اشاره ای شد و در پایان از طرفداران راست نیز درخواست شد دست آوردهای خود را که در خدمت بهبود جامعه و پیشرفت اجتماع بشری بوده است ارائه دهند، اما شوربختانه ناسزا و توهین تنها دست آوردی بود که ارائه گردید.
کسانی که با تاريخ مبارزات صد سال اخیر آشنایی دارند بخوبی آگاه هستند که بسیاری از چپها توسط امثال چپهایی که نامشان ذکر خواهد شد به مسلخ برده شدند، چرا که در مقابل خودسری و بی خردیهای آنها ایستادند و مقاومت کردند و سرانجام یا کشته و یا دق مرگ شدند.
ولی مگر اقدامات مخرب و دیکتاتور منشانه آن آدمها مورد تأیید کسانی بود که چپ بودند و خود قربانی آن خودسریها شدند؟
و نکته اساسی همين قضاوت تاریخی ست که نیازمند درایت است تا منصفانه قضاوت شود اگر میخواهیم داور خوب و با انصافی باشیم.
چپ مترقی و خردمند، چپی که مخالف حکم اعدام است، چپی که خواهان عدالت اجتماعی است، چپی که خواهان برابری حقوق زنان و مردان است، چپی که ضد نژادپرستی و مخالف هرگونه بردگی و بندگی است، چپی که... نباید ترس و ابایی از این داشته باشد که در مقابل کسانی که تحت لوای چپ اقدامات شرورانه و غیرانسانی می کنند به ایستد و افشاگری نکند !
آری ! من استالین هستم،
من بزرگ داس و چکش داران هستم، من سرکرده همه چپهای بی خرد در جهان هستم، من بنام کمونیسم بهترین رفقای حزبی خود را یا روانه اردوگاههای کار اجباری در سیبری کردم و یا دستور دادم آنها را سر به نیست کنند.
من در گولاکها کولاک کردم و با به گرسنگی کشاندن مخالفان خود، هزاران انسان بیگناه را به ورطه نابودی کشاندم.
من سنگ بنای نابودی دگر اندیشیدن را در عصر مدرن بنا نهادم. من شخصیت و هویت انسانهای فرهیخته را چنان خورد کردم و از خود آنچنان کیش شخصیتی ساختم که نام من لرزه بر اندام مخالفانم می انداخت.
من نورالدین کیانوری رهبر حزب توده ایران هستم.
من چپ وامانده و درمانده و طرفدار استالین بودم و سپس طرفدار خمینی و خلخالی شدم و شیفته اعدام باید گردد افسران ایرانی در بالای پشت بام مدرسه رفاه و علوی.
من پول پوت هستم.
من رهبر حزب کمونیست کامبوج هستم.
من چپ بودم و در فکر ساختن جامعه بی طبقاتی. من میخواستم در کارخانه فکری خود پرولتاریایی بسازم نمونه در جهان، لذا کسانی را که عینک داشتند به جرم روشنفکر بورژوازی و خورده بورژوازی بودن سر به نیست کردم. در ضمن در جنگ آمریکا بر علیه ویتنام، من برهبری خمرهای سرخ بطور غیر مستقیم از کمکهای امپریالیسم آمریکا بهرمند شدم.
من مائو هستم.
من رهبر کشور بیش از یک میلیاردی چین هستم. من چپ بودم و کمونیست. من مصمم بودم که همگان در چین یک نوع لباس بپوشند و یک نوع کفش بپا کنند. من تصورم بر این بود که آدمها همچون شیشه پپسی کولا هستند و میتوان همه آنها را به یک میزان پر کرد.البته سرانجام ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۷۲ به چین آمد و در سفری رسمی یک شیشه پپسی کولای خنک بدستم داد.
من در چین انقلاب فرهنگی براه انداختم و هر آنکس را که مخالف افکارم بود، یا روانه زندان و یا از کار برکنار کردم. به فرمان من، هواداران عقل باخته ام، موی سر استادان دانشگاهها را که مخالف نظرم بودند در خیابانها بصورت چهار خط تراشیدند و روی سرشان خط اتوبان درست کردند و تحقیرشان کردند تا عبرت دیگران باشند.
من دستور دادم گنجشکها را نیز نابود کنند، چرا که گمان می کردم اگر گنجشکها ریشه کن شوند تولید گندم بیشتر خواهد شد.
اما پس از کشتار گنجشکها حاصل کار برعکس در آمد، زیرا که گنجشکها کرمها را می خورند و این برای مزارع گندم بسیار مفید بود.
اگر چه پش از آن زیست شناسان در این مورد هشدار داده بودند، اما من آنها را به ضد انقلاب بودن متهم کردم.
البته ما هنوز هم خود را کمونیست می دانیم اما از هر امپریالیستی امپریالیست تر هستیم.
من چپ هستم.
من چریک فدایی اقلیت هستم، من با رفقای همرزم خود که به گونه ای دیگر من اندیشیدند، با زبان اسلحه سخن گفتم.
من چریک فدایی اکثریت هستم.
من فرخ نگهدار هستم.
من شاهکار و سمبل و نمونه تمام عیار چپهای عقب افتاده در جهان خلقت هستم.
من فرمانده کل قوای اکثریت هستم، من مارکسیست - لنینیست هستم و طرفدار ولایت فقیه در ایران. درست است که روی دو پا راه می روم اما برای بقای جمهوری اسلامی چهار نعل می تازم و از این بابت هم بسیار به خود می بالم.
با ذهنیت و معیار دیروز، دیروزِ پنجاهوهفت را بررسیدن، یعنی تکرار همان خطا با زبانی آراستهتر. ما چنان دلمشغول تطهیر گذشتهایم که گویا رویدادها را نه برای درک کردن، که برای تبرئه کردن می فهمیم. توصیه میکنند گذشته را با معیار امروز نسنجید در حالیکه این توصیه بیشتر شبیه سپری است برای فرار از داوری، نه نشانی از شکیبایی علمی.
اگر پژوهشگری چون ماشالله آجودانی نتواند انقلاب مشروطه را از چشم علم امروز ببیند و با تکیه بر تفکرش در این خصوص، از "تقلیلگرایی" روشنفکری ما پرده بر دارد و نظریه پردازی کند، پس باید درِ تاریخ مشروطه را ببندیم و کلیدش را هم به همان دیروزی ها بسپاریم تا با همان معیار دیروز، رویداد دیروز را بسنجند!! با این بینش ها و توصیه های"خر رنگ کنی"، کجا را می خواهید فتح کنید؟ رنگ زدن بر زخمها تا چرکشان دیده نشود؟
گذشته را بزک میکنند و نامش را احترام به تاریخ میگذارند. حال آنکه احترام راستین، در عریانیِ واقعیت است، نه در پنهان کردن آن. و تا این جرأت را نیاموزیم، محکومیم در دیروز بمانیم؛ با واژههای تازه، اما با همان ذهنی که مدام دارد دیروز را توجیه و تکرار می کند.
در واپسین ساعات یکی از عصرهای زمستانی سال ۱۳۵۷، خبر رفتن شاه بر صفحهٔ نخست روزنامهٔ اطلاعات و سپس کیهان نقش بست -- خبری که یادآور یکی از تلخترین خاطرات تاریخ معاصر ایران و نقطهٔ عطفی در سرنوشت این سرزمین است. با خروج محمدرضا شاه پهلوی از کشور، راه برای پیروزی انقلاب اسلامی هموار شد و پروندهٔ خاندان پهلوی -- خانوادهای که در بستر تاریخ مدرن ایران نقشی سازنده داشت و همزمان با لغزشها و اشتباهات، دستاوردهایی نیز برجای گذاشت -- بسته شد. نه تنها مسیر نوسازی و توسعهٔ ایران متوقف شد، بلکه دستاوردهای چندینسالهٔ ملت ایران در امتداد جنبش مشروطه دچار گسست و فروپاشی گردید. انقلاب، هرچند در ظاهر با شعار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی شکل گرفت، در عمل نقطهٔ پایانی روند نوسازی و حرکت ایران به سوی مردمسالاری و پیوستن به قافلهٔ تمدن جهانی شد.
حکومت برخاسته از انقلاب، برخلاف ادعای خود، نه بر پایهٔ قانون و مشارکت ملی، بلکه بر مبنای ایدئولوژی و تمرکز قدرت شکل گرفت؛ بدینسان ایران از مسیر تاریخیِ مشروطه و مدرنسازی فاصله گرفت و وارد دورهای از انزوا، سرکوب و عقبماندگی سیاسی شد.
در سالهای پس از انقلاب، ضرورت بازنگری در مسیر طیشده و بازگشت به آرمانهای مشروطه -- یعنی حاکمیت قانون، آزادی و مردمسالاری -- بار دیگر در میان نیروهای ملیگرا و مشروطهخواه، بهویژه آنان که گرایشی به نظام پادشاهی داشتند، مطرح شد. این بازگشت، نه بازتولید گذشته، که تلاشی برای بازیابی سنت ملی، حاکمیت قانون و تلفیق آن با مقتضیات دنیای مدرن بود.
در دوران رضاشاه، حفظ امنیت و تمامیت ارضی ایران در اولویت قرار داشت و با برآمدن او، پایههای دولت مدرن و نهادهای ملی گذاشته شد. محمدرضا شاه نیز راه پدر را در جهت نوسازی ایران ادامه داد و با اجرای «انقلاب سفید» تحولات اجتماعی و اقتصادی گستردهای را برای روزآمدسازی کشور پی گرفت. کارنامهٔ پهلویها، با همهٔ نقدها و کاستیها، در بستر جنبش مشروطهخواهی معنا مییابد؛ جنبشی که هدفش استقرار قانون، آزادی و رساندن ایران به جایگاه شایسته در میان ملتهای پیشرفته بود.
در نیمقرن گذشته، کشورهای همسایه ایران، هر یک بر پایه چالشهای جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی خود، مسیر متفاوتی را برای بقا و پیشرفت برگزیدهاند. اما وجه مشترک همه آنها این است که علیرغم تفاوت در سبک حکمرانی و میزان رواداری سیاسی، همگی در چارچوب نظام اقتصادی و امنیتی غرب عمل میکنند
دیوید اعتباری - کیهان لندن
از عمانِ صلحجو تا عربستانِ در حال نوسازی، از اماراتِ تکنوکرات تا قطرِ رسانهمحور و ترکیهٔ عملگرا، همه کوشیدهاند در نهایت جایگاه خود را در نظم جهانی موجود تثبیت کنند، نه در برابر آن بایستند.
در جهان امروز، کشوری میتواند پایدار و تأثیرگذار بماند که به جای ایدئولوژیمحوری، واقعیت ژئوپلیتیک را درک کرده و با هوشمندی، از آن برای منافع ملی خود بهره گیرد.
ایران آینده نیز اگر بخواهد راهی باثبات برای آزادی و توسعه بگشاید، باید از همین منطق بهره گیرد: شناخت واقعیت، نه آرزو؛ و ساختن بر مبنای ظرفیت، نه شعار.
هدف از مرور تجربه این کشورها، تأیید یا توجیه همه سیاستهای آنان نیست، بلکه نشان دادن روشمندی و منطق تصمیمگیری در مسیر توسعه است؛ اینکه هر یک چگونه با تکیه بر شرایط بومی، از چالشها به فرصت رسیدهاند.
برای ایران، این تجربهها میتواند بهمنزلهٔ نقشهای تحلیلی باشد تا مسیر آینده بر پایه شناخت، ساختار و تخصص شکل گیرد، نه بر واکنش و شعار.
عمان: عقلانیت در سایه محدودیت
عمان کشوری است با منابع نفتی محدود، جمعیتی کوچک و جغرافیایی دشوار؛ سرزمینی کوهستانی با نواحی پراکنده و هزینههای بالای اداره. همین محدودیتها سبب شد سلطان قابوس بن سعید مسیر توسعه تدریجی، زیرساختی و صلحمحور را انتخاب کند.
بهجای رقابت در نمایش ثروت، عمان آموزش، خدمات بهداشتی و شبکه حملونقل را گسترش داد و به کشوری باثبات و متوازن بدل شد. در سیاست خارجی نیز، موقعیت حساس در تنگه هرمز و همسایگی با ایران، عمان را به سوی بیطرفی فعال و میانجیگری دیپلماتیک سوق داد. سلطان قابوس این فلسفه را چنین خلاصه کرد:
«سیاست ما بر پایه دوستی با همه و دشمنی با هیچکس است.»
قتل امید سرلک، جوان ۲۵ ساله از الیگودرز، تنها مرگ یک انسان نیست؛ بازتاب چهرهی خونآلودِ حکومتی است که از فریاد و تصویرِ حقیقت میترسد.
جوانی که به جرم آتش زدن عکس علی خامنهای و انتشار ویدیویی در ستایش آزادی، جان خود را از دست داد. امید سرلک نماد نسلی است که در برابر ظلم زانو نزد و بهای بیداری را با خون خود پرداخت.
۱. حقیقتی که پنهان نماند
چند روز پس از انتشار ویدیوی آتش زدن تصویر خامنهای، امید سرلک بهدست نیروهای پاسدار کشته شد.
پیکر او را در خودرویی یافتند و مقام انتظامی منطقه ادعا کرد که «خودکشی کرده است».
اما مردم شهر و پدر داغدارش فریاد زدند: «پهلوانم را کشتند!»
در مراسم خاکسپاری، فریادهای «مرگ بر دیکتاتور» و «میکُشم آنکه برادرم کشت» در فضای شهر پیچید.
شهروندان الیگودرز میگویند نیروهای امنیتی خانواده را وادار کرده بودند روایت دروغینِ خودکشی را بپذیرند.
در جمهوری اسلامی، «خودکشی» دیگر معنای مرگ داوطلبانه ندارد؛ معنایش «قتل حکومتی» است.
از نوید افکاری تا نیکا شاکرمی، از مهسا امینی تا ستار بهشتی، دهها جوان ایرانی با سناریوهای مشابه کشته شدهاند و حکومت هر بار دروغی تازه ساخته است.
۲. ترس حکومت از تصویر خود
ترس جمهوری اسلامی از تصویر سوختهی خامنهای، ترس از فروپاشی چهرهی خودش است.
وقتی حاکمیت از آتش زدن یک عکس به وحشت میافتد، معنایش آن است که مشروعیتش را از دست داده است.
آتش زدن تصویر رهبر، برای مردم فریاد آزادی است، و برای حکومت زنگ پایان اقتدار.
قدرتی که از واژهی «آزادی» میترسد، دیگر قدرت نیست؛ سایهای از وحشت است.
حکومتی که برای خاموش کردن یک صدا دست به قتل میزند، در حقیقت اعتراف میکند که حقیقت از گلوله نیرومندتر است.
و این حقیقت همان چیزی است که نسل جوان ایران دوباره کشف کرده است.
۳. از بخشش محمدرضا شاه پهلوی تا انتقام آخوندها
برای درک عمق سقوط امروز، باید به گذشته بازگشت.
محمدرضا شاه پهلوی پس از سوءقصد به جانش در سال ۱۳۲۷، گفت:
خلاصه مقاله پیتر راجرز برای مادرن دیپلماسی
ترجمه خبرنامه گویا
در سالهای اخیر، تحریمهایی که آمریکا و متحدانش علیه ایران اعمال کردهاند، از یک ابزار اقتصادی فراتر رفته و تبدیل به ستون اصلی «دیپلماسی فشار» واشنگتن شده است. هدف این سیاست، تغییر رفتار ایران و تقویت نظم غربی اعلام شده بود، اما نتیجهی آن در عمل، کاملاً برعکس بوده است.
![]()
طبق گزارشهای کنگره آمریکا، تحریمهای اعمالشده علیه ایران شدیدترین تحریمها در چهار دهه گذشته است؛ تحریمهایی که دسترسی ایران به سیستم مالی جهانی، صادرات نفت و همکاریهای صنعتی و نظامی را هدف قرار دادهاند. با این حال، اقتصاد جهانی پیچیدهتر از آن است که با چنین فشارهایی نتایج مورد انتظار واشنگتن حاصل شود.
تحریمها نهتنها باعث کاهش ارتباطات خارجی ایران نشد، بلکه تهران را بهسمت همکاری گسترده با چین سوق داد. تقریباً تمام صادرات نفت ایران در سال ۲۰۲۴ به چین رفته و همین موضوع پکن را به خریدار اصلی و تأثیرگذار نفت ایران تبدیل کرده است. چین از این وضعیت بهرهمند شده و انرژی ارزان دریافت میکند، در زیرساختهای ایران سرمایهگذاری میکند و شبکههای مالی موازی ایجاد میکند که وابستگی به دلار را دور میزند.
مطالعات متعدد نشان میدهد که چین حتی به ایران در توسعه ابزارهای دورزدن تحریمها کمک کرده است. تلاشهای آمریکا برای جلوگیری از این همکاری--از جمله تحریم برخی پالایشگاههای چینی--نهتنها مؤثر نبوده، بلکه مسیرهای پیچیدهتری برای تجارت پنهان نفت ایجاد کرده است.
با تداوم فشارهای غرب، روابط ایران و چین از یک همکاری تاکتیکی به یک وابستگی ساختاری تبدیل شده است. ایران در حال تبدیل شدن به پلی برای گسترش نفوذ ژئوپلیتیک چین در خاورمیانه است؛ مسیری که بازگشت از آن دشوارتر میشود.
بنبست سیاسی میان تهران و واشنگتن نیز این روند را سرعت بخشیده است. ایران بدون تضمین مشخص حاضر به مذاکره نیست، و آمریکا قادر به ارائه چنین تضمینی نیست. در این خلأ، چین و تا حدی روسیه جایگزین غرب شدهاند.
این وابستگی خارجی، پیامدهای داخلی هم دارد: تقویت جناحهای سیاسی طرفدار نگاه به شرق و تضعیف نیروهای متمایل به تعامل با غرب. بهعبارت ساده، تحریمها رفتار ایران را تغییر نداده؛ بلکه مسیر سیاست خارجی و داخلی این کشور را تثبیت کرده است.
تحلیلگران معتقدند ادامه این وضعیت به معنای از دست رفتن اهرمهای نفوذ غرب است. اگر آمریکا میخواهد نقش خود را در خاورمیانه حفظ کند، باید از چرخه بیپایان تحریمها خارج شده و مسیر دیپلماسی تدریجی را باز کند؛ مسیری که بتواند به کاهش تنش و باز شدن راه گفتوگو بینجامد.
در نهایت، میراث اصلی سیاست تحریم آمریکا علیه جمهوری اسلامی نه در گزارشهای رسمی، بلکه در تغییر توازن قدرت جهانی دیده میشود: ایران اکنون بخشی از یک بلوک غیرغربی به رهبری چین است و این وابستگی هر سال عمیقتر میشود.
افراطیها سردرگم شدهاند
احمد زیدآبادی
پدیدهای مثل پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک طیفهای افراطی چپگرا و مذهبی را دچار تناقضی لاینحل میکند. این طیف از نیروها نمیدانند که از پیروزی او باید ابراز خوشحالی کنند یا ناراحتی!
اگر خوشحالی کنند، عملاً به ظرفیت دمکراسی آمریکایی اعتراف کردهاند و اگر از خود ناراحتی بروز دهند که در کنار ترامپ و راستهای افراطی قرار میگیرند!
در همین زمینه:
خدا هیچ کس را دچار چنین بلا تکلیفی نکند
مجید مرادی
پیروزی یک شیعه اثنی عشری به عنوان حاکم نیویورک در لیبرال دموکراسی ایالات متحده نشان داد که اگر نظارت استنسابی یا استصوابی نباشد ملتها نمایندگان خود. را با رأی بالا انتخاب می کنند نه با 4 و 5 و 6 درصد.
حالا عدهای در ایران سرگیجه گرفتهاند و نمیدانند چه خاکی بر سر خودشان بریزند.
آیا از پیروزی زهران ممدانی شیعه اثناعشری خوشحال باشند یا از بدی های لیبرال دموکراسی امریکایی شعر ببافند و نظارت استصوابی را به آمریکا صادر کنند.
خدا هیچ کس را دچار چنین بلا تکلیفی نکند.
تصاویر منتشرشده در کانالهای حامی سپاه پاسداران نشان میدهد بنری با عنوان «مقابل ایران دوباره زانو میزنید» روبهروی سفارت بریتانیا در تهران نصب شده است.
این بنر به برنامه شهرداری تهران برای رونمایی از مجسمهای با همین مضمون مربوط است که قرار است روز جمعه ۱۶ آبانماه در میدان انقلاب تهران برگزار شود. مهدی مذهبی، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران، پیشتر درباره این طرح گفته بود: «این مجسمه بازتابی از ایستادگی تاریخی ملت ایران در برابر بیگانگان است و یادآور لحظاتی است که دشمنان سرزمین ما در برابر اراده مردم ایران به زانو درآمدند.»

جمهوری اسلامی پس از پایان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل به استفاده از نمادهای ملی و تاریخی در فضاهای عمومی روی آورده و مقامها و نهادها تلاش دارند این رویکرد را در پروژههای هنری و شهری گسترش دهند.
بیلبورد تبلیغاتی حکومتی که بهتازگی در میدان انقلاب تهران نصب شده است تصویر تعدادی از چهرههای سیاسی ایران و جهان را محصور در تاج مجسمۀ آزادی آمریکا نشان میدهد.
🔸بر این بیلبورد که بخشی از کارزار تبلیغاتی حکومت جمهوری اسلامی ایران علیه ایالات متحده است عبارت «پشت وعدههای آزادی» نوشته شده و تصاویر سیاستمدارانی نظیر محمد مصدق، محمدرضاشاه پهلوی و صدام حسین در آن دیده میشود.
🔸در این تصویر چهرههای سیاسی دیگری همچون معمر قذافی، ولودیمیر زلنسکی و اشرف غنی هم گنجانده شده است اما هیچ توضیحی دربارۀ دلیل کنار هم قرار گرفتن این چهره های سیاسی و واقعیتهای تاریخی پیرامون آنها داده نشده است.

قله دماوند بدون برف شد
ایران وایر - تصاویر تازه از قله دماوند نشان میدهد که این قله در آبانماه امسال کاملا بیبرف مانده است؛ وضعیتی کمسابقه که نشانهای روشن از تشدید بحران اقلیمی و خشکسالی در کشور به شمار میرود.
کارشناسان میگویند کاهش بارندگی، افزایش دمای میانگین سالانه و فرسایش منابع طبیعی، از مهمترین دلایل این وضعیت نگرانکننده است.
:::
🎥 تصاویر تازه از قله دماوند نشان میدهد که این قله در آبانماه امسال کاملا بیبرف مانده است؛ وضعیتی کمسابقه که نشانهای روشن از تشدید بحران اقلیمی و خشکسالی در کشور به شمار میرود. کارشناسان میگویند کاهش بارندگی، افزایش دمای میانگین سالانه و فرسایش منابع طبیعی، از مهمترین... pic.twitter.com/UckoIecREf
-- ایران وایر (@iranwire) November 5, 2025
ویدیوی منتشرشده از برنامهای در صداوسیما نشان میدهد که یک جوان حامی حکومت با اشاره به قتل حکومتی مهسا امینی میگوید: «در اعتراضات زن را وسیله قرار دادند. وگرنه نمیشود جان یک دختر برایتان مهم باشد اما به وضعیت زنان در غزه بیاهمیت باشید. خون مهسا که رنگینتر از مردم غزه نیست.»
ویدیوی منتشرشده از برنامهای در صداوسیما نشان میدهد که یک جوان حامی حکومت با اشاره به قتل حکومتی مهسا امینی میگوید: «در اعتراضات زن را وسیله قرار دادند. وگرنه نمیشود جان یک دختر برایتان مهم باشد اما به وضعیت زنان در غزه بیاهمیت باشید. خون مهسا که رنگینتر از مردم غزه نیست.» pic.twitter.com/Xhb3YkRPCE
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 5, 2025

نظر یکتا ناصر درباره اتهام پژمان جمشیدی و ماجرای سفر به کانادا
پس از بازداشت موقت پژمان جمشیدی، بازیگر مشهور سینما و تلویزیون، و آزادی او با وثیقه، حواشی پیرامون این پرونده و سفر ناگهانی او به کانادا ادامه دارد. روزنامه اینترنتی «فراز» در گفتوگو با **یکتا ناصر**، بازیگر فیلم نیمهتمام «مازراتی» (آخرین همکاری جمشیدی)، به ابعاد این ماجرا پرداخته است.
نکات کلیدی مصاحبه با یکتا ناصر:
*دفاع از پژمان جمشیدی:* یکتا ناصر با تأکید بر اینکه «نه تنها من، بلکه همکاران پشت صحنه هرگز برخورد زننده یا آزاردهندهای از آقای جمشیدی ندیدهاند»، به شدت درباره اتهام واردشده ابراز تردید میکند.
*توطئه رقبا؟* ناصر میگوید: «سوپراستاری مثل آقای جمشیدی باید حواسش باشد که مورد توطئه آدمهای دیگر قرار نگیرد، نه اینکه خودش چنین اتفاقی را رقم بزند. او آدم خنگ و بیهوشی نیست.»
*سفر به کانادا:* یکتا ناصر درباره زمان سفر و احتمال بازنگشتن جمشیدی، ابراز بیاطلاعی کرده و میگوید سفر او برای دیدن خانوادهاش، پیش از این اتفاق هم برنامهریزی شده بود. (وکیل جمشیدی این سفر را برای دیدار با خانواده دانسته و شایعه مهاجرت را تکذیب کرده است.)
*سرنوشت فیلم مازراتی:* با وجود باقی ماندن یک بخش از فیلم، ناصر امیدوار است که فیلم «مازراتی» بتواند بدون حضور جمشیدی در آن بخش باقیمانده، به مرحله اکران برسد و تهیهکنندگان متضرر نشوند.
*دلیل عدم تماس:* یکتا ناصر میگوید به دلیل آسیبپذیری افراد در چنین بحرانهایی، پس از آزادی با پژمان جمشیدی تماس نگرفته است.

بانک ملی هم "کُلپس" خواهد کرد، ادغام بانک آینده، باعث فروپاشی بانک ملی هم خواهد شد
اپک تایمز - هشدار درباره ادغام بانک آینده با بانک ملی یاشار سلطانی، روزنامهنگار با انتقاد از طرح ادغام بانک آینده در بانک ملی هشدار داد که این اقدام بدون زیرساخت فنی و مدیریتی کافی انجام میشود و میتواند به بحرانی گسترده در نظام بانکی کشور منجر شود.
او همچنین بیان کرد که بزرگترین فاجعه در این زمینه در راه است.
هشدار درباره ادغام بانک آینده با بانک ملی
-- اپک تایمز فارسی (@EpochTimesPer) November 4, 2025
یاشار سلطانی، روزنامهنگار با انتقاد از طرح ادغام بانک آینده در بانک ملی هشدار داد که این اقدام بدون زیرساخت فنی و مدیریتی کافی انجام میشود و میتواند به بحرانی گسترده در نظام بانکی کشور منجر شود.
او همچنین بیان کرد که بزرگترین فاجعه در... pic.twitter.com/ucL9IcMnsU
***
با اعلام فدراسیون والیبال، صابر کاظمی، بازیکن تیم ملی والیبال ایران، سحرگاه امروز چهارشنبه ۱۴ آبانماه، در ۲۶ سالگی درگذشت.
کاظمی که قرار بود در فصل جاری برای تیم الریان قطر به میدان برود، روز جمعه ۲۵ مهرماه، هنگام ریکاوری در استخر دچار عارضه مغزی و به بیمارستان منتقل شد. او روز دوشنبه پنجم آبان با هماهنگی فدراسیون والیبال و تیم پزشکی از دوحه به تهران منتقل شد.
فدراسیون والیبال جمهوری اسلامی ایران در پیامی این ضایعه جانسوز را به خانواده محترم کاظمی و خانواده بزرگ والیبال کشور تسلیت گفت.
در پیام فدراسیون والیبال آمده است: با نهایت تأثر و تأسف، درگذشت صابر عزیز، بازیکن ارزشمند تیم ملی والیبال را تسلیت عرض مینمائیم.
از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت واسعه و برای خانواده محترم و دوستدارانش صبر و شکیبایی مسئلت داریم.
پخش سخنرانی قدیمی ناطق نوری در شبکه خبر پس از انتقاد او از اشغال سفارت آمریکا
خبرنامه گویا - شبکه خبر در اقدامی کمسابقه، پیش از پخش برنامهی «خبر ۱۴» امروز سهشنبه، سخنرانی قدیمی علیاکبر ناطقنوری در مراسم ۱۳ آبان سال ۷۲ را بازپخش کرد. در آن سخنرانی که مربوط به زمانی است که ناطقنوری ریاست مجلس را بر عهده داشت، او با لحن انتقادی درباره هرگونه رابطه یا مذاکره با آمریکا سخن گفته است.
![]()
این بازپخش ظاهراً پاسخی به اظهارات اخیر ناطقنوری است که در آن اشغال سفارت آمریکا را «اشتباه بزرگی» توصیف و گفته بود: «بسیاری از گرفتاریها از همان نقطه آغاز شد.»
ناطق نوری در سال ۱۳۷۲: سفارت آمریکا جاسوسخانه علیه انقلاب بود
-- خبرفوری (@Akhbare_Fori) November 4, 2025
حجت السلام ناطق نوری اخیراً در مصاحبهای اشغال سفارت آمریکا را اشتباه بزرگ خوانده بود! pic.twitter.com/K4vFo5OSYA
در سخنرانی بازپخششده از سال ۷۲، ناطقنوری تأکید میکند کسانی که از لزوم مذاکره با آمریکا سخن میگویند سادهاندیش هستند و سفارت آمریکا را «جاسوسخانهای علیه انقلاب» توصیف میکند. او همچنین میپرسد چگونه ممکن است کسانی پیشنهاد برقراری رابطه با آمریکا را مطرح کنند و هشدار میدهد که تا زمانی که ایران «زمان شاه» نشود، آمریکا دست از فشار نخواهد برداشت.
این حرکت شبکه خبر، که بازپخش یک سخنرانی تاریخی را درست قبل از خبر اصلی انتخاب کرده است، در فضای رسانهای بهعنوان واکنشی نمادین به اظهارات اخیر ناطقنوری تفسیر شده است. تابناک این موضوع را پوشش داده و اشاره کرده که بازپخش سخنرانیهای تاریخی گاهی بهصورت هوشمندانه بهعنوان پاسخی رسانهای به اظهارات حال حاضر بهکار میرود.
تحکیم ملت - ساعاتی پیش، مأموران دادستانی به دستور دادستان تهران با پنج خودروی انتظامی و امنیتی به منزل دختر مصطفی تاجزاده یورش برده و او را بازداشت و به زندان بازگرداندند.
فخرالسادات محتشمیپور، همسر سید مصطفی تاجزاده، در پیامی در شبکه اجتماعی «ایکس» از بازداشت مجدد همسرش خبر داد. او نوشت: «با توجه به پیگیریهای مکرر شما عزیزان در مورد وضعیت حضور همسر عزیزم، آزادهی دربند سید مصطفی تاجزاده، در مراسم ترحیم یگانه برادرش، به اطلاع میرسانم آقای تاجزاده شامگاه سهشنبه ۱۳ آبانماه با یورش مأموران امنیتی به منزل دخترش از حضور در مراسم شب هفت مرحوم سید محمد تاجزاده محروم شد.»
تاجزاده که برای شرکت در مراسم درگذشت برادرش به مرخصی کوتاه آمده بود، بدون هیچ توضیح رسمی و یا اخطار قبلی توسط مامورین بازداشت و دوباره به زندان بازگردانده شد.
او بیش از ده سال از عمر سیاسی خود را در زندان پشت سر گذرانده و بدون توجه به پرونده جدید میبایست تا اواسط سال ۱۴۰۶ نیز در زندان باشد.
مُشتی پُر از کاه
عباس عبدی
🔘چند روز پیش یادداشتی در باره تبعیض نوشتم که در آن به تفاوت برخورد قضایی به دو ادعای مخالف با نگاه و روایت رسمی پرداختم این دو مورد فوت آقای هاشمی و رییسی است. اولی را فرزندانش قتل داخلی نامیده و دومی را نزدیکان فکری او ناشی از اقدام خارجی و به طور مشخص اسراییل معرفی میکنند. اکنون میخواهم بگویم که چگونه این دو ادعا تمثیلی از "مُشتی پُر از کاه" است. در واقع بیش از آنکه مفید فایده برای مدعیان باشد، علیه خودشان است.
🔘پیش از ورود به جزییات، باید بگویم که اصولاً چرا به این مسأله میپردازم؟ من نمیدانم که استدلالهای آنها برای چنین ادعاهایی چیست؟ ولی حتی اگر شواهد معقولی هم برای خود داشته باشند، بهتر است ترجیح دهند که در شرایط کنونی همان روایت رسمی را بپذیرند و منتشر کنند. چون اثبات ادعایشان نه تنها سودی برای آنان ندارد، بلکه سراسر زیان و هزینه است و ترجیح دارد که اثبات و رد ماجرا را برای تاریخ بگذارند.
🔘بنده نیز با این هدف به مسأله میپردازم که نشان دهم نیروی سیاسی که میخواهد از روایت دوم و غیر رسمی بهرهبرداری کند، متوجه زیانهای این روایت علیه خود نیست. این روایتها مثل بومرنگ به پرتاب کننده اصابت میکند.
🔘فرض کنیم که ادعای فرزندان آقای هاشمی درست باشد و ایشان به دست حکومت یا نیروهای خودسر به قتل رسیده باشد. خوب! چه چیزی را میخواهید ثابت کنید؟ اگر کسی که مخالف این نظام و آقای هاشمی است این ادعا را کند، سودی میبرد، این سود که حکومت چنان است که یا نیروهای خودسر آن یا خودش رییس مجمع تشخیص مصلحت خود و عضو موثر خبرگان رهبری و بزرگترین عنصر سیاسی باقیمانده از انقلاب را سر به نیست میکند.
🔘ولی این برداشت برای آقای هاشمی و خانواده او معکوس میشود. چون به معنای شکست کامل آقای هاشمی تلقی خواهد شد که او پس از ۶۰ سال کار سیاسی مستمر، دستاوردش تشکیل حکومتی بود که برای بیش از سه دهه خودش در بالاترین سطح قدرت آن بود و اغلب نفر اول یا دوم ساختار قدرت بوده است، ولی دستاوردش حکومتی بوده که یا نیروهای خودسرش یا خود حکومت او را به طور مخفی به قتل میرساند. این نمادی از فاجعه شکست خود اوست.
دیک چِینی، سیاستمدار پرنفوذ و چهرۀ جنجالی دولت جورج دبلیو بوش، که در طراحی حمله به عراق و آغاز «جنگ با ترور» نقشی تعیینکننده داشت، در ۸۴ سالگی درگذشت. اما در گذر زمان، نام او بیش از هر چیز با پیامدهایی گره خورده است که در جهت معکوس اهدافش حرکت کردند: سقوط صدام حسین و فروپاشی ساختار دولت عراق، زمینهساز صعود سپاه پاسداران و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی از بغداد تا دمشق و بیروت و مرزهای اسرائیل شد: مسیری که به گفتۀ کارشناسان، یکی از بزرگترین تناقضهای سیاست خارجی آمریکا در قرن بیستویکم را رقم زد
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
دیک چینی، سیاستمدار جنجالی و قدرتمند آمریکایی که نام او با جنگ عراق و سیاست تهاجمی «جنگ با ترور» بعد از یازدهم سپتامبر گره خورده بود، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. خانوادۀ وی در روز چهارم نوامبر در بیانیهای کوتاه مرگ او را اعلام کرد. چینی، که زمانی خود را با افتخار «دارک ویدر» (شخصیت تاریک جنگ ستارگان) میخواند، چهرهای بود که از پشت صحنهٔ قدرت، سیمای قرن بیستویکم آمریکا را دگرگون کرد -- سیمایی سخت، امنیتی و بیانعطاف.
در دو دههای که بر سیاست آمریکا سنگینی کرد، دیک چینی به نماد قدرت در سایه بدل شد: سیاستمداری کمگو، دقیق و حسابگر که بیش از هر کس دیگری در شکل دادن به سیاست خارجی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر نقش داشت. چینی با پشتوانهٔ دوستی دیرین خود با خانوادهٔ بوش، از سمت معاونت ریاست جمهوری به قدرتی همسنگ رئیسجمهوری دست یافت و در طراحی جنگ عراق، ایجاد زندان گوانتانامو، و تصویب برنامههای بازجویی در دوران «جنگ علیه ترور» نقشی محوری داشت.
از وایومینگ تا واشنگتن : ظهور یک محافظهکار سرسخت
ریچارد بروس چینی در ۳۰ ژانویهٔ ۱۹۴۱ در خانوادهای دموکرات در ایالت نبراسکا زاده شد و در وایومینگ رشد کرد، جایی که بعدها به یکی از نمادهای جمهوریخواهی بدل شد. چینی از دههٔ ۱۹۷۰ تا آغاز قرن جدید، به چهرهای وفادار به اندیشهٔ محافظهکاری کلاسیک بدل شد. او محافظهکاریاش را با وسواسی تکنوکراتیک و بینشی بدبینانه نسبت به جهان آمیخته بود. در دوران ریاستجمهوری جرالد فورد، او جوانترین رئیس دفتر کاخ سفید در تاریخ شد. وی سپس در دوران رونالد ریگان و جورج بوش پدر، از کنگره به وزارت دفاع رسید و در جریان جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) عملیات «طوفان صحرا» را هدایت کرد.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
با انتخاب جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۰، چینی بار دیگر به کاخ سفید راه یافت. اما، این بار نه بهعنوان چهرهای در سایه، بلکه بهمثابه مغز متفکر سیاست امنیتی آمریکا. حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ او را به قدرتی بیرقیب در واشنگتن بدل کرد. در روزهای پس از حملات، چینی عملاً هدایت دولت را در دست داشت، در حالی که رئیسجمهوری در پروازهای اضطراری بود. تصمیم حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، بر پایهٔ گزارشهایی که نادرست از آب درآمدند، یکی از واپسین و جنجالیترین میراثهای چینی بود که نه تنها جان هزاران نفر را گرفت و به جایگاه اخلاقی آمریکا در جهان لطمه زد، بلکه به طرز غیرمترقبه ای به تقویت نقش جمهوری اسلامی ایران و به ویژه سپاه پاسداران در عراق و منطقه انجامید.
در واقع، درگذشت دیک چینی فرصتی دوباره برای بازخوانی نقش او در یکی از بزرگترین تحولات ژئوپولیتیک خاورمیانه است: فروپاشی عراق و صعود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به قدرتی تعیینکننده در آن کشور.
ایران اینترنشنال - پس از انتشار گزارشهایی درباره شنیده شدن صدای انفجاری مهیب در نزدیکی شهرداری رباطکریم،
رضا آقاعلیخانی، فرماندار رباطکریم، اعلام کرد که «حادثه در دست بررسی است اما تاکنون هیچگونه تلفات جانی، مصدوم یا خسارت مالی در ارتباط با آن گزارش نشده است».
به گزارش رسانههای ایران، پس از شنیده شدن صدای انفجار، نیروهای انتظامی، امدادی و کارشناسان در محل حادثه حاضر شدند.
آقاعلیخانی گفت: «محیط حادثه ایمنسازی شده و تیمهای تخصصی در حال بررسی همه ابعاد موضوع هستند. نتایج نهایی پس از تکمیل تحقیقات اطلاعرسانی خواهد شد.»
به گفته منابع محلی، صدای انفجار به حدی بود که در بخشهایی از مرکز شهر شنیده شد؛ با این حال، فرماندار احتمال وقوع حوادثی مانند انفجارهای کوچک یا مواد محترقه را نیز منتفی ندانست و گفت بررسیهای کارشناسی در حال انجام است.
در واکنش به فروش عروسکهای جنسی کودکنما از سوی شرکت شِین، فرانسه به این شرکت چینی هشدار داد که در صورت ادامه فروش این عروسکها در فرانسه، فعالیت آن در خاک این کشور ممنوع و دسترسی به سایت این شرکت محدود خواهد شد. بسیاری از فعالان حقوق کودک، این عروسکها را دارای محتوای پورنوگرافی کودکانه دانسته و خواستار حذف کامل آنها از سایت این شرکت شدهاند
رادیو بین المللی فرانسه - شرکت شِین، غول تجاری چینی و نماد مُدهای زودگذر، این روزها در فرانسه تحت پیگرد دستگاه قضایی قرار گرفته است. اداره کل رقابت، مصرف و مبارزه با تخلفات تجاری در فرانسه اعلام کرده که فروش عروسکهای جنسی با ظاهری شبیه کودکان توسط این شرکت به مقامات قضایی گزارش شده است. این محصولات که در سایت فروش ارزانقیمت شِین مشاهده شدهاند، فاقد هرگونه فیلترینگ جدی برای جلوگیری از دسترسی افراد زیر سن قانونی هستند.
در بیانیه اداره مبارزه با تخلفات تجاری آمده است: «توضیحات و دستهبندی این محصولات در سایت فروش، اجازه شک درباره ماهیت کودکآزاری محتوای آنها را نمیدهد.» همچنین یادآوری شده است که انتشار محتوای کودکآزاری جنسی مشمول مجازات تا هفت سال زندان و ۱۰۰ هزار یورو جریمه است و درنظر نگرفتن تدابیر فیلترینگ تا سه سال زندان و ۷۵ هزار یورو جریمه قابل پیگرد دارد. این پرونده اکنون در دست دادستانی پاریس قرار دارد.
سرژ پاپن، وزیر بازرگانی فرانسه با انتشار پیامی در حساب شبکه اجتماعی ایکس خود نوشت: «دولت برای حفاظت از زنان و مردان فرانسوی کوتاه نخواهد آمد.»
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
شرکت شِین نیز در واکنش اعلام کرده است که این محصولات فورا از سایت حذف شدهاند و یک تحقیق داخلی برای بررسی نحوه عبور این آگهیها از سامانههای کنترل و همچنین بازبینی کامل و حذف هر محصول مشابه در جریان است. این شرکت همچنین اعلام کرده که در صورت درخواست مقامات قضایی فرانسه، اطلاعات خریداران عروسکها را هم در اختیار آنها قرار میدهد.
یورونیوز - روزنامه ترکیهای دیلی صاباح مقالهای تحلیلی به قلم چاغاتای بالجی، پژوهشگر در مركز مطالعات ايران، منتشر کرد که چکیده آن بدین شرح است: «تفكر نظامی ايران همواره بر گفتمان دفاعی استوار بوده است. اما حملات اخیر اسرائیل و ضعف روزافزون شبكهها گروههای نیابتی که با هدف بازدارندگی نامتقارن و نفوذ منطقهای شکل گرفته بود، ممكن است تهران را ناگزير به ورود مستقيم كند.
فشار برای بازنگری در دكترين نظامی ايران از دو جهت سرچشمه میگيرد: تهديدهای بيرونی و تنشهای درونی.
با وجود اين فشارها، موانع قدرتمندی در برابر تحول دكترينی وجود دارد. پيش از هر چيز، فلسفه امنيت ملی ايران بر بنيادی ايدئولوژيك استوار است. مفهوم حفظ انقلاب كه روحالله خمينی بنيان گذاشت، قداستی ايجاد كرده كه محدوده هر راهبرد نظامی را تعريف میكند. بنابراين، هر بازنگری بايد در چارچوب اصول دفاع انقلابی بگنجد.
از سوی ديگر، سپاه پاسداران بزرگترين بهرهمند از دكترين موجود است. تمركز قدرت نظامی، اقتصادی و سياسی در اين نهاد سبب شده سپاه نگهبان وضع موجود باشد. هر تغيير بنيادين میتواند اين ساختار قدرت را به خطر اندازد و مقاومت شديدی درون نهاد برانگيزد.
افزون بر آن، محدوديتهای فناورانه ايران نيز بخشی از مساله است. تهران هنوز در حوزههايی چون نيروی هوايی، جنگ الكترونيك و نظارت ماهوارهای به منابع خارجی وابسته است. تجهيزاتی كه از روسيه و چين تهيه شده، هرچند تا حدی مدرنسازی را پيش برده، اما در همان چارچوب دكترين كنونی بهكار میرود و دگرگونی بنيادی ايجاد نمیكند.
در اين شرايط، دكترين نظامی ايران میتواند در سه مسير كلی تحول يابد:
خبرنامه گویا - گُلی کوهکن، زنی جوان که در کودکی به اجبار وادار به ازدواج شد، اکنون در آستانه اجرای حکم اعدام قرار دارد. او هفت سال است که در بند اعدام زندان به سر میبرد و تنها راه نجاتش پرداخت مبلغی معادل ۹۵ هزار یورو بهعنوان «دیه» است؛ مبلغی که خانواده همسرش در ازای بخشش او درخواست کردهاند.
![]()
کوهکن در ۱۲ سالگی به عقد پسرعموی خود درآمد. خانوادهاش میگویند سالها مورد خشونت جسمی و روحی قرار داشت و بارها تلاش کرده بود از زندگی مشترک بگریزد، اما هیچ حمایتی دریافت نکرد. در جریان یکی از درگیریها، همسرش جان خود را از دست داد. به گفتهی سازمان حقوق بشر ایران، گلی خود با اورژانس تماس گرفت، اما بهجای دریافت حمایت، بازداشت شد.
او در زمان بازجویی و روند قضایی، از حق دسترسی به وکیل محروم بود و طبق گزارشها، تحت فشار مجبور به امضای اعتراف شده است؛ در حالی که در آن زمان حتی توانایی خواندن و نوشتن نداشت. دادگاه بر اساس قانون قصاص، حکم اعدام صادر کرد و تصمیمگیری درباره اجرای حکم را به خانواده مقتول سپرد.
اکنون پس از سالها انتظار در صف مرگ، خانواده مقتول اعلام کرده که در صورت دریافت ۹۵ هزار یورو حاضر به بخشش است. اما گلی از خانوادهای بسیار کمبرخوردار و از جامعه بلوچ است؛ اقلیتی که اغلب با تبعیض ساختاری مواجه میشود. فعالان حقوق بشری میگویند تهیه چنین مبلغی برای او و خانوادهاش عملاً غیرممکن است.
سازمانهای حقوق بشری نسبت به این پرونده هشدار دادهاند و آن را نمونهای از تبعیض علیه زنان، کودکان قربانی ازدواج اجباری، و اقلیتها در نظام قضایی ایران میدانند. ایران همچنان یکی از بالاترین نرخهای اعدام زنان در جهان را دارد، و طبق گزارشها، تعداد اعدامها از سال ۲۰۲۲ و در پی اعتراضات سراسری به شکل قابلتوجهی افزایش یافته است.
فعالان از جامعه جهانی، نهادهای بینالمللی و افکار عمومی خواستهاند برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام و نجات جان این زن جوان، فشار فوری و مؤثر اعمال کنند.
تصویر از سایت ایران وایر
***

امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، اعلام کرد دو تبعه این کشور، سسیل کوهلر، فعال سندیکایی فرانسوی، و همسرش، ژاک پاریس که سه سال در ایران بازداشت بودند، از زندان اوین آزاد شده و در راه سفارت فرانسه در تهران هستند.
مکرون سهشنبه ۱۳ آبان این آزادی را «رهایی بزرگ» خواند و در حساب خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «سیسیل کوهلر و ژاک پاریس، که سه سال در ایران در بازداشت بودند، از زندان اوین آزاد شده و در راه سفارت فرانسه در تهران هستند.» او از این اقدام بهعنوان «نخستین گام» یاد کرد و گفت گفتوگوها برای بازگشت سریع آنها به فرانسه ادامه دارد. هنوز جزئیاتی از نحوه آزادی یا توافقهای احتمالی منتشر نشده است.
پیش از این مهدیه اسفندیاری، که بهدلیل حمایت از گروه حماس در فرانسه زندانی شده بود، ۳۰ مهرماه بهصورت «مشروط» آزاد شده بود.
ایران وایر - در هشتم آبان ۱۴۰۴، یک کانال تلگرامی به نام «شبکه یک» خبری منتشر کرد که بهسرعت در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. این کانال مدعی شد «میثم خامنهای»، کوچکترین پسر «آیتالله سیدعلی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی در شهریور ۱۴۰۳ با وامی کلان از بانک «آینده»، هتلی چهارستاره به نام «هامپتون» را در بوداپست مجارستان خریداری کرده و «محمدی گلپایگانی»، رییس دفتر رهبر، این اقدام را برای «کمک به مردم غزه» توصیف کرده است.
چند روز بعد، همان کانال با انتشار مطلبی دیگر پای «علی شمخانی» دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی را نیز به ماجرا کشاند و به نقل از فردی با نام «عبدالکریم بهجتپور» نوشت که نیروهای نزدیک به شمخانی خبر مربوط به میثم را منتشر کردهاند تا با بیت رهبری تصفیهحساب کنند.
در مقابل، دفتر رهبر جمهوری اسلامی و برخی رسانه، این خبر را تکذیب کردند. «مهدی فضائلی»، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، در شبکه ایکس آن را به «رسانههای وابسته به سازمان مجاهدین خلق» نسبت داد و با لحنی طعنهآمیز نوشت: اخبار جعلی این رسانه انسان را یاد آن جمله معروف میاندازد که خَسن و خُسین هر سه دختران معاویه بودند که در مدینه آنان را گرگ درید! سایتهای خبری دیگر نیز این موضوع را رد کرده و تاکید کردند گلپایگانی در روزهای اخیر هیچ اظهارنظر رسانهای نداشته است. بسیاری در فضای مجازی این تکذیبها را نمودی از تایید خبر میدانند و همین باعث شده است که نام پسران خامنهای بار دیگر در فضا بپیچد. نامهایی که سالهاست با حاشیههای بسیاری همراهاند، از تلاش برای رهبری تا روایتهای فساد و دخالت در نهادهای نظامی و قضایی.
میثم خامنهای؛ روحانی خاموش در قلب شبکه قدرت
«میثم خامنهای»، کوچکترین پسر علی خامنهای است که همچون سه برادرش لباس روحانیت بر تن دارد. او در حوزه علمیه تهران تدریس میکند و بیشتر وقتش را در «دفتر حفظ و نشر آثار رهبری» میگذراند؛ نهادی زیر نظر بیت رهبری که بودجهای میلیاردی دریافت میکند و عملاً کارش بازنشر و طبقهبندی سخنان رهبر جمهوری اسلامی است. او حضور رسانهای چندانی ندارد و بهجز چند عکس، تصویر چندانی از او نداریم.
میثم با دختر «محمود لولاچیان»، از بازاریان مذهبی و نزدیک به آیتالله روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، ازدواج کرده است. خانواده لولاچیان از موسسین مدارس اسلامی «نرگس» و از چهرههای بانفوذ بازار سنتی تهراناند و پیوند سببی آنان با رهبر جمهوری اسلامی، استمرار رابطه تاریخی روحانیت و بازار را در ساخت قدرت نشان میدهد. برخلاف ادعاهای رسمی مبنی بر دوری فرزندان رهبر از قدرت و اقتصاد، حضور میثم در نهادهای وابسته به بیت و ارتباطش با شبکه بازاریان مذهبی، از موقعیتی ممتاز حکایت دارد.
باوجود چهرهای بهظاهر آرام و دور از سیاست، نام میثم خامنهای در چند پرونده اقتصادی پرحاشیه مطرحشده است. در موضوع فسادی که در رابطه با شرکت بازرگانی پتروشیمی ایران مطرح شد، نام میثم نیز بر زبان آمد؛ زیرا خانواده خاموشی، داییهای همسر او بودند که با استفاده از روابط سیاسی و خویشاوندی، کنترل این شرکت را در دست گرفته بودند و سپس آن را باقیمتی بسیار پایینتر از ارزش واقعی خریدند و با شبکهای از مدیران نزدیک به خود، میلیاردها یورو از سرمایه عمومی را از مسیرهای غیر شفاف جابهجا کردند، بی آنکه هرگز پاسخگوی این فساد گسترده شوند.
در پرونده دیگری، موسوم به «عظام خودرو»، نیز ردپای او دیده میشود. ارتباط نزدیک «عباس ایروانی» مالک گروه صنعتی عظام و یکی از ابر بدهکاران بانکی کشور، با «محمود لولاچیان»، پدر همسر میثم خامنهای، موجب شد این ابر بدهکار بانکی باوجود جلسات متعدد دادگاه، هیچ حکمی دریافت نکند.
مجتبی خامنهای؛ ولیعهد در سایه و معمار «حکومت پنهان»
در میان همه فرزندان خامنهای نام مجتبی بیش از همه شناختهشدهتر است. «مجتبی خامنهای»، دومین فرزند رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۵ به عنوان نوجوانی ۱۷ ساله وارد گردان «حبیب» شد، اما پس از رهبری پدرش در سال ۱۳۶۸، این گردان به بستر شکلگیری حلقهای از نزدیکترین یاران او بدل شد. اعضای سابق گردان، ازجمله حسین و مهدی طائب، «حسن محقق»، «محمد کوثری»، «علیرضا پناهیان»، «حسین نجات» و «ابراهیم جباری»، در دهههای بعد در رأس نهادهای کلیدی امنیتی و اطلاعاتی کشور قرار گرفتند، از سازمان اطلاعات سپاه و قرارگاه ثارالله تا سپاه حفاظت ولی امر و قرارگاه عمار.
دخالت سیاسی مجتبی خامنهای از دهه ۱۳۷۰، در دوران ریاستجمهوری «اکبر هاشمی رفسنجانی»، آغاز شد و در دهه ۱۳۸۰ برجستهتر شد. او در جریان رقابتهای انتخاباتی بهویژه در انتخابات ۱۳۸۴ نقشی فعال پیدا کرد و طبق روایت «مهدی کروبی»، نامزد وقت انتخابات او با حمایت خود از کاندیداهای ریاست جمهوری، در این فرایند دخالت کرد. دخالت او در روزهای پایانی به نفع «محمود احمدینژاد» بود که او را رییسجمهور کرد. همین موضوع بود که بعدتر در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ نیز نام مجتبی خامنهای را بر سر زبانها آورد و معترضان با شعار «مجتبی بمیری، رهبری را نبینی» مخالفت خود را با جانشینی احتمالی او آشکار کردند.
همان روزها بخش دیگری از نفوذ مجتبی نیز عیان شد و آن دخالت در قوه قضاییه بود. پسازاین انتخابات «مصطفی تاجزاده» عضو وقت جبهه اصلاحات میگوید پرونده قضایی او و همسرش «فخرالسادات محتشمی پور» مستقیما زیر نظر مجتبی خامنهای قرار دارد. وی تاکید کرده بود تمامی فشارهای واردشده به او و خانوادهاش خواست مستقیم مجتبی خامنهای است. مجتبی در صداوسیما هم نقش داشته است. در خاطراتی که «محمد سرافراز»، رییس سابق صداوسیما جمهوری اسلامی، درباره روزهای پایانی حضورش در این سازمان نقل میکند، نقش «حاجآقا مجتبی» برجسته است. سرافراز میگوید پیش از استعفا، در دیداری با «حسین طائب»، رییس وقت سازمان اطلاعات سپاه، از او خواسته تا از طرفش از «حسین محمدی»، معاون دفتر رهبری و مجتبی خامنهای تشکر کند، چون زمینه کنارهگیریاش را فراهم کرده بودند.
این روایت نشان میدهد که مجتبی خامنهای، در هماهنگی با دفتر رهبری و نهادهای امنیتی، در تعیین مدیران و جهتدهی سیاسی صداوسیما نقش مستقیم داشته و بخشی از شبکه تصمیمسازی پشت پرده است که سرافراز از آن با عنوان «حکومت پنهان» یاد میکند.
در پایان سال ۱۴۰۱، بخش دیگری از نقشآفرینی پنهان «مجتبی خامنهای» در سیاست ایران آشکار شد. در جلسهای محرمانه که بخشی از سخنان فرماندهان ارشد سپاه با «علی خامنهای» فاش شده، مشخص شد او در برکناری حسین طائب نقش داشته است و پسازآن به دنبال حذف ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور وقت ایران بوده است. در این نشست، «یدالله بوعلی»، فرمانده سپاه فجر فارس، از دخالتهای مستقیم او در تغییرات امنیتی و جابهجایی نیروهای کلیدی انتقاد کرد، درحالیکه «حسین نجات»، جانشین قرارگاه ثارالله و «امیرعلی حاجیزاده»، فرمانده هوافضای سپاه، از قدرت گیریاش دفاع کردند و آن را ضرورتی برای حفظ انسجام امنیتی نظام دانستند. در همان جلسه، «مرتضی عمومهدی»، جانشین سپاه صاحبالزمان اصفهان، با نقلقول از او، دولت رئیسی را «بیسواد و ناتوان» توصیف کرد. افشای این نشست نشان میداد که ولیعهد غیررسمی جمهوری اسلامی با اتکا به شبکه نفوذ خود در سپاه، در حال آمادهسازی برای تسلط بر ساختار قدرت پس از پدر است.
ایران اینترنشنال - یک مقام دولت ایالات متحده به ایراناینترنشنال گفت که این کشور اجازه اقامت دائم علیرضا دبیر، رییس فدراسیون کُشتی، را لغو کرده است. هنوز روشن نیست که کارت سبز این ورزشکار حامی حکومت چه زمانی باطل شده است.
او حدود یک ماه پیش در گفتوگویی تلفنی با ایراناینترنشنال گفته بود که گرینکارت خود را «پس داده» است و به درخواستهای بعدی برای توضیح بیشتر در اینباره پاسخ نداد.
دبیر در گفتوگو با شبکه نسیم، از شبکههای تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی، درباره نحوه دریافت گرینکارت آمریکا گفته بود که پس از قهرمانی در جام جهانی ۱۹۹۹ در ایالات متحده، بهواسطه یک شهروند ایرانی با جان اسمیت، کشتیگیر مشهور آمریکایی، دیدار کرد و همان دیدار به صدور ویزای اقامت دائم در آمریکا انجامید.
به گفته دبیر، اسمیت در آن دیدار به او پیشنهاد میدهد که برای آمریکا کشتی بگیرد و دبیر نیز «به شوخی» پاسخ میدهد: «حالا گرینکارت به من بدهید، ببینم به درد شما میخورم؟» او سپس ظرف سه ماه «بهصورت ویآیپی» گرینکارت خود را دریافت میکند.
مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال
موضوع گرینکارت علیرضا دبیر پس از رد صلاحیت او در جریان انتخابات دوره پنجم شورای شهر تهران در سال ۱۳۹۴ بهطور گسترده مطرح شد. گمانهزنیها درباره رد صلاحیت او پس از حضور در دورههای سوم و چهارم شورای شهر حاکی از آن بود که تابعیت دوگانه سبب شده هیات اجرایی انتخابات به رد صلاحیت او رای دهد.
علی خمینی: اگر سفارت آمریکا تسخیر نشده بود، جمهوری اسلامی امروز وجود نداشت
روز دوشنبه ۱۲ آبان، علی خمینی، نوه روح الله خمینی در مراسم سالروز تسخیر سفارت آمریکا در دانشگاه شهید بهشتی گفت: «اگر سفارت آمریکا تسخیر نشده بود، امروز جمهوری اسلامی برقرار نبود؛ اگر هم بود موشک و انرژی هستهای نداشتیم.» او تاکید کرد پیام عملی آن رویداد این بود که آمریکا «تصمیمگیر مطلق» نیست.
او مدعی شد هیچ کشوری در منطقه حق داشتن پدافند را ندارد چون آمریکا اجازه نمیدهد.
علی خمینی، فرزند احمدخمینی و نوه روحالله خمینی است و در قم و تهران فعالیت تبلیغی و سخنرانی دارد.
روز دوشنبه ۱۲ آبان، علی خمینی،نوه روح الله خمینی در مراسم سالروز تسخیر سفارت آمریکا در دانشگاه شهید بهشتی گفت: «اگر سفارت آمریکا تسخیر نشده بود، امروز جمهوری اسلامی برقرار نبود؛ اگر هم بود موشک و انرژی هستهای نداشتیم.» او تاکید کرد پیام عملی آن رویداد این بود که آمریکا «تصمیم... pic.twitter.com/EqjjLNqweV
-- independentpersian (@indypersian) November 3, 2025
***
عباس عراقچی: «عجلهای برای مذاکره نداریم!»
کانال حمید آصفی
عباس عراقچی با طمأنینهای عجیب گفت: «عجلهای برای مذاکره نداریم!»
و درست همانجا بود که ملت فهمیدند، فاصله میان سیاست و نان، دیگر از زمین تا آسمان شده است.
مردم در صف دارو، در صف اجاره، در صفِ هیچ و پوچ، نفسشان بند آمده، و مردی در قامت «دیپلمات» میگوید عجلهای نیست!
شاید راست میگوید؛ چون کسی که در سایه مینشیند، از آفتابسوختگی مردم نمیترسد.
کسی که نانش تضمین شده است، باکِی از قحطی ندارد.
کسی که دلار و مسکن و امنیت دارد، مفهوم اضطرار را فراموش میکند.
در قاموس او، «مذاکره» یک تاکتیک است؛ در قاموس ملت، «مذاکره» یک نان است.
برای او، تأخیر در توافق یعنی چند ماه بازی دیپلماتیک دیگر؛
برای ملت، یعنی چند ماه دیگر فقر، داروی نایاب، سفرههای خالی، جانهایی که آرام آرام خاموش میشوند.
این همان شکاف تاریخی است:
آنها که میگویند «صبر کنید»، همیشه کسانیاند که خودشان در امن و رفاه نشستهاند.
و آنها که دیگر طاقت ندارند، همیشه مردمیاند که نه از تحریم، بلکه از بیتدبیریِ داخلی زخم خوردهاند.
وقتی آقای عراقچی از «عجله نداشتن» حرف میزند، در واقع دارد از بیاحساسی ساختاری حرف میزند؛ از نظامی که سالهاست به رنج مردم عادت کرده است.
در این نظام، درد مردم نه سیگنال هشدار، بلکه نویزِ اضافیِ خبر است.
فقیر بمیرد یا زنده بماند، مهم این است که چرخ مذاکرات در وقت خودش بچرخد، نه چرخ زندگی مردم.
در کشوری که نماینده کمیسیون بهداشت هشدار میدهد:
«قشر ضعیف دیگر توان تهیه دارو ندارد و از یکی دو ماه آینده ممکن است شاهد افزایش سکتههای مغزی و قلبی باشیم»،
بیعجله بودن یعنی چه؟
آزادی در راه است. حکومت شیرگرگرفته بیماریست زبون شده. اما همچنان یاوه گو. پشم ها فروریخته ، پیکر حاکم فرتوت لرزان از دشمنی که همیشه تکرار می کرد وهراسش بدل داشت مجبور به پنهان شدن در دخمه ای در قعر زمین شده است . مردم آگاه از تاتوانی رژیم وزبونی او مترصد فرصتی که بار دیگر پای در میدان نهند واین باربا حمایت اکثریت مردم ستون خیمه کذائی جمهوری اسلامی بر چینند و آغازی شیرین در اتحادی همگانی را تجربه کنند.چرا که این بار دست به عملی می یازند که آگاه بر آنند.
چرا که آگاهی روشنی می بخشد .روشنی اعتماد می آورد.اعتماد شجاعت می دهد.
شجاعت امید می آفریند. امید شوربر پا می کند
شوربر جان می نشیند ،شور نشسته برجان های آگاه،
جان های شیفته،! آزادی طلب می کنند
جان های شورگرفته درجستجوی آزادی بحرکت در می آیند
شعار آزادی سر میدهند.جنبش می آفرینند.
جنبش عجین شده با عشق آزادی! بسان موج های بلند درمیان اقیانوسی ازمردم خیزمی گیرد
تن به صخره های استبداد می کوبد.می غرد،عظمت خود بنمایش می نهند.
توده ای که نا امید بود وگرفتار در قدرت حاکم !تن سپرده به ذلت. تن سپرده به نواله ای ناچیز،
عادت کرده به روزمرگی ، تنبلی ،رخوت ،مصلحت طلبی که رویا های بزرگ را از انسان میگیرد.
عادت کرده به تداوم زندگی در سایه استبداد.خوکرده به تاریکی!
برگردان: علی شبان
اشاره:
نخستین مرحله از طرح آمریکا برای آتش بس در غزه، روز دوشنبه ۱۳ اکتبر، برای پایان دادن به جنگی که حماس آغازگر آن بود، اجرا شد. پس از دوسال جنگ که باعث مرگ، ویرانی و رنج فراوان شده است، غزه و حماس چه چیزی بدست آوردند؟ هیچ چیز، مطلقاً هیچ چیز. حماس که یک جنبش مقاومت اسلامی است، نه یک جنبش مقاومت ِ فلسطینی، باعث وُ بانی رنج مردم فلسطین شده و خود را کماکان در موقعیت و جایی میبیند که از آنجا شروع کرده بود. و حتی میتوان گفت در موقعیتی به مراتب بد تر از آنچه پیش از آن، در آن قرار گرفته بود. رزیقه عدنانی
رزیقه عدنانی Razika Adnani ، نویستده فرانسوی - الجزایری، عضو کمیته ی راهبردی ِ بنیاد اسلام در فرانسه، فیلسوف و پژوهشگر ِ اسلام است.او نخست به فلسفه روآورد و سپس چندین رساله در مورد اسلام و نیز فرهنگ لغت فلسفه را منتشر کرد. این آثار که نخست برای دانش آموزان ِ دبیرستانی در نظر گرفته شده بود؛ مورد استقبال همگان قرار گرفت و در میان پر فروش ترین کتابها در فرانسه، راه یافت. به گفته او، تمایز قائل شده بین اسلام و اسلام گرایی، به نفع تند رو ترین عناصر دین اسلام خواهد بود و از اصلاح آن جلوگیری می کند. در زیر میتوانید لینک این مقاله را که ماه مارس ۲۰۲۵، در خبرنامه گویا منتشر شده است، بینید*.روشن بینی و صراحت کلام، رزیقه عدنانی را به فیلسوفی ریشهدار در زمانه ی خود، با ذهنیتی آزاد، مصمم و متعهد تبدیل کرد. ع,ش
***
در حالیکه آتش بس در غزه بطور رسمی بر قرار است، رزیقه عدنانی، در مقاله ی زیر توضیح میدهد که چگونه از نگاه او، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس جنگی را آغاز کرد که از همان نخست، شکستخورده بود.این مقاله در هفته نامه ماریان ِ ۲۰۲۵/۱۰/۲۲ منتشر شده است** :
۱ نوامبر ۲۰۲۵، در محل دانشگاه نوشاتل سوئیس، زهرا بنی صدر همراه با سه نفر دیگر از این دانشگاه دکترای افتخاری دریافت کرد. دانشگاه نوشاتل موضوع «هنر انتقال» از جمله انتقال علم و دانش را برای این دوره اعطای دکترای افتخاری انتخاب کرده بود. بعد از اینکه رئیس دانشگاه دکترای افتخاری زهرا بنی صدر را داد، از او خواست تا از قول خود و به نماینگی از سه دریافت کننده دیگر، در باره هنر انتقال سخنرانی نماید.
در آغاز،
متن صحبت خانم کریستینا شولتس، رئیس دانشگاه ادبیات در معرفی زهرا بنی صدر را می خوانید و سپس متن سخنرانی زهرا بنی صدر در زیر می آید.
تقدیر از زهرا بنی صدر
دکترای افتخاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی
مراسم DIES ACADEMICUS - شنبه ۱ نوامبر ۲۰۲۵
متن قرائت شده در ۱ نوامبر ۲۰۲۵ در مراسم DIES ACADEMICUS،
توسط کریستینا شولتس، رئیس دانشکده.
نوشته شده توسط لوریس پتریس، استاد و مدیر مؤسسه ی زبان و تمدن فرانسوی.
لینک مراسم - از ساعت ۱ و ۴۱ دقیقه
https://www.youtube.com/watch?v=YMNBZJx1D_g
زهرا بنی صدر، فارغ التحصیل حقوق و روابط بین الملل از دانشگاه پاریس یک (پانتئون-سوربن)، کارشناس شناخته شده ی حوزه ی مهاجرت و روابط میانفرهنگی است.
از سال ۲۰۱۶، او بعنوان یکی از صد چهره ی تأثیرگذار سوئیس روماند (Forum des 100) انتخاب شد؛ به دلیل تعهد مدنی اش و تأسیس «بهار فرهنگی نوشاتل» و انجمن «بذر شهروندی» (Graine de citoyen) که بعدها به «نبوغ شهروندی» (Génie citoyen)تغییر نام داد -- انجمنی که میان دنیای علم، مدارس و دبیرستان ها پیوند برقرار می کند. امروزه نیز، چهارده سال پس از شکل گیری این پروژه در جریان جشن هزار سالگی شهر نوشاتل، «نبوغ شهروندی» همچنان هدف خود را دنبال می کند: فراتر رفتن از گفتار نگران کننده و ایجاد انگیزه برای مشارکت فعال. چنانکه خود خانم بنی صدر میگوید:
«ما قربانی نیستیم؛ ما بازیگران زندگی خویش و جامعه ی فردا هستیم.»
او در «سرویس انسجام چندفرهنگی نوشاتل» فعالیت می کند و در آنجا بویژه هفته ی اقدام علیه نژادپرستی را هماهنگ می سازد؛ رویدادی که در طول سی سال، نزدیک به صد نهاد را گرد هم آورده است. وی به تازگی به نائب رئیسی کلوب ۴۴ در لا شو-دو-فون رسیده است.
زهرا بنی صدر از بنیانگذاران روزهای اروپا است، با همکاری شهر نوشاتل و «خانه ی اروپا» در ناحیه ی تراس ژوراس، از طریق انجمن خود «بذر شهروندی». او همچنین هماهنگ کننده ی کانتون نوشاتل در برنامه ی «شهرهای میانفرهنگی» شورای اروپا است. زهرا بنی صدر نقشه ی راهی برای اداره ای برابر و باز نسبت به تنوع تدوین کرده و علیه نژادپرستی و تعصب فعالیت نموده است؛ از جمله با آوردن نمایشگاه مشهور «ما و دیگران: از پیشداوری تا نژادپرستی» به نوشاتل.
او به همراه دو زن دیگر، نخستین دریافت کننده ی جایزه ی نوآوری بانک کانتون نوشاتل (BCN) در سال ۲۰۱۳ بود و در ۲۰۱۵ جایزه ی شهروندی شهر نوشاتل را دریافت کرد.
دختر نخستین رئیس جمهور ایران، زهرا بنی صدر از سال ۱۹۸۱ در تبعید به سر می برد و در ۱۹۹۲ به نوشاتل آمد. او برای بررسی پایان نامه ی دکترای هم میهنش، محمد مصدق، نخست وزیر پیشین ایران و دکترای دانشگاه نوشاتل، به این دانشگاه مراجعه کرد. از آن زمان، او در جهت ارتقای جایگاه کانتون و تقویت پیوند میان دانشگاه و جامعه فعالیت کرده است؛ او همواره کوشیده گفتگویی سازنده میان اندیشه ی دانشگاهی و اجتماع برقرار کند تا بتوان در آرامش درباره ی مرز میان باور و دانش اندیشید. او بهترین متخصصان ما را، از تمام رشته ها، به گفتگو دعوت می کند و مراقب است که دانشگاه در فرآیندی دموکراتیک مشارکت داشته باشد -- از جمله در بازنگری منشور شهروندی.
او نقش اصلی را در خلق یک بازی آموزشی منحصر به فرد درباره ی حقوق بشر داشته است؛ بازی ای با ۴۰۰ پرسش که به مبارزه با کلیشه ها و تبعیض کمک می کند. با تلاش او، «انجمن سوئیسی برای مطالعات مهاجرت و جمعیت» و همچنین «دانشکده ی حقوق» در این پروژه شرکت کردند.
هنر انتقال در زهرا بنی صدر، پیش از هر چیز، از فرهنگ عمیق وی و میل او به اشتراک گذاری دانش سرچشمه می گیرد؛ همچنین از باور او به ضرورت گسترش و گفت وگو درباره ی دانش فراتر از دایره ی متخصصان، در خدمت ارزشهای بنیادینی چون دموکراسی، گفت وگو، تنوع و مبارزه با هرگونه تبعیض.
زهرا بنی صدر انتقال دهنده ای توانا است که میان جامعه ی مدنی و جامعه ی دانشگاهی پلی زنده می سازد. وقتی در ۲۰۱۴ از او پرسیدند با فعالیت خود در میان دانش آموزان دبیرستانی چه می خواهد برانگیزد، بی درنگ پاسخ داد:
«انسانیت -- انسانیت بیشتر در جهان.»
تجلی عینی این انسانیت، در دفاع از حقوق ذاتی، بیداری انتقادی و گفتگوی میان فرهنگی، همواره با تکیه بر دانشگاه نوشاتل بعنوان ستون فقرات پیوند میان جامعه و دانش تحقق یافته است.
به همین دلیل، رئیس دانشگاه اکنون مدرک دکترای افتخاری را به او اعطا می کند. در متن دیپلم آمده است که:
«دانشگاه نوشاتل، بنا به پیشنهاد دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی، به بانو زهرا بنی صدر -- کارشناس مهاجرت و روابط میان فرهنگی در سرویس انسجام چندفرهنگی کانتون نوشاتل -- برای کوشش پیگیر در خدمت به آرمان های انسانگرایانه ی گفت وگوی میان فرهنگی، گشودگی فکری و همکاری میان رشته ای، عنوان دکترای افتخاری ادبیات را اعطا می
کند.»
سخنرانی زهرا بنی صدر
لینک مراسم - از ساعت ۱ و ۴۶ دقیقه
https://www.youtube.com/watch?v=YMNBZJx1D_g
سخنرانی به نمایندگی از دریافتکنندگان دکترای افتخاری- Doctorat honoris causa - دانشگاه نوشاتل- ۱ نوامبر ۲۰۲۵
خانم ها و آقایان،
در مقام ها و عناوین محترمتان،
دوستان عزیز،
با احساسی عمیق از هیجان و سپاسگزاری، به نمایندگی از دریافت کنندگان دکترای افتخاری، سخن می گویم تا قدردانی صمیمانه ی خود را از دانشگاه نوشاتل، که ما را امروز گرد هم آورده و متحد ساخته، ابراز دارم.
همراهی با چهره های برجسته ی جهان علمی، افتخاری است که به روشنی از اهمیت و ارزش نمادین آن آگاه هستم.
اگرچه مسیرهای ما متفاوت اند و داستان های زندگیمان منحصر به فرد، اما احساس می کنم که رشته ای مشترک ما را پیوند می دهد: دغدغه ی کرامت انسان و باور به اینکه دانش تنها میراثی از گذشته نیست، بلکه ابزاری است برای فهم، دگرگونی، و انسانسازی در جهان.
- تاهیرا میشل پروبست (Tahira Michelle Probst)، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالت واشینگتن، تأثیر عوامل اقتصادی و فناوری های نوظهور را بر سلامت و امنیت کارگران، بویژه آسیب پذیرترین اقشار، بررسی می کند.
- توماس پروبست (Thomas Probst)، استاد حقوق در دانشگاه فریبورگ، متخصص در حقوق خصوصی و فناوری های نو است و به پیامدهای حقوقی مرتبط با حفاظت از داده ها و مسئولیت مدنی می پردازد.
- آندریاس گئورگ شرر (Andreas Georg Scherer)، استاد دانشگاه زوریخ و متخصص در اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی شرکتها، نقش بنگاه های اقتصادی در جامعه و تعهدات آنان نسبت به انسانها و محیط زیست را مطالعه می کند.
رشته ای واحد ما را پیوند می دهد، و بی تردید، آرمانی واحد نیز: ساختن جهانی عادلانه تر، همبسته تر و آکنده از احترام به کرامت انسانی و محیط زیست.
آرمانی که با موضوع امسال «DIES ACADEMICUS» یعنی هنر انتقال، طنین خاصی دارد.
موضوعی که با باور عمیق من همسوست و مسیر تعهدم را هدایت می کند؛ هم در مقام یک متخصص در حوزه ی مهاجرت و روابط میان فرهنگی ، و هم بعنوان دختری از خانواده ای تبعیدی و شهروندی که باور دارد برای زنده ماندن، دانش باید در دسترس و قابل اشتراک باشد.
دانشی در دسترس و قابل اشتراک، تا رشد انسانی را تغذیه کند، انسجام اجتماعی را تقویت نماید، و در نهایت، جامعه ای پویا در چارچوب دموکراسی بیافریند.
این باور، نیروی محرک من است؛ الهام بخش من، و اینها تعهدم را تغزیه می کند.
تعهدم در کانتون نوشاتل، که با اعتماد و مهربانی از من استقبال کرد، برایم بدیهی و طبیعی بود.
در اینجا با انسان های ارزشمندی آشنا شدم که بعدها به دوستانی صمیمی بدل شدند -- همفکران و همراهان در ایده ها و آرمان ها، کسانی که با آنان می توان پروژه های شهروندی پرمعنا را به بار نشاند.
دختر پدر و مادری ایرانی هستم که ناچار به تبعید شدند. در پاریس دهه ی شصت میلادی به دنیا آمدم، در روزگاری که جوانان شعار « تخیل را به قدرت برسانیم» سر می دادند، در حالی که در همان زمان، در ایران، دیکتاتوری هر صدای آزادیخواهی را خفه می کرد.
شاید از همین تنش، میل من به انتقال زاده شد:
انتقال برای حفظ حافظه،
انتقال برای به گردش درآوردن دانش،
انتقال برای فراموش نکردن تاریخ.
اراده ای، و نیز روحیه ای، که از کودکی و زندگی ام سرچشمه می گیرد؛ زندگی ای که هم به خشونت دیکتاتوری و هم به امید به آزادی شکل گرفته.
در سال ۲۰۱۵، هنگامی که جایزه ی شهروندی شهر نوشاتل را دریافت کردم، پدرم جمله ای گفت که همچنان در ذهن و وجدانم طنین دارد -- به عنوان یادگاری و مسئولیت:
او گفت:
«ممکن است هرگز به میهن مان بازنگردی؛ پس بکوش از کشوری که در آن زندگی می کنی، آزمایشگاهی برای دموکراسی بسازی.»
دموکراسی، کرامت انسانی و حقوق ذاتی، خواسته های جهانی اند که هرگز بطور قطعی به دست نمی آیند؛ آنان نیازمند بیداری و تعهد مداوم اند.
این سخنان، هنوز در من زنده اند و همراهم هستند.
اما در عمق مسئله... نقش دانش چیست؟ و انتقال یعنی چه؟
دانش هرگز بی طرف نیست. می تواند در خدمت قدرتی استبدادی و سلطه گر قرار گیرد، یا بالعکس، در خدمت تغذیه ی دموکراسی باشد.
دانش می تواند زندانی کند... یا رهایی بخشد.
جامعه شناس آلوین تافلر، یکی از اندیشمندان بزرگ قرن بیستم، در سال ۱۹۹۱ در کتاب قدرت های نوین نوشت:
در آستانه ی قرن بیست و یکم، دانش به منبع اصلی قدرت و ابزار سلطه در جوامع مدرن بدل خواهد شد -- برتر از ثروت مادی و حتی از قدرت نظامی.
امروز می بینیم که این پیشبینی تحقق یافته است.
اما تاریخ به ما یادآوری می کند که استفاده ای دیگر از دانش نیز ممکن است -- همان روحی که از عصر روشنگری زاده شد: روحی برخاسته از دموکراتیزه شدن تدریجی دانش، تغذیه شده از چاپخانه ها، دائرةالمعارف ها، و کتابخانه ها.
روحی که اندیشه را به گردش درمی آورد، تفکر انتقادی را آزاد می کند و راه را برای فضایی عمومی، زنده، باز و پویا می گشاید.
انتقال، امروز یعنی تداوم همان میراث.
یعنی بیدار کردن کنجکاوی.
یعنی گشودن راه های رهایی
یعنی آزاد ساختن هر زن و مردی در اندیشه و زندگی خود.
امروز اما این دیدگاه با جهانی روبه روست که دچار بحران معناست.
حافظه محو می شود.
پیوند اجتماعی گسسته می گردد.
پساحقیقت بنیان مشترک ما را سست می کند.
ما در جهانی پاره پاره زندگی میکنیم -- جهانی آشفته از شتاب زمان و ظهور هوش مصنوعی،
از افزایش نابرابری ها،
از بی اعتمادی به نهادها،
و از ضعف آرمان دموکراتیک و خیزش وطن پرستی ها.
در جهانی که حتی واژه ها برای هر کسی معنایی دیگر یافته اند.
چنانکه تاریخدان پییر روزانوالو یادآور می شود -- که خود نیز دکترای افتخاری دانشگاه نوشاتل را دارد -- نقطه ی آغاز دموکراسی، زبان مشترک است.
در چنین زمینه ای، انتقال معنایی تازه می یابد:
کنشی رهایی بخش و در عین حال مقاومتی است.
شاید بنیادی ترین،
برانداز ترین،
و انقلابی ترین کنش انسان باشد.
در برابر این چالش، جایگاه دانشگاه چیست؟
در زمانی که اطاق های فکری، شبکه های نفوذ و کارشناسان خودخوانده فضای عمومی را اشباع کرده اند؟
دانشگاه باید همان آگورای انتقادی باقی بماند --
جایی که شک، فضیلتی است،
و انسان می آموزد علیه یقین های خود بیندیشد.
چنانکه فیلسوف ادوارد سعید یادآور می شود،
تنوع صداها شرط بنیادین مأموریت انتقادی و رهایی بخش دانشگاه است.
دانشگاهی باز به روی پیچیدگی،
ابهام،
ناآرامی،
و در عین حال، گوش سپرده به جهان.
زیرا چگونه می توان انتقال داد اگر دانش از واقعیت جدا شود؟
اگر پاسخگوی پرسش های دانشجویان یا جامعه نباشد؟
چگونه می توان آگاه ساخت، اگر موضوعاتی چون اقلیم، استعمار، تبعیض، نسل کشی یا غزه، به تابو یا موضوعی بی اهمیت بدل شوند؟
برای انجام وظیفه اش، دانشگاه باید استقلالش تضمین شود و آزادی علمی اش محفوظ بماند.
اهمیت این موضوع عظیم است.
چنانکه خبرنگار کلر لوگرو در روزنامه ی لوموند اشاره کرده، استقلال آموزش عالی حتی در دموکراسی ها نیز مورد تهدید و تردید است.
اما آزادی علمی، امتیاز نیست؛ بلکه تضمینی حیاتی برای گفت وگوی عمومی و شاخصی اساسی از سلامت دموکراتیک یک کشور است.
و در پایان:
انتقال، تنها انتشار دانش نیست.
بیدار کردن است.
آموزش تحلیل و ابتکار است.
حفظ حافظه است.
پیوند آفریدن است.
کاشتن بذرهای امید، آزادی و کرامت است.
یعنی رهایی ما در برابر وسوسه های قدرت استبدادی.
من این دکترای افتخاری را با فروتنی می پذیرم،
و آن را با همه ی کسانی که اندیشیده، ساخته و در این پروژه ها همراهم بوده اند، شریک می شمارم.
آن را تشویقی می دانم برای ادامه ی راه --
برای ایمان به توانایی جمعی مان در رساندن معنا در جهانی سرگشته.
از دانشگاه نوشاتل به نام همه ی دریافت گنندگان سپاسگزارم.
در پایان، اجازه دهید دو یاد کنم:
از پدر و مادرم -- پدرم که مفهوم تعهد را به من آموخت، تعهدی که آن را حیاتی برای دموکراسی می دانست؛ و مادرم، که در این جا حضور دارد و در همه ی مبارزاتش همراهش بود.
و یادی از دکتر محمد مصدق، فارغ التحصیل همین دانشگاه در سال ۱۹۱۳، که در سال ۱۹۵۲ از ملی سازی صنعت نفت ایران در دیوان بین المللی دادگستری لاهه دفاع کرد -- دفاعی تاریخی از حق ملت ها بر منابع شان.
او نیز به ما معنایی از آزادی و استقلال آموخت.
از توجه تان سپاسگزارم.
در زیر متن فرانسوی سخنرانی:
ضرورت رواداری و تفکر انتقادی در سیاست ایران
کنفرانس بینالمللی «حقوق بشر در ایران پس از جمهوری اسلامی» که اخیراً در اسلو برگزار شد، در حالی خود را محفلی برای ترسیم آیندهای حقوقمحور معرفی کرد که در بطن خود، بازتابدهندهی تنشها و اهدافی مناقشهبرانگیز در میان اپوزیسیون خارج از کشور بود.
این نشست که زیر چتر یک نهاد «حقوقبشری» سازمان یافت، به سادگی به بستری برای عادیسازی ائتلافهای مسئلهدار تبدیل شد. حضور همزمان گروههای ملیگرا، سلطنتطلب و شماری از احزاب تجزیهطلب که سوابق مسلحانه دارند، نه تنها ابهامات جدی در مورد تعریف «حقوق بشر» در این محفل ایجاد کرد، بلکه آغازی برای نرمالیزاسیون تجزیهطلبی در پوشش طرح مسائل اتنیکی و فدرالیسم قلمداد شد.
فارغ از شعارهای رسمی، محورهای پنهان این کنفرانس، آن را به ابزاری در دست قدرتهای منطقهای و سیاسی بدل ساخت. حضور و پررنگ شدن جریانهایی که قرابت آشکاری با اسرائیل دارند، این گمانه را تقویت میکند که کنفرانس اسلو، بیش از آنکه دغدغهی حقوق مردم ایران را داشته باشد، تبدیل به پشتیبان معنوی منافعی شده است که در پی تضعیف و تجزیه ایران هستند. حقوق بشر بهانهای برای جمعآوری و تقویت جریانات متفرق و در تضاد با وحدت ملی ایران.
آیا نجات از نسب میرسد یا از خرد؟
میان تاج و توهم، مرزی باریک است؛
مرزی که اگر مردم در آن چشم ببندند، تاریخ تکرار میشود با لباسی نو.
از رضا شاه تا رضا فرنگی، پرسش همچنان باقیست: نجات از نسب میرسد یا از خرد بیدار؟
زیرا در سرزمینی که حافظه تاریخی زخمخورده است، هر بار که صدای نجات از فرنگ میآید،
بوی تکرار از دور به مشام میرسد.
حکایت بازگشت شاهزاده از بلاد فرنگ
به شیوه گلستان در روزگار قرن بیستویکم، با اشاره به مقاله «فرض کنید شاه دوباره بیاید» در گویا نیوز.
در گویا نیوز خواندم که نویسندهای با لحنی جدی گفت:
«فرض کنید شاه دوباره بیاید، آیا حکومت پهلوی، هرچند استبدادی، باز هزار بار بهتر از این نظام نیست؟»
من، چون این سخن بشنیدم، تبسمی زدم و با خود گفتم:
«این فرض، گرچه در خیال ساده مینماید، اما در دل خویش هزار واقعیت تلخ نهفته دارد؛
زیرا تاریخ، فرضیه نیست، تجربهای است که با گوشت و استخوان ملت نگاشته میشود.»
گویند روزی در بازار مجازی، مردی را دیدم که بانگ برآورد و گفت:
«ای مردم خسته از جور و جهل، علاج کار شما در پاریس نشسته است!»
پرسیدم: «کدام پاریس؟ آن که خیابان شانزهلیزه دارد یا آن که رؤیاهای ما در آن بر باد رفت؟»
گفت: «هر دو یکی است، چه آن پاریس که خمینی از آن برخاست، اکنون پهلوی از همان سوی خواهد خاست، بلکه اینبار فرشتهای باشد نه دیو!»
من تبسمی زدم و گفتم:
«ای برادر، تاریخ را اگر دو بار در یک چاه اندازند، آبش دیگر به نوشیدن نیاید.
آن که دیروز از همان غرب بر ما بارید، برق امید بود، لیک صاعقه شد.
اینک تو میخواهی دوباره زیر همان ابر بایستی؟»
حکایت اول
در زمانه گذشته، شاهی بود از نژاد آریایی، که کشور را چون باغی آراست،
لیک آب باغ از جوی مردم برید.
چون نسیم آزادی وزیدن گرفت، گفتندش: «شاها، گوش خلق بشنو!»
او گفت: «خلق را صدایم منم!»
و چون خروش مردم برخاست، فرمود: «من هم اشتباه کردم.»
- Visit our website
at http://www.gooya.com , or any website of ours that links to this privacy notice
- Engage with us in other related ways, including any sales, marketing, or events
- Log and Usage Data. Log and usage data is service-related, diagnostic, usage, and performance information our servers automatically collect when you access or use our Services and which we record in log files. Depending on how you interact with us, this log data may include your IP address, device information, browser type, and settings and information about your activity in the Services (such as the date/time stamps associated with your usage, pages and files viewed, searches, and other actions you take such as which features you use), device event information (such as system activity, error reports (sometimes called
"crash dumps" ), and hardware settings).
- Device Data. We collect device data such as information about your computer, phone, tablet, or other device you use to access the Services. Depending on the device used, this device data may include information such as your IP address (or proxy server), device and application identification numbers, location, browser type, hardware model, Internet service provider and/or mobile carrier, operating system, and system configuration information.
- Location Data. We collect location data such as information about your device's location, which can be either precise or imprecise. How much information we collect depends on the type and settings of the device you use to access the Services. For example, we may use GPS and other technologies to collect geolocation data that tells us your current location (based on your IP address). You can opt out of allowing us to collect this information either by refusing access to the information or by disabling your Location setting on your device. However, if you choose to opt out, you may not be able to use certain aspects of the Services.
- To facilitate account creation and authentication and otherwise manage user accounts. We may process your information so you can create and log in to your account, as well as keep your account in working order.
- To deliver targeted advertising to you. We may process your information to develop and display
personalized content and advertising tailored to your interests, location, and more.
- To determine the effectiveness of our marketing and promotional campaigns. We may process your information to better understand how to provide marketing and promotional campaigns that are most relevant to you.
- To save or protect an individual's vital interest. We may process your information when necessary to save or protect an individual's vital interest, such as to prevent harm.
- Consent. We may process your information if you have given us permission (i.e.
, consent) to use your personal information for a specific purpose. You can withdraw your consent at any time. Click here to learn more.
- Legitimate Interests. We may process your information when we believe it is reasonably necessary to achieve our legitimate business interests and those interests do not outweigh your interests and fundamental rights and freedoms. For example, we may process your personal information for some of the purposes described in order to:
- Develop and display
personalized and relevant advertising content for our users
- Support our marketing activities
- Legal Obligations. We may process your information where we believe it is necessary for compliance with our legal obligations, such as to cooperate with a law enforcement body or regulatory agency, exercise or defend our legal rights, or disclose your information as evidence in litigation in which we are involved.
- Vital Interests. We may process your information where we believe it is necessary to protect your vital interests or the vital interests of a third party, such as situations involving potential threats to the safety of any person.
- If collection is clearly in the interests of an individual and consent cannot be obtained in a timely way
- For investigations and fraud detection and prevention
- For business transactions provided certain conditions are met
- If it is contained in a witness statement and the collection is necessary to assess, process, or settle an insurance claim
- For identifying injured, ill, or deceased persons and communicating with next of kin
- If we have reasonable grounds to believe an individual has been, is, or may be victim of financial abuse
- If it is reasonable to expect collection and use with consent would compromise the availability or the accuracy of the information and the collection is reasonable for purposes related to investigating a breach of an agreement or a contravention of the laws of Canada or a province
- If disclosure is required to comply with a subpoena, warrant, court order, or rules of the court relating to the production of records
- If it was produced by an individual in the course of their employment, business, or profession and the collection is consistent with the purposes for which the information was produced
- If the collection is solely for journalistic, artistic, or literary purposes
- If the information is publicly available and is specified by the regulations
- Business Transfers. We may share or transfer your information in connection with, or during negotiations of, any merger, sale of company assets, financing, or acquisition of all or a portion of our business to another company.
- When we use Google Maps Platform APIs. We may share your information with certain Google Maps Platform APIs (e.g.
, Google Maps API, Places API). To find out more about Google's Privacy Policy, please refer to this link.
- Business Partners. We may share your information with our business partners to offer you certain products, services, or promotions.
Log in to your account settings and update your user account.
| Category | Examples | Collected |
|
A. Identifiers
|
Contact details, such as real name, alias, postal address, telephone or mobile contact number, unique personal identifier, online identifier, Internet Protocol address, email address, and account name
|
|
|
B. Personal information categories listed in the California Customer Records statute
|
Name, contact information, education, employment, employment history, and financial information
|
|
|
C. Protected classification characteristics under California or federal law
|
Gender and date of birth
|
|
|
D. Commercial information
|
Transaction information, purchase history, financial details, and payment information
|
|
|
E. Biometric information
|
Fingerprints and voiceprints
|
|
|
F. Internet or other similar network activity
|
Browsing history, search history, online
|
|
|
G. Geolocation data
|
Device location
|
|
|
H. Audio, electronic, visual, thermal, olfactory, or similar information
|
Images and audio, video or call recordings created in connection with our business activities
|
|
|
I. Professional or employment-related information
|
Business contact details in order to provide you our Services at a business level or job title, work history, and professional qualifications if you apply for a job with us
|
|
|
J. Education Information
|
Student records and directory information
|
|
|
K. Inferences drawn from other personal information
|
Inferences drawn from any of the collected personal information listed above to create a profile or summary about, for example, an individual's preferences and characteristics
|
|
- Receiving help through our customer support channels;
- Participation in customer surveys or contests; and
- Facilitation in the delivery of our Services and to respond to your inquiries.
- whether we collect and use your personal information;
- the categories of personal information that we collect;
- the purposes for which the collected personal information is used;
- whether we sell your personal information to third parties;
- the categories of personal information that we sold or disclosed for a business purpose;
- the categories of third parties to whom the personal information was sold or disclosed for a business purpose; and
- the business or commercial purpose for collecting or selling personal information.
- You may object to the processing of your personal information.
- You may request correction of your personal data if it is incorrect or no longer relevant, or ask to restrict the processing of the information.
- You can designate an
authorized agent to make a request under the CCPA on your behalf. We may deny a request from an authorized agent that does not submit proof that they have been validly authorized to act on your behalf in accordance with the CCPA.
- You may request to opt out from future selling of your personal information to third parties. Upon receiving an opt-out request, we will act upon the request as soon as feasibly possible, but no later than fifteen (15) days from the date of the request submission.
پروازهای ورودی و خروجی فرودگاه رونالد ریگان در نزدیکی واشینگتن روز سهشنبه بهدلیل تهدید بمب در یک پرواز شرکت یونایتد ایرلاینز متوقف شد. مقامهای آمریکایی در حال بررسی این تهدید هستند و تا ساعت ۱۳:۳۰ به وقت محلی دستور توقف پروازها برقرار بود. هنوز مشخص نیست تهدید چقدر جدی است.
شرکت یونایتد ایرلاینز پاسخ به پرسشها را به پلیس فدرال آمریکا (افبیآی) ارجاع داد. افبیآی هنوز به درخواست رسانهها برای اظهار نظر واکنشی نشان نداده است.
فرودگاه ریگان در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که همه پروازها متوقف شده و مسافران پرواز یونایتد با اتوبوس به پایانه منتقل شدهاند.
#BREAKING: All flights in and out of Ronald Reagan Washington National Airport are currently halted due to a bomb threat on a flight -- CNN
-- Rapid Report (@RapidReport2025) November 4, 2025
Passengers seen evacuating the plane pic.twitter.com/ELRImOkKul
اداره هوانوردی فدرال آمریکا نیز گفت از وجود «مسئله امنیتی گزارششده» در یک هواپیما در فرودگاه ریگان آگاه است. این اداره افزود که مسافران از هواپیما پیاده شدهاند و هواپیما در محلی دور از پایانه در حال بررسی توسط مقامهای مسئول است.
پایان عصر چهرهای که سیاست آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر را شکل داد
خبرنامه گویا - دیک چنی، یکی از قدرتمندترین و جنجالیترین معاونان ریاستجمهوری در تاریخ ایالات متحده، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. خبرگزاری آسوشیتدپرس با استناد به بیانیه خانواده چنی این خبر را تأیید کرده است.

چنی که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ در کنار جرج دبلیو بوش خدمت کرد، نقش کلیدی در شکلدهی سیاست خارجی آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر داشت و از معماران اصلی حمله نظامی به عراق و «جنگ علیه تروریسم» محسوب میشد. قدرت و نفوذ او در کاخ سفید بهحدی بود که بسیاری او را اثرگذارترین معاون رئیسجمهور در تاریخ معاصر آمریکا میدانند.
او در سالهای گذشته آشکارا اعلام کرده بود که درباره برخورد با برنامه هستهای جمهوری اسلامی، با بوش اختلاف نظر داشته و شخصاً از اقدام نظامی علیه تهران حمایت میکرد.
در ادامه زندگی سیاسی، چنی که بهعنوان یک جمهوریخواه شناخته میشد، پس از انتقاد شدید از دونالد ترامپ از حزب خود فاصله گرفت. او ترامپ را «بزرگترین تهدید برای جمهوریخواهان» توصیف کرده و در انتخابات ۲۰۲۴ به کامالا هریس، نامزد حزب دموکرات، رأی داده بود.
چنی سالها با بیماری قلبی زندگی کرد و در سال ۲۰۱۲ پیوند قلب انجام داد. با وجود مشکلات جسمی، او تا سالهای پایانی عمر فعال باقی ماند و هرگز از نقش خود در جنگ عراق عقبنشینی نکرد. چنی درباره تصمیماتش گفته بود: «اگر به گذشته برگردم، دوباره همان کار را انجام میدهم.»
مادر شاکی پژمان جمشیدی در مصاحبه ای مدعی شده بود که دخترش بعد از این اتفاق افتاده است دچار افسردگی شده و خانه نشین شده است، مامک جمشیدی، خواهر پژمان جمشیدی در چند استوری تصاویری منتشر کرد که نشان میدهد که شاکی پرونده جمشیدی در ۶ ماه اخیر در "سفرهای لاکچری" بوده است
عصر ایران - مامک جمشیدی خواهر پژمان جمشیدی چند استوری درباره شاکی پرونده منتشر کرده و در یکی از آنها نوشته است: «خانم قربانی طفلک نه خواب داشته نه خوراک».
مامک جمشیدی با انتشار چند استوری از صفحه شاکی پرونده اشاره کرده است: «بریم با هم بخشی از 6 ماه خانه نشینی این دوست عزیزمون رو ببینیم»
قابل توجه است با انتشار این استوریها به شکل رسمی از طرف خانواده جمشیدی، هویت شاکی پرونده هم مشخص شده است. بر اساس صفحه اینستاگرام مورد اشاره مامک جمشیدی، اسم شاکی پرونده پژمان جمشیدی ملیکا پارسا دوست است.

فرارو - صفحه اینستاگرام بریتنی اسپیرز بهطور ناگهانی حذف شده یا مسدود گردیده است. صفحه او با نام «زیلا ماریا ریور رد» که تا شنبه فعال بود، اکنون پیامی مبنی بر عدم دسترسی به آن نشان داده میشود. این اتفاق نگرانیها درباره وضعیت روحی خواننده مشهور آمریکایی را تشدید کرده است. رفتارهای عجیب بریتنی در ماههای اخیر، از جمله رقصهای برهنه و انتشار تصاویری با چاقو در دست، توجه رسانهها و خانوادهاش را جلب کرده است.
همچنین، گزارشهایی درباره رانندگی خطرناک او پس از یک مهمانی شبانه منتشر شده است، جایی که او بدون توجه به هشدار دوستانش با سرعت بالا و حرکات خطرناک در جاده رانندگی کرده است.
در کنار این مسائل، درگیریهای او با همسر سابقش، کوین فدرلاین، افزایش یافته است. فدرلاین به نگرانی از وضعیت بریتنی و نیاز به کمک او اشاره کرده بود، که با واکنش تند اسپیرز مواجه شد.
کیهان لندن - برگزاری دادگاه محاکمه ترامپ و نتانیاهو در حاشیه مراسم حکومتی «۱۳ آبان» تصاویری از دادگاه نمایشی محاکمه دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در حاشیه مراسم حکومتی سالگرد اشغال سفارت آمریکا (۱۳ آبان) منتشر شده است که سوژه کاربران شبکههای اجتماعی شده است.
برگزاری دادگاه محاکمه ترامپ و نتانیاهو در حاشیه مراسم حکومتی «۱۳ آبان»
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 4, 2025
تصاویری از دادگاه نمایشی محاکمه دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در حاشیه مراسم حکومتی سالگرد اشغال سفارت آمریکا (۱۳ آبان) منتشر شده است که سوژه کاربران شبکههای اجتماعی شده است. pic.twitter.com/jq8NsrG330
هرجانی که میگیرید، هزاران جان تازه برخواهد خواست!
هنرمندان میهن پرست،کاوه یغمایی و بابک امینی:
-- Benjamin Hamed بنیامین (@ARHAMEL2) November 4, 2025
هرجانی که میگیرید، هزاران جان تازه برخواهد خواست!#امید_سرلک pic.twitter.com/ABuT1rJyDL
***
خلاصه مقاله ماردو سوگُم برای میدل ایست آی
ترجمه خبرنامه گویا
اکثر مسئولان جمهوری اسلامی به اقتصاد فاسد و رانتی کشور وابستهاند و در فضای دموکراتیک یا بازار آزاد توان ادامه حیات ندارند. تحلیلگران ایرانی میگویند حکومت با بحرانی بیسابقه درونی روبهروست؛ جایی که متحدان قدیمی در نزاعی آشکار به جان هم افتادهاند و حتی انتقادهایی - هرچند غیرمستقیم - از علی خامنهای، رهبر سالخورده و تضعیفشده جمهوری اسلامی، شنیده میشود.
تنشها به حدی رسیده که علی لاریجانی، از چهرههای بانفوذ و مورد اعتماد خامنهای، در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۵ در شبکه اجتماعی X نوشت: «برخی رهبران سیاسی هنوز حساسیت وضعیت کنونی را درنیافتهاند و بهراحتی وارد جدال میشوند. اکنون زمان گذر از اختلافات و تقویت وحدت ملی است.» در واکنش، شماری از شهروندان یادآور شدند که جمهوری اسلامی از آغازش در سال ۱۳۵۷ همواره در وضعیت بحرانی بوده و هیچگاه مشخص نکرده چه زمانی نقد حکومت مجاز است.
تحلیلگران مستقل معتقدند این درگیریها ریشه در سیاستگذاری ندارند، بلکه جنگی بر سر قدرت و کنترل منابع اقتصادی است. از زمان حملات هوایی اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵، که ضربات سنگینی به زیرساختهای نظامی و هستهای ایران وارد کرد، خامنهای کمتر در انظار عمومی ظاهر شده و پرسش درباره اینکه چه کسی واقعاً کشور را اداره میکند، جدیتر شده است.
پس از این حملات، جدال میان مقامهای پیشین و فعلی شدت گرفت. حسن روحانی، رئیسجمهور سابق، سپاه پاسداران را به اتلاف منابع در برنامههای ناکارآمد نظامی متهم کرد. فرماندهان سپاه در پاسخ، او را به کاهش بودجه دفاعی در دوران ریاستجمهوریاش متهم کردند. روحانی همچنین خواستار سیاست خارجی متوازنتر و فاصلهگیری از روسیه شد که به گفته او، رویکردی منفعتطلبانه و غیرقابل اعتماد نسبت به ایران دارد. این سخنان با واکنش تند محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، روبهرو شد و در ادامه عباس گودرزی، سخنگوی هیئترئیسه مجلس، روحانی و محمدجواد ظریف را به «تضعیف وحدت ملی» متهم کرد و خواستار پیگرد قضایی آنها شد.
طی سالهای اخیر، جناح تندرو نزدیک به سپاه، اصلاحطلبان و متحدان روحانی را از عرصه سیاست کنار زده است. با وجود این، ریشه رقابتها به سال ۱۳۸۴ و ظهور جریان موسوم به «جبهه انقلابی» در پی انتخاب محمود احمدینژاد بازمیگردد. اکنون دو عامل درگیریها را تشدید کرده است: نخست، رقابت بر سر جانشینی خامنهای، و دوم، تلاش هر جناح برای حفظ ثروت و نفوذ خود در برابر رقبایش. خامنهای در ۸۶ سالگی ضعیفتر از همیشه به نظر میرسد و همه میدانند دوران او رو به پایان است.
در چنین شرایطی، بحران فساد ابعادی تازه یافته است. رسوایی بانکی اخیر در «بانک آینده» نشان داد چگونه حلقههای قدرت سالها منابع بانک مرکزی را برای پروژههای مشکوک به کار گرفتهاند. حتی چهرههایی از جناح محافظهکار مانند سید یاسر جبرائیلی نیز اعتراف کردند که از سال ۲۰۱۸ حدود صد میلیارد دلار از سرمایه ملی غارت شده است. بسیاری از ایرانیان بر این باورند که فساد، نه تحریمهای خارجی، علت اصلی فقر کشور است. اکنون با افزایش بیاعتمادی عمومی و ابهام در آینده سیاسی ایران، مقامات و نزدیکان حکومت در تلاشاند جایگاه خود را در ساختار قدرت و اقتصاد رانتی حفظ کنند.
رفع فیلتر یوتیوب در دانشگاه تهران، هرچند با عنوان «کاربرد آموزشی» معرفی شده، اما برای بسیاری از ناظران نشانهای روشن از آغاز رسمی اجرای اینترنت چندسطحی در ایران است؛ جایی که آزادی دسترسی به پلتفرمها به جای آنکه عمومی باشد، به امتیازی مخصوص برخی اقشار تبدیل میشود
خبرنامه گویا - در حالی که مقامهای جمهوری اسلامی بارها وجود یا اجرای طرح موسوم به «اینترنت طبقاتی» را انکار کرده بودند، دانشگاه تهران رسماً اعلام کرد که دانشجویان از این پس میتوانند از طریق اینترنت داخلی دانشگاه، بدون نیاز به فیلترشکن، به یوتیوب دسترسی پیدا کنند.
در اطلاعیه دانشگاه آمده که هدف این اقدام «تسهیل دسترسی دانشجویان به منابع آموزشی و پژوهشی» است. این تصمیم پس از مطرح شدن موضوع در جلسه شورای صنفی خوابگاهها با معاونت فناوری دیجیتال و معاونت دانشجویی دانشگاه، نهایی و اجرا شده است. خبرگزاری فارس نیز این خبر را تأیید کرده است.
با این حال، این تصمیم نگرانیهای تازهای را درباره اجرای عملی «اینترنت طبقاتی» در کشور ایجاد کرده است؛ طرحی که بر اساس آن برخی گروهها -- مانند استادان، پژوهشگران یا دانشجویان -- میتوانند به اینترنت آزاد یا بدون فیلتر دسترسی داشته باشند، در حالی که عموم مردم همچنان با محدودیت و فیلترینگ روبهرو هستند.
منتقدان هشدار میدهند چنین اقداماتی به ایجاد «رانت دیجیتال» و تبعیض در دسترسی به اطلاعات منجر میشود. آنان معتقدند حق بهرهمندی از اینترنت آزاد و باکیفیت باید برای تمام شهروندان برابر باشد، نه فقط گروههای منتخب.
ایده تخصیص اینترنت آزاد به گروههای خاص نخستین بار در دولت حسن روحانی مطرح شد؛ زمانیکه محمدجواد آذریجهرمی، وزیر ارتباطات وقت، دسترسی بدون فیلتر به برخی روزنامهنگاران نزدیک به دولت ارائه داد. در ادامه، در سال ۱۴۰۱ کارگروه اقتصاد دیجیتال در دولت ابراهیم رئیسی نیز طرحی ارائه کرد که بر اساس آن، فریلنسرهای مورد تأیید حکومت میتوانستند از اینترنت «سطح بالاتر» بهرهمند شوند.
تکذیب برخی منابع داخلی:
🔺رگولاتوری: مصوبهای برای رفع فیلتر از پلتفرمها در دانشگاهها نداشتهایم
-- شرق (@SharghDaily) November 4, 2025
🔹در حالی که شب گذشته دانشگاه تهران اعلام کرد یوتیوب بدون فیلتر برای این دانشگاه در دسترس است، رگولاتوری دسترسی ویژه به پلتفرمها در دانشگاهها را رد کرد.
🔹جواد موحد، سرپرست دفتر ریاست سازمان تنظیم... https://t.co/Ej5fkpgRxR
***
سینا عابدی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی ساکن پاریس، در گفتگو با رادیو بینالمللی فرانسه به مناسبت انتشار کتاب تازهاش «و پس از ملایان؟» چشماندازی امیدبخش از آیندهٔ ایران ترسیم میکند. او بر این باور است که فروپاشی نظام دینی نه آغاز هرجومرج، بلکه فرصتی تاریخی برای بازسازی مدنی و فرهنگی ملت ایران است : ملتی با پیشینهای کهن، سرمایۀ انسانی پویا و نبوغی که همواره از دل ویرانی، زندگی را بازآفریده است
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
سینا عابدی، پژوهشگر ایرانی، در مصاحبه با «ارافای» به مناسبت انتشار کتاب تازهاش با عنوان «و پس از ملایان؟» تصویری امیدبخش و تحلیلی از آیندهٔ ایران ترسیم میکند که به باور او نه در تکرار استبداد و نه در هرجومرج، بلکه در بازآفرینی مدنی و فرهنگی ملت ایران ریشه دارد. عابدی در این اثر میکوشد به پرسشی پاسخ دهد که در فضای فکری غرب بارها از او پرسیدهاند: اگر نظام دینی حاکم بر ایران فروبپاشد، جای آن چه خواهد آمد؟
روایت ایرانی در برابر بدبینی غربی
کتاب «و پس از ملایان؟» پاسخی است به پیشبینیهای تیره و ناامیدکنندهٔ بسیاری از تحلیلگران غربی که ایران را میان دو سرنوشت محتوم میبینند : بازگشت به دیکتاتوری یا سقوط در آشوب. عابدی، برخلاف این بدبینی، در کتاب خود از «سپیدهدمی پس از تئوکراسی» سخن میگوید و بر ویژگیهای تاریخی، فرهنگی و انسانی ایران تکیه میکند تا نشان دهد که این کشور از درون خود نیروهایی برای نوزایی دارد. او مینویسد: «هدف من نه دفاع از رژیم و نه خیالپردازی سیاسی است، بلکه پاسخ به پرسشهایی است که در محافل پاریسی دربارهٔ آیندهٔ ایران مطرح میشود.»
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
سینا عابدی، متولد ۱۹۹۱ در اصفهان ــ شهری که او آن را «شهر گلها و خاطرهها» مینامد ــ پس از ترک ایران، در پاریس در رشتۀ معماری تحصیل کرد و دکترای خود را در زمینۀ معماری پیشرو ایرانی گرفت. او برندهٔ بورس پژوهشی مؤسسهٔ فناوری ماساچوست (MIT) است، اما میگوید ریشههایش در ایران همچنان در ذهن و دلش زندهاند. از همین پیوند عاطفی بود که کتاب ۱۳۷ صفحهای «و پس از ملایان؟» زاده شد -- متنی کوتاه، فشرده و روشن که در پی ترسیم چشماندازی متفاوت از ایرانِ پس از حکومت دینی است.
خبرنامه گویا - علی خامنهای، در سخنانی به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران اعلام کرد که میان ایران و ایالات متحده «ناسازگاری بنیادی» و «تعارض منافع» وجود دارد، اما افزود در صورت تحقق برخی شرایط، همکاری میان دو کشور قابل بررسی است
او گفت: «۱- اگر آمریکا حمایت خود از اسرائیل را بهطور کامل کنار بگذارد، ۲- پایگاههای نظامیاش را از منطقه جمع کند و ۳- از دخالت در امور کشورهای دیگر دست بردارد، امکان بررسی موضوع همکاری وجود دارد.»
با این حال، خامنهای تأکید کرد که چنین احتمالی در آینده نزدیک مطرح نیست و «درخواست آمریکاییها برای همکاری شاید در آیندههای دورتر قابل بررسی باشد.»
این اظهارات در حالی بیان شد که چند ساعت پیش از سخنرانی او، شبکه سیبیاس آمریکا مصاحبهای از دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، پخش کرد که در آن مدعی شد ایران به دنبال دستیابی به توافقی جدید با واشنگتن است. ترامپ گفت: «ایرانیها خواهان توافق هستند، اما طبیعتاً آن را علنی نمیکنند. هیچ مذاکرهکننده خوبی چنین چیزی را نمیگوید.»
در مقابل، مقامات وزارت خارجه ایران هرگونه تبادل پیام اخیر با آمریکا را که بتواند نشانه آغاز مذاکرات تازه باشد، تکذیب کردند.
خامنهای در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: «برخی میگویند دشمنی آمریکا با ایران بهدلیل شعار "مرگ بر آمریکا" است؛ این تحریف تاریخ است. مسئله اصلی، تضاد ذاتی و تقابل منافع میان ما و آنهاست.» او افزود: «ماهیت استکباری آمریکا چیزی جز تسلیم کامل را نمیپذیرد. همه رؤسایجمهور آمریکا همین را میخواستند، ولی رئیسجمهور فعلی آشکارا آن را بر زبان آورد و چهره واقعی آمریکا را نشان داد.»
در جریان این سخنرانی، حاضران شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر انگلیس» سر دادند.
رهبر جمهوری اسلامی مستقیماً از مذاکره با آمریکا سخن نگفت اما تأکید کرد که اختلاف دو کشور «نه تاکتیکی، بلکه ریشهای و ماهوی» است.
در روزهای گذشته، کشورهای عمان و قطر که پیشتر نقش میانجی میان ایران و غرب را ایفا کردهاند، از تهران و واشنگتن خواستند برای ازسرگیری گفتوگوها به میز مذاکره بازگردند.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در گفتوگو با شبکه الجزیره اعلام کرد که تهران «عجلهای برای مذاکره ندارد» و سفر اخیر معاونش، مجید تختروانچی، به مسقط را «بیارتباط با آمریکا» دانست.
پیش از آغاز جنگ دوازدهروزه، ایران و آمریکا پنج دور مذاکره غیرمستقیم با میانجیگری قطر انجام داده بودند، اما دو روز مانده به دور ششم، حملات نظامی اسرائیل و سپس آمریکا علیه اهداف ایرانی انجام شد.
خبرنامه گویا - مراسم خاکسپاری امید سرلک، جوانی از شهر الیگودرز که پس از انتشار ویدیویی از آتش زدن تصویر رهبر جمهوری اسلامی جان باخت، روز دوشنبه ۱۲ آبان با حضور گسترده شهروندان برگزار شد. حاضران در این مراسم با سر دادن شعارهایی از جمله «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور» اعتراض خود را به حکومت نشان دادند.
پدر امید سرلک در این مراسم اعلام کرد پسرش «به قتل رسیده است»، در حالیکه مقامات انتظامی روایت دیگری ارائه دادهاند.
علی اسدالهی، فرمانده انتظامی الیگودرز، یک روز پیش از خاکسپاری اعلام کرده بود پیکر مردی جوان در خودرویی در نزدیکی ورزشگاه ارسلان گودرزی کشف شده و علت مرگ او «خودکشی با سلاح کمری» بوده است.
ویدیوهای رسیده به ایراناینترنشنال در دوشنبه ۱۲ آبان، نشان میدهد مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر امید سرلک در الیگودرز، فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سردادند.
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 3, 2025
پیکر امید سرلک، پس از انتشار ویدیویی از آتش زدن تصویر علی خامنهای، در یک خودرو پیدا شد. pic.twitter.com/5xVZnpU8gk
با این حال، کاربران شبکههای اجتماعی و خانواده سرلک این روایت را رد کرده و گفتهاند نیروهای امنیتی خانواده را تحت فشار گذاشتهاند تا خودکشی را علت مرگ اعلام کنند. در ویدیوهایی که همزمان با خاکسپاری منتشر شد، پدر سرلک در محل پیدا شدن پیکر او گفت: «پهلوانم را اینجا کشتند.» فرد دیگری در همان ویدیو میگوید: «او را محاصره کردند و کشتند.»
ویدیوی منتشرشده نشان میدهد پدر امید سرلک، در محلی که پیکر او پیدا شده، میگوید: «پهلوانم را اینجا کشتند.» شخص دیگری هم در فیلم میگوید او را محاصره کرده و کشتهاند. پیکر سرلک، پس از انتشار ویدیویی از آتش زدن تصویر خامنهای، در یک خودرو پیدا شد و پلیس علت مرگ را خودکشی اعلام کرد. pic.twitter.com/NPLzkyqKn0
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 3, 2025
امید سرلک پیش از مرگش در استوری اینستاگرامی، ویدیویی از آتش زدن تصویر علی خامنهای منتشر کرده بود که روی آن صدای محمدرضا شاه پهلوی شنیده میشد. او در نوشتهای دیگر با هشتگ «مرگ بر خامنهای» خطاب به جوانان نوشته بود:
«تا کی حقارت و فقر؟ الان وقتشه دلو به دریا بزنی، جوون. این آخوندا برای جوونای ایران چیزی جز رود مرگ نیستن.»
در مراسم تشییع او، شرکتکنندگان شعارهایی مانند «میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت» و «این گل پرپر شده، هدیه به میهن شده» سر دادند. بسیاری از خانوادههای دادخواه و کاربران رسانههای اجتماعی مرگ او را «قتل حکومتی» دانستند و با انتشار تصاویرش، بر مسئولیت جمهوری اسلامی در مرگ این جوان تأکید کردند.
الهه توکلیان، از معترضان آسیبدیده در اعتراضات سراسری، با انتشار تصویری از سرلک نوشت: «جوانی دیگر پرپر شد.»
همچنین گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، در یادداشتی نوشت:
«امید با شجاعت در برابر ظلم ایستاد و جانش را گرفتند. خون او شعلهای است که در خیابانها خواهد دوید و ریشه دروغ و سرکوب را خواهد سوزاند.»
در این مراسم همچنین برخی از حاضران شاهنامهخوانی کردند. در یکی از ویدیوها دیده میشود که شخصی حماسهخوانی کرده و در مقایسه او با پهلوانان شاهنامه، از شجاعت و دلیری سرلک میگوید
مراسم تشییع و خاکسپاری امید سرلک، جوان ۲۷ ساله اهل الیگودرز روز دوشنبه ۱۲ آبان با حضور مردم به خاک سپرده شد.
-- independentpersian (@indypersian) November 3, 2025
ویدیوهای منتشر شده از مراسم تشییع و خاکسپاری او در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که عزیزان این جوان جانباخته به جای نماز میت، بر پیکر او شاهنامهخوانی میکنند.
براساس... pic.twitter.com/TQWbOZ3BXe
در حالیکه خانواده سرلک همچنان بر کشته شدن فرزندشان تأکید دارند، مقامات رسمی تاکنون توضیح تازهای درباره جزئیات این حادثه ارائه ندادهاند.
رابرت مالی: در خصوص ایران، با ترامپ هر دو احتمال وجود دارد: «بمباران یا توافق»
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
نمایندۀ پیشین آمریکا در امور ایران میگوید بازدارندگی جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل فروپاشیده و جنگ دوازده روزه میل تهران به سلاح هستهای را افزایش داده است. با اینهمه، رابرت مالی در گفتگو با لوپوئن تأکید میکند که بحران ایران و آمریکا همچنان در سطحی سیاسی و روانی جریان دارد و با ترامپ در خصوص ایران هر دو سناریو محتمل است: رویارویی نظامی یا توافقی غافلگیرکننده.
رابرت مالی، دیپلمات کهنهکار آمریکایی و یکی از معماران توافق هستهای ۲۰۱۵، موسوم به «برجام» در گفتگویی با هفتهنامۀ فرانسوی لوپوئن اعتراف میکند که راهبرد چند دههای جمهوری اسلامی برای بازدارندگی در برابر اسرائیل «بهشدت تضعیف شده است». به گفتۀ او، نفوذ اطلاعاتی و حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای و نظامی ایران نشان داد که تلآویو میتواند بدون هزینۀ سنگین ضربات کاری به جمهوری اسلامی ایران وارد آورد. با اینهمه، رابرت مالی میافزاید که از منظر سیاسی، جنگ دوازده روزه «میل رژیم ایران به دستیابی به سلاح هستهای را افزایش داده است».
او هشدار میدهد که کاهش دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تأسیسات اتمی و ذخایر اورانیوم غنیشده، نظارت جهانی بر برنامۀ هستهای ایران را به شدت محدود کرده است. او گفته است :«نمیدانیم بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده با غلظت ۶۰ درصد دقیقاً کجاست.» به گفتۀ او حکومت ایران دانش فنی لازم برای بازسازی سریع غنیسازی اورانیوم را دارد، اما در عین حال آگاه است که چنین گامی بلافاصله با واکنش اسرائیل و آمریکا روبرو خواهد شد.»
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
جنگ دوازده روزه و دشواری تازهٔ دیپلماسی
مالی میگوید جنگ دوازده روزه «همۀ محاسبات را برهم زد» و فضای سیاسی را برای هرگونه گفتگوی جدید میان تهران و واشنگتن «سنگینتر و پرهزینهتر» کرد. به گفتۀ او «از منظر سیاسی، برای حکومت ایران بسیار دشوارتر است با کشوری مذاکره کند که به آن حملۀ نظامی کرده است. افزون بر این، تهران امروز ابزارهای فشار محدودی دارد--جز ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده و همکاری محدود با بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی. اینها، به گفتۀ مالی، هرچند مهماند، اما برای معاملهای بزرگ کافی نیستند و حکومت ایران هم قصد ندارد آنها را مفت از دست بدهد.
او برای این کار با غول سوخترسان بوئینگ۷۰۷ (ابعاد ۴۶در۴۴ m) با سرعتk/h۵۰۰ در ارتفاع اعجاب آور۱۰۰متری در مسیری کوهستانی، پرواز کرد. بدون این عملیات شانس آزادسازی خرمشهر پائین بود.

ایران وایر و ایندیپندنت فارسی - آتابای دهمین و پرافتخارترین رئيس فدراسیون فوتبال ایران و ششمین رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا بود کامبیز آتابای، یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ معاصر ایران در عرصه ورزش و مدیریت دربار پادشاهی پهلوی، روز دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.او بنیانگذار لیگ حرفهای تخت جمشید بود و در دوران ریاستش بر فدراسیون فوتبال ایران، قهرمانی جام ملتهای آسیا، قهرمانی جوانان آسیا، قهرمانی بازیهای آسیایی و حضور در المپیک و نخستین حضور در جام جهانی که با حضور ۱۶ تیم برگزار میشد را به دست آورد.

کامبیز آتابای پیش از انقلاب مدیرکل دفتر فنی و خدمات عمومی دفتر شهبانو فرح پهلوی در دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی و پس از آن انقلاب نیز ریاست دفتر شهبانو در نیویورک را برعهده داشت.
یادبود زندهیاد کامبیز آتابای
-- SabaKhoi سباخويى (@saba_khoi) November 3, 2025
با اندوهی ژرف، یاد و نام زندهیاد #کامبیزآتابای را گرامی میداریم -- مردی شریف، وفادار و فرهنگدوست که پس از سال ۱۳۵۷ تا واپسین روزهای زندگی، یار و رئیس دفتر شهبانو فرح پهلوی باقی ماند.
او فرزند خانوادهای بود که نسلبهنسل در خدمت فرهنگ، هنر و شکوه... pic.twitter.com/CvoypEXCHA
***
حمید فرخنژاد، بازیگر، با انتشار ویدیویی در اینستاگرامش ضمن آتش زدن عکس علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی گفت: «به یاد جاویدنام امید سرلک، سرنگون باد حکومت ظلم» او در شرح این ویدیو نوشته است: « بهیاد همه جاویدنامان، جانبازان، اسیران در بند و تبعیدیان و خانوادههای قهرمانشان که در جنگ با ضحاک در تاریخ ایران جاودانه شدند.»
امید سرلک، جوان اهل الیگودرز، بود که پس از انتشار ویدیویی از آتش زدن تصویر علی خامنهای، پیکرش در یک خودرو پیدا شد. پلیس مرگ او را «خودکشی» اعلام کرده، اما کاربران در شبکههای اجتماعی از «قتل حکومتی» او سخن گفتهاند.
حمید فرخنژاد، بازیگر، با انتشار ویدیویی در اینستاگرامش ضمن آتش زدن عکس علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی گفت: «به یاد جاویدنام امید سرلک، سرنگون باد حکومت ظلم»
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 3, 2025
او در شرح این ویدیو نوشته است: « بهیاد همه جاویدنامان، جانبازان، اسیران در بند و تبعیدیان و خانوادههای... pic.twitter.com/x24I4Lns7a
ایندیپندنت فارسی - یکی از مدیران وزارت ورزش و جوانان ایران روز دوشنبه ۱۲ آبان در گفتگو با ایندیپندنت فارسی، خبر داد که وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا بار دیگر با اعطای ویزا به مهدی تاج، رئيس فدراسیون فوتبال ایران، برای شرکت در مراسم قرعهکشی جام جهانی ۲۰۲۶ مخالفت کرده است.
این منبع آگاه توضیح داد: «ظاهرا سابقه عضویت تاج در در سپاه پاسداران، دلیل اصلی رد شدن درخواست ویزای او در وزارت خارجه و سفارت آمریکا در ارمنستان بوده است. به هر حال روی سفر اعضای فعلی و پیشین سپاه به آمریکا حساسیت زیادی وجود دارد.
آنطور که ما مطلع شدیم، علاوه بر تاج، با اعطای ویزا به بیش از ۱۰ نفر دیگر از فهرست مدنظر فدراسیون فوتبال برای سفر به آمریکا در آذرماه هم مخالفت شده است. البته تاج همچنان درحال رایزنی با مقامهای فیفا است تا با استفاده از نفوذ آنها روادید سفر دریافت کند، اما به نظر نمیرسد موفق شود. تا این لحظه حتی ویزای امیر قلعهنویی، سرمربی تیم، هم صادر نشده است.»
قرعهکشی جام جهانی ۲۰۲۶ فوتبال که قرار است به صورت مشترک در آمریکا، مکزیک و کانادا برگزار شود، روز ۵ دسامبر (۱۴ آذر) در شهر واشینگتن دیسی انجام خواهد شد. اکنون در فاصله حدود یک ماه تا این مراسم، مشخص شده که با سفر بسیاری از چهرههای ورزشی و غیرورزشی حاضر در فهرست موردنظر فدراسیون فوتبال، ازجمله مهدی تاج و نیز رئيس حراست فدراسیون و چند چهره امنیتیــنظامی به ایالات متحده مخالفت شده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
محمدشروین اسبقیان، معاون وزیر ورزش و جوانان، هم روز دوشنبه در توضیح جلسه مدیران فدراسیون فوتبال در ساختمان وزارت امور خارجه برای حضور در قرعهکشی جامجهانی ۲۰۲۶ گفت: «درباره صدور روادید برای حضور در مراسم قرعهکشی، آقای عراقچی بهطور جدی موضوع را پیگیری میکنند و یکی از دغدغههای وزارت امور خارجه همین است.»
"نماینده آمریکا گفته یا حرف گوش می کنید یا خود دانید"
علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، با اشاره به تام باراک، فرستاده ویژه دولت ترامپ گفت: آمریکا نمایندهای در لبنان دارد که راحت حرفش را میزند. به ما گفته یا حرفهای ما را گوش میکنید یا خود دانید. خود دانید هم یعنی میگوییم اسرائیل شما را بزند.
⚡🦀🇺🇸🇱🇧🇮🇱مزدور علی لاریجانی: «آمریکا نمایندهای در لبنان دارد که راحت حرفش را میزند؛ گفت یا حرفهای ما را گوش میکنید یا خود دانید -- خود دانید یعنی میگوییم اسرائیل شما را بزند»
-- LiveIranNews (@IranNewsAgency0) November 2, 2025
مزدور علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم تروریستی جمهوری اسلامی، با اشاره به تام باراک،... pic.twitter.com/JtotpXw66G
برترین ها - توماس (تام) باراک سفیر آمریکا در ترکیه و فرستاده ویژه به سوریه، در کنفرانسی در بحرین در روز شنبه اول نوامبر در اظهاراتی صریح، لبنان را «دولت ورشکسته» خواند، رهبران این کشور را «دایناسور» توصیف کرد و گفت بعید است لبنان بتواند به خواسته اصلی آمریکا، یعنی خلع سلاح حزبالله، عمل کند.
صحبتهای باراک بسیار تند و همراه با تعابیر گزنده و تهدیدآمیز بود.
تایمز اسرائیل در گزارشی نوشت: باراک که مسئولیت برخی امور دیپلماتیک با بیروت را نیز بر عهده دارد، این اظهارات را در کنفرانس گفتوگوی امنیتی منامه، برگزارشده توسط موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک در بحرین، بیان کرد.
در بخشهای دیگری از این گزارش که مواضع باراک را روایت میکند، آمده است:
تحقیر و دگرگونی جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازدهروزه
خلاصه مقاله سعید گلکار برای میدل ایست آی
ترجمه خبرنامه گویا
۱. نقطه عطف در رویارویی ایران و اسرائیل
جنگ دوازدهروزه در ژوئن ۲۰۲۵، رقابت نیابتی ۴۵ ساله ایران و اسرائیل را به رویارویی مستقیم تبدیل کرد. حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای و نظامی ایران ضعف شدید نظامی و راهبردی جمهوری اسلامی را آشکار کرد و اعتبار حکومت در داخل و خارج را متزلزل ساخت.
۲. از جنگ سایه تا نبرد آشکار
در چهار دهه گذشته، ایران مشروعیت ایدئولوژیک خود را بر دشمنی با اسرائیل بنا کرده بود. اما ترور فرماندهان محور مقاومت و حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، تنشها را به اوج رساند. عملیات «شیر برخاسته» اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ با نابودی مراکز هستهای چون نطنز همراه شد. پاسخ موشکی و پهپادی ایران گسترده بود، اما بیشتر آن خنثی شد.
۳. شکست راهبردی و فروپاشی اعتبار سپاه
بهرغم تبلیغات رسمی، جنگ برای جمهوری اسلامی تحقیرآمیز بود. ناکارآمدی سپاه پاسداران، فساد ساختاری و تصمیمگیریهای ایدئولوژیک، موجب شکست سنگین ایران شد. اتکای بیشازحد به شعار و حذف شایستهسالاری، سپاه را از کارآمدی تهی کرده است.
۴. خسارت سنگین و فروپاشی محور مقاومت
حملات اسرائیل و آمریکا خسارت گستردهای به تأسیسات هستهای و مراکز فرماندهی ایران وارد کرد. کشتهشدن دهها فرمانده سپاه و دانشمند هستهای، شوک بزرگی برای حکومت بود. محور مقاومت در لبنان، سوریه و یمن نیز کارایی خود را از دست داد و حمایت روسیه و چین صرفاً در حد بیانیه باقی ماند.
۵. فرسایش اقتدار آیتالله خامنهای
غیبت رهبر جمهوری اسلامی در جریان جنگ، شایعات درباره ضعف جسمی و خلأ قدرت را تشدید کرد. برای نخستینبار، حتی هواداران سرسخت حکومت نیز در باور به «قدرت بیخطا»ی رهبر دچار تردید شدند.
۶. تمرکززدایی اجباری و تغییر ساختار قدرت
در نبود رهبری فعال، دفتر خامنهای و سپاههای استانی کنترل اوضاع را به دست گرفتند. دولت بخشی از اختیارات خود را به استانداران واگذار کرد تا انسجام حداقلی در مناطق حفظ شود. این تمرکززدایی نشانهای از بحران در هسته مرکزی قدرت بود.
۷. بازگشت لاریجانی و تشدید شکاف جناحها
پس از جنگ، علی لاریجانی با حکم رهبر به ریاست شورای عالی امنیت ملی بازگشت. بازگشت او تلاشی برای بازسازی انسجام درون حاکمیت بود. در مقابل، اصلاحطلبان از جمله ظریف و روحانی خواستار تغییر مسیر شدند، اما با واکنش تند سپاه و قوه قضاییه روبهرو گردیدند.
۸. چرخش تبلیغاتی به ناسیونالیسم
در پی کاهش مشروعیت مذهبی، حکومت کوشید با تکیه بر حس ملیگرایی از بحران عبور کند. سپاه از اسطورههایی مانند آرش کمانگیر برای تقویت هویت ملی بهره برد، اما این رویکرد با شکاف میان تبلیغات و واقعیت زندگی مردم روبهرو شد. همزمان، سرکوب گسترده فعالان مدنی و اقلیتها شدت گرفت.
۹. آیندهای پرابهام و نظامی بحرانزده
دو ماه پس از پایان جنگ، ایران در وضعیتی میان جنگ و صلح قرار دارد. سه مسیر محتمل مطرح است: اصلاحات محدود، تداوم رکود و سرکوب، یا فروپاشی تدریجی در صورت تشدید بحرانها. آنچه مسلم است، جنگ دوازدهروزه پایان «جنگ در سایه» بود و آغاز دورهای از بحران آشکار برای جمهوری اسلامی.
فیلم «پیر پسر» ساختهی اکتای براهنی، یک اثر هنری دولایه است. از یک منظر تراژدی روانشناختی و جهانشمول یک خانوادهی فروپاشیده است. از منظری دیگر، یک تمثیل یا آلگوری (Allegory) - داستانی که شخصیتها و رویدادهایش نماد مفاهیم بزرگتر و اغلب سیاسی هستند - از یک ساختار قدرت مشخص است. از نگاه من این دو لایه، تار و پود یک پارچهی واحد هستند. هر عنصر در این فیلم، از شخصیتها گرفته تا خودِ خانه، همزمان هم یک واقعیت روانشناختی است و هم یک نماد سیاسی. این یادداشت، تلاشی است برای باز کردن این تار و پود درهمتنیده.
شخصیت غلام: کهنالگوی پدر و نماد استبداد
شخصیت غلام (با بازی تحسین برانگیز حسن پورشیرازی) نقطهی ثقل این تحلیل دوگانه است. از منظر روانشناسی، او تجسد یک کهنالگو یا آرکیتایپ است؛ یعنی یک نماد بنیادین و جهانشمول که در ناخودآگاه جمعی انسانها وجود دارد. او «پدر نخستین» است؛ هیولایی که تنها به زبان میل و سلطه سخن میگوید، از جایگزین شدن توسط پسرانش وحشت دارد و هر چالشی را با خشونت پاسخ میدهد. این یک تراژدی انسانی و قابل فهم در هر فرهنگی است.
استبداد او در خانه، پژواک دقیقی از استبداد یک حاکم در سطح یک ملت است. پدری که مشروعیت خود را از دست داده و اکنون تنها با تزریق/اختصاص منابع به وفادارانش/یا کسی که چشم به حمایتش دوخته (مثلا رعنا) و تحقیر و سرکوب فرزندانش (مردم) حکومت میکند، دیگر صرفاً یک شخصیت داستانی نیست؛ او به تمثیلی از «پدرسالار رو به زوال» در عرصهی قدرت بدل میگردد. آدرس دهی واضح فیلم پیرپسر جایی است که غلام در حالی که با رعنا، «فتحی» نداشته، «پیروزی خیالی» اش را جشن می گیرد و شیرینی پخش می کند!
خانه: زندان روان و نقشهی یک ملت
خانه در «پیر پسر» بیش از یک لوکیشن است؛ خود یک شخصیت است. در لایهی اول، این خانه یک زندان سهبعدی است. دیوارهای آن نماد جامعهای بیمار و بیقانون هستند که فروپاشی را تسریع میکند. قابهای بسته و فضاهای خفهکنندهی آن، معماری سینمایی خودِ حبس است. و کثافت و آشفتگی درون آن، تجسد فیزیکی روان ویران ساکنانش است. این یک اکوسیستم کامل از تباهی است.
در سطحی دیگر این زندان فیزیکی به یک نقشهی سیاسی تبدیل میشود. این خانهی دو طبقه، نمادی از توزیع ناعادلانهی ثروت ملی است. طبقهی اول، کثیف و ویران، جایگاه پسران (مردم) است. طبقهی دوم، که با پول همان پدر تجهیز شده، سهم رعنا است؛ نمادی از نیروهای نیابتی یا وابستگان سیستمی که در رفاهی نسبی زندگی میکنند بدون اینکه «آورده» ای برای غلام داشته باشند. در این خوانش، معماری خانه دیگر صرفاً بیانگر وضعیت روانی شخصیتها نیست؛ بلکه نمودار یک ساختار طبقاتی و اقتصادی ناعادلانه است.
رعنا: کاتالیزور تراژدی
شخصیت رعنا (با بازی لیلا حاتمی) نیروی خارجی است که به این اکوسیستم بسته و متعفن وارد میشود و ناخواسته، فرآیند فروپاشی آن را تسریع میکند. اما او صرفاً یک کاتالیزور یا قربانی منفعل نیست؛ او یک عامل تراژیک است. در سنت تراژدیهای بزرگ، عامل تراژیک شخصیتی است که نابودیاش نه از روی تصادف، بلکه به دلیل یک «نقص مرگبار» در شخصیت خودش رقم میخورد.
در جایی خواندم که شخص به کاربرد مفهوم پنجاه و هفتی اعتراض کرده بود و آنرا ساختگی و بی معنا نامیده بود و این نکتۀ انتقادی خود را چنین توضیح داده بود که :
« پنجاه و هفتی یک ترم (مفهوم) سیاسی نیست. فاشیسم کمونیسم سوسیالیسم و امثال اینها ترم های سیاسی اند و هیچ نهاد آکادمیک یا هیچ دانشکدۀ علوم سیاسی و اجتماعی مفهومی بنام« پنجاه و هفتی» را جدی نخواهد گرفت!» (نقل به مضمون)
در پاسخ به این اظهار نظر انتقادی یادداشتی در فیسبوک نوشتم که مایلم در اینجا نیز از نظر شما خوانندگان عزیز بگذرانم!
یادداشت من چنین بود:
«پنجاه وهفتی یعنی کسی که بعد از گذشت نیم قرن هنوز هم از فاجعه ای که رخ داد و خان و مان ایرانیان را بر باد داد، درس نگرفته و همچنان به انقلابیگری هایش به عنوان. اسلام گرا یا مارکسیست افتخار می کند و مردم ایران را بدهکار« دلاوری ها» ی خود می شمارد و از آنان مدال قهرمانی می طلبد و حاضر نیست بپذیرد که آنچه به عنوان چریک فدایی یا مجاهد خلق یا فداییان اسلام یا نهضتیگری یا شریعتیگری یا توده ای گری در دهه های ۴۰ و ۵۰ کرده است حاکی از توهم و نادانی محض و پیروی از یک مُد روز جهانی بوده و به آزادی خواهی و عدالت چویی و استقلال طلبی برای ایران ارتباطی نداشته است!
کسانی که این حقیقت رانمی پذیرند پنجاه و هفتی هستند و تا زمانی که به نادرستی راهی که رفته اند معترف نشوند ، همچنان پنجاه و هفتی باقی خواهند ماند!
بنابر این اصطلاح پنجا و هفتی بیانگر دارندگان نوعی تفکر دگم و منجمد است که به اصالت و درستی اقدامات و تحریکات و تبلیغات انقلابی مارکسیستی یا اسلامیستی خود معتقدند ، یعنی همچنان به روشی ایمان دارند که با تکیه بر تروریسم حمایت شده از سوی اردوگاه روسیۀ شوروی والبته در ارتباط با فلسطین و لیبی و عراق و چین و آلبانی ، بنام انقلاب و انقلابیگری فاجعه بزرگ و بی سابقه و خانمانسوزی را در تاریخ ایران را تدارک می دید!
پنجاه و هفتی کسی ست که به آنچه در دوران جنگ سرد در دهه ۴۰ و ۵۰ کرده است همچنان باور دینی یا شبه دینی(ایدئولوژیک) دارد!
و از این اعتقاد مصرّانه برای خود یک مکتب منحرف سیاسی ساخته که میتوان آنرا «پنجاه و هفتیسم» نامید ! مثل بولشویسم یا پل پتیسم یا آنارشیسم و سایر ایسمها ...
بنابر این پایبندی فکری به اقتضاح و کژ روی ( و در مورد برخی رهبران جریانهای چپ و راست خیانتی ) که در پنجاه و هفت رخ داد ، «پنجاه و هفتیسم» خوانده می شود و ترم و مفهوم درستی است.
کسانی در این مکتب قرار می گیرند وکارت عضویت این مکتب را درجیب دارند که مسئولیت اشتباه خود را و فریب خوردن خود را و دچار توهم و پیرو مدهای دیکته شده بودن خود را در طول جنگ سرد و به ویژه در دهه ۴۰ و ۵۰ نمی پذیرند و به آن اعتراف نمی کنند!
ازین رو بهترین ترم برای نشان دادن مکتب و مشرب ورشکستهٔ آنان همین ترم «پنجاه هفتیسم» است!
یک نشانه بیمارگونه عضویت در این مکتب شوم همانا کینه توزی بی منطق به دو پهلوی (از رضاشاه تا امروز) و تخریب پی در پی و خستگی ناپذیر شخصیت شاهزاده رضا پهلوی ست !
در یک کلام فریب خوردگان تبلیغات ایدئولوژیک کامپ شوروی سابق که هچنان به گذشته سراپاخسران خود باور دارند مکتبی سیاسی ساخته اند! مکتبی که می توان آنرا «پنجاه و هفتیسم»نام نهاد!
برای رها شدن از اتهام «پنجاه و هفتیسم» کافی ست تا به اشتباهات پیشین و به مراتب فریب خوردگی های سیاسی و فکری و ایدئولوژیک خود اقرار کنیم تا عضویت ما در این مکتب منحوس ملغی شود تاازین طریق بتوانیم بار ننگی را که همچنان بردوش بخش عظیمی از نسل های پیشین سنگینی می کند زمین بگذاریم و برای آزاد شدن ازهرگونه عذاب وجدان -اگر بتوانیم - درجبران مافات بکوشیم و در راه نجات کشور از جهنمی که در هیزم کشی اش شرکت داشته ایم نقش مثبت ایفا کنیم یا اگر یار شاطر نیستیم دست کم بار خاطر نباشیم!
و کلام آخر این که:
پنجاه و هفتی بودنت را نیست عیبی
پنجاه و هفتی ماندن اما ننگ و عار است!
م.سحر
31/10/20 پاریس
پس از درج این مطلب دوستان متعددی اظهار نظر کردند: برخی در مقام تأیید و جمعی نیز به عنوان منتقد این یادداشت!
من از میان آنها نقد دوست عزیز نویسنده وروزنامه نگار جناب ف م.سخن و در پی آن پاسخ خود را با نوشتۀ بالا همراه می کنم تا نظر خوانندگان دیگر چه باشد؟
در نقد گفته های اینجانب ف. م. سخن چنین نوشتند:
« استاد سحر گرامی
(اعطای لقب استاد هدیۀ بزرگوارانۀ ایشان است و اینجانب در نقل آن بی تقصیر و حافظ امانتم!)
با عرض سلام و احترام ، من هم یکی از کسانی هستم که به این اصطلاح پنجاه و هفتی، هم اعتراض دارم هم آن را به هر معنی که به کار برود نادرست می دانم.
دیروز مطلبی نوشتم در باره ی کتاب مهدی اصلانی گرامی به نام «کافه رادیو» که ممکن آن را مطالعه نکرده باشید لذا لینک اش را اینجا تقدیم حضورتان می کنم:
https://news.gooya.com/2025/10/post-102998.php
من چون خودم را پنجاه و هفتی می دانم و در این پنجاه و هفتی بودن ام «چون در آن دوران و با اطلاعات آن روزی و نه امروزی» ایرادی نمی بینم و نمی توانم تصور کنم که روند زندگی در آن دوران از من می توانست آدم دیگری بسازد تا پنجاه و هفتی نشوم و این جبر با هیچ اراده و عقل و درکی نمی توانست جور دیگری عمل کند، بسیار روی این اصطلاح -به هر معنی که باشد و حتی من در محدوده ی این معنی نباشم- حساس شده ام.
همین دوستی که در بالا کامنت گذاشته و پنجاه و هفتی ها را به زشتی «فرومایه» می خواند اگر واقعا قصدش پنجاه و هفتی های دوران پیش از انقلاب نیست، بهتر است اصطلاح دیگری باب کنند چون این اصطلاح بسیار فراگیر است و اولین کسانی که به ذهن متبادر می شوند، کسانی هستند که در آن زمان «تصور می کردند و آرزو داشتند» با تغییر نظام سیاسی، وضع انسانی تری بر ایران حاکم می شود -که البته نشد- و اتفاقا باز همان ها بودند که بلافاصله بعد از انقلاب به اعتراض به نظام جدید و مبارزه علیه آن برخاستند و جان های عزیزشان را در این راه دادند. وقتی توهین به پنجاه و هفتی می شود من این عزیزان هم به ذهن ام می آیند و رنجیده خاطر می شوم.
حالا در جواب من به شکل روتین گفته خواهد شد که اگر «عزیزان مورد نظر تو» حاکم می شدند وضع بدتر از اینی هم که هست می شد که بله درست است ولی آن چه این عزیزان برایش مبارزه می کردند برای بدتر کردن وضع نبود بلکه برای بهتر کردن بود ولی با امکانات و دانش آن روزگار و بخصوص بعد از نتیجه گیری های پنجاه سال گذشته، این موضوع برای آن ها و برای خود من و برای بسیاری دیگر روشن نبود و امروز ملاحظه می کنید که مخالفان استخوان دار و انسان دوست نظام پادشاهی جانانه از روی کار آمدن شاهزاده حمایت می کنند و در کنار ایشان می ایستند.
باری چه بخواهیم چه نخواهیم این اصطلاح پنجاه و هفتی در دهان همگان افتاده (مثل فحش «لیبرال» که در دوران بعد از انقلاب بر دهان همگان افتاده بود) و ای کاش اصطلاحی که مشخصا فسیل های چپ امروزی را توصیف کند به جای آن به کار می رفت.
با ارادت و احترام
سخن
پاسخ من :
سخن عزیز باسلام تصور می کنم یادداشت من به اندازه کافی گویاست. من به هیچ وجه کسانی که در دهه های ۴۰ و۵۰ به صرف این که باور خاص سیاسی و مشربی داشته اند و اسیر رمانتیسیسم انقلابی مسلط بر فضای سیاسی جهان آنروز و از آن جمله ایران بوده اند را ملامت نمی کنم !
می دانم آنها نمی توانسته اند طور دیگری عمل کنند و به زبان حافظ:
مکن در این چمنم سرزنش به خود رویی
چنان که پرورشم می دهند ، می رویم
و البته آنان هم چنان که پرورششان داده بودند می روییدند و کنش سیاسی آنها غالبا به اختیار خود آنها نبود!
آنها نگاهشان به اسم و رسم دارهای ادبی و روشنفکری چپ بود و می خواستند با احمد شاملو همراه شنچوی کره ای جنگ کنند و دکتر حمیدی شاعر را که ادیب برجسته و طن پرست و بسیار بافرهنگی بود بر دار شعر خویشتن آونگ کنند یا چنانکه سایه شاعر محبوب حزب توده سالها قبل اعلام داشته بود و گفته بود که : «دیرگاهی ست که در خانهٔ همسایهٔ من خوانده خروس»
آنها منتظر بودند که در خانۀ خودشان هم که اینطرف رود ارس ودریای خزر واقع بو خروس بخواند!
و البته غافل بودندکه هرگز صدای آن خروس روسی صدای آزادی و عدالت نبود!
همینطور بود اشارات و الهامبخشی های سایر نویسندگان از آن جمله مثلا دولت آبادی که در سبزوار ، در میان عشایر خراسان برای یک چوپان یاغی که قتل کرده بود و از چنگ قانون گریخته بود در رمان بزرگ کلیدرش حماسه انقلابی می سرود (گل محمد) واز بازماندگان فرقه تجزیه طلب دموکرات باقروفی (ستار پینه دوز ) قهرمان می ساخت و برای افسران یک شبکه سری نظامی غیر قانونی وابسته به روسیه در ارتش ایران (سازمان نظامی حزب توده ) به اعتبار همراهی و همدلی شان با یک چوپان باغی که هنری جز کشتن ژاندارم های حافظ نظم و قانون نداشت ستایشنامه می نوشت!
حقیقت اینست که ما و نسل ما در دهه های ۴۰ و ۵۰ قربانی این فضای پر از توهم و سرشار از فریبکاری ایدئولوژیک جنگ سرد بودیم و برما حَرَجی نبود و بر معلمان ما هم که روشنفکرشان جلال آل احمد و به آذین و احسان طبری و امیرحسین خان آریانپور ( نوهٔ نایب حسین کاشی) بودهم حَرَجی نبود!
آنها مد روز و سلبریتی های روزگار بودند و تنها پیروی وپس نمازی آنها بود که در ایران آن روزگار روشنفکری به حساب می آمد و نوشته های آنها و سایر شاعران توده ای بود که لیاقت جا گرفتن در کوله پشتی چریک ها و مجاهد های بمب گذار و تفنگ انداز را داشت!
آن سال ها نه دکتر زرین کوب ها روشنفکر به حساب می آمدند، نه زریاب خویی ها، نه استاد خانلری ها، نه دکترصدیقی ها نه دکتر محجوب ها ، نه مجتبی مینوی ها و نه دکتر محمد معین ها یا همانندان آنها...
ای بسا خواندن آثار آنان در فضای دانشگاه ملامت دانشجویان انقلابی را یر می انگیخت و خواندگان آثار آنان را را با برچسب اومُّل یا سوسول یا خرده بورژوا یا در بهترین حالت غرب زده (مارک مسموم و بلاهتبار دست ساخت جلال آل احمد که در دوران سلطه اسلامیسم عامل ریختن بسی خونها شد!)
تو دوره آن خدابیامرز اعلیحضرت رحمتی، دو تا دانش آموز کنار هم توی کلاس نشسته بودند
مملی برگشت به فریدون گفت : بابات چیکاره س؟
فریدون بادی به غبغب انداخت گفت : بابام سناتوره
مملی گفت : یعنی چی سناتوره ؟ می پرسم چیکاره س ؟ یعنی چیکار میکنه ؟
فریدون گفت : ماهی بیست هزار تومن حقوق میگیره قانون وضع میکنه. خب بگو ببینم بابای خودت چیکاره س ؟
مملی گفت : بابام آژانه!
فریدون پرسید : آژان؟ خب ، چیکار میکنه؟
مملی گفت : هیچی ! پنج تومن رشوه میگیره می شاشه تو همون قانون بابات!
حالا حکایت ماست
من هر وقت بیانیه ها و قطعنامه ها و سوز و گداز نامه های این اصلاح طلب های وطنی و نوچه های خارجوی آنها را در بی بی سی و جاهای دیگر می شنوم و می بینم بیاد این جوک قدیمی می افتم
آخر یکی نیست به اینها بگوید ای پدر آمرزیده ها ! وقتی بر اساس قانون اساسی خودتان ، آن آقای بزرگ عمامه داران ، شاه و صدر اعظم و فرمانده کل قوا و وزیر عدلیه و وزیر مالیه و مالک الرقاب جان و مال و هستی و دنیا و مافیها و آخرت و بهشت و رضوان و دوزخ و برزخ و جهنم تان است ، شما چه چیزی را میخواهید اصلاح بفرمایید ؟ چرا نمیروید کشک تان را بسابید ای بیکار الدوله های حاکم خندق؟
والله کسینجر حق داشت میگفت اصلاح طلبان ایرانی همان آدمکشانی هستند که فعلا گلوله شان تمام شده است
گیله مرد (حسن رجب نژاد)
۱. مقدمه
در اغلب نظامهای استبدادی و اقتدارگرا، بحران اقتصادی معمولاً تنها به معنای یک اختلال موقتی در شاخصهای کلان نیست؛ بلکه بازتابی از ضعفهای نهادی، فساد ساختاری و ناکارآمدی حکمرانی است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. وابستگی مزمن به نفت، اقتصاد رانتپرور، فساد مدیریتی-اقتصادی، کسری بودجهی ساختاری، تورم بالا و فرار سرمایه، مجموعهای از شرایطی را رقم زدهاند که نه تنها اقتصاد را بیثبات کرده، بلکه انسجام اجتماعی و مشروعیت سیاسی را نیز در معرض تهدید قرار دادهاند.
با این حال، برخلاف بسیاری از کشورهای بحرانزده که به فروپاشی سریع سیاسی منجر شدند (مانند ونزوئلا یا یوگسلاوی سابق)، نظام جمهوری اسلامی توانسته است در وضعیت «بحران مزمن اما کنترلشده» باقی بماند. این وضعیت را میتوان با مفهوم «بحران پایدار» (Persistent Crisis) توضیح داد؛ نوعی از بحران که در آن فروپاشی کامل رخ نمیدهد، اما امکان ترمیم نیز از میان رفته است.
۲. مبانی نظری: مسیرهای تبدیل بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و سیاسی
ادبیات نظری اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی بحران، چند مسیر کلیدی را برای تبدیل بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و سپس سیاسی شناسایی میکند:
کانال مشروعیت (Legitimacy Channel):
تضعیف کارکردهای اقتصادی دولت، به کاهش سرمایه اعتماد اجتماعی و عمومی، احساس بیعدالتی و ناتوانی در تأمین معیشت منجر میشود. در نظامهای گفتمان استبدادی، فروپاشی مشروعیت اقتصادی معمولاً به بحران معنایی و اخلاقی گفتمان حاکم نیز انجامیده است.
کانال نابرابری و فقر (Inequality Channel):
افزایش شکاف طبقاتی، تمرکز ثروت در دست طبقات حکومتی و نهادهای رانتی، و از بین رفتن تحرک اجتماعی، باعث شکلگیری احساس بیقدرتی جمعی و نفرت اجتماعی نسبت به ساختار قدرت میشود.
کانال نهادهای میانی (Institutional Channel):
ضعف اتحادیهها، احزاب، و سازمانهای مردمنهاد، مانع از تبدیل نارضایتی اقتصادی به مطالبات سیاسی منسجم میشود؛ در نتیجه جامعه در حالت انفجار پنهان اما غیرسازمانیافته باقی میماند.
کانال انسجام مقامات و سران حکومت (Elite Cohesion Channel):
در صورت بروز اختلاف میان مقامات کلیدی اقتصادی ـ نظامی و چهرهایی که گفتمان حاکم را نمایندگی می کنند، بحران اقتصادی میتواند به شکاف سیاسی در درون قدرت بینجامد و مسیر فروپاشی را تسریع کند.

امیر سامانی
دلی داشت طلایی که فارسی میزد
*
بخارا
زادگاهِ نوزاییِ زبان و فرهنگ ایرانزمین است
*
در زمانی که زبان تازی، شهریار زبانها بود
امیر سامانی
زبان فارسی را در دربارش به تخت نشاند
و رشتهی سخن را در قلمروی پادشاهیاش
به واژگان فارسی سپرد
*
امیر سامانی
تاریخ تار و مار شده،
فرهنگ گسستهی ایران باستان را
پاره پاره در زبان فارسی گرد آورد
و بدینگونه
کارگاه سترگ فردوسی را
از تاریخ ایران باستان
و حماسههای پهلوانی و اساطیری پُر کرد
*
امیر سامانی
راهگشای زبان فارسی شد
راهی را که رودکی و رابعه، فرخی و دقیقی کوبید
راهی را که فردوسی سپس شاهراه کرد
*
امیر سامانی
به یاری سخنوران یگانه دوران
هلهلهای در زبان فارسی برپا کرد
فرهنگ و تمدن نیاکاناش را
پیرامون جان شوریدهاش مستان مستان چرخاند
و بدین سان
ستاره ستاره
کهکشانهای شعر فارسی آفریده شد
*
بخارا، سپتامبر ۲۰۲۵
*
رضا فرمند
*
زیارت به سبک چانهزنی
فردی به بالای ضریح امام رضا رفته و می گوید تا زنمو شفا ندی نمیام پایین
دیروز یکی رفته بود رو حرم امام رضا و میگفت مگه شفا نمیده؟ تا زنمو شفا نده پایین نمیام
-- 𝓐𝓷𝓷𝓪 𝓟𝓪𝓱𝓵𝓪𝓿𝓲|آنا پهلوی (@SHAHI_PAHLAVI) November 3, 2025
+🤣🤣🤣🤣🤣
عرزشی بدبخت pic.twitter.com/wAPkemAsoE
***
اعترافات اجباری پدر امید سرلک:
پسر من ورزشکار بوده، خلبان بوده، از دستگاه قضایی خواهش میکنم پیگیری کنه و قاتل امید رو پیدا کنه!
دایی امید سرلک:
خواهش میکنیم مردم به حرف رسانهها توجه نکنن، امید و ایل بزرگ بختیاری همیشه عاشق و وفادار به نظام بوده!
***
پدر #امید_سرلک میگه؛ فرزندش هیچ پرونده ای نداشته و از مردم میخواد به حرفهایی که تو مجازی گفته میشه اعتماد نکنید و منتظر دستگاه قضا میمونه تا به پرونده رسیدگی کنه.
-- غزال نیک پور 🇮🇷 (@Ya_Fatemeh_113) November 3, 2025
لازمه یادآوری کنم لعنت به پدری که دروغ گفت. pic.twitter.com/1Mnj3c8DNR
***
چند کشته و زخمی در آتشسوزی شرکت پالایش نفت «پارسیان» ایوانکی سمنان مدیرعامل هلالاحمر استان سمنان روز سهشنبه ۱۳ آبانماه از وقوع آتشسوزی در شرکت پالایش نفت پارسیان در شهرک صنعتی جنتآباد ایوانکی خبر داد.
او گفت این حادثه تاکنون یک کشته و سه مصدوم برجای گذاشته است. حسین درخشان افزود یکی از مصدومان به مرکز درمانی منتقل شده و چهار تیم عملیاتی برای امدادرسانی به محل حادثه اعزام شدهاند.
چند کشته و زخمی در آتشسوزی شرکت پالایش نفت «پارسیان» ایوانکی سمنان
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 4, 2025
مدیرعامل هلالاحمر استان سمنان روز سهشنبه ۱۳ آبانماه از وقوع آتشسوزی در شرکت پالایش نفت پارسیان در شهرک صنعتی جنتآباد ایوانکی خبر داد. او گفت این حادثه تاکنون یک کشته و سه مصدوم برجای گذاشته است.
حسین درخشان... pic.twitter.com/T6byGOeWKK
ایندیپندنت فارسی - روز دوشنبه ۱۲ آبان، دهها اسبسوار با پوشش سربازان ایران باستان در خیابان انقلاب تهران رژه رفتند؛ این برنامه در چارچوب کارزار حکومتی شهری «مقابل ایرانیان زانو بزنید» از سوی شهرداری تهران اجرا شد.
رسانههای داخلی همزمان از اجرای گسترده این کارزار در آستانه ۱۳ آبان خبر دادهاند و پیشتر نیز سازهها و نمایشگرهای سیار با الهام از نقشبرجسته نقشرستم و صحنه زانو زدن امپراتور روم مقابل شاپور ساسانی در تهران و شیراز خبرساز شده بود.
پس از جنگ ۱۲روزه اسرائیل با جمهوری اسلامی، موج تازهای از تبلیغات حکومتی با تکیه بر نمادهای ملی و میراث ایرانِ باستان آغاز شده است.
این رویکرد پوششِ سربازان هخامنشی و پخش سرودهای میهنی تا رونمایی از پیکرههای اسطورهای چون آرش و رستم در برنامههای سیاسی و گفتگوهای تلویزیونی نیز دیده میشود.
روز دوشنبه ۱۲ آبان، دهها اسبسوار با پوشش سربازان ایران باستان در خیابان انقلاب تهران رژه رفتند؛ این برنامه در چارچوب کارزار حکومتی شهری «مقابل ایرانیان زانو بزنید» از سوی شهرداری تهران اجرا شد.
-- independentpersian (@indypersian) November 3, 2025
رسانههای داخلی همزمان از اجرای گسترده این کارزار در آستانه ۱۳ آبان خبر دادهاند و... pic.twitter.com/UtcpvznYDO
نمایش تبلیغ کودکهمسری در تلویزیون حکومتی
این چه حماقتی آخه ؟ چرا تبلیغ کودک همسری میکنید ؟ یعنی چی این آخه؟
-- هزارپا (@1000pa2) November 3, 2025
پ.ن. سمی که توی اینستا دیدم pic.twitter.com/CUN0MpDOCU
هشدار آمریکا به بغداد درباره حمله احتمالی واشنگتن
خبرنامه گویا - روزنامه سعودی الشرق الاوسط مدعی شده است که تنها دو روز پس از پیام اطمینانبخش واشنگتن درباره آینده روابط با بغداد، دولت عراق هشدار جدی و کمسابقهای از سوی کاخ سفید دریافت کرده است. به گفته این رسانه، هشدار آمریکا به عملیات نظامی قریبالوقوعی در منطقهای نزدیک به عراق اشاره دارد و از گروههای مقاومت عراقی خواسته شده از هرگونه واکنش به این تحرکات خودداری کنند.
منابع خبری الشرق الاوسط اعلام کردهاند که کاخ سفید به دولت عراق هشدار داده هرگونه اقدام یا واکنش گروههای مسلح این کشور نسبت به عملیات احتمالی آمریکا در روزهای آینده میتواند پیامدهای جدی در پی داشته باشد. این هشدار که به گفته روزنامه، «شدیداللحن» توصیف شده، در جریان تماس تلفنی میان پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، و ثابت العباسی، وزیر دفاع عراق، منتقل شده است.
العباسی در گفتوگویی تلویزیونی تأیید کرده که واشنگتن از طریق کاردار سفارت خود در بغداد، او را در جریان عملیات پیشرو قرار داده و نسبت به هرگونه مداخله گروههای عراقی هشدار داده است. وی افزود که در این تماس همچنین درباره همکاریهای پهپادی، تبادل اطلاعات امنیتی و قرارداد فروش بالگردهای آمریکایی به عراق گفتوگو شده است. این تحولات در حالی رخ میدهد که عراق در آستانه برگزاری ششمین انتخابات پارلمانی خود از سال ۲۰۰۳ تاکنون قرار دارد.
حملۀ قریبالوقوع آمریکا؟ به کجا؟
احمد زیدآبادی
ثابت العباسی وزیر دفاع عراق از اخطار شدیداللحن وزیر خارجۀ آمریکا به دولت عراق خبر داده و گفته است که پیت هگست از طریق کاردار سفارت این کشور در بغداد، وی را در جریان عملیات نظامی قریبالوقوع در منطقه قرار داده و به شکلی قاطع نسبت به دخالت گروههای عراقی در این عملیاتها هشدار داده است."
آیا آمریکا واقعاً در پی یک حملۀ نظامی قریبالوقوع به اهداف خاصی در خاورمیانه است؟ اگر هست، مشخصاً علیه چه اهدافی؟
حمله به خاک ایران در این شرایط کاملاً دور از ذهن است. حمله به مواضع حزبالله در لبنان هم اگر بخواهد گسترش یابد، کار آمریکا نیست. حملۀ ناگهانی و گسترده به حوثیهای یمن محتمل است هر چند که دلیل قاطعی برای دخالت گروههای مسلح عراقی در آن وجود ندارد که نیاز به اخطار به دولت عراق داشته باشد.
بدین ترتیب، فقط حشدالشعبی عراق باقی میماند که در زنجیرۀ "محور مقاومت" هنوز آسیب جدی ندیده است. در روزهای اخیر رسانههای عبری مدعی آمادگی حشدالشعبی برای تکرار عملیات 7 اکتبر علیه اسرائیل شدهاند. آیا این خبر صحت دارد؟ و یا اینکه اسرائیلیها آن را بهانهای برای حملات پیشدستانه علیه آن قرار دادهاند؟
در مجموع به نظر میرسد که اگر واقعاً قرار به حملۀ نظامی قریبالوقوعی در منطقه باشد، هدف آن حشدالشعبی عراق است. اما چرا این خبر باید علنی شود؟ همین موضوع اصل مسئله را با تردید روبرو میکند. شاید اعلام این خبر نوعی جنگ روانی در آستانۀ انتخابات پارلمانی عراق باشد تا بر نتیجۀ آن تأثیر بگذارد.
روایت احمد زیدآبادی از حضورش در جمع دانشجویان بسیجی
در محفل دانشجویان بسیجی چه گذشت؟
احمد زیدآبادی
دیشب در برنامۀ بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق، دانشجویان بسیجی گلایهمند بودند که چرا از آنان و دانشگاهشان به عنوان افراد و محیطی بسته و منجمد و مخالف هرگونه گفتگو و تعامل در رسانهها یاد میشود؟
خود را افرادی باز و مدافع بحث و گفتگو معرفی میکردند و دعوت از مرا هم شاهد این ویژگی میدانستند.
واقعیت این است که بحثها در فضایی بسیار محترمانه و آرام و در عین حال، صریح و بدون پرده صورت گرفت.
دانشجویانی که وارد بحث شدند، از علاقهمندان پر و پا قرص شیخ محمدتقی مصباح یزدی بودند و ظاهراً شاکلۀ ذهنی آنان کاملاً تحت تأثیر نظرات آقای مصباح شکل گرفته است. از این جهت مشخص است که نگاه اعتقادی و سیاسی آنها و فهمشان از شرایط داخلی و خارجی کشور چه هست. با این حال، آنان آقای مصباح را فردی حامی تعامل و گفتگو و همسلک مرحوم مطهری میدانستند. تفاوتهای مبنایی اندیشههای مرحوم مطهری و آقای مصباح که در مورد آن توضیح مختصری دادم، مورد قبولشان واقع نشد.
در هر حال، اکثریت آنها به نظرم جوانان صادقی آمدند گرچه به خودشان هم گفتم که اگر تغییر و تحول و اصلاحی در فکر و روش خود پدید نیاورند، حتی برای همین نظامی که مدافع سرسخت آنند، بخشی از مشکل خواهند بود تا راهحل!
در انتها یادآوری این نکته هم لازم است که در سالهای گذشته، برگزاری چنین جلسهای در محیطی آرام و صمیمانه غیرممکن بود و کار معمولاً به پرخاش و درگیری لفظی و چه بسا تهدید و زد و خورد میکشید! بنابراین، چیزی در این بین تغییر کرده است، اما شاید بیش از اندازه دیرهنگام!
***
خلاصه مقاله علی صاحبالحواشی، ویرایششده توسط خبرنامه گویا
اخیراً مذاکرات فشردهای میان ایران و «غرب» در جریان است که قطر و عمان در نقش میانجی فعال شدهاند؛ همین تحرکات و نیز به عقبافتادن یا تعویق تهاجم اسرائیل با سکوت نسبی رسانههای جهانی همراه شده است. این سکوت و تعلیق عملیاتی نشانگر مرحلهای از انتظار درباره نتایج رایزنیهای دیپلماتیک و سنجش پیامدهای احتمالی هر گونه توافق یا برخورد نظامی است.
منطق و انگیزههای اعراب خلیجفارس
کشورهای خلیجفارس بهدنبال «تمامکردنِ ایران»اند؛ نه فقط از سر دشمنی تاریخی یا رقابت منطقهای، بلکه از اینرو که اعتلای ایران را مانعی برای رشد و نفوذ خود میدانند. این دولتها کمتر نگران تبعات میانمدت و منطقهای هستند و بیش از همه، تلاش میکنند غرب را به پذیرش راهحلهایی که منافع آنان را تضمین کند، ترغیب نمایند.
منافع و محدویتهای «غرب»
غرب بهطور کامل خواهان نابودی ایران نیست؛ هدف اصلی کاهش بیثباتی منطقه و آزادسازی ظرفیت برای تمرکز بر رقابت با چین است. اما «تمامکردنِ ایران» میتواند موجی از بیثباتی جدید، آوارگی و بحرانهای فرامرزی ایجاد کند که خودِ غرب را نیز به چالش میکشد؛ بنابراین غرب بین منافع کوتاهمدت متحدان خلیجی و پیامدهای بلندمدت منطقهای و جهانی در تردید است.
مفاد و خطرات توافق میانجیگرانه
برای رسیدن به هر توافق قابلقبول برای اسرائیل و غرب باید پروژه هستهای/موشکی ایران عملاً از میان برداشته، امنیت اسرائیل تضمین شده و احتمالا نوعی بهرسمیتشناختن (حتی زیرزمینی) صورت گیرد؛ این فرایند بیگمان مستلزم تضمینهای امنیتی سنگین آمریکا خواهد بود. چنین سازشی برای داخل ایران میتواند زمینهٔ سرکوبهای خونین و تحمیل نظم سختگیرانهای را فراهم کند که ابعاد آن از فشارهای نیمقرن گذشته فراتر خواهد بود.
موانع ژرف داخلی و بینالمللی برای «کرهشمالیشدن»
چندین عامل مهم مانع تبدیل پایدار نظام ایران به مدلی شبیه کرهشمالی میشود: ساختار اجتماعی-فرهنگی متکثر ایرانیان، تاریخ پُرتلاطم پساتجدد، فساد ساختاری و وجود قطبهای مافیایی متعدد در حکومت، و همچنین نقش بازیگران خارجی مثل روسیه که ایران را ابزار سیاستهای بزرگ خود مینگرد نه شریک استراتژیک مطمئن. مجموع اینها احتمال وقوع یک تجمیع اقتدار مطلق و باثبات را بسیار کاهش میدهد.
ضعف اپوزیسیون و سناریوهای گذار محتمل
اپوزیسیون خارج از کشور--چه جمهوریخواه و چه پادشاهخواه--در حال حاضر فاقد ظرفیت عملی و رهبری کارآمد برای شکلدهی الگویی از گذار است؛ بنابراین گذار از جمهوریاسلامی به احتمال زیاد توسط بازیگران بینالمللی و بهمنظور جلوگیری از هرجومرج طراحی خواهد شد و ممکن است ترکیبی از زوال داخلی و مداخلات خارجی یا فشارهای منطقهای-بینالمللی را دربرگیرد. در هر سناریویی، «پرهیز از آشوب» و مدیریت تبعات امنیتی در رأس اولویتهای غرب خواهد ماند.
متن کامل مقاله:
سکوتخبری حول "ایران"، نشانه چیست؟ آیا آبستن امریست؟
علیصاحبالحواشی
مذاکرات فشرده بین ایران و "غرب" در جریان است، عمدتاً با وساطت قطر اخیراً عمان نیز تحرکاتی برای وساطت نموده و چنانکه گفته است میخواهد اعراب خلیجفارس را نیز جهت مجاب کردن "غرب" به مماشات با جمهوریاسلامی ترغیب نماید. هم سکوت اخبار جهان درباره ایران و هم به تعویق افتادن حمله اسرائیل، حاکی از انتظاری است که به نتایج این رایزنیهای فشرده چشم دوخته است.
اعراب خلیجفارس متوجهاند که بهترین راهکار برای "تمامکردن ایران"، ادامه جمهوریاسلامی است. آنان این "تمامکردن" را علاوه بر غریزه ناخوشداشتِ تاریخیشان از ایرانیان (که البته متقابل هم هست)، از این جهت نیز میخواهند که اعتلای ایران بهناگزیر با کندی رشد آنان ملازم خواهد شد، درست همانطور که اعتلای آنان بشدت مرهون سقوط ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بود.در این میان، آنقدر پیچیدهاندیشی سیاسی نیز ندارند که پروای تبعات میانمدت آن "تمامشدن" را داشته باشند.
"غرب" خواهان تمامشدنِ ایران نیست، نه برای آن که "ایران" را دوست دارد، بلکه برای آنکه برچیدنِ "بیثباتیِ" دیرپای این منطقه در آماجِ جسورانه خاصه کابینه فعلی ایالات متحده است تا بتواند بر مهار چین متمرکز شود.
"تمامشدن ایران" برای منطقه خلیجفارس و غربآسیا بشدت بیثباتکننده گشته و امواج نویی از آوارگانِ اینبار ایرانی را روانه ترکیه و اروپا خواهد کرد که موجد ابعاد نویی از بحرانها میشود.
در این میان، بدترین گزینه برای ملت ایران موفقشدن پروژه میانجیگری اعراب بین جمهوریاسلامی و "غرب" است (همان که رویای اصلاحطلبان اصطلاحی است)؛ زیرا نهفقط "ایران" را بهسوی خط پایان میراند بلکه آبستن خونینترین سرکوبهای ملی نیز هست، سرکوبهایی که منکوبیِ نیمقرن گذشته ایرانیان در برابرش شوخی است. آقای مطهرنیا در کلیپ همین رامیگوید. این گزینه آرزوخواهانه، همان رویای دیرینِ علیخامنهای از بعد سفرش به کرهشمالی در مقام ریاستجمهوری بود که شیفته نظم آهنین پادگانی آنجا شد.
لازمه تحقق این پروژه، توافق "غرب" (شامل اروپا) و متقاعدشدن اسرائیل به مطلقاً بیخطرشدن جمهوری اسلامی است: یعنی برچیدهشدن کامل پروژه اتمی/موشکی و شناساییِ ولو زیرمیزی اسرائیل که باید با تضمینهای بسیار سنگین امنیتی آمریکا همراه باشد - همانها که ترامپ بهصراحت اعلام نموده است.
احتمالا جمهوریاسلامی برای دادنِ همهگونه تضمینها به اسرائیل آمادگی اصولی دارد چون خود را پیشاروی ابربحرانهای لاینحل و مشروعیتباختگی تام ملی، در آستانه انحلالِ قریبالوقوع میبیند.
مانع اصلی جواز خیز جمهوریاسلامی بهسمت کرهشمالی شدن، مجابشدن و احساس امنیتِ مطلق اسرائیل و از آن مهمتر کلاندستگاه دیپلماسی ایالات متحده نسبت به بیخطرشدن جمهوریاسلامی، اینها هستند:
۱) اینکه چنین اقدامی ممکن باشد،
۲) آنکه چنانتحولی قابل دوام بوده و به انفجار اجتماعی و بیثباتی نیانجامد،
۳) و متضمن بیخطریِ مطلق برای اسرائیل و منطقه باشد.
اصطلاح "کلاندستگاه دیپلماسی" را بهکار بردم زیرا تصمیمهای کلانی از این دست را هرگز "کاخسفید" بهتنهایی نمیگیرد، مجموعه بزرگی از ورودیهای تحلیلی از Think Tankهای دیپلماسی، در کنار تعادل جناحهای سیاسی مجلسین، و گروههای فشار سیاسی، در تعامل با کاخسفید است که به این تصمیمهای راهبردی منتهی میشود.
عواملی که بشدت علیه امکان دگردیسی با ثبات جمهوریاسلامی به زندان/پادگان مسلحی چون کرهشمالی احتجاج میکنند و دستگاههای دیپلماسی غرب کاملا بدانها آگاه است، اینهایند:
۱) تفاوت ژرف انسانشناخنی بین مردمان هندواروپایی با مردم شرقدور، که اولیها اطاعتپذیریِ جمعیِ دومیها را هرگز ندارند.
۲) تاریخ پرالتهاب پساتجدد ایران که در او حداقل دو انقلاب بزرگ و پرشمار تنشها و خیزشهای سياسی خرد و کلان بوده است، و موید (۱) است.
۳) تکثرات زیرفرهنگی مردم ایران
۴) ساختار مافیایی متکثر با قطبهای متعدد در جمهوریاسلامی که استعداد پذیرش یک استبداد مطلق واحد مثل مورد خاندان سونگ در کره را ندارد.
۵) فساد بسیار عظیم و ژرف و بکلی ازهمگسیختهی بیسَر در حکمرانی جمهوریاسلامی که امکان هرگونه تجمیع مطلق قدرت را منتفی میکند.
۶) سابقه کنشگری فراملی اقطاب قدرتِ جمهوریاسلامی چه در میدان تروریسم بینالمللی و چه در درست کردن پنهانیِ نیروهای نیابتی جهت مقاصد خصمانه در منطقه خاندان سونگ هیچیک از این غلطها را نکرد. وانگهی، روی جمهوریاسلامی به عنوان یک "کلیتِ" ژئوپلتیکی نمیتوانحساب کرد!
۷) اینکه فدراسیون روسیه که همواره از جمهوریاسلامی برای بازیهای بزرگجهانیاش استفاده کرده و آخرینشان در جنگ اوکراین بود. یک جمهوریاسلامی برقرار قطعا "ملعبه" روسها در بازیهای بزرگش خواهد بود.
توانا - طبق گزارشهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی، پیکر بیجان امید سرلک، جوان ۲۷ ساله الیگودرزی، در حالی که گلوله خورده بود، همراه با یک اسلحه در یک خودرو پیدا شد.
او روز گذشته متنی را استوری کرده و ویدیویی از به آتشکشیدن تصویر خامنهای را در استوری اینستاگرام خود منتشر کرده بود. ویدیویی که روی آن صدای محمدرضا شاه پهلوی را گذاشته بود.
بعد از چند ساعت جنازهی گلوله خوردهاش با یک اسلحه در ماشین پیدا شده است.
آن طور که در شبکههای اجتماعی نوشته شده، جنازه او را به خانواده تحویل ندادهاند و آنها را تحت فشار گذاشتهاند تا بگویند که او خودکشی کرده است.
با توجه به متن و ویدئویی که او در استوری اینستاگرامش منتشر کرده، کاربران شبکههای اجتماعی، احتمال قتل امید سرلک توسط عوامل جمهوری اسلامی را زیاد میدانند.
کیهان لندن - منابع غیررسمی میگویند ساعاتی پیش از مرگ، امید سرلک ویدئویی در استوری اینستاگرام خود منتشر کرده بود که در آن تصویر علی خامنهای به آتش کشیده میشود و صدای محمدرضا شاه پهلوی بر آن پخش میشد. او همچنین متنی منتشر کرده بود که در بخشی از آن نوشته بود: «مرگ بر آخوند، تا کی فقر، تا کی حقارت، تا کی سواری دادن؟ الان وقتشه خودتو نشون بدی جوون...

#امید_سرلک شهروند #الیگودرزی امروز ساعتی بعد از انتشار این استوری توسط عوامل رژیم کشته شد. pic.twitter.com/JV4NMZfP5Q
-- کهن مرد (@KohanMard) November 1, 2025
این آخوندا واسه جوونای ایران رودی بیش نیستن... دلدارا خودتونو ثابت کنید! یعنی هر شهری چهارتا جوون دلدار نداره؟» به فاصله چند ساعت پس از این استوریها، پیکر گلولهخوردهی او در اتومبیلش پیدا شد.
کاربران شبکههای اجتماعی این اتفاق را «قتل سیاسی» ارزیابی کرده و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی را مسئول مرگ او معرفی کردهاند. طبق گزارشهای منتشرشده در فضای مجازی، پیکر امید سرلک هنوز به خانوادهاش تحویل داده نشده و آنها تحت فشار قرار گرفتهاند تا علت مرگ را «خـودکشی» اعلام کنند.

کیهان لندن - پویش پرسنل معترض نیروی انتظامی تحت عنوان «یک وطن، یک درد، یک صدا» که از اوایل خردادماه ۱۴۰۴ به راه افتاد با گذشت پنج ماه از فعالیت خود، با استقبال شماری از پرسنل معترض ارتش روبرو شده است.

بررسیها نشان میدهد از اوایل آبانماه، شماری از ارتشیها شامل کارکنان نیروی هوایی، دریایی، زمینی و حتا «حفاظت اطلاعات» به حمایت از پویش «یک وطن، یک درد، یک صدا» پرداختهاند.
اغلب این پیامها محتوایی در حمایت از اعتراضات مردم، منع سرکوب، اعتراض به علی خامنهای و فرماندهان ارشد نیروهای مسلح و وضعیت بد معیشتی دارند.
شهرام سبزواری از پرسنل سابق ارتش، فریبرز کرمیزند و رضا تمیزکار از پرسنل پیشین نیروی انتظامی مدتهاست در شبکههای اجتماعی، تصاویر و پیامهای مربوط به نظامیان معترض را بازتاب میدهند. اغلب پیامها با هشتگ «#همکاری_ملی» است. بعضی از نیروها در پیامهای خود مستقیم به اعلام حمایت از جنبش ملی آزادیخواهانهی در ایران و شاهزاده رضا پهلوی پرداختهاند.

یکی از پرسنل نیروی دریایی در پیام خود مینویسد: «سلام، من یک نظامی باشرف هستم که برای کرامت انسانی و مقابله با ظلمی که به مردم کشورم شده، برای عبور از این حکومت پلید و آدمکش از شاهزاده رضا پهلوی حمایت میکنم.»
در یکی دیگر از پیامها آمده «علی خامنهای لایق فرماندهی کل قوا نیست، نارضایتی در بین پرسنل نظامی به ویژه نیروی هوایی بیشتر شده است، نظامیها تریبون زیادی ندارند، آنها به هر طریقی صدای خود را به مردم میرسانند.»
چندی پیش شاهزاده رضا پهلوی اعلام کرد که ۵۰ هزار نفر از نیروهای نظامی و اداری از طریق پلتفرم مربوطه به کارزار «همکاری ملی» پیوستهاند. او چهارم امرداد ۱۴۰۴ در مصاحبه با پایگاه خبری پولیتیکو گفت: «هر هفته تعداد بیشتری داریم [که به کارزار همکاری ملی ملحق میشوند]. روشن است که باید دادهها را تحلیل کنیم. این فرآیند دشواری است و زمانبر خواهد بود، اما نشانهها بسیار قوی هستند. ما شاهد واکنشی فوقالعاده بودهایم.»
پویش «یک وطن، یک درد، یک صدا» که همکاری ملی برای نجات ایران را به ویژه میان نیروهای نظامی تقویت میکند با استقبال همسران پرسنل نظامی نیز روبرو شده است. همسران پرسنل نظامی کمتر فرصت ابزار نارضایتی خود نسبت به شرایط زندگی و مشکلات معیشتی خود را داشتند زیرا از یک سو با محدودیتهای فراوان سازمانی روبرو هستند و از سوی دیگر کمتر تریبونی وجود داشته است که صدای آنها باشد، اما پیداست نارضایتی در میان آنها نیز بسیار زیاد است.
هرچند فرماندهان ارشد نیروهای مسلح از جمله عبدالرحیم موسوی رئیس ستادکل نیروهای مسلح و احمدرضا رادان رئیس پلیس، مدام به پرسنل وعده بهبود زندگی را میدهند اما در عمل وضعیت آنها بدتر شده است. فقدان مسکن و ناکافی بودن حقوق ماهانه، سبب شده برخی از پرسنل مجبور شوند شغل دوم داشته باشند. مسافرکشی، نگهبانی، کار در تالارهای عروسی و یا وردستی از جمله مشاغلی است که آنها از روی نیاز پس از پایان ساعت خدمت مجبورند سراغ آن بروند.
محمد رشیدی نماینده کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی چهارشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۴ در نشست علنی خطاب به محمدباقر قالیباف رئیس مجلس هشدار داده بود، «وضعیت حقوق و معیشت نیروهای مسلح چه نیروهای نظامی، چه انتظامی نگرانکننده است.» او تأکید کرد: «هماکنون لازم است رئیس مجلس شورای اسلامی در جهت بهبود معیشت و ترمیم حقوق نیروهای مسلح که اصلاً مکفی و در شأن آنها نیست، ورود کند.»
میثاق همتی
اغلب وقتی از لزوم اجماع بر شخص شاهزاده رضا پهلوی جهت گذار از جمهوری اسلامی با شهروندان مخالف شاهزاده سخن میگوییم، یکی از حیرتانگیزترین استدلالهایی که برای مخالفت خود با پهلوی ذکر میکنند، این است: «آمدیم و پهلوی هم مثل خمینی شد، آنوقت چه؟»
ازقضا بسیاری از این شهروندان مخالف شاهزاده، با انقلاب ۵۷ هم بهشدت مخالفاند، آن را اتفاقی شوم میدانند، و همین شوم بودنش را نشانهٔ قطعی شومی انقلاب بعدی قلمداد میکنند. متأسفانه این دسته از هموطنان ما متوجه نیستند که در سال ۵۷ در میدان ستیز میان «خمینیسم» و «پهلویسم» این خمینیسم بود که پیروز شد و با جهانبینی متحجرانهاش ایران را به خاک سیاه نشانید؛ بنابراین اگر قرار باشد اکنون، پهلوی پیروز میدان شود، منطقاً با غلبۀ پهلویسم بر خمینیسم مواجه خواهیم شد و کاملاً روشن است که جهانبینی پهلوی ۱۸۰ درجه با جهانبینی خمینی متفاوت است.
دغدغههای دیگر منتقدان شاهزاده پهلوی چیزی شبیه به اینهاست: «اگر رضا پهلوی بدون برگزاری رفراندوم تاج شاهی بر سر بگذارد، چه؟ اگر عیناً همان حکومت پهلوی را بیهیچ تغییری بر پا کند، تکلیف چیست؟» این بدترین سناریوی مخالفان پهلوی است. بیایید فرض کنیم همین سناریو محقق شود؛ بهنظر شما در صورت محقق شدن چنین وضعی آیا حکومت پهلوی هزار بار بهتر از جمهوری اسلامی نخواهد بود؟ آیا اگر شاه بیاید، همچون جمهوری اسلامی افراد را به خاطر باورمندی دینی یا عدم باورمندیشان از حقوق شهروندی محروم میکند؟ گشت ارشاد راه میاندازد؟ از ستیز با همۀ جهان، از نابودی اسرائیل دم میزند؟ از شکم مردمان نیازمند ایران میبرد و خرج گروههای تروریستی و اعوانوانصارش میکند؟ نام ایران را بیآبرو میکند؟ یا اینکه جلوی ورود سرمایهگذاریهای خارجی به ایران را میگیرد؟
غریب و اندوهناک است شهروندانی که سالها به امثال خاتمی و روحانی دلخوش کرده بودند، اکنون در مواجهه با پهلوی اینچنین مته به خشخاش میگذارند.
صحنۀ سال ۵۷ حالا به شکل دیگری بازآرایی شده است. هراس در این است که این فرصت هم از کف برود و سالها بعد همین مخالفان بگویند «ما در طرد پهلوی هیچ نقشی نداشتیم»، درست همانگونه که اکنون بسیاری از نقشآفرینان سال ۵۷، نقش آشکار خویش در طرد شاه و برکشیدن خمینیسم را انکار میکنند.
بی بی سی - اکرم بنایی مشهور به «اَکی» خواننده پیش از انقلاب در ۸۱ سالگی در آمریکا درگذشت. پوری بنایی، بازیگر سینما و تئاتر ساکن تهران ۱۱ آبان، ۲ نوامبر با اعلام این خبر در اینستاگرامش نوشت: «خواهرم، بعد تو خنده هم بوی غم میدهد اکی عزیزم بمیرم برات»
اکرم بنایی زاده ۱۳۲۳ در اراک، فارغالتحصیل کنسرواتواری موسیقی از دانشگاه کالیفرنیا بود و در سالهای فعالیت هنری خود پیش از انقلاب ۵۷ یک آلبوم موسیقی محلی (فولکلور) اقوام ایران به نام «رشید خان» و آلبوم دیگر در قالب موسیقی پاپ به نام «نگاه تو» منتشر کرد. ترانههای رشید خان، مستم مستم، پاپو سلیمانی و گل پامچال با صدای او ماندگار شدهاند.
اکی بنایی، خواننده و بازیگر ایرانی، در ۸۱ سالگی و در غربت فوت کرد، چون صدا و حضور و مو و بدن زن قدغن بود و هست pic.twitter.com/INMV2mFtAZ
-- Maryam Moqaddam مریم مقدم (@MaryamMoqaddam) November 2, 2025
خانم بنایی در دوران فعالیتش با ترانهسرایانی از جمله محمدعلی جاهد، اردلان سرفراز، پاکسیما و هما میرافشار همکاری کرد و آهنگسازی آثارش را از جمله محمد حیدری، منوچهر چشمآذر، تورج شعبانخانی و محمدعلی امیرجاهد بر عهده داشتند.
لینک به گزارش تصویری: درگذشت اکی بنایی خواننده و بازیگر و خواهر پوری بنایی
:::
حمید آصفی
🟥 ۱. پایان عصر رهبری؛ حباب اقتدار ترکید!
هیچ ساختاری با توهم قدرت دوام نمیآورد.
حاکمیت سالهاست در حبابی از یقین و بینیازی زیسته؛ حبابی که حالا ترکیده است.
وقتی مهدی کروبی از درون همان نظام زبان به نقد میگشاید و فائزه هاشمی رهبری را به یادآور دورانهای دور میداند، دیگر ما در «دوران اقتدار» نیستیم -- بلکه در سایهی افول آن ایستادهایم.
فروپاشی از درون، بیصدا اما بازگشتناپذیر است.
🟥 ۲. کروبی و فائزه در برابر روایت رسمی؛ نشانهی دوران پسارهبر؟
رخدادی نادر در سیاست ایران در حال وقوع است: صدای نقد از درون قدرت برخاسته.
مهدی کروبی پس از سالها حصر، به خطاهای گذشته اشاره میکند و فائزه هاشمی با صراحتی کمنظیر از مرزهای گفتار رسمی عبور میکند.
اینها تصادف نیستند؛ لرزشهایی سطحی نیست -- بلکه نشانهی تغییر توازن در مرکز قدرت است.
وقتی نزدیکترینها شروع به بازنگری میکنند، یعنی زمان تازهای در راه است.
🟥 ۳. جنگ قالیباف و روحانی، نبرد بر سر میراث بیجان جمهوری اسلامی
قدرت در ایران دیگر برای اداره نیست، برای بقاست.
قالیباف و روحانی، هر دو محصول نظامیاند که از درون تهی شده.
درگیری امروز آنها نه بر سر آینده، که بر سر بازماندهی گذشته است.
وقتی قدرت به میدان درونخوری میافتد، نشانهی فرسودگی ساختار است، نه پویایی آن.
🟥 ۴. رهبری در محاصرهی سکوت و تردید
قدرت همیشه با ضربهی بیرونی سقوط نمیکند؛ گاه آرام از درون خالی میشود.
امروز رهبری در میان حلقهای از همراهان خسته، در فضایی از سکوت و انتظار قرار دارد.
از اصلاحطلب تا اصولگرا، همه میدانند دوران دیگری آغاز شده -- اما کمتر کسی جرأت بیان آن را دارد.
این سکوت، شاید خطرناکتر از هر فریادی باشد.
:::
چپ های وطنی ما، با وجود این که می گویند اهل سیاست و کار سیاسی هستند تنها کاری که بلد نیستند سیاست و کار سیاسی ست!
حالا با ظاهر و باطن شان کاری ندارم که آیا این ها حقیقتا مخالف جمهوری نکبت اسلامی هستند یا یک مشت سازشکار با حکومت در لباس مخالف، ولی فرض را بر این می گذارم که این ها واقعا مخالف هستند و ریب و ریا در کارشان نیست.
سیاست از نظر من «سازش و مبارزه ی به موقع برای رسیدن به هدف اصلی ست». شما به همین جمهوری نکبت نگاه که بکنید می بینید با همین سازش و مبارزه به موقع توانسته ۴۷ سال در قدرت و حاکمیت باقی بماند. حالا با سیاست بازی های جمهوری نکبت کاری ندارم و می روم سراغ خدایان سیاست جهانی و حرکت های هوشمندانه ای که در شطرنج سیاسی برای پیروزی های استراتژیک شان انجام دادند.
شما یک لحظه فکر کنید چرچیل و استالین و روزولت چه چیز مشترکی بین شان بود که بتوانند با لبخند در تهران و در سفارت شوروی کنار هم بنشینند و طرحی بریزند که هیتلر و ژاپن به خاک سیاه بنشینند؟ اصلا مگر برای اپوزیسون ایرانی قابل تصور است که این سه نفر بتوانند یک لحظه کنار هم بنشینند چه برسد به این که با هم برای نابود کردن فاشیسم جهانی همکاری کنند؟
روزولت که تنها یک ضربه در پرل هاربر از ژاپنی ها خورده و جنگ اصلا ربط مستقیمی با او ندارد و می تواند این حمله را هم ندید بگیرد و شتر دیدی ندیدی از کنار آن بگذرد می آید با استالین، کمونیست آدمخوری که کشورش زیر لگد نازی ها درب و داغان شده است و در عین حال به خون کاپیتالیست های امریکایی تشنه است، و انگلیسی که از هر نظر و به قول احمدی نژاد سیصد و شصت درجه (یعنی خیلی بیش از صد و هشتاد درجه :)) با استالین و کمونیست ها اختلاف مرام و اختلاف سیاسی دارد سر میز مذاکره می نشیند و این سه به اتفاق هم فاشیست ها را به دیار عدم می فرستند؟
آیا انقلاب اسلامی ایران به پایان راه خود رسیده است؟
دیوید بنبساط - روزنامه جروزالم پست
ترجمه: خبرنامه گویا
نبرد میان ایران و اسرائیل هنوز پایان نیافته است؛ تنها وارد مرحلهای از انتظار محتاطانه و تنشآمیز شده است. مأموریت اسرائیل روشن است: اطمینان از اینکه ایران هرگز به مسیر گذشته خود بازنگردد.
![]()
پنج سال از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و یکی از بانفوذترین چهرههای خاورمیانه میگذرد.
تصویر او به اسطورهای تبدیل شده و سایهاش همچنان بر تهران سنگینی میکند.
جانشین او، سرتیپ اسماعیل قاآنی، که بلافاصله پس از مرگ سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ از سوی آیتالله علی خامنهای منصوب شد، تلاش کرده است تا نفوذ و میراث «شهید» را حفظ کند و پرستیژ منطقهای ایران را بازگرداند.
سلیمانی تنها یک فرمانده نظامی نبود، بلکه استراتژیستی بود که دیپلماسی، جنگ روانی و قدرت نظامی را در هم آمیخته بود. قاآنی، که سالها معاون او بود، نه کاریزمای او را دارد و نه توان هماهنگی میان گروههای شبهنظامی شیعه در سراسر منطقه.
امپراتوری در حال فروپاشی جمهوری اسلامی
امپراتوریای که سلیمانی بنا کرد در حال فروپاشی است. در عراق، مخالفت با نفوذ ایران رو به افزایش است؛ در لبنان، پس از ترور حسن نصرالله، قدرت حزبالله به شدت تضعیف شده؛ و در یمن نیز نارضایتی از نفوذ ایران که دستاورد ملموسی نداشته، در حال گسترش است.
در سال ۲۰۲۴، مسعود پزشکیان به ریاستجمهوری ایران رسید. او کوشید چهرهای میانهرو از حکومت ارائه دهد، اما در عمل ناکام ماند. پزشکیان از اصلاحات اقتصادی و گشایش محدود نسبت به غرب سخن میگوید، ولی در میان دو مرکز قدرت عظیم گرفتار است: رهبر جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران. او خواست مردم برای زندگی عادی را درک میکند، اما با ساختاری امنیتی روبهروست که ایدئولوژی را بر بقا ترجیح میدهد.
برای دههها، برنامه هستهای ایران نماد استقلال و مقاومت در برابر غرب بود. اما در ژوئن ۲۰۲۵، حمله دقیق و هماهنگ اسرائیل و آمریکا به تاسیسات نطنز، فردو و اراک، این رؤیا را در هم شکست. این عملیات ترکیبی از حملات هوایی، جنگ سایبری و انفجارهای کنترلشده بود که زیرساخت اصلی برنامه هستهای را نابود کرد.
فروپاشی یک رؤیا
ظاهراً این ضربهای ویرانگر بود، اما تهران کوشید شکست را به فرصتی برای مقاومت تبدیل کند. خامنهای اعلام کرد که «تخریب تأسیسات نشان داد چرا ایران باید هرچه سریعتر به بازدارندگی هستهای دست یابد».
اما واقعیت چیز دیگری است: ایران دیگر زیرساخت بازدارندگی قابل اتکایی ندارد. بسیاری از دانشمندانش کشته یا متواری شدهاند و شبکههای لجستیکیاش از هم پاشیدهاند. حتی روسیه و چین نیز از تهران فاصله گرفتهاند. رؤیای هستهای اکنون به باری سنگین بدل شده و بهجای ایجاد ترس، ایران را دوباره در معرض تحریمها و انزوای جهانی قرار داده است.
برای قاآنی، نابودی راکتورها شکست دوگانهای است: هم امنیتی و هم راهبردی. او زمانی وعده داده بود که «خون سلیمانی انتقام راهبردی خواهد داشت»، اما اکنون با کشوری روبهروست که مهمترین ابزار بازدارندگیاش را از دست داده است. تلاش سپاه برای صدور انقلاب از طریق گروههای نیابتی نیز با ناکامی روبهروست. حملات اخیر به مراکز نیروی قدس در دمشق و تهران و ترور مقاماتی چون نصرالله، محمدرضا زاهدی و فرماندهان ایرانی در سوریه و لبنان نشان داده که نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در ساختار امنیتی ایران تا چه حد عمیق است.
این تحولات تنها موفقیتی عملیاتی نیست، بلکه شکستی روانی و سیاسی برای رژیم بهشمار میرود که مصونیت پیشین خود را از دست داده است.
- محمد مالجو پژوهشگر اقتصاد سیاسی در مقالهای که امروز منتشر کرده نوشته: این جدال نه صرفاً بر سر واشنگتن و مسکو در سیاست خارجی بلکه، در ژرفترین سطح خود، بر سر مسئلۀ قدرت در سیاست داخلی است: جانشینی رهبری.
- هر دو جناح میدانند که نوع سیاست خارجی کنونی عملاً تعیینکنندۀ مسیر رهبری آینده نیز هست. دقیقاً از همین نقطه است که نزاع دیپلماتیک کنونی در سیاست خارجی به نبردی بر سر آیندۀ ساختار قدرت در سیاست داخلی تبدیل میشود.
سایۀ جانشینی بر سیاست خارجی
محمد مالجو
مجادلۀ گفتمانی شدیدی در سطوح فوقانی هرم قدرت در جریان است. آیا با تشدید منازعهای دیرینه میان دو جناحِ تقابلگرا و تعاملگرا بر سر جهتگیری سیاست خارجی کشور روبهرو هستیم یا با آغاز فصل تازهای از بازآرایی قدرت در آستانۀ دوران پسارهبری؟ آیا مجادله بر سر جهتگیری کنونی سیاست خارجی است یا وضع آتی سیاست داخلی؟
این جدال را گروهی از ناظران فقط تکرار همان منازعۀ قدیمی بر سر سیاست خارجی میدانند و گروهی دیگر نیز پیشدرآمدی بر چینش نیروها برای دوران پس از رهبریِ کنونی. اما این دو روایت در تضاد با هم نیستند. پاسخ، به احتمال قوی، ترکیبی از هر دو است. نحوۀ پایانیافتن منازعۀ امروز است که، با فرض استمرار حیات نظام جمهوری اسلامی، تکلیف بازآرایی قدرت را در فردا روشن خواهد کرد.
تقابلگرایان بر استمرار رویارویی با غرب و تعمیق پیوندهای راهبردی با شرق تأکید دارند و این مسیر را نه یک انتخاب بلکه ضرورتی تاریخی برای بقا و حفظ استقلال کشور میدانند و تداوم انزوای بینالمللی را بهای ناگزیرِ ایستادگی تلقی میکنند و هرگونه گشایش به سوی غرب را معادل نفوذ فرهنگی و تسلیم سیاسی میانگارند. تعاملگرایان، برعکس، معتقدند چنین سیاستی ایران را در دور باطل انزوا و رکود گرفتار کرده و عملاً به فرسایش منابع ملی و بیثباتی ساختاری انجامیده است. از دید آنان، راه برونرفت نه در مقاومتِ بیانتها که در بازگشایی درهای مذاکره با امریکا و بازتعریف نقش ایران در نظم جهانی است.
اما این جدال نه صرفاً بر سر واشنگتن و مسکو در سیاست خارجی بلکه، در ژرفترین سطح خود، بر سر مسئلۀ قدرت در سیاست داخلی است: جانشینی رهبری. هر دو جناح میدانند که نوع سیاست خارجی کنونی عملاً تعیینکنندۀ مسیر رهبری آینده نیز هست. دقیقاً از همین نقطه است که نزاع دیپلماتیک کنونی در سیاست خارجی به نبردی بر سر آیندۀ ساختار قدرت در سیاست داخلی تبدیل میشود.
خلاصه مقاله کریم سجادپور برای نشریه فارن افرز
ترجمه خبرنامه گویا
۱. ایران در آستانهٔ دگرگونی تاریخی
برای نخستینبار در نزدیک به چهار دهه، ایران در آستانهٔ تغییر رهبری -- و شاید حتی تغییر نظام -- قرار گرفته است. با نزدیک شدن پایان دوران آیتالله علی خامنهای، رهبر ۸۶ سالهٔ جمهوری اسلامی، کشور در وضعیت شکنندهای به سر میبرد. جنگ دوازدهروزهٔ خردادماه، که به حملات گستردهٔ اسرائیل و آمریکا علیه اهداف نظامی و هستهای ایران انجامید، نشان داد که نظامی که خامنهای طی سه دهه ساخته بود، بیش از هر زمان دیگر در معرض فرسایش قرار دارد.
۲. نظامی که دیگر کارایی ندارد
در پایان این نبرد، خامنهای با صدایی لرزان از پناهگاه بیرون آمد و مدعی پیروزی شد؛ اما نمایش قدرت او بیش از هر چیز، ضعف و فرسودگی ساختار جمهوری اسلامی را آشکار ساخت. نظامی که زمانی ادعای تسلط بر منطقه داشت، اکنون با از دست دادن نفوذ منطقهای، کنترل فضای هوایی و حتی خیابانهای خود را از دست داده است.
۳. پرسش بزرگ: تداوم، تحول یا فروپاشی؟
در «پاییز آیتاللهها»، پرسش اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه خواهد داد، دگرگون خواهد شد یا فروخواهد پاشید. این سرنوشت تنها برای ایران تعیینکننده نیست؛ بلکه آیندهٔ امنیت و نظم خاورمیانه و حتی نظام جهانی را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
۴. میراث خامنهای در آتش و خاکستر
از زمان حملهٔ حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که خامنهای آن را آشکارا تأیید کرد، میراث سیاسی و نظامی او تقریباً ویران شده است. فرماندهان سپاه، متحدان منطقهای و برنامهٔ هستهای عظیم ایران یا نابود شده یا فلج شدهاند.
۵. جامعهای خسته از شعار و تحریم
در حالی که حکومت میکوشد شکستهای نظامی را با شعارهای ضدغربی جبران کند، مردم با واقعیت تلخ زندگی روزمره روبهرو هستند: اقتصادی فرورفته در تحریم، پولی بیارزش، هوایی آلوده، اینترنتی سانسورشده و گذرنامهای طردشده. در چنین وضعی، شعارهای قدیمی «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» دیگر پژواکی ندارند، زیرا آنچه مردم میخواهند، توسعه است نه دشمنی.
۶. بحران اجتماعی و نمادهای فروپاشیده
یکی از نمادهای اصلی انقلاب -- حجاب اجباری -- اکنون در عمل فروپاشیده است. زنان بسیاری بیاعتنا به تهدیدها در خیابانها حضور مییابند. بههمانسان که رژیم دیگر قادر به کنترل آسمان کشور نیست، نمیتواند بدنها و اندیشههای شهروندانش را نیز مهار کند.
قرار گرفتگان درمقابل تاریخ دیروز وامروز!
سرانجام آزادی فرا خواهد رسید. جمهوری اسلامی با فرجامی غم انگیز ورقت باربا لعنتی همگانی سرافکنده وشرمساراز صحنه خارج خواهد شد. خروجی قطعی هر چند ببهای سنگین و مصائب بزرگ . چه رنج ها که در این چهل واندی سال بر مردم نرفت.
اگر امروزملت این اقیانوس همیشه در تب وتاب، این موجودیت عظیم وسیال مرتب در تغیر!در یک هماهنگی عمومی ناشی از یک تجربه تاریخی نشات گرفته ازگذر زمان بخصوص تجربه اخیر انقلاب اسلامی احتیاط کاری می کند!
اگرامروز این ملت سخت ضربه خورده از انقلاب کوربهمن سال پنجاه وهفت ،این همه سختی ،این همه فشاررا تحمل می نماید. تحملی آگاهانه است که ناشی ازتجربه و ابعاد ویران گر حوادثی است که بر وی رفته!
تجربه فردی وجمعی نهان شده در ضمیرهرفرد که با احتیاط ودقت به حوادث ومسائل پیرامون خود مینگرد تامانع ازتکرارتلخ عمل نابخردانه ای مانند فاجعه بهمن سال پنجاه هفت وسرازیر شدن سیل بنیان کن دیگری گردد که جامعه رو به رشد ایران را درهم نوردید. روح عمومی جامعه امروز ایران ترس خورده از انقلاب ونا باوربه جریان های ریز ودرشت سیاسی است که هنوز قادر به تسویه حساب باخود ونقد نقش مخرب خود در انقلاب بهمن نگردیده اند.از این رو با قدم های سنجیده پیش می رود.
اکثریت افکارعمومی متاسف از عمل کردخود ونقش انقلابیون سال پنجاه وهفت هستند! که چنین فاجعه ای آفریدند ودر همراهی با عقب مانده ترین تفکر ارتجاعی پیچیده در غلاف عدالت خواهی ! قربانی تفکر ارتجاعی مردی گردیدند که دشمن تاریخی تجدد ونو آوری بود.مردی مبشر مرگ ،مخالف با دانش و تخصص ،جنگ افروز وکینه جونسبت به خاندان پهلوی بخصوص رضا شاه که راه نفس بر مشتی طفیلی جا خوش کرده در حوزه های مذهبی بست .دادرسی از آخوند ها گرفت نظام قضائی کشور راسامان داد.نظم ودیسپلین بر جامعه لات سالارتنبل وابن الوقت حاکم کرد.
گروه های سیاسی و کنشگرانی با اسامی مختلف هنوز متوجه این مسئله نگردیده اندکه برعکس دگماتیسم ایدئوژیک آنها امروزاکثریت مردم، یک چرخش اساسی در دیدگاه خود نسبت به گذشته ودوران پهلوی صورت داده اند.تغیری مثبت برمبنای نگاهی منصفانه وواقع بین بر واقعیت های عینی گذشته که صلح ،آرامش ورفاه بر زندگیشان حاکم بود.بدون آنکه ترس ودغدغه از آینده داشته باشند.
آنها امروز با حسرت بازگشت به همان روزها را آرزو می کنند وخود را سرزش می نمایند.افسوس براین که چگونه این خطا را مرتکب شدند.
نسل دیروز روزانه در هر قدم زندگی خود در گذشته را بازندگی امروزش مقایسه می کند و نسل جوان زندگی خود را بازندگی جوانان در کشور های آزاد وپیشرفته جهان .نشستن به تفکر که امروز چگونه باید عمل کنند؟
فاصله زیادی بین افکار انتزاعی جریان هاو کنشگران سیاسی باصطلاح اپوزیسیون جمهوری اسلامی که همه چیز را از دریچه تفکر انتزاعی و بقول خود علمی می بینند وعمده انرژی باقی مانده را صرف جدال برسردوران پهلوی می کنند.این که شاه وابسته به غرب بوده وکشور فاقد آزادی های سیاسی!
باوری درد آور که هنوز این رژیم را ضد امپریالیست می داند وبدنه آنرا مردمی، که در مبارزه با غرب باید حمایتش کرد!
چگونه تحقیر کرامت انسانی، ما را از ولایت به سلطنت میکشاند؟خبرنامه گویا - منابع خبری داخلی از کشته شدن یک مأمور امنیتی جمهوری اسلامی در جریان تیراندازی افراد مسلح در استان سیستان و بلوچستان خبر دادهاند.
بر اساس گزارشها، فرد جانباخته محمد (جواد) سیاهانی نام داشته و در شامگاه دهم آبانماه در محور بمپور - دلگان در حوالی شهرستان ایرانشهر هدف تیراندازی قرار گرفته است. قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران در اطلاعیهای اعلام کرد سیاهانی از نیروهای وزارت اطلاعات و از «مدافعان امنیت» بوده است. این اطلاعیه افزود، او زمانی که در حال تردد با خودروی شخصی بود، از سوی مهاجمان مسلح سوار بر یک خودروی پژو پارس بدون پلاک شناسایی هدف گلوله قرار گرفت.
به نقل از منابع محلی که کمپین فعالین بلوچ و وبسایت حالوش گزارش دادهاند، سیاهانی در مسیر دلگان به ایرانشهر در نزدیکی نیروگاه ایرانشهر مورد حمله قرار گرفت و در دم جان باخت. طبق این گزارشها، فردی دیگر به نام احسان دهواری نیز در این حادثه بهشدت زخمی شده است. تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را نپذیرفته است.
در روزهای اخیر، تنشها و درگیریها در سیستان و بلوچستان افزایش یافته است. تنها یک روز پیش از این حادثه، سپاه پاسداران از کشته شدن دو بسیجی بومی در محور زاهدان - خاش خبر داده بود. به گفته سپاه، این افراد در خودروی محمدرضا شاهوزهی، که از او به عنوان «سرطایفه ایل شاهوزهی» یاد شده، هدف حمله افراد مسلح قرار گرفتند. با این حال، گزارش وبسایت حالوش شاهوزهی را از فرماندهان بومی سپاه و از همکاران اداره اطلاعات معرفی کرده و نوشته است که او از سوءقصد جان سالم به در برده است.
در ماههای گذشته، گزارشهای متعددی از درگیریهای مسلحانه میان نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و گروههای مسلح در این استان منتشر شده است. گروه «جیشالعدل» که از سوی ایران و ایالات متحده بهعنوان سازمانی تروریستی شناخته میشود، پیشتر مسئولیت شماری از این حملات را برعهده گرفته بود.
این حوادث در حالی رخ میدهد که از زمان اعتراضات گسترده در پی «جمعه خونین زاهدان» در پاییز ۱۴۰۱، شمار حملات علیه نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی در سیستان و بلوچستان افزایش یافته است.
مشخص کردن اینکه تا چه حد ایرانیان ناسیونالیست هستند مشکل است. میزان ناسیونالیسم ایرانی و دیگر گرایش های سیاسی (ایدئولوژی ها) را فقط زمانی می توان تعیین کرد که احراب و انتخابات آزاد باشند. احراب نه در دوران محمد رضا شاه آزاد بودند و نه در جمهوری اسلامی شهروندان می توانند آزادانه حزب های ناسیونالیستی و یا مذهبی خود را انتخاب کنند.
حالا این پرسش مطرح است که آیا می شود هم ناسیونالیست بود و هم پیرو دین شیعه. به سخن دیگر: آیا می توان هم ملیت ایرانی را داشت و هم هویت شیعه ی را. و اینکه آیا فرقی است بین هویت و ملیت یک ملت؟ به عقیده من فرقی بین هویت و ملیت نیست و ریشه هر دو وآژه را باید در گذشته ( تاریخ) یک ملت جستجو کرد. اما مشکل اینجاست که ایرانیان دو گذشته تاریخی مختلف از یک دیگر دارند: گذشته قبل از قبول اسلام ( دوران باستان) و گذشته اسلامی.
اعراب این مشکل را نداشتند، چون اعراب قبل از اسلام ملیت نداشتند اسلام برای انها هم ملیت شد و هم مذهب.
این نظریه هم که تضادی بین ملیت ( گذشته باستان) ایرانیان و مذهب شیعه نیست را نمی توان قبول کرد، چون ما اینحا با دو فرهنگ متفاوت از یک دیگر روبرو هستیم. آرامش دوستدار به این دوگانگی فرهنگ باستان ایران و فرهنگ اسلامی اشاره کرد:
" هر سه عنصر در اسلامیشدن ایران از بین میروند. دولت در ظرف یکی دو دهه و ملیت و دین در ظرف دو سده. جای دولت سراسری را بعدها حکومتهای متنازع، تابع و متبوع می گیرند... و جای ملیت و دین سرزمینی را توأماً اسلام. به این معنا ایرانی با اسلامآوردن، یعنی با گرویدنش به آنچه برای نخستینبار به عرب هستی و تشخص تاریخی بخشیده بوده، در امت حل و در نتیجه بیملیت میشود".
بهترین تجربه ما از بی ملیتی ایرانیان انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت است: ایرانیان پس از سرنگونی شاه ایران پرست مذهبیون شیعه که از لبنان برخاسته بودند را بر مسند قدرت می نشانند. با تمام حماسه سرایی ها و فردوسی خواندن ها ایرانیان بعد از اسلام دیگر ملیت ایرانی ندارند. فقط کافی است یک مقایسه کنیم بین میلیون ها زائر ایرانی که برای زیارت شهیدان شیعه به عراق سفر می کنند با تعداد هزاران نفر از بازدیدکنندگان پاسارگاد، یا با یک مقایسه بین زیارت کنندگان مقبره امام رضا در مشهد با بازدید کنندگان آرامگاه فردوسی در طوس.
آمد وُ صدای«کَرکاب»هایش پیچید وُ چشمانِ من به پاهای حنا بسته اش بود وُ زیباییِ کودکانۀ آنها وُ آن موسیقیِ آسمانی وُ کلمه وُ رنگ که ناگهان دلم را لرزاندند وُ من؛میانِ مِه محو شدم میانِ مِهی که تنها بازتابِ صدایِ پایِ او بود.نامش را نمی دانستم؛کجا نشسته بودم که ساحل وُ شط وُ نخلها دورِ سرش چرخیدند وُ کرکابهایش را بوسیدند وُ رفت؛آمده بود پاهایش را در آبِ شط شستشو دَهد که همراهِ آب رفت وُ مِه پایان یافت وُ او نبود وُ تنها کرکابهایش کنارِ شط جا مانده بودند؛صدایِ خودم را شنیدم: چُو چُو چُو چُچُو چُچُو چُچُو...چِه چِه چِه چُوچی چُوچی چُوچی چاچاچا...
راسیاتش کَرکابا رُو برداشتُم وُ توُ بغلم گرفتُم؛حالا هی نگا می کُنُم هیچکی نیس؛صدا می زنُم:کجا رفتی کرکابت جا مُوند...های...هیچکی نیس؛هَمُو آن؛یه دسته«فِنچ»تُو آسمون موج زد؛مثه دریا اُوقد قشنگ که نگُو...رفته بودم سینما«رکس»یه فیلمِ عاشقانه بود؛انگار اومده بودیم روضه یا فیلم هندی، همه گریه می کردن آقا...البته خداییش خیلی غمگین بود؛...مُونَم گِریَم گرف دلُم میخواس یه سنج وُ دمامِ حسابی می زدیم:چیکه چُوم بَهَلُم؛چیکه چُوم بَهَلُم؛دِرِه رِن؛دِرِه رِن...
-چه فیلمی بود!:سکوتِ تُو رو نمی فهمم؛دزدیدنِ نگاهت رو نمی فهمم؛تو مرا رسوایِ خودم کردی وُ من گُم شدم؛در ردِ پاهایِ تو گُم شدم وُ اکنون سالکِ رسواییِ تنهایی ام؛عطرِ تو فضیلتی منتشر در فضایِ ذهن وُ جانِ عشق است
عاشقِش شُدم؛حقیقتِش«دَلِّه»دِسُم بود داشتُم می رفتُم لبِ«بمبُو»آب بیارُم که صدایِ کرکاب اومد برگَشتُم نیگا کردُم؛دلُم هُوری ریخت پایین؛چیکار کردم سوتِ بلبلی زدم؛اونم چه سوتی...برگشت نیگام کرد وُ خندید وُ رفت...یه نخ«جیگارهِ»«اُشنو»ی کج وُ کوله تُو جیبُم بود؛یواشکی از نِنِه مَ«کَف» رفته بودم؛درش اُردُم روشنش کردم وُ تا ته کشیدُم...پشت بندش:اُوهو اُهو...سُرفه رُو سُرفه؛همیجور «کوهِه،کوهِه»میزدم:خُو مگه مجبوری خدا مَصّب!...اصلن به تُو چه!مگه تو فضولی!؟...سیبیلام تازه جیک زده بود...بچه ها داشتن بازی می کَردن؛شلوغ پلوغ:هِله هِله گرگِ چمبری/زَهره نداری بِبَری
-بلد نیستم به خدا بلد نیستم بگویم که عاشقت هستم به خدا بلد نیستم بگویم؛به تو به نگاه تو به محبتهای تو...به قهرها وُ نوازشِ تو به پشیمان شدنهای تو؛به تو محتاجم...چه بگویم؛ از همۀ تو خوشم می آید دوستت دارم عاشقت هستم
چهاردهه و نیم از تأسیس جمهوری اسلامی گذشته و ایران اکنون در بحرانی چندلایه و عمیق گرفتار است؛ بحرانی که محصول همزمان سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، فساد گسترده، سرکوب اجتماعی بیرحمانه، ضعف ساختاری در حکومت و شکستهای پیدرپی سیاست خارجی است. جمهوری اسلامی خود را مدافع مردم میخواند، اما در عمل بانی فقر، نابرابری و سرکوب است و هر روز اعتماد عمومی را بیش از پیش نابود میکند. آنچه امروز در خیابانها، خانهها، دانشگاهها و اتاقهای تصمیمگیری رخ میدهد، نشانههای یک کشور در حال انفجار اجتماعی و سیاسی است؛ کشوری که شهروندان آن دیگر به تهدید و خشونت عادت نکردهاند و مقاومت مدنی، از جنبش زنان گرفته تا اعتراضات صنفی و دانشجویی، روز به روز گستردهتر میشود.
اقتصاد ایران که زمانی با درآمد نفتی و ذخایر عظیم انرژی زنده میماند، امروز در وضعیت فروپاشی کامل قرار دارد.
رکود تورمی عمیق، سقوط ارزش پول ملی و کسری بودجه، قشر متوسط و حتی کارگران را به مرز ناتوانی رسانده است. دستمزد واقعی کارگران اکنون کمتر از ۴۰ درصد آن چیزی است که در سال ۱۳۹۵ دریافت میکردند، و این سقوط قدرت خرید، زندگی روزمره میلیونها شهروند را به بحران کشانده است. تورم رسمی به کانال ۴۰ تا ۵۰ درصد رسیده و برخی برآوردها حتی بالای ۵۰ درصد را نشان میدهند؛ این بدان معناست که ارزش پول ملی ایران در برابر کالاهای اساسی، مسکن و خدمات شهری تقریباً به نصف کاهش یافته است و زندگی اکثریت مردم به سطحی غیرقابل تحمل رسیده است.
فشار اقتصادی بر خانوارها به حدی است که حتی تامین نیازهای اولیه مانند غذا، اجاره مسکن، حملونقل و خدمات شهری برای بسیاری غیرممکن شده است. بانک جهانی پیشبینی کرده است که اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۵ حدود ۱/۷ درصد و در سال ۲۰۲۶ حدود ۲/۸ درصد کوچکتر شود، نشاندهنده استمرار رکود و کاهش تولید ناخالص داخلی. وابستگی شدید به صادرات نفت، بهویژه به چین، وضعیت را پیچیدهتر کرده است، چرا که بازگشت تحریمهای جهانی میتواند این جریان حیاتی درآمد را قطع کند و دولت را در تأمین بودجه و پرداخت حقوق و خدمات عاجز کند. این شرایط، ترکیبی انفجاری از رکود، تورم افسارگسیخته و کاهش درآمدهای دولتی ایجاد کرده که ثبات اقتصادی کشور را به طور جدی تهدید میکند.
در چنین بستری، فقر گسترده و نارضایتی عمومی، زمینه شکلگیری اعتراضات بیسابقه را فراهم کرده است. هر گونه برنامههای تبلیغاتی، طرحهای توخالی مانند کوپنهای محدود یا شعارهای «اقتصاد مقاومتی»، نه تنها قادر به کاهش فشار معیشتی نبودهاند، بلکه بر خشم عمومی افزوده و حس بیعدالتی و ناکارآمدی حکومت را در ذهن شهروندان تقویت کردهاند. اقتصاد ورشکسته ایران امروز به مثابه بمبی ساعتی است که با کوچکترین شوک اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی میتواند انفجاری عظیم در سطح جامعه ایجاد کند و نظم موجود را به چالش بکشد.
در کنار بحران اقتصادی، شکاف عمیق میان شهروندان و طبقه حاکمیت، فساد گسترده و سوءمدیریت مزمن باعث شده است که کوچکترین شوک اقتصادی یا سیاسی بتواند جرقه خیزشهای اجتماعی را روشن کند. اعتماد عمومی به حکومت تقریباً به صفر رسیده و احساس بیعدالتی در زندگی روزمره، از دستمزدهای ناکافی گرفته تا خدمات عمومی نامناسب، زمینهای فراهم کرده است که هر حادثه اقتصادی یا سیاسی بتواند مردم را به خیابانها بکشاند. در چنین فضایی، هر تصمیم اشتباه، هر پروژه ناکارآمد و هر سیاست سرکوبگرانه، شعله اعتراضات گسترده را شدت میبخشد و امکان کنترل آن توسط حکومت کاهش مییابد.
از سوی دیگر، سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی که میلیاردها دلار منابع ملی را در پروژههای نیابتی و جنگهای منطقهای مصرف کردهاند، امروز به شکست کامل انجامیده است. بازوهای ایران، از حزبالله لبنان گرفته تا گروههای فلسطینی وابسته، تضعیف شدهاند و حضور ایران در نشستها و تصمیمگیریهای مهم منطقهای تقریبا حذف شده است. این ناکامیها نشان میدهد که جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته قدرت و نفوذ منطقهای واقعی ایجاد کند، بلکه سرمایههای اقتصادی و انسانی کشور را در پروژههای بینتیجه هدر داده است و حالا حتی نمیتواند از این بازوها برای تأمین امنیت ملی یا اهرمهای فشار استفاده کند.
ضعفهای نظامی ایران نیز بحران را تشدید میکند. جنگ ۱۲ روزه غزه نشان داد توان واقعی نظامی ایران با تبلیغات رسمی فاصلهای فاحش دارد؛ سامانههای پدافندی بازسازی نشده، زرادخانه موشکی کاهش یافته و حزبالله لبنان که بهعنوان اهرم بازدارندگی عمل میکرد، اکنون در هم شکسته است. این ضعفهای دفاعی، همراه با تحریمها و تهدیدهای مستقیم آمریکا و اسرائیل، واقعیت تلخ را آشکار میسازد: جمهوری اسلامی، علیرغم تبلیغات پرطمطراق و شعارهای اقتدارگرایانه، فاقد قدرت واقعی منطقهای است و بقای خود را تنها میتواند با اتکای محدود به حمایت چین و روسیه تضمین کند، حمایتی که نه پایدار است و نه کافی برای مهار بحرانهای داخلی و خارجی.
حال ۹ مسافر به شدت وخیم است
بی بی سی - پلیس بریتانیا اعلام کرد بر اثر حمله مهاجمان با چاقو به قطاری که از شرق این کشور به مقصد لندن در حرکت بود ۱۰ نفر مجروح شدهاند که حال ۹ مسافر به شدت وخیم است.
در بیانیه پلیس آمده است که مجروحان به بیمارستان منتقل شدهاند اما تاکنون تلفات جانی گزارش نشده است.
پلیس ضد تروریسم بریتانیا تحقیقات در این زمینه را آغاز کرده است.
پیشتر پلیس حملونقل بریتانیا اعلام کرد که در ارتباط با این واقعه دو نفر دستگیر شدهاند اما هویت آنها را فاش نکرد.
این قطار که به مقصد ایستگاه کینزکراس لندن در حرکت بود پس از اطلاع مسافران به خدمه، در ایستگاه هانتینگدون شهرستان کمبریجشایر توقف اضطراری کرد.
راهآهن شمال شرقی لندن (الانییآر) از مسافرانش خواست که سفر خود با این شبکه را به تعویق بیندازند زیرا انتظار میرود که اختلال حرکت قطارها تا پایان امروز یکشنبه ادامه داشته باشد.
BREAKING:
-- Visegrád 24 (@visegrad24) November 2, 2025
The police say that 9 people have life-threatening injuries after the mass-stabbing attack on a train in Huntingdon, UK.
Counter-terrorism officers are now in involved in the investigation 🇬🇧 pic.twitter.com/TzYNOyJNWv
دیوید هورن، مدیرعامل این شرکت در بیانیهای که بامداد یکشنبه منتشر شد، نوشت که «از این حادثه جدی عمیقا متاسف» شده است و از خدمات اورژانس به خاطر واکنش «سریع و حرفهای» آنها تشکر کرد.
او گفت: «ما در این دوران سخت، تمام تلاش خود را برای حمایت از مشتریان و همکاران خود انجام خواهیم داد.»
کییراستارمر، نخستوزیر بریتانیا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:«واقعه هولناک در قطاری در نزدیکی هانتینگدون عمیقا نگرانکننده است.»
شبانه محمود، وزیر کشور بریتانیا نیز در شبکه اجتماعی ایکس با تمام کسانی که تحت تاثیر این حادثه قرار گرفتهاند ابراز همدردی کرد.
خانم محمود همچنین نوشت: «من مرتب در مورد تحقیقات اخبار تازه را دریافت میکنم و از مردم میخواهم که در این مراحل اولیه از اظهار نظر و گمانهزنی خودداری کنند.»
وبسایت قطار الانییآر تایید کرد که تمام خطوط حملونقل آن منطقه برای رسیدگی به این اتفاق مسدود شده است.
ابتدا این یادآوری لازم است که جنگ روانی مادر همهٌ جنگها است! ولی تنها جنگی است که ما مردم در آن، توانایی و دانش و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را دارا هستیم. تمام تلاش ژنرالهای جنگِ روانیِ قدرتها علیه ما مردم، نابود کردن هویت ملی ایرانیان است، ابتدا در سطح من، و تو، و افرادی دیگر. سپس وقتی کمکم تعداد این افراد (از ما مردم)، به یک حداقل لازمی برسد، آن وقت است که سلطهسالاران قادر خواهند بود به نیات شوم خود علیه ایران و ایرانیان، جامهّ عمل بپوشانند.
در پی آن، تجاوز به حق استقلال و حاکمیتِ مستقلانهُ ملیِ ملت ایران موردِ هدف است، و از بین بردن ایرانیت، و تکهپاره کردن ایران! و تبدیل میهن ما به چندین «جمهوری» و به جان هم انداختن آنها به بهانه مرزهای استانی و جغرافیایی («فدرالیسم جغرافیایی») و یا مرزهای «قومی» و «اتنیکی» و «ملیتی» و «خلقی» و... («فدرالیسم قومی») و در نتیجه سلطهگری و جنگطلبی و خشونتگستریِ بیشتر در منطقه، برای به غارت بردن منابع ما، و برای مجبور کردن نخبههای ایران به مهاجرت و فرار مغزها به کشورهای غربی.
در نهایت، نتیجهای که برای ایران در این زمان از «فدرالیسم جغرافیایی» و یا «فدرالیسم اتنیکی» و یا هر نوع «فدرالیسم» برای ایران به بار خواهد آورد، به جز ترویج سلطهسالاری، تبعیضمداری، تفرقهافکنی، خشونتگستری،... و جنگهای بیپایان نخواهد بود!
خیالِ خامی که صدام در سر داشت، همین بود، و این بود که او را ابزار دست قدرتها کرد تا به ایران حمله کند. صدام شکست خود و ملت ایران پیروز شد. صدام دیگر نیست، ولی نتانیاهو و ترامپ و... هستند! خیالِ خامی که نتانیاهو و شرکا در سر دارند هم همین است، که البته خود آشکارا گفتهاند. آنها در تجاوز به مام وطن ما در ۲۳خرداد۱۴۰۴ تا ۳تیر۱۴۰۴ شکست خوردند و به اهداف خود نرسیدند. صدام قربانی خشونتگستریهای خود شد، ولی نتانیاهو و شرکا و برخی از رهبران کشورهای همسایهٌ ایران، هنوز در تلاش هستند که این سرنوشت شوم را به ما تحمیل کنند.
بزرگترین کابوس استراتژیستهای قدرتهای جهانی در رابطه با ایران، نه یک تهدید ایدئولوژیک و نه آنچه به مردم خود باوراندهاند یعنی «تحمیل نحوهٌ زندگی اسلامی به ما»(یعنی به ملتهای آنها)، بلکه ظهور یک ایران آزاد، دموکراتیک و توانا است. ایرانی که بتواند خود از منابع طبیعی خویش بهرهمند گردد و آنها را صرف رشد و توسعهٌ پایدار نماید، که خود موجب خشونتزدایی در ایران و منطقه و در دنیا خواهد شد. قدرتها، با تاراج و چپاول داشتههای ما، آنها را به ثروت و قدرت بیشتر مبدل کرده، که برای از رشد افتادگی و بیتوسعهگی ما مصرف میشود، که خود موجب خشونتگستری در ایران و منطقه و در دنیا شده است. فرار مغزها و تاراج و چپاول داشتههای ما، به عنوان مانعی اصلی، از باز شدن دست ایزانیان که بتوانند تواناییهای عظیم خود را از قوه به فعل برسانند، و خود برای خویش سرنوشتهای خوب و خوبتری را رغم بزنند، و صلح و آرامش را از ایران به منطقه و دنیا سرایت دهند، جلوگیری کرده و خواهد کرد. احقاقِ حقِ استقلال، عاملی اساسی برای اجرایِ عملیِ این قوه به فعل است.
در این نوشتار، از جمله تلاش میشود بر این واقعیت مهم تأکید ورزیده شود که استقلال، یک حق ذاتی و حیاتی از حقوق بشر است.
ولی باید توجه داشت که استقلال، نه تنها یک حقی از حقوق ذاتی انسان است، بلکه در دستههای دیگر حقوق نیز اهمیتی اساسی دارد.
متأسفانه، فعالان و نظریهپردازان، و بهویژه حتی فعالان حقوق بشر، ممکن است از این حق غافل بمانند و در دام وابستگی بیفتند. این اشتباه، باعث میشود که خود، حتی کاملا با نیت خیر، تبدیل به ابزاری در دست قدرتهای خارجی گردند، دانسته یا نادانسته؛ و خواسته، یا ناخواسته. احتمالا همین چند جمله قبل باعث میشود که برخی، با خودسانسوری، به خواندن بقیه این نوشتار نپرذازند! ولی امیدواریم با مطالعه کامل مقاله، به آن بیندیشند، و آنرا مورد نقد قرار دهند، و ما را از ارسال نظرات باارزش خود، بهرهمند سازند. باشد که دوباره شاهد مجالسی مانند «کنفرانس اسلو» (سازمان حقوق بشر ایران: «حقوق بشر در ایران پس از جمهوری اسلامی») نباشیم.
پرسیدنی است که اصلا چگونه میتوان در باره «حقوق بشر در ایران پس از 'جمهوری اسلامی'» بحثی سازنده و مفیدی را در نظر داشته باشیم، در حالیکه قبل از سقوطِ رژیمِ متجاوز به حقوق (که نه جمهوری است و نه اسلامی!)، یک «سازمان 'حقوق' بشر ایران»، با افتخار، برخی که از جنس رژیم هستند، ولی صفت «آپوزیسیون» را یدک میکشند را گرد هم آورده باشد. از جمله همجنسیها و همسانیها، تجاوز به حق حیاتی و ذاتی استقلالِ ایران و ایرانیان است. آیا سیل عظیم اعتراضها و انتقادها که به به سوی برگذارکنندگان و شرکتکنندگان سرازیر شد خود کافی نیست که اعتراض ایرانیان را به همجنس شدن با رژیم ولایت مطلقه (ولایت فقیه، و یا ولایت پهلوی، که البته آنها هم کاملا همجنس هستند) واضح بنمایاند؟ آیا همین نمایش واضح را در اعتراضهای درونِ تشکیلات و گروهها که موجب استعفا و ترک و طرد برخی از اعضا گردید، نمیبینند و به آن نمیاندیشند؟
هدف نهایی قدرتهای سلطهسالار در منطقه و در دنیا، نه تغییر رژیم حاکم بر ایران و برقراری دموکراسی، بلکه اجرای راهبرد عمیقتری است. در واقع آن هدف واقعی، آن هدفِ ضدِ حقوقیِ واقعی، همانا فلج کردن دائمی تواناییها و نیروها و ظرفیتهای ملت ایران است، و نتیجهٌ آن، فاجعهای بهغیر از سلطهپذیرتر شدن ایران و ایرانیان نیست. واضح است که با استقرار و استمرار دموکراسی در ایران یکی از اولین کسانی که بعلت ناموضوع شدن، از کار، بیکار میشود، نتانیاهو خواهد بود!
بدین ترتیب، هرگونه دعوت به جنگ یا مداخله نظامی، و یا هرگونه وابستگی و مراجعه به قدرتهای خارجی برای پول و اسلحه و رسانه و یا رانتِ رسانهای، و یا هر گونه امکانات و کمک دیگری از اجنبی، در واقع به طور واضح و روشن تجاوز به حقِ ذاتیِ استقلالِ ایرانی و ایرانیان است.
بدیهی است که مخاطبان فعالیتها و جلساتی مانند «کنفرانس اسلو» حداقل این حق را دارند که بپرسند منابع مالی آنها از کجا تامین میگردد؟ ما مردم حداقل این حق را داریم که بپرسیم آیا سخنرانان، برای آن جلسه پولی دریافت کردهاند یا نه؟ و اگر آری، چقدر و از کدام منابع؟ قابل یادآوری است که در هر سخنرانی پزشکی، همهٌ سخنرانان اخلاقا و قانونا موظف هستند که هر گونه وابستگی مالی خود را، پیش از آغاز سخنرانی افشا کنند.
همچنین تأکید میشود که ریشهکن کردن این تهدید وابستگی و تجزیه و خونتگستری و جنگ، تنها از طریق تمرین مداوم استقلال در سطح فردی، از من، از تو، ممکن خواهد شد. به یاد خود میآورم که ، باید به یاد داشته باشم که احقاقِ حقِ استقلال، اول از خودِ من، از خودِ تو، شروع میشود، و در غیرِ اینصورت من با دستِ خودم، تجاوز به حقِ استقلال توسط سلطهسالاران را آسان کردهام! ملت از من و تو و مجموعهٌ سایر افراد تشکیل میگردد و بدین ترتیب، باور به حقوقمداری به جای قدرتمداری و تکیه بر روشهای خشونتزدا در سطح فردی و جمعی و ملی، منش و روشی است که سرنوشتهای خوب و خوبتر را، برای من و تو، برای همهٌ ما، بیمه میکند. با این روش و منش است که میتوان بهشکلی کاملا عملی، و به سادگی، مقابله با دو قدرت داخلی و خارجی را مدیریت کنیم، آن هم بهطور همزمان و به سادگی، هر کدام از همهٌ ما به سهم خود و به نوبهٌ خود.
❊
اندیشهٌ راهنما در چه موضعی قرار دارد؟ پندارِ حقوقمکان، و یا پندارِ قدرتمکان؟
پندار انسان میتواند در دو مکان متضاد قرار گیرد: یا در مکان خشونت و زور و تضاد و سلطه و قدرت و اصیل دانستن آن، و یا در مکان حقوق. این یک طیف گسترده است که دارای مراتب خاکستری بسیاری است. دیگر اینکه تمایل پندار ما در شرایط مختلف زمانی و مکانی ممکن است تغییر کند، و کاهی به سمت قدرتمکانی، و گاهی به سوی حقوقمکانی گرایش پیدا کند. اما استقلال، بهعنوان یک حق حیاتی و ذاتی، مبنای اصلی پنداری است که پیوسته بیشتر به سمت حقوقمکانتر شدن در جوشش جنبشی خودانگیخته است.
اعتقاد راسخ به ذاتی بودن حقوق، از جمله حق ذاتیِ استقلال، نه تنها نحوه زندگی ما را در ادارهٌ امور روزمره و سرنوشت فردیِ ما تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه قطعا بر سرنوشت ملی ما نیز تأثیرگذار است. در مقابل، اصالت دادن به قدرت (پندار قدرتمکان)--که قدرت را اصیل و یک پدیده ذاتی میداند (در حالی که قدرت خود یک پدیده عارضی روابط زورمدار است)، نمیتواند نتیجهای جز وابستگی به بار بیآورد. اگر من بپذیرم که زور و قدرت اصل است و من و حقوقم فرع، ناگزیر باید به اشکال و درجات متفاوت به دیگری و دیگران وابسته شوم، زور بشنوم، و خود هرجا توانستم زور بگویم! این وابستگی در سطح ملی یعنی باور به اینکه برای ساختن سرنوشتهای بهتر باید به قدرتها مراجعه کرد، از آنها اسلحه، پول، اسلحه و آموزش، رسانه و رانت رسانهای و سایر امکانات و اعانات و کمکها را گدایی نمود، و دور دنیا به دریوزگی افتاد!
در عصر ما، یک پندار که به سوی حقوقمکانی تمایل دارد، از جمله در بینش دکتر مصدق مشاهده شد، و به «موازنه منفی» شهرت یافت. بینش و اندیشهٌ راهنمایی که در فرهنگ ایران باستان ریشه دارد.
هر چه پندار یک فرد یا ملت، حقوقمکانتر باشد، موازنهاش منفیتر میشود. هر چه پندار قدرتمکانتر باشد، موازنه مثبتتر میگردد. بنابراین، حقوقمداری و پایبندی به استقلال، نفی وابستگی و نفی و محکوم کردن متجاوزان به حق استقلال است. متاسفانه شاهدیم که برخی از افرادی که خود را «مصدقی» ادعا میکنند و اغلب تصویر بزرگ مصدق را پشت سر خود به نمایش میگذارند، راه دشمنان مصدق را رفته و میروند! آیا مراجعه به امریکا در دوران انقلاب، و یا مراجعه به صدام در رابطه با تجاوز او به میهن ما، و یا دریافت پول از صدام و عربستان سعودی و اشرف پهلوی و شرکا، و یا... هیچکدام با استقلال سنخیتی دارد!؟ و آیا تجاوز به حقِ استقلالِ ایران و ایرانیان نیست؟ آیا میتوان حتی تصور کرد که مصدق بگوید «...من از شیطان هم کمک میگیرم...» آیا غیر از این است که اگر تبعات فاجعهامیز مراجعه به صدام و یا دعوت از او به تجاوز به میهن را در نظر نگه نداریم، با مراجعه به نتانیاهر و ترامپ برای حمایت و پشتیبانی و گرفتن پول و رسانه و اسلحه، و یا دعوت از آنها به تجاوز به وطن ، با دست خود، سرنوشتی بسیار فاجعهبارتر را برای خود و نسلها بعد را رقم زدهایم؟
❊
پندار انسان، میتواند در دو مکان متضاد قرار گیرد: مکان قدرت و زور یا مکان حقوق و انسانیت.
این دو مکان، نمایانگر دو جهانبینی متضاد در مورد اصالت و اهمیت مفاهیم هستند:
۱. مکان قدرت (پندارِ قدرتمکان)
در این مکان، فرد و افراد، و یا ملت بر این باور است که:
- قدرت نه یک پدیده عارضی (حاصل روابط زورمدارِ قوا)، بلکه یک پدیده ذاتی است،
- قدرت اصالت دارد! اصل قدرت و سلطه و زور است. قدرتمداری و سلطهسالاری و زورستایی روش و منش است! خشونتگستری و تبعیض و هژمونیطلبی و جنگآفرینی، لازمهٌ این اندیشهٌ راهنما است. باید با هر وسیلهای، به هر ترتیبی، به قدرت رسید و در قدرت ماند! در این اندیشه و با این پندار، «مردم اهمیتی ندارند» تشکیلات و احزاب و سیاسیون مهم هستند! چرا که میپندارد «... سیاسیون هرچه بگویند، مردم دنبالشان راه میافتند...» برخی مثالهای افرادی با این پندار عبارتند از: خمینی و خامنهای و پهلوی و رجوی و... متاسفانه در میان «آپوزیسیون» افراد از این جنس وجود دارند،
- نتیجه عملی پندار قدرتمکان، نمیتواند وابستگی نباشد. یعنی فرد یا افراد میپذیرند که قدرت اصل است و من و ما ملت و حقوقمان فرع! در نتیجه، فرد یا هر مجموعهای از افراد ناگزیر باید به عوامل و قدرتهای خارج از خود وابسته شود و برای ساختن سرنوشت خود، به آنها مراجعه کند.
- در سطح کلانتر در یک جمع یا حزب و تشکیلات، هر چه پندارها قدرتمکانتر باشد، موازنه مثبتتر میشود (مثلاً درخواست امکانات، رسانه و یا رانت رسانهای، اسلحه، پول، و... از قدرتهایی مانند اسرائیل و آمریکا و...).
۲. مکان حقوق (پندارِ حقوقمکان)
در این مکان، این باور در یک فرد یا یک گروه و تشکیلات و حزب، و یا یک ملت موجود است که:
- اصالت با حقوق است. حقوق ذاتی هر بشری هستند در هر مکانی (حقوق، همهمکانی هستند)، و در هر زمانی (حقوق، همهزمانی هستند)،و برای همهٌ افراد بشری (حقوق، همهکسانی هستند) بدون هیچ تبعیضی همهکسانی هستند.
- پندار حقوقمکان بر این اصل حیاتی استوار است که استقلال، یک حق ذاتی و حیاتی است.
- پندار حقوقمکان ریشه در بینشی دارد که از جمله مصدق در نسلهای گذشته نماینده آن بود و به «موازنه منفی» شهرت یافت.
- هر چه پندار یک فرد یا ملت حقوقمکانتر باشد، موازنه او منفیتر میشود.
- نتیجه عملی باور به اصالت حقوق (از جمله حقِ استقلال)، نفی وابستگی، و تلاش برای ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر توسط خودمان است.
ماهیت طیف قدرتمکانی-حقوقمکانیِ پندار، و دینامیک آن
باید توجه داشت که این دو مکان، سیاه و سفید مطلق نیستند، بلکه یک طیف گسترده با مراتب خاکستری بسیار زیاد را تشکیل میدهند.
- • تغییر پندار: کمرنگی و پررنگی این مراتب خاکستری (تمایل پندار به حقوقمکان یا قدرتمکان) ممکن است در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، تغییر کند.
- • ژنرالهای جنگ روانیِ قدرتها علیه ما مردم، همیشه در تلاش هستند که وضعیتی را به ما بباورنند و تحمیل کنند که برخی از ما مردم شرایط زمانی و مکانی را به شکی تصور کنیم که برای خود راهی به غیر از تسلیم به سلطهسالاری نبینیم.
- • خودآگاهی و وژدان (وجدان، معرب وژدان است): لازم است که انسان مرتباً مواظب این باشد که آیا در آن زمان و مکان خاص، پندارش تمایل پیدا کرده به قدرتمکانی یا تمایل پیدا کرده به حقوقمکانی؟ غنای هر چه بیشتر وژذان (خودآگاهی)، نیازمند تمرین است (هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش!)، و تسلیم نشدن در مقابل قدرتها در جنگ روانیِ آنها علیه ما مردم.
بدین ترتیب، باور به استقلال به عنوان یک حق حیاتی و ذاتی، نحوهٌ تفکر و تعقلِ انسان را عوض خواهد کرد. وقتی پندار عوض شود و حقوقمکانتر گردد، از آن پندار، کردار، گفتار و نوشتار دیگری بیرون میآید که بیانگر هدفِ حقوقمداری هستند، و در نتیجه وسیلهها و روشهای حقوقمدارانه را تبیین میکنند، قدمهای عملی و ساده، و در عین حال قدمهای استواری که به ساختن سرنوشتهای بهتر، توسط خود ما مردم، منجر میشود.
❊
وابستگی، تجزیه و جدایی، و حالا دامِ «فدرالیسم» به بهانهٌ جلوگیری از ظلم به گروههای «اتنیکی»
فدرالیسم برای بعضی کشورهای فایدههایی داشته، ولی برای ایران فایده که هیچ، به غیر از ضرر نخواهد داشت! چرا که تاسیس ساختار فدرالیسم در آن کشورها، به حضور قدرتهایی خارجی برای تجزیهٌ آنها نبوده است، ولی طرح تجزیه و تکهپاره کردن وطن ما، از اولویتهای قدرتها بوده است.
برخی در تهیهٌ بیانیهها و اعلام مواضع، در بهکار بردن واژههای مشتق از «فدرال» پافشاریِ عجیبی میورزند، و از واژهٌ «تمرکززدایی» پرهیز میکنند. این پرهیز و آن پافشاریِ عجیب، علیرغم این است که «تمرکززدایی» معنایی عامتر و در برگیرندهٌ «فدرالیسم» است. اصرار عجیبی که توسط برخی «اپوزیسیون» در بهکار بردن واژههای مشتق از «فدرال» مشاهد میشود، حتی منجر به مرافعه و استعفا و انشعاب و انشقاقهای هم شده است!
❊
پندارهایی که به سوی قدرتمکانی تمایل دارند، مبتلا به عدمِ اعتمادِ به نفسِ فردی، و عدمِ اعتمادِ به نفسِ ملی هستند، و در واقع تمرین وابستگی میکنند! و وابستهتر و وابستهتر میگردند!
چشمداشت به قدرتها برای تغییر وضعیت و راه حل برای مشکلات ما، حاکی از یک پندارِ قدرتمکان است که نمیتواند این واقعیت را ببیند که از عاملِ مشکلساز، نمیتوان انتظار راهِ حل برای مشکلات را داشت. وضعیت فاجعهبار ما ساخته و پرداختهٌ آنها است، و انفعال و پذیرش ما! آخر چگونه یک عقل سلیم میتواند حکم بکند که یک مشکلساز قادر باشد، و یا اصلا مایل باشد که مشکلات را حل کند!!؟
همزمان با افزایش گمانهزنیها در مورد احتمال حمله آمریکا به ونزوئلا و انتشار گزارشهایی از «درخواست نیکلاس مادورو از ایران، روسیه و چین برای کمک نظامی»، روسیه تاکید کرد که بر اساس توافقهای دوجانبه به کاراکاس تعهداتی دارد
بی بی سی - روزنامه والاستریت جورنال گفته بود «اسناد داخلی دولت آمریکا» را رویت کرده است که نشان میدهد همزمان با افزایش حضور نظامی ایالات متحده در دریای کارائیب، نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، برای تقویت توان نظامی فرسوده کشورش از مسکو، پکن و تهران کمک خواسته است.
ایران و چین هنوز به این گزارش واکنشی نشان ندادهاند اما سخنگوی کرملین، به خبرگزاری تاس گفت: «ما با دوستانمان در ونزوئلا در تماس هستیم.»
دیمیتری پسکوف همچنین تاکید کرد که روسیه خواهان حفظ صلح و آرامش و اجتناب از هر درگیری جدید در منطقه است.
رسانهها اخیرا با بررسی تصاویر ماهوارهای از تقویت حضور نظامی آمریکا در دریای کارائیب و آبهای نزدیک به ونزوئلا خبر دادهاند و گمانهزنی در مورد حمله افزایش یافته است.
با این حال، دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا روز جمعه قصد حمله به ونزوئلا را تکذیب کرد.
آقای ترامپ، سوار بر هواپیمای ریاست جمهوری، به خبرنگارانی که پرسیدند آیا قصد حمله به ونزوئلا را دارد یا نه پاسخ داد: «خیر». البته مشخص نبود که آیا آقای ترامپ هرگونه احتمال حمله در آینده را هم رد میکند یا صرفا مظورش این است که هنوز تصمیم نهایی را نگرفته است.
یک روز بعد از این اظهارات، پیت هگست، وزیر جنگ آمریکا، با موضعی مبهمتر به خبرنگاران گفت: «هیچگونه جزئیات عملیاتی از آنچه که ممکن است رخ بدهد یا ندهد نمیتوانیم به اشتراک بگذاریم.»
آمریکا میگوید که تحرکات نظامیاش در دریای کارائیب برای مقابله با «قاچاق غیرقانونی مواد مخدر» است.
نامه مادورو به پوتین و شی و درخواست پهپاد از ایران»
وال استریت جورنال میگوید بر اساس اسناد داخلی دولت آمریکا که به دست این روزنامه رسیده است، نیکلاس مادورو، با ارسال نامههایی به ولادیمیر پوتین و شیجینپینگ، روسای جمهور روسیه و چین، مستقیما برای تقویت توان نظامی کشورش کمک خواسته است از جمله در زمینه دریافت رادار پدافند، موشک و تعمیرات هواپیما.
بر اساس این گزارش مشاور ارشد نیکلاس مادورو قرار بوده است این نامه را در ماه جاری در مسکو به آقای پوتین تحویل دهد.
مردی در آبادان که پدر سالخوردهاش را مورد آزار و ضربوجرح قرار داده بود، شناسایی و بازداشت شد. ویدیوی این خشونت خانگی طی روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی منتشر شده و واکنش گستردهای برانگیخته بود.
دادستان آبادان با اعلام این خبر گفت پس از انتشار فیلم و نگرانی از آسیب بیشتر به فرد سالمند، دستور پیگیری فوری موضوع به نیروهای انتظامی داده شد. به گفته او، با تشکیل پرونده و ارجاع آن به شعبه هفتم دادیاری، متهم که فرزند قربانی است شناسایی و پس از بازداشت، با صدور قرار تأمین مناسب روانه زندان شد.
بر اساس توضیحات دادستان، فرد آسیبدیده تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار دارد و به دلیل ناتوانی در تکلم، تیمی از کارشناسان بهزیستی برای بررسی ابعاد مختلف پرونده وارد عمل شدهاند. همچنین این سالمند برای تعیین میزان جراحات به پزشکی قانونی ارجاع شده است.
دادستان آبادان افزود که برای حمایت فوری از فرد آزاردیده، مقرر شده او در یکی از مراکز نگهداری دولتی یا خصوصی وابسته به بهزیستی اسکان داده شود. در این گزارش جزئیاتی درباره هویت متهم، قربانی و زمان دقیق حادثه ارائه نشده است.
🎥 مردی در آبادان که پدر سالخوردهاش را مورد آزار و ضربوجرح قرار داده بود، شناسایی و بازداشت شد. ویدیوی این خشونت خانگی طی روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی منتشر شده و واکنش گستردهای برانگیخته بود.
-- ایران وایر (@iranwire) November 3, 2025
دادستان آبادان با اعلام این خبر گفت پس از انتشار فیلم و نگرانی از آسیب بیشتر به... pic.twitter.com/u1klRwqp3T

کامبیز آتابای برای من نه رئیس دفتر، که یک دوست گرانقدر بود
شهبانو فرح پهلوی روز دوشنبه ۱۲ آبانماه ۱۴۰۴ به مناسبت درگذشت کامبیز آتابای، رئیس دفتر مخصوص ملکه و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال ایران پیام منتشر کرد. او در این پیام با تقدیر از تلاشهای زندهیاد آتابای گفت که او «برای من نه رئیس دفتر، که یک دوست گرانقدر بود.»
پیام شهبانو فرح پهلوی به مناسبت درگذشت کامبیز آتابای؛
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 3, 2025
کامبیز آتابای برای من نه رئیس دفتر، که یک دوست گرانقدر بود
شهبانو فرح پهلوی @ShahbanouFarah روز دوشنبه ۱۲ آبانماه ۱۴۰۴ به مناسبت درگذشت کامبیز آتابای، رئیس دفتر مخصوص ملکه و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال ایران پیام منتشر کرد.... pic.twitter.com/VGGRWEZx1S
***
علیمحمد نائینی، سخنگوی سپاه پاسداران، گفت حملات اسرائیل در پایان جنگ دوازدهروزه صرفا جنبه تبلیغاتی داشت و با هدف نمایش قدرت، ساختمانهای خالی را هدف قرار داد. pic.twitter.com/jCoH6yhCtu
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 2, 2025
همزمان با انتشار سخنان حسین طائب، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران درباره تاثیر آمریکاییها بر نسل زد، تصاویری از بنرهای شهرداری تهران در سطح شهر در شبکههای اجتماعی منتشر شد که ادبیات نسل زد را به بیربطترین شکل ممکن ترجمه کردهاند.
برخی از این بنرها به مناسبت ۸ آبان روز نوجوان و برخی به مناسبت ۱۳ آبان روز دانشآموز در سطح شهر نصب شدهاند.
هشتم آبان روز شهادت حسین فهمیده روز نوجوان نامگذاری شده است. حسین فهمیده نوجوانی۱۳ ساله بود که به روایت جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق نارنجک به خود بست و برای نجات همرزمانش زیر تانک رفت. روایتی که در سالهای اخیر با تردیدهای فراوان همراه بوده است.
در بنرهای روز دانشآموز نیز که مصادف با تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۷ است، بسیج دانشآموزی از نوجوانان برای شرکت در مراسم بزرگداشت این روز در مقابل سفارت سابق آمریکا دعوت کرده است.




پلیس: «ممکن است برخی سخنان شما را بهعنوان حملهای نفرتمحور تلقی کنند»
خبرنامه گویا - در این ویدیو تازه منتشر شده، مردی سالخورده و کمشنوا در بریتانیا مورد بازخواست پلیس قرار گرفته است -- جرم او چه بود؟
او تنها از فردی خواست «اگر می تواند به زبان انگلیسی صحبت کند»، زیرا قادر به درک صحبتهایش نبود.
ویدئو ۱
🇬🇧 "Potentially someone could perceive that as a Hate Crime"
-- Concerned Citizen (@BGatesIsaPyscho) November 1, 2025
Elderly partially deaf Man has Police come harass and question him - his crime?
He asked someone to "speak English" because he couldn't understand him. pic.twitter.com/X9IQ0giR8q
ویدئو ۲
در حاشیه تظاهرات روز شنبه حامیان فلسطین
اول نوامبر ۲۰۲۵، در مرکز شهر لیدز در بریتانیا، مردی با در دست داشتن قرآن روی یک خودروی پلیس رفت، مأموران هم هیچ واکنشی نشان ندادند. دود ناشی از خودرویی که این مرد در نزدیکی محل به آتش کشیده بود نیز دیده میشد. پلیس ساعاتی بعد اعلام کرد که این فرد دچار بیماری روانی بوده است.
Looks like a Leeds pro-Pal set fire to a police van today and jumped on top waving a Quran around. Is that enough violence to get these marches banned? Or are we waiting for more.@habibi_uk pic.twitter.com/wf1SfmkxGd
-- Heidi Bachram 🎗️ (@HeidiBachram) November 1, 2025
***
حسن حسننیا، فرمانده پیشین تیپ مالکاشتر مازندران، روز پنجشنبه هشتم آبان، طی مراسمی درباره حجاب اجباری گفت:
تو مسئول شدی، وزیر شدی، استاندار شدی، رئیس جمهور شدی و به قرآن قسم خوردی که به قانون اساسی وفادارم؛ چی شد؟ در قانون اساسی میگوید حجاب، آن را قبول نداری؛ تو بیخود میکنی، هرکه هستی. این مردم به احترام رهبری [که گفتند] که سکوت کنید حرفی نزنید که دشمن سوء استفاده کند، سکوت کردند؛ اگر رهبری اذن بدهد، اجازه بدهد همین جمع پوست از کله کسانی که با شعار زن، زندگی، آزادی خود را لخت کرده و سگ بهدست راه میروند، درمیآوردند.
حسننیا افزود: «حجاب مال قرآن است و هر که آن را منکر شود باید اعدام شود.» او در ادامه با درخواست برخورد با اشد مجازات با افراد بدون حجاب اجباری گفت: «در صورت موافقت رهبری، همین جمع پوست از کله اینها در میآورند.»
🎥 حسن حسننیا، فرمانده پیشین تیپ مالکاشتر مازندران، روز پنجشنبه هشتم آبان، طی مراسمی درباره حجاب اجباری گفت: «اگر شهدا امروز بودند، پوست از کله کسانی که با شعار زن، زندگی، آزادی خود را لخت کرده و سگ بهدست راه میروند، درمیآوردند.» حسننیا افزود: «حجاب مال قرآن است و هر که آن... pic.twitter.com/9O93aPRhP8
-- ایران وایر (@iranwire) November 1, 2025
روزنامه فرانسوی لیبراسیون روز شنبه در گزارشی درباره پرونده پژمان جمشیدی سخنان زنی ۳۱ ساله را منتشر کرد که این بازیگر سرشناس سینمای ایران را به تلاش برای آزار جنسی متهم کرده است
یورونیوز - پژمان جمشیدی طی هفتههای اخیر به دلیل بازداشت کوتاه مدت و سپس خروجش از ایران خبرساز شده بود. دستگیری او در ایران به دنبال طرح شکایت به دلیل «تجاوز جنسی» صورت گرفت.
زن ایرانی که در گفتگو با لیبراسیون، بازیکن پیشین فوتبال ایران را به تلاش برای آزار جنسی متهم کرده گفته است که از طریق شریک سابق زندگیاش با پژمان جمشیدی آشنا شد. این زن که در گزارش لیبراسیون با نام تغییریافته «عسل» سخن گفته افزوده است که زمستان سال ۱۳۹۶ (۲۰۱۸) به پیشنهاد یک زن دیگر که دوستش بود به خانه پژمان جمشیدی رفت.
عسل در ادامه گفته است که ابتدا تصور میکرد که به یک مهمانی دوستانه میرود اما دریافت که او و دوستش با پژمان جمشیدی تنها هستند.
این زن که در آن زمان ۲۴ ساله بود افزوده است که پژمان جمشیدی در حضور آنها مواد مخدر مصرف کرد و در ادامه از کارنامه حرفهای عسل ستایش کرد.
او در ادامه میگوید: «بعد شروع به بوسیدن دوستم کرد و آنها شروع کردند جلوی من لباسهایشان را در آوردند. وقتی تصمیم گرفتم بروم او [پژمان جمشیدی] لخت از جایش بلند شد و در را بست. به من میگفت که بمانم و به من کاری ندارد. فهمیدم که این یک دام است. رفتارش بیشتر و بیشتر تهاجمی میشد، او فریاد میزد و من به خودم میلرزیدم. در نهایت با تهدید به اینکه همسایهها را خبر خواهم کرد توانستم فرار کنم.»
عسل افزوده است: «وقتی دریافتم آن دختر جوان توانسته او را به دادگاه بکشاند، فهمیدم که دیگر نمیتوانم سکوت کنم. او شکافی در این دیوار سکوت ایجاد کرد. امیدوارم زنان دیگری نیز جرات صحبت کردن پیدا کنند تا نشان دهند چگونه مردان قدرتمند با تکیه بر شبکههای حمایتی خود از موقعیتشان بدون هیچ مجازاتی سوءاستفاده میکنند.»
ایران اینترنشنال - سایت روسی اکسپرس با بررسی حادثه رخ داده برای صابر کاظمی، لژیونر والیبال ایران در قطر، روایتی از ویتالی پاپازوف، ولیبالیست روس تیم الاهلی قطر، درباره کار نکردن دوربینهای مداربسته هتل و همچنین عدم کمکرسانی ۲۰ دقیقهای به صابر کاظمی پس از حادثه منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش، پاپازوف دراینباره در کانال تلگرامی خود نوشته: «ماجرا بسیار عجیب و پر از ابهامات است.
گزارش رسمی میگوید در استخر او را برق گرفته، اما بررسیها برای یافتن نقصی در سیستم استخر بینتیجه ماند و مشکلی پیدا نشد، البته شاید هتل پنهانکاری میکند، چون ظاهراً دوربینها بهطرز عجیبی کار نمیکردند.
بعد شایعه شد که در همان استخر سرش را به جایی کوبیده و مدت زیادی (حدود ۲۰ دقیقه) کمکی دریافت نکرده. اما مشخص شد افراد در اطرافش بودهاند. چرا تا رسیدن امدادگران در آن ۲۰ دقیقه هیچ تلاشی برای کمک به او نشده، نامعلوم است.»
این والیبالیست همچنین نوشته: «تیم ما در همان نزدیکی است، اما تصویر روشنی از آنچه رخ داده حتی برای ما وجود ندارد. آنچه معلوم است، او اکنون به دستگاههای حفظ حیات متصل است. در هر صورت، یک چیز روشن است که تراژدی وحشتناکی رخ داده و متأسفانه پایان خوشی برایش متصور نیستم. به نزدیکانش تسلیت میگویم، این ضربهای بسیار سنگین است.»
ایران اینترنشنال - محمد سرافراز، عضو شورایعالی فضای مجازی، خواستار ایجاد تغییرات ساختاری در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی شد و هشدار داد که در غیر اینصورت، ایران گرفتار جنگ، فروپاشی و یا هرج و مرج خواهد شد.
رییسپیشین صداوسیمای جمهوری اسلامی پنجشنبه هشتم آبان در گفتوگو با سایت «خبر فوری» با تاکید بر لزوم «نگاه به درون کشور» و «تغییر ساختار در نظام حکمرانی یا انقلاب در حکمرانی» افزود حتی اگر در همین شرایط فعلی مذاکره با آمریکا نتیجه دهد و بتوانیم نفتمان را به راحتی بفروشیم و پولهای بلوکه شده ما بازگردد، «به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید» و «به نفع مردم هزینه نخواهد شد.»
سرافراز در مورد پرونده هستهای جمهوری اسلامی نیز گفت که در شرایط فعلی، ابهام هستهای «قطعا به نفع ما نیست و باید تغییر رویکرد بدهیم» زیرا تحریمهای سازمان ملل برگشته است.
محمد سرافراز، رئیس پیشین صداوسیما و عضو شورای عالی فضای مجازی در گفتوگویی با «خبرفوری» در مورد ابهام درباره فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی گفت: «در شرایط فعلی، «ابهام هستهای» به نفع کشور نیست. با بازگشت تحریمهای سازمان ملل که عمدتا به خاطر پروژه هستهای و غنیسازی وضع شده... pic.twitter.com/SYsRSBqN0h
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) November 1, 2025
او اشاره کرد که اگر جمهوری اسلامی بخواهد همین مسیر فعلی را ادامه دهد، این بار فقط با آمریکا مواجه نخواهد بود زیرا حتی اروپا و برخی از کشورهای منطقه نیز همراه آمریکا خواهند بود و «این به نفع ما نیست.»
در همین ارتباط، جمعه نهم آبان اعلام شد که جان هرلی، معاون وزارت خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، سفر خود به خاورمیانه و اروپا را آغاز خواهد کرد. هدف از این سفر، افزایش فشار بر جمهوری اسلامی عنوان شده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، هرلی در این سفر خواستار افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران در چارچوب کمپین فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ خواهد شد.
قرار است هرلی به اسرائیل، امارات متحده عربی، ترکیه و لبنان سفر کند. این نخستین سفر او به خاورمیانه از زمان تصدی این سمت به شمار میرود.
عباس عراقچی: مواد هستهای همچنان زیر آوار است و به جای دیگری منتقل نشده است.
-وزیر خارجه جمهوری اسلامی در مصاحبه با شبکه «الجزیره» گفته آمریکا برای مذاکره و توافق « شرایط غیرقابل قبول و غیرممکنی را تعیین کرده است.»
-عباس عراقچی در این گفتگو که ۳۱ اکتبر (نهم آبانماه) منتشر شد با اشاره به جنگ ۱۲ روزه عنوان کرد: «در همه سطوح آمادگی بیشتری داریم و اسرائیل در هر جنگ آینده شکست دیگری را تجربه خواهد کرد. از جنگ اخیر تجربه بزرگی کسب کردیم و موشکهایمان را در نبردی واقعی آزمایش کردیم.»
-او در بخشی از این مصاحبه عنوان کرد «اسرائیل بدون چراغ سبز آمریکا هرگز جرأت آغاز جنگ علیه ایران را نداشت... نتانیاهو جنایتکار جنگی است و برای منطقه ثابت کرد که اسرائیل دشمن واقعی آن است.»
-عراقچی افزود: «تمایلی به مذاکره مستقیم با واشنگتن نداریم، اما میتوانیم از طریق مذاکره غیرمستقیم به توافق برسیم. مواد هستهای همچنان زیر آوار تأسیسات هستهای بمبارانشده باقی ماندهاند و به مکان دیگری منتقل نشدهاند.»
از «جنگ چریکی شهری» تا «راهنمای گارد جاویدان»:
ایران اینترنشنال - برخی روزنامههای اصولگرای چاپ تهران در واکنش به اظهارات مهدی کروبی درباره وضعیت کشور، او را که از رهبران اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است، به «عقدهگشایی» و همچنین ایجاد «فتنه مجدد» متهم کردند.
روزنامه خراسان شنبه دهم بهمن نوشت که کروبی در سخنان اخیر خود «با ادبیاتی تند و گزنده، گذشتهای را بازخوانی کرده که هنوز زخمش بر پیکره سیاست ایران تازه است».
این روزنامه با اشاره به اظهارات کروبی درباره انتخابات سال ۱۳۸۸، او را به «عقدهگشایی با چاشنی زماننشناسی» متهم کرد. خراسان افزود: «تحریف تاریخ و متهم کردن اقدام درست حاکمیت در صیانت از آرا تنها اشتباه مهدی کروبی نیست و باید زماننشناسی را هم دیگر اشتباه او قلمداد کرد.»
کروبی که خود یکی از نامزدهای انتخابات ۱۳۸۸ بود، به تازگی با انتقاد مستقیم از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، او را مسبب وضعیت کنونی کشور دانست.
کروبی هشتم آبان در دیدار با فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، دیگر رهبران در حبس خانگی این اعتراضات، گفت: «خامنهای در انتخابات ۸۸ نه تنها رای مردم را تحمل نکرد، بلکه از تقلب و سرکوب خشن حمایت کرد و ما را متهم به فتنه، بیبصیرتی و نانجیبی کرد.»
او افزود: «مدعی بصیرت، اقتصاد، فرهنگ، امنیت و اخلاق را از بین برد و آنچه که امروز میبینید، محصول همان رویکرد غلط است.»
کروبی در فروردین ۱۳۹۵ نیز در نامه سرگشادهای به حسن روحانی، رییسجمهوری وقت، در حملاتی تند و بیپرده به خامنهای، او را «نانجیب و حاکمی مستبد» خوانده بود.
خراسان نوشت: «کروبی که تازه از دوران حصر خانگی خارج شده و هنوز جوهر مهر خروجش خشک نشده است؛ اما به جای بهرهگیری از این فرصت برای دعوت به وحدت، بر طبل اختلاف میکوبد. در حالی که کشور درگیر تبعات جنگ ۱۲ روزه اخیر و تهدیدهای خارجی است، انتظار میرفت چهرههای سیاسی با هر گرایش، بر محور وفاق ملی سخن بگویند، نه آنکه دوباره زخمهای قدیمی را باز کنند.»
ویژه خبرنامه گویا
هر جامعهای در نهایت بازتاب کنشها و انتخابهای مردم خویش است. اگر بپذیریم که مسائل و بحرانهای هر کشور را نهایتاً خود مردم آن باید حل کنند، ناگزیر باید اذعان کنیم که مسئولیت سرنوشت ملی بر دوش همهی شهروندان است، نه صرفاً حاکمان. در نظامهای بستهی سیاسی، گاه اصلاح یا ابتکار از بالا میتواند برخی بنبستهای توسعه را بگشاید، اما در غیاب ارادهی مؤثر از سوی قدرت، حرکت بهسوی تغییر تنها زمانی آغاز میشود که مردم تصمیم بگیرند خود عامل دگرگونی باشند. کنش مردم میتواند در ایجاد تحول در حاکمیت نیز مؤثر باشد و متقابلاً تغییرات در بالا منشأ تحول در جامعهی مدنی است.
در تاریخ معاصر ایران، از مشروطه تا امروز، نوعی تلقی تقدسآمیز از «مردم» و انتخابهای آنها وجود داشته است. عبارات بهکاررفته برای خطاب قرار دادن مردم از سوی سیاستمدارن حاکم و نیروهای سیاسی، بسته به گفتمان هر دوره، بازتابدهندهی چنین نگاهی به مردم بوده است؛ «ملت بیدار و آزادیخواه»، «ملت ضد استعمار»، «خلق قهرمان»، «بنام خدا و خلق» و «تودههای ستمدیده» تا «مستضعفان»، «کوخنشینان»، «سازمان اطلاعات ۳۶ میلیونی»، «ملت همیشه در صحنه»، عباراتی هستند که چهرهای آرمانی و همواره محق از مردم ترسیم میکنند. گویی چون همهی ابزارهای قدرت در دست حاکمان است و مردم بسیار ظلمدیده هستند و حقوق آنها به اشکال مختلف پایمال شده است، هیچ مسئولیتی متوجه آنها نیست. درست است که مسئولیت کسانی که در قدرت هستند بسیار بیشتر است و آنها بخاطر نابسامانیهای کشور طبیعتا بیشتر مورد خطاب هستند، اما چنین نگاهی به مردم، هرچند میتواند به بسیج، تقویت حس اعتراض و خشم عمومی بینجامد و تأکیدی بر حقوق پایمالشدهی آنها باشد، اما از سوی دیگر میتواند جامعه را از خودانتقادی، مسئولیتپذیری و ابتکار سیاسی باز دارد.
تفاوت میان «تقصیر» و «مسئولیت» در همینجاست. اغلب چنین است که آحاد یک ملت نقش مستقیمی در شکلگیری بحرانها و مشکلات ندارند، اما از منظر حل مسئله، همگی در برابر آینده مسئولاند. «تقصیر» مفهومی رو به گذشته و حقوقی است، در حالیکه «مسئولیت» نگاهی رو به آینده دارد و جنبهای اخلاقی و اجتماعی پیدا میکند -- ضرورتی برای باز کردن گرهها و حرکت بهسوی جامعهای متفاوت.
در چنین بستری، گفتوگو در سپهر عمومی اهمیتی اساسی مییابد. سیاست زمانی زنده است که مردم درگیر گفتوگو دربارهی سرنوشت خویش باشند. بحثهای کلی و انتزاعی باید به میدان گفتوگو در میان مردم آورده شود؛ زیرا پرداختن به جزئیات و تجربهی زیستهی شهروندان، جامعه را از سطح شعار به عمق درک و انتخاب میبرد. رفتن به عمق درک و انتخاب، توجه مردم را به هزینه و فایدهی انتخابهای سیاسی و اجتماعی خود جلب میکند. سالهاست که حتی عالیترین مقامات جمهوری اسلامی از مشکلات کشور سخن میگویند. شاید در هیچ کشور بستهای مانند ایران تا بدین حد بین مسئولان و مردم همزبانی دربارهی بد بودن اوضاع کشور و لزوم تغییرات وجود نداشته باشد!
سایت آسو
نوشتن دربارهی مردگان، راه رفتن بر لبهی تیغ است. هر نوشتهای دربارهی مردگانِ اهل فرهنگ با این خطرِ بیواسطه مواجه است که بهسرعت در ورطهی حزن و سوز و رقت بیفتد و به مرثیه و مدیحهای پرآبچشم اما بدونِ محتوا تبدیل شود. زمانی که روزنامهنگاریِ مکتوب هنوز رونقی داشت، نوشتن دربارهی مردگانِ پرآوازه ژانر جداگانهای بود و در دورههای آموزشی ساعتهایی را به آن اختصاص میدادند. در ینگهی دنیا ــ بهقول تقوایی، در «جوامع بدون سانسور» ــ روزنامهنگارانی بودند و هستند که عمرشان را صرف نگارش مقاله و کتاب دربارهی مرگِ بزرگان کردهاند و از این طریق به نام و نانی رسیدهاند.
در این درسها و درسگفتارها اما کسی نگفته که چطور میتوان بیآبچشم، بیحزن و سوز و اندوه و رقت در مرگِ کسی نوشت که خلقنشدههایش از ساختههایش بیشترند؛ کسی که آثار چاپنشدهاش قابلشمارش نیست؛ کسی که نوشتهها و ساختههایش، هم قبل از آن انقلابِ خانمانسوز و هم بعد از آن، زیر تیغ سانسور شرحهشرحه شد.
مواجهه با مرگِ تقوایی در شبکههای اجتماعی اما فقط سوز و گداز نیست. روشنفکرانِ فعال در شبکههای اجتماعی و کاربران عادی دوست دارند او را به «نهگفتن»اش بشناسانند و بشناسند. قطعههایی از سخنرانیها و مصاحبههای او دستبهدست میشوند با جملههای کوبنده و قاطع: «تا زمانی که برای فیلم ساختن باید اجازه گرفت من دیگر فیلم نمیسازم»، «تا زمانی که کسی باید قبل از ساخت فیلمنامهی من را بخواند من فیلم نخواهم ساخت» یا «وقتی نمیگذارند فیلمت را بسازی، بهتر است سرت را با کار دیگری گرم کنی تا حرمتِ هنرت را نگه داری».
واقعیت این است که وفاداری تقوایی به این گفتهها یکی از دلایلی است که او را از دیگران متمایز میکند. دیگرانی هم بارها گفتند «تا زمانی که فلان و بهمان برقرار است فیلم نخواهم ساخت» یا «کتابهایم را دیگر به ارشاد نخواهم داد»، اما هم فیلم ساختند و هم کتاب به ارشاد دادند (که البته از حاشیهی امنِ تبعید حرَجی بر این عهدشکنیها نیست؛ مواجهه و مقابله با سانسور یک راه ندارد). تقوایی اما تا آخرین لحظه نه فیلمی ساخت و نه حاضر شد که نوشتههایش را بابِ میلِ ارشاد دستکاری کند.
در زمستان ۱۳۹۶ تقوایی به مونیخ سفر کرد، برای نمایش تعدادی از فیلمهایش در چارچوب یک جشنوارهی ایرانی. نحیف و شکننده و آسیبپذیر بود. آثارِ رنج را میشد در چشمهایش، در حرکات و سکناتش، در اندک کلماتی که میگفت و در سکوتِ بیپایانش دید. بعدها از نزدیکانش شنیدم که گروهی با وعده و وعیدهای بیپایه ــ که «فلان موزهی فیلم در آلمان میخواهد فیلمهایتان را بازسازی کند» یا چیزی شبیه به این ــ پیرمرد را متقاعد کرده بودند که رنجِ سفر را به جان بخرد، تنها برای اینکه با نامِ او به جشنوارهی خود رونقی دهند. بهرغمِ بیماری و حتی بستریشدن در بیمارستانی نزدیکِ مونیخ، در نمایش «آرامش در حضور دیگران» و «ای ایران» و همینطور یکی از مستندهایش حضور یافت و کمی صحبت کرد. بیاغراق چشمهایش در سالنهای کوچک اما پُر از تماشاگر برق میزدند. غمانگیز است که یکی از آخرین حضورهای عمومی ناصر تقوایی و صحبتکردنِ مستقیمش با مخاطب، قبل از دورهی بیماری و انزوای مطلق، نه در تهران و آبادان بلکه در غربتِ مونیخ بود. برای من آن جشنوارهی کذایی فرصتی را فراهم کرد تا چند روز در نزدیکیِ تقوایی باشم. در آن زمان فکر نمیکردم که آن مصاحبه ــ که به علتِ وضعیت جسمانیِ تقوایی بسیار مختصرتر از چیزی شد که میخواستم ــ یکی از آخرین مصاحبههای منتشرشده با آن غولِ سینمای ایران خواهد بود.
از او پرسیدم که آیا واقعاً با کار نکردنِ او و امثالِ او حرمتِ هنر حفظ میشود؟ آیا با فیلمنساختنِ امثالِ او عرصه به دستِ کسانی نمیافتد که نه بلدند فیلم بسازند و نه تعهدی دارند؟ دوست داشتم که پاسخی فلسفی و سیاسی بدهد و جملاتِ کوبندهای بگوید که به تیترِ اول تبدیل شود. اما پاهای پیرمرد نحیف روی زمین بود و پاسخش مادیتر و زمینیتر از تصورِ من: «این واقعیتِ جامعهی ماست. پیش از تولیدِ فیلم سانسور میشویم. اما چه کار میشود کرد؟ با این شیوه، کار کردن بسیار دشوار و سخت است. با این شیوه فقط میشود فیلمِ سطحی ساخت. برای فیلم ساختن سرمایهگذاریِ وسیعی میشود. نباید سرمایهی مردم را هدر کرد با فیلمی که دقیق نیست.»
برای کارگردان ۷۶ سالهای که آن روز ۱۷ سال از آخرین فیلمِ اکرانشدهاش میگذشت، هدر ندادنِ «سرمایهی مردم» و «دقیقبودن» دلیلِ کافی برای کار نکردن بود.
در مدرسههای روزنامهنگاری میآموزند که در متنهایی که پس از مرگِ هنرمندان نوشته میشود باید آثارشان را مرور کرد، نقطهی عطف را پررنگ کرد و نشان داد که بر جریانهای هنری و اجتماعی دورانِ خود چه تأثیری گذاشتهاند. اما حتی لازم نیست که به کارهای سرانجامنیافته و اکراننشده و چاپنشدهی تقوایی بپردازیم تا بدانیم که او و امثالِ او را نمیتوان در چارچوبِ نظریههای روزنامهنگاریِ جهانِ بدون سانسور گنجاند: اولین فیلمِ بلندش ــ که به نظرِ بسیاری بهترین اثرِ اوست ــ اگر چهار سال آزگار در کشوی سانسورچیها نمیمانْد، میتوانست یکی از فیلمهایی باشد که به سینمای موجِ نوی ایران جهت میدهند. اما وقتی که «آرامش در حضور دیگران» سرانجام برای مدت کوتاهی اجازهی اکران یافت، موجِ نو شکل گرفته بود و هرچند فیلمِ تقوایی با استقبالِ گستردهی منتقدان و مخاطبان روبهرو شد، اما تأثیرش به اندازهی تواناییِ بالقوهاش نبود.
این را دربارهی نوشتههای تقوایی هم میتوان گفت. صفدر تقیزاده، یکی از برجستهترین منتقدانِ ادبیاتِ ایران که استعدادِ ادبیِ تقوایی را کشف کرد و زمینهی چاپِ اولین داستانهای او را در مجلههای معتبری مثل «آرش» فراهم کرد، میگوید در دورانی که نویسندگانِ ایرانی با سادهنویسی و کوتاهنویسی آشنا نبودند و با قید و صفت و توصیفهای طولانی و زائد در داستان مداخله میکردند، تقوایی خودبهخود و بدونِ آموزش، تکنیکهای مدرن را به کار میبُرد و از لفاظی در داستانهایش پرهیز میکرد. روایتِ آلترناتیو از تاریخ، آنهم تاریخِ ادبیات، بیمعنی است؛ اما اگر مجموعهداستانِ اول و آخرش، تابستان همان سال، بعد از چاپِ اول توقیف نمیشد و داستانهای دیگرش هم منتشر میشدند، شاید بر جریانِ داستانِ کوتاهِ فارسی هم تأثیر میگذاشت.
رئیس مجلس جمهوری اسلامی محمد باقر قالیباف در اقدامی بی سابقه و حتی دور از انتظار برای حکومتی که همه چیز خود را در طبق رضایت مندی روس و چین گذارده، به سرزنش از محمد جواد ظریف و حسن روحانی پرداخته و آنها را به خدشه وارد آوردن به روابط دوستانه بین رژیم و کشور روسیه متهم نموده است. او با اشاره به آنچه آنرا همکاری های راهبردی بین ایران وروسیه نامیده، مواضع ظریف وروحانی را موجب آسیب رساندن به این همکاری دانسته است.
این برخورد قالیباف و نمونه های دیگری که در پی خواهد آمد ناخودآگاه کاپیتولاسیون را به لحاظ مفهومی و البته نه به لحاظ محتوایی در نظر تداعی می کند.
شاید درست تر این باشد که قبل از ورود به این بحث، تاریخچه کوتاهی از کاپیتولاسیون در ایران را با هم مرور کنیم.
کاپیتولاسیون، یا حق قضاوت کنسولی، به نظامی حقوقی گفته میشود که طی آن اتباع بیگانه در قلمرو یک کشور از صلاحیت دادگاههای آن کشور مستثنا میشوند.
قانون کاپیتولاسیون برای اولین بار در زمان قاجار و پس از شکست عباس میرزا از طرف دولت روسیه ذیل بندهایی از قراداد ترکمانچای بر ایران تحمیل شد. این قضاوت کنسولی همه شهروندان روسی اعم از نظامی و دولتی و مردم عادی را شامل می شد و ماموران دولت ایران حتی برای ورود به خانه شهروندان روس بایستی اجازه سفارت روسیه را در دست می داشتند.
«البته این قانون قضاوت کنسولی روسیه در سال ۱۹۲۱ و بعد از انقلاب مارکسیستی در روسیه برای شهروندان عادی روسیه لغو و فقط منحصر به دولتمردان و اعضا سفارت روسیه در ایران شد.»
در سال ۱۸۵۶، یعنی ۲۸ سال پس از امضا قراداد ترکمانچای و پس از شکست ناصرالدین شاه در جنگ هرات دولت انگلیس قراردادی مشابه با قراداد روسیه را بر ایران تحمیل نمود تا اتباع انگلیسی ساکن ایران نیز از حقوقی مشابه آنچه در قرارداد ترکمانچای برای اتباع روسیه در نظر گرفته شده، بهره مند شوند.
در زمان رضا شاه و با تلاش های علی اکبر داور که سیستم قضایی ایران از محکمه های بسیار ابتدایی و عقب افتاده ای که توسط آخوندها و بر اساس فقه اسلامی انجام می شد، به دادگاه های مدرن و بر اساس قوانین قضایی مترقی فرانسه تغییر یافته بود، قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۰۷ توسط رضا شاه لغو گردید.
فروردین ۱۳۴۰ در شهر وین قرارداد وین درباره روابط سیاسی به تصویب کشورهای حاضر در وین رسید و سپس به سازمان ملل متحد در نیویورک فرستاده شد. کنوانسیون وین که امروزه مورد توافق تقریباً تمامی کشورهای جهان است برای سفیران و مأموران کنسولی در کشورهای خارجی مصونیتهایی را قائل میشود. این را نباید با کاپیتولاسبون اشتباه گرفت.
مترجم: مرتضی عبداللهی
«این تحقیق سعی کرد با خوانشی دقیق از اسناد، مصاحبه ها، و خاطرات مربوط به مناظرات مجلس ایران در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با گسترده تر ساختن تفسیرها در باره گفتمان کفایت سیاسی بنی صدر به عنوان رئیس جمهور را، از زاویه داستان انقلاب ایران و روح دمکراتیک آن که به انتخاب اولین رئیس جمهور انجامید ، نیز دفاع سرسختانه او از آزادی در مقابل دشمنان آزادی، ارائه کند. بررسی زمینه های دلایل مطرح شده توسط نمایندگان مجلس برای عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور، فرایند برکناری او، و شرایط سیاسی حاکم بر این فرایند:
حاکی از آن است که تصمیم مجلس برای برکناری اولین رئیس جمهور منتخب ملت ایران به دلیل "تخلفات متعدد و مکرر آقای بنی صدر، رئیس جمهور، از قانون اساسی" ( رفسنجانی، ۱۳۷۸، ص ۱۵۴)، یک کودتا بود.
بر مبنای اسنادی که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند، نمایندگان مجلس حتی نتوانستند یک مورد در حمایت از این ادعا و یا جمله رفسنجانی که " برکناری بنی صدر یک اقدام قانونی بود" ارائه کنند. در واقع، اتهام مجلس درباره " تخلفات متعدد و مکرر از قانون اساسی توسط رئیس جمهور بنی صدر" بیشتر متناسب با عمل خود مجلس در فرایند برکناری رئیس جمهور می باشد. اما این فرایند غیرقانونی تنها یک فرایند برای یرکناری رئیس جمهور نبود بلکه بر علیه ابعاد جمهوریت انقلاب ۱۳۵۷ نیز بود زیرا که تمایلات دمکراتیک انقلاب ایران را نیز سرکوب کرد و نیز بیانگر آغاز تغییر ذهنیتی در نزاع خبرگان برای قدرت در درون رژیم می باشد.
علیرغم شواهدی که نشان میدهند اولین رئیس جمهور ایران به صورتی غیر قانونی و یک کودتا برکنار شد، هیچ محققی این فرایند را این چنین توضیح نداده است. این تحقیق بر این نظر است که اذعان به وقوع کودتا که تمامی حکومت های پس از آن را غیر قانونی می کند. »
بخش 1:
https://news.gooya.com/2025/10/post-102834.php
بخش 2:
https://news.gooya.com/2025/10/post-102959.php
بررسی قانونی بودن فرایند برکناری رئیس جمهور
یکی از ویژگی های اساسی هر عمل قانونی، مراعات قانون در فرایند اجرای آن است. هر گونه عمل غیر قانونی در این فرایند، موجب غیر قانونی بودن آن فرایند خواهد شد. از اینرو، با توجه به ابهاماتی که در رابطه با غیر قانونی بودن برکناری رئیس جمهور وجود دارد لازم است فرایند پارلمانی این برکناری مورد بررسی قرار گیرد.
یکی از منابع اطلاعات در این زمینه، که بسیار کم مورد استفاده قرار گرفته است، کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی. (۱۳۷۸)، که در آن زمان رئیس مجلس بود و نقش مهمی در این فرایند داشت، میباشد. او در این کتاب چگونگی آغاز این فرایند را چنین توضیح میدهد:
"احمد آقا تلفن کرد و گفت: امام می فرمانید، زودتر مجلس در مورد آقای بنی صدر، تصمیم بگیرد. امروز بنی صدر جواب مغرورانه ای به اظهارات امام داده، معلوم است، نمی خواهد به راه بیاید."
(رفسنجانی، ۱۳۷۸)
مفهوم این پیام روشن است: برکنار کردن بنی صدر. اما هیچ یک از. اختیارات رهبری در اصل ۱۱۰ قانون اساسی چنین اختیاری به خمینی نمیدهد که به رئیس مجلس دستور آغاز فرایندی را بدهد که به برکناری رئیس جمهور منجر شود. (قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۱۰) به بیان دیگر خمینی با خواست آغاز فرایند به رئیس مجلس دست به عملی غیر قانونی زده بود. و رفسنجانی، به عوض آن که به خمینی. یادآوری کند که وی دارای اختیار قانونی برای صدور جنین دستوری نیست، به سرعت طرح فوری. برکناری بنی صدر را:
"با توجه به تخلف های متعدد و مکرر آقای بنی صدر، رئیس جمهور، از قانون اساسی"
( رفسنجانی، ۱۳۷۸، ص ۱۵۴)
در عرض سه ساعت پس از پیام تلفنی. خمینی به مجلس تقدیم میکند و ۱۳۰ نماینده مجلس این طرح را امضا می کنند تا آشکار سازند که مجلس نه یکی از ارکان مستقل دولت بلکه ابزاری در خدمت قدرت خمینی است.
مازاد بر آن، مطابق اصل 123 قانون اساسی:
" رئیس جمهور موظف است مصوبات مجلس یا نتیجههمه پرسی را پس از طی مراحل قانونی و ابلاغ به وی امضاء کند و برای اجرا در اختیار مسئولان بگذارد."
(قانون اساسی جمهوری اسلامی) . زمانی که عزت الله سحابی، نماینده مجلس، در جلسه بررسی عدم کفایت رئیس جمهور این اصل را به رفسنجانی یادآوری کرد، این سوال را مطرح کرد که:
"بنا بر قانون که این ماه تصویب شد، مجلس 5 روز به رئیس جمهور مهلت داده است تا قوانین را امضا کند و اگر در این مدت انجام نداد رویه قانونی رسمیت خواهد یافت. .. سوال من این است که آیا این رویه اجرا شده است؟"
(عزت الله سحابی، مشروح مذاکرات مجلس، 1360، جلسه 167، ص4)
و رفسنجانی در پاسخ او اظهار داشت:
"شما باید به یاد داشته باشید که در موارد اضطراری، مهلت 48 ساعت است و نه 5 روز. در عصر چهارشنبه (چهار روز قبلو 27 خرداد 60) حکم مجلس را به دفتر رئیس جمهور فرستادیم و به دست مسئولان داده و هم چنین در دفتر نصب کردیم."
(مشروح مذاکرات مجلس، 1360، جلسه 167، ص4)
اما پیرو گزارش رسمی قوه قضائیه 19 خرداد 1360 خمینی بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرده بود و دفتر ریاست جمهوری و مقر مسکونی بنی صدر مورد حمله و اشغال سپاه پاسداران و افراد کمیته های انقلاب قرار گرفته بودند.
"حکم امام کافی بود که بنی صدر را به اختفای کامل ببرد و از لحظه انتشار حکم عملا بنی صدر از کلیه اختیارات خود منعزل گردید و محل سکونت و محل کار وی به تصرف سپاه و کمیته در آمد."
(اردبیلی، 1364، ص686)
به بیان دیگر، یک هفته پیش از تاریخی که رفسنجانی اعلام کرد متن قانون را به دفتر ریاست جمهوری فرستاده بود، آن دفتر تحت اشغال سپاه پاسداران بود و تمامی کارکنان آن یا در مخفیگاه بودند و یا بازداشت شده بودند، و برخی نیز پس از آن اعدام شدند. از اینرو، هیچ مقامی در دفتر ریاست جمهوری حضور نداشت که متن قانون بتواند به او تحویل داده شود و رفسنجانی، ریاست مجلس، به مجلس دروغ گفته بود.
بنابراین، همانطور که مشاهده کردیم، در فرایند قانونی برکناری رئیس جمهور تخلف صورت گرفته بود.
تعریف عدم کفایت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
قانون اساسی جمهوری اسلامی ویژگی های دقیق عدم کفایت سیاسی را بیان نمی کند. اما در مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی برای تدوین قانون اساسی در سال 1358 در این زمینه گفتگوهایی صورت گرفته بود. دلایل برشمرده شامل " ضعف جسمانی و ازکارافتادگی، ضعف استعداد و یا هوش کم، تخلف از قانون اساسی، خیانت به کشور، و ارتکاب جرم ..." می باشد. (صورت مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی، جلد دوم، 1364)
اگر این معیارها را برای عدم کفایت مد نظر قرار دهیم، دلایلی که نمایندگان مجلس برای عدم کفایت طرح کردند با معیارهای طرح شده در مجلس خبرگان بسیار فاصله دارند. این امر شاید بتواند عدم موفقیت حزب جمهوری اسلامی در برکناری رئیس جمهور از طریق شورایعالی قضایی را توضیح دهد، در حالی که شورایعالی قضایی دارای اختیار برکناری رئیس جمهور به دلیل تخلف از قانون اساسی را داشت. (اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی). آن گونه که بنی صدر بیان می کند،:
"در آغاز...سعی شد {برکناری رئیس جمهور} از طریق شواریعالی قضایی به بهانه نقض قانون اساسی انجام شود. آنها (قضات) گفتند او هیچ چیزی (قانون اساسی) را نقض نکرده است و او از همه می خواهد که قانون را اجرا کنند...بعد از( کوشش نا موفق شان) این قضات مستقل را بر کنار و قضات مطیع را جانشین کردند. "
( مصاحبه نویسنده با بنی صدر، 25 مارس 2014)
سند دیگری که روایت بنی صدر را تایید می کند گزارش رسمی قوه قضاییه با مقدمه آیت الله موسوی اردبیلی، دادستان کل کشور وقت، می باشد. او پنج دلیل برای عدم برکناری رئیس جمهور از طریق شورایعالی قضایی ارائه می کند، از جمله:
" آماده نبودن محاکم آنروز دادگستری زیرا هنوز قضات تصویه نشده بودند و همه آنهایی که همفکر و طرفدار لیبرالیسم و گروهکها و بنی صدر بودند در راس محاکم قرار داشتند...و"
(اردبیلی، 1364، ص 610)
فضای حاکم بر فرایند برکناری رئیس جمهور
مطابق قانون اساسی برای برکناری شرایطی مشخص، از جمله شرایط زیر بایستی وجود داشته باشند: فضای آزاد برای مناظره، رسانه های آزاد، فقدان عدم امنیت (فردی)، فقدان وجود ترس و تهدید و ترور و سوء قصد و اعدام کسانی که در این فرایند درگیر بوده اند. در رابطه با فرایند برکناری بنی صدر هیچ یک از این شرایط وجود نداشتند.
به عنوان مثال، از حدود دو ماه پیش از آن حملات به مخالفان سیاسی حزب جمهوری اسلامی شدت گرفته بود. بنی صدر، در یک گزارش روزانه به مردم، اعلام کرد که پیرو گزارش (اداره) اطلاعات ارتش هر هفته حدود 1200 حمله به گرو های مخالف صورت می گیرد. (بنی صدر، 9 اردیبهشت 1360) دو هفته پیش از برکناری بنی صدر، آخرین هشت روزنامه باقی مانده مخالفین، از جمله روزنامه رئیس جمهور، روزنامه انقلاب اسلامی، که بیشترین تیراژ را در کشور داشت، تعطیل شدند و بسیاری از نویسندگان آن بازداشت و برخی از جمله حسین نواب صفوی، اعدام شدند. مدیر مسئول روزنامه، محمد جعفری، بازداشت و برای شش سال زندانی بود. (مصاحبه نویسنده با محمد جعفری، 20 اکتبر 2006)
ده روز پیش از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری، خمینی او را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و همانطور که پیشتر گفته شد دفتر ریاست جمهوری و مقر مسکونی رئیس جمهور مورد حمله سپاه پاسداران (و کمیته های انقلاب) قرار گرفتند و اشغال شدند. شش روز پیش از برکناری او، نمایندگان هوادار بنی صدر در مجلس مورد ارعاب در خارج از ساختمان مجلس قرار گرفتند. به عنوان مثال، احمد سلامتیان به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفت و تنها با رسیدن نیروهای انتظامی جان سالم به در برد. (بزرگیان، 14 ژوئن 2013)
پس از آنکه این ارعاب و تهدیدها شکست خوردند یکی دیگر از نمایندگان بنی صدر، احمد غضنفرپور، پیام بنی صدر را در صحن مجلس خواند که صدام حسین با پایان دادن به چنگ ایران و عراق موافقت کرده و او (بنی صدر) آماده امضای قرارداد آتش بود که تلاش حزب جمهوری اسلامی برای برکناری او از ریاست جمهوری مانع امضای قرارداد آتش بس شد. وی هم چنین عواقب بازسازی استبداد و اثرات مصیبت بار آن برای کشور را توضیح داد و از مردم خواست تا در مقابل استبداد پیش رو مقاومت کنند. در خاطرات رفسنجانی میخوانیم که این امر موجب عصبانیت خمینی شد " (رفسنجانی، 1378)
پس از آن سپاه پاسداران تلاش کرد تا سلامتیان و غضنفرپور را در زمان ترک ساختمان مجلس مورد سوء قصد مسلحانه قرار دهند اما آنها توسط افراد گارد ریاست جمهوری از مهلکه گریختند. رفسنجانی در کتاب خاطرات خود به این امر با "اسلحه کشیدن یک سپاهی" اشاره می کند. (رفسنجانی، 1378) در مجموع آنها سه بار کوشیدند به سلامتیان سوء قصد کنند. ( گفتگوی نویسنده با سلامتیان، 26 می 2005) 16 و بلافاصله پس از آن غضنفرپور بازداشت و شکنجه شده و سالها زندانی بود. سلامتیان موفق شد به فرانسه بگریزد.
پس از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط خمینی، دفتر و محل سکونت او مورد حمله و بمب گذاری قرار گرفت. رفسنجانی این امر را نیز تایید می کند واما درباره "مسئولین" آن در ابهام سخن می گوید.
" نزدیک غروب، صدای انفجار مهیبی آمد. بعدا معلوم شد در حیاط کاخ مسکن بنی صدر، انفجار رخ داده است. ممکن است، کار خودشان باشد و ممکن است از مخالفانشان، بعد روشن خواهد شد."
(رفسنجانی، 1378، ص157)
عذرا جسینی، همسر بنی صدر، این حادثه را چنین توضیح می دهد:
" خانه امان در محاصر اوباش و چماقدارها قرار گرفته بود که حزب جمهوری اسلامی آنها را حزب اللهی می نامید...چندین بار به حیاط خانه نارنجک انداختند و زندگی را غیر قابل تحمل کردند."
(روستا، 2008)
در این دوران بسیاری از کارکنان دفتر ریاست جمهوری دستگیر شدند. زمان حمله به این دفتر، کارکنانی که نتوانستند فرار کنند مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت و زندانی شدند وبرخی از آنها، چون محمد ذوالفقاری، قائمی، و رشید صدرالحفاظی اعدام شدند. (روستا 2008/ و هم چنین نگاه کنید به کتاب برادران) برخی دیگر چون منوچهر مسعودی، مشاور رئیس جمهور در امور حقوق بشر، که نقش مهمی در افشای گسترش شکنجه در زندان ها ایفا کرده بودند، به زودی اعدام شدند. در سرتاسر کشور «دفاتر همکاریهای مردم با رئیس جمهور» نیز مورد هجوم قرار گرفتند و کارکنان آنها دستگیر، شکنجه، و حتی برخی اعدام شدند. افرادی که به بنی صدر پناه داده بودند، آنهم در زمانی که ایشان هنوز رئیس جمهور قانونی کشور بودند، نیز بازداشت و اعدام شدند. (از جمله اصغر لقایی از حزب ملت ایران که پدر او نیز پس از اعدام فرزند فوت کرد) (از سلسله .... اعدام ، 2013) کسانی که در حمایت از رئیس جمهور در سراسر کشور به تظاهرات دست زده بودند نیز توسط گروه های خشونت ورز سازمان یافته توسط حزب جمهوری اسلامی و متحدانش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته، دستگیر، شکنجه، زندانی، و برخی نیز اعدام شدند. گزارش قوه قضاییه، که پیشتر به آن اشاره شد، نقش خشونت های خیابانی در برکناری رئیس چمهور را در دو رویداد آشکار میسازد. در سالروز مرگ مصدق در 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران و در حمله به دفتر جبهه ملی ایران در 25 خرداد 1360.
در طول دو روز جلسه بررسی برکناری بنی صدر در مجلس، مجلس پر از طرفداران حزب اللهی ها بود که هر فردی را که جرئت کرد از بنی صدر حمایت نماید تهدید کردند و در اطراف ساختمان مجلس نیز ازدحام کرده بودند و شعار می دادند « بنی صدر ضدالله اعدام باید گردد» و آیت الله محمدی گیلانی، رئیس دادگاه های انقلاب، هفت حکم اعدام برای بنی صدر صادر کرد. با وجود این خطرها، نمایندگان مخالف از حضور در مجلس خودداری کردند و آنانی از قبل درون مجلس بودند هم جرئت دفاع از رئیس جمهور را در خود ندیدند. ده نماینده ای که برای دفاع از بنی صدر ثبت نام کرده بودند (از. جمله هاشم صباغیان و مجتهد شبستری). نگران از عواقب دفاع از بنی صدر، سخن نگفتند و برخی دیگر، چون حجتی کرمانی، اعظم طالقانی، و عزت الله سحابی، تغییر موضع. دادند و خواستار برکناری رئیس جمهور شدند. تنها نماینده. ای که از رئیس جمهور دفاع کرد علی اکبر معین فر بود. اما در حین سخنرانی او، تماشاگران آن جنان جو وحشتی ایجاد کردند که معین فر این آیه قرآن را که همواره در زمان مرگ به آن اشاره می شود را بر زبان آورد: " انا لله و انا الیه راجعون" (قرآن، سوره. ۲ آیه ۱۵۶) که با توجه به شرایط موجود گویای آمادگی برای کشته شدن به لحاظ آنچه گفته بود می باشد. سخنان او با فریادها و تهدیدها قطع میشد اما او استدلال کرد که:
"اطراف ساختمان مجلس و محوطه بعضی از خیابانها را در اختیار گرفتهاند و كوچكترین نغمه مخالف را، مخالفت با اسلام وضدیت با انقلاب اسلامی میدانند بحدی است كه برای گوینده خطرات بسیاری را در بر دارد آنان به غلط به تصور اینكه مخالفت با طرح بركناری رئیس جمهور، مخالفت با انقلاب و امام است، آمادهاند هر گونه توهین و آزاری به گوینده روا دارند و حتی به سادگی خون وی را بر زمین بریزند.... خصوصا آنكه تامین جانی ورود به مجلس برای مخالفان و بخصوص برای چند نفر از آنان كه از نزدیكان و دوستان رئیس جمهور است فراهم نیست.."
(سخنرانی مهندس معین فر در خرداد ۱۳۶۰، ۴ دسامبر ۲۰۱۷)
چند روزی پس از سخنان معین فر، رفسنجانی، رئیس مجلس، که از جمله وظایفش حمایت از امنیت و آزادی بیان نمایندگان می باشد، فضای وحشت در مجلس را با مباهات چنین توصیف کرد:"
"و حالا آن نیروی واقعی، که حزب الله بود، به میدان آمد، نیروی واقعی خط امام، همین حزب اللهی بودند که دور مجلس را محاصره کرده و امان از مجلسی ها بریده بودند." (رفسنجانی، ۲۶5 تیر 1360)
نهایتا این که، یک سال پیش از کودتا، نوار صوتی حسن آیت، عضو کمیته مرکزی حزب جمهوری اسلامی ، منشی سیاسی حزب، آشکار ساخته بود که این حزب صدد برکناری بنی صدر می باشد.
"به بچه ها بگویید قرص و محکم باشند بزودی موج عوض می شود و ... ترس نداشته باشند تصمیمی گرفته شده لا یتغیر، تغییر ناپذیر است. دانشگاه ها بعد از ۱۴ خرداد تعطیل خواهد شد و بعد ما برنامه ای خواهیم داشت و بابای بنی صدر هم نمی تواند روی این برنامه کار کند حتی ترتیبی داده شده که بر خلاف دفعه قبل (حمله به دانشگاه ها که بنی صدر برنامه حزب برای کشتار بزرگ را بهم زد.) نمی تواند بیاید مقاومت کند، ظاهرا همراه هم می شود.....مجلس هم که باز بشود دست ما خیلی بازتر می شود...مجلس که بیاید یک ارگان انتخابی است و به این عنوان می تواند بایستد مقابل رئیس جمهور خواهد ایستاد اگر بخواهد راه کج بره اینه که خودش را ساقط می کند.... مجلس که بیاد این مسئله تمام است...بنی صدر یک خطره برای این انقلاب و باید این خطر را یک جوری خنثی کرد....ما تنها نیستیم امام هم هست..."
(اردبیلی، ۱۳۶۴)
و همانطور که اشاره شد، در ماه های پس از افشای این نوار صوتی، نشریات مخالف حزب تعطیل شدند، هواداران رییس جمهور در سرتاسر کشور توسط حزب جمهوری اسلامی، متحدانش و سپاه پاسداران مورد حمله قرار گرفتند؛ دفتر و محل سکونت رئیس جمهور حمله و بمب انداخته شده ، نهایتا توسط سپاه پاسداران اشغال شدند؛ رئیس جمهور. ناچار به زندگی مخفی گشت و افرادی که به او پناه داده بودند اعدام شدند.؛ احکام اعدام او در حال صادر شدن بودند؛ کارکنان دفتر ریاست جمهوری و روزنامه او دستگیر، زندانی و اعدام شدند و یا مخفی شدند؛ نمایندگان حامی رئیس جمهور در داخل و خارج ساختمان مجلس توسط گروه های چماقدار مورد حمله، تهدید قرار گرفته و به برخی از آنها سوء قصد شد. با توجه به همه این شرایطُ، این امکان وجود دارد که بتوان برکناری رئیس جمهور را یک کودتا دانست.
نتیجه گیری
این تحقیق، سعی کرد با خوانشی دقیق از اسناد، مصاحبه ها، و خاطرات مربوط به مناظرات مجلس ایران در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با گسترده تر ساختن تفسیرها در باره گفتمان کفایت سیاسی بنی صدر به عنوان رئیس جمهور را، از زاویه داستان انقلاب ایران و روح دمکراتیک آن که به انتخاب اولین رئیس جمهور انجامید ، نیز دفاع سرسختانه او از آزادی در مقابل دشمنان آزادی، ارائه کند. بررسی زمینه های دلایل مطرح شده توسط نمایندگان مجلس برای عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور، فرایند برکناری او، و شرایط سیاسی حاکم بر این فرایند:
فصل اول: مفهوم و خاستگاه روسوفیلی
۱.۱. ریشههای تاریخی
اصطلاح روسوفیلی (Russophilia) نخستینبار در قرن نوزدهم وارد واژگان سیاسی رژیم ولایی شد و در مقابل انگلوفیلی (طرفداری از بریتانیا) قرار گرفت. در دوران قاجار، گرایش به روسیه غالباً از دل ملاحظات جغرافیایی، امنیتی و توازن قدرت با بریتانیا برمیخاست.
۱.۲. روسوفیلی در رژیم ولایی
در رژیم ولایی ، روسوفیلی از یک تمایل تاریخی به یک راهبرد بقا برای جناحی از حاکمیت و بخصوص رهبری آن بدل شده است. پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و بازگشت تحریمها، رژیم ولایی تدریجاً روسیه را به عنوان تنفسگاه مالی، تسلیحاتی و دیپلماتیک خود تعریف کرد. از این مقطع، رابطه با روسیه دیگر صرفاً ابزاری نبود، بلکه بخشی از مکانیسم بقای رژیم ولایی و بخصوص جناح موسوم به اقتدارگرا در برابر غرب محسوب شد.
۱.۳. ابعاد سهگانه روسوفیلی ولایی
در بررسی روسوفیلی ولایی میتوان سه محور اصلی را شناسایی کرد:
محور نظامی-امنیتی: هدف آن تقویت بازدارندگی و بقا در برابر فشارهای غرب از طریق همکاری تسلیحاتی، فناوری و اطلاعاتی است.
محور تجاری-اقتصادی: با هدف تأمین منابع مالی و دور زدن تحریمها، از ابزارهایی چون سوآپ نفت، ترانزیت کالا و سرمایهگذاری روسی بهره میگیرد(اتاق بازرگانی مشترک ایران و روسیه).
محور گفتمانی ولایی: مأموریت آن مشروعیتبخشی سیاسی و فرهنگی به این وابستگی از طریق رسانه، آموزش و گفتمان ضد غربی و ضد تجدد است.
فصل دوم: سه گرایش روسوفیلی در رژیم ولایی معاصر
۲.۱. محور نظامی-امنیتی
سپاه پاسداران ستون فقرات روسوفیلی در ساختار قدرت است. این نهاد، روسیه را شریک راهبردی در بقای نظام و توسعه توان نظامی میداند. بنا به اطلاعات منتشره و پراکنده در رسانه ها، بین سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۵، رژیم ولایی بیش از ۳۵۰۰ پهپاد شاهد-۱۳۶ و موشک فاتح-۱۱۰ به روسیه فروخته است که درآمدی حدود ۱.۲ میلیارد دلار برایش به همراه داشته. در مقابل، فناوری سامانه دفاعی S-400 و موتور موشک RD-193 از روسیه دریافت شده است.
علاوه بر آن، شرکتهای پوششی در دبی و مسکو ایجاد شدهاند تا واردات قطعات حساس و سوآپ نفت در دریای خزر را تسهیل کنند. در نتیجه، حدود ۲۵ درصد از بودجه عمومی کشور در قالب هزینههای دفاعی و نهادهای وابسته به سپاه جریان مییابد و اقتصاد دفاعی بهطور مستقیم با سیاست خارجی گره خورده است.
هالووین در ایران و پلمپ کافهها و برخورد پلیسی با شادی حوانان
در سالهای اخیر، جشن هالووین در میان بخشی از جامعه ایران نیز رواج پیدا کرده است. پدیدهای که شاید در نگاه نخست عجیب به نظر برسد، اما اگر با نگاهی عمیقتر بنگریم، ریشه در چند روند اجتماعی و فرهنگی دارد.
کاربران در شبکههای اجتماعی تصاویری منتشر کردهاند که نشان میدهد بسیاری از جوانان در تهران و شهرهای دیگر امشب مراسم هالووین را برگزار میکنند. در سالهای اخیر، این جشن میان نسل جوان محبوب شده و اغلب با لباسها و چهرهآراییهای خلاقانه در مهمانیها و کافهها برگزار میشود. این در حالی است که با وجود مخالفتها از سوی جمهوری اسلامی، برگزاری این مراسم در شهرهای بزرگ ادامه دارد.
فیلم جشن هالووین در باق فردوس:
هالووین در ایران و پلمپ کافهها و برخورد پلیسی با شادی حوانان
-- توانا Tavaana (@Tavaana) November 1, 2025
در سالهای اخیر، جشن هالووین در میان بخشی از جامعه ایران نیز رواج پیدا کرده است. پدیدهای که شاید در نگاه نخست عجیب به نظر برسد، اما اگر با نگاهی عمیقتر بنگریم، ریشه در چند روند اجتماعی و فرهنگی دارد.
پیش از هر... pic.twitter.com/HEfuLrhEkA
بسیاری از جوانان ایرانی در شهرهای مختلف با لباسهای خاص، نقاشیهای چهره و موسیقی، شب هالووین را جشن گرفتند.
ویدیوها و تصاویر منتشرشده در شبکههای اجتماعی نشان میدهد کافهها و برخی فضاهای تفریحی پر از جمعیتهایی بوده که با رقص و شادی، حالوهوای هالووین را تجربه کردهاند. این جشنها در حالی برگزار میشود که جمهوری اسلامی بارها با برگزاری آن مخالفت کرده و آن را «ترویج فرهنگ بیگانه» میخواند.
بسیاری از جوانان ایرانی در شهرهای مختلف با لباسهای خاص، نقاشیهای چهره و موسیقی، شب هالووین را جشن گرفتند. ویدیوها و تصاویر منتشرشده در شبکههای اجتماعی نشان میدهد کافهها و برخی فضاهای تفریحی پر از جمعیتهایی بوده که با رقص و شادی، حالوهوای هالووین را تجربه کردهاند.
-- independentpersian (@indypersian) November 1, 2025
این جشن... pic.twitter.com/4muY1SKDUl
***
برترین ها - طی ساعات اخیر شایعهای عجیب درباره سردار آزمون در دبی منتشر شده؛ شایعهای که پتانسیل پایان دادن به فوتبال او را هم دارد.
البته در سالهای گذشته هم ماجرای او با یک خانم روسی موجب دردسرهایی پیرامون زیست شخصی و حرفهای او شده بود و حالا هم انگار در قالبی دیگر او وارد ماجرایی سخت و نفسگیر شده. باید ببینیم در ساعات پیش رو چه اخبار تازهای درباره سردار منتشر میشود.

واکنش سردار آزمون به شایعه دستگیریاش در امارات:
🔴😂اینم تیم حفاظت پاسدار عراقچی وزیر خارجه رژیم؛ دعواست کی در رو باز کنه ...
-- Freedom Messenger (@freedommesenger) October 31, 2025
یعنی همینو آموزش ندیدن 😂#جنگ_گرگها #قیام_تا_سرنگونی#FreeIran2025 pic.twitter.com/sECDMXUUmK
***
آتشسوزی گسترده در یک رستوران دوطبقه در شهرک غرب تهران از حیاط این مجموعه آغاز شد و به سرعت به داخل ساختمان و بانک مجاور سرایت کرد.
به گفته سخنگوی سازمان آتشنشانی، نیروهای امدادی با حضور بهموقع موفق به مهار کامل حریق شدند و عملیات ایمنسازی همچنان ادامه دارد. هنوز علت دقیق حادثه و میزان خسارات وارده اعلام نشده است. این حادثه ظهر یکشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۴ رخ داد.
آتشسوزی مهیب در رستوران دوطبقه شهرک غرب
-- gooya (@gooyanews) November 2, 2025
آتشسوزی گسترده در یک رستوران دوطبقه در شهرک غرب تهران از حیاط این مجموعه آغاز شد و به سرعت به داخل ساختمان و بانک مجاور سرایت کرد.
به گفته سخنگوی سازمان آتشنشانی، نیروهای امدادی با حضور بهموقع موفق به مهار کامل حریق شدند و عملیات... pic.twitter.com/Ep4HC45BEX
***
در حالیکه افکار عمومی ایران از این خروج و ممنوعالخروج نشدن او خشمگین است، بسیاری میپرسند که آیا میشود جمشیدی را در کانادا محاکمه کرد یا دستکم به ایران مسترد شود؟ در این گزارش به این سوالات پاسخ دادهایم
ایران وایر - رسانههای کانادایی در سالهای گذشته، بارها خبر شروع روند اخراج مقامات ایرانی را پوشش داده اند.
یکی از آخرین موارد مربوط به بهمن سال قبل است که «گلوبال میل»، نوشت که روند اخراج «الهام زندی»، یک «مقام ارشد» جمهوری اسلامی که در سرکوب معترضان در ایران نقش داشته از کانادا آغاز شده است.
پیشتر، مرزبانی کانادا به بخش فارسی، شبکه بیبیسی گفته بود که «بررسی ۱۶پرونده مهاجرت را در ارتباط با اخراج مقامهای ارشد حکومت ایران تایید کرده است، که از این میان یک نفر اخراج شده و بقیه یا تحت بررسی است یا بررسی خواهد شد.»
موارد مشابه در این سالها کم رخ نداده است، همگی البته از میان حاکمان ایران؛ مثلا «حسن قاضیزاده هاشمی»، وزیر سابق بهداشت جمهوری اسلامی که تصاویرش در حالیکه در بندر قدیمی مونترال در استان کبک قدم میزد، پخش شد. قاضیزاده هاشمی نهایتا سهسال محروم از ورود به کانادا شد.
اما قضیه پژمان جمشیدی احتمالا شبیهترین مورد به «محمودرضا خاوری» است، مدیرعامل سابق بانک ملی ایران و یکی از متهمان پرونده اقتصادی سههزار میلیارد تومانی که به کانادا فرار کرد.
خاوری هرگز به ایران مسترد نشد. بسیاری خطر اعدام او را بهعنوان یک متهم اقتصادی کلان، عامل اصلی این تصمیم دولت کانادا میدانند. با اینحال، موانع حقوقی بسیاری هم در این مسیر بوده است. از جمله نبود معاهده استرداد متهمان و مجرمان بین ایران و کانادا و قطع روابط دیپلماتیک دو کشور.
اما، پژمان جمشیدی چنانچه خواهرش گفته، اکنون با ویزایی که از قبل داشته وارد خاک کانادا شده است؛ یعنی احتمالا یا ویزای توریستی یا مجوز موقت کار و تحصیل. چنانچه موضوع احتمالی شهروندی یا اقامت دایمی داشتن پژمان جمشیدی مشخص شود، اگر او نخواهد به ایران بازگردد و درخواست اقامت دایم یا پناهندگی دهد، یکی از روشهایی که جامعه مدنی و ایرانیان کانادا میتوانند آن را پیش ببرند، فشار بر دولت کانادا و بهویژه اداره مهاجرت برای عدم تمدید اقامت و حتی دیپورت اوست.
البته این موضوع با توجه به مجازات «تجاوز به عنف» که اعدام است و شلاق بین یک تا ۹۹ عدد که مجازات، «زنا» و «رابطه جنسی نامشروع» است، احتمالا مانع دیپورت او خواهد شد. پیشتر «موسی برزین»، حقوقدان و مشاور حقوقی ایرانوایر گفته بود که مجازات حدی شلاق که یک مجازات «بیرحمانه» تلقی میشود، اخراج او به مقصد ایران را با موانع حقوقبشری روبهرو کرده و احتمالا دشوار خواهد کرد.
آیا میتوان جمشیدی را در کانادا محاکمه کرد؟
«سعید دهقان»، حقوقدان و از وکلای سازمان غیرانتفاعی «شبکه وکلای یککلمه» در کانادا به ایرانوایر میگوید که فعلا نمیتوان جمشیدی را در خاک کانادا تحت تعقیب قضایی قرار داد. او توضیح میدهد که پیشزمینه اقدام قضایی درباره پژمان جمشیدی، اقدام مدنی و تلاش حقوقی در این زمینه است.
ایران اینترنشنال - مریم مقدم
نبرد زنان با مدافعان حجاب اجباری که صاحب تریبونهای حکومتی و قدرتاند از یک سو و نیروهای امنیتی در خیابانها، کافهها و اماکن عمومی از سوی دیگر، از موی سر به اعضای بدن رسیده و مردان جمهوری اسلامی مدتی است به آنچه «نافنمایی» زنان میخوانند، حمله میکنند.
همزمان با تلاش حکومت برای تنگتر کردن حلقه فشار به زنان با راهاندازی پروژههایی همچون «اتاق وضعیت عفاف و حجاب» با بیش از ۸۰ هزار نیروی «آمر به معروف»، نظرات و استدلالهای مردان نظریهپرداز و مدافع حجاب اجباری ابعاد جدیدی پیدا کرده است. این نظرات نشان میدهد آنها تا چه اندازه از عاملیت زنان برای تصمیمگیری برای بدن خود -موضوعی که بسیاری از فعالان و نظریهپردازان حقوق زنان آن را سرآغاز آزادی میدانند- وحشت دارند.
در یکی از جنجالیترین اظهارات، حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در نشستی درباره جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل که اواخر مهرماه برگزار شد، بحث را به حجاب اجباری کشاند و گفت: «یک زمانی مشکل حجاب، موی سر بود الان که در خیابان هم داف میبینیم هم ناف!»
حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی، گفت: «یک زمانی مشکل حجاب، موی سر بود. الان که در خیابان هم داف میبینیم، هم ناف. رسما شکمش را میاندازد بیرون، پاها از زانو تا پایین لخت و سر و گردن لخت. بخشی از سینههایش را میاندازد بیرون.» pic.twitter.com/MfIRRoXEEF
-- ايران اينترنشنال (@IranIntl) October 19, 2025
پیش از آن علی مطهری، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی و از مدافعان سرسخت حجاب اجباری، به عملکرد دولت مسعود پزشکیان تاخت و او را مروج بیحجابی دانست.
مطهری هم به موضوع پیدا بودن ناف زنان اشاره کرد و گفت: «درست است که میگوییم سختگیری نباید باشد ولی کسی که نافش را بیرون گذاشته، چه کسی باید جلویش را بگیرد؟»
بررسی دقیقتر این اظهارنظرهای زنستیزانه که در ظاهر درباره حجاب اجباریاند اما در عمل حول محور کنترل بر بدن زنان میگردند، تصویری از تصور مردان جمهوری اسلامی از بدن زن به عنوان ابزار سیاسی و شاخص ایمان و هویت حکومت به دست میدهد. نگاهی که کاملا در ضدیت با آزادی و حقوق اساسی زنان تعریف میشود.
پرداختن به جزییات برای برانگیختن بخش سنتی جامعه
ویدیوها و تصاویری که بهار و تابستان ۱۴۰۴ از زنان و دختران در اماکن عمومی همچون رستورانها، مراکز خرید و خیابانها در حال خرید، تفریح و دورهمی در رسانههای اجتماعی منتشر شد، حاکی از نگاه تازه آنها به مد و تمایل برای گرفتن کنترل بدنشان در دست خود است.
تنها در یک نمونه، کاربران زن در واکنش به کاربری که در حساب ایکس خود نوشته بود زنانی که در شهر با نیمتنه تردد میکنند، «دریده و بیحیا» هستند، تعداد زیادی تصویر با نیمتنه از خود منتشر کردند.
محبوبه جان بازم خواستم بگم بنده با نیم تنه در سطح شهر تردد میکنم🫶🏻 https://t.co/9gcMYqgRgK pic.twitter.com/P3YvSHIAHd
-- Parmida (@paarmiiidaaaa) August 30, 2025
در این تصاویر دخترانی را میبینیم که جسورانه نیمتنه یا کراپ تاپ به تن دارند و بخشی از شکم و نافشان بیرون است.
👈کیهان لندن - صداوسیما درباره کارخانه پهپادسازی و ساقط کردن اف-۳۵ دروغ گفت محمد باقری نماینده مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی کمسابقه گفت اخبار منتشرشده درباره کشف «کارخانه پهپادسازی»، «دستگیری جاسوسان اسرائیل» و حتی «ساقط کردن جنگنده اف-۳۵ آمریکا» دروغ و فاقد واقعیت بوده است.
او تاکید کرد که صداوسیما نباید شایعات و اخبار تاییدنشده را منتشر کند و افزود: «من میدانم هیچگونه کارخانه پهپادسازی در کشور وجود ندارد؛ حتی یک مورد هم نیست.» باقری گفت: «گفته شد ۶۰۰ یا هزار نفر دستگیر شدهاند، در حالی که واقعیت نداشت.
چنین حجمی از جاسوسی در کشور وجود نداشت.» او افزود اطلاعاتی که از سوی صداوسیما و رسانههای حکومتی درباره «کشف پهپادها»، «بازداشت جاسوسان» یا «شکار جنگندههای دشمن» پخش میشود، «صحت ندارد» و تاکید کرد مجلس پیگیر این موضوع است تا مشخص شود چه نهادهایی پشت این دروغپراکنیها هستند.
صداوسیما درباره کارخانه پهپادسازی و ساقط کردن اف-۳۵ دروغ گفت
-- KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 1, 2025
محمد باقری نماینده مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی کمسابقه گفت اخبار منتشرشده درباره کشف «کارخانه پهپادسازی»، «دستگیری جاسوسان اسرائیل» و حتی «ساقط کردن جنگنده اف-۳۵ آمریکا» دروغ و فاقد واقعیت بوده است.
او تاکید کرد که... pic.twitter.com/t6dAeDjP8C
***
فرزانه روستایی
شرائطی که مردم ایران در ۴۵ سال جمهوری اسلامی تجربه کردند دقیقا همان هالوینی است که مردم شوروی و عراق یا آلمان شرقی به آن مبتلا و با هزینه بسیار زیاد از شر آن خلاص شدند. هر چند عوامل اجتماعی و روان شناختی و نیز علل اقتصادی و سیاسی-امنیتی مانع غلبه اراده مردم بر دیکتاتوری های چهار کشور فوق الذکر بود، اما هیچیک از این کشورها به جز جمهوری اسلامی هیچگاه دچار غارت سیستماتیک نبودند.
وقتی قصی و عدی صدام حسین در ۹ آوریل ۲۰۰۳ در روز اشغال بغداد از سوی نیروهای آمریکا با دو اتومبیل فرار کردند در صندوق عقب خود چند صد میلیون دلار پول داشتند که بین روئسای قبايل پخش می کردند تا به آنها امان بدهند، ولی در هیچ جا شنیده نشد که فساد مسئولان عراقی شبیه جمهوری اسلامی باشد. بی شک قساوت ماموران جمهوری اسلامی هنوز به پای عراقی ها نرسیده است اما مردم ایران نیز مانند مردم عراق پس از پنج دور قیام دچار نوعی احساس بی آیندگی و درماندگی سیاسی شده اند که منجر به این شده که مردم حتی به غارت های علنی شده و ۵۰۷ هزار همتی بانک آینده عکس العمل نشان ندهند. با این حال، مشاهده محتوی رسانه ها بر این امر دلالت دارد که مردم با فشار خونی نزدیک به نقطه انفجار، در حال نظاره سانتیمتر به سانتیمتر عملکردهای آدم های نظام و نهادها هستند و هرگز نمی شود پیش بینی کرد که یک انقلاب اجتماعی طومار سیستم ولایت فقیه را در هم نمی پیچد.
اتحاد شوروی توطئه های امپریالیسم را علت العلل همه ناکارآمدی ها معرفی می کرد و جمهوری اسلامی نیزمنشاء همه ناکارایی ها را اسراییل معرفی می کند که نمی گذارند حاکمیت بیش از این پول به پای تاسیسات هسته ای بریزد.
در هر حال، وقتی سبد روسها و بحران های اقتصادی سیاسی و هزینه های مسابقه تسلیحاتی و جنگ افغانستان را مطالعه می کنیم گویی یک مدل از جمهوری اسلامی قبلا در اتحاد شوروی تجربه شده است.
توضیحات حجت الاسلام والمسلمین طاهری مدیر ستاد امر به معروف درباره ادعای «ساطع کردن اشعه از چشم» در برخورد با بیحجابی
خیلی از پزشکان این موضوع را تایید کرده اند...
توضیحات مدیر ستاد امر به معروف درباره ساطع کردن اشعه چشم در موضوع بیحجابی
-- gooya (@gooyanews) November 2, 2025
🔺خیلی از پزشکان این موضوع را تایید کردند. pic.twitter.com/x0aIDrnfY9
***
بخش نخست